«ساعت ۵ عصر» و یک‌بام و دوهوای اکران در محرم

ظاهرا تغییری در اکران‌های تعیین‌شده ایجاد نخواهد شد و دو فیلم «من و شارمین» و «ساعت ۵ عصر» در ایام ماه محرم به اکران خود ادامه خواهند داد.

روزنامه شرق نوشت: مدتی قبل بیانیه‌ای از سازمان سینمایی، تکلیف اکران برخی فیلم‌ها در ایام ماه محرم را روشن کرد. بیانیه‌ای که طبق آن نمایش فیلم‌های «نهنگ عنبر ٢»، «ساعت ۵ عصر»، «اکسیدان» و «من و شارمین» متوقف می‌شود. در متن نامه مدیرکل سینمای حرفه‌ای خطاب به رئیس شورای صنفی اکران نوشته شده: «از آنجایی‌که نمایش فیلم‌های شاد و طنز در ایام ماه محرم و عزاداری سالار شهیدان شایسته و جایز نمی‌باشد و درحال‌حاضر درباره برخی فیلم‌های سینمایی به احتمال قوی این هم‌زمانی صورت خواهد گرفت؛ بنابراین خواهشمند است اقدامات مقتضی دراین‌باره صورت گیرد».

مدت زمان زیادی از رسانه‌ای‌شدن این ابلاغیه نگذشت که علی سرتیپی، مدیرعامل فیلمیران، اعلام کرد فیلم مهران مدیری که با نام فیلمی کمدی نمایشش را آغاز کرد و به گفته کارگردانش کمدی متفاوتی نیز هست، تغییر ژانر داد و سرتیپی عنوان کرد فیلم مهران مدیری کمدی نیست و شامل حال دستورالعمل وزارت ارشاد مبنی بر توقف فیلم‌های کمدی نمی‌شود و نمایش فیلم می‌تواند در ایام محرم ادامه داشته باشد!. برخلاف ادعای سرتیپی، فیلم‌نامه «ساعت ۵ عصر» تیر ۹۳ با تأکید بر ژانر کمدی در بانک فیلم‌نامه خانه سینما ثبت شده و آبان ۹۵ هم پروانه ساخت آن باز هم در گونه کمدی صادر شده است.

از اکران نخستین ساخته سینمایی مهران مدیری «ساعت ۵ عصر»، چند هفته‌ای گذشته و با وجود تبلیغات وسیع تلویزیونی و محیطی، تنها در هفته‌های نخست اکران توانست مخاطبانش را به سالن‌های سینما بکشاند و به مرور دچار افت فروش در گیشه شد و نتوانست رکورد‌شکنی در گیشه را که سازندگانش انتظار داشتند، به ثبت برساند. بااین‌حال، این فیلم سینمایی نیز به روزهای انتهایی اکرانش نزدیک می‌شود و مشخص نیست به چه دلیل توجیه غیرکمدی‌بودن فیلم برای ادامه اکران در ماه محرم در نظر گرفته شده است.

 فیلم «من و شارمین» هم از دیگر فیلم‌هایی است که اکرانش در روزهایی که فیلم‌های کمدی از نمایش منع شده‌اند، سالن‌هایش را در اختیار دارد و به گفته سازندگانش این فیلم هم صرفا کمدی نیست!.

محمدرضا فرجی، مدیرکل سینمای حرفه‌ای سازمان سینمایی، در گفت‌وگو با «سینما» به این موضوع اشاره می‌کند و می‌گوید: «بخش‌نامه‌ای که خطاب به شورای صنفی نمایش صادر شد، بیشتر جنبه یادآوری داشت نه ابلاغیه. درباره مصادیق هم قرار بر این شد که شورای صنفی نمایش در جلساتی فیلم‌های مدنظر را مشخص کند. به همین دلیل، در بخش‌نامه اشاره‌ای به نام هیچ فیلمی نشد». فرجی از برگزاری جلسه‌ای با حضور اعضای شورای صنفی اکران درباره بررسی مجدد این موضوع خبر داد و گفت در صورت لزوم و پس از بررسی مجدد، نام فیلم‌ها به صورت مصداقی به شورای صنفی نمایش اعلام خواهد شد. او در پاسخ به اینکه آیا احتمال تغییر ترکیب اکران پس از جلسات وجود دارد، گفت: «بله احتمال آن وجود دارد و در صورتی که در این زمینه به نتیجه مشخصی برسیم، حتما اقدام خواهیم کرد».

طبق پیگیری‌های «شرق» ظاهرا تغییری در اکران‌های تعیین‌شده ایجاد نخواهد شد و دو فیلم «من و شارمین» و «ساعت ۵ عصر» در ایام ماه محرم به اکران خود ادامه خواهند داد. این در حالی است که هیچ‌یک از مدیران سازمان سینمایی، پاسخ روشنی به شرایط حال حاضر اکران در ایام ماه محرم ندادند.

پرسش اینجا است که هر سال معمولا نمایش فیلم‌های کمدی در ایام ماه محرم امری متداول نبوده و تداخل و اکران دیرهنگام فیلم‌های کمدی نیز مانع ادامه اکرانشان در این ایام شده است. به نظر می‌رسد امسال اکران فیلم‌هایی که کم‌وبیش رگه‌هایی از کمدی در آنها دیده می‌شود و به نام فیلم‌های غیرکمدی به اکرانشان ادامه می‌دهند، تا حدی مصداق نابرابری در اکران را پررنگ‌تر می‌کند.


منبع: عصرایران

بازیگر برنده اسکار تابعیت ایتالیایی گرفت

«کالین فرث»، بازیگر برنده اسکار انگلیسی پس از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا به سبب آنچه عدم اطمینان از شرایط کنونی خواند، تابعیت ایتالیایی پذیرفت.

وزارت کشور ایتالیا اعلام کرد «کالین فرث»، بازیگر مطرح انگلیسی که در بسیاری از فیلم‌هایش نقش مرد انگلیسی را بازی کرده، شهروندیِ ایتالیا را نیز به دست آورده است.

به گزارش ایسنا به نقل از رویترز، این بازیگر مشهور که برای فیلم «سخنرانی پادشاه» موفق به کسب جایزه اسکار شد، با یک ایتالیایی ازدواج کرده و از این طریق از این پس تابعیت دوگانه انگلیسی-ایتالیایی خواهد داشت.

«فرث» در واکنش به این موضوع اعلام کرد، همچنان تابعیت انگلیسی خود را حفظ می‌کند و همسر ایتالیایی او نیز در پی گرفتن تابعیت انگلیسی است.

وی در ادامه با اشاره تلویحی به برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) گفت، اکنون با توجه به فضای نامطمئن موجود فکر کردیم عاقلانه است که تابعیت دوگانه داشته باشیم.

پس از برگزیت، تعداد زیادی از شهروندان بریتانیایی اقدام به گرفتن تابعیت کشورهای اتحادیه اروپا چون آلمان، فرانسه و ایرلند کرده‌اند.

«کالین فرث» در سال ۲۰۱۰ برای بازی در فیلم «سخنرانی پادشاه» برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد و همچنین جوایز گلدن گلوب و بفتا شد. وی برای بازی در فیلم «مرد مجرد» محصول سال ۲۰۰۹ نیز نامزد جایزه اسکار و همچنین برنده جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره ونیز و جوایز بفتا شد.

«شکسپیر عاشق»، «بندزن خیاط سرباز جاسوس»، «نابغه»، «تروما»، «بچه بریجت جونز»، «مرد راه آهن» و «جادو در مهتاب» از جمله فیلم‌های مهمی هست که «کالین فرث» در آنها بازی کرده است.


منبع: عصرایران

پیش‌بینی از سبد فیلم‌های دفاع مقدس

به گزارش ایسنا، سینمای دفاع مقدس اگرچه معمولا سالی چند فیلم تازه را به خود می‌بیند، اما هفته دفاع مقدس که می‌شود  نوع دیگری مورد توجه قرار می‌گیرد و شبکه‌های مختلف تلویزیون هم به روال سابق خیلی از فیلم‌های قدیمی را بازپخش می‌کنند.با این حال با وجود سختی‌هایی که ساخت فیلم دفاع مقدسی دارد و تفاوت‌هایی که در نوع پرداخت به این موضوع در سال‌های اخیر ایجاد شده است، امسال هم چند فیلمساز در تدارک ساخت آثاری در این گونه هستند که احتمالا رونمایی آن‌ها در سی‌وششمین جشنواره فیلم فجر خواهد بود. در این گزارش کوتاه مروری می‌شود بر آخرین ساخته چهار فیلمساز که این روزها مشغول فیلمبرداری یا انجام مراحل فنی هستند تا آثارشان آماده نمایش شود.یکی از برجسته‌ترین نام‌هایی که در عرصه سینمای دفاع مقدس از او یاد می‌شود ابراهیم حاتمی‌کیا است که در چند دوره اخیر جشنواره تقریبا یک سال درمیان فیلم داشته و پس از آخرین ساخته‌اش با نام «بادیگارد»، احتمالا با فیلم دیگری در جشنواره فجر امسال شرکت می‌کند.

«به وقت شام» جدیدترین فیلم ابراهیم حاتمی‌کیا است که اخیرا فیلمیرداری‌اش به پایان رسیده و به حوادث منطقه و اسلام تکفیری می‌پردازد.این فیلم محصول مرکز فیلم و سریال سازمان هنری رسانه‌ای اوج است که در مناطق مختلف تهران، شیراز، شهرک سینمایی دفاع مقدس و همچنین خارج از کشور فیلمبرداری شده است. «به وقت شام» به تهیه‌کنندگی محمد خزاعی ساخته شده که مهرداد خوشبخت آن را تدوین می‌کند و بابک حمیدیان و هادی حجازی‌فر بازیگران ایرانی فیلم هستند که در کنار بازیگران سوری و لبنانی به ایفای نقش پرداخته‌اند.

دیگر فیلمی که خیلی‌ها ممکن است با شنیدن نام کارگردانش انتظار دیدن فیلمی با موضوع دفاع مقدس را نداشته باشند، «بمب» به کارگردانی پیمان معادی است.او که ساخت فیلمی اجتماعی همچون «برف روی کاج‌ها» را در کارنامه کاری خود دارد، این بار سراغ داستانی با حال و هوای موشک‌ باران تهران در سال ١٣۶۶ رفته است. معادی این فیلم را با فیلمبرداری محمود کلاری و با بازی لیلا حاتمی، حبیب رضایی، سیامک انصاری، سیامک صفری، بهادر مالکی‌پور، رامین پورایمان، معصومه قاسمی‌پور، صبا گرگین‌پور و شهروز آقایی‌پور ساخته است. البته معادی خودش هم در «بمب» ایفای نقش کرده است.فیلمنامه «بمب» توسط پیمان معادی نوشته شده و مانی حقیقی که احتمالا خودش با فیلم «خوک» در جشنواره حاضر باشد، تهیه‌کنندگی فیلم معادی را برعهده داشته است.

یکی دیگر از فیلم‌های سینمایی امسال که درحوزه دفاع مقدس قرار می‌گیرد ساخته بهرام توکلی است که او هم تجربه جدیدی را ارائه می‌کند.توکلی فیلم «تنگه ابوغریب» را به تهیه‌کنندگی سعید ملکان که به ویژه در یکی دو سال گذشته فیلم‌های موفقی همچون «ابد و یک روز» را داشته است، درباره دفاع دلاورمردانه‌ی گردان عمار در برابر لشکرکشی رژیم بعث به فکه و شرهانی و رشادت رزمندگان این گردان در منطقه حساس تنگه ابوغریب می‌سازد.جواد عزتی، امیر جدیدی، حمیدرضا آذرنگ، علی سلیمانی، قربان نجفی و مهدی قربانی از جمله بازیگران این فیلم هستند که دومین محصول مرکز فیلم و سریال سازمان هنری رسانه‌ای اوج در کنار فیلم حاتمی‌کیا است.

دیگر فیلمی که شاید امسال در جشنواره فجر رونمایی شود هم «سرو زیر آب» محمدعلی باشه‌آهنگر است که پس از حدود چهار سال بالاخره فیلم خود را جلوی دوربین برده است.«سرو زیر آب» با فیلمبرداری در شهرهای تهران، میبد، دزفول و روستاهایی از یزد و لرستان با بازی بابک حمیدیان، مسعود رایگان، رضا بهبودی، مینا ساداتی، همایون ارشادی، مهتاب نصیر پور، هومن برق نورد، ستاره اسکندری، شهرام حقیقت دوست، فرخ نعمتی، هادی قمیشی، سیاوش چراغی پور، حسن نجاریان، حسین فلاح و امیر دلفانی آماده می‌شود.در خلاصه داستان «سرو زیر آب » که فیلمنامه آن توسط محمدعلی باشه‌آهنگر و حامد باشه آهنگر نوشته شده، آمده است: «راز جهانبخش کرامت فاش می شود؟ این راز، خواب چیستا، ماهرو، گودرز، بهرام، جهانگیر و سرگرد پوشیاس را آشفته خواهد کرد. جهانبخش برای اثبات بی گناهی‌اش و بازگشت آرامش سفر بلندی را آغاز می کند؛ سفری که پایانش زندگی بسیاری از آن‌ها را تغییر می دهد.»

این چهار فیلم تنها نمونه‌هایی از فیلم‌های در حال تولید سینمای مقاومت یا دفاع مقدس هستند که نسبت به دیگر فیلم‌ها اطلاعات دقیق‌تری درباره آن‌ها منتشر شده است و به نظر می‌رسد با پروانه‌های ساختی که اخیرا صادر شده یا می‌شود، ممکن است تعداد بیشتری فیلم را از این حوزه در جشنواره امسال فجر ببینیم.


منبع: بهارنیوز

اسماعیل رها درگذشت

عبدالعظیم زرین‌کوب با تأیید این خبر به ایسنا گفت: اسماعیل رها روز پنجشنبه ۳۰ شهریورماه بر اثر کهولت سن درگذشت و روز جمعه ۳۱ به خاک سپرده شد. ما نیز که از دوستان ۵۰ ساله او بودیم از فوت او خبر نداشتیم.او افزود: خانواده رها روز دوشنبه ساعت ۱۵-۱۷ در مسجد فخرالدوله در دروازه شمیران، مراسم یادبودی برگزار می‌کنند.زرین‌کوب درباره این شاعر اظهار کرد: او در دوم اسفند ۱۳۱۰ در تهران به دنیا آمد. «خوشه خشم»، «لب تلخی و فنجان»، «کوتاه مانا بلند»، «بیراه خورشید»، «طلایه‌ای بر پاییز» ، «طلایه و باران»، «بیراهه خورشید (شعر بلند)»، «جرقه‌ای در باد (شعر کوتاه)» از رها منتشر شده است. سه جلد کتاب نیز آماده چاپ دارد که چاپ نشده و باید ناشری برای آن‌ها پبدا کنیم.


منبع: بهارنیوز

محرم در مازندران از کرپ زنی تا مجمعه گذاری

مازندران به عنوان خاستگاه اولین حکومت علوی، مردمی دلداده و شیدا نسبت به اهل بیت (ع) دارد و مردم این استان هر ساله در عزاداری امام حسین (ع) و یاران با وفایش ، در ماه محرم آئین های خاصی برگزار می کنند که کرپ زنی و جوشی خوانی از جمله آنهاست.

به گزارش ایرنا، آئین های عزاداری ماه محرم در نقاط مختلف استان مازندران تا حدودی مشابه است و در هر منطقه این آئین ها در تلفیق با فرهنگ بومی و محلی رنگ و بوی خاصی به خود می گیرد.

برپایی پرچم عزای حسینی در سر درب منازل و خیابان ها و کوچه ها، مراسم روضه خوانی و عزاداری ، دسته روی ها و برپایی عزای حسینی و اطعام دهی از جمله نقاط مشترک عزای حسینی در جای جای این دیار سرسبز است.

آیین های سنتی و بومی عزاداری امام حسین (ع) و یارانش سابقه طولانی در مناطق مختلف استان مازندران دارد که نسل به نسل از گذشتگان به جوانان و نوجوانان زمان فعلی منتقل شده است و با شور و گداز خاص در قالب هیات های مذهبی و هیات های عزاداری در مساجد و حسینیه ها برگزار می شود.

گرچه امروزه برخی از آئین ها و سنت های قدیمی همچون چاووشی خوانی ، تعزیه خوانی ، جوشی خوانی ، جارزدن و بر طبل کوبیدن تا حدودی در مناطق شهری از بین رفته است ، اما در نقاط روستایی با اندکی تغییر نسبت به گذشته ، همچنان زنده است و برگزار می شود.

روضه خوانی ها ، اطعام دهی ، علم گردانی ، علم بندان ، پخش نذورات ، کرپ زنی و تشت گذاری از جمله آئین های ویژه تاسوعا و عاشورا در مازندران است که به صورت گسترده و همراه با شور و شعور حسینی در تمامی مناطق مازندران برپا می شود.

** تشت گذاری

آئین تشت گذاری هم از جمله سنت هائی است که در میان آذری زبانان مقیم استان مازندران رواج دارد . این آئین در آستانه ماه محرم در نقاط مختلفی که آذری زبانان سکونت دارند با برنامه ریزی و سوز و گداز خاصی برگزار می شود.

اگر چه به طور کلی سنت تشت گذاری آذری ها قدمتی ۶۰۰ ساله دارد ، اما در مازندران قدمت آن در مناطق مختلف متفاوت است به گونه ای که در قائمشهر به حدود نیم قرن و در بهشهر حدود یکصد سال پیشینه دارد.

فلسفه برگزاری آئین تشت گذاری به واقعه کربلا باز می گردد ، به زمانی که کاروان امام حسین (ع) با کاروان یزید بن معاویه به فرماندهی حربن یزید ریاحی برخورد می کند به دلیل اینکه لشکر حر از لشکر امام حسین(ع) تقاضای آب می کنند ، امام دستور می دهند تا در تشت های مختلف آب بریزند تا لشکریان و اسب های دشمن سیراب شوند و آذری های مازندران با برگزاری این آیین به یاد وفاداری این امام بزرگوار افتاده و عزاداری حسینی را به طور رسمی چند روز پیش از ماه محرم آغاز می کنند.

** اطعام عزاداران

طعام دادن به عزاداران حسینی رسمی مشترک در سراسر ایران است ولی این سنت در برخی از مناطق مازندران مانند روستای شهید آباد بهشهر دارای آداب و رنگ و بوی خاصی است .

در این روستا که بیش از ۵۰ شهید تقدیم نظام اسلامی کرد و نامش هم به همین خاطر از ‘ تروجن ‘ به ‘ شهیدآباد ‘ تغییر یافت ، اهالی به دو دسته ‘ بالامحله ‘ و ‘ پائین محله ‘ تقسیم می شوند و در روزهای تاسوعا و عاشورا با طی کردن مسیر در محله عزادای و سینه زنی و زنجیرزنی می کنند و سپس اطعام می شوند.

همچنین در روزهای تاسوعا و عاشورا در برخی از روستاهای مازندران ، اهالی درب منازلشان را بر روی عزاداران حسینی باز می گذارند و پذیرای میهمانانی از اقصی نقاط منطقه اعم از روستاها و شهرهای دیگر و حتی خارج از استان می شوند.

یکی از سنت های برجای مانده در این روزها ، رقابت روستائیان برای پذیرائی از میهمانان و عزاداران بیشتر است و بر این اعتقادند که از این طریق ثواب بیشتری هم می برند و برای این منظور نیز سفره های رنگارنگی تدارک می بینند. برخی از خانوارها در روزهای تاسوعا و عاشورا گاهی برای یکصد میهمان غذا تدارک می بینند.

** مجمه گذاری

مجمعه گذاری نیز از آئین های محرم در مازندرن است که قدمتش درشرق این استان به ۲۰۰ سال می رسد . این آئین بیشتر در روستاهای مناطق کوهستانی و ییلاقی مازندران برگزار می شود ولی جا افتاده ترین شیوه مجمه گذاری که در این استان شهرت دارد مربوط به روستای ‘ کوهستان ‘ از توابع شهرستان بهشهر است .

در این آئین ، کدبانوهای روستائی غذاهای مختلفی برای پذیرائی از عزاداران حسینی در روزهای تاسوعا و عاشورا تدارک می بینند و غذاها را داخل سینی بزرگی که مجمه نامیده می شود قرار می دهند و به حسینیه و محل عزاداری می برند تا از عزاداران پذیرایی کنند.

مجمه های حاوی غذا ابتدا در آشپزخانه حسینیه یا مسجد جمع آوری می شود و پس از عزاداری و اقامه نماز ظهر ، هر مجمه جلوی ۲ تا چهار نفر از عزاداران قرار داده می شود تا از خودشان پذیرائی کنند.

در برخی از روستاهای مازندران این رسم در تمامی شب های ماه محرم و روز تاسوعا و عاشورا برگزار می شود.

** علم گردانی

علم گردانی ، یکی دیگر از آئین های چند صد ساله در مازندران است که به رغم قدمت زیاد ، هنوز منسوخ نشده و همچنان با قوت در نقاط مختلف شهری و روستایی برگزار می شود. علم گردانی روز هفتم ماه محرم برگزار می شود.

سنتی ترین شیوه علم گردانی در سال های اخیر در بخش یانسر شهرستان بهشهر ، چهاردانگه ساری ، هزارجریب نکا و دیگر مناطق ییلاقی و کوهستانی مناطق مرکز مازندران برگزار می شود .
مهدی محمدی، یکی از اهالی بخش یانسر بهشهر در مورد این آیین سنتی و قدیمی به خبرنگار ایرنا گفت: علم گردانی از سنت های قدیمی و با شکوهی است که همه ساله در ایام ماه محرم برگزار می شود .

وی افزود : در این آئین تعداد زیادی از مردان، جوانان و پیران، با راه اندازی دسته سینه زنی پشت علم به راه افتاده و معمولا پیرغلامان و مداحان اشعاری را همچون ‘ این علم از کیست که بی صاحب است’ زمزمه می کنند و افراد با صدای بلند این اشعار را تکرار می کنند و به درب منازل می روند.

او ادامه داد : از جمله آیین های مهم در علم گردانی، قربانی کردن گوسفند توسط افرادی است که از سال گذشته برای این علم نذر کرده اند و اکنون حاجت روا شده اند و همچنین اطعام دهی و پذیرایی در منازل و همچنین هدیه کردن پول ، پوشاک و حتی مواد غذائی و برنج به علم است .

محمدی گفت : علم وقتی به جلوی هر منزلی می رسد ، با دود کردن اسپند و کلپر مورد استقبال قرار می گرد و برخی از خانواده ها با آوردن آب ، تندیس سرو علم را شست و شو داده و آب آن را در اطراف منزل و داخل اتاق ها می پاشند و معتقدند که متبرک است و برکت می آورد و بلاها را دور می کند.

وی افزود : البته در گذشته های دور برخی از افراد از این آب می نوشیدند که در سال های اخیر با توجه به هشدارهای بهداشتی دیگر این کار را انجام نمی دهند.

** علم بندان

علم بندی ، آئینی است که به طور معمول در برخی از مناطق مازندران یک روز پیش از فرا رسیدن ماه محرم و در بعضی مناطق دیگر پیش از روز هفته انجام می شود.

در این آئین تندیس سرو علم بر روی آن قرار داده می شود و اطرافش با پارچه های نذری مشکی و سبز تزئین می شود. هنگام برگزاری آئین علم بندان ، مراسم نوحه خوانی و سینه زنی جریان دارد و پس از آن هم عزادارن با چای و شربت پذیرائی می شوند.

** جوشی خوانی

جوشی خوانی از جمله آئین های مناطق روستایی است که عمدتا در روز و شب تاسوعا و عاشورا برگزار می شود. عزاداران حسینی در این دو روز به صورت حلقه ای گرد هم می آیند و مداحان نیز مرثیه هائی را با لحن تند که به آن ‘ جوشی ‘ می گویند ، می خوانند و بقیه سینه می زنند . سینه زنی هم در این آئین روش خاصی دارد ، یعنی عزاداران در حالی که به سینه می زنند یک پای خود را جلو و پای دیگر را به عقب می برند و سپس پای راست را بلند کرده و همزمان با سینه زنی آن را بر زمین می زنند.

** کرپ زنی

کرپ زنی از جمله عزاداری اصیل و سنتی مردم مازندران است که با وجود اینکه در بسیاری از مناطق این استان پهناور، منسوخ شده است ، اما هنوز در مسجد گرجی بهشهر با قوت انجام می شود.

کرپ، تکه چوبی تراشیده شده است که در کف دست جای می گیرد و دارای سطح بیرونی صاف و در پشت آن بندی قرار دارد که به پشت دست می افتد و با ضرب های خاصی در کف دو دست به هم نواخته می شود و فرد کرپ زن با زدن دو تکه کرپ در دو کف دست خود، کرپ زدن را از زمین آغاز و به سمت آسمان به بالا می برد.

‘ بر سر شط فرات تشنه برانداختند ، دو دست عباس را ز پیکر انداختند ‘ و اشعار مختلف دیگر از جمله اشعار خوانده شده در این آیین کرپ زنی در بهشهر است.

** تعزیه خوانی

اجرای هنر تعزیه خوانی یکی از سنت های عزاداری در ترسیم و بازسازی واقعه کربلا و بیان ابعاد نهضت امام حسین(ع) است که سابقه ای دیرینه در استان مازندران دارد.

این آیین از دیرباز در نقاط مختلف شهری و روستایی و بیشتر در روستاها انجام می شد و اکنون هم با حضور اهالی فرهنگ و هنر و همکاری و همراهی مسوولان با قوت، در جای جای این استان برگزار است.

یکی از ویژگی های آئین تعزیه خوانی این است که علاوه بر دهه اول محرم ، در سایر روزهای این ماه و دهه اول صفر هم برگزار می شود.

** آمدن قوم بنی اسد

عزاداری ‘ قوم بنی اسد ‘ از آئین های شهرستان گلوگاه در شرق مازندران است که بعد از شهادت امام حسین (ع) و یارانش برپا می شود .

اصغر کلبادی ، پژوهشگر مازندرانی در این باره به خبرنگار ایرنا گفت: در این مراسم افراد با پوشش های خاص بر سر زنان و سینه زنان به خیابان ها و حسینه می آیند و با ناله و زاری می گویند که برای دفن شهدای کربلا آمده اند و ارادت خود را به اهل بیت(ع) و یارانشان اعلام می کنند.

وی افزود : این آئین ، برگرفته از این واقعه تاریخی است که قوم بنی اسد پس از شهادت امام حسین (ع) و یارانشان ، خود را به صحرای کربلا رساندند و اجساد شهدا را دفن کردند .

آئین های خاص ماه محرم در مازندران بسیار گسترده است و پرداختن به همه آنها در یک گزارش امکان پذیر نیست ، سنت هائی چون برپائی نماز ظهر عاشورا و مراسم عزاداری روز یازدهم محرم نیز همچنان در مناطق مختلف مازندران با قوت برگزار می شود.

محرم در کنار همه عزاداری ها و سیاه پوشیدن و اقامه عزای حسینی، فرصتی مناسب برای صیقل دادن روح و تبلیغ دین و اسلام است تا با بهره مندی از این ماه در تعظیم و بزرگداشت شعائر دینی و فلسفه قیام اباعبدالله الحسین(ع) در طول ماههای دیگر موفق عمل کنیم.
منبع: عصرایران

«مادر!»، شکست یک فیلم پولانسکی وار

روزنامه آسمان آبی – سید حسین رسولی: بعد از واکنش های خیلی سرد به فیلم «مادر!» آخرین ساخته دارن آرونوفسکی در جشنواره فیلم ونیز که حتی با هو کردن نیز همراه شد؛ حالا اکران عمومی هفتمین ساخته او در سینماهای آمریکا، آغاز شده است. واکنش ها تا اینجا به فیلم بسیار ضد و نقیض بوده است.

طی روزهای اخیر «هالیوود ریپورتر»، «وکس» و «ونیتی فیر» در گزارش هایی جداگانه از فیلم «مادر!» به عنوان یک شکست یاد کرده اند. فیلمی که با نقش آفرینی جنیفر لارنس، خاویر باردم، میشل فایفر، اد هریس و دامنل گلیسون فیلمی پرستاره محسوب می شود. این فیلم پربازیگر از همان آغاز و با رونمایی پوستر با حاشیه های فراوانی رو به رو شد.

 نقد فیلم ترسناک «مادر»

پوستر جدید فیلم، شباهت فراوانی به پوستر فیلم کلاسیک «بچه رزماری» (۱۹۶۸) ساخت رومن پولانسکی دارد که یکی از مهم ترین ساخته های هنری در ژانر وحشت است. اکران عمومی فیلم «مادر!» از سوی کمپانی «پارامونت پیکچرز» از تاریخ ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۷ (۲۴ شهریور ۱۳۹۶) در سینماهای آمریکا آغاز شده است.

هفتمین فیلم بلند دارن آرونوفسکی با بودجه ای معادل ۳۰ میلیون دلار جلوی دوربین رفته است. این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که فیلمی با این تعداد ستاره هالیوودی که جایزه اسکار هم دارند معمولا با بودجه هایی سنگین تر تولید می شوند.

فیلم ترسناک «مادر!» نمره سینمایی F را از سوی مخاطبان سینمایی دریافت کرده است که به معنای یک شکست کامل برای این فیلم محسوب می شود، اما این یک روی سکه است. در همین چند روز بوده اند منتقدانی که فیلم را ستایش کرده و از آن به عنوان یک فیلم خاص یاد کرده اند. داستان ساده «مادر!» درباره زوج جوانی است که زندگی آن ها تحت تاثیر ورود یک میهمان ناخوانده دگرگون می شود. در ادامه بخش هایی از پنج نقد روی این فیلم را آورده ایم.

گیج و منگ کردن تماشاگران

نویسندگان سایت «روتن تومیتوز» به فیلم «مادر!» دارن آرونوفسکی امتیاز «۶۸» را داده اند که اصلا امتیاز بدی نیست. در بخش نقدها دو نوشته در صدر قرار گرفته اند که یکی از فیلم تعریف می کند و دیگری از آن بدش آمده است. «جیمز براردینلی» که یکی از مطرح ترین منتقدان فضای مجازی است درباره آرونوفسکی نظر به شدت منفی دارد و می گوید: «باید به خاطر شجاعت دارن آرونوفسکی برای ساخت چنین فیلمی از او تقدیر کنیم.

از پارامونت پیکچرز هم باید به خاطر نمایش خیلی عمیق دل و روده ها تقدیر کنیم. نمی دانم باید نمایش دهنده فیلم را دفن یا پنهان کنم، خیلی بد است؛ اصلا کار نمی کند. به نظر می رسد که دارن آرونوفسکی با فیلم «مادر!» مصمم به گیج و منگ، خشمگین و مجزا کردن مخاطبانش است.

به خاطر ذات فیلم خیلی ها از آن متنفر هستند و آدم های زیادی هم عاشقش شده اند. فیلم دماغش را در قراردادها فرو کرده و از پایان عمیق رد شده است. کارگردان در شیوه کارگردانی خود غرق شده و انگار در گل و لای غلت می خورد. شاید غیرمعمولی باشد که بگویم فیلم اصلا فاقد معنی است. روش قصه گویی دارن آرونوفسکی ما را دوست و دشمن هم کرده است.»

 نقد فیلم ترسناک «مادر»

فیلمی رومن پولانسکی وار

«جان اندرسون» نویسنده «وال استریت ژورنال» درباره فیلم «مادر!» اعتقاد دارد که دارن آرونوفسکی یک سفر درونی را به اعماق شخصیت زن فیلم شروع می کند که جنیفر لارنس نقش آن را ایفا کرده است. او نوشته است: «فیلم «مادر!» دارن آرونوفسکی یک اثر زیگموند فرویدی، رومن پولانسکی وار، مانند نقاشی های فرانسیسکو گویا و در کل شبیه یک جیغ بلند از انسان های اولیه است که به شکل یک تراپی (درمان) عمل می کند. رفتن به سالن سینما برای دیدن این فیلم کار خوبی است برای این تصاویر دیدنی متیو لیباتیک فیلمبردار، نماهای مشوش کننده، صداهای خزنده روی پوست خود و همچنین بازی جنیفر لارنس را می بینید و می شنوید.»

یک فیلم تب دار

از سوی دیگر نشریه «ولچر» رویکرد متفاوتی به این فیلم داشته است و آن را یک اثر درجه دوم نامیده است. دیود ادلاستین نوشته است: «اصلا پشیمان نیستم که برای این فیلم واژه «تب دار» را به کار ببرم. در دنیای فیزیکی ما تب چیزی ارزشمند محسوب می شود با این که ناخوشایند هم است. تب می تواند عفونت را به خارج از بدن هدایت کند که چیزی شبیه به هنر است. آرونوفسکی هم می خواهد این کار را با فیلم خود انجام بدهد و شما را برای سرگرمی آلوده نمی کند. این به صراحت هدف اصلی است: در فیلم «عدد پی» شخصیت اصلی وسواسی خود را با تصاویر گیج کننده و چرخش های صدایی نشان می دهد.

در فیلم «مرثیه ای برای یک رویا» او نشئگی های وحشت زده و عصبی مواد مخدر را با سرعت پایین و حال هرویین وار نشان می دهد. در فیلم «کشتی گیر» یک معتاد الکلی مازوخیستی را می بینیم. درد شخصی شخصیت اصلی به عنوان یک جاده برای یکی شدن با جهان در نظر گرفته می شود.»

معناهای مبهم فیلم

ای. او. اسکات منتقد مشهور روزنامه «نیویورک تایمز» که می توانید نقد فیلم های مهم سال را با نوشته های او دنبال کنید نظر مثبتی به فیلم «مادر!» دارن آرونوفسکی دارد؛ ولی خیلی از بخش های فیلم، او را گیج کرده است. اسکات می گوید: «خیلی از معناهای مبهم فیلم را نمی فهمم. در نقطه ای خاص شما ممکن است مانند یک دانش آموز تازه وارد به کلاس انگلیسی باشید. یا در جایی دیگر شما ممکن است برای درک معنای فیلم مانند کسی باشید که در یک اتاق گیر کرده و کلیدش را هم نداشته باشید.

در ابتدا ممکن است که فکر کنید دارید یک فیلم در ژانر ملودرام زناشویی را نگاه می کنید که شبیه نسخه های کلاسیک دهه ۵۰ است.

ولی وقتی شخصیت های «اد هریس» و «میشل فایفر» وارد می شوند متوجه می شوید که اشتباه کرده اید و دارید یک نسخه وحشی و ترکیبی شبیه به «چه کسی از ویرجینا وولف می ترسد؟» را نگاه می کنید، اما باز هم متوجه می شوید که دارید چیز دیگری را تماشا می کنید. چون پس از مرگ وحشتناک اول و فروپاشی سینک آشپزخانه در می یابید که چیز دیگری در حال وقوع است.»

ای. او. اسکات در جای دیگری با تاکید بر سرگشتگی خود درباره این فیلم می گوید: «آیا یک منتقد می تواند تفسیر داستان فیلم را لو بدهد؟ آرونوفسکی با هوشمندی یک ساختار هرمونوتیکی را در طرح فیلم به کار برده است که نمی شود درباره آن راحت حرف زد.»

 نقد فیلم ترسناک «مادر»

این فیلم برای هر تماشاگری نیست

کریستوفر اور نویسنده نشریه «آتلانتیک» تاکید می کند که فیلم «مادر!» یک اثر ترسناک است که به طور حتم برای هر بیننده ای ساخته نشده است. او در ادامه می نویسد: «فیلم «مادر!» مورد احترام برخی و مورد فحش و ناسزای گروهی دیگر قرار گرفته است. من خودم را در کمپ گروه اول می بینم و بیشتر مردم منطقی خودشان را در گروه دوم می بینند. فیلم «مادر!» سختگیرانه و مشکل است. چیزی مهیب و وحشتناک در فیلم هست که مفتی هم به دست نمی آید. یک چرخش داستانی در انتهای داستان هست که برای آن هایی که تا آخر تاب آورده اند و با آن آزمایش می شوند.

برای این که از پیش به شما اخطار بدهم: آرونوفسکی فیلمی را با دقت تمام همان طور که همه چیز را آماده سازی می کند؛ ساخته است، ولی ممکن است اصلا برای شما خوب نباشد.»

کریستوفر اور در بخش های دیگری از نقد خود می گوید: «برای بخش های اول فیلم «مادر!» آن را چیزی شبیه به یک کابوس گوتیک وار مانند آثار «ادگار آلن پو» و «اچ. بی. لاور کرافت» در نظر گرفته بودم. شاید بهتر باشد آن را با آثار فرانتس کافکا و فیلم «بچه رزماری» مقایسه کنیم. البته فکر می کردم که آرونوفسکی چیزی شبیه به فیلم «قلعه ای به رنگ خون» (۲۰۱۵) گیلرمو دل تورو را هدف گرفته باشد که نشده و از دسته رفته است.»


منبع: برترینها

مسیر داغ سیمرغی ها

روزنامه هفت صبح – احمد رنجبر، مرجان فاطمی: بازخوانی سرنوشت بازیگرانی که زیر سن سی سالگی به سیمرغ رسیده اند. در این مطلب کارنامه آن ها را قبل و بعد از جایزه سنجیده ایم. بهانه گزارش اکران «تابستان داغ» و «نگار» است که بازیگران شان چنین شرایطی داشته اند.

به رغم وجود جشن خانه سینما، انجمن منتقدان و جشن حافظ، همچنان سیمرغ های جشنواره فجر اهمیت و اعتبار خاص تری دارند. سینماگران برای برشمردن افتخارات خود ابتدا آدرس یان جایزه را می دهند. چرایی اش موضوع گزارش نیست. این بار با وجهی دیگر از سیمرغ جشنواره فجر کار داریم: واکاوی تاثیر آن بر مسیر حرفه ای بازیگران. آیا اصلا تاثیری داشته؟ میزانش چقدر بوده؟ و از آن طرف بازیگران بعد از گرفتن این جایزه، چ قدر در انتخاب پیشنهادهای بعدی موفق عمل کرده اند؟ چقدر از انتخاب های شان درست بود و کدام ها به بار ننشسته اند؟

بهانه اصلی تدوین مطلب اکران «تابستان داغ» با بازی پریناز ایزدیار است. او بعد از درخشش در «ابد و یک روز» و رسیدن به سیمرغ اصلی جشنواره، چند فیلم بازی کرد که «تابستان داغ» یکی از آن هاست. برای این فیلم نیز نامزد سیمرغ شد ولی آن را به دست نیاورد.

از آن سو اکران «نگار» هم شروع شده است که بازیگر اصلی آن نگار جواهریان در کارنامه اش سیمرغ دارد (برای طلا و مس). تازه علی مصفا بازیگر «تابستان داغ» هم به عنوان بازیگر سیمرغی هست. این بهانه ها باعث شکلی گیری این مطلب شده. روی گزارش بازیگرانی هستند که زیر سی سالگی سیمرغ گرفته اند. ترتیب بازیگران براساس سال برگزاری جشنواره ای است که در آن سیمرغ گرفته اند.

پریناز ایزدیار؛ سی سالگی

برای چه فیلمی سیمرغ گرفت: ابد و یک روز/ بهترین بازیگر نقش اول زن

موقعیت پیش از سیمرغ: پریناز ایزدیار سال ۹۰ با سریال «پنج کیلومتر تا بهشت» شناخته شد. البته آنجا بازی خیلی خاصی از خودش به نمایش نگذاشت و به عنوان بازیگری متوسط معرفی شد. همان زمان در فیلم «ورود آقایان ممنوع» هم بازی خیلی کوتاهی داشت. «خط ویژه»، اولین فیلم سینمایی بود که تا حدی باعث شد ایزدیار در آن دیده شود. سال ۹۱ حسن فتحی به او اعتماد کرد و نقش اول سریال «زمانه» را به او سپرد. آنجا بود که بازی اش به چشم آمد اما با یان حال کماکان در سینما جایگاهی به دست نیاورده بود و دو فیلم «۳۶۰ درجه» و «این سیب هم برای تو» با بازی او به چشم نیامدند. ایزدیار در شرایطی سیمرغ گرفت که به خاطر بازی در نقش شیرین «سریال شهرزاد» در اوج قرار گرفته بود.

 مسیر داغ سیمرغی ها

مسیر بعد از سیمرغ: سیمرغش را درست دو سال پیش گرفت و بعد از آن در سه فیلم «یک روز بخصوص»، «ویلایی ها» و «تابستان داغ» بازی کرد. دو فیلم اول آن طور که باید مورد توجه قرار نگرفت اما به خاطر تابستان داغ، نامزد دریافت سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن شد.

جایگاه کنونی: بازی او کماکان در فصل دوم شهرزاد ادامه دارد. این اواخر در فیلم «هت تریکت» رامتین لوافی بازی کرد و حالا هم قرار است در فیلم «خوک» جلوی دوربین مانی حقیقی برود.


نوید محمدزاده؛ بیست و نه سالگی

برای چه فیلمی سیمرغ گرفت: ابد و یک روز/ بهترین بازیگر نقش مکمل مرد

موقعیت پیش از سیمرغ: دو سال قبل از این که برای «ابد و یک روز» سیمرغ بگیرد، در فیلم «عصبانی نیستم» رضا درمیشیان، نظر همه داوران و منتقدان را به خودش جلب کرد. اسم محمدزاده در فهرست نامزدهای دریافت سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره سی و دوم قرار گرفت و حتی آن طور که شنیده می شد، سیمرغ تا صبح روز اختتامیه هم به نام او بود اما نهایتا همه چیز تغییر کرد. درمیشیان مجبور شد فیلمش را از بخش رقابت خارج کند و سیمرغ به رضا عطاران رسید. خود رضا عطاران هم گفت که سیمرغ حق محمدزاده بوده. او یک سال بعد از این اتفاق در دو فیلم «ناهید» و «سیزده» بازی کرد اما موفقیت خاصی در جشنواره به دست نیاورد.

 مسیر داغ سیمرغی ها

مسیر بعد از سیمرغ: محمدزاده در جشنواره سی و چهارم سه فیلم داشت. در کنار ابد و یک روز، بازی اش در «لانتوری» و «خشم و هیاهو» هم به چشم آمد و حتی همان سال برای خشم و هیاهو هم نامزد سیمرغ شد. او سال گذشته با دو فیلم «بدون تاریخ، بدون امضا» و «خفگی» به جشنواره سی و پنجم آمد و برای بدون تاریخ بدون امضا، مجددا سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را گرفت.

جایگاه کنونی: محمدزاده بازیگری است که هم محبوبیت عمومی دارد و هم مورد توجه کارگردان های شاخص است.


نگار جواهریان؛ بیست و هفت سالگی

برای چه فیلمی سیمرغ گرفت: طلا و مس/ بهترین بازیگر نقش اول زن

موقعیت پیش از سیمرغ: اولین بار در سریال «زیر تیغ» محمدرضا هنرمند بازی اش دیده شد. پیش از طلا و مس در چند فیلم سینمایی نقش های کوتاهی داشت و حتی در فیلم سینمایی «تنها دو بار زندگی می کنیم» بهنام بهزادی هم بازی کرد و اتفاقا آنجا نقش اصلی زن را داشت ولی این فیلم با وجود موفقیت هایی که در جشنواره های جهانی به دست آورد، در ایران زیاد دیده نشد.

 مسیر داغ سیمرغی ها

مسیر بعد از سیمرغ: نگار جواهریان بعد از طلا و مس یک مرتبه به چشم آمد. از سال ۸۱ و بعد از گرفتن سیمرغ تا سال ۹۱ که بار دیگر به خاطر فیلم «حوض نقاشی»، نامزد دریافت سیمرغ شود، چند فیلم مهم بازی کرد. فیلم های «یه حبه قند»، «اینجا بدون من»، «بی خود و بی جهت» و «هیچ» از جمله مهم ترین کارهای نگار جواهریان در این سال ها بود. در حوض نقاشی با وجود این که بسیار متفاوت ظاهر شد اما سیمرغ در دستانش قرار نگرفت. او بعد از این فیلم، یک مقدار کم کار شد و انتخاب های زیاد خوبی نداشت. ملبورن، قندون جهیزیه، اعترافات ذهن خطرناک من و… فیلم هایی نبودند که مورد توجه داوران و منتقدان قرار بگیرند.

جایگاه کنونی: بازیگری است که گلیمش را از آب بیرون می کشد و مورد توجه کارگردان های شاخص است. نام نگار جواهریان اما گیشه ندارد.


باران کوثری؛ بیست و یک سالگی

برای چه فیلمی سیمرغ گرفت: خون بازی و روز سوم/ بهترین بازیگر نقش اول

موقعیت پیش از سیمرغ: باران کوثری به واسطه موقعیت پدر و مادرش خیلی زود جذب دنیای بازیگری شد. در «خوابگاه دختران» نامش سر زبان ها افتاد. شهرت عمومی اش هم به خاطر سریال «صاحبدلان» در سال ۱۳۸۵ است. همین سال در جشنواره فجر دو نقش متفاوت در «روز سوم» و «خون بازی» داشت و به سیمرغ رسید.

 مسیر داغ سیمرغی ها

مسیر بعد از سیمرغ: انتخاب هایش در سال های اول چنگی به دل نزدند، فیلم هایی مثل «می زاک»، «حیران» و «کتونی سفید» دیده نشدند و «توفیق اجباری» و «دایره زنگی» به رغم داشتن مخاطب بالا در کارنامه کوثری شاخص نیستند. بعد از آن چند فیلم خوب بازی کرد که نقش ها هم برایش چالش برانگیز بودند مثل «هیچ»، «اسب حیوان نجیبی است» و «قصه پریا». در دهه ۹۰ غالب انتخاب های کوثری قابل دفاع است ولی دومین همکاری او و هاتف علیمردانی یعنی «هفت ماهگی» به بار نمی نشیند. کوثری برای فیلم قبلی علیمردانی «کوچه بی نام» سیمرغ گرفته بود.

جایگاه کنونی: باران کوثری استار نشد؛ کارنامه اش قابل دفاع است و حتما جزو گزینه های اصلی کارگردان هاست ولی نامش به رونق گیشه کمکی نمی کند.


بهرام رادان؛ بیست و چهار سالگی

برای چه فیلمی سیمرغ گرفت: شمعی در باد/ بهترین بازیگر نقش اول

موقعیت پیش از سیمرغ: بهرام رادان با «شور عشق» به سینما معرفی شد؛ یک فیلم گیشه پسند که جزو وسیله ای برای شروع در سینما توجیه محکمی برای انتخاب ندارد. «آواز قوم جهشی اساسی برای این بازیگر به حساب می آید اما در عین حال فیلم های نه چندن خوبی مثل «ساقی» و «عطش» را بازی می کند. فیلم خاص «گاوخونی» را هم پیش از سیمرغ در کارنامه دارد. رادان زود تبدیل به ستاره شد و اتفاقا زود هم سیمرغ گرفت.

 مسیر داغ سیمرغی ها

مسیر بعد از سیمرغ: او سعی می کند انتخاب های درستی داشته باشد و وزن کارنامه اش را به لحاظ کیفی بالا ببرد و با کارگردان های مطرحی چون مسعود کیمیایی، رخشان بنی اعتماد و ابوالحسن داودی همکاری می کند. سهم فیلم های بد مثل «ازدواج صورتی» و «چهارانگشتی» کم است و خیلی زود رادان را به سیمرغ دوم (سنتوری) می رساند. مسیر سینمایی رادان بعد از دومین سیمرغ دچار سکته می شود و البته کم شانسی هم می آورد. از انتخاب هایی مثل «یکی از ما دو نفر»، «نقش نگار» و… نمی توان دفاع کرد اما «راه آبی ابریشم» و «تردید» انتخاب های خوبی هستند که به رغم پیش بینی تبدیل به فیلم خوبی نشدند.

جایگاه کنونی: رادان همچنان آداب ستاره بودن را رعایت می کند.


مریلا زارعی؛ بیست و نه سالگی

برای چه فیلمی سیمرغ گرفت: سربازهای جمعه/ بهترین بازیگر نقش مکمل

موقعیت پیش از سیمرغ: شهرت مریلا زارعی برای عامه مردم به سریال «دبیرستان خضرا» بر می گردد. او یش از این سریال ند فیلم و سریال بازی کرده بود اما این «دو زن» تهمینه میلانی بود که نامش را در سینما تثبیت کرد و حتی برای آن تندیس گرفت.

 مسیر داغ سیمرغی ها

مسیر بعد از سیمرغ: مریلا زارعی بعد از گرفتن سیمرغ «سربازهای جمعه» سعی کرد با دقت بیشتری به پیشنهادها پاسخ مثبت دهد. برای همین در کارنامه اش فیلم بد کم پیدا می شود مثل «رژیم طلایی»، «یک اشتباه کوچولو»، «نیش زنبور» و «خروس جنگی». برخی فیلم ها متوسط اند مثل «زاگرس» و «درگیری» برخی شاخص «درباره الی»، «جدایی نادر از سیمین»، «شیار ۱۴۳»، «چ»، «بادیگارد» و…

جایگاه کنونی: مریلا زارعی ستاره نشد اما کارنامه ای قابل دفاع دارد و اصلا اگر نقش جای کار داشته باشد می تواند توانایی اش را به رخ بکشد. او سال ها مورد توجه کارگردان های مهم مثل ابراهیم حاتمی کیا و اصغر فرهادی بوده. زارعی بعد از «سربازهای جمعه» به دو سیمرغ اصلی به خاطر بازی در «شیار ۱۴۳» و «زیر سقف دودی» رسید و برای «کیفر» دیپلم افتخار گرفت.


ترانه علیدوستی؛ هفده سالگی

برای چه فیلمی سیمرغ گرفت: من ترانه پانزده سال دارم/ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش زن

موقعیت پیش از سیمرغ: ترانه تا پیش از بازی در من ترانه پانزده سال دارم عملا کار بازیگری انجام نداده بود. اولین بار در همین نقش ظاهر شد و به خاطر همین نقش سیمرغ گرفت. درواقع به محض ورود به سینما در نقطه اوج قرار گرفت.

 مسیر داغ سیمرغی ها

مسیر بعد از سیمرغ: بعد از سیمرغ اول، برخلاف تمام دختران جوان آن سال ها، وارد هر کاری نشد. دوسال بعد در فیلم «شهر زیبا» مقابل دوربین اصغر فرهادی رفت و نامزد دریافت سیمرغ شد. بعد از آن در «چهارشنبه سوری» مجددا با فرهادی همکاری کرد و بازی اش مورد تقدیر قرار گرفت. بعد از آن در فیلم «تردید»، «پذیرایی ساده» و «آسمان زرد کم عمق» بار دیگر نامزد دریافت سیمر شد. البته در این بین بارها فیلم های متوسط و کم ارزشی بازی کرد اما مجددا به مسیر برگشت و دوباره به موفقیت رسید.

جایگاه کنونی: اوج قدرت علیدوستی از زمان «شهرزاد» اتفاق افتاد. او به عنوان ستاره اصلی سریال آنقدر به چشم آمد که اسمش را در صدر فهرست بازیگران زن ایرانی قرار داد. همزمان با این سریال، فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی و حضورش در جشنواره کن، توجه ها را به سمت او خیلی بیشتر کرد.


میترا حجار؛ بیست و سه سالگی

برای چه فیلمی سیمرغ گرفت: متولد ماه مهر/ بهترین بازیگر نقش اول زن

موقعیت پیش از سیمرغ: از معدود بازیگرانی است که با نقش و فیلمی خوب کارشان را شروع می کنند. میترا حجار این شانس را داشت که مورد توجه احمد امینی برای فیلم «غریبانه» قرار بگیرد و او هم نمایش موفقی در این فیلم داشت. یک سال بعد از سوی مسعود کیمیایی برای «فریاد» انتخاب شد که فیلم شرایط خوبی در اکران نداشت اما به تثبیت حجار کمک کرد. او در سومین فیلمش یعنی «متولد ماه مهر» به سیمرغ نقش اصلی رسید.

 مسیر داغ سیمرغی ها

مسیر بعد از سیمرغ: میترا حجار گام های پیش از سیمرغ را استوار برداشته بود ولی این جایزه تاثیری شگرف بر مسیرش نداشت. بلافاصله همکاری دومش با کیمیایی (اعتراض) رقم خورد و نقشی کوتاه در «سگ کشی» بهرام بیضایی به او رسید. حجار پس از آن انتخاب های خوبی نداشت که بهترینش «قارچ سمی» رسول ملاقلی پور و «ملاقات با طوطی» علیرضا داودنژاد است. «رخساه»، «صورتی»، «مزاحم» و «بازنده» جایی برای دفاع نمی گذارند. به عبارت بهتر از سال ۸۱ تا الان، فیلمی از حجار ندیده ایم که فارغ از کیفیت بازی او همپای فیلم های اولش باشند.

جایگاه کنونی: میترا حجار جزو بازیگران متوسط سینما دسته بندی می شود که بیکار نمی ماند. میترا حجار می توانست ستاره شود اگر مسیر را درست می رفت.


حمید فرخ نژاد؛ سی سالگی

برای چه فیلمی سیمرغ گرفت: عروس آتش/ بهترین بازیگر نقش مکمل

موقعیت پیش از سیمرغ: کارگردانی خوانده و نیت و هدفش از ابتدا ساخت فیلم بوده است. حمید فرخ نژاد برای رسیدن به این هدف سال ۱۳۶۹ دستیار خسرو سینایی می شود اما همزمان در فیلم «در کوچه های عشق» بازی می کند. سال ۷۸ در آخرین لحظه سینایی از او می خواهد نقش فرحان «عروس آتش» را بازی کند و همین مسیر زندگی حرفه ای اش را تغییر می دهد. فرخ نژاد وقتی سیمرغ مکمل گرفت چهره ای ناشناخته برای مخاطبان بود.

 مسیر داغ سیمرغی ها

مسیر بعد از سیمرغ: سیمرغ باعث شد فرخ نژاد به این یقین برسد که بازیگری برایش بهتر از کارگردانی است. بازی او به دل مخاطبان و منتقدان سینما هم نشست و همین عزمش را برای ادامه مسیر راسخ تر کرد. او پشنهادهایی را پذیرفت که کم از «عروس آتش» نبودند: «ارتفاع پست»، «به رنگ ارغوان»، «طبل بزرگ زیر پای چپ» و «چهارشنبه سوری» او را محبوب تر کردند. فرخ نژاد اما پتانسیل تبدیل به ستاره را نداشت؛ در عوض با انتخاب های درست و بازی های متفاوت جای خود را روز به روز بازتر کرد. از نیمه دوم دهه ۸۰ اما انتخاب های بد او زیاد شد و بر کارنامه اش خدشه افتاد.

جایگاه کنونی: فرخ نژاد بعد از یک دوره رکود و در حالی که انتخاب هایش بد بودند امسال احیا شد با «گشت ۲» و «خوب، بد، جلف». اوج ادامه دارد و از آن دفاع می کند؟


هدیه تهرانی

 
برای چه فیلمی سیمرغ گرفت: قرمز/ بهترین بازیگر نقش اول

موقعیت پیش از سیمرغ: کلی پیشنهاد وسوسه انگیز (مثل لیلای داریوش مهرجویی) را رد کرد و با «سلطان» مسعود کیمیایی به سینمای ایران معرفی شد. هدیه تهرانی خیلی زود ردای سوپراستاربودن را بر تن کرد.

 مسیر داغ سیمرغی ها

مسیر بعد از سیمرغ: پس از سیمرغ، انتخاب های او باز هم توأم با وسواس است و «شوکران» مهر تاییدی می شود بر وجاهت او. کمی بعد اما حساسیت را کنار می گذارد و در فیلم هایی چون «دست های آلوده»، «آبی» و «زمانه» بازی می کند. حالا تهرانی به جایگاهی رسیده که هم مورد نظر کارگردان های شاخص است و هم فیلم های گیشه پسند.

منتها حواسش هست وزن کارنامه اش پایین نیاید. «جایی برای زندگی»، «دوئل» و «یک بوس کوچولو» انتخاب های مهم او هستند که در این میان «چهارشنبه سوری» نقطه عطف دیگری در کارنامه او می شود و در جشنواره بیست و چهارم دومین سیمرغش را به دست می آورد. تهران بعد از آن سراغ فیلم های خاص می رود. خوب که نگاه کنیم او مسیر خودش را رفته و گرفتن و نگرفتن سیمرغ روی انتخاب هایش تاثیری نداشته است.

جایگاه کنونی: تهرانی از عزلت بیرون آمده و حالا «پدیده»، «بدون تاریخ، بدون امضا» و «اسرافیل» را که هر سه جزو فیلم های خاص پسند هستند، در نوبت اکران دارد. همچنان بازیگر محبوبی است و حضورش برای فیلم ها ارزشمند.


محمدرضا فروتن؛ سی سالگی

برای چه فیلمی سیمرغ گرفت: قرمز/ بهترین بازیگر نقش اول

موقعیت پیش از سیمرغ: با نقش های کوچک کارش را شروع کرد؛ اولین تجربه سینمایی محمدرضا فروتن «هدف» دستاوردی برایش نداشت اما نامش را در دفاتر تولید سر زبان ها انداخت. «آخرین بندر»، «فاتح»، «براده های خورشید» و «ماه و خورشید» هم چنین کارکردی داشتند. مسعود کیمیایی او را به عنوان یکی از جوان های «مرسدس» انتخاب می کند و این همکاری در «فریاد» و «اعتراض» ادامه می یابد و فروتن حالا عنوان ستاره گرفته است. همان سال که «فریاد» را بازی کرد، در «دو زن» و «قرمز» هم حضور داشت و به خاطر «قرمز» به سیمرغ رسید.

 مسیر داغ سیمرغی ها

مسیر بعد از سیمرغ: تاثیر همکاری با مسعود کیمیایی در کارنامه فروتن به مراتب مهم تر از سیمرغ است. جمع این دو اتفاق، فروتن را بازیگری سخت پسند کرد که هم و غمش بازی با کارگردان های مطرح بود. او در فیلم های رخشان بین اعتماد، احمدرضا درویش، کیومرث پوراحمد، علیرضا داودنژاد و… نقش های متفاوتی بازی کرد و تحسین شد. از میانه دهه ۸۰ تغییر مسیر داد و سهم انتخاب های بد بالا رفت.

جایگاه کنونی: عجیب است بازیگری با داشتن سابقه درخشان، در شش سال اخیر نقشی تحسین برانگیز ندارد. محمدرضا فروتن با «نقطه کور»، «خنده های آتوسا»، «آآآدت نمی کنیم» و… روز به روز از روزهای اوجه فاصله می گیرد.


مینا لاکانی؛ بیست و پنج سالگی

برای چه فیلمی سیمرغ گرفت: دیدار/ بهترین بازیگر نقش اول زن

موقعیت پیش از سیمرغ: لاکانی قبل از بازی در فیلم «دیدار» جایگاه خیلی خاصی در سینمای ایران نداشت. در دو فیلم «پرواز را به خاطر بسپار» حمید رخشانی و «روز فرشته» بهروز افخمی نقش کوتاهی داشت و زیاد به چشم نیامد. درواقع برای اولین بار در فیلم دیدار، نقش اصلی را بازی کرد و همانجا هم مورد توجه داوران جشنواره قرار گرفت.

 مسیر داغ سیمرغی ها

مسیر بعد از سیمرغ: بعد از سیمرغ راهش را به طور کلی اشتباه رفت. به جای این که انتخاب های خوبی داشته باشد، در دو فیلم «زن شرقی» و «جان سخت» بازی کرد که در هیچ کدام شان دیده نشد. بااین حال اما در تلویزیون تا اندازه ای موفق بود. بازی در سریال های «روزهای اعتراض»، «آخرین گناه» و «ترانه مادری» حسین سهیلی زاده باعث شد که لاکانی چندان هم ناشناس باقی نماند. او سال ۸۸ در سریال «تاوان» شهرام شاه حسینی بازی کرد و بعد از آن برای همیشه از سینما و تلویزیون ایران کناره گرفت.

جایگاه کنونی: سال ۹۰ از ایران رفت و در برنامه شباهنگ تلویزیون فارسی زبان آمریکا، مقابل دوربین اعلام کرد که به خاطر شرایط آزاردهنده کاری برای بازیگران ایرانی از کشور خارج شده و به آمریکا مهاجرت کرده. او با این اقدام برای همیشه از حضور در فیلم و سریال های ایرانی کناره گرفت.


رویا نونهالی؛ بیست و چهار سالگی

برای چه فیلمی سیمرغ گرفت: عروسی خوبان/ بهترین بازیگر نقش اول زن

موقعیت پیش از سیمرغ: رویا نونهالی کار بازیگری اش را باتئاتر شروع کرد؛ سال ۱۳۶۲٫ چهار سال بعد از سوی خسرو سینایی برای بازی در فیلم «یار در خانه» انتخاب شد و طولی نکشید که بازیگر نقش اصلی «عروسی خوبان» شد. این دو فیلم و فیلم های بعدی شهرت نونهالی پیش مخاطب گسترده را سبب نشدند اما پیگیران سینما بازی اش را تحسین می کردند.

 مسیر داغ سیمرغی ها

مسیر بعد از سیمرغ: حدود ۱۰ سال در ۱۰ فیلم بازی کرد ولی غالبا دستاوردی برایش نداشتند و مهم تر این که فیلم هایش مطلوب مخاطب گسترده نبودند. بالاخره سال ۷۸ «بوی کافور، عطر یاس» هم این طلسم را شکست و هم دومین سیمرغ را برای نونهالی به همراه داشت (این بار مکمل گرفت). سال ۷۹ «زندان زنان» بر شهرتش افزود و دو سال بعد سریال «خواب و بیدار» آن را تکمیل کرد. به نوعی تاثیر سیمرغ دوم روی کارنامه نونهالی اثر بیشتری داشته؛ او پس از آن فیلم هایی بازی کرد که هم شاخص باشند و هم مورد توجه سینماروها قرار گیرند.

جایگاه کنونی: رویا نونهالی بازیگر توانمندی است اما نه از نظرکیفیت کار و نه در نظر تماشاچی به اوج نرسیده. چه بسا اگر مسیر «خواب و بیدار» را ادامه می داد حالا مشهورتر می بود. این اتفاق با «عمه بلقیس» تا حدودی تکرار شده.


فاطمه معتمد آریا؛ بیست و هفت سالگی

برای چه فیلمی سیمرغ گرفت: برهوت/ بهترین بازیگر نقش مکمل

موقعیت پیش از سیمرغ: ۲۴ ساله بود که اولین فیلم سینمایی اش را باز کرد: «جدال» ساخته محمدعلی سجادی. پیش از آن فاطمه معتمد آریا تجربه بازی در تئاترهای دانشجویی را داشت و در سریال «مدرسه موش ها» عروسک گردانی می کرد. در سال های ابتدایی نقش هایش پررنگ نبود اما طولی نکشید که با «یاد و دیار» قابلیت خود در نقش اصلی را به رخ کشید.

 مسیر داغ سیمرغی ها

مسیر بعد از سیمرغ: معتمد آریا برای «برهوت» سیمرغ مکمل گرفت، نامش سر زبان ها افتاد و این فیلم سرآغاز درخشش او شد. معتمد آریا بلافاصله در فیلم های «ریحانه»، «مسافران»، «هنرپیشه»، «یک بار برای همیشه»، «روسری آبی» و… بازی کرد و سال ۷۰ برای «مسافران» دومین سیمرغ مکمل اش را گرفت و یک سال بعد برای «هنرپیشه» به سیمرغ اصلی رسید. او جزو معدود بازیگرانی است که کارنامه اش پس از سیمرغ پربار و پربارتر شده و فقط معدود انتخابی بد مثل «عشق + ۲» و «میزاک» داشته. حتی فیلم های گیشه ای او قابل دفاع است: «کلاه قرمزی و پسرخاله»، «عینک دودی»، «دختر شیرینی فروش» و «کلاه قرمزی و سروناز».

جایگاه کنونی: فاطمه معتمد آریا در دوره ای گرفتار حواشی ناخواسته شد که تاثیرش را می شد روی کارنامه اش دید. او هیچ وقت عنوان ستاره (با تعریف رایج) نگرفت اما همیشه در اوج بوده و بازی هایش قابل تحسین.


اوج یا فرود؟

بررسی کارنامه ۱۰ بازیگر سیمرغی قبل و بعد از گرفتن جایزه

علاوه بر بازیگرانی که در بالا به آن ها پرداختیم، ۱۰ بازیگر دیگر هم پیش از سن سی سالگی سیمرغ جشنواره فجر را لمس کرده اند. در این بخش، کارنامه این ۱۰ نفر را پیش از دریافت جایزه و پس از آن بررسی کرده ایم. طبعا سویه گزارش همان سوال هایی است که درباره بازیگران فوق مطرح شد؛ منتها این بار کارنامه آن ها پشت هم و بدون مشخص کردن مقطع سیمرغ واکاوی شده است.

در این جمع پگاه آهنگرانی، علی مصفا و لیلا زارع موقعیت بهتری در سینما دارند. برخی مثل حسین عابدینی و بیتا بادران به گوشه رفته اند و کسی چون اکبر عبدی سخت گیری های پیش را کنار گذاشته است. بهناز جعفری، حسین یاری و کامبیز دیرباز هم در تلویزیون موقعیت بهتری دارند.

پگاه آهنگرانی؛ ۲۸ سالگی

به خاطر فعالیت سینمایی پدر و مادرش خیلی زود وارد دنیای بازیگری شد. در ۱۵ سالگی بازی اش در «دختری با کفش های کتانی» به چشم آمد و سه سال بعد در «زندان زنان» شهرتش را بیشتر کرد. آهنگرانی سعی کرده نقش هایی انتخاب کند که قابل دفاع باشد و بتواند توانایی اش را عرضه کند. برای همین در کارنامه اش فیلم بد مثل «هفت ماهگی» کم پیدا می شود.

 مسیر داغ سیمرغی ها

او کمی دیر به سیمرغ رسید اما برای «دربند» در حالی سیمرغ مکمل گرفت که غالب نظرها حکم به بازی خوب آهنگرانی می داد. بود و نبود سیمرغ روی کارنامه پگاه آهنگرانی سایه نینداخته و او مسیر خودش را رفته است. طبعا انتخاب های او بعد از سیمرغ به خاطر پختگی در بازیگری بهتر و قابل دفاع تر است.


لیلا زارع؛ ۲۴ سالگی

اولین فیلمش را سال ۸۳ بازی کرد و در گام نخست به جایزه رسید. لیلا زارع برای «ما همه خوبیم» بیژن میرباقری سیمرغ مکمل گرفت و بعد از آن سعی کرد وزن کیفی کارنامه اش را پایین نیاورد. چهار فیلم بعدی برایش دستاوردی نداشتند تا اینکه «سوپراستار» شهرتش را عمومی کرد. لیلا زارع فیلم بد هم دارد مثل «با دیگران» اما کارنامه اش قابل دفاع است. او در وسع خود تلاش کرده وجاهتش را حفظ کند که چه بسا موفقیت در گام اول بازیگری دلیل اصلی این اتفاق است.

 مسیر داغ سیمرغی ها

پس می توان راحت تر درباره او قضاوت کرد و تاثیر سیمرغ را روی مسیرش دید. زارع در جشنواره سی و سوم فجر دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول زن برای فیلم شیفت شب را هم به دست آورده است.


کامبیز دیرباز؛ ۲۸ سالگی

کارش را سال ۱۳۷۶ شروع کرد و اولین بار در تئاتر سیاوش خوانی دیده شد. کامبیز دیرباز دو سال بعد در فیلم «دختران انتظار» بازی کرد و بعد از «نغمه» از سوی احمدرضا درویش برای «دوئل» انتخاب شد. بازی او به دل داوران جشنواره بیست و دوم نشست و سیمرغ مکمل را گرفت. او بلافاصله در «به نام پدر» بازی کرد و همکاری با ابراهیم حاتمی کیا نقطه عطف کارنامه اش شد.

 مسیر داغ سیمرغی ها

انتخاب های بعدی اما خوب نبودند و برایش دستاوردی نداشتند. تا اینکه نوبت به «اخراجی ها ۱» رسید و نقش سوزوکی شهرتش را دوچندان کرد. کمی بعد «عیار ۱۴» تحسین منتقدان را به همراه داشت اما زیر سایه انتخاب های بدش ماند. شهرت دیرباز و البته موفقیتش را باید به پای نقش های تلویزیونی گذاشت.


بهناز جعفری؛ ۲۷ سالگی

از سال ۷۲ وارد حرفه بازیگری شد اما هشت سال بعد یعنی سال ۸۰ برای فیلم «خانه ای روی آب» بهمن فرمان آرا، سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل زن را گرفت. او پیش از این که در این فیلم مورد توجه قرار بگیرد، در فیلم های مهمی مثل «روسری آبی» با رخشان بنی اعتماد و در سریال «خاک سرخ» با ابراهیم حاتمی کیا همکاری کرده بود.

 مسیر داغ سیمرغی ها

جعفری اولین بار در فیلم «عشق طاهر» به کارگردانی محمدعلی نجفی نقش اول بازی کرد و بازی اش مورد توجه قرار گرفت. جعفری بعد از سیمرغ، در فیلم های زیادی بازی کرد اما تا سال ۹۰ که بازی اش در فیلم «تلفن همراه رییس جمهور» به چشم بیاید، دیگر موفقیت خاصی پیدا نکرد. او برای این فیلم دیپلم افتخار بهترین بازیگر زن سی امین دوره جشنواره فیلم فجر را به دست آورد.


حسن عابدینی؛ ۲۰ سالگی

با فیلم «پدر» دیده شد و طولی نکشید که به سیمرغ مکمل دست یافت. حسن عابدینی سال ۷۹ و در جشنواره نوزدهم به خاطر بازی در فیلم «باران» مجید مجیدی به این جایزه دست یافت و همین زمینه شهرتش را فراهم کرد. فیلم هایی که عابدینی بعد از آن بازی کرد، موفقیت فیلم اول را برای او به همراه نداشت. قاعدتا با پتانسیل این بازیگر توقعی نمی رود او در سطح یک بماند و فیلم هایی که بازی کرده در اندازه و وسع خودش قابل دفاع است.

 مسیر داغ سیمرغی ها

«مارمولک» بهترین انتخاب اوست که بر شهرتش افزود اما دیگر فیلم های سینمایی که عابدینی بازی کرد نه مورد توجه داوران قرار گرفت نه مخاطبان سینما. از نظر کیفی «باد در علفزار می پیچد» قابل دفاع ترین بازی اوست.


بیتا بادران؛ ۲۲ سالگی

بیتا بادران در اولین فیلم مهم کارنامه اش یعنی «آژانس شیشه ای» ابراهیم حاتمی کیا خوش درخشید و بازی اش به مذاق داوران جشنواره فجر خوش آمد. بیتا بادران ۲۲ ساله بود که سیمرغ مکمل گرفت. آن زمان گمان می رفت این جایزه او را به صدر سینمای ایران بیاورد اما عملا این اتفاق رخ نداد. خانم بادران کم کار شد و فیلم هایی که بازی کرد برایش آورده ای نداشتند.

 مسیر داغ سیمرغی ها

کیانوش عیاری (بودن یا نبودن) مهم ترین کارگردانی است که با او همکاری کرده و «دل شکسته» علی قوی تن طولانی ترین نقش اوست که با شهاب حسینی همبازی شد و اتفاقا مخاطب عام با آن ارتباط برقرار کرد. بیتا بادران در «زمهریر» قوی تن هم بازی کرد که فیلم به محاق رفته است.


حسین یاری؛ ۲۸ سالگی

حسین یاری از جمله بازیگرانی است که از سن پایین جذب این هنر می شود. او در ۱۲ سالگی روی صحنه رفته و در سال ۶۰ به طور حرفه ای نمایش بازی کرده است. سال ۶۲ فیلم های ۱۶ میلی متری بازی کرد و بعد از آن مورد توجه کارگردان ها برای بازی در فیلم های ۳۵ میلی متری قرار گرفت. با کارگردان های مطرحی همکاری داشت اما در اندازه ای نبودند که شهرتش را فراگیر کنند.

 مسیر داغ سیمرغی ها

او سال ۱۳۷۴ در جشنواره چهاردهم به خاطر بازی در «آخرین مرحله» محسن محسنی نسب سیمرغ مکمل گرفت. تاثیر جایزه روی مسیر سینمایی حسین یاری مشخص است اما او قابلیت تبدیل شدن به استار را نداشت و همچنان به عنوان بازیگری خوب شناخته می شود.


پریوش نظریه؛ ۲۶ سالگی

سال ۶۹ با «عروس حلبچه» به عرصه بازیگری وارد شد و با دومین فیلمش، «پدر» مجید مجیدی توانست سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن را از جشنواره چهاردهم بگیرد. او دقیقا یک سال بعد، برای بازی در فیلم «سجده بر آب» نامزد سیمرغ شد و چند سال بعد مجددا برای دو فیلم «تک درخت ها» و «پاداش سکوت» در فهرست نامزدهای سیمرغ قرار گرفت. در دهه هشتاد فیلم های زیادی بازی کرد اما غیر از «حقیقت گمشده» که در آن جایزه بهترین بازیگر زن در بخش جنبی فجر را گرفت، موفقیتی به دست نیاورد.

 مسیر داغ سیمرغی ها

او در دهه ۹۰ بیشتر به سمت تلویزیونی آمد و با سریال «مدینه» مورد توجه مخاطبان تلویزیونی هم قرار گرفت. او امسال در سریال «زیر پای مادر» هم نقش اصلی رخساره را داشت.


علی مصفا؛ ۲۸ سالگی

سال ۷۱ به عنوان بازیگر به سینما وارد شد و دو سال بعد اولین سیمرغش را برای فیلم «پری» گرفت. بعد از سیمرغ در «برج مینو» با ابراهیم حاتمی کیا همکاری کرد و سال ۷۵ برای فیلم «لیلا»ی مهرجویی نامزد سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد شد. دو سال بعد برای فیلم «پارتی» مجددا نامزد سیمرغ شد. از سال ۸۰ فعالیت هایش را گسترش داد و علاوه بر بازیگری، به فیلمنامه نویسی و کارگردانی هم ورود کرد.

 مسیر داغ سیمرغی ها

سال ۸۹ برای «آسمان محبوب» دیپلم افتخار جشنواره فجر را گرفت و بعد از آن برای «پله آخر» برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه اقتباسی شد. او همین امسال هم برای بازی در فیلم «تابستان داغ»، نامزد دریافت سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد شد؛ فیلمی که به تازگی در سینماها اکران شده.


اکبر عبدی؛ ۲۸ سالگی

نقش آفرینی اکبر بعدی در فیلم «مادر» در ذهن سینمادوستان حک شده است. او در جشنواره هشتم فجر به خاطر همین نقش سیمرغ مکمل گرفت. پیش از آن کلی تئاتر بازی کرده بود و تجربه شش فیلم سینمایی را داشت. تا سال ها بعد از دریافت سیمرغ انتخاب های اکبر عبدی خوب هستند. در این میان «هنرپیشه»، «ای ایران»، «دلشدگان» و «آدم برفی» جایگاه ویژه ای داشتند.

 مسیر داغ سیمرغی ها

 نمی توان این کارنامه قابل دفاع را به خاطر سیمرغ دانست؛ عبدی بازیگری توانا و باانگیزه ای بود و با کارگردان های کاربلدی همکاری داشت. در دهه هشتاد سخت گیری های قبل را کنار گذاشت و حالا غالب نقش های غیرقابل دفاع هستند. او در جشنواره سی ام به خاطر «خوابم می آد» باز هم سیمرغ مکمل گرفت.


منبع: برترینها

گفت و گو با شبنم مقدمی، ناشناخته ای که محبوب شد

ماهنامه همشهری ۲۴ – علی سیف الهی: وقتی می پرسیم از کی با مسئله «شهرت» رو به رو شدید، ارجاع می دهد به همین سه سال پیش؛ به دیده شدن سریال های «مدینه» و «هفت سنگ» در ماه رمضان سال ۹۳ که تعداد کارهای تلویزیونی اش را در عدد ۲۹ با تعداد فیلم های سینمایی اش برابر کرد. در یکی «لیلا»ی شوخ و شنگی بود و در یکی «روحی» سنگی و تلخ با گرفتاری هایی تمام نشدنی.

«روحی» و «لیلا» به اندازه همه اشک های «مدینه» و لبخندهای «هفت سنگ» از هم دور بودند و شبنم مقدمی، تنها نقطه مشترک آنها بود. کافی بود دقت کنید به بازی او با میمیک صورت و لحنش تا بدانید با ظرافت از چشم ها و بیانش بازی می گیرد و آنها را به دو نقطه دور از هم اما دیدنی تبدیل می کند.

گفت و گو با شبنم مقدمی، ناشناخته ای که محبوب شد 

ظرافتی که آن را از همان سال های دور، از «مینا»ی «فرزند خاک» با آن لهجه غلیظ و نگاه ها و سکوت هایش در برابر «گوانا» (مهتاب نصیرپور) نشان داده بوده. خیلی ها او را از همین سریال های سه سال پیش شناختند اما سابقه کارهای او حداقل دو دهه بیشتر از شهرت اوست و به دهه ۷۰ بر می گردد. به روزهایی که او روی صحنه تئاتر دیده می شد و جلوی دوربین ابراهیم حاتمی کیا، کمال تبریزی و رضا میرکریمی رفته بود.

به تجربه هایی که او را از نقش های کوتاه در فیلم های «به نام پدر» و «فرزند خاک» در دهه ۸۰ به نقش های تحسین شده اش در «امروز»، «نفس» و «ابد و یک روز» رسانده اند. حالا او شناخته شده تر از دو دهه پیش است و دو سیمرغ جشنواره فیلم فجر را در کارنامه اش دارد. جایزه هایی برای سال ها کار و صبوری که در این گفت و گوی بلند از جزییات آنها حرف زده است. از وقتی که قرار بود پرستار شود تا حالا که بازیگر شناخته شده ای است و برای انتخاب نقش ها و فیلم هایش دقت و وسواس بیشتری دارد.

گفت و گو را با یک فلاش بک شروع کنیم. با رجوع به کارهای شما در رادیو که ظاهرا اولین کارهای حرفه ای تان است…

نه! اطلاعاتی که درباره من داده اند، غلط است و تغییرش هم نمی دهند. من در رادیو کار کرده ام اما کارم را از تئاتر شروع کرده ام و برای این اتفاق، خیلی خوشحالم این روزها مرسوم است که وقتی ما روی پرده می بینند، می گویند اینها تا دیروز «بچه تئاتری» بودند. این لفظ را برای تحقیر استفاده می کنند ولی برای من مایه سربلندی است. چه اشکالی دارد که کار را از تئاتر و از نقش های کوچک شروع کنیم؟ من هم مثل خیلی از بچه های نسل خودم، تئاتر را از دبیرستان شروع کردم. از گونه ای از تئاتر که تئاتر حرفه ای محسوب نمی شود ولی پایه تئاتر حرفه ای است.

در تهران؟

نه، من در تهران به دنیا آمده ام ولی در کرج تحصیل کرده ام. فاصله تهران- کرج زیاد نیست ولی امکانات تهران، در کرج نبود. ما برای اجرای تئاتر باید از سالن کتابخانه عمومی استفاده می کردیم وهمی الان هم کرج فقط یک سالن تئاتر حرفه ای دارد. به هرحال من سال های اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰؛ وقتی هجده- نوزده ساله بودم، در انجمن سینمای جوان دوره تئاتر دیدم. بعد در تئاتر مشغول به کار شدم و بعد هم با کارهای نگارشی و تحقیقی جذب تلویزیون شدم. سنم واقعا خیلی کم بود اما در گروه اجتماعی تلویزیونی کار تحقیقاتی انجام دادم و بعد نوشتن را شروع کردم. چون در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان یک دوره داستان نویسی گذرانده بودم.

اولین گروه تئاتر حرفه ای که با آن کار کردم، گروه تئاتر «شایا» بود. گروهی که بچه هایش از کرمانشاه آمده بودند. سرپرست آن گروه شهرام کرمی که الان مدیریت می کند و نویسنده اش حمیدرضا نعیمی بود که حالا دکتر حمیدرضا نعیمی شده است و درس می دهد و کارهای خیلی خوبی مثل «سقراط» را روی صحنه برده است. من هم زمان با این کارها، در مدرسه سوره، فیلمنامه نویسی هم می خواندم. در کارگاه های فیلمنامه نویسی آن مدرسه، شاگرد آقای جیرانی و آقای فریدون فرهودی بودم.

چه سر پرشوری داشتید. تشویق های خانواده در این همه فعالیت موثر بود یا خودتان انگیزه داشتید؟

خانواده ام اصلا موافق نبودند. پدر و مادرم آدم های روشنفکر زمانه خودشان و تحصیل کرده بودند اما به اینکه یک دانه دخترشان باید در رشته های هنری درس بخواند، اعتقادی نداشتند. به همین دلیل من ادبیات خواندم. ولی چون خیلی به هنر علاقه مند بودم، هیچ کس نتوانست جلوی این موج علاقه ام را بگیرد. بعدها به ناگزیر این علاقه را پذیرفتند اما تا جایی مقابلم ایستادند و مقاومت کردند.

آن سال ها نسل من به خاطر محدودیت ها، به آرشیوهای غنی برای سینما و تماشای فیلم های خوب جهان دسترسی نداشت. اما با سختی باید بلیت جشنواره را پیدا می کردیم ولی آن قدر انگیزه داشتیم که همه سختی ها را نادیده می گرفتیم. یادم نمی رود که «مسافران» بهرام بیضایی را به چه بدبختی ای در جشنواره دیدم. توی صف گرفتن بلیت، کتک کاری شد. الان همه به این خاطرات لبخند می زنند و آن لاین بلیت می خرند. اما با وجود همه این سختی ها، حال خوب و خاطره های خوب و شیرینی در ذهنم است. اصلا این طوری نیست که فکر کنم الان چقدر خوب است و آن موقع چقدر افتضاح بود. اتفاقا برعکس است؛ فکر می کنم آن همه تلاش برای به دست آوردن، همه چیز را برای ما ارزشمندتر کرد.

گفت و گو با شبنم مقدمی، ناشناخته ای که محبوب شد

اتفاقا علی رغم آن طعنه های دیگران درباره تئاتری بودن، آن سابقه حسن های زیادی می تواند داشته باشد. حداقلش این است که تربیت و مراقبت تئاتری کمک می کند از انتخاب نقش تا اجرای تکنیک های بازیگری وسواس داشته باشید. از طرف دیگر هم  ذخیره ای غنی از انواع نقش ها و تجربه ها به دست می آورید که بعدها می تواند در تلویزیون و سینما کار بازیگر را راحت کند.

دقیقا. من به آن سابقه مثل یک گنجینه و توشه نگاه می کنم. شاید اگر از همان روزهای اول کارم را با تصویر شروع کرده بودم، الان نیمی از این توشه را نداشتم و کوله بارم خالی تر می شد. منظورم این نیست که کسانی که کارشان را با تصویر شروع می کنند، دانش کمتری دارند. اما درباره خودم احساس می کنم اگر تئاتر کار نکنم، اگر نرمش روزانه نداشته باشم، اگر روی بدن و بیانم کار نکنم، اگر به آن سیستمی که به آن عادت کرده ام عمل نکنم، جلوی دوربین هم خشک و بی کیفیت هستم.

پس تجربه های تئاتری استانداردهای بازیگری تان را ارتقا داده است.

بله. و بابت آن خیلی حال خوی دارم. پز نمی دهم ولی اگر به سینمای حرفه ای دنیا هم نگاه کنید، می بینید که رد سینمای هنری اروپا یا سینمای هالیوود در آمریکا، ریشه دارترین کسانی که روی پرده اند، همان هایی هستند که از روی صحنه به سینما آمده اند. امروز این مسئله تازه دارد درک می شود و به خاطر همین بازیگرانی از سینما به تئاتر هم می روند.

از آن بحث تایم لاین زندگی حرفه ای تان غافل نشویم. بعد از گذراندن دوره فیلمنامه نویسی و شروع تئاتر چه کردید؟

هم می نوشتم، هم بازی می کردم. منشی صحنه و دستیار کارگردان هم بوده ام ولی از جایی به بعد متمرکز شدم روی بازیگری. البته آن روزها دغدغه مالی هم داشتم. آن موقع ها گروه های جوان دانشجویی خیلی کم تماشاگر داشتند و تعداد سالن هم ناچیز بود. بنابراین وقتی بازیگر تئاتر بودم، ناچار هم بودم که کار  دیگری انجام بدهم که پول دربیاورم. آن روزها گروهی به اسم خانواده در گروه اجتماعی تلویزیون بود که من در آن کارهای مختلفی می کردم. حتی کلیپ می ساختم.

آن سال ها، ظهرها سریال های هفتگی پخش می شد که خیلی از فیلمنامه هایش را من نوشته ام! کیفیت هنری عجیبی نداشت ولی مجبور بودم برای پول درآوردن کار کنم. در رادیو هم از سال ها قبل در گروه کودک کار می کردم. از گزارشگری و اجرا تا گویندگی و مجری- بازیگر بودن. تا سال ۸۸ در رادیو مشغول بودم. این اواخر هم جمعه ها برنامه پرشنونده ای به نام «هفت شنبه» را با فرزاد حسنی اجرا می کردیم. هنوز در کامنت های فضای مجازی اسم شخصیت ها و تیپ هایی را که در آن برنامه بازی می کردم، می نویسند.

بین این همه کار، تصمیم اصلی را درباره بازیگرشدن کی گرفتید؟

ببینید، من بچه شیطان و بدی بودم [می خندد]! به خاطر همین پدر و مادرم تصمیم گرفتند برای خسته کردنم من را در کلاس بازیگری و داستان نویسی ثبت نام کنند. در آن کلاس ها داستان هایی را که می خواندیم، خلاصه می کردیم و باید در آن خلاصه، سر و ته داستان و شخصیت ها و اتفاق ها را می گنجاندیم. بعد هم شروع کردیم به تمرین بازیگری.

شاید در دوران راهنمایی بودم که گفتم من تصمیم گرفته ام بازیگر شوم. اما با واکنش هایی مواجه شدم که می گفتند: «نه، اصلا. اصلا اجازه نداری! آن داستان نویسی و بازیگری یک تفریح بود حالا همه چیز جدی شروع می شود و باید بروی مدرسه و درس بخوانی.» من هم اصلا دلم نمی خواست آن طوری ادامه بدهم و دوست داشتم بروم هنرستان که اجازه ندادند.

این مقاومت از طرف خانواده چقدر جدی بود؟

پدر و مادرم خیلی جدی می گفتند نمی توانی هنرستان بروی. پدرم قبل از انقلاب کارمند تلویزیون و بعدها مهندس برق بود و با مسئله فیلم و تلویزیون بیگانه نبودیم.  مثلا در خانه دوربین سوپرهشت و آپارات داشتیم. اما همه اینها را از دسترسم خارج کردند و حسرت آنها هنوز به دل مانده. ولی تصمیمم را گرفته بودم و مطمئن بودم هر مانعی پیش رویم باشد، باید تا آخرش بروم. اما هیچ حمایتی وجود نداشت؛ هیچ حمایتی. مثلا اگر می گفتم می خواهم زیست شناس یا پزشک شوم، حتما حمایت می شدم ولی در این مسیر هیچ حمایتی نداشتم.  

یادم است آن سال ها یک نمایش عروسکی کار می کردیم که صبح ها برای مدارس و مهد کودک ها اجرا می رفتیم و عصر ها برای مردم عادی. برای آن کار سه ماه تمرین کردیم و سه ماه اجرا داشتیم و بابت این شش ماه فقط ۱۰ هزار تومان گرفتم!  مامانم می گفت: «من نمی فهمم؛ پول تاکسی است بیشتر از این شده». اما خودم می دانستم چه راهی می روم. الان خوشحالم که مقاومت کردن چون تا اینجا خیلی سختی کشیده ام. برخلاف بعضی از هم دوره هایم تحصیلات دانشگاهی مرتبط نداشتم و مجبور بودم خودم را به آنها برسانم. باید خودم را ثابت می کردم. از طرفی بچه شهرستان هم بودم و باز باید یک جور دیگری خودم را نشان می دادم. محیط حرفه ای هم واقعا بی رحم است. الان وقتی بچه های شهرستان می گویند که ما چه کار کنیم، خودم را دقیقا می گذرم جای آنها. از این سابقه ناراضی نیستم و حالا قدر شیرینی موقعیتم را بیشتر می دانم.

گفت و گو با شبنم مقدمی، ناشناخته ای که محبوب شد

ظاهرا خانواده اصرار داشتند پرستار شوید، درست است؟

به خاطر همان فشارها، پرستاری قبول شدم اما اصلا درست را دوست نداشتم. در دبیرستان فقط وقت می کشتم که بروم دانشگاه تا رشته ای را که می خواهم، بخوانم. پدرم اهل موسیقی و شعر بود و به قلم من اعتقاد داشت. هر دو به‌م می گفتند: «چقدر خوب می نویسی». می گفتم: «خب گذارید بروم هنر بخوانم». اما می گفتند «آن رشته برای تفریح است». در نهایت اجازه دادند ادبیات بخوانم. دو ترم از رشته پرستاری مرخصی گرفتم و قول دادم که اگر سال بعد قبول نشدم، همان پرستاری را ادامه بدهم…

به هر حال در رشته ادبیات قبول شدم. بسیاری از متن های ادبیات کلاسیک مثل کارهای ابوسعید ابوالخیر، ناصرخسرو، شاهنامه و… را که در دانشگاه می خواندم، قبلا در دوران نوجوانی خوانده بودم و مدام با آنها سر و کله زده بودم. خانه ما در کرج بود و یادم است بارها رفته بودیم جلوی خانه شاملو و در زده بودیم که درباره شرع و ادبیات و هنر با او حرف بزنم!

این پشتوانه ادبیات بعدها هم خیلی کمکم کرد. زمانِ ما نه کافه بود، نه اینترنت، نه ماهواره. من هم چون درسم بد بود، اجازه نداشتم فیلم ویدئویی اجاره کنم. اگر درسم خوب می شد، حرف های پدر و مادرم را گوش می کردم و کار خوبی می کردم، اجازه می دادند دو تا فیلم ببینم! به خاطر همین خیلی داستان و رمان می خواندم. یادم است تابستان ها آن قدر داستان کوتاه و کتاب و رمان و شعر می خواندم که خیلی به‌م خوش می گذشت. مجموعه ارزشمند «کتاب هفته» را که سردبیرش آقای شاملو بود و تابستان ها می خواندمش، هنوز دارم.

بعد از دوره دبیرستان برای بازیگری دوره ای هم دیدید؟

سال های ۷۶-۷۷، وقتی بازیگر تئاتر بودم، در یکی-  دو سریال هم بازی می کردم. آن موقع ها اصطلاحاتی در مورد خودم می شنیدم مثل «بازی گل درست و تئاتری»، «بازی برای صحنه نه، بازی برای قاب تلویزیون»، «بازی برای پرده». با خودم می گفتم خب لابد نقصی وجود دارد و باید حلش کنم. به خاطر همین رفتم آموزشگاه آقای امین تارخ که بازیگری برای سینما و قاب را یاد بگیرم. در آن دوره آقای آتیلا پسیانی، خانم گلاب آدینه، آقای خمسه، خود آقای تارخ، آقای مهدی هاشمی در آنجا درس می دادند.
در آن جا دوره هایی مثل شمشیربازی، یوگا، جامعه شناسی هنر و زیبایی شناسی سینما داشتیم. دوره بسیار پرمحتوا و خوبی بود. جز آن، فقط یک دوره بازیگری سال ۸۸ در یک مدرسه بازیگری بین المللی در اسپانیا گذراندم. ما وقتی دو تا کار انجام می دهیم، فکر می کنیم همه چیز تمام شده و به ته آن رسیده ایم. اما واقعیت این نیست. هنوز باید یاد بگیریم. لحظه ای که فکر کنم تمام شد و من آخرش هستم، کارم تمام است. در آن دوره‌ی اسپانیا، با ماسک بازی می کردیم که خیلی خوب بود. بازی با ماسک، صورت را از تو می گرفت و فقط فیزیک می ماند. کاری که من اصلا تجربه نکرده بودم.

اولین تجربه حرفه ای تان در تئاتر کی اتفاق افتاد؟

سال ۶۹ یکبار با بچه های کرج تئاتری با مضمون دفاع مقدس را در جشنواره فجر در تئاتر شهر اجرا کردیم که اتفاق شگفت انگیزی بود. بعد از آن سال ۷۶ نمایش «خانه کاغذی» را اجرا کردیم که یک نمایش پنج نفره از گروه حرفه ای «شایا» بود. کم کم سالی دو- سه اجرا داشتیم و من هم در کنار انجام کارهای دیگر برای امرار معاش، در این نمایش ها بازی می کردم.

در همین سال ها بود که سریال هم بازی کردید؟

سال های ۷۶- ۷۷ بود که آقای فرهادی داشتند سریال «چشم به راه» را برای شبکه پنج می ساختند. آقای فرهادی و خانم بخت آور تئاتری بودند و طبعا بچه های تئاتر را هم می شناختند. به خاطر همین پنج- شش نفر از ما را انتخاب کردند که بازی کنیم. در دو قسمت از سریال «داستان یک شهر» بازی کردم. هر بار همین طوری انتخاب می شدم و هیچ وقت کسی سفارشم را نکرد.

الان که سال ها از آن دوران گذشته وقتی از شبنم مقدمی حرف می زنیم هیچ شمایل تثبیت شده ای به ذهن آدم نمی آید. این موضوع هم می تواند اتفاق خوبی باشد. هم اتفاق بدی. نظر خودتان چیست؟

من اصلا زیر بار تکرار نمی روم. خیلی طبیعی است که وقتی نقشی را بد بازی نکنی و تو را بپسندند، موج پیشنهادها برای بازی در نقشی به همان شکل و اندازه شروع می شود. بعد از فیلم «امروز» که نقش یک پرستار را بازی کردم، چنین بلایی سرم آمد. کار به جایی رسید که می گفتم: «آقا من پروانه طبابتم را بگیرم، شما راضی می شوید؟» مدام نقش دکتر و پرستار و روان کاو و… پیشنهاد می دادند.

اما خوب یا بد استفاده از یک شمایل ثابت به ستاره شدن خیلی از بازیگرهای سینمای ما کمک کرده. نمی ترسیدید به خاطر این تنوع کار در حاشیه بمانید؟

واقعا برایم مهم نیست. اگر نقشی خوب باشد، دوستش داشته باشم، چالش برانگیز باشد، کوتاه و بلندی اش برایم اهمیت ندارد. مثلا درباره نقشی که در «نفس» بازی کرده ام، ادعا دارم. چون واقعا برای خودم چالش داشت و سخت بود. ولی خوشحالم که وقت خودم فیلم را دیدم، گفتم «آبرویت نرفت».

وقتی برای جشنواره کودک امسال به اصفهان بودم، همه می گفتند «تو واقعا فیلم کودک با بچه ها کارکردی؟ حوصله داری ها!» گفتم: «حوصله نیست، مرض خودم است. احساس می کنم با بچه ها حالم خوب است». همان جا هم یک جایزه گرفتم که روی سن تقدمی کردم به بچه های فیلمم. گفتم این بچه ها به من کمک کردند که من همسن خودشان شوم. اگر کاری را دوست داشته باشم، انجام می دهم.

گفت و گو با شبنم مقدمی، ناشناخته ای که محبوب شد

درواقع اصلا این محاسبات و معادلات مرسوم را ندارید.

اصلا. جهان فکری ام آزادتر از این هاست. دوستی چند روز پیش می گفت: «چرا الان می خواهی در تلویزیون کار کنی؟» گفتم: «تلویزیون یا سینما فرقی نمی کند. متن و آدم ها و تیم مهم است».

شما بازیگر پرکاری هم هستید که باعث می شود…

من پرکار نیستم اما نمی دانم چرا پرکار به نظر می رسم. در ۲۵ سال ۲۴ فیلم بازی کردم. تازه «یک روز طولانی» را هم سال ۹۳ کارکردم که سال ۹۵ اکران شد. پارسال در جشنواره فقط «آباجان» را داشتم و امسال هم فقط فیلم «شکلاتی» را در جشنواره فیلم کودک و نوجوان داشتم. اما من اصلا یک جا بند نمی شوم. یک کار می کنم و در می روم و می روم مسافرت. برای اینکه احساس می کنم باید یک چیزی تازه ای داشته باشم. دوزار بخوانم و ببینم و حالم خوب شود. به خاطر همین هم هست که پولدار نیستم!

به هر حال ممکن است به خاطر این زیاد دیده شدن، تصوری دم دستی پیش بیاید که این بازیگر که همیشه هست و حضور دارد. خیلی از هم صنف های شما این محاسبات را دارند که کِی دیده شوند و کِی غایب باشند. چرا اینها برایتان مهم نیست؟
دروغ چرا؛ بلد نیستم. شاید اگر یک روز یاد بگیرم، من هم از این کارها بکنم!

هیچ وقت از این روحیه ضربه نخورده اید؟

اصلا در سینما اهل محاسبه نیستم. البته به این اتفاق افتخار نمی کنم و باید یاد بگیرم. اما تنها مشاور من، همسرم [علیرضا آرا، بازیگر تئاتر و تلویزیون] است که با همدیگر حرف می زنیم.

احتمالا در سال های اخیر نقش های زیادی برای بازی در تلویزیون و سینما پیشنهاد شده است. معمولا چطوری این پیشنهادها را غربال و انتخاب می کنید؟

اگر شبیه نقش های دیگرم باشد، ترجیح می دهم بازی نکنم. مگر اینکه پای دوستی در میان باشد. من خیلی رفیق بازم و این طوری نیست که بگویم کار خودم را انجام می دهم. اصلا بلد نیستم. گروه تئاتر «ترمینال» را دارم که مدام با هم کار می کنیم. در این گروه متن را که به من می دهند، می گویند: «این نقش ها برای شما وجود دارد. کدام را بازی می کنی؟» نمی گویند: «آیا بازی می کنی یا نه؟» طبعا اول فیلمنامه را می خوانم و بعد گروه را بررسی می کنم که ببینم چه کسانی هستند و سازندگانش چه سابقه ای دارند. همسرم هم حتما فیلمنامه را می خواند و نظرش را می گوید. اگر نقش را دوست داشته باشم، به چیزهای دیگری مثل قضایای مالی گیر نمی دهم و بازی می کنم.

من خیلی فیلمنامه می خوانم. در این فیلمنامه ها، هم نقشِ خیلی خوب هست، هم نقش هایی که از خودم می پرسم چرا این را به من پیشنهاد داده اند؟ از خواندن فیلمنامه ها به دو دلیل لذت می برم. یکی این که تجربه ام را بیشتر می کنند که بدانم الان در چه وضعیتی به لحاظ نگارش به سر می بریم. وقتی فیلمنامه خوب می خوانم، حالم هم خوب می شود. مثلا یادم است وقتی فیلمنامه آقای جلیلوند، «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت» را خواندم، خیلی دوست داشتم. نقشی را که پیشنهاد کردند، دوست نداشتم اما فیلمنامه به شدت خوب بود که دیدیم براساس آن فیلم خوبی هم ساخته شد.

درمجموع این طوری نیست که بگویم الان دو تا سیمرغ گرفته ام و باید این فیلم ها را بازی کنم یا نکنم، یا حالا به ترتیب یک کمدی، یک تئاتر و یک سریال بازی کنم. اصولا در این قید و بندها نیستم.

در سال های اخیر دو سیمرغ برای بازی در نقش های مکمل گرفته اید. این جایزه ها چه تاثری در روند انتخاب و بازی تان گذاشته است؟

طبیعتا وسواسم بیشتر شده. جایزه که خیلی کیف می دهد و انگار داری نتیجه زحماتت را می گیری. من خیلی ساده به اینجا نرسیده ام. وقتی آن بالا روی سن هستی، کسی نمی گوید این با رانت رفته بالا. حالت خوب است که خودتی و قدرت خودت. بعد هم که خب حتما مسئولیتم بیشتر شده. ولی راستش این وری نیست که بگویم حالا جایگاهم تغییر کرده و نمی خواهم با خط کشی، آزادی ام را محدود کنم. مثلا کار با دانشجویان تئاتر را تعطیل نکرده ام.

می خواستم اواخر گفت و گو بپرسم «هنوز از بازیگری لذت می برید؟» اما انگار جواب از همین الان معلوم است. آن قدر آن سربالایی ای که طی کرده اید سخت بوده که حالا از همه چالش هایی که پیش می آید، لذت می برید.
خیلی. وقتی در شیب تند سربالایی بودم، انگیزه داشتم که یاد بگیرم و کار کنم. هنوز مدام فکر می کنم که چقدر نقش هست که دوست دارم بازی کنم و فرصتش پیش نیامده. کلی آدم هستند که دلم می خواهد با آنها کار کنم. نمی دانم خوب است یا بد و شاید یک جور پررویی محسوب شود و بگویند در این سن چرا این همه انگیزه دارد. اما راستش این است که من بدون رویا زندگی کردن را بلد نیستم.

گفت و گو با شبنم مقدمی، ناشناخته ای که محبوب شد

آن سربالایی ها احتمالا خیلی با دیده نشدن همراه بوده. این اتفاق اذیتتان نمی کرد؟

نه واقعا. تلخی و غم نداشت، تلاش داشت با خودش. جان کندن داشت، اما تلخی نه. شاید من اصلا تلخی را بلد نبودم. الان هم بلد نیستم. چند روز پیش یکی می گفت: «از این همه حواشی «اکسیدان» و این همه قیچی شدن نقش ناراحت نیستی؟» گفتم نه، من حاضرم کام خودم را بابتش تلخ کنم، نه تماشاگری که دارد کیف می کند. اما الان با درونم و طرف مقابل گیس و گیس کشی راه نمی اندازم. این نگاه را از همان نوجوانی و جوانی هم داشتم. این حرف را به همه بچه های تئاتر هم که با آنها کار می کنم، می گویم که «من تهش را دارم می بینم. آهسته و پیوسته بروید، مثل یک انسان متمدن. دنبال جهش و میانبر و دیده شدن نباشید. آرام و آهسته و صبور و شکیبا حرکت کنید.»

خودتان مصداق همین پله به پله بالا آمدن هستید.

به خاطر همین خودم را مثال می زنم. شاگردهایم می گویند ما هیچ کس را در سینما نداریم. می گویم من هم نداشتم. خیلی ها ندارند. مگر نوید محمدزاده کسی را در سینما داشته؟ پانته آبهرام و افشین هاشمی هم همین طور. اما الان اینها از صحنه تئاتر کنده اند و هر کدام برای خودشان ستاره اند… چقدر پز تئاتری ها را دادم!

فکر نکنم به خاطر این سختی کشیدن، تعریفتان از زندگی هم خیلی عوض شده. الان راحت می گیرید و خیلی هم پرانرژی به نظر می رسید.

آره، همه آدم ها حتما روزهای تلخی و سختی دارند. در دنیایی زندگی می کنیم که دنیای زیبایی نیست. پس نباید خودمان تلخی ها را چندین برابر کنیم. به قول حافظ «گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخور- گفتمت چون دُر حدیثی گر می توانی داشت هوش». می گوید تو عبور کن، کائنات هم با تو عبور می کند. من سعی می کنم این طوری باشم. در جشنواره کودک، خانم فریال بهزاد که کارگردان کودک هستند، به من گفتند: «خوش به حالت که هنوز این قدر کودک هستی که با دیدن عروسک ها این طور ذوق می کنی و از ته دل می خندی». گفتم خب اینها عروسک های بچگی من هستند تا روز آخر می گفت تو چقدر کودک درونت شکوفاست. من دارم سعی می کنم این کودک درون را نگهش دارم.

ویژگی دیگر کارنامه تان این است که علاوه بر آن ورِ جدی شخصیتتان یک ور فانتزی، کمیک و طنز هم دارید که خیلی بیرون می زند.

خیلی باید کنترلش کنم. شاید به دلیل فیزیک و شکل صورت خیلی نقش های جدی و تلخ و سخت به من پیشنهاد می دهند و خودم هم خیلی از اینها بازی کرده ام. غالبا کسانی که من را نمی شناسند، از این نوع نقش ها پیشنهاد می دهند. ولی اگر من را بشناسند، اتفاقا می فهمند که شاید در آن نقش ها بهتر جواب بدهم. خودم هم به آنها علاقه مندم. همیشه هم این روحیه را داشته ام و سعی کرده ام بگویم و بخندم. ولی به همان نسبت که مثل بچه ها راحت می خندم، سریع هم غمگین می شوم.

دوست دارید در سینما از این ویژگی شخصی تان بیشتر استفاده کنید؟

بله، این علاقه برایم جدی است. چون وجه غالب شخصیتم این است و برایم آسان تر است که این نوع نقش ها را بازی کنم. می توانم سر یک موضوع ساده دو ساعت مزخرف بگویم ولی وقتی که قرار است آن قدر جدی که مثلا در «امروز» دیده اید بازی کنم، یا آن قدر تلخ که در سریال «زیر تیغ» دیدید، باید یک آدم دیگر را بازی کنم.

بازی در «زیر تیغ» هم اتفاق مهمی در کارنامه بازیگری و دیده شدنتان بود.

بله، با این که نقش طولانی ای در این سریال نداشتم، اما آقای باشه آهنگر من را برای بازی در «فرزند خاک» از «زیر تیغ» انتخاب کردند.

در «فرزند خاک» هم آن قدر به چشم آمدید که آن سال خیلی ها معتقد بودند سیمرغ جشنواره حق شما بود. نقطه عطف مسیر بازیگری سینمایی تان بود.

چون نقش خاصی بود و خیلی از من دور بود. یک انسان را در یک کره دیگری باید کشف می کردم. خیلی هم برای آن زحمت کشیدم. سری کتاب های «نیمه پنهان ماه» انتشارات روایت فتح- که گفت و گو با همسران شهدا و فرماندهان جنگ است- را خواندم. با کلی خانواده شهید هم معاشرت کردم تا بتوانم بازی کنم. هنوز هم همین قدر برای رسیدن به نقش تلاش می کنم. اصولا بلد نیستم نقش را غیرجدی بگیرم.

علی رغم این که برای «فرزند خاک» جایزه نگرفتم اما دیده شد. کسانی که من را می شناختند، می گفتند: «غیرممکن است. این اصلا تو نیستی». کار کردن در فیلمی مثل «فرزند خاک»، مثل یک دانشگاه بود.

تجربه کار با ابراهیم حاتمی کیا در «به نام پدر» چطور بود؟

من در «گزارش یک جشن» هم با آقای حاتمی کیا کار کرده ام که هنوز اکران نشده. آن موقعی که «به نام پدر» را با ایشان کارکردم، تجربه سینمایی ام خیلی کم بود. آقای حاتمی کیا خیلی آدم بزرگی هستند. همکاری با ایشان اتفاق بزرگی برای من بود. تمام تلاشم را می کردم که نکند یک وقت به نظر بیاید یک بچه تئاتری بی عرضه وارد سینما شده. آن نقش هم خیلی دیده شد و البته باید بگویم که آقای پرستویی خیلی به من کمک کردند. آقای پرستویی باعث شدند ترس من از کارکردن با آدم های بزرگ سینما بریزید و به من به عنوان یک آدم غیرحرفه ای مکه تازه وارد سینما شده بود خیلی کمک کردند.

گفت و گو با شبنم مقدمی، ناشناخته ای که محبوب شد

کم کم می رسیم به سال های اخیر که حجم کارهای متوسط و ضعیفتان خیلی کم شده و انتخاب های نسبتا درستی داشته اید. این اتفاق تقریبا از فیلم «امروز» شروع شد که به خاطرش سیمرغ بهترین بازیگر زن نقش مکمل را گرفتید.

آقای میرکریمی خیلی تئاتر می بینند. از طرفی من برای خواندن متن فیلمنامه و تست نقش اصلی «به همین سادگی» بین چند نفر آخر، انتخاب شده بودم که باعث ملاقاتم با آقای میرکریمی شده بود. به نظرم هنگام [قاضیانی] آن نقش را خیلی خوب بازی کرده و شاید اگر من بودم به آن خوبی بازی نمی کردم. آقای میرکریمی کارگردان بسیار خوبی هستند و آن قدر اهل تعامل با نویسنده و بازیگرند که از تجربه بازی در «امروز» لذت بردم.

کاراکتر شما آن قدر خودمانی است که جایتان در بین خواهرهای «یه حبه قند» هم خالی است.

اتفاقا به آقای میرکریمی گفتم! پرسیدم چرا من نبودم، گفتند یادم رفت!

در سال های اخیر در کمدی های مثل «زاپاس» هم بازی کرده اید که از نقش های دیگرتان خیلی دور است.

تجربه بازی در «زاپاس» برایم جالب بود. چون کمدی شهری به من نزدیک است و تقریبا خودم هستم. اما «زاپاس» یک کمدی روستایی بود. به همین دلیل باید محیط را درک می کردم. مدل راه رفتن و همه چیز فرق می کرد. اصلا جای صدایم را عوض کردم و صدایم را بالا بردم. سر هر پلان می رفتم گوش می دادم که سوتی ندهم. صدابردار فیلم را دیوانه کردم!

بعد هم اتفاق ویژه «ابد و یک روز» را در کارنامه تان دارید. از همان موقع که کار را شروع کردید، می دانستید که اتفاق مهمی می افتد یا بعد به این نتیجه رسیدید که فیلم ویژه ای است؟

واقعا فیلمنامه خیلی خوبی داشت. اما سعید روستایی قبلا کرا سینمایی نکرده بود. ولی وقتی گروه کار را می بینی، مشخص می شود که قرار است چه اتفاقی بیفتد. سعید هم واقعا باهوش است و نگرش خیلی خاصی به سینما دارد. هنوز که دو سال از «ابد و یک روز» گذشته، سنی ندارد ولی هوش و نگاه خاصش به سینما از همان اول مشهود بود. فکر نمیکردیم که این قدر فیلم دیده شود ولی می دانستیم کار خوبی می شود.

اصولا در کارنامه تان تجربه کار با کارگردان جوان کم ندارید. چرا این ریسک را می پذیرید؟ این یکی را نگویید که محاسبه نمی کنید!

محاسبه داشته ام و سوتی هم داشته ام ولی یک چیزی خیلی برایم مهم است؛ همه از یک جایی شروع می کنند دیگر. مگر روزی که آقای باشه آهنگر نقش اول فیلمشان را به‌م دادند، من را چقدر می شناختند؟ یک جایی باید اعتماد کنی در کار با جوان ها فیلمنامه برایم مهم است. اگر فیلمنامه اش خوب باشد، می گویم این به عنوان سنگ بنا، می تواند اقلا پنجاه درصد کار را پیش ببرد.

در «اکسیدان» هم نقش «شهره جون» خیلی پررنگ نیست. کوتاه هم که شده. برای خودتان تجربه خوبی بود؟

از لحاظ تفاوت نقش برایم جالب است؛ این که یک شمایل دیگری بازی می کنم و طیف نقش هایم را تکمیل می کند. تصور نداشتم که این طوری می شود ولی الان هم فیدبک های خوبی از آن می گیرم. به هر حال فیلم، فیلم «شهره جون» نیست، فیلم جواد عزتی و امیر جعفری است. شهره جون نمکی است که به آن اضافه شده. ولی گروه این فیلم، ترکیب خوبی است.

در کارنامه تان نقش یک های کمی وجود دارد. این اتفاق حاصل انتخاب های شما بوده یا پیش آمده؟

نمی خواهم هر نقش یکی را بازی کنم. نقش یک بی خاصیت دوست ندارم. اصولا تعریفم از نقش اصلی و مکمل، تعریف رایج جشنواره ها نیست. نقش خوب برای من نقشی است که تاثیرگذار باشد. حالا می خواهد از اول تا آخر فیلم باشد، یا پنج تا سکانس باشد ولی این را هم دوست ندارم که این تعریف ها از بازی هایم در نقش های کوچک شبیه مدح شبیه ذم شده. به من می گویند هرچه نقش های کوتاه هست که تصوری درباره اش نداریم، تو خوب بازی می کنی. این تعریف ها را نمی خواهم [می خندد]. مدام می گویند نقش را زنده می کنی. خب یک چیز زنده هم در نظر بگیرید که بازی کنم!

این ویژگی به چشم آمدن شما در نقش هایی غیرمحوری مثل نقشتان در «نفس» از کجا می آید؟

جان می کنم! سر «نفس» برای بازی در دو- سه سکانس، یک زبان و فرهنگ و تاریخ دیگر را یاد گرفتم زبان اصفهانی آن زن، زبان اصفهانی امروز نیست. الان اصفهانی ها طور دیگری حرف می زنند. چه کسی دیگر به آپاراتچی می گوید مزقونچی؟ دستیارمان یک عمه مسن اصفهانی داشت که لحن جمله هایم را ده بار با او چک می کردم. سختی دارد ولی وقتی می بینی «شده»، کیف می کنم.

سر «آباجان» هم پدرم درآمد. چند روز پیش خانمی در سوپرمارکت به من گفت شما افتخار آذربایجانید. گفتم قربان شما. گفت ریشه ات را انکار نکن. گفتم: «باور کن من آذربایجانی نیستم». وقتی تو کار را دوست  داری و برای اجرا انگیزه داری و دلت برایش می تپد، زحمتی هم که برایش می کشی، برایت دلچسب است. می شود رنج مقدس.

گفت و گو با شبنم مقدمی، ناشناخته ای که محبوب شد

تنوع کارگردان هایی که با آنها کرا کرده اید نسبتا زیاد است. با کدام کارگردان های دیگر دوست دارید همکاری کنید؟

طبعا الان همه دنیا می گویند اصغر فرهادی. واقعا فضای کار ایشان را دوست دارم. به نظرم آقای فرهادی یک جوری نه تنها به سینما، بلکه به انسان نگاه می کند که خیلی خاص است. دوست دارم آن تجربه را داشته باشم؛ نه فقط به خاطر سینما که سینمایش قطعا جذاب است، بلکه به لحاظ انسان شناسی.

با خانم بنی اعتماد هم دوست دارم کار کنم. به شان هم گفته ام. بهرام توکلی هم همین طور. من «پرسه در مه» را خیلی دوست داشتم. فیلم عجیبی است و استانداردهای بازیگری در آن فرق می کرد. با آقای نعمت الله هم خیلی دوست دارم کار کنم. از «بوتیک» دلم می خواسته که با ایشان کار کنم.

کلا بازیگری همچنان راضی تان می کند یا دوست دارید که حوزه های دیگر را هم تجربه کنید؟

آن چیزی که در سرم می چرخد و انجامش می دهم، فیلمنامه نویسی است. چند تا فیلمنامه آماده هم دارم. کارگردانی بلدی می خواهد که راستش من ندارم. خودم را گول نمی زنم. ترجیح می دهم اگر بتوانم یک فیلمنامه خوب بنویسم و با یک کارگردان که انگیزه و تخصص دارد، همکاری کنم.

از مسیری که در بازیگری طی کرده اید، راضی هستید؟

همیشه آرزویم این بود که نقش های خوب بازی کنم. اصلا دنبال شهرت و ستاره شدن نبودم. وقتی به سینما رسیدم، سنم مناسب نقش های مادر بود. دیگر نمی توانستم نقش دختر اول بازی کنم که همه عاشقش می شوند. ولی این اصلا ناراحتم نمی کرد. وقتی رادیو کار می کردم، دستمزدم خیلی کم بود. در یک مدرسه هم تئاتر درس می دادم که زندگی ام را بگذرانم. کمبود نداشتم اما آدم همیشه دل بهترین ها را می خواهد. بهترین سفرها، بهترین جای زندگی و… ولی تربیت تئاتر به من یاد داد که در سطحی که مقدور است، بهترین استفاده و لذت را از زندگی ببرم.

اگر الان می توانم در بالکن خانه ام بنشینم، چای بخورم، شعر بخوانم، موسیقی خوب گوش کنم، شهر را نگاه کنم، گل های بالکن را آب بدهم… اگر الان امکانش را دارم، باید ازش استفاده کنم و خوشحال باشم. درباره کارم هم همین طور است. این که الان می توانم از بین پیشنهادهایم یکی را انتخاب کنم، برای آدم بی پشتوانه ای مثل من بخت بلندی است. از این موقعیت ها بهترین استفاده را می کنم و خیلی حسرت نمی خورم. به قول خیام «از دی که گذشت هیچ ازو یاد مکن- فردا که نیامده ست فریاد مکن/ برنیامده و گذشته بنیاد مکن- خالی خوش باش و عمر بر باد مکن».

ادبیات هنوز دغدغه تان هست؟ مثلا این اواخر چه کتابی خوانده اید؟

«پیرمرد صد ساله ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد» نوشته یوناس یوناسن، «هتلی در کنج خلوت و شیرین» نوشته  جیمی فورد و «خانه داری» نوشته مریلین رابینسون.

بازیگر محبوب و الهام بخشتان کیست؟

مریل استریپ بازیگر عجیبی است. در همه نقش ها یک جور خاصی است و چیز ویژه ای برای ارائه کردن دارد.

از بازیگران ایرانی چطور؟

بازی خانم سوسن تسلیمی را خیلی دوست دارم. خانم فاطمه معتمد آریا را هم خیلی دوست دارم. سال ۷۵ مجله «گزارش فیلم» جشنی گرفت که از ما دعوت شد در آن شرکت کنیم. در آن جشن من یک سررسید به خانم معتمد آریا دادم و گفتم: «می شه برای من امضا کنید؟» گفتم من از بچه های تئاترم. گفتند: «آدم تئاتر رو ول می کنه بیاد سینما؟… کِیفش رو ببر».


منبع: برترینها

نمایش پر آب و تاب «رامبد» در قسمت آخر

روزنامه هفت صبح: نگار جواهریان در آخرین قسمت خندوانه، مهمان برنامه نود بود. رامبد جوان به جای اینکه مصاحبه را روی مسیر همیشگی پیش ببرد، آن را به یک نمایش احساسی بدل کرده و از مسیر حرفه ای خارج شد. دلایل عدم موفقیت قسمت آخر را بررسی می کنیم.

در آخرین قسمت فصل چهارم «خندوانه» رامبد جوان همانطور که از قبل هم اعلام کرده بود، نگار جواهریان را به برنامه دعوت کرد. منتها این بار جنس حضور مهمان در برنامه با سایر مواقع فرق داشت. رامبد یک جورهایی سنگ تمام گذاشت و هر کاری توانست کرد تا برنامه ای که با حضور همسرش روی آنتن می رود، خاص ترین برنامه باشد.

نقطه ضعف مهم برنامه دقیقا از همین جا شروع شد. از جایی که رامبد به عنوان یک مجری از جایگاه همیشگی اش خارج شد و به جای حرکت روی سیر همیشگی سعی کرد برنامه را به شیوه دیگری اجرا کند. نگار جواهریان بازیگر خوب سینماست، می توانست به عنوان بازیگر سینما که یک سیمرغ در کارنامه اش دارد مقابل رامبد قرار بگیرد و مثل سایرین با او گپ بزند اما رامبد به عمد، قصه را به سمت و سوی دیگری برد و مصاحبه را بیشتر به یک جور نمایش ابراز احساسات زن و شوهری تبدیل کرد.

 نمایش پرآب و تاب «رامبد» در قسمت آخر

مقدمه چینی برای ورود همسر

تا الان چهار فصل خندوانه روی آنتن رفته و تعداد خیلی زیادی مهمان به برنامه دعوت شده اند. خیلی از این مهمان ها، افتخارات زیادی در کارنامه داشتند و خیلی های شان به لحاظ جایگاه در سطح بسیار بالایی بودند اما هیچ وقت رامبد جوان برای ورودشان چنین مراسمی تدارک نمی دید.

چند دقیقه قبل از ورود نگار جواهریان، محمود کریمی، کارگردان و راوی میان برنامه های خندوانه که به خاطر لحن بامزه اش، در مرکز توجه مخاطبان قرار دارد پشت خط آمد و از رامبد خواست که مهمان برنامه را او معرفی کند. همزمان، کاراکتر خانومی هم تلفن زد و پرسید که مگر مهمان برنامه تان چه کسی است؟ او مدام اسم شخصیت های مهم تاریخ را می آورد و می پرسید که مهمان تان این است یا نه؟

خلاصه رامبد  به کریمی گفت که قسمت آخر است و می خواهد مهمان برنامه را خودش معرفی کند. آن هم در شرایطی که از مدت ها قبل اعلام شده بود در برنامه آخر نگار جواهریان مهمان برنامه است. واقعا نیاز به این همه مقدمه چینی برای مهمان برنامه بود؟

تعریف بیش از حد

منکر موفقیت نگار جواهریان در چند فیلم سینمایی نیستیم اما اینکه همسر یک بازیگر مقابل آنتن از او بپرسد: «بیشتر کارنامه تو را کارهای خوب گرفته. چطور می توانی؟»، یا خیلی بی دلیل بپرسد: «تو چرا همیشه انقدر ساده ای؟» و نصف بیشتر برنامه را از او تعریف کند زیاد طبیعی نیست.

رامبد یک مجری است و نگار جواهریان یک بازیگر سینما. نباید برای رامبد فرق داشته باشد که مقابل چه کسی نشسته. اگر اینطور باشد که هر برنامه ساز تلویزیونی می تواند همسرش را دعوت کند و یک دل سیر از او تعریف کند!

نمایش پرآب و تاب «رامبد» در قسمت آخر

اطلاعات اشتباه

رامبد گفت که نگار جواهریان هیچ وقت به هیچ برنامه تلویزیونی نمی آید. الان هم به اصرار او حاضر شده که در برنامه خندوانه مقابل دوربین بیاید و به عنوان مهمان روی صندلی بنشیند. از نگار پرسید که چطور شد قبول کردی به برنامه بیایی؟ نگار گفت: «فقط به خاطر تو آمدم» این در حالی است که نگار جواهریان پیش از این، دو بار به عنوان مهمان به برنامه «کلاه قرمزی» آمده بود. جالب اینجاست که اتفاقا یکی از آیتم هایی که نگار جواهریان با گلدان هایش در برنامه حاضر شده بود آنقدر حاشیه ساز شد که هیاهوی آن تا مجلس هم رسید. آن وقت چطور می تواند تا به حال به برنامه نیامده باشد؟

سوال رامبد چی شد؟

در بخشی از برنامه، وقتی سوالات رامبد تمام شد، نگار گفت او هم می خواهد از رامبد چند سوال بپرسد. از آنجایی که تا به حال چنین اتفاقی در برنامه نیفتاده بود فکر می کردیم رامبد خودش مخصوصا این بخش را ترتیب داده که نگار بنشیند و از او سوال کند. رامبد در جواب گفت که حتما اما بریم و بیاییم، بعد. میان برنامه پخش شد و بعد از آن یک مرتبه رفتند سراغ بازی حدس زدن ضرب المثل و دیگر هیچ وقت در هیچ جایی از برنامه، حرفی از سوال های نگار نشد. حالا معلوم نیست این سوال ها پرسیده شده و رامبد صلاح ندانسته آنها را پخش کند یا اصلا چنین اتفاقی نیفتاده!

لحن تمسخرآمیز مقابل مسعود فروتن

خرداد امسال زمانی که رامبد جوان از مسعود فروتن برای حضور در خندوانه دعوت کرده بود، فروتن از او درخواست کرد که نگار جواهریان را به برنامه دعوت کند. بعد هم پیشنهاد داد که او بیاید و به جای رامبد با نگار جواهریان مصاحبه کند. چهارشنبه شب، در پایان مصاحبه، رامبد رو به دوربین، مسعود فروتن را خطاب قرار داد و با لحن شوخی و خنده گفت: «من به مسعود فروتن قول داده بودم که او با نگار در این برنامه گفت و گو کند اما مسعود جان تو بزرگ تر مایی اما من نمی توانستم اجازه بدهم کسی در خانه خود من با همسر من مصاحبه کند.» رامبد جوان طبیعتا می توانست این مسئله را به شکل دیگری با فروتن در میان بگذارد و نیازی نبود با این لحن او را مخاطب قرار دهد.

نمایش پرآب و تاب «رامبد» در قسمت آخر

رپورتاژ آگهی فیلم نگار

زمانی که مهران مدیری همزمان با شروع اکران «ساعت پنج عصر»، یازیگران فیلم را به دورهمی دعوت کرد، همه انتقاد کردند که او برای فیلمش رپورتاژ رفته و خواسته از برنامه اش برای تبلیغ فیلمش استفاده کند. مصاحبه طولانی رامبد با نگار که بخش مهمی از آن درباره فیلم بود، چنین حسی را القا نمی کرد؟ رامبد نزدیک به ۲۰ دقیقه راجع به فیلمش با جواهریان گپ زد و حتی پای فیلمبردار فیلم را هم به میان کشید تا وجود اختلاف میان او و نگار را سر ضبط فیلم ثابت کند.

طولانی شدن برنامه

گفت و گوی رامبد و نگار جواهریان در آخرین برنامه خندوانه بیش از اندازه طولانی بود. او از هر دری با همسرش صحبت کرد. نگار جواهریان از یک جایی به بعد، راجع به فعالیت مردم در شبکه های اجتماعی گپ زد و این اظهارنظر چیزی حدود یک ربع ساعت طول کشید. درست آخر حتی وقتی رامبد از بچه های پشت صحنه خواست بیایند و کنار هم خداحافظی کنند، باز هم این مصاحبه به پایان نرسید. رامبد بدون هیچ  دلیلی یک مرتبه از همسرش پرسید که تو چرا همیشه انقد ساده لباس می پوشی؟ و دوباره سر صحبت ها باز شد! این مصاحبه آنقدر طولانی شد که…


منبع: برترینها

نظر کارگردان «اکسیدان» درباره «شهرزاد»

حامد محمدی، نویسنده و کارگردان سینما که این روزها فیلم سینمایی «اکسیدان» را بر پرده سینماها دارد، درباره سریال «شهرزاد» گفت: «بارها شنیده‌ایم که تعریف عشق، حقیقتی ساده و عینی است اما هیچگاه به این راحتی قابل شرح و بسط نبوده است. از عشق نوشتن و عاشقانه ساختن به ظاهر ساده می‌آید اما اینکه مخاطب، جادوی عشق را باور کند و با عاشقان قصه همذات پنداری کند، دشوار است و جناب فتحی در آثارش نشان داده این لحظات جادویی عاشقانه  را می‌تواند آنچنان به دل مخاطبین بنشاند که با غم شهرزادهایش اشک بریزند و از شادی لحظه‌هایشان هم اشک شوق به چشم‌شان بیاید.»حامد محمدی ادامه داد: «عشق و سرنوشت عاشقان افسانه‌ای مانند «لیلی و مجنون»، «ویس و رامین»، «خسرو و شیرین»، «بیژن و منیژه» و…  در ادبیات ما در ظاهر همراه با هیجان و شوری عجیب بوده اما همیشه غمی پنهان در خودش داشته که هیچ وقت سرنوشت شیرینی برای این عشق‌های اساطیری رقم نخورده است:
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست»
او خطاب به حسن فتحی نیز گفت: «جناب فتحی این فهم کامل را از عشق  داشته که این غم و اندوه حقیقی عشق را در تمام لحظه‌های سریال «شهرزاد» و شخصیت‌هایش ساخته و روایت کرده است.»محمدی ادامه داد: «چندسالی می‌شد که عاشقانه گفتن در سینمای ایران با سانتی مانتالیسم و روشنفکرنمایی و قرارهای کافه‌ای همراه شده بود، ولی خوشحالم که جناب فتحی به اصالت این لحظات و واقع‌گرایی جادویی عشق در اجرای عاشقانه «شهرزاد» مقید بود و عاشقانه‌ای خالص را برای مخاطب تصویر کرد و باز برای خودم خوشحالم که دختر نوجوانم به تماشای یک عشق ناب می‌نشیند و به جای تمثال و نمادهای عجیب و غریب، گردن آویز «مرغ آمین» به گردن می‌اندازد. برای خلق این همه عشق خسته نباشید جناب فتحی.»


منبع: بهارنیوز

بازگشت همسر شهاب حسینی به تئاتر

پریچهر قنبرى، همسر شهاب حسینى پس از ٢٠ سال دوباره با نمایش «دریبل» نوشته داریوش علیزاده به کارگردانى سعید دشتى روى صحنه تئاتر مى‌رود.

پریچهر قنبری در سال ٧۶ در نمایش «بر کرانه باد» به کارگردانى مینا ابراهیم‌زاده در کنار شهاب حسینى به ایفاى نقش پرداخته بود و در فیلم سینمایی «ساکن طبقه وسط» به کارگردانى سیدشهاب حسینى نقش کوتاهى را برعهده داشته است.

از دیگر عوامل این نمایش مى‌توان به مهدى سلسله (تهیه‌کننده)، حنیف سرورى (جانشین تهیه و مجرى طرح)، رها جهانشاهى (دستیار و برنامه‌ریز)، سعید دشتى (طراح صحنه)، ایمان اسکندرى (طراح لباس و نور)، کارنگ طیارى (گرافیست)، سیدعلى سجادى (ساخت تیزر)، نوشین تبریزى (عکاس) و سارا حدادى (مشاور رسانه‌اى و تبلیغات) اشاره کرد.

دیگر بازیگران این نمایش درآینده معرفی خواهند شد.

«دریبل» به نویسندگى داریوش علیزاده و کارگردانى سعید دشتى از نیمه مهرماه در سالن شماره دو تماشاخانه پالیز روى صحنه خواهد رفت.


منبع: عصرایران

حبیب احمدزاده مهمان «کتاب باز» می‎شود

حبیب احمدزاده نویسنده رمان و فیلمنامه هایی چون «اتوبوس شب» امشب در دهمین قسمت از «کتاب باز» مهمان این برنامه می شود.

حبیب احمدزاده نویسنده رمان و فیلمنامه های حوزه دفاع مقدس امشب اول مهر ماه ساعت ۲۰ به برنامه «کتاب باز» در شبکه نسیم می آید.

به گزارش روابط عمومی برنامه «کتاب باز»، وی در این برنامه خاطراتی از جنگ و دفاع مقدس و همچنین کتاب های مرتبط با این حوزه بیان می کند.

دومین فصل از برنامه «کتاب باز» با اجرای سروش صحت و تهیه کنندگی محمدرضا رضائیان روزهای زوج ساعت ۲۰ روی آنتن شبکه نسیم می رود و افشین صادقی زاده سردبیری آن را بر عهده دارد.

در قسمت های پیشین این برنامه جمشید مشایخی، کوروش تهامی، لیندا کیانی، رضا کیانیان، مسعود ده نمکی و علیرضا خمسه حضور یافتند و از کتاب های مورد علاقه، قصه های کودکی و خاطره های خود با کتاب سخن گفتند.

«کتاب باز» از بخش های گفتگو با مهمان و آیتم تشکیل شده است که در بخش پایانی برنامه مهمانان در یک مسابقه شرکت کرده و برای مخاطبان قصه می‌ گویند. قرار است برنامه حال خوبی را برای کتاب‌ دوستان ایجاد کند و مهمانانی را دعوت می ‌کند که به ‌نوعی کتاب‌ باز هستند.


منبع: عصرایران

کتاب «هیلاری کلینتون» رکورد شکست

به گزارش ایسنا، «هافینگتون پست» نوشت: «هیلاری کلینتون» نامزد حزب دموکرات در انتخابات ریاست‌جمهوری سال گذشته آمریکا که از «دونالد ترامپ» شکست خورد، کتابی به نام «چه اتفاقی افتاد» را کمتر از دو هفته پیش روانه بازار کرد.این اثر تاکنون بیش از ۳۰۰ هزار نسخه فروش داشته و عنوان پرفروش‌ترین کتاب غیرداستانی در پنج سال گذشته را از آن خود کرده است. با این‌که موقع سخنرانی «کلینتون» مخاطبان فریاد «خفه شو» سردادند، به نظر می‌رسد هنوز هستند افرادی که دوست دارند حرف‌ها و خاطرات او را دنبال کنند.«کلینتون» در این کتاب به اشتباهات خود در روند نامزدی، نقش جنسیت‌گرایی در این جریان و دخالت روس‌ها در انتخابات پرحاشیه آمریکا پرداخته است. نام کتاب این سیاستمدار به گونه‌ای ناباوری او را از آن‌چه در انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۱۶ آمریکا اتفاق افتاد و نتیجه نامطلوبی که برایش در پی داشت، روایت می‌کند.

آمار ارائه‌شده دربار فروش «چه اتفاقی افتاد»، کتاب‌های جلد سخت، دیجیتالی و نسخه‌های صوتی را هم دربرمی‌گیرد.  فروش اولیه‌ نسخه‌های جلد سخت این کتاب که به ۱۶۸ هزار جلد رسید، به تنهایی برای کسب رتبه پرفروش‌ترین اثر ادبیات غیرداستانی در پنج سال اخیر کافی بود.انتشارات «سیمون و شاستر» با تایید آمار فروش «چه اتفاقی افتاد»، ‌اعلام کرد فروش نسخه‌های دیجیتالی این کتاب هم طی هفته اول، رکورد جدیدی در حوزه آثار غیرداستانی به ثبت رسانده است. در این زمینه کتاب «استیو جابز» نوشته «والتر ایزاکسون» که سال ۲۰۱۱ منتشر شد، رتبه نخست را دارد.بسیاری از کتاب‌فروشی‌های مستقل اعلام کردند فروش اولیه کتاب «کلینتون» خیلی خوب بوده؛ مدیر کتاب‌فروشی «استرند» نیویورک گفت که ۱۱۳ جلد از این کتاب طی یک روز و نیم اول، به فروش رسید. صدها نفر هم برای خرید این کتاب، پشت در کتاب‌فروشی «بارنز و نوبل» صف بستند. به علت استقبال مردم از «چه اتفاقی افتاد»، این کتاب در سایت چندین کتاب‌فروشی بزرگ آمریکا رتبه نخست تقاضا را کسب کرده است.

«کلینتون» چندی پیش در توییتر خود درباره این اثر نوشته است: نوشتن «چه اتفاقی افتاد» سخت بود، مثل دیدن اتفاق‌هایی که هر روز رخ می‌دهد. امیدوارم این به پیش‌روی و مبارزه‌مان کمک کند.«سیمون و شاستر» ناشر این کتاب اعلام کرده: «چه اتفاقی افتاد» شما را به دل تجربه شخصی نامزد شدن بانوی اول از سوی یک حزب اصلی در انتخابات می‌برد. این اثر به شما می‌گوید نامزد شدن در برابر «دونالد ترامپ» ـ رقیبی که تمام قوانین را می‌شکند ـ چگونه است.

«کلینتون» پیش‌تر اعلام کرده بود که در این کتاب از رسوایی‌ اخلاقی همسرش، نظرات خود درباره رقابت با «دونالد ترامپ» و تاثیر جمله‌های قصار و نقل ‌قول‌های بزرگان در حل بحران‌های متعدد زندگی‌اش خواهد نوشت.«سیمون و شاستر» مبلغ قرارداد کتاب «هیلاری کلینتون» ۶۹ ساله را اعلام نکرده اما به نظر می‌رسد قیمت پایینی نباشد. «بیل کلینتون» همسر این سیاستمدار آمریکایی در سال ۲۰۰۴ برای چاپ کتاب «زندگی من»، مبلغی ۱۵ میلیون دلاری از انتشارات «رندم هاوس» دریافت کرد.«هیلاری» هم که یک سال پیش از آن، سناتور بود برای کتاب «نگارش تاریخ» هشت میلیون دلار به دست آورد. مبلغ حق چاپ کتاب بعدی او یعنی «انتخاب‌های سخت» هرگز فاش نشد اما گفته می‌شود این قرارداد بین «کلینتون» و «سیمون و شاستر»، با قیمت حدود ۱۴ میلیون دلار بسته شد.«پنگوئن رندم هاوس» هم هیچ اطلاعاتی درباره مبلغ قرارداد کتاب‌هایی که «باراک اوباما» و همسرش «میشل» در دست نگارش دارند فاش نکرده، اما «فایننشال تایمز» اعلام کرده که رقم کلی دو قرارداد بالای ۶۰ میلیون دلار است.


منبع: بهارنیوز

بازیگر «جیمزباند» در فیلم کارگردان ایرانی

به گزارش ایسنا، دنیز ریچاردز از ۳۱ شهریورماه در استودیوی خبری در مرکز لس آنجلس جلوی دوربین فیلم «اولین تولد» رفته است و فیلمبرداری فیلم همچنان ادامه دارد.کمدی «اولین تولد» با حضور بازیگرانی از سینمای هالیوود داستان زوجی ایرانی آمریکایی را روایت می‌کند که پدر هر کدام از آن‌ها تندروی سیاسی مخالف کشور مقابل‌شان هستند. کریستین با بازی دنیز ریچاردز خبرنگار یکی از شبکه‌های خبری معروف دنیا است که با سناتورهای تندرو ، مناظره می‌کند.پیش از این نیز بازیگرانی همچون ول کیلمر، تایلور کل، رابرت نیپر، تام برنجر، ویلیام بالدوین، جی عبدو، رضا صفایی، نینا نایبی، استیو وایلدر، کن دویتیان هم جلوی دوربین رفته‌اند. فیلمبرداری این فیلم که اولین تولید مشترک ایران و هالیوود است و گفته می‌شود در ۴٠ جلسه (استودیویی و میدانی ) انجام خواهد شد.عوامل تولید این فیلم عبارتند از کارگردان: علی عطشانی، طراح فیلمنامه: علی عطشانی، نویسنده: مهدی علی میرزایی، سم خوزه، تارک زهدی، مدیر فیلمبرداری: نعیم صیرفی، صدابردار: کیل جاکوبسن، تهیه‌کننده: سام خوزه، ادوین آوانس، تهیه شده در کمپانی ال ای ایندیپندت آمریکا،محصول مشترک بیتا فیلم تهران و ال ای ایندیپندنت هالیوود.


منبع: بهارنیوز

کتاب هیلاری کلینتون رکورد شکست

«هیلاری کلینتون» نامزد حزب دموکرات در انتخابات ریاست‌جمهوری سال گذشته آمریکا که از «دونالد ترامپ» شکست خورد، کتابی به نام «چه اتفاقی افتاد» را کمتر از دو هفته پیش روانه بازار کرد.

به گزارش ایسنا، «هافینگتون پست» نوشت: این اثر تاکنون بیش از ۳۰۰ هزار نسخه فروش داشته و عنوان پرفروش‌ترین کتاب غیرداستانی در پنج سال گذشته را از آن خود کرده است. با این‌که موقع سخنرانی «کلینتون» مخاطبان فریاد «خفه شو» سردادند، به نظر می‌رسد هنوز هستند افرادی که دوست دارند حرف‌ها و خاطرات او را دنبال کنند.

«کلینتون» در این کتاب به اشتباهات خود در روند نامزدی، نقش جنسیت‌گرایی در این جریان و دخالت روس‌ها در انتخابات پرحاشیه آمریکا پرداخته است. نام کتاب این سیاستمدار به گونه‌ای ناباوری او را از آن‌چه در انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۱۶ آمریکا اتفاق افتاد و نتیجه نامطلوبی که برایش در پی داشت، روایت می‌کند.

آمار ارائه‌شده دربار فروش «چه اتفاقی افتاد»، کتاب‌های جلد سخت، دیجیتالی و نسخه‌های صوتی را هم دربرمی‌گیرد.  فروش اولیه‌ نسخه‌های جلد سخت این کتاب که به ۱۶۸ هزار جلد رسید، به تنهایی برای کسب رتبه پرفروش‌ترین اثر ادبیات غیرداستانی در پنج سال اخیر کافی بود.

انتشارات «سیمون و شاستر» با تایید آمار فروش «چه اتفاقی افتاد»، ‌اعلام کرد فروش نسخه‌های دیجیتالی این کتاب هم طی هفته اول، رکورد جدیدی در حوزه آثار غیرداستانی به ثبت رسانده است. در این زمینه کتاب «استیو جابز» نوشته «والتر ایزاکسون» که سال ۲۰۱۱ منتشر شد، رتبه نخست را دارد.

بسیاری از کتاب‌فروشی‌های مستقل اعلام کردند فروش اولیه کتاب «کلینتون» خیلی خوب بوده؛ مدیر کتاب‌فروشی «استرند» نیویورک گفت که ۱۱۳ جلد از این کتاب طی یک روز و نیم اول، به فروش رسید. صدها نفر هم برای خرید این کتاب، پشت در کتاب‌فروشی «بارنز و نوبل» صف بستند. به علت استقبال مردم از «چه اتفاقی افتاد»، این کتاب در سایت چندین کتاب‌فروشی بزرگ آمریکا رتبه نخست تقاضا را کسب کرده است.

«کلینتون» چندی پیش در توییتر خود درباره این اثر نوشته است: نوشتن «چه اتفاقی افتاد» سخت بود، مثل دیدن اتفاق‌هایی که هر روز رخ می‌دهد. امیدوارم این به پیش‌روی و مبارزه‌مان کمک کند.

«سیمون و شاستر» ناشر این کتاب اعلام کرده: «چه اتفاقی افتاد» شما را به دل تجربه شخصی نامزد شدن بانوی اول از سوی یک حزب اصلی در انتخابات می‌برد. این اثر به شما می‌گوید نامزد شدن در برابر «دونالد ترامپ» ـ رقیبی که تمام قوانین را می‌شکند ـ چگونه است.

«کلینتون» پیش‌تر اعلام کرده بود که در این کتاب از رسوایی‌ اخلاقی همسرش، نظرات خود درباره رقابت با «دونالد ترامپ» و تاثیر جمله‌های قصار و نقل ‌قول‌های بزرگان در حل بحران‌های متعدد زندگی‌اش خواهد نوشت.

«سیمون و شاستر» مبلغ قرارداد کتاب «هیلاری کلینتون» ۶۹ ساله را اعلام نکرده اما به نظر می‌رسد قیمت پایینی نباشد. «بیل کلینتون» همسر این سیاستمدار آمریکایی در سال ۲۰۰۴ برای چاپ کتاب «زندگی من»، مبلغی ۱۵ میلیون دلاری از انتشارات «رندم هاوس» دریافت کرد.

«هیلاری» هم که یک سال پیش از آن، سناتور بود برای کتاب «نگارش تاریخ» هشت میلیون دلار به دست آورد. مبلغ حق چاپ کتاب بعدی او یعنی «انتخاب‌های سخت» هرگز فاش نشد اما گفته می‌شود این قرارداد بین «کلینتون» و «سیمون و شاستر»، با قیمت حدود ۱۴ میلیون دلار بسته شد.

«پنگوئن رندم هاوس» هم هیچ اطلاعاتی درباره مبلغ قرارداد کتاب‌هایی که «باراک اوباما» و همسرش «میشل» در دست نگارش دارند فاش نکرده، اما «فایننشال تایمز» اعلام کرده که رقم کلی دو قرارداد بالای ۶۰ میلیون دلار است.


منبع: عصرایران

از نوروز ۹۵ تا سالروز ۷۷ سالگی / حکایت روزهای بی‌خبری استاد آواز ایران (+فیلم)

از نوروز ۹۵ تا سالروز ۷۷ سالگی / حکایت روزهای بی‌خبری استاد آواز ایران (+فیلم) حادثه هولناک برای کودکی که از آبسردکن آب خورد فعلا آیفون ۸ نخرید!/ آشوب در بازار اپل/ مردم گرانفروشی را به اتحادیه اطلاع دهند تخفیف ۳۰ درصدی بلیت قطار برای سالمندان/ بدون روال اداری بلیت بگیرید شکارچیان متخلف محیط بان ساوه را با خودرو زیر گرفتند (+عکس) ایران خودرو: تبلیغات ماهواره ای محصولات ایران خودرو خودسرانه است کتاب هیلاری کلینتون رکورد شکست نشست نقد و بررسی شهرنامه برگزار شد هاشمی شاهرودی: اظهارات روحانی علیه سخنان ترامپ در آمریکا جسورانه بود توقیف کشتی خارجی با ۷ خدمه در آبهای ایران

چو «۹۰» آید ،۱۰۰ هم پیش ماست!  (۲۳ نظر)

«تنهاترین آدم تاریخ استقلال» به انگلیس می رود؟  (۲۰ نظر)

۶ نکته درباره حذف و تغییر متن سخنرانی ترامپ توسط صداوسیما  (۱۵ نظر)

وزیر امور خارجه کره شمالی در نیویورک: ترامپ مثل سگ” واق واق” می کند!  (۸ نظر)

۱۰ پیشنهاد به پدر و مادرهایی که فرزند دانش آموز دارند  (۴ نظر)

درگذشت راستی کاشانی و راستی ها و چپی ها  (۱ نظر)

روحانی به دام ترامپ نیفتاد  (۱ نظر)

اسموتی حرفه ای برای دستگاه گوارش!  (۱ نظر)


منبع: عصرایران

وجوه پنهان یک واقعه تاریخی

مرجان یگانه پرست- روزنامه بهار
‌هفته دفاع مقدس‌نه تنها در تقویم رسمی و حافظه مردمان این سرزمین اهمیت و جایگاه ویژه‌ای دارد که فصل مهمی از سینمای ملی مان را هم به خود اختصاص داده است. بخش اعظمی از تاریخ سینمای ایران به این بازه زمانی مربوط می‌شود. فیلم هایی که به این بازه زمانی می‌پردازند، راوی داستان‌های جنگ تحمیلی، آزادگان و وقایع آن هستند و بخشی دیگر از این فیلم‌ها به تبعات اجتماعی بعد از جنگ تحمیلی می‌پردازند. این هفته به مناسبت سالروز شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم بعث عراق علیه جمهوری اسلامی ایران نامگذاری شده است و از ۳۱ شهریور تا ۶ مهر ادامه دارد. در طی سال‌های متمادی، فیلم هایی زیادی دراین باره ساخته شده‌اند که بخشی از آنها اثرگذارترین و خاطره انگیزترین فیلم‌های تاریخ سینمای ما شده اند. نکته اینکه امسال فیلمی نماینده ایران برای شرکت در آکادمی اسکار شد که در دسته‌بندی فیلم‌های دفاع مقدسی قرار می‌گیرد.
***
ثبت وقایع، تقویت آرمان‌ها و رنگ واقعیت
همزمان با جنگ تحمیلی که بخش‌های مختلف جامعه را به سکون و حتی تعطیلی واداشت، سینما کارکرد جدیدی پیدا کرد و به کمک نمایش و تقویت روحیه مردمی و آرمان‌های ملی در آمد. رفته رفته سینما از وجه سرگرمی و گیشه‌ای به رویه‌ای آرمانی و متفاوت از قبل تبدیل شد. فیلم هایی که ضمن دربر داشتن بخشی از لحظات و تاریخ دوران دفاع مقدس، نقطه هدف‌ها و دیدگاه‌هایی منحصر به زمانه را نشانه رفت و آن هشت سال، تاثیری جدی و عمیق در تاریخ و جامعه ایرانی ایجاد کرد. تاثیری که تا سال‌ها ادامه پیدا کرد و این اثرات همچنان پابرجاست و تا سال‌ها نیز ادامه خواهد یافت. برخی از فیلم هایی که همزمان با جنگ تحمیلی ایران و عراق ساخته شدند،‌«افق» ‌به کارگردانی رسول ملاقلی‌پور،«‌مهاجر» ‌به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا و‌در «مسلخ عشق» ‌به کارگردانی کمال تبریزی هستند و در ادامه فیلم‌هایی مانند‌« بلمی به سوی ساحل» رسول ملاقلی‌پور ۱۳۶۴، «کانی مانگا» سیف‌الله داد ۱۳۶۷ «عقاب‌ها» ساموئل خاچیکیان ۱۳۶۴  و «عروسی خوبان» محسن مخلباف ۱۳۶۷‌ نمونه‌های موفق این سبک شدند.

 در طول سال‌های جنگ دوربین‌ سینماگران روی صحنه‌های جنگی تاکید کردند. بعدها هم پرداخت به واقعه‌های زمان جنگ، جاذبه خاص خود را داشت و فیلم هایی چون‌دوئل‌ساخته احمد رضا درویش،‌روز سوم‌ساخته محمد حسین لطیفی،‌ملکه‌ساخته محمد باشه آهنگر و این اواخر فیلم تحسین شده‌ایستاده در غبار‌ساخته محمد حسین مهدویان توانستند این وجه از این ژانر را به خوبی نمایش دهند. به تازگی هم فیلم‌نفس‌ساخته نرگس آبیار که به عنوان نماینده ایران در اسکار انتخاب شد، وجوه دیگری از زندگی دوران جنگ تحمیلی را به خوبی روایت می‌کند و زندگی خانواده‌هایی که به تبع جنگ تحت فشار و آسیب قرار گرفت. فیلمی که موفقیت‌های جهانی بسیاری به دست آورده است و می‌تواند توجه محافل هنری جهان را به آنچه بر جامعه ایرانی رفت جلب کند.

تبعات جنگی در دل جامعه
بعد از اتمام جنگ تحمیلی، این سبک که به ژانری جدی و پر کارکرد در سینمای ملی شده بود، همچنان ادامه یافت و اگر دیگر به نمایش صحنه‌های نبرد و عملیات مختلف نمی‌پرداخت، وارد بخش جدیدی از این اتفاق تاریخی شده بود و آن پرداختن به تبعات جنگ تحمیلی در جامعه بود. تبعاتی که بعد از جنگ، جامعه را متاثر کرده بود و آنها که جان و هستی‌شان را در این کارزار از دست داده بودند و سهم بزرگی در آن داشتند، متعرض تغییر سبک زندگی و کمرنگ شدن برخی از آرمان‌ها که دیگر با روح زمانه نمی‌خواند و برخی دیگر از مردم هم از التهاب و سختی‌های دوران جنگ دلسرد و زده شده بودند و طالب تغییراتی اساسی در روال زندگی بودند. این دو قطب مهم به اضافه اثراتی که جامعه را متاثر کرد، کارکرد سینمای دفاع مقدس را جابه جا کرد.
 در این دست فیلم‌های ساخته‌های ابراهیم حاتمی کیا و رسول ملاقلی پور، فیلمسازان مهم این سبک بودند.‌ «از کرخه تا راین»‌، ‌«بوی پیرهن یوسف‌»، «‌آژانس شیشه‌ای» ‌و‌«سفر به چزابه‌»، «‌مزرعه پدری» ‌و «‌میم مثل مادر» ‌از شاخص‌ترین فیلم‌های این دوران بود. فیلم‌هایی که وضعیت اسرا و خانواده هاشان، وضعیت جانبازان در جامعه جنگ زده و در حال گذار و مواردی از این دست را مطرح می‌کرد.‌«کیمیا» ‌ساخته احمد رضا درویش،‌ «گیلانه» ‌ساخته رخشان بنی اعتماد و«‌ارتفاع پست» ‌ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا و این اواخر‌«شیار ۱۴۳‌» ساخته نرگس آبیار عمقی از این تبعات را به خوبی به تصویر کشیدند.

شوخی با ژانر دفاع مقدس
بعد از دوران جنگ تحمیلی و فاصله گرفتن از آن، در ابتدا پرداختن به اثرات بعد از جنگ که جامعه را تحت تاثیر خود قرار داده بود، مورد توجه فیلمسازان قرار گرفت اما در ادامه وجه دیگری از نگاه به این دوران پا گرفت که به نوعی با تابوشکنی همراه شد. مواردی در دل جدیت و اهمیت این ژانر وجود داشت که درباره آن شوخی هم می‌شد و بخشی از زندگی مردم بود اما ابراز آن با صراحت نبود زیرا حساسیت برانگیز بودند و واکنش‌های بسیاری رابرمی انگیخت. یکی از سرمداران این نوع فیلم که با موضوع دفاع مقدس شوخی کرد و کاراکتری متفاوت با قهرمان و اسطوره هایی که تا به حال بر پرده سینماهای ما ساخته شده بود، معرفی کرد، فیلم‌«لیلی با من است»‌‌ساخته کمال تبریزی بود.

این فیلم، فیلمی پیش رو و متفاوت بود زیرا برخورد طنازانه با مواردی را مطرح کرد که تا پیش از آن تابو بودند. این فیلم به شدت از سوی مخاطبان استقبال شد زیرا بازگو کننده بخشی از جامعه بودند که احساس می‌کردند مورد توجه قرار نمی‌گیرند و دیده نمی‌شوند. در ادامه فیلم‌هایی دیگری در این وجه از ژانر دفاع مقدس ساخته شدند که شاید بتوان شاخص‌ترین آنها را‌ «اخراجی‌های ۱ و ۲» ‌دانست که نه تنها با بخش هایی از ارزش‌های دفاع مقدس راه شوخی را باز کرد که کاراکترهایی خرابکار و بزه کار را به عنوان اسطوره معرفی کرد. همچنین «‌دموکراسی در روز روشن» ‌ساخته علی عطشانی، «‌ضدگلوله» ‌ساخته مصطفی کیایی و همچنین به نوعی‌«نهنگ عنبر ۱ و ۲» ‌با مواردی ارزشی دوران دفاع مقدس شوخی کردند.

دورانی همچنان تپنده و متاثر
مدت‌ها از دوران جنگ گذشته است اما همچنان بسیاری از سوژه‌ها و داستان‌ها و شخصیت‌های مهم باقی مانده‌اند که جای پرداخت دارند و حتی روایتی دوباره را طلب می‌کنند. علاوه بر آن نسلی که در جنگ تحمیلی حضوری موثر داشتند و جامعه‌ای که از آن متاثر شد یا آسیب هایی جدی دید، تا سال‌ها ادامه حیات دارند که داستان زندگی آنها می‌تواند دستخوش ساخت فیلم هایی در این ژانر شوند.بنابراین شاید دوران جنگ تحمیلی گذشته باشد اما تبعات و روایات آن همچنان زنده و پابرجا مانده‌اند و همان طور که سال‌ها است از جنگ جهانی دوم گذشته است اما هنوز فیلم هایی از آن دوران ساخته و مطرح می‌شوند. فیلم هایی که با طرح روایت دوران گذشته، مسائل مهم روز و زمانه را مطرح و ارزش‌های آن را روزآمد می‌کنند. این وجه از سینما که پاسخگوی نیاز داخلی و مردمی بوده و است، می‌تواند در عرصه جهانی هم حرف هایی برای گفتن داشته باشد و جامعه جهانی را به سوی خود جلب کند و ظلم هایی که بر آنها رفت را روایت کنند. شاید در قدم اول فیلم«‌نفس» ‌آبیار در آکادمی مهم اسکار که توجه جهانیان به آن بوده است، توجه جامعه جهانی را به برهه‌ای از تاریخ این مملکت جلب کند. ضمن اینکه وجوه بسیاری از این واقعه تاریخی چه در زمانه آن و چه بعد از آن، جامعه ما را متاثر کرده و همچنان پنهان مانده است.


منبع: بهارنیوز

لیلا حاتمی در بین برترین بازیگران زن قرن

به گزارش خبرآنلاین، منتقدان وبسایت سینمایی «ایندی وایر»، فهرست بهترین بازی‌های زنان بازیگر سینمای جهان در قرن ۲۱ را منتشر کردند.در این فهرست، بازی لیلا حاتمی در فیلم «جدایی نادر از سیمین» نیز به چشم می‌خورد. ایندی وایر لیلا حاتمی را برای بازی در فیلم «جدایی نادر از سیمین» سزاوار دریافت جایزه اسکار می‌داند و در این باره می‌نویسد: «داستانی ایرانی از جدال زن و شوهر در میانه فرایند جدایی و تاثیر آن روی کودکشان برای اصغر فرهادی اسکار به ارمغان آورد اما لیلا حاتمی نیز برای بازی در فیلم سزاوار دریافت اسکار بود. بازی او در نقش زنی مصمم که دنبال در دست گرفتن کنترل زندگی خویش است، استیصال را به نمایش می‌گذارد بدون اینکه در آن دچار زیاده‌روی شود. انعطاف‌پذیری او در کنار فیلمنامه پرظرافت فرهادی به این نقش بعدی شهودی اضافه می‌کند.»

فیلم «جدایی نادر از سیمین» به کارگردانی اصغر فرهادی جایزه اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی‌زبان سال ۲۰۱۲ را از آن خود کرد. لیلا حاتمی، ساره بیات، پیمان معادی و شهاب حسینی از بازیگران فیلم بودند. گروه بازیگران «جدایی نادر از سیمین» خرس‌های نقره‌ای بهترین بازیگر جشنواره فیلم برلین را دریافت کرد.چهره‌ آشنای دیگر فهرست برای ایرانیان ژولیت بینوش بازیگر فرانسوی فیلم «کپی برابر اصل» است. او نیز برای بازی در فیلم «کپی برابر اصل» به کارگردانی عباس کیارستمی به این فهرست راه پیدا کرده است.در این فهرست نام چهره‌های سرشناسی چون شارلیز ترون در «هیولا»، کریستن دانست در «مالیخولیا»، ایزابل هوپر برای بازی در «او»، اوما تورمن برای بازی در «بیل را بکش»، وایولا دیویس برای بازی در فیلم «حصارها»، نایومی واتس برای بازی در «جاده مالهالند»، امانوئل ریوا در «عشق» و ماریون کوتیار در «زندگی گلگون» به چشم می‌خورد.


منبع: بهارنیوز

یارانه کتاب؛ خوب است یا بد؟

به گزارش ایسنا، چند روزی از پایان طرح تابستانه کتاب که از سوی خانه کتاب اجرا شد، می‌گذرد. این طرح چند سالی است که طبق اعلام، با هدف رونق کتاب‌فروشی‌ها و ترغیب مخاطب برای خرید کتاب در سراسر کشور اجرایی می‌شود. در این طرح افراد می‌توانند تا مبلغ ۱۰۰ هزار تومان کتاب بخرند و از تخفیف ۲۰ تا ۲۵ درصدی وزارت ارشاد بهره‌مند شوند. در دوره قبلی این طرح که با عنوان عیدانه کتاب اجرا شد مسئولان مربوط اعلام کردند بیش از ۵۰۰ هزار جلد کتاب به فروش رسیده است. در این دوره بیش از دو میلیارد تومان یارانه کتاب اختصاص پیدا کرد و گفته شد ۴۹۸ هزار و ۷۴۹ جلد کتاب به فروش رسیده است.
علاوه بر این طرح‌ها باید گفت، بخش اصلی فروش کتاب ایران به زمان برپایی نمایشگاه کتاب تهران در اردیبهشت‌ماه هر سال اختصاص دارد که در آن هم دادن یارانه‌های مختلف برای تشویق و ترغیب و حتی شلوغ کردن نمایشگاه امری مرسوم و طبیعی است. با این نگاه خبرنگار ایسنا نظر تعدادی از نویسندگان، مترجمان و فعالان حوزه کتاب را درباره درست یا غلط بودن سیاست یارانه دولتی برای خرید کتاب جویا شده است که تقریبا بیشتر آن‌ها این سیاست را اشتباه دانسته‌اند. بسیاری از این افراد این سیاست را نادرست تلقی کرده‌، معتقدند دخالت دولتی در امور نشر و خرید و فروش کتاب غلط است و موجب تضعیف و از راه خارج کردن جریان طبیعی  و سالم نشر آثار بخصوص در حوزه ادبیات می‌شود. نگاهی به کتاب‌های پرفروش طرح تابستانه کتاب برای اهل فرهنگ و ادبیات و کتاب می‌تواند بخشی از آسیب‌های این‌گونه طرح‌ها را که بویژه جریان ادبیات ترجمه را قدرت می‌بخشد بیش از پیش نمایان کند.
گفته‌های برخی از نویسندگان، شاعران، مترجمان و فعالان حوزه ادبیات درباره اختصاص یارانه و طرح‌های دولتی خرید کتاب در پی می‌آید:  
فرزانه طاهری: با دادن یارانه و طرح‌های مختلف یارانه‌دار برای خرید کتاب مخالف هستم. همان‌طور که با دادن یارانه عمومی به مردم مخالفم. این‌گونه طرح‌ها با آمدن یک عده باعث تقویت یک گروه و با آمدن گروه دیگری باعث تقویت یا تضعیف گروه دیگری می‌شود. همه می‌دانیم که بن‌های کتاب چه فسادهایی ایجاد کرد. دیدیم که هیچ تأثیری در بالا بردن شمارگان کتاب نداشت. باید فهمید که این‌ها پول مردم است و مسئولان حق ندارند تصمیم بگیرند که این‌گونه با آن رفتار کنند و باعث تقویت عده‌ای و تضعیف عده دیگری شوند. باید اجازه دهند رقابت‌ها عادی و سالم باشد.
سیدعلی صالحی: یارانه، صدقه، گداپروری، هر چه اسمش را بگذاری، آن هم در کار شریف فرهنگ، آن هم در امر انسانی هنر، واویلای غم‌انگیزی است. چه رخ داده که اگر یارانه ۴۵ هزار تومانی قطع شود، واقعا خانواده‌هایی دیگر نان شب ندارند؟ ما باید چقدر از این همه درد در خلوت خود گریه کنیم!؟ آن صدقه دولت عجیب رعایا کم بود، حالا یارانه کتاب؟ فروش و دلالی بُن کتاب؟ جریان قاچاق به خانه کلمه رسیده است. راه یاری رساندن این نیست.
مسعود خیام: من با هر نوع دخالت دولت در حوزه نشر و کتاب از جمله دادن یارانه برای خرید کتاب مخالف هستم. کتاب و نشر کاملا باید در دست بخش خصوصی باشد. کتابی که خوب باشد فروش می‌رود و پول درمی‌آورد و کتابی که خوب نباشد نه. شرط تحقق آن هم قانون است. الان ارشاد با دادن یارانه بدرفتاری می‌کند چون دادن یارانه برای خرید کتاب مساوی گدایی است. در صورتی‌که یک ریال یارانه هم در این بخش لازم نیست هزینه شود. فقط بگذارند کتاب نفس خودش را بکشد.
 علی‌اصغر حداد: نه یارانه کتاب به من می‌دهند و نه اطلاعی از این قضیه دارم که بخواهم این سوال را پاسخ بدهم.
 خشایار دیهیمی: مخالف یارانه هستم. در همین زمینه ایده‌ای دارم که در دوره آقای مسجدجامعی مطرح کردم ولی گوش شنوایی برای شنیدن وجود نداشت. طرح مقطعی داشتم و گفتم یارانه‌ها از هر جهت حرام می‌شود. با مبلغ یارانه‌ها می‌توان یک توسعه پایدار در امر تولید کتاب، خواندن و گسترش کتاب‌خوانی ایجاد کرد. این طرح را باید بنویسم و به دست افکار عمومی برسانم.
 محمد بقایی ماکان: اقداماتی از این دست عوامل مسکن هستند که درد را چاره نمی‌کنند، چاره‌ این درد از جراحتی عمیق است که باید از ریشه‌ معالجه شود، ولی شوربختانه خواجگان فرهنگی ما به دلایل مختلف که مهمترینش کمبود تجربه و آگاهی است در بند نقش ایوانند.
 عبدالحسین فرزاد: بنده با هرنوع یارانه‌ای بدین‌گونه مخالفم.
ضیاء موحد: احتمالا حمایت باید به این صورت باشد که اگر نویسنده‌ای کتاب قابل انتشاری داشت برای چاپ این کتاب از او حمایت شود. دادن یارانه در شأن نویسنده و شاعر نیست؛ نوعی گداپروری است.
محمدهاشم اکبریانی: از مهم‌ترین انتظارات ما این است که حمایت‌های دولتی را از نشر و به‌خصوص ادبیات بردارند، چون این حمایت‌ها به صورت کانالیزه به سوی ناشران و انجمن‌های خاص هدایت می‌شود. باید حمایت‌های مالی از ناشران برداشته شود و بگذارند در یک فضای آزاد، ادبیات رشد کند. در سال‌هایی هم که یارانه‌ها نبود، ناشران برگزیده کسانی بودند که خوب کار کرده بودند، جامعه را شناخته بودند و با توجه به نیازهای جامعه کتاب چاپ می‌کردند. بنابراین الان یکی دیگر از خواسته‌های ما این است که این حمایت‌های سوبسیدی از ناشران برداشته شود.
 حمیدرضا شکارسری: ذات این‌که ما بیاییم از طریق اهرم‌هایی کتاب‌خوانی را تقویت کنیم خوب است اما اجرای آن مهم است. در واقع این طرح‌ها اجرای درستی نداشته است. این‌که ما مثل نقل و نبات، بن‌ها و کارت‌ها را در ادارات پخش می‌کنیم غلط استبا.ید برای این مسئله یک مکانیزم مشخص وجود داشته باشد تا پول‌ها درست هزینه شود. مثلا چرا این کار را در رابطه با انتشار کتاب‌ها انجام ندهیم؟ چرا به ناشران اعتماد نکنیم و وقتی آن‌ها انتظار حمایت از انتشار اثری خاص را دارند چرا حمایت را به این شکل انجام ندهیم؟ مثلا وقتی ناشری اعلام می‌کند کتابی دارای ارزش است و انتشار و چاپ آن به نفع ادبیات است اما توان انتشار آن را از نظر اقتصادی ندارد، آقای دولت و وزارت ارشاد می‌تواند مکانیزمی تعیین کند که براساس آن این آثار خاص مورد حمایت قرار بگیرند. بنابراین دولت می‌تواند کمک‌ها را به ناشر اختصاص بدهد


منبع: بهارنیوز

سَرَکی به دنیای کتاب نویسی دیکتاتورها

هفته نامه همشهری جوان – حورا نژاد صداقت: آن روی چهره حاکمان مستبد؛ کسانی که در خلوتشان دست به قلم می شدند و هم خاطره می نوشتند و هم رمان های عاشقانه.

خواندن کتاب های سیاستمداران خصوصا دیکتاتورهایشان همیشه جذاب است. انگار کتاب ها موجب می شوند با دنیای دیگری از روحیاتشان آشنا شویم و ببینیم که وقتی با خودشان خلوت کرده اند، به چه چیزهایی فکر می کنند و حقایق یا خیال هایشان را چطور بیان می کنند.

اما راستش واقعیت چیز دیگری است. فقط بعضی از کتاب ها مثل همان نبرد من یا روایت چرچیل از جنگ دوم جهانی آن قدر واقعی هستند. مابقی یا با کمک دیگری کتابشان را نوشته اند یا اصلا به خودشان زحمت نوشتن نداده اند. با این حال سرک کشیدن به دنیای کتابی آن ها جذاب است و خواندنی، هر چند خیلی  هایشان در ایران ترجمه نشده اند و باید به اطلاعات اینترنتی درباره آن ها اکتفا کرد.

جنگ با نگاه چرچیل

«این صفحات را به خاطر جلب محبت مردم نمی نویسم. من فقط آنچه را که خود شاهد آن بودم، شرح می دهم.» این یکی از جملات مقدمه ای است که وینستون چرچیل در ابتدای کتاب «خاطرات جنگ جهانی دوم» خود نوشته اما قبل تر از آن، در یک صفحه جداگانه از کتابش این عبارات پشت سر هم آمده است:

  • در جنگ: تصمیم
  • در شکست: سازش ناپذیری
  • در پیروزی: علو طبع
  • در صلح: حسن نیت

خیلی از کتاب های سیاستمداران دنیا در ایران ترجمه نشده اند اما کتاب چریچل را سال ها پیش نشر نیل با ترجمه تورج فرازمند منتشر کرده بود. چرچیل می خواسته در خاطراتش جنگ را از دید خودش برای مخاطب شرح بدهد و تجربیاتش را بگوید. برایش هم چندان اهمیتی نداشته که بعدها دیگران پشت سر او و کتابش چه حرف هایی خواهندزد. خاطرات چرچیل خواندنی است، چون به قول خودش: «در جنگ بین المللی اول من مقامی داشتم که اگرچه مسئولیت آن سنگین بود اما رلی که بازی می کردم، درجه دوم بود. در حالی که در جنگ اخیر که ما را مدت پنج سال در مقابل آلمان قرار داد، من در راس دولت اعلی حضرت بودم.»

 دیکتاتور نویسی

البته چرچیل کلا سیاستمدار پرکتابی بوده ولی تنها رمانش «ساورلا» نام دارد که آن را با کمک مادرش نوشته بود. وقتی چرچیل نوشتن این رمان را شروع می کند، یک جوان بیست و چند ساله بوده که اول آن را به شکل داستان های پیوسته در نشریه ای بین ماه های می و دسامبر سال ۱۸۹۸ منتشر می کند. ساورلار در سال ۱۹۰۰ رسما به شکل رمان چاپ می شود اما باز هم موفقیت چندان زیادی پیدا نمی کند.


عاشقانه های صدام

چه کسی فکرش را می کرد که صدام حسین هم اهل عاشقانه نویسی بوده باشد؟ آن هم در حدی که فیدیبو چند وقت پیش درباره او نوشته بود: «صدام حسین در دوران حیات خود رمان های عاشقانه ای با نام مستعار منتشر می کرد که پیش از آغاز جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ تمامی این کتاب ها در مدارس عراق تدریس می شد.»

خبرها درباره کتاب های او زیاد است و البته گاهی ضد و نقیض. معروف است که اولین رمان صدام با سام «ذبیبه و سلطان» بدون نام نویسنده منتشر می شود و گویا از پرفروش ترین رمان های سال ۲۰۰۰ عراق می شود  همان موقع هم فقط گمان ها بر این بوده که این رمان از رییس جمهور وقت عراق است و براساس آن می توان بعضی از افکار صدام را تحلیل کرد. در مقدمه این رمان ۱۶۰ صفحه ای نوشته اند: «نویسنده دوست دارد گمنام بماند، «بدون تواضع» همانند فرزندان عراق که زندگی و ارزش های خود را فدای وطن ساختند و هرگز در مورد کار بزرگ خود صحبتی نکردند.»

 دیکتاتور نویسی

دومین رمان او «القلاع الحصینه» یعنی «قلعه محکم» نام دارد که باز هم در زمان انتشار، حتی روی جلدش اسم صدام نیامده بود و فقط نوشته شده بود: «رمانی از نویسنده آن» البته رمان سومی هم از او هست با نام نفرین بر شما، از این جا خارج شوید» یا «برو بیرون ای ملعون» که داستان مقاومت قبیله ای خیالی ساکن اطراف رود فرات در ۱۵۰۰ سال پیش را روایت می کند. این رمان هم سرگذشت پیچیده ای دارد.

گویا دختر صدام سال ۲۰۰۳ دستنوشته آن را از عراق خارج و در سال ۲۰۰۵ به صورت یک کتاب ۱۸۶ صفحه ای در اردن منتشر می کند و اتفاقا فروش آن خیلی زود ممنوع می شود و بازار سیاه برایش به وجود می آید، البته بعدها در سال ۲۰۰۸ همین رمان که تم عاشقانه ای هم دارد، در ژاپن منتشر می شود.

غیر از تمام ان قلت هایی که درباره رمان نویسی های صدام هست، گونگی نوشته شدن رمان او هم، کم اما و اگر ندارد؛ مثلا یکی از نویسندگان عراقی با نام علی عبدل گفته است که صدام اصلا خودش رمان نمی نوشته، بلکه طرح و پلات داستان هایش را روی یک نوار می گفته و ضبط می کرده و آن نوار را به دست یک عده از کارمندان کاخ ریاست جمهوری اش می داده تا طرح را پیاده کنند. بعد آن ها طرح را به دست یک عده از نویسندگان و متفکران عراقی می داده اند تا ان ها را به رمان تبدیل کنند. وقتی کارشان تمام می شده، رمان را به صدام حسین می دادند و او می خوانده. آن قدر این روند نوشتن و بازبینی های صدام ادامه پیدا می کرده تا بالاخره مقبول طبع دیکتاتور بیفتد و کتاب منتشر شود.


موسولینی و معشوقه کاردینال

می گویند خانه شان پر از کتاب بوده و در زمان کودکی اش ترجیح می داده در خلوت خودش باشد و بیش از هر کار دیگری کتاب بخواند. شاید این وصف حال مقدماتی را برای خیلی از آدم ها بتوان گفت اما از آن کودک کتابخوان این بار دیکتاتوری به نام بنیتو موسولینی بار می اید که بعضی از ایتالیایی ها عاشقش بودند و بعضی هم از او متنفر. لابد همان هایی که متنفر بودند جسد موسولینی و معشوقه اش کلارتا پتاتچی و ۱۲ نفر دیگر از رهبران ایتالیایی را سر و ته آویزان کردند و به آن ها آّ دهان پرت کردند و به باد ناسزا و کتک گرفتند.

 دیکتاتور نویسی

اما جالب است که موسولینی یک وجه دیگر هم داشته و آن نویسندگی بوده. اگر از چند داستان کوتاه و چند مقاله ادبی موسولینی بگذریم، او یک رمان دارد با نام «معشوقه کاردینال» که یکی از محورهایش انتقاد به کلیساست، البته این رمان را به تنهایی ننوشته بلکه یک نویسنده دیگر هم کمکش کرده ولی در هر صورت، کتاب به نام او مشهور شده است.

گویا این رمان از همان روز اول به شکل یک کتاب جداگانه و مستقل منتشر نشده بود؛ یعنی ابتدا به صورت داستانی پیوسته از ۲۰ ژانویه تا ۱۱ می سال ۱۹۱۰، در روزنامه Popolo چاپ می شد و بعدها همه را جمع کردند و به یک کتاب جداگانه تبدیل شد، البته این رمان هم مدتی دچار سرنوشت بعضی از آثار دیگر دیکتاتورها شد و ممنوعیت چاپش را رسما اعلام کردند.


فرار قذافی به جهنم

اما قذافی و ماجراهای عجیب او که حتی در کتاب نوشتن هایش هم نمی توان از آن ها چشم پوشی کرد. دو کتاب مشهور از قذافی وجود دارد، یکی «کتاب سبز» و دیگری «فرار به جهنم». او در کتاب سبز، سبک زندگی دلخواهش را به مردم لیبی دیکته می کند. «دکتر غلامحسین فرزاد» که این کتاب را خوانده، معتقد است: «اگر قذافی تحصیلاتی آکادمیک می داشت، می توانست کتابش را طول دیگری بنویسد و در نوشتن آن از دیگران هم یاری جوید و اکنون کشور لیبی دچار چنین سرنوشت هولناکی نمی بود.» (به نقل از روزنامه شرق، شماره ۱۳۲۶)

 دیکتاتور نویسی

فرار به جهنم غیر از چند مقاله، شامل مجموعه داستان عجیبی از قذافی می شود که معمولا منتقدها نه سر و تهی برای روایت داستان آن پیدا می کنند و نه ترتیبی منطقی برای حوادثی که در آن رخ می دهد. این کتاب قرار بوده ابتدا برای کودکان منتشر شود تا اسم قذافی بهتر از هر وقت دیگری در ذهنشان ثبت شود اما همین بلاتکلیفی داستان ها همه چیز را خراب می کند و کتاب می ماند برای حیرت بیشتر منتقدان. جالب است که در بخش های ترجمه شده از این کتاب، قذافی چنان دیکتاتوری و خشونت را مذموم می شمارد که شاید خوانندگان او در سال های اولیه انتشار کتابش، به ذهنشان نمی رسیده که او روزی به چنین وضعی دچار شود.


منبع: برترینها