کنسرت پاییزی «بهنام بانی» در تهران

صالح کیوان -درامز، هومن آزما -کیبورد، هادی جداری -ساکسیفون، احسان رنجور -ویولن، میلاد جوزی -گیتاربیس، مهدی معاونیان و علیرضا ثنایی -گیتار الکتریک و اکبر شهریاری -پرکاشن، در کنار «حامد برادران» و بهنام بانی در این کنسرت به هنرنمایی پرداختند.

  

 


 

 


 



 


 

 
 

 


 
منبع: بهارنیوز

کنسرت همایون شجریان و پورناظری‌ها

به گزارش ایلنا، همچنین این هنرمندان تعدادی بلیت به صورتِ «همت عالی» در اختیار تعدادی از علاقه‌مندان می‌گذارند تا آن نیز در اختیارِ مردمِ آسیب‌دیده‌ی غرب کشور قرار گیرد.


 

«همایون شجریان» در این باره نوشته است: «دوستانِ گرامی از یازدهم آذرماه با کنسرتِ «ایرانِ من» در خدمت شما عزیزان خواهیم بود و در کنار چند قطعه‌ی تازه، آثاری چون: چرا رفتی، ابر می‌بارد، آهای خبردار و … را تقدیم حضورتان خواهیم کرد.بخشی از عوایدِ این کنسرت و بلیت‌های اهدایی که به صورت همت عالی در اختیار تعدادی از علاقه‌مندان قرار خواهد گرفت و همچنین کمک‌های اسپانسرِ برنامه -شرکت «دوو»- برای رفع احتیاجاتِ آینده‌ی مصیبت‌دیدگانِ زلزله‌ی کرمانشاه، هزینه خواهد شد. کمپین «ایران من» نیز در همین راستا فعالیت‌ خواهد کرد. لازم به توضیح است جزییات هزینه‌کردِ کمک‌های مالی برای زلزله‌زدگان در اختیارتان قرار خواهد گرفت. امید است ما نیز بتوانیم به اندازه‌ی قطره‌ای از دریای همدلی بی‌حد و مرز مردمِ «ایران من» دین خود را ادا کنیم.»این کنسرت در روزهای یازدهم، دوازدهم، پانزدهم و شانزدهم آذرماه در تالار وزارت کشور برگزار می‌شود و علاوه بر قطعاتِ جدیدی که برای اولین بار در این کنسرت اجرا می‌شود، قطعاتی از آلبوم‌های نه فرشته‌ام نه شیطان، رگِ خواب و آرایش غلیظ به اجرا درمی‌آید.همایون شجریان و سهراب پورناظری تابستانِ سال جاری کنسرت- نمایش «سی» را روی صحنه برده بودند.
منبع: بهارنیوز

استاد رنگ‌آمیزی با صدا

روزنامه بهار: هنر دوبله زمانی در تاریخ سینمای ایران در اوج بود و دوبلورها با صدای شان، نقش‌ها و فیلم‌ها را برای مان رنگ آمیزی و خاطره انگیز کرده اند. صداهایی که اکنون بعد از چند دهه در ذهن و یاد مخاطبان ایرانی ماندگار شده اند. مجموعه‌ای درباره چهره‌های دوبله فارسی ساخته شده است که به تازگی از این مجموعه، مستندی با عنوان «نقاش صدا» درباره ابوالحسن تهامی، دوبلور و نویسنده خوشنام رونمایی شد. ابوالحسن تهامی یکی از صداهای ماندگار دوبله فارسی است، کسی که با هنر صدا و توانایی ترجمه، هنر آنونس نویسی و آنونس گویی را تغییر داد و به عنوان مدیر دوبلاژ، مجموعه فیلم‌های خاطره انگیزی را به یادگار گذاشته است. در ادامه گفتگوی «بهار» با  ابوالفضل توکلی را می‌خوانید:
***
 مستند «نقاش صدا» جزو کدام دسته از مستندها قرار می‌گیرد؟ آیا مستند پرتره است؟
این مستند پرتره است که به صورت مجموعه و به نام «پیشکسوتان دوبله» ساخته شده است. از این مجموعه مستند، چندین قسمت درباره چند تن دیگر از چهره‌های دوبله ساخته شده و مستند «نقاش صدا» آخرین قسمتی است که از این مجموعه آماده شده است. این مستند زندگینامه آقای ابوالحسن تهامی است.
 این مجموعه با این مستند به اتمام رسیده است یا ادامه دارد؟ پیش از این چند مستند از این مجموعه تولید شده است؟
اولین مستند این مجموعه، «روزگار بهروز» درباره بهروز رضوی و دومین قسمت آن درباره جلال مقامی با عنوان «آقا جلال و مستر رابرت» بود. مستندهای بعدی به نام «زاده مهر» درباره ایرج رضایی، «مرد لبخند» درباره ناصر ممدوح، «دوران افشاریه» درباره غلامعلی افشاریه و «دنیای دیروز من» درباره محمود قنبری بودند. این مجموعه ادامه دارد و در حال حاضر در حال تولید مستند اکبر منانی هستیم که دوبلور چهره‌های شناخته شده‌ای چون پوآرو و غیره است.
 قصد داشتم بپرسم که چرا به سراغ این سوژه و ساخت مستندی درباره صدای ماندگاری چون ابوالحسن تهامی رفته اید اما گویا این موضوع در حد یک مستند نیست. اینکه این مستندها به صورت مجموعه تولید شده اند و درباره دوبلورهایی هستند که برای همه ما خاطره ساخته اند، جای تقدیر دارد.
خوشحالم که این مستندها در شبکه مستند از سوی مخاطب استقبال شده است. ساخت این مستندها را دو سال پیش آغاز کردم. هر چند به این افراد و هنرشان در تلویزیون بسیار پرداخته شده است ولی برای اولین بار است که از این چهره‌ها فیلم مستند ساخته می‌شود. پیش از این در برنامه‌های مختلف درباره این دوبلورها و هنرشان صحبت شده است مثل برنامه «صداهای ماندگار» و امثال آن اما تا به حال فیلمی درباره آنها، زندگی و سبک کارشان تولید نشده است. زمانی که اولین قسمت این مجموعه را درباره بهروز رضوی می‌ساختم، در طی ساخت آن مستند اتفاقی با جلال مقامی در یکی از لوکیشن‌ها ملاقات کردم و از ایشان درخواست کردم که دیداری داشته باشیم و مستندی درباره ایشان بسازم. بعد با شبکه مستند هم مطرح کردم و خوشبختانه شبکه هم پذیرفت. زمانی که مستند جلال مقامی را شروع کردم، به صورت تک قسمتی ارائه و پخش شد اما بعد از پخش آن و با توجه به استقبال مخاطبان، شبکه با ساخت چندین قسمت دیگر از این مستندها درباره دیگر دوبلورها موافقت کرد.
 قطعا چنین مستندهایی از سوی مردم بازخورد خوبی دارند و این استقبال، قابل پیش بینی به نظر می‌رسد چون دوبلورها به خاطر اینکه صدای شان روی فیلم‌های خاطره انگیز نقش بسته است، در میان مخاطبان محبوب هستند.
بله خوشبختانه این طور بوده است و سعی کردم به بهانه معرفی این چهره‌ها و نمایش زندگی دوبلورها و حرفه شان، بخشی از تاریخ دوبله را هم مطرح کنم. فراموش نکنیم که بسیاری از این افراد، نسل اول دوبله فارسی محسوب می‌شوند و در خاطراتی که مطرح می‌کنند وقتی از آنها برای کار دوبله دعوت می‌شد، خودشان هم درباره دوبله چیزی نمی‌دانستند زیرا هنوز دوبله در ایران شکل نگرفته بود. این چهره‌ها در شکل گیری این هنر و حرفه نقش‌های موثری داشتند. در این مستندها به این بهانه، استودیوهای دوبله و بخشی از تاریخ این حرفه نمایش داده می‌شود.
 کار شما علاوه بر پرداختن به چهره‌های محبوبی که این دوبلورها در میان مردم دارند، جاذبه دارد اما از این نظر که به سراغ افرادی رفته اید که حرفه و صدای شان در بخشی از تاریخ هنر ثبت شده، قابل تقدیر است. افرادی که اسناد تاریخی زیادی را شفاهی در دل دارند و ممکن است که روزگاری در میان ما نباشند.
تلاش کرده ایم که این اتفاق بیفتد و اسناد تاریخ هنر در این مجموعه ثبت شود.
 پروسه تولید این مستندها به شکل بود؟ نوع همکاری این چهره‌ها با شما چطور بود؟
سعی می‌کنم هر مستندی را که شروع می‌کنم، به پایان برسد و بعد به سراغ پروژه دیگری بروم. البته پروسه تحقیق و پژوهش مابین دو مستند انجام می‌شود اما برای شروع مستند بعدی صبر می‌کنیم تا قبلی به اتمام برسد و تمرکز از بین نرود. سعی می‌کنم در این مستندها خط داستان داشته باشم و با ایده قبلی به سراغ ساخت بروم. فیلمبرداری مستند ابوالحسن تهامی را اردیبهشت ماه شروع کردیم و در شهریور فیلمبرداری تمام شد. این بزرگان هم با ما به خوبی همکاری کردند البته در ابتدا ارتباط برقرار کردن سخت بود زیرا برنامه‌های زیادی در طی این سال‌ها با حضور این بزرگان و چهره‌ها ساخته شده است در نتیجه این نوع کار برای شان تکراری به نظر می‌آید. بسیاری از این بزرگان با همان ذهنیت برنامه سازی قول همکاری با ما را دادند اما در پروسه تولید متوجه شدند که سبک کار متفاوت است و وقتی از آنها می‌خواستم که برای دیدن لوکیشنی خاص یا امثال آن با من همراه شوند، علاقه مند شدند. هر چند این روند ساخت برای شان سخت بود اما نتیجه کار را که دیدند، پسندیدند و در ادامه وقتی این مجموعه بین دوبلورها جا افتاد، همکاری‌ها بهتر از قبل شد. آن دوبلورهایی که می‌پذیرند که مستندهای آنها را بسازیم و چون قالب ساخت را دیده‌اند، بهتر همکاری می‌کنند.
 ویژگی این مستندها چیست؟ آیا روی وجه شخصیتی یا حرفه آنها تاکید دارید؟ یا در این آثار به خاطره بازی و نمایش فیلم‌های آرشیوی می‌پردازید؟
به همه این موارد می‌پردازیم اما نمونه فیلم‌های شاخص این دوبلورها را در این مجموعه گنجانده ایم. از طریق نمایش این آرشیوها می‌بینیم که چه مهارتی از خود نشان داده اند که در تاریخ دوبله فارسی ماندگار شده است. سختی انتخاب فیلم‌ها کمتر از فیلمبرداری این مستندها نیست چون بعضی از فیلم‌ها در دست نیستند یا بعضی از دوبلورها سریال دوبله کرده اند و من سعی می‌کنم کل سریال را ببینم و از کل سریال یک بخشی را انتخاب کنم که به روند ایده و روایت داستانی ما هم ربط داشته باشد.
 نامی که برای مستند آقای تهامی انتخاب کرده اید، قابل تامل است. چرا نام «نقاش صدا» را انتخاب کرده اید؟
ابوالحسن تهامی هم نویسنده و هم مترجم است و در زمینه دوبله و آنونس گویی هم تبحر خاص خودشان را دارند. به نظرم رسید که ایشان در طراحی دوبله چه در ترجمه فیلم‌ها و چه در انتخاب صداها، هنر مهارتی ویژه از خود نشان داده است. گویی که به مانند یک نقاش طراحی می‌زند و بعد با انتخاب دوبلورها، با صدا به اثر رنگ می‌دهد. برای همین این نام را انتخاب کردم.
 به گفته بسیاری آنونس نویسی به قبل و بعد از حضور ایشان تقسیم می‌شود. چقدر به تاثیر حضور ایشان در این زمینه پرداخته اید؟
ایشان به زبان انگلیسی تسلط داشتند و با ترجمه آنونس‌های خارجی، الگو و اصول آن را یاد می‌گیرند و این سبک گویش و آنونس گویی را در فیلم‌های ایرانی اشاعه می‌دهند. در این مستند، هوشنگ گلمکانی هم همراه ما هستند و دیالوگ خوبی را می‌گویند، اینکه ابوالحسن تهامی با کمی تغییر لحن و صدا می‌تواند لحن آنونس را طنز یا جدی کند و این هنر ایشان است. نمونه آنونس‌های ایشان را هم در اثر آورده ایم و چون نمونه‌های خوبی از آنها نبود، مجبور شدیم اصل آنها را در کار بگذاریم و آنونس را دوباره با تدوین و لوگو گذاری مجدد در مستند جا دهیم.
 قبول دارید که دوبلورها در علاقه‌مندی بسیاری از ما به سینما و دنیای فیلم تاثیر داشته اند. به نظرتان چرا آنها در میان مردم شناخته شده هستند؟
نسل اول دوبله شانسی که داشتند، این بود که فیلم‌های روز جهان در ایران اکران می‌شدند و این افراد توانستند جای بازیگران آنها حرف بزنند. به همین دلیل باعث شد که بیشتر در بین مخاطبان شناخته شوند و دیده شوند. فرض کنید جلال مقامی که بیشتر نقش‌های رابرت ردفورد را دوبله کرده است،همه ردفورد را با صدای ایشان می‌شناسند. در نتیجه بازی این دو با هم آمیخته می‌شود و به نظر می‌آید که آن بازیگر دارد فارسی حرف می‌زند و این نکته باعث می‌شود بیننده از فیلم لذت ببرد.
منبع: بهارنیوز

آیا فیگو برای شرکت در برنامه نود، ۵۰۰میلیون تومان گرفت؟/ سایر مهمانهای تلویزیون چقدر می گیرند

روزنامه شهروند نوشت: «لوئیس فیلیپ مادریا کائریو فیگو»، مرد طلایی فوتبال پرتغال و ستاره سال‌های پیشتر بارسلونا و مادرید اسپانیا به ایران آمد، در یک برنامه تلویزیونی پرمخاطب حضور پیدا کرد، رفت و حاشیه‌ای به جای گذاشت که دوباره تلویزیون پر از مشکل را، با چالش مواجه کرد.

داستان این‌بار یک برنامه تلویزیونی پرحاشیه، آن‌هم از نوع نود، برخلاف جنجال‌های متداولش موضوعات مالی مربوط به دعوت از یک فوق ستاره فوتبالی بود. فوق ستاره‌ای در قد و قامت فیگو؛ بازیکن سال‌های پیش بارسلونای اسپانیا، که وقتی از این تیم به رئال‌مادرید رفت، چنان حاشیه و ناراحتی‌ای برای طرفدارانش در بارسلونا ایجاد کرد که تا مدت‌ها هروقت او را در میدان مقابل تیم خود می‌دیدند، سیلی از دشنام حواله‌اش می‌کردند.

آغاز حاشیه و دلیل یک اعتراض

برنامه نود تلویزیون که حالا سر از صفحه فرهنگی یک روزنامه سراسری درآورده، نخستین جنجالش نیست و احتمالا با روندی که دارد، آخرین جنجال و حاشیه‌اش نیز نخواهد بود اما بیشتر این جنجال‌ها و حواشی نود، مربوط به فوتبال و گوشه و کنار آن است. این‌بار اما حضور فیگو و اخبار منتشرشده درباره پرداخت مبلغ قابل توجهی به او، برای قبول دعوت نود و حضورش در این برنامه، داستانی دیگری به وجود آورده و مضاف بر حواشی ورزشی، این سوال را ایجاد کرده است که تلویزیون برای جذب مخاطب، چقدر هزینه می‌کند. هزینه‌ای که نه در قامت دستمزد بازیگر و کارگردان در ساخت سریال‌ها، بلکه به‌عنوان «هدیه» و درقالب پرداخت به میهمانان سرشناس برنامه‌های گفت‌وگو محور، پرداخت می‌شود.

در این نوبت حاشیه به وجود آمده و سوالاتی که پس از آن سر از خاک بیرون آورد، از آن‌جا آغاز شد که خبر رسید برنامه نود (البته اسپانسر برنامه) مبلغی ١٠٠هزار یورو تقریبا معادل نیم‌میلیارد تومان، به فیگو پرداخت کرده تا در این برنامه حضور پیدا کند.

از آن پس بود که برخی از اهل رسانه و مخاطبان در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی یا هرجایی که فرصت دست داد، به موضوع اعتراض و برایش این دلیل را ذکر کردند: «در شرایطی که در کرمانشاه زلزله آمده (یا کرمان) و مردمان این سرزمین، نیاز جدی و مبرم به کمک‌های نقدی دارند، چرا باید این پول به حلقوم یک اجنبی ریخته شود؟» این اعتراض هرچند تند بود اما برخی آن را بدون مبنا دانستند و (برخی شاید با واسطه ازسوی دست‌اندرکاران نود) پاسخ دادند که مردم در این لحظات نیاز به برنامه مفرح دارند، حتی بر این نکته هم تأکید کردند در روزگاری که تلویزیون با بحران مخاطب دست‌وپنجه نرم می‌کند، چرا نباید برنامه‌ای روی آنتن برود که ۴٠‌میلیون نفر مخاطب داشته است (استدلالی که ممکن است در کلان ماجرا درست باشد اما هیچ‌وقت نگفتند چگونه توانسته‌اند میزان مخاطب این برنامه را به دست آورند!) این گروه بر این اعتقاد بودند و البته به صورت مکتوب هم در رسانه‌های خود تأکید کردند که برنامه ۴ساعته نود در آن روز به‌خصوص، ٩‌میلیارد و ۶٠٠میلون دقیقه/ نفر، بیننده داشته است.

اینها هرچند توسط برخی از مخاطبان و… مطرح شد اما قوی‌ترین استدلال آنها در دفاع از این دعوت، این بود که اولا مبلغ پرداخت‌شده به فیگو از بودجه تلویزیون نبوده و توسط اسپانسر برنامه پرداخت شده و تلویزیون در این پرداخت دخالتی نداشته است و ثانیا وقتی فلان آدم برای حضورش در برنامه صبحگاهی حالا خورشید ٨تومان دریافت کرده یا در برنامه‌ای دیگر برای حضور برخی از چهره‌های آشنا (همان که عموم به آن سلبریتی می‌گویند) مبالغی بسیار بیشتر پرداخت شده است. حتما حضور فیگو که نود را در سطح برنامه‌های ورزشی درجه یک دنیا، مطرح کرده، نیم‌میلیارد تومان می‌ارزد.

داستان پرداخت‌ها و سوالاتی درباره حق‌الزحمه حضور

از همان زمان که پرداخت پولی نسبتا هنگفت به‌عنوان «حق‌الزحمه حضور در برنامه»، به یک میهمان خارجی آن هم در قواره لوئیس فیگو (که برخی صفت افسانه‌ای را برای او به کار می‌برند) طرح شد، حرف و حدیث‌هایی هم آغاز شد و برخی درصدد مقایسه این «حق‌الزحمه‌ها» با آنچه در برنامه‌های خارج از این مرز و بوم پرداخت می‌شود، برآمدند. در این میان گروهی بر این اعتقادند که از اساس این مقایسه بی‌معناست چون نه تلویزیون ما چنان تلویزیونی است که بشود با آن رسانه‌ها مقایسه‌اش کرد و نه اقتصاد ایران چنان است که بتواند چنین رفتارهای نئولیبرالی را به نمایش بگذارد!

با این‌حال، در یک مقایسه داخلی، زمانی که ستارگان میلان برای بازی دوستانه به تهران آمدند تا در مقابل پرسپولیس قرار بگیرند (بازی خداحافظی مهدی مهدوی‌کیا) همین برنامه نود، یا نتوانست یا حاضر نشد ۵٠‌هزار دلار درخواستی «پائولو مالدینی» که او را یکی از محبوب‌ترین بازیکنان فوتبال نزد ایرانیان می‌دانند، بپذیرد!

با این‌حال و صرف نظر از همه این موضوعات، مطلعان پرداخت «حق‌الزحمه حضور در برنامه» را به بحران مخاطب در صداوسیما نسبت می‌دهند. بحرانی که به نظر، تلویزیون را مجبور کرده است تقریبا در تمام برنامه‌های گفت‌وگومحور «عام» خود، از میهمانان و چهره‌های آشنایی استفاده کند که برای عموم مردم جذاب باشند.

همین عامل گویا نوعی تعامل مالی را بین دو سوی کار (برنامه‌سازان و میهمانان) به وجود آورده که از نظر برخی این تعامل، تعاملی قاعده‌مند و در قالب «حق‌الزحمه حضور در برنامه» پذیرفته شده از سوی برنامه‌سازان و مدیران آنها در تلویزیون است. فقط در یک نمونه چند‌ سال پیش هومن حاج‌عبدالهی دلیل قطع همکاری خود را با یک برنامه که مجری‌گری آن را برعهده داشت این‌گونه عنوان کرد که تهیه‌کننده حاضر به پرداخت این حق‌الزحمه به میهمانان نیست و به او گفته از روابط شخصی خود برای دعوت از میهمانان استفاده کند. به هر روی، جست‌وجوی خبرنگار «شهروند» و پرسش از دست‌اندرکاران، این موضوع را نمایان ساخته که گویا هرکدام از چهره‌های آشنا برای حضور خود در برنامه‌های تلویزیونی، «حق‌الزحمه» مشخصی را طلب می‌کنند.

به عنوان مثال یکی از بازیگران طناز تلویزیون در یکی از برنامه های صبحگاهی با حضور یک مجری سرشناس برای حضور در برنامه‌های گفت‌وگومحور مبلغ ٣ تا ٨‌ میلیون تومان طلب می‌کند.

نام‌آشنایان در برنامه‌های تلویزیونی اعداد و ارقام مختلفی را از عوامل تولید برای حضورشان دریافت می‌کنند. یکی از بازیگران سرشناس مرد و البته کارگردان برای حضور در برنامه‌های این‌چنینی ٧‌میلیون تومان، خانم بازیگر دیگری هم ۶‌میلیون تومان و بازیگران نام‌آشنا و با سوابق ویژه هم گاهی اعداد و ارقام بسیار بالا که غیرمنطقی می‌نماید، طلب و دریافت کرده‌اند. نکته مهم که به‌عنوان قاعده در این دریافت‌ها پذیرفته شده، چنین است که پس از طرح نام میهمان در برنامه تلویزیونی، مبلغ مورد درخواست او واریز می‌شود و اگر در این میان اتفاقی بیفتد که «حق‌الزحمه حضور در برنامه» واریز نشود، حضور میهمان هم منتفی خواهد بود.

در برخی از برنامه های پر مخاطب این چند سال هم اوضاع واضح تر از قبل به نظر می رسد و اینگونه است که از سوی اسپانسر برنامه، هدیه نقدی به صورت کارت هدیه در اختیار میهمانان قرار می‌گیرد. هدیه‌ای که در برخی موارد (بیشتر درباره افراد نام‌آشنای سیاسی مصداق دارد) مبلغ با اعلام، به کارهای خیر اختصاص یافته است. در یکی از این برنامه‌ها ورزشکار محبوب دهه ٧٠، وقتی به این برنامه دعوت شد، ١٠‌میلیون تومان علاوه بر هدیه اسپانسر، به‌عنوان حق‌الزحمه حضور در برنامه درخواست کرده است.

اینها نمونه‌هایی از میزان حق‌الزحمه‌های پرداختی در تلویزیون است. مبالغی که میزان آنها احتمالا می‌تواند مبلغ پرداختی به لوئیس فیگو را رقمی طبیعی جلوه دهد. موضوعی که مطلعان و مدافعان اقدام نود، آن را به‌عنوان استدلال پرداخت
بیان کرده‌اند.


منبع: عصرایران

ظهور و سقوط ستارگان پاپ؛ شهاب‌سنگ‌هایی که دانش کافی ندارند

این روزها بازار پرسروصدا و پرهیاهوی موسیقی پاپ سرشار از خوانندگان جوانی است که ره صدساله را یک‌شبه طی می‌کنند و به ستاره‌ای مشهور تبدیل می‌شوند و سالن‌های بزرگ کنسرت را به تسخیر خود درمی‌آورند، اما به همان سرعت در سراشیبی فراموشی قرار می‌گیرند و از یادها می‌روند.

در دو دهه اخیر کمتر خواننده‌ای می‌توان یافت که توانسته باشد چندین سال پیاپی خود را در سطح اول موسیقی حفظ کند. شهرام شکوهی یکی از خوانندگانی است که عمر فعالیت حرفه‌ای او از ۱۰ سال تجاوز نمی‌کند، اما در این ۶ سال روندی نسبتا صعودی طی کرده و همچنان طرفداران خاص خود را دارد. درباره ظهور و افول جرقه‌وار ستارگان موسیقی پاپ با او هم‌کلام شدیم که ماحصل این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

 شهاب‌سنگ‌هایی که دانش کافی ندارند

به نظر شما چرا ستارگان موسیقی پاپ به‌شدت ظهور و به‌سرعت سقوط می‌کنند؟

در حال حاضر اکثر ستارگان پاپ مثل شهاب‌سنگ هستند. طول عمر کاری هنرمندان مهم نیست؛ عرض عمر است که اهمیت دارد. در فعالیت هنری هم کمیت آن زیاد مهم نیست؛ کیفیت آن مهم‌تر است. شاید در طول تاریخ موسیقی ایران خیلی از خواننده‌ها باشند که صدها و هزاران قطعه منتشر کرده‌اند اما به‌اندازه یک اثر ماندگار از خواننده دیگر مورد توجه قرار نگرفته‌اند.

البته شرایط اجتماعی و سیاسی در میزان استقبال مردم بسیار تاثیرگذار است، ولی ماندگاری اثر به این موضوع وابسته نیست، چراکه نسل‌های بعد این تغییر و تحولات اجتماعی و سیاسی را درک نکرده‌اند. این مسئله به روح موسیقی برمی‌گردد که در آثار ماندگار وجود دارد، اما در کارهای بسیاری از خوانندگان جوان و حتی ستاره موجود نیست و به ‌همین دلیل خیلی‌ زود فراموش می‌شود.

میان ستاره‌های کنونی که به‌سرعت فراموش می‌شوند با خوانندگان بزرگ تاریخ موسیقی چه تفاوتی وجود دارد؟

خلق یک اثر به زمانه، شرایط و حس‌وحال سازندگانش در آن زمان بستگی دارد؛ به همین خاطر یکی از آن‌ها تاثیرگذار می‌شود و برای صد اثر دیگر هیچ اتفاقی نمی‌افتد؛ چون شرایط به‌اصطلاح چفت نبوده است. همه‌چیز باید در زمان صحیح انجام شود و مثل پخت غذا، همه مواد به‌اندازه در ظرف ریخته شود. وقتی مواد به‌درستی با هم ترکیب شوند، خروجی اعجاب‌انگیز خواهد بود. درواقع تلاقی احساسی بین چند نفر حادث و سبب شده است اثر در دل و جان مردم رسوخ کند. در حال حاضر کمتر خواننده، آهنگساز و شاعری را می‌یابید که همچون سه ضلع یک مثلث به هم پیوند بخورند و برای خلق اثری قابل اعتنا از بسیاری از مسائل عبور کرده، فرد را فدای جمع کنند.

در سال‌های اخیر خوانندگانی بوده‌اند که بسیار مشهور شده‌اند و بلیت‌ کنسرت‌هایشان حتی در برج میلاد پیش‌فروش شده اما حالا حتی نامی هم از آن‌ها شنیده نمی‌شود…

این اتفاق اولین بار نیست که می‌افتد. در طول تاریخ همیشه همین گونه بوده است. مثال‌های فراوانی هم در ذهن من و هم در فکر شما وجود دارد که خوانندگان جوانی یک‌باره چهره شدند و توجه طیف عظیمی از جوانان را به خود جلب کردند، ولی حالا نه من و نه شما حتی نمی‌دانیم کجا هستند و چه می‌کنند. دلیل این اتفاق را باید در خودشان جست‌وجو کنند و بیینند چه کردند که چنین فرجامی انتظارشان را کشید. تنها می‌توانم آرزوی روزهای روشن برای موسیقی پاپ داشته باشم. چه دلنشین و رؤیایی خواهد بود که سال‌ها بعد که دیگر در این دنیا نیستیم، خبرنگاری با خواننده‌ای تماس بگیرد و از کارهای من بپرسد که چند دهه پیش اجرا شده است.

برخی از ستارگان موسیقی پاپ برای جلب توجه مردم، آثار ماندگار خوانندگان قدیمی را بازخوانی می‌کنند. به نظر شما چنین کاری می‌تواند مؤثر باشد؟

بازخوانی، کار بسیار سختی است و هر خواننده‌ای توانایی انجام چنین کاری را ندارد. مثلا در گذشته شاهد بودیم روی بعضی از آثار شاخص موسیقی، با ملودی‌های قدیمی، اشعار و ترانه‌هایی گذاشته می‌شد که بسیار غیرحرفه‌ای بود. جالب این‌که این اتفاقات بیشتر به سود اثر اصلی و خواننده‌ای که این کار را برای اولین بار اجرا کرده است تمام می‌شود، چراکه باعث می‌شود مردم به دنبال شعر و ملودی اصلی بگردند. درواقع اثر بازخوانی‌شده نه‌تنها شنیده نمی‌شد، بار دیگر اثر اصلی را از میان صفحه‌های خاک‌خورده نیز بیرون خواهد کشید.

 شهاب‌سنگ‌هایی که دانش کافی ندارند

حتی برخی خوانندگان تعدادی از ملودی‌های ماندگار را برمی‌دارند و با تغییر شعر و ترانه سعی می‌کنند روایت جدیدی ارائه دهند تا اثر قبلی به دست فراموشی سپرده شود، اما مطمئن باشید کاری که جای خود را در میان قلب مردم باز کرده به هیچ نحو و با هیچ فرد یا نهادی از اذهان پاک نمی‌شود.

همان‌طور که همچنان مردم آثاری را گوش می‌کنند که سال‌ها و دهه‌های قبل تولید شده است، مخاطبان این نوع آثار پیر و جوان هم ندارند و ما مشاهده می‌کنیم تعدادی از جوانان همچنان آثاری را گوش می‌کنند که چند دهه از تولید آنها گذشته است و تمایلی به  شنیدنِ آثاری که هم‌اکنون با صرف هزینه‌های بسیار تولید می‌شود، ندارند. این مساله‌ای است که هم اهالی موسیقی باید روی آن دقیق شده و تامل کنند و هم مسؤلان. آثاری که ما هم‌اکنون به عنوان آثار خاطره‌انگیز می‌شناسیم؛ خصوصیاتی داشته‌اند که تا این اندازه مقبولِ مردم هستند.

بخشی از این اتفاق به دلیل خاطره‌بازی نسل گذشته با این آثار است؛ از سوی دیگر، در میان نسل جدید کمتر خواننده‌ای می‌توان یافت که بتواند بهتر از خواننده اصلی اثر اجرایی داشته باشد. نکته دیگری که ذکر آن خالی از لطف نیست حس، غم و فضای قطعات قدیمی است که نمی‌توان نمونه‌اش را در آثار خوانندگان جدید پیدا کرد. امروز شاهد آثاری شبیه به‌هم هستیم که هیچ حس‌وحال عمیقی را در مخاطب ایجاد نمی‌کنند و باعث نمی‌شوند شنونده تفاوتی احساس کند.

پس به‌زعم شما یک خواننده به صرف بازخوانی یک اثر که مردم با آن خاطره دارند، نمی‌تواند زمان ستاره‌بودن خود را تمدید کند؟

قطعا چنین چیزی امکان‌پذیر است. بارها دوستان و آشنایان و حتی تهیه‌کننده‌ها به من پیشنهاد بازخوانی تعدادی از آثار ماندگار را داده‌اند که با صدا و سبک من همخوانی دارد، اما هیچ‌وقت زیر بار نرفته‌ام و مقابل وسوسه جذابش ایستادگی کرده‌ام. همان‌طور که گفتم برای بازخوانی یک اثر، خواننده باید بسیار توانا و مسلط باشد و حالا اگر اجرای بهتری ارائه نمی‌دهد، به اثر اصلی توهین نکند. اگر خواننده‌ای چنین توانایی و قابلیتی را در خود نمی‌بیند، اصلا نباید به خود اجازه بازخوانی دهد. مگر برای این‌که بتوانیم به خواننده‌ای ماندگار تبدیل شویم، باید آثار قدیمی را بازخوانی کنیم؟ می‌توان با کمی استعداد، خلاقیت و البته بالا بردن دانش موسیقایی، آثاری جدید خلق کرد که شناسنامه و هویت داشته باشد.

متأسفانه بسیاری از خوانندگان امروزی بر دانش و علم موسیقی تسلط چندانی ندارند. اگر می‌بینید اثری ماندگار شده و پس از گذشت ۵۰ سال، با وجود تغییر نسل و ذائقه مخاطب، هنوز شنیده می‌شود دلیلش این است که آهنگساز، شاعر یا ترانه‌سرا و خواننده نزد استادان بزرگ سال‌ها تلمذ کردند و بین‌شان ارتباط عاطفی عمیقی وجود داشت. ما در قبال گوش‌های مردم مسئول هستیم، ولی متأسفانه در حال حاضر چنین چیزی میان دوستان وجود ندارد.

برخی از خوانندگان اصلا اهمیتی نمی‌دهند که چه کاری به مخاطب ارائه می‌کنند و توجهی ندارند که شعر، ترانه و موسیقی ساخته‌شده چه اثری بر ذهن مردم می‌گذارد. شما به برخی از آثار ماندگار توجه کنید: «ای ایران»، «مرا ببوس»، «جان مریم» و… این آثار اشعار شریفی دارند و از ملودی‌هایی خاص و شبیه به هیچ برخوردارند که جاودانه‌شان کرده است.

برخی از خوانندگان نسل جوان حرف جالبی می‌زنند؛ می‌گویند شاید حالا ارزش کار ما مشخص نشود، اما سال‌ها بعد از ما و آثارمان صحبت خواهد شد…

افکار عمومی در طول تاریخ، تصمیم درست را می‌گیرد و با گذشت زمان، انتخاب صحیح رخ می‌دهد. ما خوانندگانی داشتیم که در دوره خودشان به دلایل مختلف مورد توجه قرار نگرفتند اما حالا نامشان در تاریخ مانده است. در آن زمان کسی فکر نمی‌کرد این آثار ماندگار شوند، اما حالا پس از گذشته چندین دهه، جوانی که تنها ۲۰ سال سن دارد و در زمان اجرای اثر شاید پدرش نیز متولد نشده بود، به اثر گوش می‌دهد و با آن ارتباط برقرار می‌کند.

 شهاب‌سنگ‌هایی که دانش کافی ندارند

ترانه‌هایی که در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ با صدای خوانندگان موفق موسیقی پاپ ارائه شده‌اند تا سال‌های سال ماندگار خواهند بود، چون تاثیر خودشان را در موسیقی گذاشته‌اند. این قبیل کارها که نمونه‌هایشان هم اندک نیست هنوز که هنوز است شنیده می‌شود و همان اثر احساسی را بر مخاطب می‌گذارد. مهم‌ترین دلیل این مساله این است که در  آن زمان همه‌چیز دست به دست هم می‌داد تا یک اثر تولید شود و از همه مهم‌تر اینکه حالِ کسانی که دست به تولید آثار موسیقایی می‌زدند؛ خوب بود. مثل امروز نبود که همه به موسیقی تنها به عنوان یک شغل نگاه کنند و وظیفه‌ خود بدانند که اثری را تولید و منتشر کنند و بی هیچ‌ احساسی آن را به بازار ارائه دهند. تا زمانی که خواننده خود اثرش را نتواند بارها و بارها گوش کند؛ چه انتظاری می‌توان از مخاطب داشت.


منبع: برترینها

مردانی در آتش؛ اوج و فرودهای سریال عملیات ۱۲۵

عملیات ۱۲۵ یکی از عجیب ترین تجربه های تلویزیون ایران در کار با موضوعات و مضامین آموزشی است. سریالی که برخلاف بیشتر سریال های ایرانی نه تنها توانست سه دوره کامل توسط سه کارگردان مختلف جلوی دوربین برود، که به رغم کار با مضامینی که شاید برای تماشاگر عام چندان جذابیتی نداشتند، در هر سه دوره روی آنتن آمدنش مجموعه‌ای محبوب و پرطرفدار به شمار آمد. این شاید مهم ترین راز زنده ماندن این سریال است که به رغم گذشت نزدیک به ده سال از اولین نمایشش هنوز هم گاه و بی گاه در کنداکتور شبکه ها قرار می گیرد؛ و همین روزها هم شاهد نمایش آن در شبکه آی فیلم هستیم…

عملیات ۱۲۵ را اول بار بهروز افخمی کارگردانی کرد؛ که بعدتر سری اول این سریال نام گرفت- که پخش آن از ۳۱ خرداد ۱۳۸۷ در شبکهٔ تهران آغاز شد و تا اول آبان همین سال ادامه داشت. سری دوم این مجموعه تلویزیونی نیز در سال ۱۳۸۸ به کارگردانی محمدرضا آهنج و سری سوم آن هم در سال ۱۳۹۱ به کارگردانی مسعود آب‌پرور ساخته و روانه آنتن شدند.

داستان سریال عملیات ۱۲۵ که در هر قسمت یک قصه را دنبال می‌کند درباره ۵ جوان است که تلاش می‌کنند وارد سازمان آتش‌نشانی شوند. این جوان ها هر کدام زندگی و مشغله خاص خود را دارند؛ یکی سرباز است، یکی دانشجو، یکی وضع مالی خوبی دارد و …. آنها با سعی و کوشش بسیار بالاخره وارد سازمان آتش‌نشانی می‌شوند و به عنوان آتش‌نشان مشغول خدمت می‌شوند و در حین انجام وظیفه هر بار با وقایع خاصی روبه‌رو می‌شوند.

عبدالرضا اکبری، مهران رجبی، رضا رویگری، محمدهادی دیباجی، حسین سحرخیز، اکرم محمدی، فرهاد قائمیان، مهدی امینی‌خواه، زنده یاد پیمان ابدی و بهزاد رحیم‌خانی بازیگران اصلی این سریال هستند؛ و هر قسمت بر اساس اقتضای داستان بازیگران دیگر و گاه شناخته شده ای نیز به گروه بازیگران سریال اضافه می شدند…

 مردانی در آتش

درباره این سریال بیشترین نکته ای که در نقد ها و یادداشت ها اشاره شده این است که عملیات ۱۲۵ جزو معدود نمونه های موفق تلویزیون ایران در سریال سازی بر اساس یک شغل خاص که برای مخاطب جذابیت بسیار دارد، به شمار می آید. نوعی روش سوژه یابی که بر خلاف ایران در نقاط دیگر دنیا امر رایجی بوده و هست؛ و مجموعه تلویزیونی عملیات ۱۲۵ با محوریت آتش نشان های کشورمان هم از این جمله به حساب می آید…

شغل آتش نشانی به واسطه رودررویی با سوانح مختلف به خودی خود دارای  جذابیت های مختلف برای تولید آثار نمایشی است چرا که اتوماتیک وار مخاطب را مجذوب خود ساخته و حس همذات پنداریشان را برمی انگیزاند.  بهروز افخمی که مجموعه مهمی همچون:کوچک جنگلی را هم در کارنامه اش دارد، در سری نخست عملیات ۱۲۵، چند جوان داوطلب آتش نشانی را محور قرار داده و در هر قسمت وارد زندگی خصوصی هریک از آنها می شد؛ فرمولی بسیار رایج در سریال سازی که به مرور مخاطب را وارد قصه کرده و علاقه آنها به قهرمان های داستان را افزایش می بخشد.

برخی از این شخصیت ها مانند جوانی از طبقه مرفه که قصد ازدواج با زنی مطلقه را با وجود مخالفت های مادرش دارد و یا آن دیگری که به دخترعمویش با وجود مخالفت های عمو علاقه‌مند شده، از حمله داستانک های جذاب و دلنشین سری اول بودند که با ظرافت خاصی به تصویر کشیده شده بودند.  افخمی برای شوخ و شنگ تر شدن فضای سریال، شخصیتی دوست داشتنی به نام حسین لطیفی را نیز با استفاده از کلیشه های رایج پایین شهری خلق کرده که در بسیاری از لحظات از تلخی کار کاسته و مخاطب را به تنفسی کوتاه دعوت می کرد. در واقع درباره بخش های افخمی باید گفت که در این سری نخست بیشتر روی شخصیت ها و روابط میان آنها کار شده و کمتر به بخش عملیاتی آن توجه نشان داده شده بود.

افخمی برای هریک از داوطلبین داستانکی را طراحی کرده که برخی از آنها تکان دهنده از کار درآمده و مخاطب را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد. برای نمونه می توان از جوانی یاد کرد که علاقه غیر طبیعی اش به دختری جوان، کارش را به اعتیاد کشانده و در نهایت نیز از آتش نشان شدن بازمی ماند.

شخصیت عنایت آتش نشان در شرف بازنشستگی نیز یکی از ستون های فیلمنامه سری نخست است که با الگوبرداری از سینمای کلاسیک خلق شده و شباهت های بسیار به قهرمان های تنهای سینمای وسترن دارد که بارها و بارها توسط بهروز افخمی به عنوان گونه مورد علاقه سینماییش نام برده شده است. شکل رابطه او با دیگر همکارانش نیز از دیگر مواردی بود که عنایت را از دیگران متمایز ساخته و به شخصیتی چندلایه تبدیل کرده بود.

درحقیقت آنچه که سری نخست عملیات ۱۲۵ را در ذهن مخاطبانش ماندگار ساخت، فیلمنامه خوب آن بود که با تمرکز روی شخصیت ها و نه صرفا حوادث شکل گرفته بود. این نکته به عنوان یک عنصر مهم در خلق سریال اما در سری های بعدی چندان رعایت نشد؛ و فیلمنامه نویسان برای جذاب تر شدن کار به خلق صحنه های اکشن توجه بیشتر نشان داده و از پرداخت بهتر شخصیت ها غافل شدند.  به عنوان مثال می توان بخش های آغازین سری سوم این مجموعه به کارگردانی مسعود آب پرور  را مثال آورد که بیش از این که با سری اول مشابهاتی داشته باشد، مجموعه ای پرحادثه و اکشن با صحنه های بدلکاری جذاب و استاندارد است که می تواند برای مخاطب عام جذابیت های بسیاری داشته باشد.

در واقع در سری سوم آب پرور چندان توجهی به زندگی خصوصی آتش نشان های جوان نشان نداده و صرفا از آنها در عملیات های مختلف بهره گرفته است. در حقیقت شخصیت های یاد شده داستان را پیش نبرده و از حوادث مختلف برای این امر استفاده شده است. با این حال برخی داستانک ها مانند:دزدیدن مرد بدهکار و مقروض و انداختنش در صندوق عقب که به تصادفی مرگبار ختم شده،خوب از آب درآمده و مخاطب را با قصه درگیر می سازد.

 مردانی در آتش

درباره سریال به این نیز باید اشاره کرد که گروه جلوه های ویژه عملیات ۱۲۵ با توجه به گستردگی و حجم کار، عالی ظاهر شده و از حد استانداردهای تلویزیون ایران در این باب فراتر رفته اند. به خصوص جلوه های ویژه میدانی که حجم بسیاری از کار را پوشش داده است.  درنقطه مقابل در هر سه دوره سریال جلوه های ویژه رایانه ای کار آنچنان که باید از کار درنیامده؛ که البته بخش مهمی از آن به کمبودهای بسیار در این رشته در سینما و تلویزیون بازمی گردد. با این حال نمونه های خوبی هم در این رابطه سراغ داریم که برای نمونه می توان به صحنه اتصال برق با تینر موجود در سطل در یکی از آخرین قسمت های آن اشاره کرد. در کل باید گفت که تولید مجموعه هایی پرهزینه و دشوار مانند عملیات ۱۲۵ که گوشه هایی از رشادت آتش نشان های کشورمان یا دیگر مشاغل را به تصویر می کشد، می تواند الگویی کارآمد برای داستان پردازی در تلویزیون ایران باشد.

گفت‌وگو با عبدالرضا اکبری به بهانه پخش سریال «عملیات ۱۲۵» از آی‌فیلم انگلیسی

با هم به دل آتش زدیم …

فهیمه اسماعیلی| شبکه آی‌فیلم سریال‌های ایرانی بسیاری را تاکنون برای پخش از کانال‌های عربی و انگلیسی این شبکه دوبله کرده و در معرض تماشای مخاطبان برون‌مرزی خود قرار داده ‌است. یکی از رسالت‌های این شبکه ترویج فرهنگ ایرانی و اسلامی با نمایش آثار تلویزیونی و سینمایی کشورمان برای غیرایرانیان است. مجموعه تلویزیونی «عملیات ۱۲۵» ازجمله سریال‌هایی است که هم‌اکنون درحال پخش از کانال انگلیسی آی‌فیلم است و پس از پایان نمایش فصل نخست، سری دوم آن نیز در جدول پخش این کانال قرارگرفته است.

این سریال جلوه‌هایی از زندگی ایرانیان و منش و احساسات آتش‌نشانان ایرانی و کار و زندگی آنان را به مخاطب غیرایرانی معرفی می‌کند. مجموعه تلویزیونی «عملیات ۱۲۵» در سه فصل تولید شد و به نمایش درآمد؛ فصل نخست این سریال را بهروز افخمی کارگردانی کرده و بازیگرانی چون کاوه سماک‌باشی، رضا رویگری، عبدالرضا اکبری، فلور نظری، اکرم محمدی و… در آن به ایفای نقش پرداخته‌اند. فصل دوم آن نیز به‌ کارگردانی محمدرضا آهنج ساخته و پخش شد.

سری سوم این سریال را نیز مسعود آب‌پرور کارگردانی کرده است. عبدالرضا اکبری از بازیگران نام‌آشنای کشورمان در هر سه فصل این مجموعه تلویزیونی به ایفای نقش پرداخته است. به همین بهانه سراغ بازیگر نقش «عنایت» در «عملیات ۱۲۵» رفته‌ایم و درباره این سریال ارزشمند با او گفت‌وگو کرده‌ایم:

 مردانی در آتش

آقای اکبری از «عملیات ۱۲۵» برای‌مان بگویید و این‌که تا چه حد ساخت چنین سریالی ضرورت داشته است؟

این مجموعه تلویزیونی روایتگر ماجراهایی است که برای آتش‌نشانان رخ می‌دهد. این کار مشخصا در مورد زندگی آتش‌نشانان است؛کسانی که خیلی راحت به دل خطر می‌روند و با آن مواجه می‌شوند. در همه حوادث از آتش‌سوزی و سیل و خرابی بناها گرفته تا اتفاقات ناگوار دیگری که هر روز با آن مواجه هستند. شاید مستندهایی در مورد این قشر ساخته شده باشد، اما تا قبل از این سریال به آتش‌نشانان به‌ویژه در قالب فیلم و سریال و به شکل داستانی پرداخته نشده بود. این مجموعه روایتی از چند دوست جوان و صمیمی است که در لباس آتش‌نشانی مشغول به خدمت هستند؛ جوانانی که هر یک برای خود ماجراهایی دارند و با مشکلاتی دست به گریبان هستند.

 کارکردن با سه کارگردان در یک مجموعه واحد چطور بود؟ از تجربه‌تان در این زمینه بگویید.

هرکسی با سلیقه خودش کاری را می‌سازد و نگاه و اندیشه‌های خودش را در آن کار جاری می‌کند، ضمن این‌که هر کاری هم یک‌سری ویژگی‌های خودش را دارد. مطمئنا اگر کارگردانان دیگری هم این کار را می‌ساختند، سلیقه‌های خودشان را اعمال می‌کردند. نگاه سه کارگردان این مجموعه تفاوت‌های زیادی را در هر سری ایجاد کرده است، زیرا هر کدام‌شان به شیوه‌های خاص خودشان کار کردند. مثلا آقای افخمی کمتر وارد قسمت‌های عملیاتی و اکشن شده، با این‌که شاید گفته شود این کار یکی از خصوصیاتش باید همین باشد.

وقتی صحبت از آتش‌نشان می‌شود، یعنی آدمی که درگیر حادثه است و دایم زندگی‌اش پر از هیجانات است، ولی در سری نخست این مجموعه می‌بینیم که حادثه کم‌وبیش صورت می‌گیرد و این آدم‌ها در عین حال زندگی خاص خودشان را هم دارند. درواقع عاملی که فیلم را جلو می‌برد، ضرب‌آهنگ درونی آن است که بیننده را وادار می‌کند فکر کند قرار است اتفاقی بیفتد و این ضرب‌آهنگ او را نگه می‌دارد و از جهاتی هم این فکر خیلی خوبی بود. علاوه‌براین ریتم خوب کار در بخش نخست، کاراکترپردازی خوبی هم صورت گرفت.

در سری دوم اکشن کار تقویت شد و شاهد عملیات‌های زیاد هستیم؛ مثل نشست زمین، آتش‌سوزی، ریزش ساختمان، حوادثی که در کارخانه‌ها می‌افتد و اتفاقاتی از این دست و گروه عملیاتی آتش‌نشانی را درگیر خودش می‌کند. آقای آب‌پرور هم با نگاه خودشان سری سوم را ساختند و درواقع مخلوطی از این دو نگاه را داشتند. علاوه‌بر عملیات‌ها، بخش‌های آموزشی در سری سوم خیلی دیده می‌شود و فرم سری سوم مجموعه قابل تأمل و باورپذیر بود.

برای من به‌عنوان بازیگر کارکردن با سه کارگردان با روحیه‌های مختلف یا بهتر بگویم چهار کارگردان برای یک مجموعه تلویزیونی تجربه متفاوتی دربرداشت؛ چهار قسمت نخست سری نخست را قویدل کارگردانی کرد. هر کدام تجربه‌ای ویژه را به من از یک موضوع واحد منتقل کردند، چون از یک موضوع ویژه نگاه‌های متفاوتی را منتقل کردند. همه این بزرگواران قابل اکرام و ارزشمند هستند، ولی با آقای افخمی چون قبلا هم چندبار کار کرده بودم، در طول کار خیلی راحت بودم.

 با توجه به این‌که در این سریال نقش فرمانده عملیاتی آتش‌نشانان را داشتید، از سختی‌های ایفای نقش در این مجموعه تلویزیونی بفرمایید.

طبیعتا سری نخست این کار که آقای بهروز افخمی کارگردانش بود، به سبب شخصیت‌پردازی‌ها مشکل‌تر بود، اما در فصل‌های بعدی چون شخصیت‌ها شکل گرفته بودند، روند کار ساده‌تر شده بود. در کل مجموعه تلویزیونی «عملیات ۱۲۵» کار سختی بود به‌ویژه در قسمت‌هایی که وارد کارهای عملیاتی و اکشن می‌شدیم. دوستان دیگرم در نقش‌ آتش‌نشانان مثل خود آتش‌نشان‌ها لباس مخصوص می‌پوشیدند و با آتش و چاه و ارتفاع و… سروکار داشتند.

یک‌جوری شد که مردم ما را به‌عنوان آتش‌نشان می‌شناختند و این نشان‌دهنده تأثیر خوبی بود که روی مخاطبان سریال داشت. تولید این‌گونه سریال‌ها سخت و پرهزینه است و از سریال‌های آپارتمانی و دیالوگ‌محور خیلی فاصله دارد، کمااین‌که اینها را هم در دل خودش دارد. تولید این سریال‌ها وقت زیادی می‌طلبد و نیروهای متخصص زیادی را باید در خدمت بگیرد و در روند ساخت باید عوامل، متخصص باشند که کار خوب از آب در بیاید.

 به‌علت سختی کار و تخصصی‌بودن نقش‌ها حتما باید آموزش‌های آتش‌نشانی را هم دیده باشید.

بله، البته چون فرصت پیش نیامد همزمان با تصویربرداری، آموزش‌ها و نکاتی را یاد می‌گرفتیم. قاعدتا در چنین کارهای تخصصی و اکشنی باید همزمان با پیش‌تولید آموزش‌هایی برای بازیگران در نظر گرفته ‌شده و فرصتی مهیا شود تا بازیگران با محیط و شخصیت‌ها آشنا شوند. کار ساده نیست. با این‌حال بازیگر کار خودش را انجام می‌دهد و کارهای تخصصی پرش و آتش گرفتن و از این قبیل را بدلکاران و متخصصان این زمینه انجام می‌دهند و این جدای از بازیگری است.

 از بازخوردهایی که در طول پخش و پس از پخش سریال عملیات ۱۲۵ دریافت کرده‌اید، برای‌مان بگویید.

نخستین بازخوردش از سوی خود آتش‌نشانان بود، از این‌که لذت بردند که گوشه‌ای از زندگی آنان نیز به نمایش گذاشته و به این بزرگواران پرداخته شد و زحمات‌شان نادیده گرفته ‌نشد. این نوع کارها ارج‌نهادن برای همه کسانی است که در این جامعه فعالیت و تلاش می‌کنند و جامعه را می‌سازند. دومین اثر سریال، آموزش‌هایی است که از نظر رعایت ایمنی و جلوگیری از حوادث و یک‌سری اتفاقات در سریال نمایش داده شد که برای همه مردم کمک‌کننده بود و این‌که بدانند وقتی با اتفاقی مواجه می‌شوند باید چگونه وارد عمل شوند و از چه جاهایی درخواست کمک کنند. خیلی‌ها از این آموزش‌ها استقبال کردند.

 از نقش‌تان در عملیات۱۲۵ بگویید .

من از شروع کار حضور داشتم و نقش «عنایت» را بازی می‌کردم که یکی از فرماندهان عملیاتی و آموزشی بود. به مرور وقتی با کاراکتر خودم آشنا شدم، خیلی بیشتر عاشق این نقش شدم؛ برای این‌که «عنایت» آدمی است که با وجود همه فشارها و خشونت‌هایی که در محیط کارش هست، در ظاهر خوش‌قلب و خانواده‌دوست، پر از احساس و عاطفه است، به مسائل خانوادگی‌اش رسیدگی می‌کند و ابعاد مختلفی دارد که این ابعاد شخصیتی، نقش «عنایت» را برای من خیلی جذاب کرد.

 به‌عنوان یک بازیگر پیشکسوت به بازیگران جوان این سریال در ایفای نقش‌شان کمک کرده‌اید؟

کسب و انتقال تجربه در طول کار خیلی پیش می‌‌آید، چون تبدیل به یک تیم می‌شویم که باید با هم بده‌بستان داشته باشند و کار کنند. این انتقال تجربه یک‌طرفه نیست و بازیگران دیگر هم به من کمک کرده‌اند.

کارگردان همه اینها را مدیریت و همه را هماهنگ می‌کند و این تجربه‌ها تقسیم می‌شود. ما هم آن‌چیزی را که بلد باشیم در اختیار دوستان قرار می‌دهیم و خودمان هم از دوستان در هر سن و سابقه کاری، تجربه کسب می‌کنیم و یاد می‌گیریم. این کسب تجربه تا ‌‌آخر عمر باید باشد و مثل یک دانش‌آموز مدام یاد بگیریم. برای من یادگرفتن اولویت بیشتری نسبت به یاددادن دارد و خیلی مهم است.

 شما را مردم با دو نقش به‌یادماندنی در سریال‌های «تولدی دیگر» و «مزد ترس» به‌خاطر دارند که یک‌باره با یک نقش جدید و کاراکتر متفاوت وارد این سریال شدید، این چه فضایی را ایجاد می‌کرد؟
من با این دو سریال شناخته شدم، ولی اعتقاد دارم که محدودیت نقش، بازیگر را کلیشه می‌کند و اگر بازیگری فقط یک‌سری نقش‌های مشخص را بازی کند، فرصت‌های طلایی در زندگی کاری و هنری‌اش را از دست می‌دهد.

هر بازیگری باید فرصت داشته باشد که در دنیای وسیع نقش‌ها، چند نقش متفاوت را تجربه کند. معمولا بازیگران به این آرزو نمی‌رسند و خیلی از نقش‌ها بازی‌نکرده برای‌شان باقی می‌ماند. خیلی از بازیگران دوست دارند تا پایان عمرشان بسیاری از نقش‌ها را تجربه کنند، ولی این اتفاق نمی‌افتد. اگر به تناسب رشد سنی نقش‌های متفاوت پیشنهاد بشود، بهترین شانس برای بازیگر رخ داده است. تنوع نقش را دوست دارم، به‌خصوص اگر نقش‌ها ابعاد مختلف داشته باشند، مثلا نقش‌های تاریخی، روانشناسی و …

 مردانی در آتش

 بعد از ماجرای پلاسکو و شهادت آتش‌نشان‌ها، جایی گفته بودید که شوکه شدید. در خود سریال هم قسمت‌هایی بود که آتش‌نشان‌ها به شهادت می‌رسیدند. ارتباط‌تان با این قضیه چطور بود و چه احساسی داشتید؟

حادثه خیلی غیرمنتظره و دردناک بود و دل همه را سوزاند. هم خود ساختمان نوستالژی بود و هم اتفاقی که افتاد خیلی دلخراش بود. هیچ‌کسی را سراغ ندارم که از این اتفاق ناراحت نشده باشد. وقتی آتش‌نشان‌ها را می‌دیدم که با چه شور و هیجان و شجاعتی به دل حادثه زده‌اند و با چه شهامتی وارد کار شده‌اند، ابعادی از کاراکتر و شخصیت این بزرگان برملا می‌شد که نشان می‌داد چقدر پرتلاش و فداکار هستند. این شغل خطیر در چنین مواقعی معنا پیدا می‌کند. این عزیزان با سختی وارد سازمان می‌شوند و به قول معروف باید از هفت‌خوان رستم بگذرند تا به آتش‌نشان تبدیل شوند، اما وقتی حادثه‌ای پیش بیاید، به‌راحتی جان‌شان را کف دست می‌گیرند و این قابل‌قدردانی و ستایش‌براگیز است.

 با توجه به این‌که عملیات ۱۲۵ درحال پخش از کانال انگلیسی و با دوبله انگلیسی است، به نظرتان این سریال تا چه حد ظرفیت نمایش برای غیرایرانیان را دارا بوده و انتخاب خوبی برای این امر به‌نظر می‌رسد؟

این مجموعه ظرفیت پخش برای همه‌جا را دارد، چون همه کشورها صرف‌نظر از نوع حکومت‌های‌شان یک‌سری مشاغل مشترک دارند که آتش‌نشانی ازجمله همین‌هاست. این شغل‌ها مثل آتش‌نشانی، پلیس و پزشکی کاملا تعریف‌شده هستند و همه حیطه فعالیت شاغلان این حرفه‌ها را می‌دانند. همچنین این نوع سریال‌ها چون جنبه آموزشی هم دارند، همه‌جای دنیا مورد استقبال قرار می‌گیرند.

 درحال حاضر مشغول چه کاری هستید؟ کمی درباره کار جدیدتان بفرمایید.

فعلا سخت مشغول سریال «آنام» به‌ کارگردانی جواد افشار هستم. «آنام» یک مجموعه ۷۰-۶۰ قسمتی است. آنام به زبان آذری است و یعنی مادر من. این سریال قرار است از شبکه سه سیما و احتمالا در فصل پاییز به نمایش گذاشته شود. سریال آنام ژانری اجتماعی-خانوادگی دارد و پر از ماجراهای مختلف است و قصه پرحجمی دارد. محوریت در قصه اشخاص متعددی هستند، اما من نقش یک دکتر اقتصاد به نام «امید ثروتی» را ایفا می‌کنم. حوادث بی‌شماری برای این آدم پیش می‌آید. در کل این سریال قصه خیلی پرشاخ‌وبرگ و وسیعی دارد.

اتفاقاتی که برای آدم‌های این سریال می‌افتد، ریشه در گذشته آنان دارد و همان گذشته، آدم‌ها را به‌نحوی به‌هم می‌رساند. جواد افشار، کارگردان خوب و کاربلد و صمیمی است که با آرامش و در عین حال با سرعت و کیفیت و وسواس زیاد کارش را دنبال می‌کند.


منبع: برترینها

اجرای دو نمایش در سالن دیپلماتیک اکو

سفارت مکزیک، آیین بزرگداشت روز مردگان را با اجرای دو نمایش و برپایی نمایشگاه عکس در موسسه فرهنگی اکو برگزار کرد.

سفارت مکزیک در تهران با همکاری موسسه فرهنگی اکو، با برپایی نمایشگاه عکس و اجرای دو نمایش، روز پنجشنبه نهم آذرماه ۱۳۹۶ آیین بزرگداشت روز مردگان را با حضور چهره های دیپلمات و فرهنگی و هنری برگزار کرد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی موسسه فرهنگی اکو، در ابتدای این مراسم، آلفونسو زگبه سفیر کشور مکزیک در تهران ضمن تشکر از محمدمهدی مظاهری رییس موسسه فرهنگی اکو به خاطر همکاری و حمایت از این رویداد، اظهار امیدواری کرد که همکاری های سفارت مکزیک و این نهاد بین المللی در حوزه فرهنگ و هنر گسترش یابد.

اولین نمایش که «چهار شمع و جنازه ام» نام داشت، نوشته توماس اورتوساستجی از نام‌آورترین نویسندگان معاصر مکزیک بود که توسط رامین ناصر نصیر به زبان اسپانیایی اجرا شد و دومین اجرا «آنقدر بهم نزدیک بود که نتوانستم او را ببینم» نام داشت که نویسندگی و بازی آنرا آمنه.ا.وفایی، کارگردانی را علی مسرور و دستیار کارگردانی را مهدیه یزدان پرست عهده دار بود.

در بخش دیگری از این رویداد که به نمایشگاه عکس اختصاص داشت، تصاویری از آداب و رسوم کشور مکزیک در روز بزرگداشت مردگان در معرض دید عموم قرار گرفت.

عکس های به نمایش در آمده در این نمایشگاه، آثار برگزیده مسابقه عکسی بوده است که توسط شورای ملی فرهنگ و هنر مکزیک انتخاب شده بودند.

بزرگداشت روز مردگان، یک جشن ملی در مکزیک است که هر ساله در ماه نوامبر برگزار می شود. در این جشن، افراد به زیارت قبر دوستان و خانواده می روند و با تمیز کردن قبر، گل آرایی، روشن کردن شمع و خواندن دعا یاد آنها را زنده نگه می دارند


منبع: عصرایران

استقبال مخاطبان از نخستین اجرای آهنگساز مطرح ایسلندی در ایران

کنسرت آهنگساز مطرح ایسلندی برای نخستین بار در ایران برگزار می شود.

عصرایران – اُلافور آرنالدز آهنگساز مطرح ایسلندی و نوازنده پیانو قرار است ۱۷ آذرماه برای نخستین بار در ایران به اجرا بپردازد.

با دعوت رسمی مجموعه فرهنگی و هنری عمارت رو به رو، اُلافور آرنالدز آهنگساز و پیانیست ایسلندی، برای برگزاری کنسرت به ایران می آید.

 اُلافور آرنالدز پیش از این برای ساخت موسیقی متن سریال Broadchurch جایزه معتبر بفتا را دریافت کرده است. او تا به امروز ۶ آلبوم بلند و ۶ آلبوم کوتاه منتشر کرده است و موسیقی چند فیلم و سریال را نیز ساخته است.

این آهنگساز مطرح که خالق «آهنگ‌های اتاق نشیمن» و «پروژه‌ شوپن» و متخصص به کار بردن هوشمندانه‌ی اِلمان‌های موسیقی کلاسیک و الکترونیک است، همزمان با سالگرد مجموعه عمارت رو به رو اولین برنامه از پروژه «رِزُنانس» را در تالار اندیشه برگزار خواهد کرد.

بلیت های این کنسرت که در سایت تیوال عرضه می شد با استقبال جالب توجه علاقه مندان در زمان بسیار کمی به پایان رسید که این استقبال در دو سانس از این اجرا نشان می دهد مخاطبان ایرانی به اجراهای بین المللی و حضور چهره های مطرح در ایران واکنش مثبت نشان می دهند و این اجراها در صورت برنامه ریزی مناسب با استقبال فراوان مواجه می شود. همچنین قرار است این اجرا با توجه به استقبالی که از آن به عمل آمده است دو سانس دیگر تمدید شود.

این برنامه روزجمعه ۱۷ آذر ساعت ۱۹ در تالار اندیشه واقع در خیابان حافظ تقاطع سمیه، حوزه هنری برگزار خواهدشد.


منبع: عصرایران

حضور دو فیلم ایرانی در جشنواره دوبی

چهاردهمین جشنواره جهانی فیلم دوبی از ۱۵ تا ۲۲ آذر سال جاری برگزار می‌شود.

فیلم های «آذر» و «آن سوی ابرها» در جشنواره فیلم دوبی اکران می شوند.

به گزارش روابط عمومی بنیاد سینمایی فارابی، فیلم «آذر» به کارگردانی محمد حمزه‌ای و تهیه کنندگی نیکی کریمی در جشنواره جهانی فیلم دوبی به نمایش در می‌آید.

این فیلم به پخش کنندگی بنیاد سینمایی فارابی پیش از این در جشنواره جهانی فیلم ونکوور و نمایش مجدد فیلم‌های برگزیده آن رویداد سینمایی حضور یافته و در جشنواره فیلم‌های ایرانی در دالاس با نام «شید» برنده جوایز بهترین فیلم و بهترین بازیگر زن و در جشنواره فیلم‌های ایرانی در تورنتو با نام «سینه ایران» برنده جایزه بهترین بازیگر زن شده است.

در چهاردهمین جشنواره جهانی فیلم دوبی که از ۱۵ تا ۲۲ آذر سال جاری در امارات متحده عربی برگزار می‌شود، فیلم «آن سوی ابرها» به کارگردانی مجید مجیدی نیز حضور دارد.


منبع: عصرایران

خبرهای جدید از فیلم بهروز افخمی

بهروز افخمی در نظر دارد فیلم سینمایی «رویای فرانسوی» را بسازد که این روزها فیلمنامه این اثر در مرحله بازنویسی نهایی قرار دارد.

بهروز افخمی کارگردان سینما در نظر دارد فیلم سینمایی «رویای فرانسوی» را بسازد که این روزها بازنویسی نهایی آن انجام می شود.

به گزارش مهر، این فیلم حال و هوای کمدی دارد و بخشی از تصاویر آن در کشور ارمنستان فیلمبرداری می شود.

نویسنده «رویای فرانسوی» پدرام کریمی است که نگارش اولین فیلمنامه بلند سینمایی خود را با این اثر تجربه کرده است.

پیش از این اعلام شده بود مرکز تولیدات سازمان بسیج صدا و سیما سرمایه گذار این اثر است. در حال حاضر صاحبان این فیلم به دنبال جذب سرمایه گذار برای ساخت «رویای فرانسوی» هستند.


منبع: عصرایران

خبرهای جدید از فیلم بهروز افخمی

بهروز افخمی در نظر دارد فیلم سینمایی «رویای فرانسوی» را بسازد که این روزها فیلمنامه این اثر در مرحله بازنویسی نهایی قرار دارد.

بهروز افخمی کارگردان سینما در نظر دارد فیلم سینمایی «رویای فرانسوی» را بسازد که این روزها بازنویسی نهایی آن انجام می شود.

به گزارش مهر، این فیلم حال و هوای کمدی دارد و بخشی از تصاویر آن در کشور ارمنستان فیلمبرداری می شود.

نویسنده «رویای فرانسوی» پدرام کریمی است که نگارش اولین فیلمنامه بلند سینمایی خود را با این اثر تجربه کرده است.

پیش از این اعلام شده بود مرکز تولیدات سازمان بسیج صدا و سیما سرمایه گذار این اثر است. در حال حاضر صاحبان این فیلم به دنبال جذب سرمایه گذار برای ساخت «رویای فرانسوی» هستند.


منبع: عصرایران

علی مصفا نقش مقابل هدیه تهرانی در "واسطه"

علی مصفا در فیلم سینمایی «واسطه» به کارگردانی آرش لاهوتی نقش مقابل هدیه تهرانی را ایفا می‌کند.

محمدحسین شهباززاده مجری طرح فیلم سینمایی «واسطه» اعلام کرد: از چندی پیش با علی مصفا صحبت‌هایی کرده بودیم که نهایتا به نتیجه مطلوب رسید و با انعقاد قرارداد مصفا در نقش مقابل هدیه تهرانی در فیلم سینمایی «واسطه» ایفای نقش خواهد کرد.

به گزارش عصرایران به نقل از روایط عمومی این پروژه، او ادامه داد: فیلمبرداری «واسطه» از اواخر آبان ماه در فرح‌آباد ساری آغاز شده و همچنان ادامه دارد. علی مصفا نیز به زودی مقابل دوربین فرشاد محمدی قرار خواهد گرفت.

شهباززاده افزود: ما فرم حضور در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر را پر کرده‌ایم و این روزها در تلاش هستیم نسخه نهایی فیلم سینمایی «واسطه» را تا مهلت مقرر آماده کرده و به دبیرخانه جشنواره فیلم فجر تحویل دهیم.

اولین اثر سینمایی آرش لاهوتی درباره آبان زنی ۴۵ ساله است که واسطه استخدام کارگران فصلی است.

هدیه تهرانی، علی مصفا، مهران احمدی، علیرضا استادی، ژیلا شاهی، صدف عسگری، رویا حسینی، لیلی فرهادپور، اکرم علمدار، امین گلستانه و سیامک ادیب بازیگران فیلم سینمایی «واسطه» هستند.

لیست کامل عوامل فیلم سینمایی «واسطه» عبارتند از: کارگردان : آرش لاهوتی، نویسندگان: آرش لاهوتی – جمیله دارالشفایی، مدیرفیلمبرداری : فرشاد محمدی، تدوین: مهدی حسینی وند، طراح صحنه و لباس : فاضل ژیان، گریم : شهرام خلج، صدابردار : حسن شبان کاره، صداگذار: بهمن اردلان، موسیقی: مهیار علیزاده، دستیار اول کارگردان: محمدرضا اصلی، برنامه ریز: سامان تفرشی، منشی صحنه: آناهید روستا، جانشین تولید: حمیدرضا سرپیران، دستیار تهیه: غزال شفیعی، عکاس: رز ارغوان آذر، فیلمساز پشت صحنه: مانی قدرت نما، جلوه های ویژه میدانی: آرش آقابیگ، جلوه های ویژه بصری: سیناقویدل، دستیار کارگردان: محمدهادی شهباززاده، مشاور لهجه: امین گلستانه، دستیار اول فیلمبردار و نورپرداز: داوود محمدی، گروه فیلمبرداری: علی نهاردانی، احسان باقری، علی مرادی، سیدمحمد حسینی، امید سلیمی، محسن هادوی، دستیار طراح: علی اسماعیلی، دستیاران صحنه : محمود حیدری، ماریا مشکات، حسن اسماعیلی، دستیار اول لباس: رها دادخواه، دستیار لباس: پرستو شفیعی، دستیار تدوین: مجتبی اصفهانی،امین نظری، دستیاران صدابردار: امین جعفری، حسام رضوی، مجریان گریم: محبوبه صدیقی نیا، مهیار اعرج، حکیمه اسلامی، مدیر تدارکات: امیرهوشنگ حسینی، تدارکات: جبار نظامی وند چگینی، علیرضا آذری، همیاران تدارکات: رامین چگینی، سامان جوادی، هدایت شعبان نژاد، سینه موبیل: تقی عظیمی، سیدفاضل صادقی، حمل و نقل: سیاوش سیامکی، حمید جعفری، سجاد جعفری، مشاور رسانه ای: مریم قربانی نیا، مجری طرح: محمدحسین شهباززاده.


منبع: عصرایران

علی مصفا نقش مقابل هدیه تهرانی در "واسطه"

علی مصفا در فیلم سینمایی «واسطه» به کارگردانی آرش لاهوتی نقش مقابل هدیه تهرانی را ایفا می‌کند.

محمدحسین شهباززاده مجری طرح فیلم سینمایی «واسطه» اعلام کرد: از چندی پیش با علی مصفا صحبت‌هایی کرده بودیم که نهایتا به نتیجه مطلوب رسید و با انعقاد قرارداد مصفا در نقش مقابل هدیه تهرانی در فیلم سینمایی «واسطه» ایفای نقش خواهد کرد.

به گزارش عصرایران به نقل از روایط عمومی این پروژه، او ادامه داد: فیلمبرداری «واسطه» از اواخر آبان ماه در فرح‌آباد ساری آغاز شده و همچنان ادامه دارد. علی مصفا نیز به زودی مقابل دوربین فرشاد محمدی قرار خواهد گرفت.

شهباززاده افزود: ما فرم حضور در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر را پر کرده‌ایم و این روزها در تلاش هستیم نسخه نهایی فیلم سینمایی «واسطه» را تا مهلت مقرر آماده کرده و به دبیرخانه جشنواره فیلم فجر تحویل دهیم.

اولین اثر سینمایی آرش لاهوتی درباره آبان زنی ۴۵ ساله است که واسطه استخدام کارگران فصلی است.

هدیه تهرانی، علی مصفا، مهران احمدی، علیرضا استادی، ژیلا شاهی، صدف عسگری، رویا حسینی، لیلی فرهادپور، اکرم علمدار، امین گلستانه و سیامک ادیب بازیگران فیلم سینمایی «واسطه» هستند.

لیست کامل عوامل فیلم سینمایی «واسطه» عبارتند از: کارگردان : آرش لاهوتی، نویسندگان: آرش لاهوتی – جمیله دارالشفایی، مدیرفیلمبرداری : فرشاد محمدی، تدوین: مهدی حسینی وند، طراح صحنه و لباس : فاضل ژیان، گریم : شهرام خلج، صدابردار : حسن شبان کاره، صداگذار: بهمن اردلان، موسیقی: مهیار علیزاده، دستیار اول کارگردان: محمدرضا اصلی، برنامه ریز: سامان تفرشی، منشی صحنه: آناهید روستا، جانشین تولید: حمیدرضا سرپیران، دستیار تهیه: غزال شفیعی، عکاس: رز ارغوان آذر، فیلمساز پشت صحنه: مانی قدرت نما، جلوه های ویژه میدانی: آرش آقابیگ، جلوه های ویژه بصری: سیناقویدل، دستیار کارگردان: محمدهادی شهباززاده، مشاور لهجه: امین گلستانه، دستیار اول فیلمبردار و نورپرداز: داوود محمدی، گروه فیلمبرداری: علی نهاردانی، احسان باقری، علی مرادی، سیدمحمد حسینی، امید سلیمی، محسن هادوی، دستیار طراح: علی اسماعیلی، دستیاران صحنه : محمود حیدری، ماریا مشکات، حسن اسماعیلی، دستیار اول لباس: رها دادخواه، دستیار لباس: پرستو شفیعی، دستیار تدوین: مجتبی اصفهانی،امین نظری، دستیاران صدابردار: امین جعفری، حسام رضوی، مجریان گریم: محبوبه صدیقی نیا، مهیار اعرج، حکیمه اسلامی، مدیر تدارکات: امیرهوشنگ حسینی، تدارکات: جبار نظامی وند چگینی، علیرضا آذری، همیاران تدارکات: رامین چگینی، سامان جوادی، هدایت شعبان نژاد، سینه موبیل: تقی عظیمی، سیدفاضل صادقی، حمل و نقل: سیاوش سیامکی، حمید جعفری، سجاد جعفری، مشاور رسانه ای: مریم قربانی نیا، مجری طرح: محمدحسین شهباززاده.


منبع: عصرایران

تیتراژ بخوان، همه جا شنیده شو

به بهانه حضور محسن چاووشی، به‌عنوان خواننده سریال «سایه‌بان»، به بازخوانی پرونده چند سریال پرداخته‌ایم که در ۱۰ سال اخیر، با انتشار نخستین قطعه این هنرمندان برای یک مجموعه تلویزیونی، جایگاه متفاوتی برای خوانندگان خود به وجود آورده‌اند. در این میان خواننده‌هایی بوده‌اند که با انتشار آلبوم‌های موسیقی خود در میان مردم به شهرت رسیده بودند اما حضور در یک مجموعه تلویزیونی جایگاه آن‌ها را بیش از پیش تثبیت کرد.

فراگیری رسانه ملی باعث شد صدای آن‌ها در چهار گوشه ایران شنیده شود. هنرمندانی در این فهرست هستند که کار تیتراژخوانی به سکویی برای پرش آن‌ها تبدیل شد و ادامه مسیر را برایشان هموارتر کرد. البته این پرونده نگاهی تلویزیونی به این مجموعه‌ها دارد و نمی‌خواهد از نظر موسیقیایی قطعه یا خواننده‌ای را نقد کند و حتما جای بسیاری از سریال‌ها در این فهرست خالی است.

پرواز همای/ نوار زرد

 تیتراژ بخوان همه جا شنیده شو

سال: ۱۳۹۶

کارگردان: پوریا آذربایجانی

سعید جعفرزاده احمد سرگورابی، با نام مستعار پرواز همای، با گروه مستان کار موسیقی خود را شروع کرد و سبکی جدید در اجرای موسیقی سنتی به جا گذاشت. او به دلیل خواندن درباره موضوعات منشوری مدتی در ایران کمتر فعالیت داشت و در آمریکا زندگی می‌کرد، اما با وجود دوری از ایران همچنان مخاطبانش کارهای او را پیگیری می‌کردند. همای در سال‌های اخیر دوباره به ایران بازگشته و مشغول ضبط و آماده‌سازی آلبوم جدیدش است. همزمان با حضور او، سریال «نوار زرد» از مهرماه امسال با صدای این خواننده سبک سنتی روی آنتن شبکه دو رفت. این نخستین بار بود که صدای او از رسانه ملی به گوش می‌رسید.


 

علی زند وکیلی/ پژمان

 تیتراژ بخوان همه جا شنیده شو

سال: ۱۳۹۲

کارگردان: سروش صحت

علی زند وکیلی در ابتدای دهه ۹۰ با گروه «دنگ‌شو» همکاری می‌کرد و همین موضوع باعث شد در سال ۹۱ به همراه این گروه، تیتراژ پایانی سریال «دزد و پلیس» را بخواند. اما این قطعه موسیقی با نام دنگ‌خوانی شناخته می‌شد و متشکل از آواهای مختلف بود و در تیتراژ هم نامی از این خواننده آورده نشد.

زند وکیلی پس از این سریال در سال ۹۲ دوباره با گروه دنگ‌شو با تلویزیون همکاری کرد و با ترانه‌ای از مرحوم افشین یداللهی قطعه «آخر قصه» را برای سریال «پژمان» خواند که بسیار مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. او در دنیای خوانندگی به شهرت زیادی رسید. پس از «پژمان» خوانندگی تیتراژ سریال «زیر پای مادر» را هم بر عهده داشت، اما این بار به صورت مستقل.


 

سینا حجازی/ مسیر انحرافی

 تیتراژ بخوان همه جا شنیده شو

سال: ۱۳۹۰

کارگردان: بهرنگ  توفیقی

معروف‌ترین اثر سینا حجازی به نام «لیلی» خیلی پیش‌تر از آن‌که او به صورت رسمی کار خود را آغاز کند این خواننده را به شهرت رساند. اما حضور او به‌عنوان خواننده در تیتراژ ابتدایی سریال «مسیر انحرافی» باعث شد بیشتر در میان مردم شناخته شود. همان‌طور که در پرونده‌ای تیتراژ‌های ماندگار را بررسی کرده‌ایم، تیتراژ این سریال یکی از کارهای متفاوت در این زمینه بود که موسیقی و صدای حجازی به آن رنگ‌وبوی دیگری می‌داد. این خواننده پس از آن آلبوم‌های موسیقی خود را روانه بازار کرد و خوانندگی برای تیتراژ برنامه «ویتامین ۳» را نیز با اجرای علی ضیا و سریال «شهرک جیم» بر عهده گرفت.


 

سیروان خسروی/ ساختمان پزشکان

 تیتراژ بخوان همه جا شنیده شو

سال: ۱۳۹۰

کارگردان: سروش صحت

سیروان خسروی علاوه بر خوانندگی یکی از تنظیم‌کننده‌های موسیقی مشهور ایران است و پیش از این‌که کارش را به‌عنوان خواننده شروع کند بیشتر در زمینه ساخت و تنظیم آهنگ‌های خواننده‌ها فعالیت داشته است. او فعالیتش را از اوایل دهه ۸۰ شروع کرد، اما تا سال ۸۴ نتوانست مجوز انتشار آلبوم بگیرد. خسروی در سال‌های فعالیتش فقط دو بار با پروژه‌های سینمایی و تلویزیون همکاری کرده: یک بار در نقش خودش در فیلم «سوت پایان» و دیگری ساخت موسیقی و خوانندگی تیتراژ سریال «ساختمان پزشکان».

او زمانی‌ که این تیتراژ را ساخت به شهرت و محبوبیت رسیده بود و این قطعه او را بیشتر به مردم کوچه‌وبازار معرفی کرد. «ساختمان پزشکان» نخستین و آخرین همکاری سیروان با تلویزیون بوده است.


 

رضا صادقی/ ملکوت

 تیتراژ بخوان همه جا شنیده شو

سال: ۱۳۸۹

کارگردان: محمدرضا آهنج

«مشکی رنگ عشقه» نخستین تک‌آهنگ رضا صادقی نبود. او این قطعه را ۱۰ سال پس از شروع فعالیتش در سال ۸۲ منتشر کرد. اما آن‌قدر مردم از این آهنگ استقبال کردند که تقریبا به یک اصطلاح تبدیل شد. او تا سه سال پس از آن به فعالیت غیر‌رسمی خود ادامه داد تا در سال ۱۳۸۵ بالاخره توانست نخستین آلبومش را منتشر کند. رضا صادقی زمانی‌ که خواننده‌ای غیر‌مجاز بود آن‌قدر شهرت و محبوبیت داشت که مجازشدنش تغییری در شهرت او ایجاد نکند.

او سال ۸۹ با خواندن تیتراژ سریال «ملکوت» که برای ماه رمضان به روی آنتن رفته بود، در کارنامه کاری‌اش گامی به‌جلو برداشت و میان مردم بیش از پیش شناخته شد که  برای او موقعیت خوبی به وجود آورد.


 

امیرعباس گلاب / ستایش

 تیتراژ بخوان همه جا شنیده شو

سال: ۱۳۸۹

کارگردان: سعید سلطانی

اواسط پخش فصل اول مجموعه ‌«ستایش» بود و در لحظاتی که طاهر با بازی مهدی پاکدل در کما به سر می‌برد که قطعه موسیقی متفاوت با صدایی جدید پخش شد. قطعه «حس و حالم خوش نیست» در کمترین زمان مشهور شد و همه به دنبال نام خواننده آن می‌گشتند: امیرعباس گلاب، جوان ۲۴ساله‌ای که با دومین قطعه موسیقی رسمی خود نامش را بر زبان‌ها انداخته بود.

گلاب هنوز هم آلبوم رسمی‌اش را منتشر نکرده، اما تک‌آهنگ‌ها و همکاری‌های مشترکش با خوانندگان دیگر مخاطبان خودش را پیدا کرده است. او در فصل دوم «ستایش» هم خوانندگی تیتراژ را بر عهده داشت که البته به اندازه موسیقی فصل اول مورد توجه قرار نگرفت، اما نام او را به‌عنوان خواننده پاپ تثبیت کرد.


 

رضا یزدانی/ مرگ تدریجی یک رؤیا

 تیتراژ بخوان همه جا شنیده شو

سال: ۱۳۸۷

کارگردان: فریدون جیرانی

یزدانی از سال ۱۳۷۷ فعالیت هنری خود را در زمینه آهنگسازی و خوانندگی آغاز کرد، اما با فیلم «حکم» مسعود کیمیایی در سال ۸۳ بیشتر مورد توجه قرار گرفت. او سه آلبوم را راهی بازار کرده بود که سریال فریدون جیرانی با نام «مرگ تدریجی یک رؤیا» پای او را به تلویزیون باز کرد.

قطعه‌ای که یزدانی با آهنگسازی کارن همایونفر برای این سریال خواند با مصرع اول «چشمام بسته است» هنوز هم یکی از محبوب‌ترین کارهای رضا یزدانی است که در آن زمان باعث شد مخاطبان تلویزیون هم او را بشناسند. او پس از «مرگ تدریجی یک رؤیا» برای چهار سریال دیگر هم تیتراژ خواند: «یادآوری»، «جاده چالوس»، «تعبیر وارونه یک رؤیا» و «گمشدگان».


 

علیرضا قربانی/ شب دهم

 تیتراژ بخوان همه جا شنیده شو

سال:۱۳۸۱

کارگردان: حسن فتحی

علیرضا قربانی از جمله خوانندگانی است که با ارکستر موسیقی ملی مورد توجه اهالی موسیقی قرار گرفت. او می‌توانست آواز ردیف دستگاهی را در همراهی با ارکستر‌های بزرگ و ساز‌های غیر‌ایرانی اجرا کند. موسیقی سریال «شب دهم» را فردین خلعتبری روی شعری از افشین ید‌اللهی نوشت. این سریال به‌شدت مورد توجه قرار گرفت و از همین رو صدای قربانی نیز در چهار گوشه ایران شنیده شد. این همکاری بار دیگر سال ۱۳۸۶ و در سریال «مدار صفر درجه» هم تکرار شد.

در این سریال هم قربانی شعری از ید‌اللهی را روی موسیقی خلعتبری در سریالی از حسن فتحی تکرار کرد. از این اجرا نیز به‌شدت استقبال شد؛ حتی زمانی سی‌دی‌ساز‌های غیر‌رسمی این دو اجرا را در کنار هم قرار داده بودند و می‌فروختند.


منبع: برترینها

واکنش به توهین تتلو به استاد شجریان

گروه هنری: بهنام بانی (خواننده پاپ) که در برنامه تلویزیونی «من و شما» حاضر شده بود در ابتدای صحبت هایش از قضاوت های بی‌جهت منتقدان گلایه کرد و خطاب به آرش ظلی پور گفت: این روزها یکی از آرزوهای من این است که دست از قضاوت برداریم. من اعتقاد دارم هیچوقت هیچ موفقیتی بی دلیل نیست و زمانی که یک موزیک شنیده می شود نمی توان گفت این اتفاق از روی شانس است, چون حتما فکر و تلاشی پشت آن بوده است.

 
او افزود: اینکه عده ای می گویند بهنام بانی بخاطر سبیل معروف شده خیلی بی معرفتی است ؛ من از این حرف ناراحت شدم. به لطف خدا و حمایت مردم صاحب موفقیت شدم اما من هم برای رسیدن به این جایگاه سالها تلاش کرده ام. این روزها را در نوجوانی و ابتدای جوانی برای خودم می‌دیدم، در دوران دانشجویی و در سن ١٨ سالگی در شهر شاهرود کنسرت میگذاشتم و از ١٩ سالگی فکر می کردم یک ماه دیگر معروف می شوم.

او در ادامه در پاسخ به این سوال که آیا از همکاران شناخته شده خود نیز کسی بوده که بخواهد زیر آب او را بزند یا در کارش مانع شود، بیان کرد: عده زیادی بودند که زیر آب من را زدند اما من در جایگاهی نیستم که بخواهم آنها را ببخشم یا نبخشم. آرزوی من این است که خداوند لیاقت داشتن عزتی که به من داده است را بدهد؛ من تا به این لحظه و در این ۴۰ روز، ۴۴ کنسرت رفته ام و این یک اتفاق فوق العاده برای من است.

در ادامه آرش ظلی پور پرسید که چرا خوانندگان ما پشتِ یکدیگر نیستند و به نوعی به هم حسادت می‌ورزند و از هم حمایت نمی کنند که بانی پاسخ داد: حرفتان درست است و باورتان نمیشود من شنیده ام که مثلا فلان خواننده می گوید نکند اگر من به کنسرت فلان خواننده بروم فکر کند خبری است! خب این حرف یعنی چه؟ ما باید پشت هم باشیم و از هم حمایت کنیم؛ چون ما در همین کنسرت ها می توانیم تجربه کسب کنیم. البته همه شبیه هم نیستند؛ من شب قبل با مهدی یراحی عزیز صحبت میکردم و به او گفتم لذت بردم که تو این چنین از من تعریف کردی؛ تو پیشکسوت من هستی و این کار خیلی جذاب بود.

اما در بخش پایانی و در ادامه بحث قبل، ظلی‌پور با انتقاد تند از امیر تتلو که چند روز پیش در گفتگویی اینترنتی به محمدرضا شجریان توهین کرده بود، گفت: استاد شجریان من از شما عذر میخواهم؛ شما اسطوره این کشور هستید اما روی صحبتم با این جوان است که به هیچ جایگاهی هم نرسیده؛ تا کجا میخواهی به منفور شدن ادامه دهی؟ بهنام بانی هم با اظهار تاسف درباره این موضوع عنوان کرد: من تا می توانم از هم صنفان خودم حمایت میکنم و حرف آخرم این است که در هیچ کاری هرگز ناامید نشوید که ناامیدی برابر مرگ است.
منبع: بهارنیوز

واکنش به توهین تتلو به استاد شجریان

گروه هنری: بهنام بانی (خواننده پاپ) که در برنامه تلویزیونی «من و شما» حاضر شده بود در ابتدای صحبت هایش از قضاوت های بی‌جهت منتقدان گلایه کرد و خطاب به آرش ظلی پور گفت: این روزها یکی از آرزوهای من این است که دست از قضاوت برداریم. من اعتقاد دارم هیچوقت هیچ موفقیتی بی دلیل نیست و زمانی که یک موزیک شنیده می شود نمی توان گفت این اتفاق از روی شانس است, چون حتما فکر و تلاشی پشت آن بوده است.

 
او افزود: اینکه عده ای می گویند بهنام بانی بخاطر سبیل معروف شده خیلی بی معرفتی است ؛ من از این حرف ناراحت شدم. به لطف خدا و حمایت مردم صاحب موفقیت شدم اما من هم برای رسیدن به این جایگاه سالها تلاش کرده ام. این روزها را در نوجوانی و ابتدای جوانی برای خودم می‌دیدم، در دوران دانشجویی و در سن ١٨ سالگی در شهر شاهرود کنسرت میگذاشتم و از ١٩ سالگی فکر می کردم یک ماه دیگر معروف می شوم.

او در ادامه در پاسخ به این سوال که آیا از همکاران شناخته شده خود نیز کسی بوده که بخواهد زیر آب او را بزند یا در کارش مانع شود، بیان کرد: عده زیادی بودند که زیر آب من را زدند اما من در جایگاهی نیستم که بخواهم آنها را ببخشم یا نبخشم. آرزوی من این است که خداوند لیاقت داشتن عزتی که به من داده است را بدهد؛ من تا به این لحظه و در این ۴۰ روز، ۴۴ کنسرت رفته ام و این یک اتفاق فوق العاده برای من است.

در ادامه آرش ظلی پور پرسید که چرا خوانندگان ما پشتِ یکدیگر نیستند و به نوعی به هم حسادت می‌ورزند و از هم حمایت نمی کنند که بانی پاسخ داد: حرفتان درست است و باورتان نمیشود من شنیده ام که مثلا فلان خواننده می گوید نکند اگر من به کنسرت فلان خواننده بروم فکر کند خبری است! خب این حرف یعنی چه؟ ما باید پشت هم باشیم و از هم حمایت کنیم؛ چون ما در همین کنسرت ها می توانیم تجربه کسب کنیم. البته همه شبیه هم نیستند؛ من شب قبل با مهدی یراحی عزیز صحبت میکردم و به او گفتم لذت بردم که تو این چنین از من تعریف کردی؛ تو پیشکسوت من هستی و این کار خیلی جذاب بود.

اما در بخش پایانی و در ادامه بحث قبل، ظلی‌پور با انتقاد تند از امیر تتلو که چند روز پیش در گفتگویی اینترنتی به محمدرضا شجریان توهین کرده بود، گفت: استاد شجریان من از شما عذر میخواهم؛ شما اسطوره این کشور هستید اما روی صحبتم با این جوان است که به هیچ جایگاهی هم نرسیده؛ تا کجا میخواهی به منفور شدن ادامه دهی؟ بهنام بانی هم با اظهار تاسف درباره این موضوع عنوان کرد: من تا می توانم از هم صنفان خودم حمایت میکنم و حرف آخرم این است که در هیچ کاری هرگز ناامید نشوید که ناامیدی برابر مرگ است.
منبع: بهارنیوز

خواننده معروف لبنانی محجبه شد/عکس

 

امل حجازی با انتشار یک ترانه جدید که در ستایش حضرت محمد(ص) خوانده، با حجاب کامل در برابر دوربین ظاهر شده و عکس اصلی صفحه فیسبوک خود را هم تغییر داده است. امل حجازی، یکی از موفق‎ترین خوانندگان زن دنیای عرب در چند دهه گذشته، امسال با اعلام بازنشستگی و تصمیمش برای ادامه زندگی چون یک زن مسلمان معتقد، میلیون‌ها نفر را در کشورهای عربی شگفت‌زده کرده است. حجازی نخستین آلبوم خود را در سال ۲۰۰۱ منتشر کرد و یک سال پس از آن با آلبوم جدیدش، زمان، به صدر ستارگان پاپ لبنان پیوست. او در پایان دهه اول قرن بیست و یکم به یکی از بزرگترین هنرمندان دنیای عرب بدل شد. آلبوم زمان او یکی از پرفروش‌ترین آلبوم‌های تاریخ موسیقی به زبان عربی است. امل این آلبوم را در سال ۲۰۰۲ منتشر کرد اما ماه سپتامبر گذشته با اعلام تصمیمش برای بازنشستگی از دنیای حرفه‌ای موسیقی، میلیون‌ها نفر را شگفت‌زده کرد.

 


 


او در فیسبوک نوشته: “پروردگار بالاخره دعای من را اجابت کرد… سال‌ها بود که من میان علاقه عاشقانه‌ام به هنر از یک سو، و ستایش و پرستشم برای نزدیکی به عقاید دینی‌ام، در کشمکش بودم. من این کشمکش درونی را سال‌ها در خودم داشتم تا بالاخره خداوند پاسخ نیایش‌های من را داد.” این ستاره دنیای پاپ در فیسبوک یک عکس با حجاب از خود منتشر کرده و آن را تصویر اصلی صفحه خود کرده است.
منبع: بهارنیوز

خواننده معروف لبنانی محجبه شد/عکس

 

امل حجازی با انتشار یک ترانه جدید که در ستایش حضرت محمد(ص) خوانده، با حجاب کامل در برابر دوربین ظاهر شده و عکس اصلی صفحه فیسبوک خود را هم تغییر داده است. امل حجازی، یکی از موفق‎ترین خوانندگان زن دنیای عرب در چند دهه گذشته، امسال با اعلام بازنشستگی و تصمیمش برای ادامه زندگی چون یک زن مسلمان معتقد، میلیون‌ها نفر را در کشورهای عربی شگفت‌زده کرده است. حجازی نخستین آلبوم خود را در سال ۲۰۰۱ منتشر کرد و یک سال پس از آن با آلبوم جدیدش، زمان، به صدر ستارگان پاپ لبنان پیوست. او در پایان دهه اول قرن بیست و یکم به یکی از بزرگترین هنرمندان دنیای عرب بدل شد. آلبوم زمان او یکی از پرفروش‌ترین آلبوم‌های تاریخ موسیقی به زبان عربی است. امل این آلبوم را در سال ۲۰۰۲ منتشر کرد اما ماه سپتامبر گذشته با اعلام تصمیمش برای بازنشستگی از دنیای حرفه‌ای موسیقی، میلیون‌ها نفر را شگفت‌زده کرد.

 


 


او در فیسبوک نوشته: “پروردگار بالاخره دعای من را اجابت کرد… سال‌ها بود که من میان علاقه عاشقانه‌ام به هنر از یک سو، و ستایش و پرستشم برای نزدیکی به عقاید دینی‌ام، در کشمکش بودم. من این کشمکش درونی را سال‌ها در خودم داشتم تا بالاخره خداوند پاسخ نیایش‌های من را داد.” این ستاره دنیای پاپ در فیسبوک یک عکس با حجاب از خود منتشر کرده و آن را تصویر اصلی صفحه خود کرده است.
منبع: بهارنیوز

بحران مطالعه در ایران؛ ترس از اندیشیدن

سامان پارسی-روزنامه بهار:  مهناز رونقی نویسنده، پژوهشگر و مدرس دانشگاه است و بر دو حوزه جامعه شناسی ادبیات و هنر تسلط دارد و قصد دارد به زودی فیلم نیز بسازد؛ و رمانی همراه دو نویسنده زن نوشته است. او با مهربانی و صبوری درباره بحران مطالعه در ایران گفت‌وگو می‌کند و بحث را از زوایه‌های مختلفی بررسی کردیم که در ادامه می‌خوانید.
***
 ابتدا دوست دارم درباره واژه «مرگِ مخاطب» به تعریف برسیم. منظور من از مرگ مخاطب این است که با وجود مخاطبان بسیارِ بالقوه، هنر و ادبیات در حال بی‌مخاطب شدن است. در جهان زیستی ما افراد زیادی زندگی می‌کنند که می‌باید اکثریت آنها مخاطب هنر و ادبیات باشند. اما این گروه متاسفانه مخاطب هنر و ادبیات نیست و امروز با مرگِ مخاطب که محصول بی‌مخاطبی است، مواجه هستیم.
متاسفانه این اتفاق با هر اصطلاحی بخواهیم به کار ببریم در حال رخ دادن است. همین عامل سبب نوعی دلسردی در نویسندگان ادبی نیز شده است. زیرا عملاً حتی تیراژ پایین کتاب نیز خریداری ندارد. درست است که نویسنده وقت آفرینش به مخاطب فکر نمی‌کند ولی به هر حال بخشی دیگر بعد از خلق وجود دارد به نام دریافت؛ که در جامعه‌شناسی هنر به آن می‌پردازیم.
 فکر می‌کنم این اتفاق در جامعه بیشتر محصول ورود تکنولوژی به زندگی انسان است. این ورود بخش اعظمی از زندگی را تسخیر کرده، چه به صورت فیزیکی مانند ماشین یا موبایل، چه به صورت مجازی مانند اینترنت، که در حال گسترده شدن در تمام شبانهِ روز زندگی انسان است. تکنولوژی؛ زمان زندگی انسان را در خود هضم و محصور کرده، در عین حال آن قدر انتخاب در برابر انسان قرار می‌دهد که قدرت انتخاب را از او می‌گیرد.
جهان تغییر کرده و انسان نیز با این تغییرات درگیر شده، اصطلاحی که گیدنز به کار می‌برد جدایی زمان و مکان و پدیده از جاکندگی مناسبات اجتماعی رخ داده است، یعنی بیرون آمدن از شکل‌های زندگی. طبیعتا ما نمی‌توانیم به گذشته بازگردیم.
 من فکر می‌کنم به خاطر تعداد زیاد گزینه‌ها مخاطب دچار نوعی گیجی و سردرگمی می‌شود و در بین تعداد زیاد انتخاب‌ها دقیقا نمی‌داند کدام را انتخاب کند.
معتقدم تغییر مخاطب رخ داده، جهان تغییر کرده و می‌شود جهان و تغییراتش را جور دیگری دید. اینکه اصلا هیچ چیزی از آن را نبینیم اتفاق دیگری است. مخاطب اصلا انتخابی نمی‌کند. به خاطر اینکه یک سری مفاهیم جابجا شده است. وقتی در شبکه‌های اجتماعی موبایلی روزانه هزاران مطلب سطحی فرستاده می‌شود. مخاطب با ازدحام مطالب روبه‌رو می‌شود. آنها را می‌خواند و احساس بی‌نیازی از اطلاعات دقیق و درست و مطالعه کتاب می‌کند. مطالبی که به آنها ارائه شده فاقد هر سندیتی است. اما اظهار نظر می‌کند و اطلاع دقیقی از منبع آن نمی‌گیرد، زیرا فکر می‌کند می‌داند.
درکِ مخاطب جوان به این دلیل خیلی سخت است که مخاطب جوان ما دنباله رو مخاطبانِ بزرگسال هستند. در کلِ جامعه از پیر تا خردسال که نگاه کنید این عدم علاقه به هنرِ جدی و مطالعه کتاب وجود دارد.
در نسل گذشته، بزرگترین علاقه آنها کتاب و مطالعه است. امر مطالعه کردن برای نسل جدید جدی نیست اما باید در نظر داشت که معرفت و دانش بخش مهمی از ذات بشر است. انسان با آگاهی مدام خود را رشد می‌دهد. چنانچه شوپنهاور می‌گوید: مطالعه اندیشیدن با ذهن دیگری است.
اینجا با شما مخالفم. زیرا اگر واقعا اندیشیدن و مطالعه کردن لذتِ نسل گذشته بود باید نتایج بهتری را به دنبال می‌داشت. نسل گذشته پدران و مادران همین جوان‌ها هستند، چه شده نسلی اهل کتاب و مطالعه، بچه هایشان این شده است. اگر بخواهیم بی‌تعارف باشیم جامعه ما، جامعه تقریبا بی‌سوادی است. جامعه ای که سرفصل‌های یک کتاب را می‌خواند و درباره آن حرف می‌زند، زیرا هیچ کس مطالعه نمی‌کند. در نتیجه کسی نمی‌تواند بیسوادی او را ثابت کند. در بسیاری موارد از حرف‌های شخصِ دیگری بدون ذکر منبع کپی برداری می‌کنیم.
 فکر می‌کنم یک سلسله عوامل داریم، یعنی اینکه با یک متغییر نگاه کنیم و بگوییم جامعه بیسواد است، یا آدمهای نسل گذشته یا فعلی اینگونه است. نتیجه‌گیری سرسری است. با چنین قطعیتی در مورد موضوعات پیچیده و چند متغیره نمی‌توان صحبت کرد.
به هر حال ما به محصول نگاه می‌کنیم.
ببیند ما مجموعه عوامل داریم. اگر من نسل پیشین را می‌گویم بیشتر نظرم نسل افرادی است که کلیله و دمنه یا شاهنامه و بوستان و گلستان سعدی را در مدارس می‌خواندند.
بیایید برگردیم به دهه ۴۰ یا دهه ۲۰ یا دوره صادق هدایت؛ صادق هدایت بوف کور را خودش چاپ کرد و باز هم خوانده نمی‌شد. در آن دوران نیز با این مشکل مواجه بودیم.
شما از یک بی‌مهری همیشگی حرف می‌زنید.
 وقتی از نسل گذشته حرف می‌زنیم به تاریخ رجوع می‌کنیم. در همان زمان، هدایت بوف کور را در هند چاپ کرد و به ایران آورد. کتابی که تا اسم هدایت می‌آید همه می‌گویند بوف کور؛ ولی مگر چند نفر این کتاب را خواندند؟ تیراژ این کتاب چقدر بود؟
هدایت خواندن در همان زمان نیز کار راحتی نبوده زیرا مخاطب خاص می‌خواست و فهم دقیق و جدی از ادبیات و سبک‌های ادبی.
 حتی مورد مهر جامعه هم نبود؛ نگاه کنید کسی مثل هدایت یا فروغ چقدر مورد اقبال جامعه بوده است؟
این طبیعی است زیرا این افراد متفاوت فکر می‌کنند و متفاوت زندگی می‌کنند. طبیعتا این اتفاق هم می‌افتد. حرف من این است که می‌توان مثل شما گفت اصولا در دهه ۴۰ یا ۵۰ یا همیشه این مسئله وجود داشته است. اینکه بیاییم از توده حرف بزنیم و در مقابل آن نخبه را قرار دهیم و به یک میزان اندیشه و سواد را در مقابل یکدیگر قرار دهیم یک داستان است. بله سواد پایین بوده و اساسا در طول تاریخ دهه به دهه نیز بیاییم، اینگونه افراد مورد توجه قرار نگرفته‌اند. اما ما در همان دوران، دوران اوج ادبی داشتیم یا تیراژهای بالا نیز داشته‌ایم؛ مثلِ رمان همسایه‌ها. می‌خواهم بگویم هر چه در سیر زمان جلوتر می‌آییم اگر در آن زمان دو نویسنده مثلا سخت نویس کمتر مورد توجه بودند ولی جریان‌های ادبی در نشریاتِ ادبی که در آنها بحث ادبی رخ می‌داد، وجود داشت و نویسنده‌ها شناخته شده بودند. اما هر چه این زمان را جلوتر می‌آییم افراد کمتر به مطالعه کردن و شناخت ادبی تمایل دارند و مسئله آنها نیست.
 در حال حاضر ما جامعه‌ای توده‌ای داریم زیرا خواندن مستلزم اندیشیدن است. شما نمی‌توانید رمان‌های داستایوفسکی را همان طوری بخوانید که سریال «عاشقانه» را می‌بیند. داستان بسیار دردناک است که در جامعه ما ۱۰۰۰ نفر نیستند بخواهند فکر کنند.
بله همین طور است.
 بخشی از این مخاطبان نیز برای استفاده از این اتفاقات برای مطرح کردن خود هستند؛ که مثلا در نمایشگاه نقاشی آیدین آغداشلو حضور داشته باشند، در واقع این نوع حرکت‌ها برای مخاطب جدی شدن نیست بلکه نوعی پز فرهنگی است.
بله درست است. ما به سمت نمایش رفتی، می‌رویم که دیده شویم. من هم چنان معتقدم که تکنولوژی و رسانه‌های مجازی بیشترین لطمه‌ها را زده‌اند.
در مورد تکنولوژی من با شما موافقم. فکر می‌کنم تکنولوژی به گونه‌ای در زندگی انسان معاصر گسترده شده که قادر به جدا شدن از آن نیست و مهمتر اینکه تکنولوژی انسان معاصر را مصرف‌گرا کرده است.
بله. سطحی کرده، تعریف دنیای فعلی همین است. سرعت، مصرف و نمایش؛ و همین در حال اتفاق افتادن در همه چیز است.
منبع: بهارنیوز

تیزر خلاقانه نمایش "یک زندگی بهتر" (فیلم)

افتتاح فاز نخست بندر شهید بهشتی چابهار با حضور دکتر روحانی و نمایندگان ۱۳ کشور قهوه درس اخلاق تحلیل نیویورک تایمز از وضعیت گروه ایران در جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه واردات برنج تا چه زمانی ممنوع است؟ متهم جنایت جنگی در دادگاه لاهه سیانور خورده بود داماد ترامپ؛ مقام مرموزی که به فلن دستور ارتباط با روسیه را داد یک پزشک: غیرفعال کردن ویروس ایدز در مبتلایان در دستور کار است/ مشکل اصلی ما عدم شناسایی مبتلایان است سی ان ان: مجری ورزشی روس دل ایرانی ها را نشکست (+عکس) تزیین شهرهای جهان در آستانه کریسمس‎ (عکس) توئیت مجری زن قرعه کشی خطاب به ایرانیان (عکس)

چرا از قرار گرفتن در گروه «مرگ» می‌توان خوشحال بود؟!  (۳۳ نظر)

ایران در گروه مرگ / ایران، اسپانیا و پرتغال و مراکش در گروه دوم مسابقات  (۱۶ نظر)

رفیقان کجایید؛ دقیقاً کجایید  (۱۴ نظر)

میزان حال فعلی افراد است اما نه برای احمدی نژاد  (۱۴ نظر)

دختر ایرانی به جای آنجلینا جولی، عروس مرده شد (+عکس)  (۱۱ نظر)

گروه مرگی که برای ایران نعمت است  (۱۱ نظر)

خدای ناکرده از فحش دادن به ستاره‌های اسپانیا، پرتغال و کافو جا نمانیم  (۱۰ نظر)

چرا روسری مربی مرد تایلندی به حجاب اجباری ربطی ندارد؟  (۵ نظر)


منبع: عصرایران