افشاگری کارگردان «عصبانی نیستم»

گروه هنری: سایت تابناک نوشت: پس از آنکه حسینی وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی از ساخت فیلم سینمایی «عصبانی نیستم» بدون دریافت نمایش سخن به میان آورد، درمیشیان با انتشار مستنداتی، ثابت کرد که او این فیلم جنجالی را پس از دریافت پروانه ساخته است؛ مستنداتی که موقعیت او را به عنوان کارگردان فیلمی که با وجود دریافت پروانه نمایش، اجازه اکران نیافته، تحکیم می‌بخشد. جلوگیری از اکران عمومی فیلم سینمایی «عصبانی نیستم» به کارگردانی رضا درمیشیان که قرار بود از صبح امروز در سینماهای سراسر کشور به نمایش درآید، باعث شده این فیلم حتی بیش از ماهیتش اهمیت یابد و در واقع اکنون بحث نه صرفاً درباره خود فیلم، بلکه درباره مکانیزمی است که نتیجه‌اش چنین چالش‌هایی می‌شود. کاملاً واضح است که وقتی سخن از مکانیزم‌ها به میان می‌آید، هر مسئولی بکوشد تا این وقایع را به دوره دیگری نسبت دهد.
 
در این اوضاع، سیدمحمد حسینی وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی در گفت و گویی به صورت کامل منکر صدور پروانه ساخت برای این فیلم سینمایی شد و تاکید کرد که پس از شروع ساخت این فیلم سینمایی، مدیران سینمایی در دوره وزارت او، از ساخت چنین اثری خبردار شده‌اند و سپس برای دریافت پروانه ساخت توسط عوامل این فیلم سینمایی اقدام شود. حسینی گفت: «موضوع اصلی این است که «عصبانی نیستم» بدون مجوز شروع به ساخت کرد و بعد از پیگیری‌های ما، آنها برای مجوز اقدام کردند. همچنین در آن دوران طبیعی بود که چنین فیلمی اجازه اکران پیدا نکند؛ البته در سال های اخیر هم در دولت یازدهم، این فیلم اجازه اکران پیدا نکرد. ابتدا کار را ساختند و بعد دوستان ما به آنها پیغام دادند، شما باید در نهایت مجوز بگیرید. طبق روال فیلمی که مجوز ندارد، نمی‌تواند اکران شود. مگر اینکه برخی بخواهند راه خودشان را طی کنند و ارتباطی خارج از کشور داشته باشند و برای آنها فیلم بسازند.»

وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی در حالی این موضع‌گیری را داشت که پیش از این، جواد شمقدری معاون سینمایی او گفته بود:‌ «عصبانی نیستم فیلمی بود که آنچه الان ساخته شده با آنچه اول از ما مجوز ساخت گرفت تفاوت دارد، یعنی وقتی دولت عوض شد کارگردان با فیلمنامه خودش فیلم را ساخت و توقیف شد. چه بسا اگر مدیریت ما ادامه پیدا می‌کرد کارگردانش این کار را نمی‌کرد و همان فیلمنامه اول را می‌ساخت که تایید شده بود. آن وقت دیگر توقیف هم نمی‌شد. در واقع این خطای فیلمساز بود که وقتی دولت تغییر کرد، فکر می‌کرد می‌تواند فیلمنامه تایید شده را تغییر دهد. البته من خودم فیلمنامه را نخوانده بودم اما همکارانی که خوانده بودند پس از تماشای فیلم ساخته شده گفتند فیلمنامه تغییر کرده است.»

در این شرایط رضا درمیشیان در یادداشتی بسیار تند خطاب به وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی نوشته است: «تصویر پروانه ساخت فیلم سینمایی «عصبانی نیستم!» در پاسخ به اظهارات سراسر کذب آقای سیدمحمد حسینی، وزیر محترم ارشاد و فرهنگ اسلامی دولت احمدی‌نژاد، مبنی بر ساخت «بدون مجوز» فیلم سینمایی «عصبانی نیستم!» و اظهارات دروغین ایشان مبنی برای پیگیری‌هایشان برای صدور مجوز پس از فیلمبرداری (!!!) مقایسه تاریخ کلاکت زمان فیلمبرداری و تاریخ صدور پروانه ساخت به خوبی گواه دروغگویی ایشان است. لطفا این «پروانه ساخت» را «دست» به «دست» برسانید به دست وزیر «دلواپس» آقای احمدی‌نژاد تا دیگر دروغ نگویند. حق شکایت از آقای حسینی را برای خود محفوظ می‌دارم.»

درمیشیان که البته تاکنون درباره موضع پیشین شمقدری واکنش رسمی نشان نداده، همراه با این یادداشت بسیار تند، مستنداتی را منتشر کرد که نشان می‌دهد حق با اوست. کارگردان عصبانی نیستم پروانه ساخت این فیلم سینمایی را منتشر کرد که در آن تاریخ صدور پروانه ساخت، ۲۲ خرداد ۱۳۹۲ درج شده است. البته طبیعتا مصوبه شورای پروانه ساخت برای این فیلم سینمایی متعلق به مدتی پیش بوده اما در نهایت پروانه‌ای که صادر شده و مبتنی بر آن، روند تولید این فیلم جنجالی پی گرفته شده، به هفته پایانی خردادماه ۱۳۹۲ بازمی‌گردد و از این منظر قضاوت تا حدودی دشوار است.

کارگردان «عصبانی نیستم» همچنین تصویر کلاکت این فیلم را منتشر کرد که تاریخ‌های ثبت شده نشان می‌دهد این فیلم در دولت یازدهم کلید خورده است. بنابراین فیلم در دولت دهم پروانه ساخته گرفته است. بنابراین اینکه در دولت دهم کلید خورده و سپس وزیر وقت خواستار صدور پروانه ساخت برای آن شده باشد، لااقل با مستندات موجود همخوانی ندارد. به نظر می‌رسد گره اکران این فیلم و چند فیلم دیگر که روی کاغذ از مسئولان فعلی سازمان سینمایی پروانه نمایش گرفته‌اند، هر روز کورتر می‌شود.
منبع: بهارنیوز

ثریا قاسمی: اگر فیلم هم داشتم به جشنواره فیلم فجر نمی رفتم

فیلم «خانه کاغذی» ساخته مهدی صباغ زاده بعد از کش و قوس های فراوان و بعد مدت قابل توجهی مجوز اکران عمومی را دریافت کرد ؛ و اکنون این فیلم در سینماهای سراسر کشور به نمایش گذاشته شده است. ثریا قاسمی نیز در این فیلم هنر نمایی می کند و حضور قابل توجهی دارد»

سینما سینما نوشت: ثریا قاسمی بازیگر مطرح سینما درباره حضور در فیلم «خانه کاغذی گفت:« مایل بودم که در اکران خصوصی این فیلم حضور پیدا کنم. اما به دلیل اینکه تهران نبودم نتوانستم در این مراسم حاضر شوم. قبل از بازی در فیلم «خانه کاغذی» نیز با آقای صباغ زاده همکاری داشتم و تجربه کار با او را دارم. این فیلم باید زودتر از این زمان اکران می شد، اما متاسفانه این اتفاق صورت نگرفت. اما امیدوارم که مردم این فیلم را دوست داشته باشند.»

او ادامه داد: «البته معتقدم دیگر حضور ستاره ها و فعالیت های رسانه ها در بازتاب خبر های یک فیلم تاثیر چندانی روی فروش آن نخواهد داشت. فیلمی که قصه داشته باشد و مردم با آن موضوع خاص ارتباط خوبی برقرار کنند. قطعا فروش خوبی خواهد داشت. راستش من خودم هنوز «خانه کاغذی» را ندیده ام و نمی توانم بگویم مردم باید این فیلم را دوست داشته باشند و برای دیدن آن حضور پیدا کنند. بلکه عقیده دارم موضوع و داستان فیلم حساس است و می تواند مردم را برای دیدن و لذت از آن ترغیب کند، شاید بسیاری از این مسائل در زندگی مردم نیز رخ داده باشد.»

بازیگر فیلم «خانه کاغذی» درباره جشنواره سی و ششم گفت: «اگر فیلم هم برای جشنواره فجر داشته باشم باز هم در این مراسم حضور نخواهم داشت. البته فیلمی برای جشنواره ندارم و تا این زمان پیشنهادی برای حضور در فیلمی که در جشنواره به نمایش گذاشته خواهد شد نداشتم. به هر حال در جشنواره حضور پیدا نمی کنم.»


منبع: عصرایران

ویژه برنامه یلدا در رادیو شب

برنامه «رادیو شب» ویژه برنامه شب یلدا را تولید می کند.

تیم سازنده برنامه «رادیو شب» به کارگردانی و تهیه کنندگی مشترک منصور ضابطیان و محمد صوفی به احترام سنت زیبای شب یلدا ویژه برنامه سه ساعته ای را برای آن شب تدارک دیده اند. این ویژه برنامه از ساعت ۲۲ روز پنجشنبه ۳۰ آذر آغاز و تا ۱ بامداد جمعه ۱ دی ادامه خواهد داشت .

به گزارش روابط عمومی این برنامه، این ویژه برنامه بخش های مختلفی از جمله بخش های ویژه موسیقی ، بخش های فولکلوریک و متن خوانی های مختلف دارد. مهمان های ویژه ای نیز در این برنامه حضور خواهند داشت از جمله محمد معتمدی که چند ترانه خاطره انگیز می خواند . مهدی سپهر و افیشن مقراضی دو خواننده قدیمی دوتا از ترانه های زمستانی خود را اجرا خواهند کرد . حمید غلامعلی پس از سالها که در تلویزیون نبودند در این برنامه رادیو شب حضور خواهند داشت و همینطور چند خواننده جوان تازه نفس ترانه هایشان را اجرا خواهند کرد . آیتم های ویژه ای نیز برای این برنامه تدارک دیده شده است از جمله کلیپ جدیدی از ترانه خاطره انگیز زمستون و یکی از بخش های جالب این برنامه گفتگوی طنزی است که محمد بحرانی و حبیب رضایی انجام داده اند .

از دیگر مهمان های این برنامه می توان از هنرمندانی مانند آفرین عبیسی ، مسعود فروتن ، فرخ نعمتی ، پوریا شکیبایی و چندین هنرمند دیگر نام برد .


منبع: عصرایران

کتاب‌های علمی‌-تخیلی که آینده را پیش بینی کرده‌اند

وقتی نویسنده ها درباره آینده می نویسند، باید پیش بینی کنند که فناوری چه چیزهایی را پیش روی زندگی آینده ما قرار می دهد. درست است که این کتاب ها با کمی کنایه و ابهام نوشته شده اند اما بعضی از نویسنده ها به خوبی توانسته اند زندگی مدرن آینده را پیش بینی کنند؛ زیرا مواردی مانند هکرهای رایانه ای، اندام های مصنوعی و حتی آی‌پد ها را دهه ها و در برخی موارد حتی قرن ها پیش از اختراع در ذهن خود شکل داده و درباره آن ها نوشته اند. به گزارش «عصر ایران» ، در این جا فهرستی از کتاب های تخیلی که به خوبی توانسته اند، آینده را پیش بینی کنند آورده ایم که می خوانید.

۱۷۲۶: سفرهای گالیور اثر  جاناتان سوئیفت

 کتاب های پیشــگو

در رمان «سفرهای گالیور» هنگام حضور گالیور در «جزیره لاپوتا» که دانشمندان بسیاری در آن هستند، ستاره شناسان به این نکته اشاره می کنند که مریخ دارای دو ماه در مدار خود است. ۱۵۰ سال بعد یعنی در سال ۱۸۷۷، دو ماه مریخ به نام های فوبوس و دیموس کشف شدند.
 


۱۸۱۸: فرانکنشتاین اثر مری شلی

 کتاب های پیشــگو
مری شلی در کتاب «فرانکنشتاین» از احیای بافت های مرده از طریق برق و جایگزینی اندام نوشته بود. اگرچه روش های اولیه او ناپخته بود اما مسیر را برای پیشرفت های پزشکی آینده مانند پیوند اندام همان گونه که در رمان مری شلی به آن اشاره شده بود، هموار کرد.


 
۱۸۷۰: بیست هزار فرسنگ زیر دریا اثر ژول ورن

 کتاب های پیشــگو

ژول ورن به عنوان یکی از مشهورترین نویسندگان آینده‌ نگر در قرن نوزدهم شناخته شده است که پیش بینی های مختلفی از ماژول های قمری تا بادبان های خورشیدی بیش از ۱۰۰ سال پیش از آن که اختراع شوند، داشته است. در رمان مطرح وی به نام «بیست هزار فرسنگ زیر دریا» که در سال ۱۸۷۰ منتشر شد، ژول ورن زیردریایی الکتریکی را ۹۰ سال پیش از آن که اختراع شود، پیش بینی کرده بود.
 


۱۸۸۸: نگاه به عقب اثر ادوارد بلامی

 کتاب های پیشــگو

۶۳ سال پیش از آن که کارت اعتباری اختراع شود، ادوارد بلامی ایده ای مشابه را در رمان علمی تخیلی «نگاه به عقب» مطرح کرده بود.
 


۱۹۱۱: رالف ۱۲۴سی ۴۱+ اثر هوگو گرنسبک

 کتاب های پیشــگو

وقایع این داستان در سال ۲۶۶۰ اتفاق می افتد. نویسنده در این کتاب، انــــــــرژی خورشیدی، تلویزیون ها، ضبط صوت ها، فیلم های با کلام و سفر به فضا را پیش بینی کرده است.
 


۱۹۱۴: جهان آزاد می شود اثر اچ. جی. ولز

 کتاب های پیشــگو

در این رمان سلاح های هسته ای پیش بینی شده اند. اگرچه بمب هسته ای در دنیای ولز یک نارنجک دستی اورانیمی بود اما علمی که در پس ایده آن قرار داشت، تقریبا سه دهه از زمان خود جلوتر بود.
 


۱۹۳۱: دنیای قشنگ نو اثر آلدوس هاکسلی

 کتاب های پیشــگو

در این رمان تصویری از وابستگی دنیا به مواد مخدر ارائه شده است. در «دنیای قشنگ نو» که سال ۱۹۳۱ منتشر شد، آلدوس هاکسلی استفاده از قرص هایی که خلق و خوی افراد را بهبود می بخشد، فناوری مولد و مشکلات ازدیاد جمعیت را پیش بینی کرده بود.
 


۱۹۵۳: فارنهایت ۴۵۱ اثر ری بردبری

 کتاب های پیشــگو

رمان «فارنهایت ۴۵۱» درباره جامعه ای است که کتاب در آن غیر قانونی است و تمام کتاب های موجود سوزانده می شود. بردبری در دنیای آرمانی کتاب خود تلویزیون های صفحه تخت و دستگاه های صوتی قابل حمل  را که بی شباهت به هدفون و هدست های بلوتوثی امروز نیست، معرفی کرده بود.
 


۱۹۶۱: غریبه ای در سرزمین غربت اثر رابرت هاین‌لاین

 کتاب های پیشــگو

این نویسنده در رمانش افزون بر بحث های آینده ‌نگر مانند سیاست بین کهکشانی، تشک های آبی را یک دهه پیش از اختراع آن ها پیش بینی کرده بود.
 


 
۱۹۶۸: ادیسه فضایی اثر آرتور سی. کلارک

 کتاب های پیشــگو

این کتاب علمی تخیلی درباره تمدنی بیگانه است که روی کره زمین زندگی هوشمند را با زمینه هایی مانند جنگ هسته ای، تکامل و خطرات هوش مصنوعی در قالب ابر رایانه HAL 9000 ایجاد می کند. اما شاید دقیق‌ترین پیش بینی این رمان کاغذهای الکترونیکی یا «نیوزپد» است که بسیار شبیه آی‌پدهای امروزی است.
 


۱۹۶۸:ایستادن در زنگبار اثر جان برونر

 کتاب های پیشــگو

این رمان وقایعی در سال ۲۰۱۰ را بازگو می کند که فناوری هایی مانند تلویزیون های ماهواره ای، پرینترهای لیزری، خودروهای الکتریکی و حتی جرم زدایی ماری جوانا و رشد چشمگیر جمعیت جهان از جمله آن است.
 


 
۱۹۷۲: سایبورگ اثر مارتین کایدین

 کتاب های پیشــگو

در این رمان نخستین اندام های مصنوعی پیش بینی شده بود. «استیو آستین» قهرمان این داستان پس از سقوط از پرواز خود برخی از اندام هایش را از دست می دهد و گروهی از دانشمندان پاهای جدید، چشم قابل تعویض با یک دوربین و یک بازوی بیونیک را به وی پیوند می زنند. بر همین اساس، آستین به یک سایبورگ یا ترکیبی از انسان و ماشین تبدیل می شود.
 


۱۹۷۹: راهنمای سواری مجانی به کهکشان اثر داگلاس آدامز

 کتاب های پیشــگو

در این رمان به ترجمه های صوتی همزمان با مترجم جهانی اشاره شده بود. پس از گذشت ۳۴ سال شاهد به واقعیت پیوستن آن به لطف اپلیکیشن های ترجمه شدیم.
 


 
۱۹۸۴: نورومنسر اثر  ویلیام گیبسون

 کتاب های پیشــگو

این نویسنده در رمانش داستان یک هکر و دزد سایبری را بیان می کند که توانایی نفوذ به فضای مجازی را دارد. «نورومنسر» سه گانه جوایز علمی تخیلی (جایزه هوگو، جایزه نبولا، و جایزه فیلیپ کی. دیک) را از آن خود کرد. وی در اثر خود  فضای مجازی و هکرهای رایانه ای را پیش بینی کرده بود.


منبع: برترینها

«صفر تا سکو»ی الهه، شهربانو و سهیلا

هفته نامه همشهری جوان – محمد صابری: مستندی که رونمایی از آن در سینما حقیقت سال گذشته تبدیل به یک اتفاق شد و مسئولان جشنواره به خاطر استقبال مخاطبان، ناگزیر شدند چند سانس ویژه پس از نیمه شب را به آن اختصاص دهند، این روزها همتراز با یک فیلم داستانی روی پرده سینماهاست؛ اتفاقی که اگر از برخی تلاش های معدود در سال های گذشته و ظرفیت محدود «هنر و تجربه» چشم پوشی کنیم، جدی ترین حضور یک مستند در عرصه اکران عمومی در سینمای ایران محسوب می شود.

«صفر تا سکو» با روایت زندگی خواهران منصوریان، سه قهرمان جهانی ورزش بانوان ایران، علاوه بر سوژه های زنان، تیم تولیدی زنانه هم پشت خود داشته است؛ از طهورا ابوالقاسمی و مهتاب کرامتی در مقام تهیه کننده تا سحر مصیبی در مقام کارگردان. در گفت و گوی حاضر تلاش این تیم برای ثبت یکی از موفق ترین مستندهای این سال های سینمای ایران را از نگاه سحر مصیبی مرور کرده ایم. مستندسازی که نخسیتن تجربه اش تا این اندازه به موفقیتی ویژه دست پیدا کرده و خود، این توفیق را مدیون یک کار تیمی همدلان می داند.

ناله نکردیم؛ افتخار کردیم! 
صفر تا سکو از جشنواره سینماحقیقت سال گذشته تا این روزها که روی پرده سینماهاست، با استقبال بسیار ویژه ای مواجه شده است؛ این استقبال و شرایط امروز فیلم چقدر منطبق با دورنمایی است که در روزهای شکل گیری ایده این مستند در ذهن خود داشتید؟

زمانی که کار این مستند را آغاز کردیم، فکر می کردیم کاراکترهای اصلی ما به اندازه ای جذاب هستند که بتوانیم با محوریت آن ها فیلم خوبی بسازیم که لااقل مخاطب پس از تماشا، راضی از سالن سینما خارج شود، البته هدف من مثل هر مستندساز دیگری حضور در «سینماحقیقت» و نهایتا اکران در گروه هنر و تجربه بود و واقعا فکر نمی کردم مخاطب آن قدر با فیلم ارتباط برقرار کند که بتواند راهی اکران عمومی شود. تلاش سه ساله ای که من همراه تیم تولید و خواهران منصوریان داشتم، همواره بر این بود که بتوانیم فیلم خوبی بسازیم اما خوشحالیم که این تلاش ها نتیجه ای فراتر از انتظار ما داشته است.

ایده یک خطی این مستند یعنی روایت سرنوشت یک قهرمان ورزشی که از صفر آغاز کرده و پله های موفقیت را پیموده، ظرفیت بسیار بالایی برای نزدیک شدن به کلیشه ها داشته، در نقطه آغاز، هراسی از گرفتار شدن در این کلیشه ها نداشتید؟

اتفاقا در آغاز راه تمام تلاش ما بر این متمرکز بود که از کلیشه و شعارزدگی فاصله بگیریم. تصمیم گرفتیم سراغ پارامترهای دیگری همچون هدف، آرزو، تلاش و امید برویم و با وجود تمام مشکلات از همان ابتدا می دانستیم که قرار نیست به سمت سیاه نمایی برویم. این مسئله ای بود که به خصوص از طرف طهورا ابوالقاسمی (یکی از تهیه کنندگان فیلم) بسیار مورد تاکید بود. نمی خواستیم ناله کنیم و این خط فکری همه بود.

یعنی تصورتان این بود که رویکرد کلیشه ای در پرداختن به این سوژه، «غرزدن» است؟

دلمان نمی خواست به این سمت برویم. از روز نخست که می خواستیم فیلم را کلید بزنیم، این دغدغه را داشتیم و در طول ساخت فیلم هم همین سه خواهر به ما یاد دادند که اگر مشکلی هم هست، باید آن را نادیده بگیریم. در طول سال های گذشته هیچ کس درباره ورزش بانوان صحبتی نکرده بود و هم از طرف مردم و هم از طرف مسئولان این موضوع مهجور مانده بود و می خواستیم تلاش ها در این بخش دیده شود. شاید این فیلم بتواند به اندازه خودش این واقعیت را یادآوری کند که ما چه زنانی در جامعه خود و در حوزه ورزش داریم که کمتر به آن ها توجه کرده ایم.

خودتان قبیل از این مستند، علاقه ای به پیگیری ورزش بانوان داشتید؟

خودم از کسانی بودم که در دوران جوانی ورزش می کردم و به دلیل مصدومیت نتوانستم ادامه دهم.

یعنی به صورت حرفه ای ورزش می کردید؟

بله، هم بسکتبال و هم کونگفو کار می کردم اما به دلیل صدمه ای که دیدم، نتوانستم آن مسیر را ادامه دهم. شکر خدا در همان مقطع جذب سینما شدم. به همین دلیل همواره دغدغه ورزش بانوان را داشتم. آشنایی با خانواده منصوریان بار دیگر شوق و ذوق پرداختن به ورزش بانوان را در من زنده کرد.

مسیر ورودتان به سینما چگونه طی شد؟

من دانش آموخته تئاتر از دانشگاه آزاد بودم و از همان دوره فارغ التحصیلی در تئاتر «عشق آباد» داوود میرباقری فرصت حضور پیدا کردم و بعدها در سینما از منشی صحنه تا دستیار دوم کارگردان بودن را تجربه کردم. چند سالی هم می شود که در مقام برنامه ریز و دستیار یک در پروژه های سینمایی همکاری دارم.

ناله نکردیم؛ افتخار کردیم! 
آشنایی با خانواده منصوریان در همین فضای فعالیت های سینمایی رقم خورد یا از طریق اخبار مربوط به قهرمانی در میدان های ورزشی، آن ها را شناختید؟

ما چند سال پیش در دفتر سینمایی خود پروژه ای داشتیم به نام «مسابقه بدلکاران حرفه ای» که در قالب آن به دنبال دو بدلکار حرفه ای بودیم که بتوانند به عنوان سرگروه در کنار ما باشند. در همین پروژه با الهه منصوریان آشنا شدم که سرپرستی یکی از گروه ها را برعهده گرفت. بعد از آن هم یک فیلم کوتاه اکشن کار کردم که هم الهه و هم شهربانو در آن بازی کردند و دوستی ما از همان جا آغاز شد.

با این روایت یعنی خواهران منصوریان پیش تر هم به ورود به سینما علاقه مند بودند؟

نه، بیشتر با دعوت ما حاضر به حضور و همراهی در این پروژه ها شدند. شاید حتی ذهنیتی از این فضا هم نداشتند. خاطرم هست الهه تازه از مسابقات جهانی آمده بود و صورتش هم صدمه دیده بود. باید دوره نقاهت یک ماهه ای را هم طی می کرد اما من با او صحبت کردم و راضی شد در پروژه ما حضور داشته باشد و سرپرستی یکی از گروه های بدلکاری ما را بپذیرد.

خاطرم هست در نشست خبری بعد از رونمایی فیلم در «سینماحقیقت» روایتی ارائه کردید از روزهایی که بدون دوربین و تجهیزات مستندسازی با خانواده منصوریان زندگی کردید تا هم به آن ها نزدیک شوید و هم اعتمادشان را برای ساخت فیلم جلب کنید؛ از ابتدا به عنوان کارگردان و با هدف فیلمسازی از این تمهید استفاده کردید یا در مسیر حضور در این خانواده ایده ساخت مستند به ذهن تان رسید؟

همه چیز از همان آشنایی اولیه آغاز شد و از آن جا که صفر تا سکو اولین تجربه من در سینمای مستند است، تلاش کردم تجربیاتم از سینمای داستانی را برای به سرانجام رساندن آن به کار بگیرم. آشنایی و نزدیکی بیشتر من به خانواده منصوریان این انگیزه را در من به وجود آورد که می توانم فیلمی از شرایط زندگی آن ها بسازم. تیمی که در این مسیر به عنوان عوامل فنی پروژه با من همراه شدند هم گام به گام با این خانواده ارتباط گرفتند و این ارتباط به شکلی شد که از جایی به بعد همه ما گویی جزیی از خانواده منصوریان شده بودیم. آن ها دیگر حضور دوربین را در کنار خود احساس نمی کردند.

اتفاقات این یکی از برگ های برنده فیلم است که گویی دوربین هیچ تاثیری بر روابط آدم ها ندارد.

دقیقا و این اتفاق را مدیون همراهی گروه تولید فیلم هستم، چرا که فکر می کنم اگر این همراهی شکل نمی گرفت، خانواده منصوریان همواره میان روابط خانوادگی خود مانعی به نام «دوربین» احساس می کرد و طبیعی بود که روال طبیعی زندگی شان مختل می شد.

این حضور نامحسوس دوربین به خصوص در صحنه هایی دیدنی است که وارد زندگی شخصی یکی از خواهران می شوید و شاهد روابط و صحبت های خصوصی او و همسرش هستیم.

این بخش ها طبیعتا سخت تر بود و اعتماد امید (شوهر شهربانو) محصول همراهی و تلاش رضا عبیات فیلمبردار گروهم بود که به عنوان یک مرد توانست با او وارد گفت و گو شود و این ارتباط شکل گرفت.

جالب هم این که برخلاف سوژه زنانه فیلم، سکانس تنهایی امید، حال و هوایی کاملا مردانه دارد!

بله، این حاصل همان ارتباطی است که اشاره کردم با همراهی تیم من و خانواده منصوریان شکل گرفت. هرچند در ادامه مسیر این اعتماد فراگیرتر هم شد و کار به شکلی شد که گاهی امید در جایگاه یکی از اعضای تیم تولید به کمک ما می آمد.

 ناله نکردیم؛ افتخار کردیم!
صفر تا سکو علاوه بر موضوع نابش، یک عامل موثر دیگر هم برای جذاب شدن دارد

اتفاقات غیرمنتظره

صفر تا سکو جزء معدود مستندهایی است که اکران عمومی شده و اتفاقات مورد توجه هم قرار گرفته است. این اتفاق گذشته از سوژه جذاب مستند، ساختار داستان گوی فیلم است که موجب شده قصه خواهران منصوریان شکل و شمایلی سینمایی بگیرد و به اصطلاح دراماتیزه شود، آن هم بدون این که ساختار فیلم به سینمای داستانی نزدیک شود. در این بخش از مصاحبه سر همین موضوع با مصیبی حرف زدیم.

یکی از نکات جالب صفر تا سکو که احتمالا بی ارتباط با تجربیات شما در سینمای داستانی نیست، وجه دراماتیک روایت است. انگار فراتر از فیلم مستند ما با قصه قهرمانانی مواجهیم که اوج می گیرند، شکست می خورند و سرانجام حماسه خلق می کنند. با توجه به همراهی دوربین با تلاش این سه خواهر، طبیعتا از سرانجام آن ها در مسابقات جهانی اطلاعی نداشتید. این خط داستانی چگونه در فیلم شکل گرفت؟

ما از ابتدا یک خط داستانی کلی برای روایت داشتیم به خصوص که هرکدام از این خواهران پیش تر افتخاراتی را در سطح کشوری و جهانی به صورت جداگانه کسب کرده بودند. ما هم براساس همان افتخارات، خط داستانی اصلی را نوشته بودیم اما اتفاقات غیرمنتظره ای که در طول سه سال فیلمبرداری این فیلم رخ داد، برخی خطوط داستانی ما را تغییر داد. خدا را شکر که این اتفاق رخ داد و در همان سال، هر سه خواهر به صورت همزمان روی سکوی قهرمانی رفتند.

این اتفاق واقعا نادرست است و فکر می کنم تا حدود زیادی شانس شما هم در آن دخیل بوده است!

واقعا این مسئله و پایان بندی مستند را می توانم روی همین حساب بگذارم که در این مورد خداوند لطف ویژه ای به من داشت که هر سه خواهر برای اولین بار به صورت همزمان روی سکوی قهرمانی رفتند تا این اتفاق در مستند ما ثبت شود.

در این مسیر ساله هیچ وقت دچار افت انگیزه در گروه تولید نشدید؟

فراز و فرود که وجود داشت اما اتفاق خوب در پروژه این بود که هر وقت کسی دچار ناامیدی و افت انگیزه می شد، حتما فرد دیگری در گروه بود که مجدد انگیزه می داد.

خواهران منصوریان چطور، پیش نیامد که منصرف شوند؟

اصلا این طور نبود و انگیزه بسیار بالایی برای همراهی داشتند. هیچ وقت از طرف خانواده منصوریان ناامیدی به گروه نرسید.

پیش بینی زمانی خودتان برای این مستند از ابتدا چقدر بود؟

برنامه ریزی اولیه ما شش تا هفت ماه بود اما اتفاقات تازه باعث می شد تغییر برنامه بدهیم؛ مثلا همان ماجرای حذف الهه از مسابقات، ایده ای شد که منتظر بمانیم و ببینیم او تا سال آینده چه خواهدکرد و امروز فکر می کنیم ثبت این اتفاقات ارزش صبر کردن و انتظار را داشت.

حتما و اتفاقا همین جا اهمیت یکی دیگر از برگ های برنده مستند شما یعنی همراهی تهیه کنندگان خوب مشخص می شود. پشتیبانی مالی ویژه ای برای کار داشتید یا کار به طور کامل در بخش خصوصی تولید شد؟

این پروژه به عنوان یک فیلم کاملا مستقل تولید شد و هیچ نهاد و ارگانی حاضر به حمایت مالی از این مستند نشد، به خصوص که از نظر هزینه تولید با توجه به بخش های خارج از کشور، پروژه ارزانی هم نبود. کل کار از ابتدا با حمایت مستقیم طهورا ابوالقاسمی و مهتاب کرامتی پیش رفت و در این سه سال همه جوره پای کار ایستادند و حتی خانم ابوالقاسمی با وجود این که درگیر فیلم «تیک آف» بودند، همزمان با حضور ما در خارج از کشور به سمیرم رفتند و بخش های مربوط با دنبال کردن مسابقات توسط خانواده خواهران منصوریان را کارگردانی کردند. این همراهی سبب شد در هیچ مرحله ای نگرانی نداشته باشم.


منبع: برترینها

علیرضا عصار: به تلویزیون نمی روم

به گزارش تسنیم، علیرضا عصار در بخشهایی از کفت وگوی خود حرفهای جالبی زده است .
 بخشهایی از این مصاحبه به شرح زیر است :
 یکی از نخستین فعالیت‌های رسمی شما در عرصه هنر، حضور در سینما و اجرای موسیقی در یک فیلم بود.
«مرد عوضی» ساخته‌ی محمدرضا هنرمند. از طریقی با آقای هنرمند آشنا شدم. ایشان دنبال یک قطعه می‌گشتند. به منزل ما آمد و من هم برایشان قطعه‌ای نواختم و پس از شنیدن، گفت که همین را می‌خواهیم. این قطعه را با بابک امینی(نوازنده گیتار) در سکانسی از فیلم «مرد عوضی» اجرا کردیم.
 این حضور در سینما در دیده شدن و مطرح شدنتان چقدر تاثیر داشت.
این فیلم پس از خواننده شدن من اکران شد و در دیده شدنم چندان تاثیر نداشت.
 چندی پیش عکسی از شما در کنار مهران مدیری منتشر شد، این عکس گمانه زنی درباره حضور شما در برنامه «دورهمی» را به وجود آورد.
مهران دوست خیلی صمیمی من است. فیلمبرداری «ساعت ۵ عصر» بود و من سرِ لوکیشن این فیلم رفتم.
 تلویزیون نمی‌روید؟
خیر.
 چرا؟
برخورد تلویزیون با موسیقی را نمی‌پسندم. پخش نکردن تصویر ساز، نوع پرداختن به موسیقی و رعایت نکردن حقوق هنرمندان از موارد آزار دهنده‌ای است که در صداوسیما جریان دارد. اینجا بحثم مالی نیست و منظورم رابطه‌ی صحیح یک نهاد رسمی و یک هنرمند است. حداقل‌ش این است که اگر می‌خواهند اثری از من پخش کنند و رویش تصویری بگذارند، نظرم را بپرسند. من نمی‌توانم به ۸۰ میلیون ایرانی بگویم که این تصاویری که بر روی اثر من بود، با نظر من انتخاب نشده است. حالا هر تصویری باشد.«عشق الهی» را با موضوع نماز خواندم و بدون اینکه من بدانم تصاویر المپیک رویش گذاشتند؛ اتفاقا این تصاویر خیلی هم خوب بود و به معروف‌تر شدن آن آهنگ کمک کرد. آن زمان علیرضا دبیر قهرمان المپیک شد و جایی که من می‌خوانم «از خویش برستم من بر سجده نشستم من»، همان جا علیرضا روی تشک سجده می‌کند. تمام این تصاویر به خوبی با موسیقی همخوان شده بود.با این حال این ربطی به حرف من ندارد. اگر قرار است هر اتفاقی، حتی از نوع خوبش، برای اثر من بیافتد، من باید در جریان باشم.این رابطه‌ای شخصی نیست. این رابطه‌ای میان یک سازمان و من است. سیاست‌گذاری کلان آن سازمان به من ربطی ندارد اما وقتی به موضوع موسیقی می‌رسیم به من مربوط می‌شود.در طی دوران فعالیتِ هنری‌ام همکاری‌های بسیاری با تلویزیون داشتم. چند کار اولم به سفارش واحد موسیقی صداوسیما ساخته شد. حتی می‌توانم بگویم که معروف شدنم را مدیون تلویزیون هستم.اما در حال حاضر معتقدم که رابطه میان منِ هنرمند و سازمان صداوسیما رابطه درستی نیست. اگر این مشکلات که به آنها اشاره کردم، حل شود من هم با کمال میل در برنامه‌های تلویزیون شرکت می‌کنم.
 
الان علیرضا عصار راضی است که آثارش از تلویزیون پخش شود.
من اصلا نمی‌دانم که آثارم هنوز پخش می‌شود یا خیر.
 اگر پخش شود راضی هستید.
برخی از آثارم را خودِ تلویزیون تولید کرده است و صاحب اثر خودشان هستند. من می‌گویم وقتی کاری را پخش می‌کنید و شاخه گلی را به عنوان تصویر می‌گذارید، کسی استنباط دیگری از اثر نمی‌کند؛ با این کار مشکلی ندارم. برخی از موزیسین‌ها می‌گویند چرا اثر ما را پخش می‌کنید در حالی که حقوق مالی‌مان را نمی‌دهید.اما من با پخش کردن اثرم در تلویزیون مشکلی ندارم. می‌دانم که صداوسیما رسانه ملی است و برخی از مردم توان مالیِ خرید اثر یا رفتن به کنسرت را ندارند و از راه تلویزیون، آثار ما را می‌شنوند. خیلی هم عالی است.اما حرفم این است که ایدئولوژی حاکم بر اثر را تغییر ندهید. گل بگذارید و پخش کنید. ایراد ندارد. اما وقتی تصویر را بدون هماهنگی من انتخاب می‌کنید، ماجرا چیز دیگری می‌شود.حداقل محبتی که به ما می‌توانید بکنید این است که ما را در جریان تصاویری که بر روی اثر می‌گذارید، قرار دهید.
 درباره‌ی پخش نشدن ساز از تلویزیون چطور؟
این مسئله مشکل اصلی من با سازمان صدا و سیما است.
منبع: بهارنیوز

فاصله نجومی داستان ایرانی و غربی

این داستان‌نویس در گفت‌وگویی با ایسنا درباره استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه با بیان این‌که این موضوع دلایل بسیاری دارد اظهار کرد: ما در یک کشور ۸۰ میلیونی زندگی می‌کنیم و زمانی که از جهان حرف می‌زنیم در واقع  از ۸ میلیارد آدم صحبت می‌کنیم، مسلما کارهایی که در جهان تولید می‌شود بسیار متنوع  است و معمولا بهترین‌ها ترجمه شده و به دست ما می‌رسند. طبیعتا کارهایی که ما می‌خوانیم برآیندی از ادبیات جهان است.  
او با بیان این‌که ادبیات داستانی در کشور ما سابقه چندانی ندارد، اظهار کرد: در خوشبینانه‌ترین حالت ادبیات داستانی مدرن در کشور ما حدود ۱۵۰ سال عمر دارد این درحالی است که  ادبیات داستانی مدرن در غرب سابقه‌ای  ۴۰۰-۵۰۰ ساله دارد. طی این سال‌ها بر روی ادبیات داستانی‌شان کار کرده‌اند و ادبیات ادستانی در آنجا صیقل خورد است اما ما تازه داریم یاد می‌گیرم که چطور بنویسیم. رقابت برابر نیست که بگوییم چرا ما این‌گونه می‌نویسیم و چرا ضعیف‌تریم زیرا فاصله نجومی وجود دارد.

محمودی ایرانمهر خاطرنشان کرد: دلیل دیگر این موضوع آن است که ما سال‌هاست گرفتار شکلی از داستان‌نویسی هستیم که خیلی قصه‌گو و جذاب نیست. همچنین برآیندی از واقعیت‌های جامعه‌ ما  نیست، مقداری هم  وهم زده است، در دوره‌ای گرفتار گرایش‌های سیاسی بوده، طبقه خاصی را مدنظر دارد  و سعی دارد لایه‌های زیرین جامعه را واکاوی کند  و نشان دهد در حالی که  هیچکدام از این‌ها ادبیاتی نیست که به صورت گسترده  مورد استفاده و استقبال عموم مردم  قرا بگیرد، بنابراین در طول زمان ما با بدبینی مردم با ادبیات داستانی روبه‌رو می‌شویم.او با اشاره به کتاب‌هایی که جوایز ادبی برده‌اند، افزود: زمانی که مردم  کتاب‌هایی را  که برنده جایزه ادبی شده‌اند بخوانند و ببیند چیزی در آن‌ها نیست، نسبت به این کتاب‌ها بی‌اعتماد می‌شوند. در واقع  با خواندن کتاب‌هایی که با گرفتن جایزه معروف شده‌اند به داستان ایرانی بی اعتماد شده و آن‌ها را کنار می‌گذارند.

محمودی ایرانمهر درباره تأثیر رسانه‌ها بر استقبال مخاطبان ایرانی از آثار  ترجمه اظهار کرد: رسانه‌ها جزئی از جامعه‌اند و گرفتار مسائلی هستند که مردم با آن‌ها درگیرند. رسانه‌ها  در بیشتر موارد درست کار نمی‌کنند البته تقصیری هم ندارند به خاطر این‌که نتوانستند آنچنان که باید اعتماد مخاطبان را جلب و  اعتبار لازم را کسب کنند. رسانه‌ها بیشتر تلاش می‌کنند تا سرپا بمانند البته رسانه‌هایی که به صورت کلاسیک وجود داشتند، خیلی کاری ازشان برنیامده است.او  اظهار کرد: نویسنده‌ها طی این‌سال‌ها برای دیده شدن ادبیات ایرانی تلاش زیادی کرده‌ و کارهای زیادی هم ارائه داده‌اند که کارهای خوبی بین آنها بوده است اما به یک جریان تبدیل نشده است. فکر می‌کنم عموم داستان‌نویسان حاضر که تلاش می‌کنند تا کارهای خوبی ارائه دهند بخش عمده‌شان متوجه این ماجرا شده‌اند، اما این موضوع آسان نیست و امری نیست که بتوان یک‌ شبه مخاطبان را با ادبیات مدرن فارسی آشتی داد. سال‌ها طول کشیده تا این شرایط به وجود آمده  و سال‌ها زمان می‌برد تا این شرایط درست شود. رسانه‌ها و نویسنده‌هایی که  دستی بر آتش دارند، می‌توانند تأثیر گذار باشند. فکر می‌کنم مردم کم کم متوجه می‌شوند با چه چیزی سرکار دارند و ادبیات کجای این جامعه، کجای زندگی  آن‌ها و جهان قرار دارد و چه طور می‌توانند از آن استفاده کنند.

این داستان ‌نویس دلیل آنکه جریانی در ادبیات ما شکل نگرفته است را این گونه بیان کرد: سوابق تاریخی و تجربه کافی برای استفاده از ادبیات را نداشته‌ایم، ادبیات در ‌سرزمین‌ما شکل نگرفته و وارداتی است به همین دلیل  هیچگاه به یک جریان اجتماعی واقعی تبدیل نشد. ادبیات بر روی قشرهای محدود، روشنفکر و بخش خاصی از جامعه تأثیر داشته و به بدنه جامعه رسوخ نکرده است.او افزود:اتفاقات محدودی در ادبیات افتاده است مثلا یکی یا دو نویسنده سراغ داریم که توانسته‌اند بر روی اجتماع نفوذ کنند،  تأثیر گذار باشند و کارشان به صورت گسترده خوانده شود اما به یک جریان تبدیل نشدند زیرا فرد بودند به طور کلی نداشتن سابقه تاریخی، مسیرهای اشتباه و بن بست‌های متعدد فضایی به وجود آورده است که در نهایت رشد ادبیات به شکل واقعی و اجتماعی صورت نگرفته است.  
منبع: بهارنیوز

سینماگرانی که سال ۲۰۱۸ را نمی‌بینند

به گزارش ایسنا، سال ۲۰۱۷ میلادی نیز با درگذشت چندین چهره‌ مهم، تاثیرگذار و جریان‌ساز سینمای جهان همراه شد که در زیر اشاره‌ای به مهم‌ترین آنها خواهیم داشت:
«جری لوئیس»، کمدین سرشناس و محبوب آمریکایی که از او به عنوان سلطان کمدی نام برده می‌شد، در تاریخ ۲۰ اوت ۲۰۱۷ و در سن ۹۱ سالگی در لاس‌وگاس درگذشت.
وی در ۱۶ ماه مارس ۱۹۲۶ در «نوارک» واقع در «نیوجرسی» آمریکا به دنیا آمد و از سال ۱۹۴۲ میلادی و در سن ۱۶ سالگی بازی در فیلم‌های کمدی را آغاز کرد و در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی به دلیل بازی در فیلم‌های کمدی به اوج شهرت رسید.
از جمله فیلم‌های مهمی که این بازیگر در آن ایفای نقش کرده، می‌توان به فیلم «سلطان کمدی» به کارگردانی «مارتین اسکورسیزی» با بازی «رابرت دنیرو» اشاره کرد.
«لوئیس» همچنین در عرصه‌هایی مانند نویسندگی، کارگردانی و تهیه‌کنندگی نیز فعالیت داشته و حدود ۲۰ فیلم را کارگردانی کرد. وی که خالق آثاری چون «مجرم ماهر»، «پادو» و «سختکوش» است، در سال ۲۰۰۶ میلادی با دریافت جایزه یک عمر فعالیت مستمر هنری از وزیر فرهنگ فرانسه، لقب کمدین محبوب مردم فرانسه را گرفت، در سال ۱۹۹۷ جایزه یک عمر دستاورد سینمایی جوایز کمدی آمریکا را از آن خود کرد، در سال ۱۹۹۹ شیر طلایی افتخاری جشنواره ونیز را دریافت کرد و هشتادویکمین دوره جوایز سینمایی اسکار نیز جایزه افتخاری و بشردوستانه «جان هرشولت» را کسب کرد و ستاره‌ای به نام وی در تالار مشاهیر هالیوود ثبت شد.

جری لوئیس
۲۳ می ۲۰۱۷ روزی بود که «راجر مور» که در هفت فیلم «جیمز باند» در نقش مامور ۰۰۷ بازی کرده بود، پس از یک مبارزه کوتاه با بیماری سرطان در سن ۸۹ سالگی در کشور سوئیس درگذشت. وی بیشتر برای بازی در نقش «جیمز باند» در هفت فیلم از این مجموعه بین سال‌های ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۵ شناخته می‌شد و سومین بازیگری بود که در این مجموعه در نقش مامور ۰۰۷ مقابل دوربین رفت. «آیوانهو»، «زندگی کن و بگذار بمیرد»، «مردی با تپانچه طلایی»، «جاسوسی که دوستم داشت»، «مون‌ریکر»، «فقط بخاطر چشمان تو»، «اختاپوسی»، «نفرین پلنگ صورتی»، «نمایی از یک قتل» و «قدیس» مهم‌ترین فیلم‌های او هستند.


راجر مور
۱۵ سپتامبر ۲۰۱۵، «هری دین استنتون»، بازیگر کهنه‌کار آمریکایی و نقش اصلی فیلم «پاریس تگزاس» در سن ۹۱ سالگی از دنیا رفت. این بازیگر آمریکایی که علاوه‌بر بازی در نقش اصلی فیلم معروف «پاریس تگزاس» ساخته «ویم وندرس» برنده نخل طلای ۱۹۸۴، در فیلم‌هایی چون «قلبا وحشی» و «توئین پیکس» از ساخته‌های «دیولد لینچ»، «آخرین وسوسه مسیح» فیلم جنجالی «مارتین اسکورسیزی»،‌ «مسیر سبز»، و «بیگانه» و همچنین نقش کوتاهی در قسمت دوم فیلم «پدرخوانده» را در کارنامه سینمایی داشت.


هری دین استنتون
«امانوئل ریوا»، بازیگر فیلم «عشق» به کارگردانی «میشل هانکه» که به خاطر بازی در این فیلم عنوان مسن‌ترین نامزد اسکار را دریافت کرد،‌ ۲۷ ژانویه در سن ۸۹ سالگی و در شهر پاریس چشم از جهان فروبست. این بازیگر که در فیلم «هیروشیما عشق من» هم درخشیده بود، ۶۰ سال در سینما فعالیت داشت، اما اوج شهرت خود را پس از بازی در فیلم سال ۲۰۱۲ «هانکه» تجربه کرد که در نهایت موفق به کسب جایزه نخل طلای کن و اسکار خارجی شد. وی در فیلم «آبی» سه‌گانه معروف «کریستوف کیشلوفسکی» نیز هنرنمایی کرده بود.


امانوئل ریوا
«جورج رومرو»، کارگردان آمریکایی فیلم معروف «شب مردگان زنده» و پدر فیلم‌های زامبی سینما بود که در سال ۱۹۶۸ با ساخت این فیلم کم هزینه به موفقیت بزرگی دست یافت و تاثیر فراوانی در فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی بعد از خود در آینده گذاشت. «شب مردگان زنده» که ۴۰ سال از ساخت آن می‌گذرد به عنوان فیلمی کلاسیک در سینمای جهان شناخته می‌شود که امروز نیز مورد تحسین منتقدین قرار می‌گیرد.
این فیلم با چندین دنباله سینمایی ساخته خود «جورج رومرو» همراه شد که شامل «طلوع مردگان»، «روز مردگان» و «سرزمین مردگان» می‌شود و دیگر فیلم‌های این کارگردان آمریکایی شامل «دیوانگان» (۱۹۷۳)، «سواران شب» (۱۹۸۱)، «میمون می‌درخشد» (۱۹۸۸) و «مشت‌زن» (۲۰۰۰) می‌شود. وی پیش از مرگ در ۱۶ ژوئن ۲۰۱۷ مشغول ساخت فیلم جدیدش با عنوان «جورج رومرو تقدیم می‌کند: جاده مردگان» بود.

جورج رومرو
«سم شپرد»، سینماگر و یکی از مهم‌ترین و تاثیرگذارترین نمایش‌نامه‌نویسان معاصر آمریکا بود که در سن ۷۳ سالگی درگذشت. وی که امسال در ۲۷ جولای از دنیا رفت، در طول دوران فعالیت هنری خود بیش از ۴۰ نمایشنامه نوشت و یک‌بار در سال ۱۹۷۹ با نمایشنامه «کودک مدفون» موفق به کسب جایزه پولیتزر شد. او در ادامه در سال ۱۹۸۳ برای بازی در فیلم «مردان واقعی» نامزد جایزه اسکار نقش مکمل مرد شد.
همچنین در فیلم‌هایی چون «سقوط شاهین سیاه» ساخته «ریدلی اسکات» نیز مقابل دوربین رفت و در سال ۱۹۸۴ به صورت مشترک با «ویم وندرس» فیلمنامه فیلم معروف «پاریس تگزاس» را نوشت. «سم شپرد» درسال ۱۹۷۸ و در اولین نقش مهم خود در سینما در فیلم «روزهای بهشت» ساخته «ترنس مالیک» و در کنار «ریچارد گیر» بازی کرد و از دیگر فیلم‌های او می‌توان به «ماگنولیاهای فولادی»، «پرونده پلیکان»، «بلک تورن»، «حماقت برای عشق» و «همسر تصادفی» اشاره کرد.

سم شپرد
«کیم جی سوک»، نایب رئیس و برنامه‌ریز جشنواره فیلم بوسان در جریان برگزاری جشنواره کن بر اثر حمله قلبی در سن ۵۷ سالگی درگذشت. این سینماگر اهل کره جنوبی به عنوان یکی از چهره‌های تاثیرگذار سینمای آسیا، برنامه‌ریز اجرایی و یکی از بنیانگذاران جشنواره فیلم بوسان در سال ۱۹۹۶ بود و در ۲۱ سال گذشته همچنان با این جشنواره همکاری می‌کرد و نایب رئیسی این رویداد سینمایی را نیز بر عهده داشت.
 «جاناتان دمی»، کارگردان، نویسنده و تهیه‌کننده آمریکایی و خالق فیلم معروف «سکوت  بره‌ها» و «فیلادلفیا» در حالی که ۷۳ سال داشت در ۲۶ آوریل در نیویورک فوت کرد.
«دمی» در سال ۱۹۹۱ با ساخت فیلم «سکوت بره‌ها» با بازی «آنتونی هاپکینز» و «جودی فاستر» به اوج شهرت رسید و با این فیلم موفق به کسب ۵ جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم شد.
«سکوت بره‌ها» پس از «در یک شب اتفاق افتاد» و «دیوانه از قفس پرید» سومین فیلمی است که توانسته در ۵ شاخهٔ اصلی جایزهٔ اسکار شامل بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین بازیگر نقش اول زن، بهترین کارگردانی، و بهترین فیلم‌نامه اقتباسی جایزه اسکار دریافت کند، همچنین تاکنون تنها فیلم برنده جایزهٔ اسکار بهترین فیلم در ژانر ترسناک است.
این کارگردان آمریکایی در سال ۱۹۹۳ نیز فیلم موفق «فیلادلفیا» را مقابل دوربین برد که جایزه بهترین بازیگر نقش اصلی مرد را برای «تام هنکس» به ارمغان آورد.
 

جاناتان دمی
«ژن مورو»، بازیگر نامدار فرانسوی بود که در طول دوران فعالیت سینمایی خود بازی در فیلم‌های مهمی چون «آسانسوری به سوی قتلگاه» و «عشاق» ساخته «لوئی مال»، «شب» و «آنسوی ابرها» به کارگردانی «میکل‌آنجلو آنتونیونی»، «خاطرات زن خدمتکار» ساخته «لوئیس بونوئل» و «نزاع» از «رینر ورنر فاسبندر» را در کارنامه سینمایی داشت، در ۳۰ جولای و در سن ۸۹ سالگی در خانه‌اش در پاریس درگذشت. اما معروف‌ترین نقش او در فیلم «ژول و ژیم» ساخته «فرانسوا تروفو»، کارگردان موج سینمای فرانسه رقم خورد که به موفقیت بزرگی در عرصه بین‌المللی دست یافت. این بازیگر بزرگ سینمای فرانسه در سال ۱۹۹۸ به پاس یک عمر دستاورد هنری با دریافت جایزه اسکار افتخاری مورد تقدیر قرار گرفت.


ژن مورو
«مارتین لاندو»، بازیگر برنده اسکار و معروف سینمای هالیوود با سابقه همکاری با کارگردانانی بزرگ چون «آلفرد هیچکاک»، نیز از جمله چهره‌های مهم سینمایی بود که امسال در سن ۸۹ سالگی درگذشت.
این بازیگر آمریکایی که بیشتر برای بازی در فیلم‌های «شمال از شمال‌غربی» ساخته آلفرد هیچکاک، «جرم‌ها و بزهکاری‌ها» ساخته وودی آلن و «اد وود» به کارگردانی «تیم برتون» شناخته می‌شد، در سن ۸۹ سالگی در لس‌آنجلس درگذشت. «لاندو» پس از یک دوره دوری از سینما، فعالیت هنری «مارتین لاندو» با بازی در فیلم «تاکر: مرد و رویایش» ساخته «فرانسیس فورد کاپولا» احیاء شد و برای اولین بار نامزد جایزه اسکار و برنده جایزه گلدن گلوب شد.
وی پس از آن برای بازی در فیلم «جرم‌ها و بزهکاری‌ها» ساخته «وودی آلن» برای دومین بار پیاپی نامزد اسکار بازیگری شد و سرانجام در سال ۱۹۹۴ با بازی در فیلم «ادوود» از «تیم برتون» موفق به دریافت اسکار، گلدن گلوب و بفتای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد.

مارتین لاندو
«جان هرت»، بازیگر نامزد دو جایزه اسکار انگلیسی در ۲۵ ژانویه در سن ۷۷ سالگی درگذشت. او بازی در فیلم‌هایی چون «مرد فیل‌نما» ساخته «دیوید لینچ»، «قطار سریع‌السیر نیمه شب» از «آلن پارکر» و «مردی برای تمام فصول» به کارگردانی «فرد زینمان» را در کارنامه داشت و پیش از مرگش نیز مشغول بازی در فیلم جنگی «تاریک‌ترین ساعت» ساخته «جو رایت» بود که در آن ایفاگر نقش «نویل چمبرلین» نخست وزیر اسبق بریتانیا بود. وی برنده جایزه گلدن گلوب، بفتا و دو بار نیز نامزد اسکار بازیگری شده بود.


جان هرت
منبع: بهارنیوز

وضعیت مبهم پرونده‌ جهانی «یلدا»

به گزارش ایسنا، ۳۰ آذر ۹۴ ایران نخستین کشوری بود که در صفحه «اشتراک‌گذاری اطلاعات برای ترویج پرونده‌های چند ملیتی» پرونده‌ی «یلدا» یا همان «شب چله» را در سایت یونسکو به ثبت رساند، با باز کردن صفحه یونسکو می‌توان به چشم دید که در طول این سه سال هنوز هیچ کشوری در این صفحه پیشنهاد ایران را مبنی بر مشارکت برای تدوین پرونده‌ی مشترک با ایران قبول نکرده است.
هر چند در طول سال‌های گذشته رسانه‌های مختلف در قالب هشدار یا خبرهای در گوشی از پیش‌دستی دوباره‌ی دولت جمهوری آذربایجان برای ثبت جهانی یکی از به یادماندنی‌ترین شب‌های تاریخ ایرانی‌ها، یعنی «شب چله» یا همان «یلدا» خبر می‌دادند.
اما تا کنون هیچ کشوری در سایت یونسکو پیشنهاد ثبت آئین این شب خاطره‌انگیز ایرانی را ثبت نکرده است.
هیچ کشوری برای «یلدا» ابراز علاقه نکرده
در این شرایط باید دید ایران تا چه زمانی قصد دارد پرونده‌ی «یلدا» را در این صفحه از یونسکو باز بگذارد. هرچند فرهاد نظری، مدیرکل دفتر ثبت آثار تاریخی در این زمینه به ایسنا می‌گوید: ما تلاش می‌کنیم امسال پرونده‌ی یلدا را تکمیل کنیم و کار را جلو ببریم، اما این که با چه کشورهایی یا به طور مستقل این کار را انجام دهیم، باید بررسی کنیم.
او ادامه می‌دهد: ما به اندازه کافی فراخوان داده‌ایم و برای اعلام نظر کشورهای دیگر منتظر مانده‌ایم، اما تا کنون هیچ کشوری در این زمینه ابراز علاقه نکرده است.
تا پایان سال تلاش می‌کنیم پرونده‌ یلدا تکمیل شود
محمدحسن طالبیان، مسئول تدوین پرونده‌های ثبت جهانی، نیز در این زمینه به ایسنا توضیح می‌دهد: تا امروز ما تلاش‌مان را در این زمینه کرده‌ایم، از این به بعد باید به فکر تکمیل و تدوین پرونده‌ی «یلدا» برای ثبت جهانی آن باشیم.
او ادامه می‌دهد: ایران تا کنون فقط نام پرونده را در یونسکو اعلام کرده، برخی اطلاعات نیز جمع‌آوری شده‌اند، اما این که پرونده چطور تدوین شود، اهمیت دارد.
وی با تاکید بر این‌که نوع آماده کردن پرونده با توجه به کشورهایی که در آن مشارکت می‌کنند، متفاوت می‌شود، بیان می‌کند: اگر پرونده در حد ملی باشد، نیز تدوین آن متفاوت است. بنابراین نخست باید اطلاعات به طور کامل جمع‌آوری شود، اما این که آن چطور تدوین و آماده شود، به مشارکت کشورها برمی‌گردد.
معاون میراث فرهنگی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری با بیان این‌که در مرحله‌ی اول و برای اعلام نام پرونده‌ی یونسکو، از طریق کمیسیون ملی یونسکو نامه‌نگاری‌هایی انجام شده است، اظهار می‌کند: باید بار دیگر در این زمینه با یونسکو مذاکراتی انجام شود، تا بدانیم در کدام مرحله این اقدامات زودتر انجام می‌شوند و در هر شرایط نیز باید پایه اطلاعاتی کامل‌تر شود.
او ادامه می‌دهد: با این وجود میراث فرهنگی تلاش می‌کند تا پایان سال تلاش خود را برای تهیه و تدوین پرونده‌ی ملی یا مشترک به نتیجه برساند.
طالبیان با تاکید بر این‌که ایران همه‌ی تلاش خود را برای تهیه‌ی پرونده مشترک انجام می‌دهد، می‌گوید: از یک سو فقط ایران نیست که این آئین را برگزار می‌کند، از سوی دیگر مشارکت در تهیه‌ی پرونده‌های مشترک بسیار کم بوده است.
ایران در سایت یونسکو از یلدا چه گفته است؟
به گزارش ایسنا، براساس آن‌چه هنوز در صفحه‌ی «اشتراک‌گذاری اطلاعات برای ترویج پرونده‌های چند ملیتی» یونسکو قرار دارد، ایران پرونده میراث ناملموس «شب یلدا»،  را به عنوان بلندترین شب سال در صفحه‌ی ویژه اشتراک‌گذاری، ثبت کرده تا کشورهای دیگر در صورت دارا بودن نسبتی مشابه، آمادگی خود را برای ثبت چند ملیتی این سنت باستانی اعلام کنند.
در این پرونده که در تاریخ نوزدهم مارس ۲۰۱۵ در یونسکو ثبت شده، در توصیف میراث ناملموس شب یلدا آمده است:  «با طلوع اولین روز زمستان، بلندترین شب سال «شب یلدا» به پایان می‌رسد، پس از این رویداد طول روزها به تدریج افزایش می‌یابد و از همین رو شب یلدا را به عنوان «شب تولد خورشید» می‌نامند.
یلدا یکی از چهار جشن فصلی ایران و به عنوان یکی از باستانی‌ترین جشنواره‌های کشور شناخته می‌شود. این میراث ناملموس فرهنگی عمدتا از طریق شفاهی و روش‌های غیررسمی به نسل‌های جوان منتقل شده است و اعتقادات و سنت‌های فراوانی پیرامون مراسم شب یلدا در میان مردم جاری است.
در میان این ویژگی‌های مرتبط با این میراث ناملموس حضور قابل ملاحظه رنگ قرمز بسیار مهم است؛ انارهای قرمز، هندوانه، انگور قرمز و نظایر آن بخش جدایی ناپذیر از این مراسم هستند. جمع شدن در خانه بزرگترها دور یک سفره که روی زمین پهن شده و بسیاری از عناصر سنتی این مراسم از جمله انار، هندوانه، آجیل شب یلدا، سوپ مخصوص شب یلدا و چندین و چند نوع غذای دیگر روی آن قرار دارد . خواندن دیوان حافظ، شاهنامه فردوسی بویژه توسط بزرگ‌ترهای خانواده، آواز خواندن و نواختن آلات موسیقی از جمله دیگر سنن این مراسم باستانی است. »
منبع: بهارنیوز

طرح شکست‌خورده «اشتراک نیم‌بها»

روزنامه بهار: طرح موسوم به «اشتراک نیم‌بها» طی چند ساله اخیر در معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، که با اهداف سه گانه «هدفمندسازی توزیع یارانه‌های مطبوعات»، «توسعه فرهنگ مطالعه در بین مردم» و «حمایت از اقتصاد مطبوعات» اجرایی شده بود، از اواسط آذرماه جاری به دلیل اعتراضات بسیاری از مدیران مطبوعات متوقف شد.

در این طرح، براساس ضوابطی، نشریات تعداد مشخص از نشریه خود را به مجریان توزیع ارائه و به صورت رایگان به درب منازل، شرکت‌ها و.. ارسال می‌نمودند. طبق ضوابط این طرح، متقاضیان به صورت داوطلبانه باید با رجوع به سایت «طرح اشتراک» ثبت‌نام و ۵۰درصد از مبلغ نشریه مورد درخواست خود را برای یک دوره مشخص (یک یا چند ماه) به حساب موسسه مجری طرح واریز می‌نمودند. وزارت ارشاد هم به صورت ماهانه یا فصلی، مجموعه مبلغ مشترکان و همچنین نیم دیگر قیمت نشریه را در دو واریزی جداگانه یکی به عنوان «وجه مشترکان» و دیگری «یارانه طرح» به حساب نشریات موجود در طرح واریز می‌نمود. .

البته پس از مدتی، در میانه اجرای طرح، این درصد با لحاظ نمودن ضرایبی همچون «راستی‌آزمایی»، «ضریب کیفی نشریه» و… تا حدود ۵۰ درصد قیمت هر نشریه کاهش یافت و از سوی دیگر برای تیراژ اشتراک هر نشریه نیز بر اساسی «ضریب کیفی» نشریات سقف منظور گردید که سقف آن در ماه های اخیر حداکثر ۳۵۰۰ نسخه برای روزنامه‌ها تعیین شده بود. همچنین به مجریان طرح (اپراتورهای توزیع) بابت هر نسخه نشریه، حق توزیع پرداخت می‌شد. اولین نکته جالب و خروجی تاسف‌بار از این طرح این بود که طبق اذعان و اظهار صریح دست‌اندرکاران و مجریان طرح (اپراتورها)، برای بالای ۹۰درصد نشریات موجود در طرح، تا کمتر از یک‌درصد!‌ از مشترکان در این سامانه ثبت‌نام نمودند!

در واقع به دلایلی که عمده آن به مباحثی همچون فرهنگ مطالعه در بین جامعه کنونی ایران و همچنین جایگزینی رسانه های دیجیتال، فضای مجازی و… مربوط می‌شود، اولین گام طرح با شکستی قطعی مواجه شد زیرا در عمل، مردم تمایلی در حد صفر به دریافت نشریات حتی به نیم‌بها و با هزینه رایگان ارسال، نشان دادند!حال سئوال مطرح می‌شود پس چگونه این طرح بیش از ۴سال اجرا شد؟! وقتی مردم به صورت داوطلبانه، برای اشتراک نیم بها، ثبت‌نام نکردند چگونه در همه این سالیان، نشریات به درب منازل مردم و یا موسسات و شرکت‌ها ارسال می‌شد؟!

پاسخ: مجریان طرح یا همان اپراتورهای طرح که نشریات را برای توزیع دریافت می‌کردند با ترفندهای منحصربه‌فرد خود مشترک پیدا می‌کردند. سئوال: چگونه؟!  پاسخ: با رجوع به برخی مراکز ذیربط، چندین هزار کدپستی و حتی شماره‌های ملی و تلفن مردم را به دست می‌آورده و آنها را در «سامانه اشتراک» ثبت می‌کردند و بابت هر نسخه، با پول خود یا نشریه، ۵۰درصد سهم مشترک را نیز به حساب شرکت  مجری طرح واریز می‌کردند!

نکات جالب‌تر این طرح را  هم فهرست‌وار بخوانید:
۱-‌ بسیاری از مردم که نشریات به صورت کاملا رایگان برای آنان به درب منازلشان ارسال می‌شد از توزیع‌کنندگان این موضوع را جویا می‌شدند که اصولا چه کسی درخواست کرده برای ما نشریه بفرستید؟ از آن مهمتر آدرس و نام و مشخصات ما را که روی بسته اشتراک می‌نویسید چه کسی به شما داده است؟! همین چالش، بارها باعث درگیری و نزاع دریافت‌کنندگان نشریات و به عبارت روشن‌تر همان ۹۰ درصد مشترکانی که ناخواسته توسط مجریان طرح «مشترک» شده بودند را فراهم آورد!

۲-‌ برخی مجریان طرح خصوصا در اوایل آغاز طرح سودهای هنگفتی به دست آوردند. زیرا تا یکی- دو سال اول این طرح، بابت هر نشریه مبلغی معادل ۵۰۰۰ ریال به مجری طرح داده می‌شد. می‌توان این رقم را به صورت روزانه در چند هزار نسخه ضرب کرد تا سودهای هنگفتی که سال‌های اولیه عاید برخی مجریان شد، برسید.

۳-‌ برخی از همین مجریان، متاسفانه با وجود درآمدهای بالایی که از این طرح عایدشان گردید باز هم با طمع‌ورزی و به دنبال درآمد بادآورده بیشتر دست به اقداماتی زدند که عمده آنها به دلیل ضعف نظارتی در این طرح بود. برای مثال با تبانی با برخی مدیران نشریات، در عمل، سهمیه پایین‌تری از مجموع اشتراک‌های ثبت شده توزیع می‌نمودند! برخی روایت‌ها نیز که البته تایید صحت آن کار چندان ساده‌ای نیست، حاکی بود که اصولا برخی مجریان طرح، در برخی مقاطع زمانی، فقط مشترکان صوری داشتند! و یا در برخی موارد، بسته‌های چاپ شده نشریات، به دلیل حجم بالای آنها و نبود نیروهای لازم توزیع، بدون ارسال مستقیم به انبار نشریات باطله و یا حتی به سطل‌های زباله و یا جوی‌های روباز فاضلاب پرتاب می‌شد که در یک مورد آن ماجرای آب گرفتگی در یکی از خیابان‌های جنوب شهر تهران، رسانه‌ای شد! همان ماجرای پیداشدن بسته‌های ۲۰۰تایی یکی از روزنامه‌ها در همان روز چاپ!، در جوی آب که باعث گرفتگی و بالا آمدن آب و ورود ماموران شهرداری و… شد!

۴-‌ گرچه نیت اولیه طراحان این طرح در وزارت ارشاد مطمئنا در جهت حمایت از فرهنگ مطالعه در جامعه از یک سو و از سوی دیگر کمک به اقتصاد مطبوعات بود اما این طرح، عملا به انحرافات بزرگی برخورد کرد که در نهایت و در ماه جاری متوقف ماند. عملی که باید بسیار زودتر صورت می‌گرفت، یعنی همان موقعی که برخی از روزنامه‌های مطرح کشور با آگاهی از ضعف‌ها و ایرادات این طرح، از آن خارج شده و حاضر نشدند با آن ادامه همکاری بدهند.

۵-‌ در یک نگاه کلی، در موضوع یکی از اهداف اساسی این طرح که همانا «هدفمندسازی توزیع یارانه های مطبوعات» بود نیز باید یادآوری کرد که برخی اقدامات سال‌های اخیر معاونت مطبوعاتی برای «هدفمند کردن پرداخت یارانه‌های مطبوعاتی» قابل دفاع و توجیه است. برای مثال پرداخت نظارت شده حق بیمه پرسنل طرحی موفق بوده که با استقبال اغلب مدیران مطبوعاتی مواجه گردیده و همچنان نیز ادامه دارد؛ اما «طرح اشتراک نیم‌بها» طرحی ناکارآمد بود که به صورت ناخواسته عملا از اهداف اصلی و مدنظر معاونت مطبوعاتی دور شد و نه تنها به فرهنگ مطالعه کمک چندانی نکرد بلکه برخی انحراف‌های مالی و رانتی را هم در پروسه مذکور به وجود آورد.

۶-‌به نظر می‌رسد این طرح به هیچ وجه و به شکل کنونی آن نباید مجددا فرصت آزمایش مجدد پیدا کند زیرا «آزموده را آزمودن خطاست». به اجرای مجدد این طرح فقط زمانی می‌توان فکر کرد که هر نشریه بتواند تعدادی مشترک واقعی (و نه صوری و اجباری که در این مطالب به نحوه آن اشاره شد) که بتوان آن را به راحتی راستی‌آزمایی کرد، تهیه و لیست آن مورد حمایت وزارت ارشاد قرار بگیرد در غیر این صورت تداوم روش قبلی جز درهم‌ریختگی، سوء‌استفاده و فساد چیزی در بر نخواهد داشت و کمترین اثر مثبتی نیز برای اهداف مدنظر طرح خصوصا در زمینه «کمک به فرهنگ مطالعه جامعه» و «هدفمندسازی یارانه‌ها» نخواهد داشت.
منبع: بهارنیوز

سنتورنوازی سیاوش کامکار در موزیک ویدئوی پلنگ چال (فیلم)

آغاز فروش نقدی و اقساطی تیوولی (+جزئیات عکس و جدول کامل) پیشنهاد جالب یک روزنامه: چند دستفروش را مامور مبارزه با سدمعبر دستفروش ها کنید و نتیجه را ببینید! اعدام افسر ارتش کره شمالی به علت به تاخیر در کار برقراری تماس بین مسکو و انصار الله مشائی به شهرداری می‌رود! (طنز) لحظه شلیک موشک «برکان» یمنی‌ها (عکس) شادی مردم آبادان در خیابان ها بعد از پیروزی صنعت نفت مقابل پرسپولیس (فیلم) نماینده مجلس: هوای عسلویه بسیار آلوده است حکم اعدام قاتل بنیتا در دیوان عالی کشور تایید شد وضعیت اسف‌بار مهاجران روهینگیا در بنگلادش (عکس)

“توان مدیریتی ایران” چگونه تحلیل می رود؟  (۶۰ نظر)

آقای روحانی! خوب نیست مردم تصور کنند که…  (۵۷ نظر)

سرنوشت متفاوت خودروسازی در کره جنوبی، ترکیه و ایران: چرا آنها پیش رفتند و ما عقب ماندیم؟  (۴۷ نظر)

مسؤولانی که زیاد حرف می‌زنند  (۳۶ نظر)

آقای لاریجانی! خانم پیروزبخت! شما از خودروسازان هم متهم‌ترید  (۲۵ نظر)

اسنپ، سراتو و بیژن زنگنه  (۲۲ نظر)

روحانی و سربارهای بودجه؛ چو دانی و پردازی خطاست!  (۱۷ نظر)

۱۵ سال دیگر، کسی از ما نفت نخواهد خرید؛ دست به دامان “خورشید” شویم  (۱۵ نظر)


منبع: عصرایران

برگزاری نخستین کنسرت کتاب کشور در سبزوار

رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی سبزوار گفت: برای نخستین بار در کشور، کنسرت کتاب، با هدف ترویج فرهنگ کتابخوانی در این شهرستان برگزار شد.

به گزارش ایرنا محمد علی آبادی سه شنبه شب در حاشیه برگزاری این برنامه فرهنگی در جمع خبرنگاران اظهار کرد: این کنسرت کتاب با همکاری سازمان مردم نهاد ‘یار مهربان’ و با همت آموزشگاه موسیقی داروگ سبزوار به اجرا درآمد که علاقه مندان شرکت در این برنامه باید به جای خرید بلیت، کتاب می خریدند.

برگزاری نخستین کنسرت کتاب کشور در سبزوار

وی اظهار کرد: هزینه فروش این کتابها صرف رسیدگی به کودکان مناطق محروم و حاشیه نشین شهر سبزوار خواهد شد.

علی آبادی گفت: در اجرای این طرح که برای نخستین بار در کشور برگزار شده، ۵۰۰ جلد کتاب با موضوع کودک و نوجوان به ارزش ۵۰ میلیون ریال از سوی فرهنگ دوستان سبزواری خریداری و اهدا شد.

وی اظهار کرد: برای ترویج طرح کتابخوانی و ارتباط کودکان و نوجوانان با کتاب ۱۷۲ باشگاه کتابخوان و ۲۲ گروه کتابخوانی در شهرستان سبزوار فعال است.

رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی سبزوار گفت: همچنین ۲ سازمان مردم نهاد در حوزه کتاب به نام ‘صدای دوستداران کتاب’ (صدک) و ‘انجمن یار مهربان’ با هدف ترویج فرهنگ کتابخوانی در شهرستان سبزوار ثبت شده است.


منبع: عصرایران

تیزر نمایش "خشم و هیاهو" با بازی هانیه توسلی (فیلم)

پاسخ دادستانی تهران به ادعای احمدی‌نژاد کنسولگری ایران در کردستان عراق: به تظاهرات نزدیک نشوید تمدید طرح زوج و فرد تا ۲۴ امشب حذف پرسپولیس از جام حذفی با پیروزی صنعت نفت شیر غنی شده و آنچه از آن نمی‌دانید ۷ دلیل علمی برای مفید بودن قهوه (+فیلم) شلیک موشک از یمن به پایتخت عربستان سعودی/ موشک در آسمان ریاض، منهدم شد فیلمی از واکنش سامانه پاتریوت به شلیک موشک در ریاض (فیلم) شرکت هزاران چینی در مراسم اعلام حکم اعدام برای ۱۰ متهم موقعیت گل برای پرسپولیس که توسط کامیابی نیا از دست رفت (فیلم)

“توان مدیریتی ایران” چگونه تحلیل می رود؟  (۶۰ نظر)

آقای روحانی! خوب نیست مردم تصور کنند که…  (۵۷ نظر)

سرنوشت متفاوت خودروسازی در کره جنوبی، ترکیه و ایران: چرا آنها پیش رفتند و ما عقب ماندیم؟  (۴۷ نظر)

مسؤولانی که زیاد حرف می‌زنند  (۳۶ نظر)

آقای لاریجانی! خانم پیروزبخت! شما از خودروسازان هم متهم‌ترید  (۲۵ نظر)

اسنپ، سراتو و بیژن زنگنه  (۲۲ نظر)

روحانی و سربارهای بودجه؛ چو دانی و پردازی خطاست!  (۱۷ نظر)

۱۵ سال دیگر، کسی از ما نفت نخواهد خرید؛ دست به دامان “خورشید” شویم  (۱۵ نظر)


منبع: عصرایران

تیزر نمایش "خشم و هیاهو" با بازی هانیه توسلی (فیلم)

پاسخ دادستانی تهران به ادعای احمدی‌نژاد کنسولگری ایران در کردستان عراق: به تظاهرات نزدیک نشوید تمدید طرح زوج و فرد تا ۲۴ امشب حذف پرسپولیس از جام حذفی با پیروزی صنعت نفت شیر غنی شده و آنچه از آن نمی‌دانید ۷ دلیل علمی برای مفید بودن قهوه (+فیلم) شلیک موشک از یمن به پایتخت عربستان سعودی/ موشک در آسمان ریاض، منهدم شد فیلمی از واکنش سامانه پاتریوت به شلیک موشک در ریاض (فیلم) شرکت هزاران چینی در مراسم اعلام حکم اعدام برای ۱۰ متهم موقعیت گل برای پرسپولیس که توسط کامیابی نیا از دست رفت (فیلم)

“توان مدیریتی ایران” چگونه تحلیل می رود؟  (۶۰ نظر)

آقای روحانی! خوب نیست مردم تصور کنند که…  (۵۷ نظر)

سرنوشت متفاوت خودروسازی در کره جنوبی، ترکیه و ایران: چرا آنها پیش رفتند و ما عقب ماندیم؟  (۴۷ نظر)

مسؤولانی که زیاد حرف می‌زنند  (۳۶ نظر)

آقای لاریجانی! خانم پیروزبخت! شما از خودروسازان هم متهم‌ترید  (۲۵ نظر)

اسنپ، سراتو و بیژن زنگنه  (۲۲ نظر)

روحانی و سربارهای بودجه؛ چو دانی و پردازی خطاست!  (۱۷ نظر)

۱۵ سال دیگر، کسی از ما نفت نخواهد خرید؛ دست به دامان “خورشید” شویم  (۱۵ نظر)


منبع: عصرایران

گزارش پنج فیلم پرفروش سینمای جهان از ۸ تا ۱۳ دسامبر (فیلم)

کشف‌جسد مرد ۴۰ ساله در کوه‌های گیلانغرب کرمانشاه گزارش پنج فیلم پرفروش سینمای جهان از ۸ تا ۱۳ دسامبر (فیلم) انصارالله یمن: کاخ پادشاهی در ریاض را هدف قرار دادیم ابعاد حقوقی دستور جنجالی یک مسئول بنیاد مسکن انفجار در ریاض در پی شلیک موشک انصارالله یکی از عجیب‌ترین قرآن‌های ایران مرمت شد(+عکس) آخرین روزهای پاییز در جنگل بهشهر (عکس) ایران به مدال برنز المپیاد شطرنج زیر ۱۶ سال جهان رسید هیات نظارت بر رفتار نمایندگان: تاکنون شکایتی از صادقی درباره نطقش به ما نرسیده راه‌اندازی سریع‌ترین قطار کابلی جهان (+فیلم)

“توان مدیریتی ایران” چگونه تحلیل می رود؟  (۶۰ نظر)

آقای روحانی! خوب نیست مردم تصور کنند که…  (۵۷ نظر)

سرنوشت متفاوت خودروسازی در کره جنوبی، ترکیه و ایران: چرا آنها پیش رفتند و ما عقب ماندیم؟  (۴۷ نظر)

مسؤولانی که زیاد حرف می‌زنند  (۳۶ نظر)

آقای لاریجانی! خانم پیروزبخت! شما از خودروسازان هم متهم‌ترید  (۲۵ نظر)

اسنپ، سراتو و بیژن زنگنه  (۲۲ نظر)

۱۵ سال دیگر، کسی از ما نفت نخواهد خرید؛ دست به دامان “خورشید” شویم  (۱۵ نظر)

مراسم ۷۴۴ مین سالگرد درگذشت مولانا در قونیه ترکیه (+عکس)  (۱۰ نظر)


منبع: عصرایران

ویژه برنامه های شبکه دو در شب یلدا

شبکه دو سیما به مناسبت شب یلدا ۹۶ برنامه های ویژه ای تدارک دیده است.

شبکه دو سیما به مناسبت شب یلدا ۹۶ با برنامه های ویژه ای از جمله «یک دقیقه بیشتر» و «عصر خانواده» مهمان خانواده های ایرانی است.

به گزارش روابط عمومی شبکه دو؛ «یک دقیقه بیشتر» عنوان ویژه برنامه ایست که به مناسبت شب یلدا در دو بخش ویژه با حضور مهمانان مختلف روانه آنتن می شود.

این برنامه میزبان مهمانان مختلفی است که بخش اول توسط مخاطبان از میان حوزه‌های مختلف ورزش، فرهنگ و هنر مثل موسیقی، سینما، تئاتر انتخاب می شوند و در بخش دوم خوانندگان، بازیگران سریال های پرمخاطب، یکی از مادران شهدای حرم و … مهمان برنامه می شوند.

فواد صفاریان پور کارگردان این برنامه است و مژده لواسانی اجرای این برنامه را بر عهده دارد.

«یک دقیقه بیشتر» کاریست از گروه اجتماعی فرهنگی به تهیه کنندگی محمدرضا رضائیان که پنجشنبه ۳۰ آذر ماه ساعت ۲۰:۰۰ و ۲۳:۳۰ از شبکه دو سیما پخش می شود.

همچنین برنامه «عصر خانواده» به مناسبت شب چله (پنجشنبه ۳۰ آذر ماه) میزبان خانواده هایی از اقوام مختلف است تا بدین ترتیب به شناخت بیشتر فرهنگ، آداب و رسوم مختلف ایرانی در شب یلدا بپردازد. افزون بر این استفاده از موسیقی های محلی، گزارش های ویژه و حضور مهمانانی از حوزه های مختلف فرهنگ، هنر، سینما، ورزش و …. از دیگر بخش های این برنامه است.

برنامه «عصر خانواده» کاریست از گروه خانواده به تهیه کنندگی علی اصغر کریمی و با اجرای گیتی خامنه، محمودرضا قدیریان و ثریا بناکار که به صورت ثابت از شنبه چهارشنبه ساعت ۱۸:۰۰ روانه آنتن می شود.


منبع: عصرایران

نمایش فساد جنسی هالیوود در بی‌بی‌سی

این مستند نشان می‌دهد که واینستین چگونه با سوءاستفاده از قدرت و جایگاهش مانع افشا شدن کارهای غیراخلاقی شد

بی‌بی‌سی اعلام کرد که مستندی درباره صعود و سقوط هاروی واینستین در هالیوود خواهد ساخ

به گزارش خبرآنلاین، بی‌بی‌سی اعلام کرد که ساخت مستندی درباره هاروی واینستین را در دستور کار دارد. در این مستند بلند به کارگردانی اورسلا مک‌فارلین با بسیاری از زنان بازیگری که مورد سوءاستفاده واینستین قرار گرفته‌اند، مصاحبه خواهد شد.

این مستند نشان می‌دهد که واینستین چگونه با سوءاستفاده از قدرت و جایگاهش مانع افشا شدن کارهای غیراخلاقی شد و در عین ظهور فرهنگ سوءاستفاده و بهره‌کشی در هالیوود را به نمایش خواهد گذاشت.

ماجرای واینستین بهانه خوبی است تا به جنسیت‌زدگی ریشه دار هالیوود پرداخت. جریانی که از آغاز تولد هالیوود در دهه ۳۰ وجود داشت و با تلفیق پول و قدرت به بهره‌کشی و سوءرفتار و آزار ختم شد.

تام مک‌دونالد از بی‌بی‌سی درباره مستند واینستین گفت:‌ «پرسش‌های چالشی و سختی درباره بهای سکوت کردن و جنبه‌های مخرب قدرت مطرح خواهد شد. این فیلم قصد دارد تا به برداشتی نهایی از ماجرای رسوایی واینستین تبدیل شود. با نگاه به گذشته داستان سوءاستفاده از قدرت در هالیوود از آغاز تا ظهور واینستین بررسی می‌شود.»

هاروی واینستین در ماجرای رسوایی اخیر هر گونه اجباری را رد کرد و گفت هر رابطه‌ای که وجود داشت با رضایت طرفین بود. با این وجود پلیس انگلستان درباره اتهامات ۷ زن علیه این تهیه‌کننده سرشناس در حال تحقیق است و پلیس نیویورک اعلام کرده است که چندین پرونده علیه او وجود دارد.


منبع: عصرایران

رمز و رازهایی بی جواب سریال «بازی تاج و تخت»

هفتمین فصل از سریال Game of Thrones و پنجمین کتاب از «نغمه‌ی آتش و یخ» اطلاعات بسیار زیادی از وستروس و کاراکترهای مختلف دنیای GoT در اختیار مخاطب قرار می‌دهد. از آنجایی که فصل هشتم بر طبق ادعای سازندگان قرار است اختتامیه‌ای بر این سریال مهیج باشد، سوالات بسیار زیادی در رابطه با داستان این سریال مطرح شده که هنوز جواب قاطعانه‌ای برای آن پیدا نشده است. در ادامه به صورت مفصل به این سوالات می‌پردازیم:

(اگر فصل هفتم را کامل تماشا نکرده‌اید این مقاله حاوی اطلاعاتی است که می‌تواند باعث افشای داستان سریال شود)

آیا وایت واکرها می‌توانند شخصیت‌های مرده را زنده کنند؟

 رمز و رازهایی از Game of Thrones‌ که باید جوابی برای آن پیدا کرد

وایت واکرها، این موجودات وحشی که به نوعی زامبی‌های یخی هستند می‌توانند به صورت فله‌ای برای انسان‌های دنیای وستروس خطر آفرین باشند. در صحنه‌های اکشنِ مختلفی از سریال دیده‌ایم که آنها چطور می‌توانند انسان‌ها را قتل عام کنند. در اپیزود ششم از فصل هفتم تماشا کردیم که بعضی از وایت واکرها می‌توانند سایر اجساد را کنترل کنند. به همین خاطر راه خلاصی از اجساد در سوزاندن آنها است تا مبادا دوباره به وایت واکرها ملحق شوند. از آنجایی که دیوار بزرگ تخریب شده، آیا نایت کینگ با عبور از قبرستان‌های آن سوی دیوار می‌تواند لشکر خودش را بزرگ و بزرگ‌تر کند؟ سوال مهمتر در این مسئله است اگر نایت کینگ می‌تواند وسیرون، اژدهایی به آن عظمت را از آنِ خود کند آیا می‌تواند کاراکترهای اصلی را نیز دوباره به چرخه‌ی حیات برگرداند؟ اگر نایت کینگ به وینترفل برسد، اجداد استارک‌ها در سردابه‌ی قصر مدفون هستند. آیا وینترفل تبدیل به یک ویرانه خواهد شد؟


آیا جنگ انسان‌ها تبدیل به جنگ خدایانِ وستروس خواهد شد؟

 رمز و رازهایی از Game of Thrones‌ که باید جوابی برای آن پیدا کرد
مذهبیونِ «هفت»، گرایشی در وستروس است که به طور قطع می‌توان استنباط کرد با جادو و سحر در ارتباط هستند. از طرفی خدای روشنایی با جادوی سیاه توانسته جان اسنو را به زندگی برگرداند. هر چند که خدای روشنایی طرفدارهای زیادی ندارد ولی به نظر می‌رسد در روایت داستانیِ فصلِ آینده قرار است نقش اساسی ایفا کند.

در فصل‌های گذشته به پای قصه‌ی آریا با خدای بی‌چهره نشستیم. قدرت برن در سبزبینی و صد البته قدرت بچه‌های جنگل به این نکته اشاره دارند که خدایان باستانی نیز می‌توانند خطرناک باشند. بنابراین اگر قبول کنیم قدرت جادویی ملیساندرا به خاطر خدای روشنایی است پس می‌توان به این نکته هم فکر کرد خدایان باستانی در برگرداندن وایت واکرها دخیل بوده‌اند. پس اصلا بعید نیست مهارت‌های نایت کینگ، جادویی و در گروِ خدایان باستانی است. برخی از افرادی که رمان را مطالعه کرده‌اند از خدای زمستان صحبت کرده‌اند که قدرت وایت واکرها از او منشا می‌گیرد. در هر صورت باید منتظر فصل هشتم بمانیم تا متوجه شویم خدای روشنایی پیروز خواهد شد یا خدای زمستان!


زمستان چه مدت طول خواهد کشید؟

 رمز و رازهایی از Game of Thrones‌ که باید جوابی برای آن پیدا کرد

بالاخره پس از چندین فصل زمستان از راه رسید ولی هیچکس نمی‌داند این زمستان تا چه مدت طول خواهد کشید. حتی شخصیت‌های داستانی اظهار بی‌اطلاعی می‌کنند! بر اساس دنیای تخیلی وستروس، این زمستان می‌تواند چند ماه تا چند سال طول بکشد بدون آنکه دلیل مشخص و دقیقی پشتِ این قضیه باشد! جورج مارتین در کتابش در این رابطه توضیحاتی می‌دهد و قرار است به عنوان یک افشاگری برای مخاطب باشد! در هر صورت باید منتظر دلیل‌های جادویی و تخیلی مارتین در رابطه با زمستان باشیم. سوال مهمتر در این مسئله است که آیا وایت واکرها مسبب شروع شدن زمستان هستند یا زمستان علت پیدایش دوباره‌ی وایت واکرها؟

اگر مسبب زمستان وایت واکرها باشند پس اگر نایت کینگ به روی تخت پادشاهی بنشیند تا ابد این زمستان طول خواهد کشید! از طرفی دیگر جورج مارتین کتاب آخرِ این سری را تحت عنوان «رویای یک بهار» (A Dream of Spring) نامید که به نظر می‌رسد پایانی تلخ در انتظار شخصیت‌های این رمان خواهد بود. خیانت بالقوه‌ی سرسی به اتحاد جان و دنریس می‌تواند نتیجه‌ی جنگ را به نفع وایت واکرها رقم بزند. اگر خیانت انجام شود قطع به یقین نایت کینگ می‌تواند شمال را تسخیر کرده و در نهایت تا جنوب لشکری بسیار گسترده برای خودش فراهم کند. بر طبق این سناریو، تنها امید بشریت یورون است که به جزیره‌ای دیگر پناه برده است. البته اگر تا آن موقع نایت کینگ و ارتشش راهی برای عبور از دریا پیدا نکرده باشند!


شورش رابرت دقیقا بر سر چه علتی شکل گرفت؟

 رمز و رازهایی از Game of Thrones‌ که باید جوابی برای آن پیدا کرد
با آنکه می‌دانیم بین ریگار و لیانا استارک چه گذشته ولی هنوز بعضی از مسائل در هاله‌ای از ابهام قرار گرفته است. به عنوان مثال چرا ریگار ازدواجش را با الیا منسوخ کرد؟ برخی از هواداران عقیده دارند لیانا حکم شخصیت هلن در داستان تروی را دارد که مسبب شروع یک جنگ شد ولی دلیل اصلی در شورش رابرت هنوز مشخص نشده است. برندون، برادر لیانا اعتقاد دارد که دخترک دزدیده شده و به همین خاطر به کینگز لندینگ برای به چالش کشیدن ریگار رفت. شاه اریس او را زندانی کرده و در نهایت برندون و پدرش لرد ریکارد را به قتل می‌رساند. این مسئله‌ی قتل و خون‌خواهی اریس از رابرت براتیون و ند استارک، باعث شد تا جان ارین به فکر شروع یک شورش باشد.

ولی چرا این قضایا رخ داد؟ چرا ریگار و لیانا رسما به خانواده‌ش حقیقت را در رابطه با ازدواج نگفتند؟ چرا اریس (که به احتمال زیاد از حقیقت خبر داشته) نگهبان شمال را به قتل می‌رساند. آیا بهتر نبود که به وی اطلاع می‌داد دخترش در آینده قرار است ملکه‌ شود؟ آیا بنجن از نیت لیانا خبر داشته و این راز را پیش خود حفظ کرد؟ آیا به همین خاطر بود که بنجن در نهایت به نایت واچ ملحق می‌شود؟ با این رویکرد، خون و خون‌ریزی‌های کمتری انجام می‌شد. مسلما یکی از سوالات مهم در همین مسئله است که انتظار داریم در شش اپیزود آینده جوابی قانع کننده برای آن پیدا شود! هر چند جورج مارتین قرار است تا در اسپین‌آف جدیدی از شبکه HBO به گذشته‌ی این حوادث سفر کند تا از ناگفته‌های ریگار و لیانا بیشتر مطلع شویم. یا شاید هم در کتاب آخر جوابی برای این مسئله وجود داشته باشد.

چه اتفاقی برای هالند رید افتاد؟

 رمز و رازهایی از Game of Thrones‌ که باید جوابی برای آن پیدا کرد
بعد از برج شادی چه اتفاقی برای هالند رید رخ داد؟ در کتاب، رید به قلمرو خودش برمی‌گردد. او فرزندانش را برای کمک به استارک‌ها می‌فرستد. درست زمانی که راب قرار بود پرچم‌گشایی کند و نیاز به سرباز برای جنگ داشت ولی از هالند اصلا خبری نشد. آخرین باری که به وی اشاره شد تقریبا پیش از ازدواج سرخ بود. زمانی که راب، مگی مورمونت و گالبرت گلور را به ماموریتی برای پیدا کردن رید می‌فرستد.

حال که جان به عنوان پادشاه شمال معرفی می‌شود کمی عجیب است که چرا هالند رید (که یکی از وفاداران استارک هست) خودش را به پادشاه جدیدش معرفی نمی‌کند؟! حتی تنها فرزند جدیدش (میرا) وینترفل را به قصد بازگشت به خانه ترک می‌کند. البته برن و سم از حوادث برجِ شادی خبر دارند. بعید نیست که هالند رید در اپیزودهای آینده خودی نشان بدهد!


ولنکر (Valonqar) کیست؟

 رمز و رازهایی از Game of Thrones‌ که باید جوابی برای آن پیدا کرد
در یکی از فلش‌بک‌های سرسی می‌بینیم که او و رفیقش در جنگلی نزدیک به کستلی راک هستند. جادوگری به سرسی از یک پیشگویی عجیب می‌گوید که یک روز وی ملکه خواهد شد. در سریال به همین اطلاعات جزئی قناعت می‌شود ولی در کتاب این پیشگویی جامع‌تر است. جادوگر خطاب به سرسی می‌گوید وقتی اشک‌هایت جاری شد، ولنکر با دستانش خرخره‌ی تو را می‌گیرد و می‌خواهد جانت را بگیرد. در زبان والریان، واژه‌ی valonqar به معنای «برادر کوچکتر» است. به همین خاطر این پیشگویی می‌تواند به این قضیه تعبیر شود سرسی توسط برادرش کشته خواهد شد. در کتاب سرسی پس از کشته شدن تیوین، به این پیشگویی وسواس ذهنی پیدا می‌کند. به نظر می‌رسد قرار است یک روزی تیریون کلک خواهر ستمگرش را بکند. هر چند جورج مارتین با عناصر «قابل پیش‌بینی» مثل این موارد نمی‌تواند ارتباط برقرار کند!

در طول این چند سال هواداران دنیای GoT، ولنکر را به «خواهر کوچکتر» نیز تعبیر کرده‌اند. به همین خاطر ممکن است ملکه کسی دیگری باشد و قاتل نیز شخص دیگری! البته این نکته را هم باید اشاره کنیم که سرسی چند دقیقه قبل از برادر دوقلویش، جیمی به دنیا آمد و می‌توان به این مسئله نیز فکر کرد که جیمی قاتل سرسی باشد. در هر صورت سرسی در فصل آینده به احتمال بسیارزیاد از خط داستانی حذف خواهد شد. ولی چگونه و به دست چه کسی این اتفاق میفتد؟


آیا دنریس می‌تواند باردار شود؟

در فصل اول دنریس توسط «شفاگر» و «مگی میری ماز دور» نفرین می‌شود چون خال دراگو به راحتی روستای لازارین را غارت کرد. «دور» با مهارتش توانست دراگو را شفا دهد که در ادامه متوجه می‌شویم او عفونتی را در بدنش نگه می‌دارد که دراگو را از پای در آورد. همچنین «دور» از جادوی خونش استفاده می‌کند تا بچه‌ی درون شکم دنریس را نیز بکشد. دراگو التیام پیدا کرد ولی زندگی نباتی داشت. دنریس از «دور» می‌پرسد که دراگو چه موقع می‌تواند مثل قدیم زندگی کند و جادوگر در جواب پاسخ می‌دهد:

    وقتی خورشید از غرب طلوع کند و در شرق غروب کند. وقتی دریاها خشک شوند و کوه‌ها ریزش کنند.

در رمان شفاگر ادامه‌ی حرف‌هایش را این گونه به پایان می‌رساند: «وقتی رحم تو دوباره تقویت شود و بتوانی فرزندی زنده به دنیا بیاوری!.»

در فصل هفتم در چند صحنه دنریس به جان می‌گوید که نمی‌تواند بچه‌دار شود. هر چند حرف‌های جادوگر می‌تواند دروغ باشد و مدرک و ادله‌ی کاملا دقیقی نیست. اگر در فصل هشتم دنریس بتواند از جان حامله شود و اگر جان واقعا آزور آهای باشد خبر خوبی برای دنریس نخواهد بود! بر اساس افسانه‌ها، آزور آهای باید همسرش «نیسا نیسا» را قربانی کند تا شمشیر lightbringer را کسب کند. بر این اساس احتمال دارد دنریس پس از زایمان جان خودش را از دست بدهد.

برای رفتن به غرب، باید به شرق بروی!

آیا از وجود شخصی به اسم کوییت (Quaithe) در دنیای سریال مطلع هستید؟ در رمان، کویت کاهنه‌ی قرمزپوشی است که در ظاهرهای مختلف با دنریس روبه‌رو می‌شود و پیشگویی‌ها و اخطارهایی به ملکه‌ی اژدها می‌کند. کویت، دنریس را ترغیب می‌کند تا به سرزمینی به نام Asshai برود. او توضیحات عجیبی به دنریس می‌دهد:

    برای رفتن به شمال، باید ابتدا به جنوب بری. برای رسیدن به غرب، ابتدا باید به شرق بری. برای رفتن به جلو باید به عقب برگردی! و برای دست زدن به نور، باید اول از زیر سایه عبور کنی!

 رمز و رازهایی از Game of Thrones‌ که باید جوابی برای آن پیدا کرد

این پیشگویی هیچوقت در سریال گفته نشد. هر چند دنریس تقریبا همان کاری را می‌کند که کویت در رمان به وی گفته است. او پیش دوتوراکی‌ها بر‌میگردد تا بتواند به وستروس پیشروی داشته باشد. علاوه بر این دنریس نمی‌توانست ارتشش را به سمت شمال تکان بدهد تا وقتی که در جنوب مستقر شد و جان اسنو به جنوب آمد که در نهایت با اتحاد روبه‌رو شد. با صحنه‌ی رویارویی سرسی و برادرش با دنریس، جیمی نسبت به خواهرش دلسرد می‌شود و در نهایت او را ترک می‌کند تا به اتحاد ملحق شود. شاید از سر جیمی متنفر باشیم ولی در جنگ بزرگ علیه وایت واکرها نقش بسیار مهمی قرار است ایفا کند!


پادشاه شب (Night King) به دنبال چیست‌ (یا کیست)؟

یکی از مهمترین سوالات در همین مسئله است که نایت کینگ به دنبال چه چیزی است و چرا وایت واکرها دوباره به تکاپو افتادند؟ در کتاب وایت واکرها حکم زامبی‌ها را داشته و هدف خاصی به جز مرگ و خرابی ندارند. البته در سریال، تیم سازندگان تصمیم گرفتند تا داستانی از ریشه‌های وستروس در آینده تعریف کنند. داستانی که هنوز در رمان به آن پرداخته نشده است.

 رمز و رازهایی از Game of Thrones‌ که باید جوابی برای آن پیدا کرد

البته در سریال توضیح داده می‌شود که اولین وایت واکر چگونه توسط فرزندان جنگل خلق شد ولی آیا نگهبان‌های جنگل مرتکب اشتباه شدند و فکرش را نمی‌کردند که کنترل وایت واکرها را از دست بدهند؟ همانطور که می‌دانید نایت کینگ با نیزه‌ و زنجیر یخی منتظر دنریس و اژدهایش بود. این آمادگی در نبرد می‌تواند این مسئله را نشان دهد که نایت کینگ هم مثل برن استارک قابلیت‌هایی نظیر سبزبینی و پیشگویی آینده را دارد. هدف نایت کینگ مسلما باید در شش اپیزود آینده توضیح داده شود.


آزور آهای (Azor Ahai) کیست؟

هم در رمان و هم در سریال به افسانه‌ی آزور آهای پرداخته می‌شود. آزور آهای قهرمان و یک منجی است که وعده‌اش در گذشته داده شده و ریگار نیز از بابت آزور آهای دچار وسواس ذهنی شده بود و رفتارش برای داشتن فرزند سوم (جان اسنو) برای تحقق این پیشگویی بود. آزور آهای نمادی در مذهب خدای روشنایی است و ملیساندرا یک زمانی فکر می‌کرد استنیس، آزور آهای حقیقی است. بعضی از هواداران اعتقاد دارند که آزور آهای می‌تواند دنریس باشد ولی اکثر هواداران به اتفاق می‌گویند جان تنها کسی است که می‌تواند این فرد باشد. در نبرد مستقیم با نایت کینگ در فصل آینده، یک بار برای همیشه تکلیف آزور آهای مشخص خواهد شد!

 رمز و رازهایی از Game of Thrones‌ که باید جوابی برای آن پیدا کرد
سه خیانت

دنریس در  فصل دوم خانه‌ی نامردگان را می‌بیند و وقتی وارد خانه می‌شود الهاماتی به وی می‌شود ولی در کتاب این الهامات تبدیل به پیشگویی می‌شود:

    سه آتش باید روشن کنی. یکی برای زندگان، یکی برای مردگان و یکی برای عشق. بر روی سه چیز باید سوار شوی: یکی بر تخت، یکی بر وحشت و یکی بر عشق. سه خیانت در انتظار توست. یکی برای خون، یکی برای طلا و یکی برای عشق.

 رمز و رازهایی از Game of Thrones‌ که باید جوابی برای آن پیدا کرد

با اینکه اشاره‌ای به این پیشگویی در سریال نشد، عملکردهای دنریس تا به این لحظه بر همین اساس پیش رفته است. او آتشی برای خال دراگو روشن کرد (زندگی برای اژدهایانش) و سپس وقتی در معبدِ سایرِ خال‌ها در وس دوتراک محبوس شد آتش دیگری روشن کرد (برای مرگ). دنریس بر سه چیز سوار شد: معشوقش داریو (در رخت خواب)، اژدهایش دروگون (وحشت) و سومی می‌تواند به خال دراگو اشاره داشته باشد یا جان اسنو که بیشترین فرضیه به جان اسنو مرتبط می‌شود.

از طرفی هنوز سه خیانت کاملا مشخص نشده است. تا فصل هفتم او توسط میری ماز دور (خون) و جوراه (برای طلا) مورد خیانت قرار گرفته است. چه کسی برای عشق به او خیانت خواهد کرد؟ آیا خائن سوم جان اسنو است یا جیمی لنیستر یا حتی تیریون؟ خائن سوم می‌تواند به احتمال بسیار زیاد تیریون باشد. از آنجایی که رفتار او پس از اطلاع یافتن از بارداری سرسی تغییر کرد. آیا تیریون در فصل هشتم به جبهه‌ی مخالف فرار می‌کند؟


دقیقا چه چیزی در سردابه‌ی وینترفل نهفته است؟

 رمز و رازهایی از Game of Thrones‌ که باید جوابی برای آن پیدا کرد

ماهیت سردابه‌ی وینترفل در سریال کاملا فاش نشده ولی در کتاب به این آرامگاه اشارات زیادی شده است. صرفا در سریال متوجه می‌شویم که سردابه از قلعه بزرگتر است و در گذشته‌ی دور، جاکاریس والرین در طول نبرد تارگرین به نام رقص اژدهایان از وینترفل دیدن کرده است. این اعتقاد وجود دارد که اژدهای شاهزاده یعنی ورماکس در سردابه‌ی وینترفل در فصل گرما تخم گذاشته است. ملیساندرا به استنیس می‌گوید که آزور آهای دوباره از میان دود و نمک متولد می‌شود تا اژدهایان را از سنگ بیدار کند. می‌توان از صحبت وی این استنباط را داشت که جان قرار است اژدهای ورماکس را بیدار کند. البته منظور این صحبت می‌تواند دنریس باشد که تا به حال سه اژدها دارد! فرضیه‌ی دیگری وجود دارد که شمشیری در سردابه‌ی استارک‌ها نهفته است. همچنین باور دیگری نیز وجود دارد که درون سردابه، یک زندان مخوفی ساخته شده است. اگر ارتش نایت کینگ به وینترفل برسد ممکن است به این راز پاسخ داده شود. آیا موجود خاصی در زیرزمین قلعه‌ی وینترفل مخفی شده است؟


آیا وجود دایرولف‌ها در خط داستانی مهم هست؟

 رمز و رازهایی از Game of Thrones‌ که باید جوابی برای آن پیدا کرد
در سریال فقط نایمریا و گوست حضور دارند. جان در اپیزودهای ابتدایی به دایرولف‌ها به شدت وابسته شده بود. کماکان که ند این دایرولف‌ها را به بچه‌هایش می‌دهد تا بزرگ شوند. پس از این قسمت، دیگر خبری از دایرولف‌ها نشد. نایمریا برای مدت بسیار کوتاهی در فصل هفتم در کنار آریا نشان داده شد ولی این دیدار بسیار کوتاه، نتیجه‌ی خاصی در بر نداشت. پس از زنده شدنِ مجددِ جان توسط ملیساندرا، دیگر خبری از گوست نشد.

البته عدم حضور دایرولف‌ها می‌تواند به علت ضعف در خلقِ جلوه‌های بصریِ بیشتر دانست. در وهله‌ی بعدی می‌توان این برداشت را نسبت به دایرولف‌ها داشت که در خط داستانی چندان مهم نیستند. آیا گوست و نایمریا در فصل ‌آینده در جنگ بزرگ اهمیت خاصی پیدا خواهند کرد؟

و در نهایت چه کسی روی تخت آهنین قرار است بنشیند؟

این سوال از فصل اول تا به امروز مورد بحث و جدل قرار گرفته است که با حذف بسیاری از کاراکترها از خط داستانی این بحث‌ها کمتر شده و محدود به چند شخصیت می‌شود. سرسی لنیستر در حال حاضر اوضاع جنوب را در دست دارد در حالیکه به نظر می‌رسد او در نهایت با خیانتش کشته می‌شود. در حال حاضر دنریس از امتیاز بیشتری برای نشستن روی تخت پادشاهی بهره می‌برد. هر چند اگر جان اسنو آزور آهای باشد، موضع دنریس تغییر اساسی پیدا می‌کند. چه بسا که دنریس حذف می‌شود. پس از حوادث نهایی فصل هفتم، در حال حاضر تنها وارث حقیقی تاج و تخت کسی نیست جز ایگان تایگرین یا همان جان اسنو، فرزند واقعی و حقیقی ریگار و لیانا. آیا پس از مطلع شدن جان از هویت واقعی‌اش اتحاد میان جان اسنو و عمه‌اش دنریس باقی می‌ماند؟آیا جان می‌تواند دو اژدهای دنریس را کنترل کند؟ بر اساس رابطه‌ی مسالمت‌آمیز میان ویسرون و جان، می‌توان استنباط کرد جان یا همان ایگان قابلیت کنترل اژدهاها را داشته باشد.

اگر به حسابِ روالی که گفته شد داستان پیش برود، پایانی خوب و خوش رقم خواهد خورد! اصولا در رمان Game of Thrones این رویه خلاف عادت هست و مارتین عادت ندارد قابل پیش‌بینی باشد! در بهترین حالت دنریس از جان باردار خواهد شد و فرزند این دو وارث هفت اقلیم خواهد شد. البته باید به این نکته هم اشاره کرد در میان تارگرین‌ها ازدواج فامیلی رسم است و ازدواج برادرزاده‌ با عمه‌اش یک تابو نیست! در بدترین حالت (که احتمالش بسیار بیشتر هست!)، به علت خیانتِ لنیسترها شمال وارد جنگی با سرسی و ارتشش می‌شود و به علت هرج و مرج داخلی، نایت کینگ و وایت واکرها به راحتی تمام اقلیم را تصاحب می‌کنند و دنیا وارد زمستانی می‌شود که پایانی ندارد.

در فصل هفتم، غافل‌گیری چندان مهم و حائز اهمیتی برای هواداران دو آتشه‌ی این سریال و دنیایش وجود نداشت. به همین خاطر چشم و امید همه به فصل اختتامیه‌ی سریال بسته شده است. آیا جورج آر.آر مارتین می‌تواند پایانی خوب و عالی برای این سریال در نظر بگیرد یا به این همه سوالات در اسپین‌آف‌های جدید قرار است پاسخ داده شود؟ نظر شما چیست؟ با ما به اشتراک بگذارید.


منبع: برترینها

حمیدرضا آذرنگ: از پرکاری ‌سال گذشته پشیمانم

اول هفته پیش زمانی که هنوز خبر از انتقادهای هنرپیشه نقش اول مرد در فیلم «آذر» نبود، گفت‌و‌گویی با حمیدرضا آذرنگ انجام دادیم که او موضوعیت را درباره فیلم‌های اخیری که بازی کرده، مطرح کرد. در آن گفت‌وگو آذرنگ درباره پرکاری ‌سال گذشته‌اش، قاتل اهلی و آذر و … صحبت کرد و از قضا درباره حال‌وهوای آذر هم صحبت‌هایی را طرح کرد، اما تاکیدش این بود که من نقدهایی صادقانه طرح کرده‌ام و نمی‌خواهم موضوع به جنجال کشیده شود. 

اواخر هفته گذشته، موضوعاتی از زبان او درباره فیلم آذر مطرح شد. فیلمی که با تهیه‌کنندگی نیکی کریمی حالا به مرحله اکران رسیده و البته پشت صحنه پرحاشیه‌ای داشته است. حمیدرضا آذرنگ، بازیگر پرکار‌ سال ٩۵، در پروژه‌هایی مانند قاتل اهلی هم حضور داشته است، اما شاید برخی نام او را در تئاتر بیشتر شنیده باشند. به هر روی با مرد نام‌آشنای سینما و تئاتر، در گفت‌وگویی، از نقش‌آفرینی‌اش در قاتل اهلی شروع شده و به موضوعات حرفه‌ای کارش، خاتمه پیدا می‌کند، اما هر چه که هست دلش از آذر پر است. با او به گپ نشسته‌ایم و گفت. محصول این گفت و شنود در ادامه آمده است:

 از پرکاری ‌سال گذشته پشیمانم

بیایید از پارسال شروع کنیم. از نقش‌هایی که در تولیدات پارسال بازی کرده‌اید. حمیدرضا آذرنگ، سابقه کار و کیفیت کارش در سینما و تئاتر کاملا مشخص است. اهالی سینما و منتقدان این موضوع را به خوبی می‌دانند. اما در این میان در هر کاری ما آدم‌ها، روزهای بد و خوب داریم و همین موضوع روی کارهایمان تأثیر می‌گذارد، اما درباره شما، ناظران و شاهدان بازی شما در سینما می‌گویند حمیدرضا آذرنگ در چند ‌سال گذشته، دایم دارد خودش را تکرار می‌کند. نقش شما به‌عنوان احمد کیا در قاتل اهلی، فردی است که به پدرخوانده خودش یعنی جلال سروش خیانت می‌کند. در آذر هم همین است. شما نقش مردی را بازی می‌کنید که به خاطر قتل در زندان است و وقتی عموی این مرد از او می‌خواهد زنش را طلاق دهد، برای رسیدن به یک نفع، آن را می‌پذیرد و در اصل به زن خود خیانت می‌کند. در زرد کم عمق هم وضع همین است. این تکرار نقش چرا اتفاق می‌افتد؟

نه، من اصلا به این موضوع اعتقادی ندارم، یک بازیگر، با فیلمنامه قرارداد می‌بندد. در فیلمنامه‌ای که عملکرد آدم خاص را مورد توجه قرار داده، بازیگر هم بر همان مبنا پیش می‌رود، بنابراین اگر در فیلمنامه‌ای فردی خائن حضور دارد، آن شخصیت خائن است. من خائن نیستم و علاقه‌ای هم به خیانت ندارم، ولی شخصیت‌هایی است که نوشته شده‌اند. ببینید ما داریم درباره عصری صحبت می‌کنیم که ٩٠‌درصد آثار به همین مقوله‌ها می‌پردازد.

در عصری زندگی می‌کنیم که خیانت دغدغه و یکی از دلایل وحشت جامعه شده است، مثل دروغ، پنهانکاری و خیلی از غلط‌های رایج دیگر. هنرمندها هم ‌که تمام‌قد و تمام‌نمای جامعه و متأثر ازجامعه‌شان هستند. غیر از این نیست، بنابراین به من نباید خرده گرفت. این آلارمی است که هنر دارد درباره فضای غالب جامعه اعلام می‌کند. هنرمندان ایرانی با توجه به تأثیر و تأثراتی که از جامعه می‌گیرند، دارند اعلام وضع می‌کنند که این خطر وجود دارد تا شاید دیگران متوجه شوند. خطری که شاید جاهایی هم از خطر عبور کرده باشد. این ربطی به شخصیت‌ها ندارد. شما ببینید در طول سال، چقدر دغدغه‌مندی‌های فیلم‌ها، شبیه و مشابه هم شده است.

چرا؟

چون اتفاقاتی که در جامعه رایج است، شبیه هم شده است. این مباحث در جامعه ما رو به ازدیاد است و طبیعی است که سینماگران ما هم به‌عنوان بخشی از این جامعه، احساس مسئولیت ‌کنند و برای همین است که در آثار سینمایی پرداختن به موضوعاتی که تیپ و شخصیت‌های مشابه در آن حضور دارند، زیاد شده است. این نقش‌ها در داستان فیلم‌هاست و از قضا من در سریال دندون طلا، شاهگوش، در فیلم سینمایی آباجان و خیلی از کارهای دیگری که انجام داده‌ام، نقش‌هایم متفاوت بوده‌ است. این تأثیر و تأثرات جامعه است بر جامعه هنرمندانش. این جامعه موظف است هشدار بدهد، چون شاخک‌هایش بسیار تیزتر از دیگر اقشار جامعه است و موظف به این احساس مسئولیت است، بنابراین از جای دیگر باید احساس خطر کرد. به نظر من باید موضوع طور دیگری مطرح می‌شد و شما باید سوال می‌کردید چرا این‌قدر خیانت دارد رایج می‌شود، چرا این‌قدر دروغ، چرا این‌قدر فریبکاری.

شاید….

این را هم باید بگویم من در محدوده پیشنهادهایی که به من می‌شود، باید انتخاب کنم والا خیلی دوست ‌دارم که نقش‍ه‌های متفاوتی را در حد توانایی و آنچه بضاعت من است بازی کنم، ولی دایره انتخابات من میزان تقاضاهایی است که از من می‌شود.

بنابراین موضوعی که مطرح کردم از یک زاویه درست است، اما این تقصیر بازیگر، چه شما و چه دیگران نیست. حالا این سوال هم مطرح می‌شود که آیا از این گفته شما می‌توان نتیجه گرفت که کارگردان‌ها هم براساس همین حضورها و احتمالا جا افتادن یک فرد در یک نقش، پیشنهادها را مطرح می‌کنند؟

متاسفانه این اشکال در این خانواده و جامعه هنری هست که معمولا وقتی یک نقش را یک نفر می‌تواند به خوبی ایفا کند، دیگران هم به همان پیش‌فرض سراغش می‌آیند.

 

یعنی ریسک نمی‌کنند…

بله. آنها احساس می‌کنند این فرد به راحتی می‌تواند جواب خواسته‌ای که دارند را بدهد، بنابراین روی توانایی‌های آن فرد حساب نمی‌کنند، بلکه روی بخشی از توانمندی‌های او حساب می‌کنند. این هم به‌هرحال مشکلی است که در سینمای ما وجود دارد و گریبانگیر من تنها نیست، بلکه بسیاری از بازیگرانی که خیلی بزرگتر از من بودند که من کوچکترین‌شان هستم، دچار این اتفاق شدند که دیگر برای فیلمنامه شخصیت نوشته نمی‌شد، بلکه برای آن فرد و با توجه به شخصیتی که قرار بود به آن فرد پیشنهاد شود، دیالوگ می‌نوشتند.

حمیدرضا آذرنگ آدم پرکاری است. به‌ویژه که ‌سال قبل هم به‌عنوان پرکارترین بازیگر سینما شناخته شد. سوال مشخصم این است که آیا این پرکاری آسیب نیست؟ چون به‌هرحال طبیعی است که امکان دارد پرکاری بر کیفیت کار فرد تأثیر بگذارد.

من ‌سال گذشته، ‌سال پرکاری را پشت سر گذاشتم و الان احساس پشیمانی می‌کنم و هیچ ابائی از طرح این موضوع ندارم.

احسنت! به این دلیل که معمولا افراد وقتی اشتباهی می‌کنند، حاضر به اعتراف نیستند و باید کسی که این‌قدر شجاعت دارد که صادقانه بگوید از پرکاری خود پشیمان است؛ با تشویق مخاطب روبه‌رو شود.

دلیلش این بود که خیلی جاها، رفاقت می‌کنم و ٩٠‌درصد این فضا رفاقت است، چون همه ما با هم آشناییم و در فضایی قرار می‌گیریم که آدم، خودش را می‌سپارد به جریانی که شاید جریان شکل درستی پیدا کند تا آدم شرمنده نباشد. ولی من نسبت به ‌سال گذشته خودم، احساس خوبی ندارم. حداقل راجع به چند کار. سعی می‌کنم از این به بعد خیلی گزیده انتخاب کنم و خیلی مراقب باشم. این وظیفه من است و اگر این احساس نزد مخاطب به وجود آمده که من این خبط را کردم، جا دارد که عذرخواهی کنم. چون ما واقعا در قبال جامعه و مخاطبان‌مان موظفیم در مورد کاری که می‌کنیم، جوابگو باشیم. من هیچ ابایی ندارم که عذرخواهی کنم.

بحث را با فردی چون شما احتمالا باید با قاتل اهلی آغاز کنیم و پیش ببریم، چون شما در این فیلم نقش فردی به نام احمد کیا را بازی کرده‌اید. نقشی کوتاه که برخی از اهالی فیلم اعتقاد دارند خوب هم بازی شده است، با این حال، مهمترین نقد درباره این نقش این است که فردی با سابقه زیاد مانند حمیدرضا آذرنگ نباید به چنین نقشی اکتفا می‌کرد و آن را می‌پذیرفت. نظر خودتان چیست؟

واقعیت این است که من مهمترین اولویتی که در پذیرش این نقش داشتم این بود که در کنار مسعود کیمیایی، کاری انجام بدهم. می‌خواستم در رزومه خودم کاری با این کارگردان بزرگ داشته باشم و تجربه کار کردن با او را هم به تجربیات خودم افزوده باشم. با این حال، ایشان به من لطف داشتند و در کنار نقش احمد کیا، نقش دیگری را هم به من پیشنهاد دادند تا در کنار آن، در دو نقش قاتل اهلی حاضر باشم، اما من خودم آن را نپذیرفتم و گفتم همین برای من کافی است، چون دنبال طول و عرض نقش نبودم و فقط تجربه با کیمیایی‌بودن را می‌خواستم داشته باشم. الان هم، پشیمان نیستم و خیلی راضی هستم که فرصتی پیش آمد تا این تجربه را داشته باشم.

موضوع دیگری که درباره قاتل اهلی مطرح است و البته ممکن است به شما خیلی مستقیم مربوط نشود، حواشی به وجود آمده در این فیلم بود. سوال مشخصم این است که آیا این حواشی بر شما و دیگر عوامل هم تأثیرگذار بود؟

والا راستش این است که چون نقش من بسیار کوتاه بود، خیلی در محضر گروه و آقای کیمیایی نبودم و از اساس اگر هم بودم، خیلی علاقه‌ای به ورود به این نوع چالش‌ها ندارم، منتها، خیلی دوست ‌داشتم از این اتفاقات نیفتد، چون بالاخره من هم در جریان اخبار این اتفاقات قرار می‌گرفتم و دوست ‌داشتم موضوعات خیلی صمیمی‌تر پیش می‌رفت و به سرانجام می‌رسید، زیرا فیلمنامه را دوست ‌داشتم و گمان می‌کنم فیلم قاتل اهلی، فیلم دوست‌داشتنی است، مثل خیلی از کارهای دیگر آقای کیمیایی. به‌هرحال من دوست نداشتم راجع به این اتفاقات بشنوم و راجع به این حواشی صحبتی شود، چون اندازه خیلی از آدم‌ها در سینمای ایران آن‌قدر وسعت دارد که آدم نمی‌خواهد درباره شخصیت و کارشان چیزهایی را بشنود. البته من نمی‌دانم اصل اتفاقات چه بوده است.

 از پرکاری ‌سال گذشته پشیمانم

سوالات مربوط به قاتل اهلی که فیلمی مهم است و شما هم در آن حضور داشته‌اید، رو به اتمام است، اما باید به این نکته هم اشاره کرد که دو نسخه از فیلم ارایه شد. یکی آن بود که در جشنواره دیدیم و یکی هم چیزی است که پس از کلی حاشیه به اکران عمومی درآمده است. احتمالا این را می‌توان پرسید که به نظر شما به‌عنوان یکی از حاضران در فیلم، کدام یک از این دو نسخه بهتر است و آیا تغییراتی که بین عوامل از آن صحبت به میان ‌آمد، اعمال شد؟

متاسفانه من نه نسخه جشنواره‌ای فیلم را دیده‌ام و نه نسخه اکران عمومی را.

بنابراین دیگر بحث فیلم قاتل اهلی را نمی‌توانیم ادامه دهیم…

من می‌توانم این را بگویم که برای حضور به همین میزان اندک هم، پیام‌های بسیار دلگرم‌کننده و کامنت‌هایی بسیار مودبانه و محترمانه از سوی مخاطبان داشته‌ام. خوشحالی و شعف من این است که در همان محدوده کوتاه، توانسته‌ام انجام وظیفه کنم.

اگر موافق باشید کمی هم درباره فیلم دیگری که شما در آن نقش اصلی را دارید و اکنون درحال اکران است، صحبت کنیم. آذر. چطور شد سر از پروژه آذر درآوردید و با آن همکاری کردید؟ این را به این دلیل می‌پرسم که استدلال شما برای پیوستن به قاتل اهلی مشخص و قابل فهم است. نه برای شما بلکه برای هر آدم سینمایی دیگر هم باشد قرار گرفتن در کنار مسعود کیمیایی فرصت و خودش یک افتخار است، اما آذر…

ببینید آذر را آقای بیگلری نوشته بود و فیلم هم در مسیر تکمیل قرار داشت. فیلم قرار بود بازنویسی شود. من هم با احسان بیگلری عزیز و محمد یمینی عزیز آشنایی داشتم. محمد حمزه‌ای هم دوست نازنین من بود و دوست ‌داشتم در کنارش حضور داشته باشم. وقتی گفتند، قبول کردم و رفتم به این نیت که هرچه نیرو دارم و می‌توانم تلاش کنم، انجام دهم. من عِرق خاصی در تمام کارهایی که انجام می‌دهم دارم. سعی‌ام این است تمام تلاشم را انجام دهم تا نتیجه‌ای مطلوب حاصل شود. همیشه در تمام کارهایی که حاضر بودم، در نظر دارم و سعی‌ام این است اگر تلاشی نیاز است تا اثر به تکامل بیشتری برسد، دریغ نکنم. ما رفتیم که این اتفاقات بیفتد، اما الان …

به نظر چیزی روی دل‌تان سنگینی می‌کند؟

آخر می‌دانید، دوست نداشتم درباره‌اش حرف بزنم، اما الان احساس می‌کنم که من بازیگر اصلی نقش مرد این کار نبوده‌ام، چون پوسترها و مواد تبلیغاتی فیلم، این حرف من را تایید می‌کنند و مثل این است که من یک بازیگر عبوری در این فیلم بوده‌ام. مهمان بودم. با وجود این‌که تمام انرژی‌ام را گذاشتم و مثل تمام آثاری که در آنها حاضر بودم، تمام تلاشم را به کار بستم تا کوتاهی‌ای نکرده باشم، اما طوری دیگر پیش رفته است. متاسفانه خاطره خوبی از آذر برایم نماند، آن هم به خاطر این رفتار غیرحرفه‌ای که با من شد. شاید اگر کسان دیگری به جای من ‌بودند، قیل‌و‌قال می‌کردند، شاید جنجال به راه می‌انداختند، اما من اهل این موضوعات نیستم و دوست هم ندارم از این اتفاقات بیفتد. به هر حال عجیب دلم سوخت برای این سینمای محجوب و مهجورمان که دچار چه اتفاقاتی می‌شود که در اندازه و برازنده قامت این حرفه نیست.
خب درباره همین موضوع صحبت کنیم که به‌هرحال بخشی از فضای سینمای ما را به خود اختصاص داده است…

من حرف برای گفتن زیاد دارم، ولی الان ترجیح می‌دهم چیزی نگویم و آرزوی توفیق دارم برای فیلم گرچه خودم را از خانواده این فیلم نمی‌دانم.

شما به‌هرحال سال‌ها چه در تئاتر و چه در سینما کار کرده‌اید و تجربه دارید، از نظر محتوایی چه؟ از نظر متن فیلمنامه و نوع نوشتار و … فیلم را می‌پذیرید؟

من همیشه این را گفته‌ام که اجحافی در حق فیلمنامه‌نویسان عزیز می‌شود که در بسیاری از موارد محصول به تولید رسیده را پای فیلمنامه‌نویس می‌گذارند. در صورتی که در پروسه تولید خیلی اتفاقات می‌افتد که از دایره اختیار یک نویسنده خارج است. در این اثر هم احسان بیگلری عزیز از یک جایی به بعد، از پروژه خارج شد و دیگر حضور نداشت. این موضوع شکل خوبی هم نداشت، اما متاسفانه این اتفاق افتاد. با این حال، به نظر من احسان کارش را خوب بلد است و اگر می‌ماند و اگر آن صمیمیت که لازمه کار گروه است، تا انتها پایدار می‌ماند، مطمئنا الان درباره این‌که فیلمنامه چقدر مورد وثوق است یا نه، صحبت نمی‌کردیم و شما این سوالات را از من نمی‌پرسیدید. البته باید بگوم که من این فیلم را ندیده‌ام و به خاطر این‌که این احساس را دارم که از خانواده این فیلم نیستم و در این فیلم یک غریبه هستم، شاید هرگز این فیلم را نبینم…

 از پرکاری ‌سال گذشته پشیمانم

به نظر می‌رسد گله بسیاری از مجموعه عواملی که باعث برخی رخدادها شده‌اند، دارید؟

آخر ببینید خیلی عجیب‌وغریب است. نمی‌دانم گاهی چه می‌شود؟ آدم گیج می‌شود. چیزهایی می‌بینی که نمی‌دانی چه بگویی. من نمی‌دانم چطور ممکن است کسی که نقش اول مرد فیلم است، هیچ جا اثری از او نباشد. مثلا در اقلام تبلیغاتی فیلم از او اثری نباشد و حتی وقتی او را دعوت می‌کنند تا فیلم را ببیند، مثل یک نقش عبوری یا مثل کسی که مخاطب کار است، با او رفتار می‌کنند. به همین دلیل است که من می‌گویم خودم را جزو خانواده این فیلم نمی‌دانم. منظورم محمد حمزه‌ای عزیز نیست و من با محمد خیلی هم رفیق هستم و کلی با هم صحبت کرده‌ایم. اما هر چه که هست خاطره خوبی برایم نبود.

در صورتی که در تمام طول ایام تصویربرداری کار، همه عوامل شاهد هستند که من تمام انرژی خودم را هزینه می‌کردم تا حال گروه خوب باشد. البته این کاری است که در غالب کارها انجام می‌دهم، اما در این کار واقعا از تمام وجودم مایه گذاشتم، چون اتفاقاتی افتاده بود و احساس می‌کردم نکند فیلم لطمه بخورد. خیلی بیشتر از توانم مایه گذاشتم تا حال گروه خوب باشد. ولی متاسفم که درنهایت من عضو بیرون مانده از این خانواده شدم. گاهی در سینما اتفاقاتی می‌افتد که آدم دچار وحشت می‌شود، نه تعجب. با همه این احوالات باز هم آرزو می‌کنم فیلم برای تهیه‌کننده محترمش به لحاظ مالی اعتبار خوبی داشته باشد و باعث شرمساری نباشد. گفتم که من فیلم را ندیدم و گمان نمی‌کنم که ببینم.

سوالم را خیلی مشخص و واضح مطرح می‌کنم، اما اگر نخواستید پاسخ ندهید. آیا مشکل اساسی در این رخدادها، تهیه‌کننده فیلم بود و او در حوادث درون و بیرون فیلم نقش ایفا کرد؟

بگذارید من به این سوال پاسخ ندهم و به موضوع ورود نکنم. در همین حدود که بحث شد، کافی است. باور کنید اگر ذره‌ای احساس می‌کردم جزو خانواده فیلم هستم، همین موضوعات را هم مطرح نمی‌کردم. در این مدت در زمان رسیدن تا اکران این‌قدر به من خدشه وارد شد و خبرهایی که می‌رسید، بد بود که نمی‌دانم چه باید گفت.

در تمام اخباری که از فیلم منتشر می‌شد، اصلا خبری از من نبود، حتی یک عکس از من نبود، انگار من موجودیت نداشتم و تا همین امروز که فیلم اکران‌شده می‌توانید سردر سینماها را ببینید، انگار یک آدم دیگر نقش اول این کار است، به همین دلیل خودم را بیرون از این مجموعه می‌دانم. این را چندمین‌بار است که به شما می‌گویم و تکرار می‌کنم که خودم را عضو خانواده فیلم آذر نمی‌دانم. البته با احترام کامل به عوامل فیلم.


منبع: برترینها

۲ واکنش به بازتوقیف «عصبانی نیستم»

گروه فرهنگی: محمد علی ابطحی در کانال تلگرام خود نوشت :بیانیه بسیج یک دانشگاه علیه فیلم من عصبانی نیستم یک امر طبیعی وقابل فهمی است. مخالف این فیلم هستندو حق دارند اعلام کنند. اما وقتی شورای صنفی نمایش فیلم بعد از این بیانیه علیرغم اعلام زمان اکران، نمایش فیلم را لغو می کند، بدترین ضربه را به حاکمیت سیاسی و اقتدار نظام می زنند. آن هم در زمانی که وزیر ارشاد فعلی هم روحانی است، هم متدین است، هم جناحی نیست، هم قانون مدار ، هم مورد تایید مراجع تقلید و بزرگان نظام، و بهانه سیاسی مخالفت با شخص وزیر وجود ندارد. هنرمندان ستم های زیادی دیده اند. این هم می تواند یکی از انان باشد اما جدای از آن مسئولان حداقل برای نظام سیاسی و اقتدار حکومت دل بسوزانند.


واکنش حمید فرخ نژاد به اکران نشدن  «عصبانی نیستم»


 
منبع: بهارنیوز