اروپایی‌ها مهمترند یا گردشگران همسایه؟

در بین ۱۰ کشوری که بیشترین مسافر را به ایران می‌فرستند، نام هیچ کشور اروپایی دیده نمی‌شود، ‌در مقابل همه‌ کشورهای همسایه از افغانستان که به نسبت گردشگر، نیروی کار بیشتری را روانه‌ی ایران می‌کند تا عراق و جمهوری آذربایجان، بیشترین سهم گردشگران خارجی را در ایران به خود اختصاص داده‌اند.

به گزارش ایسنا، با آن‌که سفر اروپایی‌ها به ایران در یک سال و نیم اخیر ۵۰ درصد رشد داشته، سفر گردشگران عرب و همسایه به خاطر بحران‌های سیاسی و بی‌ثباتی منطقه ریزش داشته است، به حدی که سه ماهه اول امسال، عرب‌ها و همسایگان‌مان ۹ درصد کمتر به ایران سفر کرده‌اند.  

با وجود رشد فزاینده‌ی سفر گردشگران اروپایی از سال ۹۴ تا کنون، اما شمار آن‌ها در مقایسه با عرب‌ها و همسایه‌ها همچنان پایین است، به طوری‌که بعد از ۱۰ کشور و البته با شمارش سفر ایرانیان مقیم خارج، تازه نوبت به اروپایی‌ها می‌رسد. آلمانی‌ها گردشگرانی هستند که موفق شده‌اند در رتبه‌بندی گردشگران ورودی بعد از کشورهایی چون عراق، جمهوری آذربایجان، افغانستان، ترکیه، پاکستان، ترکمنستان، ایرانیان مقیم خارج، بحرین، کویت، هند و چین در جایگاه یازدهم قرار بگیرند و در ادامه‌ی این رتبه‌بندی، شهروندان لبنانی، فرانسوی و ایتالیایی هستند که سهمی از گردشگران ورودی به ایران را به خود اختصاص داده‌اند.

این وضعیت ابهامی را از سوی برخی منتقدان مطرح کرده؛ مبنی بر این که توراپراتورهای ایرانی، گردشگران کشورهای عرب و همسایه را که روی قاعده‌ی جهانی، معمولا ۸۰ درصد از جمعیت گردشگران هر کشوری را به خود اختصاص می‌دهند، رها کرده‌ و به‌دنبال گردشگران اروپایی هستند که با وجود رشد ۵۰ درصدی از سال گذشته تا کنون، همچنان سهم ناچیزی از ۵ میلون توریست ورودی ایران را دارند.

هرچند عبدالرضا مهاجری‌نژاد ـ مدیرکل پیشین دفتر برنامه‌ریزی و حمایت از توسعه گردشگری ـ قبلا گفته بود، جذب گردشگران اروپایی و آمریکایی به خاطر حجم درآمدی که برای ایران تولید می‌کنند، اهمیت بیشتری دارد، اما لیلا اژدری ـ  سرپرست دفتر بازاریابی و تبلیغات گردشگری ـ در تکمیل این نظر به ایسنا می‌گوید: تمام کشورها برای ایران ظرفیت جذب دارند و ما براساس محصولِ متناسب با سلیقه و نیاز آن‌ها، جذب گردشگر داریم.

«اژدری» در پاسخ به انتقادهایی که اخیرا به اولویت‌بخشی در جذب ملیت‌های اروپایی در مقایسه با عرب‌ها وارد شده است، به ایسنا می‌گوید: این دیدگاه درست نیست، چون تمام این بازارها برای ایران ظرفیت دارند و ما از تمام این کشورها ورود گردشگر داریم، چه کشورهای عربی و حوزه خلیج فارس و چه اروپایی و آمریکایی.

او درباره این که سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری روی کدام یک از این بازارها سرمایه‌گذاری بیشتری انجام داده و یا متمرکز شده است، اظهار می‌کند: ما تقریبا روی هر یک از این کشورها براساس ضریب اهمیت‌شان و با توجه به نوع محصول گردشگری‌مان، کار می‌کنیم. عرب‌ها و گردشگران حوزه خلیج فارس برای ما خیلی مهم‌اند، چون محصول زیارتی، سلامت و طبیعت ایران را می‌خرند. اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها نیز برای ما  مهم‌اند، چون محصول فرهنگی و تاریخی ایران را می‌خرند.

هرچند که مدیرکل پیشین دفتر برنامه‌ریزی و حمایت از توسعه گردشگری، کاهش سفر گردشگران عرب به ایران در فاصله سال‌های ۹۴ تا کنون را معلول وضعیت سیاسی و اقتصادی منطقه دانسته و گفته بود: شمار سفر مردم این منطقه به ایران تحت تاثیر روابط سیاسی کشورهای حوزه خلیج فارس با ایران پس از جریان سفارت عربستان، ناامنی در کشورهای پیرامونی و وضعیت نامناسب اقتصادی در عراق و سوریه، نزولی شده است.

سیدهادی شیرازی ـ دبیر جامعه تورگردانان ـ‌ نیز غفلت توراپراتورهای ایرانی از بازارهای عربی و کشورهای حوزه خلیج فارس را مؤکدا رد می‌کند و به ایسنا می‌گوید: اتفاقا توراپراتورها روی تمام بازارهای هدف که مقرون به صرفه و انبوه باشد، کار می‌کنند، ولی بعضی‌ها بازارهای تخصصی دارند، مثلا برخی توراپراتورها فقط روی ژاپن کار می‌کنند که این رویکرد خوبی در گردشگری است و آن را علمی و تخصصی کرد. قرار نیست که روی همه بازارها کار کنیم، چون اینطوری نمی‌توانیم ذائقه و سلیقه‌ها را بدست آوریم.

او، ‌تخصصی شدن بازارهای هدف گردشگری را  مورد تاکید این صنعت می‌داند و اظهار می‌کند: ‌اصلا اینطور نیست که توراپراتورها از بازارهای عربی و حوزه خلیج فارس غافل شده باشند، موضوع این است که گردشگران عرب بیشتر به انگیزه‌ی زیارت و در کنار آن سیاحت و استفاده از طبعیت به ایران سفر می‌کنند و برخلاف گردشگران اروپایی کمتر به آثار تاریخی و فرهنگی توجه دارند، درحالیکه خواستگاه گردشگران اروپایی و آمریکایی، آثار و جاذبه‌های تاریخی ایران است.

شیرازی که هم از کشورهای عربی گردشگر وارد ایران می‌کند و هم در بازارهای اروپایی فعالیت دارد، به نکته‌ای اشاره می‌کند که شاید به این خاطر بازارهای اروپایی و آمریکایی را به نسبت کشورهای عربی جذاب‌تر جلوه می‌دهد. او می‌گوید: برخلاف نظر و دیدگاه‌های رایج، بازارهای منطقه (کشورهای عربی، همسایگان و حوزه خلیج فارس) درآمد ارزی فردی کمتری دارند، ممکن است تعدادشان بیشتر باشد و به شکل کلی، درآمد بیشتری را تولید کنند، اما به صورت فردی، درآمد ارزی پایین‌تری به نسبت سایر بازارها دارند.

وی اضافه می‌کند: البته این مدل هزینه‌کرد مطلق نیست، چون ممکن است گردشگر اروپایی که بک‌پکر به ایران سفر کرده، کمترین هزینه‌کرد را داشته باشد و یک گردشگر عرب درآمد ارزی بالایی را عاید کند، ولی این شرایط کلی و قابل تعمیم به همه نیست. چرا که وضعیت حال حاضر تحقیقا اثبات کرده گردشگران اروپایی و آمریکایی به نسبت گردشگران همسایه، عرب‌ها و حوزه خلیج فارس، درآمد فردی بیشتری برای ایران دارند.

لیلا اژدری ـ سرپرست دفتر بازاریابی و تبلیغات گردشگری سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ـ نیز درباره درآمد ارزی هر یک از این بازارها برای ایران، به ایسنا می‌گوید: تا زمانی که نظام TSA یا حساب اقماری گردشگری نداشته باشیم، نمی‌توانیم در این باره آمار و اطلاعات علمی بدهیم. در حال حاضر محاسبه درآمد گردشگران ورودی به ایران براساس رنج هزینه‌ای است که سازمان جهانی جهانگردی برای قسمت جنوب غرب آسیا ـ که براساس تعریف و تقسیم بندی این سازمان، ایران نیز در این منطقه قرار دارد ـ تعیین کرده است.

وی اضافه می‌کند: براساس آخرین آمار سازمان جهانی جهانگردی، متوسط درآمدی که هر گردشگر برای کشورهای حوزه جنوب غرب آسیا دارد، حدود ۱۳۰۰ دلار است که رقم کلی است و تکفیک نشده هر ملیت چقدر عادت به هزینه دارد.

اژدری درباره بودجه تبلیغات و هزینه‌ای که ایران برای جذب هر گردشگر اختصاص داده است، به ایسنا می‌گوید: ما برای بازاریابی و جذب هر گردشگر ۸ سنت می‌توانیم هزینه کنیم، فرقی هم نمی‌کند از کدام بازار یا کشور باشد. برای بدست آوردن بودجه تبلیغات هم می‌توانید این ۸ سنت را در ۵ میلیون گردشگر ورودی محاسبه کنید.

سرپرست دفتر بازاریابی و تبلیغات گردشگری درباره این‌که آیا اندک اعتبار تبلیغات به این بخش تخصیص داده می‌شود، چون سال‌هایی بوده که سازمان میراث فرهنگی و گردشگری رسما اعلام کرده بودجه تبلیغات گردشگری صفر بوده است، اظهار می‌کند: اینطور نیست که اصلا بودجه‌ای داده نشود، ولی تخصیص بودجه مکانیزم خودش را دارد که خیلی در اختیار ما (سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی وگردشگری) نیست، در واقع دولت براساس برنامه‌های خود این بودجه را اختصاص می‌دهد و سازمان هم در واحد مدیریت بودجه، این تکفیک را انجام می‌دهد.


منبع: عصرایران

آزادی چیزهای غیر مجاز در حجاز! (طنز)

«احتمالا در روزهای آینده پادشاه عربستان در میدان انقلاب شهر جده روی یک صندلی می‌نشیند و مردم صف می‌کشند تا به نوبت بزنند توی گوش پادشاه‌شان. بعد از این مراسم هم انتخابات آزاد برگزار می‌شود و یک خانم با فهم و کمالاتی در حد فدریکا موگرینی، رییس‌جمهور می‌شود.»

روزنامه جهان صنعت نوشت: «معلوم نیست چه اتفاقی برای پادشاه عربستان افتاده است. معلوم نیست قرص‌هایش را پس و پیش خورده یا کتاب «ما چگونه ما شدیم؟» صادق زیباکلام را خوانده است! اما به هر حال عباس میلانی درون او بیدار و بسیار فعال شده؛ به طوری که امکان دارد تا سه روز آینده عربستان، آزادترین کشور جهان شود و با سیل مهاجران و پناهندگان از اروپا و آمریکا مواجه شود.

اول زنان وارد استادیوم شدند. بعد رانندگی برای زنان آزاد شد. سپس مفتی‌های زن حق فتوا پیدا کردند. پس از آن پادشاه دستور داد قانون مبارزه با تعرض جنسی به زنان طی ۶۰ روز تدوین شود. دیروز هم تلویزیون عربستان تصاویری از کنسرت موسیقی خواننده مشهور عربی را پس از سال‌ها ممنوعیت پخش صدا و تصویر خوانندگان زن پخش کرد.

احتمالا در روزهای آینده پادشاه عربستان در میدان انقلاب شهر جده روی یک صندلی می‌نشیند و مردم صف می‌کشند تا به نوبت بزنند توی گوش پادشاه‌شان. بعد از این مراسم هم انتخابات آزاد برگزار می‌شود و یک خانم با فهم و کمالاتی در حد فدریکا موگرینی، رییس‌جمهور می‌شود.

اگر می‌خواهید متوجه شوید که دقیقا چه اتفاقی در عربستان افتاده، کافی است در ذهن خود تصور کنید یک روز از خواب بیدار می‌شوید و می‌بینید شبکه‌ اول سیما بعد از برنامه صبح بخیر ایران و اجرای مشترک آقای نظام‌اسلامی و اقبال واحدی، کنسرت خانم «گ» را پخش کند! چه حالی به شما دست می‌دهد؟

یا این که مثلا روز بازی استقلال و پرسپولیس، گشت ارشاد زن‌ها را به زور سوار وَن کند و ببرد داخل استادیوم آزادی پیاده کند تا بازی را تماشا کنند. بعد هم نیروی انتظامی نهاد ریاست‌جمهوری را محاصره و آقای روحانی را مجبور کند تا سه زن را وزیر کند.

تازه پادشاه‌شان در یک نطق عمومی گفته «تا می‌توانید من را نقد کنید.»

مایی که تا دیروز به تنها کشوری که می‌توانستیم فخر بفروشیم، عربستان بود که آن هم از دست رفت.

به تنها چیزی که در این لحظات فکر می‌کنم، این است که عربستان نزدیک است و با قایق موتوری یا نهایتا شنا کردن می‌شود خود را به آنجا رساند که ببینیم آنجا چه خبر است.»


منبع: عصرایران

یک جایزه بین‌المللی برای سینمای ایران

به گزارش  ایرنا، چهلمین دوره جشنواره فیلم «لوکاس» در فرانکفورت برگزار می شود و فیلم «گمیچی» به کارگردانی مجید اسماعیلی پارسا در این جشنواره حضور دارد.این جشنواره از ۹ تا ۱۵ مهر در فرانکفورت آلمان برگزار می شود.این فیلم در بخش مسابقه شرکت دارد و قرار است با حضور کارگردان و تهیه کننده فیلم به نمایش دربیاید.فیلم سینمایی «گمیچی» هم اکنون در گروه سینمایی «هنر و تجربه» در حال اکران است.
در خلاصه داستان فیلم آمده است: حسن نوجوانی است که سعی دارد کشتی به گل نشسته پدرش را احیا کند. مهدی مهاجری، مجید دریس، یوسف خداپرست، یوسف صفری بختیاری، حمیده مقدس زاده، فضیله مجلسی، شراره زندی از بازیگران این اثر هستند.

**فیلم کوتاه «پرگار» نماینده ایران در جشنواره‌ هیمالیایی
فیلم کوتاه «پرگار» ساخته میثم عباسی یکی از فیلم‌هایی است که در سیزدهمین دوره جشنواره فیلم فری اسپریت نمایش داده می‌شود.«پرگار» داستان یک پیرمرد است. تنها همدم این پیرمرد تنها، پیرزنی است که هر روز صبح در مجاور خانه او به تماشای پرندگان می نشیند اما پس از مدتی پیرمرد با مشکلی مواجه می شود که باید خود را در خانه حبس کند.سیزدهمین دوره جشنواره فیلم فری اسپریت در مک‌لئود گنج در هند برگزار می‌شود. این جشنواره که از ۲۷ اکتبر کار خود را شروع می کند وتا ۳۱ اکتبر ادامه می‌یابد میزبان فیلم‌هایی در ژانرهای درام، مستند، انیمیشن، علمی-تخیلی، کمدی، موزیک ویدیو و فیلم‌های تجربی در سال ۲۰۱۷ است.این جشنواره که اولین جشنواره سالانه در این منطقه از هند است به یکی از مهمترین جشنواره‌های منطقه هیمالیا بدل شده است.جشنواره فیلم فری اسپریت ۱۳ جایزه اهدا می‌کند که برندگان آنها توسط هیات داوران شناخته می‌شوند.

**جایزه بهترین پیام اجتماعی آنجلیکا به «یادم تو رو فراموش» رسید
فیلم سینمایی «یادم تو رو فراموش» به کارگردانی علی عطشانی با حضور در دهمین جشنواره فیلم «آنجلیکا» جایزه بهترین پیام اجتماعی را از آن خود کرد.این جشنواره هر ساله در شهر بیگ در کالیفرنیا برگزار می شود.این فیلم که سال گذشته در بخش چشم انداز جشنواره فجر به نمایش درآمد تاکنون در عرصه بین المللی موفق به دریافت جوایز مختلفی شده است.«یادم تو رو فراموش» پس از اکران در ایران توسط کمپانی نتفلیکس به صورت جهانی عرضه می شود. در این اثر سینمایی بازیگرانی چون میترا حجار، حسین یاری، ماه چهره خلیلی و مازیار فلاحی حضور دارند.


منبع: بهارنیوز

حرف‌وحدیث‌های همیشگی نوبل ادبیات

به گزارش ایسنا، «زی نیوز» نوشت: آکادمی نوبل امسال پنج‌شنبه (پنجم اکتبر) را به عنوان روز معرفی برنده جایزه یک میلیون و ۱۰۰ هزار دلاری نوبل ادبیات اعلام کرده است. بسیاری معتقدند جایزه امسال فرصتی است برای آکادمی سوئدی تا اندکی از بار انتخاب تعجب‌برانگیز و پیش‌بینی‌نشده سال گذشته بکاهد. البته با نگاهی به تاریخچه مهم‌ترین جایزه ادبی جهان، می‌توان دریافت که این جنجال‌ها امری سابقه‌دار بوده است.«ژان پل سارتر» نویسنده و فیلسوف فرانسوی سال ۱۹۶۴ به عنوان برنده این جایزه معرفی شد، اما از دریافت آن خودداری کرد. او همیشه به جوایز رسمی با دیدی انتقادآمیز نگاه می‌کرد و بیشتر به همین دلیل، این اقدام کم‌سابقه را انجام داد.
برخی از انتخاب‌های دیگر آکادمی نوبل ادبیات هم به دلایل دیگری باعث تعجب شد؛ برای مثال در سال ۱۹۷۴ نام «ایویند جانسون» و «هری مارتینسون» دو نویسنده کمتر شناخته‌شده و مهم‌تر از آن، عضو آکادمی نوبل، به طور مشترک جایزه نوبل را کسب از آن خود کردند. این در حالی بود که در آن سال نویسندگان بنامی چون «گراهام گرین»، «سال بلو» و «ولادیمیر ناباکوف» می‌توانستند این جایزه را به دست آورند.طی ۲۰ سال گذشته دو برنده نوبل به صورت جدی در آرای مردم و افراد اهل فن، دودسته‌گی ایجاد کرده‌اند: «داریو فو» نمایشنامه‌نویس و بازیگر ایتالیایی که سال ۱۹۹۷ از سوی آکادمی برگزیده شد و «باب دیلن» خواننده آمریکایی. برخی منتقدان با «سبک‌وزن» خواندن «فو»، انتخاب آکادمی را زیر سوال بردند. او پیش از نویسنده شدن، در حرفه بازیگری شهرت داشت و کارهایش از سوی کلیسای کاتولیک سانسور می‌شد.

باب دیلن
درباره «باب دیلن» خواننده و ترانه‌سرای آمریکایی هم حرف بسیار است؛ در کنار تردید تعداد زیادی از ادبیات‌دوستان به انتخاب سال گذشته آکادمی سوئدی، «دیلن» پس از اعلام برنده شدنش تا هفته‌ها سکوت کرد و صدای اعتراض اعضای آکادمی نوبل را درآورد. برنده نوبل ۲۰۱۶ بعدا در جلسه‌ای تقریبا خصوصی سخنرانی پرحاشیه‌اش را ایراد کرد و جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرد.

آکادمی نوبل طی این ۱۰۹ سال، از نویسندگان مشهوری چون «ویلیام فاکنر»، «ارنست همینگوی»، «جان اشتاین‌بک» و «آلبر کامو» تقدیر کرده است. «رودیارد کیپلینگ»، «ساموئل بکت» و «گابریل گارسیا مارکز» هم از دیگر نام‌های بزرگی هستند که جایزه نوبل ادبیات به آن‌ها اختصاص یافته؛ اما هستند نویسندگان بزرگی که در کمال ناباوری شایسته دریافت این جایزه شناخته نشدند: «لئو تولستوی»، «جیمز جویس»، «آنتوان چخوف»، «مارسل پروست»، «کارلوس فوئنتس»، «ازرا پاوند«، «توماس هاردی»، «مارک تواین»، «هنریک ایبسن»، «خورخه لوییس بورخس»، «آسترید لیندگرن»، «امیل زولا»، «جوزف کنراد»، «پل والری»، «هنری جیمز» و «ویرجینیا وولف».
در حالی که بسیاری از کاندیداهای برجسته مورد تأیید آکادمی نوبل قرار نگرفتند، نویسندگان گمنامی که حتی در کشور خودشان هم کمتر شناخته شده‌اند، جایزه نوبل را به خانه بردند؛ «هالدور لاکسنس» ایسلندی، «اریک اکسل کارلفدت» سوئدی، «اودیسیوس الیتیس» و «یاروسلاو سیفرت» از جمله این افراد هستند.
وقتی «سوتلانا الکسی‌یویچ» بلاروسی سال ۲۰۱۵ برنده این جایزه شد، نظرسنجی‌ای صورت گرفت و نشان داد نام این نویسنده به گوش ۶۵ درصد مردم روسیه آشنا نیست.

سوتلانا الکسی‌یویچ
سال ۲۰۰۹ نوبل ادبیات را به «هرتا مولر» دادند و آن روز هم معترضان ساکت ننشستند. امروز قضاوت کردن در این‌باره خیلی آسان است اما در آن روزها بسیاری از منتقدان و استادان دانشگاهی آمریکا می‌گفتند: تا حالا هرگز اسم «هرتا مولر» به گوش‌مان نخورده! این افراد به اروپایی‌محور بودن انتخاب‌های آکادمی سوئدی معترض بودند. این اتفاق درباره «پاتریک مودیانو» رمان‌نویس فرانسوی و برنده سال ۲۰۱۴ هم افتاد.در کمال شگفتی نگاهی به آمارها نشان می‌دهد بین سال‌های ۱۹۰۱ و ۱۹۸۵ تنها هشت برنده از کشورهای غیراروپایی و آمریکایی انتخاب شدند. شاید یکی از دلایل این امر، کم بودن ترجمه آثار غیراروپایی و در دسترس نبودن کارهای این نویسنده‌ها در فضای مجازی بوده است.«وول سوینکا» نیجریه‌ای سال ۱۹۸۶ به عنوان اولین نویسنده آفریقایی، نوبل ادبیات را به دست آورد. «رابیندرانات تاگور» تنها نماینده هندی در میان برندگان نوبل ادبیات است و «اورهان پاموک» تنها نویسنده ترک است که این جایزه مهم ادبی را به خانه برده.از مجموع برندگان‌ نوبل ادبیات تاکنون، تنها ۳۰ نفر غیراروپایی بوده‌اند و حتی کشوری چون سوئد بیش‌تر از همه‌ کشورهای قاره‌ آسیا، سابقه‌ کسب نوبل ادبیات را دارد. اظهارات چند سال پیش «هوراس انگدال»  – دبیر وقت آکادمی نوبل – که اروپا را محور اصلی جهان ادبیات دانسته بود، به ‌نظر توجیهی برای این جهت‌گیری‌های جغرافیایی است.


منبع: بهارنیوز

پرویز پرستویی با گریمی متفاوت

بهزاد مصلح در سومین همکاری خود با تینا پاکروان و پس از فیلم‌های «خانوم» و «نیمه شب اتفاق افتاد»، تدوین  «لس آنجلس – تهران» را انجام می‌دهد.


 
پرویز پرستویی، مهناز افشار، ماهایا پطروسیان، ژوبین رهبر، شیرین یزدان‌بخش، زهیر یاری، بانی ‌پال شومون، علی جناب و گوهر خیراندیش بازیگران این فیلم سینمایی هستند.تینا پاکروان تهیه‌کنندگی «لس آنجلس- تهران»  را با مشارکت علی حسینی برعهده دارد و نویسندگی آن به صورت مشترک توسط تینا پاکروان و آنالی اکبری انجام شده است.  

 


 
این فیلم سینمایی در ژانر کمدی- فانتزی ساخته می‌شود.


منبع: بهارنیوز

فرهادی در پشت صحنه فیلم جدیدش

گروه فرهنگی: بیش از یک‌ماه از فیلمبرداری تازه‌ترین اثر اصغر فرهادی به نام «همه می‌دانند» در اسپانیا می‌گذرد. نخستین تصویر از پشت صحنه فیلم جدید فرهادی منتشر شده که وی در حال هدایت بازیگرانش در یک کلیسا دیده می شود.


منبع: بهارنیوز

بهترین‌های سینمای امسال هالیوود

روزها می‌گذرند و به پاییز می‌رسیم. فصل جوایز سینمایی. فصلی که برای دوستداران سینما می‌تواند فصل خاطرات همه ساله سینمایی باشد. فصل جوایز اتحادیه‌ها و انجمن‌های صنفی گوناگون. فصل انواع و اقسام گمانه‌‌زنی‌ها و پیش‌بینی‌ها برای گلدن‌گلوب و اسکار. فصلی جذاب که در اغلب موارد با پایان فستیوال ونیز آغاز شده و با گذر از جوایز اتحادیه‌ها و انجمن‌های صنفی و سپس گلدن‌گلوب و فستیوال برلین به اسکار ختم می‌شود.

 ستاره‌های سینما هیچ‌وقت نمی‌میرند

فصل مهم استودیوها که همه ساله فیلم‌های‌شان را برای اکران جوری می‌چینند که نتیجه‌اش نمایش فیلم‌های مهم‌شان در این فصل باشد که هم به اسکار نزدیک است و به تبع آن بیشتر از ماه‌های قبل می‌تواند در یاد و خاطر رأی‌دهندگان آکادمی در روزهای رأی‌گیری اسکار بماند و هم این‌که آن‌قدر از این فصل طلایی فاصله ندارد که این فاصله از یاد رفتن را رهاورد داشته باشد. در کل می‌توان گفت فصل پاییز برای سینما، فصل سرنوشت است. فصلی که در پایانش مشخص می‌شود که شماری از فیلم‌ها در کنار «پدر خوانده»، «لورنس عربستان»، «ربکا»، «کازابلانکا» و «بن هور» برای همیشه در تاریخ سینما جاودان می‌شوند و شماری دیگر، در بهترین حالت ناکامان بزرگی لقب می‌گیرند که سال‌ها بعد شاید فقط مخاطبان حرفه‌ای سینما نام‌شان را به خاطر داشته باشند.

فصل پاییز گذشته از تمام مسائل و مواردی که با خود دارد، فصل بازی‌های سینمایی نیز است. فصل لیست‌های پیش‌بینی‌های کارشناسان. فصلی که منتقدان برای اعضای آکادمی با پیش‌بینی‌های‌شان مشخص می‌کنند چه فیلم‌هایی را باید دید و چه فیلم‌هایی را نه. به چه فیلم‌هایی باید جایزه داد و به چه فیلم‌هایی نه. فصلی که در پایان در بیشتر موارد مشخص می‌شود حق با پیش‌بینی‌کننده‌ها بوده و البته در مواردی هم نه؛ وقتی ناگهان در ماه‌های آتی پدیده‌ای سر بر می‌آورد و همه شانس‌داران را کنار می‌زند و فصل جوایز را به‌عنوان برنده به پایان می‌رساند…

بهترین فیلمنامه اورژینال

 ستاره‌های سینما هیچ‌وقت نمی‌میرند

انتخاب منتقدان در بحث بهترین فیلمنامه در بین فیلم‌هایی که امسال روی پرده آمده‌اند و البته با توجه به نام‌هایی که فیلم‌های‌شان در ماه‌های آتی اکران خواهد شد، نتیجه‌ای ناباورانه دارد. در حقیقت گفته منتقدی که نوشت «شاید باورش سخت باشد، اما بازیگر و کمدین آمریکایی جوردن پیل، بالاتر از چهره‌هایی مثل استیون اسپیلبرگ و الکساندر پین شانس بردن جوایز بهترین فیلمنامه اورژینال را دارد.» حق مطلب را در این مورد ادا کرده بود.

بله، جوردن پیل بهترین سناریست امسال تاکنون بوده؛ آن هم با نخستین ساخته‌اش که اتفاقا هم کمدی نیست. برو بیرون -که چندی پیش در همین صفحات با نویسنده و کارگردانش گفت‌وگویی هم به چاپ رساندیم- یک فیلم ترسناک است. شگفتی‌ساز جشنواره ساندنس که گفته‌اند کارگردانش می‌تواند پا جای چهره‌هایی مثل دیمین شزل بگذارد.

البته همه چیز تا این حد هم خط‌کشی‌شده نیست. همان منتقدان می‌گویند که لیز‌هانا و جاش سینگر نویسندگان فیلمنامه فیلم جدید استیون اسپیلبرگ، پست نیز بخت بردن جایزه سناریو را دارند و البته نباید فراموش کرد گی یرمو دل تورو و ونسا تیلور را به خاطر نوشتن فیلمنامه برنده شیر طلای جشنواره بین‌المللی ونیز که شکل آب نام دارد.

آنتونی مک کارتن که دو‌سال پیش به خاطر تئوری همه چیز نامزدی و البته شکست در اسکار را تجربه کرده بود، امسال هم فعلا با فیلمنامه سیاه‌ترین ساعت نامش سر زبان‌هاست و البته این را نیز نباید نادیده گرفت که در عین ناباوری نویسنده یک کمدی رمانتیک را هم امسال برای درخشش انتخاب کرده است و او کسی نیست جز امیلی گوردون که بیمار بزرگ را نوشته است. نویسندگان کوچک‌سازی، سه بیلبورد بیرون از ایبینگ، میسوری و مادر! هم در این زمینه درخشیده‌اند…


 

بازیگران نقش اول مرد

 ستاره‌های سینما هیچ‌وقت نمی‌میرند

شاید اگر بخواهیم به یک قانون نانوشته در اسکار اشاره کنیم، باید در مورد علاقه آکادمی فیلم‌های بیوگرافی صحبت کنیم. سابقه نشان داده بازیگران این فیلم‌ها بالاترین شانس را برای بردن جوایز اسکار دارند. مثل امسال که گری الدمن به خاطر بازی در نقش سر وینستون چرچیل در فیلم «سیاه‌ترین ساعت»، با اختلاف در رتبه نخست قرار گرفته است. پس از او دنیل دی لوییز، با آخرین فیلم دوران حرفه‌ای‌ا‌ش که «پروژه فعلا بدون نام پل توماس اندرسون» است در رتبه دوم به سر می‌برد و دنزل واشینگتن به‌خاطر «عالیجناب رومن جی.

ایزرائیل» سوم است. آن‌قدر بخت گری الدمن برای بردن اسکار بالا تصور می‌شود که شانس تام هنکس و هیو جکمن در مقایسه با آن چیزی نزدیک صفر است. اما به‌هرحال نمی‌شود از این دو ستاره باسابقه هم به خاطر بازی در فیلم‌های «پست» و «بزرگترین شومن» گذشت.

اندرو گارفیلد برای فیلم تنفس، تیموتی شلمی بازیگر فیلم مرا به نام خودت بخوان، چادویک بوزمن بازیگر مارشال، جیک جلینهال برای قوی‌تر و برایان کرانستون بازیگر فیلم آخرین پرچم در اهتزاز را هم نباید در این بخش فراموش کرد…


 

بهترین بازیگر نقش مکمل مردان و زنان

 ستاره‌های سینما هیچ‌وقت نمی‌میرند

در زمینه بازیگران مکمل مرد امسال،‌ سال واقعا پرباری بوده است و از میان فیلم‌هایی که از آغاز ‌سال تاکنون اکران شده‌اند، می‌توان نمونه‌های زیادی آورد که ثابت می‌کند اوضاع بازیگری امسال حداقل در زمینه نقش‌های مکمل مردان واقعا بسامان بوده است. در میان این همه حضور خوب اما بازیگر مرد پروژه فلوریدا بیشتر به دل‌ها نشسته. فیلمی که نخستین بار در حاشیه جشنواره کن روی پرده رفت و با این‌که سروصدای زیادی هم به پا نکرد و خیلی‌ها حتی خبر از حضورش در فستیوال ساحلی فرانسه نداشتند، اما پخش‌کننده‌اش بشدت دنبال اکران فیلم در فصل جوایز بود تا این اثر روی پرده سینماها دیده شود. البته در مورد این فیلم می‌گویند که بازیگرش ویلیام دفو تنها دارایی پروژه فلوریدا در فصل جوایز است؛ اما همین هم برای فیلمی مستقل در حد و اندازه پروژه فلوریدا می‌تواند عالی باشد.

درواقع تاکنون منتقدان درباره این بخش می‌گویند که شانس اصلی بردن اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد فعلا متعلق به دفوست و البته بعد از این بازیگر ۶٢ساله، مایکل استولبارگ و آرمی همر دو بازیگر فیلم مرا به نام خودت بخوان را نباید فراموش کرد. در این زمینه همچنین نباید نادیده گرفت مارک رایلنس را به خاطر حضور در فیلم دانکرک کریستوفر نولان؛ خصوصا که این بازیگر برنده مجسمه طلایی آکادمی در ‌سال ٢٠١۶ نیز بوده است.

بن مندلسون، بازیگر استرالیایی فیلم سیاه‌ترین ساعت، ادریس البا بازیگر بازی مالی و وودی ‌هارلسون بازیگر سه بیلبورد بیرون از ایبینگ میسوری، کریستوف والتز بازیگر کوچک‌سازی و چند نفر دیگر نیز در این لیست هستند و پیداست که در پایان فصل جوایز امسال رقابت شدیدی را بین این بازیگران خواهیم دید… در میان بازیگران نقش مکمل زنان نیز تاکنون گفته شده که سه بازیگر تقریبا شانس‌های بسیار نزدیک و برابری نسبت به هم دارند.‌ هالی ‌هانتر به خاطر بیمار بزرگ می‌تواند شگفتی‌ساز شود.

اما ملیسا لئو و میشل فایفر هم به ترتیب با نوآوری و مادر! شانس‌های نسبتا برابری با‌هانتر دارند. پس از این سه لاری میت کالف برای بازی در «Lady Bird» چهارم است. مری جین بلایژ بازیگر فیلم «Mudbound» هم در رتبه پنجم ایستاده. نکته جالب این‌ است که اگر ترکیب نامزدها به همین ترتیب باشد، امسال هیچ یک از بازیگران زن درجه یک ‌هالیوود نتوانسته‌اند نامزد شوند. البته اگر نیکول کیدمن را به خاطر بازی حیرت‌انگیزش در فیلم کشتن گوزن مقدس به فراموشی سپرده باشیم.


 

بهترین بازیگر نقش اول زن

ستاره‌های سینما هیچ‌وقت نمی‌میرند 

نفر نخست فهرست امسال در این بخش یک نام آشنا و ماندگار در تاریخ سینماست. رکورددار نامزدی در اسکار با ٢٠ حضور در مراسم آکادمی و یک چهره کاملا ضدترامپ که او را تبدیل به برنده‌ای بسیار ایده‌آل می‌کند. استریپ می‌تواند با فیلم سیاسی جدید استیون اسپیلبرگ، «پست» برای بیست‌ویکمین بار نامزد جایزه اسکار شود و چهارمین بار بردن آن را تجربه کند. رکوردی برای زیر سایه بردن میراث کاترین هپبورن. بعد از او سالی‌ هاوکینز قرار دارد که حضور در فیلم «شکل آب» گیرمو دل تورو باعث حضورش در لیست شده است.

بخت سوم، جودی دنچ و احتمالا یکی از آخرین بازی‌های او تا قبل از نابیناشدن کاملش است. با بازی در نقش ملکه ویکتوریا در فیلم «ویکتوریا و عبدل». فرانسیس مک دورموند با «سه بیلبورد بیرون از ایبینگ، میسوری» و انت بنینگ با «ستاره‌های سینما در لیورپول نمی‌میرند» چهارم و پنجم هستند. جسیکا چستین، سیرشا رونن، اما استون و کیت وینسلت هم در صف انتظار برای بالا آمدن در فهرست هستند:


 

بهترین کارگردان

 ستاره‌های سینما هیچ‌وقت نمی‌میرند

شاید باورکردنی نباشد اما به نظر می‌رسد امسال بالاخره ‌سال کریستوفر نولان است. «دانکرک» آن‌قدر نقد مثبت خصوصا در زمینه کارگردانی به خودش دیده که اصلا عجیب نیست در بالاترین جای فهرست فعلا نام این کارگردان بریتانیایی را ببینیم. چیزی که عجیب است شانس بسیار بالای او نسبت به نفر دوم است. فعلا کریستوفر نولان با بخت ١٩/١٠ اول است. چهره‌ای که فعلا نامش در کنار استنلی کوبریک و آلفرد هیچکاک در زمره بزرگترین هنرمندان تمام تاریخ که نتوانسته‌اند مجسمه اسکار را به خودشان اختصاص دهند، قرار گرفته اما ممکن است امسال همه چیز برای همیشه تغییر کند. نفر دوم با اختلاف زیادی استیون اسپیلبرگ با «پست» است که ۵/١ شانس دارد.

لوکا گوادانینو با «مرا به نام خودت بخوان» سوم است. گیرمو دل تورو و پل توماس اندرسون هم در رتبه‌های چهارم و پنجم قرار دارند. اگرچه این فقط پیش‌بینی نامزدهاست و ما ماه‌ها فقط با اعلام کاندیداها فاصله داریم اما جایگاه بالای نولان و اسپیلبرگ می‌تواند آنها را حداقل به حضور در میان نامزدها امیدوار کند. احتمال این‌که دی ریس هم بتواند در فهرست بالا بیاید و نامزد شود، زیاد است، چراکه آکادمی شاید با اعلام یک لیست تمام مردانه در بخش بهترین کارگردان‌ سال مورد حملات گروه‌های فمینیستی و زنان‌ هالیوودی قرار گیرد.


 

بهترین فیلم

 ستاره‌های سینما هیچ‌وقت نمی‌میرند

نولان آن‌قدر اسکار نبرد که در مراسم امسال ممکن است دو جایزه با هم ببرد. هم در قامت کارگردان و هم در قامت تهیه‌کننده جدیدترین اثرش، «دانکرک». بعد از این فیلم در رتبه دوم «پست» استیون اسپیلبرگ قرار گرفته و فیلم «مرا به نام خودت بخوان» سوم است. «سیاه‌ترین ساعت» ساخته جدید جو رایت، «شکل آب» فیلم برنده شیر طلای جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز، ساخته گیرمو دل تورو، اثر بدون نام پل توماس اندرسون و «برو بیرون» هم در رتبه‌های بعدی قرار گرفته‌اند.

اگرچه اسکار طبق قوانین جدید می‌تواند هر ‌سال تا ١٠ اثر را نامزد اسکار بخش بهترین فیلم کند اما در سال‌های اخیر تعداد فیلم‌هایی که به حد نصاب مشخصی از رأی برای حضور در فهرست بهترین فیلم رسیده‌اند، ١٠ عدد نبوده. اگر امسال همه آثار به حد نصاب برسند می‌توان از «Mudbound»، «کوچک‌‌سازی» و «نبرد جنسیت‌ها» هم به‌عنوان شانس نامزدی در اسکار نام برد.

در این بخش البته نباید فیلم‌هایی چون دیترویت کاترین بیگلو را فراموش کرد. «محفظه رنج» و «٣٠ دقیقه پس از نیمه شب»، دو ساخته قبلی کاترین بیگلو بشدت مورد تحسین اعضای آکادمی قرار گرفت، به‌طوری که هر دو، نامزد اسکار بهترین فیلم شدند و اولی، هم این جایزه را برد و هم بیگلو را در سالی که با همسر سابقش جیمز کامرون رقابتی سنگین داشت به نخستین زن برنده اسکار بخش کارگردانی تبدیل کرد. نوع روایت در ساخته جدید بیگلو بسیار پراهمیت است.

نزدیک‌شدن به هر کدام از طرفین دعوا می‌تواند عواقب جبران‌ناپذیری برای او با خود به همراه آورد. با توجه به بازیگران سیاه‌پوست بسیاری که در فیلم حضور دارند، ساخته بیگلو بعید است که چندان آب در آسیاب نیروهای پلیس ریخته باشد.

در شرایطی که اعتراض به مردان قانون مد جدید ‌هالیوود به نظر می‌رسد، باید دید آیا تا زمان جوایز مهم باز هم این مسأله پا بر جا می‌ماند یا بیگلو و فیلمش از رقابت کنار گذاشته می‌شوند؟ اگر این فیلم بدون نام و نشان بتواند کارکردی علیه رئیس‌جمهوری فعلی آمریکا و سیاست‌هایش داشته باشد، چه‌بسا شانس خوبی برای اسکار بهترین فیلم داشته باشد.


منبع: برترینها

فریدون مشیری و هوشنگ ابتهاج علیه براهنی

هفته نامه صدا – لیلا ابراهیمیان: مرداد سوزان سال ۱۳۳۲ که به پایان رسید، فصل خزان آزادی، نهادهای مدنی و مطبوعات فرا رسید. تا سال های بعد باید زمان می گذشت تا برخی از نشریات جانِ دوباره بگیرند. در میان تغییر هویت، گرایش از سیاست به موضوعات روزمره و سطحی که گاه آنها از نشریات سیاسی به نشریات زرد شهره شدند.

کودتای ۲۸ مرداد اگر نشریات سیاسی – روشنفکری را به محاق برد تا زمانه دیگر، اما فضا را برای نشریات فرهنگی، سینمایی و زرد فراهم کرد. در این دوره نشریات دیگری پا به عرصه گذاشتند؛ روزنامه ها جای خود را به مجلات داده؛ مجلات ادبی، اجتماعی و سینمایی؛ مجله هایی که هر یک تاریخ خود را دارد و نقشی در روایت تاریخ مردم ایران زمین، و ما این بار تاریخ ۵۰ سال قبل را از آیینه مطبوعات با شما مرور می کنیم.

سپید و سیاه؛ مجله داری در زمانه سخت

هجدهم مرداد ۱۳۳۲ هنوز دولت ملی بر سر کار بود و دکتر مصدق درگیر با اقلیت مجلس هفدهم، که پرتره اش روی جلد مجله ای نقش بست؛ مجله «سپید و سیاه نو». مجله را علی بهزادی منتشر می کرد. دانش آموخته حقوق و علوم سیاسی از دانشگاه فرانسه. اگر شماره اول مجله به دوران شکوفایی مطبوعات نسبت می برد، در شماره بعدی، کودتای ۲۸ مرداد اولین خبر این مجله شد.

«قوای انتظامی در شب سه شنبه هر جا دستجات چپ را می دیدند مضروب می کردند و چون شعار چپی ها علیه دربار بود، سربازان و پاسبان ها له شاه شعار می دادند. این جریانات باعث می شود که سخنگوی دولت رسما اظهار بدارد که دولت خیال جمهوری ندارد و به زودی شورای سلطنتی تشکیل خواهد شد…»

فریدون مشیری و هوشنگ ابتهاج علیه براهنی

سیاه و سپید اما تنها نشریه این دوران نبود؛ «روشنفکر» رحمت مصطفوی، «امید ایران» علی اکبر صفی پور و «فردوسی» نعمت الله جهانبانویی شانه به شانه بهزادی روی دکه می نشستند. در کنار «تهران مصور»، وضعیت اینچنین پیش می رفت تا مرداد ۱۳۵۳، یعنی ۲۱ سال بعد.

شاه در دیدار با مدیران مجلات از این وضعیت به نخست وزیرش گله کرد: «این همه مطبوعه را می خواهیم چه کار؟» همان شب شصت نشریه تعطیل شد تا ایام منتهی به انقلاب که بار دیگر سپید و سیاه روی دکه بازگشت تا یک سال بعد از انقلاب مجله که تعطیل شد، بهزادی چهار سال در خانه ناصر تقوایی خود را پنهان کرد و بعد از تبرئه اش در دادگاه، امتیاز مجله دانستنیها را گرفت اما این مجله به رونق و کامروایی نرسید تا این که علی بهزادی در ششم شهریور ۱۳۸۹ غمگین از آرزوی از دست رفته در روزنامه نگاری از دنیا رفت.

در دهه ۴۰ نوشتن از سیاست و نقد سیاست جای خود را به صفحات فرهنگی – هنری و گزارش های اجتماعی داده بود و هیچ چیزی در نقد سیاست پهلوی در صفحات نشریات دیده نمی شد. سپید و سیاه در ۱۶ تیرماه ۱۳۴۶ (سال چهاردهم، شماره ۷۱۹) گزارشی درباره خیابان های تک شغلی تهران نوشته است.

این گزارش به سرای قند و شکر، راسته کتاب فروشان، خیابان سعدی، خیابان بانک و کهنه فروشان در خیابان باب همایون پرداخته است: «نزدیک به شصت سال پیش، شخصی به نام اقبال در خیابان شاه آباد، در یک مغازه کتاب و لوازم تحریرفروشی باز کرد و مشغول به کار شد. آن روزها توجه این مغازه بیشتر از همه به مدرسه سپهسالار و طلبه های آنجا بود که به کتاب و قلم و کاغذ احتیاج داشتند. بعد دبیرستان شاهدخت افتتاح شد و مدرسه های دیگر که بعدا تاسیس شدند. کسبه و تجار کتاب را متوجه اهمیت این خیابان کرد و دیری نگذشت که شاه آباد مرکز فروش کتاب و لوازم تحریر گردید…»

فردوسی در گذر ایام

به نشریه روشنفکری معروف بود؛ هفته نامه ای که گاه از شعر نو می گفت و گاه از سینما و گاه از سیاست. حیاتش در مرداد ۳۲ آغاز شد. در این دوره فردوسی در کنار مجلات متعدد و فراوانی چون امید ایران، کاویان، جهان نو، نیسان و «سپید و سیاه» از سیاست می گفتند تا دوران سر رسیدن زودهنگام خفقان، بعد از آن داستان های کوتاه جای مطالب عمیق سیاسی را گرفت.

در شماره ۱۳ تیر ماه این مجله، مقاله انتقادی رضا براهنی و جوابیه کسرایی، مشیری، نادرپور و سایه به او آمده است: «چندی پیش آقای اخباری، معاون اداری و مشاور گروه ادبی کاخ جوانان به نمایندگی از طرف هیئت مدیره از ما چهار تن دعوت کردند که برنامه های هفتگی گروه ادبی را تنظیم و اداره کنیم. پذیرفتیم و چهارشنبه ۲۴ خرداد جلسه با آقای اخباری آغاز گردید…»

رضا براهنی از این برنامه انتقاد کرده بود. اما این چهار نفر آن را به «قلب واقعیت» می دانند و به او در شماره تیر ماه فردوسی پاسخ می دهند.

فریدون مشیری و هوشنگ ابتهاج علیه براهنی

تهران مصور؛ تصویرگر تهران

هفته نامه ای با مطالب اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی که چهار دوره را در طول حیات خود می بیند. اولین دوره اش از خرداد ۱۳۲۱ با صاحب امتیازی احمد دهقان منتشر می شود تا زمان قتل دهقان در سال ۱۳۲۹ و بعد از آن محمود رجاء سردبیر مجله است.

در این دوره کسانی چون سیامک پورزند، حسین سرفراز، اسماعیل رائین، لعبت ولا، منوچهر محجوبی، اسماعیل یگانگی و صدرالدین الهی با این مجله همکاری می کنند. در اواسط دهه ۴۰ ستار لقائی سردبیری مجله را به عهده دارد تا سال ۱۳۵۳ که در مرداد ماه به دستور امیرعباس هویدا ۵۲ روزنامه و هفته نامه و ماهنامه تعطیل می شود. این تعطیلی تا زمان انقلاب ادامه دارد.

شهریور ۱۳۵۷ تهران مصور کار خود را دوباره از سر می گیرد. در شماره تیرماه (۱۶ تیرماه) این مجله در بخش «توی شهر» فیلم ها و کتاب های هفته معرفی شده است. در بخشی از اخبار روز فرهنگی آمده است: «جلسه هفتگی گروه ادبی کاخ جوانان با شرکت شهریار شاعر معاصر تشکیل گردید. در جلسه این هفته کاخ جوانان درباره ارزش ادبی آثار شهریار و تاثیر اشعار او در شعر معاصر بحث شد و ضمنان اشعاری از وی قرائت گردید.

نویسندگان و شعرا و علاقه مندان به مباحث شعر و شاعری می توانند در برنامه کاخ جوانان شرکت کنند. البته امیدواریم مغرضین و تازه کارها نمک پاش این جلسات ساده نباشند.» فیلم های هفته دوم تیرماه عبارت بودند از نیم وجبی، سندباد، کارگردان جدید، والاهه، ۷۰ میلی متری، خلیل عقاب، پابرهنه ها، پسران علاءالدین.

فریدون مشیری و هوشنگ ابتهاج علیه براهنی

یغما؛ آوای روشنفکران

فروردین ۱۳۲۷ تا اسفند ۱۳۵۷؛ مجله ادبی، تاریخی – تحقیقی است که در سال های ۱۳۲۷ تا ۱۳۵۷ با سردبیری حبیبی یغمایی به صورت ماهانه و در ۶۴ صفحه منتشر شده است. با حضور نویسندگانی چون محمود صناعی، محمد علی اسلامی ندوشن، مجتبی مینوی، جلال الدین همایی، محیط طباطبایی و دکتر محمد معین. در شماره تیر ماه ۱۳۴۶ نامه ای از ملک الشعرای بهار به محمد علی جمال زاده منتشر شده است.

بهار بعد از شرح حال خود و درد فراق از دوستان خود می نویسد: «دستخط های شما را در تهران زیارت کردم و به امید پاسخ شفاهی جواب عرض نکردم زیرا هر هفته خود را آمدنی می دانستم. بعد از وصول تلگراف هم فوری به آقای نخست وزیر پیغام داده و تلفن کردم و تلگراف جنابعالی را هم حسب الامر فراهم است اما خودم از روز حرکت نظر به دوائی که تهیه شد محتاج نشدم در عین حال اطبا را باید آگاه ساخت. در حال تب زیادتر حال مزاحمت ندارم. قربانت بهار.»

این نامه در سوئیس نوشته شده است ولی تاریخ آن مشخص نیست. همچنین در بخشی دیگر درباره انجمن قلم نوشته شده است: «انجمن قلم انجمنی است ادبی که نه سال است در ایران تشکیل شده. دبیرکل و مدیرعامل ثابت و فعال آن جناب زین العابدین رهنما نویسنده کتاب پیامبر است. این انجمن با چند انجمن از ممالک دیگر روابط دوستانه و مکاتبه دارد. رئیس انجمن قلم در سال های گذشته علی اصغر حکمت بود؛ بعد از حکمت جناب وزیر دربار سابق این سمت را یافت. اخیرا این مقام ارجمند به جناب منوچهر اقبال تعویض شد.»

کوشش؛ روزنامه ای بی تاثیر

روزنامه کوشش در چهار صفحه منتشر می شود با صاحب امتیازی و مدیرمسئولی س. رضوی. روزنامه ای با قطع بزرگ با تیترهای چند خطی. این روزنامه در روز ۱۱ تیر ماه چند موضوع را محور اصلی بحث خود قرار داده است. در سیاست خارجی روزنامه با چهل و ششمین سالروز تاسیس حزب کمونیست چین، که کودتایی در آن کشور شکل گرفت و جنگ اعراب و اسرائیل توجه دارد و در حوزه داخلی «سفر شاهنشاه و شهبانوی ایران را به باشگاه معلمان تهران» در تیتر اخبار خود قرار داده است.

در ۱۵ تیر ماه با تیتری می نویسد: «رشد ملی انتخابات به معرض آزمایش در می آید»؛ در بخشی از این مقاله آمده است: «کارت انتخابات مجلس شورا، سنا و مجلس موسسان به میزان ۱۰ میلیون توزیع می گردد و این کار تا یک ماه ادامه خواهد داشت. مابین ادوار بیست و دوگانه انتخاباتی تنها دوره گذشته و این دوره است که ملت ایران می تواند حقا به موهبت و برکات آزادی انتخابات پی ببرد.

شاید در این شصت سال حکومت مشروطه و دموکراسی ایران کمتر احتمال داده می شد که ملت ایران دارای آنچنان رشد و شخصیتی شده باشند که در صورت اعطای آزادی واقعی بتوانند از حقوق مسلم خود استفاده کنند… شاهنشاه برای اطمینان کامل از این که در این مورد کوچک ترین وقفه ای روی ندهد دستور رواج و انتشار کارت الکترال را صادر کردند. وجود این کارت ها در دوره گذشته آزمایش و محک خوبی بر میزان رشد ملی ملت ایران بود و این دوره نیز ملت ایران از آزمایش پیروز بیرون خواهد آمد…» روزنامه کیهان هم در ۱۲ تیر ماه با تیتر «کارت انتخابات توزیع می شود» این خبر را کار کرده است.

کیهان از گذشته تا به امروز

کیهان یکی از قدیمی ترین روزنامه های ایران است؛ اولین شماره آن در سوم خرداد ۱۳۲۱ در تهران منتشر شد و به جز سه بار توقیف در سال ۱۳۲۲ به طور مستمر منتشر شده است. این روزنامه در شماره (۷۱۷۱) خود در دهم تیر ماه ۱۳۴۶ چند خبر را در صفحه اول خود جای داده است: «دکتر اقبال انجمن پزشکان فارس را افتتاح کرد؛ ۲۵۰ هزار تن گندم به کشورهای همسایه صادر می شود؛ کودکان جنوب شهر در ملاقات با شهردار، پارک و میدان بازی خواستند».

 فریدون مشیری و هوشنگ ابتهاج علیه براهنی
در گزارش از وضعیت حمل و نقل و سیستم تاکسیرانی کشور هم آمده است: «کمبود تاکسی ناراحت کننده است؛ کمبود تاکسی در تهران محسوس است و مقامات تعاونی تاکسیرانان مجددا به فکر افزایش تعداد تاکسی در پایتخت افتادند. مقامات مسئول تاکسیرانی تاکنون علت کمبود تاکسی را استقبال مسافران از نرخ متعادل تاکسی مجهز به تاکسی متر اعلام کرده بودند. علاوه بر این گفته شده بود توقف روزانه به طور متوسط ۹۰۰ دستگاه تاکسی فرسوده در تعمیرگاه ها از علل کمبود تاکسی است.»

این روزنامه در گزارشی دیگر با عنوان «جنگ با درخت» می نویسد: «درخت کهن سال خیابان سپه که مانند اسرا با میله های آهنی به هم بسته شده اند ای کاش جمعیتی به نام «جمعیت حمایت از درخت» تشکیل می شد و از حقوق این موجودات زبان بسته دفاع می کرد… تهران جز خیابان های خشک و آسفالته و شلوغ و داغ و ساختمان های سنگی سر به فلک کشیده آهنی چه دارد و جز چند پارک، کدام گردشگاه مشجر و جنگل مصنوعی وجود دارد که ما اینچنین سر دشمنی و عداوت با چهارتا چنار سرسبز کنار خیابان داریم؟»

۵۵ دختربچه برای ازدواج از دادستان تهران اجازه گرفتند

در گزارش کیهان ۱۲ تیر ماه آمده است: «۵۵ دختربچه برای ازدواج از دادستان تهران اجازه گرفتند. حداکثر سن این دختران ۱۵ سال بود و به همین علت اجازه دادستان تهران برای ازدواج آنها ضرورت دارد. به موجب آماری که در دادسرای تهران موجود است، هر سال به طور متوسط ۲۵۰۰ دختر نابالغ از دادسرای تهران اجازه ازدواج می گیرند… هر روز به طور متوسط ۴۰ الی ۵۰ دختر خردسال همراه پدر و مادرشان به دادسرا می آیند تا دادستان به آنها اجازه ازدواج دهد.» سپس با چند نفر از خانواده این دختران مصاحبه ای انجام شده است که شرح آن در صفحه ۱۲ روزنامه کیهان آمده است.

در پانزدهم تیر ماه خبری از دانشگاه آمده است: «تعداد دانشجویان تا ۵ سال دیگر ۲ برابر می شود. ۵۴۰۰ نفر از دانشجویان اتومبیل سواری دارند. افزایش دانشجو در مراحل مختلف دانشگاهی خواهد بود؛ ۸۵ درصد از این ۱۰ هزار دانشجو در دوره های لیسانس و ۱۵ درصد در دوره های بالاتر خواهد بود. همچنین این افزایش دانشجو بیشتر در رشته های علوم انسانی خواهد بود چون راه اندازی این رشته به امکانات آموزشی کمتری نیاز دارد تا رشته های فنی – مهندسی.»


منبع: برترینها

خواننده سرشناس آمریکایی درگذشت

 
تام پتی یکی از چهره‌های سرشناس دنیای موسیقی راک دوشنبه ۱۰ مهر چشم از جهان فروبست. او خواننده اصلی گروه موسیقی «تام پتی و هارت‌برکرز» بود و چندین آلبوم پرفروش در همکاری با این گروه به دنیای موسیقی عرضه کرد.انتشار خبر درگذشت تام پتی با واکنش بسیاری از بزرگان موسیقی همراه بود. باب دیلن خواننده مشهور و برنده جایزه نوبل ادبیات درگذشت پتی را «شوکه‌کننده و ویرانگر» توصیف کرد.

یکی دیگر از چهره‌های سرشناس که درگذشت پتی را تسلیت گفتند، پل مک‌کارتنی خواننده بریتانیایی و از بنیان‌گذاران گروه افسانه‌ای «بیتلز» بود که در توییتر درگذشت پتی را تسلیت گفت.در این میان برایان آدامز خواننده کانادایی از پتی برای تمام آثار خارق‌العاده‌اش تشکر کرد و به این ترتیب به درگذشت او واکنش نشان داد. کیفر ساترلند بازیگر سریال «۲۴» نیز در این باره نوشت: «امروز آمریکا یکی از غول‌های موسیقی خود را از دست داد. پتی ممنونم بابت تمام آهنگ‌هایت. برای من تو تا همیشه زنده‌ای.»تام پتی در دهه ۸۰ میلادی آلبوم موفق «Full Moon Fever» را منتشر کرد. نام او سال ۲۰۰۲ در تالار مشاهیر «راک اند رول» ثبت شد.


منبع: بهارنیوز

«کژال» اکران می شود

«کژال» به کارگردانی نیما یار و تهیه‌کنندگی جواد نوروزبیگی پس از ۳ سال موفق به دریافت پروانه نمایش شد.

این فیلم سینمایی که نخستین تجربه کارگردانى نیما یار محسوب مى شود، روایتگر داستان دختری دانشجو بنام کژال است که بدلیل مشکلات خانواده تهران را به مقصد روستای‌شان در منطقه مرزی کردستانِ ایران و عراق ترک می کند و سپس با مشکلاتی مواجه می شود که راه بازگشت را بر او می بندد و ناچار به کولبری می شود.

به گزارش روابط عمومى فیلم سینمایى «کژال»، اکثر صحنه هاى این فیلم در فضاها و موقعیت های واقعی و با حضور بازیگران بومى فیلمبردارى شده است و از معدود آثارى است که مصائب کولبران را نیز به تصویر مى کشد.

این فیلم که تا کنون در سکوت خبری بوده، ٣سال پیش مراحل تولید خود را پشت سر گذاشته است و به تازگى با انجام برخى اصلاحات فنى آماده نمایش شده و  هم اکنون متقاضی اکران در گروه هنر و تجربه است تا بزودى روى پرده سینما برود.

بازیگران: سمیرا ذکایی. مریم بوبانی/  کارگردان: نیما یار/ مشاور فرهنگ و زبان کردی: محمد رئوف مرادی/ منشی صحنه : مهتاب شهرابی/ برنامه ریز و دستیار کارگردان: حامد پور اسفندیانی/ جلوه های میدانی: داوود رسولیان/ جلوه های بصری: علی تصدیقی/ طراح صحنه و لباس: جعفر محمدشاهی/ طراح چهره پردازی: هاشم فغانی/ مدیران تولید: مهدی خلیلی ایمان یزدی/ مدیر صدابرداری: محمد شاهوردی/ طراحی و ترکیب صدا: آرش قاسمی/ موسیقی: امید رئیس دانا/ تدوین: سینا دوراندیشان/ مدیران فیلمبرداری: افشین علیزاده، امیر علی ویسی/ نویسنده و مشاور کارگردان: آرمین ایثاریان/ تهیه کننده : جواد نوروزبیگی.


منبع: عصرایران

معرفی ۱۷ اثر از ایران برای حضور در جشنواره جهانی فیلم‌های ورزشی

۱۷ اثر از ایران برای حضور در جشنواره جهانی فیلم های ورزشی که آبان ماه امسال در میلان ایتالیا برگزار می شود، معرفی شدند.

به گزارش ستاد خبری یازدهمین جشنواره فیلم های ورزشی، ۱۷ فیلم از جمع فیلم های متقاضی شرکت در یازدهمین دوره جشنواره بین المللی فیلم های ورزشی که تا ۲۵ شهریور ماه امسال نسبت به ثبت نام از طریق سایت جشنواره اقدام کرده بودند انتخاب و به فدراسیون فیلم های ورزشی (FICTS) ارسال شد.

این آثار شامل سه کلیپ، ۲ انیمیشن، یک برنامه تلویزیونی، پنج مستند کوتاه و نیمه بلند، ۲ مستند بلند، ۲ فیلم داستانی بلند و ۲ فیلم داستانی کوتاه و نیمه بلند است.

نماهنگ های  Hiking at Harandeh و do it ساخته سید محمد جمال حسینی، کلیپ ۹۰ ساخته شهاب الدین نجفی، انیمیشن های «حس مشترک» ساخته محمدحسین عرفان منش و «یوز ایرانی» ساخته شفیقه آسانی و برنامه تلویزیونی «لافند بازی» ساخته مجتبی پوربخش، مستندهای کوتاه و نیمه بلند «پرچم دار» ساخته ابوذر حیدری، «کلاه شیشه ای» ساخته محسن خان جهانی، «کوه آهن» ساخته مصطفی دالایی، «خواهران غریب» ساخته حسین همایونفر، «اعتراض وارد نیست» ساخته فرناز و محمدرضا جورابچیان، مستند های بلند «فوق ماراتن» ساخته سعید کشاورز و «آوانتاژ» ساخته محمد کارت، فیلم های بلند داستانی «عشق نیکان» و «آوار» ساخته سیده فرزانه امینی و فیلم های داستانی کوتاه و نیمه بلند «آریو والیبال» ساخته محمد بخشی و «گزارشگر» ساخته محمد خردمندان هفده اثر ارسال شده از ایران به این دوره از جشنواره هستند.

جشنواره بین المللی فیلم های ورزشی ایران، نماینده انحصاری فدراسیون جهانی فیلم های ورزشی (FICTS) است که به عنوان مرحله مقدماتی جشنواره فیلم های ورزشی به شمار می آید و وظیفه انتخاب تولیدات و آثار فیلمسازی ورزشی را برعهده دارد. این جشنواره به منظور رقابت بین فیلمسازان، برنامه سازان، کشف استعدادهای جوان و معرفی چهرهای خلاق، همگام با سیاست های ورزش کشور، کمیته ملی المپیک یا پارالمپیک و FICTS، در راستای حمایت از تولید و عرضه فیلم های ورزشی برگزار خواهد شد. آثاری که می توانند در این جشنواره شرکت کنند باید دارای موضوع یا مضامین ورزشی بوده و با هدف ترویج اهداف المپیک، جنبش المپیک و تقویت روحیه و منش ورزشکاری تولید شده باشد.

علاقمندان برای شرکت در یازدهمین جشنواره بین المللی فیلم های ورزشی ایران و چهارمین جشنواره عکس ورزشی می توانند تا ۲۵ آبان ماه با مراجعه به سایت جشنواره نسبت به ثبت نام و ارسال آثار خود به دبیرخانه جشنواره اقدام کنند.

یازدهمین دوره جشنواره بین المللی فیلم های ورزشی ایران با همکاری وزارت ورزش و جوانان، کمیته ملی المپیک و پارالمپیک، وزارت فرهنگ ارشاد اسلامی، سازمان صدا و سیما، شهرداری تهران و دیگر نهادهای مرتبط با فدراسیون ورزشی کارگران از ۲۶ تا ۲۹ آذر ماه به دبیری سید مجتبی علوی در تهران برگزار می شود و آثار برتر به جشنواره جهانی فیلم های ورزشی ۲۰۱۸ میلان معرفی خواهند شد.


منبع: عصرایران

عوامل نبود سریال‌های فاخر مذهبی

مرجان یگانه پرست- روزنامه بهار
تولید برنامه‌های مناسبتی در جهت سرگرمی‌سازی، پر کردن اوقات فراغت و یا ایجاد آموزه‌های دینی و مهارتی، لازمه رسانه‌ای همه گیر چون تلویزیون است. این نوع برنامه‌ها خوراک ایامی مثل نوروز، ماه رمضان یا دهه محرم را فراهم می‌کنند و بینندگان تلویزیون هم برای چنین ایامی مشتاقانه انتظار می‌کشند. ویژگی این برنامه‌ها ضمن سرگرمی‌سازی، ‌ترویج رسالت‌های آموزشی است که در ایام محرم بار معنایی بیشتری هم دارند. برخی از این سریال‌های محرمی در یاد و خاطره تماشاگران  ماندگار شده‌اند مانند «معصومیت از دست رفته»، «شب دهم»، «مختارنامه» و امثالهم. ساخت این برنامه‌ها که روزگاری، شاخصه این ایام بودند، دیگر در راس تولیدات تلویزیونی نیستند البته بخشی از این ضعف به دلیل کمبود مسائل مالی این رسانه است. علاوه بر این گویی تولید این برنامه‌ها از اهمیت افتاده‌اند و مدیران تلویزیونی از این اهم غافل مانده‌اند.
***
سریال‌های محرمی به دهه اول نرسیدند
تلویزیون کمابیش حتی در اوج کمبود بودجه اش در طی این سال‌ها در مناسبت‌های مختلف، سریال و برنامه هایی تولید کرده است تا فضاسازی یا سرگرمی‌سازی لازم را فراهم کند اما تولید سریال‌های فاخر تقریبا از سبد تولیدات صدا و سیما حذف شده است. امسال هم دو سریال مناسب ایام محرم تهیه و اعلام شده بود با نام‌های «هاتف» و «عقیق» که برخلاف روال معمول سال‌های گذشته پخش هر دو سریال به نیمه اول محرم نرسید.
سریال «عقیق» به تهیه‌کنندگی محمدرضا شفیعی و کارگردانی بهرنگ توفیقی این روزها در حالی در شهرک غزالی در حال تصویربرداری است که قرار بود از ابتدای محرم به روی آنتن برود. شبکه سه سیما یک هفته پیش از آغاز ایام محرم خبر از پخش این مجموعه تلویزیونی از ابتدای محرم را اعلام کرده بود و تیزرهای این سریال، در حالی از پخش این سریال خبر می‌داد که با گذشت ۱۰ روز از محرم عملا «عقیق» به روی آنتن نرفت. این در حالی است که در سطح شهر، بنرهای عاشورایی و در شبکه‌های مختلف تلویزیونی، برنامه‌های گزارشی و گفت‌وگو محور که اثری کوتاه مدت و گذرا دارند، افزون‌تر از قبل شده‌اند ولی بودجه ساخت و تولید آثار فاخری که می‌توانند تا مدت‌ها اثرگذار باشند، اگر مورد غفلت قرار نگرفته باشند هم به دلایلی چون نبود بودجه و عدم اهتمام جدی در اولویت ساخت قرار نمی‌گیرند.

عوامل نبود سریال‌های فاخر مذهبی
یک منتقد با بیان اینکه هزینه تولید و دستمزدهای بازیگران افزایش پیدا کرده است، گفت: با افزایش هزینه‌ تولید از جمله دستمزد بازیگران، تلویزیون می‌ترسد تا مدتی به سمت تولید سریال‌های فاخر مذهبی مانند امام علی (ع) و مختارنامه برود.آرش خوشخو با اشاره به عملکرد تلویزیون در ساخت برنامه‌ها و سریال‌ها بیان کرد: در شورای تصویب فیلمنامه‌ها در سیمافیلم، روی کم‌هزینه و کم لوکیشن بودن سریال یا برنامه تاکید می‌شود. در یک بازه زمانی در تلویزیون ماجرایی به نام برون‌سپاری رخ داد و کل سریال را با یک تهیه‌کننده دقیقه‌ای حساب می‌کردند. این امر باعث شد که تولید یک اثر به سمت هزینه‌های اضافی برود. همچنین دستمزد اغلب بازیگران افزایش پیدا کرد و فشار بودجه‌ای سنگینی به تلویزیون وارد شد. این منتقد سینما درباره آسیب‌های افزایش هزینه تولید و دستمزد عوامل سازنده سریال‌ها گفت: این مسائل، مشکلات مدیریت دولتی را نشان می‌دهد که برخی مواقع متوجه نیستند که چگونه بهره‌وری منافع سازمان و شرکت خود را بهتر حفظ کنند و درباره هزینه‌ اضافی معمولا سهل انگار هستند. هزینه تولید و دستمزدهای بازیگران در حال حاضر افزایش پیدا کرده است در نتیجه تلویزیون می‌ترسد تا مدتی به سمت تولید سریال‌های فاخر مذهبی مانند «امام علی (ع)» و «مختارنامه» برود. این روزنامه‌نگار با اشاره به موضوعات سریال‌های مناسبتی اظهار کرد: موضوعات سریال‌ها و برنامه‌های مناسبتی بهتر است که با منافع ملی و کشورمان همساز باشد؛ به این معنی که به تشویق صفاتی مانند شجاعت، ابداع،  خلاقیت و مسائل مشابه بپردازند اما متاسفانه سریال‌ها و برنامه‌های کودکی که ساخته می‌شوند به این موضوعات نمی‌پردازند. او افزود: برای اینکه در تولید برنامه و سریال‌ها یک طیف بسیار مذهبی را راضی نگه داریم به سمت تشویق یک سری مسائل خاص می‌رویم که در جای خود محترم است اما ما نیاز به‌ترویج شجاعت، خلاقیت و غرور ملی داریم که در تلویزیون ما غایب است. سریال «شب دهم» حسن فتحی که درون مایه مذهبی داشت به همین نکته‌ها تاکید می‌کرد و به همین دلیل هم موفق شد. آرش خوشخو در پایان به محتوای برخی سریال‌ها اشاره کرد و گفت: تلویزیون‌ترویج خلاقیت، شجاعت و غرور ملی و… را از یاد برده است که به مساله محتوا مربوط می‌شود. به نظرم افرادی که در شورای تصویب فیلمنامه هستند باید مدیوم و استانداردهای فیلمنامه‌نویسی را تشویق کنند و ارتقاء دهند.

سریال‌های مذهبی، اثرگذار در جامعه
یکی از چهره‌های برجسته‌ای که در تولید برنامه‌های مناسبتی مذهبی تلاشگر بوده، داود میرباقری بوده است. فیلمسازی با آثاری به ماندگاری «امام علی»، «معصومیت از دست رفته»، «مسافر ری» و «مختارنامه» که آخرین اثرش بازسازی واقعه عاشورا بود، بی‌اندازه بر روی تماشاگران اثرگذار افتاد. اظهارات اخیر او نیز گویای این است که تولید سریال‌های فاخر مذهبی به مانند قبل در راس ساخت نیستند و از عواملی که منجر به ساخت مختارنامه شده بود، گفته است.این نویسنده و کارگردان با انتقاد از بهانه برخی از مدیران که بودجه را عامل تولید نکردن آثاری همچون سلمان می‌دانند، اظهارکرد: «مختارنامه» به روایتی ۲۵ میلیارد و به روایتی دیگر ۳۰ میلیارد هزینه داشت. فارغ از پخش چندین باره از تلویزیون و عرضه در دیگر کشورهای مسلمان، به طور متوسط چند خانواده ایرانی یک مجموعه مختار را خریده و در خانه دارند؟ آن هم مجموعه‌ای که قیمتش ۱۵ تا ۱۶ هزار تومان است. بر این اساس مگر می‌شود هزینه تولید برنگشته باشد. میرباقری با انتقاد از وضعیت فرهنگی و رویکرد مسئولان در این سال‌ها که باعث شده فیلمنامه «سلمان» امکان ساخته شدن پیدا نکند، از اهمیت پرداختن به شخصیت سلمان سخن گفت.
میرباقری درباره ضرورت اجتماعی ساخت «مختارنامه» و سریال «امام علی (ع)» گفت: در زمان دانشجویی می‌دیدم که با وجود این همه اشخاص و اتفاقات مهم در حوزه‌های مختلف ولی متاسفانه در حوزه فیلم و سینما کسی به آنها نپرداخته است و اگر نبود این فرهنگ عاشورایی قطعا این اتفاق بزرگ یعنی انقلاب اسلامی به آن شکل رخ نمی‌داد، لذا دغدغه و اعتقاد شخصی من باعث ساخت این چنین آثاری شد که یک دهه از عمر مرا که مدت کمی نیست صرف خود کرد. او با اشاره به وقتی که برای سلمان فارسی گذاشته خاطرنشان کرد: می‌خواهم باقیمانده عمرم را با سلمان بگذرانم. سلمان همان کسی بود که به دنبال منجی می‌گشت و قبل از اسلام به مسیح به عنوان منجی فکر می‌کرد اما بعد از اسلام عشق به علی است که حالش را خوب می‌کند.

حجم ممیزی‌ها در آثار سینمایی و پرهیز سینماگران
این در حالی است که این نوع آثار در بستر سینما هم با مشکلات فراوانی از جمله ممیزی‌ها و هزینه‌های گزاف همراه هستند و به همین دلیل کمتر در مسیر اجرایی و تولیدی شدن قرار می‌گیرند. یکی از فیلم هایی که در این باره ساخته شده، فیلم موفق و اثرگذار «روز واقعه» به کارگردانی شهرام اسدی و نویسندگی بهرام بیضایی است که از ساخت آن بیش از بیست سال می‌گذرد اما همچنان فیلمی که به‌اندازه آن اثرگذار در اجرا، متن و انتقال تم محرم باشد، تولید نشده است. شاید بعد از آن فیلم بتوان به اثر احمد رضا درویش با نام «رستاخیز» اشاره کرد که سعی در اشاعه فرهنگ و هنر عاشورایی دارد اما این فیلم با وجود کیفیت در ساخت و اجرای صحنه‌های عاشورایی از اکران و دیده شدن توسط تماشاگران به دلیل برخی موارد ممیزی محروم ماند. اساسا ورود به این موضوعات، آسان نیست و به همین دلایل بسیاری از پرداختن به این سوژه‌ها پرهیز می‌کنند؛ در حالی که ساخت این نوع آثار به دلیل تقویت ریشه‌های فرهنگی و اعتقادی باید مورد توجه قرار بگیرند. فیلم هایی که می‌توانند خوراک شبکه‌های تلویزیون هم باشند و سرمایه گذاری جدی در انتقال آموزه‌های مهم اعتقادی هستند و لازم است شرایط تولید آنها و حمایت مسئولان مربوطه و صدا و سیما از این آثار فراهم شود.


منبع: بهارنیوز

درباره سریال «گاتهام» شهر اشباح

هفته نامه همشهری جوان – صوفیا نصرالهی:

گاتهام

•    تعداد فصل ها: چهار فصل
•    تعداد قسمت های هر فصل: ۲۴ قسمت
•    سرپرست نویسندگان: برونو هلر
•    کارگردان ها: دنی کانن، رابی بیلی، پل آ. ادواردز، ناتان امید و…
•    بازیگران: بنجامین مک کنزی، شان پرتوی، دونال لوگ، دیوید مزوز، جادا پینکت اسمیت، مورینا بکرین، رابین لورد تیلور، شان پرتوی، کوری مایکل، کوری مایکل اسمیت
•    محصول: دی سی کامیکس
•    تولید و پخش: شبکه فاکس

خیلی ها معتقدند که بتمن از بزرگ ترین دستاوردهای صنعت سرگرمی در قرن گذشته بوده است. موفقیت نسخه های نمایشی گوناگونی که از روی آن ساخته شده و برخی از آن ها حتی بعد از گذشت چند دهه هنوز طرفدار دارند، نشان از محبوبیت قصه بتمن و دشمنان و دوستان وفادارش دارد.

 درباره سریال «گاتهام» شهر اشباح
با بتمن «تیم برتون» کاراکتر «رابین» وارد فرهنگ عامه شد. بتمن های «کریستوفر نولان» شخصیت جوکر را رنگ و جلای تازه ای دادند و حالا در سریال تلویزیونی «گاتهام» جغرافیایی که قصه های بتمن در آینده در آن می گذرد، یعنی شهر گاتهام و یکی از مهم ترین دشمنان بتمن، کارآگاه پلیس، «گوردن»، کاراکتر اصلی هستند، البته همه طرفداران کمیک های بتمن طرفدار سریال نیستند اما با وجود این، شبکه فاکس با این سریال توانسته تعداد مخاطبانش را بالا ببرد. آن قدر که بعد از تمام شدن هر فصل، شبکه تصمیم به تمدید سریال می گیرد. فصل سوم این سریال، ماه گذشته به پایان رسید و قرار است فصل چهارم خیلی سریع و ظرف دو ماه آینده روی آنتن تلویزیون برود.

گاتهام یک سریال دارم تلویزیونی است که توسط «برونو هلر» شکل گرفت. هلر، فیلمنامه نویس انگلیسی عاشق نوشتن دارم های شهری و جنایی بود و پیش از «بتمن» سابقه نوشتن برای سریال هایی مثل «متالیست (روانکاو)» را داشت. شبکه فاکس با او قرارداد بست که یک دارم جنایی دیگر بنویسد اما شخصیت هایش اقتباس از یک داستان ابرقهرمانی باشند. طبعا میان همه ابرقهرمان ها، بتمن هم جهان تاریکتری دارد و هم شکل گرفتن اش اصلا به واسطه جرم و جنایت هایی است که در شهر زادگاهش رخ می دهد.

هلر البته در ابتدا شک داشت که سریالی درباره ابرقهرمان ها بنویسد. به وب سایت دیجیتال اسپای گفته بود: «من واقعا نمی دانم چطور درباره آدم هایی با قدرت های ویژه بنویسم.» حتی بعدتر به «اینترتینمنت وکیلی» گفت: «فکر نمی کنم بتمن و قصه هایش در مدیوم تلویزیون جواب بدهند. صادقانه همه آن داستانهای ابرقهرمانی که من تا امروز دیده ام تا جایی برایم جذاب بوده اند که آدم ها در لباس بتمن یا سوپرمن یا اسپایدرمن فرو رفته اند. درست در این زمان که دیگر دست از انسان بودن کشیده اند و تبدیل به ابرقهرمان میشوند، جذابیت شان برایم از دست می رود.»

اما پسر هلر برای نوشتن سریال به دادش می رسد و به پدرش پیشنهاد می دهد که محوریت سریال را روی کاراکتر کمیسر گوردن قرار بدهد. گوردن، کارآگاه پلیسی است که در کمیک های بتمن یکی از دشمنان او به شمار می رود. کسی که باعث می شود گاتهام در ظلم و فساد غرق شود و به خاطر منافع خودش جلوی قدرت های مافیا را که روز به روز قوی تر می شوند، نمی گیرد تا زمانی که شهر در فساد کامل فرو می رود.

فاکس اواخر سال ۲۰۱۳ اعلام کرد که به سرم معمول سریال ها قرار نیست یک نسخه پایلوت پخش  کند و از سال ۲۰۱۴ فصل اول گاتهام به صورت رسمی پخش خواهدشد.

ارتباط گاتهام با بتمن

فصل اول سریال در دوران کودکی بتمن که آن زمان هنوز ابرقهرمان نیست و پسربچه ای به نام «بروس وین» است، آغازمی شود. جیمز گوردن، افسر پلیس تازه نفس شهر گاتهام است که او را با کارآگاه «هاروی بولاک» کارکشته در یک تیم قرار می دهند تا راز جنایت «توماس» و «مارتا وین» والدین بروس وین (بتمن) را کشف کنند.

 درباره سریال «گاتهام» شهر اشباح

گوردن با بروس نوجوانملاقات می کند که حالا تحت قیومیت سرپیشخدمت خانه شان «آفلرد» قرار دارد. گوردن باتعداد زیادی از کاراکترهای دیگر هم مواجهه دارد که همگی بعدتر در داستان بتمن اهمیت پیدا می کنند. خلاصه این که در نهایت کارآگاه پلیس با خانواده های جنایتکار شهر گاتهام، ارتباطاتی پیدا می کند.

گوردن با «تئو گالاوان» و خواهرش «تابیتا» دست و پنجه نرم می کند که می خواهند کنترل شهر گاتهام را به دست بگیرند. گالاوان که در انتقام گرفتن از خانواده وین مُصر است در مسیر شهردار شدن به قتل می رسد. این جاست که «هوگو استرنج» مرموز وارد کار می شود و گروه دشمنان بتمن شکل می گیرد. آن ها دست به تجربه های عجیب و غریبی در آسایشگاه روانی «آرکهام» می زنند؛ جایی در زیر تاسیسات ساختمانی که متعلق به موسسه بروس وین است. همزمان با این فعالیت های زیرزمینی قدرت گوردن هم افزایش پیدا می کند.

گاتهام کجای جهان است؟

شهر گاتهام یا آنطور که به صورت مخفف گات گفته میشود، یک شهر خیالی است که در کتاب های کمیک آمریکایی که توسط انتشارات «دی. سی» به چاپ رسید در دسامبر سال ۱۹۴۰ یعنی اولین سال جنگ جهانی دوم سر و کله اش در جغرافیای خیال پیدا شد؛ شهری که مشهور شد، چون زادگاه بتمن بود؛ جای یکه بتمن به دنیا آمد، پدر و مادرش را از دست داد، از آن مهاجرت کرد و در نهایت برای اجرای عدالت به آن بازگشت.

گاتهام در همسایگی متروپلیس، یکی دیگر از شهرهای خلق شده در کمیک های دی. سی قرار دارد. ارجاعات زیادی وجود دارد که این شهر در ایالت نیوجرسی واقع شده و شهرهایی مثل نیویورک و شیکاگو رد شکل گیری ظاهر و حغرافیای گاتهام تاثیر زیادی داشته اند.

«بیل فینگر» نویسنده درباره نامگذاری شهر به نان گاتهام و این که چرا زادگاه بتمن را از نیویورک به یک شهر خیالی تغییر دادند، گفته بود: «در حقیقت من می خواستم اسم گاتهام را سیویک سیتی (به معنای شهر مدنی) بگذارم. بعد به شهر ساحلی فکر کردم و شهر کاپیتال (شهر سرمایه داری) را هم امتحان کردم اما هیچ کدام از نظر تلفظی شبیه اسامی ابرقهرمانانه نبود. یک روز دفتر تلفن راهنمای نیویورک را ورق می زدم و همان طور که اسامی را از نظر می گذراندم به جواهری گاتهام رسیدم. خودش بود؛ گاتهام سیتی.

 درباره سریال «گاتهام» شهر اشباح

نمی خواستیم بتمن متولد نیویورک یا هر شهر واقعی دیگری باشد. چون هر آدمی در هر نقطه ای از جهان باید حس می کرد که ممکن است شهر خودش زادگاه بتمن باشد».

«آلن مور» یکی از مشهورترین نویسندگان کمیک های دی. سی برای گاتهام تاریخچه ای در یکی از قصه ها تعریف کرد. به گفته او یک سرباز مزدور نروژی به نام کاپیتان «جان لوگر کوییست» در سال ۱۶۳۵ شهر گاتهام را بنا کرد و مدتی بعد انگلیسی ها کنترل شهر را به دست گرفتند. حال و هوای گاتهام شبیه خیابان های پایین شهر نیویورک آن هم در ساعت ۱۱ شب به بعد در سردترین ساعت های ماه نوامبر است.

امتیازهای  گاتهام

فصل اول: نخستین فصل گاتهام سریال امتیاز ۷۱ از ۱۰۰ را از منتقدان دریافت کرد. گاتهام سریالی بزرگ تر از اتفاقات روزمره است. چالش اش احتمالا این خواهدبود که روی همین مبنایی که شروع کرده، چیز بزرگ تری بسازد یا حداقل ثباتش را حفظ کند. حال و هوا و فیلمنامه توانسته اند محبوبیت و عامه پسندی کمیک ها را با مخاطرات تفکربرانگیز فیلم های نوآر ترکیب کنند و چاشنی ای از یک طنز تلخ و سیاه هم به آن بدهند. این شهر نئونی شسته شده خودش یک کاراکتر است.

فصل دوم: دومین فصل امتیازش کم شد و به ۶۲ از ۱۰۰ رسید. کشتارهای گرافیکی و ضرب و شتم های بی پایان سریال گاتهام باعث می شود احساس اعصاب خردی و خستگی و کسالت به تماشاگر دست بدهد. این جا البته از نظر کارگردانی تمرکز بیشتری روی سریال شده اما در اصل تعادل سریال به هم ریخته و به نظر می رسد قهرمانانش بیشتر از خشونت، نیاز به کمی ابعاد انسانی دارند.

فصل سوم: جمع بندی منتقدان برای فصل سوم سریال هنوز منتشر نشده اما می توانید نظر آن ها را بخوانید: سکانس افتتاحیه فصل سوم سریال گاتهام؛ جهان تاریکی خلق می کند که به سادگی قابل چشم پوشی نیست. یک بروس وین جدید پا به جهان گذاشته. نقطه قوت این فصل در آن است که نسبت به دو فصل قبلی داستان عمیق تر و سیاه تر شده و به جای صحنه های خشن بی مورد به دل کاراکترها نفوذ می کنیم. کاراکتر گوردن تازه  جذابیت پیدا کرده و بقیه کاراکترها هم خیلی خوب پرورش داده شده اند.

جیمز گوردن

«بن مک کنزی» نقش اش را بازی می کند. این کارآگاه پلیس فاسد شخصیت محوری سریال است. او در نسخه های تصویری دیگری که از کمیک های بتمن ساخته شده هم حضور دارد. مک کنزی درباره کاراکترش که نقش اش را باز می کند، ادعای جالبی کرده: «او واقعا یک مرد صادق است. آخرین مرد صادق در شهری که از آدم های خراب و فاسد پر شده. او ضدقهرمان نیست بلکه قهرمان واقعی است. اما مجبور است که تن به مسامحه بدهد.» البته حرفش چندان دور از حقیقت هم نیست. سکانس هایی وجود دارد که گوردن از این که مجبور به همکاری با جنایتکاران است، عذاب می کشد و در نسخه های تصویری دیگر بتمن می بینیم که گاهی وضعیت پیش آمده در گاتهام او را دچار عذاب وجدان می کند.

درباره سریال «گاتهام» شهر اشباح

بروس وین

«دیوید مازوز» بعد از مک کنزی دومین بازیگری بود که برای سریال گاتهام انتخاب شد تا نقش بروس وین را بازی کند؛ پسری که بعدها تبدیل به بتمن می شود. مازوز درباره این که بتمن سریال برایش چه ویژگی دارد، می گوید: «شما هیچ وقت کشف نمی کنید که چه اتفاقی قرار است برای بروس وین بیفتد یا حتی مراحل گذران اندوهش را نمی بینید یا این که چطور خشمی که دارد باعث می شود دست به کارهایی بزند که در نهایت او را تبدیل به بتمن می کند. در این برهه از زندگی اش که در فصل های اول سریال به تصویر کشیده می شود او عصبانی، زخم خورده، ترسیده و تنهاست. دنبال هر معنایی که شده برای مرگ والدینش می گردد.»

سلینا کایل

«کامرن بیکوندوا» نقش «کت وُمن» (زن گربه ای) را بازی می کند که در نوجوانی نامش «سلینا کایل» بوده و همسن و سال بروس وین است. زن گربه ای جزء دشمنان بتمن است اما او بیشتر یک دزد جواهرات است که می خواهد سر بتمن را کلاه بگذارد وگرنه مثل بقیه دشمنانش قصد کشتن و نابودی او را ندارد. به همین دلیل نمی شود گفت که او دقیقا یک ضدقهرمان است یا قهرمان.

بازیگر نقش سلینا کایل درباره کاراکترش گفته: «اصلی ترین کلمه ای که برای توصیف سلینا می توانم به کار ببرم این است که او یک بازمانده و نجات یافته است. شیطان و بدجنس است و گاهی اوقات بازی با او چالش زیادی برای طرف مقابلش ایجاد می کند. برای این که در حقیقت او احساسات زیادی درون خودش دارد اما آن ها را مخفی می کند. من متوجه شدم که او فقط یک دزد خیابانی نیست. درواقع او یک دختر معمولی است.»

آلفرد پنی ورث
«شان پرتوی» نقش سرپیشخدمت وفادار خاندان وین را بازی می کند که در تربیت بروس نقش مهمی دارد. احتمالا بیشتر ما آلفرد را با بازی عالی سر مایکل کین در فیلم های بتمن کریستوفر نولان به یاد می آوریم.


منبع: برترینها

گفت‌ و گو با «تاد هینز»، کارگردان آمریکایی

– امیر گنجوی: تاد هینز که فیلم «شگفت‌زده» را در سینماهای سراسر جهان در حال اکران دارد، در ایران بیشتر با فیلم «من آنجا نیستم» شناخته می‌شود؛ فیلمی که زندگی باب دیلن، ترانه‌سرا و خواننده نام‌آشنای آمریکایی، را به تصویر می‌کشد. هینز فیلم‌ساز مستقل آمریکایی است که دستی هم در فیلم‌نامه‌نویسی و تهیه‌کنندگی دارد. او که اولین فیلم بلندش را در سال ١٩٩١ کارگردانی کرد، تاکنون ١۶ فیلم ساخته است، ولی اولین‌بار با فیلم کوتاه «سوپراستار: داستان کارن کارپنتر» بود که توانست توجه‌ها را به خود جلب و با فیلم «مخملی» توانست سری در میان سرها پیدا کند؛ این فیلم نیز به حال‌وهوای موسیقی راک در دهه ١٩٧٠ و چهره‌هایی چون دیوید بوئی و لو رید می‌پرداخت.

کارگردانی یعنی انکار گذشته
 

فیلم «دور از بهشت» که در سال ٢٠٠٢ نامزد دریافت چهار جایزه اسکار شد، نام او را بر سر زبان‌ها انداخت. «کارول» نیز در سال ٢٠١۵، جوایز زیادی از جمله جایزه بهترین کارگردانی منتقدان نیویورک را نصیب هینز کرد، اما در میان فیلم‌های او، «شگفت‌زده» به نظر یک اتفاق ویژه است؛ او در این فیلم با فاصله‌گرفتن از دغدغه‌های زنان و دنیای موسیقی، به دنیای کودکان روی آورده است. فیلم در دو زمان مختلف؛ یعنی در سال‌های ١٩٢٧ و ١٩٧٧ می‌گذرد. در سال ١٩٢٧، ما با شخصیتی به نام رُز همراه می‌شویم که در جست‌وجوی الگو و قهرمان زندگی‌اش، از خانه فرار می‌کند و در سال ١٩٧٧، نیز این بن است که زادگاهش را برای یافتن پدر گمشده‌اش ترک می‌کند. به‌عبارت‌دقیق‌تر، او فیلمی درباره کودکان و برای کودکان ساخته است.

هینز هفتم آگوست جایزه افتخاری پلنگ طلایی را از جشنواره لوکارنو دریافت خواهد کرد. در این فستیوال همچنین فیلم «شگفت‌زده» به نمایش درخواهد آمد. او در گفت‌وگو با ما، از نحوه کار روی فیلم‌نامه، مشکلات ساخت فیلم و الهاماتش برای ساخت «شگفت‌زده» و دیگر فیلم‌هایش می‌گوید. ترجمه فارسی این گفت‌وگوی اختصاصی را هادی آذری انجام داده است.

با فیلم‌نامه «شگفت‌زده» شروع کنیم… .

خُب این یک فیلم‌نامه اقتباسی بود از کتابی با همین اسم از براین سلزنیک. درواقع، این اولین فیلم‌نامه اقتباسی از یکی از رمان‌های او محسوب می‌شود.

این برای شما که معمولا فیلم‌نامه‌هایتان را خودتان می‌نویسید، اندکی غیرمعمول است و گمان می‌کنم شما روی فیلم‌نامه کار کرده باشید؟

بله، کار کردم.

ولی اشاره‌ای به آن نشده است؟

خب درباره کارول هم همین‌طور بود. کارول هم اقتباسی بود از داستانی نوشته پاتریشیا‌های اسمیت. روی آن فیلم‌نامه هم کار کردم، ولی نخواستم اسمی از من آورده شود.

پس با کارکردن با یک نویسنده دیگر مشکلی ندارید؟

این دوره و مرحله جدیدی در کار من است که پذیرای پروژه‌هایی باشم که نوشته خودم نیستند یا کاملا قوام نیافته‌اند و استنباط شخصی من این است که حتی در فیلم‌نامه‌هایی که خود آدم نوشته است، به محض اینکه شروع به ساختن آن می‌کنید، دیگر باید این واقعیت را فراموش کنید که این فیلم‌نامه شماست. درواقع، کارگردانی به‌نوعی انکار مدام وابستگی شما به مرحله قبلی کارتان است، زیرا شما باید خود را به آنچه در آن لحظه روبه‌روی شما قرار دارد، متعهد و سعی کنید بهترین نتیجه ممکن را به دست آورید. بعضی مواقع ممکن است حتی نسبت به متن خودم در مقایسه با متن دیگران وسواس بیشتری به خرج دهم.

آیا در زمینه ساخت فیلم‌های صامت تخصص داشتید یا اینکه مجبور می‌شدید بارهاوبارها روی آن کار کنید و وقت بگذارید؟

 من خودم را هیچ‌وقت یک متخصص نمی‌دانم، ولی این کار باعث شد تا دوباره بروم و کل فیلم‌های صامت دهه ٢٠ میلادی را ببینم و این یک فرایند خارق‌العاده بود، چون با فیلم‌هایی برخورد کردم که قبلا ندیده بودمشان؛ فیلم‌هایی مثل «جمعیت» ساخته کینگ ویدور؛ فیلمی که پیداکردنش این روزها کار بسیار سختی است. این فیلم یک شاهکار است. فیلم «باد» خیلی روی من تأثیر گذاشت و دیالوگ‌هایی از آن را در سکانس‌های جولیان در فیلم «دختر طوفان» آوردم. درواقع فکر می‌کنم به‌جای اینکه نگاه آکادمیکی به زبان فیلم صامت داشته باشم، به‌نوعی کل فیلم را یک فیلم صامت می‌دیدم، چون بخش زیادی از فیلم بدون دیالوگ اتفاق می‌افتد، زیرا ما با داستان بچه‌ای مواجهیم که به‌تازگی کر شده است.

کارگردانی یعنی انکار گذشته 

آیا می‌توان این فیلم را یک‌جور ادای دین به خود سینما دانست؟

درست است و این موضوع در کار خود برایان سلزنیک هم دیده می‌شود. او دیوانه سینماست و این را می‌شود در اقتباس او برای فیلم‌نامه دید؛ منظورم نحوه ارجاع او به سینمای دهه ٧٠ میلادی است. حتی آن موسیقی جز خاص فیلم‌های دهه ٧٠ را هم استفاده کردیم. البته برای این کار مردد بودیم، ولی وقتی امتحانش کردیم خیلی خوب از کار درآمد. البته نمی‌دانم چقدر تداعی‌کننده حال‌وهوای موسیقی فیلم‌های دهه ٧٠ باشد.

صحنه‌ای که بن وارد نیویورک می‌شود، حتی با اینکه یک صحنه خیابانی واقعی است، ولی خیلی خوب از کار درآمده بود و جزئیات به‌دقت چیده شده بودند. البته فکر می‌کنم در قیاس با فیلم‌های هالیوودی بودجه شما محدود است.

بله، همیشه این‌طور است.

ایده این سکانس چطور به ذهنت خطور کرد؟

البته این یک کار گروهی بود. من ایده را با مارک فرایدبرگ، طراح صحنه در میان گذاشتم و او هر بار سوار ماشینش شد، شروع کرد به گشت‌زدن برای پیداکردن یک لوکیشن مناسب چون مارک شناخت خوبی از نیویورک دارد. پس پیداکردن یک موقعیت مناسب اولین قدم بود ولی درآوردن این سکانس به کلی به طراحی صحنه و گریم نیاز داشت. گروه مارک باید حواسشان به مدل مو، مدل لباس و همه چیز می‌بود. مثلا باید به بازیگرها و هنرورها می‌گفتند نباید زیرپوش تنشان کنند چون در دهه ٧٠ هیچ‌کس لباس زیر تنش نمی‌کرد.

به نظر می‌رسد می‌خواستید کار خیلی واقعی به نظر برسد.

بله، آن سکانس کلی کار بود و البته فیلم‌برداری هنرمندانه اد لاچمن هم خیلی کمک کرد و اینکه ما فیلم‌برداری می‌کردیم و این گرین‌داربودن تصویر، خیلی در ایجاد آن حس‌وحال مؤثر بود.

آیا می‌خواستید روی یک ویژگی خاص تأکید کنید چون فکر می‌کنم تمام جزئیات فیلم ازجمله موسیقی می‌تواند نشانه‌ای از ایده‌آل‌های شما، یا وضعیت اقتصادی یا عقبه اجتماعی شما باشد. کنجکاوم بدانم انتخاب‌های شما برای این صحنه چطور صورت می‌گرفته است؟

از چه لحاظ؟

تصاویر، صداها، ساختمان‌ها؛ همه اینها چیزهای زیادی درباره وضعیت اقتصادی و اجتماعی می‌گویند… .

مسلما. مثل شروع همه فیلم‌هایم، هر چیزی در صحنه دیده می‌شود، معنای خاصی دارد. در این فیلم نیز صحنه‌ای وجود دارد که در آن کتابی را می‌بینیم که این کتاب ارجاعی است به خود فیلم و تمامی حرف‌هایی که می‌خواستم در آن بزنم.

پس شما عامدانه این کار را می‌کنید؟

 بله، این کار به من کمک می‌کند تا وارد زبان تصویری فیلم شوم و این بهترین روش برای انتقال آن چیزی است که در هر قسمت فیلم به دنبال بیان آن هستم. اینها عکس‌های جالبی از سوگیموتو، عکاس ژاپنی است که از موزه تاریخ طبیعی گرفته است و به معنای دقیق کلمه آنها را کپی کردیم. تصاویری از تاریخ شکار که تصاویر «کشتن مرغ مقلد» و «شب شکار» را در خاطر زنده می‌کند.

 
کارگردانی یعنی انکار گذشته 

کی جمع‌آوری این عکس‌ها را شروع کردید چون احساس می‌کنم شاید به ١٠ سال قبل برگردد… .

نه، ولی‌ ای کاش این‌طور بود. من زمان کمی داشتم چون در حال تبلیغ فیلم «کارول» بودم. هیچ‌وقت به اندازه دو فیلم «کارول» و «واندراشتاک» نزدیک به هم فیلم نساخته بودم. پس بعد از پایان اسکار که به معنای پایان کارزار تبلیغاتی کارول بود، دو ماه برای پیش‌تولید فیلم بعدی وقت داشتیم.

دلیل اینکه الان نسبت به قبل بیشتر فیلم می‌سازید، چیست؟

 نمی‌دانم، شاید یک دلیلش این باشد که… .

اینکه دیگر زمان زیادی از عمرتان باقی نمانده است… .

بخشی به خاطر این است که الان روی فیلم‌نامه‌های خودم کار نمی‌کنم چون نوشتن خیلی وقت‌گیر است. «شگفت‌زده» فیلم‌نامه خیلی شسته‌ورفته‌ای داشت که در مراحل پایانی ساخت «کارول» به من پیشنهاد شد. برایان هم منتظر ماند تا من متن را با دقت بخوانم. در ابتدا قصد نداشتم به این زودی‌ها کار ساختن «شگفت‌زده» را شروع کنم ولی در ادامه احساس کردم دوست دارم هرچه‌زودتر این فیلم را بسازم چون دنبال بهانه‌ای می‌گشتم که خیلی درگیر فرایند تبلیغ «کارول» نشوم.

البته من از صحبت‌کردن درباره فیلم و سفرکردن به کشورهایی که فیلم در آنها اکران شده است و گفت‌وگو با روزنامه‌نگاران لذت می‌برم ولی به گمانم فصل جایزه خیلی خسته‌کننده است چون تبدیل به یک مسابقه برای رسیدن به یک مجسمه درخشان می‌شود تا اینکه برای خود فیلم و تشویق مردم برای دیدن فیلم باشد.

آیا جشنواره کن هم همین حس را دارد؟

 نه، کن این‌طور نیست. از نظر من، مسابقه و رقابت بخشی از هر جشنواره سینمایی است ولی در اکران جهانی فیلم، شما حکم کسی را دارید که از همه بیشتر و بهتر فیلم را درک کرده است درحالی‌که شما اصلا هیچ‌چیز درباره فیلم نمی‌دانید چون کمتر پیش می‌آید که مانند یک مخاطب عادی با ذهنی آزاد فیلم را روی پرده ببینید.

دوست دارم درباره چالش‌هایی بدانم که پرداختن به این سرنخ‌های مرموز در فیلم ایجاد می‌کرد؟

بله، چالش از منظر و جایگاه تولید، اطمینان پیداکردن از این بود که با این بودجه اندک و در این زمان محدود، فیلم ساخته شود؛ مخصوصا زمان کارکردن با بچه‌ها. در واقع ما برای کارکردن با هر کدام از آن بچه‌ها، فقط ٩ ساعت وقت داشتیم. یعنی در هر روز از فیلم‌برداری باید هم صحنه‌های سال ١٩٢٧ را می‌گرفتیم و هم صحنه‌های سال ١٩٧٧ را که از لحاظ برنامه‌ریزی تولید، کار چالش‌برانگیزی بود.

منظورم پرداختن به تمام این جزئیات است، تمام اشیا، سرنخ‌ها، نماهای بسته از دست‌ها و قطعات پازل. باید همه اینها را می‌گرفتیم. همان موقع هم می‌دانستم که این موقع تدوین به مشکل برمی‌خورم ولی در قدم اول باید تمام این صحنه‌ها را می‌گرفتیم؛ باید آنها را از پشت لنز دوربین می‌دیدم، کارگردانی می‌کردم و همه‌شان را برای زمان تدوین تلنبار می‌کردم.

به نظر شما بچه‌ها باید با والدینشان این فیلم را ببینند؟ دیدن این داستان چه اهمیتی برای نسل جوان دارد؟

خب، در پاسخ به سؤال اول شما باید بگویم این مسئله به سن بچه بستگی دارد. می‌خواستم یک فیلم خیلی خاص برای مخاطبانی بسازم که تا پیش از این هیچ‌گاه فیلمی برایشان نساخته بودم. فکر می‌کنم روایت معماگونه فیلم، بچه‌ها را جذب کند. به نظر شما فیلمی مثل «آمازون» برای بچه‌هاست؟

نمی‌دانم فیلم‌نامه این فیلم را خوانده‌اید یا نه ولی این فیلمی برای بچه‌هاست. یک معصومیت و روشنایی در آن هست که آن را از هر اثر دیگری متمایز می‌کند و این همان چیزی است که باعث می‌شود دوستش داشته باشم. علاوه بر این، از یک جور پیچیدگی و غنای سبکی برخوردار است و صحنه‌هایی که از این فیلم به بچه‌ها نشان می‌دادیم این مسئله را ثابت می‌کرد. من عادت دارم حین ساخت فیلم، صحنه‌هایی از فیلم را به مخاطبان نشان دهم و بازخوردشان را جویا شوم. همین کار را در این فیلم هم کردیم و بچه‌ها هم نکات خیلی جالبی را به ما گوشزد می‌کردند و خیلی‌وقت‌ها بدون اینکه ما چیزی بپرسیم آنها خودشان به سؤالات ما جواب می‌دادند.

کارگردانی یعنی انکار گذشته

به نظر شما بچه‌ها رویکرد شهودی‌تری نسبت به سینما دارند؟

بله، فکر می‌کنم این‌طور باشد. من خودم هم وقتی به تماشای فیلم‌هایم می‌نشینم، وارد رؤیا می‌شوم و این نظم نمادین ناگهان ناپدید می‌شود. به نظرم بچه‌ها می‌توانند سرنخ‌ها و جزئیات اطلاعات روایی را حتی بعضی‌وقت‌ها بهتر از بزرگ‌تر‌ها کنار هم قرار دهند. زیرا ذهن آنها فاقد پیش‌قضاوت، جانبداری و تعصب است. به‌همین‌خاطر آماده پذیرش تجارب جدیدند.

وقتی بچه بودید، کتاب یا فیلم موردعلاقه‌تان چه بود؟ چیزی که روی شما تأثیر گذاشته باشد؟

وقتی سه‌سالم بود، فیلم «ماری پاپینز» را دیدم و این فیلم تغییر شگرفی در من ایجاد کرد. آن فیلم من را به شکل عجیب و وسواس‌گونه‌ای درگیر خودش کرد.

چه چیز در این فیلم شما را تحت‌تأثیر قرار داد؟

نمی‌توانم روی چیز خاصی انگشت بگذارم؛ فقط می‌دانم که فیلم فوق‌العاده و محشری بود. این فیلم هنوز هم برای بچه‌ها جالب است. به نظرم موضوع مادرانه، حس فانتزی و آن اصالت انگلیسی، در این تأثیرگذاری نقش داشته است. الان بچه‌ها یک فیلم را روی دی‌وی‌دی یا به صورت آنلاین ممکن است‌ هزاران بار ببینند ولی ما آن موقع فقط یک‌ بار فیلم را می‌دیدیم. بااین‌حال، تک‌تک صحنه‌هایش در ذهنمان نقش می‌بست. من صحنه‌هایی از این فیلم را بعدا خودم بازی می‌کردم، حتی مادرم را مجبور می‌کردم که شبیه ماری پاپینز لباس بپوشد. خیلی درگیر این فیلم شده بودم.

به نظر ساخت دنباله آن باید شما را ذوق‌زده کرده باشد؟

بدون شک. فیلم طراحی صحنه فوق‌العاده‌ای داشت. کار راب مارشال فوق‌العاده است. به سؤال قبلی‌تان برگردم. در هر صورت، همه چیز با ماری پاپینز شروع شد و بعد از آن هم فیلم‌هایی مانند «رومئو و ژولیت» و «معجزه‌گر» که داستان هلن کلر بود. به «معجزه‌گر» از این جهت اشاره کردم که این فیلم هم درباره کری، کوری و زبان است.

فکر می‌کنم بچه‌ها علاقه زیادی به معلولیت دارند زیرا آنها هم به نوعی این مسئله را تجربه می‌کنند. آنها زندگی را با آزادی‌ها و توانایی‌های محدود تجربه می‌کنند. به نظرم آنها حس کنجکاوی را با گوشت و خونشان درک می‌کنند.

می‌توانید درباره استفاده از موسیقی در این فیلم اندکی توضیح دهید. چون سوژه‌های شما را نمی‌توانند بشنوند، شما باید از موسیقی‌ای استفاده می‌کردید که آن حس سکوت را ایجاد کنید. می‌خواهم نظر شما را در این رابطه جویا شوم؟

موسیقی بخش عمده‌ای از فیلم را تشکیل می‌دهد هرچند بعد از پایان فیلم‌برداری اضافه می‌شود ولی همچنان بخشی جدایی‌ناپذیر از روند فیلم‌سازی است. حتی در فیلم‌هایی که با مضمون موسیقی ساخته بودم مثلا درباره «باب دیلن»، این‌قدر موسیقی نقش کلیدی نداشت. بدون موسیقی نمی‌شد دو نما را به هم وصل کرد زیرا هیچ چیز دیگری برای پیوندزدن آنها وجود نداشت. فیلم صامت بود و از دیالوگ خبری نبود. بنابراین موسیقی حکم بنیان و شالوده‌ای را پیدا کرد که کل فیلم براساس آن ساخته شد.


منبع: برترینها

دست تلویزیون در محرم امسال خالی بود

جبار آذین در گفت‌وگو با ایسنا با اشاره به وظایف سازمان صداوسیما در قبال جامعه و وضعیت حال حاضر این رسانه، بیان کرد: سازمان صداوسیما به عنوان رسانه ملی وظایف بزرگی پیش‌رو دارد. این سازمان زمانی قرار بود که دانشگاه جامعه باشد. به دلایل متفاوتی مانند تغییرات مکرر مدیریتی، تحولات و تبدیل‌های درون سازمانی و بهره‌گیری از گروه‌های خاصی از هنرمندان که عمدتا جزو هنرمندان متوسط عرصه هنر محسوب می‌شوند و همچنین دور شدن هنرمندان حرفه‌ای از تلویزیون و برنامه و مجموعه‌سازی سبب شد که حتی اوضاع نابه‌سامانی در داخل و نمای بیرونی رسانه ملی دیده شود. او درباره‌ی مشکلات مالی تلویزیون در ساخت مجموعه‌های تلویزیونی اظهار کرد: زمانی بود که هنرمندان حرفه‌ای در همین رسانه ملی آثاری را در قالب فیلم و سریال می‌ساختند که نه تنها در تمامی طول سال قابل نمایش بود بلکه هماهنگی و هم‌سویی مناسبی با مناسبت‌های ملی و مذهبی کشور داشت. اما از زمانی که تلویزیون به دلیل مشکلات مالی فریاد می‌زند که ما نمی‌توانیم آثار درجه یک و شاخص تولید کنیم، اوضاع تلویزیون روز به روز بدتر شده است.

این منتقد سینما افزود: هنوز برخی برنامه‌سازان و مدیران تلویزیون به مجموعه‌سازان بدهی دارند و بسیاری از آن‌ها هنوز قسط‌های دوم و سوم خود را بعد از چند سال از تلویزیون نگرفته‌اند. همچنین به علت گروه‌ پروری و استفاده مکرر از هنرمندان به خصوص در تلویزیون، سطح تولید آثار تلویزیونی از متوسط و زیر متوسط فراتر نخواهد رفت. بازدهی و خروجی چنین مشکلاتی در تلویزیون که از نداشتن برنامه اصولی و هدفمند مدیران و نبود هنرمندان کار بلد نشأت می‌گیرد، در برنامه‌ها و سریال‌های تلویزیون نمایانگر می‌شود.

آذین با انتقاد از وضعیت کنونی صداوسیما در ساخت سریال و برنامه‌های تلویزیونی بیان کرد: در حال حاضر صداوسیما دچار نوعی هلاکت فرهنگی و هنری شده است، به دلیل اینکه گروهی از هنرمندان از تلویزیون رانده شده‌اند. این هنرمندان مانند داوود میرباقری که بهترین‌های مذهبی تلویزیون را در قالب سریال ارائه می‌کردند، در مقطعی به ناچار برای امرار معاش به شبکه خانگی روی آوردند. این هنرمندان تلاش می‌کنند تا سریال درجه یک و استاندارد بلند بسازند اما این حرف آن‌ها در گوش مسوولان تلویزیون فرو نمی‌رود انگار که مسوولان سیما هیچ علاقه‌ای به تغییر و تحول مضمونی و محتوایی سازمان و برنامه‌های تولیدی خود ندارند.

او اضافه کرد: مشخص است که یک سازمان قوی، قدرتمند و هدفمند صداوسیمایی باید در ایام خاص و مناسبت‌ها برنامه‌های مشخص و خوب اجتماعی داشته باشد اما در طول سال از چنین برنامه‌هایی در تلویزیون خبری نیست. همچنین ما در مناسبت‌هایی مانند نوروز، محرم و هفته دفاع مقدس نه تنها برنامه جدیدی نمی‌بینیم بلکه شاهد برنامه‌های تکراری و پخش شده و نخ‌نما از صفحه تلویزیون هستیم که به جای جذب مخاطب باعث دفع آن می‌شوند.این مدرس سینما با طرح این پرسش که آیا تلویزیون با این برنامه‌های خود به جنگ ماهواره‌ها و به سمت جذب مخاطب رفته است؟ گفت: بهترین تولیدات فعلی تلویزیون هم توانایی رقابت با بدترین برنامه‌های ترکیه‌ای و آمریکایی ماهواره را نخواهند داشت؛ بنابراین تلویزیون نه تنها نمی‌تواند مخاطب جدید جذب کند بلکه باعث ریزش مخاطبان فعلی خود هم می‌شود.

او تصریح کرد: ادعای تلویزیون مبنی بر مشکل مادی که مانع تولید آثار خوب است، کاملا غلط است. زیرا تلویزیون میلیاردها تومان از آگهی‌های بازرگانی درآمد دارد و  همچنین اسپانسرهایی به شکل‌های مختلف به سازمان صداوسیما کمک میلیاردی می‌کنند و بودجه دولتی هم افزایش یافته است.او با اشاره به وضعیت سریال‌ها و فیلم‌هایی که در حال تولید هستند، بیان کرد: اغلب این فیلم‌ها و سریال‌ها از استاندارد و محتوای مناسب برخوردار نیستند و زاویه هنری شایسته در تلویزیون را ندارند. آیا تلویزیون نمی‌تواند به جای هزینه کردن و دور ریختن پول بیت‌المال برای ساخت اینگونه سریال‌های سبک و سطحی بودجه‌ای را در اختیار یک گروه حرفه‌ای قرار دهد تا یک کار درجه یک بسازند؟ البته منظور این نیست که سریالی ۱۰۰ قسمتی ساخته شود که به دلیل طولانی شدن قسمت‌ها، به آن آب ببندد، به شکلی که شایسته ارائه در تلویزیون و مورد توجه مردم نباشند.

این مدرس فیلمنامه‌نویسی درباره‌ی عملکرد تلویزیون در ایام محرم اظهار کرد: تلویزیون در ماه محرم امسال هم با دست‌های خالی میزبان مردم شد و سریال و برنامه‌های تکراری و کلیشه‌ای را به نمایش درآورد به همین دلیل به جای اینکه مخاطب جذب کند باعث دلزدگی، دلخوری و دوری مخاطبان از رسانه ملی شد. تلویزیون به جای اینکه در این ایام با مردم همراهی و همسویی داشته باشد و یک سریال درست و حسابی بسازد، هر چه سریال کلیشه‌ای و تکراری وجود داشت، نمایش داد.جبار آذین در پایان با بیان اینکه تلویزیون در برنامه‌ها و سریال‌های مذهبی دچار تکرار شده است، گفت: بررسی آثار نمایشی، تصویری و حتی گزارشی از رخداد عظیم عاشورا و محرم جایگاه شایسته‌ای در فرهنگ و ادبیات ایرانی و اسلامی ما دارد اما رسانه ملی در این زمینه هم کم کار است و آنچه درباره این موضوع به صورت فیلم و سریال‌ شاهد هستیم، تکراری است. در فیلم‌ها و سریال‌های مذهبی و مناسبتی مسائلی را می‌بینیم که بارها به تصویر کشیده شده است اما حرف‌های جدیدی در سریال‌ها مطرح نمی‌شود و به محرم و عاشورا از زاویه جدیدی نگاه نمی‌کنند. بنابراین تلویزیون از این زاویه هم دچار تکرار، کلیشه، ضعف و ناتوانی است.


منبع: بهارنیوز

سینماها با ۴ فیلم جدید جان می‌گیرند

به گزارش ایسنا، پرویز شهبازی، حسین قناعت، کاوه صباغ‌زاده و مصطفی تقی‌زاده فیلمسازانی هستند که جدیدترین آثار سینمایی‌شان از چهارشنبه ۱۲ مهرماه بر پرده سینماها نمایش داده می‌شود.
 
«مالاریا»


 

 

فیلم سینمایی «مالاریا» به کارگردانی و نویسندگی پرویز شهبازی و تهیه‌کنندگی مسعود ردایی محصول سال ۱۳۹۴ است و تاکنون توانسته در جشنواره‌های داخلی و بین‌المللی متعددی شرکت و جوایزی را دریافت کند.آخرین ساخته شهبازی در دهمین دوره فستیوال فیلم‌های ایرانی سانفرانسیسکو سه جایزه اصلی بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلم‌نامه را دریافت کرد.در خلاصه داستان این فیلم سینمایی ۱۰۰ دقیقه‌ای که در ژانر اجتماعی ساخته شده و شرکت فیلمیمران پخش کننده آن است، آمده: «دختر و پسری در تهرانگردی‌های خود با مردی برخورد می‌کنند که مشکلی دارد و آن‌ها سعی می‌کنند راه حلی برای این مشکل پیدا کنند.»

ساعد سهیلی، ساغر قناعت، آزاده نامداری و آذرخش فراهانی در این فیلم از جمله بازیگران این فیلم هستند و از دیگر عوامل این فیلم سینمایی هم می‌توان به هومن بهمنش (مدیر فیلمبرداری)، کیوان مقدم (طراح صحنه و لباس)، منصور شهبازی (صدابردار)، محمدرضا قومی (طراح چهره پردازی)، مجید گودرزی (مدیر تولید)، مجید لعل (مدیر تدارکات)، نوید میهن دوست (برنامه ریز)، حسین خضوعی (دستیار اول کارگردان)، غزل رشیدی (منشی صحنه)، امید صالحی (عکاس)، سهیل موفق (مستندساز پشت صحنه) ، محمدرضا دلنوازی (جانشین تولید)، افشین آقایی (دستیار دوم کارگردان)، حسین شهبازی و پریسا قهرمانی (گروه کارگردانی)، همایون قربانی (دستیار اول فیلمبردار) و مرتضی نجفی (نورپرداز) اشاره کرد.
 
«قهرمانان کوچک»

 


 

فیلم دیگری که اکرانش از چهارشنبه آغاز می‌شود، اثری از سینمای کودک و نوجوان است که در جشنواره فیلم‌های کودکان و نوجوانان امسال مورد استقبال قرار گرفت.«قهرمانان کوچک» به نویسندگی و کارگردانی حسین قناعت و تهیه کنندگی بیتا منصوری در سال ۱۳۹۵ ساخته شده است و با مخاطب قرار دادن خانواده‌های ایرانی به خصوص دانش‌آموزان و نوجوانان تلاش دارد تا فرهنگ حمایت از کالای ایرانی را به آنان آموزش دهد.

در این فیلم بازیگرانی چون برزو ارجمند، بیژن بنفشه‌خواه، بهنوش بختیاری، آناهیتا همتی، ارژنگ امیرفضلی، نادر سلیمانی، شهرام قائدی، عباس محبوب، یوسف کرمی (قهرمان المپیک در نقش خودش)، افشین سنگ چاپ، ابراهیم شفیعی، فرهاد بشارتی، مینا سلیمانی، مرتضی رستمی، فرزاد حاتمیان و همچنین بازیگران خردسال یاس نوروزی، پارسیا شکوری‌فر، عرفان برزین، کامیار محمدی، امیرکیان عبدی و ایمان امیری ایفای نقش کرده‌اند.

از دیگر عوامل این فیلم سینمایی که حوزه هنری پخش آن را بر عهده دارد می‌توان به بهروز بادروج (مدیر فیلمبرداری)، احمد صالحی (مدیر صدابرداری) ، بابک شعاعی (طراح گریم)، احمد صالحی (مدیر صدابرداری)، محیا آقاحسینی (طراح صحنه و لباس)، روح الله مهاجری (مدیر تولید)، آرش حسن‌پور (دستیار اول و برنامه‌ریزی) و مونا احدی (منشی صحنه) اشاره کرد.
 
«زرد»


 

دیگر فیلم تازه سینماها «زرد» ساخته مصطفی تقی‌زاده و با تهیه‌کنندگی کامران مجیدی است  و بهرام رادان هم که اخیرا در پروژه کنسرت نمایش «سی» حضور داشت، در این فیلم بازی کرده است.«زرد» که تولید سال ۹۵ است، موضوعی اجتماعی دارد و در فضایی شهری روایتی از داستان زندگی چند جوان را روایت می‌کند. در خلاصه داستان این اثر آمده است: آدم‌های عجیبی هستیم… امروزمون با فردا خیلی فرق می‌کنه.پخش این فیلم برعهده شرکت پخش فیلمیران است. همچنین این فیلم توانسته با حضور در جشنواره بین المللی فیلم هنر روسیه دو جایزه اصلی جشنواره در بخش بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه را از آن خود کند.

بهرام رادان، ساره بیات، شهرام حقیقت‌دوست، بهاره کیان‌افشار، مهرداد صدیقیان. امیرعلی نبویان، آناهیتا درگاهی، علیرضا استادی، متین ستوده، مرتضی تقی‌زاده، علی صالحی، شهروز دل‌افکار، رومینا رفیعا، رضا شمس‌الدین، فرهاد مهدوی، حسین نائینی و حسین مهری از بازیگران این فیلم سینمایی هستند.از دیگر عوامل این فیلم سینمایی می‌توان به حسین فرضی‌زاد (مجری طرح)، مسعود سلامی (مدیر فیلمبرداری)، سودابه خسروی (طراح گریم)، مهدی ابراهیم‌زاده و حمید محمودی (صدابرداران)، محمدرضا میرزامحمدی (طراح صحنه و لباس)، احسان وحید (مدیر تولید)، سعید نقدزاده (مدیر برنامه‌ریزی)، سیاوش رمضانلو (دستیار اول کارگردان)، فائزه گرکانی (منشی صحنه)، نادر اژدری (مدیر تدارکات)، احسان جابری (عکاس)، مانی مجیدی (عکاس پشت صحنه) اشاره کرد.
«ایتالیا ایتالیا»

 


 

چهارمین فیلم جدید سینماها در این هفته «ایتالیا ایتالیا» به کارگردانی و نویسندگی کاوه صباغ‌زاده و تهیه‌کنندگی مهدی صباغ‌زاده است که در جشنواره فیلم فجر سال گذشته حضور داشت.در خلاصه داستان این فیلم سینمایی ۱۰۰ دقیقه‌ای که در ژانر کمدی موزیکال ساخته شده و نیمروز فیلم شرکت پخش کننده آن است، آمده:« من دوستت دارم و این به تو هیچ ربطی نداره.»حامد کمیلی، سارا بهرامی، فرید سجادی حسینی، رضا سخایی، همایون ارشادی، جهانگیر میرشکاری، ناصر سجادی حسینی، دانش اقباشاوی، فائزه علوی، آنامهر اخلاقی، آرش مرشد و (با حضور) علی ملاقلی‌پور، حسن زاهدی، علی جناب، درنا مدنی، پریناز کنگاوزی، آیدا اورنگ، ناصر مقدس، مهدی فهیمی و سپیده راستی فر از بازیگران این فیلم سینمایی هستند.

دیگر عوامل فیلم سینمایی “ایتالیا ایتالیا” به شرح زیر است: کاوه صباغ زاده (نویسنده) ، معین رضا مطلبی (مدیر فیلمبرداری) ، جهانگیر میرشکاری (صدابردار) ، علی علویان (صداگذاری) ، علی بهرامی فر (طراح گریم) ، ناصر مقدس (مدیر تولید) ، مهدی معزی (مجری طرح) ، زیبا موسوی (طراح صحنه و لباس) ، مهدی صباغ زاده (مشاور کارگردان) ، رضا سخایی (برنامه ریز و دستیار اول کارگردان) ، مهدی فهیمی (دستیار دوم کارگردان) ، مژگان تمجیدی (منشی صحنه) ، کاوه صباغ زاده (انتخاب موسیقی) ، سعید کشی پور (نورپرداز) ، نادر محمدی (مدیر تدارکات) ، حلیمه قشقایی و کامیار عاشورنیا (مجریان گریم) ، ناصر سجادی حسینی (عکاس) .


منبع: بهارنیوز

کارگردان پریناز، از فیلم اش دفاع کرد

هفته نامه همشهری جوان – محمد صابری: احتمالا موقع خواندن این مصاحبه احساس کنید که بهرام بهرامیان چقدر عصبانی است و چرا این قدر اصرار دارد پاسخ سوالات و نقدها را با نقد متقابل و متهم کردن سوال کننده بدهد اما واقعیت این است که بهرامیان در آرامش کامل این جملات را بر زبان آورد و در طول مصاحبه جز چند باری که پای خنده ای مشترک در میان آمد، صدای هیچ یک از طرفین بالا نرفت!

این توضیح لازم بود تا پیش از ورود به متن مکتوب مصاحبه بدانید که این لحن گزنده تنها در ترکیب کلمات جاری است و بهرامیان اصراری برای مقابله به مثل، لااقل در لحن اظهاراتش نداشت. شاید این گفتار آرام اما همراه با کنایه از ویژگی های فیلمسازی است که نه فقط در سینما که حتی در قاب تلویزیون هم تا امروز اثر بی حاشیه نداشته و همواره اخبار مربوط به حواشی کارهایش پررنگ تر از متن آن ها بوده است. حالا و همزمان با رونمایی از فیلم پریناز پس از نزدیک به هفت سال در گروه هنر و تجربه، سراغ بهرامیان رفتیم تا هر صریح نقدش کنیم و هم صریح پاسخ بشنویم؛ حاصل این چالش دوستانه اما پرکنایه را در این مطلب می خوانید.

کارگردان پریناز، از فیلم اش دفاع کرد

اطلاعات فوری

•    با کی طرفیم: بهرام بهرامیان

•    چرا سراغش رفتیم؟ به خاطر اکران فیلم دومش «پریناز» که بعد از هفت سال از توقیف درآمد

•    چرا به محاق رفت؟ این فیلم در دولت دهم مجوز نمایش نگرفت و در آن زمان دلیل متقنی برای به محاق رفتن آن اعلام نشد اما گیر اساسی روی کاراکتری بود که فاطمه معتمدآریا آن را بازی می کند.

•    چطور از محاق درآمد؟ فیلم با انجام اصلاحاتی و به شرط اکران محدود در گروه هنر و تجربه مجوز اکران گرفت.

•    بازیگرانش چه کسانی هستند؟ فاطمه معتمد آریا، طناز طباطبایی، حمید فرخ نژاد، مصطفی زمانی، فرهاد آییش و…

•    دیگر فیلم های بهرامیان: آل و آینه و شمعدون

•    چه سریال هایی ساخته؟ مشق عشق، ساعت شنی، سقوط یک فرشته و جاده قدیم

•    الان مشغول چه کاری است؟ مدتی است ساخت سریال جدیدش با نام «از یاد رفته ها» را برای شبکه پنج شروع کرده است.

چرا نسبت به استاندارد فضای رسانه ای، حول و حوش نام بهرام بهرامیان همیشه این قدر حاشیه زیاد است؟

نمی دانم منظورتان از استاندارد حاشیه چیست و به نظرم نفس این سوال به صورتی تهاجمی است! انگار به من بگویید «تو چرا این قدر حاشیه داری!؟» انگار ایراد و اشکالی در کار ماست و این گونه نیست که افرادی مانند شما در رسانه ها سعی می کنند حاشیه هایی را به ما نسبت دهند.

کارگردان پریناز، از فیلم اش دفاع کرد

این هم نوعی پاسخ است اما واقعا فکر می کنید خود شما در این حواشی هیچ سهمی ندارید؟

بالاخره هر آدمی که کاری انجام می دهد و حاصل کار یا فیلم هایش با بازتاب هایی مواجه می شود. ماجرا این گونه است که معمولا در سینمای ما عده ای یک فیلم را دوست ندارند و در مقابل، عده ای دیگر سعی می کنند همان فیلم را با تعریف و تمجید همراهی کنند، حاصلش می شود حاشیه برای فیلم. در حالی که این، حاصل سلیقه دو گروه است.

ولی به طور خاص درباره کارنامه شما احساس می کنم جسارت بیش از اندازه ای برای رفتن سراغ سوژه های خاص و ممنوعه دارید و همین هم نقطه آغاز معمولا حواشی کارنامه شما بوده.

چون ما قانون مدونی برای تعیین خطوط قرمز در اختیار نداریم، این جا هم ملاک سلیقه و پسند افراد می شود. شخصا چنین نگاهی به کارنامه خودم ندارم و هر قصه و فیلمی را که می خواهم بسازم، حتما با اجازه نهادهای رسمی و مجوز سراغ آن می روم. پس گروهی با مسئولیت مشخص به من اجازه می دهند سراغ این داستان ها بروم. شاید خاص بودن این قصه ها در مرحله فیلمنامه به چشم این گروه نمی آید و بعد از ساخته، حساسیت برانگیز می شود. حتی در مسیر تولید هم معمولا کارها با اصلاح و تغییر مواجه می شود.

درباره کارهای خودم همیشه این اصلاحات وجود داشته و معمولا کار نهایی متفاوت از متن اولیه می شود. با این حال باز هم بعد از نهایی شدن کار، گروهی متفاوت از گروهی که به تو اجازه ساخت داده اند، فیلم را می بینند و درباره کارهای من، معمولا این گروه دوم کار را نپسندیده اند! وگرنه برخلاف صحبت شما من اصلا آدم جسوری نیستم! بیشتر تمایل دارم مطابق با اندیشه رایج و صلاح در جامعه حرکت کنم. اتفاقا خیلی هم فیلمساز حرف گوش کنی هستم. نمونه اش سریال «جاده قدیم» که با ممیزی های عجیب و غریب مواجه شد اما همه اصلاحات مستدل و منطقی را پذیرفتم و سعی کردم خودم را به آن نگاه درست نزدیک کنم. نکته این جاست که این سوژه چون با این مسائل مواجه می شود، بقیه ترجیح می دهند سراغش نروند.

این شد همان حرف من؛ هر کسی سراغ این سوژه های دردسرساز نمی رود!

این که من می روم، الزاما نشانه جسارت نیست. شاید دلیلش این است که در این زمینه می توان فیلمساز موفق تری باشم. شاید به دلیل زندگی شخصی ام نزدیکی بیشتری به سوژه های اجتماعی دارم.

ولی باز هم سری را که در نمی کند، دستمال می بندید!

وقتی برای فیلم و داستانی مجوز می گیرم، منطقا نباید آن سر دیگر دردسری داشته باشد! اصلا یکی از درهای من همین است که یک سیستم نمی تواند به یک اثر مجوز ساخت بدهد و بعد خودش بیاید و جلوی آن را بگیرد! خاطرم هست برای ساخت «جاده قدیم» من با فیلمنامه ای مواجه بودم که خودم بخش هایی از آن را قبول نداشتم و می دانستم ممکن است با ممیزی مواجه شود. اما قصه اش را دوست داشتم. وقتی گفتم این بخش ها مشکل ساز می شود، خودشان گفتند نه تو برو بساز ما حواس مان هست. من هم همان را ساختم و بعد کار با مشکل مواجه شد!

واقعیت این است که ما از سوی برخی افراد رهبری و هدایت می شویم و کاملا مستقل نیستیم. این افراد هستند که ما را به سمت برخی آثار و موضوعات هدایت می کنند. این آثار اگر دچار مشکل شوند حتما باید باب گفت و گو و مذاکره بر سر آن ها باز باشد و بتوانیم مشکل آن ها را با گفت و گو حل کنیم.

کارگردان پریناز، از فیلم اش دفاع کرد

با توجه به این که گفتید فیلمساز حرف گوش کنی هستید، بد نیست مروری بر اصلاحات «پریناز» از همان روزهای اول تا امروز داشته باشیم. چه زمانی با اولین دست انداز مواجه شدید و چه کردید؟

فیلم پریناز دقیقا برای اولین بار در هیئت بازبینی جشنواره فجر با مشکل مواجه شد.

قبل از جشنواره که پروانه نمایش نداشتید؟

نه. گروهی در هیئت انتخاب فیلم را دیدند و بسیار هم طرفدار فیلم شده بودند اما در مقابل آن ها برخی افراد فیلم را مهاجم و علیه ارزش ها می دانستند. گروهی که فیلم را فاقد ارزش تشخیص دادند، آن زمان در مصدر ارشاد بودند و توانستند جلوی نمایش فیلم را بگیرند.

یعنی با وجود آن که در اقلیت بودند، توانستند فیلم را متوقف کنند! ایرادشان به فیلم چه بود؟

متاسفانه اتفاقی که افتاد این بود که آن سیستم هیچ گاه حاضر به گفت و گو در این زمینه نشد. حرفشان هم این بود که فیلم فعلا اکران نشود. از کلمه «توقیف» هم استفاده نمی کردند. می گفتند فعلا فیلم را کنار می گذاریم تا در آینده به آن رسیدگی کنیم.

یعنی در هیچ مقطعی در این سال ها متوجه مشکل فیلم نشدید؟

اگر اشتباه نکنم دو سال بعد از آن دوره، مجدد برای حضور در جشنواره فرم پر کردیم، همزمان برای دریافت پروانه نمایش اقدام کردیم. آقای ضیاءالدین دری از طرف شورای بازبینی برای تماشای فیلم آمد و اصلاحاتی دادند که فیلم بتواند پروانه نمایش دریافت کند. آن زمان نکات زیادی برای اصلاح مطرح شد که با برخی من مخالف بودم و برخی را هم پذیرفتم. برای من قصه مند بودن فیلم بسیار حائز اهمیت است و به همین دلیل تلاش کردم با وجود اصلاحات قصه را حفظ کنم. سیستم نظارتی اما بیشتر به دنبال محتوای فکری است و این باعث تعارضاتی می شد. در مجموع فیلم بعد از چند مرحله اصلاح به نسخه ای رسید که حالا روی پرده است.

کارگردان پریناز، از فیلم اش دفاع کرد

قصه مندی فیلم در نسخه فعلی حفظ شده است؟

شخصا تمام تلاشم را کردم و فکر می کنم این اتفاق افتاده است. بعد از این به بازتاب مخاطب و نظرم مردم مرتبط است.

فکر نمی کنید فیلم در همه ابعاد یک اثر غلو شده و اگزجره است؟ یعنی هم در نمایش افراط کاراکتر فرخنده (معتمد آریا) و هم در نمایش تفریط همسایگان در داستان، اغراق شده عمل کرده اید؟

به کار بردن عبارت «غلو شده» فکر می کنم به میزان شناخت ما از واقعیت های عالم پزشکی در ارتباط است و در هر موقعیتی اخبار مربوط به این حوزه را بلد و پررنگ می بیند. فیلمی مانند «پریناز» روایت جامعه است و غلوی ندارد. همان چیزی را که در جامعه در جریان است، نشان می دهد و شمای نوعی که از متن جامعه دور هستید، احساس می کنید در روایت داستان غلو شده است.

بحث برداشت شخصی من نیست؛ الزاما حرف مهم زدن به معنای غلو شده حرف زدن نیست. واقعا قبول ندارید باور همسایه ها به معجزات دختربچه را غلو شده نشان داده اید؟!

خیر، برای آن سال ها این باورها در جامعه به صورت جدی وجود داشت کما این که متاسفانه هنوز هم در برخی نقاط وجود دارد. اتفاقا برخی هم از این دست باورهای مردم عادی سوءاستفاده می کنند و باید مراقب این سوءاستفاده ها بود. اگر این هشدار را غلو می دانید از نگاه من از واقعیت جامعه دور هستید.

یعنی خودتان فضای روایت پریناز را کاملا رئال و واقعی می دانید؟!

بله، شما کافی است یک بار به جمع بیماران خاص مثلا مبتلا به سرطان بروید تا عطش آن ها برای معجزه را ببینید. این واقعیت جامعه است و فیلم هم نقدی بر آن ندارد. نقد فیلم بر نگاهی است که به دنبال سوءاستفاده از این باورهاست.

اما غلوشدگی فیلم پریناز، حتی در اجرای بصری مانند گریم بازیگران به خصوص فاطمه معتمد آریا، طناز طباطبایی و مصطفی زمانی هم خودنمایی می کند.

جالب است که به این نکته هم اشاره کردید. جای دیگری هم که این نکته را مطرح کردند، من در پاسخ چند فریم عکس از آدم های معمولی این بخش از جامعه را نشان دادم. ما عادت کرده ایم به آدم های شیک! یک مقدار بیشتر به مردم بخشی از جامعه، به خصوص در محدوده هایپایین تر و شهرستان های نگاه کنید، متوجه می شوید که مردم واقعی، خیلی هایشان اتفاقا این شکلی هستند. در این مورد هم نه فقط فیلم غلوشده نیست بلکه کاملا تصویری واقعی از این گروه و طیف اجتماعی ارائه می کند. اما باز هم چون شما این چهره ها را در جامعه ندیده اید باز احساس می کنید فیلم غلو کرده است.

کارگردان پریناز، از فیلم اش دفاع کرد

به طور خاص درباره کاراکتر فرخنده با بازی فاطمه معتمد آریا این میزان از نفرت انگیز بودن کاراکتر هم از دل داستان بیرون می آید؟

این هم برداشت شماست. ما در فیلم یک کاراکتر با منش و رفتار خاص داریم. حالا اگر این منش و رفتار برای شما آشنا نیست، می توانید هر صفتی برای آن به کار ببرید اما واقعیت این کاراکتر چیز دیگری است ما افرادی را در داستان داریم که اتفاقا تنها فردی است که نحوه صحیح اندیشیدن را به ما نشان می دهد، چون شما این سبک زندگی را نمی پسندید به آن می گویید نفرت انگیز. شما این جنس زندگی مومنانه و همراه با تفکر صحیح را نمی پسندید و پس می زنید!

چرا با وجود مواضع معترضانه مکرر نسبت به تلویزیون، بهرامیان هنوز سریال می سازد؟

تلویزیون بگوید بیا، با سر می روم!

بهرام بهرامیان ید طولایی در گلایه از تلویزیون و مدیران آن در دوره های مختلف داشته و اعتراضات تند و تیزی به نقل از او نسبت به کیفیت پخش آثارش در رسانه ها موجود است. با این حال  اما به تازگی او همکاری جدیدی را با تلویزیون آغاز کرده است. وقتی از او دلیل این اعتراض و همزمان استمرار همکاری را پرسیدیم با پاسخ جالبی مواجه شدیم.

من تلویزیون را دوست دارم، خیلی هم دوست دارم. مسئولان سیما را هم دوست دارم. این که تلویزیون امکان کار کردن در اختیار من می گذارد، بسیار عالی است. تلویزیون خانه من است و در آن رشد کرده ام. می توانم گاهی نسبت به آن معترض باشم. نقدهای من هم غابا به مدیران کوچکی است که گاهی با کج اندیشی و بدسلیقگی راهی را مسدود می کنند اما در کلیت، تلویزیون جزء مراکزی است که همواره ترجیح می دهم در خدمتش باشم و هر بار بگویند بیا کاری انجام بده با سر می روم. شاید گاهی دچار دلخوری هایی می شوم، مثل همه آدم ها. شاید حتی بگویم که دیگر در تلویزیون کار نمی کنم اما این دلیل بر این نمی شود که اصل و ماهیت تلویزیون برای من زیر سوال برود.

این دوره های خاص مربوط به زمانی است که عده خاصی شاید در تلویزیون نخواهند که من در آن باشم. در غیر این صورت تلویزیون همواره حتی نسبت به سینما برای من ارجحیت دارد.

اما اشاره کردی که قصه مندی برایت اهمیت دارد و روایتی هم داشتی از تغییر تقریبا صد در صدی فیلمنامه «جاده قدیم» بر اثر حجم اصلاحات در تلویزیون، ادامه همکاری در این شرایط کمی عجیب نیست؟

سختی همه این ممیزی ها به شیرینی پخش اثر از تلویزیون می ارزد. تلویزیون به اندازه ای مخطاب دارد که شما وقتی اثرت روی آنتن می رود، می دانی میلیون ها نفر به تماشای آن می نشینند و این بسیار شیرین است. این شیرینی بسیار دلچسب است. در عین این که بالاخره مسئولان تلویزیون آگاهی هایی دارند که برمبنای همان، نکاتی را مطرح می کنند؛ جاده قدیم می توانست هیچ گاه پخش نشود اما به واسطه همین آگاهی و اصلاحات، کار با کمترین حاشیه روی آنتن رفت و فقط عده ای خبرنگار نسبت به آن غر زدند!

یعنی ممیزی تلویزیون را در خدمت کار خودتان می دانید؟

بله، صد در صد.

قارغ از این که اصلاحات اعلام شده را قبول داشته باشید یا نه؟!

بالاخره چهارچوب ممیزی در تلویزیون مشخص است. محافظت از اعتقادات و خانواده داشته باشیم و سراغ تبهکاری های عجیب و غریب هم نرویم. تا این اندازه خود من هم ممیزی هایی دارم. فراتر از این مواردی وجود دارد که غالبا در تلویزیون قابل بحث و گفت و گو است و این گونه نیست که یک نفر حکم نهایی بدهد. کاش ارشاد هم چنین سیستم نظارتی ای داشت که کمتر فیلمی دچار توقیف می شد.


منبع: برترینها

یک «موزیکال‌های کلاسیک» از چه عناصری تشکیل شده است؟

یک تمثیل قدیمی وجود دارد که می‌گوید منظور هیچکاک از پنجره‌های بازی که جیمز استوارت در «پنجره عقبی» آن‌ها را دید می‌زند، ژانرهای مختلف سینماست. ملودرام اشک‌آلود زن تنها، تریلر جنایی مردی که همسرش را می‌کشد و… در این میان یک رقصنده و یک جوان موزیسین هم وجود دارند که احتمالا روی‌هم‌رفته قرار است ژانر موزیکال را بازنمایی کنند. جوهر خلاقه آهنگ‌ساز خشکیده و رقصنده در معرض طمع مردان است.

در پایان فیلم شریک زندگی رقصنده نزدش برمی‌گردد و مرد آهنگ‌ساز هم با رقصنده تنهای ملودرام اشک‌آلود آشنا می‌شود و به این ترتیب همه چیز به سطح مطلوب می‌رسد. بهتر است در نظر نگیریم هیچکاک چقدر از موزیکال متنفر بود و اعتراف کنیم یک داستان موزیکال عملا چندان بیش از این نیست. چیزی که موزیکال‌ها را موزیکال می‌کند، داستانشان نیست، بلکه عناصر فرمی آن‌هاست. یک نگاه فرمی به موزیکال‌های کلاسیک شاید بتواند کمی ماهیت این ژانر را آشکارتر کند:

 پرنده کوچک خوشبختی روی میز تشریح

زوج رقصنده‌ها

گذشته از یک دوران آغازین کوتاه، فیلم‌های موزیکال همیشه به یک زوج کاراکتر متکی بوده‌اند. از این منظر موزیکال‌ها هرگز تمایلی به تابوشکنی نشان ندادند و در تمام مدت عمر از ارزش‌های آمریکایی ازدواج حمایت کردند. در معدود نمونه‌هایی شبیه «آقایان بلوندها را ترجیح می‌دهند» که یک زوج زن/زن شخصیت‌های اصلی داستان هستند، کارگردان با مداخله دائمی مردان هر شائبه در مورد ازدواج را از میان می‌برد. موزیکال‌های کلاسیک معمولا با یک روایت دوکانونی یک داستان عاشقانه و یک داستان حرفه‌ای (معمولا از پشت صحنه یک موزیکال) را پیش می‌برند. در منطق موزیکال‌ها موفقیت در هر دوی این زمینه‌ها با هم به دست می‌آید؛ درواقع داستان ساده‌تر از این است: موفقیت در زندگی عاشقانه اساسا همه مشکلات را حل می‌کند.

موسیقی

اساسا چیزی که موزیکال را می‌سازد، موسیقی است، اما این شامل هر موسیقی‌ای نمی‌شود. موسیقی فیلم موزیکال باید جزء فرمال آن باشد و نه جزء روایی آن. به همین خاطر فیلم‌هایی مانند «کازابلانکا» با آن‌که صحنه‌های آواز و رقص نسبتا پرتعدادی دارند، نمی‌توانند موزیکال دسته‌بندی شوند. در این قبیل آثار شخصیت‌ها نمی‌رقصند که رقصیده باشند، بلکه هدف از رقصیدن در آن‌ها پیشبرد بخشی از داستان است. در قطب دیگر تردیدهای جدی برای گنجاندن شماری از آثار ژاک دمی در ژانر موزیکال وجود دارد، چراکه بخش عمده آن فیلم‌ها به موسیقی می‌گذرد. درواقع در آن مرحله دیگر موسیقی نه یک انتخاب فرمال، که زبان اثر است.

گفتنی است، نوع موسیقی فیلم موزیکال دامنه متنوعی را دربر می‌گیرد که با گذشت زمان نیز دستخوش تغییر شده است. جدی‌ترین مثال این تغییرها ورود موسیقی راک اند رول به سینمای موزیکال و تبدیل الویس پریسلی به یکی از پرکارترین بازیگران سینمای موزیکال عصر راک است؛ چیزی که یک دهه قبل از آن ناممکن به نظر می‌رسید.

رقص

یک موزیکال رقص دارد. این را همه می‌دانند. اما به‌ندرت مطالعه‌ای جدی روی رقص بازیگران موزیکال شده است. بازیگران موزیکال به‌ندرت توانایی بازی در نقش‌هایی جز همان نقش‌های موزیکال را داشتند. حرکات و میمیک‌های چهره آن‌ها برای انتقال احساسات دراماتیک بسیار قراردادی و غیرخلاق طراحی شده بود و صرفا رقص بود که باعث می‌شد آن‌ها هنرمندانی واقعی تلقی شوند.

رقص سینمای آغازین موزیکال عبارت بود از دو نوع رقص تپ (ضربه پا) و رقص‌های دونفره. رقص‌های دونفره یادگاری از اروپا بود و رقص تپ بیشتر خاستگاهی آفریقایی از میان سیاهان داشت. بعدتر جینجر راجرز و فرد آستر تا حدود زیادی از هنرهای دیگری مانند باله ملهم بود. بعدتر در عصر طلایی موزیکال جین کلی و جودی گارلند توانستند با از بین بردن این فاصله بعید میان رقص و شهروندان عادی به نوعی از رقص خودمانی و محلی برسند که امروز شاخصه اصلی فرهنگ آمریکایی در موزیکال‌ها محسوب می‌شود.

روایت/آواز

نسبت میان روایت و آواز در یک موزیکال مورد بحث‌ترین بخش یک موزیکال است. هم‌چنان که نسبت میان موسیقی و گفت‌وگو، نسبت میان حرکات ریتمیک و بازیگری رئالیستی در حرکات بازیگران و… درواقع این نسبت است که تعیین می‌کند یک موزیکال در چه نقطه‌ای از میدان بازی سینمای موزیکال ایستاده است. قصد دارد اجازه دهد داستان فیلم مستقل از صحنه‌های موسیقی ادامه پیدا کند، یا ترجیح می‌دهد از صحنه‌های موسیقی جهت پیشبرد روایت کمک بگیرد؟ قصد دارد اجازه دهد فیلم آگاهانه با تماشاگر فاصله ایجاد کند، یا قصد دارد هر چه بیشتر مانع این فاصله شود؟ و سوال‌هایی از این دست.

قدر مسلم این‌که قرارداد سینمای موزیکال جابه‌جایی کامل این مرزها را ممکن کرده است. قرارداد اصلی سینمای موزیکال با تماشاگر یک جمله بیشتر نیست: تمام قراردادهایی را که در ژانرهای دیگر وجود دارند، فراموش کن.

به همین خاطر است که در سینمای موزیکال ورود از یک دیالوگ ساده به یک آواز، از راه رفتن در زیر باران به رقص و در سطح دیگر رفتن از حقیقت و رئالیسم تحمیلی سینما به خیال و رهایی بی‌کمترین دغدغه و تمهیدی ممکن است.

خود وینسنت مینه‌لی زمانی گفته بود موزیکال درواقع از هیچ ساخته شده است. احتمالا باید به حرف او بیشتر اعتماد کنیم.
منبع: برترینها

کتاب‌های اهدایی ملانیا را پس فرستاد!

به گزارش ایسنا، «گاردین» نوشت: «ملانیا ترامپ» ـ بانوی اول ایالات متحده آمریکا ـ مجموعه‌ای از کتاب‌های «دکتر سوس» را به مدرسه‌ای در ماساچوست اهدا کرد اما کتابخانه‌دار این مدرسه اعلام کرد علاقه‌ای به کارهای کلاسیک «دکتر سوس» ندارد و بهتر است این کتاب‌ها به مناطق محروم‌تر فرستاده شوند. «ترامپ» به مناسبت روز ملی «خواندن یک کتاب» ۱۰ جلد از کتاب‌های معروف «دکتر سوس» را همچون‌ «گربه کلاه به سر» و «تخم‌مرغ‌های سبز و گوشت» به مدرسه‌های روستایی ماساچوست فرستاده بود. در بسته حاوی این کتاب‌ها،‌ نامه‌ای با امضای «ملانیا» هم دیده می‌شد که در آن نوشته شده بود: کلید رسیدن به رویاهای‌تان، یادگیری خواندن است.با این حال، «لیز فیپس» کتابخانه‌دار برنده جایزه مدرسه ابتدایی «کمبریج‌پورت» در ماساچوست اعلام کرد مدرسه‌شان به کتاب‌های بیشتر نیازی ندارد و بهتر است این کتاب‌ها به مناطقی که به‌خاطر سیاست‌های دولت منابع کمتری در دست دارند و هر روز محروم‌تر و حاشیه‌نشین‌تر می‌شوند، ارسال شود.

این کتابخانه‌دار که جایزه‌ای را هم از سوی مجله کتابخانه‌ مدرسه‌ها دریافت کرده، درباره انتخاب همسر «دونالد ترامپ» گفت: شاید اطلاع نداشته باشید اما «دکتر سوس» کمی کلیشه‌ای شده، «دکتر سوس» سفیر خسته و از پا افتاده‌ای برای ادبیات کودک محسوب می‌شود. مطلب دیگری که خیلی از افراد نمی‌دانند این است که تصویرهای «دکتر سوس» مملو از تبلیغات نژادپرستانه، کاریکاتور و کلیشه‌های خطرناک است. کتاب‌های «دکتر سوس» از جمله «اگر من یک باغ‌ وحش داشتم» حاوی مطالبی درباره تحقیر نژادی است.«فیپس» سپس نوشت که بهترین هدیه برای بچه‌ها کتاب است؛ اگر کمی فکر پشت انتخاب نوع آثار وجود داشته باشد. او در نامه‌اش تعدادی از کتاب‌های پیشنهادی خود را به جای آثاری که «ملانیا ترامپ» انتخاب کرده بود، لیست کرده است.


منبع: بهارنیوز

پایان سلطه ۴۴ ساله «جن‌گیر» بر گیشه

به گزارش ایسنا به نقل از گاردین، کمپانی برادران «وارنر» اعلام کرد، فیلم «آن» که به اقتباس از رمانی با همین نام نوشته «استفن کینگ» ساخته شده، با عبور از مرز فروش ۵۰۰ میلیون دلار به رکورد ۴۴ ساله و ۴۴۱ میلیون دلاری فیلم «جن‌گیر» پایان داد و اکنون پرفروش‌ترین فیلم ترسناک تاریخ سینماست.این فیلم پیش از این با فروش ۲۳۶ میلیون دلاری، رکورد فروش فیلم‌های ترسناک را در آمریکا نیز به خود اختصاص داده بود و در بیش از ۱۵ کشور دیگر چون بریتانیا و استرالیا نیز رکورددار فروش فیلم‌های ژانر ترسناک است.«سو کرول»، رئیس بازاریابی و توزیع جهانی کمپانی «وانر»اعلام کرد، فروش ۵۰۰ میلیون دلاری برای هر فیلمی به دست نمی‌آید و این فروش برای فیلمی ترسناک تاریخ‌ساز است. عوامل این فیلم چیزی فراتر از یک فیلم موفق در گیشه ساخته‌اند و موفقیت این فیلم جهانی و دیدنی در سراسر جهان طنین‌انداز شده و همچنان با قدرت ادامه می‌دهد.
 
با این وجود باید به این نکته نیز اشاره کرد که فروش ۴۴۱ میلیون دلاری «جن‌گیر» محصول سال ۱۹۷۳ بدون احتساب نرخ تورم است و در سال ۲۰۱۴ فروش ساخته معروف «ویلیام فردکین» با در نظر گرفتن تورم، ۱.۷۹ میلیارد دلار محاسبه شد. هم‌اکنون «بر بادرفته» با فروش ۳.۴ میلیارد دلار (با احتساب تورم)، پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینما است.موفقیت فیلم «آن» در گیشه موجب شده که کمپانی سازنده از ساخت قسمت دوم آن در سال ۲۰۱۹ خبر دهد و کارگردانیِ قسمت دوم این فیلم را نیز همچون قسمت اصلی «آندرس موچیتی» بر عهده خواهد داشت.
 
این فیلم که درباره یک دلقک ترسناک است، بر اساس رمانی با همین نام از معروف‌ترین آثار «استفن کینگ» ساخته شده و داستان آن درباره هفت کودک است که در شهر کوچکی با یک قدرت ماورالطبیعه شیطانی رو به رو می‌شوند که در قالب یک دلقک ترسناک به نام «پنی وایز» ظاهر شده است.«استفن کینگ» خالق بیش از ‌۲۰۰ داستان کوتاه و حدود ۶۰ رمان در ژانرهای وحشت و خیال‌پردازی است. کتاب‌های او از دهه ۱۹۷۰ تاکنون ۳۵۰ میلیون جلد در سرتاسر جهان فروش داشته‌اند. کارگردانان بزرگ با اقتباس از رمان‌های او فیلم‌های بسیاری ساخته‌اند. فهرست برخی از این فیلم‌ها که با بازی درخشان بازیگران نامدار بر پرده رفته از این قرار است: «مسیر سبز»، «رهایی از شائوشنک» و «مه» به کارگردانی «فرانک دارابونت»، «میزری» به کارگردانی «راب راینر» و «۱۴۰۸» به کارگردانی «مایکل هاف استروم».اخیرا اقتباس سینمایی «برج تاریک» این نویسنده با بازی «ادریس البا» و «متیو مک‌کانهی» نیز راهی سینماهای آمریکا شده است.


منبع: بهارنیوز