پنج فیلم سینمایی از توقیف درآمدند

ابراهیم داروغه زاده با بیان اینکه با واژه توقیف موافق نیست، گفت: همانطور که در سال های گذشته فیلم های زیادی ساخته شده است که بسیار خوب بوده اند و در جهان نیز توانستند تصویر بسیار مثبت و خوبی از ایران به یادگار گذارند بعضی فیلم ها نیز در زمان نمایش دچار مشکلاتی شدند.


 


معاون نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی افزود: تعداد ۱۲ فیلم در کمیته ای که به دستور آقای صالحی امیری تشکیل شده بود مورد بررسی قرار گرفت که در نتیجه آن پنج فیلم با جلساتی که با تهیه کننده و کارگردان آن داشتیم اصلاحات مدنظر و پیشنهادی کمیته را پذیرفتند. داروغه زاده گفت: این پنج فیلم خانه دختر، خانه پدری، عصبانی نیستم، آشغال های دوست داشتنی و پارادایس هستند که همگی مجوز نمایش گرفتند و به زودی اکران خواهند شد.

 

وی افزود: از جمله اصلاحات انجام شده روی این فیلم ها فیلمبرداری مجدد بعضی سکانس ها بوده است از جمله فیلم خانه دختر و پارادایس، همچنین بقیه فیلم ها با اصلاحاتی در تدوین قابل اکران شدند. ابراهیم داروغه در پاسخ به اینکه آیا این شیوه حل مشکل فیلم های توقیفی درست است، گفت: بهترین شیوه این است که از زمان تولید و پروانه ساخت بتوانیم ارتباط و تعامل خوبی با فیلمساز برقرار کنیم و همسویی مد نظری که باید وجود داشته باشد بین منتقدین مدیران دولتی و سینماگران ایجاد کنیم تا فیلم های تولید شده مشکلی برای اکران نداشته باشند و ما دیگر فیلمی به نام توقیفی نداشته باشیم.

 
وی افزود: بعضی از این فیلم ها به علت مسائل روز سیاسی دچار مشکل شدند، بعضی نیز به خاطر سوتفاهماتی که به وجود آورده بودند یا برداشت هایی که از آن فیلم ها می شود؛ البته با گذشت زمان خیلی از مشکلات خود بخود حل شدند.


منبع: بهارنیوز

شاعری که فروشنده کتابش شد

لادن نیکنام بعد از این که نتوانست با برخی کتابفروشان و موسسات پخش کتاب برای پخش تازه‌ترین کتابش به توافق برسد اقدام به فروش و عرضه مستقیم کتابش در حیاط خانه هنرمندان می‌کند.

لادن نیکنام شاعر و نویسنده  بعد از این که نتوانست با  برخی کتابفروشان و موسسات پخش کتاب برای پخش تازه‌ترین اثر منتشر شده از خودش به توافق برسد ؛ تصمیم به عرضه بدون واسطه کتابش در فضای باز خانه هنرمندان گرفته است تا به گفته خود بتواند کتابش را به دست مخاطبان برساند.

نیکنام در گفتگو با مهر درباره این موضوع گفت: تازه‌ترین دفتر شعر من با عنوان «دوازده بچه‌ای که نداشتم» به تازگی از سوی نشر ایلیا در شهر رشت منتشر شده است. ناشر من به دلیل موقعیت جغرافیایی خود اعلام کرد که کتاب را تنها در گیلان و مازندران عرضه می‌کند و توزیع آن در تهران بر عهده خود من خواهد بود و من نیز این مساله را پذیرفته بودم و فکر می‌کردم پس از ۲۰ سال سابقه فعالیت مطبوعاتی فرهنگی در این زمینه مشکلی نداشته باشم.

وی ادامه داد: من با همین پیش ذهنیت به کتابفروشی‌های تهران مراجعه وخواستار عرضه کتاب شعرم به صورت چند نسخه‌ای در آنها شدم اما در کمال تعجب قریب به تمامی آنها از پذیرش کتاب من سرباز زدند و بهانه‌شان این بود که ما از شخص کتاب نمی‌گیریم و من را در نهایت راهی موسسات پخش کردند.

نیکنام افزود: دو موسسه بزرگ و اصلی پخش کتاب در تهران به من می‌گویند که اصلا کتاب شعر پخش نمی‌کنند و کارشان تنها عرضه داستان است و در کنار آن اذعان دارند که اگر کار شعر هم توزیع کنند صرفا شامل آثار شاعرانی مثل فروغ و اخوان و شاملو و شمس لنگرودی و احمد رضا احمدی خواهد بود. مگر ما تنها همین شعرا را داریم و انگار مادام‌العمر این شعرا برای ما کفایت می‌کنند. به واقع از نگاه کتاب فروشان ما، شاعران دهه چهل برای ادبیات ما کافی هستند و لزومی به تولد و یا تولید اثر شاعر تازه‌ای نیست.

این شاعر و نویسنده همچنین گفت: در این رویداد کسی مقصر نیست و در عین حال همه مقصر هستند. ناشر  شعر چاپ نمی‌کند چون فکر می کند فروش ندارد. پخشی هم شعر توزیع نمی‌کند چون دلیلی مشابه دارد و مردم هم ترجیح می‌دهند از اشعار فضای مجازی استفاده کنند تا اینکه بخواهند هزینه‌ای بکنند و در نتیجه وضع به شکلی شده که انگار دیگر جامعه ما نیازی به شعر ندارد.

وی در عین حال گفت: در این موقعیت تصمیم گرفتم که خودم کتابفروش شوم و روز پنجشنبه ۲۳ اردیبهشت از ساعت ۶ تا هشت عصر در فضای باز حیاط خانه هنرمندان دفتر شعرم را به فروش برسانم تا لااقل مخاطب از آن دور نماند.

بنا بر این خبر در این مراسم شاعران و نویسندگانی چون مهسا ملک‌مرزبان، شادمهر راستین، شهاب نادری مقدم، کامران رسول زاده، علیرضا میرعلینقی وبرخی چهره‌های سینمایی حضور خواهند داشت.


منبع: عصرایران

گردش فرهنگی پنجشنبه‎های عصرایران/ از معرفی سه رویداد تجسمی تا اکران "نگارِ" جوان در سینماها

هر پنجشنبه در عصرایران منتخبی از رویدادهای فرهنگی هنری یک هفته آینده در اختیار مخاطبان قرار می گیرد. این هفته از تئاتر شروع کردیم و شما را به دیدن فیلم، نمایشگاه و… دعوت کرده ایم.

عصرایران – در این بخش هر پنجشنبه در قالب چند پیشنهاد فرهنگی، مخاطبان گرانقدر عصرایران را در جریان منتخبی از آخرین رویدادهای فرهنگی هنری یک هفته آینده قرار می دهیم.

بهاره رهنما روی صحنه نمایش

نمایش «چشمانی که مال توست» به کارگردانی بهاره رهنما تا سوم مهرماه ساعت ۲۱:۳۰ در پردیس تئاتر شهرزاد به نشانی خیابان نوفل‌لوشاتو، تقاطع خیابان رازی روی صحنه می رود.

نمایشی در خانه موزه انتظامی

نمایش «۲۴» بر اساس متن و کارگردانی امیر حسین بصیر تا دوم مهرماه ساعت ۲۰:۱۵ در خانه موزه استاد عزت الله انتظامی به نشانی خیابان اندرزگو (قیطریه)، شرق به غرب، روبروی بلوار کاوه، خیابان احمدی، خانه موزه استاد عزت الله انتظامی روی صحنه می رود.

«عشق لرزه» روی صحنه

نمایش «عشق لرزه» بر اساس متنی از امانوئل اشمیت و کارگردانی محمدحسین خادمی تا ۳۱ شهریور ساعت ۱۹ در تماشاخانه استاد جمشید مشایخی در خیابان انقلاب، ضلع شمال غرب چهارراه ولیعصر، جنب داروخانه، پلاک ۱۴۷۸ روی صحنه می رود.

ذهن نیمه هوشیار

نمایشگاه «ذهن نیمه هوشیار» که به نمایش آثار نقاشی آرنا زینلیان اختصاص دارد، براساس توجه‌های ذهنی هنرمند به محیط و آن چیزی است که در یک ذهن نیمه هوشیار می‌گذرد. در این نمایشگاه، ۱۸ اثر از این هنرمند از ۲۳ تا ۳۰ شهریورماه در گالری فردا به نشانی خیابان کریمخان زند، زیر پل کریمخان، خیابان حسینی، کوچه اعرابی ۶، پلاک ۲، واحد ۲ برپا خواهد شد.

نمایشگاهی برای گردشگری

نمایشگاه گروهی عکس و سفرنامه خوانی با عنوان «از کوره راه تا شاهراه» برگزار می شود. این نمایشگاه تا ۳۱ شهریور ماه هر روز از ساعت ۱۱ تا ۲۴ در گالری آس به نشانی شریعتی، بالاتر از پل رومی ،جنب بانک پارسیان ،پلاک ۱۸۳۱ برپاست. در کنار آن نیز هر شب یک گردشگر به بیان خاطرات خود از یک سفر می پردازد.

نمایشگاه نقاشی با الهام از اشعار مولانا

نمایشگاه نقاشی با الهام از اشعار مولانا با آثار ویدا جیلانچی و اکرم ابوالحسنی از ۲۴ تا ۳۱ شهریور ساعت ۱۰ تا ۱۹ در گالری فرهنگسرای نیاوران خیابان پاسداران، مقابل پارک نیاوران در معرض دید علاقه مندان است.

کنسرت وحید تاج در تهران

کنسرت وحید تاج و گروه دنگ‌دار در سبک موسیقی کلاسیک ایرانی روز دوشنبه ۲۷ شهریور ساعت ۱۹ و ۲۲ در دو سانس در تالار ایوان شمس به نشانی بزرگراه شهید گمنام ، تقاطع بزرگراه کردستان برگزار می شود.

اجرای محمد اصفهانی در کرج

ارکستر ملی ایران با حضور فریدون شهبازیان و محمد اصفهانی روز ۲۷ شهریور ساعت ۲۰ در سالن اصلاح بذر کرج به نشانی  کرج، چهار راه کارخانه قند، بلوار شهید فهمیده، روبه روی بانک کشاورزی روی صحنه می رود.

«نگارِ» جوان به سینماها آمد

فیلم سینمایی «نگار» به کارگردانی رامبد جوان با بازی نگار جواهریان ، محمدرضا فروتن، آتیلا پسیانی، افسانه بایگان، مانی حقیقی، علیرضا شجاع نوری، فریبا کامران، اشکان خطیبی، علیرضا آقاخانی، عیسی حسینی، ایلیا کیوان، شایان کامروز، محمود کریمی و… این روزها در سینماهای کشور اکران عمومی شده است.


منبع: عصرایران

خنده دارترین فیلم های «جری لوییس»

هفته نامه همشهری جوان – علی مسعودی نیا: جری لوییس نابغه تازه درگذشته سینمای کمدی، با کدام یکی از فیلم هایش همه را از خنده روده بر کرد؟ ما ۸ تا از آنها را برای تان سوا کردیم.

طبیعتا کار خیلی سختی است که بشود از بین این همه اثر درجه یک در کارنامه جری لوییس ۱۰ فیلم برترش را انتخاب کرد. یکی از دلایل دشواری کار این است که جری لوییس در سه حوزه کمدی، کمدی موزیکال و نقش های جدی، آثار بسیار درخشانی از خود به یادگار گذاشته و مقایسه کارهایش در این سه شیوه متفاوت شاید کار چندان درست و ساده ای نباشد. این است که بهتر است تمرکز کنیم روی کمدی هایش. در فهرست هایی که سایت ها و نشریات معتبر از بهترین کمدی های او تهیه کرده اند، درباره چند فیلم اختلاف نظر وجود دارد اما اگر بخواهیم به نوعی معدل تمام فهرست ها را در نظر بگیریم، احتمالا به همین فهرستی که پیش روی شماست خواهیم رسید.

نکته جالبی که از مطالعه این فهرست ها دستگیرمان می شود این است که کسی در صدرنشینی فیلم اول آن هیچ تردیدی ندارد و همگان آن را بهترین نقش آفرینی کل عمر جری لوییس می دانند. تغییرات اصلی از میانه لیست شروع می شود که گاهی نام فیلم های عجیب و چرندی چون «جزیره وحشی ها» هم در این سیاهه ها آمده اما فهرست ما را با اطمینان خاطر مرور کنید، چون چکیده چند سایت معتبر است و نظرات منتقدان پشتوانه آن است. خانم ها! آقایان! این شما و این برترین های سلطان کمدی، جری لوییس.

اطلاعات فوری

* کی و کجا به دنیا آمد؟ در نیوجرسی در سال ۱۹۲۶

* کی و کجا از دنیا رفت؟ همین یک هفته قبل ۲۹ مرداد ۹۶

* از کی بازیگر شد؟ سال ۱۹۴۲ در شانزده سالگی با بازی در یک تئاتر کمدی

* اولین فیلمی که بازی کرد: دوست من ایرما به فنا می رود، در سال ۱۹۴۹

* مهم ترین فیلم های کارنامه اش: دوست من ایرما به فنا می رود، آشپز خنگ، بچه رو بخوابون بچه، کشتی را ترک نکن، پادوی هتل، شیفته زن ها، پروفسور دیوانه، دنیای دیوانه دیوانه دیوانه، فریب خورده، بوئینگ بوئینگ، به طور کامل، روزی که دلقک گریست، سلطان کمدی و …

۱) پروفسور دیوانه (۱۹۶۳)

 8 تا از خنده دارترین فیلم های «جری لوییس»

داستان: یک پروفسور مشنگ اما نابغه برای بهبود روابط اجتماعی خود دارویی می خورد که به طور موقت او را به مردی خوش تیپ، بدجنس و شیطان تبدیل می کند.

کامنت: این چهارمین تلاش جری لوییس در مقام نویسنده و کارگردان فیلم است؛ تلاشی که کاملا به نتیجه رسیده و باید گفت «پروفسور دیوانه» از نظر هنری و تکنیک کارگردانی بهترین فیلم اوست؛ فیلمی که برگرفته از داستان ترسناک «دکتر جکیل و آقای هاید» بود و در آن جری لوییس کاراکتر دو قطبی پروفسور را به بهترین نحو ممکن اجرا و لحظات به یادماندنی بسیاری چون سکانس باشگاه ورزشی و آن رقص ابلهانه را در ذهن تماشاگر ثبت کرد.

دیالوگ شاخص:

مربی باشگاه: صدمه دیدی؟

پروفسور: اگه بتونی بگی یه نفر که زخم معده داره و یه تراشه چوب رفته تو انگشتش و ناخن پاش هم در اثر رعد و برق منهدم شده، صدمه ندیده، خب آره، می تونی بگی که من هم صدمه ندیدم.


۲) شیفته (۱۹۶۱)

 8 تا از خنده دارترین فیلم های «جری لوییس»
داستان: هربرت چلفتی که نامزدش به هوای مرد دیگری ترکش کرده بسیار افسرده می شود و به دنبال کار می گردد. او نهایتا شغلی در خانه ای می یابد که زنان بسیاری در آن مستقر هستند.

کامنت: یک کمدی بسیار خنده دار در فضایی لوکس، حتی جری لوییس هم در هیجانی ترین سکانس ها در برابر صورت خشک و بی روح «بادی لستر» (در نقش ویلارد) امکان داشت شکست بخورد اما مدام از خودش واکنش های بداهه خلق کرد. کارگردانی هوشمندانه او سبب شد در بسیاری از لحظات فیلم بتواند داستان چند لایه و پیچیده هربرت را به درستی تعریف کند.

دیالوگ شاخص:

هربرت: ه، مثل هربرت!


۳) پسر گیشاهه (۱۹۵۸)

 8 تا از خنده دارترین فیلم های «جری لوییس»
داستان: «گیلبرت وولی» که یک جادوگر درجه دو است برای سفری تفریحی به شرق آسیا سفر می کند و در ژاپن با یک بچه یتیم آشنا می شود و سرنوشت شان به هم گره می خورد.

کامنت: فیلمی که نویسنده و کارگردانش استاد قدیمی لوییس، «فراک تشلین» بوده، یکی از بهترین همکاری های تاریخ سینمای کمدی را رقم زده است. یک جادوگر بی عرضه و ناشی در کنار یک بچه یتیم. صحنه گرمابه در این فیلم بدون شک یکی از شلوغ ترین و پر بزن و بکوب ترین سکانس های کمدی تاریخ سینماست.

دیالوگ شاخص:

گیلرت: خدایا! وحشتناکه! سربازا اصلا نمی تونن واسه زن ها جذاب باشن… دستکم نه با این آشغالایی که ارتش به جای غذا به خوردشون می ده.


۴) پادوی هتل (۱۹۶۰)

 8 تا از خنده دارترین فیلم های «جری لوییس»
داستان: «استنلی» پادوی یک هتل لوکس در ساحل میامی است. او به جای این که مستخدمی خونگرم و خوش خدمت باشد، آدمی است ناشی و بی عرضه که مدام بابت اشتباهات وحشتناکش به دردسر می افتد.

کامنت: این فیلم را فیلم صامت جری لوییس لقب داده اند، نه از این بابت که واقعا صامت است بلکه او تمام شوخی های دوران سینمای صامت را در این اثر بازسازی کرده است. لوییس خودش فیلمنامه «پادوی هتل» را نوشت، آن هم زمانی که در همان هتل اقامت داشت و شب ها در سالن آن کنسرت اجرا می کرد. کارگردانی آن را هم خودش بر عهده گرفت. کل مرحله نگارش و ساخت فیلم تنها سه هفته طول کشید!

دیالوگ شاخص:

ندارد اما صحنه نشستن اش پشت میزی با چند تلفن را مرور کنید و بدون شنیدن حتی یک دیالوگ روده بر شوید!


۵) پیک (۱۹۶۱)

 8 تا از خنده دارترین فیلم های «جری لوییس»
داستان: یک کمپانی فیلمسازی می خواهد بداند که چرا پول هایش مدام خرج می شود و «صورتی» را به عنوان جاسوس استخدام می کند. صورتی برای مردی به نام «اسنیک»کار می کند و کارش مرتب کردن و رساندن نامه های اوست و از این طریق به اطلاعات زیادی دسترسی دارد اما صورتی در این مسیر به هر کاری دست می زند، فاجعه بار است.

کامنت: «صورتی اس. تشمن» به استخدام استودیوی فیلمسازان «پاراموچول» در آمده تا جاسوسی کند. یک آدم کم حرف و کله پوک که در یک موقعیت خطیر و دشوار قرار می گیرد. داستانش شاید آشنا به نظر بیاید اما بازی جری لوییس در آن شباهتی به «پادوی هتل» ندارد. فیلم در حقیقت مضحکه پشت پرده استودیوی پارامونت است.

دیالوگ شاخص:

باز هم ندارد! در عوض صحنه نشستن اش پشت میز مدیریت را ببینید و اداهای ریسه آورش را در جلسه ای خیالی در برابر کارمندانی خیالی!


۶) پول و دیگر هیچ (۱۹۶۲)

 8 تا از خنده دارترین فیلم های «جری لوییس»
داستان: «لستر» که یک تعمیرکار ناشی تلویزیون است و هیچ استعدادی در امور فنی ندارد، برای کمک به یکی از دوستانش درگیر ماجرایی مرموز می شود درباره میراث گمشده یک خانواده متمول.

کامنت: «فرانک تشلین» برای ششمین بار به کمک جری لوییس آمد تا یکی از بهترین فیلم های کارنامه اش ساخته شود. لوییس قصد داشت خودش فیلم را بسازد اما در آخرین لحظات از این کار منصرف شد. یک تعمیرکار خوش قلب دست و پا چلفتی که باید تبدیل شود به یک کارآگاه خصوصی باهوش و مخفیانه دنبال گنج از دست رفته رفیقش باشد. فیلمی پر از شوخی های جذاب و درجه یک.

دیالوگ شاخص:

لستر (در حال تعمیر تلویزیون): کار نکرد نه؟… خب پس… بنابراین… اینو از اینجا در میاریم.


۷) کی به فروشگاه اهمیت می ده؟ (۱۹۶۳)

 8 تا از خنده دارترین فیلم های «جری لوییس»
داستان: «نرمن فایفر» یک شاگرد مغازه است که در دپارتمانی از یک فروشگاه بزرگ مشغول کار است اما بسیار خنگ و بی عرضه است و هر کاری که به او بسپاری به یک تراژدی بزرگ تبدیل می شود. دردسرهای مداومی که درست می کند امان همه را بریده است.

کامنت: پادوی مغازه ای که دل در گرو عشق مالک فروشگاه (جیل سنت جان) دارد. او برای آن که ارزش و اهمیت خود را اثبات کند می کوشد تر و فرز باشد و وظایف زیادی را بر عهده بگیرد از جمله رنگ کردن میله پرچم، به گردش بردن سگ مالک فروشگاه و پانتومیم بازی کردن برای «لروی اندرسون». باز هم تشلین کارگردان فیلم است. یک سکانس درخشان کارتونی هم در این فیلم وجود دارد که ماجرای نرمن با جاروی برقی را به تصویر می کشد؛ جارویی که ناگهان انگار وحشی و دیوانه می شود.

دیالوگ شاخص:

آقای کوییمبی: خب! تو این جا کارهای خوبی خواهی کرد اما اول باید بتونی که معنی کار در این فروشگاه عظیم رو لمس کنی.

نرمن فایفر: آه! اتفاقا با این کار مشکلی ندارم. لامسه من خیلی قویه… انگشتام خیلی حساسند.


۸) جواهرات خانوادگی (۱۹۶۵)

 8 تا از خنده دارترین فیلم های «جری لوییس»
داستان: «دونا پیتون» یک دختربچه ده ساله است که صاحب میراثی سی میلیون دلاری از سوی پدر کارخانه دارش شده است. او حالا باید یکی از شش عمویش را طبق وصیتنامه به عنوان قیم و پدر جدید خود انتخاب کند.

کامنت: یکی از بهترین کمدی های نیم قرن اخیر که از همکاری یک کودک و یک شخصیت بزرگسال شکل گرفته است. جری لوییس در این فیلم در هفت نقش مختلف ظاهر شده است که با یکدیگر تفاوت های ظاهری و رفتاری بسیاری دارند. لوییس در زمان ایفای نقش در این فیلم چهل ساله بود اما شخصیت هایی بسیار پیرتر از خود را با انعطافی مثال زدنی بازی کرد.

دیالوگ شاخص:

ندارد! اما هر لحظه و هر صحنه اش برای تان خاطره ساز خواهد بود.

جری لوییس در سال ۱۹۶۰ و در حالی که ۳۴ سال داشت اولین فیلمش با نام «عیالوار» را جلوی دوربین برد و یک سال بعد از آن یعنی در سال ۱۹۶۱ این کار را با ساخت دو فیلم دیگر ادامه داد.

پروفسور دیوانه یکی از بهترین فیلم های جری لوییس است؛ فیلمی که خودش کارگردانی آن را بر عهده داشت و در آن ایفاگر دو نقش متفاوت بود. این چهارمین فیلم جری لوییس در مقام کارگردان بود.

آن سوی نابغه

در بیشتر کمدی های جری لوییس هدف اصلی، خنداندن است و بس. او این هنر را داشت و البته بعدها در همکاری خود با مارتین اسکورسیزی و رابرت دنیرو در «سلطان کمدی» نشان داد که چه استعدادهای شگرف دیگری داشته و رو نکرده است.


منبع: برترینها

پرفروش‌ترین فیلم‌های کم‌خرج سینما

گرچه پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما معمولاً جزو پرهزینه‌ترین‌ها بوده‌اند، اما «فیلم‌های کم‌بودجه» هم گاهی شاهکارهایی از آب در می‌آیند که دیدنشان را واجب می‌کند.

«فیلم کم‌هزینه» یا «فیلم کم‌بودجه»، فیلمی است که با کمترین سرمایه یا بدون سرمایه‌گذاری یک استودیو ساخته شود و به جای اینکه توسط کمپانی‌های بزرگ تولید شود، توسط کارگاه‌های تولید فیلم یا بطور مستقل و با هزینه‌ی شخصی تهیه شود. از منظر تولید، فیلم‌ کم‌بودجه می‌تواند حرفه‌ای یا آماتور باشد اما اغلب، فیلمسازان کم‌تجربه و یا ناشناخته دست به ساخت اینگونه فیلم‌ها می‌زنند.

گرچه امروزه اغلب فیلمسازان جوان با آثار مستقل و کم‌هزینه‌شان، برای جلب توجه کمپانی‌ها به جشنواره‌ها چشم دوخته‌اند، اما نیم قرن پیش که نظام رتبه‌بندی سنی تازه در سینمای آمریکا حکم‌فرما شده بود، این فیلم‌ها به دلیل نمایش خشونت فراوان و مضامین بی‌پروای جنسی، در سینماهایی که در تملک کمپانی‌های بزرگ بود مجال اکران پیدا نمی‌کردند و در سینماهای خصوصی -و آنچه بعدها به «سینماهای نیمه‌شب» معروف شد- اکران می‌شد.

موج ساخت فیلم‌های کم‌هزینه از دهۀ شصت آغاز شد؛ «روانی» (۱۹۶۰) به کارگردانی آلفرد هیچکاک زمینه‌ساز تولید اینگونه آثار بود. فیلمی که با هزینه‌ای حدود یک فیلم تلویزیونی ساخته شد اما فروش قابل توجهی داشت. با این حال همه‌ی فیلم‌های کم‌بودجه چنان کیفیتی ندارند.

رقم دقیقی برای تعیین محدوده‌ی یک فیلم کم‌بودجه قابل تعیین نیست و این رقم نسبت به ژانر و کشوری که فیلم آنجا ساخته می‌شود متفاوت است؛ تاریخ سینما نشان می‌دهد که بهترین ژانرها برای ساخت یک فیلم کم‌بودجه،‌ ژانرهای ترسناک، تریلر یا اکشن و فیلم‌های موسوم به «اکسپولیتیشن» (فیلم‌هایی که از علایق پست مخاطبان بهره‌برداری می‌کنند) است. زیرا در این ژانرها تحت تأثیر قرار گرفتن، برای مخاطب مهمتر از دیدن سوپر استارهای گران قیمت است و فیلمساز هم با همین فرمان جلو می‌رود.

البته نباید تصور کرد فیلم‌های کم‌بودجه، به دلیل شرایط تولید، فیلم‌های پیش‌ پا افتاده و کم ارزشی‌اند. گاه فیلم‌هایی که امروزه با عنوان «فیلم‌کالت» شناخته می‌شوند، جزء آثار کم‌هزینه‌ی زمان خود بوده‌اند که به مرور ارزش‌های هنری، فرهنگی و اجتماعی آنان بازشناسی شده و هواداران پروپاقرصی پیدا کرده‌اند.

در ادامه فهرستی از فیلم‌های کم‌بودجه که فروش قابل توجهی داشته‌اند را مرور می‌کنیم؛ فیلم‌هایی که هزینۀ تولیدشان کمتر از نیم میلیون دلار است و حداقل صدبرابر بودجه‌ی تولیدشان فروش داشته‌اند. بعضی از این فیلم‌ها نه تنها ژانر خود را متحول کردند بلکه تاریخ سینما را نیز زیر تأثیر گرفتند:   

۱۰ –  کشتار با اره‌برقی در تگزاس

ژانر: ترسناک

بودجه: ۳۰۰ هزار دلار

فروش: ۳۰/۸۶۰ میلیون دلار

نسبت فروش و هزینه: ۱۰۳ برابر

کارگردان (و نویسنده، تهیه‌کننده و آهنگساز مشترک): توبی هوپر

فیلم محصول ۱۹۷۴ آمریکا و دومین فیلم بلند توبی هوپر، کارگردان تازه درگذشته است. داستان درباره‌ی گروهی از دوستان جوان است که موقع بازدید از یک خانه‌ی قدیمی گرفتار یک خانواده‌ی آدمخوار می‌شوند! گرچه داستان فیلم تخیلی است اما نکته‌هایی مثل ماسکی که قاتل از پوست صورت قربانیان خود درست می‌کند و به صورت می‌زند، برگرفته از ماجرای واقعی یک قاتل زنجیره‌ای به نام اد گِین، است.

طبق معمول فیلم‌های کم‌هزینه بازیگران این فیلم به کل ناشناخته بودند و هوپر ناچار بود برای کاهش هزینه‌ی اجاره‌ی تجهیزات، فیلمبرداری را بسرعت تمام کند. گرچه کارگردان تلاش کرد برای جلوگیری از سانسور فیلم، کمتر خون‌وخون‌ریزی را به نمایش بگذارد اما به دلیل خشونت نهفته در فیلم و صحنه‌های رنج‌آور سرتاسر آن، نمایشش در سینماهای آمریکا محدود و در برخی کشورها ممنوع شد.

گرچه همان زمان منتقدان هم روی خوشی به فیلم نشان ندادند اما در تحلیل‌های امروزی، به عنوان یکی از مهمترین فیلم‌های ترسناک قلمداد می‌شود که تأثیر زیادی در این ژانر گذاشته است.

با وجود اینکه کشتار با اره‌برقی در تگزاس یکی از جنجالی‌ترین فیلم‌های تاریخ سینماست اما تا امروز چهار دنباله برای آن ساخته شده و دوبار بازسازی شده است. قسمت دوم فیلم ۱۲ سال بعد از اولی توسط هوپر ساخته شد که البته کمدی-ترسناک بود و بعد کارگردانان دیگر دنباله‌های بعدی را ساختند که هیچکدام به لحاظ هنری و تجاری موفقیت فیلم اول را تکرار نکردند.

 10 فیلم‌ بی‌ادعا و ارزان تاریخ

۹ –  ناپلئون دینامیت

ژانر: کمدی

بودجه: ۴۰۰ هزار دلار

 فروش: ۴۶/۱۱۷ میلیون دلار

 نسبت فروش و هزینه: ۱۱۵ برابر

 کارگردان (و نویسنده مشترک): جَرد هِس

ناپلئون دینامیت اولین فیلم بلند جرد هس است که در بیست‌وچهارسالگی و بر اساس یکی از فیلم‌های کوتاهش ساخت و فیلمبرداری را هم در ۲۳ روز تمام کرد.

فیلم داستان پسر نوجوان نچسب و بی‌استعدادی است که با برادر بزرگترش زندگی می‌کند. برادرش بیکار است و وقتش را در چت‌روم‌های اینترنتی می‌گذراند. ناپلئون هم اوقاتش را با خیال‌پردازی و معاشرت با موجودات خیالی می‌گذراند. در همین حال او تلاش می‌کند توجه جنس مخالف را نیز به خود جلب کند.

فیلم محصول ۲۰۰۴ آمریکاست و از جهاتی هجوِ فرهنگ زندگی نوجوانان آمریکایی است. به همین دلیل برخی منتقدان آن را یک پدیده‌ی فرهنگی و فیلم‌کالت قلمداد می‌کنند. این فیلم در جشنواره‌ی ساندنس توسط پخش‌کننده‌های بزرگ خریداری شد و توانست اکران جهانی داشته باشد.

کارگردان این فیلم را در شهر محل زندگی خود ساخت و با توجه به بودجه‌ی اندکی که داشت عوامل فیلم را از میان همکلاسی‌ها و دوستانش انتخاب کرد و برای پذیرایی از عوامل هم از مردم محلی کمک گرفت!

با وجود اینکه اغلب منتقدان فیلم را چندان تحویل نگرفتند اما مخاطبان آن را دوست داشتند و همین موجب موفقیت تجاری فیلم شد. بعدتر بازی کامپیوتری و یک سریال انیمیشن هم براساس این فیلم ساخته شد.

 10 فیلم‌ بی‌ادعا و ارزان تاریخ

۸ –  آخرین خانه سمت چپ

 ژانر: ترسناک

بودجه: ۹۰ هزار دلار

 فروش: ۱۳/۱ میلیون دلار

 نسبت فروش و هزینه: ۱۴۵ برابر

 کارگردان، نویسنده و تدوینگر: وِس کرِیون

فیلم محصول ۱۹۷۲ آمریکا و اولین فیلم وس کریون فقید است. داستان درباره‌ی دو دختر نوجوان است که توسط گروهی از اوباش به درون جنگل برده و شکنجه می‌شوند؛ بعد از کشتن دو دختر قاتلان بطور اتفاقی به خانه‌ی یکی از آنها می‌روند و در حال مستی ماجرا را تعریف می‌کنند؛ حالا نوبت والدین مقتول است که تقاص بکشند!

 این داستان برگرفته از فیلم «چشمه‌ی باکره» ساخته‌ی اینگمار برگمان، کارگردان سینمای هنری است که او هم از یک افسانه‌ی سوئدی اقتباس کرده است.

سال ۷۱ وس‌ کریون در قامت تهیه‌کننده، فیلمی برای بزرگسالان به کارگردانی شان کانینگهام ساخت که یک کمپانی پخش‌کننده بعد از خرید آن فیلم از آنها خواست با ۹۰ هزار دلار فیلمی ترسناک بسازند. این‌بار کریون سی‌وسه‌ساله کارگردانی فیلم را بر عهده می‌گیرد.

شعار تبلیغلتی فیلم این بود: «برای اینکه غش نکنید، با خود تکرار کنید: این فقط یه فیلمه»! گرچه فیلم به دلیل خشونت بالا در بسیاری از کشورها دچار سانسور شد و نمایش آن در کشورهایی مثل انگلیس ممنوع شد، اما در مجموع نقدهای مثبتی از سوی منتقدان دریافت کرد و سال ۲۰۰۹ نیز یک بازسازی از این فیلم انجام شد.

 10 فیلم‌ بی‌ادعا و ارزان تاریخ

۷ – هالووین

 ژانر: ترسناک

بودجه: ۳۰۰ هزار دلار

 فروش: ۷۰ میلیون دلار

 نسبت فروش و هزینه: ۲۳۳ برابر

 کارگردان و آهنگساز (و نویسنده مشترک): جان کارپنتر

هالووین نخستین فیلم ژانر فرعی «اسلشر» بود که از جهاتی الهام گرفته از فیلم روانی آلفرد هیچکاک است. فیلم سال ۱۹۷۸ در آمریکا بطور مستقل ساخته شد. داستان فیلم روایت پسری است که در کودکی خواهر خود را به دلیل رابطه‌ی او با یک پسر، می‌کشد و در بیمارستان روانی بستری می‌شود اما ۱۵ سال بعد فرار می‌کند و تصمیم می‌گیرد دخترانی را که شرایطی مشابه خواهرش دارند بکشد.

یکی از نوآوری‌های کارپنتر در این فیلم که بعدها به کلیشه‌ای در فیلم‌های ترسناک تبدیل شد، این بود که قاتلی که ظاهراً در پایان فیلم سر به نیست شده در دنباله‌های همان فیلم برمی‌گردد و به جنایاتش ادامه می‌دهد.

نکته‌ی جالب دیگر درباره‌ی فیلم این است که سرمایه‌گذار آن مصطفی عقاد –کارگردان فیلم «محمد رسول ‌الله»- است. عقاد و تهیه‌کننده‌ی فیلم (ایروین یابلانس) بعد از تماشای «حمله به کلانتری ۱۳» که دومین فیلم بلند کارپنتر بود، از او خواستند که یک فیلم ترسناک با موضوع قاتلی که در کمین پرستاران بچه است بسازد و در نهایت هم یابلانس بود که پیشنهاد داد داستان در شب هالووین اتفاق بیفتد و اسمش هالووین باشد.

کارپنتر از عقاد ۳۰۰ هزار دلار بودجه خواست و گفت هیچ دستمزدی نمی‌خواهد اما در نهایت قرار شد ۱۰ هزار دلار  بعلاوه‌ی ۱۰ درصد از سود فیلم را دریافت کند که با توجه به فروش بالای فیلم، کارپنتر بسیار بیشتر از آنچه تصورش را می‌کرد به جیب زد.

فروش  هالووین آن را تبدیل به یکی از موفق‌ترین فیلم‌های مستقل تاریخ سینما کرده است. همین سبب شد هفت دنباله و دو بازسازی به همین نام و چندین فیلم تقلیدی در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ ساخته شود. با این تفاوت که فیلم کارپنتر خشونت کمی دارد اما سایر کارگردانان مثل او فکر نمی‌کردند.

برخی از منتقدان معتقد بودند فیلم مروج تبهکاری و دیگرآزاری است و از سوی دیگر تقلیدی کودکانه از آثار هیچکاک و برایان دی‌پالماست. در حالی که منتقدان هوادار فیلم بر این باورند که فیلم در نقد فساد اخلاقی حاکم بر جوانان دهه‌ی ۷۰ آمریکاست؛ نشان به آن نشان که قهرمان فیلم، دختری پاکدامن است. گرچه کارگردان فیلم این تحلیل را رد کرده است. از طرفی گفته می‌شود فیلم بخوبی از تکنیک‌های هیچکاکی استفاده کرده و از نظر سبک به «روانی» و «شب مردگان زنده» شباهت دارد. اندرو ساریس، منقد برجسته‌ی مجله‌ی «ویلج وویس» نیز آن را فیلم‌کالت دانسته است.

 10 فیلم‌ بی‌ادعا و ارزان تاریخ

۶ – شب مردگانِ زنده

ژانر: ترسناک

بودجه: ۱۱۴ هزار دلار

 فروش: ۳۰ میلیون دلار

 نسبت فروش و هزینه: ۲۶۳ برابر

کارگردان، نویسنده، فیلمبردار و تدوینگر: جرج آ. رومرو

این اولین فیلم بلند رومرو بود که داستان خواهر و برادری را روایت می‌کند که به همراه چند تن دیگر در خانه‌ای نزدیک یک گورستان در محاصره‌ی زامبی‌ها قرار می‌گیرند. این فیلم مستقل سال ۱۹۶۸ در آمریکا ساخته شد و فیلم‌کالت محسوب می‌شود.

شب مردگان زنده دست کم از لحاظ روایی و بصری انقلابی در فیلم‌های ترسناک بود و می‌توان گفت با این فیلم و خلاقیت رومرو بود که «زامبی»ها برای اولین‌بار به عنوان موجودات شریر در فرهنگ عامه مطرح شدند و تا امروز صدها فیلم با اتکا به همین دستمایه ساخته شده است و به همین اعتبار رومرو به عنوان پدر فیلم‌های زامبی شناخته می‌شود.

«سپیده‌دم مردگان»، «روز مردگان»، «سرزمین مردگان»، «خاطرات مردگان» و «بقایای مردگان» پنج دنباله‌ای بود که رومرو در سال‌های مختلف برای فیلم اولش –که موفقترین فیلمش هم بود- ساخت.

جدای از مضامین انتقادی و نوآورانه‌ی فیلمنامه، فضاسازی عجیب فیلم مدیون کمبود بودجه است! یکی از تهیه‌کنندگان که در فیلم هم نقش آفرینی کرده می‌گوید: «می‌دانستیم که نمی‌توانیم پول کافی برای ساخت فیلمی مثل فیلم‌های ترسناک کلاسیک که خودمان با آنها بزرگ شده بودیم تهیه کنیم. بهترین کاری که می‌توانستیم بکنیم این بود که بازیگرانمان را در نقطه‌ای پرت قرار دهیم و بعد وحشت را نزد آنان ببریم!» جلوه‌های ویژه‌ی فیلم هم به همین دلیل بسیار ساده است اما با اتکا به نورپردازی و تصویربرداری از اثرگذاری کافی برخوردار است.

این‌بار هم منتقدان در مواجهه با یک فیلم پیشرو دو دسته شدند: عده‌ای فیلم را یک آشغال تمام عیار دانستند و عده‌ای دیگر فیلم را نوآورانه و از بهترین‌های ژانر ترسناک لقب دادند. از طرفی این اثر توسط کتابخانه‌ی کنگره‌ی آمریکا به عنوان عنوان فیلمی با ارزش‌های فرهنگی، تاریخی یا زیبایی‌شناختی در آرشیو ثبت شده است.

 10 فیلم‌ بی‌ادعا و ارزان تاریخ

۵ – ال‌ماریاچی

ژانر: اکشن

 بودجه: هفت هزار دلار

 فروش: دو میلیون دلار

نسبت فروش و هزینه: ۲۹۰ برابر

کارگردان، نویسنده و تهیه‌کننده: رابرت رودریگز

این «وسترن شهری» که سال ۱۹۹۲ ساخته شده داستان جنایتکاری بدنامی است که بعد از آزادی از زندان به قصد انتقام از یک قاچاقچی مواد مخدر که او رابه پلیس تحویل داده بود، با یک جعبه‌ی گیتار پر از سلاح پا به شهر می‌گذارد؛ همزمان جوان دیگری با جعبه‌ی گیتارش، به عشق تبدیل شدن به یک «ماریاچی» وارد شهر می‌شود.

این فیلم امروزه به عنوان بخش اول از «سه‌گانه‌ی مکزیک» شناخته می‌شود که «دسپرادو» و «روزی روزگاری در مکزیک» دو بخش دیگر آن بودند. با این تفاوت که بعد از رونق بازار این فیلم، رودریگز دیگر حاضر نبود با این رقم‌ها فیلم بسازد؛ فیلم دوم –دسپرادو- هفت میلیون دلار خرج برداشت! یعنی دقیقاً هزار برابر. زیرا این بار به جای بازیگران بی‌نام و نشان آنتونیو باندراس، ستاره‌ی فیلم‌های اسپانیولی در فیلم بازی می‌کرد.

رودریگز زمان ساخت فیلم که اولین فیلم بلندش بود تنها ۲۳ سال داشت و فیلم را با نگاتیوهای ۱۶ میلی‌متری برای بازار ویدئوی مکزیک ساخته بود اما کلمبیا پیکچرز حق پخش آن را خرید. نام فیلم در کتاب رکوردهای گینس به عنوان کم‌هزینه‌ترین فیلمی که فروشی بیش از یک میلیون دلار داشته ثبت شده است.

ال ماریاچی به عنوان فیلمی کم‌هزینه که توانسته بود فضای خوبی خلق کند، تحسین منتقدان را نیز برانگیخت و در سایت متاکریتیک از ۱۰۰ امتیاز ۷۳ گرفت.

 10 فیلم‌ بی‌ادعا و ارزان تاریخ


۴ – مکس دیوانه

 ژانر: اکشن

بودجه: ۲۰۰ هزار دلار

 فروش: ۱۰۰ میلیون دلار

 نسبت فروش و هزینه: ۵۰۰ برابر

کارگردان (و نویسنده‌ی مشترک): جرج میلر

فیلم سال ۱۹۷۹ ساخته شده اما داستانش مربوط به آینده است؛ آینده‌ای سیاه که در آن همه‌چیز فروپاشیده و جنایت و انتقام جامعه را فرا گرفته است؛ در این میان یک پلیس با گروهی از موتورسیکلت‌سواران شرور درگیر می‌شود.

مکس دیوانه اولین فیلم میلر است و در استرالیا ساخته شده است. میلر پیش از اینکه فیلمساز شود پزشک بیمارستان سیدنی بود و آنجا با بایرون کندی که فیلمسازی آماتور بود آشنا شد؛ هشت سال بعد میلر فیلمساز شد و کندی تهیه‌کنندگی اولین فیلمش را به عهده گرفت.

او وقتی فیلم را می‌ساخت عاشق سینمای صامت بود و فکر می‌کرد خشونت درون فیلم به قدر کافی گویا هست که نیازی به دیالوگ‌های زیادی نباشد.

با اکران فیلم منتقدان به دو دسته تقسیم شدند؛ گروهی مخالف صددرصد و گروهی ستایشگر آن بودند. مخالفان به دلیل خشونت فیلم آن را سادیستی دانستند و ستایشگران به دلیل توفیق در خلق فضای پسا آخرالزمانی، آن را در فهرست برترین فیلم‌های تاریخ قرار دادند.

مد مکس فروش چشمگیری داشت و از موفقترین فیلم‌های تاریخ سینمای استرالیاست که علاوه بر کسب جوایز از آکادمی سینمایی این کشور، سه دنباله هم برای آن ساخته شد و یک دنباله‌ی دیگرش هم در راه است.

10 فیلم‌ بی‌ادعا و ارزان تاریخ 

۳ – فلامینگوهای صورتی

ژانر: کمدی

بودجه: ۱۰ هزار دلار

فروش: ۷/۲۵ میلیون دلار

نسبت فروش و هزینه: ۷۲۵ برابر

کارگردان، نویسنده، تهیه‌کننده، فیلمبردار، تدوینگر و گوینده: جان واترز

واترز از چهره‌ی شناخته‌شده‌ی جریان «سینمای زیرزمینی» است؛ او این فیلم را سال ۱۹۷۲ با هزینه‌های شخصی و به همان روشی ساخت که باعث شهرتش شد. فیلم داستان جنایتکاری است که خود را بابس جانسون معرفی می‌کند و به عنوان «کثیف‌ترین آدم زنده» شناخته می‌شود و اطرافیانش به شهرت او حسادت می‌کنند!

«فلامینگوهای صورتی» که از سویی به دلیل ساختار نامتوازن فیلمنامه‌اش، «شخصیت‌پردازی»های غریب و غیر «اصول»ی اش و بویژه به علت مضامین خارج از عرفش به عنوان «آشغال‌فیلم» شناخته می‌شود؛ از سوی دیگر با رونمایی از یک «ستاره»ی مبدل‌پوش به نام«دیواین» (مردی زن‌پوش) و نمایش جنبه‌های بکری از زندگی اقلیت‌های فرهنگی، اجتماعی و جنسی در قالب داستانی طنزآمیز، توجه بخشی از جوانان آمریکا را به خود جلب کرد و امروز به عنوان «فیلم‌کالت» هم شناخته می‌شود.

فیلم گرچه مورد توجه برخی منتقدان و جریان‌های اجتماعی خاص قرارگرفت اما در زمان اکران جنجال فراوانی به پا کرد و اکرانش در برخی کشورها ممنوع شد. گذشته از فروش بالای فیلم که موجب رونق سینماهای نیمه‌شب شد، فلامینگوهای صورتی به دلایل مختلف می‌تواند در فهرست‌های متعددی قرار بگیرد!

10 فیلم‌ بی‌ادعا و ارزان تاریخ 

۲- پروژۀ جادوگر بلر

 ژانر: ترسناک

 بودجه: ۶۰ هزار دلار

فروش: ۲۴۸ میلیون دلار

 نسبت فروش و هزینه: چهار هزار و ۱۴۳ برابر

کارگردان، نویسنده و تدوینگر : دنیل مایریک – ادواردو سانچز

فیلم محصول ۱۹۹۹ است و داستان آن روایت سه دوست مستندساز است که به دنبال تهیه‌ی فیلمی مستند درباره‌ی یک افسانه‌ی محلی به نام «جادوگر بلر» هستند.

فروش بالای فیلم که آن را در جایگاه یکی از موفق‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما قرارداده است، ناشی از آن بود که زمان اکران اعلام کردند این فیلم شامل تصاویری واقعی است که سه مستندساز ضبط کرده‌اند؛ یکی از شیوه‌های تبلیغاتی سازندگان فیلم هم این بود که برای سه شخصیت درون فیلم پوستر «گمشده» چاپ و منتشر کردند. البته همه‌ی اینها حقه بود و فیلم به سبک مستندنما ساخته شده است.

در مجموع نظر مخاطبان نسبت به فیلم مثبت بود و بعدها دو دنباله هم برای آن ساخته شد. فیلم نظر منتقدان را هم کمابیش جلب کرد؛ منتقد مجله‌ی رولینگ استون آن را فیلمی نوآور در عرصه‌ی وحشت دانست که ترسی جدید برای هزاره‌ی سوم ارائه می‌کند. منتقدان در سایت متاکریتیک هم از ۱۰۰ امتیاز به فیلم ۸۳ دادند.

10 فیلم‌ بی‌ادعا و ارزان تاریخ 

۱- فعالیت فراطبیعی

 ژانر: ترسناک

بودجه: ۱۵ هزار دلار

 فروش: ۱۹۳/۳۵  میلیون دلار

 نسبت فروش و هزینه: ۱۲ هزار و ۸۹۰ برابر

کارگردان، نویسنده، تهیه‌کننده، تصویربردار و تدوینگر: اورِن پِلی

فیلم محصول سال ۲۰۰۷ است و داستان زوج جوانی را روایت می‌کند که حضور یک نیروی فراطبیعی را در خانه‌ی خود احساس می‌کنند و تلاش می‌کنند با کارگذاشتن دوربین‌هایی در خانه، این نیروی بیگانه را پیدا کنند.

این فیلم که پرسودترین فیلم تاریخ سینماست، در مجموع نقدها و نظرهای مثبتی دریافت کرد و در سایت معتبر متاکریتیک از ۱۰۰ امتیاز ۶۸ گرفت. اما برخی از منتقدان گفتند فیلم اصلاً ترسناک نیست و خیلی هم خسته‌کننده و تکراری است.

10 فیلم‌ بی‌ادعا و ارزان تاریخ


منبع: برترینها

«مارکسیسم و فلسفه»؛ کتابی برای بازگشت به مارکس

هفته نامه کرگدن – پیام حیدرقزوینی: گفت و گو با اکبر معصوم بیگی درباره کتاب «مارکسیسم و فلسفه» الکس کالینیکوس که نشر بوتیمار به تازگی ویراست تازه ای از آن منتشر کرده است.

در بین آثاری که به فلسفه مارکسیستی پرداخته اند، «مارکسیسم و فلسفه» الکس کالینیکوس از چند جهت اثری مهم و متمایز به شمار می رود. این کتاب بیشتر به عنوان درآمدی بر فلسفه مارکسیستی مطرح است و شرحی فشرده از رابطه مارکسیسم و فلسفه به دست می دهد، اما از این حیث که کالینیکوس به پیوند فلسفه تحلیلی و فلسفه زبان با مارکسیسم پرداخته است، اثری حائز اهمیت محسوب می شود. جز این، کالینیکوس از چهره های مارکسیست معاصری است که در آثارش به بنیان های تفکر مارکس و خاصه اقتصاد سیاسی و پیوند نظریه و عمل توجه کرده و خودش نیز به عنوان فعالی سیاسی شناخته شده است.

اکبر معصوم بیگی سال ها پیش «مارکسیسم و فلسفه» را ترجمه کرده بود و نشر بوتیمار به تازگی ویراست تازه ای از ترجمه او منتشر کرده است. همچنین او یکی دیگر از آثار کالینیکوس با نام «درآمدی تاریخی بر نظریه اجتماعی» را هم به فارسی برگردانده است. به مناسبت انتشار دوباره «مارکسیسم و فلسفه» با اکبر معصوم بیگی گفت و گو کرده ایم و از او درباره ویژگی های کلی آثار کالینیکوس و مشخصا «مارکسیسم و فلسفه» پرسیده ایم.

«مارکسیسم و فلسفه»؛ کتابی برای بازگشت به مارکس

تاکنون دو کتاب از کالینیکوس با ترجمه شما منتشر شده که یکی از آن ها، «مارکسیسم و فلسفه»، به تازگی تجدید چاپ شده است. آشنایی تان با کالینیکوس چگونه بود و چرا به سراغ ترجمه آثاری از او رفتید؟

آشنایی اولیه من با کالینیکوس به واسطه کتابی بود که او درباره آلتوسر نوشته است. این کتاب به مجموعه ای تعلق دارد که در آن به چهره های دیگری هم پرداخته شده و از کالینیکوس هم خواسته بودند که اثری درباره آلتوسر بنویسد. علتش هم این است که در میان انگلیسی زبان هایی که در حوزه نظریه اجتماعی کار کرده اند، کالینیکوس متفاوت از دیگران است و با فلسفه قاره ای آشناست و با آن انس دارد.

مکتب های بریتانیایی فلسفه و علوم اجتماعی تا حدی به سنت های کلی فلسفه شان وفادارند و مثلا هگل در انگلستان جزو آخرین فیلسوفانی است که محبوبیت پیدا می کند. آن ها سنت های پوزیتیویستی قدرتمندی دارند و هگل جایی در این سنت ندارد. حالا در این شرایط عجیب است که فیلسوفی انگلیسی به سراغ فلسفه قاره ای برود. کالینیکوس یونانی الاصل است، اما یک فیلسوف انگلیسی مارکسیست به شمار می رود که هم سنت انگلیسی فلسفه را می داند و هم با فلسفه قاره ای پیوند دارد.

جذابیت اصلی کالینیکوس برای من در این است که او فقط یک فیلسوف صرف نیست و وجوه دیگری هم دارد. یکی از ویژگی های مهم  کالینیکوس این است که او از یک سو فعالی سیاسی و اجتماعی است و از سوی دیگر فعالی حزبی است اما استقلال خودش را حفظ کرده است. از این نظر کالینیکوس برخلاف غالب کسانی است که در احزاب فعالیت می کنند و معمولا تابع ساختارهای حزبی میش وند و از این ساختارها پیروی می کنند.

مثلا در نسل قبل ترِ حزب کارگران سوسیالیست انگلستان، کسی مثل تونی کلیف درست مطابق آموزه ها و تعالیم حزبی کار می کند، اما کالینیکوس در همان حزب برای خودش استقلالی نسبی قائل است. من همیشه این را به عنوان یکی از ارزش های زندگی در نظر داشته ام که ما به فعالیت های اجتماعی و سیاسی می پردازیم اما هرگز نباید استقلال فکریمان را از دست بدهیم.

کالینیکوس همچنین فیلسوفی است که با دیگر فیلسوفان تعامل دارد و با آثار آن ها دیالوگ برقرار می کند. با توجه به این ویژگی ها بود که من به سراغ «مارکسیسم و فلسفه» و «درآمدی تاریخی بر نظریه اجتماعی» رفتم و چاپ اول این دو کتاب هم تقریبا همزمان منتشر شد.

در میان آثار کالینیکوس «مارکسیسم و فلسفه» جزو آثار اولیه او به شمار می رود، این طور نیست؟

بله، این کتاب از کارهای متقدم کالینیکوس است و خودش گفته که «مارکسیسم و فلسفه» را با کتاب مشهور «ساختن تاریخ» که به فارسی ترجمه شده، تکامل بخشیدم. همان طور که اشاره کردم کالینیکوس در هیچ یک از آثارش فقط برای اندیشه ورزی به سراغ نظریه نمی رود و به عبارتی نظریه به ماهو نظریه برایش اهمیتی ندارد بلکه آن را برای تغییر و تحول در نظر دارد.

او نظریه را برای این می خواهد که کمک کند انسان ها در زندگی خوشبخت تر باشند و رفاه بیشتری داشته باشند و بتوانند استعدادهایشان را بپرورانند و به علایقشان برسند. کالینیکوس نظریه را به عنوان یک ساختار دانشگاهی که بتواند از قِبلش درآمد کسب کند و با این ساختارها خودنمایی کند نمی خواهد.

یکی از دیگر ویژگی های کالینیکوس توجهی است که او به اقتصاد سیاسی دارد و انگار به بینان های تفکر مارکسی رجوع می کند. این ویژگی کالینیکوس چقدر در آثار او مشهود است؟

اقتصاد سیاسی ذات پروزه مارکس است. نمی توان کار مارکس را به دو شاخه تقسیم کرد ولی واقعیت قضیه این است که اوج کار مارکس «کاپیتال» است. مارکس از نقطه ای آغاز می کند و در انتها و در زمان پختگی اش به کاپیتال می رسد. اساس کار مارکس مبتنی بر شیوه تولید است و از نظر او اقتصاد سیاسی شالوده و زیرساخت جامعه است. اقتصاد سیاسی نیز در برابر تدبیر منزل مطرح است.

در دوران فئودالیسم اقتصاد به تدبیر منزل محدود می شد در حالی که اصطلاح اقتصادی سیاسی به این معناست که حالا ما با یک اقتصاد کلی و عمومی رو به روییم که سراسر جامعه را در بر می گیرد.

کار مارکس هم به اقتصاد کلی، یعنی به شیوه تولید و روابط تولید و نیروهای تولید، مربوط است. در این میان دور شدن برخی جریان های چپ از اقتصاد سیاسی تاریخچه ای دارد که در طول زمان، مارکسیسم را به یک رشته دانشگاهی تبدیل می کند و به مارکسیسم فلسفی می انجامد. مارکسیسم فلسفی جریانی است که خودش را فقط در دانشگاه ها محدود می کند و از سیاست به طور کامل کنار می کشد.

سیر تحولات مارکسیسم فراز و نشیب های مختلفی داشته و با شکست بزرگ انقلاب در اروپا بعد از انقلاب اکتبر گرایش هایی سر برآوردند که اساس کمتر سیاسی اند و کمتر به اقتصاد سیاسی گرایش دارند و بیشتر به جنبه های فرهنگی توجه می کنند. نقطه اوج این گرایش، مارکسیسم غربی است که طیف های مختلفی را شامل می شود و از لوکاچ فعال در احزاب- که به عنوان پدر مارکسیسم غربی شناخته می شود- تا کسانی مثل کارل کُرش و مکتب فرانکفورت ذیل این جریان طبقه بندی می شوند. مکتب فرانکفورت درواقع حاصل شکست انقلاب در اروپاست. بعد از این شکست ما دیگر با یک طبقه انقلابی که در اتحادیه های سرخ متمرکز شود و بخواهد انقلاب کند مواجه نیستیم.

در نتیجه جریان های چپ که به دنبال چاره ای برای این وضعیت بودند به قلمرو فرهنگ رو آوردند و از اقتصاد سیاسی دور شدند. حتی در کار کسی مثل آنتونیو گرامشی که در همین مارکسیسم غربی می گنجد، توجه به فرهنگ بسیار پررنگ تر دیده می شود و برای او مفهوم هژمونی به معانی هژمونی فرهنگی است، گرچه این هژمونی فرهنگی خود را اساسا در کارکردهای سیاسی دولت نشان می دهد.

 «مارکسیسم و فلسفه»؛ کتابی برای بازگشت به مارکس

این سیر را می توان ادامه داد اما به هر حال میخواهم بگویم دوری جریان ها یچپ از اقتصاد سیاسی و روی آوردن به فرهنگ تاریخچه ای دارد که باید در نظر گرفته شود و بر جدایی دو اصل جدانشدنی اندیشه مارکس استوار است و آن هم انتقادی بودن و هم انقلابی بودن تفکر مارکس است؛ اما یکی از ویژگی های مشترک این جریان های فرهنگی این است که آن ها غالبا به دانشگاه ها و محیط های آکادمیک و نظریه پردازان محدود بوده اند. در مقابل، جریان هایی هم وجود دارند که همچنان به اقتصاد سیاسی و بر بنیان ها تاکید دارند و معمولا باید آن ها را در میان احزاب چپ یافت که تکیه شان بر نوعی تفکر ارتدوکسی است و تاکیدشان بر طبقه تحول خواه است.

حالا برخی مثل کالینیکوس این طبقه تحول خواه را طبقه کارگر می دانند و برخی دیگر مثل آلتوسر این عامل تغییر را مبارزه طبقاتی می دانند. در این میان اساس کار کالینیکوس بر اقتصاد سیاسی است و به اعتقاد من، از عهده این کار هم خیلی خوب برآمده است. این اصلا به این معنا نیست که او عنصر فرهنگ را نادیده گرفته است. چنانچه در هر دو کتابی که من از او ترجمه کرده ام می بینیم که او عنصر فرهنگ را هم در نظر دارد. خود او توضیح می دهد در دوره ای که جامعه شناسی را به نظریه اجتماعی تبدیل کردند، او از جمله کسانی بوده که به تجدید حیات اقتصاد سیاسی پرداخته و خودش را کسی می داند که می خواهد تفکر مارکسی را بر این بافتار قرار دهد.

کالینیکوس تحت تاثیر چه جریان ها یا چهره هایی در سنت مارکسیستی است؟

فکر می کنم او بیش از همه تحت تاثیر لویی آلتوسر بوده است. برای توضیح این تاثیرپذیری توجه به کاری که آلتوسر کرده ضروری است. در اواخر دهه شصت میلادی پروژه مکتب فرانکفورت با فلسفه آلتوسری درهم می شکند. آلتوسر اساس دو چیز را نفی می کند؛ نخست اومانیسم مارکسیستی و سپس دیالتکتیک هگلی. آلتوسر معتقد است اومانیسم مارکسیستی از بازمانده های ذهن جوانی است که هنوز پالایش نیافته و از زواید فلسفه ایده آلیستی پاک نشده است. او استدلال می کند انسان ذاتی ندارد که بخواهد از آن بیگانه شود یا به عبارتی خودی وجود ندارد که از خود بیگانه شود.

به اعتقاد او، این باور برآمده از ساختاری ایده آلیستی و بازمانده میراث هگل است. به عبارتی، به اعتقاد آلتوسر، این باور که ایده ای وجود دارد که وقتی شکل عینی پیدا کند از خودش بیگانه می شود یا وقتی ذهن تجسد عینی پیدا کند از خودش بیگانه می شود، اصلا مارکسیستی نیست. او دیالکتیک هگل را هم باطل اعلام می کند و می گوید دیالکتیک هم مارکسی نیست. آلتوسر نقل قولی از «ایدئولوژی نظام آلمانی» می آورد و می گوید ما تنها یک علم را به رسمیت می شناسیم و آن هم تاریخ است.

بعد این قضیه را پیش می کشد که هیچ عامل یا کنشگر جمعی در تاریخ وجود ندارد و به عبارتی سوژه ای وجود ندارد بلکه آنچه در تاریخ عمل می کند، مبارزه طبقاتی است. یعنی قهرمان تاریخ مبارزه طبقاتی است، نه طبقه کارگر به ماهو طبقه کارگر. البته طبقه کارگر می تواند در این مبارزه طبقاتی عاملی برای پیشبرد تاریخ باشد.

با در نظر داشتن این موارد می توان گفت کالینیکوس در میان چهره های چپ بیش از همه تحت تاثیر آلتوسر بوده است. حالا چرا آلتوسر؟ به خاطر این که آلتوسر درست در مقابل مارکسیسم فرهنگی قرار می گیرد. مارکسیسم فرهنگی بیش از هر چیزی با مارکس جوان سر و کار دارد؛ یعنی با مارکس «دست نوشته های اقتصادی و فلسفی ۱۸۴۴»، مارکس منعطفی که مخالف از خود بیگانگی است و حتی مارکس شاعری که به دنیا شاعرانه نگاه می کند. غافل از آن که بعدتر ما با مارکسِ پیرِ «کاپیتال» مواجهیم که فقط به ساختارهای اقتصادی محض فکر می کند و معتقد است که با دگرگونی ساختارهای اقتصادی ساختارهای فرهنگی هم دگرگون می شود.

آلتوسر فکر می کند یک شکاف معرفت شناختی بین مارکس «دست نوشته ها» و مارکس «کاپیتال» وجود دارد. او معتقد است مارکس کمال یافته و مارکسی را که مارکسیست است باید در کاپیتال جست و جو کرد. در نتیجه اگر آلتوسر به همراه بالیبار کتاب «Reading Capital» را می نویسد درواقع می خواهد خوانش جدیدی از «کاپیتال» داشته باشد و در کتاب «برای مارکس» نیز می خواهد این را ثابت کند که مارکس در برابر تمام جریان های مارکسیسم فرهنگی و کسانی که می خواهند مارکسیسم را فقط در دانشگاه و محافل دانشگاهی محدود کنند قرار دارد.

حتی از این فراتر، کسی مثل لوچو کولتی معتقد بود که می توان مارکسیسم را جدا از زمینه اقتصاد سیاسی و حتی جدا از سیاست در نظر گرفت و درواقع می خواست مارکسیسم را به عنوان یک روش به کار ببرد. چنانچه کارل کرش هم مارکسیسم را نوعی روش کشفی می دانست.

می خواهم بگویم آلتوسر در مقابل تمام این برداشت ها قرار دارد و در دهه های شصت و هفتاد جنبه ای فراگیر در اروپا پیدا می کند. این را هم در نظر داشته باشیم که دهه شصت دهه تاثیر بسیار سنگین مائو تسه تونگ هم هست و او در مقابل ارتدوکس بودن حزب کمونیست شوروی قرار می گیرد. مائو بر انقلاب فرهنگی تکیه می کند و به پیروی از لنین و حتی خیلی غلیظ تر از او بر امر سیاسی تاکید دارد و معتقد است آدم ها باید سوسیالیست بار بیایند و بر انگیزه های معنوی انگشت می گذارد.

همان زمان مائو دو، سه کار فلسفی مثلا درباره عمل، و درباره تضاد هم منتشر می کند. این ها در یک دوره ای در اروپا و خاصه فرانسه مطرح شدند و در کل مائو بر محافل روشنفکری چپ رادیکال تاثیرگذار بود و انقلاب فرهنگی اش با استقبال فراوان مواجه شد. حتی در بین فیلمسازان می بینیم که کسی مثل ژان لوک گدار گرایش عمیقی به مائو دارد. خود آلتوسر هم از کسانی بود که مائو را خوانده بود و خیلی جاها می توان تاثیر او را در کارهایش دید. پس در کنار آن کسانی که به عنصر فرهنگ  اهمیت می دهند باید مائو را هم درنظر گرفت که به امر سیاسی تکیه می کرد.

«مارکسیسم و فلسفه»؛ کتابی برای بازگشت به مارکس

مهم ترین ویژگی ای که «مارکسیسم و فلسفه» را از دیگر کتاب های مشابه متمایز می کند، چیست؟

برجسته ترین ویژگی این کتاب که شاید درنظر هر مارکسیستی عجیب هم بیاید، این است که کالینیکوس مارکسیسم را بر اساس نوعی فلسفه متمایز معنا می کند و می خواهد دست به تجربه ای جدید بزند و به واسطه فلسفه تحلیلی به سراغ مارکسیسم برود. یعنی چیزی که کسی تا آن زمان به سراغش نرفته بود.

اساس فلسفه تحلیلی بر این است که هر پدیده ای را به عناصر ساده اش فرو می کاهد. وقتی قرار است پدیده ای را در جمله به عناصر ساده فروبکاهیم بلافاصله با مسئله زبان و معنا سر و کار خواهیم داشت. همان چیزی که بعدها پوزیتویست های منطقی بر آن تاکید می کردند و می گفتند باید ببینیم که آیا یک جمله اعتبار دارد و تحقیر پذیر است یا نه. مثلا می گفتند بسیاری از گزاره های اخلاقی نه درستند و نه غلط بلکه پرت و یاوه اند.

آن ها معتقد بودند که می توانیم به واسطه تجزیه گزاره ها به پایه هایشان، آن ها را تجزیه و تحلیل کنیم و نشان دهیم که آیا مبهم گویی های فلان فیلسوف اصلا معنایی دارد یا نه. کاری که کالینیکوس هم به تبعیت از آلتوسر انجام می دهد همین است. کار آلتوسر هم مبتنی بر نوعی تحلیل بود و آن قدر کار تحلیلی اش گسترده شد که به گرایشی در مارکسیسم به نام مارکسیسم تحلیلی منجر شد. گزارش کالینیکوس به این نوع فلسفه تحلیلی است و اساسش مبتنی بر این است که پیوندی میان مارکسیسم با فلسفه ای که در بریتانیا بیشترین هوادار را دارد برقرار کند.

با توجه به مواضع مارکس درباره فلسفه در آثار مختلفش و از جمله در تز یازدهم «تزهای فویرباخ»، به طور کلی چه نسبتی می توان میان فلسفه و تفکر مارکسی برقرار کرد؟

کالینیکوس در همان ابتدای کتاب نقل قولی از مارکس می آورد و می نویسد: «مارکس و انگلس در ایدئولوژی آلمانی حتی از این هم بی تعارف تر بودند. فلسفه و مطالعه جهان واقعی همان نسبتی را با یکدیگر دارند که استمناء و عشق جنسی.» استمناء چیزی است که در ذهن می گذرد اما عشق دو جنس به یکدیگر و تحقق آن امری کاملا مادی است که در ذهن رخ نمی دهد، امری کاملا عینی است. کار مارکس روشن است. او قصد فلسفه روزی نداشت و به دنبال دستگاهی متافیزیکی نبود. متافیزیکی به معنای امر استعلایی که از مور درون مانا و درون ذاتی فراتر می رود و کلیت هایی را به یک مقوله می بخشد که کلیت بردار نیست.

مارکس معتقد نبود که مارکسیسم و ماتریالیسم تاریخی در زمینه ذهن و جامعه به طور یکسان عمل می کند و همه این ها را در بر می گیرد. مارکس حتی صراحتا می گفت راه حل ها یا مباحثی که مطرح می کنم همه شمول نیست و برای تمام جوامع نسخه ای یکسان نمی نویسد. به اعتقاد من مارکس مراقب بود که از تفکرش یک فلسفه متافیزیکی بیرون نیاید.

در این جا دو نکته حیاتی وجود دارد.

یکی این که بی تردید مارکسیسم دیالکتیکی است و از دیالکتیک هگل بهره برده و این دیالکتیک را در همه جا به کار بسته است. چنان که خود مارکس می گوید اگر فرصت کنم درباره دیالکتیک چند صفحه ای خواهم نوشت که البته این فرصت را پیدا نمی کند ولی نشان می دهد دیالکتیک هگل را ارج می نهد. دیگر این که مارکسیسم بی شک ماتریالیستی هم هست. یعنی همه چیز را به بُن و پایه مادی اش بر می گرداند. تفکر مارکس دوآلیستی هم نیست که هم امر معنوی را درست بداند و هم امر مادی را.

مارکس برای ذهن بشری هم به دنبال مبناها و شالوده های مادی بیولوژیکش می گردد. بنابراین مارکسیسم هم ماتریالیستی است و هم دیالکتیکی ولی مطلقا در یک ساختار بسته سیستماتیک به اسم ماتریالیسم دیالکتیک جا نمی گیرد. به هر حال ما یادمان نرود که این ترم را پلخانف ساخت و خیلی فرق می کند که تفکر شما هم ماتریالیستی باشد و هم دیالکتیکی، اما در چارچوب ماتریالیسم دیالکتیک نگنجد.

ماتریالیسم ماکس چنان که در یازده تز فویرباخ هم شرح می دهد، ماتریالیسم عملی است. مارکس می گوید من نه با ابژه یا شیء بلکه با ابژه در ارتباط با انسان سر و کار دارم. مارکس تفکر به شدت همتافته ای دارد که نمی توان از آن یک تفکر مکانیکی بیرون کشید. تز یازدهم می گوید فیلسوفان هم یک به نحوی جهان را تفسیر یا تعبیر کرده اند اما حاق مطلب در تغییر آن است. حالا ممکن است از این تز این برداشت غلط صورت گیرد که نیازی به فلسفه یا تعبیر جهان وجود ندارد، اما تز یازدهم به این معنا نیست که فیلسوفان نباید تعبیر کنند و فقط باید تغییر بدهند.

من در جهان هیچ مفسری بالاتر از مارکس نمی شناسم. کسی که کاپیتال می نویسد برای این که قانون ارزش و استثمار و ارزش اضافه را توضیح دهد، درواقع در حال توضیح جهان است. ولی این نکته مهم است که آیا ما دنیا را فقط محل اندیشه و اندیشه ورزیدن می بینیم، یا اندیشه ورزی را برای تغییر دادن می خواهیم. در آن صورت دیگر ذهن و عین از هم جدا نیست و یک پیوند دیالکتیکی بین اندیشه و عمل برقرار است؛ همان چیزی که خود مارکس به درستی نام پراکسیس، یعنی همتافتگی جدایی ناپذیر نظر و عمل، بر آن می گذارد. پس تناقضی در کار نیست. اساس کار مارکس این بود که دنیا را برای تغییر توضیح می دهد.


منبع: برترینها

آموزش آموزه‌های اخلاقی شاهنامه

یاسر موحدفرد در حالی این خبر را اعلام می‌کند که نسل جوان به دلایل مختلف از مطالعه مستقیم آثار کهن و گنجینه تاریخ ادبیات فاصله گرفته است و شاید بتوان با هنرهایی همچون نقالی و پرده خوانی در فرصت‌های مختلف بخشی از این گنج گرانبها را به آنها انتقال داد و فردوسی در اندیشه آنها زنده شود. راه اندازی و فعالیت متمرکز کانون نقالی و پرده خوانی را باید در کنار ثبت جهانی آن در یونسکو به فال نیک گرفت، در تاین رابطه دبیر کل بنیاد فردوسی گفت: این کار با هدف ترویج فرهنگ نقالی و پرده خوانی، آموزش آموزه‌های اخلاقی شاهنامه بر اساس سند ثبت جهانی هنر نقالی در یونسکو به عنوان نیای نمایش ایرانی البته با همکاری خانه تاتر، مرکز هنرهای نمایشی، سازمان میراث فرهنگی و بنیاد فردوسی شکل گرفته است.

 

موحدفرد در ادامه یادآور شد: بر پایه ثبت جهانی هنر نقالی در یونسکو، کانون نقالی، پرده‌خوانی و شاهنامه‌خوانی بنیاد فردوسی در شامگاه ۱۶ شهریورماه ۱۳۹۶ با حضور نقالان برجسته ایران راه‌اندازی شد. این هنر حیطه‌های مختلفی دارد ازجمله شاهنامه‌خوانی، حماسه خوانی، منقبت خوانی ( نقل مذهبی ) و پرده‌خوانی. وی ارتباط هنر نقالی با دنیای جوان امروز را این‌طور توضیح داد: هنر قصه‌گویی بسیار ارجمند است و در کنار آن بدست آوردن آموزه‌های اخلاقی و پند و اندرز بسیار حائز اهمیت است. ایران شاعران و ادیبان بزرگی چون فردوسی، سعدی و مولوی داشته است که هر کدام داستانهای زیبایی در قالب نثر به یادگار گذاشته اند و با کمک نقال و نیز به روز شدن و استفاده از فن آوری‌های مختلف در عرصه نمایش می‌توان آنها را به نسل امروز انتقال داد.

 

دبیرکل بنیاد فردوسی همچنین گفت: بنیاد فردوسی کارهای پژوهشی بزرگی در دست اقدام دارد و به غیر از چند کتابی که توسط این بنیاد در زمینه مجموعه مقاله‌های فردوسی شناسانه منتشر شده است، مجموعه مقاله‌های دیگری نیز آماده چاپ است و یا طرح‌هایی داریم مانند دانشنامه شاهنامه فردوسی و یا دانشنامه فرهنگ پهلوانی که در صورت فراهم شدن اعتبارات لازم می‌تواند تحولی در این عرصه ایجاد کند.


منبع: بهارنیوز

وزیر ارشاد با شفیعی کدکنی دیدار کرد

به گزارش ایسنا، دکتر سیدعباس صالحی به همراه دکتر محمد جعفر یاحقی، استاد دانشگاه فردوسی و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی، سیدسعید سرابی، مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی و دست‌اندرکاران دبیرخانه پایتخت فرهنگی جهان اسلام با دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی دیدار کردند.در این دیدار وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از استاد شفیعی کدکنی به عنوان یک چهره ماندگار و تاثیر گذار بین‌المللی یاد کرد که تالیفات و تحقیقات گسترده‌ای در حوزه زبان و ادب فارسی دارد.سیدعباس صالحی در ادامه، مفاخر علم و ادب و فرهنگ ایران‌زمین را سرمایه‌های این مرز و بوم دانست و از خراسان به عنوان مهد فرهنگ ایران یاد کرد که بزرگانی را چه در گذشته و چه در عصر حاضر در خود پرورانده است.
سیدسعید سرابی مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی نیز ضمن ابراز خرسندی از فرصت پیش‌آمده، دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی را به عنوان یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های علمی و ادبی قرن حاضر و افتخار خراسان و ایران برشمرد.وی در ادامه این جلسه گزارشی از  رویداد فرهنگی مشهد پایتخت فرهنگی جهان اسلام در سال ۲۰۱۷ ارائه کرد و این موضوع را فرصتی برای برنامه‌ریزی‌های زیربنایی و توسعه فرهنگی مشهد مقدس دانست.سرابی شرح کوتاهی هم از مراسم بزرگداشت دکتر محمدجعفر یاحقی در مشهد ارائه کرد.همچنین در این دیدار دکتر محمدجعفر یاحقی به نقش و جایگاه دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در ادبیات معاصر ایران عنوان اشاره کرد و افزود: ما باید قدر مفاخر خود به ویژه مفاخر معاصر را بدانیم و فرهنگ و هنر این مرز و بوم را به اندیشه‌ها و دغدغه‌های آنان پیوند دهیم.

در پایان این جلسه دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی ضمن نقل خاطراتی از حضور خود در مشهد و کسب علم در محضر استادان برجسته حوزه و دانشگاه در مشهد مقدس، بیان کرد: ما باید به شخصیت‌هایی که عمر خود را در راه فرهنگ و ادب این مرز و بوم صرف کرده‌اند ادای دین کنیم آن هم با ثبت آثار و تالیفات آن‌ها.وی در این جلسه به نقل خاطراتی از جلسات درس استادان حوزه در مشهد خصوصا ویژگی‌های درس ادیب نیشابوری و شیخ سیف‌الله رییسی پرداخت و در ادامه به نقش موثر دکتر علی‌اکبر فیاض در تاسیس دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی اشاره کرد و گفت: تاکنون حق مطلب برای این استاد فقید ادا نشده است و ضرورت دارد که در این باره کارهایی انجام شود.شفیعی کدکنی در ادامه به شاعر فقید مشهدی دکتر محمود فرخی خراسانی اشاره و بیان کرد: ای کاش فرصتی فراهم شود تا منزل مسکونی این شاعر معاصر خراسانی و مشهدی خریداری و به موزه تبدیل شود.
او در ادامه گفت: شخصیت‌های برجسته علمی و مذهبی بسیاری در خراسان و مشهد وجود دارند که در حوزه علم و کتابت کم‌نظیر بوده‌اند، اما متاسفانه شناخته‌شده نیستند. این شخصیت‌ها باید شناسایی و به مردم معرفی شوند و آثار مکتوب و شفاهی آنان چاپ و ثبت شود.شفیعی کدکنی در پایان به موضوع پاسداشت زبان فارسی اشاره کرد و گفت: غنای این زبان آن‌قدر زیاد هست که نمی‌توان دورنمایی برای آن در نظر گرفت. ما باید قدر این زبان را بدانیم. زبانی که در برخی کشورهای همسایه تبلیغ می‌شود دو یا سه نسل دیگر دوام نخواهد داشت چرا که آن‌ها نام‌آورانی مثل حافظ و سعدی و فردوسی و مولانا ندارند و به‌زودی از هم می‌پاشند.در پایان این دیدار وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نشان مشهد پایتخت فرهنگی جهان اسلام در سال ۲۰۱۷ را به دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی اعطا کرد.


منبع: بهارنیوز

زوج‌ مالزیایی و میهمان‌نوازی ایرانیان

به گزارش ایرنا، میهمان نوازی ایرانیان در یکی از گام های سفر ‘الفیشاهرین ذکریا’ ۳۱ ساله و ‘دانیا لطیف’ ۳۰ ساله روز پنجشنبه در تارنمای روزنامه ‘نیو استریت تایمز’ به همراه عکسی از جاده استان آذربایجان شرقی در مسیر حرکت آنها به ترکیه بازتاب یافت.این دو زوج مالزیایی که در این سفر پرمخاطره به ۲۴ کشور جهان تلخی و شیرینی ارزشمند زیادی را تجربه کرده اند در خصوص تجربه خود در ایران نیز اعلام کردند: مردانی با یک خودرو ما را دنبال کردند. هنگامی که به ما نزدیک و متوجه شدند که مالزیایی هستیم، خواستند که با ما عکس بگیرند. در بخشی از گزارش سفر این زوج مالزیایی به ایران آمده است: ایرانیان نوشیدنی هایی به ما دادند. آنها با دعوت ما به یک مراسم جشن تولد، بخشی از فرهنگ میهمان نوازی و بخشندگی ایرانیان را به نمایش گذاشتند.این دو زوج مالزیایی در سفر ۱۴۶ روزه خود از برخی نقاط بسیار خطرناک جهان عبور کردند که بسیاری از موتورسوران خواستار تجربه آن هستند.

این دو در این سفر در چند کشور بسیاری از شب ها را کنار خیابان و در جایگاه های پمپ بنزین به صبح آورده اند و به رغم محدودیت مالی سفر پرخاطره ای را برای خود رقم زدند. این زوج مالزیایی، سفر خود را با هدف رسیدن به انگلستان در تاریخ ۳۱ آگوست (نهم شهریور) همزمان با شصتمین سال استقلال کشورشان از انگلیس در سال ۱۹۵۷ آغاز کردند. آنها که مراسم ازدواج خود را روز ۳۰ ماه مارس سال جاری (۱۰ فروردین) بسیار ساده در ایالت سلانگور برگزار کردند، مدت کوتاهی پس از آن راهی سفری شدند که ۱۴۶ روز از روزهای نخستین زندگی آنها را ثبت کرد.
علاوه بر ایران، کشورهای تایلند، پاکستان، هند، و بخش هایی از اروپا از جمله نقاطی بود که این زوج مالزیایی از آنجا عبور کردند. ‘دانیا لطیف’ گفت به رغم حفظ حجاب خود در طول سفر، اسلام هراسی را در کشورهایی که از آن دیدن کرده تجربه نکرده است.


منبع: بهارنیوز

"زندگی بدون زندگی" آماده نمایش شد

با پایان تدوین و مراحل فنی فیلم «زندگی بدون زندگی» ساخته کاوه معین فر، این فیلم آماده نمایش شد.

به گزارش عصر ایران، فیلم «زندگی بدون زندگی» به نویسندگی و کارگردانی کاوه معین فر و تهیه کنندگی جعفر محمدی با پایان تدوین و مراحل فنی آماده نمایش شد. این فیلم که با نام «۶ ماه زندگی» مجوز ساخت گرفته، قرار است با نام جدید «زندگی بدون زندگی» نمایش و عرضه شود.

پروژه این فیلم بهمن ماه سال گذشته در تهران آغاز شده بود و با فیلمبرداری سکانس های پایانی در شهرستان مریوان کردستان به پایان رسید.

در خلاصه داستان این فیلم آمده است: «ساتیار مدرس موسیقی است و پدرش به سرطان مبتلا شده و در میانه مرگ و موسیقی، این زندگی است که جریان می یابد…»

معین فر پیش از این به عنوان دستیار کارگردان با فیلمسازان و پروژه های متعددی همکاری کرده است که برخی از آنها در جشنواره های بین المللی مانند کن و ونیز حضور داشته اند. جعفر محمدی، روزنامه نگار و سردبیر سایت «عصرایران» نیز، تهیه کننده و کارگردان فیلم «انتهای خیابان پاستور» است که هم اکنون در گروه سینمای هنر و تجربه در حال اکران است.

عوامل این فیلم عبارتند از: نویسنده و کارگردان: کاوه معین فر، تهیه کننده: جعفر محمدی، مدیر فیلمبرداری: آرش ساسانی، مدیرصدابرداری: محمد صالحی، آهنگساز: نیما عظیمی نژاد، طراح صحنه: سعید هنرمند، طراح گریم: مینا اصلانی، طراح لباس: بنفشه جهانگیری، تدوین: امیر تقدیری، طراحی و ترکیب صدا: حسن مهدوی،  جلوه های ویژه کامپیوتری: وحید قطبی زاده، مدیر تولید: امیر حقیقی/ سعید پاکار، لابراتوار دیجیتال: شرکت پیشگامان سینمای آریا دستیار اول کارگردان و برنامه ریز: علی نصیر، دستیار اول فیلمبردار: سید مهدی حسینی، مجری اول گریم: افشین اصلانی، دستیار کارگردان: امیر مهدی صادقی، گروه فیلمبرداری: فرهاد شکری،آرش میرزاخانی،حسین شباهنگ،علی یزدانی،مهدی اسدی، گروه صدابرداری: اسفندیار سلطانزاده،میلاد ملکی، گروه صحنه: سعید رحیمی، اصغر امامی، دستیار تدوین: مانا نجاران، عکاس: پوریا نوری، تدارکات: بلال محرابی، امور مالی: حدیث ماکیانی، هماهنگی: مسعود طاهری، حمید حقیقی، مشاور رسانه ای: رضامیرمحرابی، بازیگران: عباس عطایی، امیر وزّان، مرجان صادقی، حامد اردلان، آناهیتا ایزدی پارسا، علیرضا پیام یار، اصغر بیات، رامبد خانلری، محدثه محمدزاده، سینا نیکوکار، حسام الدین باتمانی، فریاد قربانی، مهرداد خدیر، حمیدرضا غریب، حسین اسماعیلی، هادی اردلان، محمد مهدی رحیمی، علی کرمی، شاهین امیریفر و گروه رقص کردی دوازده سواره مریوان.


منبع: عصرایران

دعوت بهرام رادان از مردم برای تجدید خاطره با سینما (فیلم)

صفحه اول روزنامه های امروز (عکس) یک گالری ساعت متفاوت! تصادف دیگری در سلفچگان ۵ کشته بر جای گذاشت آدم ربایی منجر به قتل در رباط کریم/ متهم به قتل اعتراف کرد ۶۰۰ مدرسه کانکسی خوزستان جمع‌آوری می‌شوند حمید لطف‌اللهیان بار دیگر شهردار اردبیل شد وزارت خارجه: ادعاهای رژیم صهیونیستی درباره ارتباط ایران با انفجار آرژانتین کذب است دیدار نماینده سازمان ملل در تهران با امیرعبداللهیان دبیرکل سازمان ملل: آواره شدن حدود یک‌سوم از جمعیت روهینجا در میانمار یک پاکسازی قومی محسوب می‌شود آمریکا: هنوز نمی‌دانم ایران به برجام پایبند است یا خیر

درنگی بر پیشنهاد حذف یارانه نقدی: کسی شجاعتش را دارد؟!  (۴۴ نظر)

پایان “پایداری”  (۱۹ نظر)

حمایت چین از رفتار دولت میانمار در قبال مسلمانان روهینگیا  (۱۸ نظر)

تصمیم نهایی ترامپ درباره “روح سرگردان” برجام  (۱۴ نظر)

۲۳ % از جمعیت کشور از اختلالات روانی رنج می برند  (۱۲ نظر)

۱۱ کشته و ۲۸ زخمی در سقوط اتوبوس در جاده آبعلی تهران (+فیلم)  (۱۱ نظر)

برای سه عکس ماندگار که در یادها می ماند…  (۱۰ نظر)

آقای ظریف! ویزا می‌خواستم  (۱۰ نظر)


منبع: عصرایران

موسیقی؛ هنری صلح جو و صلح آفرین

به گزارش ایسنا، حسین علیزاده نوازنده چیره دست‌تار در مراسم اختتامیه «کهن آواهای تنبور» که همزمان با افتتاح «خانه تنبور» برگزار شد،بیان کرد: امروز شاهد یکی از بهترین اتفاقات در عرصه موسیقی کشور هستیم.او با بیان اینکه عاشق موسیقی کردی هستم، گفت: استاد شهرام ناظری و استاد کیهان کلهر از بزرگان موسیقی این خطه هستند. این هنرمند همچنین با انتقاد از خطاب کردن بزرگان موسیقی با عناوین غیرایرانی همچون شوالیه، اظهار کرد: استاد شهرام ناظری نیاز به عنوان شوالیه ندارد و  این عناوین به او ارزش نمی‌دهد، استاد ناظری در قلب مردم جا دارد و قلب ما برای او می‌تپد.
در این مراسم که با حضور هنرمندانی همچون شهرام ناظری، کیهان کلهر، حسین علیزاده، محمدرضا درویشی، علی اکبرشکارچی و علی اکبر مرادی، همزمان با افتتاح خانه تنبور، شب گذشته(۲۱ شهریور) برگزار شد، علی شبستری مدیر اجرایی جشنواره گفت: در این جشنواره ۷۰ نوازنده تنبور و مقام خوان حضور داشتند که در دو بخش گروه نوازی(۱۳ گروه) و تک نوازی و مقام خوانی با هم به رقابت پرداختند.او با اشاره به قدمت پنج هزار ساله ساز تنبور، گفت: انتقال موسیقی سنتی به عنوان یک میراث به آیندگان از اهداف برپایی این جشنواره بود که به همت خانه تنبور و اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان و شهرستان دالاهو برگزار شد.
موسیقی هنری صلح جو و صلح آفرین
در ادامه یوسف شاه حسینی معاون سیاسی امنیتی استانداری کرمانشاه با بیان اینکه موسیقی هنری صلح جو و صلح آفرین است، افزود: صلح درونی و صلح بیرونی از آموخته‌هایی است که باید از موسیقی یاد بگیریم.  موسیقی اصیل ما ریشه در معنویت دارد و علت اقبال مردم به این نوع موسیقی نیز به همین دلیل است. باید قدر این نوع موسیقی(موسیقی اصیل) را بدانیم و از آن حمایت کنیم تا در رقابت با انواع دیگر موسیقی که امروزه رواج یافته، گزندی به آن نرسد. علی اکبر مرادی از نوازندگان چیره‌دست تنبور و متولی احداث خانه تنبور نیز و با ابراز خوشحالی از حضور بزرگان موسیقی در این مراسم، اظهار کرد: امروز روز خوبی برای من است، اما ای کاش همسرم زنده بود و پسرانم نیز امروز اینجا بودند.
او با بیان اینکه خانه تنبور مرکزی برای هنر است، افزود: این مرکز متعلق به همه تنبورنوازان است. دوست خوبم بهروز بیات برای ساخت خانه تنبور زحمات زیادی کشید که جا دارد از او و همه مسئولانی که کمک کردند مشکلات فرار روی ساخت این مرکز رفع شود، تقدیر کنم.محمدرضا درویشی نیز یکی دیگر از سخنرانان این مراسم با بیان اینکه بسیار خوشحالم که این جمعیت مشتاق را می‌بینم که برای موسیقی اینجا دور هم جمع شده‌اند، گفت: آقای مرادی خانه تنبور را با مایه گذاشتن از جان و مال شخصی خود و بدون کمک هیچ نهادی ساخت.
عده‌ای از ساخت خانه تنبور ممانعت می‌کردند
او با بیان اینکه متاسفانه در سال‌های گذشته عده‌ای از ساخت این مرکز خانه تنبور ممانعت می‌کردند، افزود: اینجا یک مرکز فرهنگی برای ساز تنبور است و امیدوارم جوانان تنبورنواز از سراسر ایران برای آموزش به این مکان بیایند و مقام‌های اصیل تنبور در این خانه به نسل جوان انتقال پیدا کند.درویشی همچنین با بیان اینکه امروز تنبور به یک ساز ملی تبدیل شده و سازی منحصر به منطقه کردنشین نیست، گفت: تنبور ساز باستانی ایران است.در بخش بعدی این مراسم شهرام ناظری در سخنانی گفت: مایه سعادت من است که در این روز مبارک به همراه دیگر اساتید موسیقی اینجا هستم.
وی با ابراز خرسندی از ساخت خانه تنبور، بیان کرد: علی اکبر مرادی که از دوستان قدیمی من است و به همراه دیگر دوستان و خصوصا مهندس بهروز بیات تلاش زیادی برای ساخت خانه تنبور داشتند که از همه‌ی آنها تقدیر می‌کنم. افرادی مخالف ساخت خانه تنبور بودند و حتی خواستند این مکان را تخریب کنند که امروز روسیاه هستند.ناظری پس از سخنانش بصورت زنده قطعه‌ای از اشعار مولانه و همچنین یک قطعه کردی را برای حاضرین خواند که مورد تشویق دوستداران موسیقی قرار گرفت.در ادامه نیز کیهان کلهر نوازنده برجسته کمانچه در سخنان کوتاهی از حضور در این مراسم ابراز خرسندی کرد.در مراسم اختتامیه جشنواره کهن آواهای تنبور، استاد پرتو شاعر کرمانشاهی چند بیتی از سروده‌هایش را برای حاضرین خواند و چند گروه موسیقی نیز اجرا کردند.بخش پایانی این برنامه نیز تقدیر از برگزیدگان جشنواره در بخش‌های مختلف بود و برگزیدگان لوح تقدیر خود را از دستان بزرگان موسیقی کشور گرفتند.


منبع: بهارنیوز

نامزدهای نهایی«من بوکر»معرفی شدند

به گزارش ایسنا، «گاردین» نوشت: نویسندگان نام‌آشنایی چون «آلی اسمیت»، «پل آستر» و «جورج ساندرز» به فهرست نامزدهای نهایی «من بوکر» ۲۰۱۷ راه پیدا کردند.«سباستین بری»، «زادی اسمیت»، «آرونداتی روی» و «کلسون وایت‌هد» ـ برنده «پولیتزر» ۲۰۱۷ ـ هم از چهره‌های برجسته‌ای هستند که موفق نشدند به این مرحله راه پیدا کنند.امسال سومین دوره‌ای است که نویسندگان آمریکایی شانس شرکت در رقابت ادبی «بوکر» را پیدا کردند و حضور پررنگی نسبت به نویسندگان برجسته انگلیسی از خود نشان دادند.در این فهرست نام «پل آستر» و «جورج ساندرز» که از مشهورترین نویسندگان آمریکایی هستند، بیش از دیگر نویسنده‌ها خودنمایی می‌کند. «آستر» با کتاب «۴۳۲۱» و «ساندرز» با رمان «لینکلن در باردو» وارد گردونه این رقابت شده‌اند.

«آلی اسمیت» که پیش‌تر سه بار به فهرست نهایی نامزدی «من بوکر» راه پیدا کرده، در این دوره با کتاب «پاییز» نامزد شده است. «فیونا مازلی» نویسنده ۲۹ ساله انگلیسی و نویسنده رمان «اِلمت» است که رودرروی این نویسنده‌های قدر قرار گرفته است.«تاریخ گرگ‌ها» نوشته «امیلی فریدلوند» و «از غرب خارج شوید» اثری از «محسن حمید» دو اثر راه‌یافته دیگر به مرحله نهایی «بوکر» ۲۰۱۷ هستند.پیش‌بینی‌ وب‌سایت «لد بروکس» نشان می‌دهد «ساندرز» برای دریافت این جایزه شانس دو به یک دارد. پس از او «حمید» و «مادلی» در رتبه دوم هستند. سایت «بوکیز» هم پیش‌بینی کرده «پل آستر» شانس پنج به یک و رقیب‌های او «فریدلوند» و «اسمیت» شانس شش به یک برای دریافت «بوکر» امسال دارند.سال گذشته «پل بیتی» به‌عنوان اولین نویسنده آمریکایی توانست جایزه «من بوکر» را با رمان «Sellout» از آن خود کند؛ این رمان تاکنون ۳۶۰ هزار نسخه چاپی فروخته است و فروش آن یک هفته پس از کسب جایزه ۶۵۸ درصد افزایش یافت.جایزه «من بوکر» که اولین‌بار در سال ۱۹۶۹ برگزار شد، جایزه‌ای است برای بهترین اثر ادبیات داستانی که به زبان انگلیسی نوشته شده است. این جایزه بیش از ۴۰ سال فقط به نویسندگان کشورهای مشترک‌المنافع، انگلیسی‌ها و ایرلندی‌ها تعلق می‌گرفت، اما از دو سال پیش با وضع قوانین متفاوت، تمام آثار نوشته‌شده به زبان انگلیسی‌ حق شرکت در آن را پیدا کرده‌اند.برنده نهایی جایزه «من بوکر» ۲۰۱۷ در تاریخ ۱۷ اکتبر (۲۵ مهر) معرفی خواهد شد.


منبع: بهارنیوز

حلیمه اولین مدل محجبه در امریکا/عکس

“حلیمه آدن” مدل امریکایی- سومالیایی ۱۹ ساله‌ای است که با حجاب اسلامی موفق شد تا مرحله نیمه نهایی دختر شایسته امریکا از ایالت مینسوتا صود کند و پس از این موفقیت او مورد توجه بسیار زیادی قرار گرفت و با شرکت مدلینگ IMG قرارداد امضا کرد. وی چندی بعد با حضور در نمایش مد “کانیه وست” در هفته مد نیویورک خبرساز شد؛ کانیه وست، رپر آمریکایی و همسر کیم کارداشیان چهره مشهور تلویزیونی است که از سال ۲۰۱۳ زیر اسم برند Yeezy برای عرضه لباسهای اسپورت با مارک آدیداس همکاری می کند.حلیمه اکنون یه مدل مشهور در امریکا است و می گوید از اینکه توانسته الهام بخش دختران جوان مسلمان باشد، خوشحال است. او می گوید هدف اصلی اش از وارد شدن به عرصه مد، انگیزه دادن به دختران جوان باحجاب و ارائه تصویری مثبت از مسلمانان در رسانه ها است.حلیمه تجربه شرکت در نمایش مد کانیه وست را مثبت توصیف می کند و می گوید “وست” هر کاری از دستش برمی آمد انجام داد تا او احساس غریبی نکند. حلیمه ماه گذشته در فشن شو لباس های “آلبرتا فرتی” و “مکس مارا” نیز شرکت کرد و تصویرش بر جلد مجلات مد مشهوری از جمله هارپر بازار و Vogue شبه جزیره عربستان  چاپ شد. او به تازگی در هفته مد نیویورک نیز شرکت کرده و توجه رسانه ها رو به خود جلب کرده است.
 



























منبع: بهارنیوز

مت دیمن و کریستن ویگ، مینیاتوری می‌شوند

هنر و تجربه به نقل از ورایتی نوشت: در این پیش‌پرده، دنیایی از انسان‌ها معرفی می‌شود که در آن آدم‌ها می‌توانند از گزینه‌ی کوچک‌سازی خودشان استفاده کنند؛ دلایلی که ممکن است افراد به چنین کاری دست بزنند، هم محیطی است و هم اقتصادی. به عنوان مثال این کار برای مدیریت و کنترل جمعیت در نظر گرفته شده است.در صحنه‌ای جیسن سودیکیس «کوچولو» به مت دیمن که هنوز در اندازه‌ی طبیعی‌اش است چنین می‌گوید: «هدف از کوچک‌سازی نجات خودتان است. ما مثل پادشاهان زندگی می‌کنیم. ما بهترین خانه‌ها را داریم و بهترین رستوران‌ها را…» در این پیش‌پرده، پل (دیمن) و همسرش آدری (ویگ) تصمیم می‌گیرند دست از زندگی‌های پراسترس‌شان بکشند و روانه‌ی یک جامعه‌ی کوچک‌سازی‌شده‌ی تازه شوند.کریستف والتس، الک بالدوین، نیل پاتریک هریس، لورا درن و بروس ویلیس از دیگر بازیگران سرشناس فیلم هستند. «کوچک‌سازی» تاکنون در جشنواره‌های ونیز و تلیوراید روی پرده رفته است و با تحسین عموم منتقدان و سینمادوستان روبه‌رو شده است.  این کمدی علمی‌خیالی توسط الکساندر پین کارگردانی شده است که شش بار نامزد جایزه اسکار شده و دو بار تندیس طلایی بهترین فیلم‌نامه‌ی اقتباسی را برنده شده است.«کوچک‌سازی» از ۲۲ دسامبر (۱ دی) در آمریکای شمالی روی پرده می‌رود.


منبع: بهارنیوز

شریفیان: به آینده نی‌انبان خوشبینم

به گزارش ایسنا، این نوازنده جنوبی و سرپرست گروه موسیقی «لیان» در نشست رونمایی از کتاب و لوح فشرده آموزش نی‌انبان که ظهر ۲۲ شهریور در موسسه توسعه هنرهای معاصر برگزار شد، در سخنانی گفت: یکی از اهداف زندگی من نی‌انبان بوده است و تلاش کردم چه در کنسرت‌هایم و چه در برنامه‌های دیگر و پژوهش‌ها به آن بپردازم. در نهایت تصمیم گرفتم به همراهی بابک شهرکی متد آموزشی نی‌انبان را تألیف و منتشر کنم.او ادامه داد: ما در کشورهای مختلف بیش از ۱۳۰ گونه نی‌انبان داریم که در این کتاب تلاش کرده‌ایم به آن‌ها بپردازیم. این اولین کتاب آموزشی این ساز است که می‌تواند مبنای خوبی باشد. ما هیچ کاری نکردیم فقط به خودمان جرأت دادیم این کار را شروع کنیم.

شریفیان اضافه کرد: این کتاب باید تدریس می‌شد اما من در بوشهر اجازه تدریس ندارم و نهادهایی که ما را دوست ندارند به من اجازه تأسیس آموزشگاه و موسسه را نمی‌دهند اما خواهیم دید این ساز علاقه‌مندان خودش را پیدا می‌کند.در ادامه محمد موسوی ناشر این کتاب بیان کرد: سازهای اقوام ما رو به فراموشی است و انتشار چنین کتاب‌هایی خوب و گام موثری در این زمینه است.
سپس بابک شهرکی ـ نوازنده ـ با اشاره به همکاری‌اش در تألیف و انتشار این کتاب با محسن شریفیان گفت: جا دارد در حوزه آموزش ساز نی‌انبان کارهای بیشتری صورت بگیرد، جا دارد از محمود جهان که برای حفظ این ساز زحمت زیادی کشیده یاد کنیم. زمانی که من و محسن شریفیان شروع به کار روی این ساز کردیم و می‌خواستیم متدهایی را در این زمینه خلق کنیم عده‌ای می‌گفتند ما خائن به موسیقی بوشهر هستیم اما خوشبختانه این موضوع در گذر زمان کمرنگ‌تر شد.او ادامه داد: کار تألیف کار مشکلی است و ما باید خودمان را جای یک شاگرد صفر کیلومتر می‌گذاشتیم و گام به گام جلو می‌رفتیم. امیدوارم تمام منتقدان به ما رجوع کنند و نقدهای خود را بگویند تا این کتاب بهتر شود.

حمیدرضا نوربخش ـ مدیر عامل خانه موسیقی ـ که در این مراسم حضور داشت نیز گفت: شریفیان یکی از چهره‌های شاخص موسیقی جنوب است که در این سال‌ها دلسوزانه در داخل و خارج از ایران برای این موسیقی تلاش می‌کند و نسبت به موسیقی بومی‌اش مسئولانه احساس تعهد می‌کند، ما نیز وظیفه داریم از او پشتیبانی کنیم.او ادامه داد: موسیقی شریفیان طرفداران زیادی دارد و طی دو سالی که من مدیر جشنواره موسیقی فجر بودم شاهد بودم برنامه‌های او یکی از بهترین برنامه‌های این جشنواره بوده است. نوربخش با تشکر از ناشر این اثر اظهار کرد: یکی از دغدغه‌های ما موضوع کپی‌رایت است که جدای از مسئولان بخش مهمی از آن به مردم برمی‌گردد و باید از هر فرصتی برای آگاهی دادن به آن‌ها استفاده کرد.در ادامه این برنامه از کتاب و لوح فشرده «آموزش نی‌انبان» رونمایی شد.سپس شریفیان بیان کرد: امیدوارم جایگاهی برای موسیقی بومی ایران در خانه موسیقی ایجاد شود و آقای نوربخش نیز به ما قول دادند که بتوانیم در این نهاد مستقل‌تر عمل کنیم.

او همچنین خبر داد:‌ گروه موسیقی لیان امشب عازم شانگهای است. ما به فستیوالی می‌رویم که به کشورهای جاده ابریشم ارتباط دارد و امیدواریم دراین جشنواره نماینده خوبی برای ایران باشیم.در ادامه مهدی افضلی ـ‌ مدیرعامل موسسه توسعه هنرهای معاصر ـ گفت: ما به عنوان مجری سیاست‌های وزارت ارشاد در عرصه هنر اگر فرصتی به دست بیاید از گروه های موسیقی سنتی و نواحی حمایت می‌کنیم. مأموریت و رسالت ما حمایت از این گروه‌هاست.او اضافه کرد: ما همکاری نزدیک و خوبی با خانه موسیقی داریم و در زمینه‌هایی مانند تأمین اجتماعی و بیمه هنرمندان با مدیرعامل آن جلسات متعددی برگزار کردیم و به دنبال رفع مشکلات آن‌ها هستیم.

در بخش پایانی این نشست نوربخش در واکنش به اظهارات خبرنگاری مبنی بر ایجاد مشکل و قطع برق و صدا در جریان برگزاری کنسرت محسن شریفیان در سالن میلاد نمایشگاه گفت: من هر وقت اتفاق این چنینی می‌افتد شخصا برای آن انگیزه و دغدغه دارم. زمانی انتظار دارم خانه موسیقی اتفاقات را رصد کند اما زمانی خود هنرمندان گزارش می‌دهند و خواستار پیگیری هستند. حالا که من در جریان این اتفاق قرار گرفتم قطعا آن را پیگیری می‌کنم.در این مراسم دختر محسن شریفیان نیز دقایقی برای حاضران نی‌انبان نواخت.


منبع: بهارنیوز

سریال‌ها پخته نیستند

این بازیگر در گفت‌وگو با ایسنا، درباره علت ضعف سریال‌های تلویزیون اظهار کرد:‌ اگر مجموعه‌ای ضعیف ساخته می‌شوند طبیعتا همه مجموعه عوامل دست به دست هم داده است که اتفاق خوبی نیفتد. بخشی مربوط به پرداخت است، بخشی از کار مربوط به کارگردانی، بخشی مربوط به بازیگری و هزار عامل دیگر. دست کم در چند ماه اخیر هیچ کدام از مجموعه‌های تلویزیونی که از شبکه‌های مختلف پخش می‌شوند چه شبکه یک، چه شبکه سه و چه شبکه پنج سیما هیچکدام از پختگی لازم برخوردار نیستند و سریال‌ها نتیجه مطلوبی نداشتند.روحانی با اشاره به سریال «پنچری» که از شبکه سه سیما به روی آنتن رفت، اظهار کرد:‌ این سریال را می‌بینم و برای من دریغ از یک لبخند. ضعف این سریال هم قطعا به عوامل بستگی دارد و علیرغم زحمتی که کشیده‌اند کار مطلوبی درنیامده است.

این بازیگر در پاسخ به این پرسش که ضعف سریال‌های تلویزیونی تا چه اندازه به نبود کارگردانان و هنرمندان مطرح در تلویزیون برمی‌گردد، اظهار کرد:‌ اگر کارگردانان و هنرمندان مطرح در تلویزیون حضور ندارند به عوامل دیگری برمی‌گردد و ارتباطی به نبود فیلمنامه ندارد. آنچه مسلم است این است که تلویزیون دچار مشکل مالی شده است و تا حد زیادی این مسئله بر روی آثار تأثیر گذاشته است. از طرفی تلویزیون دچار سلیقه‌های متنوع و متعدد شده است به این معنی که یک نفر، ‌یک سازمان، یک نهاد و یک شورا درباره مسائل تصمیم نمی‌گیرد بلکه شما با انواع و اقسام محدودیت‌ها سروکار دارید و همه این‌ها باعث شده است گرفتاری‌ها بیشتر شود. بنابراین فعلا تلویزیون کمی دچار بحران ساخت مجموعه‌های جذاب و پرمخاطب شده است.



روحانی در بخش دیگری از گفت‌وگوی خود درباره ایفای نقش در سریال پلیسی «نوار زرد» و همچنین حضور کمرنگ‌ در تلویزیون، اظهار کرد: من جوان اول نیستم که برای بازی در فیلم‌ها من را صدا کنند بلکه کاراکتر باید به سن و سال من بخورد و از طرفی پرسوناژ من در فیلمنامه موجودیت داشته باشد که این مساله کمی کار را محدود می‌کند. از طرفی تلویزیون با برخی چهره‌ها راحت‌تر است چرا که شناخته‌شده‌تر هستند. اما به جای آن مدتی است در سینما حضور دارم. علت کمرنگ بودنم در تلویزیون بیش از آنکه به من ارتباط داشته باشد به کمبود نیازی است که به سن و سال و بازی من برمی‌گردد.او با اشاره به اینکه سریال «نوار زرد» اولین کار پلیسی او در تلویزیون است، اظهار کرد: امیدوارم این سریال نزدیک به واقعیت نباشد و کارگردان یک تأثیری در دراماتیک کردن کار داشته باشد تا جذاب شود. لزوما نمایش واقعیت جذاب نیست.

وی درباره نقش خود نیز گفت: این سریال نیازمند شخصیتی مثل من بود به این معنی که کاراکتر افسر آگاهی که امیر آقایی نقش آن را ایفا می‌کند با پرونده‌هایی سروکار دارد که گذر اکثر آن‌ها به پزشکی قانونی می‌افتد. در پزشکی قانونی هم پزشکی لازم بود که در سن بالا کمی شاعرمسلک، ‌دارای شخصیت پیچیده، ‌شکست‌خورده، ‌تلخ مزاج و کمی هم شوخ طبع باشد که ایفای این نقش را برای من مناسب تشخیص دادند و من هم با کمال میل پذیرفتم.امید روحانی در پایان با اشاره به اتمام فیلمبرداری فیلم «هزارپا» به کارگردانی عبدالحسن داوودی و رضا عطاران، گفت:‌ این فیلم یک کمدی شلوغ و پر پرسوناژ با یک قصه پرپیچ و خم و جذاب است. امیدوارم این کمدی دربیاید.


منبع: بهارنیوز

ثبت جهانی ۴۲ اثر از ایران

فرهاد نظری در گفت وگو با  ایرنا در رشت افزود: این آثار شامل ۲۲ اثر تاریخی و طبیعی، ۱۱ اثر معنوی و ۹ اثر در حافظه بشری است.وی ادامه داد: آثار حافظه بشری در بردارنده میراث مستند و میراث فکری جامعه جهانی محسوب می شود که بخشی از این آثار به ثبت رسیده شامل شاهنامه فردوسی، کلیات سعدی ، مجموعه نقشه های تاریخی ایران، خمسه نظامی و … است.نظری به ثبت جهانی ماسوله نیز اشاره کرد و افزود: ثبت جهانی فقط یک اقدام اداری نیست بلکه دارای شرایطی است که باید مهیا شود و مدیریت و نگهداری از اثر یکی از مهمترین عوامل ثبت است.وی گفت: شرایط ثبت جهانی ماسوله تقریبا مهیاست و پرونده آن برای ثبت در یونسکو ، مراحل نهایی تدوین را طی می کند و ارسال خواهد شد. وی ماسوله را یک جاذبه های گردشگری بی نظیر عنوان کرد که ثبت آن موجب تعالی فرهنگی تاریخی ایران می شود.شهرک تاریخی ماسوله دارای ۳۵۰ خانه تاریخی با قدمتی ۸۰۰ تا هزار ساله است که در سال ۱۳۵۴ با شماره ۱۰۹۰ در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است. این شهرک تاریخی و منحصربفرد دارای جلوه های خاص طبیعی است و با توجه به ویژگی های تاریخی، جغرافیای ظاهری و اقلیم خزری توأم با کوهستانی یکی از مهمترین سایت های ایرانگردی و جهانگردی در استان و حتی در میان کشورهای خاورمیانه است. ماسوله در ۲۵ کیلومتری جنوب غربی شهرستان فومن و در ۶۲ کیلومتری غرب مرکز استان گیلان واقع است و به عنوان یکی از بزرگترین قطب های گردشگری ایران، نیازمند توجه بیشتر مسئولان کشوری و استانی است تا از طریق احیای آن، درآمدزایی حاصل از ورود گردشگر در این منطقه محقق شود.


منبع: بهارنیوز

چهره‌ها در جشن بزرگ سینمای ایران

گروه فرهنگی: نوزدهمین جشن بزرگ سینمای ایران برگزار شد و برترین های یک سال سینمای ایران جوایز خود را گرفتند. در این دوره تندیس بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه و کارگردانی و جوایز بهترین بازیگر نقش اول مرد و مکمل مرد، بهترین تدوین به فیلم فروشنده اصغر فرهادی تعلق گرفت. جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن به لیلا حاتمی برای رگ خواب و مکمل زن به پانته آ پناهی ها برای بازی در لاک قرمز اهدا شد. جایزه بهترین چهره پردازی هم به فیلم لانتوری و تندیس بهترین موسیقی به کارن همایونفر برای فیلم اروند تعلق گرفت. بهترین فیلم مستند هم فیلم “زنانگی” انتخاب شد.فیلم ویلایی ها و یتیم خانه ایران هم  جایزه بهترین جلوه های ویژه میدانی و بهترین طراحی لباس را به خود اختصاص دادند.
 

































































منبع: بهارنیوز

طرح ملی بازسازی موزۀ سینما آماده اجراست

این دو همچنین مطرح کرده‌اند که «سینمای ایران خاطرات و داستان‌های بسیار جذابی برای گفتن، دیدن و شنیدن دارد. با توجه به جایگاهی که سینمای ایران در کشورمان و در مجامع بین‌المللی به دست آورده است، شایسته است تا موزه‌ای متناسب با شأن آن برپا شود. قطعاً در آن شرایط موزه سینما یکی از پربازدیدترین موزه‌های ایران خواهد بود.»
به گزارش ایسنا، چندی پیش در نشست مؤسسه «هزار افسان» در ادامه‌ سلسله نشست‌هایی که در “کافه تهرون” با موضوع تهران به روایت موزه‌ها برگزار می‌کند، میزبان امیر اثباتی و عزیز ساعتی، دوتن از اعضای شورای برپایی موزه سینمای ایران بود.
در ابتدای این نشست که ایسنا آن را همزمان با روز سینما برای نخستین‌بار منتشر می‌کند، تاریخچه مختصری از شکل‌گیری ایده تأسیس موزه سینمای ایران- از ابتدای دهه هفتاد- شرح داده شد و با تأکید بر نقش مؤثر سیدمحمد بهشتی و شرکت توسعه فضاهای فرهنگی گفته شد که با حمایت و پشتیبانی او عمارتی بازسازی شده در کوچه پیرنیا، واقع در خیابان لاله‌زار به این امر اختصاص یافت و با تلاش شورای برپایی موزه، متشکل از عزت‌الله انتظامی، جمال امید، بهزاد رحیمیان، عزیز ساعتی و امیر اثباتی در سال ۱۳۷۷، موزه سینما در آن مکان افتتاح شد و حسن حبیبی، معاون اول رئیس جمهور تحت عنوان “برداشت اول” کلاکت آن را زد!

افتتاح موزه سینما در کوچه پیرنیا، خیابان لاله‌زار


شورای برپایی در سال ۱۳۷۶:عزت‌الله انتظامی، عزیز ساعتی، بهزاد رحیمیان، امیر اثباتی، جمال امید
در آن مرحله علاوه بر آماده‌سازی موزه -هرچند به شکل محدود و مختصر- جشن‌­های صدسالگی سینمای ایران نیز از سوی موزه سینما طراحی و در موزۀ هنرهای معاصر، پارک دانشجو و کاخ گلستان برگزار شد. همچنین تعدادی کتاب و محصولات فرهنگی انتشار یافت.
به دلیل کمبود فضا و مساحت کم ساختمان، به پیشنهاد سیف‌الله داد، معاون وقت امور سینمایی مقرر شد باغ فردوس، مرکز آموزش فیلم‌سازی در اختیار موزه قرار گیرد. پیشینه عمارت باغ فردوس به زمان قاجار و دوستعلی‌خان معیرالممالک می‌رسد. در دوران پهلوی اول مدرسه شاپور در آنجا تأسیس شد و در سال ۱۳۵۰ پس از مرمت و بازسازی به ستاد جشن هنر شیراز تبدیل گشت و به عنوان یک مرکز فرهنگی مورد بهره‌برداری قرار گرفت که تا انقلاب ۱۳۵۷ ادامه پیدا کرد.
سرانجام در سال ۱۳۸۱، پس از دو سال بررسی و مطالعه بنا با کمک سازمان میراث فرهنگی و طراحی مناسب و منطبق با مختصات فضا و با حداقل هزینه، انتقال موزه سینما به محل جدید تحقق یافت و طی مراسمی با حضور عزت‌الله انتظامی و ترانه علیدوستی، اولین و آخرین بازیگرانی که تا آن زمان موفق به کسب جوایز بین‌المللی شده بودند، کلاکت “برداشت دوم” موزه توسط سیدمحمد خاتمی زده و موزه سینما رسماً افتتاح شد.
موزه شامل سه سالن در طبقه فوقانی بود. سالن اول به بخش‌های پیش سینما، نخستین تصاویر متحرک در ایران، پیشگامان تصویربرداری و نمایش فیلم، سه سینماگر دوره اول -اوهانیانس، سپنتا و مرادی- سالن‌های سینما در تهران و شهرستان‌ها، دکه یادگاری‌ها، غرفه مهندس بدیع، اهل فن، تجهیزات فیلمبرداری و صدابرداری و تدوین و… تقسیم شده بود.

علی حاتمی، سهراب شهیدثالث و ولی‌الله خاکدان در موزه سینما، سال ۱۳۷۸
در سالن دوم علاوه بر تصاویری از پیشکسوتان حرفه‌های مختلف فیلمسازی، پلاکاردها و پوسترهای سینمایی، غرفه‌هایی به چهره‌پردازی، البسه و دکور، همچنین به چند سینماگر برگزیده شامل علی حاتمی، سهراب شهیدثالث، سامول خاچیکیان، ولی‌الله خاکدان و عزت‌الله انتظامی اختصاص پیدا کرده بود. علاوه بر این‌ها ویترین‌هایی نیز حاوی اسناد و مدارک و… در معرض دید بازدیدکنندگان قرار داشت. سالن سوم محل نمایش جوایز متعددی اعم از داخلی و خارجی و پوسترها و بروشورهای خارجی فیلم‌های ایرانی بود.


تالار جوایز، ۱۳۷۸
طی یکی دو سال بعد اتاق‌های دایره اطفال (سینمای کودک و نوجوان) و سینمای دفاع مقدس به بهره‌برداری رسید و اتاقی نیز برای صدا و دوبله درنظر گرفته شد. مراجعان پس از بازدید از موزه، در تالار مقرنس به تماشای تصاویری از نخستین فیلم‌هایی می‌نشستند که توسط ایرانیان فیلمبرداری شده بود؛ از فیلم‌های دوره قاجار تا فیلم‌های داستانی دوره پهلوی اول.


سالن سینما فردوس در تالار مقرنس
امیر اثباتی و عزیز ساعتی در ادامه به ذکر این نکته پرداختند که شورای برپایی با آگاهی و اعتقاد به کارکرد نوین موزه‌ها مبنی بر زنده و پویا نگاه‌ داشتن موزه‌ها، برگزاری نمایشگاه‌های فصلی، برگزاری رویدادهایی به مناسبت‌های مختلف، تولید و انتشار کتاب و کاست و …را در دستور کار قرار دادند که منجر به برپایی نمایشگاه‌هایی از جمله “نقش ارامنه در سینمای ایران”، و انتشار کتابی با همین عنوان، برگزاری جلسات نمایش فیلم، از جمله “شب‌های سینمای صامت” همراه با اجرای موسیقی زنده، و انتشار یازده فیلمنامه آثار شاخص دوره سینمای صامت، انتشار ۲۵ جلد کتاب درباره سینمای ایران به مناسبت ۲۵ سالگی انقلاب، انتشار فیلمنامه‌های “ضربت”، “دختر لر” و .. و کاست‌های دوبله و موسیقی متن فیلم و … و مواردی از این دست شد.
این فعالیت‌ها میسر نمی‌شدند مگر با حضور اعتمادبرانگیز و راه‌گشای عزت‌الله انتظامی در جذب همکاری مؤسسات و نهادهای مختلف وگردآوری اسناد و مدارک، اشراف عمیق جمال امید به تاریخ سینمای ایران و ارتباطات گسترده با فیلمسازان دوره‌های مختلف، پشتوانه پژوهشی و توانایی ایده‌پردازی و طبقه‌بندی محتوایی و سرپرستی تولیدات و انتشارات و … خلاصه، عشق و انگیزه و تلاش و تخصص تمامی اعضای شورای برپایی و دوستان و همکاران دیگر، به ویژه میترا محاسنی، مسئول عکسخانه موزه و سحر آذین که مدیریت راهنماها و مسئولیت اداره سالن‌ها را به عهده داشت.
اساسنامه موزه سینما در قالب مؤسسه‌ای غیرانتفاعی و متشکل از هیئت امناء، هیئت مدیره و مدیرعامل تنظیم شده بود. رویکرد مدیریت موزه، در همراهی “شورای طرح و برنامه” که با تغییراتی جایگزین “شورای برپایی” شده بود، اداره امور براساس رعایت اصول استاندارد، توسعه مستمر و پویایی عملکرد بود؛ در ساختاری با حداقل بروکراسی و براساس جذب همکاری و همراهی دست‌اندرکاران سینمای ایران و علاقمندان حفظ میراث آن.
راویان تاریخچه موزه سینمای ایران با اظهار تأسف از تغییراتی که طی اواسط دهه هشتاد تا سال ۱۳۹۲ در مدیریت موزه رخ داد و منجر به اتخاذ رویکردی شد مبتنی بر درآمدزایی از طریق اجاره فضاهای مختلف در محوطه برای فروش کالاها و محصولاتی اغلب بی ارتباط با سینما، اعمال تغییراتی در داخل موزه با هدف جذب بازدیدکننده هرچه بیشتر، با نمایش تصاویر “چهره‌”‌های بازیگران ریز و درشت، همچنین بی‌توجهی به نظم منطقی بخش‌های مختلف موزه و… توضیح دادند که به دلیل اختلاف بر سر شیوه‌های مدیریتی، طی این سال‌ها ارتباط اکثریت اعضای شورای برپایی سابق با موزه سینما کاملاً قطع شد. البته در این دوران با احداث بنای اداری در ضلع شرقی باغ، بخش اداری به بیرون از عمارت اصلی انتقال پیدا کرد. سالن سینماتوگراف به بهره‌برداری رسید؛ هرچند با طرحی متفاوت از طرحی که قبلاً تهیه شده بود. هر دو سالن سینمای موزه به سیستم گروه‌های نمایش‌دهنده فیلم‌های روز سینمایی پیوستند و طبعاً برنامه‌های اختصاصی موزه و نمایش آثارمربوط به تاریخ سینما منتفی شد. در داخل عمارت حذف و اضافاتی اعمال شد و به طور کلی ساختار قبلی به میزان بسیار زیادی تغییر کرد.
امیر اثباتی طراح موزه سینمای ایران با اشاره به تماس محمد حیدری که با روی کار آمدن دولت یازدهم در سمت مدیرعاملی موزه قرار گرفته بود و از همان ابتدا در صدد پالایش و اصلاح آشفتگی‌های حاکم بر نمایشگاه دائمی موزه و محوطه باغ فردوس بود از توافقی یاد کرد که بر مبنای آن با توجه به گذشت حدود پانزده سال از طراحی اولیه و در اختیار داشتن فضایی بیشتر نسبت به آن زمان، همچنین امکان دستیابی به اطلاعات و اسناد و مدارک و تجهیزات بیشتر، تدوین تعریف تازه‌ای از رویکرد، ساختار، محتوا و فضاسازی در موزه سینما را ضروی می‌دانست.
به موازات تلاش محمد حیدری در ساماندهی محوطه، کاهش دکه‌ها و مغازه‌ها، نوسازی نرده‌ها و ورودی‌ها، فضای سبز و آب‌نماها، دیوارکشی ضلع جنوبی، اصلاحاتی در ساختمان اداری و همچنین تغییراتی در برخی از سالن‌ها و اتاق‌های بخش دائمی موزه و مرتب کردن آن‌ها که البته اقدامات اساسی به تکمیل طراحی و به سرانجام رسیدن طراحی نهایی  موکول شد، پروژه بازسازی کلید خورد و به دنبال مطالعات آسیب‌شناسی وضع موجود طرح اولیه‌ای با مشاوره بهزاد رحیمیان آماده شد. این طرح مقدماتی حاوی چند نکته اصلی و مهم بود:
موزه مورد نظر شامل بخش دائمی، نمایشگاه‌های فصلی، آرشیو استاندارد، واحد پژوهش، واحد توسعه، فروشگاه‌های عرضه تولیدات موزه و یادگاری‌های سینمایی، سایت، انتشارات، برگزاری رویدادهای مختلف، نمایش فیلم، تعاملات بین‌المللی و… خواهد بود.  طراحی بخش دائمی براساس روایت جذاب، فضاسازی متناسب با جادوی سینما، تآکید بر پیشکسوتان و آثار شاخص، رعایت هویت معماری عمارت باغ فردوس، تجربه دیداری و شنیداری، بهره‌گیری از امکانات فن‌آوری نوین و مدیریت هوشمند شکل خواهد گرفت. بر این اساس طراحی محتوایی و توزیع آن در بخش‌های مختلف عمارت انجام شد و شمای کلی طرح به دست آمد. بنابر شرط قبلی، طرح برای تکمیل باید به تأیید هیئت امنای موزه می‌رسید که خوشبختانه این تأیید به دست آمد.
در طرح پیشنهادی دوره تاریخی “صدسال سینمای ایران” مبنای مرور تقویمی و سال‌ به سال آن درنظر گرفته شد. ایده بسیار تعیین‌کننده‌ای که می‌تواند وجه تمایز موزه سینمای ایران با بسیاری از موزه‌های سینمایی در کشورهای دیگر باشد و از سوی بهزاد رحیمیان ارائه و تبیین شد، خوانش تاریخ سینمای ایران بر بستر شرایط تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آن است.
در سالن اول که تا سال ۱۳۲۷ را شامل می‌شود بخش‌هایی به این ترتیب مورد بازدید قرار خواهند گرفت: دالان ورودی که به ورود سینما به ایران با فقط پنج سال تأخیر اشاره دارد.

آغاز فیلم‌برداری و فیلم‌سازی در ایران
پیشینه تصاویر متحرک از سفال شهرسوخته با نقش بز جهنده تا حجاری‌های بیستون و فانوس خیال و اتاق تاریک ابن هیثم و از پرده‌خوانی و نقالی تا نمایش‌های عروسکی و شهرفرنگی‌های دوره‌گرد.
آغاز فیلم‌برداری و فیلم‌سازی؛ که به ورود دوربین به ایران و نخستین تصاویر فیلم‌برداری شده در ایران اختصاص دارد و اسناد و مدارک مربوطه، همچنین تندیسی از ابراهیم خان عکاسباشی.

کارت‌پستال‌های دوره قاجار، زمینه و زمانه همزمان با ورود سینما به ایران
زمینه و زمانه؛ ستونی بلند و پوشیده شده از کارت‌پستال‌های دوره قاجار و بیانگر حال و هوای روزگاری که جماعت ایرانی با پدیده سینما آشنا شد.


بخش‌هایی از ویترین سپنتا، اوهانیانس و زنان پیشتاز در بازیگری


از چشم فرنگی، اسناد و مدارک و فیلم‌های ساخته شده از و درباره ایران توسط خارجی‌ها
رویاهای غریبه؛ آگهی‌ها و اعلانات و نمونه‎‌هایی از فیلم‌ها و سریال‌هایی که در دورۀ قاجار به نمایش عمومی درمی‌آمدند. پیشگامان؛ شامل تصاویر و اسناد و مدارک و… مربوط به عکاسباشی، روسی‌خان، آنتوان‌خان سوریوگین، مهدی‌خان مصورالملک، غلامرضاخان اکونومی، اردشیرخان، ژرژ اسماعیلوف، حاج نایب معیلی، خانباباخان معتضدی و ویترین اختصاصی میرزا ابراهیم‍‌خان صحافباشی، نخستین تماشاگر و نمایشگر ایرانی. گراندسینما؛ دیوار تجدد، سینما درتهران و شهرستان‌ها؛ مشغولیات نونهالان؛ از آپارات دست‌ساز تا آلبوم‌های فیلم‌جفتی و فیلم‌ها و سریال‌های محبوب. اکران خارجی؛ تبلیغات و اعلان‌ها و نمونه‌هایی از معروف‌ترین فیلم‌های اکران شده در ایران، از متروپولیس تا بربادرفته. غرفه‌های اختصاصی عبدالحسین سپنتا و آوانس اوهانیانس و ابراهیم مرادی. پیشتازان؛ سه زن پیشتاز در بازیگری در سینمای ایران. ازچشم فرنگی؛ اسناد و مدارک و تصاویر مربوط به فیلم‌های مستندکه در ایران یا با موضوع ایران ساخته شده بودند. و تماشاخانه؛ نمایش بخش‌هایی از فیلم‌های داستانی ایرانی در دوره پهلوی اول. 


بخشی از سالن دوم، مربوط به دوره ۱۳۲۷ تا ۱۳۷۹
سالن دوم اختصاص دارد به دوره دوم فیلم‌سازی، از ۱۳۲۷ تا ۱۳۷۹ و پایان صدسالگی سینما در ایران. در این بخش سال‌به سال تاریخ سینمای ایران را دنبال می‌کنیم و در هر سال اسناد و مدارک و تصاویر شاخص آن به نمایش گذاشته می‌شود؛ از پربیننده‌ترین فیلم تا فیلم‌های مهم، چهره‌های شاخص، کتاب‌ها و نشریات سینمایی که برای اولین بار منتشر شدند، فیلمهای مستند و انیمیشن مهم، افتتاح دفاتر تولید و پخش و دوبله، آموزشگاه‌های سینمایی، نخستین جشنواره‌ها، جوایز و …همچنین در پایین هر قسمت مروری خواهیم داشت بر رویدادهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و … در آن سال. در پایان هر دهه نمونه‌هایی از فیلم‌های شاخص و تصاویری متحرک از حال و هوای آن دهه به نمایش مکرر گذاشته می‌شود. ‍


بخشی از تالار جوایز
سالن سوم همچنان تالار جوایز داخلی و افتخارات بین‌المللی است با تاکید بیشتری بر تاریخچۀ جشنواره‌­ها که به دو بخش تقسیم می‌شود: بخش داخلی، حاوی نمونه‌هایی از جوایز و اسناد و مدارک و پوسترها و پلاکاردهای جشنواره‌های داخلی از آغاز تا امروز و بخش دوم دربرگیرنده جوایز خارجی است، برحسب درجه بندی جشنواره‌ها با تأکید بر جشنواره‌های کن، ونیز، برلین و اسکار. اسناد و مدارک مربوطه نیز در همین بخش مشاهده می‌شود. به این قسمت از موزه هر ساله جوایزی اضافه خواهد شد.


سینمای کودک و نوجوان
بخش سینمای کودک و نوجوان  به دو اتاق گسترش می‌یابد: سینمای زنده و سینمای انیمیشن.


سینمای دفاع مقدس
در سینمای دفاع مقدس نیز که در دو اتاق ساماندهی می‌شود ابتدا تاریخ دفاع هشت ساله در فضایی که حس و حال سنگرهای بتونی جبهه‌ها را دارد به روایت فیلم‌های سینمایی از حال و هوای سال­های جنگ تحمیلی و سپس در اتاق بعدی به شاخص‌ترین آثار، نهادها، فیلمسازان و شخصیت‌های برگزیده آثار این گونه سینمایی پرداخته می‌شود.
در ایوان جنوبی طبقۀ میانی که مشرف به تالار مقرنس است،  اسناد مربوط به تاریخچه بنای باغ فردوس و ارتباط آن با فعالیت‌های فرهنگی و سینمایی به تماشا گذاشته می‌شود و چشم‌اندازی هم از تهران در سال‌های ورود سینما به ایران از همین منظر و جایگاه بازسازی خواهد شد.

چهره پردازی


لابراتوار و جلوه‌های ویژه


موسیقی فیلم


دوبله


نمایش و تبلیغات
از این جا به بعد در هشت اتاق طبقات میانی و پایینی در ضلع شرقی عمارت، با مروری بر سیر تولید فیلم با پیشکسوتان، آثار شاخص، اشیاء و لوازم وتجهیزات، اسناد و مدارک و تصاویر تاریخ سینمای ایران بیشتر آشنا می‌شویم که شامل طراحی صحنه و لباس، چهره‌پردازی، فیلم‌برداری، لابراتوار و جلوه‌های ویژه، تدوین، موسیقی، صدا، دوبله، نمایش و تبلیغات؛ از آنونس تا عکس و پوستر و آپاراتخانه  و… است و با ادبیات سینمایی و منتقدان و نویسندگان و کتاب‌ها و نشریات سینمایی به پایان می‌رسد. بازدیدکنندگان برای خروج از عمارت از فروشگاهی خواهند گذشت که می‌توانند تولیدات و یادگاری‌های سینمایی موزه و محصولات مرتبط را خریداری نمایند. 


ادبیات سینمایی
در طول مسیر از سالن اول تا انتهای بخش دائمی، در هر فضا مانیتورهایی تعبیه می‌شوند که جستجو و دسترسی به اطلاعات بیشتر را فراهم می‌سازند.
در چهار اتاق واقع در ضلع غربی طبقه پایین موزه، فضای اختصاصی نمایشگاه‌های فصلی با ورودی و خروجی مجزا از بخش دائمی پیش‌بینی شده و فروشگاه دیگری نیز برای آن درنظر گرفته شده است.

فروشگاه عرضه تولیدات موزه و یادگاری‌های سینمایی
واقعیت این است که موجودی کنونی موزه حدود بیست درصد آن‌چه را که در طرح جدید پیش بینی شده، تأمین می‌کرد. در یکی دو سال اخیر حدود هشتاد درصد آن با مدیریت بهزاد رحیمیان گردآوری، مرمت و آماده نمایش شده و در آرشیو موزه نگهداری می‌شود.
حمایت و همراهی محمد حیدری طی سه سالی که تیم طراحی در موزه سینما مستقر شده بود به رغم محدودیت‌های مالی موزه سینما این امکان را  فراهم کرد تا طرح، بدون شتابزدگی به سرانجام برسد. زیرساخت‌های ضروری هم مورد توجه قرار گرفت و مطالعات و طراحی سیستم‎‌های تأسیسات الکتریکی و مکانیکی انجام و آماده اجرا شد.

درهر حال تأمین بودجه برای اجرای طرح و بازسازی موزه سینمای ایران که در واقع باید به عنوان یک طرح ملی از آن یاد شود، بسیار حائز اهمیت و وظیفه و مسئولیت اصلی مدیریت این موزه است. امید است با برنامه‌ریزی و برقراری مدیریت تأمین منابع مالی مورد نیاز، با کمک نهادهای ذیربط از سازمان سینمایی تا شهرداری و میراث فرهنگی و… شرایط اجرا در آینده نزدیک فراهم شود.
سینمای ایران خاطرات و داستان‌های بسیار جذابی برای گفتن و دیدن و شنیدن دارد. با توجه به جایگاهی که سینمای ایران در کشورمان و در مجامع بین‌المللی به دست آورده است، شایسته است تا موزه‌ای متناسب با شأن آن برپا شود. قطعاً در آن شرایط موزه سینما یکی از پربازدیدترین موزه‌های ایران خواهد بود.»


منبع: بهارنیوز