جشنواره فیلم توکیو ۲۰۱۷؛ از سودربرگ تا ال گور

سی‌امین دوره جشنواره فیلم توکیو با هدف نزدیکتر کردن علاقه‌مندان سینما برگزار می‌شود.

سی‌امین دوره جشنواره فیلم توکیو با حضور مدیر جدیدش به تاثیرگذاری بیشتر فکر می‌کند.

به گزارش مهر به نقل از اسکرین دیلی، جشنواره بین‌المللی فیلم توکیو که از ۲۵ اکتبر تا ۳ نوامبر برگزار می‌شود خود را برای گرامیداشت سی‌امین سال برگزاری‌اش آماده می‌کند و به این مناسبت طیف وسیعی از نوآوری‌ها در طول این جشنواره پیش بینی شده است.

تاکیو هیساماتسو مدیر جشنواره که اوایل سال انتخاب شد، نوآوری‌های جدیدی در ساختار فستیوال در نظر گرفته و گسترش فستیوال با افزودن سه رویداد خاص شامل نمایش فیلم نیمه‌شب، سینما آرنا ۳۰ و کنسرت سینمایی گودزیلا با ارکستر فیلارمونیک توکیو عملی می‌شود.

در بخش نیمه شب برای طرفداران ژانر وحشت، فیلم‌هایی از جرج رومرو و مجموعه فیلم‌های «اره» نمایش داده می‌شود.

در بخش سینما آرنا ۳۰ که در فضای باز برگزار می‌شود نقاط اوج ۲۹ سال پیش این جشنواره مرور می‌شود. هدف از این بخش جلب توجه افرادی است که تازه به سینما علاقه‌مند شده‌اند تا بتوانند از پیشینه جشنواره نیز مطلع شوند. در این بخش کارت غذا، کتاب‌های به یاد ماندنی و دی‌وی‌دی فیلم‌ها نیز برای علاقه‌مندان موجود خواهد بود.

امسال فیلمی با عنوان «کیمیاگر تمام‌فلزی» از فومیهیکو سوری فیلمساز ژاپنی فیلم افتتاحیه جشنواره خواهد بود. این فیلم بر مبنای یک کمیک بوک ساخته شده است.

فیلم اختتامیه نیز «یک پیروزی غیرمعمول: حقیقت قدرت» فیلمی از ال گور است که با لحنی جدی درباره تغییرات آب و هوایی، پایان بخش جشنواره خواهد بود.

ترکیبی از ژانرهای مختلف از درام، تریلر و کمدی‌های رمانتیک در بخش رقابتی این دوره حضور خواهند داشت که به ریاست تامی لی جونز کار داوری آنها انجام می‌شود.

فیلمساز-نویسنده و تهیه کننده ایرانی رضا میرکریمی نیز از اعضای گروه داوری این رقابت بین‌المللی است. مارتین پروست کارگردان بلژیکی، ماساتوشی ناگاسه بازیگر ژاپنی و ویکی ژائو وای بازیگر کارگردان چینی دیگر اعضای داوری خواهند بود.

۱۵ فیلم در بخش رقابتی این دوره جای دارند که بیشتر آنها از آسیا انتخاب شده‌اند. در این بخش ۸ فیلم اولین اکران جهانی خود را تجربه می‌کنند. از ایران فیلم «خانه» یا «اِو» به کارگردانی اصغر یوسفی نژاد در بخش رقابتی شرکت دارد.

هیات داوری جایزه بزرگ، جایزه هیات داوری و جایزه بهترین کارگردان، فیلمنامه، بازیگر مرد، بازیگر زن و مشارکت هنری را اهدا می کنند.

در کنار نمایش فیلم «لوگان خوش‌شانس» ساخته استیون سودربرگ، سه فیلم دیگر از این فیلمساز آمریکایی در این دوره به نمایش درمی‌آیند که «یازده یار اوشن» محصول۲۰۰۱ از جمله آنهاست. این فیلمساز در جشنواره نیز حضور می‌یابد تا به معرفی فیلم جدیدش بپردازد.

سی‌امین دوره جشنواره فیلم توکیو با هدف نزدیکتر کردن علاقه‌مندان سینما برگزار می‌شود.

مستر کلاس هایی نیز با حضور استادان بزرگ سینما برگزار می‌شود که از جمله آنها برپایی کلاسی با حضور روییچی ساکاموتو برنده جایزه سامورایی ۲۰۱۷، بریلانته مندوزا از فیلیپین و فومیهیکو سوری و نائومی کاواسه از ژاپن هستند.


منبع: عصرایران

معرفی فیلم‌های بین‌الملل جشنواره سینماحقیقت

اسامی فیلم‌های بخش «مسابقه بین‌الملل» یازدهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» اعلام شد.

به گزارش عصرایران به نقل از روابط عمومی جشنواره بین‌المللی سینماحقیقت، هیات انتخاب بخش «مسابقه بین‌الملل» جشنواره پس از بازبینی حدود ۴۰۰۰ فیلم ارسالی به دبیرخانه، ۲۶ فیلم را برای نمایش و رقابت در بخش مسابقه بین‌الملل سینماحقیقت برگزیدند که این آثار تولید ۱۹ کشور هستند.

برپایه‌ی این گزارش، اسامی فیلم‌های منتخب بخش مسابقه بین‌الملل جشنواره سینماحقیقت به تفکیک سه بخش مستندهای کوتاه، نیمه‌بلند و بلند به این شرح است:

مستندهای کوتاه: آخرین نشانه (عمر شامی/ لبنان)، جنگ و پنیر (بن گارفیلد/ انگلستان)، در این سرزمین (اکاترینا مورومتسوا/ روسیه)، سینما کریستال (مارلیس پوشل، فرناز جورابچیان/ اتریش)، صدای زمستان (تیزیان بوشی/ بلژیک، سوئیس)، فوریه (مارلنا مولیتور/ آلمان)، ماه، خورشید و تفنگدار (واهان خاچاطوریان/ انگلستان)، مجموعه (مارسین پولار/ لهستان)، هیچکستان (افسانه سالاری/ پرتغال)، یک روز در حلب (علی ابراهیم/ سوریه)

مستندهای نیمه‌بلند: بنای یادبود (ایگور گروبیچ/ کرواسی)، بولینگو، جنگل عشق (آلخاندرو سالگادو/ اسپانیا)، تالار بزرگ (اسلاومیر باتیرا/ لهستان)، چشم‌انداز یک کاپلادا (آلبرتو لوبله/ اسپانیا)، صدای نجوای درخت را در شب شنیدم (کنت هاروی/ کانادا)، فابر ناوالیس (مائوریسیو بوریلو/ ایتالیا)، کلم‌پیچ، سیب‌زمینی و غول‌های دیگر (سربان جورجسکو/ رومانی، آلمان)، والنتینا (ماکسیمیلیان فلدمن/ آلمان)

مستندهای بلند: دنیای شفاف (واختانگ کوتسف گاباشویلی/ گرجستان)، شصت و نه دقیقه از هشتاد و شش روز (اگیل هاسکیولد لارسن/ نروژ)، شهر جدید اتوپیا (کریستوفر یان اسمیت/ انگلستان)، مادر و مادربزرگ (های جین ریو/ کره‌جنوبی)، مو یا (فیلیپو تیکوزی/ ایتالیا)، می‌خواهم به خانه برگردم (وسلی لئون آروزو/ سنگاپور)، هر روح بدن من (اریکا روسی/ ایتالیا)، یک پدر (ویکتور فورنیس/ اسپانیا)

در بخش «مسابقه بین‌الملل» جشنواره سینماحقیقت، مستندسازان کشورهای ایتالیا، اسپانیا، آلمان و انگلستان با ۳ فیلم در صدر هستند و لهستانی‌ها نیز دو فیلم دارند. در این بخش، شرکت دو اثر مستند از کشورهای سوریه و لبنان نیز حائز اهمیت است.

گفتنی است که اسامی فیلم‌های ایرانی بخش مسابقه بین‌الملل جشنواره سینماحقیقت متعاقباً اعلام خواهند شد.

مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی سازمان امور سینمایی، یازدهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» را طی روزهای ۱۹ تا ۲۶ آذرماه ۱۳۹۶، با شعار «حقیقت بهترین راهنماست» که از فرمایشات حضرت علی(ع) است، در شهر تهران برگزار خواهد کرد.


منبع: عصرایران

سهم ایران از روز جهانی باستان‌شناسی

«کار باستان‌شناسی، میدانی است و نیمی از باستان‌شناسان اکنون در حال کار هستند، اگر بخواهیم آن‌ها را با این مناسبت گرد هم بیاوریم مانند این است که بخواهیم همه آتش‌نشانان را در روز آتش‌نشان گردهم آوریم.»

موسسه باستان‌شناسی آمریکا هر سال به بهانه «علم باستان‌شناسی و هیجان اکتشاف» نخستین روز از هفته سوم ماه اکتبر را روز جهانی باستان‌شناسی می‌نامد و برخی از کشورها مانند آلمان و کانادا برنامه‌های خود را برای این روز در همین سایت منتشر می‌کنند.

به گزارش عصرایران به نقل از ایسنا، امسال نیز روز جهانی باستان‌شناسی ۲۱ اکتبر (۲۹ مهر) اعلام شده است، اما اینکه ایران در این روز چطور و چگونه کار می‌کند نکته‌ای است که مسئولان باستان‌شناسی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری باید آن را پاسخ دهند.

بهروز عمرانی، سرپرستِ پژوهشکده باستان‌شناسی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری درباره اقداماتی که این پژوهشکده برای روز جهانی باستان‌شناسی، امسال در دستور کار دارد، به ایسنا توصیح می‌دهد.

او می‌گوید: هماهنگی با برگزاری دو همایش باستان‌شناسی «باستان‌شناسان جوان» و «باستان‌شناسی دانشگاه تهران» و هماهنگیِ چاپ و نشر مقالات‌ِ باستان‌شناسان شرکت کننده در این همایش‌ها با پژوهشکده باستان‌شناسی است.

وی در ادامه کار باستان‌شناسی را کاری میدانی می‌داند و تاکید می‌کند: در حال حاضر نیمی از همکاران من در حال بررسی باستان‌شناسی، گمانه‌زنی و کاوش هستند، عملا اینکه بخواهیم آن‌ها را با این مناسبت گرد هم بیاوریم، مانند آن است که بخواهیم همه آتش‌نشانان را در روز آتش‌نشانی و زمانی که باید عملیاتی را انجام دهند، گردهم آوریم.

او تاکید می‌کند: مطالعات باستان‌شناسان در هفته پژوهش در آذرماه مورد توجه قرار می‌گیرند، اما برای روز باستان‌شناس صرفا کاری انجام نمی‌شود، چون برای باستان‌شناسان، این فصل و روز، زمانِ فعالیت آن‌ها محسوب می‌شود.

عمرانی همچنین درباره‌ی میزان فعالیت باستان‌شناسان در سال ۹۶ به ارائه آمار می‌پردازد و می‌گوید: از روز اول فروردین امسال تا دهم مهر در مجموع ۱۰۶ مجوز فعالیت باستان‌شناسی اعم از تعیین عرصه و حریم، گمانه‌زنی، کاوش و کاوش‌های آموزشی صادر شده است.

به گزارش ایسنا، هر چند در یکی دو سال گذشته پژوهشکده باستان‌شناسی که نه، بلکه برخی از باستان‌شناسان در استان‌ها تلاش کردند با برگزاری مراسم‌هایی این روز را پاس بدارند اما همچنان جای توجه و تلاش مسئولان سازمان میراث فرهنگی و حتی مسئولان آموزشی در دانشگاه‌ها در حوزه باستان‌شناسی خالی است. براساس یکی از قوانین موجود در سایت باستان‌شناسی آمریکا، “محوطه‌ای که در طول یک سال گذشته در آن کاوش شده باشد، می‌تواند درهای خود را برای حضور مردم و متخصصان در این روز باز کند”.

حال اگردست‌کم قدری به این روزِ جهانی و تبصره‌های آن بیشتر توجه می‌شد و مانند دو باستان‌شناس ایرانی که در سال‌های گذشته با باز کردن درهای “محوطه باستانی دامغانی‌ها” به روی مردم سبزوار و آموزش آن‌ها توانستند گامی برای آشنایی مردم با علم باستان‌شناسی و اهمیت کارشان بردارند، می‌توانستیم این اتفاق را هر سال ادامه‌دهیم، می‌شد مردم را با این علم آشنا و با ارائه آموزش‌های مناسب، از حفاری‌های غیرمجاز جلوگیری کنیم.

روز باستان‌شناسی برای اولین‌بار در سال ۲۰۱۱ میلادی به عنوان روز ملی باستان‌شناسی در آمریکا با برگزاری ۱۱۵ برنامه برپا شد. در سال ۲۰۱۲ علاوه بر آمریکا مراسم‌ مشابهی در کشورهایی چون کانادا، استرالیا، مصر، آلمان، ایرلند و امارات برگزار شد و از سال ۲۰۱۳ این برنامه به “روز جهانی باستان‌شناسی” تغییر نام داد و در چند سال اخیر به تعداد کشورهایی که این روز را جشن می‌گیرند افزوده می‌شود.


منبع: عصرایران

"سد معبر" بهترین فیلم بخش "جریان‌های نو" بوسان

بیست و دومین دوره جشنواره بین‌المللی بوسان از تاریخ ۱۲ تا ۲۱ اکتبر (۲۰ تا ۲۹ مهرماه) در کشور کره جنوبی برگزار شد.

جایزه بهترین فیلم بیست ودومین جشنواره بین‌المللی فیلم «بوسان» کره جنوبی به فیلم «سد معبر» ساخته محسن قرایی رسید.

به گزارش عصرایران به نقل از ایسنا، هیئت داوران جشنواره فیلم بوسان به ریاست «الیور استون» فیلم «سد معبر» به نمایندگی از سینمای ایران و «پس از مرگم» به کارگردانی «کیم یو سئوک» از کره جنوبی را به صورت مشترک به عنوان برنده بهترین فیلم بخش رقابتی «جریان‌های نو» این رویداد سینمایی معرفی کردند.

«سدمعبر» داستان قاسم کارمند اداره سد معبر شهرداری را روایت می کند که در تلاش است وضعیت زندگی خود را بهبود ببخشد، اما در این راه با نرگس همسرش اختلافِ نظر دارد. در این فیلم که نویسندگیِ آن را سعید روستایی برعهده دارد،حامدبهداد،باران کوثری ، نادرفلاح، اکبررحمتی، آواشریفی،عرفان ناصری، مرتضی آقاحسینی،بهرام سروری‌نژاد، سجادرحیمی،غلام‌علی رضایی،فتح‌الله طاهری،مهدی میری و نگار عابدی،علیرضا کمالی،گیتی قاسمی،حسام محمودی، بازیگرخردسال: رونیکانعمت‌الله و باحضور محسن کیایی به ایفای نقش پرداخته‌اند.

امسال «آنسوی ابرها» جدیدترین ساخته مجیدی مجیدی، فیلم «بدون تاریخ بدون امضاء» به کارگردانی وحید جلیلوند، فیلم «لِرد» ساخته محمد رسول‌اُف، فیلم «جاده» ساخته آرش خیاطان و همچنین فیلم کوتاه «نگاه» از فرنوش صمدی دیگر فیلم‌های ایرانی حاضر در این رویداد سینمایی بودند.

بیست و دومین دوره جشنواره بین‌المللی بوسان از تاریخ ۱۲ تا ۲۱ اکتبر (۲۰ تا ۲۹ مهرماه) در کشور کره جنوبی برگزار شد.


منبع: عصرایران

سهم ایران از روز جهانی باستان‌شناسی

موسسه باستان‌شناسی آمریکا هر سال به بهانه «علم باستان‌شناسی و هیجان اکتشاف» نخستین روز از هفته سوم ماه اکتبر را روز جهانی باستان‌شناسی می‌نامد و برخی از کشورها مانند آلمان و کانادا برنامه‌های خود را برای این روز در همین سایت منتشر می‌کنند. امسال نیز روز جهانی باستان‌شناسی ۲۱ اکتبر (۲۹ مهر) اعلام شده است، اما اینکه ایران در این روز چطور و چگونه کار می‌کند نکته‌ای است که مسئولان باستان‌شناسی پژوهشگاه میراث فرهنگی و  گردشگری باید آن را پاسخ دهند.

بهروز عمرانی، سرپرستِ پژوهشکده باستان‌شناسی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری درباره اقداماتی که این پژوهشکده برای روز جهانی باستان‌شناسی، امسال در دستور کار دارد، به ایسنا توصیح می‌دهد. او می‌گوید: هماهنگی با برگزاری دو همایش باستان‌شناسی «باستان‌شناسان جوان» و «باستان‌شناسی دانشگاه تهران» و هماهنگیِ چاپ و نشر مقالات‌ِ باستان‌شناسان شرکت کننده در این همایش‌ها با پژوهشکده باستان‌شناسی است.

وی در ادامه کار باستان‌شناسی را کاری میدانی می‌داند و تاکید می‌کند: در حال حاضر نیمی از همکاران من در حال بررسی باستان‌شناسی، گمانه‌زنی و کاوش هستند، عملا اینکه بخواهیم آن‌ها را با این مناسبت گرد هم بیاوریم، مانند آن است که بخواهیم همه آتش‌نشانان را در روز آتش‌نشانی و زمانی که باید عملیاتی را انجام دهند، گردهم آوریم. او تاکید می‌کند: مطالعات باستان‌شناسان در هفته پژوهش در آذرماه مورد توجه قرار می‌گیرند، اما برای روز باستان‌شناس صرفا کاری انجام نمی‌شود، چون برای باستان‌شناسان، این فصل و روز، زمانِ فعالیت آن‌ها محسوب می‌شود.

عمرانی همچنین درباره‌ی میزان فعالیت باستان‌شناسان در سال ۹۶ به ارائه آمار می‌پردازد و می‌گوید: از روز اول فروردین امسال تا دهم مهر در مجموع ۱۰۶ مجوز فعالیت باستان‌شناسی اعم از تعیین عرصه و حریم، گمانه‌زنی، کاوش و کاوش‌های آموزشی صادر شده است. هر چند در یکی دو سال گذشته پژوهشکده باستان‌شناسی که نه، بلکه برخی از باستان‌شناسان در استان‌ها تلاش کردند با برگزاری مراسم‌هایی این روز را پاس بدارند اما همچنان جای توجه و تلاش مسئولان سازمان میراث فرهنگی و حتی مسئولان آموزشی در دانشگاه‌ها در حوزه باستان‌شناسی خالی است. براساس یکی از قوانین موجود در سایت باستان‌شناسی آمریکا، “محوطه‌ای که در طول یک سال گذشته در آن کاوش شده باشد، می‌تواند درهای خود را برای حضور مردم و متخصصان در این روز باز کند”.

حال اگردست‌کم قدری به این روزِ جهانی و تبصره‌های آن بیشتر توجه می‌شد و مانند دو باستان‌شناس ایرانی که در سال‌های گذشته با باز کردن درهای “محوطه باستانی دامغانی‌ها” به روی مردم سبزوار و آموزش آن‌ها توانستند گامی برای آشنایی مردم با علم باستان‌شناسی و اهمیت کارشان بردارند، می‌توانستیم این اتفاق را هر سال ادامه‌دهیم، می‌شد مردم را با این علم آشنا و با ارائه آموزش‌های مناسب، از حفاری‌های غیرمجاز جلوگیری کنیم.

روز باستان‌شناسی برای اولین‌بار در سال ۲۰۱۱ میلادی به عنوان روز ملی باستان‌شناسی در آمریکا با برگزاری ۱۱۵ برنامه برپا شد. در سال ۲۰۱۲ علاوه بر آمریکا مراسم‌ مشابهی در کشورهایی چون کانادا، استرالیا، مصر، آلمان، ایرلند و امارات برگزار شد و از سال ۲۰۱۳ این برنامه به “روز جهانی باستان‌شناسی” تغییر نام داد و در چند سال اخیر به تعداد کشورهایی که این روز را جشن می‌گیرند افزوده می‌شود.
منبع: بهارنیوز

آخرین وضعیت «یواشکی» رضا درمیشیان

این فیلم قرار است در چهل و یکمین دوره از فستیوال بین‌المللی فیلم سائوپائولو رونمایی شود. «یواشکی» چهارمین فیلم بلند سینمایی رضا درمیشیان پس از فیلم‌های «بغض» ، «عصبانی نیستم!» و «لانتوری»، فیلمی عاشقانه است که تمام صحنه‌های آن در شهر کراست چرچ نیوزلند فیلمبرداری شده است. این فیلم فرمالیستی به زبان انگلیسی و با حضور بازیگران نیوزلندی در ادامه تجربه‌های فرمی درمیشیان تولید است. «یواشکی» داستان عشق دو جوان به یکدیگر؛ محصول مشترک ایران و نیوزلند است.

بازیگران: ماتیو جویلز، امیلی هرلی، مایکل ادمز، استیون آرـ کاران، الکس اولسن سمیس، گریس اسینتورپ، لارا تامسون و…
خلاصه داستان: هر کدوم از ما یه ماجرای یواشکی داریم، این یه داستان یواشکیه…
پخش‌کننده بین‌المللی «یواشکی»،محمد اطبایی (مستقل‌های ایرانی) است.
عوامل این فیلم عبارتند از : نویسنده و کارگردان و مدیر هنری: رضا درمیشیان ـ تدوین: هایده صفی‌یاری ـ طراح صدا : محمد رضا دلپاک ـ موسیقی: لونا رندولف ـ مدیرتولید: کرن استوارت ـ دستیار اول کارگردان : آرمین میلادی ـ برنامه ریز: کاساندرا بروشری ـ  دستیار تدوین: ندا محسنی – دستیار دوم کارگردان: امیرحسین غیاثوند ـ مدیر روابط عمومی: سعید حسینی ـ فضای مجازی: آرین امیر خان ـ لابراتوار دیجیتال: شرکت پیشگامان سینمای آریا ـ تصحیح رنگ: هوتن حق شناس ـ مدیر پروژه : حمید پنداشته ـ مجری طرح: سمیه محمودی درویشانی ـ  تهیه‌کننده: رضادرمیشیان.
منبع: بهارنیوز

جشنواره‌ای به یاد کیارستمی در تگزاس

طبق اعلام برگزارکنندگان، به همین دلیل تندیس جشنواره به نام یکی از فیلم‌های مهم آن کارگردان؛ «کلوزآپ» تغییر نام داده است. فستیوال «شید» با هدف معرفی استعدادهای درخشان سینمای معاصر ایران و هنرمندان پارسی‌زبان دنیا از دهم تا دوازدهم ماه نوامبر، برابر ۱۹، ۲۰  و ۲۱ آبان ماه در شهر دالاس با حضور ۹ فیلم بلند داستانی در بخش مسابقه و شش فیلم در بخش غیرمسابقه از سینمای ایران آغاز به کار خواهد کرد. دومین دوره «شید» به کوشش آرامه اعتمادی به عنوان دبیر و مؤسس جشنواره، شهرام مکری به عنوان مدیر و مشاور هنری، علی بوستان به عنوان طراح پوستر و مدیر گرافیک و کلی کیچن مدیر روابط عمومی برگزار می‌شود. 

طبق اعلام دست‌اندرکاران این رویداد؛ «علاوه بر عملکرد سال گذشته که با بالاترین آرای مردمی فیلم برگزیده انتخاب شده بود، امسال در بخش جداگانه داوری این جشنواره بر عهده جاناتان رزنبام (منتقد برجسته آمریکایی شیکاگو ریدر)، ریچارد پنیا (مدیر جشنواره فیلم نیویورک و مرکز لینکلن و مدرس سرشناس دانشگاه کلمبیا) و هوشنگ گلمکانی (کارگردان و منتقد و سردبیر ) خواهد بود و در مراسم پایانی به فیلم ، کارگردان، بازیگر زن و بازیگر مرد برگزیده از طرف جشنواره لوح و تندیس و جایزه نقدی اهدا می‌شود.»

فیلم‌های حاضر در رقابت از این دوره جشنواره به زودی اعلام خواهد شد. شید در فرهنگ لغت فارسی به معنای درخشش است. دست‌اندرکاران این جشنواره با هدف درخشش هنر پارسی‌زبانان زمین در سراسر دنیا، نامی با همین عنوان را برای این جشنواره انتخاب کردند. فیلم‌های دومین جشنواره فیلم «شید» در روزهای جمعه ۱۰  نوامبر (۱۹ آبان)، شنبه ۱۱ نوامبر (۲۰ آبان) و یکشنبه ۱۲ نوامبر (۲۱ آبان) در سینما آنجلیکای دالاس به روی پرده می‌رود. عکس پوستر پیوست خبر از محمد اسماعیلی است.
منبع: بهارنیوز

۱۹ فیلمی که هیچوقت نباید ببینید

اخیرا فیلم جدید دارن آرونوفسکی به نام «مادر» در سینماهای ایالات متحده آمریکا به نمایش درآمد. این فیلم که بازخورد نسبت خوبی از منتقدین گرفته بود به شدت مورد بیزاری و نفرت تماشاگران واقع شد. «مادر» که حال و هوای تلخ و ترسناکی دارد نمره F را از تماشاگران دریافت کرد.

نمره F از زمانی که سازمان CinemaScore به راه افتاد (سازمانی که نظر مخاطبان را درباره فیلم‌ها جمع‌آوری می‌کند و از سال ۱۹۸۶ شروع به کار کرده) تنها به ۱۹ فیلم تعلق گرفته و به این ترتیب فیلم مادر ساخته دارن آرونوفسکی در میان فیلم‌هایی قرار گرفت که مخاطبان آن در سراسر ایالات متحده معتقدند به هیچ وجه ارزش دیدن ندارد. به همین بهانه قصد داریم در مقاله پیش‌رو ۱۹ فیلمی که در تمام طول تاریخ باکس‌آفیس از مخاطبان نمره F گرفته‌اند را به شکل مختصر بررسی کنیم.


۱- (Alone in the Dark (2005

 19 فیلمی که هیچوقت نباید ببینید
فیلمی که براساس بازی ویدیویی محبوب Alone in the dark ساخته شد و ماجرای یک کاراگاه به نام Edward Carnby را روایت می‌کند که در حال بررسی یک ماجرای مرموز مربوط به مرگ دوستش است. او با کمک یک زن محقق در حوزه انسان‌شناسی این پرونده را بررسی می‌کند. این فیلم که بودجه ۲۰ میلیون دلاری داشت صرفا توانست ۱۰٫۴ میلیون دلار فروش داشته باشد و نهایتا حتی قادر به تامین بودجه اولیه ساخت خود هم نشد.

IMDb: 2.3/10

Metacritic: 9/100


۲- (The Box (2009

 19 فیلمی که هیچوقت نباید ببینید
کامرون دیاز و جیمز مارسدن در این فیلم نقش یک زوج را بازی می‌کنند که جعبه‌ای خاص در اختیار دارند. این جعبه دکمه‌ای دارد که اگر آن را بفشارید یک میلیون دلار پول دریافت می‌کنید اما هم‌زمان یک نفر که او را نمی‌شناسید با هر بار فشردن دکمه خواهد مرد. این تریلر روانشناختی که بر پایه داستان کوتاهی از ریچارد متیسون ساخته شده بود. «جعبه» فیلمی است که از نظر منتقدان فیلمی متوسط به حساب می‌آمد اما مخاطبان فیلم به آن نمره F دادند و با وجود بودجه ۳۰ میلیون دلاری، فروش فیلم در داخل ایالات متحده از ۱۵ میلیون دلار فراتر نرفت.

IMDb: 5.6/10

Metacritic: 47/100

۳- (Bug (2006

 19 فیلمی که هیچوقت نباید ببینید
مایکل شنون و اشلی جاد زوجی هستند که در نوعی پارانویا فرو رفته‌اند. آن‌ها تصور می‌کنند خانه توسط حشرات آلوده شده، حشراتی که عمدا به خانه آن‌ها فرستاده شده. جالب است بدانید که این زوج بازیگر دو فیلم در میان ۱۹ فیلم این لیست دارند. فیلم «حشره» را  ویلیام فریدکین ساخته، کارگردانی که آثار موفقی چون جن‌گیر و ارتباط فرانسوی را هم در کارنامه دارد.  حشره هم مثل بسیاری دیگر از فیلم‌های فردکین فیلم کم خرجی بود (بودجه ۴ میلیون دلاری) اما فروش آنچنانی هم نداشت و پرونده آن با ۸ میلیون دلار فروش در سراسر جهان بسته شد.

IMDb: 6.1/10

Metacritic: 62/100

۴- (Darkness (2002

 19 فیلمی که هیچوقت نباید ببینید
این فیلم در سال ۲۰۰۲ ساخته شد و همان سال در اسپانیا به نمایش درآمد. با این وجود دو سال بعد در سال ۲۰۰۴ بود که اکران آن در ایالات متحده آغاز شد. فیلم انگلیسی زبان است اما کارگردانی اسپانیای دارد. «تاریکی» درباره یک خانواده آمریکایی است که به خانه‌‎ای در حومه یکی از شهرهای اسپانیا می‌روند؛ جایی که ۴۰ سال قبل در آن ۶ کودک ناپدید شده‌اند. این اثر از نظر فروش عملکرد چندان بدی نداشت و با بودجه ۱۰٫۶ میلیون دلاری توانست در مجموع بیش از ۳۴ میلیون دلار بفروشد. با این وجود فیلم از نظر منتقدان و مخاطبان به عنوان فیلمی کاملا ضعیف ارزیابی شد.

IMDb: 5.4/10

Metacritic: 15/100

۵- (I Know Who Killed Me (2007

 19 فیلمی که هیچوقت نباید ببینید
لیندزی لوهان در این اثر که یک شکست کامل تجاری بود در نقش یک دانش‌آموز دبیرستانی ظاهر شده که دزدیده و شکنجه می‌شود. او که از این مهلکه زنده بیرون می‌آید پس از به هوش آمدن ادعا می‌کند به کل شخصی دیگر با هویتی متفاوت است. این فیلم کاندید ۹ جایزه تمشک طلایی (جایزه‌ای که به بدترین فیلم‌های سال تعلق می‌گیرد) شد و با بردن ۸ تمشک طلایی یکی از رکوردداران این جایزه است. لیندزی لوهان هم بخاطر ایفای نقش در این اثر به عنوان بدترین بازیگر سال شناخته شد و یکی از تمشک‌های طلایی را به خود اختصاص داد.

«می‌دانم چه کسی مرا کشته است» با بودجه ۱۲ میلیون دلاری ساخته شد اما در ایالات متحده صرفا ۷٫۵ میلیون دلار فروش داشت.

 IMDb: 3.6/10

Metacritic: 16/100

۶- (The Devil Inside (2012

 19 فیلمی که هیچوقت نباید ببینید
«شیطان درون» ساخته سال ۲۰۱۲ یک فیلم ترسناک با مایه‌های ماورا الطبیعی است. فیلم که به نوعی ساخته شده تا مستندگونه به نظر برسد درباره زنی است که در مجموعه‌ای از فرایندهای جن‌گیری درگیر می‌شود. این اثر برخلاف نمره بسیار بدی که مخاطبان و منتقدان به آن دادند فروش بدی نداشت. این فیلم کم‌بودجه که با ۱ میلیون دلار تولید شد در آمریکا بیش از ۵۳ میلیون دلار فروخت و با ۴۸ میلیون فروش بیرون آمریکا در مجموع به فروش ۱۰۱ میلیون دلاری در سراسر جهان رسید.

IMDb: 4.2/10

Metacritic: 18/100

۷- (Doctor T & the Women (2000

 19 فیلمی که هیچوقت نباید ببینید
این کمدی رمانتیک را کارگردان مشهور و تاثیرگذار سینمای آمریکا رابرت آلتمن کارگردانی کرده است. آلتمن که جوایز متعددی چون نخل طلای جشنواره کن، خرس طلایی جشنواره برلین و شیر طلایی جشنواره ونیز را در کارنامه خود دارد در این اثر به نسبت منتقدان آمریکایی را راضی کرد اما مخاطبان عام فیلم را اصلا نپسندیدند و اثر به یک شکست تجاری تبدیل شد.

IMDb: 4.6/10

Metacritic: 64/100

۸-  (Eye of the Beholder (1999

 19 فیلمی که هیچوقت نباید ببینید
این فیلم که محصول مشترک سه کشور کانادا، بریتانیا و استرالیا است حتی نتوانست نیمی از بودجه تولید ۳۵ میلیون دلاری‌اش درآمدزایی داشته باشد. فیلم که یک تریلر معمایی است ماجرای کاراگاهی را دنبال می‌کند که یک قاتل سریالی را تعقیب می‌کند.

IMDb: 4.9/10

Metacritic: 29/100

۹- (Feardotcom (2002

 19 فیلمی که هیچوقت نباید ببینید
FeardotCom هم مثل بسیاری از فیلم‌های این لیست یک فیلم ترسناک است و عناصر کارآگاهی و معمایی در آن به چشم می‌خورند. این فیلم که آن را ویلیام مالون کارگردانی کرده ۱۸٫۹ میلیون دلار درآمد داشت در حالی که بودجه ساختش به ۴۰ میلیون دلار می‌رسید. FeardotCom هم از نظر منتقدان فیلم بدی بود و هم مردم به شدت از آن بیزار بودند.

IMDb: 3.3/10

Metacritic: 16/100


۱۰- (In the Cut (2003

 19 فیلمی که هیچوقت نباید ببینید
یک معلم زن دبیرستان و یک کارآگاه که مشغول بررسی پرونده یک قتل است. باز هم یک قصه کارآگاهی و معمایی که از مردم نمره F گرفت و برای منتقدان هم چندان راضی کننده نبود. با وجود نگاه منفی مخاطبان آمریکایی به فیلم (فیلم در آمریکا صرفا ۴٫۷ میلیون فروش داشت)، این اثر موفق شد با فروش جهانی مجموع فروشش را به ۲۳ میلیون دلار برساند و تقریبا دو برابر بودجه ۱۲ میلیون‌دلاری‌اش درآمدزایی داشته باشد. کارگردان فیلم، «جین کمپیون» نیوزلندی است که بخاطر فیلم پیانو تعداد زیادی جایزه از جمله نخل طلای کن را برد تا به تنها کارگردان زنی بدل شود که این جایزه را در کارنامه خود دارد.

IMDb: 5.3/10

Metacritic: 46/100


۱۱- (Killing them softly (2012

 19 فیلمی که هیچوقت نباید ببینید
این فیلم جنایی که یک نئونوآر آمریکایی است سال ۲۰۱۲ با بازی برد پیت ساخته شد و از منتقدان هم بازخورد خوبی دریافت کرد. اندرو دومینیک کارگردان استرالیایی- نیوزیلندی این فیلم پیشتر هم اثر از نگاه منتقدان موفق دیگری چون The Assassination of Jesse James by the Coward Robert Ford (2007) را ساخته بود. با این وجود فیلم سال ۲۰۰۷ دومینیک شکست تجاری سنگینی خورد و فیلم سال ۲۰۱۲ هم با وجود فروش نه چندان بدش از مخاطبان نمره F دریافت کرد.

IMDb: 6.2/10

Metacritic: 64/100


 

۱۲- (Lost Souls (2000

 19 فیلمی که هیچوقت نباید ببینید
یانوش کامینسکی فیلم‌بردار و کارگردان لهستانی به خاطر همکاری‌اش با استیون اسپیلبرگ کارگردان مشهور آمریکایی به عنوان فیلم‌بردا فیلم‌هایی چون فهرست شیندلر و نجات سرباز رایان به شهرت رسید و برنده شدن جوایز اسکار هم شهرتش را افزایش داد. ارواح گمشده اولین اثری بود که کامینسکی به عنوان کارگردان ساخت. فیلم که فضایی مرموز و ترسناک دارد یک شکست سخت تجاری بود.

IMDb: 4.8/10

Metacritic: 16/100


 

۱۳- (Lucky Numbers (2000

 19 فیلمی که هیچوقت نباید ببینید
یک هواشناس و فروشنده جت اسکی که جان تراولتا نقشش را بازی می‌کند تصمیم به دزدی می‌گیرد. یک کمدی که بی‌مزه از آب درآمد و بیش از ۵۰ میلیون دلار خسارت روی دست کارگردانش گذاشت. فیلم را نورا افرون کارگردان ۷۱ ساله آمریکایی که بخاطر ساخت کمدی رمانتیک‌هایی چون «وقتی هری سالی را دید» و «بی‌خواب در سیاتل» معروف است ساخته.

IMDb: 5/10

Metacritic: 31/100

۱۴- (Silent House (2011

 19 فیلمی که هیچوقت نباید ببینید
این فیلم ترسناک آمریکایی بازسازی فیلمی اروگوئه‌‎ای بود به نام La Casa Muda. فیلم ظاهرا از یک ماجرای واقعی اقتباس شده بود یا دست کم سازندگان آن چنین گفتند. ماجرایی واقعی که در یک روستا در اروگوئه رخ داده. همانطور که می‌شود حدس زد ماجرا شبیه بسیاری دیگر از فیلم‌های مشابه این ژانر به گیرافتادن چند نفر در یک خانه و ترس آن‌ها از شیاطین و ارواح مربوط بود. فیلم در زمان ساخت بخاطر آنکه تنها یک پلان طولانی بود (مثل فیلم طناب اثر آلفرد هیچکاک یا ماهی و گربه شهرام مکری) و بخاطر استفاده از تکنیک real time (یکسان بودن زمان روایی با زمان واقعی) مورد توجه قرار گرفت. فروش این اثر کم‌بودجه چندان بد نبود با این حال مخاطبان از آن متنفر بودند و منتقدان هم نمره چندان خوبی به فیلم ندادند.IMDb: 5.3/10

Metacritic: 49/100

۱۵- (Solaris (2002

 19 فیلمی که هیچوقت نباید ببینید
جرج کلونی در نقش یک روانشناس به یک ایستگاه فضایی که به دور یک سیاره عجیب می‌چرخد فرستاده می‌شود. سولاریس ساخته استیون سودربرگ کارگردان سرشناس آمریکایی اقتباسی بود از رمان بسیار مشهوری به همین نام که آن را استانیسلاو لم نویسنده لهستانی آثار علمی-تخیلی به نگارش درآورده است. رمان سولاریس قبلا هم مورد اقتباس قرار گرفته بود بویژه در سال ۱۹۷۲ و بوسیله کارگردان صاحب‌نام روسی آندری تارکوفسکی. سودربرگ وعده داد که این بار با اقتباس جدید تلاش می‌کند فیلمی بسازد که بیش از همیشه به روح رمان اصلی نزدیک باشد. سولاریس با ۴۷ میلیون دلار بودجه ساخته شد اما موفق نشد در آمریکا بیش از ۱۵ میلیون دلار و در سراسر جهان بیش از ۳۰ میلیون دلار بفروشد.

IMDb: 6.2/10

Metacritic: 65/100

۱۶- (The Wicker Man (2006

 19 فیلمی که هیچوقت نباید ببینید
احتمالا اصلا برای‌تان عجیب نیست که فیلم شانزدهم این مجموعه هم یک فیلم ترسناک است و باز درباره کارآگاهی است که در جستجوی دخترش باید به یک مکان ناشناخته (یک جزیره) برود. نقش کارآگاه را نیکلاس کیج بازی کرده و همانطور که حدس می‌زنید شکست تجاری در کنار نظرات منفی منتقدان اوضاع اسفناک این فیلم را تکمیل کرد.

IMDb: 3.7/10

Metacritic: 36/100


 

۱۷- (Wolf Creek (2005

 19 فیلمی که هیچوقت نباید ببینید
چند مسافر که در جایی دورافتاده از استرالیا گیرافتاده‌اند و با کلانتر روانی و خطرناک سر و کار دارند. این فیلم کم‌بودجه (بودجه یک میلیون دلاری) به نسبت بودجه بسیار کم‌اش در سراسر جهان فروش خوبی داشت. منتقدان به فیلم نمره متوسطی دادند اما تماشاگران در آمریکا ابدا این اثر را نپسندیدند.

IMDb: 6.3/10

Metacritic: 54/100

۱۸- (Disaster movie (2008

 19 فیلمی که هیچوقت نباید ببینید
« فیلم فاجعه» درست مثل اسمش یک فاجعه واقعی بود. فیلم را هم تماشاگران و هم منتقدان بخاطر کارگردانی ضعیف، شوخی‌های بی‌مزه و استفاده زائد از نشانه‌های فیلم‌های دیگر تا حد ممکن کوبیدند. این کمدی نچسب داستان گروهی از دوستان را روایت می‌کند که در یک شب اسیر چندین و چند حادثه طبیعی می‌شوند.

IMDb: 1.9/10

Metacritic: 15/100

۱۹- (Mother! (2017

 19 فیلمی که هیچوقت نباید ببینید
«مادر» ساخته دارن آرونوفسکی جدیدترین فیلمی است که از مخاطبان در ایالات متحده آمریکا نمره F گرفته است. داستان فیلم را با سه‌گانه آپارتمانی رومن پولانسکی کارگردان مشهور لهستانی و بویژه فیلم «بچه رزماری» مقایسه کرده‌اند. جنیفر لارنس زنی است که ترجیح می‌دهد انزوای خود را در خانه حفظ کند اما خاویر باردم که در نقش شوهر او ظاهر شده با دعوت غریبه‌ها به خانه آرامش را بر هم می‌زند.

مادر در مجموع مورد علاقه منتقدان بود اما حتی در میان این گروه هم دشمنان سرسختی داشت. فیلم در میان منتقدان دو قطب موافق و مخالف سرسخت دارد اما از نظر مخاطبان فیلم جدید دارن آرونوفسکی چندان ارزش دیدن ندارد.

IMDb: 6.8/10

Metacritic: 74/100

برای جمع‌بندی پس از بررسی این ۱۹ فیلم بد نیست به چند نکته اشاره کنیم. در میان این فیلم‌ها «مادر» بالاترین نمرات IMDb و Metacritic را به خود اختصاص داده. نمراتی که نشان می‌دهد چه از نظر مخاطب جهانی عام و چه از نظر منتقدان در میان فیلم‌هایی که نمره F گرفته‌اند در عمل این اثر بهترین فیلم شناخته شده است.  فیلم‌های (Alone in the Dark (2005 و  (Disaster movie (2008 هم به ترتیب از نظر منتقدان و مخاطبان جهانی به عنوان بدترین فیلم‌های این لیست ارزیابی شده‌اند. نهایتا باید به این هم اشاره کرد که عمده این فیلم‌های ناراحت‌کننده برای مخاطبان، فیلم‌های ترسناک با تم‌های معمایی و ماورایی بوده‌اند.


منبع: برترینها

برادران مارکس، از هیچ خنده می آفریدند

هفته نامه چلچراغ – ابراهیم قربان پور: از آخرین باری که یکی از پنج برادر خانواده مارکس، خیاط بی چیز یهودی نیویورکی، در یک فیلم ظاهر شد، نزدیک نیم قرن می گذرد. در این نزدیک نیم قرن چهره برادران مارکس در تاریخ سینما احتمالا بیش از هر چهره دیگری تغییر کرده است.

زمانی که گروچو مارکس در آخرین فیلم سینمایی اش (به تنهایی؛ در غیاب دو برادر مرحومش چیکو و هاریو) نقش یک رب النوع را بازی کرد، برادران مارک سیک گروه کمدی ساده و قدرنادیده بودند در میان گروه های کمدی متعدد دیگر. آنها را با لورل و هاردی و سه کله پوک اولین کمدین های سینما می دانستند که به خوبی توانسته اند با سینمای ناطق کنار بیایند. (چارلی چاپلین، باستر کیتون و هارولد لوید هر سه از آزمون ورود از سینمای صامت به ناطق ناکام بیرون آمدند.)

این جدی ترین ستایشی بود که تا آن زمان از برادران مارکس سده بود، اما در این ۵۰ سال چیزهای بسیاری عوض شد؛ وودی آلن، شمایل روشنفکری نیویورکی در سینما، آنها را از اصلی ترین سرمشق های کمدی اش عنوان کرد. پالین کیل، منتقد سختگیر آمریکایی، اعتراف کرد که در بستر بیماری فقط می تواند کمدی های برادران مارکس را تحمل کند و البته از همه مهمتر این که رفته رفته روشن شد پای بندی برادران مارکس به آنارشیسم محض فیلم های شان تا چه اندازه دشوار بوده است.

 برادران مارکس، از هیچ خنده می آفریدند

مارکس های جهان متحد شوید 

یکم: قضیه شکل اول، شکل دوم

داستان معروفی وجود دارد درباره این که زمانی سالوادور دالی، که دوست داشت هنجارگریزترین آدم روی زمین باشد یا لااقل دوست داشت وانمود کند که هنجارگریزترین آدم روی زمین است، به دیدار برادران مارکس رفت تا با آنها درباره طرح یک فیلم صحبت کند. کسی نمی داند در درون اتاقی که او با مارکس ها صحبت کرد، چه گذشت، اما گفته اند او نزدیک نیم ساعت بعد در حالی که خون خونش را می خورد و از شدت عصبانیت به مرز جنون رسیده بود، از اتاق بیرون آمد و به منشی همراهش پرخاش کرد که هر چه سریع تر او را بیرون ببرد؛ در حالی که از درون اتاق صدای خنده های بلند گروچو و هاریو مارکس بلند بود.

تقریبا هیچ یک از منابعی که داستان این دیدار را روایت کرده اند، سندی برای آن ارائه نکرده اند. می شود حدس زد این دیدار تاریخی باید یکی از آن افسانه های متعددی باشد که حول و حوش شخصیت دالی ساخته شده است، اما این یکی یک تفاوت عمده دارد؛ در این یکی دالی قهرمان داستان نیست. این بار او نیست که با یک نقل قول متبحرانه و به موقع حریفش را به زانو در می آورد، یا با هنجار گریزی اش او را مستاصل می کند. این بار او چهره مغلوب داستان است. اوست که تحمل آنارشیسم محض و مطلق برادران مارکس را نمی آورد و در حالی که از دست آنها دیوانه شده است، از صحنه فرار می کند.

حدس بدبینانه این است که کسی که این داستان را سر هم کرده است، چندان دل خوشی از سالوادور دالی نداشته است، اما یک حدس کمی خوشبینانه تر هم وجود دارد؛ کسی که این داستان را ساخته است، خیلی خوب به تفاوت آنارشیسم انقلابی و هولناک برادران مارکس و آنارشیسم کاسب کارانه دالی آگاه بوده است.

شاید همین مقایسه راهی برای درک درست تر کاری باشد که برادران مارکس در سینما انجام می دادند. سالوادور دالی، لااقل در بعد ژورنالیستی، معروف ترین هنرمند سورئالیست بود و به این شهره بود که در زندگی واقعی هم از هیچ هنجار و قانونی تبعیت نمی کند. هر روز عکس های متعددی از کارهای عجیب و غریبی که او با زنان می کرد، منتشر می شد. تمایل او به آزار دادن جسمی حیوانات و انسان ها معروف بود و او به شدت تمایل داشت تا این جنبه از زندگی اش مدام در معرض دید خبرنگاران باشد.

دالی در مقام یک سورئالیست آنارشیست تمام تلاشش را می کرد تا زندگی شخصی اش از صدر اخبار دور نماند، تمایل شگفت انگیزی داشت که رسانه ها درباره او بنویسند و برنامه بسازند، از هر مصاحبه ای استقبال می کرد و در مصاحبه ها دائما تلاش می کرد عادی نبودنش را به رخ مصاحبه کننده بکشد. به قول خبرنگار دیلی تلگراف در آن زمان در یکی از یادداشت های هفتگی اش «از آخرین باری که دیلی یک هفته تمام چیزی درباره سالوادور دالی ننوشته است، لااقل ۱۰ سال می گذرد».

در حقیقت او همه تلاشش را می کرد تا از زندگی واقعی اش اعتبار بیشتری برای کارنامه هنری اش وام بگیرد. در برابر این آشفتگی ظاهری زندگی واقعی، حرفه او مبتنی بر مناسبات سخت و لایتغیر مالی بود. دالی سختگیرانه بر فروش و کپی رایت کارهایش نظارت می کرد و اجازه نمی داد تا حتی ذره ای به ساحت مالی او تجاوز شود. تمام آنارشیسمی که در زندگی و کارنامه هنری او سیلان داشت، به محض رسیدن به دفتر حسابداری منجمد می شد و از میان می رفت. او تمام تلاشش را می کرد تا آنارشیسمش را به بالاترین قیمت ممکن بفروشد.

درست در نقطه مقابل او برادران مارکس و به طور مشخص گروچو، که مغز متفکر گروه محسوب می شد، ترجیح می دادند تا حد ممکن از معرض رسانه ها دور بمانند. هیچ گاه تلاشی برای رسیدن به محافل هنری سطح بالا و جدی نکردند و تا آنجا که از اطلاعات باقی مانده استنباط می شود، زندگی های آرام و به سامانی داشتند. در عوض در وجه کاری آنها دیوانه هایی به تمام معنا بودند. تقریبا از هیچ ضابطه شناخته شده ای پیروی نمی کردند. شوخی های آنها معمولا حاصل خلاقیت خودشان بودند و هرگز تلاشی برای آن که آنها را به سیر روایی فیلمنامه پیوند بزنند، نمی کردند.

در حقیقت فیلمنامه برای آنها صرفا یک بستر ساده بود تا بتوانند شوخی های شان را به آن سوار کنند. آنها در طول زندگی شان تقریبا تمامی شانس ها برای پیشرفت و ورود به طبقه هنرمندان روشنفکر را رد کردند و ترجیح دادند در عوامانه ترین لایه سینما باقی بمانند و با آشوب ذاتی شان همان را مغشوش کنند. آنارشیسم دیوانه کننده آنها برای شان یک شیوه نبود، بلکه خود هدف بود. آنارشیسم جنون آمیز آنها حتی نسبت به خودشان هم سر سازگاری نداشت. آنها ادای دیوانه بودن را در نمی آوردند؛ دیوانه بودند.

 برادران مارکس، از هیچ خنده می آفریدند
دوم؛ وقایع نگاری جنون

معمولا زندگینامه نویسان زندگی حرفه ای برادران مارکس را از روی صحنه برادوی آغاز می کنند؛ جایی که آنها با اسم های مستعارشان چیکو، هاریو، گروچو، گومو و زپو معروف شدند و در میان مردم طرفدار پیدا کردند. جایی که بیشتر شوخی های فیلم های شان را روی آنجا تمرین کرده بودند. جایی که اولین فیلم های شان را از آن اقتباس کردند و در نهایت جایی که به آنها فرصت داد تا نمایش را نه به عنوان یک سرگرمی، که به عنوان یک حرفه بپذیرند.

اما حقیقت این است که زندگی حرفه ای آنها درست از میان خیابان آغاز شده بود، جایی که پدر فقیرشان احساس می کرد از پس خرج زندگی پنج پسرش بر نخواهد آمد آمد و آنها را به یافتن حرفه ای آبرومند تشویق کرد، اما مادرشان ترجیح داد اجازه دهد آنها با نوازندگی و اجرای کمدی خیابانی به کاری که در آن استعداد داشتند، بپردازند. بعدتر آنها به بازیگران کمدی های وودویل تبدیل شدند و سرانجام توانستند هنرشان را به سطح آبرومندی برسانند. (برادر چهارم، گومو، مدت ها قبل از این که برادران به جایی برسند، ترجیح داد آنها را ترک کند و به این ترتیب فقط چهار برادر بودند که کار نمایش را حرفه ای دنبال کردند.)

در فاصله سال های ۱۹۲۱ تا ۱۹۳۳ هر چهار برادر با هم در هشت فیلم حاضر شدند و نقش های تثبیت شده صحنه ای شان را روی پرده سینما هم به مردم شناساندند. چیکو، مردی با ته لهجه ایتالیایی که معمولا ضعفش در تلفظ زبان انگلیسی باعث ایجاد شوخی های کلامی می شود.

هارپو، آشفته مرد لالی که به کمک بوق هایی که به همراه دارد، حرف می زند. گروچو، با سبیل و عینک معروفش، مغز متفکر گروه و کسی که عموما با بلاهتی آمیخته با سودجویی وارد موقعیت داستانی می شود و زپو، مرد خوش تیپ عاشق پیشه جوان در سمت خیر داستان که باید با مرد فریبکاری که در سمت شر داستان، معشوق او را فریب داده است، مبارزه کند. محصولات این دوره برادران مارکس با آنارشیسم محض شان شناخته می شوند. خط روایی در آنها بسیار لاغر است و دست برادران در اجرای هرگونه جنونی باز است.

«سوپ اردک» آخرین فیلم این دوره و یکی از معروف ترین آثار برادران مارک ساست. سوپ اردک را این بار نه مثل فیلم های قبلی، یک تکنسین ساده که لتو مک کری، کارگردانی خوش قریحه و با سابقه کارگردانی می کرد. داستان فیلم کمی منسجم تر از آثار قبلی بود و شوخی ها کم و بیش در مسیر داستان ساماندهی شده بودند. جدی گرفته شدن این فیلم باعث شد پارامونت تصمیم بگیرد در دور تازه کار با برادران مارکس کمی دست آنها را ببندد و از کارگردانان مقتدرتری مانند سام وود برای ساخت فیلم های شان استفاده کند. به این ترتیب دوره دوم کاری برادران مارکس آغاز می شود. داستان های کمی سروسامان دارتر، شوخی های کنترل شده تر و البته یک تغییر جدی تر؛ حذف زپو.

کوچک ترین برادر نمی تواند همپای آشوب لجام گسیخته سه برادر بزرگترش پیش بیاید، کمپانی ها مردان جوانی پرفروش تر و خوش چهره تر از او نیاز دارند و خود او هم پیوستن به برادرش، گومو، را ترجیح می دهد. همکاری سه برادر تا میانه های دهه ۴۰ ادامه پیدا می کند و سرانجام در اواخر کارنامه کاری با نزدیک شدن به نوعی سانتی مانتالیسم عوام پسند ضعیف می شود. برادرها در چند کار به تنهایی ایفای نقش می کنند اما تقریبا در هیچ کدام چندان موفق نیستند. کسی برای یک مارکس تنها پول پرداخت نمی کند: مارکس ها باید سه نفر باشند.

 برادران مارکس، از هیچ خنده می آفریدند
سوم؛ مارکس های جهان متحد شوید

بعید است کسی بتواند با دیدن سبیل ها و عینک گروچو، چشم های وق زده چیکو، یا موهای آشفته هارپو به یاد فیلسوف جا افتاده و معمولا عبوس و ریشوی آلمانی، کارل مارکس، بیفتد که به خصوص پس از تجربه ناموفق جماهیر شوروی به نمادی از خشک مغزی، جدیت و عدم انعطاف در جهان تبدیل شده است. چند سال پیش برای تمسخر فیلسوف چپ گرای اسلونیایی اسلاوی ژیژک او را با اسباب چهره گروچو مارکس به نمایش گذاشتند تا بگویند مارکسی که او از آن حرف می زند، چنین مارکسی است. اما رابطه مارکس ها، لااقل در یک سطح مشخص، آن قدر هم که به نظر می آید، غیردوستانه نیست.

مسلم است که گروچو مارکس و برادرهایش علاقه ای به اقتصاد سیاسی و ماتریالیسم تاریخی نداشتند، اما لااقل با یک جمله معروف از مانیفست حزب کمونیست بسیار موافق بودند. «هر آنچه سخت و استوار است، دود می شود و به هوا می رود.»

کار برادران مارکس در به آشوب کشیدن تمامی جنبه های تمدن بورژوامنشانه غربی و بر هم زدن پوسته منظم و انعطاف ناپذیری که روی آن کشیده شده است، کم از تلاش های انقلابیون اروپایی در سال های منتهی به انقلاب اکتبر شوروی ندارد. نگاهی به لوکیشن های انتخابی آنها برای اجرای کمدی های دیوانه وارشان می تواند راهگشا باشد. سالن اپرا در «یک شب در اپرا»، هتل مجلل «یک شب در کازابلانکا»، فروشگاه عظیم «فروشگاه بزرگ» و البته کاخ مجلل سلطنتی در «سوپ اردک».

مارکس ها معمولا به سراغ نمادین ترین جلوه های ثروت و ثبات می رفتند و نظم رویایی آن را در هم می شکستند تا نشان دهند این نظم تا چه اندازه می تواند بی اعتبار و آسیب پذیر باشد. در شوخی معروف فیلم «یک شب در کازابلانکا» گروچو به محض پذیرفتن مدیریت هتل تصمیم می گیرد تا شماره تمام درها را عوض کند. کارمند جوان از او می پرسد به هرج و مرجی که پیش خواهد آمد، فکر کرده است؟ گروچو حق به جانب جواب می دهد: «بله، ولی تو به بامزگی اش فکر کردی؟ در صحنه معروفی از «شبی در اپرا»، چیکو و گروچو بندهای یک قرارداد را حلاجی می کنند و چون متوجه آن نمی شوند، یک یک بندهای آن را از بین می برند.

کارآگاه خصوصی «فروشگاه بزرگ» آمده است تا مانع از تعطیلی آن شود، اما برای یافتن مرکز توطئه عملا کل فروشگاه را نابود می کند و در نهایت در آشکارترین نمونه در «سوپ اردک» گروچو به عنوان رئیس جمهور یک کشور خیالی انتخاب شده است تا آن را از بحران نجات دهد، اما کاری که می کند، به سخره کشیدن هرگونه ارگان قدرت است.

 برادران مارکس، از هیچ خنده می آفریدند
شوخی های برادران مارکس به طور خاص همیشه نهادهایی را نشانه می گرفت که سعی در تثبیت یا ایجاد نظم داشت. صحنه های نوازندگی چیکو و هارپو با پیانو یا هارپ معمولا با تم هایی ساده و آشنا آغاز می شود، اما به تدریج چنان فرم نوازندگی را دفرمه می کند که «نشیمن پیانودار»، این اصلی ترین نشانه یک زندگی آرام، معتدل و مرفه بورژوایی را به دیوانه خانه تبدیل می کند.

رفتارهای هارپو و گروچو اساس اخلاق جنسی متمدنانه را به بازی می گیرد. برادران مارکس، اگرچه در بیشتر فیلم های شان به استخدام یک ثروتمند در می آمدند تا او را از مشکلی که گرفتار آن بود نجات دهند، اما عملا با در هم شکستن ساختار زندگی خود او، هنجارهای زندگی بورژوامنشانه را بازیچه می کردند. شاید راهی که برادران مارکس چیزهای سخت و استوار را دود می کردند و به هوا می فرستادند، درست همان راهی نبود که کارل مارکس به آن فکر می کرد، اما به هر حال خود کارل پیر هم باید بپذیرد این راه هیجان انگیزتری است.


منبع: برترینها

در فرانکفورت ناشرنما بودیم تا ناشر!

امیرحسین بختیاری – مدیر انتشارات ایرانشناسی – که امسال با ۳۳ عنوان کتاب در غرفه ایران در نمایشگاه بین‌المللی کتاب فرانکفورت شرکت کرده بود در گفت‌وگو با ایسنا اظهار کرد: امسال اولین تجربه حضورم در نمایشگاه کتاب فرانکفورت بود. به‌طور کلی توقعم از حضور در این نمایشگاه به عنوان بزرگ‌ترین رویداد فرهنگی دنیا در حوزه کتاب بیشتر از این بود. فکر می‌کنم ناشران ایرانی باید با رویکرد حرفه‌ای به معنای واقعی کلمه در این نمایشگاه شرکت کنند.او افزود: غرفه ایران در این نمایشگاه آماتور بود؛ چه در طراحی و دکور، چه در نشست‌ها و برنامه‌ها و حتی اجرای نمایشگاه. این برنامه‌ها باید دارای حداقل یک استاندارد باشد اما فکر نکنم غرفه ایران اصلا استانداردی را رعایت کرده بود.این ناشر گفت: سه روز اول این نمایشگاه پنج‌روزه تخصصی است و دو روز آخر برای بازدید عمومی، جشن امضاء و حاشیه‌های مربوط به نشر در نظر گرفته شده است. ناشران حرفه‌ای در همان سه روز اول کارشان را تمام می‌کنند و می‌روند اما ناشران ایرانی تا روز آخر به دنبال فروش تک‌جلدی کتاب‌های‌شان بودند؛ نه رایت! ناشران ما به‌دنبال این بودند که در آن‌جا کتاب بفروشند و پول بگیرند و این کار را خیلی واضح انجام می‌دادند.

بختیاری اظهار کرد: هدف اصلی من از حضور در این نمایشگاه، فروش رایت بود. با این حال بزرگ‌ترین معضل ما، نپیوستن کشورمان به کپی‌رایت (قانون حق مؤلف) است و تا زمانی که به این قانون نپیوسته‌ایم، نمی‌توانیم آورده‌ای از این نمایشگاه داشته باشیم، چون ناشران خارجی نمی‌توانند به ما اعتماد کنند. مثلا در همین نمایشگاه محصول من را کپی کرده بودند و به صورت رایگان عرضه می‌کردند. وقتی خودمان این‌گونه عمل می‌کنیم، ناشران خارجی چگونه می‌توانند به ما اعتماد کنند؟ بر همین مبنا مجبوریم آثارمان را به نازل‌ترین قیمت بفروشیم، چون از روی اعتماد به نفس جلو نمی‌رویم و صادقانه برخورد نمی‌کنیم؛ در صورتی که آن‌ها با ما صادقانه صحبت می‌کنند.
او سپس درباره برنامه‌ریزی‌های غرفه ایران در نمایشگاه کتاب فرانکفورت گفت: قرار بود ما در این نمایشگاه از یکی از کتاب‌های‌مان با عنوان «پرندگان ایران» رونمایی کنیم ولی به ما گفته شد برای برپایی این مراسم وقت نداریم.

درحالی‌که  برنامه‌های غرفه ایران آن‌قدر غیرجذاب بود که حتی برای پر کردن صندلی‌ها از پرسنل ایرانی استفاده می‌کردند. به نظر من دولت نباید در این حوزه دخالت کند، چون با دخالت دولت رویکردها به شدت سفارشی می‌شوند. اگر مسئولان نشر بدون هیچ منفعت شخصی به این نمایشگاه بیایند، بهتر است. نباید این‌گونه باشد که شخصی به خاطر این‌که هر سال به این نمایشگاه آمده، پای ثابت این نمایشگاه باشد؛ در حالی‌که ناشرانی داریم که حرفی برای گفتن دارند. به طور کلی ما در نمایشگاه کتاب فرانکفورت رفتار حرفه‌ای نداشتیم و هنوز این نمایشگاه را با نمایشگاه کتاب تهران اشتباه می‌گیریم.مدیر انتشارات ایرانشناسی افزود: اساسا غرفه‌های کشورهای حرفه‌ای برنامه جنبی ندارند، اما غرفه ایران برنامه‌های جنبی زیادی دارد که معمولا این برنامه‌ها با ایجاد مزاحمت برای غرفه‌های دیگر همراه است. صدای این برنامه‌ها در غرفه ایران به‌شدت زیاد بود و اگر من به جای غرفه‌های کناری غرفه ایران بودم، معترض می‌شدم؛ برنامه‌هایی که شاید یک درصد آن‌ها با کتاب همخوانی داشت.بختیاری یکی دیگر از معضلات حضور ایران را در چنین نمایشگاه‌هایی ترجمه‌های بد دانست و گفت: ما هنوز ترجمه‌های حرفه‌ای نداریم و وقتی با چند ناشر خارجی صحبت می‌کردم، همه از ترجمه‌ها می‌نالیدند.
منبع: بهارنیوز

مطبوعات و کتاب، دو روی یک سکه

احمد ابوالفتحی- روزنامه بهار
اولین آگهی‌هایی که در مطبوعات منتشر شد درباره کتاب بود. در صدر مشروطه بسیاری از بنگاه‌های کتاب، برای اعلان ورود کتاب‌های تازه از هند یا جاهای دیگر به کتابفروشی‌شان از ابزار مطبوعات استفاده می‌کردند. ولی حالا در دوره‌یی به سر می‌بریم چیزی به نام آگهی برای کتاب نمی‌شناسیم و اگر هم گاهی باشد به سعی ناشر نیست به سعی مولف است.تیراژ معمول مطبوعات مابه یک پنجم سقوط کرده است و به دلایلی که شاید یکی از مهمترین‌هاشان فراگیر شدن یک ساختار رسانه‌ای بسیار سهل‌الوصول به اسم شبکه‌های اجتماعی باشد، مطبوعات در بغرنج‌ترین وضع به سر می‌برد و دچار بحران کارکرد شده است.

در این شرایط از نقش مطبوعات در گسترش مطالعه کتاب سخن می‌گوییم در حالی که می‌توانیم بپرسیم مطبوعات با این وضعیت بغرنج آیا از اساس می‌توانند در مطالعه کتاب نقشی داشته باشند؟ می‌شود در حد صحبت‌های تئوریک چیزهایی گفت اما به واقعیت‌های موجود اگر رجوع کنیم خواهیم دید برای صحبت از نقش مطبوعات در گسترش مطالعه کتاب، ابتدا باید به حال خود مطبوعات چاره‌ای اندیشید. پس بهتر است اول از مطبوعات سخن بگوییم. در مورد رسانه‌یی سخن می‌گوییم که خریداری نمی‌شود چون مطالباش روی نت فردا پیدا می‌شود و خبرهایشان هم ارزش خبری خود را به سرعت از دست می‌دهد. اما آیا این ساختار رسانه‌ای بی کارکرد شده و به زودی از میان خواهد رفت؟

حضور یک رسانه‌ رسمی که یک پکیج خبری و تحلیلی و گزارشی را ارائه می‌دهد به خودی خود یک شاخص فرهنگی بسیار موثر است. شاخصی نظیر یک مسجد و بنای مهم تاریخی که وجودشان لنگرگاهی برای فرهنگ محسوب می‌شود. در شرایطی که روزنامه وجود نداشته باشد شکل‌گیری یک تصویر ذهنی منسجم از سیر اتفاقات در جامعه بسیار پیچیده و سخت می‌شود. همان‌طور اگر مطبوعات مستقل و صداهای مختلف از عرصه مطبوعات حذف شوند، شکل‌گیری روندی چندصدایی که لازمه ارتقای یک ساختار احتماعی است در عمل به سوی ناممکن شدن گام بر می‌دارد.

در چنین شرایطی، پیش از پرسش از نقش مطبوعات در گسترش کتابخوانی باید از متولیان فرهنگ پرسید شما به عنوان یک مسئول فرهنگی برای این قضیه چه ایده‌یی دارید؟ وضع مطبوعات چطور است و چه باید کرد؟ این سوال را باید از اهالی مطبوعات هم پرسید. ما نمی‌توانیم به مخاطبانمان بگوییم الزاما بخشی از هزینه تان را برای مطبوعات هزینه کنید. ما هم باید بیندیشیم که چطور می‌توانیم بمانیم. به گمانم مطبوعات باید تلگرام را جدی بگیرند و تحلیلی‌تر و با حرکت به سمت پردازش خبر تا تولید خبر باشند و باید جذابیت بصری را بالا ببرند تا از منظر گرافیکی ارزشمند باشند.

احتمال فروش یک روزنامه زیبا و ارزشمند از منظر گرافیکی بسیار بیشتر است. اما فقط این نیست. یکی از دلائل مهم مشکل مطبوعات خطی قرمزهایی است که بخش‌هایی از آن خود ساخته و آن‌ترس ساخته است. متولیان اداره فرهنگ باید تلاش کنند که خط‌قرمزها را جابه‌جا کنند. مسئولی که نتواند خطوط قرمز را جابه جا کند جای درستی ننشسته است. خط قرمز یعنی وضع موجود. کار اصحاب فرهنگ درگیر شدن با خطوط قرمز است و کار ویژه ما اعتلای فرهنگ است و اعتلای فرهنگ با پذیرش وضعیت موجود و دست نزدن به آن همخوان نیست.

کارگزار فرهنگی باید بیندیشند که چرا ساختار حمایتی برای مطبوعات محدود است؟ موقعی که در یک شهر صنایع متعددی وجود دارند که باید عوارض شهری بپردازند چرا نباید بخشی از این بودجه به مطبوعه پرداخت شود چرا که مطبوعه بخشی از ساختار ارتقای ارزش‌های شهری است. به نظر من پیش از اینکه به نقش مطبوعات در گسترش فرهنگ مطالعه کتاب بپردازیم باید به خود مطبوعات بیندیشیم.*بخشی از متن گفتاری که در نشست نقش رسانه در فرهنگ مطالعه با میزبانی ماهنامه مردم کویر در کاشان ارائه شد.
منبع: بهارنیوز

کتاب صوتی، راهی برای پیوند مردم با دنیای ادبیات و شعر/ جست‌وجوی لحظه به لحظه برای قرار یافتن بی‎قراری‌ها

نشست بررسی آلبوم صوتی «یاد تو» با خضور علیرضا بهرامی (شاعر)، مهرداد اسکویی (فیلمساز و گوینده اثر) و مسعود شهریاری (مدیر تولید کتاب صوتی) برگزار شد.

عصرایران؛ رضامیرمحرابی- اینکه یک فیلمساز مطرح که مستندهای اجتماعی‎اش بسیار مورد توجه قرار گرفته و در سراسر جهان به عنوان یک مستندساز مطرح شناخته شده و اثر تکان دهنده او (رویاهای دم صبح) این روزها در سینماهای چند کشور مطرح در حال اکران است به سراغ خوانش کتاب‎های مورد علاقه‎اش می‎رود در نگاه اول برای من بسیار کنجکاوی برانگیز بود. چندی پیش آلبوم صوتی «یاد تو» با صدای مهرداد اسکویی عرضه شد که توجه‎ها را در بازار کتاب صوتی به خود جلب کرد. با عوامل اصلی این آلبوم در یک نشست صمیمی نکاتی را در مورد کتاب، بازار نشر و کتاب صوتی بررسی و مرور کردیم که خلاصه ای از آن نشست را در ادامه می خوانید.

نشست بررسی آلبوم صوتی «یاد تو»، عاشقانه‌های علیرضا بهرامی با صدای مهرداد اسکویی، که چندی پیش ازسوی واوبوک (واوخوان) انتشار یافت، در خانه هنر برگزار شد. در این نشست علیرضا بهرامی (شاعر)، مهرداد اسکویی (فیلمساز و گوینده اثر) و مسعود شهریاری (مدیر تولید کتاب صوتی) حضور داشتند.

در ابتدای این نشست، بهرامی درباره چرایی تبدیل شدن شعرهایش به آلبوم صوتی، گفت: یکی از مهم‌ترین نکته‌هایی که بویژه در سال‌های اخیر درباره شعرهای من گفته‌اند و نوشته‌اند، این است که رفته رفته تاثیرپذیری زیاد از تجربیات سفرهایی که به نقاط مختلف رفته‌ام و همین‌طور فعالیت‌های رسانه‌ای‌ام، در شعرهایم پررنگ شده و به یک جهان‌وطنی نزدیک شده است؛ یعنی جغرافیای شعرها، دیگر محدود به محل تولد و محیط زیستی اسکان اصلی شاعر نیست. معمولا هم از این به‌عنوان یک حسن برای آثارم یاد کرده‌اند.

در فضایی که تعداد مجموعه‌های شعری افزایش چشمگیری داشته است، در این هیاهو چه در تلاش‌های فردی و چه در مواجهه با پیشنهاد تبدیل کتاب‌هایم به آلبوم صوتی، درواقع سعی کرده‌ام عرصه‌های جدیدی را به‌عنوان سیر تکوینی کار – با تأثیر از تجربیات فردی جدید – به مخاطب عرضه کنم؛ که خوشبختانه از نظر مخاطبان و صاحبان فن یک امتیاز و حسن برای آثارم محسوب شده است. از طرفی در دنیای صنعتی که انسان محکوم و محتوم به چنین سبک زندگی ماشینی است، ما به‌شدت نیازمند استفاده از فناوری‌های ارتباطی هستیم.

برخی گمان می‌کردند در قرن بیستم با آمدن وسایل ارتباطی همچون تلویزیون، کتاب ممکن است کنار گذاشته شود؛ اما حتی با آمدن اینترنت هم ما شاهد بودیم که این اتفاق نیفتاد و هیچ‌یک از وسایل ارتباطی جای خود را به دیگری نداد، بلکه این وسایل مکمل یکدیگر شدند و در موازات هم قرار گرفتند.

امروزه افراد زیادی را می‌بینیم که در مسیرهای طولانی رفت و آمد، وقت‌های مُرده بسیاری دارند که این وقت‌های مرده را به‌وسیله کتاب‌ها به شکل پی دی اف و بهتر از آن، کتاب‌های صوتی می‌توانند پُر کنند. این امکان‌های تکنولوژیکی، ارتباط بین افراد و کتاب و دیگر آثار هنری را در زندگی پرمشغله‌ی امروز، تسهیل کرده است.

درواقع استفاده از کتاب‌های کاغذی، به‌دلیل دشواری حمل و نقل و دیگر معضلات اجتماعی در زندگی شهری امروز، قدری دشوار است؛ اما با استفاده از تلفن‌های همراه می‌توان این مشکل را حل کرد و مردم را به سمت کتاب‌های صوتی سوق داد. این موضوع هم‌اکنون در غرب و کشورهای توسعه‌یافته هم رواج یافته است.

صاحبان مدیا باید بیش از دیگران به این قضیه فکر کنند که تولید و توزیع کتاب‌های صوتی نه تنها لازم و ضروری است، بلکه کاملا اقتصادی نیز است و اگر اقتصاد هنر گسترش پیدا کند، دامنه تولید و عرضه‌ آثار هنری هم گسترش می‌یابد.

البته اینکه ناشران کتاب‌های صوتی اصرار دارند بگویند فروش کتاب‌های کاغذی کم شده و باید سریع به سمت کتاب‌های گویا برویم هم از نظر من یک خطای استراتژیک است. در واقع هر طیف مخاطبان مخصوص خود را دارد. کوتاهی از هر کدام هم می‌تواند به معضل منجر شود. اگر مخاطب کتاب کاغذی اغنا نشود، الزاما به سمت کتاب صوتی نخواهد رفت و برعکس.

– آقای شهریاری برای جا افتادن کتاب‌های صوتی در بین مخاطبان کتاب چه ایده‌هایی در نظر دارید؟

شهریاری: کتاب‌های صوتی می‌تواند خلاء مطالعه را جبران کند. مثلا آلمان بهشت کتاب‌های صوتی است. کتاب «در جست‌وجوی زمان از دست رفته» جزو پرفروش‌ترین کتاب‌های صوتی در آلمان است و من یقین دارم خیلی از مخاطبان کتاب و روشنفکران ما هنوز این کتاب را نخوانده‌اند؛ چه رسد به اینکه پرفروش‌ترین کتاب در ایران محسوب شود. به نظر من مخاطبان کتاب‌های صوتی همان مخاطبان کتاب هستند و نمی‌توان نظر کسی را که عادت به خواندن ندارد، تغییر داد. کتاب صوتی برای او نمی‌تواند جای کتاب کاغذی را بگیرد. عادت گوش دادن به کتاب‌های صوتی را خیلی از ما در ایران با نوارهای احمد شاملو و صدای احمدرضا احمدی در کانون پرورش فکری شروع کردیم و به سمت و سوی کتاب صوتی کشیده شده‌ایم. این پروژه‌ که اصرار به انتشار کتاب صوتی از سمت مولف داریم، برای این است که مسیر کتاب‌های صوتی که در گذشته از سمت مولفان باز شده، در یک مقطع از زمان متوقف شد و ادامه پیدا نکرد، ادامه یابد. در سال‌های اخیر تلاش‌هایی نیمه‌رسمی انجام شد اما با تولیدکننده‌ها که صحبت می‌کنیم، می‌بینیم استقبال خوبی نشده است. ولی من معتقدم باید روی شعر که کوتاه است و به‌صورت اپیزودیک و مینی‌مال و بخش بخش می‌توان آن را به‌راحتی گوش کرد، سرمایه‌گذاری کنیم؛ تا اندکی خلاء خواندن جبران شود.

– آقای اسکویی به نظر شما به‌عنوان کارگردان و فیلمساز، جرقه‌ی کار کتاب‌های صوتی از کجا شروع شده است. آیا علاقه‌ای بوده یا پیش‌زمینه‌ای داشته‌اید، توضیح بدهید.

اسکویی: دوران نوجوانی من در تئاتر گذشته است و اگر به فیلم‌سازی روی آوردم، در جست‌وجوی جواب‌هایی برای پرسش‌های فلسفی هستم. صبح‌ها روزم را با دیدن عکس شروع می‌کنم، چون عکاسی را به صورت کاملا حرفه‌ای انجام می‌دهم و شب‌ها با خواندن شعر، روزم را به پایان می‌رسانم. در واقع برای پروژه‌های کاری خودم که اغلب در سفر هستم، کتاب‌های کوچکی را با خودم می‌برم که بخشی از آن‌ها کتاب شعر است. کارهای صوتی زیادی با صدای من اجرا شده است. کتاب صوتی سهراب سپهری چند سال پیش که از نشر نوین کتاب گویا منتشر شده بود، با استقبال زیادی مواجه شد. کتاب بعدی «جاناتان مرغ دریایی بود» که اجرا کردم. هفت صدای مختلف در این کتاب صوتی اجرا کرده بودم. الان هم این کتاب و کتاب‌های دیگری را با آقای شهریاری و بهرامی مشغول به کار هستیم. همچنین کتابی از آقای خسرو سینایی در حال انتشار دارم و کارهای دیگر…

در زمانی که جامعه ما به نگرانی و روزمرگی در حال گذر است، این فایل‌های صوتی، می‌توانند چیزی از جنس سرعت برای مخاطبان دنیای مجازی و کتاب‌خوان‌ها عرضه کنند. این راهی است برای اتصال مردم به ادبیات و اتصال آنها به دنیای شعر؛ تا آن را بشنوند و روی آن تامل کند. در واقع هدف فیلمساز این است که دنیای کوچکی را که دیده است به مخاطبان سینما نشان دهد؛ تا بگوید من اینجا را دیدم و تجربه کرده‌ام. در کتاب هم همین موضوع مطرح است. چرا کتاب نوشته می‌شود و چرا شعر گفته می شود؟ برای آنکه شاعر و نویسنده بگوید من دنیا را این‌گونه دیده‌ام، این‌گونه تجربه کرده‌ام و این امکان را می‌دهد که مخاطب آن را تجربه کند. همین شاعران و نویسندگان هستند که امکان چند بار تجربه کردن اتفاقات را در یک زندگی به ما می‌دهند. اگر من کتابی را می‌خوانم، آن کتاب این قدرت را به من می‌دهد که با نگاه خلاق آن آدم زندگی را تجربه کنم و عرض زندگی‌ام را بسط بدهم. جهان امروز جهان بسیار شلوغی است که ما باید استراحتگاه‌هایی برایش ایجاد کنیم. این استراحتگاه‌ها یک‌جور نیوشیدن و نوشیدن روح و تجربه‌های ذهنی و درونی است. من که از جهان تصویر می‌آیم، سعی می‌کنم در آن هم تجربه‌هایی داشته باشم. من خودم هیچ وقت نمی‌توانم رُمانی را به‌صورت پیوسته و کامل گوش بدهم ولی داستانک‌ها و شعر را چرا. من تجربه خوبی در همشهری داستان داشتم؛ داستان‌های کوتاهی که با صدای من پخش شده، بازتابی که از مخاطبان داشتم، بسیار جذاب بوده است و خیلی‌ها به من می‌گویند: «امیدواریم باز هم داستان‌های کوتاهی با صدای شما بشنویم». احساس کردم که چگونه می توانم تجارب شخصی‌ام را با مردم از طریق صدا شریک شوم و بخصوص وقتی این امکان به من داده می‌شود که شاعر بیاید و مرا هدایت کند که چگونه آکسانت‌گذاری روی شعر بکنم. خوشحالم که حاصل کار، یعنی آلبوم و کتاب صوتی «یاد تو»، درنهایت چیزی شده که هر که آن را گوش کرده، به من انرژی مثبت داده است. این انرژی مثبت از همان جلسه‌ی رونمایی آن که خیلی باشکوه برگزار شد، آغاز شد و تا اکنون ادامه دارد. خوبی‌اش این است که به‌صورت اپلیکیشن و اینترنتی هم قابل دسترسی است و در همین مدت، مخاطبان در خارج از کشور نیز به آن دست یافته‌اند.

ما آدم‌ها کم کم سوادمان کم می‌شود. سرعت باعث شده دست خطمان بد شود، سرعت باعث شده وقت برای مطالعه نگذاریم، اقتصاد باعث شده سهم ما از پرورش فرهنگ شخصی و مطالعاتی و خودمان به عنوان انسان کم شود. وقتی می‌بینم خودم مقدار مطالعه‌ام نسبت به ۲۰ سال پیش کمتر شده، می فهمم کتاب صوتی می‌تواند به ارتقای آن کمک کند. این موضوع برای من جذاب است که حس زیستی و احساس من با تجربه یک شاعر آمیخته می‌شود و جاهایی هم حس‌هایی داشته باشیم و اثر جدیدی با این حس‌های ترکیبی به صورت صوتی ایجاد شود.

اینجا جایی است که می‌توان گفت، کتاب خوب، شعر خوب یا فیلم خوب اثری است که اگر هزار نفر آن‌را دیدند و شنیدند، آن اثر به تعداد مخاطب ایجاد می‌شود و امکان مال خود بودن را به خواننده یا شنونده می‌دهد. این به نظر من یک سفر است. من خودم را مسافر می‌دانم و دائما در سفر هستم. به نظر من این یک سفر در اعماق تجربه‌های زندگی درونی، شخصی، ذهنی، حسی و عاطفی من بوده، از مسیری که یک شاعر خلاقانه آن‌را گذرانده و این برخورد حسی برای من اتفاق جالبی است. گاهی پیش می‌آید که ما در حال خواندن یک اثر به‌صورت صوتی هستیم، که شاعر اثر می‌گوید اشتباه خواندی اما برداشت تو برای من جالب بوده و یک برداشت شخصی خوب از شعر من به‌شمار می‌رود، گاهی هم اصرار می کند بر نحوه خوانش خودش و گاهی هم می‌گوید برداشت متفاوت تو بهتر است. این به نظرم یک سفر به اعماق ذهن و روح و روان شاعر و در عین حال سفر به درون خود است.

من خیلی وقت ها شعرهایی از آقای بهرامی می‌خوانم که خیلی از حس‌هایم زنده می‌شود، خیلی از دردهایم را به یاد می‌آورم و خیلی از زخم‌هایم دهان باز می‌کنند. این می تواند برای همه مخاطبان پیش بیاید و این دلیلی برای خواندن شعرهاست. این یک همنشینی مبارک است، بلکه شریک شویم در شعری از شاعر با صدای گوینده‌ای در کنار یک آهنگساز و تهیه‌کننده‌ای و مدیریت یک ناشر که اثری را به جهان عرضه می‌کنند و این می‌تواند یک پیشنهاد باشد برای اینکه ما سفری را به درون خودمان تجربه کنیم.

– آقای بهرامی میزان توفیق این‌گونه آثار در ایران چه وضعیتی دارد؟ و راهکاری برای جا انداختن این‌گونه آثار دارید؟

بهرامی: بشر موجودی سرگردان است و ما نمی توانیم در این سرگشتگی به‌دنبال قاعده‌ای خاص باشیم. شعر هنر ملی ما است و مردم شعر و آثار هنری را دوست دارند اما حوزه کتاب‌های شعر ما با ورشکستگی همراه است. مسئله اینجاست که ما به‌عنوان موجودی محکوم و محتوم آفریده شده‌ایم و به دنبال تسکین هستیم. آنچه را که موجب تامین این تسکین می‌شود، می‌طلبیم که گاهی با تصویر، موسیقی و شعر تامین می‌شود.

فکر می‌کنم یکی از دلایل روی آوردن آقای اسکویی هم به خواندن شعر این بوده که به‌دنبال فرصتی است برای تجربه های حسی تسکین‌دهنده؛ چون کار فیلمسازی اجتماعی، با دردها و زخم‌های انسان‌ها سر و کار دارد، شعر گزینه و فرصت مناسبی است. از طرف دیگر، به این جهت که ایشان یک مخاطب و مصرف‌کننده‌ کاملا تاثیرپذیر از شعر است، به‌عنوان کسی که دنیا را گشته و از بدو جوانی در رقابت بوده، در این عصر سرگشتگی به دنبال گمشده خود، گاهی به خط پایان رسیده اما گمشده‌هایش را پیدا نکرده است. پس می‌توانم بگویم مصرف او از شعر از منظر نوعی عرفان است و در تنهایی‌های خود برای تسکینش شعر می‌خواند. در کار فیلم به درجه بالایی از قلَیان روحی که می‌رسد، وقتی که تحت تاثیر یک زخم قرار می‌گیرد و در معرض عریانی فجایع قرار می‌گیرد، این را به وسیله‌ی شعر فریاد می‌زند. با این میزان علاقه به شعر و خواندن و علاوه بر آن استعداد خدادادی که در صدای اوست، می‌توان برنامه‌ریزی کرد برای تولید کارهای موفق در تلفیق موسیقی، صوت و شعر.

از طرفی، آقای شهریاری که در ابتدا سالها مخاطب شعر بوده، بعد مولف و منتقد شعر شده و در نهایت ناشر هم شده، به نظرم یکی از گزینه‌های خوب است برای این کار، نسبت به ناشری که هیچکدام از این مراحل را طی نکرده است. استعدادی که در خود شعرهاست و کیفیت بیان و خواندن آقای اسکویی به اضافه تخصص ناشر در صورت تداوم می‌تواند سهمی از تولید و ارتباط‌گیری مخاطبان ما را در عرصه شعر به خود اختصاص دهد؛ همچون سهمی که شاملو و احمدرضا احمدی به خود اختصاص دادند، چون ناشری مثل کانون پرورش فکری آن زمان این تخصص حرفه‌ای را داشت.

یا همچون خسرو شکیبایی و پرویز پرستویی که سهمی را به خودشان اختصاص داده بودند، سهم دیگری را آقای اسکویی می‌تواند به خود اختصاص دهد؛ البته در صورتی که استمرار و تمرکز در تولید کارهای صوتی را در حوزه شعر از ایشان شاهد باشیم، می‌توانیم درصدی از تاثیر‌گذاری در فضای شعری و در ارتباط‌گیری مخاطبان بالقوه و حتی بالفعل را برای ایشان قایل باشیم. با رعایت پیش‌فرض‌ها شاهد تولید یک برند جدید در زمینه کتاب‌های صوتی می‌توانیم باشیم.

شهریاری: پیش ازآنکه با آقای اسکویی آشنا شوم، به آقای بهرامی پیشنهاد صوتی کردن شعرهایش را با صدای خودش دادم. با این طریق به دنبال مؤلف‌های قدیمی و داستان‌نویس‌ها و مترجم‌ها رفتیم و سعی در جمع‌آوری آرشیوی برای صداها بودیم.

در این میان آقای بهرامی نماینده شایسته در زمینه شعری است که چه درست یا غلط، با لفظ ساده معرفی شده است. در این بین با آقای اسکویی آشنایی صورت گرفت، جالب است که علاوه بر حُسن اتفاق پیشنهاد آقای اسکویی برای خواندن شعرهای آقای بهرامی، در این بین وجه شباهت‌هایی را بین این دو حس می‌کردم. هر دو به صورت اغراق‌آمیزی مسافرند و مداوم در سفر به نقاط مختلف هستند و این در روحیه و آثار آنها وجود دارد. سادگی در حین تلاطم در شعرهای آقای بهرامی که اتفاقا در شخصیت آقای اسکویی کاملا نمود دارد. شعر آقای بهرامی در عین سادگی خصیصه متفاوتی دارد؛ این است که به نظام بهره‌کشی جمله تن نمی‌دهد. شیرین ادا می‌شود و قرار نیست که در خدمت پیامی باشد که جمله در خود پنهان کرده است. آقای اسکویی این موضوع را در خوانش درآورده است. شعر درواقع آونگی است که بین شعر و صوت درآمده و آقای اسکویی از عهده این خصیصه مهم برآمده است. ایمان دارم با این ویژگی‌ها، کتاب صوتی «یاد تو» تاثیر خاص خود را دارد؛ که تاکنون هم شاهدش بوده‌ایم.

برای این کارها از نظر اقتصادی چه آینده‌ای متصورید؟

شهریاری: اتفاق مشابهی که در خارج از ایران در کشورهای پیشرفته در این زمینه افتاده است، می‌تواند تغییری در آمار معیوب کتابخوانی ایجاد و ارزش افزوده به آن بدهد و اقتصاد کتاب را هم تحول بخشد. به طور مثال سایت آمازون به‌عنوان بزرگترین ناشر کتاب‌های صوتی اقتصادی همچون نفت دارد.

در اجلاس داووس ۲۰۰۸ یک آینده‌شناس معروف آفریقایی پیش‌بینی کرد که تا سال ۲۰۱۸ تجارت آب جای تجارت نفت را می‌گیرد و کتاب هم که در نوبه خود صددر صد از بین می‌رود. از طرفی هم انسان‌هایی مثل بیل‌گیتس گفته‌اند ما آرزومندیم که کتاب کاغذی از بین برود تا تعداد زیادی درخت قطع نشود.

به نظر من قرار نیست کتاب از بین برود، فقط تغییر شکل پیدا می‌کند و اینکه می‌گویند اقتصاد کتاب معیوب شده، منظور تغییر تیراژها است که از ۱۰۰۰۰ به ۵۰۰۰ رسید و مدام کمتر و کمتر شده است.

اینکه بتوانیم خللی را که در کتاب‌های چاپی شده به وسیله کتاب‌های صوتی جبران کنیم، خیلی خوب است. سرمایه نهفته‌ای در بازار نشر وجود دارد. کتاب‌های زیادی که دیگر مجددا چاپ نمی‌شوند، به صورت فایل‌های صوتی می‌توانند در بیایند تا این کار بتواند ارزش افزوده را به بازار کتاب برگرداند و سرمایه‌ای به اقتصاد کتاب تزریق کند. ما با این هدف فاصله داریم اما این کار شدنی است و با توجه به کارهایی که در این زمینه در کشور شکل گرفته است، من هم مثل آقای بهرامی بسیار خوش‌بین هستم که در ابتدا باید آودیو بوک را به عنوان شکل جدیدی از کتاب و بعد ای‌بوک را جا بیندازیم.

اسکویی: کتاب عاشقانه‌های «یاد تو» صفحات کمی دارد ولی درون آن معانی زیادی است. اینکه این عاشقانه‌ها کجا شکل گرفته است، تکرار چیزی است که من در کار حرفه‌ای‌ام از آن استفاده می‌کنم. قطار، کشتی، ریل، هواپیما، مکان‌هایی که شاید سخت در دل شعر می‌توانند بیایند. ببینید این مکان‌ها چقدر در این مجموعه زیاد است و چقدر دلتنگی در دل آن نهفته است. در عین حال این مکان‌ها یک جست‌وجو هستند و در ظاهر یک جست‌وجو برای فرد است اما در واقع می‌توان از آن به جست‌وجویی برای انسان تعبیر کرد. جست‌وجوی لحظه به لحظه برای قرار گرفتن جان بی‌قرار. فکر می‌کنم شاعر به‌جای آدم‌هایی که به‌دنبال معنا می‌گردند، معنای زندگی‌اش را گام به گام می‌سازد. یا ما به دنبال معنا برای زیست هستیم، یا معنا را خودمان می‌سازیم.

یکی از دلایلی که من با شعرهای آقای بهرامی ارتباط برقرار می‌کنم، یک نوع حس اعجاب‌انگیز همذاتی توام با حیرت است. گاهی کتاب‌های او را در سفر به کشور دیگری که غریب بودم باز کردم و خواندم و بغض کردم. یکی از عمیق‌ترین تکانه‌ها را که می‌توانم بیان کنم این است که چگونه یک شاعر می‌تواند چیزی را که من حس کردم، در لحظه‌ای که من آن را حس کردم، چگونه همزمان حس می‌کند و پیش رویم می‌گذارد. بعدها که دیدم کتاب‌های او به زبان‌های مختلف ترجمه می‌شود، فکر کردم من به‌عنوان یک مسافرِ درگیر و جست‌وجوگر، اشتباه نکردم که او در حال بیان کردن سرگذشت من است. حس کردم او خدای‌گونه به بخشی از سرنوشت و حس من توانسته دست پیدا کند و آنجا بود که فهمیدم ماندگاری آثار زمانی است که نویسنده چیزی را می‌گوید که من می‌توانم همزمان با خواندنش او را حس کنم. ما به‌دنبال قصه‌ای هستیم که قصه درگیری و سوال‌های مخاطب باشد.

من برای بخش فرهنگی کشورم متاسفم که دچار روزمرگی شده است. من اعتقاد ندارم که ما امروز شاعر بزرگ نداریم. ما امروز شاعرانی داریم که توانسته‌اند به گوهر عمیق انسانی دست پیدا کنند. ما امروزه به شاعرانی نیاز داریم که از امروز بگویند؛ از عصر حاضر.

جهان ما «خالی از مکث» شده است. ما نیازمند مکث و بازنگری به لحظه‌های خودمان هستیم. ما شنونده این هستیم که باید در لحظه زندگی کنیم ولی در واقع خود ما قاتل لحظه‌هایمان هستیم. مکثی که نیاز ذاتی‌اش این است که با آن سیر و سفر کنیم ولی آن را از دست می‌دهیم. برای چه اینقدر از مُد تأثیر می‌گیریم. امروز ثروتمندان ما دیگر به دنبال مد و ظاهر نیستند. دیگر به دنبال به رخ کشیدن ثروت نیستند. به‌دنبال سفر کردن و دیدن هستند. امروزه برندها جایگاه خودشان را از دست داده‌اند. جوان‌ها به سفر و تجربیات زندگی بیشتر توجه می‌کنند. یک لباس ساده در ساده‌ترین حالت می‌پوشند اما به سفر می‌روند و به دنبال تغذیه‌ای سالم هستند. به رخ کشیدن برند دیگر مطرح نیست. وقتی سفر کنیم، می‌توانیم همدردی کنیم. وقتی سفری نکنی، دردی برای همدردی با مردم و گامی برای انسانیت وجود نخواهد داشت. این یک هدیه است که فرد بتواند به دیگری بیندیشد. وقتی انسان درگیر منافع خود و خانواده‌اش است، از این هدیه دور است. به‌نظرم شاعران می‌توانند به عنوان حلقه‌ وصل همه‌ کمبودهای ما در روابط انسانی و شناخت ما نسبت به خودمان باشند. 


منبع: عصرایران

مهدی سعیدی عضو منتخب انجمن‌ طراحان بین‌المللی شد

طراح بین‌المللی ایرانی منتخب عضویت در انجمن طراحان گرافیک بین‌المللی شد.

به گزارش ایلنا، مهدی سعیدی هنرمند وطراح بین المللی ایرانی منتخب عضویت در انجمن طراحان گرافیک بین‌المللی AGI شد.

این استاد طراحی گرافیک که در دانشگاه تاسون ایالت مریلند امریکا تدریس می‌کند . برای عضویت به این انجمن معرفی و پس از گذراندن مرحله داوری به عنوان عضو منتخب سال ۲۰۱۷در مجمع ای جی آی (AGI) در پاریس معرفی شد.

انجمن‌ طراحان بین المللی ​ای جی آی (AGI)​ ​ در سال ۱۹۵۱میلادی (۶۶ سال قبل) در پاریس تشکیل و تاکنون ۴۸۸ طراح معتبر در عرصه گرافیک از ۳۸ کشور دنیا موفق شده‌اند به عضویت این مرکز بین‌المللی در آیند.

کشور امریکا با بیش از ۹۳ عضو بیشترین سهم را از عضویت در این انجمن بین المللی دارد که امسال این گروه ۹۳ نفری از امریکا به دلیل ویژگی‌های منحصر به فرد آثار مهدی سعیدی و همچنین جوایز، افتخارات و فعالیت‌های مهم این طراح در عرصه جهانی وی را با ملیت ایرانی برای عضویت انتخاب و از طرف گروه طراحان امریکایی به این انجمن معرفی کردند.

لاذم به ذکر است معتبرترین طراحان دنیا از جمله میلتون گلیزر، پائولا شر، استفان زاگمایستر،​ سیمور چاست، پل دیویس، استیون هلر، مایکل بیروت و…. عضو امریکایی این انجمن هستند.

از ایران مرتضی ممیز در سال۱۳۵۶ عضو این انجمن شد و پس از ​وی ۴ هنرمند ایرانی دیگر به عضویت ای جی آی (AGI) در آمدند.

چشم انداز ​آثار سعیدی تحت تاثیر تمرکز او بر اندیشه زیبایی شناسی شرقی، سنت و فرهنگ ایرانی است، این هنرمند از تجربیات خود در طراحی گرافیک، خوشنویسی فارسی، طراحی حروف و تایپوگرافی برای تبدیل حروف فارسی به شکل و اشکال مختلف استفاده می‌کند تا تصاویر منحصر به فرد در طراحی گرافیک به وجود بیاورد.

تاکنون آثار مهدی سعیدی در بیش از ۲۵۰ نمایشگاه، موزه، دوسالانه و سه سالانه های معتبر در سراسر جهان به نمایش در آمده است و این هنرمند جایزه های معتبر و متعددی از جمله جایزه بزرگ، نمایشگاه دعوتی بین المللی سه سالانه پوستر اوزاکا، ژاپن ۲۰۰۹، جایزه بزرگ، سومین نمایشگاه بین المللی پوستر تایوان، ۲۰۰۷ و جایزه بزرگ، پانزدهمین نمایشگاه دعوتی بین المللی پوستر کلورادو، امریکا، را از آن خود کرده است.


منبع: عصرایران

پخش مستند زندگی اسدالله علم به زودی از تلویزیون

مصطفی شوقی، کارگردان مستند جنجالی «هویدا» از ساخت مستند امیر اسدالله علم، نخست وزیر و وزیر دربار عصر پهلوی دوم در آینده نزدیک خبر داد.

به گزارش سایت خانه مستند و به نقل از خبرگزاری فارس، مصطفی شوقی که مستند «هویدا؛ زندگی، زمانه و مرگ» را ساخته و مدتی پیش از شبکه مستند تلویزیون پخش شد با اشاره به بازتاب‌های مستند هویدا در میان اهالی فرهنگ و رسانه گفت: پخش مستند هویدا بازتاب زیادی در محافل مختلف تاریخی و رسانه‌های کشور و خارج از کشور داشت. شاید بخشی از این بازتاب‌ها به موضوع مستند یعنی امیرعباس هویدا برمی‌گردد؛ به هر حال همیشه در مورد کاراکتر هویدا مجادلات تاریخی بی‌شماری وجود دارد که با پخش بخش هایی از این مستند از جمله فیلم دادگاه هویدا برای اولین بار و فیلم‌ها و روایت‌های کمتر و یا اصلا منتشر نشده‌ای در مورد دوران زندگی او این مجادلات تشدید شد.

کارگردان مستند «هویدا» در ادامه افزود: البته نقدهای مثبت و منفی بی‌شماری در مورد مستند وجود داشت؛ به طور مثال گروهی از منتقدان خرده گرفته بودند که چرا از توسعه اقتصادی سال‌های دهه چهل و نقش تکنوکرات‌ها در این توسعه اقتصادی سخن رفته است و از آن با نیکی یاد شده، ما در این مستند سعی کردیم که بدون روتوش و پیش داوری وضعیت ایران در سال‌های دهه سی و چهل را بیان کنیم تا در مورد بحران‌های اقتصادی و اجتماعی دهه پنجاه بتوانیم بهتر پاسخ گوییم، می‌خواستیم بگوییم موج مدرنیته و توسعه آمرانه شاه برای حکومت او و مردم ایران نتیجه‌ای در بر نداشت و یکی از دلایل اصلی نارضایتی های موجود در کنار مسائل گوناگون دیگر از جمله موضوعات مهم و اصلی مثل بحث‌های فرهنگی و مذهبی بود. البته به باور بسیاری دیگر از منتقدان یکی از نقاط مثبت این مستند همین موضوع بود که در نقد خود از عصر پهلوی، اسیر نقد ایدئولوژیک نشده و در واقع آنچه هویدا بود را بیان کرده است. البته شاید این مستند در برخی از روایت ها با لکنت هایی همراه بوده باشد.

این پژوهشگر تاریخ معاصر با بیان این که مستند سازی تاریخی در ایران بسیار سخت است، گفت: تاریخ برای مردم ایران مهم است و به نوعی نسبت به گذشته و برخی از شخصیت‌های تاریخی آن نوستالژی دارند و همین در حوزه فکری عمومی، سازه‌ای از باورها را به وجود می آورد که هر گونه روایت تاریخی متناقض با آن را به سختی می‌پذیرند. این مساله به دلیل فضای ایدئولوژیک موجود در زمینه مستندسازی تاریخی در دهه‌های اخیر به نوعی تقابل و تضادی سخت را به وجود آورده است. البته این موضوع را می‌توان در حالتی کلی‌تر در روایت‌های مکتوب تاریخی نیز مشاهده کرد. در این زمینه به نظر می‌رسد که مستند «هویدا» و یا مستندهایی از این دست که دوستان بسیار خوبم آن را ساخته‌اند و یا در حال ساخت آن هستند، می‌تواند راهی به سوی درک درست و تحلیلی‌تر و همه جانبه‌تری از تاریخ پرفراز و نشیب معاصر ایران باز کند.

مصطفی شوقی با اشاره به این که مستند «علم» با پشت سرگذاشتن مراحل پژوهش و تصویربرداری وارد مرحله تدوین و امورات فنی شده است، در مورد چگونگی روایتش از وزیر دربار محمدرضا پهلوی تصریح کرد: در واقع مستند علم، ادامه مستند هویداست. ما در این مستند به صورت همه جانبه به کاراکتر و شخصیت امیر اسدالله علم پرداخته‌ایم. فردی که از نظر تبار به یکی از خاندان‌های حکومتی ایران وابستگی دارد و اتفاقا آخرین بازمانده الیگارشی در قدرت ایران در عصر پهلوی است؛ از این جهت او و خاندانش بسیار مهم هستند. در این مستند با نزدیک ترین افراد به علم یعنی برخی از اعضای خانواده او گفت و گو کرده‌ایم. کتاب خاطرات علم به عنوان منبعی مهم در تاریخ پژوهشی عصر پهلوی است که با کسانی که از نزدیک در ویراستاری کتاب حضور داشته اند نیز سخن گفته‌ایم. کارشناسان و نویسندگانی که در مورد علم و نقش او در سپهر سیاست ایران آثاری دارند نیز در این مستند حضور دارند. ضمن این که همچون مستند هویدا، تصاویر و فیلم‌های منحصر به فردی که برخی از آنها به خودی یک سند تاریخی هستند نیز به کار رفته است.

کارگردان مستند «هویدا» و «علم» با بیان این که در این دو مستند به دنبال مسائل کمتر گفته شده در عصر پهلوی است تاکید کرد: در مستند هویدا به دلیل اینکه کاراکتر ما یعنی امیرعباس هویدا، نخست وزیر بود، مسأله دولت در عصر پهلوی را مورد بررسی قرار دادیم. اینکه عملیات دولت در این عصر، عصر دیکتاتوری و استبداد پهلوی دوم، چگونه بوده است، و احزاب، سیاستمداران، کانون‌های محفلی و نهادی هایی که برخاسته از توسعه است در آن دوران چه می کردند، مورد توجه قرار گرفته بود. در واقع دولت به مثابه یک عنصر مهم در تحلیل وضعیت اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی آن دوران هدف اصلی ما بود و البته بازیگر نقش اول ما هم در این مستند هویدا بود.

در مستند «علم» اما ما به نقش و عمل کانون های غیر رسمی و پشت پرده در ساحت قدرت عصر پهلوی دوم نگریسته ایم. علم در این زمینه بسیار فعال بود و او را می توان سایه شاه در بسیاری امور مملکت و حتی امور شخصی او دانست.

در واقع هدف این دو مستند در امتداد هم ارائه یک منظومه تحلیلی برای شناخت ساحت دولت و قدرت در عصر پهلوی دوم خواهند بود.

مصطفی شوقی در پایان با تشکر از خانه مستند انقلاب اسلامی و مهدی مطهر تهیه کننده مستند «هویدا» و «علم» برای حمایت و تولید مستندهای تاریخی گفت: در چهل سالگی انقلاب اسلامی ایران در دورانی که با رشد شبکه های اجتماعی به راحتی روایت های غیرواقعی و مخدوش تاریخی دست به دست می شود، ساخت مستندهای تاریخی که نگاهی مستقل و مستند به تحولات تاریخ معاصر ایران دارد، می تواند کمک بزرگی به شناخت حقیقت واقعی و اصیل انقلاب بزرگ اسلامی ایران کند. در این زمینه باید از پایمردی دوستان خوبم در خانه مستند انقلاب اسلامی در بخش تولید و دیگر عزیزانی که به پخش آن کمک می‌کنند، تشکر کنم.


منبع: عصرایران

اکبر عبدی مجری می‌شود

شبکه نسیم در تدارک برنامه‌ای به تهیه‌کنندگی جواد فرحانی است که اکبر عبدی به عنوان مجری در آن حضور دارد.

به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان؛ طبق اخبار منتشر شده، شبکه نسیم در تدارک تولید برنامه‌ای متفاوت است. برنامه‌ای به تهیه‌کنندگی جواد فرحانی که اکبر عبدی به عنوان مجری-بازیگر در آن حضور دارد.

هنوز عنوان این برنامه مشخص نشده اما طبق اخبار قبلی قرار است، در عید نوروز روی آنتن برود.

این برنامه آیتم محور خواهد بود و حضور اکبر عبدی به عنوان مجری بازیگر آن قطعی شده است.

گفتنی است؛ پیش از این کامران تفتی بازیگر کشورمان هم با حضور در برنامه «وقتشه» شبکه نسیم، پا به عرصه اجرای تلویزیونی گذاشت.


منبع: عصرایران

روزنامه "مستقل" دوباره منتشر می شود

علی نظری سردبیر روزنامه مستقل از بازگشت این نشریه به دکه مطبوعات خبر داد.

آخرین شماره «مستقل» ۱۲ مهر ۱۳۹۶ منتشر شد.

سردبیر این روزنامه از آنچه بی توجهی همکاران به توقیف یا توقف انتشار «مستقل» خوانده انتقاد کرده و از خوانندگان خواسته آنان را تنها نگذارند.


منبع: عصرایران

یک روایت از دیوارکشی‌ دور مجلس

۱۵ اثر تاریخی در میدان بهارستان تحت تاثیر دیوارکشی مقابل مجلس شورای اسلامی و بستن خیابان “مردم” قرار می‌گیرند، دیوارهای آجری جدیدی که ساختمان مجلس قدیم از دوره مشروطه را نیز در خود فرو می‌برد تا امنیت در ساختمان برقرار شود.
 
 هر چند امروز شنیده می‌شود که این عملیات متوقف شده تا مجلس طرح خود را به میراث فرهنگی بفرستد و آن در شورای فنی استان تهران بررسی شود، اما مگر این طرح که عملیات اجرائی شدن‌اش را پیش از این آغاز کرده‌ و به نظر می‌رسد در میانه‌های راه است، چیز دیگری هم دارد که قرار به طرح باشد تا در شورا بررسی شود؟
 
محمدحسن طالبیان، معاون میراث‌فرهنگی سازمان میراث‌فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به ایسنا می‌گوید: چون طرح‌های ثبت ملی شده در میدان بهارستان وجود دارد، علاوه بر ثبت ملی میدان؛ مسئولان این طرح در مجلس شورای اسلامی باید از ما سوال می‌کردند و طرح خود را ارائه می‌دادند.  او تاکید می‌کند: بحث امنیت برای مجلس شورای اسلامی حتما مهم است، اما حرف ما این است که در این موارد باید با ما مشورت کنند.
 
از سوی دیگر رجبعلی خسروآبادی مدیرکل میراث‌فرهنگی استان تهران، در نامه‌ای که ۲۲ مهر به موسوی نظر، مدیر کل مهندسی و پشتیبانی مجلس شورای اسلامی فرستاده؛ درخواست کرده تا طرح دیوارکشی مقابل مجلس به اداره کل میراث فرهنگی تهران برای انجام بررسی‌های کارشناسی و توقف احداث دیوار انجام شود. به نظر می‌رسد، به دنبال بررسی این نامه از سوی مجلس، دیوار کشی متوقف شده تا طرح‌ها به شورای فنی تهران برسد.
 
در بخشی از نامه‌ی خسروآبادی آمده است؛ «حفاظت و صیانت از ابنیه و بافت‌های تاریخی طبق قانون مصوب شورای اسلامی به عهده این سازمان بوده و ضرورت بررسی طرح‌ها و فعالیت‌های عمرانی در حریم آثار ثبت ملی یکی از این مهم است لذا بنا بر مشاهدات انجام شده در اطراف ابنیه ثبت شده مجلس شورای اسلامی دیوار حائل که بسیار محدود کننده بصری برای آثار تاریخی است در حال اقدام است که شایسته است جهت جلوگیری از هزینه کردهای قیر متعارف، طرح دیوارکشی مذکور جهت بررسی کارشناسی به این اداره کل ارسال و از ادامه فعالیت نیز جلوگیری به عمل بیاید. بدیهی است انتظار از مدیران حوزه مجلس شورای اسلامی در اجرای قانون نسبت به سابر مسولین بیشتر است.»
 
در نهایت بنا بر خبر روابط عمومی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری؛ خسروآبادی، مدیر کل میراث فرهنگی استان تهران اواخر روز ۲۶ مهر اعلام کرده؛ «براساس پیگیری‌هایی که اداره کل میراث فرهنگی استان تهران و اعضای شورای شهر داشته‌اند، مجلس طرح دیوارکشی در مقابل ساختمان تاریخی را متوقف کرده است.»

وی ادامه می‌دهد: «قرار است مجلس شورای اسلامی طرح خود را برای ما ارسال کند تا در اسرع وقت در شورای فنی استان که دوشنبه‌ها برگزار می‌شود، مورد بررسی  قرار گیرد و پس از بررسی طرح ارائه‌شده از سوی مجلس، ما نیز نظرمان را اعلام خواهیم کرد تا طبق نظر و ضوابط سازمان میراث‌فرهنگی کار ادامه پیدا کند. امیدوارم با این اقدام هماهنگی بیشتری میان دستگاه‌ها اعمال شود.»
 
این پیگیری‌ها را طالبیان، معاون میراث فرهنگی سازمان میراث فرهنگی،صنایع دستی و گردشگری نیز در چند روز گذشته و در گفت‌وگو با رسانه‌ها داشته است، او حتی ۲۵ مهر در گفت‌وگو با یکی از شبکه‌های رادیویی؛ اعلام کرد؛ «حساسیت جامعه نسبت به حفظ آثار و بافت‌های تاریخی بیشتر شده و این نکته بسیار مثبتی است. همچنین بعد از حمله گروهک تروریستی داعش به ساختمان مجلس شورای اسلامی، برای بالا بردن امنیت و حفاظت دست به اقداماتی زده شد، البته سازمان میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری درباره این دیوارکشی شکایت کرد و به مدیر پشتیبانی مجلس نیز اطلاع داده شد. ما اعلام کردیم اگرچه که امنیت مجلس شورای اسلامی بسیار مهم است اما نباید به‌خاطر ایجاد امنیت زیرساخت‌های فرهنگی و اجتماعی شهر را زیر سؤال ببریم، زیرا آن منطقه عرصه جهانی است.»
 
او بیان کرد: «بازسازی مجلس قدیم، با نظارت معاونت میراث‌فرهنگی سازمان میراث‌فرهنگی انجام شد، در هر نوع تغییری که به مسائل میراثی گره خورده است معاونت میراث‌فرهنگی حضور دارد. در نتیجه باید در این مورد نیز که در عرصه تاریخی است با سازمان میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری مشورت می‌شد.»
 
او با بیان این‌که سازمان میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری پیشنهادهای خود را اعلام کرد، گفت: «متولیان این دیوارکشی به سازمان میراث‌فرهنگی اعلام کرده بودند که عملیات دیوارکشی از جمعه متوقف شده است اما باخبر شدیم که چند روز پیش دوباره این دیوارکشی آغاز شده است. سازمان میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری از طریق ابزارهای قانونی که در دست دارد شکایت کرد. مجلس شورای اسلامی نیز باید بیشتر به این مسئله توجه کند زیرا میدان بهارستان منظر شهری است و حتما روش‌های دیگری برای تأمین امنیت مجلس وجود دارد. ما نیز تلاش می‌کنیم که به تعامل و گفت‌وگو در این‌باره دست پیدا کنیم.»
 
در ادامه این اعتراض‌ها؛ از آغاز طرح دیوارکشی؛ محمد سالاری رییس کمیسیون شهرسازی و معماری شورا گفته بود؛ «دیوارکشی و نصب موانع عمودی مقابل مجلس شورای اسلامی و مجلس شورای ملی به هویت تاریخی و میراثی این بناها و میدان بهارستان خسارت اساسی وارد می کند.»
 
همچنین حسن خلیل آبادی عضو کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای اسلامی شهر تهران اعلام کرده بود؛ «بخشی از نمای ساختمان مجلس مشروطه مشرف به میدان بهارستان است که متاسفانه مقابل آن دیوار کشیده شده که اقدامی مغایر با هویت ملی و تاریخی تهران است.»
 
هرچند علت این اقدام را تامین امنیت می‌نامند، اما در آخرین اظهارنظرها محسن هاشمی، رییس شورای  شهر تهران امروز جمعه ۲۸ مهر به ایسنا اعلام کرده؛ «دلیل اصلی دیوار کشی اطراف مجلس هنوز اعلام نشده است.»
منبع: بهارنیوز

جایزه ویژه آسیا پاسیفیک برای کیارستمی

برای اولین بار در تاریخ جوایز آسیاپاسیفیک، این رویداد سینمایی با اعطای جایزه‌ای ویژه از دستاوردهای هنری و سینمایی عباس کیارستمی، کارگردان شناخته شده ایران در عرصه بین‌الملل به پاسِ دید قابل ملاحظه تقدیر می‌کند.

کیارستمی همچنین به عضویت افتخاری آکادمی جوایز سینمایی آسیاپاسیفیک درخواهد آمد. امسال فیلم «لرد» ساخته محمدرسول‌اف نماینده سینمای ایران در بخش بهترین فیلم این رویداد سینمایی است. نوید محمدزاده برای بازی در فیلم بدون تاریخ، بدون امضاء، نامزد شاخه بهترین بازیگر مرد است و فیلم «اسکی‌باز» به کارگردانی فریدن نجفی نیز در بخش بهترین فیلم بلند جوانان نامزد کسب جایزه است. مراسم اعطای جوایز یازدهمین دوره جوایز آسیاپاسیفیک روز ۲۳ نوامبر (پنج‌شنبه دوم آذر) در بریزبن استرالیا برگزار می‌شود.
منبع: بهارنیوز

آخرین آمار فروش فیلم‌ها

غلامرضا فرجی ـ مدیر پخش حوزه هنری ـ در گفت‌وگویی با ایسنا بیان کرد: فیلم «قهرمانان کوچک» پس از ۱۶ روز نمایش و در حالی که ۲۰ سالن سینمایی در تهران و ۳۰ سالن در شهرستان دارد، به فروش ۶۵۰ میلیون تومانی رسیده است.

او با اشاره به اینکه این فیلم در دو روز چهارشنبه و پنج‌شنبه ۱۰۰ میلیون تومان فروخته است، افزود: با توجه به اینکه دانش‌آموزان در طول هفته مدرسه می‌روند، استقبال از فیلم در اواخر هفته فوق‌العاده می‌شود.فیلم «خفه‌گی» به کارگردانی فریدون جیرانی یکی از فیلم‌های جدید اکران شده در سینماهاست که در دو روز ابتدایی به ۲۹۵ میلیونی رسیده است. احسان ظلی‌پور از دفتر پخش «بلیت» در این‌ زمینه بیان کرد: «خفه‌گی» در تهران ۲۵ سالن و در شهرستان ۱۴ سالن سینا در اختیار دارد که در چهارشنبه ۱۲۰ میلیون و پنج‌شنبه ۲۷ مهرماه نیز ۱۷۵ میلیون تومان فروش داشته است.

درباره آمار فروش سه فیلم دیگر این روزهای سینماها که هدایت فیلم پخش آن‌ها را برعهده دارد، احمد مختاری به ایسنا گفت: فیلم «خانه دختر» ساخته شهرام شاه‌حسینی با ۲۰ سالن در تهران و ۲۴ سالن در شهرهای دیگر به فروش ۹۰۲ میلیون تومان رسیده است.
او افزود: از این رقم ۷۱۲ میلیون تومان متعلق به تهران است.

وی همچنین آمار فروش فیلم «نگار» ساخته رامبد جوان را با هفت سالن در تهران و ۳۰ سالن در دیگر شهرهای کشور، دو میلیارد و ۵۶۰ میلیون تومان اعلام کرد.
مختاری درباره آخرین رقم فروش فیلم «ملی و راه‌های نرفته‌اش» به کارگردانی تهمینه میلانی نیز گفت: این فیلم که تعداد سالن‌هایش در تهران کم شده و به ۱۲ سالن رسیده است در این شهر، فروش داشته و در مجموع کل سینماهای کشور یک میلیارد و ۳۸۵ میلیون تومان فروخته است.

سعید خانی ـ مدیر پخش دفتر نسیم صبا ـ هم آمار فروش فیلم تازه اکران شده‌ «شنل» به کارگردانی حسین کندری را در دو روز نمایش و با ۱۴ سالن در تهران ۳۰ میلیون تومان اعلام کرد.
به گفته وی نمایش این فیلم در شهرهای دیگر از هفته آینده آغاز می‌شود.

علی سرتیپی ـ مدیرعامل فیلمیران ـ نیز آمار فروش سه فیلم «زرد»، «مالاریا» و «تابستان داغ» را اعلام کرد که در این بین «مالاریا» فروش قابل توجهی نداشته است.

به گفته وی «زرد» با بازی بهرام رادان و ساره بیات با ۸۰ سالن سینمایی دو میلیارد و ۵۱۰ میلیون تومان در کشور فروخته است. همچنین «تابستان داغ» به رقم فروش یک میلیارد و ۵۹۰ میلیونی رسیده است، اما «مالاریا» به کارگردانی پرویز شهبازی تنها ۲۰۰ میلیون تومان فروش داشته است.

علاوه بر این‌ها داریوش باباییان ـ مدیر دفتر شکوفا فیلم ـ آمار فروش «من و شارمین» را یک میلیارد و ۱۵۰ میلیون و «حقه‌باز دم دراز» را هم که اخیرا اکران شده، ۹۵ میلیون تومان اعلام کرد.
منبع: بهارنیوز

جایزه ویژه آسیاپاسیفیک برای کیارستمی

به گزارش ایسنا، برای اولین بار در تاریخ جوایز آسیاپاسیفیک، این رویداد سینمایی با اعطای جایزه‌ای ویژه از دستاوردهای هنری و سینمایی عباس کیارستمی، کارگردان شناخته شده ایران در عرصه بین‌الملل به پاسِ دید قابل ملاحظه تقدیر می‌کند.کیارستمی همچنین به عضویت افتخاری آکادمی جوایز سینمایی آسیاپاسیفیک درخواهد آمد.
امسال فیلم «لرد» ساخته محمدرسول‌اف نماینده سینمای ایران در بخش بهترین فیلم این رویداد سینمایی است. نوید محمدزاده برای بازی در فیلم بدون تاریخ، بدون امضاء، نامزد شاخه بهترین بازیگر مرد است و فیلم «اسکی‌باز» به کارگردانی فریدن نجفی نیز در بخش بهترین فیلم بلند جوانان نامزد کسب جایزه است.مراسم اعطای جوایز یازدهمین دوره جوایز آسیاپاسیفیک روز ۲۳ نوامبر (پنج‌شنبه دوم آذر) در بریزبن استرالیا برگزار می‌شود.
منبع: بهارنیوز