خانه‌ای ویرانه به وسعت دل یک شاعر!

به گزارش ایسنا، «ابوالقاسم عارف قزوینی» شاعر و تصنیف‌ساز پرآوازه‌ی قزوینی که تصنیف‌های ملی و ارزشمندش همراه با موسیقی منتشر شد و در طول عمرش از ۱۲۵۹ تا ۱۳۱۲ شمسی، با سرودن تصنیف‌های مختلف، تاثیر زیادی در روزهای پرآشوب جامعه داشت و در همین سال‌ها نیز هنرمندان ایرانی این شعر را در قالب‌های مختلف اجرا کردند،‌ حالا خانه‌اش به عنوان تنها یادگار باقی مانده از او این روزها، اوج بی‌مهری را نسبت به خود و صاحبش می‌بیند. الهام حاجی ملکی، دبیر انجمن دوستداران یادمان‌ها و کارشناس مرمت بناها و بافت‌های تاریخی درباره‌ی آخرین وضعیت خانه‌ی «عارف قزوینی» به ایسنا می‌گوید: : در مواجهه با خانه‌ی «عارف قزوینی» با آن‌چه روبه‌رو شدیم نه یک خانه‌ی شاعر، که فقط یک ویرانه‌ی کوچک بود. آسیب‌ها و تخریب‌هایی که این خانه با دو اتاق، یک زیرزمین، یک مطبخ و سرویس بهداشتی با آن مواجه بود، به حدی است که امروز دیگر هیچ نشانی از یک خانه‌ی شاعر ملی در خود ندارد. او وجود این نشانه‌ها را عاملی برای باورپذیری این نکته می‌داند که «عارف قزوینی» از سال‌ها پیش شاعری گمنام بوده است و ادامه می‌دهد: اداره کل میراث فرهنگی قزوین سال ۱۳۷۹ نقشه‌ی این خانه را با هدف ثبت در فهرست آثار ملی تهیه کرد و آن را در سال ۱۳۸۴ به شماره ۱۲۹۰۴در فهرست آثار ملی ایران ثبت کرد. وی تاکید می‌کند: در زمان ثبت این خانه‌ی تاریخی، آن تقریبا همه‌ی عناصر خانه را در خود داشته است، اما متاسفانه تنها چیزی که امروز از این بنا وجود دارد، تنها یک اتاق و یک زیرزمین است، این در حالی است که چند سال پیش شهرداری دیوار اصلی این خانه را برای تعریض معبر تخریب کرد، اما خوشبختانه با ممانعت مالک از عقب‌نشینی آن جلوگیری شده است . ضلع غربی خانه «عارف قزوینی» که تنها اتاق باقی مانده از این خانه کوچک است این کارشناس مرمت بناها و بافت‌های تاریخی در ادامه این پرسش‌ها را مطرح می‌کند که چه عواملی باعث شده که خانه‌ی یک شخصیت ملی بدون دغدغه از تخریب آن در چنین وضعیتی باشد؟ و چگونه است که مسئولان و صاحبنظران شهری و حتی کشوری هیچ تلاشی برای حفاظت از این میراث ارزشمند به عمل نمی‌آورند؟ و چرا سیاست‌گذاری در حوزه پاسداشت از شخصیتی ملی که زمانی نه چندان دور برای ارزش‌های جامعه مبارزه کرده است، به سمتی پیش می‌رود که گویا همچنان همه ما شریکی در افزایش رنج‌های بی پایان به آن شخصیت هستیم؟ حاجی ملکی با بیان این‌که خانه‌ی «عارف قزوینی» در تملک بخش خصوصی است نه وارثان این شاعر؛ می‌گوید:: به نظر می‌رسد چون مالکان امروزی این خانه‌ی تاریخی جزو ورثه‌ی «عارف قزوینی» نیستند به اندازه‌ای که باید دغدغه‌ی نگهداری و حفاظت از میراث ملی را ندارند، به ویژه زمانی که متولی این جریان، مانند اداره کل میراث فرهنگی استان در درجه اول و دیگر دستگاه‌های متولی مانند شهرداری، نیز تا کنون کمترین دغدغه‌ و نگرانی را برای حراست از این بنا نداشته‌اند. او بیان می‌کند: مساله اینجاست که در بسیاری از موارد از جمله موضوع حفاظت از خانه‌ی تاریخی «عارف» تلاش می‌شود تا برای ماندگار نگه داشتن یاد و نام شخصیتی ملی که در زمان خود برای مبارزه با استبداد و استعمار آوازه‌ی آن تا خارج از مرزهای سیاسی ایران گسترده شود، در حالی که در وطن خود هیچ یادگاری از او به جا نمانده است و تنها نشانه‌ی باقی مانده از آن یعنی همین خانه‌ی کوچک، نیز در حال تخریب کامل است. ابوالقاسم عارف قزوینی یکم بهمن ماه ۱۳۱۲ در شهر همدان درگذشت و پیکرش در همان شهر و در کنار مقبره‌ی «ابوعلی سینا» به خاک سپرده شد. خانه عارف قزوینی در قزوین و در شرایطی که در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده


منبع: baharnews.ir

واکنش هنرمندان به حادثه پلاسکو

در آخرین روز دی‌ماه ناگهان خبری در رسانه‌ها منتشر شد، بنای تجاری مشهور پایتخت گرفتار آتش سوزی شده و تعداد زیادی از آتش‌نشانان به محل حادثه اعزام شده‌اند. بعد از چند ساعت تلاش به یک باره همه به شوک می‌روند، در مقابل چشمان میلیون‌ها ایرانی ساختمان پلاسکو به دلیل حجم آتش سوزی به طور کامل فرو می‌ریزد و تخریب می‌شود. اخبار نگران‌کننده‌ای به مرور به گوش می‌رسد و مشخص می‌شود تعداد قابل توجهی از نیروهای امدادی و آتش‌نشانی در زمان تخریب ساختمان در آن محل بوده‌اند و درحال حاضر در زیر آوار مدفون شده‌اند. نهادهای مسوول شهری از قبیل شهرداری و آتش‌نشانی بارها و طی نامه‌هایی رسمی غیرایمن بودن و فرسوده بودن آن را به مالکان هشدار داده‌اند ولی برخلاف این مسأله کسبه به این هشدارها اعتنایی نکرده‌اند، حال نجات آتش نشانان مدفون شده گره کوری است که با حضور افراد غیر مسوول و لشکر موبایل به دست که چند سالی است در تمام اتفاقات شهری مانند ربات به ثبت و ضبط می‌پردازند تا تصاویر را در صفحات اجتماعی به اشتراک بگذارند یا با عنوان«شهروند خبرنگار» برای نمایش در شبکه‌های فارسی‌زبان ماهواره‌ای ارسال کنند، هرچه بیشتر امدادرسانی را مشکل‌تر نیز می‌کند. به هر حال آنچه نباید اتفاق می‌افتاد رخ داد و ایمن نبودن ساختمان، عدم توجه به هشدارهای ایمنی، کمبود امکانات و تجهیزات امدادی و البته برخی شهروندان غیرمسوول که باعث ترافیک در محل شدند، باعث عمیق‌تر شدن این فاجعه شد و تا این لحظه همچنان کار امداد رسانی و نجات آتش نشان‌های شجاع ادامه دارد ولی طبق برخی اخبار و حجم حادثه طبیعتاً تعدادی از این عزیزان جان خود را از دست داده و به شهادت رسیده‌اند. هم زمان با این اتفاق که تلفیقی از تلخی و شجاعت بود برخی از هنرمندان سینما و تلویزیون همگام با دیگر اقشار به ابراز هم دردی در این زمینه پرداختند و از طریق صفحات شخصی در شبکه‌های اجتماعی به پوشش این ماجرا اقدام کردند که در ادامه به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم. انتقاد شهاب حسینی از موبایل به دستان حادثه آقای «شهاب حسینی» در بخشی از متن خود به ترافیک موبایل به دستان و سلفی‌بگیران اشاره کرد و نوشت: دردآورتر از وخامت حال مصدومان، راه‌بندانی است که ریشه در وخامت حال فرهنگ‌مان دارد. این حادثه، تلنگری دردناک است تا بیشتر به خویشتن بیندیشیم. «خدایا، در این بلای رسیده تنهایمان مگذار.» آقای «احسان علیخانی» مجری مشهور برنامه «ماه عسل» هم با اشاره به همان پدیده نوشت: «آتش بگیر تا که بدانی چه می‌کشم …احساس سوختن به تماشا نمی‌شود …(قهرمانان شهر من، سوختند و پَر کشیدند)» خانم «هدیه تهرانی» بازیگر سینما شعری از صائب تبریزی را منتشر کرد: « ایستاده در غبار … یاد رخسار ترا در دل نهان داریم ما…در دل دوزخ بهشت جاودان داریم ما…در چنین راهی که مردان توشه از دل کرده‌اند…ساده لوحی بین که فکر آب و نان داریم ما… واین گونه مقام آتش نشانان شجاع را پاس داشت. از زبان مختار آقای «فریبرز عرب نیا » بازیگر مشهور نقش مختارنوشت: «زمان‌هایی هست که زبان آدم از درد و بغض بند می‌آد. چه می‌شه گفت جز اظهار همدردی؟ دعا کنیم خدا به کمک کسانی که زیر آوار موندن بیاد و براشون معجزه کنه. خدا آتش نشان‌های قهرمان و از خود گذشته مارو که بی‌هیچ ادعایی از جونشون برای مردم مایه می‌گذارن در پناه خودش حفظ کنه.» خانم «شبنم قلی خانی» با اشاره به اهمیت ایمن‌سازی ساختمان‌ها نوشت: «انقدر غمگینم که هیچ کلمه‌ای بر زبانم نمی‌آید برای خانواده قربانیان صبر و برای مسوولان آگاهی می‌طلبم. آیا زمان اون نرسیده که به فکر تجهیز و بازسازی ساختمان‌های قدیمی برای جلوگیری از حریق باشیم؟ آیا نمی‌شود مثل اکثر کشورهای دنیا کشیدن سیگار داخل ساختمان‌ها ممنوع باشد؟ کسی چه می‌داند شاید یک ته سیگار کوچک باعث این فاجعه بزرگ شده؟ » آقای «سیدجواد رضویان» که این روزها در سریال«همسایه‌ها» نقش آفرینی دارد نوشت: «به نام حضرت حق؛ الفبای عشق و ایثار، درسی که باید از آتش نشان آموخت. در تخریب ساختمان پلاسکو خیلی‌ها دارایی‌هاشون رو باختند،خیلی‌ها تنها ممر درآمدشون که مغازشون باشه رو از دست دادند، ولی من دلم پیش کودکیست که منتظر است قهرمانش بعد از شیفت کاری بیاید و در آغوشش بگیرد. خدایا صبر عنایت کن به مال باختگان و آرامش باش برای خوبانی که در این حادثه عزیز از دست داده‌اند.» آقای «پوریا پورسرخ » با ابراز احترام به آتش نشانان شهید نوشت: « فاجعه تلخ… تلخ… تلخ…تسلیت… درود به شرافت آتش نشانان… واقعاً نمیدونم این زخم به روح شهرم چطور التیام پیدا می‌کنه… کی می‌تونه حتی فکرشو بکنه که جای از دست رفتگان این فاجعه پرشدنیه.»خانم «مریم معصومی» بازیگر سریال نوروزی شبکه دو نوشت: صبحی که با سوختن بنای تاریخی پلاسکو و شهادت تعداد زیادی از هموطنان آتش‌نشان من شروع بشه، آغاز تلخیه…اما اگر اون مردان به آتش نمی‌زدن شاید فاجعه بدتر می‌شد، از بین ما رفتن ولی ابدی شدند. آقای «امیر جعفری» بازیگر مشهور سینما و تلویزیون هم با یادداشتی کوتاه برای سلامتی بازماندگان و آتش نشانان مصدوم دعا کرد. به هرحال حادثه تلخ پلاسکو رخ داد و در کنار تلخی از دست دادن تعدادی از هموطنان، لحظاتی از شجاعت و ازخودگذشتگی آتش نشانان را نشان داد، جوانانی که در هر لباس و مسوولیتی به خدمت برای مردم و سرزمین می‌شتابند، عده‌ای در قامت مدافعان حرم و عده‌ای در لباس آتش‌نشان و در مبارزه با آتش و حادثه و در کنار تمام تلخی‌ها و درس‌هایی که از این حوادث باید آموخت نکته‌ای باعث خوشحالی و امید می‌شود و آن قدرشناسی مردم و هنرمندان از کسانی است که برای این آب و خاک از جان خود هزینه می‌کنند.


منبع: baharnews.ir

تهران بدون پلاسکو حافظه تاریخی ندارد

روزنامه بهار پلاسکو نماد تهران بود، نماد آغازین روزهای تهران مدرن. آنچه فروریخت پلاسکو نبود، تاریخی مهم از تهران بود. در پس فاجعه، این شهر است که تنها مانده است. برای فهم نسبت شهر یا پلاسکو، به گفتگو با دکتر ابوالحسن ریاضی نشسته ایم. این پژوهشگر جغرافیای فرهنگی در گفتگو با بهار از ابعاد فرهنگی فاجعه پلاسکو سخن می گوید . شاید اوج سخن این استاد دانشگاه آنجا باشد که می گوید:« ریختن یک ساختمان نشان داد که در مدیریت کلان شهری با چنان وضعیتی مواجه ایم که آیا اساسا مدیریتی بر شهر وجود دارد؟» *** سیدابوالحسن ریاضی گفت: با فرو ریختن پلاسکو همان اتفاقی-  در تهران رخ داد که نیویورک با از دست دادن برج‌های دوقلو تجربه کرد. یک نشانه شهری از بین رفت که فقدان آن، نوعی «حس منفی تفاوت» در شهروندان و فضای شهری ایجاد می‌کند، زیرا وقتی ساختمانی با نیم قرن پیشینه فرو ریزد، بخشی از احساس تعلق و خاطره جمعی چندین نسل با خلاء مواجه می‌شود، درست مانند مرگ آشنا یا دوستی که یک خلاء ذهنی برای افراد ایجاد می‌کند.   محور تهران در دوره مدرنیسم   این کارشناس جغرافیای انسانی و فرهنگی شهر تهران به پیشینه فضای کالبدی و فرهنگی خیابان جمهوری در تهران قدیم  اشاره و بیان کرد: خیابان جمهوری یا خیابان شاه‌آباد، مرکز مدرن فرهنگی و تجاری تهران محسوب می‌شده است و پس از دوران مشروطه یعنی دوره مدرنیسم در تهران محور لاله‌زار مهم‌ترین محور تهران بوده است. پیرامون آن از خیابان استانبول تا مخبرالدوله و ادامه آن، میدان بهارستان یک مجموعه با کارکردهای فراغتی، تجاری و فرهنگی را به وجود آورد. این مجموعه شامل سینماها، کتاب‌فروشی‌ها، تئاترها و مشاغل جدیدی بودکه در خیابان تعریف می‌شدند و ابتدا با لاله‌زار و بعد با شاه‌آباد معنا پیدا می‌کردند.وی بر اهمیت این خیابان در دوره پهلوی تاکید و اظهار کرد: خیابان شاه‌آباد در دوران پهلوی کارکردهای خود را با ظرفیت کمتری ادامه داد اما هیچ وقت اهمیت آن از بین نرفته است و مهم‌ترین کارکردهای فرهنگی و تجاری این خیابان به شکل نمادین به حیات خود ادامه دادند. ساختمانی با کارکرد‌های به‌روز شده ریاضی با بیان اینکه «سه برج خوان شقاقی به عنوان اولین برج تهران، پلاسکو و آلومینیوم در خیابان شاه‌آباد در زمره  ساختمان‌های مهم شهر بودند» گفت: این خیابان همیشه از نظر سیاسی هم مهم بوده است و سفارت‌خانه‌های قدیمی روسیه، انگلیس، آلمان، فرانسه و‌ترکیه در همین محل مکان‌یابی شده‌اند، زیرا در تهران قدیم انتهای خیابان به مجلس شورای ملی، مدرسه و مسجد سپهسالار منتهی می‌شده است. از نظر فرهنگی هم مدرسه عالی قدیم‌تربیت معلم که به نخستین دانشکده علوم اجتماعی و امروز به باغ نگارستان تبدیل شد، مدرسه کمال‌الملک و مدرسه صنایع مستظرفه در این محدوده بوده‌اند. می‌توان ایران را به واسطه پلاسکو نشانه‌شناسی کرد عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی خاطر نشان کرد: این محدوده همواره یک کارکرد چند وجهی داشته و یک نقطه کانونی در شهر تهران بوده است و تا به امروز کارکردهای فرهنگی، سیاسی و تجاری را حفظ کرده است. وی درباره وضعیت کنونی تهران و اهمیت نبود ساختمان پلاسکو در ساختار فرهنگی و تجاری شهر گفت: تهران شهر چند مرکزی است و مراکز متعدد اقتصادی، فرهنگی و سیاسی دارد. این امر وضعیت سلسله مراتبی ایجاد کرده است. مثلاً مراکز مختلف موبایل و کامپیوتر مانند علاءالدین، پایتخت، رضا و. . . به دلیل جمعیت و تفاوت‌های فرهنگی و اقتصادی شکل گرفته و در هر کدام به لحاظ سلسله مراتبی محصولاتی در هر کدام وجود دارد. در این میان، این سلسه مراتب و مساله فرهنگی و اقتصادی در پلاسکو نیز حاکم بوده است و این ساختمان در طول زمان تغییر کرده و کارکرهای خود را با بازار تقاضا منطبق کرده است. پلاسکو نخستین برج تهران نیست این مدرس دانشگاه با اشاره به مساحت حدود ۲۸۰۰ متر مربعی ساختمان پلاسکو، وجود ۶۰۰ واحد تجاری فعال، قیمت سرسام‌آور و چرخش کلان مالی پلاسکو بیان کرد: کارکرد پنج طبقه اول به شکل خرده‌فروشی و هم‌چنین محلی برای پرسه‌زنی و فراغت با کارکرد طبقه‌های بالا به عنوان بنکداری و مراکز تولیدی کارکردهای متفاوت بود و پلاسکو به عنوان یک مرکز تولید و توزیع پوشاک و نه یک خرده‌فروشی مهم بوده است. مراجعان آن از همه ایران بوده‌اند و می‌توان ایران را به واسطه پلاسکو نشانه‌شناسی کرد.ریاضی با تاکید بر اینکه پلاسکو نخستین برج تهران نبوده است، گفت: حدود ۱۲ سال قبل از احداث پلاسکو، برج خوان شقاقی در خیابان شاه‌آباد پایین‌تر از باغ سپهسالار بر‌اساس سازه و معماری ایرانی ساخته شد که هفت طبقه کوتاه‌تر بوده است و پلاسکو با آهن و سیمان بلندتر ساخته شد. آیا اساساً مدیریتی بر شهر وجود دارد؟   نویسنده کتاب «تهران؛ سنت و مدرنیسم» درباره برج‌های جدید تهران هشدار داد: وقتی ساختمان‌های جدید نیز ساخته می‌شوند، شهروندان انتظار دارند که با یک ساختمان دیرپا مواجه شوند و نخستین مساله از نظر مدیریت شهری این است که نمی‌توان ساختمانی با قیمت تجاری بالا را به راحتی تخریب کرد و هر اتفاقی برای ساختمان‌های جدید رخ دهد، عوارضی دارد که باید با آنها مواجه شد. روابط اجتماعی، فرهنگ جدید و مشاغل جدیدی ایجاد می‌شود که حتی فضای زندگی مسکونی مردم را تغییر می‌دهد. پلاسکو نیز در طول ده‌ها سال فضای خیابان، زندگی و روابط اجتماعی-فرهنگی را با توسعه عمودی در خیابان ایجاد و تعریف کرده بود که اکنون نبود آن، عوارض نه تنها تبعات تجاری برای خیابان بلکه پیامدهای اجتماعی و فرهنگی به دنبال دارد. زلزله احتمالی، فاجعه‌ای تمام عیار وی افزود: باید توجه کرد که ریختن یک ساختمان نشان داد که در مدیریت کلان شهری با چنان وضعیتی مواجهیم که این پرسش مطرح می‌شود که آیا اساساً مدیریتی بر شهر وجود دارد  و اگر خدای نکرده روزی در تهران شاهد زلزله‌ای باشیم از نظر پزشکی، بهداشتی، پلیس و مدیریت بحران توان مدیریت آن را داریم یا خیر؟ اگر کسی ادعا کند امروز می‌داند باید چه کرد، قطعاً کارشناس نیست این مدرس دانشگاه با بیان اینکه «با نبود پلاسکو معضل پیچیده‌ای در بخش مدیریت فرهنگی و اقتصادی به دلیل حجم روابط این ساختمان خواهیم داشت» تاکید کرد: با حادثه پلاسکو و بسته شدن خیابان‌های اطراف یکی از مهم‌ترین مراکز بازارهای ارز تهران نیز تعطیل شد و برای بررسی، شناسایی و حل مشکلاتی که با نبود این ساختمان در شهر با آن مواجه خواهیم شد باید جلسات متعدد کارشناسی تشکیل شود. داستان پلاسکو مانند حادثه سینما شهر قصه نیست و اتفاق مهم‌تری در شهر تهران به حساب می‌آید.   وی افزود: با آتش گرفتن سینما شهر قصه مردم انتظار داشتند تا با وجود وضعیت خیابان‌های اطراف و‌ترافیک باز شاهد یک سینما در همان نقطه باشند اما درباره پلاسکو با مسائل متعددی مانند انتظارات مردم، مساله سرمایه‌گذار خصوصی یا متولی شدن شهرداری برای ساخت دوباره ساختمان و. . . مواجه هستیم. در چنین حادثه‌ای در تهران برای درک صحیح چند سطحی و رسیدن به نوعی تفاهم به کارشناسی نیازمندیم و این تفاهم نشدنی نیست اما دشوار است و اگر کسی ادعا کند امروز می‌داند باید چه کرد، قطعاً کارشناس نیست.


منبع: baharnews.ir

فهرست‌سینماهای‌جشنواره‌فیلم‌فجر‌در‌تهران

محمدرضا فرجی مدیر امور سینماهای جشنواره فیلم فجر اعلام کرد: ۳۱ سینمای تهران میزبان مخاطبان مردمی جشنواره فیلم فجر خواهند بود و همزمان با آغاز بلیت فروشی اینترنتی جشنواره از طریق سامانه سینوگرام مخاطبان می‌توانند سینمای دلخواه خود را برای تماشای فیلم‌های مورد علاقه خود انتخاب کنند.وی ادامه داد: سینماهای آزادی، شهر فرنگ، شهر قصه، شهر هنر، شهر هفتم، فرهنگ۱، فرهنگ ۲، ملت ۱، ملت۲، ملت ۳، ملت ۴، کوروش(گراند سینما، فاروس، لاله زار، مایاک، خورشید نو، نادر)، چارسو۱، چارسو۲، چارسو۴، چارسو۵، اریکه ایرانیان، راگا۱، کیان۱، استقلال، زندگی۲، جوان۲، بهمن۱، ماندانا۱، موزه سینما(سینماتوگراف و تماشا) میزبان مخاطبان جشنواره فیلم فجر خواهند بود.فرجی خاطرنشان کرد: بلیت فروشی سی‌وپنجمین جشنواره فیلم فجراز صبح روز جمعه اول بهمن ماه از طریق سامانه اینترنتی «سینوگرام» آغاز شده و تا چهارم بهمن ماه برای علاقمندان ادامه خواهد داشت.سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر به دبیری محمد حیدری بهمن ماه سال جاری برگزار می شود.


منبع: baharnews.ir

سرنوشت شکایت مانی حقیقی از یالثارات

در پی اعلام خبر تعطیلی نشریه یالثارات از سوی مدیران این نشریه، مانی حقیقی کارگردان سینما در خصوص اینکه آیا این تعطیلی ارتباطی با شکایت او از این نشریه دارد، گفت: «شکایت من علیه نویسنده و مدیر مسئول این نشریه مبنی بر افترا کماکان در شعبه دوم دادیاری دادسرای رسانه در حال رسیدگی است، متهمان پرونده با قرار تامین کیفری آزاد هستند و خبر تعطیلی این نشریه تاثیری در روند پیگیری شکایت من از افترازنندگان نخواهد داشت.»پیش از این مانی حقیقی در پی انتشار متنی در نشریه یالثارات از این نشریه شکایت کرده بود.متن منتشر شده درباره مناسبات مانى حقیقى، ترانه علیدوستى و اصغر فرهادى جنجال‌هاى زیادى را در پى داشت و منجر به دفاع تعداد زیادى از اهالى سینما، از جمله ابراهیم حاتمى‌کیا، از این سه نفر شد.از بین این سه سینماگر، مانی حقیقی موضوع را از طریق شکایت در دادگاه دنبال کرده است.روزهای گذشته در خبرها به نقل از روابط‌عمومی هفته‌نامه یالثارات‌الحسین، ارگان جمعیت انصار حزب‌الله در اطلاعیه‌ای آمد که این هفته‌نامه به دلیل آنچه «لزوم بازتوانی ‌مجدد» عنوان شد تا اطلاع ثانوی چاپ و منتشر نمی‌‌شود.


منبع: baharnews.ir

تاسف رامبد جوان از حواشی حادثه پلاسکو

به گزارش ایسنا، عوامل برنامه «خندوانه» شب گذشته ویدیویی را منتشر کردند که در آن ویدیو رامبد جوان با تعدادی از عوامل «خندوانه» در دکور برنامه ایستاده بودند و رامبد جوان به نمایندگی از عوامل این برنامه،شهادت تعدادی از آتش نشانان در این حادثه ناگوار را به مردم تسلیت گفت.رامبد جوان همچنین با اظهار تاسف درباره افرادی که روز گذشته با این حادثه تلخ،فیلم و عکس سلفی گرفتند، ادامه داد: وحشتناک‌تر و ترسناک‌تر از این رویداد،مردمی هستند که فکر می‌کنند مانند خبرنگاران مسوول ثبت رویدادها هستند و روز گذشته شروع به گرفتن فیلم و عکس از این حادثه تلخ کردند و با این اقدام، عملیات نجات را کُند کردند.او هم چنین از مردمی که روز گذشته با نیروهای امداد و آتش نشانی همکاری کردند و برای اهدای خون به بیمارستان‌ها مراجعه کردند،تشکر کرد.رامبد جوان در پایان نیز آرزوی صبر برای خانواده‌ها و بازماندگان این حادثه کرد و از پخش نشدن برنامه «خندوانه» به دلیل این اتفاق ناگوار خبر داد.


منبع: baharnews.ir

ولایتی جانشین هاشمی شد

بسم الله الرحمن الرحیماعضای محترم هیأت مؤسس دانشگاه آزاد اسلامیبا عنایت به فقدان تأثرانگیز رئیس محترم هیأت مؤسس و هیأت امناء دانشگاه و سکوت اساسنامه مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی در چگونگی انتخاب رئیس هیأت مؤسس و ضرورت تسریع در انتخاب فرد عهده‌دار این مسئولیت، جناب آقای دکتر علی اکبر ولایتی از اعضای آن هیأت را به‌ عنوان رئیس هیأت مؤسس منصوب می کنم تا هیچگونه وقفه‌ای در تمشیت قانونی امور آن دانشگاه- که نقش مؤثری در امر آموزش عالی کشور دارد- بوجود نیاید. همکاری اعضای محترم هیأت مؤسس و هیأت امناء و شورای عالی انقلاب فرهنگی در تکمیل اعضای هیأت مؤسس و هیأت امناء مورد انتظار جدّی اینجانب است.


منبع: baharnews.ir

جدی‌ترین مسائل را با لودگی می‌گوییم

این طنزپرداز در گفت‌وگو با ایسنا با بیان این‌که نمی‌تواند اطلاعاتی از وجوه مثبت و منفی گردهمایی‌ها، شب‌های شعر و جشنواره‌های طنز بدهد اظهار کرد: در هیچ‌کدام از گردهمایی‌ها و جشنواره‌ها و شب‌های شعر شرکت نکرده‌ام و خیلی اهل گروه‌ها و دورهم‌نشینی‌ها نیستم. کار من کتابت و نویسندگی‌ است. او با اشاره به این‌که از فروردین تا دی‌ماه، ۱۰ جلد کتاب با ناشران مطرح منتشر کرده‌ است افزود: فکر می‌کنم در تاریخ نشر ما این مسئله رکورد محسوب شود. ترجیح می‌دهم زمانم را برای نوشتن بگذارم تا شرکت در محافل، گعده‌ها و شب‌های شعر. دوست دارم با مخاطبم از لابه‌لای اوراق کتاب‌هایم ارتباط برقرار کنم. تأکید می‌کنم این‌که ۱۰ جلد کتاب از یک نویسنده در ۱۰ ماه منتشر شود یعنی انرژی و زمان خود را برای کاری که دوست دارد گذاشته است. رها همچنین درباره تأثیر فضای مجازی بر طنز اظهار کرد: گمان می‌کنم در حوزه فضای سایبری بویژه درباره طنز اتفاقات خیلی ناخوشایندی دارد می‌افتد و یا اتفاق‌های ناخوشایند خیلی بیشتر از اتفاق‌های خوشایند است. ما سال‌ها در ادبیات شفاهی‌مان با بی‌مبالاتی واژگان فارسی را هدر داده و نابود می‌کردیم. حالا با فراگیر شدن فضای سایبری این بی‌مبالاتی شفاهی را به بی‌مبالاتی کتبی تبدیل کرده‌ایم و از واژگان بی‌بته، لغات هرز و کلمات خیلی محدود استفاده می‌کنیم. این‌ها همان فجایعی است که به نظر من دارد اتفاق می‌افتد. او در ادامه افزود: کسی که این مسائل را وارد زبان ما کرده است خودمان هستیم؛ نه کار استکبار جهانی است و نه توطئه افسانه‌ای از جای خاصی. گویی در فضای مجازی مهلتی پیدا کرده‌ایم. با خودبامزه‌پنداری بی‌ربط، بی‌تدیبری و کج‌سلیقگی در استخدام واژگان، فاتحه زبان فارسی و زبان طنز را به اشد درجه می‌خوانیم. رها گفت: به پست‌هایی که می‌گذارند یا تصاویری که به اشتراک می‌گذارند دقت کنید. زیر تصاویر می‌نویسند «می‌ترکی از خنده»، «منفجر می‌شی از خنده»، «ریسه می‌ری در حد مرگ» یا مثلا «جنجالی‌ترین اتقاق»، «خنده‌دارترین» و… ؛ همه را با «ترین» می‌آورند. ‌نمی‌توان برای همه اتفاقات گفت «ریسه می‌ری از خنده»؛ کاملا مشخص است  که به طنز ربطی ندارد و لودگی سخیف و دم دستی در آن وجود دارد. او سپس یادآور شد: اتفاقاتی که در فضای سایبری در کشور ما افتاده تبعات خیلی سنگینی داشته و بیشترین آسیب را به طنز وارد کرده است.  در متنی خواندم فراگیری فضای سایبری در دنیا ۴۸درصد و در ایران حدود ۸۰ درصد است و زمانی که ما ایرانیان برای اینترنت می‌گذاریم  ۸ تا ۱۰ ساعت است. نوع تبادل اطلاعاتی که در آن‌جا وجود دارد و  همچنین ادبیاتی که در آن حاکم است همه نشان‌دهنده این است که راه را درست نرفته‌ایم. ابراهیم رها با اشاره به محدودیت‌های تلویزیون در حوزه‌ طنز، اظهار کرد: کسانی که در تلویزیون برنامه می‌سازند  بخش زیادی ازخلاقیت‌شان به دلیل خطوط قرمز پررنگ مجال بروز پیدا نمی‌کند. اگر به کارشان از این منظر نگاه کنیم به نظرم تلاشی که برای ساخت برنامه و پخش آن‌ انجام می‌دهند قابل قبول است. از کسانی که برنامه خوب می‌سازند سروش صحت است. تا آن‌جا که من اطلاع دارم سریال پربیننده‌ «لیسانسه‌ها» را  دارد. دیگری  رامبد جوان است که «خندوانه» را روی آنتن برده است. رامبد جوان را  خیلی وقت است می‌شناسم و فکر می‌کنم خلاقیت، پتانسیل و توانایی لازم را دارد و  می‌تواند کار خود را با موفقیت ادامه دهد. او  سپس درباره کارهای خودش با اشاره به این‌که از فروردین امسال تا کنون ۱۰ جلد کتاب از سوی ناشران مطرح منتشر کرده است، گفت: فروردین‌ماه کتاب «یک چشم به‌هم زدن» در انتشارات مروارید منتشر شد. بعد از آن کتاب‌های «گیج»، « بد» و  «زشت» را توسط انتشارت نگاه راهی بازار کردم. رمان «دری وری» در نشر چشمه منتشر شده است.  بعد از آن  کتاب «پس‌کوچه» که خیلی زمان برد و برایش خیلی زحمت کشیدم در انتشارات فرهنگ معاصر  منتشر شد. این کتاب فرهنگ لغات فارسی به طنز است و برای  هر کلمه فارسی یک طنز نوشته‌ام. کتاب حدود ۳۵۰ صفحه است که آذرماه امسال منتشر شد. بعد از آن، کتاب «از اون بالا کفتر می‌آیه» در انتشارات روزنه راهی بازار  شد. همچنین دو کتاب «قصه‌های هزار و یک نصف شب» را در انتشارات نقش و نگار منتشر کرده‌ام. کتاب «قورمه‌سبزی» هم در انتشارات روزنه زیر چاپ رفته است. رها درباره مجموعه داستان تازه منتشرشده «قصه‌های هزار و یک نصف شب» گفت:  این کتاب مجموعه داستان طنزی است که همه در نصف شب و در هواپیما اتفاق می‌افتد. جلد اول این کتاب شامل سه داستان و جلد دوم آن شامل پنج داستان است. او درباره این‌که آیا این کتاب جلدهای دیگری نیز دارد یا خیر اظهار کرد: اگر این مجموعه با اقبال عمومی روبه‌رو شود و میزان فروشی را که مدنظر من است داشته باشد، نوشتنش  را تا جایی که  داستان کشش و پتانسیل لازم را داشته باشد و فکر کنم بامزه است و می‌توان در آن ذوقی خرج کرد ادامه می‌دهم. اگر  کتاب با اقبال مواجه شود در نمایشگاه کتاب دو جلد دیگر به آن اضافه می‌کنم. انتهای پیام


منبع: baharnews.ir

آرزوی مشاور احمدی‌نژاد برای معین

گروه فرهنگی: سایت خردادنیوز نوشت: عبدالرضا داوری مشاور محمود احمدی نژاد که این روزها بیش از دیگر چهره های حامی وی فعال است و با رسانه ها به گفت و گو می نشیند، در کانال تلگرامی خود با درج عکس خواننده لس آنجلسی، ابراز امیدواری کرد که وی به ایران باز گردد.


منبع: baharnews.ir

نامه حسین زمان به عارف درباره پارازیت‌ها

گروه فرهنگی: «حسین زمان»، خواننده موسیقی پاپ، در نامه‌ای به «محمدرضا عارف» نماینده مردم تهران در مجلس، از او خواست عواقب امواج پارازیت را در اسرع وقت مورد بررسی قرار دهد. متن نامه به شرح زیر است:استاد گرانقدر جناب آقای دکتر محمد رضا عارفسلام و درود بر شما. استاد عزیز از افتخارات من گذراندن چندین واحد درسی مخابراتی در کلاس درس شما در دوره های کارشناسی و کارشناسی ارشد بوده است. مقام علمی و دانش بالای شما در رشته مخابرات بر هیچیک از شاگردان شما پوشیده نیست. شما امروز علاوه بر یک صاحب نظر مخابراتی در جایگاه نمایندگی ما در مجلس میباشید. جناب دکتر عارف، سالهاست امواج مخابراتی به بهانه مقابله با تهاجم فرهنگی بلای جان مردم شده اند. مطمئنم شما نیز معتقدید دسترسی آزاد به اخبار و اطلاعات از حقوق ملت است و هیچکس حق ندارد به بهانه های واهی جلوی این دسترسی را بگیرد ، بماند که جلوگیری از دریافت کانال های ماهواره ای تلاشی مذبوحانه است و امروز دیگر برای بایکوت کامل خبری و اطلاعاتی مردم راهی وجود ندارد.مدتی است شلیک مستقیم و مداوم امواج پارازیت به سمت خانه های مردم تشدید شده. کاملا محسوس است توان فرستنده های پارازیت و بهره آنتن های مربوطه افزایش یافته و این یعنی بالا رفتن ریسک و خطر تاثیرات مخرب چنین امواجی بر روی سلامت مردم. همانگونه که عرض کردم نگرانی از دست نیافتن به اخبار و اطلاعات نیست که امکانات دسترسی و دور زدن فیلترینگ آنقدر زیاد است و مردم بنا بر جبر و ضرورت آنقدر آگاه و به روز هستند که جلوگیری از آنها برای دریافت اخبار تقریبا غیر ممکن است ولی وجود فرستنده های قوی ارسال پارازیت ناجوانمردانه سلامت مردم را هدف قرار داده اند.انتظار من و کسانی که شما را بعنوان نماینده به مجلس فرستاده اند این است که بعنوان یک دانشمند خبره مخابراتی خطر ارسال امواج پارازیت را در اسرع وقت مورد بررسی قرار دهید و از حقوق ملت دفاع نمایید. همه کسانی که امروز از خطرات امواج افسار گسیخته مخابراتی آگاهند و سکوت میکنند در حق مردم خیانت میکنند و امثال شما میتوانید با پیگیری و استفاده از جایگاه نمایندگی خود سلامت مردم را پاس بدارید. شاگرد شما- حسین زمان


منبع: baharnews.ir

حاشیه‌های ناتمام یک سریال تاریخی

روزنامه آفتاب یزد نوشت: «در ادامه غافلگیری‌ها و حاشیه‌های عجیب و غریب سریال «معمای شاه» این بار نوبت حضور دومین خواننده پیش از انقلاب در تلویزیون رسید. در تازه‌ترین قسمت از سریال «معمای شاه» «عبدالحسین ستارپور» مشهور به «ستار» یکی از آهنگ‌هایش را برای درباریان پهلوی اجرا کرد. این در حالی است که در هفته‌های پیشین محمدرضا ورزی، کارگردان این مجموعه برای اولین بار در یک تابوشکنی بی‌سابقه استارت ورود خوانندگان پیش از انقلاب را با اجرای آهنگی قدیمی‌ از ابراهیم حامدی (ابی) زده بود. حضور ادامه‌دار خوانندگان لس‌آنجلسی آن طور که در خبرها آمده، انگار قرار است به غیر از ابی و ستار بینندگان تلویزیونی شاهد حضور خواننده‌های دیگر دهه ۵۰ که اکنون به خوانندگان لس‌آنجلسی معروفند هم باشند؛ خوانندگانی مثل داریوش و شاید هم افرادی دیگر. اما همان طور که در ابتدای این گزارش آمده غافلگیری‌ها و حاشیه‌های عجیب و غریب معمای شاه تنها به این دو مورد ختم نمی‌شود. با این توصیف که حتی در مورد حضور این خوانندگان نیز گاف‌هایی توسط سازندگان مجموعه داده شد که از جمله آنها می‌توان به اجرای آهنگ ابی اشاره کرد که به لحاظ زمانی اجرای آهنگ و دوره زمانی نمایش شده در سریال با هم منافات داشتند. نگاهی کوتاه به برخی از حاشیه‌ها یکی از نقدهایی که به سریال «معمای شاه» وارد شد نقدی بود که خسرو سینایی، فیلمساز برجسته و پیشکسوت به این سریال وارد کرد. او با اشاره به تصویری که از حضور لهستانی‌ها در ایران در شبکه‌های تلویزیونی نشان داده می‌شود، گفته بود: «متاسفانه در شبکه‌های داخلی و خارجی تصویر درستی از نحوه زندگی و حضور لهستانی‌ها در ایران نمایش داده نمی‌شود.» البته وی در ادامه سخنانش اظهار کرده بود که «نمی‌توان گفت تصویری که در سریال معمای شاه نشان داده شده، دروغ است. قطعا وقتی آدم‌هایی از سیبری و از جنگ و فلاکت به یک کشور می‌آیند و حتی نان برای خوردن ندارند، دست به کارهای مختلفی می‌زنند که شاید بسیاری از آنها صحیح نباشد اما باید این واقعیت نیز نشان داده شود که چنین اموری از روی اجبار بوده است. مهم این است که ما در نشان دادن و به تصویر کشیدن اتفاقات تاریخی چه زاویه نگاهی را انتخاب می‌کنیم و دوربین‌مان کدام قسمت را درشت می‌کند. نباید یادمان برود که در تصویر رویدادهای تاریخی یک موضوع را به درستی موشکافی کرده و قبل و بعد آن و علل و عوامل آن را نیز بیاوریم تا نتیجه‌ای که نشان داده می‌شود، غیرمنصفانه و یکسویه نباشد.» انتقاد دختر آیت‌الله طالقانی اما یکی از آخرین انتقاداتی که به سریال «معمای شاه» شده است، از سوی اعظم طالقانی مطرح شد. او در پاسخ به ‌این که سریال «معمای شاه» تا چه اندازه توانسته واقعیت شخص آیت‌الله طالقانی را به تصویر بکشد و آن چه را به تصویر می‌کشد، تا چه حد با واقعیتی که شما از ایشان می‌شناسید، مطابقت دارد، گفت: «به‌ طور کلی در این سریال عملکرد، مبارزات و فعالیت‌های آیت‌ا… طالقانی بسیار مختصر و خلاصه به تصویر کشیده شده است و حتی قسمت‌هایی از این سریال به دور از واقعیت است.» اعظم طالقانی ادامه داد: «این اعتراض بر این سریال وارد است که چرا برخی قسمت‌ها بیش از حد طولانی و به‌ تفصیل است اما نهضت آزادی (جبهه ملی اول و جبهه ملی دوم) این قدر کوتاه و تبعیض‌آمیز به تصویر کشیده شده‌اند. بنابراین در بهترین حالت می‌توان گفت که این سریال شصت‌ درصد با واقعیت آیت‌الله طالقانی مطابقت دارد.» او تاکید کرد: «برای مثال در این سریال نشان داده می‌شود که هنگامی که ماموران به خانه ایشان حمله می‌کنند، ایشان به صورت مامور سیلی می‌زنند و مامور در حوض منزل می‌افتد؛ در حالی که این موضوع به‌ هیچ‌ وجه واقعیت ندارد. من این موضوع را از کسانی که آن هنگام در منزل حضور داشتند، پیگیری کردم و به این نتیجه رسیدم که هرگز چنین اتفاقی نیفتاده و ماموران کاملا مسلح در حیاط و پشت‌بام منزل ایستاده بودند.» این همه حاشیه برای چیست؟ اگر بخواهیم بی‌غرضانه به سریال «معمای شاه» بنگریم و آن را با سریال‌های طولانی مانند «کیمیا» یا حتی با سریال‌های نود شبی طنز که البته پیشینه تاریخی هم ندارند، مقایسه کنیم به نقطه مشترکی در هر سه گزینه مطرح شده می‌رسیم که همانا جذب مخاطب است. گر چه به سریال «کیمیا» و حتی سریال‌های نود شبی هم انتقادهایی وارد شد اما منصفانه اگر بنگریم درمی‌یابیم که در طول سی‌وهفت سال گذشته یکی از پرحاشیه‌ترین سریال‌هایی که از صداوسیما پخش و انتقادهای فراوانی به آن وارد شده، «معمای شاه» است. شاید مهم‌ترین دلیل این پر حاشیه بودن همان موضوع تابویی است که محمدرضا ورزی با دستی باز آن را شکسته و وارد موضوعاتی شد که در مجموعه‌های تلویزیونی گذشته بسیار کم و تیتروار به آن پرداخته شده بود. شاید گروه سازنده «معمای شاه» پس از آن که مجوزهای لازم را برای تولید این مجموعه پر هزینه گرفتند با خود اندیشیدند که با قراردادن المان‌هایی مانند خوانندگان لس‌آنجلسی می‌توانند گوی سبقت را از همتایان سریال‌ساز خود در شبکه‌های دیگر ربوده و خود را به عنوان پر مخاطب‌ترین سریال دهه‌های اخیر معرفی کنند. هر چند به نظر می‌رسد این ترفند چندان کارساز نباشد. ناظران فرهنگی معتقدند سریال «معمای شاه» در روایت تاریخی دچار مشکلات جدی است و تحریف‌های آشکاری در آن صورت گرفته است. از همین رو اگر چه ممکن است با مدد گرفتن از برخی خوانندگان لس‌آنجلسی کمی‌ به مخاطبان سریال مزبور افزوده شود اما به نظر نمی‌رسد این موضوع بتواند جایگاه ساخته ورزی را ارتقا دهد. واکنش شبکه‌های اجتماعی باز شدن پای خوانندگان لس‌آنجلسی به سریال «معمای شاه» اما خود حاشیه‌های جدیدی را در دنیای مجازی برای این سریال و سازندگان آن ایجاد کرده و سوژه خوبی به دست طنزپردازان داده و آنها را به واکنش در این باره واداشته است. در ادامه برخی از این واکنش‌ها را می‌خوانید. کاش استاد شجریان یه چیزی واسه دربار خونده بود، شاید این جوری میشد تو تلویزیون ببینیمشون! اون جوکی که توش یارو زنگ می‌زنه به تلویزیون و می‌گه حالا که این‌ وقت شب همه خوابیدن یه داریوش بذار، واسه شما جوکه، واسه کارگردان معمای شاه خاطره‌ست! اون قدر که صداوسیما از طریق سریال معمای شاه، ابی و ستار پخش کرد، … تو شبکه‌اش پخش نکرد… دختر سه ساله‌ام می‌پرسد چرا ماهواره نگاه می‌کنی پدر؟ از پاسخ می‌مانم. می‌گن … زنگ زده صداوسیما گفته داداش داری اشتباه پخش می‌کنی بازار ما رو هم کساد می‌کنی! آن قدر این سریال کم‌بیننده هست که برای جذب مخاطب رو آوردن به پخش صحنه‌های منشوری؟»


منبع: baharnews.ir

۲ انتصاب جدید در وزارت ارشاد

به گزارش ایلنا، متن حکم سیدرضا صالحی امیری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی خطاب به ابوذر ابراهیمی ترکمان به شرح زیر است:به استناد ماده ١۴ فصل دوم اساسنامه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی با توجه به سوابق علمی و تجربیات ارزنده اجرایی جنابعالی در حوزه فعالیت های فرهنگی خارج از کشور به موجب این حکم برای مدت سه سال به عنوان رییس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی منصوب می‌شوید.در بخش دیگری از این حکم آمده است:امید آنکه با استعانت از خداوند متعال و بهره‌گیری از ظرفیت‌های موجود نیروهای کارآمد، فرهیخته و آشنا به مسایل بین‌المللی در اعتلای فرهنگ و تمدن ایران اسلامی، گسترش مناسبات فرهنگی با ملل و اقوام مختلف به ویژه مسلمانان، تقویت و تنظیم مناسبات فرهنگی جمهوری اسلامی ایران با سایر کشورها و سازمان های فرهنگی بین‌المللی و برنامه‌ریزی فرهنگی تبلیغی برای ایرانیان خارج از کشور و پیروان اهل‌بیت (ع) و علاقه‌مندان به فرهنگ و تمدن این سرزمین، موفق و موید باشید.همچنین وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در حکمی «سیدهادی حسینی» را به عنوان معاون حقوقی، امور مجلس و استان‌ها منصوب کرد.متن حکم سیدرضا صالحی امیری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی خطاب به سیدهادی حسینی به شرح زیر است:نظر به مراتب علمی، سوابق تقنینی و تجربیات ارزنده جنابعالی در حوزه‌های مختلف فرهنگی، به موجب این حکم به عنوان معاون حقوقی، امور مجلس و استان‌های، منصوب می‌شوید.در بخش دیگری از این حکم آمده است:امید است ضمن تعامل با نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی در راستای تحقق سیاست‌های فرهنگی دولت تدبیر و امید با بیش‌ترین بهره‌گیری از ظرفیت‌های موجود، توانایی‌های همکاران و همکاری مستمر با سایر معاونت‌ها، موسسات و سازمان‌های وابسته، در انجام شایسته وظایف و مسوولیت‌ها و احقاق حقوق وزارت متبوع در مراجع ذی صلاح موفق و موید باشید.مزید توفیق جنابعالی را از خداوند متعال خواستارم.


منبع: baharnews.ir

ستار در حال خواندن شازده خانوم/کاریکاتور

گروه فرهنگی: در حاشیه پخش تصاویر برخی خوانندگان قبل از انقلاب در سریال معمای شاه، علی میرایی در روزنامه قانون این کارتون را منتشر کرد.


منبع: baharnews.ir

صد سال خاطره بازی با آهنگ‌های همایون خرم

گروه هنری: استاد همایون خرم؛ هنرمندی خوش‌ذوق و مردم‌دار بود. اغلب از او به نیکی یاد می‌شود. خانه‌اش پشت پارک ساعی‌ست و هنوز درش به روی علاقمندان باز است… هرگز در بستر بیماری نیفتاد و به یکباره رفت. قبل از اینکه از دستش بدهیم زندگینامه‌اش را نوشت تا سندی برای آیندگان باشد.  ۲۸ دی‌ماه  سالروز درگذشت همایون خرم است، مادرش عاشق موسیقی اصیل ایرانی و به ویژه دستگاه همایون بود، به همین خاطر نامش را همایون نهاد. خرم در سن ۱۰–۱۱ سالگی به مکتب استاد صبا راه یافت و چند سال بعد به عنوان نوازندهٔ ۱۴ ساله، در رادیو به تنهایی به اجرا پرداخت. بعدها در بسیاری از برنامه‌های موسیقی رادیو، خصوصاً در برنامه گلها به‌عنوان آهنگساز، تکنواز ویولن و رهبر ارکستر آثاری ارزشمند ارائه داد.زنی که مرگ را برای خودش می‌خواستهمسر همایون خرم در گفتگو با ما از همسرداری‌اش می‌گوید و اینکه همسرش خوش اخلاق بود. می‌گوید به تربیت بچه‌ها و نحوه رفتار با آنها حساس بود و به کوچکترین اخم‌ها اعتراض می‌کرد. می‌گوید هیچوقت احساس نکردم با یک هنرمند زندگی می‌کنم چراکه خانه و خانواده برایش خیلی مهم بودند (صفتی که در بیشتر شاغلان این رشته دیده نمی‌شود). ما هم هرگز این حس را که هنرش از خانواده برای او مهم‌تر است در او و رفتارش ندیدیم.وقتی از خرم یاد می‌کند؛ شور و عشق در صدایش و در نگاهش بارقه می‌زند. می‌گوید اصلا دوست ندارم درباره مرگش صحبت کنم. می‌گوید همایون آنقدر به فرزندانمان اهمیت می‌داد که من نگران مرگ خودم نبودم. همیشه به‌اش می‌گفتم اگر بمیرم خیالم راحت است چون از پسِ تربیتِ بچه‌ها برمیایی.می‌گوید: همایون هیچوقت اعتقاد نداشت که از موسیقی پول دربیاورد. هنر را فقط برای هنر می‌خواست برای همین هم از رشته‌ی درسی‌اش؛ مهندسی برق؛ معاش را تامین می‌کرد. می‌گوید همایون علاقه داشت هاله (دختر همایون خرم) در خارج از کشور تحصیل کند برای همین هم او را به فرانسه فرستادند تا مامایی بخواند. می‌گوید همایون می‌گفت اگر هاله موفق نشود مامایی را تمام کند؛ دست‌کم دو زبان می‌داند. اما تکلیف پسرها جدا بود. سختگیری برای آنها ممکن بود. می‌گفت باید تا مقطع کارشناسی درس بخوانند بعد اگر دوست داشتند آنها را به خارج می‌فرستم تا درس‌شان را کامل کنند. رضا را به آلمان هم فرستاد اما رضا آلمان را دوست نداشت.خرم به خانه صبا می‌رودباباجون… یک ویلن بخر…. همایون خرم نزد مردان بزرگی تلمذ کرده و با آنها روزها را به شب و شب‌ها را به صبح رسانده بود. یکی از آنها ابوالحسن صبا بود. اینکه اولین بار چگونه نزد او رفته؛ داستانی شنیدنی دارد. خودش این داستان را این‌طور روایت می‌کند: اولین دیدار من با استاد صبا به همراه خانم فرح رکنی بود که بعدها همسر آقای ابوالحسن ورزی، شاعر گرانقدر معاصر شدند. ایشان با خواهر بزرگ‌تر من دوست بودند. وقتی خانم فرح رکنی به خانه ما آمد، دید که من دارم یکی از تصنیف‌های آن زمان را با همان ساز اسباب‌بازی می‌زنم و همان روز به مادرم گفت که به نظر من؛ همایون استعداد موسیقی خوبی دارد و حیف است که استفاده نکند. مادر من از این حرف خیلی استقبال کرد ولی گفت نمی‌دانم چه کار کنم. ایشان در آن زمان شاگرد استاد صبا بودند و پیشنهاد کردند که من هم به کلاس‌های استاد بروم که اتفاقا خیلی هم به منزل ما نزدیک بود. اینجاست که به یاد این بیت از مولانا می‌افتم که می‌گوید: “از سبب سازیش من سودایی‌ام/ وز سبب سوزیش سوفسطایی‌ام” دو روز بعد من پیشِ استاد صبا بودم. خانم رکنی به ایشان گفتند: همایون استعداد زیادی در موسیقی دارد و می‌خواهد ویلن یاد بگیرد. صبا هم مرا صدا کرد و گفت: دستت را ببینم باباجون!…البته از همان اول تا آخرین روزهایی که خدمت‌شان می‌رسیدم با همین لفظ «بابا جون» صدایم می‌کرد. حتی آن وقت‌ها که ویلن یک و تکنواز ارکسترش شده بودم.وقتی صبا دست‌هایم را دید تا بررسی کند انگشتانم آمادگی نواختن ویلن را دارند یا نه؛ آدرسِ یک مغازه ویلن‌فروشی در خیابان بهارستان را داد. من هم رفتم و یک ویلن خریدم. یک ویلن چهار چهارم. چون آن زمان ویلنی که با ابعاد استاندارد مخصوص بچه‌ها باشد، وجود نداشت. یادم هست که وقتی ویلن را زیر چانه‌ام می‌گذاشتم؛ تناسب ویلن با قد کوچک من، طوری بود که یک مثلث قائم‌الزاویه متساوی‌الساقین را تشکیل می‌داد… بعد از آن کلاس‌های استاد صبا با من آغاز شد.حسرت قطعه‌ای برای ابوالحسن خانخرم خاطرات زیادی از صبا دارد. بخشی از این خاطرات به رابطه شاعران با معملش بازمی‌گردد. مثلا می‌گوید: رابطه استاد صبا با استاد شهریار خیلی خوب بود. می‌توان گفت رفیق گرمابه و گلستان بودند. شهریار چند شعر برای صبا گفته‌ یکی شعری‌ست که می‌گوید: “بزن که سوز دل من به ساز می‌گویی/ ز ساز دل چه شنیدی که بازمی‌گویی”این شعر را هم در سوگ صبا گفته است:عمر دنیا به سر آمد که صبا می‌میرد/ ورنه آتشکده عشق کجا می‌میردصبر کردم به همه داغ عزیزان یارب/ این صبوری نتوانم که صبا می‌میردبه غم‌انگیز‌ترین نوحه بنالی ‌ای دل/ که دل‌انگیز‌ترین نغمه‌سرا می‌میرد و آخر هم اشاره می‌کند که:شهریارا نه صبا مرده، خدا را بس کن/ آن‌که شد زنده جاوید کجا می‌میرد؟ خرم می‌گوید: همیشه دو افسوس بزرگ دارم؛ یکی اینکه زمانی که استاد صبا فوت کردند من در سد کرج؛ مشغول کار بودم. دیگر اینکه هنوز نتوانسته‌ام قطعه‌ای در رثای استاد بسازم که درخورش باشد. البته دو سال است که دارم روی این موضوع فکر می‌کنم و امیدوارم روزی برسد که بتوانم قطعه‌ای درخور استاد گرانقدرم، صبای موسیقی ایرانی بسازم. همایون شجریان کاندیدای خواندن آثار به‌جا مانده از خرمرضا (پسر همایون خرم) که این روزها در گیر و دار جشنواره نوای خرم بوده و سومین سال این مراسم را پرشور برگزار کرده است؛ می‌گوید: برای دوره سوم بیش از هزار نفر شرکت‌کننده داشتیم و استعداد بچه‌های ۱۲ تا ۱۵ سال بی‌نظیر است. هدف‌مان آشنایی بچه‌ها با آثار آهنگسازان بزرگ است. دل‌مان می‌خواهد بچه‌ها سر شوق بیایند و درباره این آثار تحقیق کنند، هرچند انتظار نداریم همه آنها روح‌الله خالقی شوند یا همایون خرم… اما همین آشنایی می‌تواند یک تلنگر برای جهش موسیقی باشد.رضا درباره آثار منتشر نشده پدرش می‌گوید که بسیار زیاد هستند: نزدیک به ۱۵ سی دی منتشر نشده تکنوازی از پدرم به‌جا مانده. مجموعه‌ای از تصانیف ایشان هم مانده که برای انتشارشان به مشکلی سخت برخورده‌ایم. پدرم این آثار را برای صدای زیر نوشته و ما می‌خواهیم تا جایی که به روح اثر لطمه نخورد؛ به محتوا وفادار باشیم. الان هم مشغول رایزنی با چند خواننده هستیم. یکی از گزینه‌های مهم‌مان باتوجه به حجم صدا برای خواندن این آثار؛ همایون شجریان است.۱۰۰ سال خاطره بازی با آهنگ‌های همایون خرمهنوز هم ایران دوست دارد “تو ای پری کجای‌اش” را بخواند. هنوز پدران و مادران ما؛ دخترها و پسرهای ما با قطعه زیبای تو ای پری کجایی دمخور هستند. ۵۰ ساله‌ها هم می‌خوانند: ساغرم شکست‌ ای ساقی!/ رفته‌ام ز دست ‌ای ساقی!/ در میان توفان/بر موج غم نشسته منم/در زورق شکسته منم‌…شاید دهه هفتادی‌ها اسم همایون خرم را نشناسند اما با “امشب در سر شوری دارم/ امشب در دل نوری دارم/ باز امشب در اوج آسمانم/ رازی باشد با ستارگانم…” به خوبی آشنایند ولو آهنگسازش را نشناسند.یک هنرمند چگونه می‌تواند برای همه نسل‌ها ماندگار شود و در خاطره‌ها جان داشته باشد. دلایلش در زمان حیاتش از او پرسیده بودم؛ و گفته بود: چیزی که یک اثر موسیقایی را ماندگار می‌‌کند، چند عامل است که مهم‌‌ترین آنها این است ‌که به وجود آورنده اثر باید در موسیقی ایرانی از مرحله یادگیری گذشته و به معرفت و عمق قضیه رسیده باشد. باید همه اجزای موسیقی اعم از دستگاه‌ها و ردیف‌ها را یاد گرفته باشد که مجموعه‌ای از یادگیری‌ها در موسیقی می‌‌شود. زمانی که به مرحله معنا برسد، عشق پدید می‌‌آید و نسبت به عالم موسیقی عشق پیدا می‌کند… همایون در زمان حیاتش ارتباط بسیار خوبی با جوانان داشت. اعتقاد داشت که آهنگساز نباید با تعصب به جوانانی که موسیقی ایرانی را یکنواخت می‌‌نامند، جواب دهد. درعوض باید کنکاش کند که چرا این موسیقی برای آنها کسل‌کننده و یکنواخت است.بدون تعارف می‌گفت: وقتی به موسیقی خودمان گوش می‌‌دهم، به این نتیجه می‌‌رسم که واقعا توجهی به موسیقی ما نشده. باید ساختمان‌های جدیدی برای این موسیقی ساخت اگر به زیربنای این موسیقی توجه لازم را نکنیم، هرچه ساخته شود، یکنواخت و تکراری می‌شود.او از معدود سنتی‌کارانی است که هیچ مخالفتی با موسیقی پاپ نداشت و هیچ موسیقی‌ای را تکذیب نمی‌کرد. به اعتقاد خرم؛ نوعی تحرک در این نوع موسیقی وجود دارد و جوانان به این تحرک نیاز دارند. نحوه بیان باید جالب و زیبا باشد و اگر نحوه بیان زیبا و از ساختاری خوب برخوردار باشد، بسیار موثر است، درحالیکه من خودم عاشق سه‌گاه، چهارگاه و بیات ترک هستم، اعتقاد دارم اگر موسیقی اصیل دارای ساختاری بد باشد، از موسیقی پاپ بدتر نیست؛ بنابراین اگر رعایت شود، همه انواع موسیقی‌ می‌توانند یک نوع نیاز را برطرف کنند.پدرم هیچوقت نگذاشت به داشتنش مغرور شویم هاله (دختر خرم) می‌گوید: پدرمان هیچوقت نگذاشت به داشتن‌اش مغرور شویم. بیشتر از آنکه هنرمند باشد و ما آن وجه از شخصیت او را ببنیم؛ برایمان پدر بود. مردم‌دار بود و باهوش. میهمان‌نواز بود. وقتی با رفقایش مثل بیژن ترقی، تورج نگهبان و دیگران جمع می‌شدند منزل ما؛ انگار تمام وجودشان و رفاقت‌هایشان در موسیقی ذوب می‌شد و نتیجه این ذوق هم خلق آثار ماندگار بود.او که حالا ماما شده؛ می‌گوید: پدرم از اینکه در این رشته قبول شدم بسیار خوشحال بود. با اینکه مدتی پیانو را دنبال کردم اما آن را ادامه ندادم.هاله که شباهت زادی به پدر دارد؛ از اینکه فرزند خرم است؛ ابراز خوشحالی می‌کند. می‌گوید: تمام آثار پدرم را به یک اندازه دوست دارم. ساز خرم در مقایسه با هم دوره هایشساز همایون خرم؛ پرصلابت، سنگین و عاری از هر نوع خودنمایی‌ست. گرچه در شیرین‌نوازی خرم را نمی‌توان با پرویز یاحقی و حبیب‌الله بدیعی هم‌تراز دانست با این حال توانایی‌اش در آفرینش آنی ملودی‌های جان‌دار و جذاب، بافت تکنوازی‌های او را به مراتب از کارهای دیگران خوش‌ساخت‌تر و پرمایه‌تر می‌سازد. از این بابت خرم و علی تجویدی را می‌توان در یک گروه قرار داد چون قابلیت آهنگسازی این دو بر نوازندگی‌شان چیره بود، درست عکس آنچه درمورد بدیعی و یاحقی می‌توان گفت. خرم بنیادهای علمی آهنگسازی را آموخته و بر آنها تسلط داشت. هارمونی را با فریدون فرزانه و با شیوه “سارلی” فراگرفته و در سازبندی از کورساکف متأثر بود. خوش‌سلیقگی و نوآوری‌های خرم در تنظیم کارهایش جداً شنیدنی است. شیوه تقسیم ملودی و همراهی سازها نزد خرم بسیار حساب شده و پرداخت کار بی‌نقص است. بخش گسترده‌ای از آثار خرم حافظه موسیقایی حداقل سه نسل از ایرانیان را در سیطره خود دارد. دشوار می‌شود کسی را یافت که نتواند ترانه “امشب در سر شوری دارم” را زمزمه کند. گرچه باید تأکید کرد که اعتبار خرم هرگز در ترانه‌های ساده و همه‌پسندش خلاصه نمی‌شد و نمی‌شود. کارهای ارکستری او که غالباً جمله‌بندی‌هایی مرکب و پیچیده توأم با ضرب‌آهنگ‌های بسیار متنوع دارد؛ نمونه‌های سمفونی‌گونه‌ای از موسیقی ایرانی به دست می‌دهند که کمتر آهنگسازی یارای برابری با آن‌ها را داشته.خرم با تواناترین و حرفه‌ای‌ترین خوانندگان دوران دو دهه طلایی موسیقی ایران همکاری داشته: حسین قوامی، الهه، مرضیه، گلوریا روحانی، دلکش، شجریان، گلپا و ایرج. نباید از یاد برد که پروین زهرایی منفرد تا چندین سال خواننده انحصاری آثار خرم محسوب می‌شد. سنگینی و بی‌پیرایگی صدای پروین قرینه سنگینی و بی‌پیرایگی ساز و نغمه خرم بود. علی‌رغم آن که برخی از کارهای خرم با صدای خوانندگان دیگر بازخوانی شده، مشکل می‌توان گفت درخشش و ظرافت بازخوانی‌ها به پای اجراهای گذشته می‌رسد. در بیش از سه دهه تدریس، جوانان بسیاری از محضر درس خرم بهرمند شدند که امروز امانتدار مکتب استاد خود هستند اما خرم در مصاحبه‌ای با علی دهباشی؛ از مانی فرضی، پژمان پورزند و بابک شهرکی به عنوان زبده‌ترین شاگردان خود نام می‌برد.


منبع: baharnews.ir

بهترین رمان‌های جاسوسی جهان

به گزارش ایسنا، «تلگراف» گزارشی از بهترین رمان‌های جاسوسی تاریخ ادبیات جهان منتشر کرده که در زیر به ۱۰ عنوان مشهور آن‌ها می‌پردازیم: «کیم» نوشته «رودیارد کیپلینگ» (۱۹۰۱) «رودیارد کیپلینگ» با کتاب «کیم» تأثیر شگرفی بر ادبیات جنایی پس از خود گذاشت اما جدا از این، «کیم» رمانی جادویی است که نقش مهمی در شکل‌گیری و پیشرفت رمان‌های جاسوسی در دومین نیمه قرن بیستم ایفا کرد. داستان این رمان درباره نوجوانی یتیم است که در جنگ بریتانیا و روسیه بر سر سلطه بر آسیا، برای جاسوسی به کار گرفته می‌شود. «مأمور مخفی» نوشته «جوزف کنراد» (۱۹۰۷) «مأمور مخفی» اثر «جوزف کنراد» کتابی است که باید دو بار خوانده شود؛ یک بار سریع تا متوجه شویم چه اتفاقی می‌افتد و بعد دوباره به آرامی، تا به خوبی جمله‌های بی‌مثال «کنراد» را هضم کنیم. مأموری که در این داستان به عنوان شخصیت اصلی ظاهر می‌شود، مغازه‌داری است که به او دستور داده می‌شود رصدخانه سلطنتی «گرینویچ» را منفجر کند. این در حالی است که هدف از این حمله تروریستی، شکل دادن یک گروه آنارشیست است. پایان این رمان یکی از غم‌انگیزترین و کنایه‌آمیزترین‌ پایان‌ها در ادبیات داستانی است. «سی‌ونه پله» نوشته «جان بوچان» (۱۹۱۵) با خواندن «سی‌ونه پله» اثر «جان بوچان» چندین‌بار غافلگیر می‌شوید. در این کتاب «ریچارد هَنِی» قهرمانی است که به قتل متهم شده، در حالی که خود به دنبال یک استاد تغییر چهره است که می‌خواهد رموز دفاعی بریتانیا را سرقت کند. «آلفرد هیچکاک» کارگردان بزرگ سینما به سراغ داستان گیرای «بوچان» رفته و در سال ۱۹۳۵ فیلم اقتباسی آن را به روی پرده برده است. نقش شخصیت‌های زن در «سی‌ونه پله» اصلا پررنگ نیست، اما در رمان دنباله آن، «ریچارد» با «مری» که یک پرستار و مأمور مخفی دیگر است ازدواج می‌کند. «آشِندن، یا مأمور انگلیسی» نوشته «سامرست موام» (۱۹۲۸) مجموعه داستان «آشِندن، یا مأمور انگلیسی» ارتباط نزدیکی با تجربیات «سامرست موام» به عنوان افسر سازمان جاسوسی در اروپای زمان جنگ جهانی اول دارد. گفته می‌شود به این دلیل که «وینستون چرچیل» اعلام کرد این اثر برخلاف قانون اسرار رسمی است، نیمی از دست‌نوشته این کتاب سوزانده شد. «جان لوکری» موام را اولین فردی دانسته که «درباره جاسوسی با رویه‌ای غیرتوهمی و واقع‌گرایانه» قلم زده است. «از روسیه، با عشق» نوشته «یان فلمینگ» (۱۹۵۷) «از روسیه، با عشق» اثر «یان فلمینگ» پنجمین و شاید بهترین رمان مجموعه جاسوسی «جیمز باند» است. اقتباس سینمایی آن با درخشش «رابرت شاو» و «شان کانری» در سال ۱۹۶۳ هم به جذابیت کتاب «فلمینگ» ساخته شده است. «اریک امبلر» که خود جنایی‌نویس مشهوری است و کتاب «سفر به ترس» را در کارنامه‌اش دارد، درباره خالق رمان‌های «جیمز باند» گفته است: منتقدان کمتر به خوب نوشته شدن داستان‌های «جیمز باند» اشاره می‌کنند. فکر می‌کنم برای مردی متمدن و جذاب همچون آقای «فلمینگ»، خوب نوشتن امری محرز است. «مامور ما در هاوانا» نوشته «گراهام گرین» (۱۹۵۸) «گراهام گرین» در ۳۰ سالگی به خاطر تیرگی داستان‌هایش که معمولا «واقع‌گرایی» تلقی می‌شد، به شهرت رسید. اما در کتاب‌های بعدی‌اش که زمان فعالیت او در سازمان جاسوسی بریتانیا نوشته شدند، نوعی طنز بی‌پرده هم به چشم می‌خورد. شخصیت اصلی داستان «مامور ما در هاوانا» یک فروشنده جاروبرقی اهل هاوانا به نام «وارمولد» است که علی‌رغم میلی باطنی‌اش تصمیم می‌گیرد برای سازمان جاسوسی بریتانیا کار کند تا بتواند از پس ولخرجی‌های دخترش بربیاید. وقتی «وارمولد» چیزی دستگیرش نمی‌شود، کارش به فرستادن گزارش‌های ساختگی می‌رسد… «جاسوسی که از سردسیر آمد» نوشته «جان لوکری» (۱۹۶۳) وقتی «دیوید کورنول» جوان که یک افسر جاسوسی در سازمان جاسوسی بریتانیا بود، سومین رمان خود را با نام مستعار منتشر کرد، همه کارش را اولین اثر داستانی دانستند که «نگاهی واقعی به شغل جاسوسی داشت.» اما خود «جان لوکری» با این نظر موافق نیست. او درباره رمان «جاسوسی که از سردسیر آمد» گفته است: سرویس جاسوسی این کتاب را تأیید کرد، چون انعکاسی از حقیقت نبود و هیچ رازی را برملا نمی‌کرد. با وجود این‌که «لوکری» طی نیم قرن اخیر چندین رمان خوب به نگارش درآورده، هرگز نتوانسته از مرزهای شگفت‌آور ضدقهرمان بدبین خود در این کتاب یعنی «لیماس» عبور کند. «لیماس» بقیه اعضای سرویس جاسوسی را افرادی می‌داند که «کابوی‌ها و سرخپوستان را به بازی می‌گیرند تا زندگی پوسیده خود را رنگ و رویی ببخشند.» «هویت بورن» نوشته «رابرت لودلوم» (۱۹۸۰) «رابرت لودلوم» در حدود ۷۰ سالگی‌اش به فراموشی مختصری دچار شده بود. این مسأله الهام‌بخش او شد تا شخصیت «جیسون بورن» را با رمان «هویت بورن» خلق کند؛ مردی که هیچ حافظه‌ای ندارد و از مهارت‌های شگفت‌انگیزی برخوردار است. او با کمک گرفتن از همین توانمندی‌ها دور جهان می‌گردد تا بفهمد کیست و چرا سازمان سیا و فردی به نام «کارلوس شغال» می‌خواهند او را بکشند. اقتباس‌های سینمایی از این مجموعه رمان‌ که «مت دیمن» نقش «بورن» را در آن‌ها ایفا می‌کند، هم از فیلم‌های جاسوسی پرطرفدار است. «هویت بورن» را «داگ لیمان» در سال ۲۰۰۲ به روی پرده برد. «برتری بورن» (۲۰۰۴)، «اولتیماتوم بورن» (۲۰۰۷)، «میراث بورن» (۲۰۱۲) و «جیسون بورن» (۲۰۱۶) قسمت‌های بعدی این مجموعه فیلم‌های اقتباسی اکشن هستند. «تب و نیزه» نوشته «خاویر ماریاس» (۲۰۰۲) «خاویر ماریاس» را شاید بتوان بزرگ‌ترین رمان‌نویس زنده اسپانیایی نامید. او کارش را به عنوان یک مترجم شروع کرد و هنوز هم مترجم‌ها به عنوان «افرادی که صدای خودشان را انکار می‌کنند»، نقش مهمی در بسیاری از رمان‌هایش دارند. همین جمله را می‌شود درباره جاسوس‌ها هم گفت؛ هر دو این شخصیت‌ها را می‌شود در سه‌گانه «چهره فردای تو» مشاهده کرد. در اولین جلد از این مجموعه رمان که «تب و نیزه » نام دارد، «دزا» مترجمی اسپانیایی است که از سوی یکی از زیرمجموعه‌های سازمان جاسوسی بریتانیا استخدام می‌شود تا با تفسیر حالت و رفتار افراد، بتواند بفهمد حرکتی بعدی آن‌ها چیست. «رمزگشایی» نوشته «مای جیا» (۲۰۰۲) «مای جیا» یک سوپراستار ادبی در چین است که رمان‌هایش میلیونی فروش دارد. او از تجربیات خود در سرویس جاسوسی چین برای نگارش این کتاب‌ها الهام می‌گیرد. «رمزگشایی» داستان یک نابغه مبتلا به اوتیسم است که به یک رمزشکن قهار تبدیل می‌شود. «رمزگشایی» اثری رویاگون، معمایی و پریشان به سبک آثار داستانی کلاسیک چین است، اما خواننده در انتها به اندازه شخصیت اصلی داستان دوست دارد از راز و رمز کدها سر دربیاورد.


منبع: baharnews.ir

«کاناپه» امروزِ ایران است

این کارگردان سینما که ۶ سال پس از توقیف «خانه‌ پدری»‌اش فیلمی جدید را با نام «کاناپه» ساخته است، به نظر می‌رسد بار دیگر به سدِ شورای پروانه‌ی نمایش خورده و فیلمش در اولین گام از حضور در جشنواره فیلم فجر بازماند؛ آن هم بازماندنی که دبیر جشنواره به صراحت اعلام کرد، «مراجع بالاتری باید درباره‌ی آن تصمیم‌گیری کنند.» عیاری که فیلم «کاناپه»‌اش به واسطه‌ی حضور بازیگران زن با کلاه‌گیس در خانه‌ی خود و نزد محارم‌شان با حاشیه‌هایی همراه بوده و در صدر اخبار سینمایی هفته‌ی‌ قبل قرار داشت، در گفت‌وگویی با ایسنا، به پرسش‌هایی درباره‌ی ساخت فیلمی که از ابتدا می‌دانست برای نمایش عمومی با مشکل روبه‌رو می‌شود پاسخ داد. «کاناپه» فیلمی تلخ بدون پرداختن به سیاهی‌ها او ابتدا با اشاره به برخی توصیف‌ها یا اطلاعاتی که مبنی بر کمدی بودن فیلمش مطرح شده است، گفت: «کاناپه» را به خاطر موضوعی که دارد یک فیلم تلخ می‌دانم اما یکی نوع تلخی که در آن طنزی وجود دارد که ممکن است در زندگی همه‌ی ما و در شرایط سخت و ناگوار پیش آید. اصلا بهتر است این‌طور بگویم که به نظرم «کاناپه»، امروز ایران است ولی قرار نیست به سیاهی‌ها بپردازد و فقر را نشان دهد و اهمیت فیلم «کاناپه» دقیقا در همین نکته است. عیاری که این روزها و پس از پذیرفته نشدن فیلم‌اش در جشنواره مشفول تدوین آن است، اضافه کرد: در روزهای گذشته همه‌ی‌ بحث‌ها درباره «کاناپه» به حجاب و کلاه‌گیس برمی‌گردد، در حالی که وقتی فیلمی بتواند با جادوی سینما تماشاگر را با داستان همراه کند، طبیعی است که مساله‌ای مثل مو و حجاب بعد از مدتی اصلا دیگر دیده نمی‌شود و فقط همان دقایق اولیه است که برای مخاطب شوک و هیجان به همراه دارد، بعد دیگر عادی می‌شود. «کاناپه» را برای مردم ساخته‌ام وی ادامه داد: من نمی‌توانم تصور کنم که تماشاگر بیش از شوک اولیه درگیر مساله‌ی حجاب شود، چون آن وقت فیلم از دست می‌رود. من به «کاناپه» علاقه‌مندم، چون بدون کوچک‌ترین گره‌افکنی در راستای درام‌سازی موضوعی را مطرح می‌کند و مطمئن هستم تماشاگر عادی را هم دچار خستگی و دلزدگی نمی‌کند. تاکیدم بر تماشاگر عادی هم به این دلیل است که یک تماشاگر حرفه‌ای سینما  مثل شما که از اهالی رسانه در حوزه‌ی سینما هستید، با تماشاگری که در سلیقه‌اش فیلم‌های پرفروش با سطح کیفی پایین می‌گنجد، تفاوت دارد و من تاکید می‌کنم که این فیلم را برای مردم ساخته‌ام. عیاری خاطرنشان کرد: می‌دانم که مساله‌ی حجاب و حاشیه‌ی پیش آمده تماشاگران زیادی را در صورت اکران «کاناپه» به سینما می‌کشاند، اما خود فیلم هم این قابلیت را دارد که مردم را با داستان کاملا درگیر کند. همانطور که فیلم‌های قبلی من نیز مثل «آن سوی آتش» و «بودن یا نبودن» را  هم بدون گره‌افکنی خاصی ساختم و مخاطب خود را  پیدا کردند. او یاداور شد که هر دو فیلم‌ اشاره شده پس از مدت بسیار کوتاه چند روزه از ادامه‌ی اکران بازماندند در حالی که وقتی فیلم «آن سوی آتش» در هفتمین روز اکران از پرده‌ی سینما پایین کشیده می‌شد، مدیر سینما آزادی به عیاری پیغام فرستاد که «کاری کن تا نمایش فیلم ادامه داشته باشد، چون مردم تازه با آن اخت شده‌اند و استقبال از فیلم خوب است.» تحریف از «تنوره دیو» تا «خانه پدری» وی در پاسخ به اینکه «آیا تاکید شما بر مخاطب عادی باعث شد که در این فیلم سراغ استفاده از کلاه‌گیس بروید تا همه چیز مثل زندگی عادی باشد، آن هم در شرایطی که می‌دانستید در اکران به مشکل می‌خورید؟ » اظهار کرد:  قطعا همین‌طور است. من از اولین فیلمی که ساختم یعنی «تنوره دیو» به این فکر می‌کردم که چطور ممکن است در یک فیلم رئالیستی این موضوع را اعمال کرد. در آنجا فرزانه کابلی نقش یک زن روستایی را بازی می‌کرد و من او را در خانه‌ای نشان دادم که برادر همسرش نیز در آنجا زندگی می‌کند و به همین دلیل طبیعی بود که بی‌حجاب نباشد. او افزود: پس از آن در «شبح کژدم» برای اینکه منیژه آقایی بی‌حجاب نباشد سکانس‌های او را بیرون از خانه قرار دادم و فقط در یک صحنه با جهانگیر الماسی در خانه بود که آن صحنه را هم طوری چیدم که به دلیل دعوا و دلخوری مدت زمان کمی با هم باشند و اصلا فرصت درآوردن روسری برای بازیگر زن که تازه از بیرون به خانه آمده بود نباشد. در «آن سوی آتش» هم عاطفه رضوی نقش یک دختر عشایر عرب را بازی می‌کرد و من او را مدام بیرون از خانه و در حالیکه شیر و ماست می‌فروخت تصویر کردم، اما بعد از آن با خودم فکر کردم یک بار جستی ملخک، دو بار جستی ملخک، تا کجا قرار است این روند ادامه داشته باشد؟ و همین شد که از فیلم بعدی دروغ یا بهتر بگویم تحریف، شروع شد. کیانوش عیاری ادامه داد: به این ترتیب در فیلم «روز باشکوه» تا فیلم آخرم که «خانه پدری» بود این ماجرا ادامه پیدا کرد. هر چند در «خانه پدری» زمانی که مینا ساداتی به خانه می‌رسد شرایط ساختمان به گونه‌ای است که زندگی در آن جریان ندارد و احتیاجی به تصویر زن بدون حجاب در خانه نیست، اما در سریال «روزگار قریب» وقتی فرح یا شمس یا طرفداران آن‌ها را با روسری تصویر می‌کردم به نظرم اتفاقی شرم‌آور بود که به دلیل قراردادی که با تلویزیون داشتم نمی‌شد کار دیگری انجام دهم. عیاری که پس از تدوین نهایی «کاناپه» از سال آینده باید مشغول ساخت یک سریال برای شبکه یک سیما شود، گفت: این مساله برای سریال جدیدی که قرار است بسازم هم وجود دارد و هرگز از مخیله‌ام عبور نمی‌کند که چنین مساله‌ای را در آنجا اعمال کنم، چون طبق قوانین تلویزیونی قرار است سریال بسازم. صرفنظر از اسپانسرهای چهار میلیاردی عیاری در پاسخ به اینکه وقتی می‌دانست فیلمش احتمالا امکان اکران پیدا نمی‌کند، چطور راضی به صرف هزینه و حتی حضور سرمایه‌گذار شده است؟ توضیح داد: من برای ساخت این فیلم چند اسپانسر از بانک، شرکت‌های بیمه و شرکت‌های لوازم خانگی داشتم که جمعا حدود چهار میلیارد تومان می‌شد، اما از آن صرف‌نظر کردم و گفتم به دلایلی نمی‌توانم از اسپانسر استفاده کنم چون می‌دانستم فیلم با مشکلات جدی برای اکران روبه‌رو می‌شود. ضمن اینکه مهمترین اصل برایم رعایت یک باور بود؛ چرا که اگرچه گذشتن از چهار میلیارد تومان سخت است اما معتقدم نباید اتفاقی بیفتد که سرمایه‌گذاران نسبت به حضور در سینمای ایران بدبین شوند بنابراین ۶۰ درصد از سرمایه‌گذاری این فیلم را خودم بر عهده گرفتم و دو نفر را هم که از طریق شهاب حسینی با آن‌ها آشنا شدم هر دو هم از ابتدا وضعیت فیلم را می‌دانستند و با علم به این احتمالات سرمایه‌گذاری کردند. نمایش «کاناپه» در خارج از کشور؟ عیاری که قرار است به زودی سریالی با نام «۸۷ متر» را با روایتی از یک داستان معاصر بسازد، در پایان در پاسخ به اینکه آیا قصد دارد «کاناپه» را در جشنواره‌های خارجی نمایش دهد؟ گفت:‌ اصلا به اکران فیلم در خارج از کشور فکر نکرده‌ام، چون مساله حجاب برای آن‌ها پیش پا افتاده است و فقط کسانی که به سینمای ایران اشراف دارند ممکن است از دیدن این فیلم تعجب کنند. تنها چیزی که الان می‌دانم این است که اکران «کاناپه» در ایران خیلی دشوار است و اگر اکران نشود از این پس دیگر فیلمی نخواهم ساخت که در آن کاراکتر مونث باشد، مگر اینکه او را در خیابان یا اماکن عمومی نشان دهم. با این حال هنوز امیدوارم و علاقه‌مندم سینمای ایران «کاناپه» را نمایش دهد.


منبع: baharnews.ir

رسانه‌ها با وحشت مردم چه کنند؟

در پی حادثه شی‌ء پرنده و شلیک ضدهوایی، هر رسانه‌ای تلاش کرد با بهره‌گیری بیشتر از صوت و تصویر در کنار انتشار خبر مکتوب خود، مخاطب را بیشتر به دل ماجرا ببرد و از آنجا که انتشار موضوعات اینچنین در رسانه‌های رسمی از حساسیت‌ و محدودیت‌هایی برخودار است، شبکه‌های اجتماعی روز دوشنبه بسیار راحت‌تر به موضوع پرداختند.خبر در حد موضوعی معمول، در شبکه‌های رادیو و تلویزیونی از جمله بخش‌های خبری صداوسیما آورده شد و فردای آن روز هم بسیاری از روزنامه‌ها با تیترهایی چون «شلیک به پرنده مرموز»، «شلیک دیوار آتش به ریزپرنده»، «شلیک به پرنده ناشناس در منطقه پرواز ممنوع» و «شلیک ضدهوایی در آسمان تهران» به پرواز ریزپرنده در تهران و شلیک ضدهوایی پرداختند.      اما اینکه عملکرد رسانه‌های رسمی در قبال موضوعاتی اینچنین باید چگونه باشد تا ضمن جلوگیری از بروز شایعات و سوءاستفاده برخی از حادثه، اتفاق به وضوح برای مخاطب اطلاع‌سانی شود، موضوعی است که خبرنگار ایسنا در گفت‌وگو با یک استاد ارتباطات و همچنین یک مدیر مسوول روزنامه، آن را به بحث گذاشته است.در این راستا محمد سلطانی‌فر می‌گوید: هر اتفاقی که در جامعه می‌افتد و باعث ترس و وحشت مردم می‌شود، باید توسط رسانه‌های رسمی پوشش داده شود و این امر وظیفه اصلی رسانه‌هاست. مدیرکل سابق دفتر مطالعات و برنامه‌ریزی رسانه‌ها با اشاره به وظیفه رسانه‌های رسمی درباره موضوع پرواز کوآدکوپتری که مورد هدف پدافندها قرار گرفت، اظهار می‌کند: هر اتفاقی که در جامعه می‌افتد و باعث ترس و وحشت مردم می‌شود باید توسط رسانه‌های رسمی پوشش داده شود و این امر وظیفه اصلی رسانه‌هاست و باعث جلب اعتماد مردم می‌شود.این مدرس دانشگاه می‌افزاید: ما حق نداریم بگوییم که پوشش دادن این رویدادها باعث تشویش اذهان عمومی است بلکه پوشش ندادن این اخبار عامل تشویش در اذهان و افکار عمومی می‌شود. سلطانی‌فر با اشاره به واکنش مقام‌های رسمی درباره‌ی پرواز هلی‌شات در آسمان مناطق مرکزی تهران، گفت: وظیفه دستگاه‌های ذی‌ربط پوشش دادن این اخبار است. مقام‌های رسمی کشور چند دقیقه بعد از این اتفاق دلیل این آتش بازی را اعلام کردند و سریع واکنش نشان دادند.او اضافه می‌کند: در این نوع رویدادها سرعت واکنش رسانه‌های رسمی نیز بسیار مهم است و حرف اول را می‌زند. مقام‌های رسمی و رسانه‌ها در انتشار رویداد روز گذشته، خوب عمل کرده و فضا را از دست شبکه‌های اجتماعی خارج کردند. مدیر مسوول روزنامه شرق هم که تیتر یک «شلیک ضدهوایی در تهران» را برای فردای روز حادثه انتخاب کرده بود، با اشاره به وظیفه رسانه‌ها در بازتاب رویدادهای امنیتی در کشور می‌گوید: مردم صدای ضدهوایی روز گذشته را شنیدند؛ بنابراین رسانه‌ها باید شفاف‌سازی کنند تا نگرانی برای مردم ایجاد نشود. وظیفه رسانه‌ها شفاف‌سازی است و مسوولان نیز در این راستا باید اطلاعات درست به رسانه‌ها بدهند تا آن ها منتشر کنند. او درباره انتشار اخبار در شبکه‌های اجتماعی هم چنین اظهار نظر می‌کند: شبکه‌های اجتماعی بیشتر سرعت محورند و دقت لازم را در انتشار اخبار ندارند و تلاش هم نمی‌کنند تا دقتشان را بالا ببرند به دلیل این که سرعت برای شبکه‌های اجتماعی مهم‌تر است.این مدیر مسوول روزنامه با اشاره به لزوم دقت عمل در انتشار خبرها در رسانه‌های رسمی بیان کرد: مسوولان و رسانه‌های رسمی باید دقت خود را در انتشار خبر بالا ببرند. مردم زمانی که اتفاقی در سطح کشور می‌افتد به شبکه‌های اجتماعی مراجعه می‌کنند اما در نهایت به سمت رسانه‌های رسمی می‌روند تا از صحت اخبار مطمئن شوند. او می‌افزاید: مسوولان رسانه‌ها باید سرعت لازم را در نشر خبر داشته باشند اما دقت مهم‌تر است. زمانی که اینگونه اتفاقات در کشور رخ می‌دهد، مسؤولان باید به رسانه‌ها اطلاعات کافی بدهند؛ البته تا جایی که مربوط به مسائل امنیتی نمی‌شود.مهدی رحمانیان درباره‌ی نحوه انتشار این نوع اخبار در رادیو و تلویزیون هم می‌گوید: رادیو و تلویزیون مخاطبان خود را دارد و یک مقام رسمی است و باید اخبار را در چارچوب دقت منتشر کند.


منبع: baharnews.ir

من چه کاره‌ام شادمهر را به ایران برگردانم؟

روزنامه تماشاگران امروز نوشت: «یک پست ناگهانی از شادمهر عقیلی، خواننده ایرانی که یک دهه قبل به لس‌آنجلس مهاجرت کرده، خبرساز شد. او که همین سال قبل تلاش‌های زیادی کرد تا به ایران برگردد، نوشته بود: «به وکیلم گفتم، بعد از مرگم جنازه‌ام را بسوزانند و خاکسترم را به اقیانوس بریزند. لطفاً دیگر درباره برگشتم سوال نکنید.» پستی که باعث شد کامنت‌های انتقادی زیادی برایش نوشته شود و همان‌طور که گفته بود، بعد از ۲۴ ساعت پستش را حذف کرد. داوود ناقور، دوست نزدیک شادمهر که سال قبل پیشقدم شده بود تا مشکل این خواننده را حل کند، در گفت‌وگو با تماشاگران امروز می‌گوید: «من مدت‌‌هاست با او حرف نزده‌ام اما فکر می‌کنم این یک واکنش احساسی است از این که مشکلش حل نشده. سال قبل من پیگیر ماجرا شدم تا بعد از فضای باز سیاسی ایجاد شده، بتوانم او را برگردانم. حتی در ارشاد هم با چند نفر حرف زدم. گفتند بگذارید خبر می‌دهیم ولی این قدر حاشیه درست کردند که ماجرا منتفی شد.» در ادامه توضیحات او را بخوانید: سال گذشته شما از احتمال بازگشت شادمهر به کشور گفته بودید ولی دیروز شادمهر در اینستاگرامش چیز دیگری نوشته است. من یک دوستی دارم که دوست دارد به کشورش برگردد. هر کسی باشی و بتوانی ایران کنسرت بگذاری، نمی‌آیی؟ به نظرم منطقی نیست که بگوییم چنین چیزی درست است. آن زمان خیلی حاشیه ایجاد شد. مثلاً من گفته بودم دارم سعی می‌کنم دوستم به ایران برگردد. نوشته بودند فلانی گفته من شادمهر را می‌آورم! من چه کاره هستم که کسی را بیاورم؟ آمدن شادمهر کاسبی خیلی‌ها را کساد می‌کند. حتی من احترام می‌گذارم و می‌گویم همه این افراد زیرگروه سبکی هستند که شادمهر آورده. غیر از رفاقت، من می‌گویم سبکی که شادمهر وارد موسیقی پاپ کرده، الان کلی زیرگروه پیدا کرده که خیلی‌هایشان هم موفق شده‌اند. ایرادی هم ندارد. وقتی خود طرف نگرانی ندارد، بقیه چه مشکلی دارند؟ همه باید کار کنند. اگر یک نفر خوب است دلیل نمی‌شود که بقیه دچار مشکل شوند. اما مسئله چیز دیگری بود. یک نفر می‌خواست مدیر برنامه باشد. یکی می‌خواست قراردادها را او ببندد. یکی می‌خواست بگوید من این ‌فرد را آورده‌ام و… من گفتم من آخرین نفرم. فقط گفتم پیگیر هستم که اگر بشود یک کاری بکنم. قضیه پر پرواز ۲ هم نبود. چون ما باید از ارشاد می‌پرسیدیم که می‌شود او بیاید یا نه. باید یک کاری ارائه می‌دادیم تا می‌توانستیم سوال بپرسیم. در واقع خصوصی هم رفتم پرسیدم گفتند صبر کنید خبر می‌دهیم. به نظرتان این واکنش شادمهر احساسی بوده؟ اصلاً من هم نگویم شما می‌دانید که احساسی است. من شادمهر را خوب می‌شناسم و حتی اگر الان مدام با او در تماس نباشم، سال‌ها با او زندگی کرده‌ام. هنرمند جماعت مخصوصاً اگر خلاق هم باشد، خیلی حساس است. در عین حال که می‌خواهد محکم باشد، توقعش هم زیاد است. می‌دانم که آن‌ قدر مطلب گفته شده و کامنت برایش گذاشته‌اند و پیام فرستاده‌اند که یک جمله این‌چنینی گفته است. از نوع جملات مشخص است که بیشتر از این است که به او برخورده. اخیراً با او حرف نزدید؟ مدت‌هاست که با او صحبت نکرده‌ام. آخرین‌ بار او را دیدم و علت این که پیگیر موضوع برگشتنش هم شدم همین بود که در صحبت‌های رفاقتی که داشتیم از مشکلاتش گفت و این که آنجا با همه خوبی‌هایش سخت است. وقتی از زبان یک رفیق اینها را بشنوی، سعی می‌کنی برای او کاری کنی. این که این را چطور برای مردم یا تندروها یا کسانی که منافع‌شان را در خطر می‌بینند، توضیح بدهیم، این مشکل من است. من خیلی ساده فکر می‌کردم با توجه به شرایطی که یک مقدار عوض شده و این همه کنسرتی که مجوز می‌دهند و… شاید بشود شادمهر هم برگردد. فقط خواستم سؤال کنم که آیا حالا با این شرایط می‌شود ایشان برگردد. گفتم شاید فضا ایجاد شده باشد که بشود این مسئله را حل کرد. این نوشته شادمهر خیلی بازتاب‌های منفی داشت و خیلی‌ها در اینستاگرامش به او حمله کردند. الان شما بخواهی بروی شمال، بشنوی که جاده یک مقدار خطر دارد، ترجیح می‌دهی بهانه‌ای بیاوری و بگویی نمی‌آیم اما اگر جاده خوب باشد، هوا خوب باشد و همه چیز هم اوکی باشد، چرا نباید بروی؟ این اصلاً سؤال ندارد که می‌خواهد بیاید یا نمی‌خواهد. مگر می‌شود کسی شرایطش را داشته باشد و نخواهد بیاید. از نظر من اینجا از همه جای دنیا امن‌تر و زندگی بهتر است. موضوع هم با کمک مسئولان قابل حل است. پیگیری من باعث شد وزیر راحت اسم شادمهر را بیاورد. قبلا حتی اسمش را نمی‌آوردند. من دو، سه بار برنامه داشتم. قبلش می‌گفتند اگر سؤالی شد اسمی از شادمهر نیاورم. الان آن حساسیت برداشته شده. یک نفر آمده برای من کامنت گذاشته و بد و بیراه گفته که اگر تو نمی‌توانستی شادمهر را بیاوری چرا گفتی. اولا من کی گفتم؟ دوما مگر به این راحتی‌هاست؟ سوما مگر یک دکمه است که بزنی بیاید. مشکل ما آدم‌هایی هستند که این وسط دنبال سهم هستند. من برای همین هم فاصله گرفتم. حیف است که شادمهر نیاید. شادمهر کاری مثل یاس را برای حضرت فاطمه در کارنامه‌‌اش دارد. او خانواده شهید است؟ بله. یکی از برادرانش در بحبوحه انقلاب شهید شده. خودش دوست دارد برگردد. هر چقدر هم بگوید نمی‌خواهم یا خاکسترم را هم به ایران نفرستید، مادرش اینجاست، پدرش اینجا دفن است. نمی‌شود که نخواهد بیاید. من خودم رفتم آنجا زندگی کنم ولی نتوانستم. در نهایت این که ما فقط یک سؤال داشتیم که آیا می‌شود به این موضوع کمک کرد؟ دیدم چه جنجال‌هایی شد. گفتم خب من کنار می‌روم، شما بیایید کار را ادامه بدهید. اگر آمد همه چیز را هم به نام خودتان بزنید. طبیعی است که احتمالاً با مشاوره‌هایی که به او می‌دهند یک مقدار بیشتر ناراحتش کرده‌اند. در کل این مشکل هم قابل حل بود منتهی الان خیلی فضا آماده نیست. فعلاً استارتش خورده تا ببینیم چه می‌شود.»


منبع: baharnews.ir

سایه​سنگین​عذرخواهی​بر سر​اجراهای​فجر

به گزارش ایسنا، کنسرت ارکستر “نیلپر” که بعد از اجرای ارکستر ملی به رهبری فریدون شهبازیان و خوانندگی علیرضا افتخاری روی صحنه تالار وحدت رفت، با مشکلات مختلفی در طول اجرا مواجه شد.احسان تارخ، مدیر اجرایی فستیوال موسیقی معاصر تهران با اشاره به اینکه گروه نیلپر به نمایندگی از این فستیوال برای نخستین‌بار در جشنواره موسیقی فجر شرکت کرده است، گفت: امیدواریم این اجرا قدمی برای اجرای گروه در فستیوال دوم در اردیبهشت سال آینده باشد.او همچنین با اشاره به اینکه امروز تنها روزی است که سه اجرا در تالار وحدت روی صحنه می‌رود، به خاطر تاخیر در آغاز اجرا و ناهماهنگی‌ها عذرخواهی کرد. بخش نخست این اجرا با هنرنمایی مارتینا کوسسکا (ایران _ لهستان) در پشت پیانو همراه بود و قطعاتی آرام نواخته شدند که لازمه لذت بردن از آنها تمرکز بر روی نت‌ها و فاصله‌های همراه با سکوت بود؛ اما در سالن تالار وحدت اصلا چنین شرایطی برای مخاطبان فراهم نبود.در حالی که در ساعت ۲۱:۳۰ خریداران بلیت اجرای سانس بعد (خنیاگران مهر) به تالار وحدت آمده بودند و اجازه ورود به سالن را نداشتند، پس از گذشت ۴۵ دقیقه، به داخل آمدند و بارها درهای سالن اصلی تالار برای ورود مخاطبان اجرای بعدی باز و بسته شد. بعد از گذشت دقایقی باز هم چندین‌بار سکوت تالار وحدت شکسته شد، چون کسانی که از ورودشان پشیمان شده بودند، از جای خود بلند می‌شدند و بیرون می‌رفتند. این شرایط در کنار بلند صحبت کردن و خندیدن برخی کارمندان تالار که اعتراض تعدادی از مخاطبان را نیز در پی داشت، سبب شد کمتر بتوان صدای سازهای ارکستر نیلپر را بدون صداهای مزاحم اطراف شنید. یک ساعت بعد از آغاز این کنسرت، وحید تاج _ خواننده گروه خنیاگران مهر _ توسط نوید گوهری _ رهبر و سرپرست ارکستر نیلپر _ به مخاطبانش پیام داد و از آنها عذرخواهی کرد.گوهری نیز در بین دو بخش اجرای ارکستر با اشاره به برخی ناهماهنگی‌های ایجاد شده در گروه ارکستر، از مخاطبان به خاطر شرایط صحنه عذرخواهی کرد. با به پایان رسیدن اجرای ارکستر نیلپر، گروه خنیاگران مهر به سرعت کارهای مربوط به تنظیم صدا را انجام داد و سرانجام در ساعت ۲۲:۴۵ روی صحنه آمد.این گروه که شامل ۱۲ نوازنده زن است، امسال تشکیل شده و بهزاد عبدی آهنگساز و نیوشا بریمانی سرپرست نوازندگان آن است.کنسرت خنیاگران مهر شامل پنج قطعه موسیقی بدون کلام و ۹ قطعه موسیقی با همراهی وحید تاج به عنوان خواننده بود. تاج نیز در ابتدای این اجرا از مخاطبان به خاطر تاخیر عذرخواهی کرد.در نهایت این کنسرت در ساعت یک بامداد در حالی که بیشتر مخاطبان همچنان در سالن حضور داشتند، به پایان رسید.البته نیوشا بریمانی _ سرپرست نوازندگان _ پیش از خروج مردم از سالن،  فرصتی خواست تا ضمن عذرخواهی دوباره، بگوید که در ایجاد این شرایط بی‌تقصیر بوده‌اند و اعضای این گروه موسیقی از ساعت هشت صبح برای هماهنگی‌های پیش از اجرا به تالار وحدت آمدند و در این جریان خسته شدند.او همچنین اظهار کرد: یاد می‌کنم از عزیزی که در جمع ما نیست و به دلیل ضبط موسیقی در خارج از کشور است؛  بهزاد عبدی کار تنظیم و آهنگسازی قطعات این کنسرت را انجام داده است.


منبع: baharnews.ir

پرونده شهلا جاهد فیلم شد

فیلم سینمایی «یادم تو رو فراموش» به کارگردانی علی عطشانی در بخش چشم انداز سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر به نمایش در می آید. این فیلم براساس پرونده شهلا جاهد که در سال ۱۳۸۹ به جرم قتل همسر ناصر محمدخانی فوتبالیست اعدام شد، ساخته شده است. در این فیلم بازیگرانی چون حسین یاری، میترا حجار، ماه چهره خلیلی، مازیار فلاحی، بیتا عطشانی، غزل یگانگی، آزاده مهدی زاده حضور دارند. در خلاصه داستان «یادم تورو فراموش» آمده است: دامون مربی بر کنار شده یکی از باشگاه های پرطرفدار با دختری که سال ها پیش با او ارتباط داشته روبرو می شود. از جمله عوامل این پروژه سینمایی می توان به علیرضا بیات: مدیر تولید، حسام آقا باباپور: جانشین تهیه کننده، علیرضا یگانگی: دستیار تهیه کننده، وحید مهین دوست: دستیار یک و برنامه ریز، سینا زارعیان: دستیار کارگردان، سروش حسین جانی: دستیار کارگردان، محسن گلستانی: فیلمبردار پشت صحنه، الهام اخوان: منشی صحنه، محمود عطشانی: مدیر فیلمبرداری، مهدی حسینی: دستیار یک، مهدی قاسمی: دستیار دوم، علی غیاثی: دستیار سوم، سینا چراغی:دستیار چهارم، محمد شاهوردی:مدیر صدابرداری، امیر شاهوردی: دستیار صدا، صداگذار: نادر بادامچیان، سعید دلاوری: مدیر تدارکات، ناصر ماهری، دستیار تولید: سید ابراهیم خسروی، رسول عابدی: خدمات، مجید علی اسلام: طراح صحنه و لباس، سمیرا علی اسلام: دستیار لباس، احمد سعادت بخت: دستیار صحنه، سجاد گودرزی: دستیار صحنه، محمد تیموری و علی عطشانی: تدوینگر اشاره کرد.


منبع: baharnews.ir