تفاهم خاص

روزنامه بهار نفیسه محمدخانیوزیر فرهنگ ارشاد اسلامی و امام جمعه‌ مشهد مقدس دیدار کردند. همین یک خط نیز می‌تواند می‌تواند آب سردی باشد روی شعله‌هایی که از چند ماه پیش شعله‌ور شده‌اند. ۲۳ مرداد، وقتی بعد از سال‌ها قرار شد مشهد میزبان کنسرت موسیقی سنتی باشند، آیت الله‌ علم‌الهدی گفت: « تو کنسرت می‌خواهی، مشهدی نباش، برو یک شهر دیگر زندگی کن» این جملات حاشیه‌های زیادی به وجود آورد. افکار عمومی واکنش نشان دادند. دولت تحت فشار قرار گرفت. حتی رئیس جمهور بارها به آن اشاره کرده و علی جنتی وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی را مواخذه کرد. فشار افکار عمومی به جایی رسید که امام جمعه‌ مشهد مقدس مصاحبه‌ تلویزیونی کرد. او تاکید کرد که صحبت‌هایش از سر نگرانی برای اجرای احکام الهی است. او در دیدار پریروز با وزیر فرهنگ نیز بار دیگر گفت؛ وقتی در حاشیه‌ کنسرت احتمال به وجود آمدن فحشا زیاد است، نمی‌تواند به برگزاری چنین مراسمی رضایت بدهد. از نظر او حریم مشهد به دلیل وجود بارگاه امام رضا (ع) با دیگر شهرها و استان‌های کشور فرق دارد و می‌بایست حرمت امام هشتم از هر نظر رعایت شود. *** اتفاقی که ۵ ماه پیش رخ داد، فاصله‌ محسوسی بین امام جمعه مشهد و وزارت ارشاد ایجاد کرده بود. عدم تعامل وضعیت را هر روز بغرنج‌تر می‌کرد، بنابراین اگر کورسوی امیدی هم برای بهبود اوضاع فرهنگی در مشهد وجود داشت، رو به خاموشی بود. مشهد مقدس به دلیل مهاجر پذیری بالایی که دارد، بافت جمعیتی یک‌دستی نداشته و عقاید و سلایق مختلفی کنار هم جمع شده‌اند. همین جمعیت متکثر و جوان مشهد امروز یکی از قطب‌های موسیقی زیر زمینی کشور به شمار می‌رود. گروه‌های برجسته موسیقی راک در این شهر زیست می‌کنند، هادی پاکباز یکی از خواننده‌های راک مطرح کشور که دست به خودکشی کرد در این شهر زندگی می‌کرد. در کنار تولد و رشد موسیقی زیر زمینی در مشهد، خطه خراسان به عنوان سرآمد‌ترین و پر رونق‌ترین موسیقی محلی مطرح بوده است.   پنجم بهمن، مشهد مقدس به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام معرفی خواهد شد. به مناسبت این رویداد فرهنگی وزیر جدید‌الورود فرهنگ و ارشاد اسلامی با آیت الله علم الهدی دیدار کرد. این دیدار می‌تواند فصل جدیدی از تعاملات وزارت فرهنگ و مشهد مقدس را رقم بزند. در گفت‌وگویی که بین وزیر فرهنگ و امام جمعه‌ مشهد مقدس انجام شد، هر دو طرف مواضع خود را به دور از حواشی مطرح کردند. بعد از سال‌ها وزیر فرهنگ از فعالیت‌های زیر زمینی در مشهد سخن گفت. سیدرضا صالحی امیری با بیان این که «باید راحل هایی پیدا کنیم تا فعالیت‌ها، بجای زیر زمین روی زمین انجام شود» تاکید کرد که سخت‌گیری‌های زیاد فرهنگی موجبات نارضایتی اهالی فرهنگ و هنر شده و  فعالیت‌های جوانان را منحرف می‌کند. در این دربی فرهنگی آیت‌الله علم‌الهدی در جواب وزیر فرهنگ گفت:«سخنانم درباره کنسرت سخت‌گیری نیست؛ مسئله بحث فحشاست». سیدرضا صالحی امیری در ادامه‌ی صحبت‌هایش بر مواضع پیشن خود برای بهبود فضای فرهنگی مسئله‌ «گفت‌وگو» و بها دادن به فضای متکثر فرهنگی را مورد تاکید قرار داد: «از رهبران ادیان و فرق نیز دعوت کردیم که برای گفت وگو و تعامل و ایجاد وحدت یکپارچه به مشهد سفر کنند.  همیشه تلاش می کنیم تصویری از مشهد به جهان ارائه کنیم ولی امسال باید تبلیغ کنیم که توریست‌های دنیا را به مشهد بیاوریم.» او با توجه به سیاست‌های فرهنگی دولت، و مواضع ریاست جمهوری، این رویداد فرهنگی را بستر مناسبی برای معرفی باورهای مردم ایران به دنیای اسلام دانست. وی در عین حال گفت: «همچنین تلاش ما این است که این رویداد بزرگ معنوی و فرهنگی برای مردم مشهد خوش یمن باشد.» سیدرضا صالحی امیری با اشاره به تمدن نوین اسلامی، رویداد «مشهد پایتخت فرهنگی جهان اسلام» را گام موثری در این زمینه معرفی کرد.  از این رو احیای مکتب خراسان را در این فرصت یکی از اهداف مشهد ۲۰۱۷ دانست. به گفته وی بعد از صفویه تمدن سازی صورت نگرفته است و از این رو باید تمدن سازی را از این نقطه و جغرافیا آغاز کنیم. عضو کابینه تدبیر و امید، امسال را مهم و تاثیر گذار در جهان عنوان کرد و خطاب به آیت الله علم الهدی گفت: کمک شما، آستان قدس رضوی و حوزه های علمیه در مشروعیت بخشی این رویداد نقش بی بدیلی خواهد داشت. به نظر می‌رسد معرفی مشهد به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلامی به بستری تبدیل خواهد شد که تعاملات دولت و امام جمعه‌ مشهد بیشتر شود. از این رو آیت الله علم الهدی گفت:« حال که قرار است این رویداد در مشهد انجام شود کار شما سنگین‌تر است. مشهد نسبت به طرح‌های دیگر امتیازی دارد و آن امتیاز این است که شهر صاحب‌داری است بنابراین تمام جریانات باید با محوریت و بارگاه و پایگاه امام رضا(ع) انجام شود و باید مراقب بود حرمت امام رضا (ع) هتک نشود». وی افزود: «ولایتمداری ابوی بزرگوار شما به شما نیز رسیده است بنابراین شما به‌عنوان فردی که در رأس برنامه‌های این رویداد قرار دارید از این ولایتمداری خاص در این فرصت استفاده کنید تا معارف امام رضا(ع) را توسعه دهید.» امام جمعه‌ مشهدمقدس هم‌چنین از دغدغه‌های دیگر خود درباره برنامه‌های تدارک دیده شده برای پایتخت فرهنگی جهان اسلام خطاب به وزیر فرهنگ گفت:« این اتفاق بهانه‌ای است که می‌خواهید به‌وسیله آن، امام رضا(ع) را به دنیا معرفی کنید؛ اگر به‌طور مثال، یک بازی محلی از روستاهای شهرهای اطراف و یا ساز کمانچه را از شهر دیگر را برجسته کنیم، اصل موضوع که معارف امام هشتم (ع) است را تحت تأثیر قرار داده و علاوه بر بهره‌برداری نشدن مناسب، می‌تواند آفت‌هایی را هم به‌دنبال داشته باشد.» وی افزود: «کل نظام باید از فرصتی که پیش‌آمده حداکثر استفاده را ببرد تا رسالت خود در توسعه ارزش‌های دین و مبانی دینی را اجرا کند؛ مزدوران استکبار یک اما در قضیه گذاشتند که اجلاس وزرا را در جای دیگری برگزار می‌کنند اما امیدواریم شما نیز این قضیه را به نفع امام هشتم (ع) اجرا کنید و از طرف دیگر با نظارت قوی، از آفات آن جلوگیری شود.» علم‌الهدی با اشاره به حوزه فعالیتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی اظهار کرد: «حوزه و عرصه فرهنگ، یک عرصه پرماجرا است، از خیلی از حوزه‌ها و قلمروها پرماجراتر است علی‌رغم این‌که بگوییم خیلی به حوزه اقتصادی، سیاست خارجی و سیاست داخلی کاری ندارد، اما تجربه نشان داده که این حوزه، حوزه و قلمرو پرماجرا است» وی بابیان این‌که در بینش‌های فرهنگی هزاران پارادوکس و تعارض وجود دارد، خاطرنشان کرد: «چه آنانی که در عرصه دین‌مداری هستند و چه آنان که در بیرون این عرصه حضور دارند، تعارضات فکری آنان در حوزه فرهنگ بسیار بیشتر است.» وی با بیان اینکه گاه افراد ارزشی به تمام معنا نیز وزارت ارشاد را برعهده گرفته‌اند، گفت: «منشأ ایجاد مشکل این است که در برخورد با تعارضات فرهنگی و فکری و جریاناتی که در کشور وجود دارد، وزارت ارشاد یک طرف را گرفته است در حالی که باید دعوا را حل کند یا بین این دو‌، داوری کند». بخش دیگر از سخنان صالحی امیری درباره تعاملات بدون واسطه وزارت فرهنگ و آیت الله علم‌الهدی بود. «مطمئن باشید دولت و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی معتقد به صیانت از آرمانها و ارزش های امام رضا (ع) است و در راه تبیین و معرفی معارف، آموزه ها و فرهنگ رضوی از هیچ تلاش و کوششی دریغ نخواهند کرد.» صالحی امیری دامنه فعالیت وزارت ارشاد را گسترده و وسیع عنوان کرد و گفت: «تلاش ما این است که کارها و فعالیت بدون هیچ‌گونه مشکل و یا ایرادی برگزار شود که در این راستا به همه مدیران زیر مجموعه هم تاکید کرده و خواهم کرد. وی تاکید کرد که همواره تلاشمان ایجاد ثبات و آرامش و امنیت و فضای نشاط در جامعه است.» به گفته وی، وزارت ارشاد به دغدغه های مقام معظم رهبری توجه ویژه داشته و برنامه های خود را برمبنای رهنمودها و منویات معظم له ادامه می دهد. صالحی امیری گفت: «دنبال چالش نبوده و هیچ شانی جز خدمت به مردم قائل نیستیم.» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در ادامه به تبلیغ شبکه های ماهواره ای معاند درباره برخی آثار سینمایی اشاره کرد و گفت: «برخی تولیدات سینمایی توسط این شبکه ها تبلیغ می‌شود بی آنکه صاحب اثر اطلاعی داشته باشد این درحالی است که فیلم هایی که آنها تبلیغ می کنند جزو کم فروش ترین آثار سینمایی ما هستند و در مقابل آثار سینمایی داریم که بدون تبلیغ ماهواره فروش آنها به مرز ۸ میلیارد تومان رسیده است» به گفته وی، این نشان می دهد که مردم خود ارزیاب و انتخاب گر خوبی هستند از این رو دشمنان آگاهانه وارد می شوند. صالحی امیری افزود: «باید مواظبت کرد تا آسیبی به ما از ناحیه فرهنگ و هنر و رسانه نرسد» وی به یکسری شایعه پراکنی ها و جو سازی ها ی برخی رسانه و دروغ پردازی آنها درباره برخی مطالب حوزه فرهنگ و هنر اشاره کرد و گفت: «بر این باوریم که گفت وگو بجای کشیدن مسائل به فضای رسانه راحت تر و بهتر مسائل را حل و فصل می کند» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تاکید کرد: «خواهش ما این است پس از شنیدن مطلبی از حوزه وزارت ارشاد قبل از اعلام از تریبون به ما منتقل شود تا چنانچه پاسخی برای آن ابهام نداشتیم بعد عمومی و از تریبون ها اعلام شود. به گفته وی بخش عمده ای از مشکلات و ذهنیت های موجود ناشی از عدم درک نظرات افراد مقابل است.» علم‌الهدی پاسخ به درخواست صالحی‌ امیری گفت:«تاکنون نیز اینگونه بوده و در زمان آقای جنتی و آقای حسینی نیز گفت‌وگوهایی انجام شده است؛ در واقع ما مطلقاً هیچ طلبی از وزارت ارشاد یا هر وزارتخانه دیگری نداریم بلکه بحث ما این است که هر عملی که می‌خواهید انجام دهید با فتواهای مقام معظم رهبری تطبیق دهید». نماینده ولی‌‌‌فقیه در خراسان‌رضوی خاطرنشان کرد: «نمی‌گویم که هر چه نظر بنده است عمل کنید بلکه حرفم این است که برخی رسانه‌ها صحبت‌ها را از وسط می‌زنند و کامل منتشر نمی‌کنند بنابراین جریان اطلاعاتی شما این رسانه‌ها نباشد».


منبع: baharnews.ir

«وارونگی» از کن تا تهران

به تازگی فیلم «وارونگی» به کارگردانی بهنام بهزادی که در بخش رسمی جشنواره فیلم کن هم حضور داشت، با بازی علی مصفا، سحر دولتشاهی، ستاره پسیانی، شیرین یزدان‌بخش و چند  بازیگر دیگر بر پرده‌ی‌ سینماهای تهران اکران می‌شود و شاید جالب‌ترین نکته‌ای که تماشاگر در لحظه‌ اول فیلم با آن روبرو می‌شود همین حال و هوای این روزهای تهران باشد؛ حال و هوایی که با اسم فیلم به درستی همخوانی دارد، «وارونگی». بهنام بهزادی در  گفت‌وگویی با ایسنا درباره‌ی همین موضوع بیان کرد: به نظرم نمی‌شود کسی در تهران زندگی کند و هر روز  دغدغه‌ی محیط زیستی‌ جایی که در آن زندگی می‌کند را نداشته باشد. این فیلم برای من حاصل‌ضرب چیزهایی است که آنقدر ما رافرا گرفته که به حضورشان عادت کرده‌ و فراموش کرده‌ایم که نباید اینگونه باشند. آلودگی هوای تهران هم یکی از مسائلی است که آن چنان حضور دائمی و پررنگی در زندگی ما دارد که فراموش می‌کنیم چقدر مهلک وخطرناک است. او درباره‌ی اینکه آیا «وارونگی» را  براساس داستان واقعی در محیط اطرافش ساخته است؟ گفت: براساس یک اتفاق واقعی که نبود ولی بر اساس داستان‌های واقعی‌ای بود که هر روز پیرامون ما اتفاق می‌افتد و خیلی احتیاجی نبود که مورد خاصی را به کار بگیرم چون به نظرم این اتفاق پربسامدی در اطراف‌ ما است. وی درباره‌ی تفاوت موضوع این فیلم و روند پرداخت آن با «قاعده تصادف» اظهار  کرد: برای خود من مهترین نکته‌ی فیلم «وارونگی» این بود که چطور می‌توانم انسان‌های عادی‌ای را روایت کنم که در زندگی‌شان اتفاق فاجعه‌بار  یا هولناکی رخ نمی دهد، اما یاد می‌گیرند و دچار تحول می‌شوند واین موضوع برایم چالش فیلم‌نامه بود. با این حال معتقدم «وارونگی» همان قدر دغدغه دارد که فیلم های قبلی‌ام داشت. بهزادی درباره‌ی انتخاب بازیگران این فیلم هم گفت: علی مصفا و سحر دولتشاهی جزو گزینه‌های اولیه‌ی من بود که برای این نقش‌ها در نظر داشتم و یکی  از مهم‌ترین دلایلم هم این بود که این دو نفر قرار بود نقش‌هایی را بازی کنند که متفاوت از  دیگر کارهایشان بود و می‌توانست تصویر همیشگی آن‌ها را در ذهن مخاطب بکشند. او ابا اشاره به اینکه «فکر هم می‌کنم این قالب ذهنی درباره‌ی این دو بازیگر الان شکسته شده است» ادامه داد: در مورد بقیه‌ی بازیگران هم باید بگویم که علیرضا آقاخانی، ستاره پسیانی‌، رویا جاویدنیا و بقیه بازیگران خوبی بودند که توانستند نقش‌های مورد نظر را به خوبی ایفا کنند. ضمن اینکه جنس این فیلم به گونه‌ای نیست که بخواهم مجموعه‌ای از ستاره‌ها را برای بازی دعوت کنم بلکه مهم این بود، افرادی حضور داشته باشند که این کارکترها باور پذیر و به خوبی بازی کنند و برای من به عنوان کارگران همین مسلئه کافی بود. بهزادی که اردیبهشت امسال فیلمش در بخش نوعی نگاه جشنواره کن نمایش داده شد، درباره این تجربه و بازخوردهایی که گرفته بود بیان کرد: جشنواره کن جای خیلی عجیبی است، چون به راحتی ممکن است تماشاگران بایستند و فیلم را هو کنند و به همان راحتی هم ممکن است بایستند و یک فیلم را تشویق کنند.  برای من و گروه «وارونگی» هم در جشنواره کن چنین اتفاقی افتاد و پس از پایان نمایش فیلم تماشاگران دقایق طولانی ایستاده فیلم را تشویق کردند. این واکنش برای ما اتفاقی غافلگیرکننده بود و هیچکدام نمی‌دانستیم که چه باید بکنیم. او ادامه داد:‌ این اتفاق از آن جهت جالب بود که تماشاگرانی از کشورهای مختلف دنیا با آن ارتباط برقرار کردند. یعنی جدا از گفت‌و‌گوهایی که با رسانه‌ها و بینندگان فیلم داشتیم اتفاق بسیار جالب برایم این بود که یک فیلم بومی که داستانش مبتنی بر روابط آدم‌ها در شهری مثل تهران است چقدر با آدم‌های دیگر توانسته ارتباط برقرار کند. وی اضافه کرد: در جشنواره کن آدم‌هایی با ملیت‌های مختلف نزد من آمدند و می‌گفتند که انگار داستان زندگی خود را روی پرده دیده‌اند و نکته‌‌ی جالب‌تر این بود که یک آقای ۷۰ ساله‌ی آمریکایی هم آمد و گفت که این فیلم می‌توانست داستان زندگی او باشد؛ بنابر این نسبت به اولین تجربه‌ی حضور در این جشنواره  احساس خوشایندی از نمایش فیلم‌ام در این رویداد بین‌المللی داشتم. بهزادی در پاسخ به اینکه در مقایسه با جشنواره فیلم کن، بازخورد اکران «وارونگی» را در تهران چطور می‌بیند؟ گفت:‌ در تهران فعلا حدود ۱۰ روز است که اکران فیلم آغاز شده و در ابتدا هم تعداد سینماها وسانس‌ها کم بود، اما میزان فروش خوشبختانه روند صعودی داشته است. در واقع افزایش تعداد سینماها که کاملا خارج از اختیار ماست نشان می‌دهد که تقاضا برای نمایش این فیلم  زیاد است و اکنون تعداد سالن‌ها و سانس‌ها تقریبا چهار برابر شده است. او افزود: این افزایش سالن‌ها و سانس‌ها اتفاقی خوشحال‌کننده است، چرا که ما تیزر تلویزیونی نداریم ، تبلیغات خاصی انجام نداده‌ایم و فیلم را هم مجبور شده‌ایم در بدترین فصل سال اکران کنیم. کارگردان «قاعده تصادف» درباره‌ی اینکه با این وضعیت باید از شرایط اکران ناراضی باشد، گفت:‌ اگر قرار باشد راجع به اکران در سینمای ایران صبحت کنم حرف‌های بسیاری دارم که می‌دانم خوشایند بسیاری نیست و ترجیح ‌می‌دهم به احترام خودِ سینما سکوت کنم،  اما تصور کنید فیلمی ساخته‌اید با بازیگران مطرح و با یک داستان خانوادگی که می‌تواند برای مخاطب جذاب باشد. ضمن اینکه فیلم شما در این ۱۰ روز آغاز اکران یک سیر صعودی فروش داشته، در جشنواره کن نمایش داده شده و در ظاهر تمام عناصر را برای جذب مخاطب دارد، اما متاسفانه در موقعیتی قرار می‌گیرید که یا باید اکران آن را به زمانی نامعلوم  موکول کرد یا در همین زمان نامناسب آن را نمایش داد و من ترجیح دادم از همین فرصت استفاده کنم. او اشاره کرد:‌ در حال حاضر با توجه به نمایش‌های جشنواره‌ای فیلم، ۲۰ کشور حق اکران این فیلم را خریده‌اند و از بهار سال آینده ابتدا فیلم در فرانسه اکران عمومی می‌شود و بعد در کشورهای نمایش داده خواهد شد. با توجه به این شرایط تاکید داشتم که «وارونگی» قبل از هر کشوری در ایران به نمایش درآید. وی ادامه داد: در این شرایط تنها چیزی که می‌توانم بگویم این است که دوست دارم به همه‌ی آن‌هایی که با دغدغه‌ی تهاجم فرهنگی در شبکه‌های ماهواره‌ای داد سخن می‌دهند، یادآوری کنم که سینما یک نهاد خیلی قدرتمند نیست و اگر حمایت دستگاهایی مثل صدا و سیما، شهرداری یا حوزه هنری و أمثال آنها نباشد، ممکن است کسانی مثل من ترغیب شوند که به جای ساختن فیلم‌های فرهنگی و دغدغه‌مند سراغ  ساخت فیلم‌هایی بروند که بدون حمایت‌ آن‌ها هم می‌فروشد و در واقع صرفا تن به قواعد بازار عرضه و تقاضا بدهند. بهزادی در پایان خطاب به مخاطبان فیلم خود گفت:‌ «وارونگی» می‌تواند پاره‌ای از زندگی ما باشد، فیلمی‌که در آن وقایع هولناکی اتفاق نمی‌افتد اما برای مخاطب و بخصوص اهالی خانواده می‌تواند آشنا و همدلی برانگیز باشد. به گزارش ایسنا، سحر دولتشاهی، علی مصفا، ستاره پسیانی، رویا جاویدنیا،علیرضا آقاخانی، شیرین یزدان‌بخش و ستاره حسینی، پیام یزدانی، مجتبی نم نبات و عباد کریمی بازیگران وارونگی هستند. در خط داستانی «وارونگی» آمده است: «سهیل پس از چندین سال، نشانی نیلوفر را پیدا کرده و به سراغش آمده است. رابطه‌ی آن‌ها که در گذشته ناکام مانده، حالا در آستانه شکل‌گیری دوباره است.»


منبع: baharnews.ir

تلویزیون از دوران طلایی خود جامانده است

این کارگردان سینما و تلویزیون  با اشاره به این که باید در مدیریت تلویزیون بازنگری کاملی انجام شود، بیان کرد: به نظرم وضعیت تلویزیون اینگونه است که گویی با تانک به ما حمله شده و از روی ما رد شده‌اند و تازه بلند شده‌ایم و می‌خواهیم حمله کنیم اما رقبا جلوتر از ما هستند.لطیفی که این روزها کارگردانی مجموعه اینترنتی «پیکسل» را بر عهده گرفته، درباره‌ی نحوه نمایش این سریال گفت: الویت ما برای پخش مجموعه «پیکسل»، نمایش اینترنتی است. ابتدا این سریال از اینترنت به نمایش درمی‌آید و شبکه‌های مجازی نیز می‌توانند محل عرضه‌ای برای این کار باشند. او با بیان این که نقش یک کارگردان سینما را در مجموعه «پیکسل» بازی می‌کند، یادآور شد: من علاقه زیادی به بازیگری ندارم و تنها دلیلم برای تجربه بازیگری در «پیکسل» این بود که نقش یک کارگردان سینما را در این مجموعه بازی می‌کنم. تمامی بازیگران نیز با اسامی خودشان در این سریال نقش‌آفرینی کرده‌اند.او با بیان این که انجام دادن کارهای بزرگ شجاعت و ریسک‌پذیری بالایی می‌خواهد، گفت: تمامی عوامل مجموعه «پیکسل» ریسک‌پذیری و شجاعت داشتند و هدف ما از ساخت این داستان معمایی این بود که خود بیننده انتخاب کند که چه پایانی به داستان بدهد تا پایان‌های متفاوتی داشته باشیم. معتقدم فضای مجازی احتیاج به قصه‌هایی مانند پیکسل دارد زیرا سینما، تلویزیون و رسانه تصویری کار متخص به خود را انجام می‌دهند و ما نیز با آن‌ها تعامل می‌کنیم. لطیفی درباره‌ی تبلیغات مجموعه «پیکسل» گفت: عوامل مجموعه زحمت زیادی برای تبلیغ این سریال اینترنتی انجام دادند و کار تبلیغات خوب پیش می‌رود اما به این دلیل که من وظیفه‌ای در این حوزه ندارم، دخالتی نکردم.او درباره انتخاب نام این مجموعه هم گفت: پیکسل معناهای متفاوتی دارد. پیکسل به معنی کنار هم قرار گرفتن اجزای مختلف است. با توجه به معمایی بودن داستان این مجموعه، نام «پیکسل» را انتخاب کردیم.او درباره زمان عرضه این مجموعه و نحوه‌ی تماشای آن توسط بینندگان، گفت: «پیکسل» در ۳۲ قسمت ۲۰ دقیقه‌ای تولید می‌شود و قبل از پایان سال ۹۵ به صورت اینترنتی عرضه خواهد شد. بینندگان برای دیدن این مجموعه باید هزینه‌ای به صورت اینترنتی پرداخت کنند اما نکته قابل توجه این است که برای تماشا و دانلود «پیکسل» حجمی از اینترنت بینندگان مصرف نخواهد شد.  محمد حسین لطیفی، کارگردان سینما و تلویزیون که این روزها مشغول ساخت سریال اینترنتی «پیکسل» است، همچنین تجربه ساخت سریال «قلب یخی» را برای شبکه نمایش خانگی دارد. مجموعه‌های تلویزیونی «نردبام آسمان»، «پادری»، «صاحبدلان»، «وفا»، «دودکش»، «تنهایی لیلا» و … از دیگر کارهای لطیفی است.


منبع: baharnews.ir

تورهای خاص اروپا در نوروز

نوروز سال گذشته تورهای زیادی پای پرواز کنسل شدند، مجری تور با پول‌های مسافران متواری شد و مسافران هم سرگردان شدند. خیلی‌ها هم تا مقصد رفتند، اما نه هتلی در کار بود و نه کسی که جوابشان را بدهد.بعد از آن اتفاق‌ها بود که سازمان میراث فرهنگی و گردشگری از اصلاح آیین‌نامه‌ نظارت بر دفاتر خدمات مسافرتی برای جلوگیری از سودجویی‌ها و تخلفات سفر خبر داد و از آن به عنوان یک “جراحی بزرگ” برای درمان خلافکاری‌های گردشگری یاد کرد. با این حال ناظرانی که از میان آژانس‌دارها هستند، معترف‌اند که خلافکاری‌های سابق کماکان ادامه دارد و تعداد شکایت‌ها از آژانس‌های مسافرتی و متخلفان گردشگری در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بیش از اندازه است. ناصر مرادی، از پیشکسوتان گردشگری است که گاه در نقش بازرس بخش خصوصی به دفاتر خدمات مسافرتی سرکشی می‌کند؛ او درباره این تخلف‌ها که در آستانه نوروز و فروش تورهای خارجی احتمال وقوع آن می‌رود، به ایسنا می‌گوید: آژانس‌های قدیمی هیچ‌وقت اعتبار سی‌چهل ساله خود را با تبلیغات و خدماتِ واهی زیرسوال نمی‌برند، البته آژانس‌های جدیدی هم هستند که خیلی حرفه‌ای کار می‌کنند و قصدشان تخریب گردشگری و وجهه ایران نیست، اما در این میان هستند افراد نامعلومی که با تبلیغات و خدمات پوچ قصد سوءاستفاده دارند و نزدیک عید که می‌شود، به مشتری که قبلا پول داده، اعلام می‌کنند نتوانسته‌اند پرواز و هتل بگیرند. بعضی‌ها هم که پایِ پرواز مسافر را بلاتکلیف رها می‌کنند. او اضافه می‌کند: آژانس‌هایی هم هستند که هنوز صندلی‌های پروازهایشان را نخریده‌اند، یعنی از مردم پول خدماتی را می‌گیرند که رزرو نشده است. برخی از این تورها توسط افراد معلوم‌الحالی تبلیغ می‌شوند که هیچ مجوز رسمی از سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ندارند و برای خدماتی نرخ تعیین کرده‌اند که هویت مشخصی ندارد. در بعضی از آنها نه تنها تعداد ستاره هتل، بلکه حتی هویت آنها نیز نامشخص است.مرادی درباره خرید این تورها هشدار می‌دهد و توصیه می‌کند؛ بهتر است مردم پیش از خرید این تورها، کمی پرس‌وجو کنند تا از اعتبار مجری و فروشنده تور مطمئن شوند. او می‌گوید: مردم یک استخر می‌خواهند بروند، کلی درباره فضا و کیفیت آن مجموعه سوال می‌کنند، یک لباس می‌خواهند بخرند کلی وسواس به خرج می‌دهند، اما چرا درباره محصولی که میلیون‌ها تومان پول بابت آن می‌دهند، سوالی نمی‌پرسند؟! سوای این فضای نامطمئن که هنوز ناظران و متولیان دولتی را کنجکاو نکرده، موضوع قیمت ها نیز درخور توجه است، چرا که به شدت تحت تاثیر حباب زمستانی دلار قرار گرفته، اما به خاطر دو واحدی بودن نرخ‌ها (ارزی + ریالی)، گرانیِ آن چندان به چشم نمی‌آید و ماهیت آن را توجیه‌پذیر کرده است. با این حال قیمت این تورها گویای مصرف‌کننده‌ای است که به طبقه مرفه جامعه تعلق دارد، چراکه پشت پرده بیشتر این تورها هزینه‌های دیگری را می‌طلبد که شامل ویزا، بیمه مسافرتی، ضمانت بانکی و وثیقه آژانس و سایر خدمات جانبی می‌شود که قیمت واقعی را تا چندین برابر آنچه اعلام شده افزایش می‌دهد. برخی از این تورها حتی با آن که دردسر ویزای شینگن را ندارند، اما تحت تاثیر نرخ ارز و تقاضای نوروز، قیمت افزایشی پیدا کرده‌اند. جدول زیر نمونه‌ای از بسته تورهای نوروزی به همراه قیمت‌هایی است که با نرخ روز ارز، به تومان محاسبه شده است. این قیمت‌ها برای خدمات اتاق دو تخته است که محاسبه آن برای سرویس تک نفره قطعا افزایش قابل توجهی خواهد داشت. تور (مقاصد سفر) مدت (روز) قیمت (تومان) تورنتو، مکزیک و نیاگارا ۱۵ ۳۱,۰۰۰,۰۰۰ استرالیا ۱۳ ۲۶,۰۰۰,۰۰۰ اسپانیا، فرانسه و اتریش ۱۴ ۱۶,۵۰۰,۰۰۰ رم، کشتی کروز (بارسلون، جنوا، رم، مارسی، مالت) ۸ ۱۳,۶۰۰,۰۰۰ رم، پاریس، بارسلون ۱۰ ۱۴,۱۰۰,۰۰۰ لیسبون، بارسلون و کشتی کروز ۱۳ ۱۶,۷۰۰,۰۰۰ میلان ، زوریخ، پاریس ۱۲ ۱۴,۵۰۰,۰۰۰ میلان، دوسلدورف، آمستردام، پاریس ۱۱ ۱۳,۵۰۰,۰۰۰ تور اروپا (ترکیه، آلمان، اتریش، ایتالیا، یونان، فرانسه) ۲۳ ۱۷,۲۰۰,۰۰۰ چین ۹ ۹,۰۰۰,۰۰۰ اسپانیا + جزایر قناری ۱۰ ۱۷,۰۰۰,۰۰۰ لبنان ۸ ۷,۰۰۰,۰۰۰ نیوزلند ۱۳ ۳۴,۰۰۰,۰۰۰ مالزی، سنگاپور، تایلند ۱۳ ۱۲,۱۲۰,۰۰۰ ژاپن ۱۰ ۲۵,۲۰۰,۰۰۰


منبع: baharnews.ir

چین شهری به نام کاشان ندارد

حمید کارگر در همایش هم داستانی اهالی هنر و فرش افزود: با تحولی که در وضعیت اقتصادی چین اتفاق افتاده، آن‌ها از تولیدکننده به مشتری تبدیل شده‌اند.همچنین در این همایش، مسعود کیمیایی اظهار کرد: خیلی سخت است که در جای اصیلی مثل موزه فرش درباره فرش صحبت کرد. یادم می‌آید که در ۲۰ سالگی مقاله‌ای در این باره نوشتم و تحقیقاتی در این زمینه انجام دادم.این کارگردان افزود: مهمترین اطلاعاتی که از آن زمان به یاد دارم این بود زمانی که قرار بود موسیقی تحریم شود تمام هستی خود را به فرش داد. سازبندی و طعمی که متن موسیقی دارد در فرش آمد و حالا در حاشیه کویر، فرش‌هایی داریم که باغ را به خانه می‌آورند.تولد، ازدواج و عاشقانه‌ها با فرش است وبدرود ازا ین دنیا از روی فرش صورت می‌گیرد. فرش همه جای زندگی ما هست. روی آن گریستیم، خندیدیم و عاشقانه‌ داشته‌ایم و هر انچه که فرازها و فرودها است به ویژه در شرق و در ایران با فرش است. او ادامه داد: مطمئنا اقوام را می‌توان از روی فرش شناخت حتی دیوارنگاری از فرش می‌آید و بخشی از آن از موسیقی، به هر جهت بافت فرش باید خیلی عزیز شمرده شود. هنگامی که من در خیابان فرش‌های تقلبی را می‌بینم دلم می‌گیرد، مغازه‌هایی که  کنار هم قرار دارند و تقلب‌ها از سقف آویخته شده است را می‌بینم یاد بافنده‌هایی می‌افتم که چرا باید به انزوا بروند.کیمیایی بیان کرد: آقایانی که سمتی در این داستان دارند باید این موضوع را جدی بگیرند. انبوهی از تحلیل‌ها درباره فرش وجود  دارد اما قرار است من کم صحبت کنم. اشرافی شدن فرش دستباف به سود فرش ماشینی است ناصر فکوهی یکی دیگر از سخنرانان این همایش بود که درباره فرش گفت: من می‌توانم فرش را از حوزه تخصصی خودم و هویت فرهنگی مطرح کنم. هر بار که بحث فرش می‌شود همه مسئله هویت قومی و محلی را مطرح می‌کنند. هنر فرش که یکی از هنرهایی است که ما به آن هنر بافته می‌گوییم، در ایران متفاوت است و در فرهنگ‌های مختلف در سطح جهان وجود دارد. این هنر در ایران قدمت چند هزار ساله دارد.این جامعه شناس ادامه داد: پهنه‌ای که ما از آن صحبت می‌کنیم در اصطلاح فرهنگ شناسی پهنه فرهنگ ایرانی گفته می‌شود که از شمال هند تا بین‌النهرین، از قفقاز تا خلیج فارس وجود دارد و لزوما به ایران سیاسی ربطی ندارد. دو مفهوم سیستم بافت به عنوان زبان یا انباشت حافظه و انتقال فرهنگ و مفهوم دیگر بازنمود، خوانش و تحلیلی که می‌توانیم از سیستم فرش به عنوان تکثر فرهنگی داشته باشیم، قابل اهمیت هستند. او در بخش دیگری از صحبت‌هایش بیان کرد: شیوه خوانش حتی در سخت‌ترین نوشتارها سیستمی است که می‌توان کم و بیش آن را خواند اما در سیستم‌های غیرنوشتاری مثل فرش آیا می‌توان آن را به عنوان یک متن در نظر گرفته و رمز گشایی کرد. تاریخی که در طرح‌ها و رنگ‌ها وجود دارد را خواند؟ بنابراین باید به دنبال یک کار متفاوت رفت. کاری که ما آن را انجام نداده‌ایم. این کار پروژه عظیمی است زیرا خوانش تاریخی ما است که آن‌را بافته‌اند. داستان عواطف، ‌غم‌ها و شادی‌ها است.فکوهی افزود: فرش به عنوان رسانه دارای قدرت فیزیکی پایدار است که در درون آن انباشته شده، بنابراین سیستم دانش کار دشواری است. البته این کار روی تمدن آمریکای لاتین و سیستم  بافته‌های آن‌ها که فرش نیست، شروع شده است. حتی رو سیستم ساخت جواهر و معماری نیز انجام می‌شود. از طرفی فرش تنها نظامی نیست که انباشت فرهنگی داشته باشد. ما در این زمینه شعر، موسیقی، نظام ضرب‌اهنگی دیداری مثل رقص و گرافیک را هم داشته‌ایم. این جامعه شناس بیان کرد: سیستم قومیت ملی که در فرهنگ ما وجود دارد، خودش را به فرش منتقل کرده است که جنبه هویتی دارد و کاملا متکثر است. همانقدر که شمال با جنوب متفاوت است، فرش‌های ما نیز متفاوت هستند و این تکثر موجب از هم پاشیدگی عمومی نشده است. از طرفی هر ایرانی می‌تواند این تفاوت را تشخیص دهد و با آن رابطه برقرار کند. او گفت: حفظ، مارا وارد رویکرد حوزه‌ای می‌کند که اهمیت خاصی دارد. نگهداری فرش در حوزه حفظ خاطره جمعی قرار دارد. اما آیا باید نگاه ما به فرهنگ، نگاه موزه‌ای باشد؟ زمانی که ما قابلیت هویتی خودمان را به دلایلی از دست دادیم، فرش آن‌را از دست نداده پس یک هویت پتانسیل ساز است و نیاز به سیاست‌های بالادستی دارد که من نمی‌بینم چندان اجرا شود. این موضوع گرایش به اشرافی شدن فرش دستباف و کنار رفتن آن به سود فرش ماشینی دارد و اگر این اتفاق بی‌افتد سیستم هویتی فرش ایران به نابودی رفته است. فکوهی اظهار کرد: هیچ دلیلی ندارد از کپی رایت دفاع نکنیم و اجازه دهیم فرش دستباف جز ایران در جای دیگری تولید شود. مگر آن‌که زیر نظر کشور خودمان باشد. از طرفی اشرافی کردن فرش دستباف و افزایش قیمت، سیستم هویتی فرش را از بین می برد و ما تا ۱۰۰ سال آینده نمی‌توانیم از فرش ایرانی دفاع کنیم. نزدیک به دو دهه فرش به آموزش آکادمیک پیوسته است رئیس دانشگاه هنر دیگر سخنران این مراسم بود که بیان کرد: فرش قدمت زیادی دارد و ما از دوران هخامنشی این هنر را داشته‌ایم. ما به تعداد فرهنگ و اقوام در کشور فرش داریم. همانطور که موسیقی و معماری داریم و علت آن‌هم جغرافیای کشور ما است. غلامرضا اکرمی اظهار کرد: فرش هنر زنده‌ای است که شاید به معماری و موسیقی ما نزدیک است زیرا بسیاری از نقوشی که در فرش دیده می‌شود، در معماری از جمله گنبد مسجد شیخ لطف‌الله یا مسجد جامع یزد می بینیم. گل‌هایی که در قالی است در کاشی کاری و معماری ما هم وجود دارد و این موضوع نشان دهنده این است که هنرهای ما تا چه اندازه با هم پیوند دارد. او در بخش دیگری از سخنانش گفت: خوشحالیم که نزدیک به دو دهه فرش به آموزش آکادمیک پیوسته و در دانشگاه هنر تدریس می‌شود اما هنوز هم محتاج هنرمندان بومی است که به صورت تجربی و  سینه به سینه این هنر را می‌اموزند. جای تاسف است که ارزش هنرهای فرهنگی خودمان را نمی‌بینیم.رئیس دانشگاه هنر با بیان اینکه شنیده می‌شود در چین شهری به نام کاشان ایجاد شده است، افزود: می‌گویند در این شهر، فرش مارا به اسم کاشان عرضه می‌کنند و این جای تاسف دارد. اعلام آمادگی خانه هنرمندان برای شکل گیری انجمن هنری فرش مدیرعامل خانه هنرمندان، دیگر سخنران این همایش نیز درباره فرش توضیح داد: من به فرش علاقه دارم و وقتی که از من دعوت کردند به این مراسم بیایم با اشتیاق پذیرفتم.مجید رجبی معمار اعلام کرد: از نگاه هنری باید انجمن هنری فرش و دستبافته‌های ایرانی هرچه قویتر شکل بگیرد تا در کنار انجمن‌های دیگر فعالیت کند. ما نیز در این زمینه اعلام آمادگی می‌کنیم و مجموعه خانه هنرمندان پذیرای انجام چنین کاری است. زیرا حتی فرش به طور جدی در حوزه میراث فرهنگی نیز قرار نگرفته است. در کشور ما موضوع در عرصه فرهنگی گم شده است حمیدرضا اردلان -هنرشناس- نیز در این مراسم و در بخشی از صحبت‌هایش بیان کرد: در کشور ما موضوع در عرصه فرهنگی گم شده است. نمی‌توانیم بگوییم پزشکی چیست مگر آنکه موضوع آن‌را بفهمیم. درباره فرش هم باید اهمیت آن‌را بیان کرد. او بیان کرد: در زمان گذشته فعل در زبان جاری نبود یعنی قبیله‌ای برای آن‌که به شکار برود، اصوات ترکیبی بیان می‌کرد. در حال حاضر اگر بخواهیم غذا بخوریم، صرف زمان در زبان و بیان ده‌ها جمله به این قضیه می‌رسیم. در فرش زمان وارد شده و دوران تاریخی گم شده است. با چنین وضعیتی موضوع فرش گم شد و هیچ شکلی نمی‌توان فرش را نجات داد مگر موضوع آن دوباره برای مردم پیدا شود.محسن شریفیان -سرپرست گروه لیان- قبل از اجرای قطعاتی، گفت: مادر بزرگی داشتم که می‌گفت، ما یک عمر فرش زیرپای مردم را بافتیم. نمی‌دانم ایراد کار کجاست اما کاری کنیم فرش‌باف‌ها مثل مادربزرگ من حرف نزنند و به خودشان افتخار کنند. مسعود فروتن نیز که اجرای این مراسم را بر عهده داشت، طی سخنانی گفت: نسل ما روی فرش بزرگ شد و گل را از روی گل‌های قالی شناخت. نمی‌دانم چرا آن را از ما گرفتند و به جایش موکت دادند همانطور که ظرف‌های فلزی را گرفتند و همه خانه‌ها پر از ظرف ملامین شد اما خوشبختانه هنوز هم در جهیزیه یک دختر یک فرش دستباف می‌دهند.


منبع: baharnews.ir

السفیر تعطیل شد اما خاموش نمی شود

السفیر درآخرین شماره خود کلکسیونی از تاریخ پرفراز و نشیب و پر از شکست و موفقیت هایش خود را که ملت های منطقه و عرب زبان و به ویژه لبنان ، سوریه و فلسطین با آن زندگی کرده اند، منتشر ساخته است. السفیر در این شماره تولیدات به یادماندنی خود به ویژه مصاحبه با حضرت امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ، مرحوم حافظ اسد رئیس جمهوری سابق سوریه ، مرحوم یاسر عرفات ، مرحوم محمد حسنین هیکل و همچنین مصاحبه معروف با سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله را در کنار دهها مصاحبه و گزارش دیگر چاپ و منتشر کرده است.در این شماره شخصیت ها و روزنامه نگاران از جمله « سلیم الحص» نخست وزیر اسبق لبنان از دوران لبنان با السفیر و بدون السفیر نوشته اند و طلال سلمان قبل از نامه خداحافظی سرمقاله ای را باز نشر کرده است که آن را برای شماره بیستم روزنامه السفیر منتشره در تاریخ ۱۴/۴/ ۱۹۷۴ نوشته بود.طلال سلمان در نامه خداحافظی می نویسد: ۲۶ ماه مارس ۱۹۷۴ نخستین شماره السفیر چاپ وعرضه و درهمین شماره گفت وگوئی مفصل با مرحوم « یاسرعرفات» منتشر شد.وی از تحریریه السفیر به عنوان « گردان مبارز» و متشکل از نخبگان و حرفه ای ترین روزنامه نگاران لبنان و دیگر کشورهای عربی یاد می کند که برای ترسیم راه لبنان به سوی آینده بهتر قلم می زدند. سردبیر السفیر با تشریح روند تکاملی السفیر و جابجائی های زیاد محل روزنامه، خاطرنشان می کند که یک سال بعداز انتشار السفیر نشانه های جنگ داخلی بروز پیدا کرد که خطرناک ترین آن ترور شخصیت مبارز « معروف سعد» در شهر صیدا بود و سپس بحران با انفجارها و کمین های مسلحانه شروع شد و این در حالی بود که اوضاع سیاسی هم فلج شده بود.«این جنگ متوقف نشد مگر اینکه نیروهای ارتش سوریه وارد بیروت و دیگر مناطق لبنان شدند و به ناچار السفیر مدتی زیر سانسور نظامی به کار خود ادامه داد».طلال سلمان می افزاید: در چهارم ژوئن ۱۹۸۲ نیروهای دشمن صهیونیستی جنوب و منطقه شوف لبنان تا بیروت به ویژه شرق آن را اشغال کردند…. برای اطمینان از وضعیت خانواده ام که بعداز سه بار تلاش برای منفجر کردن خانه ما در فرانسه بسر می بردند به پاریس رفتم اما هنگامی که بازگشتم راهی بجزعبور از ایست و بازرسی های دشمن صهیونیستی وجود نداشت. در پاریس ماموریت « خبرنگار جنگی» را برعهده گرفتم و خبرهای السفیر از داخل ضاحیه جنوبی بیروت و درگیری های بین رزمندگان مقاومت و ارتش اشغالگر اسرائیلی را همراه با تحلیل ها و گزارش های منتشره در روزنامه های فرانسوی تهیه می کردم.وی به مرحله دیگر از تاریخ لبنان و السفر اشاره می کند و می نویسد:« بشیر الجمیل» تحت نظر اشغالگران اسرائیلی و بعداز چندین بار رفت و آمد و دیدارش با اسرائیلی ها در داخل برخی شهرهای اشغالی فلسطین به عنوان رئیس جمهوری انتخاب شد و در آن شرایط استثنائی اسرائیلی ها با همدستی برخی طرف های لبنانی کشتار پناهجویان فلسطینی در دو اردوگاه صبرا و شتیلا را رقم زدند و بیش از ۱۵۰۰ زن ، کودک و کهنسال را قربانی کردند…. یر این مرحله «امین الجمیل» برادر بشیر الجمیل که ترور شده بود تحت حفاظت نیروهای نظامی اسرائیلی در پایگاه الفیاضیه به عنوان رئیس جمهوری لبنان انتخاب شد و در واقع مرحله جدیدی از جنگ داخلی بعداز عقب نشینی نیروهای سازمان آزادیبخش فلسطین از خاک لبنان و دور شدن نیروهای ارتش سوریه از بیشتر مناطقی که اسرائیلی ها اشغال کرده بودند، شروع شد.طلال سلمان تاکید می کند که جنگ داخلی پایان نیافت مگر اینکه سعودی با کمک سوریه گروه های مختلف لبنانی را قانع کردند تا دور یک میز بنشینند و به یک راه حل سیاسی دست یابند، نشست های ژنو ۱۹۸۳ و لوزان ۱۹۸۴ به نتیجه نرسید اما توانستند در طائف عربستان به توافق دست یابند.وی با اشاره به تحولات در هیات تحریریه و کادر السفیر در این مرحله می افزاید: جنگ اسرائیل علیه لبنان در تابستان سال ۲۰۰۶ معروف به جنگ ۳۳ روزه شروع شد و مقاومت قهرمان لبنان این فرصت را برای السفیر فراهم کرد تا بر نقش خود به عنوان روزنامه مبارز تاکید کند. در این مرحله نیروهای جوان و مستعد به السفیر پیوستند که به صلابت در موضع ، تلاش و حرفه ای بودن، شهره بودند و از جمله آنان حسین ایوب بود که پدرش در جریان مقاومت در مقابل دشمن صهیونیستی در سال ۱۹۷۲ و مادرش در جریان جنگ ۲۰۰۶ به شهادت رسیده بودند.وی در ادامه این نامه خداحافظی به معرفی تک تک اعضای خانواده السفیر پرداخته و از همه آنها برای مشارکت در خلق موفقیت های السفیر قدردانی و تشکر کرده است.طلال سلمان خاطرنشان می کند:السفیر « صدای کسانی که صدائی نداشتند» بعداز طی یک مسیر طولانی و سخت و اما با تلاش ، کوشش و ایمان راه خود را پیمود تا « روزنامه لبنان در جهان عرب و روزنامه جهان عرب در لبنان » باشد.وی تصریح می کند: السفیر امروز بعداز ۴۳ سال و هشت ماه، شب بیداری ها و عرق ریختن ها، مواجهه با انحراف ها و باندهای فاسدی که بر ملت های عرب حکومت می کنند و رویاروئی با طبقه فاسدی که مانع است تا لبنان در حد و اندازه شایستگی های ملتش قدرتمند و همچون مشعلی در جهان عرب فروزان باشد… خود را مجبور می بیند که صفحه هایش را ببندد اما از خداوند و مردم می خواهد که از مابقی منابع نور حمایت کنند.طلال سلمان در پایان نوشت:ایمان ما به خداوند، وطن ، مردم پاک ، سازندگان وطن و حامیان فردا ثابت و پایدار خواهد بود و امیدواریم تلاش های ما، امروز و فردا برای آنها نفعی داشته باشد، به امید دیدار


منبع: baharnews.ir

تئاتر تقدیم می‌کند

فرهاد نقدعلیتاریخچه انواع نمایش و تئاتر بحث جداگانه‌ایست اما نوعی تئاتر ، سالهاست در همه جوامع وجود دارد که تئاتری سرگرم کننده است و روزی در کشور ما به آن (اصطلاحا) تئاترلاله زاری می‌گفتند (جدا از مفهوم کلی خاستگاه تماشاخانه ها و تئاتر کلاسیک ایران درسالهای دور) و بعد نام تئاتر کمدی موزیکال و یا تئاتر آزاد به خود گرفت و گویی این روزها نیز؛ بدنبال اصطلاح و نام جدیدی برای خود است! این تئاتر با موسیقی و آواز به‌شدت هم‌نشین است (کمدی موزیکال مرسوم تئاتر جهان نیست) و به‌شدت کمدی است (یعنی محض خنده) و بر بازیگر و بداهه استوار است .جدا از ویژگی‌های این نوع تئاتر ، تماشاچی‌اش نیز ویژگی خود را دارد. او این فضا و حتی بازیگران شاخص آن را می‌شناسد و معمولا ۹ شب، در دو پرده (میان پرده آنتراک) این نمایش را می بیند و می‌خندد و همراهی می‌کند. من وقتی تماشاگر این تئاتر می‌شوم ، از بدو ورود احساس می‌کنم به مجلس عروسی رفته‌ام! عروسی رفتن چیز خوب و دلنشینی است و برای برخی دلنشین است تا شبی با خانواده و رفقا؛ چیپس وپفک بخرند و بروند به فضایی شبه عروسی! البته بیشتر قصه های این تئاتر هم بلاخره یک ملودارم عاشقانه و یا عروسی هم دارد ..! تماشاچی این نوع تئاتر شاید مانند تماشاگر مسابقه فوتبال هم باشد: هوار بکشد؛ ابراز احساسات کند؛ تخیله شود و مجالی به او دست بدهد تا لااقل فکر نکند و ذهنش آرام شود. حالا چه اشکالی دارد که عده ای تلاش کنند که مردم با اثری، فکر کنند و عده ای نیز زحمت بکشند که مردم دمی، فکر نکنند . این «فکر» دو مفهوم خاص خودش را دارد. یک جا یک اثر ، تفکر برانگیز است ولی در یک جای دیگر، یعنی خارج کردن شخص از فکر وخیال و دغدغه‌ها و استرس‌ها و مشغله‌هایی که گریبان همه را گرفته است. بهر حال انگیزه این یاداشت، شاید بر محور همین قضیه باشد که تنوع ذات بشر است و انسانها متنوع‌اند. من می‌روم جایی تا فکر نکنم و خلاص شوم از دغدغه هایم اما تو کتابی می‌خوانی تا بیشتر فکر کنی بخاطر دغدغه هایت …! در این روزها شاهدگسترش این نوع تئاتر هستیم. استقبال خوب است. البته با بوجود آمدن سالن‌های گوناگون؛ تئاتر متنوع شده است اما توجه مدیران؛ برای هدایت یا نظارت بر این‌گونه نمایش‌ها نیز همیشه چالش خود را دارد. سلامت ذات تئاتر است. تئاتر یعنی سالم‌سازی جامعه. البته شاید کسی این تعریف را قبول نداشته باشد و شاید هر کسی تعبیری از این سلامت داشته باشد. بهرحال هر کسی سلامت را در یک چیز می‌بیند اما تئاتر، خودش خودش را می‌سازد و هرگونه نمایشی، تعریف خودش را دارد و عواملش نیز به‌شکل خاصی تربیت می‌شوند. این نمایش «آدم خودش» را می‌خواهد که همه در تبادل با هم، چیزی را در طی زمان، شکل داده‌اند که تماشاچی‌اش نیز با آن تربیت شده است. شناخت جز به جز ویژگی تئاتر آزاد می‌تواند به پویایی آن بیشتر کمک کند. چیزی را نمی‌توان از بیرون به این تئاتر و یا هر نمایشی دیکته کرد. بهر حال، هر تلاشی برای زنده ماندن و پویا شدن و غنی شدن این تئاترها (از طرف مسئولین و هنرمندان) ستودنی است. تئاتر، تئاتر است. آزاد و دولتی ندارد. هرگونه‌ای ریشه‌ای دارد با ویژگی‌های منحصر به خودش و امید است که همچنان دنیای تئاتر زنده و پویا باشد.


منبع: baharnews.ir

آنجلینا جولی در تعطیلات سال نو/تصاویر

منابع خارجی تصاویر آنجلینا جولی و فرزندانش در حالیکه در خیابان های کلورادو قدم می زدند را منتشر کردند. آنجلینا جولی در این سفر که اولین تعطیلات سال نو پس از جدایی از همسرش بردپیت است به پیست اسکی کلورادو رفت و اوقاتش را در آنجاا سپری کرد.گفتنی است در روزهای اخیر برخی رسانه ها خبردادند برد پیت تمایل خود برای آشتی و زندگی مجدد با جولی را اعلام کرده و به اطرافیانش گفته “بدترین و سیاه ترین عید سال نوی میلادی عمر خود را سپری می کند”. با این حال جولی ضمن رد خواسته پیت هدایایی که وی برای سال نو فرستاده را نیز پس فرستاده است. 


منبع: baharnews.ir

خالق مجسمه «کوهنورد» درگذشت

عیسی علیزاده  اظهار کرد: رضا لعل ریاحی ساکن بروکسل بود و به نوشته برخی سایت‌های خارجی، این هنرمند در سن ۹۸ سالگی در بروکسل درگذشته است.او ادامه داد: مجسمه دربند تهران که تندیسی از یک کوهنورد است، معروف‌ترین مجسمه این هنرمند به‌شمار می‌رود که افراد زیادی از آن خاطره دارند. سال قبل این مجسمه توسط سازمان زیباسازی، مرمت و از آن، قالب گرفته شد که در مجموعه نگارخانه برگ نگهداری می‌شود تا اگر اتفاقی برای مجسمه افتاد، بتوانیم از آن قالب استفاده کنیم.وی همچنین گفت: به‌دلیل ساکن بودن این هنرمند در خارج از کشور و این‌که ارتباطی با خانواده او نداریم، اطلاعات ما درباره درگذشت او، در حد همان خبرهایی است که در برخی سایت‌ها منتشر شده است.   سابقه ساخت مجسمه کوهنورد به سال ۱۳۳۷ برمی‌گردد. در این سال، کوهنوردان باسابقه‌ی کشور پیشنهادی را مبنی بر ساخت و نصب یک مجسمه با موضوع کوهنوردان ایرانی به فدراسیون کوهنوردی دادند. سرهنگ بیات که در آن سال‌ها رییس فدراسیون کوهنوردی بود، با این پیشنهاد موافقت کرد و با همکاری و حمایت مالی شهرداری تهران کار ساخت مجسمه آغاز شد.سرهنگ بیات، امیر شاه‌قدمی را به‌عنوان مدل به استاد رضا لعل‌ ریاحی، مجسمه‌ساز و استاد دانشکده هنرهای زیبا، معرفی کرد. شاه‌قدمی حدود هشت‌ماه و روزی هفت ساعت نزد ریاحی می‌رفت و به شکلی که گفته شده بود، ژست می‌گرفت تا پیکر مجسمه تراشیده شود.اولین‌بار در سال ۱۳۳۸ مدل گچی این مجسمه در میدان نصب شد، اما زمستان همان سال به‌دلیل بارندگی و یخ‌زدگی، بخش‌هایی از مجسمه آسیب دید. در سال ۱۳۴۱ مدل سیمانی مجسمه ساخته و جایگزین مجسمه قبلی شد. بعدها به مجسمه رنگ مسی زده شد و سال‌هاست که در میدان دربند پابرجا و نماد کوهنوردان ایرانی است.


منبع: baharnews.ir

انتقال قبر وحشی بافقی به زادگاهش

محمد عباسی در این‌باره اظهار کرد: در این نشست که به‌منظور طرح برخی مسائل فرهنگی شهرستان بافق در تهران برگزار شد، یکی از موارد مطرح‌شده ارج نهادن به مقام شاعر شهیر قرن دهم «وحشی بافقی» بود.او افزود: پس از بحث و بررسی، علی‌اصغر کارندیش معاون وزیر اعلام آمادگی کرد در صورت طی مراحل قانونی و شرعی با قالب‌بندی و رعایت نکات ایمنی، قبر وحشی بافقی را از یزد به زادگاهش بافق منتقل کنیم تا در راستای گرامیداشت این شاعر بلندآوازه گامی برداشته باشیم. نایب‌رئیس شورای اسلامی بافق گفت: از دیگر مواردی که در این دیدار مطرح شده در خصوص ترمیم، تکمیل و افزایش چارت سازمانی ارشاد بافق با توجه به کمبود جدی نیرو بود که قول داده شد، پیگیری و مساعدت لازم در این زمینه به عمل آید. او گفت: اعلام آمادگی وزارت ارشاد در خصوص تجهیز کامل کانون فرهنگی – ورزشی شهرداری نیز از دیگر موارد مطرح‌شده بود که کاراندیش قول داد تا در صورتی که شهرداری نسبت به ساخت کانون اقدام کند، ارشاد نیز به طور کامل آن را تجهیز کند.عباسی در پایان گفت: با عنایت به شرایط و موقعیت خاص منطقه، بحث تجهیز و کمک به برخی کانون‌ها و مراکز فرهنگی فعال شهر نیز مطرح شد که در این خصوص هم قول مساعدت داده شد.


منبع: baharnews.ir

روایتی هولناک از خشونتی عریان

روزنامه بهار احمد مولوی«مترو» اثر هاروکی موراکامی، نویسنده جهان ژاپن، کتابی شگفت‌انگیز است. خانم گیتا گرکانی این کتاب پر حجم را‌ترجمه کرده‌اند و توسط مؤسسۀ انتشارات نگاه به چاپ رسیده است. ماجرای کتاب به آزاد کردن گاز سارین در متروی توکیو، توسط ۵ نفر از اعضای فرقه‌ی اوم می‌پردازد. کتاب «مترو» مجموعه مصاحبه‌هایی است که موراکامی با صرف وقت حیرت‌آوری با دو طرف حادثه (بازماندگان و اعضای فرقه‌ی اوم) انجام داده‌است. موراکامی مصاحبه‌ها را به صورت پازلی کنار هم قرار می‌دهد و هر شخص قسمتی از حادثه را بازگو می‌کند و در نهایت می‌توان به تصویر دقیقی از این حادثه رسید. این کار هر چند در راستای کارهای داستانی موراکامی به یک اتفاق عجیب و غریب می پردازد، اما تنها کار غیر داستانی اوست که بسیار مورد توجه قرار گرفته است. *** موضوع کتاب مترو چیست؟ مترو اثری غیر داستانی در مورد حمله‌ی فرقه‌ی اوم با گاز سارین به متروی توکیو است. اقدامی‌تروریستی که قربانیان بیشمار داشت، هرچند به خاطر تلاشی که برای نجات آن‌ها انجام شد تعداد کشته شده‌ها به طرز حیرت‌انگیزی کم بود اما کسانی که آسیب‌های جدی دیدند زیاد بودند. فرقه‌ی اوم یک فرقه‌ی بودایی آخرالزمانی بود به رهبری آساهارا که پیروانش از همه‌ی فرمان‌های او پیروی می‌کردند. البته بعد از دستگیری آساهارا و همدستانش معلوم شد این پیروی همیشه از سر میل نبوده و کسانی که از دستورات او سرپیچی می‌کردند به مجازات‌های وحشتناکی محکوم می‌شدند. مترو اثری است که در آن قربانیان و مجرمان را کنار هم داریم. هردو را می‌بینیم و از واقعیت‌های ماجرایی با خبر می‌شویم که برای بی‌گناهان بیشماری رنج و درد بسیار به همراه آورد.  و در عین‌حال به طور مستقیم با مسائل‌تروریستی امروز جهان در ارتباط است.خشونت یکی از ِالمان‌های اصلی این کتاب است. این خشونت تا چه‌اندازه واقعی است؟ منظورم این است وقتی موراکامی مصاحبه‌ها را ویرایش می‌کرده تا چه‌اندازه از قوه‌ی تخیل خودش هم استفاده کرده است؟ در ۱۹۹۵ خشونتی که فرقه‌ی اوم به آن دست زد واقعه‌ای غیرقابل تصور بود. در آن زمان وضعیت دنیا با امروز که هر روز شاهد انواع خشونت‌ها و‌ترورهای هولناک کور هستیم، خیلی فرق داشت.  موراکامی متوجه این خطر شد. او فهمید ماجرا با سرکوب اوم تمام نخواهد شد. در فصل‌هایی که خودش به تحلیل ماجرا می‌پردازد به خوبی می‌توان این پیشگویی را دید. اشتباه هم نکرده بود. انواع فرقه‌های بیمار و طرفدار خشونت و قتل عام را امروز داریم و می‌بینیم چه می‌کنند. برای واقعی بودن یا نبودن این خشونت می‌توان به آمار مجروحان، جان باختگان و کسانی که زخم‌های این واقعه را تا آخر عمر بر جسم و جانشان داشتند، نگاه کرد. موراکامی در کتاب تأکید می‌کند تخیل خود را وارد ماجرا نکرده و در قسمت اول تنها ثبت کننده‌ی شرح وقایع از زبان قربانیان بوده، هرچند در قسمت دوم با پیروان فرقه‌ی اوم به بحث پرداخته اما در گفته‌های آن‌ها دست نبرده و همه‌ی نظریات فردی و تحلیل‌هایش را به فصل‌هایی اختصاص داده که دیدگاه‌ها و تحلیل‌های خودش را ارائه می‌دهد. در واقع نیازی هم به دست‌بردن در متن مصاحبه‌ها نداشته. هیچ چیز از واقعیت محض هولناک‌تر و غریب‌تر نیست. وقتی چند‌تایی از مصاحبه‌ها را پشت سر هم می‌خواندم، متوجه شدم که چقدر تفاوت نظرگاه وجود دارد و چقدر ضد و نقیض حرف‌زدن در مورد یک همچین موضوع بزرگی ساده است. و این نوع روایت حتی در رمان کافکا در ساحل هم تکرار شده است. در مترو روایت‌ها از یک واقعه به کلی متفاوت هستند. حتی گاهی نقیض یکدیگرند. موراکامی این تفاوت‌ها را اصلاح نکرده چون در واقعیت هم هرکس شرح خودش را از هر واقعه ارائه می‌دهد. من اینقدر می‌دانم که چنین شیوه‌ی نگاه به یک واقعه در ادبیات ژاپن سابقه دارد.  نمونه‌ی درخشان آن «راشومون» اثر ریونوسوکه آکوتاگاوا است که از پدران ادبیات مدرن ژاپن محسوب می‌شود و این اثرش را امیرفریدون گرکانی به فارسی‌ترجمه کرده است. با توجه به جایگاه شاخص آکوتاگاوا در ادبیات ژاپن تفاوت در روایت یک ماجرا برای موراکامی حتماً عجیب نبوده چون بدون‌تردید آکوتاگاوا را خوب می‌شناسد. هرچند می‌توان نمونه‌ی جوان‌تر نویسنده‌ی کافکا در ساحل را در مترو دید. توجه او به انسان‌ها فارغ از مقام و موقعیت‌شان، محبت عمیقش نسبت به گمنام‌ترین قربانیان، تلاش بی‌وقفه‌اش برای درک و ثبت واقعیت و توجه‌اش به مباحث سیاسی و تاریخی و روانشناسی اجتماعی و شناختی خوبی  که از آن‌ها دارد. کتاب از دو بخش مجزا تشکیل شده و قسمت دوم که بعد از مترو نوشته، به فرقه‌ی اوم می‌پردازد، حتمًا شما درک بهتری از فرقه‌ی اوم دارید. نام فرقه‌ی اوم از زمان حمله به متروی توکیو هرگز فراموش نشد. من بارها در جاهای مختلف درباره‌ی این فرقه خوانده‌ام. حتی کسانی تا آنجا پیش رفته‌اند که آساهارا را با نیروهای کیهانی و موجودات فرازمینی در ارتباط دانسته‌اند. یعنی کابوس این فرقه هرگز به طور کامل دست از سر جهان برنداشته. فرقه‌های وحشتناک آخرالزمانی دیگری هم در دنیا بوده‌اند اما معمولاً کار را با قتل عام افراد خودشان به پایان رسانده‌اند، مانند فرقه‌ی جونز در آمریکا که بعد از مهاجرت دادن افرادش به کشور گویان در ۱۹۸۷ دستور خودکشی جمعی داد و ۹۰۹ بزرگسال و ۳۰۴ کودک با سیانور خودکشی کرده یا به دست عوامل جونز به قتل رسیدند. فرقه‌ی اوم کار را از افراد خودش فراتر برد. دستور قتل عام عمومی داد.‌ترور کور و بدون هدف مشخص که در آن زمان وقوع آن‌ باورکردنی نبود. موراکامی با صرف وقت خیلی زیادی با دو طرف ماجرا به مصاحبه نشسته است، هم با بازماندگان و هم با اعضای فرقه‌ی «اوم» و توانسته تصویر دقیقی از‌تروریسم و فرقه گرایی را ارائه دهد.  خانم گرکانی تا چه‌اندازه این اوضاع را در جهان حال حاضر می‌بینید و بخصوص خاورمیانه و فرقه و ماجرای داعش؟ آنچه دیروز بعید و غریب بود به واقعیت امروز ما تبدیل شده.‌ترورهای کور، ایجاد وحشت تنها به قصد ایجاد وحشت، خشم لجام گسیخته و بی‌دلیل برعلیه بشریت از جانب گروه‌های بیمار اتفاقی است که هر روز می‌افتد. برای من فرقه‌ها همه‌ترسناک هستند. همه از قوانین مشخصی پیروی می‌کنند. گرفتن دارایی و هویت فرد موقع ورود به فرقه، قطع رابطه‌اش با نزدیکانش، غذای کم، خواب کم، کار زیاد و مدام و تکراری و بدون منطق. این مؤثرترین شیوه‌ی شستشوی مغزی است که تا به حال شناخته شده. بعد از مدتی فرد به کلی هویتش را از دست می‌دهد و به ابزاری در دست رهبری گروه تبدیل می‌شود. فرقه‌ی اوم بر اساس آموزه‌های بودایی ساخته شده بود که جهان آن را به صلح دوستی می‌شناسد. اما کمتر کسی می‌داند در بودیسم بحثی داریم که به فرد اجازه می‌دهد دیگری را بکشد تا آن شخص در تناسخ‌های بعدی از موقعیت بهتری برخودار شود. یعنی یک قتل بدون کمترین عذاب وجدان و نگرانی چون قاتل با کشتن مقتول به او لطف می‌کند. در بین کسانی که در متروی توکیو گاز سارین پخش کردند یک دکتر قلب برجسته و یک مهندس نخبه دیده می‌شدند. این آدم‌ها ناآگاه نبودند، قدرت تفکر را از دست داده بودند.  مساله‌ای که حتما ذهن هر خواننده‌ای را بعد از خواندن کتاب درگیر خواهد کرد، امنیت است. جهان سوم و امنیت! فکر می‌کنید مترو با تشریح دقیق همچین حادثه‌ای توانسته راه چاره‌ای را هم پیش بکشد؟ امنیت در خاورمیانه بحث پیچیده‌ایی است که ظاهراً تا نفت هست امکان پذیر نیست. اما حالا عدم‌امنیت به تمام جهان رخنه کرده. دیگر هیچ نقطه‌ای امن نیست. از خیابانی کنار دریا در نیس گرفته تا بازار فروش کریسمس در آلمان یا حتی سخنرانی در نمایشگاه نقاشی در‌ترکیه. نمی‌توانید امیدوار باشید گروه‌های‌تروریستی دامنه‌ی عمل شان را محدود به بخش هایی از جهان کنند که به هر دلیل وجود آشوب در آن‌ها برای بعضی گروه‌ها خوشایند است. همانطور که می‌بینیم خشونت خواه ناخواه از کنترل خارج شده و گسترده می‌شود.  با‌آنکه وظیفه‌ی نویسنده نشان‌دادن مشکل نه ارائه‌ی راه حل است، فکر می‌کنم موراکامی در ارائه‌ی راه حل موفق بوده. شاید اگر سازمان‌های اطلاعاتی کتاب مترو را خوانده بودند می‌توانستند از شکل گیری گروه‌هایی مانند داعش جلوگیری کنند. چون فرقه‌ها بر جدایی فرد از مردم، محدود‌شدنش به گروه و موارد دیگری  که قبلاً در مورد شستشوی مغزی ذکر کردم استوار هستند. موراکامی موقعیت را به دقت باز کرده.  از یک طرف ذهنیت و نگاه بازماندگان و از طرف دیگر افکار اعضاء فرقه را به خوبی نشان داده. مجازات‌هایی را هم که در انتظار پیروان خاطی اوم بوده ذکر کرده. یعنی اوم فرقه‌ای بوده بر اساس شستشوی مغزی، اطاعت محض و شکنجه و قتل در صورت سرپیچی از اوامر. این الگویی منحصر به اوم نیست. در خبرها بارها شنیده‌ایم فرقه‌ی داعش آن دست از افرادش را که قصد سرپیچی داشتند به قتل رسانده. در مورد فرقه‌‌های دیگری  هم اسناد بیشماری وجود دارد که از همین شیوه‌های‌ترور و سرکوب در بین اعضاء خبر می‌دهد. پس الگو یکسان است و اگر پیاده کردن این الگو در ژاپن امن و آرام  ۱۹۹۵ امکان پذیر بوده چرا در خاورمیانه‌ی آشوب‌زده در ۲۰۱۶ امکان پذیر نباشد؟ چیزی که به آن نیاز داریم درک مکانیسم عملکرد این فرقه هاست. وقتی پدیده‌ای را به درستی شناختیم قادر به کنترل آن هم خواهیم بود. در اینجا یک نویسنده توانش را در تشریح مکانیسم جنایت و آفرین جانی به کار گرفته. خانم گرکانی برای خود شما کدام یک از شخصیت‌های مصاحبه شونده جذاب بوده است و در ذهنتان مانده است؟ خیلی‌ها.  وظیفه‌شناسی افراد، اصرارشان در به موقع سر کار حاضرشدن و حتی با وجود جراحت‌های شدید از حرکت به سوی محل کار خودداری نکردن. نظم و آرامش مردم موقع خروج از مترو که در آن گاز سمی پخش شده بود. مأموران مترو که با افتخار از کار و مسؤلیت‌شان حرف می‌زدند و به خاطر همین مسؤلیت پذیری آسیب دیده و به قتل رسیدند.  سومیونیشیمورا که عادت داشت یک روز در میان موقع رفتن به سر کار شیر بخرد و آن روز با وجود جراحت شدید باز از روی عادت شیر خرید و بعد کارش به بیمارستان کشید.  شیتسو آکاشی، کارمند سوپر مارکت، که تمام عمر برای شادی و سعادت خانواده‌اش تلاش کرد و خواست دختر خیلی خوبی برای والدینش باشد و در مترو چنان مجروح شد که همه‌ی توانایی‌هایش را از دست داد و تنها یاد دیسنی‌لند ژاپن برایش ماند. اما از همه جالب‌تر توموکو تاکاتسوکی بود که با همسرش اختلاف داشت، بعد از حادثه به او زنگ زد تا بگوید زنده است و با واکنش سردش روبرو شد. او روز بعد از زنش جدا شد. بحث برسر طلاق نیست، بر سر تغییراتی است که می‌دانیم باید در زندگی‌مان بدهیم اما تا باور نکنیم مرگ همیشه در کمین ماست شهامت انجام آن‌ها را پیدا نمی‌کنیم. مخاطبان موراکامی آیا باز می‌توانند منتظر‌ترجمه‌ای دیگر از این نویسنده توسط شما باشند؟ نمی‌دانم. بیشتر کارهای موراکامی از نظر من بدون مثله شدن قابل‌ترجمه نیست. در مورد کافکا در ساحل مشکل کم بود و مترو بدون حذف یک کلمه به چاپ رسید. اما این در مورد خیلی از آثار او شدنی نیست. به طور کلی هم در مورد بعد، باید بعد حرف زد. شاید باز دوستی خواست کتابی را‌ترجمه کنم تا او بخواند. کسی چه می‌داند؟


منبع: baharnews.ir

چه آینده‌ای در انتظار «کلاه‌قرمزی» است؟

نگار استخر درباره‌ شرایط حق مالکیت عروسک‌ها، با بیان اینکه متاسفانه در ایران حق کپی رایت وجود ندارد، اظهار کرد: نمی‌دانم وقتی عروسکی طراحی می‌شود و شکل می‌گیرد، صاحب اثر تا چه اندازه می‌تواند ادعا کند که حق رایت این اثر برای اوست. ماجرای طراحی و ساخت عروسک‌ها هم معمولاً به این صورت است که فردی کاراکتر عروسکی را سفارش می‌دهد؛ یعنی به عنوان مثال کارگردان، عروسکی می‌خواهد با ویژگی‌ها، رفتار و صدای مشخصی که این عروسک با آن ویژگی‌ها تعریف شده، توسط فردی طراحی می‌شود و عروسک‌سازی هم آن را می‌سازد. در این شرایط بعد از ساخت عروسک هیچ آیین‌نامه‌ مکتوبی برای ما عروسکی‌ها تعریف نشده که بدانیم این عروسک بعد آن برنامه مشخص، در اختیار چه کسی قرار می‌گیرد. او ادامه داد: تاکنون اغلب شرایط به اینگونه بوده است که صداپیشه عروسک با کارگردان یا تهیه‌کننده به توافقاتی برای نگهداری آن شخصیت عروسکی می‌رسیدند. گاهی هم  ممکن است که صداپیشه عروسک با کارگردان یا تهیه‌کننده به اختلافاتی بربخورد و در این شرایط اگر عروسک برای صداوسیما باشد، خود سازمان تصمیم می‌گیرد که این کاراکتر عروسکی در اختیار خود خودشان باشد؛ به این ترتیب فارغ از اینکه تهیه‌کننده و کارگردان چه کسانی خواهند بود، صداپیشه باید با هر گروهی، کار خود را انجام دهد. در واقع این توافقی است که باید میان سازمان صداوسیما و کارگردان و تهیه‌کننده صورت بگیرد. صداپیشه و عروسک‌گردان «سنجد» در ادامه با بیان اینکه «در حقیقت برای هیچ‌کدام از این شرایط، قانون مکتوبی تعریف نشده است»، یادآور شد: همه ما برای این موضوعات به صورت شفاهی به نتیجه رسیده‌ و گاهی هم پیش آمده که گیر افتاده‌ایم. استخر با اشاره به درگذشت دنیا فنی‌زاده (عروسک‌گردان «کلاه‌قرمزی») با بیان اینکه کاراکتر «کلاه‌قرمزی» ماندگار است، افزود: به ‌گونه‌ای که تمام وجود این شخصیت برای بچه‌ها شناخته شده است؛ به عنوان مثال ما می‌دانیم وقتی«کلاه‌قرمزی» می‌ترسد چه واکنشی نشان می‌دهد، وقتی خوشحال است چطور می‌دود یا وقتی کار بدی انجام داده چطور خودش را پنهان می‌کند. ممکن است که در آینده عروسک‌گردانی به جای خانم فنی‌زاده بیاید، اما واقعاً ممکن است که هیچ کسی در این زمینه به توانایی ایشان نباشد. او با بیان اینکه «هر عروسکی با صداپیشه و عروسک‌گردان تعریف می‌شود»، ادامه داد: در بیشتر مواقع صداپیشه و عروسک‌گردان جدا از هم هستند، اما روح مشترکی بین این دو شکل می‌گیرد که باعث می‌شود همدیگر را پیش‌بینی کنند و به هم فرصت بدهند که البته این روندی زمان‌بر است. تعداد دوستان عروسک‌گردانی که این میزان از هوشیاری و آگاه بودن را نسبت به صداپیشه، موقعیت، مجری و مانیتور داشته باشند، محدود است. به هر حال «کلاه‌قرمزی» باید دوباره زنده شود و با نظر آقای طهماسب از میان دوستان حرفه‌ایی عروسک‌گردان، برای دنیا جایگزینی پیدا خواهند شد، ولی امیدواریم آنقدر این تفاوت‌ زیاد نباشد که بیننده متوجه آن شود. استخر همچنین به عروسک «سنجد» اشاره کرد و گفت: این عروسک بخشی از وجود من است و روح من و او به نوعی به هم گره خورده است. اما به هر حال شخصیتی مثل «سنجد» برای من نیست، بلکه برای سازمان صداوسیما است. سازمان می‌تواند تصمیم بگیرد که مثلاً دیگر نمی‌توانیم «سنجد» را کار کنیم؛ اگر «کلاه‌قرمزی» از سازمان بیرون رفت، به این خاطر بود که با تهیه‌کننده به توافق رسیدند که هر آنچه مربوط به «کلاه‌قرمزی» است، متعلق به تهیه‌کننده است؛ اما با عروسک «سنجد» نمی‌توان این کار را کرد، چون برای سازمان است. صداوسیما می‌تواند مثلاً تصمیم بگیرد که برای روز جهانی کودک «سنجد» باید روی آنتن باشد، اگر تهیه‌کننده در آن زمان نباشد، برای برنامه تهیه‌کننده دیگری می‌گذارند. در واقع هر کدام از این کاراکترهای عروسکی تعریف مشخص و رابطه‌ای متفاوت با سازمان صداوسیما دارند.


منبع: baharnews.ir

اینجا مرکز اسناد است یا انباری؟!

کتابخانه و مرکز اسناد هنرهای نمایشی در سال ۱۳۶۶ افتتاح شد و اگرچه این روزها رونقی بیش از گذشته دارد اما تمام متون قدیمی و دست‌نویسی که از هنرمندان تئاتر در آنجا به یادگار مانده در شرایط نامناسبی به لحاظ استاندارهای نگهداری و آرشیوی قرار دارند. این کتابخانه که در طبقه‌ی فوقانی ساختمان مدور تئاترشهر جای گرفته، در ظاهر سروشکلی مرتب دارد با قفسه‌هایی که در کنار هم کتاب‌های زیادی را درباره‌ی تئاتر و هنرهای نمایشی در خود جای داده‌اند. این بخش از کتابخانه اگر چه از نظر منابع روز و لاتین کاستی‌هایی دارد اما مشکل اصلی جایی در پشت این قفسه‌هاست؛ جایی که دیده نمی‌شود اما دور از دسترس هم نیست و دقیقا همان‌ ‌جاست که بخش زیادی از نمایشنامه‌ها و پوسترها در کارتن‌ها روی هم تلنبار شده‌اند. این طبقه از تئاترشهر که نام کتابخانه و مرکز اسناد را بر خود دارد، اگرچه در بخش‌هایی بیشتر به شکل یک انباری برای یادگاری‌ها و آثار اهالی تئاتر می‌ماند، اما از ابتدا با هدفی جدی و مشخص راه‌اندازی شده است. منصور خلج اولین مدیر این کتابخانه به ایسنا می‌گوید: « در زمان وزارت آقای خاتمی در وزارتخانه فرهنگ و ارشاد اسلامی، پیشنهاد راه‌اندازی یک کتابخانه‌ی تخصصی تئاتر و مرکز اسناد را به مدیر مرکز هنرهای نمایشی آن زمان یعنی علی منتظری دادم. پیشنهاد هم به این دلیل مطرح شد که آن روزها در حال نگارش کتابی بودم که برای آن به منابعی احتیاج داشتم و با وجود آنکه به جاهای مختلفی مراجعه کردم به در بسته می‌خوردم چون منابع یا ناقص بود یا کلا چیزی پیدا نمی‌کردم.» وی ادامه می‌دهد: «بنابراین طرحی نوشتم مبنی براینکه خوب است یک کتابخانه‌ی تخصصی و مرکز اسناد برای تئاتر داشته باشیم، مخصوصا اینکه شنیده بودم یکسری نسخه‌های قدیمی مثل یک نسخه‌ی تعزیه در خارج از ایران یعنی در موزه‌ی واتیکان آرشیو شده و نگهداری می‌شود و ضرورت داشت خودمان هم آنچه را در ایران داریم حفظ کنیم.» این پیشنهاد که با آن موافقت و به تاسیس چنین مرکزی منجر شد از همان ابتدا با یک دغدغه‌ روبرو بود؛ اینکه چنین کتابخانه‌ای را کجا راه‌اندازی کنند؟! که پس از بررسی‌هایی در نهایت به ساختمان تئاترشهر ‌رسیدند. خلج در این‌باره توضیح می‌دهد: « در زمان رضاخان تئاترهای لاله‌زار به این شکل کار می‌کردند که نمایشنامه‌های خود را به شهربانی می‌فرستادند و مأموران آن‌ها اجرای نمایش را تأیید می‌کردند. من طی پیگیری‌هایی سعی کردم، تمام این نمایش‌ها را از آنچه باقی‌مانده بود، جمع‌آوری کنم و از تئاترهایی مثل “لاله‌زار” و “نصر” یکسری متن و پوستر توانستم جمع کنم. مثلا متن‌هایی از تئاتر نصر و دهقان جمع کردم که مربوط به دهه‌های ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ خورشیدی بود  و سیدعلی نصر، کلنل وزیری و گرمسیری آن‌ها را کار می‌کردند.» خلج می‌گوید: « با پیشنهاد مدیر هنرهای نمایشی وقت، قرار شد جایی را برای کتابخانه و نگه‌داری این آثار در نظر بگیریم که یکی از گزینه‌ها تالار رودکی بود؛ تالاری که پس از انقلاب به تالار وحدت تغییر نام پیدا کرد اما از آنجا که ورود و خروج به این محل کمی مشکل بود از این انتخاب صرف‌نظر شد. یک گزینه‌ی دیگر هم تالار آبگینه در خیابان ۳۰ تیر بود ولی سرانجام به این نتیجه رسیدیم که بهترین جا، طبقه‌ی بالای تئاترشهر است که یک سالن بزرگ و در واقع محل تمرین “آربی آوانسیان” بود. به این ترتیب آماده‌سازی‌های اولیه انجام و آنجا به کتابخانه تبدیل شد که کتاب‌هایی را هم به مرور برای کتابخانه جمع‌آوری کردیم.» او اضافه می‌کند:‌ «در آن مدت فقط نمایشنامه‌های‌ اجرا شده برای نگهداری و آرشیو در این محل جمع‌آوری می‌شدند، اما کم کم جشنواره‌های مختلف راه‌اندازی شدند و متن‌هایی که به دبیرخانه‌ها می‌رسید، هم به کتابخانه داده می‌شد چون نمی‌دانستند باید آن‌ها را چه کنند. به این ترتیب حجم این نمایشنامه‌ها خیلی زیاد ‌شد.» البته خلج در کنار توضیحی که از چگونگی شروع به کار این کتابخانه می‌دهد، این موضوع را هم یادآور می‌شود که درآن زمان دانشگاه آزاد تازه تاسیس شده بود و کتابخانه نداشت، به همین دلیل کتابخانه‌ای که در تئاترشهر راه‌اندازی شد، بهترین منابع را در اختیار دانشجویان و اهالی تئاتر می‌گذاشت و به این شکل  کم کم عضوگیری برای کتابخانه آغاز شد و با خرید کتاب‌های بیشتر، رونق هم پیدا کرد. با این توضیحات به نظر می‌سد با وجود از بین رفتن برخی منابع و اطلاعات قدیمی که یک زمان در سالن‌های تئاتری به آتش کشیده شده بودند، همه چیز به شکلی درست پیش می‌رفت و لااقل تلاش خوبی برای حفظ متون و آثار باقی‌مانده و تامین کتاب‌های تئاتری تخصصی انجام می‌شد، اما گویا اولین دوره‌ی بازسازی‌ و تعمیر تئاترشهر شروع یکسری خرابی‌ها و گم شدن‌ها در این کتابخانه بوده است؛ دوره‌ای که خیلی از اهالی تئاتر با ناراحتی ازآن یاد می‌کنند چون آن طور که می‌گویند با توجه به تعمیراتی که انجام می‌شد و نیز به دلیل کمبود جا نه تنها برخی متون هنرمندان آسیب دید و پوسترها و عکس‌هایی دور ریخته شدند بلکه حتی گفته می‌شود عروسک‌های اهدایی یک نمایش قدیمی با بازی محمد علی کشاورز هم دور ریخته شد؛ عروسک‌هایی که به همت برخی تئاتری‌ها از سطل‌های زباله نجات پیدا کردند و الان احتمالا در خانه‌هایشان و در گوشه‌ای سالم مانده‌اند. خلج در این‌باره می‌گوید:‌ «آن سال‌هایی که ما حضور داشتیم با چنگ و دندان همه چیز را حفظ کردیم و فعالیت‌مان ادامه داشت تا سال ۸۴ که دیگر بازنشسته شدم. مدتی بعد به دلیل تعمیراتی که در تئاترشهر انجام می‌شد آنجا را تعطیل کردند و یک روز وقتی تصادفی به ساختمان رفتم، دیدم کتاب‌ها را داخل کارتن گذاشته‌اند و دارند نقاشی می‌کنند. نامه‌ای به مدیر وقت (مهرداد رایانی‌مخصوص) نوشتم و گفتم که ما این‌ها را با خون دل جمع کردیم این چه وضعیتی است؟!» او با اشاره به اینکه  الان بیش از ۳۰ سال از عمر کتابخانه می‌گذرد و تاکنون دوستانی برای حفظ کتابخانه و منابع‌ آن تلاش کرده‌اند، یادآور می‌شود:«در آن زمان تمام اطلاعاتی که در کتابخانه وجود داشت در دفاتر مختلف براساس حروف الفبا ثبت شدند ولی با این حال حجم کار در آنجا بسیار زیاد و نیروی انسانی و بودجه بسیار کم است. این در حالی است که دولت انگلیس بیشترین بودجه را به کتابخانه‌ی سلطنتی اختصاص داده چون کشورهای پیشرفته می‌دانند جهان امروز، جهان اطلاعات است اما متأسفانه در کشور ما هر کجا کم می‌آورند از بودجه‌ی چنین جاهایی کسر می‌کنند.» وی یاداور می‌شود: «این کتابخانه در گذشته جایگاه بالایی داشت، اما این روزها جایگاهش تنزل پیدا کرده چرا که با پیشرفت تکنولوژی، دسترسی به اطلاعات راحت‌تر شده و از آن طرف هم دانشجویان ما تنبل شده‌اند. تنبلی‌ای که یکی از نشانه‌های آن تبلیغاتی است که برای نوشتن پایان‌نامه بر دیوارها زده می‌شود.»  در این سال‌ها کتابخانه و مرکز اسنادی که دیگر جایش در تئاترشهر تثبیت شده بود، مدیران متعددی را به خود دید و این روزها جواد تولمی مسئولیت آن را بر عهده دارد که طبق گفته‌ی خودش از بهمن ۸۷ در آنجا مشغول به کار شده است؛ زمانی که با وضعیت آشفته‌ای روبرو شده است، آنقدر آشفته که انگار بمب در کتابخانه منفجر شده است. او که با استناد به نقل قولی از منصور خلج تاکید دارد که این محل، “کتابخانه و مرکز اسناد اداره‌ی کل هنرهای نمایشی” است نه تئاترشهر، می‌گوید: «اینجا همیشه مورد بی‌مهری‌هایی واقع ‌شده و بخشی از این وضعیت به عدم شناخت ظرفیت‌های موجود در این مجموعه برمی‌گردد و نیز به نگاهی که برخی دوستان دارند؛ نگاهی که شاید کوته‌بینانه و کوته نظرانه باشد.» وی که ترجیح می‌دهد از بخش اسناد، عکسی گرفته نشود،ادامه می‌دهد: «تئاترشهر به این عظمت، فقط از نظر اسمی بزرگ است و نگاهی هم که به کتابخانه می‌شود ریشه‌ی فرهنگی دارد یعنی به تمام کتابخانه‌های کشور به عنوان مکانی نگاه می‌شود که کار خاص و بزرگی انجام نمی‌دهند و فقط آن را محلی برای نگهداری چند جلد کتاب می‌دانند. در حالی که اینجا برای کسانی است که کار پژوهشی انجام می‌دهند و این کتابخانه و مرکز اسناد می‌تواند به اندازه‌ی خود تئاترشهر پررنگ باشد.» تولمی با اشاره به اینکه پس از حضور پیمان شریعتی به عنوان مدیر جدید تئاترشهر بازدیدی به همراه مدیرکل هنرهای نمایشی از این کتابخانه شده و امیدواری‌هایی برای اتفاقات بهتر به وجود آمده است، اضافه می‌کند: «اینجا یکی از بزرگترین مراکز اسنادی تئاتر است و گنجینه‌ای که اینجا وجود دارد در کتابخانه‌ی ملی، مرکز اسناد ایران و مرکز اسناد مجلس هم پیدا نمی‌شود. من خودم آن‌ها را دیده‌ام و به جرأت می‌توانم بگویم غنی‌ترین مجموعه را به لحاظ اطلاعات و منابع تئاتری در ایران و سطح خاورمیانه داریم.» او در حالی از غنای اسناد موجود در این مجموعه صحبت می‌کند که شرایط فیزیکی کتابخانه و محل نگه‌داری برخی متون و پوسترها نه تنها مناسب نیست بلکه به گفته‌ی خود تولمی معلوم نیست “تا کی می‌شود کاغذهایی را که در کمدی شکسته و در شرایطی نامناسب روی هستند حفظ کرد؟‍!”   فضای این کتابخانه با قفسه‌هایی منظم از کتاب پُر شده و در بخش انتهایی آن هم مخزن اسناد است که اگرچه کاملا در دسترس قرار دارد، اما برای عموم قابل دیدن نیست و چند قفسه مانع از دیدن بخش انتهایی سالن می‌شوند. تولمی با تاکید بر اینکه «‌در نظر داشتیم مخازن متعددی در اینجا داشته باشیم و فضایی را هم برای بخش لاتین مجموعه در نظر داشتیم ولی وقتی بودجه نباشد حتی بخش فارسی را هم به اجبار می‌توان تکمیل کرد»، اضافه می‌کند: «زمانی که به اینجا آمدم دوره‌ی مدیریت آقای پارسایی بود. بارها و بارها رفتیم و آمدیم و دریغ از یک جواب که داده شود، یعنی از سال ۸۷ تا الان مدام با مدیران وقت مکاتبه کرده‌ام اما چون اینجا زیر مجموعه‌ی تئاترشهر قرار گرفته باید صحبت‌هایمان به مدیر کل رسانده شود و ما معمولا دستمان کوتاه بوده است.» او یاداور می‌شود: «‌در دوره‌ی اول بازسازی تئاترشهر برای مرکز اسناد و کتابخانه اتفاق ناخوشایندی رخ داد، چون به دلیل عدم مدیریت و برنامه‌ریزی، بخشی از اسناد را در فضایی نامطلوب نگه داشتند و در حین تعمیرات بخشی از اسناد و دست نوشته‌های برخی نویسندگان و کارگردان‌ها دچار نقص و مشکل شد و از آنجا که همه چیز غیر اصولی انبار می‌شد، متاسفانه آمار دقیقی از اطلاعات و منابعی که اینجا موجود بوده در دست نیست که بدانیم چند پرونده تئاتری اینجا وجود داشته و چه تعداد از بین رفته است.» وی با بیان اینکه «اینجا در تمام سال‌های کاری خود اسم کتابخانه و مرکز اسناد داشته ولی به نظر می‌رسد در دوره‌های مختلف بیشتر یک انبار بوده است» درباره‌ی کارهایی که برای فهرست کردن اطلاعات و مدارک موجود انجام شده است، توضیح می‌دهد: « تا به حال از حدود پنج – شش هزار پوستر عکاسی کرده‌ایم تا بتوانیم آن‌ها را حفظ کنیم. مدت‌ها هم هست که دنبال دو پوستر از سال‌های ۷۵ و ۷۴ جشنواره‌ی تئاتر فجر هستیم و هیچ جا آن‌ها را پیدا نمی‌کنیم حتی فراخوان هم داده‌ایم ولی هنوز کسی نیامده که بگوید لااقل یک عکس از این پوسترها دارد.» به گفته‌ی تولمی تاکنون حدود ۶ هزار پوستر به شکل دیجیتالی ثبت شده است، ولی هنوز مشخص نیست چه تعداد اثر (متون دست‌نویس) د ر این مرکز وجود دارد، «از نمایشنامه‌ها هنوز آمار دقیقی نداریم چون این کار باید در قالب یک پروژه تعریف شود که هم نیروی کافی می‌خواهد، هم وسایل و تجهیزات مناسب و هم اعتبار مشخص. علاوه براین‌ها باید جایی هم برای پوسترها، عکس‌ها و حتی بریده جراید داشته باشیم که بتوانیم همه اطلاعات را به طور اصولی نگه‌داری کنیم.» به گزارش ایسنا، کتابخانه و مرکز اسناد هنرهای نمایشی مستقر در تئاترشهر در حالی چنین وضعیتی دارد که برخی از اهالی تئاتر آن را در مقایسه با محل مشابهی که در اداره تئاتر وجود داشته خوب توصیف می‌کنند ولی با این حال ضروری است همان‌طور که در سینما نسخه‌های قدیمی فیلم‌ها، پوسترها و عکس‌ها با روشی اصولی در فیلمخانه ملی ایران نگهداری می‌شوند، آثار و اسناد قدیمی و همچنین جدید تئاتر هم چنین سرنوشتی داشته باشند.


منبع: baharnews.ir

نویسنده برنده «بوکر» درگذشت

گاردین نوشت: «جان برگر» منتقد هنری و رمان‌نویس انگلیسی که در سال ۱۹۷۲ برنده جایزه «بوکر» شده بود، ‌در سن ۹۰ سالگی از دنیا رفت.«شیوه‌های نگریستن» یکی از مشهورترین کتاب‌های او در حوزه هنرهای تجسمی بود که در سال ۱۹۷۲ به سریالی تلویزیونی تبدیل شد. از دیگر کتاب‌های مطرح او می‌توان به «G» و «نقاش زمان ما» اشاره کرد. «سوزان سونتاگ» و «جارویس کوکر» از چهره‌هایی بودند که فعالیت‌های «برگر» را تحسین می‌کردند. «دیوید شریگلی» او را «بهترین نویسنده تاریخ که به آثار هنری می‌پرداخت» توصیف و از فقدان او ابراز تاسف کرد.«برگر» سال‌ها بود که در منطقه‌ای دورافتاده در کوه‌های آلپ فرانسه زندگی می‌کرد. او اخیرا به «آنتونی» در حومه پاریس نقل مکان کرده بود. «برگر» کار خود را به عنوان نقاش شروع کرد و پس از روی آوردن به نویسندگی، به عنوان یکی از برجسته‌ترین منتقدان هنری شناخته شد. او کتاب‌های متعددی را در حوزه‌های رمان،‌ نمایشنامه، شعر و فیلمنامه‌نویسی به چاپ رسانده بود.کتاب «نقاش زمان ما» از این نویسنده انگلیسی در سال ۱۹۵۸ منتشر شد. رمان «G» او جایزه «بوکر» سال ۱۹۷۲ را برایش به ارمغان آورد. این چهره فرهنگی در سال ۲۰۰۹ جایزه یک عمر دستاورد ادبی «قلم طلایی» را دریافت کرد. «پادشاه: یک داستان خیابانی»، «از ای تا ایکس» و «فتوکپی‌ها» از دیگر رمان‌های او هستند. «یک سوال جغرافیا»، «بوریس» و «آخرین پرتره گویان» نیز از نمایشنامه‌های او هستند.


منبع: baharnews.ir

ماجرای عجیب مقبرۀ سلیم مؤذن‌زاده

روزنامه «جمهوری اسلامی» خبر داد: همزمان با رونمایی از مقبره سلیم مؤذن‌زاده اردبیلی که توسط امام جمعه اردبیل و با حضور اقشار مختلف مردم صورت گرفت، انتقادات مردم نیز آغاز شده است.اعتراض مردم به این جهت است که نوشته‌های قبر و مقبره مؤذن‌زاده به حروف لاتین است و انتقادکنندگان، این اقدام را شیطنت جریان پان‌ترکیسم می‌دانند.بر اساس گزارش خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی در اردبیل، مدیر کل تبلیغات اسلامی استان اردبیل هم در نشست هم‌اندیشی مدیران و کارکنان رسانه‌ها، نسبت به اینکه نوشته مقبره سلیم مؤذن‌زاده به لاتین است، معترض بود.


منبع: baharnews.ir

دنگ شو به «خندوانه» می آید

گروه «دنگ شو» که کار خودش را از سال ٨٣ شروع کرده با ترکیب موسیقی فولکلور با ویرایش امروزی سبک جدیدی از موسیقی را روانه بازار کرده است.اعضای دنگ‌شو امشب – دوشنبه – ۱۳ دی ماه – با رامبد جوان درباره موسیقی و موضوعات مختلف گفتگو خواهند کرد.«خندوانه» یکشنبه تا پنجشنبه ساعت ٢٣ از شبکه نسیم پخش می‌شود.این برنامه تصمیم دارد هر هفته فیلمی از پشت صحنه خود را در فضای مجازی منتشر کند.


منبع: baharnews.ir

داودی «هزارپا» را سال آینده می‌سازد

این کارگردان سینما که آخرین ساخته‌ی به نمایش درآمده‌اش فیلم «رخ دیوانه» است،در گفت‌وگویی با ایسنا درباره فیلم جدید خود که مجوز ساخت آن صادر شده است، بیان کرد: پیش تولید این فیلم از اسفندماه شروع می‌شود و تلاش می‌کنیم اوایل سال آینده فیلمبرداری را هم آغاز کنیم.او با اشاره به اینکه «هزارپا» به طور کامل در تهران فیلمبرداری می‌شود، افزود: تعدادی از بازیگران اصلی این فیلم مشخص شده‌اند اما تا زمان تکمیل فهرست نهایی اعلام نخواهند شد. با این حال می‌توانم اشاره کنم که «هزارپا» یک فیلم پربازیگر است که بازیگران اصلی آن و همچنین احتمالا تعدادی از نقش‌های دوم و سوم را هم، بازیگران مطرح و حرفه‌ای بازی خواهند کرد. داودی همچنین درباره داستان فیلم «هزارپا» گفت: داستان این فیلم بیشتر در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ می‌گذرد و یک جور داستان «یکی بود یکی نبود» واقعی است که زمینه‌هایی کمتر گفته شده از آن دوران را روایت می‌کند.او گفت: داستان این فیلم بیشتر مربوط به نوستالژی‌هایی است که نسل ما با آن‌ها خاطره دارد و از آنجا که اصل موضوع کمدی است برای نسل جدید هم جذاب خواهد بود، چرا که تصوری که این نسل از آن دوران دارند مربوط به زمانی است که یا بسیار کم سن و سال بودن و یا اصلا متولد نشده بودند اما الان می‌توانند یک تصویر واقعی از آن زمان را ببینند. ابوالحسن داودی که در کارنامه‌ی هنری‌اش کمدی «نان،عشق،موتور ۱۰۰۰ » را دارد، خاطر نشان کرد: معتقدم یک تفاوت بزرگ بین فرهنگ این دوران و فرهنگ دوران اوایل انقلاب و بلافاصله پس از جنگ تحمیلی وجود دارد که پرداختن به آن در قالب طنز برای مخاطب جذاب خواهد بود.


منبع: baharnews.ir

اولین آلبوم محمدرضا فروتن منتشر می شود

این آلبوم که مراحل اخذ مجوزهای آن به پایان رسیده طی هفته‌های آینده و قطعاً در همین زمستان روانه بازار خواهد شد.محمدرضا فروتن همزمان با اعلام خبر نام آلبوم خود یادداشتی کوتاهی هم برای انتشار در اختیار سایت «موسیقی ما» قرار داد که به نوعی اولین تصویر از تجربه این هنرمند باسابقه در عرصه خوانندگی و موسیقی است. متن یادداشت محمدرضا فروتن درباره این آلبوم را در ادامه می خوانید:رابطه‌ای متولد شد!«می‌فهممت»همین زمستان تقدیمتان می‌شود.تقلای من برای فهمیدنشوق سفرم شد به سوی آشتی درون.و این ترانه‌هاگفتگویی‌ست صمیمیمیان ما با خویشمان.


منبع: baharnews.ir

معمای «معمای شاه»!

روزنامه بهار«معمای شاه» سریالی که دیدن دقایقی از آن هم کار شاقّی است و این سختی کار صرفا برای آن‌ها که آن دوران را تجربه کرده‌اند و از تصاویر غیر واقعی ارائه شده در این سریال گلایه دارند نیست. حتی نوجوانانی هم که شاید تصوری از وقایع دوران پهلوی ندارند متوجه این نکته شده‌اند که دو سرِ خیر و شر این قصه در یک وضعیت طبیعی قرار ندارند. به این معنا که نویسنده الفبای قصه‌گویی را هم رعایت نکرده است و به کاریکاتوریزه‌ترین شکل ممکن دو قطب خیر و شر داستان اش را سامان داده است.آنچه «معمای شاه» را تبدیل به معمایی پیچیده کرده است این پرسش است که چرا این منابع مالی بسیار باید خرج چنین پروژه ضعیفی شود؟ با نگاهی به سابقه تیم ساخت این اثر می‌شد به سادگی قبل از آغاز ساخت این سریال نیز آنچه از کار در می‌آید را حدس زد. در همه سریال هایی که محمد رضا ورزی درباره تاریخ معاصر ایران ساخته است همین نگاه تک بعدی موج می‌زند. نگاهی که با بزرگنمایی بخشی از تاریخ و اضافه کردن اطلاعات مخدوش و مجعول تنها و تنها به دنبال آن است که یک قرائت خاص از وقایع تاریخی را که چندان هم منطبق بر واقعیات نیست عرضه کند. به نظر می‌رسد که وقت آن رسیده باشد بعد از چندین تجربه ناموفق ورزی در عرصه سریال‌سازی صداوسیما به اشتباهش اذعان کند و حداقل بار دیگر منابع مالی عمومی در اختیار این سازمان عریض و طویل را در اختیار افراد کارنابلد قرار ندهد. اما در آنچه در صحنه عمل رخ داده است نه تنها نشانی از درس گرفتن مسئولان صداوسیما ندارد بلکه گویی آن‌ها دچار نوعی لجبازی هم شده اند. به گونه‌ای که پخش سریال را از یک شب در هفته به شکل پخش هر شبی تغییر داده‌اند و به خیالشان می‌خواهند با چنین‌ترفندی سریال پر خرج و فاقد مخاطب خود را به تعداد بیشتری از مخاطبان عرضه کنند. تا زمانی که مسئولان صداوسیما به این واقعیت نرسند که عملکردشان در حوزه‌های مختلف از جمله سریال‌سازی به جای آنکه مبتنی بر تخصص باشد بر مبنای خودی – غیرخودی کردن‌های سیاسی است و نتیجه چنین امری هم شاهکارهای پرخرجی مانند همین «معمای شاه» خواهد بود نمی‌توان امیدی به اصلاح روندها در این سازمان داشت که از قدیم گفته‌اند خود کرده را تدبیر نیست.


منبع: baharnews.ir

بی‌دلیل زندگی کنیم

روزنامه بهارامین یگانهمی‌دانم اگر بخواهم که همین امروز عاشق شویم، درخواست بیگانه‌ای کردم؛ دست‌مان را در جیب‌مان ببریم، اسکناس‌های آخر هم در حال تمام شدن هستند. اسکناس‌هایی که چند سال است دارند تمام می‌شوند و تنها چیزی که همواره با ما بوده، دریغ بوده و بس. دریغ! می‌دانم اگر بگویم همین حالا شماره‌ی کسی که دوستش داریم را بگیریم و مَرهم‌ترین بیت دنیا را برایش بخوانیم، شعر غم‌انگیزی سروده‌ام. برای این کارها نیازمند فراغتیم. نیازمند یک دست کت و شلوار باحالیم، یک جفت کفش مشکی براق و از این‌ها هم مهم‌تر پیراهن سفید. می‌دانم خیلی‌هایمان این چیزها را نداریم و اگر هم داریم، توی رگال مانده‌اند ویلان. اگر درصد ناچیزی را کسر کنیم، هفتاد و خرده‌ای میلیون جمعیت شبیه هم هستیم که حتی فرصت فکر کردن به عشق را نداریم. ما را چه به عاشقی. اما با دریغ چه کنیم؟ با دریغ چه خواهیم کرد. حقیقتا ما مجبوریم منتظر بمانیم که یک صفر پول‌هایمان را بردارند یا وضعیت سوریه را خاتمه دهند، تولید ملی را قوت ببخشند و یک روز صبح همه‌یمان خبر خوش‌بختی را بخوانیم. چه صبح دوری است آن صبح و چه راز مرموزی است آن خبر. بهترین پیشنهاد می‌تواند این باشد که مخاطبان عزیز هنوز هم دست روی دست بگذارید. بهترین نوشته هم می‌تواند این باشد که بنویسم مسئولان عزیز شما به فکر ما نیستید. چرا؟ چون ما سال‌هاست عاشق نشده‌ایم. من حتی می‌دانم زمزمه می‌کنید «ای آقا،‌ترامپ رئیس جمهور شده است و مسئولان را چه به عاشق شدن ما» روزگار غریبی از سر می‌گذرانیم. برای دانشجو کار نیست. برای کارمند و کارگر حقوق نیست، برای کسانی که هم که حقوق گرفته‌اند، این متن‌تراژیک پشیزی نیست. ما حالا دست روی دست گذاشته‌ایم و به جای منتظرِ شنیدنِ خبرِ خوب، منتظریم خبر بدتری نشنویم: «نکند آن مرد بار دیگر رئیس جمهور شود؟ » ، «نکند اُپک بی‌خیال ۹۰ هزار بشکه نفت ما بشود؟ » ، «نکند تخم مرغ گران‌تر از این هم بشود؟ » ، «نکند قیمت نان را آزادتر بکنند؟ » ، «نکند خانم خانه بخواهد آخر هفته برود خانه‌ی خاله‌ی تازه از عتبات آمده‌اش و بخواهد یک گلدانی، یک دست قاشق چای خوری و یا یک دسته گل هدیه ببرد؟ » . همه‌ی نکندهایی که ذهن‌مان اشباع کرده‌اند، دست پای‌مان را سر کرده‌اند یک شاخه گل با خودمان خانه نبریم که اگر ازدواج کرده‌ایم؛ پست‌چی حکم جلب مهریه را دم در می‌آورد و یا اگر ازدواج نکرده‌ایم، کسی که دوست داریم «بله» نمی‌دهد. از همه بدتر کسی هم نیست یک دل سیر برایش حرف بزنیم. چندین سال است ما به جای تجربه‌ی «هستی» ، با «نیستی» درگیریم. همیشه یک چیزی هست که نداشته باشیم. همیشه یک کاری هست که نتوانیم انجام دهیم. همیشه جایی هست که دست‌مان نرسد  در نهایت همیشه ما ضعیف هستیم. دوست داشتن یا دوست داشته شدن آدم ضعیف را چه کسی می‌تواند بپذیرد؟ دریغ. قدیم‌ترها زندگی متکایی بود که پدرمان زیر سرش می‌گذاشت، متکایی که سوریه، حلب، آمریکا، وضعیت اقتصادی بین المللی و همه‌ی قسط‌های بانک‌ها را هضم می‌کرد و خیال راحت را ارمغان می‌آورد. حالا اما متکای‌مان شده است خبرهای مختلف از همه جا و دغدغه‌های دفترچه قسط بانک و قرض الحسنه و هزار کوفت و زهرمار. با این همه دست‌تان را نگاه کنید، گوشی همراه‌تان کلی می‌ارزد. همین ماشینی که خریده‌اید این همه قسط بار آورده است. حتی اگر خانه‌یمان یک خیابان آن‌طرف‌تر بود، شاید اجاره‌اش سبک‌تر می‌شد. می‌دانم برگرداندن این همه دغدغه‌ای که روی هم انبان شده محال است، محال‌های تمام ناشدنی. محال‌ها و دریغ. اما می‌خواهم پیشنهاد کنم به جای فکر کردن به این‌که فردا چه کنیم که وضعیت‌مان بهبود پیدا کند، بین این همه پیامک پر از غر، یک پیامک عاشقانه بفرستیم. همین‌جور بی‌دلیل. ما سال‌هاست با دلیل داریم برای زندگی کردن جان می‌کنیم. امشب را بی‌دلیل زندگی بکنیم. سلام بر امشب.


منبع: baharnews.ir