۲فیلم ایرانی در جشنواره کن پذیرفته شدند

به گزارش خبرآنلاین، در فهرست آثار حاضر در بخش‌‌های فیلم کوتاه و سینه‌فونداسیون کن دو فیلم «وقت ناهار» و «حیوان»‌ از سینمای ایران به چشم می‌خورد. فیلم «وقت ناهار» به کارگردانی علیرضا قاسمی در بخش فیلم کوتاه جشنواره کن حاضر است و برای دریافت نخل طلایی این بخش با هشت اثر از کشورهایی چون فنلاند، انگلستان، دانمارک، آمریکا، سوئد و چین رقابت می‌کند.این فیلم داستان یک دختر دبیرستانی است که برای تشخیص هویت مادر درگذشته‌اش به بیمارستان رفته‌ است. علیرضا قاسمی که پیش از این با فیلم کوتاه «فرکانس» در بخش مسابقه جشنواره فیلم اوستین آمریکا حضور داشت.

دیگر فیلم‌های بخش فیلم کوتاه جشنواره فیلم کن عبارتند از : «پدربزرگ والروس» به کارگردانی تیپو آیراکسینن از فنلاند، «مرد غرق شده» ساخته مهدی فلیفل محصول مشترک سینمای دانمارک، انگلستان و یونان، «در سراسر سرزمینم» ساخته فیونا گادیویر از آمریکا، «وقت رفتن» ساخته گرگور مودا از لهستان، «شب آرام» ساخته کی یانگ از چین، «دامیانا» ساخته آندرس رامیرز پولیدو از کلمبیا و «هلش بده» ساخته جولیا ثلین از سوئد دیگر آثار این بخش از جشنواره فیلم کن هستند.سینمای ایران در بخش سینه‌فونداسیون جشنواره کن نیز یک نماینده دارد. فیلم «حیوان» ساخته بهمن ارک از مدرسه ملی سینمای ایران در این بخش پذیرفته شده است.این فیلم کوتاه که از تولیدات مدرسه ملی سینمای ایران است داستان مردی را روایت می‌کند که می‌خواهد از مرز بگریزد.فیلم‌برداری این فیلم کوتاه که یازده روز به طول انجامید در منطقه گوری گول و قسمت‌های از آن در کلیبر و اینالی از توابع تبریز انجام شده است.


منبع: بهارنیوز

حداکثر افزایش بلیت سینما ۲۰درصد است

به گزارش ایلنا، سیدرضا صالحی‌امیری، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در رابطه با احتمال افزایش بلیت سینما گفت: شورای صنفی سینماست که تصمیم‌گیری می‌کند. این شورا از اصحاب سینما، خانه سینما و کارگردانان تشکیل می‌شود و حداکثر افزایش قیمت بلیت برای سینماهای ممتاز بیست درصد خواهد بود و در بقیه سینماها کمتر از این میزان افزایش پیدا خواهد کرد بنابراین ما همچنان که قول دادم هیچ شوک قیمتی در سینما نخواهیم داشت.وی با تکذیب خبر افزایش قیمت بلیت سینما تا سقف بیست هزار تومان، ادامه داد: ما همچنان که قول دادم هیچ شوک قیمتی در سینما نخواهیم داشت. اما به طور طبیعی هزینه‌های جاری و هزینه‌های پرسنلی که هر سال افزایش پیدا می‌کند، درصد محدودی است که این میزان، بیست درصد برای سینماهای ممتاز است.

صالحی درخصوص اعطای یارانه‌ مطبوعات گفت: صد درصد یارانه مطبوعات را در سال ۹۵ طی این هفته تسویه حساب خواهیم کرد. دولت همه منابع یارانه‌ای مطبوعات را تامین کرده و الآن به حساب ما واریز شد و ما هم به حساب معاونت مطبوعاتی واریز کردیم. طی همین هفته و حداکثر هفته آتی صد درصد یارانه مطبوعات به حساب سراسر کشور واریز خواهد شد و مشکلی جهت تامین یارانه نداریم.وزیر ارشاد در رابطه با کپی یکی از فیلم‌های پرفروش از یک فیلمنامه قدیمی، اعلام کرد: در حوزه سازمان سینمایی امنیت‌ و دقت کافی برای امنیت فیلم‌ها وجود دارد و خوشبختانه در یکی دو سال اخیر خیلی کم با این مساله مواجه شدیم. قوه قضاییه هم در این زمینه برخورد می‌کند و خود صاحبان حوزه سینما هم همکاری لازم را دارند. خوشبختانه مساله جدی در این زمینه نداریم.

صالحی با تاکید بر برخورد قطعی با کپی‌برداری در سینما، اضافه کرد: گاهی این اتفاق می‌افتد که باید از طریق قضایی و مراجع رسمی پیگیری کنیم. سازمان سینمایی ما حساسیت جدی در این حوزه دارد و با این موارد به شدت برخورد می‌کنیم. در حوزه کتاب، سینما و یا هر کاری که خارج از رویکرد قانونی و اخلاقی است برخورد خواهیم کرد.


منبع: بهارنیوز

۲ فیلم ایرانی در جشنواره کن پذیرفته شدند

سینمای ایران در بخش سینه‌فونداسیون جشنواره کن نیز یک نماینده دارد. فیلم «حیوان» ساخته بهمن ارک از مدرسه ملی سینمای ایران در این بخش پذیرفته شده است.

دو فیلم ایرانی در بخش فیلم‌های کوتاه و سینه‌فونداسیون جشنواره بین‌المللی کن پذیرفته شدند.

به گزارش خبرآنلاین، در فهرست آثار حاضر در بخش‌‌های فیلم کوتاه و سینه‌فونداسیون کن دو فیلم «وقت ناهار» و «حیوان»‌ از سینمای ایران به چشم می‌خورد.

فیلم «وقت ناهار» به کارگردانی علیرضا قاسمی در بخش فیلم کوتاه جشنواره کن حاضر است و برای دریافت نخل طلایی این بخش با هشت اثر از کشورهایی چون فنلاند، انگلستان، دانمارک، آمریکا، سوئد و چین رقابت می‌کند.

این فیلم داستان یک دختر دبیرستانی است که برای تشخیص هویت مادر درگذشته‌اش به بیمارستان رفته‌ است. علیرضا قاسمی که پیش از این با فیلم کوتاه «فرکانس» در بخش مسابقه جشنواره فیلم اوستین آمریکا حضور داشت.

دیگر فیلم‌های بخش فیلم کوتاه جشنواره فیلم کن عبارتند از : «پدربزرگ والروس» به کارگردانی تیپو آیراکسینن از فنلاند، «مرد غرق شده» ساخته مهدی فلیفل محصول مشترک سینمای دانمارک، انگلستان و یونان، «در سراسر سرزمینم» ساخته فیونا گادیویر از آمریکا، «وقت رفتن» ساخته گرگور مودا از لهستان، «شب آرام» ساخته کی یانگ از چین، «دامیانا» ساخته آندرس رامیرز پولیدو از کلمبیا و «هلش بده» ساخته جولیا ثلین از سوئد دیگر آثار این بخش از جشنواره فیلم کن هستند.

سینمای ایران در بخش سینه‌فونداسیون جشنواره کن نیز یک نماینده دارد. فیلم «حیوان» ساخته بهمن ارک از مدرسه ملی سینمای ایران در این بخش پذیرفته شده است.

این فیلم کوتاه که از تولیدات مدرسه ملی سینمای ایران است داستان مردی را روایت می‌کند که می‌خواهد از مرز بگریزد.فیلم‌برداری این فیلم کوتاه که یازده روز به طول انجامید در منطقه گوری گول و قسمت‌های از آن در کلیبر و اینالی از توابع تبریز انجام شده است.


منبع: عصرایران

«ماجرای نیمروز» بی‌طرف یا مغرض؟

روزنامه بهار: بحث در مورد فیلم ماجرای نیمروز از برنامه هفت شروع شد، جایی که در آن افخمی از آن به عنوان بهترین فیلم جشنواره یاد کرد و بعد حواشی مختلفی که از برنامه هفت شروع شد و به جشنواره فجر هم تسری پیدا کرد. اما ماجرا به همین جا ختم نشد و بعد از اعلام نتایج جشنواره باز هم این حواشی ادامه یافت. حال بعد از اکران این فیلم همچنان نظرات متفاوت در مورد این فیلم ادامه دارد. نظراتی به شدت ضد و نقیض که مانند خود فیلم در وضعیتی غریب مخاطب را نگه می‌دارد.  
***
فیلم ساز خشونت فضا را نتوانسته درست انتقال بدهد
فراستی در نقد این فیلم گفت: به نظرم این فیلم از فیلم قبلی این کارگردان که اصلا فیلم خوبی نبود، جلوتر است. یعنی دوربین با همان سبک مستندگونه کار خودش را می‌کند و پخته‌تر شده است. حتی می‌تواند در جاهایی بازی بگیرد.  وی افزود: کارگردان دست روی مسئله‌ای گذاشته که نسل امروز اصلا در جریان آن نیستند. اساسا روی بچه‌های داخل نظام کار می‌کند. در این برخورد این بچه‌ها را کمی به ما نزدیک می‌کند. موفق می‌شود سمپاتی کند اما هیچ کدام را شخصیت نمی‌خواهد بکند یا نمی‌تواند بکند. این منتقد سینما بیان داشت: فیلم خشونت آن دوران را نمی‌تواند‌ترسیم کند. یعنی به لحاظ سیاسی معتقدم مجاهدین در آن زمان توانستند این خشونت را هم به نظام و هم به مردم تحمیل کنند و چون این خشونت را درنمی آورد به نظر فضا خیلی جدی نیست. این کمی با واقعیت تطبیق نمی‌کند و این خودداری برای آن دوران نیست. به‌نظرم اینجاست که در نمایش بچه‌ها دچار اشکال می‌شود.
فراستی افزود: درباره سر دیگر دعوا یعنی بچه‌های آن طرف و موسی خیابانی و. . . تقریبا هیچ چیز نشان نمی‌دهد. اینجا مشکل ایجاد می‌شود. وقتی یک سر دعوا لانگ لانگ است و چیزی از آن نمی‌بینیم. لذا مخاطب با آن ارتباط برقرار نمی‌کند. سعی می‌کند درگیری‌ها را دراماتیزه نکند و مستندگونه‌تر نشان دهد. تیپ هایی که از بچه‌های این سمت می‌سازد، قابل قبول و باور هستند.

منحنی درام فیلم چنان است که نمی‌توان از فیلم چشم برداشت
منتقد سینمایی دیگری اما رویکردی متفاوت با این اثر دارد، سعید قطبی زاده: به توانایی مهدویان در خلق درام بدون دخل در تاریخ غبطه می‌خورم.  سعید قطبی‌زاده درباره «ماجرای نیمروز» اظهار داشت: البته ما تاثیر این خشونت را در جامعه و افراد فیلم می‌بینیم. شخصیت فرعی فیلم یعنی مسعود درحقیقت شخصیت لطیف دموکرات منش روشنفکر فیلم است که وقتی کشته شدن برادر خود را به‌شکل قصابی می‌بیند، در سکانس پایانی فیلم می‌گوید هرچه زودتر بریزید و بکشید. این یعنی او متاثر از فضای خشونت فیلم شده است. وی افزود: من بحثم درباره این فیلم دو بخش دارد. بعد از «ایستاده در غبار» همیشه این توانایی از این فیلمساز جوان برای من غبطه‌برانگیز بود که چطور می‌تواند این چنین وقایع را دراماتیزه کند، به گونه‌ای که هیچ دخلی در واقعیت نبرد؟ وقتی ساعتی پیش «ماجرای نیمروز» را دیدم و هنوز همراهم است و فیلم فوق العاده‌ای بود، به این نتیجه رسیدم این ویژگی در ذات این جوان است و به شدت سینما و درام را می‌شناسد و می‌فهمد چه چیز را از تاریخ باید برجسته کند.

وی افزود: همه بازیگران فیلم در نقش‌های مختلف تیپ‌های منحصر به‌فردی هستند که همگی از تاریخ سینما می‌آیند. چه توازن خوبی در ریتم فیلمنامه داریم. حتی ۵ دقیقه فیلم آرام نمی‌نشیند. منحنی درام چنان نشسته است که بدون هیچ بازیگر فوق ستاره، نمی‌توان چشم از فیلم برداشت.
قطبی‌زاده اظهار داشت: قابلیتی که سازنده اثر دارد فقط ۱۰ درصد این فیلم است و باقی اجرای این فیلم است. مهدویان در اجرا یک نوع فاصله گذاری دارد. این فاصله گذاری هم در فرم و هم در قصه است. او بدون آنکه به ابعاد‌تراژدیک واقعه خیلی نزدیک شود، احساسات مخاطب را به غلیان درمی آورد. در عین حال در عین مینیمالی و سادگی، هم‌تراژدیک است و هم حماسی.

وی افزود: دوربین دائما در جنبش و حرکت است. کارگردان در هدایت بازیگر نیز از احساس‌گرایی پرهیز می‌کند چون هدف بزرگتری دارد. در میزانسن تصویر، همواره خطوط افقی و عمودی بیداد می‌کند. این فاصله‌گذاری ضمن اینکه برای گذر از راکورد تصویری ۳۰ سال پیش است و به سختی می‌تواند مشکل طراحی صحنه گرفت، در قصه نیز این رخ می‌دهد. قصه‌پردازی به لحاظ تصویر. مهرداد صدیقیان دلبسته دختر است. اما در تمام فیلم مدام سعی می‌کند این دلبستگی به دختر و این تعهد به مجموعه را به کشمکش درونی تبدیل کند. در عین حال یک شخصیتی که از قله‌ها آمده حالا مجبور است در شهر محبوس شود. در حرف‌زدن حجازی‌فر، چهره و نوع بازی‌ها این خشونت ذاتی را می‌بینیم.

فیلم بسیار پخته، ظریف و دقیق است
کارگردان شیار ۱۴۳ نیز در مورد این فیلم نظرات جالبی داشت. وی معتقد است، «ماجرای نیمروز» اتفاقی تازه و بدیع در نوع سینمای سیاسی و پلیسی ایران است. نرگس آبیار گفت: در روزهای بازبینی فیلم در هیأت انتخاب جشنواره فجر، فیلم «ماجرای نیمروز» را دیدم و فیلمی این‌چنین پخته و با ظرایف و دقایق عالی، هیجان زده‌ام کرد. فیلم در همان زمان، در حالی که هنوز دو یا سه سکانس آن فیلمبرداری نشده و نیاز به صداگذاری و اصلاح رنگ داشت، بسیار اثرگذار بود. حرف نزدن در مورد آن با دیگران به‌خاطر ملاحظات هیأت انتخاب صبوری می‌خواست که به‌سختی این صبوری را به‌خرج دادم.  جهانِ فیلم، درست و حساب‌شده روایت شده است و دکوپاژ هوشمندانه بود. کمتر فیلمی در سینمای ایران و حتی دنیا ساخته می‌شود که باگ فیلمنامه و یا کارگردانی نداشته و یا لااقل کمترین میزان خطا را داشته باشد. «ماجرای نیمروز» از این دست فیلم‌هاست که شمارشان اندک است. به این فکر نمی‌کنم که روایت تاریخی مهدویان کاملا براساس واقعیت موجود آن سال‌ها هست یا نه، بلکه برایم این مهم است که جهان فیلم (تصویری مخوف از سال‌های دشوار دهه ۶۰) را باور می‌کنم و مهدویان و گروهش از پس باوراندن جهان فیلم خود به مخاطب برآمده‌اند.

همه عناصر، بدون آن‌که بی‌دلیل برجسته و گل درشت شود، به‌اندازه و به‌جا در خدمت پیشبرد روایت و فضای فیلم است. فیلمبرداری، طراحی صحنه، گریم، بازیگران و از همه مهم‌تر تدوین، بدون جلوه‌گری، هماهنگ با اجزای دیگر پیش می‌روند. بی‌شک «ماجرای نیمروز» اتفاقی تازه و بدیع در نوع سینمای سیاسی و پلیسی ایران است.»  اما در مورد این فیلم، کار به این اظهار نظرات ختم نمی‌شود و حتی پای سیاستمداران و فعالان سیاسی نیز به‌وسط کشیده می‌شود.

فیلم بدون سوژه، بدون داستانی منسجم و سرهم بندی شده‌ است
صادق زیبا کلام، فعال سیاسی و استاد دانشگاه انتقاداتی را نسبت به این فیلم مطرح کرد.
او در توضیح این موضوع نوشت: بنده فیلم را دیدم و به نظرم یک کار کاملاً دولتی آمد. به ابعاد هنری، سینمایی آن نمی‌پردازم چون اهلیتی در این حوزه ندارم. به نظرم فیلم بدون سوژه و بدون داستانی منسجم بود که صرفاً توسط یکسری سکانس‌های بی‌ارتباط با یکدیگر سرهم شده بود و البته سرشار از اکشن‌هایی که برای پسربچه‌های ۱۳، ۱۰ ساله می‌توانست هیجان‌انگیز باشد. قطعاً «ماجرای نیمروز» واجد ارزش‌های هنری برجسته‌ای بوده که بهترین فیلم جشنواره فجر شناخته شد و کلی سیمرغ بلورین به آن تعلق گرفت. اینکه بنده آن ارزش‌ها راندیدم قطعاً بازمی‌گردد به کم‌عمق بودن دانش سینمایی‌ام.

آنچه به بنده بیشتر ارتباط پیدا می‌کرد جنبه‌های تاریخی «ماجرای نیمروز» بود. در اینجا دیگر محکم‌تر می‌توانم اظهارنظر بنمایم. فیلم‌هایی که بر اساس رویدادهای تاریخی، سیاسی ساخته می‌شوند علی‌القاعده قراراست که به مخاطب آگاهی‌ پیرامون موضوع منتقل نمایند. ماجرای نیمروز کوچک‌ترین علم و آگاهی نه از مجاهدین به بیننده انتقال می‌دهد، نه از انگیزه، اسباب و علل و چرایی درگیرشدن آن‌ها با رهبری انقلاب، نه از پیشینه اجتماعی آن‌ها، نه از عقبه تاریخی‌شان، نه از مناسبات میان آن‌ها با سایر انقلابیون در سال‌های قبل از انقلاب و نه هیچ آگاهی و معلومات دیگری. البته باز جای شکرش باقی است که حسب معمول که هر امر ناخوشایندی که از فردای انقلاب در ایران اتفاق افتاده به آمریکا، صهیونیست‌ها و سفارت انگلستان نسبت داده می‌شود، در این فیلم حداقل پای استکبار جهانی به‌میان نیامده است!» اما عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی نظری کاملا متفاوت با نظر صادق زیبا کلام دارد.

فیلم یادآور خاطرات تلخ و شیرین
سال ۶۰ است
احمد مازنی، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی فیلم «ماجرای نیمروز» را یادآور خاطرات تلخ و شیرین ۶۰ دانست. وی گفت: امیدوارم بعد از دیدن ماجرای نیمروز همین نظر را داشته باشید. فیلم سینمایی ماجرای نیمروز برای من یادآور خاطرات تلخ و شیرین سال ۱۳۶۰ است، آن روز‌ها که نفاق و دو رویی در برابر یک‌رنگی امام و مردم خیلی زود رو شد و شعار‌های ضد امپریالیستی و دفاع از حقوق خلق به قیام مسلحانه علیه خلق تبدیل شد، ماجرای منافقین شبیه‌ترین ماجراها به داعش است، بلکه بسیار خون خوار‌تر، وحشی‌تر و جانی‌تر!  به‌جز این که منافقین به جاسوسی وطن فروشی و خیانت در جنگ گرفتار شدند اما داعش هنوز به این درجه نایل نیامده است! فیلم ماجرای نیمروز ماجرای نفوذ اپورتونیست‌ها در کادر رهبری و مدیریت کشور و حتی نیروهای مسلح را در سال ۶۰ مطرح می‌کند که می‌تواند برای امروز و فردای ما هم آموزنده باشد، چرا که سرویس‌های بیگانه از رهگذر نفوذ همچنان در پی پیاده کردن اهداف پلید خائنان هستند و تذکر رهبر انقلاب را باید در این زمینه همه مردم و مسئولان جدی بگیرند و دستگاه‌های امنیتی بیش از دیگران مراقب پروژه نفوذ دشمن باشند و این مسئله همانند سایر مسائل مهم کشور به دستاویزی برای منازعات جناحی تبدیل نشود.

و بالاخره نجات جان فرزند خردسال مسعود رجوی توسط یک پاسدار نیز از صحنه‌های تاثیر گذار فیلم بود که البته آن زمان می‌گفتند پاسدار در حین نجات جان فرزند رجوی به‌شهادت رسید اما در فیلم چنین نبود. کارگردان جوان در هر دو فیلم یک مسیر را دنبال می‌کند اما در کنار تفاوت‌های موضوعی و جذابیت‌های بصری هر دو فیلم، من به ایستاده در غبار نمره بهتری می‌دهم و برای ایشان آرزوی توفیق می‌کنم.


منبع: بهارنیوز

«زمانی برای خندیدن»؛ برنامه استعدادیابی بی کیفیت

روزنامه هفت صبح: عیارسنجی «زمانی برای خندیدن» که با موضوع کشف استعدادهای برتر در زمینه استندآپ کمدی از نوروز روی آنتن شبکه سه رفته است. ایرادهای برنامه از ترکیب داوران تا ساختار تقلیدی از نمونه های خارجی را بررسی می کنیم.

پیش درآمد

نوزوز ۹۶ تب مسابقات استعدادیابی در تلویزیون بالا بود. این به خودی خود اتفاقی منفی نیست حتی اگر بدانیم غالب آنها پس از فراگیرشدن نمونه های ماهواره ای ساخته شده اند. اگر برنامه سازان خلاقیت را چاشنی کارشان کنند دیگر مجالی برای گیر دادن به آنها نمی ماند. متاسفانه بیشترشان شباهت ساختاری زیادی به برنامه های آن ور آبی دارند که فعلا سوژه این گزارش نیست. امروز به طور خاص روی برنامه «زمانی برای خندیدن» که پخش آن از نوروز شروع شد و بعد از ۲۰۹ قسمت به پایان خواهدرسید دست گذاشته ایم.

محول اصلی برنامه کشف استعداد در زمینه اجرای استندآپ کمدی است. آن طور که سایت شبکه سه نوشته شهره لرستانی، مهرداد ضیایی، حسین رفعیی و نصرالله رادش ۶۰ نفر را از میان ۷۰۰ ثبت نام کننده انتخاب کرده اند که در نهایت یک نفر برنده خواهدشد. تولید «زمانی برای خندیدن» روزی استارت خورد که «خندوانه» پیش دستی کرده بود و از مردم می خواست ویدئوهای خود را برای برنامه ارسال کنند و نهایتا در قالب «خنداننده شو» روی آنتن رفت. با وجود چنین رقیبی چه نیازی به «زمانی برای خندیدن»؟ چرا این برنامه برگ برنده ندارد و چرا کیفیتش پایین است؟

زمانی برای خندیدن؛ برنامه استعدادیابی بی کیفیت

عیار داوران

مهم ترین نکته ای که در مسابقات این چنینی اهمیت دارد، عیار داوران است. درواقع برای اینکه بفهمیم یک برنامه استعدادیابی چه سطحی دارد و اصلا دنبال کردن آن ارزشمند است یا نه، باید اول از همه به انتخاب داوران آن توجه کنیم. طبیعتا وقتی داورانی سطح بالا برای چنین برنامه ای انتخاب شوند، داوری ها هم از روی اصول است و افرادی که در هر مرحله انتخاب می شوند، افراد توانایی هستند که نمی شود روی موفقیت شان شک کرد.

«زمانی برای خندیدن» در وهله اول، از جهت انتخاب داوران ضربه دیده است. مخاطبان با کارنامه کاری بازیگرانی که به عنوان داور انتخاب شده اند، آشنایی دارند. حسین رفیعی با وجود حضور در برنامه های کمدی، به عنوان کمدین مطرح شناخته نمی شود. مهرداد ضیایی بازیگر خوبی است اما مگر چند تا کار کمدی در کارنامه اش دارد؟ نصرالله رادش با وجود کارنامه پربارش در عرصه کمدی، باز هم به لحاظ حرفه ای بازیگر کمدی تراز اولی نیست. تنها داوری که تقریبا هوشمندانه انتخاب شده، شهره لرستانی است. او علاوه بر بازی در نقش های کمدی، در کارگردانی تئاتر هم تجربه زیادی دارد.

عیار شرکت کننده ها

یک مسابقه زمانی می تواند جذاب باشد و مخاطبان را به وجد آورد که شرکت کننده ها از میان بهترین ها انتخاب شده باشند و ذره ای حرکات تقلیدی یا نمایشی و غیرواقعی در رفتارشان نباشد. شرکت کننده های «زمانی برای خندیدن» افراد شوخ طبعی هستند اما کاملا مشخص است که اصول استندآپ کمدی را نمی دانند و سعی دارند چیزی شبیه آنچه در استندآپ کمدی خندوانه دیده اند اجرا کنند.

 زمانی برای خندیدن؛ برنامه استعدادیابی بی کیفیت

اکثرشان روی تعریف کردن خاطره متمرکز شده اند. بعضی هایشان سعی می کنند درست مثل امیرمهدی ژوله، درباره نبود امکانات در دوران قدیم صحبت کنند و هی از شکل و شمایل بچگی هایشان خاطره بگویند، بعضی های دیگر مثل الیکا عبدالرزاقی، خودزنی می کنند و یک سری دیگر هم به طرز غیرقابل باوری مدام خالی می بندند. 

فقط سهم کوچکی از شرکت کننده ها واقعا استعداد کمدی دارند و می توانند مخاطبان را بخندانند. انتظار می رفت در انتخاب این شرکت کننده ها حساسیت بیشتری وجود داشته باشد تا رقابت ها حساس تر شود و مخاطبان حداقل از دنبال کردن برنامه لذت ببرند. اینطوری حتما برنده و بازنده شدن شرکت کننده ها برایشان اهمیت بیشتری پیدا می کرد.

ساختار برنامه

تا به حال برنامه های زیادی از روی آکادمی های موسیقی مطرح دنیا تقلید کرده اند اما حداقل هر کدامشان سعی داشتند یک جورهایی در ساختار برنامه تغییر و تحول به وجود بیاورند تا عینا شبیه نسخه های اصلی از آب درنیاید. «زمانی برای خندیدن» اما کوچک ترین تلاشی برای ایجاد تفاوت با مسابقه ای که در یکی از شبکه های ماهواره ای فارسی زبان در حال پخش است، ندارد. تنها تفاوتش این است که آنها موضوع اصلی رقابتشان موسیقی است و اینها روی شوخ طبعی تمرکز می کنند.

«زمانی برای خندیدن» غیر از دکور مشابه و شیوه اجرای مجری، چگونگی حذف شرکت کننده ها و جایگاه نشستن داوران، حتی در تمرین هم به شیوه همان برنامه ماهواره ای عمل می کنند. جالب تر اینکه این شیوه یک بار توسط برنامه «شب کوک» در ایران تقلید شده و حالا «زمانی برای خندیدن» عملا از روی یک برنامه تقلیدی، مجددا تقلید کرده است. این در حالی است که مسابقه شوخ طبعی، رقابت جدیدی است و می تواند برای خودش سبک و سیاق متفاوتی داشته باشد و اصلا نیازی ندارد که ساختاری مشابه یک مسابقه موسیقی برایش طراحی کنند.

زمانی برای خندیدن؛ برنامه استعدادیابی بی کیفیت

دکور

توقع گزافی است اگر از برنامه ای در اشل «زمانی برای خندیدن» انتظار دکوری ویژه داشته باشیم. دلیل این کم توقعی، عدم جایگاه ویژه دکور در برنامه های تلویزیونی است؛ به دلایل مختلف فقط چند برنامه هستند که دکورشان «زیبنده» است و بقیه ضعف های اساسی دارند. «زمانی برای خندیدن» هم از این قاعده مستثنا نیست. از میز جلوی داوران گرفته تا شکلک های ایموجی که قرار است هارمونی شاد فضای استودیو را تکمیل کنند.

میز داوران انطباقی با دیگر اشیای داخل استودیو ندارد و به تنهایی هم فاقد زیبایی است. از آن سو افراط در استفاده از شکلک های ایموجی تاثیری منفی بر زیبایی بصری استودیو گذاشته است، به این اضافه کنید رنگ های جیغ و متضاد را. اگر از رنگ ها به قاعده استفاده می شد، فضای داخل استودیو این قدر شلوغ به نظر نمی رسید.

برنامه «خندوانه» مثال مناسبی است تا بهتر متوجه شویم برای رسیدن به فضای شاد الزاما نباید گرفتار اغراق در استفاده از رنگ شد. سفره هفت سین رو به روی میز داوران را هم فراموش نمی کنیم که بی سلیقگی در انتخاب عناصر و چیدمان آن از قاب تلویزیون بیرون می زد!

زمانی برای خندیدن؛ برنامه استعدادیابی بی کیفیت

عملکرد مجری

اجرای برنامه «زمانی برای خندیدن» به عبدالله روا رسیده؛ او از مجریان پرکار تلویزیون است و در حوزه های مختلف تجربه اجرا دارد. روا خیلی زود وارد حوزه اجرا شد، برای نوجوان چند برنامه روی آنتن برد و این قدر پرکار شد که سال ۹۴ همزمان به عنوان سه مجری در سه شبکه فعالیت می کرد. در شبکه یک «بچه های مردم»، شبکه دو «از آن می گویند» و در شبکه ورزش «شب های فوتبالی». سال پیش اجرای «با صبح» شبکه دو را برای برهه ای بر عهده داشت و بعد از آن به شبکه نسیم رفت و مجری «بیسیم» شد که مسائل تکنولوژی می پردازد.

این مقدمه مفصل را نوشتیم تا بدانید جناب روا در یک ژانر خاص نمانده و همین شاخه به شاخه پریدن روی کیفیت اجرایش تاثیر منفی گذاشته است. او در مجموع برای اجرای «زمانی برای خندیدن» نمره قبولی می گیرد؛ ایراد اساسی اش تقلید از مجری برنامه مشهور استعدادیابی خوانندگی یکی از شبکه های فارسی زبان است. چه بسا این تاثیرپذیری ناخواسته باشد اما عبدالله روا باید بیشتر روی اکت و بیانش کار می کرد تا این قیاس شکل نگیرد.


منبع: برترینها

«احضار روح ۲»؛ ترس و وحشت ادامه دارد!

ماهنامه همشهری ۲۴ – سعید قطبی زاده: سه سال بعد از نمایش فیلم ترسناک «احضار روح» ساخته جیمز ون، یک بار دیگر شاهد فیلم دیگری از این کارگردان توانای سینمای وحشت هستیم. برخلاف تصور رایج که هرگونه دنباله سازی در سینما را در جهت فروش و سود بیشتر می داند، این بار در کمال تعجب می بینیم که قسمت دوم، به مراتب از فیلم اول، دقیق تر و اصولی تر است.

جیمز ون کارگردانی است که تا به حال نامش چند بار به بهانه ساختن فیلم های مهم در این ژانر بر سر زبان ها افتاده؛ او که اصالتا اهل کشور مالزی است بعد از چند تجربه موفق و ناموفق، سرانجام با کارگردانی فیلم اره به شهرت رسید و توانست در شیوه قصه گویی و روش انتقال حس ترس به تماشاگر، از الگوهای تکراری قبلی فاصله بگیرد و در این زمینه بدعت گذار باشد. تماشای قسمت های بعدی اره که توسط فیلمسازان دیگر ساخته شد، به خوبی نشانگر تفاوت استانداردهای اجرایی این کارگردان جوان است با سایر فعالان این عرصه.

«احضار روح 2» و تبدیل شدن به یک فیلم ترسناک جریان ساز

جیمز ون در این سال ها هر فیلم بدیعی که در این ژانر ساخته، زمینه ساز تولید قسمت های بعدی هم شده است و این خود نشانگر اهمیت حضور او در سینمایی است که نفس هایش به شماره افتاده بود. نکته جالب توجه، ورود فیلمسازان غیر آمریکایی به هالیوود و دمیدن روحی تازه در پیکر نیمه جان سینمای وحشت در سال های اخیر است.

جیمز ون در ادامه مسیر رو به پیشرفت خود، در سال ۲۰۱۳فیلمی با عنوان «احضار روح» ساخت که بسیار مورد توجه قرار گرفت. فروش بالا و استقبال کارشناسان، او را بر آن داشت که این بار قسمت دوم فیلمش را نیز خودش بسازد و آن را به دست کارگردانی دیگر نسپارد. چنین شد که در سال ۲۰۱۶ قسمت دوم این فیلم روانه اکران شد و بار دیگر نظرها را به سوی خود و سازنده اش جلب کرد.

در «احضار روح ۲» جیمز ون از دو بازیگر اصلی فیلم قبلی اش در قالب همان نقش ها و شخصیت ها بهره برده است و با این که ارجاعات آشکار و دقیقی به فیلم «احضار روح» دارد اما در واقع اثر مستقلی ساخته که حتی برای تماشاگرانی که قسمت اول این فیلم را ندیده باشند هم جذابیت دارد. دو بازیگر اصلی که از فیلم قبلی آمده اند، نماینده اتفاقاتی اند که در آمریکا می گذرد و شخصیت های تازه ای که در این فیلم از آنان رونمایی می شود، اعضای خانواده ای ساکن انگلستان هستند.

قصه فیلم در اواخر دهه ۷۰ می گذرد و ما در نیمه نخست در حال تماشای دو ماجرای موازی و ظاهرا بی ارتباط با هم هستیم؛ یکی در آمریکا و دیگری در انگلستان. اما به این دلیل که عامل ترس در این دو خانواده ای که دور از هم زندگی می کنند و شناختی از همدیگر ندارند، یکسان است، در نیمه دوم فیلم شاهد نزدیکی و پیوند این دو خانواده با هم هستیم.

«احضار روح 2» و تبدیل شدن به یک فیلم ترسناک جریان ساز

این ترفند در روایت داستانی، چیزی نیست که در پیشینه این سینما چندان نمونه شاخصی داشته باشد و شاید همین بدعت ها است که از جیمز ون چهره ای معتبر در سینمای وحشت ساخته است. او با زرنگی کامل، برخی عوامل فیلم قبلی را بار دیگر به همکاری دعوت کرده و برخی را نه. یکی از این افراد که با وجود نقش کلیدی اش در «احضار روح» در قسمت دوم حضور ندارد، جان لئونتی مدیر فیلمبرداری است.

مقایسه این دو فیلم از دو زاویه جداگانه مشخص می کند که چرا جیمز ون فیلمنامه نویسان کار قبلی اش را دوباره دعوت به همکاری می کند اما فیلمبردار آن فیلم را کنار می گذارد. نتیجه این مقایسه چنین است که «احضار روح ۲» به لحاظ قصه پردازی و طرح معما و گشایش آن، تقریبا از همان فرمول های اثر قبلی بهره می برد اما جنبه هیا بصری و چشم اندازهایش به کلی متفاوت است با آن فیلم. در نتیجه می شود دلایل این تصمیم را درک کرد.

دان برجِس، به عنوان فیلمبردار جایگزین لئونتی شده است. ردپای این فیلمبردار را می توان در نورپردازی و رنگ آمیزی تصاویر مشاهده کرد. جیمز ون برای بازسازی جامعه شهری آمریکا و انگلستانِ سی و اندی سال پیش،؛ با مهارت کامل عمل کرده است و در این راه کار فیلمبردارش به راستی غیرقابل چشم پوشی است. اما ماجرا از چه قرار است؟

ماجرا واقعا در مشاهده دقیق چیز تازه ای برای عرضه ندارد. همان قالب ها و قواعد سینمای ترسناک را داریم با همان نشانه های آشنا در خصوص جهانی که در آن زندگی می کنیم و نسبت آن با جهان مردگان. لابلای این تقابل میان زندگان و مردگان، ناگهان تصویری از شیطان را در قالب عجوزه ای مخوف شاهدیم که سلسله جنبان کل حوادث معرفی می شود.

فیلم نهایی فیلم، جدال شخصیت های اصلی است که با توسل به باورهای دینی شان، شر این ابلیس خوفناک را از سر خانواده بی گناه کم می کنند. هر اندازه که قصه و شخصیت ها ادامه آثار شناخته شده قبلی هستند، در عوض شیوه اجرا، صحنه پردازی و استفاده از باند صوتی بدیع و تجربه نشده است. از همان سکانس افتتاحیه، کارگردان با نمایش قاب های کج و هراس شخصیت ها در کابوس ها و اوهام شان، سازی دیگر کوک می کند و اثری متفاوت را عرضه می سازد.

«احضار روح 2» و تبدیل شدن به یک فیلم ترسناک جریان ساز

تا پیش از این، و با نگاهی دقیق به فیلم های متاخر این ژانر، کمتر با این واقعیت روبرو بوده ایم که بشود از الگوهای بصری سینمای هنری در راستای خلق موقعیت های وحشت در دل فیلمی از این ژانر بهره برد اما جیمز ون با شهامت، ژانری عامه پسند را با بهره گیری از الگوهای سینمای هنری از نو تعریف می کند و پیوند این دو نوع سینما را به بهانه فیلم اخیرش در کار او مشاهده می کنیم.

گذشته از این از بُعد دیگری هم می توان «احضار روح ۲» را واکاوی کرد. روال معمول در سینمای ترسناک این گونه است که در فیلمی فرضا یک ساعت و نیمه نمی توان انتظار بیش از پانزده دقیقه صحنه ترسناک را داشت. در واقع هر کارگردانی برای ایجاد مقدمات و زمینه چینی، فرصت زیادی لازم دارد. در این دقایق، شرایط عادی به تصویر کشیده می شود که قرار است رفته رفته به شرایط بحرانی و بغرنج بدل شود اما بیش از نیمی از ۱۳۴ دقیقه فیلم «احضار روح ۲» آکنده از موقعیت های هراس آور و صحنه های وحشت زاست.

این ریسک بزرگ فقط از عهده کارگردانی بر می آید که دقیقا بداند آیا قصه و شخصیت ها در ذهن تماشاگران فیلم، آن قدر شکل پذیرفته اند که خطرات زندگی و سرنوشت شان برای آنها مهم باشد یا خیر. بنابراین این حجم از موقعیت های ترسناک، نه تنها فیلم را در مجموع آثار ترسناک که سال های اخیر، ترسناک تر می کند، بلکه پیشنهاد تازه ای است به فعالان این عرصه که یک بار برای همیشه خود را از الگوهای رایج و تکراری این سینما رها کنند و قدم به عرصه هایی بکر و تجربه نشده بگذارند.


منبع: برترینها

واکنش بهمن کیارستمی به یک اظهارنظر

فرزند زنده‌یاد عباس کیارستمی با بیان این مطلب در گفت‌وگو با ایسنا ادامه داد: ما در حال پیگیری پرونده پزشکی عباس کیارستمی در دادسرای جرایم پزشکی هستیم که مرجع متفاوتی از سازمان نظام پزشکی است. ما بعد از مطالعه گزارش کمیسیون پزشکی قانونی، از این کمیسیون دو بار درخواست تجدیدنظر و اعتراض کردیم اما با توجه به موضع‌گیری مشخص سازمان نظام پزشکی از ابتدای بررسی پرونده، برایمان قطعی شد که این سازمان صلاحیت رسیدگی به این پرونده را ندارد و به همین دلیل از درخواست تجدیدنظر از سازمان نظام پزشکی صرف نظر کردیم.

بهمن کیارستمی در پاسخ به اینکه در چه مقطعی به سازمان جرایم پزشکی مراجعه کرده‌اند، یادآور شد: در آبان ماه سال گذشته که درخواستمان از سازمان نظام پزشکی برای اطلاع از جزئیات پرونده پزشکی بی‌جواب ماند و این سازمان اعلام کرد که به دلیل انتشار متن کیفرخواست از ما شکایت خواهد کرد، ترجیح دادیم این پرونده را در دادسرای جرایم پزشکی پیش ببریم.

او که این روزها به همراه خانم مانوش منوچهری، وکیل خانواده کیارستمی، پیگیر پرونده پزشکی عباس کیارستمی است، درباره‌ی اینکه پیش بینی می‌کند نتایج شکایت‌شان در سازمان جرایم پزشکی چه زمانی معلوم می‌شود، گفت: معلوم نیست! ما از سازمان جرایم پزشکی درخواست گزارشی کامل کردیم و چند روز پیش از عید یک گزارش دو صفحه‌ای به ما ارایه شد، البته این گزارش هم دقیق نیست و با توجه به این که دادستان پرونده، بر اساس همین گزارش رای صادر خواهد کرد، برایمان مهم است که اطلاعات دقیق و درستی در این گزارش ارائه شود.

او گفت: مساله اصلی این است که در گزارش کمیسیون پزشکی قانونی، تضاد فاحشی بین اظهارات پزشک‌ بیهوشی و جراح معالج، درباره تاریخ قطع داروهای ضد انعقاد خون پیش از عمل جراحی اول وجود دارد. جراح معالج در گزارش مکتوبی که به سازمان نظام پزشکی ارائه کرده، نوشته فقط پنج روز پیش از عمل جراحی، دستور قطع مصرف داروی ضد انعقاد را داده اما در گزارش کمیسیون به جای استناد به اظهارات دکتر احمد میر (جراح معالج) به صحبت‌های آقای دکتر امید روحانی استناد شده که در اظهاراتی کاملا خلاف واقع گفته‌اند که شخصا به کیارستمی توصیه کرده بودند داروهای ضد انعقاد ۱۰ روز پیش از انجام عمل جراحی اول قطع شوند. این تضادها، مسائل بسیار مهمی هستند که تا هنگامی که روشن نشوند و گزارش دقیقی به ما ارایه نشود، وظیفه داریم پرونده را در سازمان جرایم پزشکی پیگیری کنیم و امیدوار باشیم این سازمان رویه ای بهتر از سازمان نظام پزشکی در بررسی پرونده اتخاذ کند.

او در بخش پایانی این گفت‌وگو در پاسخ به اینکه با توجه به روند طی شده، چقدر به نتیجه پیگیری‌هایش امید دارد، توضیح داد: بنده درباره پیگیری این پرونده خود را مسوول می‌دانم و نمی‌توانم بعد از تمام مسائلی که پیش آمده ،به دلایلی مانند ناامیدی یا خستگی، از پیگیری‌ پرونده صرف نظر کنم.

بهمن کیارستمی در عین حال خاطرنشان کرد: اگر سازمان نظام پزشکی تنها مرجع برای رسیدگی به این پرونده بود، واقعا ناامید بودیم. دفاع از پزشکان اولویت اصلی این سازمان است و ادامه پیگیری این پرونده در سازمانی با چنین ساختار و شرح وظیفه ای کاملا بیهوده است.‍
او با بیان اینکه بارها گفته است مسئله اصلی، ارایه گزارش است و نه صدور رای و حکم برای پزشک یا پزشکان خاطی ادامه داد: آنچه که برای ما اهمیت دارد، ارایه گزارش کاملی است که سازمان نظام پزشکی موظف بود ارایه کند و نکرد. حالا این وظیفه به عهده سازمان پزشکی قانونی است و گزارشی که این سازمان یک سال بعد از اتفاقات ناگوار فروردین سال ۹۵ از روند درمانی پزشکی عباس کیارستمی ارایه خواهد کرد محکی خواهد بود برای صلاحیت این سازمان در بررسی شکایات مربوط به قصورات پزشکی.
دکتر ایرج خسرونیا، رییس هیات بدوی سازمان نظام پزشکی درباره‌ی آخرین اخبار درباره سرانجام بررسی پرونده پزشکی کیارستمیبه تازگی به ایسنا درباره سرانجام بررسی پرونده پزشکی عباس کیارستمی و اعتراض خانواده وی به حکم صادر شده، گفت: بعد از اعتراضی که به رای صادر شده انجام شد، رای به دادگاه تجدیدنظر ارسال شد و در حال حاضر هم این پرونده سیر عادی خودش را می‌گذراند.
خسرونیا ادامه داد: از آنجایی که بعد از صدور رای هیات بدوی، شکایتی جدید از بیمارستان و پزشک عفونی بیمارستان از سوی خانواده کیارستمی تنظیم شد، پرونده مجددا به دادسرا رفت تا این شکایت مورد بررسی قرار گیرد. در حال حاضر حکم‌های این شکایت صادر و توسط هیات بدوی تایید شده است و اکنون در راه تجدیدنظر برای نهایی شدن احکام است.
وی با بیان اینکه فرزند آقای کیارستمی و وکیل‌شان نسبت به این حکم اعتراضی نکرده‌اند، گفت: بر اساس حکمی که صادر شده بیمارستان و پزشک عفونی تبرئه شده‌اند و تاکنون هم خانواده نسبت به این حکم اعتراضی نداشته‌اند. حال باید منتظر ماند تا رای نهایی بعد از سیر مراحل لازم صادر و اعلام شود.


منبع: بهارنیوز

کتاب‌های محبوب نویسنده «هری پاتر»

به گزارش ایسنا، «بیزنس اینسایدر» نوشت: از زمانی که نام «جی.کی. رولینگ» با انتشار کتاب «هری پاتر و سنگ جادو» به عنوان اولین جلد هفت‌گانه مشهورش، بر سر زبان‌ها افتاد او زیاد درباره کتاب‌ها حرف زده. طی ۲۰ سال گذشته او از کتاب‌های زیادی نام برده که مورد علاقه‌اش بوده و این فهرست، جمع‌بندی تمام آن آثار است. در میان این کتاب‌ها آثاری دیده می‌شود که «رولینگ» به عنوان رمان‌های مورد علاقه‌اش از آن‌ها یاد کرده و یا کتاب‌هایی که تأثیری عمیق بر او و آثارش گذاشته‌اند. همان‌طور که می‌توان حدس زد، بسیاری از این آثار به حوزه ادبیات کودک و نوجوان و موضوعات جادویی مربوط می‌شود.

«اِما» نوشته «جین آستین»
«جین آستین» نویسنده محبوب کل عمر «رولینگ» است و او رمان «اِما»ی این نویسنده کلاسیک را بیش از هر کتاب دیگری دوست دارد. او درباره این کتاب به «آمازون» گفته است: من آن‌قدر کتاب‌های «آستین» را خوانده‌ام که دفعاتش از دستم در رفته است.
او در یک نشست کتاب‌خوانی اذعان داشته که «اما» را حداقل ۲۰ مرتبه خوانده است. «رولینگ» همچنین در جایی جمله «ویرجینیا وولف» را درباره استادی «آستین» در حوزه رمان‌نویسی نقل کرده است: دست پیدا کردن به بزرگی «آستین» به عنوان یک نویسنده برجسته، امری بسیار دشوار است.

«زنی که به در و دیوار می‌خورد» نوشته «رادی دویل»
«رولینگ» زمانی گفته است نویسنده زنده مورد علاقه‌اش،‌ «رادی دویل» است. «زنی که به در و دیوار می‌خورد» نوشته «دویل» که درباره رابطه یک زن با مردی خشن است، یکی از مهمترین آثار زندگی «رولینگ» به حساب می‌آید:‌ فکر نمی‌کنم من هرگز به چنین شخصیت زن باورپذیر و کاملا شکل‌گرفته‌ای از هیچ نویسنده مرد با هر سن و سالی برخورده باشم.

«تیم رقبا» نوشته «دوریس کرنز گودوین»
«تیم رقبا» رمان برنده جایزه پولیتزر «کرنز گودوین» که درباره مهارت‌های سیاسی «آبراهام لینکلن» نوشته شده، تنها کتاب مورد علاقه یک نویسنده رمان‌های فانتزی انگلیسی نیست. «رولینگ» بیشتر جذب مهارت «گودوین» در توصیف آمریکای زمان «لینکلن» شده است: من در این کتاب زندگی می‌کردم، درست مثل وقتی که آثار بزرگ را می‌خوانم. کتاب را با چشمانی درخشان کنار می‌گذاشتم و دستپاچه خودم را در قرن ۲۱ تصور می‌کردم.
او در مصاحبه‌اش با «نیویورک تایمز» نیز گفته است: سال گذشته در یک مهمانی که سفارت آمریکا در لندن ترتیب داده بود، با این نویسنده ملاقات داشتم و آن‌قدر هیجان‌زده شده بودم که مثل یک بچه پنج‌ساله سر جایم بالا و پایین می‌پریدم.

«خاطرات اوبرون وو»
«اوبرون وو» بین سال‌های ۱۹۷۲ و ۱۹۸۵ خاطرات خود را به نگارش درمی‌آورد و در آن، مسائل روز را مسخره می‌کند. «رولینگ» یک جلد از کتاب «خاطرات اوبرون وو» را در سرویس بهداشتی خانه‌اش نگه می‌دارد و در این‌باره می‌گوید: این کتاب همیشه برای کمی خندیدن خوب است.

«زیبای سیاه» نوشته «آنا سول»
زمانی که از «رولینگ» پرسیده شد در کودکی کدام کتاب را بیشتر از همه دوست می‌داشته، گفت: هر چیزی که یک اسب در آن بود. در میان همه این آثار، «زیبای سیاه» نوشته «آنا سول» که اقتباس تلویزیونی آن هم شهرت فراوانی دارد،‌ یکی از محبوب‌ترین‌ها برای نویسنده داستان‌های «هری پاتر» است.

«اسب سفید کوچولو» نوشته «الیزابت گوج»
کتاب «اسب سفید کوچولو» به قلم «الیزابت گوج» الهام‌بخش «رولینگ» در زمان توصیف میزهای غذا در جشن‌های مدرسه جادوگری «هاگوارتز» بود. او از این کتاب کلاسیک کودکانه به عنوان یکی از تأثیرگذارترین آثار در نوشتارش نام برده است و در این‌باره نوشته: «الیزابت گوج» همیشه دقیقا آن‌چه را که بچه‌ها می‌خوردند، توصیف می‌کرد و من واقعا دوست داشتم بدانم درون ساندویچ‌های‌شان چیست.
در لایه‌ای عمیق‌تر، «رولینگ» جذب ساختار هوشمندانه این کتاب شده بود، با این‌که ممکن است این اثر در ابتدا ساده به نظر برسد. این رمان‌نویس انگلیسی در این‌باره گفته است: شاید بیش از هر کتاب دیگری «اسب سفید کوچولو» روی کتاب‌های «هری پاتر» تأثیر مستقیم داشته است.

«زنان کوچک» نوشته «لوییزا می آلکوت»
«زنان کوچک» رمان معروف «لوییزا می آلکوت» هم از آن داستان‌هایی است که اقتباس انیمیشنی آن در تلویزیون بسیار محبوب بود. نویسنده «کرم ابریشم» در مصاحبه‌ای که با «تایمز» انجام داده، گفته است: قهرمان ادبی محبوب من «جو مارچ» است. درک واقعی آن‌چه «آلکوت» از یک دختر ساده کوچک به نام «جو» که خلق و خویی تند و میل سوزانی برای نویسنده شدن در درونش دارد، توصیف کرده، خیلی سخت است.

«هانس و شورشیان» نوشته «جسیکا میتفورد»
«هانس و شورشیان» نوشته «جسیکا میتفورد» از دیگر کتاب‌های مورد علاقه «جی.کی. رولینگ» است. او آن‌چنان عاشق «جسیکا میتفورد» است که دخترش را به نام او نام‌گذاری کرده. زمانی که «رولینگ» ۱۴ ساله بود، خاله بزرگش خاطرات ژورنالیستی «میتفورد» را به او هدیه داد و  او در لحظه، این نویسنده را به عنوان قهرمان خود برگزید.
نویسنده «خلأ تصادفی» در این‌باره گفته است: این‌ را که او بدون زیادی بزرگ کردن رفتارهای بزرگسالانه، همیشه به سیاست‌های خودش وفادار می‌ماند خیلی دوست دارم. او در طول عمرش یک فعال اجتماعی خودآموخته بود. فکر می‌کنم همه کارهای او را خوانده‌ام.

«منکس موشه: موشی که از هیچ چیز نمی‌ترسید» نوشته «پائول گالیکو»
«منکس موشه» نوشته «پائول گالیکو» که درباره ماجراهای حماسی یک موش نترس نوشته شده، یکی از محبوب‌ترین کتاب‌های دوران کودکی «رولینگ» است. «گالیکو» به خوبی مرز بین واقعیت و جادو را با مهارت تمام تشخیص می‌دهد و شگفت‌انگیزترین اتفاقات را قابل پذیرش می‌کند.

«ماجرای جویندگان گنج» نوشته «ای نسبیت»
«رولینگ» از «ای نسبیت» به عنوان یکی از نویسندگان محبوب خود نام می‌برد و «ماجرای جویندگان گنج»، محبوب‌ترین کتاب «نسبیت» برای اوست. جای تعجب هم نیست؛ در این کتاب کودکان بدون نظارت بزرگ‌ترها وارد ماجراجویی‌های جادویی می‌شوند. به وضوح می‌شود حس کرد که رمان‌های این نویسنده بیشترین تأثیر را بر شخصیت‌های داستان‌های «رولینگ» داشته‌اند.
او درباره «نسبیت» گفته است: او نویسنده ادبیات کودکی است که من بیشتر از همه با او همذات‌پنداری می‌کنم. خوشبختانه دقیقا یادم می‌آید که در سن ۱۱ سالگی چطور فکر می‌کردم و چه حسی داشتم. آن کتاب دقیقا با من هم‌آوا بود.

«داستان دو شهر» نوشته «چارلز دیکنز»
«جی.کی. رولینگ»، «داستان دو شهر» ـ شاهکار «چارلز دیکنز» ـ را در سال سوم کالج می‌خواند. او در آن زمان با یک دانشجوی ایتالیایی، یک روسی و یک اسپانیایی هم‌اتاق بود. او با هم‌اتاقی ایتالیایی‌اش مشکل داشت و برای این‌که از او حذر کند، تمام روز را به مطالعه کتاب می‌گذراند.
«رولینگ» در یکی از مصاحبه‌هایش گفته است که مهمان شام ایده‌آل او، «چارلز دیکنز» است. او در گفت‌وگو با «وال‌استریت ژورنال» گفته: «دیکنز» زندگی شگفت‌انگیزی داشته. من احساس می‌کنم می‌توانستم زمان خیلی خوبی را با «چارلز دیکنز» سپری کنم. او بازیگر خوبی هم بوده، نبوده؟ فکر می‌کنم او می‌تواند یک همراه فوق‌العاده باشد.

«رازهای تن: زندگی کولت» نوشته «جودیث ترمن»
دومین مهمان ایده‌آل شام «رولینگ» می‌تواند «کولت» ـ نویسنده مشهور فرانسوی ـ باشد. زندگی‌نامه‌ای که «ترمن» درباره «کولت» با عنوان «رازهای تن» به نگارش درآورده، یکی از محبوب‌ترین کتاب‌های عمر «رولینگ» است. او در این‌باره گفته است: «کولت» ترسناک است، اما اگر خلق و خویش تنگ نباشد و آماده حرف زدن درباره حقایق زندگی خود شود، تو می‌توانی شگفت‌انگیزترین شام تاریخ جهان را با او بخوری.

«شری» نوشته «کولت»
«رولینگ» از میان تمام کتاب‌های «کولت»، «شری» را بیش از همه دوست دارد. این رمان درباره رابطه عاشقانه یک مرد جوان و معشوقه‌اش است. نویسنده «هری پاتر» در این‌باره می‌گوید: من در برابر «کولت» سر خم می‌کنم، اما فکر می‌کنم اگر می‌توانست صدای مرا بشنود، شاید به من می‌گفت که برو گم شو! چون واقعا چنین زنی بود.

«من قلعه را فتح می‌کنم» نوشته «دودی اسمیت»
«رولینگ» از «من قلعه را فتح می‌کنم» نوشته «دودی اسمیت» به عنوان یکی از کتاب‌های محبوب خود برای نوجوانان یاد می‌کند. این کتاب درباره دختری ۱۷ ساله است که به همراه خانواده‌اش در یک قلعه زندگی می‌کند. «رولینگ» در جایی گفته است که «کساندرا» ـ راوی این داستان ـ یکی از کاریزماتیک‌ترین راوی‌هایی است که او در عمرش دیده است.

«مکبث» نوشته «ویلیام شکسپیر»
«رولینگ» هم مثل تمام نویسندگان بریتانیایی و همه نویسندگانی که در حوزه ادبیات انگلیسی کار می‌کنند، عاشق «شکسپیر» است. محبوب‌ترین اثر «شکسپیر» برای «رولینگ»، داستان «مکبث» سردار اسکاتلندی است. المان‌های پیشگویی و تقدیر محتوم در پی‌رنگ این نمایشنامه، تأثیر بسزایی در داستان‌پردازی رمان‌های «هری‌پاتر» داشته است.

«ایلیاد» نوشته «هومر»
«جی.کی. رولینگ» در پایان کتاب «هری پاتر و جام آتش»، زمانی که «هری» می‌خواهد جسد «سدریک» را نجات دهد، به بخشی از حماسه یونانی «ایلیاد» ـ شاهکار «هومر» نابینا ـ اشاره می‌کند. او درباره این بخش از رمان خود گفته است: این دقیقا جایی بود که آن صحنه از آن آمده بود. آن صحنه واقعا واقعا واقعا مرا در ۱۹ سالگی تکان داد. هتک حرمت کردن به مرده، یک ایده کهن است. من وقتی «هری» داشت بدن «سدریک» را نجات می‌داد، داشتم به آن فکر می‌کردم.

«گریمبل» نوشته «کلمنت فروید»
«گریمبل» اثری از «کلمنت فروید»، یکی از سرگرم‌کننده‌ترین کتاب‌هایی است که «رولینگ» خوانده است. او درباره این رمان به «آمازون» گفته: «گریمبل» یکی از خنده‌دارترین آثاری است که من تا به حال خوانده‌ام. «گریمبل» که یک پسر کوچک است، شخصیت فوق‌العاده‌ای دارد. خیلی دوست دارم فیلم «گریمبل» را ببینم. تا آن‌جا که می‌دانم این دو اثر ادبی (منکس موشه و گرمیبل) از چرخه چاپ خارج شده‌اند، بنابراین از ناشرانی که این مطلب را می‌خوانند، می‌پرسم می‌شود لطفا گرد و غبار را از روی این کتاب‌ها کنار بزنید و آن‌ها را به چرخه چاپ برگردانید تا مردم دوباره بتوانند آن‌ها را بخوانند؟

«لولیتا» نوشته «ولادمیر ناباکوف»
«رولینگ» در مصاحبه‌ای که با رادیو «بی‌بی‌سی» داشته، گفته است: دو کتاب هستند که سطرهای آخرشان بی‌شک اشک مرا درمی‌آورد و اصلا مهم نیست که من چند بار آن‌ها را خوانده‌ام؛ یکی از آن‌ها «لولیتا» است. (با توجه به نوع مصاحبه «رولینگ»، به نظر می‌رسد کتاب دیگر «اِما» باشد.)
«رولینگ» هم مانند بسیاری از تحسین‌کنندگان رمان «ناباکوف»، شیفته سبک نوشتاری او شده است: برای بحث درباره چگونگی پرداخت «ناباکوف» به موضوعی که می‌توانست به یک اثر بی‌ارزش تبدیل شود، زمان کم است، اما این اثر در دستان «ناباکوف» به یک داستان عاشقانه تراژیک تبدیل شد و من بیهوده تلاش می‌کنم تا کیفیت نوشتار او را توصیف کنم.


منبع: بهارنیوز

معرفی نامزدهای «بفتا»ی تلویزیونی

نامزدهای مرحله نهایی جوایز آکادمی هنرهای سینمایی و تلویزیونی بریتانیا (بفتا) در بخش تلویزیون با پیشتازی سریال تاریخی «تاج» معرفی شدند.سریال «تاج» که درباره دوران حکومت «الیزابت» دوم در انگلستان ساخته شده، با پنج نامزدی گوی سبقت را از رقبای خود ربود.بازیگران «تاج» در بخش‌های بهترین بازیگر نقش اول زن و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد و زن برای کسب «بفتا» کاندید شدند. این مجموعه تلویزیونی به کارگردانی «پیتر مورگان»، در بخش بهترین سریال درام نیز به مرحله نهایی راه پیدا کرد.دو سریال «دره خوشبختی» و «Fleabag»  در سه بخش نامزد شدند و با کمال تعجب مجموعه‌های پرطرفداری چون «بازی تاج و تخت»، «جنگ  و صلح» و «مدیر شیفت شب» تنها در یک بخش برگزیده شدند.

«سارا لانکاشایر» در «دره خوشبختی»
نامزدهای نهایی جوایز تلویزیونی «بفتا» ۲۰۱۷ که برندگان آن روز چهاردهم ماه می معرفی می‌شوند، به شرح زیر است:
بهترین بازیگر نقش اصلی مرد:
«عادل اختر» برای «پدرم مرا کشت»
«بابو سیسی» برای «دامیلولا، پسر دوست‌داشتنی ما»
«بندیکت کامبرباچ» برای «تاج توخالی: جنگ رزها»
«رابی کُلترین» برای «گنجینه ملی»
بهترین بازیگر نقش اصلی زن:
«کلر فوی» برای «تاج»
«جودی کامر» برای «سیزده»
«نیکی آموکا ـ برد» برای «NW»
«سارا لانکاشایر» برای «دره خوشبختی»
بهترین بازیگر نقش مکمل مرد:
«دنیل میز» برای «حین انجام وظیفه»
«جرد هریس» برای «تاج»
«جان لیتگو» برای «تاج»
«تام هولندر» برای «مدیریت شیفت شب»
بهترین بازیگر نقش مکمل زن:
«نیکولا واکر» برای «آخرین تانگو در هالیفاکس»
«سارا فینران» برای «دره خوشبختی»
«ونسا کربی» برای «تاج»
«وونمی موساکو» برای «دامیلولا، پسر دوست‌داشتنی ما»
بهترین بازیگر زن آثار کمدی:
«دایان مورگان»
«لزلی منویل»
«فیبی والر ـ بریج»
«اولیویا کولمن»
بهترین بازیگر مرد آثار کمدی:
«عاصم چدری»
«دیوید میچل»
«هرس انفیلد»
«استیو کوگن»
بهترین سریال بین‌المللی:
«شبِ…»
«داستان جنایی آمریکایی»
«چیزهای عجیب‌تر»
«شفاف»

نمایی از سریال «چیزهای عجیب‌تر»
بهترین مینی‌سریال:
«تاج توخالی: جنگ رزها»
«گنجینه ملی»
«راز»
«شاهد اعدام»
بهترین سریال درام:
«تاج»
«دورل‌ها»
«دره خوشبختی»
«جنگ و صلح»

جوایز سالانه «بفتا» از ۱۹۴۷ راه‌اندازی شد، در سال ۱۹۵۸ با انجمن تهیه‌کنندگان و کارگردانان تلویزیونی ادغام شد تا انجمن سینما و تلویزیون بریتانیا را تشکیل دهد و سرانجام در سال ۱۹۷۶ به آکادمی هنرهای سینمایی و تلویزیونی بریتانیا تغییر نام پیدا کرد.


منبع: بهارنیوز

شاعر و طنزپرداز با سابقه درگذشت

به گزارش هنرآنلاین، محمد خرمشاهی شاعر معاصر که یدطولایی در طنز پردازی داشت پس از ۱۰۴ سال بر اثر کهولت سن درگذشت. شهرت خرمشاهی به همکاری با نشریه‌های “توفیق”، “گل آقا” و روزنامه کیهان باز می‌گردد.محمد خرمشاهی، متولد ۱۲۹۲ بود و از او دیوان اشعاری با عنوان “دیوان خرم” منتشر شده است. اشعار طنز او با ۹۰ اسم مستعار درنزدیک به یک قرن اخیر منتشر شده  و بسیاری از این اشعار در افواه مردم است. خرمشاهی را بسیاری عبید زاکانی معاصر می‌نامند؛ نخستین شعر او در روزنامه “حبل المتین” هند چاپ شد و از آن هنگام تاکنون که بیش از ۸ دهه به سرودن شعر و طنز پرداخته، نزدیک به ۲ هزار ضرب المثل و لطیفه خلق کرده که در ذهن و خاطره مردم ایران ماندگار شده است.
در کلبه ما رونق اگر نیست صفا هست
هر جا که صفا هست در آن نور خدا هست
از اشعار معروف خرمشاهی است. مشهورترین طنزپردازان و شاعران معاصر ایرانی مانند عمران صلاحی، کیومرث صابری فومنی، ابوالقاسم حالت و …. دوره‌ای را نزد خرمشاهی شاگردی کرده‌اند.خرمشاهی ۷۰ سال پیش برای نخستین بار “شعر جدول” را طراحی کرد که در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید و از او کتاب‌های “شیخ شنگول”، “دنیای شادی‌ها” ، “مجموعه گل‌ها” و ” دیوان خرم ” منتشر شده است.


منبع: بهارنیوز

گران شدنِ بی‎منطق بلیت سینماها و حذف تدریجی یک سرگرمی از زندگی مردم

این طرح در زمان مناسبی متوقف شد و باید این نکته را به مسئولان تصمیم گیرنده یادآور شد در دوره ای که فیلم هایی با کیفیت پایین و در بهترین حالت متوسط در سینماها نمایش داده می شوند، گران شدن بلیت تنها دودش در چشم مخاطب سینما می رود و باعث می شود تا آنها این سرگرمی را از برنامه روزمره شان به تدریج حذف کنند.

عصرایران – طرح شناورسازی قیمت بلیت سینماها در روزها و هفته های اخیر به یکی از مسائل پرحاشیه سینمای ایران تبدیل شده است. این که به یکباره عدد قیمت بلیت ۲۰ هزار تومانی سینما روبروی چشمان یک مخاطب سرگردان قرار گیرد از آن موارد عجیب در سینمای ایران است، آن هم مخاطبی که این روزها به سختی به دنبال دیدن یک فیلم خوب و باکیفیت در سالن های سینمای کشوراست و ترجیح می دهد فیلم متوسط یا ضعیف را با قیمت بالا در سالن سینما تماشا نکند.

در این مورد همایون اسعدیان، رییس شورای صنفی نمایش اسفندماه ۹۵ در گفت و گو با مهر گفته بود: «برای اولین بار قیمت شناور برای سینماها را تست می کنیم. یعنی قیمت بلیت فیلم با توافق پخش کننده و سینماداران می تواند بین ۱۰ تا ۲۰ هزار تومان شناور باشد. باور من این است که این اتفاق تنها می‌تواند برای ۲ یا ۳ فیلم در طول سال رخ دهد. ممکن است سال آینده چند فیلم داشته باشیم که بتواند از بلیت شناور استفاده کند، به عنوان مثال در هفته اول قیمت بلیت فیلم ۱۵ هزار تومان فروخته می شود که اگر از آن استقبال شد هفته دوم نیز همین گونه است و ممکن است در هفته های بعد قیمت بلیت به قیمت عادی آن برسد. البته این مساله شامل حال همه سینماها نخواهد شد. در خارج از ایران سیستم پلکانی فروش بلیت سینما وجود دارد که هر سانس قیمت بلیت متفاوت است که البته در ایران این طرح اجرایی نمی شود. ما طرح قیمت شناور بلیت ها را ایجاد کردیم اما تصمیم گیری و ریسک پذیری آن برعهده سینمادار و پخش کننده فیلم است.»

اما در ایام نوروز طرح شناورسازی قیمت بلیت سینماها اجرا شد که در مجموع شاید از نظر فروش رقم بالایی برای برخی فیلم‎ها به دست آمد اما آمارها نشان می دهد تعداد مخاطبان کمتری به سینماها مراجعه کرده اند که یکی از دلایل آن علاوه بر کاهش کیفی فیلم های حال حاضر اکران، می تواند همین طرح و گران شدن بلیت در برخی سینماها باشد.

اما نگرانی‎ها بابت گران شدن بلیت سینماها با واکنش اولیه مردم که همان مراجعه کمتر به سالن های سینما بود، مواجه شد و این مساله به منتفی شدن این طرح انجامید. غلامرضا فرجی، سخنگوی شورای صنفی نمایش روز گذشته (۲۲ فروردین) در این باره به ایسنا گفته است:«مدتی قبل موضوع شناور بودن قیمت بلیت‌ها مطرح بود اما با آن موافقت نشد. بنابراین افزایش قیمت بلیت‌ سینماها در دستور کار نیست و سینماها با همان بهای فعلی بلیت‌ها را به فروش می‌رساند.»

اجرا شدن این طرح که باعث کاهش محسوس مراجعه مردم به سینماها شده بود واکنش مدیرعامل موسسه پخش کننده «فیلمیران» را نیز به همراه داشت. علی سرتیپی ۱۵ فروردین ماه گفته بود: «به لحاظ فروش فیلم های اکران نوروز نسبت به سال قبل ۱۸ درصد رشد و به لحاظ تعداد مخاطب ۱۲ درصد کاهش داشته است.»

این طرح در زمان مناسبی متوقف شد و باید این نکته را به مسئولان تصمیم گیرنده یادآور شد در دوره ای که فیلم هایی با کیفیت پایین و در بهترین حالت متوسط در سینماها نمایش داده می شوند، گران شدن بلیت تنها دودش در چشم مخاطب سینما می رود و باعث می شود تا آنها این سرگرمی را از برنامه روزمره شان به تدریج حذف کنند. یادمان نرود فیلم خوب در هر حالتی دیده می شود و تماشاگر حاضر است برای دیدن آن هزینه معقولی را نیز پرداخت کند اما افزایش ناگهانی و بی منطق قیمت بلیت سینماها آن هم در شرایطی که فیلم قابل اعتنایی در سینماها دیده نمی شود تنها به دور شدن مخاطبان از سالن های سینما می انجامد.


منبع: عصرایران

۱۵ فیلم به دنبال جایزه اصلی جشنواره جهانی فیلم فجر

عصرایران – برگزارکنندگان جشنواره جهانی فیلم فجر اسامی فیلم‌های بلند بخش سینمای سعادت (مسابقه بین‌الملل) سی و پنجمین دوره این رویداد سینمایی را اعلام کردند.

۱۵ فیلم بلند در بخش رقابتی سینمای سعادت (مسابقه بین‌الملل) این دوره جشنواره به نمایش درمی‌آیند.

در بخش فیلم‌های بلند، فیلم لهستانی «کوری» (Blindness) به کارگردانی ریشارد بوگایسکی، «مادر» (Mother) ساخته ریری ریزا از اندونزی، «تبعیدی» (Exiled) به کارگردانی داویس سیمانیس از لتونی، فیلم بلغارستانی «گلوری» (Glory) ساخته کریستینا گروزیوا و پِتار والچانوف، فیلم کلمبیایی «گناهکاران» (Guilty Men) به کارگردانی ایوان دی گائونا، فیلم روسی«ایوان» (Ivan) ساخته آلیونا داویدووا، فیلم چینی «آقای بی‌دردسر» (Mr. No Problem) به کارگردانی فنگ می، «بال‌های پدرم» (My Father’s Wings) ساخته کیوانچ سِزار از ترکیه، فیلم فرانسوی «پاریس سفید» (Paris La Blanche) به کارگردانی لیدیا تِرکی، فیلم اسپانیایی «کواترتندتا» (Quatretondeta) ساخته پول رودریگز، «سوفیچکا» (Sofichka) به کارگردانی از روسیه، فیلم آرژانتینی «شب دراز فرانسیسکو سانکتیس» (The Long Night of Francisco Sanctis) ساخته فرانسیسکو مارکس و سه فیلم ایرانی «نگار» (Negar) به کارگردانی رامبد جوان، «پایان رؤیاها» (The End of Dreams) ساخته محمدعلی طالبی و  «خانه/ ائو» (Home) به کارگردانی اصغر یوسفی‌نژاد، رقابت می‌کنند.

اما روابط عمومی این رویداد این ۱۵ فیلم را اینگونه معرفی می کند: در خلاصه داستان فیلم «کوری» آمده است: بخش مبهم و تیره‌وتاری از زندگی جنایتکاری در دوران استالین با نام جولیا بریستایگر که به «لونای خونخوار» شهرت دارد چون در جریان بازجویی‌هایش، زندانیان را با نهایت بی‌رحمی شکنجه می‌کرد.

ریشارد بوگایسکی کارگردان «کوری» در اواسط دهه ۱۹۷۰ به «استودیوی ایکس» آندری وایدا ملحق شد. وقتی در سال ۱۹۸۲ فیلم او با عنوان «بازجویی» توقیف شد و پلیس مخفی به آزار و اذیت او پرداخت، بوگایسکی به کانادا مهاجرت کرد و در سینما و تلویزیون آن‌جا مشغول به کار شد. او در سال ۱۹۹۵ به لهستان بازگشت و فعالیت‌های سینمایی‌اش را در زادگاهش از سر گرفت. «کوری» جدیدترین فیلم بوگایسکی است که سال گذشته در بخش سینمای جهان معاصر در جشنواره بین‌المللی تورنتو روی پرده رفت.

در خلاصه داستان فیلم «مادر» می‌خوانیم: وقتی پای زن دیگری به زندگی شوهر اتیرا باز می‌شود او زندگی‌اش را تباه‌شده می‌بیند. اتیرا که در زمانه و فرهنگی به سر می‌برد که تعدد زوجات پذیرفته شده است، به‌تنهایی با غم و اندوه و احساس حقارتش سر می‌کند.

ریری ریزا با فیلم «مادر» که آن را بر اساس یک داستانی حقیقی ساخته است، پیش از این به جشنواره فیلم اندونزی ۲۰۱۶ و جشنواره بین‌المللی فیلم‌های سینمای آسیا وِزول (شهری در فرانسه) ۲۰۱۷ رفت و با جوایز مختلفی به خانه بازگشت. ریزا این فیلم را ادای احترامی به زنان مقتدر و قوی می‌داند که به خانواده ایمان دارند و آن را به مادر تازه درگذشته‌اش تقدیم کرده است.

«تبعیدی» درباره اولریش جراح ارتش آلمان است که در آخرین سال جنگ جهانی اول برای بازدید به آسایشگاهی دورافتاده در لتونی فرستاده می‌شود؛ آسایشگاهی که در آن از مجروحان جنگی نگهداری می‌شود و هدفش بهبودی وضعیت روانی سربازانی است که مدت طولانی را در میدان جنگ گذرانده و دچار آسیب‌های روحی شده‌اند. در این میان، اولریش با پسری جنگلی روبه‌رو می‌شود و می‌کوشد او را هم درمان کند، اما شرایط سخت‌تر از آن چیزی است که در ابتدا به نظر می‌رسد.

«تبعیدی» اولین فیلم داستانی داویس سیمانیس است که فعالیت‌های کارگردانی‌اش را از سال ۲۰۰۶ با مستند کوتاهی با عنوان «Version.LNO» آغاز کرد و پس از آن، چهار مستند بلند را به کارنامه‌ی فیلم‌سازی‌اش افزود. «تبعیدی» با بودجه‌ای چهارصد هزار یورویی تولید شده است. «تبعیدی» در بخش مروری بر سینمای منطقه بالتیک جشنواره جهانی فجر نیز روی پرده می‌رود.

«گلوری» درباره یک کارگر گوشه‌گیر راه‌آهن در بلغارستان است که میلیون‌ها پول نقد پیدا می‌کند و آن‌ها را به پلیس تحویل می‌دهد. وقتی یولیا استایکووا از وزارت ترابری تصمیم می‌گیرد از او به عنوان ابزاری برای گریز از رسوایی فسادش بهره ببرد، زندگی ساده کارگر قربانی هرج‌ومرج دیوان‌سالاری می‌شود.

«گلوری» سومین فیلم بلند کریستینا گروزیوا و پِتار والچانوف است که پیش از این با دیگر فیلم‌های بلند و کوتاه و مستندشان به جشنواره‌های متعددی راه پیدا کرده و بسیار مورد تحسین قرار گرفته‌اند. این فیلم دومین قسمت از سه‌گانه‌ی «بریده‌های جراید» این زوج موفق فیلمساز است که با رویکردی واقع‌گرا و اجتماعی در بلغارستان معاصر به بررسی مضامینی چون فساد، اختلاف‌های طبقاتی و تقسیمات شهری/ روستایی می‌پردازد. «گلوری» که با بودجه‌ای ۲۶۰ هزار یورویی ساخته شده، تا امروز به جشنواره‌های متعددی، از جمله لوکارنو، لوگزامبورگ، مینسک، دوبلین و… رفته و در اغلب آن‌ها جوایزی برای سازندگانش به ارمغان آورده است.

در خلاصه داستان فیلم «گناهکاران» آمده است: ماریانا که ویلینگتن دل‌باخته‌ اوست، در حال تدارک ازدواجش با رنه، پسرعموی نامزد سابقش، است. ویلینگتن می‌کوشد دوباره قلب ماریانا را به دست بیاورد و هم‌زمان شایعه‌هایی درباره دزدی به گوش می‌رسد که منجر به مرگ‌های خشونت‌باری در شهر شده است.

ایوان دی گائونا (که پیش از این سه فیلم کوتاه ساخته و در تلویزیون هم فعال بوده) عقیده دارد اولین تجربه‌ کارگردانی‌اش محصولی از عشق است و به زمانی برمی‌گردد که شیفتگی او به سینما از آن آغاز شده است. از قرار معلوم زمانی که او در رشته‌ مهندسی راه و ساختمان تحصیل می‌کرده، باشگاه فیلمی را با هدف آشنایی با دختری راه‌اندازی می‌کند که دوستش داشته است. دختر او را ترک می‌کند ولی عشق ایوان به سینما باقی می‌ماند و گروهی از دوستان، که با کمک آن‌ها ساختن ویدئوکلیپ و فیلم‌های کوتاه را آغاز می‌کند.

«ایوان» درباره مردی به نام ایوان است که در شهر کوچکی در روسیه زندگی می‌کند و راننده‌ آمبولانس است. زندگی او با زندگی اطرافیانش تفاوتی ندارد و او هم مثل خیلی از هم‌نسلی‌هایش مدت‌هاست که تغییر خود یا وضع موجود کشورش را فراموش کرده است. ایوان روزی دختری را ملاقات می‌کند که امید تغییر را در او زنده می‌کند.

آلیونا داویدووا که متولد ۱۹۷۷ و فارغ‌التحصیل مدرسه سینمایی گراسیموف مسکو در سال ۲۰۰۷ است، با فیلم «ایوان» اولین اثر بلند کارنامه‌اش را تجربه کرده است. این فیلم اولین نمایش آسیایی‌اش را در جشنواره بین‌المللی فیلم فجر تجربه می‌‌کند.

در خلاصه داستان فیلم «آقای بی‌دردسر» می‌خوانیم: دینگ وویوآن مدیر مزرعه‌ی شوهوآ است که خارج از شهر قرار دارد و مشترکاً به اعضای خانواده‌ی ژو تعلق دارد. وویوآن قراردادی یک ساله دارد که شش ماه از آن گذشته است اما مزرعه هم‌چنان ضرر می‌دهد و شایعه‌هایی شنیده می‌شود که وویوآن دستمزد کارگران را هم پرداخت نکرده است.

فنگ می که فیلم‌نامه‌نویس صاحب‌نامی است با درام ۱۴۴ دقیقه‌ای «آقای بی‌دردسر» که سیاه‌وسفید است، در مقام کارگردان هم شروعی کاملاً متفاوت را برای خودش رقم زده است. او سال گذشته با «آقای بی‌دردسر» به جشنواره فیلم اسب طلایی رفت که در نهایت جوایز بهترین بازیگر مرد (وی فان) و بهترین فیلم‌نامه‌ی اقتباسی (فنگ می و شی هوآنگ) را برای سازندگانش به ارمغان آورد.

«بال‌های پدرم» درباره یک کارگر ساختمان سن‌وسال‌دار است که پس از شناسایی یک تومور بدخیم، مجبور می‌شود بر خلاف تمام همقطارانش قید همه برنامه‌هایش برای آینده را بزند.

کیوانچ سِزار کارگردان فیلم «بال‌های پدرم» ابتدا مهندسی خواند ولی بعد به ایتالیا رفت و به عنوان تدوینگر وارد عرصه‌ فیلمسازی شد. او در سال ۲۰۰۹ به ترکیه برگشت و تدوینگری آثار تلویزیونی و مستندها را در کشور خودش ادامه داد. او که پیش از این چند فیلم کوتاه و مستندی با عنوان «بچه‌های تورابدین» (۲۰۰۹) را در کارنامه دارد، با اولین فیلم بلند داستانی‌اش به جشنواره‌های پرشماری رفته و از بعضی دست پر بازگشته است، از جمله پنجاه‌ویکمین جشنواره بین‌المللی کارلووی واری، چهلمین جشنواره بین‌المللی سائو پولو و…

«پاریس سفید» درباره ریکیا است که در هفتاد سالگی تصمیم می‌گیرد دهکده‌اش در شمال الجزایر را ترک کند و به پاریس برود. او به‌تنهایی عازم سفری در دریای مدیترانه می‌شود تا شوهرش را به خانه برگرداند. او که چیزی جز آدرس یک هتل ندارد با کمک دوستان جدیدش در نهایت شوهر را در حومه‌ی شهر پیدا می‌کند. اما قهرمان او به یک غریبه بدل شده است.

لیدیا تِرکی که فیلم‌نامه‌نویس و کارگردانی از نژاد الجزایری است، پیش از نشستن روی صندلی کارگردانی، سمت‌های مختلفی را در پشت صحنه و فیلم‌سازی تجربه کرده است. «پاریس سفید» اولین فیلم بلند داستانی تِرکی است که پیش از این، یک فیلم کوتاه و دو مستند ساخته است. او سال گذشته با این فیلم در بخش رقابتی فیلم‌های اول جشنواره شب‌های سیاه تالین (در استونی) حاضر شد.

در خلاصه داستان فیلم «کواترتندتا» می‌خوانیم همسر توماس می‌میرد ولی به او اجازه نمی‌دهند که جسم همسرش را به خاک بسپارد چون خانواده‌ زن می‌خواهند او در زادگاهش پاریس دفن شود. از این رو توماس جسد را می‌دزد تا بتواند طبق خواسته همسرش، وی را در کواترتندتا دفن کند که دهکده‌ کوچکی در منطقه‌ی آلیکانته‌ی اسپانیا است.

پول رودریگز که پیش از این در پروژه‌های سینمایی مختلفی دستیار اول کارگردان بوده، با «کواترتندتا» اولین فیلمش را در مقام نویسنده و کارگردان تجربه کرده است. این فیلم در جشنواره فیلم اسپانیایی مالاگا، تندیس بهترین فیلمبرداری را برای کارلس گوسی به ارمغان آورد.

در خلاصه داستان فیلم «سوفیچکا» آمده است: سوفیچکا پس از بیست سال غیبت به روستای زادگاهش در آبخاز گرجستان برمی‌گردد. دیدار دوباره خانه و ملاقات با اهالی روستا، مجموعه‌ای از خاطرات و زندگی گذشته را در مقابل چشمان سوفیچکا قرار می‌دهد؛ از ازدواجش با روفوس، خیانت همسایه، سال‌های سخت جنگ، تبعید به سیبری و… اما با وجود همه‌ی این تجربه‌های طاقت‌فرسا، سوفیچکا هنوز به آدم‌ها و زندگی باور دارد و خاطره‌ی همسر جوان‌مرگ‌شده‌اش را زنده نگه داشته است.

اولین فیلم بلند کارنامه‌ کایرا کووالِنکو درامی نوستالژیک است در ستایش زندگی و امید و عشق. اثری که فیلم‌نامه‌اش بر اساس داستانی از فاضل اسکندر و با مشارکت دو فیلم‌نامه‌نویس دیگر علاوه بر خود کووالنکو نوشته شده است.

داستان «شب دراز فرانسیسکو سانکتیس» سال ۱۹۷۷ در بوئنوس آیرس روی می‌دهد. فرانسیسکو سانکتیس مرد خانواده‌ای است که زندگی آرام و بی‌دردسری دارد. او روزی از مأموریت آدم‌ربایی سربازان دیکتاتوری حاکم باخبر می‌شود و در مدت زمان کوتاهی که باقی مانده است باید مهم‌ترین تصمیم زندگی‌اش را بگیرد: آیا او باید زندگی خودش را به خطر بیندازد تا زندگی آدم‌های بی‌گناهی را نجات دهد؟

اولین فیلم بلند داستانی کارنامه‌ فرانسیسکو مارکس (که پیش از این دو فیلم کوتاه و یک مستند بلند ساخته) و آندرئا تِستا (که پیش از این سه فیلم کوتاه را کارگردانی کرده) موفقیت‌های قابل توجهی را به دست آورده است. «شب دراز فرانسیسکو سانکتیس» پس از نمایش در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ و رقابت برای تصاحب دوربین طلا و جایزه بخش «نوعی نگاه»، به جشنواره‌های هامبورگ و همپتنز رفت و دست‌آخر چهار جایزه از جمله بهترین فیلم و بهترین بازیگر مرد را از جشنواره بین‌المللی سینمای مستقل بوئنوس آیرس دریافت کرد.

«نگار» داستان نگار، دختر خانواده‌ای نیمه‌مرفه و اصیل است. پدر لوطی او در یک معامله اقتصادی شکست می‌خورد و به دلیل فشارهای زیاد می‌میرد. البته این تحلیل پلیس از مرگ پدر است و نگار آن را باور ندارد. از این رو او تصمیم می‌گیرد روزهای پایانی زندگی پدرش را مرور کند تا شاید به اصل ماجرا پی ببرد.

جوان که پیش از این فیلم‌های «اسپاگتی در هشت دقیقه»، «پسر آدم، دختر حوا» و «ورود آقایان ممنوع» را در کارنامه دارد، اولین نمایش جهانی فیلمش را در جشنواره بین‌المللی فجر پشت سر خواهد گذاشت. نگار جواهریان، محمدرضا فروتن، مانی حقیقی و آتیلا پسیانی از بازیگران این فیلم هستند.

در خلاصه داستان فیلم «پایان رؤیاها» آمده است: پسربچه‌ای که با خانواده‌اش در یکی از روستاهای شمالی کشور زندگی می‌کند، علاقه‌ی شدیدی به اسبی پیدا می‌کند که تازه وارد خانه‌شان شده است. اشتباهی از پسر سر می‌زند و مشکلی به وجود می‌آید اما او مشکل را از خانواده‌اش پنهان می‌کند و همین موضوع باعث گسترش گرداب دردسرها می‌شود.

محمدعلی طالبی فیلم‌ساز کهنه‌کاری است که بیش‌تر با آثارش درباره کودکان و نوجوانان شناخته می‌شود. او که فعالیت‌های هنری‌اش را از سال ۱۳۵۶ با دستیاری کارگردان در تلویزیون و مستندسازی آغاز کرده است تا امروز فیلم‌هایی مانند «چکمه»، «کیسه برنج»، «تیک‌تاک»، «تو آزادی»، «باد و مه»، «دیوار» و… را ساخته و به جشنواره‌های جهانی مهمی مانند برلین، مونترال، تورنتو، توکیو، لندن و… رفته و جوایزی را هم به دست آورده است.

در خلاصه داستان «خانه/ ائو» می‌خوانیم: مردی از دنیا رفته است و همه دور جسدش جمع شده‌اند. متوفی وصیت کرده است جسدش را در اختیار دانشکده پزشکی به منظور استفاده علمی قرار دهند اما دخترش به‌شدت مخالف است.

اصغر یوسفی‌نژاد (متولد ۱۳۴۸) که کارش را از فعالیت‌های مطبوعاتی و مجله‌های سینمایی به‌خصوص ماهنامه «فیلم» آغاز کرد، در این سال‌ها چند فیلم کوتاه، یک مجموعه‌ی مستند و فیلمی با عنوان «باران رؤیاها را نمی‌شوید» را در مقام فیلم‌ساز ساخته است.

سی و پنجمین جشنواره جهانی فیلم فجر، ۸-۱ اردیبهشت ۱۳۹۶(۲۱ تا ۲۸ آوریل ۲۰۱۷) به دبیری رضا میرکریمی در تهران برگزار می شود.


منبع: عصرایران

سردیس فردوسی، هدیه ایران به مردم فنلاند

دانشگاه هلسینکی همزمان با جشن‌های صدمین سالگرد استقلال فنلاند میزبان حکیم ابوالقاسم فردوسی و نوای حماسی شاهنامه بود.

سردیس سراینده میهنی ایرانیان با حضور چهره‌های نامدار فرهنگی و سیاسی اسکاندیناوی در جشن‌های یکصدمین سالگرد انقلاب فنلاند رونمایی شد.

‌سال ۲۰۱۷ میلادی برابر با ۱۰۰ سالگی برپایی جمهوری در کشور فنلاند است و کشورهای گوناگون کوشیده‌اند تا در پاسداشت این رویداد تاریخی با مردم فنلاند همراهی کنند. پس به ابتکار نمایندگی ایران، سردیس فردوسی به‌عنوان نماد پیوند دو کشور از جمهوری اسلامی ایران به جمهوری فنلاند هدیه داده شد.

این مراسم با ضرب و زنگ حماسی مرشد محسن شریفی و تحسین کامبیز جلالی – سفیر ایران در هلسینکی – همراه بود.

مدیرعامل موسسه فرهنگی هنری فردوسی نیز در این مراسم گفت: اگر تنها و تنها فردوسی یک خدمت کرده باشد و آن نیز نگاهبانی از زبان کهن و کلاسیک جهان، زبان پارسی باشد، سزاوار جاودانگی ابدی است.

در ادامه، پروفسور همین آنتیلا – استاد دانشگاه و مترجم فنلاندی شاهنامه – درباره اندیشه ژرف حکیم و اثر سراسر اندرز او سخن گفت.

چاپ شاهنامه برگردان استاد آنتیلا به زبان فنلاندی در سال گذشته، مهم‌ترین انگیزه برای پیشکش سردیس فردوسی به مردم فنلاند بود.

سخنرانی میزبان، پروفسور یوکو کولا، رییس دانشگاه هلسینکی که با همراهی روسای دانشکده‌های گوناگون و مدیران بلندپایه وزارت امور خارجه فنلاند انجام گرفت، دیباچه‌ای برای پرده‌برداری از نیم‌تنه فردوسی شد.

این سردیس که ساخته هنرمند افشین اسفندیاری است و به سفارش و پشتیبانی نمایندگی کشور در هلسینکی طراحی و ساخته شده، چهارمین سردیس حکیم توس است که در هفت سال گذشته پس از ثبت هزاره شاهنامه در یونسکو از سال ۲۰۱۰ تا کنون به تکاپوی موسسه فردوسی پیشکش می‌شود.

پیرو هماهنگی‌های صورت‌گرفته، یادبود فردوسی ویژه صدمین سالگرد استقلال فنلاند در بخش آسیا و آفریقای دانشگاه هلسینکی نصب خواهد شد.

در کنار این آیین، نمایشگاه عکسی از سعید محمودی ازناوه و برترین هنرهای سنتی و صنایع دستی ایران برپا شد که با استقبال مهمانان روبه‌رو شد.


منبع: عصرایران

استقبال دوهزارنفری اندیمشکی‌ها از یگانه

گروه هنری: کنسرت موسیقی محسن یگانه خواننده موسیقی پاپ در میان استقبال علاقه مندان در اندیمشک برگزار شد.
در این رابطه، رئیس اداره ارشاد اندیمشک با بیان این که این کنسرت موسیقی دارای مجوزهای لازم و قانونی بوده است،گفت: استقبال از این کنسرت به حدی بود که خانه کشتی اندیمشک سالن برگزاری کنسرت مملو از جمعیت شد. علی بازگیر اظهارکرد: کنسرت موسیقی محسن یگانه قرار بود طی ۲روز در اندیمشک برگزار شود اما تصمیم گرفته شده این کنسرت در ۲ نوبت عصر و شب برگزار شود. وی افزود: بلیت‌های این کنسرت از چند روز پیش با استقبال مردم به فروش رفته بود به طوریکه در ۲سانس اجرا در خانه کشتی اندیمشک ۲هزار نفر حضور داشتند.


منبع: بهارنیوز

آقای مدیری! دل مان سوخت از این همه دل سوزی تان…

 عصر ایران؛ مهرداد خدیر- « الآن کسی باور نمی کند که حرفی را بزنید ولی در تیم کسی نباشید. به یک کمبود یا یک اشتباه اشاره کنی اما از جایی خط نگرفته باشی. تا دهان باز کنی می گویند این طرفدار اوناست!

معلوم نیست که چقدر گرفته که اینها را بگوید! بس که قلم ها را فروختند و زبان ها را برای خوش آمد این و آن چرخاندند باورشان نمی شود که بعضی ها از روی مصلحت و دل سوزی و بدون خود فروشی حرف می زنند.

همه باید از ترس این که مُهر طرفداری و جیره خواری روی پیشانی شان نخورد خفه شوند و این همان چیزی است که آنهایی که سر کارند می پسندند.»

این تازه ترین سخنان جناب مهران مدیری در برنامه «دورهمی» است که پیش از این و در پی ماجرایی دیگر که حمل بر طعنه به نجات دهنده ایران از تلاطم هسته ای شد، گفته بود از سیاست سر درنمی آورد و برخی حدس زدند اینها را گفته تا در موسم انتخابات دیگر ناچار از تکرار سخنانی از این دست نباشد اما دست بر قضا سخنان تازه او با انتخابات هم زمان شده است!

 اما این سوء تفاهم از کجا بر می خیزد که بعضی ها باور نمی کنند سخنان انتقادی او یک سره از سر مصلحت و دل سوزی باشد یا متقابلا خود او هم تصور می کند دیگران «قلم ها را فروخته و زبان ها را چرخانده اند»؟

آقای مدیری! دل مان سوخت از این همه دل سوزی تان...

اشاره به چند نکته شاید به رفع این سوء تفاهم کمک کند:

– نخست این که دل سوزی ها و مصلحت سنجی های کمدین – مجری مشهور ما فقط گاهی گُل می کند. نکته ای که پیش تر در مطلب پُر بازدید « مدیری، می میرد- سازش نمی پذیرد» پیش بینی شده بود: «باید منتظر انتخابات باشیم» .آیا حالا همان پیش بینی تحقق یافته است؟

اگر این دل سوزی و مصلحت بینی همه مواقع سال گل کند یا اگر تنها متوجه موضوعات و افراد خاص نباشد و زبان مبارک شان را به جمیع جهات می چرخاندند این سوء تفاهم هم چه بسا شکل نمی گرفت. چند سال پیش البته این سوء تفاهم متوجه فرزاد حسنی هم بود منتها در یک برنامه کوشید زبان را جانب دیگر هم بچرخاند ولی پس از آن مدت ها از قاب تصویر غایب شد.

– نویسنده محترم آن مقاله نوشته بود «مهران مدیری را باید درک کرد. چون به هر حال برای حضور در صدا و سیما و برنامه داشتن به خواست هایی باید تن دهد.»- ( نقل به مضمون)

اما این هم حدی دارد و آرزو شده بود هم خود او و هم سفارش دهندگان احتمالی به همان حد بسنده کنند.

وقتی رسانه انحصاری باشد حافظ و سعدی هم که باشی باید ستایشی روانه کنی تا حرف های دیگر را بتوانی بزنی یا اذن ورود بدهند. با این نگاه اگر سکوت می کرد می شد به حساب همان هزینه ای گذاشت که باید می پرداخت اما در فقره اخیر جناب مهران مدیری در مقام دل سوز و مصلحت سنج ظاهر شده و دیگران را به قلم فروشی و زبان چرخانی متهم کرده است.

 این گونه تهمت زنی آشکار را هم اما چه بسا بتوانیم بگذاریم  به حساب اعتماد به نفس فوق العاده مهران مدیری که اگر نداشت گوینده ساده برنامه های رادیویی باقی مانده بود و به این سطح از رفاه مادی و شهرت دست نمی یافت. اگر چه آقای مدیری از این اعتماد به نفس فوق العاده خیلی خیر دیده ولی در برخی گفتارها از اعتماد به نفس مصطلح فراتر می رود و ممکن است برخی نام دیگری بر آن بگذارند.

– موضوع البته خیلی هم پیچیده نیست. خدای ناکرده کسی به مهران خان مدیری نمی گوید حرف نزند و انتقاد نکند. این تصور وجود دارد که یا از او خواسته می شود از این گریزها هم بزند تا کسانی و مدیرانی را خوش آید و او امتثال امر می کند یا خود برای تضمین تداوم برنامه هر از گاهی چنین می کند. این را هم درک می کنیم. چون مگر چند تا مهران مدیری داریم و در یک دوره او نیز از تلویزیون جدا شد. اما ادای دل سوزی و مصلحت بینی را درنیاورد بهتر نیست؟

اگر واقعا از سر دل سوزی است و مصلحت سنجی، این همه آدم مصلحت بین و دل سوز در جامعه هست. آیا اجازه دارد یا خواسته آنها را هم دعوت کند تا دو کلمه حرف حساب متفاوت هم مردم بشنوند؟

اگر دعوت نکرده و نمی کند، نکند ولی ادای دل سوزها را هم در نیاورد. اگرهم آن گونه چهره ها  با موضوعات مورد علاقه برنامه مرتبط نیستند خود او هم سخنان بی ربط نزند و اگر هم دعوت کرده و اجازه نداده اند ادعای استقلال را واگذارد.

با همه این احوال مهران مدیری را همچنان باید درک کرد. نقش های خوب او را هم فراموش نمی کنیم. نویسنده این سطور استعداد ارتقای او از آن جوان کناره گیر فیلم «دیدار» تا شهرت و امکانات امروز را هم می ستاید.
 
  اما چه کنیم که قلم نافروش ها و زبان ناچرخان هایی هم هستند که از سر خامی خیال می کنند مدیری خوشایند مدیرانی سخن می گوید تا برنامه اش را حفظ کند یا در قاب سیما بماند. مگر چند تا صدا و سیما داریم؟!ُ


منبع: عصرایران

معرفی برگزیدگان جشنواره فیلم «کپ اسپارطیل» مراکش

معرفی برگزیدگان جشنواره فیلم «کپ اسپارطیل» مراکشپرویز جاهد، (رئیس هیات داوران جشنواره بین‌المللی فیلم «کپ اسپارطیل» مراکش) برگزیدگان چهارمین دوره این جشنواره را معرفی کرد.

به گزارش ایلنا، پرویز جاهد گفت: یازده فیلم در بخش مسابقه فیلم‌های کوتاه و نیمه بلند داستانی جشنواره از کشورهای اسپانیا، لبنان، ایتالیا، مراکش، فرانسه، برزیل، فلسطین، صربستان، و ایران در این دوره از جشنواره بین‌المللی فیلم «کپ اسپارطیل» مراکش شرکت داشت.

جاهد ادامه داد: جایزه اصلی جشنواره را به فیلم برزیلی «فلت بی» ساخته ماریانا یوسف دادیم به خاطر نگاه انسانی و دردمندانه‌اش به تنهایی و اندوه آدم‌ها و ساختار روایی محکم‌اش.

رئیس هیات داوران جشنواره بین‌المللی فیلم «کپ اسپارطیل» یادآور شد: جایزه ویژه هیت داوران را نیز به فیلم کوتاه داستانی «آپارتمان سیزدهم» ساخته امیر غلامی از ایران دادیم؛ به خاطر نگاه و تخیل شاعرانه، خلاقیت تصویری و فضاسازی سوررالیستی‌اش.

جاهد خاطرنشان کرد: همچنین از فیلم‌های «ساده‌ترین شکل عشق» ساخته کریستینا کاسینی از ایتالیا به خاطر پرداخت روایی غیرمتعارف، بیان شاعرانه و هم‌آمیزی خلاقانه واقعیت و خیال و فیلم «جایی دیگر» ساخته عثمان ناصری از مراکش به خاطر نگاه صادقانه و انسانی‌اش به وضعیت مهاجران و کیفیت تصویری بالایش تقدیر کردیم.

او با اشاره به برنامه بزرگداشت عباس کیارستمی در این جشنواره گفت: روز جمعه من و مدیر فستیوال، عزالدین الوافی و محمد امین کرخی منتقد عراقی در مورد کیارستمی حرف زدیم. هفده فیلم کوتاه شاگردان کیارستمی هم که بعد از مرگ او به یاد او ساخته شد به نمایش درآمد و من آنها را به صورت کوتاه معرفی کردم. سپس شاعران مختلف عرب زبان شعرخوانی کردند و شاعرانی از عربستان سعودی لبنان و مراکش شعر خواندند.

جاهد ادامه داد: محمد الامین الکرخی هم که شاعر عراقی و مترجم اشعار کیارستمی به عربی است تعدادی از اشعار او را خواند. صحبت‌های من در زمینه نوآوری‌های بیانی کیارستمی، ویژگی‌های مینی مالیستی سینمای او، عدم قطعیت روایی، استراتژی حذف و زیبایی‌شناسی غیاب تصویری و صوتی، رئالیسم شاعرانه، تجربه‌گرایی مستمر کیارستمی و چالش او با واقعیت سینما و… بود.

ریاست هیئت داوران چهارمین دوره از جشنواره بین‌المللی فیلم «کپ اسپارطیل» را پرویز جاهد به عهده داشت که از روز پنجم تا هشتم آوریل (۱۶ تا ۱۹ فروردین) سالجاری در شهر طنجه مراکش برگزار شد و مارینا مورینو، ویژوال آرتیست ایتالیایی، رشیده شبانی بازیگر و فیلمساز مراکشی ساکن بلژیک، حبیب الناصری منتقد فیلم مراکشی و محمدامین کرخی، شاعر و منتقد سینمایی عراقی، اعضای دیگر هیئت داوران این جشنواره را تشکیل می‌دادند.


منبع: عصرایران

اصلانی:‌ از دست خودم عصبانی هستم

این بازیگر که این روزها فیلم «یک روز بخصوص» را روی پرده دارد، در گفت‌وگویی با ایسنا درباره حضورش در این فیلم بیان کرد: اواخر سال ۱۳۹۴ و پس از بازی در فیلم «دختر» بود که پیشنهادی از طرف همایون اسعدیان دریافت کردم و خیلی سریع هم با آن موافقت کردم، چون ما سال‌ها قبل سریال خوبی به نام «راه بی‌پایان» را با یکدیگر کار کرده بودیم که در زمان خود بسیار خوب دیده شد و مجموعه ارزشمندی بود، اما در بخشی از کار با آقای اسعدیان به مشکل برخوردیم و طوری شد که در اواخر سریال دیگر کار کردن برایم غم‌انگیز شده بود.
آرزو می‌کردم کدورت «راه بی‌پایان» برطرف شود
او افزود: شرایط به حدی بود که حتی با هم حرف نمی‌زدیم و این برایم بسیار دردناک بود. بعدها خیلی از رفتار خودم پشیمان شدم و آرزو می‌کردم شرایطی پیش آید که آن کدورت برطرف شود. این درخواست قلبی من با پیشنهاد بازی در فیلم «یک روز بخصوص» برآورده شد و من هم به سرعت آن را پذیرفتم و در نهایت همه چیز به خوبی حل شد.
اصلانی درباره نقش متفاوت خود در این فیلم در مقایسه با فیلم‌های اخیرش که بیشتر وجه خانوادگی داشتند، ادامه داد: موضوعی که در این فیلم درباره فروش اعضای بدن مطرح می‌شد، برایم بسیار جالب بود چون تقریبا کنترلی روی آن نیست و پرداختن به آن خیلی خوب بود. به همین دلیل سعی کردم به بهترین شکل آن را اجرا کنم و انصافا آقای اسعدیان هم بسیار با ایده و با برنامه بود و یک گروه فوق‌العاده هم داشتیم که تقریبا بیشتر آن‌ها از همان گروه «راه بی‌پایان» بودند.
او که در جشنواره فجر سال قبل علاوه بر «یک روز بخصوص» فیلم «زیر سقف دودی» پوران درخشنده را هم داشت، اضافه کرد:‌ نقشی که در «یک روز به خصوص» داشتم به شدت با کارهای دیگر متفاوت بود و اصلا این یکی از درخواست‌های من برای کار است چون دوست ندارم نقشی را تکرار کنم. البته معتقدم بیشتر فیلم‌هایی که تاکنون کار کرده‌ام یک پیشینه اجتماعی قوی داشته و صرفا خانوادگی نبوده که اگر این طور بود قبول نمی‌کردم.
بازیگر فیلم‌های «دوران عاشقی» و «کوچه ‌بی‌نام» همچنین در ادامه این گفت‌وگو درباره ادامه روند بازی در نقش‌های متفاوت‌تر در سال ۹۶ گفت: پیش‌بینی خاصی ندارم که چه اتفاقی می‌افتد چون در سینمای ایران گاهی چیزهای دیگری ممکن است پیش آید، مثلا یک دوست بخواهد در کاری حضور داشته باشی یا اصلا نیاز سینما بر این باشد که نقشی را بازی کنی. با این حال کماکان دوست دارم متفاوت کار کنم چون این باعث می‌شود حیات هنری خودم هم ادامه پیدا کند.

درباره خودم کم‌کاری می‌کنم
فرهاد اصلانی در پاسخ به اینکه برای متفاوت کار کردن به جز پیشنهاد نقش‌های متفاوت، خودش فکر می‌کند چه کارهایی باید انجام دهد، بیان کرد: بخشی از این میل به متفاوت بودن به خود من بستگی دارد و معتقدم درباره خودم کم کاری می‌کنم، به همین دلیل از دست خودم عصبانی هستم و امیدوارم سال جدید در این‌باره جدی‌تر برخورد کنم.
او درباره اینکه از چه چیزهایی عصبانی است که قصد دارد جدی‌تر روی آن‌ها کار کند، گفت: رخوتی در من بوجود آمده که یکی از دلایل بوجود آمدن آن هم سینماست و این، شرایط بیرون آمدن از  رخوت و خلاف جهت شنا کردن را به یک کار سخت تبدیل می‌کند. شاید یک دلیل مهم آن هم این باشد که من واقعا نمی‌خواستم به صورت حرفه‌ای بازیگری کنم و بیشتر تجربی کار کردن را ترجیح می‌دادم، چون گاهی این شرایط حرفه‌ای شدن طراوت کار آدم را از بین می‌برد.
برای صدور مجوز به فیلمنامه‌ها باید شجاعت وجود داشته باشد
وی با اشاره دوباره به صحبت‌های خود درباره ایفای نقش‌های متفاوت خاطرنشان کرد: به نظرم ضرورت دارد فیلمنامه‌ها هم چار تغییراتی شوند چون به نظر می‌رسد یک سیاستی برای صدور پروانه ساخت وجود دارد که اجازه پذیرفتن هر فیلمنامه‌ای را نمی‌دهد در صورتی که اگر شجاعت بیشتری وجود داشته باشد و اجازه دهند فیلمنامه‌های متفاوتی عرضه شود اتفاق بهتری برای رشد سینما خواهد افتاد.
این بازیگر افزود: اگر در جشنواره سال گذشته بسیاری از اهالی هنر رضایت چندانی از فیلم‌ها نداشتند به دلیل همان اتفاقی است که در مرحله صدور پروانه ساخت رخ داده به ویژه آنکه در جریان هستم فیلم‌های بهتری می‌توانستند ساخته شوند که متأسفانه اجازه ساخت به آن‌ها داده نشد.
اعتقادم به داوری فجر را از دست داده‌ام
اصلانی در پاسخ به اینکه با توجه به جایزه‌های جهانی متعددی که در سال گذشته برای بازی در فیلم «دختر» کسب کرده، آیا دوست نداشت در جشنواره فجر هم با یک جایزه سال را به پایان برساند؟ گفت: آنقدر جشنواره فجر سال گذشته پر از اعتراض بود که به نظرم جایزه هم دیگر بی‌ارزش شده است، یعنی هم آن‌هایی که جایزه می‌گیرند و هم آن‌هایی که نمی‌گیرند حس خوشایندی ندارند. البته من شخصا اگر جایزه‌ای بگیرم خوشحال خواهم شد اما اعتقادم به داوری جشنواره فجر را از دست داده‌ام، چون مسائلی در این بخش در نظر گرفته می‌شود که خارج از بحث هنری است. در حالی که بارها در این باره صحبت شده و سال‌ها شیوه‌های مختلف کار را دیده‌ایم، اما نمی‌دانم چه زمانی قرار است این ماجرا درست شود.
وی در بخش پایانی این گپ و گفت کوتاه درباره فیلم‌های جدیدش واینکه دوست دارد امسال را مثل سال قبل با جشنواره‌های متعدد بگذراند؟ بیان کرد: سال گذشته سه فیلم به کارگردانی پوران درخشنده، همایون اسعدیان و رحمان سیفی‌آزاد داشتم و چند سفری را هم به واسطه جشنواره‌هایی که فیلم «دختر» در آن‌ها حضور داشت در برنامه‌ام داشتم اما نمی‌خواهم دیگر امسال مانند سال گذشته باشد و آرزو دارم این طور نشود، یعنی ترجیح می‌دهم فقط روی یکی دو کار متمرکز شوم. ضمن اینکه امیدوارم در سال جدید پیشنهاد نقش‌های متفاوتی داشته باشم؛ البته بیشتر نقش‌هایی اجتماعی که برایم جذاب‌تر است و اجازه کار بیشتری هم می‌دهد.


منبع: بهارنیوز

سرانجام حکم پرونده پزشکی کیارستمی

دکتر ایرج خسرونیا در گفت‌وگو با ایسنا، درباره آخرین خبرها از میزان تخلفات و شکایات تعرفه‌ای در ماه‌های اخیر، گفت: خوشبختانه در ماه‌های اخیر میزان شکایت مرتبط با مسائل تعرفه‌ای به صورت قابل توجهی کاهش یافته است؛ به طوریکه در اکثر شهرستان‌های کشور ماهانه هیچ شکایتی نداریم و در تهران هم تعداد شکایات تعرفه‌ای در ماه به چهار الی پنج مورد می‌رسد.وی با بیان اینکه بیشترین شکایت از گروه‌های پزشکی جراحی زیبایی زنان و ارتوپدی انجام می‌شود، درباره تخلفات برخی بیمارستان‌های خصوصی تهران در صورت حساب‌هایشان، گفت: خوشبختانه با مشابه شدن فرم‌های کامپیوتری حسابداری بیمارستان‌ها و آشنایی بیشتر حسابداران آنها با قوانین جدید در زمینه مسائل تعرفه‌ای و صورت حساب‌های بیمارستانی، مشکلاتی که در زمینه قیمت صورت حساب‌های برخی بیمارستان‌های خصوصی تهران داشتیم کمتر شده است و امیدواریم این روند کاهشی ادامه یابد.
رییس هیات بدوی سازمان نظام پزشکی درباره سرانجام بررسی پرونده پزشکی عباس کیارستمی و اعتراض خانواده وی به حکم صادر شده، گفت: بعد از اعتراضی که به رای صادر شده انجام شد، رای به دادگاه تجدیدنظر ارسال شد و در حال حاضر هم این پرونده سیر عادی خودش را می‌گذراند.خسرونیا ادامه داد: از آنجایی که بعد از صدور رای هیات بدوی، شکایتی جدید از بیمارستان و پزشک عفونی بیمارستان از سوی خانواده کیارستمی تنظیم شد، پرونده مجددا به دادسرا رفت تا این شکایت مورد بررسی قرار گیرد. در حال حاضر حکم‌های این شکایت صادر و توسط هیات بدوی تایید شده است و اکنون در راه تجدیدنظر برای نهایی شدن احکام است.وی با بیان اینکه فرزند آقای کیارستمی و وکیل‌شان نسبت به این حکم اعتراضی نکرده‌اند، گفت: بر اساس حکمی که صادر شده بیمارستان و پزشک عفونی تبرئه شده‌اند و تاکنون هم خانواده نسبت به این حکم اعتراضی نداشته‌اند. حال باید منتظر ماند تا رای نهایی بعد از سیر مراحل لازم صادر و اعلام شود.


منبع: بهارنیوز

پدرانی که فرزندشان را به سینما آوردند

به گزارش ایسنا، زنده‌یاد علی حاتمی، مسعود کیمیایی، سیروس الوند، سعید سهیلی، زنده‌یاد رسول ملاقلی‌پور، منوچهر محمدی، عزت‌الله انتظامی، زنده‌یاد داود رشیدی، جهانگیر کوثری، علی‌اکبر ثقفی، کمال تبریزی، فرامرز قریبیان، ابراهیم حاتمی‌کیا، علیرضا داودنژاد، مجید مظفری، زنده‌یاد پرویز فنی‌زاده، اسماعیل محرابی، مهدی هاشمی، جلیل فرجاد و آتیلا پسیانی ازجمله پدرانی هستند که فرزندانشان در سینما فعال هستند.

لیلا حاتمی اولین حضورش در سینما در نقش کودکی کمال‌الملک در فیلم «کمال الملک» به کارگردانی پدرش علی حاتمی بود. در سال ۱۳۷۰ در فیلم «دلشدگان» که آن هم ساختهٔ پدرش بود ایفای نقش کرد. پس از آن در ۱۳۷۵ برای اولین بار در یک کار سینمایی در فیلمی که کارگردان‌اش پدرش نبود (فیلم «لیلا» از داریوش مهرجویی) نقش یک زن نازا را ایفا کرد و برای آن دیپلم افتخار جشنواره فیلم فجر را گرفت.این بازیگر با حضور در فیلم های مختلف و  با کسب چندین جایزه از جشنواره‌های داخلی و خارجی یکی از موفق‌ترین بازیگران ایرانی از لحاظ تعداد جوایز دریافتی محسوب می شود.

باران کوثری هم با نقش‌آفرینی در فیلم‌هایی که تهیه آنها را پدرش جهانگیر کوثری برعهده داشت، وارد سینما شد.این بازیگر کارش را با فیلم «نرگس» آغاز کرد و در ادامه در «بهترین بابای دنیا»، «روسری آبی»، «بانوی اردیبهشت» و «زیر پوست شهر» ساخته مادرش رخشان بنی‌اعتماد مقابل‌دوربین رفت و رفته رفته جایگاهی مستقل پیدا کرد و در آثار فیلمسازان دیگری به ایفای نقش پرداخت.

مسعود کیمیایی از فیلم «تجارت» پسرش، پولاد را وارد سینما کرده است که فعالیت او تا به امروز ادامه دارد.این بازیگر علاوه بر فیلم‌های پدرش در آثار دیگری چون «شمعی در باد»، «صحنه‌ جرم، ورود ممنوع»، «زندگی با چشمان بسته» و «گشت ارشاد» به ایفای نقش پرداخته است و این روزها «گشت۲» را روی پرده دارد.حضور این بازیگر در آخرین ساخته پدرش «قاتل اهلی» با حواشی زیادی همراه شد.

ساعد سهیلی فرزند سعید سهیلی کارش را با «چارچنگولی» آغاز کرد و با فیلم «گشت ارشاد» معرفی شد که با این فیلم کاندید دریافت سیمرغ بلورین هم شد.این بازیگر هم رفته رفته با حضور در آثار فیلمسازان دیگر هویت مستقلی پیدا کرد و به یکی از پرکارترین بازیگران تبدیل شد.سهیلی برای «چند متر مکعب عشق» تندیس بازیگری جشن سینما را به خود اختصاص داد.سارا سهیلی دیگر فرزند سعید سهیلی هم در فیلم های پدرش به ایفای نقش پرداخته اشت.
سام قریبیان  فرزند فرامرز قریبیان از نوجوانی با بازی در فیلم های «گردباد»، «جدال در تاسوکی»، «شکار خاموش» و «ترانزیت» وارد سینما شد و پس از بازگشتش از آمریکا در مقابل دوربین فیلم‌های «لاله» و «خط ویژه» رفت و اولین تجربه کارگردانی‌اش با عنوان «۳۶۱ درجه» مقابل دوربین برد.

لیلی رشیدی فرزند زنده‌یاد داود رشیدی  با نقش کوتاهی در «دلشدگان» بازیگری‌اش را آغاز کرد اما سال های زیادی گذشت تا با مجموعه «قصه‌های تا به تا» شناخته شود.این بازیگر که در فیلم های «نوک برج»، «در به درها» و «مربای شیرین» بازی کرده، بیشتر روی صحنه تئاتر فعالیت دارد.

رضا داودنژاد فرزند علیرضا داودنژاد با بازی در فیلم «بی‌پناه»  ساخته پدرش وارد سینما شد و با دومین فیلمش «مصائب شیرین» نامش در میان نامزدهای دریافت سیمرغ قرار گرفت.در کارنامه این بازیگر هم همکاری با کارگردان های دیگر به چشم می‌خورد.

نیکی مظفری فرزند مجید مظفری، آشا محرابی فرزند اسماعیل محرابی، نورا هاشمی فرزند مهدی هاشمی، مونا و مارال فرجاد فرزندان جلیل فرجاد، المیرا عبدی فرزند اکبر عبدی و ستاره پسیانی فرزند آتیلا پسیانی دیگر بازیگرانی هستند که حرفه پدرشان را برگزیدند.

ماهور الوند فرزند سیروس الوند برخلاف دیگران فعالیتش را در سینما با کارگردانی غیر از پدرش آغاز کرد و با نقش اصلی «دختر» ساخته سیدرضا میرکریمی وارد سینما شد.در این فیلم میرکریمی نقش کوتاهی را نیز برای دخترش نگار میرکریمی در نظر گرفت.

اصغر فرهادی هم در فیلم «جدایی نادر از سیمین» نقش نوجوان فیلمش را به دخترش سارینا فرهادی داد و رسول صدر عاملی نیز در فیلم «من ترانه ۱۵ سال دارم» چنین فرصتی را در اختیار پسرش میلاد صدرعاملی گذاشت که بیشتر در کنارش به عنوان دستیار حضور داشته است.

اما سینماگران دیگری هم  هستند که فرزاندشان حرفه‌ای غیر از بازیگری را انتخاب کرده اند که مطرح‌ترین آنها مجید انتظامی  فرزند عزت‌الله انتظامی است.این آهنگساز ساخت موسیقی متن بسیاری از آثار شاخص سینمای ایران از جمله «آژانس شیشه ای»، «بوی پیراهن یوسف»، «بازمانده»، «از کرخه تا راین» و «دوئل» را بر عهده داشته است.علی تبریزی فرزند کمال تبریزی و کوهیار کلاری فرزند محمود کلاری هم حرفه مدیریت فیلمبرداری را انتخاب کرده‌اند.
زنده یاد دنیا فنی‌زاده عروسک‌گردان مطرح هم که چندی پیش درگذشت، فرزند مرحوم پرویز فنی‌زاده بازیگر سینما بود.علی ملاقلی‌پور فرزند زنده‌یاد رسول ملاقلی‌پور مانند پدرش حرفه کارگردانی را انتخاب کرده و فیلم اولش را با عنوان «قندون جهیزیه» ساخت، امیر حسین ثقفی فرزند علی اکبر ثقفی نیز فعالیت کارگردانی پدرش را در پیش گرفته و فیلم اولش با عنوان «مرگ کسب و کار من است» به تهیه‌کنندگی پدرش موفق به دریافت دیپلم افتخار از جشنواره فجر شد.

یوسف حاتمی‌کیا فرزند ابراهیم حاتمی‌کیا هم فعالیت مستندسازی دارد و به تازگی مجوز ساخت اولین فیلم سینمایی‌اش را دریافت کرده است«همه چیز برای فروش» و «مردی که اسب شد» دیگر ساخته‌های او هستند.

شاهد احمدلو کارگردان و بازیگر سینما که از نوجوانی به‌عنوان بازیگر در سینما فعالیت دارد، فرزند محمدولی احمدلو از مدیران تدارکات باسابقه سینما است.حامد محمدی فرزند منوچهر محمدی که «فرشته‌ها با هم می‌آیند» را به‌عنوان اولین تجربه کارگردانی‌اش مقابل دوربین برد  پیش از این به عنوان فیلمنامه‌نویس فیلم‌هایی چون «طلا و مس» و «حوض نقاشی» بوده است.این کارگردان فیلم «اکسیدان» را به تهیه‌کنندگی پدرش در حال ساخت دارد.


منبع: بهارنیوز

چرا مدیری سوگلی صداوسیما شده؟

گروه فرهنگی: هر چه به انتخابات نزدیک می‌شویم، بسیاری از اتفاقات در کشور بیشتر رنگ و بوی انتخابات می گیرند. مهران مدیری کمدین مشهور که چندی است با برنامه ی «دورهمی» به صداوسیما برگشته است، نیز ظاهرا علاقه ای ندارد از این قاعده مستنثی باشد.

همه چیز از سخنان تند و تیز و کنایه آمیز مدیری به محمدجواد ظریف وزیر خارجه کشورمان در آذرماه شروع شد، فردی که حین مذاکرات هسته ای و و حصول توافق به یکی از محبوب ترین چهره‌های ایران بدل شده است. مدیری با لحنی طعنه آمیز که بسیاری او را تکه پرانی به ظریف تلقی کردند، گفت: «ما حتی نمی‌توانیم تصورش را کنیم که یه عده با چه جرأتی به عملیاتهای بی بازگشت در جنگ می‌رفتند. اگر ما بودیم چه می‌کردیم؛‌ امروز که شرایط کاملاً عادیه جواب آن دل و جرأتهای خارق العاده را با سازشکاری و منفعت طلبی می‌دهیم. اگر دل و جرأت بعضی از کارها را ندارین؛ چرا پستهایی را می‌گیرید که انجام وظایفش دل و جرأت می‌خواهد! تو که نمی‌توانی بتمرگ خانه‌ات!». این سخنان پر از نیش و کنایه اما بی پاسخ نماند، بسیاری در فضای مجازی مدیری را مورد عنایت خود قرار دادند، انتقادات آنچنان اوج گرفت، مدیری که ادعا دارد مردی نیست که نسبت به سخنانش توضیحی به مخاطبش بدهد، روی آنتن شبکه یک از تفاسیری که از سخنانش شده بود، اعلام برائت کرد.

 

اما ظاهرا مدیری به هر دلیلی قصدی برای پایان دادن به این ماجرای دو پهلو سخن گویی اش را نداشت. سخنان چندین باره ی او که بوی انتخابات از آن به مشام مخاطب می‌رسید، سخت بینندگان «دورهمی» را آزار داد. او پس از چندین نوبت تاختن به دولت روحانی، اخیرا در ۱۴ فروردین گفت: «اگر انرژیها مثل چهارسال قبل و زمان انتخابات بود الان بوی نفت بیشتری توی سفره ها میپیچید و مردم جنوب حداقل دو سه روز در سال از آسمان آبی سهمی داشتند….دلیل اینهمه تنبلی رو هنوز دانشمندا نتونستن پیدا کنن ممکنه ارثی باشه و ژنتیکی یا خودخواسته.»

 

مدیری که ظاهرا تاب انتقاد مخاطبان خود را ندارد، گلایه‌های مردم از مردی که واژه «پاچه خاری» را در جامعه مصطلح کرد، به رسانه ها نسبت داد و آنان را به شکل توهین آمیزی «قلم فروش» خطاب کرد.

 

شاید برخی به خاطر نداشته باشند اما مروری هر چند اندک به روند برنامه سازی مدیری، نشان می‌دهد که این نخستین بار نیست که او همگام با سفارش دهندگان، سوژه سازی می‌کند. سریال نقطه چین که در سال ۸۳ و اواخر دولت اصلاحات از رسانه ملی پخش می‌شد، در یکی از قسمت‌های خود بینندگان را با معرفی شخصیتی به نام «شهرام» که نام «شهرام جزایری» را در آن زمان به ذهن هر کس متبادر می‌کرد، شوکه کرد. «شهرام» بر طبق روایت مدیری، در پشت صحنه ی بسیاری از اتفاقات و تعداد زیادی از کاندیداها بود. این خاصیت و ویژگی مدیری را شاید بتوان همرنگ شدن با جماعت و دویدن به هر سویی که باد وزید، دانست، چه اینکه در روزهای اوج محبوبیت دکتر ظریف، مدیری، ایشان را پیش از آغاز توزیع «شوخی کردم»، به لوکیشن دعوت کرد و تمام و کمال، حض کامل از تبلیغاتی که توانسته بود از حضور وزیر خارجه بدست آورد، برد.

 

از عجایب روزگار است، مردی که در چندین سال اخیر همواره با صداوسیما بر سر آگهی و مسائل مالی دچار درگیری و تنش بوده، این روزها چطور اینچنین به برنامه ای روتین که همواره مورد تنفر او بوده، دل بسته است؟ «دورهمی» ای که بارها او صداوسیمای کم بینننده را به شکلی کاملا عیان تهدید به پایان برنامه کرده است و این روزها پس از وقفه‌ای اندک در ایام عید، مجددا در حال پخش است.

 

جدا از این مسائل، مدیری همواره در ۲۵ سال گذشته برنامه هایی چه در صداوسیما و چه در شبکه‌ی خانگی در حال پخش داشته است، چرا او یکبار هم در طول ۸ سال مدیریت معجزه هزاره سوم، آن روزها که داد و فغان مردم از سوء مدیریت درآمده بود، لب به دلسوزی و اعتراض نگشود؟ البته شاید برای این کمدینِ به زعم خود همه چیز دان و خاص که از پول‌های بیت المال در صداوسیما برج و بارویی برای خود به پا کرده، تورم ۴۵ درصدی دیروز و ۹ درصدی امروز توفیقی نداشته باشد.

 

ممکن است برخی براین باور باشند که مدیری همچون که خود مدعی است، دلسوزانه این سخنان را به زبان می‌آورد، اما سوابق برنامه سازی‌های او و اظهارات این طناز، حکایت از آن دارد که «خیر»! شاید پای قصد و غرض و قول و قرار دیگری در میان است. مضاف بر آن، اگر مدیری در همه ی ادوار، اظهار دلسوزی کند و نسبت به شرایط انتقاد کند، امر بسیار مثبت و تحسین برانگیزی است، اما زمانیکه در یک دوره ی خاص، او در چندین نوبت مدام حرفی را تکرار می‌کند، هر فردی به سادگی می‌تواند منشا آن را حس کند. ای کاش، او حتی المقدور نگاهی به برخی از دوستان سینمایی خود که برچسبِ «پاچه خارِ قدرت» به آن ها خورده، می‌انداخت و برنامه و آبروی سی ساله اش که ثمره ی سال ها زحمت و فعالیت است، اینقدر ارزان به حراج نمی گذاشت.


منبع: بهارنیوز