رونق با «آینه بغل» به گیشه بازگشت

به گزارش ایرنا، طی دو هفته گذشته بیش از ۱۰ فیلم در سینماهای سراسر کشور اکران شده‌اند که گونه‌های مختلف سینمایی از کودک تا طنز، اجتماعی و دفاع مقدس را در بر می‌گیرند و به نظر می‌رسد ذائقه تمامی مخاطبان را این روزهای سینما تامین کرده است.اما درصدر فیلم‌های تازه اکران شده «آینه بغل» به کارگردانی منوچهر هادی قرار دارد که فروش هفتگی یک میلیارد و ۷۹۷ میلیون تومانی داشته است.این فیلم در مجموع پس از ۱۳ روز نمایش در ۱۰۶ سالن سینما به فروش سه میلیارد و ۴۵۴ میلیون تومان رسیده است.«آینه بغل» با بازی هنرمندانی چون محمدرضا گلزار، جواد عزتی، یکتا ناصر،نازنین بیاتی، سیامک صفری، مه لقا باقری، رضا نیکخواه و بهاره رهنما در خلاصه داستانش آمده است: قیمت آینه بغل ماشین بعضی ها معادل زندگی خیلی هاست. دیگر فیلم تازه اکران شده سینما انیمیشن «فهرست مقدس» است که برخلاف انتظارات در گیشه موفق نبوده است.

این انیمیشن که به زعم کارشناسان سینما تحولی در تولید انیمیشن بلند سینمای ایران ایجاد کرده تنها با نمایش در ۳ سالن سینما کار خود را آغاز کرده و فروش هفتگی بهتر از ۱۰ میلیون تومان نداشته است.«فهرست مقدس» به کارگردانی محمدامین همدانی در خلاصه داستانش آنده است: عاشقانه ای از دل تاریخ ، روایتی از یک واقعه تاریخی… دوراهی بین عشق و قدرت بین ایمان و تاریکی. فرصتی‌ست تا به تماشای پر افتخار ترین فیلم سینمایی انمیشن ایرانی بنشینیم.این انیمیشن در مجموع به فروشی بیشتر از ۳۱ میلیون تومان دست پیدا نکرده و به نظر می‌رسد در هفته‌های آتی با افزایش سالن سینما در گیشه نیز به موفقیت‌های بهتری برسد.

مدیر دوبلاژ این انیمیشن مریم شیرزاد و دوبلورهای آن چنگیز جلیلوند، خسرو خسروشاهی، بهرام زند، نصرالله مدقالچی و اکبر منانی هستند.فیلم سینمایی «آذر» نخستین تجربه کارگردانی محمد حمزه‌ای حالا دو هفته ای از اکران آن در سینماهای سراسر کشور می گذرد که فروش هفتگی بهتر از ۱۹۶ میلیون تومان نداشته است. این فیلم پس از ۱۷ روز نمایش در ۳۸ سالن سینما در مجموع ۴۸۲ میلیون و ۲۰۹ هزار تومان فروش داشته است. در خلاصه داستان «آذر» آمده است: رای خودم فکرهایی داشتم آرزو داشتم می خواستم قهرمان بشم می خواستم اون چیزی که جامعه بهم تحمیل میکنه رو کنار بزنم، خوبه.

نیکی کریمی، حمیدرضا آذرنگ، فرید سجادی حسینی، هستی مهدوی، لیلا زارع، مائده طهماسبی، مهران نایل، شیرین آقا کاشی، مانیا علیجانی پژمان جمشیدی و هومن سیدی بازیگران این فیلم سینمایی هستند.
فیلم سینمایی «شکلاتی» به کارگردانی سهیل موفق که در ژانر کودک تولید شده و ۲۰ روزی از نمایش آن می گذرد با استقبال نسبتا خوبی مواجه شده است.این فیلم با اکران در ۲۹ سالن سینما فروش هفتگی ۱۲۱ میلیون تومان داشته است و در مجموع نیز توانسته ۲۵۲ میلیون و ۳۲۳ هزار تومان فروش کند که برای فیلمی در ژانر کودک فروش خوبی به حساب می آید.در خلاصه داستان «شکلاتی» آمده است: همه چیز از یک جعبه شکلات شروع شد. یعنی من بچه بودم … بچه هم که باشیم بازم شکلات عاشقانه ترین مزه دنیا است اما ..
در این فیلم پُربازیگر هنرمندانی چون شبنم مقدمی، ناصر هاشمی، محمدرضا هدایتی، ارژنگ امیرفضلی، علی مسعوی، فرزین محدث، پریسا رضایی، جواد جوینده، شهره لرستانی و داریوش اسد زاده – بازیگران کودک: محمدرضا شیرخانلو، آیلی احمدی، محمد حسین بلوکات، سامان میرحسینی، شهاب شیر مردی و همراز اکبری ایفای نقش می کنند.

«وقتی برگشتم» ساخته وحید موسائیان دیگر فیلم اکران این روزهای سینما است که بعد از ۲ هفته نمایش در ۲۸ سالن سینما فروش هفتگی ۸۰ میلیونی و مجموع ۱۸۴ میلیون تومانی داشته است.رضا کیانیان، افشین هاشمی، رعنا آزادی ور، امید روحانی، بیتا فرهی، حسین محب اهری، سحر آربین، احترام برومند و سروش صحت بازیگران این فیلم سینمایی هستند.در خلاصه داستان «وقتی برگشتم» آمده است: خانه‌ای قشنگ دارد و فرنگ. رویا دارد و واقعیت و عشقی که خانه را سرپا نگه می‌دارد.فیلم سینمایی «اشنوگل» تنها نماینده سینمای دفاع مقدس در اکران این روزهای سینما به کارگردانی مشترک هادی حاجتمند و علی سلیمانی‌سرندی نیز وضعیت خوبی در حوزه اکران ندارد.این فیلم پس از ۳ هفته نمایش در ۱۷ سالن سینما فروش هفتگی بهتر از ۳۳ میلیون تومان نداشته است و در مجموع نیز ۹۴ میلیون تومان فروش داشته است.در خلاصه داستان این فیلم آمده است: یونس به عنوان فرمانده گردان غواصان سه شب قبل از عملیات در حالی که در صدد حفر تونلی در منطقه عملیاتی بوده، مفقودالاثر شده است. حالا پس از سی سال اطلاعاتی به دست می آید که نشان می دهد احتمالا یونس زنده است و در آن زمان به واسطه منافقین قرارگاه اشرف با دشمن همکاری کرده…

در فیلم سینمایی «اشنوگل» هنرمندانی چون برزو ارجمند، ماه چهره خلیلی، کاوه سماک باشی، رحیم نوروزی، محمد عفراوی، محمد دلگشا، محمدرضا اربابی، مصطفی نصیری، علی عبادی و لویک زاکاریان ایفای نقش می‌کنند. از دیگر فیلم‌های اکران این روزهای سینما، آثاری چون «ثبت با سند برابر است» ساخته بهمن گودرزی، «قاتل اهلی» به کارگردانی مسعود کیمیایی، «صفر تا سکو» به کارگردانی سحر مصیبی، «پینوکیو، عاموسردار و رییسعلی» ساخته سیدرضا صافی هستند.
منبع: بهارنیوز

درودی: تحمل این همه دلهره را ندارم

این هنرمند نقاش که با ایسنا، گفت‌وگو می‌کرد، ادامه داد: مراسم کلنگ زنی موزه حتی در کوچک‌ترین جزئیات بسیار با شکوه و مجلل انجام شد اما به دلایل زیادی وقفه بسیار طولانی پیش آمده است. بدون شک تغییر و تحولات برای شهری مانند تهران که ۱۳ میلیون جمعیت دارد زمان بر است و مسلما پرونده‌ی من تنها مورد در دست اقدام شهرداری نیست.او درباره همکاری شهرداری برای ساخت موزه ایران درودی توضیح داد: اگر به کارنامه‌ی فعالیت من در طول ۶۳ سال کار حرفه‌ای نگاهی بیندازید، متوجه می‌شوید که همیشه به عنوان یک ایرانی میهن‌پرست، درصدد اشاعه‌ی فرهنگ و شناساندن هنر معاصر به مردمان سرزمینم بوده و هستم. عشق به میهن و خدمت به هموطنانم، من را از ۴۷ سال پیش تا کنون بر آن داشت که برترین آثارم را نفروخته تا در قالب موزه‌ای در اختیار هموطنانم قرار دهم.

درودی اضافه کرد: این آثار که تعداد آن ۱۹۵ اثر است به صورت محضری به ملت ایران بخشیده شده است. در اوایل سال ۱۳۹۵ آقای قالیباف به منزل من آمد و همان جا دستور واگذاری زمینی از سوی شهرداری جهت احداث موزه را صادر کرد. مراحل اولیه‌ی عقد قرارداد با شهرداری پیش رفت، اما به دلیل تعطیلات نوروز، انتخابات ریاست جمهوری و سپس تغییرات شورای شهر تهران و شهردار، واگذاری زمین معوق ماند.او بیان کرد: از دو ماه پیش به همت بزرگواران در شورای شهر و دفتر آقای نجفی شهردار تهران، همچنین شهرداری منطقه ۶ پس از یک سال و هفت ماه، پرونده به جریان افتاد و با پیگیری مصرانه شان تا اندازه‌ای امیدوار شدم، خدا کمک کند تا مراحل اخذ مجوز ساختمان نیز به سرعت انجام شود. در این مدت طولانی که هر روز آن برای من یک سال می‌گذرد، به دلیل اضطراب و نگرانی بیش از پنج بار در بیمارستان بستری شدم و سلامتم رو به وخامت است.

این هنرمند که همچنان آرزو دارد خودش تابلوها را به دیوار موزه‌اش نصب کند، ادامه داد: اهداف بزرگی را که برای موزه دارم با توجه به تجربیات ۶۳ ساله‌ام به اجرا درآورم؛ زیرا با شناختی که دارم، مطمئنم  شخص دیگری از عهده این کار بر نمی‌آید.درودی در پاسخ به اینکه آیا هزینه ساختمان موزه را شهرداری تامین کرده است؟ به ایسنا گفت: خیر. هزینه ساختمان موزه را از محل فروش خانه‌ی شخصی‌ام در پاریس تامین کرده‌ام. در واقع هست و نیستم را به ملت ایران بخشیده‌ام با این وصف بیش از یک سال و نیم است چشم انتظار تنها حق بهره‌برداری از زمین و صرف بودجه شخصی خود در زمین شهرداری هستم. تصور کنید اگر تامین هزینه آن با ارگان یا نهاد انتفاعی بود، چه اتفاقی می افتاد؟او درباره اینکه آیا برای مراحل دیگر ساختمان موزه مثل نقشه و طرح موزه اقداماتی شده است؟ بیان کرد: بله. نقشه بسیار زیبای آن را آقای دکتر جهانگیر درویش که لقب معمار یکی از هفت عجایب دنیا در قرن بیستم را به دست آورده، به من هدیه کرده‌ است که در حال حاضر آماده و قابل اجراست. چشم انتظار واگذاری زمین هستم تا کار احداث را به سرعت شروع کنم.  

این هنرمند با بیان اینکه برای چگونگی فعالیت‌های موزه در جهت ارتقا هنر و تعاملات بین المللی برنامه ریزی کرده‌ام، گفت: مراحل حفظ و نگهداری اسناد و مدارک موجود با همکاری سازمان میراث فرهنگی در حال اجراست. همچنین کتاب «چشم شنوا» که به چهار زبان ترجمه شده و شامل ۱۰۶ اثر من است، برای ارائه در موزه نیز تجدید چاپ می‌شود.درودی بیان کرد: فراموش نکنید در ۸۱ سالگی توانایی جسمی‌ام جوابگوی این همه انتظار و نگرانی نیست و تحمل این همه دلهره را ندارد. امیدوارم هر چه زودتر موانع برطرف شود تا بتوانم این موزه را در حیاتم، افتتاح کرده و شخصا به ملت ایران هدیه کنم. از درگاه خداوند متعال درخواست می‌کنم به من مهلت داده و مرا به آرزویم برساند.
منبع: بهارنیوز

بحران کاغذ مطبوعات ادامه دارد

به گزارش ایسنا، مدتی است که کاغذ کیمیا شده و بیم کمتر شدن یا تمام شدن همین تیراژ ناچیز مطبوعات به جان مدیران مسؤول و البته دلواپسان فرهنگ افتاده است. مساله‌ای که واکنش بسیاری از مطبوعات خصوصی را به دنبال داشت و حتی برخی از روزنامه‌ها از روی ناچاری یا اعتراض اعلام کردند که برای مدتی فقط به صورت الکترونیکی منتشر خواهند شد یا تعداد صفحات خود را کم می‌کنند.به دنبال خبر افزایش تعرفه واردات کاغذ و تحریر روزنامه‌ در هفته‌های اخیر، وزارت صنعت، معدن و تجارت اعلام کرد که تعرفه انواع کاغذ چاپ و تحریر و روزنامه تا پایان سال جاری کماکان مطابق روال قبل بوده و افزایش نخواهد یافت؛ اما طبق گفته برخی مدیران مسؤول روزنامه‌های خصوصی، اعلام صرف این خبر هم به افزایش قیمت کاغذ و کمبود آن منجر شده است.

در این میان چهارشنبه (۲۲ آذر ماه) حسین انتظامی، معاون مطبوعاتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام کرد که «یک محموله کاغذ در حال ترخیص از گمرک است»؛ او گفت: با مساعدت بانک مرکزی که ارز مبادله‌ای در اختیار واردکنندگان کاغذ قرار داد، یک محموله ١٠ هزار تنی کاغذ روزنامه و تحریر در حال ترخیص از گمرک است و تا هفته آینده به انبارهای چاپخانه‌ها می‌رسد. این محموله شامل عرض‌های مختلف مصرفی است که کمک می‌کند التهاب موجود بازار کاغذ مرتفع شود. با نگاه مثبت دولت به حوزه نشر و مطبوعات، موضوع افزایش تعرفه واردات کاغذ منتفی شد تا شایعاتی که در این زمینه موجب بلاتکلیفی واردکنندگان شده بود، خود به خود منتفی شود.» اما اینکه چنین تمهیداتی تا چه اندازه به طور واقعی بر وضعیت کمبود کاغذ تاثیر گذاشته، پرسشی است که خبرنگار ایسنا پس از اعلام خبر رسیدن کاغذ، در گفت‌وگو با چند تن از مدیران مسؤول روزنامه‌ها به بحث گذاشته است.

حسین عبدالهی، مدیر مسؤول روزنامه «آرمان امروز» در این زمینه می‌گوید: این محموله کاغذی که هم‌اکنون در گمرک قرار دارد، راه‌حل کوتاه مدتی است و باید برای این مشکل یک فکر اساسی کرد. این مشکلی است که باید به دست دولت حل شود و با پیگیری‌ زودتر کاغذ را از گمرک ترخیص کند تا قیمت ثابت بماند؛ چراکه ماندن در گمرک ممکن است به افزایش قیمت فروش این محموله منجر شود. به هر حال حتی اگر کاغذ کیلویی پنج ریال هم افزایش داشته باشد، به هنگام فروش آمار هنگفتی می‌شود.

منصور قنواتی، مدیر مسؤول روزنامه «بهار» نیز در پاسخ به این پرسش که آیا مشکل خرید کاغذ در بازار حل شده است، اظهار می‌کند: کاغذ همچنان با قیمت بالا به فروش می‌رسد و مشکلی حل نشده است. اگر محموله کاغذی که هم‌اکنون در گمرک هست ترخیص شود، روال سخت این چند وقت اخیر تا اندازه‌ای به شرایط عادی باز خواهد خواهد گشت؛ اما تجار کاغذ رسماً اعلام کرده‌اند که دیگر کاغذ به نرخ قبلی یعنی حدود ۲۲۰۰ تومان به فروش نخواهد رسید و با افزایش قیمت بالای ۳۰۰۰ هزار تومان همراه خواهد بود.او می‌گوید: سازمان تعزیرات در این مدت به برخی از مراکز فروش کاغذ مراجعه کرده و حتی شنیده شده که برخی از آنها را نیز پلمپ کرده است؛ این در حالی است که مشکل اصلی، کاغذفروشان خرده نیستند، بلکه آن بنگاه مطبوعاتی است که حجم زیادی از کاغذ موجود در بازار را به قیمت مناسب برای مصرف چند ماهه می‌خرد و بازار را خالی می‌کند. شنیده شده که به دلیل پیگیری‌های سازمان تعزیرات، برخی از فروشندگان که طبیعتاً تابع نرخ دلار هستند، تتمه کاغذ باقی‌مانده در بازار را با فاکتور  ۲۴۰۰ تومان، ولی با قیمت ۳۷۰۰ تومان به فروش می‌رسانند؛ ضمن اینکه اصولا کاغذ چندانی در بازار وجود ندارد و همه مدیران نشریات بخش خصوصی در به در به دنبال کاغذ می‌گردند و آنگونه که شنیدم امروز (دوشنبه) کاغذ رول روزنامه تا ۳۸۰۰ تومان در هر کیلو هم به فروش رسیده است که امیدوارم وعده معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد در مورد ورود ۱۰ هزار تن کاغذ به بازار به سرعت اجرایی شود.

همچنین مهدی رحمانیان، مدیر مسؤول روزنامه «شرق» در پاسخ به این پرسش که آیا ترخیص محموله کاغذ مشکل روزنامه‌ها را حل می‌کند، می‌گوید: فعلا شرایط به همان صورت و تغییری ایجاد نشده است. اما قطعا با ترخیص کاغذ مشکل حل خواهد شد.
منبع: بهارنیوز

انتقاد از حرف‌های قهوه‌خانه‌ای درباره ادبیات

این داستان‌نویس در گفت‌وگو با ایسنا درباره استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه گفت: ما در کشورمان قانون کپی‌رایت نداریم. ماجرای کپی‌رایت مهم‌ترین ماجرای ادبی ماست که باید اتفاق بیفتد و شکل بگیرد. وقتی کپی‌رایت نداریم ناشران بدون آن‌که صلاحیت داشته باشند کتاب‌های ادبی مهم جهان را ترجمه می‌کنند و از یک کتاب ۱۰ عنوان ترجمه در بازار می‌توان پیدا کرد.  او افزود:‌ این کتاب‌ها معمولا از چند فیلتر گذشته‌اند. در کشور خودشان به شهرت رسیده‌ و بعد در جهان مشهور شده‌ و جوایز مهمی گرفته‌اند. یک مترجم از بین ۱۰ کتاب مشهور یکی را انتخاب و ترجمه می‌کند. علاوه بر آن، چند مترجم دیگر همان کتاب را ترجمه می‌کنند.حسینی خاطرنشان کرد: تعداد کتاب‌فروشی‌های ما نسبت به میزان نشر و جمعیت‌مان کم است و این کتاب‌فروشی‌ها ویترین‌های محدودی دارند. کتاب‌های ترجمه که شهرت جهانی دارند و از فیلترهای زیادی گذشته‌اند، این ویترین محدود را اشغال می‌کنند و برای کتاب‌های فارسی جا نمی‌ماند.

او در ادامه بیان کرد: طبیعی است که استقبال مخاطبان از آثار ترجمه بیشتر باشد، برای این‌که آن‌ها فیلترهای متعددی را رد کرده‌اند و ویترین‌های زیادی برای‌شان وجود دارد. مثلا از کتاب «شازده احتجاب» گلشیری یک نسخه وجود دارد در حالی‌که از «صد سال‌ تنهایی» مارکز  ۱۰ ترجمه وجود دارد. زمانی که کسی کتاب «صد سال تنهایی» را بخواهد، حتما در همه کتاب‌فروشی‌ها نسخه‌ای از آن وجود دارد. این موضوع مسئله‌ روشنی‌ است و بارها و بارها مطرح شده و کسی به آن اهمیتی نمی‌دهد. مهم‌ترین مسئله ما کپی‌رایت است و این موضوع باید حل شود. 
این داستان‌نویس اظهار کرد:‌ این حرف‌ها که کتاب‌های ایرانی تنوع و ارزش خواندن ندارند حرف‌های قهوه‌خانه‌ای است. حرف قهوه‌خانه‌ای یعنی این‌که در قهوه‌خانه‌ها آدم‌هایی نشسته‌اند و راجع‌به همه‌چیز اطلاعات دارند؛ اگر از نادرشاه حرف بزنید راجع‌به نادرشاه حرف می‌زنند و اگر از انرژی اتمی سخن بگویید صفر تا صدش را می‌گویند. تنها کسی می‌تواند راجع‌به ادبیات ایرانی نظر دهد که همه کتاب‌های منتشرشده را خوانده باشد.  هر سال در کشور ما ۴۰۰- ۵۰۰ عنوان کتاب ادبیات داستانی منتشر می‌شود. چه کسی می‌تواند ادعا کند که همه این‌ها را خوانده است؟ اگر فردی روزی ۱۰ ساعت کتاب و در هر ساعت ۲۰ صفحه بخواند، می‌تواند یک کتاب را در دو روز بخواند و حدود ۱۵۰ کتاب را نمی‌تواند بخواند. بنابراین این‌که ادعا کند کتاب‌های ایرانی تنوع ندارند، حرف قهوه‌خانه‌ای است و مستند نیست.
او در ادامه تاکید کرد: چیزی که به معنای آسیب وجود دارد این است که میزان تولید کتاب‌مان بالاست و ویترین برای عرضه کتاب کم است و کتاب‌های خوب در این میان دیده نمی‌شوند. این‌که کتاب‌های ایرانی خواندنی نیستند حرف اشتباهی است و به کسی که ادبیات کشور خودش را نخواند نمی‌توان گفت آدم باسواد.محمد حسینی درباره نقش رسانه‌ها در استقبال مخاطبان نیز گفت:‌ رسانه‌ها دچار بحرانی هستند که نویسندگان و ناشران با آن سروکار دارند. بیشتر از این کاری که کرده‌اند بعید می‌دانم کاری از دست‌شان بربیاید. جریان‌های خیلی استوار و محکمی وجود داشتند برای این‌که مخاطبان رسانه‌ها را از رسانه‌ها دور کنند و یا مخاطبان کتاب‌ها را از کتاب دور کنند، که در عملکردشان موفق بوده‌اند. من از سوی رسانه‌ها کوتاهی‌ای نمی‌بینیم.  ما به لحاظ فرهنگی و خواندن وضعیت بیماری داریم و این وضعیت را باید کارشناسان بررسی و اصلاح کنند. نمی‌توان تقصیر را گردن یک‌ نفر انداخت.
منبع: بهارنیوز

دیگر عصبانی نیستم، ناامیدم

به گزارش ایلنا، فیلم سینمایی “عصبانی نیستم” که قرار بود بعد از ۴ سال از صبح امروز (۲۹ آذر ماه) در سینماهای کشور اکران شود، ناگهان و باوجود داشتن مجوز نمایش و ثبت در شورای صنفی نمایش، از اکران کنار گذاشته شد. رضا درمیشیان با انتشار متنی نسبت به این مسئله واکنش نشان داد. یادداشت درمیشیان به شرح زیر است:
عصبانى نیستم!!!
اما بى‌نهایت ناامید، ناامید، ناامید، غمگین، دلسرد، تنها، تنها، تنهاتر، افسرده، تلخ و تلخ‌تر هستم.
عصبانى نیستم!!!
اما با اشک نوشتم، با اشک ساختم و با اشک شاهد اتفاقاتش هستم.
صدها بار بازبینى در شوراهاى مختلف، دریافت پنج پروانه نمایش و سه بار ثبت تاریخ اکران در شوراى صنفى، بالا و پائین رفتن‌هاى مختلف و… و…
من به عنوان تهیه‌کننده و کارگردان فیلم “عصبانى نیستم!”به هیچ عنوان از اکران انصراف نداده‌ام و تمامى نقل قول‌هایى که مى‌شود را تکذیب مى‌کنم و همچنان پىگیر نمایش این فیلم هستم.
عصبانى نیستم!!!
هرچند فیلم‌ام به راحتى ذبح و قربانى مى‌شود،
چون سازنده‌اش در هیچ اردوگاه سیاسى‌اى نیست و هیچ پشتوانه‌اى ندارد.
عصبانى نیستم!!!
اما … شرایط و حال خوبى ندارم…
 
منبع: بهارنیوز

بهترین انیمیشن‌های کوتاه تاریخ (۲)

شناسنامه‌ی اثر

  • نام اصلی: LOU
  • کشور تولیدکننده:‌ آمریکا
  • شرکت تولیدکننده: پیکسار انیمیشن استودیوز (Pixar Animation Studios)
  • کارگردان: دِیو مالینز (Dave Mullins)
  • سال تولید: ۲۰۱۷ میلادی
  • مدت زمان: ۷ دقیقه
  • ژانر: کمدی
 بهترین انیمیشن‌های کوتاه تاریخ (۲)

خلاصه داستان

در یک مدرسه‌ی
ابتدایی، جعبه‌ای وجود دارد که حاوی اشیاء گمشده‌ی دانش‌آموزان است. درون
این جعبه، موجودی عجیب و هیولامانند زندگی می‌کند که هنوز هیچ کس آن را از
نزدیک ندیده است؛ البته هیچ کس، به غیر از بچه قُلدر مدرسه یعنی «جِی.جِی.»
(J.J.). حال، سؤالی که وجود دارد این است که موجود اسرار‌آمیز چه هویتی
دارد و جِی‌جِی چگونه با او تعامل می‌کند؟ 

جوایز و افتخارات

-
نامزد کسب جایزه‌ از «جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم سان فرانسیسکو» (San
Francisco International Film Festival) در بخش «بهترین اثر خانوادگی» /
سال ۲۰۱۷ میلادی

– نامزد کسب جایزه از «جشنواره‌ی فیلم اِس‌اِکس‌اِس‌دبلیو» (SXSW Film Festival) در بخش «بهترین انیمیشن کوتاه» / سال ۲۰۱۷ میلادی

درباره‌ی اثر

تازه‌ترین
انیمیشن کوتاه ساخت شرکت «پیکسار»، باز هم نگاه‌های مثبت را به سمت خود
جلب کرده است. «لو» انیمیشنی است که همزمان با اکران انیمیشن سینمایی
«ماشین‌ها ۳» (Cars 3) منتشر گردید و توانست تحسین بسیاری از مخاطبان و
منتقدان را متوجه خود سازد.

همان طور که
احتمالاً در بخش «خلاصه داستان» ملاحظه فرمودید، شخصیت محوری انیمیشن،
موجودی هیولامانند به نام «لو» (LOU) است. بهتر است ابتدا از نام این شخصیت
آغاز کنیم. در سرتاسر دنیا، در بسیاری از اماکن عمومی، بخش‌ها و مکان‌هایی
تدارک دیده شده است که افراد، در صورت پیدا کردن شِیئی که صاحب آن مشخص
نیست، آن را در این مکان‌های خاص قرار می‌دهند. در ایران، ما این بخش‌ها را
تحت نام «بخش اشیاء گمشده» می‌شناسیم و در کشورهای انگلیسی ‌زبان، آن‌ها
را با نام «گمشده و پیدا شده» (Lost and Found) می‌شناسند. حال، نکته‌ای که
در انیمیشن پیکسار، مورد توجه قرار گرفته ، بازی کلامی با همان عبارت
انگلیسیِ عنوان است؛ حروف «L»، «O» و «U» پشتِ سرِ هم قرار گرفته‌اند تا
نام هیولای داستان تعیین شود. اگر می‌خواهید بهتر متوجه منظور ما شوید، در
هنگام تماشای انیمیشن، به نوشته‌ی روی جعبه‌ی اشیای گمشده توجه کنید.

«لو»
برخلاف هیولاهای کلاسیک دنیای سینما، اصلاً موجودی ترسناک و رُعب‌آور
نیست. اتفاقاً کاملاً برعکس، او موجودی دل‌رحم و مهربان است که بچه‌ها را
بسیار دوست دارد و علاقه دارد آن‌ها را خوشحال ببیند. همواره،‌ پس از اتمام
زنگ تفریح، لو به طور مخفیانه در حیاط مدرسه گشت می‌زند و اشیای گمشده‌ی
کودکان را جمع‌آوری کرده و درون جعبه‌ی مخصوص می‌ریزد تا با فرا رسیدن زنگ
تفریح بعدی، بچه‌ها بتوانند وسایل خود را پیدا کنند.

گرهِ
داستان از آنجا شکل می‌گیرد که سر و کله‌ی یک پسربچه‌ی قُلدر و زورگو به
نام «جِی‌جِی» پیدا می‌شود. جی‌جی وسایل سایر بچه‌ها را با زور و فریب
تصاحب می‌کند و آن‌ها را درون کوله‌پشتی کوچک خود می‌ریزد. این مسئله از
چشم لو پنهان نمی‌ماند و او تصمیم می‌گیرد به جی‌جی درسی خوب یاد دهد.

طراحی
شخصیتِ لو بسیار بدیع و خلاقانه است. هر یک از وسایل و اشیای کودکان،
تشکیل دهنده‌ی بخشی از اندام لو هستند؛ مثلاً چشمانش، متشکل از دو عدد توپ
بیسبال است. نکته‌ی قابل توجهِ دیگر در مورد این شخصیت،‌ توانایی او در
زمینه‌ی تغییر شکل است؛ در سکانس مهیج تعقیب و گریز و درگیری جی‌جی با لو،
این مسئله به جالب‌ترین نحو ممکن به تصویر کشیده شده است.

با
تمام این تفاسیر، جزییات گرافیکی و خلاقیت‌های تصویری را نمی‌توان تنها
برگ برنده‌ی انیمیشن «لو» محسوب کرد. پردازش لطیف، روانشناسانه و جذاب
عناصر داستانی، دیگر عامل موفقیت این انیمیشن است. توجه به پس‌زمینه‌ی
شخصیتی کاراکتری همچون «جی‌جی» که مشخص می‌کند چرا این شخصیت دارای
رفتارهای ناپسند است، در کنارِ بر انگیختنِ حس عاطفه‌ و شفقت مخاطبان در
صحنه‌ی پایانیِ اثر، از دیگر برگ‌های زرین انیمیشن لو به شمار می‌آید. 
منبع: برترینها

رخشان بنی‌اعتماد؛ شهرزاد قصه‌گوی تلخی‌ها و شکست‌ها

جشنواره فیلم زنان ایرانی که چندی پیش در شهر کوبلنتس آلمان نخستین دوره‌اش برگزار شد؛ یک میهمان ویژه داشت. میهمانی که با توجه به نام و کارکرد جشنواره می‌توانست در همان نخستین گام کاری کند که این جشنواره جدی گرفته شود؛ و این میهمان ویژه و مهم کسی نبود جز رخشان بنی‌اعتماد؛ فیلمسازی که نه‌تنها در کلیت کارنامه‌اش به واسطه نگاه منتقد و معترض اجتماعی‌اش گل سرسبد سینماگران اجتماعی این مرزوبوم بوده، بلکه با توجه به جنسیتش در فعالیت‌های جنسیتی سینمای ایران نیز کنار تهمینه میلانی و یکی دو چهره دیگر یکی از سردمداران حرکات برابری‌طلبانه بوده است.

رخشان که در این جشنواره فیلم‌های گیلانه و قصه‌ها را داشت، در جلسه پرسش و پاسخ فیلم‌هایش و نیز در گفت‌وگویی که با دویچه وله داشت، درباره نگاه و نگرش و فیلم‌ها و البته دوری ۶ساله‌اش از جریان فیلمسازی صحبت کرد؛ که سخنانش را به روایت مهناز ارشادی که سینماخوانده و سال‌هاست که در آلمان زندگی و کار می‌کند، می‌خوانیم.

 شهرزاد قصه‌گوی تلخی‌ها و شکست‌ها
قصه‌ها از نگاه رخشان بنی‌اعتماد

داستان‌های تلخ یک دوران سیاه

قصه‌ها در کارنامه رخشان بنی‌اعتماد فیلم عجیبی است. فیلمی که سرنوشت کاراکترهای فیلم‌های قبلی این فیلمساز را پی‌جویی می‌کند و آنها را سال‌ها بعد از وقوع داستان‌شان در شرایط امروز قرار می‌دهد. او درباره این‌که چه شد ایده دنبال کردن سرنوشت شخصیت‌های فیلم‌هایش به ذهنش رسید، می‌گوید:

من قبلا هم چنین تجربه‌ای داشتم. در «بانوی اردیبهشت» هم به کاراکترهای نرگس فیلم «نرگس»، صنوبر «روسری آبی» و کاراکتر عباس «زیرپوست شهر» (که بعدا این فیلم ساخته شد اما فیلمنامه‌اش در آن مقطع نوشته شده بود) ارجاعاتی داده بودم، اما در مورد «قصه‌ها» باید بگویم از همان زمان که ایده ساخت این فیلم مطرح شد، قرار بر این بود که روی کاراکترها متمرکز شویم. یعنی تصمیم گرفتم که به کاراکترها برگردم. میل بازگشت به شخصیت‌ها از آن‌جا ناشی می‌شد که همه این کاراکترها برگرفته از موقعیت‌های مربوط به خودشان در دل جامعه هستند.

درواقع کاراکتری نبودند که فقط نوشته شوند تا روی پرده بیایند و بعد تمام شوند. طوبی‌ها، نوبرها، نرگس‌ها، ساراها و … در شرایط متغیر جامعه حضور دارند. نمونه‌های بسیاری از آنها وجود خارجی دارد و من در ارتباط‌های نزدیکم در جامعه با آنها روبه‌رو هستم. برای این‌که در «قصه‌ها» این کاراکترها در موقعیت زمان معاصر به تصویر کشیده شوند، روی شخصیت‌ها بازنگری شد. به دلیل فاصله ساخت فیلم‌ها تا‌ سال ٩٠ برای هر کدام از کاراکترها رزومه‌ای طراحی شد. البته تعداد کاراکترها و قصه‌ها خیلی بیشتر از این ٧ اپیزودی بود که الان می‌بینید. حتی در آن مقطع فکر می‌کردیم شاید بتوانیم چند فیلم با موقعیت‌های مختلف داشته باشیم، اما الزامی نداشتیم که حتما از همه کاراکترها در یک فیلم استفاده کنیم.

درواقع هیچ سفارشی به خودمان ندادیم و براساس الزام قصه و موقعیت‌ها، کاراکترهایی انتخاب و بعد شخصیت‌های جدیدی نیز اضافه شدند تا این ٧ قصه به هم پیوند بخورد. ظاهرا رخشان بنی‌اعتماد همه‌کاره این فیلم بوده است، یعنی حتی سرمایه‌گذاری این فیلم را هم خود این کارگردان انجام داده است. او دلیل این کار را توضیح می‌دهد: پیش از شروع تولید فیلم اگر سرمایه‌گذار داشتیم، می‌بایست روند نرمال تولید را در پیش می‌گرفتیم. انتخابی که من برای روال ساخت فیلم داشتم و این‌که هیچ برنامه‌ای هم برای تعجیل در نمایشش نداشتم طبیعتا با خواست طبیعی هر سرمایه‌گذاری در تضاد بود.

به همین دلیل هم می‌خواستم این فیلم از هر نظر مستقل باشد و هیچ موقعیتی مرا تحت فشار قرار ندهد. خوشبختانه در مرحله ساخت این اتفاق افتاد و بعد از آن طبیعتا برای تمام شدن فیلم نیاز به کمک داشتم. در چنین شرایطی بود که کانون ایران نوین و خانم مریم شفیعی با درک موقعیت این امکان را فراهم کردند تا «قصه‌ها» به پایان برسد.

حکایتی که بنی‌اعتماد از برخورد معاونت سینمایی، آقای شمقدری دارد، خواندنی است: بعد از آماده شدن فیلم تماس گرفتند و با اصرار خواستند که هرچه زودتر فیلم را برای دریافت پروانه ساخت! به ارشاد بفرستید. نظر و سوال من این بود که طبیعتا تأیید و صدور پروانه ساخت به فیلمِ ساخته‌شده به معنای دریافت پروانه نمایش است؟ تأیید کردند و فیلم را فرستادم. ناگفته نماند پیش از آن در نمایشی کاملا خصوصی دوستان منتقد را با دیدگاه‌های مختلف و بعضا متضاد، دعوت به دیدن فیلم کردم تا اگر اخبار ساخت آن را شنیده باشند تصوری به ذهن کسی خطور نکند که فیلمی زیرزمینی و مخفیانه ساخته شده است. قرار بر این شد که در ارشاد «قصه‌ها» را ببینند و پروانه ساخت سینمایی بدهند و هفته بعد نیز پروانه نمایش را صادر کنند.

البته تأکید کردم که من درخواستی برای گرفتن مجوز ندارم چون تصمیمی برای اکران آن ندارم و مطمئن باشید تا قبل از دریافت پروانه نمایش، «قصه‌ها» را به هیچ فستیوالی ارسال نمی‌کنم. اصرار خودشان بود که برای فیلم پروانه نمایش صادر کنند که بعد از صدور پروانه ساخت، کار به برخوردهای ناروشن کشید و بعد از مدتی طولانی با صدور پروانه نمایشی مبهم ماجراها ادامه پیدا کرد.

زندگی اجتماعی رخشان بنی‌اعتماد

دغدغه‌های چند نسل

آیا رخشان بنی‌اعتماد حالا که به‌عنوان یک سینماگر سرشناس شناخته می‌شود؛ همان زیست اجتماعی را دارد که در سنین جوانی می‌زیست و بعدتر هم به‌عنوان سوخت اولیه انرژی تمام کارهایش را تأمین کرد؟

این کارگردان درباره ارتباطات اجتماعی‌اش چنین می‌گوید: ارتباط من با جامعه صرفا مرتبط به سینما نمی‌شود و ارتباطی نیست که تنها محدود به نمایش فیلم و برخورد با مخاطب باشد. تماس مداوم با دایره وسیعی از نهادهای غیردولتی و جمع کثیر افراد فعال و داوطلب در زمینه‌های مختلف اجتماعی، به‌خصوص جوانان و مددجویان آنها، بخش اصلی زندگی‌ام بوده و هست. در مقاطعی که برای نوشتن فیلمنامه نیاز به تمرکز روی موضوع خاصی باشد، طبیعتا باز همین ارتباط‌ها، زمینه و اساس پژوهش‌هایم است.

 
شاید به دلیل همین باشد که دختر کارگردان، باران کوثری درباره مادرش گفته است: رخشان بنی‌اعتماد به خودی خود، همیشه دغدغه اجتماعی دارد و البته دغدغه نسل جوان و مسائل و معضلات این نسل را. هم به دلیل این‌که یک بچه از همین نسل دارد و هم این‌که در جامعه‌ای زندگی می‌کند که اکثریت بچه‌های همین نسل هستند، ناخودآگاه چنین دغدغه‌هایی پیدا می‌کند. ‌سال ٧۴ که مستند «زیر پوست شهر» را ساخت، مسئولان با تماشای آن شوکه شدند؛ شوکی که ناشی از میزان رشد اعتیاد بین جوانان بود و آن را به تصویر کشیده بود.

یا علی در فیلم «زیر پوست شهر» جزو نخستین کاراکترهای دانشجویی بود که دغدغه‌های اجتماعی، سیاسی داشت. کاراکتری که تا قبل از این در سینما خیلی پررنگ وجود نداشت. یا کاراکتر معصومه در همان فیلم که نماد دخترانی است که از خانه فرار می‌کردند. برای نخستین‌بار یا اگر نخواهیم بگوییم نخستین، می‌توانیم بگوییم به بهترین شکل در «زیر پوست شهر» دیده‌ایم و خودش این دغدغه را دارد. درواقع باید بگویم که او کارگردانی است که دغدغه‌های من را به‌عنوان یک نسل سومی برآورده می‌کند.

 شهرزاد قصه‌گوی تلخی‌ها و شکست‌ها
آیا رخشان سینمای داستانی را ادامه خواهد داد؟

پوست‌کلفت‌تر از آن هستم که فکرش را می‌کنید…

بنی‌اعتماد بدون احتساب «قصه‌ها» که به گفته خودش ۶ یا ٧ فیلم کوتاه بوده که در کنار هم به نمایش درآمده‌اند، حدود یک‌دهه می‌شود که فیلم داستانی نساخته است. آیا در این مدت نگاه او به فیلم داستانی تغییر کرده؟ می‌گوید:

اگر دوباره بخواهم فیلم داستانی بسازم، باید بتوانم شرایطی را فراهم کنم برای خودم و جزیره‌ای را شکل دهم که کار بسیار سختی است. سینمای هنری چند وجهی است که با چند مسأله مرتبط است که بعضی‌هایشان از ساخت اثر هم مجزا هستند. اگر دوباره فیلمی بسازم، حتما باید سعی کنم هرچه بیشتر این روابط را در قالب الفبای شناخته‌شده خودم تعریف کنم که کار سختی است، ولی واقعا باید بتوانم. این‌که یکسری از تعاریف جدید درباره سینما را به جا نمی‌آورم، شاید برمی‌گردد به این‌که سینما را نسل ما با تعریف دیگری شناخته است.

این نه به معنای تغییر در ساختار تکنیکی و ورود دیجیتال است؛ که من اتفاقا جزو نخستین کسانی بودم که با سینمای دیجیتال پیوند خوردم؛ بلکه امروزه روابط، تعاریف، انتظارات و… چیزهایی هستند که با تعریف شناخته‌شده نسل من از سینما فاصله دارد. امیدوارم این موارد را فضای جدید تولید در فیلم جدیدم که اگر بسازم، نزدیک کنم. من پوست‌کلفت‌تر از آن هستم که بخواهم به خاطر دل‌آزردگی یا نازک‌نارنجی‌بودن فیلم نسازم، ولی در قصه‌ها به من ثابت شد برخوردهای سیاست‌زده می‌توانند در سرنوشت اثر تعیین‌کننده باشند. هرچند الان شرایط متفاوت از دوره ساخت «قصه‌ها»
است.

بنی‌اعتماد و تلویزیون

اجبار برای زدن ماسک ریا و دورویی

رخشان بنی‌اعتماد که زمانی در تلویزیون حضور پررنگی داشت درباره تلویزیون می‌گوید:

با این‌که شخصا سال‌هاست ارتباطم با تلویزیون قطع است و عطای ١۴ ‌سال کار در تلویزیون را به لقایش بخشیده‌ام، اما این گسست به این معنا نیست که اهمیت، ارزش و تأثیرگذاری این رسانه را نادیده بگیرم. به همان اندازه که اعتماد و ارتباط مخاطب با تنها رسانه فراگیر میهن‌مان قطع می‌شود، ما هم به‌خاطر از دست رفتن این پتانسیل قوی حسرت می‌خوریم.

ما به‌عنوان سینماگر مدام به اصل مهم مخاطب‌شناسی فکر می‌کنیم و درصدد شناسایی این حوزه‌ایم، آن‌وقت چطور سیاست‌گذاران آنتنی به وسعت تلویزیون تلاش نمی‌کنند از این مخاطب‌شناسی به نفع خودشان استفاده کنند؟! ما شعار مقابله با تهاجم فرهنگی می‌دهیم، اما واقعیت این است که نمی‌شود جلوی این تهاجم را با پایین آوردن دیش‌های ماهواره گرفت. تهاجم فرهنگی مثل رسوخ آب در میان صخره‌هاست و یک مشکل جهانی در جوامع مخالف با فرهنگ‌های مختلف است. برای واکسینه کردن جامعه در برابر این تهاجم باید به قوت‌بخشی هویت خودمان فکر
کنیم.

ما در مورد کار فرهنگی تنها به شعار دادن بسنده می‌کنیم و درواقع آن را پشت بایدها و نبایدها حبس کرده‌ایم. به همین دلیل مخاطب با رسانه‌ای چون تلویزیون فاصله می‌گیرد، بازتابی از زندگی واقعی و جاری جامعه را در قاب تلویزیون کمتر می‌بیند، الگویی که بتواند الهام‌بخش او باشد و با او همذات‌پنداری کند، پیدا نمی‌کند و در نتیجه به آنتن ماهواره‌اش که از دنیایی دیگر و ناشناخته به او خوراک می‌دهد، وصل می‌شود.

بنی‌اعتماد ادامه می‌دهد: ممکن است تلویزیون برخی آدم‌ها و موقعیت‎های‌شان را دوست نداشته باشد، اما واقعیت این است که آنها هم بخشی از افراد جامعه هستند. آنها نمی‌توانند برای موجه نشان دادن چهره‌شان ماسک ریا و دورویی بزنند.

وقتی ما خط قرمز را فقط به مسائل اجتماعی معطوف می‌کنیم منطق این محدودیت‌ها برای کسانی که آنها را اعمال کرده‌اند، قوی‌تر می‌شود. با این کار رسانه فراگیری چون تلویزیون یک بخش اساسی جامعه را نادیده می‌گیرد. مثل این‌که وقتی خبرنگار تلویزیون می‌خواهد با من مصاحبه کند، می‌گوید روسری‌ات را جلوتر بیاور و من حاضر نمی‌شوم این کار را بکنم، چون من تا آن اندازه‌ای حجابم را حفظ می‌کنم که قانون جاری مملکت به آن تأکید کرده است. این واقعیت من است و نمی‌توانم بابت قرار گرفتن داخل قاب تلویزیون دروغ بگویم و خودم نباشم. این واقعیت من است و تلویزیون همین واقعیت را
محدود می‌کند.

زنان و سینما

این چیزها برایم معنا ندارند

رخشان بنی‌اعتماد که همیشه گفته؛ به این دلیل که «تمام ذهنیت یک فیلمساز ناشی از جنسیتش نیست» از حضور در جشنواره‌های فیلمسازان زن و فستیوال‌هایی از این دست خودداری می‌کند، درباره نکاتی که موجب شد حضور در نخستین دوره جشنواره فیلم زنان ایرانی را بپذیرد، می‌گوید:

مهمترین دلیل حضورم این بود که جشنواره فیلم زنان ایرانی برخلاف اسمش یک رویداد سینمایی خاص فیلمسازان زن نیست. حقیقت این است که من به این خط‌کشی‌ها کمترین اعتقادی ندارم. وقتی هم به این جشنواره فکر می‌کنم، می‌بینم که می‌شود گفت؛ این جشنواره‌ای درباره زنان است که یک هدف خیلی مهم دارد. هدفی که فقط و فقط زنان ایران را مدنظر ندارد و موضوع اصلی آن آشناکردن جامعه غرب با زنان شرق است. آشنایی پراهمیتی که شکل‌گرفتنش شاید به دلیل تصویری که رسانه‌ها از زنان شرقی ساخته‌اند و آنها را به غلط زنانی مظلوم، منفعل و ستمدیده تصویر کرده‌اند، کمی زمانبر باشد.

درحقیقت حس کردم اگر بتوانم نقشی در تصحیح یک دیدگاه غلط درباره زنان شرق و ایجاد نگاهی جدید که می‌تواند نقش زنان را در نهاد خانواده و انتقال فرهنگ از طریق زنان را به نمایش بگذارد، داشته باشم، بسیار باارزش است و البته این را هم می‌دانم که امسال نخستین دوره این رخداد است و قرار است از‌ سال آینده تصویر زن شرقی، چه توسط فیلمسازان زن شرقی و چه توسط مردان شرقی به جامعه غرب معرفی شوند.  بنی‌اعتماد درباره باورنداشتنش به جشنواره‌های سینمایی زنان بیشتر توضیح می‌دهد: به‌طورکل جشنواره فیلمسازان زن خیلی برایم معنا ندارد.

جشنواره‌ای درباره زنان مفهوم دقیق‌تری است. صرف این‌که فیلمسازان زن را در یک ظرفیت حالا به نام جشنواره گردآوری کنیم، برایم مفهومی ندارد. در جشنواره‌ای درباره زنان، هم فیلم‌های زنان فیلمساز که با توجه به شناختی که از شرایط خودشان دارند، فیلم ساخته‌اند و چه فیلم‌های مردان که از زوایای دیگری، نگاه دقیقی به موقعیت زن دارند، این مفهوم روشن‌تری است، چون جنسیت همه اندیشه یک فیلمساز نیست و تنها بخشی از آن را تشکیل می‌دهد.

اما شما خودتان اغلب درباره زنان فیلم ساخته‌اید؛ نه؟

خب من هم می‌توانم به شما لیستی از فیلمسازان مرد ارایه کنم که شخصیت‌های اصلی فیلم‌هایشان زنان بوده‌اند و اتفاقا کارگردانان شناخته‌شده و موفقی هم هستند. به همین جهت من این خط‌کشی را در فیلمسازی به معنای جنسیتی قابل قبول نمی‌دانم. بله، خیلی از فیلم‌های من و نه همه آنها موضوع اصلی‌شان درباره زنان است؛ چون کاراکتر اصلی یک مسأله است و قصه مسأله‌ای دیگر. فیلم‌هایم با محوریت زنان بوده، به این دلیل که شناخت بیشتری از این مقوله دارم، اما به این هم معتقدم که زن‌بودن فیلمساز الزامی برای ساخت فیلم‌هایی صرفا با محوریت زن تعیین نمی‌کند.

بعد از دوران اول کاریتان که فیلم‌هایی چون خارج از محدوده و زرد قناری را ساختید؛ به سراغ موضوعات زنان رفتید. این موضوع خودآگاه بود یا ناخودآگاه؟

بی‌تردید خودآگاه بوده؛ چون من فیلمنامه چند فیلمی را که بعد از سه فیلم اولم ساختم، پیش از ساخت آنها نوشته بودم؛ اما آن سناریوها اجازه ساخت نگرفته بودند. من سال‌هاست می‌خواهم درباره موقعیت مردان در جامعه‌ای مثل ما در دوران گذار از سنت به مدرنیته فیلم بسازم و سیاه‌مشق‌های زیادی هم کرده‌ام، اما نتیجه هنوز ایده‌آلم نیست. بشدت دوست دارم این موضوع را باز کنم، اما فیلمنامه جوابم را نداده است. شاید دلیلش همان باشد که من به موضوعات زنان نزدیکترم، ولی این الزام را خودم هرگز ندارم.

 شهرزاد قصه‌گوی تلخی‌ها و شکست‌ها
روزهای دوری به روایت رخشان

رضایت‌بخش‌ترین دوره کاری یک فیلمساز!

رخشان بنی‌اعتماد پیش از ساخت فیلم قصه‌ها حدود ٧-۶‌سال فیلم نساخت. این کارگردان درباره آن روزها می‌گوید:

قصه‌ها هم خودش به روال معمول ساخته نشد. البته قانون‌شکنی هم در تولید این فیلم اتفاق نیفتاد. در واقع «قصه‌ها» با مجوز فیلم کوتاه ساخته شد؛ همان‌گونه که هر ‌سال صدها فیلم کوتاه با استفاده از عوامل حرفه‌ای یا تجربی بدون نیاز به پروانه ساخت ساخته می‌شود، اما تصمیم من بر این بود که این قصه‌های کوتاه به‌گونه‌ای نوشته شوند که از دل آنها یک فیلم بلند بیرون بیاید که این هم در هیچ جای قانون منعی ندارد، حتی به همه بازیگرها هم گفته بودم که شما در یک فیلم کوتاه بازی می‌کنید، اما ایده و هدف اصلی من این است این قصه‌ها تبدیل به یک فیلم بلند می‌شود.

اگر هم به دلایلی این شرایط مهیا نشد، در قالب فیلم‌های کوتاه نمایش داده می‌شود. بیشتر بازیگران فیلم همه فیلمنامه را نخوانده بودند، فقط از قصه خودشان باخبر بودند. در توضیح اوضاع ساخت این فیلم باید یک‌بار دیگر تأکید کنم؛ در تولید این فیلم هیچ عمل خلاف قانونی انجام نشد. من برای چند فیلم کوتاه مجوز ساخت داشتم که درنهایت تصمیم داشتم همه آنها را درکنار هم تبدیل به یک فیلم بلند کنم. در هیچ کجا قانونی این کار خلاف نیست.

بسیاری از فیلم‌ها با مجوز ویدیویی ساخته می‌شوند اما بعدا مجوز اکران می‌گیرند، من هم دقیقا همین کار را کردم. فقط مسیر معمول ساخت فیلم بلند سینمایی را طی نکردم. به دلیل شرایطی که نمی‌خواستم وارد آن سازوکار شوم، راهی پیدا کردم تا فیلمم را بسازم. تا زمانی که پروانه نمایش «قصه‌ها» را بگیرم، نه فیلم را به صورت غیرقانونی نمایش دادم و نه آن را به جشنواره خارجی فرستادم، اما در کل فارغ از این فیلم؛ شاید چنین تصوری وجود داشته باشد که من در این مدت شش هفت‌ساله کاری نکردم، اما اتفاقا یکی از رضایت‌بخش‌ترین دوره‌های کاری‌ام همین دوره بوده است.

سینمای مستند مورد علاقه من است و در این مدت مجموعه ۶ قسمتی کارستان ساخته شد که طراحی پروژه را با مجتبی میرتهماسب برعهده داشتیم. آرزویی بود که به انجام رسید و ۶ کارگردان در ساخت آن مشارکت داشتند. هرچند عنوان مشاور هنری برای من درج شد، اما جریان ساخت ۶ فیلم برای من هم لذت داشت. موضوع است که ساختار را تعیین می‌کند. خیلی از موضوعات خودشان تعیین می‌کنند که باید مستند ساخته شوند یا داستانی.

موضوعاتی هستند که در قالب مستند سرراست می‌توان به آنها پرداخت. کارستان پرتره‏ای از آدم‌هایی است که شناخته‌شده به معنای سینمای داستانی نیستند و زندگی‌هایشان الهام‌بخش هستند و مردم باید آنان را ببینند و جامعه ما بشدت نیاز به دیدن این انرژی‏ ها و بهره‌گیری از تجربیات‌شان دارد. به‌ویژه آن‌که به قول مجتبی میرتهماسب اعتقاد دارم؛ چگالی مخاطبان فیلم مستند بسیار بیشتر از فیلم داستانی است.

سیاه‌نمایی

چه کسی گفته همه امیدوار باشند؟

سینمای اجتماعی ایران همواره به سیاه‌نمایی متهم شده است. باید ببینیم یکی از اجتماعی‌ترین فیلمسازان ما در این مورد چه نظری دارد:

طبیعتا کسانی که باسمه امید دروغین و فریب مسلم در نمایش آنها را راضی می‌کند، کسانی هستند که مسئول جوابگویی‌اند. درست است بسیاری از فیلم‌های اجتماعی ازجمله فیلم‌های من و همین آخرین فیلمم «قصه‌ها» فیلم‌هایی مفرح نیستند. اصلا چه کسی گفته است که همه فیلم‌ها باید مفرح باشد و چه کسی گفته است که فیلمساز باید فیلمی بسازد که همه آن را دوست داشته باشند؟

من مفتخرم که مجموعه فیلم‌هایم مخاطب دارد و طبیعی است که با تعدد سلیقه‌های مخاطبان عده‌ای هم فیلمی را دوست نداشته باشند، اما کسانی موضعگیری جناحی در مورد فیلم دارند که باید جوابگوی بسیاری از کاستی‌ها، تلخی‌ها و سیاهی‌ها باشند. من قرار نیست طوری فیلم بسازم تا کسانی را در برابر مسئولیت‌هایی که دارند، تبرئه کنم. فیلمی می‌سازم که باید بسازم. کسانی که مسئولیت سیاست‌گذاری برای از بین بردن کم و کاستی‌ها و پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی را دارند، باید ببینند و چاره‌اندیشی کنند.

متاسفانه در جامعه ما مطالبه‌خواهی صنفی و اجتماعی مساوی حرکتی سیاسی است. من یک شهروند مطالبه‌خواه هستم و کاراکترهای فیلمم هم مطالبه‌خواه هستند، به همین جهت از فیلم برداشت سیاسی می‌شود. بله، من با فیلمم نقد اجتماعی می‌کنم و این هیچ ربطی به دوره و شرایط خاصی ندارد که به واسطه موضعگیری سیاسی زمان، چشم بر واقعیت ببندم و در دوره‌ای دیگر موضع معترض داشته باشم. «زیر پوست شهر» را که معتقدم تیزترین نقد اجتماعی را داشت، در دوره اصلاحات ساختم.


منبع: برترینها

"خوب بد جلف" سریال می‎شود

فیلم برگزیده تماشاگران جشنواره فیلم فجر سریال می شود .

بهروز افخمی کارگردان سریال«خوب بد جلف» شد.

به گزارش روابط عمومی این پروژه، بعد از موفقیت فیلم سینمایی «خوب بد جلف»، پیمان قاسم خانی که کارگردانی این فیلم را عهده دار بود نگارش این سریال را آغاز کرد و قرار است بهروز افخمی این مجموعه را به تهیه کنندگی سید محمد امامی و محسن چگینی کارگردانی کند.

پیش تولید این مجموعه آغاز شده و از بهمن ماه کلید خواهد خورد.

«خوب بد جلف» در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر به عنوان فیلم برگزیده تماشاگران انتخاب شد.

این سریال بعد از سریال پرمخاطب شهرزاد از جمله تولیدات تصویرگسترپاسارگاد است که پس از فصل سوم سریال شهرزاد عرضه می شود.


منبع: عصرایران

اعلام اسامی ۱۱ مستند جشنواره فیلم فجر

اسامی یازده فیلم منتخب هیأت‌ انتخاب سینمای مستند سی‌وششمین جشنواره فیلم فجر اعلام شد.

به گزارش عصرایران به نقل از روابط عمومی جشنواره فیلم فجر، با اعلام اسامی ۱۱ فیلم منتخب هیأت انتخاب مستند جشنواره فجر، ابراهیم داروغه‌زاده هم در پی پایان کار هیأت‌ انتخاب مستند یادداشتی را منتشر کرد.

در یادداشت دبیر سی و ششمین جشنواره فیلم فجر آمده است: «سینمای مستند، سینمایی ریشه‌دار و آگاهی‌بخش است که توانایی در برگرفتن سطوح مختلف جامعه را دارد. از این رو، حضور مستندهای شاخص و منتخب را در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر ارج می‌نهیم. اکنون در پایان کار هیات انتخاب مستند سی و ششمین جشنواره فیلم فجر و به عنوان دبیر این رویداد فرهنگی هنری، صمیمانه به همه مستندسازان ایران اسلامی که خالصانه به ثبت خلاقانه احوالات و حقایق تلخ و شیرین این سرزمین می‌پردازند، خسته نباشید می‌گویم. امیدوارم مستندهای منتخب هیات انتخاب جشنواره سی و ششم فجر که علاوه بر تاکید بر کیفیت، با توجه به گونه‌های موضوعی و متنوع از تولیدات اخیر انتخاب شده‌اند، در برداشتن گام‌های آغازین برای فرهنگ‌سازی در حوزه مستندهای سینمایی موفق عمل کند که صد البته این گام‌ها، می‌بایست به سمت اکران‌ این آثار حرکت کند؛ البته مستند سینمایی بخش کوچکی از سینمای مستند است و سینمای مستند نیز در همه ابعادش، متعلق به سینمای آینده این سرزمین است.

بنا بر این گزارش، امسال پس از بازبینی یازده فیلم زیر توسط هیأت انتخاب بخش سودای سیمرغ، حداقل دو فیلم به این بخش اضافه خواهد شد و بر اساس آئین‌نامه جشنواره امسال، دست‌اندرکاران این فیلم‌ها در رشته‌های مختلف مورد قضاوت داوران قرار خواهند گرفت.

اسامی یازده فیلم منتخب هیأت انتخاب مستند سی و ششمین جشنواره فیلم فجر (متشکل از محمد آفریده، حبیب احمدزاده و فرهاد مهران‌فر) به شرح زیر است:

۱- «آبی به رنگ آسمان» به کارگردانی امیر رفیعی و تهیه‏ کنندگی امیر رفیعی، علی فتح‌ا… زاده

۲- «بانو قدس ایران» به کارگردانی مصطفی رزاق کریمی و تهیه ‏کنندگی مؤسسه فرهنگی عروج

۳- «ترور سرچشمه» به کارگردانی محمدحسین مهدویان و تهیه‏ کنندگی مجید رجبی معمار

۴- «در جستجوی فریده» به کارگردانی آزاده موسوی، کوروش عطایی و تهیه ‏کنندگی آزاده موسوی، کوروش عطایی

۵- «در گرداب انقراض» به کارگردانی فتح‌ا… امیری و تهیه ‏کنندگی باقر نظامی، فتح‌ا… امیری

۶- «رزم‌آرا، یک دوسیه‌ی مسکوت» به کارگردانی سیداحسان عمادی و تهیه‏ کنندگی حسام اسلامی

۷- «زنانی با گوشواره‌های باروتی» به کارگردانی رضا فرهمند و تهیه‏ کنندگی مرتضی شعبانی

۸- «فریاد رو به باد» به کارگردانی عطا مهراد، سیاوش جمالی و تهیه ‏کنندگی عطا مهراد، سیاوش جمالی

۹- «ملوانان تنها به دریا نمی‌روند» به کارگردانی الله کرم رضایی‌زاده و تهیه‏ کنندگی الله کرم رضایی‌زاده، مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی

۱۰- «موج نو» به کارگردانی احمد طالبی‌نژاد و تهیه ‏کنندگی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، احمد طالبی‌نژاد

۱۱- «وه انتیوک شاپور» به کارگردانی سودابه مجاوری و تهیه‏ کنندگی سودابه مجاوری، مرکز سیمای خوزستان

سی و ششمین جشنواره فیلم فجر از ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۹۶ به دبیری ابراهیم داروغه‌زاده برگزار خواهد شد.


منبع: عصرایران

دولت‌تدبیر و یک عقب‌نشینی مفتضحانه دیگر!

غلامرضا فرجی سخنگوی شورای صنفی نمایش، درباره مصوبات جلسه امروز دوشنبه ۲۷ آذرماه شورای صنفی نمایش در گفت‌وگویی با ایسنا بیان کرد:  بحث اصلی جلسه شورا به اکران فیلم «عصبانی نیستم» اختصاص داشت که در این‌باره با حضور تهیه‌کننده و پخش‌کننده این فیلم تصمیم بر این شد که با توجه به تراکم!! فیلم‌های روی پرده سینماها، «عصبانی نیستم» در زمانی دیگر به اکران عمومی درآید!!

گفتنی اینکه، دیروز یک بیانیه تهدیدآمیز به وزیر ارشاد توسط یک بسیج دانشجویی منتشر شده بود که از وزیر خواسته بود فیلم «عصبانی نیستم» را اکران نکند والا سیلی خواهد خورد! این در حالیست که امروز محمدسعید صفاری عضو دفتر فیلم و سینمای بسیج دانشگاه امام صادق(ع) در اینستاگرامش نوشت: پیاله بفرست، نامه بزن، عینک بفرست، تهدید کن، باز نامه بزن، بازهم نامه بزن و بازهم نامه بزن؛ که تو از مطالبه گرى فقط همین ها را یاد گرفتی.

اخیرا نامه ای از سمت بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(علیه السلام) منتشر شده است، که حرف های مطرح شده در آن، تخلیات ذهنی تنها سه الی چهار نفر بوده و متأسفانه به اسم دانشگاه امام صادق(علیه السلام) و بسیج تمام شده است.
در اینجا بنده به عنوان عضو دفتر فیلم و سینمای بسیج دانشجویى دانشگاه امام صادق(علیه السلام)، ضمن تمام انتقادات وارده بر فیلم، این روش انتقاد رو مردود اعلام کرده و اذعان میکنم #این_نامه_از_سمت_ما_نیست! و اما روی صحبتم با مدعیان خودسر! جنگ رسانه، فقط جنگ قلم با فیلم نیست. راه نقد، تقابل به مثل است. متولیان سینمای انقلاب اسلامی دست از تنبلی های مفرطی که دست و بال بچه های مکتبی را بسته است، بردارند و بسازند و بسازند و خوب بسازند. و تا زمانی که خوب نمی سازند، پس بچشند آن چه هر آن کس میخواهد به جامعه می خوراند.

چرا از «عصبانی نیستم» عصبانی‌اند؟
عصبانی نیستم به کارگردانی رضا درمیشیان و محصول سال ۱۳۹۲ است و تنها نماینده سینمای ایران در شصت و چهارمین جشنواره بین‌المللی فیلم برلین و دومین فیلم بلند سینمایی رضا درمیشیان پس از فیلم تحسین شده بغض محصول ۱۳۹۲ است. فیلمبرداری «عصبانی نیستم» در ۲۴ مرداد آغاز و پس از ۵۲ جلسه فیلمبرداری ۱۹ مهر به پایان رسیده است. تمام صحنه‌های عصبانی نیستم در تهران فیلم برداری شده است و در بیش از ۶۰ لوکیشن مختلف از شمالی‌ترین تا جنوبی‌ترین نقطه تهران. «عصبانی نیستم» داستان «نوید» با نقش آفرینی نوید محمدزاده دانشجوی ستاره دار و اخراجی است که برای فراهم آوردن حداقل شرایط زندگی در رویارویی با بی‌اخلاقی‌های جامعه با خود تمرین می‌کند تا «عصبانی» نباشد و در تلاش است تا دختر مورد علاقه اش «ستاره» با بازی باران کوثری را از دست ندهد.
نسخه‌ای که در سی و دومین جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد، با ۱۷ دقیقه سانسور و حذف پایان فیلم بوده است. گفته می‌شود بعضی ها تنها امکان نمایش فیلم را در صورت حذف بیش از ۳۰ دقیقه دیگر از فیلم اعلام کرده‌اند! این فیلم اشارات صریحی به ۸ سال دوران ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد دارد و داستان دانشجویی اخراجی و ستاره دار است و به همین دلیل «فیلم حامی فتنه» لقب گرفته است!!
وب سایت جشنواره فیلم برلین شنبه ۲۸ دی ماه ۱۳۹۲ از حضور عصبانی نیستم در شصت و چهارمین دوره خود خبر داد. جشنواره فیلم برلین از ۱۷ تا ۲۷ بهمن ماه ۹۲ در کشور آلمان برگزار شد و «عصبانی نیستم» به عنوان تنها نماینده سینمای ایران در شصت و چهارمین دوره جشنواره معتبر برلین به نمایش درآمد و با استقبال شدید منتقدان و تماشاگران روبرو شد. پس از پایان هر نمایش فیلم هم رضا درمیشیان به همراه دو بازیگرش باران کوثری و نوید محمدزاده با لباس‌های طراحی شده برای این فستیوال در جلسات پرسش و پاسخ حضور پیدا کرده و مورد تشویق فراوان قرار گرفتند.
«عصبانی نیستم!» پس از اولین نمایش در جشنواره فیلم فجر در سینما آزادی با استقبال شدید مردم روبرو شد، به طوری که در همان سانس اول نمایش به سانس فوق‌العاده رسید و صف‌های خرید بلیط آن در مقابل سینماهای جشنواره تشکیل شد. «عصبانی نیستم» در شش رشتهٔ :بهترین بازیگر نقش اول مرد (نوید محمدزاده)، بهترین بازیگر نقش اول زن (باران کوثری)، بهترین تدوین (هایده صفی یاری)، بهترین صدابردار (نظام الدین کیایی)، بهترین صداگذار (محمد رضا دلپاک)، بهترین جلوه‌های ویژه (امیر سحرخیز و کامران سحرخیز) کاندید شده بود.
رضا عطاران برنده سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد در جشنواره سی و دوم فیلم فجر در مصاحبه‌ای کوتاه گفت: «این سیمرغ متعلق به من نیست. زیرا رای هیئت داوران جشنواره فجر انتخاب نوید محمدزاده به عنوان بهترین بازیگر مرد جشنواره بوده. به همین خاطر این جایزه را متعلق به ایشان می‌دانم نه خودم. همین».
با وجود آنکه این فیلم سینمایی، قرارداد خود را در شهریور ۱۳۹۳ در گروه سینما آفریقا به ثبت رساند و قرار شد پس از اکران فیلم خواب‌زده‌ها به نمایش درآید، در مهرماه همان سال، کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی با ارسال نامه‌ای به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، خواستار عدم صدور مجوز اکران این فیلم و ۷ فیلم دیگر شد که از آنها با عنوان «فیلم‌های مرتبط با فتنه»! نام برده شده‌است. به گفته احمد سالک، «برخی فیلم‌ها با این که مجوز فیلمنامه و تولید دریافت کرده‌اند اما در هنگام ساخته شدن، به حاشیه رفته‌اند و نمایش آنها به مصلحت نظام نیست!!» در آبان همان سال، علی جنتی، وزیر ارشاد وقت ایران، از عدم اکران این فیلم تا زمان اعمال سانسورهای جدید خبر داد و اعلام کرد که وی، شخصاً اقدام به مشاهده فیلم و میزان اعمال سانسور بر روی آن، می‌نماید! و حالا پس از ۳ سال باز هم وزارت ارشاد دولت تدبیر بخاطر چند تهدید گروه‌های فشار، باز هم از مصوبات شورای نمایش خود عدول و از اکران آن جلوگیری به عمل آورد!
منبع: بهارنیوز

محمد سلطانی‌فر جایگزین انتظامی می‌شود

به گزارش ایسنا، نزدیکی وزیر ارشاد به انتظامی و آشنایی او با ساختار وزارتخانه، باعث شده است به‌زودی در پست مهمی در وزارت ارشاد منصوب شود. از ابتدای حضور سید عباس صالحی به عنوان وزیر ارشاد، زمزمه ارتقای جایگاه انتظامی در این وزارتخانه شنیده می‌شد که گویا تجمیع مسؤولیت‌های جدید و معاونت مطبوعاتی در عمل امکان‌پذیر نشده است. برنامه‌ها و سیاست‌های دوره تصدی او موافقان و مخالفانی داشته است.
انتظامی ۵۰ ساله علاوه بر معاونت مطبوعاتی در دولت یازدهم و دوازدهم، دبیری کمیسیون قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات، موسس جام‌جم و مدیرعاملی موسسه همشهری را در کارنامه خود دارد. این فعال مطبوعاتی شش دوره منتخب مدیران مسئول در  هیات نظارت بر مطبوعات بوده و هم اکنون نیز عضو این هیات است. حسین انتظامی با تایید رفتنش از معاونت مطبوعاتی، جایگزین خود را معرفی کرد. انتظامی که از سال ۹۲ به مدت شش سال عهده‌دار معاونت مطبوعاتی بود، با انتشار توئیتی، محمد سلطانی‌فر را به عنوان جایگزین خود معرفی کرد. او در حساب توئیتر خود نوشت: «قرار است به‌زودی دکتر محمد سلطانی‌فر معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد بشوند. سوابق موثر علمی و حرفه‌ای ایشان نویدبخش توسعه و ارتقاء کیفی رسانه‌هاست.»



محمد سلطانی‌فر، پیشتر مدیریت دفتر مطالعات و برنامه‌ریزی رسانه‌ها را بر عهده داشت که در پنج اردیبهشت ماه سال ۹۵ این سمت را به گیتا علی‌آبادی واگذار کرد. در کارنامه حرفه‌ای این استاد ارتباطات، مدیر مسوولی روزنامه انگلیسی زبان TEHRAN TIMES – (از سال ۱۳۶۳ تا سال ۱۳۷۳)، مدیریت گروه مطالعات رسانه‌ای مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت‌نظام (۱۳۸۵) نیز دیده می‌شود.
منبع: بهارنیوز

ساسانی‌ها در قشم بررسی می‌شوند

به علت قرارگیری محوطه کولغان در ساحل شمال غربی شهر قشم و باغ موزه گیاه‌شناسی، ساماندهی این محوطه گامی بنیادین برای شناسایی و معرفی آن برای بازدیدکنندگان جزیره خواهد بود.

فصل نخست کاوش محوطه «کولغان» با آثاری از دوره ساسانی، با هدف ساماندهی، خواناسازی فضاهای معماری سطحی، روشن کردن ارتباط بین پلکان‌های ورودی ضلع شمالی و ساختارهای معماری مدفون، کاوش و لایه روبی آب انبارها و تعیین حریم محوطه در جزیره قشم آغاز شد.

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه میراث‌فرهنگی و گردشگری، پارسا قاسمی، سرپرست فصل نخست کاوش باستان شناسی محوطه «کولغان» با اعلام این خبر گفت: محوطه کولغان یکی از محوطه های ساحلی و بندرگاهی جزیره قشم است که با توجه به شواهد سطحی در دوران تاریخی و اسلامی مسکونی شده است.

به گفته این باستان‌شناس، شواهد باستان‌شناسی محوطه کولغان بقایای بناهای مدفون از مصالح سنگ و ملات بومی گچ که روی سطح بستر صخره‌ای شکل گرفته را داراست.

او افزود: بیشتر بقایای معماری به جامانده در بخش جنوب غربی و غرب محوطه قابل مشاهده است و شواهد سطحی نشان دهنده وجود کوچه‌ها و خیابان‌هایی با جهت شمالی – جنوبی است.

قاسمی با اشاره به مشاهده مواد فرهنگی دوران‌های تاریخی و اسلامی شامل قطعاتی مانند شیشه و سفال به طور پراکنده در سطح گفت: در جبهه شمالی محوطه کانال دست‌کند شبیه خندق با جهت شرقی – غربی به عمق ۵/۲ متر و با عرض حدود چهار متر ایجاد شده که انتهای شرقی آن عریض‌تر از دیگر بخش‌ها است.

او با بیان این نکته که اندیشه ایجاد چنین کانال یا ساختاری احتمالا دفاعی است، گفت: در همین بخش محوطه روی لبه پرتگاه صخره دو پلکان دستکند برای دسترسی به سطح صخره ایجاد شده است که این پله‌ها کم ارتفاع و دسترسی به سطح محوطه را آسان می‌کنند.

وی همچنین از وجود بقایای سه آب انبار در شمال کانال دستکند خبر داد که با پلان از پیش طراحی شده در صخره کنده شده‌اند.

به گفته او، دو عدد از این آب انبارها بیضی شکل و دیگری پلان مستطیلی دارد همچنین عمق این آب انبارها در وضعیت فعلی سه متر است که وجود این سه آب انبار در این محوطه نشان می‌دهد که ساکنان کولغان برای تامین آب شرب از آب باران استفاده می‌کردند.

قاسمی با بیان این‌که چنین ساختارهای آبی در دوره‌های مختلف تاریخی به خصوص دوره ساسانی در حوزه امپراطوری ساخته شده‌اند، ادامه داد: این ساختارها از بقایای برج‌های مدور و نیمه مدورِ ساخته شده از مصالح سنگ و ملات بومی گچ در کنار آب انبارها و کانال دستکند خبر داد.

این باستان‌شناس اضافه کرد: به علت قرارگیری محوطه کولغان در ساحل شمال غربی شهر قشم و باغ موزه گیاه‌شناسی، ساماندهی این محوطه گامی بنیادین برای شناسایی و معرفی آن برای بازدیدکنندگان جزیره خواهد بود.


منبع: عصرایران

انتصاب هیأت انتخاب یازدهمین جشنواره بین المللی فیلم‎های ورزشی

هیأت انتخاب یازدهمین جشنواره بین المللی فیلم‎های ورزشی منصوب شدند.

به گزارش ستاد خبری یازدهمین جشنواره بین المللی فیلم های ورزشی، با حکم سیدمجتبی علوی، دبیر این جشنواره، علی روئین تن، محسن علی اکبری، مجیدرضا بالا، سیدجواد مهدوی، محمودرضا رضایی، محمود معتضدیان و محمد طیب به عنوان اعضای هیأت انتخاب یازدهمین جشنواره بین المللی فیلم‎های ورزشی منصوب شدند.

علی روئین تن، نویسنده، کارگردان و تهیه کننده سینما؛ محسن علی اکبری، تهیه کننده سینما؛ مجیدرضا بالا، تهیه کننده سینما و مدیر فرهنگی؛ سیدجواد مهدوی، مشاور فرهنگی و قائم مقام دبیر جشنواره فیلم های ورزشی؛ محمود معتضدیان، کارشناس سینما و مسئول طرح و برنامه شبکه ورزش سیما؛ محمودرضا رضایی، فیلمساز و تهیه کننده برنامه های ورزشی در تلویزیون و محمد طیب، مستندساز و فارغ التحصیل فیلمسازی از آکادمی فیلم انگلستان اعضای هیأت انتخاب این دوره جشنواره هستند.

اعضای هیأت انتخاب یازدهمین جشنواره بین المللی فیلم‎های ورزشی این روزها مشغول تماشای آثار رسیده به دبیرخانه جشنواره در بخش های بین الملل، داستانی، کوتاه، انیمیشن، مستند، نماهنگ و برنامه تلویزیونی برای حضور در بخش مسابقه هستند.

۶۹۳ اثر از ۲۳ کشور متقاضی حضور در بخش‌های مختلف یازدهمین جشنواره بین المللی فیلم‎های ورزشی شدند.

یازدهمین دوره جشنواره بین المللی فیلم های ورزشی ایران و چهارمین جشنواره بین المللی عکس ورزشی با همکاری وزارت ورزش و جوانان، کمیته ملی المپیک و پارلمپیک ، وزارت فرهنگ ارشاد اسلامی، وزارت کار و‌ رفاه اجتماعی، سازمان صداوسیما و شبکه ورزش، شهرداری تهران و دیگر نهادهای مرتبط با فدراسیون ورزشی کارگران دی ماه ۱۳۹۶ در تهران برگزار می شود.


منبع: عصرایران

مظلومیت نشریات خصوصی در بحران کاغذ

محمد حیدری در گفت‌وگو با ایسنا با اشاره به کمبود کاغذ در بازار بیان کرد:‌ بحث کاغذ عمیق است و باید بدانیم سال‌ گذشته حدود صد هزار تن کاغذ وارد کردیم اما امسال تا این لحظه ۳۸ هزار تن کاغذ وارد کشور شده است. این آمار نشان می‌دهد که ۶۲ درصد میزان کاغذهای وارد شده کاهش پیدا کرده است. در ابتدای امسال قیمت کاغذ ۲۸ درصد در جهان بالا رفته است؛ یعنی اولین تلنگرها به بازار خورده بود اما متاسفانه در کشور ما بحث تنظیم بازار بخصوص در حوزه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دیده نمی‌شود؛ البته در بسیاری از وزارتخانه‌های دیگر هم این مساله وجود دارد. مسوولی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در آن دوره حضور نداشت که ستاد بحران تشکیل دهد.

دبیر انجمن مدیران رسانه‌ ادامه داد:‌ دو کارخانه بزرگ‌ تولیدکننده کاغذ چین، به دلیل مباحث محیط‌ زیستی تولید خود را تعطیل کرده‌اند. همچنین دنیا به این سمت رفته است که از محصولات دیگر بتوانند کاغذ تولید کنند. حتی در ایران طرحی برای تولید کاغذ از پودر سنگ مطرح شد. اما این تولید، هزینه بیشتری دارد و به راه‌حل سیستماتیک در کلان اقتصاد نیازمند است.او به دلایل افزایش قمیت کاغذ در کشور اشاره کرد و گفت: اولین دلیل افزایش قیمت کاغذ به عدم درایت مسوولان برمی‌گردد به این دلیل که عدم پیش‌بینی بازار و کمبود ستاد تنظیم بازار وجود دارد. همچنین بحث افزایش قمیت جهانی کاغذ در گرانی آن موثر بود، اما بسیاری از افراد این مساله را ندیدند. تعطیلی دو کارخانه در چین هم عامل دیگر افزایش قیمت بود.

حیدری اضافه کرد: دلیل دیگر گرانی کاغذ به اقداماتی که در حوزه وزارت دارایی و گمرک انجام می‌شود، مربوط است. متاسفانه مجلس ابتدای مهر هر سال موضوع افزایش گمرکی کاغذ را مطرح می‌کند. این امر باعث می‌شود تا تمام صنوف حوزه چاپ مانند چاپ‌خانه‌ها، کاغذ فروش‌ها و روزنامه‌ها جمع شوند و نامه‌های متعددی را بنویسند. در نهایت بعد از مدتی یکی از مسوولان اعلام می‌کند که به دلیل اینکه این حوزه مورد قبول ماست، تعرفه گمرک بالا نخواهد رفت. ما باید بدانیم این کالای استراتژیک، فرهنگی محسوب می‌شود و تفکیک آن از انواع کاغذ سخت نیست. مسوولان می‌توانند مقوا را گران کنند اما کاغذ تحریر و رول که در حوزه کتاب و روزنامه مصرف می‌شود طبیعتا بخش یارانه پذیر و با تهدیدهای زیادی مواجه است. زمانی که خبر افزایش تعرفه گمرکی منتشر شد، برخی واردکنندگان ترسیدند و برخی نیز کاغذها را در انبار نگه داشتند. تمام این موارد باعث شد که شوک فراوانی به بازار وارد شود بنابراین تاجر هم با خود می‌گوید که چرا کاغذ را ارزان بفروشد و آن را سخت‌تر وارد بازار می‌کند.
دبیر انجمن مدیران رسانه‌ به موسسه همشهری اشاره و اظهار کرد: موسسه همشهری پیش‌بینی کرده بود که قیمت کاغذ بالا خواهد رفت بر همین اساس با کارخانه صنعتی چوب و کاغذ مازنداران قرارداد بست تا شش هزار تن کاغذ را پیش‌خرید کند. اما متاسفانه این کارخانه به دلیل بدهی نیمه تعطیل شده و این خرید اتفاق نیفتاد. اخباری که در این حوزه وجود دارد خیلی صحیح نیست.

او با اشاره به کارخانه چوب و کاغذ مازندران بیان کرد: مدیران نشریات به استفاده از کاغذ این کارخانه علاقه‌مند نیستند. ما می‌دانیم که در کشور ما تعداد جنگل کم است به همین دلیل نمی‌توانیم به تعداد کم کارخانه‌های تولید کاغذ ایراد بگیریم. به نظر من کاغذهای تولید شده در کارخانه مازنداران مناسب نشریات داخلی ما نیستند به دلیل این که بی‌کیفیت هستند، رنگ را پخش می‌کنند و پرز دارند. این موارد باعث می‌شود که دستگاه‌های چاپ چاپخانه‌ها خراب شود و آن‌ها نیز به استفاده از این کاغذها تمایلی نداشته باشند.

حیدری ادامه داد: اگر ثبت سفارش کاغذ انجام شود، دو یا سه ماه طول می‌کشد که وارد ایران شود. اگر در حال حاضر ۴۰۰ یا ۵۰۰ تومان از قیمت پایین آمده است، به این دلیل است که برخی از روزنامه ‌ها تعداد صفحات خود را کم کرده‌اند.  ۳۴۲۷ رسانه مکتوب از فروردین ماه ۹۶ منتشر می‌شدند اما از مهرماه با توجه به آغاز بحران کاغذ، ۱۹۷۵ رسانه اعلام وصول کردند. در این دو ماه ۱۷۰۰ یا ۱۸۰۰ رسانه به دلیل موضوع کاغذ ریزش کرده‌اند.
او به بودجه فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اشاره کرد و گفت: به نظرم بودجه فرهنگی برای حمایت کم است. بودجه فرهنگی کشور برای ۴۷ موسسه در سال گذشته بود زمانی که مجموع این ۴۷ موسسه و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را مشاهد کردم و متوجه شدم که وزارت ارشاد که متولی تئاتر، سینما، کتاب، رسانه مکتوب و … است تنها نزدیک به ۱۹ درصد بودجه کشور را می‌گیرد. ۸۱ درصد دیگر بودجه نیز به موسساتی با ردیف‌ بودجه خاص تعلق می‌گیرند. این موسسات کاغذ را با هر قیمت و شرایطی خریداری می‌کنند و دستشان در جیب دولت است اما تا امروز جوابگو نبوده‌اند و کاری نتوانسته‌اند انجام دهند.

محمد حیدری در پایان بیان کرد: رسانه‌های حوزه خصوصی مظلوم‌ترین قشر هستند. زمانی که مدیر پول ندارد پرداخت کند، خبرنگار و سردبیر هم دچار مشکل مالی خواهند شد. در حال حاضر با این بحران برخی از نشریات خصوصی منتشر نمی‌شوند و به نظر من تا دو ماه آینده برخی نیز به پرسنل خود به دلیل وضع مالی حقوق نخواهند داد. همچنین تعداد صفحات خود را کمتر خواهند کرد و بسیاری از روزنامه‌ها که قرار بود منتشر شوند، نخواهند شد.

به گزارش ایسنا، خبر افزایش تعرفه واردات کاغذ و تحریر روزنامه‌ در هفته‌های اخیر، واکنش برخی از روزنامه‌های خصوصی را به دنبال داشت و در این میان برخی روزنامه‌ها اعلام کردند که در اعتراض به گران شدن کاغذ برای مدتی فقط به صورت الکترونیکی منتشر خواهند شد یا تعداد صفحات خود را کم می‌کنند. البته در ادامه از سوی وزارت صنعت، معدن و تجارت اعلام شد که تعرفه انواع کاغذ چاپ و تحریر و روزنامه تا پایان سال جاری کماکان مطابق روال قبل بوده و افزایش نخواهد یافت اما طبق گفته برخی مدیران مسوول روزنامه‌های خصوصی، اعلام صرف این خبر هم به افزایش قیمت کاغذ و کمبود آن منجر شده است.البته چهارشنبه، ۲۲ آذر ماه معاون مطبوعاتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام کرد، «یک محموله کاغذ در حال ترخیص از گمرک است.» حسین انتظامی همچنین گفت، «با مساعدت بانک مرکزی که ارز مبادله‌ای در اختیار واردکنندگان کاغذ قرار داد، یک محموله ١٠ هزار تنی کاغذ روزنامه و کاغذ تحریر در حال ترخیص از گمرک است و تا هفته آینده به انبارهای چاپخانه‌ها می‌رسد.»
منبع: بهارنیوز

غلط املایی رییس فرهنگستان زبان!

در روزهای اخیر انتقادهای فراوانی به بودجه موسسات تحت مدیریت حداد عادل وارد شده و او در چند نوبت تلاش کرده است تا به این انتقادها پاسخ دهد.


 

 

 البته غلامعلی حدادعادل که در توئیتی به‌جای «شکرگزار»، «شکرگذار» نوشته بود، کمی بعد با تذکر کاربران، آن را اصلاح کرد.

غلامعلی حدادعادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در توئیترش نوشت: «چند نکته پیرامون موسساتی که بنده در آن‌ها هستم؛ اما پیش از آن باید بابت نعمت جریان گردش آزاد اطلاعات در کشور شکرگذار بود. هر چند هنوز بسیار جای کار دارد…»
منبع: بهارنیوز

چرا مردم ایران از مطبوعات رویگردانند؟

به گزارش ایسنا، نشست ترویج فرهنگ مطالعه مطبوعات در بین جوانان عصر امروز با سخنرانی محمود مختاریان مدرس دانشگاه علامه طباطبایی، حسین امامی نایب رئیس انجمن متخصصان روابط عمومی و همچنین سیدعلی کاشفی پژوهشگر مطبوعات در حوزه کودک و نوجوان و همچنین با حضور بیتا علی‌آبادی رئیس دفتر مطالعات و برنامه‌ریزی رسانه‌ها عصر روز یکشنبه ۲۶ آذرماه در دفتر مطالعات و برنامه‌ریزی رسانه‌ها برگزار شد.
در این نشست علت رویگردانی مردم از مطبوعات به کیفیت پایین محتوای مطبوعات، آزاد نبودن مطبوعات که منجر به خودسانسوری می‌شود و اینکه مطبوعات همچنان ذائقه و نیاز مخاطبان را درک نکرده است، عنوان شد.
همچنین مطرح شد مطبوعات ایران خیلی زود در برابر شبکه‌های اجتماعی عقب‌نشینی کرد.
فرش را از زیر رسانه‌های کاغذی نکشیده‌اند
محمود مختاریان در بخشی از این نشست در سخنانی با اعتقاد با بر اینکه رسانه‌های کاغذی نمی‌میرند، اظهار کرد: شبکه‌های مجازی با ورودشان به دنیای واقعی طوفانی به پا کردند. این طوفان تاسف همگان از شرایط فضای رسانه‌ای را برانگیخته است. به نوعی که حتی رئیس‌جمهور هم مطرح کرد روزانه ده‌ها نامه علیه وضعیت نامناسب شبکه‌های مجازی به او ارسال می‌شود.
او در ادامه گفت: باید به این مجموعه برسیم که تحت سواد رسانه‌ای و همین‌طور سواد بصری فضای مجازی را فرهنگ‌سازی کنیم. دانش خرد محصول خواندن است. به هر حال با آمدن فضای مجازی به دنبال چالش بزرگی در رسانه‌ها هستیم اما اینکه فرش را از زیر رسانه‌های کاغذی کشیده‌اند و مطبوعات در حال نابودی هستند، اینگونه نیست. هر رسانه کارکرد خودش را دارد اما باید به روز باشد و فکری به حال ماندگاری خود بکند.
در ایران به ازای هر ۸۰۰ نفر یک روزنامه منتشر می‌شود!
دکتر حسین امامی نیز در بخشی از این نشست با بیان اینکه با پدیده جهانی گسترش فضای مجازی مواجه هستیم، گفت: این گسترش فضای مجازی در ایران سرعتش بیش از سایر نقاط است. در همه کشورها با عدم علاقه جوانان به اخبار در روزنامه‌ها مواجه هستیم اما اینکه آیا فضای مجازی باعث شده است مردم از رسانه‌های چاپی رویگردان باشد نگاهی به آمار می‌کنم. در بین ۵۰ روزنامه پرتیراژ جهان ژاپن، هند و چین بیشترین روزنامه‌ها را دارند. آمریکا، آلمان، بریتانیا، کره‌جنوبی و… جزء این ۵۰ روزنامه هستند. بیشترین تیراژ روزنامه در جهان مربوط به کشور ژاپن است که روزانه ۹ میلیون و ۶۰۰ هزار نسخه چاپ می‌کند. در سال ۲۰۱۲ این روزنامه ۱۰ میلیون تیراژ داشته است. به نوعی ۴۰۰ هزار نسخه کاهش تیراژ داشته است. بنابراین کشوری با این مهد تکنولوژی با جمعیت ۱۲۷ میلیون نفر تیراژ مطبوعاتش آنقدر کاهش پیدا نکرد. ژاپن ۱۱۵ روزنامه دارد به نوعی که به ازای هر ۱۰ نفر ۶ روزنامه منتشر می‌شود.
امامی همچنین در ادامه مباحث بالا به روزنامه‌های پرتیراژ دیگر در دنیا اشاره کرد و گفت: سومین روزنامه پرتیراژ متعلق به یک روزنامه هندی است که پنج سال پیش سه میلیون نسخه در روز منتشر می‌کرد. سال ۲۰۱۵ تعداد این روزنامه به ۴ میلیون نسخه رسید و افزایش پیدا کرد! کل تیراژ مطبوعات هند در سال ۲۰۰۵، ۷۹ میلیون نسخه بود. ۶ سال بعد یعنی در سال ۲۰۱۱ این میزان به ۳۳۰ میلیون نسخه رسیده است یعنی چهار برابر شده است. بنابراین اگر کاهش تیراژ مطبوعات در دنیا یک پدیده جهانی است اما در کشورهایی که مطرح شد این مساله کاملا متفاوت است. در ایران ۲۰۰ روزنامه منتشر می‌شود. سال ۹۲ تیراژ کل مطبوعات یک میلیون و ۲۰۰ هزار نسخه بوده است که متاسفانه در سال ۹۶ به زیر ۸۰۰ هزار نسخه رسیده است. حتی در برخی آمار این میزان به ۶۰۰ هزار تیراژ هم مطرح شده است. البته رسانه‌های ایران تیراژ واقعی را به دلیل یارانه گرفتن، جذب آگهی و همچنین کاهش اعتبار در نزد جامعه مطرح نمی‌کنند.
او سپس اظهار کرد: متاسفانه در ایران به ازای هر ۸۰۰ نفر یک روزنامه منتشر می‌شود! و این در مقایسه با ژاپن که به ازای هر ۱۰ نفر ۶ روزنامه منتشر می‌شود غیر قابل باور است. کاهش تیراژ مطبوعات در پنج سال اخیر در جهان چشمگیر نبوده است اما این سرعت در ایران بسیار بالا بوده است.
امامی در بخش دیگری از این نشست در پاسخ به این نکته که آیا فضای مجازی باعث شده است مردم ایران به ویژه جوانان از مطبوعات رویگردان شوند، اظهار کرد: فضای مجازی موثر بوده است اما عوامل دیگری هم نقش داشته‌اند. یک عامل به مطبوعات برمی گردد و آن کیفیت پایین محتوای مطبوعات است. اعمال محدودیت‌ها و آزاد نبودن مطبوعات در ایران که منجر به خودسانسوری می‌شود از دیگر عوامل زمینه‌ساز این اتفاق است. متاسفانه مطبوعات ما ذائقه و نیاز مخاطبان را درک نکرده است. به جرأت می‌توان گفت مطبوعات ایران خیلی زود در برابر شبکه‌های اجتماعی عقب‌نشینی کرده‌اند. برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری هر رسانه چه تفاوتی با دورانی که فضای مجازی هنوز رشد نکرده بود، کرده است؟ اصلاً این رقیب قدرتمند (فضای مجازی) توسط مدیران مطبوعاتی ما جدی گرفته نشده است. متاسفانه مطبوعات ما خودشان را با رسانه‌های آنلاین و فضای مجازی وقف نداده‌اند. آنها حتی نرم‌خبر را هم جدی نگرفته‌اند.
اگر می‌خواهیم مطبوعات زنده بماند فکری به حال مطبوعات کودکان و نوجوانان بکنید
سیدعلی کاشفی پژوهشگر حوزه مطبوعات کودک و نوجوانان در بخش دیگری از این نشست با طرح این پرسش که چرا معاونت مطبوعاتی فکری برای مطبوعات کودکان و نوجوانان نمی‌کند؟ اظهار کرد: لازم است معاونت مطبوعاتی به این موضوع توجه کنند.
او گفت: اگر در آینده می‌خواهید مطبوعات خوانده شود باید در کودکی مخاطب را با مطبوعات انس و الفت داد. امروز باید تمرکزمان را روی بالندگی مطبوعات کودکان متمرکز کنیم. در حال حاضر مخاطبان سنین پایین بیش از بزرگسالان مجذوب رسانه‌های جدید (فضای مجازی) شده‌اند.
وی ادامه داد: مطبوعات در دوره جدید زنده می‌ماند همانگونه که رادیو پس از تلویزیون زنده ماند.
او در ادامه کارکرد چهارمی را برای مطبوعات کودک و نوجوانان متصور شد و گفت: مطبوعات کودک و نوجوان علاوه بر سه کارکرد اطلاع‌رسانی، آموزش و سرگرمی کارکرد پرورشی هم دارند. منظور از این کارکرد آموزش غیرمستقیم و درازمدت است که هویت‌ساز است و شخصیت فرد را شکل می‌دهد.
کاشفی با اعتقاد بر اینکه مطبوعات زنده می‌مانند اما با به روز کردن خودشان اظهار کرد: آمارهای میزان کاهش مطبوعات در ایران به برخی مطبوعات مرتبط است اما برخی دیگر از نشریات هستند که همچنان بدون مشکل به راه خود ادامه می‌دهند. در حال حاضر ۱۲۰ نشریه برای کودکان فعالیت می‌کنند اما متاسفانه این نشریات، نشریاتی هستند که پس از چندین شماره به دلیل مشکل هزینه‌های بالا و اینکه کودکان قادر به خرید نشریات نیستند، قطع می‌شود.
پژوهشگر حوزه مطبوعات کودک و نوجوانان سپس گفت: از اتفاقاتی که در سال‌های اخیر در حوزه مطبوعات رخ داده است کم شدن سهم نشریات دولتی است و در حال حاضر بیشتر شاهد حضور بخش خصوصی هستیم. به عنوان مثال گل‌آقا یک اتفاق در کشور ما بود.
او سپس مطرح کرد: اگر آینده مطبوعات مهم است چاره‌ای نداریم که مطبوعات کودک و نوجوان را گسترش بدهیم و فکر جدی به حال مطبوعات کودک بکنیم.
کاشفی سپس تاکید کرد: مطبوعات کودک و نوجوان برای ادامه حیات نیاز به بازتعریف جدید هستند. مطبوعات در دوره جدید همزمان در سه حوزه نشریه کاغذی، حضور جدی در فضای مجازی و همچنین با اتفاقات اجتماعی و فعالیت‌های عینی و با در نظر گرفتن مخاطبان هم‌سنخ می‌تواند بازتعریف جدیدی برای مخاطبان در مطبوعات کودک و نوجوان به راه خود ادامه بدهد.
وی با بیان اینکه مطبوعات بیش از کتاب در نهادینه ساختن عادت مطالعه در کودکان و نوجوانان نقش دارد، یادآور شد: راه ترویج و اشاعه مطالعه کتاب باز هم از مسیر مطبوعات است. با قلاب مطبوعات کودک و نوجوان می‌توانیم امیدوار باشیم که خوانندگان آینده کشور را ببینیم.
موج‌سازی رسانه‌ای بلد نیستیم
در بخش دیگری از این نشست محمود مختاریان مدرس دانشگاه علامه درباره اینکه گرافیک مطبوعاتی و جاذبه‌های تصویری چه نقشی در جذب فرهنگ مطالعه در کودکان و نوجوانان دارد؟ به محسنات شبکه‌های فضای مجازی و به ویژه تلگرام اشاره کرد و گفت: روزی که در مجلس حادثه ترور رخ داد ۴ میلیارد مراجعه‌کننده به تلگرام در ایران به ثبت رسید. همچنین سه میلیون پست گذاشته شد. می‌توان گفت این شبکه‌ها باعث شده‌اند مردم بیشتر به خبر اهمیت دهند و خود این یک حسن است. اما متاسفانه مساله‌ای که وجود دارد در بحث گرافیک مطبوعاتی و جاذبه‌های تصویری هنوز صنعت سرگرمی‌سازی را نمی‌دانیم. باید متوجه می‌شدیم که هفت میلیارد موبایل در دست مردم است آن هم با همه کارکردهایش. اما متاسفانه سواد رسانه‌ای و فرهنگ‌سازی در این زمینه شکل نگرفته است. ظریف وزیر امور خارجه می‌گوید بابت توییت دو خطی‌ام دو روز کار می‌کنم چرا این تحول جهانی را متوجه نشدیم. وزارت ارشاد در حال حاضر آمار ریز به ریز تیراژ مطبوعات ایران را دارد اما هیچ‌گاه مطرح نمی‌کند چراکه می‌خواهد تحولی در افزایش تیراژ رسانه‌ها ایجاد شود.
وی با بیان اینکه نیاز به تحول روزنامه‌ها هم به لحاظ محتوا و هم به لحاظ شکل در شرایط فعلی هستیم، اظهار کرد: چقدر در کشور ایجاد فضای رسانه‌ای را بلدیم. اصلاً پرداخت نکرده‌ایم. به عنوان مثال رونی کلمن به ایران آمد و یا مرتضی پاشایی فوت کرد چقدر مطبوعات ما به تحلیل این اتفاقات پرداختند؟
این مدرس دانشگاه علامه در ادامه گفت: متاسفانه در مطبوعات ما تولید محتوا و موج رسانه‌ای آموزش داده نشده است. تاسف‌بار است که ۱۸ روزنامه کشور برای یک رویداد تنها یک عکس را صفحه اول روزنامه منتشر کرده‌اند.
خبرنویسی نوین در دنیا مبتنی بر داستان و قصه دادن به خبر است
دکتر امامی در بخش دیگری از این نشست درباره اینکه نهضت مطالعه در بین جوانان ایجاد شود، نیاز به چه اقداماتی است، اظهار کرد: در تکنولوژی‌های نوین ارتباطی وقتی خبر به سرعت منتشر می‌شود، این سرعت باعث سطحی شدن جامعه می‌شود. مخاطب زمانی که خبر کوتاه را می‌خواند دیگر سراغ چرایی و چگونگی ماجرا نمی‌رود. اگر جوانان را تشویق به خواندن کتاب و نشریه می‌کنیم به این دلیل است که عمق و تفکر به قدرت تحلیل آنها داده شود.
او سپس با اعتقاد بر اینکه مردم در حال حاضر با حضور در فضای مجازی خود تولیدکننده هستند و با محدودیت‌های رسانه‌ای همچون خودسانسوری مواجه نیستند، اظهار کرد: در حال حاضر در مطبوعات خودسانسوری وجود دارد و یکی از علت‌های رویگردانی مردم از مطبوعات همین مبحث خودسانسوری است. البته ناشران نباید به این باور قطعی برسند که مخاطبان تمام و کمال علاقه‌مند رسانه‌های آنلاین شده‌اند. این فرضی اشتباه است اما به هر حال امروزه مخاطبان ما وفادار و ماندگار به رسانه‌های مکتوب نیستند. این خانواده‌ها و والدین هستند که باید کودکان و نوجوانان را به مطبوعات سوق دهند. وقتی که در جامعه گرایش به مطبوعات ترویج شود و اینکه مطرح شود که کسی دیگر روزنامه نمی‌خواند این خود بزرگترین ایراد است. وظیفه دولت جنبه حمایتی در این زمینه است. در حال حاضر این برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری مربوط به دورانی بوده است که رسانه‌ها هنوز نوین نبوده‌اند.
امامی درباره وظایف رسانه‌ها در قبال بالا بردن فرهنگ مطالعه مطبوعات در جامعه توضیح داد: اولین کاری که رسانه‌ها باید انجام دهند این است که خودشان را باید به سرعت با شبکه‌های اجتماعی وقف دهند و اجتماعی‌تر شوند و در عین حال از ابزارهای نوین ارتباطی بهره‌مند شوند کاری که روزنامه همشهری انجام داد و این اتصال را برقرار کرد. در حال حاضر مباحث روز جهان به سمت پلت‌فورم‌های ویدئویی می‌رود. مطبوعات ما نیز برای زنده ماندن خود باید به این سطح برسند. در حال حاضر بسیاری از روزنامه‌ها در دنیا از پادکست رادیویی استفاده می‌کنند.
وی با بیان اینکه رسانه‌های ما نیاز به مخاطب‌شناسی و همچنین مخاطب‌سازی دارند، اظهار کرد: رسانه‌های ما نیاز به سبک نگارش جدید دارند. اینکه دیگر خبرها به سبک حرم وارونه منتشر نشوند. در حال حاضر تمامی خبرهای دنیا مبتنی بر داستان و قصه دادن به خبرها است.
معاونت مطبوعاتی توجه ویژه‌ای به مطبوعات کودک و نوجوان کند
سیدعلی کاشفی در بخش پایانی این نشست درباره اینکه چه راهکارهایی برای بالا بردن مطالعه مطبوعات بین جوانان و نوجوانان وجود دارد، اظهار کرد: در حال حاضر نیازمند بازتعریف روزنامه‌نگاری کودک و نوجوان هستیم. یکی از مصادیق آن شناخت نیاز مخاطب است. این اتفاق را در حوزه مطبوعات در دهه ۷۰ شاهد بودیم که هر ساله در گزارش‌هایی که تکرار می‌شد این بود که در حوزه نشریات کودکان و نوجوانان دو مجله در قم و یک مجله در سپاه منتشر می‌شود و بقیه همه در تهران است. اما حالا اینگونه نیست. ما در همه نقاط کشور نشریات داریم. امروزه اکثر نشریات تعریف مجزا و مضاعفی دارند. ناگزیریم به سمت تخصصی‌تر شدن مخاطبان برویم. مثل نشریات‌های قرآنی، اجتماعی، ادبی و… این تنوع خوب است.
او سپس گفت: یک دسته از نشریاتی که در دوران پس از ورود شبکه‌های اجتماعی همچنان زنده‌اند نشریات محلی هستند و زنده بودن آنها به این دلیل است که مشابه ندارند. امروزه حضور روزنامه‌نگاران در حوزه مطبوعات کودکان و نوجوانان بیشتر شده است اما کافی نیست. ما نیازمند دروس دانشگاهی در زمینه روزنامه‌نگاری کودکان و نوجوانان هستیم.
این پژوهشگر حوزه مطبوعات کودکان و نوجوانان با اشاره به بحث سیاست‌های حمایتی دولت در زمینه مطبوعات کودکان و نوجوانان گفت: درست است که هر جا مدافع این نظریه هستیم که هرچه حضور دولت در عرصه فرهنگ کمتر شود از تصدی‌گری کاسته می‌شود اما در عین حال یکی از نکاتی که زنده‌یاد دکتر معتمدنژاد هم به آن اشاره کردند و آن این است که دولت در بحث مطبوعاتی کودک و نوجوان حضور داشته باشد و کمک و همراهی کند. در حوزه کتاب در قبال سیاست‌های حمایتی دولت یارانه‌هایی تعریف شده است. این طرح‌ها قابل تعمیم به مطبوعات کودک و نوجوان است.
کاشفی در پایان تاکید کرد: در سیاست‌های حمایتی معاونت مطبوعاتی در بحث اشتراک خرید نشریات نیازمند توجه مضاعف و ویژه‌ای برای مطبوعات کودک و نوجوان هستیم. از طرفی شکل‌گیری موسسات بزرگتر مطبوعاتی و ادغام آنها با یکدیگر می‌تواند به بحث جوانمرگی مطبوعات کودک و نوجوان بسیار کمک کند.
منبع: بهارنیوز

بهترین مستندهای دوره یازدهم معرفی شدند/ سینماحقیقت در ایستگاه پایانی

مراسم اختتامیه یازدهمین دوره جشنواره سینماحقیقت شب گذشته با معرفی برگزیدگان به کار خود پایان داد.

عصرایران – در مراسم پایانی شامگاه یکشنبه ۲۶ آذرماه ۹۶ در تالار اندیشه حوزه هنری، برگزیدگان یازدهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» معرفی شدند.

در این مراسم که با حضور جمعی از مقامات، مسئولان، مستندسازان، میهمانان و سفرای کشورهای خارجی و اصحاب رسانه برگزار شد، برگزیدگان جشنواره در بخش‌های مختلف معرفی و مورد تقدیر قرار گرفتند.

جایزه هنر و تجربه

جوایز داوران گروه هنر و تجربه به این شرح اهدا شد:

لوح تقدیر و مبلغ ۳۰ میلیون ریال به «داود اشرفی» کارگردان «قصه بولوار»
تندیس هنر و تجربه، لوح تقدیر و مبلغ ۵۰ میلیون ریال به آزاده موسوی و کوروش عطائی، کارگردانان «در جستجوی فریده»

جایزه آیفیک

جایزه انجمن صنفی شرکت‌ها و مؤسسات فیلمسازی ایران (آیفیک) شامل پنج سکه بهار آزادی به «مهدی کوهیان» تهیه‌کننده «قاضی و مرگ» اهدا شد.

جایزه شبکه مستند

مدیر شبکه مستند سیما، لوح تقدیر و هدیه نقدی ۷۰ میلیون ریالی این شبکه را به «محمدباقر شاهین» کارگردان مستند «ادوارد» اهدا کرد.

جایزه سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران

جوایز هیات داوری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران به شرح زیر اهدا شد:
جایزه سوم: لوح تقدیر و مبلغ ۳۰ میلیون ریال به «شهرام میراب‌اقدم» کارگردان وادی خاموشان
جایزه دوم: لوح تقدیر و مبلغ ۴۰ میلیون ریال به «حسن نقاشی» کارگردان وازاریه
جایزه اول: لوح تقدیر و مبلغ ۵۰ میلیون ریال به «مهدی باقری» کارگردان در جستجوی خانه خورشید

بخش مسابقه بین‌الملل

هیات داوران بخش مسابقه بین‌الملل شامل جان‌فرانکو رُزی، داریل اِلس، کتایون شهابی، پیمپاکا تویرا و سام کلانتری؛ جوایز بخش مسابقه بین‌الملل جشنواره را به این شرح اعلام و برگزیدگان را مورد تقدیر قرار دادند:

بخش مسابقه کوتاه و نیمه‌بلند:

جایزه ویژه هیات داوران: تندیس جشنواره، دیپلم افتخار و جایزه نقدی ۲۰۰۰ دلار به «محمدرضا وطن‌دوست» کارگردان مستند «لوتوس» اهدا شد.

بهترین فیلم مستند کوتاه: تندیس جشنواره، دیپلم افتخار و جایزه نقدی ۳۰۰۰ دلار به «افسانه سالاری» کارگردان مستند «هیچکستان» از پرتغال و فرانسه اهدا شد.

بهترین فیلم مستند نیمه‌بلند: تندیس جشنواره، دیپلم افتخار و جایزه نقدی ۴۰۰۰ دلار به «الخاندرو جی. سالگادو» کارگردان مستند «بولینگو، جنگل عشق» از اسپانیا اهدا شد.

بخش مسابقه ‌بلند:

جایزه ویژه هیات داوران: تندیس جشنواره، دیپلم افتخار و جایزه نقدی ۲۰۰۰ دلار به «عزت‌الله پروازه» کارگردان مستند «مادرم ایل من» اهدا شد.

بهترین فیلم مستند ‌بلند: تندیس جشنواره، دیپلم افتخار و جایزه نقدی ۵۰۰۰ دلار به «رضا فرهمند» کارگردان مستند «زنانی با گوشواره‌های باروتی» اهدا شد.

 جایزه شهید آوینی:

داوران بخش «جایزه شهید آوینی» سینماحقیقت، ویژه‌ی آثار مستند با موضوع انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و حوزه مقاومت، برگزیدگان این بخش را به شرح ذیل معرفی و مورد تقدیر قرار دادند:

تقدیر هیات داوران: تندیس شهید آوینی، دیپلم افتخار و جایزه نقدی ۵۰ میلیون ریالی به «سیداحسان عمادی» کارگردان «رزم‌آرا: یک دوسیه مسکوت» اهدا شد.

جایزه ویژه هیات داوران: تندیس شهید آوینی، دیپلم افتخار و جایزه نقدی ۸۰ میلیون ریالی به «مصطفی رزاق‌کریمی» کارگردان «بانو قدس ایران» اهدا شد.

بهترین فیلم مستند کوتاه (کارگردانی): تندیس شهید آوینی، دیپلم افتخار و جایزه نقدی ۱۰۰ میلیون ریالی به «احمد زائری» کارگردان «همشهری جنگ» اهدا شد.

بهترین فیلم مستند بلند (کارگردانی): تندیس شهید آوینی، دیپلم افتخار و جایزه نقدی ۱۲۰ میلیون ریالی به «رضا فرهمند» کارگردان «زنانی با گوشواره‌های باروتی» تقدیم شد.

جایزه ویژه دبیر جشنواره: تندیس شهید آوینی، دیپلم افتخار و جایزه نقدی ۸۰ میلیون ریالی به «جمشید بیات‌ترک» کارگردان «دست‌های خالی» اهدا شد.

مسابقه ملی

هیات داوران بخش مسابقه ملی جشنواره، آقایان منوچهر طیاب، محمدعلی فارسی، دکتر رامین حیدری‌فاروقی، علیرضا زرین‌دست، امیر تاجیک، معین کریم‌الدینی و خانم مستانه مهاجر، برگزیدگان این رویداد را به شرح زیر معرفی و مورد تقدیر قرار دادند:

بهترین نویسنده گفتار متن: تندیس سینماحقیقت، دیپلم افتخار و جایزه نقدی ۶۰ میلیون ریالی به «میلاد محمدی» نویسنده گفتار متن «عشق شمعدانی‌ها» اهدا شد.

 بهترین صدا: تندیس سینماحقیقت، دیپلم افتخار و جایزه نقدی ۶۰ میلیون ریالی مشترکاً به کیومرث محمدچناری (صدابردار) و حسن مهدوی (طراحی و ترکیب صدا) مستند «زنانی با گوشواره‌های باروتی» تقدیم شد.

بهترین فیلمبردار: تندیس سینماحقیقت، دیپلم افتخار و جایزه نقدی ۶۰ میلیون ریالی به «علی شیلاندری» فیلمبردار «دیدن و بودن» اهدا شد.

بهترین تدوین: تندیس سینماحقیقت، دیپلم افتخار و جایزه نقدی ۶۰ میلیون ریالی به «حمید نجفی‌راد» تدوینگر «در جستجوی فریده» اهدا شد.

بهترین موسیقی: تندیس سینماحقیقت، دیپلم افتخار و جایزه نقدی ۶۰ میلیون ریالی به «افشین عزیزی» آهنگساز «در جستجوی فریده» تقدیم شد.

بهترین پژوهشگر: تندیس سینماحقیقت، دیپلم افتخار و جایزه نقدی ۷۰ میلیون ریالی به «سودابه مجاوری» پژوهشگر «وه انتیوک شاپور» اهدا شد.

بهترین فیلم مستند کوتاه (کارگردانی): تندیس سینماحقیقت، دیپلم افتخار و جایزه نقدی ۱۰۰ میلیون ریالی مشترکاً به «فتح‌الله امیری» و «نیما عسگری» کارگردانان «محیط‌بان و پلنگ» تقدیم شد.

بهترین فیلم مستند بلند (کارگردانی): تندیس سینماحقیقت، دیپلم افتخار و جایزه نقدی ۱۲۰ میلیون ریالی به «رضا فرهمند» کارگردان «زنانی با گوشواره‌های باروتی» اهدا شد.

جایزه ویژه هیات داوران: هیات داوران یازدهمین جشنواره بین‌المللی سینماحقیقت با تقدیر از کلیه عوامل فیلم مستند «لاوراتوار» جایزه ویژه خود شامل تندیس جشنواره، دیپلم افتخار و جایزه نقدی ۸۰ میلیون ریالی را به نمایندگی از گروه، به آقایان «علی همراز» کارگردان و «محمد کارت» تهیه‌کننده این فیلم مستند اهدا کرد.

بهترین فیلم (تهیه‌کننده): تندیس سینماحقیقت، دیپلم افتخار و جایزه نقدی ۱۴۰ میلیون ریالی به «مؤسسه فرهنگی هنری عروج» تهیه‌کننده «بانو قدس ایران» اهدا شد.

جایزه ویژه دبیر جشنواره: شامل تندیس سینماحقیقت، دیپلم افتخار و جایزه نقدی ۱۰۰ میلیون ریالی هم مشترکاً به «آزاده موسوی» و «کوروش عطائی» کارگردانان «در جستجوی فریده» تقدیم شد.


منبع: عصرایران

چرا مردم ایران از مطبوعات رویگردانند؟

در این نشست علت رویگردانی مردم از مطبوعات به کیفیت پایین محتوای مطبوعات، آزاد نبودن مطبوعات که منجر به خودسانسوری می‌شود و اینکه مطبوعات همچنان ذائقه و نیاز مخاطبان را درک نکرده است، عنوان شد.

در نشستی که با موضوع ترویج فرهنگ مطالعه مطبوعات در بین جوانان برگزار شد واقعیت فضای مجازی و اینکه آیا علت رویگردانی مردم ایران از مطبوعات تاثیر چشمگیر فضای مجازی به بحث و بررسی گذاشته شد.

به گزارش ایسنا، نشست ترویج فرهنگ مطالعه مطبوعات در بین جوانان عصر امروز با سخنرانی محمود مختاریان مدرس دانشگاه علامه طباطبایی، حسین امامی نایب رئیس انجمن متخصصان روابط عمومی و همچنین سیدعلی کاشفی پژوهشگر مطبوعات در حوزه کودک و نوجوان و همچنین با حضور بیتا علی‌آبادی رئیس دفتر مطالعات و برنامه‌ریزی رسانه‌ها عصر روز یکشنبه ۲۶ آذرماه در دفتر مطالعات و برنامه‌ریزی رسانه‌ها برگزار شد.

در این نشست علت رویگردانی مردم از مطبوعات به کیفیت پایین محتوای مطبوعات، آزاد نبودن مطبوعات که منجر به خودسانسوری می‌شود و اینکه مطبوعات همچنان ذائقه و نیاز مخاطبان را درک نکرده است، عنوان شد.

همچنین مطرح شد مطبوعات ایران خیلی زود در برابر شبکه‌های اجتماعی عقب‌نشینی کرد.

فرش را از زیر رسانه‌های کاغذی نکشیده‌اند

محمود مختاریان در بخشی از این نشست در سخنانی با اعتقاد با بر اینکه رسانه‌های کاغذی نمی‌میرند، اظهار کرد: شبکه‌های مجازی با ورودشان به دنیای واقعی طوفانی به پا کردند. این طوفان تاسف همگان از شرایط فضای رسانه‌ای را برانگیخته است. به نوعی که حتی رئیس‌جمهور هم مطرح کرد روزانه ده‌ها نامه علیه وضعیت نامناسب شبکه‌های مجازی به او ارسال می‌شود.

او در ادامه گفت: باید به این مجموعه برسیم که تحت سواد رسانه‌ای و همین‌طور سواد بصری فضای مجازی را فرهنگ‌سازی کنیم. دانش خرد محصول خواندن است. به هر حال با آمدن فضای مجازی به دنبال چالش بزرگی در رسانه‌ها هستیم اما اینکه فرش را از زیر رسانه‌های کاغذی کشیده‌اند و مطبوعات در حال نابودی هستند، اینگونه نیست. هر رسانه کارکرد خودش را دارد اما باید به روز باشد و فکری به حال ماندگاری خود بکند.

در ایران به ازای هر ۸۰۰ نفر یک روزنامه منتشر می‌شود!

دکتر حسین امامی نیز در بخشی از این نشست با بیان اینکه با پدیده جهانی گسترش فضای مجازی مواجه هستیم، گفت: این گسترش فضای مجازی در ایران سرعتش بیش از سایر نقاط است. در همه کشورها با عدم علاقه جوانان به اخبار در روزنامه‌ها مواجه هستیم اما اینکه آیا فضای مجازی باعث شده است مردم از رسانه‌های چاپی رویگردان باشد نگاهی به آمار می‌کنم. در بین ۵۰ روزنامه پرتیراژ جهان ژاپن، هند و چین بیشترین روزنامه‌ها را دارند. آمریکا، آلمان، بریتانیا، کره‌جنوبی و… جزء این ۵۰ روزنامه هستند. بیشترین تیراژ روزنامه در جهان مربوط به کشور ژاپن است که روزانه ۹ میلیون و ۶۰۰ هزار نسخه چاپ می‌کند. در سال ۲۰۱۲ این روزنامه ۱۰ میلیون تیراژ داشته است. به نوعی ۴۰۰ هزار نسخه کاهش تیراژ داشته است. بنابراین کشوری با این مهد تکنولوژی با جمعیت ۱۲۷ میلیون نفر تیراژ مطبوعاتش آنقدر کاهش پیدا نکرد. ژاپن ۱۱۵ روزنامه دارد به نوعی که به ازای هر ۱۰ نفر ۶ روزنامه منتشر می‌شود.

امامی همچنین در ادامه مباحث بالا به روزنامه‌های پرتیراژ دیگر در دنیا اشاره کرد و گفت: سومین روزنامه پرتیراژ متعلق به یک روزنامه هندی است که پنج سال پیش سه میلیون نسخه در روز منتشر می‌کرد. سال ۲۰۱۵ تعداد این روزنامه به ۴ میلیون نسخه رسید و افزایش پیدا کرد! کل تیراژ مطبوعات هند در سال ۲۰۰۵، ۷۹ میلیون نسخه بود. ۶ سال بعد یعنی در سال ۲۰۱۱ این میزان به ۳۳۰ میلیون نسخه رسیده است یعنی چهار برابر شده است. بنابراین اگر کاهش تیراژ مطبوعات در دنیا یک پدیده جهانی است اما در کشورهایی که مطرح شد این مساله کاملا متفاوت است. در ایران ۲۰۰ روزنامه منتشر می‌شود. سال ۹۲ تیراژ کل مطبوعات یک میلیون و ۲۰۰ هزار نسخه بوده است که متاسفانه در سال ۹۶ به زیر ۸۰۰ هزار نسخه رسیده است. حتی در برخی آمار این میزان به ۶۰۰ هزار تیراژ هم مطرح شده است. البته رسانه‌های ایران تیراژ واقعی را به دلیل یارانه گرفتن، جذب آگهی و همچنین کاهش اعتبار در نزد جامعه مطرح نمی‌کنند.

او سپس اظهار کرد: متاسفانه در ایران به ازای هر ۸۰۰ نفر یک روزنامه منتشر می‌شود! و این در مقایسه با ژاپن که به ازای هر ۱۰ نفر ۶ روزنامه منتشر می‌شود غیر قابل باور است. کاهش تیراژ مطبوعات در پنج سال اخیر در جهان چشمگیر نبوده است اما این سرعت در ایران بسیار بالا بوده است.

امامی در بخش دیگری از این نشست در پاسخ به این نکته که آیا فضای مجازی باعث شده است مردم ایران به ویژه جوانان از مطبوعات رویگردان شوند، اظهار کرد: فضای مجازی موثر بوده است اما عوامل دیگری هم نقش داشته‌اند. یک عامل به مطبوعات برمی گردد و آن کیفیت پایین محتوای مطبوعات است. اعمال محدودیت‌ها و آزاد نبودن مطبوعات در ایران که منجر به خودسانسوری می‌شود از دیگر عوامل زمینه‌ساز این اتفاق است. متاسفانه مطبوعات ما ذائقه و نیاز مخاطبان را درک نکرده است. به جرأت می‌توان گفت مطبوعات ایران خیلی زود در برابر شبکه‌های اجتماعی عقب‌نشینی کرده‌اند. برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری هر رسانه چه تفاوتی با دورانی که فضای مجازی هنوز رشد نکرده بود، کرده است؟ اصلاً این رقیب قدرتمند (فضای مجازی) توسط مدیران مطبوعاتی ما جدی گرفته نشده است. متاسفانه مطبوعات ما خودشان را با رسانه‌های آنلاین و فضای مجازی وقف نداده‌اند. آنها حتی نرم‌خبر را هم جدی نگرفته‌اند.

اگر می‌خواهیم مطبوعات زنده بماند فکری به حال مطبوعات کودکان و نوجوانان بکنید

سیدعلی کاشفی پژوهشگر حوزه مطبوعات کودک و نوجوانان در بخش دیگری از این نشست با طرح این پرسش که چرا معاونت مطبوعاتی فکری برای مطبوعات کودکان و نوجوانان نمی‌کند؟ اظهار کرد: لازم است معاونت مطبوعاتی به این موضوع توجه کنند.

او گفت: اگر در آینده می‌خواهید مطبوعات خوانده شود باید در کودکی مخاطب را با مطبوعات انس و الفت داد. امروز باید تمرکزمان را روی بالندگی مطبوعات کودکان متمرکز کنیم. در حال حاضر مخاطبان سنین پایین بیش از بزرگسالان مجذوب رسانه‌های جدید (فضای مجازی) شده‌اند.

وی ادامه داد: مطبوعات در دوره جدید زنده می‌ماند همانگونه که رادیو پس از تلویزیون زنده ماند.

او در ادامه کارکرد چهارمی را برای مطبوعات کودک و نوجوانان متصور شد و گفت: مطبوعات کودک و نوجوان علاوه بر سه کارکرد اطلاع‌رسانی، آموزش و سرگرمی کارکرد پرورشی هم دارند. منظور از این کارکرد آموزش غیرمستقیم و درازمدت است که هویت‌ساز است و شخصیت فرد را شکل می‌دهد.

کاشفی با اعتقاد بر اینکه مطبوعات زنده می‌مانند اما با به روز کردن خودشان اظهار کرد: آمارهای میزان کاهش مطبوعات در ایران به برخی مطبوعات مرتبط است اما برخی دیگر از نشریات هستند که همچنان بدون مشکل به راه خود ادامه می‌دهند. در حال حاضر ۱۲۰ نشریه برای کودکان فعالیت می‌کنند اما متاسفانه این نشریات، نشریاتی هستند که پس از چندین شماره به دلیل مشکل هزینه‌های بالا و اینکه کودکان قادر به خرید نشریات نیستند، قطع می‌شود.

پژوهشگر حوزه مطبوعات کودک و نوجوانان سپس گفت: از اتفاقاتی که در سال‌های اخیر در حوزه مطبوعات رخ داده است کم شدن سهم نشریات دولتی است و در حال حاضر بیشتر شاهد حضور بخش خصوصی هستیم. به عنوان مثال گل‌آقا یک اتفاق در کشور ما بود.

او سپس مطرح کرد: اگر آینده مطبوعات مهم است چاره‌ای نداریم که مطبوعات کودک و نوجوان را گسترش بدهیم و فکر جدی به حال مطبوعات کودک بکنیم.

کاشفی سپس تاکید کرد: مطبوعات کودک و نوجوان برای ادامه حیات نیاز به بازتعریف جدید هستند. مطبوعات در دوره جدید همزمان در سه حوزه نشریه کاغذی، حضور جدی در فضای مجازی و همچنین با اتفاقات اجتماعی و فعالیت‌های عینی و با در نظر گرفتن مخاطبان هم‌سنخ می‌تواند بازتعریف جدیدی برای مخاطبان در مطبوعات کودک و نوجوان به راه خود ادامه بدهد.

وی با بیان اینکه مطبوعات بیش از کتاب در نهادینه ساختن عادت مطالعه در کودکان و نوجوانان نقش دارد، یادآور شد: راه ترویج و اشاعه مطالعه کتاب باز هم از مسیر مطبوعات است. با قلاب مطبوعات کودک و نوجوان می‌توانیم امیدوار باشیم که خوانندگان آینده کشور را ببینیم.

موج‌سازی رسانه‌ای بلد نیستیم

در بخش دیگری از این نشست محمود مختاریان مدرس دانشگاه علامه درباره اینکه گرافیک مطبوعاتی و جاذبه‌های تصویری چه نقشی در جذب فرهنگ مطالعه در کودکان و نوجوانان دارد؟ به محسنات شبکه‌های فضای مجازی و به ویژه تلگرام اشاره کرد و گفت: روزی که در مجلس حادثه ترور رخ داد ۴ میلیارد مراجعه‌کننده به تلگرام در ایران به ثبت رسید. همچنین سه میلیون پست گذاشته شد. می‌توان گفت این شبکه‌ها باعث شده‌اند مردم بیشتر به خبر اهمیت دهند و خود این یک حسن است. اما متاسفانه مساله‌ای که وجود دارد در بحث گرافیک مطبوعاتی و جاذبه‌های تصویری هنوز صنعت سرگرمی‌سازی را نمی‌دانیم. باید متوجه می‌شدیم که هفت میلیارد موبایل در دست مردم است آن هم با همه کارکردهایش. اما متاسفانه سواد رسانه‌ای و فرهنگ‌سازی در این زمینه شکل نگرفته است. ظریف وزیر امور خارجه می‌گوید بابت توییت دو خطی‌ام دو روز کار می‌کنم چرا این تحول جهانی را متوجه نشدیم. وزارت ارشاد در حال حاضر آمار ریز به ریز تیراژ مطبوعات ایران را دارد اما هیچ‌گاه مطرح نمی‌کند چراکه می‌خواهد تحولی در افزایش تیراژ رسانه‌ها ایجاد شود.

وی با بیان اینکه نیاز به تحول روزنامه‌ها هم به لحاظ محتوا و هم به لحاظ شکل در شرایط فعلی هستیم، اظهار کرد: چقدر در کشور ایجاد فضای رسانه‌ای را بلدیم. اصلاً پرداخت نکرده‌ایم. به عنوان مثال رونی کلمن به ایران آمد و یا مرتضی پاشایی فوت کرد چقدر مطبوعات ما به تحلیل این اتفاقات پرداختند؟

این مدرس دانشگاه علامه در ادامه گفت: متاسفانه در مطبوعات ما تولید محتوا و موج رسانه‌ای آموزش داده نشده است. تاسف‌بار است که ۱۸ روزنامه کشور برای یک رویداد تنها یک عکس را صفحه اول روزنامه منتشر کرده‌اند.

خبرنویسی نوین در دنیا مبتنی بر داستان و قصه دادن به خبر است

دکتر امامی در بخش دیگری از این نشست درباره اینکه نهضت مطالعه در بین جوانان ایجاد شود، نیاز به چه اقداماتی است، اظهار کرد: در تکنولوژی‌های نوین ارتباطی وقتی خبر به سرعت منتشر می‌شود، این سرعت باعث سطحی شدن جامعه می‌شود. مخاطب زمانی که خبر کوتاه را می‌خواند دیگر سراغ چرایی و چگونگی ماجرا نمی‌رود. اگر جوانان را تشویق به خواندن کتاب و نشریه می‌کنیم به این دلیل است که عمق و تفکر به قدرت تحلیل آنها داده شود.

او سپس با اعتقاد بر اینکه مردم در حال حاضر با حضور در فضای مجازی خود تولیدکننده هستند و با محدودیت‌های رسانه‌ای همچون خودسانسوری مواجه نیستند، اظهار کرد: در حال حاضر در مطبوعات خودسانسوری وجود دارد و یکی از علت‌های رویگردانی مردم از مطبوعات همین مبحث خودسانسوری است. البته ناشران نباید به این باور قطعی برسند که مخاطبان تمام و کمال علاقه‌مند رسانه‌های آنلاین شده‌اند. این فرضی اشتباه است اما به هر حال امروزه مخاطبان ما وفادار و ماندگار به رسانه‌های مکتوب نیستند. این خانواده‌ها و والدین هستند که باید کودکان و نوجوانان را به مطبوعات سوق دهند. وقتی که در جامعه گرایش به مطبوعات ترویج شود و اینکه مطرح شود که کسی دیگر روزنامه نمی‌خواند این خود بزرگترین ایراد است. وظیفه دولت جنبه حمایتی در این زمینه است. در حال حاضر این برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری مربوط به دورانی بوده است که رسانه‌ها هنوز نوین نبوده‌اند.

امامی درباره وظایف رسانه‌ها در قبال بالا بردن فرهنگ مطالعه مطبوعات در جامعه توضیح داد: اولین کاری که رسانه‌ها باید انجام دهند این است که خودشان را باید به سرعت با شبکه‌های اجتماعی وقف دهند و اجتماعی‌تر شوند و در عین حال از ابزارهای نوین ارتباطی بهره‌مند شوند کاری که روزنامه همشهری انجام داد و این اتصال را برقرار کرد. در حال حاضر مباحث روز جهان به سمت پلت‌فورم‌های ویدئویی می‌رود. مطبوعات ما نیز برای زنده ماندن خود باید به این سطح برسند. در حال حاضر بسیاری از روزنامه‌ها در دنیا از پادکست رادیویی استفاده می‌کنند.

وی با بیان اینکه رسانه‌های ما نیاز به مخاطب‌شناسی و همچنین مخاطب‌سازی دارند، اظهار کرد: رسانه‌های ما نیاز به سبک نگارش جدید دارند. اینکه دیگر خبرها به سبک حرم وارونه منتشر نشوند. در حال حاضر تمامی خبرهای دنیا مبتنی بر داستان و قصه دادن به خبرها است.

معاونت مطبوعاتی توجه ویژه‌ای به مطبوعات کودک و نوجوان کند

سیدعلی کاشفی در بخش پایانی این نشست درباره اینکه چه راهکارهایی برای بالا بردن مطالعه مطبوعات بین جوانان و نوجوانان وجود دارد، اظهار کرد: در حال حاضر نیازمند بازتعریف روزنامه‌نگاری کودک و نوجوان هستیم. یکی از مصادیق آن شناخت نیاز مخاطب است. این اتفاق را در حوزه مطبوعات در دهه ۷۰ شاهد بودیم که هر ساله در گزارش‌هایی که تکرار می‌شد این بود که در حوزه نشریات کودکان و نوجوانان دو مجله در قم و یک مجله در سپاه منتشر می‌شود و بقیه همه در تهران است. اما حالا اینگونه نیست. ما در همه نقاط کشور نشریات داریم. امروزه اکثر نشریات تعریف مجزا و مضاعفی دارند. ناگزیریم به سمت تخصصی‌تر شدن مخاطبان برویم. مثل نشریات‌های قرآنی، اجتماعی، ادبی و… این تنوع خوب است.

او سپس گفت: یک دسته از نشریاتی که در دوران پس از ورود شبکه‌های اجتماعی همچنان زنده‌اند نشریات محلی هستند و زنده بودن آنها به این دلیل است که مشابه ندارند. امروزه حضور روزنامه‌نگاران در حوزه مطبوعات کودکان و نوجوانان بیشتر شده است اما کافی نیست. ما نیازمند دروس دانشگاهی در زمینه روزنامه‌نگاری کودکان و نوجوانان هستیم.

این پژوهشگر حوزه مطبوعات کودکان و نوجوانان با اشاره به بحث سیاست‌های حمایتی دولت در زمینه مطبوعات کودکان و نوجوانان گفت: درست است که هر جا مدافع این نظریه هستیم که هرچه حضور دولت در عرصه فرهنگ کمتر شود از تصدی‌گری کاسته می‌شود اما در عین حال یکی از نکاتی که زنده‌یاد دکتر معتمدنژاد هم به آن اشاره کردند و آن این است که دولت در بحث مطبوعاتی کودک و نوجوان حضور داشته باشد و کمک و همراهی کند. در حوزه کتاب در قبال سیاست‌های حمایتی دولت یارانه‌هایی تعریف شده است. این طرح‌ها قابل تعمیم به مطبوعات کودک و نوجوان است.

کاشفی در پایان تاکید کرد: در سیاست‌های حمایتی معاونت مطبوعاتی در بحث اشتراک خرید نشریات نیازمند توجه مضاعف و ویژه‌ای برای مطبوعات کودک و نوجوان هستیم. از طرفی شکل‌گیری موسسات بزرگتر مطبوعاتی و ادغام آنها با یکدیگر می‌تواند به بحث جوانمرگی مطبوعات کودک و نوجوان بسیار کمک کند.


منبع: عصرایران

دو سیمینِ دلبر ادبیات ایران؛ دانشور و بهبهانی

هفته نامه کرگدن – محمد بادپر: گفت و گو با منصور اوجی درباره کتابی که اخیرا منتشر کرده: «یکصد و ده نامه از دو سیمین»؛ کتابی که تصویر جالبی از دو سیمین ادبیات ایران به ما معرفی می کند.

حضور در خیابان ارم شیراز خود به خود حال و هوای آدم را خوب می کند، چه برسد به این که قرار باشد در کوچه ۱۳٫۱ آن، با «منصور اوجی شاعر هم گفت و گو کنی؛ آن هم درباره کتابی که اخیرا منتشر کرده: «یکصد و ده نامه از دو سیمین». این کتاب جدای از این که می تواند بخش مهمی از تاریخ ادبیات این سرزمین را بهتر به ما بشناساند، وجه دیگری نیز از این دو غول ادبیات ایران به ما معرفی می کند. وجهی که شاید برای خیلی ها در پس و پناه داستان ها و اشعارشان پنهان مانده است و آن هم چیزی نیست جز چهره انسانی و مزینی این دو شاعر و داستان نویس.

در این نامه ها همه چیز می توانیم ببینیم؛ از نکته هایی درباره زندگی تا نگاهشان به سیاست و مسائل اجتماعی. و چه چیزی بهتر از این که همه این ها را در قالب نامه هایی بسیار راحت و دلنشین از کسانی بخوانی که بیشتر اهالی این سرزمین با آن ها خاره دارند؟

 نزدیک دوست نامه
منصور اوجی آدم راحتی است و البته پیگیر. اگرچه همه افتخار خود را آشنا کردن این دو نویسنده و شاعر با هم می داند، اما خودش هم با آثارش جای پای محکمی در ادبیات این سرزمین دارد و بی دلیل نبوده که این قدر مورد توجه دو بانوی ادبیات این سرزمین و کسانی مثل «هوشنگ گلشیری» قرار داشته است. با او در صبح یک روز نیمه گرم تابستانی در آپارتمانش درباره این نامه ها به گفت و گو نشستیم.

اخیرا کتاب «یکصد و ده نامه» شما منتشر شده است؛ نامه هایی که «سیمین دانشور» و «سیمین بهبهانی» به شما نوشته اند. در ابتدا در مورد چگونگی آشنایی تان با این دو نفر بگویید و این که کی و کجا این اتفاق برای شما افتاد؟

نخستین دیدار من با خانم سیمین بهبهانی به مهرماه سال ۱۳۳۷ بر می گردد که  هر دوی ما دانشجوی دانشکده حقوق بودیم. من یک لاقبای مجرد دوستدار فرهنگ و هنر که تازه دبیرستان را پشت سر گذشته و هیچ شعری از او به چاپ نرسیده و او صاحب سه فرزند و صاحب سه کتاب و شهره در شهر. اولین دیدارهای من با ایشان در این دانشکده بود که البته آن هم چندان نپایید. یک ماهی بیشتر نگذشته بود که من رشته حقوق را رها کردم و رفتم دانشسرای عالی و رشته فلسفه را در آن جا تحصیل و تمام کردم. در مورد خانم بهبهانی تا اینجا را داشته باشید، به آن بر می گردیم.

اما آغاز آشنایی من با خانم سیمین دانشور و جلال مربوط به سال های آغازین دهه چهل است؛ در سفری که آن ها به شیراز داشتند و میهمان ما شدند و ادامه آن به سال ۱۳۴۶ بر می گردد که کانون نویسندگان ایران تشکیل شد و من از همان ابتدای تشکیل، به عضویت آن درآمدم و ماهی یک بار برای شرکت در جلساتش از شیراز به تهران می آمدم و با آن ها دیدار می کردم و چند باری هم به خانه شان رفتم و میهمانشان شدم.

نامه نگاری های من با جلال از این زمان شروع شد و تا سال درگذشتش در شهریور ماه ۱۳۴۸ ادامه یافت. نامه نگاری های من با خانم دانشور به بعد از برپایی شب های ده گانه شعر کانون نویسندگان و شاعران ایرانی برمی گردد؛ یعنی از مهرماه ۱۳۵۶ آغاز می شود و تا نوروز ۱۳۸۱ هم ادامه پیدا می کند.

بعد از این سال، با این عزیز تا سال درگذشتش، یعنی اسفندماه ۱۳۹۰، تلفنی تماس داشتیم و سالی یکی، دو بار هم که به تهران می آمدم، به دیدارش می رفتم؛ اما دیدارها و مکاتبات من با خانم بهبهانی به بعد از انقلاب بر می گردد و زمانی که ایشان هم به عضویت کانون نویسندگان درآمد. نخستین نامه ای که من از ایشان دارم، تاریخ ۲۶ شهریور ۱۳۵۹ را با خود دارد و واپسین آن ها هم تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۳۷۶٫

بعد از این تاریخ به خاطر مشکلاتی که برای هر دو چشم ایشان پیش آمد، مکاتبات ما قطع شد، ولی دیدارها و تلفن ها ادامه یافت.

گویا شما واسطه آشنایی این دو بزرگ بوده اید؛ درست است؟

بله و این افتخار تا زنده ام برای من وجود دارد. گفتم که با خانم دانشور پیش از انقلاب آشنا شدم و با خانم بهبهانی بعد از انقلاب. گرچه هر دوی این ها عضو کانون بودند، ولی خانم دانشور بعد از انقلاب به کانون نمی آمد. خانم بهبهانی که می دانست من با خانم دانشور هم همشهری هستم و هم مکاتبه دارم، در یکی از نامه هایشان از من خواستند که واسطه این آشنایی باشم و من هم حیران که مگر می شود دو بانوی شعر و داستان، هر دو هم شهره و معروف و مقیم تهران، با یکدیگر آشنا نباشند؟

جریان را برای خانم دانشور نوشتم و ایشان هم نوشت که شماره تلفن مرا به ایشان بدهید و بگویید تماس بگیرند و چنین کردم. و این گونه بود که این دو با هم آشنا شدند و  دیدار کردن و تا آخر عمر خانم دانشور این دوستی پایدار ماند. جالب است که خبر درگذشت خانم دانشور را خانم بهبهانی با گریه به اطلاع من رساند، با این عبارت که:  «اوجی، یک سیمینت رفت…» بگذریم.

نزدیک دوست نامه

من این کتاب را خوانده ام. اما برای اطلاع کسانی که نخوانده اند، بهتر است کمی هم در این باره صحبت کنید؛ در این نامه ها بیشتر در مورد چه مطالبی بحث و گفت و گو شده است؟

این را چرا از من می پرسید؟ دوستان باید خودشان نامه ها را بخوانند و دریابند؛ اما به طور کلی در مورد زندگی، روزگار و وقایع مهم آن سال هاست. در مورد دوستان، نشریات، کتاب های منتشر شده در مورد پلشتی های زمانه و کلی مطالب دیگر مثل مرگ اخوان، مرگ ارژن و مرگ کوشیار، نوه و شوهر خانم بهبهانی و مرگ سرهنگ دانشور برادر خانم دانشور و…

مسلما همه این نامه ها نکات مهمی را در خود داشته اند که برای شما مهم بوده، درست است؟

بله، برای من تمام نامه ها و نکاتی که این دو عزیز در این نامه ها نوشته اند، مهم بوده است.

می توانید به پاره ای از آن ها که مهم تر هستند، اشاره ای داشته باشید؟

مثلا در سال ۱۳۵۸ زمانی که می خواستند نام دبیرستان دخترانه ثریا را در شیراز عوض کنند، تلاش کردیم به احترام خانم دانشور، نام ایشان را روی دبیرستان بگذارند؛ پیشنهاد ما را پذیرفتند و نام دبیرستان شد سیمین دانشور. به امید این که ایشان را خوشحال کنم، عکس آن را گرفتم و برایشان فرستادم و این بانوی بزرگوار در جوابم نوشت: «می توانست نام گذاری دبیرستان دخترانه ثریا به اسم من خوشحالم کند، اما متاسفانه اوضاع و احوال مرا به روزی انداخته که انگار هیچ چیز دیگر خوشحالم نمی کند، مگر این که مملکت ما آباد شود. طوری شود که روال منطقی توام با عدالت و عدم آزار موجودات حیه و آزادی و خوشدلی برای همه به ارمغان آورد.»

و دو سال بعد در نامه ای برایشان نوشتم چه نشسته اید که نام شما را از تابلوی سردر دبیرستان برداشتند. در جوابم نوشت: «از تغییر نام دبیرستان دانشور ککم هم نگزید. عطایشان را به لقایشان بخشیدم.» تا بخواهید از این دست بزرگواری ها را در نامه های ایشان دیده ام.

بگذارید نمونه دیگری را ذکر کنم؛ خواهرم که برایم خیلی عزیز بود، درگذشت. مرگش حسابی مرا افسرده کرد. در نامه ای برای این که دل به دلم بدهند، برایم نوشتند: «چند روزی از شیراز بکن و بیا تهران، میهمان خودم باش.» و در همین نامه اشاره به درگذشت پدر خودش، دکتر دانشور که پزشکی حاذق بود، کرد: «وقتی پدرم مرد، افسرده شدم. در شیراز مرا نزد دکتر روانشناس بردند. وقتی وارد مطب شدم، سرم را پایین انداختم و نشستم.

دکتر رو به من کرد و گفت: بودند از آن زمان راست بنشین و سرت را هم بالا بگیرد و بعد پرسید: دختر! خداوند این شانه های پت و پهن را برای چه به شما داده؟ و من در جواب گفتم: برای این که غم و غصه های عالم را راحت تر تحمل کنم. در جوابم گفت: نه، برعکس آن را برای این به شما داده تا سریع تر غم و غصه ها را پایین بینداز.» و در دنباله آن خانم دانشور نوشته بودند از آن زمان تا این زمان سعی می کنم غم و غصه را به خودم راه ندهم. این نامه عجیب بر من تاثیر گذاشت. این را اضافه کنم که به تهران آمدم و ابتدا میهمان عباس معروفی شدم و به اتفاق به سراغ خانم دانشور و خانم بهبهانی رفتیم و میهمان آن دو شدیم.

نزدیک دوست نامه

در مورد خانم بهبهانی چطور؟

در مورد خانم بهبهانی هم باید بگویم زمانی که تازه با خانم دانشور آشنا شده بود، در نامه ای (سیزدهمین نامه آمده در همین کتاب) برایم نوشت: «امروز به خانه خانم دانشور می روم و از حالا خوشحالم و کتاب «بنال وطن» ترجمه او را به تازگی تمام کرده ام و شعری هم تحت تاثیر آن گفته ام که با همین نامه برایت می فرستم.»

برای خوانندگان شاید جالب باشد بدانند شعری که خانم بهبهانی از آن صحبت می کند و آن را در اسفند ۱۳۶۰ تحت تاثیر کتاب «بنال وطن» آلن پیتون ترجمه خانم دانشور سروده و رفته بود آن را برای خانم دانشور بخواند، همان شعر معروفی است که بعدها به خانم دانشور تقدیمش کرد؛ همان شعر معروف «دوباره می سازمت وطن».

همان شعری که سرود میهنی مردم ایران است که بر اثر جنگ به خرابه تبدیل شده اند و می خواهند آن را دوباره بسازند. و یک نمونه هم شعر معروف دیگر او است که تاریخ اردیبهشت ۱۳۶۶ را دارد و به همراه پنجاه و یکمین نامه برایم فرستاد. درواقع این شعر با نام «مردی که یک پا ندارد»، شاهکار شعری او است که در مورد جنگ و عواقب آن سروده شده.

این نامه نگاری ها در اشعار شما هم تاثیری داشته است؟

خیلی خیلی زیاد. خانم دانشور در این نامه ها بارها و بارها در مورد شعرها و کتاب های ن صحبت کرده و حتی نظریات خود را به دست چاپ سپرده است؛ در مورد کتاب «کوتاه، مثل آه» و دو کتاب «شاخه ای از ماه» و «دفتر میوه ها» و «به خصوص درباره کتاب «هوای باغ نکردیم»، برگزیده شعرهایم که به انتخاب هوشنگ گلشیری منتشر شد.

خانم بهبهانی نیز چندین بار در مورد شعرهایی که برایشان می فرستادم، نکات ظریفی را یادآور می شدند که برایم تازگی داشت. از جمله در چهل و پنجمین نامه که در تاریخ ۲۲ دی ماه ۶۲ فرستاده است. او در ابتدای نامه بعد از سلام و احوالپرسی می نویسد: «نامه ات رسید با شعر قشنگی که دیباچه آن بود. «کجاست مشعله ماه؟» راستی در شعرهای کوتاهت چه ایجاز زیبا و موثری داری.

مثل یک لبخند، یک نگاه، یک سلام، یا به قول خودت یک آه، گویای همه چیز است، بی آن که کلمات زائدی مصرف کرده باشی. این خصوصیت فقط در شعرهای توست و من و دیگران برای القای این اندازه تاثیر باید بیشتر فضاسازی و مقدمه چینی بکنیم. البته به طور جسته گریخته و نه به طور مستمر در کارهای دیگران هم گاهی دیده ام، اما شعرهای کوتاه تو اکثرا چنین خصیصه ای دارند. به هر حال گره بغضی که در گلو داشتم، با خواندن شعرت فشرده تر شد.»

و در شصت و ششمین نامه مفصل در مورد کتاب «کوتاه، مثل آه» صحبت کرده اند و بعدها همین نامه ها را در کتاب «یاد بعضی نفرات» به چاپ رسانده اند.

نزدیک دوست نامه

چه شد که شما تصمیم گرفتید این نامه ها را منتشر کنید؟

در ابتدا به خاطر ارزش خود این نامه هاست، چرا که متعلق به دو بانوی تاثیرگذار در ادبیات ایران است و دیگر به لحاظ ارزش تاریخی آن ها و مستندانی که این دو عزیز در نامه های خود آورده اند. مانند موضوعی که در تنها نامه ای که از جلال در آغاز این نامه ها آورده ام، وجود دارد و در آن به واقعه ای اشاره می  کند که ارزش تاریخی دارد؛ عده ای معتقد بوده اند و هستند که حکومت قبلی صمد بهرنگی را در رودخانه غرق کرده است، ولی جلال علنا در نامه اش نوشته است که چنین نیست و صمد بهرنگی خودش غرق شده است و…

خسته شدید و نمی خواهم بیش از این وقتتان را بگیرم. به عنوان پرسش آخر، چنان که در مقدمه کتاب نوشته اید، نامه های دیگری نیز از بزرگان فرهنگ و هنر و ادب نزد شماست. تصمیمی برای انتشار آن ها ندارید؟

اگر عمری باشد، چرا.


منبع: برترینها

چرا موسیقی پاپ ایران دیگر ماندگار نیست؟

سال‌هاست که در هنر راجع به کاربرد و کارآیی موسیقی پاپیولار صحبت می‌شود و در این ارتباط، پیروان و مخالفان پدیده هنر مصرفی همدیگر را به چالش می‌کشند. عده‌ای بر این باورند که موسیقی پاپ متعلق به امروز اجتماع است و کاربردی مصرفی دارد ولی هنرمندان دیگری در مقابل این تفکرات قرار می‌گیرند و به جنبه ماندگاری موسیقی تأکید می‌کنند. این صحبت‌ها همچنان هم ادامه دارد و حتی گاهی پای جریان‌های متعهد و غیر متعهد هنر به میان می‌آید و یک‌بار دیگر تفکر هنر برای هنر به چالش کشیده می‌شود ولی انتظاری نیست که قطعیتی در این مورد اتفاق بیفتد چون اساساً قطعیت در هنر معنا ندارد.

 چرا موسیقی پاپ ایران دیگر ماندگار نیست؟
موسیقی پاپ بیش از این‌که یک سبک موسیقایی باشد، یک کانسپت و تفکر است که با ذوق و اقبال توده مردم ارتباط مستقیم دارد. این موسیقی شاید واکنشی به موسیقی هنری و مفهومی باشد که در ابتدای قرن ۲۰ در سطح دنیا گسترش پیدا کرد و کارایی و ارزش‌گذاری متفاوت خود نسبت به موسیقی هنری را نشان داد. البته نمی‌توان منکر این شد که موسیقی پاپ در طول تاریخ در ذهنیت و مخیله آدم‌ها و موزیسین‌ها وجود داشته ولی به هر حال نقطه آغاز آن در قرن ۲۰ میلادی است. شاید آن موقع احساس شد که توده مردم هم به موسیقی مختص به خودشان نیاز دارند تا آن‌ها هم مثل طبقه الیت و انتلکتوئل جامعه بتوانند از مسیر شنیدن با هنر ارتباط برقرار کنند. پیشرفت تکنولوژی و ماشینری هم باعث شد که لوازم و ادوات به صدا درآوردن این موسیقی به وجود بیاید و این کانسپت هنری به سرعت در تمام نقاط دنیا گسترش پیدا کند.

علیرغم این‌که به نظر می‌رسد موسیقی پاپ در ابتدا به ساکن جنبه مصرفی و روزمرگی داشته ولی کارایی این موسیقی به مرور به شکل دیگری تعریف شده که ماندگاری بسیاری از آثار قرن ۲۰ موسیقی پاپ در دنیا گواه این مطلب است. شاید مصرفی بودن پاپ بستگی به رویکرد اجتماع‌های مختلف به این موسیقی دارد؛ یعنی ممکن است پاپ در برخی جوامع روزمرگی آدم‌ها را نشانه بگیرد ولی تاریخ پر از دم و باز دم این موسیقی در کشور ما نشان داده که موزیسین‌ها و مخاطبان‌مان به شکل کاربردی‌تری به آن نگاه می‌کنند، کما این‌که همین امروز هم ممکن است مخاطبان ما به آثار ۴۰ سال قبل موسیقی پاپ گوش کنند که این نشان از تفکر هنرمندان آن زمان برای توجه به جنبه ماندگاری موسیقی پاپ دارد.  

زمانی که تفکرات پاپ در انتهای دهه ۴۰ شمسی به موسیقی ایران ورود کرد، موزیسین‌های ایرانی نیاز به زمان زیادی برای درک این موسیقی نداشتند و در همان سال‌های ابتدایی آثاری را خلق کردند که شاید دیگر هیچگاه نمونه آن‌ آثار تکرار نشد. گویی یک نسل طلایی که استعداد خارق‌العاده‌ای داشت ولی نمی‌توانست این استعداد را در موسیقی ایرانی به کار بگیرد، انتظار ورود فرمی دیگر از موسیقی را به کشور می‌کشید تا بتواند توانایی‌های خودش را نشان بدهد.

ترانه‌سراهای خوش قریحه، آهنگسازهای متبحر و خوانندگان خوش صدا و تکنیکی آن‌ سال‌ها در همنشینی‌های چندین و چند ساعته خود در استودیوها، آثاری را خلق کردند که ضمن مواجه شدن با اقبال عمومی مردمان آن زمان، امروز نیز همان طعم و بوی گذشته را دارند و بخش مهمی از فول آرشیو شنیداری مخاطبان موسیقی را شامل می‌شوند.  

ماندگاری موسیقی‌های دهه ۵۰، نه فقط به خاطر مستعد بودن موزیسین‌های آن دوره و بلکه بیشتر به خاطر تفکر جدی‌تری بود که آن‌ها به موسیقی پاپ داشتند. آن‌ها وقتی ترانه می‌نوشتند و یا آهنگسازی و خوانندگی می‌کردند، افق دیدشان محدود به روزها و هفته‌ها نبود و در تفکرات‌شان میل به ماندگاری وجود داشت. یکی از نمونه‌هایش ترانه “جمعه” با صدای فرهاد است که شهیار قنبری آن را برای قیام سیاهکل نوشت ولی همان ترانه ۸ سال بعد مرتبط‌ترین اثر به جمعه خونین ۱۷ شهریور شد و امروز هم کاربرد متفاوت خودش را دارد. قنبری می‌توانست این ترانه را طوری بنویسد که در ابتدا تأثیرگذاری بیشتری در مورد واقعه سیاهکل داشته باشد ولی تفکر او باعث شد این اثر با موسیقی منفردزاده و صدای فرهاد به اثری ماندگار در تاریخ موسیقی ایران مبدل شود.

تفکراتی که در سال‌های دورتر در زمینه موسیقی پاپ وجود داشت و همینطور عدم تعدد و کثرت خواننده و موزیسین در آن سال‌ها باعث شد که فقط در عرض ۷-۸ سال بالغ بر ده‌ها اثر ماندگار در تاریخ موسیقی پاپ ایران خلق شود ولی امروز دیگر چنین شرایطی بر موسیقی پاپ حاکم نیست و فرهنگ کالایی به موسیقی پاپ نفوذ کرده و روز به روز گسترش بیشتری پیدا می‌کند. این تفکر، افق دید موزیسین ایرانی را محدود کرده و باعث شده موزیسین ایرانی از تعهدی که نسبت به آینده خود دارد غافل شود و صرفاً به تأثیرگذاری کوتاه‌مدت فکر کند.

پیرو همان نگرشی که از ابتدا در موسیقی پاپ شکل گرفته و با توجه به این‌که این موسیقی هم نشان داده که می‌تواند ماندگاری داشته باشد، مخاطب جدی پاپ در عصر فعلی نیز به دنبال آثاری است که چند ماه یا چند سال بعد هم حداقل اسم آن آثار در خاطرش بماند ولی متأسفانه چنین آثاری به گوش مخاطب نمی‌رسد چون نگرش هنرمندان فعال حوزه موسیقی تغییر کرده است. طبعاً هنرمندی که در تبلیغ اثرش مدام از واژه‌های هیت، مگاهیت، ترکاندن و بمب انداختن استفاده می‌کند، چندان به ماندگار بودن اثرش فکر نمی‌کند و به نظر نمی‌رسد که ماندگاری اثر برایش اهمیتی داشته باشد یا حداقل این‌که دیده و شنیده شدن موقتی برایش مهمتر از ماندگاری در تاریخ است.

 چرا موسیقی پاپ ایران دیگر ماندگار نیست؟

اکنون موسیقی پاپ در کشورمان به مثابه کالایی است که مدت خیلی کوتاهی مصرف می‌شود و بعد مصرف‌کننده به سراغ کالای دیگر می‌رود و هیچ اشتیاقی برای مصرف دوباره کالای قبلی نشان نمی‌دهد. در صنعتی که کالای آن مصرفی شده است، هر چند وقت یک‌باره چهره‌های جدیدی تبدیل به برند می‌شوند و هیاهو و اشتیاق فراوانی را به پا می‌کنند ولی مدتی بعد همان برندها ارزش خود را از دست می‌دهند و برندهای دیگری جای آن‌ها را می‌گیرند.

طی یکی دو سال اخیر بالغ بر ده خواننده پاپ در کوتاه‌مدت طرفدارهای میلیونی پیدا کرده‌اند ولی امروز حمایت مخاطبان محدودی را به همراه دارند چون با نگرش و فرمی وارد موسیقی شدند که صرفاً در کوتاه‌مدت نظر مخاطب را جلب می‌کرد و حالا نه می‌توانند فرم خودشان را تغییر بدهند و نه دیگر آن فرمی که دنبال می‌کنند برای مخاطب دلنشین و جذاب است؛ لذا این خوانندگان آرام آرام می‌ایستند و دوران افول خود را تماشا می‌کنند.

با توجه به این‌که موسیقی پاپ در دهه ۹۰ از ثبات خاصی برخوردار نبوده و کثرت موزیسین باعث به وجود آمدن پراکندگی در آن شده است، بیراه نیست که دوره فعلی پاپ را دوره گذار بنامیم. موسیقی پاپ در بین سال‌های قبل از انقلاب، سال‌های نسل اول پاپ بعد از انقلاب و سال‌های دهه ۸۰ به ثبات رسید ولی امروز در آن ثباتی وجود ندارد و هر لحظه باید منتظر اتفاقات غیر قابل پیش‌بینی بود. همه این‌ها باعث شده تا در روزهایی که بلیت کنسرت‌های پاپ‌مان در عرض یک ربع و نیم ساعت به فروش می‌رسد، ناامیدانه از تولیدات جدید این موسیقی حرف بزنیم و از خودمان بپرسیم که این کنسرت‌های پر هیجان، نشانه موفقیت موسیقی پاپ است یا هیاهوی بسیار برای هیچ؟


منبع: برترینها