چرا سینماگران برای دیدار دست‌چین شدند

به گزارش تابناک، «سیدعباس صالحی ـ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ـ به همراه محمدمهدی حیدریان ـ رئیس سازمان سینمایی، سمعی و بصری ـ پنج‌شنبه، دوم آذرماه با حضور در جلسات جداگانه‌ای با برخی اهالی سینما در موزه سینما دیدار کردند.» این خبری بود که به اشتباه بر روی خروجی خبرگزاری‌های دولتی قرار گرفت.وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در واقع با نمایندگی از برخی انجمن‌های صنفی زیرمجموعه خانه سینما دیدار کرد؛ گروهی که  به هیچ عنوان سینمای ایران را نیز نمایندگی نمی‌کند. این گروه  می‌توانست در بهترین حالت نظرات ۳۰ درصد سینماگران را نمایندگی کند. این رقم ۳۰ درصد، آن بخش از سینماگران کشور است که عضو خانه سینما هستند و مدیران خانه سینما رسماً بر آن تأکید کردند.
 
این سخنان فرهاد توحیدی، رئیس پیشین هیأت مدیره خانه سینما در زمان تصدی این مسئولیت است: «دوستان ما آمار تکان‌دهنده‌ای از [سی و دومین جشنواره فیلم فجر] تهیه کردند که آماری از حدود ۱۲۰ فیلمی که توسط هیأت انتخاب دیده‌اند، استخراج شده است و در برخی حرفه‌ها ۷۰ درصد افرادی که در این فیلم‌ها شاغل بودند، نیروهای خارج از صنف بوده‌اند. یعنی ما عملا موضوعیت خود را از دست داده‌ایم و به جای اینکه به تأمین امنیت شغلی اعضای خانه سینما بپردازیم، به چیزهای دیگری مشغول شده‌ایم که ما را از مأموریت خود بازمی‌دارد.» و از آن زمان تاکنون نیز عمده صنوف اعضای چندانی نگرفته‌اند.
 
بارها از هیأت مدیره و مدیرعامل پیشین و هیأت مدیره و مدیرعامل کنونی خانه سینما در سطح افکارعمومی خواسته شده تا زمینه عضویت ۷۰ درصد سینماگران را در صنوف خانه سینما فراهم کنند، ولی فضای بسته خانه سینما و مقاومت صنوف باعث شده، نفوذ خانه سینما کاهش یابد و نتواند حتی نیمی از سینمای ایران را نمایندگی کند. به جز دو صنف بازیگران و کارگردان‌ها، در بیشتر صنوف برای عضوگیری مقاومت بسیار جدی وجود دارد و بسیاری از آنهایی که اکنون فیلم می‌سازند و به واسطه این مقاومت عضو صنوف نیستند.
 
بیشتر اهالی خانه سینما، پیشکسوتان محترم سینمای ایران هستند و متوسط سنی این ۳۰ درصدِ عضو نسبتاً بالاست و بخش اعظمی از ایشان، یا در پروژه های سینمایی اشتغال ندارند و یا اشتغال محدود دارند. دقیقاً به همین دلیل همه طرح‌های حمایتی که متکی به پس انداز بخشی از درآمد سینماگران است، شکست می خورد.
 
در همین راستا، بسیاری از سینماگران در دوره  اخیر جشن خانه سینما نیز حضور نیافتند و بدین شکل نشان دادند تا چه میزان به این رویداد و برگزارکنندگانش اهمیت می‌دهند. این غیبت صرفاً شامل طیف های خارج از خانه سینما و یا منتقدان این مجموعه نیست، بلکه گروه حداکثری از سینماگران عضو خانه سینما به واسطه روابط پیچیده و غیرطبیعی در گروه‌های مدیریتی این مجموعه، در رویدادهای مرتبط حضور نمی‌یابند.
 
در نشست‌های موزه سینما نیز حتی اگر فرض را بر این گذاشت که حاضران، نظرات این گروه را نیز نمایندگی کرده‌اند، جای خالی سایر گروه‌های منتقد غیرعضو خانه سینما که هفتاد درصد سینمای ایران را شامل می‌شوند، حس می‌شد؛ از چهره‌های مستقلی چون علیرضا رئیسیان تا گروه‌های با نگاه متفاوت چون هیات هنرمندان و همچنین جریان‌های ارزشی که اساساً درهای صنوف خانه سینما بر روی آنها بسته است.
منبع: بهارنیوز

سردیس استاد شجریان رونمایی شد

سردیسی از استاد محمدرضا شجریان کاری از امیر باقری هنرمند مجسمه‌ساز و نقاش است که در همایش سالانه انجمن‌های دوست‌داران حافظ سراسر کشور در جوار آرامگاه ابوالحسن خراقانی رونمایی شد.

ایران نوشت: او ادامه داد: امروز به لطف رسانه‎های متعدد مجازی و حقیقی، مردم آگاهی داریم؛ این مسائلی که از سمت احمدی نژاد مطرح می شود اصلا پایه و اساس ندارد. کسی که عضو مجمع تشخیص مصلحت است می تواند بدون جنجال و با رایزنی، انتقادات خود را عنوان کند. البته اگر واقعا تخطی صورت گرفته باشد.


منبع: عصرایران

کارگردان فیلم «اِو»: سینمای ایران وقتی زیباست که همه ایران را نشان بدهد/ بازخوردها فراتر از پیش‎بینی بود

کارگردان فیلم “اِو” می گوید: وقتی بازخوردهای فیلم را می بینم که به زبان خودم –ترکی- است و از همان دنیایی است که من در آن زندگی می کنم باورم به این راه قوی تر می شود و تصمیم من هم جدی تر که با دوستان شهرستانی صحبت کنم تا در شهر خودشان فیلم بسازند.

عصرایران؛سارا جمال آبادی – «برای من ایران “همه ی ایران” است، زیبایی اش زیبایی بهم بافته از تمامیت جغرافیایی، اقوام، زبان ها، گویش ها و فرهنگ و مردمی است که دارد. زیبایی سینمای ایران هم با همین اتفاق رقم زده می شود که تمام ایران را به نمایش بگذارد نه اینکه من و فیلمی که می سازم هم در کنار فیلمسازی قرار بگیرد که تهرانی است و یا در تهران فیلم می سازد. چون این شیوه نمی تواند چیزی به سینما اضافه می کند.»

فیلم “خانه” یا به همان زبان ترکی “اِو” یکی از فیلم هایی بود که در جشنواره سال گذشته مورد توجه بسیاری قرار گرفت. این فیلم اولین ساخته بلند سینمایی “اصغر یوسفی نژاد” بود که پیش از این سابقه طولانی در مستند سازی داشته است. او بعد از پایان تحصیلاتش در رشته کارگردانی از دانشکده صدا و سیما، از سال ۱۳۶۹ با کارگردانی فیلم ۸ میلیمتری «سیاه و سفید» کار فیلمسازی خود را شروع کرده و با نویسندگی و کارگردانی سریال مستند «شهریار» و فیلم های کوتاه «چین چیلا»، «ساری سولی»، «سرگذشت یک فیلم»، «نیمه یک سیب»، «من هم مادرم»، «مداد تراش»، «منظره زندگی»، «رنگی کنار شب» آن را ادامه داده و در اصل پیشینه کاری اش در تلویزیون به دو دوره تقسیم می شود، از سال ۱۳۷۴ تا سال ۱۳۸۲ که در سمت برنامه سازی در تلویزیون مشغول بوده و دوره دوم که از سال ۱۳۸۲ تا سال ۱۳۹۳ بوده و در آن دوره فیلم های داستانی و سریال ساخته است.

یوسفی نژاد که برای ساخت اولین فیلم بلند سینمایی اش حدود ۲۰ سال صبوری کرده با این فیلم توانست نظر بسیاری از منتقدان و مخاطبان را به خودش جلب کند. فیلم “اِو” در جشنواره فیلم فجر سال گذشته، جایزه شبکه ارتقای سینمای آسیا (نتپک)، بهترین فیلمنامه و بهترین فیلم را گرفت و از اوایل آبان ماه امسال حضور جهانی خودش را در کشورهای مختلف از جمله استرالیا و توکیو آغاز کرده است. این فیلم هم اکنون در گروه هنر و تجربه اکران شده است.

با این کارگردان که این روزها در حال بازنویسی فیلمنامه جدیدی به نام “اوگئی گلین” -عروس خوانده – است گفت و گویی داشته ایم که می خوانید.

آقای یوسفی نژاد چه شد که برای ساخت اولین فیلم بلند سینمایی تان به فکر طرح چنین موضوع و فضایی رسیدید؟ داستانی که از مرگ شروع می شد و فضای تلخی دارد و تا حدی می تواند برای کسی که می خواهد با اولین فیلمش در بین مخاطب سینما شناخته شود به نوعی ریسک به حساب می آید؟

من سال ها سابقه مستند سازی دارم و شکل گیری چنین داستان و نحوه روایتی به تجربه چنین سال ها بر می گردد و باعث شد لحن فیلم و قصه تا جایی که امکان داشت چه در روایت و چه در نحوه بازی گرفتن ها مستند گونه باشد. اما من تجربه کاری مهم تری هم داشتم و آن هم کار کردن در تلویزیون بود. رسانه ای که چهارچوب ها و تعریف هایی دارد که طبیعتا اجازه نمی دهد فیلمساز کاملا بتواند خودش باشد بنابراین همیشه دوست داشتم فیلمی بسازم که به خودم و دنیای شخصی و فیلمسازی که دارم نزدیک تر باشد. همین شد که کلید واقعی و ایده درونی فیلم از همین فکر رقم خورد و باعث شد داستانی از آدم هایی داشته باشم که به اقتضای زمانه ای که در آن قرار گرفته اند نمی توانند خودشان باشند. آدم هایی که با نقاب با یکدیگر مواجه می شوند و برای همین تمام سعی ام را هم کردم تا قصه مناسبی برای آن طراحی کنم.

در اصل بیشتر به داستان و نحوه روایت فکر می کردید تا بازار و مخاطبی که می توانست داشته باشد؟

بله تا حدودی درست است.

فیلم موفقی هم از کار در آمد. هم در جشنواره و هم در دید منتقدان و امروز هم بر پرده سینما از آن استقبال شده و به جشنواره های خارجی هم راه پیدا کرده است. اما نکته جالب تر این جاست که فیلم به زبان ترکی است و زیرنویس فارسی دارد و این مورد هم می توانست این فکر را به وجود بیاورد که مخاطبش را از دست بدهد، اما این طور نشد. از اول قرار بود فیلم به زبان ترکی باشد؟

دوباره باید همان نکته قبل را برایتان توضیح بدهم. مساله “خود بودن” بود که من را به این سمت هدایت کرد، به سمت زبانی که با آن زندگی کردم و برایم ملموس تر است. با خودم فکر کردم اگر فیلمی که می خواهم کار کنم، فضا، زمان، عناصر، آدم ها و حتی طبقه ی آدم هایش به من نزدیک تر باشند و بتوانم اول خودم آن ها را باور کنم حتما برای تماشاگر هم باو پذیر خواهند بود تا اینکه داستان و آدم هایی را انتخاب کنم که شناختی درباره شان ندارم.

حتی زبان فیلم؟

بله تا فیلم اصالت داشته باشد، البته ادعایی در این زمینه هم ندارم و این چیزی است که منتقدین و تماشاگران باید بگویند که توانستم در این راه موفق باشم یا نه.

بازخوردها را چگونه دیدید؟

از پیش بینی که من درباره فیلم داشتم چند قدم فراتر بود. تماشاگرها که برای من نظر همه شان ارزشمند است و حرفه ای و غیر حرفه ای ندارند از فیلم استقبال کردند. وقتی بازخوردهای فیلم را می بینم که به زبان خودم –ترکی- است و از همان دنیایی است که من در آن زندگی می کنم باورم به این راه قوی تر می شود و تصمیم من هم جدی تر که با دوستان شهرستانی صحبت کنم تا در شهر خودشان فیلم بسازند و فضای شهر خودشان؛ گویش ها و آدم هایی که می شناسند را به تصویر بکشند و به همه جای ایران و حتی خارج از این مرزها آن را نشان بدهند.

این فیلم با سرمایه شخصی ساخته شد؟

بله، البته من عقبه ای در فیلمسازی و تهیه کنندگی داشتم که این راه را آسان تر کرد. لازم هم هست برای فیلم سازان جوان این توضیح را بدهم که یک شبه به این جا نرسیدیم و راه طولانی را آمدیم، راهی که شاید برخی از دوستان طی نکرده باشند و همین باعث بشود در روند تولید فیلم (مستقل) با مشکلاتی روبرو شوند. من بیست سال در یک شبکه تلویزیونی شهرستانی که بودجه محدودی دارد کار کردم و این پیشینه باعث شد بتوانم روی بودجه ای که داشتم برنامه ریزی کنم و از میان همین بودجه فاکتورهای کیفی فیلم را بیرون بکشم چون در نهایت و با همه مشکلاتی که وجود داشت می خواستم قدمی به سمت دنیای خودم بردارم و طبیعی است وقتی شما می خواهید به سمت خودتان بروید و نه دیگران نه تنها کسی به راحتی حاضر نیست برای شما سرمایه بگذارد که این خودتان هستید که باید هزینه اش را بپردازید تا به سمت آنی بروید که هستید. حتی باید جاهایی در مورد کاری که کرده اید جواب پس بدهید، جاهایی زیر ذره بین منتقدان باشید و اتفاقا همین رفتارهاست باعث می شود نقاب هایی به چهره بزنیم، همان نقاب هایی که در فیلم هم از آن در اصل حرف زده می شود.


منبع: عصرایران

صنایع دستی ایران به سئول رفت

نمایشگاه صنایع‌ دستی ایران در شهر سئول افتتاح شد.

آیین گشایش نمایشگاه «دستان شگفت‌انگیز» هنر و صنایع‌دستی ایران روز گذشته دوم آذرماه در گالری بنیاد کره در شهر سئول برگزار شد.

این مراسم با حضور بهمن نامورمطلق ـ معاون صنایع‌دستی و هنرهای سنتی ـ و حسن طاهریان ـ سفیر جمهوری اسلامی ایران در سئول ـ و مدیر دیپلماسی عمومی وزارت خارجه جمهوری کره برگزار شد.

نامورمطلق در این مراسم با بیان پیشینه مراودات فرهنگی و اقتصادی میان دو کشور ایران کره بر لزوم توسعه همکاری‌های تجاری دو کشور به ویژه در حوزه صنایع‌ دستی تأکید کرد.

نمایشگاه «دستان شگفت‌انگیز» تا ۵ آذر در محل گالری بنیاد کره واقع در شهر سئول برپا خواهد بود.

هنرمندان ایرانی در رشته‌های چاپ قلمکار، میناکاری، نگارگری، سفال و سرامیک، زیورآلات، معرق چوب، خراطی، فیروزه‌کوبی، گلیم‌بافی و مشبک فلز در این نمایشگاه آثار خود را عرضه کرده‌اند.


منبع: عصرایران

فروش «خفه‌گی» به مرز ۴ میلیارد رسید

فیلم «خفه‌گی» به کارگردانی فریدون جیرانی پس از حدود یک ماه اکران به مرز فروش چهار میلیارد تومان رسید.

احسان ظلی‌پور از دفتر بلیت که پخش‌ فیلم خفه‌گی را برعهده دارد، به ایسنا گفت: این فیلم در حال حاضر ۶۶ سینما را دراختیار دارد و آخرین رقم فروش آن به سه میلیارد و ۸۰۰ میلیون تومان رسیده است.

در حال حاضر ۳۲ روز از شروع اکران این فیلم در سینماها می‌گذرد.

«خفه‌گی» با بازی نوید محمدزاده، الناز شاکردوست، پردیس احمدیه، غلامحسین لطفی، احسان امانی، اسدالله یکتا و با هنرمندی ماهایا پطروسیان و با حضور افتخاری پولاد کیمیایی ساخته شده است.

در خلاصه داستان این فیلم آمده است: صحرا مشرقی پرستار یک بیمارستان روانی است. مسعود سازگار همسرش را که ظاهرا دیوانه شده در این بیمارستان بستری می کند. صحرا مشرقی وقتی با همسر مسعود آشنا می شود، پی به حقایقی عجیب از زندگی آنها می برد و ناخواسته وارد ماجراهایی می شود


منبع: عصرایران

هنرمندان جیره‌خوار دولتی‌ها نیستند

به گزارش ایسنا، این هنرمند پیشکسوت تئاتر، سینما و تلویزیون در آیین اختتامیه پنجمین جشنواره منطقه‌ای معلولان طلوع اردبیل که در مجتمع فرهنگی و هنری فدک اردبیل برگزار شد، اظهار کرد: بستری که برای تئاتر شهرستان‌ها ایجاد شده زخمی است و این بستر در اندیشه کلان کشور وجود ندارد.وی با اشاره به اینکه این بستر ویژه باید از سوی دلسوزان هنر فاخر تئاتر در کشور ایجاد شود تا مردم با تمام وجود به تماشای این هنر بپردازند، خاطرنشان کرد: تئاتر شهرستان‌ها باید از نظر اقتصادی به قدری قوی و قدر و نیرومند باشد که اعتلای این هنر در همه کشور رقم بخورد.فراهانی با تاکید بر اینکه من خود را جزوی از خانواده بزرگ تئاتر می‌دانم، بیان کرد: روان‌درمانی نهفته در تئاتر نیاز اصلی جامعه امروز ماست و این روان‌درمانی در همه ابعاد زندگی اجتماعی ما می‌تواند نقش موثر ایفا کند.او یادآور شد: جامعه تئاتر جامعه‌ای غصه‌مند است که جز بر سر سفره دانش و فضیلت این مملکت بر هیچ سفره دیگری زانو نمی‌زند و خود را وابسته به هیچ نهاد دولتی نمی‌داند.
این بازیگر پیشکسوت تئاتر و تلویزیون با تاکید بر اینکه هنرمند حق ندارد در مقابل هیچ نیرویی سر خم کند، تصریح کرد: ما جماعت اهل هنر پیک شادمانی و قاصد نیکبختی هستیم و از همه مهمتر مردمانی هستیم که باید ناقد روابط و جریانات اجتماعی باشیم.

فراهانی اضافه کرد: وظیفه ماست که مشکلات دولت را بزرگ و شفاف کنیم و کج‌روی‌های اجتماعی را افشا کنیم و لایه‌های پنهانی اجتماع را بشکافیم و این دردها را آشکار کنیم.وی در بخش دیگری از سخنان خود حضور معلولان در هنر تئاتر را بسیار ارزشمند خواند و افزود: ما باید از این ظرفیت بزرگ ایجادشده در کشور به نحو احسن استفاده کنیم و با اعتقاد به توانایی‌های این قشر هنر تئاتر را روز به روز در کشور اعتلا ببخشیم.این هنرمند سینما، تئاتر و تلویزیون شرکت‌کنندگان این جشنواره را اقشار تاثیرگذار جامعه اعلام کرد و گفت: باید با تبادل اندیشه با این انسان‌ها عشق و شیفتگی در بین ملت ها را به جریان بیندازیم. من این حضور بزرگ این افراد را صرف نظر از برخی محدودیت‌های جسمی‌شان ارج می‌نهم.

فراهانی در بخش دیگری از سخنان خود با تسلیت درگذشت مجید واحدیزاده هنرمند تئاتر استان اردبیل و دبیر پنجمین جشنواره منطقه‌ای تئاتر طلوع اردبیل، خاطرنشان کرد: تئاتری‌های اردبیل باید یاد و نام مجید را بزرگ بدارند و بنده نیز تمام تلاش خود را به کار خواهم بست تا نام این بزرگ‌مرد در صحنه تئاتر کشور تجلی یابد.وی با اشاره به اینکه مجید واحدیزاده مرد بزرگ تئاتر و هنر اردبیل بود، اضافه کرد: مجید هرگز در هنر تئاتر شعار نداد و ما باید کمک کنیم چه در نوشتن و چه در صحنه این نام به نیکی یاد شود.فراهانی گفت: نگاه تیزبین مجید خشم آذری داشت و از سوی دیگر این نگاه مهربان عاطفه آذربایجان را همواره یدک می‌کشید.وی مرحوم واحدیزاده را دلباخته اصلی هنر تئاتر اعلام کرد و بیان داشت: به تصویر و صحنه کشیدن حماسه‌های فردوسی کار بسیار سختی است و واحدیزاده با هنرمندی تمام توانست به خوبی روی این سوژه کار کند.فراهانی گفت: واحدیزاده در عرصه تئاتر جزو شخصیت های نادری بود که خوب کار کرد و خوب ماند.
منبع: بهارنیوز

فروش «خفه‌گی» به مرز ۴میلیارد رسید

احسان ظلی‌پور از دفتر بلیت که پخش‌ فیلم خفه‌گی را برعهده دارد، به ایسنا گفت: این فیلم در حال حاضر ۶۶ سینما را دراختیار دارد و آخرین رقم فروش آن به سه میلیارد و ۸۰۰ میلیون تومان رسیده است.در حال حاضر ۳۲ روز از شروع اکران این فیلم در سینماها می‌گذرد.«خفه‌گی» با بازی نوید محمدزاده، الناز شاکردوست، پردیس احمدیه، غلامحسین لطفی، احسان امانی، اسدالله یکتا و با هنرمندی ماهایا پطروسیان و با حضور افتخاری پولاد کیمیایی ساخته شده است.در خلاصه داستان این فیلم آمده است: صحرا مشرقی پرستار یک بیمارستان روانی است. مسعود سازگار همسرش را که ظاهرا دیوانه شده در این بیمارستان بستری می کند. صحرا مشرقی وقتی با همسر مسعود آشنا می شود، پی به حقایقی عجیب از زندگی آنها می برد و ناخواسته وارد ماجراهایی می شود
منبع: بهارنیوز

مجریان انگشت‌شماری که کمرنگ شده‌اند

این مجری تلویزیون در گفت‌وگو با ایسنا درباره‌ی بهره‌گیری تلویزیون از بازیگران برای اجرای برنامه‌ها، بیان کرد: من هیچ محدودیتی را باور ندارم. افراد می‌توانند وارد عرصه‌های مختلف شوند و با توجه به توانایی‌شان یا آن کار را انجام می‌دهند یا نمی‌توانند. مساله مهم این است که ما نباید خودمان را در حوزه‌های مختلف تکرار کنیم.
بازیگر سریال «هیات مدیره» ادامه داد: من مدت‌هاست اجرا را کمتر پیگیری می‌کنم. اما اگر فردی در تلویزیون مجری است و بیاید در تلویزیون نقشی را بازی کند، فایده ندارد. ما باید به قواعد بازی احترام بگذاریم به این معنی که اگر قرار است بازیگری کنیم، واقعا بازیگر باشیم نه مجری. بازیگر نباید کارهایی که به عنوان مجری جلوی دوربین انجام می‌داده را تکرار کند زیرا اشتباه است.او با اشاره به اینکه تعداد مجریان تلویزیون بسیار محدود هستند، اظهار کرد: خلاء از جایی آغاز می‌شود که ما روند درستی برای تربیت مجریان تلویزیون نداریم تا بتوانیم مخاطب جذب کنیم. زمانی که می‌خواهیم برنامه پرمخاطب تولید کنیم، این روند باعث می‌شود تا با خلاء مجری روبه‌رو شویم. ما در حال حاضر مجریانی مانند محمدرضا شهیدی‌فرد، علی ضیاء، احسان علیخانی، فرزاد حسنی، آزاده نامداری و محمد سلوکی را داریم که هر کدام به دلایلی در تلویزیون حضور ندارند یا کمرنگ شده‌اند. من به آقای جوان و مدیری به عنوان مجری اشاره‌ای نمی‌کنم به دلیل اینکه حیطه آن‌ها بازیگری بوده است و آقای جوان خودش هم می‌گوید «من فقط مجری خندوانه‌ام و در واقع مجری نیستم.»

کرمی اضافه کرد: این مساله بسیار غم‌انگیز است که در این سال‌ها تنها پنج یا شش مجری تربیت کرده‌ایم اما اکنون هر کدام از آنها به دلایلی کمرنگ هستند. تلویزیون در این حوزه سهل‌انگارانه برخورد می‌کند.صداپیشه عروسک «عزیزم ببخشید» با اشاره به فعالیت‌های اخیر خود گفت: من مخالف این مساله نیستم که مجری، بازیگر شود یا بازیگر، کار اجرا انجام دهد. اما به شرطی که قواعد کار را رعایت کنند. من به دلیل اینکه تمرکز خود را روی بازیگری و خوانندگی گذاشته بودم، در سال‌های اخیر کم‌تر به کار اجرا پرداختم. اخیرا به دلیل دوستی خود با آقای جوان فقط به برنامه خندوانه رفتم و از این مسئله هم راضی هستم.او به حرفه اجرا در تلویزیون اشاره و بیان کرد: در تمام این سال‌ها یک بار هم نشده که از ما دعوت بشود تا با مدیران همفکری کنیم و نظرمان را بدانند. اگر برخی از مدیران شبکه‌هایی که با آن‌ها همکاری داشتم را در جایی ببینم، نمی‌شناسم. حرفه اجرا در تلویزیون و رادیو باید جدی گرفته شود اما با اینکه پتانسیل وجود دارد، جدی نمی‌گیرند. برای بهبود وضعیت باید کار را به کاردان سپرد.
احسان کرمی با اشاره به وضعیت تلویزیون گفت: تلویزیون در دوره‌ای به خاطر محدویت سوژه‌ها، عدم به کارگیری کارگردانان صاحب کارنامه و محدودیت‌های بسیار، دچار افت شدید مخاطب در سریال شد.  همچنین در این وضعیت ماهواره‌ها هم هجوم آوردند و با خط قرمزهای نامتناهی به سریال‌سازی اقدام کردند اما در حال حاضر کارگردانانی مانند آقای میری، اسعدیان و عیاری از سینما به تلویزیون آمده‌اند و این مساله نوید روزهای بهتری را در تلویزیون می‌دهد؛ البته هنوز کارهایشان به روی آنتن نرفته است و باید صبر کنیم تا نتیجه را ببینیم. امیدوارم که دوباره اتفاق مثبتی در تلویزیون بیفتد.
منبع: بهارنیوز

بازیگر زن سرشناس سکوتش را شکست

اوما تورمن سرانجام درباره رسوایی اخلاقی هاروی واینستین تهیه‌کننده سرشناس هالیوود اظهارنظر کرد. او می‌گوید: «خوشحالم که فرایند رسوایی‌ تو به آرامی پیش می‌رود، تو لیاقت نداری که با یک گلوله کارت تمام شود.»تورمن چندی پیش در واکنش به رسوایی اخلاقی هاروی واینستین گفته بود که از شدت عصبانیت قادر به سخن گفتن در این باره نیست. البته به نظر می‌رسید که این سخنان نوعی تایید قربانی بودن تورمن باشد اما او سرانجام به صورت واضح اعلام کرد: «اخیرا گفتم خیلی عصبانی هستیم و برای خودم دلایلی داشتم. اگر با نگاه کردن با چهره‌ام نفهمیدید که من هم قربانی بودم، باید بگویم بله “من هم”.»او که در هفت فیلم از جمله «پالپ فیکشن» و «بیل را بکش» با واینستین همکاری کرده است، تصویری از خودش در نقش عروس مشهور فیلم «بیل را بکش» در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرده است. او به تهدید همیشگی واینستین علیه زنان قربانی نیز اشاره کرده است: «دیگر نمی‌توانی به کارت در سینما ادامه دهی.»او در سخنانی شبیه به کاراکتر اصلی فیلم «بیل را بکش» گفت تماشای سقوط هاروی واینستین برایش لذت بخش بود.افشاگری‌های اوما تورمن با استقبال بسیاری از چهره‌های سرشناس از جمله رز مک‌گوون یکی از نخستین شاکیان هاروی واینستین روبه‌رو شده است.
منبع: بهارنیوز

تقدیر ویژه آسیاپاسیفیک از محمدزاده

به گزارش ایسنا، مراسم پایانی جوایز سینمایی آُسیاپاسیفیک در حالی که در شهر بریزبان استرالیا در حال برگزاری است که نوید محمدزاده که برای بازی در فیلم «بدون تاریخ امضاء» ساخته وحید جلیلوند نامزد کسب جایزه بهترین بازیگر مرد بود از سوی هیئت داوران این رویداد سینمایی به صورت ویژه با دریافت جایزه‌ای مورد تقدیر قرار گرفت.
محمدزاده پس از کسب جایزه گفت: مردم ایران آدم‌هایی هستند که در بحران عقاید خود را کنار می گذارند و هر جناحی که باشند با هم متحد می‌شوند، مثل اتفاق اخیر زلزله در غرب ایران. من به نمایندگی از این مردم خوب این جایزه را به زلزله زدگان تقدیم می‌کنم، چه کسانی که درگذشتند، چه کسانی که زنده ماندند و چه نوزادهایی که پس از این اتفاق به دنیا آمدند.جایزه اصلی بهترین بازیگر مرد جوایز آسیاپاسیفیک ۲۰۱۷ به «راجکومار رائو» برای فیلم «نیوتون» از هند رسید.

محمدزاده پیش از این برای بازی در این فیلم جایزه بهترین بازیگر مرد بخش افق‌های هفتادوچهارمین جشنواره فیلم ونیز و جایزه بهترین بازیگر کرد جششنواره «براتسیلاوا» را نیز دریافت کرده بود.اما جایزه بهترین فیلم جوایز سینمایی آسیاپاسیفیک ۲۰۱۷ به فیلم «کشور شیرین» به کارگردانی «وارویک تورنتون» از استرالیا رسید که در جشنواره ونیز امسال جایزه ویژه هیئت داوران را نیز به خود اختصاص داده بود. در این بخش، فیلم سینمایی «لرد» به کارگردانی محمد رسول‌اُف از ایران نیز یکی از نامزدهای کسب جابره بود.اما در سایر بخش‌های مهم «آندری زویاگینتسف» برای فیلم «بی عشق» جایزه بهترین کارگردانی را دریافت کرد، «ناتا موراندیس» برای فیلم «مادر ترسناک» از گرجستان جایزه بهترین بازیگر زن را گرفت، جایزه بهترین فیلمنامه به فیلم «نیوتون» از هند رسید، «اسب‌های پنجره‌ای: مکاشفه رزی مینگ در اشعار فارسی» به کارگردانی «آنماری فلمینگ» از کانادا جایزه بهترین انیمیشن بلند این رویداد سینمایی را به خانه برد و جایزه بهترین مستند بلند نیز به «آخرین مرد در حلب»  به کارگردانی «فیراس فیاد» از سوریه نعلق گرفت.فیلم «اسکی‌باز» از ایران به کارگردانی فریدون نجفی نیز در بخش بهترین فیلم بلند جوانان این رویداد سینمایی نامزد کسب جایزه شده بود که در نهایت جایزه این بخش به فیلم «دیده‌ها و نادیده‌ها» از اندونزی رسید.جایزه ویژه دستاورد هنری جوایز سینمایی آسیاپاسیفیک۲۰۱۷ نیز طبق اعلام پیشین به عباس کیارستمی کارگردان سرشناس و درگذشته سینمای ایران برای فیلم «۲۴ فریم» اختصاص یافت.۴۱ فیلم از ۲۱ کشور در ۱۳شاخه یازدهمین دوره جوایز سینمایی آسیاپاسیفیک به رقابت پرداختند.
منبع: بهارنیوز

۱۰ پایان برتر فیلم‌های تاریخ سینما کدام‌اند؟

پایان‌بندی فیلم‌های سینمایی ممکن است با مخاطب کاری کنند که لبخند رضایت بر چهره‌اش بنشیند و یا صندلی را به سمت نمایشگر پرتاب کند. همه‌ی فیلم‌سازان در طول تاریخ سینما در تلاش بوده‌اند تا پایان رضایت بخشی برای مخاطب رقم بزنند، و گاه این پایان‌بندی فیلم‌ها برای همیشه در ذهن مخاطب ماندگار می‌شوند.

چه پایان فیلم‌ها شما را خوشحال کنند، چه غمگین، و یا با یک خط دیالوگ یا یک صحنه‌ی فوق‌العاده داستان را جمع کنند، این قابلیت را دارند که احساس شما را نسبت به داستانی که همین حالا تماشا کرده‌اید تغییر دهند. در ادامه ۱۰ پایان‌بندی منتخب فیلم‌های سینمایی تاریخ را با هم مرور می‌کنیم. فیلم‌هایی که در این لیست هستند از میان لیست ۳۰ پایان‌بندی منتخب سایت‌های مختلف انتخاب شده‌اند. اگر به نظر تحریریه‌ی گیم‌نیوز اعتماد کنید می‌شود گفت این‌ها بهترین پایان‌بندی‌های تاریخ سینما هستند. اگر فیلم‌های این لیست را ندیده‌اید، باید با احتیاط این مطلب را بخوانید چون پر واضح است که متن این مطلب داستان فیلم‌ها را لو می‌دهد. اگر پایان فیلم‌هایی که به پایان‌بندی خود مشهور هستند هم لو برود، تقریبا از ارزش ساقط می‌شود. بنابراین ابتدا نگاهی به لیست فیلم‌ها بیاندازید و هر کدام را ندیده‌اید تماشا کنید و بعد به خواندن مطلب بپردازید.

۱۰ – حس ششم (۱۹۹۹)

 ۱۰ پایان برتر فیلم‌های تاریخ سینما کدام‌اند؟

چه بخواهیم چه نخواهیم، فیلم آقای «اِم. نایت. شیامالان» به سلطان پایان‌بندی غافل‌گیر کننده تبدیل شده است. در پایان این فیلم معلوم می‌شود که «مالکولم کرو»، (بروس ویلیس) یکی از افراد مرده‌ای است که «کول» می‌بیند. یک رونمایی شاهکار از اصلی‌ترین عنصر داستان فیلم در پایان.


۹ – راکی ۲ (۱۹۷۶)

 ۱۰ پایان برتر فیلم‌های تاریخ سینما کدام‌اند؟

اولین قسمت از فیلم «راکی» با رویارویی بی‌نظیر راکی (سیلوستر استالون) و آپولو کرید (کارل وترس) شروع می‌شود و آن دیالوگ یک کلمه‌ای معروف «آدریان!» در پایان، این فیلم را برای همیشه ماندگار. اما پایان‌بندی قسمت دوم، حرف اول را می‌زند. در پایان این فیلم، مبارزه‌ی راکی و کرید تکرار می‌شود و در لحظات آخر مسابقه، در حالی که هر دو مبارز روی زمین افتاده‌اند و تلاش می‌کنند که تا قبل از رسیدن داور به عدد ۱۰ شمارش خود، از جا بلند شوند و پیروز از رینگ بوکس بیرون بیایند، فیلم به لحظات اوج خود می‌رسد. این صحنه بسیار تنش‌زا و دلهره آور است، صرف نظر از این‌که چند بار و چقدر آن را دیده باشید هم.


۸ – خون به پا خواهد شد (۲۰۰۷)

۱۰ پایان برتر فیلم‌های تاریخ سینما کدام‌اند؟ 

در فیلمی سراسر آکنده از بازی‌های ذهن، احتمالا پایان‌بندی شاهکار «پل توماس اندرسون» به‌یادماندنی‌ترین بخش آن باشد. «الی ساندی» (پال دانو) به امید فروش زمین‌هایش برای استخراج نفت نزد «دنیل» (دنیل دی-لوییس) می‌رود. آن‌ها به طور ضمنی به توافق می‌رسند، اما فقط به شرطی که الی، که یک کشیش است از اعتقادات خود دست بردارد و خدا رو انکار کند. الی موافقت می‌کند، اما بعد از آن، دنیل به او می‌گوید که زمین‌های او هییچ ارزشی ندارند چرا که نفت پیش از این از آن استخراج شده است! همین موضوع به یک درگیری منجر می‌شود که در نهایت به قتل ساندی توسط دنیل پلین‌ویو می‌انجامد. جایی که در پایان دنیل فریاد می‌زند: «کار من تمام شد!».


۷ – روانی (۱۹۶۰)

 ۱۰ پایان برتر فیلم‌های تاریخ سینما کدام‌اند؟

بعد از صحنه‌ی رونمایی از حقیقت «نورمن بیتس» در لباس مادرش و آشکار شدن راز قتل‌هایی مهمانسرای بیتس، کارگردان فیلم، آلفرد هیچکاک، نورمن را در سلول خود نشان می‌دهد، در حالی که صدای مادر او شنیده می‌شود که در گفتار، قتل‌های مهمانسرا را محکوم می‌کند. اگر دقیق‌تر نگاه کنید، اسکلت جمجمه‌ی مادر را در حالی که تصویر بر روی چهره‌ی نورمن دیزالو می‌شود می‌بینید و این در حالی است که فیلم در همین حین صحنه‌ی بیرون کشیده شدن ماشین «ماریون» از داخل مرداب را نشان می‌دهد.


۶ – رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴)

۱۰ پایان برتر فیلم‌های تاریخ سینما کدام‌اند؟ 

بعد از این‌که «اندی» (تیم رابینز) به عنوان اولین فرد تاریخ موفق می‌شود از شاوشنک فرار کند، برای دوستش «ردینگ» (مورگان فریمن) پیغام می‌فرستد که چگونه او را بعد از آزادی پیدا کند. همین موضوع به یک گردهم‌آیی هیجان‌انگیز در پایان فیلم می‌انجامد.


 

۵– پدرخوانده (۱۹۷۲)

 ۱۰ پایان برتر فیلم‌های تاریخ سینما کدام‌اند؟

شاید حماسی‌ترین صحنه‌ی سینما همان جایی است که در پایان فیلم، همه‌ی اقوام و آشنایان پیش «مایکل کورلئونه» می‌آیند و از در حالی که در به روی همسرش بسته می‌شود، او را «دون کورلئونه» خطاب می‌کنند. پایان فیلم پدرخوانده با هنرنمایی آل پاچینو و دایان کیتون، بدون شک از مهم‌ترین صحنه‌های تاریخ سینما است و نه تنها پایان فوق‌العاده‌ای بر شاهکار آقای «کاپولا» است که به خودی خود یک شاهکار بصری محسوب می‌شود.


۴ – فارغ‌التحصیل (۱۹۶۷)

 ۱۰ پایان برتر فیلم‌های تاریخ سینما کدام‌اند؟

«بن براداک» (داستین هافمن) موفق می‌شود عروسی «الین رابینسون» (کترین رز) را به هم بزند و با او فرار کند. فیلم در پایان این دو را نشان می‌دهد که در صندلی عقب یک اتوبوس (همان اتوبوسی که به کمک آن از مراسم می گریزند) نشسته‌اند و به کاری که همین الان کرده‌اند فکر می‌کنند!


۳ – محله چینی‌ها (۱۹۷۴)

 ۱۰ پایان برتر فیلم‌های تاریخ سینما کدام‌اند؟

وقتی «جیک گیتس» (جک نیکلسون) متوجه راز ماجرای عجیب عشق‌بازی «نواه کراس» (جان هیوستن) و «اِوِلین مالری» (فی داناوان) می‌شود، دیگر کار از کار گذشته است. پلیس‌ها منطقه را محاصره کرده‌اند و همه چیز در خیابان محله‌ی چینی های لس‌آنجلس در تب و تاب بالایی است. اولین کشته شده، نواه هم «کاترین» (دختر و خواهر اولین) را ترک می‌کند. جیک در این جا است که دیالوگ شاهکار فیلم را می‌شنود: «فراموشش کن جیک، این‌جا محله چینی‌ها است!»


۲ – هفت (۱۹۹۵)

 ۱۰ پایان برتر فیلم‌های تاریخ سینما کدام‌اند؟

ماجرای عجیب فیلم «هفت» آقای «دیوید فینچر» درست در جایی که هیچ کس فکر نمی‌کند از آن هم عجیب‌تر می‌شود. وقتی که بعد از دربدری‌های فراوان، بالاخره «جان دو» (کوین اسپیسی) توسط «میلز» (برد پیت) و «سامرست» (مورگان فریمن) دستگیر شده است، همه به یک زمین بایر می‌روند تا یک جعبه‌ی مرموز را پیدا کنند. آن‌چه درون جعبه است برملا می شود و گناه کبیره‌ی آخر را می‌سازد: خشم.


۱ – مظنونین همیشگی (۱۹۹۵)

 ۱۰ پایان برتر فیلم‌های تاریخ سینما کدام‌اند؟
یکی از غافل‌گیرکننده‌ترین پایان‌بندی‌های تاریخ سینما را این فیلم دارد. جایی که تماشاگر در چند دقیقه‌ی پایانی فیلم می‌فهمد که «وربال کینت» (کوین اسپیسی) همان جنایت‌کار افسانه‌ای معروف «کایزر شوزه» است، پیچشی است که ممکن است هرگز در سینما تکرار نشود.

بدون شک پایان‌بندی‌های فوق‌العاده و جذاب در تاریخ سینما بسیار زیاد هستند و انتخاب تنها ۱۰ مورد از آن‌ها کار بسیار دشواری است. در تهیه‌ی این لیست تلاش کرده‌ایم تا تنوع انواع پایان‌بندی‌ها حفظ شود و بهترین‌ها را در هر زمینه انتخاب و معرفی کنیم. اگر شما هم پایان فیلم‌های خاطره‌انگیز را در ذهن دارید، ما را در دیدگاه‌ها در جریان بگذارید. 


منبع: برترینها

سام شپرد؛ نویسنده طبقه‌ گرسنه

شپرد قلمی تهاجمی دارد، درست مانند یک گاوچران آمریکایی وقتی میان میدان است. برای همین اینگونه تهاجمی درباره او نوشتن را شروع کردم، بی‌مقدمه و تفصیل. رویا، رانندگی، فردگرایی، اشتباه در کنار دقت زبان‌شناختی و تخیل بصری اساسی‌ترین مولفه‌های این نمایش‌نامه‌نویس، بازیگر و کارگردان آمریکایی است. آثار او که بسیار هم به فارسی ترجمه شده است، مشاهدات نویسنده‌ای پیچیده هستند که اسطوره را در کنار شرایط انسان مدرن نگه می‌دارد.

 نویسنده طبقه‌ گرسنه
نویسنده‌ای مخوف و تاثیرگذار؛ این اصطلاح، ادعای بیهوده‌ای نیست، یا تنها تحسینی برای نمایش‌نامه‌نویسی که اکنون درگذشته؛ و هیچ‌وقت آنگونه که لایقش بود قدر دیده نشده؛ بلکه واقعیت عینی آثاری است که از «سام شپرد» به جای مانده؛ در ایران نمایش‌نامه‌ها و فیلم‌نامه‌های چشم‌گیر او به فارسی ترجمه شده است؛ آثاری چون «پاریس تگزاس» با ترجمه هوشنگ گلشیری، «آخرین روزهای موس»، رکسانا هدایتی، «اسطوره مدفون» و «دکه بین راه» حمید امجد، «بازی» حسن ملکی، «خودکشی در واحد ب»، آویشن نوبخت، «کودک مدفون»، آهو خردمند، «دندان جنایت»، امیر علی جولایی، «صلیب سرخ»، هوشنگ حسامی «عشق وحشی (عشق و نفرین)»، اشکان خطیبی «غرب حقیقی»، امیر امجد و بیش از ۱۰ اثر دیگر. اگر چه برخی ترجمه‌های نابه‌سامان از همین لیست، به بهانه عدم شناخت مترجم با نویسنده و عدم کاربلدی هرگز نتوانسته‌اند اثر شپرد را به‌خوبی به مخاطب معرفی و ارائه کنند؛ از این راستا و به‌طور مثال، یکی ترجمه پادرهوای اشکان خطیبی که ضعیف‌ترین ترجمه‌ها از شپرد است.

آثار شپرد توصیف هرج و مرج است، می‌توان آن را واقعیت عینی روزمره انسان معاصر نامید. او نویسنده از دست دادن‌هاست؛ نویسنده رنج شکست و آرزوی موفقیت. این مفاهیم گستره بزرگی در نمایش‌نامه‌های شپرد دارد، او انسان را نه بومی، نه هموطن بلکه جهان‌وطن می‌بیند. نمادها، شمایل و نشانه‌های آثارش نیز رنج همین جهان‌وطنی است، که سرمایه و قدرت آن را احاطه ‌کرده است. اگرچه اغلب منتقدان آمریکایی شخصیت‌های او را «روح شکسته آمریکا» می‌دانند؛ اما جهان‌شمولی آثارش به منتقدان در هر جای جهان این اجازه را خواهد داد که همان روح شکسته را، تاویلی جهانی کنند.

قهرمانان شپرد، شخصیت‌هایی اجتماعی نیستند، عصبانی‌اند و همیشه خشونتی عیان یا نهان در آن‌ها دیده می‌شود و زمانی که این خشونت علیه زنان شخصیت‌های آثارش استفاده می‌شود، نمایش‌نامه‌ها سادیستی و ترسناک پیش می‌ر‌وند. اهمیت این نکته در آثار شپرد آن‌قدر است که مقالاتی متعدد درباره آن نوشته شده است. حتی در ایران نیز در این مورد مقالات آکادمیکی به تحریر در آمده، ازجمله:«بررسی شخصیت‌های زن سه نمایش‌نامه سام شپرد (کودک مدفون- دروغ ذهن- وضعیت شوک) در پرتو نظریات هلن سیکسو و لیوس ایریگیری. نگارش سحرناز پیش‌نماززاده ‌حسنی».

شپرد در آثارش تعریف می‌کند، تعریف می‌کند و باز هم تعریف می‌کند، او در دل این تعریف‌هاست که روایت خود را به مخاطب ارائه می‌دهد، روایت بخش جدانشدنی دیالوگ‌ها و مونولوگ‌های آثار اوست. واقعیت روزمره‌ای که از آن نوشتم را با همین تعاریف تحویل می‌دهد. او به جای آنکه بیشتر از تمثیل یا نماد استفاده کند، مایل است از واقعیت حرف بزند. منتقدان آمریکایی این شیوه آثار او را با داستان‌های «جک لندن» مقایسه کرده‌اند. نگرشی که به دلیل سبک خاص لندن در روایت، چندان نگرش درستی نمی‌نمایاند. به گمان من روایت نمایشی شپرد در آثار مکتوبش را باید خاص خودش دانست. شخصیت‌های او همه‌جا با یک پدر که دانای کل داستان‌هایش است، پیش می‌رود، همچنین خشونت مردانه و وسواس جذابیت، مولفه‌های اصلی روایت‌های شپرد است.

 نویسنده طبقه‌ گرسنه

به باور من نمایش‌نامه‌های شپرد را می‌توان بخشی از یک ساختار کاملا تخیلی دانست، و اگر بنا باشد او با نویسنده‌ای چه از حیث روایت و چه از حیث ساختار قیاس شود، آن نویسنده باید دست‌کم رگه‌هایی از علمی– تخیلی در آثارش دیده شود؛ مثلا «یوجین اونیل» همچنین رویای آمریکایی و تحریم انسان در خانواده، اشتباه و انعکاس روزمر‌گی‌های زندگی، مواردی در آثار شپرد است که او را به نویسندگانی همچون «آرتور میلر» نزدیک می‌کند. با این همه، هنوز هم بر این گمانم که اگر بی‌رحمانه صادق باشم، سام شپرد از حیث جنس روایت با هیچ نویسنده هم‌دوره خودش و کلاسیکی قابل قیاس نیست. جنس روایت و نویسندگی‌ او ضخیم، زبر و تن‌لرزان است.

اهمیت مطالعه شپرد هم در همین است. همین‌که استثمار انسان را در مواجهه با جهان مدرن به او نشان می‌دهد. او در واقع اثری اجتماعی یا انسانی نمی‌نویسد؛ چه آنکه مضامین آثارش به اصرار شخصی نیز از این معقولات جداست، او درباره رنج روان انسان می‌نویسد، و به شکلی خاص نشان می‌دهد که چگونه آرام این رنج را بپذیرد و در حالی که چاره‌ای برای بهبود آن ندارد، حرف، کار و یا عملی برای التیام جست‌وجو کند.

اما این‌ها جزئیاتی از آثار شپرد است، که در دل کلیتی برای شرح گرسنگی گنجیده است. گرسنگان، شخصیت‌های اصلی شپرد هستند؛ گرسنگان شهری، گرسنگان پول، گرسنگان قدرت، گرسنگان زیستن بی‌دغدغه‌ روزمرگی، گرسنگان داشتن خانواده‌ای منسجم و… او جست‌وجوی مداوم این گرسنگان را برای به دست‌آوردن جایگاه و هویت اساسی خود شرح می‌دهد و در این جست‌وجو انسان موضوع خود را ضرب و شتم می‌کند. نمایش‌نامه‌های شپرد در نگرشی کلی ناامیدی و امید را نشان می‌دهند؛ تناقض میان عقل و غریزه و تلاش برای زنده‌ماندن در جهانی که هراس از مرگ آن هم مرگ از گرسنگی ناخودآگاه انسان را احاطه کرده است.

 نویسنده طبقه‌ گرسنه

اما در کنار همه این موارد یکی از علاقه‌های دیگر نویسنده «سرمای جولای» حفاظت از درون‌مایه‌های اساسی سیاست است. او رگه‌های سیاسی آثارش را چنان اهمیت می‌دهد که در تمامی مونولوگ‌ها و دیالوگ‌های شخصیت‌هایش این رگه‌ها حضور دارند. او موقعیت‌های تضاد سیاسی را خلق می‌کند، شپارد که خودش همواره از منتقدان صریح سیاست در آمریکا بوده است، در آثاری همچون «غرب حقیقی» یا «کودک مدفون» و «خدای دوزخ» خود به پررنگ‌ترین وجه سیاسی می‌نویسد. آثاری که همه آن‌ها در مکان‌هایی کوچک، پرت و دور از مدرنیت شهر اتفاق می‌افتد و آدم‌هایی که در دل این اتفاق‌ها حضور دارند، اغلب انسان‌هایی ناامید، مال‌باخته و تنها هستند.

شپرد در روایت خود در این سه اثر به گمانم به‌خوبی توانسته ارتباط میان قدرت و جامعه را مورد کنشاش و نگرش قرار دهد. او با توجه به یکی از مولفه‌های نویسندگی‌اش یعنی همان واکنش به روزمرگی‌ها که به آن اشاره کردم، جنبه‌های داستانی و درام‌محور این سه اثر خود را به واکنش به ساختار اجتماعی اختصاص داده است، او در اینجا وقتی به نقد ساختار می‌پردازد، در واقعیت گویی به نقد قدرت موجود پرداخته است. او از همین محور و با دیالوگ‌های فکرشده‌ای که در دهان شخصیت‌هایش می‌گذارد، می‌کوشد درامی را ایجاد کند که تضادهای اصلی جامعه را نشان می‌دهد.

از این راستا، تفاوت اصلی شپرد با نمایش‌نامه‌نویسانی همچون «بکت» و «مامت» که اقبال عمومی بیشتری از او یافتند، و بهتر از او قدر دیده شدند، این است که او نمایش‌نامه‌نویس واقعیت است نه انتزاع، اینکه میان اثر انتزاعی یا آبستریک، با اثری که واقعیت عینی را اهم‌تر می‌شمارد تا اثری که مفاهیم را در گستره‌ای انتزاعی به مخاطب ارائه می‌دهد، چقدر تفاوت ارزشی وجود دارد؟ موضوع پرسش من نیست. بلکه اهمیت در این است که با تشخیص معیارهای نویسشیِ این نمایش‌نامه‌نویسان مشخص شود که در واقع کدام توانسته‌اند اثر دراماتیک را در جایگاه یک کتاب، که بی‌توسل به اجرا، مخاطب میل و علاقه به خواندن آن داشته باشد و از آن تاثیر پذیرد و یا به تفکر وا داشته شود، ارائه دهند. که به گمانم با نگاهی به همین نوشتار کوتاه می‌توان به پاسخی نسبی رسید.

امروز، ۵ نوامبر، زادروز سام شپرد، نمایش‌نامه‌نویسی است که همین چهار ماه پیش در ۲۷ ژوئیه ۲۰۱۷ در سن ۷۳ سالگی درگذشت. اهمیت این نمایش‌نامه‌نویس که به باورم شیوه نگرش به نوشتن نمایش‌نامه‌را به‌عنوان یک اثر ادبی متحول کرده و هویت آدم‌ها را پیچیده‌تر و شناختشان را دشوارتر می‌کند، بیش از هر چیز در آن است که توانسته تصویرگر دقیقی از بحران وجود در جهان معاصر ما باشد؛ بحران انسان، و بحران انسانیت.

شپرد، طنز و سوررئال

نمایش‌نامه‌های شپرد ویژگی‌های خاص خود را در شخصیت‌پردازی و فضاسازی به رخ می‌کشند؛ طنزی که در متن آن‌ها جاری است و فضایی که گاه دل‌سپردگی نویسنده را به فضای سوررئال هم به نمایش می‌گذارد، شخصیت‌های در ظاهر ناشناس (بدون پیش‌زمینه) را به فضای اجتماعی اطرافشان پیوند می‌زند و تصویر تاریکی می‌شوند از زندگی معاصر آمریکایی و مفهوم ستایش‌شده «خانواده». همان‌طور که آمریکای معاصر را- در دو شکل کاملاً متفاوت- می‌توان در آثار جروم دیوید سالینجر و چارلز بوکوفسکی جست‌وجو کرد و آن‌ها را راویان یاس پس از جنگ دوم جهانی نام نهاد، شپرد به شکل دیگرتر- و متاخرتری- در نمایش‌نامه‌هایش راوی همان یاسی است که به بنیان «رویای آمریکایی» یعنی خانواده می‌رسد.

«بچه مدفون» که اول‌بار در سال ۱۹۷۸ ارائه شد و سال بعد جایزه پولیتزر را برایش به ارمغان آورد (و در واقع او را به‌عنوان نمایشنامه‌نویس مطرح کرد)، خوشبختی خانوادگی را به سخره می‌گیرد. در اولین صحنه شاهد یک بگومگوی خانوادگی هستیم که مشکلات گذشته را پیش می‌کشد و داج، شخصیت اصلی را یک الکلی معرفی می‌کند. در پرده دوم هویت و ارزش روابط خانوادگی به زیر سوال می‌رود و شخصیت‌ها یکدیگر را به خاطر نمی‌آورند و در پرده سوم، مساله زمین و مالکیت پیش کشیده می‌شود و داج، کشاورز حدوداً هفتادساله بالاخره می‌میرد. هر بخش به شکلی مفاهیم از پیش تثبیت‌شده را به زیر سوال می‌برد و «رویای آمریکایی» را به زیر می‌کشد؛ آن هم به شدیدترین لحن ممکن، ازجمله رابطه

نامشروع خانوادگی.

«بچه مدفون» در واقع قسمت دوم سه‌گانه‌ای- معروف به سه‌گانه «خانواده»- بود که شپرد زمانی که برای «مجیک تیاتر»( یکی از مراکز مهم تئاتری در سانفراسیسکو) به‌عنوان نمایش‌نامه‌نویس ثابت کار می‌کرد، نوشت؛ سه‌گانه‌ای که از آن معمولاً به‌عنوان بهترین اثر شپرد نام می‌برند.

 نویسنده طبقه‌ گرسنه
در قسمت اول این سه‌گانه، «نفرین طبقه گرسنه» که اول‌بار در سال ۱۹۷۷ در لندن اجرا شد، باز به طنز، «خانواده خوشبختی» را روایت می‌کند که در آن پدر دائم‌الخمر است، مادر از کار به تنگ آمده، دختر، نوجوانی شورشی است و پسر ایده‌آلی‌ست. کنار هم قرار دادن آن‌ها، تمام تصورات بیرونی درباره خانواده خوشبخت را به هم می‌ریزد.

در بخش سوم این سه‌گانه، «غرب حقیقی»، هم دو برادر پس از پنج سال همدیگر را می‌بینند و در نتیجه انواع و اقسام مشکلات خانوادگی سر برمی‌آورند، در حالی که یکی از آن‌ها فیلم‌نامه‌نویس هالیوود است و سعی دارد بر یک فیلم‌نامه تمرکز کند، و برادرش مرتب سوال می‌کند و هر دو بالاخره اعتراف می‌کنند که به یکدیگر حسادت می‌کنند. در صحنه آخر مادر آن‌ها وارد می‌شود و بیش از پیش با مضمون بربادرفته «رویای آمریکایی» روبه‌رو هستیم.

همین شکل نگاه را در غالب نمایش‌نامه‌های شپرد می‌توان دنبال کرد؛ ازجمله «دیوانه عشق»(۱۹۸۳) که در آن ادی و می، که عاشق و معشوق بوده‌اند، پس از سال‌ها در هتلی کوچک در بیابان با هم ملاقات می‌کنند و شخصیت «پیرمرد» وارد ماجرا می‌شود که ظاهراً زندگی دوگانه‌ای دارد و در دو زمان و مکان مختلف پدر هر دوی آن‌هاست.

شخصیت پدر در آثار شپرد غالباً شبیه یکدیگر است؛ پدری تنها و دائم‌الخمر که از همه بریده و نمی‌تواند با کسی رابطه داشته باشد اما سعی دارد همه چیز را روبه‌راه کند. این شخصیت تکرارشونده در آثار شپرد را برگرفته از پدر حقیقی او می‌دانند؛ پدری دائم‌الخمر که مشکلات زیادی را برای شپرد در کودکی و نوجوانی به‌وجود آورد.

 نویسنده طبقه‌ گرسنه
شپرد به شکلی در فضای تئاتر تجربی رشد کرد، اما ساختار و نشانه‌های نمایش‌نامه‌های کلاسیک را همیشه با خود نگه داشت. عاشق بکت بود اما شعر و موسیقی را به وجه جداناپذیری از نمایش بدل می‌کرد. همین‌طور عشق به سینما را در غالب نوشته‌هایش می‌توان یافت؛ عشقی که با بازی در فیلم ترنس مالیک، «روزهای بهشت»، متبلور شد و تا آخرین روزهای عمرش با او ماند.

بازی در نقش یکی از خلبان‌های آزمایشی در فیلم «کارهای درست» در سال ۱۹۸۳ او را نامزد دریافت اسکار بهترین بازیگر مرد نقش مکمل کرد و در سال ۱۹۸۵، زمانی که رابرت آلتمن، نمایش‌نامه شناخته‌شده او به نام «دیوانه عشق» را به فیلم بدل کرد، خود شپرد نقش اصلی را به‌عهده گرفت؛ رو در روی کیم بیسینگر، موطلایی شورشی که در قالب‌های هالیوودی خانواده نمی‌گنجید.

شپرد اما فیلم‌نامه‌نویس یکی از به‌یادماندنی‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما هم هست:«پاریس تگزاس» (۱۹۸۴) ساخته ویم وندرس. شپرد که فیلم‌نامه این فیلم را با همراهی ال. ام. کیت کارسون نوشته، داستان مرد تنهایی را روایت می‌کند که در جست‌وجوی همسر ناپدیدشده‌اش است. مضمون خانواده و پدر الکلی، پاریس تگزاس را به نمایش‌نامه‌های شپرد پیوند می‌زند.

آثار مختلف سم شپرد، از سه‌گانه خانواده او تا «خدای جهنم» (از آخرین نوشته‌های او که در واکنش به وقایع ۱۱ سپتامبر درباره یک خانواده «خوشبخت» آمریکایی نوشته شده) به زبان فارسی برگردانده شده‌اند.


منبع: برترینها

۲۰ روز با تخفیف کتاب بخرید

طرح پاییزه کتاب با تخفیف ۲۰ تا ۲۵ درصدی دوم آذرماه همزمان با روز کتابگردی در کتابفروشی‌های عضو طرح سراسر کشور آغاز شد.

عصرایران – در طرح پاییزه کتاب که از دوم آذر ماه همزمان با روز کتابگردی در کتابفروشی‌های عضو طرح آغاز شد، ۶۶۹ کتابفروشی از ۳۱ استان کشور ثبت نام کردند.

در دومین پاییزه کتاب، تاکنون استان های تهران با ۱۱۶ کتابفروشی، قم با ۸۴ کتابفروشی و اصفهان با ۷۹ کتابفروشی بیشترین مشارکت را از آن خود کردند.

دومین طرح پاییزه کتاب با تخفیف ۲۰ تا ۲۵ درصدی دوم آذرماه همزمان با روز کتابگردی در کتابفروشی‌های عضو طرح سراسر کشور آغاز شد و تا ۲۲ آذرماه در مراکز استان‌ها و ۲ دی در شهرستان‌ها اجرا می‌شود. کتابفروشان در اولین روز از این طرح به مناسبت روز کتابگردی کتاب‌های خود را با ۱۰ درصد تخفیف بیشتر (تخفیف ۳۰ تا ۳۵ درصدی) عرضه می‌کنند.

‌کتابفروشی‌ها می‌توانند با مراجعه به سایت خانه کتاب به نشانی ketab.ir در دومین «پاییزه کتاب» ثبت نام کنند.

طرح «پاییزه کتاب» با شعار «هر ورقش دفتری‌ست…» بعد از طرح‌های «کتابفروشی به وسعت ایران»، «عیدانه کتاب»، «تابستانه کتاب» و «پاییزه کتاب» هفتمین گام در راستای توجه به اعطای یارانه کتاب از طریق کتابفروشی‌هاست.

در دومین طرح پاییزه کتاب خریداران می‌توانند در چند نوبت و از چند کتابفروشی، کتاب‌های عمومی را با ۲۰ درصد تخفیف و کتاب‌های کودک و نوجوان را با ۲۵ درصد تخفیف از کتابفروشی‌های عضو طرح خریداری کنند.

پیش از این طرح «تابستانه کتاب» در سال ۹۶ با فروشی ۱۰ میلیارد تومانی از ۱۵ مردادماه تا ۱۳ شهریور در شهرستان ها و تا ۳ شهریور در مراکز استان ها برگزار شد که ۸۱۳ کتابفروشی از سراسر کشور در این دوره مشارکت کردند. در این طرح ۴۹۸ هزار و ۷۴۹ نسخه کتاب به ۲۰۳ هزار و ۷۶۱ نفر فروخته شد. از بین ۸۱۳ کتابفروشی فعال در طرح تابستانه کتاب، ۶۱۸ کتابفروشی در مراکز استان و ۱۹۵ کتابفروشی در شهرستان ها کتاب های بخش کودک و نوجوان را با ۲۵درصد تخفیف و کتاب های بخش عمومی را با ۲۰ درصد تخفیف عرضه کردند.


منبع: عصرایران

چرا ایرانی‌ها خاطره نمی‌نویسند؟

احمد پوری تابوهای زیاد در فرهنگ ما، خودسانسوری و ترس از قضاوت دیگران را از دلایل ننوشتن خاطره در کشورمان می‌داند.

این مترجم و داستان‌نویس در گفت‌وگو با ایسنا درباره خاطره‌نویسی اظهار کرد: خاطره‌نویسی به این معنی است که رویدادهایی را که در طول روز و یا در لحظات مختلف برای‌تان پیش می‌آید، یادداشت کنید تا برای‌تان به یادگار بماند؛ خاطره‌نویسی چیزی مانند عکس گرفتن است.

او با بیان این‌که خاطره‌ در کشور و در فرهنگ‌هایی مانند فرهنگ ما خیلی کم نوشته می‌شود و سابقه‌ چندانی ندارد، گفت: این موضوع به خاطر نوع خاص تربیت اجتماعی و فرهنگ حاکم در کشورمان است؛ ما نمی‌توانیم درباره زندگی خصوصی خودمان صحبت کنیم، یعنی شجاعت حرف زدن درباره زندگی خصوصی خود را نداریم و از داوری‌های مردم می‌ترسیم. در فرهنگ غربی قضاوت فوری انسان‌ها مرسوم نیست، به همین دلیل همه می‌توانند راجع‌به خصوصیات زندگی خود بنویسند.

پوری درباره اتوبیوگرفی نیز گفت: اتوبیوگرافی از خاطره‌نویسی عمومی‌تر است و فرد تصمیم می‌گیرد زندگی خود را بنویسد؛ این‌که چه بلایی سرش آمده است. این موضوع نیز در ادبیات ما کم است، زیرا ما سانسور زیادی می‌کنیم و خیلی چیزها را نمی‌خواهیم مردم بدانند. اصولا در فرهنگ‌هایی که در آن‌ها تابوهای زیادی وجود دارد، چیزهای زیادی سانسور می‌شود، زیرا از قضاوت مردم می‌ترسیم.

این مترجم خاطرنشان کرد: صراحتی که در اتوبیوگرفی‌های غربی هست، در نمونه ایرانی پیدا نمی‌کنید؛ به طور مثال اگر «اعتراف به زندگی» پابلو نرودا را بخوانید، حیرت خواهید کرد، او چیزهایی را نوشته است که اگر ما بودیم نمی‌نوشتیم. نرودا ترسی از قضاوت شدن نداشت، هرچند مردم آن‌ها قضاوت نمی‌کنند. ما یک اتوبیوگرافی خوب در کشورمان نداریم، اگر هم داریم به قدری کم است که من خبر ندارم.

احمد پوری در ادامه اظهار کرد: اصولا سرگذشت افراد مخصوصا به قلم خودشان جذاب است. ما به خاطر کنجکاوی‌ای که همیشه داریم، مثلا دوست داریم بدانیم زندگی یک هنرمند چطور بوده، چه بر سرش آمده، عکس‌العملش در مقابل حوادث بیرونی به چه شکل بوده و چه خصلت‌هایی داشته است. زمانی که این موضوعات را خودشان می‌نویسند لذت‌بخش‌ است. از یک نظر هم خوب است که تخیلی در کار نیست؛ در این صورت از نزدیک می‌توانیم ببینیم چه عواملی باعث شده این فرد محبوب مردم شده است.

او همچنین خاطرنشان کرد: اتوبیوگرافی برای کسانی که می‌خواهند درباره حالت اجتماعی و روانی یک نویسنده و یا هنرمند مطالعه کنند مفید است و معمولا جذابیت خود را نیز دارد.

این مترجم در پاسخ به این سوال که آیا اتوبیوگرافی‌ها و خاطرات ارزش ادبی نیز دارند، گفت: این موضوع به نویسنده بستگی دارد که چگونه بنویسد. گاهی اوقات نویسنده متن فقط گزارش می‌دهد که چندان ارزش ادبی ندارد و ممکن است ارزش تحقیقی و اجتماعی داشته باشد. اما گاهی اوقات کسی که خاطراتش را می‌نویسد مقداری ادبیت وارد اثرش می‌کند مانند نرودا. در «اعتراف به زندگی» فقط با سرگذشت روبه‌رو نیستید؛ مقداری شاعرانگی، تخیل و زیبایی دست به دست هم داده تا مجموعه‌ای را درست کند که شما آن را به عنوان یک مجموعه ادبی بخوانید تا یک اثر تحقیقی.

احمد پوری درباره کار جدید خود نیز گفت: یک رمان با نام «فقط ده ساعت» با نشر چشمه دارم که در حال طی کردن مرحله دریافت مجوز نشر در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. این کتاب رمانی اجتماعی درباره عشق و مرگ است.


منبع: عصرایران

شماره آذرماه داستان همشهری منتشر شد

هشتادوسومین شماره‌ی ماهنامه داستان همشهری در ۲۳۰ صفحه با قیمت ۸۰۰۰ تومان، از اوایل آذر در روزنامه‌فروشی‌ها و کتابفروشی‌های معتبر سراسر کشور در دسترس مخاطبان است.

در بخش داستان‌های خارجی این شماره‌ی مجله، داستانی از کورت ونه‌گات چاپ شده که جزو پنج داستان تازه‌یاب این نویسنده است، همچنین داستانی از جرج ساندرز که برنده جایزه من بوکر ۲۰۱۷ شده است. اعلام نام کازوئو ایشی گورو به عنوان برنده نوبل ادبیات امسال هم بهانه‌ای شده تا مجله‌ی داستان مصاحبه ی کنزابورو اوئه (دیگر برنده‌ی نوبل ادبیات) با او را منتشر کند.

به گزارش روابط عمومی این مجموعه، از دیگر مطالب خواندنی این شماره روایت کاوش‌های باستان‌شناسی دوره‌‌ی قاجار و پهلوی به روایت کاوشگران خارجی است. همچنین مطلب «هنگام درو» در بخش روایت‌های مستند که خاطرات یک سرباز گروهان پاکسازی است و گوشه‌هایی از جدال هر روزه برای خنثی‌سازی مین‌های مدفون در زمین‌های نواحی مرزی ایران را برای خوانندگان تصویر می‌کند.

کامبیز درم‌بخش، جواد علیزاده، بهناز علی‌پورگسکری، پیمان هوشمندزاده، محمد حسینی، فرشته احمدی، منصور علیمرادی، رامبدخانلری، سپیده خمسه‌نژاد، محمدعلی رکنی، محسن توانگر، لنگستون هیوز، لی مارتین، مارک اسلوکا، ایسابل کویشت، دیو اگرز و… از دیگر نویسندگان و هنرمندان این شماره هستند.

هشتادوسومین شماره‌ی ماهنامه داستان همشهری در ۲۳۰ صفحه با قیمت ۸۰۰۰ تومان، از اوایل آذر در روزنامه‌فروشی‌ها و کتابفروشی‌های معتبر سراسر کشور در دسترس مخاطبان است.


منبع: عصرایران

عادت‌های خاص نویسندگان مشهور

یک جوری جا افتاده است که نویسنده‌ها آدم‌های عجیب و غریبی هستند، آدم‌هایی که ممکن است تمام روز توی اتاق‌های در بسته با خودشان حرف بزنند. باید بگویم که این حالت ها ممکن است برای خیلی ها اتفاق بیفتد.

نویسندگان مشهور دنیا هم مانند بقیه انسان‌ها، یک سری خصوصیات اخلاقی منحصر به فرد و عادت‌هایی دارند که گاهی به صورت غریزی و بدون هیچ فکری، انجام می‌داده و می دهند. این عادت ها هرچند ممکن است طبیعی باشد و هر کدام از ما هم دچارشان باشیم اما برای اطرافیان و دوستداران این نویسندگان مشهور، بسیار عجیب و البته قابل توجه است. امروز سعی داریم نگاهی به چند  عادت‌ عجیبِ بعضی از بهترین نویسندگان تاریخ بیندازیم که در ادامه می خوانید.

 شب ها زمانی برای نوشتن

 عادت های خاص نــویسندگان مشهور

گوستاو فلوبر یکی از نویسندگان تأثیرگذار قرن نوزدهم فرانسه بود که در سال ۱۸۸۰ و در سن ۵۹ سالگی درگذشت.

مهم ترین آثار: سفری به دوزخ، خاطرات یک دیوانه، مادام بوآری، نامه‌هایی به شهرداری روآن و داوطلب

گوستاو فلوبر نوشتن «مادام بوآری» را در سپتامبر سال ۱۸۵۱ شروع کرد و  نوشتن آن پنج سال طول کشید. آن دوران مصادف با میان سالی فلوبر بود با شکمی بزرگ  و  موهایی که به سرعت می ریخت. فلوبر برای تمرکز روی کارش شب ها شروع به نوشتن می کرد چون در طول روز هر سر و صدایی حواسش را پرت می کرد. او هر روز صبح ساعت ۱۰ بلند می شد و زنگ پیشخدمت را به صدا در می آورد تا برایش روزنامه ها، نامه ها، لیوانی آب سرد و پیپ چاق شده اش را بیاورد.

بعد مشتی به دیوار بالا می زد تا اگر مادرش دوست دارد بیاید و کنارش بنشیند و باهم صحبت کنند. بعد از آن هم نوبت به استفاده از تونیک ضدریزش مو می رسید. ناهار را معمولا سبک می خورد و بعد از تدریس تاریخ و جغرافیا به برادرزاده اش، مطالعه می کرد. اما وقت نوشتن فلوبر شب بود. خودش در این باره گفته است: «گاهی از خودم می پرسم  چرا مغزم آب نمی شود؟ من زندگی ریاضت کشانه و سختی را می گذراندم؛ زندگی عاری از لذات بیرونی. با چنان عشقی کارم را دوست دارم که جنون آمیز و غریب به نظر می رسد؛ مثل زاهدی که جامه زبری را دوست دارد، در عین این که جامه، جسمش را آزار می دهد.»
 


کابینت جایی برای نوشتن!

 عادت های خاص نــویسندگان مشهور

آگاتا کریستی  نویسنده انگلیسی داستان‌های جنایی و ادبیات کارآگاهی بود که سال ۱۹۷۶ در سن ۸۶ سالگی درگذشت.

مهم ترین آثار: دشمن مخفی، قتل در بین‌النهرین، راز قطار آبی، جسدی در کتابخانه، فیل‌ها به یاد می‌آورند و جنایت خفته

آگاتا کریستی در زندگی نامه ای به قلم خودش، تاکید می کند که حتی پس از نوشتن ۱۰ کتاب، باز هم خودش را یک «نویسنده به تمام معنا» نمی داند. او می نویسد: «جالب این که از کتاب هایی که بلافاصله بعد از ازدواجم نوشتم چیز زیادی یادم نمی آید. گمانم آن قدر از حضور در زندگی روزمره لذت می بردم که نوشتن صرفا کاری بود برای سرگرم شدن. هرگز جای معینی که برای نوشتن به آن پناه ببرم نداشتم.» این موضوع باعث مشکلات بی پایان او با خبرنگارهایی بود که طبیعتا می خواستند عکس این نویسنده را پشت میز کارش بگیرند اما چنین جایی واقعا وجود نداشت! خودش می نویسد: «تنها چیزی که لازم داشتم یک میز مناسب و ماشین تحریر بود.

کابینت روشویی مرمری اتاق خواب جای خوبی برای نوشتن بود. میز اتاق غذاخوری در ساعات بین غذا هم همچنین.» او در جای دیگری می نویسد: «خیلی از دوستانم می گویند: نمی فهمیم تو کی کتاب هایت را می نویسی؟ چون هیچ وقت تو را در حال نوشتن ندیدیم. احتمالا رفتار من بیشتر شبیه سگ هایی است که استخوان به دهان به گوشه ای پناه می برند. آن ها به شکلی مخفیانه از بقیه جدا می شوند و تا نیم ساعت کسی نمی بیندشان. بعد با اعتماد به نفس کامل و لب و لوچه کثیف بر می گردند! من هم همان کار را می کنم. در آغاز هر کتاب کمی معذب هستم، اما همین که بتوانم خودم را خلاص کنم و در را ببندم و نگذارم کسی مزاحمم شود، دیگر می توانم با سرعت کامل جلو بروم و در نوشته هایم کاملا غرق شوم.»
 


در حین نوشتن گرم می شوید

 عادت های خاص نــویسندگان مشهور

ارنست همینگوی از نویسندگان برجسته معاصر ایالات متحده آمریکا و برنده جایزه نوبل ادبیات است که در سال ۱۹۶۱ در ۶۲ سالگی درگذشت.

مهم ترین آثار: سه داستان و ۱۰ شعر و رمان های برنده هیچ نمی‌برد، وداع با اسلحه، پیرمرد و دریا و حقیقت در اولین تابش

 ارنست همینگوی در سراسر دوران بزرگ سالی اش ساعت ۵:۳۰ یا ۶ صبح با اولین اشعه خورشید در روز بیدار می شد. حتی اگر شب قبلش دیر خوابیده بود. همینگوی در مصاحبه ای با پاریس ریویو در سال ۱۹۵۸ گفت: «صبح ها بلافاصله پس از طلوع خورشید دست به قلم می شوم چون هیچ کس نیست مزاحم تان شود. هوا خنک یا حتی سرد است و در حین نوشتن گرم می شوید. بعد هرچه را که نوشته اید، می خوانید.

آن قدر می نویسید تا به جایی برسید که هنوز موتورتان روشن است و می دانید بعدش چه اتفاقی می افتد و بعد از آن می کوشید باقی زندگی تان را پیش ببرید.»
همینگوی برخلاف حرف هایی که درباره اش رایج است هیچ فصلی از کتابش را با تیز کردن ۲۰ مداد متوسط شروع نکرد. خودش به پاریس ریویو گفته بود: «فکر نکنم اصلا هیچ وقت من یک جا بیست تا مداد داشته باشم!» اما در کل عادات عجیب و غریب برای نوشتن کم نداشت. اول این که ایستاده می نوشت. او  روی برگه هایی روی تخته شاسی می نوشت بعد اگر کار خوب پیش نمی رفت، کاغذها را رها می کرد و سراغ ماشین تحریر می رفت. همینگوی غالبا حساب کلمات روزانه اش را داشت تا به قول خودش: «کلاه سر خودم نگذارم!» اما اگر کار خوب پیش نمی رفت، دست از نوشتن می کشید و به نامه هایش جواب می داد؛ یک مرخصی دلپذیر میان مسئولیت خطیر نوشتن.


به گوشت گوسفند فکر نکن!

 عادت های خاص نــویسندگان مشهور

جین آستین  در سال ۱۸۱۷ زمانی که ۴۱ سال داشت درگذشت و در کلیسای وینچستر به خاک سپرده شد.

مهم ترین آثار: غرور و تعصب، عقل و احساس، منسفیلد پارک، اما و ترغیب

به گزارش «آوانگارد» جین آستین نویسنده ای بود که هرگز تنها زندگی نکرد و در زندگی روزمره اش چندان توقعی هم نداشت. گویا برایش مهم نبود که تنها باشد یا نه. او همراه با مادر، خواهر و دوست صمیمی و سه پیشخدمت شان در یک کلبه زندگی می کرد خانه ای که اغلب پر از مهمان های ناخوانده بود.

به گفته خواهرزاده اش، جین در اتاق نشیمن خانوادگی شان می نوشت. یعنی «درست وسط هر جور مزاحمت و اتفاق مخل آرامش!» او در این باره می گوید: «البته مراقب بود که کارش توسط خدمتکاران یا مهمانان یا هر شخصی غیر از اعضای خانواده متوقف نشود. عادت داشت روی برگه های کاغذ کوچکی بنویسد که به راحتی دورانداخته یا زیر جوهر خشک کن گم می شدند. پشت در ورودی جلویی یک بادبزن قرار داشت که وقتی باز می شد، صدا می داد. جین مخالف تعمیر کردن این مشکل کوچک بود چون صدا آگاهش می کرد که تازه واردی رسیده است.»
معمولا غروب ها جین رمان هایش را با صدای بلند برای خانواده اش می خواند. او زیاد اهل آشپزی نبود و خودش هم در این باره گفته است: «آفرینش ادبی با ذهنی مشغول تکه های گوشت گوسفند و خوراک ریواس ناممکن است»!


منبع: برترینها

تنبیه یا تشویق برای مجریِ تور زلزله‌گردی

همزمان با روزهای بحرانی امدادرسانی به زلزله غرب، فردی به تبلیغ تور زلزله‌گردی به قیمت ۱۳۵ هزار تومان اقدام کرد، بهانه هرچه بود، گردشگری یا کمک رسانی، به هر حال با واکنش‌هایی همراه شد. اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان تهران اعلام کرد «با متخلفان و سودجویانی که به بهانه «گردشگری سیاه» به برگزاری تور بازدید از مناطق زلزله‌زده غرب ایران اقدام کرده‌اند، برخورد می‌کند»، به اعتقاد استادان گردشگری نیز بازدید از مناطق زلزله زده کرمانشاه «گردشگری سیاه» تلقی نمی‌شود و اجرای تورهایی به این انگیزه، مردود و مذموم شناخته شده است.
ولی تیموری – مدیرکل نظارت و ارزیابی خدمات گردشگری – نیز به ایسنا خبر داد که برخورد لازم با آژانس متخلف و هنجارشنکن به عمل آمده است.
او تاکید کرد: این تور با روح کُد اخلاق گردشگری مغایرت دارد و به هیچ وجه مورد تایید سازمان نیست.
مجری این تور که در اصفهان فعالیت می‌کرد، با پیگیری دفتر نظارت و ارزیابی خدمات گردشگری، شناسایی و ضمن متخلف خواندنش، به اداره‌کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان اصفهان احضار شد و تذکرهای مربوطه را دریافت کرد که البته به حذف تبلیغ تور زلزله و ممانعت از اجرای آن منجر شد.
بنا به اظهارات مجری تور زلزله، هدف از این اقدام جلب مشارکت مردم و اعزام افراد خیّر و متمول به همراه حدود ۵۰ میلیون تومان اجناس غیرنقدی برای کمک به زلزله‌زدگان استان کرمانشاه بوده که نسبت به نحوه اطلاع‌رسانی و بازتاب نادرست آن در رسانه‌ها نیز معترض شده است.
با این حال دفتر نظارت و ارزیابی خدمات گردشگری اعلام کرده با توجه به ابعاد و آثار منفی خبر منعکس شده از تور زلزله، مقرر شده استان اصفهان از این موضوع به راحتی عبور نکند و صحت و سقم نظرات میرعامل آن شرکت را بررسی و تصمصیم قاطعی درباره آن بگیرد.
محسن یارمحمدیان ـ معاون گردشگری استان اصفهان ـ پس از بررسی‌هایی که انجام داده و احضارهای پی‌درپی مجری تور زلزله، به ایسنا گفت: وقتی از تهران (سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری) اطلاع دادند که چنین توری از استان اصفهان برگزار می‌شود، مدیر شرکت گردشگری مربوطه را احضار کردیم، توضیحات و مستنداتی ارایه کرد که نشان می‌داد نیت کاملا خیرخواهانه بوده و ۵۰۰ کارتن حاوی کمک‌های نقدی جمع‌آوری شده و پیشنهادهایی نیز از سوی بانیِ این کمک‌ها مطرح شد که خودشان هم در منطقه حضور داشته باشند تا در جریان نحوه‌ی توزیع کمک‌ها قرار گیرند که در پی آن قرار شد افراد متمول در محل وقوع حادثه حضور داشته باشند تا ضمن ابراز همدردی، کمک‌ مالی نیز انجام دهند.
او سپس این سوال را مطرح کرد که «چگونه ممکن است توری که با ۱۳۵ هزار تومان برگزار می‌شود، شرکت‌کنندگان آن قرار است در چادر اسکان داشته باشند و همه هزینه‌ها را هم خودشان پرداخت کنند، انگیزه کسب سود و درآمد داشته باشد؟» و در ادامه بیان کرد: اتفاقا ما معتقدیم خلاقیتی در جریان این تور واقع شده که در نوع خود جالب بوده، ولی متاسفانه شیطنت‌هایی، ماجرای آن را به سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشانده است.
وی افزود: ما مدیر شرکت مجری این تور را احضار کردیم و تذکرهای لازم را دادیم و مانع اجرای این تور و حتی ادامه تبلیغات آن شدیم، ولی به نظر من به خاطر این خلاقیت باید این شخص تشویق شود. با این حال طبق دستور رسیده از سازمان و با وجود ارایه مستنداتی از نحوه کمک‌رسانی و اهداف خیرخواهانه، ولی ما مانع اجرای این تور شدیم.
معاون گردشگری استان اصفهان با پذیرش این نکته که زمان اجرای این تور مناسب نبود، اظهار کرد:‌ من از این اقدام دفاع نمی‌کنم، چون معتقدم نقدهای ظریفی به این عمل وارد است، به هرحال قشری که قرار بود به انگیزه کمک‌رسانی و همدردی در این مناطق حاضر شوند به خاطر شکاف طبقاتی، ظاهر متفاوت و شرایط روحی زلزله‌زده‌ها، اثر منفی بیشتری داشتند که با توجه به این نکته، زمان حاضر برای اجرای این تور به هیچ وجه مناسب و سنجیده نبود. ضمن این‌که در شرایط زمانی حاضر به هیچ یک از تورها اجازه اجرای چنین تورهایی را نمی‌دهیم.
وی گفت: قطعا نقدهایی به این تور وارد بود، اما می‌توانستیم آن را بدون زاویه مطرح کنیم. به نظر من قرار بود اتفاق مثبتی رخ دهد و افراد متمول با حضور در منطقه کمک‌های بهتری انجام دهند که خب حالا این شرایط دیگر وجود ندارد.
یارمحمدیان اظهار کرد: آژانسی که مجری این تور بود، سال‌ها است بدون تخلف در اصفهان فعالیت می‌کند و خوش‌سابقه محسوب می‌شود و تا پیش از این حتی یک ‌بار هم مورد تخلف نداشته و احضار نشده است، حالا هم اگر برخورد درستی نشود و سرکوب اتفاق افتد و ممکن است در هیچ زمینه‌ای خلاقیت صورت نگیرد.
منبع: بهارنیوز

«عودنوازان» به تالار رودکی می‌روند

دور چهارم پروژه موسیقایی «چند شب» ساعت ۲۰ روزهای ۲۶، ۲۷ و ۲۸ آذر ماه با حضور تعدادی از نوازندگان مطرح عود در تالار رودکی تهران برگزار می شود. در پروژه«چند شب عود» تعدادی از نوازندگان شناخته شده ساز عود بدون همراهی ساز دیگر آثار خود را به مخاطبان ارائه می دهند.

دور چهارم مجموعه کنسرت‌های «چند شب» با حضور تعدادی از نوازندگان عود در تالار رودکی تهران برگزار می‌شود.

به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی موسسه فرهنگی هنری «نغمه حصار»، دور چهارم پروژه موسیقایی «چند شب» ساعت ۲۰ روزهای ۲۶، ۲۷ و ۲۸ آذر ماه با حضور تعدادی از نوازندگان مطرح عود در تالار رودکی تهران برگزار می شود. در پروژه«چند شب عود» تعدادی از نوازندگان شناخته شده ساز عود بدون همراهی ساز دیگر آثار خود را به مخاطبان ارائه می دهند.

طبق برنامه ریزی های انجام گرفته، اسامی هنرمندان و برنامه کنسرت های «چند شب عود» به ترتیب زیر اعلام شده است:

شنبه ۲۶ آذر (ساعت ۲۰ ) : سیاوش روشن، نوشین پاسدار، محمدرضا ابراهیمی

دوشنبه ۲۷ آذر ( ساعت ۲۰ ) : نیما داودی، یاسمین شاه حسینی، علی پژوهشگر، مجید ناظم پور

سه شنبه ۲۸ آذر (ساعت ۲۰ ): سعید نایب محمدی، نگار بوبان، بابک غسالی

مجموعه کنسرت های «چندشب» که به همت موسسه فرهنگی هنری «نغمه حصار» به مدیریت افشین معصومی برگزار می شود، با هدف یادآوری ریشه های اصلی موسیقی در ۱۲ دوره طراحی شده که در هر دوره به یک ساز از حوزه موسیقی ایرانی، کلاسیک و نواحی پرداخته می شود. در دوره چهارم نیز که با عنوان «چند شب عود» برگزار می شود هنرمندان شرکت کننده به عود نوازی در شیوه ها و بیان های متفاوت می پردازند.

فروش بلیت پروژه «چند شب عود» از ساعت ١۶ چهارشنبه ۱ آذر از طریق سامانه «تیوال» آغاز شده است.


منبع: عصرایران

دردسر هکر ایرانی برای "تاج و تخت"

به گزارش بی بی سی، جون کیم جانشین دادستان فدرال منطقه جنوب نیویورک، در یک نشست خبری گفت بهزاد مصری حدودا سی سال سن دارد و ساکن ایران است. آقای کیم گفته بهزاد مصری با نام مستعار “سکوت وحشت” تحت تعقیب است و در صورت خروج از ایران بازداشت خواهد شد.گویا آقای مصری در ازای برملا نکردن اطلاعاتی که از اچ‌بی‌او به دست آورده شش میلیون دلار خواسته بود. دادستانی معتقد است که این فرد برای منفعت شخصی، اچ‌بی‌او را هک کرده است.در کیفرخواستی که سه شنبه ۲۱ نوامبر منتشر شده، آمده که این فرد باج را به بیت‌کوین، واحد پول اینترنتی خواسته که تعقیب و یافتن محل خرج کردنش پیچیده‌تر از پول‌های رایج کشورهاست. اچ‌بی‌او، حاضر به پرداخت باج نشده و هکر بخش‌هایی از اطلاعاتی را که در بهار دزدیده بود در تابستان منتشر کرد.


دادستانی بهزاد مصری را متهم کرده که خلاصه داستان و قسمت‌های پخش نشده سریال‌های پرطرفدار از جمله “بازی تاج و تخت” را دزدیده بود.گزارش شده که “سکوت وحشت” بعد از هک کردن سیستم‌های اچ‌بی‌او، به کارکنان این شرکت بزرگ ایمیلی فرستاده که در آن نوشته شده بود: “سلام به همه بی عرضه ها! بله درسته! اچ‌بی‌او هک شده!… مراقب باشید سکته قلبی نکنید!!!”مصری بازداشت نشده است و مشخص نیست که هم اکنون در کجا سکونت دارد.پیشتر روزنامه واشنگتن پست گزارشی منتشر کرده و نوشته بود مخفی نگه داشتن پرونده‌هایی از این دست برای این است که متهم فرار نکند و مقام‌های امنیتی بتوانند او را در موقع لزوم بازداشت کنند. اما حالا این روزنامه نوشته که دولت دونالد ترامپ برای مقاصد سیاسی فشار آورده که این پرونده، نام متهم و ملیت او برملا شود.


ترامپ که از مخالفان سرسخت توافق هسته‌ای آمریکا و پنج قدرت جهانی با ایران است، می‌خواهد کنگره آمریکا را متقاعد کند تحریم‌های جدیدی علیه ایران وضع کند. مقام های قضایی آمریکا، تصویر بهزاد مصری، تبعه ایرانی را منتشر کرده اند که متهم است با هک کردن سیستم های تلویزیون اچ‌بی‌او (HBO) قصد اخاذی از آنها را داشته است.


 

 


 
منبع: بهارنیوز

درخشش دو فیلم ایرانی در جشنواره فیلم‌های ورزشی میلان

“گزارشگر” ساخته محمدرضا خردمندان مدال بلورین و‌ لوح تقدیر بخش فیلم‌های کوتاه و همچنین فیلم نیمه بلند “آریو والیبال” جایزه اول فیلم بخش سینما این رویداد را کسب کرد.

ایلنا – دو فیلم ایرانی در سی و‌ پنجمین جشنواره جهانی فیلم‌های ورزشی میلان ۲۰۱۷ از سوی هیات داوران جوایز بخش مسابقه را دریافت کردند.

“گزارشگر” ساخته محمدرضا خردمندان مدال بلورین و‌ لوح تقدیر بخش فیلم‌های کوتاه و همچنین فیلم نیمه بلند “آریو والیبال” جایزه اول فیلم بخش سینما این رویداد را کسب کرد.

در مراسم پایانی این رویداد که دوشنبه شب ۲۹ آبان در میلان ایتالیا برگزار شد چهره های مطرحی همچون وزیر فرهنگ و‌ گردشگری ایتالیا، شهردار میلان، پاول ندود، ماسیمو موراتی و مدیران باشگاه های آث میلان و اینترمیلان حضور داشتند. از ایران نیز سیدمجتبی علوی، دبیر جشنواره فیلم‌های ورزشی ایران ، سیدامیر حسینی، نماینده فدراسیون جهانی Ficts در ایران و احسان شیعه، مدیر شبکه ورزش صداوسیما در مراسم پایانی جوایز برگزیدگان را دریافت کردند.

بر اساس این گزارش، سی و پنجمین جشنواره جهانی فیلم‌های ورزشی میلان از ۱۵ تا ۲۰ نوامبر ۲۰۱۷ برگزار شد و آثار ارسالی از ایران به این دوره جشنواره شامل سه کلیپ، دو انیمیشن، یک برنامه تلویزیونی، پنج مستند کوتاه و نیمه بلند، دو مستند بلند، دو فیلم داستانی بلند و دو فیلم داستانی کوتاه و نیمه بلند بود.

جشنواره بین المللی فیلم های ورزشی ایران، نماینده انحصاری فدراسیون جهانی فیلم های ورزشی (FICTS) است که به عنوان مرحله مقدماتی جشنواره فیلم های ورزشی به شمار می آید و وظیفه انتخاب تولیدات و آثار فیلم سازی ورزشی را برعهده دارد.

یازدهمین دوره جشنواره بین المللی فیلم های ورزشی ایران با همکاری وزارت ورزش و جوانان، کمیته ملی المپیک و پارلمپیک ، وزارت فرهنگ ارشاد اسلامی، وزارت کار و‌ رفاه اجتماعی، شبکه ورزش صداوسیما، شهرداری تهران و دیگر نهادهای مرتبط دی ماه ۱۳۹۶ به دبیری سید مجتبی علوی در تهران برگزار می شود و آثار برتر به جشنواره جهانی فیلم های ورزشی ۲۰۱۸ میلان معرفی خواهند شد.


منبع: عصرایران