حمایت انجمن نویسندگان آمریکا از فرهادی

به گزارش مهر به نقل از لس آنجلس تایمز، در بیانیه انجمن نویسندگان آمریکا که در حمایت از اصغر فرهادی کارگردان ایرانی نامزد اسکار منتشر شد از حضور نداشتن وی در مراسم اسکار ابراز تاسف شد. انجمن نویسندگان آمریکا (WGA) فرمان منع سفر شهروندان هفت کشور مسلمان به آمریکا را مغایر با قانون اساسی و عمیقا اشتباه خواند و افزود: شما می‌توانید صرف نظر از اینکه در کجا به دنیا آمدید یا چه دینی دارید سفر کنید و بازگرداندن مسافران از فرودگاه‌های آمریکا نادرست است.دو شاخه شرقی و غربی انجمن نویسندگان آمریکا افزودند: حقوق بشر به معنی آزادی بیان و مذهب است و ضرورت همه آمریکایی‌ها و همه آنهایی که به اینجا می‌آیند این است که زندگی‌های بهتر ساخته شود. لس آنجلس تایمز افزوده است: در واکنش به این فرمان ترامپ، فرهادی روز یکشنبه در پاسخ به این مساله گفت شرایط ناعادلانه تحمیل شده به برخی هم‌وطنان من صحیح نیست و اعلام کرد در مراسم اسکار شرکت نمی‌کند.در بیانیه انجمن نویسندگان آمریکا آمده است: ما به ویژه برای گزارش‌هایی مبنی بر این که اصغر فرهادی، کارگردان «فروشنده»  که در جشنواره کن برنده جایزه بهترین فیلمنامه شد و اکنون نامزد اسکار است و شاید همراه بازیگران و عوامل فیلم خود از ورود به کشور ما منع شود ناراحت هستیم. در این بیانیه آمده است: صنعت سرگرمی از اولین روزها با قدرت تخیل مهاجران ساخته شده و انجمن ما جمعی از قصه‌گویانی است که همیشه به ملت‌های دیگر و باورهای متفاوت که دوست داشته‌اند خلاقیت خود را با آمریکا تقسیم کنند، خوشامد گفته‌ است. ما سپاسگزار آنها هستیم و در کنارشان می‌ایستیم و برای آن‌ها می‌جنگیم.با این ممنوعیت داوطلبان دفاع از حقوق مدنی سوریه که برای مستند کوتاه «کلاه‌سفیدها» نامزد اسکار شده بودند نیز امکان حضور در مراسم اسکار را نخواهند داشت.


منبع: baharnews.ir

بازیگر فرانسوی «عشق» درگذشت

امانوئل ریوا بازیگر فرانسوی که با بازی در فیلم «عشق» به کارگردانی میشاییل هانکه تحسین منتقدان را برانگیخت، به سرطان مبتلا بود و جمعه شب هشتم بهمن در پاریس چشم از جهان فروبست.ریوا زمانی که ۲۲ سال داشت از مناطق روستایی فرانسه به پاریس رفت تا بازیگر شود. او خیلی زود با بازی در نقش اصلی فیلم «هیروشیما عشق من» به کارگردانی آلن رنه در سال ۱۹۵۹ به رویای خود دست یافت. این فیلم داستان عاشقانه یک بازیگر فرانسوی و یک معمار اهل ژاپن است.او پس از آن در طول فعالیت حرفه‌ای خود با کارگردانان مطرحی چون گیلو پونته‌کوروو، ژان پیر ملویل و ژرژ فرانژو همکاری کرد. این بازیگر سال ۱۹۶۲ جایزه بهترین بازیگر جشنواره ونیز را دریافت کرد. «سه رنگ: آبی» به کارگردانی کریشتف کیشلوفسکی در سال ۱۹۹۸ و «اسکای لب» به کارگردانی جولی دلپی از دیگر آثار سینمایی این بازیگر هستند.او سال ۲۰۱۲ هنگام بازی در فیلم «عشق» ۸۵ ساله بود و با بازی در این نقش به شهرت جهانی رسید.


منبع: baharnews.ir

قرائتی «دیگر» از اندیشه‌ها باختین

فریاد ناصری- روزنامه بهارکمتر اندیشمندی را می‌توان سراغ داشت که در حوزه رمان سخنی گفته باشد و از باختین یاد نکرده باشد و یا به او نپرداخته باشد. در نیمه دوم قرن بیستم آوازه کارهای باختین مرزهای اروپا را در می‌نوردید و در این میان اندیشه‌های او با تاخیر به مرزهای ما هم رسید. در این یادداشت تلاش شده به چند مفهوم از مفاهیم مورد توجه او پرداخت. رمان و شعر باختین با تقابل این دو نوع ادبی کماکان درون همان نظام فکری خود در جست و جوی راهی به رهایی‌ است. پیگیر همان نیروهای مرکزگریز‌ی ا‌ست که پیش از این در زبان نشان‌شان داده بود و اکنون می‌خواهد نماینده‌ تام و تمام آن نیروها را در دوگونه‌ ادبی نشان بدهد تا از این رهگذر به اجتماع و جامعه برسد و تقابل خواست‌های مردمی و خواست‌های فرهنگ رسمی القاء شده  از طرف حکومت و نهادهای دینی.البته باید بگویم رمانی که مدنظر باختین است رمانی‌ است که درآن بیشترین امکان گفت و گو و بیشترین امکان چندصدایی موجود است و از این طریق باختین بین رمان‌ها نیز همه‌ آنها را را از آن نوع که به‌طور مثال با داستایوفسکی به عرصه می‌آید نمی‌بیند و حتی نمایش‌نامه‌ها را هم محل گفت‌وگو و چندصدایی نمی‌داند. اگر بخواهیم تقلیلی و نمادین ببینیم داستایوفسکی را مبدع رمان چندصدایی می‌داند. هرچند وی‍ژگی‌های این نوع رمان تبار تاریخی دارند از همین روست که اصطلاح رمان‌گونه را برمی‌سازد تا نشان دهد در تبار تاریخی گونه‌های ادبی برخی از این ویژگی‌ها بوده است. از این رو در تقسیم‌بندی‌ها و رده‌بندی سلحشورنامه‌های عاشقانه یونانی و سلحشورنامه‌های شوالیه‌ای را می‌بیند و نشان می‌دهد و معتقد است که اگر چه هر دوی این‌ها به طورکلی پشت و تبار رمان‌اند اما در نهایت سلحشورنامه عاشقانه به قطب رمان نزدیک‌تر است. تا سلحشورنامه‌های شوالیه‌ای چرا که نظر به یکپارچگی  زبانی ندارند. در طرف مقابل هم‌ارز همان نیروهای مرکزگرا شعر را می‌بیند. شعر نوعی‌ است که از نظر باختین تمام گونه‌های زبانی  و تمام صداهای دیگر و دیگری را خط می‌زندو سرکوب می‌کند تا به زبانی خالص و یکپارچه دست یابد. زبانی مقتدر و بی‌شکاف و گسست، خالص و تک-صدا. از نظر باختین شعر عرصه و نوع تک‌صدایی و تک‌زبانی است، اما آن پرسش پیشین هنوز به‌جاست که اگر زبان در خود هر دو نوع نیروها را دارد چگونه زبان علیه زبان می‌شود در شعر  و نیروهایی از زبان علیه نیروهایی از زبان به کار گرفته می‌شوند و می‌توانند آنها را چنان منکوب و سرکوب کنند  که هیچ رد و نشانه‌ای ازشان باقی نماند و شعر چنین مقتدرانه تک‌صدا شود در نظر باختین؟ چندصدایی چندصدایی در دم دستی‌ترین تعریف یعنی جهانی از افکار و بینش‌ها و ایدئولوژی‌ها و عقاید بدون سلسله مراتب، بدون بالا و پایین، که تمام این افکار و عقاید به یک میزان و سهم فرصت گفت دارند و فرصت شنیده‌شدن. جهان عادلانه‌ صداها و حرف‌ها و فکرها بی‌آنکه صدایی بر صدایی مسلط یا غالب باشد و این متکی است بر مفهوم گفت‌وگومندی و برزبان‌شناسی خاص باختین  و تبار مفهومی‌اش به جهان موسیقایی می‌رسد. به تک‌سازی و تک‌صدایی و به ارکستر و هم‌نوایی شاید، هرچند در ارکستر خواست مسلطی وجود دارد  و همه سازها در پی آن خواستند اما در آن رمان و در آن چندصدایی مدنظر در جهان رمان خواست مسلطی وجود ندارد جز آنچه هست در بیرون و اجتماع و زندگی؛ که رمان تمام قد به آن‌ها مجال می‌دهد. به نادیده‌شده‌ها فرصت گفتن و دیده شدن می‌دهد در مقابل فرهنگ رسمی که دست بردهان‌شان می‌گذارد تا جایی که حتی نویسنده هم صدایی‌است در بین صداهای شخصیت‌هاش که با آنها به گفت و گو می‌نشیند. شخصیت‌ها در انقیاد میل و خواست نویسنده نیستند هر چند ساخته اویند اما فاعل فعل خویش و صاحب فکر و زبان خودشانند. نویسنده محرر گفت‌وگوی انجام شده و تمام شده نیست بلکه محرر گفت‌وگوی در حال انجام است. شخصیت‌ها حتی اجازه دارند با میل و نظر نویسنده مخالف باشند و نویسنده خالق مقندر نیست. این هم ارز‌سازی و شکست صدای مسلط توسط خرده صداها که دیگر خرده صدا نیستند بلکه اعتبار و ارزش دارند. گویی تلاش هنری و نظریی‌ است که می‌خواهد استبداد حکومت رسمی روسیه را بشکند. حکومت کمونیستی روسیه که تنها معبر یک صدا و یک روایت از جهان و زندگی بود.  رمانی که باختین از آن حرف می‌زند رمانی ا‌ست که گفت و گو مندی در آن بالاترین میزان را دارد. جهانی با تکثر آگاهی‌ها و صداهای مستقل و از هم منفک. نوعی گردآمده از انواع ادبی. جهانی از تمام گونه‌های زبانی که شکل دیگر زندگی روزمره است. تضادهای عظیم در کنارهم و همزمان با هم، رمان جهانی‌ است در گفت‌وگو، گفت‌وگو با گذشته و آینده. رمان چندصدایی هم‌آیش زبان‌هاست. زبان‌هایی که باهم و در کنار هم «خرد جهانی» را برمی‌سازند. از چندصدایی می‌شود چنین تصور و تصویری هم به دست داد: ۱) تعدد و تنوع فرهنگ‌ها (جهان‌ها) ۲) بازتاب صداهای سرکوب شده ۳) تعدد و تنوع زاویه‌ دید ۴) تاثیرپذیری و تاثیرگذاری صداها از هم در واقع در جهان رمان ِ چند صدایی، در جهان زندگی روزمره و واقعی هیچ منی خالص نمی‌ماند. تمام من‌ها شدن‌شان پایان ناپذیراست و هر فردی تکه‌ای از خاطره‌ای جمعی است که این تکه تمام آن نیز هست. کارناوال کارناوال مفهومی ا‌ست برآمده از دل زندگی عامیانه، مفهومی که سویه‌های مقاومتی و پایداری دارد. سویه‌های مبارزانه در مقابل فرهنگ رسمی. کارناوال باختینی فضایی ا‌ست که حد اعلای چند صدایی در آن قابل مشاهده و بروز است. کارناوال جشن و خنده و شادی و لوده‌گری‌ است در برابر چهره‌ عبوس فرهنگ مسلط. در برابر خواست محدود و حدخورده‌ قوانین مسلط. کارناوال جهان تخطی است. تخطی از هر آن‌چه که فرهنگ رسمی و مسلط می‌خواهد. جایی‌ است که سلسله مراتب به تعلیق درمی‌آید و برای لحظاتی همه چیز برابر می‌شود اما تناقض‌اش آنجاست که به خود کارناوال گویی فرهنگ مسلط است که اجازه‌ بروز و ظهور می‌دهد. هر چند این حرف محل مناقشه است اما خود کارناوال دقیقا مخالف خوان و علیه هر چیز رسمی است. اجازه دادن به بروز خنده و رقص است. برهم زدن تقابل سوژه و ابژه است. آن که می‌خندد و می‌رقصد در واقع خود در وسط نمایش است. هم تماشاگر و هم بازیگر است. جایی که شأنیت‌ها و منزلت‌ها و اعتبارهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی محلی از اعراب ندارند. همه چیز یکسان است و تن‌های له شده و چهره‌های گرفته اجازه‌ دیده شدن و به عرصه آمدن و شکفتن دارند. کارناوال مقاومت است. کارناوال هم ارز و هم شانه جهان رمان است. جهانی از گونه‌های مختلف متضاد در کنار هم. کارناول در مقابل آن فرهنگی که می‌ایستد به‌طور مثال فرهنگ فئودالی چهار نقش به خود می‌گیرد: ۱) سنت را رد می‌کند و پیوستگی و آینده را برتر می‌شمارد (دگرگونی و انقلاب مدام) ۲) ریاضت پیشگی را طرد می‌کند و به جسمانیت زندگی و کارکردهای جنسی آن اشاره می‌کند. ۳) جدیت فرهنگ رسمی را با لوده بازی به سخره می‌گیرد تا پوچی‌اش را عیان کند ۴) کارناوال و خنده، معاداندیشی الهیات رسمی را بیگانه‌سازی می‌کند. اگر چه خنده رسم‌های بیشتری دارد و چهره‌ دیگری هم اما این چهار گونه گویا به‌طور خلاصه و کلی می‌تواند قدرت خنده را واضح و شفاف آشکار کند. این چهار نما و شما در واقع خود خنده را به طور جزئی نشان می‌دهند، اما غیر از این در طول تاریخ تصورات مختلفی از خنده وجود داشته که خلاصه‌وار چنین‌اند: الف) نظریه‌ تفوق از افلاطون تا قرن ۱۸؛ خنده احساس برتری ماست نسبت به دیگری ارسطو می‌گوید: شوخی نوعی مسخره کردن است و قانون‌گذار مسخره‌کردن را منع می‌کند. ب) نظریه سازگاری: در این نظردر واقع ما به دیگری نمی‌خندیم بلکه با او و در کنار او به آنچه او می‌خندد می‌خندیم. پ) نظریه‌تسکین: خندیدن ما را تسکین می‌دهد. خندیدن راهی برای عبور از تنگنا و سختی‌هاست. خندیدن راهی برای بقاست. این سه نظریه‌ خلاصه شده و تقلیل یافته را از این جهت متذکر شدیم تا نشان دهیم آن تصور عمومی که خنده بیان لذت و سرخوشی است چقدر ساده انگارانه است، اما در نهایت از نظر باختین دهن کجی به فرهنگ مسلط و نظام مسلط است. هتروگلوسیا آن‌چه به صورت خلاصه‌وار از هترو گلوسیا یا همان دگرآوایی یا دگرمفهومی به دست می‌دهند آن هم با چهره‌ای مثال گونه یعنی که هتروگلوسیا بیانگر انواع گونه‌های زبانی درون یک زبان است و در واقع تنها بخشی از گستره‌ عظیم این مفهوم است. هتروگلوسیا مفهومی‌ است که در آن گفت‌وگومندی و رمان گونگی و رهایی صداها از خواست مقتدر یا کارناوالیسم همه به‌طور همزمان حضور دارند. هترو گلوسیا با اتکا به زبان شناسی خاص باختین در واقع می‌خواهد نشان دهد هیچ کلامی تهی از معنا و مفهوم نیست تا گوینده آن را در اختیار بگیرد و آنچه را می‌‌خواهد بگوید بلکه کلمه پیش از آنکه به دست گوینده و نویسنده برسد. در متن فرهنگ هزار رخ و هزار گارد گرفته است.


منبع: baharnews.ir

تمدن/ بهارخند

علی‌اکبر محمدخانی- روزنامه بهارمدتی پیش چند نفر از این آدم‌های اولیه، از ناف اُستوا زنگ زدندکه فلانی، دیگه به اینجامون رسیده، خسته شدیم از انسان اولیه بودن، بچه‌هامونو توی مدرسه مسخره می‌کنند، مگه ما چی‌مون از بقیه کمتره؟ ما هم می‌خوایم متمدن بشیم، بگو ببینم شما چجوری متمدن شدید، که ما هم همون کارو بکنیم؟ حتما اگر شما هم به جای من بودید، اشک از چشم‌هایتان جاری می‌شد، وقتی می‌شنیدید به‌جز خودمان یک عده دیگر هم در این دنیا هستند که باورشان شده واقعا ما متمدن هستیم. چیره شدن بر احساسات در این لحظات تاریخی بسیار دشوار است، ولی هرچه در توان داشتم به کار بردم تا بر احساساتم غلبه کنم. من گفتم: ببینید سِیر تمدن از اختراع آتیش شروع شده، شما هم باید برید اول از همه آتیش رو اختراع کنید. آنها هم گفتند: باشه و سریع رفتند توی زیر زمین خانه‌هاشان آتش اختراع کردند. بعد از یک مدت دیدم دوباره زنگ زدندگفتند: آره و اینا، دستتم درد نکنه، ولی نگفتی بعد اینکه اختراعش کردیم، چجوری باید خاموشش کنیم؟ ! من گفتم: چی شده مگه؟ گفتند: شب‌ها نورش می‌زنه تو چشم‌هامون نمی‌ذاره بخوابیم. گفتم: خب فوت کنید، خاموش می‌شه. گفتند: زبونت لال بشه، خودت فوت کنی، ما هنوز جوونیم. گفتم: خب، آب بریزید روش تا خاموش بشه. گفتند: خیلی ببخشید که می‌پرسیما، ولی آب دقیقا چی بود؟ گفتم: همون که می‌خورید. آنها گفتند: والا ما موز می‌ذاریم لای گوره‌خر می‌خوریم. گفتم: خب بعدش که تشنه‌تون شد چی می‌خورید؟ گفتند: مغز بادوم، پسته، جیگر. گفتم: نه، آب می‌خورید، از همون چیز شُلا که از زمین قُل قُل می‌زنه بیرون، همونو بریزید روی آتیش تا خاموش بشه. گفتند: باشه و رفتند بعد از چند روز دوباره زنگ زدند گفتند: خدا لعنتت کنه، گفتم: چی شده؟ گفتند: کل جنگل سوخت. الان دیگه هیچ برگی نمونده ما ببندیم جلوی خودمونو زن و بچه‌هامون، آبرومون رفت جلو در و همساده. من گفتم: درست بگید ببینم چی شده؟ گفتند: ما هر چی آب می‌ریزیم روی آتیش بیشتر گُر می‌گیره. من گفتم: مطمئنید آب می‌ریزید؟ گفتند: مگه نگفتی همین مایع سیاهه که از دل زمین قُل قُل می‌کنه میاد بیرون؟ گفتم: چه کارکردید احمقا؟ اون که آب نیست، اون نفته.گفتند: نفت دیگه چه خریه؟ گفتم: طلای سیاهه، خداتومن پولشه. گفتند: به چه درد می‌خوره؟ گفتم: می‌تونید بفروشید با پولش مثل ما به طرفه‌العینی متمدن بشید. گفتند: راس می‌گی یا باز مثلا الکی می‌گی، می‌خوای مارو اذیت کنی؟ گفتم: به جان بچه‌هام راس می‌گم. گفتند: بعد این همه پولو چکار کنیم؟ گفتم: برای رفاه و پیشرفت خودتون استفاده کنید. گفتن چجوری؟ گفتم: ببینید چی کم کسری دارید، برید بخرید تا راحت‌تر زندگی کنید. گفتند: خدا رو شکر ما هیچ کم و کسری نداریم، یخچالامون تا خرتناق پره. گفتم: ببینید چیزای اساسی‌تر چی کم دارید برید بخرید. هیچی آنها هم رفتند هر چه پول داشتند دادند توپ و تانک خریدند، افتادند به جان هم. بعد که دیدند متمدن نشدند زنگ زدند: اون طرفه‌العین بود که گفتی، اونم باید چیز خوبی باید باشه‌. از کجا بخریم که زود متمدن بشیم؟ واقعا یکسری جوامع هستند که سرتاپای‌شان را هم طلا بگیرید متمدن نمی‌شوند، بی‌خودی خودتان را خسته نکنید.


منبع: baharnews.ir

همه‌ درس‌های همایون صنعتی‌زاده

غلامرضا نوعی- روزنامه بهاراین روزها حال کتاب در ایران خوب نیست. تیراژ کتاب روزبه‌روز  کمتر می‌شود. بی‌مناسبت نیست درباره مردی که انقلابی در عرصه تیراژ کتاب ایران پدید آورد و آن را از دو هزار نسخه در آن روزگار به ده هزارتا بیست هزار نسخه افزایش داد، کتابی به ناشران و مدیران فرهنگی معرفی کنیم. «از فرانکلین تا لاله‌زار، زندگینامه همایون صنعتی زاده» را می‌توان در زمره آثاری دانست که هر مدیر فرهنگی باید بخواند. اگر فرصت خواندن کامل کتاب را ندارد! حداقل بخش کوتاه «فرانکلین، شاهکار همایون» را تورق نماید تا وسعت نگاه یک ایرانی را ۶۰ سال قبل درراه‌اندازی یک انتشارات ببیند. اهمیت کار صنعتی زاده در آن بود که نشر را منحصر به چاپ‌ترجمه متون خارجی نساخته بود؛ کارهای مهم دیگری همچون چاپخانه افست، کارخانه کاغذسازی پارس، کتاب‌های جیبی، کتاب‌های درسی همه را در تکمیل فرانکلین به وجود آورد. از سوی دیگر در کنار حال‌وروز کتاب نخوانی و تیراژ قلیل کتاب، شاهد دوره گذار از چاپ کاغذی هستیم ازآنجاکه بررسی نقش افرادی همچون صنعتی‌زاده – که گذار از چاپ و نشر سنتی ایران به مدرن مدیون  اوست – می‌تواند جالب‌توجه باشد. او برای اولین بار توانسته شایسته‌ترین اهل کتاب را دور خود جمع کند و به شکل تخصصی به کار چاپ و نشر کتاب بپردازد. صنعتی زاده به کار ویرایش شکل حرفه‌ای داد و بهترین‌هایی همچون نجف دریابندری، اسماعیل سعادت، فتح‌الله مجتبایی، ابوالحسن نجفی و. . . که هنوز در آسمان درخشان فرهنگ و ادب می‌درخشند، در موسسه خودگرد آورد. باز کردن باب سفارش کتاب – به‌طوری که تعجب مرحوم باستانی پاریزی را برمی‌انگیزد- از رسم‌های او در نشر بود. برای اولین بار موسسه فرانکلین در صنعت نشر ایران حق کپی‌رایت بین‌المللی را رعایت کرد. قانونی جهانی که هنوز در اجرای آن وامانده‌ایم. «او تمام و کمال در خدمت کتاب بود» . هر یک از موارد برشمرده شده فوق می‌تواند درس‌هایی برای صنعت نشر تلقی شود. سیروس علی نژاد کتاب را گفتگو محور و باهدف ارائه یک زندگینامه از صنعتی زاده به تعبیر مؤلف «مردی مردستان که در نوسازی و سازندگی ایران نقش عمده‌ای داشته» به رشته تحریر درآورده است. اما ازآنجاکه مؤلف مجموعه‌ای از نوشته‌های پراکنده خود را در این کتاب یکجا به خواننده عرضه می‌دارد لذا با یک روایت خطی از تولد تا مرگ مواجه نمی‌شویم. اما همان زندگینامه شیوا و روان در ابتدای کتاب برای شناخت شخصیت این اعجوبه – به تعبیر مؤلف – کفایت می‌کند. در این یادداشت مختصر، به دنبال ارائه مطالب و مضامین کتاب نیستم اگر خواننده حتی به همان زندگینامه سیروس علی نژاد مراجعه کند به شخصیت، منش و ارزش فرهنگی او پی می‌برد. اما بد نیست ذکری از دو، سه درس از سیر زندگی او که برای ما به ارمغان مانده  به میان آوریم. آموختن حرفه در حین تحصیل، چه در پیری و چه در جوانی، درسی است که برای هزاران جوان تحصیل‌کرده ما به‌کار می‌آید. او پس از عمری مدیریت در مجموعه‌های بزرگ و کوچک همچون مدیریت انتشارات فرانکلین، سازمان کتاب‌های جیبی، مبارزه با بی‌سوادی، چاپخانه افست، کاغذسازی پارس، کارخانه رطب زهره، پرورشگاه صنعتی کرمان و. . . در سالهای بعد از انقلاب به آموختن صحافی نزد یکی از کارگران سابق خود در کرمان می‌پردازد!  درس دیگری که از صنعتی زاده می‌توان آموخت آن است که او برای هر کاری شخص مناسب و شایسته  را جستجو می‌کرد؛ وقتی او را می‌یافت به هر قیمتی او را به خدمت می‌گرفت. دکتر غلامحسین مصاحب ازجمله این شایسته‌ها بود. او برای‌تربیت افراد خود، از هزینه کردن هیچ ابایی نداشت. اگر لازم بود برای طی دوره به خارج از کشور می‌فرستاد همچنان که برای تجربه‌آموزی ایرانیان در تألیف دایره المعارف، دکتر مصاحب و یکی، دو تن دیگر را به اروپا و امریکا فرستاد. در خصوص اعزام ناشران هم عزمی راسخ داشت. نظارت دکتر اسلامی ندوشن بر تألیف کتاب‌ها، هرمز وحید در سرپرستی آتلیه فرانکلین و بسیاری دیگر از بزرگان که درجاهای مختلف پراکنده و همه‌جا مفید واقع شدند، نشان دیگری از شیوه مدیریت منحصربه‌فرد او در کشف استعداد بوده است.  اگرچه کار دنیا برای او «یک‌جور سرگرمی و بازی» بوده و خود را همچون کودکی سرگرم شن‌بازی در کنار ساحل فرض می‌نمود اما پشتکار او بی‌نظیر بوده؛ تا جایی که می‌گوید: «من دنبال بازار کتاب می‌گشتم. دیدم تنها جایی که فارسی صحبت می‌کند افغانستان است. گفتم بروم بازار پیدا کنم» . از برخورد سرد در سفر اول به افغانستان ناامید نمی‌شود. آن‌قدر سماجت می‌کند تا اصرارش به قرارداد ده‌ساله برای چاپ کتاب درسی افغانستان با سود سالانه یک‌میلیون دلار می‌رسد!    البته در لابه‌لای کتاب از شیوه‌های متنوع نزدیک شدن صنعتی زاده به دربار به‌ویژه نان قرض دادن به اشرف پهلوی، گاه غلوهای خاص او نیز سخن به میان آمده است. ازاین‌رو مؤلف روایتی یک‌سویه از او را به دست نمی‌دهد. همین نقد و نظرها  بر جذابیت کتاب می‌افزاید. در پایان به ذکر روایتی از بده و بستان‌های او با افراد ذی‌نفوذ می‌پردازیم. یک‌بار همایون می‌خواسته بهره‌ای به سناتور متین دفتری برساند. یک کتاب حقوق بین‌الملل به او می‌دهد تا‌ترجمه کند. متین دفتری‌ترجمه  شاگردانش را به صنعتی می‌دهد و حق التالیفش را می‌گیرد. کتاب بر روی دست فرانکلین می‌ماند. ایرج افشار باذکاوت ذاتی‌اش می‌گوید کتاب را با همان وضع چاپ کنند. انتشارات ابن‌سینا کتاب را چاپ می‌کند؛ مرحوم افشار در «راهنمای کتاب» در یک مقاله پوست متین دفتری رو می‌کَند. متین دفتری مجبور می‌شود پول بدهد و تمام نسخه‌های کتاب را بخرند و خمیر کنند!


منبع: baharnews.ir

روزی برای کهن‌ترین جشن ایران ‌زمین

علی سبزمیدانییک ماه و اندی از زمستان گذشته، تقریبا چند روز دیگر نیمه این فصل سرد به سر می‌رسد. معمولا در محاسبات اقلیمی و کارشناسی و همچنین تجربه سالیان دراز،  سردترین ایام سال همین روزهای اوایل بهمن ماه است. البته هر چه به جلو برویم و سال‌های جدید فرا می‌رسند، بر اساس تغییرات آب و هوایی زمین گرم‌تر شده و زمستان و سرمایش هم توان سالیان دور را ندارند. سالیانی که همه چیز با اکنون و اوضاع این روزها و این سالهای ما فرق داشت. سرما به حدی بود که مادر بزرگم تعریف می‌کند در همین تهران که این سالها کمتر رنگ برف را دیده و حتی در جنوب شهر بارش برف در حدی بوده که تا مدتی برای گذر از کوچه‌های شهر باید تونل‌های برفی می‌زد! و از داخل آن رد شد. گذشته‌ای که می‌بایست برای به نیکی گذر کردن از آن برایش تدابیری در نظر گرفت  و چه کسانی بهتر از ایرانیان، که همواره پیش قدم در سنت‌های کهنی‌اند که  هر کدام فلسفه و دلیل خاص خود را دارد. پس اینجاست که باید امید و روشنایی جلوه کند تا سیاهی رخت ببندد و گرما و روشنایی خودنمایی کند. گرما و روشنایی در اینجا نماد جاری و برقرار بودن زندگی است که باید بر سرمای سخت زمستان چیره شود. دهم بهمن‌ماه، روزی که قرن‌هاست در ایران‌زمین گرامی داشته شده و مراسم خاص آن برگزار شده است اما در نیم قرن گذشته بسیار کمرنگ‌تر شده و به غیر از چند شهر و شهرستان و روستا این جشن طرفداری ندارد که بسیار باعث تاسف و تاثر است، ولی اکنون با روی کار آمدن و فراگیر شدن اینترنت و بعد از آن شبکه‌های اجتماعی رفته رفته تعداد کسانی که با« سده» آشنا می‌شوند بیشتر شده. قطعا همین الان هم بسیاری از ایرانیان شاید حتی نام “سده” را نشنیده باشند، چه برسد به دانستن تعابیر و رسومات و. . آن! اما همین که آگاهی روز به روز بیشتر می‌شود خودش نشان از این است که رسم و رسوم پیشینیان دوباره به جنب و جوش می‌افتد و شوق برگزاری و بزرگداشتشان بیشتر، حتی هر سال بهتر از پارسال! دو سه سالی‌است حتی تورهای گردشگری مخصوص این جشن کهن و باستانی توسط آژانس‌های مسافرتی برگزار می‌شود. آژانس‌ها  با برگزاری تورهای سه – چهار روزه در یکی از شهرهای یزد یا کرمان, هم به بازدید از اماکن باستانی و گردشگری می‌پردازند و هم در مراسم خاص روز سده شرکت می‌کنند. حضور در این مراسم شور و شوق بسیار فراوانی دارد خصوصا برای کسانی که حضور در سده نخستین تجربه آنهاست اما بسیاری می‌گویند شرکت در آن باعث شده که در سده‌های بعد بیشتر نسبت به قبل در اندیشه حضور در این مراسم باشیم! در قرن اخیر با کمرنگ شدن برگزاری و بزرگداشت سده این مراسم فقط توسط گروهی خاص و در چند شهر و منطقه ایران و جهان برگزار شده است. زرتشتیان در ایران و سراسر دنیا اعتقاد فراوانی نسبت به برگزاری سده دارند و با آداب و رسوم خاص آن را برگزار کرده و به یکدیگر شادباش می‌گویند. اقلیتی که پاسدار فرهنگ و تاریخ ایران زمین و نکوداشت  و بزرگداشت آیین‌های اصیل سرزمینمان هستند. در چند روستای زرتشتی نشین حوالی یزد، کرمان، شیراز و اصفهان همزمان با تاریکی شب این جشن با افروختن هیزم و آتش شروع می‌شود و در نهایت با فراهم کردن آتشی عظیم ساکنین به صورت دسته جمعی در کنار آن حاضر می‌شوند و با آداب و رسوم مخصوص، سده را برگزار می‌کنند. روحانیان زرتشتی نیز اغلب در این مراسم حضور دارند و آداب جشن نیز بیشتر توسط آنها انجام می‌شود.سده را کهن‌ترین جشن ایران ‌زمین و به تعبیری کهن‌ترین جشن جهان می‌گویند. جشن سده به روایت نسخه‌هایی از شاهنامه فردوسی، یادگار هوشنگ، پاد‌شاه پیشدادی است. گویند هوشنگ‌شاه برای شکار با همراهان خویش به کوهستان رفت که نگاهش به مار سیاهِ بزرگی خورد، سنگی به سوی مار رها کرد، سنگ به مار نخورد و به سنگ دیگری خورد و جرقه‌ای از این برخورد پدید آمد که بوته خشکِ کنار سنگ از آن جرقه آتش گرفت و بدین‌سان آتش پدید آمد تا شهرنشینی شکل گیرد؛ چراکه بیش و پیش از همه چیز پیدایش هر صنعتی و گسترش هر مدنیتی به مدد آتش میسر است. جشن سده مانند جشن‌های نوروز و مهرگان و چله جشنی ملی است و از آن هیچ قوم و یا دینی نیست، بلکه صاحب آن همه ایرانیان هستند اما سده هاست که تنها زرتشتیان به عنوان نگهبانان فرهنگ کهن ایران زمین آن را به گونه‌ای با شکوه برگزار می‌کنند و گرامی می‌دارند.  در باور بیشتر ایران‌شناسان، واژه سده همان ۱۰۰ است و به معنای این است که ۱۰۰ شب و روز تا آغاز نوروز در پیشِ روی ایرانیان است. از دیگر دلایل گرامی‌داشت این شب این است که ایرانیان دو ماه میانی زمستان را، همان دی و بهمن را، بسیار سخت و هنگام نیرومند گشتن اهریمن می‌دانستند و برای پایان یافتن این دوماه نیایش‌های ویژه‌ای برگزار می‌کردند.  از شب چله که چله بزرگ نیز نامیده می‌شد و در آن مهر برای مبارزه با اهریمن دوباره زاده شده بود تا شب دهم بهمن ماه که جشن سده و چله کوچک نامیده می‌شد برابر ۴۰ روز است. و به سبب اینکه آتش (مظهر گرما و نور و زندگی) در روز سده کشف شده بود و وسیله دیگری برای مبارزه با اهریمن و بنا بر آیین باعث روشنایی شب مانند روز شد از شب چله کوچک تا اول اسفند ۲۰ روز و ۲۰ شب (جمعاً چهل شب و روز) است. در وصف سده، صادق هدایت در روزگار جوانی خود آن را اینگونه تفسیر کرده است: «سده‌سوزی جشنی است که هنوز زرتشیتان کرمان به یادگار جمشید و آیین‌های ایران باستان گرامی می‌دارند و برای این کار موقوفاتی در کرمان در نظر گرفته‌اند. پنجاه روز به نوروز خروارها بوته و هیزم درمنه در گبر محله باغچه بوداغ‌آباد گرد می‌آورند. جنب این باغچه خانه‌ای هست مسجد مانند، از بزرگان شهر و حتی غریبه ها. در این آیین نوشیدنی و شیرینی و میوه زیاد چیده می‌شود و اول غروب آفتاب دو نفر موبد دو لاله روشن می‌کنند و بوته‌ها را با آن آتش می‌زنند و سرود ویژه می‌خوانند هنگامی که آتش زبانه می‌کشد همه میهمانان که بیش از چندین هزار نفر می‌شوند با فریادهای شادی دور آتش می‌گردند و این‌ترانه را می‌خوانند:  سد به سده، سی به گله پنجاه به نوروز سده اما هیچ ربطی به پرستش آتش ندارد. ایرانیان زرتشتی در تاریخ, نخستین یکتا پرستان بوده‌اند و آتش را نه به عنوان معبود بلکه به عنوان یک عنصر اصلی و مهم در زندگی گرامی میدارند.از گذشته و حال و هوای این جشن بیرون می‌آییم و به زمان حال می‌رسیم، زمستان ۱۳۹۵ شده است. چه خوب است که تا جایی که امکان دارد به معرفی این جشن کهن و حتی سایر رسم و رسومات ایرانیان بپردازیم و در احیای و برگزاری هر چه بیشتر آن بکوشیم .


منبع: baharnews.ir

بازیگران در جشنواره فیلم فجر چه بپوشند؟

حمید قبادی در گفت‌وگو با ایسنا، درباره نقش این کارگروه در پوشش بازیگرانی که در جشنواره فیلم فجر حاضر می‌شوند، اظهار کرد: نکته با اهمیتی که در این‌باره وجود دارد، استفاده از لباس مناسب است که طبیعتا با شاخصه‌هایی که ما به طراحان و هنرمندان فعال در موسسات مد و لباس اعلام کرده‌ایم، تطبیق داشته باشد. چارچوب ما در این زمینه تا حدود زیادی روشن است و به‌زودی از سند جدید آن با جزییات بیشتر رونمایی خواهیم کرد.او ادامه داد: نحوه استفاده از این سند نکته قابل توجه دیگر است. کارگروه معتقد است، طبیعتا رفتار و نحوه پوشش بازیگران در فرهنگ مناسب و شایسته‌پوشی جامعه تاثیر بسیاری دارد. در صورتی هم که بازیگران استفاده ناصحیح از لباس داشته باشند نیز تاثیر منفی روی مردم خواهد گذاشت. دبیر کارگروه مد و لباس گفت: امسال هنرمندان به این موضوع توجه بیشتری خواهند کرد و طراحان و موسسات مد و لباس کارگروه که طراحی لباس آن‌ها را برعهده دارند، به آن‌ها کمک می‌کنند که از لباس شایسته و مناسب استفاده کنند و این موضوع در حال فراگیر شدن است. او تاکید کرد: طیف گسترده‌ای از هنرمندان سینما و تلویزیون، آشنایی کامل با ظرفیت طراحان لباس دارند، حتی شاید پیش از این  در حوزه لباس مردان مشکل داشتیم، اما می‌توان گفت ما به اندازه کافی دارندگان نشان تجاری ایرانی که تولیدکننده صنعتی هستند و همچنین طراحان لباس مردان ایرانی داریم که توانایی پاسخگویی به نیاز هنرمندان ما را دارند.قبادی با بیان این‌که اقداماتی را که در حوزه لباس هنرمندان سینما شروع کرده‌ایم، محدود به جشنواره فجر نیست، گفت: طراحان لباس در طول سال به گروه‌های مختلف بازیگران و هنرمندان معرفی شده‌اند. با اطمینان می‌توانم بگویم بیشتر هنرمندان سینما از کمک طراحان کارگروه مد و لباس برخوردارند و از هنر آن‌ها استفاده می‌کنند. او اظهار کرد: بیشتر هنرمندان و بازیگران، با طراحان ما در ارتباط هستند. من از مسوولان جشنواره فجر و وزارت ارشاد خواهش کردم که امسال نیز مانند سال‌های گذشته، تندیس لباس و صحنه را مانند دو دوره گذشته جدا کنند. بهترین کار این بود که مجموعه فیلم فجر، جایزه طراحی لباس را از صحنه جدا کند که خوشبختانه دو سال این اقدام صورت گرفته و تاثیر مثبتی بین هنرمندان طراح لباس گذاشته است.دبیر کارگروه مد و لباس درباره این‌که این کارگروه چه تسهیلات ویژه‌ای برای برگزیدگان در نظر می‌گیرد، گفت: امتیاز مادی برای برگزیدگان نخواهیم داشت، اما از آن‌ها به‌عنوان چهره‌های شاخص در فعالیت موسسات و جشنواره‌های کارگروه به‌صورت ویژه استفاده می‌شود. مشارکت و شاخص شدن آن‌ها در رویدادهای مد و لباس افزایش پیدا می‌کند و از آن‌ها در رویدادهای مختلف بهره می‌گیریم.


منبع: baharnews.ir

همه ما شبیه تلگرام شوخی می‌کنیم

علی میرفتاح در گفت‌وگو با ایسنا در ارزیابی از شب‌های شعر طنزی که برگزار می‌شود با بیان این‌که تاکنون در هیچ گردهمایی و شب شعر طنزی شرکت نکرده است، گفت: شاعر نیستم تا با شرکت در این گردهمایی‌ها و شب‌های شعر طنز پیگیر شاعران معاصران باشم و آن‌ها را بشناسم و در این زمینه صاحب صلاحیت نیستم که نظر بدهم.او درباره تأثیر فضای مجازی بر طنز اما اظهار کرد: یکی از مشکلات جدی فضای مجازی این است که همه آدم‌ها را شبیه به هم می‌کند؛ در واقع سلیقه‌ آن‌ها را کپی پیست می‌کند و بعد از مدتی فردیت خلاق آدم‌ها تحت تأثیر فضای مجازی به فردیت مُنتَشر تبدیل می‌شود. میرفتاح در ادامه افزود: فردیت مُنتَشر یعنی این‌که همه عین هم فکر می‌کنند؛ گویی از روی دست هم می‌نویسند و دغدغه و مسائل همه عین هم می‌شود مانند کارخانه‌ای که تولیدات یکسان داشته باشد.این روزنامه‌نگار با تأکید بر این که گسترش وحشتناک فضای مجازی باعث شده کارهای طنزپردازان  به هم شبیه شود، بیان کرد:  ما امروز خلاقیتی را که سابق بر این در عرصه لطیفه‌سازی و مواجهه طنزآمیز با خبرها و مسائل داشتیم، دیگر نداریم. فضای مجازی بر نویسنده‌ها و طنزپردازان قدیمی‌تر هم تأثیر گذاشته است؛ آن‌ها چه بدانند و چه ندانند، از این سلیقه که فضای مجازی به وجود آورده پیروی می‌کنند و خود را به فردیت منتشر تبدیل می‌کنند، که این خوب نیست.   او با بیان‌این‌که فضای مجازی کاری با ما کرده است که بدون توجه به فردیت‌مان جذب مسائل کلی می‌شویم، گفت: آن‌چه در عرصه هنر ارزش دارد، منحصر به فرد بودن آدم‌هاست و هرکس باید مطابق با ذوق و سلیقه و آموزشی که دیده است، مطابق با جغرافیایی که در آن بزرگ‌ شده و مطابق با سواد و هوشیاری که دارد به عالم نگاه کند؛ چه بسا از منظر فردی مسئله سیاسی مهم باشد، برای دیگری مسئله اجتماعی و برای یکی دیگر مسئله تاریخی.علی میرفتاح در ادامه متذکر شد: امروز فضای مجازی کاری کرده که بدون توجه به فردیت‌مان جذب مسائل کلی می‌شویم؛ یک دفعه همه می‌روند سمت آتش‌سوزی پلاسکو، یا می‌روند سمت جرج مایکل و یا سراغ سوریه می‌روند. آیا مسائل و دغدغه ما موضوعاتی‌است که در فضای مجازی پخش می‌شود؟ یا ما به تبعیت از گروه‌ها و کانال‌های تلگرمی حرفی را می‌زنیم و کاری می‌کنیم؟ او همچنین گفت: از نویسندگان و روشنفکران توقع دارم با وقوف بر این مسئله و خودآگاهی، از این وضعیت منتشر خودشان را بیرون بکشند و منحصر به فرد بودن خود را حفظ کنند و آن‌چنان که اقتضای شخصیت خودشان است با مسائل مواجه شوند.این طنزپرداز با بیان این‌که فضای مجازی بر روی فرم طنز نیز تأثیر گذاشته است، تأکید کرد: فضای مجازی و اینترنت  تبدیل شده است به یک مرکز تولید و فروش کالایی که نامش عقیده و رای است؛ ما عقیده و رای‌مان را از ماهواره، اینترنت و فضای مجازی می‌خریم بدون توجه به این‌که آیا واقعا این سوژه برای ما مسئله است یا خیر و فقط به دلیل این‌که همه به آن سمت می‌روند ما نیز به آن سمت می‌رویم؟ میرفتاح در ادامه افزود: در فرم طنز نیز همین است؛ همه ما شبیه تلگرام شوخی می‌کنیم، شخصیت‌های شوخی ما شبیه به شخصیت‌های شوخی تلگرام است. ما از روی  ماهواره و اینترنت فرم را نیز تغییر می‌دهیم. آدم‌ها جوری مسائل سیاسی را تبیین می‌کنند که شب گذشته کارشناسان شبکه ماهواره‌ای تحلیل کردند با همان ادبیات. افراد  کلمات و تعابیری را به کار می‌برند که در این دو فضا دیده‌اند بدون این‌که معنای آن را بدانند و درک کنند.  مثلا در تاکسی می‌شنویم مشکل جامعه ما پوپولیسم است! این را کجا شنیده است؟ او تأکید کرد: بدون این‌که خودمان متوجه شویم، گرفتار تکثیر تأسف‌انگیز تحلیل‌گران و یا تولیدکنندگان شبکه‌های ماهواره‌ای و مجازی و تکثیر تأسف‌انگیز لطیفه‌سازان تلگرام  شده‌ایم. شوخی‌ای که ۶۰ هزار بازدید داشته به معنای این است که ۶۰ هزار سلیقه دست به دست می‌شود. آدم‌ها برای این‌که بتوانند مشتری جذب کنند در همین فضا حرف می‌زنند و نظر می‌دهند و بر سلیقه عمومی  و حتی روزنامه‌ها تأثیر می‌گذارند. به‌جای این‌که سلیقه‌ها از روزنامه به سمت فضاهای دیگر سرریز کند برعکس شده و از تلگرام به روزنامه‌ها سرریز می‌شود که این جای نگرانی دارد.


منبع: baharnews.ir

حمایت آکادمی اسکار از اصغر فرهادی

به گزارش ایسنا به نقل از ورایتی، آکادمی علوم وهنرهای سینمایی اسکار پس از اخبار منتشر شده درباره ممنوعیت ورود اصغر فرهادی به آمریکا برای حضور در این مراسم سینمایی به واسطه قانون تعلیق ۳ ماهه سفر اتباع ۷ کشور اسلامی از جمله ایران به آمریکا بیانیه‌ای منتشر کرد.در این بیانیه آمده است: “آکادمی اسکار از دستاوردهایی در هنر فیلمسازی تجلیل می‌کند که در پی گذر از مرزها و ارتباط برقرار کردن با مخاطبان در سراسر جهان صرف نظر از ملیت، قومیت و تفاوت‌های مذهبی است. ما به عنوان حامی فیلمسازان و حقوق بشر تمامی افراد در سراسر جهان شدیدا از این موضوع ناراحت هستیم که اصغر فرهادی کارگردان برنده اسکار فیلم «جدایی» به همراه بازیگران و عوامل فیلم نامزد اسکار «فروشنده» ممکن است امسال از ورود به آمریکا به سبب مذهب و کشورشان منع شوند”. «دونالد ترامپ» رو زجمعه یک دستور اجرایی امضاء کرد که بر اساس سفر اتباع ۷ کشور اسامی از جمله ایران به مدت ۹۰ روز به آمریکا به حالت تعلیق درآمده است و ورود پناهندگان نیز به این کشور نیز حداقل برای مدت ۱۲۰ روز متوقف خواهد شد.پیش از این ترانه علیدوستی بازیگر فیلم «فروشنده» نیز اعلام کرده بود در اعتراض به اظهارات نژادپرستانه «دونالد ترامپ» در مراسم اسکار شرکت نخواهد کرد.فیلم «فروشنده» امسال به عنوان یکی از نامزدهای نهایی شاخه بهترین فیلم خارجی جوایز سینمایی اسکار با فیلم‌هایی از آلمان، دانمارک، استرالیا و سوئد به رقابت خواهد پرداخت.مراسم اعطای جوایز هشتادونهمین دوره جوایز سینمایی اسکار  روز ۲۶ فوریه ۲۰۱۷ (یکشنبه ۸ اسفندماه) در دالبی تئاتر لس‌آنجلس برگزار می‌شود.


منبع: baharnews.ir

ترانه علیدوستی روی جلد دیلی‌نیوز

دو روز پیش دونالد ترامپ فرمانی را امضا کرد که صدور ویزای آمریکا برای شهروندان هفت کشور از جمله ایران را به مدت ۳۰ روز ممنوع می‌کند. پس از آن ترانه علیدوستی در توییتی به زبان انگلیسی با نژادپرستانه خواندن این اقدام اعلام کرده بود در مراسم اسکار شرکت نمی‌کند و توضیح داده بود که قانون منع ایرانیان و ۶۶ کشور دیگر از ورود به آمریکا، حتی اگر موقتی باشد تبعیض‌آمیز است و غیرقابل پذیرش اما این واکنش علیدوستی تیتر برخی رسانه های خارجی شد تا جایی که تصویر وی روی جلد مجله دیلی نیوز به چاپ رسید.


منبع: baharnews.ir

پاسخ کیمیایی به یادداشت پرویز پرستویی

گروه فرهنگی_رسانه ها: مسعود کیمیایی با انتشار یادداشتی، در روزنامه شرق به اعتراض روز گذشتۀ پرویز پرستویی به فیلم «قاتل اهلی» پاسخ داد و نوشته است: ارکستر «قاتل اهلى» هماهنگ نیست. اگرچه قرار بود عوامل آخرین فیلم مسعود کیمیایی هماهنگ باشند تا به تعبیر کارگردان این فیلم، آهنگ و قطعه سینماى ملى ما را بنوازند، اما صدایی که از این ارکستر بیرون می‌آید هارمونیک نیست. حاشیه‌های «قاتل اهلی» که با ماجرای درگیری مسعود کیمیایی و منصور لشکری‌قوچانی، تهیه‌کننده این فیلم، آغاز شد، در ظاهر با پخش نسخه کارگردان در جشنواره و استفاده از نسخه تهیه‌کننده برای اکران عمومی پایان یافته بود، اما با نگارش یادداشت پرویز پرستویی، بازیگر این فیلم، معادلات تغییر کرد. بازیگر نقش جلال سروش در «قاتل اهلی» در یادداشتش که دیروز در «شرق» منتشر شد، به‌صراحت از نسخه کیمیایی اعلام برائت کرده و آن را مخالف فیلم‌نامه‌ای دانست که بنا بوده در آن ایفای نقش کند. مسعود کیمیایی در واکنش به مطلب پرستویی، یادداشتی نگاشته است که در ادامه آن را می‌خوانید: «هیچ‌گاه فکر نمی‌کردم در نوشته‌ای جواب شما را بدهم. دو تفکر دور از هم و دو تجربه‌ جدا، کار را آسان‌تر می‌کردید، تماس می‌گرفتید و موضوع را می‌پرسیدید، اینها موضوعات سودآوری نیستند. برای شما مهم است که در فیلم‌های من دعوت شده‌اید، اما بازی نکردید. «نتوانسته‌اید خود را مجاب کنید» بعضی از فیلم‌هایی که خود را مجاب کرده‌ و بازی کرده‌اید را به یاد داریم. یک‌بار می‌آمدید میهمان من، خانه‌ من، مثل همان دفعاتی که می‌آمدید، از فیلم می‌پرسیدید، نگرانی خودتان را نگران می‌گفتید. چرا به حر‌ف‌های سرمایه گوش کردید، به حرف‌های هنر گوش نکردید، حتی سراغی نمی‌گرفتید، شما حتی نمی‌دانید و خبر ندارید من در نامه‌ای به خانه سینما و دانستگانی که می‌خواهند این فیلم را به سرانجام برسانند نوشتم و تقدیم کردم. من کی به دونسخه‌ای‌بودن فیلم قاتل اهلی رضایت دادم؟ آقای پرستویی، مگر می‌شود دو نسخه از فیلمی ساخته من وجود داشته باشد. مگر گوزن‌ها و چندتایی دیگر که باید عوض می‌شد و من چاره‌ای نداشتم. مگر تهیه‌کننده نسخه‌ای دارد؟ تهیه‌کننده، نه نویسنده و نه کارگردان است، صاحب پول است. شما در کجا و کدام سمت ایستاده‌اید؟ شما به قول خودتان آن نسخه من را کی دیده‌اید؟ کنار آقای تهیه‌کننده؟ آقای پرستویی، کارگردان و نویسنده‌اش تا آخرین لحظه نگران اثر خود است، می‌تواند در زیبایی، تأثیر مفهومی و اجرائی فخار فکر و اجرا کند، مگر تألیف دو نسخه دارد؟ کدام تألیفی دوتا بوده، نسخه‌ ناشر، نسخه نویسنده! مونتاژ فیلم قاتل اهلی را تهیه‌کننده به بهرام دهقانی سپرد و سرانجام تمام شد. دیدم، قسمت‌هایی زیبا و حرفه‌ای و خلاق است. فقط همان دو، سه فصل به قول شما که در فیلم‌نوشت بوده فیلم‌برداری شد و واجب بود. این واجب‌ها فقط در سینه و خلاقیت مؤلف واجب می‌شود نه عاملان دیگر. شما چرا در فیلم متروپل بازی‌نکردن را که هیچ‌گاه نه من به شما فیلم‌نوشتی دادم و نه گفت‌وگویی کردیم مدال می‌کنید. گفتند شما بیلیارد را نمی‌دانید. من گفتم مهم نیست، با استعدادی که دارند به‌سرعت یاد می‌گیرند و شاید هم خیلی خوب بازی را بلدند. گویا رابطی که هم‌اکنون یکی از دوستان شماست با شما گفت‌وگویی داشته است که هیچ‌گاه به من منتقل نشد. ایشان هم برای من احترام دارند و من دوستشان دارم. شما در قاب کارگردان و گفت‌وگوی نوشته‌شده نویسنده بازی می‌کنید، جواب‌دادن کار شما نیست. شما بازی نوشته‌شده را بازی کردید و بسیار خوب هم بازی کردید. آقای پرستویی، بسیار باید مواظب بود آدم‌هایی که تبلیغات را بلدند و از این راه‌ها پولدار شده‌اند و از این دست بسیارند به حساسیت‌های هنرمندان و دانستگان از قاب دوستی وارد می‌شوند و بیشتر خودشان را تبلیغ می‌کنند. شما وارد این یارگیری‌ها نشوید، شما را خیلی پاک‌تر و هنرمندتر می‌دانم که بدون سؤال از این دوست به سمت سرمایه‌گذاری بروید که تابه‌حال هیچ تألیفی در هیچ زمینه‌ای از هنرها نداشته‌اند. شما را مردم دوست دارند، مواظب این دوست‌داشته‌ها باشید، شما بازیگر دانسته‌ای هستید. در فیلم قاتل اهلی بسیار دانسته بازی کردید. شما هم می‌دانید بسیار بازیگر لطف بر آن دارند در کارنامه خودشان در فیلمی از من باشند که به‌طورقطع بهترین در فیلم من خواهند شد. می‌گویید مسائل شخصی، کجای زندگی هنرمند و نویسنده‌ای که مستعد است و ۵٠ سال آن را تثبیت کرده و داننده‌ها می‌‌دانند مسائل شخصی وارد اثر و تألیف نمی‌شود. پرویزخان، پرویز عزیز، دوست به خانه آمده‌ام… هوچی‌گری به‌آرامی روح ساده ما را فتح می‌کند. در طول فیلم، بسیار درباره آهنگ و اعتراض، اختیار واژه در مفهوم و بسیاری دیگر حرف داشته‌ایم و به قول خودتان بسیار آموختید. اینجا سمت شماست. این مونتاژ تماما کار آقای بهرام دهقانی است و مورد تأیید من، فیلم‌نوشت مال ماست، مال نویسنده است. همانی هست که بود. دریغ که دوستی، هنرمندی… بازیگری خوب را از من برنجانند. در همین دوستی می‌گویم کاش یک‌بار در خانه‌ای که سر سفره آن نشستی… می‌نشستی و به من گوش می‌دادی. این را توضیح می‌دهم. در نمایش برای هیأت بازبین جشنواره فجر، فیلم قاتل اهلی با تمام آرا تأیید شد. شما می‌گویید ای‌کاش این فیلمی را که هنوز ندیده‌اید که من و فیلم‌بردار، آهنگ‌ساز و صداگذار هنوز کامل ندیده‌ایم… انتخاب نمی‌شد و فیلم دیگری که به‌طورقطع شما ندیده‌اید و نادیده گرفته شده قبول می‌شد. آقای پرستویی، شما دستمزد فیلم قاتل اهلی را به گفته تهیه‌کننده آن ٢٧٠ میلیون تومان گرفته‌اید… که تمام آن نقد شده است. اما ایشان هنوز طبق قرارداد نیمی بیشتر از قرارداد مرا نداده‌اند. رفاقت کنید… بقیه پول من و دیگر عوامل را بگیرید و سالی یک فیلم از آن فیلم‌های دفاعی خود بازی کنید. فیلم قاتل اهلی یک نسخه دارد… یک تألیف دارد.»


منبع: baharnews.ir

اعتراض پرویز پرستویی به «قاتل اهلی»

در یادداشت پرویز پرستویی که در روزنامه «شرق» به چاپ رسیده، آمده است: آقای کیمیایی خالق آثاری مهم مانند «گوزن‌ها»، «قیصر» و «داش‌آکل» که با این فیلم‌ها یکی از بانیان موج نو سینمای ایران بودند، در فیلم‌های «ضیافت»، «حکم» و «متروپل» به بنده پیشنهاد همکاری دادند که نتوانستم خود را مجاب کنم در این فیلم‌ها بازی کنم. اما امسال که از طرف تهیه‌کننده، آقای لشکری‌قوچانی، به من پیشنهاد همکاری شد، بعد از خواندن فیلم‌نامه و اعتقاد به اینکه این فیلم کار متفاوتی در آثار اخیر آقای کیمیایی خواهد شد، با علاقه پذیرفتم و با جان‌ودل برای خلق لحظه‌لحظه‌ همان فیلم‌نامه وقت و انرژی گذاشتم که به قول آقای کیمیایی دیر شد، اما شد. در تمام لحظات فیلم‌برداری، ارتباط بسیار خوبی بین من و آقای کیمیایی و سایر عوامل و بازیگران برقرار بود تا لحظه آخر که تمام سکانس‌ها طبق همان فیلم‌نامه‌ای که خوانده و توافق همکاری‌ای که کرده بودیم در کنارشان بودم. در پایان هم به‌ خوبی و خوشی با گروه خداحافظی کردم و ای‌کاش این حال خوب تا اکران با همه ما بود. اما غائله به اینجا ختم نشد و اختلاف تهیه‌کننده و کارگردان بر سر اضافه‌شدن دو، سه سکانس کلیدی و مهم به وجود آمد و ما نمی‌دانستیم پس از پایان فیلم‌برداری موضوع از چه قرار است و حکمیت و نهایتا تصمیم به فیلم‌برداری آنها برای من به‌عنوان کسی که همیشه اول با احترام به مخاطب نقش را می‌پذیرم و به عشق برقراری ارتباط با ایشان، علامت ‌سؤال ایجاد کرد! این سؤال نه‌تنها برای من که برای برخی از سایر بازیگران و عوامل هم عمده شد و نهایتا شنیدم که تهیه‌کننده و کارگردان توافق کرده‌اند دو نسخه را به مخاطب نشان دهند؛ نسخه کارگردان در جشنواره و نسخه مورد تأیید تهیه‌کننده در زمان اکران. نسخه تهیه‌کننده همان است که در فیلم‌نامه بود و اجرا شد اما نسخه مورد تأیید کارگردان را دیدم؛ فقط بحث اضافه‌شدن سه سکانس نبود! تغییرات در فیلم‌نامه و مونتاژ به‌گونه‌ای که در خدمت آن دو، سه سکانس جدید باشند، صدمه اساسی به فیلم زده است. از اینکه از اعتماد و عشقی که به این پروژه داشتم، سوءاستفاده شد؛ متأسفم و به دلیل احترام ویژه‌ای که برای مخاطبان عزیز قائل هستم، خواستم پیش از نمایش فیلم به ایشان اعلام کرده باشم که این فیلم‌نامه‌ای نبود که قرار بود بازی کنم و در نتیجه این فیلم که می‌توانست اثر خوبی در کارنامه همه‌ ما ازجمله آقای کیمیایی باشد، ارزشش را به مسائل شخصی باخت و آن نشد که با وجود «دیربودن» قرار بود، بشود! و در آخر انتقادی هم به هیأت انتخاب جشنواره فجر دارم؛ اگر از کسانی که تخصصشان سینما و سینمای حرفه‌ای بود بیشتر در این شورا استفاده می‌شد، در آن صورت نقاط ضعف و قوت فیلم‌ها بیشتر جلوه می‌کرد و انتخاب‌ها این‌گونه نبود که الان هست. آقای افروغ در مصاحبه‌هایشان تأکید داشتند که فیلم‌ها خیلی با حساسیت انتخاب شدند، اگر این‌گونه است، چرا باید فیلم «قاتل اهلی» در جشنواره، آن‌هم در بخش سودای سیمرغ نمایش داده شود. کاش فیلم‌های دیگرانی که نادیده ‌گرفته شدند، به‌جای این فیلم نمایش داده می‌شدند.


منبع: baharnews.ir

گل‌ومرغ روی شانه حاتمی چه می‌کند؟!

فرزاد ادیبی در گفت‌وگو با ایسنا، با اشاره به ویژگی‌های پوستر سی‌وپنجمین جشنواره فیلم فجر که تصویری از زنده‌یاد علی حاتمی را نشان می‌دهد، اظهار کرد: پوستر، اجزای نسبتا خوبی دارد، مثلا تصویرسازی زنده‌یاد علی حاتمی گویاست، اما ترکیب آن و حال و هوا و زبان آن کهنه است و بیننده‌ی حرفه‌ای را یاد کارهای دهه ۶۰ می‌اندازد.او گفت: خوشنویسی منقبض آن برای عنوان تلاش می‌کند به فرمی نزدیک شود، اما موفق نیست. سایه حاشیه آرک‌دار آن دقیقا بیان اثر را با لحنی دمُده و اولد فشن به مخاطب می‌رساند، اما نکته اصلی پوستر اینجاست که چرا یک چهره؟ مگر بزرگداشت کسی است که تصویرش پلان نخست پوستر را تشکیل می‌دهد؟ این هنرمند همچنین بیان کرد: این اثر اصلا رسانه و رساننده مفهوم یک جشنواره نیست. پرنده‌ای که از نوع زیر لاکی و گل‌ومرغ است روی شانه حاتمی چه می‌کند؟ چرا ریش مرحوم حاتمی در کنار منقار پرنده به هم ریخته و این تصور پیش می‌آید که پرنده در حال دانه چیدن از محاسن این تصویر است! آن دومربع نارنجی در چپ و راست بالای پوستر چه می‌گویند؟!ادیبی ادامه داد: در کل، پوستر به‌لحاظ ساختاری، تلفیق موفقی ندارد، ترکیب‌بندی معمولی و لی‌آوت ابتدایی آن در شأن یک جشنواره نیست. به‌لحاظ محتوایی نیز استفاده بسیار کلیشه‌ای و تکراری از کلاکت، کار را تنزل داده و نکته قابل توجهی از نظر نشانه‌شناسی در آن به چشم نمی‌آید. این گرافیست در پاسخ به این‌که چرا پوسترهای طراحی‌شده برای جشنواره‌های هنری، مردم و مخاطبان را راضی نمی‌کنند، گفت: چون این مخاطبان سره را از ناسره باز می‌شناسند. گرچه مردم منتقد هنری نیستند، اما کار خوب را دیده‌اند. پوسترهای خوب و اصیلی را هنوز از جشنواره‌های پیش از انقلاب به یاد دارند و حتی برخی از پوسترهای پس از انقلاب نیز از عیار هنری قابل توجهی برخوردار بوده‌اند.او افزود: این مخاطبان، چشم و گوش بسته نیستند که کار ندیده باشند. این روزها هر کسی با یک گوشی کوچک تلفن، پنجره‌ای روبه همه دنیا دارد، کارهای خارجی خوب را هم می‌بیند. اگر ناعدالتی‌هایی همچون اختلاس و رشوه نمودی عینی ندارند، آثار هنری اما به چشم می‌آیند. ضعف‌ها دیده می‌شوند، بویژه ضعف‌های آثاری که برای جشنواره‌های هنری آفریده می‌شوند.


منبع: baharnews.ir

کاظم افرندنیا درگذشت

به گزارش ایسنا، «افرندنیا» بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون که سابقه ۵ دهه حضور در سینما و تلویزیون را داشت، هفته گذشته به دلیل آنچه پزشکان “مشکوک به خون‌ریزی مغزی” اعلام کرده بودند، راهی بیمارستان شد و صبح روز شنبه (۹ بهمن) دار فانی را وداع گفت. پسر کاظم افرندنیا درگذشت این بازیگر را تایید کرد و گفت: پدرم در آی‌سی‌یو و در کما به سر می‌برد و صبح امروز از دنیا رفت.«کاظم افرندنیا» در سریال تاریخی «معمای شاه» نقش تیمسار طوفانیان را ایفا کرده است. او بازیگر بسیاری از فیلم‌های تلویزیونی است که آخرین آنها با عنوان «جدایی» سال ۹۴ ساخته شد.«افرندنیا» در سریال‌های «خون بها»، «مسافر زمان» و «ستایش ۲» بازی کرده است.


منبع: baharnews.ir

عوامل فروشنده هم حق ورود به آمریکا را ندارند

به گزارش ایلنا، تریتا پارسی؛ رئیس شورای ملی ایرانیان آمریکا (نایاک) در پیامی در شبکه اجتماعی توئیتر تایید کرد که اصغر فرهادی اجازه ورود به آمریکا برای شرکت در مراسم اسکار را ندارد. تریتا پارسی (نویسنده؛ تحلیلگر و رییس فعلی شورای ملی ایرانیان امریکا) در صفحه توییتر خود نوشت: اصغر فرهادی نماینده ایران اجازه نخواهد داشت برای حضور در مراسم اسکار وارد خاک امریکا شود. او در رشته بهترین فیلم خارجی زبان نامزد شده است. فیلم فروشنده به کارگردانی فرهادی، نامزد بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان در اسکار شده است.گفتنی اینکه صدها ایرانی مقیم آمریکا که به دلیل سفرهای کاری خارج از آمریکا بودند، حداقل تا ۳ ماه آینده به دلیل پاسپورت ایرانی از ورود به این کشور ممنوع شده‌اند.


منبع: baharnews.ir

برای ترامپ بد است، برای خودمان عالی!

گروه فرهنگی: سایت انصاف نیوز نوشت: «حسین زمان»، خواننده ی معترض در یادداشتی تلگرامی، ضمن همراهی با موضع «ترانه علیدوستی» بازیگر سینما در تحریم حضور در مراسم اسکار به خاطر سیاست جدید آمریکا در قبال سفر به ایران، انتقادهایی را به برخی محدودیت ها در داخل کشور مطرح کرده است. بخشی از نوشته ی حسین زمان در پی می آید:به دستور رییس جمهور آمریکا ورود اتباع هفت کشور مسلمان به آمریکا به طور موقت به تعلیق در آمد. این دستور برای بسیاری از مسلمانان و ایرانیان ظالمانه قلمداد شده است و اکثر ایشان به ترامپ بعنوان یک نژادپرست نگاه می کنند. عکس العمل های زیادی در مدت زمانی کوتاه بعد از صدور این فرمان نشان داده شده و در این میان تصمیم ترانه علیدوستی هنرمند خوب کشورمان مبنی بر شرکت نکردن در مراسم اسکار قابل تقدیر است. حداقل پیام خانم علیدوستی بیان اعتراض به دستوری است که از نگاه ما غیر انسانی و غیر عادلانه و مغایر با آزادی است.اما نگاهی به اطرافمان بیاندازیم. این ممنوعیت های ناعادلانه برای ایرانیان در داخل ایران وجود ندارد؟ مگر نه اینکه تعدادی از مردم و هموطنانمان، از اقشار مختلف، از حقوق اولیه خود محرومند؟ مگر نه اینکه در همین مملکت خودمان درها به روی بسیاری از هنرمندان، خبرنگاران، نویسندگان، دانشجویان و… بسته است؟ شاید در این ارتباط بتوانیم به ترامپ بیشتر حق بدهیم. او می تواند بگوید من نگران نفوذ تروریسم به کشورم هستم و چون [از نظر او] کشورهای اسلامی خطر محسوب می شوند لذا می خواهم ورودشان را محدود کنم. اما اتهام ما چیست؟ جعفر پناهی چه خطری دارد؟ استاد شجریان چه تهدیدی است؟ جرم دانشجویان محروم از تحصیل چیست؟ مدتهاست که در همین مملکت خودمان درها را به روی بسیار ی از هموطنانمان بسته اند و ما نظاره گر بوده ایم.ای کاش هنرمندان، فرهیختگان، روشنفکران و دانشگاهیان ما همان اندازه که نسبت به منع ورود ایرانیان به آمریکا حساسیت نشان می دهند به سلب حقوق هموطنانشان نیز حساس بودند. ترانه علیدوستی حضور در اسکار را بهانه ای برای اعتراض می بیند و تحریم حضورش در اسکار تصمیمی تاثیر گذار می شود ولی ما در کشور خودمان این همه اجحاف در حق هنرمندان میهن را می بینیم و بدون توجه به همه ی آنها در جشنواره ی فجر شرکت می کنیم. گویی هیچ نبوده. ای کاش چشمانمان را بشوییم و جور دیگری نگاه کنیم. ای کاش تنها به منافع خود نگاه نکنیم و پایمال شدن انسانیت و حقوق از دست رفته بشر نگرانمان کند و سکوتمان را بشکند.


منبع: baharnews.ir

قربانی​ به یاد شهدای پلاسکو​ خواند

به گزارش ایلنا، علیرضا قربانی؛ شب گذشته (جمعه هشتم بهمن‌ماه) در دو سانس ۱۸:۳۰ و ۲۱:۳۰ در سالن همایش‌های برج میلاد روی صحنه رفت. قربانی؛ شب گذشته قطعات «روایت انسان»، «نگاه»، «مهتاب‌تر از باران»، «دریای بی‌پایان»، «دوستت دارم» و «ایران» را در بخش اول و قطعات «پرده‌نشین»، «صبح آزادی»، «سوگ»، «شب دهم»، «ارغوان» و «من عاشق چشمت شدم» را در بخش دوم را اجرا کرد. او در ابتدای برنامه؛ با خوش‌آمدگویی به حاضران گفت: همانطور که می‌دانید طی روزهای گذشته حادثه دلخراش پلاسکو روی داد و تعدادی از هموطنان ما به شهادت رسیدند و جان‌شان را خالصانه به طبق اخلاص گذاشتند و بدون هیچ چشم‌داشتی برای نجات هموطنان خودشان و جان و مال مردم به شهادت رسیدند. تقاضا می‌کنم یک دقیقه سکوت کرده و به احترام این مردان بایستید. سپس دو قطعه بی‌کلام «راز» به آهنگسازی مهیار علیزاده و «آسمان من» به آهنگسازی فردین خلعتبری اجرا شد. قربانی قبل از اجرای قطعه «سوگ» گفت: از میان قطعاتی که شما امشب شنیدید؛ چندین قطعه سروده دوست عزیز و هنرمند افشین یداللهی است که امشب در میان ما حضور دارد. این قطعه همچنین تقدیم به آتش‌نشانانی که در حادثه پلاسکو جان باخته‌اند و هنگام اجرا نیز کلیپی از تصاویر حادثه پلاسکو پخش شد.قربانی همچنین قبل از اجرای قطعه ارغوان از مهیار علیزاده؛ آهنگساز این قطعه؛ خواست روی صحنه بیاید. علیزاده نیز در سخنان کوتاهی گفت: خیلی خوشحالم که امشب در اینجا حضور دارم و فقط باید بگویم که آقای خلعتبری نتوانستند بیایند و از شما می‌خواهم که این هنرمند را نیز تشویق کرده و جایشان‌ را خالی کنیم. پس از آن نیز قطعه «ارغوان» اجرا شد که به شدت مورد تشویق تماشاگران قرار گرفت. در پایان این برنامه؛ تیتراژ سریال «کیمیا» به آهنگسازی بهنام ابوالقاسم اجرا شد که این یکی هم با تشویق حاضران همراه بود.بهنام ابوالقاسم (مدیر هنری و سرپرست ارکستر) و سامان صمیمی (کنسرت مایستر) در این اجرا؛ علیرضا قربانی را همراهی می‌کردند. همچنین آثاری از فردین خلعتبری و مهیار علیزاده و ترانه‌هایی از محمدعلی بهمنی، افشین یداللهی، علیرضا کلیایی، قیصر امین‌پور، هوشنگ ابتهاج، سعدی و حافظ در این برنامه اجرا شد.


منبع: baharnews.ir

آغاز تداخل ۴ روزه‌ی ۲ رویداد هنری فجر

به گزارش ایسنا، امشب ۹ بهمن ماه که قرار است مراسم افتتاح رسمی جشنواره فیلم فجر در برج میلاد برگزار شود، سالن اصلی تئاتر شهر میزبان دو اثر نمایشی از نروژ و هلند است و دو نمایش اجرا شده‌ و پرمخاطب ماه‌های قبل هم در دو سالن دیگر این مجموعه به صحنه می‌روند. همچنین در دیگر سالن‌های نمایشی آثار ایرانی و خارجی متعددی به صحنه می‌روند. در واقع در روزهایی که تنور جشنواره‌ی تئاتر فجر حسابی گرم شده است و از فردا (یکشنبه، دهم بهمن) هم نمایش محیطی «کوری» از گروه لهستانی ـ که کار «همسرایی یتیمان» آن‌ها بسیار مورد استقبال قرار گرفت، تا جایی که  اجرای فوق العاده برای آن گذاشته شد،ـ در پارکینگ تالار وحدت اجرا می‌شود. به هرحال شروع جشنواره فیلم با همه جذابیت‌ها و حاشیه‌هایش جشنواره‌های دیگر را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و حتما برخی از اهالی رسانه‌ی فعال در حوزه‌ی سینما و تئاتر هم فرصت حضور در یکی از آن‌ها را از دست می‌دهند. در سال‌های گذشته با برگزاری جداگانه‌ی دو جشنواره، این دو رویداد هنری پرطرفدار بدون هیچ تداخلی کار خود را به پایان می رساندند، اما امسال با توجه به شروع ایام فاطمیه در شب ۲۲ بهمن، تصمیم بر برپایی اختتامیه‌ی جشنواره‌ی فیلم فجر یک شب زودتر از روال هر سال یعنی ۲۱ بهمن گرفته شد و از آنجا که دست اندرکاران جشنواره بنا دارند امسال شرایط بهتری را برای اهالی رسانه در برج میلاد فراهم کنند، برنامه‌ی نمایش فیلم‌ها را یک روز زودتر از سینماهای مردمی آغاز می‌کنند و این در عمل به معنای چهار روز همزمانی جشنواره‌های تئاتر و فیلم است.  سعید اسدی ـ دبیر جشنواره تئاتر فجر ـ در این باره در نشست خبری خود توضیح داد که به دلیل برنامه‌ریزی یک ساله برای دعوت از مهمانان خارجی امکان تغییر تاریخ این جشنواره نبوده و به همین دلیل بیشتر، رسانه‌ها باید همکاری کنند تا جشنواره‌ی تئاتر زیر سایه‌ی یک رویداد سینمایی قرار نگیرد. با این حال در روزهای آینده با وجود این تداخل زمانی شاهد اجرای نمایش‌هایی از اسپانیا ـ آرژانتین، نروژ، لهستان، هلند، یک نمایش ۱۷۰ دقیقه‌ای از گرجستان براساس رمان «در اعماق» ماکسیم گورکی، یک نمایش دیگر گرجستان از نوشته‌های سارا کین با نام «روان پریشی» و همچنین «کابوس حضرت اشرف» حسین پاکدل خواهیم بود که البته نمایش پاکدل پس از جشنواره هم به اجرای خود ادامه می‌دهد.


منبع: baharnews.ir

رکن الدین خسروی به خانه ابدی بدرقه شد

به گزارش مهر، مراسم تشییع پیکر رکن الدین خسروی کارگردان مطرح تئاتر ایران صبح امروز جمعه ٨ بهمن ماه با حضور چهره های هنری و همچنین معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در تالار وحدت، برگزار شد.به دلیل بارش باران این مراسم در لابی تالار وحدت برگزار شد.فرخ نعمتی، اکبر زنجانپور، صدیق تعریف، بهروز بقایی، محمدرضا خاکی، بهزاد فراهانی، حسن پورشیرازی، هوشنگ گلمکانی، شبنم مقدمی، الهام پاوه نژاد، دکتر علی رفیعی، مهدی شفیعی، گوهر خیراندیش، مهرانه مهین ترابی، مسعود دلخواه، اصغر دشتی، حمید پورآذری، کوروش نریمانی، جلیل فرجاد، بهرام ابراهیمی، خسرو احمدی، آزیتا حاجیان، کاظم بلوچی، عطاء الله کوپال، علی پویان و تعدادی دیگر از هنرمندان در این مراسم حضور داشتند. حضور چهره‌های هنری از نسل‌های مختلف از ویژگی‌های این مراسم بود.اجرای این مراسم نیز بر عهده الهام پاوه نژاد بود.پاوه نژاد در ابتدای مراسم یادداشتی از سیمین خسروی همسر زنده یاد خسروی را قرائت کرد. پس از آن یادداشتی از جمال میرصادقی از دوستان قدیمی زنده یاد خسروی نیز توسط پاوه نژاد خوانده شد. در ادامه ایرج راد به همه کسانی که عاشق تئاتر هستند و برای تئاتر فداکاری می کنند، درگذشت رکن الدین خسروی را تسلیت گفت.وی اظهار کرد: استاد خسروی شخصیتی بود که عشق به تئاتر و فداکاری برای آن را به شاگردان خود آموخت و نشان داد. حائز اهمیت است که کسی ۲۰ سال از کشور خود دور مانده باشد و وقتی بر می گردد همه مشتاقانه به دور او جمع شوند. در این ۲۰ سال همه او را به یاد داشته و دوست داشتند.راد یادآور شد: استاد خسروی شاگردانی را پرورش داد که همه از هنرمندان این مملکت هستند. آن ها از استاد آموختند و استاد خسروی به همین واسطه در هنر و تئاتر این مملکت همیشه زنده است. او با آرامش و سکوت کار ارزشمندی را در این مملکت بنا نهاد که همانا آموزش شاگردان متعدد بود. کسی که برای تئاتر انگیزه نداشت در نزد استاد خسروی جایی نداشت. تئاتر برای او مقدس بود. آنچه استاد خسروی روی صحنه می آورد برای همه ما مانند یک دانشگاه بود.وی افزود: پیکر عزیزی را در مقابل خود داریم که زحمات فراوانی برای آموزش و هنر این مملکت متحمل شد.در ادامه مراسم شعری از بهروز بقایی قرائت شد و پس از آن علی مرادخانی معاون هنری وزیر ارشاد با بیان اینکه چقدر خوب است انسان این سعادت را داشته باشد که دوستان اینگونه به دور او جمع شوند، یادآور شد: وقتی  خبر درگذشت استاد خسروی رسید، آشفته حالی را در بین اهالی تئاتر دیدم. خاطراتی که همه از او دارند به عنوان مردی تأثیرگذار و صاحب جایگاه در تئاتر است و شاگردان بسیاری را پرورش داد. باید به استاد رکن الدین خسروی تبریک گفت.وی در بخش دیگری از سخنان خود اظهار کرد: اسباب تأسف است که بزرگان مان را اینگونه از دست می دهیم.در بخش دیگری از مراسم تشییع پیکر زنده یاد رکن الدین خسروی، فاضل جمشیدی و صدیق تعریف چند بیتی را در قالب آواز، خواندند.همچنین پاوه نژاد به نمایندگی از بچه های مرکز آموزش هنر فرهنگسرای نیاوران در سال ۶۹ که از آخرین شاگردان زنده یاد خسروی در این مرکز بودند، یادداشتی را قرائت کرد.سپس اکبر زنجانپور با بیان اینکه رکن الدین خسروی یک تئاتری بود، اظهار کرد: هنرمند تئاتر حرفه ای را انتخاب کرده که با جمع سر و کار دارد و با جمع صحبت می کند. جمع باید باشد که خسروی ها حرف بزنند و اگر جمع نباشد، خسروی ها به تنهایی خود می روند. خسروی به تنهایی خود رفت زیرا در غربت جمع همزبان و هم حرفه خود را نداشت.وی در ادامه سخنان خود با اشاره به حضورش در نمایشی به کارگردانی زنده یاد رکن الدین خسروی، گفت: در آن نمایش من به همراه بهروز بقایی بازی می کردیم. در آن نمایش من ۲۳ نقش را بازی می کردم که همه آن ها آفریقایی بودند. با وجود اینکه شناختی نسبت به مردم آفریقا نداشتم اما خسروی به شکلی با من کار کرد که همه نقش ها در من حلول کردند.قرائت یادداشتی از فرزانه نشاط خواه، پخش صدای زنده یاد رکن الدین خسروی و اجرای گروه کُری متشکل از هنرمندان خانه تئاتر همچون ایرج راد، بهزاد فراهانی، علی بی غم، شکرخدا گودرزی و محسن بهرامی از دیگر بخش های مراسم تشییع پیکر زنده یاد خسروی بود.در پایان این مراسم نیز به صورت نمادین برای آخرین رورانس زنده یاد رکن الدین خسروی بر صحنه تئاتر، حاضران در لابی تالار وحدت به تشویق این کارگردان تأثیرگذار عرصه تئاتر پرداختند و پس از آن با حضور حجت الاسلام دعایی، نماز بر پیکر زنده یاد خسروی اقامه شد.طبق اعلام الهام پاوه نژاد، مراسم ختم زنده یاد رکن الدین خسروی روز یکشنبه ۱۰ بهمن ماه از ساعت ۱۰ تا ۱۱:۳۰ در مسجد نور واقع در میدان فاطمی برگزار می شود.


منبع: baharnews.ir

پاسخ منفی بازیگر هندی به مجید مجیدی

به گزارش ایسنا، «اگسپرس تریبیون» نوشت: «مجید مجیدی» که قصد دارد فیلمی به نام «پشت ابرها» را بسازد،‌ به «کانگارا رانات» بازیگر زن بالیوود پیشنهاد همکاری داده بود، اما آن‌طور که رسانه‌های خارجی گزارش داده‌اند، این بازیگر که تا پای قرارداد هم با سازنده «رنگ خدا» پیش رفته، کار در این پروژه سینمایی را رد کرده است.در فیلم «پشت ابرها» دو شخصیت اصلی به نام‌های «ایشان خاطر» و «کانگس» وجود دارند و «کانگارا» قرار بود نقش «کانگس» خواهر «ایشان خاطر» را ایفا کند. او فیلمنامه این کار را هم خواند و پس از موافقت اولیه،‌ در تصمیمش تجدید نظر کرده و جواب پایانی خود را به «مجیدی» اعلام کرده است.براساس نوشته رسانه‌های هندی، این رفتار از ستاره‌های سینمای بالیوود که فیلم‌های زیادی به آن‌ها پیشنهاد می‌شود، عجیب نیست و هنرپیشه‌های زن مشهور می‌توانند هر نقشی را قبول یا رد کنند.گفته می‌شود «مجیدی» و «رانات» با هم ملاقاتی داشتند که طی آن فیلمساز ایرانی از تصمیم این بازیگر مطلع شده است. «مجیدی» دلایل او را درک کرده  است.به گفته یکی از دست‌اندرکاران «پشت ابرها»، فیلم جدید «مجیدی» درباره رابطه یک خواهر و برادر با یکدیگر است؛ یک پسر نوجوان و خواهر جوانش که در جریان اتفاقاتی به یک رشد روحی و نوعی بلوغ می‌رسند. این اثر با رعایت مولفه‌های سینمای «مجیدی» ساخته می‌شود و قابلیت اکران شدن در ایران را هم دارد.


منبع: baharnews.ir