آزارجنسی ۳۸زن توسط کارگردان‌سرشناس

جیمز توبک نویسنده و کارگردان مشهور که نامزد شدن برای جایزه اسکار را نیز در کارنامه دارد، از سوی ۳۸ زن به آزار جنسی متهم شد.این زنان در گزارشی که در روزنامه لس‌آنجلس تایمز منتشر شده است، مدعی شدند که توبک با وعده ستاره کردنشان از آن‌ها سوءاستفاده جنسی کرده است.توبک که ۷۲ سال سن دارد تمام این اتهامات را رد کرده و اعلام کرده است که هیچکدام از این زنان را نمی‌شناسد و اگر هم با آن‌ها دیداری داشته، بسیار کوتاه‌تر از آن بوده که به یاد بیاورد.
 
برخی از این زنان صدای ضبط‌ شده خود را در اختیار روزنامه لس‌آنجلس تایمز قرار داده‌اند و در میان آن‌ها برخی بازیگران آثار تلویزیونی از جمله تری کان و اکو دانون در کنار لوییس پست گیتارنواز و خواننده گروه موسیقی «Veruca Salt» به چشم می‌خورد.اکون دانون درباره سکوت زنان در این باره گفت: «‌آن‌ها می‌خواهند کار کنند و در حرفه‌شان پیشرفت کنند. من خودم به همین دلیل با آن کنار آمدم. چون امیدوار بودم کار دیگری به من پیشنهاد شود.»
 
در روزهایی که دنیای سینما هنوز در شوک ناشی از افشای رسوایی هاروی واینستین غول مشهور هالیوود به سر می‌برد، خبر رسوایی توبک سروصدای زیادی به پا کرده است. هر چند توبک به شهرت واینستین نیست اما برای چهار دهه حضوری فعال و موفق در هالیوود داشت.توبک سال ۱۹۷۴ با نوشتن فیلمنامه «قمارباز» به کارگردانی کارل رایس در هالیوود به شهرت رسید. او پس از آن در سال ۱۹۷۸ فیلمنامه «انگشت‌ها» را نوشت و خودش بر صندلی کارگردانی آن نشست. او یکبار برای فیلمنامه «باگزی» به کارگردانی بری لوینسن و بازی وارن بیتی نامزد جایزه اسکار شد.
 
شگفت اینکه درست همانند ماجرای هاروی واینستین شایعه سوءاستفاده توبک از زنان برای دهه‌ها در هالیوود شنیده می‌شد اما کسی به آن اعتنایی نمی‌کرد.پس از انتشار گزارش رسوایی توبک بسیاری از چهره‌های سرشناس هالیوود در شبکه‌های اجتماعی به سرزنش او پرداختند. برای نمونه پل فیگ کارگردان سرشناس در توییتر نوشت: «یکی از وظایف اصلی کارگردان ایجاد محیطی امن برای بازیگران است. جای توبک در اعماق جهنم است.» جیمز گان کارگردان «نگهبانان کهکشان» هم در این باره در فیسبوک نوشت: «برای ۲۰ سال از هر موقعیتی استفاده کردم تا درباره جیمز توبک به مردم هشدار دهم. نمی‌توانستم جلوی کارهای او را بگیرم اما می‌توانستم به مردم هشدار دهم.»
منبع: بهارنیوز

درخواست ثبت روز کوروش در تقویم ملی

جناب آقای دکتر حسن روحانی



ریاست محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی
با سلام
احتراما پیرو نامه ارسالی تاریخ ۹۶/۷/۱۱ اینجانب به وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی مبنی بر برگزاری مراسم روز کوروش «نامه پیوست» و اهمیت نامگذاری روز کوروش در تقویم ملی و جهانی و با عنایت به مصوبه جلسه ۶۴۸ سال ۱۳۸۸ شورای عالی انقلاب فرهنگی مبنی بر نحوه نامگذاری روزها و مناسبت‌های خاص به ویژه ماده ۳ این مصوبه: «ماده۳: روزها و مناسبت‌های مندرج در متن تقویم به مناسبت‌هایی اطلاق می‌شود که دارای حداقل یکی از ویژگی‌های زیر باشد:
الف ـ برای قشرهای مختلف ملت، مهم و تاثیرگذار بوده و از دیدگاه همه ملت ارزشمند و معتبر باشد.
ب ـ همه مناطق کشور، آن مناسبت را مرتبط با خود بدانند و اهمیت آن منحصر به یک منطقه جغرافیایی خاص نباشد.
ج ـ تقویت‌کننده حداقل یکی از مولفه‌های هویت ملی ایرانیان باشد.
می‌توان گفت نامگذاری روز کوروش که دارای هر سه ویژگی بالا می‌باشد لازم و شایسته بود در سال‌های گذشته انجام می‌گرفت و از تبدیل مساله‌ای فرهنگی اجتماعی به امنیتی جلوگیری می شد. واکنش‌های گسترده مردم شریف ایران در قبال صحبت‌های بی‌اساس ترامپ در جعل واژه‌ای بی‌هویت به جای نام اصیل و تاریخی خلیج‌فارس نشان از حساسیت و دلبستگی ملت ایران به ارزش‌های تاریخی و ملی دارد. اندکی ذکاوت و هوشیاری لازم است تا از این فرصت‌های ارزشمند به بهترین روش در راستای انسجام و منافع ملی بهره‌برداری گردد. متاسفانه ارزش نهادن و استفاده از چنین فرصت‌هایی در کشور ما مورد بی‌توجهی قرار گرفته و حتی در مواقعی به علت سهل‌انگاری به تهدید تبدیل گردیده است. کوروش که در کتب آسمانی به نیکی از او یاد شده و حتی مورخین فراسرزمینی زبان به تحسین او گشوده‌اند در کشور و تقویم ما مورد بی‌مهری قرار گرفته است.
توصیه مقام معظم رهبری نسبت به مفاخر تاریخی قابل توجه و تامل است که فرمودند: «در دنیا از چیزهایی که جنبه افتخارآمیز هم ندارد گاهی اوقات به عنوان مفاخر تاریخی استفاده می‌کنند. آن کسانی که مفاخر تاریخی را ندارند برای خودشان خلق می‌کنند. ما این همه مفاخر تاریخی داریم. این همه چیزهایی که مایه تفاخر ملت ایران است، اعتماد به نفس ملت ایران است، چرا اینها را نشان ندهیم».
از جنابعالی به عنوان ریاست محترم جمهور و شورای عالی انقلاب فرهنگی خواهشمند است با توجه به موارد ذکر شده با بهره‌گیری از مشاوره اساتید نامدار تاریخ و مورخین داخلی و خارجی نسبت به تعیین روزی با مبدا تاریخی به نام کوروش برای درج در تقویم ملی و جهانی اقدام فرمایید. این مناسبت می‌تواند با استناد به تاریخ یکی از روزهای زیر باشد:
۱ـ روز تولد کوروش
۲ـ روز وفات کوروش
۳ـ روز نگارش منشور حقوق بشر به دستور کوروش
۴ـ روز شروع و اعلام رسمی حاکمیت کوروش
این اقدام می‌تواند در راستای تقویت انسجام ملی و توسعه صنعت گردشگری و همچنین ساماندهی روز یا هفته‌ای برای تجلیل از کوروش باشد. ثبت چنین روزی با مستندات تاریخی، بدون شک مورد پذیرش مردم شریف ایران و جهانیان قرار گرفته و می‌توان با ساماندهی و مدیریت شایسته آن و مشارکت تشکل‌های مردم‌نهاد، دست فرصت‌طلبان و سودجویان را در سوء استفاده از این مناسبت کوتاه کرده و آن را به فرصتی گران‌بها برای این سرزمین تبدیل نمود.
با سپاس
بهرام پارسایی نماینده مردم شریف شیراز
منبع: بهارنیوز

فراخوان ارکستر مجلسی ایران برای جذب نوازنده

مدیر ارکستر مجلسی ایران از اعلام آمادگی این مجموعه برای جذب نوازنده در تمامی سازهای رپرتوار موسیقی جهانی برای برگزاری کنسرت ویژه خبر داد.

منیژه صهبایی مدیر ارکستر مجلسی ایران که از چندی پیش فعالیت رسمی خود را آغاز کرده است در گفتگو با مهر گفت: مجموعه ارکستر مجلسی ایران تصمیم دارد در برنامه های متعددی که در آینده دارد از نوازندگان جدید برای حضور در ارکستر دعوت کند و تمامی نوازندگانی که تجربه اجراهای ارکسترال و توانایی اجرای رپرتوارهای موسیقی کلاسیک را داشته اند، می توانند برای انجام آزمون های اولیه به فراخوان منتشر شده ارکستر مجلسی ایران در فضای مجازی مراجعه کنند.

وی ادامه داد: آنچه ما برای حضور نوازندگان جدید ارکستر مجلسی ایران در نظر گرفته ایم، حضور پروژه ای در جلسات تمرین و سپس کنسرت هاست که در حوزه سازهای زهی و سازهای بادی برنجی نیز انجام می پذیرد. توانایی نوازندگان باید در سطحی باشد که که بعد از چند جلسه تمرین سه ساعته بتوانند رپرتوار مورد نظر ما را روی صحنه اجرا کنند. البته آنچه برای کنسرت پیش رو در نظر گرفته عمدتا روی نوازنده های سازهای زهی است اما تا چندی دیگر از نوازندگان متقاضی سازهای بادی نیز استفاده می کنیم.

مدیر ارکستر مجلسی ایران در بخش پایانی صحبت های خود بیان کرد: دی ماه امسال همزمان با آغاز سال نو میلادی تازه ترین کنسرت ارکستر مجلسی ایران با شکل و شمایلی ویژه به رهبری منوچهر صهبایی میزبان علاقه مندان موسیقی کلاسیک خواهد بود.

ارکستر مجلسی ایران به رهبری منوچهر صهبایی و مدیریت منیژه صهبایی فرورین ماه سال ۹۶ با هدف ارایه موسیقی کلاسیک جهانی و ارتقای فرهنگ شنیداری اعلام موجودیت کرد. این مجموعه موسیقایی روزهای هشتم و نهم تیر ماه امسال اولین کنسرت رسمی خود را در تالار وحدت تهران برگزار کرد.


منبع: عصرایران

خواندنی ها با برترین ها (۱۳۶)

برترین ها – محمودرضا حائری: در این شماره از خواندنی ها با اثری درباره فریدون گله، رمانی از ادبیات آلمان، نامه های عاشقانه نویسنده عرب و… آشنا شوید.

مرد شوخ

  • کنت هری لندن
  • ترجمه ی امیرحسین قنبری
  • نشر کلاغ
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (136)

رمان «مرد شوخ» بی‌شک اثری است خواندنی، هم برای ایرانیانی که در پی کسب آگاهی درباره دیدگاه‌های غربی‌ها نسبت به ایران و فرهنگ ایرانی و زندگی در میان ایرانیان‌اند – که در واقع بسیاری از ایرانیان چنین‌اند – و هم غیرایرانیانی که یا خود تجربه‌های مشابهی داشته‌اند یا آشنایی با آن تجربه‌ها را جذاب و خواندنی می‌بینند. نویسنده کتاب پرفسور کنت هری‌لِندن (۱۹۲۸-۲۰۱۵) استاد ادبیات انگلیسی، که سال گذشته در سن ۸۷سالگی در زادگاهش کانادا درگذشت، از ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۰ شمسی در دانشگاه پهلوی شیراز به تدریس زبان و ادبیات انگلیسی اشتغال داشت و حاصل تجربیات خود در آن چند سال را در رمان «مرد شوخ» و به نام مستعار لئووان، در بریتانیا منتشر کرد.

وی پس از ایران به اندونزی، لبنان و دست آخر به ژاپن رفت، جایی که تا زمان بازنشستگی در سال ۱۹۹۸ آن‌جا، در دانشگاه وازدا به تدریس پرداخت. او دو رمان دیگر نوشت که حاصل تجربیات او در اندونزی و ژاپن است. هر دو رمان طنز او در زمان خود از فروش خوبی برخوردار شدند.


تپش های شیدایی (نامه های عاشقانه غسان کنفانی به غاده السمان)

  • غسان کنفانی
  • ترجمه ی غسان حمدان
  • نشر کتاب سده
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (136)

 اگر در این نامه ها سندی ادبی و بیوگرافی نادر و صادقانه ای برای مرد عرب مبتکر و خلاقی با وطن ناممکن و عشق ناممکن نمی یافتم، چه بسا به عهد خودم در برابر غسان، برای نشر آنها، عمل نمی کردم…

سندی ادبی که با ادبیات اعتراف غنی شده و کتابخانه عربی ما از وجود آن بی نصیب است. نامه ها بدین معنا و مفهوم نقصی را برطرف می کنند که دیگر ملت ها در خصوص تولید ادبی در حوزه ی آن از ما پیشی گرفته اند و زمینه ساز خلق گونه ی زیبایی از ادبیات هستند که همچنان در برابر دل زدن به دریای آن مردد هستیم و دل غنی و توانمند ادبیات عرب لیاقت درنوردیدن آبی آن را داراست.


شکوه زندگی

  • میشائیل کومپفولر
  • ترجمه ی محمد همتی
  • نشر نو
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (136)

فرانتس کافکا در تابستان سال ۱۹۲۳، بیمار و نحیف و گمنام به قصد بهبودی به گوشه‌ای از سواحل دریای بالتیک پناه می‌برد، غافل از اینکه عشقی بزرگ انتظارش را می‌کشد…

میشائیل کومپفمولر(۱۹۶۱) نویسندهٔ موفق و سرشناس آلمانی، از پس کافکای تنها و اندوهگین، کافکایی دیگر را به ما می‌نمایاند؛ کافکای عاشق را. او در تصویری درخشان، شکوه زندگی را زیر سقف خانه‌های محقری به ما می نمایاند که کافکا و دورا دایامانت مدام از یکی‌شان به دیگری اسباب‌کشی می‌کردند، شکوهی که به قول کافکا همیشه و همه‌جا هست و تنها کافی است که او را فرا بخوانیم.

شکوه زندگی جایزهٔ ادبی معتبر ژان مونه (۲۰۱۳) را برای نویسنده‌اش به ارمغان آورده است. این رمان عاشقانه تاکنون به بیست و چهار زبان زندهٔ دنیا ترجمه شده است.


فریدون گله زندگی و آثار

  • گروه نویسندگان
  • انتشارات نقش و نگار
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (136)

قهرمان‌های تک افتاده آثار فریدون گله، با آنکه در میان «جمع» بودند به مسیری کشانده می‌شدند که به نوعی به مقابله با نظم و وضعیت موجود می‌رسید. پاسخ‌شان به طبیعت زندگی و سازگاری، سراپا «نه» بود، و با نفی آن نظم، به تدریج، وجود خویش را اثبات می‌کردند.

برای قهرمانان «زیر پوست شب» که همه، ناکامی‌اش را جشن گرفته و شهر را چراغانی کرده بودند پرسه و شب‌گردی، عبور از تمنیات جسم بود، و برای قهرمان «مهرگیاه» شوریدگی و شیدایی و گمگشتگی، سفر جان چه باک؟ که گمگشتگان خاک به «سلوک» زنده‌اند، نه به مقصد؛ و تازه قهرمان کندو با جسم و جان در توارث آن «نه» حضور داشت. گله ۲۵ سال پیش با بر جای گذاشتن این خویشاوندی، زیر پوست شب، مهرگیاه و کندو از ایران رفت تا خود، همانند قهرمانانش، سکوت دیگری را آغاز کند…


زایش تراژدی و  چند نوشته دیگر

  • فردریش نیچه
  • ترجمه ی رضا ولی یاری
  • نشر مرکز
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (136)

زایش تراژدی متوجه دو مسئله‌ی نسبتاً متفاوت است: از یک سو تلاشی است برای پاسخ گفتن به چند پرسش درباره‌ی فرهنگ و جامعه‌: فرهنگ انسانی چیست؟ چرا تشریک در یک فرهنگ برای ما مهم است؟ آیا همه‌ی فرهنگ‌های انسانی اساساً از یک نوع‌اند یا از جهات مهمی فرق می‌کنند؟

فرهنگ انسانی تحت چه شرایطی خواهد بالید و تحت چه شرایطی ‘منحط’ خواهد شد و زوال خواهد یافت یا حتی خواهد ‘مرد’؟ از این حیث زایش تراژدی مداخله‌ای خاص در بحثی است که طی قرن نوزدهم جریان داشت و می‌گفت جامعه‌ی مدرن و فرهنگ مدرن باید چه شکلی به خود بگیرند. در کل، زایش تراژدی می‌پرسد: ما چطور می‌توانیم بیماری‌های جامعه‌ی ‘مدرن’ را درمان کنیم؟ پاسخ نیچه این است: با ایجاد یک ‘فرهنگ تراژیک’ جدید بر محور نسخه‌ای آرمانی‌شده از مکتب واگنری.

«مجله اینترنتی
برترین ها» از تمامی ناشران، نویسندگان، مترجمان، منتقدان و علاقه مندان به
حوزه نشر و کتاب دعوت می نماید مطالب خود را در حوزه معرفی و یا نقد و
بررسی کتاب به آدرس زیر ارسال نمایند:

Bartarinha.editorial@gmail.com

همچنین
برای ارتباط و هماهنگی های لازم می توانید با شماره ۲۳۰۵۱۴۹۲ تماس بگیرید.
منتظر پیشنهادات و انتقادات سازنده شما عزیزان می باشیم. 


منبع: برترینها

اورسن ولز، یک شروع خوب برای عاشقان سینما

اورسن ولز را همه با «همشهری کین» می‌شناسند، اما بسیاری معتقدند این نام پرطمطراق سینمای جهان پشت اولین فیلم خودش پنهان مانده و ولز کارهای بزرگ دیگری هم دارد که زیر سایه شاهکارش قرار گرفته است؛

 اورسن ولز، یک شروع خوب برای عاشقان سینما

 همشهری کین

نیما قلیزادگان یکی از همین افراد است و چند سال قبل تصمیم گرفت درباره این کارگردان و سبک زندگی او (و نه صرفا آثارش) فیلمی بسازد؛ فیلمی که در نگاه نخست چیزی بیشتر از یک تدوین ماهرانه از آرشیو موجود نیست، اما با تماشای اثر چیزی نمی‌گذرد که می‌فهمیم با یک زندگی‌نامه مواجه شده‌ایم، با روایت روزگار پیرمرد بامزه‌ای که حتی تا دو ساعت قبل از مرگش هم جلوی دوربین بود. «اورسن ولز صحبت می‌کند» از اواخر شهریور در گروه هنر و تجربه اکران و امکان تماشای آن برای سینمادوستان فراهم شد.

 
از میان کارگردانان بزرگ سینمای جهان چرا اورسن ولز را انتخاب کردید؟

هر کس می‌خواهد کارش را در سینما شروع کند باید ابتدا به سراغ بزرگان این هنر برود و یکی از پرسروصداترین‌شان اورسن ولز است. من علاوه بر فیلم‌هایش، خودش را هم خیلی دوست داشتم و هنگامی که به واسطه این فیلم به او نزدیک‌تر شدم، متوجه شدم چقدر هنوز نمی‌شناسمش و چقدر فیلم از او وجود دارد که هنوز به‌درستی دیده نشده است. در ایران که فکر می‌کنم فقط ١٠ درصد از آثارش شناخته شده باشد.

او هم مثل خیلی از کارگردانان دیگر اغلب کارهایش پشت یکی، دو کار برجسته گم شده است. او علاوه بر تئاتر و سینما، در رادیو، ادبیات، سیاست و … هم فعالیت داشته است. امروز دست‌کم یکی، دو فیلم از ولز در فهرست آموختنی‌های دانشجویان سینما در تمام دانشگاه‌های معتبر دنیا قرار گرفته است.

پیداکردن منابع موجود در فیلم شامل عکس‌ها و فیلم‌ها چقدر طول کشید؟

یک پروسه طولانی بود اما پیداکردن این فیلم‌ها و عکس‌ها در کشور خودمان چندان سخت نبود؛ مستندها، فیلم‌های تلویزیونی، تئاترها و حتی کارهای رادیویی‌اش را از همین‌جا یا آمریکا تهیه کردم. این فیلم مستند شامل تکه‌های چنددقیقه‌ای است که یا همان اجراهای تلویزیونی اوست یا از فیلم‌هایش باقی مانده یا از سوی برخی از علاقه‌مندان سینما تغییر فرمت داده شده و در دسترس قرار گرفته است.

به‌مرور آرشیو بزرگ و پروپیمانی از او جمع شد. ولز علاوه بر کارگردانی در فیلم‌های خیلی زیادی هم بازی کرده و جمع‌آوری کامل آنها زمان‌بر بود. حالا یک نسخه سینمایی و یک نسخه مرجع از ولز داریم و من نسخه‌های کمیاب را انتخاب کردم؛ نسخه‌هایی که در زمان طلایی دوبله، روی آن صحبت شده است. او مصاحبه‌های خیلی زیادی هم داشت که برخی ترجمه شده بودند و اغلب‌شان، به زبان اصلی بودند.

خودتان بر زبان انگلیسی مسلط هستید؟ آیا برای ترجمه از کسی کمک گرفتید؟

بله، از بچگی وارد بودم اما دوست مترجمی به نام خانم کارون داشتیم. ولز از کلمات ثقیل و پرطمطراقی استفاده می‌کرد. در بخش شکسپیر از ترجمه‌های سعید نفیسی استفاده کردیم و همچنین میم. به‌آذین.

چرا همایون اسعدیان راوی فیلم شماست؟ شاید اگر نریشن را یک بازیگر مطرح می‌خواند این موضوع به فروش بیشتر فیلم کمک می‌کرد.

ما می‌خواستیم قبل از تدوین راوی را انتخاب کنیم و ابتدا همه پیشنهادهای مشاوران از میان بازیگران بود و حتی بازیگر خانم هم پیشنهاد شد، اما راضی‌ام نکرد. به دوبلورهای خود ولز هم فکر کردیم، آن زمان استاد رسول‌زاده هنوز در قید حیات بود.

 اورسن ولز، یک شروع خوب برای عاشقان سینما

من یک مستند هم دیدم از ورنر هرتسوک به نام «خرس‌های گریزلی». در این فیلم راوی خود او بود که لهجه آلمانی دارد و این یک اتفاق نامتعارف است اما حاصل کار بد نشده بود و اتفاقا این مستند خیلی هم موفق شد. هرتسوک با این کار یک سواد هنری را پشت فیلمش گذاشته  و به آن اعتبار داده بود. ولز تا سنین بالا مشغول کار بوده و من می‌خواستم یک کارگردان باسابقه را برای روایت فیلم انتخاب کنم و انتخاب اولم همایون اسعدیان بود؛  به چند دلیل. در صدای او سواد وجود دارد.

او در این سینما مو سفید کرده و بهتر از خود من که سازنده فیلم هستم،  می‌توانست روح اثر را در آن جاری کند. صدای او صدایی پرطمطراق و دیالوگ‌گوست. ریتم صحبت‌کردنش هم تند است. ما در تدوین براساس گویش ایشان جلو رفتیم.

چرا اولین قدم را در کارگردانی با سینمای مستند برداشتید؟ شاید اگر فیلم اول شما یک فیلم داستانی بود، به معرفی بیشتر شما به عنوان یک چهره جدید می‌انجامید.

خیلی از کارگردانان بزرگ ابتدا غیر از فیلم کوتاه، مستند را تجربه کرده‌اند و این از نگاه من یک افتخار است. اتفاقا خوب است هر کارگردان قصه‌گویی یکی، دو مستند پرتره بسازد تا بفهمد چطور می‌شود زندگی یک آدم را روایت کرد. نسخه اصلی فیلم من پنج فیلم است. یک قسمت درباره بازیگری، یک قسمت درباره کارگردانی، یک قسمت درباره ایده‌هایش، یک قسمت درباره داستان‌گویی، یک قسمت درباره مستند و تلویزیون. در حقیقت من پنج مستند ساختم. مستندسازی درآمدی برای کسی ندارد و هر کس به سراغ آن می‌رود از سر عشق است. در کشور خودمان تقوایی و سینایی افرادی از این دست بودند.

از سینماگران جهان نیز بزرگانی مثل اسکورسیزی و … دست‌کم یک مستند را کار کرده‌اند. در ایران هم گنجینه خوبی از حاتمی‌کیا و پرویز کیمیاوی باقی ‌مانده است. همه این افرادی که امروز در سینمای داستانی برجسته‌اند،  در سینمای مستند کسب تجربه کرده‌اند.

حتی کوبریک از عکاسی مستند به سینما رسید. در تمام مدارس فیلم‌نامه‌نویسی در جهان یکی از تکالیف ساخت فیلم صامت است که من انجام داده‌ام و صرفا با تصویر خالص حرفم را زده‌ام. همچنین نوشتن نمایش‌نامه رادیویی هم یکی از تمرین‌هاست، همین‌طور مستندسازی و دراماتیک‌کردن آن.

صد دقیقه زمان مناسبی برای یک فیلم مستند است؟

صد دقیقه را برای مستند زیاد می‌دانند اما من متوجه چرایی‌اش نمی‌شوم به‌ویژه وقتی پای ولز در میان باشد. من فکر می‌کنم بستگی به فیلم دارد. اگر ضرباهنگ کند باشد، بله صد دقیقه زیاد است اما اگر نکات جذاب و غیرقابل حدسی برای شما داشته باشد، چطور؟ به‌هرحال مستند یعنی با سند حرف‌زدن و نشان‌دادن منابع و مدارک به مخاطب زمان می‌برد. کسی که می‌خواهد ولز را بهتر بشناسد و دیدگاه دیگران را درباره او بداند صد دقیقه برایش زیاد نیست. تازه فکر می‌کنم ما هنوز حق مطلب را ادا نکرده‌ایم.

روایت فیلم شما در چه قالبی قرار می‌گیرد؟

روایت ما صرفا مستند نیست. روایت مستند روند کند و مونوتُنی دارد و ما این‌طور کار نکردیم. من فیلم‌نامه‌نویسی بلدم و تصمیم گرفتم مستندم پرتره و یک معرفی صرف نباشد. می‌خواستم یک درام سینمایی با نقاط اوج و فرود باشد. ولز اتفاقا در مصاحبه‌ای که در فیلم هم گنجانده شده عنوان می‌کند که من هیچ‌وقت دوست ندارم یک مستند صرف برایم ساخته شود و دوست دارم بالا و پایین‌های مختلفی که در این مسیر پشت سر گذاشته‌ام، نشان داده شود.

من این مصاحبه را در ابتدای فیلم گذاشتم تا مخاطب بداند این سبک از کار سلیقه خود او بوده، کمااینکه ولز ذهن شلوغی داشته و همواره پر از ایده و فکر بوده است. آن پراکندگی‌ای که در شخصیت ولز بوده در فیلم هم وجود دارد.

 اورسن ولز، یک شروع خوب برای عاشقان سینما

این آدم فیلمش را در میانه ساخت رها می‌کرده و به سراغ بازی می‌رفته و دوباره برمی‌گشته و کار را از سر می‌گرفته است. فیلم، شما را با کاراکتر ولز آشنا می‌کند؛  با نوع شوخی‌ها و سبک زندگی‌اش و نه صرفا کارنامه‌ای که به یادگار گذاشته است.

و در پایان بگویید آیا فیلم بعدی شما هم مستند است؟

نه یک کار داستانی است و درواقع اولین اثر من در سینمای داستانی. فیلم‌نامه حاضر است و به‌زودی کلید می‌زنیم.


منبع: برترینها

نوشتن همان و اتهام سیاه‌نمایی همان

این شاعر و ترانه‌سرا اظهار کرد: اگر جامعه به سمت بیان آزاد اندیشه‌های خود برود ممکن است ده‌ها شاعر خوب ظهور کند اما متاسفانه تولید فکر، اندیشه، شعر و ادبیات امروزه تحت فشار و در مخاطره است.

سایه سکوت بر روی شعر اجتماعی
او با بیان این‌که موضوعاتی از بالا تعریف و به شاعران القا می‌شود تا درباره آن‌ها شعر بگویند و حرف بزنند، ادامه داد: امروزه با موضوعات ماموریتی شب شعر تشکیل می‌دهند و جوایزی در نظر می‌گیرند و اجازه نمی‌دهند تا شعر اجتماعی رویکرد طبیعی خود را داشته باشد تا دریابیم در این زمانه شاعر باید از چه حرف بزند.  کاکایی تصریح کرد: شاعران در عصر حاضر نمی‌دانند از چه باید حرف بزنند به شکلی که بخشی از گفتن‌ها محکوم به سکوت شده و سکوت بر روی شعر اجتماعی معاصر ایران سایه انداخته است. به شاعران نه در ترانه‌ها و موسیقی‌ها اجازه تولیدات ادبی داده می‌شود و نه این تولیدات در کتاب‌ها چاپ می‌شوند؛ فقط در فضای مجازی می‌توان کم و بیش تولیدات ادبی شاعران را دید.

شاهین نجفی و محسن نامجو حاصل انسداد سیاسی جامعه هستند
این شاعر گفت: ظهور افرادی مانند شاهین نجفی و محسن نامجو با آن لمپنیسم، بیانگر رواج فرهنگی است که حاصل انسداد سیاسی جامعه است؛ زیرا اگر جامعه آزادانه حرف بزند، ادبیات به دامن چنین افرادی با چنین زبانی نمی‌افتد. کاکایی ادامه داد: وقتی به جامعه اجازه بیان موضوعات درست و اصیل اجتماعی داده نشود، جامعه به سمت لمپنیسم و آنارشیسم هنری می‌رود.

درک پست‌مدرنیته در شعر ممکن نیست
شاعر «بی چتر و بارانی» درباره ادبیات پست‌مدرن و جریانی که با این عنوان در ادبیات شکل گرفته است، بیان کرد: امروزه واژه پست‌مدرن با تساهل و تسامح بر روی گونه‌ای از غزل قرار گرفته که در زبان به نوآوری و ترکیب‌های تصادفی رسیده است. در این‌باره باید گفت پست‌مدرنیته را می‌توان در معماری و نقاشی درک کرد اما درک آن در شعر ممکن نیست. او در ادامه گفت: در شعری که سیدمهدی موسوی از آن به نام غزل پست‌مدرن یاد می‌کند، از واژگانی استفاده می‌شود که نظام نشانه‌شناسی زبانی خاصی دارند، جامعه را مورد توجه خود قرار می‌دهند، تابوشکن، سنت‌ستیز و اخلاق‌شکن هستند و شعر را دچار رفتارهای اسکیزوفرنیک می‌کنند. بروز چنین رفتارهایی در غزل امروز حاصل انسداد فضای سیاسی و اجتماعی جامعه است اما نمی‌توان اسم آن را پست‌مدرنیته گذاشت زیرا پست‌مدرنیته باید نقد مدرنیته باشد و به ستیز آگاهانه با مظاهر مدرنیته بپردازد.

به چالش کشیدن ادبیات از هر منظری خوب است
کاکایی اضافه کرد: پست‌مدرنیته باید با مفاهیمی از جمله مفهوم آزادی اجتماعی، مفهوم رای در جامعه و سایر مفاهیمی که حاصل مدرنیته است، ستیز کند و نتیجه آن در ادبیات و شعر دیده شود اما چیزی که اکنون در غزل امروز دیده می‌شود، نوعی اغتشاش فکری، ستیز با تابوها و سنت‌ستیزی است که این شعر را بیشتر شبیه به یک جریان محتوایی کرده است تا یک جریان شکلی و فرمی در ادبیات. او ادامه داد: به چالش کشیدن ادبیات از هر منظری خوب است و ظهور چنین جریان محتوایی در شعر امروز می‌تواند به این مساله کمک کند.

شبکه‌های اجتماعی ادبیات را به سمت معناگرا بودن سوق می‌دهد
این ترانه‌سرا با بیان این‌که شعر امروز در حال حرکت به سمت معناگرا بودن در درازمدت است، اظهار کرد: ظهور و بروز شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی که روز به روز نفوذشان در زندگی شخصی انسان‌ها در حال گسترش است، به طور عمومی ادبیات را به سمت معناگرا بودن سوق می‌دهد زیرا در شبکه‌های اجتماعی شاعر باید مخاطب داشته باشد و با مخاطب خود به گفت‌وگو بپردازد. این مساله باعث می‌شود تا شاعر تسلیم سطح فهم و اراده مخاطب خود شود.

خوزستان یکی از کانون‌های فعال شعر پیشرو در ایران است
کاکایی با اشاره به شعر خوزستان و موقعیت ویژه این شعر در ادبیات معاصر کشور، گفت: خوزستان یکی از کانون‌های فعال شعر پیشرو در ایران است. در دوره‌های مختلف در شهرهای خوزستان چهره‌هایی ظهور کردند که حلقه‌های محکمی از شعر موج نو را به وجود آوردند. در شعر انقلاب نیز چهره‌های بسیار خوبی از خوزستان برخاستند که مرحوم قیصر امین‌پور و یوسفعلی میرشکاک از جمله آن‌ها هستند. او افزود: نظام لغت و نشانه‌شناسی شعر جنگ اغلب از خوزستان و جغرافیای آن نشات می‌گیرد به شکلی که شعر خوزستان بستر شکل‌گیری ادبیات پایداری در ایران شد. 
شاعر «عذاب دوست داشتن» با بیان این‌که نخل، نور و پرنده سه کلیدواژه‌ای هستند که اگر بخواهیم از آن‌ها بنویسیم، خوزستان را تعریف می‌کنند، اظهار کرد: در روزگاری واژه‌هایی مثل خاکریز، نخل، رود، کارون و کرخه شعر و ادبیات پایداری کشور را شکل دادند که همه آن‌ها در خوزستان بودند.

ادبیات خوزستان با «شعر جنگ» پیش نمی‌رود
او در ادامه تصریح کرد: دیگر نمی‌توان با موضوع شعر جنگ، ادبیات خوزستان را پیش برد زیرا شعر جنگ یک موضوع اجتماعی است و موضوعات اجتماعی نیز مشمول گذر زمان هستند و وقتی تمام می‌شوند، به حاشیه می‌روند. کودتای ۲۸ مرداد، مشروطیت، ۱۵ خرداد و موضوعات فراوان دیگر هستند که در دوره‌های خاص خود، ادبیاتی پیرامون آن‌ها شکل گرفت اما به مرور زمان به تاریخ پیوستند.
این شاعر با بیان این‌که توقع نیست که خوزستان با هشت سال شعر جنگ بخواهد دوباره در ادبیات کشور نقش‌آفرینی کند تا شعر جنگ مجددا وارد میدان شود و شاعران به آن توجه کنند، گفت: جنگ تمام شده است و کسی دیگر درباره فتح خرمشهر و… شعر تازه نمی‌نویسد. ممکن است داستان تازه‌ای به وجود آید و قالب‌های دیگر هنری بتوانند به آن بپردازند اما شعر هرگز، زیرا رسالت شعر اجتماعی در دل حادثه به وجود می‌آید و تا حدود یک دهه پس از حادثه نیز پس‌لرزه‌ها و تبعات حادثه را بیان می‌کند اما کم کم استثنا می‌شود و دیگر به قاعده تبدیل نمی‌شود.

قیصر زاییده زمان بود
کاکایی همچنین بیان کرد: قیصر امین‌پور زاییده زمان بود و باید زمان شکل بگیرد تا شاعر در آن زمان شناخته و بزرگ شود. برکه وقتی کوچک شود، ماهی‌ها نیز کوچک می‌شوند و در رابطه با این مساله که چه زمان شاعری مانند قیصر از خوزستان برمی‌خیزد باید گفت که گاهی زمان مناسب نیست تا شاعری در آن بزرگ شود. شاعر «با سکوت حرف می‌زنم» خاطرنشان کرد: دانشگاه شهید چمران اهواز در گذشته پاتوغ و یکی از محافل باشکوه شعر جنگ بود اما امروزه این دانشگاه اُبهت گذشته را ندارد. امیدوارم دانشگاه شهید چمران و به ویژه دانشکده ادبیات بتواند نقش فعالی را در زمینه شعر خوزستان ایفا کند زیرا شعر در هر مسیری که برود در نهایت به دانشکده‌های ادبیات می‌رسد.
منبع: بهارنیوز

این فیلم‌ها داوری را سخت کرده بود

مجید برزگر از اعضای هیأت داوران سی‌وچهارمین جشنواره فیلم کوتاه تهران با اشاره به اینکه این دوره جشنواره یکی از فرازهای آن بود، بیان کرد که حالا می‌شود گفت که از یکی، دو سال گذشته فیلم کوتاه به بار نشسته است و تقریبا راه خود را پیدا کرده و نسل جدیدی از فیلمسازان جوان وارد این حوزه شده‌اند. او در همین مورد افزود: امسال نام‌های فیلمسازان قدیمی فیلم کوتاه را کمتر می‌شنویم و یا اینکه دست کم آن‌هایی که مهمتر هستند از نسل جدید اند. به نظرم امسال یک تفاوت عمده با سال‌های قبل داشت و آن تعداد فیلم‌های خوب در جشنواره بود مخصوصا در بخش داستانی. من گمان می‌کنم که سینمای مستند ما میل‌اش به فیلم‌های بالای ۳۰ دقیقه است بنابراین بیشتر در جشنواره سینما حقیقت حضور پیدا می‌کند.

برزگر ادامه داد: اینجا فقط تعداد کمی فیلم مستند خوب دیدیم. در انیمیشن و تجربی هم همین‌طور است و شمار فیلم‌های خوب زیاد نبوده است ولی در بخش فیلم داستانی فیلم‌های خوب زیادی وجود داشت که این امر داوری را برای ما سخت کرده است. این کارگردان درباره تنوع مضامین فیلم‌ها گفت: تنوع مضامین امتیاز امسال جشنواره بود و کیفیت فیلم‌ها بسیار قابل توجه است. سوژه چیزی است که نمی‌شود فیلمساز را به خاطر آن متهم کرد و مطمئنا این موضوعات بازتاب محیطی است که در آن زندگی می‌کنیم و برداشت‌های فیلمسازان از محیط‌شان است. اگر خیلی امیدوار یا ناامیدکننده هستند و یا تاریک و روشن هستند به خاطر آن محیطی است که در آن زندگی می‌کنند. من فیلم‌های خوبی با مضامین بکر و جسور در بین شرکت‌کنندگان دیدم. فیلم‌های اجتماعی، انتزاعی و تجربی خوبی وجود داشت، این‌ها همه نشان می‌دهند که فیلمسازان بسیار جست‌وجوگر و دنبال خواسته‌های خود هستند.

برزگر درباره وضعیت فیلم کوتاه در ایران گفت: فیلم کوتاه دو حالت دارد یا مسیری است برای رسیدن به فیلم بلند و یا می‌تواند هویت و استقلال خودش را تا آخر نگه دارد. من به بخش دوم معتقدم زیرا این گونه سینمایی باید همیشه مستقل بماند. ولی چه اشکالی دارد فیلمساز وارد بخش‌های دیگر مثل ساخت فیلم بلند شود. با ورود این فیلمسازان فیلم کوتاه به سینمای حرفه‌ای، تلویزیون و شبکه‌های نمایش خانگی می‌توانند به ارتقاء آن بخش‌ها نیز کمک کنند. او درباره ارزیابی‌اش از فیلم‌هایی که در جشنواره شرکت کرده‌اند، اظهار کرد: بازی‌ها، دیالوگ‌ها، فیلمبرداری، فیلمنامه‌ها، کارگردانی و تدوین‌ فیلم‌های حاضر در جشنواره واقعا درخشان هستند. به نظر من هیچ اشکالی ندارد که بخشی از سینمای کوتاه وارد سینمای حرفه‌ای شود و با رعایت لحن فیلم کوتاه و جوهره آن وارد فیلم بلند شوند یعنی همین ذهنیت فیلم کوتاه را به بلند هم انتقال دهند.

او ادامه داد: در این بین، بعضی از فیلمسازان ما فقط فیلم کوتاه خواهند ساخت، این‌ها هیچ کدام منافاتی با هم ندارند و مخالفتی با اینکه فیلمسازان فیلم کوتاه وارد فیلم بلند شوند ندارد. این فیلمساز با اشاره به حضور فیلم‌های کوتاه در جشنواره‌ها گفت: این قراری است که بچه‌های فیلم کوتاه با خود گذاشته‌اند که در جشنواره‌ها شرکت کنند. در هیچ کجای دنیا فیلم کوتاه در سینماها اکران نمی‌شود و چاره‌ای جز شرکت در آنها نیست. این خوب است که جشنواره‌های زیادی در سطوح مختلف برگزار می‌شود تا این فیلم‌ها پخش شوند و تماشاچی به دیدن آن‌ها برود. مثل استقبال چشمگیری که اینجا در حال رخ دادن است، فیلم کوتاه تماشاگر جدی می‌خواهد. در همه جای دنیا مقصد فیلم کوتاه، جشنواره است. البته یک منزگاه دیگر هم دارد و آن تلویزیون است. در خیلی از جاهای دنیا فیلم کوتاه را تلویزیون‌ها می‌خرند و پخش می‌کند اما در کشور ما این اتفاق نمی‌افتد. امیدواریم به زودی سهمی برای آن کنار گذاشته شود.

برزگر با بیان اینکه جشنواره‌ها سالانه‌اند و بنابراین فیلم فقط یک سال فرصت حضور در جشنواره را خواهد داشت، تصریح کرد: نمی‌توانیم یک فیلم کوتاه را چند سال در یک جشنواره شرکت دهیم. البته این برای فیلم بلند هم همین طور است. با این تفاوت که فیلم بلند به شکل‌های مختلف عرضه می‌شود. مثلا بعد از حضور در جشنواره‌ها در سینماهای کشور اکران می‌شوند و بعد به صورت ویدئو در دسترس مردم قرار می‌گیرند ولی برای فیلم کوتاه این بازار وجود ندارد. البته تماشاگری ندارد که در سوپرمارکت یا کتاب‌فروشی‌ها آن را تهیه کند و گویی بعد از حضورش در جشنواره آن فیلم تمام می‌شود
او ادامه داد:‌ البته این راهکار تجربه هم نشده است و این جریان را امتحان نکرده ایم که فیلم‌های خوب را تبدیل به ویدئو کنیم و آن‌ها را مثل سریال‌ها به صورت هفتگی در فروشگاه‌های فرهنگی عرضه کنیم. فقط هنرجویان و مخاطبان سینماگران ده‌ها هزار نفر هستند و هرچند نفر یکی آن‌ها هم اگر آن را تهیه کند می‌تواند به اقتصاد فیلم کوتاه کمک کرده باشد ولی تاکنون کسی این ریسک را تجربه نکرده است و به نظر من این وظیفه بر دوش دولت است.

او با اشاره به اینکه فیلم کوتاه مثل داستان کوتاه و شعر مدیوم خاصی دارد، بیان کرد: فیلم کوتاه نگران اکران و فروش‌اش نیست و دغدغه گیشه ندارد و هر کاری را برای ساخت آن انجام می‌دهد که حالا ممکن است موفق باشد یا نه ولی همیشه طراوتی در آن وجود دارد که می‌تواند ذهن تماشاگری که به یک نوع خاص عادت کرده است تغییر دهد. مثلا تماشاگران با دیدن مستندهای اجتماعی و تاریخی، شاید زندگی‌اشان تغییر کند. فیلم‌ساز شوند یا به مطالعات خاصی علاقه پیدا کند. فیلم کوتاه می‌تواند خیلی تأثیرگذار باشد.

این کارگردان در مقایسه فیلم کوتاه و بلند گفت: در ادبیات نمی‌توانیم بگوییم مثنوی خوب نیست ولی دو بیتی خوب است. هر کدام کارکرد و خواننده خاص خودش را دارد. در فیلم هم همین طور است و می‌تواند جهانی از معنا یا تجربه در فیلم کوتاه وجود داشته باشد. او در صحبت‌های خود از انجمن فیلم کوتاه به خاطر مدیریت و برگزاری جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران و نظم موجود در این جشنواره تشکر کرد. برزگر به فیلمسازان نیز تبریک گفت و به این نکته اشاره کرد که این تعداد فیلم خوب داوری را برای ما سخت کرده بود و می‌دانم که بعد از اعلام نتایج شاید پشیمان شوم زیرا که فقط یک فیلم می‌تواند عنوان بهترین را بگیرد ولی من در ذهنم حداقل پنج فیلم داشتم که می‌توانستم به عنوان بهترین معرفی کنم. دوره پرباری بود و امیدوارم در سال بعد هم همین جریان ادامه پیدا کند.
منبع: بهارنیوز

غرفه‌های متفاوت نمایشگاه مطبوعات

هر سال روزنامه‌ها، مجلات، خبرگزاری‌ها و پایگاه‌های خبری با حضور در نمایشگاه مطبوعات تلاش می‌کنند تا بدون واسطه قلم با مخاطبان خودشان رو در رو ارتباط برقرار کنند. در این میان تغییر در فضای رسانه‌ای نمایشگاه مطبوعات بر عهده غرفه‌های دیگری است که ضمن تلاش برای انتقال پیام به بازدیدکنندگان، حال و هوای متفاوت‌تری دارند.

برگزاری نمایشگاه‌های عکس در نمایشگاه‌ مطبوعات به عادتی هر ساله تبدیل شده که امسال نیز تکرار می‌شود. قرار است در نمایشگاه بیست و سوم چهار نمایشگاه عکس ملی و بین‌المللی برگزار شود که از این میان می‌توان به نمایشگاه‌های عکس «میانمار» و «قرن بیستم» اشاره کرد. همچنین نمایشگاه عکس «جاده ابریشم» تصاویر متخب خبرگزاری‌های ایرنا و شینهوا را ارائه می‌کند.

غرفه «گنجینه مطبوعات ایران» نیز با ارائه و فروش نسخه‌هایی از نشریات دوره قاجار تا امروز و به نوعی روایت‌گر سرگذشت مطبوعات خواهد بود. این غرفه با هدف معرفی برخی از نشریات دوره قاجار تا به امروز، مرور تاریخ مطبوعات و تاکید بر اهمیت نشریات به عنوان منابع تحقیقی در نمایشگاه مطبوعات حضور خواهد داشت. همچنین سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران با ارائه نسخه‌های اصلی اسناد و کتب تاریخی در نمایشگاه بیست و سوم مطبوعات حضور دارد.

انجمن پیشکسوتان مطبوعات که سال گذشته نیز برای اولین بار در نمایشگاه مطبوعات شرکت کرده بودند، در نمایشگاه بیست و سوم نیز حضور خواهند داشت. هوشنگ اعلم، روزنامه‌نگار قدیمی و از اعضای این انجمن پیشتر در گفت‌ و گویی حضور انجمن پیشکسوتان مطبوعات را در نمایشگاه مطبوعات برای آشنایی بیشتر پیشکسوتان عرصه رسانه با این انجمن بسیار موثر دانست و اظهار کرد: بسیاری از دوستان و همکاران قدیمی ما به دلایل سن و سالی که دارند، یا دلایل دیگر، به شبکه‌های اجتماعی و پایگاه‌های خبری سر نمی‌زنند، از این انجمن خبر ندارند؛ اما با حضور در نمایشگاه از وجود این انجمن آگاه شدند و این باعث خوشحالی ماست. امیدوارم آذرماه همراه همین دوستان بتوانیم مجمع عمومی انجمن را تشکیل دهیم.

قرار است در نمایشگاه مطبوعات امسال یاد شهدای مدافع حرم با دو غرفه در شبستان مصلی امام خمینی (ره) زنده نگه داشته شود. این دو غرفه برنامه‌هایی برای معرفی شهدای حرم در نظر گرفته‌اند.

انجمن روزنامه‌نگاران دفاع مقدس نیز ار دیگر انجمن‌هایی محسوب می‌شود که در نمایشگاه امسال حضور خواهد داشت. انجمن روزنامه‌نگاران دفاع مقدس در نمایشگاه بیست وسوم با غرفه «معبر ۲۳» حضور خواهند داشت و برنامه‌هایی متناسب با اهداف و ساختار خودشان را طراحی کرده‌اند. همچنین قرار است وازرت امور خارجه، وزارت نیرو و وزارت ارتباطات با غرفه‌هایی مجزا در نمایشگاه مطبوعات امسال حضور داشته باشند. جمعیت جوانان هلال احمر نیز با غرفه «پایگاه سلامت» در نمایشگاه حضور خواهد داشت. بیست و سومین نمایشگاه مطبوعات در ۱۰ گروه اصلی و ۵ گروه فرعی در مساحتی بالغ بر ۱۳ هزار متر مربع از ۵ تا ۱۲ آبان ماه ‏در مصلی بزرگ امام خمینی (ره) برگزار می‌شود.‏
منبع: بهارنیوز

نمایشگاه گروهی نقاشی در گالری ایریک

نمایشگاه گروهی نقاشی «بدون عنوان» در گالری ایریک افتتاح شد.

به گزارش روابط عمومی این رویداد، در توضیح این نمایشگاه که آثار ۱۳ هنرمند در آن در معرض نمایش علاقه مندان است، آمده:«نام چیزها در آنچه آنها را باز نمایی می کردند، نهفته بود همان طور که قدرت بر پیکر شیر نگاشته شده و شکوه در چشم عقاب، همان طور که تاثیر سیارات بر سیمای انسان ها رقم خورده است. عنوان یا بدون عنوان این کلمه تا چه اندازه بر درک مخاطب از آثار هنری تاثیر دارد…»

علاقه مندان برای بازدید از این نمایشگاه که به همت آذرخیریان و پریسان محمدى برگزار شده است، می توانند تا چهارم آبان از ساعت ۱۶ الی ۲۱ به گالری ایریک به نشانی اتوبان ستاری، بلوار فردوس شرق، نبش وفا اذر، مجتمع ایریک سنتر جنوبی، طبقه۳واحد۱۰۲ مراجعه کنند.


منبع: عصرایران

کارگردان نامزد اسکار متهم به ۴۰ مورد آزار جنسی

بیبش از ۴۰ زن از «جیمز توباک» نویسنده و کارگردان آمریکایی به اتهام آزار و اذیت جنسی شکایت کردند.

پس از رسوایی اخلاقی «هاروی واینستین» تهیه‌کننده سرشناس هالیوودی که بازتاب‌های گسترده‌ای در رسانه‌های سراسر جهان داشت و باواکنش‌های زیادی نیز رو به رو شد، نشریه لس‌آنجلس تایمز از شکایت بیش از ۳۸ زن از «جیمز توباک» نویسنده و کارگردان آمریکایی به اتهام آزار و اذیت جنسی پرده برداشت.

به گزارش ایسنا به نقل از هالیوود ریپورتر، «جیمز توباک» که کارگردانی فیلم‌های «سیاه و سفید» (۱۹۹۹) و «دو دختر و یک مرد» (۱۹۹۸) را در کارنامه دارد برای نگارش فیلمنامه فیلم «باگزی» ساخته «وارن بیتی» درسال ۱۹۹۱ نامزد اسکار شده بود با سوء استفاده از جایگاه خود به عنوان کارگردان و اغوای زنان برای ملاقات و تست بازیگری، آنها مورد آزار و اذیت قرار می‌داده است.

«توباک» ۷۲ ساله با رد کردن این اتهامات مدعی شده که تاکنون هیچ یک از زنانی که علیه او شکایت طرح کرده‌اند را ملاقات نکرده است.

بسیاری از زنانی که اخیر شکایت‌های خود را علیه این سینماگر هالیوودی مطرح کرده‌اند گفته‌اند که ماجراهای اخیر «هاروی واینستین» موجب شده خاطرات بد آنها مرور شود و به همین دلیل برای شکایت اقدام کرده‌اند.

«جیمز توباک» اولین فیلم مهم خود را در سال ۱۹۷۸ با عنوان «The Pick-up Artist» و با بازی «رابرت داونی جونیور» ساخت و آخرین ساخته او با نام «زندگی خصوصی زن مدرن» با بازی «سیه‌نا میلر» امسال و در جشنواره فیلم ونیز رونمایی شد.


منبع: عصرایران

چه خبر از فیلم‌های روی پرده‌ی سینماها؟

روند اکران فیلم ها در یکی دو ماه اخیر سرعت عجیبی گرفته. فیلم ها روی پرده می آیند؛ نمایشی نصفه نیمه و کوتاه را تجربه می کنند؛ فروشی معمولی را به ثبت رسانده؛ و به سرعت جای خود را به فیلمی دیگر می دهند تا آن هم بیاید و تمام این مراحل را یکی یکی به تکرار نشیند؛ و آمار فیلم های نمایش داده شده امسال را از رکورد قبلی و رکوردهای قبل تر بالاتر ببرد؛ و کسی هم کاری ندارد که این رویه چه آسیب هایی به فیلم ها و فیلمسازان و روند طبیعی رشد و بالیدن فیلمسازان در یک فضای نرمال اقتصادی می زند…

تا چشم باز می کنی این روزها؛ نام فیلم جدیدی را می بینی که بر پرده ها آمده و این یعنی که تا چشم باز می‌کنی می بینی فیلمی دیگر بی سر و صدا از پرده ها پایین آمده و سراغ سرنوشت محتومش رفته است؛ و مگر معنای ترکیب فیلم سوزی جز این است؟ جز این که فیلم فقط به نمایش درآید؛ بی توجه به بهره وری از داشته‌ها و استعدادهای بالقوه اش؟…

آن چه در مطلب زیر آمده اشاره ای است به چند فیلم که نمایش شان در این یکی دو هفته اخیر آغاز شده. جالب این است که در فاصله میان نوشته شدن و انتشار این مطلب چند فیلم دیگر از جمله خفه گی، آزاد به قید شرط و… نیز به چرخه اکران اضافه شده؛ که طبیعی است بگوییم نوشتن درباره آن ها بماند برای زمانی دیگر که درباره فیلم های روی پرده می نویسیم…

ملی و راه‌های نرفته‌اش

داستان تلخی است…

 فیلم سوزی؛ برداشت هزارم!

جدیدترین فیلم اکران‌شده تهمینه میلانی بسان دیگر آثار کارنامه این فیلمساز اجتماعی‌نگر داستانی دارد درباره مسائل و مصایب زندگی به‌عنوان یک زن در جامعه مردسالار امروز. ملی و راه‌های نرفته‌اش که در ادامه نگاه منتقد تهمینه میلانی این‌بار روی خشونت خانگی متمرکز شده؛

داستان دختری جوان و کم‌تجربه به نام ملیحه است که با ازدواجی نادرست و بدون رضایت خانواده با جوانی به نام سیامک با بازی میلاد کی‌مرام با آشکارشدن تفاوت دیدگاه و اختلاف فرهنگی بین این دو دچار مشکلاتی حاد می‌شود. ملی و راه‌های نرفته‌اش فیلم پرستاره‌ای است و بازیگران شناخته‌شده‌ای چون میلاد کی‌مرام، ماهور الوند، السا فیروزآذر، جمشید ‌هاشم‌پور، افسر اسدی، جمشید جهانزاده، فرزانه نشاط‌خواه، ستاره اسکندری، تورج منصوری، فلور نظری و مسعود فروتن در این فیلم ایفای نقش کرده‌اند، به همین دلیل هم است که فروش نزدیک به یک‌میلیاردو٣٠٠‌میلیون تومانی فیلم در پنج‌هفته‌ای که از اکرانش می‌گذرد، چندان موفقیت‌بار به نظر نمی‌رسد.

ملی و راه‌های نرفته‌اش به سیاق دیگر فیلم‌های تهمینه میلانی در ارتباط با منتقدان چندان راضی‌کننده جلوه نکرده و نقدهای منفی تندوتیز زیادی درباره آن نوشته شده که البته با توجه به موقعیت همیشگی میلانی در مواجهه با منتقدان طبیعی به نظر می‌رسد.

تهمینه میلانی درباره فیلمش و برخوردهایی که با ملی… صورت گرفته است، می‌گوید: مَلی و راه‌های نرفته‌اش یکی از معدود فیلم‌های مستقل امسال است. من و همسرم با پول خودمان این فیلم را ساخته‌ایم. البته ناگفته نماند که هزاران سنگ سر راه ما انداختند که اصلا فیلم را نسازیم. خود من زجرکش شدم تا این فیلم ساخته شد. هر شب با کابوس می‌خوابیدم. وسط فیلمبرداری دادگاه می‌رفتم. این استعدادکشی و نقدکشی از کجا می‌آید؟ جریانی تعدادی فیلم می‌سازد و برای تبلیغ سیاست‌های خود تاریخ دوره‌ای از ایران را وارونه جلوه می‌دهد، حالا برای درخشش فیلم‌هایش عرصه را خالی می‌خواهد و بهترین زمان اکران را از آن خود می‌کند. داستان تلخی است.


 

قهرمانان کوچک

حمایت از تولید ملی

 فیلم سوزی؛ برداشت هزارم!

ششمین فیلم کارنامه حسین قناعت بعد از فیلم‌های من و نگین دات کام، ماجراهای اینترنتی، زخم شانه حوا، دزد و پری و دو دزد و دو پری؛ داستان چهار کودک و نوجوان ٧ تا ١١ ساله تکواندوکار است که بعد از این‌که می‌فهمند پدران‌شان که کارگران یک کارخانه تولید لوازم‌التحریر در شرف تعطیلی هستند، قرار است کارشان را از دست دهند، برای جلوگیری از بیکاری پدران‌شان و گیر انداختن قاچاقچیان این کالا که درواقع عاملان اصلی این تعطیلی هستند، به تعقیب آنها می‌پردازند و ماجراهایی شاد، اکشن و سرگرم‌کننده رقم می‌زنند…

قهرمانان کوچک علاوه بر این‌که در نمایش عمومی‌اش بازتاب رسانه‌ای و انتقادی خاصی نداشته و درحالی‌که حدود ٢٠ روز از آغاز نمایشش می‌گذرد، در سکوت روی پرده است؛ در گیشه سینما نیز فیلمی تاکنون شکست خورده قلمداد می‌شود و تا لحظه نوشته‌شدن این مطلب در شانزدهمین روز اکرانش کمتر از ۵٠‌میلیون تومان فروخته است که در سینمای موسوم به سینمای کودک و نوجوان سال‌های اخیر اتفاقی شگفت‌انگیز نیست. در قهرمانان کوچک برزو ارجمند، بیژن بنفشه‌خواه، بهنوش بختیاری، آناهیتا همتی، ارژنگ امیرفضلی، نادر سلیمانی، شهرام قائدی، عباس محبوب، یوسف کرمی، افشین سنگ‌چاپ و بازیگران خردسال یاس نوروزی، پارسیا شکوری‌فر، عرفان برزین، کامیار محمدی، امیرکیان عبدی و ایمان امیری ایفای نقش کرده‌اند.

حسین قناعت درباره قهرمانان کوچک گفته: ابتدا که ساخت این فیلم با موضوع حمایت از تولید ملی و ایران پیشنهاد شد، با عمق فاجعه‌ و مضرات عدم توجه به کالای ایرانی هنوز آشنا نشده بودم، اما پس از مدتی که اطلاعات کسب کردم و سراغ خانواده‌هایی رفتم که در اثر ورود محصولات قاچاق به ایران و تعطیلی کارخانه‌های تولیدات محصولات داخلی آسیب‌دیده بودند، از شدت آسیب این امر به جامعه و اقتصاد آگاه شدم.

قناعت ادامه می‌دهد: این فیلم سفارش هیچ ارگان یا نهادی نیست، در طول فیلم هم سعی کرده‌ایم از شعار دادن دوری کنیم و یک فیلم کمدی سرگرم‌کننده ویژه کودکان و نوجوانان و خانواده‌ها بسازیم؛ اگر علاوه بر پیشنهاد سرمایه‌گذاران فیلم بخواهیم عامل دیگری را برای نوشتن و ساخت این فیلمنامه دخیل بدانیم، باید عرض کنم که سفارش نوشتن این فیلمنامه را از دختربچه بیماری گرفتم که از تعطیلی کارخانه‌ای در ایران و بیکارشدن پدرش آسیب‌ دیده بود.


مالاریا

دنباله‌ای بر نفس عمیق و دربند

 فیلم سوزی؛ برداشت هزارم!

ششمین فیلم کارنامه پرویز شهبازی در خلاصه داستانش نوشته شده و داستان دختر و پسری است که در تهرانگردی‌های خود با مردی برخورد می‌کنند که مشکلی دارد و آنها سعی می‌کنند راه‌حلی برای این مشکل پیدا کنند.

 این فیلم که برخلاف نمایشش در دوره سی‌وچهارم جشنواره فیلم فجر در فستیوال‌های خارجی موفقیتی نسبی به دست آورد و توانست در هفتادوسومین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز در بخش رسمی مسابقه افق‌ها پذیرفته شود و منتخب جشنواره‌های ورشو لهستان، بوسان کره‌جنوبی، شیکاگو و… بوده؛ تصاویری ملموس از تهران معاصر و واقعیت جوانان ایرانی در معرض خطر ارایه می‌کند و از این منظر در راستای فیلم‌های جوانانه کارنامه شهبازی چون نفس عمیق و دربند قرار می‌گیرد.

مالاریا که از بازی بازیگرانی چون ساعد سهیلی، ساغر قناعت و آذرخش فراهانی در نقش‌های اصلی بهره‌مند بوده؛ تاکنون کمتر از ٢٠٠‌میلیون تومان فروخته و به عبارت بهتر در رقابت گیشه به موفقیت چندانی نرسیده، البته از نظر انتقادی نیز با برخورد دوگانه منتقدان مواجه شده و در عین این‌که برخی از سینمایی‌نویس‌ها آن را یکی از آثار ناموفق سازنده‌اش ارزیابی کرده‌اند، در نوشته‌هایی نیز یکی از بهترین فیلم‌های پرویز شهبازی نامیده شده است.

پرویز شهبازی در گفت‌وگو با اسکرین دیلی درباره مالاریا می‌گوید: من ۱۳‌سال است که درباره جوانان ایرانی فیلم می‌سازم. این فیلم از نظر فرمی دنباله‌ای بر فیلم قبلی من نفس عمیق و دربند است که هر دو درباره جوانان ایرانی هستند. من با جوانان زندگی و بر رفتارهای‌شان تمرکز می‌کنم. الهام‌بخش من جامعه ‌اطراف خودم بوده و برخی از جزییاتی که می‌بینید از شخصیت‌های واقعی در زندگی واقعی آمده‌اند.


زرد

نمایش روابط انسانی!

 فیلم سوزی؛ برداشت هزارم!

نخستین فیلم مصطفی تقی‌زاده در مقام کارگردان و نویسنده را کامران مجیدی تهیه کرده؛ فیلمی که با توجه به سروشکل متفاوت و جوان‌پسندش از همان ابتدای کار یکی از آثار بالقوه پرفروش سینمای ایران قلمداد می‌شد که فروش ٢‌میلیاردواندی این فیلم در مدت زمان نه‌چندان زیادی که از اکرانش می‌گذرد، مبین صحت این پیش‌بینی‌هاست…

زرد یک داستان جوان‌پسند اجتماعی دارد که در فضایی شهری روایت منحصربه‌فردی از داستان زندگی چند جوان دارد. خلاصه داستانی که در زمان جشنواره گذشته فجر از سوی روابط عمومی فیلم چنین آمده بود: آدم‌های عجیبی هستیم… امروزمون با فردا خیلی فرق می‌کنه. این جملات که ظاهرا می‌تواند ترجمان حال‌وهوای فیلم باشد، با این‌که در ظاهر گنگ به نظر می‌رسد، اما حداقل تا این‌جای اکران فیلم توانسته است در ایجاد کنجکاوی و کشاندن جوانان به سالن‌های سینما موثر افتد…

کارگردان فیلم زرد، مصطفی تقی‌زاده که نامش را پیش از این در آثاری همچون محرمانه تهران، مادر پاییزی و چند متر مکعب عشق به‌عنوان بازیگر، نویسنده فیلمنامه، دستیار دوم کارگردان، برنامه‌ریز و… شنیده بودیم، در این فیلم از حضور بازیگرانی چون بهرام رادان، ساره بیات، مهرداد صدیقیان، شهرام حقیقت‌دوست، بهاره کیان‌افشار، آناهیتا درگاهی، حسین مهری، امیرعلی نبویان، متین ستوده، حسین نائینی، علیرضا استادی و… بهره جسته و از این نظر یکی از پرستاره‌ترین فیلم‌های ‌سال را شکل بخشیده؛

به پاس نگاه جوان‌پسند و کست پرستاره‌اش در مواجهه با مردم نیز موفق عمل کرده است؛ به نحوی که در دومین هفته اکران نیز فروش ٢‌میلیارد تومان را پشت سر گذاشته است که برای فیلمی غیرکمدی در اوضاع امروز سینمای ایران فروش قابل قبولی به نظر می‌رسد. این فیلم که‌ سال گذشته برای حضور در جشنواره فجر درخواست داد، اما در این رقابت پذیرفته نشد، در مسابقه‌ جشنواره بین‌المللی فیلم هنر روسیه حضور داشت و توانست دو جایزه اصلی جشنواره در بخش بهترین فیلم و فیلمنامه را از آن خود کند. زرد همچنین در جشنواره شانگهای هم جایزه بزرگ هیأت داوران و جایزه بهترین بازیگر زن را دریافت کرده است.

مصطفی تقی‌زاده درباره زرد گفته: نمایش روابط انسانی که قبلا در فیلم‌های کوتاهم نیز وجود داشت، مهمترین چیزی است که در زرد دنبالش بودم. در زندگی روزمره هم در فهم روابط آدم‌ها خیلی فوکوس می‌کنم، روابط افراد با یکدیگر را می‌سنجم و تحلیل می‌کنم.

روابط انسانی خیلی برایم پیچیده و عجیب است، به علت این‌که الان من و شما این‌جا در کنار هم نشستیم و خیلی مسالمت‌آمیز داریم با هم گفت‌وگو می‌کنیم و بیرون از این دفتر ممکن است نوع روابط‌مان تغییرات زیادی پیدا کند. فیلم زرد هم این شکلی است و در آن دغدغه‌های انسان امروز، نوع ارتباط‌گیری افراد با یکدیگر و ری‌اکشن آدم‌ها در شرایط مختلف نمایش داده می‌شود. این روابط برآمده از وضعیتی است که به شکل نسبی تحت‌تأثیر شرایط پیرامونی بوده و متغیر است.


خانه دختر

بازگشته از توقیف!

 فیلم سوزی؛ برداشت هزارم!

فیلم تازه از توقیف درآمده شهرام شاه‌حسینی که با بازی حامد بهداد، باران کوثری، پگاه آهنگرانی و رعنا آزادی‌ور و فیلمنامه‌ای از پرویز شهبازی ساخته شده؛ نه‌تنها بهترین فیلم کارنامه شاه‌حسینی است، بلکه می‌توان از آن به‌عنوان یکی از بهترین و جسورانه‌ترین فیلم‌های سال‌های اخیر یاد کرد که به بهانه داستانی درباره ناپدیدشدن و مرگ یک دختر در آستانه ازدواج نقبی می‌زند به اخلاقیات حاکم بر جامعه امروز و علل و عواملی که پنهان‌کاری را در چنین جوامعی اپیدمی می‌کنند…

شهرام شاه‌حسینی که پیش از خانه دختر فیلم‌های کلاغ پر، زن‌ها فرشته‌اند، آقای هفت رنگ و کلاف را جلوی دوربین برده؛ در این فیلم که داستان دو دختر دانشجو است که به دنبال کشف راز مرگ هم‌دانشگاهی خود، درست در روز پیش از مراسم عروسی‌اش هستند؛ از ریتمی جذاب و پرتحرک برای روایت داستانش بهره برده است. در ادامه می‌بینیم که پدر دختر فوت‌شده قصد دارد خانه کوچک‌شان را زیر قیمت بفروشد تا زودتر از محله و نگاه سنگین مردمانش فرار کند و داماد که در جست‌وجوی فهمیدن گذشته دختر فوت‌شده است، درنهایت می‌فهمد که چرا دختر جوان کشته شده است.

شاه‌حسینی در زمان نمایش جشنواره‌ای درباره فیلمش گفته بود: من معتقدم قصه را باید جدی بگیریم و فکر نکنیم که اگر با یک ایده یا حادثه مثل سنگسارکردن یک زن یا تجاوز به یک شخص مواجه شده‌ایم، پس با موضوعی جذاب روبه‌رو هستیم. خیر! این موضوعات بیشتر برای تلویزیون جذاب است، آن هم نه برای سریال بلکه برای این‌که مورد تحلیل و بررسی قرار بگیرد و کارشناسان و روانشناسان درباره آن صحبت کنند. به نظرم سینما پس از این ماجراهاست و حالا قبل از این‌که بخواهیم به تفاوت این فیلم با آثار قبلی‌ام بپردازیم، باید درباره این فیلمنامه بگویم و این‌که پرویز شهبازی آن‌قدر روان با این فیلمنامه برخورد کرده است که گویی شخصیت‌ها خودشان دیالوگ‌های خود را نوشته‌اند.

دکوپاژ، میزانسن و… همه چیز به شکلی مشخص بود و به‌طور مثال من هر چه فکر می‌کردم که دکوپاژ باید چگونه باشد، به هیچ نتیجه‌ای نمی‌رسیدم، چون همه جزییات در وضوح کامل بود و هیچ جای دومی برای چیزی متصور نبود جز همان چیزی که در فیلمنامه آمده بود.

پ.‌ن: توصیه این فیلم برمبنای نسخه نخست فیلم صورت گرفته و نگارنده هنوز نسخه جدید خانه دختر را ندیده است.


ایتالیا ایتالیا

یک موضوع موقت

 فیلم سوزی؛ برداشت هزارم!

نخستین فیلم کاوه صباغ‌زاده در مقام کارگردان که در خلاصه داستانش آمده: من دوستت دارم و این به تو هیچ ربطی نداره! خلاصه داستانی بی‌ربط به این کمدی پرتحرک و جذاب درباره روابط فردی یک زوج روشنفکر و البته درونیات و رویاهای این زوج که یکی از متفاوت‌ترین فیلم‌های‌ سال را پیش چشم مخاطبان آورده است.

ایتالیا ایتالیا داستان نادر را روایت می‌کند که در جریان زندگی با برفا که یک دستیار کارگردان باانرژی و شاد است، آشنا می‌شود. ازدواج نادر و برفا با مشکلاتی روبه‌رو می‌شود که این مشکلات در ادامه، زندگی آنها را با تلاطماتی روبه‌رو می‌کند، اما نادر عاشق‌تر از این است که افسار زندگی‌اش را به دست امواج خروشان مشکلات بدهد…

ایتالیا ایتالیا که نخستین بار در جشنواره فیلم فجر رونمایی شد و توانست موفقیتی نسبی را در مواجهه با مخاطب و به‌خصوص منتقدان به دست آورد؛ در اکران عمومی‌اش اما نتوانسته آن تجربه را تکرار کند و آمار فروشش در پایان دومین هفته نمایش حدود ۶٠میلیون تومان است.

در ایتالیا ایتالیا بازیگرانی چون حامد کمیلی، سارا بهرامی، رضا سخایی، جهانگیر میرشکاری، فرید سجادی‌حسینی، دانش اقباشاوی، ناصر سجادی‌حسینی، همایون ارشادی، علی ملاقلی‌پور، حسن زاهدی، مصطفی احمدی، محمدعلی جناب، امین قوامی، مهدی فهیمی، پریناز کنگاوری، آیدا اورنگ، افشین رضایی، سپیده راستی‌فر و شمار دیگری از دست‌اندرکاران سینمای ایران حضور دارند.

بازتاب فیلم در میان منتقدان نیز خوب بوده و منتقدان سرشناس در نوشته‌های‌شان از این فیلم تعریف کرده‌اند. نیما حسنی‌نسب این فیلم را فیلمی سرحال و گرم اما نامنسجم نامیده و کیوان کثیریان نیز از توصیف فیلمی که حالش خوب است، در رابطه با آن سود جسته است.

کاوه صباغ‌زاده درباره فیلمش می‌گوید: همیشه به اقتباس ادبی علاقه داشتم. دلم می‌خواهد همیشه فیلمنامه اقتباسی بنویسم. درباره‌اش تحقیق می‌کنم و اطلاعات بیشتری نسبت به فیلمنامه‌نویسی اورژینال دارم. اصولا ترجیح می‌دهم داستان‌های خوبی را که می‌خوانم به فیلم تبدیل کنم، علاقه‌ای به ساخت فیلمنامه‌های غیراقتباسی ندارم. وقتی هم داستان موضوع موقت جومپا لاهیری را خواندم، اول از همه روح شرقی داستان بود که توجهم را به خود جلب کرد و بعد از آن سادگی، ظرافت، نکته‌سنجی و صمیمیت داستان خانم لاهیری باعث شد این داستان نزدیک به ١٠‌سال در ذهنم بماند تا روزی برسد که احساس کنم زمان ساختنش فرا رسیده است. از همان دفعه اولی که داستان را خواندم، می‌دانستم که یک روزی آن را می‌سازم.


منبع: برترینها

نابودی سریال‌سازی را جدی بگیرید

این کارگردان سینما و تلویزیون که سریال «سر دلبران» را در دست ساخت دارد، در گفت‌وگو با ایسنا با اشاره به کیفیت آثار نمایشی در تلویزیون و عوامل تاثیرگذار بر آن، بیان کرد: من با صداقت می‌گویم که قبل از سریال «سر دلبران» در دو یا سه کار اخیر خود بسیار اذیت شدم به دلیل اینکه ۲۰ یا ۲۵ سال گذشت تا مسؤولان در جلسات صداوسیما به این نتیجه برسند که در سریال الف ویژه بالای دو یا سه دقیقه و نیم در روز فیلم گرفتن با کیفیت نخواهد شد؛ بنابراین در کار الف و ب بالای چهار دقیقه و نیم نباید فیلم گرفت. اما به دلیل مشکلاتی که از زمان احمدی‌نژاد به وجود آمد و هنوز تبعات خود را دارد، این نتیجه‌گیری را فراموش کردند.

او ادامه داد: البته مشکل دولت و صداوسیما، مشکل من نیست. مساله من، مردم هستند که می‌گویند چه اتفاقی افتاد که دیگر مثل قبل سریال نساختی؟ اینجاست که دل من خون است چون می‌گوییم بودجه نداریم.
لطیفی با اشاره به بودجه تلویزیون برای ساخت سریال گفت: در حال حاضر تلویزیون بودجه‌ای را معین کرده که بتواند سریال بیشتری بسازد و ما می‌دانیم که کیفیت و کمیت با هم رابطه مستقیم دارند. ما سر سریالی یک بار ۹ دقیقه در روز فیلم گرفتیم، اما من آن زمان ۴۰ سال سن داشتم و همچنین فیلمنامه حدود دو سال و نیم قبل از شروع کار آماده بود. اما قرار نیست که این اتفاق را به همه پروژه‌ها تعمیم دهیم.کارگردان سریال «دودکش» افزود: ما فیلم سینمایی «روز سوم» را در دو ماه و نیم بدون فیلمنامه، فیلمبرداری کردیم و برخی این کار را مثال می‌زنند و می‌گویند پس امکان دارد با این شرایط فیلم ساخته شود اما خود من هم دیگر نمی‌توانم این کار را انجام دهم.
او درباره استاندارد تصویربرداری یک مجموعه تلویزیونی اظهار کرد: استاندارد می‌گوید که شما اگر ۱۰۰۰ دقیقه کار می‌خواهی، ۲۰۰ روز حداقل زمان می‌برد تا تصویربرداری سریال تمام شود.

کارگردان سریال «صاحبدلان» با بیان اینکه مسؤولان دستمزد بازیگران را نجومی کرده‌اند، اضافه کرد: من به آقای ضرغامی با تاخیر این نکته را یادآور شدم که چهار یا پنج شبکه سریال می‌سازند و مدیران تلویزیون با هم به گونه‌ای که انگار دشمن هستند، رقابت می‌کنند. عده‌ای از آن‌ها می‌گویند اگر برای مثال یک بازیگر قدیمی محبوب برای بازی در یک پروژه انقدر پول می‌گیرد، ما بیشتر پول می‌دهیم تا بیاید در پروژه‌ای که می‌گوییم، بازی کند. بنابراین مسؤولان قیمت‌ها را در بازیگری نجومی و غیرمعقول کردند. زمانی که قیمت‌ها در تلویزیون بالا رفت، سینما هم افزایش قیمت پیدا کرد و حتی بر سر همین ماجرا سینما زمین خورد. او با اشاره به مشکلات سریال‌سازی ادامه داد: در گذشته نصف بودجه سریال برای بازیگران و نصف دیگر برای عوامل پشت صحنه و مسائل دیگر هزینه می‌شد اما در حال حاضر ۶۵ تا ۷۰ درصد بودجه برای بازیگر است اما عوامل پشت صحنه و کیفیت سریال چه می‌شود؟ مسؤولان صداوسیما هم می‌گویند ما چهار ماه بیشتر نمی‌توانیم حقوق بدهیم بنابراین تولید سریال در چهار ماه باید تمام شود  و ۱۰ دقیقه در روز باید فیلم بگیرید این به معنی نابودی سریال‌سازی در ایران است. هر فردی این مسیر را می‌رود من از قبل می‌گویم که ممکن است یک یا دو سال دوام بیاوری اما بعد از این مدت مردم تلویزیون را کامل خاموش خواهند کرد.

کارگردان مجموعه نمایش خانگی «قلب یخی» با اشاره به ایفای نقش خود در سریال «سر دلبران» و نمایش خانگی«پیکسل» بیان کرد: من در مجموعه نمایش خانگی «پیکسل» به خاطر حامد عنقا آمدم و یکی از نقش‌های اصلی را بازی کردم.  اما در سریال «سر دلبران» قصد بازیگری نداشتم و ابتدا قرار بود نقشی را بازی کنم که بازی نکردم. در حال حاضر فقط صدای من در سریال پخش خواهد شد و به جای شخصیتی که صدای او پخش می‌شود زمان بسیار کمی به عنوان بازیگر در سریال حضور دارم تا برای بیننده منطقی شود که اگر صدای لطیفی را می‌شنود چهره او را هم ببیند.

کارگردان سریال «پادری» با بیان اینکه محتوای سریال «صاحبدلان» و «سر دلبران» با هم تفاوت دارند، اظهار کرد: این دو سریال با هم بسیار تفاوت دارند اما گذر در دل مسائل مذهبی در خانواده‌های مختلف در این دو سریال مشترک است. «صاحبدلان» بر اساس قصه‌های قرآن جلو می‌رفت که آن را به‌روز کرده بودیم اما در «سر دلبران» یکسری اخلاقیات وجود دارد که برگرفته از نهج البلاغه است.او درباره لوکیشن سریال «سر دلبران» و سختی کار در شهرستان، اظهار کرد: شهر یزد را به دلیل رنگ تفت دیده‌اش انتخاب کردم. به نظرم تهران مرده و بی‌هویت شده است؛ بنابراین نمی‌توانیم این نوع قصه‌ها را در تهران فیلمبرداری کنیم البته من تلاش کردم که لوکیشن ما در تهران و اطراف تهران باشد، اما نشد. بنابراین به شهر یزد آمدیم و بسیار اذیت شدیم اما از تک تک عوامل سریال تشکر می‌کنم چون شش ماه است که در این شهر هستیم و تنها ۱۵ روز تعطیل بوده‌ایم.

محمد حسین لطیفی در پایان گفت: زمانی که ۲۰ یا ۲۵ روز از شروع فیلمبرداری ما گذشته بود، فردی گفته بود که عوامل سریال «سر دلبران» در شرایط مفرحی کار می‌کنند اما چه شرایط مفرحی؟!سریال «سر دلبران» به کارگردانی محمد حسین لطیفی و تهیه‌کنندگی محمدرضا شفیعی در شهر یزد در حال تولید است. این سریال که محصول سازمان فرهنگی و هنری اوج است، قرار است ماه رمضان سال ۹۷ به روی آنتن تلویزیون برود.
منبع: بهارنیوز

کوروش، یکی از صلح‌طلب‌ترین پادشاهان

با نزدیک شدن به هفتم آبان‌ماه که به روز «کوروش کبیر»  نامیده شده، همانند سال‌های قبل شائبه‌هایی درباره‌ی تعطیلی پاسارگاد و همچنین آرامگاه کوروش مطرح شده است. در چند روز گذشته نیز اطلاعیه‌هایی با لوگوی استانداری و اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان فارس، در فضای مجازی دست به دست می‌شود که در آن‌ها اعلام شده؛ « با توجه به سوء استفاده‌های سیاسی و امنیتی گروهک‌های ضد انقلاب، مجموعه توریستی پاسارگاد از پنجم تا هشتم آبان‌ماه تعطیل است. همچنین مسیرهای ورودی به این مجموعه به این مجموعه توسط راهداری و نیروی انتظامی مسدود خواهد بود. هموطنان عزیز برای ادای احترام به شخصیت کوروش کبیر و بازدید از این مجموعه ارزشمند، روزهای دیگری را انتخاب کنند. »

این در حالی است که فاطمه رضایی ـ مدیر روابط عمومی اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان فارس ـ براساس استعلامی که از استانداری فارس و پایگاه میراث فرهنگی پاسارگاد گرفته، به ایسنا گفت: محتوای این اطلاعیه‌ها نادرست است و پوسترهایی با متن تعطیلی مجموعه پاسارگاد در تاریخ مذبور که با لوگوی استانداری و این اداره منتشر شده، فاقد اعتبار است.او ادامه داد: ‌هنوز درباره‌ی فعالیت پاسارگاد و آرامگاه کورش در تاریخ پنجم تا هشتم آبان‌ماه از سوی سازمان و یا نهاد رسمی اعلام موضع نشده است. قطعا اگر قرار باشد اطلاعیه‌ای رسمی صادر شود از سوی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری خواهد بود تا مردم از کانال مطمئن‌تری در جریان وضعیت این مجموعه قرار گیرند نه این‌که پوستر چاپ و در فضای مجازی منتشر شود.رضایی تاکید کرد: ‌موضع استان فارس و همچنین برنامه‌ریزی برای مناسبت آبان‌ماه هنوز مشخص نشده و بهتر است در این‌باره فرافکنی صورت نگیرد.
 
روز کوروش و نگاه ملی



محمدرضا نسب‌عبداللهی در یادداشتی در روزنامه‌ی شرق با عنوان «روز کوروش و نگاه ملی» نوشت: چندسالی است که شماری از ایرانیان، هفتم آبان به پاسارگاد می‌روند و با گردآمدن در اطراف آرامگاه کوروش، یاد این پادشاه بزرگ ایرانی را‌ گرامی ‌می‌دارند. در سال‌های اخیر این مراسم با برخی برخوردها مواجه شده است. ظاهرا این تصور وجود دارد که ریشه نام‌گذاری روز کوروش در خارج از کشور بوده، اما برخلاف این تصور، ریشه نام‌گذاری روز کوروش از داخل ایران بوده و نه خارج از کشور.
در سال ۱۳۸۴ که بحث آبگیری سد سیوند مطرح شد، شماری از ملی‌گرایان و باستان‌شناسان در ایران، از جمله دکتر پرویز ورجاوند با همراهی برخی افراد دیگر کمیته‌ای را به نام «کمیته نجات پاسارگاد» با هدف جلوگیری از آبگیری سد سیوند راه‌اندازی کردند.
سد سیوند روی رودخانه پلوار در محل تنگه بلاغی در شمال شیراز ساخته شده است. تنگه بلاغی محل عبور جاده باستانی پادشاهی هخامنشی به طول ۱۸ کیلومتر است که پاسارگاد را به تخت‌جمشید و شوش متصل می‌کرده. دکتر ورجاوند و سایر فعالان و دوستداران میراث فرهنگی معتقد بودند که آبگیری این سد باعث ازبین‌رفتن این مسیر تاریخی و همچنین پاسارگاد می‌شود. به همین منظور جمع پیش‌گفته برای جلب توجه دنیا به پاسارگاد و خطر آبگیری، در سال ۱۳۸۴ هفتم آبان را «روز کوروش بزرگ» نامیدند. کوروش زعیم، عضو جبهه ملی ایران، دراین‌باره می‌گوید که کمیته نجات پاسارگاد به پیشنهاد دکتر پرویز ورجاوند تأسیس شده است. او می‌گوید در هفتم آبان ١٣٨۶ به درخواست دکتر ورجاوند به آرامگاه کوروش رفته و درخصوص لزوم ملی‌شدن روز کوروش سخنرانی کرده است. درواقع پیشنهاد روز کوروش از سوی سلطنت‌طلبان نبوده، بلکه از سوی ملی‌گرایان داخل کشور، از جمله دکتر ورجاوند در سال ١٣٨۴ بوده است.
برهمین‌اساس ریشه نام‌گذاری هفتم آبان به‌عنوان روز کوروش، اولا داخلی است و دوما ارتباطی به سلطنت‌طلبان هم ندارد. هرچند ممکن است سلطنت‌طلبان در این سال‌ها از مراسم روز کوروش سوءاستفاده کرده باشند، همچنان که از خیلی از مراسم‌های دیگر هم ممکن است به‌نفع خودشان استفاده کنند. سلطنت‌طلبان از نوروز و چهارشنبه‌سوری و روز حافظ و … هم برای مطرح‌کردن خودشان استفاده می‌کنند، اما هیچ‌گاه نمی‌توان گفت چون سلطنت‌طلبان از این مراسم به نفع خودشان استفاده کرده‌اند، باید با نگاه دیگری این مراسم‌ها را به چالش کشید.
از سال ۱۳۸۷ به‌بعد شمار شرکت‌کنندگان در مراسم هفتم آبان به‌تدریج افزایش پیدا کرد تا اینکه در سال ۱۳۹۵ این رقم افزایش چشمگیری یافت. نخستین‌بار در سال گذشته شماری از شرکت‌کنندگان در این مراسم به دلیل سردادن برخی شعارها بازداشت و به حبس از شش ماه تا هشت سال محکوم شدند. راه برون‌رفت از این وضعیت چیست؟ آیا باید مانع ابراز علاقه ایرانیان به پیشینه تاریخی‌شان شد؟
به نظر می‌رسد ایرانیان باید بتوانند به پیشینه تاریخی خود افتخار کنند و یاد کوروش، یکی از صلح‌طلب‌ترین پادشاهان ایرانی، را ‌گرامی ‌بدارند.



 
منبع: بهارنیوز

گلشیفته در نقش جاسوس موساد

داستان فیلم درباره‌ی نائومی(نتا ریسکسین)  مامور موساد است که دو سال را در عزا و سوگواری همسرش گذرانده. همسری که جلوی گلوله‌ای را گرفته که قرار بوده به نائومی اصابت کند. پس از گذشت دو سال بازنشستگی او دوباره به کار بازمی‌گردد. او را به هامبورگ به خانه‌ی امنی می‌فرستند تا از دارایی مهمی محافظت کند. این دارایی مونا(گلشیفته فراهانی) است. مونا که همسر سابق رهبر حزب‌الله، نایم است پس از پشت کردن به همسرش و برای رسیدن به زندگی جدیدی در کانادا که قولش را به او داده‌اند چهره‌اش را تغییر می‌دهد و فرار می‌کند. اما همه‌ی این‌ها تنها زمانی می‌تواند اتفاق بیافتد که او بتواند به مدت دو هفته  از دست دوستان قدیمی‌اش که حالا قصد گرفتنش را دارند قسر در برود.


 

فیلم در واقع اقتباسی است از روی کتابی به نام «ارتباط» و توسط اران ریکلیس سرشناس ساخته شده  است.«پناهگاه» طی هفته‌های آینده در جشنواره ویرجینیای آمریکا به نمایش در خواهد آمد. ندا ریسکین دیگر بازیگر این تریلر جاسوسی است. هم‌چنین فیلم با توجه به نمایش‌های محدودی که داشته، تاکنون امتیاز پایینی را در IMDBدریافت کرده است.
منبع: بهارنیوز

سونی‌پیکچرز از من کپی کرده است

روزنامه بهار: در حالی که این روزها شنیده می‌شد، پوستر فیلم «کارت پرواز» از روی پوستر یک فیلم خارجی کپی شده است،  طراح پوستر تاکید کرد ماجرا برعکس است و او پوسترش را زودتر طراحی و رونمایی کرده است. طاها ذاکر، طراح پوستر با اشاره به اینکه به زودی از شرکت «سونی پیکچرز» برای کپی غیرمجاز از پوستر «کارت پرواز» به کارگردانی مهدی رحمانی شکایت می‌کند، بر بحران موجود در جامعه فرهنگی و اجتماعی تاکید داشت. ذاکر یکی از پر کارترین طراحانی است که در دهه اخیر فعالیت می‌کند و طراحی پوستر فیلمهایی از جریان نو سینمای ایران همچون «فصل بارانهای موسمی»، «پرویز»،  «روز مبادا»، «تابور» و «یک شهروند کاملا معمولی» را بر عهده داشته است.
***

 این روزها از شما به عنوان طراح جنجالی یاد می‌شود. ماجرای کپی بودن پوسترها به کجا رسیده است؟
در حال طرح شکایت از شرکت «سونی پیکچرز»  هستیم تا کمک کنند تا این مسئله رفع شود اما مسائلی در میان است که باید ببینیم می‌توانیم از این موانع عبور کنیم یا نه.

 این موانع چه مواردی هستند؟
اول از همه اینکه اثبات این نکته که این دو پوستر به هم شباهت دارند، بیش از آن است که شباهت باشد. مرزی بین شباهت و کپی وجود دارد و دوم اینکه کارشناسی هم نداریم که این موارد را بررسی کنند و شغلش تشخیص و تبیین این نوع مسائل باشد، نداریم. در ابتدا باید کپی بودن این دو پوستر مشخص شود. به عنوان طراح پوستر فیلم «کارت پرواز» وقتی با پوستر فیلم «flat liner» روبه رو شدم، جا خوردم که چقدر این دو پوستر به هم شبیه هستند ولی خیلی به این موضوع توجه نکردم. واکنش هایی هم می‌گرفتم که همه به کپی بودن پوسترها اشاره داشتند ولی تصور می‌کردم که بقیه هم مثل من متوجه هستند که پوستر فیلم ما زودتر از پوستر فیلم خارجی طراحی و منتشر شده است. تا اینکه خبری مبنی بر کپی بودن پوستر «کارت پرواز» که من طراحی کردم، مطرح شد. بدتر اینکه این خبر بدون هیچ تحقیق و پیگیری‌ای مطرح شده بود و حتی از تهیه کننده و سازنده فیلم هم پرس و جو نشده بود. در این میان واکنش‌های زیادی مطرح شد که کپی،  همه بخش‌های فرهنگی ما را گرفته است و دوستان من معترض شدند که چرا من واکنشی به این بحث‌ها ندارم.

 نمی شود نسبت به کنش‌های این چنینی، واکنش نداشت. باید پاسخگوی این اتهام باشید.
واقعیت این است که من سعی می‌کنم وارد این جنجال‌ها نشوم ولی ناخواسته وارد این جنجال شدم.

 چه مدارکی برای اثبات کپی شدن پوسترتان دارید؟
این پوستر در قالب روی جلد DVD به جشنواره‌های زیادی ارسال شده است که یا فیلم در آن جشنواره‌ها حاضر شده است یا نه. علاوه بر این،  این فیلم در بازار جشنواره کن حضور داشته و فیلم در آنجا توسط پخش‌کننده بین‌المللی‌ای چون اطبایی ارائه شده است و این احتمال وجود دارد که پوستر فیلم در آنجا دیده شده باشد. پیش از آغاز جشنواره کن بود که مهدی رحمانی، سازنده فیلم «کارت پرواز» از من خواست که نمونه هایی برای پوستر، کاتالوگ و روی جلدDVDآماده کنم این طرح‌ها را در اواسط فروردین آماده کردم و برای ایشان ارسال کردم. پیش از آن، این فیلم در جشنواره بین‌المللی برلین ارسال شده است و روی DVD ارسالی این طرح وجود داشت و باید اشاره کنم که خیلی پیشتر از جشنواره برلین، این طرح برای جشنواره فیلم فجر در اوایل سال ۲۰۱۷ زده شده است. طرحی که این قدر حاشیه ساز شده، خیلی پیشتر از فیلم «flat liner» طراحی شده بود.

 در واقع اگر اثری هم کپی شده باشد، طرف دیگر این اقدام را انجام داده است، درست است؟
من چون کارشناس نیستم که بتوانم کپی را از اصل طرح تشخیص بدهم، به خودم اجازه نمی دهم که به طراحی در دنیا اتهام بزنم ،  طرحی را کپی کرده است. در حال حاضر ما طرح مسئله می‌کنیم و نه طرح شکایت. دلیل پرسش ما این است که چطور هر دو پوستر فیلم «flat liner» شبیه پوستر فیلم ما است. من وقتی پوستر اول را دیدم، احساس کردم که طراح دیگری در جهان با من هم ایده و هم فکر بوده است اما وقتی پوستر دوم فیلم را دیدم این احساس را نداشتم. چطور ممکن است هر دو پوستر «flat liner»  این قدر شبیه به پوستر فیلم «کارت پرواز» باشد که من طراحی کردم. اینجا بود که شکم بیشتر شد. نمی توانم اتهام کپی بودن به آن پوسترها را بزنم ولی این اتهام به من زده شده است و من در جهت رفع اتهام از خودم باید این مسئله را طرح و پیگیری کنم.

 درباره شکل گیری این طرح چیزی به خاطر می‌آورید؟
این ایده در کارگاه چاپ به ذهن من آمد. در چاپخانه بودم و داشتم پوستری را چاپ می‌کردم که برحسب اتفاق،  بخشی ازعکس روی پوستر خراب شد. از خرابی آن پوستر، این تعبیر که اضمحلال آن فرد را نشان می‌دهد، به ذهنم آمد. وقتی فیلم «کارت پرواز» را دیدم، این ایده در ذهن من قوی‌تر شد چون در طی فیلم شخصیت داستان رو به اضمحلال می‌رود. وقتی داشتم فیلم را تحلیل می‌کردم ،  به این نتیجه رسیدم که دختر جوان در قصه رو به نابودی است و یاد آن پوستر خراب شده افتادم واز آن ایده کمک گرفتم  اما داستان فیلم «flat liner» چنین معنایی را انتقال نمی دهد. خروجی هر دو پوستر یکی است اما مسیر رسیدن به این ایده برای هر دو فیلم متفاوت است اما شباهت هر دو پوستر ما با پوسترهای آن فیلم حاشیه ساز شده است. من در اینجا متهم شده ام و یا باید واکنشم این باشد که کپی‌ ‌ای در کار نبوده است و هر دو پوستر برآمده از ذهن طراحان خودش بوده است که به دلیل شباهت بی‌اندازه دو پوستر از طرفی،  دیگران جمعی قابل پذیرش نیست. جالب اینجاست که همه هم کارشناس هستند و عنوان کردند که من کپی کرده‌ام. در نتیجه تصمیم گرفتم واکنشم این باشد که از کارشناسی بخواهم که طرح‌ها را قضاوت کند و نظر بدهد. حال منتظرم که کارشناس بین‌المللی‌ای بیاید و این دو طرح را بررسی کند و اعلام کند که طرح‌ها کپی هست یا نیست!

 تا از شما رفع اتهام شود؟
بله من در این شرایط قرار گرفتم که علاقه‌ای  به آن ندارم اما مجبورم برای رفع این اتهام آن را پیگیری کنم. به نظرم در حال حاضر بحران‌های جدی تری داریم که کپی، بحران اصلی فضای فرهنگی و اجتماعی ما نیست. فیلم‌های زیادی ساخته می‌شوند که در ساختار و طراحی،  بی‌نهایت از نمونه‌های اصلی خود (حال چه داخلی، چه خارجی) کپی می‌شوند و کسی هم اشاره‌ای به آنها ندارد و چه بسا کپی‌های بدی هم هستند. بحران ما طراحی پوستر نیست، کمی فراتر نگاه کنیم که بحران اصلی، بحران مخاطب است. از طرفی فرهنگ محفلی شده و از طرفی مخاطبان نازل شده‌اند که به مسائل مختلف سمت و سو می‌دهند. چهره‌های پرطرفدار و نازل، ابتذال را وارد فضای فرهنگی کرده اند و تبلیغات، مسائل سرگرمی و امثال آن را جهت می‌دهند. به قول آقای عقیقی، فیلم فارسی تمام نمی شود فقط از شکلی به شکل دیگر تغییر می‌کند. در واقع قانون بقای فیلم فارسی در جامعه سینمایی ما  برقرار است. مسئله سازندگان ما دیگر کار حرفه‌ای و آرتیسیتی نیست.

 یعنی می‌خواهید بگویید مخاطب پسند بودن بر فیلم و حواشی آن مسلط شده است؟
در شرایطی هستیم که هنری و آرتیسیتی بودن اثر یک امتیاز نیست. واقعیت این است که ارزش‌ها جا به جا شده اند و این بحران فقط در سینما اتفاق نیفتاده است بلکه در دیگر حوزه‌های هنری و حتی اجتماعی هم این اتفاق رخ داده است. فقط فرقش این است که در دیگر هنرها این هنرمندان تجسمی هستند که به گالری‌ها می‌روند و تئاتری ها، تئاتر می‌بینند و محفلی عمل می‌کنند و تنها هنری که هنوز ارتباطش با مردم را حفظ کرده است، سینما است که به خاطر حفظ همین پیوند و نگهداشتن تماشاگر حداقلی هم تن به هر ابتذالی می‌دهد. مشکل بزرگ ما این است که ما با گذاشتن بازیگری با لب قلوه‌ای و دماغ عمل کرده، این فرهنگ را تایید می‌کنیم و از این موارد بسیار است. فراموش نکنیم که وقتی فرهنگ نازل می‌شود، بی‌فرهنگی از جانب دیگر فراگیر می‌شود به گونه‌ای که رسانه‌های دیگر هم باید به این بی‌فرهنگی تن بدهند. ما باید فکر جدی برای مخاطب بکنیم  چون  این روند نگران‌کننده است.

 پیش از اتهامی که به شما زده شد، سه خواننده داخلی به دلیل کپی از آثار اردلان سرافراز  متهم شدند و حالا یکی از داخل کشور یعنی شما در پی پیگیری کردن حقوق خود هستید که از سوی یک طراح خارجی تضییع شده است. شما چقدر امیدوار هستید که این روند به نتیجه برسد؟
واقعا نمی دانم چقدر این مسئله قابل پیگیری باشد و به نتیجه‌ای خواهیم رسید چون من حقوق دان نیستم. با یادی از رئیس‌جمهور روحانی اما با پرس و جویی که داشتم متوجه شدم کارشناسانی هستند که متخصص تشخیص اصل یا کپی بودن اثر هستند. در نتیجه تصمیم گرفتم از این کارشناسان کمک بگیریم. ما در داخل ایران کارشناس متخصص این حوزه نداریم و درنتیجه باید از کارشناس کشور مقصد که برای آن طرح شکایت آماده کرده‌ایم و قانون کپی رایت هم در آنجا رعایت می‌شود، کمک بگیریم. در گفت‌وگویی با وکیل متوجه شدم که اگر این طرح ثبت شده بود، راحت‌تر می‌شد آن را پیگیری کرد اما ما در ایران ساز و کاری برای این طور مسائل نداریم و دردسر زیادی هم در مسیر وجود دارد ، درنتیجه بی‌خیال آن می‌شویم.
منبع: بهارنیوز

گفت و گو با «میشائیل هانکه»، فیلمساز تلخ

هفته نامه صدا – ترجمه ساسان گلفر: مصاحبه زیر نور ملایم آفتاب، ساعتی خوش در جنوب وین، در حیاط خانه ای انجام شد که میشائیل هانکه و همسرش «سوزی» آخر هفته ها را در آن می گذرانند. وینی ها این منطقه فوق العاده زیبا را به خاطر چشم انداز تپه هایش «دنیای گوژپشت» نامیده اند. این تناقض، تصادفی نیست؛ وینی ها معمولا از معانی چندگانه یا معناهایی که می توان معکوس کرد، خوش شان می آید.

آنها عموما به افراد دقیق و موشکاف یا صریح و بی رو دربایستی در زندگی و هنر بدبین هستند و احتمالا به همین علت است که میشائیل هانکه خیلی دیر به قهرمان فرهنگی شهر خود تبدیل شد. فیلم های او به مدت ۲۵ سال در وطنش اغلب مورد تحسین منتقدان (یا مایه بحث و جنجال) بود، اما مخاطب عام کمتر آن را پذیرفت یا در موردش بحث کرد. تصویری که عموم مردم از او به عنوان یک مرد بسیار جدی و «حرفه ای» در ذهن داشتند، کمکی به تغییر این روند نکرد. لازم بود او چندین جایزه بزرگ بگیرد تا در سن ۶۷ سالگی او را یکی از هنرمندان برجسته «خود» بدانند.

گفتگو با میشائیل هانکه، فیلمساز تلخ

بعد از آن که (در سال ۲۰۰۷) در آمریکا فیلم «بازی های خنده دار» (۱۹۹۷) خود را بازسازی کرده و فیلمی ساختید که «خارجی» ترین فیلم کارنامه شما محسوب می شود، «روبان سفید» (۲۰۰۹) را ساختید که در مقایسه با هر کدام از فیلم های قبلی شما ریشه عمیق تری در فرهنگ و تاریخ خودتان دارد. آیا این تصادفی است؟

– مطلقا تصادف ناب است. هیچ چیز از پیش برنامه ریزی شده ای در این مورد وجود نداشت. اگر بخواهم روراست باشم باید بگویم صحبت کردن در مورد «منطق درونی» اثر خودم کار سختی است. من به ندرت در مورد چنین چیزهایی فکر می کنم. مطمئنا بعد از آن که چیزی ساخته شد، مقوله بندی کردن آن ساده تر است.

مثلا آن به اصطلاح «سه گانه اتریشی» از پیش برنامه ریزی نشده بود که اینطور باشد. فقط بعد از ساختن «ویدئوی بنی» بود که فکر کردم لازم است فیلم سومی هم باشد و همیشه این مسئله که امکان چه نوع تولیدی را دارم، بیشتر برایم مطرح بوده است تا هرگونه مفهوم زیبایی شناختی که بخواهم بر اساسش این فیلم را بعد از آن فیلم بسازم.

بنابراین فیلم «روبان سفید» در واکنش و تقابل نسبت به تجربه کار در ایالات متحده ساخته نشد؟

– تنها تقابل و تضادی که وجود داشت، این بود که من سر صحنه «روبان سفید» خیلی آرامش داشتم! اگر فیلمی به زبان خودتان کار کنید، کنترل اوضاع بسیار ساده تر است. زبان انگلیسی من هم خیلی خوب نیست، چون وسواس کنترل دارم، باید از هر چه در اطرافم در صحنه جریان دارد، آگاه باشم. بنابراین اگرچه «روبان سفید» میان فیلم هایم بسیار پیچیده، پر خرج و وقت گیر بود، کارش از نظر من خیلی ساده و طبیعی بود.

داستان فیلم در سال ۱۹۱۴-۱۹۱۳ در شهر کوچکی در شمال آلمان می گذرد. این لحظه در تاریخ، خیلی اهمیت دارد. از سوی دیگر، مکان بسیار دوری از مراکز تاریخی و حوادث مهم است، چطور به این پیوند زمان و مکان رسیدید؟

– فکر می کنم همیشه رویدادها و تحولات بزرگ تر در جو معنوی و اخلاقی مکان های «کوچک» تمرین می شوند. ایده اصلی من این بود که داستان گروهی از بچه ها را بگویم که از ایده آل هایی که والدین و مربیان آنها با چکش در مغزشان فرو می کنند، مطلق می سازند. آنها وقتی خود را در سمت قاضی برای داوری در مورد کسانی می نشانند که بر اساس موعظه ها زندگی نمی کنند، انسانیت خود را از دست می دهند.

اگر آموزه هایی که در معرض آ« قرار می گیرد، واقعا سختگیرانه باشد، به بستر مناسبی برای انواع تروریزم تبدیل می شوند. اگر یک آرمان را به ایدئولوژی تبدیل کنید، از همه کسانی که با آن مخالفند یا نسبت به آن بی طرف هستند، در ذهن خود دشمن می سازید.

انتخاب این که داستان را در یک شهر کوچک در آلمان پروتستان آستانه جنگ جهانی اول بگویم، کمی به پیشینه شخص من مربوط می شود، اما دلیل اصلی این بود که امکان می داد فیلم به طور ضمنی به مواردی اشاره کند که در سال های بعدی قرن بیستم، یا حتی همین امروز پیش آمد.

جنبه شخصی داستان این است که خود من در کودکی موردی نادر از حضور یک پروتستان در اتریش کاتولیک بودم و سختی هایی که در پروتستانتیزم به عنوان یک پسربچه با آنها مواجه شدم، عجیب بود. اگر مایلید بگویم در پروتستانتیزم بیشتر از کاتولیسیزم که در آن واسطه ای میان خود و خدا دارید، تکبر و خود برتر بینی وجود دارد. کشیش کاتولیک می تواند شما را ببخشد و گناه تان را بشوید، در حالی که در پروتستانتیزم باید مستقیم به خدا پاسخ دهید.

گفتگو با میشائیل هانکه، فیلمساز تلخ

از نظر تاریخی، نسلی از کودکان که نشان می دهید و نوع «تربیت» آنها باعث می شود به نقش های آینده خود آنها در بزرگسالی یا حتی فرزندان شان فکر کنیم. تصور می کنم به همین دلیل است که صدای راوی یک مرد بسیار پیر است. فاصله بین صدای او و ظاهر شخصیت او در فیلم، یک معلم جوان، گستره وسیعی از تجارب تاریخی را که بین این دو من قرار دارد، فاش می کند.

– سال ۱۹۱۴، سال شکستن فرهنگ به معنای واقعی بود. در آلمان و اتریش اتحاد خدا، امپراتور و پدر و مادر با جنگ جهانی اول از هم پاشید و جنگ جهانی دوم و تحولات پس از جنگ، به دلایل مختلف به این موضوع مربوط بود. در دوران اوج ناسیونال سوسیالیزم (حزب نازی – م.) همین ۸ تا ۱۵ ساله های «روبان سفید» به سنی می رسند که بتوانند مسئولیت ها را بر عهده بگیرند ولی من هم به تاریخ تروریزم چپ فکر می کردم و هم جنبش ارتش سرخ «گودران اتسلین» چهارمین دختر از هفت دختر یک کشیش انجیلی بود و «اولریکه مانهوف» نیز از یک خانواده بسیار مذهبی بود.

هر دوی آنها این سختگیری های اخلاقی را تجربه کرده بودند که برای من خیلی جالب بود. ماینهوف را در اواخر دهه شصت یک خرده می شناختم؛ موقعی بود که او برای بازی در نمایش تلویزیونی Bambule برای Sudwestfunk آلمان آماده می شد و من هم آنجا تدوینگر پخش بودم. به نظر نمی رسید که آدم متعصبی باشد. جذاب، بسیار تحصیلکرده و خیلی خنده رو بود و به آنها گفته بود که اگر دوباره این اتفاق بیفتد، باید با گفتن «این تقصیر سرمایه داری است» دیر کردن شان را توجیه کنند.

آیا همیشه هنگام نوشتن فیلمنامه، ابتدا خیلی چیزها را توضیح می دهید و بعد آنها را حذف می کنید؟

– این مسئله ای است که در مراحل اولی در جریان ساخت و ساز – اتفاق می افتد. این زمانی است که من از خودم تمام این سوالات را می پرسم. وقتی شروع به نوشتن فیلمنامه واقعی می کنم، دیگر داستان تعیین شده است. نوشتن متن اصلی فرآیند لذتبخشی است که ناخودآگاه را نیز شامل می شود اما قبل از آن، باید جزییات اقتصادی و ابزار روایت را بدانم. من فکر نمی کنم که آثار هنری مبتنی بر برنامه زمانی را بتوان به شیوه ای آزادانه ساخت. قطعا می توانید یک رمان یا شعر را بنویسید بدون آن که بدانید شما را به جا می برد.

نویسنده کتاب می تواند به جایی متفاوت از خواننده برود اما بردار زمان که به طور مشخص در هر اثر نمایشی، فیلم یا موسیقی از وجود دارد، شما را ملزم می کند که در ساخت و ساز هنری خود تصوری از بیننده یا شنونده داشته باشید. البته در فیلم این پیام پیش فرض وجود دارد که میزانسن از لحاظ هنری در همان سطحی قرار دارد که نوشتن فیلم هایی که واقعا هیجان زده ام می کنند، چه از لحاظ عاطفی و چ=ه فکری، همیشه با چنین یکپارچگی، یکپارچگی فرم و محتوا ساخته شده اند. شاید حرفم قدیمی و از مد افتاده به نظر برسد، اما من هیچ رویکرد معقولی نمی شناسم که بشود جایگزین آن کرد.

گفتگو با میشائیل هانکه، فیلمساز تلخ

روبان سفید

از بحث های مربوط به فیلم های شما، خشونت و تصویر آن در رسانه، موضوع اصلی در نظر گرفته می شود اما ممکن است بتوان همه را در قالب اصطلاحی فراگیرتر گنجاند و می توان اسمش را بی عشق بودن گذاشت.

– آیا همه آثار دراماتیک با این مفهوم سر و کله نمی زنند؟ حداقل چخوف که بزرگ ترین نویسنده دراماتیک پس از شکسپیر است؛ او در «دایی واتیا» مبهوت کننده، آن طور تمنای نومیدانه برای عشق را نشان می دهد که عاقبت هم نصیب کسی نمی شود. در زندگی روزمره نیز همین مسئله شایع است، احساس فقدان عشق است که همه را رنجور کرده است.

تا الان جنبه فنی فیلمسازی به عنوان یک مسئله اصلی در مورد آثار شما مطرح بوده است اما به نظر می رسد ظاهر فیلم های شما اخیرا مهم تر شده اند، مثلا در «زمان گرگ» و بعدتر «روبان سفید».

– برای من این مسئله همیشه مهم بوده است، اما هر چه تجربه آدم بیشتر می شود، با دقت بیشتری کار فیلمبرداری را دنبال می کند. برای مثال، من همیشه موقع فیلمبرداری برای نور کم دعوا می کنم! در مورد این فیلم («روبان سفید» که سیاه و سفید است – م.) ما از فیلم رنگی استفاده کردیم، چون اگر قرار باشد با شمع و چراغ نفتی کار کنید، به مواد بسیار حساس به نور نیاز دارید که در فیلم سیاه و سفید موجود نیست.

در مرحله فنی بعد از فیلمبرداری بود که فیلم سیاه و سفید شد. من عوامل تولید فوق العاده ای داشتم؛ کریستوفر کانتر، طراح صحنه که مدتی طولانی با او همکار بوده ام و مو آدل بیکل، طراح لباس، که برای آن او را به کار گرفتم که لباس های فیلم «ملکه مارگو» را کار کرده بود که بهترین لباسی بود که در سینما دیده بودم. او استاد ساختن لباس هایی است که به نظر برسد واقعا مدت ها پوشیده شده اند. فکر نمی کنم لازم باشد کارگردان در تمام این حرفه ها، فیلمبرداری، طراحی صحنه و غیره مهارت داشته باشد اما لازم است بتواند به سرعت تمام جزئیات و ابعاد را درک کند و ببیند آیا چیزی اشتباه است یا نه.

امروزه، کارهای دیجیتال پس از فیلمبرداری این اجازه را می دهد که چیزهایی که از لحاظ فیزیکی امکان پذیر نبوده یا روی صحنه اشتباه شده است را «درست کنید».

– فقط نتیجه و تاثیری که در بیننده دارد، مهم است. اگر در اثر به تماشاگر احترام گذاشته شود، همه نوع مداخله هنری یا فنی، نه فقط مشروع است، بلکه لازم است.

هنوز برای همه فیلم استوری بورد می زنید؟ نمی دانم تصاویر قدرتمندی مثل پرنده مصلوب از اول در فیلمنامه بود یا موقع ساختن فیلم به وجود آمد.

– به طور کلی، بعد از تصمیم گیری در مورد لوکیشن استوری بورد را ترسیم می کنم اما تصاویری مانند آن پرنده همیشه در فیلمنامه آمده است. من به وقایع تصادفی سر صحنه اعتقاد ندارم، مگر در مورد کار بازیگران. هرگز به چیزهای «نمادین» که از سر اتفاق هنگام فیلمبرداری پیش بیاید، اعتماد ندارم. گاهی اوقات چیزی مانند «پیشنهادهای ناگهانی» پیش می آید اما معمولا نمی توانم در آن لحظه خاص قضاوت کنم که در کلیت فیلم چه تاثیری خواهد داشت. من این کار را دو بار در حرفه ام انجام داده ام و هر دو بار هم آخر از فیلم بیرون آورده ام. شاید همان لحظه عالی به نظر برسد اما معمولا از جنبه دیگری اشتباه است. من تقریبا نعل به نعل فیلمنامه را دنبال می کنم.

 گفتگو با میشائیل هانکه، فیلمساز تلخ
در چشم انداز فیلمسازی معاصر، خودتان را به کدام یک از همتایان نزدیک می دانید و آثارشان برای تان با ارزش تر است؟

– باید بگویم کیا رستمی. او بی نظیر است. همانطور که برشت گفته، «سادگی، سخت ترین چیزی است که بتوان به آن دست یافت.» همه آرزو دارند کارهایی انجام دهند که در عین سادگی، با تمامیت و کمال جهان بارور شده باشد. فقط بهترین ها به این هدف می رسند. کیارستمی رسیده است، همین طور (روبر) برسون، اما باید بگویم که خیلی کم پیش می آید فیلم های جدید ببینم. قبلا بیشتر می دیدم اما الان بیشتر از همه فیلم های قدیمی را در خانه تماشا می کنم. احساس غنای بیشتری می کنم وقتی فیلمی از کارل تئودور درایر یا کلاسیک های دیگر را تماشا می کنم.

آنها بیشتر از فیلم های امروز در مورد جهان امروز به من می گویند! ما، البته استثنا هم زیاد است، من فیلم های لارس فون تریه را تماشا می کنم، او خیلی خاص است و احتمالا از لحاظ انجام کار با بازیگران بهترین است. برادران داردن را هم دوست دارم. «رودخانه» تسای مینگ – لیانگ را دوست داشتم اما آن فیلم مال یک دهه پیش بود… به کارهایی که والریا برونی تدسکی کارگردانی می کند، علاقه مندم. او چیزی پیدا کرده است؛ یک فرم اصیل که واقعا مختص اوست.

جمله ای از (بلز) پاسکال خواندم که یکی از استادان و مرشدهای شماست. این جمله ای کتاب «تفکرات» او است: «ما با زندگی که در خودمان و در هستی خود داریم، خشنود نیستیم؛ این اشتیاق را داریم که زندگی تخیلی در ذهن دیگران داشته باشیم و برای این منظور تلاش می کنیم که بدرخشیم.» این من را به یاد جشنواره کن انداخت، جایی که شما پای ثابت آن هستید و نخل طلای آن را هم گرفتید. با آن همه جلال و شکوه و شهرت سینما، به نظر نمی رسد این چیزی باشد که شما برایش ساخته شده اید اما شاید حتی شما اشتیاق به «زندگی تخیلی در ذهن دیگران» را دارید.

– ببینید، آن لحظه، لحظه ای واقعا خوشحال کننده در زندگی من بود. همه ما موجودات اجتماعی هستیم و تلاش می کنیم تا دیگران قدرمان را بدانند. اگر کار شما مرکز وجود شما باشد، عالی است که برای آن شناخته شوید. همه این کارها را برای خودتان انجام نمی دهید، می خواهید ارتباط برقرار کنید. پیش از هر چیز و مهم تر از همه این که می توانید از این کار لذت ببرید، چون دوست دارید این کار را انجام دهید، اما اگر پاسخی نگیرید یا موفقیتی به دست نیاورید، این انرژی در شما عاطل و باطل می ماند.

چیزی که در مورد نخل طلا باعث خوشحالی من می شود، قطعا جلوه و زرق و برقش نیست، بلکه این است که بهترین شکل به رسمیت شناخته شدن در حرفه من است. اثر باید بدرخشد… این چیزی است که اغلب می گویم، اما به عنوان یک فرد، ترجیح می دهم صلح و صفا و آرامش داشته باشم.

کوتاه شده از: فیلم کامنت، نوامبر/دسامبر ۲۰۰۹


منبع: برترینها

رقابت داغ تلویزیون‌های اینترنتی

روزنامه هفت صبح – فرید عطارزاده: بحث ها در شبکه های اجتماعی در مورد تعطیلی سایت «تاینی موویز» همچنان داغ است و خیلی ها دنبال دلیل این ماجرا هستند که چرا از ادامه کار این سایت دانلود فیلم ناگهان جلوگیری شد؟ البته این سایت دانلود از مدت ها قبل فیلتر بود اما با توجه به دارا بودن سامانه اشتراک و واریز پول توسط کاربران، مسلما رهگیری مدیران این سایت کاملا امکان پذیر بود اما دستگیری آنها همزمان شد با افزایش فعالیت ها و تبلیغات تلویزیون های اینترنتی.

همین موضوع گمانه زنی ها را افزایش داد که شاید پای تلویزیون های اینترنتی در میان باشد و آنها برای آن که بتوانند کاربران بیشتری را به سمت خود جلب کنند تصمیم گرفتند این رقیب غیرمجاز خود را به صورت کامل حذف کنند.

چند مورد عجیب

۱٫ این سایت برای اشتراک ماهانه مبلغ ۴ هزار تومان از کاربران خود دریافت می کرد و آنها به حساب مدیران این سایت مبالغ خود را واریز می کردند بنابراین رهگیری مدیران این سایت در چهار، پنج سال گذشته چندان کار سختی به نظر نمی رسد.

رقابت داغ تلویزیون های اینترنتی

۲٫ این سایت بسیاری از فیلم ها را دوبله می کرد. دوبله ها همگی در استودیوهای ایران و با صدای دوبلورهای آشنا صورت می گرفت. شنیده می شود تاینی موویز برای دوبله هر فیلم مبلغی حدود ۵ میلیون تومان به تیم دوبله ها داده و آنها در مدت یک هفته کار را تحویل می دادند.

۳٫ برخی از فیلم هایی که آن سایت دوبله کرده بود تا به حال از شبکه نمایش پخش شده است!

۴٫ در ماه های اخیر سایت ها و اپلیکیشن های مجاز زیادی که همگی متعلق به سازمان ها و شرکت های مختلف هستند عرضه شده و در حال رقابت جدی هستند. بسته شدن آن سایت آیا ارتباطی با رقابتی که در چند ماه گذشته شدید شده، دارد؟

۵٫ ماجرا باز هم جالب تر می شود. همان صداهای آشنا که فیلم های آن سایت را دوبله می کردند حالا مشغول دوبله فیلم های سایت ها و اپلیکیشن های مجاز تازه وارد هستند!

تلویزیون های اینترنتی چیست؟

فعلا شش تلویزیون اینترنتی در کشور راه اندازی شده که می توان گفت دوتا از آنها بیشتر از بقیه فعال هستند. یکی از آنها «لنز» است که به «ایرانسل» تعلق دارد و دیگری «آیو» که برای بانک «پاسارگاد» است. تلویزیون اینترنتی «فام» متعلق به «همراه اول» و تلویزیون اینترنتی «شیما» متعلق به صدا و سیما نیز در حال تست های نهایی هستند.

دو تلویزیون اینترنتی دیگر یعنی «تیوا» و «تی وی نت» در مرحله پیش تولید هستند. سوال اساسی اینجاست تلویزیون اینترنتی با اپلیکیشن ها و سایت هایی مانند «آنتن»، «فیلیمو»، «آپارات» و … چه تفاوتی دارند؟ تلویزیون اینترنتی همان تلویزیون تعاملی یا IPTV است یعنی در آن کارهای بیشتری نسبت به عوض کردن کانال یا کم و زیاد کردن صدا می توانید انجام دهید.

در شکل جهانی و بین المللی مخاطبان تلویزیون از طریق اینترنت به بانک اطلاعاتی شبکه مورد نظر دست می یابند و هر کاربری خود تعیین می کند که چه چیزی را چگونه می خواهد ببیند. همچنین کاربر می تواند زمان پخش یک برنامه را تغییر داده یا برنامه دلخواه خود را رزرو کند و بعد با پیغامی که داده می شود از زمان پخش آن برنامه باخبر شود یا این که کاری کند که برنامه به طور خودکار برای او ذخیره شود … در واقع مهم ترین ویژگی های IPTV تولید محتوای اختصاصی و پخش آن از طریق اینترنت است. مثلا سریال های مشهوری مانند «گیم آو ترونز» و … از همین بستر پخش شده اند.

در ایران IPTV فعلا به دنبال محدودیت ها و مقررات که تولیدات باید منحصرا در دست صدا و سیما باشد، فعالیت های خود را به صورت دیگری ادامه می دهند. مثلا فیلم های خارجی روز را دوبله می کنند، برنامه های صدا و سیما را به صورت زنده پخش می کنند، فیلم های داخلی شبکه های نمایش داخلی را در آرشیو خود می گذارند و … یکی از قوانین مهم این است که این شبکه ها به هیچ عنوان محتوای خود را برای دانلود نمی گذارند و همه چیز باید به صورت آنلاین دیده شود. اینجاست که بحث هزینه تماشای آنلاین فیلم به میان می آید.

در ایران پهنای باند هزینه بالایی دارد و تماشای فیلم به صورت آنلاین هزینه زیادی به کاربران تحمیل می کند. بنابراین شرکت های مختلف به ترفندهای خاصی روی آورده اند تا مخاطبان خود را از دست ندهند. مثلا لنز که متعلق به ایرانسل است، تماشای فیلم های این IPTV از طریق اینترنت ایرانسل را رایگان کرده است یا آیو با شرکت های مختلف اینترنت پر سرعت قرارداد بسته تا تماشای فیلم ها برای کاربران هزینه نداشته باشد و خودشان هزینه پهنای باند را به شرکت ها می پردازند. در نتیجه کاربران فقط باید هزینه اشتراک ماهانه را به این شرکت ها پرداخت کنند.

سایر سایت های پخش فیلم چیست؟

اپلیکیشن ها و سایت هایی مانند «آنتن»، «فیلیمو»، «آپارات» و … نیز این روزها به شهرت فراوانی رسیده اند اما به صورت تخصصی به آنها IPTV گفته نمی شود. این بسترها مانند «آنتن» و «فیلیمو» بیشتر به پخش خاصی از فیلم ها مشغول هستند. آنتن فقط فوتبال پخش می کند و گفته می شود مدیران آن رابطه هایی با برخی مدیران شبکه سه دارند.

افرادی که چنین ادعایی می کنند برای تایید ادعای خود دست روی این نکته می گذارند. شبکه سه دیگر لیگ برتر انگلیس را که پرطرفدارترین لیگ در ایران است پخش نمی کند و در عوض آنتن به پخش آن روی آورده است. بنابراین طرفداران این لیگ مجبور هستند برای تماشای بازی محبوب خود به سایت و اپلیکیشن آنتن روی بیاورند. «فیلیمو» نیز که به سایت آپارات تعلق دارد فقط به دوبله و پخش فیلم های خارجی روی آورده است. سایت آپارات نیز در واقع مجموعه ای برای بارگذاری فیلم ها توسط کاربران است، چیزی شبیه به یوتیوب.

ناظری به نام صدا و سیما

در زمانی که IPTV ها راه اندازی شد، قرار شد وزارت ارتباطات و وزارت ارشاد مسئولیت این کار را مستقیما به عهده بگیرند. بنابراین فیلم ها و مطالب بارگذاری شده در این شبکه ها توسط وزارت ارشاد بازبینی و مورد نظارت قرار می گرفت. صدا و سیما اما به این موضوع اعتراض داشت و با استناد به قانون که مجری انحصاری صوت و تصویر در ایران فقط صدا و سیماست، این مجوز را گرفت که این سازمان نیز روی محتوای این شبکه ها نظارت داشته باشد. یعنی در حال حاضر IPTV ها هم نظارت وزارت ارشاد را اعمال می کنند و هم نظرات صدا و سیما را!

شنیده شده صدا و سیما مبلغی حدود ۱۰ تا ۱۵ میلیارد تومان از هر IPTV به عنوان وثیقه به ضمانت گرفته تا در صورتی که این شرکت ها به تذکرات صدا و سیما تن ندهند، از آن مبلغ وثیقه کسر شود. همچنین فعلا نیز فشارهای مختلفی از سوی صدا و سیما اعمال می شود. مثلا ممکن است اگر فیلمی ایرانی متعلق به ۱۰ سال پیش نیز ناگهان در این شبکه ها بارگذاری شود، صدا و سیما آنها را به دلیل رعایت نکردن حق کپی رایت جریمه کند.

آیو: کار ما نبود!

همان طور که در ابتدای گزارش گفته شد، در زمان بسته شدن تاینی موویز بسیاری از کاربران انگشت اتهام را به سوی IPTV ها دراز کردند. در این میان «آیو» بیشتر در معرض اتهام قرار گرفت. کاربران چند دلیل عمده داشتند؛ اولا این بسته شدن همزمان شد با تبلیغات گسترده آیو در فضای شهر و دوما یکسان بودن اکثر دوبلورهای این IPTV با دوبلورهای تایتی موویز. در نتیجه در فضای مجازی و خصوصا توئیتر همه کاربران سایت آیو را مقصر می دانستند که احتمالا از مدیران سایت تاینی موویز شکایت کرده تا پخش فیلم ها به انحصار خود در بیاید.

«هفت صبح» پس از پیگیری های فراوان توانست از مسئولان این سایت در مورد این اتفاق بپرسد. «احمدرضا دانش» مدیر روابط عمومی آیو می گوید: «چنین موضوعی را قویا تکذیب می کنیم. ما خودمان از شبکه های اجتماعی متوجه تعطیلی سایت تاینی موویز شدیم. ما هیچ شکایتی از این سایت نکرده ایم.»


منبع: برترینها

اختتامیه سی و چهارمین جشنواره فیلم کوتاه تهران (عکس)

فوت مقنی در حادثه ریزش چاه در کرج اطلاعیه‌ای جعلی درباره تعطیلی آرامگاه کوروش برگزیدگان جشنواره فیلم کوتاه تهران معرفی شدند/ شبی برای فیلمسازان جوان سینمای ایران رئال مادرید ۳-۰ ایبار؛ برد شیرین در برنابئو پایان گروگان‌گیری مسلحانه در نونیتون انگلیس همیلتون و فراری پیش به سوی قهرمانی(+جدول)) سفیر پیشین روسیه: آمریکا آماده قربانی روابط خود با روسیه است اسپانیا ۳ – ۱ ایران / نوجوانان به نیمه نهایی نرسیدند رکورد عجیب سهراب مرادی در تمرین تیم ملی اودینزه ۲ – ۶ یوونتوس؛ هت تریک خدیرا

با کمبود آب، مهاجرت از تهران شروع می شود/ سدسازی را متوقف کنیم/ آمریکا ۳۰ سال است سد نمی سازد / نباید در اصفهان، ذوب آهن ساخته می شد  (۳۰ نظر)

ما و امارات و وزیران زن/ یک راهکار به جای طعنه و مقایسه  (۲۷ نظر)

۹ وزیر زن در کابینه جدید امارات/ ایجاد وزارت هوش مصنوعی  (۲۲ نظر)

کشتی طوفان زده اصول‌گرایان و ناخدایی که نیست  (۲۲ نظر)

روحانی، ترامپ، پوتین / رئیس جمهوری، رئیس‌جمهور یا رئیس  (۱۶ نظر)

لطفا به جیب زائران اربعین رحم کنید! (+عکس)  (۱۴ نظر)

سایپا قیمت خودروهایش را افرایش داد/ از افرایش ۵ میلیونی سراتو تا۷۶۰ هزار تومانی تیبا ۲ (+قیمت های جدید)  (۱۴ نظر)

بوم‌رنگ خشونت در جامعه ایرانی  (۱۴ نظر)


منبع: عصرایران

برگزیدگان جشنواره فیلم کوتاه تهران معرفی شدند/ شبی برای فیلمسازان جوان سینمای ایران

سی و چهارمین جشنواره بین المللی فیلم کوتاه تهران پس از ۵ روز برگزاری برندگان خود را شناخت.

عصرایران – سی و چهارمین جشنواره فیلم کوتاه تهران با معرفی برگزیدگان این دوره در حوزه هنری به کار خود پایان داد.

آیین پایانی سی و چهارمین جشنواره بین المللی فیلم کوتاه تهران شامگاه یکشنبه ۳۰ مهرماه با حضور مسئولان و هنرمندان و با اجرای محمد سلوکی در تالار اندیشه حوزه هنری برگزار شد.

در ادامه برگزیدگان این دوره جشنواره معرفی می شوند:

بهترین فیلم کوتاه بخش هنر و تجربه: تندیس جشنواره و دیپلم افتخار به همراه مبلغ۶۰ میلیون ریال به عاطفه محرابی برای فیلم «#ساعت چهار» اهدا شد.

جوایز انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی: دیپلم افتخار بخش داستانی به طوفان نهان قدرتی برای فیلم «زونا» اهدا شد. تندیس این بخش به آرمان فیاض مجتهدی برای فیلم «مانیکور» اهدا شد. دیپلم افتخار بخش مستند به پدرام ابویی برای فیلم «بومرنگ» رسید. تندیس این بخش نیز به آبتین حسینی برای فیلم «مرز مه آلود» اهدا شد.

جایزه ایسفا: مدال و دیپلم افتخار ایسفا به آرمان فیاض مجتهدی برای فیلم داستانی «مانیکور» و مدال و دیپلم افتخار ایسفا نیز به محمدرضا مجد برای فیلم داستانی «سواد کوهی» رسید.

جوایز بخش بین الملل: جایزه بخش ویدیو آرت، جایزه دو هزار یورویی بهترین اثر به «رویای هندسی» ساخته ویرجین باره اهدا شد. در بخش آسیا نیز جایزه دوهزار یورویی به فیلم «خانه» ساخته سلطنت زارنایوا تعلق گرفت. در بخش مذهب جایزه دوهزار یورویی به علی بهارلو برای فیلم «مهمان» و دربخش پویانمایی جایزه سه هزار یورویی به «راه بی پایان» ساخته کارپیزو دودیگو تعلق گرفت. در بخش بهترین فیلم مستند جایزه سه هزار یورویی به فیلم «جمعه قالی» ساخته مهدی اسدی و در بخش بهترین فیلم داستانی نیز جایزه سه هزار یورویی به فیلم «آندرو» ساخته تورنیکه گورنیچیانی اهدا شد.

جایزه بخش کتاب و سینما: دیپلم افتخار و مبلغ ۸۰ میلیون ریال به آبتین سلیمی برای فیلم داستانی «حضور» اهدا شد.

جایزه بخش پویانمایی: تندیس جشنواره و مبلغ ۲۰۰ میلیون ریال نیز مشترکاً به معین صمدی برای فیلم پویانمایی «جمشید؛ مرثیه‌ای بر یک اسطوره» و هاجر مهرانی برای فیلم پویانمایی «داش آکل» رسید. پرستو کارگر جایزه ۸۰ میلیون ریالی و تندیس جشنواره را برای فیلم «ایکی» در بخش پویا نمایی دریافت کرد.

جایزه بخش ایمان و امید از نگاه انسان معاصر: تندیس بهترین فیلم جشنواره و مبلغ ۵۰ میلیون ریال به جمیل عامل صادقی برای فیلم داستانی «جایی برای آرامش» تعلق گرفت.

جایزه بخش حقوق شهروندی: تندیس جشنواره و مبلغ ۵۰ میلیون ریال در به رضا مجلسی برای فیلم مستند «به کجا می رویم؟» اهدا شد.

جایزه بهترین دستاورد: دیپلم افتخار و مبلغ ۵۰ میلیون ریال به پوریا پیشوایی برای فیلم «تاسوکی» رسید.

بهترین بازیگر زن : دیپلم افتخار و مبلغ ۲۵ میلیون ریال به سونیا سنجری برای فیلم «سایه فیل» اهدا شد.

بهترین بازیگر مرد: دیپلم افتخار و مبلغ ۲۵ میلیون ریال به مهدی حسینی نیا برای فیلم «سوادکوهی» رسید.

جایزه بهترین صدای فیلم: تندیس جشنواره و مبلغ ۶۰ میلیون ریال به علی صفایی فر و حسین قورچیان برای صدای فیلم تجربی «کل به جزء» اهدا شد.

جایزه بهترین تدوین: تندیس جشنواره و مبلغ ۶۰ میلیون ریال به عماد خدابخش برای فیلم داستانی «زونا» تعلق گرفت.

جایزه بهترین فیلمبرداری: تندیس جشنواره و مبلغ ۶۰ میلیون ریال به حامد حسینی سنگری برای فیلمبرداری فیلم داستانی «فاش» و علی قاضی برای فیلمبرداری فیلم داستانی «خوابگردها» اهدا شد.

جایزه بهترین فیلم نامه: تندیس به همراه جایزه ۷۰ میلیون ریال جشنواره به امید شمس برای فیلم داستانی «شب تولد» اهدا شد.

جایزه بهترین فیلم مستند: جایزه این بخش به مهدی اسدی برای فیلم «جمعه قالی» اهدا شد. تندیس جشنواره و مبلغ ۱۰۰ میلیون ریال نیز به فرهاد غلامی برای فیلم تجربی کابوس نامه اهدا شد.

جایزه بهترین کارگردانی: تندیس جشنواره و مبلغ ۱۰۰ میلیون ریال هم مشترکاً به آرمان خوانساریان برای کارگردانی فیلم «سایه فیل» و بهمن و بهرام ارک برای کارگردانی فیلم «حیوان» رسید.

جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران: تندیس جشنواره و مبلغ ۲۰ میلیون ریال به بهمن و بهرام ارک برای فیلم داستانی «حیوان» تقدیم شد.

جایزه ویژه هیأت داوران: تندیس جشنواره و مبلغ ۱۲۰ میلیون ریال به درناز حاجیها برای فیلم های داستانی «مرضیه» و «مارلون» اهدا شد.

جایزه بهترین فیلم در بخش سینمای ایران: جایزه این بخش به بهمن و بهرام ارک برای فیلم «حیوان» رسید.

جایزه بزرگ بخش بین الملل جشنواره: جایزه این بخش نیز به فیلم «کارهای بد» ساخته پیوتر دوارتسی از لهستان تقدیم شد.

سی و چهارمین جشنواره بین المللی فیلم کوتاه تهران ۲۵ تا ۳۰ مهر به دبیری سید صادق موسوی در پردیس سینمایی ملت برگزار شد.


منبع: عصرایران

نوید محمدزاده در نقش تهیه‌کننده تئاتر

نوید محمدزاده تهیه‌کننده نمایش «زندگی در تئاتر» محمد برهمنی می‌شود.

به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، نمایش «زندگی در تئاتر» به قلم دیوید مامت و ترجمه داریوش مودبیان و کارگردانی محمد برهمنی پیشتر در بهار ۱۳۹۳ در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان روی صحنه رفته بود. این نمایش برگزیده بهترین کارگردانی و بهترین بازیگری مرد و کاندید طراحی صحنه از شانزدهمین جشنواره تئاتر دانشگاهی ایران است.

حال این نمایش قرار است با تهیه‌کنندگی نوید محمدزاده در سالن شماره سه پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه رود. محمدزاده خود این روزها در نمایش «پچپچه‌های پشت خط نبرد» در شهرزاد روی صحنه می‌رود.

قرار است این نمایش از دوشنبه اول آبان ۳۰ آبان روی صحنه رود.

«زندگی در تئاتر» هر شب رأس ساعت ۲۰:۳۰ با بازی میرسعید مولویان، ایمان صیاد برهانی اجرا می‌شود.

دیگر عوامل این نمایش عبارتند از مدیر پروژه: روح اله زندی، طراح پوستر: فرانک ایرانی، عکاس و ساخت آنونس: مهرداد متجلی، دستیار کارگردان و برنامه ریز: مهسا لطیفی خواه، طراح صحنه: محمد برهمنی، طراح لباس: مهرناز عباسی، مدیر صحنه: جواد قاسم لو، موسیقی: سهیل سهیلی.


منبع: عصرایران