پرفروش‌ترین آلبوم‌های موسیقی سال۹۵

آلبوم «امیر بی‌گزند» اثر «محسن چاوشی»، «طریق عشق» اثر فاخر «محمد رضا شجریان» و «پرویز مشکاتیان»، «سی سالگی» اثر «احسان خواجه امیری»، «گذر اردیبهشت» اولین آلبوم گروه «دال»، «گفتم نرو» اثر «محمد علیزاده»، «ناگفته» اثر «حافظ ناظری»، «دوباره عشق» از «حامد همایون»، «آینه قدی» اثر «مهدی یراحی»، «منشور» جدیدترین آلبوم «کاوه یغمایی» و «رویای بی‌تکرار» اثر «علی زندوکیلی» به ترتیب در فهرست پرفروش‌ترین آلبوم‌های موسیقی سایت بیپ تونز beeptunes.com در سال ۱۳۹۵ که سرشار از آلبوم‌های جدید بود، قرار گرفتند.

نکات جالب توجهی نیز در این آمار اعلام شده، مشاهده می‌شود. ازجمله حضور دو آلبوم تلفیقی، یک کلاسیک، یک ایرانی و یک آلبوم راک در جمع ده آلبوم پرفروش سال که این آمار خود نشان می‌دهد، سلیقه مخاطبان به مرور در حال تغییر از موسیقی پاپ است و سبک‌های دیگر به خصوص تلفیقی دارند جای خود را در میان مردم بازمی‌کنند. در ضمن نباید فراموش کرد که آلبوم «امیر بی‌گزند» که در رتبه اول قرار دارد، خود نیز به صورت خالص در دسته‌بندی موسیقی پاپ جای نمی‌گیرد، برخی از آهنگ‌های این آلبوم به موسیقی راک و تلفیقی بسیار نزدیک شده‌اند. ناگفته نماند عجیب‌ترین آمار متعلق به «ناگفته» از «حافظ ناظری» است، این آلبوم در مرداد سال ۹۴ پخش شده و با این حال توانسته در رتبه ششم پرفروش‌ترین آلبوم سال ۹۵ قرار گیرد. تمامی آثار دیگری که در جمع ۱۰ پرفروش سال ۹۵ قرار دارند،‌ در همین سال پخش شده‌اند. حتی آلبوم «طریق عشق» که تولید آن متعلق به چندین سال پیش است، در سال ۹۵ به صورت رسمی در بازار موسیقی ایران پخش شده است.


منبع: بهارنیوز

برنامه‌های تلویزیونی جذابیتی ندارند

هر چند تلویزیون در نوروز امسال با پخش نکردن سریال «پایتخت» و مجموعه «کلاه قرمزی»، به نوعی دو مجموعه پرمخاطب خود را غایب می‌دید، اما تلاش کرد تا با ساخت برنامه‌های جایگزین از جمله طنز «علی‌البدل» و البته پخش فیلم‌هایی که از وضعیت بهتری نسبت به سال گذشته برخوردار بودند، تا حدودی این خلاء را جبران کند. اما اینکه این تلاش تا چه اندازه به نتیجه رسید و تلویزیون توانست مخاطبش را راضی نگه دارد، پرسشی است که خبرنگار ایسنا با حضور در میان مردم از بینندگان برنامه‌های نوروزی پرسیده است.
مردم حاضرند سریال «پایتخت» را بارها ببینند
خانمی ۳۷ ساله – کارشناس سینما گرایش کارگردانی – با اشاره به ساخت و محتوای سریال‌های نوروزی بیان کرد: سریال «مرز خوشبختی» به کارگردانی حسین سهیلی‌زاده از نظر ساخت، حرفه‌ای‌تر از سریال‌های شبکه‌های دیگر بود و محتوای پرباری داشت. سریال «علی‌البدل» هم محتوای بدی نداشت اما نسبت به سریال «پایتخت» افت کرده بود و توقعی که از سیروس مقدم داشتم برآورده نشد. سریال «دیوار به دیوار» با اینکه بازیگران خوبی داشت اما موضوعش باری به هر جهت بود. 
او با اعتقاد بر اینکه سریال‌های سال گذشته کیفیت و محتوای بهتری داشتند، افزود: سریال‌های سال گذشته بهتر بودند؛ برای مثال سریال «آب پریا» با موضوع محیط زیست ساخته شده بود که سریال حرفه‌ای و ماندگاری از خانم برومند بود. این سریال جزو کارهایی است که تا چندین بار قابل پخش است. سریال «پایتخت» نیز کیفیت و محتوای خوبی دارد و مردم حاضرند بارها آن را ببینند اما سریال «علی‌البدل» این قابلیت را ندارد.
این بیننده تلویزیون با اشاره به مجموعه «کلاه قرمزی» گفت: «کلاه قرمزی» مجموعه‌ای است که هر سال نگاه می‌کنم و تکرارش هم برایم جذابیت دارد. «کلاه قرمزی» جزو بهترین‌های تلویزیون است که گروه سنی ندارد و هر سنی این مجموعه را تماشا می‌کنند و به نظرم آقای طهماسب جزو کسانی است که هوشمند و کاربلد است و نیاز مخاطب را می‌شناسد. باعث تاسف است که «کلاه قرمزی» امسال پخش نشد.
سریال «مرز خوشبختی» برای قشر جوان تاثیرگذار بود
خانمی ۴۵ ساله – با تحصیلات حوزوی – با اشاره به محتوای سریال و برنامه‌های نوروزی گفت: به نظرم سریال «مرز خوشبختی» برای قشر جوان تاثیرگذار است زیرا مسائل جوانان را به نمایش می‌گذارد، نمایش یک فرد روحانی در این سریال باعث تاثیرگذاری بیشتر شده بود. برنامه‌های سال تحویل بهتر از سال‌های گذشته بود، بخصوص برنامه «سه ستاره» که من راضی بودم.
او افزود: مسابقه «کودک شو» برای رده سنی کودکان برنامه جالبی بود. سریال‌هایی که از شبکه‌های نمایش و آی فیلم پخش می‌شد با وجود تکراری بودن هم، بسیار جذاب بود.
برنامه‌های تلویزیونی جذابیتی ندارند
آقایی ۲۴ ساله – دانشجوی پزشکی – با اشاره به اینکه برنامه‌های تلویزیون جذابیتی ندارد، گفت: من امسال برنامه‌ها و سریال‌های تلویزیون را ندیدم و تنها برنامه سال تحویل شبکه‌های ماهواره‌ای را نگاه کردم.
خانمی ۲۰ ساله – دانشجوی صنایع غذایی – هم با بیان اینکه علاقه‌ای به دیدن سریال و برنامه‌های تلویزیون ندارد، اظهار کرد: در میان برنامه‌های تلویزیون، برنامه «سه ستاره» را دیدم اما در کل علاقه‌ای به دیدن برنامه‌های تلویزیونی ندارم.
سریال «دیوار به دیوار» حرفی برای گفتن ندارد
آقایی ۲۰ ساله – دانشجوی معماری – گفت: سریال «دیوار به دیوار» محتوا و حرفی برای گفتن ندارد و از کیفیت نامناسبی برخوردار است. این سریال شوخی‌های لوس همیشگی را در خود گنجانده است. سریال «مرز خوشبختی» هم محتوای نسبتا خوبی داشت. سریال «علی البدل» نیز موضوع جالبی داشت و طنزش جذاب بود اما سریال «پایتخت» از لحاظ طنز و محتوا بهتر بود. مجموعه «کلاه قرمزی» هم دیالوگ و محتوای عالی دارد و اگر پخش می‌شد حتما آن را می‌دیدم.
او با اشاره به برنامه‌های سال تحویل اضافه کرد: برنامه سال تحویل «سه ستاره» خوب بود زیرا احسان علیخانی برای برنامه‌اش زحمت بسیار کشیده بود و مهمان‌های خوب و جذابی داشت؛ برای مثال مهران مدیری به هر برنامه‌ای نمی‌رود اما دومین بار است که در برنامه احسان علیخانی حضور پیدا می‌کند.
این دانشجو ادامه داد: سریال‌ها و برنامه‌های تلویزیونی، نوروز امسال از نظر کیفیت بدتر از سال‌های گذشته بود.
سریال‌های نوروز ضعیف‌تر از سال‌های قبل بود 
آقایی ۳۰ ساله – دیپلم – در این راستا بیان کرد: سریال‌های نوروز امسال کیفیت نداشتند و فقط سریال «علی‌البدل» تا حدی از مایه طنز برخوردار بود. برنامه‌های سال تحویل نیز «سه ستاره» شبکه سوم سیما بهتر از شبکه‌های دیگر بود.
او تاکید کرد: سریال‌های امسال کیفیتش بدتر از سال‌های گذشته بود.
برنامه‌های کودک گیرایی نداشتند
آقایی ۴۳ ساله – لیسانس اقتصاد – با ارائه نظر متفاوت‌تر درباره محتوای سریال و برنامه‌های نوروزی گفت: سریال‌های امسال کیفیت بهتری داشت و پربارتر بود. برنامه‌های سال تحویل هم خوب بود. جای «کلاه قرمزی» در میان برنامه‌های نوروزی خالی بود. اگر این مجموعه پخش می‌شد یکی از بیننده‌های پروپا قرصش بودم.
او با اشاره به برنامه‌هایی که برای کودکان ساخته شده بود، بیان کرد: دختران من برنامه‌های کودکی که امسال ساخته شده بود، برایشان گیرایی نداشت اما سال‌های قبل بهتر بود.
سریال‌های نوروزی بیشتر جنبه سرگرمی داشتند
خانمی ۳۸ ساله – کارشناسی ارشد روانشناسی – با بیان اینکه سریال و برنامه‌های نوروز امسال جنبه سرگرمی داشتند، ادامه داد: من اصولا زمان زیادی برای تماشای تلویزیون صرف نمی‌کنم اما سریال‌های نوروزی امسال را دیدم و به نظرم جنبه سرگرمی داشتند که تعدادی از مخاطبان خوششان می‌آید اما از نظر محتوا و آموزندگی پربار نبودند و بیشتر جنبه کلیشه‌ای داشتند. در واقع سریال‌های نوروزی امسال جنبه سرگرمی داشتند و از نظر آموزندگی کار خاصی ندیدم.
او درباره برنامه‌های کودک گفت: برنامه «کودک شو» کار جالبی نبود. بچه‌ها مجموعه «محله گل و بلبل» را دوست داشتند و برنامه «کلاه قرمزی» هم با اینکه تکراری بود تمامی رده‌های سنی نگاه می‌کردند.
«کلاه قرمزی» تنها برنامه جذاب تلویزیون در ایام نوروز بود
خانمی ۱۹ ساله – دانشجوی گرافیک – با اعتقاد بر اینکه «کلاه قرمزی» تنها برنامه جذاب ایام نوروز بود، اظهار کرد: برنامه «کلاه قرمزی» تنها برنامه‌ای است که من در ایام نوروز  نگاه می‌کنم و در ایام نوروز ترجیح می‌دهم برنامه‌های سال تحویل شبکه‌های ماهواره‌ای را ببینم.
مسابقه «زمانی برای خندیدن» کپی از شبکه‌های ماهواره‌ای بود
خانمی ۲۵ ساله – کارشناس ارشد مطالعات خاورمیانه – با اشاره به برنامه و سریال‌های ایام نوروز گفت: برنامه سال تحویل شبکه دو سیما با اجرای پژمان بازغی، تعداد مهمان‌هایش زیاد بود و آشفتگی داشت. سریال «علی‌البدل» فضا و موضوع خوبی داشت. سریال «دیوار به دیوار» محتوای تکراری و نامناسبی داشت. «کلاه قرمزی» نیز جایش مانند سال گذشته خالی بود و تلویزیون با این برنامه می‌توانست مخاطب بیشتری جذب کند.
او درباره مسابقه‌ها بیان کرد: «زمانی برای خندیدن» مسابقه استندآپ کمدی بود علاوه بر اینکه موضوع جالبی نداشت، کپی از شبکه‌های ماهواره‌ای هم بود. برنامه «خندوانه» هم همزمان مسابقه‌ای برای استندآپ کمدی داشت که به نظرم نیاز نبود دو برنامه با یک محتوا تولید شوند. اما جنگ شبانه برنامه «خندوانه» خوب بود.


منبع: بهارنیوز

بازیگر پیشکسوت سینما درگذشت

محمد جوروند، مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خوزستان با ارسال پیامی درگذشت این، بازیگر سینمای استان و کشور را تسلیت گفت.


انا لله و انا الیه راجعون

ضایعه‌ی درگذشت زنده‌یاد فرامرز مهرجو بازیگر توانا عرصه‌ سینما، تئاتر و تلویزیون و فرزند خوزستان موجب تالم و تاثر فراوان گردید. این‌جانب، درگذشت این هنرمند شایسته کشورمان را به جامعه‌ سینما و خانواده‌ گرامی زنده یاد فرامرز مهرجو تسلیت گفته و از پرودگار مهربان، آرامشی ابدی را برای روح آن عزیز از دست رفته آرزومندم.» فیلم های «هراس» و «حمله به اچ ۳» به کارگردانی شهریار بحرانی، «عبور از خط سرخ» و «خلبان» ساخته جمال شورجه و «بر بال فرشتگان» به کارگردانی جواد شمقدری از جمله آثاری بودند که مهرجو در آن به ایفای نقش پرداخته است. او هنگام فعالیت در سریال زیباشهر، دچار سکته قلبی شد و پس از چند روز در ۱۴ فروردین۱۳۹۶ در بیمارستان نفت اهواز درگذشت.


منبع: بهارنیوز

پرفروش‌ترین آلبوم‌های موسیقی سال ۹۵

پرفروش‌ترین آلبوم‌های موسیقی سال ۱۳۹۵ براساس اعلام سامانه سایت بیپ تونز اعلام شد.

آلبوم «امیر بی‌گزند» اثر «محسن چاوشی»، «طریق عشق» اثر فاخر «محمد رضا شجریان» و «پرویز مشکاتیان»، «سی سالگی» اثر «احسان خواجه امیری»، «گذر اردیبهشت» اولین آلبوم گروه «دال»، «گفتم نرو» اثر «محمد علیزاده»، «ناگفته» اثر «حافظ ناظری»، «دوباره عشق» از «حامد همایون»، «آینه قدی» اثر «مهدی یراحی»، «منشور» جدیدترین آلبوم «کاوه یغمایی» و «رویای بی‌تکرار» اثر «علی زندوکیلی» به ترتیب در فهرست پرفروش‌ترین آلبوم‌های موسیقی سایت بیپ تونز beeptunes.com در سال ۱۳۹۵ که سرشار از آلبوم‌های جدید بود، قرار گرفتند.

نکات جالب توجهی نیز در این آمار اعلام شده، مشاهده می‌شود. ازجمله حضور دو آلبوم تلفیقی، یک کلاسیک، یک ایرانی و یک آلبوم راک در جمع ده آلبوم پرفروش سال که این آمار خود نشان می‌دهد، سلیقه مخاطبان به مرور در حال تغییر از موسیقی پاپ است و سبک‌های دیگر به خصوص تلفیقی دارند جای خود را در میان مردم بازمی‌کنند. در ضمن نباید فراموش کرد که آلبوم «امیر بی‌گزند» که در رتبه اول قرار دارد، خود نیز به صورت خالص در دسته‌بندی موسیقی پاپ جای نمی‌گیرد، برخی از آهنگ‌های این آلبوم به موسیقی راک و تلفیقی بسیار نزدیک شده‌اند. ناگفته نماند عجیب‌ترین آمار متعلق به «ناگفته» از «حافظ ناظری» است، این آلبوم در مرداد سال ۹۴ پخش شده و با این حال توانسته در رتبه ششم پرفروش‌ترین آلبوم سال ۹۵ قرار گیرد. تمامی آثار دیگری که در جمع ۱۰ پرفروش سال ۹۵ قرار دارند،‌ در همین سال پخش شده‌اند. حتی آلبوم «طریق عشق» که تولید آن متعلق به چندین سال پیش است، در سال ۹۵ به صورت رسمی در بازار موسیقی ایران پخش شده است.


منبع: عصرایران

قصه «پایتخت» با ایران آغاز می‌شود

کارگردان سریال «پایتخت۵» اعلام کرد که تاکنون ۶ قسمت از فیلمنامه این سریال به نگارش درآمده است.

سیروس مقدم درباره جزییات «پایتخت ۵» که قرار است ۲۵ فروردین کلید بخورد به مهر گفت: «پایتخت ۵» در حال نگارش است و قصه قرار است از ایران و از شمال کشور شروع شود.

وی ادامه داد: تاکنون حدود ۶ قسمت نوشته شده است چراکه سه قسمت اول این سریال در شمال کشور می گذرد و پیش درآمدی هم در این سه قسمت بر رفتن آنها به خارج وجود دارد.

مقدم با اشاره به سفر به خارج از کشور که هنوز مقصد قطعی آنها مشخص نیست، بیان کرد: ما چهار قسمت را در خارج از کشور تصویربرداری می کنیم و بعد عوامل دوباره به ایران بازمی گردند و بعد به جنوب می روند.

سریال «پایتخت ۵» به تهیه کنندگی الهام غفوری و کارگردانی سیروس مقدم تازه ترین محصول مرکز فیلم و سریال سازمان هنری رسانه ای اوج است که با حضور بازیگران اصلی پایتخت از جمله محسن تنابنده، احمد مهرانفر، ریما رامین‌فر، علیرضا خمسه، سارا و نیکا فرقانی و با اضافه شدن بهرام افشاری خود را برای پخش از شبکه یک سیما آماده می‌کند.


منبع: عصرایران

بررسی سریال Taboo: شیاطین بریتانیایی

: سریال Taboo در زمره آن دست مجوعه‌های تلویزیونی قرار می‌گیرد که برای لذت بردن از آن پیش از هر چیز باید اتمسفر و فضای کلی که در افتتاحیه سریال شاهدش هستیم را دوست داشته باشید. زیرا این ساخته BBC One نه آنقدر قوی و خوش‌ساخت است که شما را مجذوب خود کند، و نه آنقدر ضعیف است که باعث شود شما از دیدن سریال صرف نظر کنید. Taboo تقریبا همان چیزی است که انتظار می‌رفت باشد، سریالی با اتمسفر و جوی تاریک به همراه بازی دوست‌داشتنی «تام هاردی» (Tom Hardy) و یک قصه جالب که علارغم جذابیتش بیشتر مناسب یک فیلم سینمایی ۲ ساعته است تا یک مجموعه تلویزیونی تقریبا ۸ ساعته!

بررسی سریال Taboo: شیاطین بریتانیایی

علاوه‌ بر تام هاردی، «استیون نایت» (Steven Knight) یکی دیگر از چهره‌های سرشناس حاضر در این سریال است، فیلمنامه‌نویسی که او را با مجموعه تلویزیونی خوش‌ساخت Peaky Blinders به خاطر می‌آوریم به عنوان نویسنده در این محصول مشترک BBC One و FX نیز حضور دارد. قرار گرفتن «ریدلی اسکات» (Ridley Scott) هم در میان سازندگان اصلی این سریال کافی بود تا علاقه‌مندان به تلویزیون و سینما بیش از هر سریال جدید دیگری منتظر پخش این مجموعه باشند. در افتتاحیه Taboo مخاطب به لندن ۱۸۰۰ برده می‌شود؛ شهری تاریک و غم زده که بیش از هر مکان دیگری مناسب یک قهرمان محکم، کم حرف و قوی است که تام هاردی با بازی در نقش جیمز دلینی توانسته به بهترین شکل ممکن از عهده این امر برآید.

جیمز دلینی سال‌ها قبل به دلیل خسته شدن از کار در ارتش و دنیای اطرافش و احساس گناه از حسی که بین او و خواهر ناتنیش وجود دارد، راهی آفریقا می‌شود. البته دلینی کوچک بیش از اینکه به خواست خود بیش از ۱۰ سال ساکن آفریقا و سر کله زدن با بومی‌های سرزمین مادرش باشد، به دنبال دست تقدیر و غرق شدن کشتی‌ای که با آن در حال تجارت برده بوده، گرفتار آفریقا می‌شود. پس از مرگ دلینی بزرگ، تنها پسر او با الماس‌هایی که از آفریقا با خود آورده به لندن باز می‌گردد تا با مانور دادن بر میراث باقی مانده از پدرش هم کمپانی قدرتمند هند شرقی و هم سلطنت بریتانیا را به بازی بگیرد و خود برنده نهایی این کار و زار باشد.

بررسی سریال Taboo: شیاطین بریتانیایی

یکی از نکات مثبت سریال Taboo یا حتی بزرگ‌ترین نقطه قوت آن بازی تحسین برانگیز تام هاردی است. کافیست شما تریلرها و تصاویر معرفی این سریال را ببینید تا مطمئن شوید قرار است با شخصیتی دوست‌داشتنی که همواره یک قدم از سایرین جلوتر بوده و قدرت‌هایی ماورایی دارد رو به رو شویم. جدای از تام هاری، به شخصه بازی «جاناتان پرایس» (Jonathan Pryce) در نقش مدیر کمپانی هند شرقی را نیز بسیار پسندیدم. ستاره ولزی‌ای که قبل از این اثر با بازی در مجموعه «بازی تاج و تخت» به همگان نشان داد چه توانایی شگرفی در به تصویر کشیدن یک شخصیت منفی تودار و محکم دارد. به طور کلی تیم بازیگری Taboo تواسته‌اند کاملا موفق ظاهر شوند.

یکی دیگر از نکات ستودنی این مجموعه استفاده از دوربین‌هایی با لنز واید است که در این سبک زاویه دید بازی در اختیار مخاطب قرار می‌گیرد تا بیش از هر حالت دیگری بیننده آن اتمسفر مخوف و دنیایی که خاکستر روی آن پاشیده شده را لمس کند. تیم اجرایی سریال Taboo تا حد بسیار مطلوبی توانسته‌اند صحنه‌ها و جلوه‌های بصری فیلم را به تم داستان نزدیک کنند. به عنوان مثال همان سکانس‌هایی که در سواحل لندن رخ می‌دهد یا آن امارت دیلینی‌ها که کمترین نور ممکن در آن تابیده می‌شود کافیست تا بتوان گفت اگر علاقه کوچکی به شهر لندن در آن برهه از زمان و به طور کلی به روایات جهان‌های خاکستری دارید، Taboo شما را از چنین نماهایی سیراب خواهد کرد. حتی آن موسیقی و تیتراژ ابتدایی فیلم نیز آنقدر خوب هستند تا دلیلی برای شما باشند که این اثر را تماشا کنید، البته فقط برای یکبار!

بررسی سریال Taboo: شیاطین بریتانیایی

تا به اینجا هر آنچه که گفته شد از ویژگی‌های مثبت غیرقابل انکار این مجموعه بود اما نباید از یاد برد که Taboo ضعف‌هایی نیز در بطن داستان و روایت خود دارد که کاملا مشهود هستند. شاید پس از دیدن افتتاحیه سریال و حتی سه قسمت نخست عطش بسیاری برای دانستن زیر و بم ماجرا و آنچه که در آفریقا بر جیمز گذشته داشتیم، اما متاسفانه تیم سازنده رسما هیچ پاسخی به ما نمی‌دهند! تنها سکانس‌هایی شبیه به کابوس‌‌های جیمز دلینی هستند که ما را نزد عجوزه‌ای در آفریقا می‌برند و در ابتدای امر بسیار جالب به نظر می‌رسند اما پس از اینکه می‌فهمیم آن عجوزه با گریم خاص خود کیست و چرا به سراغ جیمز می‌آید، رسما از او اثر مثبتی در سریال نمی‌بینیم و در ادامه به چگونگی زندگی شخصیت اصلی داستان در آفریقا نیز پرداخته نمی‌شود!

از سوی دیگر جیمز و خدمتکار با وفای خانوادگی آن‌ها طوری از مرموز بودن روابط بین دلینی بزرگ و مادر جیمز حرف میزنند که مخاطب پس از فهمیدن موضوعات ابتدایی که بیان می‌شود به دنبال کنکاش بیشتر در این باره است اما سریال چیزی برای کند و کاو در اختیار ما قرار نمی‌دهد و بدتر اینکه بعضی از موضوعات جالب نیمه ابتدایی فصل اول در روایت سریع‌تر سه قسمت پایانی آن گم می‌شوند!

بررسی سریال Taboo: شیاطین بریتانیایی

یکی از بدترین اتفاقاتی که در Taboo شاهد آن هستیم این است که تیم تولید از پتانسیل‌های موجود و اتفاقات جالب و اندکی چالش برانگیز که در انتهای هر قسمت خلق می‌کنند بهره کافی را نمی‌برند و حتی می‌توان گفت تقریبا هیچ بهره‌ای نمی‌برند! به عنوان مثال می‌توان به خانوم بو یا بیوه دلینی اشاره کرد که به شخصه پس از معرفی او در پایان قسمت دوم انتظار داشتم کشمکش بیشتری بین او و جیمز دلینی شاهد باشیم و کمپانی هند شرقی از او به عنوان اهرم فشاری برای رسیدن به اهدافش استفاده کند، اما زهی خیال خام! حتی پس از دیدن قسمت پایانی ممکن است با خود فکر کنید اگر بیوه دلینی وارد داستان نمی‌شد شاید یکی از شخصیت‌های فرعی سریال نیز می‌توانست پیش آمریکایی‌ها برود و کارها را مرتب کند و خیلی نیازی به حضور او در بطن داستان نبود.

شخصیتی که با اندکی پردازش بیشتر، می‌توانست نقشی بهتر از یک بازیگر باکره تئاتر داشته باشد. همچنین نحوه چینش اتفاقات سریال نیز می‌توانست کمی بهتر باشد و به عنوان نمونه می‌توان اتفاقات قسمت ششم را ذکر کرد که در آن سعی می‌شود شخصیت اصلی داستان را اندکی تسخیر شده شیطان (بخوانید جادو و جادوگری) نشان دهد اما در ادامه پاسخ درخوری به آن داده نمی‌شود و یا سازندگان به نوعی سر و ته عواقب آن را به شکلی عامه‌پسند هم می‌آورند! می‌توان گفت این مجموعه بریتانیایی شاید ظاهر داستانی و روایتی جالب در نگاه اول داشته باشد اما اگر به دنبال شخصیت‌هایی عمیق‌تر که در صندوق خاطرات شما جایی به خود اختصاص دهند و یا ماجراهایی مجذوب کننده هستید، باید بدانید Taboo این خواسته‌های شما را برآورده نخواهد کرد.

بررسی سریال Taboo: شیاطین بریتانیایی

سخن پایانی:

در پایان باید گفت Taboo را می‌توان در زمره سریال‌های خوب قرار داد که برای تبدیل شدن به یک مجموعه تلویزیونی عالی راه طولانی در پیش دارد. اگر در حال حاضر مشغول دیدن سریال خاصی نیستید و یا به بازی تام هاردی و اتمسفری تاریک آن هم به سبک بریتانیایی و لندنی علاقه دارید، دیدن Taboo نه تنها خالی از لطف نیست بلکه لذت بخش بوده و به شما پیشنهاد می‌شود.


منبع: برترینها

گفت و گو با «جورجو آگامبن»، فیلسوف سیاست و حیات

– ترجمه از فرید دبیرمقدم: آنچه می‌خوانید مصاحبه آنتونیو گنولیو است با فیلسوف قاره‌ای شهیر جورجو آگامبن که اولین‌بار در روزنامه ایتالیایی‌زبان «لارپوبلیکا» در تاریخ ١۵ مه ٢٠١۶ منتشر شد. آگامبن، فیلسوفی که گستره تفکرش از زیباشناسی تا زیست‌سیاست را دربر می‌گیرد، از سال‌های اقامت خود در پاریس با ایتالو کالوینو، درسگفتارهای هایدگر و رم دهه ١٩۶٠ سخن می‌گوید. کتاب‌های او همواره فشرده، درخشان و غیرمنتظره هستند، نمونه‌اش کتاب اخیر وی در مورد پولچینلا [یکی از شخصیت‌های کمدی دلارته].

فلسفه در مقام شدتی بینارشته‌ای 
نگاه کتاب‌های وی معطوف به گذشته دور بوده و به‌زعم او این تنها راه تشدید زمان حال است. آگامبن در جدیدترین کتاب خود، «فلسفه چیست؟» (٢٠١۶) می‌گوید، «اعتقاد راسخ دارم که فلسفه رشته‌ای نیست که بتوان موضوع و حدود و ثغورش را تعریف کرد (آن‌گونه که ژیل دلوز سعی در این کار داشت)، یا آن‌طور که در دانشگاه‌ها تظاهر به تشریح تاریخی خطی و پیش‌رونده از آن می‌کنند. فلسفه نه یک ذات بلکه شدتی است که ناگاه می‌تواند به هر حوزه‌ای حیات بخشد: هنر، دین، اقتصاد، شعر، شور، عشق و حتی ملال. فلسفه بیشتر همچون باد است، یا همچون ابرها یا طوفان: همانند این پدیده‌ها، فلسفه به ناگاه محلی را تولید می‌کند، تکانش می‌دهد، تغییرش می‌دهد و حتی نابودش می‌کند، و به همان میزان غیرمنتظره، می‌گذرد و ناپدید می‌شود».

‌شما تصویری فرار از فلسفه ترسیم می‌کنید.

من حیطه تجربه را به دو مقوله اصلی تقسیم می‌کنم: از یک‌سو ذوات و از سوی دیگر شدت. در ارتباط با ذات می‌توان حدود و ثغورش را مشخص ساخت، موضوع و درونمایه‌اش را تعریف کرد و نقشه‌اش را کشید. اما شدت مکان منحصربه‌فردی ندارد.

‌یعنی می‌تواند در هرجایی روی دهد؟

فلسفه و تفکر به این معنی شدت هستند که می‌توانند به هر حوزه‌ای کشیده شوند، به آن روح ببخشند و از آن عبور کنند. تنش خصلت مشترک فلسفه و سیاست است. حتی سیاست نیز یک شدت است؛ سیاست، برخلاف آنچه کارشناسان سیاسی معتقدند، مکان منحصربه‌فردی ندارد. سیاست نه‌تنها در تاریخ معاصر بلکه در دین و اقتصاد نیز آشکار است؛ حتی زیباشناسی نیز می‌تواند شدت سیاسی تعیین‌کننده‌ای به دست آورد و بدل به خصومت و نزاع شود. بدیهی است که شدت‌ها از ذوات جذاب‌ترند. اگر ذوات و رشته‌ها – همچون زندگی – ساکن بمانند، یعنی اگر به درجه‌ای از شدت نرسند، به اعمال بروکراتیک تحلیل می‌روند.

‌شعر می‌تواند پادزهری باشد علیه این زوال بروکراتیک. شما اغلب پیوند میان فلسفه و شعر را تقویت کرده‌اید، همان پیوندی که در کانون تأملات هایدگر جای دارد. این پیوند از چه تشکیل شده؟

من همواره فکر کرده‌ام که فلسفه و شعر دو ذات جدا از هم نیستند، بلکه دو شدت‌اند که از دو جهت متضاد به حیطه منحصربه‌فرد زبان نزدیک می‌شوند: معنای محض و صدای محض. همان‌طور که هیچ شعری بدون تفکر وجود ندارد، هیچ تفکری نیز بدون سویه‌ای شاعرانه در کار نیست. به این معنی هولدرلین و جورجو کاپرونی [شاعر و مترجم ایتالیایی] فیلسوف‌اند، درست همان‌طور که بخش‌هایی از نثر افلاطون یا بنیامین شعر محض است. اگر کسی از اساس این دو اردوگاه را از هم تفکیک کند، به‌شخصه نمی‌دانم به کدامیک تعلق دارم.

فلسفه در مقام شدتی بینارشته‌ای 

‌در زندگی‌نامه فکری شما مدرکی دانشگاهی در رشته حقوق به چشم می‌خورد، اما به طرزی نامتعارف با پایان‌نامه‌ای در مورد سیمون وی. چطور به این انتخاب رسیدید؟

سیمون وی را در پاریس در سال ١٩۶٣ یا ١٩۶۴ کشف کردم، وقتی به‌طور اتفاقی ویراست اول «یادداشت‌های» او را در کتابفروشی تشان در محله مون‌پارناس خریدم. چنان مبهوت آن شدم که به محض بازگشت به رم آن را برای الزا مورانته [رمان‌نویس ایتالیایی] خواندم و او هم مفتون آن شد. بلافاصله تصمیم گرفتم پایان‌نامه‌ام را در رشته فلسفه حقوق به تفکر سیاسی سیمون وی اختصاص دهم. تفکر او در آن زمان در ایتالیا چندان شناخته‌شده نبود و من خیلی بیشتر از استادان راهنمای پایان‌نامه‌ام در مورد آن می‌دانستم.

‌چه چیز در تفکر او مجذوبتان کرد؟

به‌طور خاص نقد مفاهیم تشخص (personhood) و قانون که او در مقاله «شخص و امر مقدس» مطرح می‌کند. به دنبال همین نقد بود که مقاله مارسل موس در باب مفهوم تشخص را خواندم، و پیوند تنگاتنگ شخص حقوقی و ماسک تئاتری (و بعدتر الهیاتی) فرد مدرن برایم روشن شد. شاید نقد قانون که از زمان مجلد اول «هومو ساکر» هیچ‌گاه آن را رها نکرده‌ام ریشه در این مقاله سیمون وی داشته باشد.

‌ریشه دیگری در ساختار تفکر شما والتر بنیامین بود.

در زندگی رخدادها و مواجهات عظیمی هست که نمی‌توان به‌یکباره هضم‌شان کرد. به تعبیری همیشه همراهمان هستند. مواجهه با بنیامین و همچنین با هایدگر در شهر لوتور فرانسه از این نوع هستند. همان‌گونه که متألهان می‌گویند خدا در هر لحظه همچنان در کار خلق جهان است، این مواجهه‌ها نیز همیشه ادامه دارند. دینی که به بنیامین دارم بی‌حدوحساب است.

‌دِین کلمه سنگینی است.

در اینجا کافی است صرفا به مسئله روش‌شناختی اشاره کنم. بنیامین بود که به من آموخت از بستر تاریخی به ظاهر دور او نیرو بگیرم، پدیده‌ای متعین برای احیای زندگی و کنش در زمان حال. بدون آن برایم امکان‌پذیر نبود تا در حوزه‌های متنوعی چون الهیات، قانون، سیاست و ادبیات فعالیت کنم. وقتی عمیقا به تسخیر یک مؤلف درمی‌آیید، پدیده‌هایی را موجب می‌شود که به نظر جادویی می‌رسند، اما این پدیده‌ها تنها نتیجه همین نزدیکی است. در نتیجه برایم پیش آمد تا دست‌نوشته‌های بنیامین را کشف کنم، ابتدا در رم در خانه یکی از دوستان دوران جوانی‌اش و بعد در کتابخانه ملی پاریس؛ دست‌نوشته‌های کتابی در مورد بودلر که بنیامین در سال‌های آخر عمرش روی آن کار می‌کرد.

‌شما در سال‌های اخیر تأکید بیشتری روی «زیست‌سیاست» گذاشته‌اید. آیا بخش اعظم این مفهوم را مدیون میشل فوکو هستیم؟

بی‌تردید. اما مسئله روش در فوکو، یعنی همان دیرینه‌شناسی، به همان اندازه برایم از اهمیت برخوردار است. به این باور رسیده‌ام که این روزها تنها راه دسترسی به زمان حال از طریق کندوکاو در گذشته است، یعنی دیرینه‌شناسی. همان‌طور که خود فوکو نیز خاطرنشان کرده تحقیقات دیرینه‌شناختی صرفا سایه‌ای نیست که کنکاش در زمان حال بر گذشته می‌افکند. در مورد من این سایه اغلب گستره بیشتری را از حیطه فعالیت فوکو دربر می‌گیرد و به حوزه‌هایی همچون الهیات و قانون نیز تسری پیدا می‌کند، حوزه‌هایی که فوکو اصلا به سراغشان نرفت. ممکن است نتایج تحقیقاتم محل مناقشه باشند، اما امیدوارم دست‌کم تحقیقات منحصرا دیرینه‌شناختی‌ام در کتاب‌هایی چون «وضعیت استثنایی»، «ملکوت و افتخار»، یا کتابم در مورد سوگند، به ما در فهم زمانه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم کمک کنند.

فلسفه در مقام شدتی بینارشته‌ای 

‌متفکر دیگری که در فهم زمانه‌مان به ما کمک کرد گی دوبور و کتابش «جامعه نمایش» بود، متنی که هنوز در درک زمانه حاضر به کمک‌مان می‌آید.

من این کتاب را در همان سال انتشارش، یعنی ١٩۶٧، خواندم. سال‌ها بعد، در اواخر دهه ١٩٨٠، با گی دوبور دوست شدم. به یاد دارم اولین‌باری که کتاب را خواندم و همچنین در خلال گفت‌وگوهایمان مایه خوشحالی‌ام بود که می‌دیدم ذهن او کاملا فارغ از پیش‌داوری‌های ایدئولوژیک است، پیش‌داوری‌هایی که به سرنوشت جنبش‌ها لطمه زد. در ١٩۶٨ و سال‌های پس از آن وقتی با دوستان فعال در جنبش‌ها دیدار می‌کردم، آنها بدون ترس یا شرم و با دست‌کشی مطلق از قوه تعقل اعلام می‌کردند «مائوئیست»، «تروتسکیست» و غیره هستند. من و گی دوبور به هوشیاری و درک یکسانی رسیده بودیم؛ او از سنت آوانگارد هنری که از آن می‌آمد و من از مسیر شعر و فلسفه.

‌دوبور در مورد خود می‌گفت: «من فیلسوف نیستم، استراتژیست هستم». از دید شما منظورش چه بود؟

به رغم این تصریحی که شما نقل کردید، گمان نمی‌کنم برای او جدالی میان فیلسوف‌بودن و استراتژیست‌بودن وجود داشت. فلسفه همواره مسئله استراتژی را در خود دارد زیرا حتی اگر به دنبال امر ابدی هم باشد، تنها می‌تواند از خلال مواجهه با زمان خود در پی آن باشد.

‌در سال‌های اقامت‌تان در پاریس غالب اوقات ایتالو کالوینو را می‌دیدید. رابطه‌تان با شخص او و ایده «هندسه‌های روشنگر١» او چطور بود؟

مایلم در کنار نام کالوینو به کلودیو روگافیوری نیز اشاره کنم، کسی که در آن سال‌ها اغلب با کالوینو می‌دیدمش چراکه روی طرح یک مجله کار می‌کردیم که البته هیچ‌گاه عملی نشد. در آن طرح تلاش‌مان بر آن بود تا آنچه را خودمان «مقولات ایتالیایی» می‌خواندیم تعریف کنیم، یعنی مفاهیم جفتی که از طریق آنها به دنبال آن بودیم تا چارچوب‌های فرهنگ ایتالیا را تعریف کنیم: «معماری/پرسه‌زنی»، «تراژدی/کمدی»، «سرعت/سبکی٢»، که مورد آخر عینا در درسگفتارهای کالوینو در آمریکا مشهود است. من مجذوب کارکرد این مفاهیم در ذهن ایتالو و کلودیو بودم.

‌چه چیز شما را مجذوب آنها می‌کرد؟

اینکه اینها دو فرم از تفکر قیاسی محض بودند که شباهت‌ها و تناظرها را در جایی می‌یافتند که هیچ‌کس نمی‌دانست چطور پیداشان کند. قیاس صورتی از معرفت است که فرهنگ ما روزبه‌روز بیشتر آن را به حاشیه رانده. به باور من مفهوم هندسی و علمی کالوینو صحیح است. مفهوم او صورتی چشمگیر از تخیل قیاسی بود، نوعی محرک تفسیری که به او امکان می‌داد هر بار نقشه جغرافیای دانش ادبی را مجددا ترسیم کند.

‌در ابتدای مصاحبه به دوستی‌تان با الزا مورانته اشاره کردید. رابطه شما با زنی با چنان شخصیت پیچیده‌ای چطور بود؟

برای من دیدار و دوستی با الزا از هر نظر سرنوشت‌ساز بود. کالوینو یک‌بار به من گفت تنها راه ممکن برای معاشرت با الزا از طریق یک کیش و آیین است. شاید درست می‌گفت اما مشروط به اینکه مشخص کنیم ابژه آن کیش الزا نبود، بلکه آن خدایانی بودند که در موردشان تحقیق می‌کرد و عاشق آن بود تا آن تحقیقات را با دوستانش در میان بگذارد، از رمبو و سیمون وی گرفته تا موتسارت و اسپینوزا. الزا در این موارد معلومات بسیاری داشت و به گمانم به ایتالو این حس را منتقل می‌کرد که من نیز بخشی از آن شور بی‌حدوحصر بودم که الزا برای شعر و حقیقت داشت. از آن زمان فکر می‌کنم نمی‌توان مرز مشخصی میان ادبیات و فلسفه کشید.

فلسفه در مقام شدتی بینارشته‌ای 

‌می‌دانم که از طریق مورانته با پازولینی آشنا شدید. شما بخشی از آن حلقه کوچکی بودید که در فیلم «انجیل به روایت متی» مشارکت کردید. چه خاطره‌ای از تجربه‌تان سر صحنه فیلم‌برداری دارید؟

سرعت «انجیل به روایت متی» را به یاد دارم: پازولینی تقریبا هیچ‌وقت خود را مجبور به تکرار یک صحنه نمی‌کرد و همه هر طور می‌خواستند حرف می‌زدند و حرکت می‌کردند. به باور من این طبیعی‌ترین فیلمی است که او ساخت، فیلمی که هیچ‌گاه تظاهر به واقع‌گرایی نمی‌کرد. تنها وقفه طولانی در حین فیلم‌برداری تقصیر من بود: در صحنه شام آخر میز را مملو از تکه‌های نانی دیدم که به آنها مخمر زده‌اند و مجبور شدم به پی‌یر پائولو یادآوری کنم که در عید فطیر٣ یهودی نباید به نان مخمر زد.

‌شما همچنین به دیدارهاتان با هایدگر و شرکت در سمینارهای او در لوتور در ١٩۶۶ و بعدتر در ١٩۶٨ اشاره کردید. از این جلسات چه‌چیز با شما ماند؟

مواجهه با هایدگر همچون مواجهه با بنیامین برای من هیچ‌گاه به پایان نرسید. این مواجهه در حافظه‌ام از منظره پروانس جدایی‌ناپذیر است، محلی که در آن زمان هنوز پای توریست‌ها به آن باز نشده بود. سمینار صبح‌ها برگزار می‌شد، در باغ هتل کوچک محل اقامت‌مان، اما گاهی اوقات نیز در حین گشت‌و‌گذارهای بسیارمان در طبیعت اطراف در کلبه‌ای برگزار می‌شد. سال اول جمعا پنج نفر بودیم. علاوه بر سمینار همه با هم غذا می‌خوردیم و من از این موقعیت استفاده می‌کردم تا سؤال‌هایی را که برایم خیلی جذاب بودند از هایدگر بپرسم: اینکه آیا کافکا خوانده بود، آیا بنیامین را از نزدیک می‌شناخت. اینها اما صرفا خاطرات شخصی است.

‌نظرتان در مورد جنجال‌های اخیر بر سر انتشار به‌اصطلاح «دفترچه‌های سیاه» او چیست؟

این جنجال‌ها مبتنی بر سوءتعبیر از تعریف واژه «یهودستیزی» و استفاده آن است. امروزه این واژه به نحوی به کار می‌رود که دلالت بر آزار و قلع و قمع یهودیان دارد. حتما لازم نیست از این واژه برای توصیف شخصی استفاده کنیم که نظراتش در مورد یهودیان، ولو اینکه اشتباه باشند، ارتباطی با این اتفاقات داشته باشد. بااین‌حال همچنان این کاربرد متداول است و تنها به هایدگر محدود نمی‌شود. اگر هر گفتار انتقادی در مورد یهودیت، حتی اگر به شکل یادداشت‌های روزانه ثبت شده باشد، به‌عنوان یهودستیزی محکوم شود، این کار مساوی است با طرد یهودیت از طریق زبان.

‌یکی از تمرکزهای اصلی تحقیقاتی شما فیلولوژی است. به چه طریق به آن می‌پردازید؟

فیلولوژی همواره بخشی اساسی از تحقیقاتم بوده. نه صرفا به این خاطر که به معنای فنی کلمه درگیر کار فیلولوژیک شدم، منظورم بازسازی کتاب بنیامین در مورد بودلر و ویرایش اشعار کاپرونی پس از مرگ اوست، بلکه از آن جهت که فیلولوژی و فلسفه را، یعنی عشق به کلمات و عشق به حقیقت را، به هیچ وجه نمی‌توان از هم جدا کرد. حقیقت در زبان خانه دارد و فیلسوفی که به این مکان بی‌اعتنا باشد فیلسوف ضعیفی است. فیلسوفان همچون شاعران اول از همه پاسداران زبان هستند، و این وظیفه‌ای حقیقتا سیاسی است، به‌خصوص در زمانه‌ای همچون زمانه ما که تلاش می‌شود به هر وسیله‌ای معنای کلمات مخدوش و تحریف شوند.

منبع: jcrt.org

١- کالوینو در رمان «شهرهای ناپیدا»، ترجمه بهمن رئیسی انتشارات کتاب خورشید، مفهوم یکتایی از فضا خلق می‌کند. معماری شهرهایی که در این رمان توصیف می‌شوند هندسه اقلیدسی را نقض می‌کنند. شاید بتوان هندسه مد نظر او را در این جمله خلاصه کرد: کوتاه‌ترین فاصله بین دو نقطه نه خطی راست بلکه خطی زیگزاگ است. م

٢- منظور کالوینو از سرعت توانایی نویسنده است در کنترل سرعت داستان. این سرعت ذهنی که قابل اندازه‌گیری نیست در تقابل با سرعت عصر ماشین‌ها قرار دارد. همچنین مراد او از سبکی خصلتی است که به خواننده و نویسنده امکان می‌دهد تا بر فراز سنگینی فلج‌کننده جهان اوج بگیرند و به پرواز دربیایند. برای شرح کامل این صفات بنگرید به: «شش یادداشت برای‌ هزاره بعدی»، ایتالو کالوینو، ترجمه لیلی گلستان، نشر مرکز. م

٣- عید آزادی قوم یهود از قید برده‌داری فراعنه مصر. م


منبع: برترینها

محسن تنابنده: چرا سریال «علی‌البدل» در ناکجاآباد روایت شد؟

محسن تنابنده اظهار کرد: گر خیلی از کارها در ناکجاآباد روایت می‌شوند به این دلیل است که طاقت مردم، مسئولین و اصناف کم است. به خصوص اگر داستان‌ها کمی رنگ و لعاب سیاسی هم به خود بگیرند.

به گزارش ایسنا، نشست خبری سریال علی‌البدل با حضور سیروس مقدم (کارگردان)، محسن تنابنده (نویسنده و بازیگر)، مهدی فخیم‌زاده، هادی کاظمی، هومن حاجی عبداللهی و بهرام افشاری عصر پنجشنبه ۱۴ فروردین برگزار شد.

سیروس مقدم در این نشست اظهار کرد: تلاش کردیم در کارهایی که در چند سال اخیر از طرف تیم ما ارائه شده هیچ گاه در یک موقعیت واحد و ژانر به‌خصوص درجا نزنیم و تکرار نشویم.

او ادامه داد: ذات هنر به خلق آثار جدید است و همین باعث می‌شود که هنرمندان احساس کنند زنده‌اند. ما نیز طی سال‌های گذشته تلاش کرده‌ایم تا از تکراری‌بودن پرهیز کنیم اما ارزیابی اینکه چقدر برای رسیدن به این هدف موفق بوده‌ایم نیاز به زمان دارد.

مقدم با اشاره به نخستین فصل از سریال پایتخت گفت: مجموعه پایتخت نیز در قسمت‌های اول تازگی داشت و مخاطبان با آدم‌های ساده‌ای که قهرمان باشند به سختی ارتباط برقرار کردند اما با مرور زمان ذائقه مخاطب تغییر پیدا کرد و بعد تبدیل به یک عادت شد. در کل ما باید بتوانیم که این عادت‌های مخاطبان را عوض کنیم.

کارگردان مجموعه سریال‌های پایتخت با اشاره به سریال علی‌البدل که در نوروز ۹۶ راهی آنتن شبکه یک سیما شد اظهار کرد: ما این مجموعه را با پذیرفتن ریسک‌هایی آغاز کردیم. با توجه به صبغه سریال پایتخت می‌دانستیم که واردشدن به فضای جدید و خلق داستان‌ها و شخصیت‌های جدید با ریسک‌هایی همراه خواهد بود اما این تازگی برای مخاطب به مرور زمان به یک عادت تبدیل می‌شود.

او همچنین درباره این موضوع که عده‌ای معتقدند سریال علی‌البدل با رویکرد انتخاباتی تهیه و تولید شده است، بیان کرد: طرح سریال علی‌البدل بیش از دو سال پیش توسط آقای تنابنده ارائه شده بود و واقعا این سریال برای انتخابات نوشته نشده است. دلیل اینکه تولید سریال طی این سال‌ها به طول انجامید این بود که به دلیل موقعیت مکانی تصویربرداری سریال باید منتظر فصل خاصی می‌ماندیم و جمع‌آوری گروه در این شرایط کار را سخت‌تر می‌کرد.

مقدم در ادامه سخنانش به غیرواقعی بودن روستای سریال علی‌البدل اشاره و اظهار کرد: داستان‌های این سریال در ناکجاآباد رخ داد تا دیگر به کسی بر نخورد. تلاش کردیم در سریال علی‌البدل مسائل جدی را با زبانی شیرین مطرح کنیم. به نظرم موضوع این سریال برای تمام جوامع بشری مصداق دارد. یعنی داشتن یک ثروت خدادادی که در هر موقعیت جغرافیایی می‌تواند یک چیز باشد و مدیریت غلط آن که باعث از بین رفتن آن ثروت می‌شود.

همچنین محسن تنابنده درباره انتقاداتی مبنی بر اینکه شاکله اصلی سریال علی‌البدل پیش‌تر در آثار دیگر سینمایی و تلویزیونی مشاهده شده است گفت: ممکن است بارها قصه‌ای گفته شود ولی لحن و شیوه روایت بسیار اهمیت دارد. ما مدعی نیستیم که این شاکله کاری نو و تازه است بلکه شیوه و لحن روایت این سریال متفاوت است.

تنابنده درباره شخصیت‌های سریال علی‌البدل یادآور شد: به نظرم قصه همان‌قدر که لازم است باید حرف بزند. از جایی که قصه می‌طلبد تا جایی که لازم است ما باید از شخصیت‌های داستان اطلاع داشته باشیم. بنابراین گذشته شخصیت‌ها تاثیر چندانی روی داستان نخواهند داشت. در سریال علی‌البدل نیز آنقدر که باید اطلاعات درباره شخصیت‌ها وجود دارد و این اطلاعات به مرور زمان در اختیار مخاطبان قرار می‌گیرد.

او ادامه داد: در هیچ کجای دنیا به تمام شخصیت‌های یک داستان به یک اندازه پرداخته نمی‌شود و در این سریال نیز خان‌ها (مهدی هاشمی و مهدی فخیم‌زاده) نقش‌های اصلی را ایفا می‌کردند.

این بازیگر همچنین درباره غیر واقعی بودن روستای سریال علی‌البدل گفت: اگر خیلی از کارها در ناکجاآباد روایت می‌شوند به این دلیل است که طاقت مردم، مسئولین و اصناف کم است و چون طاقت وجود ندارد نمی‌توان در جای مشخصی داستان را روایت کرد. به خصوص اگر این داستان‌ها کمی رنگ و لعاب سیاسی هم به خود بگیرند.

مهدی فخیم‌زاده نیز در سخنانی درباره حضور خود در این سریال طنز گفت: من این ژانر را اصلا کار نکرده بودم و برایم جالب بود. از طرفی هم، همکاری با آقای مقدم نیز برایم جذاب بود. اما آنچه از ابتدا من را برای حضور در این کار جذب کرد طرح قصه بود.

او با اشاره به روایت اصلی سریال علی‌البدل بیان کرد: قصه این سریال را می‌توان به سادگی در دو خط تعریف کرد و این نشان می‌داد که سناریوی بسیار خوبی دارد.

این بازیگر همچنین در بخشی از سخنانش با اشاره به انتقاداتی که بعضا به تکراری‌بودن شاکله سریال علی‌البدل وارد شده است، گفت: به قول یک فیلسوف همه چیز گفته شده است و هیچ چیز نویی وجود ندارد بلکه نوع روایت بسیار مهم است.


منبع: عصرایران

مژگان ربانی؛ زیر ذره بین مخاطب

همشهری شش و هفت – سعیده نیک اختر: فارغ‌التحصیل رشته مترجمی زبان فرانسه است و سال ۱۳۷۵ در مدرسه عالی حوزه هنری، با گذراندن کلاس‌های تئاتر و بازیگری به دنیای هنر راه یافت. اولین تجربه‌های تئاتری اش در همکاری با کارگردانانی چون میکائیل شهرستانی و آزیتا حاجیان شکل گرفت. شکلات، تب، ستاره، عاشق، کلاه پهلوی و… از جمله فعالیت‌های سینمایی و تلویزیونی این بازیگرند. مژگان ربانی ۱۶ سال پیش با فیلم زیر پوست شهر به کارگردانی رخشان بنی‌اعتماد جلوی دوربین سینما رفت.

زیر ذره بین مخاطب 

پس از آن چند کار تئاتر انجام داد تا این که توسط محمدرضا ورزی برای نقش اشرف پهلوی در سریال معمای شاه انتخاب شد. این بازیگر با این که گریم سنگینی ندارد، اما یکی از شبیه‌ترین افراد به اشرف بوده و لحن صدایش به او نزدیک است. ربانی توانست با تحقیق و مطالعه و دیدن فیلم‌های مستندی از اشرف، لحن و کلامش را به خوبی تقلید کند و به واقعیت نزدیک شود. مدتی است سریال معمای شاه  با تدوین جدید به صورت سریال شبانه از شبکه یک پخش می‌شود. با این که هنوز تولید این سریال ادامه دارد، اما احتمالاپخش آن  تا بهمن ادامه خواهد داشت. گفت‌و‌گوی زیر درباره سختی‌ها و قلق‌های بازیگری در سریال‌های تاریخ معاصر است.

  قبل از بازی در سریال معمای شاه‌، تجربه بازی در دو سریال تاریخ معاصر را داشتید‌. بازی در این قبیل سریال‌ها چطور است؟

بازی در کارهای تاریخ معاصر برای من بسیار جذاب بود به خاطر این که تمام وقایع این نقش در دوره‌ای نه چندان دور اتفاق افتاده بود. البته در دو کار قبلی یعنی کارهای آقای دری تاریخ به شکل داستان گونه روایت می‌شد و وقایع خیلی مستند و مطابق با واقعیت نبودند. به همین خاطر فشار زیادی روی دوشم نبود، اما در کار آقای ورزی تاریخ مستند بود و مطابق واقعیت مو به مو روایت می‌شد و این کار من را سخت‌تر می‌کرد.در سریال کیف انگلیسی نقش محبوبه را بازی کردم که زن روستایی بود که با خان ازدواج می‌کرد.

در سریال کلاه پهلوی نقش توران دختر ترشیده ای را داشتم که وقایع کشف حجاب برایش جالب بود. فضای دو کار قبلی با معمای شاه به لحاظ مستند بودن بسیار متفاوت بود؛ چون هنوز خیلی‌ها هستند که در دوره پهلوی زندگی کرده‌اند و وقایع آن زمان خوب یادشان هست و ممکن است از هر منظری ایرادی به روایت داستان و مستنداتش وارد کنند. مخصوصا نقش شخصیتی را که بازی می‌کردم خیلی‌ها خوب یادشان است؛ چون یکی از دو  چهره برتر پهلوی دوم است. به همین خاطر خیلی‌ها او را زیر ذره بین می‌گذاشتند و بررسی می‌کردند. همه اینها کار من را دشوار می‌کرد.

 
 چقدر سعی کردید به فضا و لحن اشرف پهلوی نزدیک شوید؟ از چه طریقی تقلید را شروع کردید؟

سعی کردم بسیار نزدیک به اشرف پهلوی حرف بزنم. اکثر فیلم‌های مستند مربوط به اشرف را دیده بودم و سعی کردم لحنم را از روی صدایش تقلید کنم. خوشبختانه جنس صدایم دور از جنس صدای اشرف نبود. در ابتدای کار برای نقش یکی از زنان درباری به آقای ورزی معرفی شدم. وقتی ایشان من را دیدند گفتند چقدر تو به اشرف شبیه هستی! این شد که یک تست گریم برایم گذاشتند و بعد از گریم تایید کردند که نقش اشرف را بازی کنم. فکر می‌کنم علت انتخابم بیشتر به خاطر فیزیک چشم‌ها و فرم صورتم بود.

زیر ذره بین مخاطب 

 بازیگری را از کجا شروع کردید و چه دوره‌هایی را گذراندید؟

سال ۷۱ بود که در کانون تئاتر بانوان محراب دوره‌های بازیگری را گذراندم و بعدها در سال ۷۵ کنکور دادم و در مدرسه عالی بازیگری حوزه هنری پذیرفته شدم و آنجا تحصیل کردم. در سه تئاتر بازی کردم تا این که توسط آقای دری برای سریال کیف انگلیسی انتخاب شدم.

 واکنش خانواده، مردم و مخاطبان نسبت به نقشی که بازی کردید چه بود؟ آیا تابه حال با واکنش منفی هم روبه‌رو شده‌اید؟

خانواده واکنش خاصی نسبت به این موضوع نداشتند، علتش هم این است که کار مرا پذیرفته‌اند و می‌دانند کاری را که می‌کنم دوست دارم، اما در بین دوستانم بودند کسانی که با من شوخی می‌کردند و سربه سرم می‌گذاشتند و درباره فساد اخلاقی نقشی که بازی می‌کردم نکاتی را به من گوشزد می‌کردند. گذشته از همه اینها بازی کردن این نقش برایم بسیار جذاب بود. شاید علت این که خیلی از بازیگر‌ها دوست دارند در عمرشان یک نقش منفی داشته باشند این است که نقش منفی پیچیدگی‌های خاص خودش را دارد. نقش  منفی بالا و پایین زیادی دارد. مردم نسبت به نقش منفی توجه بیشتری نشان می‌دهند تا نقشی که خوب و مثبت و یکدست است و هیچ گونه حیله‌گری و خشونت در رفتارش ندارد. ببینید! کوچک‌ترین حرکتی ولو حرکت چشم در بازی کردن نقش منفی به چشم می‌آید و اهمیت دارد.

 
بازیگرها قبل از هر بازی تمرین بیانی و بدنی خاصی دارند، گاهی نرمش می‌کنند. شما برای بازی کردن نقش منفی اشرف پهلوی چه تمریناتی داشتید؟

به مرور زمان یاد گرفتم روی میمیک صورتم تسلط داشته باشم. به خاطر پذیرش بهتر نقش‌ها یک دوره‌ کلاس‌های روانشناسی گذراندم. مثل خیلی از بازیگرها تمرین آینه با خودم داشتم و مدت‌ها جلوی آینه به تمرین پرداختم. به تدریج توانستم زبان بدنم را به کار گیرم و در خدمت بازیگری درآورم. اگر دقت کرده باشید اشرف ژست رضاخان را خیلی تقلید می‌کند. مثلا دست به کمرش می‌زند و حرف می‌زند یا این که دو انگشتش را کنار صورتش می‌گیرد. گویا با این حرکات احساس قدرت بیشتری می‌کرد. همین مساله تقلید از پدر نکته جالبی بود که کمکم کرد و بازی را برای من جذاب کرد.

واکنش مردم نسبت به بازی شما چه بود؟

خوشبختانه مردم این نقش را دوست داشتند. برخی از افراد سن بالای فامیل که در دوره پیش از انقلاب زندگی کرده اند، معتقد بودند که انتخاب درستی برای این نقش بودم. با این که برای این کار گریم داشتم، اما هرجا که می‌رفتم، مردم سریع من را می‌شناختند. تصور نمی‌کردم که بدون لباس‌های خاص و گریم این سریال کسی من را بشناسد. بگذارید یک خاطره از همین چند روز اخیر برای‌تان تعریف کنم. چندباری که برای خرید شیرینی به قنادی محل رفتم رفتار همه کارکنان قنادی را خیلی مودبانه و احترام آمیز و خوش برخورد دیدم. با خودم همیشه فکر می‌کردم که چه قنادی خوبی‌است و لابد رمز موفقیتش هم مدیون اخلاق خوب پرسنل‌ آن است.

زیر ذره بین مخاطب 

تصورم این بود که همیشه و با همه همین‌طورند. چند روز پیش که برای خرید به قنادی رفته بودم وقتی هزینه را سوال کردم با عدد ۶۳۰ مواجه شدم. مانده بودم که این چه رقمی است! هرچه پیش خودم ریال و تومن کردم متوجه نشدم. دست آخر یک اسکناس ۵۰۰۰ تومانی را روی پیشخوان صندوقدار گذاشتم که یکهو صدای صندوقدار بلند شد که: خانم اشرف را ببین فکر می‌کند هنوز در آن زمان زندگی می‌کند، خانم با ۵۰۰۰ تومان چه چیزی می‌دهند؟! تازه متوجه شدم که ۶۳۰  مقدار شیرینی به گرم بوده و رقم قابل پرداخت بیش از این حرف هاست. همان جا کلی خندیدم. اصلا تصور نمی‌کردم کسی من را بشناسد، تازه متوجه آن همه لبخند و احترام شده بودم.

 بعد از بازی در نقش اشرف پهلوی، باز هم بازی در کارهای تاریخ معاصر به شما پیشنهاد شد؟ دوست دارید در چه نقش‌هایی بازی کنید؟

نه! تا امروز کار تاریخی خاصی به من پیشنهاد نشده‌است، اما تعدادی کار رئال پیشنهاد شده که محتوای کار را دوست نداشتم. به شخصه دوست دارم در کارهای فانتزی و سوررئال بازی کنم. چند وقت پیش در یک تله فیلم سینمایی به نام شاهدونه و شبح سیاه بازی کردم که هنوز پخش نشده. در آن فیلم نقش یک ملکه منفی را بازی کردم. کارهای غیر واقعی را بیشتر دوست دارم. شاید فیزیک صورتم است که این ماجرا را تشدید می‌کند. در حال حاضر هم در حال تمرین دو تئاتر برای اجرا هستم. در تئاتر «شایعات» کار آقای عبدلی که یک کار فانتزی و کمدی موقعیت است مقابل آقای حسین رفیعی بازی می‌کنم.

باورتان نمی‌شود که چقدر بقیه دوستان سر تمرین می‌خندند و معتقدند در این نقش خوب هستم. کار بعدی با نام«همه دزد‌ها که دزد نیستند» کاری است از آقای جواد حبیبی‌. در این تئاتر یک دسته از آدم‌ها در موقعیت خنده دار قرار می‌گیرند. این کار هم از آثار داریو فو است و به نظرم کار خوبی خواهد شد. سعی خودم این است که تا مدتی فاصله ام را از نقش حفظ کنم و ترجیح می‌دهم در کار رئال فعلا بازی نکنم.

 تاریخ معاصر به علت داشتن منابع زیاد و روایت‌های مختلف بحث‌های زیادی دارد و مساله حساسی است. با این مساله چطور کنار آمدید؟

زمانی به گروه پیوستم و وارد کار شدم که فیلمنامه کامل شده بود. طبعا نظر شخصی من در کار دخیل نبود، اما درباره تاریخ خصوصا فیلمسازها ، هرکس روایت مخصوص به خودش را دارد. صرف نظر از این که تاریخ ثبت شده است، هرکس به شیوه‌‌ای آن را تعریف می‌کند. فیلمساز هم بسته به ژانر کارش دیدگاه و روایت مخصوص به خودش را دارد، مثلا همزمان با پخش معمای شاه، سریال شهرزاد هم پخش می‌شد. در واقع، یک رخداد مشترک مربوط به سال ۳۲ را هردو روایت کردند، منتها با دیدگاه‌های متفاوت. شهرزاد چون در ژانر عاشقانه ساخته شده بود خیلی استناد به واقعیت در آن مهم نبود و حتی می‌توانست با اشاره‌ای کلی سر و ته قضیه را هم بیاورد.

در صورتی که معمای شاه چون کار تاریخی بود روایت خودش را داشت. این پرداخت هاست که کار را متفاوت می‌کند. این تفاوت را در روایت‌های مختلفی از ۸ سال جنگ  و دفاع مقدس در آثار فیلمسازان مختلف می‌بینیم.

 در حین کار با مساله‌ای مواجه شدید که تناقضی با اصل تاریخ داشته باشد و یا به قول معروف گاف سریال باشد؟

با موردی مواجه نشدم. ببینید! این هم شامل آن دسته از موضوعاتی است که هرکس دیدگاه و برداشت خودش را دارد. مثلا در دوره رضاشاه قحطی نان شده بود. گفته‌اند رضاشاه نانوای متخلف را به تنور انداخته و زنده زنده سوزانده است تا از آن به بعد کسی تخلف نکند. عده‌ای این عمل را ناشی از اقتدار رضاشاه می‌دانند و عده‌ای معتقدند ظلم از این بیشتر نمی‌شود و این از خشونت و خباثت رضاشاه بوده. ببینید که هرکسی یک تعبیری دارد و خیلی به نظر مردم نمی‌شود اعتماد کرد.

 چقدر درباره خاندان پهلوی مطالعه داشتید و این کار چقدر به شما کمک کرد؟

من حدود سه سال مطالعه کردم و تا جایی که می‌شد کتاب‌ها را از طرق مختلف تهیه کردم و دقیق رفتار این خانواده را مطالعه کردم. مطالعه خیلی به من کمک کرد. کتاب‌هایی را خواندم مثل: چهره‌هایی در یک آینه خاطرات اشرف پهلوی، خاطرات تاج‌الملوک، خاطرات فرح دیبا به اسم کهن دیارا، پاسخ به تاریخ به قلم محمدرضا پهلوی و… وقتی کتاب خاطرات خود اشرف پهلوی را خواندم تازه متوجه شدم چقدر چیزهایی که درباره‌اش نوشته اند، درست است. فهمیدم قدرت چقدر وحشتناک است. شاید اشرف پر قدرت‌ترین زن تاریخ معاصر ایران بوده و واضح است که با این همه قدرت سیاسی شخصیت آدم منفی می‌شود!

در هنگام بازی گاهی عواطفم شدیدا درگیر می‌شد، برای نمونه در جایی از داستان اشرف یک زندانی سیاسی را زنده زنده در حیاط زندان آتش می‌زند و از بابت این کار از خوشحالی قهقهه می‌زند و می‌خندد. بازی کردن این صحنه برای من خیلی دشوار بود.

زیر ذره بین مخاطب 

 از معدود بازیگران سریال هستید که زیر گریم سنگین نرفتید. آیا گریم خاص در وضعیت بازیگر موثر است؟

ببینید! حتی اگر گریم خودم را دوست نداشته باشم نمی‌گویم آن را دوست ندارم. به هر حال، گریم این کارم را خیلی دوست داشتم. اولین باری که گریم شدم و زیر دست خلج نشستم عکسی از اشرف جلویم قرار داشت ؛ دقیقه به دقیقه به عکس شبیه‌تر می‌شدم و همین باعث می‌شد به نقش نزدیک شوم. گریم خیلی به من کمک می‌کرد. همین طور لباس. طراح لباس خانم جیرانی بود و لباس‌ها را ایشان تن ما می‌کرد. بعضی لباس‌ها ژیپون داشت و من مجبور بودم آن‌ها را تحمل کنم. در زمستان هم پوشش خاصی داشتیم؛ از زیر لباسی از جنس نانو می‌پوشیدیم تا سردمان نشود.

بعد روی آن گن می‌پوشیدیم و روی آن هم لباس مخصوص. مجبور بودیم با این لباس مدت‌ها سرپا بایستیم؛ چون حق نشستن روی صندلی‌های کاخ را نداشتیم. گاهی مجبور بودم ساعت‌ها با کفش‌های پاشنه بلند یک‌جا بایستم.در کمپی که داخل محوطه سعد آباد داشتیم گریم می‌شدیم و بعد به داخل کاخ می‌رفتیم. گاهی می‌شد صبح داخل کاخ می‌شدیم و شب برمی‌گشتیم! باید هر بار لباس‌های ما وارسی می‌شدند و کفپوش‌های مخصوص می‌پوشیدیم. سختی کار اینجا بود که با تمام این مراقبت‌ها باید جلوی دوربین تظاهر می‌کردیم که  خانه خودمان است و در آن راحت هستیم!

الان که سریال  و نتیجه زحمات تان را می‌بینید چه احساسی دارید؟

سریال را که می‌بینم بیشتر متوجه اشکالات خودم می‌شوم و با خودم می‌گویم کاش فلان جا فلان کار را می‌کردم. بیشتر به ضعف هایم پی می‌برم، اما در کل از شخصیت درآمده اشرف راضی هستم. تمام تلاشم را کردم، اما می‌توانست بهتر از این هم باشد. از آقای ورزی که به من اعتماد کردند و نقش نسبتا سنگینی را به من سپردند، ممنون هستم. در واقع؛ سه مقطع از زندگی اشرف را از نوجوانی تا انقلاب ۵۷ که اشرف در اوان ۶۰ سالگی بود بازی کردم با سه گریم و بازی متفاوت.

 بازی شما چقدرطول کشید؟

سریال از اواخر ۹۱ کلید خورد و هنوز هم بخش‌هایی از آن در حال فیلمبرداری و تولید است. تقریبا ۳ سال بازی من طول کشید که یک سال و نیم از آن را جلوی دوربین بودم. فاز اول سریال در دربار انجام شد و تمام صحنه‌های آن گرفته شد، فاز دوم در شهرک سینمایی غزالی و فاز سوم هنوز در دست تولید است و کار ادامه دارد.

نگاهی به زندگی خواهر دوقلوی پهلوی دوم

ظهور و سقوط پلنگ سیاه

اشرف پهلوی که همزاد محمدرضا‌شاه بود تنها ۵ ساعت بعد از او متولد شد. شاید این دو قلوهای پهلوی تنها دو قلوهای تاریخ پادشاهی ایران باشند که دوشادوش هم در عالم سیاست قدرت نمایی کردند. اشرف پهلوی زندگی عجیب و پیچیده‌ای داشت. با این که از کودکی فرزند محبوب پدر و مادرش نبود و همیشه در سایه تنهایی قرار داشت، اما به شدت از پدرش تقلید می‌کرد. جالب این که به برادرش هم بسیار علاقه‌مند بود و سعی می‌کرد خودش را به او نزدیک کند. به طوری که زمانی که محمدرضا برای تحصیل به سوئیس فرستاده شد بدترین دوران زندگی اشرف محسوب می‌شد.

اشرف از کودکی به سیاست علاقه‌مند بود و کتاب‌های سیاسی را به زبان فرانسه مطالعه می‌کرد و سعی داشت جا پای پدرش بگذارد. در تصمیم گیری‌های سیاسی این قدر از خودش قابلیت نشان داد که رضاخان گفت اگر سنت(پادشاهی) اجازه می‌داد اشرف را به جانشینی خودم منصوب می‌کردم.

به همین خاطر بعد از تبعید رضاخان به جزیره موریس اشرف تنها کسی بود که بنا به توصیه پدر محمدرضا را ترک نکرد تا پشتیبان او باشد. اشرف در دهه ۲۰ قدرت سیاسی فراوانی در کنار برادرش پیدا کرد و سال‌های ۳۰ بعد از ماجرای مصدق و کودتای ۲۸ مرداد در اوج اقتدار بود. اشرف که سعی داشت به شخص اول مملکت تبدیل شود و در چشم مردم به عنوان زنی خیر دیده شود، دست به تاسیس سازمان خدمات اجتماعی شاهنشاهی زد و فروش بلیت‌های بخت آزمایی را به راه انداخت و از این طریق درآمد هنگفتی کسب کرد. راه‌اندازی سازمان زنان یکی دیگر از فعالیت‌های او بود که در آن سعی داشت سبک و سیاق زندگی غربی را به زنان آموزش دهد.

در سال‌های دهه ۴۰ با دوستان و افرادی که دور خودش جمع کرده بود به مقاطعه کاری و کارهای اقتصادی پرداخت. در کنار ساخت و ساز شهرک‌ها  و ساختمان‌های معروف، از عزل و نصب‌های سیاسی هم غافل نبود، اما قدرت طلبی او به همین جا ختم نشد و از محمدرضا درخواست کرد تا در خارج از مرزها هم سمت جهانی داشته باشد. به همین خاطر به عنوان نماینده ایران در سازمان ملل انتخاب شد و سخنرانی‌های فراوانی در آنجا داشت.

حتی آرزوی رسیدن به ریاست سازمان ملل را داشت که امکانش فراهم نشد. متاسفانه قدرت بیش از حد و زیاده خواهی‌های مالی و مقامی از او زن خشن و بی رحمی‌ساخت که توانایی انجام هر کار شقاوت‌آمیزی را به او می‌داد. تا جایی که رسانه‌های خارجی به او لقب پلنگ سیاه را داده بودند. به همین خاطر اشرف تا مدت‌ها با رسانه‌های فرانسوی مصاحبه نمی‌کرد!  اشرف در بحبوحه انقلاب اسلامی خیلی زود شستش خبردار شد و زودتر از موعد تمام اموالش را از ایران خارج کرد و آنها را در پاریس و نیویورک مستقر کرد. بعد از انقلاب هم در یکی از گران‌ترین خانه‌های نیویورک زندگی می‌کرد. در تمام این سال‌ها هیچ وقت دست از فعالیت‌های اقتصادی و دشمنی با جمهوری اسلامی برنداشت. چهار سال آخر عمرش را در آلزایمر به سر برد تا این که سال گذشته در هفدهم دی‌ماه درگذشت. کتاب‌های زیادی درباره این شخصیت نوشته شده که علاقه‌مندان می‌توانند آنها را مطالعه کنند.


منبع: برترینها

چهره های سینمایی که تئاتری شدند

«مهدی پاکدل»، «پارسا پیروزفر»، «طناز طباطبایی»، «هانیه توسلی»، «محمدرضا شریفی نیا»، «باران کوثری»، «شقایق دهقان»، «سیامک انصاری»، «خاطره حاتمی»، «خاطره اسدی» و … اینها تنها بخشی از چهره هایی هستند که سال ها از طریق قاب تصویر با مخاطب ارتباط برقرار می کردند ولی چالش بازی روی صحنه جشنواره تئاتر را پذیرفتند و برای درو کردن جوایز جشنواره با بازیگران تئاتری رقابت کردند.

هفته نامه همشهری جوان: «مهدی پاکدل»، «پارسا پیروزفر»، «طناز طباطبایی»، «هانیه توسلی»، «محمدرضا شریفی نیا»، «باران کوثری»، «شقایق دهقان»، «سیامک انصاری»، «خاطره حاتمی»، «خاطره اسدی» و … اینها تنها بخشی از چهره هایی هستند که سال ها از طریق قاب تصویر با مخاطب ارتباط برقرار می کردند ولی چالش بازی روی صحنه جشنواره تئاتر را پذیرفتند و برای درو کردن جوایز جشنواره با بازیگران تئاتری رقابت کردند. بیشتر نمایش هایی که در جشنواره حاضر بودند، در طول سال گذشته هم اجرا داشته اند و بیشتر کارهایی که از چهره ها استفاده کردند، پرفروش شدند اما فارغ از عدد مخاطبان نمایش ها، بازی بازیگران تصویری روی صحنه را بررسی کرده ایم.

پارسا پیروزفر

چهره های سینمایی که تئاتری شدند

پیروزفر در این چند سال آن قدر حضور پررنگی روی صحنه داشته که بیشتر یک بازیگر تئاتر است تا تلویزیون! پسر خوش تیپ سریال «در قلب من» چند سالی است که تقریبا هر سال یک نمایش را کارگردانی و بازی می کند. هم با کارگردانی و بازی در نمایش «ماتریوشکا» به صحنه بازگشته است، ماتریوشکا از ترکیب چندین اپیزود از داستان های کوتاه «آنتون جخوف» تشکیل شده. پیروزفر علاوه بر کارگردانی و طراحی صحنه، تنها بازیگر این نمایش هم هست و در ۱۰۰ دقیقه زمان نمایش، ۲۸ نقش مختلف را ایفا می کند. پیروزفر یکی از کاندیداهای جدی دریافت جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره است.


احسان کرمی

چهره های سینمایی که تئاتری شدند

کرمی یک هنرمند چند وجهی است؛ اجرا، صداپیشگی، گویندگی، خوانندگی، نویسندگی و بازیگری می کند. او چند سالی است که روی صحنه هم به عنوان بازیگر و کارگردان ظاهر شده و ترکیب فعالیت های هنری اش را کامل کرده. آقای همه کاره که در نمایش های «p2» و «کمدی استشمامات» بازی کرده، هم با بازی در نمایش «آیس لند» به کارگردانی آیدا کیخایی در بخش به علاوه فجر جشنواره تئاتر سال گذشته حاضر شد.


شقایق دهقان

چهره های سینمایی که تئاتری شدند

بازیگر نقش «خانم شیرزاد» دو سال قبل پس از ۱۷ سال، طلسم بازی نکردن روی صحنه را شکست و در نمایش «اسپانیایی» به همراه بهاره رهنما بازی کرد. دهقان که اولین بار سال ۷۶ با بازی در نمایش «بازگشتی نیست»، بازیگری تئاتر را تجربه کرد، سال گذشته با دو کار روی صحنه حاضر شده. همسر مهراب قاسم خانی در جشنواره سال گذشته در نمایش های «هاروی» و «قیطریه» بازی کرد و اگر «قیطریه» در بخش مسابقه حاضر می شد، به احتمال زیاد دهقان یکی از کاندیداهای جدی جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره می شد.


خاطره حاتمی

چهره های سینمایی که تئاتری شدند

بی شک خاطره حاتمی یکی از موفق ترین چهر های تصویری است که به تئاتر آمده اند. حاتمی که شروع کارش با تئاتر بوده به خوبی از خلق و خوی تئاتری ها و سختی های این حرفه باخبر است و توانسته با حضور پراکنده اما موفق روی صحنه قابلیت های بازیگری اش را به اثبات برساند. بازیگر فیلم «گرگ و میش» در جشنواره تئاتر سال گذشته به کاراکتر ملکه جنیان در نمایش رویای نیمه شب و دختر بازیگر در نمایش «اسکورسیزی» جان بخشیده.


خاطره اسدی

چهره های سینمایی که تئاتری شدند

با این که اسدی از چهارده سالگی روی صحنه حضور داشته ولی چند سالی است که به صورت جدی بازیگری تئاتر را تجربه می کند. اسدی که تابستان سال گذشته با نمایش «همسایه آقا» به کارگردانی حسین کیانی روی صحنه تماشاخانه باران حضور داشت، در جشنواره سال گذشته هم با بازی در نقش «مهرزاده ایرانی» در نمایش «تئاتر سعدی؛ تابستان ۳۲» باز هم با حسین کیانی همکاری کرد. به دلیل بعضی ناهماهنگی ها، این نمایش در بخش رقابتی حضور نداشت و تنها به عنوان مهمان شرکت کرد.


امیر مهدی ژوله

چهره های سینمایی که تئاتری شدند

یکی دیگر از اتفاقات عجیب تئاتری سال گذشته حضور امیر مهدی ژوله به عنوان بازیگر نمایش های «دوباره همان آهنگ را بزن سم» و «رویای نیمه شب تابستان» معرفی شد. ژوله که به خاطر نویسندگی در سریال های طنز چهره شده است، تنها سابقه بازیگری اش، اجرای استندآپ کمدی در برنامه خندوانه بوده. آقای طنزنویس در اولین تجربه حضورش روی صحنه اجرای موفقیت آمیزی نداشت ولی بازی اش در نمایش رویای نیمه شب تابستان قابل قبول از آب در آمده و توی ذوق نمی زند.


آزاده صمدی

چهره های سینمایی که تئاتری شدند

آزاده صمدی یکی دیگر از بازیگرانی است که سال گذشته دو نمایش را در جشنواره روی صحنه داشت. صمدی که دو سال پیش نمایش «p2» را به کارگردانی مرتضی میرمنتظمی بازی کرده بود، سال گذشته با نمایش «پنج ثانیه برف» این کارگردان به تئاتر برگشت؛ اما برای جشنواره دو نمایش دیگر را آماده کرد. آزاده صمدی نمایش رویای نیمه شب تابستان را در بخش مسابقه و نمایش «ایسلند» را در بخش به علاوه فجر جشنواره داشت.


محمدرضا شریفی نیا

چهره های سینمایی که تئاتری شدند

شاید مهم ترین خبر حضور چهره های سینمایی در جشنواره تئاتر فجر سال گذشته، حضور محمدرضا شریفی نیا به عنوان بازیگر یک نمایش کمدی است. شریفی نیا که سال هاست در سینما و تلویزیون بازی می کند و حتی وظیفه انتخاب بازیگران را هم بر عهده می گیرد، این بار تصمیم گرفته در نمایش «دکتر استوکمان» روی صحنه بازی کند. «دشمن مردم» یکی از شاهکارهای هنریک ایبسن، نمایشنامه نویس نروژی است.


منبع: برترینها

ناکامی جدید اسکارلت جوهانسون

فروش جهانی نسخه لایواکشن «دیو و دلبر» در جهان به مرز ۹۰۰ میلیون دلار رسید، اما فیلم تازه اسکارلت جوهانسون در گیشه به توفیقی دست پیدا نکرد.

به گزارش خبرآنلاین، فیلم «دیو و دلبر» هفته گذشته در رقابتی نزدیک جایگاه پرفروش‌ترین فیلم سینمای آمریکا را به انیمیشن واگذار کرد که به اعتقاد بسیاری شخصیت اصلی آن شباهت بسیاری به دونالد ترامپ دارد.

«بچه رییس» محصول تازه استودیوی انیمیشن‌سازی دریم‌ورکس هفته گذشته در آمریکای شمالی اکران شد و در افتتاحیه به فروشی برابر با ۴۹ میلیون دلار دست پیدا کرد و در جدول پرفروش‌ها بالاتر از «دیو و دلبر» با فروش ۴۷ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار قرار گرفت.  

البته فیلم «دیو و دلبر» خارج از آمریکا هنوز یکه تاز بی‌چون چرای گیشه بود و با فروش ۶۶ میلیون و ۵۰۰ هزار دلاری فروش جهانی خود را به مرز ۹۰۰ میلیون دلار نزدیک کرد.

«بچه رییس» با اقتباس از کتاب کودکی نوشته مارلا فریزی ساخته شده است. این کتاب سال ۲۰۱۰ منتشر و به بازار کتاب عرضه شده بود. شخصیت اصلی «بچه رییس» کودکی دارای ذهن تجاری است که ماموریتی ویژه را دنبال می‌کند. الک بالدوین صداپیشگی شخصیت اصلی داستان را برعهده دارد. استیو بوسمی، لیزا کودرو، جیمی کیمل و توبی مگوایر دیگر صداپیشگان این انیمیشن به کارگردانی تام مک‌گراث هستند.

این انیمیشن در بازارهای جهانی هم فروش خوبی داشت هر چند که نتوانست از فروش «دیو و دلبر» پیشی بگیرد. «بچه رییس» با فروش ۳۶ میلیون و ۲۰۰ هزار دلاری سومین فیلم پرفروش گیشه بین‌الملل بود.

هفته گذشته علاوه بر «بچه رییس» فیلم جنجالی دیگری نیز به پرده سینما آمد، اما بر خلاف آن چندان در جلب تماشاگران به سینما موفق نبود. «شبح درون پوسته» فیلم تازه اسکارلت جوهانسون که پیش از اکران به نمونه‌ای بارز از نادیده گرفتن بازیگران غیرسفیدپوست در هالیوود تبدیل شده بود در افتتاحیه‌ای بی‌رمق تنها ۱۹ میلیون دلار بلیت فروخت و در جایگاه سوم پرفروش‌های سینمای آمریکا قرار گرفت.

فیلم «شبح درون پوسته» با اقتباس از یک مانگای ژاپنی ساخته شده است و از این روی به گمان بسیاری شخصیت قهرمان داستان نیز باید از میان بازیگران آسیایی سینمایی هالیوود انتخاب می‌شد و استفاده از یک بازیگر سفیدپوست برای بازی در این نقش نادیده گرفتن آن‌ها است.

اسکارلت جوهانسون پیش از این در فیلم «لوسی» نیز نقش قهرمان تنهای داستان را بازی کرده بود. با در نظر گرفتن این که «لوسی» در افتتاحیه ۴۳ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار فروش داشت، «شبح درون پوسته» برای این بازیگر نیز شکستی تجاری محسوب می‌شود.

تاکشی کیتانو، مایکل کارمن پیت، پیلو «شبح درون پوسته» به کارگردانی روپرت سندرز، پیلو اسبک و جولیت بینوش دیگر بازیگران «شبح درون پوسته» به کارگردانی روپرت سندرز هستند. این فیلم که با صرف هزینه ۱۱۰ میلیون دلار ساخته شده است، در گیشه بین‌الملل عملکرد بهتری داشت و با ۴۰ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار فروش هفته را به پایان رساند. البته باید در نظر داشت که این «شبح درون پوسته» در دو کشور چین و ژاپن هنوز اکران نشده است.

فیلم دیگری که هفته گذشته در آمریکا افتتاح شد، «همسر نگهبان باغ‌وحش‌» درامی درباره جنگ جهانی دوم بود که در ۵۴۱ سینما اکران شد. این فیلم با بازی جسیکا چستین در سه روز نخست اکران به فروشی برابر با ۳ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار دست پیدا کرد و در رده دهم جدول پرفروش‌ها قرار گرفت. داستان «همسر نگهبان باغ‌وحش‌» به کارگردانی نیکی کارو روایت تلاش نگهبانان باغ‌وحش ورشو برای نجات جان انسان‌ها و در عین حال حیوانات باغ‌وحش است.

در این میان فیلم پرهزینه «پاور رنجرز» در دومین هفته اکران با افت فروش ۶۵ درصدی روبه‌رو شد و به فروشی برابر با ۱۴ میلیون و ۵۰۰ هزار دلاری دست پیدا کرد. مجموع فروش این فیلم در سینمای آمریکا تا اینجای کار به ۶۵ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار رسیده است.

«کونگ: جزیره جمجمه» نیز در چهارمین هفته اکران در آمریکای شمالی هشت میلیون و ۸۰۰ هزار دلار دیگر فروخت. این فیلم هفته گذشته چهارمین فیلم پرفروش گیشه بین‌الملل بود و در ۶۸ کشور به فروشی بیش از ۳۴ میلیون دلار دست پیدا کرد. مجموع فروش جهانی این فیلم ۴۷۷ میلیون دلار است.

ششمین فیلم پرفروش سینمای آمریکا در هفته گذشته «لوگان» با فروش شش میلیون و ۲۰۰ هزار دلاری بود و فیلم «برو بیرون» در جایگاه هفتم قرار گرفت که با فروش پنج میلیون و ۸۰۰ هزار دلاری هفته را به پایان رساند. 


منبع: عصرایران

کیهان برنامه مهران مدیری را تایید کرد

کیهان با تیتر «انتقاد «دورهمی» از عملکرد دولت یازدهم و سینمای ایران» نوشت: برنامه دورهمی در یکی از برنامه‌های خود از دولت یازدهم انتقاد کرد.

در برنامه هدف نظر،مهران مدیری با اشاره به کم شدن انرژی دولتی‌ها گفت: اگر انرژی‌ها به حد روزهای پیش از آغاز دوره چهار ساله بود،الان آب از دریاچه ارومیه بیرون می‌پاشید ،سر سفره‌ها یک کم بیشتر از چیزی که الان هست بوی نفت می‌آمد و مردم جنوب حداقل چند روز در سال آسمان آبی می‌دیدند.همچنین در یکی دیگر از برنامه‌های نوروزی دورهمی، بازیگر سینما حمید گودرزی به انتقاد از وضعیت سینمای ایران پرداخت.

وی با اشاره به رونویسی برخی  به اصطلاح فیلمنامه نویسان از روی سریال‌های مبتذل ترکیه‌ای گفت: این نویسندگان خیانت را مضمون فیلم  قرار می‌دهند و باعث می‌شوند مردی که از سینما بیرون می‌رود به همسرش شک می‌کند!

گودرزی همچنین در انتقاد از وضعیت برخی بازیگران گفت: با زیرپیراهن برای مردم فیلم چرک و کثیف می‌سازند.


منبع: عصرایران

ناکامی جدید اسکارلت جوهانسون

فیلم «دیو و دلبر» هفته گذشته در رقابتی نزدیک جایگاه پرفروش‌ترین فیلم سینمای آمریکا را به انیمیشن واگذار کرد که به اعتقاد بسیاری شخصیت اصلی آن شباهت بسیاری به دونالد ترامپ دارد.
 



 

«بچه رییس» محصول تازه استودیوی انیمیشن‌سازی دریم‌ورکس هفته گذشته در آمریکای شمالی اکران شد و در افتتاحیه به فروشی برابر با ۴۹ میلیون دلار دست پیدا کرد و در جدول پرفروش‌ها بالاتر از «دیو و دلبر» با فروش ۴۷ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار قرار گرفت. البته فیلم «دیو و دلبر» خارج از آمریکا هنوز یکه تاز بی‌چون چرای گیشه بود و با فروش ۶۶ میلیون و ۵۰۰ هزار دلاری فروش جهانی خود را به مرز ۹۰۰ میلیون دلار نزدیک کرد.«بچه رییس» با اقتباس از کتاب کودکی نوشته مارلا فریزی ساخته شده است. این کتاب سال ۲۰۱۰ منتشر و به بازار کتاب عرضه شده بود. شخصیت اصلی «بچه رییس» کودکی دارای ذهن تجاری است که ماموریتی ویژه را دنبال می‌کند. الک بالدوین صداپیشگی شخصیت اصلی داستان را برعهده دارد. استیو بوسمی، لیزا کودرو، جیمی کیمل و توبی مگوایر دیگر صداپیشگان این انیمیشن به کارگردانی تام مک‌گراث هستند.

 

این انیمیشن در بازارهای جهانی هم فروش خوبی داشت هر چند که نتوانست از فروش «دیو و دلبر» پیشی بگیرد. «بچه رییس» با فروش ۳۶ میلیون و ۲۰۰ هزار دلاری سومین فیلم پرفروش گیشه بین‌الملل بود.هفته گذشته علاوه بر «بچه رییس» فیلم جنجالی دیگری نیز به پرده سینما آمد، اما بر خلاف آن چندان در جلب تماشاگران به سینما موفق نبود. «شبح درون پوسته» فیلم تازه اسکارلت جوهانسون که پیش از اکران به نمونه‌ای بارز از نادیده گرفتن بازیگران غیرسفیدپوست در هالیوود تبدیل شده بود در افتتاحیه‌ای بی‌رمق تنها ۱۹ میلیون دلار بلیت فروخت و در جایگاه سوم پرفروش‌های سینمای آمریکا قرار گرفت.

 

فیلم «شبح درون پوسته» با اقتباس از یک مانگای ژاپنی ساخته شده است و از این روی به گمان بسیاری شخصیت قهرمان داستان نیز باید از میان بازیگران آسیایی سینمایی هالیوود انتخاب می‌شد و استفاده از یک بازیگر سفیدپوست برای بازی در این نقش نادیده گرفتن آن‌ها است.اسکارلت جوهانسون پیش از این در فیلم «لوسی» نیز نقش قهرمان تنهای داستان را بازی کرده بود. با در نظر گرفتن این که «لوسی» در افتتاحیه ۴۳ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار فروش داشت، «شبح درون پوسته» برای این بازیگر نیز شکستی تجاری محسوب می‌شود.

 

تاکشی کیتانو، مایکل کارمن پیت، پیلو «شبح درون پوسته» به کارگردانی روپرت سندرز، پیلو اسبک و جولیت بینوش دیگر بازیگران «شبح درون پوسته» به کارگردانی روپرت سندرز هستند. این فیلم که با صرف هزینه ۱۱۰ میلیون دلار ساخته شده است، در گیشه بین‌الملل عملکرد بهتری داشت و با ۴۰ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار فروش هفته را به پایان رساند. البته باید در نظر داشت که این «شبح درون پوسته» در دو کشور چین و ژاپن هنوز اکران نشده است.فیلم دیگری که هفته گذشته در آمریکا افتتاح شد، «همسر نگهبان باغ‌وحش‌» درامی درباره جنگ جهانی دوم بود که در ۵۴۱ سینما اکران شد. این فیلم با بازی جسیکا چستین در سه روز نخست اکران به فروشی برابر با ۳ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار دست پیدا کرد و در رده دهم جدول پرفروش‌ها قرار گرفت. داستان «همسر نگهبان باغ‌وحش‌» به کارگردانی نیکی کارو روایت تلاش نگهبانان باغ‌وحش ورشو برای نجات جان انسان‌ها و در عین حال حیوانات باغ‌وحش است.

 

در این میان فیلم پرهزینه «پاور رنجرز» در دومین هفته اکران با افت فروش ۶۵ درصدی روبه‌رو شد و به فروشی برابر با ۱۴ میلیون و ۵۰۰ هزار دلاری دست پیدا کرد. مجموع فروش این فیلم در سینمای آمریکا تا اینجای کار به ۶۵ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار رسیده است.«کونگ: جزیره جمجمه» نیز در چهارمین هفته اکران در آمریکای شمالی هشت میلیون و ۸۰۰ هزار دلار دیگر فروخت. این فیلم هفته گذشته چهارمین فیلم پرفروش گیشه بین‌الملل بود و در ۶۸ کشور به فروشی بیش از ۳۴ میلیون دلار دست پیدا کرد. مجموع فروش جهانی این فیلم ۴۷۷ میلیون دلار است.ششمین فیلم پرفروش سینمای آمریکا در هفته گذشته «لوگان» با فروش شش میلیون و ۲۰۰ هزار دلاری بود و فیلم «برو بیرون» در جایگاه هفتم قرار گرفت که با فروش پنج میلیون و ۸۰۰ هزار دلاری هفته را به پایان رساند. 


منبع: بهارنیوز

آرزوی فریدون شهبازیان برای سال جدید

این موسیقیدان و رهبر ارکستر ملی در گفت‌وگو با ایسنا اظهار کرد: هر کسی به فراخور حال، روز و حرفه و مشغولیاتش حلول سال را تبریک می‌گوید، من نیز فرا رسیدن سال نو را تبریک می‌گویم و آرزو می‌کنم مردم خوب، صبور و متفکر ایران، سعادت و سلامتی داشته باشند و به موفقیت کامل برسند.او ادامه داد: ما برخلاف بسیاری از کشورهای جهان، از نظر موسیقی غنی هستیم و موسیقی متنوعی در مناطق مختلف کشور داریم، به‌عنوان یک موسیقیدان دل‌مشغولی‌های من از این نظر فراوان است. دوست دارم ارکستر ملی به موفقیت کامل برسد و آرزوهایی که درباره این ارکستر دارم، محقق شود. در کنار آن نیز من به موفقیت‌های خوبی که می‌خواهم برسم.شهبازیان اظهار کرد: امیدوارم بتوانیم آثار خوبی را برای اجرا فراهم کنیم و آهنگسازان مطرح کشور برای این ارکستر آهنگسازی کنند. من با تعدادی از آن‌ها صحبت کرده‌ام و نسبت به این موضوع تمایل نشان داده‌اند. همچنین امیدوارم خوانندگان خوب کشور در کنار ما حضور داشته باشند.
این آهنگساز افزود: ما توانستیم ارکستر ملی را به حدی برسانیم که از پس اجرای هر قطعه‌ای برآید و حتی آثار کلاسیک را نیز می‌توانیم به‌راحتی اجرا کنیم.فریدون شهبازیان متولد سال ۱۳۲۱ در تهران است. او در هشت سالگی ساز ویلن را فرا گرفت و در ۱۸ سالگی به عضویت ارکستر سمفونیک تهران درآمد. شهبازیان فارغ‌التحصیل دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است
او رهبری گروه کر و ارکستر سمفونیک رادیو را در کارنامه خود دارد. او با خوانندگانی مانند محمدرضا شجریان و نادر گلچین همکاری داشته و در زمینه ساخت موسیقی فیلم نیز فعال بوده است


منبع: بهارنیوز

بزرگداشت کیارستمی در ۳ رویداد جهانی

۳ جشنواره‌ی جهانی در ابتدای سال شمسی با محوریت بزرگداشت عباس کیارستمی کارگردان سرشناس سینمای ایران در حال برگزاری است.

به گزارش ایسنا، بیست و دومین جشنواره فیلم «ویلنیوس» که از ۳ تا ۱۷ فروردین در کشور لیتوانی در حال برگزاری است، برنامه بزرگداشت عباس کیارستمی را با نمایش فیلمهای “۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه با عباس کیارستمی” ساخته سیف الله صمدیان و فیلم‌های “منو خونه ببر”، “کپی برابر اصل”، “زیر درختان زیتون”، “باد ما را خواهد برد”، “ده” و “طعم گیلاس” برپا داشته است.

سی و یکمین جشنواره فیلم فریبورگ از ۱۱ تا ۱۹ فروردین در کشور سوییس در حال برگزاری است و فیلمهای “۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه با عباس کیارستمی” ساخته سیف‌الله صمدیان و “منو خونه ببر” را در برنامه بزرگداشت عباس کیارستمی و فیلم‌های “برعکس” ساخته الیکا مهرانپور، “اژدها وارد می‌شود!” ساخته مانی حقیقی و مجموعه فیلم انیمیشن “قصه‌های کوچک اشباح” را که ساخته شش سینماگر از شش کشور و از جمله نازنین سبحان سربندی است را در برنامه خود دارد.

فیلم “زیر سایه” ساخته بابک انوری نیز در این رویداد به نمایش در می‌آید.

داوری کتایون شهابی در استانبول

سی و ششمین جشنواره فیلم استانبول از ۱۶ تا ۲۷ فروردین در ترکیه برگزار خواهد شد و کتایون شهابی در میان اعضای هیات داوران جشنواره حضور دارد.

فیلم‌های “۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه با عباس کیارستمی” ساخته سیف الله صمدیان و “منو خونه ببر” در برنامه بزرگداشت عباس کیارستمی به نمایش درآمده و فیلم‌های “وارونگی” ساخته بهنام بهزادی، “رفتن” ساخته نوید محمودی و “سیب” ساخته سمیرا مخملباف در این جشنواره به روی پرده خواهند رفت.


منبع: عصرایران

ادبیات ایران در سالی که گذشت

این داستان‌نویس در گفت‌وگو با ایسنا، با بیان این‌که سال ۱۳۹۵ وضعیت انتشار کتاب خیلی خوب بود گفت: ارشاد نسبت به سال‌های قبل خیلی سریع‌تر مجوز کتاب‌ها را صادر می‌کرد و این مسئله ‌که در کم‌ترین زمان مجوزها صادر می‌شد خوب بود و همین باعث شد تعداد عناوین کتاب بسیار زیاد باشد.
او با بیان این‌که سال ۹۵ سال پررونقی برای کتاب بود تأکید کرد:  ادبیات داستانی خیلی متنوع بود و کارهای زیادی منتشر شد. فضا هم کلاسیک‌تر بود یعنی مطبوعات در حوزه کتاب خیلی منظم‌تر، حرفه‌ای‌تر و  منسجم‌تر نسبت‌ به سال‌های قبل فعالیت می‌کردند. از دیگر نقاط مثبت امسال، برگزاری نمایشگاه‌ کتاب در شهرستان‌ها به همت وزارت ارشاد بود که  نویسندگانی مانند ما که در تهران بیش‌تر شناخته شده‌ایم در شهرستان‌ها نیز کارهای‌مان دیده شد.
او افزود: همچنین مخاطبان جوان و علاقه‌مند به ادبیات داستانی به چرخه مخاطبان ما اضافه شده‌اند. در  فضای مجازی می‌بینیم خیلی از جوانان ادبیات و آثار جدید را  می‌خوانند  و دنبال می‌کنند. به نظرم  این موضوع خیلی پررنگ بود. در کل سال خوبی بود و امیدوارم سال آینده بهتر از این شود، و مسئولان دست ناشران را  بازتر بگذارند و فضا پررونق‌تر شود.
فرشته نوبخت درباره سطح آثاری که در بازار هستند اظهار کرد: زمانی که تعداد زیادی کتاب در بازار  منتشر ‌شود طبعا کارهای خوب و متوسط در بین‌شان وجود دارد و این‌ را که آثاری سطح‌شان متوسط است ضعف نمی‌دانم و فکر می‌کنم این اتفاق برای مخاطب بهتر است و مخاطب را بیش‌تر جذب می‌کند.
او درباره انتقادهایی که به متوسط بودن آثار موجود در بازار می‌شود، با رد این موضوع  گفت:  ما اصول و معیاری نداریم که بگوییم این کار ضعیف است و یا قوی، حتی کسانی که در مورد آثار نظر می‌دهند و کارها را ضعیف ارزیابی می‌کنند، زمانی که به صورت جزئی با آن‌ها وارد گفت‌وگو می‌شویم نمی‌توانند بگویند بر اساس چه معیارهایی کارها را ضعیف یا قوی می‌دانند.
نوبخت خاطرنشان کرد: برخی از کارهایی که سال ۹۵ منتشر شدند خیلی خوب بودند و به نحوی می‌توانند پیشنهاد به ادبیات داستانی ما باشند. همچنین نویسندگان در زمینه رمان نیز فضای مختلفی را تجربه کردند. البته کارهای تکراری و متوسط هم میان‌شان وجود داشت، که این مسئله به خودی خود چیز بدی نیست. ممکن است مخاطب این کارها را دوست داشته باشد و بخواهد آن‌ها را مطالعه کنند.  
این نویسنده تأکید کرد: زمانی که آثار ترجمه را مطالعه می‌کنم و آن‌ها را با کارهای متوسط به زعم برخی منتقدان مقایسه می‌کنم، احساس می‌کنم از آن‌ها چیزی کم نداریم و شاید از آن‌ها پیش‌روتر هم باشیم. بهتر است خودمان را دست کم نگیریم. زمانی که خودمان را دست‌کم بگیریم، نمی‌توان انتظار داشت از ادبیات ما پژواکی به جهان برسد.
او سپس درباره بهترین و بدترین خبری که در حوزه ادبیات و کتاب در سال ۹۵ شنیده است گفت: خبر خوب این است که دوستان کارهای‌شان منتشر می‌شود و مسئله‌ای که خیلی برایم خوشحال‌کننده بود، صدور سریع مجوز کتاب توسط ارشاد بود و این‌که سخت‌گیری سال‌های قبل وجود نداشت. درباره بدترین خبر حضور ذهن ندام و امیدوارم اصلا بدترین خبر نباشد.
این داستان‌نویس کتاب‌هایی را هم برای مطالعه پیشنهاد کرد و گفت: رمان «ما اینجا داریم می‌میریم» از مریم حسینیان،  زیرا این کتاب تلفیقی از فانتزی و رئال است و می‌تواند پیشنهادی برا ادبیات داستانی ما باشد، مجموعه داستان «اتاق قرمز» از یک نویسنده ژاپنی  ادو گاوارانپو با ترجمه محمود گودرزی، رمان« مارون» از  بلقیس سلیمانی و همچنین کتاب خودم به نام «زمستان فصل مردن نیست».


منبع: بهارنیوز

اسکارسینمای ایتالیا برندگانش را شناخت

به گزارش ایسنا به نقل از هالیوود ریپورتر، مراسم اعطای جوایز سینمایی «دیوید دی‌ دوناتلو»، موسوم به اسکار سینمای ایتالیا در حالی برگزار شد که فیلم «مثل دیوانه» به کارگردانی «پائولو ویرزی» پنج جایزه از جمله جوایز بهترین فیلم و کارگردانی را از این رویداد سینمایی کسب کرد.«مثل دیوانه» که سال گذشته در بخش “دو هفته کارگردانان” جشنواره کن رونمایی شد، در ۱۷ بخش از جوایز سینمایی «دیوید دی‌ دوناتلو» نامزد کسب جایزه بود و در نهایت علاوه‌بر جوایز بهترین فیلم و کارگردانی، عنوان بهترین بازیگر زن را برای «والریا برونی» و همچنین بهترین طراحی تولید و چهره‌پردازی را از آن خود کرد.
اما فیلم «نامرئی» ساخته «ادواردو دی آنجلیس» نیز شش جایزه از جمله بهترین فیلمنامه و بازیگر نقش مکمل زن را به خانه برد و «مسابقه ایتالیایی» به کارگردانی «متئو رُوِری» با کسب شش جایزه بیشترین جوایز فنی را به خود اختصاص داد.همچنین جایزه بهترین فیلم خارجی این رویداد سینمایی به فیلم «حیوانات شب‌رو» به کارگردانی «تام فورد» رسید و فیلم «من، دنیل بلیک» از «کن لوچ» نیز جایزه بهترین فیلم اروپایی را به خود اختصاص داد.امسال «روبرتو بنینی» جایزه افتخاری جوایز سینمایی «دیوید دی‌دوناتلو» ایتالیا را دریافت کرد.


منبع: بهارنیوز

بزرگداشت کیارستمی در ۳ رویداد جهانی

به گزارش ایسنا، بیست و دومین جشنواره فیلم «ویلنیوس» که از ۳ تا ۱۷ فروردین در کشور لیتوانی در حال برگزاری است، برنامه بزرگداشت عباس کیارستمی را با نمایش فیلمهای “۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه با عباس کیارستمی” ساخته سیف الله صمدیان و فیلم‌های “منو خونه ببر”، “کپی برابر اصل”، “زیر درختان زیتون”، “باد ما را خواهد برد”، “ده” و “طعم گیلاس” برپا داشته است.
سی و یکمین جشنواره فیلم فریبورگ از ۱۱ تا ۱۹ فروردین در کشور سوییس در حال برگزاری است و فیلمهای “۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه با عباس کیارستمی” ساخته سیف‌الله صمدیان و “منو خونه ببر” را در برنامه بزرگداشت عباس کیارستمی و فیلم‌های “برعکس” ساخته الیکا مهرانپور، “اژدها وارد می‌شود!” ساخته مانی حقیقی و مجموعه فیلم انیمیشن “قصه‌های کوچک اشباح” را که ساخته شش سینماگر از شش کشور و از جمله نازنین سبحان سربندی است را در برنامه خود دارد.فیلم “زیر سایه” ساخته بابک انوری نیز در این رویداد به نمایش در می‌آید.
داوری کتایون شهابی در استانبول
سی و ششمین جشنواره فیلم استانبول از ۱۶ تا ۲۷ فروردین در ترکیه برگزار خواهد شد و کتایون شهابی در میان اعضای هیات داوران جشنواره حضور دارد.فیلم‌های “۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه با عباس کیارستمی” ساخته سیف الله صمدیان و “منو خونه ببر” در برنامه بزرگداشت عباس کیارستمی به نمایش درآمده و فیلم‌های “وارونگی” ساخته بهنام بهزادی، “رفتن” ساخته نوید محمودی و “سیب” ساخته سمیرا مخملباف در این جشنواره به روی پرده خواهند رفت.


منبع: بهارنیوز

چرا مخاطبان اکران نوروز ۹۶ کاهش یافت؟

به گزارش باشگاه خبرنگاران،  اکران نوروز در سال ۹۶ آنچنان باید و شاید چنگی به دل نزد و نسبت به سالهای گذشته فروش قابل ملاحظه‌ای نداشت. عده‌ای معتقدند که ترکیب فیلم‌ها مناسب اکران نوروزی نبود و به همین دلیل مردم رغبت چندانی برای تماشای فیلم پیدا نکردند و از سویی دیگر گران شدن بلیت های سینما مزید بر علت شد تا مخاطبان سینما را در سبد کالای فرهنگی خود قرار ندهند و گزینه‌های دیگری را ترجیح دهند. دو کارگردان سینما نیز در گفتگو با ما؛با تایید این موضوع‌ها به بررسی علت افت اکران نوروزی پرداختند.

رییسیان: یکی دو فیلم با اعمال نفوذ در اکران عید قرار گرفتند
علیرضا رییسیان کارگردان سینما در خصوص علت افت فروش اکران نوروزی گفت: یکی از علت‌های اصلی چیدمان فیلم هاست که یکی دو فیلم با اعمال نفوذ در اکران عید قرار گرفتند در صورتی که شرایط اکران در این برهه زمانی را نداشتند.وی افزود: علت دیگر عدم تبلیغات مناسب است، سال گذشته به تعداد نامحدود و در زمانی خوب هر آنونسی بالای سه دقیقه از شبکه‌های خارجی پخش می‎‌‌شد اما الان دیگر پخش نمی‌شود و این تبلیغاتی که در مدت زمان ده ثانیه‌ای پخش می‌شود، جوابگو نیست. رییسیان اذعان داشت: در عین حال افت فروش آنقدر زیاد نیست و هنوز چشم اندازی نسبی دارد که در طول زمان و در اکران‌های بعدی بیشتر به چشم می‌آید و بدتر هم خواهد شد.

صباغ زاده:مخاطب از فیلم‌های سرگرم کننده بیشتر لذت می‌برد
مهدی صباغ زاده تهیه کننده، کارگردان و پخش کننده سینما با اشاره به علت افت فروش فیلم‌ها اظهار داشت: این روزها مخاطب نشان داده که از فیلم‌های سرگرم کننده بیشتر لذت می‌برد و برای آن‌ها جوابگو است اما فیلم‌هایی که تعلقات و دغدغه‌های کارگردان را بیشتر مطرح می‌کند، کمتر جواب می‌دهد. وی افزود: در این راستا تبلیغات بی‌تاثیر نیست و از سویی مسائل و مشکلات اقتصادی جوان‌ها، جیب خالی و گرفتاری‌های خانواده‌ها مزید بر علت شده تا به مقوله‌های واجب تری نسبت به سینما فکر کنند.گفتنی است فیلم‌های آباجان، خوب، بد، جلف، سه بیگانه، ماجرای نیمروز و یک روز بخصوص از فیلم‌های اکران نوروزی ۹۶ هستند.


منبع: بهارنیوز

دروغی درباره همسر مسعود فراستی!

در حالی که واکنش ها به انتشار عکس «شکیبا»، همسر «مسعود فراستی» ادامه دارد، همسر «بهروز افخمی» مدعی شد که دروغ ۱۳ بوده است اما مخاطبانش ادعای جدید او را باور نمی کنند. 

دروغی درباره همسر مسعود فراستی!

به گزارش انتخاب، او با حذف پست قبلی خود در اینستاگرام و انتشار مجدد همان عکس مدعی شده که «به اطلاع همگان می‌رساند شرح ذیل این عکس دروغ سیزده به در بوده است و دماغ‌سوخته هم می‌خریم». 

این در حالی است که «مرجان شیرمحمدی» همسر «بهروز افخمی» در پست قبلی در ۱۱ فروردین ماه با انتشار این عکس متفاوت نوشته بود: «در کافه ژی همراه مسعود خان فراستی و شکیبا جان (همسر مسعود خان). امروز یازدهم فروردین عید دیدنی». 

او حتی به واکنش های بسیاری که در کامنت های آن پست نوشته می شدآن را تکذیب نکرده بود و حالا بیشتر کامنت ها او را به «ماست مالی» و «توجیه» واقعیت متهم می کنند.


منبع: عصرایران