دغدغه‌ سینماگران همچنان روی کاغذ

 ایسنا به بهانه‌ی طرح دوباره‌ی مباحث امنیت شغلی در دیدار اخیر سینماگران با وزیر ارشاد مروری دارد بر پیگیری‌های صنفی و دغدغه‌هایی که در این سالها به بهانه‌های مختلف در این راستا مطرح شده است و همچنان به جای پیگیری شدن و حل این دغدغه بر روی کاغذ باقی مانده است.«در ایام روز ملی سینما هستیم و ما نگران مشکلات پیچیده‌ای که برخی از همکاران به دلیل سن، ازکارافتادگی و کاهش مجموعه سمعی بصری در کشور و افزایش نیروی متقاضی کار با آن روبرو شده‌اند، هستیم که این موضوع خط مماس ما با دولت است.»این سخنان بخشی از اظهارات منوچهر شاهسواری مدیرعامل خانه سینما بود که شهریور ماه امسال مطرح کرد و گفت:« با کمک دولت بیمه تکمیلی خیلی خوبی را برای اهالی سینما فراهم کردیم و آرامش نسبی در این زمینه صورت گرفته است؛ اما ما هنوز در مورد بیکاری و از کار افتادگان با مشکل جدی روبرو هستیم. در همین فضا توانستیم دولت را قانع کنیم که صندوق اعتباری هنر، هیئت‌ مدیره‌اش نمی‌تواند بدون مدیران عاملان خانه‌هایی که بیشترین بهره را از آن برد، باشد.»۲۷ دی ماه سال ۹۵، خبر رسید که نمایندگان مجلس در ادامه بررسی لایحه برنامه ششم توسعه ماده‌ای را مصوب کردند که بر اساس آن دولت مکلف به بیمه بیکاری اصحاب فرهنگ و هنر و رسانه می‌شود، پرسشی که در همان مقطع مطرح شد این بود که با توجه به دغدغه‌ی اهالی سینما پیرامون امنیت شغلی و بیمه بیکاری، این مصوبه به داد سینماگران می‌رسد؟! مصوبه‌ای که طبق اذعان صاحب‌نظران در برنامه چهارم توسعه نیز آمده است اما در آن مقطع هم اجرایی نشد.

                                               مصوبه‌ی اخیر مجلس به عزم دولت نیاز دارد
محمدمهدی عسگرپور مدیرعامل پیشین خانه سینما که در دوره‌ی فعالیت‌اش در خانه سینما،بزرگترین دغدغه‌اش پیگیری بحث امنیت شغلی و بیمه بیکاری اصناف خانه سینما بود و طرحی برای صندوق بیمه بیکاری هنرمندان ارایه کرد اما سرانجام به دلیل تامین نشدن اعتبار از سوی دولت اجرایی نشد،در پاسخ به اینکه با توجه به مصوبه‌ی اخیر مجلس شورای اسلامی، پیش‌بینی‌تان برای اجرایی شدن بیمه بیکاری اهالی سینما،چیست؟ در همان مقطع با اشاره به سابقه‌ی این موضوع به ایسنا گفته بود:در برنامه چهارم توسعه هم این موضوع به تصویب مجلس وقت رسیده بود، بنابراین مهم اجراست پس هیچ بعید نیست که همان اتفاقی که در برنامه چهارم برای بیمه بیکاری اصحاب فرهنگ و هنر اتفاق افتاد، باز هم اتفاق بیفتد و اجرایی نشود.او تاکید کرده بود: اجرایی شدن این مصوبه اخیر مجلس به عزم دولت آینده مربوط می‌شود. به هرحال بخش قابل توجهی از برنامه چهارم و پنجم در محدوده فرهنگ و هنر اجرایی نشد.

مدیرعامل پیشن خانه سینما با اشاره به پیگیری‌های امنیت شغلی و بیمه بیکاری که در خانه سینما در مقطع مدیریت‌اش با وجود تعطیلی خانه سینما انجام می‌شد،یادآور شده بود: در مورد بیمه بیکاری در مقطع خانه سینما اگر اخبار آن مقطع را رصد کنید، کاملا متوجه می‌شویم که مواجهه خانه سینما با دولت نهم و دهم، در این زمینه بوده است و یکی از مبانی اختلاف خانه سینما هم با دولت‌ها همین بوده است. در دولت نهم در مسئولیت‌مان در خانه سینما طرحی را آماده کردیم و به رئیس جمهور وقت ارائه کردیم که بحث راه‌اندازی صندوق بیمه بیکاری بود و یک فرمول پیشنهاد دادیم، برخلاف همه درخواست‌های مرسوم ما با طرح جلو رفتیم. به هرحال دولت دهم، این طرح را نمی‌پسندید و بیشتر تمایل داشت، جور دیگری بودجه‌ای را صرف معیشت هنرمندان بکنند، مثلا آن‌ها در صف بایستند و بن خواربار بگیرند و وام بلاعوض بدهند، در صورتی که نظر ما این بود که همه‌ی این پول‌ها جمع شود و برای راه‌اندازی صندوق بیمه بیکاری صرف شود.

عسگرپور با اشاره به فرمولی که در نظر داشتند،گفته بود: فرمولی هم ارائه کردیم که اعضای صنوف می‌توانند عضو این صندوق شوند و درصدی از قراردادهایشان را پرداخت کنند تا در زمان بیکاری پولی به آن‌ها پرداخت شود. او در ادامه مطرح کرده بود: سرمایه اولیه‌ای که در دولت دهم برای راه‌اندازی این صندوق پیش بینی کرده بودیم، بیش از چهار میلیارد تومان بود که بیشتر از رقم بن خواربار و وام‌های بلاعوض نبود. در مجموع اجرایی شدن این طرح در دولت دهم منتفی شد چون آن‌ها معتقد بودند ما باید صبر کنیم تا بقیه حوزه‌ها نیز از جمله موسیقی، تجسمی، تئاتر طرحی را ارائه بدهند که در مجموع بتوان طرح جامع‌ای در این زمینه داشته باشیم.

عسگرپور با اشاره به پیگیری این مطالبه در دولت یازدهم گفته بود: به ظاهر دولت یازدهم علاقه‌مند بود به جای بُن مرغ و گوشت کمک کند این صندوق راه‌اندازی شود اما در حد وعده و مهمانی این اتفاق افتاد. اگر به خاطر داشته باشید در پایان اولین سال مدیریت آقای ایوبی (رییس سازمان سینمایی وقت) ایشان قول دادند که قسط اول را هم واریز کنند و حتی در مراسمی  اعلام کردند که واریز شده اما بعدا رسما اعلام شد که سازمان سینمایی توان این کار را ندارد. حتما مبنای بحث این بود که در قالب بودجه جاری سازمان سینمایی دیده نشده است و در آخرین پیگیری‌ها برای راه‌اندازی این صندوق ۱۲ میلیارد نیاز بود که در طول دو سال بپردازند اما رئیس سازمان سینمایی با توجه به کمبود بودجه گویا توان لازم را برای جذب این بودجه نداشت و کل طرح به هوا رفت و مثل همیشه ارجاع شد به سازمان‌ تامین اجتماعی و وزارت کار ! حال در برنامه ششم توسعه، بندی آورده شده که دوباره تأکید می‌کنم این بند در برنامه چهارم توسعه نیز آمده بود. حال ما باید دعا کنیم و اهالی سینما هم باید اصرار کنند که محقق شود و دولت جدید مثل دولت قبلی عمل نکند.او در پایان گفته بود: خوبی ماجرا در بخش سینما این است که ما در محدوده سینما یک فرمول مشخص ارائه کرده‌ایم، بنابراین با برگزاری یکی، دو جلسه کارشناسی می‌توان حداقل در محدوده‌ی سینما به طرحی اجرایی رسید.
                                                                        
                                                 چرا مصوبه در برنامه چهارم اجرایی نشد؟                                        اما حیدری خلیلی معاون وقت توسعه فناوری و مطالعات سینمایی درباره‌ی مصوبه‌ی دی ماه مجلس شورای اسلامی مبنی بر اینکه اصحاب فرهنگ و رسانه بیمه بیکاری می‌شوند در همان مقطع گفته بود:در این میان این سوال‌ مطرح می‌شود که در ماده ١١۶قانون برنامه‌ی چهارم هم شبیه این ماده پیش‌بینی شده است تا از اهالی فرهنگ و هنر حمایت بشود و ساز و کار اجرایی آن صندوق بیمه بیکاری بود اما در دولت نهم اجرایی نشده است.
                                                
حیدری خلیلی در پاسخ به اینکه چرا مصوبه و حکم مذکور در برنامه چهارم اجرایی نشده است؟ توضیح داده بود: عوامل مختلفی وجود دارد، اولا آن دولت علاقه‌ای به اجرای برنامه چهارم که توسط دولت هشتم تهیه شده بود، نداشت و ثانیا صندوق بیمه بیکاری اساسا متولی حمایت از شاغل‌هایی است که بیمه اجباری هستند و فقط کسانی که بیمه اجباری هستند را در مواقع بیکاری تحت پوشش بیمه بیکاری قرار می‌دهد اما اصحاب فرهنگ و هنر عموما بیمه اختیاری هستند و تحت پوشش خدمات حمایتی صندوق بیمه بیکاری نیستند، بنابراین صندوق مسئولیتی نسبت به شاغلینی که بیمه اختیاری هستند، ندارد.حیدری خلیلی با اشاره به ارائه پیشنهادی مشخص در عرصه سینما تحت عنوان طرح کمک هزینه بیکاری سینماگران به عنوان اقدام عملی برای ارتقاء منزلت اجتماعی و کیفیت زندگی سینماگران توضیح داده بود: بر اساس این طرح سینماگران فعال می‌توانستند بطور اختیاری عضو این صندوق بشوند و در اجرای طرح مشارکت داشته باشند و منبع مالی دیگر اجرای این طرح شامل جریمه عدم استفاده از اعضای عضو و فعال این طرح در پروژه‌های سینمایی  و کمک اعتباری دولت می‌باشد و این طرح به جهت مقدماتی که نیاز داشت تا  پیمان جمعی کار بین صنوف کارفرمایی و صنوف کارگزاری سینما برقرار شود و نیز به دلیل عدم تامین منابع مالی اجرا نشده است.

  او همچنین با اشاره به یک تبصره از مصوبه‌ی اخیر مجلس شورای اسلامی مبنی بر اینکه “بر اساس تبصره‌ای آیین‌نامه این ماده را وزارت فرهنگ، سازمان برنامه و بودجه، سازمان تبلیغات و سازمان صداوسیما ظرف ۶ ماه پس از تصویب این قانون به تصویب هیأت وزیران خواهند رساند” خاطرنشان کرده بود: در این میان نام وزارت کار، که صندوق بیمه بیکاری زیرمجموعه آن است،خالی است.حیدری خلیلی در پاسخ به این نقطه‌نظر مبنی بر اینکه طرحی که درباره‌ی آن صحبت می‌کنید، همان طرحی است که خانه سینما ارایه کرده بود، ادامه داده بود: البته این طرح در سازمان سینمایی با مشارکت خانه سینما تهیه و مصوب شد و هیات اجرایی طرح با ترکیب اینجانب ، آقای مسچی و سه نفر از سینماگران فرهاد توحیدی،محمدرضا موئینی و علی دهکردی به نمایندگی از خانه سینما  جلسات متعددی داشتیم که سوابق آن در خانه سینما موجود است. او اظهار امیدواری کرده بود: به نظرم مصوبه‌ی اخیر مجلس در احکام برنامه ششم توسعه، زمینه را برای برون رفت از این وضعیت و تامین منابع مورد نیاز برای حمایت از شاغل‌های عرصه فرهنگ و هنر و رسانه در مواقع بیکاری تامین می‌کند.

                               سینما و وضعیت سینماگران به یک نسخه منحصر به فرد نیاز دارد
او با تاکید بر اینکه “ساز و کار صندوق بیمه بیکاری مشخص است” و فقط نکاتی که پیش از این هم تاکید داشتم باید روشن شود،توضیح داده بود: نکته اساسی‌تر این است که سینما و وضعیت سینماگران آن، به یک نسخه منحصر به فرد نیاز دارد و به جهت شرایط ویژه سینما نیازمند سیاست‌های خاص حمایتی هستیم و سینمای ایران شایستگی حمایت‌های بیشتر را دارد، البته راه حل اصلی و ریشه‌ای رونق کسب و کارهای سینمایی است که امیدواریم الان که براساس مصوبه مجلس بودجه سازمان صدا و سیما دو برابر شده است از طریق خرید رایت تلویزیونی کلیه آثار سینمایی و ویدئویی دارای پروانه نمایش و تبلیغ جدی‌تر این آثار از تلویزیون و مشارکت در تولید فیلم‌های سینمایی و یا تولید مشترک با تهیه‌کنندگان برجسته سینمای ایران، شرایط رونق فعالیت به سینما و تلویزیون برگردد چراکه بخش مهمی از بیکاری در این حوزه به علت کاهش تولید در تلویزیون است.
   
و محسن هاشمی که در زمان مدیرعاملی عسگرپور معاون اجرایی خانه سینما بود و در کارشناسی و ارایه طرح صندوق بیمه بیکاری همکاری داشت،درباره‌ی مصوبه‌ی اخیر مجلس درباره‌ی صندوق بیمه بیکاری دی ماه سال ۹۵  برای ایسنا نوشت:« اراده‌ای در دولت باید وجود داشته باشد تا این مصوبه را اجرایی کند. مشابه این مصوبه در برنامه چهارم توسعه اقتصادی اجتماعی و فرهنگی زمان پایانی دولت اصلاحات به تصویب رسید. اما نه در یکسال دولت اصلاحات اراده‌ای برای اجرای ان وجود داشت و نه در چهارسال بعد در دوران دولت نهم. حتی پیگیری‌های خانه سینما با طراحی نظام کمک به تامین معیشت سینماگران از کار افتاده و بیکار نیز نه در دولت احمدی‌نژاد گوشی برای شنیدن و دستی برای یاری داشت و نه بعد از آن. فقط در این دولت دو سال جلسات بی‌حاصل با عنوان شورای کمک هزینه بیکاری به ریاست حیدری خلیلی و مجید مسچی تشکیل و بعدا اعلام کردند که بودجه‌ای برای این کار ندارند. با این توضیحات مصوبه بیمه بیکاری مجلس پدیده تازه‌ای نیست. مجلس باید به اجرای ان نظارت و دولت را مکلف به اجرا و تمکین قانون کند و گرنه این مصوبه هم در کنار قانون اساسی، بخش حقوق ملت تزیینی است.»

مروری بر آنچه بر امنیت شغلی سینماگران گذشت
امنیت شغلی دغدغه امروز و دیروز هنرمندان نیست در دولت دهم (محمود احمدی‌نژاد) به یکی از اولویت‌های آنان تبدیل شد اما به سرانجامی نرسید.اما با روی کار آمدن دولت یازدهم و بعد از بازگشایی خانه سینما، اهالی هنر هفتم و بویژه اعضای خانه سینما فرصت را غنیمت شمردند تا دغدغه‌های قبلی‌شان را زنده کنند و ایوبی رییس وقت سازمان سینمایی هم با آنان هم‌داستان شد.اعضای خانه سینما این موضوع را به عنوان یکی از مهم‌ترین خواسته‌های صنفی خود برشمردند و محمد مهدی عسگرپور رییس پیشین این تشکل صنفی از هر فرصتی بهره برد تا این نیاز را یادآوری کند.
او ۱۴ دی ماه سال ۹۲ در جلسه دیدار هنرمندان با حسن روحانی رییس جمهوری نیز این موضوع را این گونه توضیح داده بود: «از تعداد ۴۵۰۰ نفر عضو حرفه‌های سینمایی قریب ۴۸ درصد از آنان صرفا برای چهار تا حداکثر ۶‌ ماه در طول یک‌ سال شاغل هستند. حتی تولیدات انبوه تلویزیونی این دوسال اخیر هم صرفا باعث اشتغال تعدادی کارگردان و نویسنده و تهیه‌کننده شده است و سایر اعضای صنوف بیست و نه‌گانه از این خوان نعمت بی‌بهره بوده‌اند. بر این توصیف، اعضای خانه سینما هر دوسال یک‌بار آنهم تا حداکثر ۶ ماه به کار اشتغال دارند که برای حفظ معیشت و کرامت آنان ناگزیر باید با راه‌اندازی‌ «صندوق بیمه بیکاری مهر» چاره‌سازی و اقدام نمود. (یادآوری می‌کنم که نظام بیمه‌ی هنرمندان اختیاری است و فاقد تامین بیمه بیکاری می‌باشد و رایزنی‌های مکرر این سال‌ها نیز با سازمان تامین اجتماعی راه به‌جایی نبرده است. )»
وی در این دیدار به نمایندگی از سینماگران خطاب به رییس‌جمهور گفته بود: «آقای رئیس جمهور،کل جمعیت هنرمندان و اصحاب فرهنگ و هنر کمتر از بیست هزار نفرند. موجب امتنان است این گروه مرجع جامعه را در راستای اجرای اصل بیست و نهم قانون اساسی با تامین سرمایه اولیه‌ی تاسیس صندوق بیمه بیکاری و بازنشستگی یاری فرمایید. تا این اعتبار برای نظام اسلامی باقی بماند که تامین کننده آتیه هنرمندانش بوده است.»
عسگرپور سه سال قبل‌ در آستانه روز سینما و برگزاری جشن “خانه سینما”، نیز از نگرانی‌اش درباره وضعیت معیشتی برخی سینماگران سخن گفت و یادآور شده بود: «رئیس سازمان سینمایی بارها تاکید داشته بر اینکه جشن امسال خانه سینما قابل توجه برگزار شود اما از آنجا که وضعیت معیشتی تعداد زیادی از همکاران ما در شرایط خوبی نیست‌، تصمیم گرفتیم امسال به دلیل همین مسائل جشن شانزدهم را به آن صورتی که در طول سال‌های قبل برگزار می‌شد، برگزار نکنیم. در واقع قصد داریم با این ترتیب به بسیاری از همکاران خود که دچار مشکل معیشتی شده‌اند اعلام همراهی و همدردی کنیم.»
پیشنهاد راه‌اندازی صندوق بیمه بیکاری هم در راستای همین خواسته مطرح شد چراکه عسگرپور با اشاره به اینکه، این نوع مشکلات معیشتی در طول همه سال‌ها وجود داشته است‌، ابراز امیدواری کرده بود که این اقدام باعث شود در تعامل با مجموعه‌های دولتی فکری برای راه‌اندازی صندوق بیمه بیکاری شود و مسائل دیگر صنوف سینمایی دنبال شوند تا در سال‌های آینده جشن خانه سینما باشکوه برگزار شود.
۲۱ شهریور ماه سال ۹۲ حجت‌الله ایوبی  رییس وقت سازمان سینمایی در مراسم روز ملی سینما با اشاره به دغدغه امنیت شغلی سینماگران خطاب به آنها گفته بود:«با برنامه‌ریزی مشترکی با خانه سینما، حساب ویژه‌ای برای راه‌اندازی صندوق بیکاری افتتاح شده است که ما این حساب را به نوبه خود شارژ خواهیم کرد. همچنین آیین نامه‌ای برای آن تدوین شده است تا بتوانیم از سینماگران با حفظ و شان و منزلت آنها حمایت کنیم.»
رئیس وقت سازمان سینمایی همچنین در این زمینه از دستگاه‌های مرتبط و وزیر ارشاد یاری خواست.
بعدتر و به همین منظور در اسفندماه ایوبی طی حکمی، اعضای هیات اجرایی طرح حمایت از ارتقای منزلت اجتماعی سینماگران را منصوب کرد و اعضای این هیات را فرهاد توحیدی،علی دهکردی،محمد رضا موئینی،مجید مسچی و رمضانعلی حیدری خلیلی تشکیل دادند.
در این میان اما سید محسن هاشمی معاون اجرایی سابق خانه سینما روز یازدهم شهریور ماه در یادداشتی با عنوان “٢۵۵٠ روز و هم چنان مساله امنیت شغلی “از اینکه به این موضوع توسط سازمان سینمایی توجهی عملی نشده است گلایه کرد و از سرگرم شدن سازمان سینمایی در چنبره متصلب امور اداری و ممیزی سخن گفت.
«مانند تمام بخش‌های دولت، در سینما هم معضل بی‌پولی، خیلی زود مطرح و از هنرمندان خواسته شد در سال‌های ریاضت اقتصادی، صبر پیشه گیرند و این چنین بود که ایوبی اعلام کرد برای راه‌اندازی صندوق بیمه بیکاری همه چیز مهیاست به جز پول!
هرچند پول نبود اما جلسات اعضای صندوق کورسوی امید سینماگران را روشن نگه داشته بود، اما حالا مدتی است همین نور کمرنگ نیز بی‌رنگ شده است چون دیگر جلسه‌ای برگزار نمی‌شود.»
در همان مقطع رمضانعلی حیدری خلیلی که نماینده سازمان سینمایی در صندوق بود، درباره  برگزاری جلسات اصناف خانه سینما در زمینه صندوق بیمه بیکاری به ایسنا گفته بود: با توجه به اینکه در طول سال، درصدی از اعضای هر یک از اصناف بیکار می‌مانند، قرار شد جلساتی را با هر یک از صنوف برگزار کنند و برگزاری جلسات صندوق موکول شد به اینکه آقایان توحیدی و مویینی – نمایندگان خانه سینما در صندوق- نشست‌های مستقلی را با اصناف مختلف برگزار کنند.»
وی خاطرنشان کرده بود:« قرار شد این نمایندگان در این جلسات، تمام اطلاعات را گردآوری کنند تا با جمع آوری این اطلاعات‌، آیین‌نامه جامع الشرایطی را تدوین کنند. فعلا منتظر آن آیین‌نامه هستیم که جنبه اجرایی خواهد داشت و آقایان توحیدی و مویینی هم در حال پیگیری این موضوع هستند.»
اما در همان مقطع فرهاد توحیدی در پی تماس ایسنا ترجیح داد فعلا در این زمینه صحبتی را مطرح نکند.
ایوبی رییس وقت سازمان سینمایی بارها امنیت شغلی سینماگران را که یکی از مهم‌ترین برنامه‌های این سازمان برشمرد و گفته است:« به‌دنبال تأمین بودجه صندوق بیمه بیکاری هنرمندان هستیم. در حال حاضر آیین‌نامه این بیمه نوشته شده و جلسات مختلفی با خانه سینما برگزار کرده‌ایم که خود همین، گام بسیار خوبی است.»
ایوبی در همان مقطع در پاسخ به اینکه چرا پیشنهاد خانه سینما مبنی بر اینکه متقاضیان پروانه ساخت ملزم باشند در صورتیکه ۱۰ درصد گروهشان از اعضای خانه سینما نبودند، مبلغی را به صندوق بیکاری بپردازند، عملی نمی‌شود، گفته بود:«در حال حاضر حد و حدود بیمه بیکاری، منابع مالی احتمالی و دیگر جزئیات آن مشخص شده است و ما هنوز از تشکیل آن ناامید نشده‌ایم؛ اما این صندوق برای آغاز به کارش نمی‌تواند منتظر درآمدهای پیش‌بینی‌شده باشد، بلکه باید پول زیادی برای شارژ کردن آن تأمین شود و برای ادامه فعالیت‌هایش می‌توانیم بودجه‌هایی را که قبلا درباره آن صحبت کرده‌ایم، تأمین کنیم. اگر امسال نتوانیم این بودجه را تأمین کنیم، به راه‌های مختلفی فکر کرده‌ایم تا سال آینده این موضوع اتفاق بیفتد. همچنان بسیار امیدوارم این صندوق در این دولت راه‌اندازی شود.»
به گزارش ایسنا،مساله امنیت شغلی البته چند وجهی است که بیکاری فقط یکی از آنهاست اما در این میان هنرمندانی هم هستند که با وجود سختی‌های بسیار، فیلم می‌سازند اما فیلم‌هایشان امکان نمایش پیدا نکرده و وضعیت مبهمی دارند. هرچند وزارت ارشاد با پرداخت هزینه‌های ساخت، تلاش می‌کند ضرر و زیان کمتری به این افراد وارد شود اما هر هنرمندی البته اگر هنرمندی واقعی باشد، خواهان دیده شدن اثرش است چراکه اثر هنری در برخورد با مخاطب است که کامل می‌شود و فیلمی که در معرض دید مخاطب گذاشته نشود، نمی‌تواند اثر کاملی به شمار بیاید.
به گفته‌ی معاون وقت اجرایی مدیر عامل خانه سینما، تاسیس صندوق بیمه بیکاری از این جهت اهمیت دارد که؛ «به منظور تامین وضعیت معیشتی و اقتصادی هنرمندان طی ایام بیکاری آنها ضرورت وجودی آن احساس می‌شود و از این روی که در شکل فعلی بیمه تامین اجتماعی هنرمندان از نوع بیمه اختیاری بوده و فاقد بیمه بیکاری است و از سویی تعداد قابل توجهی از هنرمندان سینمایی در سنین بالا فاقد هیچگونه پوشش بیمه‌ای مناسب و دارای حقوق بازنشستگی بودند، اولویت دارد. »
اما خانه سینما سه سال قبل بلافاصله پس از بازگشای‌اش اقدام به تکمیل مجدد بانک اطلاعاتی اعضای اصناف خود کرد و در نامه‌ای به همه صنوفش اظهار امیدواری کرده که بزودی طرح امنیت شغلی اجرایی می‌شود.
پیش‌تر مسوولان وقت خانه سینما در معرفی این طرح گفته بودند که این طرح سه بخش اصلی دارد:« آموزش مستمر و بهنگام اصناف برای حفظ ارزش افزوده شغلی‌شان، توسعه زیر ساخت‌های نمایشی برای توسعه تولیدات سینمایی و صیانت از حضور اعضای اصناف در پروژه‌های سینمایی که دو بخش اخیر آن در اختیار نهادهای دولتی و به ویژه وزارت فرهنک و ارشاد اسلامی است و حضور موثر نمایندگان اصناف سینمایی در مراکز تصمیم گیری در خصوص کسب و کارشان.»
در طرحی که از سوی هیات مدیره پیشین خانه سینما برای پیگیری وضعیت امنیت شغلی به وزارت ارشاد ارایه شد، پیشنهادی نیز درباره‌ی تامین بودجه‌ی این صندوق مطرح شد: «در گردش کاری که زمینه‌ی طرح بیمه بیکاری خانه سینما در اسفند ۹۲ به سازمان سینمایی ارسال شده اینگونه پیش بینی شده بود که فیلم‌سازان هنگام تقاضای بررسی و دریافت پروانه نمایش ملزم به تکمیل فرمی هستند که تمامی عوامل تولید و پس از تولید را با کد نظام سینمایی خانه سینما احضار و آنگاه سازمان سینمایی با یک نسخه از نرم افزاری که از بانک اطلاعاتی اصناف سینمایی در اختیار دارد، عوامل را کنترل کرده چنانچه بیش از ۱۰ درصد عوامل به کارگیری شده عضو اصناف خانه سینما نباشند، تقاضا مورد رسیدگی قرار نگرفته و برای دریافت رضایت نامه به خانه سینما هدایت می‌شوند.
خانه سینما نیز با دریافت یک سوم قیمت پایه‌ی دستمزد هر صنف خارج به کارگیری شده و واریز آن به حساب کمک هزینه بیکاری، رضایت خود را به سازمان سینمایی اعلام می‌کند. به این ترتیب هم امکان تزریق خون تازه به رگ‌های سینما وجود دارد و هم تامین کننده بخشی از هزینه‌های بیکاری اعضاء خانه سینما است.»
موضوع طرح تاسیس صندوق بیمه بیکاری سال ۸۷ توسط خانه سینما به رئیس‌جمهور و کمیسیون فرهنگی و معاونت سینمایی وقت ارایه شد که در آن طرح پیش‌بینی تامین مالی ۴۸ میلیارد ریالی شده بود اما در آخرین برآورد بودجه که اسفند سال ۹۲ انجام شد، ۱۷۰ میلیارد ریال بعد از آن با حق عضویت اعضاء خانه سینما و جلب هدایا و کمک‌های اشخاص حقیقی و حقوقی خودگردان می‌شد.
در پایان باید امیدوار بود که مدیرعامل و هیات مدیره‌ی فعلی خانه سینما و حیدریان رییس سازمان سینمایی همچنان پیگیر وضعیت امنیت شغلی و بیمه بیکاری به عنوان مهم‌ترین مطالبه‌ی سینماگران باشند و با توجه به مصوبه‌ی چند  ماه قبل مجلس این درخواست قانونی را به جد پیگیری کنند، درخواستی که اهالی سینما در دیدار اخیرشان با وزیر ارشاد هم بر آن تاکید کردند.
منبع: بهارنیوز

آلخاندرو گونزالو ایناریتو؛ این مرد استاد اسکار گرفتن است

آلخاندرو گونزالو ایناریتو از آن دست کارگردان‌هایی است که می‌توان او را مربوط به قرن بیست‌ویکم دانست. کارگردانی که دقیقا اولین فیلم بلندش را در سال ۲۰۰۰ ساخت. فیلمی که نشان داد یک مکزیکی می‌تواند با فیلم ساختن در مکزیک تبدیل به یکی از بزرگان سینمای جهان شود. او با «عشق سگی» (۲۰۰۰) تجربه یک دنیای متفاوت را به رخ سینما کشید، هرچند هنوز مانده‌بود تا ایناریتو به یک کارگردان بزرگ و شناخته شده تبدیل شود.

آلخاندرو گونزالو ایناریتو؛ این مرد استاد اسکار گرفتن است 

اما آن چه «عشق سگی» و ایناریتو را به چهره‌ای شناخته شده در جهان تبدیل کرد جایزه‌های فراوان و استقبال از این فیلم نبود. ایناریتو در «عشق سگی» تجربه‌ای را آغاز کرد که به‌خوبی می‌توان آن را یکی از موفق‌ترین، تاثیرگذارترین و درعین‌حال تکرارشده‌ترین تجاربی دانست که در پس این فیلم اتفاق افتاد.

«عشق سگی» اولین فیلم از سه‌گانه او درباره مرگ بود. مفهوم مرگ در نقطه کانونی اندیشه فیلم‌های ابتدایی ایناریتو قرار داشت و او سینمای پرشدت و رنج خود را چنان به‌نمایش می‌گذاشت که تصویر تازه‌ای از مرگ رخ‌نمایی می‌کرد. الگوی عجیب او در «عشق سگی» که بعدها تکامل آن در دو فیلم بعدی ایناریتو یعنی «۲۱ گرم» (۲۰۰۳) و «بابل» (۲۰۰۶) اتفاق افتاد مبتنی بر بی‌زمانی و بی‌مکانی عجیبی بود که تماشاگر به‌تدریج می‌توانست درک درستی از اتفاقات به‌دست بیاورد.

 آلخاندرو گونزالو ایناریتو؛ این مرد استاد اسکار گرفتن است
اما مسئله در الگوی ایناریتو در تریلوژی‌اش این بود که در پایان و تلاقی زمان‌ها و مکان‌ها، رنجی که از مرگ باقی می‌ماند، رنجی عمیق و با طعم مرگ بود. این کارگردان مکزیکی در سه‌گانه خود چنان تماشاگر را در عمق حادثه و مرگ با شدت فشار روانی و روحی فرو می‌برد که در پایان و با تلاقی آدم‌هایی که داستان آن‌ها معمولا جداگانه روایت می‌شد، رنج بزرگ‌ترین دستاوردی بود که باقی می‌ماند. این الگوی پیچیده پس از ایناریتو بارها در سراسر نقاط دنیا تجربه شد، اما شاید بتوان بهترین آن‌ها را در همین فیلم «عشق سگی» و نمونه هالیوودی و پراستقبال‌تر آن یعنی «۲۱ گرم» دید.

چهره‌ای از قرن بیست‌ویکم

زمانی که ایناریتو در سال ۲۰۰۳ دومین فیلم کارنامه کاری خود را این‌بار در قاعده بازیگران هالیوودی می‌ساخت، شاید برای بسیاری از ما که هنوز «عشق سگی» را ندیده بودیم اتفاقی تاریخی در حال رخ دادن بود. بعدها که «۲۱گرم» دیده شد همگان مشتاق شدند تا فیلم اول ایناریتو را دوباره تماشا کنند. ایناریتو در «۲۱‌گرم» در نقش یک کارگردان هالیوودی خود را نشان داده بود. «۲۱گرم» هرچند‌ داستانی بود که با تصادف و مرگ آغاز می‌شد و همان رنج و شدت در آن به‌وضوح به‌چشم می‌آمد اما ایناریتو در آن دست به کار بزرگ‌تری زده بود و فیلم را به ماجرا و مفهوم پیوند اعضا گره زده‌بود. داستانی که بازهم در سه ماجرای جدا از هم اتفاق می‌افتاد و همزمان مفاهیم مرگ، رنج، درد، عذاب وجدان و انتقام را به‌میان می‌آورد.

آلخاندرو گونزالو ایناریتو؛ این مرد استاد اسکار گرفتن است 

سه خط داستانی ایناریتو و بی‌زمانی و بی‌مکانی فیلمنامه او تاثیر شگرفی بر بسیاری از فیلم‌های سال‌های بعد و بر خود ایناریتو گذاشت. او که تجربه پیوند امید و ناامیدی و زندگی و مرگ را در قالب رنج به‌خوبی در «۲۱گرم» تصویر کرده بود، در آخرین فیلم از سه‌گانه‌اش چندان مورد توجه قرار نگرفت. ایناریتو در «بابل» (۲۰۰۶) مجبور بود  یا شاید خودش را مجبور کرده بود که اتفاقی فراتر از دو فیلم قبلی را رقم بزند. پس فیلمنامه‌اش را جهان‌شمول‌تر و روایت ماجرا را در سه‌کشور انجام داد.

در حالی که «۲۱گرم» ۶۰ میلیون دلار فروخته بود، «بابل» بیش از ۱۳۵‌میلیون دلار فروخت تا مشخص شود که مخاطب اکنون دیگر آلخاندرو ایناریتو را می‌شناسد و پیگیر فیلم‌های او خواهد شد. در صنعت بزرگ سینما برای ایناریتو به‌عنوان کارگردانی که ساختن فیلم‌های بلند را از آغاز قرن بیست‌ویکم شروع کرده بود، تبدیل‌شدن به یک نام که تماشاگران و منتقدان به آثارش توجه کنند کار چندان آسانی نبود اما ایناریتو با همان سه‌گانه‌اش تبدیل به چنین کارگردانی شد.

آلخاندرو گونزالو ایناریتو؛ این مرد استاد اسکار گرفتن است

بازگشت به مکزیک

اما پس از این تجربه‌ها و مورد تقدیر قرار‌گرفتن ایناریتو و فیلم‌هایش در جشنواره‌های مختلف و معتبر جهانی، او دوباره قصد بازگشت به مکزیک را کرد. فیلم «بیوتیفول» (۲۰۱۱) یک درام مکزیکی – اسپانیایی بود که می‌توان آن را ارجاع ایناریتو به خانه دانست. فیلمی با بازی خاویر باردم که هرچند نتوانست اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان را برای ایناریتو به ارمغان بیاورد، اما

آلخاندرو گونزالو ایناریتو؛ این مرد استاد اسکار گرفتن است 
باز هم نشان داد که این کارگردان جسور سینمای شدت را به‌خوبی می‌شناسد. او در این فیلم باز هم با شدت همه مصیبت‌ها، غم‌ها و سیاهی عجیبی را به مخاطب تزریق می‌کرد که به‌نظر می‌رسد ثمره همان بازگشت رؤیایی به مکزیک بود. سینمای ایناریتو در مکزیک شکل عجیبی از فهم او نسبت به خیابان‌های کشورش را به نمایش می‌گذاشت و به نظر می‌رسید «بیوتیفول» در زمان درستی برای ایناریتو اتفاق افتاده‌است.

بازگشت به هالیوود

اما ایناریتو که تولید هر یک از فیلم‌هایش به چند‌سال زمان احتیاج داشت، در سال ۲۰۱۴ با فیلم «برد من» به سینمای دنیا بازگشت. فیلمی که سه اسکار همزمان برای او به‌بار آورد و پس از سال‌ها او را به‌ حقی که شاید باید پیش از آن به ایناریتو تعلق می‌گرفت، رساند. این فیلم که عنوان کامل آن «بردمن یا فضیلت غیرمنتظره جهل» بود نشان از این داشت که ایناریتو در حال تغییر سینمایش است. سینمایی که حالا با یک بازگشت قهرمان آن هم در قامت یک بازیگر ابرقهرمان سال‌های دور برای بازگشت به صحنه همراه بود. درامی کمدی و تلخ که فصل تازه‌ای از حضور ایناریتو در دنیای سینما بود. ایناریتو با این تجربه نشان داد که قصد دارد دنیای دیگری را تجربه کند.

 آلخاندرو گونزالو ایناریتو؛ این مرد استاد اسکار گرفتن است

او بلافاصله و در سال ۲۰۱۵ «از گور برخاسته» را ساخت. فیلمی با حضور لئوناردو دی‌کاپریو و تام هاردی که تجربه‌ای بزرگ را برای ایناریتو به‌بار آورد. ایناریتو در این فیلم مانند تجربه‌های قبلی‌اش با تصاویر متحیرکننده و کارگردانی حیرت‌انگیز فیلمی ساخته بود که همه‌چیز آن خوب بود به‌جز خود فیلم. شاید به‌همین دلیل بود که این فیلم در اسکار جایزه بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر مرد و بهترین فیلمبرداری را به خانه برد، اما دستش از جایزه بهترین فیلم کوتاه ماند. دنیایی که ایناریتو آن را تصویر می‌کرد دنیایی بود که از سوی تماشاگران هم مورد توجه قرار می‌گرفت. این فیلم بیش از ۵۳۳میلیون دلار فروخت.

آلخاندرو گونزالو ایناریتو؛ این مرد استاد اسکار گرفتن است 

جایزه افتخاری

ایناریتو در تمام این سال‌ها دست از ساختن فیلم کوتاه برنداشت. او که در کارنامه کاری‌اش ساخت تیزر نیز ثبت شده، در سال ۲۰۱۷ فیلم واقعیت مجازی «گوشت و شن» را ساخت. فیلمی که اکنون آکادمی اسکار به‌خاطر آن از ایناریتو تقدیر خواهد کرد و یک اسکار افتخاری را به او خواهد داد. هر چه باشد ایناریتو در تمامی این سال‌ها راوی داستان رنج بوده و نشان داده که این کار را به‌خوبی آموخته است. کارگردانی که درباره او می‌توان ساعت‌ها سخن گفت اما نمی‌توان از این روایتش به‌سادگی گذشت. 


منبع: برترینها

تعویض‌های طلایی بازیگران در فیلم‌های ایرانی

هفته نامه همشهری جوان – مرجان فاطمی: تعویض و جابجایی بازیگران در پروسه های یک فیلم، اتفاق دور از ذهنی نیست. ربطی به این ندارد که بازیگر تعویض شده ناتوان است و بازیگر جایگزین، توانمند. سلسله اتفاق هایی می تواند باعث شود بازیگر در زمانی مشخص و شرایطی خاص امکان حضور در یک نقش را نداشته باشد و طبیعی است کارگردان برای حفظ فیلمش دست روی گزینه دیگری بگذارد. در سینمای ایران، با انواع و اقسام بازیگرانی رو به رو بوده ایم که با وجود قطعی بودن حضورشان در یک اثر، کنار رفته اند و جای خود را به بازیگران دیگری داده اند.

البته برعکس این ماجرا هم به وفور دیده می شود. بازیگرانی که بعد از خواندن فیلمنامه، قرارداد بستن یا ضبط چند قسمت، به دلایلی امکان ادامه حضور در پروژه را ندارند و جایشان را به بازیگر دیگری می دهند. این پدیده آن قدر رواج دارد که خیلی وقت ها حتی کار به دعوا و جدل هم نمی کشد و بازیگر تعویض در پروژه ای دیگر، باز هم همکاری اش را با آن کارگردان ادامه می دهد.

خفه گی؛ فریدون جیرانی

 امیررضا پاشا / نوید محمدزاده

 فیلم‌هایی که با «تعویض بازیگر» رو‌به‌رو شدند

 
چرا تعویض شد؟ فریدون جیرانی تصمیم داشت برای نقش مسعود، سراغ یک چهره ناشناس برود برای همین هم از بازیگری به اسم امیررضا پاشا دعوت به همکاری کرد. بعد از مدتی، با او به نتیجه نرسید و دست روی نوید محمدزاده گذاشت. ماجرا از زمان اکران فیلم، ابعاد مختلفی پیدا کرد. پولاد کیمیایی از آن جا که نقش اش در فیلم به واسطه حضور نوید محمدزاده کم شده بود، در مصاحبه ای اعلام کرد جیرانی از او سوءاستفاده کرده است. بعد هم نام شخصی به اسم پاشا را سر زبان ها انداخت که قرار بود قبل از نوید محمدزاده، نقش مسعود را بازی کند. امیررضا پاشا بعد از این ماجرا مصاحبه مفصلی انجام داد و تاکید کرد که جیرانی او را تحقیر کرده است.

 
پاشا گفت جیرانی به او قول نقش اول را داده اما از یک جایی به بعد او را کنار گذاشته و حتی جلوی عوامل با صدای بلند و تحقیرآمیز به او گفته: «چقدر دماغت گنده و زشت است» یا « چرا مثل لک لک راه می روی؟» و… نهایتا او را از پروژه حذف کرده. با تمام این اوصاف اما خود جیرانی در مصاحبه مفصلی که با مجله ۲۴ انجام داده، درباره علت این تعویض، توضیح کوتاهی داده و فقط گفته که بازیگر جوان نمی توانست از پس نقش بربیاید و حذف شد.

نتیجه چه شد؟ در این که نوید محمدزاده بازیگر درجه یکی است و به خوبی می تواند از پس چنین نقش هایی بربیاید، شکی نیست. طبیعتا قبل از تماشای فیلم هم می توانستیم حدس بزنیم با بازی دقیق و حساب شده ای از سوی او مواجه هستیم. به همین دلیل هم می توانیم با اطمینان بگوییم که این جا به جایی دقیقا به نفع پروژه بوده و جیرانی برای بهتر شدن فضای فیلمش دست به انجام آن زده است.


روبان قرمز؛ ابراهیم حاتمی کیا

جمشید هاشم پور / پرویز پرستویی

 فیلم‌هایی که با «تعویض بازیگر» رو‌به‌رو شدند

چرا تعویض شد؟ درباره این تعویض هم روایت های مختلفی وجود دارد. اولین روایت این است که ابراهیم حاتمی کیا طبق عادت همیشگی، قبل از ضبط فیلم، جلسات دورخوانی می گذاشت و فیلم این جلسات را بارها تماشا می کرد تا اگر مشکلی وجود داشته باشد، قبل از ضبط رفع شود.

زمانی که فیلم تمرین دورخوانی را دید، متوجه شد که جمشید هاشم پور خیلی سخت دیالوگ ها را حفظ کرده و از پس بیان دیالوگ های طولانی تر داوود بر نمی آید. سعی می کند مشکل را برطرف کند. مدام تمرین ها را ادامه می دهد تا این که یکی دو هفته مانده به فیلمبرداری، تصمیم می گیرد او را تعویض کند.

روایت دیگر این است که هاشم پور اصلا راضی نمی شود در این جلسات تمرین قبل از ضبط فیلم حاضر شود، چون معتقد است حس بازیگر در شرایط واقعی فیلم به وجود می آید و تمرین جز هرز رفتن این حس کار دیگری نمی کند. برای همین هم همکاری به هم می خورد.

نتیجه چه شد؟ با وجود این که پرستویی خیلی خوب در قالب داوود قرار گرفت اما این نقش جزء فهرست نقش های موفق کارنامه او به ثبت نرسید و به خاطر آن موفقیت خاصی نصیبش نشد.


فرزند صبح؛ بهروز افخمی

جمشید هاشم پور / عبدالرضا اکبری

 فیلم‌هایی که با «تعویض بازیگر» رو‌به‌رو شدند

چرا تعویض شد؟ بازی جمشید هاشم پور در نقش میانسالی امام خمینی (ره) در فیلم «فرزند صبح» کاملا قطعی شده بود. تست گریم انجام شده بود و افخمی شکی برای این انتخاب نداشت اما طبق گفته خودش، زمانی که داشتند تست دوربین انجام می دادند، یک مرتبه، در یک لحظه احساس کرده که جنس نگاه هاشم پور شبیه امام (ره) نیست. درواقع حس کرده جمشید هاشم پور را ببینند و تشخیص دهند و این اشتباه است. در حالی که تست گریم هاشم پور شباهت زیادی به تصویر امام (ره) داشت، افخمی با وجود این که شکی در این انتخاب نداشت، هاشم پور را کنار گذاشت و سراغ عبدالرضا اکبری رفت.

نتیجه چه شد؟ فیلم بعد از اکران پرحاشیه اش در جشنواره فجر، اکران دیگری نداشت و مردم آن را ندیدند تا بتوانند درباره این نقش و بازی عبدالرضا اکبری قضاوتی داشته باشند.


مرسدس؛ مسعود کیمیایی

فریبرز عرب نیا / محمدرضا فروتن

 فیلم‌هایی که با «تعویض بازیگر» رو‌به‌رو شدند

چرا تعویض شد؟ مسعود کیمیایی بعد از دو همکاری موفق با فریبرز عرب نیا در دو فیلم «سلطان» و «ضیافت» تصمیم گرفت برای فیلم بعدش اش هم دست روی او بگذارد. عرب نیا آن زمان به خاطر موفقیت همین دو فیلم، تبدیل به ستاره سینما شده و در فیلم «بالاتر از خطر» و «شاهرگ» هم نقش اول بازی کرده بود. با کیمیایی شرط کرد در صورتی حاضر است در مرسدس بازی کند که دستمزد بالای یک سوپراستار را بگیرد. کیمیایی هم که خودش و باعث و بانی ستاره شدن عرب نیا می دانست، انتظار چنین برخوردی را نداشت و او را کنار گذاشت.

محمدرضا فروتن تا پیش از مرسدس، بازیگر شناخته شده ای نبود. از سال ۷۳ تا ۷۶ چند فیلم بازی کرده بود که در هیچ کدام مورد توجه قرار نگرفته بود. در چنین شرایطی، مسعود کیمیایی به عنوان جایگزین فریبرز عرب نیا دست روی او گذاشت.

نتیجه چه شد؟ فروتن با همین یک فیلم توانست جای خودش را در سینمای ایران پیدا کند و توجه ها را به سمت خودش برگرداند. او نظر داوران جشنواره شانزدهم را به خودش جلب کرد و اسمش را در فهرست نامزدهای جشنواره به ثبت رساند. بعد از مرسدس بود که جیرانی او را برای قرمز انتخاب کرد.


قرمز؛ فریدون جیرانی

امین حیایی / محمدرضا فروتن

 فیلم‌هایی که با «تعویض بازیگر» رو‌به‌رو شدند

چرا تعویض شد؟ امین حیایی تا قبل از این که فریدون جیرانی نقش ناصر در فیلم «قرمز» را برای او در نظر بگیرد، هیچ وقت نقش اول بازی نکرده بود. طبیعتا این اتفاق برایش خوشایند بود. او برای قرمز، تست زد و حتی ۲۰ دقیقه هم بازی کرد اما از یک روز به بعد دیگر سر صحنه نیامد. حیایی سال گذشته در برنامه ۳۵ جیرانی، علت این حذف ناگهانی را شرح داد. گفت آن زمان درگیر ماجرایی بوده و یک انقلاب درونی برایش پیش آمده و باعث شده و تحت آزمایش هایی قرار بگیرد. همزمان خودکشی دوست صمیمی و مرگ خواهرش هم به آن اضافه شده. همه این ها باعث شده که مدتی، جهان بینی اش تغییر کند و تصمیم بگیرد قید این کار را بزند.

نتیجه چه شد؟ آن زمان محمدرضا فروتن، تازه فیلم «مرسدس» را بازی کرده و برای آن نامزد دریافت سیمرغ شده بود اما قرمز، به نقطه عطفی در کارنامه کاری او بدل شد. فروتن بازی درجه یکی از خودش به نمایش گذاشت و سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد را از جشنواره هفدهم گرفت و بعد از آن زندگی کاری اش تغییر کرد.


درباره الی؛ اصغر فرهادی

حامد بهداد / شهاب حسینی

 فیلم‌هایی که با «تعویض بازیگر» رو‌به‌رو شدند

چرا تعویض شد؟ حامد بهداد جزء بازیگران اصلی درباره الی بود. حتی با گروه اصغر فرهادی به شمال هم سفر کرد اما به خاطر برخی اختلاف نظرها با شیوه کاری اصغر فرهادی کنار نیامد و خیلی زود حذف شد.

نتیجه چه شد؟ فرهادی به جای بهداد، سراغ شهاب حسینی رفت. منتها قضیه کمی پیچیده تر از این حرف هاست. قرار بود بهداد نقشی را که پیمان معادی در درباره الی داشت، بازی کند، پیمان هم نقش احمد را بازی کند، همان کاراکتری که شهاب نقشش را بازی کرد. بعد از کنار گذاشته شدن بهداد از پروژه، شهاب حسینی دعوت به کار شد، با حضور او و بعد از یکی دو جلسه دورخوانی، فرهادی دست به تغییر نقش ها زد. طبق تصمیم او پیمان معادی قرار شد نقش حامد بهداد را بازی کند و شهاب حسینی هم عهده دار نقش احمد شود. اگر به مصاحبه های بهداد رجوع کنید او گفته که پیمان معادی جایگزینش شده، در حالی که معادی از همان روز اول در ترکیب بازیگران قرار داشت و فقط با رفتن بهداد نقش تغییر کرد.


سوپراستار؛ تهمینه میلانی

محمدرضا گلزار / شهاب حسینی

 فیلم‌هایی که با «تعویض بازیگر» رو‌به‌رو شدند

چرا تعویض شد؟ انتخاب اول تهمینه میلانی برای فیلم سوپراستار محمدرضا گلزار بود. گلزار ابتدا می پذیرد در این فیلم بازی کند اما بعد از این که فیلمنامه را تا انتها می خواند، منصرف می شود. دلیل انصرافش هم این است که همه او را به عنوان سوپراستار سینمای ایران می شناختند و با توجه به مضمون فیلم که تصویر زشتی از سوپراستارها به نمایش می گذارد، احساس می کرد با بازی در این فیلم، یک جورهایی دست به خودزنی می زند.

آن زمان شهاب حسینی برای فیلم های «شمعی در باد» و «رستگاری در هشت و بیست دقیقه» دو نامزدی سیمرغ را در کارنامه اش داشت اما کماکان یک بازیگر معمولی در سینما بود و هنوز تا تبدیل شدن به ستاره سینما فاصله زیادی داشت. شاید برای همین هم پیشنهاد تهمینه میلانی را پذیرفت.

نتیجه چه شد؟ شهاب حسینی با سوپراستار کاملا دیده شد و اولین سیمرغ بلورین کارنامه بازیگری اش را از جشنواره بیست و هفتم گرفت. این نقش باعث شد نظر بسیاری از کارگردان های مهم سینما به او جلب شود.


تردید؛ واروژ کریم مسیحی

محمدرضا فروتن / حامد کمیلی

 فیلم‌هایی که با «تعویض بازیگر» رو‌به‌رو شدند

چرا تعویض شد؟ واروژ کریم مسیحی، ۱۸ سال بعد از ساخت «پرده آخر»، تصمیم گرفت یک بار دیگر در جایگاه کارگردانی بنشیند و فیلم بسازد. گروه را جمع کرد تا «تردید» را کلید بزند. محمدرضا فروتن، بهرام رادان و ترانه علیدوستی، سه بازیگر اصلی بودند که کریم مسیحی برای فیلم آخرش دست روی آن ها گذاشت. کار شروع شد و ۲۰ روز پیش رفت. آن ها مشغول ضبط صحنه های داخل سینما بودند که کریم مسیحی دچار یک بیماری شد. کار شش ماه متوقف شد و بعد از این مدت، زمانی که دوباره خواستند آن را ادامه دهند، محمدرضا فروتن درگیر یک پروژه دیگر شده بود و امکان حضور در فیلم را نداشت. مجبور شدند بازیگر را تغییر دهند. به جای محمدرضا فروتن، حامد کمیلی به تردید پیوست و برای این که تصویر بهرام رادان، کنار کمیلی درست دربیاید، تصمیم گرفتند گریم رادان را تغییر دهند. رادان که تا پیش از این با ریش بلند جلوی دوربین رفته بود، ریشش را تراشید و با شکل و شمایل دیگری در فیلم ظاهر شد.

نتیجه چه شد؟ حامد کمیلی به پروژه اضافه شد و با وجود این که خیلی ها معتقد بودند بازی او آن طور که باید بادیگر اعضای گروه، یکدست نشده و انتخاب کمیلی اشتباه بوده، او در جشنواره بیست و هفتم فیلم فجر، نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد.


شام آخر؛ فریدون جیرانی

آزیتا حاجیان / کتایون ریاحی

 فیلم‌هایی که با «تعویض بازیگر» رو‌به‌رو شدند

چرا تعویض شد؟ گزینه اول فریدون جیرانی برای شام آخر، آزیتا حاجیان بود. آن زمان چیدمان بازیگران به این صورت بود که محمدرضا شریفی نیا نقش آتیلا پسیانی یا همسر سابق میهن مشرقی را داشته باشد و آزیتا حاجیان هم خود میهن باشد. توافق های اولیه انجام می شود جیرانی فیلمنامه را برای حاجیان می فرستد. او فیلمنامه را می خواند اما به دلایلی دیگر هیچ وقت جواب جیرانی را نمی دهد. جیرانی هم تصمیم می گیرد کلا کست فیلم را تغییر دهد. برای همین هم دست روی آتیلا پسیانی و کتایون ریاحی می گذارد.

نتیجه چه شد؟ حالا که فیلم را دیده ایم و به تمام جوانب آن آشنا هستیم، می توانیم با قدرت بگوییم که این تعویض به نفع فیلم بوده است. اگر شام آخر با بازی آزیتا حاجیان ساخته می شد تا این حد نمی توانست اثرگذار باشد. ظرافت های رفتاری و نمایش احساسات کتایون ریاحی در ایفای این نقش، خاص شخصیت  این بازیگر است و احتمالا حاجیان نمی توانست این احساسات را تا این حد ظریف به تصویر بکشد. اگر حاجیان جای میهن مشرقی قرار می گرفت، نمی توانستیم درک کنیم که چطور یک پسر جوان می تواند دل در گروی او داشته باشد.


مهمان مامان؛ داریوش مهرجویی

محمدرضا گلزار / پارسا پیروزفر

 فیلم‌هایی که با «تعویض بازیگر» رو‌به‌رو شدند

چرا تعویض شد؟ درباره دلایل این تعویض، روایت های مختلفی وجود دارد. روایت اول این است که گلزار که آن زمان به خاطر بازی در فیلم های «شام آخر» و «بوتیک» برای خودش سوپراستاری شده بود و فیلم هایش به شدت می فروخت، دستمزد یک سوپراستار را از مهرجویی طلب کرد. مهرجویی هم نپذیرفت و نهایتا همکاری شکل نگرفت.

روایت دوم از زبان خود گلزار شنیده شد. او ۱۰ سل بعد از تولید مهمان مامان، در مصاحبه ای پرده از این راز برداشت و گفت آن زمان خودش را کاملا برای این نقش آماده کرده بوده و حتی سر پل تجریش با گردوفروش ها می نشسته و گردوشکستن تمرین می کرده و هر روز سر دورخوانی ها می رفته تا این که یک مرتبه و بدون اطلاع قبلی، دیگر با او تماس نگرفته اند و نقشش را به پارسا پیروزفر داده اند. گلزار گفته همان زمان محمدرضا شریفی نیا، مسئول انتخاب بازیگران فیلم به امین حیایی گفته دلیلش برای تعویض این بوده که گلزار بدون اطلاع او سر فیلم «کما» رفته و ته ریشش را زده است.

نتیجه چه شد؟ نقش گردوفروش به پارسا پیروزفر رسید و یکی از متفاوت ترین بازی هایش را در این فیلم به نمایش گذاشت. او به خاطر مهمان مامان، نامزد سیمرغ بلورین شد. طبیعتا اگر محمدرضا گلزار با مهرجویی توافق می کرد، این کار می توانست تجربه جدیدی در کارنامه بازیگری اش باشد.


سنتوری؛ داریوش مهرجویی

محمد سلوکی / بهرام رادان

 فیلم‌هایی که با «تعویض بازیگر» رو‌به‌رو شدند

 
چرا تعویض شد؟ داریوش مهرجویی از زمانی که تصمیم به ساخت سنتوری گرفت، قصدش این بود که برای نقش علی سنتوری از یک بازیگر ناشناس استفاده کند. آن زمان، محمدرضا شریفی نیا مسئول انتخاب بازیگران فیلم بود. از چند بازیگر تست گرفتند و نهایتا محمد سلوکی برای این نقش انتخاب شد. سلوکی خودش را برای ایفای این نقش حاضر کرد و حتی برای این که ظاهرش به علی سنتوری شباهت داشته باشد، موها و ریش هایش را هم بلند کرد اما نهایتا ۱۰ روز مانده به شروع ضبط فیلم، شریفی نیا تصمیم گرفت او را تعویض کند. با مهرجویی جلسه گذاشت و پیشنهاد حضور بهرام رادان را داد.

نتیجه چه شد؟ نمی دانیم اگر محمد سلوکی جای بهرام رادان در سنتوری بازی می کرد و با صدای محسن چاوشی به مخاطبان معرفی می شد، چه اتفاقی در کارنامه کاری اش می افتاد. حتی تصورش هم سخت است اما هر چه بود، رادان با سنتوری، درخشید و می شود گفت شاه نقش اش را در این فیلم بازی کرد. او به خاطر سنتوری سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را گرفت. شاید اگر این تعویض انجام نمی شد، الان محمد سلوکی در جایگاه دیگری بود.


خیابان های آرام

هدیه تهرانی / نیکی کریمی

رضا عطاران / حسن معجونی

 فیلم‌هایی که با «تعویض بازیگر» رو‌به‌رو شدند

چرا تعویض شد؟ تعویض دو بازیگر فیلم خیابان های آرام، یک جورهایی به هم مرتبط است. قضیه از این قرار است که حضور هدیه تهران و رضا عطاران در فیلم کاملا قطعی شده بود. زمانی که قرار شد تیم تولید فیلم، برای ضبط به ارمنستان سفر کنند، هدیه تهرانی متوجه می شود که به خاطر یک مشکل مالیاتی، اجازه خروج از کشور را ندارد. کمال تبریزی برای این که مشکل رفع شود، ۱۰ روز فیلمبرداری را عقب می اندازد اما مشکل تهرانی حل نمی شود و آن ها مجبور می شوند کار را با بازیگر دیگری پیش ببرند و از نیکی کریمی می خواهند این نقش را بازی کند.

از طرف دیگر، همان زمان رضا عطاران در تدارک این بود که فیلم «خوابم میاد» را بسازد. طوری برنامه ریزی کرده بود که بلافاصله بعد از پایان فیلمبرداری خیابان های آرام، ضبط فیلمش را شروع کند. زمانی که فیلمبرداری به خاطر هدیه تهرانی ۱۰ روز عقب افتاد، رضا عطاران دیگر نتوانست با این تیم همکاری کند و مجبور شد به خاطر ساخت فیلمش از این پروژه انصراف دهد.

نتیجه چه شد؟ طبیعتا اگر خیابان های آرام با بازی هدیه تهران و رضا عطاران ساخته می شد، ساختار کاملا متفاوت و جالب تری پیدا می کرد. حضور رضا عطاران به تنهایی می توانست پروژه را به سمت و سوی دیگری ببرد اما نهایتا چنین اتفاقی نیفتاد. در هر صورت فیلم بعد از نمایش در جشنواره توقیف شد و کلا کسی آن را ندید.


•    مانی حقیقی بعد از ساخت فیلم «پذیرایی ساده» بارها در مصاحبه هایش اعلام کرد که اصلا تمایلی به بازی در آن نداشته و قصدش این بوده که نقش را به محمدرضا گلزار بسپارد. حقیقی گفته بود: «از ابتدا به محمدرضا گلزار فکر کرده بودم و هنوز خیلی متاسفام که آن اتفاق نیفتاد.» با این حال حقیقی کماکان معتقد بود این فیلم در صورت بازی گلزار اثری متفاوت تر می شود و حتی دوست دارد که اگر فرصتش باشد یک بار هم آن را با بازی گلزار بسازد.

 فیلم‌هایی که با «تعویض بازیگر» رو‌به‌رو شدند

•    پیمان معادی قرار بود نقش اصلی فیلم «نگار» رامبد جوان را بازی کند اما درست چند ساعت مانده به شروع ضبط به حضورش در این فیلم شک می کند و کنار می رود. تنها کاری هم که از دست رامبد جوان بر می آید این است که از محمدرضا فروتن دعوت به همکاری کند. خود رامبد گفته بود که محمدرضا مثل یک اورژانس به دادش رسیده و اصلا از معادی ناراحت نیست.

•    در فیلم «روباه» بهروز افخمی ابتدا قرار بود محسن تنابنده و رامبد جوان حضور داشته باشند. محسن تابنده به بهانه این که می خواهد اولین فیلم سینمایی اش را بسازد از کار کنار کشید و رامبد جوان هم به دلیل مشغله زیادی که برای خندوانه دارد انصراف داد. نهایتا افخمی هم جای آن ها را با جلال فاطمی و حمید گودرزی پر کرد و روباه هم فیلم موفقی از آب درنیامد.

•    رضا عطاران و محسن تنابنده هم یک تعویض بسیار مهم در کارنامه شان داشتند. آن ها قرار بود در فیلم «سه بیگانه» حضور داشته باشند اما به بهانه بازی در فیلم گینس، انصراف دادند و محمدرضا شریفی نیا و مجید صالحی جایگزین آن ها شدند. این تعویض کاملا به نفع این دو بازیگر تمام شد.

•    در فیلم «عادت نمی کنیم» هم یک تعویض اساسی وجود داشت. قرار بود نیکی کریمی در این فیلم بازی کند. حتی در جلسات دورخوانی فیلمنامه هم شرکت کرده بود اما نهایتا انصراف داد و ابراهیم ابراهیمیان از هدیه تهرانی برای بازی در این نقش دعوت کرد. این نقش آن طور که باید متفاوت و خاص نبود و اثری در کارنامه تهرانی نداشت اما در نهایت به نفع کارگردان شد.

فیلم‌هایی که با «تعویض بازیگر» رو‌به‌رو شدند


منبع: برترینها

پردرآمدترین بازیگر جهان ستاره‌دار شد

برای قدردانی از این بازیگر، ستاره‌ای در پیاده‌رو مشاهیر هالیوود به نام دواین جانسون که در عالم کشتی حرفه‌ای آمریکا با نام «راک» مشهور بود، نصب شده است.

 دواین جانسون، ستاره سرشناس آثار اکشن و کمدی سینمای آمریکا در پیاده‌رو مشاهیر هالیوود صاحب یک ستاره شد.

به گزارش خبرآنلاین،‌ دواین جانسون، ورزشکاری حرفه‌ای است که در چند سال اخیر پله‌های موفقیت را در عرصه بازیگری با شتابی بسیار بالا رفت و حتی عنوان پردرآمدترین بازیگر هالیوود را از آن خود کرد.

حال برای قدردانی از این بازیگر، ستاره‌ای در پیاده‌رو مشاهیر هالیوود به نام دواین جانسون که در عالم کشتی حرفه‌ای آمریکا با نام «راک» مشهور بود، نصب شده است.

جانسون که اکنون ۴۵ ساله است در مراسم ستاره‌دار شدن در پیاده‌روی مشاهیر هالیوود گفت:‌ «به تنهایی به موفقیت نمی‌رسید. این کار تنها شدنی نیست. برای رسیدن به موفقیت گروهی لازم است و اکنون لازم است که از چند تن از افرادی که بدون آن‌ها به موفقیت نمی‌رسیدم، تشکر کنم.»

او در ادامه به نقل‌قولی اشاره کرد که از ۱۵ سالگی سرلوحه کارش قرار داد: «خوب است که مهم باشیم اما مهم‌تر آن است که خوب باشیم.»

ستاره او کنار ستاره وینس مک‌ماهون و «کرمیت قورباغه»‌، ستاره سرشناس دنیای عروسک‌های جای گرفته است. جانسون هنگام دریافت ستاره از خانواده‌اش یاد و تقدیر کرد.

منبع: رویترز/ ۱۳ دسامبر


منبع: عصرایران

گردش فرهنگی پنجشنبه‎های عصرایران/ از معرفی تئاتر تا نشستی در باب حرف مفت

هر پنجشنبه در عصرایران منتخبی از رویدادهای فرهنگی هنری یک هفته آینده در اختیار مخاطبان قرار می گیرد. این هفته از تئاتر شروع کردیم و شما را به دیدن فیلم، نمایشگاه و… دعوت کرده ایم.

عصرایران – در این بخش هر پنجشنبه در قالب چند پیشنهاد فرهنگی، مخاطبان گرانقدر عصرایران را در جریان منتخبی از آخرین رویدادهای فرهنگی هنری یک هفته آینده قرار می دهیم.

پرفورمنس کتو

پرفورمنس کتو به نویسندگی، طراحی و کارگردانی آندریا نوشاد از ۲۶ آذر تا ۱ دی ماه ساعت ۲۰:۳۰ در خانه نمایش دا به نشانی میدان فاطمی، ابتدای شهید گمنام، خیابان جهانمهر، پلاک ۲۶ روی صحنه می رود.

ماهی سیاه کوچولو در پردیس شهرزاد

نمایش «ماهی سیاه کوچولو» به نویسندگی مهرنوش علیا و کارگردانی محمد عاقبتی از ۲۴ آذر تا ۲ دی ساعت ۱۷ در پردیس تئاتر شهرزاد در خیابان نوفل‌لوشاتو، تقاطع خیابان رازی اجرا می شود. این نمایش در تابستان ۲۰۱۶ به عنوان یکی از طرح های برگزیده برای کارگاه پروژه های جدید توسط کمپانی نیو ویکتوری در نیویورک انتخاب شد.

عروسی در موزه استاد انتظامی

نمایش «عروسی» بر اساس نمایشنامه نیکولاى گوگول و کارگردانی وحید اخوان از ۲۸ آذر تا ۱ دی ساعت ۲۰:۳۰ در خانه موزه استاد عزت الله انتظامی واقع در خیابان اندرزگو (قیطریه)، شرق به غرب، روبروی بلوار کاوه، خیابان احمدی اجرا می شود.

نمایش و تحلیل «گمیچی» در مشهد

نشست نقد و بررسی «گمیچی» شنبه ۲۵ آذر با حضورمجید اسماعیلی پارسا کارگردان و جواد قلی‌زاده تهیه‌کننده این فیلم در پردیس هویزه مشهد برگزار می‌شود. در این برنامه ابتدا از ساعت ۱۷ فیلم به نمایش در می‌آید و پس از آن تماشاگران می‌توانند سوالات و نظرات خود را با عوامل این فیلم در میان بگذارند. «گمیچی» داستان زندگی نوجوانی به نام حسن را روایت می‌کند که قصد دارد کشتی به گل نشسته خانوادگی‌اش در دریاچه ارومیه را برای روز تولد پدرش احیا کند.

نمایشگاه از طبیعت

نمایشگاه نقاشی گروهی با عنوان «از طبیعت» از ۲۵ تا ۲۹ آذر در گالری شکوه به نشانی فرمانیه، بلوار شهید اندرزگو، خیابان سلیمی شمالی، کوچه امیر نوری، پلاک ۱۹ برگزار می شود.

نمایشگاه نقاشی گروهی پیشکسوتان معاصر

نمایشگاه نقاشی گروهی پیشکسوتان معاصر ایران از ۲۴ تا ۲۹ آذر در گالری ایده پارسی در خیابان شریعتی ، خیابان کلاهدوز ، نرسیده به سه‌راه نشاط ، کوچه اله‌وردی آذر ، پلاک ۲۸ برگزار می شود.

کنسرت خواجه امیری در گنبد

احسان خواجه امیری، خواننده پاپ کشورمان جمعه اول دی ماه ساعت ۱۸:۳۰ و ۲۱:۳۰ در سالن ارشاد گنبد کاووس اجرا می شود.

حریم شخصی در سینماها

فیلم سینمایی «حریم شخصی» به کارگردانی احمد معظمی و با بازی میلاد کى مرام، اندیشه فولادوند، بهنوش بختیارى، مهتاب ثروتى، سعید امیرگانى، مسیح کاشانى، محمد تهورى، زنده یاد نقى سیف جمالى با حضور رعنا آزادى ور و با حضور امیر آقایى به تازگی در سینماهای کشور اکران عمومی شده است.

نشست فرهنگی: در باب حرف مفت

هری فرانکفورت، استاد فلسفه، از اندک‌شمار فیلسوفان حرفه‌ای در عصر حاضر است که مخاطبان عام یافته و شهرتش از مرزهای دفتر و دانشگاه بسی فراتر رفته است. عمده‌ی آوازه و اعتبار او به واسطه‌ی انتشار دو کتاب «دلایل عشق» و «در باب حرف مفت» است که هر دو کتاب به فارسی ترجمه و به همت نشر کرگدن منتشر شده است. فرانکفورت در این اثر می‌کوشد از خلال مفاهیمی چون شیادی، نادرست‌نمایی، دروغ‌گویی و لاف‌زنی به ما درکی از مفهوم حرف مفت بدهد. کتاب «در باب حرف مفت» با ترجمه‌ی محسن کرمی انتشار یافته است. نشست هفتگی شهر کتاب در روز سه‌شنبه ۲۸ آذر ساعت ۱۶:۳۰ به نقد و بررسی کتاب «در باب حرف مفت» اختصاص دارد که با حضور دکتر حسین بیات، دکتر ساجد طیبی و دکتر محسن کرمی در مرکز فرهنگی شهر کتاب واقع در خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمد قصیر، نبش کوچه سوم برگزار می‌شود.


منبع: عصرایران

مستندهای پنجمین روز جشنواره سینماحقیقت

یازدهمین جشنواره بین المللی سینما حقیقت از نوزدهم تا بیست و ششم آذرماه در پردیس سینمایی چارسو برگزار می شود.

عصرایران- سالن های پردیس سینمایی چارسو در پنجمین روز از جشنواره سینماحقیقت میزبان ۵۴ فیلم ایرانی و خارجی خواهند بود.

به گزارش ستاد خبری یازدهمین جشنواره بین المللی سینما حقیقت، برنامه های یازدهمین جشنواره سینماحقیقت در روز پنجشنبه ۲۳ آذر ماه به شرح ذیل است:

سالن یک

«سرخپوست هایی که جهان را تکان دادند» ساعت ۹:۳۰، «جان برجر یا هنر نگاه کردن» و «دنیای من وارونه است» ساعت ۱۱:۱۵، «هیچکستان» و «مویا» ساعت ۱۴، «راه دل» و «پنجشنبه سوری» ساعت ۱۵:۴۵، «علی آقا» ساعت ۱۷:۳۰، «ترور سرچشمه» ساعت ۱۹:۱۵، «سمفونی ایران» ساعت ۲۱، «نمی دانی چقدر دوستت دارم!» ساعت ۲۲:۴۵٫

سالن دو

کارگاه «مستند هم به قصه نیاز دارد!» احمد الستی ساعت ۱۰، کارگاه «مستند سینمایی» نیکو مارزانو ساعت ۱۴، «آماده به خدمت» ساعت ۱۶:۴۵، «وازاریه» و «وادی خاموشان» ساعت ۱۹، «محیط بان و پلنگ» و «پری خوانی» ساعت ۲۰:۴۵٫

سالن سه

«یک روز در حلب» و «چشم انداز کاپلادا» ساعت ۱۰، «ابوایست ساعت ۱۱:۴۵، «کویرس» ساعت ۱۴:۳۰، «ناخدا سلیمان»، «سلطان محمد نقاش» و «لسان الحکماء» ساعت ۱۶:۱۵، «پرنده آبی» و «جام در آفساید» ساعت ۱۸،« گوشه های اصفهان» ساعت ۱۹:۴۵، «بومرنگ» و «قصر قند» ساعت ۲۱:۳۰٫

سالن چهار

«داستان حیات وحش: پاریس» ساعت ۹:۴۵، «بی نام» ساعت ۱۱:۳۰، «برکسیتانیا» ساعت ۱۴:۱۵، «ماموریت تجاوز، ابزار جنگی» ساعت ۱۶، «ماری بی گناه» و «ماشین ها» ساعت ۱۷:۴۵، «مجموعه و شصت و نه دقیقه از هشتاد و شش روز» ساعت ۱۹:۳۰، «کلم پیچ، سیب زمینی و غول های دیگر» و «فابرناوالیس» ساعت ۲۱:۱۵ و «جان برجر یا هنر نگاه کردن» و «دنیای من وارونه است» ساعت ساعت ۲۳٫

سالن پنج

«تئاتر بزرگ» و «صدای نجوای درخت را در شب شنیدم» ساعت ۹:۱۵، «فرزند» و «پریدن از روی دیوار آتش» ساعت ۱۱، «دود» و «الشیخ اباحاتم» ساعت ۱۳:۴۵، «دست های خالی» ساعت ۱۵:۳۰، «آقای دادستان» ساعت ۱۷:۱۵، «بانو قدس ایران» ساعت ۱۹، «میرزا جواد» و «زنانی با گوشواره های باروتی» ساعت ۲۰:۴۵، «ملوانان تنها به دریا نمی روند» ساعت ۲۲:۳۰٫

یازدهمین جشنواره بین المللی سینما حقیقت از نوزدهم تا بیست و ششم آذرماه در پردیس سینمایی چارسو برگزار می شود.


منبع: عصرایران

کاغذ رسید

خبر افزایش تعرفه واردات کاغذ و تحریر روزنامه‌ در هفته‌های اخیر، واکنش برخی از روزنامه‌های خصوصی را به دنبال داشت و در این میان برخی روزنامه‌ها اعلام کردند که در اعتراض به گران شدن کاغذ برای مدتی فقط به صورت الکترونیکی منتشر خواهند شد.

معاون مطبوعاتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام کرد، «یک محموله کاغذ در حال ترخیص از گمرک است.»

به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی معاونت مطبوعاتی، حسین انتظامی گفت: با مساعدت بانک مرکزی که ارز مبادله‌ای در اختیار واردکنندگان کاغذ قرار داد، یک محموله ١٠ هزار تنی کاغذ روزنامه و کاغذ تحریر در حال ترخیص از گمرک است و تا هفته آینده به انبارهای چاپخانه‌ها می‌رسد.

وی افزود: این محموله شامل عرض‌های مختلف مصرفی است که کمک می‌کند التهاب موجود بازار کاغذ مرتفع شود.

انتظامی در عین حال تصریح کرد: لازم است از همکاری و مساعدت وزارت صنعت که تدابیر لازم را برای تثبیت بازار فراهم کردند، قدردانی شود.

معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی افزود: با نگاه مثبت دولت به حوزه نشر و مطبوعات، موضوع افزایش تعرفه واردات کاغذ منتفی شد تا شایعاتی که در این زمینه موجب بلاتکلیفی واردکنندگان شده بود، خود به خود منتفی شود.

خبر افزایش تعرفه واردات کاغذ و تحریر روزنامه‌ در هفته‌های اخیر، واکنش برخی از روزنامه‌های خصوصی را به دنبال داشت و در این میان برخی روزنامه‌ها اعلام کردند که در اعتراض به گران شدن کاغذ برای مدتی فقط به صورت الکترونیکی منتشر خواهند شد یا تعداد صفحات خود را کم می‌کنند؛ البته در ادامه از سوی وزارت صنعت، معدن و تجارت اعلام شد که تعرفه انواع کاغذ چاپ و تحریر و روزنامه تا پایان سال جاری کماکان مطابق روال قبل بوده و افزایش نخواهد یافت اما طبق گفته برخی مدیران مسوول روزنامه‌های خصوصی، اعلام صرف این خبر هم به افزایش قیمت کاغذ و کمبود آن منجر شده است.


منبع: عصرایران

از رامبد جوان تا محمد معتمدی/ چهره‌ها در مراسم معارفه فاضل نظری (+عکس)

مراسم رسمی معارفه فاضل نظری به عنوان مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، عصر دیروز برگزار شد.

به گزارش خبرآنلاین، مراسم تودیع علیرضا حاجیان‌زاده و معارفه فاضل نظری به عنوان مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با حضور وزیر آموزش و پرورش و جمع کثیری از اهالی هنر، تئاتر، موسیقی و ادبیات از جمله رامبد جوان، صدیق تعریف، محمد معتمدی، امیر خوراکیان، احمد عربانی، علی درستکار، سیروس همتی، اهورا ایمان، فؤاد حجازی، مسعود فروتن، محسن مؤمنی، ناصر فیض، کوروش زارعی، حسین مسافرآستانه، ایوب آقاخانی و … عصر روز چهارشنبه (۲۲ آذر ماه) در محل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار شد.

از رامبد جوان تا محمد معتمدی/ چهره‌ها در مراسم معارفه فاضل نظری (+عکس)


منبع: عصرایران

پاسخ شریفی نیا به شایعات درباره ازدواجش با رز رضوی (فیلم)

انفجار جایگاه گاز مایع ابتدای جاده شیروان در خراسان شمالی (فیلم) پوتین: تقصیر من نیست که رقیب ندارم هشدار دبیرکل سازمان ملل به ایران درباره توسعه برنامه موشکی بنیاد ادبیات داستانی فارسی و کُردی در شهر بانه ایجاد می شود اژه ای: در روزنامه ها و فضای مجازی آزادی وجود دارد و راحت انتقاد می کنند اما مسئولان نظام و قوه قضاییه گوش می دهند و آنان را به آرامش دعوت می کنند درد دل مردم زلزله زده سرپل ذهاب با خداداد عزیزی (فیلم) جریمه یک نماینده پارلمان ترکیه به دلیل استفاده از کلمه “کردستان” پاسخ شریفی نیا به شایعات درباره ازدواجش با رز رضوی (فیلم) انتصاب مدیر عامل جدید شرکت زامیاد پیکر آخرین کوهنورد چگونه کشف شد؟

آیا جانشین روحانی یک پوپولیست است؟  (۵۲ نظر)

ما و داستان روحانی/ نقد آری، پشیمانی نه  (۴۲ نظر)

ژست پرطرفدار این روزها؛ روحانی رای من رو پس بده!  (۳۴ نظر)

۵ نکته درباره ذوق زدگی کیهان و محافظه کاران از انتقادات علیه روحانی  (۳۲ نظر)

هر واژه چه قدر آب می خورد؟  (۱۷ نظر)

سید حسن خمینی درباره بودجه ۹۷: اعضای بیت امام از این بودجه ریالی حقوق نمی‎گیرند/ اگر در بخشی زیاده روی شده باشد جلوی آن را خواهیم گرفت  (۱۵ نظر)

تا باشد آذربایجان پیوند ایران است و بس…  (۱۳ نظر)

فراموش‌خانه اصول‌گرایان؛احمدی نژاد نیامده بود جاده آسفالت کند  (۱۰ نظر)


منبع: عصرایران

شریفی‌نیا: فقط صیغه خوانده بودیم

به گزارش خبرآنلاین، مهران مدیری در اولین برنامه از فصل سوم برنامه «دورهمی»، رو به‌روی محمدرضا شریفی‌نیا، بازیگر پرحاشیه سینمای ایران نشست و با او به گفتگو پرداخت. مدیری که در ابتدای صحبت‌هایش با شریفی‌نیا به دشوار بودن گفت‌وگو با او اشاره کرد، ابتدا از این بازیگر خواست تا درباره علاقه‌مندی‌اش به این حوزه بگوید که شریفی‌نیا در توضیح گفت: «از همان دوران تحصیل و کلاس‌های فوق برنامه‌ای که در مدارس برگزار می‌کردند، فعالیت‌های فرهنگی هنری و مناسبت‌ها را اجرا کردیم و کم کم به کتابخوانی علاقه‌مند شدم و کتابخانه‌ای در خانه برای خودم درست کردم. همچنین پس از آن مدتی به تئاتر رفتم و بعد از دوران انقلاب اسلامی کارگردانی را شروع کردم و بلافاصله وقتی دیپلم گرفتم، معلم شدم.»
 


این بازیگر پرکار سینما که این روزها فیلم «خالتور» را بر پرده سینماها دارد، درباره بازی کردن در نقش مردهای دو‌زنه در سینما اظهار داشت: «من نقش مردهای دو زنه را زیاد بازی کردم و باز هم بازی خواهم کرد. چون با خودم عهد کردم تا زمانی که این هشدار بین خانواده‌ها نهادینه شود، نقش مرد دو زنه را بازی کنم. من معتقدم به لحاظ روانشناسی خانواده‌ها و روانشناسی زن، این فیلم‌ها یک هشدار است.»

او در بخش دیگری از صحبت‌هایش به شایعات ازدواجش با رز رضوی، بازیگر سریال «ملکوت» اشاره کرد و گفت: «چند سال پیش در یک برهه زمانی تصمیم گرفتند تعدادی از هنرمندان را به سفر مکه ببرند و به ما سهمیه حج دادند. در آن سفر هر خانم زیر ۴۰ سال بنا به مقررات باید با یک مَحرم آقا سفر می‌کرد، به همین دلیل صیغه کوتاه مدتی بین هر دو نفر از خانم‌ها و آقایان خوانده شد. در آن سفر ملیکا دخترم هم بود، رز رضوی دوست ملیکا نیز همراه ما بود، این امری طبیعی است اما برای ما تبعات داشت و در ایران یک روزنامه با شیطنت این اقدام را ازدواج تلقی کرد.»
منبع: بهارنیوز

شوکی که به بنیه ضعیف مطبوعات وارد شد

محمدتقی روغنی‌ها در گفت‌وگو با ایسنا با اشاره به گران شدن تعرفه کاغذ و سخت شدن شرایط برای روزنامه‌ها، گفت: از آنجا که ما ذخیره کاغذ نداشتیم، در مواجهه با افزایش قیمت در این چند روز اخیر، کاغذ را به اشکال گوناگون، به صورت روزانه و با قیمت بسیار بالا خریداری کردیم. شرایط بسیار سخت است و به همین خاطر مجبور شدیم به دلیل کمبود کاغذ، روزنامه «ایران» را کمتر از تیراژ معمول منتشر کنیم. او با بیان اینکه «موسسه ایران خصوصی محسوب می‌شود»، خاطرنشان کرد: البته معتقدم که این شرایط چندان تفاوتی برای روزنامه‌های خصوصی و دولتی ندارد؛ چراکه به هر حال روزنامه‌های دولتی هم بودجه محدودی دارند و وقتی قیمت کاغذ به ۳۶۰۰ تومان می‌رسد، میزان هزینه‌ها در تیراژهای بالایی همانند تیراژ روزنامه‌ «ایران»، وحشتناک می‌شود.
مدیر عامل موسسه مطبوعاتی «ایران» افزود: بحث هزینه‌ها برای خرید کاغذ یک مشکل و نبودن کاغذ هم مشکل دیگری است. این روزها هم کاغذ بسیار گران شده و هم اصلاً نمی‌توان براحتی آن پیدا کرد. شرایط مالی ما هم در روزنامه «ایران» نامساعد است و اصلاً توان خرید عمده و وارد کردن کاغذ نداریم. به هر حال امیدواریم این مشکل حل شود و بتوانیم با وارد شدن کاغذ به شرایط عادی گذشته بازگردیم. ما از منابع مختلفی این موضوع را پیگیری می‌کنیم، ولی هنوز نتوانستیم کاغذی را به صورت منظم و قاعده‌مند از بازار تهیه کنیم.

روغنی‌ها با بیان اینکه «متاسفانه مطبوعات ما بنیه ضعیفی دارند»، اظهار کرد: در شرایط کنونی روزنامه‌ها با هزینه‌های بالا، درآمد محدود، تیراژ و خریدار کم منتشر می‌شوند و ایجاد فضاهای اینچنینی همانند گران شدن کاغذ به روزنامه‌ها شوک وارد می‌کند و باعث سخت‌تر شدن شرایط می‌شود. دولت باید قطعا در این شرایط مداخله داشته باشد؛ وقتی یکی از اقلام خوراکی در بازار کم می‌شود دولت سریعاً وارد عمل می‌شود تا این مشکل را حل کند، بنابراین در بخش فرهنگی هم باید مداخله کند تا این شرایط پایدار نماند.او همچنین درباره احتکار کاغذ توسط برخی از بنگاه‌های مطبوعاتی، بیان کرد: ما هم شنیده‌ایم که پیش از گران شدن کاغذ، برخی از موسسات احتکار کرده‌اند؛ اما از جزئیات این موضوع اطلاعی ندارم و بیشتر درگیر این موضوع هستیم که بتوانیم گلیم خودمان را از آب بیرون بکشیم.
به گزارش ایسنا، خبر افزایش تعرفه واردات کاغذ و تحریر روزنامه‌ در هفته‌های اخیر، واکنش برخی از روزنامه‌های خصوصی را به دنبال داشت و در این میان برخی روزنامه‌ها اعلام کردند که در اعتراض به گران شدن کاغذ برای مدتی فقط به صورت الکترونیکی منتشر خواهند شد یا تعداد صفحات خود را کم می‌کنند. البته در ادامه از سوی وزارت صنعت، معدن و تجارت اعلام شد که تعرفه انواع کاغذ چاپ و تحریر و روزنامه تا پایان سال جاری کماکان مطابق روال قبل بوده و افزایش نخواهد یافت اما طبق گفته برخی مدیران مسوول روزنامه‌های خصوصی، اعلام صرف این خبر هم به افزایش قیمت کاغذ و کمبود آن منجر شده است.البته روز گذشته معاون مطبوعاتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام کرد، «یک محموله کاغذ در حال ترخیص از گمرک است.» حسین انتظامی گفت که «با مساعدت بانک مرکزی که ارز مبادله‌ای در اختیار واردکنندگان کاغذ قرار داد، یک محموله ١٠ هزار تنی کاغذ روزنامه و کاغذ تحریر در حال ترخیص از گمرک است و تا هفته آینده به انبارهای چاپخانه‌ها می‌رسد.»
منبع: بهارنیوز

شهاب حسینی در «شهرزاد ۴» بازی می کند؟

تصویربرداری مجموعه «شهرزاد۳» مدتی است که به پایان رسیده است. این در حالی است که پیش از این عنوان شده بود قرار است که تا پایان بهمن ماه تصویربرداری ادامه پیدا کند. اما در سکوت خبری حدود ۲۰ روز پیش به کار خود پایان داد.

بانی فیلم نوشت: از طرفی پیش از این که زمزمه هایی از ساخت فصل چهارم این مجموعه به گوش می رسید، گویا یا نبود شهاب حسینی ممکن است ساخت فصل چهارم منتفی شود. حال باید منتظر بود و دید که فصل چهارم بدون حضور شهاب حسینی کلید می خورد و یا کارگردان از خیر فصل چهارم این مجموعه می گذرد!

زندان قصر یکی از لوکیشن هایی بود که این اواخر گروه در آن مستقر بودند.

طبق شنیده ها قرار ایت که داستان فصل سوم بدون هیچ برش زمانی در ادامه فصل دوم باشد.

هنوز زمان توزیع فصل سوم مشخص نیست، اما قرار است که پس از کامل شدن قسمت های بسیاری از فصل سوم، وارد بخش توزیع شود.
فصل سوم این مجموعه از ۱۰ شهریور با حضور بازیگران اصلی کلید خورده بود.


منبع: عصرایران

نمایش «گم و گور»؛ بشارت به کودکی که هرگز به دنیا نیامد!

کشمکش انسان با واقعیت انکارناپذیر مرگ، از بدو پیدایش تئاتر مورد توجه نمایشنامه نویسان بوده و بر مبنای این موضوع آثار درخشانی نوشته و اجرا شده است.اگر چه خلق موقعیت نمایشی با محوریت مرگ به نظر آسان می‌رسد اما فضاسازی برای چنین موقعیت هایی روی صحنه بسیار دشوار است.امیر مهندسیان، در نمایش «گم‌وگور» مستقیم به سراغ مضمون مرگ رفته است.

شخصیت‌های اصلی نمایشنامه، زن و مردی به نام‌های مولود(الناز شاکردوست) و مراد(امیر جعفری) هستند که سال‌هاست در غسالخانه و قبرستان یک روستا کار و زندگی می‌کنند.مراد، مرده می شوید و ملوک، سر قبر مردگان،دعا و ورد می خواند. غسالخانه و قبرستان به مرور از رونق می‌افتند و اهالی دیگر به آن جا مراجعه نمی کنند.

 بشارت به کودکی که هرگز به دنیا نیامد!
بعد از دو سال رکود،جنازه مردی به نام عزیزآقا را زیر بارش برف شدید برای غسل به غسالخانه می‌آورند.در همان حال مردی زخمی همراه همسرش به علت بسته شدن جاده و سرمای شدید به غسالخانه پناه می‌آورد. زن پا به ماه است و هر آن امکان دارد فرزندش به دنیا بیاید.تقابل مرگ و تولد، افراد حاضر در غسالخانه را به درک تازه ای از مفهوم زیستن می رساند.

«گم و گور» ، در مقایسه با فیلم های ایرانی کوتاه،نیمه بلند و بلندی که دهه ۸۰ و پس از آن با موضوع مرگ،قبرستان و غسل دادن میت ساخته شده،هیچ نکته جذاب،ناگفته و غیرتکراری ندارد. موضوع این نمایش تقلید واضح و دست و پا شکسته ای از آن فیلم‌ها به‌طور مشخص «بوی کافور،عطر یاس»(بهمن فرمان آرا-۱۳۷۸)،«خواب تلخ»(محسن امیریوسفی-۱۳۸۲) حتی چند قسمت ابتدایی مجموعه تلویزیونی «پایتخت۴»(سیروس مقدم-۱۳۹۴) است.شاید اگر «گم و گور» دو دهه پیش بر صحنه اجرا می شد، در کانون توجه منتقدان و جشنواره های داخلی فرمایشی و مناسبتی قرار می‌گرفت اما در شرایط فعلی این نمایش و متن آن بسیار دستمالی شده،نخ نما،تکراری و بی جاذبه است. نگاه نمایشنامه نویس ها(امیر مهندسیان و هادی احمدی) به مقوله مرگ، بسیار سطحی و خلاصه شده در قبرستان،کفن،سدر،کافور،غسل و غسالخانه است!

«گم و گور»به‌طور کامل نمایشی دیالوگ محور است.بزرگ ترین ایراد وارد بر نمایشنامه و نمایش،ماهیت رادیویی آن حسوب می‌شود.کل نمایش را می‌توان با چشمان بسته شنید بی آنکه از درک داستان آن باز ماند! انگار که متن را برای اجرا در رادیو نوشته اند.داستان با کلام پیش می رود نه با اکت و میمیک.صداپیشگان حرفه ای قادرند اکت های بازیگران این نمایش را به راحتی در کلام و صدای خود انعکاس دهند تا شنونده در جریان کل داستان و جزییات آن قرار گیرد.

آنچه در صحنه دیده می شود،فراتر از آنچه شنیده می‌شود،نیست در حالی که جوهره تئاتر حرکت است، نه کلام.متن «گم‌وگور» ، شاید برای اجرا در رادیو،متن متوسط و تا حدی قابل قبول باشد اما برای اجرا روی سن مناسب نیست و این امکان را به بازیگران نمی دهد تا توانمندی های شان را به منصه ظهور برسانند.

 بشارت به کودکی که هرگز به دنیا نیامد!

نقش‌های نمایشنامه کامل نیستند.آدم‌های نمایش نه تیپ هستند نه شخصیت حتی کاریکاتوری از نمونه های واقعی نیز محسوب نمی‌شوند.شبکه ارتباطی بین نقش ها از هم گسیخته است.پنهان نگه داشتن نسبت بین مراد و مولود تا اواخر نمایش و بالاخره فاش شدن این نکته که آن دو زن و شوهر نیستند،کارکرد دراماتیک ندارد.زیر سوال بردن نسبت خونی بین مرد بیگانه تازه وارد و جنین زن باردار نیز هیچ نتیجه ای در پی ندارد. بیشتر نقش های فرعی نمایش، بهتر از نقش های اصلی نوشته،پردازش و بازی شده‌اند. به‌عنوان مثال، بهزاد که به عنوان جوشکار به غسالخانه آمده است، در جایگاه یک نقش کاتالیزوری به خوبی ارتباط بین دیگر نقش ها را تسهیل می‌کند. هلن، از دیگر نقش‌های کاتالیزوری نمایش، به واسطه بارداری و درد زایمان از موقعیتی کلیدی در نمایش برخوردار است اما این موقعیت درست بسط و گسترش نیافته و در نطفه خفه شده است.

برا‌ی مثال عصبانیت مولود به دلیل توجه مراد به هلن، توجیه منطقی ندارد و نمی توان پذیرفت زن زیبا و جذابی مثل مولود به زن باردار و در هم ریخته ای چون هلن حسادت کند!کمک نیم بند مولود به هلن و واکنش هایش نیز قابل قبول نیست؛ زیرا زنان ایرانی در موقعیت خطیر زایمان به شدت از زائو حمایت می کنند یا حداقل نسبت به او بی تفاوت و سرد نیستند. ضعف در شخصیت پردازی بسیار مشهود است.مراد می‌ترسد که ترتیب مراحل غسل را از یاد ببرد و مولود نگران کم و زیاد شدن اورادی است که زمزمه می‌کند.

اگر چه وسواس غالب بر رفتار این دو از جمله ایده‌های بکر نمایشنامه است اما در نهایت به پیشبرد ماجرای نمایش کمک چندانی نمی‌کند. سردرگمی مراد نیز بی نتیجه می‌ماند.معلوم نیست که دچار وسواس است،تمرکز حواس ندارد یا آنکه به‌طور کلی آدم مضطرب و دستپاچه ای است؟!نوسان رفتاری مولود نیز گاه سوال برانگیز است و به باور در نمی آید!یک جا مثل زن های جاافتاده و باتجربه است و جای دیگر مثل دختر جوانی است که می خواهد با کیک تولد، مرد محبوبش را سورپرایز(غافلگیر) کند. بهترین شخصیت‌پردازی از آن بهزاد است.اوحضور تاثیرگذاری دارد و هر بار که به صحنه می آید، دیگران را به تکاپو وا داشته و چالش ایجاد می‌کند.حس طنزی که با دیالوگ های جوشکار در صحنه جاری می‌شود از معدود امتیازات نمایشنامه نمایش است.

کاوه‌ابراهیم، در نقش جوشکار بسیار خوب ظاهر شده و مشخص است که نهایت تلاش خود را به خرج داده تا ضمن حفظ وجوه کمیک نقش،خلاقیت های کوچکی نیز در کار خود لحاظ کند. با هر بار ورود او صحنه از رکود خارج شده و جان تازه ای می‌گیرد.تبادل حس او با پارتنرهایش بسیار ظریف و حرفه‌ای است. الناز شاکردوست، برای ایفای نقش دشوار مولود انرژی زیادی صرف کرده است.او در القای حس طنز نهفته در کاراکتر مولود به بیننده موفق است اما باز ‌ی اش در لحظاتی که از طنز فاصله می‌گیرد و غمگین یا عصبانی می شود، افت می کند.

امیر جعفری ته مایه هایی از نقش های مختلفش در سینما،تلویزیون و تئاتر را در شخصیت مراد متجلی ساخته و در ارتباط‌گیری با تماشاگران موفق است.بازی فردین شاه‌حسینی در نقش عرفان، سرشار از ایرادهای کلی و جزیی است. او با دیگر بازیگران هماهنگ نیست.حرکات و واکنش هایش کنترل نشده و گاه اگزجره(اغراق آلود) است.بخش عمده‌ای از این ضعف، متوجه کارگردان است که نتوانسته شاه حسینی را به درستی هدایت کند و از حرکات اضافه و فشار کلامش بکاهد.

تماشاگر باید با مرد زخمی و در برف مانده ای که نگران همسر باردارش است،همدلی کند اما حاصل کار کارگردان و بازیگر آن قدر ضعیف و غیرقابل دفاع است که این همدلی ایجاد نمی شود. نقش ها بدرستی نام‌گذاری شده‌اند.مولود،مراد،عرفان،محسن و بهزاد نام هایی هستند که در مجموع با تولد نوزاد در انتهای نمایش،درخشش بارقه امید و حیات پس از مرگ در ارتباطند. نمایشنامه اگرچه روی کاغذ به صورت تک پرده‌ای نوشته شده اما در صحنه به گونه ای اجرا شده که انگار دو پرده‌ای است؛مرز نادیدنی بین این دو پرده نیز لحظه وارد کردن جنازه عزیز آقا به داخل غسالخانه است.

نیمه اول نمایش که با حضور مراد، مولود و بهزاد رقم می‌خورد،به شرط حذف بقیه نقش ها و گسترش داستان، از این پتانسیل برخوردار است که به نمایش مستقلی تبدیل شود. مرد و زن و جوشکار سه ضلع مثلثی را تشکیل می دهند که در برگیرنده داستانی پرکشش با فضاسازی عالی است.

 بشارت به کودکی که هرگز به دنیا نیامد!

اگر قرار بود نیم‌پرده اول نمایش به‌گونه‌ای مستقل و با زمان بیشتری اجرا شود،دیگرلازم نبود که پای نقش های دیگر به صحنه باز شود، حتی می شد نقش های عرفان،محسن و هلن را حذف و چند جنازه را به جای آن ها جایگزین کرد و از مواجهه مرد غسال،زن دعانویس و مرد جوشکار با اجساد به نتایج بهتر و داستان مبتکرانه ای رسید. نمایشنامه نویس ها با دیالوگ‌های مناسب و پرهیز از جملات زاید و بیهودهدر نیمه اول به خوبی با سه نقش اصلی،داستان راپیش می برند.

در این نیمه فضا باورپذیر از آب در آمده و روابط انسانی در شرایط سرمای سخت و طاقت فرسا بسیار خوب دراماتیزه شده است.نمایش در نیمه دوم هر چه پیش می رود، بیشتر فرو ریخته و همان انسجام نسبی نیمه اول را نیز از دست می‌دهد.با ورود آدم های تازه وارد،مراد و مولود نقش محوری خود را تا حد زیادی از دست می دهند. سررشته کار در نیمه دوم از دست نمایشنامه نویس و کارگردان خارج شده و باورپذیری روابط آدم ها مخدوش می‌شود. ورود و خروج ها در نیمه اول سنجیده و بموقع است اما در نیمه دوم با نوعی اغتشاش در این زمینه مواجه هستیم.

کارگردان در فضاسازی تا حدودی موفق عمل کرده است.نور سبز غالب بر پوشش ها،دکور و آکسسوار(وسایل صحنه) در خدمت مفاهیم معنوی و بن مایه دینی نمایش است.نمایش با کلام آسمانی آغاز شده و با تولد نوزاد زیر هاله‌ای از نور به پایان می رسد.حضور سنگین مرگ در کالبد بی‌جان عزیز آقاهمچنان جریان دارد اما نوزادی که پا به جهان گذاشته است،امید را بشارت می دهد؛زندگی همچنان در صحنه نمایش،در غسالخانه و در طبیعت برف زده و منجمد جاری است. این پایان بسیار زیباست.


منبع: برترینها

نخستین مواجهه وودی آلن و سینمای ایران

۴۲ سال پیش، آن روزها که هنوز چند سالی مانده بود تا اسم جشنواره فیلم برلین ما را یاد برف و سرما بیندازد، در کشاکش جنگ سرد و در تابستان داغ سال ۱۹۷۵، بیست و پنجمین دوره این جشنواره میزبان دو کارگردان بود که از هر نظر با هم متفاوت بودند و باید برای شکار خرس طلایی جشنواره با هم رقابت می کردند و اینگونه بود که نخستین مواجهه یا رقابت بین وودی آلن و فیلمی از سینمای ایران کلید خورد.

هفته نامه صدا – یاسین محمدی: ۴۲ سال پیش، آن روزها که هنوز چند سالی مانده بود تا اسم جشنواره فیلم برلین ما را یاد برف و سرما بیندازد، در کشاکش جنگ سرد و در تابستان داغ سال ۱۹۷۵، بیست و پنجمین دوره این جشنواره میزبان دو کارگردان بود که از هر نظر با هم متفاوت بودند و باید برای شکار خرس طلایی جشنواره با هم رقابت می کردند و اینگونه بود که نخستین مواجهه یا رقابت بین وودی آلن و فیلمی از سینمای ایران کلید خورد.

 نخستین مواجهه وودی آلن و سینمای ایران

جشنواره از روز جمعه ۶ تیر ۱۳۵۴ آغاز شد با فهرست پروپیمانی از ۲۳ فیلم در بخش مسابقه که شامل ۱۸ فیلم اروپایی و دو فیلم از ایالات متحده بود و ایران و هند و ژاپن هم هر کدام یک سهم داشتند. دو کارگردان آمریکایی هم که به برلین رفتند زمین تا آسمان با هم فرق داشتند؛ یکی کرک داگلاس ۵۹ ساله بود، ستاره عصر طلایی هالیوود که با کوله باری از شهرت و افتخارات بازیگری برای دومین بار کارگردانی را تجربه می کرد و دیگری وودی آلن ۴۰ ساله که پس از سال ها داستان نویسی و نمایشنامه نویسی و بازی در استندآپ کمدی برای ششمین بار پشت دوربین یک فیلم کمدی به نام «عشق و مرگ» (Love and Death) رفته بود اما هنوز بدل به نامی شناخته شده در سینمای جهان نشده بود و این جشنواره اولین جشنواره معتبری بود که در آن پا می گذاشت.

از دیگر کارگردانان شاخص در این جشنواره می توان از کریستف زانوسی (لهستان)، یرژی منتسل (چکسلواکی)، آلن بریجز (بریتانیا) و کی کومای (ژاپن) نام برد اما چهره ایرانی برلین ۱۹۷۵، سهراب شهید ثالث بود با فیلم «در غربت». شهید ثالث با این که فقط ۳۱ سال داشت، سومین فیلم بلندش را کارگردانی کرده بود و برخلاف وودی آلن، خیلی زود به پختگی در سبک خاص خودش رسیده بود و منتقدان فیلم «در غربت» را نشانه کمال او در تجربه گرایی و رئالیسم اجتماعی می دانستند.

«در غربت» سومین حضور پیاپی شهید ثالث را در جشنواره برلین رقم زد. او در سال ۱۹۷۳ با «یک اتفاق ساده» جایزه اینترفیلم و نیز جایزه هیات داوران کاتولیک و در سال ۱۹۷۴ با «طبیعت بی جان»، علاوه بر این دو جایزه فرعی، جوایز مهم خرس نقره ای و فیپرشی را به دست آورده بود و این بار با وجود تمام رقبای قدرتمند، از او به عنوان یکی از بخت های اصلی دریافت خرس طلایی نام برده می شد.

 نخستین مواجهه وودی آلن و سینمای ایران

«عشق و مرگ» مثل فیلم های قبلی وودی آلن فضایی هجوآمیز داشت. این بار او ادبیات روسیه را نشانه رفته بود. مثل فیلم های قبلی خودش در فیلم بازی می کرد و همسر آن روزهایش دایان کیتول برای سومین بار در فیلم های او ظاهر شده بود. آلن خودش این فیلم را بامزه ترین فیلمی می دانست که تا آن زمان ساخته بود؛ در روزگار حمله ناپلئون بناپارت به روسیه، «بوریس» (با بازی آلن) نقش کسی را بازی می کند که از جنگ می هراسد و دست شوخ روزگار از او قهرمان جنگ می سازد و با دخترعمویش «سونیا» (با بازی کیتون) ازدواج می کند و وقتی «سونیا» در می یابد جنگ به زودی رویاهایش را برای ساختن یک خانواده به هم خواهد زد، از «بوریس» می خواهد نقشه ای بکشند و ناپلئون را ترور کنند.

 
آلن این فیلم را در فرانسه و مجارستان فیلمبرداری کرد و تولید آن با دردسرها و مشکلات بسیاری همراه بود تا جایی که تا ۲۱ سال بعد وودی آلن برای فیلمسازی به خارج از آمریکا نرفت. فیلم لبریز از ارجاعات پارودیک به رمان های روسی مثل برادران کارامازوف، جنایت و مکافات، قمارباز، ابله، جنگ و صلح و نیز آثار سینمایی مثل «پرسونا» و «مُهر هفتم» اینگمار برگمان و «رزمناو پوتمکین» سرگئی آیزنشتاین است که البته وودی آلن در فیلم های بعدی اش ارادتش به برگمان را آشکارتر هم می کند.

ریاست هیات داوران این دوره از جشنواره را سیلیویا سیمز بازیگر انگلیسی پرکار و کم افتخار سینما و تلویزیون بر عهده داشت و انتخاب او برای این سمت در نوع خودش جالب بود چرا که شاید مهم ترین کارش تا آن زمان بازی در نقش مکمل فیلمی از بلیک ادواردز (دانه تمرهندی) در کنار عمر شریف و جولی اندروز بود. تکلیف بقیه هیات داوران هم معلوم بود؛ یک تهیه کننده آلمانی، یک منتقد فرانسوی، یک استاد دانشگاه روس و …

 نخستین مواجهه وودی آلن و سینمای ایران

به اعتقاد بسیاری از ناظران، تلخی بی حد و حصر فضای فیلم «در غربت» با آن نماهای وسیع و سکون طولانی و مفهوم جاری علیه سیستم حاکم در مواجهه با کارگرانی که از ترکیه به آلمان می آمدند مانع از آن شد که این فیلم جایزه اصلی این جشنواره را ببرد و فقط منتقدان به آن جایزه فیپرشی دادند. فیلم «عشق و مرگ» هم خرس نقره ای دستاورد هنری را به خود اختصاص داد. خرس طلایی این دوره از جشنواره به فیلم «فرزندخواندگی» ساخته مارتا میساروش مجارستانی اهدا شد.

 
حضور در این جشنواره هر چه برای وودی آلن خوش یمن بود، برای شهید ثالث به معنای پایان بود؛ او که پیش از «در غربت» جبرا جلای وطن کرده بود، دیگر نتوانست موفقیت های گذشته را تکرار کند و فیلم های بعدی اش هرگز به اندازه آن سه گانه مورد توجه قرار نگرفتند و این پایان تلخی برای مرد تلخ سینمای ما بود که از بنیان گذاران موج نوی سینمای ایران محسوب می شود.

وودی آلن اما انگار تازه در ابتدای راه بود و بلافاصله بعد از این جشنواره دو فیلم مهم کارنامه اش «آنی هال» و «منهتن» را ساخت تا جای پای خودش را در سینمای جهان برای همیشه محکم کند.

حالا که وودی آلن پا به ۸۲ سالگی می گذارد، نزدیک به ۲۰ سال از مرگ سهراب شهید ثالث در ۵۴ سالگی بر اثر ابتلا به سرطان روده در شیکاگو می گذرد. سیلویا سیمز با کوله باری از فیلم و سریال و مارتا میساروش با کوله باری از جوایز معتبر به ترتیب ۸۳ و ۸۶ ساله اند و کرک داگلاس هم اگر چشم نخورد تا یک ماه دیگر باید شمع تولد ۱۰۱ سالگی اش را فوت کند.


منبع: برترینها

فیلم‌های شاهکاری که هر کسی نمی‌تواند درکشان کند

برترین ها – ترجمه از حسین علی پناهی: “هیچ نفهمیدم!”. تاکنون چند بار این جمله را هنگام تماشای یک فیلم شنیده اید و یا خود به زبان آورده اید؟ این موضوع اصلاً غیرقابل درک نیست زیرا افرادی که به سینما می روند یا فیلم تماشا می کنند سلیقه های متنوع و متفاوتی دارند. اما برخی از فیلم ها پیچیده بوده و معانی عمیقی را منتقل می کنند که هر کسی نمی تواند آن ها را درک نماید. در ادامه این مطلب می خواهیم شما را با فیلم هایی آشنا کنیم که علی رغم زیبایی و شاهکار بودن به دلیل پیچیدگی های داستانی یا هر دلیل دیگری، افراد بسیاری از درک داستان و پیام آن عاجز مانده اند.

۱- ورود (۲۰۱۶)

 فیلم هایی که همه از درک داستان آن ها عاجز مانده اند

فیلم «ورود» (Arrival) ساخته دنیس ویلنوو در سال ۲۰۱۶ اولین برخورد انسان با موجودات فضایی را طوری به تصویر می کشد که با هر آن چه که تاکنون در این مورد دیده و باور داشته اید متفاوت است. در این فیلم، شخصیت اصلی فیلم قصد دارد به هر نحوی که شده با زبانی خاص و پیچیده با این موجودات فضایی که اولین بار است پا به کره زمین می گذارند ارتباط برقرار کند. سیر داستانی فیلم بسیار کند پیش رفته و بخش اعظم صحنه های فیلم مربوط به شخصیت اصلی فیلم با بازی ایمی آدامز است که در نقش یک زبان شناس در تعامل با موجودات فضایی پیشرفت می کند.

در بین صحنه های فیلم همواره گاهی به تجربیات شخصی این نقش در زندگی گذشته باز می گردیم، به خصوص مراقبت از دختری که در سن کودکی به دلیل یک بیماری مرگبار انتظار مرگ را می کشد. در حالی که ابتدا به نظر می رسد این تصاویر فلش بک هایی به گذشته هستند اما در نهایت مشخص می شود که ما شاهد تراژدی بوده ایم که در شرف وقوع بوده و هنوز رخ نداده است. در اوج فیلم در می یابیم که موجودات فضایی از قوانین مربوط به زمان و مکان پیروی نکرده و به دوست زبانشناسشان اجازه می دهند که آینده را ببیند.

صحنه ها و نتیجه گیری پایانی فیلم بیش از پیش بیننده را گیج و سردرگم می کند. فیلم «ورود» یکی از بهترین فیلم های سال ۲۰۱۶ بود که بشدت مورد استقبال منتقدان قرار گرفت اما بسیاری از تماشاگران را با سرگیجه و شک و تردید راهی خانه هایشان کرد.


۲- پرایمر (۲۰۰۴)

 فیلم هایی که همه از درک داستان آن ها عاجز مانده اند

اولین تجربه کارگردانی شین کاروت با بودجه ای اندک و با عنوان «پرایمر» (Primer) در مورد سفر در زمان از آن دسته فیلم هایی بود که بینندگان را در بهت و حیرت و البته گیجی و سردرگمی مفرط فرو برد. شین کاروت که خود  نویسندگی، کارگردانی، تدوین، آهنگسازی و بازیگری نقش اول فیلم را با بودجه اندکی که والدینش در اختیار او قرار داده بودند بر عهده داشت، یک مهندس نرم افزار بوده که به صورت خودآموز ساختن فیلم را یاد گرفته بود و در کمال ناباوری فیلمی ساخت که همه چیز در آن دستکم از لحاظ تئوریک با واقعیت و منطق علم و انسان مغایرت نداشت. نتیجه تلاش های او فیلمی هوشمندانه است که صحبت های دو شخصیت اصلی آن تا مدت ها در ذهن بیننده باقی خواهد ماند.

تماشای این فیلم بیشتر به معمایی که باید بیننده حل کند شبیه است تا فیلمی که باید از دیدن آن لذت برد. فیلم «پرایمر» داستان دو مرد باهوش و البته معمولی را روایت می کند که به صورت تصادفی خط زمانی جدیدی را کشف می کنند و با ساخت یک دستگاه سفر در زمان خیلی زود سررشته و کنترل امور را از دست داده و با عواقب این کار روبرو می شوند. شما برای لذت بردن از این فیلم نیازی به فهمیدن آن ندارید و تنها آگاهی از عاقبت داستان برای نگه داشتن شما پای فیلم کافی خواهد بود.


۳- بتمن در برابر سوپرمن: طلوع عدالت (۲۰۱۶)

 فیلم هایی که همه از درک داستان آن ها عاجز مانده اند

فیلم «بتمن در برابر سوپرمن: طلوع عدالت» (Batman v Superman: Dawn of Justice) از آن دسته فیلم های گیج کننده است که علت اصلی گیج کننده بودنش نه پیچیدگی و هوشمندانه بودن داستان بلکه بی معنی بودن آن است. از انگیزه های زن شگفت انگیز گرفته تا ساختار اصلی داستان، بخش های مختلف این فیلم هیچ ارتباط و پیوستگی با هم ندارند. فیلم مجموعه ای از قطعه های ناجوری است که سعی شده با استفاده از صداهای خاص و حرکات محیرالعقول ابرقهرمان ها به هم متصل شوند. در یکی از صحنه های فیلم معلوم نیست که چرا بروس وین ناگهان از به پایان رساندن ماموریتش منصرف می شود در حالی که در تمام فیلم برای انجام آن تلاشی خستگی ناپذیر داشت.

چرا بتمن که اطمینان دارد سوپرمن خطری برای جهان است تنها پس از شنیدن این که او نیز مادری به نام مارتا دارد خیلی زود سوپرمن را دوست خود خطاب می کند؟ این موضوعات همراه با سکانس های رویابینی گیج کننده و دیدارهای شخصیت فلش در زمان باعث شده که داستان این فیلم کاملاً غیرمنطقی، ناکامل و خسته کننده به نظر برسد به خصوص برای کسانی که از طرفداران این فرانچایز بوده و با شخصیت های ابرقهرمانی فیلم آشنایی کامل داشته و در روابط آن ها دقت می کنند.


۴- تنها خدا می بخشد (۲۰۱۳)

 فیلم هایی که همه از درک داستان آن ها عاجز مانده اند

نیکولاس ویندینگ رفن و رایان گاسلینگ بعد از فیلم رویایی و فوق العاده «رانندگی» (Drive) وارد دنیای انتزاعی شدند. این دو در فیلم نئونوآر و روانشناسانه «تنها خدا می بخشد» (Only God Forgives) اکشن را به تایلند برده که در آن رایان گاسلینگ  نقشی درست در مقابل شخصیت جذاب فیلم «رانندگی» را بازی می کند که در شهر بانکوک برای پیدا کردن جواب سوالی که بسیاری از ما بدنبال آن هستیم پرسه می زند.

فیلم دارای شخصیت هایی است- مانند ستوان چانگ یا فرشته مرگ- هیچ گاه به درستی به بیننده معرفی نمی شوند و این اتفاق در تمام طول فیلم رخ می دهد. حتی اگر این فیلم را بارها و بارها نیز تماشا کنید چیزی از آن نخواهید فهمید. نفوذ در داستان این فیلم امکان ندارد و شاید اصلا چیزی در آنسوی این داستان گیج کننده کاشته نشده است.


۵-امپراطوری درون (۲۰۰۶)

 فیلم هایی که همه از درک داستان آن ها عاجز مانده اند

بدون شک فهرستی از فیلم های گیج کننده بدون این که نامی از دیوید لینچ در آن برده شود کامل و کافی نخواهد بود زیرا لینچ را سلطان دنیای سورئال سینمای هالیوود و جهان لقب داده اند که فیلم های او از همان «کله پاک کن» (Eraserhead) با عناصر سورئالیستی و پیچیدگی همراه بوده است. فیلم دیگری از او با عنوان «جاده مالهالند» (Mulholland Drive) را همواره شاهکاری می دانند که به خوبی درک نشده است اما وقتی کلید رمزگشایی داستان فیلم را پیدا کنید با داستانی بسیار سرراست و جذاب مواجه خواهید شد. فیلم بعدی لینچ در سال ۲۰۰۶ با عنوان «امپراطوری درون» (Inland Empire) اما فیلم کاملاً متفاوتی است.

این فیلم طولانی سه ساعته کابوسی از هالیوود، فاحشگی خیابانی، بددهانی های متداول و قتل های بیرحمانه با کمدی هایی مشمئز کننده است که فیلم «جاده مالهالند» در برابر آن به سادگی و سرراستی یکی از اپیزودهای سریال «دوستان» می ماند. این فیلم را باید ترسناک ترین فیلم لینچ نامید که وی در آن بیش از هر زمان دیگری به ترس و وحشت و خشونت نزدیک شده است. اگر ادعا کنیم درک این فیلم تنها برای عده و گروه خاصی امکان پذیر است بیراه نگفته ایم.


۶- حشره (۲۰۰۶)

 فیلم هایی که همه از درک داستان آن ها عاجز مانده اند

فیلم ترسناک روانشناسانه ی «حشره» (Bug) ساخته سال ۲۰۰۶ ویلیام فردکین مشهور فیلمی عجیب و غریب، فرساینده است که شما را تا مرز دیوانگی پیش می برد. این فیلم با بازی اشلی جاد و مایکل شنون در مورد زن و مردی است که در اتاق یک هتل با کاغذ دیواری های رنگارنگ رفته رفته دیوانه می شوند. این فیلم بسیار دیوانه کننده تر و البته مضحک تر از آنی بود که تماشاگران فکر می کردند و بسیاری اگر چه داستان فیلم را درک نمی کردند اما پس از تماشای آن دیگر از مکان های تنگ و تاریک هراس داشتند.


۷- پرومتئوس (۲۰۱۲)

 فیلم هایی که همه از درک داستان آن ها عاجز مانده اند

فیلم «پرومتئوس» (Prometheus) که در واقع به عنوان پیش درآمدی بر مجموعه فیلم های «بیگانه» توسط ریدلی اسکات ساخته شد با پیچیدگی های خاص خود بیننده را در بهت و حیرتی ناشی از گیج شدن فرو بروده و هر چیزی در مورد این فیلم از انتخاب بازیگران گرفته تا انگیزه های درونی شخصیت های فیلم قابل درک نیست. تماشاگران بسیاری پس از اتمام فیلم اعلام کردند که داستان فیلم را به هیچ عنوان درک نکرده اند. به همین دلیل دیگر دنباله ای با اشاره به این عنوان ساخته نشده و بعید است دیگر کسی حاضر به تماشای چنین فیلم گیج کننده ای شود.


۸- اثر پروانه ای (۲۰۰۴)

 فیلم هایی که همه از درک داستان آن ها عاجز مانده اند

فیلم «اثر پروانه ای» (The Butterfly Effect) یکی از معدود فیلم های اشتون کوچر با داستانی جدی داستانی غیرمنطقی اما دیدنی دارد. اگر برای چند لحظه به داستان فیلم فکر کنید آن را بی معنی و غیرمنطقی خواهید یافت. شخصیت کوچر در این فیلم شخصی است که با استفاده از یادگاری های افراد می تواند به دوران گذشته بازگشته و لحظاتی به یاد ماندنی از زندگی خود را دوباره از نزدیک تماشا کند و در این میان سعی دارد که اشتباهات گذشته خود را جبران کند اما هر بار مشخص می شود که جبران اشتباهات گذشته با اتفاقی وحشتناک تر جایگزین می شود. فرضیه اصلی داستان فیلم این است که کوچک ترین تغییری در اتفاقات گذشته می تواند به طور کلی مسیر زندگی شما را تغییر دهد. اما هر بار قوانین این فرضیه بدون هیچ توضیح و دلیل منطقی زیر پا گذاشته می شوند.

در یکی از صحنه های فیلم، کوچر در زندان است و برای این که از خود دفاع کند به گذشته باز می گردد و با زخمی کردن دست هایش می خواهد دیگر زندانیان را بترساند که به او صدمه ای وارد نکنند. اما اگر بازگشت به گذشته و کوچک ترین تغییری در اتفاقات گذشته به طور کلی آینده را تغییر می دهد چرا اشتون کاچر بار دیگر در زندان حاضر می شود؟! چرا زخم او مانند یک جادوگری جلوه می کند در حالی که می بایست مانند زخمی که برای مدت طولانی از گذشته تا زمان زندانی شدن همراه کوچر می بوده جلوه کند؟


۹- حیثیت (۲۰۰۶)

 فیلم هایی که همه از درک داستان آن ها عاجز مانده اند

دوئل شعبده بازان در فیلم «حیثیت» (The Prestige) به کارگردانی کریستوفر نولان، فیلمی است که تمامی سرنخ های خود را در برابر دید تماشاگر قرار می دهد. در تمام طول فیلم مشخص است که کریستین بیل نقش دو شخصیت کاملاً جدا را بازی می کند اما همانطور که خود فیلم نیز نشان می دهد طوری تصویر سازی شده که تماشاگر دوست دارد خود را گول بزند. اما بیش از همه صحن انتهای فیلم باعث شده که تماشاگر با گیجی تمام سالن سینما را ترک کند.

شخصیت هیو جکمن در این فیلم با استفاده از تکنولوژی تسلا از خود نسخه هایی می سازد که در زمانی واحد در چند جا خضور دارند اما در انتها مشخص نمی شود که کدام شخصیت واقعی است. در انتهای فیلم با واقعیتی گیج کننده تر از قبل مواجه می شوید که برای درک آن به روزهای تفکر و بازسازی صحنه ها در ذهنتان نیاز خواهید داشت.


۱۰- اطلس ابر (۲۰۱۲)

 فیلم هایی که همه از درک داستان آن ها عاجز مانده اند

واچوفسکی ها تصورات و تخیلات بدون محدودیتی دارند و هیچ فیلمی تاکنون نتوانسته انساندوستی صادقانه آن ها در فیلم «اطلس ابر» (Cloud Atlas) را که از ترکیب ۶ داستان غیرمرتبط تشکیل شده به زیبایی به تصویر بکشد. بسیاری سعی کرده اند این ۶ داستان متفاوت را به شکلی منطقی به هم مرتبط سازند و مسیرهای مخفی ارتباط این فیلم ها به یکدیگر را کشف نمایند. برخی از داستان های این فیلم، در واقع افسانه ای در دنیای دیگر است اما شخصیت های درون این داستان ها به نحوی نسخه های حلول کرده در یکدیگر هستند. پس دنیای واقعی در این فیلم کدام است؟ رابطه بین تمامی این دنیاها چگونه است؟ به عبارت ساده قرار نیست این فیلم از لحاظ منطقی قابل درک باشد زیرا طوری ساخته شده که تنها از طریق احساس قابل درک است.

این فیلم داستانی است در مورد داستان های دیگر. به همین دلیل است که فیلم با صحنه ای که زاخاری پیر کنار آتش نشسته و قصه می گوید آغاز شده و با همان صحنه نیز به پایان می رسد. مهم نیست که چه کسی در کالبد چه کسی حلول کرده است زیرا تمامی این بازیگران تکراری با تم های تکراری تنها یک معنی دارند: در داستان و در زندگی واقعی، همه چیز و همه کس به هم متصل بوده و پرده ای منقوش ناشناخته، بزرگ و زیبا را تشکیل می دهند که هیچ کس تصوری کامل از آن ندارد.


۱۱- خلسه (۲۰۱۳)

 فیلم هایی که همه از درک داستان آن ها عاجز مانده اند

فیلم «خلسه» (Trance) ساخته دنی بویل پس از اکران تماشاگران را به شدت تحت تاثیر قرار داد، با داستانی در مورد یک نقشه ی سرقت پیچیده که هر کسی توان درک کامل آن را ندارد. فیلم شامل صحنه هایی از هیپنوتیزم و تخیل است که هر بار اطلاعات بیشتری را در اختیار تماشاگر قرار می دهند. نکته مهم و رمز فیلم این است که علیرغم ساختار داستانی که عمداً پیچیده طراحی شده، داستان اصلی فیلم بسیار ساده و سرراست است.

در واقع مغز متفکر اصلی فیلم کسی نیست به جز الیزابت (روزاریو داوسون) که برای دستیابی به مقدار زیادی پول، تفکراتی را از طریق هیپنوتیزم در ذهن شخصیت سایمون (جیمز مک آووی) می کارد و در نهایت پس از موفق شدن عملیات سرقت همه در می یابند که وی در تمام این مدت با خونسردی تمام پشت ماجرا بوده و آن را به طور غیرمستقیم هدایت می کرده است.


۱۲- زیر پوست (۲۰۱۳)

 فیلم هایی که همه از درک داستان آن ها عاجز مانده اند

فیلم نسبتاً صامت «زیر پوست» (Under the Skin) در مورد یک موجود فضایی است که با داستان خود هیچ شباهتی به دیگر فیلم های ژانر علمی تخیلی ندارد. فیلم داستان یک زن زیبا را روایت می کند که در واقع یک موجود فضایی خطرناک است و با فریب دادن مردان، آن ها را به قتل رسانده و جنازه آنان را از بین می برد بدون این که پایانی برای این کار وجود داشته باشد. وقتی که بیگناهی مطلق یکی از قربانیانش باعث می شود که موجود فضایی او را به حال خود رها کند، ناگهان وی به فکر فرو می رود و به این سیاره و نقش خود در میان انسان ها و کاری که سرگرم آن است فکر می کند. نیمه دوم فیلم تعلق این شخصیت به وجهه انسانی اش را به تصویر می کشد که با نقاط ضعفی برای وی همراه است.

در نهایت پس از این که یک مهاجم به هویت اصلی این زن پی می برد او را تعقیب کرده و وی را به آتش می کشد. در واقع فیلم می خواهد بگوید که دنیای انسانی بسیار ترسناک، مخوف، ناعادلانه و پر از ترس و وحشت است که درک آن برای یک موجود فضایی ممکن نبوده و چنین موجودی در این دنیا زنده نخواهد ماند.


۱۳- تسخیر (۱۹۸۱)

 فیلم هایی که همه از درک داستان آن ها عاجز مانده اند

یکی از گیج کننده ترین و غیرمعمول ترین فیلم هایی که تاکنون در ژانر وحشت ساخته شده بدون شک فیلم «تسخیر» (Possession) ساخته آندره زولاوسکی است که با داستان پر از توهم و بازی بی نظیر سم نیل و ایزابل آجانی به یک شاهکار تبدیل شده است. حتی زمان داستان فیلم که در دوران جنگ سرد و برلینی که به دو نیم تبدیل شده به فاجعه بار بودن طلاق و جدایی دلالت دارد. شخصیت های فیلم ابتدا یکدیگر و سپس خود را نابود می کنند. در انتهای فیلم مشخص می شود که یک هیولا وجود دارد که وارد شخصیت سم نیل شده است.

در واقع این هیولا چیزی جز جلوه زنده حسادت و خیانت نیست و در واقع شخصیتی را به تصویر می کشد که دیگر سم نیل نمی تواند برای همسر خود ایفا کند. با این وجود داستان فیلم و شیوه روایی آن چنان پیچیده است که نمی توان واقعیت را از توهم تشخیص داد.


۱۴- سینکداکی، نیویورک (۲۰۰۸)

 فیلم هایی که همه از درک داستان آن ها عاجز مانده اند

یک تهیه کننده ی درمانده تئاتر پس از دریافت غیرمنتظره جایزه ای معتبر تصمیم می گیرد که یک اثر هنری با تاثیرگذاری عمیق بسازد تا بدین شکل به معنای واقعی زندگی دست یابد. اما آیا او در این راه موفق می شود؟ فیلم «سینکدوکی، نیویورک» (Synecdoche, New York) فیلمی در مورد همه چیز و همه کس است. در واقع فیلم نمایشی را به تصویر می کشد که در طی دهه ها بازیگران مختلفی نقشی واحد را ایفا می کنند و این رویه همچنان ادامه پیدا می کند اما هر کدام شکست می خورند.

شخصیت اصلی فیلم می خواهد یک اثر هنری بی نقص بسازد اما به خوبی نشان داده می شود که چنین کاری مانند این است که یک زندگی بی نقص داشته باشیم که البته مشخص است امکانپذیر نخواهد بود. هیچ کس نمی تواند به این حد از کمال دست یابد و همه در تلاش برای دستیابی به آن خواهند مرد. فیلم علی رغم پیچیدگی های گسترده یک پیام واحد دارد و آن هم این که دنیای رویا و واقعیت هیچ تفاوتی با هم ندارند. همه چیز واقعی است.


۱۵- کله پاک کن (۱۹۷۷)

 فیلم هایی که همه از درک داستان آن ها عاجز مانده اند

فیلم سورئالیست دیگری از دیوید لینچ با عنوان «کله پاک کن» (Eraserhead) از آن چه که در مورد آن گفته می شود بسیار سرراست تر و ساده تر به نظر می رسد. هنری و همسرش صاحب فرزندی می شوند که کوچک ترین شباهتی به انسان نداشته و شبیه یک هیولای ترسناک است و رابطه این دو به سرعت از بین می رود. هنری قصد دارد از این خانه و این موجود فرار کند و تنها مکان امن و آرام برای او رادیاتور آپارتمانش است، جایی که یک خواننده کوچک و مهربان زندگی می کند.

فیلم علاوه بر این که سخت بودن وظیفه والدین را نشان می دهد به مشکلی بزرگ تر و جهانی اشاره دارد و آن این که هر تصمیمی عواقبی در پی دارد که بسیاری نمی توانند این عواقب را درک و یا تحمل نمایند. این فیلم شبهه ها و تلاش های انسان برای فرار از شرایط موجود را نشان می دهد هر چند به گفته ی لینچ می توان از این فیلم معنای متفاوت و آزادانه ای را برداشت کرد.


منبع: برترینها

درباره فیلم «ثور، راگناروک»؛ دردرسرهای یک ابرقهرمان فرازمینی

راگناروک پس از تابستان بی‌رونق ۲۰۱۷ هالیوود روی پرده رفت؛ درست بعد از آنکه بیشتر مجموعه‌‌فیلم‌ها علمکرد رضایت‌بخشی نداشتند و میزان فروش کل فیلم‌ها هم کاهش پیدا کرد. اما سومین فیلم از مجموعه فیلم‌های ثور که با بودجه‌ای ۱۸۰ میلیون دلاری ساخته شده بود، از اوایل اکتبر روی پرده رفت و موفق شد طی دو ماه به فروش ۸۱۵ میلیون دلاری در سراسر جهان دست پیدا کند. در این فیلم کریس همسورث و تام هیدلستون دوباره در نقش‌های ثور و لوکی ظاهر می‌شوند و کیت بلانشت، ادریس البا، جف گلدبلام، مارک رافالو و آنتونی هاپکینز از جمله بازیگران دیگر فیلم هستند.

ثور، راگناروک را تایکا وایتیتی، کارگردان اهل نیوزیلند ساخته که پیش از این فیلم‌های تحسین‌شده‌ی شبه‌مستند هجو خون‌آشامی آنچه در سایه‌ها انجام می‌دهیم و فیلم کمدی ماجراجویانه‌ی در تعقیب آدم‌های وحشی‌تر با نقش‌آفرینی جولیان دنیسون و سام نیل را ساخته است. در مطلبی که در ادامه می‌آید، وایتیتی درباره‌ی پنج نکته‌ی جالب درباره‌ی این فیلم صحبت می‌کند.

 دردرسرهای یک ابرقهرمان فرازمینی
۱- بی‌توجهی تایکا وایتیتی به فشارهای ساخت فیلمی برای مارول

وایتیتی حین ساخت ثور: راگناروک به فیلم‌های دیگر دنیای سینمایی مارول هم توجه داشت: «باید اذعان کنی که آن فیلم‌ها هم وجود دارند. حین ساخت چنین فیلمی ممکن است این سئوال‌ در ذهن ات شکل بگیرد که آیا من بلوک بازی جنگا هستم؟‌ آیا من دارم همان بلوکی را در بازی جنگا بیرون می‌کشم که کل امپراتوری را فرو می‌ریزد؟ همان ابتدای کار به این نتیجه رسیدم که باید به چنین مواردی توجهی نکنم. روش کارم هم این شد که تمام سعی‌ام را بکنم بهترین فیلم ممکن را بسازم. پیش خودم گفتم من ناخدای کشتی‌ای هستم که با چشم بسته در حال هدایت کشتی هستم و باید سعی کنم به اجسام درخشان برخورد نکنم. سکان هدایت اصلی دست مسئولان مارول است و آنها هستند که من را هدایت می‌کنند و می‌گویند از این طرف برو و از میان کوه‌های یخ عبور کن.»

۲- بحث‌برانگیز شدن نابودی آزگارد

انفجار پایانی فیلم باعث می‌شود پیش‌بینی راگناروک به واقعیت بپیوندد و آزگارد نابود شود و در آتش بسوزد. وایتیتی می‌گوید: «انجام چنین کاری اقدام بزرگی بود و حین گسترش فیلمنامه منجر به شکل‌گیری بحث‌هایی شد. سئوال می‌شد “آیا نابودی آزگارد زیاده‌روی نیست؟” بعد به این نتیجه رسیدیم که این طور نیست! هر چه صحنه‌ها عظیم‌تر باشند، بهتر است. به نظرم این همان چیزی است که بسیاری از طرفداران خواهان آن بودند. این به واقعیت پیوستن ایده‌ی اسطوره‌ای مرگ آزگارد بود.»

۳- حذف صحنه‌های ناخوشایند حضور ادوین در نیویورک

در اولین تصاویر منتشرشده از پشت صحنه فیلم آنتونی هاپکینز با شمایل دوره‌گردی دیده می‌شد که در خیابان‌های نیویورک زندگی می‌کند. این ایده در فیلم نهایی قرار داده نشد. وایتیتی درباره‌ی دلیل این کار می‌گوید: «ما در اصل می‌خواستیم ثور و لوکی، اودین را در نیویورک پیدا کنند، در حالی که مثل فیشر کینگ در خیابان زندگی می‌کند. ایده‌ی جالب و باحالی بود و شاید در دی‌وی‌دی فیلم از آن استفاده شود اما وقتی تماشاگران در نمایش‌های‌ آزمایشی صحنه‌های نیویورک را دیدند، خیلی ناراحت شدند و دل شان برای اودین سوخت. به همین خاطر ترجیح دادیم فلاکت پادشاه بزرگ آزگارد را به این صورت نشان ندهیم.»

 دردرسرهای یک ابرقهرمان فرازمینی
۴- تجربه‌های پدرانه‌ی کارگردان، الهام‌بخش صحنه‌ی مشترک ثور و هالک

وایتیتی می‌گوید تلاش بسیاری کرده تا ویژگی‌هایی در ابرقهرمان‌ها پیدا کند تا تماشاگران بتوانند راحت‌تر با آنها ارتباط برقرار کنند: «وقتی به شخصیت‌های کتاب‌های مصور نگاه می‌کنید، می‌بینید هیچ مشترکاتی با آنها ندارید. به همین خاطر باید آنها را در موقعیت‌هایی قرار داد که ما هم در آنها قرار می‌گیریم.» برای مثال به گفته‌ی کارگردان صحنه‌ای که ثور و هالک در آن درباره‌ی احساسات‌شان صحبت می‌‌کنند، از دل گفتگوهای او با فرزندانش بیرون آمده: «من به عنوان پدر، همیشه با بچه‌هایم این طوری صحبت می‌کنم: “عزیزم، تو نباید این کار رو بکنی، تو نباید خواهرت رو بزنی.” و بعد دخترم می‌گوید: “متاسفم، یه دفعه عصبانی شدم.” این از همان جنس گفتگویی است که بین ثور و هالک شکل می‌گیرد.»

۵- کارگردان در نقش سه شخصیت

همه می‌دانند که وایتیتی نقش کورگ، شخصیت سنگی را بازی می‌کند اما در واقع او در این فیلم دو نقش دیگر را هم برعهده دارد. به گفته‌ی شخص کارگردان: «من نقش یکی از سرهای موجود فضایی سه سر را بازی می‌کنم. من نقش سر سمت راست را برعهده دارم! بازیگر شخصیت شیطان آتشی داستان با نام سرتر هم من هستم. البته فقط بخش موشن-کپچر با من بود و کلنسی براون صداپیشه‌ی این شخصیت است. این همان شخصیتی است که دست آخر اسباب نابودی آزگارد را فراهم می‌آورد.»


منبع: برترینها

نگاهی به دعوای عوارض خروج از کشور/ تجربه کره جنوبی

کره جنوبی یکی از کشورهایی است که استراتژی فرهنگ‌سازی را از سال ۲۰۰۸ به بعد در پیش گرفت.

عصرایران – از همان ساعات ابتدایی روز یکشنبه که لایحه بودجه ۹۷ تقدیم مجلس شورای اسلامی شد، جنجال‌آفرین‌ترین موضوعی که در رسانه‌ها مطرح شد، افزایش سه‌برابری عوارض خروج از کشور بود. این جنجال‌ها هنوز هم ادامه دارد و چه در بین فعالان بخش خصوصی و چه در بین نمایندگان مجلس و حتی فضای مجازی با آن مخالفت‌های بسیاری صورت گرفته است. اما منشا تصمیم دولت چیست و چه راهکارهای جایگزین یا مکملی را می‌شد برای متعادل‌سازی سفرهای داخلی و خارجی ارائه کرد؟

سفر را به طور کلی می‌توان مانند جریان‌های بین مرزی سایر کالاها در یک کشور دانست؛ چرا که درآمدها و اشتغال‌زایی‌های فراوانی به آن وابسته است. بی دلیل نیست که در گزارش‌های بین‌المللی، از گردشگران خروجی یا گردشگران ورودی یک کشور به ترتیب به عنوان «واردات گردشگری» و «صادرات گردشگری» یاد می‌شود. از این دیدگاه، تا حدی منطقی به نظر می‌رسد که مانند سایر کالاها، عوارض یا تعرفه‌هایی روی ورود و خروج گردشگران نیز وضع شود. این عوارض و تعرفه‌ها تقریبا همان مالیاتی هستند که دولت اختیار دارد با استفاده از آن‌ها به اهداف تعیین شده خود دست یابد. با توجه به آنکه براساس آمارهای غیررسمی سفرهای خارجی گردشگری در چند سال گذشته، ۲۰ درصد در هر سال افزایش داشته، به نظر می‌رسد که ورود دولت برای ایجاد مقررات و تعادل‌بخشی به مقاصد مسافران، الزامی است.

با این حال، کارشناسان و فعالان صنعت گردشگری و حتی مسافران بالقوه، دلایل بسیاری برای مخالفت‌های خود با دولت ابراز می‌کنند: معیشت بسیاری از مردم (به وی‍ژه ساکنان مناطق مرزی یا راننده‌های ترانزیت) وابسته به تردد از مرزهای کشور است؛ افزایش عوارض خروج، منجر به افزایش قیمت سفرهای داخلی هم می‌شود؛ راه‌حل را باید در اقدامات تشویقی و غیراجباری جستجو کرد؛ در اکثر کشورهای جهان، میزان عوارض یا مالیات بسیار کمتر از این حد است؛ زیرساخت‌های کافی در گردشگری داخلی وجود ندارد و …

به نظر می‌رسد که هر ۲ طرف دعوا تا حدی بر حق سخن می‌گویند. از این رو، می‌توان راه میانه را هم در پیش گرفت. دولت براساس اختیارات خود می‌تواند نرخ عوارض خروج از کشور را تعیین کند، با این حال بسیاری از مسائل دیگر هم وجود دارند که نباید نادیده گرفته شوند. نخست آنکه، باید بر نرخ تورهای داخلی و اقامتگاه‌های کشور نظارت شدیدی اعمال کرد تا نه تنها (در پی افزایش عوارض خروج از کشور) هزینه سفرهای داخلی افزایش نیابد، بلکه مسیر نزولی هم در پیش بگیرد. در این راه، همانطور که برخی از کارشناسان پیشنهاد می‌دهند، در نظر گرفتن معافیت‌های مالیاتی برای هتل‌ها و اقامتگاه‌ها می‌تواند قیمت‌های آنها را شکسته و سفرهای داخلی را ترویج بیشتری کنند. مساله دوم، ایجاد زیرساخت‌های لازم برای توسعه گردشگری داخلی است؛ آن هم در شرایطی که در سال‌ها و دهه‌های گذشته، دستاوردهای قابل ذکری در این زمینه، حاصل نشده است. در نهایت، فرهنگ‌سازی و تشویق مردم به سفرهای داخلی از اهمیت فراوانی برخوردار است. مردم باید با میل خود، از بخشی از سفرهای خارجی سفر نظر کرده و پول خود را صرف توسعه مقاصد داخلی کنند.

کره جنوبی یکی از کشورهایی است که استراتژی فرهنگ‌سازی را از سال ۲۰۰۸ به بعد در پیش گرفت. دولت این کشور ساعت‌های کاری هفتگی را به ۴۰ ساعت کاهش داد و سیستم تعطیلات دو روزه مدارس را راه‌اندازی کرد تا مردم، زمان بیشتری برای سفر کردن داشته باشند. در ادامه، یک کمپین بازاریابی گردشگری نیز در این کشور تحت عنوان «اول کره را ببینید» راه افتاده است که از شهروندان کره‌ای درخواست می‌کند، پیش از سفر به کشورهای خارجی از کشور خود بازدید کنند. دولت کره حتی برای اقشار متوسط و پایین جامعه نیز کمک هزینه‌های سفر داخلی در نظر گرفت و تسهیلات ویژه‌ای نیز برای معلولان و کم توان‌ها ارائه کرد. با چنین اقداماتی، گردشگری داخلی ایران هم می‌تواند بدون وضع عوارض سنگین خروج از کشور (یا دست کم نه تا این حد سنگین) رونق یابد. اما اگر تنها اقدام دولت برای متوازن‌سازی جریان گردشگری، عوارض باشد، بدون شک، اثر آن چند ماه بیشتر نخواهد بود و در نهایت، تعداد کل سفرهای کشور، کاهش خواهند یافت و منافع اقتصادی مدنظر تحقق نخواهد یافت.

*مهدی نیکوئی – کارشناس توسعه گردشگری


منبع: عصرایران

تیزر فصل سوم سریال "شهرزاد" (فیلم)

روسیه: با موضع اردوغان در قبال نزاع فلسطین و اسرائیل اتفاق نظر نداریم ادامه مذاکرات برای امضای ۱۰ قرارداد جدید نفتی دیدار عراقچی و همتای آمریکایی خود در گروه ۱+۵ اتفاق عجیب در بوشهر (عکس) واکنش حمید فرخ نژاد به افزایش عوارض خروج از کشور(عکس) گمرک: قاچاق ۵۳۶۲ خودروی لوکس کذب محض است افزایش وابستگی آمریکا به روسیه در حوزه فضایی انفجار تانکر سوخت در اراک ۱کشته و ۲ مجروح برجای گذاشت ثبت ۲۵ فیلم در فهرست میراث ملی سینمایی آمریکا بیانیه پایانی نشست سران سازمان همکاری اسلامی در مورد قدس

جُرمی به نام سفر خارجی: چرا از “دنیا گردی مردم” می ترسند؟!  (۱۲۱ نظر)

آیا جانشین روحانی یک پوپولیست است؟  (۵۲ نظر)

“مالیات سرگردنه” دولت برای سفر به خارج از کشور!  (۴۴ نظر)

ژست پرطرفدار این روزها؛ روحانی رای من رو پس بده!  (۳۴ نظر)

۵ نکته درباره ذوق زدگی کیهان و محافظه کاران از انتقادات علیه روحانی  (۳۲ نظر)

با پول نفت جام جهانی را به ایران بیاوریم  (۱۷ نظر)

هر واژه چه قدر آب می خورد؟  (۱۷ نظر)

زلزله بود، سرما بود، کانکس نبود  (۱۷ نظر)


منبع: عصرایران

تیزر فصل سوم سریال "شهرزاد" (فیلم)

روسیه: با موضع اردوغان در قبال نزاع فلسطین و اسرائیل اتفاق نظر نداریم ادامه مذاکرات برای امضای ۱۰ قرارداد جدید نفتی دیدار عراقچی و همتای آمریکایی خود در گروه ۱+۵ اتفاق عجیب در بوشهر (عکس) واکنش حمید فرخ نژاد به افزایش عوارض خروج از کشور(عکس) گمرک: قاچاق ۵۳۶۲ خودروی لوکس کذب محض است افزایش وابستگی آمریکا به روسیه در حوزه فضایی انفجار تانکر سوخت در اراک ۱کشته و ۲ مجروح برجای گذاشت ثبت ۲۵ فیلم در فهرست میراث ملی سینمایی آمریکا بیانیه پایانی نشست سران سازمان همکاری اسلامی در مورد قدس

جُرمی به نام سفر خارجی: چرا از “دنیا گردی مردم” می ترسند؟!  (۱۲۱ نظر)

آیا جانشین روحانی یک پوپولیست است؟  (۵۲ نظر)

“مالیات سرگردنه” دولت برای سفر به خارج از کشور!  (۴۴ نظر)

ژست پرطرفدار این روزها؛ روحانی رای من رو پس بده!  (۳۴ نظر)

۵ نکته درباره ذوق زدگی کیهان و محافظه کاران از انتقادات علیه روحانی  (۳۲ نظر)

با پول نفت جام جهانی را به ایران بیاوریم  (۱۷ نظر)

هر واژه چه قدر آب می خورد؟  (۱۷ نظر)

زلزله بود، سرما بود، کانکس نبود  (۱۷ نظر)


منبع: عصرایران

رد رمان نویسنده برنده نوبل از سوی ۱۹ ناشر

یک نویسنده بخشی از رمان «کلود سیمون» برنده نوبل ادبیات ۱۹۸۵ را برای ناشران مختلف فرستاده و واکنش‌های جالبی دریافت کرده است.

به گزارش ایسنا، «پاکستان نیوز» نوشت: «کلود سیمون» نویسنده و منتقدای فرانسوی بود که در سال ۱۹۸۵ موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شد. حالا پس از گذشت ۱۲ سال از درگذشت او، «سرژ وول» نویسنده‌ و از طرفداران کارهای «سیمون»، ۵۰ صفحه از رمان «قصر» این نویسنده برنده نوبل را به ۱۹ ناشر عرضه کرده است.

این رمان در سال ۱۹۶۲ نوشته شده و موضوع آن جنگ‌های داخلی اسپانیاست. جالب است که براساس گفته «وول»، ۱۲ ناشر این کتاب را رد کرده‌ و بقیه حتی به خود زحمت پاسخ دادن هم نداده‌اند!

یکی از ناشران درباره کتاب «روستایی» سیمون گفته است: جملات بی‌نهایت طولانی کاملا خواننده را زده می‌کند… این کتاب پی‌رنگی واقعی و شخصیت‌هایی شکل‌گرفته ندارد.

«سیمون» که یکی از پدران «رمان نو» نام گرفته،‌ با نثر پیچیده و جملاتی که گاه تا چند صفحه ادامه داشت، شناخته می‌شد.

«وول» ۷۰ ساله بر این عقیده است که رد شدن کتاب «سیمون» در حال حاضر، نشان‌دهنده رویکرد ضدفکر صنعت نشر امروز است که آثار ادبی را که خواندن‌شان آسان نیست و رکورد فروش را نمی‌شکنند، رد می‌کند. ما در دوران کتاب‌های یک‌بار مصرف زندگی می‌کنیم.

این نویسنده در ادامه به نقل قولی از «مارسل پروست» اشاره کرد که گفته: «باید مشهور باشی تا کتابت را چاپ کنند.»

«وول» نامی از ناشران نبرده اما گفته است: چهار سال پیش از این‌که نوبل ادبیات به «سیمون» اعطا شود، تعدادی از بزرگ‌ترین ناشران فرانسوی این کتاب را رد کردند.

«قصر» یکی از جنجالی‌ترین رمان‌های «سیمون» است که منتقدان آن را هجمه‌ای به «جورج اورول» ـ نویسنده «مزرعه حیوانات» و «۱۹۸۴» ـ و حمایتی از کاتالونیا می‌دانستند. کاتالون‌ها هم همچون «سیمون» در جنگ‌های داخلی اسپانیا، حامی جمهوری‌خواهان بودند.

«طناب محکم»، «تقلب»،‌ «باد»، «علف»، «پرستش بهار»، «جاده فلاندر» و «تراموا» از دیگر کارهای این نویسنده فرانسوی هستند.


منبع: عصرایران