خواننده جوان پاپ بستری شد

سینا شعبانخانی که تیتراژ برنامه تلویزیونی ماه عسل ۹۶ را نیز اجرا کرده است، به دلیل عفونت گوارشی در بیمارستان بستری شد. این خواننده روز گذشته بستری شده و آزمایش‌های مورد نیاز را انجام داده است؛ اما هنوز پزشکان معالج او درباره دلیل بیماری و نحوه‌ی گذراندن پروسه درمانی پاسخی نداده‌اند.


سینا شعبانخانی طی یک ماه اخیر به همراه گروه‌اش کنسرت‌هایی را در شهرهای تهران، آبادان، کرمان، شاهرود، لنگرود و کیش روی صحنه برده است. شعبانخانی متولد ۱۳۶۷ و تحصیل‌کرده رشته زبان و ادبیات فارسی است و برای اولین بار با اجرای قطعه “جادوی صدا” که برای مادرش اجرا کرده بود مطرح شد.


منبع: بهارنیوز

نمایش آثار برگزیده چهارمین جشنواره بین المللی عکس خیام در شهرکرد

نمایشگاه آثار برگزیده چهارمین دوره جشنواره بین المللی عکس خیام در شهرکرد افتتاح شد.

به گزارش روابط عمومی دفتر فیاپ در ایران، نمایشگاه عکس های برگزیده چهارمین دوره جشنواره بین المللی عکس خیام به همت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان چهارمحال و بختیاری، انجمن سینمای جوانان شهرکرد و نمایندگی فیاپ (فدراسیون بین المللی هنر عکاسی) شنبه ١١ شهریور در مجتمع فرهنگی هنری غدیر شهرکرد آغاز به کار کرد.

این نمایشگاه به مدت یک هفته در مجتمع فرهنگی هنری غدیر شهرکرد پذیرای علاقه مندان است.

چهارمین جشنواره بین‌المللی عکس خیام با هدف ارتقای سطح عکاسی و گفت‌وگوی بصری میان عکاسان ایران و جهان و به منظور بزرگداشت حکیم عمر خیام، توسط نمایندگی فیاپ در ایران یعنی کلوپ عکس فوکوس – وابسته به موسسه فرهنگی هنری “خانه هنر خیام”- اجرایی شد که مراسم افتتاحیه و اهدای جوایز این دوره خردادماه امسال با حضور ریکاردو بوسی، رئیس فیاپ از ایتالیا و مسئول جشنواره‌های فیاپ از لوگزامبورگ در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.

در چهارمین دوره این جشنواره ۲۱ هزار و ۳۹۹  قطعه عکس از هنرمندان ۵۵ کشور جهان به دبیرخانه ارسال شد که داورانی از فرانسه و ایران انتخاب آثار را برعهده داشتند. آثار برتر جشنواره در ایتالیا، فرانسه، اسپانیا، چین، عمان، یونان، هنگ کنگ، آرژانتین، روسیه، عربستان، ترکیه، تاجیکستان، ازبکستان، مقدونیه و شهرهای مختلف ایران و چندین شهر آفریقای جنوبی به نمایش گذاشته خواهد شد.


منبع: عصرایران

بازگشت ضرغامی به صداوسیما

بیش از دو سال از پایان دوره‌ی ریاست سید عزت‌الله ضرغامی در صداوسیما گذشته و حالا مدت کوتاهی است که به یک‌باره شاهد حضور پی‌ در پی او در شبکه‌های مختلف سیما هستیم.

عزت‌الله ضرغامی؛ نامی است که برای اکثر ما با سازمان صداوسیما پیوند خورده؛ او ۱۰ سال سکان‌دار بزرگ‌ترین رسانه کشور بود. ضرغامی در دهه هفتاد و در دوره وزارت ارشاد علی‌ لاریجانی، معاون امور سینمایی بود و در دوره ریاست لاریجانی در صداوسیما، معاونت امور استان‌ها، امور حقوقی و  امور مجلس در صداوسیما را بر عهده داشت.

به گزارش ایسنا، در نهایت خرداد ماه ۸۳ با حکم مقام معظم رهبری، ریاست رسانه‌ ملی را بر عهده گرفت و ۱۰ سال بعد در تاریخ  ۱۵ آبان ۹۳ این مسوولیت را به محمد سرافراز تحویل داد.

ضرغامی پس از خداحافظی با ساختمان شیشه‌ای جام‌جم، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و عضو شورای عالی فضای مجازی شد و فعالیت‌های خود را بیشتر در شبکه‌های اجتماعی ادامه داد و از این طریق مواضع خود را درباره موضوعات مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اظهار کرد؛ که از این میان کانال تلگرامی او بیشتر مورد توجه مخاطبان او قرار گرفته است.

در این مدت گاهی هم برخی از اهالی تلویزیون از دیدارهای اتفاقی یا برنامه‌ریزی شده با ضرغامی خبر می‌دادند.

او در این مدت دو سال و نیم هیچ‌گاه روی آنتن زنده تلویزیون نیامد و گرچه خبرهایی از احتمال حضور او در دوازدهمین دوره از انتخابات ریاست جمهوری به گوش می‌رسید، اما گویا ترجیح می‌داد که از طریق همین رسانه‌های اجتماعی با مخاطبان خود ارتباط داشته باشد.

شاید به همین دلیل بود که از او برای حضور در برنامه‌ای با موضوع رسانه‌های اجتماعی دعوت شد. ضرغامی برای اولین بار پس از دوران مدیریت خود شامگاه جمعه (۳ شهریور) با حضور در برنامه «گرا» در شبکه شما، از  سیاست‌های صداوسیما در پوشش اخبار، کارت‌های قرمزی که برای اعلام زود هنگام اخبار مهم و امنیتی گرفته است، تاثیرات فضای مجازی در زندگی مردم و لزوم داشتن مهارت حرف زدن با مردم سخن گفت.

تنها پس از گذشت مدت کمی از پخش این برنامه ضبط‌شده، خبر اولین گفت‌وگوی زنده تلویزیونی ضرغامی پس از اتمام مدیریتش در سازمان صداوسیما در شبکه افق منتشر شد؛ و این بار علی‌رغم مصاحبه قبلی که رنگ‌وبوی رسانه‌ای داشت، مصاحبه او در شبکه افق بیشتر سیاسی بود.

سومین حضور در تلویزیون با موضوعی فرهنگی در برنامه «سینمایک» است. از آنجا که در سری جدید برنامه «سینما یک» به تهیه‌کنندگی و سردبیری غلامعباس فاضلی، منتقد و نویسنده سینمایی، از شخصیت‌های فرهنگی مختلفی برای حضور در برنامه دعوت می‌شود، این هفته ضرغامی در «سینما یک» حضور خواهد یافت تا درباره فیلم مورد علاقه‌اش در استودیوی برنامه به گفتگو بنشیند. او یک فیلم سینمایی محصول ۱۹۹۰ را به عنوان فیلم پیشنهادی‌اش برگزیده است که دارای جنبه‌هایی هیجانی و ماورایی است. این برنامه پنجشنبه شب راهی آنتن می‌شود.


منبع: عصرایران

تمجیدهالیوودریپورتر از فیلم وحیدجلیلوند

نشریه هالیوودریپورتر در مروری بر فیلم «بدون تاریخ، بدون امضا»، اثر تازه وحید جلیلوند را تریلری روانشناسانه با فیلمبرداری زیبا توصیف کرده است که به سنت فیلم‌هایی چون «جدایی نادر از سیمین» تقابل قشر ضعیف و مرفه جامعه را هدف می‌گیرد.
 



دبورا یانگ منتقد سرشناس در ادامه از نوید محمدزاده به عنوان بازیگری همه‌فن حریف و منعطف یاد کرده است که پس از فیلم «عصبانی نیستم» در نقش شخصیت پدری تندخو و تحت تاثیر غمی عمیق ظاهر می‌شود.در انتهای مرور هالیوودریپورتر بر فیلم آمده است: «فیلم لذتی بصری است، با فیلمبرداری پرظرافت و زیبا با تصاویر تقریبا سیاه‌وسفید که با ردپاهای ضعیفی از رنگ نمایان می‌شوند. طراحی صحنه و لباس محسن نصراللهی در خلق شخصیت‌ها و آماده کردن زمینه برای شکل گرفتن داستان؛ در هماهنگی با موسیقی پیمان یزدانیان، تاثیر به سزایی داشته است.»به نظر منتقد سینمایی نشریه تنها نقطه ضعف فیلم در نگاه تماشاگران غربی فیلمنامه‌ گیج‌کننده آن است که روی فرهنگ و سنت‌های بومی بنا شده است.«بدون تاریخ، بدون امضا» در هفتادوچهارمین دوره جشنواره فیلم ونیز در بخش افق‌ها حضور دارد.


منبع: بهارنیوز

برگزاری جشنواره فرهنگی، هنری ایرانیان مقیم سوریه

برگزاری جشنواره فرهنگی، هنری ایرانیان مقیم سوریهنخستین جشنواره فرهنگی و هنری ایرانیان مقیم سوریه توسط سفارت جمهوری اسلامی ایران در دمشق و با همکاری نمایندگی‌های مؤسسات جمهوری اسلامی ایران، به مناسبت عید سعید قربان در سالن بزرگ مجتمع فرهنگی و هنری دارالاپرا دمشق، در میان استقبال چشمگیر ایرانیان مقیم برگزار شد.

*آیت‌الله طباطبایی، نماینده مقام معظم رهبری در سوریه و جواد ترکابادی، سفیر کشورمان در دمشق، سخنرانان این جشن بودند.

* تکریم خانواده‌های شهدای مدافع حرم ایرانیان مقیم از دیگر بخش‌های این جشنواره بود. همچنین در این مراسم یک مسابقه ایران‌شناسی از روی تصاویر آثار و مناطق ایران برگزار شد و برندگان با اعطای جایزه مورد تقدیر قرار گرفتند.

* رایزنی فرهنگی ایران در این مراسم علاوه بر دعوت از گروه تواشیح «محراب»، برگزاری نمایشگاه بزرگ آثار هنری شامل پوسترهای ایران‌گردی، خوشنویسی، تذهیب، نگارگری و عکس‌های نمایشگاهی و صنایع دستی را در محوطه بیرونی سالن اجتماعات برپا کرده بود.


منبع: عصرایران

انتقاد تند خسرو معتضد از سینمای ایران/ «فروشنده» سر و ته نداشت و کپی یک فیلم خارجی بود

خسرو معتضد گفت: البته یک دوره کوتاهی بعد از انقلاب سینمای ایران رشد کرد اما در حال حاضر سینمای ایران به شدت دچار ابتذال شده است. فیلم هایی مانند «آس و پاس» و «من سالوادور نیستم» چرا باید در سینمای ایران ساخته شود.

میزان نوشت: خسرو معتضد کارشناس تاریخ معاصر همزمان با سالروز شهادت رئیسعلی دلواری گفت: شهید رئیسعلی دلواری خان بود و متولد شده در تنگستان بود مردم تنگستان مردمان بسیار شجاعی بودند؛ و انسانهایی رستم صفتی بودند.

او افزود: در گذشته چندین جنگ با انگلستان داشتیم یکی از آن جنگها در زمان محمدخان قاجار بود که ایران می‌خواست هرات را پس بگیرد و زمانی بود که دچار جنگ روسها شده بودیم، از طرفی انگلستان تلاش می‌کرد در شرق، ایران را از افغانستان جدا کند.

معتضد در خصوص نبود پرداخت به زندگی شهید رئیسعلی دلواری در سینمای ایران افزود: پرداخت به زندگی شهید رئیسعلی دلواریدر سینمای ایران می تواند بسیار مفید باشد چرا که وی دارای ویژگی‌های شخصیتی بسیار خوبی بود اما متاسفانه سینمای ایران به چنین موضوعاتی هرگز نپرداخته است.

این کارشناس تاریخ معاصر در خصوص سینمای ایران بیان کرد: این روزها سینمای ایران دچار ابتذال شده و مشکلات بسیاری دارد از چرخه اکران گرفته تا فیلم هایی که صرفا برای گیشه و خنده مخاطب ساخته می شوند، بسیاری از کارگردانان و بازیگران این روزها در سینمای ایران بیکار هستند.

او ادامه داد: هنرمندان سینما بیکارند چراکه بعد از ساختن یک فیلم و بازی در آن مدت زمان زیادی طول می‌کشد تا دوباره فعالیت خود را آغاز کنند به نوعی می توان گفت فقط به دنبال سلیقه مخاطب و خنداندن تماشاگر است.

معتضد تصریح کرد: البته یک دوره کوتاهی بعد از انقلاب سینمای ایران رشد کرد اما در حال حاضر سینمای ایران به شدت دچار ابتذال شده است. فیلم هایی مانند “پنجاه کیلو البالو”، “آس وپاس” و “من سالوادور نیستم” .

این کارشناس تاریخ معاصر اظهار کرد: اصلا این فیلم ها چه حرفی برای گفتن دارند. عجیب تر از آن این است که چرا کارگردانان سینمای ایران کشور خود را نمی شناسند و نمی‌دانند که باید مخاطب را به چه سمت و سویی سوق دهند.

معتضد در خصوص سینمای قبل از انقلاب افزود: قبل از انقلاب تمام فیلم‌ها سراسر بدآموزی بود از چاقو کشی گرفته تا ولنگاری در فیلم ها بسیار دیده می‌شد و تأثیر این فیلمها به طور مستقیم در مردم دیده می‌شد. اما در دوران بعد از انقلاب مانند شاهد فیلم های بسیار خوبی مانند “کشتی آنجلیکا” بودیم.

او خاطرنشان کرد: الان همه چیز سینمای ایران فقط و فقط گیشه شده است و بعد از اینکه در چند فستیوال خارجی شرکت می‌کنند و جایزه می گیرند عزیز می‌شوند. من حتی از فیلم اصغر فرهادی فروشنده هم هیچ چیز نفهمیدم چرا که این فیلم اصلا سر و ته نداشت و در واقع کپی از یک فیلم خارجی بود.


منبع: عصرایران

سریال «والاندر»، کارآگاه شاعر جذاب

هفته نامه کرگدن – اسم نویسندگان، به متن رجوع شود: درباره سریال «والاندر» که داستان هایش در سوئد ظاهرا آرام می گذرد و هر قسمتش روایتگر ماجرای جنایی جذابی است که می تواند مخاطبان بسیاری را پای سریال بنشاند.

سرما، سیپیدی و سکوت

رامبد خانلری: همیشه با خودم فکر می کردم ما که برف درست و درمانی در مملکتمان نمی بارد، پس چرا بیشتر داستان های جنایی ما در فضای برفی اتفاق می افتد؟ بعد به این فکر کردم که ذات برف یعنی سرما، سپیدی و سکوت و هیچ کدام از این ها با جنس و جنم جنایت سازگار نیست، اما جنایت در دل برف با جنایت در هر شرایط آب و هوایی دیگری سازگارتر است. همه این ها این سوال را در ذهنم ایجاد کرد که اگر جنایت در دل برف یک امر وارداتی است، از ادبیات کدام اقلیم به ادبیات داستانی ما وارد شده است؟

چند سال پیش به بهانه رمان «بازگشت استاد رقص» با «هنینگ مانکل» آشنا شدم و بعد از خواندن این رمان هر کجا صحبت از ادبیات جنایی اسکاندیناوی و قدرت آن مطرح شد، فهمیدم که دوستان در مورد چه مسئله ای صحبت می کنند.

 سریال «والاندر»، کارآگاه شاعر جذاب

لذتی که این رمان در من ایجاد کرد، باعث شد با جنایی نویسان دیگری از اسکاندیناوی آشنا شوم؛ «پیتر هوگ»، «یو نسبو» و «هاکاننسر» جنایی نویسان دیگری بودند که در این سال ها به بهانه آشنایی با آن ها، با ادبیات جنایی اسکاندیناوری و ویژگی های مثبت آن  آشنا شده ایم. در رمان جنایی کارآگاه وزنه تاثیرگذاری است و در میان کارآگاهان اسکاندیناوی «کورت والاندر» معروف ترین است؛ کارآگاه بیشتر رمان های جنایی جناب مانکل که با بیشتر کارآگاه های معروف دنیا تفاوت های زیادی دارد.

به وقت خواندن داستان های «هرکول پوآرو» یا «شرلوک هلمز» یا «مگره» ما حس می کنیم که آن ها همیشه چند قدم از ما جلوتر هستند و به واسطه قدرت شهود و ادراکشان همین حالا از این بازجویی یا از این بازبینی صحنه قتل متوجه موضوع گره گشایی شده اند که ما از آن نکته بی خبریم.

این ماجرا در لحظه گره گشایی به ما اثبات می شود، اما در برخورد با والاندر همه چیز فرق می کند؛ ما می بینیم و می خوانیم که والاندر همان قدری در مواجهه با این معما بیچاره است که ما هستیم.

او هیچ وقت چیزی بیشتر از ما نمی داند و شبیه هیچ کدام از هم قطارانش موجودی دایرالمدار نیست و مانند آن ها بر تمام مسائل اطراف آگاه نیست و نفوذ زیادی بر اطرافیانش ندارد. نزدیکان درجه یک والاندر یعنی پدرش، دخترش و همسرش او را جدی نمی گیرند. او زندگی اجتماعی درست و درمانی ندارد. درگیر بیماری قند است و زندگی جذابی ندارد. او ضد زن نیست و جای خالی عشق را همیشه احساس می کند، حتی در یکی از داستان ها از همین جای خالی ضربه بزرگی می خورد.

تکنولوژی در دنیای داستانی والاندر نقش عمده ای دارد. او کارآگاهی است که از اینترنت، از دوربین مدار بسته و از تمام امکانات این چنینی برای گره گشایی بهره می برد. او یک کارآگاه مناسب و منطقی برای دنیای مدرن است و شاید سرمشق خوبی برای تولید یک کارآگاه جدید در دنیای مدرن باشد.

مسئله دیگر زیرمتن داستان هاست و آن چیزی که مانکل به بهانه داستان های جنایی والاندر هدف می گیرد؛ ظاهرا جناب مانکل به شدت دغدغه نسل جوان سوئد و آسیب های اجتماعی مربوط به این قشر را دارد و ترس زیادی هم از دنیای مدرن و مترقی. به همین خاطر بیشتر دغدغه های قتل را مرتبط با این مسائل انتخاب می کند و به همین وسیله سوئد امروز را که شبیه بیشتر کشورهای امروز دنیاست، نقد می کند. این دغدغه شباهت ذاتی زیادی با شخصیت والاندر دارد و در قصه های جنایی این کارآگاه خوش نشسته است. نتیجه اینکه والاندر برای بیشتر مخاطبان امروزی دیدنی و خواندنی است.

سریال «والاندر»، کارآگاه شاعر جذاب

گوش کردن به نوای صحنه جرم

روناک حسینی: از نظر ما اهالی جهان سوم، حقوق پلیس های سوئدی حلال نیست. دقیق تر بگویم، پلیس های سوئدی کاری نمی کنند که بخواهند بابتش حقوق بگیرند. تصور ما این است که اساس پلیس در کشوری پیشرفته و خوشبخت و آرام مثل سوئد، لولو سر خرمن است و همانش هم اضافه کاری است. مگر کسی هم در این کشور دزدی می کند؟ یا آدم می کشد؟ یا مگر کسی مرض دارد در سرزمینی که همه چیزش منظم و سر جا است، قانون شکنی کند یا دست به جنایت بزند؟

برای همین است که اغلب فکر می کنیم داستان پلیسی اساسا در کشوری مثل سوئد، صرفا یک سرگرمی خیلی است  که ماجراهایش را از جنایات جاهای دیگر دنیا وام گرفته است؛ جاهایی که در آن ها به اندازه کافی دزد و قاتل و گروگانگیر و آدمربا هست که فراوان ترین سوژه برای نوشتن، ماجرای هنرنمایی آن ها باشد.

اگر با این تصور بخواهیم یک سریال پلیسی ببینیم که ماجراهایش، در سوئد می گذرد، غافلگیر خواهیم شد. حتی اگر قبول کنیم در سوئد هم ماجرای پلیسی جالبی اتفاق می افتد، انتظار داریم که لااقل داستانش با بقیه دنیا فرق کند.

بالاخره مردمی که وزیر بهداشتشان گابریل ویکستروم خوش تیپ است که به دلیل کارزدگی، مرخصی نامحدود به او تعلق می گیرد، باید جور دیگری جنایت کنند. به هر حال مردمی که به طور متوسط روزانه نیم ساعت مطالعه می کنند، باید سلیقه متفاوتی در جرم و جنایت داشته باشند. آنچه در سریال والاندر می بینیم، با این تصورات جور نیست.

سریال والاندر، یک سریال بریتانیایی است که داستان پرونده های جنایی در شهر کوچک ایستد در سوئد را روایت می کند. کارآگاهی که در طول هر قسمت درگیر حل هرکدام از این معماهاست، مردی میانسال به اسم والاندر است که رابطه اش با همسرش در حال نابودی است. دختر او هم با آن آرایش عجیب چشم هاش با پدر زندگی می کند و مدام درصدد است زندگی والاندر را سر و سامان دهد.

پدر این کارآگاه هم یک نقاش دیوانه است که گرفتار بیماری زوال عقل شده و رفته رفته به جنون محض نزدیک تر می شود.

داستان های جنایی این سریال در قسمت های جداگانه روایت می شوند. هر قسمت حدود نود دقیقه ای، بدون هیچ گونه احساس شگفتی به آخر می رسد. یعنی اگر انتظار داستان های پیچیده و هیجان انگیز پلیسی دارید یا منتظری در این سریال، از جنایت های مرموز و دقیقی پرده برداری شود، انتخابتان اشتباه است.

در این  سریال، به ندرت تعجب می کنید یا با ذهن و روان جنایتکار عجیب و غربی رو به رو می شوید. یا واقعا در سوئد جنایت ها به همین بی مزگی است یا ایده ما به واقعیت نزدیک است و از جنایت درست و حسابی در این کشور خبری نیست یا این که نویسنده والاندر ترجیح داده است خیلی خودش را برای نوشتن داستان های پیچیده تر زحمت ندهد. با این حال مادر سریال والاندر با یک کارآگاه متفاوت رو به روییم؛ کارآگاهی که دلش برای قربانی ها می سوزد و گاه گریه می کند و از ضعفش در برابر خشونت های جامعه اش به تنگ می آید.

 سریال «والاندر»، کارآگاه شاعر جذاب

والاندر کارآگاهی که صحنه جرم را با نگاهی شهود می نگرد. به قول خودش یاد گرفته است تا وقتی به صحنه جرمی وارد شد، صدای صحنه را بشنود، حضور جنایتکار و قربانی پیش از وقوع جنایت را حس کند و به این طریق، به انگیزه های جرم پی ببرد و به حل معما نزدیک تر شود.

در یکی از قسمت های سریال، زنی والاندر را کارآگاه شاعر خطاب می کند. شاید همین است که این سریال را کمی متفاوت می کند. این بار به جای آن که یک کارآگاه باهوش و جدی به دنبال کشف جرم باشد، والاندر است که با حس و شهود، کارها را پیش می برد و از اعتراف به ضعف هایش ابایی ندارد.

والاندر نازنین

المیرا حسینی: فکر می کردم کشورهای اسکاندیناوی مکان های آرامی هستند. آدم ها در روزهای طولانی که نیمه شبش مثل دم غروب ماست، پرده های ضخیمشان را می کشند و مثل خون آشام ها کلی تلاش می کنند که ذره ای نور وارد نشود، بلکه خواب به چشمشان بیاید و این بزرگ ترین مشکلشان است. فکر می کردم در گپ و گعده هایشان شش ماه از روزهای طولانی می نالند و شش ماه هم از شب های بلند. در خیالم این طور می گذشت که روزنامه نگارها در این کشورها بیکار می مانند و مجبورند درباره مردن مرغ و خروس ها بنویسند. فکر می کردم همه نویسنده هایشان هم مثل یوستین گاردر نروژی تاریخ فلسفه به زبان داستان می نویسند و قصه های  قشنگ و آرام تعریف می کنند.

تقصیر من هم نبود که این طور تصوراتی داشتم؛ مگر تا همین چند سال پیش که داعش نبود تا خواب قاره سبز را آشفته کند، چه خبری از این کشورها داشتیم؟ مگر غیر از این بود که در تمام رتبه بندی های موسسات معتبر و غیرمعتبر، شادترین و آرام ترین های جهان، مردم کشورهای اسکاندیناوی بودند؟ هر چه می خواندیم و می دیدیم، آرامش در کشورهایی بود که انگار مردمش چیزی از دنیای دیوانه دیوانه ما نمی دانستند؛ مردمی که بعد از جنگ جهانی دوم، پای سفره باقی دنیا ننشستند و تلاش داشتند حسابشان قاطی بقیه مردم دنیا نشود و تافته های جدابافته بمانند.

این مسئله پابرجا بود تا همین چند سال پیش که پای کتاب های جنایی نویسندگان کشورهای اسکاندیناوی به کشورمان باز شد. آن جا بود که من و امثال من فهمیدیم واقعا در ذهن و ضمیر نویسندگان این کشورها چه می گذرد. قبول دارم که معمولا نویسنده ها با استفاده از قوه تخیل گاه لایزال و لایموتشان، از کاهی که در اطرافشان هست، کوه های عجیب و غریب می سازند و خواننده ها را انگشت به دهان می گذارند، ولی تا بناشد چیزکی، مردم در این جا نویسنده ها- نگویند چیزها.

 سریال «والاندر»، کارآگاه شاعر جذاب

حتما در این کشورهای به ظاهر آرام و موجه هم اتفاقاتی در جریان است و جنایت هایی در گوشه و کنار می شود که نویسنده می تواند به مدد قوه تخیل خود، به آن رنگ و لعابی دیگرگون بدهد و به این زیبایی و تمیزی، داستانی جنایی را روایت کند.

یکی از این جنایی نویس ها هم که مدتی است در ایران طرفدارانی برای خود دست و پا کرده، هنینگ مانکل است. مانکل و کارآگاه کورت والاندری که ساخته، آن قدر در دنیا طرفدار  پیدا کرده که سریال سازها دست به کار شوند و این داستان ها را سوژه سریالشان قرار دهند.

سریال «والاندر» در هر قسمت برای خودش یک پا فیلم سینمایی است و یک ساعت و نیم وقتتان را می گیرد، اما به نظرم اگر جنایی پسند هستید، این سریال را دست کم نگیرید و پای قصه های والاندری بنشینید که برخلاف کارآگاه های یکه من تا به حال دیده ام، به شدت قلب رئوفی دارد و در همان دقایق اول قسمت اول این را به شما نشان می دهد؛ آن جا که برای دختر نوجوانی بغض می کند که وقتی می شنود او پلیس است، می ترسد و خودش را آتش می زند. کارآگاهی که از ناتوانی خود در جنگ با دنیای بی رحم در عذاب است و در خلال داستان ها کلی غصه می خورد که چرا نمی تواند جلوی این همه خشونت و بی رحمی را بگیرد.

برای والاندر در انتهای حل یک معمای جنایی، هیچ شادی ای وجود ندارد، چون خود را بابت ضعفش در برابر وقوع جنایت سرزنش می کند و دنیای خشن او را دل شکسته می کند و دنیای خشن او را دل شکسته می کند. البته مرز باریکی وجود دارد میان نمایش انسانی لوس و بی دست و پا که نمی تواند حق آدم بدها را کف دستشان بگذارد و از این قضیه دلگیر است با نشان دادن کارآگاهی که نبوغ درخشانی ندارد، اما با وجدان کاری بی نهایتش و قلب رئوفی که پس از سال ها خدمت در پلیس، هنوز سنگی نشده، تمام توان خود را برای حل مسائل به کار می بندد؛ والاندر در دسته دوم قرار دارد.

مختصر و مفید درباره سریال «والاندر»

•    سریال «والاندر» براساس مجموعه رمان های کورت والاندر اثر نویسنده سوئدی، هنینگ مانکل، ساخته شده است که عمده شهرت خود را مدیون خلق این شخصیت است. مانکل نه فقط به عنوان نویسنده داستان های مهیج پلیسی، بلکه به عنوان یک فعال سیاسی و اجتماعی شناخته می شود که در اعتراضات سال ۱۹۶۸ علیه جنگ ویتنام و همین طور اعتراض علیه رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی مشارکت فعال داشت و در سال ۲۰۱۰ برای شکستن تحریم اسراییل با کشتی به غزه سفر کرد.

•    کنت چارلز برانا، بازیگر و کارگردان انگلیسی که در این سریال نقش کارآگاه والاندر را بازی می کند، در سال ۱۹۸۹ برای بازی در نقش هنری پنجم و همچنین کارگردانی این فیلم توانست نامزد دریافت جایزه اسکار شود. همچنین در سال ۱۹۹۶ نامزد دریافت جایزه اسکار برای بهترین فیلمنامه اقتباسی از هملت شکسپیر شد. او همچنین در سال ۲۰۰۲ در فیلم «هری پاتر و تالار اسرار» نقش گیلدروی لاکهارت، معلم دفاع در برابر جادوی سیاه، را ایفا کرد که در آخر دیوانه شد و حافظه اش را از دست داد. برانا به دلیل خدماتش به دنیای هنر و دولت بریتانیا از سوی الیزابت دوم به دریافت لقب سر نائل شده است.

 سریال «والاندر»، کارآگاه شاعر جذاب

•    برانا سومین بازیگری است که تاکنون در نقش کارآگاه والاندر ظاهر شده است. پیش از او رولف لاسگارد و کریستر هنریکسون، بازیگران سوئدی، این نقش را ایفا کرده اند. پیش از او نام ترور ایو، نیل پیرسون، جیسون ایزاک، دیوید موریسی، کلایو اوون و مایگل گامبون برای بازی در این نقش مطرح شده بود، اما برانا در یک فستیوال فیلم سراغ مانکل رفت و از او درباره این نقش پرسید و جست و جو کرد تا در نهایت توانست این نقش را به دست بیاورد.

•    سریال والاندر اولین اقتباس تلویزیونی از رمان های مانکل است که به زبان انگلیسی ساخته شده است. کمپانی فیلمسازی پرنده زرد که توسط مانکل بنیان گذاری شده، در سال ۲۰۰۶- ۲۰۰۷ مذاکره برای ساخت یک اقتباس انگلیسی از رمان های والاندر را آغاز کرد و برانا در سال ۲۰۰۷ با مانکل ملاقات کرد تا درباره بازی در این نقش با هم صحبت کنند.

•    اولین قسمت از این سریال در سال ۲۰۰۸ از شبکه بی بی سی وان پخش شد. فصل دوم در ژانویه سال ۲۰۱۰ روی آنتن رفت و فصل سوم نیز در تابستان سال ۲۰۱۱ در سوئد و لتونی فیلمبرداری و در ماه جولای سال ۲۰۱۲ اولین قسمت آن پخش شد. پخش فصل پایانی این سریال نیز از دسامبر سال ۲۰۱۵ آغاز شد، در حالی که هنینگ مانکل، خالق شخصیت والاندر، در اکتبر همان سال به دلیل ابتلا به بیماری سرطان از دنیا رفته بود.


منبع: برترینها

چرا هنوز می توان پینک فلوید گوش داد؟

ماهنامه تجربه – محمد خلیلیان: پینک فلوید گروه مورد علاقه نسل دهه های شصت و هفتاد میلادی است که هنوز هم در میان نسل های جدید طرفدار دارد. چند سال پیش بود که در ایران خودمان بسیاری از گروه ها و موسیقی دان ها جوان، کاور آلبومی در بزرگداشت پینک فلوید منتشر کردند. شانزده گروه ایرانی در قالب یک دوبل آلبوم، هرکدام یکی از قطعات پینک فلوید را بازنوازی کرده بودند. کنسرت های پژوهشی هم که باب شده بود، نوازنده هایی گرد هم جمع می شدند، گروه ها تشکیل می دادند و قطعات مشهور پینک فلوید را بازنوازی می کردند.

در نسل قبل از آن ها هم، کم نبودند کسانی که به سختی خودشان را به یک نوار کاست از پینک فلوید می رساندند؛ که اگر نوازنده بودند؛ احتمالا تمام عشق شان گوشی در آوردنِ همان نوار کاست ها روی سازشان بوده است حتی بنا بود پیش از انقلاب به ایران بیایند و اجرا داشته باشند.

 چرا هنوز می توان پینک فلوید گوش داد؟
شهرت بی مثال پینک فلوید فقط مختص ایران نیست. آن ها در سراسر دنیا، بیش از سایر گروه های راک هم نسل و هم سبک شان شناخته شده اند. اما موسیقی پینک فلوید چه ویژگی هایی دارد که تا این حد برای موزیک بازهای سراسر دنیا جذاب است؟ آنچه امثال «کینگ کریمسون»، «امرسون لیک اندپالمر» یا حتی «دِ دور» و «جترو تا» را برای تعدادی از همان موزیک بازها ناشناخته باقی می گذارد، اما هم زمان پینک فلوید را به قهرمانی بدل می کند که شبیه اش دیده نشده چیست؟ چه «آنی» است که آن ها را متمایز از هر گروه راک دیگری می کند؟ این یادداشت در تلاش است تا با برشمردن تعدادی از مولفه های موسیقایی و غیرموسیقایی این گروه بریتانیایی، پاسخی برای این پرسش ها بیاید.

سایکدلیک یا پراگرسیو، مساله این است

در میان طرفداران پینک فلوید کسانی را می توان پیدا کرد که نه به کنسرت شان رفته اند، نه اشعارشان را می فهمند؛ با این حال موسیقی پینک فلوید بخش بزرگی از آرشیو شنیداری روزانه شان است. برای این جماعت که احتمالا طیف گسترده ای هم هستند، تنها موسیقی اهمیت دارد و بس. برای سایر مخاطبان پینک فلوید هم داستان کم و بیش به همین شکل است. در درجه اول، جز موسیقی چیزی اهمیت ندارد. تمام عناصر دیگر، پس از جذابیت موسیقی رده بندی می شوند. موسیقی پینک فلوید به تنهایی سر پا می ایستد و در عین گستردگی اش، سلیقه های شنیداری مختلف را ارضا می کند.

به همان اندازه که آثار تجربه گرایانه با بازی های صوتی عجیب و غریب دارند، قطعه های ساده  «هیت» هم دارند. نوازنده ها، آهنگسازها و مخاطبان جدی ترشان از قطعه هایی مثل «پژواک ها» یا آلبوم هایی مثل «حیوانات»لذت می برند و قطعه هایی مثل «خشتی دیگر در دیوار (بخش ۲)» که بارها از رادیو و تلویزیون برای مخاطب عام بازپخش می شوند، می توانند ذائقه موسیقایی مخاطب گسترده تری را اقناع کنند.

به یک معنا یپنک فلوید همیشه روی مرزها حرکت کرده است. هم آهنگ های هیت شان از لحظات ناب موسیقایی است و هم قطعات پیچیده شان جنسی از سادگی را در خود دارد؛ جنسی که ارتباط با آن ها را رای مخاطب راحت تر می کند. با این حال برای اینکه میان ایده های مقطعی شان برای ساخت موسیقی و اصول لایتغیری که دائما با آن ها همراه بوده تمایز قائل شویم، ملزم به دقیق تر کردن معنای کارکردی مولفه هایی هستیم که به واسطه کاربرد فراوان، به آن ها منتسب شده است. با توضیح کارکرد دو مولفه «تکنیک» و «سادگی» در موسیقی پینک فلوید، احتمالا می توانیم به چیزی برسیم که بی توجهی آن ها به حدود سبکی را برایمان مشخص تر می کند.

وقتی می گوییم موسیقی پینک فلوید ساده است، عموما منظورمان سادگی در اصول فنی ساخت موسیقی یا سادگی ساختاری نیست. ساختار موسیقی آن ها معمولا دارای طرح هایی است که از حالت استاندارد خارج شده است. حتی در قطعه های هیت شان هم خبری از آهنگ های ۴-۳ دقیقه ای با ساتار «ورس- کوروس» یا «بَلَد»های عاشقانه نیست. با این حال موسیقی پینک فلوید در شنیدن، ساده است.

 چرا هنوز می توان پینک فلوید گوش داد؟

برای توضیح این گفته ها بهتر است نگاهی به قطعه معروف «بدرخش ای الماس خوش تراش» داشته باشیم. این قطعه که در قالب دو بخش در ابتدا و انتهای آلبوم «کاش اینجا بودی» قرار گرفته، از نظر ساختاری دارای نُه بخش مختلف است. قسمت اول آهنگ، که در ابتدای آلبوم قرار گرته، ۵ بخش دارد و قسمت آن ۴ بخش. این دو قطعه که هنوز هم در کنسرت های «راجر واترز» و «دیوید گیلمور» اجرای می شوند و مخاطب دارند، روی هم ۲۵ دقیقه اند. ساختار قطعه اول آلبوم به شکلی است که هر بخش آن مولفه های خاص خود را دارد.

هر بخش از قطعه پر از تغییر در کسر میزان ها و تم های اصلی است. این دو قطعه در عین حال روایتگر بخش های مختلفی از داستان «کانسپت آلبوم» هم هستند. بنابراین تا همین جا مشخص است که هیچ یک از مولفه های آشنای یک قطعه معروف یا هیت را ندارند نه قطه های کوتاه و سهل الوصولی اند، نه آنچنان عاشقانه اند و نه اساسا به تنهایی معنای خاصی دارند. با این حال قطعات معروفی هستند و از آن ها به عنوان آهنگ هایی ساده و شنیدنی یاد می شود.

واقعیت این است که گرچه این قطعات در ساختمان پیچیده ای قرار گرفته اند، از اساس چیزی بیش از قطعاتی طولانی با ساختار ورس- کوروس نیستند. مثلا نخستین قطعه آلبوم را می توان قطعه ای دانست که با یک «اینترو»ی طولانی در سه بخش اول، به بخش چهارم که همان روس اول است، می رسد. گرچه از نظر شعری هیچ کوروسی تکرار نمی شود، از نظر ملودیک، می توان کوروس را هم پیدا کرد.

بخش پنجم را نیز می تون «اُوترو»یی به حساب آورد که مستقیما با بخش های دوم و سوم مرتبط است. بنابراین می بینیم که از نظر ساختاری، چندان با قطعه ساده ای طرف نیستیم. اما طرحی کلی وجود دارد که در نهایت نوعی آسانی شنیداری را از منظر ساختاری، فراهم می کند. این الگو چه در آلبوم های دهه شصت شان که با فضاهای سایکدلیک و اسکرپیمنتال شناخته می شود، چه بعد از آن و در آلبوم های دهه های هفتاد و  هشتاد تا آلبوم «لغزش آنی در عقل»، که به دوره پراگرسیو راک مشهور است و چه در آلبوم های پس از جدایی راجر واترز، قابل پیگیری است. الگویی که درست مثل نگرش آن ها به مساله تکنیک، کاری به کار الزامات سبکی ندارد.

تکنیک برای پینک فلوید نه به معنای گستردن حدود سبکی، که صرفا در خدمت حس است. تکنیک به خودی خود بی معنی است، مگر فضایی برای ارائه‌ی به جا و صحیح آن وجود داشته باشد. همین مساله باعث می شود پینک فلوید در تمام دوره های فعالیتش، همچنان به خمیره مشخص و فرم یافته ای پایبند باشد. خمیره ای که خط ربط دوره های مختلف فعالیت پینک فلوید را با پایبندی های سبکی نمایش نمی دهد. بلکه برعکس، سبک برایش کمترین درجه اهمیت را دارد. این رویکرد بیش از هر چیز فاش کننده ایده هایی است که از جایی خارج از موسیقی می آیند.

چرا هنوز می توان پینک فلوید گوش داد؟

موسیقی بی معنا موسیقی مرده است

نام پینک فلوید با کانسپت آلبوم هایش گره خورده است. پینک فلوید مسلما نخستین گروهی نبود که تصمیم گرفت آلبوم هایش داستان منسجمی را پی گرفته و روایت کنند؛ اما بی شک یکی از تاثیرگذارترین ها در همه گیر شدن ایده ساخت کانسپت آلبوم بود. ساخت آلبوم به این شیوه که روایت کننده داستانی باشد که طی آن اتفاقات مختلفی در جریان است اولا با بی سبکی ضمنی پینک فلوید هم خوان است.

به این معنی که جا برای اتفاقات و کشمکش های مختلف در درون یک آلبوم فراهم است. وقتی آلبومی روایت گر درگیری های قهرمان داستان، با جایگاه اش در جامعه است و نهایتا با انزوایی که قهرمان داستان بر خود تحمیل کرده پایان می یابد، طبیعی است که باید اتفاقات مختلفی در قالب آلبوم بیفتد. اتفاقاتی که با عناصر مختلف موجود در داستان هم راستا باشد. این رویکرد، با تولید آلبومی که صرفا از منظر حسی منسجم باشد، متفاوت است.

در اینجا پیرنگ مشخص و زمان بندی شده ای وجود داد. مقدمه چینی و پیش آگاهی باید صورت گیرد کنش های قهرمان داستان باید روایت شود. کشمکش های محیط پیرامون و قهرمان داستان باید تصویر شوند و نهایتا همگی باید به یک پایان مشخص ختم شوند. چنین ترتیبی، که مثلا در آلبوم «دیوار» اتفاق می افتد، خود به خود نوعی طرح یا چهارچوب را به فضای آلبوم تحمیل می کند.

در عین حال در قالب این چهارچوب، اجازه هر اتفاقی را، تا آنجا که به روایت گری داستان مربوط باشد، به هنرمند می دهد. ساخت کانسپت آلبوم، در عین حال، به نوعی نتیجه ناگزیر تجربه گرایی های پینک فلوید هم هست. یعنی باید چیزی وجود داشته باشد تا تجربه گرایی های افسارگسیخته آن ها را مهار کرده و درون قالب مشخصی بریزد. بدین ترتیب ساخت کانسپت آلبوم ها به تکیه بیشتر پینک فلوید به یک ساختمان مشخص کمک می کند. شاید به دلیل همین هم باشد که پرفروش و شنیده شده ترین آلبوم های آن ها، یعنی «نیمه تاریک ماه» و «دیوار»، هر دو از کانسپت آلبوم های شان هستند. در عین حال آنچه آن ها را ماندگار کرده، نه تنها نفس قصه گویی و چهارچوب پذیری، که مضامین بدون تاریخ مصر مورد استفاده شان هم هست.

اکثر اشعار پینک فلوید درگیر موضوعات آشنایی هستند. مضامینی که همه مردم جهان با آن ها درگیرند و به طور روزانه به آن ها فکر می کنند. این مضامین در عین حال پایدارند و جزیی از تاریخ بشر. مصائب جنگ، نقد نظام موجود، تعارض و جنون، دغدغه صلح، انزوای فرد در جامعه و… موضوعاتی نیستند که برای امروز یا دیروز باشند. چنین مفاهیمی همیشه با نوع بشر درگیر بوده و درگیر خواهند بود.

 چرا هنوز می توان پینک فلوید گوش داد؟
بنابراین زمانی که شنونده ای، شکلی از دغدغه هایش را، حالا با هر تعریف و تاویلی در یک اثر هنری می بیند، طبیعی است که با آن  آشناپنداری کند. این آشناپنداری با معنای اشعار، زمانی که در قالب موسیقی، معنی جدیدی پیدا می کند، صورت اثرگذارتری هم به خود می گیرد. صورتی که هنوز یک عنصر مهم کم دارد و آن چیزی جز تصویر نیست.

نه تنها صدا که تصویر هم می ماند

یکی دیگر از مهم ترین ویژگی هایی که موفقیت پینک فلوید را ادامه دار می کند پرفورمنس های درخشان آن هاست. این مورد هر چند درباره ایران مصداق نداشته باشد، در مقیاس جهانی، یکی از ویژگی های اصلی موفقیت هر گروهی است. تصویر، این حلقه مفقوده موسیقی ایران، عنصر مهمی در برقراری ارتباط گسترده با تمام عوامل پیش گفته است. نورپردازی های، تصاویر طراحی شده برای صفحات نمایش و حرکات بدن نوازنده ها، دائما در تلاش اند تا غایت مندی، دغدغه ها و جزییاتی که احتمالا در فرم انتزاعی موسیقی پینک فلوید مغفول مانده را برای مخاطب روشن کنند.

در عین حال خود تصویر، یک اتفاق جدید را نی در ذهن مخاطب رقم می زند. تاویل مخاطب از تصویر، زمانی که در راستای تاویلیش از موسیقی قرار گیرد، پیام هنرمند را سریع تر، صریح تر و نزدیک تر به واقعیت به ذهن مخاطب متبادر می کند. عناصر تصویری، کارکرد دیگری هم دارند. آن ها ابعاد زیباشناختی جدیدتری را نیز به مخاطب می رسانند. بنابراین پرفورمنس های پینک فلوید دو ویژگی مشخص دارند. از طرفی توصیف دقیق و آشکارتری از موسیقی را به ذهن مخاطب می رسانند و از طرف دیگر، ابعاد زیباشناختی جدیدتری را به او اضافه می کنند.

به یک معنا پرفورمنس و تصویری که گروه از خودش به نمایش می گذارد، بازگشاینده ابعاد و ویژگی های هنری تازه ای است که هم در رمزگشایی نهایی اثر به کمک او می آیند و هم به طور مستقل در ذهن مخاطب باقی می مانند. این نکته هنوز هم در اجراهای زنده واترز و گیلمور وجود دارد.

در تور اخیر کنسرت راجر واترز که در آن تنها ۴ قطعه از آلبوم جدیدش را اجرا کرده است، یک تقسیم کننده صفحه نمایش بسیار بزرگ وجود دارد که صحنه اجرا را به دو بخش مجزا تقسیم کرده صفحات نمایشی که در تمام اجرا، تصاویری مرتبط با لحظه موسیقایی مدنظر را نمایش می دادند. گویا استیجی که راجر برای اجرایش فراهم کرده از پرخرج ترین ها در دنیا بوده است. نکته اینجاست که این میزان هزینه و تدارکات، اساسا در جهت کسب درآمد یا کشاندن مخاطب جدید به سالن کنسرت نیست.

 چرا هنوز می توان پینک فلوید گوش داد؟

سالن کنسرت های راجر واترز احتمالا بدون چنین تدارکاتی نیز پر می شود. همه این ها جزیی از بسته هنری است که مخاطب باید به یک باره دریافت کند. بازی های تصویری منحصر به فرد در سالن کنسرت، خود یک عنصر ضروری و جدی است. چیزی که در صورت نبودنش، بخشی از کار ناقص مانده و دریافت نمی شود. تصاویر نهایتا در دقیق تر، دست تر و بیشتر شنیده شدن پینک فلوید اثر دارند. با هر بار شنیدن موسیقی تصاویر در ذهن مخاطب تداعی شده و با هر بار دیدن تصاویر، موسیقی اثرگذاری بیشتری روی وی خواهدداشت.

در عین حال با رفتن به کنسرت و مشاهده فضاسازی رنگ ها، نورا و تصاویر، یا حتی دیدن کاور یک آلبوم یا دی وی دی یک کنسرت، جای جدیدی برای تاویل بیشتر هم باز می شود. این نه خودِ تصاویر، که دیالکتیک درونی میان تصویر و موسیقی است که در ذهن مخاطب کششی برای بیشتر شنیدن موسیقی پینک فلوید ایجاد می کند.

ماده اصلی کار؛ تجربه

تجربه گرایی ساختمانی است که پینک فلوید تمام اجزای مجموعه تصویری و موسیقایی اش را روی آن بنا کرده است. تجربه با زمان درگیر است و زمان با تغییر. پینک فلوید به درستی به این نکته واقف است. بر همین اساس هم در هیچ یک از مقاطع فعالیتش، درجا نزده است. در دهه شصت، دهه هیپی ها و سایکوبازها، موسیقی سایکدلیک ساخته است. در دهه هفتاد که مشخصه اش موسیقی پیچیده و پراگرسیو است، جنس موسیقی اش تغییرات شگرفی کرده  و عناصر دهه اش را به خود گرفته.

در دهه های هشتاد و نود، دهه های سرخوشی و بی دغدغگی، آثاری مثل «لغزش آنی در عقل» و «ناقوس جدای» را تولید کرد. آثاری که نه دغدغه های بزرگ داشتند و نه اساس به دنبال معنای خاصی بودند. هر قطعه به طور جداگانه خوش صدا بود و هدف هم چیزی جز این نبود. این تغییرات مرتبط با زمان را که با هم جمع بزنیم، در ایده و دغدغه های اصلی ساخت موسیقی تغییر نمی بینیم.

آنچه موسیقی پینک فلوید را تا این حد پرمخاطب و دائما جذاب کرده، مجموعه ای از ایده های جهان شمول اساسی است. ایده هایی که ممکن است به فراخور زمان در محتوایشان تغییراتی داده شود، اما صورت کلی شان همیشه پابرجا خواهدماند. تجربه گرایی های پینک فلوید را می توان نتایج تحولات اجتماعی محسوب کرد، ولی، همین قدر موجه، می توان آن ها را با توجه به معنای عینی شان در نظر گرفت.

به معنای عناصری از پیوستارهای زیباشناخی تصویری، موسیقایی و محتوایی که معنایشان را در ذات دارند و نه در فعلیت های تاریخی که مبتنی بر تحولات و اتفاقات بیرونی یا اجتماعی است. تجربه، که ماده اصلی کار پینک فلوید است، هم درگیر زمان است و هم در بیرون از آن قرار دارد. بنابراین محصول نهایی این تجربه ها همیشه تازه، قابل شنیدن و ستودنی باقی خواهدماند.


منبع: برترینها

موزه «دورهمی»به ما چه می‌دهد؟

علی تاجیک- روزنامه بهار
برنامه «دورهمی» به اتمام رسید، برنامه‌ای با فراز و فرودهایی از استقبال و توجه مردم، انتقادات بسیار به اظهارنظرهای مدیری، حواشی زیادی چون جدا شدن برخی از عوامل اصلی از گروه یا نوع برخورد مدیری با میهمانان و امثال آن. این برنامه در نوع خود یکی از متفاوت‌ترین اجراها را داشت و وجهه‌ای جدید از تولید برنامه طنز در صدا و سیما بود، با اینکه این انتقاد بر آن وارد بود که از یک برنامه «talk show» هندی الگوبرداری شده بود. اینکه این برنامه راه همکاری‌های دوباره مدیری با تلویزیون را باز و فرصت برای علاقه مندان آثار او فراهم کرد را باید به فال نیک گرفت. ضمن اینکه این برنامه در برهوت سال‌های اخیر تلویزیون از عدم برنامه‌های جذاب و سرگرم کننده، غنیمتی بود و حضور متفاوت مدیری به عنوان مجری هم در این جذابیت بی تاثیر نبود. همچنین جذب یک اسپانسر و سرمایه گذار جدی به چرخه تولیدات تلویزیون اتفاقی قابل توجه بود، سرمایه گذاری که مسبب تولید فیلم سینمایی مدیری هم شد اما سوای از همه این اثرات مثبت، این برنامه در حالی به پایان رسید که یک سؤال جدی را بی‌پاسخ گذاشت.
***
یک سؤال بی پاسخ مانده
این برنامه در هر قسمت یک گزینه همیشگی و تکرار شونده داشت و آن هم سؤالی بود که در پایان گفتگو از میهمانانش می‌پرسید و از آنها می‌خواست که هدیه‌ای به رسم یادبود به «موزه دورهمی» اهداء کنند. این بخش از برنامه یکی از عوامل جذابیت و متفاوت این برنامه شده بود، هر چند پیش از این نمونه‌ای از این رویکرد را در برنامه طنز دیگری که اتفاقا در شبکه «نسیم» تولید می‌شد یعنی برنامه «خندوانه» انجام شده بود. در آن برنامه هم از میهمانان درخواست می‌شد که در مسئولیتی اجتماعی مشارکت کنند و بازتاب خوبی هم داشت. تفاوت این درخواست در برنامه «دورهمی» این بود که قرار تدارک موزه‌ای از این هدایا بود. ایده برپایی این موزه در ایران و آن هم برای برنامه‌ای محبوب، دست اول و جدید بود و پیامدهایی داشت. اینکه یک برنامه محبوب بتواند هدایای قابل ارزشی که بخشی از خاطرات یا هویت فرد میهمان را بازگو می‌کند را در موزه‌ای گردآوری کند، یک امتیاز بود. امتیازی که نیاز به مدیریت و برنامه ریزی برای تهیه و تدارک زمین و جایگاه موزه داشت، همچنین می‌توانست یک شرایط جدید برای سامان دادن به موزه‌ای متفاوت از ارتباط با هنرمندان و جذب مخاطبان ایجاد کنند. امکانی برای ساختن جاذبه‌ای متفاوت که هم فرهنگی و خاطره انگیز باشد و هم درآمدساز و اقتصادی اما این موزه در حد حرف و جذابیتی در کلام ماند. حالا که برنامه به اتمام رسیده است، نه تنها گزارش تصویری از تکمیل شدن این موزه و گردآوری هدایای هنرمندان و میهمانان برنامه ارائه نشده که گزارش خبری هم عنوان نشده است.
اقدامات حمایتی متعدد اسپانسر، احداث موزه بلاتکلیف
برنامه «دورهمی» حداقل تا نیمه ساخت دارای یک اسپانسر جدی بود که از رقابت با برنامه موفقی چون «خندوانه» و اسپانسر پر سرو صدای آن یعنی «۷۸۰» و امثال آن عقب نماند و توانست خود را مطرح کند. هر چند در ابتدای فعالیت به دلیل پیوستن اعضا به نرم‌افزار و اخذ هزینه بالایی برای عضویت، اعتراض از کاربران را به دنبال داشت ولی در ادامه این اسپانسر در میان مردم جا افتاد. این روند به یمن جوایزی که در قرعه‌کشی‌ها در طی برنامه «دورهمی» داد، سهل‌تر شد. این اسپانسر ضمن حمایت از برنامه‌ای تلویزیونی به دلیل اطمینان از موفقیتش به دلیل حضور مهران مدیری، تهیه کنندگی اولین فیلم سینمایی او را نیز بر عهده گرفت و به عنوان یک سرمایه‌گذار وارد عرصه سینما شد. نشست‌های خبری که این اسپانسر برای فیلم مدیری برپا کرد، نشان از ورود سرمایه گذاری جدی به عرصه تبلیغات و فیلمسازی داشت. همه این موارد این اطمینان را به مخاطب علاقه‌مند برنامه «دورهمی» می‌داد که این اسپانسر با هماهنگی یا حتی بدون حمایت و هماهنگی صدا و سیما می‌تواند موزه‌ای که در برنامه از آن یاد می‌شود را احداث کند. این در حالی بود که کمی مانده به پایان برنامه، خبری مبنی بر حمایت این شرکت بازرگانی از یک نقاش پیشکسوت سینما که به دستفروشی روی آورده بود، شد. در خبرها آمده بود منوچهر قاضی‌زاده نقاش قدیمی سردرهای سینما قرار است در حرکتی نمادین پوستر تازه‌ای از فیلم «ساعت پنج عصر» را طراحی کند. قاضی‌زاده که این اواخر به دلیل شرایط نامساعد مالی ناچار به دستفروشی شده بود، با اطلاع مسئولان شرکت اول مارکت، سرمایه‌گذار فیلم در حال اکران «ساعت پنج عصر» به استخدام رسمی این شرکت درآمده است و قرار شده تا در حرکتی نمادین پوستری به سبک فیلم‌های قدیمی سینما برای ساخته مهران مدیری نقاشی کند. کسی که آخرین بار در اوایل دهه شصت پوستر فیلم «برزخی‌ها» ساخته مرحوم ایرج قادری را طراحی کرده بود و به دلیل تغییر ماهیت تبلیغات فیلم‌ها و گسترش امکانات چاپ، به ادامه طراحی پوستر در سینما بپردازد. او مدتی در کنار خیابان به شغل دستفروشی و فروش نقاشی‌هایش مشغول بود. این اقدامات کمابیش وجهه تاثیرگذاری از این شرکت سرمایه‌گذاری منتقل کرده است اما با وجود این اقدامات، احداث موزه‌ای که این برنامه وعده داده بود و می‌توانست به واسطه این اسپانسر تحقق پیدا کند، بلاتکلیف مانده است.

وعده‌های جذاب برنامه‌ها اما ناتمام
کم نبوده‌اند برنامه‌های متعددی که وعده‌های انجام اقداماتی را داده‌اند اما این وعده‌ها بلاتکلیف رها شده است یا با سهل‌انگاری و برای رفع پرسشگری مخاطب رفع و رجوع و بعد به فراموشی سپرده شده‌اند. شاید این وعده‌ها و انجام آنها در حد ایجاد جاذبه در یک برنامه جا افتاده باشد اما این نشان از عدم عمل گرایی و شفاف گویی همه ماست که در برنامه‌های تلویزیونی مان هم راه یافته است. صداقت به عمل و شفافیت است که اغلب در برنامه‌ها رعایت نمی‌شود و کسی هم در وانفسای روزگار دشوار پیگیر انجام آنها نیست اما عدم انجام عین کم فروشی است. مشابه وعده ساخت موزه در «دورهمی» در برنامه «خندوانه» هم وعده‌های مسئولانه مطرح می‌شد که در آنجا گزارشی تصویری از حضور فرد میهمان و انجام وعده اش تهیه می‌شد و مخاطب در جریان آن قرار می‌گرفت، هر چند بسیاری از آن وعده‌ها هم در ادامه تحقق پیدا نکردند اما بسیاری از آنها صورت گرفت. البته قرار بود کتابی هم از حضور میهمانان در برنامه و ساختار بازی گونه‌ای که وجود داشت، منتشر شود که آن هم به فراموشی رفت. در آن برنامه بخشی از وعده‌ها عملیاتی شد اما نقطه جذابیت برنامه «دورهمی»، وعده احداث موزه‌ای از یادگاری‌ها و هدایای میهمانان بود که می‌توانست بسان مثلا موزه سینما یا خانه بزرگان ادب و هنر که پاتوق‌هایی فرهنگی شده اند، کارآمد و جذاب شود که به فراموشی سپرده شده است و هیچ خبری از آن در رسانه‌ها نیست. این وعده‌های توخالی، ضربه به اعتماد مخاطب و فضای رسانه‌ای سراسری است. شاید بهتر باشد این رسانه و دیگر رسانه‌ها به هنگام تدارک برنامه‌ای با وعده هایی جذاب یا حتی کمپین‌های مسئولانه، ضابطه و قانونی برای نظارت بر انجام آنها نیز تبیین کند تا اعتمادی که لازمه ساخت برنامه‌های در آینده است، مخدوش نشود.


منبع: بهارنیوز

چگونه اکبر عبدی مادر رضا عطاران شد؟ (فیلم)

چگونه اکبر عبدی مادر رضا عطاران شد؟ (فیلم) رونمایی سایپادیزل از محصول جدید خود در نمایشگاه خودرو تبریز نخست وزیر هند کابینه خود را تغییر داد سوزاندن خانه های هزاران مسلمان در میانمار (فیلم) اردوی خوب برای بچه های خوب/رامک خودرو حامی زیارت اولی ها بمب هیدروژنی چیست؟ آغاز طرح فروش عید تا عید چری (+جزئیات) این قلعه شنی رکورد جهانی را شکست (+عکس) بیوه ژنرال، آقای چالنگی و کینه یزدی هلی شات تمرین تیم استقلال که باعث تعجب کی روش شد (فیلم)

۹ کشته و ۳۴ زخمی در حادثه واژگونی اتوبوس دانش آموزان دختر ( +عکس)/ اعلام اسامی جان باختگان و مجروحان/ راننده بازداشت شد/ تعدادی از دختران قطع نخاع شدند  (۷۸ نظر)

دانش آموزان در قتلگاه بی تدبیری مسؤولان: ۵ پیشنهاد به وزیر آموزش و پرورش  (۵۸ نظر)

چرا باید«تیم ملی» برای شکست سوریه تلاش کند؟  (۵۷ نظر)

شهر عصبانی، قاتل عصبانی  (۴۳ نظر)

کشته‌شدن ۷ دانش آموز؛ سهل‌انگاری که کمتر از قتل بنیتا و آتنا نیست  (۳۶ نظر)

کره شمالی: آزمایش موفقیت آمیز بمب هیدروژنی (+عکس)  (۱۴ نظر)

زن خوب و ژن خوب! / قانون ضدخویشاوندسالاری را تصویب کنید  (۱۲ نظر)

ایران، ۲۱ مین ارتش قوی جهان  (۱۱ نظر)


منبع: عصرایران

موسیقی سیاست نیست تا بتواند برای حکومت خطری ایجاد کند

حسن ناهید به  ایلنا گفت: در سال ۱۳۳۲ که نوازندگی نی هفت بند را شروع کردم و ۱۰ سال بیشتر سن نداشتم در کل ایران تنها یک نوازنده نی به این صورت وجود داشت و آنهم استاد کسایی بود. ساز نی چوپانی در مناطق مختلف ایران وجود داشت که به درد اجرای موسیقی دستگاهی نمی‌خورد. اما در زمینه نی هفت بند فقط در اصفهان نوازنده داشتیم. نی هفت بند از “هفت بند” و “شش گره” تشکیل شده است و به درد اجرای موسیقی دستگاهی می‌خورد. من در آن زمان در شیرزا بودم. وی در ادامه افزود: من زمانی به اصفهان آمدم و یک نی هفت بند از یک نوازنده دوره‌گرد خریدم و با نگاه کردن به او به صورت خودآموز شروع به تمرین کردم. در هفده سالگی هم راهی تهران شدم و به برنامه گلها راه پیدا کردم. در آن زمان استاد حسین دهلوی خدمت بزرگی با یاد دادن نت به من انجام داد و بعد هم مرا به مرحوم نصرت‌الله خان گلپایگانی معرفی کرد و بعدها با هوشنگ ظریف و محمد اسماعیلی و افلیا پرتو آشنا شدم.
حسن ناهید گفت: در سال ۱۳۳۹ دو نوازنده نی در ایران بودیم اما امروز به هر روستایی بروید نشانی از یک نوازنده نی هفت بند پیدا می‌کنید. در تمام سازها ما شاهد چنین رویکرد و جهش چشم‌گیری هستیم و این نشان از پیشرفت موسیقی کشورمان طی ۵۰ سال اخیر حداقل از نظر کمی دارد.این موزیسین در ادامه افزود: آن زمانی که من شروع به یادگیری موسیقی کردم مردم خیلی از شغل موسیقی خوش‌شان نمی‌آمد و اصلا دوست نداشتند فرزندشان موزیسین بشود اما امروز نگاه‌شان به موسیقی تغییر پیدا کرده و علاوه بر آقایان، خانم‌های نوازنده بسیار خوبی هم داریم. تا پیش از این هیچ وقت یک زن به سمت نوازندگی نی نیامده بود اما امروز در همین جشنواره موسیقی جوان؛ دختران نوجوانی در گروه سنی الف حضور دارند که واقعا بسیار خوب نی می‌نوازند و ما را غافلگیر می‌کنند.
وی همچنین عنوان کرد: پدرم به خاطر حرف مردم بسیار مخالف فعالیت من در زمینه نوازندگی نی بود؛ ما رادیو هم نداشتیم به همین دلیل مجبور بودم وقتی از رادیوی مغازه‌ای؛ آهنگی از استاد کسایی را می‌شنوم در مغزم حفظ می‌کنم و وقتی شب به منزل می‌آمدم برای اینکه تمرین کنم و پدرم متوجه نشود دو سه عدد پتو روی سرم می‌کشیدم و تمرین می‌کردم.ناهید با اشاره به دورانی که برای ادامه کارش به تهران مهاجرت کرد، افزود: استاد دهلوی و استاد پایور مهمترین کمک‌ها را در زمینه موسیقی به من کردند. وقتی به تهران آمدم در ارکستر استاد پایور قبول شدم و شروع به کار کردم. کم کم با بقیه اساتید نیز آشنا شدم و در آن دوران در سیزده ارکستر فعالیت می‌کردم. ارکستر سازهای ایرانی مرحوم حنانه، گروه مرحوم مجید، گروه مرحوم شریف، گروه مرحوم اکبر محسنی، دو گروه مرحوم مهندس همایون خرم، گروه ابراهیم منصوری در رودکی، ارکستر مرحوم ملک و ارکسترها و گروه‌هایی که سرجمع سیزده گروه و ارکستر می‌شدند.
این نوازنده نی افزود: ما استعدادهای خوبی در نسل جوان‌مان داریم منتهی باید به این بچه‌ها فرصت داد و هم اینکه برای‌شان مشکل ایجاد نکرد. ما اجرایی در جشنواره “نی نوازان” در فرهنگسرای نیاوران داشتیم که از هشت کشور برای حضور در این جشنواره دعوت کرده بودند؛ کسی که مسئول جشنواره بود، می‌گفت ما از شش ماه قبل برای برگزاری چنین برنامه‌ای هماهنگی‌ها را انجام داده‌ایم و تقاضای مجوز کرده‌ایم؛ منتهی ساعت یازده در روز اجرا به ما مجوز داده‌اند. این سختگیری‌ها بسیار برای هنرمندان آزاردهنده است و باید مسئولان در رفتارشان تجدیدنظر کنند و از سختگیری‌ها بکاهند؛ موسیقی که سیاست نیست تا بتواند برای حکومت خطری ایجاد کند. حداقل برای این نسل جوان موسیقی کشور دیگر نباید تا این حد سختگیری کنند.
وی همچنین ضمن اشاره به خاطره‌ای درباره اجرا با ارکستر سلطنتی انگستان عنوان کرد:  نوازندگی ساز نی “هفت بند” کار بسیار سختی است و سال‌ها طول می‌کشد تا نوازنده بتواند صدای این ساز را بسیار خوب تولید کند. به خاطر می‌آورم سال‌ها قبل به همراه استاد روشن‌روان و زنده‌یاد شهریار فریوسفی و چند نوازنده دیگر به لندن رفتیم تا با ارکستر سلطنتی انگلستان اجرایی داشته باشیم. اعضای آن ارکستر حدود ۸۰ نفر بودند و ما نوازنده‌های ایرانی شش نفر بودیم. بعد از اجرا نوازنده فلوت ارکستر، ساز نی من را گرفت و نگاهی به آن انداخت. اول فکر می‌کرد این ساز به همراه “قمیش” نواخته می‌شود و با آن می‌توان چنین صدایی تولید کرد. وقتی ساز را گرفت و در آن دمید صدایی درنیامد و به من گفت نواختن این ساز شما باید کار بسیار مشکلی باشد. در پاسخ به ایشان ساختمان ساز را کامل برایش توضیح دادم گفتم چگونه از این ساز اصوات مدنظرمان تولید می‌شود و او بسیار از این کارکرد شگفت‌زده بود.
این نوازنده پیشکسوت نی در ادامه افزود: ساز نی ساختمان بسیار ساده‌ای دارد که شامل یک لوله صوتی به همراه شش سوراخ می‌شود. موسیقی ما از آنجا که موسیقی بیست و چهار ربع پرده‌ای محسوب می‌شود اجرای این اصوات همگی به وسیله انگشت‌گذاری روی این شش سوراخ، و شدت و ضعف دمیدن در این لوله صوتی ایجاد می‌شود. با این روش بیست و چهار ربع پرده تولید می‌شود.
این موسیقیدان که عضو شورای داروی یازدهمین جشنواره موسیقی جوان در شاخه نوازندگی ساز نی است، درباره سطح کیفی جشنواره گفت: در دوره گذشته این جشنواره شرکت‌کنندگان رده سنی ج که می‌بایست از همه بهتر باشند از دو گروه سنی دیگر کیفیت کارشان پایین‌تر بود. اما امسال گروه سنی الف که شرکت کنندگان پانزده سال تا هفده سال هستند و جوان‌تر از بقیه گروه‌های سنی محسوب می‌شوند، واقعا خوب بودند. به جرات می‌توانم بگویم هیچ وقت در نی نوازی این گروه سنی به گونه‌ای نبوده که تمام شرکت کنندگان گروه سنی الف همگی خوب باشند؛ اما امسال شاهد درخشش نوجوان‌ها در نی‌نوازی هستیم؛ به خصوص دختران نوجوان واقعا اجراهای خوبی داشتند و این جای خوشحالی بسیار زیادی دارد. به‌طور قطع می‌توان گفت با جریانی که شکل گرفته بچه‌های نوجوان در سال‌های آتی بهتر و بهتر خواهند شد.


منبع: بهارنیوز

پنج کشور وارد رقابت اسکار شدند

به بشقاب من زل نزن” (Quit Staring at My Plate) اولین فیلم بلند داستانی هانا یوسیچ به نمایندگی از کرواسی برای رقابت در بخش فیلم خارجی‌زبان جوایز اسکار ۲۰۱۸ به آکادمی علوم و هنرهای سینمایی معرفی شد.داستان فیلم درباره زنی به نام ماریانا (میا پتریسویچ) است که زندگی‌اش حول خانواده‌اش جریان دارد. آن‌ها در یکی از آپارتمان‌های کوچک شهر زندگی می‌کنند. بعد پدر ماریانا که همه چیز را تحت کنترل دارد سکته مغزی می‌کند و کاملاً زمین‌گیر می‌شود و ماریانا به عنوان رئیس طایفه جای او را می‌گیرد.
 




“به بشقاب من زل نزن” اولین بار در دنیا سال گذشته در بخش روزهای ونیز جشنواره فیلم ونیز نمایش داده شد و از آن زمان تاکنون در جشنواره‌های مختلف مانند جشنواره والائولید، ریکیاویک، ورشو، توکیو، استکهلم، بلگراد، کارلووی واری و سارایوو روی پرده رفته است.

گرجستان با تریلر روان‌شناختی “مادر ترسناک” (Scary Mother) به کارگردانی آنا اوروشادزه در بخش اسکار فیلم خارجی‌زبان حضور دارد. این فیلم درباره زنی میانسال است که از طریق ادبیات می‌کوشد خود را نجات بدهد. “مادر ترسناک” ماه پیش در جشنواره فیلم سارایوو جایزه بهترین فیلم را برد. اولین نمایش فیلم در سطح بین‌المللی در جشنواره فیلم لوکارنو بود که در آنجا جایزه بهترین فیلم اول را دریافت کرد.اوروشادزه دختر زازا اوروشادزه فیلمساز تحسین‌شده گرجستانی است که در ۲۰۱۳ فیلم “نارنگی‌ها” به کارگردانی او توانست به نمایندگی از استونی نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی‌زبان شود. “مادر ترسناک” مانند “نارنگی‌ها” تولید مشترک گرجستان و استونی است.گرجستان از ۲۰۰۸ تاکنون هر سال فیلم به آکادمی معرفی می‌کند. در ۲۰۱۳ فیلم “جزیره ذرت” به کارگردانی گیورگی اواشویلی توانست به فهرست کوتاه راه پیدا کند.

“واجب” (Wajib) به کارگردانی آن ماری جاسر نماینده فلسطین در اسکار خواهد بود. این فیلم اولین بار در دنیا در بخش رسمی جشنواره لوکارنو روی پرده رفت و سه جایزه مستقل دریافت کرد.تیم پدر و پسر محمد بکری و صالح بکری، دو بازیگر معروف فلسطینی برای اولین بار در فیلم کمدی جاده‌ای “واجب” کنار هم قرار گرفته‌اند. داستان فیلم در بحبوحه تدارک یک عروسی در روزهای نزدیک به کریسمس در ناصره روی می‌دهد. این فیلم به زودی در جشنواره تورنتو نمایش داده می‌شود.سومین همکاری جاسر و صالح بکری همچنین بعد از “نمک دریا” (۲۰۰۸) و “وقتی تو را دیدم” (۲۰۱۲) سومین فیلم این کارگردان است که به نمایندگی از فلسطین به آکادمی معرفی می‌شود.فلسطین عملکرد خوبی در جوایز اسکار داشته است. “اینک بهشت” (۲۰۰۵) و “عمر” (۲۰۱۳) هر دو به کارگردانی هانی ابو اسعد در بخش فیلم خارجی‌زبان و “۵ دوربین شکسته” (۲۰۱۳) در بخش مستند نامزد اسکار شدند


منبع: بهارنیوز

معرفی نامزدهای جشن خانه سینما

هارون یشایایی رئیس نوزدهمین جشن بزرگ سینمای ایران، فهرست نامزدهای این رویداد را که بر اساس آراء داوران انجمن عالی هنرها و فنون سینمای ایران انتخاب شده‌اند به شرح زیر اعلام کرد:

 

بهترین کارگردانی :
رضا میرکریمی         دختر                    
حمید نعمت‌الله        رگ خواب
اصغر فرهادی          فروشنده
رضا درمیشیان         لانتوری
محمد حسین مهدویان    ماجرای نیمروز

بهترین فیلمنامه :
پیمان قاسم خانی            خوب، بد، جلف
مهران کاشانی         دختر
معصومه بیات          رگ خواب
اصغر فرهادی          فروشنده
سهیل بیرقی           من

بهترین فیلمبرداری :
حمید خضوعی ابیانه    دختر
فرشاد محمدی          رگ خواب
حسین جعفریان         فروشنده
هادی بهروز           ماجرای نیمروز
ساعد نیک ذات         نفس

بهترین تدوین :
مصطفی خرقهپوش برادرم خسرو
میثم موئینی          دختر
هایده صفی یاری       فروشنده
هایده صفی یاری       لانتوری
سپیده عبدالوهاب            متولد ۶۵

بهترین بازیگر نقش مکمل زن :
سارا بهرامی          خانه‌ای در خیابان چهل و یکم
مریلا زارعی           دختر
پانته آ پناهیها           لاک قرمز
بهنوش بختیاری        من
شبنم مقدمی           نفس
ثریا قاسمی           ویلایی ها

بهترین بازیگر نقش مکمل مرد :
ناصر هاشمی           برادرم خسرو
فرید سجادی حسینی     فروشنده
بهرام افشاری         لانتوری
هادی حجازی فر        ماجرای نیمروز
جواد عزتی       ماجرای نیمروز
احمد مهرانفر         ماجرای نیمروز

بهترین بازیگر نقش اول زن :
لیلا حاتمی       رگ خواب
ترانه علیدوستی       فروشنده
پردیس احمدیه         لاک قرمز
پانته آ پناهی ها           نفس
رویا نونهالی         نیمه شب اتفاق افتاد

بهترین بازیگر نقش اول مرد :
فرهاد اصلانی          دختر
کوروش تهامی          رگ خواب
شهاب حسینی           فروشنده
نوید محمد زاده       لانتوری
حامد بهداد           نیمه شب اتفاق افتاد

بهترین موسیقی :
کارن همایونفر        اروند
حامد ثابت       برادرم خسرو
فردین خلعتبری        سینما نیمکت
بهزاد عبدی           ناردون
ستار اورکی           ویلایی ها

طراحی صحنه :
کامیاب امین عشایری   آبا جان
شیوا رشیدیان         خانه ای در خیابان چهل و یکم
محسن شاه ابراهیمی    دختر
کیوان مقدم           فروشنده
اصغر نژاد ایمانی           نفس

طراحی لباس :
مجید لیلاجی           زاپاس
آیدین ظریف           سیانور
سارا سمیعی           فروشنده
گلناز گلشن           لانتوری
اصغر نژادایمانی            نفس
عباس بلوندی          یتیم خانه ایران

صدابرداری :
محمود سماک باشی      آشوب
جهانگیر میرشکاری     تیک آف
بابک اردلان           رگ خواب
ناصر انتظاری         من
عباس رستگارپور       نفس
بهمن حیدری           یتیم خانه ایران

صداگذاری :
محمود موسی نژاد            اروند
بهمن اردلان           رگ خواب
علیرضا علویان        من
آرش قاسمی       نفس
امیر حسین قاسمی            ویلایی ها

چهره پردازی :
فاطمه کمالی ، زهرا کمالی        سیانور
عبداله اسکندری ، مهرداد میرکیانی     لانتوری
محسن دارسنج                ماجرای نیمروز
مهرداد میرکیانی                 نفس
داریوش صالحیان             یتیم خانه ایران

جلوه‌های ویژه میدانی :
محسن روزبهانی        یتیم خانه ایران
داود رسولیان         ابو زینب
رضا ترکمان           سینما نیمکت
عباس شوقی       امکان مینا
ایمان کرمیان          ویلایی ها
محسن روزبهانی        ماجرای نیمروز

جلوه‌های بصری :
محمد لطفعلی          آبا جان
بهنام خاکسار         اکسیدان
سینا قویدل           رگ خواب
امیر رضا معتمدی            سینما نیمکت
فرید ناظر فصیحی            نفس

بهترین فیلم :
برادرم خسرو          سعید ملکان
دختر            رضا میر کریمی
رگ خواب         حمید نعمت اله
فروشنده              اصغر فرهادی
لانتوری               رضا درمیشیان
ماجرای نیمروز        سید محمود رضوی
نفس             محمد حسین قاسمی

بهترین کارگردانی مستند:
حسن نقاشی                 آثار عجم
فرناز جورابچیان و محمد رضا جورابچیان اعتراض وارد نیست
حجت طاهری                 پرندگان در سایه
حامد سعادت                      مردی که فسیل شد
مهدی قنواتی                     همجا

بهترین فیلم مستند :
آوانتاژ                    محمد کارت
پسران سندباد              رضا حائری
زنانگی                     محسن استاد علی
زیمل بلوچستان              مازیار مشتاق گوهری
متهمین دایره بیستم              حسام اسلامی

بهترین فیلم کوتاه :
آرا             یوسف کارگر
حیوان         بهرام ارک و بهمن ارک
زونا            طوفان نهان قدرتی
شب تولد              امید شمس
وقت ناهار       علیرضا قاسمی
تندیس‌های جشن بزرگ سینمای ایران روز ۲۱ شهریور در آیین پایانی این رویداد به برگزیدگان اهداء خواهد شد.


منبع: بهارنیوز

آرزوی ایران درودی در تولد ۸۱ سالگی‌اش

ایران درودی  بعد از دریافت یک جلد کتاب حافظ به عنوان هدیه تولدش از مجید رجبی معمار مدیرعامل خانه هنرمندان، اولین تفأل را به نیت راه‌اندازی موزه‌اش زد و وقتی جواب مثبتی از لسان‌الغیب گرفت، لبخند رضایت روی لبانش نشست. این هنرمند پیشکسوت عرصه هنر در جشن روز تولدش که عصر ۱۱ شهریورماه در گالری فرمانفرما برگزار شد، قبل از آنکه شمع تولدش را فوت کند، گفت: مدیرعامل خانه هنرمندان ۱۱ شهریورماه سال گذشته کلنگ موزه من را زد و جشن تولد ۸۰ سالگی من را در خانه هنرمندان گرفت. امیدوارم وقتی موزه‌ام آماده می‌شود، خودم هم باشم زیرا موزه من  یک مرکز تبادل فرهنگی خواهد شد.

او از تک‌تک مهمانانی که در جشن تولدش حضور داشتند، قدردانی کرد و افزود: از تک‌تک شما که با جان و دل با من همکاری کردید سپاس‌گزارم و خیلی خوشحالم که نامم ایران است. من به دعای شما احتیاج دارم تا با حضورتان موزه درودی را در خیابان سید جمال‌الدین اسدآبادی در ۱۱ شهریورماه ۱۳۹۷ افتتاح کنم. درودی با قدردانی از تکتم فرمانفرما – مدیر گالری فرمانفرما – اضافه کرد: او پیشنهاد داد که جشن تولدم در گالری فرمانفرما و با این جلال و شکوه برگزار شود. این هنرمند نقاش در بخش دیگری از صحبت‌هایش اظهار امیدواری کرد: نسل جوان، روزی بداند که ما برای هنر معاصر ایران چه کرده‌ایم زیرا نسل آینده ایران را خواهند ساخت. این نسل آنچه را که ما نداشتیم تلافی خواهند کرد. من با مقالات و کتاب‌هایی که نوشتم نقاشی نو را به ایران آوردم و زمانی که نقاشی را شروع کردم بدترین ناسزاها را شنیدم اما من فرزند این سرزمین و همین آب و خاک هستم.

او خطاب به مسجد جامعی – وزیر فرهنگ و ارشاد دوره اصلاحات – نیز گفت: از این به بعد تازه کار من با شما شروع می‌شود. شما بارها از نمایشگاه من در موزه هنرهای معاصر دیدن کردید بنابراین می‌خواهم که مجوز آرامگاه من را نیز بدهید. درودی اعلام کرد: بعد از من، مستانه مهاجر تدوین‌گر و تکتم نعیمی مدیر برنامه‌هایم، کارهایم  را دنبال خواهند کرد. احمد مسجد جامعی بعد از آنکه درودی شمع‌های تولد ۸۱ سالگی‌اش را فوت کرد، پیشنهاد داد آن شمع‌ها را برای موزه درودی نگه دارند.  ایران درودی که در شب تولدش بارها از خوشحالی هیجان‌زده شد و سعی کرد اشک‌های شوقش را پنهان کند، پیش از این نیز بارها اعلام کرده بود یکی از بزرگ‌ترین آرزوهایش راه‌اندازی موزه‌اش است.

این نقاش همچنین  در مراسم نصب «کاشی ماندگار» که ۲۷ اردیبهشت‌ماه امسال با هدف معرفی خانه‌های گنجینه‌های ایران انجام شد، اظهار کرده بود: همیشه از بچگی می‌خواستم روزی سربلند بگویم که من از سرزمین فردوسی می‌آیم زیرا اگر فردوسی نبود، امروز نمی‌دانیم با چه زبانی با هم صحبت می‌کردیم. خوشحالم سال گذشته توانستم در سن ۸۰ سالگی و روز تولدم که ۱۱ شهریور است، کلنگ موزه‌ام را بزنم. در حالی که در بخش سی‌سی‌یو بستری بودم اما خودم را به محل کلنگ‌زنی موزه رساندم و حتی نیم ساعت سخنرانی کردم، در شرایطی که پزشکم با این کار مخالف بود.

تهمینه میلانی کارگردان سینما، مستانه مهاجر تدوین‌گر، احمد مسجدجامعی عضو شورای شهر، علیرضا تابش مدیرعامل بنیاد فارابی، محمد سریر آهنگساز، ماشاءالله شمس الواعظین روزنامه نگار، جعفر پناهی کارگردان، مجید رجبی معمار مدیر عامل خانه هنرمندان، جهانگیر درویشی از چهره‌های ماندگار معماری، عمید نائینی روزنامه نگار، ناهید انزلچی فعال بنیاد فرهنگی ایران و فرانسه، مهین معین زبان‌پژوه، محمدرضا کارگر مدیرکل موزه‌ها، طاها بهبانی نقاش و مجسمه‌ساز، تکتم فرمانفرما مدیر گالری فرمانفرما و محمدحسن ملک‌مدنی شهردار سابق تهران از جمله میهمانان جشن تولد هشتاد و یک سالگی ایران درودی بودند.

 


منبع: بهارنیوز

​ده شانس اول نمایندگی ایران در اسکار

نودامین جایزه سالانه اسکار امسال در روز یکشنبه ۴ مارس برابر با ۱۳ اسفند ماه در سینما دالبی لس آنجلس برگزار خواهد شد و اسامی فیلم‌های نامزد جایزه نیز در روز ۲۳ ژانویه برابر با ۳ بهمن ماه اعلام می‌شوند. از همین رو از شهریور ماه تب و تاب معرفی فیلم‌ها به فرهنگستان علوم و هنرهای سینمایی (اسکار) بالا می‌گیرد. سال گذشته «فروشنده» اصغر فرهادی که در نهایت برنده اسکار نیز شد خیال بسیاری از علاقه‌مندان سینما و دستندرکاران این حوزه را از بابت حضوری شایسته در این مراسم راحت کرده بود اما امسال هنوز اثری که در حد و اندازه حضور در اسکار باشد به چشم نمی‌خورد و به نظر می‌رسد انتخاب‌ها برای معرفی فیلم از ایران نیز دچار سختی‌های خاص خودش شود. همانند هر جشنواره رسمی دیگر قواعد و ضوابط تعریف شده‌ای وجود دارد که فیلم‌های شرکت‌کننده باید از آنها پیروی کنند. از میان فیلم‌هایی که از ۱۰ مهر ۱۳۹۵ تا به حال اکران شده‌اند ۱۰ فیلم به نظر شانس بیشتری برای معرفی و حضور در اسکار ۲۰۱۷ دارند که در ادامه به معرفی هر یک از آنها پرداختیم و سابقه حضور آنها در جشنواره‌های بین‌المللی خارجی و داخلی را نیز بررسی کردیم.

«نفس» / نرگس آبیار
فیلم «نفس» سال نیمه دوم سال ۹۵ در سینماها اکران شد و علاوه بر نمایش گسترده در ایران حضور قابل توجهی در عرصه جهانی نیز داشت.  فیلم نرگس آبیار در جشنواره شب‌های سیاه تالین شرکت و جایزه بهترین کارگردانی را نیز دریافت کرد. همچنین دیگر حضورهای بین‌المللی این فیلم نرگس آبیار نیز به شرح زیر است: پذیرفته شده در هفدهمین جشنواره فیلم های آسیایی رم، ایتالیا، پذیرفته شده در سی و نهمین جشنواره فیلم میل ولی، آمریکا، پذیرفته شده در هفتمین جشنواره فیلم دیدار، دوشنبه، تاجیکستان، پذیرفته شده در چهلمین جشنواره فیلم سائوپولو، برزیل، پذیرفته شده در به ششمین جشنواره فیلم های ایرانی در استرالیا، پذیرفته شده در هفتمین جشنواره فیلم های ایرانی لندن، انگلستان، پذیرفته شده در جشنواره فیلم لیستاپاد مینسک، بلاروس. (در این جشنواره‌ها به علت الزام نمایش اول بین المللی با این دعوت مخالفت شد.)

همچنین حضور در بخش مسابقه بیستمین جشنواره فیلم شب های سیاه تالین، استونی و دریافت جایزه بهترین کارگردانی به همراه ۵ هزار یورو جایزه نقدی، حضور در سومین جشنواره فیلم آسیا-پاسیفیک بریسبان، استرالیا، نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم کودک در دهمین دوره جایزه سینمای آسیا و پاسیفیک، استرالیا، حضور در پانزدهمین جشنواره فیلم پونا، هند، حضور در هشتمین جشنواره فیلم منار صوفیه، بلغارستان،.ارائه به بیست و چهارمین جشنواره فیلم های ایرانی هیوستون، آمریکا، (فیلم در جشنواره پذیرفته شده و در تماس های بعدی به علت کوچک شدن جشنواره دعوت پس گرفته شد.) حضور در جشنواره فیلم های ایرانی ادینبورگ، اسکاتلند، حضور در بیست و هفتمین جشنواره فیلم های ایرانی شیکاگو، آمریکا، پذیرفته شده در اولین جشنواره فیلم کراچی، پاکستان، (جشنواره به علت مشکلات امنیتی پاکستان به تعویق افتاد.) نمایش در دانشگاه پلی تکنیک میلان، ایتالیا، نمایش در سینما ماسیمو تورین، ایتالیا، حضور در دوازدهمین جشنواره فیلم زنان ونکوور، کانادا، دریافت جایزه بهترین کارگردانی، حضور در اولین جشنواره فیلم های ایرانی ویسکانسین، آمریکا، نمایش در اینیس هال تورنتو، کانادا، حضور در بیست و هشتمین جشنواره فیلم های ایرانی دانشگاه یو سی ال ای، آمریکا،.حضور در چهارمین جشنواره فیلم های ایرانی کلن، آلمان، ارائه به هفته فیلم سینماگران زن ایرانی در برلین، آلمان، (فیلم ابتدا پذیرفته و سپس دعوت پس گرفته شد.)

حضور در سومین جشنواره فیلم های ایرانی زوریخ، سوییس، دریافت جایزه بهترین فیلم تماشاگران، نمایش در سینما دو پارک مونترال، کانادا، حضور در برنامه نمایش فیلم های ایرانی در دانشگاه کالیفرنیا در ایروین، اورنج کانتی، آمریکا، حضور در ششمین جشنواره فیلم های پارسی استرالیا، حضور در جشنواره فیلم عرب و اسلامی توبینگن، آلمان، حضور در بیست و چهارمین جشنواره فیلم زنان موج می سازند، تایوان، حضور در چهل و یکمین جشنواره فیلم سائوپولو، برزیل، و نمایش در چندین دانشگاه و همایش بین المللی چون دانشگاه مادرید و میلان و بلگراد و …«نفس» به رقم ۱,۴۵۵,۵۲۰,۰۰۰ تومان دست پیدا کرد.

  «وارونگی» / بهنام بهزادی
«وارونگی» محصول سال ۹۴ است، این فیلم در بخش سودای سیمرغ سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر جضور داشته و در بخش نوعی نگاه دوره شصت و نهم فستیوال کن نیز پذیرفته شده بود. «وارونگی» همچنین جایزه بهترین فیلم در جشنواره مدفیلم رم را نیز دریافت کرد و موفق به کسب دو جایزه در جشنواره جیپور هم شد. فیلم بهنام بهزادی در کشورهای فرانسه، سوییس و سوئد نیز اکران عمومی شد و در ایران نیز ۸۰۶,۴۳۹,۰۰۰ تومان فروش داشت.

«ماجرای نیمروز» / محمدحسین مهدویان
«ماجرای نیمروز» ساخته محمدحسین مهدویان محصول سال ۹۵ سینمای ایران است. این فلیم که به ترورهای سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ۱۳۶۰ و اتفاقات بعد از عزل ابوالحسن بنی صدر می‌پردازد، از اواخر اسفند ماه سال گذشته در سینماها اکران شد و به فروش ۴٬۳۲۳٬۱۵۴٬۰۰۰ تومان دست پیدا کرد. «ماجرای نیمروز» در سی و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم جشنواره، سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه ملی و سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران شد. همچنین بهزاد جعفری طادی برای این فیلم  برنده سیمرغ بلورین بهترین طراحی صحنه و لباس نیز شد. این فیلم همچنین با آرای مردمی، بهترین فیلم از نگاه تماشاگران شد و جایزه ویژه بهترین فیلم از نگاه ملی نیز به این فیلم تعلق گرفت.

این فیلم در جشن سینمایی، تلویزیونی حافظ نیز جایزه بهترین کارگردانی برای محمد حسین مهدویان، بهترین تدوین برای سجاد پهلوان زاده و بهترین بازیگر مرد را جواد عزتی به همراه داشت. در جشن منقدان و نویسندگان سینمایی نیز این فیلم جایزه بهترین چهره پردازی، دیپلم افتخار بهترین تدوین، جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد و دیپلم افتخار بهترین کارگردانی را از آن خود کرد. فیلم مهدویان اما با وجود جایزه‌هایی که در داخل کشور گرفته است تا کنون در هیچ جشنواره خارجی حضور نداشته و جایزه‌ای هم کسب نکرده است.

 «یک روز بخصوص» / همایون اسعدیان
این فیلم سینمایی به کارگردانی همایون اسعدیان که در سال ۹۴ ساخته و یک سال بعد نیز اکران شد تا کنون در جشنواره‌های خارجی شرکت نداشته و در ایران نیز موفق به دریافت جایزه‌ای نشده است. «یک روز بخصوص» که از اواخر اسفند سال گذشته اکران شد به فروش ۱٬۱۹۵٬۰۷۲٬۰۰۰تومان دست پیدا کرد.

«والدراما» / عباس امینی
«والدراما» به کارگردانی عباس امینی از اوائل امسال به روی پرده رفت. اولین نمایش جهانی این فیلم در بخش کودک جشنواره فیلم برلین بود و پس از آن نیز در جشنواره‌های مختلف حضور پیدا کرد. «والدراما» برنده بهترین فیلم جشنواره فیلم‌های ایرانی پراگ ۲۰۱۷ شد. شسصت و ششمین جشنواره فیلم برلین نسل نو۲۰۱۶، جشنواره فیلم کلن آلمان۲۰۱۶،  جشنواره فیلم مونیخ آلمان۲۰۱۶، جشنواره فیلم رم ایتالیا ۲۰۱۶، جشنواره فیلم‌های ایرانی سیدنی ۲۰۱۶، جشنواره فیلم بمبئی هند ۲۰۱۶، جشنواره فیلم ویسبادن آلمان ۲۰۱۶، جشنواره فیلم داکا بنگلادش ۲۰۱۷، جشنواره فیلم پونا هند ۲۰۱۷ از دیگر حضورهای جهانی این فیلم است.

«برادرم خسرو» / احسان بیگلری
«برادرم خسرو» که در سال ۹۴ ساخته و دو سال بعد یعنی از اردیبهشت ماه امسال اکران عمومی شد در بخش نگاه نو سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر حضور داشت.  این فیلم که در بازار شصت و نهمین دوره جشنواره بین المللی فیلم کن به نمایش درآمد و مورد استقبال قرار گرفت به فروش ۲,۰۲۰,۱۶۲,۰۰ تومان دست پیدا کرد اما در هیچ یک از حضورهای بین‌المللی‌اش موفق به دریافت جایزه نشده است.

مادر قلب اتمی» /علی احمدزاده
فیلم علی احمدزاده بعد از ۴ سال و با سانسورهای زیاد از خرداد ماه امسال اکران عمومی شد. اولین نمایش این فلیم در جشنواره فیلم برلین بود اما در جشنواره دیگری مورد توجه قرار نگرفت. این فیلم توانست به رقم فروش ۱,۳۰۵,۴۳۴,۰۰۰ تومان دست پیدا کند.

«زیر سقف دودی» / پوران درخشنده
اولین نمایش این فیلم پوران درخشنده در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر بود و توانست در شش بخش نامزد دریافت جایزه شود و مریلا زارعی به عنوان بهترین بازیگر نقش اول زن و ایمان امیدواری به عنوان بهترین طراح گریم سیمرغ بلورین این دوره جشنواره را برای این فیلم دریافت کردند. « زیر سقف دودی» از اواسط خرداد ماه امسال نیز اکران عمومی شد. این فیلم همچنین در اولین نمایش بین المللی در بخش غیر رقابتی سینمای جهان در جشنواره مونترال به روی پرده می رود. «زیر سقف دودی» همچنین جایزه اول بخش سینمایی را در دومین جشنواره فیلم سلامت نیز دریافت کرد. ۲٬۷۱۸٬۵۹۱٬۰۰۰ تومان رقم فروش این فیلم بود.

«رگ خواب» / حمید نعمت الله

فیلم «رگ خواب» به کارگردانی حمید نعمت‌الله اولین نمایشش را در جشنواره سال گذشته فیلم فجر پشت سر گذاشت و در همین جشنواره نیز موفق به دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن، بهترین جلوه‌های ویژه میدانی و بهترین عکس شد. این فیلم در جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی نیز مورد توجه قرار گرفت و جایزه‌های بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه، دیپلم افتخار بهترین بازیگر مرد و بهترین موسیقی متن را از آن خود کرد. «رگ خواب» تا کنون حضور جهانی نداشته است. این فیلم تا کنون ۴,۴۱۹,۰۹۳,۰۰۰ تومان فروخته است.

«سارا و آیدا» / مازیار میری
این ساخته مازیار میزی نیز که در جشنواره فیلم فجر سال گذشته به نمایش درآمد و از اواسط مرداد ماه امسال نیز فرصت اکران عمومی پیدا کرده است نا کنونه هیچ حضور بین‌المللی را تجربه نکرده است. فروش این فیلم تا کنون ۱,۶۱۲,۴۳۰,۰۰۰ تومان بوده است.


منبع: بهارنیوز

سهم واسطه‌ها از بازار صنایع‌ دستی

یک هنرمند منبت‌کار با اشاره به این که نمایشگاه صنایع‌دستی، فضایی برای تعامل تولیدکننده و فروشندگان این حوزه است، بر نقش مثبت واسطه‌ها در تسریع این تعامل تأکید کرد.

یاسر یامی هنرمند منبت‌کار در گفتگو با مهر برگزاری نمایشگاه ملی صنایع دستی را فرصتی برای تعامل هنرمندان با یکدیگر و فروشندگان بزرگ دانست و افزود: فلسفه نمایشگاه این نیست که فضایی در اختیار هنرمندان قرار گیرد تا به ارائه مستقیم آثار خود بپردازند بلکه هدف اصلی این است که تولیدکنندگان رشته‌های مختلف صنایع دستی با یکدیگر و با فروشندگان بزرگ آشنا شوند.

این هنرمند فعال در زمینه منبت در پاسخ به این که برخی معتقدند در بیست و هشتمین نمایشگاه صنایع‌دستی بیش از هنرمندان، واسطه‌ها شرکت کرده بودند گفت: من با این رویه موافقم. من به عنوان یک هنرمند، می‌توانم به تولید آثار مختلف و متنوع در زمینه کار خود بپردازم اما شیوه فروش و ارائه آثار در تخصص من نیست. پس بهتر است کارها را در اختیار کسی بگذارم که بازار را می‌شناسد. برای مثال من چند نمونه از کارهایم را در یکی دو فروشگاه بزرگ که مخاطب خاص دارند به نمایش گذاشته‌ام و این کارها با قیمت چند میلیون تومان فروش رفته در حالی که اطمینان دارم خودم از عهده فروش هیچ کدام از این آثار به آن قیمت برنمی‌آمدم.

یامی به این که همه هنرمندان نمی‌توانند و نباید در نمایشگاه صنایع‌دستی شرکت کنند اشاره و بیان کرد: کسی که توان پرداخت اجاره غرفه و هزینه اقامت خود را ندارد بهتر است در نمایشگاه شرکت نکند چراکه نمایشگاه، فضایی برای رقابت است و اگر این گونه نباشد، کیفیت کارها پایین می‌آید. از طرفی اگر غرفه‌ها رایگان باشد من نوعی نمی‌توانم یک غرفه ۴۴ متری داشته باشم و باید به فضایی که معاونت صنایع دستی در اختیارم می‌گذارم بسنده کنم.

او در پاسخ به این که آیا در نمایشگاه صنایع‌دستی امسال فروش خوبی داشته یا نه بیان کرد: امسال، استقبال از نمایشگاه صنایع‌دستی از جمله غرفه و کارهای من، کمتر بود اما نگاه من، بلندمدت است. من به نمایشگاه نیامده‌ام تا کارهایم را بفروشم من آمده‌ام تا با مخاطبان خود ارتباط برقرار کنم و بازار هدف را بشناسم.

یامی یکی از کاستی‌های نمایشگاه را عدم برنامه‌ریزی دقیق دانست و افزود: من برای اجاره غرفه و شرکت در نمایشگاه به دنبال جذب اسپانسر بودم. از این رو با شرکتی که بزرگ‌ترین واردکننده صنایع چوبی است ارتباط برقرار کردم و شرط آن‌ها این بود که باید ۵ ماه قبل، تاریخ دقیق نمایشگاه را بدانند در صورتی دو هفته پیش از برگزاری، تاریخ دقیق مهم‌ترین رویداد صنایع‌دستی مشخص شد و این ضعف مدیریتی و برنامه‌ریزی، یکی ازنقاط ضعف ماست.

این هنرمند فعال در زمینه منبت معتقد است: برگزارکنندگان نمایشگاه می‌توانند از این فرصت برای جذب گردشگر هم استفاده کنند. همچنین از شرکت‌ها و هنرمندان خارجی برای حضور دعوت کنند و به نمایشگاه جنبه بین‌المللی بدهند. ضمن این که انتخاب تاریخی مشخص برای این رویداد ضروری است.


منبع: عصرایران

پخش فیلم های ناصر تقوایی، علی حاتمی و داریوش مهرجویی از شبکه چهار

 «کفش های میرزا نوروز»، «اتوبوس»، «ای ایران»، «مهمان مامان» و «جعفر خان از فرنگ برگشته» فیلم های سینمایی است که در جشنواره فیلم های تابستانی شبکه چهار سیما به نمایش در می آید.

به گزارش ایرنا از روابط عمومی شبکه چهار سیما، این شبکه که در ایام تابستان امسال مجموعه‌ای از فیلم‌های سینمایی جذاب و دیدنی را در قالب جشنواره تابستانه به بینندگان خود عرضه می‌کند، از ۱۱ تا ۱۵ شهریور ماه مجموعه ای از آثار سینمای ایران را برای پخش تدارک دیده است.

«کفش‌های میرزا نوروز» نام یک فیلم کمدی ایرانی به کارگردانی محمد متوسلانی و نویسندگی داریوش فرهنگ است که در ۱۳۶۴ ساخته شده و بازیگرانی همچون علی نصیریان، محمدعلی کشاورز، سعید امیرسلیمانی و جمشید لایق در آن به ایفای نقش پرداخته‌اند.

این فیلم سینمایی امروز(شنبه) از شبکه چهار سیما پخش می شود.

داستان فیلم درباره میرزا نوروز عطاری است که حاضر نیست کفش‌های کهنه و پر از وصلهٔ خود را به دور انداخته و کفش‌هایی نو بخرد و همین امر سبب شده تا مردم شهر او را دست بیندازند و مسخره کنند. 

همسر و فرزندان میرزا نیز که دیگر طاقت این وضع را ندارند او را ترک کرده و شرط بازگشتشان را خرید کفش‌هایی نو از سوی میرزا قرار می‌دهند… .

«اتوبوس» به کارگردانی یداله صمدی نیز فردا(یکشنبه) به روی آنتن شبکه چهار سیما می رود.

در این فیلم زنده‌یاد هادی اسلامی، حمید طاعتی، مرتضی حاج سید احمدی و سعید عباسی بازی کرده‌اند.

در داستان فیلم آمده است: اهالی یک روستا به دو گروه بالادهی و پایین دهی (حیدری و نعمتی) تقسیم شده‌اند. سرکرده نعمتی‌ها نمکزار خود را به کدخدا، که به دشمنی و کینه بین دو گروه دامن می‌زند می فروشد و یک اتوبوس مستعمل می‌خرد تا با آن مسافرکشی کند. ورود اتوبوس به روستا کار گاریچی (مسافرکش) حیدری‌ها را کساد می‌کند و اختلاف‌ها بیش تر می‌شود.

فیلم سینمایی «ای ایران» به کارگردانی ناصر تقوایی است روز دوشنبه هفته جاری به نمایش در می آید.

در خلاصه داستان فیلم «ای ایران» آمده است: نزدیک به پایان حکومت شاه، سر گروهبان مکوندی به فرماندهی زاندارمری در یک دهکده منصوب می شود. مکوندی که مردی سختگیر و منظبط است می کوشد به اوضاع پاسگاه سر و سامانی بدهد ولی از آنجا که خود همانند زیر دستانش در فساد و تباهی به سر می برد، موفق به ایجاد نظم در پاسگاه نمی شود. او در برابر عصیان مردم ناگزیر حکومت نظامی اعلام می کند…

اکبر عبدی، حمید جبلی، حسین سرشار، مرحوم غلامحسین نقشینه، مرحوم محمد ورشوچی و مرحوم ثریا حکمت در این فیلم به ایفای نقش پرداخته اند.

همچنین فیلم سینمایی «مهمان مامان» به کارگردانی داریوش مهرجویی روز سه شنبه از شبکه چهار سیما پخش خواهد شد.

در خلاصه داستان فیلم با بازی گلاب آدینه، حسن پورشیرازی، امین حیایی، پارسا پیروزفر و نسرین مقانلو آمده است: برای خانواده‌ای مهمان سرزده که تازه عروس و داماد هستند، می‌آید چون وضع مالی خانواده خوب نیست، همسایگان دست به دست هم می‌دهند تا آبروی صاحبخانه را حفظ کنند… .

«جعفرخان از فرنگ برگشته» به کارگردانی زنده یاد علی حاتمی روز چهارشنبه ۱۵ شهریور پخش می شود.

در داستان فیلم آمده است: جعفر خان، فرزند حاج اکبر، از فرنگ بازمی گردد و پدر با دیدن سر و وضع نامتعارف او در می یابد که باید خود را به آب و آتش بزند تا بتواند از جعفر همانی بسازد که می خواهد. کوشش پدر ناموفق می ماند زیرا دولت به جعفر میدان می دهد تا در جهت عملی کردن افکارش بتازد… .

عزت الله انتظامی، محمد علی کشاورز، حسین سرشار و ایرج راد از جمله بازیگران این فیلم هستند.

جشنواره فیلم‌های سینمایی شبکه چهار به کوشش واحد تامین برنامه شبکه چهار سیما تهیه و آماده پخش می شود و در ایام تابستان شنبه تا پنجشنبه ساعت ۱۰ و ۳۰ دقیقه پخش و ساعت ۱:۳۰ بامداد بازپخش می شود


منبع: عصرایران

وصیت عجیب نویسنده مشهور اجرا شد

به گزارش ایسنا، «گاردین» نوشت: آثار ناتمام و چاپ‌نشده «تری پرچت» رمان‌نویس علمی ـ تخیلی که سال ۲۰۱۵ از دنیا رفت، براساس وصیت او توسط یک غلتک برای همیشه از بین رفت.مراسم رد شدن غلتکی از کمپانی «جان فولر» که «ارباب جریکو» نام داشت، از روی هارد کامپیوتر «پرچت»، پیش از شروع نمایشگاهی با محوریت آثار و زندگی این نویسنده سرشناس برگزار شد.«پرچت» که مجموعه رمان‌های «جهان صفحه» مشهورترین اثر او محسوب می‌شود، مارس ۲۰۱۵ در سن ۶۶ سالگی و پس از مدت‌ها دست و پنجه نرم کردن با بیماری آلزایمر فوت کرد. او که سال ۲۰۰۹ نشان شوالیه را از سوی ملکه الیزابت انگلستان دریافت کرده بود، در سال‌های پایانی عمرش توانایی‌های خود را به تدریج از دست داد اما با روحیه‌ای بسیار بالا و با کمک گرفتن از فناوری‌های روز، به کار خلق آثار ادبی ادامه می‌داد و از حضور در اجتماعات عمومی خودداری نمی‌کرد.

پس از مرگ پرچت، «نیل گیمن» دوست او که خود از معروف‌ترین نویسندگان آثار علمی ـ تخیلی است، اعلام کرد «پرچت» وصیت کرده هارد رایانه‌اش که حاوی تمام آثار ناتمام اوست، وسط یک جاده قرار گیرد و یک غلتک از روی آن رد شود و همه را نابود کند.با این حال، ‌چنین صحنه‌ای که رگه‌هایی از شوخ‌طبعی همیشگی نویسنده فقید را به همراه داشت، چندان به مذاق هوادارانش خوش نیامد و آن‌ها با لحنی غم‌انگیز به این خبر و ویدیوی منتشرشده از اجرای وصیت «پرچت» واکنش نشان دادند.

آن‌چه از هارد کامپیوتر این نویسنده انگلیسی باقی مانده، در نمایشگاه «تری پرچت: جهان او» که در موزه سالزبری برگزار می‌شود، به نمایش درمی‌آید. این نمایشگاه از ۱۶ سپتامبر آغاز به کار می‌کند و تا ۱۳ ژانویه ادامه خواهد داشت.«پرچت» در سال‌های پایانی عمرش هم با همراهی دیگران به نگارش کتاب ادامه می‌داد. پس از مرگ این رمان‌نویس، دو کتاب جدید از او روانه بازار شد که یکی از آن‌ها «تاج چوپان» ـ آخرین و چهل و یکمین جلد از مجموعه «جهان صفحه» ـ بود.کتاب‌های «پرچت» بیش از ۷۵ میلیون نسخه در سراسر جهان فروش داشته است. او پس از انتشار اولین رمان «دنیای دیسکی» به یکی از محبوب‌ترین نویسندگان انگلستان تبدیل شد. این رمان که «رنگ جادو» نام داشت، در سال ۱۹۸۳ به چاپ رسید. چهلمین رمان از همین مجموعه هم با عنوان «پرورش بخار» منتشر شد.«تری پرچت» در کتاب‌های «جهان صفحه» جهانی را توصیف می‌کند که به شکل یک دیسک در فضا قرار دارد. جهان صفحه پشت چهار فیل قرار دارد که روی یک لاک‌پشت عظیم‌الجثه ایستاده‌اند. هر یک از این کتاب‌ها به زبانی طعنه‌آمیز به مسائل سیاسی‌، اقتصادی و اجتماعی مختلف اشاره کرده است.


منبع: بهارنیوز

یاس: ما روی عُمرمان ریسک کردیم

رپرها یا رپکن‌ها آنقدر با موانع مختلف مواجه شده‌اند که بخشی از آن‌ها در موضع اُپوزیسیون قرار گرفته و از ایران رفته‌اند اما عده‌ای هم هستند که با وجود همه بی‌مهری‌ها در ایران مانده‌اند و آن‌چه را به زعم خودشان باید انجام دهند، انجام می‌دهند؛ یکی از این رپرها، یاس (یاسر بختیاری) است که طرفدار هم کم ندارد.  آن‌چه در ادامه می‌خوانید گفت‌وگویی است با او که از انگیزه‌هایش برای ادامه دادن این راه و اتهام‌هایی که به موسیقی رپ وارد می‌شود، گفته است. 

دو منبع درآمد اهالی موسیقی، یکی انتشار آلبوم است و دیگری برگزاری کنسرت که خوانندگان رپ از هر دو محرومند. با حذف شدن منافع مالی، انگیزه‌تان از ادامه دادن این مسیر چیست؟

ببینید، رپ در دنیا یکی از پول‌سازترین سبک‌های موسیقی است، با این حال در ایران این طور نیست. یعنی هیچ تعادلی میان شهرت هنرمندان رپ و درآمدشان نیست و همه جای دنیا به جز ایران این مسئله برایشان غیرقابل‌باور و غیرمنطقی است. حالا از این مساله بگذریم. این را عنوان کردم که به چیز دیگری برسم.

تصور کنید که این همه سال عمر ما صرف این شد که اصلا رپ فارسی شنیده شود؛ یعنی ما عمر خود را ریسک کردیم. چون ممکن هم بود که این سبک به این درجه از محبوبیت نرسد. پس چه چیزی انگیزه ما بود برای ادامه؟ فکر می‌کنم که اگر از ۹۰ درصد از بچه‌های این سبک سوال کنید، جواب‌شان این خواهد‌ بود که می‌خواستند ناگفته‌‌هایی را فریاد بزنند که در درون‌شان تلنبار شده بود. نیاز به درک شدن در انسان مثل یک غریزه است و در روزگاری که به واسطه نیازها، خودخواهی در جامعه موج می‌زند، ما فریاد زدیم که اول خودمان از لحاظ روحی تخلیه شویم. انگار خودت داری خودت را نوازش می‌کنی و به خودت عشق می‌دهی و این انرژی به شنونده هم منتقل شد. خشمگینانه نوشتیم و خواندیم. امید که این سبک با حمایت مردم و مسئولین روشنفکر، نسل تازه‌ای بسازد و ادامه بدهد. چون عشق شرط اول است ولی اگر مادیات را به همراه نداشته باشد، بعد از مدتی بی‌انگیزگی سبب رها کردن خواهد شد و چه بد.

برخی از مخالفان رپ که بیشتر خودشان اهل موسیقی هستند، تاکید دارند این نوع موسیقی، هارمونی و ملودی ندارد و برای همین ارزشمند نیست. نظر شما در این باره چیست؟

این مسئله را باید از دو بُعد حلّاجی کرد. این‌که افراد از چه جهت مخالفت خود را اعلام می‌کنند؟ دلواپس موسیقی ایران هستند یا دلواپس خودشان؟ چون فکر نمی‌کنم با اضافه شدن رپ فارسی به موسیقی ایران، خدشه‌ای به کلیت داستان وارد شود. اتفاقا موسیقی رپ (لااقل تا الان) دارد خیلی واقعی‌تر به مسیر خود ادامه می‌دهد. چون رَپکُن‌ها خودشان شعر یا تکست‌هایشان را می‌نویسند و نوشته‌هایشان برگرفته از واقعیات و روحیات و تجربیاتشان است. ما حقیقت‌های پنهانِ ناگفته‌ای را عنوان می‌کنیم که به آن فکر شده ولی در قالب موسیقی به این صراحت عنوان نشده است. حقیقت، زمان نمی‌شناسد و ماندگار است.

به نظر می‌رسد شاید بهتر است در میزگردهایی، موافقان و مخالفان رپ به گفت‌وگو بپردازند. البته از نظر من، بسیاری از موسیقی‌های رپ تولید شده دارای آهنگسازی دقیقی هستند و حتی موسیقی تیتراژ سریال «اُوِ مثبت» اثر فردین خلعتبری نیز در سبک رپ بوده است. علاوه بر آن بسیاری از آهنگسازان رپ در ایران و خارج از کشور، به تحصیل آکادمیک موسیقی پرداخته‌اند و آگاهانه وارد این سبک موسیقی شده‌اند. با چنین میزگردی موافقید؟

در جواب نظر شما راجع به برگزاری میزگرد رجوع می‌کنم به همان مثال قدیمی که  یکی واقعا خواب است یا خودش را به خواب زده. کسی که خواب باشد با یک بِشکَن هم بیدار می‌شود و کسی که خودش را به خواب‌زده تحت هیچ شرایطی بیدار نمی‌شود. افرادی که مخالف هستند دیواری دور تفکرات خود کشیده‌اند و به هیچ قیمتی حاضر به پذیرش واقعیت‌ها نیستند که اگر حاضر بودند دیگر نیازی به میزگرد نبود.

کسی که از حرکت‌ها و سبک‌های جدید استقبال نکند یعنی دارد طبق سلیقه خودش عمل می‌کند و همین سلیقه‌ای عمل کردن‌ها بود که ما را عقب انداخت. ۸۰ میلیون نفر با تفکرات و عقاید مختلف کنار هم زندگی می‌کنند و اگر چنان‌چه هر کسی طبق سلیقه خود تصمیم بگیرد و کسانی را که با او هم عقیده نیستند محکوم کند، طبیعتا باید برگردیم به عصر حجر و در غارها زندگی کنیم و این نه تنها در موسیقی بلکه در همه اصناف و شاخه‌ها صادق است. احترام به عقاید باعث پیشرفت می‌شود هر چقدر که باب سلیقه آدم نباشد.

پیرو آخرین بخش سوال شما این را اضافه می‌کنم که سواد با آگاهی فرق می‌کند. کسانی هستند که دارای بالاترین تحصیلات موسیقایی‌اند ولی آگاه نیستند. آگاهی از درکِ دلیلِ تجربه‌ها و تبدیل آن به شعر و موسیقی می‌آید. (با خنده) اینجا را باحال گفتم.  

کم بودن تعداد نت‌ها باعث شده موسیقی رپ را سرزنش کنند یا آن را موسیقی بَدَوی مربوط به قبایل بدانند. آیا کم بودن تعداد نت‌ها می‌تواند دلیل درستی برای مخالفت با رپ باشد؟

پرودیوسرها یا همان آهنگسازهای رپ، آهنگ را به صورت لوپ در اختیار رَپکُن‌ها می‌گذارند و این کار رَپکُن است که آن کار را مانند خمیری به اشکال مختلف درآورد. ذات موسیقی رپ این است ولی در همان لوپی که ساخته می‌شود، می‌توان بدعت‌هایی وارد کرد که شنونده را به وجد آورد. در سبک‌های مختلف از جنس‌های مختلف صدا استفاده می‌شود که به آهنگ مسیر بدهد و در رپ،  تِکستِ رَپکُن است که آهنگ را تنظیم می‌کند.

شعری که رَپکُن می‌نویسد بارها ضربش تغییر می‌کند. گاهی ضدضرب می‌شود. گاهی با تمپوی آهنگ هماهنگ است و گاهی روی همان تمپو، سرعت شعر دوبرابر می‌شود و همین باعث تمایزش از ترانه‌ها می‌شود. چرا که ترانه در آهنگ فقط یک وزن به‌خصوص را دنبال می‌کند. پس آهنگ طوری ساخته می‌شود که دست رَپکُن برای هر گونه بدعتی همانند محتوا، رایم، فلو و همخوان باز باشد و کم بودن تعداد نت‌ها نمی‌تواند دلیل درستی برای مخالفت با رپ باشد. لااقل من به چنین موردی برخورد نکرده‌ام.

به نظر شما سطحی دانستن اشعار رپ از طرف خیلی از منتقدان به چه دلیل است؟ آیا این مسأله بستگی به رپر و نوع بیان او دارد؟

اشعار عمیق از نبوغ و ذوق شاعر سرچشمه می‌گیرد و در آهنگ‌های رپ هم این طور است؛ حتی نوآوری‌ها و ابتکارهای نوشتاری در آن خیلی بیشتر از سبک‌های دیگر به چشم می‌خورد. به اعتقاد من اشعار رپ به خاطر این که امروزی سروده شده‌اند، سطحی به نظر می‌آیند ولی بسیاری از این اشعار محتوای عمیقی دارند. اصلا چه فایده که اشعار عمیق سروده بشوند و سطحی برداشت شوند. منظور من این است که مردم اشعار شاعران گذشته و امروز را در گفتمان‌ها استفاده می‌کنند ولی فقط گفته می‌شود و اِعمال نمی‌شود. با این تفاوت که اشعار رپ (از رَپکُن‌هایی که دارای خط فکری و آرمان هستند) شنونده را به فکر وادار می‌کنند که اغلب این افکار در زندگی روزمره به کار گرفته می‌شوند.  

 


منبع: بهارنیوز

ایرانی‌ها در ونیز/تصاویر

فیلمی که در بخش افق‌های جشنواره به نمایش در می‌آید و بازیگرانی چون امیر آقایی، هدیه تهرانی و نوید محمدزاده نقش‌های اصلی آن را ایفا کرده اند.
 




فوتوکال فیلم لحظاتی قبل در ونیز به پایان رسیده و جلیلوند، آقایی و محمدزاده در برابر دوربین عکاسان مختلف حضور یافته‌اند.

 

 

 

 

 


منبع: بهارنیوز