کتاب هایی که تحت تاثیر مواد مخدر نوشته شده اند

همه می دانیم که موسیقیدانان، فیلمسازان و بسیاری از هنرمندان دیگر علیرغم خلاقیت هایی که دارند مثل بقیه آدم های عادی عادت های بد هم دارند. اما در مورد نویسنده ها موضوع کمی فرق می کند. از نویسنده ها چنین انتظاری نمی رود اما واقعیت این است که آن ها هم تحت تاثیر برخی عادت های بد بوده اند.

همه می دانیم که موسیقیدانان، فیلمسازان و بسیاری از هنرمندان دیگر علیرغم خلاقیت هایی که دارند مثل بقیه آدم های عادی عادت های بد هم دارند. اما در مورد نویسنده ها موضوع کمی فرق می کند. از نویسنده ها چنین انتظاری نمی رود اما واقعیت این است که آن ها هم تحت تاثیر برخی عادت های بد بوده اند.

بدونیم نویسنده هایی را معرفی کرده است که کتاب هایشان را زمانی که تحت تاثیر مواد مخدر بوده اند نوشته اند. ممکن است با دانستن این حقیقت نگاه متفاوتی به این آثار کلاسیک پیدا کنید.

استیون کینگ

کتاب هایی که تحت تاثیر مواد مخدر نوشته شده اند

استیون کینگ حتی سعی نکرد این واقعیت را مخفی کند که بسیاری از آثارش را زمانی که کوکائین مصرف کرده نوشته است. حتی به خاطر نمی آورد که چگونه آن ها را نوشته است. او در مصاحبه رولینگ استون گفته است که از سال ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۶ کوکائین مصرف کرده و در این سال ها حدود ۱۰ کتاب داستان نوشته است. برخی از این آثار “آن” و “برج تاریک” و “قبرستان حیوانات خانگی” و “ایستادگی” هستند.


کن کیسی

کتاب هایی که تحت تاثیر مواد مخدر نوشته شده اند

کیسی در سال ۱۹۵۹ به عنوان دستیار روانپزشک در بیمارستان کار می کرد و در برخی از آزمایشات شرکت داشت. (بخشی از خاطرات او از این دوره در کتاب پرواز بر فراز آشیانه فاخته که فیلمی هم به اقتباس از آن ساخته شده دیده می شود.) بخشی از آزمایشات آن ها در زمینه تاثیر داروی روانگردان ال اس دی روی بدن انسان بود. کیسی در سال ۱۹۶۴  زمانی که جامعه مری پرانگسترز را ایجاد کرده بود یک انقلاب روانشناختی واقعی در آمریکا ایجاد کرد و مصرف ال اس دی را عمومی کرد. آن ها جشن هایی را ترتیب می دادند و حتی گوشت هایی مصرف می کردند که پوششی از این دارو داشت.


ژان پل سارتر

کتاب هایی که تحت تاثیر مواد مخدر نوشته شده اند

طبق گفته های آنی کوهن سولال که بیوگرافی ژان پل سارتر اگزیستانسیالیسم  معروف را نوشته است برنامه روزانه این نویسنده معروف در ۷۴ سالگی به این شکل بود: ۲ جعبه سیگار، ۲ پیپ تنباکو، ¼ بطری مشروب، ۲۰۰ میلی گرم آمفتامین، ۱۵ گرم آسپرین و یک پک داروی باربیتورات.


نویسندگان در دوران سیاست های نوین اقتصادی

کتاب هایی که تحت تاثیر مواد مخدر نوشته شده اند

در دوران پس از انقلاب روسیه دسترسی به مشروب آسانتر بود و هیچ قانونی مصرف آن را منع نمی کرد. حتی در فروشگاه ها و سیگار فروشی ها هم یافت می شد. به گفته خیلی ها ولادیمیر مایاکوفسکی شاعر و نویسنده معروف دوران علاقه زیادی به مصرف کوکائین داشت. البته شاید این موضوع صحت نداشته باشد.


چارلز دیکنز و دوران امپراطوری

کتاب هایی که تحت تاثیر مواد مخدر نوشته شده اند

دیکنز در دوران امپراطوری زندگی می کرد زمانی که مصرف مواد مخدر کاملا عمومی بود و پزشکان مصرف آن را منع نمی کردند. حتی گاهی اوقات به عنوان داروی ضد افسردگی تجویز می شد. چارلز دیکنز نویسنده معروف نیز طبق گفته های کسانی که او را می شناختند به مصرف مواد مخدر اعتیاد داشت و گاهی اوقات رفتارهای کاملا غیرعادی داشت.


لوئیس کارول و دوران امپراطوری

کتاب هایی که تحت تاثیر مواد مخدر نوشته شده اند

کارول نیز مانند دیکنز در دوران امپراطوری زندگی می کرد. او از لودانوم (محلول الکلی تریاک) به عنوان دارو مصرف می کرد. خیلی ها معتقدند آلیس در سرزمین عجایب به دلیل مصرف این دارو داستان بی نظیری از آب درآمده است. نظریه ای که درباره این کتاب داده اند این است که کتاب آلیس در سرزمین عجایب داستان شرح سفر مواد مخدر است.


زیگموند فروید و مطالعاتش درباره کوکائین

کتاب هایی که تحت تاثیر مواد مخدر نوشته شده اند

زیگموند فروید در سال ۱۸۸۴ علاقه زیادی به مصرف داروی مسکن کوکائین داشت. به مدت ۳ سال چند تا از آثار علمی اش را هنگامی که تحت تاثیر اثرات کوکائین بود منتشر کرد. او حتی مصرف این دارو را به همسر و دوستانش هم پیشنهاد می کرد. به حدی که او را متهم به تبلیغ این دارو کردند. اما بعدها فروید از این کار پشیمان شد و تا سال ۱۹۰۰ سعی کرد مصرف این دارو را برای همیشه ترک کند.


میخائیل بولگاکوف

کتاب هایی که تحت تاثیر مواد مخدر نوشته شده اند

هر وقت حرف داستان موفق بولگاکوف به میان می آید مردم به یاد مصرف مورفین او می افتند. بولگاکوف پزشک بود و برای اولین بار از مورفین برای از بین بردن درد دیفتری استفاده کرد. ترک اعتیاد این نویسنده ۵ سال طول کشید و سرانجام در سال ۱۹۲۱ موفق شد. همه خاطرات او از دوران اعتیاد در کتاب مورفین در سال ۱۹۲۷ نوشته شده است. بله او اعتیاد داشت اما هیچ کتابی در دوران اعتیادش ننوشت.


منبع: برترینها

سریال «عقیق»، تکراری کم‌موفق از «شب دهم» حسن فتحی!

«عقیق» سریال مناسبتی است که از یک شنبه هفته پیش، روی آنتن شبکه ۳ رفته است. این سریال جدیدترین ساخته مشترک بهرنگ توفیقی و سعید نعمت ا… است که پیشتر در «پشت بام تهران» و «زیر پای مادر» نیز همکاری داشته اند.

با این حال به نظر می رسد «عقیق» با وجود قوت ساخت، شباهت هایی به «شب دهم» حسن فتحی دارد؛ تشابهات فرمی و ساختاری که در قسمت هایی که تاکنون پخش شده، زیاد به چشم آمده اند. «شب دهم» نزدیک به دو دهه قبل، به عنوان سریالی محرمی، به خوبی در نظر تماشاگر نشست و در زمره ماندگارترین مجموعه های مناسبتی تاریخ تلویزیون جای گرفت. آیا بهرنگ توفیقی و سعید نعمت ا… برای جذب مخاطب، از فرمول «شب دهم» استفاده کرده اند؟

 تکرار کم توفیق

روایت

کاروانسرای وقفی عزاداری محرم با نام «عقیق»، محور شکل گیری تحولات و فراز و فرود نقش آفرینان این درام تاریخی است که در قهرمان قصه، «احد شیرو» فروشنده مواد مخدر برای تسویه حسابی قدم در راه تهران می گذارد و در گیرودار مواجهه با «جواد سرپرست»، گنده لات محل و پیشنهاد برادرخواندگی اش، با «حسام رخام» و خواهرش روبه رو می شود. زنده شدن یک ماجرای کهنه عاشقانه میان احد و مرجان، ناخواسته به روایت عقیق و عاشورا پیوند می خورد.

در این مجموعه، روایت دراماتیک لاتی قداره بند با دختری از سطوح بالاتر اجتماعی با مخالفت برادر دختر به عنوان تنها سرپرستش روبه رو شده است و پس از سال ها احد شیرو به بهانه مواجهه با عشقی ناکام به اقامه مراسم عزای ماه محرم «حسام رخام» و چالش با قدرت حاکم بر منطقه یعنی «جواد سرپرست» کشیده می شود و این سیر داستانی به احیای معنوی او می انجامد. مختصاتی که تماماً دورنمایی از سریال «شب دهم» به دست می دهد نه ایده ای تازه.

«شب دهم» روایتگر جوان شرور و علافی به نام «حیدر خوش مرام» (حسین یاری) است که عاشق یک دختر از سطح متفاوت اجتماعی از شاهزاده های قجری به نام «فخرالزمان» (کتایون ریاحی) می شود و خواهان ازدواج با اوست اما با مخالفت دختر و عمه اش به عنوان تنها قیّم او مواجه می شود.

با اصرار حیدر، شرط می کنند تا به سنت قدیمی خانوادگی شان، مراسم تعزیه ماه محرم را در دوران منع برپایی آن در حکومت رضاخانی برگزار کند که داستان به انقلاب درونی حیدر ختم می شود. برگ برنده «شب دهم» به کارگیری همزمان چند ژانر در دل یکدیگر است به نحوی که به هیچ کدام صدمه ای وارد نمی شود. مفاهیم مذهبی در بستری تاریخی با داستانی رمانتیک طرح می شود که معمایی جنایی را در بطن خود تا پایان حمل می کند که هر بُعد آن، کشش خاص خود را برای پیگیری هر شبه توسط بیننده دارد.

حتی این دو مجموعه، از منظر تعریف دوباره عشقی شکست خورده و خاک گرفته نیز به همدیگر شباهت دارند. چرا که اساس عاشقانه شب دهم هم بر شکست عشقی میان «تاج الملوک» (رویا تیموریان) و عشق قدیمی اش بنا شده بود.

دیالوگ ها

«خمیازه شب کلاه رو نشنفتی؟»، «لیلی برادرت، بچه داره توی شکمش ری می کنه، حنات رنگی داره، حنّاق من کجا گلوشو بگیره»، «مویزی یا انگور که حرمت نگه نمی داری؟»… بخشی از دیالوگ های سخت و ثقیل عقیق است. سعید نعمت ا… در قامت نویسنده «عقیق» باز هم به سبک دیالوگ نویسی خودش وفادار مانده و به تناسب بافت تاریخی قصه، سعی کرده  است تا ادبی، مسجع و آهنگین بنویسد. این روش نگارش سابق بر این، در رزومه تلویزیونی نویسنده، نمونه های مشابهی چون «مادرانه»، «پشت بام تهران» و این اواخر «زیر پای مادر» را هم داشت اما این نخستین بار است که نعمت ا…، نوشتن داستانی تاریخی برای محرم در رسانه ملی را تجربه می کند. به هر حال، این سخت فهمی، وقت مخاطب را برای درک درست عبارات می گیرد و تا به خود بیاید و یک جمله را هضم کند، بقیه جملات را که به صورتی پینگ پنگی میان نقش آفرینان ردوبدل می شود، از دست می دهد و در پی این مداقّه در صورت سریال، خط داستانی را گم می کند.

«شب دهم» حسن فتحی، همانند دیگر آثار تلویزیونی او با دیالوگ های خاص و ضرباهنگ مناسب و استفاده به جا از آن ها در بستر فیلم نامه ای یکدست همراه است. «شب دهم» با زبانی هم عصر مخاطبش حرف می زند و با بیانی سلیس و روان، قصه ای جذاب و پرکشش را روایت می کند. همین طور با استفاده از عبارات و مثل های ادبی و فاخر، احساس تماشاگرانش را به خوبی با خود هماهنگ و همراه می سازد.

قهـرمان

علیرضا آرا در لباس «اَحد شیرو»، لات یه لاقبا، دلداده و البته باغیرت سریال «عقیق» ظاهر شده که دو نوچه دارد و مادری مرحوم معروف به «ننه اِنجی» که بیوه ای زحمتکش بوده و پسرش را دست تنها بزرگ کرده است. با وجود فقدانش، در پیشبرد قصه اَحد، نقشی مستتر دارد ولی دو نوچه با کمترین تاثیر در روند سریال حضور دارند. «اسماعیل» و خواهرش «مروه» هم دوست خانوادگی و از خرده داستان های فرعی اما موثر جهان داستانی «شیرو» هستند.

کارگردان، ریسک انتخاب یک چهره ناشناس را به عنوان جوان اول سریالش به جان می خرد اما به دلایلی چون بازی خشک و تئاتری و با اَخم وتَخم به همراه سروصورتی پریشان و ظاهری ژولیده، صدای بم با لهجه‎ای غلیظ و نامفهوم، ادای سریع دیالوگ ها بدون رعایت وقفه های لازم برای درک درست مفاهیم، بازی علیرضا آرا، مخاطب را جذب نمی کند. تمام تلاش ها به ثمر نشسته و «احد شیرو»، گنده لاتی واقعی از آب درآمده اما قهرمانی بدون جذابیت و محبوبیت. زیرا جاذبه های عالم تصویر در این واقع نمایی گم شده است.

 تکرار کم توفیق

حسین یاری در جلد حیدر خوش مرام «شب دهم»، از اشرار و لات های تهران قدیم است با دو نوچه و مادری بیوه و تنها که پسرش حاصل تمام عمر اوست. همچنین «یاور» با بازی خوب پرویز فلاحی پور دوست و هم پای حیدر است و تا پایان، نقشی کلیدی در پیشبرد موقعیت ها ایفا می کند. حیدر خوش مرام، همان طور که از نامش برمی آید، یک لوطی بامرام، خوش خلق و متبسم است و به موجب آشنایی چهره حسین یاری به دل مخاطبان می نشیند. حیدر با گریمی مناسب روی سروصورتش، هجای روان دیالوگ ها و بازی گیرای حسین یاری، به شخصیتی دوست داشتنی تبدیل شده است.

ضـدقهرمان

«جواد سرپرست» نماینده قدرت حاکم و صاحب زر و زور در تهران «عقیق» است اما جذابیت شخصیت او به این علت است که از همان ابتدا در قامت یک ضدقهرمان تمام عیار نمود نمی یابد بلکه از زبان «احد شیرو» برای نوچه هایش، یک مرد واقعی تعریف می شود که چشمش را بر سر پایبندی به قولی می گذارد. حتی با وجود داشتن قدرت در زمان رویارویی با شیرو در تهران، به سوی او دست دوستی و برادری دراز می کند. تنها با پیشرفت سیر داستانی، گوشی دست شیرو و مخاطبان می آید و به مرور به پلیدی اعمال سرپرست پی می برد. در واقع، نادر فلاح در نقش نیروی مخالف جریان حسینی می ایستد. نظمیه «عقیق» سیستمی فاسد و رشوه گیر معرفی می شود که دست در دست سرپرست، به پیشبرد اهدافش کمک می کنند.

تمام این المان هایی که در بالا گفته شد، در ضدقهرمان و نیروهای مخالف سریال «شب دهم» به روشنی وجود داشتند. محمود پاک نیت، نماینده حکومت و یک نیروی فاسد نظمیه، ابتدا در لباس ناجی تصویر شد ولی به تدریج نقش و تاثیر منفی او علیه قهرمانان مرد و زن داستان، جلوی چشم مخاطب به نمایش درآمد. آژان ها هم به قول خودشان «شیتیل بگیر» و منحرف نمایش داده شدند.

نقـش اول زن

شبنم مقدمی در نقش «مرجان رخّام» به زبان خود سریال، «لیلیِ زمانه دور و درازی اَحد» است که به پشتوانه تجربیات متعدد بازیگری از جمله همکاری با مجموعه تاریخی «جلال الدین» قاب تصویر را می شناسد و بازی قابل قبولی را در نقش یک بانوی مقتدر و مستقل به نمایش می گذارد که تحت قیمومیت و اراده خان داداش خود زندگی می کند.

مرجان «عقیق» از این نظر به کتایون ریاحیِ «شب دهم»، در نقش شازده خانمی قجری دارای شخصیتی بانفوذ و گیرا اما تحت لوای عمه خانمش شباهت دارد. او نیز به موجب کارهای گوناگون تاریخی نظیر «یوسف پیامبر»، «روشن تر از خاموشی» و «پهلوانان نمی میرند» همواره به خوبی از پسِ چنین نقش هایی برآمده است.

فضاسـازی

سریال عقیق در بازه تاریخی دهه ۳۰ تهران قدیم روی می دهد بنابراین همه عوامل باید با این موقعیت هم صدا می شدند. از این جهت، کارگردان به خوبی توانسته است فضای آن دوران را بازسازی کند و با طراحی مناسب صحنه و لباس، جریان کار و زندگی مردم کوچه و بازار و البته قهرمانان را به تصویر نزدیک سازد. به جز گریم علیرضا آرا، چهره پردازی روی دیگر هنرمندان به خوبی مبین دوره تاریخی آن هاست.

 تکرار کم توفیق

در «شب دهم» هم شاهد همین نقاط اشتراک و شباهت در فضاسازی یک برهه تاریخی از کشورمان هستیم. کارگردان تلاش کرده است تا تغییر و تحولات سیاسی و تاریخی دوره رضاخانی را برای بینندگانش زنده کند؛ دوره ای که با قانون منع حجاب زنان، گذاشتن کلاه شاپو برای مردان و شعار آغاز عصر تجدد همراه بوده است. با این حال، چهره پردازی زنان و مردان سریال «شب دهم»، پرکارتر و از خلاقیت بیشتری نسبت به «عقیق» برخوردار بود و با تغییرات زیادی در ظاهر بازیگران شناخته شده ای مانند کتایون ریاحی، حسین یاری و ثریا قاسمی به بافت متفاوت در عین حال یکدستی دست یافته بود. این دو سریال از نظر فضای موسیقایی نیز با هم اشتراک دارند. ملودی متن سریال ها، یادآور نوا و سرنای مراسم قدیمی تعزیه و خواننده تیتراژ پایانی هر دو مجموعه هم علیرضا قربانی است. 


منبع: برترینها

تسکین گلودرد با روش‌های خانگی ساده

«هیچ فردی دوست ندارد بیمار شود اما گاهی اوقات این شرایط اجتناب‌ناپذیر است. چه با یک گلودرد ناشی از آلرژی یا ویروس مواجه باشید و چه احساس درد در قسمتی از بدن؛ آن چه در نهایت آرزو دارید تسکین سریع این شرایط است.گلودرد می تواند نخستین نشانه از سرماخوردگی، یک عارضه جانبی تحت فشار قرار گرفتن تارهای صوتی یا نشانه ای از مساله ای جدی‌تر مانند گلودرد میکروبی باشد. در شرایطی که برخی موارد همواره نیازمند مراجعه به پزشک هستند، برخی درمان های خانگی نیز وجود دارند که می‌توانید در وهله نخست مد نظر قرار دهید.در ادامه با برخی از بهترین نمونه‌ها در این زمینه بیشتر آشنا می شویم.

غرغره کردن آب نمک
در شرایطی که شبیه به مزه کردن آب دریا به نظر می‌رسد، نمک به از بین بردن عوامل مضر و باکتری‌ها کمک می کند. این روش را امتحان کنید:
نصف یک قاشق چای‌خوری نمک را در یک فنجان آب گرم حل کنید.این ترکیب را سه تا چهار بار در روز غرغره کنید.
آب را پس از اتمام غرغره به بیرون تف کنید.اگر مزه شور برای شما ناخوشایند است، مقدار بسیار کمی عسل به این ترکیب اضافه کنید تا مزه آن تعدیل شود.

نوشیدن چای سیر
سیر یک آنتی‌بیوتیک طبیعی محسوب می شود. این ماده غذایی حاوی آنتی‌اکسیدان‌هایی است که سیستم ایمنی بدن انسان را تقویت کرده و عفونت را از بین می برند.
برای تهیه چای سیر می توانید به روش زیر عمل کنید:
مقداری سیر تازه را به اندازه متوسط برش‌ زده و آنها را در یک لیوان بریزید.آب جوش را به لیوان اضافه کنید.
اندکی صبر کرده و در شرایطی که آب همچنان داغ است، تکه های سیر را خارج کنید.افزودن یک چای کیسه ای مانند چای سبز یا یک چای گیاهی به آب داغ موجب بهبود مزه و بوی آن می شود.اندکی عسل یا شیرین کننده طبیعی دیگر را می توانید به این چای اضافه کنید تا هر چه بیشتر عطر و طعم آن بهبود یابد.

استفاده از دارچین
دارچین یکی دیگر از مواد غذایی سالم طبیعی با محتوای آنتی‌اکسیدان‌های بالاست. رایحه شیرین این محصول به باز کردن سینوس ها کمک می کند. هنگامی که با گلودرد مواجه هستید، مصرف دارچین می تواند به کاهش تولید مخاط و تنفس راحت‌تر کمک کند.همانند روش قبل می توانید اقدام به تهیه چای دارچین کنید.یک تا یک و نیم فنجان آب را به جوش آورید و یک یا دو عدد چوب دارچین را به آن اضافه کنید و اجازه دهید سه دقیقه به جوشیدن ادامه دهد.چوب های دارچین را خارج کرده و چای سبز یا گیاهی مورد علاقه خود را در آب جوش قرار دهید.پس از کاهش دما به میزان کافی از نوشیدن این چای لذت ببرید.

خوردن سوپ مرغ
سدیم موجود در آب گوشت ممکن است دارای خواص ضد التهابی باشد.زمانی که حال خوشی ندارید، آخرین کاری که دوست دارید انجام دهید انجام هر وظیفه دشوار مانند غذا درست کردن است. تهیه سوپ به طور معمول راحت است و می تواند این مشکل را برطرف کند. همچنین، زمانی که غذا خوردن می تواند برای شما دردناک باشد، با خوردن سوپ می توانید از دریافت مواد مغذی کافی اطمینان حاصل کنید.

نوشیدن آب زنجبیل
زنجبیل خلط‌آور است و به شل کردن و دفع مخاط از دستگاه تنفسی کمک می کند. همچنین، زنجبیل از ویژگی ضد التهابی سود می برد و با باکتری های بد مبارزه می کند. این ماده غذایی گردش خون را تقویت می کند و جریان اکسیژن و دفع سموم را بهبود می بخشد.مقداری ریشه زنجبیل تازه (حدود پنج سانتیمتر) را شسته و پوست بکنید.زنجبیل را به تکه های کوچک برش بزنید و روی آن یک کاغذ مومی قرار دهید.با استفاده از از یک گوشت کوب یا هر جسم سخت دیگر، مانند تیغه چاقو، زنبیل ها را له کنید.سه فنجان آب را روی حرارت متوسط به جوش آورده و زنجبیل را به آن اضافه کنید.اجازه دهید پنج دقیقه به جوشیدن ادامه دهد.این ترکیب را از روی حرارت برداشته و به آن اندکی عسل اضافه کنید.پیش از مصرف می توانید این ترکیب را از صافی عبور دهید تا تکه های زنجبیل در آن باقی نماند و زمانی که هنوز گرم است آن را بنوشید.

استفاده از یک دستگاه مرطوب کننده هوا
زمانی که به گلودرد مبتلا هستید، تنفس در هوای خشک یکی از بدترین کارهایی است که می توانید انجام دهید. دستگاه های مرطوب کننده هوا با افزایش رطوبت هوا تنفس را تسهیل کرده و درد کمتری در گلوی خود احساس خواهید کرد. این دستگاه ها در اشکال و اندازه های مختلف موجود هستند و برخی از آنها امکان تولید رایحه، مانند رایحه اوکالیپتوس را نیز فراهم می کنند.

مصرف سرکه سیب
استفاده از سرکه سیب خوشمزه‌ترین روش درمانی محسوب نمی شود اما می تواند یکی از مفیدترین آنها باشد. سرکه سیب سرشار از اسیدیته است که در کشتن باکتری ها موثر عمل می کند. با افزودن مقداری عسل می توانید گلوی خود را هرچه بیشتر تسکین دهید.یک قاشق غذاخوری سرکه سیب و یک قاشق غذاخوری عسل را در یک فنجان آب گرم ترکیب کرده و بنوشید.اگر مزه این ترکیب بیش از حد قوی است، یک قاشق غذاخوری سرکه سیب را در نصف فنجان آب گرم ترکیب کرده و یک بار در روز آن را غرغره کنید.

استفاده از کمپرس گرم
هنگامی که با کمردرد مواجه هستید، اغلب از گرما برای تسکین درد استفاده می کنید. برای تسکین درد در ناحیه گلو نیز می توانید از این روش استفاده کنید. تنها کافی است تا یک کمپرس گرم را روی گلوی خود قرار دهید. البته مراقب باشید که گرما بیش از اندازه نباشد تا به سوختگی منجر شود.

مصرف عسل
خواص ضد میکروبی عسل می تواند به تسریع روند بهبودی کمک کنند. اگر علاقه ای به مصرف سرکه سیب ندارید، استفاده از عسل می تواند آغاز خوبی باشد. تنها کافی است یک قاشق غذاخوری عسل خام محلی را بخورید.در شرایطی که تمام روش هایی که در بالا به آنها اشاره شد، ارزش امتحان کردن را دارند اما خودتان آشنایی بیشتری با بدنتان دارید و می توانید بهترین گزینه را برای خود امتحان کنید. اگر گلو درد برای بیش از سه روز ادامه داشت یا شرایط آن وخیم‌تر شد حتما به پزشک مراجعه کنید.
منبع: بهارنیوز

سرنوشت آلبوم جدید همایون شجریان

فردین خلعتبری ضمن اعلام تاریخ انتشار تازه‌ترین آلبوم موسیقایی خود به خوانندگی همایون شجریان از مراحل آماده سازی پروژه «کافه های تهران» صحبت کرد.

فردین خلعتبری آهنگساز در گفتگو با مهر درباره تازه‌ترین آلبوم خود به خوانندگی همایون شجریان توضیح داد: کارهای فنی آلبوم به اتمام رسیده و تا پایان سال منتشر می شود.

وی درباره تاریخ انتشار آلبوم «کافه‌های تهران» هم بیان کرد: تمامی بخش های اصلی پروژه «کافه های تهران» انجام گرفته و هم اکنون نیز کار در مرحله میکس و مسترینگ قرار دارد که این آلبوم نیز در آینده ای نزدیک ارایه می شود. در این آلبوم آنسامبل «ذاستا» به سرپرستی بهنام ابوالقاسم و نوازندگانی چون پدرام فریوسفی، آتنا اشتیاقی، شقایق صادقیان و سایوری شفیعی به کارگردانی هنری رضا موسوی آثار مورد نظر را در چند کافه شهر تهران ضبط کرده اند که هر یک از موسیقی ها بنا به فضای موجود کافه ها ساخته شده است.

فردین خلعتبری و همایون شجریان که چندی قبل تازه ترین اثر مشترک خود را به اتمام رسانده اند، چندی پیش قطعه «بار دیگر فراموشی» را در فضای مجازی منتشر کردند. این دو هنرمند در آلبوم جدیدی که مراحل فنی آن به اتمام رسیده، با همراهی آنسامبل «ذاستا» چندین قطعه را برای علاقه مندان موسیقی ایرانی آماده کرده اند. این اثر به گفته سازندگانش در فضایی مینی مال تولید شده و با توجه به اینکه ارکستر در نظر گرفته شده یک کوارتت زهی است می تواند به عنوان یکی متفاوت ترین آلبوم های همایون شجریان در حوزه خوانندگی به حساب آید.

زنده یاد افشین یداللهی، بهنام ابوالقاسم ایده پرداز، پدرام فریوسفی نوازنده ویولن اول، پانیذ فریوسفی نوازنده ویولن دوم، پریسا پیرزاده نوازنده آلتو، آتنا اشتیاقی نوازنده ویولن سل، مهیار طریحی نوازنده سنتور، کاوه صالحی نوازنده ساز جدید «لوتار» و آیین مشکاتیان نوازنده پرکاشن گروه اجرایی این آلبوم را تشکیل می دهند.


منبع: عصرایران

خاطرات ۱۰ سال سکان‌داری صداوسیما

رئیس اسبق سازمان صداوسیما تجربیات ده ساله خودش از سکان داری بزرگترین رسانه ایران را منتشر کرد.

عزت‌الله ضرغامی با انتشار مطلبی در صفحه شخصی اینستاگرم خود از انتشار کتابی درباره ۱۰ سال دوره مدیریت خود در سازمان صداوسیما خبر داد.

به گزارش ایسنا، بخشی از توضیحات ضرغامی با عنوان «یک عکس، یک حرف» به شرح زیر است:

«از آبان ۹۳ که دوره مسئولیتم در رسانه ملی به پایان رسید، منتظر فرصتی بودم تا تجربیات، اطلاعات و دانش خود را در اختیار علاقه‌مندان قرار دهم.

برخی دوستان پیشنهاد می‌دادند که این تجربیات را به صورت کتاب منتشر کنم، این اقدام مستلزم فرصتی طولانی برای نگارش، تدوین و چاپ بود، بنابراین، فکر کردم ممکن است زمان از دست برود و در آینده نیز کمتر فرصت و انگیزه ادامه این کار را داشته باشم، به ویژه آن که موقعیت‌های خاص زمانی ایجاب می‌کند که بسیاری از حرف‌ها و تجربیات در همان مقطع زمانی ارائه شود و اگر قرار باشد سال‌ها بعد به صورت کتاب انتشار یابد معلوم نیست آیا از همان اثربخشی و نفوذ برخوردار خواهد بود یا نه؟

لذا تصمیم گرفتم محتوای انتخابی خود را مستقل و کوتاه همراه یک عکس مرتبط در سرویس عکس اینستاگرام منتشر کنم.

آنچه انگیزه مرا در ادامه این کار مضاعف کرد انتشار این پست‌ها در سایر ظرفیت‌های موجود در فضای مجازی و به ویژه بازنشر آن به صورت خبر و گزارش در خبرگزاری‌ها و سایت های رسمی یا شخصی و پس از آن در روزنامه‌ها و نشریات مختلف و سرانجام در کانال‌های تلگرامی بود. امکانی که قادر بود افکار عمومی را در سطح وسیعی در جریان نوشته‌هایم قرار دهد.

به این نتیجه رسیده‌ام که دوران گفتارهای مطول به جز برخی استثنائات سپری شده و ذائقه عمومی به دنبال مطالب کوتاه و جذاب‌تر است.

انتشار این مجموعه به صورت مکتوب این امکان را به علاقه‌مندان می‌دهد که در هر شرایطی بتوانند به یادداشت‌ مربوط مراجعه کنند. حاشیه بنویسند و برای استفاده‌های بعد آماده‌تر باشند. به ویژه آنکه بسیاری از علاقه‌مندان به پی‌گیری این یادداشت‌ها علاقه‌ای به حضور در فضای مجازی ندارند و از طریق مختلف نیاز خود را به یک مجموعه مکتوب مطرح کرده بودند.»


منبع: عصرایران

جایزه ۱۰ هزار یورویی برای طراح ایرانی

محمدرضا شاه محمدی در هفتمین دوره از مسابقات بین‌المللی طراحی jumpthegap اسپانیا مقام اول را کسب کرد و موفق به دریافت جایزه ۱۰۰۰۰ هزار یورویی شد.

محمدرضا شاه محمدی از سوی هیئت داوران در هفتمین دوره از مسابقات بین المللی طراحی jumpthegap که بیش از ۶۰۰۰ طرح از ۱۳۵ کشور جهان که در این رقابت با ایده‌های نوآورانه و خلاق شرکت کرده بودند، در سطح حرفه‌ای (Professional) نفر اول شد.

 به گزارش عصرایران به نقل از ایسنا، رئیس تیم داوری این مسابقات پاتریک شوماخر(Patrik Schumacher) یکی از معروف‌ترین طراحان حال حاضر جهان و مدیر شرکت Zaha Hadid و خاویر توراس(XAVIER TORRAS) مدیر شرکت Roca بودند.

پاتریک شوماخر ارزش طرح محمدرضا شاه محمدی را سادگی، ظرافت٬ زیبایی و نوآوری دانست و اظهار کرد: این ایده قادر به حل سه مشکل مصرف بیش از حد آب، کمبود فضا در خانه و غرق شدن کودکان در حمام است.

شوماخر و خاویر توراس جایزه ۱۰۰۰۰ یورویی این مسابقه را به شاه محمدی اهدا کردند.

محمدرضا شاه محمدی در خرداد ماه امسال نیز در مسابقه بین المللی طراحی Artzept ایتالیا موفق به کسب مقام اول شد.


منبع: عصرایران

کدام کارگردانان بدون خوانده شدن فیلمنامه‌شان مجوز ساخت می‌گیرند؟

معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی با بیان اینکه تلاش خواهد شد تعامل با فیلمسازان در راستای اعتمادسازی دو طرفه به گونه‌ای پیش رود که مرحله‌ی صدور پروانه ساخت به تدریج حذف شود، درباره تعیین تکلیف دیگر فیلم‌های مسئله‌دار بدون مجوز اظهارنظر کرد.

به گزارش ایسنا، ابراهیم داروغه‌زاده مدتی قبل از صدور پروانه نمایش برای چند فیلمی که در سال‌های گذشته در صدر اخبار سینمایی بودند، خبر داد و اخیرا یکی از آن‌ها (خانه دختر) در سینماها نمایش یافته است. همچنین پروانه نمایش سه فیلم «خانه پدری»، «عصبانی نیستم» ‌و «آشغال‌های دوست‌داشتنی»‌ هم صادر شده که پیگیری‌ها برای اکران آن‌ها در حال انجام است.

با این حال فیلم‌های دیگری در فهرست آثار توقیفی و بدون مجوز نمایش سینمای ایران باقی مانده‌اند که حتی اسمی از آن‌ها در کمیته‌ی رفع فیلم‌های مشکل‌دار نبود از جمله فیلم «خرس» خسرو معصومی، «گزارش یک جشن» ابراهیم حاتمی‌کیا، «خیابان‌های آرام» کمال تبریزی یا «شیفتگی» علی عصمتی زمانی.

فیلم‌های متقاضی را بررسی می‌کنیم

داروغه‌زاده در گفت‌وگویی تازه درباره این فیلم‌ها و تعیین تکلیف‌شان توضیح داد:‌ ما فیلم‌هایی را برای اکران بررسی می‌کنیم که متقاضی اکران باشند، یعنی تا وقتی تهیه‌کننده و پخش‌کننده یک فیلم متقاضی اکران عمومی آن نباشد چطور می‌توانیم صدور پروانه نمایش‌اش را بررسی کنیم پس اگر تهیه‌کننده «گزارش یک جشن» یا «خرس» پیگیر باشند ما بررسی خواهیم کرد.

او در پاسخ به اینکه “این فیلم‌ها در اختیار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هستند و توسط زیرمجموعه‌ای از این وزارتخانه خریداری شده‌اند و با این شرایط چه کسی باید برای نمایش آن‌ها اقدام کند؟” گفت:‌ به هر حال یک جایی مالک آن‌هاست و درباره این‌ها، موسسه رسانه‌های تصویری اگر بخواهد درخواستی برای اکران این فیلم‌ها داشته باشد، ما به عنوان مسئولی که برای صدور پروانه نمایش وظیفه داریم، اقدام خواهیم کرد و آن‌ها را در روند بازبینی مجدد قرار می‌دهیم، اما فیلمی که تهیه‌کننده آن متقاضی نباشد به ما ارتباطی پیدا نمی‌کند.

معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی در پاسخ به اینکه چطور فیلمی می‌تواند متقاضی اکران نباشد در حالی که سازندگان هر کدام از این فیلم‌های به اصطلاح توقیف شده در تمام این سال‌ها به دنبال اکران فیلم‌شان بوده‌اند، گفت: این طور هم که می‌گویید نیست چون مثلا «گزارش یک جشن»، «خیابان‌های آرام» یا حتی «خرس» تا به حال تهیه‌کنندگان‌شان مراجعه‌ایی برای ارائه‌ی درخواست بازبینی و اکران فیلم‌های خود نداشته‌اند. الان هم «خرس» اگر متقاضی است، کارگردانش درخواست نمایش فیلم را دارد. در حالی که شورای پروانه نمایش نمی‌تواند به کارگردان پروانه نمایش دهد حتما باید تهیه‌کننده و پخش‌کننده اقدام کنند.

آخرین وضعیت فیلم‌های که مشکل‌شان به تازگی حل شده به روایت داروغه‌زاده

او در ادامه درباره اکران فیلم‌هایی که پس از بازبینی مجدد و انجام اصلاحات مجوز نمایش گرفته‌اند، اظهار کرد: روند اکران این فیلم‌ها به طور طبیعی طی می‌شود و سعی می‌شود در یک فضای طبیعی و آرام با کمترین حساسیت کار دنبال شود. بر این اساس به ترتیب فیلم‌هایی که مشکلاتشان رفع شده است، نمایش داده می‌شوند و البته این مسیر حتما با مشورت و تأیید و تدبیر اقای دکتر صالحی (وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی) انجام خواهد شد.

وی افزود: نکته دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد این است که در بحث نمایش فیلم‌ها و در میان سرگروه‌های سینمایی ظرفیت‌هایی وجود دارد و قراردادهایی پیش از این منعقد شده که باید برای اکران فیلم‌های جدید زمان مناسب به لحاظ جدول نمایش فراهم شود، به ویژه آنکه در نیمه دوم سال هستیم و متقاضی زیادی برای اکران فیلم‌ها وجود دارد به همین دلیل نمی‌شود همه فیلم‌ها را به یک باره در جدول نمایش قرار داد.

آخرین وضعیت اکران «خانه پدری»

داروغه‌زاده درباره اکران فیلم «خانه پدری» با تعیین رده سنی و نمایش در گروه هنر و تجربه که محدودیت تعداد سالن‌های سینمایی را هم دربرمی‌گیرد توضیح داد: تهیه‌کننده و کارگردان فیلم «خانه پدری» آقای کیانوش عیاری است که با هیچ گونه اصلاحی در این فیلم موافقت نکرد بنابراین در مجوزی که در شورای پروانه نمایش برای این فیلم صادر شده است، هم رده بندی سنی در نظر گرفته شد و هم اکران محدود و این نوع اکران به طور طبیعی با نظر سازمان سینمایی اتفاق می‌افتد.

وی در پاسخ به اینکه آیا اکران محدود به معنای نمایش در گروه سینمایی هنر و تجربه است و آیا نمی‌شد شرایط بهتری برای اکران «خانه پدری» فراهم کرد تا نسبت به دور اول نمایش‌اش که تنها چند سانس دوام داشت تفاوت داشته باشد، گفت: هنر و تجربه یکی از فرصت‌هاست و شورای پروانه نمایش به این شکل، مجوز فیلم را صادر کرده است. البته آن زمان هم که فیلم اکران شد در همین هنر و تجربه بود و جلوی اکران فیلم گرفته شد. ما اگر بتوانیم در همان گروه با محدودیت سنی فیلم را نمایش دهیم به طوری که اکران ادامه داشته باشد یک قدم جلوتر هستیم چون آن زمان جلوی نمایش فیلم “گرفته شد”. ضمن اینکه ما در گروه هنر و تجربه فیلم‌های پرتماشاگر زیادی داشته‌ایم به طوری که از فیلم‌هایی که در اکران عمومی نمایش داشته‌اند با استقبال بهتری روبرو بوده‌اند.

تلاش کردیم، بخش مهمی از کار را در حوزه فیلمسازان اول به خود صنف واگذار کنیم

معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی در بخش دیگری از این گفت‌وگو درباره شورای پروانه ساخت که به تازگی حکم جدیدی برای اعضای آن صادر شده و اینکه آیا براساس آیین‌نامه مصوب هیأت وزیران که در آن قید شده پنج نفر باید عضو این شورا باشند و اکنون هفت نفر حضور دارند، تخلفی صورت گرفته یا لازم است اصلاحاتی انجام شود؟ توضیح داد: در این باره یک حداقل‌هایی باید وجود داشته باشد تا مجوز صادر شود. آیین‌نامه محدودیت‌ها را تعیین می‌کند و می‌گوید که حتماً پنج نفر عضو باید وجود داشته باشد و در این چهار سالی که شورای هفت نفره وجود داشت، مسئله‌ای نبوده که صنف بخواهد اعتراض کند و معتقد باشد که حقی از آن‌ها ضایع شده است. ضمن اینکه از امسال تلاش کردیم بخش مهمی از کار را در حوزه فیلمسازان اول به خود صنف واگذار کنیم.

نباید شورای پروانه ساخت می‌داشتیم اگر …

وی در پاسخ به اینکه آیا در برنامه کاری خود این هدف را دنبال می‌کند که شورای پروانه ساخت حذف شود؟ گفت: معتقدم اگر در طول این ۳۵ سال به شکل طبیعی مسیر را درست طی می‌کردیم نباید شورای پروانه ساخت می‌داشتیم، چون بعد از انقلاب به هر حال سینما به شکل دیگری کار خود را آغاز کرده است و ماهیت آن تفاوت پیدا کرد. بنابراین ضروری بود که در سال‌های اول این گونه شوراها حضور داشته باشند تا ریل‌گذاری برای تغییر ماهیت سینما انجام شود. اگر بتوانیم میزان گفت‌وگو، مفاهمه و اقناع‌پذیری را افزایش دهیم و ما به عنوان مدیران فرهنگی درک بهتری از فیلمسازان داشته باشیم و آن‌ها هم با ما بیشتر هم نشینی داشته باشند تا بتوانیم اولویت‌های یکدیگر را بهتر درک و با منافع ملی، هویت و فرهنگ ایرانی- اسلامی همسو کنیم، بایستی به سمتی برویم که فیلمساز آنقدر مسئولیت‌پذیر و آگاه باشد تا خودش احساس کند اگر درخواستی برای پروانه ساخت می‌کند، پذیرفته می‌شود و به این ترتیب با پاسخگو بودن فیلمساز به تدریج شورای پروانه ساخت حذف می‌شود و این موضوع قطعا در نگاه من هست که باید مسیر را به سمتی ببریم تا سینماگران جایگاه حقیقی خود را با مسوولیت‌پذیری پیدا کنند و فقط شورای پروانه نمایش داشته باشیم.

او یادآور شد:‌ البته این موضوع در طول سال‌های گذشته مطرح بوده اما معمولا از طرف برخی سینمایی‌ها و تهیه‌کنندگان مورد مخالفت قرار می‌گرفت و این طور نبوده که همیشه دولت مانع باشد، چون به هر حال بحث سرمایه در میان است و فکر می‌کنند اگر شورایی وجود داشته باشد، برای سرمایه خود تاحدودی اطمینان‌بخشی پیدا می‌کنند، به همین دلیل این طور نبوده که اکثریت فیلمسازان پیش قدم باشند که شورای پروانه ساخت نداشته باشیم.

برخی فیلم‌سازان،فیلم‌نامه هایشان خوانده نمی‌شود اما پروانه می‌گیرند

داروغه‌زاده ادامه داد: همین الان هم برخی فیلمسازان هستند که فیلمنامه‌هایشان خوانده نمی‌شود اما پروانه ساخت می‌گیرند و این براساس سابقه‌ آن‌ها و اعتمادی که جلب کرده‌اند رخ می‌دهد، مثل اصغر فرهادی یا ابراهیم حاتمی کیا که فیلمنامه کامل آن‌ها خوانده نمی‌شود، حتی آقای صدرعاملی هم که اخیرا پروانه ساخت گرفته‌اند فیلم‌نامه کاملشان خوانده نشد و این اصلا به نظر من یا مدیریت سازمان ارتباط ندارد بلکه کاملا با نظر شورا انجام شده و این اتفاقی است که به تدریج در حال شکل‌گیری است.

جشنواره فیلم فجر حداکثر در ۱۰ روز برگزار می‌شود

وی که همزمان دبیری سی‌وششمین جشنواره فیلم فجر را بر عهده دارد و روز گذشته (۲۹ مهرماه) از پردیس ملت که محل برگزاری جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران بود و یکی از گزینه‌های جشنواره فیلم فجر برای رسانه‌ها است بازدید کرد، درباره تغییرات این رویداد سینمایی با توجه به تعیین ۲۲ فیلم در جدول نمایش گفت: براساس تعداد فیلم‌هایی که در نظر گرفته شده جشنواره حداکثر در ۱۰ روز برگزار می‌شود و بررسی‌هایی در حال انجام است که ممکن است حتی تعداد روزها یکی، دو روز هم کمتر شود، ضمن اینکه تعداد سانس‌های نمایش دهنده فیلم‌ها در هر روز هم دو یا سه سانس خواهد بود.

او اضافه کرد: یعنی با توجه به این، یک باکس نمایش فیلم کوتاه داریم که فقط مخصوص سالن رسانه خواهد بود و اگر روزی سه فیلم نمایش دهیم مدت برگزاری جشنواره هشت روز می‌شود و اگر دو سانس داشته باشیم به همان ۱۰ روز می‌رسد.

دبیر جشنواره فیلم فجر با تأکید بر اینکه برج میلاد همانند چند سال گذشته محل برگزاری جشنواره و کاخ رسانه نخواهد بود، گفت: با تعیین باکس‌های محدود نمایش به دنبال این هستیم تا اهالی رسانه و فیلمسازانی که هنگام نمایش آثار خود در سالن حضور دارند فرصت کافی برای استراحت و گپ و گفت داشته باشند تا فیلم‌ها پشت سر هم دیده نشود و خستگی به وجود نیاید. به همین دلیل فکر می‌کنم با نمایش دو فیلم در روز شرایط خوبی وجود خواهد داشت.

داروغه‌زاده در پایان درباره نمایش فیلم‌های جشنواره در شهرهای دیگر هم گفت: این مسئله ارتباط چندانی با جشنواره فیلم فجر پیدا نمی‌کند، چون نیازی است که برخی استان‌ها متقاضی هستند تا نمایش‌های ویژه‌ای از فیلم‌های جشنواره در شهرهای آن‌ها وجود داشته باشد و این توافق میان سازندگان فیلم‌ها و استان‌هاست به همین دلیل تصمیم آن بر عهده جشنواره نیست و باید توافقی میان فیلمسازان و استان‌ها به ویژه در بخش مالی بوجود آید تا رضایت کامل فراهم شود.


منبع: عصرایران

تاکید بنی‌اعتماد بر ارتباط فیلم‌ساز با جامعه

هجدهمین نشست تخصصی از سلسله نشست‌های «۲۰ نشست ۳۴» در ۲۹ مهرماه، آخرین روز از سی‌وچهارمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران با حضور رخشان بنی اعتماد و با موضوعیت «انتقال یک تجربه؛ ایده‌یابی و پرورش ایده» در پردیس سینمایی ملت برگزار شد. رخشان بنی اعتماد در بخشی از سخنانش گفت: اگر شرایط دیده شدن، اکران و ساز کار هنر-صنعت بر فیلم کوتاه و مستند حاکم شود، فیلمسازان کوتاه برای ماندن در این حرفه احساس رضایت می‌کنند. زمانی که این توجه وجود ندارد فیلمسازان به ساخت فیلم بلند تمایل پیدا می‌کنند. او ادامه داد: مشکل اساسی ما این است که بنیه بودجه ما مختص سینمای داستانی است و چون دیگر سبک‌ها مثل بچه‌های ناخواسته سینما هستند، در نتیجه شرایطی که وجود دارد سازندگان فیلم کوتاه را به ساخت فیلم بلند بیشتر ترغیب می‌کند.

این کارگردان با تاکید بر اینکه “ایده، وحی یک شبه نیست”، اظهار کرد: ایده ارتباط مستقیم با دغدغه‌های صاحب اثر دارد و به لایه‌های عمیقی در گذشته، شناخت اجتماعی ، سواد و آگاهی نسبت به پیرامون بر می‌گردد. رفتن به درون در زمان‌هایی چنگک‌هایی به ذهن می‌زند که در آینده به شکل ایده خود را نشان می‌دهد و این ارتباط از دغدغه‌های پنهان ما ریشه می‌گیرد. بنی اعتماد ادامه داد: فیلم‌نامه، طرح و ایده آن زمانی نیست که دست شما روی کاغذ قرار می‌گیرد بلکه به لایه‌های قدیمی‌تر برمی‌گردد. او تاکید کرد: فیلمسازی که ارتباط مداوم با جامعه نداشته باشد، به یک تکنسین مجری ساخت تبدیل می‌شود.

وی در این مورد که ۳ کار اولش اجتماعی هستند ولی درونمایه طنز و کمدی دارد، گفت: موضوع و مضمون، ساختار را شکل می‌دهند و در واقع آن ساختار مناسب را خودمضمون تعریف می‌کند.  کارگردان «پول خارجی» به تفاوت اساسی بین سینمای مستند و فیلم کوتاه اشاره کرد و گفت: نیاز به قدرتمندی ایده و ساختار در فیلم کوتاه بسیار سخت‌تر است. ایده در فیلم کوتاه بسیار مهم است زیرا زمان بسیار کنترل شده‌تر از سینمای بلند است. زمانی که ایده پیدا می‌شود و در واقع او شما را پیدا می‌کند، مرحله کنکاش و پرورش ایده آغاز می‌شود.

بنی‌اعتماد اضافه کرد: باید حول محور آن ایده خودتان را مسلح کنید و نسبت به ابعاد مختلف آن شناخت پیدا کنید. اساس و ملاتی که قصه را شکل می‌دهد دانشی است که فیلمساز نسبت به آن موضوع و ایده دارد. کند و کاو کردن بسیار مهم است. فیلمنامه‌نویس باید برای هر سئوالی جواب داشته باشد که فیلم و قصه قوام بگیرد. ممکن است بسیاری از اطلاعات پژوهش در فیلم نباشد اما بالاخره تاثیر خود را می‌گذارد و به شکل گرفتن موقعیت کمک می‌کند و باعث ارتقاء فیلم و موضوع می‌شود.

این کارگردان ادامه داد: پرورش ایده مانند شخصیت است زمانی که فضا را درست می‌شناسید این رسوب تجربه‌های شما و درمعرض واقعیت قرار گرفتن ایده را قوام می‌دهد. هیچ کدام از فیلمها و فیلمنامه‌های من مبنای واقعی ندارد ضمن اینکه همه آن‌ها پرتویی از واقعیت هستند که برآمده از رسوب شناخت، پژوهش و نزدیکی با موقعیت‌هاست. من برای ساخت فیلم‌هایم پژوهش میدانی می‌کنم و در فضا قرار می‌گیرم، نوشتن فیلمنامه برای من از زمان پژوهش شروع می‌شود و تا پایان کار این پژوهش ادامه دارد.

این فیلمساز در ادامه درباره تجربه کارکردن فیلمسازان جوان با بازیگران حرفه‌ای سینما، گفت: فیلمساز باید بتواند اعتماد طرف را جلب و تسلطش را به او ثابت کند. مشکل زمانی است که فیلمساز نتواند توان مدیریت و تسلطش را به گروه از جمله بازیگران اثبات کند. او درباره نقش زمان و ایده فیلم‌هایش بیان کرد: شاید دلیل اینکه سوژه‌هایی که راجع به آنها فیلم ساختم همزمان با اتفاقات روزمان بود این است که با جامعه ارتباط مداوم دارم، زمانی که «خون بازی» را ساختم، اعتیاد در دختران در بالاترین حد خودش بود.

در ادامه این نشست جلسه پرسش و پاسخی نیز انجام شد. بنی اعتماد با اشاره به اینکه “تکراری بودن مضامین هیچ گاه برای من بازدارنده نبوده است”، بیان کرد: جوهر موضوعات مطرح شده در ادبیات و سینما را اگر جمع بندی کنیم همه شان محدود و تکرار شونده هستند اما این تکرار به معنای کسالت تکرار نیست. این اصلا مانع نمی‌باشد و مهم زاویه نگاه است. من هرگز به این فکر نکردم که مبادا راجع به یک موضوعی که می‌خواهم کار کنم، فرد دیگری هم کار کرده باشد.

او در پاسخ به این نقطه نظر که امروزه مشکل فیلم‌نامه نویسی در سینمای ایران وجود دارد، گفت: نگارش کامل فیلمنامه پیش از شروع ساخت باید اتفاق بی افتد. بر روی دغدغه هایتان تمرکز کنید و راجع به موضوع‌هایی که می‌خواهید، فکر کنید. تکنیک‌ها را می توان در کتاب‌ها آموخت، این حیرت آور است که اکنون ساخت فیلم را شروع می‌کنند و در حین کار تازه نگارش فیلمنامه تمام می‌شود. این فیلمساز ادامه داد: فیلمنامه مانند یک موجود زنده است و باید بارها دیالوگ‌هایش را بلند بلند برای خودتان تکرار کنید. در یک فیلم در لابلای واژه‌ها و دیالوگ‌ها اطلاعات را در پنهان‌ترین شکل ممکن انتقال می‌دهد. باید کنش شخصیت‌ها در دیالوگ و عملکرد خود را نشان دهد. اگر نتوانید گذشته شخصیتی که ساخته‌اید را برای خود روشن کنید، آن کاراکتر و موقعیت قابل درک و باورپذیر نخواهند بود بنابراین برای شخصیت هایتان بیوگرافی بسازید و برای آن منطق پیدا کنید.

وی با تاکید بر لحن دیالوگ‌ها و تاثیر آن در روند فیلم افزود: دیالوگ‌های فیلمنامه در جریان تمرینها تغییر نمی‌کند اما در تمرینها ممکن است روتوش شود، در هم تنیده شوند و واقعی‌تر شوند. شما فیلم نامه تخیلی و فانتزی هم بنویسی باید بر اساس منطق باشد حتی پرواز خیال هم منطق خاص خودش را دارد. رخشان بنی‌اعتماد در پایان درباره ایده متفاوتی که در فیلمنامه «قصه‌ها» وجود دارد گفت: همان طور که در ابتدا گفتم ایده‌ها وحی نمی‌شوند و بر اساس نیازها و دغدغه‌های فیلمساز سراغ او می‌آیند. “قصه ها” نیز فیلم زمان خودش است. من زمانی که این فیلم را ساختم برای گرفتن مجوز ساخت فیلم مشکل داشتم و به شدت دلم برای سینمای اجتماعی و شخصیت‌های فیلم هایم که کار سینمایی را با آنها آغاز کرده بودم تنگ شده بود. ایده ساخت « قصه‌ها» نتیجه همه این فشارها بود که ۷ فیلم کوتاه بسازم و آن‌ها را کنار هم تدوین کنم، در آن زمان، این ساختار راه حل من برای ساخت فیلم است. در این نشست قسمت‌هایی از فیلم‌های رخشان بنی اعتماد همچون «خارج از محدوده»، «زرد قناری»، «پول خارجی»، «نرگس»، «روسری آبی»، «بانوی اردیبهشت»، «زیرپوست شهر»، «گیلانه»، «خون بازی» و «قصه ها» به نمایش درآمد.
منبع: بهارنیوز

«ماراتن» در صحنه تئاتر

?به گفته کارگردان این نمایش، ماراتن نمایشی در ژانر سورئال است که با خلق موقعیتی در لامکانی و لازمانی شکل می‌گیرد. موقعیتی که که شاید وجود عینی نداشته باشد اما می‌توان گفت تمامی انسان‌ها آن را تجربه کرده‌اند. 
?زهرا آقایی، شیلا توکلی، محمد کامرانی بدر، مجید دری، محمد سادات هندی، زهرا خندان، پرستو بیرانوند و مریم سعیدیان در این نمایش به ایفای نقش می‌پردازند. 
?این نمایش از ۲۸ مهر تا ۱۸ آبان ماه هر شب به جز شنبه‌ها ساعت ۱۹ در تماشاخانه دا روی صحنه می‌رود.
منبع: بهارنیوز

آخرین وضعیت اکران برخی فیلم‌ها

ابراهیم داروغه‌زاده مدتی قبل در گفت‌وگویی با ایسنا از صدور پروانه نمایش برای چند فیلمی که در سال‌های گذشته در صدر اخبار سینمایی بودند، خبر داد و اخیرا یکی از آن‌ها (خانه دختر) در سینماها نمایش یافته است. همچنین پروانه نمایش سه فیلم «خانه پدری»، «عصبانی نیستم» ‌و «آشغال‌های دوست‌داشتنی»‌ هم صادر شده که پیگیری‌ها برای اکران آن‌ها در حال انجام است. با این حال فیلم‌های دیگری در فهرست آثار توقیفی و بدون مجوز نمایش سینمای ایران باقی مانده‌اند که حتی اسمی از آن‌ها در کمیته‌ی رفع فیلم‌های مشکل‌دار نبود از جمله فیلم «خرس» خسرو معصومی، «گزارش یک جشن» ابراهیم حاتمی‌کیا، «خیابان‌های آرام» کمال تبریزی یا «شیفتگی» علی عصمتی زمانی.
 

 فیلم‌های متقاضی را بررسی می‌کنیم

داروغه‌زاده در گفت‌وگویی تازه با ایسنا درباره این فیلم‌ها و تعیین تکلیف‌شان توضیح داد:‌ ما فیلم‌هایی را برای اکران بررسی می‌کنیم که متقاضی اکران باشند، یعنی تا وقتی تهیه‌کننده و پخش‌کننده یک فیلم متقاضی اکران عمومی آن نباشد چطور می‌توانیم صدور پروانه نمایش‌اش را بررسی کنیم پس اگر تهیه‌کننده «گزارش یک جشن» یا «خرس» پیگیر باشند ما بررسی خواهیم کرد.

او در پاسخ به اینکه “این فیلم‌ها در اختیار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هستند و توسط زیرمجموعه‌ای از این وزارتخانه خریداری شده‌اند و با این شرایط چه کسی باید برای نمایش آن‌ها اقدام کند؟” گفت:‌ به هر حال یک جایی مالک آن‌هاست و درباره این‌ها، موسسه رسانه‌های تصویری اگر بخواهد درخواستی برای اکران این فیلم‌ها داشته باشد، ما به عنوان مسئولی که برای صدور پروانه نمایش وظیفه داریم، اقدام خواهیم کرد و آن‌ها را در روند بازبینی مجدد قرار می‌دهیم، اما فیلمی که تهیه‌کننده آن متقاضی نباشد به ما ارتباطی پیدا نمی‌کند.

معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی در پاسخ به اینکه چطور فیلمی می‌تواند متقاضی اکران نباشد در حالی که سازندگان هر کدام از این فیلم‌های به اصطلاح توقیف شده در تمام این سال‌ها به دنبال اکران فیلم‌شان بوده‌اند، گفت: این طور هم که می‌گویید نیست چون مثلا «گزارش یک جشن»، «خیابان‌های آرام» یا حتی «خرس» تا به حال تهیه‌کنندگان‌شان مراجعه‌ایی برای ارائه‌ی درخواست بازبینی و اکران فیلم‌های خود نداشته‌اند. الان هم «خرس» اگر متقاضی است، کارگردانش درخواست نمایش فیلم را دارد. در حالی که شورای پروانه نمایش نمی‌تواند به کارگردان پروانه نمایش دهد حتما باید تهیه‌کننده و پخش‌کننده  اقدام کنند.

آخرین وضعیت فیلم‌های که مشکل‌شان به تازگی حل شده به روایت داروغه‌زاده
او در ادامه درباره اکران فیلم‌هایی که پس از بازبینی مجدد و انجام اصلاحات مجوز نمایش گرفته‌اند، اظهار کرد: روند اکران این فیلم‌ها به طور طبیعی طی می‌شود و سعی می‌شود در یک فضای طبیعی و آرام با کمترین حساسیت کار دنبال شود. بر این اساس به ترتیب فیلم‌هایی که مشکلاتشان رفع شده است، نمایش داده می‌شوند و البته این مسیر حتما با مشورت و تأیید و تدبیر اقای دکتر صالحی (وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی) انجام خواهد شد. 
وی افزود: نکته دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد این است که در بحث نمایش فیلم‌ها و در میان سرگروه‌های سینمایی ظرفیت‌هایی وجود دارد و قراردادهایی پیش از این منعقد شده که باید برای اکران فیلم‌های جدید زمان مناسب به لحاظ جدول نمایش فراهم شود، به ویژه آنکه در نیمه دوم سال هستیم و متقاضی زیادی برای اکران فیلم‌ها وجود دارد به همین دلیل نمی‌شود همه فیلم‌ها را به یک باره در جدول نمایش قرار داد.

آخرین وضعیت اکران «خانه پدری»
داروغه‌زاده درباره اکران فیلم «خانه پدری»  با تعیین رده سنی و نمایش در گروه هنر و تجربه که محدودیت تعداد سالن‌های سینمایی را هم دربرمی‌گیرد توضیح داد: تهیه‌کننده و کارگردان فیلم «خانه پدری» آقای کیانوش عیاری است که با هیچ گونه اصلاحی در این فیلم موافقت نکرد بنابراین در مجوزی که در شورای پروانه نمایش برای این فیلم صادر شده است، هم رده بندی سنی در نظر گرفته شد و هم اکران محدود و این نوع اکران به طور طبیعی با نظر سازمان سینمایی اتفاق می‌افتد.

وی در پاسخ به اینکه آیا اکران محدود به معنای نمایش در گروه سینمایی هنر و تجربه است و آیا نمی‌شد شرایط بهتری برای اکران «خانه پدری» فراهم کرد تا نسبت به دور اول نمایش‌اش که تنها چند سانس دوام داشت تفاوت داشته باشد، گفت: هنر و تجربه یکی از فرصت‌هاست و شورای پروانه نمایش به این شکل، مجوز فیلم را صادر کرده است. البته آن زمان هم که فیلم اکران شد در همین هنر و تجربه بود و جلوی  اکران فیلم گرفته شد. ما اگر بتوانیم در همان گروه با محدودیت سنی فیلم را نمایش دهیم به طوری که اکران ادامه داشته باشد یک قدم جلوتر هستیم چون آن زمان جلوی نمایش فیلم “گرفته شد”. ضمن اینکه ما در گروه هنر و تجربه فیلم‌های پرتماشاگر زیادی داشته‌ایم به طوری که از فیلم‌هایی که در اکران عمومی نمایش داشته‌اند با استقبال بهتری روبرو بوده‌اند.

تلاش کردیم، بخش مهمی از کار را در حوزه فیلمسازان اول به خود صنف واگذار کنیم
معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی در بخش دیگری از این گفت‌وگو درباره شورای پروانه ساخت که به تازگی حکم جدیدی برای اعضای آن صادر شده و اینکه آیا براساس آیین‌نامه مصوب هیأت وزیران که در آن قید شده پنج نفر باید عضو این شورا باشند و اکنون هفت نفر حضور دارند، تخلفی صورت گرفته یا لازم است اصلاحاتی انجام شود؟ توضیح داد: در این باره یک حداقل‌هایی باید وجود داشته باشد تا مجوز صادر شود. آیین‌نامه محدودیت‌ها را تعیین می‌کند و می‌گوید که حتماً پنج نفر عضو باید وجود داشته باشد و در این چهار سالی که شورای هفت نفره وجود داشت، مسئله‌ای نبوده که صنف بخواهد اعتراض کند و معتقد باشد که حقی از آن‌ها ضایع شده است. ضمن اینکه از امسال تلاش کردیم بخش مهمی از کار را در حوزه فیلمسازان اول به خود صنف واگذار کنیم.

نباید شورای پروانه ساخت می‌داشتیم اگر …
وی در پاسخ به اینکه آیا در برنامه کاری خود این هدف را دنبال می‌کند که شورای پروانه ساخت حذف شود؟ گفت: معتقدم اگر در طول این ۳۵ سال به شکل طبیعی مسیر را درست طی می‌کردیم نباید شورای پروانه ساخت می‌داشتیم، چون بعد از انقلاب به هر حال سینما به شکل دیگری کار خود را آغاز کرده است و ماهیت آن تفاوت پیدا کرد. بنابراین ضروری بود که در سال‌های اول این گونه شوراها حضور داشته باشند تا ریل‌گذاری برای تغییر ماهیت سینما انجام شود. اگر بتوانیم میزان گفت‌وگو، مفاهمه و اقناع‌پذیری را افزایش دهیم و ما به عنوان مدیران  فرهنگی درک بهتری از  فیلمسازان داشته باشیم و آن‌ها هم با ما بیشتر هم نشینی داشته باشند تا بتوانیم اولویت‌های یکدیگر را بهتر درک و با منافع ملی، هویت و فرهنگ ایرانی- اسلامی همسو کنیم، بایستی به سمتی برویم که فیلمساز آنقدر مسئولیت‌پذیر و آگاه باشد تا خودش احساس کند اگر درخواستی برای پروانه ساخت می‌کند، پذیرفته می‌شود و به این ترتیب با پاسخگو بودن فیلمساز به تدریج شورای پروانه ساخت حذف می‌شود و این موضوع قطعا در نگاه من هست که باید مسیر را به سمتی ببریم تا  سینماگران جایگاه حقیقی خود را با مسوولیت‌پذیری پیدا کنند و فقط شورای پروانه نمایش داشته باشیم.
او یادآور شد:‌ البته این موضوع در طول سال‌های گذشته مطرح بوده اما معمولا از طرف برخی سینمایی‌ها و تهیه‌کنندگان مورد مخالفت  قرار می‌گرفت و این طور نبوده که همیشه دولت مانع باشد، چون به هر حال بحث سرمایه در میان است و فکر می‌کنند اگر شورایی وجود داشته باشد، برای سرمایه خود تاحدودی اطمینان‌بخشی پیدا می‌کنند، به همین دلیل این طور نبوده که اکثریت فیلمسازان پیش قدم باشند که شورای پروانه ساخت نداشته باشیم.

برخی فیلم‌سازان،فیلم‌نامه هایشان خوانده نمی‌شود اما پروانه می‌گیرند
داروغه‌زاده ادامه داد: همین الان هم برخی فیلمسازان هستند که فیلمنامه‌هایشان خوانده نمی‌شود اما پروانه ساخت می‌گیرند و این براساس سابقه‌ آن‌ها و اعتمادی که جلب کرده‌اند رخ می‌دهد، مثل اصغر فرهادی یا ابراهیم حاتمی کیا که فیلمنامه کامل آن‌ها خوانده نمی‌شود، حتی آقای صدرعاملی هم که اخیرا پروانه ساخت گرفته‌اند فیلم‌نامه کاملشان خوانده نشد و این اصلا به نظر من یا مدیریت سازمان ارتباط ندارد بلکه کاملا با نظر شورا انجام شده و این اتفاقی است که به تدریج در حال شکل‌گیری است.

جشنواره فیلم فجر حداکثر در ۱۰ روز برگزار می‌شود
وی که همزمان دبیری سی‌وششمین جشنواره فیلم فجر را بر عهده دارد و روز گذشته (۲۹ مهرماه) از پردیس ملت که محل برگزاری جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران بود و یکی از گزینه‌های جشنواره فیلم فجر برای رسانه‌ها است بازدید کرد، درباره تغییرات این رویداد سینمایی با توجه به تعیین ۲۲ فیلم در جدول نمایش گفت: براساس تعداد فیلم‌هایی که در نظر گرفته شده جشنواره حداکثر در ۱۰ روز برگزار می‌شود و بررسی‌هایی در حال انجام است که ممکن است حتی تعداد روزها یکی، دو روز هم کمتر شود، ضمن اینکه تعداد سانس‌های نمایش دهنده فیلم‌ها در هر روز هم دو یا سه سانس خواهد بود. او اضافه کرد: یعنی با توجه به این، یک باکس نمایش فیلم کوتاه داریم که فقط مخصوص سالن رسانه خواهد بود و اگر روزی سه فیلم نمایش دهیم مدت برگزاری جشنواره هشت روز می‌شود و اگر دو سانس داشته باشیم به همان ۱۰ روز می‌رسد.

دبیر جشنواره فیلم فجر با تأکید بر اینکه برج میلاد همانند چند سال گذشته محل برگزاری جشنواره و کاخ رسانه نخواهد بود، گفت: با تعیین باکس‌های محدود نمایش به دنبال این هستیم تا اهالی رسانه و فیلمسازانی که هنگام نمایش آثار خود در سالن حضور دارند فرصت کافی برای استراحت و گپ و گفت داشته باشند تا فیلم‌ها پشت سر هم دیده نشود و خستگی به وجود نیاید. به همین دلیل فکر می‌کنم با نمایش دو فیلم در روز شرایط خوبی وجود خواهد داشت. داروغه‌زاده در پایان درباره نمایش فیلم‌های جشنواره در شهرهای دیگر هم گفت: این مسئله ارتباط چندانی با جشنواره فیلم فجر پیدا نمی‌کند، چون نیازی است که برخی استان‌ها متقاضی هستند تا نمایش‌های ویژه‌ای از فیلم‌های جشنواره در شهرهای آن‌ها وجود داشته باشد و این توافق میان سازندگان فیلم‌ها و استان‌هاست به همین دلیل تصمیم آن بر عهده جشنواره نیست و باید توافقی میان فیلمسازان و استان‌ها به ویژه در بخش مالی بوجود آید تا رضایت کامل فراهم شود.
منبع: بهارنیوز

«خانه دختر» چقدر سانسور شده است؟

محمد شایسته که این روزها فیلم «خانه دختر» را پس از چند سال بر پرده سینماها دارد در گفت‌وگویی با ایسنا درباره تغییراتی که در این فیلم نسبت به آنچه در سی و سومین جشنواره فیلم فجر اتفاق افتاده است، بیان کرد: در آن دوره از جشنواره و همین طور نمایش‌هایی که «خانه دختر» خارج از کشور در سوئد یا جشنواره‌هایی همچون توکیو داشت، نسخه ۷۹ دقیقه‌ای نمایش داده شد اما پس از آن برای اکران عمومی دو دقیقه از فیلم سانسور شد بنابراین ۱۰ یا ۲۰ دقیقه حذفی که درباره‌ی این فیلم مطرح می‌شود، صحت ندارد.

وی بیان کرد: حذف این دو دقیقه هم به داستان اولیه فیلم صدمه نزده و در واقع در این بخش، سوء تفاهمی را که پیش آمده بود برطرف کردیم. شایسته همچنین خاطرنشان کرد: فیلم «خانه دختر» اصولا در همان نسخه‌ای که در جشنواره فیلم فجر هم اکران شد این خاصیت را داشت که پس از پایان فیلم، تماشاگر در یک لحظه نمی‌توانست متوجه شود که موضوع چیست و او را با خود درگیر می‌کرد. در واقع پس از تمام شدن فیلم، تماشاگر به همه ابعاد فیلم فکر می‌کند و الان هم همین شرایط در فیلم وجود دارد.

او با تأکید بر اینکه «اگر اصلاحاتی که به فیلم وارد شده بود بیشتر از مدت زمان دو دقیقه را دربرمی‌گرفت، اصلا راضی به اکران فیلم نمی‌شدم» گفت: در حال حاضر هم استقبال خوبی از «خانه دختر» صورت گرفته و در تهران ۱۵ سینما و در شهرهای دیگر ۴۶ سینما را در اختیار داریم که این تعداد در شهرهای دیگر به مرور افزایش خواهد یافت. «خانه دختر» به کارگردانی شهرام شاه حسینی فیلمی با بازی حامد بهداد، رعنا آزادی‌ور، رویا تیموریان، بابک کریمی، باران کوثری و پگاه آهنگرانی است و داستان دو دختر دانشجویی را روایت می‌کند که در پی کشف راز مرگ دوست خود پیش از مراسم عروسی‌اش هستند.
منبع: بهارنیوز

جایگاه ویرایش محتوا در ادبیات داستانی

مژده دقیقی، محمدرضا جعفری، حسین سناپور و محمد حسینی، در نشستی به جایگاه ویرایش محتوایی در ادبیات داستانی ایران پرداختند.

سی‌امین جلسه از سلسله هم‌اندیشی‌های ویرایش با موضوع «ویرایش ادبیات داستانی تالیفی» در انتشارات فنی ایران برگزار شد و در آن، محمدرضا جعفری، حسین سناپور و محمد حسینی به بررسی تاریخی جایگاه ویرایش داستانی و ویراستاری در ایران پرداختند و به تفصیل درباره جایگاه ویرایش محتوایی در ادبیات داستانی سخن گفتند.

در ابتدای این نشست، مژده دقیقی به عنوان مدیر جلسه، با طرح سوالاتی از این دست که ویرایش داستان چه تفاوتی با سایر متون دارد؟ ویراستار داستان باید چه نقش‌هایی را برعهده بگیرد و چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟ آیا همکاری با ویراستار در خلاقیت نویسنده تاثیر مثبت دارد؟، گفت: ویرایش داستان فراتر از ویرایش زبانی، فنی و…است. می‌شود گفت یک بده بستان فکری میان نویسنده و ویراستار است و تجربه ویرایشی نامتعارفی است؛ متفاوت است چون پای تخیل و نوشتن خلاق در میان است و خلاقیت در همه سطوح از زبان داستان تا طرح و روایت نیازمند نگاه ویرایشی متفاوتی است.

وی با بیان اینکه تنها با شکل گرفتن رابطه ای سازنده میان نویسنده و ویراستار است که خلاقیت نویسنده شکوفا می‌شود، افزود: زمانی که نویسنده به جای اصلاح به سمت بازاندیشی اثر و بازآفرینی هدایت می‌شود ویرایش به صورت فرآیندی سازنده درمی‌آید که به متن موجود ژرفا و غنا می‌بخشد و آن را به کمال مطللوب نزدیک می‌کند. نشرهای توسعه یافته، مدیون ویراستاران بزرگی است که در دوره‌ای رابطه داستان نویسی و ویراستار را دگرگون کرده‌اند و تاثیری ژرف بر جهان ادبیات برجای گذاشته‌اند.

ویرایش داستان یک امر مکانیکی نیست

در ادامه محمدرضا جعفری مولف «فرهنگ فشرده» درباره تجربه کاری خود در این حوزه و تعاملات خود در ویرایش داستان‌های نویسندگانی مانند نادر ابراهیمی، اسماعیل فصیح، احمد محمود، رضا براهنی و… گفت: در آن سالها برای من مهم بود که ابتدا به کشف ساختار اثر دست بزنم. لذا در نثر نویسنده دست نمی‌بردم، تکه کلام‌های او را کشف می‌کردم و ضرورت داشت در تکنیک و طنز نویسنده دخالتی نداشته باشم. ویرایش داستان یک امر مکانیکی نبوده و نیست که محور آن را به کاربردن درست نویسی در فارسی تفسیر کنیم.

وی درباره نقش خود در ویرایش کتاب‌هایی همچون «ثریا در اغما»، «آواز کشته شدگان» و… نیز سخن گفت. جعفری که نقش مهمی در انتشار کتاب‌های طلایی انتشارات امیرکبیر داشته است، در ادامه جایگاه ویرایش در کشور را مناسب ندانست و گفت: امروزه نواقصی را در کتاب‌ها می‌بینم. یکی آنکه گفتگوها کشدار است درحالی‌که ایجاز حرف نخست را در دنیای امروز می‌زند، لذا توصیف زائد دیگر جایگاهی ندارد. دوم آنکه اشتباهاتی ناشی از جهل در کتاب‌ها دیده می‌شود، مانند سمفونی باخ. نه نویسنده و نه ویراستار نمی‌دانسته‌اند باخ سمفونی ندارد. اشتباهات لپی و غلط‌های املایی و انشایی، معضلات دیگری است که باید توجه ویژه‌ای به آن کرد.

نویسنده باید عیب داستان خود را بشنود و بداند

حسین سناپور هم در این نشست با بررسی تاثیر کارگاه‌های ادبی در امر ویرایش، به بیان شیوه‌های برگزاری کلاس‌های خود برای نسل جدید نویسندگان پرداخت و درباره دلایل کم رنگ بودن جایگاه ویرایش در ایران، گفت: نکاتی که آقای جعفری به آن اشاره کردند جای تامل دارد. هر نویسنده‌ای، نیاز به بازخوانی دارد. او باید عیب داستان خود را بشنود و بداند. آنچه در مورد اسماعیل فصیح و غیره گفته شد، تاکیدی بود بر نقش مهم ویراستار. با این حال در ایران ما با دوچالش روبرو هستیم؛ نخست اینکه بسیاری از ناشران ما حرفه‌ای نیستند تا جایگاه ویراستار را بدانند و برای حرفه‌ای شدن قطعا نیازمند تیراژ بالا، بهتر شدن وضعیت کتابخوانی و …هستند. اما چالش دوم افراد حقیقی‌اند.

وی تقدس ادبیات و شهودی دانستن آن را یکی از عوامل مقاومت دربرابر ویرایش خواند و افزود: زمانی که ۲۰ سال قبل کلاس‌های ادبی شکل گرفتند، مخالفانی داشتند. گرچه مخالفان کم شده‌اند اما هنوز عده‌ای معتقدند که نباید نظر دیگران در تولید یک داستان دخیل شود. آن‌ها معتقدند داستان محصول خلاقه نویسنده است. اما چرا این تصور وجود دارد؟ پیشینه مذهبی ما و سنت‌های ما عنوان می‌کند که کتاب‌های مقدس یکباره و به صورت شهودی نازل شده اند. این نگاه مذهبی سبب شده تا تصور ما از ادبیات و شعر هم همین باشد. به طور مثال هیچ شاعری در مصاحبه‌اش از بازنویسی شعر و چند مرحله‌ای بودن خلق این اثر سخن نمی‌گوید. همه معتقدیم که ادبیات ناگهانی و در قالب کشف و شهود خلق می‌شود. در این راستا هرجور دخالتی در این متن دخالت عامل بیگانه تلقی می‌شود.

سناپور گفت: بسیاری از مخالفان ویرایش، نویسنده را بر متن برتری می‌دهند. به همین سبب عنوان می‌کنند که اگر کسی در ساخت داستان دخالت کند، اثر دچار ناخالصی خواهد شد و این ردپای ویراستار یا استاد سبب می‌شود که منتقد نتواند ردپای اندیشه‌های نویسنده را دنبال کند. لذا تفکر قالب رجحان نویسنده به متن است. درحالی که اگر اندیشه ای خلق و توسعه بیاید از متن است. به همین دلیل گاهی می‌بینیم نویسنده ترجیح می‌دهد اثر ناقص باشد اما برای خود او باشد.

وی در انتهای سخنانش درباره نقش کارگاه‌ها و کلاس‌های ادبی در حوزه ویرایش سخن گفت و آن را عامل موثری دانست، چرا که اثر در حین نوشته شدن ویرایش می‌شود و از عقل جمعی بهره می‌برد.

سی امین جلسه از سلسله هم‌اندیشی‌های ویرایش با سخنان محمد حسینی ادامه یافت. وی جایگاه ادبیات در ایران کنونی را نامناسب دانست و عوامل آن را فعالیت ناشران متعدد و اهدای جوایز خصوصی و دولتی خواند.

سرویراستار نشر ثالث ضروری دانست تا تعریف درستی از ویراستار را به مخاطبان ارائه کند و گفت: قاعدتاً یک کتاب توسط نویسنده نوشته می‌شود، نقش ویراستار ارتقا کیفی یک اثر است. ویراستار ۲۰ تا ۲۵ درصد در بهبود کیفی یک کتاب نقش دارد پس آن را دگرگون نمی‌کند. با این حال نباید فراموش کنیم که این نقشی است که ویراستاران در غرب دارند، آنها مشاورند و بعید می‌دانم وقت خود را صرف غلطگیری کنند.

این نویسنده به بررسی جایگاه ادبیات در ایران پرداخت و به بحران‌های دهه شصت و هفتاد در انتخاب و انشار اثر اشاره کرد، اما در ادامه تاثیر آن را بر تولید اثر ادبی فاخر کتمان نکرد و گفت: در گذشته یک موسسه انتشاراتی هیات تحریریه ای داشت که یا اثری را می‌پذیرفت یا رد می‌کرد. حالت سوم رای مشروط بود. به واسطه این رای یک نویسنده با شنیدن آرای کارشناسان طی شش ماه تا یک سال اثر را بازنویسی می‌کرد. با گذشت این سال‌ها اوضاع نشر بهبود پیدا کرد و فضا برای حضور نویسندگان فراهم شد.

حسینی ادامه داد: طبق آمار سال قبل ما بیش از ۱۳ هزار ناشر و کمتر از ۲ هزار کتابفروشی داریم. همین آمار نشان می‌دهد که جریان نشر ما حرفه‌ای نیست. در این میان ما چند جایزه محدود و حرفه‌ای داشتیم که تبدیل به جوایز متعدد با کارشناسی‌های نامعتبر شده‌اند. در همین راستا روند ویرایش که پیشتر صورت می‌گرفت از بین رفته است، آثار گزیده انتخاب نمی‌شوند و مخاطب با خواندن کتاب بی کیفیت تصور می‌کند می‌تواند قدم در این راه بگذارد.

وی، رقابت ناسالم، تعریف و تمجید بی دلیل، آمار دروغ ناشران از چاپ کتاب از دیگر مواردی بود که این سخنران به عنوان آسیب برشمرد و گفت: در این چرخه بازنویسی حذف می‌شود، ناشر به تحریریه نیاز ندارد و افراد برای تدوین یک اثر یک سال وقت نمی‌گذارند. به همین سبب جریان ویرایش محتوایی و نقش مشاوره ی ویراستار نیز تخریب می‌شود.

بر اساس این گزارش، در ادامه این نشست جلسه پرسش و پاسخی با حضور مدیر جلسه، سخنرانان، بلقیس سلیمانی و فرشته احمدی در حوزه ویرایش ادبیات داستانی تالیفی، برگزار شد.


منبع: عصرایران

چرا آهنگ‌های قدیمی هنوز طرفدار دارند؟

حس نوستالژی همیشه با انسان است اما بازآفرینی آثار گذشته توسط خواننده‌های امروز، به دلیل این موضوع نیست.

«بعد از انقلاب مانند بسیاری از حوزه‌های دیگر تولیدات موسیقایی افزایش پیدا کرد اما بعد از دهه شصت اتفاقاتی افتاد و امروز به نوعی ما شاهد “قحطی ملودی” هستیم.». این جمله‌ها از یک کارشناس موسیقی است درباره‌ی چرایی گسترش بازخوانی آثار موسیقایی قدیمی.

به گزارش ایسنا، شنیدن ترانه‌های خاطره‌انگیز قدیمی با صدای خوانندگان جدید چیز تازه‌ای به حساب نمی‌آید و تقریبا می‌توان گفت، تقریبا بیشتر خواننده‌های امروزی گریزی به آثار قدیمی زده‌اند که گاهی با استقبال مخاطبان روبه‌رو شدند و گاهی هم انتقادهایی به آن‌ها شده است.

یک نمونه نزدیک این قبیل بازخوانی‌ها که از اوایل دهه‌ی هشتاد گسترش یافت، به خواندن ترانه «سوغاتی» با شعری از اردلان سرفراز توسط رضا صادقی و علی لهراسبی بازمی‌گردد که به شکایت این ترانه‌سرا از این دو خواننده منجر شد.

بازخوانی یک اثر خاطره‌انگیز در نفس خود، موضوع بدی نیست اما باید دید چرا این‌کار تا این اندازه درایران باب شده است؛ در پاسخ به این پرسش، دو فرضیه پیش رویمان قرار می‌گیرد.

اول اینکه به دلیل ایجاد نوستالژی در مخاطبان، آثار قدیمی بازخوانی می شود یا در حالت دوم اینکه به دلیل خلق نشدن اثری که بتواند در اذهان عمومی جا خوش کند، خواننده‌ها دست به چنین کاری می‌زنند.

رضا مهدوی ـ کارشناس و منتقد حوزه موسیقی ـ در این زمینه به ایسنا می‌گوید: بعد از انقلاب مانند بسیاری از حوزه‌های دیگر تولیدات موسیقایی افزایش پیدا کرد، دانش بالا رفت و مراکز آموزش موسیقی زیاد شد و مردم به فراگیری موسیقی در سطوح مختلف روی آوردند. حتی خانم‌ها هم به این حوزه وارد شدند و سازهایی را نواختند که پیش از این نمی‌نواختند؛ اما بعد از دهه شصت اتفاقاتی افتاد و امروز ما به نوعی شاهد «قحطی ملودی» هستیم.

او ادامه می‌دهد: اما این دانش بیشتر تکنیکی است تا محتوایی؛ یعنی اینکه هر روز آثار با کیفیت‌های عالی تولید می‌شود اما به دل نمی‌نشیند. چه در صدا و سیما، چه در بخش خصوصی یا جشنواره‌های دولتی وقتی یک ملودی را می‌شنویمT نمی‌توانیم همزمان با آن سوت بزنیم یا آن را در حافظه‌مان نگه داریم و بیرون از سالن کنسرت دنبالش کنیم.

مهدوی با اشاره به نوازندگان خیابانی که جلوی درب سالن‌های کنسرت، می‌نوازند، اضافه می‌کند: برعکس وقتی از تالار بیرون می‌آیی، این نوازنده‌های خیابانی هستند که با آهنگ‌های قدیمی و خاطره‌انگیز گوش را نوازش می‌دهند و مردم با رغبت هرچه را در جیبشان است به آن‌ها تقدیم می‌کنند و فکر می‌کنند کاش نوازندگان خیابانی در تالار اجرا می‌کردند؛ زیرا آن‌ها را روان و مردمی می‌دانند.

این نوازنده سنتور بیان می‌کند: موسیقی‌ای که امروز تولید می‌شود تکنیکال، برای به رخ کشیدن دانش و عاری از هرگونه ملودی است. این موضوع باعث می‌شود این موسیقی‌ها «مردمی» نباشد؛ در اینجا «مردمی» به معنای پاپ نیست؛ بلکه موسیقی مردمی معادل «همه‌پسند» یا به قول استاد صالح‌اعلا «مردم‌وار» است؛ مانند آنچه بنان می‌خواند.

او تاکید می‌کند: آهنگسازهایی مانند همایون خرم، علی تجویدی و مرتضی محجوبی ملودی‌هایی را آفریدند که ماندگار شد؛ جوان‌های امروز هم از آنجایی که می‌بینند موسیقیشان با وجود داشتن علم و سواد، کاربردی برای مردم ندارد و مورد استقبال نیست، آثار قدیمی را کاور یا بازآفرینی می‌کنند.

مهدوی در ادامه می‌گوید: این موضوع تا جایی پیش می‌رود که خواننده‌های معروف نسل جوان ما بعد از دو یا سه آلبوم به سراغ خواندن آثار قدیمی می‌روند تا خودشان را تثبیت کنند. اگر ما این کارها را از آن‌ها بگیریم بی‌رحمانه ِمی‌توان گفت از خود چیزی برای عرضه ندارند؛ آن‌ها وقتی این کارها را می‌خوانند، ثابت می‌کنند نیازمند گذشته هستند تا جا پای صدای خوانندگان قدیمی که بسیار مردمی بودند بگذارند، اما مانند آن‌ها نمی‌شوند. متاسفانه برخی از موزیسین‌ها تصور می‌کنند ایران سرزمین شعر است در صورتیکه شعر هم نوعی دیگر از بیان موسیقی است و اتفاقا همیشه موسیقی به کمک شعر آمده است و اینجاست که می‌گوییم اگر ملودی روان و پویا باشد اشعار و ترانه‌ها نیز بر جان و دل می‌نشینند.

این کارشناس موسیقی اظهار می‌کند: همه این‌ها برمی‌گردد به بخشی از فضای اجتماعی و امنیت شغلی هنرمندان و این‌که نهادها و سازمان‌ها برنامه و سیاست‌گذاری برای رشد موسیقی کشور ندارند. جشنواره‌های ما جشنواره‌های «باری به هر جهت» است و برای آن‌ها برنامه‌ریزی و ریل‌گذاری وجود ندارد و یا اگر هم هست نخ‌نما و پوسیده است. اینگونه یک اثر شاخص از رویدادها بیرون نمی‌آید تا برای سیاست‌گذاری‌های سال بعد موسیقی، تبدیل به منبع شود.

او بیان می‌کند: در جشنواره موسیقی جوان که خیلی پرطمطراق است و می‌گویند اساتید بزرگ موسیقی آن را داوری می‌کنند به این فکر نمی‌کنند که از آن ملودی بیرون بکشند. به طور کلی متولیان امر چه دولتی و چه خصوصی و حتی خود موسیقیدانان سعی ندارند در جامعه ایجاد نیاز بکنند. البته بیشتر در قشر موزیسین‌های کلاسیک مغرب‌زمین و کلاسیک ایرانی اینگونه است. در سال‌های پیش از انقلاب آزمون موسیقی «باربد» برگزار می‌شد، به واسطه شخصیت‌های برجسته موسیقایی که درآن حضور داشتند، خیلی معتبر بود؛ تا جایی که نوازندگان و خوانندگانی که معرفی می‌شدند از درجه اعتبار بالایی در جامعه برخوردار بودند مانند درجه‌های هنری که بعد از انقلاب به برخی هنرمندان داده می‌شود.

مهدوی با اعتقاد به اینکه در کنار تولید، الگوسازی نیز باید انجام شود، اضافه می‌کند: این الگوها در حال حاضر از بین رفته و خود جوان‌ها نمی‌توانند الگوسازی کنند بنابراین مجبور می‌شوند به آثار قدیمی رجوع کنند.

او اظهار می‌کند: موسیقی‌ای فیلمی که آن زمان تولید می‌شد به دلیل اینکه ملودی محور بود، با فیلم نیز عجین می‌شد؛ «سلطان قلب‌ها» یک‌شبه به جهان راه پیدا کرد و همچنان در محافل رسمی و غیر رسمی مردم درخواست نواختن و خواندن آن را دارند. مانند واروژان یا اسفندیار منفردزاده که آثار خوبی را در این زمینه داشتند.

این نوازنده درباره ماندگاری آثار قدیمی می‌گوید: این، به دلیل ماهیت وجودی در این آثار بوده است؛ هنرمندان به معنای واقعی برخاسته از بطن مردم کوچه و بازار بودند و با آن‌ها زندگی می‌کردند. ترانه‌سرا، خواننده و آهنگساز با یکدیگر عجین بودند در دوره گل‌ها مرحوم (داود) پیرنیا کار بزرگی کرد و باید از او به عنوان سیاستمدار بزرگ رادیو و موسیقی ایران یاد کرد.

او اضافه می‌کند: همه امروز می‌گویند کاش ارکستر ملی جا پای «ارکستر گل‌ها» بگذارد. گاهی مطرح می‌شود که قصد متولیان امر ادامه این راه را ندارند چرا که توانایی چنین کاری را ندارند؛ زیرا رپرتوار و نحوه کار ارکستر گل‌ها خط مشی و مفهومی را دنبال می‌کرد.

این مدرس دانشگاه در ادامه اظهار می‌کند: آثار تولیدی امروز فاقد خط مشی و روند ملودی است، در حالیکه پر از المان‌ها و فرمول‌های موسیقایی است که مردم آن‌ها را دوست ندارند و فقط به درد کلاس‌ها و دانشکده‌ها می‌خورند. این تازه وضع افرادی است که در حوزه موسیقی ایرانی تحصیل کردند! آن‌هایی که موسیقی کلاسیک تحصیل کردند و به خارج می‌روند و برمی‌گردند، کارشان اصلا در آموزشگاه‌ها کاربرد ندارند و چه بسا ذهن جوانان ایرانی را از موسیقی معیار ایرانی به سمت موسیقی فرنگی می‌کشاند.

این کارشناس موسیقی با بیان اینکه موسیقی‌های مدرن و شبه‌مدرن امروز کاربردی نیستند، ادامه می‌دهد: جامعه امروز ایران که از نظر اقتصادی خیلی خسته شده، دنبال موسیقی‌ای است که در زندگیش کاربرد داشته باشد. به نظر من نهادهای سیاست‌گذار و بخش‌های ممیزی به جای سختگیری‌های بی‌مورد باید اتاق فکری تشکیل داده و از خرد جمعی طیف‌های مختلف بهره‌برداری کنند تا بتوانند موسیقی کاربردی را در جامعه اشاعه بدهند.

او اضافه می‌کند: همانگونه که در قبل از انقلاب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان از جوانان نخبه موسیقی کشور بهره‌برداری درست در جهت توسعه موسیقی سالم سرمایه‌گذاری می‌کرد که خود من نیز سال‌ها در حوزه هنری همین مشی را الگو قرار دادم.

مهدوی تاکید می‌کند: البته این به این معنا نیست که آهنگ‌های قدیمی بازخوانی نشود، اما ما می‌توانیم در این دوره نقطه عطفی ایجاد کنیم تا نسل‌های بعدی کار ما را تکرار کنند.

او درباره نوستالژی در آثار بازخوانی شده اظهار می کند: «گذشته‌گرایی» یا نوستالژی در همه جوامع بوده و خواهد بود اما چرا در دهه ۹۰ کارهای دهه شصت مانند «اندک اندک» یا «بیداد» در کنار آثار پیش از انقلاب تکرار نمی‌شود؟ در اوایل دهه ۷۰ آلبوم «نیلوفرانه» به بازار آمد؛ علیرضا افتخاری خواننده و عباس خوشدل آهنگساز این آلبوم بودند. پیش از انقلاب این قطعات توسط خواننده‌های دیگری با همین تنظیم خوانده شده بود؛ برای مردم «گذشته‌گرایی» شد اما صدای مخملی آقای افتخاری باعث شد مردم اقبال بیشتری نشان بدهد و الگو سازی شود. البته این اثر در دهه ۶۰ و بعد از جنگ به بازار آمد؛ شاید اگر امروز منتشر می‌شد، اقبال گذشته را نداشت؛ شرایط زمانی خیلی مهم است.

این نوازنده در ادامه می‌گوید: حس نوستالژی همیشه با انسان است اما بازآفرینی آثار گذشته توسط خواننده‌های امروز، به دلیل این موضوع نیست. در واقع اثری خلق نمی‌شود که در دل مردم بنشیند. آرشیو صدا و سیما بیش از چند هزار ساعت اثر دارد که شاید تهیه‌کننده‌ها یکبار هم رغبت به پخش برخی از آن‌ها ندارند، اما برای تولید و نگهداریشان میلیاردی هزینه می‌شود.

مهدوی درباره ترانه‌هایی که امروز مورد استفاده قرار می‌گیرند بیان می‌کند: ما الان ترانه‌سراهای جوان خوبی داریم؛ پیش از انقلاب نیز شخصیت‌هایی مانند بیژن ترقی، معینی کرمانشاهی یا نواب صفا و… را داشتیم. پس از انقلاب ترانه به نوعی ممنوعیت پیدا کرد؛ به عنوان مثال در شعر از ضمیر اول شخص نمی‌توانستند استفاده کنند. بعد از دهه ۸۰ فضا باز و بازتر شد. متاسفانه این فضای باز کم کم به جایی رسید که ترانه‌ها از نظر وزنی مشکل ندارند و اصول شعری رعایت می‌شود اما در محتوا اشکال دارند.

او اظهار می‌کند: یکی از دلایل اینکه ترانه‌های امروزی به دل نمی‌نشیند برای این است که اهنگ قوی ندارند؛ اگر یک ترانه با موسیقی و خواننده خوب همراه شود مردم نیز از کتاب و ترانه‌های آن ترانه‌سرا استقبال می‌کنند

مهدوی همچنین با اعتقاد به اینکه «ممیزی موسیقی باید محترمانه کنار بکشد»، اظهار می‌کند: هرچند که در زمینه موسیقی می‌گویند ما کارشناسی می‌کنیم اما ممیزی انجام می‌شود. در زمینه شعر هم ممیزی باید با نگاه اصلاح‌گرایانه وجود داشته باشد. یعنی ساختار نظام‌مند شعر فارسی رعایت شود و فضای بازی برای اشعار سپید و ترانه‌ها ایجاد شود . از طرفی ضمن رایت چارچوب، اثر شعارگونه نباشد. یادم نمی‌رود مرحوم افشین یدالهی شکوه‌ها داشت از رد شدن اشعارش در این‌گونه ممیزی‌های ناروا.

او اضافه می‌کند: صدا و سیما نیز باید سختگیری‌هایش را کم کند یا از بین ببرد وگرنه مخاطب خود را از دست می‌دهد. این‌گونه تولید موسیقایی در صدا و سیما مناسبتی و شعار زده می‌ماند و همچنان حیف و میل سرمایه می‌شوند و آثار خوب را بی‌رحمانه به دلایل واهی رد می‌کنند. شوراهای صدا و سیما نباید مانع ورود پدیده‌ها و شخصیت‌های برجسته موسیقی شوند.


منبع: عصرایران

چرا آهنگ‌های قدیمی هنوز طرفدار دارند؟

این جمله‌ها از یک کارشناس موسیقی است درباره‌ی چرایی گسترش بازخوانی آثار موسیقایی قدیمی.
شنیدن ترانه‌های خاطره‌انگیز قدیمی با صدای خوانندگان جدید چیز تازه‌ای به حساب نمی‌آید و تقریبا می‌توان گفت، تقریبا بیشتر خواننده‌های امروزی گریزی به آثار قدیمی زده‌اند که گاهی با استقبال مخاطبان روبه‌رو شدند و گاهی هم انتقادهایی به آن‌ها شده است.یک نمونه نزدیک این قبیل بازخوانی‌ها که از اوایل دهه‌ی هشتاد گسترش یافت، به خواندن ترانه «سوغاتی» با شعری از اردلان سرفراز توسط رضا صادقی و علی لهراسبی بازمی‌گردد که به شکایت این ترانه‌سرا از این دو خواننده منجر شد.

بازخوانی یک اثر خاطره‌انگیز در نفس خود، موضوع بدی نیست اما باید دید چرا این‌کار تا این اندازه درایران باب شده است؛ در پاسخ به این پرسش، دو فرضیه پیش رویمان قرار می‌گیرد. اول اینکه به دلیل ایجاد نوستالژی در مخاطبان، آثار قدیمی بازخوانی می شود یا در حالت دوم اینکه  به دلیل خلق نشدن اثری که بتواند در اذهان عمومی جا خوش کند، خواننده‌ها دست به چنین کاری می‌زنند.رضا مهدوی ـ کارشناس و منتقد حوزه موسیقی ـ در این زمینه به ایسنا می‌گوید: بعد از انقلاب مانند بسیاری از حوزه‌های دیگر تولیدات موسیقایی افزایش پیدا کرد، دانش بالا رفت و مراکز آموزش موسیقی زیاد شد و مردم به فراگیری موسیقی در سطوح مختلف روی آوردند. حتی خانم‌ها هم به این حوزه وارد شدند و سازهایی را نواختند که پیش از این نمی‌نواختند؛ اما بعد از دهه شصت اتفاقاتی افتاد و امروز ما به نوعی شاهد «قحطی ملودی» هستیم.

او ادامه می‌دهد: اما این دانش بیشتر تکنیکی است تا محتوایی؛ یعنی اینکه هر روز آثار با کیفیت‌های عالی تولید می‌شود اما به دل نمی‌نشیند. چه در صدا و سیما، چه در بخش خصوصی یا جشنواره‌های دولتی وقتی یک ملودی را می‌شنویمT  نمی‌توانیم همزمان با آن سوت بزنیم یا آن را در حافظه‌مان نگه داریم و بیرون از سالن کنسرت دنبالش کنیم.مهدوی با اشاره به نوازندگان خیابانی که جلوی درب سالن‌های کنسرت، می‌نوازند، اضافه می‌کند: برعکس وقتی از تالار  بیرون می‌آیی، این نوازنده‌های خیابانی هستند که با آهنگ‌های قدیمی و خاطره‌انگیز گوش را نوازش می‌دهند و مردم با رغبت هرچه را در جیبشان است به آن‌ها تقدیم می‌کنند و فکر می‌کنند کاش نوازندگان خیابانی در تالار اجرا می‌کردند؛  زیرا آن‌ها را روان و مردمی می‌دانند.این نوازنده سنتور بیان می‌کند: موسیقی‌ای که امروز تولید می‌شود تکنیکال، برای به رخ کشیدن دانش و عاری از هرگونه ملودی است. این موضوع باعث می‌شود این موسیقی‌ها «مردمی» نباشد؛ در اینجا «مردمی» به معنای پاپ نیست؛ بلکه موسیقی مردمی معادل «همه‌پسند» یا به قول استاد صالح‌اعلا «مردم‌وار» است؛ مانند آنچه بنان می‌خواند.

او تاکید می‌کند: آهنگسازهایی مانند همایون خرم، علی تجویدی و مرتضی محجوبی ملودی‌هایی را آفریدند که ماندگار شد؛ جوان‌های امروز هم از آنجایی که می‌بینند موسیقیشان با وجود داشتن علم و سواد، کاربردی برای مردم ندارد و مورد استقبال نیست، آثار قدیمی را کاور یا بازآفرینی می‌کنند. مهدوی در ادامه می‌گوید: این موضوع تا جایی پیش می‌رود که خواننده‌های معروف نسل جوان ما بعد از دو یا سه آلبوم به سراغ خواندن آثار قدیمی می‌روند تا خودشان را تثبیت کنند. اگر ما این کارها را از آن‌ها بگیریم بی‌رحمانه ِمی‌توان گفت از خود چیزی برای عرضه ندارند؛ آن‌ها وقتی این کارها را می‌خوانند،  ثابت می‌کنند نیازمند گذشته هستند تا جا پای صدای خوانندگان قدیمی که بسیار مردمی بودند بگذارند، اما مانند آن‌ها نمی‌شوند. متاسفانه برخی از موزیسین‌ها تصور می‌کنند ایران سرزمین شعر است در صورتیکه شعر هم نوعی دیگر از بیان موسیقی است و اتفاقا همیشه موسیقی به کمک شعر آمده است و اینجاست که می‌گوییم اگر ملودی روان و پویا باشد اشعار و ترانه‌ها نیز بر جان و دل می‌نشینند.

این کارشناس موسیقی اظهار می‌کند: همه این‌ها برمی‌گردد به بخشی از فضای اجتماعی و امنیت شغلی هنرمندان و این‌که نهادها و سازمان‌ها برنامه و سیاست‌گذاری برای رشد موسیقی کشور ندارند. جشنواره‌های ما جشنواره‌های «باری به هر جهت» است و برای آن‌ها برنامه‌ریزی و ریل‌گذاری وجود ندارد و یا اگر هم هست نخ‌نما و پوسیده است. اینگونه یک اثر شاخص از رویدادها بیرون نمی‌آید تا برای سیاست‌گذاری‌های سال بعد موسیقی، تبدیل به منبع شود.او بیان می‌کند: در جشنواره موسیقی جوان که خیلی پرطمطراق است و می‌گویند استاتید بزرگ موسیقی آن را داوری می‌کنند به این فکر نمی‌کنند که از آن ملودی بیرون بکشند. به طور کلی متولیان امر چه دولتی و چه خصوصی و حتی خود موسیقیدانان سعی ندارند در جامعه ایجاد نیاز بکنند. البته بیشتر در قشر موزیسین‌های کلاسیک مغرب‌زمین و کلاسیک ایرانی اینگونه است. در سال‌های پیش از انقلاب آزمون موسیقی «باربد» برگزار می‌شد، به واسطه شخصیت‌های برجسته موسیقایی که درآن حضور داشتند، خیلی معتبر بود؛ تا جایی که نوازندگان و خوانندگانی که معرفی می‌شدند از درجه اعتبار بالایی در جامعه برخوردار بودند مانند درجه‌های هنری که بعد از انقلاب به برخی هنرمندان داده می‌شود.

مهدوی با اعتقاد به اینکه در کنار تولید، الگوسازی نیز باید انجام شود، اضافه می‌کند: این الگوها در حال حاضر از بین رفته و خود جوان‌ها نمی‌توانند الگوسازی کنند بنابراین مجبور می‌شوند به آثار قدیمی رجوع کنند.او اظهار می‌کند: موسیقی‌ای فیلمی که آن زمان تولید می‌شد به دلیل اینکه ملودی محور بود، با فیلم نیز عجین می‌شد؛ «سلطان قلب‌ها» یک‌شبه به جهان راه پیدا کرد و همچنان در محافل رسمی و غیر رسمی مردم درخواست نواختن و خواندن آن را دارند. مانند واروژان یا اسفندیار منفردزاده که آثار خوبی را در این زمینه داشتند.این نوازنده درباره ماندگاری آثار قدیمی می‌گوید: این، به دلیل ماهیت وجودی در این آثار بوده است؛ هنرمندان به معنای واقعی برخاسته از بطن مردم کوچه و بازار بودند و با آن‌ها زندگی می‌کردند. ترانه‌سرا، خواننده و آهنگساز با یکدیگر عجین بودند در دوره گل‌ها مرحوم (داود) پیرنیا کار بزرگی کرد و باید از او به عنوان سیاستمدار بزرگ رادیو و موسیقی ایران یاد کرد.

او اضافه می‌کند: همه امروز می‌گویند کاش ارکستر ملی جا پای «ارکستر گل‌ها» بگذارد. گاهی مطرح می‌شود که قصد متولیان امر ادامه این راه را ندارند چرا که توانایی چنین کاری را ندارند؛ زیرا رپرتوار و نحوه کار ارکستر گل‌ها خط مشی و مفهومی را دنبال می‌کرد.این مدرس دانشگاه در ادامه اظهار می‌کند: آثار تولیدی امروز فاقد خط مشی و روند ملودی است، در حالیکه پر از المان‌ها و فرمول‌های موسیقایی است که مردم آن‌ها را دوست ندارند و فقط به درد کلاس‌ها و دانشکده‌ها می‌خورند. این تازه وضع افرادی است که در حوزه موسیقی ایرانی تحصیل کردند! آن‌هایی که موسیقی کلاسیک تحصیل کردند و به خارج می‌روند و برمی‌گردند، کارشان اصلا در آموزشگاه‌ها کاربرد ندارند و چه بسا ذهن جوانان ایرانی را از موسیقی معیار ایرانی به سمت موسیقی فرنگی می‌کشاند.

این کارشناس موسیقی با بیان اینکه موسیقی‌های مدرن و شبه‌مدرن امروز کاربردی نیستند، ادامه می‌دهد: جامعه امروز ایران که از نظر اقتصادی خیلی خسته شده، دنبال موسیقی‌ای است که در زندگیش کاربرد داشته باشد. به نظر من نهادهای سیاست‌گذار و بخش‌های ممیزی به جای سختگیری‌های بی‌مورد باید اتاق فکری تشکیل داده و از خرد جمعی طیف‌های مختلف بهره‌برداری کنند تا بتوانند موسیقی کاربردی را در جامعه اشاعه بدهند.

او اضافه می‌کند: همانگونه که در قبل از انقلاب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان از جوانان نخبه موسیقی کشور بهره‌برداری درست در جهت توسعه موسیقی سالم سرمایه‌گذاری می‌کرد که خود من نیز سال‌ها در حوزه هنری همین مشی را الگو قرار دادم.مهدوی تاکید می‌کند: البته این به این معنا نیست که آهنگ‌های قدیمی بازخوانی نشود، اما ما می‌توانیم در این دوره نقطه عطفی ایجاد کنیم تا نسل‌های بعدی کار ما را تکرار کنند.

او درباره نوستالژی در آثار بازخوانی شده اظهار می کند: «گذشته‌گرایی» یا نوستالژی در همه جوامع بوده و خواهد بود اما چرا در دهه ۹۰ کارهای دهه شصت مانند «اندک اندک» یا «بیداد» در کنار آثار پیش از انقلاب تکرار نمی‌شود؟ در اوایل دهه ۷۰ آلبوم «نیلوفرانه» به بازار آمد؛ علیرضا افتخاری خواننده و عباس خوشدل آهنگساز این آلبوم بودند. پیش از انقلاب این قطعات توسط خواننده‌های دیگری با همین تنظیم خوانده شده بود؛ برای مردم «گذشته‌گرایی» شد اما صدای مخملی آقای افتخاری باعث شد مردم اقبال بیشتری نشان بدهد و الگو سازی شود. البته این اثر در دهه ۶۰ و بعد از جنگ به بازار آمد؛ شاید اگر امروز منتشر می‌شد، اقبال گذشته را نداشت؛ شرایط زمانی خیلی مهم است.

این نوازنده در ادامه می‌گوید: حس نوستالژی همیشه با انسان است اما بازآفرینی آثار گذشته توسط خواننده‌های امروز،  به دلیل این موضوع نیست. در واقع اثری خلق نمی‌شود که در دل مردم بنشیند. آرشیو صدا و سیما بیش از چند هزار ساعت اثر دارد که شاید تهیه‌کننده‌ها یکبار هم رغبت به پخش برخی از آن‌ها ندارند، اما برای تولید و نگهداریشان میلیاردی هزینه می‌شود. مهدوی درباره ترانه‌هایی که امروز مورد استفاده قرار می‌گیرند بیان می‌کند: ما الان ترانه‌سراهای جوان خوبی داریم؛ پیش از انقلاب نیز شخصیت‌هایی مانند بیژن ترقی، معینی کرمانشاهی یا نواب صفا و… را داشتیم. پس از انقلاب ترانه به نوعی ممنوعیت پیدا کرد؛ به عنوان مثال در شعر از ضمیر اول شخص نمی‌توانستند استفاده کنند. بعد از دهه ۸۰ فضا  باز و بازتر شد. متاسفانه این فضای باز کم کم به جایی رسید که ترانه‌ها از نظر وزنی مشکل ندارند و اصول شعری رعایت می‌شود اما در محتوا اشکال دارند.

او اظهار می‌کند: یکی از دلایل اینکه ترانه‌های امروزی به دل نمی‌نشیند برای این است که اهنگ قوی ندارند؛ اگر یک ترانه با موسیقی و خواننده خوب همراه شود مردم نیز از کتاب و ترانه‌های آن ترانه‌سرا استقبال می‌کنند.  مهدوی همچنین با اعتقاد به اینکه «ممیزی موسیقی باید محترمانه کنار بکشد»، اظهار می‌کند: هرچند که در زمینه موسیقی می‌گویند ما کارشناسی می‌کنیم اما ممیزی انجام می‌شود. در زمینه شعر هم ممیزی باید با نگاه اصلاح‌گرایانه وجود داشته باشد. یعنی ساختار نظام‌مند شعر فارسی رعایت شود و فضای بازی برای اشعار سپید و ترانه‌ها ایجاد شود . از طرفی ضمن رایت چارچوب، اثر شعارگونه نباشد. یادم نمی‌رود مرحوم افشین یدالهی شکوه‌ها داشت از رد شدن اشعارش در این‌گونه ممیزی‌های ناروا.او اضافه می‌کند: صدا و سیما نیز باید سختگیری‌هایش را کم کند یا از بین ببرد وگرنه مخاطب خود را از دست می‌دهد. این‌گونه تولید موسیقایی در صدا و سیما مناسبتی و شعار زده می‌ماند و همچنان حیف و میل سرمایه می‌شوند و آثار خوب را بی‌رحمانه به دلایل واهی رد می‌کنند. شوراهای صدا و سیما نباید مانع ورود پدیده‌ها و شخصیت‌های برجسته موسیقی شوند.
منبع: بهارنیوز

برای جذب مخاطب و اسپانسر

روزنامه بهار: زمانی برنامه‌های تلویزیون، قواعد و ضوابطی خاص خود داشتند  و مجری‌های آن نیز، پرستیژ و اعتباری ویژه. مجری‌های برنامه‌ها، نه تنها خود شناخته شده و مطرح بودند که شاخص‌های تلویزیون را به خوبی منتقل می‌کردند و بسیاری از مردم در زندگی و مذاکرات شان از آنها  الگو می‌گرفتند اما سال‌ها ا ست که این اعتبار به مانند گذشته نمی‌درخشد و عمل نمی‌کند. دلایل زیادی هم باعث شده‌اند که دیگر مجری‌های تلویزیون، الگوی ممتاز جامعه نباشند و جایگاه شان را از دست بدهند. این جایگاه در جلب و جذب گزینه‌های دیگری چون بازیگران مطرح سینما و تلویزیون است که خود داستان پرچالشی را در پی دارد…
***
دوری از تکرار و ایجاد تنوع
برخلاف گذشته، تماشاگر امروزی چندان از تکرارهای همیشگی و نظم روتین برنامه‌ها به مانند قبل لذت نمی‌برد. تماشاگر امروزی به دلیل تغییر در شبکه‌های ارتباطی و در معرض برنامه‌ها و رسانه‌های مختلف بودن، تنوع طلب شده است و ساختار قدیمی و یکسان برنامه‌ها به مانند دهه‌های قبل برایش پذیرفتنی نیست. این تماشاگران نیازمند تغییرات و ابداعات جدید در برنامه ها، حضور چهره‌ها و مجری هایی با ویژگی‌های ممتازتر از قبل و برنامه هایی جذاب تر هستند و نمی‌توان آنها را با نگهداشت برنامه‌ها به سبک اولیه‌شان و مجری‌های قدیمی، راضی کرد. نظام امروز دنیا و رسانه‌ها در تغییر است و حتی برنامه‌های محبوب و مردمی هم برای ماندگار شدن در بین مخاطبان نیاز به تغییراتی برای ایجاد تنفس و جذابیت هستند. در نتیجه جذب چهره‌ها و مجری‌های جدید و توانمندتر، یکی از اولویت‌های برنامه‌های مختلف صدا و سیما شده است. هر چند این رویه منجر به جذب تعداد کثیری چهره‌های جدید اما ناکارآمد در برنامه‌ها شده است اما از میان این خیل چهره‌های جدید، برخی هم ماندگار شدند و در جمع مجری‌های توانمند و تاثیرگذار باقی ماندند مثل احسان کرمی، احسان علیخانی علی ضیا و امثال آنها. زمانی مجری برنامه تلویزیونی بودن، ضابطه‌های خاص خود را داشت و این ضابطه‌ها به هر دلیل در این دوران تغییر کرده‌اند و دیگر لزوما فردی که صدای خوبی دارد و اعتماد به نفس لازم برای اجرا را دارد، برای مجری بودن کافی نیست. این روزها، تماشاگرها و سازندگان به دنبال چهره‌ها هستند.

جذب بازیگرها برای اجرای برنامه ها
با نگاه اجمالی به برنامه‌های شبکه‌های مختلف صدا و سیما می‌‌توان دریافت، روی آوردن تهیه‌کننده‌ها و برنامه‌سازان به بازیگران و تبدیل آنها به مجری، در سال‌های اخیر رشد چشم‌گیری داشته است. دلایل چنین گرایشی بر کسی پوشیده نیست اما نبود بستری مناسب برای پرورش مجریان توانمند نیز در این زمینه تاثیر بسیار داشته است.رویه تغییر در ساختار و جذب چهره‌های جدید برای اجرای برنامه‌ها که زمانی موجب ایجاد تنوع و ابتکار در برنامه‌های مختلف سیما شده بود، امروز به افراط کشیده شده است و مجموعه سازان به کمتر از بازیگران چهره و مطرح راضی نمی‌شوند. دلیل این رویکرد هر چه باشد، منجر به بالا رفتن سطح توقع تماشاگر و البته خود سازنده برای جلب برخی امتیازات شده است. این روزها می‌توان شاهد حضور پژمان بازغی، بهنوش بختیاری و کامران تفتی در برنامه‌های مختلف سیما بود و به تازگی شنیده‌ها حاکی از آن است که برای اجرای برنامه‌ها از محمد رضا گلزار و اکبر عبدی هم دعوت شده است.

این دو گزینه و حضور آنها در برنامه‌های تلویزیونی کمی  عجیب است، گلزاری که همچنان یکی از ستاره‌های سینما محسوب می‌شود و عبدی که یکی از برترین کمدین‌های سال‌های بوده است. انتخاب و حضور هر یک از این چهره ها، شاید از سویی باعث جذاب شدن برنامه‌ها و جذب بهتر مخاطبانی که رو به ریزش هستند، بشود اما از سوی دیگر نشان از دست و پا زدن برنامه‌ها و جا به جا شدن ارزش‌ها هم دارد. زمانی حضور در نقش‌های مختلف بازی یا مجری گری، تخصص و اعتبار خاص خود را طلب می‌کرد و جایگاه‌ها به ندرت جابه جا می‌شد اما این مهم امروز از اعتبار افتاده است. از طرفی وقتی صدا و سیما که سال‌ها از ستاره سازی می‌هراسید و در مقابل ستاره‌ها ایستادگی از خود نشان می‌داد، امروزه برای جذب مخاطب بیشتر از ستاره‌های سینما و تلویزیون بهره می‌گیرد تا بتواند سرپا بماند.براساس خبرها مدیر شبکه نسیم از یک برنامه جدید در این شبکه خبر داد و گفت: برنامه ای داریم که با حضور اکبر عبدی و تهیه کنندگی جواد فرحانی به تولید می‌رسد که فعلا در حال صحبت و مذاکره هستیم. محمد احسانی درباره حضور اکبر عبدی در تلویزیون و شبکه نسیم توضیح داد: اکبر عبدی مجری-بازیگر این برنامه است، اما جزییات برنامه به مرور مشخص می‌شود. به گفته وی، اکبر عبدی از بازیگرانی است که اکثر مخاطبان هم در سینما و هم در تلویزیون با او خاطره دارند و تلاش شده است که از این نوستالژی‌ها بهره گرفته شود.

همه فراز و فرودهای جذب مجری- بازیگرها
روند جذب مجری – بازیگرها  پیش از این با حضور بسیار موفق رامبد جوان در برنامه «خندوانه» و مهران مدیری در برنامه «دورهمی» به مذاق مخاطب و مسئولان صدا و سیما خوش آمده است. هر چند سال‌ها قبل، این روند به محک گذاشته شده بود و موفق هم از آب درآمده بود. در دهه ۷۰ بود که فرهاد جم، یکی از بازیگران محبوب سریال تلویزیونی «همسران»، مجری مسابقه تلویزیونی «سیب» شد. اجرای او هر چند در مواردی مسلط به نظر نمی‌آمد اما گزینه پذیرفتنی ای برای آن برنامه بود و خاطره ای خوب برای سازندگان و مخاطبان را رقم زد. بعدها احمد نجفی در برنامه گفت‌وگو محور «صندلی داغ» و همچنین مرحوم حسن جوهرچی در یکی از مجموعه برنامه‌های «ماه عسل» حضور یافتند که اولی کمابیش موفق و دومی، حضوری ناموفق را تجربه کرد. این تجربه در سال‌های اخیر رشد چشمگیری داشته است وبه‌طوری که  حضور پژمان بازغی در مسابقه «کودک شو» و بهنوش بختیاری در برنامه ای از شبکه نسیم، امیر حسین صدیق در برنامه «کتاب باز» و همچنین کامران تقتی در برنامه «وقتشه» حضوری مقبول داشته‌اند، اما ناگفته نماند این روند اشکالاتی هم دارد. این روند در برنامه ای مثل «هزاردستان» در شبکه چهار فراتر از این رفته است و هر بار یک چهره مطرح در مقام مجری با میهمانان وارد گفت‌وگو می‌شود از چهره‌هایی چون علی نصیریان و کتایون ریاحی گرفته تا سیما تیرانداز و فاطمه گودرزی و برخی دیگر می‌توان نام برد. اول اینکه ادامه این روند باعث اختلال در بازیگری و اجرا خواهد شد.

ناگفته پیدا است که هر یک از این دو حرفه، مسیر تخصصی و حرفه ای خود را می‌طلبند و ویژگی‌های اجرا با بازیگری متفاوت است. دوم اینکه این روند به جابه جا شدن جایگاه‌ها وقرار نگرفتن افراد در جای اصلی منجر خواهد شد. نکته سوم و از همه مهم‌تر پر واضح است که تجمع و جذب بازیگران به حیطه اجرای برنامه ها، شاید برای جلب خاطر مخاطبان هم باشد اما بیشتر در جهت جلب رضایت اسپانسرها هستند و این تلاش می‌تواند در دراز مدت، ساختارها و ضابطه‌های برنامه سازی را بی اندازه جابه جا کند و این در نهایت خوشایند نیست. از سوی دیگر ادامه این روند می‌تواند از جذب چهره‌های مستعد و تربیت نیروهای کارآمد ممانعت به عمل آورد. این روند نیازمند به بازنگری جدی چه در جذب چهره‌ها برای اجرا و چه در تربیت نیروهای متخصص فقط برای اجرا است.
منبع: بهارنیوز

فیلم «دیترویت»؛ تصویری عریان از خشونت نژادی

کاترین بیگه‌لو در پنجاهمین سا لگرد خشونت‌های نژادی در شهر دیترویت، آن ماجرا را به شکلی مستندوار بازسازی و تصریح می‌کند که شرایط فعلی چندان متفاوت با گذشته نیست. هالیوود وقتی فیلم‌هایی درباره تبعیض نژادی و سرکوب سیاهان در امریکا می‌سازد در پایان قصه «در»های امید را باز نگه می‌گذارد و به بیننده این نوید ولو واهی را می‌دهد که وضع در این زمینه در آینده بهتر از شرایط فعلی خواهد شد.

این امر در مورد «دیترویت»، فیلم جدید و اجتماعی- سیاسی کاترین بیگه‌لو امریکایی و ۶۷ ساله صدق نمی‌کند و این فیلم که متمرکز بر شورش‌های سال ۱۹۶۷ و مرتبط با تبعیض نژادی در آن ایام است احساس خوبی را به بیننده‌ها نمی‌بخشد و به ترسیم صریح و واقعی یک خشونت تاریخی می‌پردازد و بیشتر شبیه به فیلم‌های مستند و واقع‌گرای سیاسی نشان می‌دهد که به یک کابوس اجتماعی می‌پردازند و با هیچ کس تعارف هم ندارند.

 تصویری عریان از خشونت نژادی

بیگه‌لو از همان سکانس آغازین فیلم جدیدش وقایعی را به تصویر می‌کشد که آن را در فرهنگ عوام و متون تاریخی «آشوب خیابان دوازدهم» نامیده‌اند. پلیس‌ها وارد یک محل غیرقانونی تولید خوراک و مشروبات الکلی که در طبقه دوم یک شرکت انتشاراتی قرار دارد، شده‌اند. آنها طبق قانون، حق ورود و انجام این مأموریت را دارند اما شدت عملی که به خرج می‌دهند بیش از حد است و برخورد آنها با سیاهان بسیار تند است و حتی بدون تحقیق هم آنها از دید پلیس‌ها تبهکارند. مردم در بیرون عمارت فریاد می‌کشند: مگر آنها چه کرده‌اند؟

دیری نمی‌پاید که یک کوکتل مولوتوف به سمت یک پمپ بنزین پرتاب می‌شود و شیشه عمارات اطراف فرو می‌ریزد و عده‌ای به داخل مغازه‌ها می‌ریزند و کالاهای آنان را به سرقت می‌برند. جان کانی‌یرز که نماینده کنگره است روی بدنه یک اتومبیل می‌ایستد و میکروفن به دست به مردم قول رسیدگی به امور را می‌دهد اما اطرافیانش فریاد می‌زنند: پس کی؟

شبیه به دیترویت واقعی

بیگه‌لو و دستیارانش این صحنه‌ها را به شکلی کوتاه و در سکانس‌هایی موجز می‌گیرند و در بین برخی آنها از فیلم‌های مستندی هم که نشانگر آن آشوب و روزهای خاص در شهر دیترویت است بهره می‌گیرند. با این حال هنر اصلی را در کار «جره‌می هیندل» و «بری اکرویت» جست‌وجو کنید زیرا اولی در هیأت طراح صحنه و دومی به عنوان مدیر فیلمبرداری کوشش بلیغ و نهایت تلاش خود را به کار می‌گیرند تا محیط درست شبیه به دیترویت و خیابان‌ها و نشانه‌های آن ایام شوند و کارشان مدبرانه بوده است.

با این حال، «دیترویت» فقط مربوط به ناآرامی‌های شهر دیترویت در آن تاریخ نیست و حتی می‌توانید تصور و تلقی کنید که این فقط یک مقدمه و پس‌زمینه برای تصاویر مورد نظر و اتفاقات اصلی‌تر دلخواه بیگه‌لو است. در روز سوم شورش‌ها، گاردهای امنیتی به شهر می‌رسند و حتی از تانک هم برای حرکت در سطح شهر بهره می‌گیرند. پلیس هم وارد صحنه می‌شود و آنها اختیار دارند هر کس را که مشکوک تشخیص می‌دهند، بگیرند و عنصر مشکوک از دید آنها، هر کسی است که رنگ پوستش سیاه است. ادامه ماجراها به جایی می‌کشد که کمتر کسی انتظارش را می‌کشد و آن یک سالن هنرهای نمایشی واقع در جنوب شهر دیترویت است.

فیلم «دیترویت»؛ تصویری عریان از خشونت نژادی 

یک افسر خشن

در این محل گروه «مارتا و واندلاها» که از گروه‌های معروف موسیقی‌های عامه‌پسند آن زمان‌ها در امریکا و اروپا بودند، در حال اجرای برنامه‌اند و ترانه‌ای که می‌خوانند، ترانه معناداری با عنوان «جایی برای فرار نیست» است. نوبت به اجرای برنامه گروه بعدی نمی‌رسد زیرا به سبب ناآرامی‌های شهر به گروه موسیقی «دراماتیک‌ها» اطلاع می‌دهند که باید محل را ترک کنند. آنها و مدیر برنامه‌هایشان به سطح خیابان‌ها می‌آیند و برای گریز از ناامنی به هتلی در بالای شهر پناه می‌برند.

سرکرده این گروه که لری رید (با بازی الجی اسمیت) است، می‌کوشد به یارانش آرامش لازم را ببخشد اما یکی از اعضای گروه که کارل (جیسن میچل) نام دارد و ۱۷ ساله است، در یک حرکت احمقانه از پشت پنجره طبقه بالایی هتل به سطح خیابانی که مملو از نیروهای پلیس است، شلیک می‌کند و این باعث عکس‌العمل سریع پلیس‌ها و ورود تعدادی از آنها به فرماندهی افسری خشن و تندرو به نام کراس (ویل پولتر) و دستیارانش به هتل می‌شود. کراس همه را رو به دیوار و به صف می‌کند و به ضرب زور و اسلحه از آنها می‌پرسد چه کسی آن گلوله‌ها را شلیک کرده است. کراس ادعا می‌کند که هر کار او در راستای اجرای قانون است اما وقایع شهر به ما گوشزد می‌کند که پس از اتفاقات تند شهر، چیزی که بر شهر سلطه‌ای ندارد قانون است.

بی‌گناهان در خون غلتیده

خشونت‌های کراس بالا می گیرد چرا که شاهد ارتباط تعدادی از سفیدهای شهر با سیاهانی است که  به زعم او دردسرساز هستند و این خشونت زشتی است که نمی‌توان انکار کرد و راهی برای مهارش وجود ندارد. حتی یکی از مأموران امنیتی که به هتل رسیده و «ملوین دیسموکز» نام دارد، با دیدن این اوضاع خطیر تصمیم به سکوت می‌گیرد زیرا اعتراض کردن او نه فقط اوضاع را بهتر نمی‌کند، بلکه خود وی را نیز از صحنه حذف خواهد کرد.

فیلم «دیترویت»؛ تصویری عریان از خشونت نژادی 

سکانس بعدی نشانگر صحت اندیشه‌های دیسموکز است زیرا وقتی عملیات کراس پایان می‌گیرد، حداقل سه آدم بی‌گناه و غیر دخیل در ناآرامی‌های شهر در خون خود درغلتیده‌اند. حرکات او نشانگر همان خشم بی‌دلیلی است که پلیس‌های بی‌رحم و نژادپرست امریکایی سال‌ها است در حق سیاهپوستان روا می‌دارند. اتفاقات پیش روی ما مربوط به ۵۰ سال پیش است اما انگار همین امروز را می‌بینیم و اهمیت و خوبی و تأثیرگذاری فیلم کاترین بیگه‌لو نیز به همین سبب است،  فیلمی که بعید است کاندیدای چند جایزه اسکار امسال نشود و یکی دو تا را نبرد.

 
مشخصات فیلم

  • عنوان: «دیترویت»
  • محصول: شرکت‌های آناپورنا و فرست لایت پروداکشنز
  • تهیه‌کنندگان: مارک بول، متیو بودمن، مگان الیسون و کالین ویلسون
  • سناریست: مارک بول
  • کارگردان: کاترین بیگه‌لو
  • مدیر فیلمبرداری: بری اکرویت
  • تدوینگر: ویلیام گولدنبرگ
  • طول مدت: ۱۴۳ دقیقه
  • بازیگران: ویل پولتر، الجی اسمیت، جاکوب لاتیمور، جان بویه‌گا، جان کرازینسکی، آنتونی مک‌کی، جیسن میچل، هانا موری، جک رینور، کاتلین دوور، بن اوتول، ناتان دیویس جونیور، پیتون الکس اسمیت و مالکوم دیوید کلی


منبع: برترینها

«کازئو ایشی گورو» چگونه در ایران معرفی شد؟

روزنامه آسمان آبی – بابک توانایی: کازئو ایشی گورو نخستین رمانش را در سال ۱۹۸۲ منتشر کرد با عنوان «منظر پریده رنگ تپه ها». اما ایشی گورو را در ایران ظاهرا جعفر مدرس صادقی با داستان کوتاه «شام خانوادگی» معرفی کرد؛ داستانی که در مجموعه «لاتاری، چخوف و داستان های دیگر» آمده بود و آن مجموعه در دهه ۷۰ به یکی از مجموعه های بسیار خواندنی و موثر تبدیل شد؛ خصوصا با داستان کوتاه «لاتاری» نوشته شرلی جکسون. داستان «لاتاری» در اغلب کارگاه های داستان نویسی به عنوان یکی از نمونه های برجسته داستان نویسی تدریس شد و به حافظه بسیاری از کسانی رخنه کرد که قصد داشتند داستان کوتاه بنویسند.

 وقتی ایشی به ایران رسید
در مجموعه ای که مدرس صادقی ترجمه کرده بود و ترکیبی از هفت، هشت داستان از نویسندگان مختلف به نوشته خودش، جوان ترین نویسنده همان کازئو ایشی گورو بود. آن موقع که مدرس صادقی داستان «شام خانوادگی» را ترجمه کرده، ایشی گورو سه رمان نوشته و رمان «بازمانده روز»ش در اروپا و آمریکا بسیاری را حیرت زده کرده بود. همه آنها داستان پیرمردانی بودند در مشاغل و موقعیت های مختلف که به گذشته خود بر می گشتند، آن را کندوکاو می کردند و از این کندوکاو به نتایجی تراژیک می رسیدند؛ نتایجی که دقیقا غم به دل می نشاند. قصه ای که ایشی گورو در داستان کوتاه «شام خانوادگی» نیز روایت کرده بود همین استراتژی را داشت، اما با یک تفاوت. اگر در بقیه آن داستان ها ما با پیرمردانی روبرو بودیم، در مقام راوی داستان در «شام خانوادگی» ما با مرد جوانی روبرو بودیم که پس از سال ها زندگی در کالیفرنیا به خانه پدرش در توکیو بر می گردد و می بیند مادرش مرده است.

بعد از انتشار داستان کوتاه «شام خانوادگی» که به نظر می رسد در کنار داستان «لاتاری» آن گونه که باید قدر ندید و دیده نشد، رمان «بازمانده روز» با ترجمه نجف دریابندری منتشر شد. «بازمانده روز» درباره سرپیشخدمت کهنه کاری است به نام آقای استیونز. او در خانه ای زیسته که متعلق به اربابی سنتی و مقرراتی از دسته اشراف ریشه دار انگلستان بوده است. پس از زمانی طولانی، آن خانه توسط اربابی آمریکایی خریداری می شود و ارباب تازه که مردی ملایم و مهربان است، استیونز را به سفری تاریخی و خارج از حوزه وظایف معمولش می فرستد. در واقع از او می خواهد که قدری به خودش استراحت بدهد و برای این سفر از اتومبیل او استفاده کند.

آقای استیونز که در طول سالیان متمادی یاد گرفته به شغلش بیش از هر چیز، حتی خودش، اهمیت دهد، وارد فضایی عجیب و ناشناخته می شود. او به گذشته اش می نگرد؛ در واقع تمام اهمیت این رمان کندوکاو در گذشته است. هنگامی که پدر پیر استیونز در حال مردن و جان کندن است او به حکم وظیفه به اداره کردن میهمانی مجلل ارباب انگلیسی اش مشغول است و این از صحنه های بسیار تاثیرگذار رمان است. یا مثلا ما در رمان از عشقی خبردار می شویم که بین استیونز و یکی دیگر از خدمتگزاران سرای دارلینگتن در جریان بوده و هرگز به زبان نیامده است یا از امیالی باخبر می شویم که مدام در طول زندگی سرکوب شده اند.

استیونز با حسرت و تعجب به این گذشته مشکوک می نگرد و از خودش متعجب است. همه این اعترافات که با پنهان کاری های استیونز نیز همراه است، با نامه ای به ظهور می رسند که پیشخدمت سابق، یعنی خانم بن، مدت ها پیش به آقای استیونز نوشته بوده و ما با همین نامه کوتاه که بارها خوانده می شود و هر بار لایه تازه ای از آن کشف می شود، پی به این گذشته عجیب می بریم. کازئو ایشی گورو برای این رمان در سال ۱۹۸۹ برنده جایزه بوکر شد و بر اساس «بازمانده روز» فیلمی نیز با بازی آنتونی هاپکینز ساخته شد. ترجمه دریابندری از این رمان یک ترجمه به یادماندنی و درخشان است، خصوصا با آن لحن آریستوگرات مآبانه استیونز.

«بازمانده روز» مهم ترین رمان ایشی گورو است؛ رمانی که او می گوید در مدت چهار هفته آن را نوشته، یعنی چیزی در حدود یک ماه. رمان هایی که در زمان کوتاهی نوشته شده اند و البته به شهرت زیادی هم رسیده اند، کم نیستند. برای یک نمونه دیگر می توانیم از «بلندی های بادگیر» امیلی برونته یاد کنیم که در حدود ۷۰ روز نوشته شد و ساختار غریبش همه را شگفت زده کرد. ایشی گورو حدود ۲۵ سال بعد از انتشار «بازمانده روز» در یادداشتی که سه سال پیش برای روزنامه «گاردین» نوشته بود به روزهایی اشاره کرد که تصمیم گرفت رمانی را در زمان بسیار کوتاه بنویسد.

 وقتی ایشی به ایران رسید
 
او تا قبل از آن که نوشتن رمان «بازمانده روز» را به پایان ببرد، اعتقاد داشت بعد از چهار ساعت کار کردن، انرژی نویسنده تحلیل می رود و دیگر آن کارایی اولیه روز را ندارد اما تابستان ۱۹۸۷ بود که او تصمیم می گیرد رویکرد دیگری در پیش بگیرد. بعد از نوشتن رمان «منظر پریده رنگ تپه ها» او در شرایطی بود که نمی توانست هر روز روی رمان و داستان کار کند. وقتی رمان دومش را با عنوان «هنرمندی در جهان شناور» در سال ۱۹۸۶ منتشر کرد، موفقیت های تازه ای برای او از راه رسیده بود. همین موفقیت ها مقداری به گفته خودش او را دچار حواس پرتی کرده بود. مدام برای ارتقای سطح شغلی پیشنهادهای تازه به او می شد یا برای شام، میهمانی و سفرهای خارجی از او دعوت می کردند.

بعد از نوشتن «هنرمندی در جهان شناور» تنها یک فصل از رمان تازه اش را نوشته و در طول یک سال هیچ پیشرفتی نکرده بود و این برای ایشی گورو ناامیدکننده بود. «بنابراین من و لورنا (همسر ایشی گورو) نقشه ای به سرمان زد. قرار شد در طول چهار هفته تمام دفترچه خاطره هایم را بی رحمانه خالی کنم و با برنامه ای که خودمان اسم رمز «سقوط» به آن داده بودیم پیش برویم. در طول دوران سقوط، هیچ کاری انجام نمی دادم. برنامه این طور بود که از یکشنبه تا شنبه، هر روز از ۹ صبح تا ۱۰:۲۰ شب باید می نوشتم، غیر از یک ساعت برای ناهار و دو ساعت هم برای شام. نباید هیچ کس را می دیدم. اجازه نداشتم به هیچ ایمیلی جواب بدهم یا به تلفن نزدیک شوم. هیچ کس به خانه مان نمی آمد.»

و این برنامه جواب داد. «بازمانده روز» به تدریج داشت متولد می شد: «آن زمان من ۳۲ ساله بودم و تازه به خانه ای در سیدنهام در جنوب لندن نقل مکان کرده بودیم. برای اولین بار در عمر بودم که اتاق مخصوصی برای کار داشتم. دو رمان اولم را روی میز ناهارخوری نوشته بودم. اتاق کارم یک جور قفسه بزرگ در یک پاگرد بود که در هم نداشت. با این حال همین که می توانستم کاغذهایم را پخش و پلا کنم و مجبور نباشم آخر روز مرتب شان کنم خیلی خوشحال بودم. دیوارهای پوست انداخته را پر کردم از جدول ها و یادداشت ها و در نوشتن غرق شدم.»

۶ سال بعد از انتشار «بازمانده روز» با ترجمه درخشان نجف دریابندری، رمان «وقتی یتیم بودیم» با ترجمه مژده دقیقی منتشر شد؛ سال ۱۳۸۱٫ «وقتی یتیم بودیم» سال ۲۰۰۰ میلادی نامزد جایزه بوکر شد. بعدها ایشی گورو خود در جایی گفت از این رمان به اندازه آقای قبلی اش و حتی بعدی اش خوشش نیامده است. «وقتی یتیم بودیم» رمانی نیمه پلیسی است که ایشی گورو در آن به کندوکاو در زندگی یک کارآگاه خصوصی ژاپنی الاصل که در انگلستان زندگی می کند پرداخته است. انگلستان سال های دهه ۱۹۲۰ میلادی است و کریستوفر بنکس، مشهورترین کارآگاه کشور است. در لندن همه او را می شناسند و درباره پرونده های شگفت انگیز او صحبت می کنند؛ پرونده هایی که هر یک از نبوغ او حکایت داشته اند اما در این میان معمای حل نشده ای باقی مانده که ذهن او را درگیر خود کرده است: معمای ناپدید شدن اسرارآمیز پدر و مادرش در دوران کودکی او در شانگهای. ۲۰ سال از آن تاریخ می گذرد و دنیا به سوی جنگ جهانی کشیده می شود. کریستوفر بنکس در می یابد که باید به شهر دوران کودکی اش بازگردد؛ شهری که در آتش جنگ چین و ژاپن می سوزد و او تصمیم می گیرد پیش از آن که شهر در جنگ نابود شود، سر از ماجرای ناپدید شدن والدینش در بیاورد.

سومین رمانی که از ایشی گورو در ایران منتشر شد، رمان «هرگز رهایم مکن» بود؛ رمانی بسیار درخشان که خواننده را فلج می کند و تا مدت ها ذهنش را درگیر سرنوشت انسان هایی می کند که با فرمول شبیه سازی به دنیا آمده اند و به آنها اجازه عاشق شدن نمی دهند. «هرگز رهایم مکن» را می توان رمانی علمی – تخیلی نیز به حساب آورد اما به قدری به قواعد واقع گرایی پایبند است که انگار در همین نزدیکی خواننده رخ می دهد. کنی، روت و تومی، قهرمانان رمان ایشی گورو هستند. آنها برای نخستین بار چیزی را درون خود حس می کنند به نام «عشق». عشق درون هر سه قهرمان از یک درجه و اندازه برخوردار است، ولی واکنش آنها که انسان هایی شبیه سازی شده هستند به عشق متفاوت است. تومی سعی می کند آن را کنترل کند تا دیگران متوجه آن نشوند اما همه چیز آن طور پیش نمی رود که تومی می خواهد. او امیدوار است برای کتی و روت، دوست خوبی باشد ولی عشق مثل یک سیل همه برنامه ها را به هم ریخته و بحران هایی می سازد که خواننده را به فکر سرنوشت غمبار انسان می اندازد.


منبع: برترینها

واکنش فیلمساز ایرانی به ترامپ در یک رویداد سینمایی

آقای دونالد ترامپ به خودش اجازه می‌دهد به جای مردم ایران حرف بزند اما نمی‌داند که ما مردم، او را دوست نداریم.

محسن قرایی کارگردان فیلم برگزیده جشنواره بوسان، در محل برپایی این رویداد با تشکر ویژه از حامد بهداد، نسبت به اظهارات اخیر رییس جمهور آمریکا واکنش نشان داد.

به گزارش ایسنا، فیلم سد معبر ساخته محسن قرایی در بیست ودومین جشنواره بین‌المللی فیلم «بوسان» کره جنوبی که ۲۹ مهرماه به پایان رسید، جایزه بهترین فیلم را کسب کرد.

قرایی که به همراه حامد بهداد – بازیگر سد معبر- در این رویداد شرکت داشت، پس از دریافت جایزه بهترین فیلم جشنواره، از حامد بهداد به عنوان بازیگر اصلی فیلم و نیز برخی دیگر از همکارانش از جمله باران کوثری که او را در ساخت این فیلم یاری کرده بودند قدردانی کرد.

وی سپس گفت: آقای دونالد ترامپ به خودش اجازه می‌دهد به جای مردم ایران حرف بزند اما نمی‌داند که ما مردم، او را دوست نداریم.

هیات داوران جشنواره فیلم بوسان به ریاست «الیور استون» فیلم «سد معبر» به نمایندگی از سینمای ایران و «پس از مرگم» به کارگردانی «کیم یو سئوک» از کره جنوبی را به صورت مشترک به عنوان برنده بهترین فیلم بخش رقابتی «جریان‌های نو» این رویداد سینمایی معرفی کردند.

«سدمعبر» داستان قاسم کارمند اداره سد معبر شهرداری را روایت می‌کند که در تلاش است وضعیت زندگی خود را بهبود ببخشد اما در این راه با نرگس همسرش اختلاف نظر دارد. در این فیلم که نویسندگی آن را سعید روستایی برعهده دارد، حامدبهداد، باران کوثری، نادر فلاح، اکبر رحمتی، آواشریفی، عرفان ناصری، مرتضی آقاحسینی، بهرام سروری‌نژاد، سجادرحیمی، غلام‌علی رضایی، فتح‌الله طاهری، مهدی میری، نگار عابدی، علیرضا کمالی، گیتی قاسمی، حسام محمودی، بازیگرخردسال: رونیکانعمت‌الله و باحضور محسن کیایی به ایفای نقش پرداخته‌اند.


منبع: عصرایران

نگاهی به فعالیت سالن‌های تئاتر خصوصی

اگر روند فعلی ادامه پیدا کند شاهد ورود پول‌های غیر معمول به تئاتر خواهیم بود. این از یک طرف خوب است اما از این جنبه که برایش هیچ برنامه‌ریزی صورت نگرفته با شکست مواجه خواهد شد.

روزنامه اعتماد نوشت: تاسیس سالن‌های جدید تئاتر در سال‌های اخیر شرایط متفاوتی را رقم زده است. از سویی شاهد کم‌سو شدن چراغ سالن‌های مهجور و کوچکی هستیم که آغاز‌کننده مسیر بودند و از سویی حالا سالن‌های پر زرق و برق تازه نفس ایده‌آل خود را تحمیل می‌کنند. کاریکاتوری از تشکیل کارتل‌های اقتصادی بزرگ که بنگاه‌های کوچک‌تر را در خود می‌بلعند. این شرایط بعضا کار را برای هنرمندان دشوارتر از گذشته کرده است.

آرش دادگر، مدرس و کارگردان تئاتر «اقتصاد فلج تئاتر» را عامل وضعیت پیش آمده می‌داند. این هنرمند در گفت‌وگو با «اعتماد» از شرایط این روزهای تئاتر می‌گوید: «امروزه تئاتر کار کردن امتیاز محسوب نمی‌شود و من با خودم فکر می‌کنم چرا باید وارد چنین فضایی بشوم؟ اگر قرار بر راه‌اندازی ‌سالن‌های خصوصی بود نباید این امکان را فقط برای صاحبان سرمایه فراهم می‌کردیم. به عنوان نمونه چه ایرادی داشت که محل مورد نیاز و سوبسید دولتی را در اختیار گروه‌های شناخته شده و آزمون پس داده تئاتر کشور می‌گذاشتیم و هر یک از اینها مجتمع هنری تشکیل می‌دادند که با گذشت زمان به بازده اقتصادی هم می‌رسید؟»

دادگر غیرمستقیم به طرحی در دهه ۷۰ اشاره دارد که طبق آن قرار بود دولت امکان استقرار گروه‌های شناسنامه‌دار تئاتری در فضاهای از کار افتاده مانند بناها و سوله‌های صنعتی یا اماکن مشابه زیرنظر دولت را فراهم کند. بر این اساس یک وام کم بهره با بازپرداخت بلندمدت در اختیار گروه‌ها گذاشته می‌شد و آنها باید در بازه زمانی ۱۰ ساله نسبت به پرداخت وام خود اقدام می‌کردند. به این ترتیب گروه‌ نمایش بعد از ۱۰ سال به طور کامل صاحب یک ملک فرهنگی بود. دادگر در ادامه می‌گوید: «به این ترتیب دولت می‌تواند حسابرسی مالی داشته باشد و کمپانی‌ها هم پاسخگویی بیشتری در قبال برنامه‌ریزی خود خواهند داشت. اینکه فقط مجوز تاسیس سالن صادر کنیم، صحیح نیست.»

اما بعضی فعالان تئاتر وضعیت پیش آمده را حاصل «دوران گذار» می‌دانند و معتقدند با آزمون خطا و گذشت زمان شاهد کاهش هزینه ریسک خواهیم بود. دادگر در این باره می‌گوید: «دوستانی که درباره دوران گذار صحبت می‌کنند ظاهرا در دوره قاجار به سر می‌برند. چون امروزه همه‌چیز علمی شده و تجارب کشورهای دیگر در دسترس است. نباید در را باز نگهداریم تا بقیه داخل شوند بعد اگر مشکلی پیش نیامد ما با خیال آسوده وارد شویم.» این هنرمند تاکید دارد راه‌اندازی سالن‌های متعدد تئاتری در سال‌های اخیر یک ویژگی مشترک دارد و آن علاقه زیاد سالن‌دارها برای درآمدزایی و جذب تماشاگر بیشتر بدون توجه به کیفیت محصول است. «اینکه مدام هزینه بلیت را افزایش دهیم تا کجا قرار است پیش برود؟ مردم چقدر و تا چه زمان توان پرداخت هزینه بالا را دارند؟ از طرفی وضعیت موجود موجب سردرگمی مخاطب شده و تماشاگر تئاتر نمی‌داند یک یا دو ماه دیگر با چه نمایش و چه کیفیتی مواجه می‌شود.»

کارگردان نمایش «هملت» همچنین بحث مهم نظارت بر سالن‌های خصوصی را مطرح می‌کند: «در حال حاضر نمی‌دانیم آیا خانه تئاتر باید ناظر باشد یا وزارت ارشاد؟ ولی آنچه ضرورت دارد پاسخگو کردن مدیران سالن‌ها در قبال نتیجه برنامه‌ریزی‌ و کیفیت نما‌یش‌های‌شان است.» دادگر تاکید می‌کند ادامه شرایط فعلی، یعنی اندیشه صرف به جذب تماشاگر در درازمدت نتیجه خوبی به همراه ندارد. پرداخت هزینه‌های سنگین یک سالن تئاتری نخستین و مهم‌ترین نکته‌ای است که از سوی مدیران سالن‌های خصوصی مطرح می‌شود اما خیام وقار کاشانی، مدیر تماشاخانه باران علاوه بر این، بحث مسوولیت هنرمندان این عرصه در قبال سالن‌ها را نیز مطرح می‌کند: «نخستین نکته این است که همه سالن‌ها بحث مالی و پرداخت هزینه دارند و همین مساله در ادامه کار را به جایی می‌رساند که سالن‌دار ناچار است به هر چیز تن دهد. هنرمندان تئاتر باید علاوه بر منافع خود به منافع دیگران هم فکر کنند. »

مدیر تماشاخانه باران استفاده از عبارت «دوران گذار» را درست می‌داند: «در عین حال باید دقت کنیم مشغول پایه‌گذاری بنایی هستیم که اگر آجر نخستش کج گذاشته شود این بنا تا ثریا کج می‌رود و با توجه به اینکه از نزدیک درگیر فعالیت هنری تئاتر و مدیریت سالن هستم، می‌گویم کار با مشکل مواجه خواهد شد. گرچه باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که همه ما قبل از شروع می‌دانستیم دولت امکان همراهی ندارد، بنابراین جایی برای اعتراض نیست. این یعنی هر فردی می‌خواهد وارد عرصه شود باید از پیش برنامه‌ریزی دقیق داشته باشد.»

وقارکاشانی واگذاری سالن به گروه‌های تئاتری را «حرف بسیار درستی» می‌داند و با تاکید براینکه «فکر به سالن ویژه اجرای تئاتر دیگر مرز خطر را رد کرده است» می‌گوید: «حالا در نظر بگیرید جای سالن پرهزینه پردیس تئاتر تهران امکان ساخت چند سالن تئاتر کوچک‌تر در پایتخت وجود داشت؟ به هرحال اگر روند فعلی ادامه پیدا کند شاهد ورود پول‌های غیر معمول به تئاتر خواهیم بود. این از یک طرف خوب است اما از این جنبه که برایش هیچ برنامه‌ریزی صورت نگرفته با شکست مواجه خواهد شد. قبل از بحث سرمایه و سخت افزار باید به تولید تئاتر خوب و فرهنگسازی فکر کنیم.»


منبع: عصرایران

درخشش کودکان ایرانی در اسپانیا

سه کودک و نوجوان ایرانی جایزه و دیپلم‌های افتخار مسابقه‌ی بین‌المللی نقاشی و پوستر «بنیاد صلح و همکاری» کشور اسپانیا در سال ۲۰۱۶ را از آن خود کردند.

این رویداد بین‌المللی که با موضوع «دون کیشوت یا قدرت آرمان‌شهر: آمادگی برای آینده» برگزار و «کانیا ظهرابی» عضو ۵ ساله مرکز فرهنگی‌هنری کانون روانسر در استان کرمانشاه موفق به دریافت جایزه اول و نقدی در بخش نقاشی و «درسا قندی» ۱۳ ساله از آموزشگاه خانه خورشید کرمانشاه موفق به کسب جایزه اول و نقدی مشترک در بخش پوستر شدند.

«اسما علوی» عضو ۶ ساله مرکز فرهنگی‌هنری کانون چالدران در استان آذربایجان‌غربی نیز دیپلم افتخار بخش نقاشی را کسب کرد.

کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با ارسال ۱۸۵ اثر در این رویداد بین‌المللی شرکت کرده بود.


منبع: عصرایران