نمایشی از خلوت یک سیاست‌مدار زن

مرجان یگانه پرست-روزنامه بهار
خبر حذف یک فیلم مستند از اکران در یک جشنواره تخصصی که در نهایت دو بار امکان پخش در آن را داشت، آن قدر عجیب است که نیاز به بررسی و توضیحات بیشتر به مخاطبان داشته باشد. به تازگی مستند «مثل یک زن» ساخته مژگان ایلانلو که به زندگی و شخصیت فائزه هاشمی می‌پردازد از دور رقابت جشنواره «سینما حقیقت» حذف شد آن هم به این دلیل که شخصیت این فیلم مصداق یک شخصیت سیاسی زنده است. گویی ممیزی‌ها و توقیف آثار سینمایی و هنری یکسری قوانین مشخص و معلوم نیست که بنا بر آن بتوان پیش‌بینی‌هایی داشت و عرصه به گفته بسیاری خلق‌الساعه و غیر قابل پیش‌بینی است. گفت‌وگویی که می‌خوانید درباره حذف این مستند با سازنده آن است. گفتنی است که مژگان ایلانلو، مستندساز فعالی است با دغدغه اجتماعی و آثاری چون «زنان فرماندار» درباره اولین زن فرماندار در سیستان و بلوچستان، «ریشه در خویش» درباره مهاجران افغان مقیم ایران، «آسمان امن است» درباره فرزندان شهدایی که هویت خود را پنهان می‌کنند، «شکارچیان بهترین پیروانند» با حضور استاد مصطفی ملکیان در مورد تحولات نسل جدید طلبه‌های حوزه و امثال آن را در کارنامه خود دارد.
***
 فائزه هاشمی برای مردم چهره ناآشنایی نیست و کمابیش فعالیت‌ها و مواضع ایشان را شاهد بوده ایم اما ظاهرا فیلم «مثل یک زن» به دلیل اینکه به زندگی یک شخصیت زنده سیاسی می‌پردازد، از اکران در جشنواره «سینما حقیقت» حذف شده است. درست است؟
بله، علیرغم اینکه فیلم با ۵ رای کامل هیات داوران انتخاب شده بود اما به خاطر اینکه تصمیم گرفته‌اند درباره افراد سیاسی زنده فیلم نداشته باشند، فیلم «مثل یک زن» را از جشنواره حذف کردند.
این نوع سانسور در نوع خود جدید است. به نظرتان چرا چنین تصمیمی اتخاذ شده است؟
این سؤال را باید از کسانی پرسید که این تصمیم را گرفتند. یک ماه است که من در جلسات مختلف با مدیران درخواست می‌کنم که این مسئله را حل کنند و با همه رایزنی‌هایی که داشته ام، نتیجه نگرفتم. حتی گفتم خودتان از عبارتی که برای رد این فیلم به کار بردید، به خنده نمی افتید؟ ولی ظاهرا دوستان و مدیران اهل تدبیر کردن نیستند. اگر از ارشاد بخواهید که هزینه تولید فیلم تان را بدهد یا اکران عمومی بدهد، این نوع برخ وردهای سلیقه‌ای را پذیرفته‌ایم اما این برخورد با فیلم من که مستقل ساخته شده و در نهایت قرار است در یک جشنواره تخصصی سینمای مستند اکران شود، دور از انتظار است. فکر می‌کنم این نوع برخورد در نوع خود اولین بار باشد که اتفاق می‌افتد.
به نظر می‌آید ممیزی از بین نمی رود و از حالتی به حالت دیگر تغییر می‌کند.
نه بحث ممیزی نیست چون ممیزی مقرراتی دارد و طبقه بندهایی مورد بررسی قرار می‌گیرد اما جای شگفتی این است که مسئولین، ممیزی‌های خلق الساعه دارند. وقتی من اعتراض کردم که این نوع برخورد کجای مقررات جشنواره نوشته شده است گقتند یک بندی وجود دارد که دبیر جشنواره هر تصمیمی که لازم بداند که می‌تواند بگیرد و شما هم آن را امضا کرده اید.
زمانی که لیست نهایی فیلم‌های منتخب رقابت در جشنواره اعلام شد، پیش‌بینی می‌کردید که اثرتان رد شود یا فکر می‌کردید فیلم در لیست نهایی باشد؟
زمانی که در جشنواره ثبت نام کردم از طریق دوستانی که داشتم متوجه شدم که فیلم خیلی مورد توجه قرار گرفته است و مطمئن بودم که فیلم برای رقابت در جشنواره انتخاب می‌شود. در روزهای نهایی و آغاز جشنواره هم تقریبا مطمئن بودم که فیلم در رقابت است ولی وقتی اسامی را اعلام کردند و فیلم من در آن وجود نداشت، شوکه شدم. کمی بعد به نزد آقای طباطبایی نژاد، دبیر یازدهمین جشنواره بین‌المللی «سینما حقیقت» رفتم و با اینکه ایشان در جلسه کاری حضور داشتند درباره وضعیت فیلمم از ایشان پیگیر شدم. ایشان گفتند فیلم شما انتخاب شده بود ولی از آنجا که مصداق یک شخصیت سیاسی زنده است، تصمیم گرفتیم که از رقابت حذف شود. بعد از اعلام این تصمیم، رایزنی‌هایی با وزیر ارشاد، رئیس سازمان سینمایی و حتی هیات دولت کردم و در ادامه با کمیسیون فرهنگی مجلس و حتی نامه به رئیس جمهور درخواست کردم که این مسئله بررسی شود. تصورم این بود که بعد از رایزنی‌ها و پیگیری از کانال‌های مختلف، مسئولین جشنواره «سینما حقیقت» چاره‌ای بیندیشند و راهکاری پیش روی من قرار دهند اما نتیجه تغییر نکرد و در نهایت فیلم «مثل یک زن» دو بار امکان اکران در جشنواره را هم از دست داد.
اجازه بدهید این را بپرسم که اساسا باید فائزه هاشمی را یک چهره سیاسی بدانیم یا یک فعال مدنی و مدافع حقوق زنان؟ آیا واقعا می‌توان ایشان را مصداق یک شخصیت سیاسی محسوب کرد؟
قطعا ایشان یک چهره سیاسی هستند. در گذشته زمانی که زنان در فعالیت‌های سیاسی حضور فعال نداشتند، فائزه هاشمی نماینده اول تهران شدند که بعد از انقلاب جزو اولین زنان جوانی بودند که حرکت‌های شفاف سیاسی انجام می‌دادند. ایشان در دوم خرداد برای اصلاحات کمپین‌هایی ترتیب داد و بیشترین رای و هیجان را توانست در این کمپین‌ها ایجاد کند. در واقع ایشان در هر سمت یا هرکمپینی که بودند، اول به عنوان یک شخصیت سیاسی تاثیرگذار حضور داشتند تا فعال مدنی.
به شخصه فائزه هاشمی را به عنوان یک فعال حقوق زنان و برابری خواه می‌شناسم تا مشخصا یک فعال سیاسی.
ایشان در زمینه برابری خواهی زنان با مردان نظرات و اقدامات شفافی داشته‌اند اما در آن دوران وقتی هاشمی به محافل سیاسی وارد شد که مصادف با جوانی من و امثال من بود  تابوشکنی  محسوب می‌شد و نه اقدام معمول یک شخصیت سیاسی. او با اقدامات شفاف و حضور فعالانه‌اش در سیاست آن هم در نسل‌های بعد از انقلاب، همیشه خبرساز بود. از این منظر بود که به عنوان یک مستندساز درباره خبرسازترین چهره زن در تاریخ جمهوری اسلامی به سراغ ایشان رفتم. فیلم ساختن درباره چهره‌های سیاسی آسان نیست چون ممکن است بسیاری فکر کنند با اثری تبلیغاتی روبه رو هستند ولی مستند «مثل یک زن» این طور نیست و من تلاش کردم درباره این زن خبرساز در سیاست فیلم بسازم. ما در تاریخ انقلاب اسلامی زنی نداشته ایم که همپای او خبرساز باشد و اثرگذار.
پروسه ساخت این مستند چطور پیش رفت و از چه زمانی به ساخت این موضوع علاقه مند شدید؟
سال ۹۲ به همراه آن گروه از دوستان مستندسازی که قرار بود فیلم تبلیغاتی انتخاباتی آقای هاشمی رفسنجانی را بسازند، دعوت شدم و در آن دیدار اولین بار بود که فائزه هاشمی و خانواده ایشان را از نزدیک می‌دیدم. در آن دیدار بود که به نظرم آمد اکت‌ها و رفتارهای شان این خانواده به خصوص فائزه هاشمی سینمایی است. مدتی ما در آن دوران برای تهیه آن مستند فعالیت داشتیم و وقتی آقای هاشمی رفسنجانی رد صلاحیت شدند، گروه سازنده به ستاد روحانی رفتند ولی من علاقه مند شده  بودم که فیلم مستندی درباره یکی از اعضای این خانواده و به ویژه فائزه هاشمی بسازم. چند ماهی طول کشید تا توانستم اعتماد ایشان را جلب کنم و بالاخره توانستم با ایشان همراه شوم و این مستند را که تهیه آن دو سال طول کشید، بسازم.
مستند «مثل یک زن» یک مستند پرتره محسوب می‌شود یا روایتی از یک زندگی است؟
ساختن مستند پرتره در ایران که سیاست مداران مان، شفاف عمل نمی کنند، آسان نیست. سیاست مداران ما در مواجهه با مردم مثل مغازه‌ای که تنها یک ویترین روشن دارد، عمل می‌کنند و درمواقع لزوم در ویترین قرار می‌گیرند در حالی که پشت ویترین نامعلوم و تاریک است. معتقدم که سیاست مداران ما خودشان را پنهان می‌کنند چون خلوت و جلوت‌شان با هم متفاوت است و به همین دلیل برای ارتباط با مردم ویترین دارند. شاید به این دلیل باشد که صادق نیستند و آنچه در معرض مردم ابراز می‌کنند را رفتار نمی کنند. بسیاری از سیاست مداران از دوربین مستند می‌ترسند و فقط وقتی قرار است کاندید ریاست جمهوری بشوند، دوربین مستند را می‌پذیرند که در آنجا هم مستند نیست که به سراغ داستانی سازها می‌روند. فائزه هاشمی اولین سیاست مداری بود چه در میان مردان و چه در میان زنان که بی‌پروا و بدون ملاحظه کاری، چراغ این مغازه را روشن کرد تا ویترین و پشت ویترین را نشان بدهد. او در خانه‌اش را به روی ما باز کرد و مدت‌های زیادی از او به عنوان یک مادر، یک همسر، یک فرزند یا استاد دانشگاه، به عنوان یک ورزشکار و فعال سیاسی یا در جمع دوستانش تصویر بگیریم. این نشان دهنده این است که او سیاست مدار صادقی است و همانی است که ادعا می‌کند، نه بیشتر و نه کمتر.
آنچه ما از ایشان می‌شناسیم برآمده از رسانه‌ها است. چقدر فیلم «مثل یک زن» متفاوت از آن چیزی است که ما از ایشان می‌شناسیم؟
من تلاش کردم که این تفاوت را به مخاطب نشان بدهم. همیشه این نکته برای من جالب بود که سیاست مداران تا وقتی دوربین‌ها و میکروفن‌ها در جلوی آنها روشن است، یک جور نمود و رفتار دارند و وقتی نیست، چطور عمل می‌کنند. تصور می‌کردم وقتی آنها به پشت این ویترین می‌روند، سبک زندگی شان چیست؟ از چه وسائلی در زندگی استفاده می‌کنند؟ رفتار و گفتارشان در جمع‌های خانوادگی و اجتماعی چگونه است؟ تلاش کردم در این فیلم که آن ضلعی از منشور را نشان بدهم که در رسانه‌ها وجود نداشته است. برای همین کسانی که اوایل این فیلم را می‌دیدند سورپرایز می‌شدند و می‌گفتند که فائزه هاشمی که به عنوان یک فعال سیاسی جنجالی می‌شناسیم، این وجه از زندگی و شخصیت‌اش را ندیده بودیم. به عنوان یک مستندساز معتقدم که به هیچ عنوان هیچ کس نمی تواند به دوربین مستند دروغ بگوید حتی حرفه‌ای ترین بازیگران هم وقتی جلوی دوربین مستند قرار می‌گیرند نمی‌توانند جور دیگری خودشان را نشان بدهند به ویژه وقتی طولانی مدت دوربین با آنها باشد. من سعی کردم در این فیلم خلوت یک سیاست‌مدار زن را نشان بدهم.
برای اینکه این مستند بودن و واقعی بودن این خلوت به مخاطب منتقل شود شما به عنوان مستندساز باید به شناخت کافی و کاملی می‌رسیدید. چطور به این شناخت رسیدید؟
من یازده فیلم مستند ساخته‌ام که بسیاری از آنها در حوزه مسائل اجتماعی بوده‌اند و این دوازدهمین فیلمم بوده است. در این مدت تقریبا متوجه شده‌ام که چطور با سوژه برخورد کنم تا خودش باشد البته کار کردن با فائزه هاشمی سخت نبود چون ایشان آدم پنهان کاری نیست. شاید اگر قرار بود من درباره بقیه اعضای خانواده ایشان یا سیاست مداری دیگر فیلم بسازم، شاید کارم کمی سخت تر بود. فائزه هاشمی جلوی دروبین همانی که هست بود. علاوه بر این مستندسازی به من یا داده است در طول زمانی که شما با سوژه تان در حال کار هستید، وجهه‌هایی از سوژه را درمی‌یابید که شاید خود او به آن پی نبرده باشد. درنتیجه بده و بستان دوربین، کارگردان و سوژه اتفاق می‌افتد و به عنوان مستندساز می‌توان آن وجهه را بارز کرد و می‌توانم بگویم آن وجهه از ایشان که برای من پررنگ شد، پردلی، شجاعت و در عین حال تنهایی او در مسیرش بود.
زمانی که شما کار را شروع کردید پدر ایشان هنوز در قید حیات بودند. تصاویری هم از زمان فوت پدرشان و تاثیری که بر خانواده ایشان و جامعه داشت، در فیلم شما هست؟
من چهار سال پیش کار را شروع کردم و دو سال فیلمبرداری آن طول کشید. تدوین فیلم که تمام شد، آیت‌الله هاشمی فوت کردند.
Rفیلم شما «مثل یک زن» نام دارد و صراحت و شفافیت ایشان در انقلاب اسلامی و محدودیت‌های موجود برای زنان کارآمد است و برای حل مشکلات زنان موثر بوده است؟
شفافیت در اقدامات اجتماعی و مسائل سیاسی از سوی ایشان نه تنها به نفع زنان که به نفع هم مردان بوده است. جامعه ما در حال حاضر از بی‌صداقتی سیاست مردانش رنج می‌برد، کسانی که در هر محفلی که حضور پیدا می‌کنند، یک چهره از خود بروز می‌دهند و این به اعتماد عمومی جامعه به شدت لطمه زده است.
فیلم ساختن درباره شخصیت‌های سیاسی، اما و اگرهایی دارد، ارتباط گرفتن با آنها سخت است و از طرفی ممکن است به دلیل ترس از قضاوت‌هایی مثل عنوان تبلیغاتی و از این نوع موارد، نگران کننده باشد. چقدر این اما و اگرها در کار شما اثر گذاشت؟
من نمی توانم به این سؤال جواب بدهم و مخاطب باید بگوید که آیا این فیلم توانسته است فیلم صادقانه‌ای باشد یا نه؟ این تلاش را کرده‌ام که فیلم صادقانه باشد و برایم مهم بود که برداشتی از فائزه هاشمی پیدا کنم و این قرائت را مطرح کنم، نه آن چیزی که فائزه هاشمی دوست دارد بگوید. کما اینکه زمانی که فیلم تمام شد، رضایت صد درصد ایشان را تامین نکرد اما چون آدم قابل مذاکره‌ای است به ایشان گفتم که این قرائت من از شماست و در نهایت ایشان پذیرفت.
در آخر اینکه شرنوشت فیلم شما چه می‌شود؟ یعنی تا زمانی که فائزه هاشمی در قید حیات هستند، امکان اکران را نخواهد یافت؟
واقعا نمی دانم و فعلا منتظر می‌مانیم که ببینیم چه اتفاقاتی پیش می‌آید.
منبع: بهارنیوز

اکران «عصبانی نیستم» رسمی شد

غلامرضا فرجی درباره مصوبات جلسه دوشنبه ۱۳ آذرماه شورای صنفی نمایش بیان کرد: قرارداد فیلم «عصبانی نیستم» برای دو هفته آینده یعنی اکران از ۲۹ آذر ثبت شد و این فیلم در گروه آزاد اکران خواهد شد. او همچنین گفت: قرارداد فیلم «آشغال‌های دوست‌داشتنی» برای ثبت در شورای پروانه نمایش این هفته ارائه نشده است.

«عصبانی نیستم»  به کارگردانی رضا درمیشیان و محصول سال ۱۳۹۲ است که نوید محمدزاده و باران کوثری بازیگران اصلی آن هستند و در جشنواره‌ی فیلم فجر همان سال به نمایش درآمد و سرانجام پس از ۴ سال اکران عمومی می‌شود. «عصبانی نیستم» داستان یک دانشجوی ستاره دار و اخراجی است که برای فراهم آوردن حداقل شرایط زندگی در رویارویی با بی‌اخلاقی‌های جامعه با خود تمرین می‌کند تا «عصبانی» نباشد و در تلاش است تا دختر مورد علاقه‌اش را از دست ندهد.

فرجی درباره دیگر مصوبات جلسه‌ی اخیر شورای صنفی نمایش گفت: فیلم «آینه بغل» به جای «انزوا» از روز چهارشنبه ۱۵ آذرماه در گروه سینمایی استقلال اکران می‌شود و فیلم «خفگی» هم فقط در سرگروه زندگی تعویض خواهد شد اما اکران «انزوا» و «خفگی» در زیرگروه‌های خود ادامه خواهد داشت.

 
منبع: بهارنیوز

اکران «عصبانی نیستم» رسمی شد

غلامرضا فرجی درباره مصوبات جلسه دوشنبه ۱۳ آذرماه شورای صنفی نمایش بیان کرد: قرارداد فیلم «عصبانی نیستم» برای دو هفته آینده یعنی اکران از ۲۹ آذر ثبت شد و این فیلم در گروه آزاد اکران خواهد شد. او همچنین گفت: قرارداد فیلم «آشغال‌های دوست‌داشتنی» برای ثبت در شورای پروانه نمایش این هفته ارائه نشده است.

«عصبانی نیستم»  به کارگردانی رضا درمیشیان و محصول سال ۱۳۹۲ است که نوید محمدزاده و باران کوثری بازیگران اصلی آن هستند و در جشنواره‌ی فیلم فجر همان سال به نمایش درآمد و سرانجام پس از ۴ سال اکران عمومی می‌شود. «عصبانی نیستم» داستان یک دانشجوی ستاره دار و اخراجی است که برای فراهم آوردن حداقل شرایط زندگی در رویارویی با بی‌اخلاقی‌های جامعه با خود تمرین می‌کند تا «عصبانی» نباشد و در تلاش است تا دختر مورد علاقه‌اش را از دست ندهد.

فرجی درباره دیگر مصوبات جلسه‌ی اخیر شورای صنفی نمایش گفت: فیلم «آینه بغل» به جای «انزوا» از روز چهارشنبه ۱۵ آذرماه در گروه سینمایی استقلال اکران می‌شود و فیلم «خفگی» هم فقط در سرگروه زندگی تعویض خواهد شد اما اکران «انزوا» و «خفگی» در زیرگروه‌های خود ادامه خواهد داشت.

 
منبع: بهارنیوز

گاف تازه تلویزیون؛ آب تَنی با کت و شلوار!

تازه با خوابیدن بانوان با روسرى در سریال ها کنار آمده بودیم با کت شلوار و کلاه، استخر و جکوزی رفتن هم بهش اضافه شد. تاکید گل درشت روی هر مضمون اخلاقی در رسانه ها منجر به پس زدگی آن مضمون از سمت مخاطب می شود. فرقی هم ندارد در کدام قالب این اتفاق بیفتد. بیلبورد کنار یک اتوبان شهری و یا زیرنویس تلویزیونی و حتی صفحه ای از یک روزنامه. پس زدگی خاصیت مشترک چنین رفتاری است. 





 


اما ارتکاب اشتباهات این چنینی در رسانه ای فراگیر، بالطبع دامنه دارتر خواهد شد. یعنی وقتی صدا و سیما پس از سال ها تکلیف خودش را با پوشش مراسمی مثل قرعه کشی فیفا روشن نمی کند و متناقض عمل می کند، سرکنگبین صفرا می زاید و کلی کانال طناز تلگرامی مساله را تبدیل به سوژه می کنند. ظاهر ماجرا ایرادی ندارد. یک گافی رخ داده و ملت هم دور هم می خندند، غافل از این که از پس این خنده ها چیزهایی فرو می ریزد. شاید در دفعات اول این اشتباهات در گذر زمان فراموش شود اما وقتی با پر کاری رسانه های مجازی تلاقی پیدا می کند در ذهن مخاطبان آرشیو می شود. 

 
 هر بار تکرار اشتباه، داستان را پیچیده تر می کند.سانسور پوشش فلان تماشاگر والیبال در کنار حضور کاراکترهای لیسانسه ها با کت و شلوار در استخر و…به طور کلی تکرار این دست اشتباهات، هم موجب تقویت نگاه های جنسیتی می شود و هم آن نگاه را اتفاقا در وضعیتی خلاف آن چه که می خواهیم، تکثیر می کند.  چند نمای بسته یا حتی چند نمای لانگ شات مساله ی کت و شلوار کاراکترهای لیسانسه ها را حل می کرد. یا ذوق این کار را نداشته اند و یا این که تعمدی بوده که این حالت دوم خودش فاجعه است. برنامه ای دست به استهزای خودش می زند! در هر صورت وضعیت پوشش در تلویزیون وضعیت غریبی شده؛ مخاطب نه تنها پیام مورد نظر را دریافت نمی کند بلکه آن را دست هم می اندازد، تکرار بر تاکید این اشتباهات از این به بعد فقط موجب اُفت صدا و سیما نیست. نقض یک رسانه با جایگزین های دیگر قابل رفع و رجوع است اما باور به مسائل، ضربه جبران ناپذیری است. 
منبع: بهارنیوز

گاف تازه تلویزیون؛ آب تَنی با کت و شلوار!

تازه با خوابیدن بانوان با روسرى در سریال ها کنار آمده بودیم با کت شلوار و کلاه، استخر و جکوزی رفتن هم بهش اضافه شد. تاکید گل درشت روی هر مضمون اخلاقی در رسانه ها منجر به پس زدگی آن مضمون از سمت مخاطب می شود. فرقی هم ندارد در کدام قالب این اتفاق بیفتد. بیلبورد کنار یک اتوبان شهری و یا زیرنویس تلویزیونی و حتی صفحه ای از یک روزنامه. پس زدگی خاصیت مشترک چنین رفتاری است. 





 


اما ارتکاب اشتباهات این چنینی در رسانه ای فراگیر، بالطبع دامنه دارتر خواهد شد. یعنی وقتی صدا و سیما پس از سال ها تکلیف خودش را با پوشش مراسمی مثل قرعه کشی فیفا روشن نمی کند و متناقض عمل می کند، سرکنگبین صفرا می زاید و کلی کانال طناز تلگرامی مساله را تبدیل به سوژه می کنند. ظاهر ماجرا ایرادی ندارد. یک گافی رخ داده و ملت هم دور هم می خندند، غافل از این که از پس این خنده ها چیزهایی فرو می ریزد. شاید در دفعات اول این اشتباهات در گذر زمان فراموش شود اما وقتی با پر کاری رسانه های مجازی تلاقی پیدا می کند در ذهن مخاطبان آرشیو می شود. 

 
 هر بار تکرار اشتباه، داستان را پیچیده تر می کند.سانسور پوشش فلان تماشاگر والیبال در کنار حضور کاراکترهای لیسانسه ها با کت و شلوار در استخر و…به طور کلی تکرار این دست اشتباهات، هم موجب تقویت نگاه های جنسیتی می شود و هم آن نگاه را اتفاقا در وضعیتی خلاف آن چه که می خواهیم، تکثیر می کند.  چند نمای بسته یا حتی چند نمای لانگ شات مساله ی کت و شلوار کاراکترهای لیسانسه ها را حل می کرد. یا ذوق این کار را نداشته اند و یا این که تعمدی بوده که این حالت دوم خودش فاجعه است. برنامه ای دست به استهزای خودش می زند! در هر صورت وضعیت پوشش در تلویزیون وضعیت غریبی شده؛ مخاطب نه تنها پیام مورد نظر را دریافت نمی کند بلکه آن را دست هم می اندازد، تکرار بر تاکید این اشتباهات از این به بعد فقط موجب اُفت صدا و سیما نیست. نقض یک رسانه با جایگزین های دیگر قابل رفع و رجوع است اما باور به مسائل، ضربه جبران ناپذیری است. 
منبع: بهارنیوز

تیزر سریال سیاسی "عالیجناب" (فیلم)

نرم افزار ویرایش فایل های پی دی اف (Movavi PDF Editor) قدرتمندترین سواری پورشه رونمایی شد (+عکس) یک آمار جالب: ۲۳۳هزار نفر همین امسال پشت کنکور دکتری هستند غرویان: اصلاح طلبان باید شرایط روحانی را درک کنند/ ناطق نوری هرگز به تفکرات جریان‌هایی مثل جمنا نزدیک نمی شود ۴ ماده غذایی برای کمک به افزایش ویتامین D بدن طرز تهیه ترشی گوجه گیلاسی رزمایش تیپ ویژه صابرین سپاه پاسداران (+عکس) فرمانده کل سپاه: پایان اسکان موقت زلزله زدگان کرمانشاه با کانکس تا یک ماه آینده سنگین‌ وزن‌ترین لاکپشت خشکی جهان (عکس) حضور ۱۹ کشور در نمایشگاه بین المللی دام و طیور تهران

چرا از قرار گرفتن در گروه «مرگ» می‌توان خوشحال بود؟!  (۴۱ نظر)

چرا زیباکلام تیم ملی فوتبال را دوست ندارد؟  (۴۱ نظر)

تفاوت سبک زندگی ما و آقایان مسؤول  (۲۶ نظر)

خدای ناکرده از فحش دادن به ستاره‌های اسپانیا، پرتغال و کافو جا نمانیم  (۲۳ نظر)

آیا خاورمیانه در آستانه یک جنگ بزرگ است؟  (۲۲ نظر)

آقای روحانی؛ مشک آنست که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید  (۱۸ نظر)

ایران در گروه مرگ / ایران، اسپانیا و پرتغال و مراکش در گروه دوم مسابقات  (۱۶ نظر)

اولین شلیک موشک از یمن علیه امارات/ امارات تکذیب کرد  (۱۶ نظر)


منبع: عصرایران

سه نمایش که در خانه هنرمندان اجرا می‎شود

سه نمایش جدید در خانه هنرمندان روی صحنه رفته است.

عصرایران – خانه هنرمندان به عنوان یک مجموعه فرهنگی هنری مطرح در پایتخت ایران این روزها میزبان سه نمایش است.

سه تئاتر جدید در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان روی صحنه می رود.

آخرین بازی

نمایش «آخرین بازی» بر اساس متنی از محمود استاد محمد و طراحی و کارگردانی سهیل ساعی تا ۲۸ آذر ساعت ۱۸ در سالن استاد انتظامی روی صحنه می رود. در این نمایش هومن رستگار، سهیل ساعی و محمد اثنی عشری به ایفای نقش می پردازند و از صدای میکائیل شهرستانی، سیامک صفری و بهناز جعغری نیز در این اجرا استفاده شده است.

در خلاصه داستان این نمایش آمده است: « داستان ترس، ترس از فراموشی و گم شدن یک بازیگر در حافظه تاریخ».

چهارفصل

نمایش «چهار فصل» بر اساس نمایشنامه ای از آرنولد وسکر و کارگردانی فرانک ترابی تا ۲۸ آذر ساعت ۱۹:۳۰ در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان اجرا می شود. در این نمایش تبسم هاشمی حائری و جمشید صفری به ایفای نقش می پردازند.

این نمایشنامه در چهار پرده زمستان، بهار، تابستان و پاییز به نگارش در آمده است. نمایشنامه چهار فصل آرنولد وسکر به زندگی زوجی می‌پردازد که برای یکسال می‌خواهند زندگیشان را در کلبه‌ای دور از دسترس با یکدیگر تجربه کنند.

همه چیز در زمان

نمایش «همه چیز در زمان» بر اساس نمایشنامه ای از دیوید آیوز، ترجمه نازنین میهن و کارگردانی محمدکیان اسماعیلی تا ۲۸ آذر ساعت ۲۱ در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان اجرا می شود. در این نمایش ایمان فتاحی، دنیا مستعلمی و مبین دودانگی بازی می کنند.

در توضیح این نمایش آمده است: «همه چیز در زمان در ٣ اپیزود با داستان های یقین، فیلادلفیا و روش های مردن تروتسکی در ژانر درام اجرا می شود».

خانه هنرمندان ایران مجموعه‌ی فرهنگی و هنری است که در پارک هنرمندان تهران واقع شده است. تماشاخانه استاد انتظامی نیز در خیابان طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی، ضلع جنوبی باغ هنر، بام خانه هنرمندان میزبان آثار نمایشی این مجموعه است.


منبع: عصرایران

اصغر فرهادی: قدرت مردان در سینمای جهان اجازه تغییر رفتار با زنان را نمی‌دهد

اولین نشست خبری اصغر فرهادی بعد از پایان فیلمبرداری فیلم همه می‌دانند برگزار شد.

به گزارش ایلنا به نقل از خبرگزاری افه اسپانیا در این نشست که شامگاه یک شنبه ۱۲ آذر در مادرید برگزارشد فرهادی طی سخنانی گفت : فیلمی که در آن فقط کارگردان دیده شود، کارکرد ندارد، بلکه کارگردان باید در اثر خود دیده نشود زیرا هر اندازه حضور کارگردان کمتر باشد، فضای بیشتری برای بیننده وجود دارد.

وی با اشاره به تجربه جدید همکاری با بازیگرانی همچون خاویر باردم گفت: خاویر باردم بازیگر خوب و با استعدادی است و او متعلق به دسته‌ای از بازیگران است که در هنگام بازی و ایفای نقش فاصله خود را با شخصیت کاملاً حذف می‌کند و هر ثانیه باید به آنچه که اجرا می‌کند، معتقداست.

فرهادی ادامه داد: فیلمبرداری فیلم همه می‌دانند ۱۴ هفته به طول انجامید و داستان فیلم زمانی به ذهن من رسید که ۱۲ سال پیش به جنوب اسپانیا سفر کردم و در یکی از روزها که در حال گردش در شهر بودم متوجه شدم خیابان‌ها پر از تصاویر یک دختر بچه گم شده بود که گروهی او را به گروگان گرفته بودند.

وی با اشاره به فیلم‌های که بر روی وی تأثیر گذاشته‌اند گفت: یکی از فیلم‌هایی که بیشترین الهام را از آنها گرفتم، فیلم راشومون اثر آکیرا کورو ساوا بود و آنچه از این فیلمها و تجربه شخصی خودم متوجه شدم این است که می‌توان همه مسائل را در دو کلمه خشونت و محبت خلاصه کرد.

فرهادی با تاکید براینکه کار گردان باید اهل مشورت باشد ادامه داد: کارگردانی به معنی دانستن بیشتر از دیگران نیست، من باید حرف دیگران را نیز گوش کنم. این نیست که ندانم کارم را چگونه انجام دهم، بلکه به صحبت با بقیه اعتماد دارم، اگر فقط یک متن را اجرأ کنیم، خسته کننده است.

وی در پاسخ به پرسشی پیرامون وضعیت زنان در ایران و سینمای ایران گفت:در ایران، وضعیت بسیار متفاوتی با بقیه جهان در این زمینه وجود دارد و زنان با وجود برخی کمبودها اما نتایج ویژه‌ای کسب کردند در ایران در برخی از بخشها زنان به نسبت مردان فعال‌تر هستند، ما عکاسان و کارگردانان زن بسیار خوبی داریم که حتی تعداد انها بیشتر از برخی کشورها است.

کار گردان فیلم فروشنده ادامه داد: به‌صورت کلی در جهان سینما به طور کلی، قدرت در دستان مردان است و همین مسئله اجازه نمی‌دهد تا رفتاربا زنان اغلب از کلیشه‌ها خارج نشود.


منبع: عصرایران

درحال سقوط آزاد در موسیقی هستیم!

آن روزهایی که هنوز موسیقی فیلم در ایران جانی نگرفته بود، نام‌هایی بودند که در تلاش برای زنده‌کردن آن، برای وجودبخشیدن به آن و برای نزدیک‌ترکردن آن به فضای واقعی موسیقی فیلم در دنیا تلاش می‌کردند؛ کامبیز روشن‌روان یکی از همان‌هاست.

هرچند  فعالیت‌های او در این‌ سال‌ها هرگز محدود به موسیقی فیلم نبوده‌اند، اما از آنجایی که او هم در زمینه ساخت موسیقی مجموعه‌های تلویزیونی و هم فیلم‌های سینمایی از پرکارترین و بهترین آهنگ‌سازان نسل خود بود و نامش در تیتراژ این آثار می‌آمد، به موسیقی فیلم شهره شده است. در کارنامه او می‌توان به خلق انواع سمفونی‌ها، سونات‌ها، پوئم‌سمفونی‌ها، سوئیت‌ها، پرلودها و کنسرتوها اشاره کرد و البته ساخت بیش از صد موسیقی فیلم و سریال.

به اینها می‌شود اضافه کرد حضور او را در انواع‌ شوراهای موسیقی که بخش عمده‌ای از حضور اجتماعی اوست. حالا او چندسالی است که ماه‌هایی از سال را در ونکوور سپری می‌کند و این آزادی از جلسات به او این امکان را می‌دهد که در این ماه‌ها قطعاتی که یک عمر آرزوی نوشتنشان را داشته،  بنویسد. او در سرزمینی دیگر هم پیوسته دغدغه موسیقی ایران را داشته و دارد تا آنجا که قرار است ژانویه امسال شب آهنگ‌سازان ایرانی را در ونکوور با استفاده از قطعات و البته حضور برخی از آهنگ‌سازان ایرانی برگزار کند. با او به گفت‌وگویی بلند نشسته‌ایم؛ گفت‌وگویی که در آن حرف‌هایی از روزهای دور زده است که تا پیش از این نگفته بود.

 درحال سقوط‌ آزاد در موسيقي هستيم

قرار است شب آهنگ‌سازان ایرانی را در ژانویه در ونکوور برگزار کنید؟

بله، همین‌طور است. بعد از دو سال تلاش بی‌وقفه خدا را شکر این اتفاق افتاد. قطعه اول قطعه‌ای است از آقای هوشنگ کامکار به نام کنسرتینو برای کمانچه و ارکستر که آقای اردشیر کامکار سولیست آن است. همچنین سوئیت بیژن و منیژه استاد حسین دهلوی اجرا خواهد شد و همین‌طور دو قطعه از شهداد روحانی که خودش رهبری ارکستر را هم بر عهده دارد. قطعه «همه ایرانم» که ساخته خودم است هم در پارت دوم برگزار می‌شود و یک قطعه از آقای چکناواریان. قسمت دوم برنامه هم که کلا کار بنده است.

این ایده از کجا آمد و چطور این اتفاق افتاد؟

حداقل دو سال برای این کار برنامه‌ریزی کردم اما چون تعداد ارکسترها خیلی کم است و ارکستری که در حد اجرای چنین کارهای سنگینی باشد کم بود، طول کشید. دو ارکستر یعنی ارکستر سمفونیک ونکوور و ارکستر اپرا در این شهر وجود دارند و ما محدود بودیم به اینکه از بین این دو، یکی را انتخاب کنیم که ارکستر سمفونیک ونکوور تا چهار سال کاملا برنامه‌اش پر بود. ارکستر اپرا هم تمام سال درگیر هستند منتها اینها چون فقط اپرا اجرا می‌کنند، باید فاصله بین دو اپرا را پیدا می‌کردیم که این اپرا تمام شود و تا اپرای بعدی معمولا یک هفته تا ۱۰ روز زمان آزاد دارند که این زمان را در هفتم ژانویه ۲۰۱۸ پیدا کردیم.

به خاطر تعطیلات ژانویه حاضر به همکاری هستند؟

بله، چون تعطیلاتشان از کریسمس شروع می‌شود و به اول ژانویه می‌رسد و مشکلی ندارند.

چند نفر هستند؟

حدود ۶۰  نفر به‌اضافه سازهای ایرانی که حدود ۷۰ نفر ارکستر ما خواهد شد.

قطعات باکلام هستند؟

بله و اجرای آن بر عهده علیرضا قربانی است.

اشعار متعلق به چه کسانی است؟

یکی از اشعار مربوط به درویش‌خان است. یک قطعه هم از آثار آقای ابتهاج است. یک مجموعه از اشعار کار شده. چهار سال نوشتن قطعه «همه ایرانم» طول کشید و برای آن طراحی ویژه‌ای انجام شده است که در آن تاریخ ایران از زمان مشروطیت تابه‌حال به شکل موسیقی درآمده است.

پس درواقع تاریخ معاصر را بررسی کرده‌اید.

بله ۱۱۰ سال اخیر را.

چند دقیقه است؟

۵۰ دقیقه در یک بخش. کار خیلی سنگینی است.

برای ارکستر هم باید خیلی سخت باشد.

بله، به‌ویژه اینکه با موسیقی ما آشنایی ندارند ضمن اینکه باید ربع‌پرده را هم بنوازند.

تمرینات را شروع کرده‌اید؟

خیر، تمرین با سازهای ایرانی را احتمالا از اوایل دسامبر شروع خواهیم کرد. ارکستر در دو تمرین باید این همه قطعه را تمرین و آماده اجرا کند.

شما در زمان تمرین‌ها حضور دارید؟

خیر شهداد یک هفته قبل از اجرا خواهد آمد. من از قبل قطعات را به شهداد می‌دهم که آماده شود. کار بسیار سنگینی است که در دو تمرین این حجم برنامه به‌خوبی دربیاید. حدود ۱۰۸ دقیقه برنامه است.

نمی‌توانستید تمرین‌های بیشتری داشته باشید؟

نمی‌شود چون هزینه فوق‌العاده بالاست. برای اینکه بتوانیم این برنامه را ساماندهی کنیم لازم بود اسپانسرهای قدرتمندی را پیدا کنیم و چون این نوع کار برای اولین‌بار است که آنجا اتفاق می‌افتد هیچ سرمایه‌گذاری آماده نیست که روی چنین کاری سرمایه‌گذاری کند چون نمی‌داند چه بازتابی در جامعه ایرانی خواهد داشت. اما برای موسیقی پاپ و افرادی که از لس‌آنجلس می‌آیند شرکت‌های بزرگ سرمایه‌گذاری می‌کنند چون می‌دانند که حتما بازگشت مالی دارد.

برای اسپانسر اقدامی کرده‌اید؟

کسی که نفر اصلی این کار است یک ایرانی است و تمام این سرمایه را می‌گذارد آقایی است که عزمش را جزم کرده که این کار به هر صورت انجام شود. خودش مایل  و علاقه‌مند است، البته ساز هم می‌نوازد و موسیقی ایرانی را به‌خوبی می‌شناسد. با چند نفر دیگر هم صحبت شده که باید رقم‌های بالا را تأمین کنند چون برآورد اولیه ما برای این اجرا بیش از صد هزار دلار بود. حدود ۵۰، ۶۰ هزار دلار دستمزد ارکستر است.

در کدام سالن اجرا می‌شود؟

کوئین الیزابت که به نظرم دوهزارو ۷۰۰ نفر با احتساب بالکن‌ها گنجایش دارد. اگر قرار بود تمرین اضافه داشته باشیم برای هر تمرین باید ۱۵ هزار دلار هزینه می‌کردیم. به کسی که سرمایه‌گذاری کرده تا حدی می‌توانیم فشار بیاوریم که هزینه‌ها را بیشتر کند، ضمن اینکه ارکستر امکانش را نداشت به دلیل فاصله دو اپرا و تعطیلی کریسمس تا ژانویه و محدودیت سالن تمرین؛ به‌همین‌دلیل هیچ راهی نبود جز اینکه دو تمرین داشته باشیم. یکی در سالن اپرا و دیگری در سالنی که قرار است اجرا کنیم. به‌همین‌دلیل برنامه بسیار سنگینی است و کار بسیار فشرده‌ای باید انجام شود. خوشبختانه نوازنده‌ها همه حرفه‌ای هستند و آنچه نوازندگان اپرا اجرا می‌کنند خیلی سخت است و باید حرفه‌ای باشند.

و عادت به ساززدن‌های طولانی‌مدت داشته باشند.

بله اجراهایشان حدود سه ساعت است. به‌هرحال این کار بعد از چند سال تلاش انجام می‌شود.

پکیج درجه‌یکی است. امیدوارم بلیت‌فروشی‌اش هم موفق باشد. در زمینه نوشتاری هم فعالیت دارید؟

بله، در این زمینه خیلی فعال هستم. مرتب کار جدید شروع می‌کنم. هم کارهای جدید را می‌نویسم و هم مقاله‌نویسی دارم. وقتم به بطالت نمی‌گذرد و تمام مدت کار می‌کنم.

آخرین کارتان به جز این پروژه چیست؟

کاری که ویرایش آخرش انجام می‌شود و به‌زودی همین‌جا ضبط خواهیم کرد. احتمالا ۲۰ روز آینده ضبط را آغاز خواهیم کرد. آقای بیژن بیژنی خوانندگی را برعهده دارند.

بعد از سال‌ها سراغ ایشان رفتید به یاد همه آلبوم‌های قدیم.

دیگر یک تیم شده‌ایم و مشکلی با هم نداریم. قطعه دیگری هم آماده است که برای تار و کوآرتت زهی است که ضبط آن شروع شده است.

تار را چه کسی می‌نوازد؟

هنوز مشخص نیست اما کوآرتتش از بهترین نوازنده‌ها هستند چون  قطعه سختی است.

نامش چیست؟

«تم واریاسیون برای تار و کوآرتت ذهنی».

 درحال سقوط‌ آزاد در موسيقي هستيم

الان دنبال نوازنده تار هستید؟

خیر، نوازنده هست اما هنوز قطعی نشده است. کسی که باعث و بانی این کار شد شاید خودش بنوازد. باید ببینیم در تمرین چه خواهد شد. باید اجرای ایشان را ببینم که در حد سازهای زهی هست یا نه. اگر بود که چه بهتر اما اگر نبود باید کسی دیگر را انتخاب کنیم.

این کارها را منتشر می‌کنید یا برای اجرا نگه می‌دارید؟

ضبط و منتشر خواهد شد.

مایه خوشحالی است که این‌قدر پویا کار می‌کنید.

به نتیجه رسیدم که اگر خودمان کار نکنیم کسی نیست به ما بگوید بیا کار کن. از جایی به ما پیشنهادی نمی‌شود. اگر هم پیشنهادی هست برای آدم‌های خاص و مناسبت‌های ویژه است که من هم جزء این برنامه‌ها نبوده و نیستم و نخواهم بود. بنابراین باید کار خودم را انجام دهم. از زمانی که به کانادا رفتم همّ‌وغمم را در تمام‌کردن کارهای نیمه‌تمام گذاشته‌ام. دو سال قبل کتاب هارمونی جامع کاربردی را منتشر کردیم که ۱۰ سال نوشتنش طول کشید چیزی که من ۴۰ سال تدریس می‌کردم. اولین کتاب تألیف‌شده هارمونی در ایران است و کامل‌ترین و جامع‌ترین کتاب هارمونی است که در دنیا نوشته شده و اگر این کتاب را به انگلیسی ترجمه می‌کردیم امروز کتاب روز تمام دانشگاه‌های جهان بود.

چرا این کار را نمی‌کنید؟

کار من نیست. خیلی وقت‌گیر است. باید کسی باشد که زبان مادری‌اش انگلیسی  و آهنگ‌ساز خوبی باشد و هارمونی و اصطلاحات را به‌خوبی بشناسد و بتواند ترجمه کند.

چند صفحه است؟

حدود ۹۰۰ صفحه است. کار بسیار بزرگی است. دو سال قبل هم شایسته تقدیر شناخته شد و جایزه دادند. من مرتب در حال نوشتن هستم. الان کتاب سازشناسی و ارکستراسیون موسیقی ایرانی را می‌نویسم. اینها کتاب‌های مرجع است.

بعد از کتاب آقای منصوری که خیلی هم کتاب نحیفی است،  مورد دیگری نداریم.

در این زمینه واقعا چیزی نداریم. اینها کتاب‌های مرجع خواهد شد برای دانشجویان و محققان خارج از کشور که می‌خواهند در مورد سازها و موسیقی‌های ایرانی تحقیق کنند.

فقط در حوزه موسیقی ایرانی است؟

سازشناسی و ارکستراسیون موسیقی ایرانی است.

یعنی با کار آقای درویشی متفاوت است.

آن سازهای محلی است. این فقط سازهایی است که در اجراهای گروه‌نوازی کاربرد دارد و در آنسامبل موسیقی ایرانی استفاده می‌شود. برای این کار سال ۶۳، سه سال موسیقی نوشتم و ضبط کردم و هنوز روی زمین مانده. به دلیل مشغله زیاد و جلسات بی‌خودی که از صبح تا شب درگیرش بودیم، تدریس خیلی زیاد و آهنگ‌سازی فراوان اجازه تمام‌کردن این کارها را نداشتم. الان روی تک‌تک این کارها کار می‌کنم که این قدم بعدی است و امیدوارم برای سال‌آینده بتوانم تمامش کنم. چون این کتاب هم خیلی کار برده و تا اینجا شیره جان من را کشیده. چون هیچ چیزی از این سازها نداریم. مثلا راجع به سنتور چه چیزی داریم؟ یک کتاب داریم که من نوشته‌ام. سال ۶۶ یا ۶۷، که در فصل‌نامه هنر منتشر شد. بعد دو نفر از کسانی که می‌خواستند لیسانس بگیرند به نام خودشان استفاده کردند. چون چیزی در این زمینه نیست و کار پژوهشی بسیار سنگینی بود.

در حوزه ارکستراسیون در این کتاب بیشتر منظورتان چیست؟

مثلا ساز سنتور خودش به‌تنهایی چه امکانات و توانایی‌هایی دارد. با سنتور دیگری اگر ترکیب شود چه کار می‌شود با آن کار. سه، چهار سنتور شود یا داخل گروه‌نوازی موسیقی سنتی باشد چه کارهایی می‌توان کرد. با ارکستر بزرگ قرار باشد اجرا شود چطور خواهد شد.

یعنی درباره قابلیت‌های ساز است.

و ترکیب‌های مختلفی که می‌توانند با هم داشته باشند. خیلی کار سخت و دشواری است اما لازم است. آقای دهلوی شاید ۱۰، ۱۲ سال است هر وقت ایشان را می‌بینم، اولین سؤالش این است که این کتاب تمام شده یا نه. گفتم نه. گفت هر چه زودتر این کتاب را تمام کن. چون ایشان هم معتقد است این کتاب‌ مهم‌ترین کتابی است که درحال‌حاضر می‌تواند در موسیقی ما چاپ شود. تا این حد اهمیت دارد که ایشان اصرار به چاپش دارد. تا حدی که سلامتی‌ام اجازه دهد مشغول به کار هستم.

ارکستر ملی و سمفونیک از شما قطعه‌ای در دست دارند؟ به‌ویژه اینکه جشنواره موسیقی فجر در پیش است.

نمی‌دانم در فکر آقای شهبازیان چیست. ولی صحبت‌هایی از قبل با من شده بود که چند کار را می‌خواهند اجرا کنند گفتم نت‌ها و پارتیتورها همه هست نهایتا اینکه نت‌نویسی کامپیوتری می‌کنیم که استفاده کنیم و من مشکلی با اجرای اینها ندارم. یادم هست از زمانی که در ارکستر ملی آقای فخرالدینی شروع به کار کردم، من جزء شورای فنی ارکستر بودم، در همان جلسه به آقای فخرالدینی گفتم از امروز به بعد هر اثری که بسازم و هر چیزی که بنویسم مطمئن باشید برای ترکیب ارکستر ملی است که به لحاظ قطعه هیچ‌وقت کم نیاورید.

آن زمان هم خیلی از کارهایتان اجرا شد و همیشه در رپرتوارها بود.

اما در ارکستر ملی آقای فخرالدینی هیچ‌گاه از کارهای من اجرا نشد با اینکه عهد کردم هرچه بنویسم تماما برای ترکیب ارکستر ملی است. اما انگار قرار نیست کارهای من در کشور خودم اجرا شود.

اما من کارهای شما را با ارکستر ملی شنیده‌ام.

آقای شهبازیان اجرا کرد اما قبل از آن اجرا نشده بود.

در جشنواره سال قبل کارهای شما را اجرا کردند.

بله، آقای شهبازیان باعث شد کار من در کشور خودم اجرا شود. همیشه به کسانی که مدیر موسیقی ارشاد بودند و در شوراهای مختلفی که آن زمان می‌رفتم و الان نمی‌روم، می‌گفتم مدام به ما می‌گویید استاد، چه جور استادی هستیم که کارمان در کشور خودمان اجرا نمی‌شود؟ چرا کار من به عنوان آهنگ‌ساز باید در خارج از کشور اجرا شود اما در داخل ایران نه. هیچ دلیلی هم وجود ندارد. در هر شورایی که بودم به‌خصوص در ارکستر سمفونی گفته‌ام در هر کنسرت باید یک اثر از آهنگ‌ساز ایرانی باشد.

اگر هم کم داریم سفارش دهید، شش ماه بعد یا یک سال بعد کاری به شما تحویل دهند. اگر به آهنگ‌سازانی که کارشان نوشتن برای ارکسترهای بزرگ است سفارش دهید، بعد از چند سال رپرتوار عظیم موسیقی دارید. اینها همه برای فرهنگ این کشور است. تا کی چایکوفسکی و راخمانینف؟ اینها هم به جای خودشان اما در هر ارکستر چیزی از آهنگ‌ساز این مملکت هم داشته باشید.

الان در شورای هیچ‌کدام از ارکسترها نیستید؟

خیر نیستم چون به این نتیجه رسیدم که همه‌شان وقت تلف‌کردن است. چون حرف را می‌زنیم اما گوش شنوایی نیست. چند بار باید یک حرف گفته شود؟ نتیجه‌اش این است که انگیزه کار از آدم گرفته می‌شود. با خودم فکر می‌کنم چرا برای ارکستر سمفونی بنویسم. اجرا در خارج از کشور که با هزار و یک مصیبت ممکن است انجام شود که هزینه‌های بالایی دارد، باید ارکستر پیدا کنیم و آیا وقت داشته باشند یا نه، اسپانسر داشته باشد یا نه. چرا بنویسم؟

وقتم را صرف نوشتن کتابم می‌کنم. یا کارهایی می‌نویسم که می‌خواهم در کتابخانه‌ام بگذارم. چرا برای جایی بنویسم که می‌دانم اجرا نمی‌شود. مشکل ما زیربنایی است. آهنگ‌سازانی که می‌توانند برای ارکستر بنویسند همه مأیوس هستند نه اینکه توان نوشتن نداشته باشند. اگر هم سفارشی به کسی داده شود بنا به مناسبت‌هایی است. اجازه نمی‌دهند شخص چیزی را که می‌خواهد بنویسد. وقتی شما را محدود و وارد خط ویژه می‌کنند و می‌گویند چیزی که من می‌خواهم با شعری که من می‌دهم، دست شما بسته است. مشکل یکی، دو تا نیست. کارکردن با این مجموعه در اینجا خیلی سخت است و تا زمانی که گوش شنوا نباشد مشکل سر جایش است.

الان که بیشتر زمانتان را در خارج از ایران هستید از تصمیمتان راضی هستید؟

بله، چون کاری را در آنجا انجام می‌دهم که سال‌ها قبل باید انجام می‌شد و نشد. بنابراین در فراغ بال و آرامش کارها را یکی‌یکی درست می‌کنم. ضمن اینکه آثار جدید می‌نویسم. کتاب و مقاله می‌نویسم. آنجا دائم در حال کار هستم، کاری که در ایران هیچ‌وقت فرصت انجامش را نداشتم.

یعنی اگر در ایران می‌ماندید باز هم نمی‌شد این کارها را انجام دهید؟

باز هم نمی‌شد. مجموعه کارهایی که در خارج از ایران انجام می‌دهم را به اینجا می‌آورم و ضبط یا چاپ یا ویرایش می‌کنم.

با توجه به کیفیت ضبط در خارج از کشور باز هم ترجیح می‌دهید در ایران این کار را انجام دهید.

بله، چون کارهای من رنگ‌وبوی ایرانی دارد. فاصله‌های ربع‌پرده ایرانی در کارهای من حذف‌نشدنی است. خیلی‌ها حذفش می‌کنند اما من نه. نوازنده در خارج از ایران هر چه تلاش کند حس‌وحال ایرانی‌اش درنمی‌آید بنابراین باید اینجا ضبط شود. بخشی را شاید بتوان در خارج ضبط کرد اما بقیه باید در داخل ایران انجام شود و اینکه اکولایز آنها با اینجا و فضای آن نوع موسیقی با اینجا به هم بچسبد و یکسان شود کار سختی است و ترجیح می‌دهم همه کار در داخل انجام شود.

موسیقی فیلم را کلا کنار گذاشته‌اید؟

تقریبا بله. اگر نگویم هر روز شاید یک روز در میان یک فیلم می‌بینم هر جا که باشم به موسیقی‌ها هم خیلی دقت می‌کنم. موسیقی فیلم در کشور ما عملا از بین رفته و چیزی به نام آهنگ‌ساز فیلم یا آهنگ‌سازی برای فیلم نداریم. اگر نمی‌توانید از صد موسیقی‌ای که برای صد فیلم ساخته می‌شود یک پارتیتور پیدا کنید که نت‌ها را نوشته و در استودیو ضبط کرده باشند. وجود ندارد. آنچه امروز به عنوان موسیقی فیلم در سینمای ما وجود دارد ادیت افکت‌های مختلفی است که در مولدها و بانک‌های صوتی است. تعبیری که دوستان می‌گویند تکنیسین صداست. آهنگ‌سازی دیگر وجود ندارد که کسی به ملودی فکر کند. بارها شاهد بوده‌ام موسیقی یک فیلم دقیقا روی فیلم بعدی رفته اما چون دقیقا افکت است… این را هرجا بگذاریم جواب می‌دهد.

افکت صوتی و خنثی است، فضای موزیکال به شما می‌دهد و در هیچ‌جا برای ذهن مخاطب، خارج از فیلم اثرگذار نیست و همه‌اش از بین می‌رود. بنابراین کسانی که در مورد موسیقی فیلم کار می‌کنند کسانی هستند که بانک‌های صوتی را دارند و افکت‌ها را دارند، فیلم را می‌بینند و صدا را در کامپیوتر تغییر می‌دهند. درواقع الان مونتاژ است نه آهنگ‌سازی. به‌همین‌دلیل آن‌قدر کیفیت نازل شده و همه مثل هم شده چون همه همان افکت‌ها را دارند.

یک‌سری کپی‌کردن است.

نتیجه این می‌شود که آدم با خودش فکر می‌کند با چه کسانی همکار است. اگر اینجا به خانه سینما می‌آیم به خاطر این است که ساماندهی کنیم و بتوانیم به آهنگ‌سازان فیلم بقبولانیم که کمی دانشتان را بالا ببرید.

یا حداقل این‌قدر کپی کارهای خارجی را به خورد کارگردان و مردم ندهید آن هم در روزهایی که اصل کپی‌ها درمی‌آید.

یکی از دوستان مجموعه‌ای را برای من فرستاد؛ آثار موسیقی فیلم خارجی که عینا در فیلم‌های ما با همان ساز و ملودی کپی شده بود. این کار درست نیست. شما وقتی قرار است برای هشت فیلم در سال موسیقی بسازید باید از جایی این مواد را به دست بیاورید.

گاهی هم ممکن است نیازی به ملودی داشته باشید اما آن زمان دیگر نمی‌شود به آن رسید چون کسی که درگیر مونتاژ می‌شود، نمی‌تواند ذهن خلاقی داشته باشد و به ملودی فکر کند. نمی‌تواند حتی چهار نت را روی کاغذ سرهم کند و بنویسد. بنابراین برای ملودی هم باید از بین چیزهایی که هست انتخاب کند. از ملودی استفاده می‌کند و جایزه هم می‌برد و بعد از مدتی مشخص می‌شود مربوط به فیلم دیگری بوده. مثلا خودم برای امروز در داوری‌های خانه سینما برگه‌ام همه‌اش سفید است چون همه را شنیده‌اند. همه موسیقی‌ها عین هم است. صداها و تونالیته‌ها. حداقل تونالیته را عوض کنید. این سُل است شما برو از لا بزن تا این حد هم به خودشان زحمت نمی‌دهند.

 درحال سقوط‌ آزاد در موسيقي هستيم

به عنوان داور کار شما هم سخت می‌شود.

بله، بعد می‌گویند حسادت است. اصلا حسادت نیست. واقعیت است. بیایند در جلسه‌ای به صورت مستند بگویم که این موسیقی‌ها را از کجاها استفاده کرده‌اند چون من فیلم زیاد می‌بینم و اگر حرفی در مورد این اتفاق می‌گویم مستند است. الان آقای انتظامی، شهبازیان و پژمان چند سال است که موسیقی فیلم کار نکرده‌‌اند؟

آقای انتظامی بیشتر از ۱۰ سال است که کار نکرده‌اند. همین‌طور آقای درویشی، علیزاده و خیلی‌های دیگر.

آن نسل دیگر تمام شده. نسلی که امروز در سینما کار می‌کند متأسفانه نسلی برآمده از بی‌سوادی است. باورتان نمی‌شود اینجا برای عضویت بازبینی می‌کنیم، مهم‌ترین شرط برای عضویت این است، کسی که می‌گوید من آهنگ‌ساز هستم بتواند دو پارتیتور به ما بدهد که هیچ‌کس ندارد. می‌گوییم چرا پارتیتور را نیاورده‌ای، می‌گوید پارتیتور چیست؟ یعنی چه؟ می‌گوییم شما موسیقی فیلم را چطور می‌سازید؟ می‌گوید صداها را می‌زنم. بدبختی این است که نوازنده هم نیست.

مونتاژ می‌کنند. خلاصه اینکه کلا با موسیقی غریبه هستند. مواردی می‌بینیم که باید از آنها فیلم ساخته شود. چقدر اینها را راهنمایی و کمک کنیم که یک چیز بنویسید و بیاورید که بتوانید عضو و بیمه شوید. کسانی که در این سطح از دانش موسیقی که ندارند، عضو می‌شوند، در مقابل آقای انتظامی، علیقلی و پژمان هم عضو می‌شوند. اینها با هم همخوانی ندارند. اصلا می‌توان اینها را کنار هم در یک جلسه نشاند؟

که وقتی درباره موسیقی سؤال می‌کنی انگار زبان چینی صحبت می‌کنی. اصلا اصطلاحات را هم نمی‌شناسند. فرق گیتار و کمانچه را نمی‌دانند. باید کسانی که زیر صفر هستند را رد کنیم که وقتی آماده بودید بیایید. بعد که می‌روند علیه ما جوسازی می‌کنند که انتظار دارند ما دکترا داشته باشیم. تو اسم سازها را هم نمی‌دانی چطور جرئت می‌کنی بگویی من آهنگ‌سازم؟ وقاحت از حد گذشته. همه همه‌کاره هستند. هیچ‌کس سر جای خودش نیست. آقای انتظامی چرا باید موسیقی فیلم کار کند که در کنار چنین افرادی کاندیدا شود؟

که عموما یکی از همان کپی‌کارها هستند.

بله. چرا باید این کار را بکند؟ نیازی هم ندارد. من هم که نیستم. ولی این اصلا درست نیست.

واقعا اجحاف است در حق شما و نسل شما. آقای انتظامی به من گفتند کارگردان جوانی آمده، کست خوبی بسته و من گفته‌ام اصلا پول نمی‌گیرم و کار را برای شما می‌سازم. گفتم چرا؟ گفت واقعا دلم تنگ شده و می‌خواهم برای تصویر موسیقی بسازم. واقعا دگرگون شدم مجید انتظامی که زمانی به نام آقای جایزه‌های موسیقی فیلم شناخته می‌شد برای کسی که فیلم اولش است رایگان موسیقی می‌سازد چون این کار را دوست دارد. اتفاق حسرت‌برانگیزی است که آهنگ‌ساز قَدَری مثل ایشان به چنین حسی برسد. خدا را شکر که این افراد نیازمند نیستند. آن‌قدر این بحث تلخ است که بقیه سال‌ها درباره کپی‌کردن و بحرانی که ملودی را کنار گذاشتند زیرسؤال می‌رود چون کسانی که مصنف بودند آنها را کنار گذاشتند. معلوم است که محتوای مهمی کنار می‌رود.

نمی‌دانم واقعا به کجا می‌رویم. به قول شفیعی‌کدکنی «به کجا چنین شتابان» نمی‌دانم به کجا می‌خواهیم برسیم. وقتی دهه ۶۰  سینما را می‌بینم؛ اعتباری که موسیقی فیلم داشت و هر اثر موسیقی فیلم به عنوان هنر مطرح بود. الان ضدهنر است مثل ماشین است. تمام پارت‌های آن زمان را دارم. گاهی یکی را در جلسات به بچه‌ها نشان می‌دهم که چطور می‌نوشتیم، حیرت می‌کنند. الان اصلا وجود ندارد و کسی به فکرش خطور نمی‌کند می‌شد این‌طور هم نوشت. چقدر غریبه شده و پسرفت کرده‌ایم. متأسفانه بدجور در حال سقوط‌کردن هستیم. سقوط آزاد می‌کنیم. در این دوره برزخ همان بهتر که کنار باشیم مگر اینکه موردی استثنایی  و فیلم خوبی باشد.

کارگردانش هم فهیم باشد که نخواهد فقط چیزی ساخته شود.

من با همه جور کارگردان کار کرده‌ام؛  از مرحوم کیارستمی تا خانم درخشنده،  راعی و قویدل. با کسانی کار کرده‌ام که وقتی با هم صحبت می‌کردیم، می‌گفتند نمی‌فهمیم موسیقی فیلم یعنی چه می‌خواهیم وزوزی کنار فیلم‌مان باشد. با این قبیل افراد هم کار کرده‌ام. ریزودرشت سینمای ایران را می‌شناسم.

می‌دانم چه کسی چطور فکر می‌کند. از کجا به کجا رسیده‌ایم. امیر نادری به موسیقی فیلم چطور نگاه می‌کرد. لحظه به لحظه فیلم را توضیح می‌داد که چه می‌خواهد. مرحوم فریبرز صالح، که تمام فیلم‌هایش را من کار کرده‌ام. باورتان نمی‌شود، این آدم صحنه به صحنه فیلم را می‌دانست موسیقی باید چه باشد. می‌گفت ما هم عمل می‌کردیم. خواسته‌اش را برآورده می‌کردیم. الان چنین چیزی وجود ندارد. ۹۰ درصد فیلم‌ها واقعا حیف وقت است که بگذاریم. در هیئت داوری فیلم‌هایی هستند که ارزش دیده‌شدن ندارند. چطور روی این فیلم‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند و مردم پول می‌دهند و به سینما می‌روند. این همه هم فروش بالایی دارند.

از بی‌چیزی است. ضمن اینکه آن‌موقع فروش‌ها اعلام نمی‌شد و اگر بازار داغ دنیای مجازی بود چه‌بسا بیش از اینها بود. مگر ما در کودکی صف نمی‌ایستادیم؟ حرف شما بسیار منطقی است اما بسیار خوشحالم که به کار خودتان می‌رسید.

بهترین کار را می‌کنم. این ایده را از برامس گرفتم. سرگذشتش را خواندم که نوشته بود من بعد از سال‌ها که در آلمان پیانو زدم و قطعه نوشتم و…  به این نتیجه رسیدم که اینجا این‌قدر گرفتاری دارم که نمی‌توانم به کار اصلی خودم برسم و چیزی که دلم می‌خواهد را بنویسم. بنابراین تصمیم گرفتم از این تاریخ به بعد بهار و تابستان را به اتریش بروم در یکی از جنگل‌ها که رودخانه‌ای رد می‌شود، کلبه‌ای بگیرم و آنجا زندگی کنم و فقط بنویسم. برگردم به آلمان و اینها را اجرا کنم.

همان کاری که شما می‌کنید.

و دقیقا همه آثار برجسته برامس همان‌هایی است که آنجا نوشته. برامس از آنجا به وجود آمد و تمام آثار ماندگارش مربوط به  جنگل و رودخانه و آن کلبه است. این فکر در این سن‌وسال که خیلی دیر است به ذهن من رسید. شاید باید ۳۰ سال قبل این کار را می‌کردم که ذهن و توانایی بیشتر بود که الان یک‌سری آثار ارزشمند داشتم و اجرا شده بود. اما هنوز هم ناراضی نیستم. همین که این شیوه را شروع کرده‌ام خیلی خوب است.

شروعی توفانی هم داشتید. هیچ‌وقت به فکر انتشار مجموعه آثارتان نبودید؟ به‌ویژه آثار موسیقی فیلم؟

یکی، دو بار به این فکر افتادم. آثار مربوط به قبل از انقلاب به صورت صفحه منتشر می‌شد و تمام صفحه‌ها از بین رفته. بعد از آن شد کاست که آنها هم از بین رفته. بعد شد نوار ریل که آن هم از بین رفته. تمام ریل‌هایی که دارم که نوار مادر است، روی دستگاه می‌گذارید تمام براده‌ها بیرون می‌ریزد چون نوار ریل بعد از مدتی چسبندگی پیدا می‌کند و حداکثر هر ماه باید روی دستگاه اجرا شود. ۳۰ سال از این اتفاق گذشته. از دو سال قبل شروع کردم که اینها را روی سی‌دی کار کنم.

تعدادی که از بین رفته و جایی هم ندارم. اما پارتیتورها هست و می‌شود دوباره اجرایشان کرد. تقریبا از سال ۶۴  کارهایم قابل استفاده است. قبل از آن تاریخ همه‌چیز از دست رفته. از دو سال قبل شروع کردم کارهایم را به استودیو بردم که به خاطر من دستگاه ریل نو از خارج خریدند و در حال تبدیلشان به سی‌دی هستیم که از بین نرود و بعد بتوانیم فکری به حالشان بکنیم.

به نظرتان در دانشگاه‌ها هم پارتیتورنویسی خوب به دانشجویان آهنگ‌سازی آموزش داده نمی‌شود.

چرا، کسانی که در رشته‌های آهنگ‌سازی هستند معلم‌های خوبی دارند و هم پارتیتور می‌نویسند. اما همه آنها در موسیقی معاصر افتاده‌اند؛ موسیقی آوانگارد؛ چیزی که من سال ۵۰  پرونده‌اش را بستم و کنار گذاشتم. همه اینها را تجربه کرده‌ام. این نوع موسیقی که این بچه‌ها کار می‌کنند عملا از دهه ۸۰ دیگر در دنیا وجود ندارد. فقط در دانشگاه‌ها به عنوان کلاس درس است که بچه‌ها اتود کنند که این شکلی هم بوده و این نوع موسیقی هم وجود داشته.

آن نوع موسیقی دیگر خریدار و شنونده و مورد استفاده‌ای ندارد. من خودم همه مدل این کار را نوشته بودم اما از سال ۵۸ که به ایران برگشتم، دیدم آن نوع موسیقی هیچ کاربردی در اینجا ندارد اما من می‌توانم از تکنیک‌هایش در جهت فکری‌ای که دارم استفاده کنم. خیلی هم خوب استفاده کردم. اما الان بچه‌ها همه آوانگاردیست شده‌اند.

یک‌جورهایی راحتی بیشتر هم هست. شلختگی و به‌هم‌ریختگی که این موسیقی دارد به شما این آزادی را می‌دهد که نیازی نیست تنها در یک چارچوب خلاق باشید.

به‌همین‌دلیل بچه‌ها نمی‌توانند یک قطعه خیلی ساده را بنویسند. فقط باید از این تکنیک‌ها استفاده کنند که همه‌اش هم مشابه است. یک کنسرت در سال گذشته دیدم از بچه‌هایی که موسیقی معاصر کار می‌کنند. ۹۰ دقیقه زمان کنسرت بود و همان قطعه اول را با دو ساز از شش، هفت آهنگ‌ساز از ابتدا تا آخر تکرار کردند. چون متریال‌هایی که دستشان آمده، مشخص بود. برای ویلن و ویلنسل بود. اصلا مشخص نبود که قطعه مربوط به چه آهنگی است همه مشابه هم بود.

اواسط اجرا نیمی از افراد از سالن خارج شدند. الان بچه‌ها چیزی جز آنچه خودشان می‌کنند را قبول ندارند. می‌گویند ما هستیم که موسیقی روز را کار می‌کنیم و از شما گذشته. درحالی‌که ما بارها گفته‌ایم اگر پشتوانه تاریخ موسیقی را نداشته باشید و از نیمه دوم قرن بیستم شروع کنید،  مطمئن باشید به مشکل برمی‌خورید همین‌طور که همه‌شان مشکل دارند و نمی‌دانند چه کنند. دانش پایه را هم که ندارند.

هنوز ساز می‌زنید؟

بله، پیانو می‌زنم. برای فلوت‌زدن نفسی نیست.

دلتان تنگ شده؟

خیلی. پیانو را هم به‌سختی می‌زنم چون انگشتانم خشک شده، جان و سرعت لازم را ندارد. زمانی که در دانشگاه بودم با مرحوم اصلانیان پیانو کار می‌کردم ایشان معلم پیانو تخصصی من بود. هفته‌ای یک اتود فهرست را می‌زدم که اگر از پیانیست‌های حرفه‌ای بپرسید در چند وقت باید این کار انجام شود، چه برسد به خوبی، می‌گویند حداقل دو تا سه ماه برای هر اتود. من در یک هفته این کار را می‌کردم آن هم با آقای اصلانیان که مو را از ماست می‌کشید.

کافی بود انگشت را یک مقدار اشتباهی می‌گذاشتید، با چوب می‌زد و شوخی نداشت. زمان آموزش هم بسیار بداخلاق بود. اما در زمانی که من ساز می‌زدم، فقط گوش می‌کرد و تمام که می‌شد نگاهی می‌کرد و می‌گفت بعدی را بزن. چنین تکنیکی در نوازندگی داشتم. الان ناراحت می‌شوم که دیگر آن توانایی جسمی نیست و انگشتانم خشک شده. نت را که می‌خواهم بنوازم با عینک نزدیک‌بین بزنم نصفی را نمی‌بینم، با عینک دوربین که اصلا نمی‌بینم.

اما یک خوشبختی بزرگ دارم که همه بچه‌هایی که اینجا به‌ویژه در شورای مرکزی انجمن آهنگ‌سازان فیلم هستند،  می‌دانند من هیچ نیازی ندارم قطعه‌ای که می‌خواهم برای ارکستر بزنم حتی یک نتش را با پیانو بزنم، چون همه ارکستر را در مغزم می‌توانم بشنوم. هیچ‌کس هم تا امروز ندیده قطعه‌ای که می‌خواهم بنویسم را با پیانو بزنم بعد بنویسم. حتما جایی می‌نویسم که پیانو نیست.

مجموعه صداها، هزاران هزار ترکیب مختلف به وجود می‌آید که هر کدام با دیگری فرق دارد. در کلاس هارمونی که با بچه‌ها داشتم، اشتباهات را می‌گرفتم و می‌رفتم و بعد که قیافه‌ام عوض می‌شد می‌فهمیدند مشکلی پیدا شده. که می‌گفتم این تکه مشکل دارد. برو در خانه تمرین کن تا بدانی چقدر مشکل دارد. در بعضی شوراها که بودم، مدت محدودی به شورای ارکستر سمفونیک رفتم، رئیس هیئت‌مدیره کانون آهنگ‌سازان خانه موسیقی بودم، آن زمان پارتیتور می‌آوردند.

در شورا پیانو بود، هیچ‌کس به پارتیتورها دست نمی‌زد و فقط ورق می‌زنند که ببینند شلوغ است یا نه. اما من که نگاه می‌کردم روی یک نقطه انگشت می‌گذاشتم که آهنگ‌ساز باید توضیح دهد که این بخش را خودش نوشته یا از جایی برداشته. اینجا من مچ کسانی را گرفته‌ام که همه حیرت کردند. به‌همین‌دلیل در جلسه‌ای که من بودم همه مراقب بوده و هستند. این بزرگ‌ترین شانس من است.

چطور به این مرحله رسیده‌اید؟

تکنیک به وجود آوردم. یک تابستان هنرستان موسیقی که بودم کلاس نهم بودم. تا کلاس نهم در هنرستان هم درس‌های هنرستانی می‌خواندیم و هم درس‌های بیرون. کلاس دهم فقط تخصصی موسیقی بود. کلاس نهم به دهم را باید تصمیم می‌گرفتیم که در هنرستان بمانیم و موسیقی‌دان حرفه‌ای شویم یا به مدارس دیگر برویم و ساز هم بلد باشیم. آن سال تصمیم گرفتم خودم را بسازم.

در ۱۵سالگی.

بله، که مصادف شد با کنسرت ارکستر سمفونیک که مرحوم سنجری در تالار رودکی رهبری می‌کرد. آن کنسرت بود که من را از‌این‌رو به آن‌رو کرد. صدای ارکستر سمفونیک حجم عظیم آن صداها من را دگرگون کرد. تا قبل از آن با آقای پورتراب سولفژ داشتیم و فقط به من دو می‌داد. این‌قدر ضعیف بودم. گفتم اول از همه باید این را درست کنم. کمد دیواری در منزل ما بود که در آن می‌نشستم و سه‌ماهه تابستان را تمرین می‌کردم و می‌خواندم. فاصله‌های موسیقی را می‌خواندم، فاصله‌های کنار هم، بعد با فواصل بزرگ‌تر و بزرگ‌تر. بعد از سه ماه طوری شد من چیزهایی را می‌خواندم که در وسعت صدای من نبود. در محدوده پیانو می‌توانستم بخوانم در نتیجه می‌شنیدم و می‌خواندم.

یا در ذهنم می‌خواندم مغزم این صدا را می‌شنید و زمزمه می‌کردم. چیزهایی که می‌شنیدم دقیقا با اسم نت می‌خواندم. در سه ماه این اتفاق افتاد. شاید روزی ۱۰، ۱۲ ساعت این کار را می‌کردم. اول مهر سر کلاس آقای پورتراب رفتم هرچه پای تخته نوشت من خواندم. وقتی دست بلند کردم که بخوانم تعجب کرد. هرچه نوشت خواندم. از آن به بعد فقط نمره‌ام بیست بود. نتیجه این شد که به سولفژ و دیکته موسیقی غریبی دست پیدا کردم که همه‌چیز را می‌توانستم بشنوم بدون اینکه با ساز بزنم. بعد که به دانشگاه رفتم آقای علیرضا مشایخی معلمم بود. گفت شنیده‌ام هوش خوبی داری. گفت رو به پنجره بایست.

پشت پیانو نشست کج‌ومعوج می‌نواخت و من همه را گفتم. تعجب کرد. بعد دوصدایی می‌زد بازهم گفتم. سه‌صدایی زد… هرچه زد من درست گفتم. گفت شما خارق‌العاده هستید ما با شما کاری نداریم. گروه خونی شما با بچه‌های دیگر فرق دارد. زمانی که به کالیفرنیا رفتم، در محوطه دانشگاه زیر درختی نشسته بودم و پارتیتور می‌نوشتم که به معلمم تحویل دهم. احساس کردم کسی بالای سرم ایستاده. دیدم همان استادی است که یک ساعت بعد با او کلاس دارم.

گفت این‌طور می‌نویسی، نمی‌نوازی؟ چطور متوجه می‌شوی درست است؟ گفتم همه صداها را می‌شنوم. گفت امکان ندارد. آهنگ‌سازی نداریم که بدون نوشتن، بنوازد. امکان ندارد. گفتم من همه کارهایم را این شکلی می‌نویسم. یک ساعت بعد سر کلاس رفتیم. تماس گرفت دو، سه نفر از استادان آهنگ‌سازی آمدند. پارتیتور من را شروع به نواختن کرد. ماجرا را برای دیگر استادان تعریف کرد. گفتم اینکه چیزی نیست، اینکه ارکستر مجلسی بود، من با همین شیوه قطعه ارکستر سمفونیک می‌نویسم.

 درحال سقوط‌ آزاد در موسيقي هستيم

چندساله بودید؟

تقریبا ۲۳ساله بودم. چون اینجا سربازی رفته بودم. امتحان ورودی آنجا همه را شوکه کرد و از آنجا فهمیدند با فردی خارق‌العاده روبه‌رو هستند. بخشی از امتحان ورودی سولفژ و دیکته موسیقی بود. تعداد شرکت‌کنندگان برای ورود به این دانشگاه در رشته موسیقی ۷۰، ۸۰ نفر از بهترین دانشگاه‌های اروپا و آمریکا و حتی ژاپن بودند.

کدام دانشگاه بود؟

دانشگاه USC در جنوب کالیفرنیا که آن زمان در موسیقی رتبه سوم را داشت. به هر کدام ورقه نت داده بودند و استاد قرار بود سه قطعه در سه سبک مختلف آهنگ‌سازی بنوازد و ما بنویسیم. استاد گفت قطعه اول به شیوه باخ، هشت میزان، چهارصدایی با تمپوی خودش و سه بار هم بیشتر نمی‌نوازم. باید بنویسید.

خیلی کار سخت و عجیبی است.

اگر به شما بگویند همین هشت میزان را پاک‌نویس کنید حداقل نیم‌ساعت زمان نیاز دارید. تصور کنید در زمان نواختن باید بنویسید. ضمن اینکه در استیل موسیقی باخ بنوازید. قطعه بعدی هشت میزان، با سرعت خودش، سه بار با سبک برامس که به لحاظ هارمونی و ریتم پیچیده‌تر است. قطعه بعد سبک شوئنبرگ. سه بار هشت میزان. همه همان‌طور با دهان باز حیران مانده بودند. ورقه‌ها سفید مانده بود و کسی ننوشته بود. تنها کسی که نوشت من بودم.

به‌خاطر همان تکنیکی که خودم درست کرده بودم. ورقه‌ها را جمع کردند و برگه من را که دیدند تعجب کردند. چک کردند و دیدند درست است. به من گفت شما به دفتر بیایید. در دفتر همه استادها جمع شده بودند و می‌گفتند در سابقه ۱۱۰ساله این دانشگاه کسی نتوانسته دیکته موسیقی ما را بنویسد. شما اولین کسی هستید که توانستید این کار را انجام دهید. ما تصور می‌کنیم شما تقلب کرده‌اید. یا قطعات را می‌شناختید و تا نواخته‌اند، متوجه شده‌اید.

یا موقع اجرا نت‌های پیانو را دیده‌‌اید یا استاد به شما از قبل تقلب رسانده است. گفتم نه استادهای اینجا را می‌شناختم و نه قطعات را بلد بودم و پیانو را هم ندیدم. قرار شد یک بار دیگر از من امتحان بگیرند. یک نفر از استادان شروع به نواختن کرد و من روی تخته نوشتم. همه حیران مانده بودند. رئیس دانشکده گفت شما کجا کار کرده‌اید؟ گفتم ایران. گفت ایران که موسیقی ندارد. واقعا هم کسی ایران را به‌عنوان کشوری که صاحب موسیقی است، نمی‌شناسد. گفتند معلمت چه کسی بوده؟ گفتم خودم. تکنیکی خاص خودم را ابداع کرده‌ام که نتیجه‌اش این شده. هرچه می‌نویسم به پیانو نیازی ندارم. کسی باور نکرد تا اینکه استادی که من را در محوطه حیاط در حال نوشتن دید، باور کرد.

کسی نمی‌توانست چنین چیزی را باور کند. آنجا بود که فهمیدند با کسی روبه‌رو هستند که با هیچ‌کدام از معیارها همخوانی ندارد و متفاوت است. وقتی در حال نوشتن پایان‌نامه‌ام درباره ۱۷ شهریور تهران بودم، پارتیتورم را آن‌قدر تا کرده بودم که سه برابر کوچک شده بود، ۱۶۰ خط برای ۱۶۰ نوازنده و خواننده و تک‌خوان، یعنی هر نفر یک خط جدا برای خودش داشت، که این کاغذها را سفارش داده بودم برایم ساخته بودند. قد کاغذها ۱٫۵ متر بود با پهنای ۸۰ سانتی‌متر که سه تا از این کاغذها را کنار هم می‌چسباندم و یک صفحه من می‌شد.

وقتی می‌‌خواستم این را به استادم برای پایان‌نامه نشان دهم بزرگ‌ترین اتاق دانشکده را خالی می‌کردند من کاغذها را مثل فرش روی زمین پهن می‌کردم (با خنده) کفش‌هایم را درمی‌آوردم و تعجب می‌کردند که من چه کار می‌کنم. می‌گفتند خب اینها چه صدایی می‌دهد؟ می‌گفتم من می‌دانم چه صدایی دارند.

این کار اجرا نشد؟

چرا سال ۵۸ با ارکستر سمفونیک به رهبری خودم اجرا شد.

همان سال‌ها برگشتید؟

آذرماه ۵۸ برگشتم، بهمن همان سال ازدواج کردم.

از برگشتتان خوشحال هستید؟

بله.

هیچ‌وقت دلتان نمی‌خواست در آن فضا بمانید؟

خیر، آن زمان که آمدم در دانشگاه یوسی‌ال‌ای موسیقی ایرانی تدریس می‌کردم.

چند سال آنجا بودید؟

پنج سال در آمریکا بودم، سه سال در دانشگاه یوسی‌ال‌ای موسیقی تدریس کردم. پیشنهاد آنها به من این بود که بعد از گرفتن دکترایم در یو‌اس‌سی، رئیس دپارتمان شرق دانشگاه شوم. همسرم و تمام بچه‌هایی که در آینده خواهیم داشت تا بالاترین مدارج دانشگاهی در هر رشته‌ای که مایل باشند بورسیه یوسی‌ال‌ای شوند. این پیشنهاد را به من داده بودند که بمانم که قبول نکردم. به‌محض اینکه پایان‌نامه‌ام را دادم و شاگرد اول شدم، روز بعد سوار هواپیما شدم و برگشتم.

با چه عشق و ذوقی برگشتم که در کشورم خدمت کنم. گفتم این‌همه سال خارج از کشورم درس خوانده‌ام که به موسیقی کشور خودم کمک کنم. چون در آنجا موسیقی‌دان زیاد بود اما آمدم که در ایران خدمت کنم. درحالی‌که اگر آنجا می‌ماندم قطب بزرگ هنری برای موسیقی‌دانان ایرانی در آمریکا بودم و می‌توانستم خیلی کمک کنم، اما برگشتم و اینجا باعث و بانی خیلی کارهای اساسی شدم. اگر نمی‌آمدم این اتفاق‌ها نمی‌افتاد.

مثل چه کارهایی؟

موسیقی فیلم بعد از انقلاب با من شروع شد. هزینه‌های دو، سه موسیقی فیلمی که اول انقلاب نوشتم، خودم پرداخت کردم و دستمزد هم نگرفتم. فقط خواستم این چرخ بچرخد.

چه فیلم‌هایی بود؟

برنج خونین؛ موسیقی این فیلم را در استودیو ضبط کردیم، دستمزد نوازنده‌ها را هم خودم پرداخت کردم، ‌بعد که دیدند چقدر با فیلم همخوانی دارد، به ارشاد رفتند که برای دستمزد من و نوازنده‌ها هزینه بگیرند اما گفتند که قراردادبستن با آهنگ‌ساز معصیت دارد. پرسیدند چرا استفاده از موسیقی اشکالی ندارد؟ گفتند ما اصلا نمی‌دانیم چه کسی موسیقی را ساخته، مگر ما گفتیم موسیقی بسازید. می‌خواستید این کار را نکنید.

 بااین‌حال من این کار را کردم. تا تقریبا دو، سال فقط من بودم. فیلم هم خیلی کم ساخته می‌شد و تمام موسیقی‌های فیلم‌ها را من ساختم. ۲۲ سال قبل بانی کانون آهنگ‌سازان خانه سینما بودم و همه را دور هم جمع کردم و اساسنامه نوشتم. من جزء بنیان‌گذاران خانه موسیقی هستم. به منزل تک‌تک افراد می‌رفتم و خواهش می‌کردم عضو خانه موسیقی شوند. عضو مؤسس خانه هنرمندان هستم. شاید بیش از هزارو ۲۰۰ دانشجو در دانشکده‌های مختلف داشتم.

تا سال‌ها موسیقی در نمایش در رشته‌های هنری را فقط من تدریس می‌کردم بعد کم‌کم جایگزین کردیم. باعث و بانی تأسیس آموزشگاه آزاد موسیقی من بودم و اساسنامه‌اش را من نوشتم. تا زمانی که در خانه موسیقی بودم همه با امضای من انجام می‌شد. این‌طور بوده، بنابراین چرا ناراضی باشم؟ خوشحال هستم چون قدم‌های بزرگی برداشته‌ام. شاید جاهایی به انحراف کشیده شده باشد اما در شروع خیلی خوبی بودند ان‌شاءالله همیشه سربلند باشید.


منبع: برترینها

خانم مارپل، پیردختری با نماد هویت‌طلبی زنانه

هفته نامه کرگدن – الهام فلاح: پیردختر شصت و پنج ساله تنهایی که روی صندلی راحتی می نشست و هیچ قتل و جنایتی آرامشش را خدشه دار نمی کرد.

«خانم مارپل» را ممکن نیست کسی ندیده یا نخوانده باشد؛ همان خانم بورژوای با دیسیپلین، شیک و مرتب که نه چروک می شود و نه لک، با آن کلاه و سنجاق یقه و آن تربیت اصولی که در باب آداب چای نوشی های انگلیسی داشت. پیردختر شصت و پنج ساله تنهایی که روی صندلی راحتی می نشست و هیچ قتل و جنایتی آرامشش را خدشه دار نمی کرد.

 خانم مارپل، پیردختری با نماد هویت‌طلبی زنانه

خانم مارپل مخلوق یکی از موفق ترین زنان نویسنده ژانر پلیسی، آگاتا کریستی، در دوره طلایی داستان های کلاسیک این ژانر است. این که بخواهم همان حرف های تکراری را بزنم که اصلا ژانر پلیسی چیست و ادبیات بدنه چرا به ژانر پلیسی نیاز دارد و خانم کریستی به کمک پوآرو و همین خانم مارپلش توانست بعد از شکسپیر صاحب پرفروش ترین کتاب های جهان باشد، مسلما نه در حوصله من می گنجد و نه شما.

بیایید این بار از زاویه دیگری به خانم مارپل نگاه کنیم؛ پیردختر روستایی که هیچ گروهی را ناگشوده رها نمی کند. آگاتا کریستی پیش از نوشتن رمان های خانم مارپل با آن مرد کوتاه و نسبتا چاق و وسواسی، خودش را در قد و قواره یک پلیسی نویس کارکشته به جهان کتاب و داستان معرفی کرده بود، پس چه نیازی داشت به خلق جهان پلیسی و معمولی با محوریت یک زن؟ آن هم نه یک زن باسواد و مدرن که دوست دارد ادای مردها را دربیاورد، لباس و ظاهر مردانه داشته باشد و همه کارهای دشوار دنیا را یک تنه بر دوش بکشد. خانم مارپل پیر و تنهاست و ازدواج نکرده است.

زنی روستایی است که و حتی حوصله حرص و جوش خوردن و جیغ و داد کردن هم دارد. ضعف جسمانی را پنهان نمی کند و از زندگی مدرن بیزار است. آموزش های متداول و آکادمیک را برای کارآگاه و پلیس بودن از سر نگذرانده و بالعکس عاشق بافتنی و باغبانی با دست است؛ این یعنی محدودیت و نقصان جنسیتی و غیرجنسیتی ای نیست که در این زن نباشد، اما همین زن حل کننده تمام معماهای قتل و جنایت داستان های آگاتا کریستی است. زنی که اگر نباشد، پلیس در کشف عامل جنایت ناتوان و شکست خورده است. اولین بار خانم مارپل در داستان کوتاهی که در مجله the sketch به چاپ رسید، متولد شد؛ سال ۱۹۲۶٫

درست پنج سال بعد از اینکه برای اولین بار یک سوم زنان بریتانیا در رای گیری شرکت کردند. بریتانیا، کشوری که تحت سلطنت زنانه تاریخ خود را سپری کرده، پیش از این حتی برای زنان حق رای قائل نبوده است. وقتی در سراسر اروپا مبارزات برای تحقق حق رای زنان در آن سال ها اوج گرفته بود، آیا پرداختن به قدرت و هوش مردان در داستان های آگاتا کریستی به واقع شنا کردن خلاف مسیر رود نبود؟ آگاتا کریستی خود آسیب دیده ازدواجی نابسامان بود که بعد از تکرر خیانت های همسرش از هم پاشید و در نهایت مجبور به ازدواج با باستان شناسی شد که البته این ازدواج هم ابدا شکل معمول ازدواج ها و روابط زناشویی را نداشت. مسلما قدرت قلم چنین زنی متعهد به خلق زنی مثل خانم مارپل خواهدشد.

خانم مارپل و دنیای حول و حوش او همان اتوپیایی مورد نظر زنان آن سال ها بوده است. زنانی آرام و موقر و اشرافی منش که زیر ظاهر آرام و متین خود هم می توانند فاشیست یا نژادپرست باشند و هم می توانند بدون تحرک اضافی و حرص زدن و تقلای زیاد مشکلات عدیده ای مثل قتل های مرموز را به تنهایی رفع و رجوع کنند. زنانی که برای همه این ها نیازی به مردان ندارند؛ نه در جوانی و سرزندگی و نه در پیری و درماندگی.

خانم مارپل نماد هویت طلبی زنانه است، از سوی یکی از بزرگ ترین زنان نویسنده بریتانیا و در همان زمانی که رمان های پلیس اش را به رشته تحریر در می آورد، کماکان زنان و دنیایشان گرفتار محدودیت های جنسی بوده اند. تقلیل جاذبه های جنسی به رفتار هیجانی و بی فکرانه منجر به خشونت های افراطی شبیه به قتل در برخی از سری رمان های خانم مارپل به خوبی مشهود است. خانم مارپل از همان کلیشه اشراف زادگی مورد پسند انگلیس آن سال ها تبعیت می کند، اما در لایه های زیرین خود در حال شکل دهی به سطح جدید از هویت زنانه است که لازمه رسیدن به آن داشتن امتیاز خاص نیست.

هر زنی با هر شرایطی می تواند خانم مارپل باشد، با همان چشمان آبی و آرامش بی نظیر که شکل حل معماهای جنایی اش درست برگرفته از همان الگوی معروف است: معما چو حل گشت آسان شود.


منبع: برترینها

معرفی هیات انتخاب سی و ششمین جشنواره فیلم فجر

هیات انتخاب بخش سودای سیمرغ سی و ششمین جشنواره فیلم فجر معرفی شد.

به گزارش عصرایران به نقل از روابط عمومی جشنواره فیلم فجر، طی احکامی جداگانه از سوی ابراهیم داروغه‌زاده دبیر سی و ششمین جشنواره فیلم فجر، اسامی هیأت انتخاب بخش سودای سیمرغ اعلام شد.

محمود اربابی، احمد امینی، مجید رضابالا، پوران درخشنده، سیدجمال ساداتیان، حسین کرمی و محمدهادی کریمی به عنوان اعضای هیات انتخاب، آثار بخش سودای سیمرغ جشنواره سی و ششم فیلم فجر را انتخاب خواهند کرد.

بازبینی آثار این بخش طی روزهای آینده آغاز خواهد شد و فیلم‌های نهایی اوائل دی ماه معرفی می‌شود.

سی و ششمین جشنواره فیلم فجر، از ۱۲ تا ۲۲ بهمن ماه به دبیری ابراهیم داروغه‌زاده برگزار خواهد شد.


منبع: عصرایران

نیکی کریمی: سینمای تجارىِ بى‎خطر مشمول حمایت بیشتری می‎شود

نیکی کریمی تهیه کننده و بازیگر فیلم سینمایی «آذر» در یادداشتی از صداوسیما انتقاد کرد.

نیکی کریمی که با مخالفت‌های صداوسیما برای پخش تیزرهای فیلم سینمایی«آذر» روبرو شد، یادداشتی را منتشر کرد.

به گزارش عصرایران، در یادداشت کریمی آمده است: «بعد از سال‌ها فعالیت هنرى که بخشى از آن حضور در تلویزیون و بازى در آن به احترام مخاطبانش بود، رسانه‎ى ملى که مى بایست چون پدر به همه نگاه یکسان داشته باشد با نگاه غیرخودى و غیرهمه گیر به ما مى‌نگرد.

به نظر مى رسد فیلم‌هاى تجارى چون بى خطر و ملى تر هستند مشمول حمایت بیشتری می شوند و گویى امروز از سینماى ایران همین طلب مى شود!»

در ادامه این یادداشت آمده است: «فیلم “آذر” درباره موضوع ساده ای حرف می‌زند که برای بعضی‌ها شنیدن آن سخت است. وقتی می بینم که سیستم پخش فیلم، فقط ۱۵ سینما در اختیار آذر می‌گذارد و این درحالیست که فیلم‌های تجاری تا ۷۰ سینما در اختیار دارند و صدا و سیما هم بعد از کلی خرده فرمایش، تیزر فیلم را رد می کند، تازه متوجه می‌شویم ماجرا چیست.

شاید این است که سینمای مردانه و صدا و سیمای مردانه، از شما می خواهند که زن همان نقش سنتی و نهایتا کمدی را به عهده بگیرد تا به او اجازه دیده شدن بدهند.

من ٢٧ سال وارد این بازی نشدم، نه در بازیگری ام ، نه در کارگردانی ام و نه تهیه کنندگی ام . من یک زن مستقل ایرانی هستم و به زن مستقل ایرانی فکر می‌کنم و برایش ارزش قائل هستم.»

بر اساس این گزارش، فیلم سینمایی «آذر» به کارگردانی محمد حمزه ای و با بازی نیکی کریمی، حمیدرضا آذرنگ، هومن سیدی، لیلا زارع، مائده طهماسبی، فرید سجادی حسینی، هستی مهدوی فر، مهران نائل، شیرین آقارضاکاشی، مانیا علیجانی و پژمان جمشیدی این روزها اکران شده است.


منبع: عصرایران

جایزه‌ای که آرزوی افشین یداللهی بود

به گزارش ایسنا، بمانی به عنوان دبیر نخستین دوره جایزه ترانه «افشین یداللهی» که نشست خبری آن امروز (یکشنبه، ۱۲ اسفندماه) در خانه ترانه برگزار شد، گفت: در طول سالیان گذشته و پیش و پس از انقلاب همیشه جای خالی یک جشن، مسابقه و جایزه مختص ترانه احساس می‌شد. البته در جوایز دیگر گاهی ترانه به عنوان یک بخش مجزا از آن جایزه دیده شده است، اما تا به حال جایزه‌ای مختص ترانه نداشته‌ایم. رفتن افشین یداللهی شوکی بزرگ و حسرتی همیشگی برای جامعه ادبی و جامعه پزشکی ما به وجود آورد. البته نام او همیشه باقی خواهد ماند، اما ما سعی کرده‌ایم با اختصاص نام جایزه ترانه به او، اسمش را زنده نگه داریم. افشین یداللهی یکی از تأثیرگذارترین ترانه‌سراهای ما در پیش و پس از انقلاب است.این ترانه‌سرا افزود: یکی از مهمترین اهداف ما در برگزاری این جایزه این است که معیاری برای سنجش ادبیات شفاهی ما باشد.

او همچنین گفت: یکی از کارهای ما در این جایزه پرداختن و کارشناسی کردن آثار بچه‌های کم‌تجربه در حوزه ترانه‌سرایی است. سعی می‌کنیم بچه‌هایی را که مخصوصا در شهرستان‌ها فعال هستند ببینیم و آثارشان را کارشناسی کنیم تا به این واسطه راهی باز کنیم تا صدای‌شان به گوش برسد.دبیر جایزه «افشین یداللهی» گفت: ترانه اجتماعی و ترانه عاشقانه دو بخش این جایزه است که در هر بخش داوری‌های جداگانه صورت می‌گیرد.روزبه بمانی همچنین اظهار کرد: یکی از سختی‌های ما در این جایزه نحوه داوری آثار در بخش‌های مختلف است، اما ما تلاش کرده‌ایم داوری‌ها به گونه‌ای باشد که نه تنها در این دوره بلکه در دوره‌های بعد این جایزه نیز به مشکل برنخوریم. بر همین مبنا در نظر گرفته‌ایم که دست‌اندرکاران داوری و اجرایی این جایزه آثارشان در مسابقه شرکت نداشته باشد؛ به همین منظور داوران و هیأت اجرایی جایزه هر سال می‌توانند تغییر کنند.

 او در بخش دیگری از این نشست در پاسخ به این سوال که چرا در گذشته جایزه‌ای در حوزه ترانه وجود نداشته است، گفت: سال‌ها صحبت برگزاری جایزه‌ای برای ترانه‌سراها وجود داشت اما مشکل این بود که این صنف هنوز به عنوان یک صنف شناخته نشده بود که ناشی از نبود اعتماد ما به همدیگر بود. اما زمانی یک اتفاق بد مثل درگذشت دکتر یداللهی ما را متحد کرد. درگذشت او باعث همدلی ترانه‌سراها شد و متأسفانه این اتحاد این‌جا به وجود آمد؛ جایزه‌ای که برگزاری آن در این حوزه یکی از دغدغه‌های افشین یداللهی بود.بمانی درباره این‌که چه تضمینی وجود دارد که جایزه در سال‌های بعد برگزار شود هم گفت: در سرزمینی هستیم که شما نمی‌توانید برای فردای خود ضمانتی بدهید، اما با توجه به این‌که برگزارکنندگان این جایزه بخشی از پتانسیل ادبیات شفاهی کشور هستند ضمانت قلبی می‌دهیم که این جایزه ادامه پیدا کند.او همچنین گفت: سعی می‌کنیم با انتخاب هیأت داوران موثق و بی‌طرف از حواشی داوری که در همه جشنواره‌های داخلی و خارجی وجود دارد کم کنیم. البته هیچ جشنواره‌ای وجود ندارد که داوری آن با حواشی همراه نباشد.

او افزود: در هیأت داوران حتما از افرادی که خارج از خانه ترانه هستند استفاده می‌کنیم. در بخش «یک خاطره از امروز» جایزه نیز اکثر اعضا غیر از ترانه‌سراهای خانه ترانه هستند که حضور آن‌ها می‌تواند به بی‌طرفی در قضاوت آثار کمک کند.این ترانه‌سرا همچنین درباره حضور ترانه‌سراهایی که در ایران زندگی نمی‌کنند یا خط قرمز هستند در این جایزه گفت: تمام ترانه‌سراهای خارج از کشور کتاب‌شان با مجوز ارشاد چاپ شده است. فکر نمی‌کنم در این بخش مشکلی وجود داشته باشد. فکر هم نمی‌کنم به صرف این‌که کسی در داخل کشور نیست نتوانیم نام او را ببریم. امیدواریم با حفظ تمام خط قرمزها بتوانیم تقدیری را که شایسته بسیارانی است داشته باشیم.او  درباره ساختار داوری‌های آثار نیز اظهار کرد: درباره هنری صحبت می‌کنیم که هنوز یک مانیفست دقیق برای آن وجود ندارد. از شعر مولانا تا شعر ادبی و بی‌ادبی به اسم ترانه نوشته و خوانده می‌شود. بنابراین باید بپذیریم بخشی از انتخاب‌ها در هر جایزه‌ای از جمله جایزه ترانه سلیقه‌ای است.

در بخش دیگری از این نشست مهدی ایوبی دبیر اجرایی جایزه «افشین یداللهی» با ابراز خرسندی از این‌که بعد از یک دهه گفت‌وگو درباره تأسیس جایزه‌ای در حوزه ترانه این اتفاق رخ داد، گفت: چیزی که برای ما انگیزه است حقی است که افشین یداللهی بر گردن موسیقی و ترانه کشور ما دارد. امیدواریم بتوانیم حق‌شان را در یک جایزه معتبر به جا بیاوریم.او اظهار کرد: جایزه در سه بخش یک خاطره از دیروز، یک خاطره از امروز و یک خاطره از فردا برگزار می‌شود. در بخش یک خاطره از دیروز هر سال از یک ترانه‌سرای پیشکسوت تقدیر می‌شود. همچنین در بخش یک خاطره از امروز به ترانه‌سرای برتر سال، ترانه برتر سال، ترانه برتر تیتراژ سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی و بهترین خواننده ترانه به عنوان برگزیده تندیس و لوح تقدیر و هدایای نقدی تعلق می‌گیرد. همچنین در بخش یک خاطره از فردا، جایزه به ترانه‌سراهای جوان تعلق می‌گیرد.حسن علیشیری قائم‌مقام جایزه «افشین یداللهی» نیز برگزاری جایزه تخصصی در حوزه ترانه را از آرزوهای افشین یداللهی دانست و گفت: این جایزه با همکاری انتشارات نگاه به عنوان ناشر آثار افشین یداللهی و خانه ترانه برگزار می‌شود. در این جایزه هر فرد در هر شاخه می‌تواند سه ترانه به نشانی سایت خانه ترانه رسال کند.او افزود: فراخوان جایزه از ۴ آذر منتشر شده و مهلت ارسال آثار تا اول بهمن‌ماه است که به هیچ وجه تمدید نمی‌شود. همچنین آثار از ۱۰ بهمن تا ۱۹ اسفندماه داوری خواهند شد.
منبع: بهارنیوز

گفتند برای قبر۹۰۰ میلیون وثیقه بگذارید!

به گفته شهناز دارابیان (همسر درویشیان) چند ساعت قبل از برگزاری مراسم یادبود، از طرف یک نهاد با مدیریت ساختمان محل برگزاری مراسم تماس گرفته‌ و گفته‌اند نباید این مراسم برگزار شود. علی‌اشرف درویشیان ۴ آبان‌ در پی یک دوره بیماری طولانی‌مدت در سن ۷۶ سالگی درگذشت و ۸ آبان‌ در بهشت سکینه کرج به خاک سپرده شد.» فرارو در مورد لغو مراسم بزرگداشت با رضا خندان، دوست صمیمی درویشیان که تعدادی از آثارشان را به صورت مشترک منتشر کرده‌اند، گفت‌وگویی را انجام داد که گزیده آن در ادامه می‌آید:

– در مورد لغو مراسم نمی‌شود چیزی گفت، چون توضیحی ندادند. کسانی که با رئیس هیات‌مدیره آن ساختمانی که ما از آنها سالن اجاره کرده بودیم تماس گرفتند، توضیحی ندادند. فقط گفتند که این مراسم نباید برگزار شود.

– ما از چند روز پیش در پی پیدا کردن سالن مناسبی بودیم که متاسفانه با شرایطی که داشتند و گذاشتند نتوانستیم سالن‌هایی که مناسب این کار است را پیدا بکنیم. این بود که متوسل شدیم به سالن اجتماعات یک برج در شمال تهران.

– پنجشنبه ساعت ده – ده‌ونیم شب اطلاع دادند که گویا با رئیس هیات‌مدیره تماسی برقرار و گفته شده است این مراسم نباید برگزار شود. آنها هم اطلاع دادند ما نمی‌توانیم سالن را در اختیارتان بگذاریم.

– ما یک تجربه دیگری هم در این زمینه داشتیم. تقریبا دو، سه سال پیش ما سالن پارک گفت‌وگو را گرفته بودیم برای برگزاری یک جلسه ادبی که درست یک ساعت – یک ساعت و نیم مانده بود که مراسم شروع بشود زنگ زده بودند به مسئول آن سالن و گفته بودند که نباید اجازه بدهید این مراسم برگزار بشود و معمولا هم یک اصطلاحاتی می‌گویند که این‌ها ضد انقلاب هستند و … مردم را به این طریق می‌ترسانند.

– در خود این که ما اطلاع بدهیم، مشکلی نداریم. می‌توانیم به هر نهاد انتظامی اطلاع بدهیم که فلان جا یک تعدادی هستیم می‌خواهیم یک مراسمی داشته باشیم و می‌خواهیم راجع به یک چیزهایی حرف بزنیم ولی دخالت‌هایی که معمولا می‌کنند ما اصلا قبول نداریم.

– در مورد روز جمعه خانواده، خودش اطلاعیه داده بود. از یک هفته قبل اطلاع‌رسانی کرده بود و خبرگزاری‌های داخل منتشر کردند حتی با آنها هم تماسی نداشتند و من نمی‌دانم نهاد‌های امنیتی به برگزاری بزرگداشت چه کاری دارند؟ بزرگداشت یک نویسنده‌ای که درگذشته است ربطی به امنیت دارد؟ در هر صورت این حرکات ایزایی است، این حرکات آزاررسان است. چرا چند ساعت مانده است که جلسه برگزار شود، زنگ می‌زنند؟ چهار روز قبل‌تر هم می‌توانستند زنگ بزنند این همه زحمت را دیگران متحمل نشوند.

– در موقع خاکسپاری و تشییع و… مشکلی پیش نیامد ولی نیروهای انتظامی و امنیتی آنجا بودند ولی مشکلی نبود.

– (خاکسپاری در قطعه هنرمندان) خانواده درویشیان علاقه‌ای به این کار نداشتند و حتی خودش – تا وقتی که زنده بود – دوست نداشت (بعد از مرگش) از قطعه هنرمندان و چیزهایی که مربوط به مسائل دولتی است، استفاده بکند.

– برای (تدفین) در «امامزاده طاهر» اقدام شد ولی آن قدر شرایط را سخت گرفتند که اصلا خارج از توان خانواده بود و از خیرش گذشتند و (مراسم) در بهشت سکینه برگزار شد. مثلا می‌گفتند ۱۰۰ میلیون پول یک قطعه قبر را بدهید ۹۰۰ میلیون وثیقه بگذارید و من نمی‌فهمیدم برای چه باید وثیقه گذاشت؟ آن هم ۹۰۰ میلیون!

– شرایط مهیا نبود و خانواده نمی‌توانست ۱۰۰ میلیون پول قبر بدهد. (توجه بکنید این‌ ها در مورد) نویسنده‌ای است که او را در سطح جامعه و دنیا می‌شناسند. موسسه می‌آید می‌گوید باید برای قبرش ۱۰۰ میلیون بدهید تا دفن بشود.

– درویشیان رمانی داشت به نام «همیشه مادر» که تا زمانی که سلامت بود یکی، دو بار بازنویسی کرده بود اما بعد از این که سکته مغزی شد، دیگر نشد روی آن کار بکند. این رمان الان هست. البته، چون رمان است کس دیگری نمی‌تواند روی آن کار کند. اگر اثر پژوهشی ناقص بود، می‌شد ولی رمان است و حداکثرش این است که کسی بخواهد ویراستاری بکند. بیش از این نیست. نمی‌دانم آیا خانواده تصمیم دارند چاپ بکنند این رمان را یا نه.

– چند سال پیش ایشان یک مجموعه داستانی با عنوان مجموعه داستان “تازه داغ” فرستاد به ارشاد که فکر می‌کنم ۱۶ تا داستان بود که گفته بودند که باید ۷ تا یا ۸ تایش را حذف بکنید تا اجازه انتشار بدهیم که ایشان از خیرش گذشت. البته خارج از ایران چاپ شد اما در داخل خیر.
منبع: بهارنیوز

جدیدترین فیلم هاى سینمایى دنیا اینجاست (۶۸)

برترین ها – ترجمه از سولماز محمودی:
کیث کیمبل، از وب‌سایت متاکریتیک هر هفته آخرین اخبار، آپدیت ها، تریلرها و
مطالب مربوط به فیلم های سینمایی که قرار است در طول ماه های آینده روی
پرده سینماهای دنیا بروند را گردآوری و منتشر می کند.


متاکریتیک وب سایتی تجاری است که نقدهای منتقدین در خصوص فیلم های سینمایی،
بازی ها، آلبوم های موسیقی، سریال ها، دی وی دی ها و اخیراً کتاب ها را
جمع آوری می نماید. بنابراین می توانید موثق ترین اخبار در مورد فیلم های
مورد علاقه خود و ستاره هایی که قرار است در این فیلم ها بازی کنند را در
اینجا بخوانید.

 

جدیدترین فیلم های سینمایی دنیا اینجاست (53)

در فیلم سینمایی «انتقامجویان: جنگ ابدیت» (Avengers: Infinity War) ابرقهرمانان دنیای مارول بالاخره با تانوس (با نقش آفرینی جاش برالین، البته با جلوه های ویژه کامپیوتری) رو در رو می شوند. تانوس می خواهد هر شش سنگ ابدیت را به چنگ آورد و انتقامجویان می خواهند جلوی او را بگیرند. این فیلم که روز ۴ مه ۲۰۱۸ نوبت اکران دارد، سومین فیلم مارول است که آنتونی و جو روسو (کارگردانان فیلم های «کاپیتان آمریکا: سرباز زمستانی» و «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی») آن را کارگردانی کرده اند و همه قهرمانان را در یک فیلم جمع کرده است. در حالیکه انتقامجویان روی زمین مبارزه می کنند، ثور و محافظین کهکشان در فضا به کمک مشغولند. حالا تنها سوال اینجاست که کدامیک از آنها از این جنگ زنده بیرون می آید و در انتقامجویان ۴ نیز حضور خواهد داشت.

 جديدترين فيلم هاى سينمايى دنيا اينجاست (68)


روز بیستم نوامبر ۲۰۱۷، ریدلی اسکات فیلمبرداری مجدد فیلم «تمام پول های دنیا» (All the Money in the World) را آغاز کرد و کریستوفر پلامر را جایگزین کوین اسپیسی نمود. حالا که فیلمبرداری تمام شده (طبق گزارش ها فیلمبرداری روز پنج شنبه هفته گذشته در رم پایان یافت)، اسکات سعی دارد این فیلم را به انجمن مطبوعات خارجی هالیوود برساند تا قبل از چهارم دسامبر، این فیلم برای رقابت در گلدن گلوب آماده باشد. در تریلر جدید این فیلم برای تاریخ اکران ۲۲ دسامبر، شاهد نقش آفرینی پلامر در نقش ج. پل گتی میلیاردر هستیم که حاضر نیست فدیه ربوده شدن نوه ۱۶ ساله اش (چارلی پلامر) را بپردازد، علیرغم آنکه مشاورش (مارک والبرگ) و مادر نوه اش (میشل ویلیامز) در تقلا و تلاش هستند تا او را مجاب کنند که این کار را نکند.

 جديدترين فيلم هاى سينمايى دنيا اينجاست (68)


اولین فیلم بلند کوری فینلی (نویسنده/کارگردان) با بازی الیویا کوک در نقش آماندا و آنیا تیلور-جوی در نقش لی‌لی، دو دوست دوران کودکی است که پس از جدا شدن از هم، با نیت کشتن پدرخوانده لی‌لی (با بازی پل اسپارکس) دوباره با هم ارتباط برقرار می کنند. نقشه آنها ماجرا را به آنجا می رساند که آنها یک شیاد محلی (آنتون یلچین) را استخدام می کنند تا به آنها کمک کند. فیلم سینمایی «توروبرد ها» (Thoroughbreds) با اکران در جشنواره فیلم ساندنس ۲۰۱۷ نقدهای بسیار خوبی دریافت کرد. منتظر اکران آن در سینماها در تاریخ ۹ مارس ۲۰۱۸ باشید.

 جديدترين فيلم هاى سينمايى دنيا اينجاست (68)


فیلم سینمایی «بِردبوی: بچه های فراموش شده» (Birdboy: The Forgotten Children) یک انیمیشن اسپانیایی منحصر بفرد است که داستانی نوجوانانه دارد. دینکی نوجوانی است که در جزیره ای در دنیای پسا-رستاخیزی گیر افتاده و نقشه ای خطرناک می کشد تا از این جزیره فرار کند با این امید که زندگی بهتری برای خود بسازد. در این میان، دوستش، بردبوی، که تحت تعقیب پلیس است و شیاطین او را دنبال می کنند، می تواند کلید باز گرداندن روشنایی به این دنیا باشد.

 جديدترين فيلم هاى سينمايى دنيا اينجاست (68)


نقدهای اولیه ای که برای فیلم «پدینگتون ۲» (Paddington 2) نوشته شده اند، تابحال عالی بوده اند. این فیلم که دنباله بر فیلم «پدینگتون» است، ماجرای یک خرس پرویی (با صداپیشگی بن ویشاو) را روایت می کند که حالا در کمال خوشبختی در کنار خانواده براون زندگی می کند. پدینگتون به امید غافلگیر کردن خاله لوسی در صدمین سالگرد تولدش، یک سری شغل را امتحان می کند تا پول لازم برای خرید بهترین هدیه را جور کند، ولی این پول دزدیده می شود. پل کینگ کارگردان فیلم قبلی این دنباله را کارگردانی کرده که قرار است ۱۲ ژانویه ۲۰۱۸ به اکران عمومی درآید. هیو بونویل، سالی هاکینز، ایملدا استانتون، جولی واترز، پیتر کاپالدی و جیم برادبنت در این فیلم ایفای نقش نموده اند و هیو گرنت و برندان گلیسون از ستاره هایی هستند که به تیم قبلی بازیگران اضافه شده اند.

 جديدترين فيلم هاى سينمايى دنيا اينجاست (68)


فیلم «مری مگدالن» (Mary Magdalene) که نوبت اکران ۳۰ مارس ۲۰۱۸ دارد، داستان انجیلی مری مگدالن (با بازی رونی مارا) را به تصویر می کشد، زن جوانی که خانواده سنتی اش را ترک می کند تا دنباله روی مسیح ناصری (با بازی هواکین فینیکس) شود. هلن ادموندسون و فیلیپا گاسلت فیلمنامه آن را نوشته اند و گارث دیویس این فیلم را که چیوتل اجیوفور و طاهر رحیم نیز در آن ایفای نقش کرده اند، کارگردانی کرده است.

 جديدترين فيلم هاى سينمايى دنيا اينجاست (68)


در فیلم سینمایی «خورشید نیمه شب» (Midnight Sun) بلا ثورن نقش کیتی، دختر ۱۷ ساله ای را بازی می کند که حساسیت مهلکی به خورشید دارد و رابطه ای رمانتیک با عشق پنهانش (پاتریک شوارتزنگر) آغاز می کند. روز ۲۳ مارس ۲۰۱۸ منتظر اکران آن باشید.

 جديدترين فيلم هاى سينمايى دنيا اينجاست (68)


در «خانواده هیولایی» (Monster Family) که روز چهارم ژانویه ۲۰۱۸ وارد شبکه نمایش DirecTV خواهد شد، خانواده ویشبونز در تلاشند تا راز پشت نفرین یک جادوگر را برملا کنند.

 جديدترين فيلم هاى سينمايى دنيا اينجاست (68)


بروس ویلیس و کول هازر در فیلم مهیج «اقدامات خشونت آمیز» (Acts of Violence) که در مورد قاچاق انسان است نقش آفرینی کرده اند. این فیلم قرار است روز ۱۲ ژانویه ۲۰۱۸ روی پرده سینماها برود.

 جديدترين فيلم هاى سينمايى دنيا اينجاست (68)

اخبار و یادداشت های کوتاه درباره فیلم هایی که قرار است ساخته شوند:

•    لیو ییفی قرار است در فیلم اقتباسی اکشن-زنده نیکی کارو از «مولن» (Mulan) نقش آفرینی نماید. (منبع: Heat Vision)

•    الکساندر اسکارزگارد و رندال پارک به ست روگن، شارلیز ترون، اندی سرکیس و راوی پاتل در فیلم کمدی جاناتان لوین به نام «فلارسکی» (Flarsky) پیوستند. (منبع: THR)

•    جیمز منگولد قرار است فیلمی اقتباسی از روی کتاب کودکانه «کرنشا» (Crenshaw) اثر کاترین اپل‌گیت را کارگردانی نماید که داستانی درباره یک گربه عظیم الجثه دارد. (منبع: THR)

•    مایکل بی. جردن قرار است در «قلعه شیشه ای» (The Glass Castle) نقش آفرینی نماید که دستین کرتون آن را کارگردانی می کند و از روی زندگی نامه برایان استیونسون با عنوان «عفو عادلانه: داستانی درباره عدالت و رستگاری» آن را اقتباس کرده است. (منبع: Variety)

•    دیوید اس. گویر در حال مذاکره برای کارگردانی فیلم «اربابان دنیا» (Masters of the Universe) است. (منبع: Heat Vision)

•    لیندا کاردلینی به ماهرشالا علی و ویگو مورتنسن در فیلم «کتاب سبز» (Green Book) ساخته پیتر فارلی پیوست. (منبع: Variety)

•    کامرون بریتون به کلیر فوی و کلاس بنگ در فیلم اقتباسی فده آلوارز از «دختری در تار عنکبوت» (Girl in the Spider’s Web) پیوست. (منبع: Variety)

•    با اعلامیه های منتشر شده از سوی انجمن منتقدین فیلم نیویورک، گاتهام اواردز و هیئت ملی نقد فیلم، فصل جوایز فیلم رسماً آغاز شد.


منبع: برترینها

۱۰ فیلم برتر درباره معلولان به مناسبت روز جهانی معلولان

: روز جهانی معلولان از سال ۱۹۹۲ از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد در تاریخ ۳ دسامبر(۱۲ آذر ماه) اعلام شد. به مناسبت روز جهانی معلولین ده فیلم برتری که درباره معلولان ساخته شده است را معرفی می کنیم.

۱۰- Me Before You (من قبل از تو)

10 فیلم برتر درباره معلولان به مناسبت روز جهانی معلولان

فیلم Me Before You به کارگردانی تیا شروک که براساس رمانی با همین نام ساخته شده است. داستان فیلم درباره ویل ترینرِ (با بازی سم کلفلین) است که در اوج جوانی، سلامت و ثروت، از ناحیه گردن به پایین کاملا فلج شده و لوسیا کلارک (با بازی امیلیا کلارک) مسئولیت مراقبت از او را به عهده می‌گیرد. این فیلم امتیاز ۷٫۴ از ۱۰ را از سایت Imdb کسب کرده است.


۹- I Am Sam (من سم هستم)

10 فیلم برتر درباره معلولان به مناسبت روز جهانی معلولان

فیلم I Am Sam ساخته جسی نلسون درباره یک مرد معلول ذهنی است که برای گرفتن حضانت دختر ۷ ساله خود می جنگد. شان پن برای بازی در این فیلم، نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد در سال ۲۰۰۲ شد اما نتوانست این اسکار را کسب کند و این اسکار به دنزل واشنگتن برای بازی در فیلم «روز تعلیم» رسید. این فیلم در سایتImdb امتیاز ۷٫۶ از ۱۰ را به دست آورده است.


۸- The Theory of Everything (تئوری همه چیز)

10 فیلم برتر درباره معلولان به مناسبت روز جهانی معلولان

فیلم «تئوری همه چیز»(The Theory of Everything) به زندگی فیزیکدان معروف استیون هاوکینگ و همسرش می پردازد. این فیلم به کارگردانی جیمز مارش نامزد ۵ جایزه اسکار در سال ۲۰۱۵ شد. این فیلم امتیاز ۷٫۷ را از سایت Imdb کسب کرده است. ادی ردمین برای بازی در نقش استیون هاوکینگ، یکی ازمعروف ترین معلول ها، جایزه گلدن گلوب و اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را کسب کرد. جین، همسر سابق استیون هاوکینگ در مصاحبه با رادیو بی‌بی‌سی ۴ درباره بازی فلیسیتی جونز در این فیلم گفت: وقتی فیلم نهایی را دیدم، از این‌که جونز دقیقاً از الگوهای رفتاری و صحبت کردنم استفاده کرده، شگفت‌زده شدم.


 
۷- Ray (ری)

10 فیلم برتر درباره معلولان به مناسبت روز جهانی معلولان

فیلم «ری»( Ray) به کارگردانی تیلور هاکفورد براساس زندگی ری چارلز، خواننده و نوازنده مطرح آمریکایی است که در سن ۷ سالگی بینایی خود را ازدست می دهد. این فیلم جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد(جیمی فاکس) و بهترین صداگذاری را در سال ۲۰۰۵ به دست آورد. این فیلم امتیاز ۷٫۷ را از سایت Imdb کسب کرده است.


۶- My Left Foot (پای چپ من)

10 فیلم برتر درباره معلولان به مناسبت روز جهانی معلولان

«پای چپ من»(My Left Foot) به کارگردانی جیم شریدان براساس زندگی کریستی بروان نقاش معروف ساخته شده. کریستی براون که مبتلا به فلج مغزی است، تنها می‌تواند پای چپ خود را حرکت دهد. این فیلم دو جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد و اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن را در سال ۱۹۹۰ دریافت کرد. جایزه بهترین فیلم حلقه منتقدان نیویورک نیز در سال ۱۹۸۹ به فیلم «پای چپ من» اهدا شد. این فیلم در سایت Imdb امتیاز ۷٫۹ از ۱۰ را  دارد.


۵- Rain Man (مرد بارانی)

10 فیلم برتر درباره معلولان به مناسبت روز جهانی معلولان

«مرد بارانی»( Rain Man) به کارگردانی بری لوینسن و با بازی داستین هافمن و تام کروز محصول سال ۱۹۸۸ است. این فیلم با الهام از شخصیت واقعی کیم پیک که  قسمت‌هایی از مغز او دچار نارسایی بود، ساخته شد. «مرد بارانی» در اسکار ۱۹۸۹ نامزد ۸ جایزه اسکار شد و درنهایت توانست ۴ جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین کارگردانی، بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه غیراقتباسی را کسب کند. این فیلم امتیاز ۸ از ۱۰ را از سایت Imdb کسب کرده است.

در خلاصه داستان «مرد بارانی» آمده است: چارلی بابیت، جوانی که غرق تجارت اتومبیل‌های لوکس است با خبر می‌شود پدرش فوت کرده و خانه ۳ میلیون دلاری‌اش را به برادر نادیده‌اش، ریموند که مبتلا به ساوانت اوتیسمی است، بخشیده است.


۴- Mary and Max (مری و مکس)

10 فیلم برتر درباره معلولان به مناسبت روز جهانی معلولان

انیمیشن سینمایی «مری و مکس» یک کمدی درام است که با امتیاز ۸٫۱ از ۱۰ در لیست ۲۵۰ فیلم برتر IMDB قرار دارد. مِری یک دختر ۸ ساله است که در حومه ملبورن زندگی می‌کند، مَکس نیز در سن ۴۴ سالگی مبتلا به سندرم آسپرگر بوده و در نیویورک زندگی می‌کند. این دو به صورت اتفاقی و طی نامه نگاری با هم دوست می شوند. این ارتباط ۱۸ سال ادامه دارد و محدوده زمانی فیلم، بین ۱۹۷۶ تا ۱۹۹۴ است. این فیلم به کارگردانی ادم الیوت، جایزه بهترین انیمیشن از جشنواره بین‌المللی پویانمایی اُتاوا را کسب کرده است. یکی از نکات جالب این انیمیشن این است که از یک داستان واقعی الهام گرفته شده است.


۳- A Beautiful Mind (ذهن زیبا)

10 فیلم برتر درباره معلولان به مناسبت روز جهانی معلولان

فیلم «ذهن زیبا»(A Beautiful Mind) به کارگردانی ران هاوارد و با بازی راسل کرو و جنیفر کانلی درباره زندگی جان نش، ریاضیدان برنده جایزه نوبل اقتصاد است که به بیماری روان گسیختگی(نوعی اختلال روانی) دچار می شود. این فیلم اقتباسی با امتیاز ۸٫۲ از ۱۰ رتبه ۱۴۵ را در لیست ۲۵۰ فیلم برتر IMDB دارد. «ذهن زیبا» نامزد ۸ جایزه اسکار ۲۰۰۲ شد و توانست ۴ اسکار بهترین فیلم، بهترین نقش مکمل زن، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه اقتباسی را کسب کند.


۲- intouchables (دست نیافتنی ها)

 10 فیلم برتر درباره معلولان به مناسبت روز جهانی معلولان
فیلم فرانسوی «دست نیافتنی ها»(intouchables) برگرفته از داستان واقعی فیلیپ پزو دی برگو و پرستارش عبدل سلو است. این فیلم قصه نویسنده ثروتمندی به نام فیلیپ که در اثر سقوط با چتر معلول می شود و برای پرستاری از خود مردی به اسم دریس را استخدام می‌کند. فیلیپ تا قبل از استخدام دریس؛ مردی بداخلاق و غیر قابل تحمل بود اما با حضور دریس که شخصی است که سابقه سرقت و زندان نیز دارد زندگی و شخصیت فیلیپ متحول می‌شود. دریس زندگی فیلیپ را به طور کامل عوض می کند. Intouchables نامزد گلدن گلوب بهترین فیلم خارجی ۲۰۱۳ شد و با اینکه امتیاز ۸٫۶ از ۱۰ و رتبه ۳۷ را در لیست ۲۵۰ فیلم برتر IMDB دارد اما در آن سال نتوانست جایزه گلدن گلوب را کسب کند و حتی دربین نامزدهای اسکار بهترین فیلم خارجی نیز قرار نگرفت.


۱- Forrest Gump (فارست گامپ)

10 فیلم برتر درباره معلولان به مناسبت روز جهانی معلولان

فیلم «فارست گامپ»(Forrest Gump) به کارگردانی رابرت زمکیس و با بازی تام هنکس، رابین رایت و سالی فیلد محصول سال ۱۹۹۴ است. «فارست گامپ» یک موفقیت عظیم تجاری بود زیرا در مجموع  توانست حدود ۶۷۷ میلیون دلار در گیشه جهانی کسب کند و تبدیل به پرفروش‌ترین فیلم آمریکا در آن سال شود. این فیلم داستان “فارست” با بازی تام هنکس است که در آغاز یک معلول جسمی و ذهنی است. Forrest Gump نامزد ۱۳ جایزه اسکار ۱۹۹۵ شد و توانست ۶ اسکار بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین کارگردانی، بهترین تدوین و بهترین جلوه های ویژه را کسب کند. این فیلم همچنین با امتیاز ۸٫۸ از ۱۰ رتبه ۱۲ را در لیست ۲۵۰ فیلم برتر IMDB دارد.


منبع: برترینها

از مختار تا سلمان فارسی

سید داوود میرباقری روز یکشنبه در گفت وگوی با  ایرنا افزود: سریال «سلمان فارسی» از پروژه‌های الف ویژه در تلویزیون محسوب می شود که با فعالیت ها و اقدامات انجام شده در مرحله پیش تولید صفر قرار گرفته و مرحله مطالعاتی فاز صفر این سریال از اواخر سال ۹۵ در حوزه سیمافیلم معاونت سیما شروع شد و پیش بینی می کنم که مراحل پیش تولید اصلی این پروژه بهار سال ۹۶ کلید بخورد.وی ادامه داد: اکنون فاز صفر پیش تولید در حال انجام است و مقدمات مربوط به انتخاب لوکیشن، ساخت دکور و ماکت‌ها انجام می شود.

** تجلی تجربه ۳۶ ساله با ساخت سلمان فارسی
کارگردان مجموعه تلویزیونی «امام علی(ع)» افزود: قصه سریال «سلمان فارسی» به سیر به زندگی این صحابی بزرگ پیامبر(ص) از تولد تا وفات بویژه مقطع مشرف شدن او به دین اسلام و همراهی با پیامبر(ص) می پردازد.
میرباقری به طولانی بودن و گستردگی ساخت این سریال اشاره کرد و ابراز امیدواری کرد که بتواند تجربه ۳۶ ساله خود را در این اثر فاخر متجلی کند.

** نیازمند دعای مردم برای ساخت سریال «سلمان فارسی» هستم
وی از مردم خواست دعا کنند تا یک این سریال در شان ملت ایران و حضرت سلمان فارسی که مرارت ها برای برافراشته نگهداشتن پرچم اسلام کشیده تولید شود.میرباقری همچنین با بیان اینکه حدود ۱۶ تا ۱۷ سال است که درگیر پروژه سلمان فارسی هستم، گفت: مشکلاتی در طول زندگی شخصی ام حین انجام کار در این اثر بوجود آمد که به برکت وجود حضرت سلمان رفع شدند.به گفته وی، امروز همگان به ایدئولوژی سلمان فارسی نیازمندیم تا بتوانیم هر یک از آنها در زندگی خود نهادینه و سرلوحه کارها قرار دهیم.

** این روزها حالم خوب است
کارگردان فیلم سینمایی «آدم برفی» تصریح کرد: این روزها حالم خوب است زیرا همت و نظر مثبت برای ادامه ساخت سریال «سلمان فارسی» در صدا وسیما بوجود آمده تا شتاب بیشتری به ساخت این سریال داده شود.
وی خطرنشان کرد: از زمانیکه آقایان عسگری رییس صدا وسیما و میرباقری معاون سیما خواستند بصورت جدی کار را ادامه دهم من نیز استارت کار را زده و در تدارک آغاز اثر هستم.میرباقری افزود: نوشتن متن ها در مراحل پایانی است و بزودی پیش تولید صفر را شروع می کنیم تا اوایل سال آینده نیز به مرحله پیش تولید اصلی این سریال برسیم.

** سلمان فارسی افتخار ایرانیان است
کارگردان سریال «یلدا» در پاسخ به سوال خبرنگار ایرنا که چه عاملی باعث ساخت سریال سلمان شد، گفت: بیش از ۱۶ سال قبل از سریال «مختارنامه» می خواستم «سلمان فارسی» را بسازم که بدلیل وسعت و ابعاد این پروژه ساخت آن مقدور نشد شاید هم حکمت این بود که سلمان باید در شانه های مختار می نشست.به گفته وی، باید مختار را می ساختم تا به لحاظ فنی و فکری به پختگی لازم رسیده تا یک سریال در خور شان ملت ایران را تولید کنم.
میرباقری یادآور شد: حوزه حرکت سلمان به لحاظ جغرافیایی بسیار گسترده و طولانی است و به لوکیشن‌های بسیاری نیاز دارد. حضرت سلمان ابتدا از ایران باستان خود را به اروپا می‌رساند و درباره آئین مسیحیت تحقیق می‌کند که از فلسطین تا ترکیه را دربرمی‌گیرد و بدنبال آن به حجاز رفته مکه و مدینه را می‌بیند و سرانجام به ایران پس از اسلام مراجعت می‌کند.وی تصریح کرد: سلمان همه دارایی و داشته های ما در جهان است زیرا ایرانی و همواره در جستجوی حقیقت بود و همه عمر خود را در راه اسلام سپری و صرف کرد.میرباقری با بیان حضرت محمد(ص) از حضرت سلمان به عنوان «اهل بیت خود» یاد می کند، تاکید کرد: سلمان فارسی افتخار ایرانیان است زیرا در حلقه اسلام یک نماینده داریم.وی در عین حال اظهار داشت: علاقه من به سلمان همان ایرانی بودن و همان مفهوم خدا بود که مرا به ساخت این سریال ترغیب و تشویق کرد؛ معتقدم اگر به خداوند ایمان واقعی داشته باشیم همه مشکلات و موانع رفع خواهد شد چراکه بیشتر مشکلات مردم به دلیل عدم توجه و شناخت به خداوند متعال است.

** سلمان فارسی اثری فاخر و ماندگار
کارگردان نمایش «عشق آباد» تاکید کرد: اگر سریال «سلمان فاسی» با ساختار جذاب و درست ساخته شود بدون شک اثری فاخر و ماندگار خواهد شد که در حافظه هنری این مرزو بوم ثبت و ضبط می شود.میرباقری خاطرنشان کرد: سریال سلمان فارسی در ۴۰ قسمت ۵۵ دقیقه ای در گروه معارف، انقلاب اسلامی و دفاع مقدس سیما تولید شده و به نمایش در خواهد آمد.

** سلمان فارسی در یک نگاه
به گزارش ایرنا، سلمان فارسی، صحابی مشهور پیامبر(ص) و از یاران امام علی(ع) بنابر برخی روایات، او دهقان‌زاده‌ای ایرانی بود که «روزبه» نام داشت ابتدا در کودکی زردشت بوده و در نوجوانی به دین مسیحیت درآمد و به شام سفر کرد و به شاگردی روحانیون مسیحی درآمد.سلمان فارسی معروف به روزبه ملقب به فارسی، محمدی و پاک در شهرهای اصفهان، شام، عراق، مدینه زندگی می کردسلمان در دوران حیات پیامبر(ص) از یاران بزرگ و مورد علاقه ایشان بود تا جایی که پیامبر(ص) درباره‌اش فرمود: سلمان از ما اهل‌بیت است.در زمان حکومت خلیفه دوم، حاکم مدائن شد با این حال زنبیل می‌بافت و از دسترنج خودش روزی می‌خورد. از دیگر فعالیت های سلمان فارسی می توان به راهنمای سپاه مسلمانان در فتح ایران، طرح دفاعی حفر خندق در غزوه و خندق برای دفاع از مدینه اشاره کرد.سلمان فارسی، در سال ۳۶ هجری در شهر مدائن درگذشت. مدفن وی در مدائن به بقعه سلمان پاک مشهور است.

** تعامل هنرمندان با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلانی منجر به رفع مشکلات می شود
وی با اشاره به دیدار جمعی از سینماگران اخیر سید عباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی اظهار داشت: معتقدم ارتباط دوسویه و مستمر همیشه اگر درست باشد خروجی موثری به همراه خواهد داشت.میرباقری تاکید کرد: صحبت و مذاکره چهره به چهره می تواند بسیاری از مسائل و مشکلات را رفع کرده و بسیاری از ابهامات را نیز در اینگونه نشست ها برطرف سازد.کارگردان سریال «رعنا» افزود: باید نشست های چهره به چهره هنرمندان با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و دیگر مسئولان ادامه داشته باشد که بطور یقین مورد استقبال اهالی فرهنگ و هنر نیز خواهد بود.به گفته وی، اهالی سینما در این نشست ها و همچنین جلسات جداگانه تلاش می کنند مسایل و مشکلات پیش روی خود خود را با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی مطرح هرچه سریع تر به خروجی نتیجه برسند.
جمعی از سینماگران دوم آذر ماه در دیدار با سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در موزه سینما، برخی مسائل و مشکلات و درخواست های خود را با وی درمیان گذاشتند.
منبع: بهارنیوز

حضور درخشان سینمای ایران در اروپا

به گزارش ایرنا، فیلم کوتاه «وقت نهار» به کارگردانی علیرضا قاسمی در ادامه حضور جهانی خود این بار در پانزدهمین دوره جشنواره جهانی فیلم کوتاه لندن که مورد تایید آکادمی بفتاست، حضور خواهد یافت.جشنواره فیلم کوتاه لندن با بیش از ۱۰ هزار مخاطب تاکنون پذیرای بیش از ۵۰۰ فیلم بریتانیایی و خارجی بوده است و از جمله فستیوال های معتبر از نظر فیلمسازان جوان و خلاق به شمار می آید.گاردین گاید در توصیفی پیرامون این جشنواره آن را بهترین جشنواره فیلم کوتاه جهان خوانده است.فیلم کوتاه «وقت نهار» که پیش از این نامزدی نخل طلای جشنواره کن را در کارنامه افتخارات خود داشته است و پیش از این به واسطه جشنواره های لیدز و BFI در بریتانیا اکران شده است برای سومین بار در بریتانیا در تاریخ ۱۲ الی ۲۱ ژانویه ۲۰۱۸ در جشنواره جهانی فیلم کوتاه لندن به نمایش خواهد در آمد.

**رقابت «تمارض» در سه جشنواره
دیگر فیلم ایرانی که این روزها در فستیوال های مختلف شرکت کرده «تمارض» به کارگردانی عبد آبست است. این فیلم در ادامه نمایش‌های جهانی اش در سه جشنواره فیلم تفلیس، پراگ و بوستون به نمایش گذاشته می‌شود.
«تمارض» ابتدا در هجدهمین جشنواره فیلم تفلیس که از ١٣ تا ١٩ آذر در کشور گرجستان برگزار می‌شود به نمایش درمی‌آید.این فیلم در بخش افق‌های فستیوال تفلیس که مختص موفق‌ترین آثار سال ٢٠١٧ در عرصه بین‌الملل است در کنار فیلم‌های «The Shape Of Water» ساخته گیلرمو دل تورو محصول آمریکا و برنده شیر طلای ونیز، «The Day After» به کارگردانی هونگ سانگ سو از کره جنوبی و «Radiance» ساخته نائومی کاواسه محصول ژاپن و فرانسه که هر ۲ در بخش مسابقه کن امسال حضور داشته‌اند، روی پرده می رود.این فیلم ایرانی پس از آن در دی ماه ابتدا در هفتمین جشنواره فیلم‌های ایرانی پراگ جمهوری چک نمایش داده می‌شود و بعد به آمریکا رفته و در بیست و سومین جشنواره فیلم‌های ایرانی موزه هنرهای زیبای بوستون و بیست و دومین جشنواره فیلم‌های ایرانی واشنگتن دی سی اکران می شود.«تمارض» پیشتر نماینده سینمای ایران در جشنواره های برلین، تورنتو، شانگهای، ترانسیلوانیا و… بوده و هم اکنون در سینماهای «هنر و تجربه» در حال نمایش است.
مریم شفیعی تهیه کنندگی و محمد اطبایی عرضه و پخش جهانی این فیلم را بر عهده دارد.

**«درخت زیتون سعد» و کسب دو جایزه
احمد زایری کارگردان فیلم کوتاه «درخت زیتون سعد» نیز با این فیلم موفق به دریافت جایزه دوم بهترین کارگردانی و نیز لوح تقدیر بهترین فیلم بین الملل از هیات داوران چهاردهمین دوره جشنواره «کینو» منچستر انگلستان شد.
چهاردهمین جشنواره سینمایی «کینو» منچستر از تاریخ ١٨ تا ٢۶ نوامبر برابر با ٢٧ تا ۵ آذر در شهر منچستر انگلستان برگزار شد.این فیلم پیش از این موفق به کسب جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران و بهترین طراحی صدا و بهترین بازیگر کودک از جشنواره «ارویگتون» آمریکا، جایزه بهترین فیلم از جشنواره «ارلس کورت» انگلستان، جایزه دوم بهترین کارگردانی و لوح تقدیر ویژه هیات داوران برای بهترین فیلم در بخش بین الملل از جشنواره «کینو» منچستر، کاندید بهترین فیلمنامه از جشنواره فیلم های «صلح آسیا» پاکستان، کاندید بهترین فیلم جشنواره فیلم های کودکان تایپه تایوان شده است.
منبع: بهارنیوز

انتقاد نیکی کریمی از صدا و سیما

گروه فرهنگی: انتقاد نیکی کریمی از صدا و سیما به علت ممنوع شدن پخش تیزر فیلم سینماییش از صداوسیما.
 
منبع: بهارنیوز

فیلم‌های توقیفی در انتظار یک تلفن

به گزارش تابناک، اتفاقی که عدم وقوعش، این شائبه را تقویت کرده که این بار به شیوه‌ای دیگر این آثار بر پرده نقره‌ای سینماهای ایران نقش نمی‌بندند و این بار علی‌رغم برخورداری از پروانه نمایش، اجازه اکران نمی‌یابند؛ شائبه‌ای که با ثبت قرارداد، تعیین گروه نمایش این آثار و آغاز رسمی ایران این فیلم‌ها در هفته‌های پیش رو قابل رفع است. «آشغال‌های دوست داشتنی»، «عصبانی نیستم» و «خانه پدری» سه فیلم از مجموع پنج فیلم رفع توقیفی سرنوشت مشخصی ندارند. تصور می‌شد این فیلم‌های سینمایی به فاصله اندک از خبر رفع توقیف در گروه‌های اصلی سینمایی اکران شود اما چنین به نظر می‌رسد که قرار نیست این آثار اکران گسترده‌ای داشته باشند و با افزایش مدت زمانی که از رفع توقیف این آثار سخن به میان آمد، حتی درباره اصل اکران آنها نیز تردیدهایی به وجود آمد.

کیانوش عیاری کارگردان «خانه پدری» به تازگی درباره اکران محدود فیلمش در گروه هنر و تجربه گفته است: «احتمالا حوزه باز هم سینماهای خودش را در اختیار فیلم قرار نخواهد داد، بار دیگر فیلم در سینماهای محدودی اکران خواهد شد و باز هم با تهدید فیلم از پرده پایین کشیده می‌شود. بعد هم مسئولان می‌گویند از شر این فیلم خلاص شدیم، آن را اکران کردیم اما شرایط برایش فراهم نبود و از نظر ما فیلم آزاد شد. نمی‌دانم تعداد فیلم‌های توقیفی چند تاست؛ مثلا اگر ١۵ تا است می‌گویند با اکران «خانه پدری» شد ١۴ فیلم توقیفی و به این شکل صورت‌مسأله پاک می‌شود.»فیلم‌های توقیفی در انتظار یک تلفن مسئولان امر!

برخی رسانه‌ها چهارم آذرماه برخی رسانه‌های مدعی شدند که به رغم اینکه برای این فیلم‌ها پروانه نمایش صادر شده، از ثبت قرارداد این فیلم‌ها با سینماها برای آغاز روند اکران جلوگیری می‌شود. بر اساس این ادعاها، این اتفاق یک دستور است، تا بدین شکل تا اطلاع ثانوی مانع از اکران این آثار شد و این فیلم‌ها علی رغم آنکه پروانه نمایش دارند، رنگ پرده را نبینند و بدین ترتیب توپ از زمین مدیران خارج شده باشد و عدم اکران این فیلم‌ها به وضعیت اکران در سینماها نسبت داده شود.

پس از طرح این ادعاها، غلامرضا فرجی، سخنگوی شورای صنفی نمایش، مدعی شد: «هر فیلمی که پروانه نمایش گرفته، می‌تواند همراه با پروانه نمایش و همچنین قرارداد اکران با سالن‌های سینمایی به شورای صنفی نمایش مراجعه کند و ما نیز موظفیم براساس آیین‌نامه قرارداد را ثبت کنیم. اینکه گفته می‌شود، ارشاد به ما فشار آورده که قرارداد فیلم‌های عصبانی نیستم، آشغال‌های دوست داشتنی، پارادایز و خانه پدری که پروانه نمایش دارند را ثبت نکنیم یا برای نمایش آنها منتظر دستور و یا نظر ارشاد بمانیم، صحت ندارد.»

علی سرتیپی پخش کننده «عصبانی نیستم» نیز در واکنش به این موضوع، از ارائه قرارداد اکران این فیلم سینمایی به شورای صنفی نمایش خبر داد و سخنگوی این شورا هم در مصاحبه‌ای اعلام کرد، مشکلی برای نمایش فیلم‌های رفع توقیف شده وجود ندارد. سرتیپی که نوع فعالیتش حواشی خاصی داشته، مدعی شده است: «فیلم عصبانی نیستم پروانه نمایش گرفته و مشکل خاصی برای اکران ندارد. قرارداد نمایش فیلم احتمالا این هفته یا هفته آینده در شورای صنفی نمایش ثبت می‌شود.»

با این حال این قرارداد هنوز ثبت نشده و بدین ترتیب تاکنون ادعای فرجی و سرتیپی زیر سوال رفته است. برخی منابع مطلع به تابناک خبر دادند که این کارگردان‌ها برای ثبت قراردادشان مراجعه کرده‌اند اما به آنها گفته شده باید حداقل تلفنی با آنها تماس گرفته شود و تاییدیه نهایی برای اکران داده شود؛ ادعایی که البته فرجی گفته بود چنین نیست!در گذشته برخی مسئولان پیشین در محافل خصوصی عنوان می‌کردند که درمیشیان به دلیل همراهی و عدم رسانه‌ای کردن مکرر توقیف فیلم «عصبانی نیستم»، به زودی مجوز اکران دریافت می‌کند اما محسن امیریوسفی به واسطه رسانه‌ای کردن پشت پرده ماجرا، برای فیلم «آشغال‌های دوست داشتنی»، حساسیت‌ها برخی گروه‌ها را ایجاد کرده و به سادگی پروانه نمایش دریافت نخواهد کرد. با گذشت سال‌های متمادی هیچ یک از این آثار هنوز رنگ پرده را ندیده‌اند و این دو کارگردان با انتشار تصویری از چهار سال تلاش‌شان برای نمایش آثارشان سخن گفتند.

انتشار این تصویر با واکنش‌های تندی از سوی برخی سینماگران نسبت به وضعیت غیرقابل پذیرش سرنوشت این دو فیلم و فیلمساز همراه شد. به نظر می‌رسد وضعیتی که این روزها درباره این دو اثر رقم خورده، چندان اخلاقی نیست و بلاتکلیف نگه داشتن این فیلم‌ها رویکرد صحیحی نیست؛ ضمن اینکه تا ابد نمی‌توان این آثار را بلاتکلیف نگه داشته و شورای پروانه نمایش تا ابد نمی‌تواند ثبت قرارداد این فیلم‌ها را به تعویق بیاندازد! آیا دوشنبه این هفته، زمان اکران و گروه میزبان این فیلم‌ها مشخص می‌شود، یا این بلاتکلیفی را پایانی نیست؟
منبع: بهارنیوز