سینماگران در سودای رسیدن به کرسی‌های شورای شهر

ثبت‌نام کاندیداهای انتخابات شورای شهر در حالی انجام شد که نام سه چهره سینمایی شناخته شده هم در میان ثبت‌نام شدگان به چشم می‌خورد.

به گزارش فرهنگ نیوز، ثبت‌نام کاندیداهای انتخابات شورای شهر در حالی انجام شد که نام سه چهره سینمایی شناخته شده هم در میان ثبت نام شدگان به چشم می خورد. رضا ایرانمنش، مهرداد فرید و علی قائم مقامی سه چهره سینمایی متقاضی کاندیداتوری برای انتخابات شورای شهر هستند.

در میان اینها ایرانمنش را به عنوان بازیگری می شناسیم که با “سجاده آتش” احمد مرادپور در کانون توجه قرار گرفت و البته در دوره پیشین انتخابات شوراها در جزیره کیش کاندیدا شد و وارد شورا هم شد اما در نهایت اختلافاتی که میان وی و برخی اعضای شورا رخ داد باعث شد از حضور در شورا استعفا دهد.

مهرداد فرید کارگردان و نویسنده ای است که هرچند در آثارش نتوانسته نقطه اوجی تمام و کمال را تجربه کند اما توانسته با تکیه بر عقبه روزنامه نگاری سالیان قبلش در یک روزنامه اصلاح طلب همچنان فیلم بسازد حتی به قیمت اینکه آثارش توجهی برنینگیزد. فرید دو سال قبل برای حضور در انتخابات مجلس هم کاندیدا شده بود اما در نهایت به نفع اصلاح طلبان انصراف داد!

علی قائم مقامی مدیرتولید باسابقه سینما و تهیه کننده ایست که اخیرا به هیات مدیره خانه سینما راه یافته است. ردپای علی قائم مقامی در آثاری همچون «آژانس شیشه ای»، «چ»، «شب یلدا»، «متولد ماه مهر» و «رستاخیز» به چشم میخورد ضمن اینکه او در این سالها جزو هسته های اصلی تولید مجموعه «کلاه قرمزی» بوده است. قائم مقامی که در ماههای اخیر رفت و آمدهای فراوانی به مجمع تشخیص مصلحت نظام داشته، پیشتر برای انتخابات مجلس کاندیدا شده بود ولی تأیید صلاحیت نشد.

اگر بخواهیم برمبنای عیار سینمایی این سه چهره درباره حضور آنها در انتخابات شورای شهر گمانه زنی کنیم باید بیش از همه بر سر حضور قائم مقامی حساب باز کنیم که تجربه همکاری با چهره های مختلف از جمله حاتمی کیا، درویش و کیومرث پوراحمد را دارد و همراهی اینها می تواند پتانسیلی موثر برای موفقیتش باشد. بعد از وی ایرانمنش هم به واسطه حضورهای تلویزیونیش می تواند قدرت رای آوری در میان مخاطبان عام را داشته باشد. مهرداد فرید شاید کم شانس ترین چهره در این میان باشد که به نظر میرسد در نهایت با قرارگیری در لیست اصلاح طلبان باشد که شاید بتواند اوضاع را به سود خود برگرداند.

فارغ از پتانسیل شخصی این سه سینماگر، حمایت بدنه سینما از هر کدام از این سه سینماگر می تواند المانی باشد برای موفقیت در شورا اما بدنه صنف سینما از کدام کاندیدا حمایت خواهند کرد؟

در سالهای اخیر به تجربه ثابت شده سینماگران بنام بیش از آن که به حمایت از سینماگران نامزد در انتخابات بپردازند دنباله روی جریانات سیاسی شده اند و این خود یک دلیل جدی گرفته نشدن آنها در تصمیم گیریهای کلان فرهنگی بوده است. در انتخابات شوراها اما مشخص نیست در بر کدام پاشنه بگردد؟


منبع: عصرایران

واکنش «حامد بهداد» به صحبت های همایون اسعدیان در «خندوانه»

 حامد بهداد بازیگر سینما و تلویزیون نسبت به صحبت های همایون اسعدیان درباره وی واکنش نشان داد.

به گزارش ایران، همایون اسعدیان کارگردان سینما در برنامه «خندوانه» درباره چگونه بازیگر شدن و معرفی «حامد بهداد» به دنیای سینما توضیحاتی داد و گفت برای فیلم «آخر بازی» از رامبد جوان دعوت کردم که به عنوان بازیگر نقش آفرینی کند ولی چون گرفتار بود نتوانست بازی کند و حامد بهداد که از دوستانش بود و تا به حال کار نکرده بود را به من معرفی کرد. حامد استرس زیادی داشت اما در آخر خیلی خوب بود و من خوشحالم که یک هنرپیشه خوب به سینما اضافه شد و اولین کارش با من بود.

حامد بهداد بعد از شنیدن صحبت های همایون اسعدیان و رامبد جوان واکنش نشان داد و در یادداشتی که آن را د اختیار خبرگزاری صبا گذاشت نوشت :

همایون اسعدیان و رامبد جوان عزیز

ذکر خاطره ی دوران فیلم آخر بازى که میان شما رفت را در برنامه ی خندوانه تماشا کردم و از مرور آن شاد شدم. فراموش نمیکنم آن ایام را که چه بزرگوارانه مرا حمایت کردید و خوب به یاد دارم که همایون اسعدیان عزیز با چه وسواسى اعتمادش را در اختیارم گذاشت تا وارد عرصه شوم. گر چه افتخار همکارى در فیلم «یک روز بخصوص» را از دست دادم ولى امید دارم بار دیگر فرصت بازى در فیلم هاى بعدى ایشان به دستم آید.

از هر دو دوستان صمیمانه سپاسگذارم و سال ٩۶ را شادباش گفته و آرزوى سلامت براىشان دارم. 

دوستدارتان – حامد بهداد


منبع: عصرایران

ارشاد با خوانندگی پسر حبیب موافقت کرد

ارشاد با خوانندگی پسر حبیب موافقت کردماه‌ها پس از درگذشت حبیب محبیان که هرگز نتوانست مجوز رسمی فعالیت در عرصه موسیقی را بگیرد، اکنون پسر بزرگ این خواننده مجوز رسمی برای انتشار اثرش را دریافت کرد.

به گزارش تسنیم، ۱۰ ماه پس ازدرگذشت «حبیب محبیان» که به دلیل ایست قلبی دارفانی را وداع گفت، پسر بزرگ این خواننده در همکاری با «سمیر زند» موفق به اخذ کلیه مجوزهای لازم جهت شد تا نخستین اثر او به طور رسمی منتشر شود.

احمدرضا محبیان (پسر بزرگ حبیب) نخستین تک آهنگ خود را در قالب اثری دو صدائه با «سمیر زند» منتشر کرد.

این تک آهنگ به نام «دیره» با ترانه‌ای از «فرید احمدی» و تنظیم «علی منصوری» تهیه و تولید شده است و موسسه فرهنگی هنری «اریکه سمر» نیز صاحب امتیاز این اثر است.

این همکاری در حالی شکل گرفته که «سمیر زند» در سال ۹۱ تک آهنگی مشترک با حبیب محبیان را به نام «محکوم» منتشر کرد که موزیک ویدئوی این اثر بازتاب‌ها و حواشی فراوانی را در پی داشت.

آلبوم رسمی «برگزیده» با صدای «سمیر زند» و حضور افتخاری «احمدرضا محبیان» تمام مجوزهای لازم برای انتشار را اخذ کرده است و به زودی درباره این اثر اطلاع رسانی خواهد شد.


منبع: عصرایران

اتفاقی که منتظرش هستیم و نمی‌افتد

این داستان‌نویس در گفت‌وگو با ایسنا، درباره وضعیت ادبیات در سال ۹۵ گفت: فکر نمی‌کنم در سال ۹۵ در حوزه ادبیات به‌ویژه ادبیات داستانی اتفاق خاصی افتاده باشد؛ اتفاقی که ما سال‌هاست منتظر آن هستیم، اتفاقی مانند پرداختن به موضوعات جدید و برجسته شدن تعدادی نویسنده در جمع نویسندگان. یک دهه است که اتفاق خاصی در ادبیات  نیفتاده و جریان ادبیات داستانی جریانی بی‌تحرک،  لَخت و تخت است که فراز و نشیب خاصی در آن نمی‌بینیم. کماکان نویسندگان مثل سابق می‌نویسند و جشنواره‌های ادبی مانند سابق برگزار می‌شود. ناشران هم کتاب‌های ادبی را چاپ می‌کنند. اما فکر می‌کنم نه در حوزه فرم، نه در حوزه محتوا و  نه در پیدایش تعدادی نویسنده جدید در عرصه ادبیات در سال گذشته اتفاق خاصی در جامعه ما رخ‌ نداده است.
او دلایل رکود ادبیات را عوامل مختلفی از قبیل شرایط اجتماعی، فرهنگی و وضعیت نویسندگان دانست و تصریح کرد: بخشی از رکود ادبیات به خاطر مسائل اجتماعی است، اگر ما در جامعه‌ای زندگی کنیم که در آن تحرک و پویایی جود دارد در  همه حوزه‌ها تغییراتی در ساختار اجتماعی شکل می‌گیرد و به تبع ادبیات که بخشی از اجتماع است نیز تغییر می‌کند. بخشی دیگر از رکود ادبیات به دلایل شرایط فرهنگی است. ما در دهه اخیر شرایط فرهنگی بالنده و پرتکاپویی نداشته‌ایم؛ شرایط فرهنگی خیلی معمولی بود و اتفاق خاصی در حوزه فرهنگی رخ نداد که زمینه جوشش، تحرک و پویش ادبی را فراهم کند.
حسن‌بیگی افزود: بخش دیگری از رکود ادبیات می‌تواند به خود نویسنده‌ها برگردد. درکنار شرایط اجتماعی و فرهنگی شأن و شخصیت نویسنده‌ها مهم است، که در جامعه ما خیلی نویسندگی در جامعه مورد توجه و اکرام نبوده است و نویسندگان از نظر معیشت و وضعیت اقتصادی مشکلاتی دارند؛ زیرا در ایران نوشتن  یک حرفه و شغل نیست و نویسنده خواه ناخواه برای معیشت زندگی خود باید کار دیگری غیر از نویسندگی انجام دهد. شرایط نامطلوبی که در جامعه وجود دارد، مثلا در زمینه اشتغال و درآمدزایی، نویسندگان را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد و شادابی و بشاشی را از نویسنده می‌گیرد. بخشی از فراغت  نویسنده که باید صرف نوشتن شود، صرف این موضوعات می‌شود.
او درباره وضعیت  نشر  کتاب نیز گفت: در  سال ۹۵ مانند سال‌های گذشته وضعیت نشر اصلا مطلوب نبود. با توجه به افزایش جمعیت کشور، تیراژ کتاب‌ها همچنان پایین می‌آید و تقریبا در یکی دو دهه قبل تیراژ ۲۰۰۰ نسخه کتاب معمول بوده است اما امروزه تیراژ به ۱۰۰۰ نسخه، ۵۰۰ نسخه و حتی ۲۰۰ نسخه کاهش یافته است. این‌ها نشان می‌دهد که شرایط برای کتاب اصلا مناسب نیست. البته زمانی که شرایط مناسب تولید نداریم شرایط نشر هم مطلوب نخواهد بود. فکر می‌کنم در نشر افت داشته‌ایم که این آزاردهنده است.
حسن‌بیگی درباره تعداد عناوین بالا در بازار کتاب نیز اظهار کرد: کارشناسان معتقدند تعداد عناوین بالا در بهتر شدن وضعیت بازار کتاب تأثیر دارد، اما به نظر من افزایش عناوین کتاب در بازار نشر  خیلی تأثیرگذار نیست. همیشه تعداد عناوین کتاب ما بالا بوده و  زیر ۶۰ هزار عنوان کتاب نداشته‌ایم.
او درباره راه‌حل‌های برون‌رفت از  وضعیت رکود ادبیات اظهار کرد: بحث کهنه و قدیمی که در این‌باره  وجود دارد افزایش سرانه مطالعه در کشور است. این موضوع بحث تازه‌ای نیست و همه‌ساله در هفته کتاب، ایام نمایشگاه و در طول سال به شکل‌های مختلف  مطرح می‌شود. مشکل جدی ما کتاب‌ نخواندن مردم است. همه این مسائل مانند افت تیراژ ، وضعیت رکود ادبیات و…  همگی به کتاب‌ نخواندن مردم بازمی‌گردد. اگر  افراد کتاب‌خوانی داشتیم قطعا  تیراژ کتاب‌ها بالای ۱۰ هزار نسخه بود. اگر مردم کتاب‌خوانی داشتیم ناشران فعالیت مضاعفی داشتند و نویسندگان برای امرار معاش به شغلی غیر از نوشتن نیاز نداشتند. متولیان باید به این مسئله توجه کنند که چه کار باید انجام دهند تا مردم کتاب‌خوان شوند.
این داستان‌نویس تأکید کرد: زمانی که تعداد عناوین کتاب بالا برود و تیراژ کتاب پایین بیاید نشان‌دهنده این است که  کار خروجی مطلوبی نداشته است و مردم استقبالی از کتاب‌ها نکرده‌اند.
او کتاب‌هایی را نیز برای مطالعه پیشنهاد کرد: کتاب‌هایی از حسین پاینده در حوزه ادبیات خوب بوده است و همچنین رمان «لم‌یزرع» از محمدرضا بایرامی.
 حسن‌بیگی درباره کتاب‌های جدید خود نیز گفت: رمانی دینی  با عنوان «نشانه» که توسط انتشارات قدیانی منتشر خواهد شد، مجموعه ۱۰ جلدی داستان کودکان که انتشارات به‌نشر آن‌ را منتشر خواهد کرد و  کتاب ۱۲ جلدی برای کودکان درباره پیامبران (ع) که توسط انتشارات جمکران منتشر خواهد شد، کارهای تازه‌ام هستند.


منبع: بهارنیوز

یک پیشکسوت روزنامه‌نگاری درگذشت

به گزارش ایسنا، محمدرضا ثقفیان، مدیر اسبق خبرگزاری جمهوری اسلامی در اصفهان و از موسسان خانه مطبوعات در این استان، بر اثر سکته مغزی درگذشت.محمد خدادی، مدیرعامل ایرنا ضمن تایید خبر درگذشت این پیشکسوت خبر و روزنامه‌نگاری در خارج از ایران گفت: «ثقفیان از پیشکسوتان ایرنا بود که نقش موثری در پوشش اخبار به ویژه اصفهان داشت و از افرادی بود که در زمان جنگ در عرصه رسانه زحمات زیادی کشید و همچنین شاگردان زیادی تربیت کرد.»

 

خدادی افزود: «ثقفیان در اصفهان فرد ماهری بود و به دلیل مهارتی که در کار خبر داشت تاثیرات خوبی از خود بر جای گذاشت. از خصوصیات اخلاقی این پیشکسوت می‌توان به شوخ طبعی او اشاره کرد به طوری که هر زمان ما را دید جز لبخند از او ندیدیم.»او با اشاره به فعالیت‌های اخیر محمدرضا ثقفیان نیز گفت: «ثقفیان از خبرگزاری ایرنا بازنشسته شده بود ولی عرقش را همچنان به خبرگزاری داشت چرا که او سال‌های سال شاگردان زیادی تربیت کرده بود و همیشه این انرژی مثبت خود را با تماس‌هایی که با شاگردانش و ما می گرفت، تزریق می‌کرد.»

 

خدادی در پایان گفت‌وگوی خود درباره ویژگی‌های کار حرفه‌ای محمدرضا ثقفیان یادآور شد: «ثقفیان هیچ اولویتی بر کار خبر قائل نبود، شم خبری زنده و حرکت در گذر زمان جزو ویژگی‌های مثبت او بود.»مرحوم محمدرضا ثقفیان در سال ١٣٢٢ در آبادان به دنیا آمد. در سال ١٣۴٣ گوینده رادیو اهواز و بعد از آن کارشناس خبر خبرگزاری ایران شد. در سال ١٣۴٧ رییس خبرگزاری ایران در استان خوزستان بود. در سال ١٣۶٠ معاون و بعد از آن رییس خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران در استان اصفهان بود. همچنین در سال ١٣٧٣ بازنشسته شد و همکاری خودش را با روزنامه همشهری ادامه داد.

 

او از فعالان تشکل‌های صنفی رسانه ای اصفهان و از موسسان خانه مطبوعات استان اصفهان بود. همچنین در سال های ١٣٨١ تا ١٣٨٣ دبیر انجمن صنفی روزنامه نگاران استان اصفهان بود.


منبع: بهارنیوز

بهترین سریال‌های تاریخی تمام این سال‌ها

یادگاری‌های همیشه…

«معمای شاه» با امیدها، آرزوها و البته ادعاهای فراوان آمد. قرار بود این سریال نقطه پایانی بگذارد بر گریز روزبه‌روز مخاطبان از جعبه جادویی. قرار بود یک بار دیگر خیابان‌ها را خلوت کند. قرار بود یادآور روزهای اقتدار تلویزیون در مواجهه با رقبای ریزودرشت و اغلب کم‌امکاناتش باشد که با کمترین امکانات ممکن در یک اتاق سه در چهار تماشاگران را به سوی خود کشیده‌اند… اما نشد.

شکست عجیب‌وغریب سریال پرهزینه معمای شاه که رخدادهای تاریخ معاصر این مرزوبوم را با محوریت زندگی آخرین رشته زنجیر سلطنت در ایران دستمایه روایت داستانش قرار داده بود، چنان بود که آن را درنهایت بدل کرد به موضوع شوخی‌های رسانه‌های مجازی؛ سرانجامی که به هیچ وجه به نظر نمی‌رسد آرزوی محمدرضا ورزی و علی لدنی کارگردان و تهیه‌کننده این سریال بوده باشد… مطلب زیر به بهانه این سریال نگاهی دارد به بهترین آثار تاریخی تلویزیون در سال‌های بعد از انقلاب…

سربداران

به یادماندنی‌ترین، خوش‌ساخت‌ترین و احتمالا بهترین کار تمام کارنامه محمدعلی نجفی که شماری از کارشناسان ارزش و اهمیتش را در تقدم تاریخی‌اش در قیاس با دیگر سریال‌های تاریخی تلویزیون بعد از انقلاب و نیز جذابیت دراماتیک رخدادهای تاریخی که دستمایه ساختش قرار گرفته‌اند، می‌دانند که می‌توان هر دو این دلایل در باب ماندگاری سریال فاخر سربداران را پذیرفت و افزون بر آن نجفی هنرمندانه تمام آن چیزهایی را که برای خلق اثری ماندنی لازم بوده، یک جا گرد آورده و در نتیجه کاری حاصل آمده تا اکنون که بیش از سه دهه از نخستین نمایشش می‌گذرد، هنوز هم جذابیت و تازگی خود را در ذهن و دل تماشاگرانش حفظ کرده است…. 

یادگاری‌های همیشه... 

داستان سربداران در قرن هشتم در سبزوار رخ می‌دهد و محور رخدادهای آن قیام سربداران خراسان به رهبری شیخ حسن جوری علیه حضور مغول‌ها در ایران است. این قیام که می‌توان از آن به‌عنوان الهام‌بخش شمار زیادی از حرکات آزادیبخش و جنبش‌های مردمی بعد از آن تاریخ یاد کرد، چنان سرشار از جذابیت‌های دراماتیک است که ساخته‌شدن هر اثری درباره‌اش را می‌توان توجیه‌شده دانست، خاصه که این اثر کاری باشد از سینماگر باسواد و دانسته‌ای چون محمدعلی نجفی و با حضور شماری از بهترین‌های سینما و تلویزیون این مرزوبوم که به تبع حال‌وهوای دوران جنگ و تازگی حس انقلابی موجود در جامعه با انگیزه‌تر از همیشه‌شان برای خلق سریالی واقعا فاخر بودند.

یادگاری‌های همیشه... 
در این سریال که در ‌سال ۱۳۶۳ ساخته شد، در کنار محمدعلی نجفی که بر صندلی کارگردانی نشسته بود، کیهان رهگذار نویسنده و مشاور کارگردان بود که بعدتر در سریال بوعلی سینا نشان داد کارش را خوب بلد است و قطعا تأثیر کمی در جذابیت و غنای سربداران نداشته است.  فرهاد فخرالدینی در مقام آهنگساز، علی نصیریان، سوسن تسلیمی و شماری دیگر از بازیگران بزرگ سینما و تلویزیون و البته طراحی صحنه و لباس و گریم سربداران دیگر عوامل ماندگاری و تازگی مدام این سریال هستند… .

مختارنامه

آخرین کار به نمایش درآمده داود میرباقری با هر متر و معیاری بهترین و قدرتمندترین کار کارنامه این سینماگر و سریال‌ساز صاحب سبک می‌تواند محسوب شود. مختارنامه را همچنین می‌توان قدرت‌نمایی سازنده‌اش نیز دانست. پس از موفقیت شگفت‌انگیز سریال امام علی(ع) خیلی‌ها میرباقری را به این متهم می‌کردند که دارد نان تصویرکردن داستانی درباره امیرالمومنین(ع) را می‌خورد و این‌که موفقیتش ریشه در محبوبیت مقام آسمانی امامت در قلوب مسلمین دارد و نه تلاش‌ها و توانایی‌های خودش به‌عنوان کارگردان.

یادگاری‌های همیشه... 

درواقع منتقدان میرباقری چنین عقیده داشتند که سریال امام علی(ع) به دلیل تقدس و محبوبیت کاراکترهای اصلی‌اش در دل‌ها در هر شرایط و با هر کیفیتی محبوب و پرتماشاگر می‌شد و هر کس با هر کیفیتی آن را می‌ساخت تفاوتی در این موضوع ایجاد نمی‌شد. معصومیت از دست رفته هم البته این باور را تقویت کرده بود. سریالی البته نه‌چندان ضعیف اما به‌واقع غیرقابل قیاس با سریال امام علی(ع) که نتوانسته بود نشانی حتی کمرنگ از تاثیرگذاری آن را نیز داشته باشد. چنین شد که تصمیم‌گیری میرباقری برای ساخت سریال مختارنامه می‌توانست معنای ضمنی نوعی قدرت‌نمایی را نیز داشته باشد. او تصمیم گرفته بود کاری در حد و اندازه امام علی(ع) ارایه دهد… مختارنامه که زندگی مختار ثقفی و قیام او به خونخواهی امام‌حسین(ع) را محور داستان‌پردازی قرار داده بود، به‌هرحال با یک بودجه ٢٠ میلیاردی ساخته شد و البته نتیجه هم درخشان شد، چندان که کسی نگفت بودجه حیف و میل شده یا کار بهتر و دیگری می‌شد با چنین هزینه‌ای ساخت. میرباقری موفق شده بود یک سریال تاریخی- مذهبی درجه یک حاصل آورد که یک سر و گردن از دیگر آثار تاریخی- مذهبی تلویزیون بالاتر بود. مختارنامه همچنین از نظر تماشاگران نیز نمره قبولی گرفت.

یادگاری‌های همیشه... 
شب‌های جمعه که این سریال به نمایش درمی‌آمد، یادآور سال‌های اقتدار تلویزیون شده بود. سال‌هایی که تلویزیون محبوبیت و مشروعیت را با هم داشت و البته نباید فراموش کرد که تنها گزینه مردم برای گذراندن وقت بود. اما حالا مختارنامه در عرصه‌ای پر از رقبای قدرتمند برنده رقابت و تبدیل شده بود به تنها گزینه تعداد پرشماری از مردم در ساعات انتهایی هر هفته… . گذشته از این موارد مختارنامه در تمامی اجزایش موفق بود. بازی حیرت‌انگیز فریبرز عرب‌نیا چنان بود که بعد از مختارنامه، با این نقش در ذهن‌ها ماند و قطعا تا سال‌های‌سال همه او را همچنان با نام مختار به یاد خواهند آورد. فیلمبرداری سریال بالاتر از سطح بیشتر فیلم‌های سینمایی ایرانی بود. گریم حیرت‌انگیز کار، موسیقی تاثیرگذارش و از همه مهم‌تر طراحی صحنه‌های عظیم و پرتحرک جنگی همه و همه چنان بودند که مختارنامه برای تمام بینندگانش بدل شد به معیاری برای اثری واقعا فاخر و ارزشمند…

روزگار قریب

کیانوش عیاری کارگردان سینماست و کمتر کسی او را به‌عنوان چهره‌ای تلویزیونی می‌شناسد. اما او هر زمان به تلویزیون آمده تماشاگران را حیرت‌زده کرده است، چه آن زمان که هزاران چشم را ساخت و چه زمانی که با ساخت روزگار قریب نشان داد تفاوت چندانی میان سینما و تلویزیون وجود ندارد و می‌توان با رعایت اصول و قواعدی ساده کاری حاصل آورد در حد و اندازه آثار قدرتمند سینمایی که در تلویزیون نیز دیدنی باشد. سریال خوش‌ساخت روزگار قریب که در‌ سال ١٣٨۶ از شبکه یک به نمایش درآمد، زندگی دکتر محمد قریب از نوابغ پزشکی این سرزمین و بنیانگذار پزشکی اطفال در ایران را دستمایه روایت داستان تاثیرگذارش قرار داده بود.

یادگاری‌های همیشه... 

روزگار قریب البته در این حد نمانده و با رویکرد ژرف‌اندیشانه نویسنده فیلمنامه و کارگردان بدل شده بود به روایت روزگار دکتر قریب که از سال‌های پرآشوب اواخر قرن گذشته تا سال‌های میانی قرن حاضر را دربرمی‌گرفت. به گویشی بهتر این سریال داستان ایران و اتفاقات رخ داده در این سرزمین در فاصله سال‌های ۱۲۹۵ تا ۱۳۵۴ بود. کیانوش عیاری با پایبندی تام و تمام به سبک روایی و بصری مستند نمایش در این سریال چنان در روایت داستان زندگینامه‌ای سریالش به عمق زده بود که موفقیت بی‌اندازه کمترین دستاوردش بود. در حقیقت اتفاقی که رخ داده بود غیرقابل باور بود. اگر پیش از ساخته‌شدن روزگار قریب کسی می‌گفت سریالی که به زندگی یک دانشمند ایرانی می‌پردازد می‌تواند سریال پربیننده‌ای شود، قطعا خیلی‌ها حرفش را باور نکرده و به او می‌خندیدند. اما عیاری از غیرممکن، ممکن ساخته و سریالش را بدل به یکی از پربیننده‌ترین آثار تلویزیونی آن سال‌ها کرده بود…

 یادگاری‌های همیشه...
جنبه‌های درخشان روزگار قریب کم نبودند. درواقع وقتی کاری تا این حد موفق می‌شود، آشکار است که تمام عوامل و اجزای این اثر کارشان را در منتهای درجه موفقیت ارایه کرده‌اند. اما در میان این همه عوامل و عناصر درخشان بیراه نیست اگر بگوییم بازیگران این سریال درخشان‌ترین‌ها بودند. هنوز که هنوز است وقتی نام دکتر قریب به میان می‌آید چهره دردکشیده مهدی ‌هاشمی و بازی فوق‌العاده او در ذهن زنده می‌شود. مرحوم حسین پناهی، ناصر‌ هاشمی، رضا کیانیان، مهران رجبی و صبا کمالی نیز بازی‌های به‌یادماندنی ارایه داده بودند … .

در چشم باد

مسعود جعفری‌جوزانی سینماگری درجه یک است. این ادعا را نه به دلیل کارگردانی آثار فاخری چون شیرسنگی یا بلوغ که صرفا با اتکا به ساخت سریالی چون «در چشم باد» می‌توان مطرح و البته اثبات کرد…

یادگاری‌های همیشه... 

«در چشم باد» وقایع سیاسی و اجتماعی پایان قاجار و آغاز سلطنت پهلوی، جنگ دوم جهانی و سال‌های اول بعد از پیروزی انقلاب را در کنار داستان زندگی قهرمانش روایت می‌کند. این سریال که ساخته شدنش پنج سال، از ‌سال ٨٢ تا ٨٧ زمان برد، داستان پرفرازونشیب عاشقانه‌ها و شکست‌های خانواده‌ای است که لحظات تلخ و شیرین زندگی‌‌شان از دوره قیام میرزا کوچک جنگلی تا آزادسازی خرمشهر را شامل است.

یادگاری‌های همیشه...
بیژن در کودکی قیام میرزا را می‌بیند و تاثیرش را بر زندگی خانواده؛ در جوانی به‌عنوان خلبان تلخی شکست بی‌مقاومت را در جریان حمله متفقین در جنگ دوم جهانی تجربه می‌کند، طعم زندان و تبعید و البته مهاجرتی اجباری را می‌چشد و درنهایت در جست‌وجوی عشق به ایران برگشته و در جریان آزادسازی خرمشهر شهید می‌شود. پارسا پیروزفر در نقش بیژن بی‌گمان بهترین کار کارنامه‌اش را ارایه داده و جز او باید به حسین علیزاده اشاره کرد که با موسیقی موثر و ماندگار خود در ماندگاری «در چشم باد» نقش کمی نداشته است…

کیف انگلیسی

بی‌شک بهترین کار تمام کارنامه سیدضیاالدین دری درباره روزهای ابتدایی قرن حاضر تا روزهای کودتای بیست‌وهشت مرداد است که تاریخ دوران را با جذابیتی کمتر دیده شده در آثار تاریخی تلویزیون ایران تقدیم مخاطبان کرده است. کیف انگلیسی چنان جذاب بود که حتی موضع‌گیری‌های شعاری و حکومتی آن درباره افراد و احزاب نیز نتوانست مخاطبان را از تماشای آن بازدارد و این اتفاقی است که خود دری چند‌ سال بعد در سریال کلاه پهلوی به عینه تجربه کرد و دید که به حاشیه راندن عنصر جذابیت دراماتیک در یک اثر داستانی، حرکت بر ضدافکار جامعه و تکیه به یک‌سری شعار ایدئولوژیک چگونه می‌تواند تماشاگران را گام‌به‌گام از کاری دور کند…

یادگاری‌های همیشه... 

کیف انگلیسی داستان متن و حاشیه‌های سیاسی به قدرت رسیدن یک سیاستمدار مستقل را روایت می‌کرد و این‌که چگونه گام‌به‌گام و شاید حتی نادانسته در دامی که دست‌های پشت پرده برایش پهن کرده‌اند، گرفتار می‌آمد. در کنار این خط داستانی پرداختن به زندگی خصوصی او و دلمشغولی‌های شخصی‌اش تماشاگران را بیشتر به او نزدیک می‌کرد و باعث ارتباط بهتر تماشاگران با کل سریال می‌شد. اینها همه راز‌های جذابیت این سریال بودند؛ جذابیتی که به‌عنوان مثال در کلاه پهلوی یا حتی سریالی چون معمای شاه بدل به عنصر مفقوده شده و قسمت‌به‌قسمت تماشاگران را از آن دور کرده است.

یادگاری‌های همیشه... 
الان که سال‌ها از نمایش کیف انگلیسی می‌گذرد، شاید بتوان گفت علاوه بر جذابیت روایی این سریال بازیگران آن بیشترین ماندگاری را در ذهن و دل تماشاگران داشته‌اند. شاید اغراق‌آمیز به نظر برسد اما حداقل برای نگارنده کیف انگلیسی مترادف است با تصویر لیلا حاتمی، علی مصفا و البته محمدرضا شریفی‌نیا در بهترین نقش‌آفرینی کارنامه پر برگ بازیگری‌اش…

کوچک جنگلی

یکی از به‌یادماندنی‌ترین سریال‌های دهه ۶٠ که بهروز افخمی را به سینما و تلویزیون ایران معرفی کرد؛ با این‌که چگونگی روی کار آمدنش و چگونگی بیرون رفتن ناصر تقوایی از این پروژه تا همیشه بر دوش او سنگینی خواهد کرد. افخمی که در آن روزها از مدیران گروه فیلم و سریال تلویزیون بود، به دلیل حساسیت‌های کاری تقوایی و مشکلات آن دوران در تولید، به ناگاه به جای او برای ساخت این سریال انتخاب شد و البته نباید ناگفته گذاشت که در این چالش بسیار موفق و سربلند از کارزار بیرون آمد.

یادگاری‌های همیشه... 

آمدن افخمی تغییرات بسیاری را در کوچک جنگلی به وجود آورد و همراه با تقوایی بسیاری از عوامل کار این پروژه را ترک کردند و از میان آنها می‌توان به داریوش ارجمند اشاره کرد که قرار بود در کوچک جنگلی تقوایی نقش میرزا را بازی کند.  کوچک جنگلی که روند تولید آن از ‌سال ۶۳ آغاز شد و در‌سال ۶۶ پایان یافت، حرف و حدیث‌های بسیاری داشت.

یادگاری‌های همیشه... 
در ابتدا ناصر تقوایی با نگاهی به داستان مردی از جنگل نوشته احمد احرار، فیلمنامه آن را نوشت و قرار بود کارگردانی آن را نیز انجام دهد که نشد و بهروز افخمی کار را در دست گرفت. مبارزات میرزا و یارانش محور اصلی روایت داستان این سریال بود که توانست موفقیتی کم‌سابقه را میان تماشاگرانش به دست آورد. چنان موفقیتی که مدیران را وسوسه کرد یک نسخه سینمایی از آن ساخته و روانه اکران کنند…

هزار دستان

شاید موفق‌ترین سریال تاریخی تلویزیون با محبوبیتی تام و تمام میان عوام و خواص که بسیاری از کارشناسان از آن نه‌فقط به‌عنوان بهترین سریال دهه ۶٠ یا کارنامه مرحوم علی حاتمی که حتی از آن به‌عنوان بهترین کار کارنامه این کارگردان که کارنامه‌اش پر است از آثار متفاوت درجه یک، یاد می‌کنند…

یادگاری‌های همیشه... 

هزار دستان به آخرین روزهای قاجار و مقدمات تغییرات وسیع اجتماعی- سیاسی در این مملکت نگاه دارد. علی حاتمی با آن وسواس هنرمندانه در فیلمسازی که خود از آن به نوعی قالی‌بافی یاد کرده، تصویری ماندنی و تاثیرگذار از آن دوران به دست می‌دهد، چنان که حافظه تصویری بی‌شمار تماشاگران این سریال تصاویر حاتمی را بدیلی بر تصاویر واقعی آن دوران می‌دانند، به عبارت بهتر سیمای دوران وقوع رخدادهای داستان ‌هزار دستان در ذهن تماشاگران این سریال با تصاویر ‌هزار دستان شکل گرفته است. موسیقی درخشان و بازی‌های ماندگار علی نصیریان، داود رشیدی، عزت‌الله انتظامی، محمد علی کشاورز و… نقش زیادی در ارزش‌های این سریال داشته‌اند و ماندگارشدن آن بی‌حضور این نقش‌آفرینان شاید ممکن نمی‌شد. این سریال البته به جز ارزش‌هایش، آورده دیگری نیز برای سینما و تلویزیون ایران داشته.

یادگاری‌های همیشه... 
علی حاتمی که حقیقتا برای ساخت‌ هزار دستان جانفشانی کرد، با ساخت شهرک سینمایی یک یادگاری ماندنی به سینما و تلویزیون ایران بخشید؛ یادگاری که اکنون سال‌هاست تنها دارایی ما برای ساخت آثار تاریخی درباره اوایل قرن حاضر و اواخر قرن گذشته به شمار می‌آید…

امام علی (ع)

محبوب ترین، قدرتمندترین و البته تاثیرگذارترین سریال تاریخی- مذهبی که درباره تاریخ صدر اسلام در تلویزیون ایران ساخته شده است. داود میرباقری که قبل از این سریال با کارهایی چند، که شاخص ترین شان گرگ ها بود، خود را به عنوان کارگردانی مستعد در سریال های تاریخی به همگان شناسانده بود، با ساخت سریال درخشان امام علی (ع) چند گام را یک جا برداشته و بدل شد به تک خال تلویزیون در سریال سازی آن سال ها. داستان جذاب و آشنای سریال؛ طراحی صحنه ای که بر خلاف کارهای دیگر تاریخی تلویزیون وامدار سنت تئاترهای لاله زاری نبود؛ شخصیت‌های کار شده و جذابی که حتی بدترین و منفورترین هاشان نیز بهانه ای برای دنبال کردن سرنوشت شان به مخاطب می دادند؛ روایت تاریخ با پیچ های دراماتیک که با افزودن رخدادها و افرادی در قصه اصلی ایجاد شده بود؛ و البته بازی های حیرت انگیز بازیگرانی چون محمدرضا شریفی نیا، داریوش ارجمند، مهدی فتحی، ویشکا آسایش و..

یادگاری‌های همیشه... 
همه و همه دست به دست هم دادند تا سریال امام علی (ع) بدل شود به بهترین کار تاریخی- مذهبی تلویزیون در آن سال ها- و با اغماض حتی تا امروز. سریال امام علی(ع) چنان موفق بود که نه تنها بهترین و حداقل محبوب ترین کار کارنامه داود میرباقری لقب گرفت، بلکه تبدیل شد به سرمشقی برای ساخت آثاری از آن جنس چون تنهاترین سردار و ولایت عشق؛ که هر دو توسط مهدی فخیم زاده جلوی دوربین رفتند؛ اما حتی نتوانستند سایه ای از سریال امام علی (ع) نیز باشند…

بوعلی سینا

این مجموعه تلویزیونی تولید‌ سال ۱۳۶۴ است و به زندگی بوعلی سینا، دانشمند مشهور می‌پردازد. شاید ماندگارترین تصویر ذهنی این سریال برای خیلی‌ها امین تارخ باشد که با وجود این همه نقش‌های تاریخی در کارنامه‌اش، همچنان برای خیلی‌ها، همان بوعلی سینای سریالی است که مرحوم کیهان رهگذار در‌ سال ١٣۶۴ ساخت. سریال بوعلی سینا دومین سریال تاریخی بعد از انقلاب پس از سربداران بود که تقریبا هم با همان تیم ساخته شد و رهگذار ٣۶ ساله، فارغ‌التحصیل تئاتر دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران که مدتی قبل از این سریال، فیلمنامه فیلم سفیر را نوشته بود، دست به کار شد و علاوه بر نویسندگی فیلمنامه برای اولین و آخرین بار، کارگردانی یک اثر تلویزیونی را هم در دست گرفت.

یادگاری‌های همیشه... 
نجفی این بار به‌عنوان مشاور در کنارش ایستاد و بازیگرانی مثل امین تارخ، فیروز بهجت‌محمدی، چنگیز وثوقی، محمد ابهری، حسین محب‌اهری و اسماعیل محرابی که در سربداران هم بازی کرده بودند، به سریال پیوستند. قصه زندگی بوعلی سینا هم دارای ویژگی‌های جذاب و ذاتی برای پرداخت است. ابن‌سینا، مردی به‌شدت باهوش است که در میان کشمکش سلسله‌های غزنوی، سامانی و آل‌بویه قرار گرفته بود و همه دنبال جذب او بودند. این داستان حتی برای غربی‌ها هم جالب توجه بود و آنها بعدها در نگاهی کاملا تحریف‌گرایانه در فیلم طبیب به شخصیتی تخیلی چون راب کول به جای بوعلی سینما رسیدند! سریال در‌ سال ۶۴ در اقدسیه تهران کلید خورد و کار با سرعت در اصفهان و نایین پیش رفت تا این سریال ١٢ قسمتی (کلا ٧٢٠ دقیقه) در پایان همان سال، ساخته و پخش شود. اگرچه دکورها، لباس‌ها و گریم تا حدی تئاتری و اغراق‌آمیز است اما سریال با توجه به ضعف آثار ساخته‌شده در این سال‌ها همچنان ماندگار است.

… و تجربه‌های دیگر

روزی روزگاری نیز می‌توانست در این لیست بیاید. کار زیبای امرالله احمدجو با بازی حیرت‌انگیز خسرو شکیبایی و … یا سریال امیرکبیر که سعید نیکپور آن را درباره زندگی این شخصیت بزرگ تاریخی ساخته و خود نیز در آن بازی کرده بود. در میان کارهای موفق این سال‌ها به پهلوانان نمی‌میرند و شب دهم، هر دو از حسن فتحی نیز می‌توان اشاره کرد و البته به سریال زیبای شهریار که کمال تبریزی درباره زندگی این شاعر بزرگ جلوی دوربین برده بود. در این میان آثاری نیز هستند که باوجود هزینه‌ها و امکانات فراوان قربانی ضعف فیلمنامه، نابلدی سازندگان به‌خصوص کارگردان و نیز نگاه یک بعدی و شعاری کارگردان شده و نتوانسته‌اند نتیجه مناسبی درنهایت به دست آورند.

یادگاری‌های همیشه... 

گذشته از معمای شاه، دیگر کار سازنده این سریال تبریز در مه نیز در این گروه می‌تواند جای بگیرد. تفنگ سر پر امرالله احمدجو یکی دیگر از کارهای شکست خورده سال‌های اخیر است. «شیخ بهایی» شهرام اسدی؛ «عمارت فرنگی» محمدرضا ورزی؛ «نردبام آسمان» محمدحسین لطیفی و «معصومیت از دست رفته» داود میرباقری از دیگر کارهایی هستند که متاسفانه در این سال‌ها به جایگاهی سزاوار زحماتی که برای ساخت‌شان کشیده شده است، نرسیده‌اند…


منبع: برترینها

روبرت والرز؛ نویسنده‌ای که دیوانه شد!

– ترجمه از امیرحامد دولت‌آبادی‌فراهانی : روبرت والرز (۱۸۷۸-۱۹۵۶) یکی از نام‌های فراموش‌ شده ادبیات آلمانی‌زبان و جهان است که پس از مرگ تراژیکش از پس عمری زندگی در آسایشگاه روانی، یعنی ۲۳ سال ننوشتن، جایگاه رفیعش را در ادبیات جهان پیدا کرد، هرچند دیر، اما درنهایت آن جایگاهی را که شایسته‌اش بود به دست آورد؛ جایگاهی که موجب شد تا بسیاری از بزرگان جهان به ستایش او قلم به دست بگیرند: از کافکا که متاثر از او بود تا روبرت موزیل، الیاس کانتی، والتر بنیامین و سوزان سانتاگ که از نبوغ او به عنوان نویسنده‌ای بزرگ نوشتند.

نویسنده‌ای که دیوانه شد 
در همین راستا، هرمان هسه باور داشت اگر روبرت والرز صدهاهزار خواننده می‌داشت، جهان جایی بهتر و دلپذیرتر می‌شد و جی. ام. کوتسی، نویسنده بزرگ آفریقایی، و برنده دو جایزه بوکر و جایزه نوبل ادبیات، آنطور که در یادداشت پیش‌رو، پرده از از نبوغ روبرت والرز برمی‌دارد، از والرز به عنوان نویسنده‌ای بزرگ یاد می‌کند که باید آثارش را بارها و بارها خواند. از روبرت والرز، «یاکوب فون گونتن» و «دستیار» که به عنوان شاهکارهای والرز شناخته می‌شوند، هر دو با ترجمه ناصر غیاثی از سوی «نشر نو» و «نشر چشمه» منتشر شده است.

والرز؛ نابغه دیوانه

در روز کریسمس ۱۹۵۶ آژیر ماشین‌های پلیس شهر هریسو در سوییس در خیابان‌ها به صدا درآمدند: کودکان بر بدن مردی افتاده بر زمین که تا مغز استخوان یخ زده بود بالا و پایین می‌شدند. پلیس‌ها که بر بالین جسد رسیدند طبق معمول چند عکسی از محل گرفتند و جسد را با خود بردند.

متوفی را خیلی زود تشخیص دادند: او کسی نبود جز روبرت والزر هفتادوهشت ساله که از بیمارستانی روانی در همان حوالی گریخته بود. او در اوان جوانی در هیات نویسنده‌ای توانا در سوییس و حتی آلمان به شهرت رسیده بود. برخی از کتاب‌هایش تا آن زمان هم مداوم منتشر می‌شدند؛ حتی کتابی پیرامون زندگانی‌اش به چاپ رسیده بود. به‌هرحال، حضوری به مدت ربع قرن در موسسات روان درمانی، نبوغ نویسندگی‌اش را از بُن خشکاند. پیاده‌روی‌های طولانی‌مدت در مناطق روستایی هم اصلی‌ترین تفریح او بود.

در عکس‌هایی که پلیس‌ها گرفته بودند پیرمردی نشان داده شده بود که کاپشن و چکمه بر تن داشته و بر برف‌ها پهن شده بود؛ چشم‌ها و دهانش هم باز بود. این عکس‌ها به طور گسترده و شرم‌آورانه در فضای ادبیات و میان منتقدان پخش شد. وضع و حال والزر که به اصطلاح دیوانگی خوانده می‌شد، مرگش در تنهایی محض و حجم کثیری از نوشته‌های پنهانی‌اش که پس از مرگ کشف شدند، همه و همه زمینه‌ساز این شد که افسانه‌ای به نام روبرت والزر که بی‌مورد و غمگنانه به فراموشی سپرده شده بود پروبال بگیرد. حتی علاقه به وجودآمده‌ ناگهانی برای خواندن آثار والزر هم بخشی از این پیش‌آمد شد. الیاس کانتی نویسنده نوبلیست آلمانی‌زبان بلغار، در سال ۱۹۷۳ در این‌باره نوشت: «از خویش می‌پرسم میان آنانی که زندگی همیشگی و مرده‌ آکادمیک خود را با فراغ بال بر ویرانه‌های زندگانی نویسنده‌ای بنا می‌کنند که در درماندگی و ناامیدی زیست، آیا کسی هست که شرمنده‌ خود باشد؟»

والرز؛ از بازیگری تا نویسندگی

رابرت والزر در سال ۱۸۷۸ در بخش برن متولد شد و هفتمین فرزند از جمع هشت بچه بود. او چهارده ساله بود که دیگر اجازه رفتن به مدرسه نداشت و به کارآموزی در بانک پرداخت اما او که در سر سودای بازیگرشدن داشت به اشتوتگارت آلمان نقل مکان کرد. تنها تستی که برای هنرپیشگی داشت به مفتضحانه‌ترین شکل ممکن تمام شد و نقطه پایانی بر این آرزویش شد. پس از بدرود با بازیگری تصمیم گرفت شاعر شود. او که از این شغل به آن شغل می‌پرید دنیایی شعر و داستان و نمایشنامه‌هایی به نظم نوشت که هیچ‌کدامشان با موفقیت روبه‌رو نشد. دست آخر اینزل ورلاگ بود که کتاب «ریلکه و هوفمانستال» را برایش منتشر کرد.

نویسنده‌ای که دیوانه شد

در سال ۱۹۰۵ که قصد داشت در روند نویسندگی‌اش بهبودی حاصل آورد دنباله‌رو برادر بزرگش شد که طراح کتاب و طراح صحنه موفقی بود و عازم برلین شد. آنجا به کارهای ریز و درشت زیادی هم پرداخت. دیری نپایید که معلومش شد می‌تواند با نوشتن خرج و مخارج خود را دربیاورد. او بدین منظور سراغ مجلات پرطمطراق رفت و توسط حلقه‌های هنری آن مجلات پذیرفته شد. اما او هیچ‌گاه در قالب متفکری فرامرزی احساس رضایت خاطر نکرد. او آدمی بود که پس از نوشیدن چند جرعه نوشیدنی چاک دهان از دست می‌داد و به پرخاشگری دست می‌یازید. رفته‌رفته از حضور در اجتماع کناره گرفت و به گوشه‌گزینی روی آورد. در همین حوالی چهار رمان نوشت که سه‌تای آنها سالم باقی مانده است: «برادر و خواهران تانر»، «دستیار» و «یاکوب فون گونتن».

«یاکوب فون گونتن» شاهکار والرز

همه رمان‌های روبرت والرز به‌نوعی بر اساس تجربیات شخصی‌اش بودند، اما در رمان «یاکوب فون گونتن» که به نوعی بهترین اثر ادبی والزر تلقی می‌شود، تجربه‌ شخصی نگارنده به طرز حیرت‌آوری مسخ شده است. یاکوب پس از گذران نخستین روز در موسسه بنیامنتا، جایی که دانش‌آموز است عنوان می‌کند: «اینجا آدم چیز زیادی یاد نمی‌گیرد.» معلم‌ها این‌سو و آن‌سو همانند مردگان افتاده‌اند. فقط و فقط دفترچه‌ای آموزشی وجود دارد که رویش نوشته شده: «هدف مدرسه‌ پسرانه‌ بنیامنتا چیست؟» و در آن تنها درسی که وجود دارد «هر پسربچه باید چگونه رفتاری داشته باشد؟» نام دارد.

تمامی مطالب آموزشی به دست لیزا (فرالین) بنیامنتا خواهر رئیس موسسه نگاشته شده است. هر بنیامنتا تنها در اتاق کارش می‌نشیند و پول‌هایش را می‌شمارد. با وجود این، یاکوب پس از گریختن به شهری بزرگ (که در رمان نامیده نمی‌شود ولی واضح است که برلین است) درباره‌اش می‌گوید: «پایتخت خیلی خیلی کوچکی است.» یاکوب علی‌رغم مشکلات پیش‌رو قصد تسلیم‌شدن ندارد، حتی پوشیدن لباس فرم مدرسه‌ بنیامنتا هم برایش چندان مساله مهمی نیست. او با همان لباس مدرسه در شهر چرخ می‌زند و سوارشدن بر آسانسور ساختمان‌های بزرگ مرکز شهر او را به وحشت می‌اندازد، اما سبب می‌شود که حس کند متعلق به عصر خویش است.

این رمان به‌نوعی خاطرات یاکوب در دوران حضور در موسسه‌ بنیامنتا است. بخش اعظم این اثر را تفکرات یاکوب درباره‌ ارائه‌ آموزش در آن موسسه و نیز برادر و خواهر عجیبش که او را آنجا فرستاده‌اند دربر‌می‌گیرد. خواهر و برادر بنیامنتا خواهر و برادری مرموزند که در نگاه اول زوجی مخوف به چشم می‌آیند. او با احترام با آنان رفتار نمی‌کند، بلکه در رفتارش نوعی اعتمادبه‌نفس گستاخانه حاکم است که مختص کودکی است که در بانمک‌بودگی‌اش شیطنت خاص کودکی جاری است. یاکوب وظیفه خود می‌داند که رازشان را کشف کند. واژه‌ای که او دوست دارد به خودش منتسب کند «جن‌خو» است. جن موجودی است که ماهیتی جدلی دارد و در مرحله‌ای پایین‌تر از شیطان قرار دارد.

دیری نمی‌پاید که یاکوب بر خانواده بنیامنتا سلطه می‌یابد. فرالین (لیزا) معلومش می‌شود که به یاکوب علاقه‌مند شده و او هم خود را به نفهمی می‌زند. فرالین اذعان می‌کند که احساسش نسبت به یاکوب علاقه‌ای ساده نیست بلکه عشق حقیقی است. در پاسخ هم یاکوب نطق‌پرانی طولانی و پرطمطراق و پر از احساسات تحویل فرالین می‌دهد. همین می‌شود که فرالین می‌گذارد می‌رود و می‌میرد.

هر بنیامنتا در ابتدای امر رفتاری خصمانه با یاکوب دارد اما، رفته رفته از او خوشش می‌آید و سعی در برقراری دوستی با او می‌کند. ابتدا به ساکن یاکوب درخواست دوستی‌اش را رد می‌کند و می‌گوید: «اما، من چطور باید غذا بخورم جناب رئیس؟… این وظیفه شماست که برای من شغلی درخور بیابید. من از شما فقط شغل می‌خواهم.» یاکوب هم در اواخر دفتر خاطراتش می‌نویسد که دارد نظرش را عوض می‌کند.

نویسنده‌ای که دیوانه شد

یاکوب فون گونتن شخصیتی ادبی ا‌ست که گرته‌برداری‌شده از شخصیتی حقیقی یا ادبی نیست. یاکوب در وجود خود خصایصی از راوی رمان «یادداشت‌های زیرزمینی» اثر داستایفسکی و نیز «اعترافات» ژان ژاک روسو دارد. مارت رابر مترجم فرانسوی آثار والزر عنوان می‌کند یاکوب تا حد زیادی شبیه به قهرمان‌های داستان‌های فولک آلمانی و به‌خصوص جوانکی که با رشادت خود قلعه‌ غول‌ها را درمی‌نوردد و علیه نیروهای شرور غلبه می‌کند است. فرانتس کافکا در ابتدای دوران نویسندگی‌اش این رمان والزر را بسیار می‌ستود. بارناباس و جرمیز که تحقیق و تفحص مفصلی درباره رمان «قصر» اثر کافکا داشتند همیشه یاکوب را الگوی ذهنی خود داشتند؛ چون‌که معتقد بودند کافکا در نگارش این رمان از یاکوب تاثیر پذیرفته است.

در این اثر می‌توان انعکاس نثر والزر را متوجه شد: نثری سرشار از شفافیت همراه با لایه‌ای از قواعد ترکیبی، هم‌نشینی زبان عامیانه و زبان اسطقس‌دار و نیز پارادوکس‌های فراوان. «همه ما لباس‌ یک شکل می‌پوشیم. خب، این لباس فرم پوشیدن، خوار و خفیفمان می‌کند و درعین‌حال ارتقای‌مان می‌دهد. ظاهر ما مثل برده‌هاست و این در ظاهر مایه ننگ است، اما توی لباس خوشگلیم و همین ما را از ننگ آن عده از آدم‌هایی دور می‌کند که در لباس شخصی خودشان، که پاره‌پوره و کثیف است، ول می‌چرخند. مثلا پوشیدن این لباس برای من بسیار خوشایند است، چون هیچ‌وقت درست‌وحسابی نمی‌دانستم چی باید بپوشم.

اما در این مورد هم فعلا برای خودم معمایی هستم.» معمای یاکوب چیست؟ والتر بنیامین مطلبی نوشت درباره والزر که عنوان می‌کرد این عدم کامل‌شدن آدم‌های داستان‌های والزر، ریشه در ماهیت وجودی نگارنده دارد. به گفته‌ بنیامین، آدم‌هایی که والزر خلق می‌کند شبیه آدم‌های داستان‌های جن و پری است که وقتی داستان به پایان می‌رسد آدم‌های آن هم مجبورند در زندگی واقعی زندگی کنند. بنیامین می‌گوید آدم‌های داستان‌های جن و پری «مجروح‌وارانه، غیرانسانی و پایدار سطحی و سرسری» هستند و نجات‌یافته از دیوانگی محض باید زین پس زندگی‌شان را با ترس از بازگشت به همان عهد دیرین سر کنند.

یاکوب هم از جمله این عجایب است و هوایی که در موسسه بنیامنتا تنفس می‌کند برایش سنگین است و بسیار شبیه به تمثیل‌ها، سخت است که او را نماینده‌ عنصری از عناصر جامعه دانست. بااین‌حال، در تفکر رواقی یاکوب در رابطه با تمدن و ارزش‌گذاری در جامعه، تنفرش در رابطه با حیات ذهنی، عقاید ساده‌انگارانه‌اش درباره سازوکار جهان، فرمانبرداری‌اش از خصایل رفیع، آمادگی‌اش برای تحمل کژی‌‌های زمان، انتظارش برای فرارسیدن سرنوشت، ادعایش مبنی بر زاده‌شدن در خانواده‌ای نجیب‌زاده، نیاکان جنگ‌طلبش و نیز لذتش در محیط مردسالار حاکم در مدارس خارج از کشور و خوش‌آمدن از شوخی‌های رکیک، همه‌و‌همه به نحوی پیش‌گویانه اشاره‌کننده به‌نوعی خرده‌بورژوازی در زمان گره‌خوردگی‌های عظیم‌تر اجتماعی است که بدون شک نازی‌های طرفدار هیلتر را بسیار بسیار جذاب و دوست‌داشتنی جلوه می‌دهد.

«دستیار»؛ شاهکار والرز

والزر در ظاهر نویسنده‌ای سیاسی نبود، با وجود این، درگیری‌های احساسی‌اش با طبقه‌ مغازه‌داران -که خود عضوی از اعضای همین طبقه بود- در نوشته‌هایش عمیقا جاری ا‌ست. حضور در برلین فرصتی مغتنم بود تا از شر این طبقه اجتماعی خلاص شود. اما او این فرصت را مغتنم به حساب نیاورد و بازگشت به دامان وطن خویش را به لقای برلین بخشید. هرچند باز هم هیچ‌گاه به طور کامل از جنبش لیبرالیسم، گرایش‌های کانفورمیستی طبقه‌ اجتماعی‌اش، ناشکیبایی مردمی همچون خودش رویاپرداز و دربه‌در، دل نکند.

در سال ۱۹۱۳ برلین را درحالی‌که «نویسنده‌ای به تمسخر گرفته‌شده و ناموفق بود» ترک کرد و به سوییس بازگشت. در هتلی واقع در شهر بیل در نزدیکی‌های منزل خواهرش اتاقی کرایه کرد و تا هفت سال آب‌باریکه‌ای از راه همکاری با روزنامه‌ها طراحی برای صفحه‌ ادبی نصیبش می‌شد. در ادامه‌ متون منظوم و منثوری که خلق می‌کرد، بیش از پیش به جامعه‌ سوییس و مناظر طبیعی این کشور پرداخت. دو رمان دیگر هم نوشت: یکی از آنها را خودش معدوم کرد و دیگری را ناشر.

پس از جنگ دوم جهانی طبع مردم برای خواندن و پسندیدن متونی که بیشتر به قلم والزر نگاشته می‌شد کم و کمتر شد. بدین‌ترتیب، ارتباطش با جامعه‌ آلمان به بخش محدودی از مردم تقلیل یافت. در سوییس هم که کلا افرادی که به سراغ روزنامه و کتاب می‌رفتند به‌قدری کم بودند که حیات نویسنده در آن شرایط صعب و طاقت‌فرسا بود. او که از نگاه عیب‌جویانه همسایه‌ها و نیز طلب احترام‌شان جان به لب شده بود عازم شهر برن شد و در اداره‌ آرشیو ملی استخدام شد، اما چندی نگذشته بود که از آ‌نجا بیرون رفت. در آن دوره خانه‌به‌‌دوشی را تجربه می‌کرد و سیاه‌مست شده بود؛ شب‌ها خوابش نمی‌برد و در خیالش گویی صدایش می‌زدند، مدام در خواب و بیداری کابوس امانش را بریده بود و حملات عصبی از پایش درآورد. بارها اقدام به خودکشی کرد، اما همیشه ناموفق می‌ماند؛ چون‌که بنا به گفته‌ خودش: «حتی نمی‌توانم راهی مطمئن برای خودکشی ردیف کنم.»

 
همین شد که بر همه معلوم شد نمی‌شود او را تنها گذاشت و حال کسی هم نبود که مراقبتش را بر عهده بگیرد: مادرش خودکشی کرده بود، برادرش هم شرایطش را نداشت و خواهرش هم قبول نکرد. پس، خودش تصمیم گرفت که به آسایشگاهی در والدن برود.

نویسنده‌ای که دیوانه شد

اطبا هرچه تلاش کردند نتوانستند به توافق برسند که مشکلش چیست. آنها هم نتوانستند نگاهش دارند و به آسایشگاهی دیگر در هریسو منتقل شد. آنجا برایش خوب بود، حتی روزنامه و مجله هم می‌خواند و گهگاهی دست به قلم می‌برد، اما بعد از ۱۹۳۲ دیگر چیزی ننوشت. دراین‌باره به یکی از ملاقات‌کننده‌هایش گفته بود «آمده‌ام اینجا که دیوانه باشم، نیامده‌ام که نویسنده باشم!» و نیز اذعان کرده بود که دوروبر ادبیات‌بودن دیگر از او گذشته است.

نویسنده‌بودن برای والزر حتی در ابتدایی‌ترین سطوح هم مشکل بود. او از دستگاه تحریر استفاده نمی‌کرد، اما دست‌خط زیبا و خوانایی داشت که مایه‌ سربلندی و افتخارش بود. دست‌خط والزر درست اولین عنصری بود که از بُعد روانی توسط اطبا مورد بررسی قرار گرفت و آن‌هم خبر از ناخوش‌احوالی‌اش می‌داد. در چهارمین دهه‌ زندگانی‌اش بیماری‌ای به نام انقباضات روان‌تنی به جان دست راستش افتاد که به سبب تنفر ناآگاهانه‌اش از خودکار حاصل شده بود. تنها راه مبارزه با آن‌هم کنارگذاشتن خودکار و استفاده از مداد برای نوشتن بود.

مداد به دست‌گرفتن به قدری برایش مهم بود که آن را «سیستم مدادی» یا «سازوکار مدادی»‌اش نامید. مداد به دست‌گرفتن حتی دست‌خطش را هم تغییر داد. والزر وقتی از دنیا رفت حدود پانصد صفحه نوشته‌شده داشت که به دست کسی نیفتاده بودند. او آن پانصد صفحه را با مداد به قدری ریز نوشته بود که خواندنشان بسیار سخت بود و قیمش وقتی آنها را پیدا کرد گمان برد حسب‌حالی نوشته شده به زبان رمز است. والزر هیچ‌گاه به حسب‌حال‌نویسی روی نیاورده بود. دست‌خطش هم رمزی نبود. در خلال همین صفحات بود که دیگر آثار والزر یافت شدند از جمله رمان معروف «دستیار».

جالب‌تر از قضیه دست‌خطش این است که «سازوکار مداد» برای والزر چه به ارمغان آورده که خودکار دیگر نمی‌توانست بیاورد؟ (ناگفته نماند که او در این دوران از خودکار استفاده می‌کرد اما، برای کارهای دیگر.) جواب این سوال می‌تواند این باشد که مانند هنرمندی که زغال‌چوبی لای انگشتانش می‌گذارد و با آن بازی می‌کند، والزر هم نیاز داشته چنین چیزی را به دست بگیرد تا پیش از به‌کارافتادن مغزش از آن استفاده کند و به‌نوعی به جریان سیال مطالبی که به ذهنش خطور می‌کرد تا بنویسد وزن بدهد. در تک‌نگاره‌ای با عنوان «طراحی با مداد» که ۱۹۲۶-۱۹۲۷ تاریخ نوشتنش را مشخص کرده، از «لذتی ناب» نام می‌برد که سازوکار مداد به او می‌دهد.

جایی دیگر هم نوشته «مداد آرامم می‌کند و مرا به وجد می‌آورد.» نوشته‌های والزر نه بر منطق خاصی استوار است و نه تکنیک روایی، بلکه با خیال‌پردازی، مود شخصی و درگیری‌های ذهنی‌اش نگاشته شده‌اند. در اصل، او بیش از اینکه متفکر یا داستان‌گو باشد مقاله‌نویس است. استفاده از مداد راهگشای ورود به عالمی بود که به نوشتنش در راستای بهره‌گیری از مود خلاقانه‌اش بسیار موثر بود.

والزر آثارش را به زبان آلمانی علیا می‌نوشت؛ زبانی که کودکان سوییسی در دوران تحصیل فرامی‌گیرند. آلمانی علیا نه‌تنها با آلمانی- سوییسی در جزئیات زبان‌شناختی تفاوت دارد، بلکه ماهیت کلی‌اش هم به کلی متفاوت است، تاجایی‌که زبان مورد استفاده سه‌چهارم مردم سوییس است. نوشتن به این زبان به همراه خود پرستیژ شخصی باسواد و کمالات را دارد که در طبقه‌ اجتماعی مناسبی قرار گرفته؛ پرستیژی که والزر از آن دل خوشی نداشت. هرچند که او وقت چندانی برای مطالعه‌ ادبیات بومی سوییس نداشت، پس از بازگشتش به این کشور با میل و انتخاب خود استفاده از زبان آلمانی علیا را برای نوشتن برگزید تا به جهان و جهانیان ادبیات کشورش و نیز فولکلر آن را معرفی کند.

رمان «دستیار» کم‌وبیش همزمان با «اولیس» جویس و جلد آخر «در جست‌وجوی زمان از دست‌رفته» پروست نوشته و منتشر شده است. این اثر که به سال ۱۹۲۶ منتشر شد می‌توانست بر ادبیات مدرن آلمان به طرق گوناگون بسیار تاثیر بگذارد. اما اینطور نشد. هرچند که مهم‌شماردن روبرت والزر و نوشته‌هایش با انتشار مجموعه آثارش (۱۹۶۶) پس از مرگ دلخراشی که برایش اتفاق افتاد آغاز شد. سپس با توجه به ترجمه آثارش در فرانسه و انگلستان هم که همواره نگاه خاص و ویژه‌ای به ادبیات آلمان دارند شناخته شد و آثارش جزو پرفروش‌ترین‌های این دو کشور جای گرفت.

والرز؛ نویسنده‌ای بزرگ

امروزه روز والزر را بیش از همه رمان‌نویس می‌انگارند، حتی بااین‌حال که تنها یک‌پنجم حجم آثارش را رمان‌هایش دربرمی‌گیرد. حتی، حجم رمان‌هایش هم آنقدری نیست که بتوان رمان نامیدشان و اکثرا آنها را نوولا دسته‌بندی می‌کنند. بیشتر حجم آثارش را داستان‌های کوتاه دربرمی‌گیرد: آثاری از جمله «کلیست در تندر» (۱۹۱۳) و «قصه هلبلینگ» (۱۹۱۴) که نشان می‌دهد مهارت او در چه قالبی بیشتر است. زندگانی کم‌حادثه ولی درعین‌حال بسیار دلخراشش تنها موضوع به‌دردبخوری بود که می‌توانست برای نوشتن از آن بهره گیرد. همه‌ متون منثورش به گفته خودش می‌تواند در قالب فصول «داستانی طولانی و بی‌پیرنگ، و بخشی از کتابی ازهم‌گسیخته برآمده از دل آدمی» باشد.

آیا روبرت والزر اصلا نویسنده‌ای بزرگ بود؟ اگر کسی مخالف بزرگ‌انگاشتن او باشد بنا به گفته الیاس کانتی نویسنده نوبلیست بلغار، تنها دلیلش این است که چیزی ناشناخته‌تر از بزرگی برایش نیست. خود والزر در شعری که اواخر عمرش سروده می‌گوید: «آرزو دارم آنچه بر من گذشت بر کسی نگذرد/ تنها منم که می‌توانم من را تحمل کند/ چیزها دیدن و شنیدن روی زمین/ و گفتن هیچ، درباره هیچ.»


منبع: برترینها

آن کس که نخواهد که بداند!

صادق صدرایی- روزنامه بهار
رییس سازمان صداوسیما در مراسم تقدیر از سریال‌های صداوسیما با ذوق زدگی خاصی از دیده شدن سریال‌های نوروزی تا پنجاه درصد سخن گفته و این امر را نشانگر تولید برنامه‌های کیفی و اثر گذار دانسته است.  مشخص نیست آقای رییس با مخاطبان شوخی می‌کند یا واقعا از آن چه در زیر مجموعه اش می‌گذرد همینقدر که نشان می‌دهد بی اطلاع است؟ آن چه آمارهای ارائه شده سال‌های گذشته از سوی همین صداوسیما نشان می‌دهد درصد مخاطبان سریال‌های نوروزی در سال‌های پیش، بیشتر از هفتاد درصد بوده است و دقیقا مشخص نیست جناب علی عسگری چرا برای داشتن مخاطب ۵۰ درصدی این گونه ذوق زده شده‌اند و از اثرگذار بودن و کیفیت بالای سریال‌های ساخته شده در صداوسیما سخن می‌گویند.

واقعیت بسیار تلخ در این باره آن است که این سازمان عریض و طویل به دلایل اشتباهات مهلک مدیریتی اش سال هاست که اعتماد عمومی مخاطب را از دست داده است. در دوران ضرغامی و تا حدودی دوران کوتاه محمد سرافراز شاهد آن بودیم که حداقل این دو مدیر ارشد سابق صداوسیما در ظاهر تقریبا ضعف این سازمان سیاسی – رسانه‌ای را در جذب مخاطب می‌پذیرفتند. البته این پذیرش ظاهری در عملشان تاثیری نداشت و «در بر همان پاشنه غلط می‌چرخید» اما حداقل فایده چنین مواجهه‌ای این بود که امیدوار بودیم که صداوسیمایی هایی که در سطوح ارشد تصمیم گیری‌اند  خودشان می‌دانند که دارند راه را اشتباه می‌روند.

 اما گویا رییس جدید حتی همین آگاهی حداقلی را هم ندارد و ابتدا باید برای ایشان ثابت کنیم که رقبای رسانه‌ای سازمان عریض و طویل تحت امرشان در جذب مخاطب کیلومترها از صداوسیما فاصله گرفته‌اند و راه اصلاح این روند غلط کتمان واقعیت با چنین ذوق زدگی هایی از داشتن ۵۰ درصد مخاطب آن هم در ایامی چون نوروز نیست. در همین صداوسیمای ناکام هر بار کار دست حرفه ای‌ها و افراد کاردان قرار گرفته است مسیر به سمت صحیح آن بازگشته است. بنابراین، می‌توان امیدوار بود که به شکل بالقوه این توان در نیروی انسانی موجود در صداوسیما وجود دارد و فقط کافی است مدیران ارشد رسانه‌ای که ملی خوانده می‌شود اندکی فضای بسته مدیریتی را اصلاح کرده و تغییر دهند.


منبع: بهارنیوز

کنسرت‎هایی که این هفته برگزار می‎شود (+جدول/ سبک)

در روزهای بهاری فروردین ماه ۱۳۹۶، کنسرت‎های متعددی در سبک‎های مختلف برگزار می‎شود.

عصرایران – کنسرت‎های مختلفی در این هفته (۱۹ الی ۲۵ فروردین ۱۳۹۶) برگزار می‎شود.

این هفته چند کنسرت در خانه هنرمندان و فرهنگسرای نیاوران در تهران، قزوین، ایلام، رشت و …روی صحنه می رود. از محمد علیزاده و حسین خواجه امیری (ایرج) تا کاوه آفاق و وحید تاج این هفته کنسرت های خود را برگزار می کنند.

در ادامه به “مهمترین” کنسرت‎هایی که این هفته برگزار خواهد شد، اشاره می‎شود. در این خبر به کنسرت‎هایی پرداخته می شود که بلیت فروشی آنها آغاز شده و برگزاری آن قطعی است.













نام گروه یا خواننده


زمان

مکان

سبک

حسین خواجه امیری (ایرج)


۱۹ فروردین ساعت ۱۸ و
۲۰:۳۰

سالن کوثر قزوین

پاپ/ کلاسیک ایرانی

محمد علیزاده


۲۱ فروردین
ساعت ۲۱

سالن شهدای قلاویزان ایلام


پاپ

کاوه آفاق


۲۱ فروردین ساعت ۱۸ و ۲۱

سالن زنده یاد
نامجو رشت


پاپ

احسان خواجه
امیری

۲۱ فروردین ساعت ۱۸ و ۲۱


تالارچیچک
تبریز

پاپ

امید حاجیلی

۲۱ و ۲۲ فروردین ساعت ۲۱


تالار آفتاب
اهواز

پاپ

گروه آرون (حجت
دهباشی)


۲۲ فروردین ساعت ۲۱

سالن سوره
حوزه هنری – تهران


کلاسیک ایرانی

گروه هانا،
موسیقی کردی


۲۴ فروردین ساعت ۱۸


تالار استاد
شهناز خانه هنرمندان – تهران

نواحی

ارکستر
سمفونیک تهران (با رهبری شهرداد روحانی)


۲۴ و ۲۵ فروردین ساعت
۲۱:۳۰

تالار وحدت -
تهران

کلاسیک ایرانی

گروه آهنگ (وحید
تاج)


۲۵ فروردین ساعت ۲۰


تالار انتظارکرمانشاه

کلاسیک ایرانی

گروه مروای
نیک

۲۵ فروردین ساعت ۲۱


فرهنگسرای نیاوران
– تهران

کلاسیک/ کلاسیک ایرانی

گروه دلشدگان

۲۵ فروردین ساعت ۱۷

تالار استاد
شهناز خانه هنرمندان – تهران


کلاسیک ایرانی



منبع: عصرایران

بازیگر «ماجرای نیمروز» مهمان امشب «دورهمی»

عزتی که در کارنامه اش تجربه نقش آفرینی در کارهای طنز را دارد در «ماجرای نیمروز» شخصیتی کاملا جدی را جلوی دوربین برده است.

 برنامه «دورهمی» با اجرای مهران مدیری امشب میزبان یکی از بازیگران فیلم سینمایی «ماجرای نیمروز» خواهد بود.

به گزارش خبرآنلاین، جواد عزتی که این روزها فیلم سینمایی «ماجرای نیمروز» به کارگردانی محمدحسین مهدویان را روی پرده سینماها دارد امشب ١٨ فروردین ماه میهمان برنامه «دورهمی» می شود.

عزتی که در کارنامه اش تجربه نقش آفرینی در کارهای طنز را دارد در «ماجرای نیمروز» شخصیتی کاملا جدی را جلوی دوربین برده است.

عزتی همچنین با مهران مدیری هم سابقه همکاری داشته که سریال های «مرد هزار چهره» و «قهوه تلخ» از آن جمله اند.


منبع: عصرایران

آرنولد جواب رییس‌جمهور آمریکا را داد

آرنولد شوارتزنگر بازیگر هالیوودی و فرماندار سابق کالیفرنیا در یک برنامه تلویزیونی جواب حرف‌های دونالد ترامپ را داد و گفت: من به او رای ندادم.

آرنولد شوارتزنگر با حضور در شبکه سی‌ان‌ان گفت: من جمهوریخواه ترامپی نیستم و به همین دلیل هم به او رای ندادم.

به گزارش مهر به نقل از هالیوود ریپورتر، شوراتزنگر که چهارشنبه شب در برنامه تلویزیونی سی‌ان‌ان شرکت کرده بود گفت توییت‌ها و نظرات دونالد ترامپ که متوجه وی شده برای او اهمیتی ندارد.

وقتی ون جونز مجری برنامه از شوارتزنگر درباره حرف‌های اخیر ترامپ درباره حضور او در برنامه «کارآموز سلبریتی» سوال کرد، آرنولد گفت: من پوست کلفتم. این حرف‌ها مرا اذیت نمی‌کند. اینها خیلی خنده‌دار است. این برنامه یک سوم مخاطبش را از دست داده چون آنها این نمایش را بایکوت کردند و این کار را کردند چون تو تهیه کننده‌اش آقای دونالد ترامپ بود.

آرنولد افزود: آگهی‌دهندگان از این برنامه رفتند، مخاطبان رفتند. من هم وسط این ماجرای سیاسی گیر افتادم.

جونز در ادامه از شوارتزنگر سوال کرد که کدام جمهوریخواهان الهام‌بخش او بوده‌اند تا وارد دنیای سیاست شود و او در جواب گفت همیشه رهبران این حزب چون رونالد ریگان را تحسین می‌کرده و در ادامه خیلی واضح گفت: اما من جمهوریخواه ترامپی نیستم، برای همین هم به او رای ندادم. 

دشمنی بین رییس جمهور و فرماندار سابق کالیفرنیا از آنجا بالا گرفت که ترامپ دست به مسخره کردن شوارتزنگر زد و گفت اجرای او باعث شده تا مردم از این برنامه شوی تلویزیونی که زمانی ترامپ مجری‌اش بود، روی برگرداندند. وی همچنین گفته بود شوارتزنگر داوطلبانه از این برنامه بیرون نرفت بلکه او را اخراج کردند. رییس جمهوری آخرین بار ماه پیش توییت کرد: او برای کسب میزان پایین مخاطب اخراج شد نه توسط من.

شوراتزنگر در این برنامه تلویزیونی همچنین به مبحث حذف بودجه تولید برنامه‌های پس از مدرسه کودکان هم اشاره کرد. وی که همین ماه ترامپ را به این منظور سرزنش کرده بود، در این مصاحبه نیز گفت حق نداریم از حق بچه‌ها بزنیم و حق نداریم پولی را که مخصوص کودکان تعریف شده به امور دیگر تخصیص بدهیم. وی گفت: برداشتن ۱.۲ میلیارد دلار از بودجه کودکان به معنی بزرگ کردن آمریکا نیست.

فرماندار سابق کالیفرنیا درباره دوستی‌اش با ترامپ هم گفت: دوستی ما مربوط به خیلی وقت پیش است اما دلیل نمی‌شود من به او رای بدهم. من به هر کس که می‌توانستم هم گفتم به او رای ندهند.

وی افزود: وقتی ترامپ برنده انتخابات شد به او گفتم تبریک می‌گویم حالا شما رییس جمهور ما هستی. من همین را به اوباما هم گفته بودم. 


منبع: عصرایران

کدام فیلم ها در بازار جشنواره‌ جهانی فجر اکران می شود؟

سی‌وپنجمین جشنواره جهانی فیلم فجر، ۸-۱ اردیبهشت ۱۳۹۶(۲۱ تا ۲۸ آوریل ۲۰۱۷) به دبیری رضا میرکریمی در تهران برگزار می‌شود.

اسامی فیلم‌های بخش نمایش‌های بازار سی و پنجمین جشنواره جهانی فیلم فجر اعلام شد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، فیلم‌های بلند و مستند بخش نمایش‌های بازار در سی و پنجمین جشنواره جهانی انتخاب شده‌اند، این فیلم‌ها طی روزهای جشنواره برای مهمانان خارجی، خریداران و نمایندگان جشنواره‌های بین‌المللی نمایش داده می‌شوند.

یوآ (آناهید آباد)، ویلایی‌ها (منیر قیدی)، نگار (رامبد جوان)، ملی و راه‌های نرفته‌اش (تهمینه میلانی)، مادری (رقیه توکلی گرد فرامرزی)، ماجرای نیمروز (محمدحسین مهدویان)، ماجان (رحمان سیفی‌آزاد)، لینا (رامین رسولی)، کوپال (کاظم ملایی)، فراری (علیرضا داوودنژاد)، شنل (حسین کندری)، سارا و آیدا (مازیار میری)، زار (نیما فراهی)، دلم می‌خواد (بهمن فرمان‌آرا)، خفه‌گی (فریدون جیرانی)، خاطرات پاییزی (علی فخر موسوی)، حریم شخصی (احمد معظمی)، تابستان داغ (ابراهیم ایرج‌زاد)، پایان رویاها (محمدعلی طالبی)، بیوگرافی (فاطمه ثقفی)، بیست و یک روز بعد (سید محمدرضا خردمندان)، بی‌سایه (ابوالفضل صفاری)، برگ‌جان (ابراهیم مختاری)، آگوست (ماریا ماوتی، محمد اسفندیاری، احمد زایری)، آپاندیس (حسین نمازی)، آباجان (هاتف علیمردانی)، ائو (اصغر یوسفی‌نژاد)، ایستگاه اتمسفر (مهدی جعفری)، ایتالیا-ایتالیا (کاوه صباغ‌زاده)، انزوا (مرتضی‌علی عباس‌میرزایی) و خانه کاغذی (مهدی صباغ‌زاده) ۳۱ فیلم سینمایی بلندی هستند که در این بخش حضور دارند.

همچنین مستندهای پسران سندباد (رضا حائری)، شاعران زندگی (شیرین برق‌نورد)، اعتراض وارد نیست (فرناز و محمدرضا جورابچیان) در بخش فیلم‌های مستند نمایش‌های بازار اکران می‌شوند.

سی‌وپنجمین جشنواره جهانی فیلم فجر، ۸-۱ اردیبهشت ۱۳۹۶(۲۱ تا ۲۸ آوریل ۲۰۱۷) به دبیری رضا میرکریمی در تهران برگزار می‌شود.


منبع: عصرایران

سیزدهمین قطار گردشگری امروز در تهران

به گزارش ایسنا، علی کاظمی منش با اشاره به برنامه زمانبندی ورود و خروج قطارهای گردشگری اظهار داشت: سیزدهمین قطار گردشگری در تاریخ ۱۲ فرودین از مرز ملی سرخس وارد  کشور شد و به ترتیب با عبور از شهرهای مشهد، کرمان، یزد، اصفهان و شیراز شرایط بازدید گردشگران را فراهم کرد.وی افزود: این قطار در تاریخ ۱۸ فروردین به تهران می‌رسد و سپس مسافران این قطار پس از بازدید پایتخت با هواپیما به کشورهای خود بازخواهند گشت.

مدیرکل برنامه‌ریزی و نظارت بر خدمات مسافری راه‌آهن با اشاره ورود گروه گردشگری دیگری به تهران بیان داشت: پس از سوار شدن به این قطار گردشگری در همان روز، بخش(leg) دوم این قطار گردشگری حرکت خود را به مقصد مشهد آغاز می‌کند و سپس از شهرهای کرمان، یزد، اصفهان، شیراز، کاشان، شوش و پل ورسک عبور می‌کند.به گفته کاظمی منش، مسافران این قطار گردشگری را اتباع کشورهایی از آمریکا، آسیا و اروپا تشکیل می دهند و طبق برنامه این تور گردشگری در تاریخ ۲۸ فروردین پایان می‌یابد.

وی در ادامه از برگزاری تور گردشگری دیگری در تاریخ ۲۵ فروردین ماه به نام هراز و یک شب با حضور مسافرانی از کشورهای آلمان، سوئیس، روسیه، مکزیک، ترکیه، فنلاند و دانمارک خبر داد و گفت: مسیر حرکت این تور گردشگری نیز از سرخس به عنوان مسیر ورودی به کشور آغاز می‌شود و در ادامه از شهرهای مشهد، یزد، اصفهان و شیراز بازدید می‌کنند.مدیرکل برنامه‌ریزی و نظارت بر خدمات مسافری راه‌آهن خاطرنشان کرد: برنامه ریزی و زمان بندی چندین تور گردشگری بین المللی قطعی شده است که طی سال جاری با حضور مسافران خارجی وارد کشور خواهند شد.

کاظم منش یادآور شد: در داخل کشور نیز ۱۴ قطار گردشگری و یک قطار گردشگری برنامه‌ای راه‌اندازی شده است که شاهد فعالیت قطار برنامه‌ای در مسیر اندیمشک-تنگه پنج در ایام تعطیلات عید نوروز بودیم.وی با بیان اینکه «برنامه‌های گردشگری راه‌اهن به مرور زمان رو به افزایش است» یادآورد: از سه سال قبل تا کنون ۱۳ قطار گردشگری با امنیت و ایمنی کامل در داخل کشور تردد کرده‌اند که نشان از برنامه‌ریزی و حضور جدی راه‌آهن در صنعت گردشگری دارد.مدیرکل برنامه‌ریزی و نظارت بر خدمات مسافری راه‌آهن عنوان کرد: همچنین باید توجه داشت که صنعت گردشگری به یک قلب تپنده برای امتداد چرخه خود نیاز دارد که می‌توان با قاطعیت اعلام کرد که حمل‌ونقل نقش آن قلب تپنده را ایفا می‌کند.


منبع: بهارنیوز

کارگردان‌ها باید کتاب من را بکوبند به دیوار!

به گزارش ایسنا، «گاردین» نوشت: چند روز مانده به اکران نسخه سینمایی «درک یک پایان»، «جولین بارنز» نویسنده انگلیسی این رمان برنده «بوکر» در مصاحبه‌ای شرح داده که چرا از فیلمسازان خواسته نسبت به متن کتابش بی‌رحم باشند.
«درک یک پایان» نوشته «جولین بارنز» رمانی کوتاه و تند و تیز درباره مردی است که داستانش را روایت می‌کند و بعد به آن شک می‌کند. این کتاب که در سال ۲۰۱۱ جایزه «من بوکر» را برای نویسندده‌اش به ارمغان آورد،‌ به دو بخش «شالوده‌سازی» و «شالوده‌شکنی» تقسیم شده و در آن «تونی وبستر» با گذر زمان و مواجه شدن با شواهد جدید و خاطرات پیچیده، مجبور می‌شود ذهنیت خود را تغییر دهد.

«درک یک پایان» شش سال پیش «بارنز» را به جایزه «من بوکر» رساند. در یک بعدازظهر بهاری با این نویسنده در خانه‌اش واقع در شمال لندن ملاقات کردم. او آدم دقیق و متفکری است (که انتظارش را داشتم) و همچنین در معرض قهقهه‌های انفجاری (که پیش‌بینی نکرده بودم.) وقتی یادش می‌آید چه حسی داشته وقتی فیلمنامه‌ای را که درونش یک خط از دیالوگ اصلی کتابش نوشته شده، برای اولین‌بار می‌خوانده، بلند بلند می‌خندد. از فیلمسازان خواسته تا به متنش خیانت کنند. می‌گوید: «به نظر من نویسنده نباید باری روی شانه‌های کارگردان باشد. آن‌ها که اثر گرامیداشت نمی‌سازند. آن‌ها کاری را در یک قالب هنری می‌سازند که زیبایی‌شناسی و مجموعه قوانین خودش را دارد. بنابراین باید کتاب من را به دیوار بکوبند، پاره‌های آن را بردارند و بعد به شکلی دیگر آن‌ها را کنار هم قرار دهند.»

«بارنز» ادامه می‌دهد: «در حالت عادی، من طرفدار اقتباس‌های غیروفادار هستم، آن‌هایی که مثل وندال‌های خلاق با سبک آزاد و هتاکانه به موضوع می‌پردازند. من آن کاری را دوست دارم که «استنلی کوبریک» با «لولیتا» و «درخشش» انجام داد. حتی از پرداخت‌های خشن و خاص هم خوشم می‌آید؛ اقتباس عجیب «اسپایک جونز» از «جایی که موجودات وحشی هستند» یا برداشت باحال «وس اندرسون» از «آقای فاکس شگفت‌انگیز». مسلما متن فقط یک اثر چاپی است، چه توسط «جیمز جویس» نوشته شده باشد، چه یک نویسنده استودیویی و مسلما رسانه‌های مختلف به روش خاص خود ارتباط برقرار می‌کنند (فیلم نشان می‌دهد و کتاب تعریف می‌کند). در مورد رمان «بارنز» چه جایگزین دیگری وجود داشت؟ «درک یک پایان» واگویه‌های درونی یک راوی غیرقابل اعتماد را به ما عرضه می‌کند و گذشته را با آینده در هم می‌پیچید. این داستان درباره خطاپذیر بودن ذهن است. به نظر می‌رسد ماده اصلی آشکارا برای خنثی کردن یک اقتباس سینمایی مستقیم طراحی شده است.

«جولین بارنز»
«درک یک پایان» توسط «ریتش باترا» کارگردانی شد و «نیک پاین» متن فیلمنامه آن را نوشت. این اثر کارهای روزمره را با فلش‌بک‌های دهه ۱۹۶۰ «تونی» شخصیتی صلح‌جو و بازنشسته در هم می‌آمیزد. «تیم» که نقش او را در فیلم «جیم برادنبت» بازی می‌کند، روابطش با «ورونیکا» (شارلوت رمپلینگ) را مرور می‌کند. استخوان‌بندی داستان تا حد زیادی دست‌نخورده باقی می‌ماند، اما تغییراتی هم در فیلم صورت گرفته است. فیلم برعکس متن «بارنز» برای یک زندگی نو، امیدی تازه و تولد دوباره روحی سر خم می‌کند.
«درک یک پایان» در یک کلام، پایان محتوم داستان را تغییر می‌دهد. «بارنز» در این‌باره می‌گوید: «بله، تن فیلم مثبت‌تر است. مسلما پایان آن خیلی خوشبینانه‌تر است. به نظر من این به طبیعت سینما در مقابل ادبیات برمی‌گردد. اما دلیل دیگر آن هم ساخته شدن فیلم توسط افرادی بسیار جوان‌تر از من است. «ریتش» بین ۳۰ تا ۴۰ سال سن دارد. «نیک پاین» هم همین‌طور. و جوان‌ها نسبت به پیرها خوش‌بین‌تر هستند.»
کتاب‌ها به یک زبان حرف می‌زنند و فیلم‌ها به زبانی دیگر. رمان ‌شاید اساسا شخصی و درونگراست (رمان توسط یک نفر نوشته می‌شود تا توسط فرد دیگری خوانده شود.) در حالی که سینما حداقل نشان می‌دهد که بی‌طرف و برون‌گراست تا چیزها را همان‌گونه که هستند نشان ‌دهد و مردم را به صورت جمعی مورد خطاب قرار ‌دهد. این طبیعتا نوع قصه‌هایی را که آن‌ها می‌خواهند تعریف کنند، شکل می‌دهد.
«بارنز» می‌گوید: «از دید من داستان‌های حقیقی اغلب دوگانه یا بدبینانه تمام می‌شوند. اما سینما در کل می‌خواهد یک جواب یا پایان شفاف عرضه کند و فیلم‌ها به این موضوع ترسناک اعتقاد دارند: رستگاری. من به رستگاری اعتقادی ندارم و هرگز کتابی نمی‌نویسم که در آن شخصیت بخشوده شود و به رستگاری برسد.»
او ادامه می‌دهد: «ادبیات همیشه هست و رونق دارد چون هیچ فرم هنری دیگری مثل یک رمان نمی‌تواند زندگی درونی، روح، قلب و ذهن را تسخیر کند. اما من کات‌های سینما بین گذشته و حال را دوست دارم. فلش‌بک تصویری خیلی احساسی‌تر و قوی‌تر از یک فلش‌بک نوشتاری است. اما ببینید، ما باید در برابر رمان یک سری ارجحیت‌ها را به فیلم بدهیم. فیلم‌ها صحنه‌های تعقیب ماشین را بهتر نمایش می‌دهند.»
او می‌خندد و اضافه می‌کند: «واقعا باید یک روز صحنه تعقیب و گریز ماشین را بنویسم.»
***
«جیم برادبنت» (بازیگر نقش «تونی») وقتی می‌خواهد در یک اقتباس سینمایی ایفای نقش کند، خواندن رمان منبع برایش خیلی سخت است. او در این‌باره می‌گوید: «این کار گره تمام تحقیقات تو را با یک حرکت باز می‌کند. وقتی «دیکنز» به تو می‌گوید شخصیت داستان چه شکلی است، تو فکر می‌کنی، باشد با این کنار می‌آیم.»
او سال‌ها پیش از ساخت فیلم «نیکلاس نیکلبی» رمان آن را خوانده بود. همین اتفاق سر اقتباس «اطلس ابر» افتاد و بعد وقتی «ونیتی فر» را بازی می‌کرد، این بهانه‌ای شد تا رمان کلاسیکی را که مدت‌ها به سراغش نرفته بود، بخواند.
«ریتش برادبنت» پیش از دریافت متن فیلمنامه، رمان «درک یک پایان» را خواند. از کتاب و همچنین نقش «تونی» خوشش آمد. او با درگیری‌های شخصیت همذات‌پنداری کرد، با آسیب‌پذیر بودن او و با خودفریبی شدیدش. بنابراین نقشش را بر عهده گرفت: «همیشه یک جور حسرت وجود دارد. می‌نشینی و با خودت فکر می‌کنی ای کاش آن‌ها این تکه از متن رمان را نگه دارند.»
«برادبنت» آه می‌کشد و ادامه می‌دهد: «من تمام سعیم را می‌کردم که فیلم را تا حد امکان بدبین نگه دارم. اما باید به خودت یادآوری کنی که این فیلم است، نه کتاب. اگر سعی کنی وفادار باشی، همیشه شکست می‌خوری.»

«جیم برادبنت» و «شارلوت رمپلینگ» در نمایی از فیلم «درک یک پایان»
«پاین» نویسنده فیلمنامه این اثر اقتباسی است و بیشتر برای نمایشنامه «صور فلکی» شهرت دارد. این نمایش دوساعته سال ۲۰۱۲ در «رویال کورت» لندن اجرای خود را آغاز کرد. او توضیح می‌دهد که «درک یک پایان» اولین فیلمنامه او بود و همین او را به بی‌تجربه‌ترین عضو در میان عوامل فیلم تبدیل کرد. او نخستین وفاداری را نسبت به «بارنز» حس می‌کرد و بعد نسبت به تهیه‌کننده‌ها و سرانجام در قبال کارگردان. در این‌باره می‌گوید: «من نسخه پایانی را نوشتم و تکه‌هایی از خودم را در آن دیدم، اما فیلم مسلما فیلم «ریتش» است.»
«ریتش باترا» فیلمسازی هندی است که در عرصه بین‌المللی شناخته می‌شود. او سال ۲۰۱۳ با «ظرف ناهار» به شهرت رسید، عاشقانه‌ای دوست‌داشتنی و زیبا بین یک کارمند و یک زن خانه‌دار غمگین. او می‌گوید: «درک یک پایان» هم مثل «ظرف ناهار» برای من حسی شخصی داشت. این کتاب من را یاد خاطرات سال‌هایی انداخت که در زمان کودکی در یک اتاق با پدربزرگم می‌خوابیدم. شب‌ها می‌نشستم و به حرف‌هایش درباره زندگی‌اش گوش می‌دادم؛ به حسرت‌هایش و این‌که چه کسانی باید سرزنش شوند. این آدم‌ها مرده بودند اما هنوز هم برایش مهم بودند. او هنوز هم درگیر دعواهای قدیمی بود.»
شخصیت «تونی» او را به یاد پدربزرگش می‌انداخت. «باترا» این فیلم را اقتباسی سینمایی از مجموعه‌ای تفاسیر می‌بیند و «پاین» کتاب «بارنز» را تفسیر می‌کند. «باترا» فیلمنامه «پاین» را، بازیگران و کارگردان خود را تفسیر می‌کند.
سازنده فیلم «درک یک پایان» که روز چهاردهم آوریل راهی سینماها می‌شود، می‌گوید: «من همیشه احساس می‌کنم فیلم‌ها پسرخاله‌ کتاب‌ها هستند. خواهرها و برادرها می‌توانند همدیگر را بکُشند، چون همیشه پای یک رقابت وسط است. اما پسرخاله‌ها و دخترخاله‌ها بهتر هستند. این رابطه هماهنگ‌تر است.»


منبع: بهارنیوز

باید پرونده سیراف به یونسکو برود

زهرا احمدی‌پور معاون رئیس‌جمهور و رئیس سازمان میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری،۱۷ فروردین ماه در نشست فعالان بخش خصوصی و سمن‌های استان بوشهر که با حضور مصطفی سالاری استاندار، ناصر امیرزاده سرپرست اداره‌کل میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری بوشهر و جمعی از مسئولان این استان و نمایندگانی از سازمان‌های مردم‌نهاد و بخش خصوصی بوشهر برگزار شد ــ ادامه داد: همه شما سمن‌ها و ‌همه دوستداران میراث‌فرهنگی باید کمک کنند تا پرونده سیراف برای ثبت‌جهانی تهیه شود. با دو اثر ثبت‌جهانی از استان بوشهر در فهرست یونسکو، شاهد حضور گردشگران بین‌المللی بیشتری در این استان خواهیم بود.

او افزود: در اسفندماه ۹۵ در فهرست موقت میراث‌فرهنگی ایران در یونسکو تجدیدنظری صورت گرفت و گنبد نمکی استان بوشهر و همچنین گنبد نمکی قشم در قالب یک پرونده به این فهرست اضافه شد و پس از تأیید یونسکو در فهرست موقت قرار گرفت.

انجمن‌های دوستدار میراث فرهنگی یک ظرفیت قانونی است

معاون رئیس‌جمهور گفت: سمن‌ها می‌توانند حدفاصل بین دولت و مردم را پُر کنند و کمک کنند تا فعالیت‌هایی که دولت در اجرای آن‌ها محدودیت دارد به ‌سرانجام برسند.

افزود: در بسیاری از استان‌ها سمن‌ها موفق شده‌اند، عملکرد خوبی داشته باشند و خلأ بین دولت و مردم را پُر کنند.

رئیس سازمان میراث‌فرهنگی و گردشگری افزود: وجود نگاه فرهنگی و آموزشی در بین نخبگان و صاحب‌نظران استان بوشهر یک سرمایه انسانی ارزشمند است که باید از آن بهره‌برداری شود.

او با بیان این‌که انجمن دوستداران میراث‌فرهنگی به‌عنوان ظرفیتی قانونی در دسترس ماست که باید از آن برای حفظ و حراست از میراث فرهنگی استفاده کنیم، ادامه داد: تعداد نیروهای سازمان محدود است و فعال شدن انجمن‌های میراث‌فرهنگی کمک می‌کنند تا ما بتوانیم از ظرفیت مردمی فعال در این بخش استفاده کنیم.

 تأکید بر توسعه گردشگری دریایی در کشور

احمدی‌پور با تاکید بر این‌که انتظار داریم، «گردشگری دریایی» در استان بوشهر تقویت شد، افزود: ما در کشورمان از «توجه به گردشگری دریایی» غفلت کردیم، ما در شمال و جنوب کشور ظرفیت بزرگی در اختیار داریم که آن را به مزیت تبدیل نکرده‌ایم.

به اعتقاد وی با تبدیل شدنِ همه استان‌های جنوب کشور به محور «گردشگری دریایی»، می‌توانیم از این ظرفیت بزرگ به‌خوبی استفاده کنیم.

رئیس سازمان میراث‌فرهنگی، با تصریح این نکته که صید کردن در دریا کمترین نوع بهره‌برداری از این ظرفیت و جاذبه عظیم است و امروز رویکرد توسعه گردشگری دریایی به‌شکل مناسبی پیگیری می‌شود، افزود: استان بوشهر در زمینه توسعه گردشگری دریایی پیشرو بوده است و این باعث می‌شود تا سازمان میراث‌فرهنگی از اجرای طرح‌های این حوزه در این سازمان حمایت کند.

او گردشگری را یکی از عناصری دانست که می‌تواند اقتصاد را مقاوم کند و ادامه داد: این در حالی است که سهم ما از گردشگری بین‌المللی کم است. در افق ۱۴۰۴، به‌عنوان هدف، پیش‌بینی شده است که ایران به ۲۰میلیون گردشگر خارجی دست پیدا می‌کند، درحالی‌که در سال‎های قبل زیر‎ساخت‌های دست یافتن به این هدف ایجاد نشد؛ اما پس از برجام شاهد هستیم که فضای مناسبی برای تقویت و توسعه گردشگری فراهم شده و ما باید از این فضا برای دستیابی به اهداف سند چشم‌انداز ۲۰ساله نظام استفاده کنیم.

معاون رئیس جمهور اضافه کرد: با ورود هر گردشگر خارجی ۹ شغل در کشور میزبان ایجاد می‌شود و اقتصادی پایدار برای آن کشور به‌دست می‌آید، اما برخی از استان‌ها نتوانسته‌اند تاکنون بهره لازم را از این مزیت ببرند.

او تاکید کرد: خوشبختانه دولت نگاه ویژه‌ای به توسعه صنعت گردشگری دارد تا با ایجاد زیرساخت‌های لازم، از ایران به‌عنوان کشوری امن و زیبا با جاذبه‌های فرهنگی و قدمت تاریخی و فرهنگیِ فراوان، تصویری مناسب به دنیا ارائه کند.

رشد ۱۲۰درصدی رزرو هتل‌های ایران توسط گردشگران اروپایی

احمدی‌پور در ادامه به میزبانی ایران از کنوانسیون جهانی راهنمایان گردشگری در سال گذشته اشاره کرد و افزود: با بروز این اتفاق شاهد رشد بالای ۱۲۰ درصدی در رزرو هتل‌های ایران توسط گردشگران اروپایی در شش‌ماهه اول سال جاری بوده‌ایم.

او با تاکید برلزوم توجه به گردشگری داخلی، گفت: برگزاری تورهای آشناسازی و معرفی ظرفیت‌های استان‌های مختلف برای جذب گردشگران داخلی از جمله مواردی است که باید بر آن تمرکز کرد، با اینکه توسعه گردشگری داخلی چرخه‌ای ایجاد می‌کند که ظرفیت‌های موجود شناسایی شده و نشاط اجتماعی ایجاد و اقتصاد جوامع محلی توسعه یابد و تورهای داخلی بتوانند برای مردمان شهرهای مجاور برگزار شوند.

استفاده از ظرفیت بوگردی در بوشهر؛ فرصتی طلایی

معاون رئیس‌جمهور بیان کرد: راه‌اندازی اقامتگاه‌های بوم‌گردی یکی از اقدامات مهمی است که در این دولت موردتوجه قرار گرفته و می‌توان از این امکان در بافت تاریخی بوشهر به‌عنوان فرصتی طلایی بهره برد؛ چراکه امروز گردشگران بسیاری علاقه دارند تا به‌جای اقامت در هتل‌ها، در اقامتگاه‌های بوم‌گردی اسکان یابند، به‌طوری‌که در ایام نوروز امسال هیچ‌یک از اقامتگاه‌های بوم‌گردی کشور، حتی یک شب، ظرفیت خالی نداشتند.

او یادآور شد: ایجاد اقامتگاه‌های بوم‌گردی اقتصاد محلی را توانمند می‌کند و فرصت اشتغال پایدار را به‌وجود می‌آورد.

احمدی‌پور افزود: مجموعه اقداماتی که در سه حوزه فعالیت سازمان میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری انجام می‌شود، می‌تواند به توسعه استان بوشهر کمک کند و این استان را به‌عنوان مقصد گردشگری معرفی کند.

 راه‌اندازی بازارچه‌های دائمی صنایع‌دستی

معاون رئیس‌جمهور افزود: عرصه صنایع‌دستی ایران عرصه‌ای بی‌نظیر است که هویت محلی و ملی را تداوم می‌بخشد و فرصت اشتغال‌زایی و ایجاد رونق اقتصادی را فراهم می‌کند. ما فارغ‌التحصیلانی در این حوزه داریم که تلاش کرده‌اند صنایع‌دستی را به‌روز کنند. همچنین موفق شده‌اند تا با ایجاد بازارچه‌های صنایع‌دستی مجازی و معرفی آثار خود بازارهای خارجی ازدست‌رفته را دوباره به‌دست بیاورند.

رئیس سازمان میراث‌فرهنگی و گردشگری افزود: باید به راه‌اندازی بازارچه‌های دائمی صنایع‌دستی توجه و بر آن تأکید کرد. ما درنظر داریم که مرکز دائمی فروش صنایع‌دستی همه استان‌ها را در تهران راه‌اندازی کنیم؛ راه‌اندازی این مرکز به‌صورت جدی پیگیری می‌شود.

او اضافه کرد: بازارچه‌های صنایع‌دستی نوروزی، امسال، با افزایش فروش ۱۰۰درصدی روبه‌رو بودند که این موضوع رونق گرفتن جوامع محلی را به‌دنبال داشت.


منبع: عصرایران

نگاه روزنامه‌نگار عمانی به بخش‌هایی از ایران که غالبا دیده نمی‌شود

رئیس تحریریه روزنامه انگلیسی زبان «عمان آبزرور» در مقاله‌ای با عنوان «سفر در بلندای زمان و تمدن» به بخش‌هایی از ایران که غالبا دیده نمی‌شوند، پرداخته است.

به گزارش مهر، «عبدالله بن سالم الشعیلی» (Abdullah bin Salim al Shueili) رئیس تحریریه روزنامه انگلیسی زبان عمان آبزرور در مقاله‌ای با عنوان «سفر در بلندای زمان و تمدن: بخش‌هایی از ایران که غالبا دیده نمی‌شوند» (Journey through time and civilization: The side of Iran not often seen) به موضوع «فرهنگ و تمدن ایرانی» به ویژه «فرهنگ دوستی در نوروز» پرداخته است.

در مقدمه این مقاله که توسط رایزنی فرهنگی ایران در عمان، ترجمه شده و برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته است، نویسنده از مشاهدات خود از «تهران زیبا» سخن گفته است؛ از تهران که «پایتختی قدیمی است و از زمان آقا محمدخان قاجار که در سال ۱۷۹۵ میلادی از شیراز به تهران حرکت کرده و تصمیم به ساخت آن می‌گیرد».

نگارنده در ادامه از عظمت برج میلاد که به بلندای کوه‌های پوشش یافته با سفیدی برف، از بینندگانش استقبال می‌کند؛ از فرهنگ غنی و تاریخ و تمدن سترگ ایران و تهرانی که دارای جمعیت بیست میلیونی از هشتاد میلیون جمعیت ایران است، می‌نویسد. نکته دیگر مورد توجه نویسنده، تنوع قومی ایران است؛ عرب و بلوچ و کرد و همچنین تنوع دینی؛ اسلام، مسیحیت و یهودیت و همچنین ادیان دیگر مانند زرتشت.

این مقاله در دو صفحه روزنامه همراه با تصاویر نوروز در کشورهای مختلف و در چهار بخش تدوین و منتشر شده است:

عید نوروز:

در این بخش نویسنده می‌نویسد: سفر ما به جمهوری اسلامی ایران به عنوان اعضای یک هیئت رسانه‌ای با سال نو ایرانی یا نوروز (روز نو) همزمان شده بود؛ نوروز روز اعتدال بهاری است و نشانه‌ای از آغاز بهار؛ زمانی که زمین با فضای سبز پوشیده می‌شود و شکوفه‌ها سرمی‌زنند. ایرانیان احترام بسیاری برای نوروز قایل هستند و به این مناسبت دو هفته تعطیلات دارند. ‌

سپس نویسنده به موضوع هفت سین اشاره می‌کند که اشیایی است که با حرف «س» شروع می‌شود و هریک نمادی است از عشق، باروری، فراوانی، ثروت، امید، امنیت و زایش. خانواده‌های ایرانی در این ایام، در جشن‌ها شرکت می‌کنند و به خواندن برخی از اشعار شاعران بزرگ ایران همچون حافظ شیرازی مشغول می‌شوند. نویسنده از خوش آمدگویی و ارائه کمک به غریبه‌ها و مهمان نوازی ایرانیان نیز سخن می‌گوید.

حقایق شگفت انگیز:

در این بخش نویسنده به فرصت فراهم شده برای تبادل اطلاعات با کارشناسان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اشاره می‌کند. او می‌گوید: ما با حقایق شگفت انگیزی در زمینه مطبوعات و رسانه‌های ایران آشنا شدیم. و اینکه نزدیک به دویست روزنامه و مجله در ایران منتشر می‌شود. برخی از این‌ها به زبان فارسی است و برخی دیگر به زبان‌های عربی انگلیسی و ترکی و کردی و دیگر زبان‌ها.

دیدارها:

دیدار با سردبیران برخی از این روزنامه‌ها و دیدار با بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران در محل آن وزارتخانه و گفتگوهایی صریح و شفاف با وی که به روابط میان عمان و ایران نیز پرداخته است، در شمار دیدارهای مورد توجه نویسنده است.

دیدار با دکتر عبدالرحیم کردی، مدیرعامل منطقه آزاد تجاری صنعتی چابهار نیز برای نویسنده، جالب توجه است، آنگاه که وی در مورد تجارت مشترک و منافع اقتصادی و چشم اندازهای همکاری میان عمان و ایران گفتگو کرده است. کردی گفت: منطقه آزاد چابهار یک منطقه مشترک میان عمان و ایران و جهشی قابل توجه است و انتظار می‌رود در مدت کوتاهی که منافع هر دو کشور تامین شود از جمله دو طرح پتروشیمی عمده با ظرفیت تولید ۲۰ میلیون تن محصولات پتروشیمی شروع به فعالیت کند.

در پایان نویسنده از دیدارهای آزاد هیات با مردم در کوچه و بازار سخن می‌گوید و از بازدید موزه ملی ایران که مخزن بزرگی از خاطرات، اسناد و آفرینش‌های نسل‌های گذشته تاریخی است.


منبع: عصرایران

جدیدترین رقم فروش فیلم‌ها اعلام شد

حبیب اسماعیلی پخش‌کننده «سه بیگانه» به ایسنا از فروش، یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومانی این ساخته‌ی مهدی مظلومی خبر داد.به گفته‌ی این پخش کننده این رقم فروش مجموع فروش تهران و شهرستانهاست و این فیلم ۲۵ سالن در تهران و حدودا ۴۰ سالن در شهرستانها دارد.به گفته‌ی اسماعیلی؛فیلم «سه بیگانه» در حالی سومین هفته‌ی اکرانش را پشت سرگذاشته است که هیچ گونه امکان تبلیغی ندارد.علی سرتیپی مدیرعامل فیلمیران که پخش‌دو فیلم «آباجان» و «یک روز بخصوص» را برعهده دارد، درباره‌ی آخرین رقم فروش این دو فیلم اجتماعی گفت: فیلم «آباجان» به کارگردانی هاتف علیمردانی ۸۱۰ میلیون تومان با ۲۸ سالن در تهران و شهرستانها فروخته است.
به گفته‌ی این پخش کننده؛ فیلم «یک روز بخصوص» به کارگردانی همایون اسعدیان نیز در ۳۳ سالن تهران و شهرستانها فروشش به مرز ۶۰۰ میلیون تومان نزدیک می‌شود.پارسیان پخش‌کننده فیلم «ماجرای نیمروز» هم به ایسنا گفت: آخرین ساخته‌ی محمد حسین مهدویان،تا شب گذشته در تهران یک میلیارد و ۷۵۰ میلیون تومان فروش داشته است و در شهرستانها ۶۱۰ میلیون تومان فروخته است که مجموعا فروشش از مرز ۲ میلیارد و ۳۶۰ میلیون تومان گذشته است.به گفته‌ی این پخش کننده؛ فیلم «ماجرای نیمروز» در تهران و شهرستانها ۶۲ سالن سینما دارد و طی روزهای آینده به تعداد سینماهای آن در شهرستانها اضافه خواهد شد.
پارسیان همچنین خبر داد که با آغاز مجدد ثبت نام اکران دانشجویی،۲۶۰ دانشگاه ثبت نام کردند و گفت: با توجه به بازگشت مسافران نوروزی،فروش «ماجرای نیمروز» پس از تعطیلات سیر صعودی داشته است.مختاری مسوول پخش «هدایت فیلم» نیز درباره‌ی آمار فروش «گشت۲» و «خوب، بد، جلف» توضیح داد: «گشت» در تهران ۵ میلیارد و ۴۵۰ میلیون تومان و در شهرستانها ۳ میلیارد و ۳۷۰ میلیون فروش داشته است که مجموع فروشش به مرز ۸ میلیارد و ۸۲۰ میلیون تومان می‌رسد.به گفته‌ی او؛ تعداد سینماهای «گشت» ۹۵ سالن در شهرستانها و ۳۲ سالن در تهران است.
مختاری همچنین از فروش ۷ میلیارد و ۳۲۰ میلیون تومانی «خوب، بد، جلف» در تهران و ۴ میلیارد و ۲۱۰ میلیون تومانی در شهرستانها خبر داد که مجموع فروش این ساخته‌ی پیمان قاسم خانی را به رقم ۱۱ میلیارد و ۵۳۰ میلیون تومان در ۳۰ سینمای تهران و ۸۵ سالن در شهرستانها می‌رساند.


منبع: بهارنیوز

کمدین معروف آمریکایی درگذشت

به گزارش ایسنا به نقل از تلگراف، این کمدین و بازیگر آمریکایی بر اثر نارسایی کلیوی در سن ۹۰ سالگی در خانه‌اش در لس‌آنجلس درگذشته است.وی در طول شش دهه فعالیت هنری خود در بسیاری از برنامه‌ها از شوهای تلویزیونی تا فیلمی از «مارتین اسکورسیزی» نقش‌آفرینی کرد و برای صداپیشگی و در سه قسمت انیمیشن‌ معروف «داستان اسباب بازی» در نقش شخصیت آقای سیب زمینی بیش از پیش به محبوبیت رسید.

 

«دان ریکس» که در برنامه‌های تلویزیونی آمریکا به عنوان کمدین حضور می‌یافت و برنامه‌های استندآپ کمدی او طرفداران زیادی داشت در فیلم «کازینو» به کارگردانی «مارتین اسکورسیزی» نیز در نقشی را در کنار «رابرت دنیرو» بر عهده داشت.او در سال ۲۰۰۷ کتاب خاطراتش را تحت عنوان «کتاب ریکلس» را منتشر کرد و در همان سال «جان لندیس» نیز مستندی درباره این کمدین معروف به نام «Mr. Warmth: The Don Rickles Project» ساخت که از شبکه HBO  به روی آنتن رفت.


منبع: بهارنیوز

سالی امیدوارکننده برای ادبیات ایران

این داستان‌نویس در گفت‌وگو با ایسنا، درباره ارزیابی خود از وضعیت ادبیات و کتاب در سالی که گذشت اظهار کرد: در این سال علاقه‌مندان به ادبیات در بخش‌های مختلف شعر، داستان ایرانی و ادبیات جهان، می‌توانستند قلاب ماهی‌گیری خود را به دریا بیندازند و به اندازه قلاب خود چند عنوان کتاب خوب شکار کنند.
او با بیان این‌که ارزیابی‌اش از ادبیات سال گذشته مثبت است، افزود: سال گذشته به لحاظ تأمین سلایق مختلف با توجه به عناوین و موضوعات مختلف که در زمینه کتاب وجود داشت سال موفقی بود. کتاب‌های پرفروش و مطرح در انحصار چند ناشر خاص و حرفه‌ای نبود و فکر می‌کنم سال خوبی برای ناشران نیز بود؛ البته ناشرانی که به دنبال چاپ کتاب خوب بودند نه پوشش بازار و تأمین سلیقه مخاطب عام.

حسینیان درباره این‌که تعداد عنوان‌های بسیار در بازار کتاب‌ تأثیری بر کیفیت ادبیات و کتاب‌ها داشته است یا خیر، اظهار کرد: انحصاری کردن و محدود بودن را نشانه رشد و فرهیختگی نمی‌دانم. به نظرم در هر زمینه‌ هنر شامل سینما و ادبیات و… عنوان‌های گسترده و در دسترس بودن، می‌تواند برای مخاطب مفید باشد.
او با بیان این که مخاطب حرفه‌ای وضعیت روشنی دارد گفت: مخاطب حرفه‌ای می‌داند که پای خود را کجا بگذارد، از کدام یک از ناشران خرید کند، حتی اسم مترجم‌ها و نویسنده‌ها را هم در لیست خود دارد؛ مثلا می‌داند اگر از فلان مترجم کتابی بخواند حتما کتاب قابل تأملی است زیرا انتخاب‌های این مترجم، انتخاب‌های خوبی هستند.

این نویسنده یادآور شد: باید به رفتارهای غیرحرفه‌ای ناشران، نویسندگان و مترجمان توجه بیش‌تری کرد. ما در سال گذشته شاهد رفتارهای غیرحرفه‌ای برخی از ناشران بودیم؛ تخریب‌های بی‌مورد و چاپ همزمان کتاب‌هایی با عناوین مشترک که به صرف رقابت بین ناشران صورت می‌گرفت. این کارها محکوم به شکست است و مسلما ناشر، نویسنده و مترجمی که وارد این بازی‌ها می‌شود آدمی خشمگین و عصبانی است.  
او درباره این‌که آیا تبلیغات رسانه‌ها در سال ۹۵ درباره کتاب کم‌ بوده یا خیر، گفت: طبیعی است ناشرانی که حرفه‌ای کار می‌کنند بیش‌تر مورد توجه رسانه‌ها قرار گیرند. این‌که بگوییم چرا کسی که رزومه بهتری دارد مورد توجه قرار می‌گیرد ظلم به حرفه‌ای‌هاست. رسانه‌ها و منتقدان حرفه‌ای، اندازه و گستره محدودی دارند و طبیعتا کارهای قابل تأمل‌تر را انتخاب می‌کنند یا آثاری که اطمینان بیش‌تری به آن‌هاست، مثلا فلان مترجم کار خود را بهتر انجام می‌دهد یا فلان ناشر دقت بیش‌تری در کارهایش به خرج می‌دهد. کسانی که تازه وارد فضای نشر  می‌شوند ممکن است با پیش‌فرض‌هایی که داشته‌اند، مقایسه‌هایی انجام بدهند و بحث ناهمواری و نامتعادل بودن را مطرح کنند. گله‌ کردن از رسانه‌ها و انگشت اتهام گرفتن به سمت این و آن جواب‌گو نیست.

مریم حسینیان افزود: در سال‌های اخیر شاهد رشد عجیب و غریب فضای مجازی و تأثیر شگفت‌انگیز آن  بوده‌ایم. هر کاربر در شبکه‌های اجتماعی یک رسانه است و معرفی‌هایی که توسط این کاربران صورت می‌گیرد بدون محدودیت و کاملا سلیقه‌ای است که گاهی اوقات بر روی فروش کتاب‌ها تأثیر داشته است.
او خاطرنشان کرد: خیلی از کتاب‌ها بدون معرفی، فروش خوبی داشتند.  البته بخشی از معرفی کتاب‌ها، تبلیغ دهان به دهان و شفاهی است و کتاب‌ خوب در هر زمینه‌ای، ترجمه، شعر، داستان ایرانی و خارجی، به این شکل نیز تبلیغ و معرفی می‌شود که در کشور ما هنوز کارایی دارد.

حسینیان درباره بهترین و بدترین خبری که در حوزه ادبیات و کتاب در سال ۹۵ شنیده است گفت: من این سوال را بیش‌تر به سایر حوزه‌ها تعمیم می‌دهم. ضایعه از دست دادن عباس کیارستمی اتفاق بسیار ناگواری بود؛ من او را شاعر سینمای ایران می‌دانم. درگذشت داوود رشیدی و… . یکی از حوادثی که همه ما را تحت تأثیر خود قرار داد، فروریختن ساختمان پلاسکو بود که فکر می‌کنم بعدها تأثیر خود را بر بدنه ادبیات ما نشان بدهد. وضعیتی که هموطنان ما در خوزستان گرفتارش بودند، چیزی نبود که به راحتی بتوان از آن عبور کرد. از مسائل بد دیگر، بداخلاقی‌های سیاسی است که در کشور ما وجود دارد و  آزاردهنده است. اما خبر عجیب امسال انتخابات آمریکا بود که مدتی ذهن همه را مشغول خود کرد.

او با بیان این‌که سال ۹۵، سال شادی‌های کوچک بود گفت: اتفاق بزرگ و خوشحال‌کننده‌ای جز گرفتن جایزه اسکار توسط اصغر فرهادی رخ نداد. جایزه او یک شادی بعد از حوادث تلخی بود که رخ داد. اگر اتفاقات خوب و بد را در کفه ترازو بگذاریم از دست‌رفته‌ها و اندوه ما در سال ۹۵ سنگین‌تر از شادی‌های‌مان بودند. فکر می‌کنم در سال ۹۵ دلایل زیادی وجود داشت که جزو کشورهای غمگین جهان باشیم.

این نویسنده در ادامه کتاب‌هایی را برای مطالعه پیشنهاد کرد: داستان‌های ایرانی که نشر چشمه منتشر کرده است؛ رمان «جلبک» از کتایون سنگستانی که از اولین‌های قابل تأمل بود و «تو به اصفهان بازخواهی گشت» نوشته مصطفی انصافی. آثاری که به تازگی از نویسنده پیشکسوت رضا جولایی منتشر شده است. «جنایت جردن» از علیرضا محمودی ایرانمهر که به نظرم در شکل‌گیری ژانر پلیسی در ادبیات ایران قدم خوبی است، و امیدوارم این قدم و حرکت مثبت تقویت شود و ادامه یابد. «دشت مشوش» (بازخوانی پرونده بیجه قاتل کودکان پاکدشت) نوشته علیرضا رحیمی‌نژاد که بازخوانی یک پرونده جنجالی است. در ترجمه نیز کتاب «اتاق قرمز» از ادو گاوارانپو با ترجمه محمود گودرزی و «سفر زمستانی» و «آنته کریستا» از املی نوتومب.
او در پایان گفت: نو شدن هر فصلی فرصتی است برای تمام دوست‌داران ادبیات و کمی نشستن و دور شدن از هیاهوی زندگی روزانه. تغییر فصل برای روح هر آدمی و برای کسانی که اهل مطالعه هستند و یا می‌نویسند مبارک است. امیدوارم قدم‌های مثبت و بلندی را در سال جدید برداریم و سال جدید برای همه سرشار از اتفاقات خوب باشد.


منبع: بهارنیوز

علت برپانشدن بازارچه صنایع دستی نوروزی

محمد انشایی – معاون صنایع دستی استان تهران – در گفت‌وگو با ایسنا، درباره این‌که چرا بازارچه صنایع دستی نوروزی در تهران برگزار نشد، اظهار کرد: متاسفانه کاخ‌های نیاوران و سعدآباد در حوزه اداره استان تهران نیستند که این موضوع  یکی از مسائل قابل بحث است. این دو کاخ در اختیار ستاد مرکزی، یعنی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری واقع در خیابان آزادی هستند.
او ادامه داد: ما قبل از نوروز ۹۶ به مدیر کاخ سعدآباد نامه نوشتیم که طبق روال هر سال، بازارچه صنایع دستی داشته باشیم، اما آقای کارگر که همزمان سرپرست مجموعه تاریخی – فرهنگی سعدآباد و مدیرکل موزه‌هاست، پاسخ داد که ما امسال به‌دلیل این‌که گردشگران دچار مشکل می‌شوند و فضای سبز مجموعه به‌هم می‌ریزد، برنامه‌ای برای برگزاری بازارچه صنایع دستی نداریم.
معاون صنایع دستی استان تهران بیان کرد: بعد از اعلام این‌که ما نمی‌توانیم در کاخ سعدآباد بازارچه نوروزی صنایع دستی داشته باشیم، مجریانی که برای برگزاری بازارچه‌ها در باغ – موزه قصر و پارک آب و آتش اعلام آمادگی کرده بودند، گفتند که در صورتی بازارچه‌های دیگر را برگزار می‌کنند که سعدآباد را هم داشته باشند، زیرا سودآوری برپایی بازارچه در مجموعه سعدآباد بالاست.
انشایی گفت: ما با مجریان برای اجرایی کردن این کار هماهنگ بودیم، اما چند روز بیشتر به پایان سال ۹۵ نمانده بود که این تصمیم به ما اعلام شد و ما دیگر زمانی برای برگزاری بازارچه‌های صنایع دستی نداشتیم. از طرفی، معتقدم بازارچه‌های موقتی که در فرهنگسراها یا پارک‌ها برگزار می‌شوند، شأن صنایع دستی را پایین می‌آورند و ارائه صنایع دستی روی یک میز و به‌شکل دستفروشی، در شأن هنرمندان ما نیست. به همین دلیل، امسال نتوانستیم بازارچه نوروزی داشته باشیم. مدیریت مجموعه کاخ نیاوران نیز خودش برای برگزاری بازارچه اقدام کرده بود.
او با بیان این‌که من این موضوع را با معاون صنایع دستی و هنرهای سنتی کشور مطرح کرده‌ام، اظهار کرد: با منتفی شدن برپایی بازارچه در سعدآباد عملا دیگر بازارچه‌های صنایع دستی را هم از دست دادیم؛ اما در بازارچه‌ای که در باغ – موزه قصر برگزار شد، تعدادی غرفه صنایع دستی وجود داشت. همچنین در سوله‌هایی که در کنار برج میلاد با عنوان «تهران قدیم» برپا کرده بودند، غرفه‌هایی را به سوغات و صنایع دستی اختصاص داده بودند. گرچه هنرمندان اعلام کردند فروش چندان خوبی نداشتند، اما غرفه‌ها را اجاره و محصولات‌شان را ارائه کردند. البته بخش خصوصی برگزارکننده این بازارچه‌ها بود و ما مجوزی برای این کار نداده بودیم.
معاون صنایع دستی استان تهران با اعلام این‌که عمده بازارچه‌های خوب و پربازدید ما در سال‌های گذشته در کاخ سعدآباد بودند، افزود: سال گذشته نیز با مدیر کاخ سعدآباد تعامل داشتیم و بازارچه صنایع دستی نوروزی را آنجا برگزار کردیم.


منبع: بهارنیوز