مروری بر میراث حکمت در ویترین کتابفروشی‎ها

کتاب «حکایت حکمت» در ۳۳۲ صفحه و با ۲۶ هزار تومان قیمت در دسترس مخاطبان کتابخوان است.

عصرایران – این بخش در نظر دارد با معرفی کتاب های مختلف (از تازه های نشر تا پرفروش ترین ها و آثار قابل اعتنا) رسالت خود را در قبال حوزه کتاب و نشر تا حد ممکن ایفا کند. در این بخش در طول هفته کتاب های مختلف به مخاطبان گرامی معرفی می شود تا با این اقدام تلاشی هر چند کوچک در مسیر ترویج فرهنگ کتابخوانی صورت گرفته باشد. مخاطبان عزیز می توانند کتاب های مورد نظر خود را برای معرفی به خوانندگان عصرایران به صورت نظر در انتهای خبر درج کنند.

کتاب «حکایت حکمت» نوشته ی رضا مختاری اصفهانی در نشر نی به تازگی منتشر شده است.

درباره این کتاب آمده است: «علی‌اصغر حکمت شیرازی از جمله رجال فرهنگی و سیاسی عصر پهلوی است که کارنامه‌ای پرفراز و نشیب دارد. حکایت حکمت حکایت نسلی است که از مشروطه سر برآورد و در دوره‌ی رضاشاه تجربه‌‌ی دولتمردی را از سر گذراند، تجربه‌ای که با نوسازی در حوزه‌های گوناگون همراه بود. این نوسازی از اهداف مشروطه بود، اما در حوزه‌ی سیاست میراث مشروطه پاس داشته نشد. نسل حکمت در بیم و امید، گاه مطیع و گاه منتقد، کارنامه‌ای از خود به‌جای گذاشت که از نیک و بد در آن می‌توان جست‌وجو کرد. از همین رو، برخی از میراث حکمت مانند دانشگاه تهران، ورزشگاه امجدیه، آثار مکتوب و … همچنان در جامعه‌ی ایران ساری و جاری است.»

کتاب «حکایت حکمت» در ۳۳۲ صفحه و با ۲۶ هزار تومان قیمت در دسترس مخاطبان کتابخوان است.


منبع: عصرایران

حضور بازیگر معروف ترکیه در تهران برای بازی در فیلم ایرانی

نورگل یشیل‌چای بازیگر سرشناس سینما و تلویزیون ترکیه مقابل دوربین کارگردان ایرانی خواهد رفت.

به گزارش سینماسینما، یشیل‌چای که از بازیگران مطرح سینما و تلویزیون ترکیه محسوب می‌شود و در نقش مادر سلطان در مجموعه تلویزیونی «هزار سال باشکوه – کوشم» ایفای نقش کرده بود، قصد دارد برای بازی در فیلم «جن زیبا» به کارگردانی بایرام فضلی‌نژاد و به تهیه‌کنندگی مهرداد فرید راهی ایران شود.

فرید و فضلی‌نژاد اسفندماه سال ۱۳۹۵ پروانه ساخت این فیلم سینمایی را دریافت کردند و براساس خبری که در رسانه‌های ترکیه منتشر شده، پرویز پرستویی و یشیل‌چای نقش‌های اصلی این فیلم سینمایی را ایفا خواهند کرد. یشیل‌چای در نقش دلارام در این فیلم ظاهر خواهد شد.

در اخبار ترکیه‌ای عنوان فیلم «جن زیبای یدالله» عنوان شده است و براساس همین اخبار فیلمبرداری ساخته جدید فضلی‌نژاد از نیمه مهرماه آغاز خواهد شد.

یشیل‌چای برای بازی در این فیلم پنج هفته در ایران به سر خواهد برد.

این بازیگر ترکیه‌ای که برای سفر به ایران هیجان‌زده است در مورد بازی در فیلم فضلی‌نژاد گفت: «امکان اینکه جوایز بین‌المللی دریافت کنیم وجود دارد.»


منبع: عصرایران

نگاهی به انیمیشن «آوریل و دنیای شگفت انگیز»

هفته نامه کرگدن – حامد یعقوبی: نگاهی به انیمیشن «آوریل و دنیای شگفت انگیز» که علیرغم یادآوری خطرات مهیب زندگی صنعتی و تکنیکی، هنوز به آینده علم و تکنولوژی امید بسته است.

آسمان در انیمیشن «آوریل و دنیای شگفت انگیز» به کلی تیره و تار است؛ تابیدن خورشید مشخص نیست، دود همه جا را فراگرفته، دنیا با مصائب بی شماری دست و پنجه نرم می کند، آدم ها مثل روبات هایی که برای یک کار مشخص تنظیم شده اند زندگی مکانیکی بی روحی در پیش گرفته اند، همه چیز در یک طیف رنگی خاکستری که گاهی رگه هایی از قهوه ای سیر در آن دیده می شود پیچیده شده، طبیعت مرده است و تنها درخت باقیمانده شهر محل وقوع داستان- پاریس- در موزه ای خلوت که هیچ کس حوصله سر زدن به آن را ندارد، تحت تدابیر امنیتی نگهداری می شود.

 نگاهی به انیمیشن «آوریل و دنیای شگفت انگیز»

به این ترتیب، می توان آوریل و دنیای شگفت انگیز را در ظاهر شکواییه ای علیه خوش بینی قرن هجدهم دانشمندان غربی، به خصوص فرانسیسی بیکن، با اتکا به علم جدید بهشتی زمینی به وجود بیاورند که در آن نشانی از بیماری و فقر و مرگ وجود نداشته باشد، اما «هرچه کردند از علاج و از دوا/ گشت رنج افزون و حاجت ناروا// از قضا سرکنگبین صفرا فزود/ روغن بادام خشکی می نمود»؛ از چراغ جادوی پروژه هایی که قرار بود آرزوهای دیرینه بشر را برای صلاح و رستگاری تحقق ببخشد، فرانکشتاین بی شاخ و دمی درآمد که صرف بودنش خبر از پایان آن خوش بینی های خام طبعانه به حساب می آمد.

داستان آوریل و دنیای شگفت انگیز در پاریس پس از جنگ جهانی اول می گذرد؛ جایی که قدرت های بزرگ دنیا می خواهند گره های زندگی صنعتی بشر را به دست دانشمندان بگشایند؛ یعنی هنوز از علم ناامید نیستند، منتها اتفاقای رخ داده است که همه را نگران کرده. جریانی مرموز مشغول دزدیدن دانشمندان جهان است. کسی نمی داند پشت پرده این سرقت ها چه کسی پنهان شده است. کارآگاه های بین المللی در پی یافتن سرنخ این دزدی ها هستند، اما علیرغم جست و جوی زیاد به نتیجه روشنی دست نیافته اند.

در این حیث و بیث خانواده دختربچه ای به نام آوریل در دخمه ای پنهان، دور از چشم دولت، مشغول آزمایش محلولی هستند که نامش اکسیر شکست ناپذیری است؛ نسخه ای حیرت انگیز که می تواند انسان را در برابر همه بلایا و خطرات مصون نگه دارد، غافل از این که آن جریان مرموز برای دزدیدن آن ها نیز دورخیز کرده است. عاقبت در یک تعقیب و گریز نیمه کمدی، پدر و مادر آوریل دزدیده می شوند تا در پروژه ای که با آینده جهان گره خورده است شرکت کنند، در حالی که از روی ناچاری دختربچه معصومشان را در شهری سیاه با یک گربه سخنگو که بر اثر جهش های ژنتیکی قدرت حرف زدن پیدا کرده است، تنها می گذارند. داستان از این جا آغاز می شود.

 نگاهی به انیمیشن «آوریل و دنیای شگفت انگیز»

ماجرای آوریل و دنیای شگفت انگیز در سال ۱۹۳۱ می گذرد، یعنی همان سالی که آلدوس هاکسلی رمان دنیای شگفت انگیز نو را نوشت و در ادامه سنت اتوپیانویسی در ادبیات غرب، دست به خلق ضداتوپیایی زد که خلاف همه مدینه های فاضله پیش از خود، خطر چیرگی دنیای تکنیکی را با صراحت تمام گوشزد می کرد. از این نظر انیمیشن آوریل هم در ایده هم در ساخت، تحت تاثیر دنیای شگفت انگیز نو قرار دارد، به خصوص وقتی می بینیم نام فیلم را نیز از روی رمان مهم هاکسلی انتخاب می کنند.

دنیای شگفت انگیز نو آلدوس هاکسلی آشکارا علیه روندی نوشته شد که از چند قرن قبل آغاز شده بود و می خواست با علم تکنیکی بشر را به سرزمین خوشبختی برساند. آن بهشت ممکن است امروز به یک دوزخ تمام عیار تبدیل شده باشد، اما در زمان خودش ضامن آینده روشن بشریت بود. به عنوان مثال بنجامین فرانکلین، یکی از دانشمندان قرن هجدهم، در نامه ای به جوزف پریسلی، شیمیدان انگلیسی، تصویری از بهشت علمی آینده ترسیم می کند که نشان دهنده همان خوش بینی مرسومی است که پیش از این صحبتش را کردیم: «پیشرفت سریع علم راستین در این زمانه، گاهگاهی سبب تاسف و اندوه من می شود، از این که بسیار زود به دنیا آمده ام.

حتی در خیال هم نمی گنجید که تا هزار سال دیگر قدرت بشر بر ماده به چه مرتبه ای رسیده باشد. لابد همه بیماری ها را با روش هایی مطمئن می توان پیشگیری یا درمان کرد. حتی کهولت سن هم دیگر عارض نمی شود. ای کاش علم اخلاقی وسیله درستی برای پیشرفت می شد…»

 نگاهی به انیمیشن «آوریل و دنیای شگفت انگیز»

منظور فرانکلین از قدرت بشر احتمالا همان چیزی است که در ایده های فرانسیس بیکن قابل مشاهده بود؛ ایده هایی که طبیعت را منبع لایزال انرژی می خواست و بشر را تشویق می کرد بر آن تسلط پیدا کند، همان طور که اربابی خشن بر برده سیاه چرده اش مسلط می شود. بیکن دلش می خواست با قدرت دانش، طبیعت را به چارمیخ بکشد تا ظرفیت های خویش را آشکار کند، طوری که به صراحت از چیرگی خشونت بار انسان بر طبیعت حرف می زد. او تلویحا طبیعت را زنی می دانست که انسان به عنوان مردی قوی هیکل باید با زور از او بهره کشی کند، اما کسی آن زمان چشم انداز تاریکی برای این نظریه ها قائل نبود تا بخواهد خطرات پنهان در ذات علم جدید را گوشزد کند.

امروز که محیط زیست در خطر نابودی قرار گرفته، سلاح های کشتار جمعی آسایش را از انسان سلب کرده اند، دود و دم کارخانه ها و اتومبیل ها ساکنان شهرهای بزرگ را ذله کرده است، انواع بیماری ها در جهان گسترش یافته اند، دنیا روی زرادخانه های اتمی به حیات پرمخاطره خویش ادامه می دهد و بدتر از همه انسان به تعبیر هایدگر، دچار بیگانه گشتگی رقت باری شده است، فیلسوفان نه تنها آن رویای دیرین را از دست رفته می بینند، بلکه با نفرت از تلاش بشر برای ساختن بهشتی زمینی یاد می کنند.

در آوریل و دنیای شگفت انگیز جمله ای وجود دارد که علم را قدرت می داند، همان طور که فلاسفه ذات علم جدید را قدرت واستیلا بر طبیعت می دانستند. در یکی از صحنه های فیلم، مادر آوریل که یک دانشمند بلندپرواز کله شق است، از بهشت تکنولوژی حرف می زند، در صورتی که همان زمان صاحبان بهشت که تعدادی سوسمار بدریخت مشمئزکننده اند، همسرش را به خاطر تخطی از دستورات خود در بند کرده اند.

آن ها علاوه بر پدر و مادر آوریل تعداد زیادی از دانشمندان جهان را در مکانی نامعلوم که یادآور تلاش آمریکا برای دزدیدن بزرگان علم است، گرد هم آورده اند تا به وسیله آن ها راهی برای رهایی از مشکلاتی پیدا کنند که باعث نابودی محیط زیست شده اند. این بیم و امید، این ناامیدی از جهنم تکنیک و در عین حال امید بستن به آینده دانش جدید، دقیقا یادآور یکی از مصاحبه های نویسنده «دنیای شگفت انگیز نو» است.

هاکسلی جزو منتقدان دنیای به شمار می آید که علم جدید آن را ساخته و پرداخته است، اما نمی تواند از دخیل بستن به ضریح دانش بشری صرف نظر کند. همان طور که سازندگان آوریل و دنیای شگفت انگیز هم راه رهایی انسان از مشکلات دنیای کنونی را قرار گرفتن تکنیک در دستان انسان های صالح- دانشمندان- می دانند. آن ها کاری به ذات علم جدید ندارند، بلکه خیال می کنند مشکلات دنیای متجدد این است که تعدادی انسان قدرت طلب- مثل سیاستمداران و جنگ طلبان- از نسخه شفابخش علم در جهت اهداف ناپسند استفاده کرده اند، به خاطر همین راه رستگاری در بازگرداندن ابزار و ادوات دانش به دست کسانی است که صلاحیت استفاده از آن را دارند.

 نگاهی به انیمیشن «آوریل و دنیای شگفت انگیز»

هاکسلی پانزده سال بعد از انتشار رمان دنیای شگفت انگیز نو، یعنی درس ال ۱۹۴۶ در مصاحبه ای گفته بود: «اگر پانزده سال پیش- ۱۹۳۱- را در ذهن خود مجسم کنیم، در می یابیم که اکنون به جامعه «یوتوپیا» به مراتب نزدیک تریم. در آن زمان از نظر من دنیای «یوتوپیا» در ششصد سال بعد قابل تحقق بود، اما امروزه بعید نیست که آن دنیای وحشت انگیز فقط ظرف یک قرن بر ما حاک شود. تازه این در صورتی است که ما در این فاصله خود را به نابودی نکشانیم و درواقع ما باید روش غیرمتمرکز را انتخاب کنیم و علم موجود راهدفی که بشر برای آن وسیله ای شود، قرار ندهیم بلکه از آن به عنوان وسیله ای در راه ایجاد جامعه ای متشکل از انسان های آزاد استفاده کنیم. در غیر این صورت، دو راه مقابل خود خواهیم داشت.

شق اول شماری از حکومت های ملی نظامی- استبدادی که به خاطر ماهیتشان از بمب اتم استفاده کرده اند، تمدن بشری را به نابودی خواهندکشید. (که در صورت محدود بودن جنگ نیز نظامیگری همیشگی خواهدبود) و شق دوم حکومت فراملی مستبدی است که یا به خاطر هرج و مرج ناشی از رشد سریع صنعت به وجود می آید یا به طور اخص با انقلاب اتمی ظاهر می شود. این حکومت به خاطر تامین ثبات و حفظ قدرت خود جامعه را به سوی جامعه استبدادی «یوتوپیا» خواهدکشاند. حال مختارید شانس خود را امتحان کنید.»

به این ترتیب با وجود احترامی که باید برای او و سازندگان انیمیشن آوریل قائل شویم، لازم است اعتراف کنیم آن ها ساده لوحانه با تکنیک مواجه شده اند، چون در نهایت تکنولوژی را ابزاری خوب در دست آدم هایی فرصت طلب می پندارند، در حالی که تجربه دنیای مدرن چیزی خلاف این را نشان می دهد.

مارتین هایدگر، در مقاله مهم خود- پرسش از تکنولوژی- با این که قول دیگران مبنی بر ابزار بودن تکنولوژی را با توضیحاتی مفصل تا حدودی درست می خواند، تاکید می کند این همه حقیقت نیست چون مهم تر از وسایل تکنولوژیک ماهیت آن است که کسی به آن توجهی نمی کند.

 نگاهی به انیمیشن «آوریل و دنیای شگفت انگیز»

غفلت از روح تکنولوژی، چیزی که باعث تعرض انسان به طبیعت می شود- حتی قبل از این که وسایل تکنولوژیک ساخته شده باشند- همان حقیقتی است که سازندگان انیمیشن آوریل و دنیای شگفت انگیز به آن توجهی نداشته اند وگرنه در پایان داستان، تنها راه نجات محیط زیست جهان را استفاده صلح آمیز از آن محلول عمل آمده در لوله های آزمایشگاه آوریل نمی دانستند؛ واقعیت این است که آن ها نیز ناخواسته دچار همان خوش بینی ساده انگارانه ای شده اند که دانشمندان قرن هجده و نوزده را فریفته بود، رویایی که بنا بود دنیای شگفت انگیز نو را به بهشت تبدیل کند، اما از آن جهنمی سوزان ساخت.


منبع: برترینها

بهترین فیلم‌های سینمای دفاع مقدس

سینمای دفاع مقدس تنها ژانر واقعا بومی سینمای ایران است. سینمایی که چه در مضمون و مفهوم و چه در ظاهر و سروشکل تفاوت‌های آشکاری با هر ژانر دیگری در هر نقطه‌ای از دنیا به نمایش می‌گذارد. این ژانر متولدشده در سینمای پس از انقلاب اسلامی، نمایشگر خاطرات هشت ساله مردان و زنانی است که قهرمانانه از خاک، دین و میراث پدری دفاع کردند. خاطراتی که چند نسل در آن شریکند و همین هم راز جذابیت و محبوبیت این ژانر است که در تمام بزنگاه‌های این سینمای پرتب‌وتاب دوام آورده و ثابت کرده که هر گاه کاربلدی پشت دوربین رفته و فیلمی درست حاصل آورده، مردم از آن استقبال کرده و آن را در جایی نزدیک به صدر جدول فیلم‌های محبوب هر دوره‌ای نهاده‌اند…

در تمام این سال‌هایی که از پیدایی و رشد سینمای دفاع مقدس می‌گذرد، نام عده‌ای از فیلمسازان بیشتر از هم‌صنفان‌شان در بطن و بدنه این سینما شنیده شده و آنان را می‌توان پایمردان این سینما لقب داد. سینماگرانی چون ابراهیم حاتمی‌کیا، زنده‌یاد رسول ملاقلی‌پور، احمدرضا درویش، ابوالحسن برزیده، سعید سهیلی در برهه‌ای از کارنامه‌اش، ابوالقاسم طالبی و… که در سیاهه فیلم‌های محبوب این ژانر نیز نام آثار همین فیلمسازان است که می‌درخشد.

درواقع در تمام دوره‌هایی که درباره محبوب‌ترین فیلم‌ها و فیلمسازان سینمای دفاع مقدس از نویسندگان، منتقدان، کارشناسان و البته سینماگران نظرخواهی شده است، معدود فیلم‌هایی نام‌شان بارها و بارها تکرار شده و همین هم نشان‌دهنده فاصله فراوان کیفی از فیلم‌ها در قیاس با دیگر تولیدات این ژانر است.

نگاهی داریم به محبوب‌های این عرصه به انتخاب منتقدان و نویسندگان سینمایی. این نظرسنجی‌ها که بیشتر به همت سوره سینما به انجام رسیده، نشانگر نکات جالبی هستند و آن چیزی نیست مگر حضور چشمگیر نسل اول فیلمسازان دفاع مقدس و در رأس آنها ابراهیم حاتمی‌کیا در اغلب انتخاب‌ها. نتیجه‌ای که می‌تواند حاکی از این نکته بدیهی باشد که سینمای جنگ با نام و آثار ابراهیم حاتمی‌کیا پیوندی عمیق و ناگسستنی دارد…

درباره بهترین‌های سینمای دفاع مقدس می‌شود از جوانب گوناگونی نگریست. درواقع این نگاه فیلمساز و تطابق آن با نگاه منتقد است که می‌تواند انتخاب‌های یک منتقد و نویسنده را سامان دهد. طبیعی است که نگاه فیلمساز تلخ‌اندیشی چون مرحوم رسول ملاقلی‌پور با نگاه ابراهیم حاتمی‌کیا یا با نگاه عمل‌گرای احمدرضا درویش و نگاه تبلیغاتی ابوالقاسم طالبی تفاوت داشته باشد و این هم طبیعی است که بهترین بودن یک فیلم برای یک فرد به این معناست که او با آن فیلم خاص بیشتر از دیگر آثار ارتباط برقرار می‌کند.

به همین دلیل هم هست که انتخاب بهترین‌ها در سینمای دفاع مقدس گستره وسیعی را می‌تواند پیش چشم انتخاب‌کننده باز کند. اما در این میان نکته عجیبی که وجود دارد این است که در این انتخاب‌ها فارغ از این‌که هر انتخاب‌کننده‌ای دارای چه دیدگاه و جهان‌بینی بوده، وجود و حضور فیلمسازی به نام ابراهیم حاتمی‌کیا در اغلب انتخاب‌هاست که به چشم می‌آید.

مثل انتخاب‌های شاهین شجری‌کهن از منتقدان جوان سینما که با انتخاب سفر به چزابه ساخته رسول ملاقلی‌پور، آژانس شیشه‌ای ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا و مجموعه روایت فتح به‌عنوان بهترین آثار در حوزه دفاع مقدس سه فیلم با سه نگاه متفاوت را به‌عنوان بهترین‌های این سینما انتخاب می‌کند و البته در ادامه با توضیحاتش معیارها و مبنای انتخاب‌هایش را توضیح داده و چنین می‌گوید: در ژانر دفاع مقدس بعضی از فیلم‌ها اصلا زبان روایت سینمای جنگ را تغییر دادند، یعنی از آن شیوه روایی که در آثار حسن کاربخش و مرادپور شاهد بودیم، فاصله گرفتیم و به زبان روایی شسته‌ورفته‌ای رسیدیم که جمع زیادی از مفاهیم را با خود داشت.

دیگر فقط خاکریز و شوق شهادت و رابطه معنوی رزمندگان با یکدیگر نبود که محور فیلم قرار می‌گرفت. فیلم‌هایی مثل روبان قرمز ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا و سفر به چزابه قابلیت‌ها و کارایی جنگ را خیلی گسترده‌تر کردند. همچنین باید گفت که مجموعه روایت فتح یک اثر تاریخی قابل ارجاع است و شاید پیش از هر مجموعه دیگری تصویری از واقعیت‌های جبهه و فضای حاکم بر آن ارایه می‌دهد. پایه‌های استدلال‌های جنگی ما در دهه‌های ۶۰ و ۹۰ با هم متفاوت است و مجموعه آوینی کمک کرد ما بفهمیم جامعه در چه تبی جنگ را برگزار کرد. امروز هم اگر جنگی دربگیرد، عده‌ای می‌آیند و با سینه ستبر از صلح حرف می‌زنند. نگاه حاکمیت در آن زمان به جنگ، به گونه‌ای تقدس‌وار بود و هر گونه تعبیری بیرون از دایره پراحساس و تعصب و قهرمانانه و ملودرام مورد نظرشان رد می‌شد….

 

حسین معززی‌نیا دیگر منتقد و روزنامه‌نگاری است که درباره سینمای دفاع مقدس بهترین‌ها را انتخاب کرده و وقتی با توجه به سابقه این نویسنده و منتقد این نکته را در نظر آوریم که او دلبستگی آشکاری به سینمای دفاع مقدس دارد، انتخاب‌های او از این نظر جدی‌تر جلوه می‌کند. معززی‌نیا درباره بهترین‌های سینمای دفاع مقدس می‌گوید: من فیلم مهاجر ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا را انتخاب می‌کنم، چون در گذر زمان کهنه نشده و از همه آثار دفاع مقدسی کامل‌تر، تاثیرگذار‌تر و باهویت‌تر است. توضیح بیشتر درباره دلایل این انتخاب هم‌زمان بیشتری می‌طلبد، پس فعلا به ذکر همین چند جمله بسنده می‌کنم.دیگر منتقدی که فیلمی از حاتمی‌کیا را به‌عنوان بهترین فیلم انتخاب کرده، آنتونیو شرکاست.

این منتقد، مترجم و مدرس سینما ضمن اشاره به این‌که فیلم دیده‌بان را در قیاس با دیگر فیلم‌ها بیشتر می‌پسندد، گفت: به نظرم این ساخته حاتمی‌کیا، نخستین فیلم در تاریخ سینمای دفاع مقدس بود که تصویری متفاوت از جنگ ارایه داد و موفق شد ماهیت اصلی جنگ ایران و عراق را نشان بدهد.کیوان کثیریان، منتقد و روزنامه‌نگار نیز نظری نزدیک به اکثریت مخاطبان سینمای دفاع مقدس دارد.

این نویسنده سینمایی با انتخاب مجموعه آثار حاتمی‌کیا به‌عنوان بهترین فیلم‌های دفاع مقدس چنین توضیح داد: مجموعه ساخته‌های حاتمی‌کیا نسبت به کل آثار دفاع مقدس در مرتبه بالاتری قرار می‌گیرد. مهاجر و دیده‌بان روایت مناسبات بین رزمندگان جنگ است. فیلمساز در از کرخه تا راین و آژانس شیشه‌ای به تبعات پس از جنگ و آدم‌های باقی مانده از این واقعه می‌پردازد. البته در این میان باید به سفر به چزابه رسول ملاقلی‌پور اشاره کنم که در روایت نوآوری دارد و امتیاز آن فرم پیشروی آن است. بعضی ساخته‌های مرحوم ملاقلی‌پور و احمدرضا درویش غنای تکنیکی و محتوایی همسو است.


کیمیا و دیگر هیچ

 قهرمانان محبوب چند نسل

کیمیا

مهرزاد دانش، منتقد و روزنامه‌نگار با اشاره به این نکته که فیلم جنگی خوب بازتاب درستی از آدم‌های زمان خودش دارد، از فیلم کیمیا به‌عنوان اثری مربوط به سینمای اجتماعی و یک ملودرام تاثیرگذار که وضع آدم‌های آن زمان را به خوبی بازتاب می‌دهد، نام می‌برد و در ادامه اضافه می‌کند: ژانر دفاع مقدس در سینمای ما بومی شده است، اما این سینما آن‌طور که شایسته است به انعکاس همه واقعیت‌ها نپرداخته و هنوز می‌توان بسیار بهتر کار کرد.

 


آژانس شیشه‌ای و از کرخه تا راین

قهرمانان محبوب چند نسل 

محمدتقی فهیم منتقدی است که درباره سینمای دفاع مقدس زیاد نوشته و سخن گفته است. او از تاریخچه دفاع مقدس آغاز می‌کند: پس از انقلاب فیلم‌های زیادی در حوزه دفاع مقدس تولید شد. در دوره‌های مختلف متناسب با نگاه مدیران، آثاری ساخته شد که البته گاهی نیز با آرمان‌های دفاع مقدس تناسب نداشت. به‌هرحال فرازوفرودها برای هر عرصه‌ای وجود دارد و در ژانر دفاع مقدس نیز. در انتخاب بهترین‌ها هم من فیلم آژانس شیشه‌ای را انتخاب می‌کنم.

ما به دنبال این هستیم که در عین این‌که دغدغه‌های جانبازان و ارزش‌های شهیدان را در سینما بازتاب می‌دهیم، در راستای آرمان‌های انقلاب و دفاع مقدس هم قدم برداریم. چنین دستاوردی حاصل ساختار جذاب و شخصیت‌پردازی‌های درست است و فیلم حاتمی‌کیا در چنین استانداردی حرکت کرد. فیلم فرم جذابی داشت و مبتنی بر بومی‌گرایی بود. فهیم درباره باید‌ها و نبایدهای سینمای دفاع مقدس نیز می‌گوید: روایت در سینمای دفاع مقدس موضوع مهمی است. فیلم باید همراه با مضمون ارزشمند، فرازوفرودها و نقاط عطف خوبی داشته و کاراکترها را به خوبی طراحی کرده باشد تا موفق شود و من نیز بر همین اساس بود که فیلم آژانس شیشه‌ای را معرفی کردم. البته از کرخه تا راین هم فیلم خوبی است، اما من همچنان آژانس شیشه‌ای را به‌عنوان رتبه نخست معرفی می‌کنم.


لیلی با من است و هیوا

 قهرمانان محبوب چند نسل

طهماسب صلح‌جو، منتقد قدیمی سینما اما به نظر می‌رسد در بین سینماگران دفاع مقدس دلبسته طیف وسیعی از سینماگران این ژانر است. او در انتخاب‌هایش فیلم‌هایی مربوط به نگاه‌ها و نگرش‌های گوناگونی را مورد اشاره قرار داده است: فیلم‌هایی چون آژانس شیشه‌ای، لیلی با من است ساخته کمال تبریزی، از کرخه تا راین و سجاده آتش ساخته احمد مرادپور از فیلم‌هایی هستند که من آنها را انتخاب می‌کنم. نگاه سینما به مقوله جنگ و دنیایی که فیلمساز خلق می‌کند، مثل جهان دراماتیک است. مثلا وقتی ما می‌گوییم فلان فیلم چقدر شبیه اصل جنگ درآمده یعنی پیام فیلمساز به درستی منتقل شده است. طهماسب صلح‌جو چنین ادامه می‌دهد: من هیوا و سفر به چزابه مرحوم رسول ملاقلی‌پور را هم به انتخاب‌های خودم اضافه می‌کنم.

به نظر من باید به صورت ژانر به فیلم‌ها نگاه کرد. ما در دنیا فیلم جنگی داریم، نه دفاع مقدسی. مقصود من این است که این تاکید برای معرفی یک ژانر از سینما به‌عنوان ژانری صرفا موجود در ایران یک مقوله سینمایی نیست. ما نخواسته‌ایم اسم جنگ را ببریم و از واژه دفاع استفاده کرده‌ایم. اگر بناست فیلم جنگی را برای خودمان بومی‌سازی کنیم، این موضوع در اصل سینما و نوع نگاه به مقوله محقق می‌شود و نه نامگذاری. واقعیت این است که هیچ‌کس جنگ را دوست ندارد و همه از دفاع صحبت می‌کنند. ما هم رویکردمان در جنگ دفاع‌کردن بود و این رویکرد می‌تواند در تمام مظاهر هنر منعکس شود و تنها مختص به سینما نیست.

پس چرا تنها سینماست که یک نام مجزا در رابطه با این موضوع به خود می‌گیرد؟ همچنین باید به این موضوع توجه داشته باشیم که فیلم جنگی با خود جنگ تفاوت دارد. کسی از جنگ خوشش نمی‌آید، اما فیلم جنگی جذاب است. پس ما ژانر فیلم جنگی داریم. دفاع در حوزه معنا قرار می‌گیرد و به محتوای فیلم مربوط می‌شود، حال آن‌که ژانر ترکیبی از فرم و محتواست.


سفر به چزابه، ننه گیلانه و عروسی خوبان

 قهرمانان محبوب چند نسل

احمد طالبی‌نژاد در تمام دوران کاری‌اش جزو منتقدان تاثیرگذاری بوده که نقد و نظراتش سروصدای زیادی ایجاد کرده‌است. در انتخاب بهترین‌های سینمای دفاع مقدس نیز این منتقد باسابقه یکی از آن آرای بحث‌انگیزش را صادر کرده و ضمن اشاره به این‌که «دفاع مقدس، یک اصطلاح سیاسی است و درواقع ما در سینمای جهان ژانر جنگی داریم» درباره شماری از بهترین‌های این سینمای جنگی می‌گوید: در این ژانر، برخی از فیلم‌ها ارزش‌هایی داشتند که توانستند حق مطلب را ادا کنند، اما در یک نگاه کلی هنوز می‌توان فیلم خوب و متفاوت ساخت از جنگی که سه دهه است دارد داستان‌هایی از آن روایت می‌شود.

طالبی‌نژاد درباره بهترین فیلم‌های سینمای دفاع مقدس می‌گوید: سفر به چزابه، ننه گیلانه ساخته رخشان بنی‌اعتماد و محسن عبدالوهاب، از کرخه تا راین و عروسی خوبان در زمان خودشان نوآوری‌هایی داشتند و در موضوع و فرم سنت‌شکن هستند. وی همچنین با انتقاد از یک‌سری از فیلم‌های ضعیف این ژانر در این مورد می‌گوید: برخی از فیلم‌های دولتی دفاع مقدس برای دولت هم آبرومند نیستند…


مزرعه پدری و قارچ سمی

 قهرمانان محبوب چند نسل

مزرعه پدری

اکبر نبوی دیگر منتقدی است که دلبستگی عمیقی به سینمای دفاع مقدس دارد و در این‌باره نوشته‌ها و کارهای تصویری ماندگاری از او دیده‌ایم که شاخص‌ترین‌شان مجموعه برنامه‌های تلویزیونی او درباره ابراهیم حاتمی‌کیا و رسول ملاقلی‌پور است. او درباره سینمای دفاع مقدس به خبرنگار «شهروند» می‌گوید نگاه‌های گوناگون موجود در سینمای دفاع مقدس را مدنظر قرار داده و انتخاب‌هایش را بر پایه این نگاه‌ها ارایه می‌دهد: فیلم دوئل و مزرعه پدری را به خاطر نگاه حماسه‌پردازانه به دفاع مقدس و از نظر انسان‌شناسانه فیلم‌های مهاجر، پرواز در شب و هور در آتش انتخاب می‌کنم.

در سینمای اجتماعی دفاع مقدس نیز دو فیلم قارچ سمی و آژانس شیشه‌ای را انتخاب می‌کنم. در نگاه نخست به خود فیلم، محتوا و مضمون آنها امتیاز می‌دهم و در مرحله بعدی کارگردان‌ها را در نظر می‌گیرم. اکبر نبوی درباره این سینما و چشم‌انداز آینده آن نیز چنین می‌گوید: هنوز خیلی از ناگفته‌های جنگ باقی مانده است. هنوز خیلی از ناگفته‌ها مانده که از زمان جنگ به تصویر کشیده نشده‌اند و شاید تنها یک‌درصد از آن جهان انسانی که بوده است را در این سال‌ها دیده‌ایم.


هور در آتش، هیوا و نجات‌یافتگان

 قهرمانان محبوب چند نسل

شهرام جعفری‌نژاد نیز به طیف وسیعی از فیلم‌ها اشاره دارد. او در این مورد می‌گوید: از سینمای حاتمی‌کیا، مهاجر و دیده‌بان و آژانس شیشه‌ای را انتخاب می‌کنم و از رسول ملاقلی‌پور سفر به چزابه و هیوا و نجات‌یافتگان. فیلم‌های کیمیا و سرزمین خورشید و دوئل هم از میان آثار احمدرضا درویش آثار خوبی است.

فیلم هور در آتش را از عزیزالله حمیدنژاد اسم می‌برم. همه این فیلم‌ها شکل و ساختار خوبی دارند، اما حق مطلب در همه آنها ادا نشده است. وقتی به زور نام ۱۰ فیلم را آن هم از آثار دهه‌های ۶۰ و ۷۰ به‌عنوان آثار خوب دفاع مقدس اسم می‌بریم، به این معناست که مسئولان وظیفه خود را به‌درستی انجام نداده‌اند. برخی از فیلم‌هایی که توسط دولت سرمایه‌گذاری شده، امروز در انبارها خاک می‌خورد، چون خودشان هم از خروجی کارشان سربلند نیستند.

حاتمی‌کیا و بلمی به سوی ساحل

در انتخاب بهترین‌های سینمای دفاع مقدس نمی‌شود انتخاب‌های محمود گبرلو را از یاد برد. منتقدی که اگرچه سال‌هاست آهسته و پیوسته درحال فعالیت رسانه‌ای موثر است، اما بیشتر در این روزها او را به‌عنوان مجری سابق برنامه هفت می‌شناسند. اما گبرلو از آنهایی است که در عرصه این ژانر می‌شود او را صاحب‌نظر به شمار آورد. این منتقد در زمینه بهترین‌های سینمای دفاع مقدس فیلم‌های آژانس شیشه‌ای، بلمی به سوی ساحل، سفر به چزابه، کرخه تا راین و هور در آتش را مورد اشاره قرار داده و همچنین به «شهروند» می‌گوید که در این سینما کارگردان برتر ابراهیم حاتمی‌کیاست که در تمام دوران کارنامه‌اش در این سینما زیسته و فیلم ساخته است…


منبع: برترینها

انتقاد تند محسن چاوشی از تلویزیون

به گزارش سینما دیلی،چندی پیش اعلام شد که عوامل سریال «هاتف» برای تیتراژ این سریال که به کارگردانی داریوش یاری ساخته می شود و قرار است در نیمه دوم ماه محرم روی آنتن شبکه یک برود در حال مذاکره با محسن چاوشی هستند.محسن چاوشی امروز در پیامی هرگونه همکاری با تلویزیون را تکذیب کرد و یادآور شد که تا وقتی که اخلاق و منش اهالی تلویزیون تغییر نکند هیچ همکاری با این رسانه نخواهد داشت.
متن یادداشت به شرح زیر است:
«همین که اجازه بدهید این سالی دو سالی یک آلبوم ما بی‌عقده‌ خودکارهای قرمز منتشر شود و برسد دست اهلش، از شما سپاسگزارم و گرنه مرا چه به سریال و تلویزیون و… آن هم وسط این بلبشوها و سوءاستفاده‌های اسمی و رسمی… نگذارید کارد به استخوان برسد و کار به جان.ساده و صادقانه گمان بردم در این ماه عزیز رفتارها و زبان‌ها کمی ملاحظه کنند و اهل حرمت شوند که متاسفانه اشتباه می‌کردم. بگذریم؛ کوتاه سخن اینکه تا اخلاق و منش اهالی تلویزیون تغییر نکند (که بعید است تغییر) هیچ همکاری با این رسانه و رسانه‌های مشابه نخواهم داشت.
شما هم تا چیزی را از زبان خودم نشنیده‌اید باور نکنید.»


 

 


 

 


منبع: بهارنیوز

رمان برنده «بوکر» سریال می‌شود

به گزارش ایسنا، «هالیوود ریپورتر» نوشت: «مارلون جیمز» نویسنده جامائیکایی که سال ۲۰۱۵ توانست با رمان «تاریخچه هفت قتل»، جایزه ۵۰ هزار پوندی «من بوکر» را از آن خود کند، با سه نویسنده دیگر روی فیلمنامه اقتباسی این اثر کار می‌کند.«جیمز» در این رمان به مسائلی چون سیاست‌های پسااستعماری جامائیکا، جنایت‌های برنامه‌ریزی‌شده در این کشور، ترور «باب مارلی» در سال ۱۹۷۶ و فساد در بدنه دولت پرداخته است.در این پروژه که برای استودیو «آمازون» ساخته می‌شود، «جیمز» در سمت تهیه‌کننده هم ایفای نقش خواهد کرد. همچنین کارگردانی این سریال اقتباسی را «ملینا ماتسوکاس» ـ کارگردان سریال «ناامن» شبکه «اچ.بی.او» ـ برعهده دارد.
«ماتسوکاس» علاوه بر کارگردانی، از تهیه‌کنندگان این اثر نیز خواهد بود. «ژیل سولووی»، «اریک راث» و «ملکولم اسپلمن» هم «جیمز» را در نگارش فیلمنامه برگرفته از رمانش همراهی می‌کنند.

«مارلون جیمز» اولین نویسنده اهل جامائیکاست که تاکنون موفق به کسب این جایزه ادبی شده است.  «مایکل وود» رئیس هیأت داوران جایزه «من بوکر» ۲۰۱۵ درباره اثر برگزیده او گفته است: رمان «تاریخچه هفت قتل» که روایتگر داستان تلاش برای به قتل رساندن «باب مارلی» ـ خواننده سرشناس اهل جامائیکا ـ در سال ۱۹۷۶ است، کتابی فوق‌العاده، بسیار مهیج و خشن است. این رمان در واقع کتابی است که کار دشواری برای انتخاب آن نداشتیم و هیأت داوران به اتفاق آرا آن را به عنوان برنده «من بوکر» امسال برگزید.نشریه «نیویورک تایمز» نیز این رمان را شبیه به بازسازی «تارانتینو» از فیلم «روزهای سخت‌تر خواهد آمد» (محصول سال ۱۹۷۲ سینمای جامائیکا) با آهنگی از «باب مارلی» و با فیلمنامه‌ای از «الیور استون» و «ویلیام فاکنر» توصیف کرده که به اعتقاد آن‌ها، «اثری استثنایی، پررمز و راز، منحصر به فرد، جامع و بسیار پیچیده است.»«مارلون جیمز» سال گذشته در گفت‌وگویی که با مجله «مرد جهان» داشته، اظهار کرده که کتاب بعدی‌اش نسخه آفریقایی مجموعه رمان‌های «بازی تاج و تخت» خواهد بود.  اثر جدید این نویسنده سیاهپوست که «پلنگ سیاه، گرگ سرخ» نام گرفته، به گفته او، قرار است در رقابت با کارهای «جورج آر.آر مارتین» و «جی.آر.آر تالکین» روانه بازار شود.


منبع: بهارنیوز

گفت‌ و گو با «نصیر ملکی‌جو»، کارگردان تئاتر «سفید برفی و هفت کوتوله»

تئاتر ایران به سرعت در حال پوست‌اندازی است و فارغ‌التحصیلان پرتعداد دانشگاه‌ها رفته رفته راه خود را به صحنه‌ها و سالن‌های حرفه‌ای بازمی‌کنند. در این شرایط کارگردان‌های جوانی مانند نصیر ملکی‌جو به همین سرعت و با گذشت ٧ یا ٨ سال از آغاز فعالیت، خود را در زمره کارگردان‌های یک نسل قبل‌تر می‌بینند؛ اتفاقی که موجب شده این کارگردان تصمیم بگیرد نمایش «سفید‌برفی و هفت کوتوله» را بعد از گذشت حدود ۶ سال یک بار دیگر روی صحنه بیاورد تا این‌بار با نسلی تازه از هنرمندان و تماشاگران تئاتر ارتباط بگیرد. تجربه‌های گذشته ملکی‌جو حامل عناصر مضمونی و اجرایی خاصی است که بین او و بسیاری از هم‌نسلانش فاصله‌ می‌گذارد.

گرچه در گفت‌وگوی پیش رو تاکید می‌کند در مقطعی بی‌توجه به مسائل اجتماعی تنها به روایت جهان ذهنی و خیال خودش پرداخته اما همه می‌دانیم این تمام ماجرا نیست. چراکه هنرمند –یا هر انسانی- در هر سطح از تجربه بی‌تاثیر از حیات جغرافیایی، فرهنگی و اجتماعی‌اش دست به عمل نمی‌زند. نمایش‌های «نان»، «سفید برفی و هفت کوتوله»، «مسخ»، «کرگدن» و «کولا» علاوه بر بازی شیرین با خطای دید انسانی به واسطه بهره‌گیری از اشیای عظیم‌الجثه روی صحنه، تماشاگر حاضر در سالن را با مقوله‌هایی از جمله گسترش کالایی‌سازی در جوامع امروز، مشکلات اقتصادی ناشی از سیطره اندیشه بازار آزاد، حقوق کارگران و مواردی از این دست مواجه می‌کنند.

علاوه بر اینها به طور ویژه شاهد اتفاقی هستیم که در گستره‌ای وسیع‌تر به زیبایی‌شناسی حاکم بر ذهن کارگردان مرتبط است. اشیای حجیم روی صحنه، بازیگر – انسان- را کوچک‌تر از آنچه هست بازنمایی می‌کنند و به این ترتیب وضعیت همه ما – تماشاگران- را به خوبی در برابر بحران‌های گوناگون خودساخته یا طبیعی به نمایش می‌گذارند. جهان ذهنی ملکی‌جو تا حد زیادی اکسپرسیونیستی به نظر می‌رسد، چیزی شبیه به جهان آثار کافکا که قصد دارد انسان اسیر در جهان مدرن را روایت کند. گفت‌وگو با او را در ادامه می‌خوانید.

 تئاتر ما روياها را تقليل مي‌دهد

وجود عناصری که نمایش را به فانتزی نزدیک می‌کند یکی از ویژگی‌های بارز کارهایت به حساب می‌آید. می‌خواهم بدانم این ویژگی اصلا از کجا و چطور وارد جهان نمایش‌هایت شد؟

بیا اول درباره این نکته صحبت کنیم که فانتزی مورد نظر تو از چه جنس و به چه معنی است. چون واژه فانتزی در معنای وسیع‌تر یا آنچه در دیکشنری وجود دارد به این معنی که من و تو الان درباره‌اش صحبت می‌کنیم نیست. فانتزی تا حدی یعنی رویا بافی یا چیزی شبیه به این ولی ما حداقل در ایران بین خودمان از آن بار معنایی متفاوتی مراد می‌کنیم که بیشتر در جامعه هنری و تئاتری خودمان باب است.

چیزی نزدیک به آنچه شمایل کارتونی به کار می‌دهد. شاید رهایی هنرمند که بتواند جهان سوررئال خودش را روی صحنه خلق کند ولی تا اندازه‌ای در نمایش شاهد fun هم باشیم. اگر منظور از فانتزی چنین چیزی است، باید بگویم اتفاقا دقیقا درباره موردی حرف می‌زنیم که قصد ندارم باشم. وقتی من در کار مسخ آدم را به سوسک تبدیل می‌کنم یا دمپایی بزرگی روی صحنه می‌آورم و از خاک انداز استفاده می‌کنم. شاید در نگاه اول این تصور را در ذهن به وجود بیاورد که چقدر همه‌چیز کارتونی است یا به انیمیشن نزدیک می‌شود ولی پشت این ماجرا می‌توان نگاه عمیق‌تری را هم جست‌وجو کرد. با شناختی که دارم مطمئنم شما حتما به وجود چنین نگاهی قایل هستید. اینکه انسان دغدغه اصلی من بوده و هست.

انسانی که همواره دچار یک جور عذاب، تلاش، درگیری و تقلا و شاید رنج است. تلاش می‌کنم ذهنیت خودم را داشته باشم و اجازه بدهم ذهنیتم آرام آرام پیچ و تاب بخورد و بسیط‌تر شود. البته امیدوارم اینطور باشد ولی شما و مخاطب هستید که باید بگویید چقدر به آنچه در ذهن دارم نزدیک یا دور شده‌ام.

چیزی که درباره‌اش صحبت می‌کنید با عبارتی در «سفیدبرفی و هفت کوتوله» هم نمود داشت؛ «انسان کوچک مانده برای رهایی از عقده‌هایش…».

جالب اینکه من خودم به جمله‌ای در انتهای نمایش علاقه بیشتری دارم که از کارگران می‌گوید.

اتفاقا نکته‌ای که در ادامه حتما باید درباره‌اش صحبت کنیم همین است. گروه شما زمانی نمایش «نان» را روی صحنه برد که کشور در زمینه اقتصاد با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می‌کرد. گرچه نمایش «سفیدبرفی…» هم قبلا تولید شده ولی حالا با ماجراهای کارگری معنادار می‌شود.

شاید همه‌چیز به ذهنیت آن زمان من ارتباط داشت ولی خوب شد این موضوع مطرح شد که بگویم در سال‌های اخیر به مسائلی از جنس دیگر فکر می‌کنم. صحبت شما کاملا درست است و همه‌چیز به شخصیت معترض آن زمان من برمی‌گردد. در ابتدای کار به هنر و جامعه نگاه رادیکال داشتم. آدم سیاسی نیستم ولی از نگاه اعتراضی به هستی خیلی خوشم می‌آید.

ایده کوچک کردن انسان روی صحنه از همین‌جا می‌آید.

 تئاتر ما روياها را تقليل مي‌دهد
در این چند نمایش که روی صحنه آمد تلاش کردم جهان ذهنی‌ام را ارایه دهم. در جهان ذهنی من جنبه کارتونی و کاریکاتوری مسائل خیلی جریان داشت. کاریکاتور نه به معنای فانتزی که راجع ‌به آن صحبت کردیم بلکه از منظری به‌شدت سیاه و تاریک، ماجرا خیلی برایم اهمیت داشت. گرچه شاید کاراکترها ویژگی‌هایی داشته باشند که موجب خنده ما بشوند.

شاید طنزی وارد نمایش کند و به آن بخندیم ولی مقصود خنده گرفتن از تماشاگر نیست. یک جور کاراکترسازی به سبک کافکا.

دقیقا، کافکایی است. کاری که کافکا انجام می‌دهد به همین شکل است. یعنی نگاه سیاه یک فرد به این جهان را نشان می‌دهد که می‌گوید چگونه آدم در این دنیا به یک حشره بدل می‌شود. مدتی قبل کاریکاتوری دیدم در آن دو نفر پیش‌بندی بسته به یقه، مشغول نصف کردن کره زمین با چاقو و چنگال بودند. این کاریکاتور طنز دارد ولی سیاه است. در سال‌هایی که گذشت چنین نگاهی برایم در درجه نخست اهمیت قرار گرفت و تاکید می‌کنم بیشتر خودم و ذهنیتم را می‌دیدم نه الزاما جامعه و مسائلی که در آن جریان داشت. گرچه شاید به لحاظ ایدئولوژی با هم متفاوت باشیم ولی الان در تلاشم جامعه را بیشتر ببینم.

چرا اسم کار را «سفید برفی و هفت کوتوله» گذاشتید در حالی که ارجاع خاصی به داستان در نمایش وجود نداشت؟ گرچه شاید سفیدبرفی «جریان سرمایه» و هفت کوتوله «کارگرها» باشند.

به این دلیل که آن دوره خیلی به کولاژ علاقه داشتم. مثل کاری که الان محمد مساوات در نامگذاری «این یک چپق نیست» انجام داده و من خیلی به ایده‌اش حسودی می‌کنم. خیلی علاقه داشتم یک نام از جایی ربوده شود به جایی دیگر اضافه بشود. یادم می‌آید منتقدان که به دیدن سفید برفی می‌آمدند این شیطنت من اذیت‌شان می‌کرد.

حتی یکی از آنها سراغ سفید برفی را در کار می‌گرفت. دلم می‌خواست مخاطب را بازی بدهم و یک تم آشنا را به‌شدت دگرگون کنم و این دگرگونی به حدی باشد که وقتی تماشاگر به سالن می‌آید، متوجه شود این کوتوله‌ها دیگر آن کوتوله‌های آشنای قدیمی نیستند و جهان به جهان دیگری تبدیل شده است. تاکیدم روی تفاوت است و نمی‌دانم چطور از پس کار برآمده‌ام اما دلم می‌خواست در وهله نخست ذهن تماشاگر آشفته شود.

قطعا همه ما در حرفه خود میزانی از سخت‌گیری و ایده‌آل‌گرایی را دنبال می‌کنیم. شاید انتظار من این بود که نصیر ملکی‌جو در طراحی و اجرای مجسمه‌های نمایش با کیفیت بیشتری عمل کند. البته می‌دانم کار دشواری است و صرفا هزینه زیادی نیاز دارد اما می‌خواهم بدانم نظر خودت در این باره چیست؟

اینها مشکلات فنی هستند و باید در نظر بگیریم من در جامعه‌ای کار می‌کنم که به‌شدت محدودم می‌کند. حتما شما هم به این مساله قایل هستید. در این رابطه خودم نخستین فردی هستم که دچار عذاب می‌شود، چون می‌دانم قبلا چه کیفیتی در ذهنم بوده ولی در اجرا و پیاده‌سازی به دلیل کمبودهای موجود چه بلایی به سرش آمده است. تنها چیزی که قرار است از نظر روحی من را راضی کند ریتم صحنه است؛ ریتمی که مجسمه‌ها در کنار نور، بازیگران، موسیقی و عوامل دیگر آن را شکل می‌دهند.

مجسمه‌های نمایش «سفید برفی و هفت کوتوله» توسط مجسمه‌سازی ساخته شده که به جرات می‌گویم می‌توان به تکنیکش قسم خورد و من خواستم اینها همانطور خام و بدون رنگ روی صحنه باشند. شما درست می‌گویید و شاید این نکته به چشم بسیاری از تماشاگران نیاید، در مقابل من هم دلم می‌خواهد در سالنی اجرا کنم که نمایش شرایط بهتری را تجربه کند اما واقعیت‌ این است که چهار نمایش در این سالن روی صحنه می‌روند و این برای من محدودیت‌هایی به وجود می‌آورد.

فضای موجود در تئاتر ما بسیار با شکل اجرایی مورد نظر من ناآشنا است. در نظر بگیر مثلا برای نمایش «مسخ» باید یک توالت بزرگ می‌ساختیم که کار دوستانِ دکورساز نبود بلکه باید از توانایی یک مدل‌ساز استفاده می‌کردیم و این یعنی صرف هزینه سنگین مدل‌سازی و قالب و باقی قضایا. بنابراین می‌توانم به جرات بگویم هیچ‌وقت ایده‌آل من به صحنه نیامده است.

اگر امکان پیاده‌سازی ایده‌آل‌ها وجود داشته باشد چه نمایشی روی صحنه می‌برید؟

متاسفانه یا خوشبختانه ذهنم همیشه در حال پروراندن ایده‌هایی از همین جنس است. اگر امکان پیاده‌سازی ایده‌آل‌ها وجود داشته باشد قطعا به سمت اجرای چیزی شبیه به اپرا پیش خواهم رفت ولی فعلا بسیاری از ایده‌هایم را سرکوب کرده‌ام و در تلاشم متناسب با شرایط موجود حرکت کنم. شرایط امروز اینطور می‌طلبد که شما یک حرکت سبک انجام بدهید و شاید اگر نمایش بعدی‌ام که روی صحنه بیاید به این گفت‌وگو برگردید و بگویید نصیر حق داشت که آن صحبت‌ها را انجام داد. گاهی فکر می‌کنم تلاش بیش از اندازه به تخریب خود منجر می‌شود.

الان خودت را در این مرحله احساس می‌کنی؟

دقیقا؛ اما خیلی دلم می‌خواست طبق ایده‌آل‌های تئاتری‌ام پیش بروم و شاید آن زمان کارهایم امکانات زیادی می‌طلبید. به عنوان مثال در نمایش «مسخ» چیزی حدود ۵٠ میلیون تومان، آن‌هم در سال ٩٣ هزینه کار شد و اصلا هم به چشم تماشاگر نیامد. یا نمایش «کرگدن» ۶٠ تا ٧٠ میلیون تومان هزینه تولید نمایش شد.

مصاحبه را به همین دلیل با پرسشی درباره فانتزی و ورود میزانی از خیال‌پردازی به نمایش شروع کردم. چون در تئاترهایت تصاویر و لحظاتی وجود دارد که تا حد زیادی فضای بصری رئالیستی و بعضا ناتورالیستی نمایش‌های روی صحنه را مخدوش می‌کند. بحثم این است که چطور وضعیت فعلی تئاتر رویاهای هنرمند و تماشاگر را کوچک می‌کند؛ تازه اگر نگوییم رویاها را از بین می‌برد.

نکته به قدری درست است که ترجیح می‌دهم بیشتر چیزی به آن اضافه نکنم.

حالا که قرار است شاهد تغییر در روش باشیم یعنی دیگر زیبایی‌شناسی کارهای قبلی‌ حاکم نیست و به سمت و سوی متفاوتی پیش خواهید رفت؟

البته این را هم بگویم که چیزی‌هایی مثل بزرگ‌نمایی و کوچک‌نمایی شخصیت‌ها یا استفاده از مجسمه‌ در نمایش واقعا غالب کارهای من نبودند ولی از سوی تماشاگر اینطور دیده شد. بیشتر دلم می‌خواست رها باشم و به لحاظ بصری وارد رویا و فضای سوررئال بشوم تا مخاطب برای خودش جهانی بسازد؛ آن‌هم در شرایطی که می‌داند در یک بلک‌باکس نشسته، درها بسته است و راهی به بیرون ندارد. اتفاقی که مثلا در انیمیشن رخ نمی‌دهد چون امکان و انتظار تحقق هرگونه تجربه‌ای از قبل وجود دارد اما تماشاگر تئاتر انتظار دیدن چنین چیزی در سالن نمایش را ندارد. واقعیت این است که دلم می‌خواست با این بزرگ‌نمایی و کوچک‌نمایی جبر و تحقیر حاکم بر انسان را به نمایش بگذارم. نه، قرار نیست فاصله زیادی بگیرم چون یک هنرمند نمی‌تواند از جهان ذهنی‌اش خیلی فاصله بگیرد ولی خب به شکل کارهای سابق نخواهد بود.

وقتی به شکل اجرایی نمایش‌هایت فکر می‌کنم به نظرم متن‌های زیادی هستند که با این سبک جور و جذاب می‌شوند. مثلا «فاوست»، اما خودت به چه متن‌هایی علاقه‌ داری؟

 تئاتر ما روياها را تقليل مي‌دهد
همین الان به سرعت اگر بخواهم بگویم «جنایت و مکافات» یکی از رمان‌هایی است که خیلی علاقه دارم اجرا کنم. همچنین «لیرشاه» و «شوایک» از جمله نمایشنامه‌هایی هستند که به نظرم در این شیوه خیلی جذاب از کار درمی‌آیند. اما من باید به جنبه دیگری از خودم نیز اهمیت بدهم و آن بخشی است که دلش می‌خواهد جهان خودش را بنویسد و اجرا کند. ایده‌هایی مثل همین «سفید برفی و هفت کوتوله» در ذهنم وجود دارند که اگر فرصت و انگیزه پیدا کنم و آنها را روی کاغذ بیاورم برای اجرا بد نیستند.

این نمایش کوتاه شد؟

نه ولی خیلی تغییر کرد. «سفید برفی و…» در اجرا نمایش سنگینی است و بچه‌ها پشت صحنه خیلی عذاب می‌کشیدند چون زمان زیادی نیاز دارد تا همه‌چیز روی روال قرار بگیرد. روی صحنه ایده‌هایی دارد که وقتی در حالت ایده‌آل اجرا شوند همه‌چیز به شعبده نزدیک می‌شود و کار بازیگر هم بسیار سخت است چون علاوه بر بازی‌اش باید به هماهنگی با آکساسوار روی صحنه و دیگر بازیگران نیز فکر کند.

با توجه به شرایط سخت موجود چرا اجرا کردید؟

به دو دلیل، اول اینکه نمایش به زودی در آلمان روی صحنه خواهد رفت و با توجه به معانی موجود در کار فکر می‌کنم مخاطب آلمانی به ویژه گروهی از تماشاگران که فضای بعد از جنگ جهانی دوم و کمونیسم آلمان شرقی را درک کرده‌اند با نمایش ارتباط برقرار خواهند کرد.

دوم خواست مجری طرح نمایش بود که علاقه داشت حتما سفید برفی را اجرا کنیم. از طرفی حدود هفت سال از اجرای قبل ‌گذشته و حالا نسل تازه‌ای از هنرمندان و تماشاگران را شاهد هستیم و همین عامل موجب می‌شد من واقعا علاقه داشته باشم کارم را به آنها نشان بدهم. یک جور تلاش برای حفظ بقا و به وجود آوردن جایگاه برای بعضی از نمایش‌هایم حالا در دوره جدید. این کار موجب می‌شود نمایش پرداخت دوباره‌ای داشته باشد و به نوعی در زمان جاری شود. شاید به دنبال این هستم که تئاترم و کارم فراموش نشود. نمی‌دانم چقدر موفق خواهم بود چون به گفته خودت ما همیشه با ایده‌آل‌های‌مان فاصله زیادی داریم.

فکر نمی‌کنید الان زمانه طوری شده که اگر درباره وضعیت اقتصادی یا جهان در چنبره سرمایه‌داری صحبت کنیم نمایش تا حدی درگیر شعارزدگی می‌شود؟

در نمایش‌های «نان»، «سفید برفی و… » و «در اکتبر… » بیشتر از اینکه نگاه اقتصادی به ماجرا داشته باشم، نگاه جبری دیکتاتوری طبیعت را به نمایش گذاشتم. مثلا در نمایش «مسخ» همه کاراکترها به سوسک‌هایی بدل شده‌اند که مدام در حال فرار از دمپایی هستند یا نمایش «کرگدن» بیشتر یک مرثیه سرایی برای اتفاقی بود که دیگر رخ داده است.

خیلی به سمت انتقاد از اقتصاد نرفتم ولی در حقیقت زمان تولید همه این نمایش‌ها به دوران ٢٧-٢۶ سالگی‌ یک جوانی بازمی‌گردد که ایدئولوژی و دغدغه خاص خودش را داشته اما حالا مسائل متفاوتی نظرش را جلب کرده‌اند. الان دغدغه زیبایی، فرم، دیالوگ‌گویی یا حتی بعضی وقت‌ها کمدی در ذهنم وجود دارد. این روزها بیشتر دنبال پیدا کردن دوباره و کشف دوباره خودم هستم.

نمایش بعد چه خواهد بود؟

نمایشی به اسم «نوکر» را برای اجرا در تماشاخانه ایرانشهر پیشنهاد دادم که تا حد زیادی از فضای کارهای گذشته‌ام فاصله می‌گیرد. بیشتر به دیالوگ‌گویی نزدیک شده است اما تم‌های سیاسی و اعتراضی موجود در تجربه‌های قبل را شاهد خواهیم بود. یک نمایش دیگر هم هست که «بهرام افشاری» نام دارد و از اسم کار پیداست بهرام افشاری ایفای نقش در آن را برعهده خواهد داشت اما اجرایش پیش از هر چیز به پاسخ بازیگر مورد نظرم ارتباط دارد.


منبع: برترینها

سرنوشت داستان ایرانی، بعد از مرگِ بزرگان

ماهنامه تجربه – کوروش اسدی: ادبیات ایران دوران دیگری را آغاز کرده است. برای این که بفهمیم کجا هستیم و به کدام سو می رویم، برای درک بهتر خودمان و دورانی که در آن به سر می بریم، باید ببینیم چه آثاری با و چه ویژگی هایی ما و موقعیتمان را از دوره های دیگر متمایز می کند. یکی از جاهایی که می توان در بررسی وضعیت ادبی یک دوران به آن رجوع کرد نشریات ادبی است. نشریه ادبی جلوه گاهی است که گروه از نویسندگان در آن آثارشان را ارایه می کنند و توانایی های خود و امکانات ادبی را به نمایش می گذارند. هر نشریه روشن کننده گوشه ای از تلاش ها و تجربه های ادبی یک دوره است.

آثار و مباحث ادبی این سال ها ولی فضایی درخور برای بازتاب خود نداشته است. ادبیات امروز ما به ویژه در عرصه نقد، در بیشتر مواقع، به نوشتن چند خط معرفی کتاب در ستون های صفحه آخر روزنامه ها، خلاصه شده است. این رویداد، نشان دهنده نوعی نگاه به ادبیات است. نشانه ای از یک مرض و بیماری است.

مجموعه داستان یا رمانی منتشر می شود. نویسنده روزنامه مطلبی در باب این اثر می نویسد. سرتاسر نوشته، ستایش و تعریف از نویسنده و اثر اوست بدون آن که دلیلی برای ستایش ها ارائه شود. در این نوشته ها معمولا به مقدمه ای بلند بر می خوریم که پر از نکته های کلی است. سپس شرحی کلی تر از امتیازهای اثر ارائه می شود، معمولا در هیچ جای این شرح طولانی به تکه ای از کتاب استناد نمی شود، ستایش ها چنان کلی و بی در و پیکر است که برای آن نمی توان نمونه ای یافت. گاهی خواننده شک می کند که نویسنده اصلا کتاب را خوانده باشد.

 سرنوشت داستان ایرانی، بعد از مرگِ بزرگان

چنین نوشته هایی را با هیچ متر و معیاری نمی توان سنجید. نگاه نویسنده روشن نیست. فلسفه اش روشن نیست. شیوه نقد روشن نیست. ولی نکته ای که بیشتر از هر چیز به چشم می آید و چشم را می زند، استناد به مکاتب گوناگون و نام ها و نقل قول هایی از فیلسوف هاست، به عبارت دیگر دانش سترگ نویسنده است که فقط به رخ کشیده می شود و ما در آخر می بینیم که در یک ستون باریک، و به بهانه معرفی یا بررسی یک کتاب، خلاصهای از ساختار و تاویل متن های گوناگون در طول تاریخ ارائه شده است.

این یکی از ویژگی های پررنگ ادبیات دوران ماست- کلی گویی.

معمولا با مرگ نویسندگان درجه یک، خلایی در ادبیات هر مملکتی ایجاد می شود. این مسئله ما را با ویژگی دیگر ادبیات روزگارمان رو به رو می کند. خلا نویسندگان و شاعران بزرگ در ادبیات هر سرزمینی بحران ایجاد می کند. از نتایج این بحران، یکی برآمدن نویسندگان میان مایه و به هم ریختن آداب نوشتن، و دیگر سربرآوردن جریان ها، دسته ها و گروه های گوناگون ادبی است که معمولا ورد زبانشان انکار نویسندگان پیشین است.

هنگامی که به تنهایی نتوان در ادبیات غولی شد یا بود، خلاقیت های فردی یا تعدیل می شود و یا در شکلی دیگر، پشت یک جریان جمع می شود و موج های ادبی را به وجود می آورد. اگر در گذشته، همینگوی یا فاکنر در ادبیات آمریکای ک تنه تجربه می کردند و آن را در قالب دستاوردهای ادبی خود ارائه می دادند، پس از مرگشان، این تجربه ها به عهده موج های گوناگون افتاد و جریان های ادبی، طلایه دار فلان سبک و تکنیک و بینش شدند، مانند نویسندگان و شاعرانی که در آمریکا زیر نام «نسل بیت» فعالیت می کردند.

در زمانه غیبت نویسندگان بزرگ، رسیدن به سبک و سیاق های تازه و جاانداختن آن ها، دشوار است. انگار که نویسندگان پیشین تمام راه ها را رفته و هر شیوه ای را کهنه کرده اند. نویسندگان بزرگ معمولا بر پایه مشروعیت و جایگاه و محبوبیتی که کسب کرده اند، دست به کارهای تازه ای می زنند که بی درنگ در جامعه ادبی مورد توجه قرار می گیرد. این تجربه ها گاهی می گیرد، جا می افتد و بدل به سبک می شود. گاهی هم در سطح همان تجربه می ماند و فراموش می شود. همینگوی در سبک و سیاق موجز نویسی وداع با اسلحه و چندین داستان کوتاه درخشان کجا و همینگوی داستان هایی مانند جزیره طوفان زده کجا. «سبک» حاصل یک دوره طولانی نوشتن و عرق ریزی است.

هر نویسنده ای، به درستی، هم می خواهد از زیر سایه پدران بیرون بیاید و هم این که سبک شخصی خود را بسازد. رسیدن به این جایگاه اما با انکار نویسندگان بزرگ پیشین، و به هم ریختن کور کورانه زبان و آداب نوشتن، به دست نمی آید. ادبیات به مثابه حزب سیاسی، و جذب جریان ها و گروه ها شدن، نیز تنها تلفاتی بیشتر به بار خواهدآورد و بحران را عمیق تر خواهدکرد.

برای جاانداختن سبک تازه انگار حوصله ای نیست و یک گروه عجولانه به تکاپو می افتند. صبوری و نوشتن مداوم جای خود را به اظهارنظر و مصاحبه داده است. همه شتابان در پی شهرت زودهنگام هستند. از سوی دیگر، گروهی برای این که زور بیشتر پیدا کنند گرد هم جمع می شوند و چون گروه برای جمعیت شدن نیاز ب اساسنامه و تبصره و قانون دارد، بازار مانیفست نویسی گرم می شود. آرام آرام گروه یا آن جریان خاص آنقدر مهم می شود که نویسنده و شاعر، آثار خود و شخصیت ادبی اش را قربانی نام آن جریان می کند و خواسته یا ناخواسته بدل به تولیدکننده آثاری با مارک های مشخص می شود. الگوی تولید که معلوم شد، تولید انبوه نیز آغاز می شود. نویسندگان انبوه. آثار انبوه.

 سرنوشت داستان ایرانی، بعد از مرگِ بزرگان

هوشنگ گلشیری

با مرگ هوشنگ گلشیری و احمد شاملو، ناگهان ما با موجی از جریان های شعری و داستانی رو به رو شدیم که پیشتر یا زیر سایه سنگین نام گلشیری و شاملو بودند یا اگر هم جلوه ای می کردند، کم رنگ و کم تاثیر بود. با مرگ شاملو و گلشیری، ادبیات ایران وارد دوران دیگری شده است. دوران ما دوران آشفتگی و آلودگی است. هیچ چیز سر جای خودش نیست و در جای خودش معرفی نمی شود.

کسانی با چاپ یک رمان یا مجموعه داستان، مالک جایگاهی می شوند که نویسندگان بزرگ معمولا پس از سال ها تجربه در نوشتن به آن می رسند. شاید این هم از ویژگی های قرن سرعت باشد. ولی ساخته شدن و شناختن نویسندگان درجه یک زمان می خواهد. یک شبه کسی همینگوی و گلشیری نمی شود. از زمان مهم تر، زمینه و جای مناسب برای ارائه آثار است. اگر نویسنده ای در یک سرزمین به مقام بلندی می رسد، غیر از نبوغ و خلاقیت، که حاصل کار است، نیاز به زمینه ای برای حرکت دارد. اثر نوشته شده باید دیده شود، نقد شود، باید درباره آن سخن گفته شود تا قوت ها و ضعف هایش پیدا شود. این گونه است که هر نویسنده ای آرام آرام جایگاه خودش را به دست می آورد. و این جایگاهی نیست که یک شبه به دست بیاید.

برای مثال، نشریات دهه چهل، آرشیو درخشانی از نام ها و کارهای تازه دوران خود است. پیشینه تلاش ها و تجربیات بسیاری از نویسندگان تثبیت شده و مطرح ادبیات معاصر ایران را می توان در نشریات دوران ها و دهه های گذشته دید.

ولی ما در این بیست سی سال اخیر یک نشریه مستمر ادبی نداشته ایم. حجم آثاری که منتشر می شود با زمینه ای که باید در اختیار بحث و نقد این آثار قرار گیرد، نمی خواند. در این حالت، باید منتظر تلفاتی از نوع دیگر باشیم. نام روی نام، کتاب روی کتاب. خیلی از این ها حتی به چشم هم نمی آیند. حتی پخش هم نمی شوند. فقط چاپ. فقط ناشر است که این وسط ظاهرا به چیزی که باید برسد می رسد.

همه می دانیم که عرصه چاپ و پخش کتاب چه جهنمی است. در این بازار جهنمی، کتاب های چاپ شده معدودی هستند که به تیراژهای آن چنانی می رسند. برسند. هرچه تیراژ بالاتر برود باید خوشحال شویم. بحث ولی سر چیزی دیگر است. چرا هیچ جا نمی بینیم که بنویسند امتیاز فلان کتاب پرفروش در چه بوده؟ کتاب پرفروش صرف پرفروش بودن دارای ارزش است؟ آیا پرفروش به معانی بست سلر بوده یا چی؟ یعنی پس از دوران درخشان ادبیات در دهه چهل تازه رسیده ایم به جایی که باید صرف فروش رفتن کتاب ها کلاه مفتکی از سر برداریم و دست بزنیم؟ فقط برای فروش؟

تیراژ بالا خوب است. ولی سودش به جیب کی می رود؟ ناشر حق دارد در بازار برای کتابش تبلیغ کند و بسپارد تا در روزنامه بر کتاب هایش نقد مثبت بنویسند. مشکلی نیست. مشکل از جایی آغاز می شود که رپرتاژ آگهی، نقد ادبی تلقی شود. که دارد می شود. همه چیز دارد با همه چیز قاطی می شود و در این آب گل آلود عده ای نیز نان را بلدند و دارند به نرخ روز می خورند. نوش جانشان.

ادبیات بازاری در این سال ها جا باز کرده. ولی مرزبندی روشنی ندارد. مرز ادبیات بازاری را ادبیات جدی باید روشن کند. ادبیات جدی هم می تواند تیراژ بالا داشته باشد. به این شرط که نشریات جدی داشته باشیم. نشریات جدی داریم. ولی خیلی کم داریم.

 سرنوشت داستان ایرانی، بعد از مرگِ بزرگان

نشریه ادبی بخشی از حافظه ادبیات هر سرزمینی است تا فراموش نکنیم چه هستیم و در دوران خود چه می کنیم. نشریات ادبی سند فرهنگی روزگار خود هستند. خیشخانه می خواهد جلوه گاه گوش های هر چند کوچک از رویدادهای ادبی زمانه خود باشد. خانه ای است برای ادبیات ایران. چشم و چراغ این خانه، همین شعر و داستان، همین نقد و ترجمه هاست. برابر هر آشفته بازاری، دل هایی هم هست که به عشق گوهری دیگر می زند. خیشخانه می خواهد دور از بازار خودفروشی و خودفروشان بایستد. خیشخانه، خانه نویسندگانی است که عشق به ادبیات را با حساسیت و سخت گیری در هم بافته اند. خیشخانه می خواهد سرپناه خلاقیت ها و استعدادها باشد.

این ها، تا در آغا راه هستیم، ادعاست. ولی به آن باور داریم. برای شروع، کم و کاستی های فراوانی به چشم خواهدآمد. ولی تلاشمان بر این است که به مرور، حرفه ای تر و حرفه ای تر شویم. از همه نقدها و داوری ها استقبال می کنیم. درباره ادبیات دوره خود داوری خواهیم کرد، و خود داوری خواهیم شد. این قاعده بازی است!

خوب می دانیم که این دوران و این جایی که در آن زندگی می کنیم، هیچ ویژگی که نداشته باشد این حالت ناگهانی بودنش، غوغاست. ناگهانی بودن در هر کارمان پیداست. و در هر ناگهانی، نشانی از زیر بته بودن هست. پرسش هر ناگهانی، پیش از این کجا بودند، است. ناگهان سر و کله چیزی یا کسی پیدا می شود با مُهری از ناپایداری به پیشانی. چون هر ناگهانی، می تواند لحظه ای دیگر نباشد. همانگونه که ناگهان پیدا شده ناگهان هم می رود.
خیشخانه، پیش از این ها هم بوده است. گیرم که رد گردش ایام گمی گم بوده، گاهی گور و گاه هم پیدا. اما همیشه در دوران پیدایی، خیشخانه خانه ای است درخشان از  برق چشم هایی که می توانند در زیبایی یک سطر، قرنی به شیدایی نفس بزنند.»

* سال ها پیش کوروش اسدی و دوستانش مجله ای اینترنتی تدارک دیده بودند که این مقاله برای آن نوشته شده بود.


منبع: برترینها

فیلم‎هایی که در گروه هنروتجربه اکران می‎شوند (+جدول نمایش)

گروه هنر و تجربه در دوره جدید اکران خود (تا ۳۰ مهر ۱۳۹۶) فرصت تماشای بیش از ۳۰ فیلم سینمایی، مستند و کوتاه را برای علاقه مندان این نوع سینما فراهم کرده است.

عصرایران – گروه سینمایی هنر و تجربه در حال حاضر نمایش عمومی بیش از ۳۰ فیلم سینمایی، مستند و کوتاه را در برنامه خود دارد.

در دوره‎ی جدید اکران آثار این گروه سینمایی (تا ۳۰ مهر ۱۳۹۶)، فیلم‎هایی چون لیلا، تمارض، خواب ابراهیم، کایه دو فیلم، ویولونیست، خانه، یک قناری یک کلاغ، بزک رزک، مانکن های قلعه حسن خان، پریناز، کوه، اگزما، زمانی دیگر، شاعران زمین، پرسه در حوالی من، ماندوو، آلماگل، والدراما، قهرمان آخر،  مفت آباد و…به نمایش در می آیند.

طبق تعریف مطرح شده، گروه هنروتجربه، تلاشی برای نمایش آن دسته از فیلم‌های باارزشی در میان فیلم‌های غیرتجاری است که اکران‌شان می‌تواند جایگاه شایسته و درخور سازندگان آن‌ها را در جامعه سینمایی روشن کند و به ارتقای دانش سینمایی تماشاگران و ارتقای کیفیت هنری سینمای ایران کمک کند.

در این طرح «فیلم هنری» به اثری سینمایی – در هر قالب زمانی کوتاه و بلند و داستانی و مستند و انیمیشن و… – گفته می‌شود که فرم و محتوای آن تمایلات و حساسیت‌ها و کنجکاوی‌های زیبایی‌شناسانه تماشاگران را برانگیزد و ذوق و سلیقه بصری آنان را ارتقا دهد. «فیلم تجربی» نیز به فیلمی اطلاق می‌شود که شیوه‌های تازه‌ای در بیان و روایت سینمایی در آن تجربه شده باشد که سینمای تجاری و عامه‌پسند به سوی آن نمی‌رود. البته برخی از فیلم‌های متفاوت و برتر سینمای بدنه هم که حاوی جنبه‌های هنری و تجربی هستند و به دلیلی امکان این را دارند که جایی در اکران سینمای بدنه پیدا کنند، می‌توانند در چارچوب این طرح نیز به نمایش درآیند.

برای آگاهی از برنامه نمایش فیلم های گروه هنر و تجربه و دریافت دفترچه کلی معرفی آثار و اکران فیلم های این گروه تا ۳۰ مهر ۱۳۹۶ کلیک کنید.

آثار این گروه سینمایی هم اکنون در سینماهایی چون فرهنگ، خانه هنرمندان، کوروش، چارسو و موزه سینما در تهران و در شهرهای دیگر کشور مانند هویزه مشهد، گلستان شیراز، پرشین کرج، هنر و تجربه بابل، سوره اصفهان، پارس کرمان، و…اکران می شود.


منبع: عصرایران

سفر ۱۰۰ گردشگر اسپانیایی برای حضور در آیین عزاداری

سال گذشته در دهه نخست محرم، ۶۸۲ گردشگر از ۲۸ کشور در برنامه‌های آیینی و مذهبی یزد شرکت داشتند .

نایب رییس کمیته گردشگری مذهبی ـ معنوی یزد از سفر یکصد گردشگر اسپانیایی به انگیزه حضور در مراسم‌ آیینی و مذهبی عزاداری امام‌حسین (ع) خبر داد و گفت: پیش‌بینی می‌شود امسال همزمان با اجرای آیین عاشورا و تاسوعا، شهر یزد میزبان بیش از یک‌هزار گردشگر خارجی باشد.

محمدمهدی رجایی‌فرد به ایسنا گفت: سال گذشته در دهه نخست محرم، ۶۸۲ گردشگر از ۲۸ کشور در برنامه‌های آیینی و مذهبی یزد شرکت داشتند که با توجه به تقارن ماه محرم و فصل سفر گردشگران خارجی به ایران، پیش‌بینی می‌شود جمعیت این گردشگران امسال بیش از ۳۰ درصد رشد داشته باشد.

او درباره سفر گروه بزرگی از گردشگران اسپانیایی و ایتالیایی به ایران که صرفا با هدف شرکت در مراسم مذهبی عاشورا و تاسوعا انجام می‌شود، گفت: آن‌ها به شهرهای دیگری جز یزد هم سفر خواهند کرد، اما اصلی‌ترین دغدغه‌شان حضور در مراسم‌ آیینی و مذهبی محرم است که در این شهر برگزار می‌شود، در واقع تبلیغات گردشگرانی که سال پیش در این مراسم حضور داشتند، آن‌ها را ترغیب کرده که این سفر را با انگیزه دیدن مراسم عزاداری امام حسین (ع) انجام دهند.

در دهه نخست محرم سال گذشته، ۶۸۲ گردشگر از ۲۸ کشور در برنامه‌های آیینی و مذهبی یزد حضور یافتند که پیش‌بینی می‌شود این جمعیت امسال بیش از ۳۰ درصد رشد داشته باشد

وی سپس به برنامه‌ریزی تورهای محرم که از سوی کمیته گردشگری مذهبی و معنوی یزد صورت گرفته است، اشاره کرد و افزود: از پنجم تا سیزدهم ماه محرم، هر روز به مقصد یکی از حسینیه‌ها و تکیه‌های معروف یزد، تورهای رایگانی برگزار می‌شود که علاوه بر این، ترتیب اجرای روضه‌ای به زبان انگلیسی در حسینیه «پیر و برج» داده شده است.

او با بیان این‌که جامعه هدف در تورهای محرم، گردشگران خارجی است، افرود: در گردشگری معنوی معمولا سعی می‌شود اشخاص با آیین و دین دیگری آشنا شوند، برای همین فعلا جامعه‌ی هدف در این برنامه‌ریزی، گردشگران خارجی است. البته ما از اجرای این برنامه دو هدف مقابله با اسلام‌هراسی و ایران‌هراسی را نیز دنبال می‌کنیم و قصد داریم در جریان این مراسم‌ها، گردشگران را نسبت به دیدگاه اسلام و تفاوت آن با تفکرات داعش و افراطی‌ها آگاه و آشنا کنیم.

رجایی‌فرد، تبلور فرهنگ غنی ایران در نزد گردشگران خارجی را از دیگر اهداف این برنامه‌ریزی‌ها و سامان‌دهی تورهای گردشگران خارجی که همزمان با محرم به ایران سفر می‌کنند، برشمرد و گفت: در یزد، همه ادیان در مراسم آیینی و مذهبی عاشورا و تاسوعا شرکت می‌کنند، ما زرتشتیانی را داریم که نذری می‌دهند و برای امام حسین (ع) نخل بلند می‌کنند. قصد ما نشان دادن چنین پدیده‌هایی است.

نائب رییس کمیته گردشگری مذهبی ـ معنوی یزد ادامه داد: ‌در این تورها که برای ۹ روز ترتیب داده شده، تعدادی از روحانی‌های جامعه‌المصطفی که به زبان‌های غیرفارسی تسلط دارند، در کنار متولیان حسینیه‌ها و تکایای یزد، کمیته گردشگری مذهبی ـ معنوی و همچنین گردشگران خارجی را همراهی می‌کنند. سال گذشته نیز ۱۴ برنامه در ۱۰ حسینیه با همراهی ۳۰ راهنمای گردشگری و روحانی‌هایی که به زبان‌های انگلیسی، لاتین و چینی تسلط داشتند، برای گردشگران خارجی اجرا شد. حسینیه‌های یزد امسال نیز همکاری خیلی خوبی با این برنامه دارند و بهترین مکان تکایا و حسینیه‌ها را در اختیار گردشگران خارجی قرار داده‌اند.

رجایی‌فرد با بیان این‌که بنر و پوستر این تورها در تمام هتل‌های شهر توزیع شده تا در دسترس گروه‌ها و گردشگران باشد، افزود:‌ سال گذشته از گردشگرانی که در این تورها شرکت داشتند، نظرسنجی شد و انتقادها و پیشنهادهایی مطرح شده بود که اعمال شده تا این مراسم‌ها شکل بهتری پیدا کند و اهداف مورد نظر درست‌تر منتقل شود.


منبع: عصرایران

نمایشی که گیشه یک و نیم میلیاردی را تجربه کرد/ مخاطبی به دنبال کیفیت و خلاقیت

اجرای نمایش «ماتریوشکا» با کارگردانی و بازی پارسا پیروزفر با استقبال مخاطبان همراه شده است.

عصرایران – این روزها نمایش «ماتریوشکا» با طراحی، کارگردانی و بازیگری پارسا پیروزفر در سالن استاد ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه است. این نمایش تا ششم مهرماه ساعت ۱۸ در این تماشاخانه روی صحنه می رود.

اما نکته‎ی مورد توجهی که پیرامون این نمایش می توان به آن اشاره کرد، استقبال فراوان مخاطبان علاقه مند به تئاتر از آن در یک سال اخیر است. این نمایش در چند نوبت در شهریور و مهر سال ۹۵ و همچنین آذر، دی و بهمن ۹۵ در تهران روی صحنه رفت. همچنین استقبال از این نمایش باعث شد تا پارسا پیروزفر «ماتریوشکا» را مرداد، شهریور و مهر امسال نیز در تهران روی صحنه برد که باز هم با استقبال بی نظیر مخاطبان همراه شد و همچنان ادامه دارد.

در این اثر که براساس هشت داستان کوتاه از انتون چخوف، طراحی شده است، پیروزفر به تنهایی ایفاگر نقش تمام شخصیت های آن است. این تئاتر که در اجراهای پیشین خود در لس آنجلس، سن دیگو، برکلى، تورنتو، ونکوور و مونترآل مورد استقبال عموم قرار گرفته، مشتمل بر هشت اپیزود است.

روزنامه شرق نیز در خبری که پیش از این منتشر کرد، می نویسد: «تئاتر ماتریوشکا با نویسندگی، کارگردانی و بازی تک ‌نفره پارسا پیروزفر، در ۲۰۰ اجرای خود در تهران از سال گذشته تاکنون، توانسته با اقلیت افراد دخیل در اجرا، اکثریت مخاطب را رقم بزند؛ هفت‌نفر توانستند ۴٧ ‌هزار نفر تماشاگر را در سالن‌های ناظرزاده‌کرمانی تماشاخانه ایرانشهر و تماشاخانه پالیز میزبانی کنند و به فروش یک ‌و نیم ‌میلیارد تومانی دست یابند.»

این مساله در حالی مطرح می شود که این نمایش تنها با یک بازیگر روی صحنه رفته است و این در نگاه اول ممکن است برای تماشاگری که قرار است یک نمایش ۱۲۰ دقیقه ای را برای تماشا انتخاب کند خسته کننده به نظر رسد؛ اما بازی خوب و حساب شده پیروزفر در نقش های متعدد و طراحی منحصربفرد باعث شده این نمایش اثر جذابی برای مخاطبان علاقه مند به تئاتر باشد.

احمد طالبی نژاد، منتقد مطرح سینما و تئاتر در مورد این نمایش می نویسد: «یک تجربه حیرت‌آور نمایشی؛ تلفیقی از هشت داستان کوتاه آنتوان چخوف که به وسیله خود پیروزفر  به متنی اپیزودیک اما به‌هم‌پیوسته و تودرتو تبدیل شده، درست مثل عروسک‌های روسی که از چوب درخت زیر فون ساخته می‌شوند و در دل هم قرار می‌گیرند. این نمایش می‌توانست شبیه یک جلسه نزدیک به دوساعته نمایش‌نامه‌خوانی باشد که این روز‌ها رواج گسترده‌ای پیدا کرده به‌ هزار و یک دلیل که جای بحثش اینجا نیست. اما کارگردانی خلاقانه پیروزفر هم در ایجاد میزانسن‌های گویا و در عین حال ساده و هم استفاده نمادین از دکور و ابزار صحنه، آن را به نمایشی پر تحرک و تصویری بدل کرده است. بی‌شک بازی درخشان و دشوار او در ۴٠  نقش کاملا متفاوت است. تغییر صدا، لحن، فیگور و حرکت‌های فیزیکی در کسری از ثانیه، تحسین تماشاگر را برای این همه استعداد و خلاقیت برمی‌انگیزد.»

نقدهای مثبتی که این روزها از منتقدان تئاتر و علاقه مندان در مورد نمایش «ماتریوشکا» خوانده و شنیده می شود این نکته را یادآوری می کند که مخاطبان علاقه مند و پیگیر هنر در ایران همچنان کیفیت را به عنوان ملاک اول برای انتخاب یک نمایش لحاظ می کنند و بر خلاف آنکه در نظر اول یک نمایش تک نفره جذابیت هایی برای بیش از ۱۰۰ دقیقه پیگیری ندارد اما این نمایش با فروشی یک و نیم میلیاردی در گیشه به همگان ثابت کرد که مخاطب به دنبال کیفیت و احترام است.

در ماه های اخیر تئاتر در ایران روزهای پر رونقی را سپری کرده است و هر شب در تهران تماشاخانه های متعدد میزبان نمایش هایی هستند که مخاطبان آنها را برای تماشا انتخاب می کنند. شاید بتوان گفت سال ۹۶ را می توان سال رونق تئاتر و فعالیت اهالی نمایش در تماشاخانه ها دانست هر چند این هنر فاخر و مظلوم نیازمند حمایت همه جانبه و مستمر است و اینگونه است که هنرمندی مانند هادی مرزبان می گوید: «تصمیم‌گیران و سیاست‌گذاران ما باید قبول کنند که فرهنگ هر کشوری را با گیشه تئاتر آن می‌سنجند».


منبع: عصرایران

محسن چاوشی: مرا چه به سریال و تلویزیون…

محسن چاوشی همکاری اش با تلویزیون در قالب خوانندگی تیتراژ یک سریال را تکذیب کرد.

چندی پیش اعلام شد که عوامل سریال «هاتف» برای تیتراژ این سریال که به کارگردانی داریوش یاری ساخته می شود و قرار است در نیمه دوم ماه محرم روی آنتن شبکه یک برود در حال مذاکره با محسن چاوشی هستند.

به گزارش مهر، محسن چاوشی در پیامی هرگونه همکاری با تلویزیون را تکذیب کرد و یادآور شد که تا وقتی که اخلاق و منش اهالی تلویزیون تغییر نکند هیچ همکاری با این رسانه نخواهد داشت.

متن یادداشت به شرح زیر است:

«همین که اجازه بدهید این سالی دو سالی یک آلبوم ما بی‌عقده‌ خودکارهای قرمز منتشر شود و برسد دست اهلش، از شما سپاسگزارم و گرنه مرا چه به سریال و تلویزیون و… آن هم وسط این بلبشوها و سوءاستفاده‌های اسمی و رسمی… نگذارید کارد به استخوان برسد و کار به جان.

ساده و صادقانه گمان بردم در این ماه عزیز رفتارها و زبان‌ها کمی ملاحظه کنند و اهل حرمت شوند که متاسفانه اشتباه می‌کردم. بگذریم؛ کوتاه سخن اینکه تا اخلاق و منش اهالی تلویزیون تغییر نکند (که بعید است تغییر) هیچ همکاری با این رسانه و رسانه‌های مشابه نخواهم داشت.

شما هم تا چیزی را از زبان خودم نشنیده‌اید باور نکنید.»


منبع: عصرایران

چوب حراج به یادگاری‌های «جیمز باند»

به گزارش ایسنا به نقل از بی‌بی‌سی، اسلحه مورد استفاده در فیلم «کازینو رویال» (۲۰۰۶) از مجموعه «جیمز باند» توسط «دنیل کریگ» به همراه یک کلاکت مورد استفاده در این فیلم ۴۳۰۰ پوند فروخته شد که سه برابر بیشتر از ارزیابی نخستین قیمت آن بود.صندلی «راجر مور» که وی در اتاق شخصی‌اش در استودیو «پاینوود» مورد استفاده قرار می‌داده و امضای تعدادی از همکاران او روی آن حک شده نیز در این حراجی به قیمت ۲۳۰۰ پوند به فروش رفت. «راجر مور» با ۷ بازی در نقش «جیمز باند» بین سال‌های ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۵ رکورددار بازی در نقش مامور ۲۰۰۷ است.


                     
                               
















آخرین فیلمی که مجموعه «جیمز باند» در سینماهای جهان اکران شده «اسپکتر» یا «شبح» بیست‌وچهارمین فیلم از این مجموعه در سال ۲۰۱۵ و به کارگرانی «سام مندس» بود که به فروش جهانی بیش از ۸۷۲ میلیون دلار در  سینماها دست یافت.اما «سقوط آسمانی» به کارگردانی «مندس» و با حضور «کریگ» و «خاویر باردم» در نقش منفی در سال ۲۰۱۲ با فروش یک میلیارد و ۱۰۰ هزار دلار در سطح جهان به پرفروش‌ترین فیلم در این مجموعه بدل شد و همچنین اولین فیلم انگلیسی بود که در این کشور به فروشی بیش از ۱۰۰ میلیون پوند رسید.
سری فیلم‌های «جیمز باند» با فروشی جهانی بیش از پنج میلیارد دلار در جایگاه دوم پرفروش‌ترین سری فیلم‌های ادامه‌دار بعد از مجموعه «هری پاتر» قرار دارد.


منبع: بهارنیوز

بازگشت «جناب‌خان» فایده‌ای دارد؟

به گزارش ایسنا، عروسک «جناب‌ خان» به خاطر اختلاف میان صاحب اثر و تهیه‌کننده از برنامه «خندوانه» کنار گذاشته شد و سر از تبلیغات اتوبوس‌های شهری درآورد اما به گفته رامبد جوان در تمام این مدت آغوش «خندوانه» برای بازگشت او باز بود.رامبد جوان چند شب گذشته با حضور در برنامه «سی‌وپنج» فریدون جیرانی گفته بود: «ما هیچگاه دوست نداشتیم که جناب‌ خان از «خندوانه» برود و تلاشمان را هم کردیم که نرود. بدیهی است که دلم می‌خواست جناب‌ خان همیشه بماند، اما نشد. در این ماجرا کمی لجبازی و کمی محاسبات غلط دخیل بود. به هر حال آغوش من همیشه برای جناب خان باز است و بارها مذاکراتی در این خصوص صورت گرفته و هنوز امیدواریم که موافقت صورت بگیرد و امیدواریم در فصل جدید خندوانه جناب خان حضور داشته باشد.»

اما پس از استقبال رامبد جوان از حضور جناب خان در خندوانه، سالارزهی، صاحب امتیاز عروسک هم ابراز امیدواری کرده است که این مذاکره به سمت تفاهم و یکدلی حرکت کند و شاهد نتیجه خوبی باشیم.
اما در شرایطی که به نظر می‌رسد شاید «جناب‌خان» روزنه امیدی برای بازگشت «خندوانه» به روزهای اوج خود باشد، این احتمال نیز داده می‌شود بعد از حواشی ایجاد شده، این عروسک دیگر نتواند آن محبوبیت سابق را به دست آورد.
عادل بزدوده که ساخت عروسک‌های بسیار در مجموعه‌هایی چون «قصه‌های تابه‌تا»، «شهر موش‌ها»، «خونه مادر بزرگه»، «الو الو من جوجوام» و «گلنار» را در کارنامه‌اش دارد، به تازگی با حضور در یک برنامه تلویزیونی درباره سرنوشت عروسک «جناب‌خان» گفته است: اگر «جناب‌خان» در سری پنجم این برنامه برگردد هم فایده‌ای ندارد. دیگر ماجرا رسانه‌ای شده است و حتی من که ربطی به ماجرا ندارم، اظهار نظر کرده‌ام.
او ادامه داد: من همیشه راحت حرف می‌زنم چون می‌خواهم مسائل حل شود. کار غلط را نباید با غلط جواب داد. تلویزیون محل عرض اندام ما است و اگر بخواهیم برای تلویزیون شاخ و شانه بکشیم، تلویزیون شاخمان را می‌شکند. اگر برنامه رامبد نبود، «جناب خان»، «جناب خان» نمی‌شد و اگر منِ نوعی بخواهم بگویم عروسکی که با کل متریال و طراحی‌اش ۲ میلیون قیمت دارد، ایکس میلیارد می‌ارزد، خیلی بد است، تلویزیون کارش در مقابل این زیاده‌خواهی خوب بوده است. متاسف می‌شوم که عروسک را به کِرِم می‌فروشند و عکسش را روی اتوبوس‌ها می‌زنند. اینگونه آن عروسک شهید می‌شود؛ البته تبلیغ عیبی ندارد اما نه اینگونه.بزدوده یادآور شد: هرکسی فکر کند که می‌تواند یک برنامه تلویزیونی را زمین بزند، در اشتباه محض است. فکر و اندیشه و خلاقیت آنقدر در تلویزیون زیاد است که سریع جایگزین می‌شود.به گزارش ایسنا، «خندوانه» هفته گذشته از آنتن شبکه نسیم خداحافظی کرد و تاکنون خبری رسمی درباره‌ی زمان پخش فصل جدید این برنامه اعلام نشده است.


منبع: بهارنیوز

تعطیلی پنج‌روزه سینماها

 غلامرضا فرجی به ایسنا گفت: همزمان با فرارسیدن روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی، تمام سینماهای سراسر کشور از ساعت ۱۷ جمعه هفتم مهرماه تعطیل می‌شوند و روز چهارشنبه ۱۲ مهر فعالیت خود را از سر می‌گیرند.
او افزود: درباره روز دوشنبه‌ هفته آینده هم چون در میان روزهای تعطیلی سینماها قرار می‌گیرد  براساس آماری‌ که از سینماها گرفته شده،  هیچ‌کدام از آن‌ها در این روز باز نخواهند بود.


منبع: بهارنیوز

شرکت ۳۵۰۰ اثر در جشنواره مسیر عشق

قائم مقام دبیر نخستین جشنواره بین المللی فیلم و عکس مسیر عشق از شرکت حدود ۳۵۰۰ اثر در بخش های مختلف این رویداد سینمایی خبر داد.

سعید الهی با اعلام این خبر چشم انداز آماری آثار دریافتی جشنواره مسیر عشق را به این ترتیب عنوان کرد: در بخش فیلمنامه(ملی)، ۷۲ طرح فیلمنامه بلند، ۹۱ فیلمنامه کوتاه داستانی، ۱۷سکانس عشق، ۲۸ اثر جایزه شهید حججی و در مجموع ۲۰۸ اثر در بخش فیلمنامه به دبیرخانه ارسال شده است. همچنین، در بخش عکس(ملی)، عکس حرفه ای از ۱۳۴ عکاس ۵۹۶ عکس و عکس مردمی از ۲۵۰ عکاس ۱۴۳۷عکس و در مجموع از ۳۸۴ عکاس تعداد ۲۰۳۳ عکس به دبیرخانه جشنواره رسیده است.

به گزارش ستاد اطلاع رسانی نخستین جشنواره بین‌المللی فیلم و عکس «مسیر عشق»، در بخش فیلم و سریال(ملی)، بخش سینمایی۲۱ فیلم، سینمایی ویدئویی ۳۲ فیلم، کوتاه داستانی ۴۸فیلم، سریال ۱۰ مجموعه، ۲۹ مستند بلند، ۲۲۹ مستند کوتاه، ۵۷ نماهنگ، ۳۸ پویانمایی و مجموعا در این بخش تعداد ۴۶۴ اثر در بخش های مختلف شرکت کرده اند.

همچنین در بخش بین الملل، فیلم داستانی کوتاه و سینمایی ۳۵۴ اثر، مستند (کوتاه، نیمه بلند و بلند) ۱۸۰ اثر، پویانمایی ۸۸ اثر، نماهنگ ۱۰۳ اثر، فیلمنامه ۴۴ اثر و عکس ۸۰ عنوان و مجموعا در بخش بین الملل تعداد  ۷۷۷ اثر از ۸۳ کشور متقاضی شرکت در جشنواره هستند.

وی ضمن اعلام آمار آثار رسیده گفت: در حال حاضر کارشناسان ستاد برگزاری جشنواره در حال انتخاب آثار مرتبط با موضوعات جشنواره هستند و طی روزهای آینده اسامی آثار راه یافته به بخش رقابتی نیز جهت ارزیابی داوران اعلام خواهد شد.

الهی با اشاره به اینکه با وجود ارسال تعداد قابل قبولی اثر در بخش فیلم، فیلمنامه و عکس به جشنواره، خلاء تامل برانگیز انواع تولیدات تصویری و مکتوب با موضوع معرفی راهپیمایی اربعین حسینی و فرهنگ عاشورایی در ایران و سایر کشورهای دنیا و به تعبیری جهان تشیع کاملا احساس می شود تصریح کرد: ورود هنرمندان و دستگاه های فرهنگی کشور به برنامه ریزی و حمایت جدی تر از آنان در این زمینه یک ضرورت اجتناب ناپذیر است.

وی ادامه داد: ستاد جشنواره مسیر عشق تمامی تلاش کرد تا با استفاده از تمامی رسانه ها و ابزارهای اطلاع رسانی در حوزه های دیداری، شنیداری، مکتوب، مجازی، محیطی؛ و حتی، از طریق ارتباطات و مکاتبات بین سازمانی با هنرمندان و مراکز سینمایی و تلویزیونی کشور اعم از دفاتر فیلمسازی بخش خصوصی و دولتی مانند مراکز سیما در دو سطح داخلی و برون‌مرزی و استانها، دفاتر انجمن سینمای جوان، حوزه هنری و ادارات کل فرهنگ و ارشاد اسلامی تمامی نقاط کشور نسبت به گردآوری و تجمیع آثار اقدام نماید.

به گفته وی، با وجود زمان بسیار محدود تا برگزاری جشنواره، تعامل و ارتباط گیری با سازمانهای فرهنگی مرتبط با خارج کشور همچون سازمان فرهنگ و ارتباطات و رایزنی های فرهنگی ایران در اقصی نقاط دنیا، شبکه های تلویزیونی و مراکز فرهنگی و سینمایی کشورهای منطقه، اتحادیه رایو و تلویزیون های کشورهای اسلامی، محافل و مجامع غیردولتی مورد تاکید و توجه جدی قرار گرفت.
قائم مقام دبیر جشنواره بین المللی مسیر عشق خاطرنشان ساخت: با وجود ارسال این تعداد اثر در بخش فیلم، فیلمنامه و عکس به جشنواره مسیر عشق، لیکن خلا تامل برانگیز انواع تولیدات تصویری و مکتوب با موضوع معرفی راهپیمایی اربعین حسینی و فرهنگ عاشورایی در ایران و سایر کشورهای دنیا و به تعبیری جهان تشیع کاملا احساس شده است.

علاقمندان جهت کسب اطلاعات بیشتر از جشنواره می‌توانند به سایت جشنواره به نشانی www.Masireeshgh.com مراجعه نمایند.

نخستین جشنواره بین المللی فیلم و عکس مسیر عشق که از اول تا پنجم آبان امسال در دو شهر مشهد مقدس و کربلای معلی برگزار می شود.


منبع: عصرایران

آخرین وضعیت تولیدات سینمای ایران تا پایان شهریور

۱۴۷ فیلم سینمایی مراحل مختلف تولید را سپری می‌کنند و از این میان ۳۴ عنوان، کارگردان اولی محسوب می‌شوند.

 ۱۴۷ فیلم سینمایی مراحل مختلف تولید را سپری می‌کنند.

به گزارش باشگاه خبرنگاران به نقل از روابط عمومی بنیاد سینمایی فارابی؛ از این میان ۱۵ فیلم آماده نمایش، ۱۰ اثر در مرحله صداگذاری، ۱۹ فیلم در مرحله تدوین و ۱۵ اثر نیز در مرحله فیلمبرداری قرار دارند. ۸۸ پروژه نیز در مرحله پیش تولید قرار دارند که ۱۰ فیلم از این میان بیش از ۸ درصد مراحل پیش تولید را طی کرده‌اند و باقی پروژه‌ها در مراحل ابتدایی پیش تولید هستند.

در این پروژه‌ها آثاری با مضامین مختلف از جمله دفاع مقدس، پایداری، دینی، کودک و نوجوان، تاریخی، کمدی، حادثه‌ای، اجتماعی و خانوادگی به چشم می‌خورد.

بر همین اساس، فیلم‌های «توچال» به کارگردانی محمد آهنگرانی و تهیه‌کنندگی سیدمحسن جاهد، «بادسوار» به کارگردانی و تهیه کنندگی حجت‌الله سیفی، «فیلشاه» (پویانمایی) به کارگردانی هادی محمدی طبقی و تهیه کنندگی حامد جعفری، «راز پروانه‌ها» به کارگردانی و تهیه کنندگی علی تنهایی، «پل سفید» به کارگردانی و تهیه‌کنندگی علی قوی‌تن، «نسترن‌های وحشی» به کارگردانی و تهیه‌کنندگی رهبر قنبری، «من دیوانه نیستم» به کارگردانی علیرضا امینی و تهیه کنندگی مرتضی شایسته، «همه چی عادیه» به کارگردانی و تهیه کنندگی محسن دامادی، «دایان» به کارگردانی بهروز نورانی‌پور و تهیه کنندگی محمد حمزه‌زاده، «پشت ابرها» به کارگردانی و تهیه‌کنندگی مجید مجیدی، «جوراب‌شو» به کارگردانی علیرضا محمودزاده و تهیه کنندگی داریوش بابائیان، «آینه بغل» به کارگردانی منوچهر هادی و تهیه‌کنندگی منصور سهراب‌پور و امیر پروین حسینی، «خیابان دیوار» به کارگردانی بهمن کامیار و تهیه کنندگی مصطفی کیایی، «اسکی باز» به کارگردانی فریدون جیرانی و تهیه کنندگی محمد احمدی آماده نمایش هستند.

فیلم‌های «طلاقم بده به خاطر گربه‌ها» به کارگردانی و تهیه کنندگی محمدعلی سجادی، «مغزهای کوچک زنگ زده» به کارگردانی هومن سیدی و تهیه‌کنندگی سعید سعدی، «ما خیلی باحالیم» به کارگردانی بهمن گودرزی و تهیه‌کنندگی رویا شریف، «دل دیوانه» به کارگردانی و تهیه‌کنندگی بهمن فرمان‌آرا، «اولین امضا برای رعنا» به کارگردانی و تهیه کنندگی علی ژکان، «کار کثیف» به کارگردانی و تهیه کنندگی خسرو معصومی، «گرگ بازی» به کارگردانی عباس نظام دوست و تهیه کنندگی محمدعلی نجفی، «آستیگمات» به کارگردانی و تهیه‌کنندگی سیدمجید رضا مصطفوی، «یواشکی» به کارگردانی و تهیه‌کنندگی رضا درمیشیان، «هت تریک» به کارگردانی رامتین لوافی‌پور و تهیه کنندگی مجید مطلبی نیز در مرحله صداگذاری قرار دارند.

فیلم‌های «بمب» به کارگردانی پیمان معادی و تهیه کنندگی مانی حقیقی، «کامیون» به کارگردانی و تهیه کنندگی کامبوزیا پرتوی، «سرو زیر آب» به کارگردانی محمدعلی باشه آهنگر و تهیه‌کنندگی حامد حسینی، «شکستن همزمان بیست استخوان» به کارگردانی جمشید محمودی و تهیه کنندگی نوید محمودی، «شعله‌ور» به کارگردانی حمید نعمت‌الله و تهیه‌کنندگی محمدرضا شفیعی، «فصل شکار» به کارگردانی داریوش یاری و تهیه کنندگی علیرضا ابوالقاسمی، «آتش و قداره» به کارگردانی و تهیه کنندگی محمد عرب، «خاله قورباغه» به کارگردانی مسعود کرامتی و تهیه کنندگی فرشته طائرپور، «دارکوب» به کارگردانی بهروز شعیبی و تهیه کنندگی سیدمحمود رضوی، «ماهور» به کارگردانی حمید زرگرنژاد و تهیه کنندگی علیرضا جلالی، «هزار پا» به کارگردانی ابوالحسن داودی و تهیه کنندگی محمدرضا رخشان، «عرق سرد» به کارگردانی سهیل بیرقی و تهیه‌کنندگی مهدی داوری، «جاده قدیم» به کارگردانی و تهیه کنندگی منیژه حکمت، «گیتی همسر علیرضا» به کارگردانی حمیدرضا هنری و تهیه کنندگی عزت‌الله جامعی ندوشن- همایون رضا عطاردی، «یک کیلو و بیست و یک گرم» به کارگردانی رحیم طوفان و تهیه‌کنندگی وحید نیکخواه آزاد، «موریانه» به کارگردانی مسعود حاتمی و تهیه کنندگی سیدغلامرضا موسوی، «هایلایت» به کارگردانی اصغر نعیمی و تهیه کنندگی ساسان سالور، «لونه زنبور» به کارگردانی برزو نیک‌نژاد و تهیه‌کنندگی سعید خانی، «به وقت شام» به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا و تهیه کنندگی محمد خزاعی نیز در مرحله تدوین قرار دارند.

از میان ۱۴۷ پروژه یاد شده ۳۴ عنوان کارگردان اولی محسوب می‌شوند.


منبع: عصرایران

ایام محرم آمد، تلویزیون تعطیل شد!

روزنامه هفت صبح – مرجان فاطمی: با شروع ماه محرم و تعطیلی مسابقه ها و جنگ های شبانه تلویزیون، شبکه های مختلف برنامه جدیدی برای سرگرمی مخاطبان تدارک ندیده اند. در این شرایط بیشترین حجم کنداکتور تلویزیون را برنامه ها و سریال های تکراری پرکرده است.

پیش درآمد

با پایان تمام مسابقه ها، تاکشوها و جنگ های شبانه، تلویزیون از روز اول محرم، کاملا سوت و کور شده است. درواقع شبکه های مختلف تلویزیون، عملا جایگزینی مناسب برای این برنامه ها تدارک ندیده اند و هیچ فکری نکرده اند که مخاطبان باید چه چیزی را از تلویزیون تماشا کنند.

درست است که در ماه محرم، فضای تلویزیون تا حدی تغییر می کند و پخش خیلی از برنامه ها محدود می شود اما این محدودیت دلیل بر این نیست که شبکه ها کلا کرکره را پایین بکشند و تمام کنداکتورشان را از برنامه های تکراری پر کنند. در کل تلویزیون، دو سه تا سریال و برنامه جدید روی آنتن رفته و سایر برنامه ها کاملا تکراری است.

طبیعتا در ماه محرم هم می شود برنامه های جدید و متنوع اما متناسب با این ایام ساخت و مخاطبان را سرگرم کرد. مدیران تلویزیون هم از مدت ها قبل می دانستند با این ایام رو به رو هستند اما معلوم نیست چرا فکر خاصی برای برنامه سازی در این زمینه نکرده اند؟ وضعیت برنامه های مختلف تلویزیون را در دهه اول محرم بررسی می کنیم.

بی برنامگی تلویزیونِ عزادار

سریال های جدید

این شب ها شبکه های یک، دو و سه در باکس های اصلی خودشان سه سریال روی آنتن فرستاده اند ک از قضا هر سه تای آنها هم برای بار اول است که روی آنتن می روند و تکراری نیستند. خب در این مورد به خصوص ایرادی به تلویزیون وارد نیست اما مسئله اینجاست که آیا با سه تا سریال که هیچ کدام شان درجه یک نیستند، می شود کنداکتور شبانه تلویزیون را پر کرد؟

طبیعتا اگر با سریالی الف ویژه یا درجه یک رو به رو بودیم، می توانستیم بپذیریم که تلویزیون تمام انرژی اش را روی آن گذاشته و امکان گذاشتن وقت و انرژی روی سایر آثار را نداشته اما سریال هایی که این شب ها پخش می شوند، واقعا چنین ویژگی هایی دارند؟

سریال «پرواز در ارتفاع صفر»  با قصه ای کاملا کلیشه ای کارش را شروع کرده و جذابیت خاصی ندارد. سریال «شکوه یک زندگی» هم اثر کاملا متوسطی است و هنوز جایگاه خاصی بین مخاطبان پیدا نکرده. شبکه سه هم دو شب قبل سریال «نفس شیرین» را روی آنتن برده که آن هم شروع قابل توجهی ندارد.

برنامه های جدید

با حذف تاکشوها و مسابقه ها و جنگ های شبانه، تنها برنامه سرگرم کننده جدیدی که تلویزیون روی آنتن فرستاده «هزار داستان» است. این برنامه هم با وجود دکور جدید و جذابی که در این فصل استفاده کرده، به لحاظ انتخاب سوژه و درگیر شدن مجریان برنامه با قصه مهمانان، هنوز قدرت فصل اول را پیدا نکرده. با اینکه در فصل دوم دیگر از رقیبان سرسخت فصل اول هم خبری نیست و برنامه می تواند مجال بیشتری برای خودنمایی داشته باشد اما چنین اتفاقی نیفتاده است.

 بی برنامگی تلویزیونِ عزادار
درواقع هنوز نمی شود انتظار داشت که مخاطبان به عنوان تنها برنامه سرگرم کننده تلوبزیون هر شب سراغ آن بروند و تماشایش کنند. البته شبکه آی فیلم هم با شروع هفته دفاع مقدس، برنامه «کافه فیلم» را با حضور امید روحانی روی آنتن فرستاده اما آن هم برنامه ای تخصصی است و مورد توجه عامه مردم قرار نمی گیرد. درواقع می شود گفت مخاطبانی که تا پیش از این با خندوانه، وقتشه یا مسابقه کودک شو و… سرگرم می شدند و حالا جایگزین مناسبی برای آنها ندارند.

تکراری ها

پیش از شروع ماه محرم هم می شد حدس زد که تلویزیون باز هم برای پرکردن آنتن اش دست روی سریال «مختارنامه» می گذارد. با وجود تمام شوخی هایی که درباره پخش این سریال شده بود بالاخره این اتفاق افتاد و شبکه تماشا آن را در کنداکتورش قرار داد. سایر شبکه ها هم دست از سر سریال های تکراری که در دوره ای متناسب با حال و هوای محرم ساخته شده بودند برنداشتند.

آی فیلم «شب دهم» را پخش می کند. شبکه دو «یه تیکه زمین» را روی آنتن میفرستد و شبکه چهار هم «آخرین دعوت». سریال های «باران عشق»، «یلدا»، «وفا» و… هم که معمولا در این جور مناسبت ها حضور دارند.

تلویزیون حتی دز زمینه پخش برنامه ها هم دست به دامان تکراری ها شده. شبکه نسیم، برنامه های تکراری «نقش عشق» و «آوای عشق» را روی آنتن فرستاده، شبکه چهار برنامه های «یک فیلم یک تجربه» و «میراث مرثیه» را پخش می کند و خلاصه بازار پخش تکراری ها به طور کلی داغ است. طبیعتا اگر تعداد برنامه های جدید تلویزیون بالا بود تعداد زیاد این تکراری ها به چشم نمی آمد.

ادامه دارهای موفق

در این سوت و کوری تلویزیون فقط می شود به برنامه هایی دل خوش کرد که از قبل وجود داشته اند و حالا با شروع ماه محرم تغییر وضعیت داده اند. پخش برنامه «فرمول یک» همچنان در شبکه یک ادامه دارد و می شود آن را تنها برنامه جالبی معرفی کرد که این شبکه از اول محرم در کنداکتورش دارد. شبکه دو کماکان به پخش «با صبح» و «نگی نگفتی» ادامه می دهد. منتها در بخش هایی از آنها تفاوت هایی ایجاد شده که اصلا هم بد نیست.

بی برنامگی تلویزیونِ عزادار 
برنامه «حالا خورشید» هم کماکان بهترین برنامه صبحگاهی تلویزیون است و در این ماه تغییر خاصی نکرده است. رضا رشیدپور با همان انرژی و هیجان همیشگی برنامه را پیش می برد و کاملا سرگرم کننده است. «کتاب باز» سروش صحت هم با اینکه از شروع هفته دفاع مقدس حال و هوای متفاوتی پیدا کرده اما سعی کرده مثل قسمت های پیش، جذابیتش را حفظ کند. در این بین برنامه های «به خانه بر می گردیم» و «خانواده یک» و… هم روی همان سبک و سیاق قبل پیش می روند.

شب های سوت و کور

با وضعیت جدیدی که در تلویزیون به وجود آمده مخاطبان عملا از یک ساعتی به بعد دیگر برنامه ای برای تماشاکردن ندارند. شبکه یک ساعت ۲۲:۱۰ دقیقه پخش سریال «پرواز در ارتفاع صفر» را شروع می کند و بعد از پایان آن یعنی از ساعت ۲۳ به بعد دیگر برنامه خاصی ندارد.

شبکه دو بعد از پایان سریال «شکوه یک زندگی» در ساعت ۲۲:۱۵، ساعت ۲۳:۴۵ هم به مناسبت هفته دفاع مقدس، یک فیلم سینمایی جنگی روی آنتن می فرستد و از این بابت وضعیت بهتری دارد.

شبکه سه بعد از مجموعه «نفس شیرین» از حوالی ساعت ۲۱:۳۰ عملا برنامه سرگرم کننده دیگری برای تماشاکردن ندارد. شبکه پنج هم باکس شبانه اش را با سریال ژاپنی پرکرده و عملا مخاطبان زیادی را درگیر خودش نکرده است. می ماند شبکه نسیم و برنامه «هزار داستان». درواقع این تنها برنامه سرگرم کننده ای است که ساعت ۲۳ به بعد پخش می شود. به هر حال در این وضعیت مخاطبان چاره ای ندارند جز اینکه دست به دامان شبکه های آی فیلم و تماشا و نمایش شوند.


منبع: برترینها

جیک جیلنهال و «جدایی نادر از سیمین»

به نقل از ایندی وایر، جیک جیلنهال تا امروز با کارگردانان بزرگ زیادی کار کرده است که از آن جمله می‌توان به آنگ لی، دُنی ویلنِو و دیوید فینچر اشاره کرد. در این میان ذائقه‌ سینمایی او هم برآمده از بزرگان و تأثیرگذاران جالب توجهی است، از شمایل‌هایی چون فدریکو فلینی و جرج کیوکر گرفته تا فیلم‌سازانی که در دوره‌های به‌خصوصی درخشیده‌اند مانند ریچارد دانر و کامرن کرو.

 

اما آن‌چه این خبر را برای ما ایرانی‌های سینمادوست جذاب‌تر می‌کند این است که «جدایی نادر از سیمین» (اصغر فرهادی) یکی از فیلم‌های محبوب این بازیگر جوان و توانمند است. او در سال ۲۰۱۵ خیلی ساده و مهربانانه درباره شاهکار فرهادی گفت: «من شیفته‌ی «جدایی» هستم.»



جیک جیلنهال و همسرش

اما نُه فیلم دیگری که از آثار محبوب جیک جیلنهال هستند و توسط ویلیام ارل، نویسنده‌ «ایندی‌وایر»، از دل گفت‌وگوها و حرف‌های این بازیگر در سال‌های اخیر بیرون کشیده شده‌اند، از این قرارند: «زن سال» (جرج استیونز، ۱۹۴۲)/ «دنده‌ِ‌ی آدام» (جرج کیوکر، ۱۹۴۹)/«جاده» (فدریکو فلینی، ۱۹۵۴)/«اژدهای پیت» (دان چافی، ۱۹۷۷)/«احمق‌ها» (ریچارد دانر، ۱۹۸۵)/«دوران خوش‌گذرانی در ریجمانت های» (ایمی هکرلینگ، ۱۹۸۲)/«در جست‌وجوی بابی فیشر» (استیون زیلیان، ۱۹۹۳)/«جری مگوائر» (کامرن کرو، ۱۹۹۶)/«یک پیام‌آور» (ژاک اودیار، ۲۰۰۹).


منبع: بهارنیوز

تابلوی پزشک‌نیا به سرقت رفت

موسسه فرهنگی هنری «ماه مهر» از دزدیده شدن یکی از تابلوهای نقاشی هوشنگ پزشک نیا از این موسسه خبر داد.

به گزارش مهر، تابلوی نقاشی هوشنگ پزشک نیا که در ابعاد ۵۰ در ۷۰ سانتی متر است و در دهه ۴۰ خورشیدی خلق شده چندی پیش از موسسه «ماه مهر» دزدیده شد.

موسسه «ماه مهر» که گالری نیز با همین عنوان دارد، گم شدن این تابلو را به پلیس اطلاع داده و به گفته روابط عمومی این موسسه، پرونده آن در مراجع ذیصلاح باز است و همچنین عکس این کار برای مجموعه داران شاخص ارسال شده است.

موسسه «ماه مهر» اعلام کرد هرگونه خرید و فروش این اثر غیرقانونی است و از کسانی که از این کار اطلاعی دارند تقاضا کرده است مراتب را به شماره تلفن ۲۲۰۵۹۱۳۱ خبر دهند.

هوشنگ پزشک‌نیا از نقاشان پس از مکتب کمال‌ الملک و از صاحب نام‌ ترین هنرمندان نسل اول مدرنیسم ایران است که آثارش در حراجی های معتبر خرید و فروش می شود.

موسسه ماه مهر در بلوار آفریقا، خیابان نیلوفر، پلاک ۷ واقع شده است.


منبع: عصرایران