نگار جواهریان مهمان آخرین قسمت «خندوانه»

فصل چهارم «خندوانه» از فردا به مدت دو ماه به دلیل فرا رسیدن ماه محرم و صفر و ایام عزاداری شهادت امام حسین (ع) تعطیل می‌شود.

 نگار جواهریان، شامگاه چهارشنبه ۲۹ شهریور مهمان برنامه «خندوانه» می‌شود.

به گزارش عصر ایران،  آخرین قسمت فصل چهارم «خندوانه» به تهیه‌کنندگی و اجرای رامبد جوان، امشب چهارشنبه ۲۹ شهریور از شبکه نسیم پخش می‌شود.

نگار جواهریان بازیگر سینما و تلویزیون که این روزها فیلم «نگار» با بازی او در حال اکران است، مهمان رامبد جوان خواهد شد.

فصل چهارم «خندوانه» از فردا به مدت دو ماه به دلیل فرا رسیدن ماه محرم و صفر و ایام عزاداری شهادت امام حسین (ع) تعطیل می‌شود.

این برنامه ساعت ۲۳ از شبکه نسیم پخش می‎شود.


منبع: عصرایران

اظهارات تهیه‌کننده «نفس»/ خوشحالم فیلم یک فیلمساز زن به اسکار می‌رود

محمدحسین قاسمی، تهیه‌کننده فیلم سینمایی «نفس» اعتقاد دارد انتخاب این اثر برای حضور در اسکار از یک سو نشان دهنده قابلیت‌های زنان هنرمند کشورمان است و از سوی دیگر توان سینمای ایران در پرورش نسل تازه‌ای از فیلمسازان را نشان می‌دهد.

به گزارش  خبرآنلاین، فیلم سینمایی «نفس» به کارگردانی نرگس آبیار و تهیه‌کنندگی محمدحسین قاسمی از سوی کمیته انتخاب نماینده ایران در اسکار ۲۰۱۸ برای حضور در این جایزه معتبر جهانی معرفی شد.

محمدحسین قاسمی، تهیه‌کننده فیلم «نفس» در گفتگو با خبرآنلاین، درباره انتخاب این فیلم نرگس آبیار به عنوان نماینده ایران در اسکار ۲۰۱۸ گفت: «ابتدا باید بگویم همه ۹ فیلم دیگری که در کنار «نفس» در فهرست هیات انتخاب بررسی قرار داشتند، انتخاب‌های محترم و فیلم‌های قابل احترامی هستند و هر کدام سلیقه‌های مختلف سینمایی را نمایندگی می‌کنند.»

او ادامه داد: «خوشحالی من از انتخاب «نفس» در وهله اول از این بابت است که یک فیلمساز زن برای اولین بار در تاریخ سینمای ایران فیلمش به عنوان نماینده ایران به اسکار معرفی شده است. من معتقدم خانم‌ها پتانسیل زیاد و مهمی در عرصه‌های فرهنگی، اجتماعی، علمی و هنری ایران دارند که باید به این ظرفیت بیشتر توجه کرد.»

قاسمی تاکید کرد: «وقتی ما ظرفیت‌هایمان را به دنیا معرفی کنیم آنها نیز نگاه‌شان را به ایران متفاوت‌تر می‌کنند و این به نظرم اتفاق مثبتی است. از طرف دیگر این فیلمساز نماینده نسل نو و جدید سینمای ایران است و این هم به نظر من قابل احترام است و باعث می‌شود بتوان به سینمای ایران امید داشت. این نسل نسلی است که از طریق آموزه‌های سینمای ایران جلو رفتند و شاگرد این سینما بودند و خروجی همین سینما هستند و این مسئله نیز قدرت سینمای ایران را نشان می دهد. البته این ویژگی به نظر من شامل هر ده فیلم می‌شد.»

این‌ تهیه‌کننده در پاسخ به این سوال که احتمالا کدام وجه از فیلم «نفس» بیشتر مورد توجه اعضای آکادمی اسکار قرار می‌گیرد، گفت: «این فیلم، روح انسانی را به نمایش می‌گذارد و این روح انسانی را به نظر من نمی‌شود در یک جغرافیا محدود کرد. نگاه انسانی فراتر از مرزهاست و باعث می‌شود بتوان با آن همذات پنداری کرد. علی‌الخصوص کودک و نگاه کودکانه و دنیا از دریچه نگاه یک کودک به نظر من برای همه دنیا باورپذیر و قابل همذات‌پنداری است.»

او همچنین افزود: «ما قبلا هم چنین تجربه‌ای را با «بچه‌های آسمان»، فیلم خیلی خوب آقای مجید مجیدی داشتیم، به نظر از این جهات شاید فیلم «نفس» هم بتواند نظرها را جلب کند. از طرفی هم «نفس» به دنبال ستایش این روح انسانی نیز هست.»

قاسمی درباره انتخاب این فیلم به دلیل مفهوم صلح‌طلبی که دارد، توضیح داد: «من درباره معیارهای کمیته انتخاب اطلاعات دقیقی ندارم اما می‌دانم بیان صلح، آن هم صلحی عزت‌مندانه موضوعی شریف است. فیلم به این موضوع اشاره می‌کند که بهترین پیشنهاد برای زندگی صلح است. این فیلم می‌گوید کودک قصه شاید در سختی‌های مختلفی باشد، اما رویا و تخیل آن را نجات می‌دهد. تنها چیزی که باعث می‌شود تخیل او از بین برود جنگ طلبی کشوری به اسم عراق است. پیشنهاد درست قصه این فیلم به دنیا این است که ما در صلح باشیم. فکر می‌کنم همه اینها نکات مثبتی برای حضور این فیلم در رویداد بزرگی چون اسکار باشد. ضمن اینکه فیلم «نفس» نزدیک به سی حضور بین‌المللی داشته است و شاید یکی از دلایل انتخاب همین موارد باشد.»

او ادامه داد: «این فیلم سعی کرده به یک شکلی و در وسع خودش و بر اساس تاریخی که نشان می‌دهد، یعنی ۴۰ سال پیش، اقلیم و فرهنگ ایران را معرفی کند. این اتفاق هم با نگاهی بومی و مردمی در طول فیلم می‌افتد و اتفاقا نگاه‌های مختلف را که نمی‌خواهم در جزئیاتش وارد شوم، در مسیر خودش قرار نمی‌دهد.»

تهیه‌کننده «شیار ۱۴۳» در پایان صحبت‌هایش یادآور شد: «همانطور که گفتم «نفس» خروجی آموزه‌های سینمای ایران است، امیدوارم سینمای ایران فرزند خودش را حمایت کند. یک بخشی از این مسئله به فیلم بر می‌گردد و بخش دیگر هم به سازو کار اسکار مربوط است.»


منبع: عصرایران

زوال قاجار در شازده احتجاب و دایی جان ناپلئون

ماهنامه تجربه – مهدی عباسی زهان: در کنار تحولات فکری، تغییرات ساختارهای اجتماعی نیز در پیدایش رمان نقش عمده ای داشتند. ساختار اجتماعی قدرت که در دست خاندان های اشرافی و مالکان بود، به تدریج با قدرت یافتن طبقه متوسط دگرگون شد. طبقه متوسط فرهنگ و هنر پیشین را مطابق با خواست های خود تغییر داد و آن را از مقام متافیزیکی و مقدس خود پایین آورد و به آن رنگی از وجود و هویت خویش بخشید.

در چنین اوضاع جدیدی بود که همه چیز از خدا و انسان و دنیا گرفته تا شیوه زیست و تولید روزمره، با عقل و تفکر بشری و به دور از جزم اندیشی کاتولیکی مورد شک و تردید قرار گرفت. در پی رخنه در بنیاد عقاید قرون وسطی و در «زمانی که نظام قدیم ارزش ها که خیر و شر را از یکدیگر جدا می ساخت و به هر چیز معنای خاص خودش را می داد، به آرامی از صحنه بیرون می رفت، دون کیشوت از خانه اش به درآمد.» (هنر رمان، میلان کندرا، ص ۴۳) پس تغییر جهان بینی غربیان در پی وقوع رنسانس عامل اصلی تولد رمان است.

«زوال» را می توان بن مایه ای جهانشمول دانست که با فراگیر شدن مظاهر مدرنیسم در عصر جدید و با ظهور «دون کیشوت» در ادبیات داستانی رخنه کرده و به فراخور تحولات اجتماعی در آثار نویسندگانی از نسل ها و سرزمین های  مخلتف تکرار شده است. سر وانتس جهان سلحشوری های شوالیه ها و قهرمانان خیال پرداز را به تمسخر می گیرد و پا به دوران مدرن داستان نویسی غرب می گذارد.

 زوال قاجار در شازده احتجاب و دایی جان ناپلئون

«دون کیشوت نخستین رمان مدرن است که در پرتو آن هزاران رمان پا به عرصه وجود نهاد و هنوز هم از بسیاری جهات در مقام بهترین رمان جهان باقی است و در شهرت و معروفیت در متن آثار داستانی ادبیات مغرب زمین مانند ندارد. این رمان، صفت «دون کیشوت مآب» یعنی خیالباف، و هم چنین دو قهرمان فناناپذیر را در وجود «دون» و ملازمش «سانچو پانزا» به ما ارزانی داشت». (سیری در ادبیات غرب، جی بی پریستلی، ص ۵۱)

علاوه بر «دون کیشوت» که آینه تمام قدی از زوال مالیخولیایی یک شوالیه مضحکت در مقابل نوزایی است، می توان زوال اشرافیت سنتی آمریکایی را در فروپاشی خانواده کامپسون در رمان پرآوازه «خشم و هیاهو» از نویسنده صاحب تکنیک «فاکنر» نیز مشاهده کرد. فاکنر چند قرن بعد از سر وانتس نشان می دهد که «زوال» سرنوشت محتوم هر سنتی در قبال تحول است. در این رمان زوال و فروپاشی خانواده کامپسون که از دیدگاه چهار فرزند خانواده روایت می شود و در طی آن چگونگی زوال اشرافی گری (و به تبع آن برده داری) در جنوب آمریکا در زیر چرخ های اندیشه و تکنولوژی جدید به نمایش گذاشته می شود.

بعدتر، در رمان فارسی نیز می توان در آثاری از قبیل «دایی جان ناپلئون» و «شازده احتجاب» زوال اشرافیت قجری ایرانی در مقابل ورود مظاهر مدرنیسم به ایران را مشاهده کرد. دو رمانی که از قضا هر دو شاهکارهای نویسندگانشان به شمار می آیند، هر دو شهرت و اعتبار بسزایی دارند؛ و البته به واسطه تفاوت عمیقی که از نظر سبک و ساختار دارند قابل قیاس هم نیستند. هر یک به جای خود مخاطبان و طرفداران خودش را دارد. اما وجه مشترک طنز برنده پزشکزاد و رویات پیچیده و ممتاز گلشیری، بن مایه «زوال» است که در هر دو اثر تکرار می شود.

در دهه های نخست قرن اخیر (زمانی که ماجراهای دایی جان ناپلئون و شازده احتجاب اتفاق می افتد) می توان مظاهر مدرنیسم را حداقل در سطح آشکار زندگی اجتماعی و اقتصادی مردم مشاهده کرد. این تظاهر اگرچه بیشتر در بین نخبگان (مثل اسدالله میرزا) بروز می کند اما توده مردم نیز از آن تاثیر می پذیریند. هر چند هنوز جوامع روستایی (مثل غیاث آباد) و حتی جوامع کوچک شهری، کماکان در موقعیت پیشامدرنیسم به سر می بردند.

دهه های نخست قرن اخیر، دورانی تازه با وضعیتی خاص در جامعه ایران است. با بررسی کلی وضعیت رمان های شاخصی که به این دوره پرداخته اند (با وجود تفاوت های فاحشی که بین سلیقه های نویسندگان مثل گلشیری و پزشکزاد وجود دارد)، آدم های اصلی این آثار اغلب به موجوداتی به شدت احساس گرا و اثیری تبدیل می شوند. این اشخاص در فضایی آمیخته با هراس و هیجان خلق می شوند که با آن که در پی یافتن امنیتی موقت هستند اما همواره در دو حوزه اندیشه و عمل دچار توهم و تردید هستند.

 زوال قاجار در شازده احتجاب و دایی جان ناپلئون

از سویی دست به دامن خاطرات گذشته ای می شوند که به زعم ایشان باشکوه بوده و از سویی به افق های ایجادشده براساس تحولات عمیق اجتماعی با دیده تردید می نگرند. به عنوان مثال هم شازده احتجاب و هم دایی  جان ناپلئون، آن اطمینان و طغیان گری قاطعانه جد اندر جد  خود را از دست داده اند. و حالا از منظر جایگاه موجودی دچار استحاله و تردیدی به دنیای می نگرند که سودای مردن شدن دارد.

در جهان مدرنِ انسان های متجدد (مثل میرزا اسدالله) فکر خود را در قوم و قبیله خویش محدود نمی کنند. انسان مدرن وطنی دارد به وسعت جهان هستی و اندیشه او رمزها را در می نوردد و به فراسوی ملیت ها راه می یابد. چرا که خوب می داند اگر کوچک ترین تغییری در گوشه ای از جهان به وقع بپیوندد، بی گمان گوشه های دیگر عالم را نیز تحت تاثیر قرار خواهدداد. دایی جان ناپلئون از درک چنین واقعیتی ناتوان است و این ناتوانی مقدمه زوال روزگار اوست.

نمایش زوال اشرافیت قجری در هر دو رمان از طریق توهم قهرمان و توسل وی به رویا شکل می گیرد. رویاپردازی در زمان شازده احتجاب مصداق دقیق و کامل زوال و ناتوانی است، این ناتوانی خود را در سیطره حضور سنگین «گذشته» به نمایش در می آورد، گذشته ای که رو به زوال است.

شازده احتجاب، آخرین بازمانده خاندان قاجار، به سل موروثی مبتلاست. او در آخرین شب زندگی اش اخاطرات خانوادگی و آنچه اجداد خونریز او و خودش بر سر رعایا و نزدیکانشان آورده اند، ماجرای کشته شدن برادر ناتنی شان به دست جد بزرگ و زجرکش کردن همسرش فخرالنسا را مرور می کند. به واقع شازده احتجاب کاری ندارد جز آن که در اندیشه حفظ جهان خود به رویا و توهم متوسل و مرگ خود را انتظار بکشد. انتظاری که در همان ابتدای رمان شاهدش هستیم: «شازده احتجاب توی همان صندلی راحتی اش فر رفته بود و پیشانی داغش را روی دو ستون دستش گذاشته بود و سرفه می کرد.» (ص ۱)

به طور مشابه دایی جان که بزرگ خاندان است و راوی عاشق دختر او شده، تنها کسی است که در خانواده لقب «آقا» را از پدر خود به ارث برده است. او که نایب بازنشسته فوج قزاق بوده و در یکی دو درگیری کوچک شرکت داشته است، حاضر به پذیرفتن وقایع نیست. دون کیشوت آنقدر داستان های شهسواران را خواند که در نهایت خود را شهسواری دیدی سرگردان، و دایی جان آنقدر درباره ناپلئون می خواند که کم کم با او همذات پنداری می کند: «اما آنچه آن موقع ما فهمیدیم و بعدها که کمی تاریخ خواندیم فهمیدیم این بود که به تدریج که علاقه دایی جان به ناپلئون شدت پیدا کرد، نه تنها جنگ های او به حدود سرسام آوری بزرگ شد، بلکه عینا به وضع جنگ های ناپلئون شباهت یافت و در مقام صحبت از جنگ کازرون عینا صحنه جنگ «استرلیتز» ناپلئون را توصیف می کرد..» (ص ۱۰)

در هر دو زمان نام ها، القاب و گذشته ها حی و حاضر و حتی حاضرتر از زنده ها و زنده تر از شازده و دایی جان به زندگی ادامه می دهند و ایشان نمی توانند خود را از سیطره سهمگین آنان دور کنند: «شازده احتجاب می دانست که فایده ای ندارد، که نمی تواند، که پدربزرگ همیشه مثل همان عکس سیاه و سفیدش خواهدماند، مثل پوستی که توی آن کاه کرده باشند، سطحی که دور از او و در آن همه کتاب و عکس و روایت های متناقض به زندگی اش ادامه خواهدداد.» (ص ۲)

 زوال قاجار در شازده احتجاب و دایی جان ناپلئون

در هر دو رمان نام ها، القاب و گذشته ها حی و حاضر و حتی حاضرتر از زنده ها و زنده تراز شازده و دایی جان به زندگی ادامه می دهند و ایشان نمی توانند خود را از سیطره سهمگین آنان دور کنند: «شازده احتجاب می دانست که فایده ای ندارد، که نمی تواند، که پدربزرگ همیشه مثل همان عکس سیاه و سفیدش خواهدماند، مثل پوستی که توی آن کاه کرده باشند، سطحی که دور از او ودر آن همهکتاب و عکس و روایت های متناقض به زندگی اش ادامه خواهدداد.» (ص۲)

و به طور مشابه در رمان پزشکزاد: «پدر آقای بزرگ که زمان محمدشاه و ناصرالدین شاه معمارباشی بوده از پول خشت و آجر مردم به نانی و آبی رسیده بود. یک روز پانصد تومان پیشکش برای ناصرالدین شاه فرستاد به خودش یک لقب هفت سیلابی داده که یک بار معمارباشی شد مثلا استسقاءالسلطنه و پسرش هم یعنی مرحوم آقای بزرگ که پول را توی سینی نقره به حضور ناصرالدین شاه برده بود، یک لقب شش سیلابی گرفت، مثلا استسفارالملک… بعد از اینها یکباره از امروز به فردا شدند و جزو آریستوکراسی مملکت… طبیعی است که پسر پلنگ السلطنه می شود ببرالملک، پسر ببرالملک هم شیرالدوله… خلاصه حالا هیچ کس را توی دنیا قبول ندارند.» (ص ۲۵۴)

گذشتگان با تمایم وزن خود، پا بر دوش دایی جان و شازده احتجاب گذاشته اند تا به آن حد که، امکان هر تحرکی را از ایشان سلب کرده اند. در این میان شازده احتجاب میراث دار خاطره ها، القاب، عناوین و تصاویر اجداد گذشته، تنها سنگینی عظیم سرش را بر دست هایش حس می کند و دست هایش از این بابت می لرزد. اجداد شازده سایه های شخصیتی اویند و چنان ارزش های مورد نیاز شازده را پوشانده اند که به دشواری می تواند آن ها را در واقعیت وارد زندگی خود کند. هم از این روست که به رویا پناه می برد.

رویاپردازی دایی جان اما از سوی دیگران جنبه طنز و استهزا به خود گرفته است: «… ما بودیم و حدود سه هزار نفر افراد خسته و گرسنه بدون اسلحه کامل و در مقابل ما چهار رژیمان کاملا مسلح انگلیسی با پیاده نظام، سواره نظام، توپخانه کامل… تنها چیزی که باعث نجات ما شد، همان تاکتیک معروف ناپلئون در جنگ مارنگو بود.. حناح راست را سپردیم به خدا بیامرز سلطانعلی خان… جناح چپ را به خدا بیامرز علی قلی خان… خودم هم فرماندهی سواره نظام را عهده گرفتم… مش قاسم دخالت کرد: اما آقا، خدا بیامرزدش آن اسب کهر شما خودش پای چهل تا اسب در می آمد… پنداری رخش رستم بود. یک رکاب بهش می کشیدند، مثل عقاب از بالای کوه و دره پرواز می کرد…» (صص ۲۱۶- ۲۱۷).

زوال دایی جان ناپلئون درواقع پایان سبک زندگی سنتی ایرانی است که در آن طبقه اشراف زادگان به واسطه پاره ای ارزش های نسی و نژادی بر دیگر طبقات اجتماعی سلطه داشته اند و این زوال ضمن آنکه موجب تمسخر و استهزای بازماندگان شده با طلوع نسلی از «نوکیسه ها» همراه است.

در غیاب سنت اشرافی گری، آن که پول بیشتری داد (پولی که اغلب در مسیر تحولات ناگهانی به او می رسد) از موقعیت اجتماعی مطلوب تری برخوردار می شود. چنان که سال ها پس از مرگ دایی جان، مش قاسم صاحب ثروتی بادآورده می شود: «کاری نمی کند ملاک است، این طور که می گویند در تهران مقدار زیادی زمین داشته که وقتی خریده بیابان بوده بعد به متری هزار و دو هزار تومان رسیده» (ص ۵۳۸). و البته در نتیجه همین ثروت است که همانند دایی جان در کانون توجه جمعیت قرار گرفته و تداعی کننده یک «دایی جان جدید» است: «به نظرم رسید که صدای آقای سالار به گوشم آشناتر آمد، پیرمرد ادامه داد: یادش بخیر خاطرم می آید… گرماگرم جنگ کازرون بود… نمی دانم براتان گفته ام یا نه. انگلیسا ما را از یک طرف محاصره کرده بودند…» (ص ۵۳۸).


منبع: برترینها

گفت و گو با «نرگس آبیار»، نماینده‌ی ایران در اسکار ٢٠١٨

فیلم «نفس»، به کارگردانی نرگس آبیار، به‌عنوان نماینده سینمای ایران در اسکار ٢٠١٨ معرفی شد، هرچند که به فهرست نهایی فیلم، در کنار سه فیلم «رگ خواب»، «مالاریا» و «نفس»، فیلم «ویلایی‌ها» (منیر قیدی) هم راه یافته بود که درنهایت «نفس» در رأی‌گیری با اکثریت آرا برگزیده شد.

گفت و گو با «نرگس آبیار»، نماینده‌ی ایران در اسکار ٢٠١٨ 

روز گذشته امیر اسفندیاری، سخنگوی هیئت معرفی فیلم ایرانی، به طور رسمی اعلام کرد: «با انجام مباحث نهایی و بررسی‌های کلی درباره چهار فیلم فهرست نهایی، این هیئت با اکثریت آرا، فیلم «نفس»، ساخته نرگس آبیار، را برای نمایندگی سینمای ایران در رقابت اسکار بهترین فیلم خارجی‌زبان انتخاب کرد. اعضای هیئت، امید دارند فیلم برگزیده بتواند با پشتیبانی تمامی مراکز تأثیرگذار فرهنگی کشور، نمودی دیگر از ظرفیت‌های سینمای نوین ایران را به طیفی گسترده‌تر از مخاطبان بین‌المللی بشناساند». با این نگاه با نرگس آبیار، کارگردان فیلم «نفس»، گفت‌وگو کردیم که می‌خوانید.

‌ واکنشتان به انتخاب فیلم «نفس» از سوی هیئت ایرانی معرفی نماینده سینمای ایران در اسکار چیست؟

انتخاب فیلم «نفس» به‌عنوان نماینده سینمای ایران برای خودم اتفاق بسیار خوبی است و افتخار می‌کنم که این فیلم از سوی اعضای محترم هیئت، انتخاب و معرفی شد، هرچند که معتقدم فیلم «نفس» تنها فیلم شایسته سال گذشته سینمای ایران نیست و معتقدم تمامی ١٠ فیلم معرفی‌شده در سال گذشته تاکنون افتخارآفرین و هر یک واجد شایستگی بودند. بااین‌حال نمی‌توانم خوشحالی خودم را پنهان کنم و خدا را شاکرم که فیلم «نفس» در چنین موقعیتی قرار گرفت.

شما، نخستین کارگردان زن در سینمای ایران هستید که فیلمتان به‌عنوان نماینده سینمای ایران در اسکار انتخاب شده است. با توجه اینکه در بخش‌های مختلف مدیریتی در جامعه، مقاومت‌هایی برای حضور زنان فعال و شایسته در پست‌ها و مناصب مدیریتی دیده می‌شود، از این نظر موفقیت یک زن فیلم‌ساز حائز اهمیت است. تحلیل شما دراین‌باره چیست؟

من از این نظر واقعا خوشحال هستم که موقعیتی پیش آمد تا بخشی از توانمندی‌های زنان ایران دیده شود، هرچند که بهتر از من می‌دانید که پیش از این فیلم‌سازان زن ما مانند رخشان بنی‌اعتماد، تهمینه میلانی، پوران درخشنده و دیگران چقدر تلاش کرده‌اند تا چنین مسیر پرپیچ‌وخمی هموار شود. خوشبختانه دانه‌های این تسبیح روزبه‌روز در جامعه ایران کامل‌تر می‌شود و موفقیت هر زنی، بر زن دیگر تأثیر می‌گذارد.

طبیعی است که امروزه حقوق زنان از سوی بخش‌های مختلف جامعه بیش از پیش رصد می‌شود و کوچک‌ترین درخشش‌ها نادیده گرفته نمی‌شوند، چون فکر می‌کنم شرایط برای ابرازوجود زنان در جامعه خیلی سخت است، چون باید تلاش مضاعف کنند تا اعتماد جامعه را جلب کنند. بنابراین حتی اگر به‌جای فیلم «نفس»، فیلم «ویلایی‌ها» هم چنین موفقیتی را کسب می‌کرد، بدون‌شک، هم خوشحال می‌شدم و هم حمایت می‌کردم.

 گفت و گو با «نرگس آبیار»، نماینده‌ی ایران در اسکار ٢٠١٨

اینکه تعداد کارگردانان جوان و افتخارآفرین هم زیاد می‌شود، پیام بزرگی برای جامعه و به‌ویژه مسئولان دارد. شما به این موضوع چگونه نگاه می‌کنید؟

در سال‌های اخیر به‌هرحال جوانان زیادی به سینما راه یافته‌اند و خوشبختانه اتفاقات بزرگی را هم رقم زده‌اند. اصولا چون جوانان هنوز کلیشه و شرطی نشده‌اند جسارت زیادی برای به‌تصویرکشیدن افق‌های نو دارند و این حائزاهمیت است و همچنان جسارت، ساختار‌شکنی و نوگرایی را در آثارشان شاهد هستیم.

آنها به شرایط موجود تن نمی‌دهند و دنبال خلاقیت هستند و هنوز قوانین پنهان سینما؛ مثل اکران، نحوه پخش و مخاطب و فروش فیلم‌ها  آنها را محدود نکرده و با این خطرات دست‌وپنجه نرم نکرده‌اند و به مسیر دیگری هدایت می‌شوند و از این جهت شاید اولین و دومین فیلم‌هایشان هرگز در زندگی‌شان تکرار نشوند. سینمای جوان و نسل اخیر از این جهت مهم هستند. خودم زمانی که «نفس» را می‌خواستم بسازم، خطر بزرگی محسوب می‌شد، ولی درنهایت آن را ساختم. الان هم دوست دارم اهل خطر باشم. امیدوارم خداوند این ویژگی را از من نگیرد و کمک کند تا ساحت‌های جدیدی در سینما را تجربه کنم. امیدوارم در «نفس» این‌گونه بوده باشم.

‌سینمای ایران با تمام کاستی‌هایش، اما در طول این سال‌ها امکانات بسیاری برای درخشش فیلم‌سازان فراهم کرده است. چقدر با این نگاه موافق هستید؟

تاکنون در جشنواره‌های مختلف خارجی شاهد بودم که فیلم‌سازی در کشورهای دیگر چقدر سخت است و قوانین دست‌وپا‌گیر زیاد دارند؛ مثلا یکی از کارهای عالی سال‌های اخیر، فیلم «او»، ساخته اصغر یوسفی‌نژاد است که با هزینه بسیار کم، فیلمی عالی ساختند و چنین فیلم‌هایی فقط در سینمای ایران ساخته می‌شود و از این نظر خداراشکر که فیلم‌سازی در سینمای ایران راحت‌تر است.

به‌همین‌دلیل به نظرم سینمای ایران می‌تواند به مرکز فیلم‌سازی بزرگی در دنیا تبدیل شود. بسیاری از کشورها؛ مثل هند و آلمان سینمای ایران را دوست دارند و آن را ستایش می‌کنند.

‌ «نفس» به مسائل و مشکلات کودکان و تبعات ویرانگر جنگ می‌پردازد و با توجه به موقعیت پرالتهاب جهان امروز؛ مثل جنگ‌های ویرانگر سوریه، میانمار و ظلم‌هایی که ناشی از جنگ در جهان رخ می‌دهد، شما به‌عنوان فیلم‌ساز زن مسلمان که فیلمی ضدجنگ ساخته‌اید، به نظر می‌رسد فیلمتان مورد توجه قرار گیرد. نظرتان چیست؟

 گفت و گو با «نرگس آبیار»، نماینده‌ی ایران در اسکار ٢٠١٨

ببینید نمی‌دانم واژه ضدجنگ چگونه و از کجا رایج شد، اما مدت هشت سال جنگی ناجوانمردانه به کشور ما تحمیل شد. گفت‌وگویی از سردار باقری دیده‌ام که ایشان بیان می‌کرد صدام مورد حمایت زیاد کشورهای بزرگ قرار گرفته بود و با اینکه در سال ١٣۶۴ ایران، ۴٠٠ هواپیمای نظامی عراق را نابود کرده بود، اما همچنان ٧٠٠ هواپیمای نظامی و کلی تجهیزات و ادوات جنگی داشت، درحالی‌که در آن مقطع توان نظامی‌مان کاهش یافته بود.

حالا سؤال من این است که چرا ما باید در فیلم‌هایمان تبعات جنگ را پنهان کنیم. من می‌خواهم بگویم جنگ بهترین‌های کشورمان را از ما گرفت و چرا هر فیلمی که تبعات جنگ را نشان می‌دهد به آن عنوان ضدجنگ می‌دهیم. قطعا اگر عمری باشد، من باز هم درباره جنگ فیلم می‌سازم. نمی‌توانم رنج ملت ایران را نادیده بگیرم.

من در «نفس» دو برهه مهم تاریخی بعد از انقلاب اسلامی ایران را از زاویه بدون قضاوت یک دختربچه به نمایش گذاشتم. درعین‌حال در «نفس» تنوع فرهنگی، اجتماعی و اعتقادی مردم ایران وجود دارد. سعی کرده‌ام فیلم در ستایش صلح عزتمندانه باشد و با همه این رویکردها که اقتباس از یک رمان است، من این فیلم را نه متعلق به خودم، بلکه متعلق به گروهی که با من در ساخت آن همکاری داشتند، به سینمای ایران و به مردم ایران می‌دانم. از اعضای محترم هیئت انتخاب فیلم‌ها برای اسکار هم نهایت تشکر را دارم.

‌ فکر می‌کنید این فیلم موفق شود و در میان فهرست پنج نامزد بهترین فیلم اسکار قرار بگیرد؟

این به موارد زیادی مرتبط است که در آن بخش‌ها هم باید بتوان موفق عمل کرد و خب این آرزوی بزرگ من هم هست که اتفاقات خوب بیفتد.

‌برخی‌ها منتقد فیلم شما هستند. پاسختان به آنها چیست؟

من معتقدم که اگر فیلمی منتقد نداشته باشد، بی‌خاصیت است و همیشه هم بهترین فیلم‌های دنیا منتقدانی داشته‌اند و کسانی هم بوده‌اند که فیلم‌های آنها را دوست نداشته‌ باشند، بنابراین به نظرم این یک اتفاق طبیعی است.


منبع: برترینها

گیوه‌های این شهر عنوان جهانی گرفتند

هیچ ماده مصنوعی در ساخت آن به‌کار نمی‌رود؛ کفه‌های آن را با پارچه‌های به‌هم فشرده درست می‌کنند. پارچه‌ها را به‌وسیله نرینگی گاو به‌هم منسجم می‌کنند و روی گیوه را هم با نخ می‌بافند. سال‌ها عمر می‌کند و سرانجام هم به طبیعت برمی‌گردد.

تقریبا بیشتر زنانی که اهل مریوان هستند، گیوه‌بافی را می‌دانند. بیشتر آن‌ها به زبان کردی صحبت می‌کنند و فارسی نمی‌دانند. یکی از آن‌ها ۱۵ سال است که کلاش می‌بافد. وقتی از او درباره درآمدش می‌پرسم، بعد از به زبان آوردن «شکر خدا» می‌گوید: ما بیمه نیستیم؛ به خدا قسم، وقتی سوزن به دست‌مان می‌رود، خیلی درد دارد، با این حال هنوز بیمه نشده‌ایم.

به گزارش ایسنا، مریوان خیابانی به نام «کلاش» دارد و قبل از آن‌که برای ثبت به‌عنوان شهر جهانی صنایع دستی نامزد شود، اسم دیگری داشت. کردها به زبان محلی، به گیوه «کلاش» می‌گویند. در این خیابان، کارگاه‌های کوچک زیادی فعال‌اند که زنان و مردان در خانه و مغازه‌های آن، به کلاش‌بافی مشغول هستند.  

کفه‌ی کلاش را مردان درست می‌کنند، زیرا تقریبا کار دشواری است و به کوبیدن نیاز دارد تا پارچه‌های کفه‌ی گیوه منسجم شوند. جلوی هر خانه، دسته‌ای از زنان با لباس محلی نشسته‌اند و همان‌طور که صحبت می‌کنند، گیوه هم می‌بافند. یکی از آن‌ها که می‌تواند فارسی صحبت کند، ۳۳ سال سن دارد و ۱۰ سال است که گیوه می‌بافد. پسر بزرگش هم می‌تواند گیوه ببافد و کمکش می‌کند.

بعضی از پارکینگ‌ها در خانه‌های تازه ساخته‌شده در خیابان «کلاش» به مغازه تبدیل شده‌اند. «صهیب» در یکی از این مغازه‌ها، کفه‌ی کلاش را درست می‌کند. کف مغازه را فرش انداخته و خودش در گوشه‌ای از آن مشغول کار است. ۲۴ سال سن دارد و نزدیک ۱۲ سال است که این کار را انجام می‌دهد. او می‌گوید: این‌ کار درآمد خوبی ندارد، اما چون در شهر ما، کار دیگری نیست، مجبوریم گیوه‌بافی را ادامه دهیم. اگر حداقل یک شهرک درست شود تا کسانی که در این حوزه فعالیت می‌کنند، دور هم کار کنند، می‌توانیم تولید بیشتری داشته باشیم.

همان‌طور که کارش را انجام می‌دهد، ادامه می‌دهد: کفه‌ی کلاش را ما می‌دوزیم و بقیه کارها را به زنان می‌سپاریم. کردستان، منطقه‌ای محروم است و چیزی ندارد که بخواهیم کار دیگری انجام دهیم. وقتی هم که می‌رویم مواد اولیه کار را تهیه کنیم و پارچه بخریم، چند برابر بیشتر از قیمت بازار با ما حساب می‌کنند، بیمه هم که نداریم. چرا باید این‌طور باشد؟

میل به کلاش‌بافی در مریوان افزایش پیدا کرده است و آموزشگاه‌های زیادی کلاش‌بافی و دوخت لباس محلی را آموزش می‌دهند. کسانی که دوست دارند این کار را یاد بگیرند، باید یک دوره ۲۸۰ ساعتی را بگذرانند. این دوره آموزشی ۹۴ روز طول می‌کشد و در پایان آن، گواهی‌نامه‌ای برای شرکت‌کنندگان در کلاس صادر می‌شود. شهریه کلاس‌ها ۴۰۰ هزار تومان است. برخی هم زیر نظر کمیته امداد فعالیت می‌کنند.

بیشتر زنانی که تصمیم می‌گیرند کلاش‌بافی را یاد بگیرند، بی‌سرپرست یا بدسرپرست هستند. به گفته محسن علوی – مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کردستان – دو هزار و ۶۶۰ نفر در مریوان کارت صنعتگری دارند.

برخی زنان که کلاش‌بافی را یاد می‌گیرند، می‌گویند که هزینه زندگی بالاست و ما هم بعد از این‌که این کار را یاد گرفتیم، می‌توانیم کمک‌خرج خانه باشیم. زمانی هم که دوره‌های آموزشی را می‌گذرانیم، یا بچه‌های‌مان را با خودمان می‌آوریم یا در این چند ساعت، مادر و همسایه‌ها از آن‌ها نگهداری می‌کنند.

همه‌جور بافنده‌ای در مریوان کار می‌کنند. در یک خانواده، همه مشغول کار هستند و حالا به کارآفرین تبدیل شده‌اند و ۲۰۰ خانواده با آن‌ها فعالیت می‌کنند. نتیجه کار آن‌ها در یک سال، به شش‌هزار جفت گیوه تبدیل می‌شود. خانواده دیگری، سه نسل است که کلاش‌بافی می‌کند. آروین، کلاس سوم است و این کار را از پدرش یاد گرفته، حدود یک سالی می‌شود که کلاش می‌بافد و آرزو دارد در آینده پزشک شود.

می‌گویند مریوان قطب تولید کلاش است و بیشتر صادرات آن‌ها به عراق است که از عراق، به کشورهای اروپایی فرستاده می‌شود. برخی اهالی «هورامان» و «نودشه» مدعی هستند که قدمت کلاش‌بافی در روستاهای آن‌ها بیشتر از مریوان است و با ثبت جهانی مریوان مخالف بودند؛ اما سرانجام نام شهر مریوان برای کلاش‌بافی در شورای جهانی صنایع دستی ثبت شد، زیرا برای کارشناسان شورای جهانی بیشتر از قدمت، تولید و در جریان بودن یک صنایع دستی اهمیت دارد. 

حالا اگر به مریوان بروید، از همان ابتدای شهر، مجسمه‌هایی به‌شکل گیوه را می‌بینید. حتی در بازار شهر هم در کنار دیگر صنایع دستی، گیوه‌هایی کوچکی به‌عنوان جاسوئیچی یا تزیینی فروخته می‌شوند.  


منبع: عصرایران

مستند "جعبه پاندورا" در مرحله صداگذاری

مستند “جعبه پاندورا” که به چالش آسیب های رسانه ها بر شخصیت و سرنوشت کودکان می پردازد به زودی آماده نمایش می شود.

حدود دو سال است که از آغاز مرحله تولید مستند جعبه پاندورا که به آسیب های روانی و رفتاری رسانه ها در کودکان و نوجوانان می پردازد سپری می شود و با پایان گرفتن تدوین این مستند، شهاب الدین سعیدی شایگان کارگردان جوان این اثر، درباره آغاز صداگذاری آن توضیحاتی ارائه کرد.

وی با اشاره به اینکه به مدت سه سال از آغاز پژوهش و طراحی این پروژه آموزشی که در قالب یک مستند سینمایی ۹۰ دقیقه ای است و برای مخاطب خانواده تهیه می شود می گذرد، افزود: جعبه پاندورا که به تهیه کنندگی مینو چوپان در موسسه فرهنگی هنری وینا رسانه تولید شده، هم اکنون وارد مرحله صداگذاری شده است.

سعیدی در خصوص موضوع مستند جعبه پاندورا تشریح کرد: ما در طی ساخت این مستند به لزوم آگاه سازی خانواده ها در خصوص چالش آسیب های بالقوه ای که رسانه ها می توانند بر شخصیت و سرنوشت فرزندانشان رقم زند ، آگاهی رسانی کرده ایم.

وی با بیان اینکه روانشناسی کودکان و نوجوانان قلمرو مورد علاقه وی  برای تاثیر اجتماعی مستندهایی است که در برنامه کاریش برای آن زمان خواهد گذاشت اظهار کرد: اگر بتوانیم تخصصی در این زمینه فعالیت کنیم، اطمینان داریم هیچگاه از کار برای والدین و آموزش آنها خسته نخواهیم شد.

این مستندساز جوان اظهار کرد: در طی مسیر ابراز علاقه مندی خود والدین کودکان و نوجوانان برای آگاهی و عطش دانستن بیشتر ما را امیدوار کرد که با وسواس کاری بیشتری در پی جذب و آموزش این گروه از جامعه فعال باشیم وامیدواریم بتوانیم در طول این هدف مقدس آثار مفید و موثر بیشتری تولید کنیم. 

سعیدی در پایان تصریح کرد: در کنار این اثر بلند، در نظر داریم مجموعه ای ۱۱ قسمتی در همین خصوص (روانشناسی رسانه) تولید کنیم که توضیحات بیشتر آن متعاقباً اطلاع رسانی خواهد شد.


منبع: عصرایران

گیوه‌های این شهر عنوان جهانی گرفتند

به گزارش ایسنا، تقریبا بیشتر زنانی که اهل مریوان هستند، گیوه‌بافی را می‌دانند. بیشتر آن‌ها به زبان کردی صحبت می‌کنند و فارسی نمی‌دانند. یکی از آن‌ها ۱۵ سال است که کلاش می‌بافد. وقتی از او درباره درآمدش می‌پرسم، بعد از به زبان آوردن «شکر خدا» می‌گوید: ما بیمه نیستیم؛ به خدا قسم، وقتی سوزن به دست‌مان می‌رود، خیلی درد دارد، با این حال هنوز بیمه نشده‌ایم.مریوان خیابانی به نام «کلاش» دارد و قبل از آن‌که برای ثبت به‌عنوان شهر جهانی صنایع دستی نامزد شود، اسم دیگری داشت. کردها به زبان محلی، به گیوه «کلاش» می‌گویند. در این خیابان، کارگاه‌های کوچک زیادی فعال‌اند که زنان و مردان در خانه و مغازه‌های آن، به کلاش‌بافی مشغول هستند.  

کفه‌ی کلاش را مردان درست می‌کنند، زیرا تقریبا کار دشواری است و به کوبیدن نیاز دارد تا پارچه‌های کفه‌ی گیوه منسجم شوند. جلوی هر خانه، دسته‌ای از زنان با لباس محلی نشسته‌اند و همان‌طور که صحبت می‌کنند، گیوه هم می‌بافند. یکی از آن‌ها که می‌تواند فارسی صحبت کند، ۳۳ سال سن دارد و ۱۰ سال است که گیوه می‌بافد. پسر بزرگش هم می‌تواند گیوه ببافد و کمکش می‌کند.بعضی از پارکینگ‌ها در خانه‌های تازه ساخته‌شده در خیابان «کلاش» به مغازه تبدیل شده‌اند. «صهیب» در یکی از این مغازه‌ها، کفه‌ی کلاش را درست می‌کند. کف مغازه را فرش انداخته و خودش در گوشه‌ای از آن مشغول کار است. ۲۴ سال سن دارد و نزدیک ۱۲ سال است که این کار را انجام می‌دهد. او می‌گوید: این‌ کار درآمد خوبی ندارد، اما چون در شهر ما، کار دیگری نیست، مجبوریم گیوه‌بافی را ادامه دهیم. اگر حداقل یک شهرک درست شود تا کسانی که در این حوزه فعالیت می‌کنند، دور هم کار کنند، می‌توانیم تولید بیشتری داشته باشیم.



زنان دور هم در حال کلاش‌بافی هستند



همان‌طور که کارش را انجام می‌دهد، ادامه می‌دهد: کفه‌ی کلاش را ما می‌دوزیم و بقیه کارها را به زنان می‌سپاریم. کردستان، منطقه‌ای محروم است و چیزی ندارد که بخواهیم کار دیگری انجام دهیم. وقتی هم که می‌رویم مواد اولیه کار را تهیه کنیم و پارچه بخریم، چند برابر بیشتر از قیمت بازار با ما حساب می‌کنند، بیمه هم که نداریم. چرا باید این‌طور باشد؟

میل به کلاش‌بافی در مریوان افزایش پیدا کرده است و آموزشگاه‌های زیادی کلاش‌بافی و دوخت لباس محلی را آموزش می‌دهند. کسانی که دوست دارند این کار را یاد بگیرند، باید یک دوره ۲۸۰ ساعتی را بگذرانند. این دوره آموزشی ۹۴ روز طول می‌کشد و در پایان آن، گواهی‌نامه‌ای برای شرکت‌کنندگان در کلاس صادر می‌شود. شهریه کلاس‌ها ۴۰۰ هزار تومان است. برخی هم زیر نظر کمیته امداد فعالیت می‌کنند.بیشتر زنانی که تصمیم می‌گیرند کلاش‌بافی را یاد بگیرند، بی‌سرپرست یا بدسرپرست هستند. به گفته محسن علوی – مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کردستان – دو هزار و ۶۶۰ نفر در مریوان کارت صنعتگری دارند.

برخی زنان که کلاش‌بافی را یاد می‌گیرند، می‌گویند که هزینه زندگی بالاست و ما هم بعد از این‌که این کار را یاد گرفتیم، می‌توانیم کمک‌خرج خانه باشیم. زمانی هم که دوره‌های آموزشی را می‌گذرانیم، یا بچه‌های‌مان را با خودمان می‌آوریم یا در این چند ساعت، مادر و همسایه‌ها از آن‌ها نگهداری می‌کنند.همه‌جور بافنده‌ای در مریوان کار می‌کنند. در یک خانواده، همه مشغول کار هستند و حالا به کارآفرین تبدیل شده‌اند و ۲۰۰ خانواده با آن‌ها فعالیت می‌کنند. نتیجه کار آن‌ها در یک سال، به شش‌هزار جفت گیوه تبدیل می‌شود. خانواده دیگری، سه نسل است که کلاش‌بافی می‌کند. آروین، کلاس سوم است و این کار را از پدرش یاد گرفته، حدود یک سالی می‌شود که کلاش می‌بافد و آرزو دارد در آینده پزشک شود.

می‌گویند مریوان قطب تولید کلاش است و بیشتر صادرات آن‌ها به عراق است که از عراق، به کشورهای اروپایی فرستاده می‌شود. برخی اهالی «هورامان» و «نودشه» مدعی هستند که قدمت کلاش‌بافی در روستاهای آن‌ها بیشتر از مریوان است و با ثبت جهانی مریوان مخالف بودند؛ اما سرانجام نام شهر مریوان برای کلاش‌بافی در شورای جهانی صنایع دستی ثبت شد، زیرا برای کارشناسان شورای جهانی بیشتر از قدمت، تولید و در جریان بودن یک صنایع دستی اهمیت دارد.  حالا اگر به مریوان بروید، از همان ابتدای شهر، مجسمه‌هایی به‌شکل گیوه را می‌بینید. حتی در بازار شهر هم در کنار دیگر صنایع دستی، گیوه‌هایی کوچکی به‌عنوان جاسوئیچی یا تزیینی فروخته می‌شوند.   



سه نسل یک خانواده کلاش‌باف اهل کردستان





اِلمان‌های شهری مریوان/عکس از کبریا حسین‌زاده





یکی از آموزشگاه‌های شهر مریوان


منبع: بهارنیوز

آغاز فعالیت پردیس سینمایی کورش از ظهر امروز

پردیس سینمایی کورش روز چهارشنبه از ساعت ١۴ به اکران فیلم‌های چرخه اکران می‌پردازد.

پردیس سینمایی “کورش” پس از حادثه آتش‌سوزی، از ظهر روز چهارشنبه فعالیت‌های خود را از سر می‌گیرد.

به گزارش ایسنا، به نقل از روابط عمومی مجموعه، بعد از اتفاقات ناگهانی روز گذشته و اطفا حریق  در پردیس سینمایی “کورش”، این پردیس امروز چهارشنبه (٢۹ شهریور) از ساعت ١۴ فعالیت‌های خود را آغاز می‌کند.

پردیس سینمایی کورش  روز سه‌شنبه در طبقه منفی هفت دچار آتش‌سوزی شد که این آتش نیم‌ساعته اطفا شد. اما نظر به رفاه و امنیت مخاطبان مدیران مربوطه تصمیم به تعطیلی این پردیس در شب گذشته گرفتند.

پردیس سینمایی کورش روز چهارشنبه از ساعت ١۴ به اکران فیلم‌های چرخه اکران می‌پردازد.


منبع: عصرایران

نوستالژیک ترین تیتراژهای سریال های تلویزیون

روزنامه آسمان آبی – سوسن سیرجانی: صحبت درباره ماندگاری یک اثر بسیار سخت است؛ به ویژه اگر پای تیتراژها در میان باشد که از موسیقی و تصویر تشکیل می شود. در این جا ۱۱ تیتراژ از سریال های مختلف تلویزیونی را بررسی کردیم؛ تیتراژهایی که صرفا به دلیل خلاقیت بصری و گاه موسیقی استفاده شده جایگاه متفاوتی در میان دیگران دارند.

بعضی از این سریال ها بیش از هر چیز با تیتراژهای شان شناخته می شوند و ممکن است روایت آن سریال توان ماندگاری تا به امروز را نداشته باشد. بی شک، جای نام سریال های بسیاری در فهرست ما خالی است.

۱٫ هزاردستان

کارگردان: علی حاتمی

سازنده تیتراژ: علی حاتمی

سال ساخت: ۶۶-۱۳۵۹

 نوستالژیک ترین تیتراژهای سریال های تلویزیون

ساختار تیتراژ: سریال «هزاردستان»، داستان زندگی فردی به نام رضا خوشنویس است که با بازگشت به گذشته متوجه می شویم پیش از این، نام او رضا تفنگچی بود. علی حاتمی با بهره گیری از این مضمون تیتراژ را طراحی کرده است. در ابتدا، تصویر رضا در روزگار خوشنویس بودن در حوض آب می افتد، اما آماده خطاطی می شود. روی این تصاویر موسیقی استفاده نشده است. در ادامه، تصاویری از میز کار رضا خوشنویس می بینیم. او قلم را می تراشد و خط نوشتن را آغاز می کند. ناگهان تصاویری از تعداد فشنگ دیده می شود و صدای شلیک می آید. قطره ها و رد خون روی وسایل و عکس ها می افتد. از این جا موسیقی آغاز می شود.

در ادامه، عکس هایی از همه شخصیت های سریال در قاب های کوچک روی یک میز دیده می شود. حاتمی بار دیگر به تصاویر خطاطی بر می گردد و حال از نوک قلم خون می چکد.

تصاویر گل و مرغ بر قلمدان بر یک نقاشی گل و مرغ دیزالو می شود که نام عوامل روی آن می آید. با آمدن نام عوامل، موسیقی اوج می گیرد. تنظیم تاثیرگذار مرتضی حنانه روی ملودی ماندگار مرتضی خان نی داوود، از جمله مهم ترین عوامل تاثیرگذاری این تیتراژ است.


۲٫ آرایشگاه زیبا

کارگردان: مرضیه برومند

سازنده تیتراژ: امیر اثباتی

سال ساخت: ۱۳۶۹

 نوستالژیک ترین تیتراژهای سریال های تلویزیون

ساختار تیتراژ: اسد با وجود بالارفتن سن به دلیل سختگیری های مادر، نمی تواند ازدواج کند؛ این خلاصه داستان سریال «آرایشگاه زیبا» است. مادر اسد مدام به او تلفن می زند و یکی از صداهای غالب سریال زنگ تلفن است؛ بنابراین فریبرز لاچینی، موسیقی جالبی که تلفیقی از یک ریتم شاد و زنگ تلفن های قدیمی است، برای تیتراژ سریال می سازد. در کنار آن، امیر اثباتی، با ترکیب عکس و نقاشی، شخصیت های سریال را در کنار عناوین شان در تیتراژ قرار می دهد؛ مثلا برای طراحی لباس عکسی از یک کلاه، برای طراح گریم عکسی از یک شانه شکسته و… در کنار تصویر شخصیت ها می گذارد. این ترکیب نتیجه بسیار خلاقانه و نویی به وجود آورد که بعد از آن، در کارهای دیگری از آن استفاده شد.


۳٫ گل پامچال

کارگردان: محمدعلی طالبی

سازنده تیتراژ: محمدعلی طالبی

سال ساخت: ۱۳۷۰

 نوستالژیک ترین تیتراژهای سریال های تلویزیون

ساختار تیتراژ: «گل پامچال» داستان زندگی لیلاست؛ دختری از روستاهای خوزستان که جنگ او را آواره کرده و سر از استان گیلان درآورده است. محمدعلی طالبی سختی و رنج لیلا را مبنای ساخت تیتراژ قرار داده است. تیتراژ شروع می شود و لیلا را می بینیم که با لباس جنوبی و ساکی در دست، از دوردست در طوفان حرکت می کند تا به جاده برسد.

زمین می خورد، از مسیرش خارج می شود، گرد و خاک جلوی دید او را می گیرد، اما با هر سختی خودش را به جاده می رساند. موسیقی زیبای محمدرضا علیقلی با تم جنوبی، روی راه رفتن لیلا، حس حرکت در مسیر  تندباد را به خوبی القا می کند و یکی دیگر از ویژگی های این تیتراژ ماندگار است.


۴٫ همسران

کارگردان: بیژن بیرنگ و مسعود رسام

سازنده تیتراژ: بیژن بیرنگ و مسعود رسام

سال ساخت: ۱۳۷۳

 نوستالژیک ترین تیتراژهای سریال های تلویزیون

 
ساختار تیتراژ: این سریال یکی از موفق ترین و پرمخاطب ترین سریال های ایرانی در چند دهه اخیر بوده است. «همسران» درباره دو زوج است که در همسایگی هم زندگی می کنند، اما علاوه بر همه ویژگی های ماندگار این مجموعه، تیتراژ آن نیز بسیار خلاقانه و نو بوده و سال ها در ذهن مخاطب باقی مانده است. پاهای مردی با کفش اسپورت و پاهای مردی با کفش رسمی که مسیر سر کار تا خانه را به صورت جداگانه طی می کنند.

سوار اتوبوس و تاکسی می شوند، از پله ها بالا می روند، در کنار خیابان قدم می زنند تا به خانه می رسند و با یکدیگر در آپارتمان های شان را باز می کنند و همسرانشان با سینی چای در انتظارشان هستند؛ تصویری از زندگی شهری در دهه ۷۰ و حتی ترغیب به استفاده از وسایل نقلیه عمومی از ویژگی های این اثر بود.


۵٫ روزگار قریب

کارگردان: کیانوش عیاری

سازنده تیتراژ: کیانوش عیاری

سال ساخت: ۱۳۸۶

 نوستالژیک ترین تیتراژهای سریال های تلویزیون

ساختار تیتراژ: کیانوش عیاری تیتراژی منحصر به فرد را برای سریالش طراحی و اجرا کرد. «روزگار قریب» راوی زندگینامه دکتر محمد قریب از هفت سالگی تا لحظه درگذشت اوست. عیاری برای نشان دادن گذر زمان در قالب تیتراژ دو دقیقه ای، تصمیم می گیرد از بازیگرانی که برای بازی در نقش دکتر قریب در نظر گرفته استفاده کند و از هفت سالگی شروع کند و با ترکیب تصویر بازیگران، کم کم شخصیت محمد بزرگ و بزرگتر می شود.

از کودکی به کاوه آهنگر نوجوان، بعد از آن به شهاب کسرایی جوان، ناصر هاشمی میانسال و در آخر مهدی هاشمی ۵۰ تا ۶۰ ساله می رسد. پشت این تغییر چهره ها هم اتفاقاتی از جنگ جهانی اول، دوم، کودتا، قحطی و فعالیت های دکتر قریب را می بینیم.


۶٫ ترش و شیرین

کارگردان: رضا عطاران

سازنده تیتراژ: ساسان توکلی فارسانی

خواننده تیتراژ: رضا عطاران و محسن نامجو

سال ساخت: ۱۳۸۶

نوستالژیک ترین تیتراژهای سریال های تلویزیون 

ساختار تیتراژ: تیتراژ سریال «ترش و شیرین» چند ویژگی مهم دارد؛ مهمترین آن همکاری مجدد رضا عطاران با ساسان توکلی فارسانی بعد از تجربه موفق تیتراژ «خانه به دوش» است. شاید یکی از غایبان اصلی فهرست تیتراژهای ما هم تیتراژ سریال «خانه به دوش» باشد، اما ویژگی دیگری که از میان کارهای مشترک توکلی و عطاران «ترش و شیرین» را انتخاب کردیم، موسیقی جالب و ماندگار تیتراژ این سریال است.

برای اولین بار استفاده از موسیقی رپ در تیتراژ یک مجموعه تلویزیونی که در آن محسن نامجو و رضا عطاران همخوانی کرده اند، در سریال «ترش و شیرین» اتفاق افتاد. ریتم تند موسیقی، تلفیقی با کلام رپ و تصاویر ابرهایی که با سرعت در آسمان حرکت می کنند، تیتراژی به یادماندنی برای این سریال به وجود آورد.


۷٫ نقطه سر خط

کارگردان: سعید آقاخانی

سازنده تیتراژ: ساسان توکلی فارسانی

سال ساخت: ۱۳۹۰

 نوستالژیک ترین تیتراژهای سریال های تلویزیون

ساختار تیتراژ: بعد از ۳۰ سال زندگی کارمندی، بالاخره با وامی که صمدآقا ۳۰ سال به دنبال آن بوده، موافقت می شود، اما او به زودی بازنشسته شده و ممکن است وام به او تعلق نگیرد. ساسان توکلی فارسانی برای نشان دادن زندگی کارمندی و تلاش این قشر برای زندگی، سراغ مورچه ها رفته و دانه کشیدن آنها را به نمادی برای این تلاش قرار داده است.

توکلی از تکنیک استفاده از زندگی حیوانات در سریال «خانه به دوش» هم استفاده کرده، با این تفاوت که در انتها سراغ زندگی جغدها و پرندگان رفته است. همچنین موسیقی ساخته مجید اخشابی روی حرکت و دانه کشیدن مورچه ها به خوبی نشسته و تیتراژ این سریال را به نقطه آغازی خوب تبدیل کرده است.


۸٫ مسیر انحرافی

کارگردان: بهرنگ توفیقی

سازنده تیتراژ: نوید توحیدی

خواننده تیتراژ: سینا حجازی

سال ساخت: ۱۳۹۱

 نوستالژیک ترین تیتراژهای سریال های تلویزیون

ساختار تیتراژ: سریال آمریکایی «لاست» زمانی به صورت فراگیر در میان مخاطبان ایرانی با استقبال مواجه شده بود. با پایان یافتن آن، بهرنگ توفیقی با همکاری با نوید توحیدی گوشه چشمی به «لاست»، سریال کمدی «مسیر انحرافی» را برای شبکه سه تولید کرد. داستان درباره عده ای بود که در یک جزیره ناشناخته گم می شوند.

به دلیل فضای فانتزی «مسیر انحرافی» و همچنین موسیقی متفاوتی که سینا حجازی برای تیتراژ ابتدایی سریال ساخته بود، نوید توحیدی، طراح تیتراژ، تصمیم می گیرد با شوخی میان شخصیت های سریال و عناوین آن ها، بر فضای فانتزی سریال بیفزاید؛ مثلا نام بهنوش طباطبایی را می نویسد شقایق طباطیایی و شقایق دهقان را بهنوش طباطبایی و این دو بازیگر اسم های یکدیگر را با پا به سمت پرت می کنند.


۹٫ لیسانسه ها

کارگردان: سروش صحت

سازنده تیتراژ: علیرضا ایوبی

سال ساخت: ۱۳۹۵

نوستالژیک ترین تیتراژهای سریال های تلویزیون 

ساختار تیتراژ: حبیب، مسعود و مازیار سه دوست صمیمی هستند که هر سه لیسانس گرفته اند، اما بیکار و پر از آرزوها و برنامه ریزی هستند. دغدغه ها و اتفاقاتی که برای این سه نفر می افتد، داستان سریال «لیسانسه ها» را شکل می دهد. علیرضا ایوبی، طراح تیتراژ سریال، با استفاده از عکس های آلبوم خصوصی هوتن شکیبا، امیرحسین رستمی و امیر کاظمی، سیر بزرگ شدن این سه بازیگر را با عکس های واقعی در تیتراژ سریال به نمایش گذاشته است. با این روش به نوعی بیننده با گذشته شخصیت ها تا زمانی که وارد داستان سریال می شوند، آشنا می شود.

استفاده از عکس های واقعی بازیگران اتفاق جدید در ساخت تیتراژ بود و با اقبال مخاطبان مواجه شد. برای قسمت آخر این سریال هم تیتراژ متفاوتی با اجرای امید نعمتی به عنوان خواننده ساخته شد. در این تیتراژ، نعمتی به عنوان خواننده رو به دوربین در نمایی بدون کات حرکت می کند. شکل ایستادن آدم های دیگر متاثر از چالش مانکن است. در انتها نیز همه حاضران روی پله ها می نشینند و بعد از پایان موسیقی برای مخاطب دست تکان می دهند.


۱۰٫ پنچری

کارگردان: برزو نیک نژاد

سازنده تیتراژ: امیر ولی خانی

سال ساخت: ۱۳۹۶

نوستالژیک ترین تیتراژهای سریال های تلویزیون 

ساختار تیتراژ: «پنچری» یک درام اجتماعی با درون مایه طنز است، اما قرابت معنایی مشخصی بین نام سریال و خط داستانی آن وجود ندارد. امیر ولی خانی مبنای طراحی تیتراژ را اتفاقات روزمره ای قرار داده است که در تهران می افتند. موسیقی تیتراژ با صدای تلمبه ای شروع می شود که لاستیک را باد می کند یا باد آن را خالی می کند، ولی خانی با تکنیک های نرم افزاری تصویر درخت ها و باغ های تهران را در حالی که انگار بادشان خالی می شود در تیتراژ قرار داده و بلافاصله پس از آن برج ها و ساختمان هایی را می بینیم که انگار باد می شوند و رشد می کنند.

از جایی به بعد، فاز تصاویر وارد فضای شهری می شود و با ماکت هایی اوضاع شهر را می بینیم و در آخر هم با ریتم موسیقی بازی با علایم راهنمایی و رانندگی به تیتراژ اضافه می شود. «پنچری» سریالی کم رمق از کار درآمده است و شاید تنها نقطه تاثیرگذار همین طراحی تیتراژ آن باشد.


۱۱٫ سربداران

کارگردان: محمدعلی نجفی

سازنده تیتراژ: اکبر عالمی

سال ساخت: ۱۳۶۲- ۱۳۶۱

نوستالژیک ترین تیتراژهای سریال های تلویزیون 

ساختار تیتراژ: سربداران عده ای از شیعیان بودند که ضد حکومت مغول ها قیام کردند. سریال «سربداران» داستان این قیام را به تصویر می کشید. اکبر عالمی، کارشناس ظهور و چاپ، مجری و کارشناس قدیمی تلویزیون، براساس ایده ای از محمدعلی نجفی، تصویر شخصیت ها را به صورت سنگواره در تیتراژ به نمایش در می آورد که گویای تاریخی بودن داستان باشد.

تیتراژ به این صورت شکل می گیرد که پس از تصویرهای سنگی، یک تصویر واقعی از شخصیت های سریال به نمایش در می آید. این تکنیک برای فناوری آن روزگار بسیار خلاقانه و نوآور محسوب می شد. علاوه بر این، قرار گرفتن موسیقی ساخته فرهاد فخرالدینی روی این تصاویر سنگی، فضای عجیب و ماندگاری را برای تیتراژ این سریال به وجود آورد. محمدعلی نجفی در گفت و گویی در شماره ۵۰۰ مجله «فیلم» درباره چگونگی ساخته شدن تیتراژ این سریال گفته است: «آقای عالمی زحمت زیادی کشید. در میانه گفت و گویی با او بیان کردم دلم می خواهد چهره ها سنگواره شوند. گفت موسیقی اش را بده. بعد از این که موسیقی را دادیم، چند ماه در لابراتوار وقت گذاشت تا چهره ها را بسازد. وقتی نتیجه کار را دیدم، اشکم سرازیر شد.»

حرف های نوید توحیدی، طراح تیتراژ سریال های تلویزیونی

تیتراژ، کارت دعوت سریال

سریال «مسیر انحرافی» به کارگردانی بهرنگ توفیقی با برداشتی آزاد از سریال آمریکایی «لاست» در سال ۹۱ ساخته شد. نکته مهم این سریال تیتراژ ابتدایی آن بود که با آهنگی از سینا حجازی ترکیب شده و فضای جالبی را به وجود آورده بود. نوید توحیدی ماجرای ساخت آن را این گونه شرح می دهد: «در زمان ساخت آن سریال، دفتر تبلیغاتی ای بود به نام لمون، که در آن جا ایده های مختلفی مطرح می شد که هیچ کدام مورد طبع آقای هاشمی، تهیه کننده، و آقای توفیقی، کارگردان آن کار، قرار نگرفت تا این که بهرنگ توفیقی موسیقی سریال را که سینا حجازی خوانده بود، آورد و پس از این که آن را گوش دادیم، با موسیقی به ایده اصلی ساخت تیتراژ وصل شدیم.

از آن جا تصمیم گرفتیم که با این موسیقی، کاراکترها را هم به تیتراژ اضافه کنیم و یک بده بستان فانتزی و طنز میان آن ها و عنوان ها به وجود بیاید.» او همچنین درباره اهمیت تیتراژ در جذب مخاطب اضافه می کند: «چون فرم کلی کار هم فانتزی بود، فکر می کردم با این تیتراژ می توان بیننده را دعوت کرد تا سریال را ببیند. من معتقدم این یکی از کارکردهای اصلی عنوان بندی است.»

تهیه کنندگان، مسببان اصلی

نوید توحیدی که تجربه ساخت تیتراژ سریال های « مسیر انحراف»، «خداحافظ بچه»، «آوای باران» و… را در کارنامه اش دارد، می گوید: «به نظرم کاری تصویر ماندگارتری نسبت به بقیه دارد که تهیه کننده سریال برایشان هزینه کرده باشد و مفهوم اصلی و کارایی تیتراژ را بداند. مثلا سریال «مسیر انحرافی» پیش تولید پرهزینه ای داشت و خوشبختانه تهیه کننده، کار خوبی می خواست و برای همین حاضر بود این هزینه را بپردازد.»

او به بودجه های عجیبی که این روزها تهیه کننده ها برای سریال ها در نظر می گیرند اشاره و اضافه کرد: «پیشنهادی از سمت شبکه نمایش خانگی برای یکی از سریال های این شبکه داشتیم، اما زمانی که به بحث مالی رسید آن قدر مبلغ ناچیزی بود که تمام ایده ها را از بین می برد.»

او به وضعیت بد تیتراژسازی در این سال های اخیر هم اشاره کرد: «تازگی مد شده مانند سریال های قدیمی فقط اسم ها را با چند تصویر ترکیب می کنند یا با استفاده از پلان های آرشیوی تیتراژ ساخته می شود. اما مثلا سریال هایی که ساسان توکلی فارسانی برای آنها تیتراژ می ساخت این ویژگی را داشت که تیتراژ گاهی بیشتر از خود سریال در ذهن می ماند. اما الان خیلی این دغدغه مندی کم شده است. در ایران مدتی انگار رقابت ایجاد شده بود و خیلی بها داده می شود به ساخت تیتراژ، اما مدتی است که دوباره افول کرده است.»

آن قدر یک تیتراژ اهمیت دارد که باید برای آن فیلمنامه نوشت، توحیدی با تاکید بر این نکته می گوید: «تیتراژهایی موفق هستند که مانند یک فیلم کوتاه با آن ها برخورد شود، داستانک داشته باشد، فرم بصری خوبی داشته باشد و… وقتی توجه ویژه ای به تیتراژ نشود انگار سازندگان سریال از همان ابتدا بیننده را دست کم گرفته اند.»

حرف های امیر ولی خانی، طراح تیتراژ سریال «پنچری»:

موسیقی فیلمنامه تیتراژ است

بهانه پرونده ما پرداختن به سریال «پنچری» است. بنابراین به سراغ امیر ولی خانی، سازنده تیتراژ این سریال، رفتیم او تا به حال تیتراژ نزدیک به ۳۰ سریال را ساخته و معتقد است موسیقی سریال می تواند بهترین ایده را به سازنده تیتراژ بدهد و می گوید: «چون کار من تیتراژسازی است، سعی می کنم برای خودم یک روش داشته باشم. مهم ترین نکته همیشه موسیقی سریال است، چون آهنگساز تصاویر سریال را دیده و براساس آن ها موسیقی را طراحی می کند و از من یک قدم جلوتر است و بیشتر با کار ارتباط برقرار کرده است. در سریال «پنچری» صدای غالب در موسیقی تیتراژ، صدای تلمبه ای است که لاستیک را باد می کند. بنابراین باید طوری تیتراژ ساخته شود که موسیقی را کاور کند.»

ولی خانی همچنین با اشاره به این که برای ایجاد تفاوت و جذب مخاطب می شود روی تیتراژ حساب باز کرد، می گوید: «البته بیشتر سریال هایی که تیتراژشان را ساخته ام درام های اجتماعی بوده اند که خیلی تفاوت چندانی در کلیت موضوعات با هم نداشتند برای همین باید سراغ ایده های برویم که به بیشتر دیده شدن سریال کمک می کند.»

یکی از ویژگی های مهم و جالب توجه تیتراژ سریال «پنچری» بازی با علایم راهنمایی و رانندگی است، او در ادامه درباره پرداختن به این ایده توضیح می دهد: «وقتی براساس موسیقی پیش می رفتیم، به جایی رسیدیم که به نوعی از موسیقی حس شادی و پایکوبی گرفته می شد و به این نتیجه رسیدیم که این حالت را با بازی روی علائم رانندگی جذاب تر کنیم. علاوه بر این با وجود کارهایی که روی آدمک ها، ساختمان ها و درختان انجام شد یکی از پیچیده ترین تکنیک ها را برای ساخت آن به کار گرفتیم.»

ساخت تیتراژ پرهزینه است: این روزها کسی برایش هزینه نمی کند

ولی خانی برای بررسی کاهش کیفیت و خلاقیت در ساخت سریال ها سه دلیل اصلی را بیان می کند، او ابتدا به تغییر سبک زندگی و ورود اینترنت به زندگی اشاره می کند و می گوید: «یکی از مهم ترین آن ها بالارفتن تعداد رسانه هایی است که در اختیار مردم است، وقتی هر کدام از ما یک تلویزیون در دست مان داریم که با دنیا مرتبط هستیم دیگر کسی به تیتراژ یک سریال تلویزیونی توجه نمی کند. زمانی که تلویزیون دو شبکه داشت و دو سریال پخش می شد، همه توجه ها به سمت همان تعداد محدودی بود که در اختیار داشتیم.»

دلیل دوم این کمبود ایده های خلاق از نظر او بر می گردد به بحث همیشگی بودجه، هزینه و اضافه می کند: «کار تیتراژسازی کر پرهزینه ای است اما برای ساخت سریال، دقیقه ای تعرفه قیمتی تعیین می کنند و تیتراژ فقط دو دقیقه از یک سریال را تشکیل می دهد، نمی توان و صرف نمی کند با بودجه آن دو دقیقه تیتراژ ماندگار و خلاقانه ای ساخت. بنابراین همه آدم های متخصص از این کار فاصله گرفته اند.»

همچنین آخرین دلیل که می تواند تاثیر زیادی در کاهش کیفیت تیتراژها داشته باشد از نظر امیر ولی خانی بر می گردد به کاهش سطح کیفی موسیقی که با کمترین خلاقیت برای سریال ها ساخته می شود.

امیر اثباتی از تجربه های تیتراژ سازی اش می گوید

کمیت جایی برای کیفیت نمی گذارد

این شب ها سریال «پنچری» از شبکه سه روی آنتن می رود. موفقیت با بی اقبالی این سریال در میان مخاطبان موضوع بحث ما نیست؛ مسئله ای که نظرها را به سمت این مجموعه تلویزیونی جلب کرده تیتراژ خلاقانه این سریال است. ساخت تیتراژ برای یک مجموعه تلویزیونی که مدتی طولانی قرار است روی آنتن باشد یکی از اصول مهمی است که گاهی به ماندگاری یک کار کمک شایانی می کند.

در بیشتر سریال های فاخر تلویزیونی در این چند دهه، توجه ویژه ای به این مهم شده تا جایی که تیتراژ سریال هایی مثل «سربداران»، «هزاردستان»، «آرایشگاه زیبا» و… به اندازه خود این مجموعه ها در ذهن مخاطب ماندگار شده اند. در گفت و گویی با امیر ثابتی، طراح تیتراژ خاطره انگیز سریال «آرایشگاه زیبا»، درباره اهمیت تیتراژ، کاهش خلاقیت در این زمینه در سال های اخیر و نقش تعیین کننده منابع مالی صحبت کرده ایم.

امیر اثباتی گرافیست و طراح صحنه سینماست. او ۲۷ سال پیش تیتراژ سریال «آرایشگاه زیبا» را ساخت. این مجموعه تلویزیونی یکی از سریال های ماندگار و نوستالژیک دهه ۶۰ بود که در آخرین سال این دهه روی آنتن رفت. زنگ تلفنی که در تیتراژ آن مدام تکرار می شد در ذهن بسیاری از مخاطبان آن سال باقی مانده است.

او درباره ایده شکل گیری این تیتراژ می گوید: «من پیش از این که کارم را در سینما شروع کنم، حرفه اصلی ام گرافیک بود. در نتیجه وقتی به عنوان طراح صحنه وارد کارهای هنری می شدم، گاهی پیش می آمد که کارهای گرافیکی تیتراژ و طراحی آن را برعهده بگیرم.

به واسطه آشنایی که با خانم مرضیه برومند داشتم و تا حدی هم در جریان تولید «آرایشگاه زیبا بودم، از من خواسته شد که تیتراژ آن را بسازم. به دلیل حال و هوای طنزی که در این مجموعه وجود داشت، به نظرم رسید می توان براساس همین طنز و کمدی تیتراژ را هم پیش برد. از طرف من به دلیل سابقه کار در زمینه انیمیشن و تجربه ساخت مجموعه «علی کوچولو»، تصمیم گرفتم تکنیک کات آوت را که برای آن کار استفاده کردم در «آرایشگاه زیبا» هم به کار ببرم».

اثباتی در توضیح این تکنیک اضافه می کند: «این کار درواقع انیمیشن کامل نیست و با عکس های مختلف حرکت ایجاد می کنیم. با در نظر گرفتن زمان و بودجه در آن زمان، این روش مناسبی بود که می شد با موسیقی ای که برای شروع سریال ساخته شده بود هماهنگ شد.»

بیماری کمیت گرایی

این که هنوز هم با وجود تولیداتی با کیفیت پایین، شاهد سریال هایی هستیم که برای آن ها زحمت کشیده می شود و به تیتراژشان اهمیت داده می شود از نظر امیر اثباتی باعث خوشحالی است و می گوید: «نمی خواهم بگویم که دیگر مطلقا خلاقیتی در ساخت تیراژ نیست؛ چون گه گاهی کارهای ویژه ای در تلویزیون و به ویژه در کارهای سینمای می بینیم که قابل اتکا هستند».

او با اشاره به این که کمیت گرایی آفت تولیدات هنری است و کیفیت را کاهش می دهد، معتقد است: «تیتراژ هم قربانی سیاستی شده که این روزها بر همه تولیدات فرهنگی و هنری ما، به خصوص در تلویزیون سایه انداخته، سیاست کمیت گرایی، سازندگان سریال ها و مجموعه ها می خواهند با سرعت بیشتر و هزینه کمتر به نتیجه و سود بیشتر برسند و کیفیت و اصول هنری قربانی می شوند».

زمانی استفاده از خلاقیت و هوش مصنوعی می تواند نتیجه شگفت انگیزی به جا بگذارد که در کنار آن خلاقیت و ایده پردازی های نو انسانی هم وجود داشته باشد؛ اثباتی با تاکید به این موضوع می گوید: «به دلیل وابسته شدن بیش از اندازه به نرم افزارهای بیشتر، ذهن خلاق کامپیوتر در ساخت تیتراژها دخیل است تا خلاقیت هنرمند.».

از هیچکاک تا «آقای هالو»

اثباتی با سابقه طولانی که در سینما دارد، تیتراژ سازی را یکی از مهم ترین و تاثیرگذارترین فعالیت های هنری وابسته به یک اثر نمایشی می داند و می گوید: «در سینمای دنیا با تیتراژهای بسیار ماندگاری رو به رو هستیم، مگر می شود کسی با سینما آشنا باشد و اسم «سال باس» را نشنیده باشد. کسی که طراح تیتراژ آثار شاخص سینمای جهان و مخصوصا کارهای هیچکاک است، یا حتی تیتراژ پلنگ صورتی که امکان ندارد کسی آن را در ذهن نداشته باشد.»

اثباتی خودش را وام دار گرافیست های پیش از خودش می داند و با اشاره به این که سینمای ایران هم از گذشته به ساخت تیتراژ اهمیت می داده، اضافه می کند: «در سینمای خودمان هم کسانی مثل فرشید مثالی را داشته ایم که پیش از انقلاب کارهای بسیار ارزشمندی ارائه داده اند و شاید این مقایسه جدی باشد که من در زمینه ساخت تیتراژ «آرایشگاه زیبا» وام دار تیتراژ فیلم سینمایی «آقای هالو» هستم که از هنرهای ماندگار مثقالی به حساب می آید.»


منبع: برترینها

فیلم های ایرانی که قسمت دوم آنها ساخته شد

هفته نامه همشهری جوان: در هفت تجربه ای که سینمای ما در زمینه سری سازی پشت سر گذاشته این قاعده برقرار بوده و همواره دومی ها بیشتر مخاطب داشته اند؛ اما آیا واقعا فیلم های بهتری هم بوده اند؟ چقدر از توفیق فیلم های قسمت دوم در واقع خرج از کیسه اعتبار نسخه های اول هستند و چقدر از میزان فروش شان را می توان به پای خود فیلم ها نوشت؟

کلاه قرمزی و سروناز / ایرج طهماسب

 فیلم های سینمایی ایرانی که قسمت دوم آنها ساخته شد

* چند سال بعد از نسخه اول ساخته شد؟ ۹ سال

* تغییرات و شباهت ها: مهم ترین وجه تشابه سه گانه «کلاه قرمزی» بر پرده سینما را می توان حضور مشترک دو عروسک کلاه قرمزی و پسرخاله و نیز ایرج طهماسب در جایگاه «آقای مجری» دانست؛ به تعبیری در این سه اثر شاهد داستان های متفاوت و غیر وابسته از کاراکترهایی ثابت بودیم.

* گزارش گیشه: هم «کلاه قرمزی و سروناز» و هم «کلاه قرمزی و بچه ننه» هر چند جزء پرفروش های سال اکران شان بودند اما نتوانستند موفقیت رویایی نسخه اول را در گیشه تکرار کنند.


اخراجی ها / مسعود ده نمکی

 فیلم های سینمایی ایرانی که قسمت دوم آنها ساخته شد

* چند سال بعد از نسخه اول ساخته شد؟ ۲ سال

* تغییرات و شباهت ها: وجه اشتراک سه نسخه سینمایی «اخراجی ها» حضور کاراکترهای اصلی بود و نکته مهم درباره این فیلم پیگیری سرنوشت این کاراکترها در مقاطع مختلف تاریخ معاصر از جنگ و اسارت تا مجادلات سیاسی روز بود. ده نمکی هر چه پیش تر آمد از داستانش کاست و سراغ موضع گیری صریح رفت.

* گزارش گیشه: اجراهای ۲ با فروش خیره کننده ۸٫۵ میلیارد در سال ۸۸ یک رکورد به ظاهر دست نیافتنی از خود به جا گذاشت. رکوردی که حتی فیلم های بعدی ده نمکی هم هنوز نتوانسته است به آن دست پیدا کند.


آتش بس / تهمینه میلانی

 فیلم های سینمایی ایرانی که قسمت دوم آنها ساخته شد

* چند سال بعد از نسخه اول ساخته شد؟ ۷ سال

* تغییرات و شباهت ها: مهم ترین تغییر در آتش بس ۲ تغییر ترکیب بازیگران اصلی بود. این بار به جای محمدرضا گلزار و مهناز افشار، بهرام رادان و میترا حجار مقابل دوربین میلانی رفتند. کلیت داستان اما شباهت های بسیاری با ماجرای نسخه اولیه فیلم داشت؛ آن هم با حضور یک روانشناس مشترک با بازی آتیلا پسیانی.

* گزارش گیشه: نسخه دوم اگرچه به لحاظ عددی با فروش چهار میلیارد تومانی چیزی حدود چهار برابر نسخه اول فروش کرد اما با احتساب قیمت متوسط بلیت در سینماها، فیلم به اندازه قسمت اول موفق نبود.


رسوایی / مسعود ده نمکی

 فیلم های سینمایی ایرانی که قسمت دوم آنها ساخته شد

 
* چند سال بعد از نسخه اول ساخته شد؟ ۲ سال

* تغییرات و شباهت ها: رسوایی ۲ به راحتی می توانست با هر نام دیگری ساخته شود، چرا که از نظر موقعیت کاراکترها و داستان فیلم حداقل مزیت هایی را نسبت به قسمت اول دارد. تنها وجه اشتراک حضور کاراکتر روحانی با بازی اکبر عبدی در هر دو فیلم است. به خصوص که «رسوایی ۲» با تکیه بر جلوه های ویژه بصری فضایی تخیلی و فانتزی داشت.

* گزارش گیشه: برخلاف انتظارها «رسوایی ۲» نتوانست در گیشه توفیقی به دست بیاورد و نزدیک به ۲٫۵ میلیارد تومان فروشی را که داشت هم می توان حاصل خاطره مخاطب از قسمت اول آن دانست.


گشت ارشاد / سعید سهیلی

 فیلم های سینمایی ایرانی که قسمت دوم آنها ساخته شد

 
* چند سال بعد از نسخه اول ساخته شد؟ ۵ سال

* تغییرات و شباهت ها: سه کاراکتر محوری «گشت ارشاد» عینا در نسخه دوم هم حضور دارند و ویژگی های تیپیکال و داستانی خود را حفظ کرده اند اما ماجراهای جنبی و داستان های فرعی فیلم رنگ و بویی کاملا متفاوت از نسخه قبلی دارد.

* گزارش گیشه: «پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران» عنوانی است که گشت ۲ با گیشه ۲۰ میلیارد تومانی از آن خود کرده است.

* جدی ترین انتقادات: «گشت ۲» به شدت از فقر داستان رنج می برد.


نهنگ عنبر / سامان مقدم

 فیلم های سینمایی ایرانی که قسمت دوم آنها ساخته شد

* چند سال بعد از نسخه اول ساخته شد؟ ۲ سال

* تغییرات و شباهت ها: داستان محوری فیلم همان سرگذشت دو کاراکتر اصلی با بازی مهناز افشار و رضا عطاران است و از این نظر فیلم تغییر قابل توجهی نسبت به نسخه اول نداشته است. حتی بازیگران فرعی آن روایت هم اینجا حضور دارند. شاید مهم ترین تغییر در نسخه جدید هم کمرنگ شدن سهم داستان به نفع موقعیت های طنز باشد.

* گزارش گیشه: هنوز نمی توان درباره مجموع فروش «نهنگ عنبر ۲» قضاوتی داشت اما در همان هفته اول اکران بود که رسانه ها خبر دادند فیلم، رکورد فروش نسخه اول را شکسته است.


منبع: برترینها

ناگفته‌های کمال تبریزی از یک انتخاب

این کارگردان سینمای ایران در ابتدای سخنانش با اشاره به روند انتخاب فیلم توضیح داد: از میان ۱۰۳ فیلم اکران شده در مرحله‌ی اول، ۱۰ فیلم انتخاب شد و پس از بحث‌ها و گفتگوها به چهار فیلم و سرانجام به یک فیلم رسیدیم. به گفته‌ی ‌کمال تبریزی، فیلم «نفس» با اکثریت آرا برای معرفی به آکادمی اسکار انتخاب شد و رقابت نزدیکی بین ۴ فیلم نبود و «نفس» بیشترین رای را آورد، البته فیلم‌های دیگر هم رای آوردند اما رای کمتری. او در پاسخ به اینکه آیا فیلم «نفس» می‌تواند نماینده مناسبی برای معرفی به آکادمی اسکار باشد؟ پاسخ داد: ما به‌صورت مطلق نمی‌توانیم بگوییم این فیلم قطعا مناسب است اما با توجه به موقعیت این فیلم نسبت به فیلم‌های دیگر، به نظرم انتخاب مناسب‌تری است.

تبریزی در عین حال مطرح کرد: همه فیلم‌ها واجد ارزش‌های خود بوده و فیلم‌های خوبی هستند اما فیلم «نفس» چند ویژگی دارد؛ از جمله اینکه با توجه به موضوع فیلم و نوع روایت‌اش مخاطب غیر ایرانی را بیشتر جذب می‌کند و برای آنها تازگی دارد و تصویر متفاوتی از ایران ارایه می‌دهد. وی ادامه داد: نکته‌ی بعدی این بود که برای اولین‌بار یک بانوی فیلم‌ساز ایرانی، فیلمش به آکادمی اسکار معرفی می‌شود و این ممکن است در قضاوت نهایی تاثیر داشته باشد.

این عضو هیات انتخاب فیلم ایرانی به اسکار در بخش دیگری از این‌گفت‌وگو در پاسخ به اینکه آیا از نظر پخش کننده خارجی فیلم‌ها بحث زیادی درباره‌ی انتخاب فیلم بود و رقابت نزدیک؟ توضیح داد: متاسفانه چون فیلم‌های موجود پخش‌کننده‌های خارجی قوی نداشتند، بنابراین خیلی نتوانستیم در این زمینه بحث کنیم و به قولی رقابت نزدیکی بین فیلم‌ها نبود. به نظرم در میان فیلم‌های موجود «نفس» می‌تواند نماینده بهتری برای کشورمان باشد و اگر تهیه‌کننده یا تهیه‌کنندگانش بتوانند شرایط مناسبی برای پخش خارجی آن فراهم کنند، دور از انتظار نیست که اتفاقات خوبی برای آن بی‌افتد. تبریزی درباره‌ی برخی اخبار غیر رسمی و فضاسازی‌های غیر حرفه‌ای که در چند روز اخیر درباره اسکار اتفاق افتاد،خاطرنشان کرد: متاسفانه جریانی در کشورمان به‌وجود آمده که برخی در فضای مجازی به خودشان اجازه می‌دهند حرفی را که پایه و اساسی ندارد، نقل کنند. غافل از آنکه این روند از آداب اخلاقی و حرفه‌ای رسانه‌ای به دور است. او تصریح کرد: به نظرم برخی از این اخبار قطعا می‌تواند از سوی هیات انتخاب و معرفی فیلم ایرانی به اسکار پیگیرد قانونی داشته باشد. 


منبع: بهارنیوز

حسین علیزاده: موسیقی ایران را هر جای دنیا نشان دهید اسلحه شان را زمین می گذارند (فیلم)

۲ کشته و ۲ زخمی در انفجار تانکر گاز در اصفهان ترافیک سنگین وتوقف خودروها در جاده چالوس روحانی: مذاکره با آمریکا معنا ندارد اختصاص ۱۰ هزار میلیارد تومان برای توسعه روستاها وزیر خارجه سابق سوئد: سخنرانی ترامپ در سازمان ملل نادرست بود مرگ ۲ نفر در استخر آب کشاورزی در سیرجان امیدواری برانکو به گروه FOUR برابر سپاهان صادق محرمی؛ بگو که جرقه نبودی اولین واکنش مدیرعامل به حواشی آبی‌ها برانکو این بار هم روی ترکیب قمار می‌کند؟

ظریف برود جلیلی بیاید؟  (۵۰ نظر)

مردم نان ندارند، اینها می‌خواهند به استادیوم بروند  (۲۵ نظر)

نیویورک ۹۶؛ بی احتمال مکالمه یا مصافحه  (۲۴ نظر)

خرید یک میلیارد تومانی تبلت و پژو پارس برای اعضای شورای شهر تهران (سند) / واکنش سخنگوی شورا  (۱۶ نظر)

دخالت ناطق نوری در تایید احمدی نژاد برای شهردای تهران / درباره اتهامات احمدی نژاد: آدم با هر بچه‌ای که دعوا نمی‌کند  (۱۳ نظر)

آیا روس ها برای حمله به اروپا آماده می شوند؟  (۱۲ نظر)

اروتیسم و تبلیغات شهری در تهران  (۱۲ نظر)

پای مربی پرسپولیس جا ماند!  (۹ نظر)


منبع: عصرایران

نشر ایران در ویترین کتابفروشان ترکیه

طی روزهای پایانی تابستان و شهریور ماه، جمعیت زیادی از گردشگران به کشور ترکیه سرازیر می‌شوند و این کشور طی سال‌های گذشته درآمد زیادی از صنعت توریسم داشته است. استانبول یکی از شهرهای گردشگری مهم این کشور است که در این روزها می‌توان جمعیت زیادی از ملت‌های مختلف را در خیابان‌های توریستی اش مشاهده کرد.

به گزارش مهر، البته استانبول نه به تنهایی بلکه در کنار شهرهایی چون اسپارتا، آنتالیا و یا شهری مرزی چون وان از جمله مقاصد توریستی و گردشگری ترکیه هستند. با این حال، جمعیت زیادی از توریست‌ها و گردشگران جهانی این شهر آسیایی اروپایی رفت و آمد دارند که تعداد زیادی از آن‌ها ایرانی هستند.

یکی از جاذبه‌های توریستی استانبول، خیابان استقلال است که به میدان تقسیم منتهی می‌شود. نام این منطقه به واسطه جنبش و تظاهرات و راهپیمایی‌هایی که در آن برگزار شد، به سر زبان‌ها افتاد و حالا خیابان استقلال که سنگ فرش بوده و محلی برای پیاده روی عابران است، با بوتیک‌ها، مراکز خرید و خوراکی خود هر روز توریست‌های زیادی را پذیراست. این خیابان حدود ۴ کتابفروشی و مرکز عرضه محصولات مکتوب دارد که البته یکی از آن‌ها، مرکز فروش آثار مینیاتور گونه و نسخه‌های خطی جعلی و تزئینی هستند.

اما یکی از کتابفروشی‌ها مهم استانبول و خیابان استقلال، «کتابفروشی انسان» وابسته به انتشارات انسان است. این ناشر به چاپ کتاب‌های فلسفی، دینی و معرفتی اشتغال دارد و مسئولانش نیز از جمله چهره‌های مذهبی ترکیه هستند. متاسفانه با وجود حضور ایرانی‌های زیاد در خیابان استقلال، نمی‌توان تعداد نفرات قابل شمارشی از ایرانی‌ها را در کتابفروشی‌های استانبول، چه در سطح شهر و چه در خیابان استقلال به ویژه کتابفروشی انسان مشاهده کرد.

به هر حال، کتابفروشی انسان، یک فروشگاه دو طبقه است که می‌توان حین ورود به آن، در پیشخوان آثار و کتاب‌های بین المللی، ترجمه زندگی نامه پل استر، شازده کوچولو، رمان جهنم از دن بروان، مجموعه آثار اورهان پاموک، رمان بادبادک باز از خالد حسینی، صد سال تنهایی از گابریل گارسیا مارکز، هری پاتر و کودک نفرین شده، رمان جاسوس از پائولو کوئیلو و کتاب‌هایی در معرفی مساجد استانبول و یا کشور ایران را مشاهده کرد. در طبقه اول، همچنین آثار بین‌المللی دیگری از نویسندگان ادبیات کلاسیک چون جنگ و صلح از تولستوی، جنایت و مکافات داستایوفسکی یا آثاری از ماکسیم گورکی در قفسه‌های کتاب جا داده شده اند.

کتاب‌هایی درباره مالکوم ایکس، سید قطب و دیگر چهره‌های مطرح سیاسی جهان نیز موضوعات دیگر کتاب‌های حاضر در طبقه اول این فروشگاه هستند که در کنار آثاری از ادبیات کلاسیک ایران قرار گرفته‌اند. دو اثر مهم سعدی؛ گلستان و بوستان، مثنوی معنوی و شرح‌هایی که بر آن نوشته شده، دیوان حافظ و دیوان خیام از جمله آثار مهمی هستند که از ادبیات کلاسیک ایران در این فروشگاه کتاب و البته در دیگر کتابفروشی‌های استانبول مانند کتابفروشی‌ها می‌توان مشاهده کرد.

طبقه بالای فروشگاه انسان هم در بر گیرنده کتاب‌هایی در حوزه تاریخ سینما، هنر، ترجمه رمان‌های روز جهان، شعر، آشپزی، فلسفه و… است که قفسه‌ای هم بین‌شان به کتاب‌های پرفروش کتابفروشی اختصاص پیدا کرده است. با بررسی این قفسه می‌توان بیشتر رمان‌های عامه پسند ترکی را در زمره پرفروش‌ها مشاهده کرد.

نکته جالبی که از گپ و گفت با کتابفروش‌های این فروشگاه دستگیرمان می‌شود این است که میزان کتابخوان بودن مردم استانبول و مشتری‌ها به منطقه ای که در آن زندگی می‌کنند بستگی دارد: «در کل کتابفروشی زیاد شلوغ نمی‌شود و درباره کتابخوانی مردم این شهر باید گفت بستگی به منطقه محل سکونتشان در شهر دارد. مردم برخی مناطق کمتر و ساکنان برخی مناطق، بیشتر کتاب می‌خوانند.»

اما نتیجه پرس و جو درباره حضور آثار نویسندگان ایرانی معاصر در این کتابفروشی، این می‌شود که به دو نام بر می‌خوریم: علی شریعتی و سید حسین نصر. به غیر از این دو نام، نام دیگری از نویسندگان معاصر و امروزی ایران در این کتابفروشی نیست. کتاب‌های شریعتی و نصر فروش خوبی در این کتابفروشی و دیگر فروشگاه‌های فرهنگی استانبول دارند و به صورت مجموعه‌ای چاپ شده اند. کتاب‌های شریعتی را انتشارات فجر و کتاب‌های نصر را انتشارات انسان چاپ کرده است.

با بررسی قفسه‌هایی که کتاب‌های شریعتی و نصر را در خود جا داده‌اند، و ورق زدن کتاب‌ها، متوجه تجدید چاپی بودن بسیاری از عناوین آن‌ها می‌شویم.

به نطر می رسد عرفان اسلامی، مباحث دینی و همچنین هنر اسلامی موضوعاتی هستند که خریداران این کتاب‌ها در ترکیه بیشتر به دنبالشان هستند.

بهروز دیجوریان مترجم ایرانی نیز که بین ایران و ترکیه در رفت و آمد است و این روزها مقیم این کشور است، درباره موضوع مطالعه امروز ترک‌ها از ادبیات و تولیدات مکتوب ایران، مواضعی دارد که در فرصت پیش آمده، در قالب گپ و گفتی کوتاه با خبرنگار مهر، به بیان آن‌ها پرداخت.

این مترجم معتقد است در صد سال گذشته ادبیات و شعر ترکیه همچون ایران به لزوم و به اجبار تحت تأثیر موقعیت و افکار اقتصادی و اجتماعی و ادبیات مدرن امریکا و اروپا قرار گرفت و بعد از قرن‌ها یکنواخت بودن و خستگی از خود تکراری، شکلی مدرن به خود داد و در این زمینه شاعران به نامی‌همچون ناظم حکمت و نویسندگانی چون یاشار کمال در دامان خود پروراند. البته جهانی شدن و حتی مورد توجه شدن یک کتاب و اثر دلایل متفاوتی دارد؛ حتی گاهی نه تنها هنری بلکه دلایل اجتماعی، اقتصادی و…  . مخاطب یک شعر، اثر ادبی و در اینجا داستان، گاهی فرد است و گاهی عموم؛ ولی زمانی پیام و قدرت کلام و بیان هنرمند به قدری مقتدر و مسحر است که اثر در عین فردی بودن همگان را و در عین همگانی بودن فرد را نیز شامل می‌شود و اینست که اثری جهانی و ماندنی می‌شود.

دیجوریان با مثالی که می‌زند سعی در روشن تر کردن موضوع دارد و می‌گوید: هر انسانی با تصور و تجربه‌ای که از عشق و جدایی و مرگ و زندگی دارد به یک اثر هنری نگاه می‌کند. و این  از عوامل و دلایلی است که در پسند او تاثیر گذار است.  بر خلاف تولد، مرگ شکل‌های متفاوتی دارد. وقتی از این‌ها می‌گوییم جوان با پیر و گرسنه با سیر و سواره با پیاده و دل داده با نداده به مسئله یکسان نگاه نمی‌کنند و وقتی قلمی‌توانست این واقعیت‌ها را در عین متفاوت بودن از قالب و چشم اندازی همگانی به تصویر کشد قطعاً جهانی نیز خواهد شد. البته که سکوی پرتاب، وسایل اولیه و محرک، موقعیّت اجتماعی، اقتصادی و… نویسنده و هنر در همه جا یکسان نیست و موفقیت در این زمینه همیشه یک تجربه عمومی‌نیست بلکه خصوصی است.

مترجم رمان «رز گمشده» درباره مساله کم خوانده شدن داستان‌های روز ایرانی در ترکیه می‌گوید: یکی از دیگر دلایل اینکه کتاب‌های رمان و داستان نویسندگان ایرانی در ترکیه و یا حتی در کشورهای دیگر چندان مخاطب ندارند، در کنار مشمول نبودن نکاتی که ذکر کردم، ناشناخته بودن نام نویسنده و هنرمند از طرف رسانه‌های عمومی‌ و مردم دیگر کشورهاست. برای مثال در ایران اگر کارهای نویسندگان ترک چون اورهان پاموک، یاشار کمال، عزیز نسین، الف شفق، سردار اُزکان و… خوانده می‌شود یکی از دلایلش این است که در کنار محتوا داشتن آثار، این افراد در ادبیات اروپایی و جهانی هم مشهورند.

وی در مثال دیگری می‌گوید: آثار پاموک قبلا در ایران خوانده می‌شد ولی با دریافت جایزه نوبل قطب نمای عموم دوستداران ادبیات چه در دنیا و چه در ایران به قبله کارهایش بیشتر رو کرد. حالا ما در ادبیات ایران در دهه‌های گذشته، نویسندگان و پدیده‌هایی که بتوانند در ادبیات جهان نیز جایگاهی برای خود تخصیص و تحکیم کنند، نداشته‌ایم و یا کمتر داشته‌ایم. داستان‌هایمان یا خاص بوده اند و یا محتوا و مسئله‌شان اغلب منطقه‌ای و یا در رابطه با مسائل خاص کشور بوده است که اگر موفقیتی داشته‌اند بیشتر بومی‌ و با پشتیبانی ارگان‌های داخلی بوده و طبیعتاً مخاطب جهانی نداشته‌اند.

دیجوریان در بخش دیگری از این گفتگو می‌گوید: البته در ترکیه که مرکز و مقوله صحبت ماست از آثار نویسندگان کهن و کلاسیک مثل سعدی، حافظ، فردوسی و یا مولوی و… یا نوشته نویسندگان معاصر  مثال هدایت، بهرنگی، جلال آل‌احمد، بزرگ علوی و از شاعران فروغ فرخزاد، سپهری و شاملو شناخت وجود دارد ولی از آثار دیگر شاعران و یا نویسندگان متاخر (هر چند خوب) در بازار آنجا خبری نیست و اگر هم به ندرت باشد مخاطب چندانی ندارد.

بخشی از این گفتگو به بیان نکته ای امیدارکننده از طرف دیجوریان اختصاص داشت که در بیان آن گفت: در سال‌های اخیر به خاطر فعالیت‌ها و داد و ستدهای فشرده تر فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و جهانگردی بین دو کشور و همچنین آشنایی بیشتر مردم و نسل جوان ترکیه با ادبیات و هنر فارسی و در کنار این‌ها؛ موفقیت دیگر آثار هنری ایران در عرضه‌های بین الملل مانند سینما باعث شده که خوانندگان نسل جدید ترکیه به آثار هنرمندان ایرانی توجه بیشتری کنند. در دانشگاه‌های معتبر ترکیه رشته ادبیات و زبان فارسی رفته رفته گسترده تر می‌شود و در دبیرستان‌های اینجا نیز درس ادبیات فارسی جزء رشته‌های انتخابی دانش آموزان قرار داده شده است.

این مترجم در پایان گفت: اگر چه در ایران نیز به دلایل خاص خود هنرمندان در گُلدان چنار پرورش می‌دهند؛ موفقیت‌ها اغلب شخصی است و هر چند جوان‌ها هر از گاهی کارهای خوبی را ارائه می‌دهند اما باور دارم که اگر خود را زیاد تکرار نکنیم، و از نگاه همگن بومی‌بودن بیرون آمده و بتوانیم با چشم انداز بکر و بدیع تری جهان را نظاره کنیم، هم سوژه و هم بهانه برای خلق مدام آثار خوب بسیار است. هر چند یک شاعر، نویسنده و یا هنرمند خوب هر لحظه ممکن است در هر کجای جهان به دنیا بیاید و این نه مختص ترکیه و نه مختص غرب و یا شرق است و هر چقدر هم که گاهی بعضی از آثار به دلایلی نتواند چاپ شوند و همچنانکه قبلا هم گفته ام هنرِ خوب مثل سیل و سرنوشت است. یعنی جلویش را نمی‌توان سد کرد؛ به هر صورت راه خودش را پیدا می‌کند و جاری می‌شود.

پس از بیان مطالب مقدماتی و گفتگو با مترجم ایرانی مقیم ترکیه و با داشتن نگاهی به بازار کتاب کشورمان، می‌بینیم که مترجمان فعالی در ایران هستند که آثار ادبی تولیدکنندگان و مولفان ترک را به فارسی برگردانند؛ حتی از زبان‌های دیگر مانند انگلیسی. اما متقابلا چنین وضعیتی وجود ندارد و به نظر می‌رسد علتش، عدم وجود احساس نیاز باشد و این همان صورت مساله اصلی است.

اورهان پاموک برنده جایزه نوبل شده و یا الف شفق با رمان «ملت عشق» اش اسمی‌ در کرده است، پس به سراغ مطالعه‌شان می‌رویم. اما چندان کاری به کار کتاب‌های نظریه‌پردازان ترکیه در زمینه اقتصاد و فرهنگ نداریم. باز هم متقابلا چنین وضعیتی وجود ندارد و در حوزه دین و تطابق این مفاهیم با هنر، ترک‌ها هستند که به دنبال ترجمه از نویسندگان ایرانی هستند.


منبع: عصرایران

ایران و اسکار به بهانه‌ی معرفی «نفس»

به گزارش ایسنا، پیش از این فیلمی از سینماگران زن ایرانی به آکادمی اسکار معرفی نشده بود.فیلم «نفس» که در اسکار ۲۰۱۸ نماینده سینمای ایران است، علاوه بر برخی حضورهای بین‌المللی در سی‌وچهارمین جشنواره فیلم فجر، جایزه بهترین فیلم از نگاه ملی و در بخش بین‌الملل جشنواره فجر نیز پانته‌آ پناهی‌ها سیمرغ زرین بهترین بازیگر نقش اول زن را دریافت کرد.«نفس» که پخش بین‌المللی آن را محمد اطبایی برعهده دارد، روایت زندگی چهارکودک به نام‌های بهار، نادر، کمال و مریم است که به همراه پدرشان غفور و مادربزرگ خود در دهه ۵۰ خورشیدی نفس می‌کشند! دنیای این کودکان، دنیایی پر از رویاهای زیبای کودکانه است و قرار است رنگ حقیقت به خود بگیرد.مهران احمدی، پانته‌آ پناهی ها،گلاره عباسی، سیامک صفری، شبنم مقدمی، ساقی زینتی، محمدرضا شیرخانلو، سیده ساره نورموسوی، علی خانبابایی و جمشید هاشم پور ایفاگر نقش‌های فیلم سینمایی «نفس» هستند.

اما در ادامه مروری داریم بر تاریخچه حضور سینمای ایران در اسکار؛

سال گذشته سینمای ایران با معرفی فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی به اسکار این شانس را داشت که برای دومین‌بار اسکار بهترین فیلم خارجی را بدست بیاورد.مروری بر تاریخچه این جایزه نشان می‌دهد که اصغر فرهادی پیش از این با فیلم «جدایی نادر از سیمین» برای اولین‌بار سینمای ایران را صاحب اسکار کرد و تاکنون فیلم‌های «گذشته» و «درباره الی» اصغر فرهادی نیز از سوی ایران به آکادمی اسکار معرفی شده است.دو سال گذشته فیلم «محمد رسول‌الله» مجید مجیدی به اسکار معرفی شد و پیش از آن در سال‌های ۹۳،۹۲،۹۱ به ترتیب؛ «امروز» رضا میرکریمی، «گذشته» اصغر فرهادی و «یه حبه قند» رضا میرکریمی ( البته بنابر تصمیم جواد شمقدری اسکار تحریم شد و یه حبه قند به آکادمی معرفی نشد.)

قبل‌تر هم «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی معرفی شد که اسکار خارجی را برای اولین‌بار برای سینمای ایران کسب کرد.اگر به تاریخچه‌ی حضور سینمای ایران در اسکار برگردیم، فیلم «بچه‌های آسمان» ساخته‌ی مجید مجیدی که در سال ۱۳۷۷ با عنوان نماینده‌ی ایران به اسکار معرفی شد، برای اولین‌بار در جمع نامزدهای بهترین اسکار غیر انگلیسی زبان در سال ۱۹۹۹ انتخاب شد.سالها پیش برای نخستین بار وزارت فرهنگ و هنر وقت در سال ۱۳۵۶ فیلم «دایره‌ی مینا» ساخته‌ی داریوش مهرجویی را به اسکار معرفی کرد و پس از آن فیلم «باد صبا» ساخته‌ی آلبر لاموریس به عنوان نماینده‌ی ایران در سال ۵۷ راهی آکادمی اسکار شد.

سینمای ایران به مدت ۱۶ سال نماینده‌ای به اسکار معرفی نکرد تا سال ۱۳۷۳ که فیلم «زیر درختان زیتون» ساخته‌ی عباس کیارستمی معرفی شد و سپس در سال ۱۳۷۴ «بادکنک سفید» به کارگردانی جعفر پناهی، سال۷۵ فیلم معرفی نشد، ۷۶ «گبه» محسن مخملباف، ۷۷ «بچه‌های آسمان» مجید مجیدی (جزو نامزدها قرار گرفت)، ۷۸ «رنگ خدا»مجید مجیدی، ۷۹ «زمانی برای مستی اسبها» بهمن قبادی ، ۸۰ «باران» مجید مجیدی ، ۸۱ «من ترانه ۱۵ سال دارم» رسول صدرعاملی ،‌ ۸۲ «نفس عمیق» پرویز شهبازی‏، ۸۳ «لاک‌پشتها هم پرواز می‌کنند» بهمن قبادی و ۸۴ «خیلی دور خیلی نزدیک» رضا میرکریمی، ۸۵ «کافه ترانزیت» ، ۸۶ «میم مثل مادر» رسول ملاقلی‌پور و ۸۷ «آواز گنجشکها» مجید مجیدی،۸۸ «درباره الی» به کارگردانی اصغر فرهادی و سال ۸۹ «بدرود بغداد» مهدی نادری به عنوان نماینده سینمای ایران به اسکار معرفی شد.


منبع: بهارنیوز

خواننده زن، خطرناک‌ترین چهره اینترنتی

شرکت امنیت سایبری مک‌‌آفی اعلام کرد که جستجو کردن نام آوریل لوین در اینترنت از هر چهره سرشناس دیگری خطرناک‌تر است.بر اساس بررسی‌های مک‌آفی با جستجو کردن نام این خواننده که آخرین آلبوم موسیقی خود را سال ۲۰۱۳ منتشر کرده است، به احتمال بسیار زیاد به سایت‌هایی راهنمایی می‌شوید که آلوده به ویروس و بدافزارهای خطرناک هستند. با جستجوی نام او احتمال رسیدن به وب‌سایت‌های آلوده ۱۴٫۵ درصد است و اگر همراه با نام این خواننده واژه‌های «free MP3» را نیز جستجو کنید، این احتمال به ۲۲ درصد افزایش پیدا می‌کند.

در فهرست چهره‌های خطرناک اینترنتی نام‌های بسیاری از دنیای موسیقی به چشم می‌خورد. برونو مارس، زیان مالیک، سلین دیون، کالوین هریس، جاستین بیبر، دیدی، کیتی پری و بیانسه دیگر چهره‌های سرشناس دنیای موسیقی در این فهرست هستند.سال گذشته مقام نخست این فهرست به ایمی شومر بازیگر آثار طنز سینمایی اختصاص داشت.بررسی‌های شرکت مک‌آفی برای نشان دادن خطرات بالقوه جستجوی بی‌هدف و کلیک کردن روی لینک‌های ناشناس با تیترهای جذاب است. این شرکت قصد دارد با این دست بررسی‌ها کاربران اینترنت را با خطرات جستجوی محتوای قابل دانلود آشنا کند. در این بررسی موتور جستجوهای مشهور چون گوگل، بینگ و یاهو به عنوان معیار در نظر گرفته شده‌ است.


منبع: بهارنیوز

انتخاب نماینده ایران برای اسکار

فیلم «نفس» در مقام نماینده سینمای ایران برای رقابت در رشته اسکار بهترین فیلم خارجی زبان انتخاب شد.

به گزارش ایرنا امیر اسفندیاری – سخنگوی هیات معرفی فیلم ایرانی – اعلام کرد: «با انجام مباحثات نهایی و بررسی‌های کلی در خصوص چهار فیلم فهرست نهایی، این هیات با اکثریت آرا، فیلم «نفس» ساخته نرگس آبیار را برای نمایندگی سینمای ایران در رقابت اسکار بهترین فیلم خارجی زبان انتخاب کرد.

وی افزود: اعضا هیات امید دارند فیلم برگزیده بتواند با پشتیبانی کلیه مراکز تاثیرگذار فرهنگی کشور، نمودی دیگر از ظرفیت‌های سینمای نوین ایران را به طیفی گسترده تر از مخاطبین بین‌المللی بشناساند.»

بنابر اعلام بنیاد سینمایی فارابی در سال جاری، این هیات با میزبانی بنیاد سینمایی فارابی و در نتیجه تعامل مستقیم با سازمان سینمایی و خانه سینما، با عضویت سیروس الوند (کارگردان)، مجید انتظامی (آهنگساز)، محمد بزرگ نیا (کارگردان)، کمال تبریزی (کارگردان)، سید جمال ساداتیان (تهیه کننده)، رسول صدرعاملی(کارگردان)، جواد طوسی (منتقد)، رضا کیانیان (بازیگر) و امیر اسفندیاری (معاون بین‌الملل بنیاد سینمایی فارابی) تشکیل شد.

طی بیست و سه سال معرفی منظم فیلم ایرانی به فرهنگستان علوم و هنرهای سینمایی، سینمای نوین ایران توانسته به سه نامزدی اسکار بهترین فیلم خارجی زبان و یک نامزدی اسکار بهترین فیلمنامه دست پیدا کند که در نهایت، با دریافت دو جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان در میان کلیه مدعیان عرصه سینمای جهان به سابقه‌ای درخور توجه در این رخداد بزرگ دست یافته و به همین واسطه، سقف فروش فیلم‌های ایرانی در کشورهای دیگر را به شدت افزایش داده است.


منبع: عصرایران

واکنش کارگردان «ماجرای نیمروز» به معرفی "نفس" برای اسکار

محمد حسین مهدویان نوشت: حالا دیگر دارم مطمئن می‌شوم «ماجرای نیم‌روز» را از همه‌ کارهایم بیش‌تر دوست دارم‌، چون در کنار تحسین‌ها، واکنش‌های منفی و حتی دشمنی‌ها را نیز برانگیخت.

به گزارش فارس، محمدحسین مهدویان کارگردان «ماجرای نیمروز» در واکنش به حذف فیلمش از از لیست نمایندگان ایران به اسکار در اینستاگرامش نوشت:

 «از سال هشتاد و سه تا امروز تعداد زیادی فیلم مستند و داستانی ساخته‌ام. در میان کارهایم مجموعه‌ی «آخرین روزهای زمستان» و فیلم سینمایی «ایستاده در غبار» بیش‌تر دیده شدند و احتمالن باز هم دیده خواهند شد. برای این کارها خیلی تشویق شده‌ام اما کم‌کم دارم متقاعد می‌شوم بهترین فیلمی که در این چهارده سال ساخته‌ام «ماجرای نیم‌روز» است‌.

 باید یک اعتراف صادقانه بکنم. بعد از «ایستاده در غبار» در خلوت خودم چیزی بود که خیلی آزارم می‌داد. این‌‌که وقتی همه به تو آفرین بگویند احتمالا یک جای کارت می‌لنگد. این یعنی چیزی را تغییر نداده‌ای و فکری را آشفته نساخته‌ای.

شاید برای همین است که حالا دیگر دارم مطمئن می‌شوم «ماجرای نیم‌روز» را از همه‌ کارهایم بیش‌تر دوست دارم‌. چون در کنار تحسین‌ها، واکنش‌های منفی و حتی دشمنی‌ها را نیز برانگیخت. این یعنی این دفعه کارم را بهتر از همیشه انجام داده‌ام و لازم است تکرارش کنم».


منبع: عصرایران

«خندوانه»؛ راز ماندگاری یک لبخند

چهار فصل از عمر خندوانه گذشته و سه سال از پخش اولین قسمت آن. این برنامه در هر فصل با همان چهره همیشگی اما رنگ و لعاب تازه و بدیع ظاهر شده است؛ گاهی این چهره‌آرایی به دل مخاطب نشسته و گاهی هم نه! خندوانه از مسیر موفقیت‌ها و شکست‌های متعدد عبور کرده و اوج و فرودهای زیادی داشته اما تا امروز مخاطبش را از دست نداده است؛ هنوز هم مردم خندوانه می‌بینند و همچنان این برنامه می‌تواند جریان‌ساز باشد و اتفاقات مهمی را رقم بزند.

همین اواخر این برنامه فرصتی فراهم کرد که چند جوان گمنام به چنان محبوبیتی برسند که در برج میلاد برای اجرای استندآپ کمدی، بلیت‌فروشی کنند و البته نمی‌توان استقبال بی‌نظیر مخاطبان در اختتامیه خنداننده‌شو را نادیده گرفت که با حضور بیش از ۱۳۰۰ نفر شرکت‌کننده برگزار شد.

 راز ماندگاری یک لبخند
خندوانه از ابتدای پیدایش تا به امروز در اتفاقی بی‌نظیر و کم‌سابقه در ایجاد کمپین‌های اجتماعی که نتایج و دستاوردهای بی‌نظیری را هم با خود به ارمغان آورده، نقش اصلی و محوری داشته است. به تعبیر بهتر، این برنامه نقش محرک و مولد انگیزه را در ایجاد کنش‌های اجتماعی بازی کرده است؛ ایجاد پویش‌های مردمی همچون «قطره قطره» با هدف صرفه‌جویی در مصرف آب و برگزاری مسابقه کتابخوانی به منظور ترویج مطالعه در سطح جامعه فقط دو نمونه از اقدامات موثر اجتماعی این برنامه پرمخاطب شبکه نسیم به‌شمار می‌رود.

چه ویژگی یا ویژگی‌هایی سبب شده، خندوانه با همه ایده‌های موفق یا شکست‌خورده همچنان پربیننده بماند؟ این سوالی است که کارشناسان و منتقدان به آن پاسخ داده‌اند.

تغییر مسیرهای بموقع

منوچهر اکبرلو / منتقد و مجری تلویزیون

عوامل متعددی باعث شده خندوانه در طول چهار فصل به تکرار و ملال دچار نشود. اول این که تداوم و استمرار یک برنامه به احساس همنشینی و همراهی مخاطب با مجری و آیتم‌های آن می‌انجامد. دوم این که اجرای رامبد جوان، ادبیات، رفتار و نوع تعاملش با مهمانان و شرکت‌کنندگان در برنامه غیررسمی است و در نوع خودش، بدیع و خلاقانه محسوب می‌شود. شادی و نشاط و فرح این برنامه،‌ دلیل دیگری است که باید آن را در نظر داشت؛

خندوانه می‌تواند با جدی‌ترین موضوعات هم مفرح برخورد کند. سهم موسیقی متفاوت برنامه حتی در مقایسه با برنامه‌های شاد و طنز دیگر از جمله عواملی است که نمی‌توان تاثیرش را نادیده گرفت و در همین راستا باید به استندآپ کمدی اشاره کرد که اولین بار با این برنامه در تلویزیون ایران معرفی شد و رواج پیدا کرد. تغییر مسیر و اجرای ایده‌های تازه در هر بزنگاه،‌ شاید مهم‌ترین دلیل موفقیت برنامه خندوانه باشد.

بعد از حذف جناب‌خان نه نیما توانست جای او را پر کند و نه چهار عروسک بعدی، اما ایده‌پردازی در این برنامه متوقف نشد. هر برنامه‌ای برای ماندن در اوج باید بتواند توقع مخاطبانش را برآورده کند؛ این روحیه در سازندگان خندوانه وجود داشته و مدیران تلویزیون با پرهیز از محافظه‌کاری‌های رایج به توانایی سازندگان این برنامه اعتماد کردند و با این حمایت، زمینه‌ای فراهم کردند که نمونه‌ای از یک برنامه متفاوت تلویزیونی را شاهد باشیم.

سیال و متنوع

دکتر امیرحسن ندایی / مدرس تلویزیون و کارگردان

برنامه خندوانه در مقایسه با برنامه‌های مشابه مانند دورهمی، جلوتر و موفق‌تر است چون تنوع ساختاری و اتاق فکر دارد. در هر فصل یا هر بار که به سکون یا تکرار نزدیک شده، ایده‌ای تازه پیاده کرده و همین باعث شده به ورطه تکرار نیفتد و از مخاطب تهی نشود.

مسابقه خنداننده‌شو، لب آهنگ و ادابازی از جمله ایده‌هایی است که در دوره‌های مختلف توانسته مخاطبان را با این برنامه همراه کند. سازندگان و طراحان خندوانه حتی از حضور اسپانسر در این برنامه استفاده‌ای جذاب کرده‌اند و مسابقه‌ای تدارک دیده‌اند که برای شرکت‌کنندگان و حتی تماشاگران هیجان‌انگیز است. مهم‌ترین ویژگی خندوانه این است که محافظه‌کاری برنامه‌های دیگر را ندارد و سازندگانش اهل خطر کردن هستند. وقتی جناب‌خان رفت، خیلی‌ها گفتند کار خندوانه تمام شد، اما این اتفاق نیفتاد. اتاق فکر این برنامه چند ایده دیگر تدارک دید که همه آنها هم موفق نبود، اما این برنامه به پشتوانه اتاق فکرش هرگز گرفتار سکون نشده و سیال و پویا به کارش ادامه داده است.

تمام مولفه‌های یک تاک شو

کیوان کثیریان / منتقد و روزنامه‌نگار

موفقیت خندوانه به وفاداری آن به اصول و مولفه‌های تاک‌شوهای تلویزیونی ارتباط دارد. این نوع برنامه تلویزیونی حداقل دو مولفه مهم دارد؛ یکی محتوای جذاب و دیگری اجرای خاص و متفاوت.

همین ویژگی را در تاک‌شوهای موفق خارجی و البته دیگر تاک‌شوهای موفق ایرانی مثل نود و دورهمی هم شاهدیم. برنامه نود بدون فوتبال یا بدون عادل فردوسی‌پور دیگر نود نیست و خندوانه بدون رامبد یا به دور از شادی و نشاط.

محتوای شوخ و شاد برنامه خندوانه، دعوت به رهایی و فراغت از مشکلات و مسائل زندگی،‌ ساختارشکنی و نوگرایی در نوع مواجهه با مسائل در برنامه خندوانه مزید بر علت شده تا مخاطب از تماشای آن لذت ببرد. مردم ما نیاز به شادی و نشاط دارند و خندوانه برخلاف دیدگاه‌های اشتباهی که درباره همسنگی خندیدن و سبک شدن وجود دارد، مردم را به خنده دعوت کرده است. رامبد جوان هم به عنوان مجری در این برنامه خارج از چارچوب‌های همیشگی کهنه و تکراری ظاهر شده است.

امیدوارم این برنامه تداوم داشته باشد و تناسب شکل گرفته در آن با عوض شدن مجری یا تغییرات اینچنینی از بین نرود.

تداوم و عادت

دکتر مازیار معاونی / منتقد

چند مولفه را برای اقبال نسبی و نه تام و تمام برنامه خندوانه می‌توان شناسایی کرد که تداوم و استمرار، یکی از آنهاست. برنامه‌هایی که به لحاظ کیفی بالاتر از استاندارد است در صورت تداوم و تکرار می‌تواند در مخاطب عادت ایجاد کند.

 راز ماندگاری یک لبخند
یکی از بهترین نمونه‌ها در این زمینه برنامه نود است که طی ۱۸ سال با همه اوج و فرودها تداوم داشته و به مجری و سازنده این برنامه اعتماد شده است. نتیجه این تداوم، بعلاوه کیفیت خود برنامه باعث شده، نود مخاطب ثابت و همیشگی پیدا کند.

در عوض به عنوان نمونه نقض می‌توان به برنامه سینمایی هفت اشاره کرد که تا امروز سه بار ایده‌پردازان و سازندگانش عوض شده‌اند.

خلاقیت و خطرپذیری رامبد جوان که کارنامه‌اش نشان می‌دهد،‌ اهل سکون و تکرار نیست و ایده‌های تازه و طراحی انواع مسابقه از دیگر مولفه‌های موفقیت خندوانه محسوب می‌شود. وقتی جناب‌خان از برنامه رفت، می‌توانست دچار سکون شود،اما خندوانه برای بازپس‌گیری مخاطبانش تلاش کرد و ایده‌های متعددی به اجرا گذاشت که می‌توانست مخاطره‌آمیز باشند،‌ اما هم سازندگان این برنامه و هم مدیران تلویزیون در این‌باره خطر کردند و به نتیجه هم رسیدند.

خوشبختانه یا متاسفانه،‌ برنامه خندوانه هیچ وقت رقیب جدی و مستمر نداشته است. شاید بتوان بین خندوانه و دورهمی شباهت‌های محتوایی پیدا کرد، اما تفاوت‌های ساختاری قابل توجه هم دارند. این مساله هم در جذب مخاطبان بیشتر به این برنامه بی‌تاثیر نبوده و در نهایت موضوع و مضمون این برنامه است که برای آن جایگاه ویژه‌ای تعریف کرده است؛ خندوانه اگر سطح کیفی پایین‌تری داشت و برنامه متوسطی بود، باز به خاطر شادی و نشاطی که در جامعه ایجاد می‌کند، شانس موفقیت را داشت.

همسو با ماهیت تلویزیون

طهماسب صلح‌جو / منتقد

مهم‌ترین و اصلی‌ترین ویژگی که خندوانه را در چهار فصل تداوم بخشیده، همسویی این برنامه با ماهیت تلویزیون است. سرگرمی مهم‌ترین کارکرد تلویزیون به عنوان یک رسانه محسوب می‌شود و برنامه خندوانه متناسب با این کارکرد عمل می‌کند و البته خوب از پس سرگرمی‌سازی برمی‌آید. در واقع نبض مخاطبان را گرفته و توانسته حد و مرز سلیقه و پسند مردم را بشناسد. اگر این برنامه طنز درونی‌تر و پیچیده‌تری یا مثلا حرف‌ها و رفتارهای نخبه‌گرایانه داشت، کمتر مورد توجه قرار می‌گرفت و مخاطبان محدودتری به دست می‌آورد،‌ چون مردم برای آرامش، رها شدن و سرگرمی تلویزیون نگاه می‌کنند و خندوانه این نیاز را بخوبی برآورده می‌سازد.

بی‌رقیب در خنداندن

علی اعلایی / منتقد

خندوانه در این سه سال مورد توجه قرار گرفته، چون برنامه دیگری با این شکل و ساختار در تلویزیون وجود نداشته که کارش شاد کردن مخاطبان باشد. در نبود یک رقیب جدی و در خلأ شادی و نشاط اجتماعی، خندوانه توانسته به دل مخاطبان زیادی راه پیدا کند و در چهار فصل تداوم داشته باشد.

فاصله از روزهای اوج

عزیزالله حاجی‌مشهدی / منتقد و مدرس سینما

تداوم دو سه ساله یک برنامه جذاب و پرطرفدار حکایت از آن دارد که در طراحی و اجرای آن، بسیاری از جذابیت‌های مورد توجه تماشاگران عام تلویزیونی در نظر گرفته شده و فضای شاد و مفرح آن نیز با توجه به نیاز آشکار جامعه به خنده و نشاط و شادابی، در ایجاد این جذابیت‌ها بسیار موثر بوده است.

خروج عروسک دوست‌داشتنی و پرطرفدار جناب‌خان از برنامه و جایگزینی چند نمونه دیگر در یکی از مقاطع مشخص باعث ریزش مخاطبان خندوانه بود و حتی جایگزین کردن ترفندهای نمایشی دیگر از جمله استندآپ کمدی یا ایست‌خند نیز نتوانست آسیب‌های وارد آمده به این برنامه را جبران کند. البته نباید فراموش کرد، بی‌تناسبی‌های موجود در ویژگی‌های بنیادین این‌گونه خاص نمایشی با خلق و خو و مبانی اخلاقی و فرهنگی جامعه ما نیز امکان استفاده از ظرفیت‌های مناسب این نمایش را از بازیگر مهمان سلب کرد.

استفاده از حامیان مالی در این برنامه، در کشاندن خندوانه به سمت و سوی یک برنامه غیر‌مستقل، نقش زیادی داشته است. پدیدآورندگان این برنامه و در راس آن رامبد جوان، برای برون‌رفت از دشواری‌های موجود، نیاز به رایزنی‌ها و هم‌اندیشی و مشاوره جدی با افراد صاحب‌نظر دارند و لازم است با کم کردن رشته‌های دست و پا گیر وابستگی آشکار این برنامه به حامیان مالی، برنامه‌ای تولید کنند که براستی شاد و مفرح باشد و به دور از شوخی‌های سخیف و به ریشخند گرفتن لهجه‌ها ، گویش‌ها و ویژگی‌های اقلیمی و قومی جامعه ما که رنگین کمانی از تنوع فرهنگ‌ها و آداب و رسوم است، زمینه بازگشت به روزهای اوج را فراهم کنند.

منحصر به فرد

رضا درستکار / منتقد

در نبود برنامه‌ای شاد و مفرح و در زمانه‌ای که بیشتر برنامه‌های تلویزیون سلبی بودند و درصدد ارشاد و اطلاع‌رسانی درباره موضوعات تلخ و منفی، اثری متولد شد که محورش شادی و نشاط بود و شیوه‌اش انتشار نکات مثبت و اثباتی.

منحصر به‌فرد بودن، باعث شد برنامه خندوانه جای خودش را باز کند و حتی زمینه را برای تولد برنامه‌هایی مانند دورهمی فراهم آورد. جشن‌های تلویزیونی که طی سال‌ها از تلویزیون پخش می‌شدند، بعد از خندوانه شکل و شمایل متفاوت‌تری پیدا کردند اما هیچ برنامه‌ای نتوانست به جایگاه خندوانه دست پیدا کند. این برنامه و شیوه خاصی که رامبد جوان برای عرضه آن انتخاب کرده، حائز کیفیتی است که خلأ یک برنامه جذاب و شاد را تا اندازه زیادی پرکرده است.

با همه اینها برنامه خندوانه بعد از جناب‌خان موقعیت شکننده‌تری پیدا کرد و بیشتر از گذشته در معرض تکرار قرار گرفت. این برنامه نیاز به رشد دائمی و همیشگی دارد و گرنه نابود می‌شود و متاسفانه زنگ خطر در این زمینه مدتی است به‌صدا درآمده.

کودکی کردن با حمایت تلویزیون

نصرالله رادش / بازیگر

 راز ماندگاری یک لبخند

چند عامل متعدد باعث شده برنامه خندوانه موفق شود و در اوج بماند، اما از نگاه من مهم‌ترین و اصلی‌ترین دلیل آن شخصیت منحصربه‌فرد رامبد‌جوان است. فقط کسی مانند او می‌تواند با یک انرژی درونی بسیار زیاد و قوی، برنامه‌ای را در تلویزیون شروع کند که شباهتی به برنامه‌های معمول تلویزیون نداشته باشد و بعد در مقابل ایرادگیری و حتی فحاشی‌ مقاومت کند و تحت‌تاثیر کسانی که او را به‌دلیل نوع اجرای غیر متعارف و بالا و پایین پریدن‌هایش تحقیر می‌کردند، قرار نگیرد. رامبد جوان در این راه یک پوست کلفت از نوع عالی بود!

البته بی‌شک مدیران تلویزیون از او حمایت کردند وگرنه این برنامه خیلی پیش از اینها می‌توانست نابود شود یا حتی اصلا شکل نگیرد. زمانی که برنامه ساعت خوش با نگاهی متفاوت از تلویزیون پخش شد، ما حمایت مدیر وقت شبکه دو را داشتیم یا همین‌طور در برنامه زیر آسمان شهر. حتما این اتفاق درباره خندوانه هم رخ داده است. به نظرم مدیران تلویزیون به موازات خندوانه به نگاهشان وسعت دادند تا این برنامه به مردم یاد بدهد که گاهی باید کودکی کرد. کودک شدن یعنی شادی، بازی، آواز خواندن، صمیمی شدن، بالا و پایین پریدن و خیلی چیزهای دیگر که همه ما به آن سخت احتیاج داریم.

تلویزیون خواست این برنامه بماند

شقایق دهقان/ بازیگر

 راز ماندگاری یک لبخند
تاک‌شوها در همه جای دنیا، برنامه‌های پرطرفداری هستند و معمولا به نام مجری شناخته می‌شوند. این اتفاق در خندوانه هم رخ داده و برگ برنده این برنامه رامبد جوان است.

در دوره‌ای که به عنوان مربی خنداننده‌شو با این برنامه همکاری می‌کردم، شاهد حضور و فعالیت یک گروه از نویسندگان خلاق بودم. بعلاوه این برنامه همیشه یک اتاق فکر قوی از بهترین‌های تلویزیون داشته است. به نظرم همه اینها به‌علاوه حمایت مدیران تلویزیون، پشتوانه‌های محکمی برای این برنامه بوده‌اند. خندوانه مثل هر برنامه دیگری اوج و فرود داشت، اما تلویزیون خواست این برنامه بماند و به کارش ادامه بدهد؛ در غیر این صورت، حتی یک اتفاق ساده می‌توانست خندوانه را به خاطره‌ها بسپارد!

من در جریان تمام حمایت‌های تلویزیون نیستم، اما درباره حاشیه‌ها و موج‌هایی که درباره مسابقه خنداننده‌شو رخ داد، شاهد پشتیبانی مدیران تلویزیون بودم. در بسیاری از برنامه‌هایی که من در تلویزیون با آنها همکاری داشته‌ام اتفاقات و حاشیه‌های خیلی ساده‌تر می‌توانست عواقب متعددی درپی داشته باشد، اما این اتفاق در خندوانه رخ نداد و دیدیم در نهایت استقبال مخاطبان را هم در پی داشت.

مثل یک رفیق

مهرداد صدیقیان / بازیگر

راز ماندگاری یک لبخند 

برنامه‌های زیادی به نیت شاد کردن مردم در تلویزیون ساخته و پخش شده است، اما از زمانی که به خاطر دارم، بیشتر این برنامه‌ها نگاه معلم و شاگردی داشتند و هدف اصلی که شادی مردم بوده، در حاشیه می‌ماند تا این که خندوانه متولد شد. این برنامه در قیاس با برنامه‌های دیگری از این دست که برای شادی مردم ساخته شده‌اند، به یک رفیق شباهت دارد؛ یک دوست صمیمی که نمی‌خواهد چیزی به مخاطبش یاد بدهد، اما مخاطب چیزهای زیادی از او یاد می‌گیرد.

طبیعی است که یک برنامه دوست‌‌داشتنی، تاثیرگذاری بیشتری دارد. مردم نیاز دارند برای دقایقی از روزمرگی‌ها رها شوند و شاد باشند. خندوانه همین کار را می‌کند و مردم دوستش دارند. خوشبختانه مدیران تلویزیون هم نگاهشان را به این برنامه تغییر دادند و بخصوص در این اواخر، برنامه خندوانه دستش باز بود و توانست با قدرت بیشتری پیش برود. نگاه محدود‌کننده مانع پیش‌رفتن و اوج گرفتن است، اما خندوانه بر خلاف برخی فیلم‌ها، سریال‌ها و برنامه‌ها این شانس را داشت که بدون محدودیت یا اجبار به القای پیام، هدفش را دنبال کند.


منبع: برترینها

دلایل جذابیت چاوشی برای سریال‌ها

روزنامه بهار: گویی امسال، دوره همکاری و حضور جدی محسن چاوشــــی در تلویزیون  است و بالاخره بعد از مدت‌ها درخواست همکاری از سوی گروه‌های مختلف سریال و برنامه ساز و همچنین چالش‌ها و حواشی این خواننده، صدای او به تلویزیون راه یافت و گویی این حضور با سریالی محرمی جدی‌تر هم می‌شود. در خبرها آمده است که گروه سازنده سریال «هاتف» به کارگردانی داریوش یاری با چاوشی برای تهیه تیتراژ آن مذاکره کرده‌اند. این سریال که قرار است در نیمه اول محرم به روی آنتن برود، همچنان ضبط آن ادامه دارد. این در حالی است که هنوز این همکاری وارد حوزه عملیاتی و ساخت نشده است و باید دید که این مذاکره به کجا خواهد کشید.
***
حضور متفاوت چاوشی در تلویزیون
با وجود درخواست‌ها و دعوت‌های بسیار مجموعه‌ها و برنامه‌های مختلف، امکان همکاری با محسن چاوشی در تلویزیون مهیا نشده است. هر چند در برنامه‌های مربوط به موسیقی،‌ترانه‌های او بازپخش شده یا به رای‌گیری گذاشته شده است اما امسال در دو برنامه تلویزیونی، محسن چاوشی حضور داشت. اولی موزیک ویدئوی «زندان» بود که برنامه تلویزیونی «خندوانه» آن را تهیه کرد و این موزیک ویدئو تا مدت‌ها در باکس پخش میان برنامه‌های تلویزیون هم قرار گرفت. این موزیک ویدئو، طراحی ساده اما جذب کننده‌ای داشت و متفاوت بودنش مخاطب را راضی می‌کرد. پیش از انتشار این موزیک ویدئو، رامبد جوان بارها از همکاری چاوشی با خندوانه خبر داده بود.

حضور دوم چاوشی البته کمی غافلگیرانه‌تر هم بود. درست همزمان با دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، چاوشی تک‌ترانه «بیست هزار آرزو» را منتشر کرد که در بین مخاطبان در حمایت از روحانی تفسیر شد و مورد اقبال هم قرار گرفت. بعد از پیروزی روحانی در انتخابات، گروه سازنده سریال «دیوار به دیوار» به کارگردانی سامان مقدم، در پایان‌بندی خود از این آهنگ استفاده کرد. بازیگران این سریال در بخش‌های مختلف لوکیشن این مجموعه، این‌ترانه دابسمش کردند که اتفاقا نظر مخاطبان را جلب کرد و این دابسمش در شبکه‌های مجازی دست به دست می‌شد. البته انتقاداتی هم به عملکرد این گروه شد تا جایی که تهیه کننده آن توضیحاتی در این باره ارائه کرد.

 حمید رحیمی درباره‌  مطالبی که درباره حمایت عوامل این سریال از حسن روحانی منتشر شده است، اظهار کرد: فضایی که در قسمت پایانی سریال ساخته شد، هیچ فضای حمایتی نبوده است. مگر می‌شود رنگ بنفش را حذف کنیم؛ فضای انتخاباتی تمام شده است و دیگر رنگ مطرح نیست، ما باید همه رنگ‌ها را داشته باشیم. این تهیه‌کننده درباره استفاده از صدای محسن چاوشی در قسمت پایانی این مجموعه، توضیح داد: محسن چاوشی این شعر را تقدیم به هیچ کاندیدایی نکرده بود و این‌ها همه سوءتفاهم است. شعر‌ترانه‌ای که ایشان خوانده‌اند، متعلق به مولاناست. اینکه کسی طرف خودش بگیرد، کاملا اشتباه است. محسن چاوشی در پیام‌هایی که منتشر کرده بود این شعر را تقدیم به ملت ایران کرده بود. حال کاندیدایی این را به سمت خود کشیده است، به ما ربطی ندارد.

رونقی از جنس صدا
سابقه نشان داده است که حضور و همکاری محسن چاوشی با یک مجموعه نتیجه بخش است؛ حال می‌خواهد فیلم سینمایی مثل «سنتوری» یا سریال مثل «شهرزاد» باشد. این چهره مطرح و محبوب نه تنها می‌تواند نظرها را به سوی خود جلب کند که می‌تواند به جد مخاطبانی از هر گروه سنی و نسلی را با خود همراه کند. محسن چاوشی به مانند صدای خاص و ویژه اش، کاراکتر ویژه‌ای دارد. او را به مصاحبه نکردنش با رسانه ها، عدم حضور در برنامه‌ها و به ویژه عدم اجرای کنسرت می‌شناسیم. خواننده‌ای که در طی دوره‌های مختلف رای گیری از مخاطبان در برنامه‌ها و سایت‌های مختلف، بالاترین آمار ممکن را از آن خود کرده است. بیشترین فروش و اقبال مخاطب را داشته است ولی یکی از دست نیافتنی‌ترین چهره‌ها بوده است.
 زمانی که فیلم «سنتوری» به کارگردانی داریوش مهرجویی ساخته و متاسفانه توقیف شد و در پی آن نسخه‌ای از آن به بازار قاچاق درز کرد، این خواننده که هنوز مجوز انتشار آلبومش را نگرفته بود، مطرح شد.او پیش از این فیلم به عنوان چهره‌ای با صدایی متفاوت و شناخته شده در میان نسل جوان دهه ۸۰ بود اما فیلم «سنتوری» بود که صدای او را در ذهن‌ها ماندنی کرد. این فیلم سه ویژگی مهم داشت، یکی بازی قابل قبول بهرام رادان در نقش خواننده‌ای محبوب که درگیر اعتیاد می‌شود، دیگری نوازندگی و آهنگسازی اردوان کامکار و دیگری صدای دردمند و معترض محسن چاوشی. سوای از روایت داستانی و کارگردانی مهرجویی، این سه عامل، کاراکتر اصلی فیلم را قوت بخشیدند و نمی‌توان هیچ یک از آنها را بر دیگری برتری داد اما شاید بتوان گفت صدا و‌ترانه هایی که چاوشی برای این فیلم خواند، بیشتر از هر عامل دیگری در یادها ماند. انتخاب صدای او امتیازی جدی برای این فیلم سینمایی بود.

بعدها هم شاهد بودیم که حضور و همکاری این چهره محبوب با سریال شبکه خانگی «شهرزاد» ساخته حسن فتحی چگونه این مجموعه را خبرساز و مطرح کرد.انتخاب صدای چاوشی برای سریالی با تمی عاشقانه آن هم در بستری تاریخی، به نوعی یک انتخاب جسورانه و متفاوت بود. انتخابی که ممکن بود با دافعه و رد مخاطبان همراه باشد اما این انتخاب برخلاف معدود انتقادها و غافلگیری مخاطبان، با اقبال بی حدی روبه رو شد. اقبالی که این مجموعه را در طی هفته‌های متوالی در صدر خبرها قرار داد. برای نمونه‌ترانه «کجایی؟ » تا هفته‌ها در صدر‌ترانه‌های موفق ماند.

بی‌تردید‌ترانه‌ها و صدای محسن چاوشی به این مجموعه جان بخشید و طعم و رنگ زمانه را به قالب تاریخی آن بخشید. هر چند همکاری او با این مجموعه در فصل جدید با مشکلات و مواردی خبرساز همراه شد و حتی گمان آن می‌رفت که او با این مجموعه همکاری نکند. امری که مسبوق به سابقه هم بود زیرا چاوشی از همکاری با فیلم «سنتوری ۲» هم سرباز زد و به نظر می‌رسید که این روند در «شهرزاد» هم تکرار شود اما تیم سازنده این مجموعه اجازه نداد که یکی از عامل‌های مهم موفقیت این سریال را از دست بدهد. هر چند ادامه همکاری او منجر به اختلاف با خواننده دیگر «شهرزاد» یعنی سینا سرلک شد و در نهایت با وجود اخبار پر سر و صدا این سرلک بود که از سریال «شهرزاد» کنار کشید.

اولین تیتراژ تلویزیونی با چاوشی
بسیاری از خواننده‌ها با خواندن تیتراژ سریال‌های محبوب، در ذهن مخاطبان ماندگار شده‌اند و بخشی از‌ترانه‌های همیشه محبوب خواننده ها، آنهایی است که برای سریال‌ها خوانده اند. محسن چاوشی، چهره‌ای محبوب و پرطرفدار است و شاید همکاری اش با یک مجموعه تلویزیونی به تداوم موفقیت او کمک کند اما آنچه مسلم است حضور او در یک مجموعه، تضمینی برای دیده شدن و جلب مخاطب است. پس چرا نباید از این عامل مطمئن آن هم در روزهایی که تلویزیون کم مخاطب و بی رمق شده است، بهره ‌مند نشد؟ از طرفی طرفداران و علاقه مندان این خواننده محبوب از همکاری او با تلویزیون لذت می‌برند و رضایت مند می‌شوند.به تازگی محسن چگینی، تهیه کننده سریال «هاتف» در خصوص نهایی شدن خواننده‌ این سریال گفت: در مورد خواننده‌ تیتراژ سریال «هاتف» پیش از این با محسن چاوشی مذاکراتی داشتیم که خوشبختانه نهایی شده و قرار است تیتراژ این سریال توسط محسن چاوشی خوانده شود.  تهیه کننده «هاتف» خاطرنشان کرد: این اولین باری است که محسن چاوشی تیتراژ یک سریال تلویزیونی را می‌خواند و این همکاری با سریال «هاتف» آغاز خواهد شد.باید منتظر ماند و دید که این همکاری دوباره می‌تواند محسن چاوشی را به صدر خبرها ببرد و تیتراژی که او در اولین همکاری‌اش با تلویزیون می‌سازد، خبرساز می‌شود یا نه؟ چه بسا با توجه به سابقه مقبول این خواننده، بتوان از الان نتیجه را تخمین زد.


منبع: بهارنیوز

فهرست ۴ فیلم ایرانی برای معرفی به اسکار

 
هیأت معرفی فیلم ایرانی به فرهنگستان علوم و هنرهای سینمایی، ۴ فیلم «رگ خواب» ساخته حمید نعمت‌الله، «مالاریا» ساخته پرویز شهبازی، «نفس» ساخته نرگس آبیار و «ویلایی‌ها» ساخته منیر قیدی را برای بررسی در مراحل نهایی اعلام کرد.

به گزارش فارس، امیر اسفندیاری، سخنگوی هیأت معرفی فیلم ایرانی به فرهنگستان علوم و هنرهای سینمایی گفت: اعضاء هیأت، با بررسی اطلاعات جدیدی که درباره برخی فیلم‌ها دریافت شده بود و بازبینی برخی از فیلم‌هایی که مدنظر قرار گرفته بود، به دقت سوابق حضور در مجامع ملی و بین‌المللی و بازخوردهای مطبوعاتی و عمومی در نمایش‌های داخلی و خارجی ده فیلم فهرست قبلی را مورد بحث قرار دادند و از دیدگاه خود ویژگی‌های حرفه‌ای و فرهنگی فیلمی شایسته برای نمایندگی سینمای ایران در این رویداد جهانی را تشریح نمودند.

وی در ادامه افزود: این هیأت، در نهایت، به فهرستی کوتاه‌تر برای بحث نهایی رسید که بالطبع نماینده ایران در رقابت اسکار بهترین فیلم خارجی زبان از میان فیلم‌های این فهرست انتخاب خواهد شد.

اسفندیاری گفت: در فهرست کوتاه، ۴ فیلم منتخب به ترتیب حروف الفبا «رگ خواب» ساخته حمید نعمت‌الله، «مالاریا» ساخته پرویز شهبازی، «نفس» ساخته نرگس آبیار و «ویلایی‌ها» ساخته منیر قیدی قرار دارند.

معاون بین‌الملل بنیاد سینمایی فاربی در پایان گفت: با توجه به روند پیشرفت کار، امید می‌رود که ظرف چند روز آینده، نماینده ایران در نودمین دوره اسکار مشخص شود.

گفتنی است؛ هیات معرفی فیلم ایرانی به میزبانی بنیاد سینمایی فارابی، در تعامل مستقیم با خانه سینما و سازمان سینمایی با حضور سیروس الوند (کارگردان)، مجید انتظامی (آهنگساز)، محمد بزرگ نیا (کارگردان)، کمال تبریزی (کارگردان)، سید جمال ساداتیان (تهیه کننده)، رسول صدرعاملی (کارگردان)، جواد طوسی (منتقد)، رضا کیانیان (بازیگر) و امیر اسفندیاری (معاون بین‌الملل بنیاد سینمایی فارابی) تشکیل شده و با جدیت، موضوع انتخاب فیلم ایرانی جهت معرفی به فرهنگستان را پیگیری می کنند.


منبع: عصرایران