مستندی درباره «پل ورسک» در حقیقت

در خلاصه موضوع این مستند ۵۲ دقیقه‌ای آمده است: گارانتی هفتاد ساله پل ورسک بعنوان مهمترین و مرتفع‌ترین پل راه‌آهن سراسری ایران که نقش مهمی در تحولات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران در جنگ جهانی دوم داشت، به پایان رسیده است؛ اما پس از گذشت ۸۱ سال همچنان قطارهای باری و مسافری از روی آن تردد می‌کنند! آیا این پل ضامن امنیت قطارها در زمان حال هست‌؟

کریستف رضاعی موسیقی این مستند را ساخته و مجید برزگر گوینده متن آن بوده است. جواد وطنی فارغ‌التحصیل دانشگاه سوره در رشته کارگردانی است و از سال ۱۳۷۶ بعنوان برنامه‌ریز و مدیر تولید در بیش از ۵۰ پروژه از فیلم‌های مستند و داستانی مشارکت داشته است. او همچنین تجربه ساخت چند فیلم کوتاه داستانی و مستند را در سوابق کاری خود دارد. وطنی با فیلم کوتاه «گره» که از تولیدات مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی است، موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم از جشنواره مدفیلم رم درکشور ایتالیا شد.

عوامل تولید مستند «ورس» عبارتند از: پژوهشگر، نویسنده گفتار متن، کارگردان و تهیه‌کننده: جواد وطنی، تصویربرداران: پویا نجفی و جواد وطنی، صدابرداران: احمدرضا طاعی و منوچهر معصومی، صداگذار: حسن شبانکاره، تدوینگر: آرش زاهدی، گوینده متن: مجید برزگر، آهنگساز: کریستف رضاعی، مدیر تولید: محسن عزیزی، دستیار کارگردان: سارا اقبال، عکاس: مهدی منیری، تهیه شده در: روابط عمومی راه‌آهن
مستند «ورس» در صورت پذیرش هیات انتخاب جشنواره، در بخش مسابقه ملی سینماحقیقت نمایش داده می‌شود.

مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی سازمان امور سینمایی، یازدهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» را طی روزهای ۱۹ تا ۲۶ آذرماه ۱۳۹۶، با شعار «حقیقت بهترین راهنماست» که از فرمایشات حضرت علی(ع) است، در شهر تهران برگزار خواهد کرد.
 
منبع: بهارنیوز

اصرار تناولی بر بازپس‌گیری آثارش

این هنرمند پیشکسوت مجسمه‌سازی درباره این نمایشگاه که با نام «پرویز تناولی و آتلیه نیاوران» در گالری «بوم» برگزار شده است، به ایسنا گفت: گالری بوم توسط یک مجموعه‌دار برای فروش تاسیس نشده است، بلکه برای به نماش گذاشتن آثار هنرمندان پیشکسوت است که تا به حال نمایشگاه‌های زیادی از هنرمندان دیگر برپا کرده است. این گالری معمولا آثاری را ارائه می‌کند که در مجموعه خودش باشد.

او ادامه داد: آثاری که از من در این نمایشگاه در معرض دید قرار گرفته، توسط این گالری از حراجی‌های مختلف خریداری شده است؛ تفاوت این نمایشگاه در این است که من چهار نفر از بهترین دستیارانم، یعنی مونا پاد، رامین جمشیدی، هوراد گرجی و علیرضا معصومی را دعوت کردم تا همراه با من در این رویداد شرکت کنند. هر کدام از این افراد بین ۸ تا ۱۰ سال در کارگاه خصوصی من در نیاوران دستیارم بودند که مجسمه‌سازان ورزیده‌ای هستند و برخی کارگاه‌های خودشان را دارند.

تناولی اضافه کرد: به این فکر افتادم که آن‌ها کارها خوب و بزرگ و چشم گیری را بسازند تا توانایی‌هایشان را به نحو احسن نشان بدهند. آن‌ها آثاری بزرگ را خلق کردند؛ زیرا می‌خواستیم آثاری که به نمایش درمی‌آید با بقیه نمایشگاه هماهنگی داشته باشد. هر کدام از شاگردانم شخصیت خودشان را دارند و راه خودشان را پیدا کردند و مسیر هیچکدام به دیگری نزدیک نیست.

این مجسمه‌ساز گفت: قویا معتقدم که رابطه خوب شاگرد و استاد در باروری شاگرد و کارهای استاد مؤثر است. این شاگردها دوره‌هایی را با من گذراندند و با فنون مختلف آشنا هستند. آن‌ها در نتیجه مستقل و دارای آگاهی و توانایی‌های زیادی شدند. درس دانشگاهی کافی نیست، معاشرت و تجربه‌ای که شاگرد با استاد دارد در دانشگاه نیست. در کارگاه شاگرد و استاد مانند یک خانواده هستند و از حال و روحیه هم باخبر می‌شوند.

تناولی اضافه کرد: متأسفانه امروزه این ارتباط کمتر می‌شود و پیش می‌آید که دلایل زیادی دارد؛ اما کاش احساسی که از قرون وسطی و در ایران قدیم بود ادامه پیدا می‌کرد و استاد و شاگر پا به پای هم کار می‌کردند و شاگردان به مرحله استادی می‌رسیدند. این مجسمه‌ساز همچنین توضیح داد: در این نمایشگاه آثار من از ۴۵ سال پیش تا امروز جمع‌آوری و به نمایش گذاشته شده است؛ بخشی از آن‌ها مربوط به «عشاق و شعرا» بخشی مربوط به «هیچ‌»‌ها و بخشی دیگر مربوط به «دیوارهای ایران» است.

تناولی در بخش دیگری از صحبت‌های خود اظهار کرد: امیدوارم آثارم را از شهرداری تهران پس بگیرم و بعد از ۱۵ سال موزه‌ام را افتتاح کنم؛ تا زمانی که آن‌ها را پس نگیرم موزه را بازگشایی نخواهم کرد؛ زیرا آن‌ها متعلق به موزه بودند و باید سر جایشان برگردند. موزه بدون آن‌ها موزه ناقصی می‌شود. این موزه یک بار افتتاح شد و (محمود) احمدی‌نژاد آن را تعطیل کرد. ما به دادگاه رفتیم و خوشبختانه محل موزه را پس گرفتیم اما آثار در انبارهای شهرداری ماند. او ادامه داد: کارهای خودم هم طبق روال ادامه دارد؛ همچنین چهار کتاب در دست چاپ دارم و امیدوارم در ماه‌های آینده چاپ شود.

۲۱ مجسمه تناولی در گالری بوم، تنوعی جالب توجه از مجموعه های شاخص او را روایت می‌کنند. در این میان مجسمه های هیچ بیش از دیگر به نمایش خواهند بود؛ غیر از سه مجسمه عشاق هیچ، یادمانی برای هیچ و دیوار هیچ، چهار هیچ ایستاده جلوه گری می کنند. هفت مجسمه از مجموعه شاعر، سه اثر از مجموعه دیوار، دو کار از مجموعه دست و قفس، و دو اثر از مجموعه عشاق، طیفی هیجان انگیز از آثار تناولی ست که در این نمایشگاه به تماشا در آمده اند.

در کنار استاد، چهار شاگرد ایشان مونا پاد با دو اثر و رامین جمشیدی، هوراد گرجی و علیرضا معصومی با یک اثر در این نمایشگاه حاضر هستند.  در کنار این آثار یک فیلم درباره دیوار پرسپولیس او به زبان انگلیسی نیز به نمایش است. تناولی درباره فیلم کوتاهی که در سالن نمایش فیلم گالری بوم روی پرده است، توضیح داده است: «این فیلم اثر فیلمسازی کانادایی به نام تری ترنر است، نسخه اصلی فیلم یک ساعته است که ده دقیقه از آن برای نمایش در این نمایشگاه انتخاب شده است.»

علیرضا سمیع‌آذر ـ سرپرست اسبق موزه هنرهای معاصر تهران ـ نیز در بخشی از مقدمه کتاب «پرویز تناولی و آتلیه نیاوران»، که هم زمان با گشایش این نمایشگاه منتشر شده، آورده است: «… بدون شک مهم‌ترین میراث هنری تناولی ایده مجسمه‌سازی اوست که از سویی پایبند به رهیافت‌های هنر مدرنیستی به مفهوم ساختارهای بنیادین، مکعب‌های خالص، سطوح هندسی، خطوط مستقیم و زوایای قائمه است و از سوی دیگر بیش از همه هم‌نسلان مدرنیست‌اش از عناصر محلی، معنا و هویت ایرانی برخوردار است. وی با تسلطی خیره‌کننده نقش مایه‌هایی از هنرهای سنتی و فولکلوریک، فرهنگ آیینی و شیعی و ادبیات عرفانی ایران را با رویکردهای مدرن در مجسمه‌سازی تلفیق کرده تا تجربه‌ای سیال میان یک مدرنیسم محلی و نوعی پست‌مدرنیسم ایرانی را در کارهایش تجسم بخشد. هنر مجسمه ‌سازی ایران به سوی هر راه و مقصدی که در آینده رهسپار شود، بدون‌شک پرویز تناولی بزرگ‌ترین هدایت‌گر آن لقب خواهد گرفت… »

در آیین افتتاحیه این نمایشگاه متفاوت از تناولی چهره‌های شناخته شده فرهنگ و هنر مانند بهمن فرمان آرا، علی مرادخانی، مرتضی کاظمی، علیرضا سمیع‌آذر، صادق خرازی، الیاس حضرتی، علی محمد زارع، علی اکبر امین تفرشی، غلامرضا نامی، عباس مشهدی زاده، سیف‌الله صمدیان، ویشکا آسایش، رضا اسماعیل‌نیا، منیژه صحی، همایون سلیمی، شیرین اتحادیه، هادی جمالی، رضا خدادادی، و بسیاری نام های شناخته شده حضور داشتند. این نمایشگاه تا ششم بهمن، دوشنبه تا جمعه در گالری بوم به نشانی خیابان ولی عصر، خیابان ارمغان غربی، شماره یازده به تماشاست.
منبع: بهارنیوز

ثبت ملیِ خانه ابتهاج در انتظار تاییدیه

به گزارش ایسنا، ۲۷ خردادماه، با انتشار خبری از سوی تعدادی از همشهری‌های «هوشنگ ابتهاج» در رشت، که احتمال تخریب خانه‌ی این غزل‌سرای پیشکسوت را مطرح می‌کردند، زنگ خطر نسبت به ثبت ملی نبودن و در نهایت تخریب این خانه به صدا درآمد.این در حالی است که در آن شرایط میراث فرهنگی استان گیلان معتقد بود نخست باید تعلق این بنا به خانواده ابتهاج تائید شود. حتی شهرداری رشت اعلام کرد، ما زیاد راهکار قانونی قاطعی نداریم، مگر این‌که مراجع میراث فرهنگی اعلام کنند این ملک واجد ارزش‌های تاریخی و فرهنگی است.تا این‌که ۱۸ مرداد امسال رضا علیزاده، مدیرکل میراث‌فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان گیلان خبر از گذراندن مراحل آخر ثبت خانه‌ی تاریخی «ابتهاج» در بافت تاریخی گیلان خبر داد و اعلام کرد: پرونده ثبت ملی خانه «ابتهاج» تحویل شورای ثبت سازمان میراث‌فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری شده است و کارشناسان در حال فراهم کردن زمینه ثبت ملی این خانه با ارزش هستند.این صحبت‌ها در حالی مطرح شده بودند که بعد از گذشت حدود سه ماه فرهاد نظری، مدیر کل دفتر ثبت آثار تاریخی در این زمینه به ایسنا می‌گوید: در نامه‌ای به اداره کل میراث‌فرهنگی استان گیلان درخواست کرده‌ایم تا اسناد و مدارک متعلق به این خانه تکمیل شود، دست‌کم نیاز به یک دست‌نوشته از آقای ابتهاج داریم تا تعلق ابتهاج به این خانه ثابت شود. وی تاکید کرد: هنوز مدارک این خانه برای ثبت این بنا در فهرست آثار ملی کامل نیست. خانه تاریخی ابتهاج بیش از ۵۰ سال قدمت دارد، اما علاوه بر این‌که این خانه در محله تاریخی استادسرای شهر رشت در نزدیکی خانه گلچین گیلانی  و خانه میرزا کوچک خان قرار دارد، هوشنگ ابتهاج (سایه) نخستین شعرش را آن‌جا سروده است.
منبع: بهارنیوز

گلایه های بازیگری که شبیه احمدی نژاد است (فیلم)

آقای اصولگرای معروف در دادگاه (عکس) مدیرکل روابط عمومی دانشگاه آزاد اسلامی منصوب شد رئیس بنیاد نخبگان تهران منصوب شد آخرین وضعیت دختر اصفهانی که از خودکشی جان به در برد/ انجام ۴ جراحی/ سالم ماندن سر بر اثر برخورد به بدن دوستش دوبلور و گوینده معروف در یک تئاتر تشییع ۳ مرزبانی که در درگیری‌های چالدران به شهادت رسیدند (عکس) آیفون ایکس نخرید/ گوشی‌های قاچاق از کار می‌افتند استرس چگونه می تواند روی پوستمان تاثیر بگذارد؟ کی‌روش با سورپرایزهای جدید در اروپا شفر: نمی‌توانم به کی‌روش نظرم را تحمیل کنم

این کلیپ برای ندیدن است!  (۴۸ نظر)

آقای روحانی، شرایط عادی شده است، مراقب باشید  (۴۱ نظر)

لطفا سرکار نرو  (۳ نظر)

دشمنی “عربستان نوین” با ایران!  (۲ نظر)

اَبَر رویداد اربعین؛ جلوه ای از گردشگری دینی  (۲ نظر)

عضو مجلس خبرگان: اقلیت‌های دینی به عنوان شهروند حق استفاده از مزایای شهروندی را دارند  (۱ نظر)


منبع: عصرایران

دوبلور و گوینده معروف در یک تئاتر

چنگیز جلیلوند با نمایش «پدر» به کارگردانی محمود زنده‌نام از ۲۹ آبان روی صحنه می‌رود.

این هنرمند که به عنوان صدای ماندگار سینما و تلویزیون ایران شناخته شده است، با این نمایش به روی صحنه خواهد رفت.

نمایش «پدر» به کارگردانی محمود زنده نام و تهیه کنندگی امید پیراینده از ۲۹ آبان در پردیس تئاتر شهرزاد به روی صحنه خواهد رفت. نمایشنامه‌ی «پدر» به قلم فلوریان زلر به نگارش درآمده و ترجمه‌ی آن توسط ساناز فلاح‌فرد صورت گرفته است.

«پدر» اولین فعالیت او در مدیوم تئاتر، پس از انقلاب خواهد بود.

میرطاهر مظلومی، فقیهه سلطانی، محسن بهرامی، ساناز فلاح فرد و سوگل خالقی دیگر بازیگران این پروژه هستند.

عوامل دیگر نمایش «پدر» عبارتند از: منشی صحنه: نگار وردی، موسیقی: فرشاد رحیمی زند، همخوان: تندیس احمدوند، طراح لباس: پرنده آبی ( ساناز فراهانی)، دستیار لباس: ستاره فلاح فرد، عکاس: احمد بلباسی، مشاور رسانه‌ای: مهسا همتی، دستیاران کارگردان: مهیار علم بیگی، حسین نائینی، برنامه‌ریز: ساناز فلاح فرد، طراح دکور: محمود زنده‌نام.


منبع: عصرایران

لزوم احیای خودباوری ملی

یکتا تاجیک
روزنامه بهار
اینکه روزی به نام فرهنگ عمومی در تقویم رسمی کشور ثبت و نامگذاری شده است، هم جای تقدی رو هم جای تعجب دارد. توجه به مقوله مهمی چون فرهنگ عمومی چه از سوی مدیران و مسئولان و چه از سوی مردم می‌تواند به حفظ داشته‌ها و ارزش‌های فرهنگی و مردمی منجر شود. فرهنگ همانطور که برآمده از سوابق تاریخی و ملی یک کشور و آیین‌های آن است، برای ماندگاری و ادامه حیات داشتن نیاز به توجه همگانی و بیش از همه حفظ یا گسترش دارد تا بتواند اصالت ارزش‌های معنوی را نگه دارد و با گسترش و توجه به آن بر غنای آن بیافزاید و باور ملی را بالا ببرد. افزایش فرهنگ عمومی به ایجاد امنیت، آسایش، افزایش تاب آوری و واکنش‌های درست در مواقع بحرانی کمک می‌کند. فرهنگی که این روزها در هجمه عدم نظارت و ایده پردازی درست فضای مجازی، سرگردانی ایده‌ها و نظریه پردازان، تشتت آرای مردمی و مسئولین، کمرنگ شدن ارزش‌های فرهنگی و ملی در تقابل با ارزش‌های فرهنگی جامعه جهانی و امثال آن در مسیر تخریب است و بی‌توجهی به آن اثرات زیان باری را در پی دارد.
***
خودباوری و هویت ملی در گرو فرهنگ عمومی
در ابتدا باید گفت فرهنگ عمومی همان عاملی است که هویت ملی و فرهنگی ما را می‌سازد و بازگوی اصالت و ظاهر ما است. همه آن چیزهایی که باور ملی و فرهنگی ما هستند، بازمانده‌های فرهنگی‌ای که از گذشته تاریخی ما به جا مانده‌اند و همچنین آیین‌های ملی و مراسمات عقیدتی که بخش دیگری از هویت فرهنگی ما را شکل داده اند. در کنار این موارد ریشه دار فرهنگی، موارد موثر دیگری هم در طی زمان و دوره‌های مختلف به وجود می‌آیند و بر کل جامعه اثر می‌گذارند و بازخورد آن در جامعه، به بخشی از فرهنگ جامعه تبدیل می‌شود. این روند در طی سالیان به وجود می‌آید، اثرگذاری می‌کند و در هویت فرهنگی ما می‌نشیند. از این رو می‌توان گفت برخلاف تصور عموم، فرهنگ عمومی کلیشه‌ای کلاسیک و از قبل آماده نیست که بر قالب جامعه بنشیند. این عامل همواره در فرایند زمان و ارتباطات مردمی و فرهنگی و واکنش‌های جامعه دستخوش تغییر و تحول بوده و هست. این عامل مهم فرهنگی، فرایندی زنده و پر چالش است و از جهت زنده بودنش نیاز به توجه و رسیدگی دائمی دارد. ناگفته پیداست که بی‌توجهی به این مقوله، یعنی بی‌توجهی به ارزش‌ها و داشته‌های فرهنگی و آیینی که هویت ملی ما را می‌سازد. بی‌توجهی به آن نتیجه‌ای جز بی‌هویتی ندارد و بی‌هویتی هم مساوی است با عدم خودباوری، عدم نوآوری و عدم توانایی در مقابله با هجمه‌های فرهنگی.

تقویت فرهنگ عمومی با گسترش و حفظ اصالت
تقویت و اثرگذاری فرهنگ عمومی در جامعه نیاز به فرایندها و مدیریت دارد و این تقویت در صورت حفظ داشته‌های فرهنگی و ملی و همچنین گسترش ممکن می‌شود. این مهم در گرو توجه و همتی ویژه با مدیریت فرایندهایی در همه جوانب میسر می‌شود.توجه به داشته‌های های فرهنگی: داشته‌های فرهنگی شامل مواردی چون ارزش‌های ملی یا بزرگان و مفاخر است. همان داشته‌هایی که باور ملی را شکل داده اند. اصالت جامعه ما برآمده از سوابق تاریخی و باستانی است و همان طور که آثار فرهنگی باستانی چون تخت جمشید، هنر ساسانی و اشکانی یا معماری صفویه و امثال آن، داشته‌های فرهنگی ما را ساخته‌اند و تصور فرهنگی ما و دیگران را از ایران موجب شده اند، بزرگان ادب، فرهنگ و هنر هم بخش دیگری از این ارزش‌ها را از آن خود کرده اند. شاعرانی کلاسیک چون حافظ، سعدی یا مولانا و دیگران که به افسانه ها، مثل‌ها و داستان‌های عمومی راه باز کرده‌اند و دیگرانی چون نیما یوشیج، سهراب سپهری، احمد شاملو و شهریار نیز دغدغه‌های زمانه معاصر را منتقل کرده‌اند و وارد فرهنگ جامعه شده اند. در کنار این اشخاص نقالان و تعزیه خوانان، طراحان و نقاشان، نظریه پردازان و نویسندگان، در این سده اخیر سینماگران و گروه‌های تئاتری و گالری دارها نیز به این جرگه پیوسته‌اند و فرهنگ را جان داده‌اند، هر چند برخی بیشتر و برخی کمتر. توجه به این داشته‌های فرهنگی و حفظ آثار باستانی، بزرگداشت بزرگان ادب و فرهنگ و هنر و دیگر فنون، مراسمات مذهبی و آیینی و امثال آنها اهمیت دارند زیرا همه این‌ها هستند که هویت فرهنگی ما شکل می‌دهند و تعریفی از ما ارائه می‌کنند.

نیاز سنجی و تهیه زیر ساخت ها: علاوه بر نگهداشت و حفظ اصالت فرهنگی، فرهنگ عمومی به واسطه اجراهای متون تئاتری که دغدغه مند هستند، فیلم‌هایی که تلنگری بر جامعه می‌زنند و بر مسائل آن انگشت می‌گذارند، آثار هنری که جامعه را به فکر و اندیشه وا می‌دارد، کتاب‌هایی که فکر مخاطب را نشانه می‌رود و دنیایی جدید پیش روی او می‌آفریند، آوای موسیقی‌هایی که جان مخاطبان را غنا می‌بخشد و روح آنها را به پرواز در می‌آورد و مواردی از این دست نیاز به جلب مخاطب دارند. مخاطبانی که طالب آنها باشند، از آن اثر بگیرند و بر آن اثر بگذارند و برای اینکه این فرایند ایجاد شود، لازم است که زیرساخت‌های آن که شامل سالن‌های اجرای تئاترو کنسرت و همچنین نمایش سینما است، فرهنگسراها و خانه کتاب‌هایی که مردم بتوانند در شرایطی مطلوب از محصولات فرهنگی بهره بگیرند. در نتیجه گسترش فرهنگ از سویی در گرو نیازسنجی و زیرساخت‌های اساسی است. تردیدی نیست که ایجاد این امکانات در شهرها و محله‌ها به ایجاد فضای مفاهمه، اندیشه‌گری و تجربه دنیاهای فکری و حتی همدلی و تاب آوری جمعی کمک می‌کند. از طرفی افزایش امور فرهنگی در سرگرمی سازی موثر است و قطعا سرگرمی در کنار آموزش و دعوت به اندیشه، اثرات مثبتی در کلیت جامعه خواهد داشت.

تبلیغات موثر و جلب توجه مردمی: برای عمومی سازی امر فرهنگی، مقوله مهمی مطرح می‌شود و آن بحث انتشار و تبلیغات جمعی است که بخشی از آن توسط صداوسیما که رسانه‌ای سراسری است فراهم می‌شود. پیش از این توجه به تبلیغات و انتشار اخبار فرهنگی در بین مردم کمتر مورد توجه بود و در اولویت اهداف ملی جای نداشت اما در سال‌های اخیر این مقوله تبدیل به ساز و کاری شده است که از امکاناتی چون فضای مجازی هم به هبترین وجه بهره می‌گیرد. در سال‌های اخیر همایش‌های خیریه که بخشی از همدلی عمومی را تقویت می‌کند، همچنین رونمایی کتاب‌ها یا آثار نمایشی همراه با حضور سلبریتی‌ها و مولفه‌های سرگرمی ساز برگزار می‌شوند و این روند در جلب توجه افکار عمومی و استقبال جمع به این مقوله کارکرد داشته است.

جامع سازی امور فرهنگی در سراسر کشور: نکته مهمی که اغلب مورد توجه غفلت قرار می‌گیرد این است که برای گسترش و اشاعه فرهنگ تلاش‌های عمده یا پراکنده‌ای می‌شود اما این اهمیت بیشتر در مرکز و پایتخت ایران مورد توجه است و رشد فرهنگی در دیگر شهرها مورد غفلت قرار می‌گیرد. غفلتی که نبود سالن‌های سینمایی مطلوب در شهرهای مختلف را نمی بیند، تدارک اجرای گروه‌های نمایشی دغدغه مند و اندیشه‌گر را در سراسر ایران فراهم نمی کند، کتاب‌ها را در سکوت خبری و بی‌جاذبه منتشر می‌کند و از این دست دغدغه‌ها بسیار رخ می‌دهد. فراموش نشود که فرهنگ عمومی در صورت جامع سازی و سراسری شدنش می‌تواند کلیت جامعه ایرانی را بالا بکشد و در مواقع بحرانی و در مقابله با هجمه‌های فرهنگی تاب بیاورد.

فرهنگ عمومی زمینه ساز سبک زندگی
گفتنی است فرهنگ عمومی در سایه توجه و انتشار سراسری می‌تواند سبکی از زندگی را شکل دهد. سبکی که هویت ما را با ارزش‌هایی چون صبوری، مقاومت و تلاش برای اهداف و ایده‌ها بسازد و در شرایطی که تاب آوری و تحمل عمومی رو به پسرفت است و جامعه در تعامل با دهکده جهانی در حال از دست دادن مولفه‌های فرهنگی و ملی خود است، ناامیدی، خودکشی و تجاوز در سال‌های اخیر در صدر اخبار قرار گرفته است و برای مدیریت این بحران‌ها نیاز به برنامه‌هایی انگیزشی و امیدبخش است، توجه به فرهنگ که برگرفته از تقویت اقتصاد، خودباوری ملی و موفقیت‌های سیاسی در عرصه داخلی و جهانی، رفع مشکلات اجتماعی و گسترش امور فرهنگی و معنوی است، لزوم می‌یابد. فرایندی که باور ملی را شکل می‌دهد و سبک زندگی می‌شود.
منبع: بهارنیوز

آخرین وضعیت پرونده حمید صفت

ساعت ۱۵، ۲۸ مرداد سال جاری از طریق مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰ فوت مشکوک از طریق بیمارستانی به کلانتری ۱۴۵ ونک اعلام شد. با حضور ماموران در بیمارستان و انجام تحقیقات اولیه مشخص شد پیرمردی ۶۶ ساله به علت اصابت جسم سخت به ناحیه سر و شکستگی جمجمه فوت کرده است. با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع فوت مشکوک و به دستور بازپرس شعبه سوم دادسرای ناحیه ۲۷ تهران، پرونده در اختیار اداره دهم قرار گرفت.


متوفی قبل از مرگ خود در اظهاراتش عنوان داشته بود که توسط پسر همسرش بنام حمیدرضا ۲۴ ساله مورد ضرب و جرح قرار گرفته است. همزمان با ارجاع پرونده به اداره دهم مظنون پرونده، در ساعت ۱۵ به کلانتری ۱۴۵ ونک مراجعه و خودش را به ماموران معرفی کرد. با انجام هماهنگی قضایی متهم به اداره دهم منتقل شد؛ او در تحقیقات اولیه منکر هرگونه درگیری با مقتول و ضرب و جرح وی شد. متهم در اظهاراتش ادعا کرد روز ۲۴ مرداد زمانیکه وارد خانه مادرم در خیابان شیخ بهایی شدم متوجه شدم که مادرم با همسرش (متوفی) درگیر شده؛ من فقط مادرم را برداشته و از خانه خارج شدم و اطلاعی از ضرب و جرح متوفی و علت مرگش ندارم.
منبع: بهارنیوز

نمایش «اسرافیل» در جشنواره هنگ کنگ

فیلم سینمایی «اسرافیل» به کارگردانی آیدا پناهنده و تهیه‌کنندگی مستانه مهاجر به جشنواره فیلم‌های آسیایی هنگ کنگ راه پیدا کرد.

ژاکلین تانگ، مدیر برنامه‌ آکادمی جوایز فیلم‌های آسیایی(Asian Film Awards Academy)، این فیلم سینمایی را برای حضور در جشنواره فیلم‌های آسیایی هنگ‌کنگ، انتخاب کرده است.

به گزارش مشاور رسانه‌ای فیلم «اسرافیل»، این فیلم در روزهای ۸ و ۱۳ نوامبر (۱۷ و ۲۲ آبان‌ماه) در جشنواره فیلم هنگ کنگ نمایش خواهد داشت.

کمپانی DreamLab Films به مدیریت نسرین میرشب، پخش جهانی «اسرافیل» را بر عهده دارد و این فیلم، در یک ماه گذشته توانسته در بخش Love جشنواره معتبر فیلم لندن حضور داشته باشد و پس از آن نیز، در جشنواره‌ فیلم‌های ایرانی استرالیا، جایزه شبکه ارتقای سینمای آسیا با عنوان NETPAC را دریافت کرد.

«اسرافیل» درامی درباره چالش‌ها، نیازهای عاطفی و روابط انسانی است که فیلمنامه آن توسط ارسلان امیری و آیدا پناهنده به نگارش درآمده است.

هدیه تهرانی، مریلا زارعی، هدی زین‌العابدین و پژمان بازغی بازیگران اصلی و على عمرانى، سهیلا رضوى، پوریا رحیمى‌سام و سودابه جعفرزاده دیگر بازیگران این فیلم هستند.


منبع: عصرایران

پرویز پرستویی به هالیوود رفت

فیلمبرداری «لس آنجلس-تهران» به کارگردانی تینا پاکروان به روزهای پایانی خود می رسد.

فیلمبرداری فیلم سینمایی «لس آنجلس – تهران» به کارگردانی تینا پاکروان در لس آنجلس به روزهای پایانی خود نزدیک می‌شود.

از عوامل پشت صحنه این فیلم سینمایی، فرشاد محمدی با گروه همراه است و بقیه عوامل آمریکایی و ایرانیان مقیم آمریکا هستند.

پرویز پرستویی، مهناز افشار، ماهایا پطروسیان، ژوبین رهبر، شیرین یزدان‌بخش، زهیر یاری، بانی ‌پال شومون، علی جناب و گوهر خیراندیش بازیگران این فیلم سینمایی هستند.

تینا پاکروان تهیه کنندگی «لس آنجلس- تهران» را با مشارکت علی حسینی برعهده دارد و این فیلم سینمایی در ژانر کمدی- فانتزی ساخته می‌شود.

فیلمنامه «لس آنجلس- تهران» به صورت مشترک توسط آنالی اکبری و تینا پاکروان به نگارش در آمده است.

سایر عوامل «لس آنجلس- تهران» عبارتند از مدیر فیلمبرداری: فرشاد محمدی، تدوین: بهزاد مصلح، صدابردار: امین میرشکاری، موسیقی: کارن همایونفر، طراح گریم: ایمان امیدواری، طراح صحنه و لباس: مرجان شیر محمدی، مدیران تولید: مهدی چراغی و روزبه گیلانی، جلوه‌های ویژه بصری: مجید خادمیان، دستیار اول کارگردان: مجتبی وحیدی، منشی صحنه: سحر عقیقی، نور: پارسا مجد، مدیران تدارکات: حامد آزادی و آرش مجتهدپور، عکاس: احمدرضا شجاعی، تصویربردار پشت صحنه: معصومه صالح‌بیگی، تبلیغات فضای مجازی: آریان امیرخان، مشاور رسانه ای: آیدا اورنگ، دستیار دوم کارگردان: رضا عزیزی، دستیار اول فیلمبردار: بهمن نادیاب و داود محمدی، گروه فیلمبرداری: پیمان وعدتی، سجاد براتی، محمد علی راحت، حسین عسگری، آرسام زمانی، با تشکر از احسان رفیعی جم، مهدی رجبی، امیر نری‌موسایی، مسئول دوربین: کاظم فرامرزی، مجریان گریم: رضا باباپور، الهام فراخی، دستیاران گریم: نادر ناصر زاده، یاسمن ادیبی، دستیاران صدا: رضا صالحی، ابوالفضل جمشیدی، دستیار اول صحنه: حمید عامری، مدیر صحنه: فرشاد مهد یادگار، دستیاران لباس: نسرین لطیفی، کتایون فربود، دستیاران تدارکات: امید چراغی، سعید صاحبی، حسین سرمدی، رضا بنوال، علی دانش، همیاران تدارکات: میثم فرخی، آرمان پایمرد.


منبع: عصرایران

هنر غروب کند، خشونت طلوع خواهد کرد

احسان توکل جزو آن دسته از موزیسین‌های جوان ایرانی است که تحصیلات آکادمیک خود را در زمینه موسیقی در خارج از ایران (اوکراین) انجام داده و فعالیت‌های حرفه‌ای‌اش را در اروپا ادامه می‌دهد. طی روزهای گذشته آثاری از احسان توکل، آهنگساز ایرانی مقیم اوکراین در دو فستیوال موسیقی این کشور به اجرا درآمده است. همین موضوع بهانه‌ای شد تا گفتگویی با این آهنگساز ایرانی مقیم اوکراین انجام دهیم. با او که خود متولد بجنورد از توابع خراسان شمالی است پیرامون موضوعات مختلفی چون “وضعیت سطح شنیداری مردم ایران”، “ابتذال ذائقه موسیقایی ایرانی‌ها”، “تفاوت شوکه‌کننده هزینه‌های کنسرت در ایران با اروپا”، “رشد چشمگیر موسیقی در مشهد”، “ضرورت آموزش موسیقی در مدارس” و بسیاری موضوعات دیگر گفتگو کرده‌ایم. حاصل گفتگوی ایلنا با احسان توکل در ادامه می‌آید:

اجرای مینی اپراهای “ضدجنگ” آهنگساز ایرانی در اوکراین/ قانون‌شکنی آهنگسازان از اواخر قرن نوزدهم
احسان توکل (آهنگساز ایرانی مقیم اوکراین) در گفتگو با خبرنگار ایلنا، درباره آثاری که از او طی روزهای گذشته در  فرم “مینی اپرا” در فستیوال “کنتراست در شهر لوو” اوکراین به اجرا درآمده گفت: «از قرن بیستم ژانرهای جدیدی به موسیقی اضافه شد. آهنگسازان تمایلی بسیاری نه تنها در شکستن قالب‌های سنتی داشتند بلکه سعی در به وجود آوردن ژانرها و فرم‌های جدید داشتند. “مینی اپرا” نیز یکی از قالب‌های بوجود آمده در ۳ دهه گذشته است. در دوران کلاسیک معمولا سمفونی‌ها چهار بخشی بودند و اپراها نیز مطول نوشته می‌شدند. فرم‌هایی مانند سونات نیز عموما چهار بخشی بودند. ولی در قرن بیستم آهنگسازان این قوانین را شکستند و گفتند چرا باید سمفونی حتما چهار بخشی باشد؟ چرا ما نباید بتوانیم سمفونی را دو بخشی یا حتی در یک بخش بنویسیم؟ ژانر “مینی مونو اوپرا” به این دلیل چنین نامی گرفته که یک خواننده دارد که تمام کار را انجام می‌دهد. واژه “مینی” به دلیل زمان بسیار کوتاه این قطعه استفاده می‌شود؛ و واژه “مونو” نیز به این خاطر در چنین ترکیبی استفاده شده که یک خواننده دارد که تمام اجرای بخش وکال  کار را به دوش می‌کشد. بعضا نوازنده و خواننده یک فرد هست  و آهنگساز می‌بایست در طول زمان بسیار کوتاهی تمام خلاقیت و هنر خود را برای نوشتن چنین کاری ارائه دهد.

اولین مرتبه دو سال گذشته بود که فستیوال موسیقی اودسا از آهنگسازان خواست تا آثاری در فرم مینی منو اپرا بنویسند و آثارشان را برای این جشنواره بفرستند. اودسا بندری درجنوب اوکراین است و همان موقع این درخواست برای بسیاری از دانشگاه‌ها ارسال شد. طی صحبتی که من با استادم داشتم ایشان من را برای نوشتن چنین قطعه‌ای تشویق کردند. این درست در زمانی بود که شرایط جنگ اوکراین و جنگ سوریه نیز وجود داشت و هر روز اخبار مختلفی از انسان‌هایی که کشته می‌شدند، منتشر می‌شد و من به خاطر این اتفاقات تلخ متاثر بودم.
همان سال در فستیوال اودسا از هر آهنگساز یک قطعه به اجرا درآمد اما از من دو اثر اجرا شد؛ یعنی از بین  ۱۵ قطعه‌ای که اجرا شد. اولین و آخرین قطعه بخش “مینی اپرا”، توسط من آهنگسازی شده بود. از ما خواسته شده بود که قطعات باید  در یک دقیقه احرا شود. موضوعی که من برای ساخت این “مینی اپراها” براساس شعری از خودم در نظر گرفته بودم ماهیتی “ضدجنگ” داشت. دو “مینی اپرا”ی من توسط روبرت برگمان خواننده اتریشی اجرا شد. بعد از دو سال سازمان‌دهندگان فستیوال کنتراست در شهر لوو واقع در غرب اکراین، از من خواستند تا همین اثر را در این فستیوال که چند روز پیش برگزار شد اجرا شود. این بود که “مینی اپرای شماره دو” دوباره اجرا شد. در این دوره از فستیوال کنتراست موزیسین‌ها و آهنگسازانی از کشورهای اتریش، روسیه، بلاروس، مجارستان و برخی کشورهای دیگر حضور داشتند که قطعاتی از موسیقی معاصر را اجرا کردند.

از خراسان شمالی تا اوکراین/ فضای موسیقی مشهد امروز با اواخر دهه هفتاد غیرقابل مقایسه است
احسان توکل درباره پیشینه‌اش در زمینه موسیقی نیز گفت: «من سال ۱۳۸۸ به اوکراین آمدم و در زمینه موسیقی رشته آهنگسازی در دانشگاه کوتلیاروسکی خارکف معروف به کنسرواتور خارکوف تحصیل کردم و لیسانس و فوق لیسانس گرفتم. من سال ۱۳۶۰ در بجنورد واقع در خراسان شمالی متولد شدم. موسیقی در بجنورد و خراسان یک مسئله ریشه‌ای محسوب می‌شود. در این منطقه همه موسیقی و رقص را دوست دارند و با آن عجین هستند؛ همانطور که می‌دانید موسیقی فولک شمال خراسان جزو موسیقی‌های بسیار غنی کشورمان است و اگر آلبوم “شب، سکوت، کویر” با صدای آقای محمدرضا شجریان را شنیده باشید بخش بزرگی از آن کار، الهام‌گرفته از موسیقی شمال خراسان است. اجرای موسیقی همراه رقص جزو جدایی ناپذیر  فرهنگ و آیین‌های  شمال خراسان بوده و هست. من در چنین فضایی متولد و بزرگ شده‌ام و موسیقی بسیار برای من جالب بود. در سال ۱۳۷۹ که در کنکور شرکت کردم هنوز این امکان وجود نداشت که موسیقی را تحصیل کنم. در آن زمان در دانشگاه فردوسی مشهد در رشته بیولوژی ادامه تحصیل دادم و همزمان در رشته موسیقی نیز شروع به فعالیت کردم. دراین زمان  بیشتر فعالیتم در زمینه موسیقی اصیل ایرانی بود؛ ساز تخصص من سه‌تار بود. در مشهد سه‌تار را نزد آقای اسکندری آغاز کردم و بعدها به تهران و نزد استاد مسعود شعاری رفتم. در این دوره، در دانشگاه فردوسی مشهد نیز دبیر کانون موسیقی بودم و مجامع دانشجویان کل کشور نیز فعالیت می‌کردم. یک دوره کوتاه دبیر مجمع موسیقی کل کشور بودم. بعدها در انتخابات مجامع دو دوره ناظر مجمع موسیقی و یک دوره ناظر کل مجامع دانشجویان کشور شدم.

مجامع دانشجویان و مسترکلاس‌های موسیقی
توکل همچنین درباره فعالیت‌هایی که مجامع دانشجویان در زمینه موسیقی برگزار می‌کرد، گفت: «اگر اشتباه نکنم سال ۱۳۷۸ مجامع دانشجویان شروع به کار کرد، که طی آن یکسری کانون‌های فرهنگی هنری از طرف بخش فرهنگی دانشگاه شکل گرفت. کانون‌های فرهنگی هنری دانشگاه‌ها توسط خود دانشجویان اداره می‌شد؛ برای مثال کانون موسیقی، کانون هنرهای تجسمی، کانون ایرانگردی، کانون محیط زیست، کانون گفتگوی تمدن‌ها و…هر کدام از این کانون‌ها یک شورای مرکزی داشتند. تمام این کانون‌ها زیرمجموعه مجمع بزرگتری در تهران بودند که «مجمع دانشجویان کل کشور» نام داشت؛ هر کانون یک نماینده در این مجمع داشت. دفتر مجامع در خیابان بالابر در نزدیکی چهارراه ولیعصر بود. نمایندگان کانون‌ها در مجامع دانشجویان سعی می‌کردند علاوه بر هماهنگی با کانون‌ها و بررسی مشکلاتشان، مسترکلاس، جشنواره و برنامه‌های مرتبط برگزار کنند. ما ۶یا۵ دوره جشنواره موسیقی دانشجویان کل کشور را داشتیم. مسترکلاس‌های موسیقی در کرمانشاه و شیراز و شاهرود و برخی شهرهای دیگر با حضور اساتیدی چون حسین علیزاده، کیهان کلهر،  هومان اسدی، کیانی‌نژاد، حمیدرضا نوربخش، علی‌اکبر شکارچی، مجید درخشانی و بسیاری اساتید دیگر همچنین فستیوال گروه‌نوازی ازجمله فعالیت‌های مجمع موسیقی در آن دوره  بود.

استعدادهای فوق العاده و ولع و تشنگی که مشهد در زمینه موسیقی داشت باعث پیشرفت سریع موسیقی در این شهر شد
این موزیسین درباره فضای موسیقی در اواخر دهه هفتاد عنوان کرد: «در سال ۱۳۷۹ که من وارد دانشگاه فردوسی مشهد شدم فضا برای فعالیت در زمینه موسیقی مانند الان نبود. ما در یک مجتمعی که “سوله فرهنگی!” نام داشت جمع می‌شدیم و من واقعا نمی‌دانم چرا چنین نامی برای آنجا انتخاب کرده بودند.بعدها نامش را به مجمع کانون‌های فرهنگی هنری تغییر دادند. حدود ۱۰ نفر دانشجو بودیم که در آنجا با هم ساز می‌زدیم درکلاسهایی بدون سیستم گرمایی و اجراهایی را در مراسم مختلف دانشگاه برگزار می‌کردیم. در آن زمان هنوز آموزشگاه موسیقی رسما وجود نداشت. جهاد دانشگاهی تنها مکان آموزش موسیقی بود. من و دوستانم  درکانون‌ موسیقی  دانشگاه فردوسی مشهد سعی کردیم کلاس‌های موسیقی راه‌اندازی کنیم در این راستا از اساتید موسیقی که در مشهد بودند برای تدریس دعوت می‌کردیم که با هزینه‌ای اندک به دانشجویان موسیقی درس بدهند.

فضای موسیقی در آن زمان بسیار تشنه بود و همه برایشان جالب بود بتوانند موسیقی کار کنند. ولعی وجود داشت که باعث شد موسیقی بسیار سریع در مشهد رشد کند. همین الان با وجود مخالفت‌هایی که با موسیقی در مشهد وجود دارد به جرات می‌توانم بگویم مشهد یکی از شهرهای بسیار فعال ایران در زمینه موسیقی محسوب می‌شود. در کشورمان امروزه مشهد یکی از قطب‌های موسیقی محسوب می‌شود و بسیاری از موزیسین‌هایی که حتی در تهران مشغول فعالیت هستند از خطه خراسان و همچنین شهر مشهد برخاسته‌اند. این ولعی که وجود داشت چنان باعث پیشرفت در زمینه موسیقی شد که تنها در زمینه موسیقی سنتی امروز شاید بیش از ۶ گروه رسمی موسیقی فقط در خود شهر مشهد داریم. همچنین در زمینه موسیقی پاپ، راک، ارکسترال و سایر گونه‌ها و ژانرهای موسیقی نیز گروه‌های بسیاری در مشهد و خراسان مشغول فعالیت هستند. به جرات می‌توانم بگویم فضا در مشهد به کلی تغییر کرده و گروه‌هایی که تشکیل شده‌اند با تلاش بسیار زیادی فعالیت می‌کنند و کارشان را به پیش می‌برند. اینطور که شنیدم ما در مشهد حتی دو ارکستر داریم که آثار ایرانی اجرا می‌کنند. مثلا ارکستر صبا به سرپرستی آقای برقی که ویلنیست و کمانچه‌نواز خوبی هستند و در مشهد فعالیت می‌کنند. فعالیت چنین ارکستری با این محدودیت‌ها واقعا قابل تقدیر است. من ۸ سال است که از ایران دور هستم اما اخباری که از مشهد دارم نشان می‌دهد این شهر در زمینه موسیقی بسیار پویا و فعال است.

زمانی که در رشته بیولوژی تحصیل می‌کردم همیشه به این فکر می کردم که با وحود علاقه من به موسیقی چرا باید در رشته دیگر تحصیل کنم؛ در نهایت هم به خاطر راضی کردن خانواده در رشته بیولوژی لیسانس گرفتم ولی در همان زمان همواره با گروه‌های موسیقی همکاری می‌کردم و ساز می‌زدم و آهنگسازی می‌کردم. تمرکز من در آن زمان بیشتر بر روی موسیقی سنتی ایران بود.»

در کشوری که هنر در آن منع شود قطعا خشونت طلوع خواهد کرد/ نود درصد ایرانی‌ها مبتذل‌ترین موسیقی‌ها را برای شنیدن انتخاب می‌کنند
این آهنگساز همچنین تفاوت فعالیت موزیسین‌ها در ایران با اروپا و اوکراین، و همچنین ضرورت‌های آموزش موسیقی در مدارس گفت: «من دوستی در اوکراین داشتم که تشویقم کرد تا به دلیل سابقه و پشتکاری که دارم به اوکراین بروم و در رشته موسیقی فعالیت کنم. سال ۸۸ با تمام مشکلات موجود در ایران به اکراین آمدم و فعالیت جدی‌تری را در زمینه موسیقی آغاز کردم و لیسانس و فوق لیسانس موسیقی را در دانشگاه موسیقی شهر خارکوف گرفتم. فعالیت و آهنگسازی‌های من هم در زمینه موسیقی ایرانی و هم در حوزه موسیقی کلاسیک اروپایی است و ریشه‌هایم را گم نکرده‌ام.
فضای کار موسیقی در اوکراین با ایران قابل مقایسه نیست. در اینجا اگر من هر روزی اراده کنم که یک سالن را برای برگزاری کنسرت بگیرم با هیچ محدودیتی روبرو نیستم و ظرف مدت چند ساعت می‌توانم چنین کاری را انجام بدهم. ولی زمانی که من خودم در دانشگاه فردوسی مشهد بودم و دوستانی نزد من می‌آمدند تا کمک‌شان کنیم که در دانشگاه برای دانشجویان کنسرت برگزار کنند من مدت‌ها گرفتار کاغذبازی می شدم؛ از تهیه مجوز بخش فرهنگی، مجوز سالن، مجوز حراست، نامه‌نگاری برای تامین امنیت اجرا، دادن تعهد‌های متعدد برای اینکه تضمین کنیم در چنین اجرایی مشکلی پیش نخواهد آمد!!! این همه مشکل برای یک اجرای بسیار ساده در سالن‌هایی که از نظر آکوستیکی بسیار نامناسب بودند وجود داشت و ما حتی باید سیستم صوتی را هم خودمان اجاره می‌کردیم. اما در اوکراین برای برگزاری کنسرت و ارائه موسیقی اصلا چنین محدودیت‌هایی وجود ندارد. این پروسه برای اجرای موسیقی می‌تواند در درازمدت آسیب‌های جدی به دنبال داشته باشد؛ به خصوص در زمینه موسیقی جدی و موسیقی باکیفیت بالا اگر محدودیت‌ها باعث انتشار و اجرای آن شود مشکلات جدی‌تری را در جامعه موسیقی به دنبال خواهد داشت.

باید مراقب باشیم چون من اعتقاد دارم در کشوری که هنر در آن منع شود خشونت در آنجا طلوع خواهد کرد. شاید یکی از دلایلی که باعث شده تا ما احساس کنیم در جامعه‌‌مان خشونت بیشتر شده همین باشد و آنگونه که باید و شاید به هنر و زیبایی و فعالیت‌های روحی ارزش نمی‌گذاریم. هم اکنون در کشور ما اکثریت اجراهایی که وجود دارد مربوط به موسیقی‌های پاپیولار است و به نظر می‌رسد بقیه گونه‌های موسیقی حذف شده‌اند یا در حال حذف شدن هستند و این قابل پیش‌بینی بود که ما در ایران به اینجا می‌رسیم. اولین و اصلی‌ترین وظیفه‌ای که حاکمان هر سرزمینی در برابر مردم‌شان دارند مسئله آموزش است. آموزش صحیح باعث می‌شود مردم از نظر فکری، بینش و دانش ارتقاء پیدا کنند. متاسفانه ما در دوران مدرسه تنها آموزش هنری که با آن قرار بود تربیت شویم خوش‌نویسی بود که آن هم به صورت بسیار محدود و سطحی و بی کیفیت انجام می شد. ما هیچ آموزش دیگری در زمینه هنر و موسیقی نداشتیم که شنیدارمان و دیدارمان  تربیت شود.

همه می‌گویند رسالت هنر، صلح است و هنر باعث می‌شود خشونت در جامعه کمتر شود؛ همچنین هنر باعث ارتقای روح انسان می‌شود، اما سئوال اینجاست که در دوران مدرسه، کدامیک از اصول هنر برای ما توضیح داده شده است؟ چرا باید انتظار داشته باشیم که اکثریت جامعه به سمت موسیقی مبتذل سوق پیدا نکند؟ مگر چه آموزشی در مدارس به دانش‌آموزان ارائه داده‌ایم که انتظار داریم گوش تربیت‌شده‌ای داشته باشند و موسیقی خوب را تشخیص بدهند؟ شما می‌توانید تحقیقی انجام بدهید و برای عده مشخصی در یک جامعه آماری، دو نوع موسیقی پخش کنید و نظرشان را بپرسید؛ مثل یک قطعه از بتهون و یکی از مبتذل‌ترین قطعات ممکن را برای مردم پخش کنید و بپرسید کدامیک از این موسیقی‌ها را تمایل دارند بشنوند؟ من به جرات می‌گویم ۹۰ درصد مردم کشورمان همان مبتذل‌ترین قطعه ممکن را انتخاب خواهند کرد؛ البته این انتخاب هم بسیار طبیعی است چون آموزشی برای تربیت شنیداری مردم وجود نداشته است. مردم فقط می‌خواهند چیزی گوش کنند که گوش‌شان پر باشد. اما این را باید متوجه باشیم وقتی که آموزش نباشد و آن بخش از جامعه که هنر والا را ارائه می‌دهد به حاشیه رانده شود و از بین برود در آن جامعه قطعا خشونت رواج پیدا خواهد کرد.»

موزیسین های بسیار بااستعدادی داریم که از آموزش در کودکی محروم بوده‌اند
«موزیسین‌هایی که هم نسل ما هستند و الان در ایران فعالیت می‌کنند بسیار بچه‌های با استعدادی هستند؛ به دلیل اینکه بدون تجربه هیچ دوره آموزشی  درست در زمینه موسیقی در دوران کودکی‌شان، امروز در زمینه موسیقی فعالیت می‌کنند و درصدی از آنها نیز کارهای قابل قبولی انجام می‌دهند. من در ایران و اوکراین در زمینه موسیقی کودک نیز کار کرده‌ام و آنچه دیده‌ام این است که در اینجا بسیار جدی با بچه‌ها موسیقی کار می‌کنند. در کشورهای روس‌زبان استعدادهای فوق‌العاده‌ای در زمینه موسیقی دیده می‌شود اما در رسانه‌ها چندان بازتاب ندارد؛ اگر یک بچه ۶ ساله در آمریکا توانایی جالبی در زمینه موسیقی داشته باشد به شدت از طرف رسانه‌ها مورد توجه قرار می‌گیرد. من در اوکراین بچه‌های ۴ -۵ ساله زیادی را دیده‌ام که برای مثال با کیفیت بسیار بالایی پیانو می‌زنند اما در رسانه‌ها دیده نمی‌شوند. در واقع اینجا همه چیز در اوج سادگی است.

من در سال‌های ۱۳۸۰ – ۸۴ با استاد محمد خوشنواز از افغانستان که در مشهد زندگی می‌کرد ساز رباب را کار می‌کردم. ایشان همواره در کشورهای مختلف دنیا کنسرت برگزار می‌کرد و اتفاقا زندگی بسیار ساده‌ای نیز داشت. یکبار برایم تعریف می‌کرد و می‌گفت “در یک کنسرتی می‌خواستم سازم را کوک کنم تا اجرا را شروع کنم؛ در حین کوک کردن ساز به یکباره احساس کردم سالن خالی‌ست. سرم را که بالا آوردم دیدم تمام صندلی‌های سالن پر هستند اما همه سکوت مطلق اختیار کرده‌اند.” خود من بعدها چنین مسئله‌ای را در اینجا تجربه کردم. وقتی در یک سالن واقعا مخاطبان سکوت مطلق اختیار می‌کنند این سکوت به قدری است که گاهی موزیسینی که روی سن قرار دارد احساس خلاء می‌کند. چنین اتفاق ساده‌ای نشان از آموزش عمیق فرهنگی دارد. سنتی در اوکراین و روسیه وجود دارد که امیدوارم در ایران نیز اتفاق بیافتد؛ پیش از شروع هر کنسرت یک نفر بروی سن در مدت زمانی حدود ۵ دقیقه در مورد قطعه‌ای که قرار است به اجرا درآید درباره دلیل ساخته شدن آن قطعه توضیحاتی را ارائه می‌کند. این توضیحات باعث می‌شود تا به آگاهی مخاطبان نیز افزوده شود و تاثیر بسیاری در آموزش و درک موسیقی دارد.»

ششصد قطعه گلها را برای کتابخانه بریتانیا نت‌نویسی کردم
احسان توکل که در پروژه نت نویسی برنامه‌های گلها نیز مشارکت داشته در این باره و همچنین سایر فعالیت‌هایش در زمینه موسیقی گفت: «من حدود پنج سال قبل با پروه گلها آشنا شدم؛ این پروژه توسط خانم جین لویسون انجام ‌شد. خانم لویسون تمام قطعات، تصانیف و برنامه‌های گلها را جمع‌آوری کردند و در کتابخانه بریتانیا این آثار آرشیو شده است. حدود ششصد قطعه این پروژه را من نت‌نویسی کردم که به چاپ رسید و درسایت گلها نیز منتشر شده است. در مورد سایر فعالیت‌هایم در زمینه موسیقی نیز باید بگویم چند وقت پیش کنسرتی را با تعدادی از موزیسین‌های اوکراینی داشتیم که طی آن آثاری را که با استفاده از موسیقی فولک ایران و اوکراین ساخته بودیم به اجرا درآوردیم؛ در حال حاضر مشغول ضبط این آثار هستیم..»

در یک کنسرت موسیقی چه اتفاق ناگواری می‌تواند بیافتد؟
این موزیسین همچنین درباره کنسرتی که بوچلی در اوکراین داشت، گفت: «چندی قبل آندره بوچلی برای برگزاری کنسرت به اوکراین آمده بود و یکی از دوستان من هم در گروه کر ایشان می‌خواند. ده‌ها هزار نفر در کنسرت ایشان که در یک استادیوم فوتبال برگزار می‌شد حضور پیدا کردند و هیچ مشکل خاصی پیش نیامد. واقعا در یک کنسرت موسیقی چه اتفاق ناگواری می‌تواند بیافتد؟ باور کنید شعور مخاطبان به قدری است که اتفاقی هم روی بدهد خودشان پیش از هر نیروی دیگری جلوی هر اتفاقی را می گیرند.»

قیمت ۲۰۰ هزار تومانی بلیت کنسرت در ایران شوکه کننده است
این موزیسین ایرانی مقیم اوکراین درباره قیمت بلیت‌های کنسرت و هزینه‌های اجاره سالن‌های کنسرت گفت: «شنیده‌ام که هزینه اجاره سالن کنسرت در ایران تا ۴۰ میلیون تومان هم می‌رسد آن هم سالن‌هایی که متعلق به ارگان‌هایی مانند شهرداری و سایر نهادها هستند. این واقعا غیر قابل باور است؛ ببینید مردم مالیات پرداخت می‌کنند و ضمن اینکه پول حاصل از درآمد نفت نیز که آن هم جزو بیت‌المال محسوب می‌شود وجود دارد. در قبال این مالیات و پول نفت یا همان بیت المال نهادهایی مانند شهرداری‌ها و وزارت ارشاد و سایر سازمان‌های دولتی وظیفه دارند خدماتی ارائه کنند که تمام طبقات جامعه بتوانند از آنها استفاده کنند نه اینکه کنسرت تبدیل به محصولی شود که فقط طبقه مرفه جامعه از آن استفاده کنند.

چند روز قبل یک پیانیست در شهر لوو از من خواست تا با مسئول فیلارمونی خارکوف صحبت کنم تا او در اینجا کنسرتی داشته باشد. من با مسئول مربوطه صحبت کردم و به من گفتند ایشان رزومه‌اش را بفرستد و در اولین فرصتی که سالن خالی باشد می‌تواند به اینجا بیاید و کنسرتش را برگزار کند. سالن، تبلیغات و بلیت‌فروشی را انجام می‌دهد و در زمینه مسائل مالی نیز هر مقداری که بلیت‌فروشی انجام شود درصدی را به عنوان سهم سالن مشخص می‌کنند. این معمولا روالی است که در تمام دنیا وجود دارد. البته سالن‌های موزه ها یا دانشگاه یا حتی کافی‌شاپ‌ها را می‌توان معمولا به صورت رایگان نیز برای کنسرت دریافت کرد.

حدود دو سال قبل یکی از دوستان من در خصوص برگزاری کنسرت در یک سالن ۴۰۰ نفره در دانشگاه در اینجا برایش اقدام کنم به خاطر دارم  بعد مکاتبه ، به پول ایران آن سالن را برای هر ساعت ۵۰ هزارتومان اجاره کردم. البته من نمی دانم الان هزینه مثلا سالنی مانند تالار رودکی با حدود ۲۰۰ نفر گنجایش چند میلیون تومان است؟ من قیمت‌هایی از هزینه‌های برگزاری کنسرت و قیمت بلیت‌ها در ایران می‌شنوم که واقعا برایم حیرت انگیز است. اصلا به هیچ عنوان قیمت بلیت‌ کنسرت‌های امروز در ایران با آن زمانی که من به اوکراین آمدم قابل مقایسه نیست.۸ سال و این همه تغییر ؟! حتی شنیده‌ام که قیمت بلیت‌ها تا ۲۰۰ هزار تومان هم رسیده است و این واقعا شوکه کننده است. بخشی از کارنامه فعالیت‌های هنری احسان توکل از این قرار است:
قطعات
دو مینی اپرا برای جشنواره هنر مدرن دو روز و دو شب موسیقی، اجرا در ادسا
سوغاتی برای اسکارلاتی  برای ارکستر سمفونی اجرا در فستیوال بین المللی موسیقی خارکف
راپسودی برای ویولن و ارکستر
 سمفونی شماره ۱
 اندر ستایش افتاب  ( بر اساس موسیقی سنتی ایرانی روی شعر فردوسی) برای ارکستر و وکال.
بورلسکا  برای کلارینت و پیانو برگزیده  در مسابقه بین المللی ایوان کارابیتس برای آهنگسازان
جوان
کوینتت برای پیانو و کوارتت زهی اجرا در جشنواره موسیقی معاصر ، دانشگاه ایوان کوتلیاروسکی
سه گاه تلخ  برای سه تار و الکترونیک.
  پاساکالیا و فوگ برای پیانو   
کوارتت زهی در چهار بخش  
ریچیتاتیو و توکاتو برای ارکستر زهی در جشنواره موسیقی معاصر ، اجرا دانشگاه ایوان کوتلیاروسکی  خارکوف
واریاسیون  برای پیانو، ویولنسل، فلوت و کلارینت اجرا در جشنواره موسیقی معاصر دانشگاه ایوان کوتلیاروسکی  خارکوف
دانسته های سرد  برای ویولون سلو ، دانشگاه ایوان کوتلیاروسکی  خارکف
۲۰۱۰ بمان   برای پیانو در جشنواره بین المللی ایوازوفسکی موسیقی.
همایون ، برای پیانو بر اساس موسیقی سنتی ایران، اجرا در جشنواره بین المللی موسیقی ایوازوفسکی.
چهارگاه  – برای پیانو بر اساس موسیقی سنتی ایران،  دانشگاه ایوان کوتلیاروسکی  خارکف
تریو  برای ویولن، ویولا و ویولنسل   دانشگاه ایوان کوتلیاروسکی  خارکف
رمانس بر روی شعر خیام ترجمه روسی  برای تنور و پیانو،  دانشگاه ایوان کوتلیاروسکی  خارکف
ارکستراسیون قطعاتی از باخ، بتهون، شستاکویج و …
تنظیم دو البوم موسیقی ایرانی برای وکال
دیپلم و جوایز  
دیپلم نفر دوم مسابقه ایوان کارابیتس برای آهنگسازان جوان برای نوشتن بورلسکا برای کلارینت و پیانو. کیف، اوکراین.
دیپلم افتخار برای قطعه ریچیتاتیو و تکاتو در جشنواره موسیقی معاصر خارکوف
دیپلم افتخار برای شرکت در فستیوال بین المللی موسیقی  ایوازوفسکی، اوکراین.
دیپلم  برای اجرای گروه خسروانی در جشنواره فرهنگ و هنر داشگاه فردوسی مشهد به عنوان آهنگساز سرپرست گروه  مشهد، ایران
دیپلم پنچمین جشنواره موسیقی دانشجویان  ایرانی برای اجرای رباب . تهران، ایران
منبع: بهارنیوز

«ایرج نابغه آواز ایران» منتشر شد

امیرعلا عدیلی در گفت‌وگو با ایسنا، درباره انتشار کتاب آنلاین «ایرج نابغه آواز ایران» اظهار کرد: این کتاب مروری به زندگی و آثار ایرج (حسین خواجه‌امیری) است که با مشارکت تعداد زیادی از چهره‏‌های موسیقی و هنر ایران منتشر شده و آماده ورود به بازار است.
او با بیان این‌که ۵۰۰ جلد از کتاب «ایرج نابغه آواز ایران» منتشر شده است، افزود: طبق نظر استاد ایرج هنوز این کتاب در بازار پخش نشده و طی مراسمی با حضور ایشان، کتاب رونمایی خواهد شد.
این نویسنده به ویژگی خاص این کتاب اشاره و خاطرنشان کرد: در این کتاب علاوه بر چاپ زندگی‌نامه و مصاحبه‌های استاد، آثار آوازی نفیس ایشان نیز تحلیل شده است. همچنین در این کتاب متن، جزییات و افرادی که در قطعه آوازی همکاری داشتند، آمده‌اند.
عدیلی با بیان این‌که این کتاب جنبه آموزشی نیز دارد، گفت: در کنار هریک از تصنیف‌ها و آثار ایرج یک کیو آر کد (QRCode) در کتاب قرار دارد که خواننده کتاب می‌تواند همزمان با مطالعه تصنیف‌ها و تحلیل‌های علمی آن، با اسکن کیو آر کدها به وسیله گوشی تلفن همراه، تصانیف را نیز بشنود.
او ادامه داد: کتاب «ایرج نابغه آواز ایران» به همت من و علی‌محمد خورشیددوست توسط انتشارات طراحان هنر و چهار حوض اصفهان به چاپ رسیده است. همچنین در این کتاب، بهنام خواجوی در تحلیل‌های ردیفی با نویسندگان همکاری داشته و امیراحسان فدایی نیز که خواننده و از شاگردان محبوب استاد به شمار می‌آید، در مراحل مختلف به نویسندگان مشاوره داده است.
نوی
سنده کتاب «ایرج نابغه آواز ایران» با بیان این‌که این کتاب زیرنظر استاد ایرج نگاشته شده است، اضافه کرد: جزء به جزء مراحل نگاشتن کتاب با تایید استاد ایرج بوده است و حتی او یک دست‌خط نیز برای کتاب برای‌مان ارسال کرد که در صفحه نخست کتاب به چاپ رسیده است.
عدیلی افزود: کتاب سه فصل دارد. در فصل نخست به بررسی زندگی و کار، همکاری ایرج با استادان موسیقی، توانمندی‌ها، خاطره‌های او و همچنین مقاله‌هایی از فعالان و بزرگان موسیقی ایران درباره ایرج پرداخته شده است.
وی ادامه داد: فصل دوم این کتاب شامل گفت‌وگوهایی با ایرج، دوستان و نزدیکان ایشان مثل احسان خواجه‌امیری، اکبر گلپایگانی و علی جهاندار است و در فصل سوم تحلیل آوازها و اجراهای برنامه‌های رادیویی ایرج و فهرست‌نگاری از تصنیف‌ها، آوازها و همکاران او آمده است.
عدیلی با اشاره به اصفهانی بودن ایرج اظهار کرد: در این کتاب در باب مکتب موسیقی اصفهان، خلاقیت در آثار آوازی و رازهای افسانگی ایرج مقالاتی ارائه شده است.
 
منبع: بهارنیوز

استفن کینگ؛ بایدها و نبایدهای نوشتن

به گزارش ایسنا، «ایندیپندنت» ۲۲ توصیه ماندگار از «استفن کینگ» برای تبدیل شدن به یک نویسنده موفق را در قالب گزارشی منتشر کرده است.«استفن کینگ» نویسنده مشهوری است که با داستان‌هایش میلیون‌ها نفر را در سرتاسر جهان مسحور خود کرده و به طور میانگین سالانه از این راه، ۱۷ میلیون دلار درآمد کسب می‌کند. او خالق بیش از ‌۲۰۰ اثر ادبی در ژانرهای وحشت و خیال‌پردازی است.کارگردانان مطرح با اقتباس از رمان‌های او فیلم‌های بسیاری ساخته‌اند؛ «مسیر سبز»، «رهایی از شائوشنگ» و «مه» به کارگردانی «فرانک دارابونت»، «میزری» به کارگردانی «راب راینر» و «۱۴۰۸» به کارگردانی «مایکل هاف استروم»، برخی از محبوب‌ترین آثار او هستند.«کینگ» در کتاب خاطراتش با عنوان «درباره نویسندگی» مطالب ارزشمندی را درباره این‌که چطور می‌شود نویسنده‌ای خوب و موفق شد، نوشته است. او در این زمینه تعارف هم ندارد و می‌نویسد: «نمی‌توانم دروغ بگویم که نویسنده‌های بد وجود ندارند. متاسفانه هستند و تعدادشان هم زیاد است.»
اگر نمی‌خواهید یکی از آن‌ها باشید، این ۲۲ گام را از استاد ادبیات جنایی آمریکا به یادگار داشته باشید:
۱. دیگر تلویزیون تماشا نکن؛ به جای آن،‌ تا می‌توانی کتاب بخوان
اگر کارتان را به عنوان یک نویسنده شروع کرده‌اید، اولین چیزی که باید از شرش خلاص شوید، تلویزیون‌تان است. به نظر «کینگ»، تلویزیون برای خلاقیت «سَم» است. نویسنده‌ها باید به درون‌شان نگاه کنند و به زندگی درون تخیلات خود توجه کنند. برای این کار باید تا می‌توانند مطالعه کنند.«کینگ» هرجا می‌رود، کتابی با خودش می‌برد. او حتی موقع غذا خوردن هم مطالعه می‌کند. «اگر می‌خواهید نویسنده شوید، باید دو چیز را اولویت خود قرار دهید: زیاد بخوانید، زیاد هم بنویسید. مطالعات گسترده داشته باشید و مدام روی بازنویسی و اصلاح کارتان وقت بگذارید.»
۲. بیش از آن‌چه فکر می‌کنی، خود را برای شکست و انتقادهای آتی آماده کن
«کینگ» داستان‌نویسی را با «گذر از اقیانوس اطلس با وان حمام» مقایسه می‌کند و می‌گوید: «در هر دو، فرصت‌های زیادی برای شک به خود وجود دارد.» نه تنها به خودتان شک می‌کنید، بلکه دیگران هم در مورد شما مردد می‌شوند. «اگر بنویسید (یا نقاشی کنید، یا برقصید، یا مجسمه‌ بسازید، یا بخوانید) همیشه یکی هست تا باعث شود شما در مورد خودتان حس بدی داشته باشید. جریان همین است».اغلب اوقات حتی وقتی شما حسش را هم ندارید، باید به نوشتن ادامه بدهید. «توقف نوشتن یک اثر تنها به دلیل سختی آن، چه از لحاظ احساسی و چه از منظر تخیلی ایده‌ بدی است». در زمان شکست هم پیشنهاد «کینگ»، مثبت‌اندیشی است: «مثبت‌نگری پاسخ صحیح و کاملی به شکست است».

۳. وقتت را با تلاش برای راضی کردن مردم تلف نکن
بنا به گفته «کینگ»، پررویی باید آخرین دغدغه‌تان باشد: «اگر می‌خواهید به معنای واقعی در بالاترین حد توان‌تان بنویسید، روزگارِ عضویت شما در جامعه آدم‌های مودب دیگر به پایان رسیده است.»«کینگ» پیش‌تر از آن‌چه می‌نوشت خجالت‌زده می‌شد مخصوصا وقتی نامه‌هایی از سر خشم دریافت کرد که در آن‌ها به تعصب به رویکردهای ضدانسانی، جنایتکار بودن یا حتی اختلال‌های روانی متهم ‌شد. اما او در سن ۴۰ سالگی متوجه شد که همه نویسندگان برجسته‌ به تلف کردن استعدادهای‌شان متهم شده‌اند.مسلما «کینگ» با این مسأله کنار آمده است. او می‌نویسد: «اگر قبول نداشته باشید، فقط می‌توانم شانه‌ام را بالا بیاندازم. این تنها جواب من است. تو نمی‌توانی همیشه همه خواننده‌ها را از خودت راضی نگه داری.» بنابراین «کینگ» به شما توصیه می‌کند دیگر نگران نباشید.
۴. اول برای خودت بنویس
باید بنویسید چون باعث حس شادی و موفقیت برای‌تان می‌شود. همان‌طور که «کینگ» می‌گوید: «من نوشتن را برای لذت بردن محض انجام می‌دهم و اگر بتوانید آن را با لذت انجام دهید، می‌توانید تا ابد ادامه‌اش دهید.»
«کورت ونه‌گات» ـ نویسنده مطرح رمان «سلاخ‌خانه شماره پنج» ـ هم چنین نظری داشته: «موضوعی را انتخاب کنید که برای‌تان مهم است و در قلب‌تان حس می‌کنید دیگران هم باید دغدغه‌اش را داشته باشند. مسحورکننده‌ترین و پرنفوذترین اِلِمان در سبک شما، علاقه اصیل است، نه بازی‌های زبانی.»
۵. با چیزهایی سر و کله بزن که نوشتن درباره‌شان سخت است
«کینگ» می‌نویسد: «گفتن از مهمترین چیزها، از همه سخت‌تر است. این‌ها چیزهایی هستند که بابت‌شان خجالت می‌کشید، چون کلمات احساساتت را ناقص می‌کنند.»
بهترین آثاری نوشتاری پس از ساعت‌ها تفکر خلق می‌شوند. به عقیده «کینگ»، «نوشتن تفکر پالوده‌شده است.»
وقتی مسائل مشکل را هدف قرار می‌دهید، مطمئن شوید که در آن‌ها عمیق شده‌اید. «کینگ» بر این عقیده است: «داستان‌ها مثل یافته‌های باستان‌شناسی هستند، مثل فسیل‌هایی که در زمین هستند… داستان‌ها عتیقه هستند، بخشی از جهان کشف‌نشده‌ای که پیش از این وجود داشته‌.» نویسنده‌ها باید مثل باستان‌شناسان باشند و تا جایی که می‌توانند داستان را حفر کنند.

۶. موقع نوشتن، ارتباطت را با بقیه دنیا قطع کن
نوشتن باید یک فعالیت کاملا شخصی و محرمانه باشد. میزتان را گوشه اتاق قرار دهید، همه چیزهایی را که حواس‌تان را پرت می‌کند حذف کنید؛ از گوشی موبایل گرفته تا پنجره‌های باز. «کینگ» توصیه می‌کند: «با درهای بسته بنویسید و با درهای باز دوباره‌نویسی کنید… اولین چرک‌نویس کاملا خام است، کاری است که باید با درهای بسته انجام شود.» باید فضایی کاملا خصوصی بین شما و کارتان باشد.
۷. تظاهر نداشته باش
«یکی از کارهای بدی که می‌توانید در نوشتارتان انجام دهید، بَزَک کردن کلمات‌تان است؛ این‌که به خاطر خجالت کشیدن از کلمات کوتاه، دنبال واژه‌های بلندتر بگردید.»
«کینگ» این اشتباه را با پوشاندن حیوان خانگی با لباس‌ شب مقایسه می‌کند، که به خاطر زیاده‌روی هم باعث خجالت‌ صاحب‌خانه می‌شود، هم خودِ حیوان.
«دیوید اوگیلوی» تاجر مطرح، برای کارمندان خود نوشته است: «هرگز از کلمات قلمبه سلمبه‌ای مثل تجدیدنظر، اغتشاش، بر پایه نگرش و قضاوت استفاده نکنید. این‌ها نشانه‌های یک آدم عوضی متظاهر هستند.» علاوه بر این، از نمادها استفاده نکنید، مگر در مواقع لزوم. «کینگ» می‌نویسد: «نمادگرایی برای زیبایی و غنای اثر است، نه برای ایجاد ژرفایی تصنعی.»
۸. از قیدها و پاراگراف‌های طولانی بپرهیز
همان‌طور که «کینگ» بارها در کتاب خاطراتش تأکید کرده، «قید دوست شما نیست». در واقع او اعتقاد دارد «جاده جهنم را قیدها هموار کرده‌اند.» نویسنده «مسیر سبز» قیدها را به قاصدک‌هایی که علفزار شما را خراب می‌کنند، تشبیه کرده است.
باید به همگام شدن پاراگراف‌ها با ریتم داستان‌های‌تان هم دقت کنید: «پاراگراف‌ها تقریبا همیشه همان‌قدر که برای آن‌چه می‌گویند اهمیت دارند، به خاطر شکل ظاهری‌شان هم مهم هستند.»
۹. زیاد درگیر گرامر نباش
به عقیده «کینگ»، هدف اصلی نویسندگی اغواست، نه دقیق بودن. او می‌نویسد: «زبان همیشه نباید کراوات‌زده و با کفش‌های مرتب باشد… موضوع ادبیات داستانی، صحیح بودن گرامر نیست، بلکه جذب مخاطب و روایت یک داستان است» باید همه سعی‌تان را بکنید که خواننده کلا فراموش کند دارد یک داستان می‌خواند.
۱۰. در هنرِ توصیف استاد شو
«کینگ» می‌نویسد: «توصیف در تخیل نویسنده شروع می‌شود، اما باید در ذهن خواننده پایان بگیرد.» مهمترین بخش، نوشتن به اندازه کافی نیست، بلکه محدود کردن گفته‌های‌تان است. آن‌چه را می‌خواهید خواننده تجربه کند تصور کنید، بعد آن‌چه را در ذهن‌تان می‌بینید، به زبان کلمات ترجمه کنید و روی کاغذ بیاورید. «باید چیزها را طوری توصیف کنید که خواننده از تشخیص دادن آن‌ها مو به تنش سیخ شود.»
کلید توصیف خوب، شفافیت است، هم در مشاهده و هم در نوشتن. از تصاویر تازه و واژه‌های ساده برای جلوگیری از خسته شدن خواننده استفاده کنید. «کینگ» می‌نویسد: «دلیل این‌که در خیلی از موارد خواننده‌ای داستان را به خاطر خسته‌کنندگی‌اش کنار می‌گذارد، این است که نویسنده مسحور توانایی توصیف خود شده و دیدش را نسبت به اولویت‌هایش از دست داده، و اولویت‌بندی همان چیزی است که روند کار را حفظ می‌کند.»
۱۱. اطلاعات پس‌زمینه‌ زیادی به خواننده نده
«آن‌چه باید یادتان باشد این است که بین سخنرانی درباره آن‌چه می‌دانید، با استفاده از آن برای غنا بخشیدن به داستان‌تان فرق هست. دومی خوب است، اولی نه.» مطمئن شوید تنها جزییاتی را می‌آورید که داستان‌تان را پیش می‌برد و خواننده را به ادامه خواندن ترغیب می‌کند.
اگر به تحقیق نیاز دارید، مطمئن شوید روی داستان‌تان سایه نمی‌اندازد. تحقیقات باید «در عقب‌ترین پس‌زمینه‌ داستان» باشد. ممکن است شیفته آن‌چه یاد گرفته‌اید شده باشید، اما خواننده‌های‌تان به شخصیت‌ها و داستان‌تان خیلی اهمیت می‌دهند.

۱۲. درباره کارهایی که مردم واقعی می‌کنند، داستان بگو
«بد نوشتن چیزی بیشتر از نحو نابجا و مشاهدات غلط است؛ بد نوشتن معمولا نشأت‌گرفته از خودداری لجوجانه برای روایت داستان‌ها درباره آن‌چه مردم واقعا انجام می‌دهند، است. برای این‌که این مسأله را لمس کنید، بگذارید بگویم قاتل‌ها هم گاهی به پیرزن‌ها کمک می‌کنند تا از خیابان عبور کنند.» خواننده‌ها بیش از همه چیز به آدم‌های داستان‌ شما اهمیت می‌دهند، بنابراین مطمئن شوید که به همه ابعاد شخصیتی آن‌ها توجه کرده‌اید.
۱۳. ریسک کن؛ با احتیاط بازی نکن
اول از همه، دیگر از صدای مجهول استفاده نکنید. این بزرگ‌ترین نشانه ترس است. «کینگ» می‌نویسد: «من به این نتیجه رسیده‌ام که ترس، ریشه اکثر نوشته‌های ضعیف است.» نویسنده‌ها باید جسارت داشته باشند، ریسک کنند و مسئولیت نوشته‌های‌شان را به عهده بگیرند.
«کینگ» می‌گوید: «هر چیز لعنتی را که دل‌تان می‌خواهد امتحان کنید، مهم نیست چقدر معمولی و خسته‌کننده یا ظالمانه است. اگر خوب بود که خوب است. اگر نه، بگذاریدش کنار.»
۱۴. متوجه باش که برای نویسنده خوب شدن به مواد مخدر نیاز نداری
«کینگ» معتقد است: «این فکر که تلاش خلاقانه و مواد روانگردان به هم پیوند خورده‌اند، یکی از افسانه‌های بزرگ و همه‌گیر فضای روشنفکری دوران ماست.» از نگاه «کینگ» نویسنده‌هایی که دچار سوءمصرف مواد هستند، تنها مصرف‌کننده مواد هستند: «هر ادعایی مبنی بر این که مواد مخدر و الکل برای رسیدن به احساسات بهتر لازم است، تنها یک آشغال معمولی در خدمت امیال شخصی است.»
۱۵. سعی نکن صدای کس دیگری را بدزدی
همان‌طور که «کینگ» می‌گوید: «نمی‌توانید شبیه یک موشک کروز شوید». وقتی سعی می‌کنید به هر دلیلی غیر از تمرین، از نویسنده دیگری تقلید کنید، تنها چیزی که تولید می‌کنید «تقلیدهای کم‌مایه» است. این به این خاطر است که شما هرگز نمی‌توانید عین یک نفر دیگر حقیقت را تجربه و احساس کنید، به‌خصوص با یک نگاه سطحی به واژه‌ها و پی‌رنگ‌ یک اثر.
۱۶. بدان که نویسندگی، فرمی از تله‌پاتی است
«همه هنرها تا حدی به تله‌پاتی بستگی دارند، اما به نظر من نویسندگی ناب‌ترین عصاره این مطلب است.» المان مهمی که در نوشتن وجود دارد، انتقال است. شغل شما روی کاغذ آوردن کلمات نیست، بلکه انتقال ایده‌های درون ذهن‌تان به ذهن خواننده‌هاست. به گفته «کینگ»، «کلمه‌ها فقط ابزاری هستند که این انتقال از طریق آن‌ها انجام می‌شود.»
«ونه‌گات» هم در لیست توصیه‌هایش، نویسنده‌ها را این‌طور نصیحت می‌کند: «از زمان یک آدم کاملا غریبه جوری استفاده کنید که احساس نکند وقتش تلف شده است.»
۱۷. نوشتن را جدی بگیر
«کینگ» می‌گوید: «می‌توانید با اضطراب، هیجان‌زدگی، امیدواری یا ناامیدی کار نوشتن را انجام دهید. به هر شکلی آن را به انجام برسانید، غیر از با آرامش». «کینگ» توصیه می‌کند: «اگر نمی‌خواهید نوشتن‌تان را جدی بگیرید، کتاب را ببندید و کار دیگری انجام دهید.»
«سوزان سانتاگ» هم گفته است: «داستان باید من را به هم بریزد. وقتی اولین خط را در ذهنم می‌شنوم، باید قلبم به تپش بیفتد. پشت میز شروع به لرزیدن می‌کنم.»

۱۸. هر روز بنویس
«وقتی کار روی یک پروژه را شروع می‌کنم، متوقف نمی‌شوم، سرعتم را کم نمی‌کنم مگر این که مجبور باشم. اگر هر روز ننویسم، شخصیت‌ها در ذهنم بیات می‌شوند؟… کنترلم را روی قصه و روند داستان از دست می‌دهم.»
اگر نتوانید مدام بنویسید، هیجان ایده‌تان کم کم از بین می‌رود. «کینگ» زمانی را که کار واقعا به کار تبدیل می‌شود به «بوسه مرگ» تشبیه کرده و توصیه کرده «فقط آن را دریابید.»
۱۹. اولین نسخه‌ را در سه ماه تمام کن
«کینگ» دوست دارد روزی ۱۰ صفحه بنویسد. طی سه ماه، این میزان به ۱۸۰ هزار کلمه می‌رسد. او در این‌باره می‌گوید: «نوشتن اولین نسخه یک کتاب ـ حتی یک کار حجیم ـ نباید بیشتر از سه ماه، یعنی به اندازه یک فصل، طول بکشد. «کینگ» معتقد است: «اگر زیاد روی یک اثر وقت صرف کنید، داستان یک حس عجیب و غریب پیدا می‌کند.»
۲۰. وقتی نوشتنت تمام شد، گامی بزرگ به عقب بردار
«کینگ» پیشنهاد می‌کند بعد از اتمام کار، شش هفته برای تجدید قوا وقت بگذارید تا ذهن‌تان باز شود و بتوانید هر ایراد چشمگیر در پی‌رنگ یا شکل‌دهی شخصیت‌ها را تشخیص دهید. او تأکید می‌کند که برداشت ابتدایی یک نویسنده از یک شخصیت، می‌تواند به اندازه تصور یک خواننده غلط باشد.
او نویسندگی و فرآیند بازنویسی را با طبیعت مقایسه می‌کند و می‌نویسد: «وقتی یک کتاب می‌نویسی، داری هر روز درختان را مشاهده می‌کنی و از هم تشخیص‌شان می‌دهی. وقتی کارت تمام می‌شود، باید یک قدم عقب بایستی و به جنگل نگاه کنی. وقتی اشتباهاتت را دیدی، نباید ناامید شوی یا خودت را سرزنش کنی. خراب کردن برای بهترین‌ها هم اتفاق می‌افتد.»
۲۱. جرأت داشته باش و بِبُر
نویسنده‌ها وقتی به مرحله بازنویسی می‌رسند، خیلی برای‌شان سخت است از کلماتی که وقت زیادی برای‌شان صرف کرده‌اند، بگذرند. اما «کینگ» توصیه می‌کند: «عزیزانت را بکش. عزیزانت را بکش، حتی وقتی قلب خودمدار کوچک نویسنده بدِ درونت را می‌شکند. عزیزانت را بکش.»
با این‌که بازنویسی یکی از سخت‌ترین مراحل نویسندگی است، شما باید بخش‌های خسته‌کننده را کنار بگذارید تا داستان جلو برود. «کورت ونه‌گات» هم توصیه می‌کند: «اگر یک جمله ـ هر چقدر هم عالی ـ به شفاف ‌شدن موضوع‌تان به نحوی جدید یا مفید کمک نمی‌کند، آن را خط بزنید.»
۲۲. متأهل بمان، سالم باش و خوب زندگی کن
«کینگ» موفقیتش را به دو چیز نسبت می‌دهد: سلامتی جسمی و ازدواجش: «ترکیبِ بدنی سالم و رابطه‌ای پایدار با زنی مستقل و بی‌آزار، ادامه زندگی حرفه‌ای من را ممکن کرده است.» مهم است که شما مرکز تعادلی قوی در زندگی‌ داشته باشید، تنها در این صورت است که نویسندگی همه زندگی‌تان را نمی‌بلعد.
منبع: بهارنیوز

روایت بازیگر ترک از تجربه پوشیدن چادر

گروه فرهنگی_رسانه‌ها: روزنامه سینما سینما نوشت: نورگل یشیل‌چای بازیگر ترکیه‌ای، حضور در فیلم سینمایی «جن زیبا» و ایفای نقش یک زن ایرانی را در این کار تجربه‌ای متفاوت دانست.  یشیل‌چای در این فیلم نقش زنی را بازی می‌کند که بعد از یک حادثه، توانایی صحبت‌کردن را از دست می‌دهد. او که از دو هفته قبل در ایران به سرمی‌برد جزئیاتی را درباره نقش دلارام در فیلم «جن زیبا» بیان کرد.او با اشاره به اینکه حضور در این نقش برای او تجربه‌ای تازه بوده است، گفت: «عادت به سر کردن چادر برایم سخت بود اما به نسبت روزهای نخستین الان خیلی بهتر هستم در این زمینه. در اینجا همکارانم به من می‌گویند چادر خیلی به من می‌آید. خودم هم حس می‌کنم چادر به من می‌آید و زیبایی اسرار آمیزی می‌دهد. زیبایی اسرارآمیز سینمای ایران همین نیست؟»او و گروه «جن زیبا» شب‌کار هستند. او در مورد شرایط کار در اصفهان نیز گفت: «اغلب شب‌ها تا صبح بیدار هستیم و این یادآور سبک کارهای کلاسیک فیلم‌های سینمایی است. بسیار علاقه‌مند هستم فرصتی به دست بیاورم و شهر اصفهان را بگردم.»او همچین در مورد کار در سینمای ایران گفت: «بازی در نقش یک ایرانی در فیلمی ایرانی کار دشواری است اما ایرانی‌ها بسیار مهمان‌نواز هستند و درک بالایی دارند و تسلط آنان به کار حرفه‌ای‌شان بسیار بالاست.»فیلم «جن زیبا» نمایش‌دهنده عشق، حس مادری، تنهایی و اسرار زندگی با لحن کمدی سیاه است. گرد هم آمدن دوستداران یشیل‌چای در اصفهان هر از گاهی موجب بروز مشکلاتی برای ادامه فیلمبرداری شده است.
منبع: بهارنیوز

تلویزیون «قند پهلو» را هم زمین زد

روزنامه بهار- مرجان یگانه‌پرست: رضا رفیع از چهره‌های طنزپردازی است که به عنوان مجری برنامه‌های طنز در بین مخاطبان شناخته می‌شود. او اجرای دو دوره از برنامه موفق «قند پهلو» را در شبکه آموزش برعهده داشت، برنامه‌ای که اساس آن ارائه اشعار طنز، خلاقانه و گاه منتقدانه بود. این برنامه به دلیل بداهه پردازی و شوخ طبعی در اجرا از سوی مردم مورد توجه قرار گرفت اما با وجود این اقبال ادامه دار نشد. رضا رفیع که اخیرا «منبع موثق» را در شبکه چهار با محوریت شوخی با رویدادهای روز دارد، در نمایشگاه مطبوعات امسال حضور یافت و در بازدید از غرفه روزنامه «بهار» درباره جایگاه طنز در رسانه‌ها و در بین مردم به گفت‌وگو نشست که در ادامه می‌خوانید.
***
*یک دوره ای برنامه‌ها و مجله‌های طنز خیلی بیشتر بودند و مردم هم به خوبی از آنها استقبال می‌کردند. در حال حاضر برنامه‌هایی با محوریت طنز کمتر شده اند، این کاهش به دلیل محدودیت‌ها است یا علاقه مندی عمومی به این نوع برنامه‌ها کمتر شده است؟
محدودیت‌ها و معذوریت‌ها همیشه بوده و هست البته مثل تب درجه دارد و گاهی بالا و گاهی پایین‌تر است. برنامه‌هایی که عموما در تلویزیون ارائه شده است، با عنوان کلی طنز از آنها یاد می‌کنند. برخی از این برنامه‌ها در رده‌بندی طنز قرار نمی‌گیرند. به نظرم اگر تولیدات در این زمینه کم شده است، مشکل اساسی بیشتر بحث اقتصادی و مالی است. به عنوان مثال؛  من برنامه ساز هنوز دستمزد برنامه «قند پهلو» که سال گذشته نوروز پخش شده است را دریافت نکرده‌ام. این عدم تسویه مالی، کشنده انگیزه است و این مسئله بر کسانی که علاقه‌مندانه پیگیر ساخت طرح‌هایی ویژه و طنازانه هم هستند، اثر می‌گذارد. امیدوارم که مشکلات بودجه ای حل شود و چهره‌های موفق بیشتری در رسانه حضور پیدا کنند و برنامه‌های طنز بیشتر شوند.

*برنامه «قند پهلو» بعد از مدت‌ها بحث شعر طنز را که استعداد آن در اکثر ایرانی‌ها نهفته است، زنده کرد. چرا این برنامه موفق ادامه نداشت؟
مشکلات مالی دامن گیر آن برنامه هم شد و حمایت چندانی از آن نشد. به نظرم آن برنامه با توجه به عمری که داشت با کم محبتی و بی‌توجهی بعضی از مدیران مواجه شد؛ برنامه «قند پهلو» دو دوره ساخته شد، دوره اول آن به خوبی دیده و مورد استقبال قرار گرفت. جالب بود که هم توده مردم و هم خواص به آن توجه نشان دادند و این برای خود ما هم قابل توجه بود.

*به نظرتان این موفقیت دو جانبه ناشی از چه بود؟
 فکر می‌کنم که وجه مشترک همه مردم ما چه تحصیل کرده و چه عامه مردم این است که به شعر و متن‌های شوخ طبعانه علاقه‌مند هستند. مادربزرگ شما هم به برنامه‌های طنز علاقه دارد، خود شما هم به این نوع مباحث علاقه مند هستید. به نظرم به دلیل ارتباط گرفتن با متن‌های بزرگانی چون حافظ و همین طور عبید زاکانی باشد که در همان عصر زیست می‌کرده است، در واقع ما در دامن شعر و طنز تربیت شدیم. خود من مادربزرگی داشتم که حرف و نصیحت هایش نیمی از حافظ بود و نیمی از عبید زاکانی. او ماهواره ما در آن دوران بود که اتفاقا ماهواره سالمی هم بود و پارازیت هم نداشت.

*به نوعی همه ما چنین تجربه‌هایی داشته ایم، مادربزرگ و پدربزرگی که مثل هایشان برگرفته از بزرگان ادب بود.
قطعا. می‌دانید ارتباط با آنها و سرگرم شدن توسط آنها چه فایده ای داشت؟ اینکه کلید تربیت دست خود خانواده بود و می‌دانستند که چه حرفی را به بچه منتقل کنند و چه چیزی را نه. از طریق این بزرگان بود که شعر و مثل و افسانه را در کنار حکایت و شاهنامه شنیده ایم و در نتیجه ما در چنین شرایطی پرورش پیدا کرده‌ایم. همه ما به نوعی به مباحث طنز و نقادانه علاقه مندیم و برای همین فکر می‌کنم اگر این متن‌ها با همان مولفه‌های طنازانه و منتقدانه در قالب امروزی ارائه شود، می‌تواند متناسب با شرایط اجتماعی مورد اقبال نسل امروز قرار بگیرد. این روند در برنامه «قند پهلو» ممکن شد و ما موفق شدیم یک برندی را تحویل رسانه بدهیم و رسانه هم موفق شد این برند را به زمین بزند. این برنامه  که به موفقیتی رسیده بود را رها کردند.

*به نظرم نکته سنجی و شوخ طبعی، یکی از شاخصه‌های اصلی ایرانی‌ها است که در برنامه «قند پهلو» نشانه رفته بود و به همین دلیل این برنامه مخاطبان خودش را پیدا کرده بود. فکر می‌کنید این ویژگی خوبی است یا نه؟
این ویژگی خوبی است زیرا ما با همین روحیه و استعداد توانسته ایم یک تاریخ پر فراز و فرود را با مشکلات عدیده ای چون حمله مغول‌ها و امثال آن  پشت سر بگذرانیم. این روحیه شاعرانگی و شوخ‌طبعی، امکان برخورد با مشکلات را فراهم کرده است.

*آیا این روحیه شوخ طبعانه موجب این نشده است که بسیاری از مسائل را جدی نگیریم و فشار تحمیلی آن را بپذیریم؟
نه، این نکته بخش انحرافی قضیه است. باید بدانیم که هر موضوعی را تبدیل به شوخ‌طبعی نکنیم. خود من که طنزپرداز هستم، باید این مسائل را رعایت کنم. فردی در همین نمایشگاه جلوی مرا گرفت و گفت که شما در برنامه «منبع موثق» بعضی مواقع خیلی جدی حرف می‌زنید ولی وقتی شوخی می‌کنید و راحت اجرا می‌کنید، برای مخاطب جذاب‌تر است. به ایشان گفتم برای اینکه آن لحظه که جدی حرف می‌زنم، خودم هستم و من هم به عنوان یک انسان، احساساتی دارم و ممکن است از خبری که می‌خوانم متاثر شده باشم. اخباری که به نظرم نباید برخورد با آنها همراه با شوخ طبعی باشد. در ضمن نوع طنز من، به گونه ای نیست که دائم الشوخی باشم چون قرار نیست که من نقش بازی کنم. منظورم از بیان این نکته این بود که من طنزپرداز باید بدانم کجا شوخی کنم و کجا برخوردم محترمانه و جدی باشد. این روند هم باید توسط همه ما رعایت شود. گاهی با شوخ طبعی بی مورد، باعث لوث شدن یک موضوع می‌شود و این نه تنها برخورد درستی نیست که خدا خدای بعضی‌ها هم است. کسانی که مایلند یک مسئله و چالش به یک شوخی تبدیل شود و از تیررس رسیدگی خارج شود. این نوع برخورد، آفت است و باید از آن پرهیز جدی کنیم. البته متاسفانه این نوع برخوردها افزایش پیدا کرده است.

*جایگاه طنز در رسانه‌ها را چطور ارزیابی می‌کنید؟
 به نظرم این مقوله جای بیشتری در رسانه‌های مکتوب و ملی و میلی دارد و استفاده از آن باعث تلطیف فضا می‌شود. در حال حاضر در تلویزیون با برنامه‌هایی مواجه می‌شویم که اساسش طنز نیست و در واقع آمیزه ای از فکاهه؛ هجو، هزل و طنز هستیم. در سینما که فضا بدتر هم شده است و به اسم طنز شاهد ساخته شدن آثاری هستیم که خیلی سطحی هستند و مردم را به برداشت‌های سطحی از طنز نزدیک می‌کند. آثاری که عمق ندارند و بیشتر برای خنداندن و سرگرمی ساخته می‌شوند، درست است که رسالت تلویزیون و سینما سرگرمی سازی است اما نه سطحی شدن. فیلم‌هایی مثل «مارمولک» یا «لیلی با من است» را هم داشته ایم که در عین ایجاد فضای شوخی طبعی و طنز و حتی سرگرمی، پیام‌های عمیقی هم داشتند و هنوز هم مایل هستید آنها را ببینید. این ویژگی از پختگی موجود در نگاه سازنده و موجود در متن آن بوده است، نکته‌ای که این روزها مورد بی توجهی است.

*امسال برگزاری نمایشگاه مطبوعات را چطور دیدید؟
وجود این نمایشگاه، پاتوقی برای دیدار و تعامل مردم با مسئولان و رسانه‌ها است. این رویداد باعث صمیمی سازی بین مردم و مطبوعات و رسانه‌ها می‌شود و نفس برگزاری آن خوب است.
 
منبع: بهارنیوز

رسانه‌ها نیاز به پوست‌اندازی جدی دارند

گروه هنری: امید نعمتی، خواننده و آهنگساز جوانی است که در بیست و سومین نمایشگاه مطبوعات حضور یافت و ضمن بازدید از غرفه روزنامه «بهار» دلایل  نیاز به پوست اندازی و به‌روز شدن رسانه‌ها را مطرح کرد.
امید نعمتی در پاسخ به این سؤال که برگزاری نمایشگاه مطبوعات چه اثری در سطح جامعه دارد، گفت: در این زمینه صاحب نظر نیستم ولی برداشتم این است که دور هم جمع شدن رسانه‌ها هم مثل دیگر حوزه‌ها واجب است. همان اتفاقی که در فستیوال‌های هنری مثل جشنواره فیلم و موسیقی و امثال آن می‌افتد. درباره تاثیرگذاری‌اش نمی‌توانم نظر بدهم ولی به شخصه علاقه مندم به این نمایشگاه بیایم و با رسانه‌ها و مطبوعات مختلف ارتباط بگیرم. حضور در این نمایشگاه به نوعی معاشرت کردن بین رسانه‌ها با هم و همین طور با مردم، هنرمندان و مسئولان است که برای من جذاب است.
وی با تایید روزآمد نشدن نمایشگاه مطبوعات عنوان کرد: فکر می‌کنم نسبت به سطح جامعه اجرای این نمایشگاه عقب است. فکر می‌کنم فضایی بر مطبوعات حاکم است که قالبی قدیمی، کلاسیک و حتی مودب دارد به طور مثال یک خبرنگار باید در نوشتن و گفت‌وگو کردن خیلی جسور باشد یا روزنامه‌ها برای جلب مخاطب به گرافیک خوب توجه کنند اما این ویژگی‌ها کمتر مورد توجه رسانه‌ها است. فکر می‌کنم رسانه‌ها نیاز به یک پوست اندازی جدی دارند.
خواننده گروه «پالت» از تهیه کار جدیدی که مجزا از گروه پیش می‌برد، گفت و ادامه داد: همچنان با این گروه همکاری دارم اما سعی دارم به طور شخصی هم فعالیت کنم. به نظرم گروه‌های موسیقی باید در دوره‌هایی فعال‌تر و در دوره‌هایی منتظر بازخوردها باشند. در حال حاضر سعی داریم گروه «پالت» آزادتر باشد و هر کسی کارهای شخصی خود را پیگیری کند و بعد دوباره برای مجموعه ای جدید دور هم جمع خواهیم شد.
وی در پاسخ به این سؤال که موسیقی و متن گروه «پالت» خیلی هم آهنگ با شرایط جامعه و نسل جوان است، ابراز خوشحالی کرد و گفت: ما هم در همین جامعه زندگی می‌کنیم و نسبت به آن حساس هستیم. انتقادی که خود من به برخی هنرمندان داشته‌ام این بوده که چرا با مردم جامعه ارتباط نمی‌گیرند و جدا از آن زندگی می‌کنند. زندگی آنها در ارتباط با دوستان شان یا رسیدگی به علایق شخصی شان خلاصه می‌شود در نتیجه دور از فضای فکری جامعه هستند. من از آن دسته افرادی بوده‌ام که سعی کردم ارتباطم با شهر و مردم را حفظ کنم و سعی کردم از اتوبوس و تاکسی گرفته تا موارد دیگر استفاده کنم. من همین طوری زندگی کرده‌ام و حالا اگر بخواهم جدای از این‌ها زندگی کنم، احساس می‌کنم چیزی در زندگی‌ام کم شده است. من اگر اتوبوس سوار نشوم یا در کوچه پس کوچه‌های تهران راه نروم، چیزی کم خواهم داشت. این زندگی ما هست و همین را هم در کارمان ارائه می‌دهیم و امیدوارم به دل مخاطبان هم بنشیند. نعمتی در پایان افزود: موسیقی و متن تلفیقی از بطن جامعه می‌آید و به همین دلیل شبیه آن هم است. در صورتی که موسیقی پاپ خیلی این طور نیست و درباره هیجاناتی حرف می‌زند و اگر آن را دنبال کنی، به چیزی نمی‌رسی.
منبع: بهارنیوز

حضور ایران در نمایشگاه کتاب استانبول

سی و ششمین دوره نمایشگاه بین‌المللی کتاب استانبول امروز با حضور ایران آغاز به کار کرد.

سی و ششمین دوره نمایشگاه کتاب استانبول از ۱۳ تا ۲۱ آبان ماه در محل نمایشگاه‌های دائمی استانبول برگزار می‌شود.

یکی از ۱۰ سالن نمایشگاه بین‌المللی کتاب استانبول به بخش بین‌الملل اختصاص یافته که فعالیت ۴ روزه دارد. در این دوره از نمایشگاه ۲۰ کشور حضور دارند که در مقایسه با سال گذشته رشد ۱۲ درصدی داشته است.

ایران، رومانی، جمهوری آذربایجان، کره جنوبی، آلمان، چین، امارات، بلغارستان، گرجستان، صربستان، مقدونیه، تایوان، آلبانی، قطر، هند، بوسنی و هرزگوین، کلمبیا، لبنان، قزاقستان و مجارستان کشورهایی هستند که در نمایشگاه امسال کتاب استانبول حضور دارند. کره جنوبی مهمان ویژه این دوره از نمایشگاه است.

در بخش بین‌الملل نمایشگاه پروژه «تدا» که برنامه وزارت فرهنگ ترکیه برای حمایت از ترجمه و نشر آثار ترکی در کشورهای دیگر است به‌طورجدی دنبال می‌شود تا انگیزه‌ای برای ترغیب ناشران و آژانس‌های ادبی برای خرید رایت کتاب‌های ترکی باشد.

بر اساس این گزارش، جمهوری اسلامی ایران در این دوره از نمایشگاه در غرفه‌ای به مساحت ۱۲ مترمربع و نمایش ۲۵۰ عنوان کتاب در حوزه‌های کودک و نوجوان، ادبیات، شعر، ایران‌شناسی و هنر، دفاع مقدس و دین حضور دارد. مرتضی کربلایی‌لو نویسنده کشورمان، و آژانس ادبی پل نیز در غرفه ایران فعالیت دارند.

معرفی صنعت نشر ایران به زبان انگلیسی، معرفی نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در قالب کاتالوگ به زبان ترکی، دعوت از ناشران برای حضور در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، معرفی ۱۰۵ نویسنده برتر حوزه کودک و نوجوان با همکاری انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، معرفی طرح حمایتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از ترجمه و انتشار کتاب‌های ایرانی به زبان انگلیسی و ترکی از جمله برنامه‌های حضور ایران در این دوره از نمایشگاه است.


منبع: عصرایران

نمایش و نقد "شنل" در ارسباران

فیلم سینمایی «شنل» به کارگردانی حسین کندری یکشنبه ۱۴ آبان ماه ۱۳۹۶ ساعت ۱۸ در فرهنگسرای ارسباران با حضور عوامل اکران ، نقد و بررسی می‌شود.

به نقل از باشگاه فیلم تهران، در خلاصه داستان این فیلم به قلم حمیدرضا بابابیگی آمده است: خیلی طول میکشه باور کنی که دیگه منو نمی بینی. شنیدی چی گفتم صحرا؟

حسین کندری (مدیر فیلمبرداری و کارگردان)، حمیدرضا بابابیگی (نویسنده)، رضا بهبودی (بازیگر)، عباس کریمی (منتقد) مهمانان چهارصد و پنجاه و سومین نشست باشگاه فیلم تهران هستند.‌

حسین کندری (مدیر فیلمبرداری و کارگردان)، حمیدرضا بابابیگی (نویسنده)، علیرضا شجاع نوری (تهیه کننده)، سینا سعیدیان (مجری طرح و مدیر تولید)، بابک قائم (تدوین)، امیرحسین دوانی (طراح صحنه)، سمانه حسینی (طراح لباس)، محمد کیان ارثی (صدابردار)، علیرضا علویان (طراحی و ترکیب‌ صدا)، مهدی پناهی (موسیقی)، هادی قالی خانی (طراح چهره پردازی)، سحر طرزی و شیوا بابابیگی (عکاس)، منصوره بسمل (مشاور رسانه ای)، باران کوثری، رضا بهبودی، بهار کاتوزی، مهدی حسینی نیا، مسعود فروتن، آیسان حداد، فهیمه رحیم نیا ، بابک انصاری جمعی از عوامل و بازیگران این فیلم هستند.

علاقمندان برای حضور دراین نشست می‌توانند به فرهنگسرای ارسباران واقع در خیابان شریعتی بالاتر از پل سیدخندان‌، خیابان جلفا مراجعه و یا با شماره‌های ۲۰- ۲۲۸۷۲۸۱۸ تماس بگیرند.


منبع: عصرایران

برای شجریان چه کردند که برای من کنند

حسین زمان (آهنگساز و خواننده) درباره آخرین فعالیت‌های خود گفت: تا چهار سال پیش عضو هیات علمی پردیس دانشگاه شریف در کیش بودم و تدریس می‌کردم اما از همان زمان تا امروز از تدریس من در این دانشگاه نیز جلوگیری کردند پس می‌شود گفت که شانزده سال است اجازه فعالیت هنری ندارم.

وی ادامه داد: در دولت یازدهم و دولت دوازدهم به ریاست آقای حسن روحانی؛ حدود ده بار به وزارت ارشاد و اداره کل موسیقی مراجعه کردم تا فعالیت هنری خود را آغاز کنم. در چهار سال ابتدایی دولت روحانی پاسخ قانع کننده‌ای نگرفتم و در چهار سال دوم دوباره مراجعه کردم و با من گفتگوهایی شد که هیچ نتیجه‌ای نگرفتم.

زمان ادامه داد: به من اعلام شد که نتیجه جلسه را به شما اعلام می‌کنیم اما ماه‌هاست که هیچ نتیجه‌ای به من اعلام نشده است. همچنین از طریق خانم ملاوردی که دستیار ویژه رئیس‌جمهور در امور حقوق شهروندی است، تقاضای رسیدگی به کارم را کردم و ایشان نیز قول دادند مساله را پیگیری کنند اما همچنان نتیجه‌ای حاصل نشده است.

وی با اشاره به اینکه هیچ مجوزی برای فعالیت به عنوان هنرمند را ندارد، گفت: صدای من نباید در قالب یک اثر هنری منتشر شود البته برای این مساله هیچ حکمی از جانب مراجع قضایی صادر نشده و هیچ توضیحی نیز به من داده نمی‌شود که دلیل این مساله چیست. فقط گفته می‌شود از بالا دستور داده شده که شما اجازه فعالیت ندارید.

زمان با اشاره به اینکه چند اثر در چهار سال گذشته به صورت غیررسمی تولید کرده است، گفت: حدود پنج اثر را تولید کرده‌ام که به صورت غیررسمی در فضای مجازی منتشر شده یا خارج از کشور پخش شده اما در داخل کشور اجازه فعالیت رسمی و انتشار اثر یا آلبوم یا برگزاری کنسرت ندارم. به همین دلیل درآمدی هم ندارم و نمی‌توانم برای تولید اثر هزینه کنم و آنچه که تولید کرده‌ام نیز با کمک دوستان بوده است.

وی با اشاره به اینکه بعد از روی کار آمدن دولت حسن روحانی حتی برای بازگشت وی به عنوان استاد دانشگاه و تدریس نیز اقدامی صورت نگرفته، گفت: دولت روحانی قصد ندارد درباره افرادی همچون من و هنرمندانی که مشکلاتی مانند من دارند، اقدامی بکند یا ریسک کند. آنها ترجیح داده‌اند روش قبل را ادامه دهند. مگر درباره محمدرضا شجریان که استاد مسلم موسیقی است؛ چه اقدامی انجام دادند که مثلا درباره من بخواهند انجام بدهند.

زمان با اشاره به اینکه با تمام مشکلات هرگز وسوسه نشده تا از ایران برود، گفت: دوست دارم در کشور خودم باشم و در ایران فعالیت کنم. من قبل از انقلاب از ایران رفتم و درحالیکه موقعیت خوبی در خارج از کشور داشتم با آغاز جنگ تحمیلی به ایران برگشتم و در کنار سایر رزمندگان به دفاع از کشور پرداختم و همه موقعیت‌های مثبت مالی خود را کنار گذاشتم و رها کردم؛ لذا اگر علاقه‌ای به ماندن در خارج از کشور داشتم همان زمان می‌ماندم  در این‌صورت شاید وضعم از لحاظ مالی بهتر بود.

وی ادامه داد: با وقوع جنگ تحمیلی از آمریکا به ایران آمدم و حتی دوران تحصیلات لیسانس را به دلیل حضور در جبهه‌ها نتوانستم در زمان معین تمام کنم لذا این دوره ۹ سال طول کشید. دوره فوق لیسانس نیز به جای دوسال پنج سال طول کشید.

زمان با اشاره به اینکه تمام درآمد وی از طریق تدریس و فعالیت هنری بوده و این دو مساله امروز کاملا متوقف شده است، ادامه داد: امروز از نظر معیشتی تحت فشار هستم و هیچکسی به این مساله رسیدگی نمی‌کند حتی تشکل‌های صنفی مانند خانه موسیقی نیز مشکلاتم را پیگیری نکردند. من معتقدم این گونه تشکل‌ها بیشتر نقش دکور را بازی می‌کنند.

وی ادامه داد: در ۱۶ سال گذشته حتی یک نفر از خانه موسیقی با من تماس نگرفته و نپرسیده است که مشکل فعالیت نکردن من چیست؟ درحالیکه من نه تنها جزئی از خانواده موسیقی هستم بلکه جزو معدود پنج هنرمندی هستیم که بعد از انقلاب موسیقی پاپ را دوباره رونق دادیم.

زمان با اشاره به اینکه نمی‌داند دلیل ممنوع‌الکاری‌اش در زمینه موسیقی چیست و هیچ فردی نیز توضیح قانع‌کننده‌ای نمی‌دهد، گفت: من هیچ فعالیت خلاف قانون یا فعالیتی علیه کشور و نظام انجام ندادم و فقط هر جا نیاز بوده به عنوان یک هنرمند وظیفه خود دانستم از حقوق مردم دفاع کنم زیرا هنرمندان هرچه دارند به اعتبار مردم است و اگر مردم نبودند؛ آنها هم نمی‌توانستند موفق باشند. من خودم را مدیون مردم می‌دانم و هر جا که دیدم به مردم و هنر ظلم شده؛ اعتراض کردم و اصلا برایم مهم نبوده که چه کسی بر سر کار بوده است.

وی ادامه داد: اگر حتی امروز نیز به من مجوز بدهند باز هم برای من فرقی نمی‌کند و من همان آدم سال‌های گذشته هستم و همیشه از حق مردم دفاع خواهم کرد. زیرا به کارها و گفته‌هایم اعتقاد دارم. امروز حسین زمان با حسین زمان ۱۶ سال پیش تفاوتی نمی‌کند.

وی ادامه داد: احساس من و  مردم همیشه دوطرفه بوده است. همینگونه که مردم دوست دارند صدای مرا بشنوند من هم به شدت علاقه دارم برای آنها برنامه اجرا کنم. هر روز حسرت برگزاری کنسرت برای آنها را با همه سلول‌های بدنم حس می‌کنم. اما اگر بخواهم یک هنرمند متعهد و پایبند به اصول باشم و فقط به جایگاه خودم و شهرت فکر نکنم چاره‌ای جز این ندارم که کار نکنم. این بهایی است که باید بپردازم.
منبع: بهارنیوز

برخورد شلاقی با مجریان درست نیست

مجری برنامه «نگی که نگفتی» که به همراه مجتبی احمدی، تهیه‌کننده این برنامه در غرفه ایسنا حاضر شده بودند، درباره ویژگی‌های مجری مناسب و همچنین برنامه «نگی که نگفتی» و بازخوردهای آن به گفت‌وگو نشستند.ژیلا صادقی که به همراه همسرش به نمایشگاه مطبوعات آمده بود، درباره آزادی عمل یک مجری زن در قبال پخش برنامه تلویزیونی‌اش در آنتن زنده و خط قرمزهایی احتمالی، گفت‌: برنامه «نگی که نگفتی» زنده است و شروط ساخته شدن این برنامه زنده بودن آن است. از نظر من در تلویزیون خطوط قرمزی وجود ندارد زمانی که مجری اشراف کامل به کارش دارد و اطلاعات ‌دقیق و کافی از کارش دارد، فقط می‌تواند طبق استانداردی که تلویزیون تعریف کرده است، هنر و استعدادش را ارائه بدهد؛ بنابراین خط قرمزی ندارد.او با اعتقاد بر اینکه ما مجریان هیچگاه دستمان در یک برنامه بسته نبوده است، مطرح کرد: من به عنوان مجری برنامه «نگی که نگفتی» دستم در آنتن زنده بسته نبوده است؛ چرا که به خود ادبیات مردم و خواسته‌هایشان نزدیکتر هستم. وی توضیح داد: ما در برنامه «نگی که نگفتی» نوشته‌ها و تیممان دقیق و حرفه‌ای است و دقیقا به دنبال هنجارهای اجتماعی رفته‌ایم و از ابتدا هم تکلیف خودمان را روشن کرده‌ایم که می‌خواهیم بدون رو در بایستی صحبت کنیم برای همین گاهی طنازی می‌کنیم، گاهی جدی می‌شویم و گاهی با مخاطب قهر می‌کنیم و گاهی قهر مخاطبان با خودمان را اعلام می‌کنیم.
 
ژیلا صادقی درباره واکنش مدیران در قبال اشتباهات مجریان روی آنتن زنده تلویزیون، اظهار کرد: من این گونه برخوردهای شلاقی را اصلا دوست ندارم و اصلا هم درست نیست، ولی این را هم می‌گویم که مجریان ما آن قدر تعاریف غلط از اجرا برایشان در ذهن‌شان جای افتاده است که اگر آن خط کشی و اخطارها وجود نداشته باشد شاید اتفاقات بدتر از این هم برایشان بیافتد. مجری که فقط درگیر چهره و درگیر فضای مجازی‌اش است، مجری که فقط درگیر سلفی گرفتن از خودش است، مجری که چیزی به غیر از حرف ساده در ذهنش ملکه نیست مسلما باید برای او این خطوط قرمزها را پررنگ‌تر کرد، اما نکته‌ای که بر آن تاکید دارم این است که از ابتدا باید یک فیلتر ‌دقیق‌ برای مجریان قرار داده شود تا زمانی که مجریان جلوی دوربین می‌آیند هیچ حاشیه‌ای برایشان ایجاد نشود.
این مجری زن تلویزیون در بخش دیگری از گفت‌وگوی خود در پاسخ به این سوال که مجری الگوی فرهنگی یک جامعه است، چگونه باید از خود حفاظت کند تا حاشیه‌هایی که برایش ایجاد می‌شود منجر به طرد شدنش چه از جانب تلویزیون و چه از جانب مخاطبان نشود، توضیح داد: وقتی فیلتر برای مجری ‌دقیق‌تر باشد و خیلی خوب ایزوله شود دیگر از این خطاها نخواهیم دید. وقتی از همان روز اول مجری تلویزیون چهره‌ای که از او در تلویزیون مطرح شده است را خودش به حاشیه می‌کشاند، همان موقع باید قیچی شود و برای همیشه این ارتباط قطع شود.
صادقی در این‌ راستا گفت‌: مقاله‌ای پیش از این نوشته‌ام که رسانه آداب دارد. متاسفانه انتخاب نابه‌جای برخی از تهیه‌کنندگان در مورد مجریانی که برخی استانداردهای لازم را نمی‌دانند و نمی‌خواهند که بدانند، پیامدش اتفاقات و حاشیه‌هایی می‌شود که می‌بینیم. آبروی ما، آبروی همه است. اینگونه نیست که بنشینیم و بگوییم که چه ارتباطی به من دارد که برای فلان مجری خانم این اتفاق افتاده است. ما اعضای یک خانواده‌ هستم و من نمی‌توانم خودم را از اتفاقات تلخی که افتاده است مبرا بدانم.

صادقی همچنین با اشاره به حاشیه‌های تلخی که برای مجریان تلویزیون ممکن است رخ بدهد و پیش از این هم اتفاقاتی افتاده است، گفت‌: در ارتباط با ایجاد این حاشیه‌ها خود مجری مقصر است. اگر خود مجری مراقبت کند و آداب را رعایت کند کمتر دچار حاشیه می‌شود. مردم ما مجریان را باور کرده‌اند و چهره دیگری از ما را می‌شناسند. به همین دلیل است که مراقبت‌های ویژه‌ای را می‌طلبد.این مجری تلویزیون درباره پوشش مجریان خانم با اشاره به اینکه باید به‌روز باشد، اما خطوط قرمز را هم رعایت کنند، اظهار کرد: من همیشه به لحاظ پوشش راحت بوده‌ام و هیچگاه سختگیری در قبال پوشش نداشته‌ام و طبق استانداردها لباس کارم را پوشیده‌ام. هیچ وقت هم اخطار راجع‌ به لباس‌هایم نداشته ام و همیشه سعی کرده‌ام مدی که جامعه ما آن را پذیرا باشد جلو ببرم. نه این که فقط یک قشر خاصی آن مد را پذیرا باشند. برای همین هم وقتی که بیرون از محیط کارم هم حضور دارم، مردم خیلی نسبت به پوششم متعجب نیستند.
***
مجتبی احمدی، تهیه کننده برنامه «نگی که نگفتی» هم در این گفت‌وگو از اتفاقات ویژه‌ برای فصل جدید این برنامه خبر داد و گفت‌: دو، سه اتفاق ویژه‌ بعد از این که فصل برنامه تغییر کند خواهیم داشت. یک بخش از تغییرات ما، تغییرات ساختاری است. بخش عمده تغییرات ما به محتوا برمی‌گردد که به لحاظ اتفاقات و ماجراهای اجتماعی تغییر خواهیم کرد و تصمیم داریم که رخدادهایمان را تغییر دهیم.وی همچنین از حضور علی سلیمانی، بازیگر طنز برای اجرای استندآپ کمدی در برنامه «نگی که نگفتی» خبر داد و توضیح داد: قرار است کمی جنس طنازی تغییر پیدا کند.
منبع: بهارنیوز

احمدی: از اکران «رقص پا» پیشمانم

محمد احمدی در گفت‌وگویی با ایسنا با اشاره به میزان کم فروش این فیلم که اکرانش از سوم آبان‌ماه در سینماها آغاز شده است، بیان کرد: متاسفانه تاکنون به فروش خوبی نرسیده‌ایم و فیلم پس از یک هفته کمتر از ۱۰ میلیون تومان فروخته است، البته می‌دانستیم شرایط خوب نیست ولی اصلا فکر نمی‌کردم اینقدر بد باشد.وی افزود: در حال حاضر وضعیت اکران معلوم است و ما نیز با توجه به تعداد فیلم‌های متقاضی و آنچه روی پرده است و نیز تعداد سینماها پیش‌بینی می‌کردیم که اوضاع خیلی خوب نباشد، اما در این حد قابل تصور نبود و الان از اکران فیلم پشیمان شده‌ام.او با اشاره به اینکه فقط هفت سالن سینما در تهران «رقص پا» را نمایش می‌دهند، گفت: تعدا سینماهای ما بسیار کم است و در برخی شهرهای دیگر هم از هفته آینده امکان نمایش فیلم فراهم می‌شود که یکی از اولین سالن‌ها هویزه در مشهد خواهد بود.  احمدی با این حال اضافه کرد: فعلا تنها کاری که می‌توانیم انجام دهیم تلاش برای دیده شدن و تبلیغ فیلم است که برای پخش تیزرهای جدید از تلویزیون تقاضا کرده‌ایم و قول‌هایی هم داده شده است. ضمن اینکه تعدادی بیلبورد هم در شهر نصب شده که امیدواریم به معرفی فیلم کمک کند. در فیلم «رقص پا» به کارگردانی مزدک میرعابدینی، ندا صارمی منفرد، حمیدرضا پگاه، افسر اسدی و نگار عابدی از جمله بازیگران هستند.در خلاصه فیلم هم آمده است:‌ محمدعلی وندی بازیگر، فیلمساز و معلم تئاتر، ناامید از مهاجرت به زادگاهش تهران بازگشته تا به همراه همسرش میترا صدری، نقاش، زندگی تازه ای را شروع کنند اما جستجو برای پیدا کردن خانه ای مناسب و کنجی آرام غیر ممکن به نظر می رسد. کودکی در راه است.
منبع: بهارنیوز