به جای کلمه، نگران محتواهای نازل باشیم

این شاعر در گفت‌وگو با ایسنا، درباره مطالبه اهل قلم از مسئولان فرهنگی گفت: تجربه ثابت کرده «آن‌چه البته به جایی نرسد فریاد است»؛ ولی وظیفه ما به هر حال گفتن است و باز هم گفتن. تصور می‌کنم اگر سیاست‌گذاران فرهنگی ما بخواهند با گوش شنوا حرف‌ها را بشنوند و عمل کنند راه‌هایی وجود دارد، ولی طی کردن این راه‌ها به شجاعت نیاز دارد چون باید در نگاه‌های‌مان تجدیدنظر کنیم.او ادامه داد: استنباط من این است که سیاست‌گذاران فرهنگی باید در شکل نگاه‌شان نسبت به ادبیات، فرهنگ و حتی حوزه‌های دیگر هنر مثل سینما، موسیقی و بقیه رشته‌ها تجدیدنظر کنند و با نگاه‌های تازه‌ای در این حوزه‌ها برنامه‌ریزی کنند. متأسفانه در طول چند دهه گذشته کتاب و کتاب‌خوانی در ایران با یک فاجعه روبه‌رو شده و حوزه انتشار و تیراژ و کتاب‌خوانی به هم ریخته است. وضعیت این‌ها واقعیت‌هایی است که باید با تلخی از آن‌ها یاد کرد.
طبایی گفت: اگر  به تیراژ کتاب‌ها دقت کنیم به یک‌سری آمار برمی‌خوریم که نشان می‌دهد هر سال نسبت به سال قبل ظاهرا رشد داشته‌ایم اما وقتی معیارهای این بالا رفتن را مرور می‌کنیم می‌بینیم که مثلا برخی کتاب‌های کودکان و… و برخی کتاب‌هایی که محتوای خیلی سطح پایینی دارند در تیراژهای بالا منتشر شده‌اند. بعد مسئولان از این کتاب‌ها یک میانگین تیراژ می‌گیرند و آن را به عنوان برآیند کار خود و به عنوان موفقیت اعلام می‌کنند. اما کتاب‌های پرمحتوا و باارزش و کتاب‌هایی که تازه منتشر شده است حکایت تلخی را نشان می‌دهد؛ به شکلی که شمارگان این دست کتاب‌ها گاه به ۱۰۰ نسخه می‌رسد اما کتاب‌های سطح پایین  و کتاب‌سازی‌ها در حجم وسیعی است. آمار حقیقی فاجعه‌بار است.این شاعر پیشکسوت در ادامه بیان کرد: برای نجات از این فضا و مخمصه و اگر واقعا سیاست‌گذاران فرهنگی نگران هستند  باید نوع نگاه به ادبیات را عوض کنند. متأسفانه ما با یک‌سری ممیز در ارتباط هستیم که با ذره‌بین کلمات و جملات را از کتاب‌ها بیرون می‌کشند. آن‌ها با یک‌سری بدبینی به کلمات نگاه می‌کنند که باعث می‌شود آثار مثله و به شیرهای بی یال و دُم و اشکم تبدیل شود. این نتیجه کار را تأسف‌بار کرده است. معتقدم باید نگاه از امنیت‌محوری به فرهنگ‌محوری تبدیل شود. باید بیش از آن‌چه ممیزان و سیاست‌گذاران ما نگران کلمات و مسائل هزاران بار کلیشه‌ای‌شده باشند به محتوا توجه کنند.
او در ادامه گفت: خواننده کدام کتاب را بخواند که با حرف و اندیشه تازه مواجه شود؟ وقتی کتاب‌ها خالی از اندیشه و حرف‌های تازه هستند، کتاب‌های فرمایشی تولید می‌شوند و دستورالعمل می‌آید که چه نوع شعر و داستان و فیلم‌هایی ارائه شود. در این حالت طبیعی است که آثار تولیدشده از اصالت به دور می‌افتند.علیرضا طبایی همچنین اظهار کرد: متأسفانه یک روحیه لمپنی و لودگی در فضای فیلم‌ها و سریال‌های ما حاکم شده و ادبیات خاص این سریال‌ها و فیلم‌ها در جامعه رایج شده است.  این مسئله باعث شده ارزش کلمات از بین برود و در این بین به تنها چیزی که اهمیت داده نمی‌شود محتوای آثار، کتاب‌ها و ادبیات است. این نبود توجه به محتوای آثار طاعونی است که گریبان ادبیات را گرفته است. هر کسی در این فضا اجازه پیدا می‌کند هر کتابی با محتوای هر قدر بی‌ارزش را چاپ کند. اگر سیاست‌گذاران نگران محتوا و ارزش آثار باشند می‌توانند تأثیر بیشتری داشته باشند. توصیه‌ام این است که به جای این‌که مسئولان فرهنگی با نگاه امنیتی به مسائل نگاه کنند این روحیه را رها کنند و به شکل و روح و محتوای اثر توجه کنند. البته این نباید دستاویز تازه‌ای برای سانسور و ممیزی باشد.
او در ادامه تاکید کرد: منظورم این است کسانی که کار ممیزی و وظیفه صدور مجوز کتاب‌ها، فیلم‌ها و آثار هنری را بر عهده دارند به محتوای آثار توجه کنند وگرنه هر چیز بی‌ارزشی باعث تخریب فرهنگ ما می‌شود.این شاعر در پایان بیان کرد: در این سال‌ها فیلم‌ها و سریال‌های سطحی در خواربارفروشی‌ها تبلیغ می‌شود و بی‌ارزش‌ترین کتاب‌ها به اسم شعر و ادبیات منتشر و به خورد مردم داده می‌شود. کارگزاران فرهنگی ما باید برای این مسئله فکری بکنند.


منبع: بهارنیوز

اینها روشنفکرنمایند نه روشنفکر

گروه فرهنگی: روشنفکران ما تصور می‌کردند که اگر دور و برشان پر از زن و مشروب باشد روشنفکرند. این روشنفکری نیست تعریف این کلمه داخل آن مستتر است.


 

در چهارمین برنامه اکس سایت کافه سینما امیر قادری با تهمینه میلانی کارگردان سرشناس سینما به گفتگو نشسته است. در این گفتگو تهمینه میلانی جریان روشنفکری در ایران را نقد می‌کند و در این گفتگو می‌گوید: “در سینما همه روشنفکر نیستند. روشنفکر در سینما داریم، اما روشنفکرنما فراوان داریم. بقیه هم اغلب تکنیسین هستند، کار فکری نمی‌کنند.یادتان باشد روشنفکری ایرانی بحثی است که روی آن باید مطالعه جدی شود.
 
این کارگردان سینما در ادامه اشاره می‌کند: من  از بچگی مجذوب بسیاری از روشنفکران ایرانی بودم که  زیر بیست سال همه آنان برای من فرو ریختند. چون با همه آشنا شدم و دیدم من تصوری دیگری داشتم و آنان چیزی  نبودند که  از دور می‌دیدم. اما با مطالعات مختصری که داشتم فهمیدم روشنفکری حاصل جامعه ما نبود. سیر رشد روشنفکری در ایران مثل اروپا نبوده است. ما روشنفکر وارداتی داشتیم . یعنی در یک دوره ای مردم ثروتمند شدند و راه به اروپادر دوره قاجار باز شد.

خالق فیلم آتش در ادامه افزود: افرادی به عنوان دانشجو به اروپا رفتند و به عنوان روشنفکر بازگشتند. بعد با خودشان تفکر را نیاوردند یک نوع ظاهر روشنفکری را با خودشان آوردند. یعنی اینجا دیدند خواهر و مادرشان توی چادر هستند اما خانومها در اروپا دست می‌دهند لباس‌های شیک می‌پوشند و روشنفکران این ظواهر را با خودشان آوردند. روشنفکران ما تصور می‌کردند که اگر دور و برشان پر از زن و مشروب باشد روشنفکرند، اگر مشروب بخورند، روشنفکرند. این روشنفکری نیست تعریف این کلمه داخل آن مستتر است.

میلانی در مورد تعریف صحیح روشنفکری اشاره می‌کند ” روشنفکر کسی است که روشن فکر می‌کند و نور می‌اندازد به جای تاریک؛ تا مردم درون تاریکی را کشف کنند. ما تعریف مان از روشنفکری این است که طرف کتاب دست بگیرد، پیپ بکشد و لباس عجق وجق بپوشد و موهایش را دم اسبی ببندد. طرف پیش خودش تصور می‌کند روشنفکر است. در ایران ما بیشتر ظواهر روشنفکری را می‌بنیم تا خود روشنفکری را.


منبع: بهارنیوز

صدرعاملی: وقتی نزد امام بودی آرامش داشتی/ یک افسر عراقی نوشته بود به طرف ایرانی‌ها شلیک نمی‌کنم

برنامه شب گذشته خندوانه با میزبانی از رسول صدر عاملی کارگردان سینما روی آنتن رفت.

به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان؛ برنامه شب گذشته خندوانه میزبان رسول صدرعاملی کارگردان سینما بود.

این کارگردان گفتگو با رامبد جوان را با طرح سوالی از حاضران آغاز کرد و پرسید: در این جمع چه کسانی دوست دارند بازیگر شوند و دلیل علاقه‌شان به بازیگری چیست؟

صدر عاملی داشتن کاراکتر بازیگری را عامل مهم‌تر از استعداد برای بازیگر شدن دانست و گفت: اینکه بلد باشی کاری کنی که همه تو را دوست داشته باشند و توانایی ارتباط خوب با دیگران را داشته باشی، کاراکتر بازیگری است. این ربطی به تیپ و قیافه ندارد. مهم این است که شخص، ظاهر خود را دوست داشته باشد و آن را قبول داشته باشد.

وی ادامه داد: در گذشته سرزمین ما سرزمین شعر بود ولی اکنون سرزمین سینماست. سینما به دلایل مختلف مورد توجه قرار گرفته است. قسمت تلخ ماجرا این است که به عنوان یک کارگردان باید از میان افرادی که واقعا استعداد دارند یک نفر را انتخاب کنیم. ما با این همه استعداد باید بتوانیم حرف اول را در سینما بزنیم.

در این قسمت خندوانه به این موضوع اشاره شد که این کارگردان، بازیگران مطرحی چون کتایون ریاحی، ترانه علیدوستی، پگاه آهنگرانی، نگار جواهریان، خاطره اسدی و طناز طباطبایی را به سینما معرفی کرده است.

وی با اشاره به موضوع استعدادیابی در بین دختران گفت: دختران قصه‌های دراماتیک‌تری دارند که می‌توان از آن در فیلمسازی استفاده کرد بنابراین به نظر من پرداختن به نوجوانی و جوانی دختران سرزمین‌مان اهمیت دارد.

صدرعاملی درباره روزهای حضورش در فرانسه در زمان اقامت امام خمینی (ره) در این کشور، گفت: من در آن زمان در روزنامه اطلاعات خبرنگار بودم. یک روز سردبیر وقت روزنامه اطلاعات از من خواستند که به پاریس بروم و گفتند امام خمینی به پاریس آمدند و تو باید برای تهیه گزارش به آنجا بروی. وقتی امام به نوفل لوشاتو رفتند من به مدت سه ماه تنها عکاس و خبرنگار ایرانی آنجا بودم و با همان پرواز پاریس به تهران هم با امام(ره) به ایران آمدم. بعد از شش ماه به پاریس بازگشتم. نه ماه بعد از آن روزها هم جنگ شروع شد و برادرم شهید شد. بعد که به ایران آمدم طبق خواسته پدرم در کشورم ماندم.

وی در رابطه با اولین ساخته خودش گفت: مستند «فتح باستان» که در آن با علی مزینانی همکاری داشتم اولین ساخته من است که در جبهه‌های جنگ ساخته شده است.

این کارگردان در ادامه خاطره سوژه اولین فیلم سینمایی خود را این گونه بیان کرد: وقتی در حال تهیه مستند بودیم، نامه‌ای از یک افسر عراقی پیدا کردیم که خطاب به تمام رزمنده‌های ایران نوشته بود من شما را دوست دارم و به طرف شما شلیک نمی‌کنم من سر تفنگم به آسمان است. افراد دیگری بین ما جنگ انداخته‌اند. این نامه سوژه اولین فیلم سینمایی من به اسم «رهایی» بود.

صدرعاملی در پاسخ به سوال رامبد جوان درباره خاطره‌‌اش از امام خمینی(ره) بیان کرد: شهرت و اسم برای امام مهم نبود. یک هدف داشت و رسیدن به آن هدف برایش مهم بود. وقتی نزد ایشان بودی به شدت حالت خوب بود و آرامش داشتی.

جوان از این کارگردان پرسید، اگر رئیس جمهور بشوید چه کارهایی برای خوشحالی مردم انجام می‌دهید؟ که مهمان خندوانه در پاسخ گفت: تمام نسل مدیران دهه ۶۰ را بازنشسته و مدیریت کشور را به مدیران دهه ۷۰ می‌سپارم و مسئولیت تمام خطاهایشان را بر عهده می‌گرفتم.

کارگردان «دختری با کفش‌های کتانی» دلیل ساخت فیلم‌های جدی‌ خود را به شرایط زمانی که روزنامه‌نگار بوده است مرتبط دانست و گفت: فیلم‌های من شبیه فیلم‌های هیچ کجای جهان و فیلم‌های هیچ کارگردان شناخته شده‌ای نیست به این دلیل که فیلم‌های من برای همین جاست.

وی در رابطه با فریدون جیرانی گفت: بابت سال‌های اول فعالیت هنری‌ خودم به او مدیونم. هر دوی ما در روزنامه کار می‌کردیم. او در سرویس اجتماعی بود. «گل‌های داوودی» را با کمک فریدون جیرانی کار کردم. قصد ما این بود که فیلم عاشقانه بسازیم و به همین منظور نقش‌های اصلی را نابینا کردیم و گفتیم وقتی نبینند که مشکلی نیست!

صدرعاملی در رابطه با اثر در حال ساخت خود گفت: این اثر قصه‌ای از پرویز شهبازی دارد و اسم آن «سال دوم دانشکده من» است. تهیه‌کننده کار مسعود ردایی و فیلمبردار آن هومن بهمنش است.

صدرعاملی در پایان پس از لبخند به دوربین خندوانه قول داد برای سی نفر از علاقمندان در دفتر خود ده جلسه ورک شاپ رایگان برگزار کند.


منبع: عصرایران

فیلم «زادبوم»؛ ذوق و طراوت جوانی «عزت الله انتظامی»

روزنامه هفت صبح – احمد رنجبر: روایت خواندنی ابوالحسن داودی درباره همکاری با عزت الله انتظامی. این کارگردان می گوید، مواجهه آقای بازیگر با «زادبوم» همچون کسی بوده که گویی روز اول مقابل دوربین قرار گرفته است.

«زادبوم» جزو آخرین نقش آفرینی های عزت الله انتظامی است. فیلمی که سال ۱۳۸۷ بازی کرد اما مهر توقیف خورد و حالا پس از هشت سال فرصت نمایش پیدا کرده. سراغ ابوالحسن داود، کارگردان فیلم رفتیم و روی بازی انتظامی در این فیلم متمرکز شدیم. از او درباره این همکاری و مواجهه آقای بازیگر با نقش پرسیدیم. روایت داودی خواندنی است و گویای بخشی از راز توفیق انتظامی.

فیلم «زادبوم»؛ ذوق و طراوت جوانی «عزت الله انتظامی» 

داودی تعریف می کند او چگونه نقش را حلاجی می کرده و روی فیلمنامه نکته می نوشته تا بتواند ابتدا خودش آن را باور کند. و می گوید با چه دقت و وسواسی بازی می کرده که گویی اولین بار است جلوی دوربین آمده. با ابوالحسن داودی درباره برخی مسائل فرامتن هم پرسیدم؛ «زادبوم» اگر به موقع اکران می شد، حرفش بهتر به گوش می رسید چرا که ارجاعات آن در طول زمان کمرنگ شده. با این حال می توان فیلم را دید. با قصه اش سرگرم شد و درباره مسائل مطرح شده در آن اندیشه کرد.

داودی پیش تر درباره انگیزه ساخت «زادبوم»، ماجرای توقیف و برداشت های سیاسی از فیلم توضیح داده بود که آن را زا آینده نیوز عاریت گرفتیم و با اندکی تغییر در قالب سه سوال پایانی می توانید بخوانید.

احتمالا سال ها مترصد فرصت همکاری با عزت الله انتظامی بوده اید؛ این همکاری چطور در «زادبوم» شکل گرفت و اصلا چرا ایشان را انتخاب کردید؟

آقای انتظامی جزو کسانی است که از سال های پیش علاقه مند به همکاری با او بودم. اما با توجه به فیلم هایی که ساخته بودم، نقشی وجود نداشت که بخواهم به ایشان واگذار کنم. درباره فیلم «زادبوم» اصلا از همان ابتدا که با آقای مصطفوی فیلمنامه را می نوشتیم، به شکلی به آقای انتظامی فکر می کردم و حتی خصوصیات نقش در فیلمنامه، برمبنای شخصیت ایشان شکل گرفت. به همین دلیل وقتی فیلمنامه را به او دادم خیلی استقبال کردند و نسبت به آن هم حساسیت داشتند.

خود عزت الله انتظامی هم اخیرا اعلام کردند «زادبوم» و نقش شان در این فیلم را دوست دارند.

بارها و بارها خاطرم است جلساتی گذاشتند، پیش شان رفتم و راجع به نقش و چگونگی اجرای آن صحبت کردند. یادم است میزان حاشیه نویسی که روی متن انجام داده بودند، در بخش هایی که مربوط به نقش شان می شد از خود نقش بیشتر بود. زمان اجرا هم همین طور بود و روی کیفیت اجرا خیلی تاکید داشتند. چون نقش را خیلی دوست داشتند و با آن ارتباط خاصی برقرار کردند. البته من هم تمام سعی ام را کردم تا نقش همان چیزی باشد که مد نظر ایشان و خودم است.

مجموع این عوامل باعث شد «زادبوم» یکی از بهترین نقش آفرینی های متاخر عزت الله انتظامی شود. در این میان نمی توان تاثیر ترکیب بازیگران اطراف او را نادیده گرفت. گویی تعمدی برای جلوه بهتر بازی ایشان داشته اید.

برای من همیشه مرحله انتخاب بازیگر (کستینگ) مرحله بسیار مهمی بوده؛ اینقدر اهمیت داشته که وقتی کستینگ به خوبی انجام شده نفس راحتی کشیده ام. برای اینکه احساس کرده ام بیش از نیمی از کار را پیش برده ام چون اعتقاد دارم اگر اشتباهی در چیدمان بازیگران صورت بگیرد، دیگر هیچ جور نمی شود آن را جبران کرد و در نهایت تاثیر منفی خودش را می گذارد. در مقابل اگر چیدمان درست اتفاق بیفتد، بخش عمده ای از فیلم انگار انجام شده است.

بنابراین در «زادبوم» به دلیل اهمیت موضوع، چیدمان بازیگران برایم خیلی مهم بود. موقعیتی که بین سه نسل وجود دارد (پسر، پدر و پدربزرگ) برایم مهم بود که این ها بتوانند با همدیگر ارتباط برقرار کنند و از طرف تماشاگر قابل پذیرش باشند.

عزت الله انتظامی مشهور است به دقت نظر و نظم در کار. موقع فیلمبرداری «زادبوم» به این مشخصه پایبند بود؟

ایشان همان وسواس و دقتی که همواره در زندگی شخصی و حرفه ای داشته اند در «زادبوم» هم داشت. آقای انتظامی در تمام لحظات مثل یک دانشجوی مشتاق بازیگری بود. یعنی حسی که داشت، ارتباطی که با منِ کارگردان برقرار می کرد و نگرانی هایش برای اینکه آیا نقشش درست انجام شده و برداشت ها درست است، ورای این بود که ما فکر کنیم با یک استاد طرفیم؛ او حس و حال یک بازیگر اول را داشت که انگار اولین نقش زندگی اش را بازی می کند. این برای من بسیار مهم بود چون احساس می کردم با کسی طرفم که حتی در سن بالای هشتاد سالگی اهمیت بازیگری برایش علی السویه نشده و همچنان نسبت به آن اشتیاق دارد و برای نتیجه اش نگران است و سعی می کند تا جایی که می تواند کیفیت کار خود را بالا ببرد.

فیلم «زادبوم»؛ ذوق و طراوت جوانی «عزت الله انتظامی»

غیر از فیلم خودتان، اگر بخواهید انتخاب کنید، کدامیک از نقش های عزت الله انتظامی بیشتر به دل تان نشسته؟

ایشان تقریبا در همه فیلم هایی که بازی کرده امضای شخصی خودش را به جا گذاشته. حتی در فیلم هایی که به ظاهر خیلی قوی نبودند اما کار آقای انتظامی همیشه امضای خودش را داشته. اگر از نقش آفرینی شان در فبلم «گاو» که یک استثنا است بگذریم، جنس بازی ایشان در «آقای هالو» برایم هنوز خیلی جذاب است.

چون اتفاق هنوز کهنه نشده. خوب است تعبیر شما از دلخوری جمشید مشایخی و اشاره ای که به عزت الله انتظامی داشت را بشنویم. این دست اتفاقات روی وجاهت اساتید بازیگر سایه نمی اندازد؟

نه هرگز. مقصر اصلی کسانی هستند که جریان را بزرگ کردند. آزردگی هایی که ممکن است در طول زمان به وجود بیاید مسائل شخصی است. اما چرا این دلخوری بروز کرده؟ من فکر می کنم به دلیل خصلتی است که در آقای مشایخی سراغ دارم. ایشان انسان بسیار مهربانی است و دل کوچکی دارد. زمانی که مدیر خانه سینما بودم بارها این نوع رفتار یک باره ایشان در مسائل صنفی را مشاهده کردم ولی چون می دانم پشت آن کمترین نظر بدی وجود ندارد، خیلی این ها را جدی نمی گیرم.

آقای انتظامی، مشایخی و نصیریان بازمانده های یک جریان سینما و تئاتر هستند و ارزش شان بیش از آن است که با حاشیه ها بخواهیم فضای بین شان را آلوده کنیم. اینکه مسائل شخصی دارند به خودشان مربوط است. به نظرم این حرمت را باید جریان روزنامه نگاری و جریان فضای مجازی نگه دارند که حتی اگر اتفاقی این چنین می افتد، از آن بگذرند و آن را بزرگ نکنند.

اگر «زادبودم» بدون تاخیر و در شرایط مطلوب اکران می شد، وضعیت بهتری می داشت. حتی فراتر از گیشه فیلمی است که می تواند درباره آن فکر کرد و نظر داد. اما حالا به رغم هیاهویی که شکل گرفت فیلم دیده نشد. خودتان دلیل این اتفاق را چه می دانید؟

به نظرم «زادبوم» قربانی شرایطی شد که هم کم شانسی در آن دخیل است و هم کم توجهی کسانی که باید به آن توجه لازم می کردند و نکردند. و از جمله گرفتاری خودم برای ساخت «هزارپا» که نمی رسیدم به مسائل مربوط به اکران سر و سامان دهم و «زادبوم» به نوعی سوخت و از پتانسیل آن استفاده نشد. حتی بسیاری از تماشاگران بالقوه در هفته های اول متوجه نشدند فیلم روی اکران است. یک واقعیت هم هست که نمی شود از آن گذشت؛ یک فیلم به نان تازه ای می ماند که اگر چند ساعت از آن بگذرد خوردنش مزه اولیه را ندارد.

درباره کار فرهنگی شاید این مثال به طور صد در صد مصداق نداشته باشد اما به هر حال یک کار فرهنگی هم که برای یک دوره ساخته شده و تعابیر و اشارات و ویژگی های آن دوره را در نظر گرفته، اگر بعد از هشت سال به نمایش دربیاید، لطفی که باید ندارد و ارتباط تماشاگر اگر نگویم قطع می شود حتما کمرنگ است.

حتی جنس ادبیات روزمره که در ۱۰ سالی که از شروع ساخت فیلم می گذرد را نگاه کنید، عوض شده. میزان کلماتی که به مخزن زبانی نسل جوان و اصلا کل جامعه وارد شده تغییر کرده و اساس فرهنگ ما فرق کرده و به همان میزان سلیقه ها هم عوض شده است. طبعا از یک فیلم که هشت سال قبل آماده نمایش بوده و حالا اکران می شود، نمی توان انتظار داشت بتواند همان ارتباطی را با تماشاچی برقرار کند که یک فیلم که داغ داغ با همین ادبیات و مسائل اجتماعی ساخته و روانه اکران شده است.

و تیزر تلویزیونی در جذب تماشاچی تاثیری نداشت؟

متاسفانه سال ها است تلویزیون تاثیر خودش را در ارتباط با تماشاگر از دست داده و نمی تواند عامل جذب تماشاگر برای تماشای یک فیلم باشد. به خصوص اینکه با توجه به سخت گیری هایی که در پخش تیزرها می کنند و سانسورهای عجیبی که اتفاق می افتد، عملا جریان تیزر خیلی وقت ها تبدیل به ضدتبلیغ می شود. ممکن است حسن نیتی نزد مسئولان تلویزیون وجود داشته باشد اما شکل ارتباطشان به گونه ای است که ظاهرا کمک زیادی به سینما نمی کند.

انگیزه تان از ساخت «زادبوم» چه بود؟

«زادبوم» را با نگاهی میهن پرستانه ساختیم و بیشتر از اینکه به چشم فیلمی سینمایی به آن نگاه کنم، در راستای پروژه ای ملی آن را دیدم و همه تلاش خود را کردم تا حرفی که به آن اعتقاد داشتم را در قالب فیلمی سینمایی دربیاورم. حقیقتش سال های زیادی بود که دوست داشتم فیلمی درباره وطن بسازم که مفهوم اصلی داستانش، عشق به سرزمین مادری باشد و به دور از هرگونه شووینیسم سعی کردم در فیلم خود معنای واقعی و درست علاقه مندی به وطن را نشان دهم. از طرفی سال ها بود که فرار مغزها از ایران اذیتم می کرد که چرا خیلی راحت ثروت های واقعی این کشور به دلیل معضلات در حال از دست رفتن است. مغزهای پربار جوانان ما خیلی راحت از این کشور خارج شده و در اختیار دیگران قرار می گیرند و متاسفانه مسئولان هیچ کاری انجام نمی دهند و هیچ کس نیست که به این مسئله فکر کند.

فیلم «زادبوم»؛ ذوق و طراوت جوانی «عزت الله انتظامی»

هیچ وقت علت توقیف به شما اعلام نشد؟

هیچ کس به شکل مشخصی درباره دلیل توقیف «زادبودم» چیزی نگفت و این فیلم هیچ وقت مسئله ای نداشت و تنها تصور می کنم حسادت و دشمنی و تنگ نظری برخی ها باعث توقیفش شده بود. فیلم «زادبوم» در جشنواره فجر سال ۱۳۸۷ موفق بود و چهار سیمرغ گرفت. جالب این که آنقدر شرایط عدم اکران فیلم برایم بد گذشت که زمانی که اعلام شد می توانیم فیلم را نمایش دهیم، اصلا یادم نبود که «زادبوم» در جشنواره فجر آن سال چهار سیمرغ گرفته است و ما در تیزری که برای اکران فیلم طراحی کردیم، به سه سیمرغ اشاره کرده ایم و سیمرغ بخش بین المللی را که از جایزه آسیا پاسفیک گرفتیم، فراموش کردیم.

به طور غیررسمی دلیل توقیف «زادبوم» تعابیر سیاسی آن اعلام شده.

به هیچ عنوان دنبال تعابیر سیاسی در فیلم «زادبوم» نبودم. اصلا چنین نیتی را که برخی ها اشاره می کنند، نداشتم و این ها شیطنت ها و شرارت هایی است که آن زمان علیه من و فیلمم انجام دادند و هنوز هم گاهی ادامه دارد. من کاملا براساس نگاهی اعتقادی به خانواده ایرانی سراغ «زادبوم» رفتم. به هر حال انقلابی که در کشورمان انجام شده است، جدا از موارد مثبتش، نکاتی منفی را هم به دنبال داشت و باعث گسستگی شد که باید خیلی منطقی به آن نگاه کنیم.

چند نکته درباره بازی انتظامی در «زادبوم» که باعث شده این نقش به مذاق مخاطبان خوش بیاید

صلابت با زبان آلمانی 

بازی عزت الله انتظامی در «زادبوم» از چند جنبه حائز اهمیت و واجد تحسین است. اولا فراموش نکنیم او در سن ۸۴ سالگی جلوی دوربین رفته و این فیلم را بازی کرده است. او اما با قدرت و صلابت نقش را اجرا می کند و چیزی کم نمی گذارد. همان طور که ابوالحسن داودی می گوید، عزت الله انتظامی چه در مرحله فیلمنامه و چه هنگامی که جلوی دوربین می رفته وسواس فراوان داشته و می خواسته تصویری باورپذیر از نقش ارائه می دهد.

او نقش پدربزرگ خانواده را برعهده دارد و حالا گرفتار چالش زمان های از دست رفته است. فصل مواجهه او با نوه (بهرام رادان) در کشور آلمان و روی عرشه کشتی، پر است از حرف و نکته درباره مهاجرت و جلای وطن و دورافتادن از اصل خویش. عزت الله انتظامی این مفهوم را نه فقط در کلام که در تک تک اجزای چهره به باور مخاطب می نشاند. پیرمردی است جدی، گاهی تلخ اما در عین حال باطراوت. جمع این خصوصیات کاراکتر او را خواستنی می کند و نقشی بر نقش های موفق پیشین او افزوده است. به جمع این ها دیالوگ های که عزت الله انتظامی به زبان آلمانی بیان می کند را هم بیفزایید.

حتما می دانید او به دلیل حضور در آلمان، زبان این کشور را بلد است و در فیلم «زادبوم» به اقتضای نقش از آن استفاده کرده و عاملی بر جذابیت بیشتر نقش شده. از قضا بازی عزت الله انتظام به مذاق مخاطبان سینمارو هم خوش آمده و غالبا از آن تعریف کرده اند. کامنت هایی که در سایت سینماتیکت و سلام سینما به اشتراک گذاشته شده، موید این نکته است. مثلا یکی از کاربران که فیلم را دوست نداشته از بازی او تعریف کرده: «خالی از لطف نبود دیدن بازی بهرام رادان و آقای انتظامی که آلمانی حرف می زدن.»


منبع: برترینها

۱۰ فیلم شاهکاری که در گیشه شکست خوردند

سالانه فیلم های زیادی در جهان ساخته می شود و دنیای هالیوود بیش از هر بازار سینمایی در جهان داغ بوده و سازندگان فیلم ها به سودآوری فیلم های خود می اندیشند. برخی فیلم ها با موفقیت تجاری همراه بوده و برخی دیگر به سختی در گیشه شکست می خورند. اگر چه معمولاً همیشه فیلم های خوش ساخت و جذاب با استقبال تماشاگران و منتقدان روبرو می شوند و عکس این موضوع نیز صحت دارد.اما در مواردی نیز دیده شده که یک فیلم خوب به دلایل مختلفی از جمله وجود رقبای سرسخت بر روی پرده در زمان اکران، سیاست های نادرست کمپانی سازنده، بازاریابی و تبلیغات ناکافی و ناکارآمد و یا اتفاقات جانبی و خارج از حوزه ی سینما به شکست های تجاری تبدیل می شوند.

جالب این که برخی از این فیلم ها چیزی از لحاظ هنری و سینمایی کم ندارند و می توان آن ها را شاهکارهایی بی بدیل دانست. معمولاً ارزش این فیلم ها سال ها پس از ساخت و اکران اولیه مشخص می شود و در ادامه ی این مطلب ما قصد داریم شما را با ۱۰ مورد از این فیلم ها که علی رغم غنای هنری و خوش ساخت بودن در گیشه شکست خوردند آشنا کنیم.

۱- رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴)

امروزه فیلم «رستگاری در شاوشنک» یا «رهایی از شاوشنک» (The Shawshank Redemption) را یکی از شاهکارهای سینمای کلاسیک بشناسند اما جالب این است که بدانید این فیلم در زمان اکران مورد توجه چندانی قرار نگرفت. البته استقبال نه چندان خوب از این فیلم به دلیل نظریات منفی منتقدان نسبت به فیلم نبود و کاملاً برعکس، فیلم نظریات مثبت و خوبی را از منتقدان دریافت کرد. دلیل این که فیلم در گیشه توفیق چندانی به دست نیاورد با تاریخ اکران، تعداد سالن های فیلم و همچنین رقابت با دیگر فیلم هایی در ارتباط بود که همزمان با این فیلم اکران شده بودند.

10 فیلم فوق العاده و شاهکار تاریخ سینما که با شکست در گیشه مواجه شدند

در واقع فیلم «رستگاری در شاوشنک» در هفته ی اول اکران خود تنها ۳۳ سالن سینما در اختیار داشت و زمانی که در هفته ی چهارم اکران سالن های بیشتری به پخش آن اختصاص داده شد دیگر برای رقابت با فیلم های پر سر و صدا و پرطرفداری مانند «داستان های عامه پسند» (Pulp Fiction)، «متخصص» (The Specialist) و «رودخانه وحشی» (The River Wild) دیر شده بود و «رستگاری در شاوشنک» دیگر شانسی در مقابل این فیلم ها نداشت. بدین ترتیب این فیلم که با بودجه ای ۲۵ میلیون دلاری ساخته شده بود در نهایت تنها با ۲۸ میلیون دلار  فروش از پرده های سینماها رفت. اگر چه این فیلم در هفت رشته ی اسکار نامزد دریافت جایزه شده بود اما نتوانست در هیچ بخشی برنده جایزه اسکار شود و تنها در بخش فیلم های اجاره ای و سینمای خانگی توانست فروش قابل قبولی کسب کند.

تنها در سال ۱۹۹۷ و سه سال پس از اکران فیلم بود که شاهکار بودن «رستگاری در شاوشنک» به چشم دیده شد. در این سال، «تد ترنر» کمپانی «کسل راک انترتینمنت» (Castle Rock Entertainment) را خریداری کرده و امتیاز استفاده از فیلم های ساخته شده توسط این کمپانی و به طور ویژه فیلم «رستگاری در شاوشنک» را بدست آورد. بدین ترتیب وی دستور پخش تقریباً هر روزه ی این فیلم را در شبکه ی تلویزیونی «تی ان تی» (TNT) که متعلق به خودش بود صادر کرد. این استراتژی بازاریابی ترنر با موفقیت همراه بود و فیلم «رستگاری در شاوشنک» به شدت مورد استقبال تماشاگران قرار گرفت. بدین ترتیب این فیلم نام خود را به عنوان یکی از شاهکارهای بی بدیل تاریخ سینما تثبیت کرده و از سال ۲۰۰۸ تاکنون همواره در میان فیلم های برتر فهرست ۲۵۰ فیلمی سایت «آی ام دی بی» (IMDb) قرار دارد. همچنین فیلم «رستگاری در شاوشنک» در سال ۲۰۱۵ به نمایه ی فیلم کتابخانه ی ملی کنگره ی ایالات متحده اضافه شد.


۲- اهل کوهستان (۱۹۸۶)

در حالی که فیلم «اهل کوهستان» (Highlander) به عنوان یکی از بهترین فیلم های فانتزی شمشیرزنی و پیشگویانه در دهه ی ۱۹۸۰ شناخته می شود اما وقتی که در سال ۱۹۸۶ اکران شد با استقبال بسیار کمی مواجه گردید. علی رغم حضور ستاره ای مانند شان کانری و موسیقی متن خواننده ی مشهوری مانند کویین، اما سینماروها و منتقدان استقبال سردی از این فیلم حماسی فانتزی داشتند. در نهایت فیلم علی رغم بودجه ی ساخت ۱۶ میلیبون دلاری خود تنها ۱۲٫۹ میلیون دلار در گیشه فروش داشت. اما وقتی که فیلم در بخش سینمای خانگی و بسته های اجاره ای به فروش گذاشته شد به موفقیت نسبتا چشمگیری دست یافت.

10 فیلم فوق العاده و شاهکار تاریخ سینما که با شکست در گیشه مواجه شدند

استقبال از این فیلم چنان بالا گرفت که ۵ دنباله، یک سریال تلویزیونی با ۶ فصل، تعدادی کتاب و حتی کمیک هایی نیز در مورد فیلم «اهل کوهستان» ساخته و نوشته شد. علاوه بر این قرار است دنباله ی بعدی این فیلم در سال ۲۰۱۷ و به کارگردانی چاد استاهلسکی ساخته و منتشر شود. اگر چه می توان انتظار داشت که فیلم با استقبال نسبتاً خوبی مواجه شود اما بعید است که بتواند فیلمی در قواره های فیلم اصلی سال ۱۹۸۶ باشد.


۳- فرشتگان بونداک (۱۹۹۹)

اگر به خاطر فروشگاه های زنجیره ای «بلاک باستر» (Blockbuster) در حوزه ی اجاره ی فیلم ها نبود فیلم «فرشتگان بونداک» (The Boondock Saints) یک شکست تجاری مطلق بود. این فیلم در زمان انتشار به دلیل سالن های کم و اکران محدود فروش ناامید کننده ای داشت. در سال ۱۹۹۹ به خاطر تیراندازی های دبیرستان کلمباین، خشونت موجود در فیلم برای هالیوود و صاحبان سینماها بسیار ناخوشایند بود و آن ها را نسبت به فیلم بدبین ساخت. درنتیجه فیلم «فرشتگان بونداک» ابتدا تنها در ۵ سالن سینما به نمایش درآمد که تنها ۳۰٫۰۰۰ دلار فروش را در ایالات متحده نصیب این فیلم کرد.

10 فیلم فوق العاده و شاهکار تاریخ سینما که با شکست در گیشه مواجه شدند

در سینماهای خارج از ایالات متحده شرایط بهتر بود اما در نهایت فیلم تنها ۴۱۱٫۰۰۰ دلار فروش داشت که با توجه به هزینه ی ۶ میلیون دلاری ساخت فیلم یک شکست تجاری مهلک به شمار می آمد و آبروی کارگردان، بازیگران مطرح و کمپانی سازنده را به شدت به خطر انداخت. اما از شانس تروی دافی، نویسنده و کارگردان فیلم، کمپانی اجاره ی فیلم «بلاک باستر» به موقع به کمک فیلم او شتافت و با عقد قراردادی با شرکت توزیع کننده ایندیکن پیکچرز فیلم در بخش اجاره و بر روی سی دی و دی وی دی به فروش گذاشته شد که فروشی بالغ بر ۵۰ میلیون دلار را برای فیلم در پی داشت. فیلم «فرشتگان بونداک» چنان مشهور شد که دنباله ی آن در سال ۲۰۰۹ ساخته شد و بر اساس شایعات قرار است بزودی یک سریال تلویزیونی نیز بدون حضور بازیگران فیلم اصلی یعنی نورمن ریداس و شان پاتریک فلانری از روی فیلم اصلی ساخته شود.


۴- افق رویداد (۱۹۹۷)

حتی ترکیب ستارگانی مانند سم نیل و لارنس فیشبورن نیز نتوانست مانع از غرق شدن فیلم «افق رویداد» (Event Horizon) شود. این فیلم علمی تخیلی مبهم و ترسناک زمانی که اکران شد با نقدهای تند و منفی منتقدان روبرو گردید. این فیلم با توجه به بودجه ی ۶۰ میلیون دلاری ساخت خود تنها ۲۶٫۷ میلیون دلار فروش داشت و یک شکست تجاری مطلق بود.

10 فیلم فوق العاده و شاهکار تاریخ سینما که با شکست در گیشه مواجه شدند 

این فیلم نیز که علی رغم هیجان و ترسناک بودن مفرط نتوانست تماشاگران کافی را به خود جلب کند در بخش سینمای خانگی و فیلم های اجاره ای به شهرت رسید و فروش فوق العاده ای را تجربه کرد. جالب این که نسخه ی تدوین شده توسط کارگردان که روی پرده سینماها رفته بود بعدها توسط کمپانی سازنده دوباره تدوین شده و بخش هایی از ان حذف شد و جالب این که دیگر هیچ نسخه ای از آن نسخه ی اولیه وجود ندارد.


۵- لبوفسکی بزرگ (۱۹۹۸)

وقتی که فیلم «لبوفسکی بزرگ» (The Big Lebowski) وارد سینماهای ایالات متحده شد با استقبال بسیار کم و ناامید کننده ای روبرو گردید. این فیلم در سینماهای داخلی ایالات متحده تنها ۱۷ میلیون دلار فروش داشت که به سختی توانست بودجه ی ساخت ۱۵ میلیون دلاری خود را جبران کند.

10 فیلم فوق العاده و شاهکار تاریخ سینما که با شکست در گیشه مواجه شدند 

اما «لبوفسکی بزرگ» در سینماهای خارج از ایالات متحده ۲۸ میلیون دلار فروش داشت و وقتی به بخش ویدیوهای خانگی راه یافت به یک فیلم پرطرفدار و افسانه ای تبدیل شد. این فیلم باعث شهرت بیش از پیش جف بریجز شدو بارها اعلام شد که قرار است دنباله هایی از آن نیز ساخته شود. همچنین استقبال از فیلم «لبوفسکی بزرگ» باعث شد که جشنواره ای سینمایی نیز به نام «فستیوال لبوفسکی» تشکیل شود که هر ساله برگزار می گردد.


۶- موجود (۱۹۸۲)

فیلم «موجود» (The Thing) شاهکار جان کارپنتر در ژانر وحشت و علمی تخیلی در زمان اکران با سد فیلم بی نقص «ای تی» (E.T.) ساخته ی استیون اسپیلبرگ برخورد کرد و تنها دو هفته پس از اکران فیلم کارپنتر فیلم اسپیلبرگ نیز منتشر شد. جالب این که در همان روزها نیز فیلم «بلید رانر» (Blade Runner) ریدلی اسکات وارد سینماها گردید. در نتیجه «موجود» در هفته ی اول اکران خود تنها به فروشی معادل ۳ میلیون دلار و در کل دوران اکران خود به ۱۹ میلیون دلار فروش دست یافت. این میزان فروش در مقایسه با بودجه ی ۱۵ میلیون دلاری و نقدهای تند منتقدان، یک شکست تجاری و اعتباری برای کمپانی یونیورسال پیکچرز به شمار می آمد.

10 فیلم فوق العاده و شاهکار تاریخ سینما که با شکست در گیشه مواجه شدند

اما بعدها مشخص شد که این فیلم نیز مانند دیگر فیلم های کارپنتر از جمله «مشکل بزرگ در چین کوچک» (Big Trouble in Little China) و «آن ها زنده اند» (They Live) تنها در اکران سینمایی مشکل داشته و شکست در گیشه پایان کار آن ها نخواهد بود. این فیلم بعدها با استقبال طرفداران ژانر وحشت مواجه شده و به بهترین فیلم کارنامه ی پربار جان کارپنتر در ژانر علمی تخیلی و ترسناک تبدیل گردید. فیلم «موجود» به عنوان یکی از ترسناک ترین فیلم های تاریخ سینما شناخته شده و پس از اکران رمانی بر اساس آن نوشته و یک بازی ویدیویی نیز بر اساس آن ساخته شد. علاوه بر این یک دنباله ی ضعیف نیز در سال ۲۰۱۱ توسط ماتیاس ون هینینگن جونیور از روی فیلم کارپنتر ساخته شد که هیچ نشانی از جذابیت فیلم اصلی در آن دیده نمی شود.


۷- درِد (۲۰۱۲)

اگر چه پیتر تراویس فیلم «درِد» (Dredd) را بر اساس سری کتاب های کامیک «قاضی درِد» (Judge Dredd) و در دنباله ی فیلمی با همین عنوان و با حضور سیلوستر استالونه در سال ۱۹۵۵ ساخت که هر دو مورد استقبال خوانندگان و تماشاگران قرار گرفته بودند اما بازسازی این فیلم در سال ۲۰۱۲ در گیشه حضور قابل قبولی نداشت. در کل سینماروها در سراسر جهان تنها ۴۱ میلیون دلار برای تماشای این فیلم هزینه کردند که بسیار کمتر از مبلغ ۵۰ میلیون دلاری ساخت آن بود.

10 فیلم فوق العاده و شاهکار تاریخ سینما که با شکست در گیشه مواجه شدند

دقیقاً نمی توان دلیل شکست تجاری فیلم «درِد» را عنوان کرد زیرا در حالی که نسخه ی سال ۲۰۱۲ نظرات خوبی از جانب منتقدان دریافت کرده بود اما با شکست در گیشه مواجه شد و در طرف مقابل فیلم «قاضی درِد» ساخته ی دنی کانون در سال ۱۹۹۵ با بازی استالونه علی رغم انتقادهای شدید منتقدان از فیلم به فروشی در حدود ۱۱۰ میلیون دلار روبرو گردید. شاید بتوان قسمت عمده ی این شکست را متوجه تیم بازاریابی فیلم «درِد» دانست که علی رغم هزینه ی ۲۵ میلیون دلاری برای بازاریابی و تبلیغات فیلم، کارل اربن بازیگر نقش اول فیلم گفته بود که تماشاگران تقریباً هیچ اطلاعی از زمان انتشار فیلم نداشته و تبلیغات انجام گرفته قبل از اکران فیلم هیچگاه به گوش و چشم مخاطبان نرسیده است.

دلیل هر چه که باشد باید اذعان کرد که فروش فیلم در بخش خانگی کاملاً برعکس اکران سینمایی بوده و فیلم در این حوزه به سرعت به یک فیلم موفق و پرفروش تبدیل شد. از این فیلم ۶۵۰٫۰۰۰ نسخه در هفته ی اول فروش در بخش بازار خانگی به فروش رسید. تا سال ۲۰۱۷ فروش دی وی دی های فیلم از ۲۰ میلیون دلار نیز فراتر رفت. فیلم «درِد»  اکنون یکی از فیلم های خوشنام و محبوب در ژانر علمی تخیلی و اکشن است و همین موضوع باعث شده که شایعاتی در مورد ساخته شدن یک سریال تلویزیونی بر اساس داستان فیلم «درِد» نیز به گوش برسد.


۸- باشگاه مشت زنی (۱۹۹۹)

فیلم فوق العاده و خوش ساخت «باشگاه مشت زنی» یا «باشگاه مبارزه» (Fight Club) قربانی مداخلات و بهانه تراشی های استودیو سازنده در خصوص تست های نمایشی فیلم بود که بارها و بارها اکران فیلم را به تعویق انداخت و در نهایت نیز به دلیل شگردهای غلط دیوید فینچر، کارگردان فیلم و به خصوص مدیران اجرایی کمپانی سونی در بازاریابی و تبلیغات فیلم باعث شد که علی رغم سر و صدای فراوان و هزینه ای بالغ بر ۶۳ میلیون دلار، فیلم تنها ۳۷ میلیون دلار در سینماهای داخلی ایالات متحده فروش داشته باشد.

10 فیلم فوق العاده و شاهکار تاریخ سینما که با شکست در گیشه مواجه شدند 

اگر چه این شکست تجاری با فروش خوب فیلم در دیگر نقاط جهان و به ویژه در بخش بازار خانگی جبران شد اما فیلم «باشگاه مشت زنی» تنها زمانی به خوبی شناخته شد که وارد بازار خانگی گردید و از آن زمان تاکنون به عنوان یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینما شناخته می شود.


۹- دانی دارکو (۲۰۰۱)

فیلم «دانی دارکو» (Donnie Darko) که تنها در طی ۲۸ روز فیلمبرداری شده و اولین کار ریچارد کلی در نقش کارگردان و نویسنده ی یک فیلم شناخته شده بود یک فیلم علمی تخیلی/ترسناک و روانشناسانه است که داستان مرد جوانی را روایت می کند که به دنبال یافتن پاسخی برای خواب های آخرالزمانی خودش است. این فیلم که با بودجه ی ناچیز ۳٫۸ میلیون دلاری ساخته شد و در همان روزهای اول اکران نیز روانه بازار خانگی گردید در همان ابتدا به صورت محدود و در ۵۸ سالن سینما به روی پرده رفت.

10 فیلم فوق العاده و شاهکار تاریخ سینما که با شکست در گیشه مواجه شدند

اکران جهانی آن به دلیل حملات ۱۱ سپتامبر حدود یک سال به تعویق افتاد. در آن دوران سینماروهای آمریکایی از داستان گنگ و ناراحت کننده ی فیلم استقبال چندانی نکردند اما یک سال بعد که فیلم در سراسر جهان اکران شد تماشاگران و علاقمندان خاص خود را پیدا کرد. این استقبال با انتشار دی وی دی های فیلم برای بخش خانگی نیز افزایش یافت و به یک فیلم فوق العاده در ژانر خود تبدیل شد.


۱۰- سرگذشت ریدیک (۲۰۰۴)

در فیلم «سرگذشت ریدیک» (The Chronicles of Riddick)،وین دیزل بار دیگر در نقش ریچارد بی ریدیک که بار اول در فیلم «پیچ بلک» (Pitch Black) ساخته ی سال ۲۰۰۰ مشهور شده بود به سینماها بازگشت. بعد از موفقیت فیلم اول، وین دیزل تهیه کنندگی دنباله ی آن را بر عهده گرفت. این فیلم در ابتدا به شدت توسط منتقدان مورد انتقاد قرار گرفت و حتی دیزل نامزد دریافت بدترین بازیگر سال برای ایفای نقش ریدیک در این فیلم شد. فیلم «سرگذشت ریدیک» روی هم رفته در سراسر جهان به فروشی در حدود ۱۱۵ میلیون دلار دست یافت که فروش خوبی به نظر می رسد اما در مقایسه با بودجه ی هنگفت ۱۲۰ میلیون دلاری ساخت فیلم رقم ناامید کننده ای است.

10 فیلم فوق العاده و شاهکار تاریخ سینما که با شکست در گیشه مواجه شدند

علی رغم استقبال ناامید کننده از فیلم «سرگذشت ریدیک» در سینماها، مسئولین تولید فیلم تصمیم گرفتند که آن را در بازار خانگی نیز عرضه کنند که با استقبال خوب تماشاگران خانگی همراه شده و بخشی از هزینه های ساخت فیلم جبران شد. همین موضوع باعث گردید که وین دیزل بار دیگر وسوسه شود قسمت سوم این مجموعه را نیز تهیه کند که البته با بودجه ای کمتر نسبت به قسمت دوم ساخته شده و فروش نسبتاً خوبی را به دنبال داشت.


منبع: برترینها

​دیدار کلهر و علیزاده با خانواده معترض

 حسین علیزاده و کیهان کلهر که برای افتتاح خانه تنبور به روستای بانزلان از توابع کرمانشاه رفته‌اند، شب گذشته با خانواده مشهدی که در حمایت از موسیقی مقامی و اعتراض به لغو کنسرت‌ها مدتی‌ست راهپیمایی طولانی خود را به شهرهای مختلف ایران انجام می‌دهند، دیدار و از این حرکت آنها ابراز خشنودی کردند. کلهر و علیزاده در این دیدار ضمن ابراز خرسندی از ملاقات با این خانواده، از حرکت جالب آنها در حمایت از اهالی موسیقی و فرهنگ ایران تقدیر کرده و با آنها عکس یادگاری گرفتند. این در حالی بود که بسیاری از حاضران در این مراسم نیز به محض دیدن این خانواده مشهدی ضمن اعلام حمایت از آنها، درباره چند و چون این راهپیمایی و سختی‌های آن جویا شده و در نهایت با آنها عکس یادگاری می‌گرفتند.

احمد مهرچیان ۴۳ روز قبل به همراه همسرش دکتر زهره براتی، پسر ۴ ساله‌‌اش کورش و دختر ۶ ساله‌‌اش باران راهپیمایی خود را با شعار “حق داریم آوازهای سرزمین مادری را در شهرمان بشنویم” از شهر مشهد آغاز کردند و طی این سفر طولانی ضمن حمایت از فرهنگ موسیقی کشورمان، به دیدار اساتید مختلف این رشته در شهرهای مختلف رفته‌اند. احمد مهرچیان درباره واکنش‌های مردم به حرکت آنها گفت: خوشبختانه برخوردهای بسیار جالبی را از سوی مردم خونگرم مناطق مختلف کشورمان شاهد هستیم. به هر منطقه که می‌رویم با صحنه‌های بسیار جالبی روبرو می‌شویم. زهره براتی نیز گفت: پس از انعکاس خبر راهپیمایی ما در رسانه‌ها، شاهد هستیم که بسیاری از مردم کشورمان از آن حمایت کرده‌اند و این برای ما بسیار جالب است. به هر جا که می‌رویم مردم ما را می‌شناسند و بسیاری نیز نشان می‌دهند که شعار “حق داریم آوازهای سرزمین مادری‌مان را در شهرمان بشنویم” تا چه حد برایشان دغدغه است. این خانواده مشهدی سفر خود را از بارگاه مقدس امام رضا (ع) آغاز کرده‌اند و در طی این سفر از مشهد به خواف، تایباد، تربت جام و نیشابور رفته‌اند سپس به تهران آمده و با شهرام ناظری و حافظ ناظری ملاقات کرده‌اند. آنها در ادامه سفر خود به سمت قم، کاشان، اصفهان، قزوین، زنجان و ارومیه حرکت کرده‌اند.

این خانواده در ادامه به ارومیه رفته و با استاد دهقان ملاقات کرده‌اند. همچنین در تبریز به دیدار اسفندیار قره‌باقی رفته، در تبریز با علیرضا قربانی و در اصفهان با سالار عقیلی دیدار کرده‌اند. سپس سفر خود را به کردستان ادامه داده‌اند. این خانواده مشهدی روز گذشته برای دیدن مراسم افتتاح خانه تنبور به روستای بانزلان از توابع کرمانشاه رفتند. آنها معتقدند بسیاری از مردم مشهد نیز مانند آنها؛ هم به شعائر مذهبی اعتقاد دارند و هم به فرهنگ موسیقی کشورشان؛ اما این خواسته آنها آنگونه که باید و شاید؛ مورد توجه قرار نمی‌گیرد.
احمد مهرچیان پیشتر نیز به خبرنگار ایلنا گفته بود: “این راهپیمایی با پای پیاده و با یک کوله صورت می‌گیرد که اصلاحا به آن “بک پکر(کوله‌گرد)” می‌گویند. در این نوع مسافرت، افراد ملزومات‌شان را در یک کوله قرار می‌دهند و با پای پیاده مسافرت می‌کنند؛ البته گاهی سوار کامیون یا تریلی هم می‌شوند اما به هیچ عنوان از اتوبوس و مینی‌بوس و اتومبیل‌های سواری استفاده نمی‌کنند.”


منبع: بهارنیوز

دادگاه نظامی کارگردان لبنانی را تبرئه کرد

دادگاه نظامی لبنان، زیاد دویری، کارگردان لبنانی فرانسوی را از تمام اتهامات وارد شده مبری دانست.

به گزارش خبرآنلاین، زیاد دویری پس از بازگشت از جشنواره فیلم ونیز در فرودگاه بازداشت و پس از ضبط گذرنامه‌هایش به دادگاه نظامی فراخوانده شده بود.

او امروز در دادگاه حاضر شد و قاضی او را از تمامی اتهامات تبرئه کرد. ژان بریهات، تهیه‌کننده غالب آثار دویری با تایید این خبر گفت:‌ «او از همه اتهامات تبرئه شد و آزاد است.»

گمانه‌زنی‌ها مبنی بر این بود که او برای فیلم «هجوم» به دادگاه فراخوانده شده است. بخشی از این فیلم در اسراییل فیلمبرداری شده است.

دویری با فیلم «توهین» در جشنواره فیلم ونیز شرکت کرد. این فیلم جایزه بهترین بازیگر مرد را برای کامل الباشا به ارمغان آورد.


منبع: عصرایران

برگزیدگان نوزدهمین جشن خانه سینما معرفی شدند/ شبی برای ستایشِ "فروشنده" و "رگ خواب"

نوزدهمین جشن سینمای ایران در حالی برگزار شد که بیشترین جوایز به فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی رسید.

عصرایران – نوزدهمین جشن خانه سینما با اهدای جوایز به برگزیدگان این دوره به کار خود پایان داد.

نوزدهمین جشن سینمای ایران سه شنبه شب ۲۱ شهریورماه همزمان با روز ملی سینما در حالی برگزار شد که دو فیلم «فروشنده» و «رگ خواب» بیشترین جوایز را از آن خود کردند.

در ادامه برگزیدگان جشن نوزدهم سینمای ایران معرفی می شوند:

بهترین فیلم: فروشنده

بهترین کارگردانی: اصغر فرهادی (فروشنده)

بهترین فیلمنامه: اصغر فرهادی (فروشنده)

 بهترین بازیگر نقش اول زن: لیلا حاتمی (رگ خواب)

بهترین بازیگر نقش اول مرد: شهاب حسینی (فروشنده)

بهترین بازیگر مکمل زن: پانته آ پناهی ها (لاک قرمز)

بهترین بازیگر مکمل مرد: فرید سجادی حسینی (فروشنده)

بهترین تدوین: هایده صفی یاری (فروشنده)

بهترین موسیقی متن: کارن همایونفر (اروند)

بهترین فیلمبرداری: فرشاد محمدی (رگ خواب)

بهترین صداگذاری: بهمن اردلان (رگ خواب)

بهترین صدابرداری: بابک اردلان (رگ خواب)

بهترین طراحی صحنه: کیوان مقدم (فروشنده)

بهترین طراحی لباس: عباس بلوندی (یتیم خانه ایران)

بهترین چهره پردازی: عبدالله اسکندری و مهرداد میر کیانی (لانتوری)

بهترین جلوه های ویژه بصری: سینا قویدل (رگ خواب)

بهترین جلوه های ویژه میدانی: ایمان کرمیان (ویلایی ها)

تندیس شایستگی بهترین مستند: مهدی قنواتی (همجا)

بهترین فیلم کوتاه: بهمن و بهرام ارگ (فیلم حیوان)

بهترین فیلم انیمیشن: فرنوش عابدی (پیشخدمت)

حاشیه ها:

– شهاب حسینی در این مراسم غایب بود و به جای او، بابک کریمی جایزه اش را دریافت کرد.

– مراسم در حالی آغاز شد که احسان کرمی، مجری مراسم به دلیل بازی در یک تئاتر در مراسم حضور نداشت و با تاخیری طولانی خود را به مراسم رساند.

– اصغر فرهادی که سه جایزه مهم و اصلی این جشن را از آن خود کرد به دلیل آنکه در ایران حضور نداشت در یک پیام ویدئویی که برای جشن ارسال کرده بود با همکارانش صحبت کرد.

– مریلا زارعی در بخشی از این مراسم نسبت به حوادث این روزهای کشور میانمار واکنش نشان داد.

– پانته آ پناهی ها نیز که جایزه بازیگری نصیب او شد به دلیل حضور در یک تئاتر زودتر مراسم را ترک کرد و شبنم مقدمی به جای او جایزه اش را دریافت کرد.

– در بخشی از این جشن احسان کرمی با اعلام نتیجه دیدار پرسپولیس و الاهلی عربستان موجی از شادی و شور را به جشن منتقل کرد که با تشویق حاضران و سینماگران مواجه شد.

– در بخشی از مراسم تصاویری از نهمین جشن خانه سینما پخش شد که در آن محمدرضا شجریان قطعه ای را زنده اجرا کرد و این تصاویر به شجریان تقدیم شد.

– در بخش پایانی جشن سینما اشکان‌ خطیبی به اجرای زنده به همراه گروه موسیقی پرداخت.


منبع: عصرایران

«شیخ جکسون» به رقابت اسکار آمد

به گزارش ایسنا به نقل از هالیوودریپورتر، در ادامه روند معرفی فیلم‌های منتخب کشورها برای حضور در جوایز سینمایی اسکار، سینمای مصر فیلم «شیخ جکسون» به کارگردانی «امر سلاما» را به عنوان نماینده خود در نودمین دوره جوایز سینمایی اسکار برگزید.این فیلم که چندی پیش اولین نمایش جهانی خود را در جشنواره فیلم تورنتو تجربه کرد، درباره یک روحانی است که به شکل و شمایل «مایکل جکسون» خواننده غربی لباس می‌پوشد.اما سینمای کلمبیا نیز با فیلم «مرد گناهکار» اولین ساخته بلند سینمایی «ایوان دی.گائونا» به رقابت اسکار ۲۰۱۸ می‌آید.این درام هیجانی که اولین نمایش جهانی خود را در بخش “روزهای ونیز” هفتادوچهارمین جشنواره فیلم ونیز تجربه کرد، روایتگر داستان دو مرد است که هر دو به یک زن علاقه‌مند هستند. حوادث این فیلم زمانی روی می‌دهد که گروه‌های شبه نظامی در کلمبیا پس از دهه‌ها درگیری قرار است خلع سلاح شوند.

سینمای کلمبیا تاکنون مموفق به کسب جایزه اسکار نشده است اما در سال ۲۰۱۶ با فیلم «آغوش مار» به کارگردانی «کایرو گوئرا» به جمع پنج نامزد نهایی شاخه بهترین فیلم خارجی اسکار پیش رفت.پیش از این، کشورهای اسپانیا، ایرلند، یونان، مجارستان و اتریش، جمهوری آذربایجان، بلژیک، بوسنی و هرزگوین، کرواسی، جمهوری دومنیکن، استونی، فنلاند، گرجستان، آلمان، یونان، مجارستان، عراق، ایرلند، ژاپن، لتونی، لبنان، لیتوانی، لوکزامبورگ، نپال، هلند، نروژ، فلسطین، رومانی، صربستان، کره جنوبی، سوئد، سوئیس، تایلند، ترکیه، اوکراین و ونزوئلا نمایندگان خود را به آکادمی اسکار معرفی کرده‌اند.سال گذشته، در مجموع ۸۵ کشور در شاخه بهترین فیلم غیرانگلیسی جوایز سینمایی اسکار رقابت کردند که در نهایت فیلم «فروشنده» ساخته اصغر فرهادی از ایران برنده اسکار خارجی شد.آخرین مهلت معرفی فیلم از سوی کشورها برای حضور در بخش بهترین فیلم غیرانگلیسی دوم اکتبر (۱۰ مهرماه) است و آکادمی اسکار پس از بررسی، فیلم‌های واجد شرایط برای رقابت در این شاخه را معرفی می‌کند.ابتدا ۹ فیلم به فهرست بلند راه خواهند یافت و در پایان پنج فیلم به‌عنوان نامزدهای نهایی بهترین فیلم خارجی سال انتخاب می‌شوند.مراسم نودمین دوره جوایز سینمایی اسکار روز چهارم مارس (۱۳ اسفند) برگزار خواهد شد.


منبع: بهارنیوز

صداوسیما شمشیر را از رو بسته است

این بازیگر سینما وتلویزیون در گفت‌وگو با ایسنا با اشاره به حضور موفق فیلم‌های ایرانی در جشنواره‌های مهم دنیا و نقش رسانه‌های داخلی بیان کرد: باعث افتخار است که فیلم‌های ایرانی وارد جشنواره‌های مهم دنیا می‌شوند و مقام کسب می‌کنند. این اتفاق می‌تواند به رشد ادبیات نمایشی ما در دنیا کمک کند. به نظرم باید تمام رسانه‌ها از این افتخارات بهره‌برداری و تبلیغ کنند.مظفری درباره نقش رسانه‌ها در بازتاب موفقیت‌های هنری اظهار کرد: به رسانه‌ها و مسوولان ارشاد بستگی دارد که ما بتوانیم با ساخت چنین فیلم‌های موفقی به بازار جهانی وارد شویم و اکران عمومی داشته باشیم. زمانی که فیلم‌های ما اکران عمومی در دنیا داشته باشند، تهیه‌کننده‌ها و سرمایه‌گذاران ما مایل به سرمایه‌گذاری در فیلم‌ها خواهند بود و کمپانی‌های بزرگی در این مسیر ایجاد می‌شوند.
او افزود: من به وحید جلیلوند و نوید محمدزاده برای دریافت تندیس شیر در جشنواره ونیز تبریک می‌گویم و آرزوی موفقیت بیشتری برای آن‌ها دارم. همکارانی که چنین فیلم‌هایی می‌سازند باعث افتخار ما هستند.این بازیگر سینما و تلویزیون با اشاره به نقش وزارت ارشاد و رسانه‌ها در این راستا بیان کرد: البته همکاران دیگر هم دوست دارند برای ساخت چنین فیلم‌های موفقی تلاش کنند اما وزارت ارشاد و رسانه‌ها باید کمک کنند تا بازار فیلم در داخل و خارج از کشور رونق بگیرد. وضعیت فیلم‌های سینمایی در داخل کشور خوب است اما باید تلاش کنیم تا به بازار اکران‌های عمومی در خارج از ایران وارد شویم.مظفری با اشاره به عملکرد صدا و سیما در بازتاب موفقیت‌های هنری بیان کرد: صداوسیما سال‌هاست که برای سینمای ایران شمشیر را از روبسته است اما دلیلش را نمی‌دانم. در صورتی که سینما می‌تواند خوراک خوبی برای تلویزیون باشد و تلویزیون هم می‌تواند منبع اطلاع رسانی و تبلیغ سینمای ایران باشد بنابراین تلویزیون و سینما باید دست به دست هم بدهند تا اتفاق‌های خوبی بیفتد.
او ادامه داد: این اتفاقات خوب باید در عرصه سینمای ما رخ دهد به دلیل اینکه هنرهای نمایشی در دنیا در حال رشد هستند و تلاش می‌کنند تا به فستیوال جهانی وارد شوند. ما هم باید در این راستا تلاش کنیم. تلویزیون برای خود سیاستی دارد اما به نظرم این سیاست بسیار اشتباه است  و باید سینما و تلویزیون در آغوش هم باشند.این بازیگر درباره عملکرد روزنامه‌ها در بازتاب مسائل فرهنگی و هنری گفت: برخی روزنامه‌ها به انتشار مسائل سیاسی اکتفا می‌کنند و کمتر به سمت مسائل هنری می‌روند و این بسیار بد است. توسعه اقتصادی بدون زیربنای فرهنگی و توسعه هنری بدون زیربنای اقتصادی رو به نابودی است و این دو باید به هم کمک کنند.
او با اشاره به نقش شبکه‌های اجتماعی در انتشار اخبار بیان کرد: حضور شبکه‌های اجتماعی موجب این تصور شده که مردم برای دریافت اخبار به شبکه اجتماعی اکتفا می‌کنند اما این درست نیست.  فکر می‌کنم این افتخارات باید ثبت و آرشیو شود. همچنین باید برای سال‌های آینده برنامه‌ریزی شود تا به جشنواره‌های دنیا راه پیدا کنیم و اکران عمومی داشته باشیم.مجید مظفری در پایان گفت: دو  فیلم سینمایی برای بازی به من پیشنهاد شده اما هنوز قرادادی نبسته‌ام. همچنین تلاش می‌کنم اگر امکان داشته باشد برای چهار یا پنج ماه آینده تئاتری کار کنم.


منبع: بهارنیوز

سرنوشت نامعلوم فیلم توقیفی کاهانی

سعید خانی تهیه کننده «ارادتمند، نازنین، بهاره و تینا» با اشاره به آخرین وضعیت اکران این فیلم سینمایی به کارگردانی عبدالرضا کاهانی که مجوز اکران آن صادر نمی‌شد، گفت: چندی پیش همراه با عبدالرضا کاهانی در کمیته بازبینی فیلم هایی که در پروسه دریافت پروانه نمایش دچار مشکل بودند، حضور پیدا کردیم و در آن جلسه قرار بر این شد تا اول پنج فیلمی که مشکل آنها برطرف شده است، اکران شوند و بعد از آن برای اکران فیلم های کاهانی تصمیم گرفته شود.او ادامه داد: طی صحبت هایی که با ما شده است، امیدی برای اکران فیلم های «ارادتمند، نازنین، بهاره و تینا» و «وقت داریم حالا» به کارگردانی عبدالرضا کاهانی وجود دارد و قرار است با ایجاد اصلاحاتی شرایط اکران آنها فراهم شود.

خانی توضیح داد: اگر بتوانیم مذاکرات نهایی را با کمیته داشته باشیم چند جلسه دیگر فیلمبرداری برای فیلم «ارادتمند، نازنین، بهاره و تینا» خواهیم داشت تا بتوانیم تغییراتی در آن ایجاد کنیم.او در پاسخ به این پرسش که «ارادتمند، نازنین، بهاره و تینا» چند دقیقه اصلاحیه خورده است، بیان کرد: هنوز به جمع بندی نهایی با کمیته مربوطه نرسیده ایم و فقط به ما گفتند که آمادگی اصلاح فیلم را داشته باشیم. بهتر است بگوییم کمیته رسما هیچ اعلامی درباره چگونگی تغییر در این فیلم نکرده است.سعید خانی در پایان گفت: هرزمان که شرایط اکران این فیلم فراهم شود، آن را اکران می کنیم. معتقدم یک فیلم نباید خیلی کهنه شود و هر زمان که پروانه نمایش بگیریم آماده اکران می شویم، البته اگر شرایط اکران در زمان صدور پروانه نمایش خوب نباشد، اکران به سال بعد موکول می شود.


منبع: بهارنیوز

یکه‌تازی فرهادی در جشن خانه سینما

سه‌شنبه شب بیست و یکم شهریورماه همزمان با روز ملی سینما نوزدهمین دوره جشن خانه سینما برگزار می‌شود. ساعاتی قبل از برگزاری این رویداد سینمایی، فرصتی است برای مروری بر رکوردداران این جشن، هنرمندانی که بیش از باقی تندیس خانه سینما را در دست گرفته‌اند.در جمع‌بندی جدولی که در آن اسامی برگزیدگان در رشته‌های بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه، بهترین بازیگر زن (شامل نقش اصلی و مکمل) و بهترین بازیگر مرد (شامل نقش اصلی و مکمل) گرد هم آمده، روشن می‌شود، اصغر فرهادی با کسب هشت تندیس رکورددار بی‌رقیب جشن خانه سینماست. او در بخش بهترین فیلم دو تندیس، در بخش بهترین کارگردانی سه تندیس و در بخش بهترین فیلمنامه سه تندیس دریافت کرده است و بر این اساس در میان شش رشته یاد شده، هیچ هنرمندی به فرهادی نزدیک نمی‌شود.

در بخش بهترین فیلم در کنار فرهادی، رسول صدرعاملی و ایرج تقی‌پور با دو تندیس قرار دارند. اسامی رکوردداران کارگردانی نیز به این شرح است: اصغر فرهادی با سه تندیس در صدر است و رخشان بنی‌اعتماد و ابراهیم حاتمی‌کیا با دو تندیس در رتبه بعدی.در بخش بهترین فیلمنامه بیشترین جوایز به اصغر فرهادی رسیده است و بعد از او فرید مصطفوی و کامبوزیا پرتوی با دو تندیس قرار دارند.رکورددار رشته بازیگری مریلا زارعی با چهار تندیس است و بعد از او در میان بازیگران زن گوهر خیراندیش با سه تندیس قرار می‌گیرد و نگار جواهریان، باران کوثری و فرشته صدرعرفایی هر کدام دو تندیس گرفته‌اند و در رتبه بعدی هستند.در میان بازیگران مرد سینمای ایران هیچ بازیگری بیش از دو تندیس نگرفته است. پرویز پرستویی، شهاب حسینی، رضا کیانیان، حسین محجوب و صابر ابر هر کدام صاحب دو تندیس هستند.


منبع: بهارنیوز

رکورد پرفروش ترین اکران فیلم ترسناک شکست / «آن» در صدر (+فیلم)

دیدار بارزانی با مسئولان کرکوک در آستانه همه‌پرسی اردوغان: با اسد دیدار نکرده و نمی‌کنم استانداری خراسان رضوی: همه سایت‌های همسریابی غیر مجازند/ چه مقدار فضیلت فرهنگی در جامعه تولید کرده‌ایم؟ اعلام جزییات بیست و دومین شب آواز ایرانی رکورد پرفروش ترین اکران فیلم ترسناک شکست / «آن» در صدر (+فیلم) تدریس فلسفه با کمک هری پاتر بانک صادرات: توافق برای حل مسائل بانکی با قطر توصیه روسیه به بشار اسد و حزب الله لبنان: به حملات اسرائیل جواب ندهید امضای قرارداد ایران خودرو و مرسدس بنز در قالب شرکت مشترک/ تولید خودروهای تجاری در ایران (+عکس) کره‌شمالی: روند توسعه نیروی اتمی ما به مرحله تکمیلی رسیده است

ما کره شمالی نمی‌شویم چون…  (۴۸ نظر)

درنگی بر پیشنهاد حذف یارانه نقدی: کسی شجاعتش را دارد؟!  (۴۴ نظر)

آموزش و پرورش، سیستم خارج از مدرسه را به رسمیت بشناسد: «آموزش در خانه» و «مدارس زندگی»  (۲۶ نظر)

روز جهانی سوادآموزی، زبان مادری و دانش آموزان  (۲۱ نظر)

انرژی ژئوترمال برای ایران گران تمام می شود/
نیروگاه زمین گرمایی مشگین شهر هزینه بر است  (۱۸ نظر)

تصمیم نهایی ترامپ درباره “روح سرگردان” برجام  (۱۴ نظر)

۱۱ کشته و ۲۸ زخمی در سقوط اتوبوس در جاده آبعلی تهران (+فیلم)  (۱۱ نظر)

برای سه عکس ماندگار که در یادها می ماند…  (۱۰ نظر)


منبع: عصرایران

اعلام جزییات بیست و دومین شب آواز ایرانی

بیست و دومین شب‌ آواز ایرانی شنبه ۲۵ شهریور ماه با حضور تعدادی از هنرمندان و مدرسان موسیقی در تالار «سوره» حوزه هنری برگزار می‌شود.

علیرضا تاجیک به همراه آنارام زهرایی نوازنده تار و ماهور زمانه پور نوازنده تمبک در بیست و دومین ویژه «شب‌ آواز ایرانی» به عنوان یکی از گروه‌های شرکت کننده در این برنامه به اجرای قطعاتی در دستگاه شور و آواز ابوعطا با اشعاری از مولانا و رهی معیری می پردازند.

شروین مقیمی و عیسی زارعی نوازنده تار نیز گروه دیگری از شرکت کنندگان در ویژه برنامه «شب آواز ایرانی» هستند که به اجرای آوازی در بیات اصفهان با شعری از هوشنگ ابتهاج و تصنیفی از علی اکبر شیدا می پردازند. جعفر خزلی و شهروز شهیدزاده نوازنده سنتور نیز به اجرای آوازی در دستگاه سه گاه با غزلی از سعدی خواهند پرداخت.

از دیگر بخش‌های برنامه «شب آواز ایرانی» می‌توان به اجرای حمیدرضا خدادادی به همراه سروش نبوی نوازنده تار اشاره کرد که آوازی در دستگاه سه گاه با غزلی از حافظ و تصنیفی از استاد حبیب الله بدیعی با شعر نواب صفا را اجرا می کنند. گروه پنجم این مراسم نیز سید مهدی بهشتی به همراه علیرضا سامانی نوازنده سه تار و مرتضی میرباقری نوازنده کمانچه خواهد بود که به اجرای آوازی در دستگاه همایون با شعر کمال اسماعیل و تصنیف «یادباد» از ساخته های  پرویز مشکاتیان می پردازند.

بیست و دومین شب آواز ایرانی به همت مرکز موسیقی و موسسه فرهنگی هنری «سپهر سوره هنر» شنبه ۲۵ شهریور ماه ساعت ۱۸ در تالار «سوره» حوزه هنری برگزار می شود.


منبع: عصرایران

«جادوی صدا»؛ برنامه ای که نه جادو داشت نه صدا

روزنامه هفت صبح – سوسن سیرجانی: فصل دوم رقابت «جادوی صدا» روز شنبه به پایان رسید. در گفتگو با حسین خانی، تهیه کننده برنامه، دلایل افت مخاطبان، پخش بی سروصدا و مشکلات برنامه را بررسی کرده ایم.

روز شنبه قسمت آخر و فینال فصل دوم مسابقه «جادوی صدا» روی آنتن رفت. با وجود این که دوبله اهمیت زیادی برای مخاطبان دارد و اصولا برای همه جذاب است اما سر و صدای چندانی به راه نینداخت و آن طور که باید نتوانست شور و هیجانی میان مخاطبان ایجاد کند. این مسئله دلایل مختلفی دارد. از انتخاب مجری و داوران گرفته تا تکراری بودن الگوی ساختاری و مشخص نبودن زمان دقیق پخش. بعد از پایان قسمت آخر مسابقه، با حسین حسین خانی، تهیه کننده برنامه گفتگویی انجام دادیم و علاوه بر بررسی این دلایل، انتقادهایی که به این برنامه وارد است را با او در میان گذاشتیم.

برنامه ای که نه جادو داشت نه صدا

اعمال سلیقه اسپانسرها

مدت هاست به خاطر کمبود بودجه سازمان صدا و سیما، پای اسپانسرهای مختلف به برنامه های تلویزیونی باز شده. «جادوی صدا» هم از آن برنامه هایی است که به نظر می رسد اسپانسر در آن نقش بسیار پر رنگی داشته باشد. بعضی از عوامل برنامه به خصوص داورها از وجود اسپانسر گلایه دارند و معتقدند اسپانسر برنامه در محتوا هم دخالت داشته. با این حال تهیه کننده جادوی صدا نظر دیگری دارد: «من دوست دارم این با تیتر درشت نوشته شود که از وقتی پای اسپانسر به برنامه «جادوی صدا» باز شد، هنوز یک ریال پول نگرفته ام چون خیلی ها توقع دارند با حضور اسپانسر دیگر همه مشکلات مالی تهیه یک برنامه حل شود، اما طرف قرارداد اسپانسر، سازمان صدا و سیما است نه من تهیه کننده.»

حسن خانی فقط صدا و سیما را در این قراردادها دخیل می داند و می گوید: «تهیه کننده ها فقط یک کاغذ به دست شان می رسد که مثلا در طول برنامه سه بار باید نام اسپانسر برده شود، تصویرش پخش شود و … و معمولا اسپانسرها بر اساس همان قراردادها عمل می کنند اما در برنامه ما این اتفاق نیفتاد.»

اما یکی از داوران برنامه در مصاحبه ای از دخالت اسپانسرها در برنامه گله کرده. او گفته بنا بر نظر اسپانسر برنامه، یکسری کلاس ها و کارگاه های جداگانه ای برای شرکت کننده ها برگزار می شده که داوران از آن بی خبر بوده اند. تهیه کننده می گوید: «هیچ وقت برای آیتم های میان برنامه از داوران نظرخواهی نمی شود. این تصمیم شبکه بود که کلاس های اینچنینی برگزار شود، اما به هر حال کلاس ها در حد دو ساعت در طول یک سال بوده و از نظر ما مفید و کاربردی است.»

برنامه ای که نه جادو داشت نه صدا

انتخاب سلیقه ای داوران

در روند مسابقه «جادوی صدا» دیدیم که در مرحله اول از بین چند هزار شرکت کننده، تعدادی انتخاب شدند و بعد از آن نوبت به انتخاب شرکت کننده توسط داوران اصلی رسید. از آنجایی که هنر دوبله در ایران بسیار قدیمی است و استادان و پیشکسوت های زیادی برای این کار در ایران وجود دارد، یکی از سوال های مهم این بود که چنگیز جلیلوند، مریم شیرزاد و نصرالله مدقالچی بر چه اساسی انتخاب شدند؟ حسین خانی توضیح می دهد: «به هر حال این انتخاب ها سلیقه ای است، اما دو مسئله بسیار برای ما با اهمیت بود، اول این که کسوت کاری آن دوبلور اجازه دهد که در مقام داور مربی بنشیند و دوم که از همه مهم تر است این که تجربه تدریس و برگزار کردن کلاس را داشته باشد و این داوران انتخابی، هر دو مورد را داشتند.»

مشکل نبود زمان مشخص پخش

در برنامه هایی که با مشارکت و تاثیر رأی مردم جلو می رود، به راحتی می توان میزان بیننده های آن برنامه را تشخیص داد. میزان رأی دهندگان به شرکت کننده های «جادوی صدا» بنا بر اعلام اپلیکیشن آپ، از ۳۰۰ هزار نفر بالا نرفت. این مسئله نشان می دهد که مخاطبان با وجود قرعه کشی ها و جوایزی که برای شان در نظر گرفته شده، تمایل زیادی به تماشای برنامه نداشتند.

برنامه ای که نه جادو داشت نه صدا

حسین خانی در پاسخ به این سوال که چرا میزان مخاطب برنامه تا این حد پایین است، می گوید: «جادوی صدا برنامه مشخصی برای پخش نداشت. یعنی مخاطبان نمی دانستند که چه زمانی باید بنشینند و آن را تماشا کنند. این مسئله ضربه بزرگی به برنامه زد. حتی فامیل های من نمی دانستند برنامه چه روزی و چه ساعتی پخش می شود. البته تلویزیون زیرنویس و تبلیغ داشت اما پخش چنین برنامه ای در ساعت ۱۸ یا ۱۹ نمی توانست مخاطب برنامه را راضی کند.»

کپی برابر اصل

در چند سال اخیر انواع و اقسام برنامه های استعدادیابی با موضوعات مختلفی از جمله خوانندگی، بازیگری، استندآپ کمدی، آشپزی و … ساخته شده؛ برنامه هایی مشابه که صرفا به واسطه موضوعات شان از هم متمایز می شوند. برنامه «جادوی صدا» هم از این قاعده مستثنا نیست. درست است که به طور کلی دوبله، حرفه جذابی است و مردم اصولا با دوبلرها رابطه خوبی دارند اما این برنامه هم بدون کمترین تغییری نسبت به سایرین تولید شد و روی آنتن رفت. درباره این که چرا جادوی صدا هیچ خلاقیتی ندارد و عینا از روی نمونه های قبلی کپی برداری شده با تهیه کننده آن گپ زدیم.

 برنامه ای که نه جادو داشت نه صدا
او گفت: «به هر حال این برنامه یک هدف جدیدی دارد که تا به حال نمونه اش را در ایران سراغ نداشته ایم. اگر هم کپی کردیم از روی نمونه اصلی آن که در آمریکا ساخته شده بوده، نه از روی نمونه های عربی و شبکه های ماهواره ای فارسی زبان. حتی ما در اینجا خلاقیتی به خرج دادیم و سعی کردیم برای این که در مرحله اول انتخاب ها از روی چهره های صورت نگیرد، پرده ای مقابل شرکت کننده ها و داوران بگذاریم.»

مسابقه ای بدون تعهد

در فصل اول «جادوی صدا»، برنده نهایی مشخص شد اما نهایتا هیچ وقت حمایتی از او صورت نگرفت. طبیعتا فینالیست های فصل دوم هم چنین سرنوشتی پیدا می کنند. حسین حسین خانی تهیه کننده برنامه، از این موضوع بسیار دلگیر است و می گوید: «با این که در سایت برنامه ذکر شده که تعهدی برای جذب و به کارگیری شرکت کننده ها بعد از اتمام مسابقه وجود ندارد و خیلی از افراد با علم به این موضوع در مسابقه شرکت کرده اند، اما به هر حال این گله، دلگیری یا هر چیزی که اسمش را بشود گذاشت وجود دارد که چرا این بچه ها بعد از پشت سر گذاشتن تمام این مراحل و برگزیده شدن، نمی توانند در سازمان مشغول به کار شوند.»

برنامه ای که نه جادو داشت نه صدا

برایش از خنداننده شو مثال می آوریم و این که تمام بچه های شرکت کننده در این رقابت، الان در خود خندوانه به عنوان استندآپ کمدی حضور دارند؛ می گوید: «فضای کار دوبله خیلی محدود است. آنها فقط در تلویزیون و شبکه های نمایش خانگی می توانند کار کنند و به همین دلیل حضور آنها در جاهای دیگر غیر از این دو رسانه، نه توجیه منطقی دارد نه اقتصادی.»


منبع: برترینها

امروز ۲۱ شهریور است، روز ملی سینما

در میان برگه‌های تقویم و در انبوه مناسبت‌های ملی و مذهبی، بیست و یکمین برگه از ششمین ماه سال به نام سینما و روز ملی سینما اختصاص یافته است. سال ١٣٧٩ در چهارمین جشن بزرگ سینمای ایران و همزمان با بزرگداشت صدمین سال ورود سینما به ایران بود که ٢١ شهریور به‌عنوان «روز ملی سینما» شناخته شد. از آن پس این مناسبت بهانه‌ای است تا هر ساله اهالی این حوزه برگزیدگانشان را تقدیر کنند، بزرگان‌شان را تکریم کنند و مراسم تجلیل از جایگاه سینما را به جا بیاورند. روز ملی سینما فرصتی برای اندیشیدن به سینماست؛ اینکه تا چه میزان سینمای ما محصول آرا و اندیشه‌ها و سلایق متفاوت است؟

آیا جشن سینما در روز ملی سینما جشن آزادی و پاسخ به مطالبه‌گری جامعه برای تصویر لحظاتی واقعی از شرایط امروز است؟ آیا برگزاری همین جشن‌ها و آیین‌ها به معنای تکریم اهالی سینماست و بدان مفهوم است که سینماگران در شرایط مطلوب مشغول فعالیت در حرفه خودشان هستند؟

 فرصتی برای اندیشیدن به سینما

اساساً اولویت امروز سینمای ایران چیست و جامعه سینمایی چه دغدغه‌هایی دارند و با چه موانعی دست و پنجه نرم می‌کنند و در نهایت چه بخشی از این توقعات و انتظارات قابل پاسخگویی است؟ و… حذف روز ملی سینما از تقویم رسمی کشور در سال ۹۱ به بهانه ترافیک مناسبت‌ها همانقدر با واکنش جدی اهالی این حوزه رو به رو بود که بازگشت مجدد این روز به تقویم در دولت یازدهم با استقبال خوب اهالی سینما مواجه شد.

همین بازخوردها به حذف و بازگشت دوباره نام روز سینما به تقویم رسمی کشور خود دلیل قابل اتکایی برای جایگاه و اهمیت این روز در میان اهالی سینما است. اما این بازگشت و ثبت نمادین در تقویم به تنهایی نمی‌تواند جایگاه و اعتبار سینما را به جامعه بازگرداند و این روزها سینماگران بیش از گذشته منتظر برطرف کردن مشکلات و موانع هستند. شاید همین توقع و انتظارات است که وقتی عنوان روز ملی سینما را برای گپ و گفت و نوشتن از سینما با سینماگران در میان می‌گذاریم اغلب سر درد دل‌شان باز می‌شود و گویی که بعد از مدت‌ها کسی حالشان را جویا شده باشد از ناخوشی و خوشی روزگار سینما می‌گویند. بیم‌ها و امیدهای چند تن از اهالی سینما را در گفتار و نوشته‌های اختصاصی‌شان برای روزنامه ایران به بهانه روز ملی سینما مرور می‌کنیم.

حرمت سینما با اهالی آن است

ناصر ملک مطیعی، بازیگر پیشکسوت 

 فرصتی برای اندیشیدن به سینما

سینمای امروز ما مایه سربلندی و سرافرازی است و در محافل جهانی چهره‌های درخشان و سرشناسی داریم که باعث افتخار همه ماست. عضویت در رأی‌گیری‌ها و داوری‌های جشنواره‌های معتبر جهانی، شرکت در هیأت‌های سینمایی بین‌المللی و دریافت جوایز بزرگ و ارزنده مایه فخر هر ایرانی است. در این میان، فروش‌‌های داخلی فیلم‌ها و همچنین استقبال از برخی آثار فاخر و سرگرم‌کننده و استعدادهای درخشان بازیگرهای دوست داشتنی می‌تواند نویدی اطمینان‌بخش برای تعالی و پیشرفت سینمای ما باشد. موقعیتی است بسیار بجا و مناسب که اهالی سینما انسجام بیشتری داشته باشند و با همیاری و همفکری و تفاهم کامل به آن چه شایسته است برسند.

دوستی و رفاقت و رعایت حقوق و احترام به یکدیگر و گذشت و چشمپوشی از شایعات و سوء‌تفاهم‌های مختلف سرلوحه این حرفه پر سر و صداست و حرمت آن با سینماگران است. شهرت و محبوبیت و موقعیت‌های مختلف نباید موجب رشک و حسادت دیگران شود. سینما سینماست و در همه حال زودگذر؛ اما نام‌های شاخص و مردمی است که ماندگار می‌شوند. مردمی باشید و قداست و پاکی حرفه‌تان را حفظ کنید. روز ملی سینما مبارک.

تصویری مبهم از یک خیالواره سینمایی 

 احمد طالبی نژاد، منتقد سینمایی

 فرصتی برای اندیشیدن به سینما
 

چندی پیش نسخه‌ای از فیلم «جنگ اطهر» نخستین کار سینمایی محمد علی نجفی که باید آن را سنگ بنای سینمای انقلابی و ایدئولوژیک ایران تلقی کرد در خانه هنرمندان به نمایش درآمد.موضوع فیلم شرح مبارزات معلمی است به نام اطهر که در ساعت‌های فوق برنامه با دانش‌آموزان فعالیت‌های فرهنگی انجام می‌دهد و به همین دلیل به‌عنوان عنصری مشکوک مورد شناسایی و نظارت ساواک قرار می‌گیرد. فیلم در سال ۱۳۵۷ فیلمبرداری شد و سال ۱۳۵۸ به نمایش درآمد. معلمی که در این فیلم با بازی فرامرز قریبیان -که در سینمای پیش از انقلاب سیمای یک مبارز را داشت- می‌بینیم، بیش از اینکه تصویری از یک مسلمان انقلابی و متعصب باشد، شباهت غریبی با نمونه‌های چپ داشت؛ بویژه به زنده‌یاد صمد بهرنگی.

با سبیل و صورت تراشیده و کلاه پشمی بر سر. سازنده فیلم، درس خوانده رشته معماری بود و از پیروان دکتر علی شریعتی و در حسینیه ارشاد به همراه گروهی از همفکرانش که بعد‌ها مدیریت سینمای پس از انقلاب را بر عهده گرفتند، فعالیت هنر و فرهنگی می‌کردند که حاصلش ساختن چند فیلم ۸ میلیمتری و بر صحنه بردن چند نمایش مذهبی از جمله «بار دیگر ابوذر» بود. «جنگ اطهر» هم محصول چنین تفکر و رویکردی است. طبعاً الگوی سازندگان این فیلم، سینمای ایدئولوژیک بلوک شرق بویژه خود شوروی بوده است. یعنی به کار گرفتن به قول لنین«مهم‌ترین و مؤثر‌ترین هنرها» که به تعبیر او سینما بود، در خدمت آرمان‌های سیاسی وایدئولوژیک. همان قرائتی که دکتر شریعتی از اسلام و مذهب شیعه داشت. اما جنگ اطهر در اجرا شباهت فراوانی با فیلم‌های انقلابی اروپای شرقی داشت که می‌دانیم در سال‌های نخست انقلاب و تا پیش از دایر شدن بنیاد سینمایی فارابی، بازار پر رونقی در ایران داشتند.

چه در سینما‌ها و چه در تلویزیون که این گرایش چند دلیل هم داشت. از جمله رابطه گرم جمهوری اسلامی با کشورهای غیرامپریالیستی مثل کوبا، آلمان شرقی، یوگسلاوی و…، – چون پس از اشغال سفارت امریکا، عملاً ایران در تحریم همه جانبه این کشور که بازار اصلی سینما را در پیش از انقلاب در دست داشت قرار گرفت. در نتیجه خوراک سینمایی ما در آن سال‌ها از کشورهای بلوک شرق تأمین می‌شد. بنابراین خواه ناخواه این نوع فیلم با مضمون مبارزه مردم به رهبری یک تن علیه نظام حاکم، الگوی مناسبی برای تولید فیلم‌های انقلابی مورد نظر آقایان مسئول در نهاد‌های فرهنگی و سیاسی بود. اما در سال ۱۳۶۲، اتفاق مهمی در سینمای ایران به وقوع پیوست.

گروهی از روشنفکران مذهبی که به طور عمده پیرو مکتب حسینیه ارشاد بودند و ازهمان بدو انقلاب، مدیریت بخش‌هایی از تلویزیون را برعهده گرفته بودند، به پیشنهاد نخست‌وزیر وقت که او هم از همفکرانشان بود، بر مبنای اساسنامه‌ای مصوب پیش از انقلاب برای تأسیس باشگاه سینمایی فارابی، اقدام به دایر کردن این نهاد سینمایی با نام بنیاد سینمایی فارابی کردند و مهندس سید محمد بهشتی در رأس مدیریت این نهاد نوپا قرار گرفت و به قول دوست طنزپردازی، از آن پس سینمای نوین ایران مهندسی شد. او طی مصاحبه‌ای مفصل با مجله «فیلم»، خطوط اصلی سینمای مورد نظر نظام را ترسیم کرد. در این چشم‌انداز بر چند نکته از جمله برخورداری از صلاحیت لازم برای ساختن فیلم درباره برخی دوایر ملتهب بویژه جنگ و انقلاب، عدم تظاهر به مذهبی بودن و در عین حال نقش رسانه‌ای سینما در تنویر افکار عامه مردم و ایجاد زمینه برای تغییر نگرش نسبت به نظام و دولت و کلاً انقلاب تأکید شده بود.

آن گفت‌و‌گو را باید به نوعی مانیفست سینمای مورد علاقه نظام تلقی کرد. سینمایی که پیش از آن بنیانگذار جمهوری اسلامی با تأیید فیلم «گاو»، مشی کلی آن را ترسیم کرده بودند. «دفاع از مستضعفان بویژه روستاییان محروم» و مسائلی از این قبیل. بی‌سبب نیست که چند فیلم نخست که در فارابی برای الگو‌سازی تولید شدند؛ همه از جنس «گاو» بودند. از قبیل «جاده‌های سرد» (جعفری جوزانی)، «مادیان» (علی ژکان) «روزهای انتظار» (اصغر هاشمی) و «تنوره دیو» (کیانوش عیاری).

 اما از سوی دیگر نهادی به نام حوزه اندیشه و هنر اسلامی که بعد‌ها به حوزه هنری وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی تغییر نام داد هم، مدعی اسلامی کردن سینما بود. در رأس این نهاد محمد علی زم، روحانی‌ای که خود سابقه فعالیت‌های هنری در کاخ جوانان پیش از انقلاب داشت، قرار گرفته بود اما نظریه پرداز سینمایی این نهاد محسن مخملباف، انقلابی دو آتشه پیش و پس از انقلاب بود که مدعی بود می‌توان با ایجاد راهکارهایی از جمله عدم نمایش زنان بر پرده یا روی صحنه، سینما و تئاتر را اسلامی کرد. او با نوشتن فیلمنامه فیلم سیاسی «نمای توجیه» به کارگردانی منوچهر حقانی‌پرست و ساختن فیلم‌هایی همچون «توبه نصوح» و «استعاذه»، عملاً دیدگاه‌های خود را درباره سینمای اسلامی عرضه کرد.

جدال بنیاد سینمایی فارابی با نهادهای موازی از جمله بنیاد مستضعفان که با در اختیار گرفتن سالن‌های سینما و استودیوهای فیلمسازی مصادره شده، به غول قدرتمندی در عرصه تولید و نمایش فیلم تبدیل شده بود، ادامه داشت ولی تیغ فارابی که عملاً به مرکز اصلی تصمیم‌گیری در زمینه سینما تبدیل شده بود، برّا‌تر بود و دو سه سال بعد، همه مدعیان رقابت را زیر چتر خود قرار داد. از مخملباف و حاتمی کیا و ملاقلی‌پور که از ارکان اصلی حوزه هنری بودند تا چند تن از سینماگران نسل پیش از انقلاب که جزو موج نویی‌ها قلمداد می‌شدند.

با وجود این، هرچه این دوستان جلو‌تر آمدند، زوائدی که دامن افکارشان را گرفته بود، پیراسته شد و به جایی رسیدند که متوجه شوند هنر، مرز ایدئولوژیک نمی‌شناسد و هنرمندی که به ابزار اشاعه دیدگاه‌های سیاسی بپردازد، در خوشبینانه‌ترین شکلش سرنوشتی بهتر از مثلاً باندراچوک نخواهد داشت که امروزه جایی درخور توجه در اذهان سینماگران و سینمادوستان ندارد و خود و آثارش حتی پیش از فروپاشی نظام شوروی، در انزوا قرارگرفتند. بنابراین درگیری‌های لفظی، مطبوعاتی و گاه حتی فیزیکی برای اثبات حقانیت خود در میان سینماگرانی که مدعی سینمای دینی و مذهبی و ارزشی بودند، به مرور جایش را به همزیستی مسالمت‌آمیز داد و همگان بر سر یک سفره نشستند. هرچند هنوز هم برخی دیدگاه‌های غیر منطقی خود را در این باب اینجا و آنجا مطرح می‌کنند اما کمتر کسی این بحث‌ها را جدی می‌گیرد؛ چون با‌وجود گذشت سی و اندی سال، هنوز هم تصویر روشنی از این گفتمان ارائه نشده است.

 


سینمای ملی ایران از رؤیا تا واقعیت

 
علیرضا داودنژاد، کارگردان

 فرصتی برای اندیشیدن به سینما

سینمای ملی برای ایران ما، یعنی سینمایی که سرمایه و سفارش خود را در سراسر کشور از ملت بگیرد. سینمای ملی یعنی منظومه‌ای از جریان سرمایه‌گذاری و تهیه و تولید و توزیع و نمایش فیلم هاى سینمایی که در آن انواعی از فیلم برای انواعی از مخاطبان تولید می‌شود و در سالن‌های سینما، شبکه‌های تلویزیونی، ویدئو خانگی، ماهواره‌ها، سایت‌ها، اتوبوس‌های بین شهری، قطارها، بیمارستان‌ها، هتل‌ها و هواپیماها به نمایش در می‌آید و درآمد آن به صاحبان فیلم‌ها باز می‌گردد.

سینمای ملی یعنی سینمایی که با سفارش گرفتن از همه ایرانیان و بلکه همه آنها که متعلق به حوزه زبان و فرهنگ ایرانی هستند به حسرت‌ها و آرزوها و رنج‌ها و شادی‌ها و دغدغه‌ها و آرمان‌های آنها می‌پردازد و با راه دادن به آدم‌ها و برخوردها و رابطه‌ها و ماجراها و داستان‌های این جهان پهناور به فیلم‌های خود، انعکاس دهنده گرمای انسانی و حالات و رفتار و گفتار و لحن و نحوه حضور این مردمان در متن زندگی مبتلا به و جاری می‌شود تا به این ترتیب راه ورود فیلم‌های ایرانی را نیز به زندگی ایرانیان بلکه جهانیان باز کند.

سینمای ملی سینمایی است که با پاسخگویی به تمنیات و علایق و درخواست‌های ملت ابتکار عمل را در بازار کالاهای فرهنگی به دست می‌گیرد و با پیروزی در بازارهای داخل راه خود را به بازارهای منطقه‌ و جهان باز می‌کند و با ورود به تولیدات مشترک زمینه‌های وفاق و همکاری و نزدیکی و تفاهم و صلح را بین همسایگان و سایر ملل تقویت می‌کند. شرط مقدماتی پاگرفتن، شکل‌گیری، موفقیت، رونق و اعتلای سینمای ملی و در واقع شرط حیات و ممات سینمای ملی در امنیت بازار سرمایه‌گذاری و تهیه و تولید و معرفی و تبلیغ و توزیع و نمایش فیلم در سرتاسر کشور است. فقط در شرایط بازار امن و امان است که امکان برقراری رابطه متقابل و سازنده بین تولیدکنندگان و مخاطبان فراهم می‌شود و انواع مخاطبان با استقبال یا عدم استقبال از انواع محصولات، بر سفارشات خود تأکید کرده و بر جریان گردش مالی و هدایت آن به سمت تهیه آثار مورد علاقه خود تأثیر می‌گذارند.

اما آیا امروز سینمای ایران در چنین شرایطی به سر می‌برد؟ آیا ناتوانی تولیدکنندگان در نظارت برگیشه هاى فروش بلیت و کنترل سالن‌ها،  توسعه روزافزون بازار سیاه، سرقت و قاچاق آثار سینمایی، بی‌اعتنایی تلویزیون به معرفی و تبلیغ و خرید فیلم‌های ایرانی، تاراج اموال و مخاطبان سینمای ایران توسط ماهواره‌ها، حراج فیلم‌های ایرانی توسط سایت‌های داخل و خارج به قصد فروش پهنای باند، نمایش غیرقانونی فیلم‌های ایرانی در اتوبوس‌ها و قطارها و کشتی‌ها وهتل‌هاو بیمارستان‌ها و…آیا امکانی برای حفظ و رونق و اعتلای سینمای ایران و دستیابی ما به سینمایی فراگیر و اثر گذار و ملی فراهم می‌کند؟ آیا قاچاق و سرقت و نمایش غیرقانونی فیلم‌های ایرانی امکانى براى تماس و رابطه متقابل بین سینمای ایران و ملت ایران باقى می‌گذارد؟

آیا با ویرانی بازار سینما و اساساً بازار کالاهای فرهنگی امکان به جا آوردن سفارش واقعی مردمان و دریافت سرمایه از آنان مهیا می‌شود؟ آیا در شرایط نا امنی و فقر و محرومیت سینما که هر ساله اکثریتی از تولیدات آن با ورشکستگی روبه‌رو می‌شوند، فیلمسازان ایرانی چاره‌ای جز توسل به بازتولید کلیشه‌های مستعمل سیاسی و تجاری پیدا می‌کنند؟ چرا گیشه‌های فروش بلیت و سالن‌های نمایش تحت کنترل و نظارت اصناف سینمایی قرار نمی‌گیرد؟ چرا شبکه‌های تلویزیونی کشور تمایلی به معرفی و تبلیغ و خرید و پخش فیلم‌های داخلی ندارند؟

چرا بازار سیاه ویدئوی خانگی با دست باز به سرقت و تکثیر غیرقانونی و فروش و قاچاق فیلم‌های ایرانی مشغول است؟ چرا ماهواره‌ها به آسانى دست به تاراج فیلم‌های ایرانی می‌زنند و با خیال آسوده آنها را نمایش می‌دهند و همزمان کالاهای قاچاق خود را تبلیغ می‌کنند و می‌توانند در سراسر کشور این کالاها را با فراغ خاطر به در منازل مشتریان برسانند؟ چرا سایت‌های اینترنتی داخلی فیلمهای ایرانی را برای دانلود به حراج می‌گذارند تا از طریق فروش پهنای باند به درآمدهای غیرقانونی دست پیدا کنند؟چرا وزارتخانه‌های راه و بهداشت و سازمان جهانگردی به سازمان حمل و نقل جاده اى و بیمارستان‌ها و هتلها اعلام نمی‌کنند که از نمایش غیرقانونی فیلمهای ایرانی دست بردارند و پیش از آن اقدام به خرید رایت و حق نمایش کنند؟

چرا دولت و اصناف و آنچه ما تحت عنوان بخش خصوصی می‌شناسیم به ویرانی بازار سینما و اساساً بازار کالاى فرهنگی رضایت داده‌اند و برای مقابله با این تعرضات آشکار به حوزه فرهنگ و هنر و سینما متحد و دست به کار نمی‌شوند؟ آیا شکست منظومه هنری و رسانه‌ای کشور در مقابل منظومه‌های منطقه‌ای و جهانی عاملى مؤثر برای بیداری و دلیلى کافى براى عزم و تصمیم وانگیزه اى مؤثر براى اقدامى کارساز نیست؟!

انفعال وتسلیمِ پذیرى فضای دیداری شنیداری کشور در مواجهه با امواج واردات رسمی و غیررسمی و بروزخواه ناخواه انواع تنگنا و مضیقه برای تولیدکننده داخلی و کشانده شدن ناگزیر نیروهای خوش قریحه و متخصص و خلاق به بیکاری و انزوا و افسردگی و خاموشى، آیا روش برخوردى است که عامدانه در پیش گرفته شده تا بار دیگر مجموعه سالن‌ها و سرمایه‌ها و نهادهای خدماتی سینمای ایران مستعد فاصله گرفتن از جریان تولید فیلم و مشتاق پیوستن به منظومه واردات آن شوند؟

چرا وقتی با استفاده از فناوری‌های نوین دیجیتالی می‌توان گیشه‌ها و سالن‌های نمایش را تحت نظارت و کنترل درآورد و به آمار دقیق فروش دست پیدا کرد و درآمدها را نیز از همان مبدأ بین صاحبان سالن و صاحبان فیلم تقسیم کرد ،این اتفاق نمی‌افتد؟

آیا با برقراری و ترویج VOD یا همان ویدیو درخواستی در سراسر مملکت نمی‌توان بازار سرقت و قاچاق را محدود کرد و علاوه بر آن بازاری ده‌ها میلیونی برای تولیدکنندگان داخلی ایجاد کرد و با شناسایى و ترویج آموزش‌های کارگاهى نسل جوان را به بازار کار و اشتغال فراخواند و به سراغ بازپس‌گیری بازارهای از دست رفته فرستاد؟

راه توسعه VOD چرا بسته شد؟ آیا قرار است با توسعه اینترنت ارزان و پر سرعت بازار VOD را نیز علاوه بر بازارهای ویدیویی و تلویزیونی و ماهواره‌ای به جریان غالب محصولات وارداتى بسپاریم؟‌
آیا این همه نیروهای خوش قریحه و متخصص و جوان وخلاق که در سرتاسر کشور آماده‌اند تا با اندکى توجه و ساماندهى به بازار تولید و عرضه محصولات دیداری شنیداری داخلی بپیوندند باید حتماً به مصرف‌کنندگان این بازار بدل شوند؟

آیا…تا اطلاع ثانوی؛ سینمای ملی ایران فقط یک روٌیاست.

قطاری به نام سینمای ایران

سید محمد بهشتی، رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی

 فرصتی برای اندیشیدن به سینما

بیش از یکصد سال پیش، وقتی برادران لومیر دستگیرۀ فانوس خیال را به حرکت درآوردند، تماشاچیان سینماتوگراف شگفت‌زده تصویر قطاری را روی پرده دیدند که به سویشان حرکت می‌کرد. آنان که گویی داستان خروج شیر از پرده‌های نقاشی را به یاد آورده بودند، یکه خورده و پا به فرار گذاشتند. البته قطار سینما از تعقیب آنان دست برنداشت؛ هرجا که رفتند دنبالشان رفت، خواب‌هایشان را آشفت و کابوس‌هایشان را ثبت کرد، برایشان رؤیاهای تازه آفرید، چشمانشان را گریاند و لب‌هایشان را خنداند، به دل‌هایشان سر کشید و از آرزوهایشان عبور کرد.

شاید آن تماشاگران انگشت‌شماری که نخستین شاهدان شعبدۀ برادران لومیر بودند، تنها نمونه‌های گریختن از قطار پرهیاهوی سینما باشند. بقیه، یعنی چند میلیارد تماشاگر دیگری که در طول این سال‌ها با این قطار مواجه شده‌اند، همچون خوابگردان خود را به زیر چرخ‌های پرشتابش انداخته و جالب آنکه از این موضوع لذت برده‌اند. در راهروهای این قطار ولوله‌ای است؛ ازدحام نفسگیر کسانی که به قصد سردرآوردن از ماهیت سینما به هر گوشه سرمی‌کشند. آنجا هر دهانی گوشی را به دندان گرفته است.

به‌راستی در این یکصد سال، کدام گوشه از سرگذشت ما از دستبرد سینما مصون مانده است، یا کدام نقطه از جغرافیای آدمی هست که سینما از آن خبر نداده باشد. عجیب‌تر و شگفت‌انگیزتر اینکه هنوز پس از یک سده، سینما مخاطبان خود را حیرت‌زده می‌کند. این کار ساده‌ای نیست. گویی تردستی‌های این شعبده‌باز تمامی ندارد. قطار سینما خیلی زود به ایران رسید و سال‌ها این قطار جادویی، شاه، شاهزادگان، خواتین حرم، خواجگان، تالارها، ایوان‌ها و حیاط‌های کاخ گلستان را از سر بازیگوشی درمی‌نوردید.

حتی زمانی که حوصله‌اش از دولتخانه همایونی سر رفت و دیوارهای کاخ را شکست تا پا به عرصۀ شهر و مردمانش بگذارد، این عادت از سرش نیفتاد. سال‌های سال این قطار بازیگوش بی‌اجازه از دریچه چشمان ما وارد شد و همچون تیرهای یادگاری بر قلب ما نشست.

ما به اختیار خود دچار این قطار شعبده‌باز نشدیم. حیرت‌زده بودیم. چرا که شاید عجیب‌ترین عجایب تمدن جدید سینما باشد. کدامیک از محصولات همه تمدن‌ها را می‌شناسید که این گونه همگان را دچار خود کرده باشد. یا این‌گونه بی‌اجازه جای پایش را بر همه جغرافیای عاطفه، علم، خیال، خاطره باقی گذاشته باشد. یا بدین سان پیش از وقوع، گزارش شده یا اینکه به محض وقوع تاریخش نگاشته شده باشد. اینکه در ایران این قطار از کجا به کجا رسید، خود حکایتی جالب و شنیدنی است. در سالهای بعد از جنگ دوم جهانی که جشنواره کن درصدد برآمد کارش را از سر بگیرد، طی نامه‌هایی از کشورهای مختلف تقاضای ارسال فیلم به دفتر جشنواره را کرد؛ یکی از این نامه‌ها به سفارت ایران در پاریس فرستاده شد. این نامه اکنون همچون یکی از اسناد تاریخ سینمای ایران در موزۀ سینما نگهداری می‌شود. به گواهی حواشی نامه، سفارت ایران در پاریس، نامه را به وزارت خارجه ارسال کرد. وزارت خارجه به وزارت کشور فرستاد و پس از چندی دست به دست شدن در بخش‌های مختلف وزارت کشور، روی آن اعلام شد که سینما به حیطۀ کاری وزارت کشور مربوط نیست و آن را به وزارت خارجه ارجاع داد.

این بار وزارت خارجه نامه را برای وزارت دربار فرستاد و وزارت دربار پس از مطالعه روی نامه، خطاب به سفارت ایران در پاریس، چیزی قریب به این مضمون قید کرد که «به نحو آبرومندانه‌ای به جشنواره اطلاع دهید ایران امسال بنا به عللی قصد شرکت در جشنواره را ندارد.» جالب است که درست ۵۱ سال بعد از این تاریخ، کیارستمی با فیلم «طعم گیلاس» برندۀ جایزۀ نخل طلای این جشنواره شد؛ جشنواره‌ای که می‌توان آن را مهمترین رویداد فیلم جهان دانست. این نشان می‌دهد که ما در این چند دهه دیگر نه فقط مصرف‌کنندۀ تولیدات خارجی بودیم و نه تولیدکنندۀ محصولات نامرغوب، بلکه توانسته بودیم جایگاهی اختصاصی برای خود در سینمای جهان احراز کنیم؛ جایگاهی که به علت ابتنایش بر ویژگیهای فرهنگی خودمان، ممتاز و بی‌رقیب بود. سینمای ایران در این مدت واجد کیفیتی فرهنگی شد؛ کیفیتی که می‌توانیم آن را شاعرانگی بنامیم. شاعرانگی سینمای ایران، چه در محتوا و چه در شیوۀ بیان، تبدیل به مشخصه و امضای آن شده است.

چیزی که می‌تواند ورای زمان و مکان جغرافیایی، دل‌ها را مخاطب قرار دهد. اتکای سینما بر این ظرفیت فرهنگی آن را روزبه روز در عرصۀ بین‌المللی عزیزتر کرده است. اگر کیارستمی با فیلم «طعم گیلاس»، نخستین بار در جشنوارۀ کن «شرکت کرد»، درست ۲۰ سال بعد، اصغر فرهادی و در واقع سینمای ایران با فیلم «فروشنده»، جشنوارۀ اسکار را «کارگردانی کرد.» بدین سان سینما در ایران، آنچنان استحاله‌ای یافت که بیراه نیست اگر بگوییم از نو سرشته شد. لذا هرچند بسیاری مناسبت‌ها آنقدر با زندگی ما عجین شده که از حبس روزهای تقویمی گریزان است، ولیکن نامیدن روزی از تقویم به نامِ «روز ملی سینمای ایران»، حقیقتاً برازندۀ سینمای ما است و از این جهت تصنعی در کار نیست.


 یک بار برای همیشه

سیروس الوند، کارگردان

 فرصتی برای اندیشیدن به سینما

دوباره به روز ملی سینما رسیده‌ایم. همه آنچنان ذوق‌زده و جوگیر شده‌ایم که گویی تمام سال، تمام آن ۳۶۵ روز، روزهای دولتی سینما بوده و فقط همین یک روز سهم ملت از سینماست. سینمای محبوس در قوانین نانوشته، سینمای اسیر در چنبره سلیقه‌های شخصی، سینمایی درگیر میان درگیری‌های جناحی، سینمایی که بعد از گذشت نزدیک به ۴۰سال هر گوشه‌اش را که نگاه کنی دست گشاده‌ای از آستین‌های پرنفوذ درآمده و به کمک چهار چشم نگران مصلحت‌ها و آسیب‌های اجتماعی و آسیب دیدن فرهنگ عمومی است و در این میان اساساً چیزی که اهمیت ندارد خود سینماست.

خود سینماگرانند. سینماگر متعهد، متفکر و حتی مذهبی‌اش فیلم توقیف شده یا از پرده پایین کشیده شده دارد و کارچرخان سینمای مبتذل و توهین‌آمیز در نهایت آزادی دو سه ماهه فیلم می‌سازد؛ بی‌آنکه فریمی از فیلمش دستکاری شود به اکران درمی‌آید و کسی هم البته صدایش در نمی‌آید. با ما شوخی می‌کنید؟ کدام روز؟ کدام ملی؟ کدام سینما؟ جز در دوره‌‌هایی مثلاً نیمه دهه ۶۰، سال‌هایی از دهه هفتاد، همان دوران مسئولیت زنده‌یاد سیف‌الله داد، سینما مسأله اصلی یا یکی از مسائل اصلی هیچ دولتی نبوده است چرا که همواره گفته‌اند سینما که از نان شب واجب‌تر نیست؛ مردم نان می‌خواهند. نان از طریق کار مهیا می‌شود، مردم بهداشت می‌خواهند، جامعه به سلامت روانی و جسمی آحاد مردم نیاز دارد.

سینما کجای اولویت‌هاست؟ الان که الحمدلله به برکت مسئولان و ما مردم فداکار همه سرکارند، همه نان شب دارند، جامعه از سلامت روانی و جسمی بالایی برخوردار است، آمار معتادان، بیکاران، خودفروشان و همه آن چیز که نامش ناهنجاری‌های اجتماعی است بشدت پایین آمده و مطابق آمار دولتی از سالم‌ترین جوامع بشری هستیم و همه به حال ما غبطه می‌خورند؛ حالا چرا کسی به فکر این سینمای مظلوم و مهجور نیست؟

آن هم سینمایی که بیش از هر پدیده دیگری نام ایران و جمهوری اسلامی ایران را در دنیا از طریق حضور افتخارآفرین در جشنواره‌های جهانی طنین‌انداز کرده است. آیا وقت آن نیست که دست همه آنهایی که مسئولیتی در سینما ندارند از سرنوشت فیلم و سینما دور و کوتاه و کار به مسئولان مستقیم سینما و کاربلدهای خود سینما سپرده شود؟ من فقط در یک صورت می‌توانم روز ملی سینما را باور کنم؛ مقامی مسئول و محبوب مثلاً ریاست جمهوری از وزیر محترم ارشاد با صراحت بخواهد که تمامی فیلم‌های توقیفی و در محاق مانده به مناسبت روز ملی سینما آزاد شوند. آن روز نه فقط روز ملی سینما که روز سینمای ملی است و جشنی واقعی خواهد بود. تردید نکنید در آن روز حال همه جز نابخردان و نامحرمان حال خوشی است. یک بار امتحان کنید؛ «یک بار برای همیشه».


منبع: برترینها

سینما؛ حالا فراتر از سینماست

مرجان یگانه پرست- روزنامه بهار
روز ملی سینما دیگر یکی از اتفاقات مهم و مطرح تقویمی کشورمان شده، حرفه و هنری که در سرزمین ما به یکی از شاخصه‌های ارزشمند و پر افتخار بدل شده است. هنری که زمانی مهمترین عامل سرگرمی‌سازی و تفریح شهروندان بود و در دهه‌های اخیر به یمن موفقیت‌ها و جوایز جهانی که عباس کیارستمی، مجید مجیدی و رخشان بنی اعتماد در گذشته و اصغر فرهادی، شهرام مکری، نرگس آبیار و بسیاری دیگر در سال‌های اخیر برای کشورمان به ارمغان آورده اند، به عاملی پرافتخار و معرف ما در جهان بدل شده است اما شاید کمتر از قبل سرگرم کننده. سینمایی که سکوی پرش ما به جهان و معرفی فرهنگ و هنرمان شده است و در داخل، مامنی برای واگویی دردها، مطالبات و حتی تجربه‌آموزی‌ها.  این هنر- صنعت وارداتی در این سال‌ها به هنری وطنی با سبک و سیاقی ایرانی بدل شده است و در سینمای جهان، گونه خاصی از روایت و جهان بینی مان را ارائه می‌کند. تخصیص روزی به این هنر- صنعت نه تنها پربیراه که توجهی ویژه به یک اعتبار ملی و جهانی است.
***
در آستانه روز ملی سینما: شیرین شدن ذائقه با جایزه‌ای معتبر
در آستانه روز ملی سینما، افتخاری دیگر به پرونده تاریخ سینمای ما اضافه شد و بازیگری خوش آتیه و تلاشگر در مجموع آثارش، جایزه‌ای معتبر برای مان به ارمغان آورد. نوید محمدزاده برای بازی در فیلم «بدون تاریخ، بدون امضا» جایزه بهترین بازیگر مرد بخش افق‌های جشنواره ونیز را از آن خود کرد. جایزه‌ای ارزشمند و ویژه از جشنواره‌ای معتبر. نوید محمدزاده که از بازی متفاوت و موثر او در فیلم جنجالی رضا درمیشیان در جشنواره سی و دوم فیلم فجر یاد و تحسین شد، در ذهن مخاطبان تثبیت شد. هر چند بازی تحسین شده او از سوی بسیاری از منتقدین به دلیل توقیف «عصبانی نیستم» و پیامدهای بعد از آن دیده نشد و حسرتی برای وی به جا گذاشت که در هر جشنی درباره این حس و سیمرغ بازیگری که از دست داد، صحبت می‌کرد. هر چند او در اولین تجربه سینمایی‌اش از گرفتن سیمرغ باز ماند اما تجربه‌های موفق بعدی او، توانمندی و تلاشگری‌اش را به همگان ثابت کرد. او در تجربه‌های دیگرش از «لانتوری» و «ابد و یک روز» گرفته تا «خشم و هیاهو» و «خفه گی» ، توان بازیگری‌اش را در ایفای نقش‌های متفاوت به رخ کشید تا آنجا که در نقشی حاشیه‌ای در فیلمی از یک کارگردان اولی یعنی در «ابد و یک روز» ، بازی خیره کننده‌ای از خود به نمایش گذاشت. بازی‌ای که سیمرغ بهترین بازیگر مرد نقش مکمل را برای او به ارمغان آورد و حالا او به خاطر بازی در نقش پدری دردمند و ملامتگر در «بدون تاریخ، بدون امضا» جایزه‌ای معتبر از جشنواره‌ای جهانی را هم از آن خود کرد. نوید محمدزاده با جایزه بهترین بازیگری و وحید جلیلوند با جایزه بهترین کارگردانی در بخش افق‌های جشنواره ونیز نام ایران را درخشان کردند. این دو جایزه معتبر در آستانه روز ملی سینما ذائقه مان را شیرین کرد.
ادای احترام به سینما:
یک اشتیاق همگانی
یک نکته قابل تامل این است که ادای دین به هنر سینما در میان مردمان و علاقه مندان آن همواره جاری و ساری بوده است. سوای از ولع شهروندان برای قرار گرفتن در مقابل دوربین و همکاری با گروه‌های فیلمسازی البته برخلاف سوءسابقه برنامه‌های تلویزیونی در سال‌های اخیر، رد سینما در بسیاری از فیلم‌های سینمایی به جا مانده است و به این هنر – صنعت ادای دین شده است. هنری که فرهنگ و آداب ما را در خود ثبت کرده و سرگرمی اوقات مان شده و بیش از همه معرف ایرانیان با سبک و جهان بینی خاص در سینمای جهان شده است. کمی که در ذهن مرور کنید و به فیلم هایی که در آنها سینما ردی از خود به جا گذاشته است، خواهید رسید. فیلم هایی چون «ناصرالدین شاه، آکتور سینما» ، «دو فیلم با یک بلیط» ، «وقتی همه خوابیم» ، «هنرپیشه» ، «سوپر استار» و امثال آن کم نیستند. در این فیلم‌ها با ادای دینی ویژه به سینما، فضای ساخت و نمایش فیلم‌ها بازسازی و به نمایش گذاشته می‌شود. این هنر –صنعت که با توجه ویژه شاه قاجاری به ایران وارد شد و کمی بعد از اختراع آن در ایران پا گرفت و در دهه ۴۰ با ظهور سینمای موج نو به سمتی قابل توجه و با اهمیت رفت و بعد از انقلاب اسلامی وجهه‌ای نو به خود گرفت. هر چند وجه صنعتی این هنر- صنعت هنوز در کشور ما پا نگرفته است و سینما در گیشه و فروش موفق نیست اما وجه هنری آن در جهان چه در شاخه مستند و چه در شاخه فیلم کوتاه و بلند برای ما افتخاراتی به همراه داشته است. افتخاراتی که بیش از دیگر هنرها و فنون و حتی فعالیت‌های سیاسی، نام ایران را در محافل و رسانه‌های جهانی درخشان کرده است. پس کم نیست روزی به نام این هنر در تقویم رسمی.
یک پیشنهاد در روز سینما:
 اکران فیلم «لیلا»
فیلم‌های کلاسیک و ماندگاری در طی دوران‌های متمادی در تاریخ سینما به ثبت رسیده‌اند که هر یک وجوهی از این هنر را در خود نگه داشته اند. فیلم هایی ارزشمند از نظر نوع روایت و ساختار که اسنادی تصویری از توان بالفعل هنرمندان و سینماگران مان هستند. در روز ملی سینما با یک پیشنهاد از سینمای ماندگار روبه‌رو هستیم، فیلم سینمایی «لیلا» پس از بیست سال در این روز و در گروه هنروتجربه دوباره بر پرده سینماها می‌آید.
طبق گزارش رسیده، گروه هنروتجربه از همان آغاز فعالیت خود، به مناسبت‌هایی یکی از فیلم‎های کلاسیک و ماندگار تاریخ سینمای ایران را به نمایش درآورده ‎است از جمله این فیلم‌ها می‌توان به «گاو» ، «ساز دهنی» ، «باشو، غریبه کوچک» ، «اون شب که بارون اومد» ، «گاوخونی» ، «شهرزیبا» ، «رقص در غبار» ، «چهارشنبه سوری» ، «دختر لر» ، «دیده‌بان» و …  اشاره کرد و حالا همزمان با روز ملی سینما فیلم خاطره‌انگیز و پرطرفدار «لیلا» به کارگردانی داریوش مهرجویی اکران خود را در هنروتجربه آغاز می‎کند. «لیلا» دوازدهمین فیلم بلند داریوش مهرجویی در سال ۱۳۷۵ ساخته شد و در سالی که به نمایش درآمد، تمام جوایز اصلی جشنواره فیلم فجر را از آن خود کرد. این فیلم هم‌چنین به عنوان بهترین فیلم سال در دوره ۱۲ منتخب نویسندگان و منتقدان در سال ۱۳۷۶ قرار گرفت. داریوش مهرجویی هم در یادداشتی از نمایش این فیلم ابراز خرسندی کرده‌ است: «از این‌که بعد از ٢٠ سال فیلم «لیلا» در سینما برای علاقه‌مندان این حرفه نمایش داده خواهد شد، بسیار خرسند شدم، این فیلم که در سال گذشته توسط لابراتوار صدا و سیما و استودیو فام، اسکن و اصلاح رنگ و تبدیل به نسخه دیجیتال با کیفیت ۲k گردید، دوباره قابلیت اکران در سینماهای ایران و جهان را پیدا کرده تا علاقه‌مندان این عرصه بتوانند از آن لذت ببرند و این جای بسی امیدواری است.
جذب مخاطب: چالش جدی هنر سینما
سخنگوی شورای صنفی نمایش اخیرا اعلام کرد به مناسب روز ملی سینما، بلیت‌های تمام سینماهای کشور از ۱۹ شهریور تا پایان هفته دفاع مقدس یعنی ۷ مهر به صورت نیم بها محاسبه می‌شود. این تصمیم در پی طرح شناورسازی قیمت بلیت سینماها گرفته شد زیرا برخی معتقد بودند گران شدن بلیت سینما تنها دودش در چشم مخاطب سینما می‌رود و تا جایی که این سرگرمی از برنامه روزانه آنها حذف شود.
تصمیم تازه شورای صنفی نمایش درباره نیم بها شدن بلیت سینماها از ۱۹ تا پایان شهریورماه در ادامه روند جذب مخاطب طرح‌ریزی شده بود که با واکنش منفی انجمن سینماداران مواجه شد. از همین رو انجمن سینماداران بلافاصله بعد از تصمیم شورای صنفی نمایش جلسه‌ای برگزار کرد و خروجی این جلسه فقط فروش یک هفته‌ای بلیت سینماها به صورت نیم بها بود. شاید در طرح‌های این چنینی که بر اساس فرضیه بلیت ارزان و فراهم کردن شرایط حضور برای اکثریت مردم و بخش‌های مختلف جامعه طراحی شده است، کاهش قیمت انگیزه مهمی برای حضور در سینماها باشد اما حیات سالن‌های سینما و صنعت سینما را نمی‌توان به طرح‌های درمان موقت گره زد. بی‌تردید سینمای ما در نوع نگاه و جهان بینی در جهان، منحصر به فرد و یگانه است اما این هنر – صنعت برای روی پا ماندن و رشد نیاز به گشایش در زمینه‌های اقتصادی دارد که در پی رشد کمی و کیفی و در نتیجه موفقیت در گیشه و جذب مخاطب داخلی و بعد در صورت مهیا شدن فاکتورهای اکران جهانی فراهم می‌شود.
امتیازات رفاهی شغلی:
 دغدغه سینماگران
برخلاف تصور عمده مردم درباره سینماگران و اهالی آن، تامین امور رفاهی همچنان از جمله چالش هاو نیازهای اولیه این اهالی است و مسائلی چون بیکاری، از کارافتادگی، امنیت شغلی و بیمه و غیره از مهمترین دغدغه‌های این قشر از جامعه است که هنوز ساز و کار درستی برای آن طراحی نشده است و بسیارند سینماگران و هنرمندانی که به دلیل نبود همین نیازهای معمول و معقول در مضیقه بوده یا هستند. روا نیست که هنرمندان با وجود سختی کار و گذاشتن سرمایه زندگی شان بر هنر این مملکت از داشتن امتیازات رفاهی اولیه محروم باشند. این درخواست‌ها هنوز بی نتیجه مانده‌اند و ساز و کاری اساسی برای آنها طراحی نشده است. علاوه بر این موارد، هنرمندانی هم هستند که با وجود سختی‌های بسیار، فیلم می‌سازند اما فیلم‌هایشان امکان نمایش پیدا نکرده و وضعیت مبهمی دارند. تامین وضعیت معیشتی و اقتصادی هنرمندان طی ایام بیکاری آنها ضرورت جدی دارد و از سویی تعداد قابل توجهی از هنرمندان سینمایی در سنین بالا فاقد هیچگونه پوشش بیمه‌ای مناسب و دارای حقوق بازنشستگی بودند، اولویت دارد.


منبع: بهارنیوز

بازیگرانی که هستند و نیستند

۲۱ شهریور ماه را «روز ملّی سینما» نام‌گذاری کرده‌اند. این روز به افتخار «سینمایی» در صفحه تقویم‌ها ثبت شده که در طول حیاتِ صد و چند ساله‌اش (از ورود نخستین دوربین فیلم‌برداری به ایران در عهد مظفرالدین شاه قاجار تاکنون) توانسته جدای از پیشرفت‌های فنّی، هنری و کمّی، ایران را در جهان سینما، کشوری «صاحب سینما» معرفی کند.این «سینمای ملّی» افزون بر همه دستاوردهایش و همه افتخارهای ملّی و بین‌المللی‌اش، از سیمرغ گرفته تا اسکار و خرس نقره‌ ای و نخل طلا و …، انبوهی از خاطره‌های فراموش‌ ناشدنی را نیز برای مخاطبان داخلی و خارجی خود خلق کرده است. در آفرینش این خاطره‌های سینمایی، نویسندگان، کارگردانان، تهیه‌کنندگان، فیلم‌برداران و تصویربرداران، صدابرداران و صداگذاران، تدوینگران، چهره‌پردازان، آهنگسازان، دستیاران، طراحانِ صحنه و لباس، منشیان صحنه، صداپیشگان، تدارکات‌چیان، اصلاح‌گرانِ نور و رنگ، طراحان و مجریان جلوه‌های ویژه، عکاسان، بدلکاران، هنروران و … نقش دارند؛ اما نتیجه زحمت‌ها و کوشش‌های هنرمندانِ این صنف‌ها در ساخت و پرداخت فیلم‌ها در ویترین جذاب و هنرمندانه بازیِ «بازیگران» است که به جلوه‌گری در می‌آید و بر پرده نقره‌ ای می ‌نشیند و یا از جعبه جادو پخش می‌شود. از این‌رو است که در سرتاسر جهان بسیاری از مردم، فیلم‌ها را با «بازیگرانِ» آن‌ها می‌شناسند و هنوز هم شماری از مخاطبانِ سینما، فیلم‌ها را براساس بازیگرانی که در آن‌ها بازی می‌کنند، برای تماشا برمی‌گزینند.

** بازیگران و سرنوشت‌های متفاوتشان
سینمای ایران طی سال‌های زندگیِ پُر فراز و نشیب خود، بازیگرانِ مرد و زنِ بسیاری را معرفی و مشهور کرده است؛ برخی از این بازیگران خوشبختانه پس از سال‌ها همچنان به بازیگری و خاطره‌آفرینی ادامه می‌دهند. برخی دیگر، بازیگرانی هستند که در دوره‌ای به اوجِ شهرت و پُرکاری می‌رسند، اما پس از افولِ ستاره خوشبختی، فعالیتشان کم‌تر می‌شود و ادامه راه را به شکلی عادی با بازی در نقش‌های معمولی و نه‌چندان مطرح ادامه می‌دهند. گروهی دیگر اما کسانی‌اند که چون از آغاز به اشتباه وارد جاده بازیگری شده‌اند، بسیار زود نیز یا از مسیر منحرف می‌شوند و یا اینکه دچار نقص فنی می‌شوند و برای همیشه از ادامه حرکت در راه پُر پیچ و خم بازیگری باز می‌مانند. دسته دیگرِ بازیگرانِ سینمای ما، آن‌هایی هستند که پس از سال‌ها فعالیت، به‌شکلی به ‌تقریب خودخواسته از عالمِ بازیگری کناره می‌گیرند؛ از جمله این بازیگران می‌توان به بازیگران توانمندی چون حسین گیل یا شهلا ریاحی و کتایون ریاحی اشاره کرد. البته برخی بازیگران نیز هستند که در عین توانمندی، به علت بیماری به ناچار تاحدی از دنیای بازیگری جدا شده‌اند؛ استادان محمدعلی کشاورز و فخری خوروش از این دست بازیگرانند که چند سالی است سینمای ایران توفیق حضورِ آنان را از دست داده است.

در کنار این‌ها، گروهی دیگر از بازیگران نیز هستند که با وجود آنکه هر یک در سطح و مرتبه‌ کاری و هنری خود، توانمند به‌شمار می‌روند و در ضمن، مشکل بیماری نیز ندارند، اما به دلایلی نامشخص سال‌ها است که کم‌تر به نقش‌آفرینی می‌پردازند. در میان این گروه از بازیگران که تعدادشان نیز بسیار است، هنرمندانِ شاخصی به چشم می‌خورند که سابقه نامزدی یا دریافت سیمرغ از جشنواره فیلم فجر را هم در کارنامه خویش دارند، اما با وجود این، متأسفانه به‌ نظر می‌رسد که گویی از گردونه پرماجرای بازیگری در سینما و حتی تلویزیون ایران بیرون شده‌اند. آنچه جای خالی این گروه از نقش‌آفرینان را در سینمای ما پررنگ‌تر کرده، این است که اغلب هنرمندانی که به این سرنوشت دچار شده‌اند، دارای لحن و جنس بازیگریِ خاص و منحصر به‌ فردی هستند، که حاصل سال‌ها هنرنمایی آنان در تئاتر، سینما و تلویزیون است. اگر فیلم‌ها و سریال‌های ما این لحن‌ها و جنس‌های ویژه و متفاوت بازیگران را فراموش نکرده بودند، امروز بدین وضعیت دچار نمی‌شدیم که در بسیاری از فیلم‌ها و سریال‌ها شاهد حضورِ چرخشی و تکراری تعدادی مشخص از بازیگران برای نقش‌های اول و دوم و سوم و چندم باشیم.روز ملّی سینما بهانه‌ای شد تا به یاد بیاوریم، چند تن از نقش‌آفرینانِ هنرمند سینمای ایران را که چند سالی است چشم سینما و تلویزیون و مخاطبانشان به جمالِ خاطره‌سازشان روشن نشده است.

** فرامرز صدیقی
بازی در فیلم «خاک و آتش» (مهدی صباغ زاده / ۱۳۸۹) آخرین حضور فرامرز صدیقی بر پرده نقره‌ای سینما بوده است. دو سال پیش از این فیلم نیز او در فیلمِ «دختر آدم، پسر حوا » (رامبد جوان / ۱۳۸۷) حضوری بسیار بسیار کم‌رنگ داشت. این بازیگر در این هفت سال حتی در سریال‌های تلویزیونی نیز بازی نکرده است.
فرامرز صدیقی که در سال ۱۳۷۱ فیلم طعمه را نیز ساخته است، از جمله بازیگرانی است که با شماری از کارگردانان بزرگ و صاحب‌ سبک سینمای ایران همکاری کرده، که «دندان مار» و «تیغ و ابریشم» (هر دو از مسعود کیمیایی)، «دلشدگان» (علی حاتمی)، «زمان از دست رفته» (پوران درخشنده)، «مارال» و «عشق کافی نیست» (مهدی صباغ زاده)، «آخرین پرواز» (احمدرضا درویش) و «سایه‌های غم» (شاپور قریب)، از جمله این همکاری‌ها است.فرامرز صدیقی یک بار در سال ۱۳۷۰ برای بازی در فیلم «دادستان» (بزرگمهر رفیعا) سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را از آن خود کرد. وی همچنین سه بار برای بازی در «دندان مار»، «مارال» و «هزاران زن مثل من» (رضا کریمی) نامزد دریافت سیمرغ شده است.

** سعید پورصمیمی و اسماعیل محرابی
سعید پورصمیمی، از برجسته‌ترین بازیگران ایران است که این بزرگی و هنرمندی‌اش را همگان تصدیق کرده‌اند و این را می‌توان از تعریف و تمجید‌های نامداران سینما از این بازیگر دریافت. سعید پورصمیمی گرچه در سال‌های اخیر گه‌گاه در فیلم‌هایی همچون ‘یه حبّه قند’ (رضا میرکریمی / ۱۳۸۸) یا «بوسیدن روی ماه» (همایون اسعدیان / ۱۳۹۰) و یا «نرگس مست» (جلال‌الدین درّی / ۱۳۹۵) و «یک تعبیر عاشقانه» (ابراهیم مختاری / ۱۳۹۵) بازی کرده، اما این حضور مقطعی به هیچ روی درخورِ بازیگری چون پورصمیمی نیست که سه بار سیمرغ جشنواره فجر را از آن خود کرده و چهار بار هم نامزد دریافت آن شده است.به راستی در سینمای ایران چند نفر مانند سعید پورصمیمی داریم که در فیلم‌هایی چون «ناخدا خورشید»، «تحفه‌ها»، «پرده آخر»، «تک درخت‌ها»، «قاعده بازی»، «نسل سوخته»، «مدرسه پیرمردها»، «تا غروب»، «آبادانی‌ها» و «دلشدگان» طوری بازی کند که هم بازی‌اش شبیه به «سعید پورصمیمی» باشد و هم با دیگر نقش‌هایش تفاوت داشته باشد؟
اسماعیل محرابی نیز که خاطره بازی‌هایش در فیلم‌ها و سریال‌هایی چون «خواستگاری»، «بالاش»، «بوعلی سینا»، «تنهاترین سردار» و «هزاردستان» فراموش نمی‌شود، به تازگی، پس از چندین سال فیلمی را بر پرده سینماها دارد (فیلم «گذر موقت» به کارگردانی افشین هاشمی). محرابی نیز از سرمایه‌های سینمای ایران است که سال‌هایی ارزشمند از عمر خود را به دور از بازی و بازیگری و خاطره‌آفرینی گذارنده و ای کاش حال که دوباره به سینماها آمده است، این حضور شیرینش تداوم داشته باشد.

** مصطفی طاری
مصطفی طاری، با آن سیما و صدای ویژه‌اش، از بازیگران قدیمی تئاتر، سینما و تلویزیون ایران است که از سال ۱۳۴۸ کار خود را با بازی در تئاتر آغاز کرد. طاری در سال ۱۳۵۱ با ایفای نقش در فیلم «تجربه» به کارگردانی روانشاد عباس کیارستمی، ایستادن جلو دوربین را تجربه کرد؛ و پس از آن نیز در «مسافر» کیارستمی بازی کرد.
از ویژگی‌های بازی مصطفی طاری، یکی این است که وی به‌خوبی از چشمان نافذ و صدای خاص خود برای هرچه بهتر ایفا کردن نقش بهره می‌برد. این چهره و صدا با آنکه برای بازی در نقش‌های جدّی و گاه خاکستری و حتی منفی بسیار مناسب است، اما هنرمندی و توانمندی طاری این مجال را برایش فراهم کرده که بتواند چهره و صدایش را در نقش‌هایی با رگه‌های طنز نیز به کار گیرد؛ مانند بازی درخشان او در نقشِ «گرگیش» سریال «تفنگ سرپر» (امرالله احمدجو) و یا نقش‌آفرینی‌اش در مجموعه «شاهگوش» (داوود میرباقری).
این بازیگر قدیمیِ سینمای ایران در فیلم‌هایی چون «از فریاد تا ترور» (منصور تهرانی)، «آوار» (سیروس الوند)، «بهار در پاییز»، «خواستگاری» و هم‌نفس» (مهدی فخیم‌زاده)، «بی‌پناه» (فرامرز قریبیان)، «جنگلبان» (منوچهر حقانی‌پرست) بازی کرده است. بازی در نقش «بن حریث»، رئیس دارالشرطه‌ کوفه در زمان ابن زیاد (علیه‌العنه)، در سریال «مختارنامه»، یکی از ماندگارترین نقش‌آفرینی‌های طاری در تلویزیون بوده است. «سفر سبز» به کارگردانی محمدحسین لطیفی از دیگر سریال‌هایی است که طاری بازی کرده است.
آخرین بازی مصطفی طاری در سینما باز می‌گردد به سال ۱۳۹۲ و ایفای نقشی کوتاه در فیلم «نازنین» (مهدی گلستانه).

** گلچهره سجادیه
آخرین فیلمی که از بازیگر گزیده‌کار سینمای ایران، گلچهره سجادیه، به نمایش درآمده، «حوالی اتوبان» (سیاوش اسعدی / ۱۳۸۷) است. البته وی در سال ۱۳۹۴ نیز در فیلم «باران می‌بارید» ساخته علی صفی‌خانی بازی کرده که این فیلم هنوز به اکران درنیامده است.سجادیه نیز از سیمرغ‌داران سینمای ایران است؛ او برای بازی در نقش خانم دکتر فیلم «سرزمین خورشید» (احمدرضا درویش / ۱۳۷۵) هم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را دریافت کرده و هم تندیس زرین اولین جشن خانه سینما را. سجادیه همچنین برای بازی در فیلم‌های «هبوط» (احمدرضا معتمدی / ۱۳۷۲) و «هیوا» (رسول ملاقلی پور / ۱۳۷۷) دو بار نامزد دریافت سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر شده است.این بازیگر که در سه فیلم «دندان مار»، «گروهبان» و «رد پای گرگ» مسعود کیمیایی و نیز «کلاغ» بهرام بیضایی بازی کرده، نخستین بار با بازی در نقش «رعنا» در سریالی به همین نام (اثر داوود میرباقری) به مخاطبان تلویزیون نیز معرفی شد. سجادیه به تازگی و پس از سال‌ها، دوباره به تلویزیون بازگشته و دارد در سریالی به نام آنام (جواد افشار) بازی می‌کند؛ مجموعه‌ای که گفته می‌شود شاید در پاییز امسال به پخش برسد.


** آخرین مادرهای بازمانده
سینما و تلویزیون ایران در دوره‌ای، مادرها و مادربزرگ‌های بسیاری داشت که با بازی‌های درخشان، ساده و باورپذیر خود، حس مادری را به خوبی به بیننده منتقل می‌کردند؛ روانشادان حمیده خیرآبادی، رقیه چهره‌آزاد، مهری مهرنیا، نیکو خردمند، مهری ودادیان، ملیحه نظری، فرخ‌لقا هوشمند، جمیله شیخی، پروین سلیمانی، ملیحه نیکجومند، پروین‌دخت یزدانیان، مهین شهابی، لوریک میناسیان، فاطمه طاهری، معصومه اسکندری و آنیک شفرازیان از جمله این مادران بودند که، خاک بر آنان خوش باد.اما از میان مادرانی که همچنان سایه سبزشان بر سر سینما و تلویزیون ایران گسترده است، می‌توان از ژاله علو، پری امیرحمزه و ثریا قاسمی نام برد. به جز ثریا قاسمی که کمابیش در تلویزیون و سینما حضور دارد و آخرین هنرنمایی‌اش، در فیلم «ویلایی‌ها» (منیر قیدی / ۱۳۹۵) به نمایش درآمده، دو بانوی دیگر چند سالی است که نه در سینما فیلمی بازی کرده‌اند و نه در تلویزیون.اگرچه ژاله علو به تازگی گویندگی تیزر فیلمِ هنوز اکران نشده‌ی «آذر» (محمد حمزه‌یی) را انجام داده، آخرین حضورِ تصویری‌اش اما باز می‌گردد به مجموعه «مختارنامه». «پری امیرحمزه» نیز آخرین بار در سریال «سیر و سرکه» (غلامرضا رمضانی / ۱۳۹۰) بازی کرده است. این درحالی است که هر دو این بازیگران ارزشمند، جنس خاصی از بازی را به نمایش می‌گذارند که کم‌تر می‌توان نمونه‌اش را در بازیگرانی دیگر دید.

** دیگرانی که هستند و نیستند
این چند بازیگری که اشاره کوتاهی به خاطره‌سازیشان شد، نمونه‌هایی از ده‌ها هنرمندِ کاربلدی هستند که سینما و تلویزیون ما آن‌ طور که شاید و باید قدرشان را نمی‌داند و از وجودِ هنرمندشان بهره نمی‌برد.
عنایت شفیعی، توران مهرزاد، جلال پیشواییان، عنایت بخشی، سیروس ابراهیم زاده، مرجان محتشم، جهانبخش سلطانی، پروانه معصومی، حسین خانی بیک، فردوس کاویانی، اسماعیل شنگله، میرصلاح حسینی، حسن رضایی، میرحسین معلومی، تانیا جوهری، محسن زهتاب، امرالله صابری، محمود بصیری، محمد کاسبی، شهاب عسکری ،ولی الله شیراندامی، اردلان شجاع کاوه، رضا فیض نوروزی، شهین علیزاده، حمید عبدالملکی، بهزاد جوانبخش، سروش گودرزی، رضا بابک، چنگیز وثوق، روح الله مفیدی، مظفر مقدم و بسیاری بازیگرانِ دیگر، سال‌ها است که یا در عرصه بازیگری حضور ندارند، یا اگر هستند، بسیار کم‌رنگ و درحاشیه روزگار می‌گذرانند.
راستی یاد خسرو شجاع‌ زاده یا همان «جمالِ» سریال «پدرسالار» که در «غریبه و مه» بهرام بیضایی نیز بازی کرده بود، خوش و روحش شاد، که با وجود هنرمندی سال‌ها در گمنامی و عزلت و دور از بازیگری روزگار گذراند و در غریبی اسفند ماه ۱۳۹۵ به رحمت حق پیوست.


منبع: بهارنیوز

زمان معرفی نماینده ایران در اسکار

مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی اعلام کرد کمیته معرفی فیلم ایرانی به نودمین دوره مراسم اسکار در هفته جاری تشکیل خواهد شد.از میان فیلم‌هایی که از مهرماه سال گذشته تا به حال اکران شدند ۱۰ فیلم شانس بیشتری برای حضور در اسکار ۲۰۱۸ دارند. اما با توجه به جوایزی که فیلم سینمایی «بدون تاریخ بدون امضا» ساخته وحید جلیلوند در جشنواره ونیز کسب کرد احتمال حضور این فیلم نیز در صورت اکران تا پیش از موعد مقرر در میان لیست فیلم‌هایی که می‌توانند به عنوان نماینده ایران در اسکار ۲۰۱۸ حضور داشته باشند بیشتر شد. انتخاب نماینده ایران در اسکار بر عهده کمیته‌ای شامل ۹ نفر از سینماگران، نماینده خانه سینما، سازمان سینمایی و بنیاد سینمایی فارابی است.علیرضا تابش مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی در گفت‌وگو با خبرآنلاین، از جزئیات تشکیل این کمیته و روند انتخاب نماینده ایران در اسکار ۲۰۱۸ گفته است.

او ابتدا درباره انتخاب نماینده ایران در اسکار گفت: «تا آخر هفته جمع‌بندی نهایی انجام می‌شود و نام فیلم به احتمال زیاد اوایل هفته آینده اعلام می‌شود.»او درباره تشکیل کمیته ۹ نفره نیز افزود: «این کمیته هنوز تشکیل نشده است، اما در هفته جاری با حضور نمایندگان این کمیته تشکیل و کار خودش را آغاز خواهد کرد. کار انتخاب فیلم نیز طبق زمانبدی مشخص شده انجام می‌شود.»او همچنین درباره اعضای این کمیته و ترکیب آنها توضیح داد: «ترجیح سازمان سینمایی و بنیاد سینمایی فارابی این است که اعضای این کمیته از مجموع شخصیت هنری انتخاب شوند و نه مدیران سینمایی. در واقع جناب آقای حیدریان و بنده ترجیح می‌دهیم  نمایندگان ما نیز مانند نمایندگان خانه سینما از میان اهالی سینما و سینماگران و کسانی که در صنعت سینما موثر هستند انتخاب شوند و نه مدیران دولتی.»
 

تابش درباره احتمال انتخاب فیلم وحید جلیلوند باتوجه به جایزه گرفتن‌اش در جشنواره ونیز در صورت اکران این فیلم نیز توضیح داد: «قانون درباره فیلمی که می‌تواند به اسکار معرفی شود این است که از ۸ مهر سال گذشته تا ۸ مهر امسال توانسته باشد اکران شود تا در فهرست بررسی نامزدها قرار بگیرد.ما این فهرست را از معاونت نظارت سازمان سینمایی گرفتیم و زمانی که کمیته برگزار شود اولین کاری که انجام می‌دهد این است که طبق قواعد آکادمی اسکار آن فهرست را بررسی کند و از بین آنها نامزدهای اولیه را استخراج کنند. البته اگر فیلمی نوبت اکران دارد و قرارداد اکرانش امضا شده باشد و بتواتند تا پیش از مهر ماه اکران بگیرد طبعا می‌تواند به این فهرست اضافه شود.»

 

او در پاسخ به این سوال که از میان ده فیلمی که گمانه‌زنی برای حضورشان به عنوان نمانیده ایران در اسکار بیشتر است کدامیک ممکن است شانس بیشتری داشته باشند نیز گفت: «پیش از تشکیل جلسه نمی‌توان در این‌باره حدس و گمان زد و درست هم نیست این اتفاق بیفتد. کمیته باید با حضور نمایندگان خانه سینما، نمایندگان سازمان سینمایی و نمایندگان فارابی تشکیل شود و بعد از بررسی فهرست فیلم‌ها، از میان آن فیلمی را انتخاب کنند.نکته مهمی که وجود دارد این است که واقعا در این کمیته درباره فیلم‌ها بحث‌های کارشناسی صورت می‌گیرد. اینطور نیست که چون برای مثال ما از فلان فیلم خوشمان نمی‌آید یا از یک فیلم دیگر خوشمان می‌آید آن اثر مورد توجه قرار بگیرد یا برعکس.

مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی افزود: «بعد از اینکه جلسه تشکیل و نتیجه مشخص می‌شود معمولا سخنگویی که خود اعضای کمیته اسکار انتخاب می‌کنند اطلاع‌رسانی می‌کند.»تابش همچنین گفت: «سوابق و جوایز فیلم‌ها، اکران‌های خارجی آنها، موفقیت‌هایی که فیلم‌ها داشتند همه و همه مورد بررسی قرار می‌گیرد. از طرف دیگر پخش کننده فیلم نیز خیلی مهم است. مجموع این پارامترها تعیین کننده انتخاب یک فیلم برای نمایندگی ایران در اسکار ۲۰۱۸ است.»

او با اعلام خبر احتمال حضور فیلم‌های تولید مشترک ایران با کشورهای دیگر نیز گفت: «این احتمال وجود دارد که امسال فیلم‌های ایرانی دیگری نیز توسط کشورهای دیگر از جمله افغانستان و ارمنستان به اسکار معرفی شوند. ما عضو کمیته اسکار این دو کشور نیستیم که بدانیم قطعا این اتفاق افتاد یا خیر اما به نظر می‌رسد امسال احتمال حضور فیلم‌های دو ملیتی در اسکار نیز وجود داشته باشد و کشورهایی که ما قبلا با آنها تولید مشترک داشتیم نیز نمایندگانی به اسکار معرفی کنند که احتمال معرفی این تولیدات مشترک وجود دارد.»

تابش همچنین در ادامه اظهار داشت: «متاسفانه اشتباهی در میان اهالی سینما مطرح می‌شود و آن این است که برخی می‌گویند حالا امسال اگر فیلمی نداریم، اثری را به اسکار معرفی نکنیم. این تفکر اساسا اشتباه است، داشته‌های سینمایی کشور مشخص است و هیئت انتخاب از مجموع داشته‌های یک سال سینمایی فیلمی را که شانس بیشتری دارد معرفی می‌کنند.»این مدیر سینمایی ادامه داد: «این یک فرصت و موقعیت برای کشوری است که صاحب سینماست و معرفی نکردن فیلم مشکلات بعدی برای سینما به وجود می‌آورد. در صورت معرفی نکردن فیلم در یک سال دوباره باید درخواست داده شود، آن درخواست مورد بررسی قرار بگیرد که خودش پروسه‌ای سخت و زمان بر است. بنابراین نباید این فرصت‌ها را از دست داد.»


منبع: بهارنیوز

سلنا گومز در فیلم تازه وودی آلن

با پیوستن دیگو لونا و لیو شرایبر به جمع بازیگران فیلم تازه و بدون عنوان وودی آلن، فهرست بازیگران این فیلم پرستاره تکمیل شد. لونا و شرایبر در این فیلم کنار چهره‌های سرشناسی چون جود لا، سلنا گومز، ال فنینگ، آنالی اشفورد و ویل راجرز نقش‌آفرینی خواهند کرد. به تازگی تصاویری از حضور سلنا گومز در صحنه فیلمبرداری کنار وودی آلن نیز منتشر شده است. امتیاز اکران اثر جدید آلن نیز همانند دو فیلم قبلی متعلق به کمپانی آمازون است. «کافه سوسایتی» نخستین همکاری وودی آلن و آمازون بود.پروژه تازه آلن هنوز عنوانی ندارد و در مراحل آغازین تولید است.

 



وودی آلن در دهه هشتم زندگی از بسیاری از جوانان فیلمساز پرکارتر است. فیلم دیگر او با عنوان «واندر ویل» با بازی کیت وینسلت و جاستین تیمبرلیک هنوز اکران نشده و قرار است نخستین بار ماه آینده میلادی در جشنواره فیلم نیویورک به نمایش گذاشته می‌شود. «واندر ویل» داستانی از عشق، خیانت و گانگستربازی است و از ابتدای ماه دسامبر در برخی کشورها اکران خواهد شد.


منبع: بهارنیوز