مراسم تشییع یک روزنامه‌نگار پیشکسوت (+عکس)

مراسم تشییع پیکر زنده‌یاد محمد حیدری (روزنامه‌نگار پیشکسوت) صبح امروز (۲۰ فروردین‌ ماه) با حضور معاون امور مطبوعاتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و جمعی از روزنامه‌نگاران قدیمی برگزار شد.

به گزارش ایسنا، پیکر مرحوم محمد حیدری (حیدر علی) ظهر امروز (۲۰ فروردین‌ ماه) با مشایعت جمعی از دوستان و همکاران قدیمی و شماری از روزنامه‌نگاران جوان، اعضای خانواده و دوستان در قطعه نام‌آوران بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

حسین انتظامی (معاون امور مطبوعاتی وزیر فرهنگ و اشاد اسلامی) پیش از برگزاری مراسم تشییع زنده‌یاد محمد حیدری با حضور در منزل این روزنامه‌نگار قدیمی ضمن ابراز همدردی و تسلیت به خانواده آن مرحوم، از فضایل اخلاقی و حرفه‌ای این روزنامه‌نگار باسابقه سخن گفت.

در مراسم تشییع پیکر این روزنامه‌نگار پیشکسوت که از ۱۰ صبح امروز آغاز شد و تا ساعتی پس از ظهر ادامه داشت، رضا قوی‌فکر و هوشنگ اعلم به نمایندگی از انجمن پیشکسوتان مطبوعات، تعدادی از روزنامه‌نگاران قدیمی و جوان و چند تن از همکاران محمد حیدری در روزنامه «اطلاعات» حضور داشتند.

مراسم تشییع یک روزنامه‌نگار پیشکسوت (+عکس)

درمراسم خاکسپاری زنده‌یاد محمد حیدری چند تن از دوستان او درباره فعالیت‌های مطبوعاتی او صحبت کردند و هوشنگ اعلم (روزنامه نگار قدیمی و سردبیر ماهنامه آزما) نیز که از هم‌دوره‌ای‌های آن مرحوم در عرصه مطبوعات بود، در سخنانی از طرف همکاران قدیمی و انجمن پیشکسوتان مطبوعات درگذشت این روزنامه‌نگار قدیمی را به خانواده و دوستانش تسلیت گفت.

به گزارش ایسنا، مرحوم حیدری روزنامه‌نگاری قدیمی بود که بیش از نیم قرن در عرصه مطبوعات به عنوان خبرنگار، نویسنده و سردبیر فعالییت مستمر داشت. او از سه سال قبل دچار بیماری سرطان شد که با تلاش شماری از پزشکان متخصص روند درمان را پشت سر گذاشت، اما به گفته همسرش اخیرا به دلیل یک سهل انگاری پزشکی بار دیگر حالش رو به وخامت گذاشت و روز شنبه (۱۹ فروردین‌ماه) درگذشت.

زنده‌یاد محمد حیدری در طول سال‌ها فعالیت مطبوعاتی دبیر سرویس‌های مختلف و معاون سردبیری روزنامه اطلاعات، سردبیری مجله گزارش و سردبیری نشریات مختلف را عهده‌دار بود. این روزنامه‌نگار نامدار همچنین شاگردان بسیاری را در عرصه مطبوعات تربیت کرد.

نام اصلی این روزنامه‌نگار فقید «محمد اسماعیل حیدرعلی» بود و آخرین دبیر سندیکای پیشین نویسندگان مطبوعات بود.

مراسم تشییع یک روزنامه‌نگار پیشکسوت (+عکس)
مراسم تشییع یک روزنامه‌نگار پیشکسوت (+عکس)


منبع: عصرایران

۵ استاد ایرانی در جمع محققان برتر جهان قرار گرفتند

بر اساس اعلام پایگاه استنادی طلایه داران علم تامسون رویترز (ISI-ESI)، پنج استاد دانشگاه تبریز در جمع محققان و پژوهشگران یک درصد برتر جهان قرار گرفتند.

به گزارش ایرنا، معاون پژوهش و فناوری این مرکز دانشگاهی گفت: فهرست دانشمندان برتر دنیا هر دو ماه یک بار براساس آخرین تحولات در شبکه علم بین الملل اعلام می شود.

محمد مقدم واحد افزود: بر اساس اطلاعات استخراج شده از این پایگاه، ۲۲۸ پژوهشگر ایرانی در جمع پژوهشگران یک درصد برتر دنیا قرار گرفته اند که پنج محقق از دانشگاه تبریز هستند.

وی اظهار کرد: نام دکتر علیرضا ختایی در حوزه شیمی و مهندسی، دکتر محمد امجدی و دکتر ابراهیم بابائی در بخش موضوعی مهندسی، دکتر علی رستمی در حوزه ایمنی شناسی و دکتر سیامک طلعت اهری در حوزه مهندسی به عنوان طلایه داران علم ایران در جهان به ثبت رسیده است.

به گفته وی، تعداد ارجاعات صورت گرفته به پژوهش های پژوهشگران و تعداد استنادهای صورت گرفته به پژوهش های محققان دنیا در ۱۰ سال اخیر از جمله معیارهای این انتخاب بوده است.

مقدم واحد گفت: از مجموع ۲۲۸ ایرانی طلایه داران علم، تعداد ۱۸۱ دانشمند برتر متعلق به دانشگاه های وابسته به وزارت علوم، ۳۵ نفر از دانشگاه های علوم پزشکی، ۹ تن از دانشگاه آزاد اسلامی و سه نفر از پژوهشگاه ها و مراکز پژوهشی هستند، که دانشگاه تهران دارای بیشترین تعداد دانشمند برتر در بین دانشگاه های کشور است.

به گزارش ایرنا، دانشگاه تبریز در سال ۱۳۲۵ با دو دانشکده ادبیات و پزشکی کار خود را آغاز نمود و در حال حاضر با داشتن بیش از ۲۱ دانشکده، ۱۰پژوهشکده و گروه پژوهشی، پنج قطب علمی بیش از ۸۰۰ نفر عضو هیات علمی، ۲۴ نفر دانشجو و یکهزار پرسنل اداری، در ۲۰۹ رشته دکتری تخصصی، ۳۲۲ رشته کارشناسی ارشد، ۱۶۴ رشته کارشناسی و چهار رشته کاردانی به تربیت نیروی انسانی ماهر و متخصص اهتمام دارد.

این دانشگاه با وجود چنین ظرفیتی، در آخرین رده بندی بهترین دانشگاه های آسیا، نتوانست در میان ۱۴ دانشگاه برتر ایران در این فهرست قرار بگیرد.


منبع: عصرایران

اعلام پرفروش‎ترین کتاب‎های طرح عیدانه کتاب/ بیش از ۵۴۴ هزار عنوان به فروش رسید

کتاب‌های «ملت عشق»، «من پیش از تو»، «شازده کوچولو»، «جزء از کل»، «بیشعوری»، «پس از تو»، «دختری که رهایش کردی» و «یک بعلاوه یک» جزو کتاب های پرفروش طرح عیدانه کتاب بودند.

عصرایران – طبق اعلام خانه کتاب با پایان یافتن طرح «عیدانه کتاب» که با شعار «امسال هم کتاب عیدی دهیم» از ۱۵  اسفند ۱۳۹۵ تا ۱۵ فروردین۱۳۹۶ در سراسر کشور اجرا شد، بالغ بر ۱۱ میلیارد و۷۳۲ میلیون و ۲۹۷ هزار و ۹۴۷تومان کتاب با تخفیف ۲ میلیارد و ۱۸۶ میلیون و ۴۵۳هزار و ۴ تومان به فروش رفته است و توانست رکورد عیدانه کتاب سال گذشته را با اختلاف قابل‏ توجهی ارتقا دهد.

 ۷۴۱ کتاب‌فروشی در طرح«عیدانه کتاب»  ثبت‌نام کردند که از این میان، ۵۷۵ کتاب‌فروشی در مراکز استان‌ها و ۱۶۶ کتاب‌فروشی در شهرستان‌ها مستقر بودند که این میزان در مقایسه با «عیدانه کتاب» سال گذشته که با مشارکت ۳۷۶ کتاب‌فروشی برگزار شد، مشارکت دو برابری کتاب‌فروشان را نشان می‌دهد.

همچنین طبق آمار، در این طرح  ۵۴۴  هزار  و ۸۹۶عنوان کتاب به فروش رسیده است که از مجموع کل این کتاب ها، کتاب های حوزه عمومی با ۳۸۲ هزار و ۱۶۴ عنوان و  کتاب های حوزه کودک با ۱۳۴ هزار و ۱۲۸ عنوان  و کتاب های حوزه دانشگاهی با ۲۸ هزار و ۶۰۴ عنوان مورد استقبال مردم قرار گرفته است. این در حالی است که در طرح «عیدانه کتاب»، سال گذشته ۲۸۶ هزار و ۵۸۰ نسخه کتاب به فروش رسیده بود.

در این طرح، استان تهران با ۱۴۰ کتابفروشی فعال خود توانست با ۳۸ هزار و ۴۱۴ خرید در صدر پرفروش ترین استان بر اساس تعداد خرید قرار بگیرد و استان اصفهان با مشارکت ۸۷ کتابفروشی و ۲۳هزار و۶۵۱ خرید توانست رتبه دوم پرفروش ترین استان ها بر اساس خرید را به خود اختصاص دهد. همچنین، استان خراسان رضوی با مشارکت ۶۷ کتابفروشی و ۲۳ هزار و ۳۷۷ خرید رتبه سوم این طرح را از آن خود کرد و  قم با  ۹۱ کتابفروشی و ۱۹ هزار و ۸۴۲ خرید  در جایگاه چهارم این طرح  قرار گرفت.

همچنین، استان تهران با «۱۰۰۸۳۴ »  عنوان کتاب تاکنون در صدر پرفروش ترین استان بر اساس تعداد کتاب های فروخته شده قرار دارد و استان های خراسان رضوی با «۶۵۱۹۱»، اصفهان با «۵۷۸۲۱»، قم با« ۴۴۰۶۲»،خوزستان با « ۴۲۴۸۳»،  فارس با « ۲۷۸۶۸» و  آذربایجان شرقی با « ۲۴۲۹۳» عنوان کتاب در  رتبه های بعدی پرفروش‌ترین استان‌ها بر اساس تعداد کتاب های به فروش رسیده در سطح کشور قرار گرفته اند.

همچنین کتاب‌های «ملت عشق» با ۲۷۱۴جلد ، «من پیش از تو» با ۲۶۳۴ جلد، «شازده کوچولو» با ۲۵۹۹ جلد، «جزء از کل» با ۱۹۵۹ جلد، «بیشعوری» با ۱۷۰۸ جلد، «پس از تو» با ۱۶۸۸ جلد، «دختری که رهایش کردی» با  ۱۶۳۰ جلد، «یک بعلاوه یک» با ۱۱۶۰ جلد، «دنیای معرکه ی تام گیتس» با ۱۱۳۸ جلد ، «سلام بر ابراهیم: زندگینامه و خاطرات شهید ابراهیم هادی» با  ۱۰۹۸ جلد ، «پرونده ی ویژه: فراتر از ترس!» با ۱۰۸۴ جلد، «خانه درختی ۱۳ طبقه» با ۱۰۷۱ جلد و « شرح جامع مثنوی معنوی » با ۱۰۳۰ جلد  از جمله پرفروش ترین کتاب های طرح « عیدانه کتاب» هستند.

انتشارات «قدیانی»، «افق»، «هوپا»، «چشمه»، «ققنوس»، «آموت»، « موسسه انتشارات نگاه»، «نیلوفر»، «نشرمرکز» و « نسل نو اندیش» از جمله ناشران پرفروش طرح «عیدانه کتاب»  شناخته شده اند.

در طرح «عیدانه کتاب» داستان های فارسی، انگلیسی، آمریکایی ، شعر فارسی، شعرکودک و نوجوان، داستان های فرانسه پرفروش ترین موضوعات  شناخته شدند.


منبع: عصرایران

ثبت کتاب ایرانی در موزه اکسپو و کتابخانه تخصصی BIE

نخستین کتاب به زبان فارسی در موزه‌ اکسپو و کتابخانه‌ تخصصی BIE ثبت می‌شود.

دو نسخه از کتاب «دنیای شیشه‌ای» (اکسپوهای جهانی از ۱۸۵۱ میلادی) تالیف علیرضا بهرامی، طی نشستی با حضور مهرداد اسکویی – هنرمند فیلمساز و عکاس – به مسؤولان دفتر بین‌المللی نمایشگاه‌ها تحویل داده شد؛ تا نسخه‌ای از آن در موزه‌ اکسپو و نسخه‌ دیگر، در کتابخانه‌ تخصصی این نهاد جهانی ثبت شود.

این کتاب با همکاری مؤسسه توسعه هنرهای معاصر و انتشارات آرادمان، همزمان با اکسپو میلان منتشر و با حضور جمعی از مسؤولان و هنرمندان در موزه هنرهای معاصر تهران رونمایی شد.

اسکویی که پس از داوری در جشنواره‌ فیلم مستندی در کپنهاگ دانمارک، برای نمایش فیلم مستندِ این‌روزها موفقش در جشنواره‌های جهانی (رؤیاهای دم صبح)، در پاریس حضور یافته بود، در نشستی با مسؤولان موزه و آرشیو دفتر بین‌المللی نمایشگاه‌ها، علاوه بر تحویل نسخه‌های کتاب یادشده، همچنین از تالیف کتاب «ایران در اکسپوهای جهانی به روایت کارت‌پستال‌های تاریخی» خبر داد.

این عکاس و مستندساز که پیش‌تر کتاب‌های «گیلان به روایت کارت‌پستال‌های تاریخی» و «حج به روایت کارت‌پستال‌های تاریخی» به کوشش او انتشار یافته است، اعلام کرد که این کتاب دوزبانه را با همکاری مؤلف کتاب «دنیای شیشه‌ای» در دست تالیف و انتشار دارد.

مسؤولان BIE حاضر در نشست، با ابراز خوشحالی که کتاب «دنیای شیشه‌ای» را به‌عنوان نخستین کتاب فارسی‌زبان در موزه‌ اکسپو و کتابخانه‌ تخصصی دفتر بین‌المللی نمایشگاه‌ها خواهند داشت، از انتشار کتاب در دست تالیف ایرانی بر مبنای کارت‌پستال‌های تاریخی استقبال و تاکید کردند که خوشحال می‌شوند این کتاب همزمان با اکسپو آستانه ۲۰۱۷ (قزاقستان) انتشار یابد؛ تا ازسوی این نهاد به‌عنوان یک دستاورد اکسپو پیش رو معرفی شود.

اسکویی نیز با اعلام این‌که قطعا اعلام همکاری BIE در تسریع تالیف کتاب مؤثر خواهد بود، گفت: در صورت فراهم شدن شرایط، تمام تلاش تیم مؤلف این خواهد بود که انتشار کتاب با اکسپو تخصصی آستانه همزمان باشد.

این مستندساز برنده جایزه‌های جشنواره‌های معتبر جهانی همچنین با اعلام این‌که تاکنون کارت پستال‌های تاریخی مربوط به حضور ایران، از کشورهایی نظیر فرانسه، بلژیک، هلند، اتریش و آلمان گردآوری و خریداری شده است، گفت: برای ما مایه افتخار است که این پروژه‌ مربوط به ایران به‌عنوان ایده بدیعی به دفتر بین‌المللی نمایشگاه‌ها ارائه می‌شود.


منبع: عصرایران

پیکر محمد حیدری آرام گرفت/تصاویر

به گزارش ایسنا، پیکر مرحوم محمد حیدری (حیدر علی) ظهر امروز (۲۰ فروردین‌ ماه) با مشایعت جمعی از دوستان و همکاران قدیمی و شماری از روزنامه‌نگاران جوان، اعضای خانواده و دوستان در قطعه نام‌آوران بهشت زهرا به خاک سپرده شد. حسین انتظامی (معاون امور مطبوعاتی وزیر فرهنگ و اشاد اسلامی) پیش از برگزاری مراسم تشییع زنده‌یاد محمد حیدری با حضور در منزل این روزنامه‌نگار قدیمی ضمن ابراز همدردی و تسلیت به خانواده آن مرحوم، از فضایل اخلاقی و حرفه‌ای این روزنامه‌نگار باسابقه سخن گفت. در مراسم تشییع پیکر این روزنامه‌نگار پیشکسوت که از ۱۰ صبح امروز آغاز شد و تا ساعتی پس از ظهر ادامه داشت، رضا قوی‌فکر و هوشنگ اعلم به نمایندگی از انجمن پیشکسوتان مطبوعات، تعدادی از روزنامه‌نگاران قدیمی و جوان و چند تن از همکاران محمد حیدری در روزنامه «اطلاعات» حضور داشتند.

درمراسم خاکسپاری زنده‌یاد محمد حیدری چند تن از دوستان او درباره فعالیت‌های مطبوعاتی او صحبت کردند و هوشنگ اعلم (روزنامه نگار قدیمی و سردبیر ماهنامه آزما) نیز که از هم‌دوره‌ای‌های آن مرحوم در عرصه مطبوعات بود، در سخنانی از طرف همکاران قدیمی و انجمن پیشکسوتان مطبوعات درگذشت این روزنامه‌نگار قدیمی را به خانواده و دوستانش تسلیت گفت.
به گزارش ایسنا، مرحوم حیدری روزنامه‌نگاری قدیمی بود که بیش از نیم قرن در عرصه مطبوعات به عنوان خبرنگار، نویسنده و سردبیر فعالییت مستمر داشت. او از سه سال قبل دچار بیماری سرطان شد که با تلاش شماری از پزشکان متخصص روند درمان را پشت سر گذاشت، اما به گفته همسرش اخیرا به دلیل یک سهل انگاری پزشکی بار دیگر حالش رو به وخامت گذاشت و روز شنبه (۱۹ فروردین‌ماه) درگذشت. زنده‌یاد محمد حیدری در طول سال‌ها فعالیت مطبوعاتی دبیر سرویس‌های مختلف و معاون سردبیری روزنامه اطلاعات، سردبیری مجله گزارش و سردبیری نشریات مختلف را عهده‌دار بود. این روزنامه‌نگار نامدار همچنین شاگردان بسیاری را در عرصه مطبوعات تربیت کرد. نام اصلی این روزنامه‌نگار فقید «محمد اسماعیل حیدرعلی» بود و آخرین دبیر سندیکای پیشین نویسندگان مطبوعات بود.


منبع: بهارنیوز

حاشیه‌های جرج کلونی و همسرش

گروه فرهنگی_رسانه‌ها: روزنامه تماشاگران نوشت: اگر فکر می کنید در صورتی که مرد خانواده، جرج کلونیِ خوش سیما و مشهور و موفق باشد و زن خانواده امل علم الدینِ نامدار و جذاب، حتما خانواده بی دردسر و بی حاشیه ای تشکیل شده است، سخت در اشتباه هستید. حقیقت این است که این زوج برای چندمین بار پس از ازدواج رسمی شان دچار معضل و حاشیه شده اند.روزنامه دیلی میل گزارش می دهد که جرج و امل کلونی مجبور شده اند غرامتی معادل ۴۵ هزار پوند به همسایگان شان در دهکده برکشایر انگلیس پرداخت کنند. غرامت مذکور بابت ایجاد مزاحمت و سر و صدا حین ساخت و ساز در ملک شخصی این زوج بر آنها تحمیل شده است. این غرامت مورد توافق خانواده کلونی و زوجی به نام های جان گروو ۵۸ ساله و همسرش کلیر ۴۹ ساله است که مبلغ مذکور را صرف اقامتی شش هفته ای در یک هتل لوکس در منطقه مشهور به «کورفو» خواهندکرد.

هتلی که اقامت در آن هزینه ای ۳۰ هزار پوندی برای جرج کلونی به بار آورده است. علاوه بر پکیج معمول این هتل، خانواده کلونی مبلغ ۷۸ هزار پوند نیز بابت اجاره کلبه ای در نزدیکی منزل شان در سونینگ پرداخت کردند.عملیات ساخت و ساز جدید در ملک آقای کلونی از سسال ۲۰۱۵ آغاز شده است و شامل احداث یک سالن سینما با گنجایش ۱۲ نفر و سیستم آبیاری زیرزمینی و استخر شنایی به عمق ۶۰ فوت و یک زمین تنیس مفروش شده با چمن مصنوعی می شود. خانواده گروو و سایر همسایگان مجاور این ملک به همین دلیل هر روز مجبور هستند صدای گوشخراش کامیون ها و ماشین آلات حفاری و خاکبرداری و بولدوزر را تحمل کنند و چون بیش از یک سال است که این ساخت و سازها ادامه یافته است، تحمل همگی آنها به سر آمده است.

 


 



در حال حاضر خانواده کلونی هزار اصله درخت را توسط کامیون های بزرگ به این منطقه انتقال داده و مشغول کاشتن آنها در اطراف ملک خویش هستند تا به این وسیله حریم خصوصی خود را ایمن تر سازند. یک منبع آگاه به روزنامه دیلی میل گفته است: «تا جایی که ما خبر داریم، نزدیک ترین همسایه به ملک آقای کلونی به شدت در این مدت تحت فشار بوده است و عملیات ساخت و ساز روی زندگی اش تاثیر نامطلوبی گذاشته است.در زمان اوج کارهای ساختمان در این ملک، به طور همزمان سه بولدوزر بزرگ در جاده باریک منتهی به خانه خانواده کلونی، همه روزه و بدون وقفه مشغول کار بوده اند اما از زمان که خانواده کلونی خودشان در منطقه مستقر شده اند، تلاش کرده اند تا مقدار زیادی از این مزاحمت ها را جبران کنند و از جمله غرامتی که به خانواده گروو پرداخت کرده اند، بخشی از همین مساعی آنها برای به دست آوردن دل همسایگان و خاتمه دادن به حاشیه هاست».


اوج عملیات ساخت و ساز در سپتامبر ۲۰۱۵ بوده که در آن زمان هم خانواده کلونی، خانواده گروو را به خرج خود به تعطیلاتی یک هفته ای در یونان مهمان کردند. از زمان بازگشت این خانواده، «فرنچ هورن» مستقر  شده اند که در فاصله ۳۰۰ یاردی منزل شان قرار دارد و جرج کلونی متعهد شده است که تا قبل شش هفته، هزینه های اقامت آنان را شخصا پرداخت کند.


این مهمانخانه قدیمی که در قرن نوزدهم در نزدیکی سرچشمه رود تیمز بنا شده است، پاتوق محبوب خانواده کلونی نیز هست و فارغ از اینکه غذایشان را در این محل صرف می کنند، شبی ۲۲۵ دلار نیز برای اقامت در یکی از سوییت های آن که در کرانه خاوری قرار دارد نیز پرداخت می کنند.رستوران این مهمانخانه غذاها و نوشیدنی هایی هم دارد که گاه قیمت هر کدام از آنها به ۲۵ هزار پوند می رسد. این منطقه همچنین پاتوق محبوب ترزا می، نخست وزیر بریتانیا نیز هست و معمولا به همراه گارد امنیتی خود برای تجدید قوا در این منطقه اقامت می کند. خانواده کلونی در ضیافت های خصوصی خانگی خود نیز معمولا پیشخدمت ها و آشپز این رستوران را در اختیار می گیرند.


با توجه به اقامت خانواده گروو در این هتل و تعهد خانواده کلونی به پرداخت تمامی هزینه های آنان، ستاره هالیوود و همسر وکیل مدافع حقوق بشرش، از جنجال بزرگی ممانعت به عمل آورده اند اما هنوز به طور دقیق مشخص نیست که ادامه این وضعیت چه هزینه ای را برای آنها در بر خواهد داشت. البته دیگر عملیات ساخت و ساز رو به پایان است و در انتهای سال میلادی گذشته این امکان برای خانواده گروو به وجود آمده که به راحتی به خانه سابق خود رفت و آمد کنند.نکته جالب این است که هیچ یک از این دو خانواده حاضر نشده اند درباره توافقی که داشته اند با رسانه ها صحبت کنند. جرج کلونی این ملک را در سال ۲۰۱۴، یعنی پس از مراسم  ازدواج شان- که در شهر ونیز برگزار شد و چهار شبانه روز به طول انجامید- با مبلغی معادل ۷٫۵ میلون پوند خریداری کرد. همسر آقای کلونی حالا باردار است و آنها در انتظار تولد دوقلوهایشان هستند.


این زوج در ماه مارس ۲۰۱۵ طرحی برای بازسازی ملک شان در نظر گرفتند که در برآورد اولیه ۱۲٫۵ میلیون پوند هزینه داشت. آنان با گروه مهندسین مشاور آکسفورد جنوبی قراردادی را امضا کردند و از ماه می ساله گذشته کار ساخت و ساز آغاز شد.برای دانستن عظمت پروژه همین کافی است که بدانید یک جرثقیل ۲۰۰ فوتی از ابتدای کار در محل نصب شد و تمام معبر اطراف پر شد از تردد بولدوزرها، ون ها و کامیون های سنگین.جرج کلونی سال گذشته در یکی از اظهارنظرهای معدودش درباره زندگی مشترک گفت: «من خیلی خوشحال هستم. ما واقعا اوقات خوشی را با هم می گذرانیم. داریم منزل مان را بازسازی می کنیم و این خیلی خوشایند است.» جرج کلونی سال گذشته رسما به این ملک آمد که حالا قیمتش به بیش از ۲۳ میلیون پوند رسیده است. او در یک ضیافت شام با همسایگانش در این دهکده از گیتاریست گروه لد زپلین، جیمی پیج و نوازنده گروه اسپون بندر، یعنی یوری گلر نیز دعوت به عمل آورد.


منبع: بهارنیوز

وضعیت اضطراری؛ آقای مدیری بی خیال شو

روزنامه هفت صبح: سری جدید برنامه مهران مدیری در حالی روی آنتن می رود که نسبت به فصل اول پیشرفتی نداشته است. برنامه ای که حالا بدون نوآوری در ساختار تلاش دارد با درشت گویی های سیاسی خودش را در کانون توجه قرار دهد. ضعف های اساسی آن را بررسی می کنیم.

پیش درآمد

سال گذشته «دورهمی» مثل یک پدیده نوظهور به میدان آمد و همه توجه ها را به خودش جلب کرد. جذابیت برنامه آنقدر بالا رفت که در جاهایی خندوانه را هم با تمام تلاش های رامبد جوان بی اثر کرد و در رقابت «سه ستاره»، گوی سبقت را از «خندوانه» و «نود» روبد. در چنین وضعیتی منتظر بودیم فصل دوم برنامه، با یک انرژی ویژه به میدان بیاید و با تغییر در ساختار و دکور و آیتم ها، روی دست فصل اول بلند شود.

فصل دوم «دورهمی» اما هیچ برگ برنده ای نداشت. انگار عوامل برنامه بعد از یک استراحت، مجددا ادامه فصل اول را ساخته و حالا در این مسیر، بخشی از بازیگران را هم از دست داده بودند. دکور کمترین تغییری نداشت. ساختار برنامه و آیتم ها، عملا همان قبلی بود. نمایش ها ساده تر شد و حتی در شیوه گفت و گو با مهمان های برنامه هم تغییری به وجود نیامد. تنها تغییر ایجادشده، پلاتوهای سیاسی مهران مدیری بود که بعد از چند قسمت به تکرار رسید. مروری داریم بر نقاط ضعف فصل جدید دورهمی.

وضعیت اضطراری؛ آقای مدیری بی خیال شو

دکور

بحث تغییر «دکور» دورهمی از اواسط فصل اول پیش آمد. آن زمان خود مهران مدیری اعلام کرد دکور برنامه قرار است به زودی تغییر کند اما هیچ وقت چنین اتفاقی نیفتاد. بعد از پایان فصل اول، هاشم رضایت، تهیه کننده برنامه مصاحبه ای انجام داد و در آن تاکید کرد که برای فصل دوم، حتما دکور را تغییر می دهند. در شرایطی که همه منتظر بودند برنامه با دکوری کاملا جدید روی آنتن برود در کمال تعجب، کمترین تغییری در آن ایجاد نشد. فقط جای مبل های آبی و نقره ای، یک دست مبل زرشکی رنگ آورده و چیده بودند وسط استودیو؛ همین و تمام.

یکی نبود بگوید وقتی بازیگران از برنامه رفته اند و آیتم های نمایشی به شکل و شمایل قبلی موجود نیست، دکور به این عظیمی به چه دردی می خورد؟ تا پیش از این چند خانواده در نمایش های میان برنامه وجود داشتند و خب این خانه به عنوان محل زندگی این خانواده ها منطق داشت. الان ما نمی دانیم قیمت و همسرش به همراه ارسلان توی آن خانه بزرگ قرار است چه داستانی داشته باشند.

آیتم های نمایشی

از ابتدای فصل اول، انتقادهای زیادی نسبت به آیتم های نمایشی برنامه «دورهمی» وجود داشت. با رفتن مهراب قاسم خانی و تغییر تیم بازیگران، وضعیت تا حدی بهتر شد. درواقع بازی ها و داستان نمایش ها به استاندارد نزدیک شدند و تا پایان فصل ادامه پیدا کردند. در شروع فصل دوم، اعلام شد که قرار است آیتم های نمایشی از برنامه حذف شود. هر کدام از بازیگران درگیر پروژه ای بودند و امکان حضور در «دورهمی» را نداشتند.

 وضعیت اضطراری؛ آقای مدیری بی خیال شو
مدیری تصمیم گرفت به جای حذف آیتم های نمایشی، آنها را با سه بازیگر یعنی سیامک انصاری، سروش جمشیدی و مه لقا باقری پیش ببرد. کاراکتر قیمت که در فصل اول به ستاره دورهمی تبدیل شده بود در فصل دوم، بخش مهمی از جذابیت نمایش ها را به دست گرفته. این کاراکتر در تمام آیتم های نمایشی حضور دارد و حتی سیامک انصاری را به حاشیه رانده است. با اینکه قیمت، کاراکتر جذابی است اما تکیه بیش از اندازه روی او و انداختن بار جذابیت آیتم های نمایشی روی دوش یک کاراکتر، طبیعتا به زودی اثر عکس می گذارد و مخاطب آن را پس می زند.

ساختار برنامه

مهران مدیری در فاصله فصل اول و دوم «دورهمی» سراغ ساخت نخستین فیلم سینمایی اش رفت. این وقفه فرصت مغتنمی بود تا ساختار «دورهمی» شکل و شمایل متفاوت بگیرد اما چنین اتفاقی رخ نداده است و قالب برنامه همچون دکور و آیتم های نمایشی و… ثابت مانده. تیتراژ ابتدایی و انتهایی همانی هستند که در فصل اول شاهد بودیم و البته ترانه آن عوض نشده. مجری با سلام و علیک شروع می کند، پلاتو می گوید، آیتم نمایشی اجرا می شود، مجری با حضور شرکت کننده ها مسابقه برگزار می کند، مهمان ها رو به روی مهران مدیری می نشینند، مصابحه انجام می شود، دوباره آیتم نمایشی، بعد از آن پلاتوی پایانی، خداحافظی و تمام.

حتی موسیقی ها داخل استودیو همان است که در فصل اول «دورهمی» مورد استفاده بود. نتیجه این که ساختار برنامه «دورهمی» یکنواخت است و تنوعی در آن دیده نمی شود. این در حالی است که رقیب یعنی «خندوانه» در هر فصل دکوری تازه دارد و ساختارش عوض می شود. (فارغ از اینکه موفق است یا نه). برنامه«دورهمی» برای فرار از ملال نیازمند تغییر در ساختار دارد.

سوالات مجری

بخش اعظمی از استواری برنامه ای در اندازه «دورهمی» به سوالات متفاوت مجری است، مشروط بر این که سوالات از اصول خارج نشود. در مجموع مدیری عملکرد قابل قبولی در این زمینه دارد اما نمی توان از چند نکته چشم پوشی کرد. بدیهی ترین مورد این است: چرا مدیری از فرمولی استفاده می کند که خودش از آن متنفر است: سرک به زندگی شخصی. تا جایی که اندازه رعایت شود باکی نیست اما موردی مثل جواد عزتی و شوخی بیش از حد مدیری با او و همسرش، مه لقا باقری در برنامه جمع شب مصداق «زیاده روی» است.

می دانید که خانم باقری همسر عزتی است و پیش تر جلوی دوربین مدیری در «باغ مظفر» و «قهوه تلخ» بوده. تاکید بیش از حد مجری روی این شوخی که مه لقا باقری بعد از ازدواج کم کم افسرده شده، خنده های هیستریک عزتی را به دنبال داشت.

نکته دیگر این که چرا مدیری فقط با امثال عزتی شوخی می کند و در برابر بازیگر شهره تر تو لاک می رود؟ همین جا اشاره کنیم که فصل دوم همان ایراد فصل پیش را دارد و آن هم حضور مهمان های نه چندان شاخص در «دورهمی» است؛ مثل سمانه پاکدل.

وضعیت اضطراری؛ آقای مدیری بی خیال شو

زیاده روی در پلاتوهای سیاسی

به کرار اشاره کرده ایم که قوت اصلی «دورهمی» به پلاتوهایی است که مهران مدیری می خواند. او بعد از سال ها اجرا به پختگی در این شیوه رسیده است و به شیوه ای منحصر به فرد استندآپ می کند. معتقدیم مدیری و تیم سازندگان «دورهمی» حق دارند به همه «گیر» بدهند و انتقاد کنند اما در دور جدید گرفتار افراط شده اند.

پلاتوی او در ایام تعطیلات نوروز مورد توجه کاربران فضای مجازی و البته رسانه های منتقد دولت قرار گرفت و به نظر می رسد مدیری و دوستان را برای ادامه انتقاد ترغیب کرده. او گفته بود: «اگر انرژی ها مثل چهار سال قبل و زمان انتخابات بود الان بوی نفت بیشتری توی سفره ها می پیچید و…» مدیری بعد از آن در گفت و گویی توضیح داد که اصلا سیاسی نیست و به جناح خاصی نزده اما در فضای سیاست زده این روزهای جامعه آن هم در آستانه انتخابات پلاتوی سیاسی دیگری جمعه شب رو کرد: «الحمدلله رونق اقتصادی بیداد می کنه و به سقف چسبیده. آدم دیدم از بس رونق اقتصادی خوبه فرش منزلش رو هم فروخته، خلاصه تا رونق اقتصادی خوب هست بفروشید، همه در حال خرید و فروشن.»


منبع: برترینها

وضعیت نمایش فیلم‌های اکران دوم نوروزی

محمدرضا فرجی درباره‌ی اینکه شنیده می‌شود، مشکل پروانه نمایش مانع از قطعی شدن اکران دوم نوروزی شده است، با بیان این مطلب ادامه داد: ما حدودا ۲۰ تا ۳۰ فیلم داریم که دارای پروانه نمایش هستند و قابلیت اکران دوم نوروزی را هم دارند بنابراین برای اکران دوم نوروزی، مشکل پروانه نمایش نداریم. به گفته‌ی او، فردا ۲۱ فروردین ماه در شورای صنفی نمایش تکلیف فیلم‌های اکران دوم نوروزی مشخص خواهد شد چون پخش کنندگان متقاضی اکران دوم نوروزی اعلام خواهند کرد که با چه سالن‌هایی قرارداد بسته‌اند.
وی خاطرنشان کرد: اگر استثنا فیلمی بود که متقاضی اکران دوم نوروزی بود و پروانه نمایش نداشت،سریع برای بررسی پروانه نمایش آن در اولین جلسه شورا اقدام خواهیم کرد.فرجی در پاسخ به اینکه چرا اولین جلسه شورای پروانه نمایش در سال جدید تشکیل نشده است، گفت: این جلسه هفته‌ی گذشته به دلیل مسافرت برخی اعضای شورا تشکیل نشد بنابراین در اولین فرصت تشکیل خواهیم داد.مدیر کل سینمای حرفه‌ای سازمان سینمایی با تاکید دوباره بر اینکه برای اکران دوم نوروزی مشکل پروانه نمایش نداریم، گفت: به هر حال هر فیلمی حداقل چهار هفته فرصت نمایش دارد و فیلم‌های اکران اول نوروزی، هنوز دو هفته دیگر فرصت دارند و ما در این دو هفته فرصت تشکیل جلسه پروانه نمایش را داریم.


منبع: بهارنیوز

عشق، خواهر مرگ است

هفته نامه کرگدن – مریم گودرزی:

عشق چیست؟

قدیمی ترین و مهم ترین اثر فلسفی که تلاش کرده به این سوال جواب دهد رساله مهمانی افلاطون است که در آن فیلسوفان مشهور عصر سقراط خطابه های خود را راجع به عشق ایراد می کنند و به بحث درباره آن می پردازند. از عصر این خطابه ها که حدود ۲۴۰۰ سال از آن می گذرد تا امروز عشق مهم ترین مبحث فلسفی بوده و کمتر فیلسوف نظریه پردازی را می شناسیم که درباره آن سخن نگفته باشد.

در هر عصری بنا بر نگرش و فضای آن عصر، فیلسوفان به تحلیل و بازتعریف عشق پرداخته اند و تلاش کرده اند این سوال مهم را پاسخ دهند که «عشق چیست؟» ظاهرا این سوال هرگز تکراری نمی شود و هر زمان و هر جایی به مقتضای حال و مقال می توان آن را تکرار کرد و درباره اش به شیرینی گفت و شنید، آن چنان که حافظ گفته است: «یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب/ کز هر زبان که می شنوم نامکرر است».

آرش نراقی را به این دلیل برای گفت و گویی در باب عشق انتخاب کرده ایم که کتاب بسیار خواندنی «درباره عشق» را ترجمه کرده است. این کتاب که مجموعه ای از مقالات فلسفی است تلاش دارد نگاهی نو به مفهوم عشق داشته باشد و به بازتعریف عشق رمانتیک بپردازد. آرش نراقی که اکنون در پنسیلوانیای امریکا سکونت دارد، در دانشگاه موراویان فلسفه دین و معرفت شناسی تدریس می کند. او با همه مشغله اش، با خوشرویی پذیرفت که بیش از یک ساعت درباره عشق حرف بزنیم.

عشق، خواهر مرگ است

عشق چیست؟ آیا عشق تعریف پذیر است و می توانید برای آن تعریفی معین ارائه دهید؟

در این باره بحث زیاد است که آیا اساسا می شود از عشق تعریفی ارائه کرد یا نه. نکته اول این است که عشق انواع مختلف دارد. لزومی ندارد که همه این انواع از تعریف واحدی پیروی کنند. عشق به وطن، عشق به فرزند، عشق رمانتیک، اشکال مختلف عشق هستند.

در اغلب موارد وقتی از عشق صحبت می کنیم منظورمان عشق رمانتیک است. یعنی عشقی که برای مثال میان یک زن و یک مرد دست می دهد. اگر منظور شما از عشق، عشق های رمانتیک باشد در آن صورت یکی از مهم ترین ویژگی های عشق رمانتیک همان است که در سخنان آریستوفان در رساله مشهور «مهمانی» اثر افلاطون آمده است.

در رساله مهمانی، آریستوفان داستان اسطوره ای نقل می کند که مطابق آن، ما در ابتدای خلقت موجودات مدوری بودیم با چهار دست و چهار پا و یک سر واحد با دو صورت بر آن، خدایان از قدرت این موجود به واهمه افتادند و خدای خدایان، زئوس، این موجود را به دو نیم کرد و هر نیمه را به سویی افکند. از آن روزگار، این نیمه ها، سرگردان این سو و آن سو می دوند و با اشتیاقی سوزان در پی یافتن نیمه گمشده خود هستند تا آن را بیابند، به او بپیوندند و دوباره به کلی واحد بدل شوند.

به نظرم این اسطوره ماهیت تجربه های عشق آمیز رمانتیک را نشان می دهد. نکته اصلی داستان این است که در عشق های رمانتیک دو «من» متفاوت به یکدیگر چندان نزدیک می شوند و در هم می آمیزند که گویی یک هویت تازه از میان آن دو «من» سر بر می آورد هویتی که می توان آن را یک «ما» نامید.

این هویت تازه که از امتزاج این دو «من» بر می آید، مهم ترین ویژگی عشق رمانتیک است. بنابراین عشق یک تجربه ویژه در مناسبات بیناانسانی است که در آن دو «من» در هم می آمیزند و یک هویت تازه، یک «ما» تشکیل می دهند. افراد خود را در متن این «ما» فراخ تر و کامل ترین می یابند و در دل این تجربه نوعی گشودگی، کمال و آرامش عمیق وجودی را تجربه می کنند.

آیا چنین چیزی در زندگی واقعی عملا امکان پذیر است یا این فقط یک تمثیل است؟

به اعتقاد آریستوفان هر انسانی یک نیمه گمشده از پیش محقق و معین دارد و هر کس لاجرم باید چندان در این عالم بگردد تا سرانجام نیمه گمشده خود را بیابد و در وصالش کمال از کف رفته اش را بازبیابد. اما واقعیت این است که یافتن چنان نیمه ای در این عالم کار بسیار دشواری است. اصلا هیچ معلوم نیست آن نیمه کجاست؛ آیا در همان شهر و زمان و تاریخی است که من زندگی می کنم؟ اگر چنان نیمه ای به واقع وجود داشته باشد، یافتن آن بسیار نامحتلم است و این با واقعیت زندگی ما و تجربه های عاشقانه مان چندان سازگار به نظر نمی رسد.

به نظرم آریستوفان راست می گفت که تجربه های عاشقانه تا حد زیادی در گرو نوعی تناسب و تجانس میان انسان هاست و انسان ها به کمند آن تناسب و تجانس به سوی هم کشیده می شوند.  

برخلاف آریستوفان این به آن معنا نیست که آدم ها از پیش نیمه گمشده حاضر و آماده ای دارند و تا آن را یافتند خود را با آن جفت و جور می یابند. حقیقت این است که انسان ها پس از آن که به کمند آن جاذبه اولیه به سوی هم کشیده شدند، در طول معاشرت و مؤانست با یکدیگر رفته رفته با هم تناسب بیشتر و بیشتری می یابند. یعنی در تعامل و همکنشی ممتد رفته رفته به شکل و تناسب یکدیگر در می آیند و نیمه متناسب یکدیگر می شوند.

درواقع طی یک فرایند پرتلاش و خلاقانه است که رفته رفته آرایش «من»های طرفین تغییر می کند و افراد احساس می کنند می توانند در کنار هم خوش بنشینند و هم کمال و قرار یابند. البته در بسیاری مواقع هم این اتفاق رخ نمی دهد. یعنی شکل گیری آن «ما» امر تضمین شده ای نیست، بلکه دانش و مهارت و شکیبایی می طلبد.

آیا به این کمال رسیدن در کنار یکدیگر بیشتر در قالب دوستی نمی گنجد؟ به نظر می سد عشق آن قدر آتشین است که به این تکامل تدریجی مجال نمی دهد ولی در دوستی این فرصت بیشتر دست می دهد.

در مورد دوستی ارسطو به نکته خوبی اشاره می کند. ارسطو می گوید بنیاد دوستی این است که آدم ها با هم کارهای مشترکی انجام می دهند. مثلا دوستان با هم سفر می روند، تفریح می کنند، کارهای خیریه انجام می دهند، پروژه های علمی را پیش می برند و غیره. بنابراین شرط لازم دوستی انجام فعالیت های مشترکی است و شکل بخشیدن به یک هویت مشترک شرط لازم است آن نیست.

دوستان در عین نزدیکی عاطفی هویت مشترکی نمی سازند. این در تجربه های عاشقانه است که نزدیکی «من»ها به تشکیل یک هویت مشترک و تازه می انجامد. در تجربه های عاشقانه، عاشق و معشوق چندان به هم نزدیک و درهم آمیخته می شوند که غم و شادی یکی عین غم و شادی دیگری می شود. سعادت و ناکامی محبوب عین سعادت و ناکامی محب است؛ یعنی آنچه بر دیگری رخ می دهد واقعه ای نیست که بر «دیگری» رخ داده است، واقعه ای است که بر «من» هم واقع شده است. اما در تجربه های دوستانه، دوستان گرچه مشفق ودلسوز یکدیگرند و از غم و شادی هم اندوهناک یا فرحناک می شوند، اما وقایع خوب یا بد وقایعی است که بر «دیگری» رخ داده است، هر چند حس همدردی ما را عمیقا بر می انگیزد.

بگذارید مثالی بزنم. مادری را در نظر بگیرید که دست فرزندش شکسته است. احساس مادر این است که انگار دست خود او شکسته است و بلکه ترجیح می داد که ای کاش دست خودش می شکست، نه دست فرزندش. یعنی درد فرزند برای او به مراتب دردناک تر از دردی است که بر خود او دست می دهد. اما یک دوست ولو آن که از شکسته شدن آن دست بسیار متاسف و اندوهناک می شود، آن تجربه را نمی تواند به عمق و نزدیکی آن مادر احساس کند. تفاوت دوستی و عشق در تفاوت میان این دو تجربه آشکار می شود.

در بسیاری مواقع دوستی ها هم به ازدواج منجر می شود و این خود تشکیل یک هویت تازه و «ما»ی واحد است. این طور نیست؟

ازدواج امر کاملا متفاوتی است و لزوما ربطی به عشق ندارد. این در دوره های بسیار متاخر است که عشق شرط لازم ازدواج تلقی می شود. درواقع با شروع نهضت رومانتیسم در اروپا و گسترش صنعت چاپ و مردمگیر شدن رمان های عاشقانه، مثل آثار جین آستین و برونته ها بود که مفهوم عشق رومانتیک وارد طبقه متوسط شد و رفته رفته عشق پیش را پیش شرط ازدواج تلقی کرده اند. بنابراین پیوند عشق و ازدواج بخش کوچکی از تاریخ بلند نهاد ازدواج را در بر می گیرد. نهاد ازدواج لزوما بهترین و موثرترین راه برای حفظ و تداوم عشق نیست. و از قضا در اغلب مورد، ازدواج می تواند به سرعت شعله های عشق را فروکش کند. یعنی یا عشق را از میان ببرد یا آن را به مرور زمان به تجربه ای ملایم تر از جنس همکاری دوستانه بدل کند.

به هرحال، مرد و زنی که صاحب فرزند می شوند پروژه مشترکی می یابند که باید با شکیبایی و ملاطفت آن را با کمک هم به انجام برسانند. این کار مشترک درعین آن که می تواند به تعمیق روابط عاطفی میان شرکای زندگی بینجامد، اما لزوما حافظ و تداوم بخش عشق نیست. البته این به آن معنا نیست که در متن ازدواج هرگز نمی توان شعله های عشق را فروزان نگه داشت. سخن من این است که آن نهاد لزوما برای این مقصود طراحی نشده است، هر چند گهگاه می تواند این مقصود را هم در کنار اهداف اصلی اش تامین کند.

عشق، خواهر مرگ است

پس وصال و یکی شدن هویت در گفته آریستوفان چه معنایی دارد؟ آیا فقط یک وصال موقت است و تداوم ندارد؟

در تمثیل آریستوفان وصال با ازدواج یکی نیست. در این تمثیل وصال به معنای با هم بودن است. امادر همان تمثیل آریستوفان هم نکته ای وجود دارد که به پرسش ما مربوط است. مطابق داستان آریستوفان، حتی وقتی که نیمه های گمشده به هم می رسند، باز هم از خار خار چیزی پنهان آزرده و ناآرام هستند. یعنی گویی حتی در نهایت وصال هم چیزی کم است.

گویی عشق در ذات خود سوگناک و تراژیک است. عشق همیشه تراژیک است. عشق خواهر مرگ است. شما برجسته ترین عاشقانه های جهان را ببینید: از ویس و رامین گرفته تا لیلی و مجنون و رومئو و ژولیت. تمام این عاشقانه ها به تراژدی ختم می شود. انگار کالبد جهان بر روح عاشقی تنگی می کند. انگار در تجربه های عاشقانه همیشه چیزی کم است و عطش شورمندانه ما هرگز به طور کامل سیراب نمی شود. البته در میان اهل نظر بحث است که آن عنصر مفقود کدام است. سقراط معتقد بود که وصال در صورتی می یابد که از حد وصال جسمانی فراتر رود و به نوعی اتصال روحانی بینجامد.

به اعتقاد او، عشق باید از حد و مرز جسم بگذرد و به روح و روان برسد تا معنا پیدا کند. همان نظری که بعدها در ادبیات عرفانی ما طنین انداز شد: «عشق هایی کز پی رنگی بود/ عشق نبود عاقبت ننگی بود/ عشق آن زنده گزین کو باقی است/ کز شراب جان فزایت ساقی است.»

در فلسفه معاصر که بحث از عشق های زمینی بیشتر است چه دیدگاه هایی درباره این تراژیک بودن عشق وجود دارد؟

از منظر فیلسوفان اگزیستانسیال تراژدی عشق در این جاست که ما در تجربه های عاشقانه مان می خواهیم با دیگری یکی شویم، فاصله مان را با معشوق به صفر برسانیم، اما هرچه فاصله های میان دو «من» کمتر و کمتر می شود، افراد احساس می کنند که موانع میان یکی شدنشان ستبرتر و ستبرتر می شود. گویی دیواری که حدود «من» را تعیین می کند درنوردیدنی نیست. این «من» درونی است که هسته سخت هویت ما را تشکیل می دهد، ما را از دیگران جدا می کند، ما را در پیله اتم خودگرفتار می کند و وقتی که اتم های من و تو به هم نزدیک و تزدیک تر می شوند حضور این غشای نامرئی که ما را از هم جدا می کنند قوی تر و قوی تر احساس می شود.

شما وقتی که از دیگری دورید، آن غشای نامرئی را نمی بینید، حس نمی کنید. بنابراین به این توهم دچار می شوید که می توانید با دیگری یکی شوید. اما وقتی که به شریک عشقی خود نزدیک می شوید تازه حضور آن دیوار نامرئی را در می یابید. آدم ها وقتی به هم بسیار نزدیک می شوند در می یابند که چقدر از هم فاصله دارند. هر چقدر که هسته های مرکزی «من»های ما به هم نزدیک تر می شود، نیروی رانش میان آن ها بیشتر و بیشتر حس می شود.

کسانی مثل کانت، تلاش می کردند رابطه عشق را بر مبنای رابطه نزدیکی مبتنی بر فاصله تعریف کنند. از نظر کانت، عشق عبارت است از تمایل مفرط ما به نزدیک شدن و کم کردن فاصله با دیگری. یعنی شرایط یک عشق سالم و شکوفاننده این است که فرد بداند به رغم تمایل شدیدش به نزدیک شدن به دیگری و درنوردیدن فاصله های میانشان، باید فاصله ای را در میانه رعایت کند و این یعنی احترام نهادن به دیگری.

احترام مستلزم حفظ فاصله است. بنابراین، عشق سالم و متوازن نزدیکی در عین حفظ فاصله است. و این همان پارادوکس عشق است: عشق ذاتا محو فاصله ها را می طلبد، اما محو فاصله ها عشق را ویران و نابود می کند. فرد باید نقطه طلایی میان این نزدیکی و آن فاصله را بیابد. به همین دلیل است که هنر عشق ورزی فقط هنر نزدیک شدن به دیگری نیست، هنر رعایت فاصله ها هم هست.

بنابراین توضیحات شما و با توجه به اشاره ای که به رابطه مادر و فرزند کردید و این اشاره هر جا صحبت از عشق می شود وجود دارد. به نظر می رسد استفاده از مثال مادر و فرزند برای عشق های رمانتیک کار کاملا صحیحی نیست، زیرا مادر و فرزند از ابتدا یکی هستند و «من» آن ها یکی است. بعد که از لحاظ جسمانی از هم جدا می شوند همچنان مادر این «من» گسترده را دارد. در حالی که در عشق های دیگر هرگز چنین«من» واحدی به دست نمی آید. آیا این تفاوت وجود دارد؟

نکته بسیار هوشمندانه و درستی را دیده اید که از قضا هم کمتر به آن توجه شده است. بله کاملا درست است. در اوان طفولیت میان طفل و مادر فاصله ای نیست. مادر طفل را پاره ای از خود می داند و طفل هم خود را بخشی از مادر می پندارد. در طول زمان است که رفته رفته «من» طفل شکل می گیرد و می کوشد خود را مستقل از مادر تعریف کند. در عشق های رمانتیک ماجرا معکوس است. دو «من» کاملا مستقل می خواهند به هم بپیوندند و با هم درآمیزند.

در ادبیات مربوط به عشق برای بیان این تفاوت معمولا گفته می شود که عشق مادرانه غریزی است (عناصر غریزی در آن قوی و غالب است) ولی عشق های رمانتیک مستلزم نوعی اراده و اختیار است.

در ادبیات دینی هم در بسیاری مواقع عشق خداوند به انسان به عشق مادر به فرزند تشبیه شده است. برای مثال در ادبیات غربی عشق الهی از جنس «آگاپه» است، همان که گاه در ادبیات عرفانی به آن «کرم» می گویند؛ «کرم بخشش بدون چشمداشت است. یعنی فرد عشق خود را بدون توجه به استحقاق دیگری نثار او می کند.

آگاپه یا عشق الهی یا عشق مادرانه عشق فارغ از استحقاق است. مثل باران یا آفتاب که بی دریغ بر پاک و ناپاک نثار می شود، اما عشق های رمانتیک فارغ از استحقاق است. مثل باران یا آفتاب که بی دریغ بر پاک و ناپاک نثار می شود، اما عشق های رمانتیک فارغ از استحقاق نیست. البته عاشقی محصول استدلال و حسابگری نیست، یعنی این طور نیست که شما بنشینید و حساب و کتاب کنید که آیا امتیازهای آین آدم بر نقاط منفی اش می چربد یا نه و اگر چربید تصمیمی بگیرید که در فلان روز و فلان ساعت عاشق او شوید!

عشق بشیاری مواقع بیرون از اختیار فرد اتفاق می افتد، اما وقتی که رخ داد، شما باید بتوانید از عشقتان دفاع کنید. یعنی اگر کسی از شما پرسید چرا عاشق این فرد شده اید، باید بتوانید عشق خود را بر مبنای ویژگی های خود و محبوبتان توضیح بدهید، یا اگر از جایی به بعد معشوق شما ثابت کرد که آن فرد شایسته ای نیست که شما گمان می کردید، باید بتوانید رفته رفته از عشق به آن فرد درگذرید. یعنی در تجربه های عاشقانه دلایل نقش اول و اصلی ندارند، اما عقل هم یکسره تعطیل نمی شود.

تجربه عاشقانه محصول دلایل نیست، اما دفاع عقلانی از آن باید علی الاصول ممکن باشد. بنابراین در عشق های رمانتیک میان عاشق و معشوق، در قیاس با عشق غریزی مادر به فرزند، عنصر اختیار و اراده نقش برجسته تری دارد. علاوه بر آن که در عشق های رومانتیک عناصر تنانه هم مهم است؛ عنصری که در روابط مهرآمیز میان والدین و فرزندان حاضر نیست.

آیا به نظر شما عشق رمانتیک توام با خودخواهی و حس مالکیت و تصاحب نیست و آن گسترش «من» که در برخی تعاریف عشق به آن اشاره شده، با این خودخواهی در تضاد  نیست؟

ما دو نوع حس تملک و به تعبیر قدما «غیرت» داریم. یکی غیرت ناموجه است و یکی هم غیرت به نظر من موجه و قابل دفاع. هویت ما آدم ها تا حد زیادی در چشم دیگران تعریف می شود. یعنی مثلا من خودم نمی توانم ادعا کنم که بهترین نویسنده دنیا هستم. دیگران، یعنی مثلا جامعه نویسندگان و اهل فن، باید من را به عنوان یک نویسنده خوب و برجسته بشناسند. بنابراین دست کم بخشی از هویت ما در گرو نگاه دیگران است.

حال اگر شما بخواهید زمام هویت خود را به دست بگیرید، یعنی خود، هویت خود را تعریف کنید، ظاهرا چاره ای ندارید جز آن که نگاه دیگری را تحت تسلط خود درآورید. بنابراین ما می کوشیم از طریق تسخیر نگاه دیگری بر هویت خودمان تسلط بیابیم.

هویت من در نگاه تو شکل می گیرد. بنابراین آزادی من در گرو تسخیر نگاه توست. به محض آن که من نگاه تو را به سلطه خود درآورم، می توانم هویت خود را از طریق نگاه تو به همان نحو که خود می خواهم شکل بخشم. خصوصا اگر شما عاشق کسی باشید مایلید که او شما را در عالی ترین صورت ممکن ببیند. یعنی شما را  چنان ببیند که می خواهید. اما من چگونه می توانم نگاه تو را به تسخیر خودم درآورم؟

یکی از شیوه های مهم برای تسخیر نگاه دیگری نوعی تجربه «عاشقی» است. یعنی دیگری را به کمند جاذبه ها مفتون و شیفته خود کنید. فردی که شیفته من شده است، اراده اش را در من می بازد و به من اجازه می دهد که خودم را در چشم او چنان بنمایانم که خود می خواهم. در این جا من حضور هیچ غیری را نمی پذیرم. هر حضور بیگانه ای می تواند تسلط بلامنازع من را بر نگاه تو به چالش بکشد و از این راه هویت من را به مخاطره بیندازد. این همان غیرت ورزی ناموجه است.

در این نوع غیرت ورزی، فرد می کوشد دیگری را به یک ابزار در جهت منافع و مقاصد خود فروبکاهد. این نوع غیرت ورزی و غیرپراکنی ناشی از نداشتن اعتماد به نفس است. از نوعی بی اعتمادی عمیق به خود و دیگری بر می خیزد و بیش از هر چیز نشانه ضعف شخصیت فرد است. البته این نوع غیرت ورزی که درواقع نوعی رابطه «شبه عاشقانه» و مبتنی بر سلطه است، در بن خود مرگ خود را می پروراند، زیرا به محض آن که من ولو به کمند جاذبه نگاه دیگری را مقهور و مسخر خود کردم، نگاه او و داوری اش ارزش خود را از کف می دهد. آن نگاهی ارزشمند است که مختارانه من را خوب ببیند. نگاه آزادگان ارزشمند است، نه نگاه بردگان.

بنابراین اعمال سلطه از طریق تجربه عاشقی «شخص» را به «شیء» بدل می کند و این فرایند ارزش سرنوشت ساز نگاه و نظر دیگری را منتفی می کند. یک نوع غیرت مداری دیگر هم وجود دارد که به نظر من مثبت و موجه است. شما وقتی وارد رابطه ای عاشقانه می شوید بسیار آسیب پذیرند. اصلا یکی از ویژگی های عشق این است که شما را نسبت به محبوبتان آسیب پذیر می کند. عاشق نقاب هایش را فرو می نهد. حصارهای دفاعی روحش را پایین می آورد و بنابراین هر تیری که از سوی محبوب به سوی او روانه شود به عمق و ژرفای روح او می نشیند و او را عمیقا مجروح می کند.

رنج دل شکستگی در عشق عین رنج از کف دادن عزیز است. بنابراین رابطه عاشقانه در صورتی پایدار و امنیت آور است که طرف مقابل هم کمابیش به اندازه شما در این رابطه گشوده و آسیب پذیر باشد.اگر شما نقاط حساس روح خود را در برابر محبوبتان عریان می کنید و در معرض می گذارید، او هم باید متقابلا روح خود را در برابر شما عریان و آسیب پذیر کند. این آسیب پذیری متقابل زمینه ای برای اعتماد متقابل فراهم می کند و به طرفین اجازه می دهد که با آرامش نسبت به یکدیگر گشوده بمانند.

 عشق، خواهر مرگ است

این گشودگی بخش مهمی از تجربه عاشقی است. اما این گشودگی و آسیب پذیری اقتضای نوعی غیرت است: یعنی شما در صورتی می توانید به دیگری اتکا کنید که او هم وجودش متکی بر شما باشد. اگر او شخص سومی را وارد رابطه کند، دست کم دو اتفاق می افتد؛ نخست آن که به همان میزان که اتکایش به دیگری است از تو مستقل است. بنابراین به همان اندازه نسبت به تو آسیب پذیری کمتری دارد. دوم آن که با به میان آوردن دیگری بر احتمال آسیب پذیری کمتر دارد.

دوم آن که با به میان آوردن دیگری بر احتمال آسیب پذیری تو می افزاید، چرا که چه بسادر بسیاری موارد مجبور است که برای دل دیگری کاری کند که دل حساس تو را مجروح می کند. یعنی وقتی که تعداد طرفین درگیر در یک رابطه عاطفی افزوده می شود، احتمال آسیب پذیری افراد به نحو تصاعدی بالا می رود. به همین دلیل است که افراد در تجربه های عاشقانه انحصارطلب هستند. یعنی ترجیح می دهند که وجود خود را فقط متکی به یک فرد کنند؛ فردی که خود به همان اندازه وجودش متکی به ماست.

این رابطه اتکای متقابل انحصاری در عین آن که مجالی برای گشودگی و آسیب پذیری طرفین رابطه می گشاید، به طرفین اطمینان می دهد که از آسیب پذیریشان سوءاستفاده نخواهدشد. بنابراین این نوع غیرت و غیرناپسندی تا حد زیادی ناشی از ماهیت خود تجربه عاشقی است و فضای امنی برای شکوفایی و تداوم یک رابطه عاشقانه سالم می آفریند.

با این همه انحصارطلبی و خودخواهی که در رابطه عاشقانه وجود دارد، با این همه رسوایی ها و تباهی هایی که در طول تاریخ به وجود آورده و سرنوشت های تراژیکی که رقم زده و همان طور که گفتید این سرنوشت تراژیک جزو جدایی  ناپذیر رابطه عاشقانه است، فضیلت عشق رمانتیک آن گونه که رابرت سالومون در مقاله «فضیلت عشق»* بر آن اصرار دارد چیست؟

در همان رساله مهمان یکی از مهمانان اشاره می کند که ما دو نوع عشق داریم: عشق خوب یا سالم و عشق بد یا بیمارگونه. بنابراین از همان ابتدا عشق شناسان می دانستند که تجربه های عاشقانه تحت هر شرایطی شکوفاننده و فضیلت آمیز نیست. به نظر من یکی از مهمترین ویژگی های عشق سالم شکوفاننده و فضیلت آمیز آن است که متقابل و متقارن باشد.

«متقابل» بودن به این معناست که طرفین رابطه هر دو یکدیگر را دوست داشته باشند. یعنی عشق یکطرفه نباشد. «متقارن» بودن به این معناست که هر دو طرف یکدیگر را به نحو واحد دوست داشته باشند، یعنی اگر یکی به دیگری عشق رمانتیک می ورزد، دیگری هم به او عشق رمانتیک بورزد نه آن که مثلا او را به مثابه برادر خود دوست داشته باشد!

عشق های سالم معمولا میان انسان های برابر رخ می دهد. نابرابری آفت عشق است. عشق هایی که میان افراد ناهمتراز دست می دهد معمولا به سرعت به رابطه ای سلطه گرانه ناامن بدل می شود. عشق های ناسالم، یعنی نامتقابل و غیرمتقارن، نوعی بیماری از جنس اعتیاد است.

یعنی فرد می فهمد که در باتلاق رابطه با این فرد روز به روز بیشتر فرو می رود، اما نمی تواند خود را از چنبره این رابطه خلاص کند. مثل یک فرد معتاد گرفتار اعتیادش شده است، می بیند که زندگی اش در حال نابودی است، اما نمی تواند خود را از چنگ مواد مخدر برهاند. این عشق های ناسالم هیچ فضیلتی ندارند و کسانی که گرفتار آن می شوند حتما باید به کمک روان شناسان و پزشکان حاذق خود را از بلای این بیماری درمان کنند.

آیا این همه دشواری و پیچیدگی در روابط عاشقانه دلیلی نیست برای حذف عشق از روابط جاری جوامع امروزی؟ آیا جوانان امروز با در نظر گرفتن این همه دشواری حق ندارند از عشق گریزان باشند و در پی روابط سطحی و زودگذر باشند؟

تجربه عاشقانه در روزگار ما با بحران هایی رو به رو است. یکی از ریشه های این بحران به نظرم شتاب زدگی در جوامع مدرن است. تجربه عاشقانه مستلزم آهستگی و تامل است، توجه و مراقبت و مراقبه می طلبد، اما در جوامع مدرن شتاب زندگی کمتر به ما مجال تامل و تعمق در مناسبات انسانی را می دهد. دیگر آن که، درست است که روابط عاشقانه با مناسبات جنسی نسبت عمیقی دارند، اما نباید مناسبات عاشقانه را به تمنیات جنسی فروکاست. بسیاری افراد عشق را با روابط جنسی یکی می گیرند.

البته در روزگار مدرن کسانی مثل فروید و شوپنهاور بر این باور بودند که عشق چیزی نیست جز نیاز جنسی برنیامده و سرکوب شده و عشق هم در نهایت فریب طبیعت است برای آن که ما را به تولید مثل برانگیزد تا ژن های ما بتوانند به بقایشان ادامه دهند. عشق چیزی جز بازی فریب آمیز مغز و دستگاه روانی ما برای تولید مثل نیست. در نتیجه در چشم بسیاری از این افراد فضایل منتسب به عشق محل تردید است. فروکاستن عشق به مناسبات جنسی البته فضاهای مذهبی را هم به عشق های زمینی بدگمان کرده است.

به نظر من در عین حال که نباید رابطه نزدیک میان عشق و مناسبات جنسی را نادیده یا دست کم گرفت، نباید عشق را به مناسبات جنسی فروکاست. عشق پدیده ای به مراتب پیچیده تر از صرف کشش و مناسبات جنسی است. اما دقیقا به همین دلیل است که تولد و تکون عشق در مناسبات انسانی کاری خلاقانه، زمانبر و مستلزم صرف انرژی روحی و عاطفی زیاد است.

تجربه عشقی مثل خلق یک اثر هنری است، محصول آن زیبا از کار در نمی آید مگر آن که فرد دل و جان به کار دهد. تکامل عاشقی مستلزم مدیریت است و مدیریت کامیاب محصول دانش و مهارت های ویژه است. به همین دلیل است که در جهان سرعت افراد کمتر مجال یا رغبتی برای عاشقی دارند. افراد رفته رفته به لذت های آسان و آسان یاب متمایل می شوند.

برخلاف عشق، مناسبات جنسی به سرعت به لذتی سریع و شدید می انجامد، گرفتاری و مخاطرات آن کمتر است و صبوری و دانش و مهارت زیادی هم نمی طلبد. مدیریت یک مناسبات جنسی موفق بسیار آسان تر از مدیریت یک رابطه عاشقانه موفق است و ناکامی در یک رابطه جنسی ناموفق به مراتب کم هزینه تر از شکست در یک رابطه عشقی ناکام است. بنابراین افراد رفته رفته ترجیح می دهند که خود را گرفتار عشق و مخاطرات فراوان آن نکنند. خصوصا آن که ما از ادب و اخلاق عاشقی هم چندان سررشته نداریم.

اگر بشر امروز به این نتیجه رسیده که بدون عشق آسوده تر زندگی می کند و به آن نیاز ندارد، چه اشکالی دارد این روند را ادامه دهد؟ به عبارت دیگر عشق چه مشکلاتی از بشر امروز را می تواند حل کند؟

رابرت سالومون در مقاله مشهورش درباره فضیلیت عشق اروتیک نکته های خوبی را درباره فضائل عشق می گوید. اگر انسان ها شکیبابیی و خطرپذیری لازم را در تجربه های عاشقانه شان به خرج دهند، می توانند یکی از عمیق ترین تجربه های انسانی را بیازمایند، تجربه ای که عمیقا می تواند به شکوفایی و پختگی شخصیت و روان ایشان بینجامد. عشق مجال فراخی برای بیان و آشکارگی به روح ما می بخشد و لذتی عمیق و ماندگار در روح ما بر می انگیزد.

تجربه عاشقی از جهاتی مثل تجربه پدرشدن یا مادر شدن است. به نظر من هیچ کاری نامعقول تر و پرزحمت تراز فرزنداری نیست. پروراندن فرزند یکی از دشوارترین مسئولیت هایی است که یک انسان می تواند در زندگی اش بر دوش بگیرد. در عین حال تمام کسانی که صاحب فرزند شده اند اذعان می کنند که این تجربه یکی از عمیق ترین و استحاله بخش ترین تجربه های زندگی ایشان بوده است. یعنی به رغم تمام دشواری ها، مخاطرات و زحمات پایان ناپذیر فرزندداری، والدین با دل و جان به این کار می پردازند و در نهایت خود را به واسطه این تجربه پخته تر، عمیق تر و شاداب تر می یابند.

این تجربه درک ایشان را از خود و از جهانی که در آن زیست می کنند  متحول می کند، اصلا نگاهشان به جهان را عوض می کند، به ایشان امید و گرما می بخشد. جهان خاکستری را برایشان رنگی می کند. تجربه های عاشقانه هم کمابیش از همین جنسند. تجربه هایی عمیقا پرزحمت، پرافت و خیز و پردرد و رنجند اما به رغم آن، وقتی فرد درگیر آن می شود احساس می کند شخصیت و هویتش تحول یافته است، چیزهایی را می بیند که پیش تر به چشمش نمی آمد، دنیایش روشن تر و رنگین تر شده است، زندگی اش معنا و طراوت یافته است.

عشق به زندگی معنا و نشاط می بخشد، شکوفایی و پختگی می آورد. به نظر من یکی از مهمترین ریشه های بحران معنا در جهان معاصر بحران در تجربه های عاشقی است. تجربه عشق سالم می تواند به زندگی انسان امروز معنا بدهد و عمیق ترین اضطراب ها و ملال های وجود او را آرامش ببخشد. زندگی با عشق سرشار از امید و معناست.

* پی نوشت:

ر. ک مجموعه مقاله «درباره عشق»، ترجمه آرش نراقی، نشر نی، چاپ ششم ۱۳۹۵٫


منبع: برترینها

کشف پنج مجسمه تاریخی در یزد

به گزارش ایرنا، سرهنگ حسین رضایی گفت: در پی دریافت خبری مبنی بر اینکه غارتگران میراث فرهنگی قصد فروش تعدادی عتیقه در سطح شهر یزد دارند بررسی موضوع به صورت ویژه در دستور کار ماموران اداره مبارزه با قاچاق کالا و ارز پلیس آگاهی استان قرار گرفت. وی ضمن اشاره به تحقیقات گسترده ماموران پلیس افزود: کارآگاهان ضمن هماهنگی با مقامات قضایی و انجام یکسری کارهای اطلاعاتی و پلیسی، مخفیگاه متهمان را شناسایی و در یک عملیات ضربتی و غافلگیرانه سه نفر از قاچاقچیان اشیاء عتیقه را دستگیر و در بازرسی از مخفیگاه آنها این تعداد مجسمه تاریخی کشف شد. رضایی گفت: با حضور کارشناسان اداره میراث فرهنگی و انجام بررسی­ های لازم مشخص شد مجسمه های کشف شده مربوط به دوره هخامنشی است.

رئیس پلیس آگاهی استان یزد با بیان اینکه متهمان این پرونده به دادسرا معرفی شدند افزود: ایران از جمله کشورهایی است که دارای تاریخی بس کهن و تمدنی ریشه دار است و از این رو آنچه از گذشته ­های دور برای ایرانیان به جا مانده در مقایسه با سایر کشورها قابل مقایسه نیست. در سال گذشته نیز با هوشیاری پلیس آگاهی یزد ۲نفر که قصد فروش تعدادی سنگ و اشیای تاریخی به مبلغ ۲۰ میلیارد ریال را داشتند شناسایی و دستگیر شدند . محورهای مواصلاتی استان یزد به دلیل اتصال استان های جنوبی به مرکز کشور و موقعیت این استان در کانون کریدور شمال – جنوب کشور موجب شده تا راههای این استان مورد سو استفاده برای انتقال کالای قاچاق قرار گیرد.


منبع: بهارنیوز

چرا تیراژ کتاب‌ در ایران اینقدر پایین است؟

این داستان‌نویس و شاعر در گفت‌وگو با ایسنا، درباره وضعیت ادبیات در سال گذشته گفت: من تفاوت زیادی بین سال ۹۵ و ابتدای دهه ۹۰ نمی‌بینم، زیرا اثر متفاوت و برجسته‌ای در این سال  بیرون نیامد و آثار در ادامه فعالیتی بود که قبلا وجود داشت.او دلیل وضعیت حال حاضر ادبیات را فقدان خلاقیت در نویسندگان دانست و اظهار کرد: در ادبیات‌مان با نوعی تکرار مواجه هستیم که نشان‌دهنده این است که ادبیات ما فرسوده شده و خلاقیتی در آن دیده نمی‌شود، اما در حوزه‌هایی مانند سینما شاهد خلاقیت و تولید آثار جدی در کشورمان و در جهان هستیم.

اکبریانی با بیان این‌که این وضعیت را در وهله اول متوجه نویسندگان می‌داند، خاطرنشان کرد: نویسندگان ما دچار یک نوع تکرار شده‌اند، ممکن است بگویند به خاطر سانسور یا زبان فارسی است، گرچه این‌ها هم مقصر هستند، اما آن‌چه مقدم بر آن‌هاست خود نویسنده است که ضعف دارد. نویسنده باید با خواندن ادبیات کلاسیک ایران و جهان و همچنین نوشتن خود را تقویت کند.  او افزود: نویسنده باید به ادبیات و نوشتن به عنوان یک حرفه و شغل نگاه کند؛ همانند کارگردان و تهیه‌کننده سینما که به مسائل مالی توجه زیادی دارند و سینما را به عنوان حرفه می‌بینند و معاش‌شان به آن گره خورده است. نویسنده‌ها چنین نگاهی به ادبیات و نوشتن ندارند؛ یعنی معیشت خود را از جای دیگر تأمین می‌کنند و زمان‌هایی که وقت‌شان آزاد است شروع به نوشتن می‌کنند. این مسئله باعث شده ادبیات را جدی نگیرند. اگر نویسنده‌ای هم بگوید که ادبیات را جدی می‌گیرد، این جدیت همراه با خلاقیت نیست؛ البته برخی از نویسندگان از این امر مستثنی هستند.
این نویسنده درباره وضعیت نشر کتاب  با بیان این‌که وضعیت نشر کتاب نسبت به دوره احمدی‌نژاد خیلی بهتر شده است، اظهار کرد: در دوره احمدی‌نژاد به دلیل سخت‌گیری‌هایی که وجود داشت نوعی انفعال، سرخوردگی و یأس در جامعه به وجود آمده ‌بود، نویسنده احساس می‌کرد اگر چیزی بنویسد، منتشر نمی‌شود و یا خواننده احساس می‌کرد کتابی که می‌خواهد، وجود ندارد، بنابراین جامعه دچار رخوت و انفعال شده بود؛ اما در دوره جدید این وضعیت بهتر ‌شده است و نویسندگان، مترجمان، شاعران و خواننده کتاب از آن انفعالی که در آن زمان وجود داشت بیرون آمده‌اند، خوانندگان بیشتری سراغ کتاب آمده‌اند اما این به معنای تحول در ادبیات نیست.

او خاطرنشان کرد: ادبیات ما نیازمند تحول است اما این تحول وجود ندارد. حرکت ادبیات ما حرکت یکنواختی است که از گذشته شروع شده و همچنان آرام پیش می‌رود و تحولی در آن دیده نمی‌شود. اکبریانی یادآور شد: زمانی که تعداد عناوین کتاب بالا می‌رود، نشان‌دهنده این است که حرکت مثبتی انجام شده است. تعداد نویسنده‌ها افزایش یافته و رقابت بین آن‌ها بیشتر شده که همه این‌ها در بهبود وضعیت نوشتن مؤثر و خوب است.  او با بیان این که تیراژ کتاب‌ها پایین است، گفت: تیراژ پایین کتاب ناشی از فقدان خواننده است، اما من خواننده ایرانی را ضعیف نمی‌دانم.  فکر نویسنده ایرانی ضعیف است که باعث می‌شود تیراژ کتاب‌ها پایین بیاید و خواننده کمی داشته باشند. مثلا در سینما فیلم خوبی ساخته شود یا در موسیقی اثر خوبی بیرون بیاید، مخاطب زیادی را به خود جذب می‌کند که به نوعی تیراژ مخاطب محسوب می‌شود اما در حوزه ادبیات چنین شایستگی‌ای در اثر وجود ندارد و طبیعی است که مخاطب نیز سراغش نرود. این داستان‌نویس ادامه داد: اگر کتابی با عنوان «یک بعلاوه یک»، «من پیش از تو» یا «پس از تو» بیرون می‌آید و  بارها و بارها در تیراژ متوسط تجدید چاپ می‌شود، نشان‌ می‌دهد اگر مخاطب ایرانی کتاب مورد نظر خود را پیدا کند، سراغ آن می‌رود؛ هرچند عده‌ای می‌گویند این کتاب عامه‌پسند است و کتابی است که در جامعه می‌تواند مانند پفک باشد!

او در ادامه اظهار کرد: تیراژ پایین  به معنای فقدان خواننده در همه کتاب‌ها مصداق ندارد، خصوصا کتاب‌های خارجی که در تیراژ بالا منتشر می‌شود، بنابراین ما کمبود مخاطب نداریم بلکه کمبود نویسنده خلاق حتی در حوزه عامه‌پسند داریم. در حوزه نخبگی هم زمانی که کتاب‌ها منتشر می‌شود به‌قدری از نظر ساخت و پرداخت داستانی ضعف دارد که آدم رغبت نمی‌کند سراغ آن‌ها برود. چطور کتاب‌های موراکامی  فروش می‌رود و تجدید چاپ می‌شود اما کتاب نویسندگان داخلی این‌طور نیست و استقبالی از آن‌ها به عمل نمی‌آید؟ به نظر من همان ضعف نویسندگان علت اساسی تیراژ پایین کتاب است.

او همچنین درباره بهترین و بدترین خبری که در حوزه ادبیات و کتاب در سال گذشته شنیده است، گفت: نه خبر آن‌چنان خوبی شنیده‌ام و نه خبر آن‌چنان بدی که در ذهنم به عنوان خبر خوب یا بد بماند. خبرها تکراری بودند.اکبریانی با بیان این که در سال‌ گذشته بیشتر کتاب‌های ادبیات کلاسیک ایران را مطالعه کرده است خواندن کتاب «تذکره‌الاولیا»ی عطار را  پیشنهاد کرد و گفت: فکر می‌کنم برای نوشتن داستان ایرانی کتاب بسیار بکری است و در داستان‌نویسی می‌توان از آن استفاده‌های زیای کرد. این کتاب برای خواننده‌ها نیز خوب است و جذابیتی دارد که خواننده را می‌تواند راضی کند، در عین حال خواندنش سختی‌هایی هم دارد که شاید برای یکی دو روز اول خواننده را دچار مشکل کند اما بعد از آن خواننده راه می‌افتد. به نظرم  کتاب‌ خیلی روان و خوبی است.


منبع: بهارنیوز

معتمدی خواننده اپرای «خیام» شد

بهروز غریب‌پور در گفتگو با مهر با تایید خبر حضور محمد معتمدی در اپرای «خیام» به عنوان خواننده اصلی بیان کرد: بنده طی پروژه‌های قبلی با آقای معتمدی سابقه دیرینه همکاری دارم و تا حد زیادی با توانمندی‌های وی در عرصه اجرای اپرا آشنا هستم بنابراین با توجه به این سابقه حضور و همکاری خوبی که با او داشتم روی او به عنوان یکی از اعضای ثابت گروه «آران» حساب می‌کنم.وی ادامه داد: زمانی که مشغول نوشتن اپرای «خیام» بودم با محمد معتمدی درباره حضورش در این پروژه صحبت کردم و پیشنهاد دادم که او نقش خیام را اجرا کند، اما معتمدی بر این باور بود که این مساله ممکن است یک تکرار ناخوشایند باشد و این سوال پیش آید که چرا دائماً محمد معتمدی باید در آثار ما حضور داشته باشد. در حالی که من بر این باور بودم خواننده‌هایی چون پاواروتی به این دلیل به شهرت جهانی رسیدند که در کار خود به یک تکثر منطقی رسیده بودند و به همین جهت اغلب مخاطبان با آثار او آشنا شدند، اما به هر صورت آقای معتمدی با تمام این استدلال‌ها پیشنهاد داد که خواننده دیگری در اپرای «خیام» حضور داشته باشد.

غریب‌پور بیان کرد: طبق توافقاتی که با محمد معتمدی انجام دادیم قرار بر این شد تا همایون شجریان به عنوان اولین و اصلی‌ترین گزینه ما برای اپرای «خیام» مطرح شود. جالب اینجاست که حضور همایون شجریان به پیشنهاد خود محمد معتمدی انجام گرفت و به عنوان اولین گزینه حضور در این نقش مطرح شد اما در جریان ساخت موسیقی معلوم شد مساله حضور مستمر یک خواننده در ضبط موسیقی اثر و بهتر درک کردن نقش مورد نظر، ماجرای بسیار مهمی است که محمد معتمدی در اپراهای قبلی انصافاً آن را رعایت می کرد به همین جهت با در نظر گرفتن این نکته که او اپراهای متعددی خوانده و مساله ضبط موسیقی و ایفای نقش را بهتر درک می‌کند، با احترام تمامی که به همایون شجریان می‌گذارم و می‌دانم او یکی از بهترین خوانندگان ایران است، تصمیم گرفتم تا به خان اول بازگردم و با محمد معتمدی کار کنم، چرا که حضور در اپرای خیام فوق‌العاده زمانبر است و آواگر نقش خیام باید با تمرکز کامل در اثر حضور داشته باشد.

وی تاکید کرد که حضور در این اپرا نیازمند انضباط کاری است و تفاوت زیادی با حضور در یک آلبوم دارد.کارگردان اپرای «خیام» در پایان تصریح کرد: محمد معتمدی همین روحیه‌هایی را که به آن اشاره کردم داراست و از همین الان هم نشان داده اهمیت بسیار زیادی برای کار قائل است. بسیار خوشحالم که محمد معتمدی حضور دوباره در این کار را پذیرفت و امیدوارم که ماندگارترین اثر را با هم اجرا کنیم. البته او طی زمان حضورش در پروژه اپرای «سعدی» نشان داد که روحیه حضور در نمایش را دارد. او با روحیه منضبط و هماهنگ و البته رفاقت بسیار خوبی که با امیر بهزاد آهنگساز اپرای «خیام» دارد می‌تواند در پیشبرد آنچه که ما از اپرای خیام در ذهن خود داریم، کمک مؤثری کند.


منبع: بهارنیوز

برای سردبیر نوآور که به سفر ابدی رفت

فریبا حاج‏دایی- روزنامه بهار
اولین بار که محمد حیدری را می‏بینم مدت‏ها از زمانی که سردبیرِ روزنامه «اطلاعات» در پیش از انقلاب بوده گذشته است و حالا زمانی است که سردبیر مجله «گزارش »  است. در مدرسه ‌ای غیرانتفاعی متعلق به مدیر مسئول مجله کار می‏کنم و آن روز به اتفاق همسر مدیر مسئول هر یک برای دیدنِ همسران‏مان سری به مجله گزارش زده‏ایم. در آن زمان همسرم، رامین مستقیم یکی از نویسندگانِ مجله است. حیدری خدنگ و آبی‏پوش از اتاقِ کنفرانس بیرون می‏آید و با آنکه همسرِ مدیر مسئول مرا معرفی کرده سری به عجله تکان می‏دهد و در دهانِ دری که پشت سر خود می‏بندد ناپدید می‏شود. راستش هیچ شباهتی به مردی که در باره‏اش بسیار شنیده‏ام ندارد. مردی که دورانی از عمرش را کنار خیابان لبوفروشی کرد تا شرف‏فروشی نکرده باشد. بیشتر به نظرم مردِ متبختری آمده که سردبیریِ مجله‏ای برایش نهایتی محسوب می‏شود و امان از قضاوت‏های عجولانه! البته در آن زمان به شدت متشکرش هم هستم که از معدود سردبیرهایی است که به جِدّ در برابر مدیرهای مسئول در مجلات می‏ایستد و نه تنها حقِ نویسندگانش را تمام و کمال پرداخت می‏کند که حواسش به حق بیمه و سایر خدمات هم هست. اما آن لباسِ آبی و تمام لی و آن درِ بسته هم همچنان تویِ ذهنم بالا و پایین می‏پرد. می‏زند و به هر ضرب و زوری موفق می‏شویم خانه فکسنی ۵۰ متری را معامله کنیم. نه من از این امور سر درمی‏آورم و نه همسرم. حیدری اما در ادامه شرف‏نفروشی‏اش بعد از لبوفروشی مدتی در املاک کار کرده است و طبیعتا دوام هم نیاورده ولی در همان مدت آنقدری یاد گرفته که به کمک ما بیاید و نگذارد با نادانستگی اندک سرمایه‏مان از کف‏ برود. دیگر حضوری پدروار و برادروار در منزل‏مان دارد و مشکلات شغلی، فرزندداری و حتی همسایه‏داری با او درمیان گذاشته می‏شود و او فی‏الفور در حلش می‏کوشد.در کارش پیشرو است. هنوز اینترنت و سایت و مجله اینترنتی یک رویاست که اقدام به راه‏اندازی مجله اینترنتی «پارس‏پژواک» می‏کند و از شما چه پنهان در چاپ مطالب بسیار دلیر است چون از کرامات او نحوه ویرایش مطالب به نحوی است که هم حرف گفته شود و هم خط قرمزها رعایت و اگر نعوذبالله برای هر یک از نویسندگانش پیشآمدی کند سینه محمد حیدری سپر بلایِ آن نویسنده است. پارس‏پژواک، این اولین مجله اینترنتی، دیری نمی‏پاید و جایش را به انبوه مجلات دیگر می‏دهد ولی هنوز حلاوت سرمقاله‏های جانانه حیدری و دیگر مطالب چاپ شده در آن با ماست. بعدها که با محمد بهارلو همکار شده بودم و افتخار داشتم سایت «دیباچه» را به روزرسانی کنم هرگاه درگِل می‏ماندم که چگونه مطلبی را از خط قرمزها رد کنم همیشه یاری‏رسان محمد حیدری بود و از این منظر او هم به گردن دیباچه حق داشت. «داشت» می‏گویم چون دیباچه هم دیگر نیست.مدتی بود کم پیدا شده بود و تلفنی حال باقلی‏پلوهایی را که، هروقت به ما سر می‏زد، برایش درست می‏کردم می‏پرسید و همیشه هم قول می‏گرفت که وقتی می‏آید مبادا غذای دیگری درست کرده باشم. امروز که نیست امروز که سرطان در جنگِ نابرابرِ یکی، دو ساله بالاخره پشتش را به خاک رسانده به خودم گفتم که دیگر خانه ما رنگ این غذایِ سبز را به خود نخواهد دید چرا که دیگر قدم حیدری این خانه را سرسبز نمی‏کند. یادش سبز.


منبع: بهارنیوز

سایه ملاحظات غیرفرهنگی کوتاه‌شدنی نیست!

– فرانک آرتا: بعد از انتخاب‌نشدن فیلم «بوف‌کور» به کارگردانی احمدرضا معتمدی از سوی هیئت انتخاب جشنواره فیلم فجر، این کارگردان سینما نامه‌ای به رئیس‌جمهور نوشت و درآن مطالبات خود را مطرح کرد. این نامه که به طور اختصاصی در اختیار «شرق» قرار گرفته بود، در تاریخ ٢٣ بهمن‌ منتشر شد. بعد از آن هم به دلیل برخی از انتقادات در برنامه هفت، کمیسیون فرهنگی مجلس سه نفر را برای شنیدن اعتراضات‌شان دعوت کرد که درآن‌میان نام احمدرضا معتمدی به چشم می‌خورد. اما او نرفت. با معتمدی درباره سرنوشت فیلمش گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که می‌خوانید:

سایه ملاحظات غیرفرهنگی کوتاه‌شدنی نیست!

بازخوردهای نگارش نامه مستقیم‌تان به رئیس‌جمهور  را چگونه دیدید؟

در حقیقت نکته‌ای که می‌خواهم بیان کنم، این است که من مطالبه فرهنگی‌- هنری دارم که محتوای نامه این‌جانب درون این context فرهنگی- هنری قابل تفسیر است. حالا نمی‌دانم چرا تاکنون پاسخ مناسبی دریافت نکرده‌ام! نمی‌دانم چه دستی در کار بود که حرف مرا از محمل اصلی‌اش خارج کرد و کوشید به‌واسطه سیاسی معرفی‌کردن نامه‌ام، من را که معترض بودم در جایگاه متهم بنشاند؟!

حرف من، همان حرفی است که در فیلمم با صدای رسای هنر گفته شده است. من فارغ از تحولات سیاسی، به آنچه در باطن و روح جامعه می‌گذرد، پرداخته‌ام و آن چیزی نیست جز کشاکش فکری و هویتی و معنایی که درون ما را متلاطم کرده است. این سخن عمیق و فاخر کجا و اغراض و انگیزه‌های سیاسی کجا؟! من نگران عالم فرهنگم و می‌دانم تاریخ، ما را به دلیل غفلت از فرهنگ و معضلات و گزندهایش، نکوهش خواهد کرد.

شاید مسئله‌ای از مسئله موسیقی، روزآمدتر و جاری‌تر نباشد. من پاسخ این مسئله را از دل ذخایر و اندوخته‌های فرهنگی‌مان بیرون کشیدم و پیشِ‌روی نسل چالشگر و پرحرارت امروز گذاشتم. تمام اهتمام من در همین حقیقت خلاصه می‌شود که جوان امروز را به تاریخ معنوی و تسلی‌بخش خودش ارجاع داده‌ام؛ تاریخی که چون او از آن بی‌خبر مانده، به تاریخ دیگر که بیگانه هستند، پناهنده شده است.

تاریخ ما آن‌قدر از داشته‌ها و سرمایه‌های فرهنگی آکنده و لبریز است که حتی می‌تواند طبع و ذائقه فرهنگی جوان امروز را هم راضی کند. آیا این حرف، کمترین دلالت سیاسی دارد؟! واقعا از اخلاق و انصاف به دور است که چنین ایده‌هایی، قربانی محاسبات و معادلات سیاسی شوند. افسوس که حق این فیلم به دلیل ملاحظات غیرفرهنگی و غیرهنری و مصلحت‌اندیشی‌هایی که بیرون از محتوا و سخن آن قرار داشت، تضییع شد.

آقای رئیس‌جمهور در سال‌های گذشته، بارها به گونه‌ای همدلانه با اهالی فرهنگ سخن گفته و به مقولات فرهنگی از قبیل موسیقی، خوش‌بینانه نگاه کرده است. حال چطور است در مهم‌ترین جشنواره فرهنگی سال، فیلمی که در همین مسیر حرکت کرده، بدون هیچ توضیح و توجیهی، از صحنه رقابت حذف می‌شود؟! این تناقض نیست؟! معیارهای دوگانه، با صدق و راستی سازگار نیست. من از ایشان به‌عنوان رئیس عالی‌ترین و کانونی‌ترین نهاد فرهنگی کشور انتظار دارم پرسش من‌ را، بی‌پاسخ رها نکند.

واقعا چرا به شخص رئیس‌جمهور نامه نوشتید؟ مگر در وزارتخانه ارشاد کسی نبود که پاسخ‌گو باشد؟

برای اینکه هیچ‌کدام از مسئولان جشنواره پاسخ‌گو نبودند! بارها با تلفن مسئولان جشنواره تماس گرفتم اما جواب ندادند.

مشاور آقای وزیر چطور؟

آقای حیدریان تلفن من را جواب دادند. اما پاسخ روشنی دریافت نکردم.

چطور؟

یعنی جواب روشنی ندادند. فقط گفتند این موضوع را پیگیری می‌کنم و به شما خبر می‌دهم. ایشان و آقای رضاداد همدلی زیادی با من کردند. حتی آقای رضاداد که فیلم را دیده بود از امتیاز ویژه فیلم برای جایزه کارگردانی سخن می‌گفت. اما به‌هرحال نتیجه‌ای برای حضور فیلم در جشنواره حاصل نشد.

با این نگاه که همیشه و همه‌جا اعلام کرده‌اید با سیاست کاری ندارید و مایل نیستید فرهنگ و هنر را با سیاست درآمیزید. آیا نامه به رئیس‌جمهور به سیاسی‌شدن موضوع دامن نمی‌زند؟

به هیچ عنوان. دلیلش هم کاملا مشخص است. ببینید من فیلمی با عنوان «راه‌رفتن روی سیم» ساختم که فیلمی روشنفکرانه و فرهنگی است. حالا هیئت انتخاب فیلم را نپذیرفت. من اعتراض کردم و باید دلیل آن را به من می‌گفتند که نگفتند! کما اینکه به آقای عیاری گفتند فیلم «کاناپه» مشکل حجاب دارد یا درباره فیلم «مَلی و راه‌های نرفته‌اش» به‌صراحت گفتند ترویج فمینیست است.

اما دلیل نپذیرفتن فیلم من را نگفتند!! من حق دارم بدانم فیلمی که نپذیرفته شده، چرا و به چه علت مغفول واقع شده. درحالی‌که موضوع فیلم من درباره حکمت موسیقی است. بحران هویت جوانان را نشانه گرفته و ما که امروز در جهانی هستیم که هجمه‌های زیادی علیه فرهنگ ما می‌شود، فیلم درباره فرهنگ غنی فراموش‌شده و تاراج‌رفته ما می‌گوید.

فیلم درباره نسلی سخن می‌گوید که به دلیل بریدگی و گسستگی از تاریخ و فرهنگ و هویت بومی‌اش، دچار پریشانی و سردرگمی زبانی شده و به دنبال راهی برای گریز از این وضع ناخویشاوند است. اکنون سؤالم این است فیلمی با چنین مضمونی چطور می‌تواند جزء فیلم‌های جشنواره نباشد یا اگر ضعیف بود پنج نفر معتمد و سینماشناس را دعوت کنیم تا درباره آن نظر دهند.

پس نگاه من کاملا فرهنگی – هنری است. در همین مسیر بعد از اعتراضاتم، همچنان در زمان برگزاری جشنواره به مسیر فرهنگی ادامه دادم. به هیچ‌کدام از رسانه‌ها پاسخ مثبت برای انجام مصاحبه ندادم. چون نمی‌خواستم مستمسکی دست برخی از گروه‌ها بدهم. صبر کردم و بعد از اختتامیه نامه رئیس‌جمهور را برای انتشار به روزنامه «شرق» دادم. اصلا هم دلم نمی‌خواهد وارد فضای سیاسی شوم.

سایه ملاحظات غیرفرهنگی کوتاه‌شدنی نیست! 

من دغدغه‌های شما را کاملا می‌فهمم. اما می‌دانید طبق قانون اساسی پست ریاست‌جمهوری، پستی سیاسی است و بالاترین فرد از نظر اجرائی در کشور محسوب می‌شود. شما که به ایشان نامه نوشتید، خودبه‌خود مسئله سیاسی هم می‌شود. نظرتان چیست؟

ایشان فقط یک مقام سیاسی نیست، بلکه رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی و همین‌طور بالادست وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی هم هست. درضمن، نه محتوای فیلم من سیاسی است و نه نامه‌ای که به ایشان نوشتم. اگر به متن نامه من توجه کرده باشید، درک می‌کنید که من مطلقا از وجه فلسفی و فرهنگی به همه معماران فرهنگ و هنر این سرزمین اشاره کردم. چرا یک موضع فرهنگی خالص را به سطح نازل موضع سیاسی فرومی‌کاهند؟! این همه آیات و روایات، این همه شعر و اسطوره و ادبیات در تاریخ چند‌ هزارساله برای تشخیص و تبیین یک موضع فرهنگی ناکافی ا‌ست؟! چرا مباحث سترک فرهنگ این مرزوبوم را با ژورنالیسم سیاسی درهم می‌آمیزید؟!

همین نگاه و دید فلسفی وزنه‌ای به واژگان شما داده که فهم مطلب را کمی دشوار کرده. به عبارت دقیق‌تر، کلمات مغلق هستند. به نظر شما این متن به‌راحتی قابل فهم است؟

خیر، این‌طور نیست. متنی که من نگاشتم، مطابق نثر معیار بود و برای اهل فرهنگ و هنر، فهم‌پذیر. از این گذشته، حتی اگر کسی یا کسانی از فهم این متن ناتوان بودند، چرا به جای پرسش درباره مضامین فرهنگی آن، به تأویل سیاسی‌اش دست زدند؟! این بیش از درک‌نکردن، نوعی مصادره به مطلوب و استفاده ابزاری است.

درد و دغدغه من، از جنس فرهنگ و هنر است و هیچ نسبتی با عالم سیاست ندارد. سیاست و اغراض سیاسی، گوارای کام اهل سیاست. این زبانِ من است. من نمی‌توانم با زبان دیگری بیندیشم و بنویسم. اصولا هر آدم فرهنگی، موضع فرهنگی و البته زبان خاص خودش را دارد. به‌همین‌دلیل معتقدم یک انسان عمیقا فرهنگی، مطالباتش و راه‌های رسیدن به آن مطالبات را در چارچوب فرهنگ تبیین و بیان می‌کند.

البته علم سیاست هم برای خودش دنیایی دارد. منتها سیاسی‌کاری‌مان هم شده پتکی بر سر آن!

کاملا، البته منظور من هم همین است. بنده سیاسی‌کاری که نوعی دغل‌کاری است را نقد می‌کنم. وگرنه علم سیاست وزنه‌ای است. اصلا فارابی کتابی درباره سیاست دارد یا خواجه نظام‌الملک خودش شخصیتی سیاسی است.

آقای معتمدی! یکی از کارهای درخشان شما فیلم «زشت و زیبا» در سال ١٣٧٧ بود که مفاهیم عرفانی به‌زیبایی در این فیلم به تصویر کشیده شد. چرا به این مسیر ادامه ندادید؟

اتفاقا سؤال من هم همین است. چرا فیلمی که در آن زمان به جشنواره فیلم کن دعوت شد، به این جشنواره ارسال نشد؟ چرا فیلمی مثل «دیوانه‌ای از قفس پرید» که منتخب از نگاه مردمی بود به شماره دوم تنزل پیدا کرد؟

واقعا شما پاسخ آن را نمی‌دانید؟

واقعا نمی‌دانم! و هنوز هم در پی جواب هستم.

شاید هم سرنوشت شما مثل فلسفه شده! چون اساسا فلسفه یعنی پرسش. شما که سال‌ها می‌پرسید و جوابی دریافت نمی‌کنید؟!

(می‌خندد) اما بااین‌حال، من به درخواست بازیگران و عوامل فیلم ناچار شدم دنبال قضیه را بگیرم؛ فیلمی که با حداقل سرمایه و امکانات ساخته شد ولی دیده نشد!

چرا به کمیسیون فرهنگی مجلس که فراخوانده شدید، نرفتید؟

مرا دعوت کردند. ظاهرا کمیسیون فرهنگی مجلس جلسه‌ای تشکیل داده بود که صدای معترضان به داوری جشنواره را بشنود. اما من به داوری جشنواره کاری نداشتم. من حتی یک فیلم از فیلم‌های جشنواره را ندیدم که بخواهم گزارشی درباره جشنواره به کمیسیون بدهم. من مطالبه فرهنگی‌ام را فقط از طریق یک نامه فرهنگی به مسئول اصلی فرهنگ کشور منتقل کردم و هنوز و همچنان پیگیر مطالبه‌ام هستم.

کتاب «فلسفه فیلم» شما به‌تازگی به‌عنوان کتاب سال در جشن کتاب سینما برگزیده شده است. مایلم دلیل نگارش و پرداختن به این موضوع را بدانم؟

همان‌طور که در نامه هم ذکر کردم، فلسفه فیلم رشته تخصصی و آکادمیک ٣۵ساله این‌جانب است که دو جلد دیگر آن‌ که در موضوع نظریه فیلم معاصر است در آینده به طبع خواهد رسید. این کتاب نتیجه پژوهش‌ها و تحقیقات دراز مدتی است که از سر شوق به ذات سینما در سال‌های متمادی حاصل شده است و در همین‌جا از دیدگاه مثبت هیئت داوران هم تشکر می‌کنم.


منبع: برترینها

فیلم‌های جوانانه‌ای که توقیف شدند!

هفته نامه چلچراغ: فهرست فیلم های توقیفی از دولت دهم
تاکنون مدام طویل تر می شوند. فیلم هایی که یا به خاطر عدم انجام اصلاحات
از سوی کارگردان امکان نمایش به آن ها داده نمی شود، تا فیلم هایی که به
دلیل مضمون و ساختار به طور کل مخالف با قوانین و موازین سینمای ایران
هستند. نکته قابل توجه درخصوص لیست فیلم های توقیفی تنوع مضمونی آثار است.

آثاری
از سینمای اجتماعی تا مذهبی امکان نمایش نیافته اند چه در دولت اصول گرای
قبلی و چه در دولت تدبیر و امید. هر چند دولت یازدهم در بدو ورود با شعار
اکران فیلم های توقیف شده امید تازه ای به این کارگردانان داد و حتی برای
آن ها اکران ویژه اهالی رسانه برگزار کرد، اما در نهایت این قول نیز به عمل
نرسید و داستان توقیف ادامه دار شد.

بنا به
نظر وزارت ارشاد اسلامی این آثار امکان نمایش در محافل خصوصی مثل سینماتک 
را دارند، اما برای اکران عمومی واجد شرایط لازم و معیارهای سینمایی تشخیص
داده نمی شوند.

با نگاهی دوباره به مجموع آثار
توقیفی به شش فیلم می رسیم که اگرچه در ژانر اجتماعی هستند، اما با
موضوعیت قرار دادن جوانان نتوانستند رنگ پرده اکران را ببینند. «سپید و
سیاه»، «بلوک ۹ خروجی ۲»، «آشغال های دوست داشتنی»، «مهمونی کامی»، «عصبانی
نیستم»، «خانه دختر»، «ارادتمند، نازنین، بهاره، تینا» مجموع فیلم هایی
هستند که دنیای جوانان را به تصویر می کشند؛ دنیای که از نظر اعضای شورای
پروانه نمایش قابلیت اکران ندارند.

به رنگ توقیف

فیلم هایی
که برخلاف تلاش سازندگانشان سال هاست توقیف شده اند و چنین که به نظر می
رسد، راهی برای اکرانشان نیز وجود ندارد. نه آن ها که اصلاحات را انجام
داده اند و نه آن ها که در م قابل تمام موارد اصلاحی مقاومت کرده اند. تا
جایی که ناامیدی از اکران منجر به درخواست برای انتشار در شبکه نمایش خانگی
شده، اما این درخواست نیز مورد موافقت قرار نگرفته و کارگردانان هم چنان
صبور به انتظار تغییری برای رسیدن به اکران هستند.


البته از مجموع این هفت اثر کسی مثل قاسم جعفری داستان پی گیری اکران را
رها کرده و گویی این فیلم را در کارنامه کاری اش خط زده و دیگری مثل علی
احمدزاده راه تازه ای برای دیده شدن یافته است.

عصبانی نیستم

کارگردان: رضا درمیشیان

تهیه کننده: رضا درمیشیان

وضعیت مجوز: دارای مجوز ساخت، انجام اصلاحیه ها و صدور مجوز نمایش در نهایت توصیه به عدم دریافت جوایز جشنواره فجر و اکران عمومی

سال ساخت: ۹۲

جوایز: بهترین
کارگردانی و بهترین فیلم و جایزه وینسنت وارد (بخش رقابتی استعدادهای جدید
سینمای آسیا) از هفدهمین جشنواره شانگهای، نماینده سینمای ایران در شصت و
چهارمین جشنواره فیلم برلین

خلاصه داستان: نوید جوان شهرستانی ساکن تهران تمام سعی و تلاش خود را به کار می گیرد تا شرایط مساعدی را برای ازدواج با ستاره پیدا کند.

دلیل توقیف: اشاره به وضعیت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جوانان

به رنگ توقیف

اظهارنظر کارگردانی پس از توقیف:
«عاشقانه» ای که از همان ابتدا فیلمی «اجتماعی» بود، «اجتماعی» هست و
«اجتماعی» خواهدماند. برای نمایش «عصبانی نیستم!» هر آن چه را در توان
داشتم، به کار گرفتم، نهایت تلاش و همراهی را با مسئولان قانونی سینمایی
کشورم کردم، اما سکوت و تحمل و مدارای من نیز نتوانست در کشاکش تدبیرمداران
و سیاست پیشگان به نتیجه ای منجر شود. بی صبرانه منتظر نمایش «عصبانی
نیستم» در سینماهای میهنم باقی خواهم ماند. به امید آن روز… من آن روز را
انتظار می کشم. حتی روزی که دیگر نباشم.

بازیگران: باران کوثری، نوید محمدزاده


بلوک ۹ خروجی ۲

کارگردان: علیرضا امینی

تهیه کننده: علیرضا امینی، محمدرضا شریفی نیا

وضعیت مجوز: از دولت دهم و بعد از یک سال و نیم انتظار

سال ساخت: ۹۲

جوایز:
پنج کاندیدای بازیگری در پنجمین جشنواره فیلم شهر برای امیر جعفری، پانته آ
بهرام، حمیدرضا آذرنگ، الهام کردا. جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل این
جشنواره به حمیدرضا آذرنگ رسید. جایزه بهترین فیلم و بهترین بازیگر کودک از
چهاردهمین دوره جشنواره بین المللی فیلم کامیرا.

خلاصه داستان: بعد از مرگ مادربزرگ، زن و شوهری که چند سال از جدایی شان می گذرد، برای بهبود و سلامت روحی دخترشان به مسافرت می روند…

دلیل توقیف: تلخی موضوع

به رنگ توقیف

اظهارنظر کارگردانی پس از توقیف:
من فیلم را در ایران ساخته ام. اگر می خواستم، خارج از کشور هم قادر با
ساخت فیلم بودم. اما وقتی از چنین فیلم هایی حمایت نمی کنند، من هم بروم
«شهر موش ها» بسازم که مورد قبول آن ها واقع شود؟ مسئولان صرفا می خواهند
در دوره چهارساله خودشان آماری بدهند از این که چه تعداد فیلم ساخته شده و
چه تعداد جشنواره برگزار شده است و الان به این فکر می کنم به جای پرداختن
به این موضوعات، فیلم های بی دردسری بسازم که به راحتی به جشنواره راه
یابند و بعد هم اکران شوند.

بازیگران:
امیر جعفری، پانته آ بهرام، حمیدرضا آذرنگ، الهام کردا، شبنم مقدمی، پروین
ملکی، حسام حمیدی، هانیه خرم، سیاوش جعفری و بازیگران خردسال: ستایش محمود
و ملیکا پارسا.


آشغال های دوست داشتنی

کارگردان: محسن امیریوسفی

تهیه کننده: محسن امیریوسفی- مشارکت فارابی به عنوان سرمایه گذار و انصراف پس از ایجاد حواشی

وضعیت مجوز: از دولت دهم دارای مجوز نمایش از دولت یازدهم

سال ساخت: ۸۸

جوایز: دو دوره تلاش برای حضور در جشنواره فیلم فجر

خلاصه داستان: خانواده ای یک شب فرصت دارند مشکل مادر خانواده را حل کنند.

دلیل توقیف: اشاره داستان به جریانات سیاسی روز

به رنگ توقیف

اظهارنظر کارگردانی پس از توقیف:
برای من خیلی هولناک است اگر این فیلم هم با اکران نشدن طولانی رو به رو
شود و می دانم زمانی که اکران شود، این سوال مطرح می شود، مگر فیلم چه
مشکلی داشت که با چنین تاخیری نمایش داده می شود.

بازیگران: شیرین یزدانبخش، حبیب رضاییف هدیه تهرانی، نگار جواهریان، اکبر عبدی، صابر ابر، شهاب حسینی


مهمونی کامی

کارگردان: علی احمدزاده

تهیه کننده: علی احمدزاده

وضعیت مجوز: پروانه ساخت ویدئویی و دریافت پروانه ساخت سینمایی بعد از ساخت

سال ساخت: ۹۲

جوایز: بهترین فیلم جشنواره پراگ

خلاصه داستان: عده ای جوان به قصد رفتن به یک مهمانی، از شمال راهی تهران می شوند.

دلیل توقیف: روابط نامتعارف شخصیت های داستان

به رنگ توقیف

اظهارنظر
کارگردانی پس از توقیف: جشنواره فیلم فجر را که از دست دادیم، اما مسئولان
قول هایی برای صدور پروانه نمایش فیلم به ما داده اند. خیلی ها دلشان نمی
خواهد این فیلم اکران شود، اما امیدوارم «مهمونی کامی» به زودی در ایران
اکران عمومی شود. در این سال ها تلاش زیادی برای اکران این فیلم انجام شد.
اما نشد که نشد. فدای سرم که نشد.

بازیگران: نازنین فراهانی، ساره بیات، پگاه آهنگرانی، مهدی کوشکی، میسا مولوی


ارادتمند، نازنین، تینا، بهاره

کارگردان: عبدالرضا کاهانی

تهیه کننده: عبدالرضا کاهانی، سعید خانی

وضعیت مجوز: دارای مجوز ساخت، مجوز نمایش صادر نشد

سال ساخت: ۹۴

خلاصه داستان:
سه دختر با خاستگاه فکری متفاوت از درد «بی شوهری» رنج می برند و همین می
شود که به دل خیابان زده و با حضور در مهمانی ها و گعده های (دورهمی های)
مختلف به انتقام گیری از مردان دست می زنند.

دلیل توقیف: سوژه فیلم از ابتدا تا پایان مشکل دارد.

به رنگ توقیف

اظهارنظر کارگردانی پس از توقیف:
نوع جدیدی از سانسور در مدیریت سینمایی باب شده است، این که مسئولین ارشاد
می گویند که کاری از ما ساخته نیست و فیلم شما جنجال برانگیز خواهدبود.

بازیگران: مهناز افشار، طناز طباطبایی، آیدا ماهیانی، سحر دولتشاهی، مهران غفوریان، سیاوش چراغی پور، مجید جوزانی


سپید و سیاه

کارگردان: قاسم جعفری

تهیه کننده: جلال شمسیان

وضعیت مجوز: از دولت دهم

سال ساخت: ۸۸

خلاصه داستان:
جوانی ۲۲ ساله به نام فرید، با بازی مهرداد صدیقیان، پیش از مهاجرت همیشگی
اش از ایران، برای وداع با هفت دختر که هر یک نشانه ای از عشق گم شده او
را دارند، در آخرین روز سال، سفری را از جنوبی ترین تا شمالی ترین نقطه
تهران آغاز می کند.

دلیل توقیف: سیاه نمایی و بدآموزی

به رنگ توقیف

اظهارنظر کارگردانی پس از توقیف:
این فیلم در دولت دهم توقیف شد و در دولت جدید هم فقط یک نمایش در وزارت
ارشاد برای اهالی رسانه داشت. فیلم را از ۱۰۵ دقیقه به ۷۴ دقیقه رساندم،
ولی باز هم مجوز اکران صادر نشد. با وجود پی گیری های بی نتیجه ای که
داشتم، دیگر حوصله دنبال کردن این موضوع را ندارم و به نظرم دیگر فیلم کهنه
شده.

بازیگران: مهرداد صدیقیان، مهشید
افشارزاده، صدرالدین شجره، شهرزاد کمال زاده، ارشیا زرین، حنانه شهشهانی،
فریبا نادری، لیلی رهنما، نگین معتضدی، آزاده مهدی زاده، حدیث مدنی، معصومه
اسکندری، رویا بختیاری، فرخنده فرمانی زاده و بابک قادری


خانه دختر

کارگردان: شهرام شاه حسینی

تهیه کننده: محمد شایسته

وضعیت مجوز: دارای مجوز ساخت و انجام اصلاحیه ها و دریافت مجوز نمایش

سال ساخت: ۹۳

جوایز: نماینده سینمای ایران در بیست و هشتمین جشنواره فیلم توکیو

خلاصه داستان: دختر دانشجویی در آستانه ازدواج و در روز عقد اتفاقی برایش رخ می دهد و قصه فیلم از این جا رقم می خورد.

دلیل توقیف: مضمونی

به رنگ توقیف

اظهارنظر کارگردانی پس از توقیف: هرگونه
انگ خوردن به فیلم با این مضمون را که این فیلم مغایر با اخلاق ایرانی و
اسلامی است، رد می کنم، چرا که اتفاقا فیلم ها در راستاهای اهداف همین
اخلاق است. این فیلم به تعداد تماشاگرانش برداشت های متعدد دارد. توقیف
فیلم را تکذیب می کنم و به انتظار زمان اکران فیلم خواهیم ماند.

بازیگران:
حامد بهداد، باران کوثری، پگاه آهنگرانی، رعنا آزادی ور، بابک کریمی،
بهناز جعفری، محمدرضا هدایتی، نسیم ادبی، امیرعلی نبویان، پردیس احمدیه،
نادر فلاح، مانی شاه حسنی، رویا تیموریان.


منبع: برترینها

نمایش فیلم بهرام بیضایی در خانه هنرمندان

فیلم «غریبه و مه» ساخته بهرام بیضایی در سینماتک خانه هنرمندان ایران به نمایش درمی‌آید.

فیلم «غریبه و مه» به کارگردانی و نویسندگی بهرام بیضایی ساعت ۱۷:۳۰ روز دوشنبه ۲۱ فروردین ماه در سینماتک خانه هنرمندان ایران به نمایش درمی‌آید. پس از نمایش فیلم نیز نشست نقد و بررسی با حضور جابر قاسمعلی و کیوان کثیریان برگزار می‌شود.

فیلم «غریبه و مه» ساخته بهرام بیضایی محصول سال ۱۳۵۳ است. در این فیلم پروانه معصومی، خسرو شجاع‌زاده، منوچهر فرید، عصمت صفوی، ولی شیراندامی، سامی تحصنی و رضا یاقوتی به ایفای نقش پرداخته‌اند.

در خلاصه داستان این فیلم آمده است: در یک آبادی پرت‌افتاده کنار دریای خزر، اهالی قایقی می‌بینند که به سوی ساحل پیش می‌آید. قایق را از آب می‌گیرند و در آن مردی زخم‌خورده می‌یابند که نامش آیت است و نمی‌داند چه بر سرش آمده. تنها به یاد می‌آورد که کسانی بر سرش ریخته بوده‌اند و او توانسته بگریزد …


منبع: عصرایران

تغییرات مهم در قوانین اسکار ۲۰۱۸

آکادمی علوم و هنرهای سینمایی اسکار جدیدترین تغییرات ایجاد شده در قوانین مرتبط با دوره آتی این رویداد سینمایی را منتشر کرد.

برای اولین بار رای دادن در شاخه “بهترین انیمشن بلند” جوایز سینمایی اسکار برای تمامی اعضای آکادمی آزاد است و دعوتنامه پیوستن به کمیته رای‌دادن در این شاخه بر خلاف قبل که تنها برای عده‌ای منتخب و آشنا به این حوزه ارسال می‌شد برای تمامی اعضاء ارسال خواهد شد.

اعضای آکادمی می‌توانند از طریق اکران عمومی انیمشن‌ها و یا دیگر نمایش‌ها، از طریق سایت ویژه نمایش فیلم‌های آکادمی و یا دریافت اسکرینر فیلم‌ها به تماشای آثار اقدام نمایند تا واجد شرایط رای‌دادن در این شاخه باشند.

در شاخه “بهترین مستند بلند” نیز از این پس مینی‌سریال‌ها و یا سریال‌های کوتاه واجد شرایط برای رقابت در این شاخه نیستند. در صورتی که این قانون در جوایز اسکار امسال اعمال می‌شد، فیلم «اُ.جی: ساخت آمریکا» برنده جایزه اسکار بهترین مستند بلند، واجد شرایط حضور در این شاخه شناخته نمی‌شد.

در شاخه بهترین فیلم نیز، برای تصمیم گیری درباره تعداد تهیه‌کنندگان واجد شرایط نامزد شدن برای یک فیلم، گروهی متشکل از حداکثر دو تهیه‌کننده واجد شرایط که پیش از این نیز سابقه همکاری داشته‌اند به عنوان تهیه‌کننده واحد اثر در نظر گرفته می‌شوند و در نهایت تصمیم نهایی برای تشخیص واجد شرایط بودن هر یک از نامزدهای یک فیلم بر عهده کمیته اجرایی شاخه تهیه‌کنندگان آکادمی اسکار است.

در شاخه بهترین موسیقی متن، در شرایطی که موسیقی یک فیلم دارای سه یا تعداد بیشتری سازنده با مشارکت یکسان باشد، اهنگساران به عنوان یک گروه در نظر گرفته خواهند شد و در صورتی که آن موسیقی برنده جایزه “بهترین موسیقی متن” شود تنها یک تندیس اسکار به آنها اعطاء خواهد شد.

همچنین طبق اعلام پیشین،  مراسم نودمین دوره جوایز اسکار به دلیل این‌که با اختتامیه رقابت‌های المپیک زمستانی در کشور کره جنوبی همزمانی نداشته باشد به ماه مارس منتقل شده است و در تاریخ ۴ مارس ۲۰۱۸ (۱۳ اسفند ۹۶) برگزار خواهد شد.


منبع: عصرایران

اعلام نام اولین فیلم میلیارد دلاری ۲۰۱۷

مجموع فروش جهانی فیلم جدید «دیو و لبر» درکمتر از چهار هفته اکران، به فروشی بالغ بر ۹۰۰ میلیون دلار رسید.

این فیلم که در آمریکا به فروش ۴۰۱ میلیون دست یافته، بیست وششمین فیلم تاریخ سینمای آمریکاست که به فروشی بالغ بر ۴۰۰ میلیون دلار در این کشور رسیده است و در گیشه بین‌الملل نیز نزدیک به ۵۰۰ میلیون دلار فروخته است و اولین فیلم در سال ۲۰۱۷ است که یک میلیارد دلاری می‌شود.

به گزارش ایسنا به نقل از ورایتی، چین با ۸۳.۳ میلیون دلار بهترین بازار خارجی این فیلم است و پس از آن بریتانیا با ۶۶.۸ میلیون دلار، برزیل با ۳۲.۳ میلیون دلار و کره جنوبی با ۳۰.۷ میلیون دلار در جایگاه‌های بعدی قرار دارند.

این فیلم که بر اساس انیمیشن کلاسیک «دیو و دلبر» محصول ۱۹۹۱ توسط کمپانی «والت دیزنی» ساخته شده هم‌اکنون در مکان چهل‌ودوم پرفروش‌ترین‌های تاریخ سینما قرار دارد و بیست و نهمین فیلم میلیون دلاری کمپانی دیزنی خواهد بود.

دیزنی چند سالی است که ساخت فیلم‌های جدید براساس انیمیشن‌های کلاسیک خود را در برنامه قرار داده و فیلم جدید «دیو و دلبر» را «بیل کاندون» با فیلمنامه‌ای از «استفن چبووسکی» کارگردانی کرده  و «اما واتسون» به همراه «دن استیونز» نقش‌های اصلی این فیلم را بازی می‌کنند.

این کمپانی فیلمسازی پیش از این «شرور»، «کتاب جنگل» و «سیندرلا» را نیز از این مجموعه به صورت لایواکشن روانه پرده نقره‌ای کرده که همگی در گیشه موفق بودند و ساخت فیلم‌هایی بر اساس انیمشین‌های کلاسیک «علاء‌الدین»، «مولان»، «شیر شاه»، «پری دریایی کوچک»، «الیور توئیست» و «سفید برفی» نیز در دستور کار قرار دارند.

کمپانی فیلمسازی دیزنی نیز همچنان به روند موفق خود ادامه می‌دهد و همچون سال گذشته که به فروش جهانی ۷ میلیارد دلاری دست یافت و چهار محصولش فروش میلیاردی داشتند، سال ۲۰۱۷ را نیز قدرتمند آغاز کرده است.

قسمت‌های جدید «نگهبانان کهکشان»، «ماشین‌ها»، «ثور» و «جنگ ستارگان» که همگی از محصولات کمپانی دیزنی هستند نیز در ادامه سال اکران خواهند شد.


منبع: عصرایران

انتشار کتابی درباره سعدی در ترکیه

کتابی از کاووس حسنلی درباره‌ سعدی شیرازی به زبان ترکی استانبولی ترجمه و منتشر شد.

کتاب «دریچه‌ صبح: بازشناسی زندگی و سخن سعدی» یکی از نوشته‌های کاووس حسنلی درباره‌ سعدی شیرازی است که در سال ۱۳۸۹ از سوی انتشارات خانه‌ کتاب منتشر شده است.

این کتاب دویست‌صفحه‌ای که بیشتر به مخاطبان عمومی توجه داشته در چهار فصل تنظیم شده است. در این فصل‌ها زندگی سعدی و روزگار او، آثار نظم و نثر سعدی با تکیه بر زیبایی‌شناسی و پیام‌های اجتماعی بررسی شده و مجموعه‌ای از دیدگاه‌های صاحب‌نظران جهان درباره‌ سعدی نیز معرفی شده است. در فصل پایانی کتاب هم سعدی و حافظ از زوایای مختلف با هم مقایسه شده‌اند. در این کتاب بیشتر به چند و چون آثار سعدی پرداخته شده و شرح زندگی او کمتر مورد توجه بوده است؛ زیرا به نظر دکتر حسنلی «سعدی به این دلیل که سفرهای بسیار رفته یا عمر زیاد داشته یا زندگی شخصی او چگونه بوده، معروف نشده، بلکه شهرت او برآمده از آثار درخشانی‌ است که آفریده است».

حسنلی سال‌ها پیش با همین شیوه کتاب «چشمه‌ خورشید» را درباره حافظ نوشته بود که برای نخستین‌بار در مراکش منتشر شد. این کتاب تاکنون به زبان‌های عربی و فرانسه ترجمه شده است .

اینک ترجمه کتاب «دریچه صبح» به همت دو تن از استادان ترکیه (خانم‌ها: اسرا چاکار و الیف ناموغلو) به زبان ترکی استانبولی انجام شده و با نام «سعدی شیرازی» در آستانه‌ یادروز سعدی در استانبول منتشر شده است.

در کتاب «دریچه‌ صبح» آمده است: «سعدی یکی از نامدارترین سخن‌سرایان جهان است که بسیاری از اندیشمندان را به ستایش واداشته. شاعری که اندیشه‌های نورانی و افسونگری‌های هنری او در سخن چنان رستاخیزی برپا کرده که او را در زمان‌ها و در مکان‌ها به شایستگی گسترده است. تنوع آثار سعدی و چیره‌دستی مسلّم او در میدان‌های گونه‌گون سخن، نام او را به عنوان سخن‌وری توانا و  اندیشه‌ورز در سراسر دنیا گسترانیده، سلیقه‌های مختلف را به سوی خود درکشیده و بسیاری را به پیروی واداشته است.

آوازه‌ سعدی در همان زمانه‌ پرآشوب و خون‌بار مغول، به شایستگی گسترش یافته و بخش‌هایی از آثار او به دست بسیاری از اهل ادب و معرفت افتاده است. نشانه‌های این آوازه‌ گسترده و «ذکر جمیل» را هم در سخن خودِ سعدی به روشنی می‌توانیم ببینیم و هم در آثار برخی از معاصران او:

“ذکر جمیل سعدی که در افواه عوام افتاده و صیت سخنش که در بسیط زمین منتشر گشته و قصب‌الجیب حدیثش که همچون شکر می‌خورند و رقعه‌ منشآتش که چون کاغذ زر می‌برند …. “

پیش‌تر نیز برخی آثار نوشتاری کاووس حسنلی به زبان استانبولی ترجمه و در ترکیه منتشر شده است. از آن جمله می‌توان به ترجمه‌ جریان‌شناسی شعر معاصر (مقدمه‌ گونه‌های نوآوری در شعر معاصر ایران) توسط دکتر قدیر تورگوت و پشت کرشمه‌های مرمره (مجموعه اشعار) توسط دکتر علی گزل یوز  اشاره کرد.

دکتر حسنلی همچنین سه سال به عنوان استاد میهمان در دانشگاه استانبول تدریس و برای آشنایی مردم ترکیه با ادبیات پربار ایران (از آغاز تا دوره معاصر) کتابی را با عنوان «زبان همدلی» تالیف کرده که به عنوان متن کتاب درسی دانشگاهی در سال ۲۰۱۴ در استانبول منتشر شده است.

حسنلی از سعدی‌پژوهان شناخته‌شده به‌شمار می‌رود و مهمترین کتاب او درباره‌ سعدی، «فرهنگ سعدی‌پژوهی» است. از او به‌جز این اثر چند کتاب دیگر نیز در ارتباط با سعدی منتشر شده که «سلسله‌ موی دوست»، «سعدی آتش‌زبان»، «شیرین‌تر از قند»، «بازنویسی گلستان»، «ورق درخت طوبا» و «راهنمای موضوعی سعدی‌شناسی» از آن جمله است .


منبع: عصرایران

یک جنبش ضد زلزله؛ مناره های ۷۰۰ ساله هنوز می جنبند (+فیلم)

با قدمتی طولانی، حدود ۷۰۰ سال پابرجا ایستاده‌است. راز این ایستادگی در جنبیدن عجیب دو مناره‌است که هنوز فاش نشده و همچنان حیرت گردشگران را به همراه دارد.

عصر ایران – حسن ظهوری، فاطمه خسروی – ۷۰۰ سال پیش ساخته شده و هنوز هم مثل قبل می‌جنبد. مدفن یکی از عرفای بزرگ ایران است اما به نام منار جنبان شهرت دارد. اثری منحصر به فرد که از آن به عنوان عجایب معماری جهان اسلام یاد می‌شود.

منارجنبان در جایی واقع شده که احتمالا روزگاری قبرستان بوده و عمو عبدالله کارلادانی را زیر طاق این بنا به خاک سپرده‌اند. البته شواهد حاکی از آن است که بنا پس از خاک سپاری عمو عبدالله ساخته شده و مناره‌ها سال‌ها بعد به بنا اضافه شده‌است.

منارجنبان از آن رو اهمیت دارد که ضد زلزله ساخته شده‌است. عجایب این بنا از آن روست که اگر یک مناره به لرزش بیفتد، مناره دوم هم می‌لرزد و شواهد امروز حاکی از آن است که کل بنا هم می‌لرزد. به همین علت است که ۷۰۰ سال از ساخت این بنا گذشته و هنوز پابرجاست.

درباره لرزش‌ مناره‌های عجیب منارجنبان گزارشی آماده شده که می‌توانید آن را ببینید


منبع: عصرایران