صدای بلند موسیقی و فیلم و سکوت ادبیات در ایران

سالنامه ایران – مریم شهبازی: تاکید دارد برای شهرت به سراغ سینما نرفته! در چند فیلم بازی کرده، حتی برای ایفای نقش در فیلم «احتمال باران اسیدی» سال گذشته نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اول در  جشن انجمن منتقدان شد اما با وجود این هنوز خودش را بازیگر نمی داند. به موسیقی هم علاقه بسیاری دارد، آن هم از سال های دور نوجوانی، چند قطعه ای خوانده، ساز هم می زند اما خودش را خواننده نمی داند. تخصص اصلی اش شعر و شاعری است. چند دهه سابقه فعالیت جدی در حوزه شعر، تحقیق، پژوهش و تدریس در دانشگاه در رزومه اش ثبت شده اما می گوید برای شاعری شعر نگفته!

صدای بلند موسیقی و فیلم و سکوت ادبیات در ایران (اسلایدشو) 

محمد شمس لنگرودی از آن دسته شاعرانی است که تجربه فعالیت در عرصه های مختلف فرهنگ و هنر به نامش ثبت شده، حتی چند رمان بزرگسال و چند قصه ای هم برای کودکان نوشته است. او به تازگی در فیلم «دوباره زندگی» نقش مقابل گلاب آدینه را بازی کرده، فیلمی که شانس حضور در جشنواره فیلم فجر سال گذشته را پیدا نکرد اما امسال اکران می شود و شمس لنگرودی آن را کاری قابل تامل می داند.

او این روزها مشغول بازنویسی آخرین نوشته اش در حوزه رمان و همچنین بازبینی نهایی دو مجموعه شعر است که آنها را به احتمال بسیار سال جاری روانه بازار کتاب خواهدکرد. به بهانه فعالیت های او در حوزه های یادشده، گفت و گویی با وی درباره ارزیابی اش از شعر، موسیقی و سینمای معاصر داشتیم که می خوانید.

شما نه تنها در عرصه شعر، بلکه در حوزه های بازیگری و موسیقی هم کار کرده اید. جشنواره فیلم فجر را به تازگی پشت سر گذاشته ایم، فیلم های آن را چطور دیدید؟

تا به امروز در هیچ جشنواره و جایزه ای شرکت نکرده ام و هرگز فیلمی را در جنشواره ها ندیده ام. مگر زمانی که فیلمی با بازی خودم اکران شده باشد و بنا بر دعوت و به حرمت دوستان در آن شرکت کرده باشم. از همین رو تنها دو مرتبه در جشنواره ها شرکت کرده ام و اطلاعی از فیلم های جشنواره گذشته ندارم. البته در این دوره در فیلم «دوباره زندگی»، با خانم گلاب آدینه حضور داشتیم، فیلم به موقع آماده شد و آن طور که بسیاری از دوستان می گویند، کار خوبی هم از آب درآمده است، منتهی به آن اجازه شرکت در جشنواره فیلم فجر داده نشد.

این فیلم در چه ژانری است و شما در آن چه نقشی ایفا کرده اید؟

در این فیلم نقش مقابل خانم آدینه را بازی می کنم. ما صاحب فرزندی هستیم که برای او مسائلی رخ می دهد و داستان فیلم را شکل می دهد.

پس نقشی که در این فیلم بازی کرده اید، ارتباطی با شاعربودنتان ندارد؟

نه! به هیچ وجه تمایل ندارم به عنوان شاعر قدرم به سینما بگذارم و این کار به نظرم سوءاستفاده از موقعیت شاعری ام به شمار می آید. علاوه بر این علاقه مندم در نقش های متفاوت بازی کنم چرا که به سینما علاقه دارم و برای شهرت به سراغ آن نرفته ام.

اما ورودتان به سینما با ایفای نقش به عنوان یک شاعر بود!

بله و شاید جالب باشد که بدانید آن زمان هیچ تصمیمی به بازیگرشدن نداشتم، اتفاقا در فیلمی که اشاره کردید در نقش یک شاعر تبعیدی بازی کرده ام. خوشبختانه این فیلم بعد از ۹ سال اجازه اکران گرفته است. شاید باز هم شرایطی پیش آید که در نقش شاعر بازی کنم، اما به طور قطع هیچ گاه نقش شاعری افسرده و غمگین که تارک دنیا شده و خلاف واقعیت است را بازی نخواهم کرد.

پس مشکلی با بازی در نقش شاعر ندارید، بلکه به تصور اشتباهی که شاعران را با آن به تصویر می کشند، نقد دارید!

همین طور است، اگر در فیلمی نقش شاعری به من پیشنهاد شود که فعال بوده و گوشه نشین نباشد قبول خواهم کرد، نمی خواهم خودم هم به تصورات اشتباهی که درباره شاعران ارائه شده دامن بزنم. علاوه بر این متن خود فیلمنامه هم برایم از اهمیت بسیاری برخوردار است.

صدای بلند موسیقی و فیلم و سکوت ادبیات در ایران (اسلایدشو)

طی چند سال اخیر حضورتان در هنر هفتم پررنگ شده، به ویژه که قبل از فعالیت جدی در عرصه شعر، سودای بازیگری را هم در سر داشته اید. با این حساب به علاقه سال های نوجوانی و جوانی تان بازگشته اید یا بازیگری برایتان حکم ساعت استراحت، آن هم بعد از چند دهه فعالیت ادبی جدی دارد؟

هر دو نکته ای که به آن اشاره کردید، در ارتباط با ورودم به سینما نقش داشته است. شاید بتوان گفت قدری به دنبال تغییر فضای زندگی حرفه ای و شخصی ام بوده ام. از سوی دیگر سینما یکی از علایقی است که از دوران نوجوانی ام به سراغ یادگیری اش رفتم و آن را براساس روش «استانیسلاوسکی» فراگرفتم و آن روزها چقدر عاشق «برشت» بودم.

پس بهتر است بگوییم به جای سینما به تئاتر علاقه مند بودید!

بله اگر بگوم تئاتر، صحیح تر است. درواقع آن روزها بیش از سینما به دنبال تئاتر بودم و هرگز گمان نمی کردم بازیگر هنر هفتم شوم. بعد از یک سری اتفاقاتی که در زندگی ام رخ داد و خستگی ام از فضای شعر و البته نه از خود شعر، تصمیم گرفتم بازیگری را هم تجربه کنم. البته زمانی که برای بازی در نخستین فیلم دعوت شدم، علاقه چندانی به قبول آن نداشتم اما بعد دیدم که چقدر فضای زندگی ام ار روزمرگی هایی که اغلب گرفتار آن می شویم، بودم و آن را پذیرفتم. البته به مرور با پیشنهادهای بعدی به دنیای بازیگری و سینما هم علاقه مند شدم.

از سینما و علاقه مندی تان به این عرصه گفتید، در شرایط فعلی چه جایگاهی برای سینمای ایران در عرصه جهانی قائل هستید؟

با وجود تمام کم و کاستی هایی که سینماگران مان با آن رو به رو هستند، گمان می کنم که شناخت جوانان فعال در این عرصه از سینما و تکنیک های آن بیشتر شده است. از همین رو معتقدم که هنرمندان ایرانی در همه رشته های هنری می توانند سرآمد شوند. این گفته ام برحسب احساسات نیست چرا که به کشورهای بسیاری رفته ام، در برنامه های خارجی مختلفی هم برای شعرخوانی و حتی تدریس دعوت شده ام و براساس تجربه چنین نظری دارم. جالب است بگویم سال قبل با دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور به کنگره جهانی شعر چین دعوت شدیم و آنجا فهمیدیم که شعر ایران چند سر و گردن بالاتر از شعر سایر کشورهاست.

پس چرا خبری از شعر فارسی معاصر در عرصه های بین المللی شعر نیست؟

شعر فارسی معاصر برخلاف سینما فرصتی برای معرفی در کشورهای دیگر نداشته است. سینمای ایران به دلیل مشکلات و موانعی که با آن رو به رو است، نتوانسته آن طور که باید و شاید بدرخشد. فیلمنامه ها با مشکلات بسیاری رو به رو است، آن هم وقتی که مهم ترین وظیفه بر عهده همین بخش از فیلم است. این در شرایطی است که در کشورهای دیگر فیلمنامه نویسی به عهده یک نفر نیست و گروه های فیلمنامه نویسی برای ساخت یک فیلم یا مجموعه تشکیل می شود، حتی اتاق های دیالوگ نویسی تشکیل می دهند، دیالوگ ها را می نویسند و فیلمنامه بر همین اساس نوشته می شود. اما در کشور ما یک نفر به ناچار و اجبار شرایط می نشیند، فیلمنامه و دیالوگ ها را می نویسد و حتی کسی نیست که آن را به درستی ویراستاری کند.

با فیلمنامه ای که قوی نیست، نمی توان فیلم خوب ساخت و این یکی از مهم ترین ضعف های سینمای امروزمان است.

این ضعف به دلیل مباحث اقتصادی است یا موانع و خط قرمزهای پیش روی سینما موجب آن شده؟

نه این مشکلات بسیار فراتر از مباحث اقتصادی است، در کشور ما خط قرمزهای بساری مانع کار سینماگران می شود. به عنوان نمونه اطلاع دارم که بیش از ۳۰ فیلمنامه  محمدعلی سجادی رد شده و اجازه ساخت آنها را نداده اند؛ اینکه نمی شود فیلم ساختن! از همین رو معتقدم افرادی مانند اصغر فرهادی که با وجود مشکلات فعلی موفق به درخشش در عرصه جهانی می شوند، واقعا نابغه هستند.

فکر می کنید چرا مردم به تماشای فیلم های به اصطلاح طنزی که بیشتر بر مبنای لودگی ساخته شده اند می روند! چون ناخودآگاه به این سمت سوق داده شده اند و مسئولیت ضعف در این بخش از هنر را با سیاستمداران می دانم. کار به جایی کشیده که کافی است قدری از پرستاران در فیلم صحبت شود تا صدای اعتراض شان بلند شود، درباره مشاغل دیگر هم همین طور است. اینها که قبلا این طور نبودند، به این سمت سوق داده شده اند. چنین برخوردهایی در هیچ کشور دیگری وجود ندارد. اگر قرار باشد که به همه مان بربخورد که نمی شود.

با این حساب با گفته برخی که ضعف در فیلمنامه نویسی مان را در نبود تعامل میان سینماگران و اهالی کتاب می دانند، چندان موافق نیستید؟

نه اینها آدرس اشتباهی می دهند، با این گفته موافق نیستم. اگر کار به خوبی پیش برود، تعاملات هم پررنگ تر می شود. اگر این چنین بود که حداقل من به نوعی با بسیاری از اهالی سینما چنین رابطه های صمیمانه ای نداشتم!

صدای بلند موسیقی و فیلم و سکوت ادبیات در ایران (اسلایدشو)

شرایط سینما طی چند سال اخیر بهبود پیدا نکرده؟

به عقیده من، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به تنهایی قادر به ایجاد بهبود یا حتی پسرفت در عرصه های مختلف هنری نیست چرا که همزمان با این وزارتخانه، اهرم های قدرتمند و همچنین سازمان های دیگری هم هستند که می توانند در عرصه فرهنگ اعمال نظر و حتی قدرت کنند. شرایط فرهنگ و هنر به گونه ای است که اوضاع گاهی بهتر و گاهی هم سخت تر می شود. به خاطر این موازی کاری ها هنوز شرایط فرهنگی به ثبات نرسیده است.

از این بحث که بگذریم، حضور پررنگ شما در عرصه سینمابه این معنی نیست که کم کم از شعر فاصله خواهید گرفت؟

نه! همان طور که اشاره شد، همچنان فعالیت جدی ام در عرصه ادبیات را ادامه خواهم داد. البته نگاهم به سینما هم دیگر یک زنگ تنفس نیست، نمی دانم دیگران چرا در رشته های هنری مختلف فعالیت می کنند. اما در ارتباط با من این گونه است که این کارها را انجام می دهم تا بهانه ای برای زندگی بهتر داشته باشم. شعر نمی گویم تا شاعر بشوم، بازیگری نمی کنم تا بازیگر شوم؛ بلکه تمام این کارها را انجام می دهم تا زندگی ام به بطالت نگذرد.

من از نوجوانی عاشق موسیقی بودم اما به دلایلی موفق به انجام آن نشدم و حالا دلم می خواهد برای آرامش خودم این کار را انجام بدهم.

بحث موسیقی هم به میان آمد، هرازگاهی شاهد انتشار قطعه ای موسیقایی از شما هستیم، به تازگی فعالیتی در این حوزه داشته اید؟

همان طور که اشاره کردید از سال های دور نوجوانی علاقه بسیاری به موسیقی داشتم؛ منتهی در شهر ما کلاسی برای یادگیری موسیقی و امکانات لازم آن نبود.

و البته بحث پدرتان که روحانی بود!

نه اتفاقا خانواده مشکلی با یادگیری موسیقی نداشتند؛ با وجود این خودم به احترام آنان به سراغ فراگیری حرفه ای این هنر نرفتم و بحث تصمیم شخصی ام در میان بود. حتی در خاطرم هست که یک ساز دهنی خریده بودم و تمرین می کردم. با این همه پدرم که روحانی بود، هیچ گاه به من خرده ای برای انجام این کار نگرفت. با تصمیم خودم از موسیقی دور شدم، گرچه صدایم خوب بود و گاهی هم می خواندم. حتی دستگاه های موسیقی را می شناختم ولی اسم آنها را نمی دانستم.

تقریبا ۳۰ ساله بودم که گیتار خریدم و آموزش آن را برای دل خودم و نه برای موزیسین یا خواننده شدن آغاز کردم. بعدها به دلایلی از ادامه این کار بازماندم، از جمله اینکه به واسطه تصادف و آسیب به دستم، از ساززدن بازماندم. فاصله ام با موسیقی همچنان ادامه پیدا کرد تا هفت- هشت سال قبل که به طور اتفاقی در محفلی بودم که چند نفر از موسیقیدانان کشور از جمله آقای سروش پهلوان لو  هم حضور داشت. یک ملودی ساخته و اجرا شد و من هم خواندم. همین بهانه ای شد تا آهنگ «در شب» را بخوانم.

بعد از آن باز هم پیشنهادهایی برای خواندن داشتم اما هیچ کدام نظرم را جلب نکرد چرا که اغلب به نظر تکراری می آمدند. به روز بودن و تکراری نبودن آنقدر برایم اهمیت دارد که یکی از آهنگ های «لئونارد کوهن» را دادم برایم بسازند تا آن را بخوانم اما آهنگی که ساخته شد، بیشتر به موسیقی لری نزدیک بود تا آنچه من خواسته بودم. بعد از آن هم دیگر موسیقی را ادامه ندادم و هیچ کدام از کارهایی که پیشنهاد شد، نپذیرفتم.

شما به شعر و ادبیات تسلط دارید و از سویی دستی در موسیقی هم داشته اید، با این تفاسیر، وضعیت ترانه های امروز عرصه موسیقی را چطور ارزیابی می کنید؟

بحثی که در ارتباط با فیلمنامه مطرح کردم، درباره وضعیت ترانه های موسیقی امروزمان هم صدق می کند. همان محدودیت ها و مشکلات در عرصه ترانه سرایی و موسیقی هم مطرح است. به واسطه آنکه تعامل خوبی با جوانان دارم، بارها دیده ام که برخی ترانه های خوب آنان موفق به دریافت مجوز نشده است؛ اما ترانه های بسیار سطح پایین مجوز گرفته اند! البته می دانم که شورای بررسی شعر و ترانه ارشاد هم افراد بی سوادی نیستند و حتما شرایط به گونه ای است که دست شان بسته است.

از سینما و موسیقی بگذریم و به سراغ تخصص اصلی تان، ادبیات برویم. چندی قبل گفت و گویی از شما منتشر شد که واکنش برخی شاعران را به دنبال  داشت. شما از شعر شاعرانی انتقاد کرده بودید که بیش از آنکه شاعر به شمار آیند مخاطبان را از این بخش ادبیات دور می کنند! جالب است که واکنش های احتمال موجب نشد که از اشاره به برخی اسامی خودداری کنید!

بدون تردید شما یا نباید توپی را به سمت دیوار پرت کنید یا اگر این کار را انجام دادی، باید منتظر بازگشت آن هم باشد و این در شرایطی است که من چندان درگیر بازخوردهای اینچنینی نیستم. البته در ارتباط با این گفت و گو باید بگویم که در انتشار آن شیطنت و توطئه ای در میان بوده است.

جوانی حدود شش- هفت سال قبل، در مشهد مصاحبه ای با من در روزگاری که با آقای باباچاهی گفت و گویی درباره شعر پیچیده داشتیم، انجام داد. این مصاحبه به همان روزها تعلق دارد و جالب اینجاست که آن زمان بدون اشاره به این نام ها منتشر شد. اگر این مصاحبه در آن هنگام با همان نام ها منتشر می شد، پاسخی به آقایان باباچاهی و براهنی بود و معنی داشت. اما نمی دانم چرا به تازگی بدون هیچ گونه هماهنگی بامن، مصاحبه ای که قبلا منشتر شده بود، بازنشر شده!

صدای بلند موسیقی و فیلم و سکوت ادبیات در ایران (اسلایدشو) 

انتشار بی هنگام این مصاحبه و هیاهوی برخی نشریات که به آنها علاقه ای هم ندارم، موجب این جنجال ها شد. البته تاکید می کنم که آن حرف ها، گفته های خودم است، منتهی گفته هایی که در همان سال و شرایط معنا پیدا می کرد.

جالب اینجاست اغلب افرادی که به بازنشر این گفت و گو واکنش نشان دادند، از پاسخ هایشان مشخص بود که حتی یک بار آن را کامل نخوانده اند! تنها یک نفر که اگر اشتباه نکنم آقای شیرزادی بود، گفت و گو را خوانده بود. به همین خاطر معتقدم عمدی در انتشار دوباره آن و از سویی هیاهوهایی که برپا شد، وجود دارد. البته شک هایی دارم اما چون مطمئن نیستم و از سویی علاقه ای به جنجال سازی هم ندارم، ترجیح می دهم درباره اش چیزی نگویم.

همچنان معتقدید که بخشی از شعر ما هذیان است؟

بله، به عقیده من همین طور است. حرفم این بود که بخشی از شعر ما شعر نیست و هذیان است. به عقیده من، شعر از زمانی آغاز می شود که زبان از شکل عادی خود خارج می شود. وقتی می گویید: «باران می بارد» شعر نیست گزارش است اما اگر بگویید: «عشق می بارد» آن وقت است که از شکل عادی زبان خارج شده و شعر به حساب می آید اما این خروج از نُرم زنان باید منطق و علت هنری و فرم داشته باشد، در غیر این صورت شعر نیست و هذیان است.

جالب اینجاست افرادی که به مصاحبه آن زمان من گلایه داشتند، سال ها گفتند که زبان شعر ما شیزوفرنیک است؛ خب شیزوفرنیک هم به معنای هذیان است! چطور است وقتی بحث پزروشنفکری باشد اطلاق این واژه ایرادی ندارد اما پای این گفت و گو که به میان آمده، همه ناراحت شده اند!

برای فیلم در روزگار فعلی جایگاه قابل قبولی قائل هستید، برای ادبیات چطور؟

در ارتباط با ادبیات هم همین طور است، شعر امروز هم به استثنای آن هذیان ها، قابلیت انتشار و معرفی در آن سوز مرزهای کشورمان را دارد. به گفته دوستانی نظیر آقای اسماعیل پور که در کنگره های جهانی شعر حضور داشته اند، شعر ایران اغلب با استقبال جمع حاضر در آنها رو به رو شدهاست. در یکی از این کنگره ها که خودم هم در آن شرکت داشتم و در فرانسه برگزار شد، شاعران جهان در جمع مردم، در خیابان ها شعر خواندند و جالب اینجاست که از میان اشعار همه کشورها، تنها چهار شعر انتخاب شد که شعر ایران هم در آن بین بود.

در همین شرایطی که برخی معتقدند شعر معاصر دچار توقف و حتی رکود شده؟

بله و در خاطرم هست که در برنامه های ویژه همان سفر، در شب آخر اقامت مان در یکی از پارک ها که جمعیت انبوهی در آن جمع شده بود، شعری از ایران خواندیم که با استقبال بسیاری رو به رو شد. با این همه نمی توان منکر این شد که دوره، دوره سینما و موسیقی است.

شعر دیگر همچون سال های گذشته صدای بلندی ندارد. شما به راحتی می توانید یک فیلم را در عرض دو ساعت تماشا کنید، اما مگر می توان کتاب را به این سرعت به پایان برد؟ علاوه بر این، در فیلم و موسیقی از امکان پخش برای گروه بسیاری از مردم برخوردار هستیم اما درباره کتاب این طور نیست و هر یکی از افراد باید جداگانه دست به مطالعه بزنند.

پس بخشی از بی توجهی امروز به شعر گریزناپذیر و حاصل غلبه هنرهایی مانند سینما و موسیقی است؟

این مساله در ارتباط با همه دنیا صدق می کند و تنها مختص شعر فارسی و ایران نیست. حالا دیگر دهه های ۲۰ و ۳۰ میلادی نیست که همه مردم در فرانسه گرد هم جمع می شدند تا به اشعار شاعران گوش فرا بدهند. آن زمان موسیقی و فیلم هنوز جایی در زندگی مردم نداشت اما حالا شرایط تغییر کرده و این دو هنر از بلندترین صدا برای ارائه به مردم برخوردار هستند.

صدای بلند موسیقی و فیلم و سکوت ادبیات در ایران (اسلایدشو)

یعنی باید با گذشت زمان شاهد فراموشی شعر و حذف آن از زندگی عامه مردم باشیم؟

نه! از این گفته ام نباید این گونه برداشت شود که دیگر شعر یا نقاشی حذف شده اند؛ هنرهای اینچنینی هنوز هم وجود دارند اما در مقایسه با گذشته حضور کم رنگ تری در زندگی مردم دارند. شعر و هنرهایی از این دست کم کم قدری خصوصی تر شده و دایره مخاطبان آنها خاص تر می شود. شعر هیچ گاه فراموش نمی شود، به حاشیه هم رانده نمی شود، تنها صدای آن دیگر به بلندی گذشته نیست.

با وجود این ادبیات همچنان در پس زمینه هنرهایی مانند سینما و موسیقی حضور پررنگی دارد، حتی اگر چندان ملموس نباشد!

بله و مرتبه شاعری حتی در رقابت با هنرهای مذکور بالاتر هم خواهدبود. همان طور که اشاره شد شعر و در ابعاد کلی تر آن، ادبیات همواره در تمام هنرها حضور دارد و حتی می توان گفت که بُن مایه آنها را تشکیل داده است. هنوز هم اگر اثری در عرصه هنر خوب باشد، با لفظ شاعرانگی پدید آورنده اش آن را ستایش می کنند.

در خاطرم هست که آقای کیارستمی در یکی از صحبت هایش به این نکته اشاره کرد که او در سینما بسیار تحت تاثیر اشعار احمدرضا احمدی بوده است. بنابراین حرمت این شاعر به اندازه ای بوده که او سینمای خود را مدیون وی می داند. با وجود این واقعیت این است که سینمای کیارستمی خیلی بیشتر از شعر احمدی دیده می شود. هرچند سینما برای حیات خود از ادبیات تغذیه می کند اما خیلی بیشتر از شعر دیده می شود.

در چنین شرایطی چه توصیه ای برای شاعران جوان دارید؟

شاعران جوان باید تلاش کنند تا همواره به روز باشند و مطالعه بسیاری داشته باشند. هر هنرمندی در درجه نخست باید عناصر کار خود را بشناسد، در ارتباط با شاعران هم این گونه است. یک شاعر باید قبل از هر کاری، کلمه را خوب بشناسد و بداند که هر کلمه ای چه ظرفیت و معنایی دارد. نه اینکه طرف هنوز از راه نرسیده، انتظار بندبازی و ارائه کارهای خارق العاده را داشته باشد.

شاعری برخلاف تصور بسیاری از مردم، کاری ساده نیست. برخی گمان می کنند که درد دل های شخصی آنها شعر به شمار یم آید و عده ای دیگر هم تصورشان بر این است که هر نوشته هذیان گونه ای را می توان شعری پیچیده و خاص دانست. شعر نباید به گونه ای باشد که مخاطب قادر به فهم آن نشود!

مهم ترین مساله این است که مخاطب با سروده شاعر ارتباط بگیرد. البته شرایط به گونه ای است که تشخیص سره از ناسره قدری مشکل شده است. برای خود من امکان دسترسی به همه شعرها وجود ندارد اما تا جایی که دیده ام شعرهایی که از قدرت خلاقیت و عمق برخوردار باشند، هم کم نیستند.

پس چرا شاهد درخشش چندانی در شعر معاصرمان نیستیم؟

شاید به این دلیل که آنقدر تعداد شاعران و حتی شعرهای خوب زیاد شده که دیگر به راحتی دیده نمی شوند. از همین رو شاعران جوان باید حوصله بیشتری به خرج بدهند و زود بی انگیزه نشوند.

به برخی ویژگی هایی اشاره کردید که شاعران قبل از گام نهادن به این عرصه باید از آن برخوردار باشند، برخورداری از این ویژگی ها مستلزم مطالعه بسیار است. این در شرایطی است که اغلب منتقدان ادبی از بی توجهی شاعران و نویسندگان جوان به مطالعه گلایه دارند!

درباره همه شاعران که نمی توان حکم کلی صادر کرد. به هر حال حتی زمانی که من و هم نسلانم قدم به عرصه ادبیات گذاشتیم هم صدها نفر دیگر شعر و شاعری را آغاز کردند.

صدای بلند موسیقی و فیلم و سکوت ادبیات در ایران (اسلایدشو)

اما جدیتی که در هم نسلان شما بود، در نسل امروز نیست!

نه آن زمان هم فرقی با امروز نداشت. در همه دوره ها، در میان شاعران و نویسندگانی که قدم به عرصه ادبیات می گذارند، تنها عده معدودی هستند که براساس اصول حرفه ای فعالیت خود را آغاز می کنند. این تنها به کشور ما هم ختم نمی شود و شامل همه کشورها و حتی فراتر از آن همه هنرها و حتی مشاغل است.

به هر حال همیشه یک اکثریتی هستند که حرف می زنند و اقلیتی هم هستند که به معنای واقعی کار می کنند. اما به هر حال از میان ۸۰ میلیون نفر جمعیت حتی اگر ۱۰ میلیون نفر هم اهل مطالعه باشند، کفایت می کند.

گمان می کنید بتوانیم دوباره شاهد درخشش شعر فارسی همچون روزگار گذشته باشیم؟

همین حالا و در همین شرایط اگر نهاد یا تشکلی شود و دست به بررس اشعار منتشرشده در دوران معاصر بزند و ترجمه آنها را بر عهده بگیرد، مطمئن هستم که ما یکی از رکن های اساسی شعر جهان خواهیم شد. لازم نیست خیلی راه دور برویم؛ به شعرهای «غلامرضا بروسان» نگاه کنید؛ او شاعری جهانی بود اما از آنجایی که قبل از تثبیت شدن از دنیا رفت، آنچنان که باید و شاید ندرخشید.

از این قبیل شاعران در ایران کم نیست؛ البته شاید به علت تعداد زیاد آنان، شاعران خوب مشخص نباشند. دولت ها که معمولا کاری نمی کنند. این اقدام را باید سرمایه داران و دلسوزان ادبیات بر عهده بگیرند. باید نهادهای غیردولتی دموکراتیک دست به کار شوند تا شعرمان فرصتی برای درخشش در عرصه های جهانی ادبیات بیابد، اما متاسفانه چنین تشکل و نهادی وجود ندارد!

مانند اتفاقاتی که در ادبیات کودک و نوجوان با شکل گیری شورای کتاب کودک رخ داده و برخی آثار ادبی این گروه سنی در آن سوی مرزها مطرح شده؟

بله، ادبیات بزرگسال هم به افراد دلسوزی نظیر خانم میرهادی و شکل گیری چنین تشکل هایی نیاز دارد. اگر خانم میرهادی نبود، هیچ گاه ادبیات کودک ما مجالی برای معرفی جهانی پیدا نمی کرد. کانون پرورش فکری کودکان هم قبل از انقلاب چنین کاری را بر عهده داشت.

به عنوان آخرین سوال از این بگویید که هم اکنون مشغول چه کاری هستید؟

هرازگاهی پیشنهادهایی برای بازی در سینما دارم اما هنوز به کاری که مورد قبولم باشد، برنخورده ام. فیلم «دوباره زندگی» هم در حال بازبینی های نهایی است تا در سال جدید اکران شود و باید ببینیم نظر مخاطبان در ارتباط با آن چگونه خواهدبود. دو مجموع شعر و یک رمان هم در دست دارم، کار تالیف این رمان که «می رویم که به کنسرت برسم» نام دارد به پایان رسیده اما هنوز باید روی آن کار کنم، داستان آن برگرفته از فضاهای کودکی و نوجوانی خودم در لنگرود است.

کار دو مجموعه شعر را هم کم کم به پایان خواهم رساند که انتشار آن را انتشارات «نگاه» انجام خواهدداد. یکی از این دو مجموعه درباره سازهاست و نام آن «کتاب موسقی» است. مجموعه دوم هم شعرهای پراکنده عاشقانه ام را دربر می گیرد که این دو مجموعه هم در مرحله بازبینی هستند.


منبع: برترینها

بهمن فرمان آرا: بازیگر شدنم توصیه کیارستمی بود

: بهمن فرمان آرا، یکی از فیلمساز های سینمای ایران است که طی شصت سال فعالیت سینمایی همواره بر سر اصولش پافشاری کرده. او فیلم هایی همچون «شازده احتجاب»، «بوی کافور، عطر یاس»، «خانه ای روی آب»، «یه بوس کوچولو» و… ساخته است و یا تهیه کنندگی فیلمهایی همچون «گزارش»، «کلاغ»، «ملکوت»، «شطرنج باد» و… بوده که نشان از جایگاه او در سینمای ایران می دهد. این کارگردان پیشکوست سینمای ایران، هفتاد و پنج سالگی اش را به تازگی در خلال ساخت نهمین فیلمش «دل دیوانه» جشن گرفت.

 بازیگر شدنم توصیه کیارستمی بود

«دل دیوانه» سرگردانی های یک نویسنده را به نمایش می گذارد و در سال پیش رو اکران خواهد شد؛ فیلمی با بازی هنرمندانی همچون علی نصیریان، فاطمه معتمدآریا، لیلا حاتمی، صابر ابر، علی مصفا، رویا نونهالی، داریوش اسدزاده، مریم بوبانی، پانته آ پناهی ها و… . سورپرایز این فیلم برای هواداران سینمای فرمان آرا حضور خودش جلوی دوربین است.

با بهمن فرمان آرا که سخت گفت و گو می کند، به بهانه سال نو و ساخت «دل دیوانه» گفت و گویی داشتیم و سالهای نوجوانی و جوانی اش را نیز مرور کردیم.

سال ۹۵ برای شما با سه اتفاق مهم همراه بود. از دست دادن دوست قدیمی تان و هنرمند بزرگ عباس کیارستمی. شروع نهمین فیلمتان «دل دیوانه» و به دنیا آمدن دومین نوه تان «آیریس». حالا در آستانه سال نو، وقتی سال گذشته را مرور می کنید، ارزیابی خودتان از آن چگونه است؟

غیر از ازدست دادن رفیق خوبم عباس کیارستمی که جایگزین ندارد، باقی مسائل مسائل همه خیلی خوب بودند و شکرگزارم. فقط جای آن مرد بزرگ به آسانی توی زندگی ما پر نمی شود.

چه شد که تصمیم گرفتید در نهمین فیلمتان «دل دیوانه»، که زمستان امسال در رامسر جلوی دوربین بردید خودتان علاوه بر کارگردانی، بازیگری هم کنید؟ یک‌بار دیگر هم در «بوی کافور، عطر یاس» چنین تجربه‌ای داشتید… .

بعد از «بوی کافور، عطر یاس» عباس کیارستمی تنها کسی بود که مدام به من می‌گفت دیالوگ‌هایی که می‌نویسی را باید خودت بگویی و باید خودت در فیلم‌هایت بازی کنی منتها در این سال‌ها به دلایل مختلف این کار را نکردم. آخرین بار که در منزلش، یک هفته قبل از سفرش به فرانسه، با او صحبت می‌کردم، بنا به عادت همیشگی‌مان که از کارهای هم می‌پرسیدیم، وقتی از من پرسید چه می‌کنی به او گفتم که دارم روی سناریویی کار می‌کنم و می‌خواهم این بار خودم توی فیلمم بازی کنم. به من گفت: «من که همیشه به تو گفته بودم خودت باید بازی کنی. خیلی خوشحالم کردی که می‌خواهی خودت توی فیلمت بازی کنی». بازی در «دل دیوانه» یک جورهایی عمل به وصیت دوستم عباس کیارستمی بود.

تجربه مهاجرت در نوجوانی و شانزده سالگی برای شما چطور بود؟ تجربه تنها زندگی کردن در آن سال، در کشوری بیگانه برای شما چطور رقم خورد؟

البته من مهاجرت نکردم و برای تحصیل به انگلستان و بعد به امریکا رفتم. یکی از بزرگ ترین اتفاقات زندگی من دنیایی بود که با آن سفر در مقابلم قرار گرفت. اولین بار که سوار هواپیما شدم در همان سفر بود. پیش از آن هرگز به خارج از کشور نرفته بودم بنابراین سفر به لندن برای من یک تجربه سحرآمیز بود. چون موقعی که من به لندن سفر کردم یعنی سال ۱۹۵۸، هنوز مدرسه سینمایی در لندن افتتاح نشده بود، من اول به مدرسه هنرپیشگی رفتم. مدرسه هنرپیشگی هم تکلیف و مشق در خانه نداشت.

ساعات بعد از مدرسه، از این سینما به آن سینما می رفتم و غرق در اعجاز سینما بودم. یادم هست که سال اول حدود دویست و هفتاد فیلم دیدم و این یک جور کیف محشری در زندگی من بود. فیلمهای برگمان را برای اولین بار در لندن دیدم. فیلم‌های آندره وایدا را آنجا کشف کردم. در عین حال من در همان سن شانزده سالگی خبرنگار ستاره سینما در لندن بودم. بنابراین افتتاحیه فیلم‌ها را می رفتم و تجاربم محشر بود. مسئولیتی روی دوشم نبود و عیش مدام بود، در کنارش درس و مدرسه هم بود که آن هم سراسر خوشی و لذت بود.

زندگی تنها سخت نبود؟

اوایل خیلی سخت بود. وقتی ایران بودم آنقدر دوستان نزدیک داشتم که روزهای اول ماهی بیست و پنج سی تا نامه داشتم و من مقید بودم همه را جواب بدهم. همه را جمع کرده بودم و موقع تنهایی مرور می کردم. ولی بعدا کم کم به تنهایی عادت کردم. برادر بزرگ تر من قبلا به انگلستان آمده بود و او در منچستر درس می خواند و چند پسردایی و دختردایی آنجا داشتم، پس خیلی احساس تنهایی نمی کردم.

به خصوص که سینما در مقابلم بود و تفریحم فیلم دیدن و مجله خواندن بود و مشغولیتهایم زیاد بود. ضمنا چون من و برادرم جزو اولین شاگردهای کلاس‌های زبان شکوه بودیم، زمانی که این آموزشگاه دو اتاق بیشتر نداشت و این خواست پدرم بود که زبان یاد بگیریم، پس ما موقع مهاجرت انگلیسی خوب صحبت می کردیم و گرفتاری های ندانستن زبان را نداشتیم.

بازیگر شدنم توصیه کیارستمی بود 

شما سال‌ها خارج از ایران زندگی کردید؛ اما دوباره به وطن بازگشتید. چه چیز شما را در ایران نگه می‌دارد و حتی بعد از دوره‌ای مهاجرت شما را به وطن باز می‌گرداند؟

سال پنجاه‌ونه که از ایران رفتم، درست زمانی بود که «سایه‌های بلند باد» که زمان پهلوی توقیف شده بود، بعد از انقلاب پروانه نمایش گرفت؛ اما در این دوره هم بعد از سه روز توقیف شد. بعد از این اتفاق، حس کردم اختلاف‌نظری بین گروه تازه بر سر کار آمده وجود دارد که حل‌شدنش زمان‌بر است. ضمنا سه تا بچه داشتم که باید فکر آینده‌شان بودم، لاریسا دخترم ١١‌ساله بود، نیما پسرم پنج‌ساله و مانی پسر دیگرم چهارساله.

حس کردم تا این اختلافات حل شود، بروم و شانسی به فرزندانم بدهم که اگر روزگاری خواستند جای دیگری هم زندگی کنند، امکانش را داشته باشند؛ اما موقعی که آنها به دانشگاه رفتند و دیگر به من نیازی نداشتند، سال ۶٩ برگشتم و کماکان هم ایران مانده‌ام.

علت اینکه ایران مانده‌ام و با وجود اینکه امکاناتش را دارم؛ ولی فکر زندگی در جای دیگری را هم نمی‌کنم، همین است که اینجا مال ما هم هست. من ترجیح می‌دهم اگر قرار است تدریس کنم، برای فرزندان ایران تدریس کنم. اگر قرار است کاری کنم، در کشورم مؤثر باشم. وقتی به این فصل زندگی می‌رسی، حتی خیلی‌ها زودتر از این سنین هم، پایشان را دراز می‌کنند رو به آفتاب و می‌خوابند. من به چنین چیزی اعتقاد ندارم. مرگ، حتمی است و حتما می‌آید، چه بهتر که حین کار‌کردن بیاید، آن‌هم وقتی که مشغول به کاری هستی که عاشقانه دوستش داری. امروزه وقتی بعضا دولتی‌ها لقب می‌دهند و می‌گویند شما کارگردان بزرگی هستی، ابایی ندارم که بگویم این بزرگی را فقط مردم انتخاب می‌کنند.

در سالهای نوجوانی چه کتاب یا فیلمهایی روی شما تأثیر گذار بودند؟

فیلمهای بیلی وایلدر را خیلی دوست داشتم به خصوص فیلم «بعضیا داغشو دوست دارن». آن فیلم را در نوجوانی چندین بار تماشا کردم. قبل از سفرم، وقتی در ایران به سینما می رفتیم یا به کانون فیلم سر می زدیم همیشه فیلمهای هنری تر را دوست داشتم. برگمان بیش از هر فیلمسازی روی من اثر گذاشته و به وضوح تأثیر او را بر خودم توی کارهایم می بینم. یک صحنه هایی از یک فیلمهایی مرا خیلی تحت تأثیر قرار داده اند و خیلی خوب و واضح در ذهنم مانده اند اما در یک کلام، برگمان فیلمساز اثرگذار زندگی من بوده. وقتی به لندن رفتم او را کشف کردم و همه فیلمهایش را دیدم.

در ادبیات چه نویسنده ها یا کتابهایی روی شما تأثیرگذار بوده اند؟

در ایران، آن سال‌هایی که ما نوجوان بودیم، تلویزیونی وجود نداشت و رادیو هم ساعات محدودی برنامه داشت درنتیجه دریچه ما به دنیا دیدن فیلم بود. آن زمان هفته ای یک بار پدر و مادرمان ما را به سینما می بردند و بقیه ساعاتمان به کتاب خواندن می گذشت. اگر بالزاک بود، اگر همینگوی بود، یا نویسنده های دیگر، همه جهانمان کلمات آنان بود. یادم هست همینگوی بیشتر به دلم می چسبید. قبل از رفتنم از ایران دویست سیصد جلد کتاب داشتم چون تفریح اصلی ام کتاب خواندن بود.

چقدر اهل رفیق بازی بودید و وقتتان را با دوستانتان می گذراندید؟

در سالهای دبیرستان دوستهایی داشتم اما در خانه مان انضباط خاصی حاکم بود و همیشه باید زودتر از پدرمان به خانه برمی گشتیم. در سال‌های دبیرستان آن حد ممکنی که ریسک می کردیم برای بیرون ماندن از خانه، تا ساعت هفت شب بود. چون معمولا پدرم بین هفت تا هشت شب می آمد و ما ریسک نمی کردیم و حتما قبل از هفت خانه بودیم. سر شام هم پدر مثل مدرسه حاضر غایب می کرد و اسم همه را می گفت: بهرام، بهمن، بهروز… تا مطمئن شود همه سر شام حاضرند. بنابراین ما با وجود این انضباطی که رعایتش الزامی بود، رفاقت‌هایی هم داشتیم که جانانه بود.

بازیگر شدنم توصیه کیارستمی بود 

هنوز از آن دوستی ها کسی مانده؟

اتفاقا یکی از چیزهایی که خیلی در زندگی من شاید خاص باشد، امتداد یک دوستی از کلاس سوم دبستان تا امروز است. آن دوست ناصر کنعانی پروفسور فیزیک است که در دانشگاه برلین تدریس می کند. دوست دیگری هم دارم، سعید شفق گیلانی که از کلاس هفتم که سیزده ساله بودیم آشنا شدیم و همچنان رفاقتمان پابرجاست. بزرگترین سرمایه زندگی من، دوستانم هستند. چه گلشیری، چه کیارستمی، چه ابوالحسن نجفی، چه احمد میرعلایی و… حاصل زندگی من همین خاطرات و دوستان هستند، باقی که همه آمده و رفته و روزمرگی بوده، «اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد/ باقی همه بی حاصلی و بی ثمری بود».

سال ۹۶ سال به خصوصی است. انتخابات ریاست جمهوری در پیش روست، آرزویتان برای سال نو چیست؟

آرزو دارم باز هم فیلم بسازم. امیدوارم در سال ۹۶ «دل دیوانه» و فیلم قبل ترم «دلم می خواد» بی دردسر اکران شوند و دهمین فیلمم را با عنوان «مادرم، مملکتم» جلوی دوربین ببرم.

مفتخرم به همکاری در «دل دیوانه»

لیلا حاتمی

بازیگر شدنم توصیه کیارستمی بود 
آقای فرمان آرای عزیز و گرامی سال نو مبارک. چقدر مفتخر هستم که امسال در فیلم «دل دیوانه» شما بودم و چقدر خوشبخت که با شما بازی کردم.

بی درنگ و با اشتیاق بازی در «دل دیوانه» را پذیرفتم

فاطمه معتمدآریا

بازیگر شدنم توصیه کیارستمی بود 
مهمترین ویژگی «دل دیوانه» برای من، خود آقای فرمان آرا بود. اولین بار بود که قبل از این که سناریو را بخوانم، فقط در پاسخ به این سوال آقای فرمان آرا که پرسیدند در فیلمم بازی می کنی؟ بله گفتم و با کمال میل پذیرفتم در این فیلم بازی کنم، به خاطر شخص ایشان و از این همکاری بسیار خوشحالم.

تجربه «دل دیوانه» کوتاه اما عالی

علی نصیریان

بازیگر شدنم توصیه کیارستمی بود 
در «دل دیوانه» تجربه‌ای عالی، هرچند کوتاه داشتم. من پیش‌تر ارادت ویژه‌ای خدمت آقای فرمان‌آرا داشتم و وقتی با ایشان در همین یکی دو روز کار در «دل دیوانه» بیشتر آشنا شدم، ارادتم نیز بیشتر شد و این همکاری برایم خیلی مطلوب بود.

عوامل «دل دیوانه»

نویسنده و کارگردان: بهمن فرمان آرا / جانشین تهیه کننده و مجری طرح: ماهان حیدری/ دستیار اول کارگردان و برنامه ریز: مانفرد اسماعیلی/ مدیر فیلمبرداری: فرشاد محمدی/ مدیر صدابرداری: ساسان نخعی/ طراح صحنه: کیوان مقدم/ طراح لباس: سارا سمیعی/ طراح چهره پردازی: مهرداد میرکیانی/ مدیر تولید: وحید مشاری/ تدوین: عباس گنجوی، سینا گنجوی/ موسیقی: احمد پژمان/ طراح تیتراژ و لوگو: ساعد مشکی/ تصویربردار پشت صحنه: الی حیدری/ مدیر روابط عمومی و مشاور رسانه ای: عسل عباسیان/ جلوه های تصویری: سینا قویدل/ مدیر تدارکات: جواد راهزانی/ بازیگران: بهمن فرمان آرا، علی نصیریان، فاطمه معتمدآریا، لیلا حاتمی، صابر ابر، علی مصفا، رویا نونهالی، داریوش اسدزاده، پانته آ پناهی ها، مریم بوبانی، سیاوش چراغی پور، اصغر پیران و کامیار صالح پور.


منبع: برترینها

شرکت هنرمندانی از ۴۳ کشور دنیا در جشنواره کارتون تبریز

مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی از ارسال ٧۶٢ اثر به سیزدهمین جشنواره بین المللی کارتون تبریز با موضوع اقتصاد مقاومتی و مبارزه با مفاسد اقتصادی، خبر داد و گفت: هنرمندانی از ۴۳ کشور دنیا آثار خود را به این دوره از جشنواره ارسال کرده اند.

به گزارش ایرنا؛ ‘محمد محمدپور’ گفت: ٧۶٢ اثر از ٣٣٣ هنرمند از ۴٣ کشور به دبیرخانه سیزدهمین جشنواره بین المللی کارتون تبریز با موضوع اقتصاد مقاومتی و مبارزه با مفاسد اقتصادی رسیده است.

وی افزود: آثار رسیده از کشورهای الجزایر، افغانستان، استرالیا، بنگلادش، بلژیک، بوسنی، برزیل، بلژیک، بلغارستان،کانادا، چین،کلمبیا، کاستاریکا، کوبا، استونی، یونان، مجارستان، مونته نگرو، کرواسی، آلمان، هند، اندونزی، ایران ، ایتالیا، قزاقستان، مقدونیه، مکزیک، میانمار، پرو، لهستان، سوئیس، پرتغال، رومانی، روسیه، صربستان، اسپانیا، سوریه، تایلند، ترکیه، اکراین و ازبکستان هستند.

مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان با اشاره به موضوع این جشنواره، نقد و نقد پذیری را موجب رشد و بالندگی و شادابی یک جامعه دانست و دامنه تاثیرگذاری هنر کاریکاتور را وسیع برشمرد.

وی افزود: هنر کاریکاتور از جنبه های مختلف تاریخی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، ارتباطی – رسانه ای و اقتصادی قابل بررسی است که با توجه به ضرورت پرداخت به مسائل روز، انجمن کاریکاتور تبریز با همکاری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان این جشنواره را برگزار کرده است.

این جشنواره با هدف آسیب شناسی و بیان هنرمندانه عوامل بازدارنده در مسیر تحقق اقتصاد مقاومتی، تبدیل گفتمان اقتصاد مقاومتی به گفتمانی غالب، مردمی و مطالبه گر و نگاه هنرمندانه به مقوله اقتصاد مقاومتی در جهت الگو سازی و ایجاد فرهنگ عمومی برگزار می شود.


منبع: عصرایران

جشنواره جهانی فجر باید همپای سینمای ایران در دنیا مطرح شود/ مهمانان خارجی مبلغان خوبی برای فرهنگ ایران هستند/ عده‎ای منافع ملی را در این رویداد نادیده می‎گیرند

عصرایران – نشست خبری رضامیرکریمی، دبیر سی و پنجمین جشنواره جهانی فیلم فجر امروز ۲۱ فروردین ۱۳۹۶ در پردیس سینمایی چارسو برگزار شد.

در ابتدای این نشست خبری تیزر اصلی جشنواره رونمایی شد و کیوان کثیریان مدیر روابط عمومی جشنواره آن را به عباس کیارستمی تقدیم کرد.

دبیر سی و پنجمین جشنواره جهانی فیلم فجر در ابتدای این نشست گفت:حجم کاری که انجام شده مثال زدنی و قابل افتخار است. همانطور که سال قبل در انتهای جشنواره، روز اختتامیه وعده داده شد از فردای جشنواره؛ ۸ اردیبهشت ماه سال گذشته ما فعالیت برای دوره بعدی جشنواره را آغاز کردیم.

میرکریمی افزود: حضور مدیران با سابقه در تیم جشنواره و همکاری با هم ثابت کرد که در ایران هم می‌شود کار گروهی انجام داد.

می خواهیم در منطقه و آسیا حرف اول را بزنیم

وی در ادامه با اشاره به اهداف جشنواره گفت: ما می‌خواهیم در کوتاه مدت در منطقه و در میان مدت در آسیا حرف اول را بزنیم و کار تیمی عامل اصلی موفقیت ما در این جشنواره است و فرهنگ و تمدن ما این اجازه را به ما می‌دهد که جشنواره ای شایسته برگزار کنیم؛ همانطور که سینمای ما در جهان بسیار مطرح است جشنواره ما نیز می تواند مطرح شود.

میرکریمی ضمن اشاره به بازخوردهای مثبت جشنواره سال گذشته گفت: برای رسیدن به یک استاندارد مشخص، موارد ابهام برانگیز را حذف کردیم که شامل حذف هیات انتخاب، عدم اعلام کاندیداها، عدم انتشار لیست متقاضیان و ارسال پاسخ مستقیم به متقاضیان بود.

او افزود: من مسئولیت همه انتخاب‌ها را پذیرفتم. کار دشواری بودو در عین حال لذت بخش. چون با تعداد بسیار بالایی از همکاران کارشناس و باسواد در ارتباط بودم که آنها فیلم‌ها را می‌دیدند و به آن امتیاز می‌دادند. به این ترتیب می‌دانستم که باید کدام فیلم‌ها را ببینم. بنابراین تاکنون تمام فیلم‌های جشنواره به جز بخش سینمای وحشت را تماشا کرده‌ام.

میرکریمی ادامه داد: همچنین یکی از اقدامات امسال این است که بخش‌هایی از فیلم‌هایی که کمتر مشتری دارند در ویدیو لایبری گنجانده شده است، این کار کمکی است برای عرضه سینمای ایران به جهان و ایجاد تعامل یک سازنده.

میرکریمی در ادامه نشست خبری این جشنواره اظهار کرد: خبر خوبی که سال گذشته داشتیم این بود که ۷۰ نفر از مهمانان بلیت‌شان را خودشان تهیه کردند و امسال بیش از صد نفر با تهیه بلیت سفر به ایران به جشنواره می‌آیند.این امر از این جهت اهمیت دارد که افراد فقط به عنوان دیدن فیلم و برای جشنواره به تهران می‌آیند.

دبیر جشنواره جهانی ضمن اشاره به اینکه سال گذشته با یک میلیارد صرفه جویی جشنواره را برگزار کردیم، گفت: یکی از موارد مد نظر ما این بود که معتقد بودیم قیافه جشنواره ما نباید شکل جشنواره‌های بی‌هویت باشد .

وی همچنین اظهار کرد: جالب است بدانید از وقتی سطح خدمات ما در جشنواره به میهمانان، پایین آمده تقاضا برای حضور جشنواره بیشتر شده است.

شاهد حضور حجم بالایی از مهمانان خارجی خواهیم بود

میرکریمی درباره ترافیک میهمانان جشنواره جهانی فجر گفت که شاهد حضور حجم بالایی از میهمانان خارجی در جشنواره هستیم.

میرکریمی اظهار کرد: ما امسال مشکلات فرامتنی زیادی داشتیم، از قبیل اتفاقات منطقه و روی کار آمدن رییس جمهوری تازه به دوران رسیده در یک کشور مهم، رئیس جمهوری که با وضع یک قانون عجیب با این مضمون که هر کس به ایران سفر کند ویزای آمریکا  نخواهد گرفت مسائلی به وجود آورد. بنابراین وقتی ما می‌خواهیم جشنواره بزرگی برگزار کنیم و افراد مهمی را دعوت کنیم، با مشکلات زیادی در این زمینه مواجه شدیم.

وی افزود: در این میان کسانی نیز بودند که دائم به ما می‌گفتند شما نمی‌توانید جشنواره‌ای در این ابعاد برگزار کنید که معلوم نیست چرا چنین آرزویی دارند؟ بر فرض که ما نتوانستیم جشنواره خوبی برگزار کنیم، این چه افتخاری برای شما دارد؟

۳۵۰ مهمان خارجی از ۶۶ کشور جهان به ایران می آیند

میرکریمی اظهار کرد: در جشنواره امسال بیش از ۳۵۰ مهمان از ۶۶ کشور جهان داریم، که از بسیاری کشورها علیرغم مشکلاتی که ممکن است داشته باشند در نهایت تصمیم گرفتند در جشنواره حضور یابند.

او درباره بخش دارالفنون نیز توضیح داد: بخش دارالفنون یعنی سرمایه‌گذاری برای آینده، در ابتدا حوزه ما فقط کشورهای منطقه بود، اما امسال ۷۰ مهمان از کشورهای مختلف و ۵۲ جوان از استان‌های مختلف در بخش دارالفنون حضور دارند.

میرکریمی ادامه داد: اگر ابتدا به ساکن به اساتید بگوییم که برای برگزاری یک ورک‌شاپ به جشنواره بیایید ممکن است استقبال نکنند اما وقتی بگوییم جوان‌هایی که هر کدام یک فیلم ساخته‌اند در این کارگاه‌ها شرکت می‌کنند آن وقت استقبال استادان رنگ دیگری می‌گیرد و همه حضور پیدا می‌کنند.

دبیر سی و پنجمین جشنواره جهانی فیلم فجر تاکید کرد ما نمی خواهیم یک جشنواره پیرو باشیم و فقط فیلم‌های جشنواره‌های دیگر را در اینجا به نمایش بگذاریم.

جشنواره جهانی فیلم فجر در دو سایت مهم ثبت شد

میرکریمی گفت: جشنواره امسال در دو سایت مهم و پربازدید به اسم Film freeway  وfest home دارای صفحه اختصاصی شد و تمامی بخش‌های آن و جوایزش در این دو سایت ثبت شد. این اتفاق به ما فرصت داد تا به غیر از فیلم‌هایی که خودمان برای جشنواره شناسایی کردیم، بسیاری از فیلمسازان مستقل در جشنواره ما شرکت کنند بدین ترتیب، شش هزار فیلم از این راه در جشنواره ما ثبت نام کردند.

او افزود: ما گروه مشاورانی از محققان، فیلمسازان و دانشجویان رشته سینما و ایرانیانی که به هر دلیلی در سراسر دنیا زندگی می‌کنند تشکیل دادیم و از آنها خواستیم که به فستیوال‌های نزدیکشان سر بزنند و آنها را بررسی کنند. اتفاقی که اگر ما می‌خواستیم از اینجا آن را انجام دهیم برایمان بسیار هزینه‌بر بود. بسیاری از این فیلم‌ها به این شکل معرفی شد.

قرار نیست کپی کن و برلین باشیم

میرکریمی تاکید کرد: اصل مهم برایمان این بود که نمی خواهیم یک جشنواره پیرو باشیم و قرار نیست هر چیزی در جشنواره‌های کن، برلین و… هست را در اینجا نمایش بدهیم. البته که  بخش جام جهان‌نما را برای همین اتفاق تدارک دادیم تا موفقیت‌های سال گذشته را پوشش دهیم. ولی کشف ما کجاست؟ ما ادعا می کنیم که سلیقه و ذائقه داریم و گرایشی در سینما را می‌خواهیم تقویت کنیم. نه می‌خواهیم چیزی را به کسی دیکته کنیم و نه این حقارت را می پذیریم که کسی به ما چیزی را دیکته کند.

او افزود: این که مهمان خارجی به اینجا بیایند، فیلمی که ما انتخاب کردیم را ببینند، فیلمی که او تاکنون موفق به دیدنش نشده است؛ یک افتخار است و این معنی را می دهد که جشنواره در تراز خوبی در حال برگزاری است.

حضور ۱۴۰ فیلم سینمایی از ۵۸ کشور

دبیر سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر اعلام کرد ۱۴۰ فیلم بلند سینمایی از ۵۸ کشور در این دوره از جشنواره حضور دارند.

میرکریمی گفت: ایران با ۳۵ فیلم و فرانسه با ۱۷ فیلم بیشترین میزان مشارکت در جشنواره را دارند.

او افزود: اسپانیا، روسیه، آلمان، ژاپن، کره و ترکیه با ۶ فیلم در رتبه بعدی قرار دارند و آمریکا،‌ چین، لتونی و لهستان هم با ۴ فیلم در جشنواره سی و پنجم حضور دارند.

ثبت نام بیش از ۲۰ هزار نفر در باشگاه جشنواره

دبیر سی و پنجمین جشنواره جهانی فیلم فجر گفت: باشگاه جشنواره امسال بیش از بیست هزار عضو دارد.

او افزود: باشگاه جشنواره، مخاطبین حرفه ای سینما را شناسایی می‌کند، برایشان برنامه‌ریزی می‌کند و آنها را در جشنواره مشارکت می‌دهد. سال گذشته بیش از هشت هزار عضو در این باشگاه داشیم و در حال حاضر بیش از بیست هزار نفر عضو این باشگاه شده‌اند.

سینما فرهنگ و فلسطین نیز میزبان جشنواره هستند

میرکریمی ادامه داد: شادمهر راستین مسئولیت این بخش را برعهده دارد اما به علت تعداد بالای اعضای این باشگاه، مجبور شدیم سینمای دیگری در اختیار آنها بگذاریم. سینما فلسطین در اختیار باشگاه قرار داده شده است و سینما فرهنگ هم برای کسانی در نظر گرفته شد که نمی خواهند فرم پر کنند و عضو بشوند و فقط قصد دارند فیلم ببینند.

او اظهار کرد: امسال مرور سینمای کره را هم در جشنواره داریم که از لحاظ مضامین و صنعتی بسیار پیشرفته هستند. همچنین فیلم‌هایی از کشورهای بالتیک که طی دوسال اخیر بسیار پیشرفت کرده‌اند در جشنواره نمایش داده می‌شود. در این بخش سه تیم از سه کشور برای توضیح کامل درباره سینمایشان به ایران می‌آیند.

میرکریمی با توضیحاتی درباره مراسم یادبود کیارستمی در جشنواره جهانی گفت که طی سال گذشته جشنواره‌های زیادی یاد کیارستمی را گرامی داشتند و این مراسم در جشنواره جهانی فجر پایانی‌ست بر همه آن بزرگداشت‌ها.

سه مراسم ویژه برای یادبود عباس کیارستمی

میر کریمی در مورد یادبود کیارستمی توضیح داد: سه مراسم ویژه برای عباس کیارستمی داریم که مهمانان و فیلمسازان بزرگی در این مراسم صحبت خواهند کرد و حضور خواهند داشت، مسئولیت این بخش به عهده سیف‌اله صمدیان است.

او ادامه داد: همین حالا که تیزر این بخش پخش شد به این فکر کردم که امسال سر خلوتی دارد و اطمینان دارم که او در جشنواره حضور دارد.

میرکریمی در پاسخ به سوالی که در خصوص بودجه جشنواره مطرح شد گفت: من مجاز نیستم که این بودجه را اعلام کنم. چون با وزارت ارشاد قرار داد بستم و آنها وظیفه دارند اگر خواستند براساس سیاست‌هایشان این بودجه را اعلام کنند. البته که بسیار مشتاق هستم این بودجه به شکل مقایسه‌ای با بودجه ده سال گذشته جشنواره منتشر شود.


منبع: عصرایران

۲۳۱ بزرگداشت بین المللی برای عباس کیارستمی

محمد اطبایی در تدارک چاپ کتابی دو زبانه درباره عباس کیارستمی است که از بخش های مختلف و از جمله بزرگداشت ها، حضورها، جایزه ها، داوری ها، کارگاه های آموزشی، نمایشگاه ها و… تشکیل شده و در متنی کوتاه، چکیده ای از بخش بزرگداشت های کتاب را در اختیار ایسنا قرار داده است.

این پخش کننده بین المللی سینمای ایران در این متن آورده است :

اولین برنامه بزرگداشت  عباس کیارستمی با نمایش چهار فیلم این فیلم ساز سرشناس بین المللی در هشتمین جشنواره فیلم مونیخ در تیر ماه ۱۳۶۹ در آلمان برپا شد و تا پایان فروردین ماه ۱۳۹۶، تعداد ۲۳۱ برنامه بزرگداشت برای این سینماگر برجسته کشورمان برگزار شده است. تعداد ۱۰۳ برنامه بزرگداشت از تیر ماه ۱۳۶۹ تا خرداد ۱۳۹۵ صورت گرفت و از تیر سال ۱۳۹۵ تا پایان فروردین ۱۳۹۶ نیز ۱۲۸ برنامه بزرگداشت اجرا شد.

برنامه های بزرگداشت عباس کیارستمی در این دوره ده ماهه، شامل ۳ برنامه در تیر ماه ۱۳۹۵، ۱۴ برنامه در مرداد ماه، ۱۰ برنامه در شهریور، ۲۴ برنامه در مهر، ۱۷ برنامه در آبان، ۱۵ برنامه در آذر، ۸ برنامه در دی، ۱۲ برنامه در بهمن، ۱۲ برنامه در اسفند و ۱۳ برنامه در فروردین ۱۳۹۶ بوده است.

از ۱۲۸ برنامه بزرگداشت، ۱۶ برنامه در آمریکا، ۱۱ برنامه در هند، ۱۰ برنامه در ایتالیا، ۶ برنامه در کانادا و استرالیا، ۵ برنامه در انگلستان، فرانسه و اسپانیا، ۴ برنامه در ترکیه، ۳ برنامه در ژاپن و اسکاتلند، ۲ برنامه در سوییس، مالزی، بنگلادش، هنگ کنگ، استونی، آلمان، آرژانتین، اندونزی، مراکش، امارات متحده عربی، برزیل و صربستان و یک برنامه در هر یک از کشورهای پاکستان، بلغارستان، قزاقستان، تونس، آلبانی، تایوان، اسلواکی، گرجستان، کرواسی، اروگوئه، عمان، جمهوری چک، ارمنستان، چین، دانمارک، هلند، الجزایر، کره جنوبی، نروژ، روسیه، رومانی، پرتغال، بلژیک، سودان، فنلاند، سوئد، مقدونیه، مکزیک، یونان و لیتوانی بوده است.

دو فیلم “۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه با عباس کیارستمی” ساخته سیف الله صمدیان و “منو خونه ببر” آخرین فیلم کوتاه آقای کیارستمی که در روز افتتاحیه جشنواره ونیز به نمایش درآمدند تا پایان فروردین ماه امسال در ۶۰ برنامه بزرگداشت این فیلمساز در جشنواره ها و رویدادهای بین المللیبه نمایش درآمده اند.

برنامه های بزرگداشت عباس کیارستمی در ماه های آتی نیز برگزار شده و انتظار می رود تا آخرین فیلم بلند این فیلمساز با عنوان “۲۴ فریم” نیز در جشنواره فیلم کن به نمایش درآید.


منبع: عصرایران

درس هایی از «درخت» یوجینو باربا

– رضا آشفته: آمدن یوجینو باربا، یکی از بزرگ‌ترین کارگردانان امروز دنیا به تهران، به تعبیری شاید بزرگ‌ترین رویداد تئاتری در سال ٩۵ باشد. این آمدن همراه با تحرکات و دگرگونی‌هایی است که باید پیامدش را در سال‌های آتی تماشا کنیم. او کارگردانی تجربی است که ما را متوجه نداشته‌های بسیارمان کرد و به بیانی  غیرمستقیم چراغ سبز را برای رهیافت‌های درست تئاتری برایمان روشن کرد.

سادگی و شفافیت 

زبان بدن

به هر تقدیر او مرد بزرگی است و از شاگردان بنام یرژی گروتفسکی است که توانسته در پنجاه‌وچند سال فعالیت هنری (از ١٩۶٢م) در نروژ و بعد دانمارک گروه اودین را راه‌اندازی کند. او ایتالیایی است اما در مقام یک مهاجر به نقاط دیگر اروپا می‌رود و ندانستگی‌های زبانی و کلامی او را به‌سوی تجربه‌های دیگری می‌برد که نمود و نشانه‌هایش را در نمایش درخت هم می‌بینیم که به عبارتی یک نمایش بینافرهنگی و چندزبانی است که در آن زبان‌های مختلف شنیده می‌شود؛ مثل هندی، ایتالیایی، انگلیسی و… و از همه مهم‌تر شاید زبان بدن باشد که بیشترین تأثیر را می‌گذارد و بهترین ارتباط را با همگان به‌دور از اختلافات زبانی و فرهنگی برقرار می‌کند.

این شاید درس اولش باشد که نمایشش به زبان تصویری با تکیه بر بیان بدنی ساخته و پرداخته شده است. زبانی که با دیدن نمود عینی می‌یابد و تقریبا نیز با تعابیر نزدیک به هم درک و دریافت خواهد شد و در آن هدف ارتباطی سریع و آنی است که بشود اتفاقات و رویدادهای پیرامونی را کنش‌مندانه ارائه کرد بی‌آنکه زبان کلامی در آن نقشی داشته باشد.

بینافرهنگی

هرچند در اجرای درخت، چندزبانی‌شدن نیز دلالت‌های دیگری را برایمان روایت می‌کرد که این دیگر منجر به ارتباط فرهنگی خواهد شد، چنانچه داستان اصلی از آفریقا و داستان فرعی از اروپا بود؛ اما راویان این قصه از هند و اروپا بودند و هریک به زبان مادری‌شان به‌علاوه زبان مشترک جهانی (انگلیسی) سعی می‌کردند اتفاقات را سمت‌و‌سو بدهند و این همان لحن و بیان بینافرهنگی است که در حال دورزدن نفرین بابل است که در آن خداوند امر کرده که انسان‌های نافرمانبردار، به روزگاری بیفتند که هیچ قومی زبان قوم دیگر را نفهمد؛ اما در اینجا نوعی کاربلدی فرهنگی در جریان است که وجوه مشترکی برای فهم یک درام و وضعیت مشترک در یک کشور دیگر (و شاید کشورهای دیگر) آزموده می‌شود؛ بنابراین انسان موجودی است که می‌تواند فرافرهنگی به نظر ‌آید و با وجوه مشترکش خود را به دیگران بفهماند.

سادگی و شفافیت

هدف تئاتر نیز فهماندن انسان به انسان است و باید رویکردی فرهنگی با وجوه مشترکش چنین فضایی تدارک ببیند که باربا به لحن و بیان درست و آشکاری برای چنین منظوری رسیده و این درس دوم اوست که می‌تواند سکوی پرتابی برای ایجاد گستره‌های فرهنگی و هنری در فضای تئاتری ما باشد.

آیین

سومین درسش همانا برگزاری و ایجاد آیین در دل نمایش درخت است؛ انگار که ما به تماشای یک آیین می‌روییم یا میهمانانی هستیم که باید در یک مراسم ویژه شرکت کنیم. هریک از تماشاگران شماره در دست دارند و از سالن انتظار حافظ دور می‌شوند و در یک خیمه و چادر بزرگ پا می‌نهند، در آنجا یوجینو باربا میزبان و میهمانداری است که با سلام و ادای احترام تک‌تک تماشاگران را راهنمایی می‌کند که سر جای مورد نظرشان بنشینند. دو سوی تالار یا خیمه‌گاه که چندان هم بزرگ نیست، نیمکت‌هایی گذاشته‌اند که تقریبا نرم و راحت هم هستند و باید همه در کنار هم در دو ردیف مقابل هم بنشینند. برای ٩۶ نفر هم جا در نظر گرفته شده است. پیش از آغاز باربا ضمن سلام و خوشامد از تماشاگران می‌خواهد موبایل‌هایشان را خاموش کنند و اگر حتی یک نفر از تماشاگران بخواهد عکس یا فیلم بگیرد، سریع بازیگران دستگاهش را خواهند گرفت و بلافاصله اجرا قطع خواهد شد.

با ضرس قاطع بر قطع‌شدن اجرا تأکید می‌کند و این راسخ‌بودن و صلابت حضور است که در قراردادی قرص و محکم منجر به تمرکزی چندبرابری خواهد شد. در این آیین یا تئاتر، سهم‌خواهی تماشاگر یا مشارکت او نیز در نظر گرفته شده است که در جاهایی با سر فروکردن در پارچه‌هایی سفید وارد ماجرا شده و جزئی از سوگواران خواهند شد. این‌هم از آن نکاتی است که به وجوه شهودی ارتباط می‌افزاید و در واقع در آیین هم همواره به‌دنبال ایجاد وجه شهودی خواهند رفت که انسان را در اتصال با حقیقت و متافیزیک متوجه درونیات نابش خواهند کرد.

این نمایش نیز بیشتر از عقلی‌بودن و حسی‌بودن، یک نمایش شهودی است و متادرام‌بودن آن بسیار عیان است، چون انسان به ضابطه روح و روانش است که در این میدان یکه‌تازی می‌کند؛ بنابراین در این روزگار فوق مدرن اروپا، باربا نقبی به گذشته و سنت‌های آیینی انسان زده است و یک‌ بار دیگر مراسم قصه‌گویی را برایمان آشکار می‌کند که در این نمایش بازیگران نقش راویان متعدد درخت را بازی می‌کنند که هریک به لحن و گونه خودش حضورش را بر ما آشکار خواهد کرد. روایت- بازی، ساختار نمایش است که درست مانند نمایش‌های شرقی است که در اینجا همه کلیت اجرا چنین پیش خواهد رفت.

قصه‌گویی

آنچه در درخت می‌گویند بسیار ساده اما ژرف است، چون انسان را در پیچ‌وتاب خطاهایش نشان می‌دهند؛ بنابراین چهارمین درس، سهل و ممتنع‌بودن است. در قصه اول دو راهب درختی می‌کارند برای بازگشت پرنده‌ها؛ اما با بازگشت آنها درخت می‌میرد! و آنها به دنبال رماندن پرنده‌ها هستند بی‌آنکه بدانند که چه جنگ و خشونتی پیرامونشان را فراگرفته است و آن بچه‌های دیروز بزرگ شده و لباس سربازی بر تن کرده‌اند و در این بازی خشن کم نمی‌گذارند!! دومین قصه نیز آرزوی دختری است که پدرش برای او درختی می‌کارد و در آن روزگار کودکی آرزو می‌کند که روزی از بالای شاخ‌وبرگ درخت پروازکردن را بیاموزد!

سادگی و شفافیت

اینها قصه‌های بدوی و افسانه‌گونه‌ای هستند که ما را متوجه ابعاد پنهانمان خواهند کرد. انسان به ضرورت آرزوهایش نفس می‌کشد و گاهی دچار خطاها و اشکالاتی می‌شود که باید زودتر متوجه این غفلت‌ها شود. ما باید همواره این خط قصه‌گویی را؛ چه به بیان ساده و چه پیچیده حفظ کنیم وگرنه تماشاگر سردرگم می‌ماند، چنانچه تماشاگر امروز ما از این سردرگمی بیزار است و این همان دلیل تئاترگریزی برخی از مخاطبان است که ترجیح می‌دهند پا به تئاتر نگذارند درحالی‌که تئاتر قصه‌گو همواره خواهان داشته است.

تجربی‌بودن

با آنکه باربا یکی از بزرگان تئاتر تجربی در دنیاست، اما با منش و کارش نشان داد که خلاف آمد آن چیزی است که برخی در ایران به‌اشتباه به نام تئاتر تجربی دارند کار می‌کنند. او چندان خود را روشنفکر و پیچیده و گنگ نشان نمی‌دهد. باربا بسیار ساده و صمیمی و در یک کلام انسانی قابل‌فهم نشان می‌دهد؛ انسان بی‌ریا و ساده و شفاف با هر حس و حالتی قابل دیده‌شدن و فهمیدن است.

چیزی برای پنهان‌شدن ندارد و باربا با درخت نشان داد که تئاتر تجربی لزوما امری پیچیده و گنگ و مجهول نیست، بلکه خیلی آشکار و شفاف درباره اشتباه‌خوانی‌های انسان می‌گوید که از خلوت و رهبانیت به جنگ و جدال جمعی ره می‌پیماید یا برخی آرزوها همان بهتر که آرزو و رؤیا بمانند که پرواز از درخت یک آرمان نیست، بلکه بلندپروازی انسان در جاهای بهتر و مثلا در دستگیری از دردمندان نمود می‌یابد.  درس پنجم، یادآوری نکات بارزی است که نشان می‌دهد تئاتر تجربی در پیمودن راه به سنت‌ها، آیین‌ها، فرهنگ و زبان، تاریخ و ممزوج‌کردنش با بنیادهای نوین معنادار و حقیقی جلوه خواهد کرد. این درس را نباید فراموش کنیم!

پیامد حضور

حضور یوجینو باربا با هر میزان هزینه ریالی برابری می‌کند با آنچه که باید در بخش بین‌الملل تئاتر فجر سراغش را بگیریم؛ یعنی به‌جای ١٠ یا ٢٠ کار کم‌ارزش، همان بهتر با دو، سه کار ارزشمند تئاتر ایران را با حقایق و وجوه پنهان و آشکار تئاتر روز دنیا آشنا کنیم. چنانچه سال گذشته نمایش «هملت» اوستر مایر آلمانی بخشی از این تئاتر بود و امسال درخت یوجینو باربای دانمارکی!


منبع: برترینها

«پایتخت ۵» بهترین «پایتخت» است!

– فاطمه شهدوست: محسن تنابنده از جمله هنرمندانی است که به عنوان بازیگر، نویسنده و کارگردان فعالیت های بسیاری را در کارنامه کاری خود در سینما و تلویزیون دارد. وی در سال ۸۶ با نگارش سریال «پیامک از دیار باقی» به تلویزیون آمد و بعد از آن مجموعه هایی چون مأمور بدرقه، چاردیواری، پایتخت ۱ تا ۴ و سرزمین کهن را در تلویزیون بازی و نویسندگی کرد. وی درسینما نیز در فیلم های فراری و گینس علاوه بر نگارش و بازی، بازیگردانی را نیز تجربه کرد و در کارهای دیگری چون «ایران برگر»، «لامپ ۱۰۰»، «ندارها»، «سن پطرزبورگ»، «محمد رسول الله» و … نیز حاضر شد. مجموعه «ابله» و «شاهگوش» نیز از جمله سریال های شبکه خانگی اند که او در آن ها ایفای نقش کرده است.

«پایتخت 5» بهترین «پایتخت» است!

تنابنده نوروز امسال با سریال «علی البدل» به کارگردانی سیروس مقدم و تهیه کنندگی الهام غفوری؛ بازهم در قاب جعبه جادو حاضر شد و در آن علاوه بر بازیگری، سرپرستی نویسندگان و بازیگردانی را نیز عهده دار شد. او این روزها مشغول سریال «پایتخت۵» شده است؛ مجموعه ای که به گفته وی از ۲۵ فروردین با اتفاقات جذابی کلید می خورد. تنابنده در گفت و گویی که با بانی فیلم داشت علاوه بر دشواری هایی که سریال «علی البدل» به همراه داشت، از ویژگی ها و شکل گیری رخدادهای موجود در این مجموعه تعریف کرد. وی همچنین مجموعه «پایتخت۵» را بهترین پایتختی دانست که مردم دیده اند.

در ادامه این گفت و گو را می خوانید:

 با فضای کلی کار شروع کنیم، سریال «علی البدل» در کنار پرداخت به موضوعات و مسائل موجود در اجتماع، در برخی موارد طعنه ای هم به موضوعات سیاسی می زد؛ مایلم خودتان بگویید که تا چه حد قصد داشتید که به این فضا نزدیک شوید؟

– من در کار ترسی از سیاسی شدن آن نداشتم. چون تماتیک و مبنای داستان براساس شرایط سیاسی آن روستا طراحی شده و اینکه شما می فرمایید در برخی موارد، این موضوع در حد کلام می شود و عمق پیدا نمی کند، خیلی نمی توانم آن را بپذیرم، به این جهت که، اصلاً مبنای این قصه، براساس ۲ خان طراحی شده، که از ۲ جناح که با هم مخالفت هایی دارند، هستند. از سوی دیگر این ۲ جناح در شورایی که حکومت روستا دستشان است، با هم همراهند و براساس مناسبات آنها و رویارویی شان با یکدیگر است که بالطبع تمام آدم هایی که در آن جامعه زندگی می کنند، دچار منفعت یا ضرر می شوند.

 در واقع این جایگاه هایی که بعضاً سیاسی دیده می شدند، جایگاه زندگی روتین و اجتماعی این افراد است.

– بله، دقیقاً همانطور است.

 به سراغ نقشتان برویم، کمی از آقاسی بگویید. اینکه با توجه به گزیده کاری شما در بازیگری، بعد از «پایتخت»، در «علی البدل» در قالبی متفاوت از کارهای قبلی تان و یک نقش منفی حاضر شدید. نگران بازخوردهایی که این پرسوناژ می تواند داشته باشد، نبودید؟

– بله، درست است این کار متفاوتی بود و برای یک بازیگر هر چه نقشش با کارهای قبلی اش متفاوت تر باشد، بهتر است. من هیچ وقت نگران منفی یا مثبت بودن یک نقش نیستم، اینکه پردازش شخصیت چگونه است، چه کار کرد و اهمیتی در قصه دارد، از هر چیزی برایم مهمتر است. من خیلی در تلویزیون فعال نیستم مگر کاری که خودم در آن دستی داشته باشم. در این سریال هم از آنجایی که می دانستم قبلاً چه کار کرده ام، حس کردم که بهتر است نقشی کاملاً متفاوت با کارهای قبلی ام داشته باشم.

«پایتخت 5» بهترین «پایتخت» است!

 و جذابیت هایی که آقاسی برایتان داشت چه بود؟

– شخصیت آقاسی، کاراکتری است که وقتی همین گونه سمبلیک و از وجوه تیپیک اش به آن نگاه می کنی، آدمی است که یک پایش می لنگد، یعنی اگر نشانه ای بخواهیم ببینیم، متوجه می شویم که او یک لنگی و مرض دارد. آقاسی، آدمی است که از شرایط نابسامان، دو قطبی بودن و عدم اتحاد یک روستا استفاده می کند و خودش به شرایط و نان و نوایی می رسد که نمونه بیرونی کم ندارد.

 اتفاق دیگری که در این مجموعه برخلاف سریال «پایتخت» رخ داده، حضور شخصیت ها و افرادی است که غالباً منفی هستند و وقتی با زندگی آنها آشنا می شویم، می بینیم که هر کدام رندی و اشتباهات ویژه خود را داشته اند.

– خوب است هر کاری در جایگاه خودش دیده شود، اما طبیعتاً قصه اصلی این سریال، رویارویی دو خان، درگیری هایی که از این تقابل شکل می گیرد و تأثیراتی که روی آدم های آبیاری یا آبناری می گذارد، است. به همین دلیل اگر هیچ وقت جنگی بین این ۲ پرسوناژ رخ نمی داد، شاید این قصه نیز شکل نمی گرفت. اینکه شما به «پایتخت» اشاره کردید، باید بگویم که در آن کار ما اصلاً شخصیت منفی نداریم و آدم هایی هستند که در اثر سادگی هایی دچار اشتباهاتی می شوند که آنها ماجراهایی را بوجود می آورند، اما در «علی البدل» صحبت از نظام فاسد یک روستا است، اینکه افرادی چگونه توانستند در مسند بمانند و جنگ هایی که از مقابله آنها با یکدیگر حاصل می شود.

 همه اینها درست است، اما در کل بار مثبت آدم هایی که در داستان هستند، به جهت درگیری با انواع اتفاقات و ماجراهای منفی، مقداری کم است، این اتفاق ریسک نبود؟ اینکه مردم این حجم از بدی را پس بزنند؟

– برای من استایل قصه اینگونه بود و کامنت هایی که از تماشاگران دیدم حاکی از این موضوع نبود و این موضوع که آدمها به جهت منفی بودن دوست داشتنی نیستند را هنوز ندیدم و اگر وجود داشته باشد قطعاً ضعف هایی است که ما داریم. ضمن اینکه، این قصه شاید از بی سلیقگی تلویزیون، اصلاً قرار نبود که در عید پخش شود، چون در عید توقعاتی چون ایجاد یک فضای شاد و خنداندن وجود دارد و این قصه اصلاً برای عید ساخته نشده بود و از اوایل قرار بر پخش ۲۶ یا ۳۰ قسمت بود. در همین راستا اگر دقت کنید، متوجه می شوید که چیزهایی در آن دیر شروع می شود. علاوه بر این، به دلیل نابسامانی روزگاری که این قصه قرار بود کلید بخورد، یعنی رفتن آقای سرافراز و شک و تردید برای فرد بعدی ما را در فشاری قرار داده بود که مجبور شدیم کارهایمان را فشرده کنیم.

در مورد شخصیت ها نیز همانطور که گفتم اگر آن منفی ها نبودند، کاراکتر مثبت و اصلی قصه، یعنی «علی البدل» اینگونه در نمی آمد و جذاب نمی شد. از طرفی آدم های مثبت دیگری هم وجود دارند، مثل شخصیت قدم که آقای محب اهری آن را بازی می کند و قربانی شرایط بین آن دو خان می شود، مثل آدم های آن روستا و ۲ نفری که در شورا مثل مترسک حضور دارند و در واقع زخمی خان ها شده اند، پس اینگونه نیست که همه منفی باشند و آنها در مقابله با یکدیگر اینگونه رفتار می کنند. نظام فاسدی که به آن اشاره کردم هم روی بعضی از آنها اثر می گذارد و روی برخی دیگر مثل «علی البدل» اصلاً تاثیری ندارد.

این داستان برنامه ریزی شده بود و طبیعتاً شما باید ابتدا یک شرایط فاسد و نابسامان را بوجود بیاوری، که بعد بتوانی چنین برداشتی از آن کنی. در روند داستان نیز همانگونه که می بینید این افراد منفی اقبال خوبی هم ندارند. به نظرم این زشت است که ما فکر کنیم فلان موضوع را نشان ندهیم و مدام سانسور کنیم، چون معتقدیم که بدآموزی دارد. ایراد عمده تلویزیون نیز این است که همیشه می ترسد که ابعاد مختلف آدم ها را نشان دهد و فکر می کنم چون در این کار به همه وجوه خان ها و آدم ها پرداخته شده، به گونه ای یک اتفاق تازه رخ داده است.

 چارچوب ها و فضای موجود در تلویزیون که به آن اشاره کردید، در نمایش داستان اذیت تان نکرد؟

– نه، چنین چیزی نبود، ولی فکر می کنم نشان دادن این مسائل بهتر از پنهان کردن آن است. اگر از پنهان کردن تا الان نتیجه ای حاصل شده، خوب نباید نمایش دهیم، اما وقتی حاصل نشده باید این کار را کنیم. به طور مثال وقتی شما ثمرات اعتیاد را می بینید می توانید به مردم جامعه بفهمانید که چه چیز خطرناکی است، ولی وقتی پنهان کنید همه می گویند که این چه چیزی است که اینگونه پنهانش کرده اند.

«پایتخت 5» بهترین «پایتخت» است!

 به فضای اصلی کار برمی گردیم، داستانی که بین ۲ خان و در فضایی نو که شاید خیلی ها آن را ندیده اند، رقم می خورد. فکر می کنید این مسئله چقدر می توانست به کار و دیده شدن آن کمک کند و یا تا چه اندازه بر دفع یا جذب مخاطب موثر بود؟

– ما پس از سالیان سال شاید توانستیم، تا جایی که ممکن است کارهایی را کنیم که فارغ از عمیق یا سطحی بودن آن، شباهت های بسیار زیادی به لحاظ طرح قصه، نوع رخدادها، آدم ها، نوع لوکیشن و… دارند. با لطبع تغییر ذائقه یک عدم بالانس را بوجود می آورد، همچنین اینکه تماشاگر در نوروز منتظر چه نوع کاری است خود اختلال ایجاد می کند. در مورد گروه ما نیز، من تا جایی که دیده ام، مردم کارهای ما را با هم نوع خودش یعنی مثلاً «پایتخت» مقایسه می کنند نه کارهای دیگر. من فکر می کنم که باید آرام آرام این فرهنگ را جا بیندازیم و یاد دهیم که کارهای متفاوتی داشته باشیم نه اینکه چون ۳ کار به موفقیت رسیدند ما دائماً آن کارها را تکرار کنیم.

من به یاد دارم زمانی که می خواستیم «پایتخت» را بسازیم دچار همین شرایطی بودیم که الان هستیم؛ یعنی مقاومتی وجود داشت که برخی ها می گفتند، کاری که در شهرستان ضبط شود نمی گیرد و سخت است، بازیگرانتان مطرح نیستند و یا اینکه استفاده از لهجه کار خطرناکی است، ولی ما درباره آن خوب فکر کردیم و با تلاش آنطور که باید شد. به نظرم «علی البدل» هم این شرایط را دارد. از سوی دیگر فرق عمده چنین مجموعه هایی با دیگر کارها قصه و لحظه محور بودن آن است، شما در «پایتخت» ضمن قصه بسیار لحظه محور هستید، یعنی هر سکانس شیرینی دارد، که مخاطب را نگه دارد، ولی ما باید بتوانیم کارهای مختلف را با لحن های گوناگون نمایش دهیم و مقداری سطح سلیقه مردم را دگرگون کنیم و اجازه دهیم تا کارهای دیگر نیز وجود داشته باشد، وگرنه خیلی درجا می زنیم.

 یکی از صحبت هایی که بعد از پخش در مورد «علی البدل» وجود داشت، شباهت و مقایسه آن با سینمایی «ایران برگر»، ساخته جعفری جوزانی بود، شما در این خصوص چه نظری دارید؟

– اول اینکه قصه «علی البدل» خیلی زودتر از «ایران برگر» نوشته شده است و برای حدود ۹ سال پیش است و خیلی قبل از این سینمایی ما آن را در تلویزیون مطرح کردیم، اما چون درگیر «پایتخت» هم بودیم و فصل را  از دست می دادیم، مدام اجرای کامل آن به  تعویق می افتاد. ایده این قصه نیز به زمانی برمی گردد که من روزی به لاهیجان رفته بودم و وقتی که در حوضچه های آب گرم بودیم، عده ای که برای یک شوراشهر بودند دور هم در آب نشسته بودند و ضمن آب تنی، حرف های سیاسی شان را نیز می زدند، فکر کردم که این خیلی اتفاق جذابی است که مثلاً گروهی از شورای شهر در حالی از کمبود آب حرف می زنند که خودشان در آب غوطه ور هستند.

به نظرم این موضوع جالب بود و شاید از نظر استعاری نیز این جذابیت وجود داشت. خلاصه نقطه ابتدایی کار از همانجا کلید خورد و ماجرا هیچ ربطی به «ایران برگر» ندارد. زمانی هم که آن سینمایی به من پیشنهاد شد، بعد از شنیدن ماجرای آن گفتم شاید بهتر باشد که بازی نکنم و تنها به دلیل جذابیت فضا و داستان در آن حاضر شدم.

در مورد سریال «علی البدل» به جهت اینکه مخاطب، جامعه و کارهای روتینی که وجود دارد را دیده است، فکر می کنید ممکن بود که نتواند فضای روز را با فضای خیالی شما تطبیق دهد؟

– فکر می کنم، نه، چون کار اشارات خیلی گنگی ندارد. مهمترین نکته این است که مخاطب امروز کمتر حوصله قصه دارد، به ویژه در کشوری که بیشتر مردمش سیاست زده اند؛ مگر اینکه آن قصه، داستان خیانت یا عشق باشد و خارج از آن کار سخت می شود. این اتفاق تنها به ایران مربوط نیست، بلکه در همه جهان دیگر کمتر کسی رمان می خواند و آدم ها می خواهند خیلی زود همه چیز را به آنها بدهند؛ دیگر مردم کمتر با قصه های درشت و طولانی ارتباط برقرار می کنند.

نکته ای که در این بین وجود دارد، سلیقه پخش کننده است، مثل اینکه شما در سینما میزان فروش یک فیلم را در نوروز و یا زمستان می بینید و تفاوت این زمان را حس می کنید؛ در تلویزیون نیز همین گونه است و این رسانه باید پخش کننده خوبی شود، در صورتی که به نظرم چندان این طور نیست و تلویزیون به دلیل فقری که داشت مجبور شد، «علی البدل» را پخش کند.

با این اوصاف ممکن است ما در سال های بعد شاهد «علی البدل ۲» باشیم؟

– عمده کارهایی که به ۲ و ۳ و… می رسند به اقبال عمومی برمی گردد، اینکه چقدر این اقبال وجود دارد، چقدر مردم کار را دوست دارند و اینها. چرا که قاعدتاً شما برای مخاطب کار می سازی. برای این سریال هم زحمت بسیاری از چیدمان و بازیگران گرفته تا طراحی صحنه، قصه و… کشیده شده، اما مسئله دیگر تغییر ذائقه مردم است که ممکن است مقداری نابسامانی داشته باشد.

«پایتخت 5» بهترین «پایتخت» است!

فکر می کنید آن اقبال نصیب «علی البدل» هم می شود؟

– در مورد «علی البدل» باید بگویم هر چه جلو می رفت مخاطب بیشتری پیدا می کرد و الان به صورت رندوم وقتی کامنت ها را می بینیم، متوجه شده ام که اقبال خوبی پیدا کرده است و از طرف دیگر این تابوشکنی هم باید بوجود بیاید. اینکه شما مخاطب را به دیدن یک مدل کار عادت دادید و حالا دیدن یک کار جدید با اتمسفر جدید شاید کمی زمان ببرد.

 کمی هم از «پایتخت ۵» بگویید، چه خبر از این سریال؟

– «پایتخت ۵» در حال نوشتن است و فکر می کنم از ۲۵ فروردین کلید می خورد.

چه ویژگی ها و چالش های جدیدی در این مجموعه وجود دارد؟

– واقعیت این است که نمی توانم فعلاً چیزی بگویم.

نسبت به سری های قبل چطور؟ چه برآوردی از سری پنجم دارید؟

– فکر می کنم این سری از نظر من بهترین پایتختی است که مردم می بینند. البته این نظر من است چون شاید بعضی ها عقیده دیگری داشته باشند. من همیشه تلاش می کنم که هر چه انرژی دارم بگذارم و برای بازخورد آن باید صبر کنیم تا پخش شود.


منبع: برترینها

طراحی‌های «تن‌تن» ۸۰۰ هزار دلار فروخت

نسخه نادری از طراحی‌های اوریجینال «تن‌تن» به قیمت ۷۹۸ هزار دلار چوب حراج خورد.

«چاینا پست» نوشت: یک صفحه از طراحی‌ داستان‌های معروف «تن‌تن» از کارهای «هرژه» به قیمت ۷۵۳ هزار یورو (۷۹۸ هزار دلار) در یک حراجی پاریسی به فروش رسید.

این طرح ۲۱ در ۱۵ سانتی‌متری یکی از چهار نمونه کار سال ۱۹۳۷ «هرژه» است که ارزش آن بین ۶۰۰ تا ۷۰۰ هزار یورو پیش‌بینی شده بود. در این تصویر «تن‌تن»، پسر گزارشگر اسلحه به دست، روی رکاب یک تاکسی که با سرعت در حال حرکت در خیابانی در شیکاگو است، ایستاده است.

در این حراجی فرانسوی یک طراحی دیگر از «تن‌تن» که او و سگش «برفی» را در کنار کاپیتان «هادوک» نشان می‌دهد، به قیمت ۶۷ هزار یورو فروخته شد. این رقم نیز رکوردی برای فروش این مجموعه از طرح‌های «هرژه» بود. قیمت این طراحی بین ۱۵ تا ۲۰ هزار یورو پیش‌بینی شده بود.

یک طراحی دیگر از «تن‌تن» با مدلی از کشتی «تک‌شاخ» نیز در حالی که کمتر از ۱۸ هزار دلار برای آن پیش‌بینی شده بود، به قیمت ۶۵ هزار دلار فروخته شد.

ماجراهای «تن‌تن» از مشهورترین آثار کمیک تاریخ ادبیات و به‌ویژه تاریخ اروپاست و به لطف همین سری آثار، نام «هرژه» در سال ۲۰۰۳ در تالار مشاهیر کتاب‌های کمیک حک شد.

«هرژه» به‌ صورت آکادمیک هنر را فرانگرفته بود، اما پس از ترک مدرسه، ابتدا به ‌عنوان یک گرافیست شروع به کار کرد و به ‌دنبال آن، از سال ۱۹۲۹ تا هنگام مرگ در سال ۱۹۸۳ به خلق «ماجراهای تن‌تن» مشغول شد. این نویسنده بلژیکی در سوم مارس ۱۹۸۳ در بروکسل بلژیک از دنیا رفت و با مرگش، آخرین کتاب «تن‌تن» به نام «تن‌تن و هنر الفبا» ناتمام ماند.

«تن‌تن در سرزمین شوروی‌ها» (۱۹۳۰)، «تن‌تن در کنگو» (۱۹۳۱)، «تن‌تن در آمریکا» (۱۹۳۲)، «سیگارهای فرعون» (۱۹۳۴)، «گل آبی» (۱۹۳۶)، «گوش شکسته ،« (۱۹۳۷) جزیره سیاه» (۱۹۳۸)، «عصای اسرارآمیز» (۱۹۳۹)، «خرچنگ پنجه‌طلایی» (۱۹۴۱)، «ستاره اسرارآمیز» (۱۹۴۲) و «راز تک‌شاخ» (۱۹۴۳) از معروف‌ترین داستان‌های مجموعه ۲۴ جلدی «تن‌تن» هرژه هستند. او تا زمان درگذشتش ۲۳۰ میلیون جلد از کتاب‌های کمیک «تن‌تن» را به فروش رساند.

«ماجراهای تن‌تن» تاکنون بارها مورد اقتباس نمایشی،‌ تلویزیونی و سینمایی قرار گرفته‌اند. از جدیدترین آن‌ها می‌توان به «تن‌تن؛ راز تک‌شاخ» اشاره کرد که در سال ۲۰۱۲ توسط «استیون اسپیلبرگ» کارگردان برجسته‌ هالیوود روی پرده سینماها رفت.


منبع: عصرایران

بازدید وزیر فرهنگ اسلواکی از مجموعه سعدآباد

وزیر فرهنگ جمهوری اسلواکی در رأس هیأت بلندپایه ای
ضمن حضور در مجموعه فرهنگی تاریخی سعدآباد از کاخ موزه های این مجموعه
بازدید کرد.

به گزارش عصرایران به نقل از روابط عمومی مجموعه
سعدآباد؛ “مارک مادیریک” و هیئت همراه امروز ۲۱ فروردین ماه،  از کاخ موزه
سبز، موزه برادران امیدوار، کاخ موزه ملت، موزه هنرملل، موزه استاد فرشچیان
و موزه هنرهای زیبا سعدآباد بازدید نموده و از این باغ موزه زیبای ایرانی و
معماری فاخر و هنر ایرانی اظهار شگفتی کردند.

بازدید وزیر فرهنگ اسلواکی از مجموعه سعدآباد

بنا بر این گزارش
“مارک مادیریک” ، وزیر فرهنگ جمهوری اسلواکی ، بمنظور تحکیم روابط و توسعه
همکاری های فرهنگی دوجانبه و انجام مذاکرات با مقامات جمهوری اسلامی ایران
در سفری سه روزه به تهران و اصفهان سفر کرده است.

خاطرنشان می گردد
وزیر فرهنگ اسلواکی پیش از این با زهرا احمدی پور معاون رییس جمهور و رییس
سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری دیدار و گفتگو نمود و طرفین در
این نشست با  اظهار تمایل و علاقه به تعاملات دوسویه بر گسترش همکاری ها در
موضعات میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری هردوکشور تاکید نمودند.

گفتنی
است مجموعه فرهنگی تاریخی سعدآباد با وسعت ۱۱۰ هکتار در شمال شهر تهران با
۱۶ موزه و کاخ  موزه  پذیرای بازدیدکنندگان و گردشگران داخلی و خارجی می
باشد و علاقمندان به بازدید از این مجموعه می توانند در نیمه اول سال همه
روزه (بجز تعطیلات سوگواری) از ساعت ۹ تا  ۱۸ و در نیمه دوم سال از ساعت ۹
تا ۱۷ به نشانی خ ولیعصر، خیابان شهید فلاحی ، انتهای خیابان شهید طاهری
مراجعه نمایند.


منبع: عصرایران

«مالاریا» بهترین فیلم جشنواره ژنو شد

دوازدهمین جشنواره فیلمه‌های شرقی ژنو از تاریخ اول تا نهم آوریل (۱۲ تا ۲۰ فروردین) در کشور سوئیس برگزار شد.

فیلم «مالاریا» ساخته پرویز شهبازی و به تهیه کنندگی مسعود ردایی موفق به کسب تندیس طلایی بهترین فیلم از جشنواره فیلم‌های شرقی ژنو شد.

به گزارش ایسنا، مراسم اختتامیه دوازدهمین جشنواره فیلم‌های شرقی ژنو در کشور سوئیس در حالی برگزار شد که فیلم «مالاریا» نماینده سینمای ایران به صورت مشترک با فیلم «هنرمند براوو» محصول فرانسه و ارمنستان جایزه  بهترین فیلم این رویداد سینمایی را از آن خود کردند.

فیلم «مالاریا» اولین حضور بین‌المللی خود در بخش افق‌های جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز تجربه کرد و پس از آن در چندین جشنواره‌ سینمایی از جمله بوسان، شیکاگو، استکهلم، اسب طلایی تایوان، جشنواره‌ی «فوروم دز ایماژ» فرانسه و جشنواره بلگراد در کشور صربستان حضور داشته است و جایزه بزرگ بهترین فیلم جشنواره «ورشو» لهستان و جایزه بهترین کارگردانی از جشنواره «داکا» در کشور بنگلادش را نیز کسب کرده است.

داستان فیلم «مالاریا» که در آن ساعد سهیلی، ساغر قناعت، آذرخش فراهانی، آزاده نامداری، علی استادی و سیامک ادیب بازی می‌کنند، درباره دختر و پسری است که در تهران‌گردی‌های خود با مردی برخورد می‌کنند که مشکلی دارد. آن‌ها سعی می‌کنند راه حلی برای این مشکل پیدا کنند.

پخش جهانی «مالاریا» بر عهده کمپانی «دریم لب فیلمز» با مدیریت نسرین میرشب است. 

دوازدهمین جشنواره فیلمه‌های شرقی ژنو از تاریخ اول تا نهم آوریل (۱۲ تا ۲۰ فروردین) در کشور سوئیس برگزار شد.


منبع: عصرایران

«هری پاتر» جوایز اولیویه را جارو کرد

«هری پاتر و بچه ملعون» که نسخه اقتباسی نمایشی از جهان شگفت‌انگیز ساخته جی.کی.رولینگ است، دیشب برنده اصلی جوایز اولیویه در عرصه نمایش بریتانیا بود.

«هری پاتر و بچه ملعون» با دریافت ۹ جایزه از جوایز اولیویه برنده قطعی مراسم اهدای جوایز اولیویه بود که در لندن برگزار شد.

به گزارش مهر به نقل از رویترز، این نمایش که در ۱۱ بخش نامزد دریافت جایزه شده بود در واقع بر مبنای کتاب هشتم رولینگ در جهان جادوگران ساخته شد. این نمایش جایزه بهترین نمایش، بهترین بازیگر، بهترین بازیگر مرد و زن نقش مکمل و بهترین کارگردانی را دریافت کرد.

جان تیفانی در سخنرانی دریافت جایزه خود این موفقیت را به قدرت خیال‌پردازی در این داستان مرتبط دانست. جیمی پارکر هم که در این نمایش در نقش هری بزرگسال بازی کرده جایزه بهترین بازیگر را دریافت کرد و گوی رقابت را از بزرگانی چون ایان مک‌کلن و اد هریس ربود.

آنتونی بویل که در نقش اسکورپیوس مالفوی بازی کرد جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل را برد و جایزه بهترین بازیگر زن مکمل به نوما دومزونی برای ایفای نقش هرمیونی بزرگسال رسید.

وی هنگام دریافت جایزه از رولینگ برای خلق این شخصیت تشکر کرد.

این نمایش همچنین موفق به کسب جایزه نورپردازی، بهترین صدابرداری و بهترین طراحی لباس هم شد و در عین حال جایزه بهترین طراحی صحنه را نیز به خانه برد.

دیگر برندگان مراسم که در آلبرت رویال هال لندن برگزار شد نمایشی با عنوان «مدرسه راک» بود که جایزه موسیقی را دریافت کرد.

جایز بهترین بازیگر زن به بیلی پیپر بازیگر نقش «یرما» اقتباسی از نمایش فدریکو گارسیا لورکا تعلق گرفت.

جایزه ویژه یک عمر نیز به بازیگر و کارگردان کنت برانا برای تاثیر عمیق وی در نمایش بریتانیا اهدا شد. 


منبع: عصرایران

نقش کاخ‌های ایرانی روی لباس

مهدی نوری – طراح لباس – در گفت‌وگو با ایسنا، درباره این طرح‌ها اظهار کرد: بعد از طراحی چوگان روی لباس، از کاخ «هشت بهشت» در اصفهان، «گلستان»، «نیاوران» و «سلطنت‌آباد» در تهران الهام گرفتم و طرح کاشی آن‌ها را روی لباس پیاده کردم. تا کنون نیز این طرح‌ها بویژه روی شال‌ها با استقبال نسبتا خوبی مواجه شد.او ادامه داد: دوست داشتم طرح‌ کاشی را هم روی لباس کار کنم، به همین دلیل تصمیم گرفتم این طرح‌ها را روی کاشی‌ کاخ‌ها متمرکز کنم و به آن‌ها جهت بدهم، زیرا نمی‌خواستم آن‌ها فقط به چند طرح کاشی محدود باشند.
این طراح لباس درباره هدفش از این کار توضیح داد: تصمیم داشتم از طرح‌ کاشی‌هایی که کمتر دیده شده‌اند، استفاده کنم و چون قبل از این‌که طراحی لباس را شروع کنم، عکاسی می‌کردم معمولا از عکس‌هایی که خودم گرفته‌ام، در طراحی‌ها استفاده می‌کنم. مثلا کمتر کسی کاخ مرمر را دیده است، به همین دلیل طرح کاشی این کاخ را روی شال و تی‌شرت پیاده کردم، البته در حال ثبت این طرح‌ها روی کیف نیز هستم.نوری در پاسخ به این‌که مخاطبانی که موفق به دیدن برخی کاخ‌ها نشده‌اند، چطور باید تشخیص دهند که طرح لباس‌ها مربوط به کاشی کدام کاخ است؟ گفت: فکر می‌کنم یکی از بزرگترین ماموریت‌های حوزه مد و لباس این است که در مخاطب این کنجکاوی را ایجاد کند که هدف از پیاده کردن یک طرح روی لباس چیست؟ در همه مجموعه‌های من، این سوال برای مخاطب به‌وجود آمده است و زمانی که من داستان یا ایده‌ی طراحی آن را برای مخاطب توضیح می‌دهم، به آن بیشتر علاقه‌مند می‌شود.
او بیان کرد: طرحی که روی لباس می‌آید، آن را به یک تابلوی نقاشی یا مجسمه تبدیل می‌کند. مخاطب همیشه به نقاش یا مجسمه‌سازی که آن را خلق کرده، دسترسی ندارد که درباره فکر هنرمند با او صحبت کند، به همین دلیل سعی می‌کند با آن کار ارتباط برقرار کند. از طرفی بسیاری از هنرمندان هم اعتقادی ندارند که درباره کارهای‌شان توضیح دهند و برداشت از کارشان را برعهده مخاطب می‌گذارند.  این طراح لباس ادامه داد: من در مجموعه کارهایی که چوگان را روی آن‌ها طراحی کردم، برای مدت کوتاهی از بروشورهایی استفاده کردم که داستان چوگان در آن‌ها آمده بود.  
وی درباره بازخورد طرح‌هایی که روی لباس‌ها پیاده می‌کند، گفت:‌ یکی از خبرنگاران شبکه «الجزیره» که به ایران سفر کرده بود، ‌نمونه کارهایم را دید، چون طرح‌ها برایش جذابیت داشت، در شبکه‌های اجتماعی به من پیام داد که در سفر بعدی که به ایران خواهد داشت، می‌خواهد درباره طراحی‌های لباس‌ها با هم گفت‌وگو کنیم.  
نوری درباره این‌که چرا به طرح‌هایی مثل شاهنامه، گل و مرغ، چوگان و کاخ‌های ایرانی که هر کدام به‌نحوی به فرهنگ ایران مربوط می‌شوند، ‌می‌پردازد، توضیح داد: بعد از آن‌که طرح چوگان را روی لباس پیاده کردم، متوجه شدم بسیاری خبر نداشتند که چوگان یک ورزش ایرانی است و از این‌که توانسته بودم، آن را معرفی کنم بسیار خوشحالم. به همین دلیل، انتظار داشتم این طرح‌ها از سوی فدراسیون چوگان با استقبال روبه‌رو شود و حداقل در مسابقات ورزشی از آن استفاده کنند؛ اما این اتفاق نیفتاد و کمتر به این موضوع توجه شد.  



طرح کاشی کاخ گلستان روی تی شرت


منبع: بهارنیوز

نظرسنجی جدید رسانه ملی لو رفت!

گروه فرهنگی: ستون طنز روزنامه شهروند به مصاحبه های عجیب این روزهای تلویزیون با مردم واکنش نشان داده است. تلویزیون اخیرا در برنامه ای از مردم پرسید آیا شما بیشتر از ترور دانشمندان هسته‌ای ناراحت می‌شوید یا تحریم‌ها!

 


 


منبع: بهارنیوز

سه‌شنبه‌ای تمام بها برای سینماها!

به گزارش تسنیم، غلامرضا فرجی سخنگوی شورای صنفی نمایش درباره وضعیت سینماهای کشور در روز ولادت حضرت علی‌(ع)، اعلام کرد: تمامی سینما‌های کشور در روز سه‌شنبه ۲۲ فروردین‌ماه  مصادف با ولادت حضرت علی‌(ع) به صورت تمام بها بلیت ارائه می‌کنند. وی ادامه داد: پیش از این شورای صنفی نمایش تمام بها بودن بلیت‌های سینما در روزهای تعطیل را تصویب کرده بود. سینما‌های کشور در روزهای سه‌شنبه بلیت نیم‌بها به مراجعان خود ارائه می‌کنند، اما بنا به صحبتهای سخنگوی شورای صنفی نمایش سه‌شنبه ۲۲ فروردین‌ماه استثناً بلیتهای سینما‌های کشور تمام بها ارائه می‌شود.


منبع: بهارنیوز

«هری پاتر» جوایز اولیویه را جارو کرد

به گزارش مهر به نقل از رویترز، این نمایش که در ۱۱ بخش نامزد دریافت جایزه شده بود در واقع بر مبنای کتاب هشتم رولینگ در جهان جادوگران ساخته شد. این نمایش جایزه بهترین نمایش، بهترین بازیگر، بهترین بازیگر مرد و زن نقش مکمل و بهترین کارگردانی را دریافت کرد.جان تیفانی در سخنرانی دریافت جایزه خود این موفقیت را به قدرت خیال‌پردازی در این داستان مرتبط دانست. جیمی پارکر هم که در این نمایش در نقش هری بزرگسال بازی کرده جایزه بهترین بازیگر را دریافت کرد و گوی رقابت را از بزرگانی چون ایان مک‌کلن و اد هریس ربود.

آنتونی بویل که در نقش اسکورپیوس مالفوی بازی کرد جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل را برد و جایزه بهترین بازیگر زن مکمل به نوما دومزونی برای ایفای نقش هرمیونی بزرگسال رسید.وی هنگام دریافت جایزه از رولینگ برای خلق این شخصیت تشکر کرد.این نمایش همچنین موفق به کسب جایزه نورپردازی، بهترین صدابرداری و بهترین طراحی لباس هم شد و در عین حال جایزه بهترین طراحی صحنه را نیز به خانه برد.

دیگر برندگان مراسم که در آلبرت رویال هال لندن برگزار شد نمایشی با عنوان «مدرسه راک» بود که جایزه موسیقی را دریافت کرد.جایز بهترین بازیگر زن به بیلی پیپر بازیگر نقش «یرما» اقتباسی از نمایش فدریکو گارسیا لورکا تعلق گرفت.جایزه ویژه یک عمر نیز به بازیگر و کارگردان کنت برانا برای تاثیر عمیق وی در نمایش بریتانیا اهدا شد. 


منبع: بهارنیوز

«مالاریا» بهترین فیلم جشنواره ژنو شد

به گزارش ایسنا، مراسم اختتامیه دوازدهمین جشنواره فیلم‌های شرقی ژنو در کشور سوئیس در حالی برگزار شد که فیلم «مالاریا» نماینده سینمای ایران به صورت مشترک با فیلم «هنرمند براوو» محصول فرانسه و ارمنستان جایزه  بهترین فیلم این رویداد سینمایی را از آن خود کردند.فیلم «مالاریا» اولین حضور بین‌المللی خود در بخش افق‌های جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز تجربه کرد و پس از آن در چندین جشنواره‌ سینمایی از جمله بوسان، شیکاگو، استکهلم، اسب طلایی تایوان، جشنواره‌ی «فوروم دز ایماژ» فرانسه و جشنواره بلگراد در کشور صربستان حضور داشته است و جایزه بزرگ بهترین فیلم جشنواره «ورشو» لهستان و جایزه بهترین کارگردانی از جشنواره «داکا» در کشور بنگلادش را نیز کسب کرده است.

داستان فیلم «مالاریا» که در آن ساعد سهیلی، ساغر قناعت، آذرخش فراهانی، آزاده نامداری، علی استادی و سیامک ادیب بازی می‌کنند، درباره دختر و پسری است که در تهران‌گردی‌های خود با مردی برخورد می‌کنند که مشکلی دارد. آن‌ها سعی می‌کنند راه حلی برای این مشکل پیدا کنند.پخش جهانی «مالاریا» بر عهده کمپانی «دریم لب فیلمز» با مدیریت نسرین میرشب است.  دوازدهمین جشنواره فیلمه‌های شرقی ژنو از تاریخ اول تا نهم آوریل (۱۲ تا ۲۰ فروردین) در کشور سوئیس برگزار شد.


منبع: بهارنیوز

طلاق خواننده امریکایی از شوهر ثروتمند

جانت جکسون”-خواننده و خواهر مایکل جکسون- که در سن ۵۰ سالگی چند ماه پیش فرزندش را به دنیا آورد پس از ۵ سال زندگی مشترک تصمیم به جدایی از “وسام صالح المانع” –تاجر قطری- گرفته است.دوست نزدیک به این زوج در گفتگو با “دیلی میل” دلیل جدایشان را مشغله کاری هر دو مطرح کرد و اینکه هر دو سعی می کنند پس از جدایی هم والدین خوبی برای پسرشان باشند.
 

 

 

 

 


منبع: بهارنیوز

هنر هفتم علیه ایران؛ ۱۱ فیلم ضدایرانی

فیلم‌هایی که توسط فیلمسازان ایرانی مقیم خارج ایران ساخته شده‌اند سعی دارند که به بررسی نقاط تاریک و خط قرمزی‌های سیاسی و فرهنگی کشور بپردازند.

این‌گونه فیلم‌ها که هم توسط فیلمسازان ایرانی مقیم خارج ایران و هم فیلمسازان غیر ایرانی ساخته شده‌اند سعی دارند که به بررسی نقاط تاریک و خط قرمزی‌های سیاسی و فرهنگی کشور بپردازند. به جهت این‌که عمده این فیلم‌ها توسط فیلمسازان فیلم‌اولی و یا افرادی ساخته شده‌اند که چندان در زمینه سینما و فیلمسازی اطلاعات و تجربه ندارند؛ به‌همین دلیل اغلب این آثار فیلم‌های مهم و قابل اعتنایی به حساب نمی‌آیند. مضمون آن‌ها اغلب داستان‌های سرهم‌بندی شده‌ای هستند و شخصیت‌ها اصلا قابل باور نیستند و قابلیت ایجاد حس همذات‌پنداری در مخاطب را ندارند.

بازیگرانشان نیز که عموما بازیگران ناشناس و کم‌تجربه‌ای هستند بیشتر شمایل نقش‌هایی چون روحانیان، افراد تندروی حکومتی و زن‌های محروم و مظلوم را به نمایش در می‌آورند و نمی‌توان در این بین، نقش‌ها و بازی‌های ماندگاری را به سبب آنچه گفته شد و همچنین فیلمنامه‌های ضعیف و عجولانه نویسندگانش انتظار داشت. با این توضیح به سراغ شاخص‌ترین آثار سال‌های اخیر در ارتباط با ایران و فرهنگ و مردم ایران می‌رویم:

فرستاده/ ۱۹۸۳

کارگردان: پرویز صیاد

بازیگران: پرویز صیاد، هوشنگ توزیع، مری آپیک و کامران نوزاد

تلاش ضعیف برای استضعاف مردم و فرهنگ ایران

اغلب فیلم‌هایی را که محتوای ضد ایرانی و ساختاری نه‌چندان محکم دارند هموطنان مهاجرت‌کرده خودمان ساخته‌اند. که در اکثرشان نگاه جالب و مثبتی نسبت به کشور و هموطنانشان نداشته‌اند. پرویز صیاد که قبل از انقلاب تهیه‌کننده و کارگردان و بازیگر مهمی در سینمای ایران بود این‌بار در مقام کارگردان فیلم فرستاده را جلوی دوربین برده است.

صیاد در «فرستاده»، قصه یک ایرانی مذهبی را روایت می‎کند که به‎وسیله سران جمهوری اسلامی ایران به آمریکا فرستاده می‎شود تا علی اکبر طباطبایی، یکی از ساواکی‎‎هایی را ترور کند که در واشینگتن زندگی می‎کند. اما این شخص پیش از اقدام، به‎وسیله فرد دیگری ترور می‎شود و اتفاقات دیگری پیش می‎آید. فیلم به‎دلیل داشتن همان نگاه ضد ایرانی و ضد انقلابی‎اش، خیلی زود در آمریکا و غرب مورد توجه قرار می‎گیرد و حتی جشنواره‎‎های سینمایی معتبری چون لوکارنو و برلین هم حسابی تحویلش می‎گیرند.


بدون دخترم هرگز/ ۱۹۹۱

کارگردان: برایان گیلبرت

بازیگران: سالی فیلد و آلفرد مولینا

تلاش ضعیف برای استضعاف مردم و فرهنگ ایران

این فیلم یکی از اولین فیلم‎ها و البته مشهورترین فیلم‎های ضد ایرانی آمریکاست که سروصدای زیادی به پا کرد. تهیه و توزیع فیلم را کمپانی معتبر مترو گلدوین مایر به عهده داشت، آهنگساز آن جری گلداسمیت معروف بود و بازیگران سرشناسی چون سالی فیلد و آلفرد مولینا در آن بازی کرده‌اند.

فیلم براساس کتابی به‌همین نام، «بدون دخترم هرگز» نوشته بتی محمودی، ساخته شد و قصه پزشکی ایرانی به‌نام بزرگ محمودی را روایت می‎کند که تصمیم می‎گیرد پس از انقلاب همراه همسر آمریکایی‎اش بتی و دخترش مهتاب به ایران سفر کند، اما بتی به‎دلیل جنگ ایران و عراق و ماجرای تسخیر لانه جاسوسی به‎وسیله نیرو‎های مومن و انقلابی که از طرف آمریکایی‎ها با عنوان گروگان‌گیری و تصرف سفارت آمریکا یاد می‎شود، به این سفر خوشبین نیست. باقی فیلم مربوط به سفر این خانواده به ایران و رفتار‎های خشونت‎آمیز ایرانی‌هاست.


خانه جهنمی/ ۲۰۰۲

کارگردان: سوسن تسلیمی

بازیگران: حسن بیرجندی و بیبی عزیزی

تلاش ضعیف برای استضعاف مردم و فرهنگ ایران

فیلم «HUSIHELVETE» که در فارسی به‌نام «خانه جهنمی» ترجمه شده است، ساخته سوسن تسلیمی؛ بازیگر و فیلمساز ایرانی مقیم سوئد است که پس از سال‌ها اقامت در ایران و بازی در فیلم‌های شاخص کارگردان‌های بزرگ ایرانی از جمله بهرام بیضایی عازم سوئد شد و چند تئاتر و یک فیلم بلند به‌نام «خانه جهنمی» ساخت که در این فیلم آشکارا چهره‌ای نامناسب و ضد اخلاق و انسانیت از هموطنان ایرانی‌اش به‌دنیا ارائه داد.

فیلم خیلی جدی گرفته نشد و خیلی از ایرانی‌ها هم فیلم را ندیدند و تا این‌جا که از صفحه شخصی فیلم استخراج‌شده، در جشنواره مهمی نیز شرکت نکرد فقط می‌ماند ادای دینی که خانم بازیگر به مردم سرزمین‌اش کرد و در تاریخ به‌یادگار ماند!


پرسپولیس/ ۲۰۰۷

کارگردان: مرجان ساتراپی و ونسان پارونو

صدا پیشگان:کیارا ماسترویانی و کاترین دونوو

تلاش ضعیف برای استضعاف مردم و فرهنگ ایران

انیمیشن «پرسپولیس» براساس داستان مصوری به‌همین نام، نوشته مرجان ساتراپی، ساخته شد. درواقع فیلم در نشان‌دادن فضای پس از انقلاب اسلامی ایران، به‌نوعی به الگو‎هایی چون «بدون دخترم هرگز» هم ادای دینی می‎کند. «پرسپولیس»، فضای پیش و پس از انقلاب را با هم مقایسه می‎کند و با قراردادن نشانه‎‎هایی خصمانه و عنادورزانه به این نتیجه می‎رسد یا به‎عبارت دیگر می‎خواهد به مخاطب تلقین و دیکته کند که مردم ایران بعد از این واقعه، همه افسرده و دلشکسته شده‎اند.

ضدیت فیلم با موضوع حجاب بسیار آشکار است و به‎دنبال صدور این بیانیه است که بگوید نظام جمهوری اسلامی، جنبش و فعالیت زنان را سرکوب می‎کند. مضمون فیلم به‎گونه‎ای بود که حتی در برخی کشور‎های عربی هم باعث اعتراض مسلمانان شد. «پرسپولیس»، در ساختار و کیفیت خلاقیت‎ها و نوآوری‎‎هایی داشت که همین مسئله و البته محتوای ضد ایرانی و ضداسلامی‎اش هم مزید بر علت شد تا فیلم، موفقیت‎هایی در برخی جشنواره‎ها از جمله کن به‌دست آورد. جالب این‌جاست ساتراپی، جایزه جشنواره کن خود را به مردم ایران تقدیم کرد و فیلمش را اثری کاملا بی‌طرفانه خواند!


سنگسار ثریا/ ۲۰۰۸

کارگردان: سیروس نورسته

بازیگران: شهره آغداشلو، پرویز صیاد، علی پورتابش، جیمی کاویزل و موژان مارنو

تلاش ضعیف برای استضعاف مردم و فرهنگ ایران

این فیلم یکی از ضعیف‎ترین فیلم‎های تاریخ سینما در ساختار، شیوه روایت و کیفیت است که تلاش مذبوحانه‎ای برای بدجلوه دادن اسلام و ایران در جهان دارد و طبیعی است که راه به‎جایی هم نمی‎برد. فیلم براساس کتابی به‌همین نام نوشته فریدون صاحب‌جمع، ساخته شده است. در این فیلم سعی شده به چالش یکی از خاص‌ترین احکام اسلامی؛ یعنی سنگسار پرداخته شود و با این تمهید به این نتیجه برسد که ایرانی‌ها؛ احکام اسلامی، رفتارهایی بدوی و غیرقابل تحمل دارند. پیداکردن یک بازی خوب در فیلم، کاری بس دشوار است.

ضمن این‌که بازی کاویزل در نقش روزنامه‎نگاری فرانسوی هم امتیازی برای فیلم محسوب نمی‎شود. او همان بازیگر نقش مسیح در فیلم «مصائب مسیح»، ساخته مل گیبسن است.


زنان بدون مردان/ ۲۰۰۹

کارگردان: شیرین نشاط

بازیگران: آریتا شهرزاد، آنا پیروز، شبنم طلوعی، پگاه فریدونی، زهرا امیرابراهیمی و نوید اخوان

تلاش ضعیف برای استضعاف مردم و فرهنگ ایران

این فیلم براساس کتابی با قلم شهرنوش پارسی‌پور ساخته شده و زندگی مصیبت‌بار زنان ایرانی را ظاهرا در مقطع کودتای ۲۸ مرداد‌ماه سال ۳۲ در زمان نخست وزیری دکتر مصدق روایت می‎کند اما واضح است که فیلم می‎خواهد این اوضاع نابه‌سامان مظلومیت زنان را به دوران معاصر و سال‎های اخیر در ایران بچسباند. این فیلم هم به‎دلیل ارائه تصویری متفاوت و البته منفی از ایران، با نظر مثبت برخی منتقدان و جشنواره‎‎های خارجی روبه‎رو شد؛ از جمله جشنواره ونیز که شیر نقره‎ای بهترین کارگردان را به نشاط داد.


شرایط/ ۲۰۱۱

کارگردان: مریم کشاورز

بازیگران: نیکول بوشهری، سارا کاظمی، رضا سیسکو صفایی و سهیل پارسا

تلاش ضعیف برای استضعاف مردم و فرهنگ ایران

«شرایط» به کارگردانی مریم کشاورز روز جمعه ۲۶ اوت ۲۰۱۱ در شهرهای لس‌آنجلس و نیویورک نمایش یافت. این فیلم که در جشنواره سینمای ساندنس در ماه ژانویه جایزه بهترین فیلم موردپسند تماشاگران را دریافت کرد، داستانی براساس دلدادگی دو دختر نوجوان به یکدیگر در یک رابطه عاشقانه است و مشکلاتی را که چنین رابطه‌ای در فضای فعلی ایران با آن مواجه است به تصویر می‌کشد. «شرایط» فیلمی سردستی، شعاری و با صحنه‎ها و بازی‎‎های بد است که نه ربطی به سینما دارد و نه می‎تواند حرف و منظورش را به‎درستی و در قالبی هنرمندانه بیان کند.


آرگو/ ۲۰۱۲

کارگردان: بن افلک

بازیگران:بن افلک، برایان کرانستون، آلن آرکین و جان گودمن

تلاش ضعیف برای استضعاف مردم و فرهنگ ایران

بن افلک، پس از ساخت فیلم «شهر» که تریلری بسیار جذاب و تماشایی بود، در دومین گام فیلمسازی‎اش، سراغ موضوع قدیمی ولی گزنده‌ای به‌نام تسخیر لانه جاسوسی رفت و با این‌که فیلم از جنبه‌های مختلف با همتایان فیلمسازش برابری نمی‌کرد و فیلم ضعیف‌تری بود موفق به دریافت جایزه اسکار شد و کارگردان آن، به‌دست همسر باراک اوباما، جایزه را دریافت کرد.

این‌جا اگرچه به‎لحاظ کیفیت و ساختار با اثر بهتری، نسبت به فیلم‌های قبلی، مواجه هستیم، با این حال هنوز تحریف‎ها، دروغ‌پردازی‎ها و یکجانبه‌نگری‌ها وجود دارد.


گلاب/ ۲۰۱۴

کارگردان: جان استوارت

بازیگران: گائل گارسیا برنال، شهره آغداشلو، گلشیفته فراهانی، کامبیز حسینی و ‌هالوک بیلجینر

تلاش ضعیف برای استضعاف مردم و فرهنگ ایران

این فیلم ضد ایرانی، ماجرای درگیری‎‎های سال ۸۸ را دستمایه خود قرار می‎دهد و این کار را هم به بدترین، غیرهنرمندانه‎ترین و شعاری‎ترین شکل ممکن می‎کند. فیلمنامه، شیوه روایت، ساختار و بازی‎‎های بد، «گلاب» را به نمونه‎ای ابتر از سینمای فرمایشی غرب و آمریکا تبدیل می‎کند. فیلم براساس نوشته و اظهارات مازیار بهاری، خبرنگار بی‎بی سی ساخته شده است.


سپتامبر‎های شیراز/ ۲۰۱۵

کارگردان: وین بلر

بازیگران: آدرین برادی، سلما‌ هایک، شهره آغداشلو و آنتونی عزیزی

تلاش ضعیف برای استضعاف مردم و فرهنگ ایران

مهم‌ترین رویکرد فیلم‌هایی از قبیل «سپتامبرهای شیراز» که تعدادشان نیز روبه افزایش است محتوایی ضد ایرانی، ضد انقلابی و حتی ضد اسلامی دارد که سال‌هاست نقطه آغازش در سینمای آمریکا بوده است. فیلم‌هایی که آشکارا توسط فیلمسازان درجه چندم ‌هالیوود برای بدنام کردن و انگ‌زدن به ایران و انقلاب و اسلام ساخته می‌شود و نکته مهم در این میان ضعف فیلم‌ها در همه اجزا از جمله فیلمنامه ، کارگردانی و بازیگری است.

فیلم‌هایی مانند «۳۰۰» و «آرگو» که با گرفتن اسکار، مهر تایید رسمی سیستم سیاسی آمریکا هم بر آن‌ها زده شد. این فیلم‌ها با ضعیف‌ترین ابزارها و منطق‌ها قصد حمله و بهتر بگوییم فحش و ناسزادادن به سیستم داخلی کشور ایران، مردم و مذهبشان را دارند و مخاطبشان هم اصلا افراد سینمارو و مخاطبان سینما نیست بلکه بیشتر در برخی از کشورهای آمریکایی و آسیایی مورد توجه قرار می‌گیرد.

«سپتامبر‎های شیراز» که براساس کتابی به‌همین نام نوشته دالیا سافر ساخته شده است، قصه یک خانواده یهودی را روایت می‎کند که پس از انقلاب اسلامی ایران در سال ۵۷، شرایط زندگی را برای خود دشوار می‎بینند و برای همین دست به مهاجرت می‎زنند.

فیلم با بهره‎گیری از دو ستاره مشهور سینما، برادی و‌هایک و قصه مثلا پرفراز و نشیب و مهیجش، می‎خواهد تماشاگر را با خود همراه کند و هر طور که هست به بیننده بقبولاند که با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، چه به روز اقلیت‎ها آمده است. شهره آغداشلو هم با حضور در این فیلم، نام خود را به‎عنوان رکورددار بازی در فیلم‎های ضد ایرانی جاودانه کرد.

فیلم زیر سایه

کارگردان: بابک انوری

بازیگران: نرگس رشیدی , آوین منشادی

تلاش ضعیف برای استضعاف مردم و فرهنگ ایران

زیر سایه (UNDER THE SHADOW) نخستین فیلم بلند بابک انوری، فیلمساز ایرانی ساکن بریتانیا است که در ژانر وحشت ساخته شده است. این اثر از فیلم‌های قابل توجه جشنواره سینمایی ساندنس بود و توسط شبکه نت فلیکس خریداری شد. این فیلم از مارس ۲۰۱۶، درسینماهای آمریکا به نمایش گذاشته شد. فیلم فارسی‌زبان «زیر سایه» محصول مشترک قطر، اردن و بریتانیا است و به عنوان نماینده بریتانیا در فیلم‌های غیرانگیسی زبان هشتاد و نهمین دوره جایزه اسکار شرکت کرده است.

بابک انوری در گفت‌وگو با بی‌بی‌سی گفته: «فیلم با اینکه به زبان فارسی است اما به نظر خودم تم جهانی دارد و علیه زورگویی و تفکر دگماتیک حرف می‌زند. در کشورهای مختلف از مصر و سوریه گرفته تا آمریکا هم هر کسی برداشت خودش را از این فیلم داشته است.»

اما آنچه در انتهای فیلم و با توجه به جملات ابتدایی فیلم عمیقا دستگیر تماشاگر میشد چیزی مخالف ادعاهای آقای فیلمساز است. انوری غیر مستقیم جنگ انقلاب را مایه وحشت و ترس معرفی میکند و دوپارگی داستان و وارد شدن به ژانر وحشت در عین پرداختن به مسائل جنگ و انقلاب شاهد این مدعاست.


منبع: برترینها

جدیدترین فیلم های سینمایی دنیا اینجاست (۴۷)

برترین ها – ترجمه از سولماز محمودی:
کیث کیمبل، از وبسایت متاکریتیک هر هفته آخرین اخبار، آپدیت ها، تریلرها و
مطالب مربوط به فیلم های سینمایی که قرار است در طول ماه های آینده روی
پرده سینماهای دنیا بروند را گردآوری و منتشر می کند. متاکریتیک وبسایتی
تجاری است که نقدهای منتقدین در خصوص فیلم های سینمایی، بازی ها، آلبوم های
موسیقی، سریال ها، دی وی دی ها و اخیراً کتاب ها را جمع آوری می نماید.
بنابراین می توانید موثق ترین اخبار در مورد فیلم های مورد علاقه خود و
ستاره هایی که قرار است در این فیلم ها بازی کنند را در اینجا بخوانید.

جدیدترین فیلم های سینمایی دنیا اینجاست (3)

فیلم سینمایی “مومیایی” (The Mummy) به کارگردانی الکس کرتزمن و با نقش آفرینی تام کروز، سوفیا بوتلا، آنابل والیس، جیک جانسون، کورتنی بی. ونس و راسل کرو، اولین فیلم در این سری فیلم های کمپانی یونیورسال است که قرار است ۹ ژوئن ۲۰۱۷ به نمایش عمومی در آید. تام کروز در نقش مهاجم مقبره ظاهر شده که نیروی قدرتمند و شروری را به شکل شاهزاده ای باستانی با بازی بوتلا، آزاد می کند.

 جدیدترین فیلم های سینمایی دنیا اینجاست (47)

گای ریچی پس از پرداختن به داستان شرلوک هولمز، این بار سراغ داستان شاه آرتور و شمشیر اکس کالیبورش رفته و فیلم سینمایی “شاه آرتور: افسانه شمشیر” (King Arthur: Legend of the Sword) را ساخته است. آخرین تریلر این فیلم که قرار است ۱۲ مه ۲۰۱۷ اکران شود، موزیکی از لد زپلین دارد و ماجرای آرتور (با بازی چارلی هانم) و سفر او برای مبارزه با وورتیگرن (با هنرنمایی جود لا) را دنبال می کند. در این فیلم بازیگران دیگری همچون استرید برجس-فریزبی، جیمون هونسو، آنابل والیس، اریک بانا و ایدن گیلن هنرنمایی کرده اند.

جدیدترین فیلم های سینمایی دنیا اینجاست (47) 


در جشنواره فیلم ساندنس امسال، مت اسپایسر (نویسنده/کارگردان) با کمک دیوید برانسون اسمیت، جایزه بهترین فیلمنامه والدو سالت را دریافت کرد که این فیلم درباره زنی با ناراحتی روانی به نام اینگرید (اوبری پلازا) است که شیفته یک ستاره شبکه های اجتماعی (با بازی الیزابت اُلسن) می شود. فیلم “اینگرید به غرب می رود” (Ingrid Goes West) نقدهای اولیه مطلوبی دریافت کرده و قرار است در ۴ آگوست ۲۰۱۷ در سینماهای منتخب به نمایش درآید.

جدیدترین فیلم های سینمایی دنیا اینجاست (47) 


فیلم “چاک” (Chuck) فیلمی زندگی نامه ای درباره چاک وپنر است که الهام بخش کاراکتر راکی با بازی سیلوستر استالونه بود. فیلیپ فالاردو آن را کارگردانی کرده و لیو شرایبر در نقش وپنر و الیزابت ماس و نائومی واتس در نقش همسران دوم و سوم وپنر نقش آفرینی نموده اند. “چاک” که در جشنواره فیلم ونیز سال گذشته نقدهای خوبی دریافت کرد، قرار است روز ۵ مه ۲۰۱۷ اکران شود.

جدیدترین فیلم های سینمایی دنیا اینجاست (47) 


دیوید اف. سندبرگ، کارگردانی فیلم “آنابل: خلقت” (Annabelle: Creation) را انجام داده که داستان آن درباره عروسکی ترسناک از فیلم های “احضار روح” و “آنابل” است. این فیلم که نوبت اکران ۱۱ آگوست دارد، ماجرای عروسک ساز (آنتونی لاپالیا) و همسرش (میراندا اتو) را به تصویر می کشد که عروسک های ساخت دست آنها، برای بچه های یتیمی دام پهن می کنند که آنها این یتیم ها را به خانه دعوت کرده اند.

جدیدترین فیلم های سینمایی دنیا اینجاست (47) 


کاترین هایگل در فیلم “فراموش نشدنی” (Unforgettable) با نوبت اکران ۲۱ آوریل ۲۰۱۷، نقش زن مطلقه ای را بازی می کند که نمی تواند زندگی سابقش را رها کند، به خصوص وقتی شوهر سابقش (جئوف استالتس) با زنی (رزاریو داوسون) دوست می شود و قصد ازدواج با او را دارد. ایجاد مزاحمت اینترنتی، تعقیب کردن، به خطر انداختن کودک، چاقوکشی، و قتل مواردی هستند که در ادامه ماجرای این زوج در این فیلم به کارگردانی دنیس دی نووی با فیلمنامه ای کریستینا هادسون، شاهدش هستیم.

جدیدترین فیلم های سینمایی دنیا اینجاست (47) 


زندگی مود لوئیس، نقاش کانادایی سبک فولکلور، با فیلم “مودی” (Maudie) به تصویر کشیده شده که فیلمی زندگی نامه ای است و در جشنواره های فیلم سال گذشته، نقدهای متوسطی دریافت کرد. سالی هاکینز که بازی اش مورد تحسین قرار گرفت، نقش مودی را بازی می کند، زنی که از روماتیسم مفصلی دوران جوانی رنج می برد و بر بیماری اش چیره می شود تا در دنیای هنر موفق شود. ایتان هاک با آنکه در این فیلم بسیار خوب ظاهر شده، ولی نتوانست نظر منتقدین را جلب کند. وی در این فیلم نقش همسر مود یعنی اورت لوئیس را بازی می کند که مرد پیچیده ای است و در اصل او را به عنوان خدمتکار خانه استخدام کرده بود ولی کم کم عاشقش شد. ایزلینگ والش این فیلم را از روی فیلمنامه ای از شری وایت کارگردانی کرده که قرار است ۱۶ ژوئن در سینماهای منتخب اکران شود.

جدیدترین فیلم های سینمایی دنیا اینجاست (47) 


رامی مالک در فیلم سینمایی “باستر مل هارت” (Buster’s Mal Heart) به کارگردانی و نویسندگی سارا ادینا اسمیت، نقش مرد خانواده داری را بازی می کند که در فرار از مسئولین، به کوهستان پناه می برد. دیگر بازیگران این فیلم که نقدهای اولیه متفاوتی دریافت کرده، عبارتند از: کیت لین شیل در نقش همسر باستر و دی جی کوالز و فیلم قرار است ۲۸ آوریل روی پرده سینماها برود.

جدیدترین فیلم های سینمایی دنیا اینجاست (47) 


“همه نگاه ها به من” (All Eyez on Me) فیلمی به کارگردانی بنی بوم است که ماجرای توپاک شکور را از ابتدا تا به شهرت رسیدن و پایان خشونت بارش به تصویر می کشد. این فیلم که قرار است ۱۶ ژوئن روی پرده سینماها برود، دیمیتریوس شیپ جی آر را در نقش شکور، دانای گوریرا در نقش مادرش، دامینیک ال. سانتانا در نقش سوج نایت و جمال وولارد در نقش بیگی اسمالز دارد.

جدیدترین فیلم های سینمایی دنیا اینجاست (47) 

اخبار و یادداشت های کوتاه درباره فیلم هایی که قرار است ساخته شوند:

•    مایکل کیتون در حال مذاکره برای بازی در نقش شرور فیلم اکشن-زنده “دامبو” (Dumbo) ساخته تیم برتون است (منبع: Variety)

•    جفری رایت قرار است نقش یک مأمور اف بی آی را مقابل جیسون بیتمن، ریچل مک‌آدامز، کایل چندلر و جسی پلمونس در کمدی “شب بازی” (Game Night) بازی کند. (منبع: THR)

•    کالین فارل در حال مذاکره برای پیوستن به وایولا دیویس، لیام نیسون، الیزابت دبیکی، سینتیا اریوو، میشل رودریگز، دنیل کالویا و آندره هالند در فیلم مهیج “بیوه ها” (Widows) ساخته استیو مک‌کوئین است. (منبع: Variety)

•    کوین اسپیسی، میشل ویلیامز و مارک والبرگ در مرحله مذاکرات اولیه برای بازی در فیلم درام “همه پول های دنیا” (All the Money in the World) ساخته ریدلی اسکات درباره آدم ربایی جی. پل گتی سوم هستند. (منبع: Deadline)

•    لیام نیسون قرار است در فیلمی به نویسندگی ویلیام موناهان بر اساس رمان “بلوند چشم سیاه ” (The Black-Eyed Blonde) اثر بنجامین بلک، نقش ریموند چندلر افسانه ای را بازی کند. (منبع: Variety)

•    آدام مک کی می خواهد کریستین بیل را در نقش دیک چنی، استیو کارل در نقش دونالد رامسفلد و ایمی آدامز را در نقش لین چنی، در فیلمی زندگی نامه ای درباره رئیس جمهور سابق، به بازی بگیرد. (منبع: Deadline)

•    الیویه آسایا قرار است نویسندگی و کارگردانی فیلم “شبکه زنبورها” (Wasp Network) را انجام دهد که اقتباسی از کتاب فرناندو موریس تحت عنوان “آخرین سربازان جنگ سرد” درباره جاسوس های کوبایی است. (منبع: THR)

•    جفری دین مورگان به دواین جانسون، نائومی هریس، مالین اکرمن، جو مانگانیلو و جیک لیسی پیوست تا در فیلم “رمپیج” (Rampage) بازی کند. (منبع: Deadline)

•    اریک راث قرار است فیلمنامه فیلم اقتباسی “تپه” (Dune) به کارگردانی دنیس ویلنوو را بنویسد. (منبع: Variety)

•    جی دی دیلارد فیلم مهیج “عزیز دل” (Sweetheart) با بازی اموری کوهن و کیرسی کلمونس را کارگردانی خواهد کرد. (منبع: Variety)

•    آرمی همر مجدداً با بن ویتلی همکاری کرده و با آلیسیا ویکاندر در فیلم Freakshift همبازی خواهد شد. (منبع: Deadline)

•    ست روگن و اوان گلدبرگ قرار است فیلمی اقتباسی از کتاب کمیک رابرت کرکمن به نام “شکست ناپذیر” (Invincible) را نوشته، کارگردانی کرده و تهیه کنند. (منبع: Heat Vision)

•    پابلو لارین قرار است فیلم “آمریکایی واقعی” (The True American) با بازی تام هاردی را کارگردانی خواهد کرد که داستانی واقعی درباره ریس بوییان است، مهاجر مسلمانی که سعی کرد مارک استرومن را از مجازات اعدام نجات دهد. (منبع: Deadline)  

•    سامون پگ قرار است نقش یک تهیه کننده موسیقی شیزوفرن را در فیلم Lost Transmissions که اولیه تجربه کارگردانی کاترین اوبرایان است، بازی کند. (منبع: Variety)

•    دمیان بیشیر در فیلم “راهبه” (The Nun) اسپین آفی از “احضار روح ۲” بازی خواهد کرد. (منبع: Heat Vision)


منبع: برترینها

۲۲۸ پژوهشگر ایرانی در جمع محققان برتر جهان قرار گرفتند

بر اساس اعلام پایگاه استنادی طلایه داران علم تامسون رویترز (ISI-ESI)، پنج استاد دانشگاه تبریز در جمع محققان و پژوهشگران یک درصد برتر جهان قرار گرفتند.

به گزارش ایرنا، معاون پژوهش و فناوری این مرکز دانشگاهی گفت: فهرست دانشمندان برتر دنیا هر دو ماه یک بار براساس آخرین تحولات در شبکه علم بین الملل اعلام می شود.

محمد مقدم واحد افزود: بر اساس اطلاعات استخراج شده از این پایگاه، ۲۲۸ پژوهشگر ایرانی در جمع پژوهشگران یک درصد برتر دنیا قرار گرفته اند که پنج محقق از دانشگاه تبریز هستند.

وی اظهار کرد: نام دکتر علیرضا ختایی در حوزه شیمی و مهندسی، دکتر محمد امجدی و دکتر ابراهیم بابائی در بخش موضوعی مهندسی، دکتر علی رستمی در حوزه ایمنی شناسی و دکتر سیامک طلعت اهری در حوزه مهندسی به عنوان طلایه داران علم ایران در جهان به ثبت رسیده است.

به گفته وی، تعداد ارجاعات صورت گرفته به پژوهش های پژوهشگران و تعداد استنادهای صورت گرفته به پژوهش های محققان دنیا در ۱۰ سال اخیر از جمله معیارهای این انتخاب بوده است.

مقدم واحد گفت: از مجموع ۲۲۸ ایرانی طلایه داران علم، تعداد ۱۸۱ دانشمند برتر متعلق به دانشگاه های وابسته به وزارت علوم، ۳۵ نفر از دانشگاه های علوم پزشکی، ۹ تن از دانشگاه آزاد اسلامی و سه نفر از پژوهشگاه ها و مراکز پژوهشی هستند، که دانشگاه تهران دارای بیشترین تعداد دانشمند برتر در بین دانشگاه های کشور است.

به گزارش ایرنا، دانشگاه تبریز در سال ۱۳۲۵ با دو دانشکده ادبیات و پزشکی کار خود را آغاز نمود و در حال حاضر با داشتن بیش از ۲۱ دانشکده، ۱۰پژوهشکده و گروه پژوهشی، پنج قطب علمی بیش از ۸۰۰ نفر عضو هیات علمی، ۲۴ نفر دانشجو و یکهزار پرسنل اداری، در ۲۰۹ رشته دکتری تخصصی، ۳۲۲ رشته کارشناسی ارشد، ۱۶۴ رشته کارشناسی و چهار رشته کاردانی به تربیت نیروی انسانی ماهر و متخصص اهتمام دارد.

این دانشگاه با وجود چنین ظرفیتی، در آخرین رده بندی بهترین دانشگاه های آسیا، نتوانست در میان ۱۴ دانشگاه برتر ایران در این فهرست قرار بگیرد.


منبع: عصرایران