ایران و مالزی فیلم مشترک می‌سازند

فیلمبرداری فیلم بلند مستند داستانی «شیراز تا یزد: یک لحظه بی پایان» به زودی آغاز می شود.

فیلمبرداری فیلم سینمایی «شیراز تا یزد: یک لحظه بی پایان» به تهیه کنندگی مشترک زبرینا فرناندز از مالزی و محمدعلی حسین نژاد از ایران به زودی در ایران آغاز می شود.

محمدعلی حسین نژاد تهیه کننده فیلم با اشاره به دلایل و روند ساخت این فیلم گفت: چند ماه پیش کمیته میراث جهانی یونسکو در چهل و یکمین اجلاس خود شهر تاریخی یزد را در فهرست میراث جهانی ثبت کرد. اکنون شهر تاریخی یزد که به دلیل وسعت، یکپارچگی و حفظ اصالت های فرهنگی، اجتماعی و تاریخی پیش از این نیز نزد صاحبنظران و مردم نقاط مختلفی در جهان شناخته شده بود بیش از پیش مورد توجه جهانیان قرار گرفته است.

وی ادامه داد: در همین رابطه اخیرا یک گروه فیلمسازی آسیایی با حمایت یک شبکه بزرگ رسانه ای که مرکز آن در مالزی است و نفوذ و مخاطب زیادی به ویژه در کشورهای جنوب شرقی آسیا و کشورهای چین، کره جنوبی، ژاپن و هند دارد، تصمیم گرفته است تا فیلمی مستند داستانی را با همکاری یک گروه حرفه ای فیلمسازی از مالزی و هنرمندان سینمای ایران به منظور نشان دادن ویژگی های اقلیمی تمدنی شهر یزد و جاذبه ها و امکانات و قابلیت های گردشگری، خوراکی ها و صنایع دستی، منظرهای شهری و محصولات صنعتی بومی این شهر و مناطق اطراف آن تولید و آن را به نمایش بین المللی بگذارد.

حسین نژاد ادامه داد: این فیلم روایت سیاحت گونه ای است که از شیراز شروع می شود و پس از عبور در امتداد مسیر شیراز به شهر یزد می رسد و در این مسیر بخشی از زیبایی ها و جاذبه های کشور ایران را نشان می دهد.

این تهیه کننده در پایان بیان کرد: در این فیلم تعدادی از فعالان و هنرمندان سینمای ایران در کنار هنرمندان و فعالان سینمایی مالزی حضور دارند و به زودی فیلمبرداری آن آغاز می شود.


منبع: عصرایران

دیدار رئیس صداوسیما با رئیس جمهور لبنان در بیروت

رئیس سازمان صدا و سیما در دیدار با رئیس جمهور لبنان، به همدلی و هماهنگی تهران و بیروت در تقویت محور مقاومت اشاره کرد و افزود: با مقاومت و ایستادگی در کنار یکدیگر، آرامش را به منطقه بازمی‌گردانیم و ریشه تروریسم تکفیری را خواهیم خشکاند.

به گزارش ایسنا، علی‌عسکری در این دیدار ضمن ابلاغ سلام رهبر معظم انقلاب و رئیس‌جمهور، به ملت، دولت و رئیس جمهور لبنان، افزود: برای ملت بزرگ، مبارز و مجاهد لبنان آرامش و پیشرفت آرزو می‌کنم و به شما و ملت لبنان تبریک می‌گویم که با اتکاء به شخصیت حکیم و سیاسی‌ای همچون شما آرامش، ثبات و امنیت در جامعه لبنان برقرار شده است و امیدواریم این روند ادامه یابد.

رئیس رسانه ملی روابط‌ جمهوری اسلامی ایران و لبنان را همواره در بالاترین سطح توصیف و تصریح کرد: مردم ایران همواره حامی لبنان بوده و خواهند بود و به‌ویژه در مقابل رژیم صهیونیستی محکم در کنار شما می‌ایستند.

علی‌عسکری با اشاره به دعوت رئیس‌جمهوری اسلامی ایران از میشل‌عون رئیس‌جمهور لبنان برای سفر به تهران، گفت: ما منتظر تشریف‌فرمائی شما به ایران هستیم تا به دعوت رئیس‌جمهور روحانی به تهران بیایید و ما در صداوسیما تصاویری شایسته از همراهی و هماهنگی دو کشور را به نمایش جهانیان بگذاریم.

وی افزود: تهران و بیروت با هم‌افزایی در ظرفیت‌های رسانه‌ای می‌توانند نمایشی ویژه از محور مقاومت به جهانیان ارائه کنند و در این سفر توافقات خوبی در این خصوص صورت گرفته است.

رییس رسانه ملی، تعامل سازنده را سیاست اصلی جمهوری اسلامی توصیف و تصریح کرد: امیدواریم با همراهی و هماهنگی میان دو کشور و تعامل سازنده با کشورهای منطقه، آتش فتنه‌ای را که تروریست‌های تکفیری با حمایت حامیان اصلی‌شان روشن کرده‌اند، کاملا خاموش کنیم.

رئیس سازمان صداوسیما با اشاره به وضع آوارگان سوری در لبنان، گفت: من معتقدم شما به عنوان رئیس‌جمهور لبنان نقش ویژه‌ای در سامان دادن به اسکان آوارگان سوری و بازگشت تدریجی آنان خواهید داشت.

علی‌عسکری با بیان این‌که با تدبیر فرد هوشمند و مدبری چون شما و همکارانتان در لبنان بسیاری از مسائل حل خواهد شد، افزود: با این تلاش‌ها آرامش به سوریه بازخواهد گشت و با خروج تروریست‌ها، منطقه به سمت آرامش می‌رود و این همان سیاست جمهوری اسلامی ایران نیز هست.

میشل عون رییس جمهوری لبنان نیز با تقدیر از سیاست‌های اصولی جمهوری اسلامی ایران در منطقه، افزود: مواضع خردمندانه و منطقی اخیر رییس جمهوری اسلامی ایران که با در نظر گرفتن منافع سیاسی ایران صورت گرفت، در ارتقاء جایگاه جمهوری اسلامی بسیار موثر بود و امیدوارم در این مسیر موفق باشید.

وی تاکید کرد: در قضیه برجام تفرقه‌ای میان آمریکا و اروپا به‌وجود آمده است که این پیروزی خردمندانه‌ای برای ایران است.

رئیس‌جمهور لبنان تصریح کرد: جمهوری اسلامی ایران هم‌اکنون در بالاترین سطح سیاسی در مسائل منطقه و بین‌الملل تاثیرگذار است و امیدواریم با تدبیر ایران و کشورهای منطقه، راه‌حل سیاسی برای حل مشکل سوریه به‌دست آید.

میشل‌عون به حضور یک میلیون نفر از آوارگان سوری در لبنان اشاره کرد و افزود: ما معتقد نیستیم که همه آوارگان باید یکجا برگردند، بلکه باید شرایط مساعد به‌وجود آید تا آوارگان به صورت تدریجی بازگردند و در این زمینه جمهوری اسلامی ایران بسیار تاثیرگذار است.

رئیس‌جمهور لبنان صحنه سیاسی این کشور را آرام و منطقی توصیف و تأکید کرد: هرچند درباره تحولات سوریه و غرب آسیا ممکن است اختلاف‌نظرهایی وجود داشته باشد، اما این اختلاف‌نظرها کنترل‌شده است و به تنش اجتماعی منجر نمی‌شود.

این گزارش حاکی است، رئیس سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، با حسن‌ فضل‌الله، رئیس و اعضای کمیسیون اطلاع‌رسانی مجلس لبنان نیز دیدار و گفت‌وگو کرد.

در این دیدار که در فشار کاری جلسات بودجه لبنان انجام می‌شد، کمیسیون اطلاع‌رسانی گزارشی از فعالیت‌های خود ارائه کرد. حسن فضل‌الله رئیس این کمیسیون گفت: این که به‌رغم جلسات بودجه، دور هم جمع شدیم که در خدمت شما به‌عنوان رئیس رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی ایران باشیم، نشان از اهمیت جایگاه شما و ایران است و ما به آن افتخار می‌کنیم.

حسن فضل‌الله و دیگر اعضای کمیسیون در این جلسه فعالیت‌های صورت گرفته را تشریح کردند.

علی‌عسکری هم در این دیدار درباره اطلاع‌رسانی و جایگاه حقوقی سازمان صداوسیما توضیحاتی ارائه کرد. در پایان این جلسه دو طرف بر گسترش همکاری‌ها تأکید کردند.


منبع: عصرایران

کارگردانی‌که فیلم زندگیش را می‌سازد

به گزارش ایسنا به نقل از هالیوود ریپورتر،‌ پس از این که سال گذشته دادگاهی در کشور لهستان درخواست استرداد «رومن پولانسکی» را به آمریکا رد کرد، این کارگردان برنده اسکار یک بار دیگر به زادگاهش بازمی‌گردد تا این بار مستندی از زندگی خودش و درباره دوران جنگ در شهر کراکوف بسازد.«پولانسکی» که از دهه ۱۹۷۰ میلادی و پس از اتهام تجاوز به دختری ۱۳ ساله از سوی دولت آمریکا تحت تعقیب است، ماه گذشته نیز پس از ادعاهای مشابه یک بازیگر زن به نام «رنیت لانگر» دوباره سوژه داغ رسانه‌ها شد.بر اساس حکم دادگاه عالی لهستان و رد کردن درخواست استرداد «پولانسکی» که تابعیت دوگانه لهستانی-فرانسوی دارد، وی دیگر برای سفر به کشور زادگاهش لهستان مشکلی ندارد.«پولانسک، هورویتس» عنوان مستندی که «پولانسکی» قصد ساخت آن را دارد و روایتگر زندگی او در دوران کودکی و جوانی به همراه دوست عکاس و قدیمی‌اش «ریزاد هورویتس» در شهر قدیمی کراکوف در جنوب لهستان است.

«پولانسکی» اولین بار در سن ۹ سالگی با «هورویتس» در یکی از زاغه‌نشین‌های کراکوف آشنا شد. «هورویتس» که اکنون ۷۸ ساله است یکی از جوان‌ترین بازماندگان هولوکاست محسوب می‌شود و داستان زندگی او در فیلم برنده اسکار «فهرست شیندلر» ساخته «استیون اسپیلبرگ» روایت شده است.در این مستند «پولانسکی» به همراه «هورویتس» به بازدید از مکان‌هایی می‌روند که از زمان جنگ تاکنون ندیده‌اند، شامل روستایی کوچک در نزدیکی کراکوف که «پولانسکی» پس از فرار به آنجا گریخته بود و یا آپارتمانی که «هورویتس» اولین عکس‌هایش را در آنجا گرفت.جدیدترین فیلم بلند سینمایی «رومن پولانسکی» با عنوان «بر اساس یک داستان واقعی» امسال و در بخش رقابتی هفتادمین جشنواره بین‌المللی فیلم کن به روی پرده رفت.کارگردان فیلم‌هایی چون «چاقو در آب»، «تنفر»، «بن‌بست»، «قاتلین بی‌باک خون‌آشام»، «بچه رزماری»، «محله‌ چینی‌ها»، و «ونوس در پوست خز»، در سال ۲۰۰۲ و با ساخت فیلم «پیانیست» موفق به کسب جایزه نخل طلای بهترین فیلم و اسکار بهترین کارگردانی شد.
منبع: بهارنیوز

آزار جنسی ستاره بازی تاج و تخت

 


 

لینا هیدی در توییتر از تجربه برخوردش با هاروی واینستین نوشته است

لینا هیدی، هنرپیشه بریتانیایی نقش سرسی لنیستر در سریال ‘بازی تاج و تخت ‘ به جمع زنانی پیوسته که هاروی واینستین، تهیه‌کننده هالیوود را به آزار جنسی متهم کرده‌اند.خانم هیدی در یک رشته توییت گفت که این تهیه‌کننده مشهور از مقاومت او در برابر آزار جنسی خشمگین شده است.تا کنون بیش از ۴۰ زن از جمله مشهورترین ستارگان هالیوود آقای واینستین، یکی از بزرگ‌ترین تهیه‌کنندگان سینمای آمریکا را به آزار و اذیت جنسی یا تجاوز متهم کرده‌اند.آقای واینستین که از ریاست شرکتی که خودش تاسیس کرده برکنار شده است، بخشی از اقدامات خود را در طی سه دهه گذشته پذیرفته اما اتهام تجاوز را رد کرده است.



 هاروی واینستین در کنار همسرش


لینا هیدی در توییترش از زمانی گفته که آقای واینستین او را برای خواندن یک فیلمنامه به اتاقش در هتل دعوت کرده بود.خانم هیدی نوشته است: “در آسانسور به هاروی گفتم ‘من به هیچ چیز دیگری غیر از کار علاقه‌مند نیستم، لطفا فکر نکن که من به دلیل دیگری اینجا هستم. هیچ اتفاقی قرار نیست بیفتد ‘”.ستاره بازی تاج و تخت ( Game of Thrones) در ادامه نوشته “نمی‌دانم چه شد که در آن لحظه اینها را گفتم، حسی قوی در من بود که او نباید به من نزدیک شود.”خانم هیدی می‌گوید “او بعد از حرف‌های من ساکت بود و خشمگین… پشت دستم را گرفت و در حالی که محکم فشار می‌د‌اد مرا به داخل آسانسور برگرداند”. خانم هیدی نوشت که در آن لحظه “کاملا عاجز” بوده است.او مدعی شده که آقای واینستین در گوشش زمزمه کرده که نباید درباره این برخورد با هیچ کس صحبت کند. این بازیگر نوشته بعد از بیرون آمدن از ساختمان سوار ماشینش شده و گریه کرده است.

 





ماجرای آقای واینستین باعث شده است که زنان بسیاری، نه تنها در صنعت سینما بلکه در حوزه‌های مختلف اجتماعی از تجربه خود درباره آزار و اذیت جنسی به ویژه در محیط ‌های کاری صحبت کنند.میلیون‌ها نفر از کاربران شبکه‌های اجتماعی با هشتگ Metoo (من‌هم) درباره این موضوع صحبت کرده‌اند و از دیگران هم خواسته‌اند که در برابر آزار و اذیت جنسی سکوت نکنند.
منبع: بهارنیوز

بلاتکلیفی در اکران فیلم خارجی

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در خصوص احتمال پخش فیلم‌های خارجی در سینماهای کشور توضیحاتی ارائه داد و گفت که این موضوع در حال بررسی است.عباس صالحی در حاشیه جلسه امروز هیات دولت درباره احتمال اکران فیلم‌های خارجی در  سینماها ‌گفته است: «این موضوع در دهه‌های مختلف محل بحث و گفت‌وگو بوده است. برخی با این نگاه که ما فیلم‌های خارجی خوبی در سطح جهانی داریم و این کار می‎‌تواند به اقتصاد سینما کمک کند، موافق این موضوع هستند. در عین حال کسانی که تمایل دارند در اوقات فراغت خود از سینما استفاده کنند، می توانند با تنوع فیلم‌ها این کار را انجام دهند.»او در ادامه درباره ساز و کار نمایش فیلم خارجی توضیح داد: «طبعا وقتی این فیلم‌های خارجی عرضه می‌شوند نیز باید ضوابط عرضه را داشته تا امکان نمایش پیدا کند، مشابه آنچه در فیلم‌های داخلی وجود دارد. بنابراین موافقین با این استدلال‌ها از این حمایت می‌کنند که اگر سالن‌های سینما برای فیلم‌های خارجی باز شود،‌ کمک کننده اقتصاد سینما و ایجاد فضای رقابتی خواهد بود.»وزیر ارشاد در ادامه صحبت‌هایش به مخالفان نمایش فیلم خارجی اشاره کرده است: «منتقدین این اتفاق نیز استدلال‌های خود را دارند و می‌گویند که با توجه به تعداد محدود سالن‌های سینمای ما و این که در همین حد سالن‌ها امکان نمایش برای برخی فیلم‌های تولیدی نیز وجود ندارد و یا زمان کافی اختصاص داده نمی‌شود، نباید این اتفاق بیفتد؛ چرا که ما حدود صد تولید در سال داریم اما امکان نمایش حدود ۷۰ فیلم فراهم می‌شود.»صالحی بدون آن که نظر قطعی درباره نظر وزارت ارشاد بدهد، در پایان گفته است: «منتقدین معتقدند که در این صورت به تولید داخلی صدمه زده می‌شود و قطعا صدمه زدن به تولید داخلی، فرصت را برای عرصه داخلی کاهش می‌دهد، اما  نهایتا تلاش می‌کنیم آنچه اتفاق می‌افتد منافع بیشتر و هزینه‌های کمتری داشته باشد و هنوز تصمیم قطعی گرفته نشده است.»
منبع: بهارنیوز

ما چه کنیم که از چهره شما سیر شده‌ایم!

در همین رابطه، «سعید سهیلی» کارگردان سینما و فیلم «گشت ارشاد» از «حسین نمازی» دعوت کرد تا برای ایفای نقش در فیلم تازه‌اش بازی کند. «سهیلی» در یادداشتی خطاب به «محسن قرائتی» می‌نویسد: «آقای قرائتی پرخاش ممنوع، با خشم فرمودید که این آقا را بیرون کنید… چرا که حواس مرا پرت می‌کند، یک لحظه حواس پرتی و این همه عصبیت؟! پس ما چه کنیم؟ مردم چه بگویند بابت سال‌هایی که شما و امثال شما حواس‌شان را پرت کرده‌اید؟ اگر شما پیر و حواس‌تان پرت شده و اوایل انقلاب را از یاد برده‌اید، مردم حواس‌شان جمع است و خوب به یاد دارند، سال‌هایی که شما بیشتر از ایشان عشق دوربین بودی، اگر الان نیستید چون میلیون ساعت فیلم از شما ضبط و پخش شده، بایدم که از دوربین سیر شوید… همانطور که ما از چهره شما سیر شده‌ایم، شما با پرخاش ایشان را به پشت دوربین، به زیر پایه دوربین تبعید، اما من با مهر و افتخار ایشان را برای اولین فیلمم به جلوی دوربین دعوت و به این دعوت مباهات می‌کنم. دوباره تکرار می‌کنم؛ خشم و پرخاش ممنوع!»

 
منبع: بهارنیوز

بازیگر معروف ترکیه‌ای در اصفهان (+عکس)

نورگل یشیل‌چای بازیگر ترکیه‌ای برای حضور در فیلم «جن زیبا» به کارگردانی بایرام فضلی و تهیه‌کنندگی مهرداد فرید در اصفهان حاضر شد.

به گزارش سینماسینما، ساخت فیلم سینمایی «جن زیبا» در اصفهان آغاز شده است و بازیگر ترکیه‌ای برای حضور در این فیلم وارد ایران شده است. عکس‌هایی که یشیل‌چای در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده نشان از حضور او در هتل عباسی اصفهان دارد.

پیش از این در خبری اختصاصی در سینماسینما حضور این بازیگر در فیلم فضلی اعلام شده بود، اما به فاصله کوتاهی از انتشار این خبر، تهیه‌کننده فیلم در گفت‌و‌گویی حضور یشیل‌چای را در فیلم «جن زیبا»‌ تکذیب کرد.

به نظر می‌رسد عکس‌هایی که این بازیگر سرشناس ترکیه‌ای از اصفهان منتشر کرده و همچنین جزئیاتی که از نقش خود گفته تایید‌کننده آن است که او برای بازی در «جن زیبا» به ایران آمده است.

این بازیگر در مورد ویژگی نقشی که در این فیلم ایفا می‌کند، گفته است: «از آنجا که شخصیت دلارام از ابتدای تولد ناشنوا و لال نبوده، بنابراین باید برای آواهایی که از دهان او هنگام واکنش و یا تلاش برای بیان کردن موضوعی، شنیده می‌شود، تمرین کنم.»

یشیل‌چای در این فیلم همبازی فرهاد اصلانی شده است.

در ادامه عکس‌هایی که این بازیگر ار هتل محل استقرار خود در اصفهان منتشر کرده می‌آید:

 بازیگر معروف ترکیه‌ای در اصفهان (+عکس)

متن نوشته شده روی عکس: اینجا‌ها اینجوریه #پرشیا (ایران)

بازیگر معروف ترکیه‌ای در اصفهان (+عکس)


منبع: عصرایران

موزیک ویدئوی فیلم قاتل اهلی (فیلم)

این ۱۰ چیز را هر روز صبح به خودتان بگویید همه ایران خشک می شود/ با آب فاضلاب به مزارع کشاورزی آب می دهند رییس دادگستری تهران: احتمال به تعویق افتادن اجرای حکم اعدام قاتل ستایش قریشی وجود دارد یارانه مهر امشب واریز می‌شود حمله هکرهای ایرانی به صفحه داور عمانی (+عکس) محکومیت احمدی‌نژاد به جبران ۴۶۰۰ میلیارد تومان دیدار اعضای شورای شهر تهران با رئیس مجلس (عکس) وقوع انفجار مهیب آپارتمان در محمدشهر(+عکس) چگونه چربی اطراف صورت را بسوزانیم؟ پرچم اقلیم کردستان عراق از مرز خسروی پایین کشیده شد

آقای قرائتی! عذرخواهی کنید لطفا و حداقل دل جویی…  (۵۵ نظر)

خانم نماینده؛ هر چه بگندد نمکش می‌زنند …  (۴۸ نظر)

چرا کودکان را می‌کشند؟  (۳۷ نظر)

اگر برجام نداشتیم چه داشتیم؟  (۲۷ نظر)

چه کردیم با سرزمین خود، با این خاک…  (۲۲ نظر)

مرگ کودک ۳ ساله بعد از تجاوز ناپدری / بازداشت مادر و ناپدری (+عکس)  (۱۷ نظر)

ناگفته‌هایی پیش از آنکه ساعت خانه بایستد/ ۲۰ سال زندگی مشترک با بنان از زبان پری‌دخت آور (+فیلم)  (۱۳ نظر)

این گورستان باستانی برای شیطان پرستان نیست! / آتش سوزی متعصبانه در یک اثر ملی (+فیلم)  (۱۲ نظر)


منبع: عصرایران

«بوکر» باز هم به آمریکایی‌ها رسید

به گزارش ایسنا،«نیویورک تایمز» نوشت: همانطور که سایت‌های شرط‌ بندی پیش‌بینی کرده بودند،«جورج ساندرز» نویسنده رمان «لینکلن در باردو» توانست جایزه «من بوکر» ۲۰۱۷ را از آن خود کند.امسال سومین دوره‌ای است که نویسندگان آمریکایی شانس شرکت در رقابت ادبی «بوکر» را پیدا کرده‌اند و دومین مرتبه‌ای است که نام یک آمریکایی به عنوان برنده اعلام می‌شود.این اولین رمان «ساندرز» است و داستان آن از مراسمی در ساال ۱۸۶۲ آغاز می‌شود که در آن، «آبراهام لینکلن» از قبر پسر ۱۱ ساله خود «ویلی» که بر اثر تیفوس مرده، دیدار می‌کند. روح «ویلی» با گروهی از ارواح بین زندگی و مرگ معلق است. در بخش‌هایی از رمان، روایت به نمایشنامه یا کتاب‌های تاریخی شباهت پیدا می‌کند.«ساندرز» در اولین مصاحبه خود پس از کسب این جایزه گفت: خوبی مساله برای من این است که این کتاب، سخت است، یک جورهایی عجیب است و رمانی سنتی محسوب نمی‌شود. من این کار را برای توی چشم بودن انجام ندادم، بلکه یک هسته احساسی درونم احساس می‌کردم و تنها قالبی که می‌توانستم به آن بدهم، همین بود.

«لولا یانگ» رئیس هیات داوران جایزه «من بوکر» این کتاب را «بی‌همتا» خواند و گفت: «لینکلن در باردو» به خاطر ابداع و سبک متفاوت‌اش برجسته شد؛ روشی که با آن به طور متناقضی به این ارواح تقریبا مرده جان داد.
رمان «لینکلن در باردو» پس از انتشار در ماه فوریه با استقبال مخاطبان و تشویق منتقدان روبرو شد و به صدر فهرست پرفروش‌ترین‌های «نیویورک تایمز» راه پیدا کرد. «ساندرز» پیش از نوشتن این رمان، به خاطر داستان‌های کوتاه ضدآرمانشهری‌اش که با طنزی سیاه ترکیب شده‌اند، شهرت داشت.«ساندرز» که دانش‌آموخته رشته ژئوفیزیک است و در اندونزی در همین حوزه مشغول به کار بوده، هرگز تصور نمی‌کرد روزی نویسنده شود، چه برسد به این که یکی از مهم‌ترین جوایز ادبی انگلیسی‌زبان‌ها را از آن خود کند. او وقتی از اندونزی برمی‌گردد، با شغل‌های مختلف و عجبیی همچون نگهبانی، سقف‌سازی و کار کردن در فروشگاه لوازم خانگی و کشتارگاه مخارج خود را تامین می‌کند و سرانجام در دوره کارشناسی ارشد هنرهای زیبا شرکت می‌کند و سال ۱۹۹۶ اولین مجموعه داستانش را به چاپ می‌رساند. «جورج ساندرز» پس از آن، چندین مجموعه داستان دیگر هم از جمله «دهم دسامبر» منتشر کرد.

با اعطای این جایزه مهم به «ساندرز» که «پل آستر»،«آلی اسمیت»، «فیونا مادلی» و «محسن حمید» از رقبایش بودند، موج جدیدی از اعتراضات را به وجود خواهد آورد؛ انتقاد به این که «من بوکر» هم آمریکایی شده است. «پل بیتی» برنده سال گذشته، اولین آمریکایی بود که در تاریخ «من بوکر» موفق به کسب این جایزه شد. امسال از ۶ نامزد نهایی، سه نفر، از جمله «پل آستر» و «امیلی فریدلند» ‌آمریکایی بودند.اما هیات داوران که طی پنج ساعت تصمیم خود را گرفت، اهمیتی به این مسئله نمی‌دهد. «یانگ» گفته است:‌ ما به ملیت نویسنده نگاه نمی‌کنیم. راستش واقعا این مسئله برای ما مشکلی نیست. فقط به کتاب و این که چه چیزی به ما می‌گوید فکر می‌کنیم.
پیش‌بینی‌های وب‌سایت «لد بروکس» هم نشان می‌داد «ساندرز» برای دریافت این جایزه شانس دو به یک دارد. پس از او «حمید» و «مادلی» در رتبه دوم بودند. سایت «بوکیز» هم پیش‌بینی کرده بود «پل آستر» شانس پنج به یک و رقیب‌های او «فریدلوند» و «اسمیت» شانس شش به یک برای دریافت «بوکر» امسال داشتند.سال گذشته «پل بیتی» به‌عنوان اولین نویسنده آمریکایی توانست جایزه «من بوکر» را با رمان«Sellout» از آن خود کند؛ این رمان تاکنون ۳۶۰ هزار نسخه چاپی فروخته است و فروش آن یک هفته پس از کسب جایزه ۶۵۸ درصد افزایش یافت.

امسال «لیلا اعظم زنگنه» نویسنده جوان ایرانی‌تبار از اعضای هیات داوران این جایزه بود. «زنگنه» ۴۱ ساله استاد ادبیات دانشگاه «هاروارد» است و کتابش با عنوان «جادوگر، ناباکوف و خوشبختی» با استقبال بین‌المللی روبرو شده است. دیگر اعضای هیات داوران «بوکر» امسال را «سارا هال»، «تام فیلیپس» و «کالین توربون» که همگی نویسنده هستند، تشکیل داده‌ بودند.جایزه «من بوکر» که اولین‌بار در سال ۱۹۶۹ برگزار شد، جایزه‌ای است برای بهترین اثر ادبیات داستانی که به زبان انگلیسی نوشته شده است. این جایزه بیش از ۴۰ سال فقط به نویسندگان کشورهای مشترک‌المنافع، انگلیسی‌ها و ایرلندی‌ها تعلق می‌گرفت، اما از سال ۲۰۱۴ پیش با وضع قوانین متفاوت، تمام آثار نوشته‌شده به زبان انگلیسی‌ حق شرکت در آن را پیدا کرده‌اند.
منبع: بهارنیوز

"مصلحت" حاشیه بزرگ فیلم‌های توقیفی

این تهیه‌کننده سینما در گفت‌وگویی با ایسنا با اشاره به صحبت‌های اخیر وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی مبنی برتلاش برای به حداقل رساندن فیلم‌های مشکلدار و اکران نشده، بیان کرد: قطعا این صحبت‌ها به عنوان آرزو و ایده‌آل یک مدیر ارشد حوزه فرهنگ می‌تواند برای اهالی سینما نوید بخش باشد، از این حیث که سازوکارهای پیش بینی شود تا میزان آثار تولیدی یا فیلم‌هایی که به مشکل برمی‌خورند به حداقل برسند.او افزود: اما به نظرم با تجربه سی و چند ساله در حوزه سینما مسئله به همین سازوکارها برمی‌گردد. لیست بلندبالایی که ایسنا از فیلم‌های توقیف شده در این سالیان منتشر کرده حکایت از یک مشکل بنیادین دارد و آن هم این است که در کنار ضوابط و قواعدی که در آیین‌نامه پروانه نمایش آمده یک حاشیه دیگر هم داریم که اصطلاحا به آن “مصلحت” گفته می‌شود و مشکل اصلی حوزه سینما و شاید حوزه‌های دیگر به این مبحث درک و فهم از موضوع مصلحت برمی‌گردد.

محمدی ادامه داد: اخیرا مکرر عبارت‌های “رد شدن از خط قرمز” یا “حرکت کردن در کنار خط قرمز” یا “بازی با خط قرمز” را به عنوان القاب و عناوینی که به فیلم‌ها داده می‌شود، شنیده‌ایم. به نظرم آنچه اهمیت دارد اصولی است که در پروانه نمایش قید شده که اگر فیلمی به آن حوزه‌ها ورود کند و آن‌ها را مورد خدشه قرار دهد طبیعتا براساس آیین‌نامه پروانه نمایش می‌بایست با آن فیلم برخورد شود، اما این لیست بلندبالا و تجربه سالیان نشان داده که ما بیشتر با مصلحت و تشخیص و سلایق مدیران در حوزه سینما مواجه بوده‌ایم.

تهیه‌کنده فیلم‌هایی همچون «مارمولک»، «بازمانده»، «طلا و مس» و  «ارتفاع پست» گفت: شاید می‌بایست یک شورای پروانه نمایش ایده‌آل که هم تکلیف دولت و حاکمیت و هم فیلمسازان را روشن کند، داشته باشیم؛ شورای پروانه نمایشی که به مثابه یک دادگاه عادلانه به فیلم‌ها نگاه کند و وارد حوزه نیت‌خوانی یا تفسیر یا تأویل فیلم‌ها نشود، یعنی اگر فیلمی با یکی از بندهای ذکر شده در آیین‌نامه مغایرت جدی و غیرقابل اصلاح داشت به طور طبیعی نمی‌تواند پروانه نمایش بگیرد، اما اگر بخواهیم فکر کنیم که غیر از بندهایی که در پروانه نمایش قید شده بنا به تشخیص و فهم مدیران یا اعضای شورای پروانه نمایش موارد غیر قابل تعریف شده دیگری را به عنوان ضوابط ممیزی، می‌توانیم در نظر بگیریم تا ابد شرایط به همین گونه خواهد بود که تا الان بوده است.

وی اضافه کرد: در چنین شرایطی تشخیص و مصلحت و نگرانی یک مدیر یا ملاحظاتی که او ممکن است داشته باشد یا شاید بدتر از همه احتیاط، عامل ممیزی می‌شود. این حیطه به دلیل آنکه تعریف حقوقی و قانونی ندارد حد و مرزی برای آن وجود نخواهد داشت، یعنی با توجه به سلیقه و فهم مدیریت و شورا، این دایره می‌تواند شامل خیلی از فیلم‌ها شود. پس به نظرم اگر دوستان حوزه سینما فکر می‌کنند این آیین‌نامه کفایت نمی‌کند آن را اصلاح کنند و سپس در نظر آرای عمومی فیلمسازان قرار دهند تا تکلیف فیلمسازان از حیث رعایت موارد دیگر مشخص شود اما اگر کار بر تحلیل، تفسیر  و تأویل بگردد این راه، هیچ‌گاه سرانجام روشنی نخواهد داشت.محمدی همچنین یاداور شد: خود من در این موضوع تلخ‌ترین خاطره‌ای که از این گونه تفسیرها، تحلیل‌ها و سوءبرداشت‌ها دارم به فیلم «بازمانده» ساخته درخشان مرحوم سیف‌الله داد برمی‌گردد که یک سال به طور غیررسمی توقیف شد و در دوره مدیریت بعد پروانه نمایش گرفت و با استقبال  هم روبرو شد. این فیلم که کماکان از افتخارات سینمای ایران به لحاظ هنری و مضمونی شناخته می‌شود به دلیل مسئله حجاب و با توجه به نظر مدیر وقت یک سال نمایش داده نشد. البته از این دست موارد در سینمای ایران کم نداشته‌ایم که دچار سوءبرداشت یا سو فهم شده‌اند.

او در پایان خاطرنشان کرد:‌ بنابراین شخصا توصیه‌ام به وزیر محترم فرهنگ و معاونت سینمایی ایشان این است که بعضی فیلم‌ها و همچنین خود فیلمساز ممکن است به پیوست نیاز داشته باشند؛ پس لازم است برای نمایش این فیلم‌هایی که احتیاج به پیوست دارند اقدامات و تدابیری اندیشیده شود تا بعد دچار مشکل نشوند. البته منظورم از پیوست هم این است که با جمع‌بندی‌هایی که نسبت به فیلم انجام می‌شود، رایزنی‌ها یا اقداماتی برای روشن شدن برخی اذهان صورت گیرد و این کار باید حتما قبل از اکران و صدور پروانه نمایش اتفاق بیفتد که در این صورت شاهد کمترین تنش خواهیم بود.
منبع: بهارنیوز

به‌دنبال سهم ایران از بازار جهانی هنر

روزنامه بهار: «دوران عاشقی» به کارگردانی و تهیه‌کنندگی علیرضا رئیسیان که موفقیت‌های زیادى در ایران و جهان به دست آورده بود، توسط کمپانى ایرانى-آمریکائی Majsam ، پخش نسخه با کیفیت ممتاز و VOD خود را روز گذشته از سایت آمازون آغاز کرد و به این ترتیب پای تولیدات سینمایی ایران به این بازار بزرگ سمعى بصرى جهانى گشوده شد. این اتفاق برای سینمای ایران که از سهم بازار جهانی کم بهره بوده است، اتفاق خوشایند و قابل توجهی است و شاید بتواند اولین گام‌های جدی برای جذب مخاطب جهانی به حساب آید. قابل توجه است که سایت آمازون یکی از بزرگترین کمپانی‌های فعال در زمینه اینترنت و IT است  و با بیش از ۸۰ میلیون بیننده، بزرگترین و پربیننده‌ترین شبکه خانگی اینترنتی جهان به حساب می‌آید. در حال حاضر بیش از بیست هزار فیلم سینمایی و سریال‌ تلویزیونی مختلف در این وب‌سایت عرضه شده است و بزرگترین کارگردانان جهان با آن همکاری می‌کنند. این سایت بزرگ اینترنتی در کشورهایی نظیر ایالات متحده امریکا، انگلستان، اتحادیه اروپا، ژاپن، استرالیا، کانادا و… سرویس پخش دارد. گفتنی است سینمای ایران برخلاف افتخارات چشمگیر و گسترده اش در جشنواره‌های مختلف جهانی، هنوز نتوانسته سهمی از فروش جهانی را به خود اختصاص دهد. بی‌تردید در این مسیر کم کاری صورت گرفته و لازم است که راه‌های ورود به بازار جهانی بازنگری و با جدیت بیشتری دنبال شود. در این زمینه با علیرضا رئیسیان گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
***

* فیلم «دوران عاشقی» شما به تازگی در سایت آمازون عرضه شده است. این اتفاق چطور رقم خورد؟
پیش از این فیلم «ایستگاه متروک» من توسط یک شبکه آمریکایی در «نت فیلیکس» عرضه شد . این بار هم کمپانی ایرانی_ آمریکایی با سایت آمازون وارد مذاکره شده و عرضه جهانی فیلم «دوران عاشقی» آغاز شده است. ظاهرا استقبال از فیلم هم قابل توجه بوده است به گونه‌ای که از تصور ما بیرون بود.

* عرضه جهانی فیلم‌های ایرانی چه بازخوردی می‌تواند برای سینما ایران داشته باشد؟
به نظرم پرسش شما بیشتر باید این گونه باشد که سهم ایران از بازار جهانی چیست و چرا ما هنوز از سهم بازار جهان بی‌بهره‌ایم؟

 *همین طور است. چرا ما از سهم بازار جهانی اگر بی‌بهره نبوده ایم، کم بهره بوده‌ایم؟
هزینه‌های زیادی از سوی بخش‌های دولتی و عمومی انجام می‌شود که تا هم اکنون با نسبت خروجی آن بی‌تناسب بوده است. ما در بخش خصوصی بیش از بخش دولتی توانسته‌ایم در رایزنی و عرضه جهانی آثارمان موفق تر باشیم. هزینه‌هایی که بخش‌های دولتی در موارد مختلف صرف می‌کنند و ادعای تبلیغات و بازاریابی هم می‌کنند در نهایت به جز هدر رفت هزینه، سودی به دنبال نداشته است. شاید بهتر باشد این هزینه‌ها جهت حمایت از بخش خصوصی صرف شود. سهم ما از بازار جهانی با کارمندی و بخش‌های دولتی اتفاق نمی افتد.

*بخش‌های مختلف سازمان سینمایی و مراکز مختلف در جشنواره‌های جهانی غرفه می‌گیرند یا در جشنواره جهانی فجر درصدد جذب بازار جهانی بوده اند، چطور در طی این سال‌ها اتفاق چشمگیری رخ نداده است؟
در طی این سال‌ها سهمی از بازار جهانی نداشته‌ایم و جز حیف و میل شدن هزینه‌ها نتیجه‌ای کسب نشده است.

*عرضه «دوران عاشقی» به عنوان یک فیلم ایرانی در بازار جهانی، اتفاق خوبی است اما سئوال من این است که این فیلم چطور می‌تواند مخاطب غیر ایرانی را جذب کند؟
در سایت آمازون فیلم‌ها با زیرنویس همراه و جدا از فیلم عرضه می‌شود و همچنین کیفیت اثر، بسیار مطلوب و بالا است در نتیجه هم مخاطب ایرانی و هم غیر ایرانی می‌توانند از این اثر استفاده کنند. وقتی فیلم از طریق این سایت عرضه می‌شود، با کیفیت عالی ارائه می‌شود و نه اینکه نسخه بی‌کیفیت و قاچاق برای مخاطب ارسال شود.

*وقتی شما به عنوان یک تهیه کننده در بخش خصوصی شخصا توانسته اید فیلم تان را در یک سایت معتبر جهانی ارائه دهید، چرا مراکز سینمایی دولتی نتوانسته‌اند در طی این سال ها، کانالی جدی و موثر برای عرضه فیلم‌های ایرانی به مخاطب جهانی باز کنند؟ چه عواملی نیاز است تا این کانال‌ها فراهم شوند؟
مهمترین راه حل این است که این وظیفه را به خود تهیه کننده‌ها و بخش خصوصی بسپارند و اجازه دهند تا ما خودمان که دلسوزانه و پیگیرانه درصدد معرفی آثارمان به مخاطب جهانی هستیم، راه‌های موجود را پیدا کنیم اما در این مسیر ما را حمایت کنند. شاید بهتر باشد آن هزینه‌های بی‌حاصل در طی این سال‌ها، سمت و سویی دیگر پیدا کنند و به شکل واقعی از بخش خصوصی حمایت شود. چه بسا بازخورد این حمایت‌ها به تقویت سینما کمک بیشتری کند. لازم است دولت بسترسازی لازم را فراهم کند یعنی همان کاری که برای گروه «هنر و تجربه» با صرف هزینه‌های بسیار در داخل کشور انجام می‌دهد را برای بازاریابی و ارسال آثار به جشنواره‌های جهانی هم صرف شود.  هر کسی می‌تواند با توجه به پیشرفت ارتباطات جهانی، آثارش را برای پخش کننده‌های خارجی ارسال کند و برای پخش جهانی آنها مذاکره کند. مهم بازاریابی موثر است که باید اتفاق بیفتد. فیلم «دوران عاشقی» در ابتدا در چهار ایالت آمریکا اکران شد، همچنین در استرالیا و بخش‌هایی از اروپا به نمایش درآمد. این اتفاقات برای این فیلم رقم خورد چون خود من این موارد را دنبال کردم و بخش دولتی تاثیری در این روند نداشت. این در حالی است که بخش دولتی همواره مدعی بوده است که به دنبال سهمی از بازار جهانی است اما متاسفانه ما شاهد این بازار جهانی و تاثیر آن در فروش فیلم‌ها نبوده ایم.

 *این مراکز دولتی حتی فیلمی مثل «محمد رسول اله» ساخته مجید مجیدی هم که به قصد ارائه در بازارهای جهانی ساخته شد و پرداکشن قوی و عوامل خارجی هم در آن حضور داشتند، نتوانستند موقعیت قابل توجهی را رقم بزنند. این فیلم در بازار جهانی، سهمی نبرد یا اینکه ما بی‌خبریم؟
واقعا هیچ اتفاق قابل توجهی برای آن فیلم هم رخ نداد. برای اینکه یک فیلم در بازار جهانی موفق شود نیاز به فاکتورهایی چون کیفیت اثر و همچنین روزمه سازنده دارد. با این حال رایزنی و بحث تبلیغات و معرفی فیلم‌ها هم اهمیت دارند که این روند برای سینمای ما به درستی صورت نگرفته است.

*اینکه فیلم‌ها در بازار جهانی چطور معرفی شوند و چه کمپانی پشت سر فیلم قرار می‌گیرد تا از عواقب احتمالی از آن حمایت کند، مسئله مهمی است، این طور نیست؟
قطعا. من به عنوان سازنده و عضوی از بخش خصوصی برای ارائه اثرم به مخاطب جهانی، هم دلسوزی و هم شناخت و تجربه لازم را دارم و برای معرفی و رایزنی اثرم، اقدامات لازم را انجام می‌دهم اما در این میان، وظیفه دولت چیست؟ سهمیه ارزی که در اختیار دولت است، چرا صرف فراهم کردن این روند نمی شود؟ 

* عرضه فیلم در سایتی مثل آمازون قواعد خاصی هم داشت؟
ما برای ارائه اثر با یک کمپانی ایرانی – آمریکایی قرارداد بستیم و این کمپانی موظف است از انتشار غیر قانونی اثر در دیگر سایت‌ها و شبکه‌ها حفاظت کند و در صورت بروز چنین مشکلی راه‌های قانونی را طی نماید. در نتیجه عرضه فیلم، ایمنی و امنیت لازم را پیدا می‌کند. در واقع پیچیدگی و قواعد خاصی ندارد، مهم حفاظت و صیانت از آثار است که باید فراهم شود. لازمه اصلی وجود شرکتی که بتواند بعد از عرضه فیلم در بازار جهانی، حقوق شما را پیگیری و صیانت کند.

فیلم‌های ایرانی برخلاف آثار جهانی، پرداکشن عظیم و روایت داستان‌های عجیب ندارند. شاخصه فیلم‌های ایرانی، سادگی، واقع گرایی و سوژه یابی است. آیا این فیلم‌ها می‌توانند برای مخاطبان خارجی هم جاذبه داشته باشند؟
از آمار کلی عرضه فیلم‌های مختلف و حتی فیلم «دوران عاشقی» در همین مدت کم، می‌توان گفت این جاذبه وجود دارد. در همین یک هفته فیلم «دوران عاشقی» فروش خوبی داشته است. غیر از فیلم‌های علمی و تخیلی یا انیمیشن‌های ۳D سینمای هالیوود، سینماگران ایرانی هم می‌توانند آثار قابل توجهی بسازند و در اختیار مخاطبان مختلف جهانی قرار دهند.
منبع: بهارنیوز

​برنده بوکر ۲۰۱۷ را بشناسید

«جورج ساندرز» متولد دوم دسامبر ۱۹۵۸ در تگزاس است. او در حومه جنوبی شهر شیکاگو بزرگ شد و در سال ۱۹۸۱ مدرک کارشناسی مهندسی ژئوفیزیک را از دانشگاهی در کلورادو دریافت کرد. درباره پیشینه علمی خود و ارتباط آن با آثار داستانی‌اش می‌گوید: من هر ادعایی درباره اوریجینال بودن داستان‌هایم داشته باشم، در واقع نتیجه این سابقه عجیب است. در اصل من صلاحیت لازم را نداشتم و با ابزاری ایراددار کار می‌کردم. مثل این است که شما یک جوشکار را برای طراحی لباس انتخاب کنید. «ساندرز» در سال ۱۹۸۸ مدرک کارشناسی ارشد نویسندگی خلاق را از دانشگاه «سیراکیوس» دریافت کرد. او از سال ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۶ به عنوان یک نویسنده تکنیکی و مهندس ژئوفیزیک در شرکت‌های «رادیان» و «راچستر» کار می‌کرد. همچنین با شرکتی در زمینه کشف نفت همکاری داشت. در اندونزی شغلی مرتبط با رشته‌اش داشت و زمانی که به آمریکا برمی‌گردد، با شغل‌های مختلف و عجبیی همچون نگهبانی، سقف‌سازی و کار کردن در فروشگاه لوازم خانگی و کشتارگاه مخارج خود را تامین می‌کند.

«ساندرز» سرانجام از سال ۱۹۹۷ تدریس نویسندگی خلاق را در همان دانشگاهی که تحصیل کرده بود، شروع کرد و انتشار آثار داستانی و غیرداستانی خود را ادامه داد. او در سال ۲۰۰۶ کمک‌هزینه ۵۰۰ هزار دلاری «مک آرتور» را دریافت کرد و در همان سال کمک‌هزینه «گوگنهایم» را به دست آورد. آثار داستانی این نویسنده آمریکایی بیشتر به پوچی مصرف‌گرایی، فرهنگ سازمانی و نقش رسانه‌های جمعی پرداخته است. با این‌که بسیاری از منتقدان کارهای او را دارای لحنی طنزگونه می‌دانند، آثارش سوال‌های فلسفی و اخلاقی زیادی را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند. برخی سبک «ساندرز» را با نوشته‌های «کورت ونه‌گات» که الهام‌بخش او هم بوده، مقایسه کرده‌اند.

در اواخر دهه ۱۹۹۰ «بن استیلر» کمدین مشهور حق ساخت فیلمی را براساس کتاب «سرزمین جنگ داخلی در انحطاطی بد» خریداری کرد. «ساندرز» خود فیلمنامه‌ای را براساس داستان «بلوط دریایی»اش به نگارش درآورده است. او در سال‌های ۱۹۹۴، ۱۹۹۶، ۲۰۰۰ و ۲۰۰۴ جایزه مجله ملی آمریکا را به خاطر داستان‌های مختلفش کسب کرد. جایزه «او هنری» ۱۹۹۷ به خاطر داستان کوتاه «شکست‌ها» به او تعلق گرفت و در سال ۱۹۹۶ مجموعه داستان کوتاه «سرزمین جنگ داخلی در انحطاطی بد» این نویسنده به فهرست نهایی نامزدهای جایزه «پن/همینگوی» راه پیدا کرد.

«ساندرز» در سال ۲۰۰۶ جایزه ادبیات فانتزی جهان را برای داستان کوتاه «کام‌کام» که اولین‌بار در سال ۲۰۰۵ در مجله «نیویورکر» به چاپ رسیده بود، به دست آورد. همچنین جایزه سال ۲۰۱۳ «پن/مالامود» به خاطر دستاوردهایش در حوزه داستان کوتاه به او اعطا شد.«ساندرز» پس از دریافت جایزه «من بوکر» ۲۰۱۷مجموعه داستان «دهم دسامبر» او در سال ۲۰۱۳ جایزه داستان را به خود اختصاص داد و جایزه «فولیو» در سال ۲۰۱۴ به او تعلق گرفت. این مجموعه داستان همچنین به فهرست نهایی نامزدهای جایزه ملی کتاب آمریکا راه پیدا کرده است. مجله «نیویورک تایمز» این اثر را در سال ۲۰۱۳ «بهترین کتابی که امسال می‌خوانید» توصیف کرد. یکی از داستان‌های این مجموعه با عنوان «خانه» در سال ۲۰۱۱ نامزد نهایی جایزه «برام استوکر» شد.

از دیگر آثار داستانی این نویسنده می‌توان به «حکومت کوتاه و ترسناک فیل»، «در ملت اجبار»، «یادداشت دودقیقه‌ای برای آینده»، «معنوی» و «لینکلن در باردو» اشاره کرد. او همچنین سه کتاب غیرداستانی را با عنوان‌های «یک زنبور مرا نیش زد، بنابراین من تمام ماهی‌ها را کشتم»، «بلندگوی مرگ مغزی‌شده» و «به هر حال تبریک می‌گویم: بعضی تفکرات درباره مهربانی» در سال‌های ۲۰۰۶، ۲۰۰۷ و ۲۰۱۴ روانه بازار کتاب کرده است.

امسال سومین دوره‌ای است که نویسندگان آمریکایی شانس شرکت در رقابت ادبی «بوکر» را پیدا کردند و دومین مرتبه‌ای است که نام یک آمریکایی یعنی «جورج ساندرز»، به عنوان برنده اعلام می‌شود. این اولین رمان «ساندرز» است و داستان آن از مراسمی در سال ۱۸۶۲ آغاز می‌شود که در آن، «آبراهام لینکلن» از قبر پسر ۱۱ ساله خود «ویلی» که بر اثر تیفوس مرده، دیدار می‌کند. روح «ویلی» با گروهی از ارواح بین زندگی و مرگ معلق است. در بخش‌هایی از رمان، روایت به نمایشنامه یا کتاب‌های تاریخی شباهت پیدا می‌کند.

اعطای این جایزه مهم به «ساندرز» که «پل آستر»، «آلی اسمیت» و «فیونا مادلی» از رقیب‌هایش بودند، موج جدیدی از اعتراض‌ها را به وجود خواهد آورد؛ انتقاد به این‌که «من بوکر» هم آمریکایی شده است. «پل بیتی» برنده سال گذشته، اولین آمریکایی بود که در تاریخ «من بوکر» موفق به کسب این جایزه شد. امسال از شش نامزد نهایی، سه نفر، از جمله «پل آستر» و «امیلی فریدلند» ‌آمریکایی بودند.

«لولا یانگ» رئیس هیات داوران جایزه «من بوکر» کتاب «لینکلن در باردو» را «بی‌همتا» خواند و گفت: این رمان به خاطر ابداع و سبک متفاوتش برجسته شد؛ روشی که با آن به طور متناقضی به این ارواح تقریبا مرده جان داد. او همچنین گفت: ما به ملیت نویسنده نگاه نمی‌کنیم. راستش واقعا این مسئله برای ما مشکلی نیست؛ فقط به کتاب و این که چه چیزی به ما می‌گوید فکر می‌کنیم.

«ساندرز» در اولین مصاحبه خود پس از کسب این جایزه گفت: خوبی مساله برای من این است که این کتاب سخت است، یک جورهایی عجیب است و رمانی سنتی محسوب نمی‌شود. من این کار را برای توی چشم بودن انجام ندادم، بلکه یک هسته احساسی درونم احساس می‌کردم و تنها قالبی که می‌توانستم به آن بدهم، همین بود.
منبع: بهارنیوز

سر و کله‌ی ابرقهرمانان «مارول» و «دی سی» از کجا پیدا شد؟

مجله همشهری دانستنیها – کسر کریمی طار: ابرقهرمان ها طی دهه ۴۰ میلادی به دنیا آمدند تا جایگزین قهرمان های داستان های عامه پسند شوند. در آن سال ها کمیک بوک ها شخصیت هایی را به تصویر می کشیدند که به لطف قدرت های ماورایی خود بر هر دشمنی غلبه می کردند. این ویژگی برای بسیاری از دنبال کنندگان داستان های عامه پسند جذاب بود. خود ابرقهرمانان هم کاراکترهای جذابی بودند؛ مردان و زنانی که در عین داشتن زندگی به ظاهر عادی، همنوعان خود را از خطر نجات می دادند. دیگر وجه برتری ابرقهرمانان، نبود مشکلات درجه سنی بود. در حالی که دیگر قصه های عامه پسند معمولا نمی توانستند سرگرمی مناسبی برای کودکان باشند، ابرقهرمانان مشخصات لازم برای تبدیل شدن به یک پدیده سرگرم کننده برای بیشتر سنین را داشتند. البته قهرمانان کمیک بوک راه درازی را برای رسیدن به این سطح از موفقیت طی کردند؛ راهی که نزدیک به ۸۰ سال پیش آغاز شد.

سروکله ابرقهرمانان «مارول» و «دی سی» از کجا پیدا شد؟ 
مارول آغاز می کند

«مارتین گودمن» فرزند ارشد خانواده ای سیزده نفره بود. او که علاقه وافری به سفر و داستان داشت، در سال ۱۹۳۳ وارد کار نشر شد و مجله «Western Supernovel Magazine» را منتشر کرد. در آن هنگام مجله هایی که داستان های عامه پسند یا همان Pulp را چاپ می کردند، از محبوبیت بالایی در بین مردم آمریکا برخوردار بودند و گودمن هم به همین دلیل وارد این حوزه شد.

شش سال بعد و با رواج مجلات و کتاب های کمیک، گودمن به فکر تاسیس انتشاراتی مختص کمیک بوک افتاد. او در سال ۱۹۳۹ زمانی که تنها ۳۱ سالش بود، انتشارات «تایملی» (Timely Publication) را تاسیس کرد؛ انتشاراتی که بعدها «مارول» نام گرفت. اولین کمیک بوک آنها با نام «Marvel Comics» در اواخر همان سال منتشر و با استقبال خوبی همراه شد.«Human Torch»، اولین ابرقهرمانی بود که مارول خلق کرد، رباتی که به دستان دانشمندی خردمند ساخته شده بود و می توانست آتش را کنترل کند. شماره نخست مارول کمیکز، خیلی زود محبوب شد و طی مدت زمانی کوتاه فروشی ۹۰۰ هزار نسخه ای را تجربه کرد. به واسطه این موفقیت سازوکار تایملی دستخوش تغییر و تحول شد و تعدادی طراح و نویسنده به آن اضافه شدند.

اژدها وارد می شود

اولین ادیتور ارشد مارول «جو سایمن» بود. او در بیست و شش سالگی به این مقام رسید و یک سال بعد به همراه «جک کربی» یکی از مشهورترین ابرقهرمانان تاریخ را خلق کرد. «کاپیتان آمریکا». شماره نخست «Captain America Comics» در سال ۱۹۴۱ منتشر شد و خیلی زود به فروش یک میلیون نسخه ای رسید. از سال ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۱ آنها چندین کمیک دیگر را منتشر کردند تا آن که اواخر سال ۴۱، سایمن مارول را ترک کرد. با رفتن خالق کاپیتان آمریکا، اعضای تایملی انتظار داشتند که گودمن برای پیدا کردن ادیتور جدید با مشکل روبرو شود، اما او خیلی زود «استنلی لیبر» را جایگزین او کرد. لیبر پسرعموی همسر گودمن بود که در همان سال ۱۹۳۹ به تایملی پیوسته بود ولی این نسبت خانوادگی نبود که لیبر را به آن جایگاه رساند. لیبر با نام هنری «استن لی» بیشاز سه دهه به عنوان ادیتور ارشد مارول فعالیت کرد. هر چند در این بین به مدت سه سال در جنگ جهانی دوم خدمت کرد و پس از بازگشت در پست سابقش مشغول به کار شد. او از زمان آغاز به کارش قهرمانان جدیدی را به مخاطبان معرفی کرد، قهرمانانی که مارول به لطف آنها موفق به تسخیر گیشه های سینما در سراسر جهان شده است.

سروکله ابرقهرمانان «مارول» و «دی سی» از کجا پیدا شد؟ 
دهه اشتباه

دوران طلایی کمیک در اواخر دهه ۴۰ میلادی به پایان رسید. دهه ۵۰ دوران جدیدی برای فرهنگ و ادبیات ایالات متحده آمریکا بود. جنگ جهانی تاثیر خود را روی مردم گذاشته بود و قهرمانان کمیک دیگر جذابیت گذشته را برای آنها نداشتند. در این دوران، گودمن به این نتیجه رسیده بود که به جای تمرکز بر کمیک روی سوژه های دیگر متمرکز شود. مخصوصا سوژه های عامه پسند. در این دهه تایلمی به «اطلس» (Atlas Comics)، تغییر نام داد. این تغییر نام با تغییر سیاست شرکت همراه بود؛ از آثار ترسناک و وسترن گرفته تا کمیک های جنگی و آثار عاشقانه. اطلس در بیشتر ژانرها ورود می کرد. هر چند کیفیت برای گودمن و زیرمجموعه اش خیلی اهمیت نداشت، آنها حتی برای مدتی کتاب های مخصوص کودکان چاپ کردند ولی این تغییر و تحولات چندان در فروش آنها تاثیرگذار نبود. اعضای اطلس تلاش کردند با به روز کردن ابرقهرمانان خود مانند کاپیتان آمریکا، Human Torch و Sub-Mariner به دوران طلایی بازگردند اما در این راه موفق ظاهر شدند. بیشتر کارهای اطلس عامه پسند بود و فروش آنها در سطح معمولی اما ثابت. تنها دلیل پابرجایی اطلس طی این دهه، انتشار کتاب های فراوان و گرفتن سود کمتر از هر یک بود.

غول متولد می شود

اطلس در حال درجا زدن بود. اما در سوی دیگر سی دی با قهرمانان کمیکش غوغا کرده بود. زمان تغییر رسیده بود. اطلس به مارول تغییر نام داد و گودمن از لی خواست تا دستی به سر و روی انتشارات بکشد و به همان روند دهه ۴۰ بازگردد، با این تفاوت که آنها نیاز به ابرقهرمانان جدید و تغییرات در ابرقهرمانان قدیمی خود داشتند. اولین کمیکی که تحت نام مارول به فروش رفت، شماره ۶۹ سری «Journey into Mysteryu» بود. در ادامه، استنلی به همراه دوستش جک کربی اولین مجموعه مدرن خودش را خلق کرد. در روزهای پایانی سال ۱۹۶۱ شماره نخست «چهار شگفت انگیز» (The Fantastic Four) محصول مشترک لی – کربی منتشر شد. چهار شگفت انگیز که نه تنها موفق بود، بلکه راهی را آغاز کرد که مارول را به صدر قله صنعت کمیک رساند.

سروکله ابرقهرمانان «مارول» و «دی سی» از کجا پیدا شد؟ 
از جمله دلایل موفقیت مارول تمرکز استن لی و همکارانش روی مشکلات واقعی بود. ابرقهرمانان آنها دیگر یک نماد شخصیت کاملا خیالی عاری عیب نبودند و هر کدام مشکلات خاص خود را داشتند. طی همین دهه، محبوب ترین قهرمان مارول پا به عرصه وجود نهاد و آن هم کسی نبود جز «مرد عنکبوتی» (Spider-Man)؛ جوانی که پیش از ابرقهرمان شدنش به شدت از مشکل اعتماد به نفس رنج می برد. هر چند تبدیلش به ابرقهرمان بار دیگر اعتماد به نفس را به او بازگرداند.

با این که مردم از عنکبوت ها متنفر بودند اما مرد عنکبوتی به محبوبترین ابرقهرمان مارول تبدیل شد. البته او تنها ابرقهرمان مشهور مارول نبود و بسیاری از هم رزمانش در همان دهه ۶۰ متولد شدند. ابرقهرمانانی همچون «هالک»، «مرد آهنی» (Iron Man)، «تور»، «مرد مورچه ای» (Ant-Man)، کاراکترهای «مردان ایکس»، «دکتر استرنج»، «پلنگ سیاه» (Black Panter)، «کاپیتان مارول» مو «دردویل» (Daredevil).

از دیگر عوامل موفقیت کارهای لی استفاده از تم سیاسی بود. در آن دوران ایالات متحده آمریکا درگیر جنگ سرد بود، موضوعی که باعث شد سیاست خارجی بیش از هر زمانی مورد توجه مردم آمریکا قرار گیرد. لی با استفاده از همین موضوع، از کمونیسم و جنگ سرد در کمیک هایش استفاده کرد تا مارول به شهرتی دست نیافتنی برسد.

دی سی آغاز می کند

وقتی «مالکوم ویلر نیکلسن» در سال ۱۹۳۴ انتشارات «National Allied» را تاسیس کرد، نشریات کمیک در اوایل راه خود بودند. «New Fun: The Big Comic Magazine» اولین مجله آنها بود. یک سال بعد این انتشارات، «New Comics» را منتشر کرد که دست کم از منظر اندازه بیشتر به کمیک های امروزی شباهت داشت. در اواخر همان سال «جری سیگل» و «جو شوستر» با خلق «دکتر اکالت» (Doctor Occult) اولین قهرمان دی سی را خلق کردند. دکتر اکالت جزء معدود کاراکترهای دی سی است که هنوز در جهان کمیک های آن حضور دارد. مدتی بعد نیکلسن به دلیل ضررهای مالی از این انتشارات جدا شد اما پیش از آن و در اواخر سال ۱۹۳۶ «Detective Comics» را منتشر کرد. این مجموعه کمیک خیلی زود به محبوبیت رسید تا این که در شماره ۲۷، مشهورترین ابرقهرمان فعلی جهان یعنی «بتمن» به مخاطبان معرفی شد. دو سال پیش از تولد بتمن، نیکلسن که بخشی از انتشارات را به افراد دیگر واگذار کرده بود نام «Detective Comics» را برای کمپانی اش برگزید؛ اسمی که بعدها به اختصار «DC» (دی سی) نامیده شد.

سروکله ابرقهرمانان «مارول» و «دی سی» از کجا پیدا شد؟ 
ظهور مرد فولادین

اولین کار دی سی، مجموعه ای جدید بود به نام «Action Comics»، کمیکی که برای نخستین بار «سوپرمن» را به خوانندگان معرفی کرد. اکشن کمیکز در اواخر سال ۱۹۳۸ منتشر شد تا سوپرمن اولین ابرقهرمان کتاب های کمیک نام بگیرد. به فاصله یک سال، دی سی با معرفی «بتمن» و «مرد شنی» (Sandman) ابرقهرمانان را یک پله جلو هل داد. جالب این که بیشتر ابرقهرمانان دی سی طی سال های ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۷۱ خلق شدند. این قهرمانان شامل «بتمن»، «رابین»، «زن شگفت انگیز»، «فلش»، «فانوس سبز»، «آکوامن» و «Green Arrow» بودند. اولین دهه ۴۰ کتاب های مارول محبوبیت بیشتری نسبت به ابرقهرمانان دی سی داشتند. جالب این که در آن دوران «کاپیتان مارول» با فروش متوسط ۱٫۴ میلیون نسخه در هر شماره، محبوب ترین ابرقهرمان بود. این شخصیت که بعدها «Shazam» نام گرفت، در آن هنگام به وسیله «فاوست» (Fawcett Comics) منتشر می شد، هر چند در اوایل دهه ۷۰ میلادی تمامی حقوق آن به سی دی رسید.

جهان مشترک چه خبر

یکی از نقاط مثبت کارهای دی سی جهان اشتراکی آنها بود. از همان دهه ۴۰ بسیاری از ابرقهرمانان این انتشارات در داستان های یکدیگر حضور پیدا می کردند. البته در ابتدا ارتباط دقیقی بین کاراکترها نبود و آنها بیشتر نقش شخصیت های مهمان را در داستان های همدیگر ایفا می کردند اما خیلی زود ایده جهانی مشترک در ذهن نویسندگان این شرکت شکل گرفت.

سروکله ابرقهرمانان «مارول» و «دی سی» از کجا پیدا شد؟ 
در سال ۱۹۴۱ نخستین مجموعه مشترک ابرقهرمانان با نام «All Star Comics» منتشر شد. در شماره سوم همین خط داستانی، شاهد شکل گیری «انجمن عدالت آمریکا» بودیم؛ گروهی متشکل از ابرقهرمانانی همچون فلش، گرین لنترن، اتم و مرد شنی. ۱۹ سال بعد و در شماره ۲۸ کمیک «The Brave and the Bold» برای اولین بار مخاطبان با «لیگ عدالت» (Justice League) آشنا شدند. نمونه به روز شده همان گروه قبلی که متشکل از تمامی ابرقهرمانان مشهور سی دی بود و بتمن، سوپرمن و زن شگفت انگیز اعضای اصلی آن بودند. لیگ عدالت خیلی زود محبوب شد و سران سی دی را به سودی کلان رساند تا طی مدت زمانی کوتاه خط داستانی جدایی بر اساس لیگ عدالت نوشته و منتشر شود.

دنیاهای موازی

از نکات جالب دی سی تغییرات فران ابرقهرمانان این شرت طی دهه های مختلف است. مسئولان این انتشارات، شخصیت های نه چندان مشهور خود را طی دهه های ۵۰ و ۶۰ میلادی به روز کردند؛ موضوعی که هنوز هم ادامه دارد و دست کم ظاهر این ابرقهرمانان هر چند سال یک بار به روز می شود و صاحب خط داستانی جدیدی می شوند. از آن جالب تر این که در اوایل دهه ۶۰، انتشارات دی سی مجموعه «Flash of Two Worlds» را منتشر کرد که در این کتاب برای نخستین بار ایده جهان های موازی در کتاب های ابرقهرمانی مطرح شد. در این داستان فلش دهه ۴۰ با فلش دهه ۶۰ مواجه می شود که هر کدام در یک جهان موازی زندگی می کنند. یکی در «زمین ۱» و دیگری در «زمین ۲». این ایده هنوز هم در کمیک های دی سی وجود دارد و تداخل دنیاها از مهم ترین المان های کمیک های دی سی است.


منبع: برترینها

اجرای عاشقانه ای با «زبان تمشک های وحشی» در تهران

نغمه ثمینی، نمایش‌نامه‌نویسی که پیش‌تر از او نمایش‌هایی همچون «خواب در فنجان خالی»، «خانه»، «اینجا کجاست؟»، «افسون معبد سوخته»، «هیولاخوانی» و… را دیده‌ایم، همواره در متون نمایشی خود، نگاهی به جهان کهن و اسطوره دارد. در آخرین نمایش‌نامه‌اش «زبان تمشک‌های وحشی» که این روزها در تماشاخانه پالیز به کارگردانی شیوا مسعودی و با بازی صابر ابر، الهام کردا و علی شادمان روی صحنه می‌رود نیز با نگاهی به برج بابل، پیوندی دیگر با اساطیر برقرار کرده است. با او درباره این متن و اجرا گفت‌وگو کردیم.

 شرایط عوض می‌شود اما دردها نه!

شما قبلا هم نمایش‌نامه «اینجا کجاست؟» را برای شیوا مسعودی نوشته بودید. همکاری مجدد‌تان در «زبان تمشک‌های وحشی» چطور رخ داد؟

«اینجا کجاست؟»، هم برای من و هم برای خانم مسعودی تجربه موفق و جالبی بود. فکر می‌کنم هردوی ما به آن چیزی که می‌خواستیم در «اینجا کجاست؟» دست پیدا کردیم و خیلی طبیعی است که بعد از یک کار مفرح و جذاب که هر دو طرف از آن راضی هستند همکاری ادامه پیدا کند. ما هم تصمیم به ادامه همکاری گرفتیم و من یک طرح و ایده اولیه‌ای در ذهن داشتم اما لازمه‌اش این بود که یک ماشین روی صحنه بیاید.

از خانم مسعودی پرسیدم که آیا همچنان می‌توانیم همان‌طور که در «اینجا کجاست؟» یک ریل چمدان فرودگاهی را روی صحنه آورده بودیم، این بار هم یک ماشین روی صحنه داشته باشیم؟ خانم مسعودی بدون لحظه‌ای تردید گفتند بله می‌توانیم و من فکر کردم این امکان، به من کمک می‌کند تا ایده‌ام را آن‌طور که می‌خواهم گسترش دهم. همان زمان به خانم مسعودی قول دادم تا این متن را برای ایشان آماده کنم و در طول یکی، دوسالی که متن داشت نوشته می‌شد هم در گفت‌وگو و صحبت بودیم تا اینکه متن به نتیجه رسید و روی صحنه آمد.

وجه تسمیه «زبان تمشک‌های وحشی» چیست؟

فکر می‌کنم شاید بهتر باشد من توضیح ندهم که وجه تسمیه «زبان تمشک‌های وحشی» چیست و مخاطب خودش آن را جست‌وجو کند، اما به نظر من اگر به کدها نگاه کنیم این عنوان در چند جهت دارد مسیر خودش را طی می‌کند. طبعا اولین ایده‌ای که مرا به «تمشک‌های وحشی» و بعدتر به «زبان تمشک‌های وحشی» رساند فیلم «توت‌فرنگی‌های وحشی» برگمان بود؛  فیلمی که من بسیار دوستش دارم و بارها دیدمش و خصیصه‌اش این است که یک فیلم جاده‌ای است و تماشایش مرا به این فکر واداشت که اگر یک تئاتر جاده‌ای نوشته شود چطور خواهد بود و البته آن فیلم، یک فیلم جاده‌ای با محوریت سرخوردگی و پیری و عشق و… اینهاست و «زبان تمشک‌های وحشی» هم در یک فاصله خیلی دوری کمابیش در همین راستا حرکت می‌کند.

 شرایط عوض می‌شود اما دردها نه!

 نغمه ثمینی

در ابتدا اسم این نمایش‌نامه «زبان تمشک‌های وحشی» نبود،  بلکه «تمشک‌های وحشی» بود و تمشک‌فروش به پلات اضافه شد که تمشک می‌تواند معانی متعددی را با خودش احضار کند اما درباره اینکه چطور نام نمایش‌نامه به «زبان تمشک‌های وحشی» تغییر کرد باید بگویم دوست نمایش‌نامه‌نویسی به من پیشنهاد داد که چون نمایش‌نامه با محوریت «زبان» و فهم آن پیش می‌رود و درواقع مسئله آن زبان است، باید زبان به‌عنوان اضافه شود و درست هم می‌گفت. نهایتا «زبان تمشک‌های وحشی» شاید آن زبان گمشده یا وحشی انسانی است یا هر مدلول دیگری که مخاطب به آن برسد.

تخیل نابی که در این نمایش‌نامه وجود دارد، به نظر می‌رسد در اجرا کمی الکن مانده. آیا شما به‌عنوان نمایش‌نامه‌نویس در پروسه اجرائی‌شدن متن با کارگردان هم‌فکری داشتید؟

معمولا در پروسه اجرائی‌شدن متن، با کارگردان‌ها وارد گفت‌وگوی تنگاتنگ نمی‌شوم به این خاطر که فکر می‌کنم نویسنده کار خودش را انجام می‌دهد و کارگردان هم کار خودش را. حتما با کارگردان‌ها هم‌فکری می‌کنم اما احساس می‌کنم همان اندازه که من احتیاج به آزادی دارم برای اینکه کارم را به نتیجه برسانم، کارگردان هم احتیاج به آزادی دارد تا کارش به نتیجه برسد.

بنابراین ما خیلی گفت‌وگوی ویژه و با جزئیاتی درباره اجرا نداشتیم. اما درباره اینکه اجرا الکن مانده، منظورتان را متوجه نمی‌شوم. به نظر می‌آید مفهوم اجرا به‌خوبی به مخاطب تسری پیدا می‌کند و البته که می‌توان این سؤال را هم با کارگردان مطرح کرد.

موافق اجرائی موجزتر و ساده‌تر از این متن برای تبلور تخیلتان نیستید؟

این اجرا هم ساده و موجز است و من احساس نمی‌کنم اجرای شلوغی است. اگرچه همیشه یک نویسنده مشتاق است شکل‌های مختلف اجراهایی از متنش را ببیند. برای من هم اگر قرار باشد این اجرا بدون پروجکشن و فقط با حضور بازیگران همراه با یک ماشین روی صحنه اتفاق بیفتد جالب است. حتما یکی از خیال‌ها و رؤیاهای من این است ولی به نظرم اجرای فعلی هم به دور از سادگی نیست و در پروسه اجرا هم باخبرم که مدام ساده و ساده‌تر شده و در جاهایی حتی از این بابت به متن هم کمک می‌کند.

در این متن به برج بابل و بلای نفهمیدن و نفهمیده‌شدن ارجاعاتی دارید. اتفاقی که در اغلب متون نمایشی شما می‌افتد پایبندی به اساطیر و کهن‌الگوهاست. چرا برای نوشتن نمایش‌نامه‌هایتان به اسطوره رجعت می‌کنید و از آنها کمک می‌گیرید؟

من خیلی مطمئن نیستم که دقیقا چرا به اسطوره‌ها رجوع می‌کنم. این اتفاقی نیست که من چندان به آن فکر کرده باشم و بعد رخ دهد. فکر می‌کنم این پس‌زمینه اسطوره‌ای در ذهن و جان من وجود دارد و من هر آینه به هر موضوعی که فکر می‌کنم، گذشته خیلی دور با حال خیلی‌خیلی نزدیک به هم گره می‌خورند و این چیزی است که در این نمایش‌نامه هم اتفاق می‌افتد، اینکه وقایع اخیر، مهم‌ترین وقایع ١٠ سال اخیر متصل می‌شود به اتفاق اسطوره‌ای مثل برج بابل نیز از همین الگوی ذهنی می‌آید.

مطمئن نیستم از کجا و چگونه اینها را احضار می‌کنم اما شاید این متعلق به یک باور خیلی ته‌نشین‌شده باشد که «آینده ما در گذشته ماست» یا انگار هیچ‌وقت تغییر اساسی در بافت فکر و روح انسان نشده و آن تنهایی‌ای که در جهان اساطیری از سر می‌گذرانده کماکان ادامه دارد و فقط بافت بیرونی آن عوض شده و رشته بسیار مشخص و گاه دردناکی انسان را از گذشته خیلی دور به حال خیلی نزدیک گره می‌زند و شاید این باور ته‌نشین‌شده در من خودش را در قالب پیوند اساطیری با وقایع روز نمایان می‌کند.

اما هرچه که هست در پروسه نوشتن «زبان تمشک‌های وحشی» وقتی ایده برج بابل خودش را بر من آشکار کرد، فکر کردم این دقیقا همان چیزی است که به نمایش‌نامه امکان عمیق‌شدن و واجد یک بعد جدی‌شدن می‌دهد و نشان می‌دهد هر بار که یک شرایط اجتماعی دشوار رخ می‌دهد، آن درد قدیمی بیرون می‌زند و در این شکل اساطیر راوی دردها و زخم‌های قدیمی هستند؛ زخم‌هایی که در هر بحران اجتماعی سر باز می‌کنند و آشکار می‌شوند.

با شیوا مسعودی، کارگردان تئاتر که سال‌هاست در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران تئاتر عروسکی درس می‌دهد و تحصیلاتش را تا مقطع دکترا نیز در همین رشته ادامه داد، به بهانه آخرین اثری که روی صحنه آورده با نام «زبان تمشک‌های وحشی» گفت‌وگو کردیم.

 شرایط عوض می‌شود اما دردها نه!

 شیوا مسعودی

 
شما قبلا هم نمایش‌نامه «اینجا کجاست؟ » را از نغمه ثمینی روی صحنه برده بودید. همکاری مجدد‌تان در «زبان تمشک‌های وحشی» چطور رخ داد؟

بعد از اجرای «اینجا کجاست؟» در سال ٩٢ من به خانم ثمینی پیشنهاد دادم کاری با هم شروع کنیم که تم اجتماعی داشته باشد به این دلیل که آن اجرا تم اجتماعی داشت و من احساس کردم ارتباط خیلی خوبی با مخاطب برقرار کرده است. این تجربه برای من لذت‌بخش بود. با هم حرف زدیم و به تم طلاق رسیدیم و مدت‌ها خانم ثمینی اتودهایی می‌زدند و با هم درباره‌اش حرف می‌زدیم و نهایتا تم اصلی را نگه داشتیم و به ایده ماشینی در جاده رسیدیم که پرورش پیدا کرد و رسیدیم به چیزی که امروز روی صحنه است.

سابقه تحصیلات شما در رشته نمایش عروسکی در کارگردانی این نمایش چطور به کمکتان آمد؟

واقعا به نظرم امروز خیلی مرزها از بین رفته و مرزی بین تئاتر و تئاتر عروسکی وجود ندارد، حتی بین تئاتر و سایر هنرها هم مرزی نیست. ولی اگر مشخصا  بخواهم بگویم چه چیزی با خودم از تئاتر عروسکی آوردم، من با خودم فضای تئاتری آوردم. فکر می‌کنم جاهایی هست که ما می‌توانیم فضای متفاوت و غریبی داشته باشیم، نه الزاما شخصیت غریبی مثل عروسک. درواقع من فضای تئاتر عروسکی را توی این اجرا آوردم. خیلی جاها سر کلاس‌های دانشگاه هم به دانشجویان می‌گویم که تنها دریچه ورود به تئاتر عروسکی، شخصیت نیست، بلکه فضاسازی هم هست.

فضاها ممکن است گاهی شخصیت را در دل خودش همانند عروسک فرو ببرد کمااینکه یک کارگردان معاصر کانادایی به اسم لپاژ که من دو، سه کتاب از او خوانده‌ام و اولین کارش در حوزه تئاتر عروسکی بوده، می‌گوید آنچه با خودم از تئاتر عروسکی به تئاتر آوردم فضا و طراحی صحنه بوده و بازیگر را در آن فضا مثل عروسک می‌داند. درواقع فضای غریب را من از پیشینه‌ام در تئاتر عروسکی به تئاترهایم آورده‌ام.

به نظر می‌رسد یک جدایی اساسی بین متن و اجرا وجود دارد. متن در تلاش برای ایجاد یک فضای ذهنی است. این فضای ذهنی چه در ساحت حرکت در لایه‌های حوادث گذشته و چه بخشی که پسربچه‌ای که می‌خواهد به دنیا نیاید نیازمند انتخاب رویکردی از جانب کارگردان است که هرچه بیشتر با اتکا به تخیل مخاطب این فضا را بسازد؛  امری که شکل طراحی صحنه، استفاده از ویدئو و آن حجم استوانه‌ای‌شکل اصلا انجامش نمی‌دهد. شما نهایتا چطور به این فرم اجرائی رسیدید؟ امکان اجرائی موجزتر نبود؟

این ساده‌ترین شکلی بود که می‌شد از این متن ارائه داد. چون اینها توی یک ماشین هستند و جاهایی فقط از جایشان بلند می‌شوند و حتی ما در تمرین به این فکر کردیم که در سکون مطلق نمایشمان را پیش ببریم. حتی ماشین نمایش ما فرمان ندارد چون می‌خواستیم همه چیز در ساده‌ترین شکل ممکن اتفاق بیفتد. یا برای تقطیع زمانی هیچ کاری نکردیم و فقط با تغییر لحن متوجه تغییر زمان می‌شویم.

تلاش کردیم به ساده‌ترین شکل ممکن متن را اجرا کنیم. تنها بخش تکنولوژی ما دو پرده است که دوگانگی جهانمان را نشان می‌دهد با ویدئوهایی که روی آن می‌آید، تلاش کردیم رخوتی که ممکن است به خاطر شکل اجرا به وجود بیاید را کم‌رنگ کنیم. باز تأکید می‌کنم که بیشتر ایجاد فضا مدنظرمان بود. حتی تصاویر روی بازیگران دیزالو می‌شود و ما در مینی‌مال‌ترین شکل ممکن اجرا را پیش بردیم و تنها کار ساختاری‌ای که کردیم و کمی پیچیده است، این بود که ماشین به‌مرور تبدیل به خانه می‌شود. به نظر من همه‌چیز در مینی‌مال‌ترین شکل ممکن رخ داده است.

وجه اشتراک این کار و «اینجا کجاست؟» برای شما چه بود؟

این نمایش‌نامه هم مثل «اینجا کجاست؟» از یک خط رئالیستی شروع می‌شود و بعد ما به‌تدریج شاهد ورود به فضایی خیال‌انگیز می‌شویم. اینجا هم همان ساختار رخ می‌دهد. این داستان استفاده از پرده‌ها و البته ماشینی که جلویش ماشین است و پشتش شبیه خانه می‌شود، شگرد اجرائی ماست برای آشکارکردن تخیلی که در متن وجود دارد. در ابتدا پرده‌ها با تصاویری که روی آن می‌آید، جاده را به ذهن مخاطب تداعی می‌کند و بعدتر در راستای نمایش تخیلی فانتزی به کار می‌آید. ما کاملا در راستای متن پیش رفتیم و براساس ساختار متن شگرد اجرائی شکل گرفته است. همه کارهایی که ما در فضاسازی کردیم همه در راستای اتفاقی بوده که در متن در حال رخ‌دادن بوده و تمام تلاشمان را کردیم که هیچ‌جا از متن جلو نزنیم.

اینکه یک جاهایی ممکن است تصاویری بعضی‌ها را اذیت کند، خیلی به سلیقه برمی‌گردد. من هم حتی به‌عنوان کارگردان جاهایی خودم را به طراح می‌سپرم و نهایتا اجازه می‌دهم سلیقه او هم در کار دخیل باشد. اما در کل تلاش کردیم همه‌چیز در مناسب‌ترین و لازم‌ترین شکل ممکن رخ دهد.

تجربه همکاری با بازیگرانی مثل صابر ابر و الهام کردا و طراحانی مثل غزاله معتمد و (طراح لباس)، Mopstudio (طراح صحنه)، محمدرضا جدیدی (طراح صدا) چطور بود؟

کار با غزاله معتمد تجربه خیلی خوبی بود. غزاله صاحب تجارب زیادی در حوزه سینما و تئاتر است و پیشنهادات او در ایجاد فضا بسیار کمک‌کننده بود. مثلا ایده او در طراحی لباس دانیال به شیوه‌ای که بتوان دوران مختلف او را دید، بسیار عالی بود. اینجا هم مینی‌مال عمل کردیم و تلاش نکردیم شکل دانیال یا آکسسواری که دست دانیال است و لباس‌هایش، نشان دهد که هر بار یک شخصیت جدید روی صحنه است. ما درواقع راکورد یک شخصیت را روی صحنه حفظ کردیم و در ایستاترین شکل ممکن این کاراکتر طراحی شد.

باعث افتخار من است که متن به این درخشانی خانم ثمینی را کارگردانی کردم و امیدوارم این اعتماد کماکان ادامه پیدا کند و همکاری‌مان مستمر باشد. او وقتی اجرا را دید بعد از اجرا به من گفت خیلی راضی‌ام و این نظر او، بخش زیادی از خستگی مرا از روی دوشم برداشت و فکر می‌کنم این خیلی می‌تواند برای کارگردان نقطه درخشانی باشد که نویسنده پس از تماشای کارش راضی از سالن بیرون بیاید. از بازیگرانم ممنونم که با من خیلی همراه بودند و بخش زیادی از ایده‌ها، از ذهن خلاق آنها بیرون آمد. خوشحالم که همراهم بودید. از گروه طراحان صحنه تشکر می‌کنم. همین‌طور از محمدرضا جدیدی که بسیار عالی موسیقی و صدا را طراحی کرد. مجموعا از گروهی که مرا همراهی کردند واقعا ممنونم که همراهم شدند تا بتوانیم حرفمان را با مخاطب در میان بگذاریم.

جهان ما و زمانه ما به کدام سمت می‌رود، که این‌طور بی‌قراریم و این بی‌قراری تا ته جانمان می‌رود و برایش‌ هزار کار می‌کنیم و باز قرار نمی‌گیریم. این همه دست‌وپا می‌زنیم که خود را ثابت کنیم و وجودمان را و غافلیم از خوشی‌هایی که می‌توانیم با هم بسازیم و عشقی که می‌تواند دنیا را نجات دهد. لااقل قبلا که می‌توانست، شاید در این زمانه حتی معنی واقعی و کلاسیک این سه کلمه ع، ش، ق. تغییر کرده باشد. زبان تمشک‌های وحشی، زبان ماست. زبانی که هرگز فهمیده نمی‌شود و انگار تنها حروفی است که در فضا پخش می‌شود بی‌آنکه مفهومی داشته باشد و بی‌آنکه دیگری آن را بفهمد. زبان تمشک‌های وحشی، انگار عقوبت همه ماست که محکومیم به‌تنهایی و محکومیم به نفهمیدن آنچه دیگری می‌گوید. زبان تمشک‌های وحشی، صدای تقدیر است که با تمام توان و قدرتش روبه‌روی تو ایستاده و به تو زل می‌زند و تو برای تغییرش هیچ کاری از دستت برنمی‌آید.

 شرایط عوض می‌شود اما دردها نه!

 الهام کردا

زبان عشق است؛ عشقی که به هم داریم به جهان داریم و به زندگی مشترک اما آن‌قدر منفعلیم و آن‌قدر خسته‌ایم در این جهان که بابت این عشق حرفی نمی‌زنیم و کاری نمی‌کنیم. انگار ترسی داریم که مبادا با گفتن این عشق بار مسئولیت دیگری روی دوشمان بیفتد، یا مبادا از پس خواسته‌های معشوق برنیاییم، مبادا هر روز گفتن جمله دوستت دارم را از من بخواهد، مبادا غرورم را این عشق از من بگیرد، مبادا با این عشق از پیشرفت‌هایم در کار و اجتماع باز بمانم، مبادا این عشق روزی مرا ترک کند و برود پس بهتر است من زودتر از او دست به کار شوم، مبادا تجربه‌کردن را این عشق از من بگیرد، مبادا‌مبادا و‌ هزار مبادای دیگر در ذهن تو باعث می‌شود که هیچ‌وقت و هیچ‌جا عاشقی نکنی.

زبان تمشک‌های وحشی، برای من تمام اینهایی بود که گفتم.

آرزوهایمان و و خیالاتمان

خواسته‌هایمان و طلب‌هایمان

عشق‌ها و نفرت‌هایمان

و در نهایت انفعالمان

اما درنهایت چیزی که من به آن اعتقاد دارم اینکه کنار دیگری پیرشدن و کنار دیگری تجربه‌کردن انگار روح و روان سالم‌تری برای تو رقم می‌زند. انگار آرام‌ترت می‌کند و امیدوار‌تر به آینده نگاه می‌کنی.
قصه‌ای را با دیگری ساختن برای من و هم‌نسل‌های من انگار شیرین‌تر از ساختن قصه‌ای به تنهایی است. و چه خوش که این قصه، قصه یک عمر زندگی باشد.

کنار هم و با هم. در خوشی و نا‌خوشی. َبی‌قراری‌هایمان را داشته باشیم که اصلا با این بی‌قراری‌ها تعریف می‌شویم و انگار زنده‌ایم اما بپذیریم بی‌قراری‌های دیگری را. بپذیریم همدیگر را و بدانیم که جوک‌های دونفره خنده‌دار‌ترین و شیرین‌ترین جوک‌های زندگی است.

بدانیم که مرور خاطرات گذشته شیرین‌ترین لحظه‌های زندگی است و بدانیم که چه در یک زندگی موجودی را به این جهان بیاوریم و چه نیاوریم اول شکل زیبای زندگی را بین خودمان داشته باشیم. زندگی با ما دو نفر تعریف می‌شود در ابتدا. زندگی با ما دو نفر ادامه پیدا می‌کند و با ما دو نفر پایان می‌گیرد. 


منبع: برترینها

ناگفته‌هایی پیش از آنکه ساعت خانه بایستد/ ۲۰ سال زندگی مشترک با بنان از زبان پری‌دخت آور (+فیلم)

وقتی پرسید تو چرا من را مثل بقیه تشویق نمی‌کنی؟ پاسخی شنید که بیشتر از هزار تشویق می‌ارزید.

عصر ایران – سحر طاعتی – آن‌ها ۲۰ سال با هم زندگی کردند و یک روز زمستانی، ساعت یک ربع به ۷ شب، چشم‌های بنان برای همیشه بسته شد. پری‌دخت آور، وقتی نخستین‌بار در سال ۱۳۴۴ بنان را دید، عاشق او شد. خودش می‌گوید زندگی با هنرمندان سخت است و او این راه سخت را عاشقانه کنار بنان زیست.

در این گزارش، پری‌دخت آور، خاطراتی با بنان را مرور می‌کند. لابلای حرف‌هایش هنوز هم حال و هوای عشق وجود دارد.


منبع: عصرایران

«برادرم خسرو» در شبکه نمایش خانگی

فیلم سینمایی «برادرم خسرو» به کارگردانی احسان بیگلری وارد شبکه نمایش شد.

فیلم سینمایی «برادرم خسرو» به کارگردانی احسان بیگلری، نویسندگی پریسا هاشم پور و احسان بیگلری و تهیه کنندگی سعید ملکان از صبح امروز سه شنبه ۲۵ مهر ماه با پخش موسسه هنرهای تصویری سوره برای مخاطبان شبکه نمایش خانگی در سراسر کشور توزیع شد.

«برادرم خسرو» نخستین ساخته سینمایی احسان بیگلری در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر حضور داشت و نامزد دریافت سیمرغ بهترین کارگردانی این جشنواره شد. این فیلم در جشن انجمن منتقدان و نویسندگان نیز در پنج رشته نامزد دریافت جایزه شد و دیپلم افتخار بخش خلاقیت و استعداد درخشان را کسب کرد و همچنین جایزه بهترین فیلم جشنواره یاری، جایزه بهترین بازیگر مرد و جایزه ویژه هیات داوران در جشنواره فیلم شهر را به خود اختصاص داد.

گفتگو با بازیگران همراه با پشت صحنه فیلم از جمله بخش هایی است که در نسخه شبکه نمایش خانگی این فیلم سینمایی مشاهده می کنید.

در خلاصه داستان «برادرم خسرو» به قلم احسان بیگلری و پریسا هاشم پور آمده است: خسرو که مبتلا به اختلال دوقطبی است باید مدتی را در خانه برادر بزرگتر خود سپری کند. شهاب حسینی، ناصر هاشمی، هنگامه قاضیانی، بیتا فرهی از بازیگران این فیلم سینمایی هستند.

دیگر عوامل این فیلم سینمایی عبارتند از نویسندگان: احسان بیگلری، پریسا هاشم پور، مدیر فیلمبرداری: محمدرضا جهان پناه، تدوین: مصطفی خرقه پوش، مجری طرح و مدیر تولید: طاهر امانی، مدیر صدابرداری: مسیح حدپور سراج، طراح صحنه و لباس: بابک کریمی طاری، طراح چهره پرداری: محمد کلاهدوز، مدیر برنامه ریزی و دستیار اول کارگردان: امیر سیدی، عکاس: علی نیک رفتار، مدیر رسانه ای: بهناز شیربانی، تهیه کننده: سعید ملکان.


منبع: عصرایران

قتل خبرنگار افشاگر در دل اروپا

قتل گالیزیا موجی از واکنش در عرصه سیاسی اروپا راه انداخته است.

خبرنگار مشهوری که در افشای اسناد پاناما نقشی کلیدی داشت در مالت به قتل رسید.

به گزارش خبرآنلاین، دافنه کاروانا گالیزیا که برای کارهای تحقیقی درباره فساد شهرت بسیار داشت در اثر انفجار بمب در ماشینش به قتل رسید.

رسانه‌های محلی مالت گزارش کرده‌اند که این روزنامه‌نگار دو هفته پیش از مرگ برای دریافت پیام‌های تهدید به مرگ به پلیس مراجعه کرده بود.

او با گزارش‌های افشاگرانه‌اش در صحنه سیاسی کوچکترین کشور اتحادیه اروپا دشمنان بسیاری از جمله نخست وزیر آن کشور داشت.

نشریه «پولیتیکو» به او لقب «ویکی‌لیکس یک نفره» داده بود در وبلاگ محبوبش بیش از تمام رسانه‌های رسمی مالت بازدیدکننده داشت. احزاب مخالف دولت در مالت ترور این خبرنگار را «قتلی سیاسی» توصیف کرده‌اند.

قتل گالیزیا موجی از واکنش در عرصه سیاسی اروپا راه انداخته است. برای نمونه آنتونیو تایانی رییس پارلمان اروپا قتل او را «وحشیانه» توصیف کرد و گفت: «او نمونه‌ای تراژیک از خبرنگارانی بود که زندگیشان را در جستجوی حقیقت فدا کردند. او هیچ‌گاه فراموش نخواهد شد.»

سازمان گزارشگران بدون مرز ضمن محکوم کردن قتل گالیزیا اعلام کرد که حساب‌های بانکی او پس از افشاگری‌هایش درباره فساد دولت مالت مسدود شده بود.


منبع: عصرایران

صداوسیما هنوز در فکر بایکوت است

یکی از این موارد صحبت‌های اخیر ترامپ است و اتحاد ملی که پس از آن در جامعه رقم خورد. چند روز است صحبت‌های اخیر ضدایرانی ترامپ درباره برجام، گزارش‌ها و تحلیل‌های اصلی مطبوعات و خبرگزاری‌ها را تحت تاثیر خودش قرار داده است. اما در میان این گزارش‌ها و تحلیل‌ها، بعضا مطالبی دیده می‌شود که به تاثیر از نگاه جناحی، یکدلی رسانه‌ها را تا اندازه‌ای برهم می‌زند.  در همین راستا یوسف خجیر، مدیر ارتباطات و عضو هیات علمی دانشگاه سوره در گفت‌وگویی با ایسنا عملکرد رسانه‌ها شامل شبکه‌های تلویزیونی، مطبوعات، خبرگزاری‌ها و پایگاه‌های خبری و رسانه‌های اجتماعی را مورد ارزیابی قرار داد.


شبکه‌ خبر برنامه‌ریزی مشخصی نداشت
خجیر با اشاره به عملکرد شبکه‌ خبر در انعکاس اخبار مربوط به سخنرانی ترامپ و اتفاق‌های پس از آن، گفت: همان‌طور که می‌دانید تلویزیون اصلاً سخنرانی ترامپ را پخش نکرد. این عملکرد نشان داد که تلویزیون هنوز به مخاطب و تکنیک‌های رسانه‌ای نگاه سنتی دارد و این تصور را دارد که برجسته‌سازی، اولویت‌گذاری و بایکوت برخی اخبار همچنان در تسلط رسانه ملی است. در حالی که این نگاه در شرایط امروزی و با وجود گسترش رسانه‌های اجتماعی و دسترسی مردم به شبکه‌های ماهواره‌ای کاملاً اشتباه است. ما شاهد بودیم که رسانه‌های دیگر سخنرانی ترامپ را کامل پوشش دادند و توانستند برجسته‌سازی و اولویت ذهنی مخاطبان را مشخص کنند.

او با بیان اینکه «به طور کلی رویکرد شبکه خبر بیشتر خبرمحور است و کمتر به سبک‌های دیگر همانند ارائه تحلیل و تفسیر می‌پردازد»، ادامه داد: ضعف دوم رسانه ملی این بود که پس از پخش سخنرانی آقای روحانی، برنامه تحلیل‌محوری پخش نکرد و برنامه‌ها صرفاً گزارش رویداد بودند. همچنین فقدان سناریونویسی نیز در برنامه‌های شبکه خبر احساس می‌شد. به هر حال از قبل مشخص بود که ترامپ می‌خواهد در روز جمعه درباره برجام سخن بگوید و موضع خودش را درباره برجام و سپاه اعلام کند. در این شرایط یک رسانه خوب باید سناریوهای مختلفی را درباره سیاست‌های احتمالی ترامپ در نظر می‌گرفت و بر اساس آنها برنامه‌های خود را تنظیم می‌کرد. اینکه در صورت تایید یا لغو برجام توسط ترامپ یا اینکه تایید نکند و خارج هم نشود، همانند همان اتفاقی که افتاد، شبکه خبر می‌توانست در باره هر یک از این حالات، سناریوهای مختلفی را طراحی کند و به تحلیل شرایط بپردازد.

این مدرس دانشگاه خاطرنشان کرد: وقتی درباره شبکه تلویزیونی صحبت می‌کنیم باید شبکه‌های ماهواره‌ای را نیز مورد توجه قرار دهیم. درباره این رویداد شاهد بودیم که بسیاری از این شبکه‌ها همانند «بی‌بی‌.سی»، «فرانس ۲۴»، «الجزیره» و «سی‌.ان.ان» عملکرد بهتری و سناریوی مشخصی داشتند. به عنوان مثال شبکه «بی‌.بی‌.سی» از ساعت ۶ عصر درباره این موضوع برنامه داشت و علاوه بر پخش مستقیم سخنرانی ترامپ، قبل و بعد از سخنرانی نیز تحلیل و گفت‌وگوهای گوناگونی ارائه کرد. اما این برنامه‌ریزی را ما در رسانه ملی نداشتیم.

نگاه جناحی به وحدت ملی غالب شد
خجیر همچنین با اشاره به عملکرد مطبوعات در انعکاس اخبار پس از سخنرانی ترامپ در روز جمعه، بیان کرد:‌ طبیعتا‍ً ما توقع نداریم مطبوعات همانند رسانه‌های اجتماعی عمل کنند. رسانه‌های اجتماعی به دلیل اینکه بی‌زمان و مکان هستند، سرعت انتشار بالایی دارند و قرار نیست که روزنامه هم این سرعت انتشار را داشته باشد. اما روزنامه‌ باید کارویژه و وظیفه اصلی خودش را درست انجام دهد. در شرایط امروزی اطلاع‌رسانی اخبار بر عهده رسانه‌های اجتماعی، اما ارائه گزارش‌های فرآیندمدار و تحلیل و گفت‌وگو بر عهده روزنامه‌هاست؛ این در حالی است که متاسفانه در انعکاس این رویداد اخیر شاهد عملکرد تحلیل‌محوری در روزنامه‌ها نبودیم. 

او افزود: یکی از علل این موضوع این است که سبک تحلیل و تفسیر در روزنامه‌های ما کم است و بیشتر به گزارش‌های رویدادمحور پرداخته می‌شود. و در بحث تفسیر هم بیشتر یادداشت‌های استادان دانشگاه‌ یا نمایندگان احزاب مختلف در روزنامه‌های چاپ می‌شود. از طرفی ما در حوزه خبرنگاران بین‌المللی نیز با ضعف‌هایی مواجه هستیم و بسیاری از خبرنگاران سیاست داخلی، کار خبرنگاران بین‌المللی را انجام می‌دهند. در واقع می‌توان گفت که ما چندان از روزنامه‌نگاران و خبرنگارانی که بتوانند از چند روز پیش از این سخنرانی تحلیل‌هایی بنویسند بهره‌مند نیستیم.

به هر حال محورهای اصلی این سخنرانی از پیش تا اندازه‌ای مشخص شده بود و می‌توانستیم تحلیل‌هایی را در این زمینه در مطبوعات ارائه دهیم. یکی دیگر از مشکلات مطبوعات ما این است که اگر رویدادی در ساعات پایانی روز رخ بدهد، روزنامه‌ها به دلیل مشکلات چاپ و توزیع به سختی می‌توانند خودشان را به انعکاس این اخبار برسانند که باید به این نکته نیز توجه کرد.
این کارشناس رسانه در ادامه با اشاره به عملکرد جناحی برخی از روزنامه درباره موضع‌گیری دولت آمریکا نسبت به برجام، بیان کرد: برخی از روزنامه‌ها به اینچنین رویدادی که موضوعی ملی است، نگاه جناحی داشتند. آن هم در شرایطی که شبکه‌های اجتماعی باعث نوعی اتحاد ملی درباره برجام، خلیج فارس و سپاه شدند. موضع‌گیری‌های حزبی و نگاه‌های قبلی به موضوع برجام باعث شد تا این این اتحاد در برخی از روزنامه‌ها منعکس نشود و این موضوع از تیتر این رسانه‌ها کامل مشهود بود. بی‌شک این اتفاق نکته بسیار مثبتی داشت که در رسانه‌های ما دیده نشد. توان دیپلماسی وزارت امور خارجه که توانست به جز دو کشور، سایر کشورهای جهان را با سیاست‌های خودش همسو کند، نکته بسیار مهمی بود که به آن توجه نشد.

خجیر گفت: اتحاد مردمی که در شبکه‌های اجتماعی درباره برجام و سپاه ایجاد شده بود، انعکاسی در مطبوعات نداشت. ما برجام را فقط در ظرفیت اقتصادی و رفع تحریم‌ها دیدیم، ولی به همسویی جهان با سیاست خارجی ایران توجهی نکردیم. این اتفاق می‌توانست باعث یک همبستگی در همه احزاب باشد، ولی نگاه جناحی برخی از رسانه‌ها همچنان در انعکسا اخبار غالب بود. 

خبرگزاری‌ها در حوزه اطلاع‌رسانی از شرایط خوبی برخوردارند
این مدرس دانشگاه درباه عملکرد خبرگزاری‌ها در چند روز گذشته اظهار کرد: در زمینه پوشش اخبار سخنرانی ترامپ و اتفاقاتی که پس از آن رخ داد، می‌توان گفت که خبرگزاری‌های به دلیل ماهیتی که دارند عملکرد خوبی داشتند. اما به طور کلی می‌توان به خبرگزاری‌ها این نقد را وارد دانست که در روزهای تعطیل و قبل و بعد از آن تعطیل هستند و فکر می‌کنند در دنیا هم اتفاقی نمی‌افتد. او افزود: ولی به طور کلی می‌توان گفت که به دلیل دسترسی عمومی به اینترنت، خبرگزاری‌ها در زمینه اطلاع‌سانی از شرایط خوبی برخوردار هستند و همچنین برای انعکاس اخبار از ظرفیت شبکه‌های اجتماعی به خوبی بهره‌برداری می‌کنند.

تاثیر شبکه‌های اجتماعی بر جریان‌سازی‌های رسانه‌ای
خجیر همچنین درباره تاثیر شبکه‌های اجتماعی و کمپین‌های ایجاد شده بر جریان‌سازی‌های رسانه‌ای، گفت: در این میان رسانه‌های اجتماعی توانستند فعالیت خوبی داشته باشند. این فعالیت خوب به سرعت بالای انتشار اخبار در این شبکه‌ها مربوط نمی‌شود؛ چراکه این ویژگی از جمله محاسن رسانه‌های اجتماعی محسوب می‌شود و نه توانمندی آنها. در این رویداد اخیر فعالیت خوب شبکه‌های اجتماعی به بسیج‌سازی، کمپین‌سازی و جریان‌سازی خبری برمی‌گردد.

او یادآور شد: با هشتگ‌ها و ترندهای توئیتر و فعالیت منسجم کاربران در اینستاگرام خیلی زود توانستیم شاهد یک بسیج‌سازی فعال درباره خلیج فارس، برجام، بی‌اعتمادی به آمریکا و سپاه باشیم. نکته خیلی مهم این بود که این هشتگ‌ها در دنیا جریان‌سازی خبری کردند و رسانه‌های خارجی همچون «بی‌.بی‌.سی» و شبکه «الجزیره» به این هشتگ‌ها و جریان‌سازی‌هایی که داشته‌اند، اشاره کردند.

خجیر در پایان، سخنان خود را اینگونه جمع‌بندی کرد که «در کل می‌توان اینطور نتیجه‌گیری کرد که شبکه‌های اجتماعی در عرصه ایجاد همبستگی ملی، خبرسازی و انتشار اخبار از سایر رسانه‌ها موفق‌تر بودند. همچنین باید به این نکته توجه کرد که انتشار موضوعات بین‌المللی در رسانه‌های داخلی باید با حساسیت‌ ویژه‌ای مطرح بشود؛ به نحوی که مصالح و منافع ملی را پوشش دهد. دلخوری‌های حزبی و جناحی ذیل منافع ملی تعریف می‌شود.»
منبع: بهارنیوز

هیوجکمن در قسمت جدید مردان‌ایکس

انتشار این تیزر در صورتی انجام شده که همگی در انتظار جایگزین هیو جکمن در نقش وولورین هستند. وی چند ماه پیش پس از ۱۶ سال از بازی در این نقش استعفا داد.



 

فیلم سینمایی “مردان ایکس (تازه ترین جهش یافته)” به کارگردانی “جاش بوون” تابستان ۲۰۱۷ فیلمبرداری خود را آغاز خواهد کرد.”جاش بوون” و “کریس کلارمونت” نگارش فیلمنامه این اثر که تازه ترین نسخه از مجموعه مردان ایکس محسوب می شود را از سال گذشته آغاز کرده اند.تاکنون حضور “جیمز مک آووی” در نقش “چارلز اکساویر” در این نسخه قطعی شده اما در خصوص حضور “مایکل فستبندر” در نقش “مگنیتو” صحبتی به میان نیامده است.این فیلم داستان شخصیت جهش یافته ای را دنبال می کند که به تازگی زیر نظر اساتید ایکس از مدرسه اکساویر فارغ‌التحصیل شده است.فیلم سینمایی “لوگان” به کارگردانی “جیمز منگولد” این روزها یکی از فیلم های مستقل مردان ایکس است که با استقبال خوبی روبرو شده است.
منبع: بهارنیوز

سینما به روایت خط

مرجان یگانه پرست- روزنامه بهار
هنر خوشنویسی، هنری با اصالتی دیرین، برآمده از آرامش و غوری عرفانی و البته وجهه‌ای از زبان و شعر ناب ایرانی است. هنری که هنوز اصالتی کهن و سبک و سیاقی همچنان دیرینه دارد و زمانی یکی از دلمشغولی‌های مردمانی دلداده به هنر ایرانی و گوشه نشینی‌های عارفانه بود و الان مظهری از هنر سال‌های گذشته است که با تغییراتی در سبک، طرح و رنگ آمیزی‌های جدید، خود را بروزرسانی کرده است. افراد زیادی هستند که در وادی این هنر فعالیت کرده اند و سعی‌ها کرده اند و برخی به نام شده اند و برخی همچنان در گوشه و کنار این هنر مانده اند و تنها به زنده ماندن و نفس کشیدن این هنر در قالب حتی کهنه و قدیمی‌اش کمک کرده‌اند. یکی از کسانی که در این حرفه مدت‌ها تلاش کرده است و سعی داشته است سبکی نو دراندازد و این هنر را بازآفرینی کند، سپیده مبرهن است. چهره‌ای جوان و پویا که در طی سال‌های اخیر نمایشگاه‌هایی متفاوت با تلفیقی از خوشنویسی و سینما برگزار و با نگاهی نو، این هنر کهنه اما پر جاذبه را دوباره معرفی کرده است. در هفته‌ای که هفته این هنر دیرین و ایرانی است، با این هنرمند گفت‌وگو کرده ایم.
***
چه عاملی باعث شد تا به هنر خوشنویسی علاقه مند بشوید و در این هنر فعالیت کنید؟
این علاقه مندی از همان دوران بچگی شروع شد چون مادر من خیلی مایل بود که هر کدام از فرزندانش در زمینه هنر فعالیت کنند. از سن ۸ و ۹ سالگی بود که مادرم برای استعدادیابی، من را در کلاس‌های مختلف هنری ثبت نام کرد و در ادامه متوجه شد که در هنر خوشنویسی استعداد بیشتری دارم. از همان سال‌ها در این زمینه هنری فعالیت کردم و دوره‌های مختلف را گذراندم و وارد انجمن خوشنویسان هم شدم و نمایشگاه‌هایی هم برگزار کردم.
 و چطور شد که رد پای سینما در آثار خوشنویسی تان ظاهر شد و شاخصه آثار شما را شکل داد؟
تا چند سال پیش همچنان خوشنویسی را به همان سبک و سیاقی قدیمی‌ایی‌ که می‌شناختم و آموخته بودم، انجام می‌دادم. در آن دوران عمده فعالیت‌هایم شعر نویسی از شعرای بزرگی و محبوبی چون حافظ، سعدی و مولانا بود. بیشتر نمایشگاه‌هایم هم همین بود تا اینکه در مسیر کاری‌ام احساس کردم که خوشنویسی در حال تکرار خودش است و سال ها است که این روند بدون هیچ اتفاق جدیدی پیش رفته است و مخاطب را جذب نمی کند. معتقدم که این هنر چون مختص ما ایرانی هاست نباید بدون مخاطب بماند و باید بتواند آن‌ها را جذب کند. در نتیجه تصمیم گرفتم کاری انجام بدهم که این هنر بیشتر دیده شود. از آنجایی که خودم خیلی هنر سینما را دوست داشتم، تصمیم گرفتم تلفیقی از سینما و خوشنویسی را تجربه کنم. در ابتدا هم به سمت سینمای استاد حاتمی جذب شدم که به نظرم سینمای ایشان خیلی با هنر خوشنویسی و هنرهای تجسمی ارتباط دارد و دیالوگ‌های آثار ایشان را الگوی کارهای اولیه‌ام قرار دادم که همزمان با سال ۹۰ بود. نکته جالب توجه این بود که مضمون دیالوگ‌های آثار ایشان هم قابلیت خطاطی و تابلو کردن داشت. استقبال از این آثار به حدی خوب بود که در سال‌های بعد تصمیم گرفتم به چهره‌هایی سینمایی دیگری هم توجه کنم. در مراحل بعد دیالوگ فیلم‌های استاد کیمیایی را انتخاب کردم که در نوع خود خیلی خاص و بامعنا بودند. در ادامه فعالیتم دیالوگ‌های مرحوم خسرو شکیبایی و همچنین پرویز پرستویی را خطاطی کردم و می‌دانستم که این دو چهره در میان مردم محبوب و دوست داشتنی هستند.
 تلفیق هنر خوشنویسی و دیالوگ‌های خاطره انگیز سینما، شاخصه آثار شما شده و زیبایی شناسی خوبی را رقم زده است. ظاهرا این سبک به خوبی هم از سوی مخطابان مختلف مورد استقبال قرار گرفته است. این استقبال‌ها از چه جنسی بود؟
بله، استقبال به گونه‌ای بود که با علاقه‌مندی در این مسیر پیش آمده‌ام و الان ۶ سال است که با این سبک، نمایشگاه برگزار کرده ام. اگر بخواهم واقع بین باشم باید بگویم که بخشی از این استقبال به دلیل حضور چهره‌های هنری و سینمایی بود و مردم به دلیل دیدار با این چهره‌ها در نمایشگاه هایم حاضر شدند. بخشی دیگر از این استقبال به همراهی، حمایت اساتید و هنرمندان هنر خوشنویسی بود که علاقه مندانه پیگیر بودند تا روند کاری‌ام را ببینند. علاوه بر این، افرادی هم در نمایشگاه حاضر شدند که صرفا این هنر را دوست دارند و از دیدن آثار لذت می‌برند.
 سوای از نمایشگاه تان از دو چهره محبوب و مردمی چون خسرو شکیبایی و پرویز پرستویی، می‌توان گفت که انتخاب شما از آثار استاد حاتمی و کیمیایی خیلی بی مناسبت با هنر خوشنویسی نبوده است زیرا سینمای این دو و به ویژه سبک دیالوگ نویسی شان بی نهایت برآمده از دل فرهنگ ایرانی و مردمی است. خیلی مایلم بدانم چرا شما به این نتیجه رسیدید آثار این دو سینماگر قابلیت تابلو شدن را دارند؟
آغاز این کار از آثار مرحوم علی حاتمی خورد و از بچگی با آثار ایشان خاطره داشتم و سال‌ها تماشاگر آثاری چون «هزاردستان»، «کمال الملک» و امثالهم بودم. با این فیلم‌ها نه تنها خاطره داریم بلکه به واسطه این آثار با هنرهای مختلفی چون نقاشی، هنرهای تجسمی و غیره آشنا شدیم. پس زمینه ذهن من این بود که این آثار با هنر خوشنویسی قرابت دارند و شاید جرقه این ایده، از تیتراژ اول سریال «هزاردستان» آمده باشد که هنرمندی قلمش را می‌تراشد و خطاطی می‌کند. احساس می‌کنم مواردی در ذهن من به مرور شکل گرفته است و بعدها توانستم آن احساس اولیه را در قالب تابلوی خوشنویسی دربیاروم. علاوه بر این سینما، یکی از علاقه مندی‌های جدی من بوده است و توانستم این دو هنر را تلفیق کنم. شاید به نوعی خودخواهانه این انتخاب را داشته‌ام و خواسته‌ام از طریق هنر سینما، هنر خوشنویسی را مطرح کنم اما در نهایت این تلفیق هم برای من و هم برای دیگران پر جاذبه بوده است.
 دیالوگ‌هایی که تابلو می‌شوند را چگونه انتخاب می‌کنید؟ آیا به تناسب سلیقه شخصی یا به فراخور واکنش‌های مردمی مثلا در شبکه‌های اجتماعی، آنها را انتخاب می‌کنید؟
ترکیبی از هر دو بوده است. واقعیت این است که بعضی از این آثار را آنقدر دیده‌ام که بخش زیادی از دیالوگ‌های آنها در ذهن من ماندگار شده است و نیاز به نوشتن هم نداشتم. ولی برخی از آنها را از جستجو در شبکه‌های اجتماعی متوجه شدم که کدام مورد پسند مردم هستند. در نهایت باید به این نکته که قابلیت تابلو شدن دارند یا نه؟، توجه می‌کردم زیرا هر چیزی را نمی شد به صورت خوشنویسی درآورد.
 اثری بوده است که در ذهن خودتان هم بیش از دیگر آثارتان ماندگار شده باشد؟
از بین دیالوگ‌های آثار استاد حاتمی اگر بخواهم انتخاب کنم، «عشق سپر بلاست» یا «شب را باید بی چراغ روشن کرد» از فیلم «مادر» بیش از دیگر آثار در خاطرم مانده است.
برای انتخاب دیالوگ‌ها چقدر به مرور آثار سینماگرها و بازیگران شاخصی که درباره آنها نمایشگاه داشته اید، پرداختید؟
از آنجایی که چند سالی است این روند را شاخصه کارم قرار داده ام، هر بار به این فکر می‌کردم که باید سراغ چه سینماگری بروم و درنتیجه بعد از انتخاب به تحقیق و مرور آثار پرداخته ام. در طی یک سالی که تا برگزاری نمایشگاه در نظر می‌گیرم، فیلم‌های مختلف را می‌بینم و سعی می‌کنم حس و حال آنها را بگیرم تا بتوانم در تابلوها منتقل کنم. ۶ سال است که این روند را دنبال کرده‌ام و هر دوره  آثار چهره یا سینماگران را خطاطی کرده‌ام.
 قبول دارید که هنر خوشنویسی با وجود حظ بصری، هنری قدیمی است و هر کسی به سمت آن جلب نمی شود. ایده کاری شما، دعوتی است برای نگاه کردن به این هنر، همچنین نقاشی خط و تایپوگرافی و امثال آن، گام‌هایی برای به روز کردن این هنر کهن برداشته اند. به نظرتان چه طور می‌توان این هنر را به روز کرد؟
از آنجا که این هنر ریشه‌ای قدیمی دارد، در هر صورت نمی توانیم این هنر را به سادگی به روز کنیم. هنرمندانی با ابداع خطهای جدید و حتی نقاشی خط به بروز سانی این هنر کمک کردند و تاثیر ویژه‌ای هم در جذب مخاطب داشت. من هم این ایده به ذهنم رسید که شاید از این طریق، جاذبه‌ای دوباره برای این هنر ایجاد شود. معتقدم که در نمایشگاه‌هایی که برگزار می‌شود حتی اگر دو یا چند نفر هم به این هنر علاقه مند شوند، کافی است و ما کار بزرگی انجام داده‌ایم؛ این هنر، هنر ثقیلی است و از آنجایی که زمان بر هم هست، هر کسی به سمت آن جذب نمی شود.
 مصائب این هنر چه مواردی است؟
یادگیری این هنر، زمان بر است و در طی زمان می‌توان به نوشتن حروف مسلط و حرفه‌ای شد. در نتیجه هر کسی، زمان برای تمرین کردن و پختگی دست نمی گذارد. آموزش دیدن در این زمینه به راحتی نیست و دقت به ظرافت ها، لازمه آن است.
 هفته‌ای به نام هنر خوشنویسی نامگذاری شده است و فکر می‌کنید این نامگذاری چطور می‌تواند توجه جمعی را به این هنر جلب کند؟
برگزاری نشست‌های تخصصی رایگان برای عموم می‌تواند موثر باشد و اگر شخصیت‌های مطرح هم در این نشست‌ها حاضر شوند، بهتر است. معتقدم ترکیب هنرها می‌تواند به همدیگر کمک و جوان‌ها را علاقه‌مند کنند. برای بازآفرینی هنر خوشنویسی، ایجاد فضایی مفرح و حتی اهدای هدایایی از هنر خوشنویسی مثلا در متروها، توجه عمومی را جلب می‌کند و می‌تواند تاثیرگذار باشد.
منبع: بهارنیوز