انتقادرضاکیانیان از تحریم‌کنندگان انتخابات

او  با انتشار پستی در اینستاگرام از تحریم‌کردن انتخابات انتقاد کرد و  نوشت: «باور مى‌کنید دیگر خسته شده‌ام از اینکه یک عده هنوز هم انتخابات را تحریم مى‌کنند. قربونتون برم، همین ترکیه، بیخ گوشمان، اردوغان فقط با ۵١‌درصد آرا برنده شد و تا‌ سال ٢٠٢٩ قدرت مطلق ترکیه باقى خواهد ماند. در همین شوراى شهر یا شرکت نکردیم و یا به کسانى رأی دادیم که خودتان بهتر مى دانید به چه بلایى تبدیل شدند.اقلیت انحصارطلب همیشه یک مقدار معینى رأى دارد. طبق صحبت استاد اگر شما رأی ندهید، با رأى همان اقلیت پیروز مى‌شوند. چند بار باید یک موضوع به این سادگى را تجربه کنیم؟ و به چه بهاى گزافى؟ به قیمت همه آن اختلاس‌ها آن اختلاس‌ها تقسیم مى‌شدند و سرشکن مى‌شدند روى قیمت اجناسى که ما هر روز مجبوریم، بخریم. درواقع اختلاس‌هاى میلیاردى را از جیب ما بیرون مى‌کشیدند.

 

در دوره قبل هر روز، واقعاً هر روز قیمت همه چیز گران مى‌شد. یادتان نیست. اما در این سه چهار‌ سال قیمت‌ها اگر ارزان نشده، دست کم ثابت مانده . آن زمان هر ماه چهل و پنج‌هزار تومان مى‌دادند و ماهى خدا‌هزار تومان با گران‌شدن مایحتاج از جیب‌مان بیرون مى‌کشیدند. حالا با رأى ندادن دوباره کشور و زندگى‌تان را مى‌خواهید بسپارید به همان…‌ها؟»


منبع: بهارنیوز

شاخِ مجازی/ طنز

بهزاد باباخانی

گروه فرهنگ و هنر: می‌گویند دنیای مجازی فاصله‌ها را کم کرده و حالا در عصر دهکده جهانی زندگی می‌کنیم. فرضاً شخصی را هر روز در اینستاگرام دنبال می‌کنید. با خنده‌اش می‌خندید، با گریه‌اش گریه می‌کنید. چیزی نمی‌گذرد که آن شخص مجازی به جزیی از زندگیتان تبدیل می‌شود و هر روز منتظر ادامه سریال زندگی او هستید. فکر می‌کنید خواهر یا برادرتان است، یا نقش طوطی و حیوان خانگیتان را بازی می‌کند. آن سمت قضیه هم اشخاصی هستند که حس تنفر را در شما زنده می‌کنند. حسادتان را برمی-انگیزند یا از سبک‌مغزی و سطحی‌نگریشان به ستوه می‌آیید. پای پستهایشان فحش می‌نویسید و بلاکشان می‌کنید. ولی طاقت دوریشان را ندارید، دوباره از بلاک خارجشان می‌کنید تا بتوانید از دستشان حرص بخورید.

حال تصور کنید یکی از به اصطلاح شاخ‌های فضای مجازی را که پانصد هزار تا فالوئر دارد، توی مغازه ببینید. چکار می-کنید؟ مطمئناً او شما را نمی‌شناسد. دارد نان تست و ماست می-خرد و دائم به موبایلش نگاه می‌کند. بهترین فرصت است که گوشی همراهتان را درآورید و با شخصیت محبوبتان سلفی بگیرید. فروشنده دارد با او جروبحث می‌کند. گویا هزار تومن کم داده. با خودتان می‌اندیشید که چرا به طرف باج بدهم؟

مسلماً اگر وانمود کنید که می‌شناسیدش، ماسک خوش‌رفتاری به چهره می‌زند و با لبخند توی دوربینتان زل می‌زند. بهتر است از صحنه مشاجره‌اش با بقال فیلم بگیرید و بگذارید توی اینستاگرام. آبرویش را ببرید و شهرتش پیش طرفدارانش را با خاک یکسان کنید. برمی‌گردد سمت شما و می‌گوید: آقا ببخشید هزار تومن داری؟ نفستان بند می‌آید از دروغ‌هایی که دیده‌اید! یاد عکسهایش با بازیگران و خواننده‌ها می‌افتید یا داب‌اسمش-های لوسش توی ویلاهای میلیاردی و با لباس‌های آنچنانی. دستتان را توی جیبتان می‌کنید و یک سکه پانصد تومانی بیرون می‌کشید. ولی بقال کوتاه نمی‌آید.

می‌فهمید طرف کلاً نسیه‌بگیر است. گویا صد هزارتومانی به سوپرمارکت بدهکار است. فکری به سرتان می‌زند. چطور است بدهکاریش را صاف کنید؟ نه برای تحقیر یا انسان‌دوستی. صرفاً به این خاطر که به شما به چشم یک دوست نگاه کند. دستش را دور گردن شما بیاندازد و دوتایی توی ویلاهای لواسان و فرمانیه سلفی‌ بگیرید و سوار بر موتورهای گران‌قیمت توی خیابان‌های بالا شهر، تک‌چرخ بزنید. دوستی با آدم‌های معروف خیلی باحال است. ولی اینکه دمپایی پایش است؟ پاچه‌های شلوار مندرسش را هم تا ساق پا بالا داده؟! آنطورها هم بدنساز نیست که نشان می‌دهد! شانه‌های پت و پهنی دارد که خب احتمالاً ارثی است. بهتر است پولش را حساب کنید و وارد معامله شوید. شما خرج بقال و آرایشگاه و کافه را می‌دهید، عوضش فالوئرها را با هم شریک می‌شوید. یک جور رفاقت انگلی! کله‌ها را توی دشت و کوه به هم می‌چسبانید که یعنی دوستی با هم خیلی حال می‌دهد.

اینجوری صفحه شما هم یواش یواش از متروکی درمی‌آید و فالوئرهایتان بالا می‌رود. جلو می‌روید و بدهی بقال را حساب می‌کنید. شاخِ مجازی نگاه گنگی به شما می‌اندازد، تشکر می‌کند و به سرعت از مغازه می‌زند بیرون. تعقیبش می‌کنید. چند جوان پشتِ پورشه کروک گران‌قیمتی نشسته‌اند. شاخِ مجازی جای شاگرد راننده می‌نشیند، ماشین گازش را می‌گیرد و دور می‌شود. خوب کاری کرده‌اید. خیالتان راحت است که همان شب سکته خواهید کرد و می‌میرید..
 


منبع: بهارنیوز

فروشنده پنجمین فیلم مستقل پرفروش۲۰۱۷

گروه هنری: «فروشنده» در ادامه اکران خود در سینماهای آمریکا به رتبه پنجم پرفروش‌ترین فیلم‌های مستقل در سال ۲۰۱۷ راه یافت.


 

نشریه سینمایی «ایندی‌وایر» در گزارشی به معرفی پرفروش‌ترین فیلم‌های مستقل حال حاضر در سینمای امریکا پرداخت و فیلم «فروشنده» ساخته اصغر فرهادی با فروش ۳٫۴ میلیون دلاری در رتبه پنجم در میان ۲۰ فیلم پرفروش قرار گرفته است. مبنای این گزارش فروش فیلم‌های در دو کشور آمریکا و کانادا بوده است و بر این اساس درام جنگی «همسر نگهبان باغ‌وحش» به کارگردانی «نیکی کارو» با فروشی بالغ بر ۱۰٫۶ میلیون دلار در مکان نخست پرفروش‌ترین‌ فیلم‌های مستقل سال ۲۰۱۷ قرار گرفته و پس از آن نیز فیلم‌های «من سیاه تو نیستم» ساخته «رائول پک» با ۶٫۹ میلیون دلار، «یک قلمرو متحد» به کارگردانی «آما آسانته» با فروش ۳٫۸ میلیون دلار و «میز شماره ۱۹» از «جفری بلیتز» با ۳٫۶ میلیون دلار در رتبه‌های اول تا چهارم پرفروش‌ترین فیلم‌های مستقل سال ۲۰۱۷ قرار گرفتند.

در این فهرست پس از فیلم «فروشنده» که جایگاه پنجم را به خود اختصاص داده است، فیلم‌های «نام تو»، فیلم هندی «رئیس»، مجموعه فیلم‌های کوتاه نامزد اسکار، «کِدی» و «پدری نه چندان پدر» جای گرفته‌اند. فیلم «فروشنده» که توسط کمپانی «کوهن مدیا» اکران خود را از تاریخ هفتم ژانویه در سینماهای آمریکا آغاز کرده تاکنون ۳٫۴ میلیون دلار (با احتساب فروش کانادا) فروخته است. «فروشنده» برنده جایزه بهترین فیلم خارجی اسکار ۲۰۱۷ و همچنین برنده دو جایزه بهترین فیمنامه و بازیگر مرد از جشنواره کن، در سایر بازارهای بین‌المللی نیز فروش خوبی داشته است.

فرانسه با فروشی بیش از ۱.۸۴۱ میلیون دلار همچنان بهترین بازار خارجی «فروشنده» محسوب می‌شود و سینماهای ایتالیا نیز با ۸۲۸ و اسپانیا با فروشی بالغ بر ۶۳۶ هزار دلار از دیگر بازارهای موفق این فیلم هستند. آخرین ساخته فرهادی در ادامه اکران بین‌المللی خود از ۲۱ آوریل در لهستان، از ۲۷ آوریل در کشور جمهوری، از تاریخ ۴ می در مالزی، از ۱۰ ژوئن ۲۰۱۷ در سینماهای ژاپن و از ۲۹ سپتامبر نیز در کشور بلغارستان به روی پرده می‌رود. هم‌اکنون فروش جهانی فیلم «فروشنده» بیش از ۱۰ میلیون دلار است.


منبع: بهارنیوز

همایون اسعدیان: قرار نیست «یک روز بخصوص» میلیونی بفروشد

– سمیرا جعفری: «در این فیلم نتیجه برایم مهم نبود، بلکه دوست داشتم موقعیتی خلق کنم که تماشاگر بگوید، اگر من بودم چه می‌کردم؟»، به گفته همایون اسعدیان در «یک روز بخصوص» خود، عوامل و مخاطباناش را در چنین موقعیتی قرار داده است.

کارگردانی که معتقد است پایان‌بندی متفاوتی می‌توانست برای فیلم به تصویر بکشد تا بسیاری از تماشاگران به جای کشیدن یک نفس راحت از انتخابی که قهرمان قصه می‌کند، نگویند این یک دروغ است. با همایون اسعدیان کارگردان «یک روز بخصوص» درباره شرایط اکران فیلم‌ها، دغدغه‌هایش در این فیلم و انحطاط اخلاقی جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم گفت‌و‌گو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

گاهی سقوط آزاد را هم تجربه می‌کنیم

ظاهرا فروش در ابتدای اکران خیلی راضی‌کننده نبوده است؛ درست است؟

«یک روز بخصوص» و «آباجان» در هفته اول اکران خود که قبل از تعطیلات نوروز بود وضعیت فوق‌العاده بدی داشتند. البته به شخصه اگر می‌خواستم در آن زمان که همزمان با چهارشنبه سوری بود به سینما بروم، قطعاً یک فیلم کمدی را انتخاب می‌کردم.

یکی از دلایل سخت شدن کار شما هم رقبای جدی در ژانر کمدی بودند.

دقیقاً.موضوع همین است. دو فیلم خوب کمدی همزمان با دو فیلم جدی روی پرده بودند و قطعاً مردم انتخابشان در این ایام فیلم کمدی است. ولی خوشبختانه هفته دوم اکران که با تعطیلات نوروزی همراه شد جهش خیلی خوبی در فروش اتفاق افتاد که شامل هر دو فیلم جدی در حال اکران شد. یعنی میزان فروش چهار پنج برابر شد که همین روند تاکنون ادامه داشته است. همچنین در حال حاضر که تعطیلات تمام شده است، امیدواریم با پخش تیزرهای تلویزیونی که سینما رفتن شکل دیگری به خود می‌گیرد موقعیت بهتری را به دست بیاوریم.

چندی پیش آماری از ۴۰ درصد افت فروش وهمچنین کاهش مخاطب در سینما منتشر شد. برخی معتقدند گران شدن بلیت سینما و توقف پخش تیزرهای ماهواره‌ای این ریزش را به همراه داشته است؛ نظر خودتان دراین مورد چیست؟

بهتر است مسأله‌ای را درباره فیلم خودم بگویم. زمانی که «یک روز بخصوص» را فیلمبرداری می‌کردیم، می‌دانستم که قرار نیست با یک فروش نجومی و میلیادری مانند فیلم‌های سال گذشته آن هم برای چنین فیلم جدی ای روبه‌رو شویم. این ادعا مربوط به همان زمان است نه الان که فیلم روی پرده است. ما اگر بتوانیم مخاطب خودمان را پیدا کنیم و فروش معقولی داشته باشیم؛ راضی هستیم. فروش معقول یعنی سرمایه فیلم برگردد و کارمان را تداوم ببخشیم. طبیعتاً تصور اینکه این فیلم یا فیلم‌هایی در این ژانر فروش ده‌ها میلیاردی کنند برای کسی است که به اوضاع سینمای ایران و مخاطبان اشراف نداشته باشد که فکر نمی‌کنم شخصاً چنین آدمی باشم.

ولی بدون رودربایستی باید گفت فروش خوب سال گذشته تا اندازه‌ای وابسته به پخش تیزرها در شبکه‌های ماهواره‌ای بود.

درست است؛ اتفاقاً همان سال پیش بود که پخش تیزرهای ماهواره‌ای آغاز شد و نه تنها در اکران نوروزی بلکه در تمام سال نقش تعیین‌کننده‌ای در فروش فیلم‌های سینمای ایران داشت. تعیین‌کننده به این مفهوم که اطلاع‌رسانی به شکل خیلی وسیعی صورت گرفت. وقتی در روز بارها آنونس فیلم از شبکه‌های پربیننده پخش می‌شود قطعاً شرایط فرق می‌کند تا اینکه یک تیزر ۲۰-۳۰ ثانیه‌ای از تلویزیون خودمان پخش شود. قطعاً این دو قابل مقایسه نیستند. در حال حاضر من تیزر ۳۰ ثانیه‌ای به تلویزیون داده‌ام که روزی ده بار پخش می‌شود. این چند ثانیه در بین برنامه‌های تلویزیون گم می‌شود و قطعاً تأثیر کمتری دارد.

علاوه بر آن، بحث میزان مخاطب هم مطرح است.

بله. هم میزان مخاطب و هم تعداد و زمان تیزرها. به‌عنوان رئیس شورای صنفی نمایش آمار هفتگی فروش را دریافت می‌کنم؛ نمونه‌هایی وجود داشت که فکر می‌کردیم فروش‌اش به زور به یک میلیارد برسد؛ ولی به محض پخش تبلیغات‌اش در شبکه‌ای‌ ماهواره‌ای، فروشش سه تا چهار برابر شد و در نهایت فروشی معادل چهار میلیارد پیدا کرد. این تجربه‌هایی است که به عینه دیده‌ایم.

پس به نوعی شما موافق پخش تبلیغات از شبکه‌های ماهواره‌ای هستید؟

بله. اتفاقاً سال گذشته جلسه‌ای درباره این موضوع داشتیم که متأسفانه نه تنها به نتیجه مطلوب نرسیدیم، حتی مسئولان نتوانستند ما را قانع کنند که اشکال پخش تیزرها از شبکه‌های ماهواره‌ای چیست؟! در صورتی که می‌توان از این زاویه به موضوع نگاه کرد که اگر تیزر فیلم‌های ایرانی از شبکه‌های خارجی که فرض کنیم شبکه معاند هم هستند پخش شود، مخاطب را به سمت سینمای ایران سوق می‌دهد. یعنی مستقیماً می‌گوید از تماشای برنامه‌های این شبکه دست بکشید و بروید خوراکی را که جمهوری اسلامی ایران برایتان در نظر گرفته ببینید.

به همین دلیل اشکالی در این قضیه نمی‌بینم چون با این تبلیغات کالای خودش را تبلیغ نمی‌کند و اگر این اطلاع‌رسانی به سینمای ایران کمک می‌کند چرا باید آن را از سینما دریغ کنیم! این در حالی است که بسیاری از تهیه‌کنندگان و فیلمسازان سرمایه شخصی خود را برای ساخت فیلم صرف کرده‌اند و جالب است در این شرایط، محصولات خوراکی ایرانی در شبکه‌های خارجی تبلیغ می‌شود و هیچ برخوردی با آنها نمی‌شود، این محدودیت فقط شامل سینمای ایران می شود که بخش فرهنگی جامعه است.

گاهی سقوط آزاد را هم تجربه می‌کنیم 

البته فضای مجازی هم در این مورد و البته فیلم شما خوب عمل کرده است.

فضای مجازی روزبه روز در حال پیشرفت است ولی قطعاً گستردگی شبکه‌های ماهواره‌ای که سرتاسر ایران را در برمی گیرند ندارد. ولی ما بخش جدی از تبلیغاتمان را بر عهده فضای مجازی گذاشتیم و اتفاق مثبتی که در این فضا افتاد حمایت هر شش فیلم و عواملش از یکدیگر بود. به‌عنوان مثال سعید سهیلی مردم را به تماشای فیلم «ماجرای نیمروز» و در ادامه بقیه فیلم‌ها تشویق کرد.

اتفاقی که به نظر می‌رسد نخستین بار است رخ می‌دهد؟

بله. ما تا به حال چنین چیزی را نداشتیم. چون تا قبل از این همه تصور می‌کردند اگر مردم را به تماشای فیلم دیگری تشویق کنند از مخاطب فیلم خودشان کم می‌شود. رسیدن به این آگاهی بی‌شک به سینمای ایران کمک شایانی می‌کند.

پیشنهاد جدی شما برای این روزها چیست؟

شخصاً فیلم «خوب، بد، جلف» را خیلی دوست داشتم. فیلم آقای سعید سهیلی و هاتف علیمردانی را هم توصیه می‌کنم. حتی فیلم «سه بیگانه» را هم که شاید در بین این جمع، فیلم ضعیف تری به نظر بیاید پیشنهاد می‌کنم؛ چون باید بپذیریم که مردم سلایق گوناگونی دارند. در نهایت امیدوارم تلویزیون خودمان در شرایطی که ما به شبکه‌های ماهواره‌ای تبلیغ نمی‌دهیم و ممکن است لطمات بدی بخوریم همراهی بیشتری با ما داشته باشد.

چه اتفاقی افتاد که بعد از ساخت دو فیلم اخلاقی مذهبی یعنی «طلا و مس» و «بوسیدن روی ماه» سراغ سوژه‌ای اجتماعی و البته اخلاقی رفتید؟

من «بوسیدن روی ماه» و «طلا و مس» را هم دو اثر اجتماعی می‌دانم.

درست است ولی در آن دو فیلم اخلاق به تبعیت از مذهب بر بی‌اخلاقی غلبه کرد و این بار ارزش‌های دیگری حاکم بود.

در این زمینه اختلاف‌نظر داریم. بارها گفته‌ام که باور ندارم «طلا و مس» فیلمی دینی است. چون اصولاً اعتقاد ندارم که وقتی درباره اخلاق حرف می‌زنیم؛ یعنی بحث دینی می‌کنیم. اخلاق، بخشی از دین است ولی در همه جوامع، حتی در جوامعی که چندان دین مدار نیستند معنا دارد.

البته این روزها در جامعه ما هم معضل اصلی توجه نکردن به اخلاق است.

دقیقاً. روابط انسانی برای این وضع شده است که انسان‌ها در کنار هم با آرامش بیشتری زندگی کنند. همان‌طور که گفتید در شرایط فعلی جامعه ما مشکل زیر پا گذاشتن اصول ارتباط انسان‌ها است.

البته موضوع اخلاق و بی‌اخلاقی و مقابله این دو با هم بارها و بارها در آثار مختلف به تصویر کشیده شده است. نگران نبودید انگ به تکرار افتادن نصیبتان شود؟

جالب است حملاتی که در جشنواره به فیلم من می‌شد، از این منظر بود که موضوع اخلاقی نخ نمایی را مطرح می‌کند. در صورتی که همه ما آنقدر آلوده بی‌اخلاقی شده‌ایم که دوست نداریم کسی درباره‌اش صحبت کند یا فیلم بسازد. یقیناً همه ما حالا کم یا زیاد از اخلاق دور شده‌ایم؛ برای همین فکرمی کنیم اخلاق موضوعی نخ نما شده است و نیازی به پرداخت ندارد. متأسفانه این روزها همه چیز عادی شده است. دروغ، فساد، رشوه و…. این روزها خیلی راحت از اختلاس در فضای مجازی صحبت می‌کنیم و جوک می‌سازیم.

می خواهم به این سؤال صادقانه پاسخ دهید؛ شما اگر جای حامد بودید و خواهرتان نیاز به قلب داشت چه کاری می‌کردید؟

اتفاقاً این سؤال را بارها از خودم پرسیدم. من هم ممکن بود این کار را انجام دهم.

کاری که حامد نکرد. پس می‌توانستید فیلم را به گونه‌ای دیگر تمام کنید؟

بله. می‌توانستم این کار را انجام دهم که حامد حاضر می‌شود در فهرست پیوند اعضا دست ببرد. اینکه حامد در رودربایستی با خواهرش و نجات جان او این کار را می‌کند.

گاهی سقوط آزاد را هم تجربه می‌کنیم 

و چه شد که در نهایت به این نتیجه رسیدید که پایان فیلم خلاف چیزی باشد که خودتان انجام می‌دهید؟

اگر حامد این کار را می‌کرد تا پایان عمرش باید با عذاب وجدان زندگی می‌کرد. شخصاً اگر این کار را می‌کردم تمام آینده‌ام را با عذاب وجدان همراه می‌کردم. البته شاید مانند برخی از آدم‌ها برای فرار از این عذاب وجدان، خود را توجیه می‌کردم؛ که مثلاً اگر من این کار را نمی‌کردم دیگری انجام می‌داد.

همین شکل از توجیه را در فیلم با وجود زن و شوهر کنار تخت منیژه نشان دادید که اگر قلب به خواهر من هم نرسد با وجود این زن و مرد به آن پیرمرد نمی‌رسد.

اصلاً حرف این فیلم، انتخاب است. چون انتخاب اول انتخاب‌های بعدی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. و برای همه این انتخاب‌ها توجیه داریم. اگر من رشوه نگیرم دیگری می‌گیرد. با شما موافقم که اگر حامد تصمیم اول خود را می‌گرفت حق به حقدار نمی‌رسید ولی او با انتخاب نهایی خود به نوعی خودش را نجات داد. به نظر من هیچ آدمی یک‌شبه تبدیل به دزد، خلافکار و… نمی‌شود. همه ما اگر به گذشته‌مان برگردیم متوجه می‌شویم که نخستین قدم‌هایی که ما را به اینجا رسانده ۲۰ سال پیش برداشته‌ایم. شاید آن قدم و انتخاب را پیدا نکنیم ولی در نهایت برای تبدیل شدنمان به یک آدم سودجو و منفعت طلب توجیه داریم.

برای پایان‌بندی متفاوتی که از آن یاد کردید تصویری هم داشتید؟

بله. این دختر را برای پیوند قلب به اتاق عمل می‌بردم و حامد در محوطه بیمارستان می‌نشست و گریه می‌کرد. یعنی گریه که عذاب وجدان آینده در آن دیده می‌شود و اینکه دیگر آرامشی نخواهد دید.

و فکر می‌کنید تماشاگر با مدلی که در فیلم دیده شد چه برخوردی کرد؟

بسیاری معتقد بودند که دروغ است. اکثریت معتقد بودند هر کس جای حامد بود می‌پذیرفت که خواهرش عمل شود. در صورتی که قهرمان‌های سینمای ما قرار نیست کاری را انجام دهند که ما می‌کنیم. قهرمان‌ها کاری را انجام می‌دهند که ما نمی‌کنیم. می‌خواهم این سؤال را بپرسم؛ چند نفر از ما آقایان حاضر هستیم مانند شخصیت اول فیلم «تایتانیک»، برای نجات زنی دیگر جان خودمان را از دست بدهیم؟!

یک در صد هم وجود ندارد!

 یک در میلیون هم وجود ندارد. زن را پرت می‌کنیم و جان خودمان را نجات می‌دهیم. ولی شخصیت جک و انتخابش را دوست داریم چون این قهرمان را دوست داریم و آنقدر این قهرمان را خوب نشان دادند که باورش کردیم. اگر قهرمانان ما و انتخاب‌شان را دروغ می‌پندارند نشان از ضعف در پرداخت ما است نه ضعف موضوع.

پس دلیل اینکه مخاطب کار قهرمان فیلم شما را دروغ می‌داند، ضعف کارتان است؟

زمانی که این فیلم را می‌ساختم تمام توان خود را به کار بردم و اثری که روی پرده می‌بینید همه چیزی بود که به آن فکر می‌کردم. قطعاً فیلمی که می‌سازیم به مفهوم کامل بودن نیست. بعد از ساخت فیلم بارها و بارها به تک‌تک جزئیات فیلم فکر می‌کنم. در مورد «یک روز بخصوص» هم خیلی فکر کردم که کاش چالش‌های بیشتری ایجاد می‌کردم. ولی همه این‌ها به درد فیلم بعدی می‌خورد.

وقتی مخاطب براحتی پایان‌بندی فیلم را دروغ می‌داند، یعنی انحطاط و سقوط اخلاقی را به وضوح می‌بینیم. شما این انحطاط را دیدید که «یک روز بخصوص» را ساختید؟

بله. قبلاً هم گفته ام. به اعتقاد من این انحطاط محصول یک یا دوسال نیست. این موضوع نیازمند یک بحث اجتماعی مفصل است. فقط این را می‌دانم که در یک دوره هشت ساله آنچنان فساد نهادینه و علنی شد که برطرف کردن آن با چند نسل و دولت هم امکان پذیر نیست.

به نوعی در این فیلم هم نشان دادید که سالم بودن در چنین جامعه‌ای کاری سخت و گاهی هم نشدنی است.

واقعا همین‌طور است. چون بسیاری از مخاطبان پایان فیلم را دروغ می‌دانستند. پس این بدان معنا است که ارزش‌ها تغییر کرده است. اگر این فیلم ده سال پیش ساخته می‌شد نظر مردم فرق می‌کرد. در گذشته اگر کسی در اداره رشوه می‌گرفت به فردی منفور تبدیل می‌شد ولی این روزها از چنین افرادی به‌عنوان زرنگ و توانمند یاد می‌شود. ما برای توجیه رفتارمان کلمات جدید را وارد کردیم.

شما در این فیلم دو انتخاب را مطرح کردید. انتخاب حامد و منیژه. شما روی انتخاب حامد به اندازه کافی مانور دادید ولی منیژه و انتخابش را در یک یا دو سکانس کوتاه خلاصه کردید. چرا سعی نکردید این شخصیت و چالش‌های ذهنی‌اش را برای انتخاب مرگ و زندگی‌اش در مقابل اخلاق و بی‌اخلاقی بیشتر به تصویر بکشید؟

قطعاً این چیزی که شما می‌گویید نقطه ضعف فیلم است.

و این بحث درمورد شخصیت سودابه با بازی پریناز هم صدق می‌کند.

درست است؛ برخی از شخصیت‌ها شاید پرداخت مناسبی نداشته باشند و با تمام تلاشی که کردم احساس می‌کنم هنوز چیزی کم دارد. ولی خب در کنار آن شخصیت‌هایی هستند که بخوبی پرداخت و اجرا شده‌اند.

گاهی سقوط آزاد را هم تجربه می‌کنیم

مثل کاراکتر سازگار با بازی فرهاد اصلانی.

بله. بوفه چی که خودم به شخصه خیلی دوستش داشتم. البته یک نکته بگویم که به هیچ عنوان توجیه ضعف‌های فیلم نیست. من حامد را در این فیلم آدم تنهایی می‌دانستم که در راهی که انتخاب کرده به هیچ کسی نمی‌تواند اطمینان کند. در طول مسیری که حامد تصمیم می‌گیرد خواهرش را عمل کند تا پایان فیلم فقط یک جا از سودابه می‌پرسد: «اگر خواهر خودت بود چه کار می‌کردی؟» هیچ کجا هیچ توضیحی نمی‌دهد چون خودش می‌داند چه کار می‌کند. به نظر می‌رسد باید سرش را پایین بیندازد و تنهایی حرکت کند و در این مسیر خرد شود. این آدم نمی‌تواند دردش را به کسی بگوید و مجبور است دروغ‌های متعدد بگوید بدون اینکه بتواند با دیگران مشورت کند. این تنهایی حامد را دوست داشتم.

و البته مصطفی زمانی می‌توانست بهتر از این، چنین شخصیت پیچیده و تنهایی را بازی کند. کاری که پریناز ایزدیار و حتی بازیگر نقش سودابه می‌توانستند برای پررنگ‌تر شدن نقش انجام دهند. کاری که فرهاد اصلانی با نقش سازگار کرد.

من خیلی صادقانه اعتراف می‌کنم در ابتدا به بازیگر ایراد نگیریم. بازیگر برای اینکه توانایی خودش را به نمایش بگذارد باید نقش بخوبی برایش شکل گرفته باشد. اگر من نتوانسته باشم در نگارش فیلمنامه نقش را پخته کنم هر بازیگری باشد نمی‌تواند آن را به اوج برساند. وقتی نقش، نقش درستی است و بازیگر آن را بخوبی ایفا کرده طبیعتاً به دل مخاطب می‌نشیند. من در توانایی‌های خانم ایزدیار و مصطفی زمانی و محسن کیایی شک ندارم بلکه به توانایی خودم در نگارش فیلمنامه تردید دارم.

ظاهراً برای نقش حامد قبل از مصطفی زمانی با حامد بهداد صحبت کرده بودید. فکر می‌کنید با حضور بهداد چه اتفاقی برای فیلم و نقش حامد می‌افتاد؟

بله ولی در ادامه دچار مشکل شدیم و خیلی محترمانه از هم خداحافظی کردیم. الان نمی‌دانم با حضور حامد بهداد چه اتفاقی برای فیلم و نقش می‌افتاد ولی خوشحالم که مصطفی این نقش را بازی کرده است.

حرف و حدیث‌های زیادی در فضای مجازی در خصوص استفاده از رانت دولت برای این فیلم شنیده می‌شود. در حالی که شما بارها از این فیلم به‌عنوان یک فیلم مستقل یاد کرده اید. در این مورد توضیح می‌دهید؟

متأسفانه تهمت‌های زیادی در این مورد شنیده ام. اینکه وزارت بهداشت هزینه این فیلم را داده است. در حالی که اگر چنین اتفاقی می‌افتاد، برای ما هم خوشایند بود و قطعاً نام این ارگان را هم در تیتراژ می‌آوردیم. در صورتی که ما حتی اجازه فیلمبرداری از داخل بیمارستان را نداشتیم و تمام سکانس‌های داخلی بیمارستان دکور بود.

برخی صحبت‌ها هم مبنی بر این است که هزینه این فیلم را فارابی تأمین کرده است.

ما هم مانند همه فیلم‌ها از بنیاد فارابی وام گرفته‌ایم و باید این پول را پس بدهیم. سرمایه‌گذار این فیلم همان‌طور که در تیتراژ آمده است، من و آقای سرتیپی هستیم. هیچ مشارکتی هم با فارابی نداشتیم و قطعاً باید پول را پس بدهیم.

برخی از منتقدان بر این باورند که بعد از «بوسیدن روی ماه» و «طلا و مس»، «یک روز بخصوص» یک عقبگرد برای همایون اسعدیان به حساب می‌آید. خودتان چطور فکر می‌کنید؟

من نظری ندارم و فقط این را می‌دانم که قشنگی حرفه فیلمسازی به همین است. شما چند کارگردان را در جهان سراغ دارید که فیلم به فیلم به جلو پیشرفت کرده باشند؟ خیلی‌ها معتقدند فیلم «فروشنده» و «جدایی نادر از سیمین» از فیلم «درباره الی» اصغر فرهادی ضعیف‌تر است. ولی آن دو در جشنواره‌های جهانی موفق می‌شوند. پس قشنگی این حرفه به این فراز و فرودهاست. همه ما عقبگردهای سنگین داریم و گاهی سقوط آزاد را هم تجربه می‌کنیم.


منبع: برترینها

۳۳ فیلم برتر تاریخ سینما در ژانر علمی تخیلی (۱)

: ژانر علمی تخیلی را به سادگی می‌توان یکی از محبوب‌ترین ژانرهای سینما دانست. خلق مکان‌هایی که فاصله بسیار با ما دارند و تکنولوژی‌هایی که در آینده به احتمال فراوان شاهد آنها خواهیم بود دقیقا همان چیزی است که بسیاری از مخاطبان سینما مشتاق به مشاهده آن هستند. علم و تخیل از همان زمان آغاز پدیده فیلم‌های سینمایی در این صنعت حضور داشته‌اند. ولی سوال اینجا است که کدام یک از آنها به واقع دلچسب هستند؟ پاسخ دادن به این سوال به نحوی که بتوان تمام طرفداران این ژانر را راضی نگه داشت کاری تقریبا غیرممکن است. در این لیست قصد داریم ۳۳ فیلم برتر سینما را در این ژانر محبوب رده بندی کرده و معرفی کنیم. با ما همراه باشید.

Robocop «پلیس آهنی»

نکات مثبت بسیاری در مورد فیلم «پلیس آهنی» وجود دارد؛ البته برای شفاف‌تر شدن موضوع، فیلم مد نظر ما نسخه اوریجینال آن در سال ۱۹۸۷ است. اگر علاقه مند به فیلم‌های اکشن و فراخشن هستید باید بگوییم که این فیلم در لیست شما نیز حضور خواهد داشت.

33 فیلم برتر تاریخ سینما در ژانر علمی تخیلی (1) 

در کنار این موضوع یک نکته در مورد «پلیس آهنی» وجود دارد که آن را از سایر فیلم‌های صرفا جذاب و سرگرم کننده متمایز می‌کند و آن استفاده از طعنه و طنز معنی دار در آن است. این فیلم در واقع پیامی مهم برای جامعه مدرن دارد، پیامی که شاید در جامعه کنونی نیاز بیشتری بدان باشد تا در دهه هشتاد میلادی. «پلیس آهنی» فیلمی هوشمند است که به مخاطب خود احترام می‌گذارد و در کنار این موضوع بر حسب اتفاق از روش‌های فوق العاده خونین برای بیان داستان خود استفاده می‌کند.


Looper «چرخه‌گر»

کار کردن پیرامون مبحث سفر در زمان با در نظر گرفتن مقوله پیوستگی کاری بسیار دشوار است چرا که مخاطبان به فهمی آسان از آن نیازمندند. کارگردان رایان جانسون، در مورد فیلم «چرخه گر» به صورت کامل به این موضوع واقف بود و به خوبی توانست از پس آن برآید.

33 فیلم برتر تاریخ سینما در ژانر علمی تخیلی (1) 

قرار دادن جوزف گوردون لویت و بروس ویلیس در فیلمی هیجانی پیرامون موضوع زمان در مقبل یکدیگر با استفاده از عناصر درگیر کننده‌ی سبک نوار توانست هم طرفداران جان سخت و هم مخاطبان عادی سینما را علاقه مند بدان کند. همچنین پایان فیلم کماکان پس از گذشت سال‌ها از اکران خود ما را به تفکر وا می‌دارد.


The Fifth Element «عنصر پنجم»

فیلم «عنصر پنجم» ساخته‌ی لوک بسون که این روزها مشغول ساخت عنوان پر سر و صدای Valerian and the City of a Thousand Planets است، از آن فیلم‌هایی است که برای قرار گرفتن در ژانر علمی تخیلی به زمانی مختصر نیاز داشت. در واقع فیلم توانست عملکردی قابل قبول در گیشه داشته باشد، اما فاصله‌ی بسیاری با تبدیل شدن به یک پدیده جهانی داشت.

33 فیلم برتر تاریخ سینما در ژانر علمی تخیلی (1) 

بعدها با گسترش سرویس‌های پخش آنلاین فیلم، بسیاری از مخاطبان توانستند این فیلم مشاهده کنند که واکنش اکثر آنها را نمی‌توان منفی قلمداد کرد. بروس ویلیس یک راننده معمولی تاکسی است که توسط زنی خوش چهره با بازی میلا یووُویچ وارد نبردی کهکشانی برای بقا می‌شود. داستان مرکزی بسیاری ساده است اما به لطف بازی به یاد ماندنی بازیگرانی چون کریس تاکر در نقش روبی رُد و آهنگ‌های منحصر به فرد که هیچ کس آنها را فراموش نخواهد کرد، «عنصر پنجم» این پتانسیل را دارد که بتواند همواره در این لیست ماندگار باشد.


Tron «تیرون»

در دهه ۸۰ میلادی کامپیوتر توانست جای خود را در خانه اکثر خانواده‌ها با درآمد متوسط باز کند، در نتیجه انقلابی عظیم در بازار خرید و فروش آن به وجود آمد اما با این حال در آن دوران افراد بسیار کمی قابلیت درک این وسیله را داشتند. این بخش از جنبه علم و تخیل توسط بنیان و اساس فیلم «تیرون» به واقعیت تبدیل شد، فیلمی که این سوال برایش وجود داشت که به واقع چه چیزی در درون این وسیله انجام می‌گیرد.

33 فیلم برتر تاریخ سینما در ژانر علمی تخیلی (1) 

با اینکه شاید در زمان حاضر بسیاری این موضوع را منقضی شده تلقی کنند اما به طور قطع نمی‌توان این مهم را نادیده گرفت که فیلم در زمان اکران خود به چه موفقیت‌هایی دست یافت. جلوه‌های کامپیوتری استفاده شده برای نمایش دنیای دیجیتالی در زمان خود بی همتا بودند. پیشرفت‌های بدست آمده برای تولید این فیلم بعدها در بسیاری از فیلم‌ها مورد استفاده قرار گرفت.


The Abyss «پرتگاه»

در حالی که بسیاری از فیلم‌های علمی تخیلی در حیطه ستارگان و کهکشان‌های دور اتفاق می‌افتند، برخی از آنها در حوزه و محدوده سیاره خودمان جریان دارند. «پرتگاه» نشان می‌دهد که بیگانگان در عمق اقیانوس‌های ما زنده هستند، که این موضوع نشان می‌دهد جیمز کامرون خیلی قبل‌تر از فیلم تایتانیک در مورد آب‌های موجود در پیرامون ما کنجاو بوده‌است.

33 فیلم برتر تاریخ سینما در ژانر علمی تخیلی (1) 

استفاده از عنصر کلاستروفوبیا (ترس از فضای بسته) در فضای این فیلم قابل لمس است که آن را تبدیل به تجربه‌ای لذت بخش از آغاز تا پایان آن می‌کند. به علاوه، این فیلم توانست شخصیت‌های طراحی شده توسط کامپیوتر را به یک سطح بالاتر برساند که این موفقیت بزرگ به لطف تلاش‌های استودیوی Industrial Light & Magic عملی شد. البته کمی باعث تعجب بود که فیلم نتوانست موفقیتی بزرگ را در گیشه تجربه کند. اگر این فیلم را تماشا نکرد‌اید بهتر است سریعا این مشکل را حل کنید.


Inception «تلقین»

در حالی که کریستوفر نولان توانست با عملکرد بدون نقص خود در سری فیلم‌های شوالیه تاریکی توجهات را بیش از پیش به محتوای کتاب‌های مصور جلب کند، اما در واقع این فیلم ساخته شده توسط او در میان آن فیلم‌ها بود که توانست همگان را متحیر کند. از بسیاری جهات، فیلم را باید تنها سرقتی ساده تلقی کنیم. با این وجود، نکته مهم این است که اطلاعاتی که اعضای تیم برای سرقت آنها را مد نظر دارند در داخل ذهن شخص مورد نظر قرار دارد، در نتیجه آنها می‌بایست با استفاده از تکنولوژی پیشرفته وارد رویای ناخودآگاه او شده و اطلاعات مورد نظر را استخراج کنند.

33 فیلم برتر تاریخ سینما در ژانر علمی تخیلی (1) 

«الهام» تمام ویژگی‌های لازم را به عنوان یک علمی تخیلی درجه یک دارا است. فیلم دنیایی تخیلی را با قانون‌های مشخص خلق می‌کند که داستان بایستی بدان وفادار باشد که این موضوع باعث می‌شود مخاطبان در بسیاری از موارد آن را واقعی ببینند و با آن ارتباط برقرار کنند. این موضوع در کنار جلوه‌های بصری خیره کننده که در بسیاری از موارد به جای طراحی در کامپیوتر به صورت عملی فیلم‌برداری شده‌بود، این فیلم را در اوج شایستگی در این لیست قرار می‌دهد.


Ex Machina «اکس‌مشینا»

موضوع هوش مصنوعی در سال‌های اخیر در بسیاری از فیلم‌های علمی تخیلی مورد بررسی قرار گرفته‌است. با این وجود، هیچ کدام از آنها نتوانستند همانند «اکس‌مشینا» به خوبی این کار را انجام دهند. آلیسیا ویکاندر نقش ایوا را برعهده دارد، وجودی مصنوعی که ممکن است هوشیار بوده و احساسات داشته باشد.

33 فیلم برتر تاریخ سینما در ژانر علمی تخیلی (1) 

آیا واقعا انسان‌ها می‌توانند با ماشین‌ها ارتباط برقرار کنند درست همانگونه که با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند؟  و اگر ما این توانایی را داریم، این موضوع چه معنایی می‌تواند برای مفهموم زنده بودن داشته باشد؟ «اکس‌مشینا» از جمله‌ آن فیلم‌های دراماتیک و علمی تخیلی است که به سختی می‌توان مشابهی برای آن پیدا کرد. در نهایت باید گفت که این فیلم در مورد رابطه دو فرد است، حتی اگر یکی از آنها به صورت کامل واقعی نباشد.


Edge of Tomorrow «لبه فردا»

تام کروز تقریبا همواره در تمام فیلم‌های خود اوقات خوبی را برای مخاطبان رقم زده‌است. با این وجود عنوان نادیده گرفته شده‌ی «لبه فردا» خیلی بیشتر از اوقات خوش را برای طرفداران ژانر علمی تخیلی به همراه داشت. داستان پیرامون کاراکتر کروز جریان دارد، افسر نیروی ارتش که به هیچ وجه حضور در میدان نبرد را تجربه نکرده‌است و حال مجبور است در خط مقدم آن حضور داشته‌باشد.

33 فیلم برتر تاریخ سینما در ژانر علمی تخیلی (1) 

او به طور اتفاقی و در طی فعل و انفعالی قدرتی را به دست می‌‌آورد که به واسطه آن به این موضوع پی می‌برد که چرا موجودات بیگانه در تمام نبردها به پیروزی می‌رسند. در واقع بیگانگان این توانایی را دارند که پس از هر شکست زمان را به گذشته برگردانده و اشتباهات خود را تصحیح کنند. حال که او نیز این قابلیت را به دست آورده‌است، تلاش می‌کند با استفاده از آن کلید پیروزی در این نبرد نابرابر را به دست آورد. همچنین در این فیلم این فرصت را دارید که بارها کشته شدن کروز را مشاهده کنید!!!


Back to the Future «بازگشت به آینده»

و حال که موضوع بحث به سمت سفر در زمان کشیده شده‌است بهتر است پیرامون محبوب‌ترین فیلم در این شاخه از ژانر علمی تخیلی صحبت کنیم. نادرتر از فیلم‌های علمی تخیلی آمیخته شده با درام، فیلم‌های علمی تخیلی با درون مایه طنز است، با این وجود «بازگشت به آینده» این مهم را به نحو احسن انجام می‌دهد.

33 فیلم برتر تاریخ سینما در ژانر علمی تخیلی (1) 

این موضوع حقیقت دارد که مکانیک علمی تخیلیِ فیلم تنها به این دلیل وجود دارد که شخصیت مارتی مک‌فلای از دهه ۸۰ میلادی بتواند سال ۱۹۵۵ را تجربه کند، اما در عین حال فیلم به بسیاری از سوالات احتمالی مخطبان خود پاسخ می‌دهد از جمله اینکه اگر گذشته را تغییر دهیم چه تغییری در آینده اتفاق می‌افتد؟ یا اینکه اگر والدین خود را در گذشته ملاقات کنیم چه تاثیری بر روی آینده خواهد داشت؟


۱۲ Monkeys «دوازده میمون»

تری گیلیام فیلم‌های بسیاری خوبی را در ژانر علمی تخیلی کارگردانی کرده‌است که تعدادی از آنها رقابتی نزدیک برای قرار گرفتن در این لیست داشتند. با این وجود، تصمیم بر این شد که بهترین فیلم علمی تخیلی او عنوان «دوازده میمون» باشد. داستان فرستادن مردی به گذشته برای پیشگیری از یک بیماری کاملا پیش پا افتاده به نظر می‌رسد اما باید بگوییم که پیش پا افتاده به هیچ وجه در مورد فیلم‌های گیلیام حادث نمی‌شود.

33 فیلم برتر تاریخ سینما در ژانر علمی تخیلی (1) 

فیلمی که اولین نامزدی اسکار را برای برد پیت به همراه داشت و یکی از بهترین بازی‌های بروس ویلیس در آن اتفاق افتاده‌است را نمی‌توان به راحتی نادیده گرفت.


The Day the Earth Stood Still «روزی که زمین ثابت ایستاد»

این سوال بنیادی که آیا ما تنها موجودات زنده در جهان هستیم همواره یک پای ثابت فیلم‌های علمی تخیلی از زمان شکل گیری آنها بوده‌است. پاسخ به این سوال باعث به وجود آمدن یکی از بهترین فیلم‌های این ژانر به نام «روزی که زمین ثابت ایستاد» شده‌است. امروز استفاده از عبارت «Klaatu barada nikto» کماکان رایج ست که نشان می‌دهد این فیلم چه تاثیری بر روی فرهنگ آن روزها گذاشته‌است.

33 فیلم برتر تاریخ سینما در ژانر علمی تخیلی (1) 

شاید این سوال برایتان به وجود آید که چند نفر واقعا به این موضوع واقفند که این عبارت از فیلم مذکور به یادگار مانده است. بسیار اتفاق افتاده‌است که در فیلم‌های موجود پیرامون موجودات فضایی، این موجودات طبیعتی دشمنانه داشته باشند اما حتی در سال ۱۹۵۱ نیز فیلمی وجود داشت که این سوال را مطرح کند که اگر ما در این بین نژاد متجاوز باشیم چه؟


منبع: برترینها

معرفی هیات داوران جشنواره‌ی فیلم صنعتی

به گزارش از روابط عمومی چهارمین جشنواره فیلم و عکس فناوری و صنعتی (فردا)، پوران درخشنده، بهروز شعیبی، امیر توده روستا، دکتر ضابطی جهرمی و علیرضا رضاداد داوران این دوره از جشنواره خواهند بود که از چند روز قبل، کار خود را آغاز کرده‌اند. فیلم‌های بخش مستند، پویانمایی و آیتم‌های تبلیغاتی توسط این داوران ارزیابی می‌شوند.

پوران درخشنده: کارگردان و فیلمنامه نویس فارغ التحصیل سینما با گرایش کارگردانی از مدرسه عالی تلویزیون و سینماست. وی دارای لوح افتخار درجه یک هنری معادل دکتری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران است. درخشنده عضو انجمن‌های فیلمسازان زن آمریکا، انجمن کارگردانان مستقل آمریکا و مرکز بین‌المللی فیلم کودکان و نوجوانان یونسکو است که ساخت فیلم‌هایی مانند پرنده کوچک خوشبختی، شمعی در باد، بچه‌های ابدی، هیس! دخترها فریاد نمی‌زنند و زیر سقف دودی در کارنامه وی به چشم می‌خورد.

بهروز شعیبی: بازیگر، فیلمنامه‌نویس و کارگردان سینما و تلویزیون است که در دهه اخیر به عنوان کارگردان و بازیگر آثار سینما و تلویزیون شناخته می‌شود. او سیمرغ بلورین بهترین فیلم در بخش نگاه نو جشنواره فجر را برای «دهلیز» دریافت کرده و داور بخش اقلام تبلیغاتی جشنواره سی و پنجم فجر بوده است.

«دهلیز»، «سیانور» و «دارکوب» در حوزه کارگردانی سینما، سریال «پرده‌نشین» در حوزه کارگردانی آثار تلویزیونی و «مهمان داریم» ، «گزارش یک جشن» ، «طلا و مس»، «آژانس شیشه‌ای» و… در حوزه بازیگری سینما از جمله فعالیت‌های وی به شمار می‌رود.

امیر توده‌روستا: کارگردان، عضو هیات مدیره‌ی ایسفا و دانش‌آموخته‌ی ادبیات نمایشی از دانشگاه سوره است. او ساخت چندین فیلم کوتاه را در کارنامه خود دارد که از جمله می‌توان به سلام آقای ایول، دزد شکلاتی، تلألو، شیوا و سیاه سفید که در جشنواره‌های مختلف داخلی و خارجی به نمایش درآمده است، اشاره کرد. پات نیز از فیلم‌های بلند سینمایی توده روستاست که در گروه هنر و تجربه به نمایش در آمده است. توده روستا جوایز داخلی و خارجی زیادی برای فیلم‌هایش دریافت کرده است که تندیس جشنواره فیلم کوتاه تهران، تندیس جشن خانه سینما، پروانه زرین جشنواره کودک، تندیس جشنواره فیلم زنگبار، جایزه ویژه جشنواره فیلم کوتاه زوم لهستان، تندیس جشنواره کپنهاگ و… از جمله آن است.

دکتر احمد ضابطی جهرمی: مستندساز، تدوینگر، استاد دانشگاه و مولف دارای دکترای پژوهش هنر است. او عضو هیأت علمی دانشکده صدا و سیماست. تالیف و ترجمه ۲۲ جلد کتاب، ۷۰ مقاله و ۲۰ جلد جزوه آموزشی در زمینه گوناگون بویژه تئوری فیلم، تدوین و فیلم مستند در کارنامه او به چشم می‌خورد. ضابطی جهرمی اولین استاد سینمای ایران است که از سوی فرهنگستان هنر مورد تجلیل قرار گرفته است و آثار وی به عنوان کتاب‌های مرجع در سینمای مستند مورد استفاده قرار می‌گیرد. وی تدوین بیش از ۲۵ فیلم مستند و بلند سینمایی را برعهده داشته است که برای آن‌ها جوایز داخلی و خارجی را دریافت کرده است.

علیرضا رضاداد: مدیر سینمایی، تهیه‌کننده و استاد دانشگاه است. در کارنامه کاری رضاداد، دبیری ۶ دوره جشنواره بین‌المللی فیلم فجر، دبیری ۶ دوره جشنواره بین‌المللی کودک، دبیری سومین جشنواره بین‌المللی فیلم شهر، مشاور ارشد ریاست سازمان سینمایی، تهیه‌کننده اجرایی فیلم سینمایی «محمد رسول‌ا…(ص)»، مدیرکل تولید، طرح و برنامه و قائم مقام شبکه ۲ سیما، معاونت تولید مرکز سیما فیلم، مدیر کل تولید سیما، مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی و… دیده می‌شود. او همچنین در جشنواره‌های متعددی به عنوان عضو هیات داوران فعالیت کرده است. رضاداد اکنون دبیر جشنواره بین‌المللی فیلم کودک است که تیرماه در اصفهان برگزار می‌شود.

بر اساس این گزارش، چهارمین جشنواره فیلم و عکس فناوری و صنعتی (فردا)، ۹ و ۱۰ اردیبهشت به دبیری مسعود نجفی در عسلویه برگزار می‌شود.

این جشنواره توسط جهاد دانشگاهی واحد هنر و با حمایت شرکت ملی پتروشیمی ایران با همکاری شرکت‌های پتروشیمی فعال در عسلویه، معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری و سازمان سینمایی برگزار می‌شود.

برای اولین‌بار است که عسلویه به عنوان یکی از بزرگترین قطب‌های صنعتی و پتروشیمی خاورمیانه، میزبان برپایی یک رویداد سینمایی می‌شود.

جشنواره فیلم و عکس فناوری و صنعتی (فردا) با هدف معرفی فعالیت‌ها، توانمندی‌ها و دستاوردهای کشور در بخش‌های مختلف علمی، فناوری، نوآوری و صنعتی برگزار می‌شود. چهارمین دوره این رویداد سینمایی با شعار «روایتی از فناوری و کسب و کار ایرانی» برگزار خواهد شد.


منبع: عصرایران

بهمن کیارستمی: پدرم راضی نیست

فرزند زنده‌یاد عباس کیارستمی در پی اظهار نظر اخیر وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی مبنی بر اینکه در پرونده کیارستمی نیز مانند پرونده کوی دانشگاه و کهریزک این سوال مطرح است که نتیجه رسیدگی به این پرونده چه شد؟ در گفت‌وگویی با ایسنا بیان کرد: صحبت‌های آقای هاشمی برایم تعجب‌برانگیز بود و فکر می‌کنم پیش از انتخابات ریاست جمهوری طرح چنین مسئله‌ای دو هدف دارد. اول اینکه این پرونده هم به شکل آشنای پرونده‌های مشابه، مورد بهره‌برداری سیاسی جناح ها قرار گرفته و بعد از یک سال سکوت، شنیدن چنین اظهارنظر هایی چند هفته مانده به انتخابات چندان دلگرم کننده و جدی نیست.

او افزود: نکته دوم این است که به نظر می‌رسد آقای هاشمی (وزیر بهداشت) به جای اینکه خود را در مقام مسئول ببینند، ترجیح داده است که در مقام یک منتقد قرار گیرد، این در حالی است که در مراسمی که ایشان روز گذشته (۲۸ فروردین‌ماه) اظهار نظر خود را مطرح کردند، در کنارشان آقای حریرچی ـ معاون وزارت بهداشت ـ‌ ایستاده است. ایشان در بیشتر جلسات پزشکی قانونی و سازمان نظام پزشکی برای بررسی پرونده پدرم تشکیل شد، حضور داشتند و عضوی از کمیسیون‌های تخصصی بودند و نه تنها از جزئیات پرونده  مطلع هستند، بلکه در مقام کارشناس در پرونده اظهارنظر کرده‌اند، اما حالا ترجیح داده شده که توپ به زمین دیگری انداخته شود و مقامات وزارت بهداشت، از مسئولیت درباره بررسی پرونده شانه خالی کنند.

کیارستمی ادامه داد: در تمام ماه‌هایی که پرونده پزشکی پدرم پیگیری می‌شد، هیچ اظهار نظری یا اقدام جدی از طرف مقامات مسئول در حوزه‌های فرهنگی هم نشنیدیم و ندیدیم. اما حالا باز موسم انتخابات رسیده، بزرگداشت‌های متعدد ترتیب داده شده و حرف‌های مسئولان هم تند و جسورانه شده است. به هرحال معتقدم هر صحبتی را که در این برهه زمانی درباره پرونده پزشکی عباس کیارستمی گفته شود، نباید جدی گرفت و درعین حال نباید اجازه داد از این پرونده بهره‌برداری سیاسی شود.

این مستندساز  گفت: مسئولان وزارت بهداشت اگر نتوانستند در حوزه سازمان نظام پزشکی پیگیری دقیق‌تری را انجام دهند، لااقل می‌توانستند این کار را در پزشکی قانونی که فعالیت‌اش زیر نظر خود وزارتخانه است انجام دهند، اما پزشکی قانونی هم با این که ماه‌هاست با حضور نماینده وزارت بهداشت درحال بررسی این پرونده است، گزارش روشن و کاملی ارایه نکرده است.

وی با اشاره به برنامه‌های ویژه‌ای که در جشنواره جهانی فجر برای بزرگداشت زنده‌یاد عباس کیارستمی آماده شده است، اظهار کرد: در یک سال گذشته سعی بر این بود که ماجرا به نحوی خاتمه پیدا کند و آشتی حاصل شود، درصورتی که پیگیری این پرونده تنها به عهده خانواده و وکلا نبود و از سازمان سینمایی و دیگر نهادهای فرهنگی مرتبط هم انتظار حمایت و پیگیری می‌رفت، به همین دلیل با توجه به آنچه توضیح، شخصا به حضور در مراسمی که برای پدرم برگزار می‌شود تمایلی ندارم. خود کیارستمی در تمام حیاتش هرگز نگذاشت که مورد بهره‌برداری سیاسی قرار گیرد و مطمئنم حالا هم اگر باشد و ببیند، راضی به این کار نیست.

به گزارش ایسنا، وزیر بهداشت شامگاه ۲۸ فروردین‌ماه در اختتامیه جشنواره فرهنگی وزارت بهداشت در پاسخ به سوال رضا کیانیان درباره نتیجه رسیدگی به پرونده فوت عباس کیارستمی گفت: این سوال برای ما نیز وجود دارد که نتیجه رسیدگی به این پرونده چه شده است.

او گفت: در خصوص عباس کیارستمی غصه‌ای در دل همه ما هست و در رابطه با اینکه چه اتفاقی افتاد در یک جمله نمی‌شود به آن پاسخ داد. برای پاسخ به این سوال که چرا پرونده مرحوم کیارستمی تا کنون اعلام نشده باید به تمام پرونده‌های بلاتکلیفی که تا کنون اعلام رای نشده نگاه کنیم و در این رابطه هیچ چیز بهتر از راستی و درستی نیست. اگرچه من هم اکنون مسئولم و باید پاسخگو باشم می خواهم بپرسم تکلیف پرونده آقای کیارستمی چه شد و چرا در قوانینی که داریم اینقدر ناتوان هستیم و در یک سلسله باطلی گرفتار می‌شویم.

هاشمی افزود: در پرونده کیارستمی نیز مانند پرونده کوی دانشگاه و کهریزک این سوال مطرح است که نتیجه‌ی رسیدگی به این پرونده چه شد؟


منبع: بهارنیوز

تبریک دی‌کاپریو به ملاله یوسف‌زی

به گزارش مهر،  به نقل از آسوشیتدپرس، ملاله یوسف‌زی جوان‌ترین پیام‌آور صلح شد که بالاترین افتخاری است که از سوی سازمان دیده‌بان برای یک دوره ۲ ساله به فردی تعلق می‌گیرد.
 



دی کاپریو در پیامی توییتری تبریک خود را به این مناسبت اعلام کرد.در عین حال که دی کاپریو این توییت را خطاب به ملاله نوشت خود این توییت با بازخوردهای بسیاری روبه رو شد. در حالی که برخی سعی داشتند برخورد نژادی با این موضوع بکنند و بگویند دی کاپریو از یک پاکستانی دفاع کرد، برخی دیگر نیز از هر دوی این شخصیت‌ها تجلیل کرده بودند و با توییت‌هایی چون «لئوناردو بسیار شایسته‌تر بود تا این لقب را بگیرد، اما ملاله تو واقعا شایسته این جایگاه هستی…» از آن استقبال کرده بودند.

لقب «پیام آور صلح» از سال ۲۰۱۱ و از سوی سازمان جهانی دیده‌بان اهدا می‌شود. هر سال این لقب در سه بخش اهدا می‌شود، به فرد، جامعه و محیط.ملاله یوسف‌زی توسط طالبان در اکتبر سال ۲۰۱۲ به خاطر تلاشش برای پیشبرد آموزش دختران با اصابت گلوله در ناحیه سر روبه رو شد. وی آن زمان تنها چهارده سال داشت. ملاله جوان‌ترین دریافت کننده جایزه صلح نوبل است و این جایزه را سال ۲۰۱۴ برای تلاشش در راه آموزش نوجوانان دریافت کرد.


منبع: بهارنیوز

رییس سازمان سینمایی: تلاش‎ها برای رونق VOD ادامه یابد

رییس سازمان سینمایی با حضور در موسسه رسانه های تصویری در گفت وگو با مدیرعامل و کارشناسان بخش های مختلف این موسسه، از آخرین فعالیت های انجام شده در زمینه VODو سینما سیار بازدید کرد.

به گزارش روابط عمومی موسسه رسانه های تصویری، محمد مهدی حیدریان به همراه جمعی از مدیران سازمان سینمایی با حضور در موسسه رسانه های تصویری با سید مصطفی ابطحی مدیرعامل این موسسه دیدار و گفت وگو و از نزدیک از فعالیت های این موسسه در زمینه VOD و سینما سیار بازدید کرد.

حیدریان با تقدیر از زحمات انجام شده در موسسه رسانه های تصویری اظهار کرد: راه پیش در بخش VOD راهی طولانی تر و بسیار مثمرتر برای کل فعالیت های سینمایی بوده و نگاه من بیشتر به  این حوزه است و چشم امید را متوجه این VOD می کنم.

رییس سازمان سینمایی تاکید کرد: بازار اصلی صنعت تصویر که شعار ما تولید نهضت محتوا است اینجا بوده و لاغیر و الباقی بخش ها بازارک هایی است که باید تلاش کنند بخش VODرونق پیدا کند.

وی یادآور شد: سینماهای ما، سالن های ما و هر نوع عرضه دیگری که داریم مردم را علاقه مند می کنند که در این نوع محمل و راه های ارتباطی، آنچه که می خواهند پیدا و استفاده کنند لذا برنامه برای بخش VOD  بسیار مفصل است و باید با رعایت همه جوانب وایجاد تسهیلات برای کاربر به این مهم توجه ویژه داشت.

رییس سازمان سینمایی تاکید کرد: جلساتی را در هفته های آتی به ترتیب اولویت مسائل از جمله موانع قانونی در بخش VODبرگزار کنیم تا به موضوع حمایت ها برسیم و سازکار اجرایی تعیین شود.

حیدریان گفت: در جلسات کاری آتی، بسته VODرا نهایی خواهیم کرد  و سیاست های کلی را متناسب با جهت این فعالیت ها و کم و کیف آن تدوین کنیم. در این دیدار سید مصطفی ابطحی مدیر عامل موسسه رسانه های تصویری و آقایان منظری و رحمانی اقدم توضیحات مفصلی در خصوص VODو سینما سیار ارائه و سیاست های موسسه رسانه های تصویری در توسعه این دو هدف به انضمام حمایت از نمایش خانگی به عنوان یک رسانه مستقل پر مخاطب و تاثیر گذار را بیان کردند.

 جلیل اکبری صحت مشاور رییس سازمان سینمایی و مدیرکل حوزه ریاست، رمضانعلی حیدری خلیلی معاون سازمان سینمایی و مجید مسچی مدیر عامل موسسه سینما شهر در این دیدار رییس سازمان سینمایی را همراهی می کردند.


منبع: عصرایران

مهتاب کرامتی:دعا می‌کنیم دولت و آقای ظریف بمانند

بازیگر «نلسون ماندلا برای همیشه» با بیان اینکه این پروژه سینمایی مضمونی درباره صلح و مهربانی دارد، به حمایت های محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه از این پروژه اشاره کرد و گفت: دعا می کنیم دولت و آقای ظریف در کار خود باقی بمانند.

به گزارش ایرنا، مهتاب کرامتی بازیگر این پروژه سینمایی روز سه شنبه در نشست خبری افزود: این پروژه سینمایی درباره صلح و مهربانی است و چقدر خوب است که در دنیای پر از جنگ و خشونت کسانی هستند که می‌توانند جهان را برای ما بهتر کنند.

وی با بیان اینکه در تولید این اثر کارشکنی های بسیاری صورت گرفت که باعث طولانی شدن روند تولید آن هم شد، ادامه داد: اما باید از محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان تشکر کنیم که همواره در این پروژه همراه ما بودند.

بازیگر فیلم سینمایی «مزار شریف» در ادامه در پاسخ به سووالی درباره اینکه اگر دولت در انتخابات پیش رو تغییر کند و با توجه به حمایت های وزیر امور خارجه، پروژه با مشکلاتی مواجه خواهد شد یا نه، توضیح داد: ما هم مانند بسیار از مردم دعا می کنیم که دولت و آقای ظریف در کار خود باقی بمانند.

کرامتی افزود: فیلم ما به دور از شعار زدگی مفهوم مهربانی و صلح را که در تمام دنیا یک دریافت از آن می‌شود را به شکلی جهانشمول ترویج خواهد داد.

بازیگر فیلم سینمایی «جامعه دران» خاطرنشان کرد: خوشحالم از اینکه در این پروژه حضور دارم و معتقدم باید صبوری کرد و پشتکار داشت تا مسیر برای رسیدن به هدف مناسب هموار شود.

 اولین نمایش فیلم در سازمان ملل

در ادامه نشست خبری پروژه سینمایی «نلسون ماندلا برای همیشه»، میثم شاه بابایی کارگردان این پروژه گفت: پروژه سینمایی «نلسون ماندلا برای همیشه» از زمان فوت نلسون ماندلا در آفریقای جنوبی کلید خورد. قصد ابتدایی ما ساخت مستندی درباره مراسم مرگ ماندلا بود اما بعد از چند اتفاقی که در مراسم ماندلا افتاد مسیر فیلم تغییر کرد و تصمیم گرفتیم یک درام به فیلم اضافه کنیم تا مستندی داستانی شکل گیرد.

وی افزود: ماندلا در این فیلم یک سمبل است و تلاش کرده ایم جریان فکری نلسون ماندلا را پی ریزی کنیم.

کارگردان «نلسون ماندلا برای همیشه» ادامه داد: خیلی نمی شود برای فیلم مرز مستند یا داستانی تعریف کرد اما این پروژه برای خود من یک پکیج بزرگ است که امیدوارم به خوبی تهیه شود.

شاه بابایی گفت: اصل ماجرا از اینجا شکل گرفت که در زمان مرگ ماندلا یک نوزاد در روستای زادگاه ماندلا به دنیا می‌آید و چند اتفاق دیگر که ما را به جای رفتن به فرودگاه برای بازگشت به تهران در آفریقا ماندگار کرد و تا به امروز درگیر این ماجرا برای تولید فیلم هستیم.
وی با بیان اینکه فیلم های امروز سینمای ایران از قصه و قهرمان دور شده اند، افزود: تمام تلاش خود را کرده ایم که این فیلم به سینما نزدیکتر باشد.

این کارگردان سینما گفت: پروژه تا حدود زیادی پیش رفته و در بخش های پایانی قرار دارد و اکنون آفریقا در فصل مناسبی برای فیلمبرداری قرار دارد.

شاه بابایی درباره اولین نمایش فیلم نیز توضیح داد: با رایزنی هایی صورت گرفته، اگر بتوانیم فیلم را تا پایان جولای (تیر و مرداد) آماده کنیم احتمالا در نشست سالانه سازمان ملل اکران خواهد شد.

 «نلسون ماندلا برای همیشه» تریبونی برای نشان دادن صلح دوستی ایرانیان

تهیه کننده پروژه «نلسون ماندلا برای همیشه» نیز در این نشست گفت: کار اصلی من تهیه کنندگی نیست اما چند فیلمی را تا به حال تهیه کرده ام، بعد از این نیز تصمیم داشتم به صورت جدی وارد عرصه فیلمسازی و سینما شوم.

مهدی کریمی تفرشی با بیان اینکه این فیلم تریبون خوبی برای نشان دادن صلح دوستی ایرانیان است، افزود: امیدوارم بتوانیم این فیلم را در تمام دنیا اکران کنیم تا تبلیغات غلطی که علیه ایران می شود را به نوعی خنثی کند.

وی درباره هزینه تولید این فیلم خاطرنشان کرد: چون با برخی از روسای جمهوری کشورهای مختلف باید گفت وگو شود و اینکه همواره در سفر هستیم، بطور قطع هزینه تولید بالایی خواهد داشت که با اکران گسترده هم به سود دهی نمی‌رسد اما واقعیت این است که هنوز خیلی هزینه نهایی پروزه مشخص نیست.

این تهیه کننده خاطرنشان کرد: به عنوان یک ایرانی دوست داشتم فیلمی درباره صلح تهیه کنم و تقریباً تمامی عوامل این پروژه با نگاهی معنوی وارد این کار شده اند.
به گزارش ایرنا، در این نشست تیرداد کیایی، امیر شریعت بازیگران فیلم، سودابه خسروی طراح گریم، و پورصمدی مدیر فیلمبرداری نیز حضور داشتند.


منبع: عصرایران

برای کوچ ابدی «شاعر ریاضیات»

مهدی عباسی زهان – روزنامه بهار:
کیومرث منشی‌زاده، شاعر پیشکسوت، در سن ۷۹سالگی درگذشت. به گفته مسئولان بیمارستان فیروزگر، منشی‌زاده شنبه ۲۶ فروردین‌ماه بر اثر سکته مغزی، در این بیمارستان از دنیا رفته است. منشی‌زاده را به‌خاطر به‌کار بردن اعداد و نشانه‌های ریاضی در شعرهایش با عنوان  «شاعر ریاضی» می‌شناسند. منشی‌زاد متولد سال ۱۳۱۷ در جیرفت بود. «سفرنامه مرد مالیخولیایی رنگ‌پریده» ، «یک شعر بلند» ، «قرمزتر از سفید»، «گزیده اشعار» و کتاب‌ «حافظ حافظ» از آثار اوست. کیومرث منشی زاده از شاعران تجربه گرای معاصر که مسیر اصلی شعرش، «نیمایی» بود؛ در  دهه پنجاه و در روزگاری که جنبش‌ها و نحله‌های شعر معاصر فارسی در اوج تکثر و استقبال از هنجار‌شکنی قرار داشت، «ریاضیات»  و «رنگ ها» را محور کلام خویش قرار داد و سروده هایش را «شعر ریاضی» و «شعر رنگ» نامید. تناقضِ بدیهی که بین مفاهیم و اصطلاحات علمی و استدلالی و ذاتِ تخیلی شعر وجود دارد باعث می‌شود تا در وهله نخست مخاطب به این گونه تلاش‌های شاعرانه چندان خوش بین نباشد؛ اما در بررسی شعرهای منشی‌زاده می‌توان به سطرهای درخور توجه نیز رسید که اندیشه ریاضی در دام عاطفه شاعر گرفتار آمده: «رهاکن‌تربیع دایره را / وتثلیث زاویه را/ چه کسی می‌داند جذر صفر/ بی‌نهایت است/ یاصفر؟ ». تجربه‌های او در «شعر رنگ» نیز گاهی دلپذیر است و مهارت این شاعر در برقراری پیوندی شاعرانه بین وجه ظاهری و وجه نمادین رنگ‌ها را نشان می‌دهد: «سیاه / سیاه / سیاه / نگاه هاوچندان سیاه است / که گفتی / هزاران کلاغ / ازچشم‌های او/پروازمی کنند»

 اگر چه شهرت منشی زاده در دنیای شعر معاصر فارسی با کاربرد واژگان و اصطلاحات ریاضی در شعر  پیوند خورده و او را «شاعر ریاضی» نیز نامیده اند؛ اما شور تغزلی، اندیشه اعتراضی و طنز اجتماعی در کلام او باعث می‌شود تا نوآوری‌هایش جایگاهی  فراتر از  ابداع وتفنن و بازی با کلمات بیابد. چه اینکه از او  سطرهایی درخشان در حافظه شعر معاصر  فارسی به یادگار خواهد ماند: «یکروزماهی قرمز/ سکته خواهدکرد / ودستی ماهی قرمزرا / که دیگرنه ماهیست/ ونه قرمز/ ازپنجره به باغ/ پرتاب خواهد کرد»
اوشاعری بودکه رندانه می‌سرود ورندانه زیست. با اینکه همواره مشغله‌های مختلفی غیر از ادبیات داشت، اما به «شاعری» وفادار بود و در دهه‌های مختلف چندین مجموعه شعر  از او به چاپ رسید و در محافل ادبی مستقل همواره مورد توجه و احترام بود. شخصیت والایی داشت و شوخ طبعی  همیشگی اش حکایت از آن داشت که نگاهی تحقیر آمیز به دشواری‌ها و ناملایمات زندگی روزمره دارد. با وجود این در سطرهای شعرش دردهای «انسان ِ معاصر» را با ساده‌ترین و در عین حال رقت انگیز‌ترین واژگان به تصویر می‌کشد: انتظارآزادی چندان غم انگیزاست / که حکاکی اعلامیه حقوق بشر / بردیوارکوره‌های آدم سوزی / چراکه انسان / آزاد/ به‌دنیانمی‌آید / که آزاد/ زندگی کند / که آزاد / بمیرد» . بنابراین منشی‌زاده انسان معاصر را بیش از هر زمان دیگری در چنگال تقدیرش می‌یابد و او را در هیات دایره غم انگیزی به تصویر می‌کشد که دور خودش می‌چرخد و تکرار می‌شود و چه‌بسا به عنوان یک «شاعر ریاضی» تلخی مفهوم دایره را بیش از همه ما دریافته باشد: «انسان دایره غم‌انگیزی‌است/ که تکرارمی شود».


منبع: بهارنیوز

راز دلبری اسپانیا، فرانسه و آلمان از گردشگران دنیا

کشور اسپانیا که در گزارش جدید مجمع جهانی اقتصاد از رقابت‌پذیری در عرصه گردشگری و سفر جایگاه نخست جهان را به خود اختصاص داده، در حال حاضر سالانه پذیرای بیش از ۶۸ میلیون گردشگر بین‌المللی است که درآمد سالانه‌ای بالغ بر ۵۶.۴ میلیارد دلار را برای این کشور به ارمغان می‌آورد.

به گزارش ایسنا، سهم صنعت گردشگری و سفر در اسپانیا از تولید ناخالص داخلی ۶۸.۸ میلیارد دلار است و برای بیش از ۹۳۷ هزار نفر در این کشور به صورت مستقیم شغل ایجاد کرده است.

جایگاه ممتاز اسپانیا در عرصه گردشگری دنیا را می‌توان به عواملی چون منابع غنی فرهنگی و طبیعی و همچنین زیرساخت‌های مناسب خدمات گردشگری در این کشور نسبت داد، ضمن این که صنعت توریسم اسپانیا اخیرا از تسهیل سیاست‌های مالی در این کشور بهره‌مند شده و البته بسیاری از گردشگران بین‌المللی از منطقه خاورمیانه و اروپای غربی به سبب نگرانی‌های امنیتی در سایر مقاصد، اسپانیا را به عنوان مقصدی جدید برمی‌گزینند.

با این وجود، اسپانیا نیز محیط فوق‌العاده‌ای را برای توسعه گردشگری فراهم کرده و تنها چالش پیش روی آن، حفظ تداوم پیشرفت و توسعه است. درحالی که سیستم حمل و نقل زمینی اسپانیا در میان ۱۵ کشور برتر دنیا قرار دارد، نشانه‌هایی از افول در آن دیده می‌شود که نیاز به به‌روزرسانی و مدرنیزه کردن سیستم حمل و نقل زمینی در این کشور احساس می‌شود.

همچنین این کشور از لحاظ محیط کسب و کار مناسب برای توسعه گردشگری در رتبه ۷۵ جهان قرار دارد که این رتبه می‌تواند بهبود یابد و همچنین آزادی بین‌المللی نیز در این کشور (رتبه ۴۳ جهانی) را نشان می‌دهد.

بر اساس گزارش سال ۲۰۱۷ مجمع جهانی اقتصاد درباره رقابت پذیری صنعت گردشگری و سفر در ۱۳۶ کشور جهان، اسپانیا در مجموع با نمره ۵.۴ رتبه نخست جهان را داراست.

در این گزارش به ریزفاکتورهای دیگر دخیل در توسعه گردشگری نیز پرداخته شده که اسپانیا از لحاظ  امنیت و ایمنی در رتبه ۱۸ جهان، از لحاظ سلامت و بهداشت در رتبه ۱۸، منابع انسانی و بازار کار (۳۴)، فن‌آوری اطلاعات و تکنولوژی (۲۹) و رقابت‌پذیری قیمت (۹۸) قرار دارد.

این کشور اروپایی بهترین عملکرد را در اولویت سفر و گردشگری (۵)، زیر ساخت‌های حمل و نقل هوایی (۹)، زیر ساخت‌های حمل و نقل زمینی (۱۵)، زیرساخت‌های خدمات گردشگری (۲)و منابع فرهنگی و سفرهای تجاربی با رتبه دوم جهانی به خود اختصاص داده است.

اسپانیا پس از فرانسه و آمریکا در جایگاه سوم پربازدیدترین کشورهای جهان قرار دارد.

فرانسه به عنوان پربازدیدترین کشور جهان که سالانه پذیرای ۸۴.۵ میلیون گردشگر بین‌المللی است، از لحاظ شاخص رقابت‌پذیری در عرصه صنعت گردشگری رتبه دوم جهان را داراست. این کشور اروپایی علی‌رغم چالش‌هایی که بویژه در حوزه امنیت با آن مواجه بوده، سالانه درآمدی بالغ بر ۴۵.۹ میلیارد دلار را از محل ورود گردشگران خارجی به جیب می‌زند و سهم این صنعت در تولید ناخالص داخلی فرانسه ۳.۷ درصد معادل ۸۹ میلیارد دلار است.

همچنین صنعت توریسم ۴.۲ درصد از کل اشتغال را در فرانسه تامین می‌کند که برابر با ۱.۱۷ میلیون شغل است.

فرانسه با تحمل مصائب حملات تروریستی سال ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ در این کشور همچنان محبوب‌ترین کشور جهان نزد توریست‌ها است و در گزارش سازمان جهانی اقتصاد رتبه امنیت و ایمنی مناسب برای توسعه گردشگری در این کشور در رتبه نه چندان مناسب ۶۷ قرار دارد که اختلاف زیادی با رتبه ۱۸ کشور اسپانیا دارد، اما رتبه ۳ منابع فرهنگی، رتبه ۷ حمل و نقلی زمینی و جایگاه ۱۳ این کشور از لحاظ ارتباط هوایی، آن را همچنان کشوری در بالاترین سطوح رقابت‌پذیری گردشگری حفظ کرده است.

از سویی دیگر نگرانی‌های امنیتی در این کشور با کاهش قابل ملاحظه قیمت هتل‌ها و مالیات بلیت‌ها جبران شده و موجب بهبود ۲۱ پله‌ای شاخص رقابت پذیری قیمت در حوزه سفر شده است. اگرچه این کشور نتوانسته میزان درآمدهای گردشگری را همسان با چهار سال گذشته حفظ کند، اما همچنان به تقویت بنیان‌های رقابت‌پذیری خود در عرصه گردشگری و سفر ادامه داده است.

در گزارش سال ۲۰۱۷ مجمع جهانی اقتصاد، فرانسه به جز مساله امنیت و ایمنی در سایر فاکتورهای دخیل در توسعه گردشگری عملکرد مناسبی داشته است، بطوری که از لحاظ منابع فرهنگی و سفرهای تجاری رتبه ۳ جهانی، از نظر زیرساخت‌های حمل و نقل هوایی و زمینی به ترتیب رتبه ۱۳ و ۷ و با توجه به اولویت دادن به سفر و گردشگری در جایگاه ۲۷ جهان جای گرفته است.

کشور آلمان که سالانه از نزدیک به ۴۰ میلیون گردشگر خارجی و درآمد ۳۶.۸ میلیارد دلاری حاصل از آن بهره‌مند است، در جایگاه سوم شاخص جهانی رقابت‌پذیری در گردشگری و سفر قرار دارد، اما از نظر شمار گردشگران بین‌المللی پس از کشورهای فرانسه، آمریکا، اسپانیا، چین، ایتالیا و ترکیه، رتبه هفتم جهان را به نام خود ثبت کرده است.

سهم صنعت گردشگری در تولید ناخالص ملی این کشور ۳.۹ درصد معادل ۱۳۰ میلیارد دلار برآورده شده و سه میلیون نفر در این کشور بواسطه توریسم شاغل هستند.

از جمله دلایل موفقیت آلمان در این حوزه می‌توان به منابع فرهنگی منحصر به فرد این کشور با رتبه ۶ جهانی، زیرساخت‌های مناسب ارائه خدمات گردشگری با رتبه ۹ در جهان و همچنین بازار کار قدرتمند (رتبه ۷) اشاره کرد.

اما این کشور در فاکتور امنیت و ایمنی مناسب برای توسعه گردشگری با ۳۱ پله سقوط به رتبه ۵۱ جهانی رفته است، اما این کاستی با کاهش چشمگیر قیمت هتل‌ها و مالیات بلیت‌ها جبران شده است که منجر به صعود ۱۱ پله‌ای این کشور از لحاظ رقابت‌پذیری قیمت در حوزه سفر شده است.

گرچه این کشور از منابع فرهنگی بسیار مناسبی برخوردار است، اما از نقطه‌نظر منابع طبیعی افول زیادی داشته و با ۱۷ پله نزول نسبت به گزارش  سال ۲۰۱۵ در مکان ۳۵ جهانی جای گرفته است. در حال حاضر تنها چالش پیش روی این کشور در این حوزه یافتن راههایی برای جذب گردشگر خارجی بیشتر و چیره شدن بر نگرانی‌های امنیتی است. همچنین دولت این کشور باید اولویت بخشی به موضوع سفر و گردشگری را که در حال حاضر در رتبه ۵۲ جهان است را افزایش دهد و راه‌هایی برای توسعه بیشتر گردشگری منابع طبیعی پیدا کند.


منبع: عصرایران

یاد مایکل جکسون در تالار وحدت زنده می‌شود

کریستف توچکو و پسرش میکوآی توچکو با اجرای آثاری از موسیقی فیلم‌های کلاسیک و آهنگ‌های خوانندگانی چون مایکل جکسون در تهران روی صحنه می‌روند.

به گزارش خبرآنلاین، گروه موسیقی «پارتیزانت»، هشتم و نهم اردیبهشت در تالار وحدت به اجرای برنامه خواهد پرداخت.

کریستف توچکو (نوازنده گیتار) به همراه پسرش میکوآی توچکو (نوازنده سازهای کوبه‌ای) اعضای گروه «پارتیزانت» را تشکیل می‌دهند که سابقه همکاری با هنرمندانی چون جو ساتریانی، ال دی مرلا، استیو لوکاتر و تامی امانول را در کارنامه خود دارند.  

این گروه دو نفری که قرار است با اجرای آثاری بی‌کلام از موسیقی فیلم‌های کلاسیک سینمای جهان و هنرمندانی چون مایکل جکسون روی صحنه بروند، یکی از قطعات ماندگار موسیقی ایرانی را نیز به سبک و سیاق خودشان در کنسرت پیش رو اجرا می‌کنند.

این برنامه تحت امتیاز موسسه فرهنگی هنری خانه هنر جوان، به تهیه‌کنندگی علیرضا فرهادی و با همکاری فربد فرازپویا برگزار خواهد شد.


منبع: عصرایران

نگاهی متفاوت به پدیده «حامد همایون»

هفته نامه صدا – افرا امیری: دیگر روالی عادی شده که یک خواننده پاپ ناگهان به قول معروف گل کند و ترانه هایش همه جا به گوش برسد. مسافران زیادی امسال عید در معیت ترانه های آلبوم جدید «دوباره عشق» حامد همایون تعطیلات را سپری کردند. در واقع هر جا که می رفتی از شنیدن صدای این خواننده در امان نبودی.

در اتوبوس، رستوران، مناطق دیدنی و تاریخی و … این که چرا چنین اتفاقی برای یک خواننده می افتد بدون شک نیاز به تحلیل های هنری و جامعه شناختی دارد؛ ولی فارغ از بحث همه گیر شدن یک خواننده و خوب یا بد بودن این پدیده نگاهی به ماهیت آلبوم این خواننده شاید پر بدک نباشد.

در آهنگ های این آلبوم، همه چیز در سطح قرار دارد. کلام، که یکی از مهم ترین عناصر یک ترانه است، بی مایه، فقیر و گرته برداری از ادبیاتی است که اقبال و رواجش را می توان در پیام های نصیحت گونه و انبوه تلگرامی دید. ادبیاتی با ظاهری فریبنده که در بطن خود هیچ محلی از اعراب ندارد. این که با کلمات ظاهرا شیک، بخواهی یک آن عاشقانه را به تصویر بکشی، تلاشی است که لابد اغلب ترانه سرایان انجام می دهند؛ اما این که در یک ترانه با خطاب «عشقم!» عناصر شاعرانه دیگری مثل باران یا قدم زدن کنار ساحل را تلفیق کنی، حاصل همینی می شود که با آن روبروییم: ابتذال!

حاصل: ابتذال

در واقع نگاهی به مسیر ترانه سرایی در دهه های گذشته نشان می دهد که ما از چه اوجی به چه حضیضی رسیده ایم، و این که همین ترانه های خنک مایه و میانه حال، حالا به عنوان ترانه های محبوب شمرده می شوند تنها و تنها حکایت از پایین آمدن سلیقه مخاطبی دارد که زمانی در ترانه های موسیقی پاپ اش می توانست دایره لغت و دانش ادبی و رشد ذهنی اش را ارتقا دهد.

از سوی دیگر، آویختن به دامن مولانا انگار حالا به یک نوع مد فرهنگی همه گیر بدل شده که می تواند خیلی چیزها را توجیه کند. می تواند از شمایل خواننده، آدم فرهیخته ای بسازد که دستی هم بر آتش ادبیات دارد و از قضا مولاناخوان و مولوی شناس حرفه ای است. اما برخوردی که با شعرهای مولانا می شود آنقدر دم دستی و مبتذل است که باورت نمی شود می توان با کسی مثل او چنین برخورد سخیفی داشت.

پیدا کردن یک ریتم تکراری که اغلب در خوانش شعرهای مولانا خود را به مخاطب نشان می دهد و تکرار بی وقفه آن ریتم حاصل همه تلاش خوانندگانی است که گرچه سودای عامه پسند بودن در سر می پزند اما نیم نگاهی به مخاطب الیت جامعه دارند. نتیجه می شود آلبوم همین آقای همایون، شعرهایی که با قرار گرفتن در بافت ملودی، آهنگ، صدا، تنظیم و پرداخت با همان چترت فراموشت نشه عشقم! چندان فرقی نمی کنند.

همایون در آلبوم جدیدش سعی کرده «حال عاشقانه» را در اولویت انتخاب ترانه ها قرار دهد. او چندان از فراق ناله نمی کند و مثل باقی هم مسلکی هایش به دنبال ناله کردن از دست معشوق خیانت پیشه نیست، اما این حال خوب عاشقانه به چه قیمتی باید به مخاطب تحمیل شود؟ چطور می توان به این حال خوب دست یافت وقتی یک جای کار ناجور می لنگد؟

ریسه کردن کلمات پشت سر هم و ادای آنها با لحنی که نه شاعرانه است، نه عاشقانه است و نه حتی حرفه ای؛ قرار است ما را به کجا برساند؟

حاصل: ابتذال

روزگاری بود که خوانندگان پاپ این مملکت هر ترانه را به معنای واقعی کلمه با صدای شان اجرا می کردند. شنیدن آن کلمات و نحوه اجرای آن از زبان آن خوانندگان می توانست به درک درست آهنگ کمک کند و گاهی چنان «هم آنی» به وجود می آورد که تبدیل به بخشی از زندگی و حافظه جمعی ما می شد اما آنچه که امروز به عنوان موسیقی پاپ به ما عرضه می شود در بهترین حالت همین اتفاقاتی است که برای آلبوم «دوباره عشق» افتاده است؛ مدتی لقلقه زبان این و آن و بعد هم فراموشی که لابد «به هزار زبان در سخن است.»

یکی دیگر از نکاتی که هنگام شنیدن این آلبوم (که البته برای نگارنده کاملا از سر اجبار و به خاطر قرار گرفتن در جمع های دوستانه یا خانوادگی بوده است) به نظر می رسد لحن خواننده است. لحنی که می خواهد همان کلمات قلابی پر طمطراق را با شکوه به من شنونده حقنه کند. کش دادن ادات و آواهای بلند، تاب دادن به بیان کلمات و آنها را از هویت خود دور کردن یکی از خصوصیات خوانندگی این خواننده جوان است. گویی که ما با دکلمه ای روبروییم که دست بر قضا موسیقی و ریتم هم همراهی اش می کند.

اشتباه همین جاست که فکر کنیم این نوع لحن و بیان را باید مشخصه کار حامد همایون دانست. خیلی ها و شاید هم خود او گمان می برند با چنین لحنی و با چنین روشی برای ادای کلمات می توان خود را از خیل بی شکوه خوانندگان دیگری که به قول عوام از خانه قهر کرده و تصمیم گرفته اند خواننده شوند، جدا خواهد ساخت اما مشکل این است که این مشخصه تنها شمایلی از واقعیت دارد. همه چیز در سطح می ماند و بافت اثر را تبدیل به مضحکه ای می کند که هیچ کس نمی داند به سازش چطور باید رقصید؟

اگرچه موسیقی پاپ همیشه تاییدش را از مردم می گیرد و این مردم هستند که تصمیم می گیرند چه اثر جاودانه شود و چه اثری به محاق فراموشی برود اما اقبال کوتاه مدت از یک آلبوم ملاک و معیار درستی برای خوب بودن یک اثر نیست، همچنان که زمانی آهنگ های بی مایه «ساعت دیوار چشمات قلبم، نمیای، نمیای…» فراگیر شده بود و حالا کمتر اثری از آن در فلش های حافظه یا ضبط صوت ها دیده می شود.

در روزگاری که موسیقی پاپ انگار در ناله کردن خلاصه شده و در غیاب صدای زنانه، مردان با صداهای زیر و نازک، همه چیز را به ناله هایی سخیف تبدیل می کنند، انتخاب این لحن و تبدیلش به یک مشخصه برای حامد همایون بیشتر شبیه شوخی است. بحث حتی بر سر متفاوت بودن نیست. بحث این است که متفاوت بودن در این عرصه، آنقدر دم دستی و راحت شده که هر کسی می تواند مدعی شود با بقیه فرق دارد.

حاصل: ابتذال

آلبوم «دوباره عشق» مقبول خیلی ها افتاده است. از مردم عادی که منعی برای شنیدن موسیقی نمی بینند گرفته تا کسانی که با شک و تردید مذهبی به موسیقی نگاه می کنند و به هر اثری روی خوش نشان نمی دهند. علت چیست؟ شاید بگویید به خاطر این که خواننده توانسته با همه قشری از جامعه ارتباط برقرار کند اما به نظر نگارنده چنین نیست، علت این اقبال همگانی فقط و فقط در یک چیز خلاصه می شود: خواننده می خواهد همه را راضی کند!

از روشنفکر و کتابخوان گرفته تا بچه مسلمان مذهبی و راننده تاکسی و فلان کارمند شرکت خصوصی. او به همه نظر دارد و می خواهد با هر کس از ظن خودش یار شود، نتیجه چه می شود؟ شتر گاو پلنگی که نمی دانی باید با آن چه برخوردی داشته باشی؟ نمی دانی آن را باید در کدام دسته تقسیم بندی کنی یا اصلا چرا باید با چنین چیزی ارتباط برقرار کنی.

ماجرا این است: در بازار سلیقه های تنزل یافته به صفر و در عرصه ای که هیچ غول زیبایی در آن قد علم نمی کند، پا گرفتن خواننده ای مثل حامد همایون اتفاق عجیبی نیست. چیزی است در حد یک تب که به زودی فروکش می کند و جایش را به دیگری می دهد، همچنان که پیش از این تب مرتضی پاشایی ها و فرزاد فرزین ها همه گیر شده بود و رفته رفته فرو نشست.

هر هنرمندی در شروع کارش باید یک انتخاب ساده بکند: این که به سلیقه مخاطب تن بدهد یا سلیقه مخاطب را شکل بدهد؟ این پرسشی است که بسیاری از هنرمندان اصیل و صاحب نام ما با کارشان به آن معنا بخشیده اند، اما ظاهرا خیلی وقت است که این پرسش با حذف بخش دومش به یک اصل برای هنرمندان امروزی در آمده است.

تن دادن به سلیقه مخاطبی که دست بر قضا هنرمندانی از همین دست آن را به شدت پایین آورده اند و حالا با آثارشان زیر سوال هم می برند. در مملکتی که شعر حرف اول را می زد و می زند و تاریخ یک سرزمین با شعر روایت شده است، این وضعیت، وضعیتی گریه دار و تاسف بار است که به چنین ترانه ها و آهنگ های دم دستی رضایت دهیم و از شنیدنش خوشحال باشیم و تازه بخواهیم دیگران را هم در شنیدنش – شده به زور – سهیم کنیم.

گرته برداری از پشتوانه ادبی و استفاده از آن در یک اثر هنری البته که امری مذموم نیست اما چگونه استفاده کردن و با چه رویکردی به آن پرداختن نگاهی حرفه ای و کاربلد می خواهد که ظاهرا در بین نسل جوان موسیقی پاپ از آن خبری نیست که نیست.

حاصل: ابتذال

بیایید لااقل امیدوار باشیم که این خواننده جوان به این موفقیت ناپایدار و زودگذر دل نبندد و به فکر پیشرفت به معنای درست آن باشد. نه تفکری که هم اکنون دارد؛ به این گفته هایش دقت کنید و آن وقت عمق فاجعه را درک: «علاقه ام به موسیقی وقتی خیلی جدی تر شد که شروع کردم به تدریس. وقتی هم که شما می خواهید درس بدهید باید دایره اطلاعات تان را خیلی وسیع کنید.

من همیشه کتاب می خواندم اما وقتی قرار شد درس بدهم به شدت هر چه بیشتر کتاب می خواندم. اوریجنال کتاب تکنیک جهانی آواز نوشته لارابرانیک آندرسن را تهیه کردم چون می دیدم ترجمه اش آن طوری که باید مرا راضی نمی کند. بعد اتودش را پیدا کردم. تقریبا هم اتودهای آواز برکلی را از طریق ebook گرفتم. یک آموزشگاه در شیراز بود که به ما کمک می کرد این کار را انجام بدهیم. تک تک تمرینات اینها را انجام دادم.

کتاب صدای خود را آزاد کنید نوشته راجر لاو را که یکی از بزرگ ترین اساتید و خواننده های بزرگ دنیاست خواندم. کتاب تجربیات ایشان را خواندم. وقتی می خواستم تدریس را شروع کنم کتاب تاریخ موسیقی را شاید ۱۵ بار خواندم. اول خیلی نمی فهمیدم و برای کسی که می خواهد شروع کند سخت است اما وقتی ساز اضافه شد و هارمونی را یاد گرفتم کم کم توانستم یاد بگیرم. یعنی فوکوسم در موسیقی این طور بود که بخش علمی را با مطالعه جلو می بردم.»

خب این آقا با خواندن چند کتاب تدریس هم می کند. بیاید امیدوار باشیم اگر نمی توانیم شاهد روزهای اوج ترانه و موسیقی پاپ در چند دهه گذشته باشیم، لااقل از شنیدن چنین چیزهایی معاف شویم و بتوانیم جایگزین بهتری برای آنها پیدا کنیم. البته یادتان نرود دعا کنید که خوانندگان پاپ لااقل دست از سر مولانا و غزل های بی نظیرش بردارند و معنویت و عرفان و عشق را آنگونه که در تک تک کلمات غزل هایش تکثیر شده به سخره نگیرند. همیشه نزدیک ترین راه بهترین راه نیست. کاش لااقل ستارگان حلبی این روزهای موسیقی پاپ این یک مفهوم را درست درک کنند.


منبع: برترینها

فیلم‌بازی با برترین ها (۴۵)

برترین ها:
صنعت سینما بسیار گسترده، رنگارنگ، جذاب و پرطرفدار است. هر ساله تعداد
زیادی فیلم و سریال در کشورهای مختلف دنیا تولید می شود و مخاطبان بسیاری
در این سیل عظیم فیلم ها سردرگم می شوند. «کدام فیلم را ببینم؟»، «آیا این
فیلم به دیدنش می ارزد؟»، «داستان این فیلم چیست؟»، «بهترین فیلم های سال
دنیا کدامند؟» و… از جمله سوال هایی هستند که ذهن عاشقان سینما را به خود
مشغول می کنند. ما در سری مطالب «فیلم‌بازی با برترین ها» که به صورت
هفتگی منتشر خواهد شد قصد داریم فیلم ها و سریال های عامه پسند را به شما
معرفی کنیم تا بتوانید خستگی یک هفته کاری خود را با یک انتخاب سینمایی خوب
از تن به در کنید، با ما همراه باشید.

********************

دیوار بزرگ / The Great Wall

ژانر: اکشن | ماجراجویی | فانتزی 

تاریخ انتشار: ۲۰۱۶/۱۲/۱۶

محصول کشور: چین | آمریکا

ستارگان: Matt Damon, Willem Dafoe, Andy Lau

کارگردان: Yimou Zhang

IMDB: امتیاز ۶٫۱ از ۱۰ – میانگین رای ۳۷,۹۷۶ نفر

 

نمره منتقدین: ۴۲/۱۰۰

تماشای این فیلم به افراد زیر ۱۳ سال توصیه نمی شود.
فیلم‌بازی با برترین ها (45) 

یک گروه ویژه که برای انجام ماموریتی به کشور چین رفته بودند، با هیولاهای غول پیکر مرموز مواجه شده و مجبور می شوند بر روی دیوار بزرگ چین به مبارزه با آنها بپردازند…

 
بی خواب / Sleepless

ژانر: اکشن | جنایی | هیجان انگیز 

تاریخ انتشار: ۲۰۱۷/۰۲/۲۳

محصول کشور: آمریکا

ستارگان: Jamie Foxx, Michelle Monaghan, Dermot Mulroney

کارگردان: Baran bo Odar

 

IMDB: امتیاز ۵٫۵ از ۱۰ – میانگین رای ۵,۹۳۵ نفر

نمره منتقدین: ۳۳/۱۰۰

تماشای این فیلم به افراد زیر ۱۷ سال توصیه نمی شود.

فیلم‌بازی با برترین ها (45)

داستان پیرامون پلیسی به نام “وینسنت دونس” (جیمی فاکس) است که پس از درگیر شدن در یک پرونده‌ی مربوط به دنیای زیرزمینی خلافکاران، پسرش ربوده می شود و…

 کامیون های هیولایی / Monster Trucks

ژانر: انیمیشن | اکشن | ماجراجویی 

تاریخ انتشار: ۲۰۱۶/۱۲/۲۱

محصول کشور: آمریکا | کانادا

ستارگان: Jane Levy , Thomas Lennon , Lucas Till

کارگردان: Chris Wedge

 

IMDB: امتیاز ۵٫۶ از ۱۰ – میانگین رای ۴,۸۶۸ نفر

نمره منتقدین: ۴۱/۱۰۰

 
تماشای این فیلم به افراد زیر ۱۳ سال توصیه نمی شود.

فیلم‌بازی با برترین ها (45)

“تریپ” دانش آموزی دبیرستانی که به دنبال راهی برای فرار از زادگاه و زندگی فعلی اش می‌باشد، با استفاده از قطعات اوراقی ماشینی غول پیکر می سازد. پس از وقوع یک حادثه در محل استخراج نفت در آن نزدیکی، موجودی عجیب و غریب زیرزمینی وارد شهر میشود و…

 لالالند / La La Land

ژانر: کمدی | درام | موزیکال 

تاریخ انتشار: ۲۰۱۶/۰۸/۳۱

محصول کشور: آمریکا

ستارگان: Emma Stone, Ryan Gosling, Rosemarie DeWitt

کارگردان: Damien Chazelle

 

IMDB: امتیاز ۸٫۴ از ۱۰ – میانگین رای ۲۲۶,۶۹۵ نفر (جزء ۲۵۰ فیلم برتر IMDb با رتبه ٧۶)

نمره منتقدین: ۹۳/۱۰۰

تماشای این فیلم به افراد زیر ۱۳ سال توصیه نمی شود.

فیلم‌بازی با برترین ها (45)

میا (اِما استون) یک بازیگر جوان است که منتظر است تا یک موفقیت بزرگ نصیبش شود و تبدیل به ستاره ای دست نیافتنی در هالیوود شود. میا در مسیر رسیدن به موفقیتش با یک نوازنده پیانو به نام سباستین (رایان گسلینگ) آشنا می شود. آشنایی میا و سباستین منجر به ایجاد عشقی رویایی میان آنها شده اما در ادامه عشق آنها دچار چالش هایی می شود…

شکاف / Split

ژانر: ترسناک | هیجان انگیز 

تاریخ انتشار: ۲۰۱۶/۰۹/۲۶

 

محصول کشور: آمریکا

ستارگان: James McAvoy, Haley Lu Richardson, Anya Taylor-Joy

کارگردان: M. Night Shyamalan

 

IMDB: امتیاز ۷٫۴ از ۱۰ – میانگین رای ۱۱۴,۸۹۴ نفر

نمره منتقدین: ۶۲/۱۰۰

تماشای این فیلم به افراد زیر ۱۳ سال توصیه نمی شود.

فیلم‌بازی با برترین ها (45)

سه دختر به دست مردی جوان و مرموز به نام کوین که دارای ۲۳ شخصیت مجزا است، ربوده میشوند. اکنون آنها باید پیش از ظهور آشکار شخصیت ۲۴ ام، از دست او فرار کند… 


منبع: برترینها

ناگفته‌های بزرگداشت عباس کیارستمی

به گزارش ایسنا، پس از ۱۴ تیر ماه ۱۳۹۵ و درگذشت ناگهانی عباس کیارستمی، جشنواره‌های مختلف جهانی برای این کارگردان سرشناس ایرانی بزرگداشت برپا کردند و حالا ۱۰ ماه پس از درگذشت خالق «خانه دوست کجاست»، ایران سرزمین مادری‌اش میزبان بزرگداشتی با عنوان «خانه دوست اینجاست» می‌شود.سیف‌اله صمدیان که جزییات این برنامه‌ی سه روزه را در گفت‌وگو با ایسنا اعلام می‌کرد، در ابتدا گفت: سی‌وپنجمین جشنواره جهانی فیلم فجر تصمیم گرفت در پاسخ و قدردانی از صدها بزرگداشت جهانی از هنرمندی که در کشاکش سیاست بازی‌ها و بدخلقی‌های رسانه‌ای جهان، برای تک تک مردم ایران احترام و منزلت فرهنگی به ارمغان آورده بود، بزرگداشتی با حضور چهره‌های معتبر سینمایی جهان در خانه خود «دوست» برگزار کند.
از این رو، در کنار برپایی نمایشگاهی از آثار منتخب هنرمندان عکاس، گرافیست و کارتونیست درباره عباس کیارستمی و روزهای وداع ملی با او، در سه روز متوالی (دوم، سوم و چهارم اردیبهشت ماه ۱۳۹۶) و طی نشست‌ها و میزگردهایی، ابعاد مختلف زندگی، آثار هنری و جایگاه جهانی او توسط کارشناسان سینمایی و فرهنگی ایرانی و خارجی مورد بحث و ارزیابی قرار خواهد گرفت.این هنرمند در پاسخ به اینکه محور این سه روز برنامه بزرگداشت کیارستمی در جشنواره جهانی فجر فقط سینمای این هنرمند است یا عکس‌ها، ویدیوآرت و چیدمان را هم شامل می‌شود؟ گفت: محور خود آقای کیارستمی است! تازه اگر بتوانیم محور خودمان را به لحاظ ورود با دنیای گسترده و خاص ایشان تنظیم کنیم، چون ادعای اینکه قادریم بزرگداشت لایقی برای چنین پدیده‌ای در دنیای هنر برگزار کنیم، کار ساده‌ای نیست.
صمدیان ادامه داد: در این ۱۰ ماه که از رفتن او می‌گذرد، بیش از ۲۰۰ بزرگداشت در جشنواره‌ها و مراکز دانشگاهی و فرهنگی جهان برای کیارستمی برگزار شده است و در ایران هم از چند ماه قبل با پیشنهاد رضا میرکریمی، دبیر جشنواره‌ی جهانی فجر داشتیم، تصمیم گرفتیم با توجه به بضاعت‌ فکری و اجرایی‌مان ولی در سطح بین‌المللی و گسترده به خاطر حضور و تاثیر جهانی عباس کیارستمی در عرصه هنر بزرگداشتی در شان او  همزمان با جشنواره‌ی جهانی فیلم فجر برگزار کنیم.او یادآوری کرد، به همین منظور و با توجه به برنامه‌ریزی قبلی قرار شد در جشنواره داخلی فجر در بهمن ماه، چنین اتفاقی نیافتد.
سیف‌اله صمدیان در ادامه تشریح برنامه‌های بزرگداشت عباس کیارستمی توضیح داد: علاوه بر سه روز برنامه‌ی بزرگداشت، نمایشگاهی از آثار منتخب عکس، پوستر و کارتون از هنرمندان سراسر کشور که از طریق فراخوان چهاردهمین جشن تصویر سال با همکاری جشنواره جهانی فجر جمع‌آوری شده بود، از اول تا هشتم اردیبهشت ماه ۱۳۹۶در طبقه هفتم پردیس چارسو برپا خواهیم کرد که طبیعتا این نمایشگاه تا چند ماه آینده در معرض دید عموم قرار خواهد داشت.
مدیر برنامه‌های بزرگداشت عباس کیارستمی دربخش دیگری از این گفت‌ ‌وگو درباره‌ی سه روز برنامه‌های بزرگداشت که از دوم تا چهارم اردیبهشت ماه برگزار می‌شود، توضیح داد: در روز نخست، علاوه بر نمایش فیلم Take me Home (مرا به خانه ببر) یکی از آخرین ساخته‌های کیارستمی که تدوین آن در بستر بیماری چند ماهه او به اتمام رسید، صحبت‌های حضوری و پیام‌های تصویری جمعی از سینماگران و منتقدین برجسته خارجی میهمان جشنواره از جمله: Victor Erice فیلم ساز اسپانیایی، Godfrey Cheshireمنتقد آمریکایی، Jonathan Rosenbaum منتقد آمریکایی، Fridrik thor Fridriksson کارگردان ایسلندی،Juliette Binoche بازیگر فرانسوی، Gilles Jacob رئیس سابق جشنواره کن، Semih Kaplanoğlu فیلمساز ترکیه‌ای، Geoff Andrew منتقد انگلیسی، به همراه پیام‌هایی از اصغر فرهادی، مهرناز سعید وفا، احمد کیارستمی و… را خواهیم داشت.
او در فهرست اسامی مهمانان روز نخست به ویکتور اریسه، کارگردان سرشناس اسپانیایی اشاره کرد که از لحاظ شخصیتی و کاری خیلی شبیه عباس کیارستمی است و ادامه داد: یک دوستی خیلی ویژه و مثال زدنی بین این دو نفر در سال‌های گذشته شکل گرفته بود که نامه‌نگاری رایج بین دو دوست را به نامه‌نگاری تصویری برای یکدیگر تبدیل کردند.صمدیان نشست بررسی فیلمسازی عباس کیارستمی در خارج از کشور از جمله ژاپن و ایتالیا را که با حضور جمعی از همکاران ژاپنی کیارستمی از جمله مدیر فیلمبرداری، دستیار تدوین، مجری طرح و شهره گلپریان، در ساخت فیلم Like Someone in Love (مثل یک عاشق) و همکاران ایرانی در ساخت اپیزود کیارستمی از فیلم Ticket (بلیت) در ایتالیا همراه است، به عنوان برنامه‌های روز دوم اعلام کرد.
به گفته‌ی او، محمود کلاری فیلمبردار و محمدرضا دلپاک صداگذار اپیزود فیلم «بلیت» کیارستمی در یک نشست در روز دوم از تجربه این همکاری سخن خواهند گفت و بابک کریمی به عنوان دستیار و بازیگر «بلیت» هم که به دلیل داوری در ایتالیا، در این برنامه حضور ندارد، از طریق نمایش فیلم ضبط شده، از تجربه همکاری‌اش با این پروژه بین‌المللی سخن می‌گوید. در ادامه نیز کلاری و دلپاک تفاوت‌های کارگردانی کیارستمی در فیلم بلیت و باد ما را خواهد برد را بررسی می‌کنند.
صمدیان درباره‌ی برنامه‌های روز سوم هم توضیح داد: نشست بررسی کارگاه‌های آموزشی فیلم‌سازی عباس کیارستمی در ایران و خارج با حضور Estephania Bonnett ، مجری کارگاه‌های فیلم‌سازی کیارستمی در اسپانیا، کلمبیا و کوبا، «نگار اسکندرفر» مدیر موسسه فرهنگی کارنامه، مجری کارگاه‌های فیلم‌سازی کیارستمی در ایران و احمد طاهری، مترجم و دستیار کیارستمی در کشورهای اسپانیولی زبان از دیگر مهمانان روز سوم بزرگداشت این فیلم ساز است که این جلسه با نمایش منتخبی از فیلم‌های دانشجویان ایرانی و کشورهای اسپانیا، کلمبیا و کوبا همراه خواهد بود.

صمدیان در ادامه برنامه‌های روز سوم از حضور علی کریم، مرتضی فرشباف، محسن شرفی‌نیا، عادل یراقی، فائزه عزیزخانی، علی یحیایی و نوید دانش فیلم‌سازان جوانی که از کلاس‌های کیارستمی بیرون آمده و فیلم بلند سینمایی ساخته‌اند موفق به اکران عمومی فیلم‌هایشان به‌ویژه در گروه سینمای هنرو تجربه شده‌اند، یاد کرد که علاوه بر نمایش دقایقی از فیلم‌هایشان در رابطه با تاثیر عباس کیارستمی در شکل گیری سلیقه سینمایی‌شان صحبت خواهند کرد.
او همچنین خبر داد: «ژان میشل فرودون» Jean Michel Frodon نویسنده سینمایی سرشناس فرانسوی میهمان ویژه از فرانسه برنامه‌ی روز سوم است.
صمدیان در پاسخ به اینکه چقدر برخی کج فهمی‌ها درباره‌ی کیارستمی مانع برگزاری بزرگداشت گسترده برای این فیلم‌ساز در ایران شد،گفت: خوشبختانه در داخل اگر کج فهمی یا بدفهمی به لحاظ فرهنگی قبلا وجود داشت بعد از کوچ ابدی کیارستمی، حتی آن بخش از جامعه به پاس وسعت احترام و علاقه‌ای که این فیلم‌ساز در جهان سیاست زده کنونی نسبت به مردم و فرهنگ ایران بوجود آورده بود، چه در داخل و خارج به یک واقعیتی رسیدند و با حضور پرشکوه مردم در مراسم وداع و خاکسپاری ایشان این قضایا تبدیل به یک تفاهم ملی برای گرامیداشت حضور خلاق و انسانی کیارستمی شد؛ هنرمندی که بیشتر از خیلی‌ از دوستان و منتقدانش عاشق زندگی بود و عاشق وطن‌اش.
صمدیان در پایان اظهار امیدواری کرد: در بزرگداشتی که برای عباس کیارستمی در خانه پدری اش برگزار می‌کنیم،روسفید باشیم.به گزارش ایسنا، یک تصویر از مجموعه «سپید برفی» عباس کیارستمی برای پوستر اصلی جشنواره‌ی جهانی فجر، یک عکس ویژه که توسط مینا زیوری از عباس کیارستمی در لوکیشن معروف “خانه دوست کجاست” در پشت صحنه فیلم “زندگی ادامه دارد”، گرفته شده با طراحی حمیدرضا بیدقی به عنوان پوستر ویژه بزرگداشت درنظر گرفته شده است.تیزر اصلی امسال جشنواره، مربوط به صحنه‌ای از فیلم “جاده‌ها” ساخته کیارستمی و تیزر بخش بزرگداشت نیز با استفاده از صحنه‌ای از فیلم ” ۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه با عباس کیارستمی” تهیه شده است.


منبع: بهارنیوز

این فیلم‌ساز، تاریخ ساز کن می‌شود؟

به گزارش ایسنا، فیلم «پایان خوش» جدیدترین ساخته سینمایی «میشائیل هانکه» که امسال به عنوان یکی از فیلم‌های بخش رقابتی کن ۲۰۱۷ انتخاب شده است، این فرصت را فراهم کرده تا این کارگردان صاحب‌نام اتریشی برای سومین‌بار برنده نخل طلای بهترین فیلم شود و رکورددار تمام ادوار این جشنواره سینمایی نام گیرد.«پایان خوش» که تابستان سال در مناطق شمالی فرانسه مقابل دوربین رفت، اولین ساخته «هانکه» پس از فیلم «عشق» است که در سال ۲۰۱۲ موفق به کسب جایزه نخل طلای بهترین فیلم از جشنواره کن و اسکار بهترین فیلم خارجی‌ زبان شد و در گیشه جهانی نیز به فروش ۳۴ میلیون دلار دست یافت.
در این فیلم جدید بار دیگر «ایزابل هوپر» و «ژان-لویی ترنتینیان» بازیگران اصلی فیلم «عشق» مقابل دوربین «هانکه» رفته‌اند و فیلم نیز روایتگر داستان خانواده‌ای بورژوازی است که چشمان خود را به آنچه در جهان اطرافشان می‌گذرد، بسته‌اند.امسال آثاری از «آندری زیاگینتسف»، «سوفیا کاپولا»، «فاتح آکین»، «نائومی کاواسه»، «تاد هینس» و «میشل آزاناویسیوس» از جمله مهم‌ترین رقبای فیلم «هانکه» برای تصاحب نخل طلای کن هستند که هیچ یک سابقه کسب این جایزه ارزشمند را ندارند.
«آلف خوباریا» کارگردان تئاتر و سینمای اهل سوئد اولین کسی بود که توانست رکورد کسب دو نخل طلای کن را به نام خود ثبت کند و دوبار در سال‌های ۱۹۴۶ با فیلم «آیریس و ستوان» و ۱۹۵۱ «خانم جولی» جایزه بهترین فیلم جشنواره کن را به دست آورد که البته در آن زمان هنوز جایزه نخل طلا ایجاد نشده بود و جایزه بزرگ جشنواره معادل نخل طلای بهترین فیلم بود.
«فرانسیس فورد کاپولا» کارگردان صاحب‌نام آمریکایی در سال ۱۹۷۴ “جایزه بزرگ جشنواره” را با فیلم «مکالمه» کسب کرد و در سال ۱۹۷۹ نیز افتخار کسب جایزه نخل طلا را با فیلم «اینک آخرالزمان» تکرار کرد.«بیل آگوست» کارگردان نامدار دانمارکی نیز اولین بار درسال ۱۹۸۷ با فیلم معروف «پله فاتح» نخل طلا را به خانه برد و بار دوم با فیلم «بهترین نیات» در سال ۱۹۹۲ توانست این جایزه را از آن خود کند.
«امیر کاستاریکا» کارگردان صربستانی در سال‌ ۱۹۸۵ با «وقتی بابا رفته بود ماموریت» و در سال ۱۹۹۵ با «زیرزمین»؛ «شوهی ایمامارو» در سال ۱۹۸۳ با «ترانه‌های غمگین از نارایاما» و در سال ۱۹۹۷ با فیلم «مارماهی»؛ برادران «داردن» با دو فیلم «روزتا» و «کودک» در سال‌های ۱۹۹۵ و ۲۰۰۵ و «میشائل هانکه» در فاصله سه سال از ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۲ با دو فیلم «روبان سفید» و «عشق» دیگر کارگردان دنیای سینما هستند که دو نخل طلای بهترین فیلم جشنواره کن را در کارنامه سینمایی خود می‌بینند.هفتادمین جشنواره فیلم کن از تاریخ ۱۷ تا ۲۸ می (۲۸ اردیبهشت تا ۷ خرداد) در فرانسه برگزار می‌شود و امسال «پدرو آلمادوار»، کارگردان مطرح اسپانیایی، ریاست هیات داوران بخش رقابتی را بر عهده دارد.


منبع: بهارنیوز

اُبهت تمدن آریایی در سرزمین ژرمن‌ها

به گزارش ایسنا، ۴۴۶ شیء تاریخیِ ایران از موزه‌های مختلف کشور به خصوص موزه‌ی ملی ایران انتخاب و چهار ماه به آلمان امانت داده شدند، تا آن‌ها هم بهره‌ای از تاریخ کشورمان ببرند، بهره‌ای که بازدیدکنندگان موزه در دو روز نخست آن را با جانِ دل دیدند. آلمانی‌ها با تهیه‌ی کاتالوگی کتاب‌مانند به زبان انگلیسی در قطع رحلی اعتقادشان درباره‌ی این نمایشگاه را در کاتالوگ‌هایی که به بازدیدکنندگان آثار ایرانی می‌فروشند، اینطور بیان کرده‌اند: «این نمایشگاه پرده از میراث نهفته تمدن‌های اولیه ایران که بین هزاره هفتم قبل از میلاد تا ظهور هخامنشیان در هزاره اول قبل از میلاد شکل گرفته، برمی‌دارد.»
توصیف‌ برای ۴۴۶ قلم شیء ایرانی که تعدادشان برابر با تعداد آثار به نمایش درآمده در برخی از موزه‌های کشور است، از زبان آلمانی‌ها این طور توصیف شده: «ایران کشوری چهار فصل است از قله‌های برف‌اندود البرز و زاگرس تا کویرهای داغ و سوزان لوت، ایران کشور تضادهاست… این نمایشگاه پنجره‌ای را به سوی کشوری باز می‌کند که برای چندین دهه غیرقابل دسترس بوده و تصویرش در اروپا زیاد شناخته شده نیست. این گنجینه‌ها از قبرهای دو شاهزاده ایلامی و یافته‌های منحصر به فرد در زمین‌های جیرفت و برای نخستین‌بار در خارج از ایران نمایش داده می‌شوند.»

جام حسنلو و مارلیک
۶۳ شیء از محوطه‌ جهانی شوش، ۶۳ شیء از محوطه‌ی ارزشمند جیرفت، ۳۲ شیء از محوطه‌ی تاریخی جوبجی، ۲۰ شیء از محوطه‌ی تاریخی شهداد، ۲۴ شیء از تپه مارلیک، ۲۰ شیء از تپه حسنلو، ۳۱ شیء از محوطه‌ی تاریخی چغامیش، ۱۲ شیء از تپه حصار، ۱۰ شیء از محوطه‌ی جهانی چغازنبیل و چهار پیکرک گلی از شهرستان سراب بخشی از آثار به نمایش درآمده در این موزه هستند.
۴۴۶ قلم شیء ایرانی را در چهار دوره‌ی تاریخی و هر بخش را با چهار رنگ براساس اقلیم دوره‌های مختلف تقسیم کرده‌اند، مولتی مدیا از تاریخِ باستانی محوطه‌هایی مانند جیرفتِ باستانی، شهداد، شهرسوخته، تپه حصار، جوبجی، مارلیک، زیویه و توضیح دوره‌ها در هر بخش به سه زبان آلمانی، انگلیسی و فارسی روی دیوارهای موزه نقش بسته‌اند، به خصوص آثاری که برای نخستین‌بار به نمایش درآمده‌اند، جزو جدانشدنی این موزه‌ و دیگر موزه‌های شهر بُن هستند.


تبلیغ نمایشگاه ایران در متروی شهر بُن
دقیقا مانند تبلیغات و بنرهایی که بیشتر در خیابان موزه و حتی در برخی مراکز شهر بُن مانند بخش مرکزی و برخی ایستگاه‌های مترو برگزاری این نمایشگاه را تبلیغ می‌کنند.
برای ورود به موزه و تالار هنر و نمایش جمهوری فدرال آلمان در بُن، باید از دو دستگاه گیت بازرسی بدنی و وسایل شخصی بگذرید، کیف‌هایتان را در صورت تمایل به صندوق امانات بسپارید و در غیر این صورت لباس‌های اضافه روی دست‌تان را بپوشید و اگر کوله پشتی یا کیفی دارید که ممکن است از پهلو یا پشت به ویترین‌ها ضربه بزند، جلوی بدن خود آویزان کنید.
در هر تالار دست‌کم سه تا چهار نیروی راهنما و نگهبان در هر تالار قدم می‌زنند و مراقب هر حرکت غیرایمنی هستند و البته نیازی به توضیح راهنما برای آثار به نمایش درآمده نیست، چون به اندازه‌ی کافی توضیحات روی دیوارها، کاتالوگ‌ها و مدیاهای منتشر شده در فضای نمایشگاه اطلاعات کافی و چه بسا بیش از اندازه‌ای از آن‌چه که تمایل دارید درباره‌ی نمایشگاه و حتی ایران بدانند را منتشر می‌کند.
توجه به نوع قرارگیری این آثار در ویترین‌های موزه نیز خود قابل توجه است. ساخت پایه‌های پلاستیکی محکم و شبیه به فلز برای نگه‌داشتن جام‌ها و مجسمه‌های کوچک یا ساخت پایه‌های پلاستیکی شبیه به کوله برای پیکره‌ سه مرد نشسته که توسط «فرزاد گشایش» در موزه ملی ایران تعبیه شد و حتی طرح بازسازی و تعیین طرح محتوایی ویترین‌های موزه و حتی استفاده از مهندسان ایرانی در ساماندهی فضای موزه‌ای و همچنین بهره‌گیری از ایده‌های «حسین مقصودی»، مهندس ایرانی دیگر که ویترین‌ها و فضاهای موزه‌ای را تعبیه کرد و حتی برای نمایش آثار متعلق به دوره‌های مختلف تاریخی با استفاده از طرح یک مجسمه به نمایش درآمده در همین نمایشگاه، سقفی متفاوت برای تعدادی از آثار همان دوره تعبیه کرد.

شگرد خاص برای نمایش پیکرک‌های سراب
نوع توجه به هر کدام از آثارِ به نمایش درآمده در موزه متفاوت است، اما بیشترین تفاوت را می‌توان در نمایش مجموعه آثار جوبجی دید، دکوری شبیه به اتاق شاهزاده ایجاد کرده‌اند و ویترینی در وسط قرار گرفته که در آن زیورآلات و اثار این مجموعه‌ی ارزشمند و نفیس به نمایش درآمده‌اند، نام این مجموعه را «شاهزاده ایرانی» گذاشته‌اند.


مجموعه آثار جوبَجی معروف به «شاهزاده ایرانی»
هزینه‌ای که برای این نمایشگاه انجام شده به گفته‌ی برخی از مسئولان آلمانی نمایشگاه هزینه‌ای بسیار بیشتر از دیگر نمایشگاه‌های برگزار شده تا این تاریخ در این تالار و موزه است، این یعنی آلمانی‌ها قدر و منزلت آثار به نمایش درآمده در کشورشان را از سوی ایران می‌دانند، تا امنیت، استحکام و فضایی ایمن برای این نمایشگاه تامین کنند.
«باغ ایرانی، تصویری از بهشت» بخش دیگری از نمایشگاه ایران است، نمایشگاهی که آجرهایش را از مراکش تهیه کردند؛ در قدم نخست فقط یک دیوار کاهگلی به چشم می‌خورد، اما کافیست وارد شوید، نمونه‌ ساده‌ی بازسازی شده از یک باغ ایرانی که معرفی‌اش به آلمانی‌ها قرار است یکی از بخش‌های مهم در فستیوال تابستانی موزه‌های بُن باشد.
هرچند امروز همین نمونه باغ را در ایران و به خصوص تهران بسیار کم داریم، اما برای به رخ کشیدن این منظر طبیعی ایران به آلمانی‌ها به زبان از آن به «باغ بهشت» یاد می‌کنند و اینطور توصیف می‌شود؛ «یک باغ ایرانی در مقابل این موزه مراجعه‌کنندگان را وادار می‌کند تا از جذابیت‌های آن لذت ببرند. باغ‌های متعددی از ایران به عنوان سایت‌های میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیدند.

«باغ ایرانی، تصویری از بهشت»
“اگر شما باغ دارید، دیگر نیازی نیست که برای به بهشت رفتن حتما بمیرید”.
این ضرب‌المثل دال بر اهمیت جایگاه باغ‌ها در ایران است. اولین باغ‌های ایرانی در قرن ششم قبل از میلاد توسط کوروش کبیر ساخته شد. ایران تفاوت‌هایی را میان مدل‌های مختلف باغ‌ها رقم زده است. باغ‌هایی که در فضای عمومی یا در مکان‌های مشخصی قرار دارند و توسط ساختمان‌های مسکونی احاطه شده‌اند. همه این باغ‌ها به چهار بخش مجزا تقسیم شده‌اند و پیرامون آن‌ها عناصر زندگی‌بخش آب دیده می‌شود. در این باغ‌ها از عناصری مانند نور و سایه، گرما، خنکای هوا، فواره‌های آب، عطر روح‌بخش گل‌ها به عنوان نمادی از بهشت استفاده شده است.»
در مولتی‌مدیاهای این بخش از نمایشگاه آثار جهانی ایران به خصوص ۹ باغ ایرانی که در قالب یک پرونده‌ی زنجیره‌ای در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیدند، نیز معرفی می‌شوند.
بازدیدکنندگان از دو فضای موزه‌ای نمایشگاه ایران، حس‌های متفاوت و البته شادی را از دیدن این نمایشگاه دارند.
یاسمین ۵۰ ساله، ۳۰ سال است که در بُن زندگی می‌کند، وقتی او را می‌بینم اشک شوق از چشمانش سرازیر است و در حین صحبت نمی‌تواند جلوی خود را بگیرد. می‌گوید؛ « قطعا نمایش این آثار برای آلمانی‌ها بسیار تأثیرگذار است و آن‌ها را برای سفر به کشورم ترغیب می‌کند. از امروز تلاش می‌کنم فرهنگ و تاریخ کشورم را با افتخار به آلمانی‌ها نشان می‌دهم.»
ریچارد ۲۵ ساله و اهل کلن خوشحالی‌اش از دیدن آثار تاریخی یک کشور دیگر را با چشمانش نشان می‌دهد و با زبان دست می‌گوید که دوست دارد این تاریخ و فرهنگ را در آغوش بگیرد، اما جالب است که می‌گوید؛ «اگر قرار باشد کشورم این نوع آثار را در کشورهای دیگر نمایش دهد، باید قوانین و ضوابط مشخصی را اعمال کند.»


بازدید آلمانی‌ها از نمایشگاه تمدن ایران
سام ۱۷ ساله که تا هشت سالگی در ایران زندگی کرده و پس از آن همراه با خانواده‌اش ساکن شهر بُن شده‌اند و به گفته‌ی خودش تا قبل از دیدن این آثار فقط ایران و محوطه‌های تاریخی‌اش را با جست‌وجو در اینترنت شناخته، خوشحال است که بالاخره توانسته با چشم خود بخشی از تاریخ کشورش را ببیند.
او با خوشحالی می‌گوید: همه همکلاسی‌هایش را برای دیدن تاریخ کشورش به نمایشگاه خواهد آورد و درباره‌ی قوانینی که براساس آن این آثار به بُن فرستاده شده‌اند می‌پرسد و می‌گوید؛ «امیدوارم با این نمایشگاه گردشگران بیشتری برای سفر به ایران راغب شوند.»
یک زوج سالمند آلمانی را در باغ بهشت ایرانی می‌بینیم؛ آن‌ها با خواندن مطالب یک روزنامه‌نگار آلمانی درباره‌ی نمایشگاه به دیدن این مکان آمده‌اند. آن‌ها باور نمی‌کنند ایران می‌تواند چنین طبیعتی داشته باشد و ترغیب شده‌اند هرچه زودتر برای سفر به ایران، برنامه‌ریزی کنند.
یاسمن دختر یک خانواده ایرانی که از پنج سال پیش در این کشور زندگی می‌کند و معلم یکی از شهرهای دیگر آلمان است، نیز می‌گوید: «تا امروز با افتخار به همه گفته‌ام ایرانی‌ام و از این به بعد نیز این افتخار را با چاشنی چنین نمایشگاهی از کشورم بیان می‌کنم. حتما این مکان را به همسایگان و شاگردانم توصیه می‌کنم.»


منبع: بهارنیوز

پاسخ وزیر در خصوص پرونده کیارستمی

به گزارش خبرنگار ایسنا، رضا کیانیان در اختتامیه جشنواره فرهنگی وزارت بهداشت که امشب برگزار شد اظهار کرد:  همیشه تلاش کرده ام برای تشویق مردم کار نکنم و کار کرده ام تا خودم از خودم راضی باشم چرا که اگر کسی از کار خود راضی باشد قطعا خدا نیز از او راضی است.وی خطاب به دانشجویان رشته های علوم پزشکی گفت: اطلاعات علوم پزشکی را در حال حاضر و در عصر اطلاعات می توان در همه شبکه های اجتماعی پیدا کرد اما زمانی این اطلاعات ارزشمند می شود که با خلاقیت همراه باشد و قطعا شما که با هنر آغشته شده اید این خلاقیت را ایجاد خواهید کرد.کیانیان در ادامه این مراسم خطاب به وزیر بهداشت با بیان اینکه در ایران پزشکان بزرگ و مطرحی در سطح دنیا وجود دارند و سینما گران مطرح در سطح دنیا نیز وجود دارند گفت: کیارستمی به تنهایی در برابر سینمای آمریکا ایستاده بود و تا زمانیکه زنده بود توان مقابله با او را نداشتند.وی تاکید کرد: تا زمانیکه کیارستمی زنده بود قدر او را ندانستند در حالیکه سینمای آمریکا یک طرف بود و کیارستمی در طرف دیگر با آن برابری می کرد و در حال حاضر از وزیر بهداشت می‌خواهم پاسخ دهد سرنوشت پرونده عباس کیارستمی چه شد.
در ادامه این مراسم دکتر هاشمی وزیر بهداشت در پاسخ به پرسش رضا کیانیان اظهار کرد: در خصوص عباس کیارستمی غصه ای در دل همه ما هست و در رابطه با اینکه چه اتفاقی افتاد در یک جمله نمی شود به آن پاسخ داد.وزیر بهداشت گفت: برای پاسخ به این سوال که چرا پرونده مرحوم کیارستمی تا کنون اعلام نشده باید به تمام پرونده های بلاتکلیفی که تا کنون اعلام رای نشده نگاه کنیم و در این رابطه هیچ چیز بهتر از راستی و درستی نیست.وی ادامه داد: اگرچه من هم اکنون مسئولم و باید پاسخگو باشم می خواهم بپرسم تکلیف پرونده آقای کیارستمی چه شد و چرا در قوانینی که داریم اینقدر ناتوان هستیم و در یک سلسله باطلی گرفتار می شویم.هاشمی افزود:که در پرونده کیارستمی نیز مانند پرونده کوی دانشگاه و کهریزک این سوال مطرح است که نتیجه ی رسیدگی به این پرونده چه شد؟


منبع: بهارنیوز

زمان، زمان سلبریتی‌هاست

– رضا آشفته: حمید مظفری، بازیگر، کارگردان، نویسنده و پژوهشگری است که شاید این روزها کمتر حضورش را در تئاتر شاهد باشیم. یک دلیلش می‌تواند مرگ فرزند دلبندشان باشد که به هر تقدیر برای هر پدری چنین داغی بسیار سنگین است و می‌تواند دلایل دیگری نیز داشته باشد که در این گفت‌وگو با مرور برخی از آثارش درخواهیم یافت. مظفری آخرین بار نمایش «اتللو» را در سال ٨٨ در تماشاخانه ایرانشهر کارگردانی کرده است و پیش از آن کارگردانی «بیتوس بیچاره»، «مدال درجه یک شجاعت»، «هوراتی هاوکوریاتی‌ها» و… را در کارنامه‌اش ثبت کرده است. اما بازی‌های او در تلویزیون و تئاتر بسیار است؛ مانند مختارنامه، پهلوانان نمی‌میرند، تله موش، معمای یک قتل، استنطاق، فردا دیر است، و… .

زمان، زمان سلبریتی‌هاست

می‌خواهیم بدانیم که امسال برنامه‌ای برای اجرا در تئاتر دارید؟

معلوم نیست… من خیلی سال هست که کار نکرده‌ام و البته این مدت مشکل داشته‌ام و نمی‌توانستم کار کنم. اما تصمیماتی گرفته‌ام.

آیا طرح مشخصی برای کارکردن دارید؟

به تشویق خانم پریسا مقتدی و به اهتمام و لطف آقای مهدی شفیعی، مدیرکل هنرهای نمایشی، کاری بر عهده‌ام گذاشته شده بود تا در طول یک سال گذشته براساس یک آیین گمنام به نام سخنوری، نمایش‌نامه‌ای را که سال‌ها پیش نسخه‌ای ١٠، ١۵دقیقه‌ای برای جشن بازیگر نوشته و کارکرده بودم، آماده کنم [و به دلایلی که برای آقای شفیعی شرح داده‌ام] ناتمام رها کرده‌ام.

اما همچنان پژوهشم درباره نمایش‌های شادی‌آور از دوره صفوی تا یکی، دو سال از دوره پهلوی اول برقرار است: راستش آقای بهرام بیضایی نخستین کسی هستند که به بهترین و علمی‌ترین شیوه هرچه را تا تاریخ نشر «مطالعه» خود [١٣۴۴] دیده و در اختیار داشته‌اند، شناسانده‌اند و هنوز کسی شاید به جز چند کلام یا چندبرگی بر آنچه ایشان به ما سپرده‌اند، نتوانسته اضافه کند. بنده به اقتفای ایشان همچنان در حال گردآوری منابع و مدارکی هستم که تاکنون در جایی مطرح نشده است.

این پژوهش کِی آماده چاپ و نشر می‌شود؟

نمی‌دانم چون هنوز دارم منابعی را پیدا و فیش‌برداری می‌کنم اما شاید به همان دلیل هنوز نمی‌توانم آماده‌اش کنم.

غیر از اینها؟

هفته‌ای یک‌بار به خانه تئاتر می‌روم اما در آنجا مسئولیتی را قبول نکرده‌ام هرچند در گذشته مدیر مسئول انتشارات و نشریات خانه تئاتر بودم. ولی در این دوره به دلایلی داخلی، فعلا جز حضور در نشست‌های هفتگی هیئت‌مدیره مسئولیتی نپذیرفته‌ام و این شاید تنها وظیفه جانبی‌ام در تئاتر باشد.

زمان، زمان سلبریتی‌هاست 

آیا متن خاصی را اگر قرار باشد دوباره کار کنید مدنظر گرفته‌اید؟

نه متن خاصی ندارم البته شاید دیگر دنبال متون خارجی نباشم، با آنکه بیشتر در زندگی‌ام متن خارجی به صحنه آورده‌ام. دلم می‌خواهد متنی از خودم روی صحنه ببرم. می‌خواهم یک کار ایرانی باشد که خودم آفریننده‌اش باشم.

شما سال‌ها پیش متنی درباره تاریخ ایران نوشته و قرار بود کار کنید، سرنوشت آن متن چه شد؟

آن متن حتی تا پای تولید هم پیش رفت اما نشد: چون نمی‌شود درباره تاریخ راست گفت و باید تاریخ را دگرگونه گفت؛ حقیقتش این است که من ترسیدم این حکایت را به صحنه بیاورم چون ترسیدم با آنکه راست می‌گویم مردم بنابر باور خودشان دورم را خالی که کنند هیچ، سنگ ملامت هم بزنندم؛ این بود که انصراف دادم. این قضیه مربوط است به سال ٨٧. سال بعد از آن قضیه بود که به‌عنوان جایگزین اتللو را با همان شکلی که دیدید کار کردم.

غیر از آن چه؟

من در همان سالی که هنوز حسین پارسایی مدیرکل مرکز بود و هنوز معاونت هنری یعنی آقای شاه‌آبادی آقای پارسایی را بر نداشته بود، طرحی به نام «کارگردان و بازیگر» ارائه کردم که بلافاصله حسین پارسایی رفت و جایش حسین مسافرآستانه آمد. بعد از چندی رفتم پیش پارسایی که گفت من دیگر کاره‌ای نیستم و باید مسافرآستانه جواب دهد. رفتم سراغ آستانه، اما گفت از هیچ‌چیز خبر ندارد. پس از مدتی دوباره رفتم پیش ایشان این‌بار دستم را گرفت و برد دفتر نظارت [البته در دوره حسین آقای پارسایی خانم وکیلی از دفتر نظارت تلفنی مرا در جریان وصول آن طرح گذاشته بودند بنابراین ثبت آن به‌عنوان یک سند دولتی اتفاق افتاده بود] اما این بار اشخاصی که تازه در آن دفتر مستقر شده بودند در حضور من و آقای آستانه، وصولش را انکار کردند و مسافرآستانه هم که از قضا همیشه خود را از محبان نشان داده بود به‌کنایه گفت ما دیگر اهل لابی‌کردن نیستیم و فقط سیاست‌گذاری می‌کنیم (!!) حالا انگار که بنده اهل لابی‌گری بوده و هستم! درحالی‌که من به یک نهاد دولتی طرحی داده بودم و حالا این مجموعه جدید باید [مثبت یا منفی] پاسخ‌گو باشد.

به آنها گفتم: بابا فقط مدیر عوض شده دنیا که عوض نشده!! آقای آشفته، جابه‌جایی مدیران مثل این باید باشد که ریل عوض شود اما قطار همچنان همان قطار باشد با همان مسافران. حالا اینجا، کنایه از قطار و مسافران، ما هستیم و کارهایمان که در کوپه‌ای، یک روزی، سوارمان کرده‌اند؛ مگر همچون چیزی امکان وقوع دارد که ما در کوپه‌های قطار باشیم با دفتر و دستک زیر بغلمان؛ اما به محض عوض‌شدن ریل یک‌هو نگاه به خودمان و زیربغلمان بکنیم ببینیم نه ما آن «مایی» که بودیم هستیم نه از اساس چیزی زیربغلمان هست؟؟!!! خب این‌جوری که خیلی هولناک است!! درست مثل «گرِگورسامسا»ی کافکا که در داستان مسخ یک روز صبح در رختخواب بیدار می‌شود می‌بیند به یک حشره غول‌پیکر تبدیل شده است! به‌هرحال کارکردن انگیزه می‌خواهد. ‌

چه انگیزه‌ای؟

بگذار اول طرحم را بگویم؛ یک کارگردان دارد نمایش‌نامه‌ای را کار می‌کند و ما فقط صدایش را می‌شنویم که دارد به بازیگرش اتوود می‌دهد و او هم انجام می‌دهد در دقایق اولیه همه‌چیز آرام است و به شوخی و خنده می‌گذرد و بازیگر طبق روال، از خودش هم خلاقیت بخرج می‌دهد اما کم‌کم صدای کارگردان درمی‌آید که آنچه من می‌گویم انجام بده و از خودت چیزی اضافه نکن و این دلیلی می‌شود برای اعتراض بازیگر و باقی داستان… ما فعلا گاهی غوره می‌خوریم سردی‌مان می‌شود و گاهی مویز می‌خوریم گرمی‌مان می‌شود. ما در این دایره سرگردانیم.

بنابراین شما ایده بسیار دارید و باید دست به کار شوید؟

بله، یک طرح دیگرم درباره نمایشی است که یک کارگردان همچنان که تماشاگران منتظر شروع اجرایند، پرده را کنار می‌زند تا با پوزش خواهی از آنها، به آنها بگوید چرا امشب نمی‌توانند نمایش‌شان را اجرا کنند. این نمایش در حضور تماشاگری باید اجرا شود که واقعا بلیت خریده و پا به سالن گذاشته است! هر دو نمایش را درواقع یک کارگردان دارد کارگردانی می‌کند، هم آنکه باید اجرا می‌شده اما به دلیلی جلوی اجرایش را گرفته‌اند و هم این نمایشی که با پوزش‌خواهی شروع شده! همچنین سفرهای سندباد را که باید به دو شیوه عروسکی و زنده اجرا شود، دارم که حتی ماشینری آن را هم طراحی کرده‌ام که مثلا چگونه کلاغش بیاید و روی شانه سندباد بنشیند. همچنین یک طرح با نام «شعبده‌باز» دارم که واقعا مقابل مردم شعبده‌بازی می‌کند و به دل تاریخ می‌رود… تا به جنگ دوم جهانی و هیتلر می‌رسد.

همچنین هواپیمای جنگنده‌ای که می‌آید و در صحنه می‌نشیند. من تا زمانی که در شیراز بودم همواره ایده‌هایم را عملی می‌کردم اما از وقتی آمده‌ام تهران مثل بچه‌ای خوب گوشه‌ای نشسته‌ام و به‌هرحال اگر توانستم، کار خودم را می‌کنم و من مجیز کسی را هم نمی‌گویم! اما این روزگار است که فضای تئاتر را تغییر داده و حالا تو باید در ابتدا به دنبال اسپانسر بروی و او هم انتظار دارد که از سلبریتی‌ها استفاده کنی تا صدای کار مثل توپ افطار همه جا بپیچد؛ این، کار را بر ما سخت می‌کند و فقط عده‌ای که برای این فضا تربیتشان کرده‌اند می‌توانند این‌گونه کار کنند که موفق هم هستند! این روزها اخلاق نیست.

زمان، زمان سلبریتی‌هاست 

زمانی که شما از ژان آنوی فرانسوی «بیتوس بیچاره» را اجرا کردید، هیاهوی بسیاری شد، علتش چه بود؟

نمایش در کلیت خود نقدی بر رفتار مردان انقلاب فرانسه و مردان هم‌عصر ژان آنویی است. به احتمال و همین، منتقدان را به احتمال به دو دسته تقسیم کرده بوده است. جوجه چپ‌ها چندان دل‌خوشی از موضوع نمایش نداشتند به همین دلیل هرجور می‌توانستند همین طور که نشریاتشان از کنار من رد می‌شد، ناغافل نیشگونی می‌گرفتند و اینها کسانی بودند که به احتمال در صندوق‌خانه منزلشان تی‌شرتی که عکس چه‌گوارا رویش چاپ شده بود آویزان می‌کردند یا یواشکی زیر پیراهن می‌پوشیدند. نمی‌دانم به نظرم می‌آید بعضی‌ها راضی نبودند که چرا آنویی [تازه بنده هم نه] بله آنویی، بیتوس را که خیلی هم وطن‌پرست بود ملعبه دست یک عده مرفه بی‌درد یعنی بورژوازی فرانسه معاصر خودش کرده. یا مثلا چرا به تاریخ انقلاب بزرگ فرانسه نقب زده و روبسپیر انقلابی را مورد مضحکه دانتون انقلابی زنباره بی‌بندبار که دوست و همرزم جون جونی روبسپیر هم بود، قرار داده.

به اعتقاد بنده، ژان آنویی هیچ تقصیری نداشت بنده‌خدا، خب آخر همین روبسپیر آن‌قدر سرِ هم‌رزمان خود را به گیوتین سپرده بود که حد نداشت و اصلا هم با مفهوم شعر معروف ناصرخسرو آشنا نبود که گفته: عیسا به رهی دید یکی کشته فتاده/ حیران شد و بگرفت به دندان سرانگشت/ گفتا که را کشتی تا کشته شدی زار؟ / تا باز که او را بکشد آنکه تو را کشت. خلاصه آقا داستان این بود که روبسپیر همه را یکی‌یکی از قطار کشید پایین و به گیوتین سپرد آخرش هم یکی دیگر خود او را به گیوتین سپرد. آقا دنیا عجب‌ دار مکافاتی است به خدا. بله حالا درست یادم نیست که کی از اعدام دانتون دل‌خور شده بود، کی از اعدام روبسپیر.

یکی دیگر از حرکت‌های شما در زمینه اجرای اتللوی شکسپیر منظوم‌کردن متن و اجرای موزیکال از آن بود، چرا این اجرا نیز نتوانست به وسیله خود شما سروشکل دیگری بیابد؟

آنچه از اتللو دیدید همان «سروشکل دیگری» بود که می‌خواستم پیدا کند! اگر سروشکلی دیگر، که کس دیگری در ذهن داشته یا دارد، او خودش باید آن را اجرا کند: شما که باید از بنده بهتر بدانید که هر هنرمندی موقعی اثری شناخته‌شده را برای کار برمی‌گزیند لامحاله همان می‌کند که از پیش سروشکلش در ذهنش منعقد شده. بنده ذهنیت خود را در همان زمان اجرا و در مناسبت یا مصاحبت‌هایی چند که فضای پرسش و پاسخ برایم اندکی آماده بود، داده‌ام؛ حالا هم با سپاسی ویژه برای شما که به صورتی ارزشمندتر از گذشته‌ها گستره‌ای برای حرف‌زدن دراین‌باره پهن کردید: فاش می‌گویم واز گفته خود دلشادم/ بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم. اگر بخواهم ترجمه درست‌تری از این فاش‌گویی تقدیم کنم، می‌گویم: همیشه کارهایی از شکسپیر هرگاه چه بر صحنه و به‌ویژه چه بر صفحه و پرده که می‌دیدم، این ذهنیت آزارم می‌داد که چرا نمی‌توانم با نثر ادبی و گاه منشیانه آنچه می‌دیدم و قرار بود موجب لذتم شود، کنار بیایم؟ الان هم درجا عرض می‌کنم اگر کسی پیدا شود و بگوید: نه، این‌طور نیست! ما خیلی هم با آن ترجمه‌ها و نثرها و انشاهای ادبی راحت بوده‌ایم و آسان هم کنار آمده‌ایم. به آنها می‌گویم این دیگر مشکلِ خودتان است و بنده هیچ کاری دراین‌باره برایتان جز همین که کرده‌ام، نمی‌توانم کرد.

به آنها عرض خواهم کرد: هر رسانه‌ای را برای کاری ساخته‌اند؛ برای مثال به آنها خواهم گفت: بیهقی اگر تاریخش را با مدیای دیگری [مثلا نظم] می‌گفت، می‌توانم به ضرس قاطع ادعا کنم آن‌طور که در روزگاران مانده و پیش آمده، نمی‌ماند و پیش نمی‌آمد. برعکس آن، اگر فردوسی شاهنامه را جز با مدیای شعر و نظم، با مدیای دیگری می‌گفت، سخت است تصورش که آیا همین شهرت را می‌داشت؟ می‌دانید که پیش از او شاهنامه را با نثر هم نوشته‌اند مانند: گرشاسب‌نامه از ابوالمؤید بلخی/ شاهنامه منصوری و… اما آنکه مانده، از آنِ فردوسی است. یا بازهم برای مثال در مقابل تاریخ بیهقی، ظفرنامه شرف‌الدین علی یزدی را داریم که به نظم و شعر سروده است اما مطمئنم از میان خوانندگان احتمالی این مصاحبه، کمتر کسی باشد که حتی نام ظفرنامه به گوشش رسیده باشد.

به دلایلی، از جمله: انتخاب نامناسب مدیای شعر، آن هم برای قربان‌صدقه‌رفتن اعمال تیمور و طایفه‌اش. حالا کمی به‌ظاهر از جوهر موضوع دور شدیم اما همه‌اش را به این خاطر اشاره کردم تا روشن کنم قصد نداشتم مطابق بخشنامه هنری روز، [که همه را موظف می‌کرد و می‌کند که هر کی آثار شکسپیر را کُلا درهم نریزد و از تویش یک‌چیز ناشناخته بیرون نیاورد خر است] پیروی کنم. می‌خواسنم [به زعم خودم، نه دیگران] در حوزه زبان‌آوری برای پاسخی شفادهنده به دغدغه دیرینم (همان ادبیات و انشاهای فاخر و قلمبه‌سلمبه‌گویی‌های مزاحم)(الف) – متن اتللو را در زبان فارسی، همان‌جایی قرار دهم که تصور می‌کردم متن اصلی قرار دارد.

(ب) – می‌دانیم که شکسپیر به شعر موزون اما بی‌قافیه درام‌های خود را آفریده است و می‌دانیم یکی از دغدغه‌های او این بوده که مردم عامی و نه‌فقط درباریان و نه‌فقط خواص [که بلیت لُژ می‌خریده‌اند] سخنش و درنتیجه، درامش را بفهمند. بنابراین از اینکه می‌دیدم و هنوز هم می‌بینم که مترجمان، با تلقی غلط، با استفاده از نثرهای متکلفانه و زبان‌آوری‌های گاه حیرت‌انگیز ادبی – که جایش در درام نیست- مثلا کاری کرده یا می‌کنند که آن نثرهای گاه پیچیده و دیریاب و دیرفهم یا نافهم را به جای شعرهای شکسپیر بنشانند آزار می‌دیدم. بنابراین بر آن شدم تا با استفاده از امکانات و ظرفیت‌های زبان مادری (فارسی – ایرانی)، همان کاری بکنم که گمان می‌کنم شکسپیر در زبان مادری خود کرده؛ حالا اگر این میان کسی معترض این تلقی و عمل بنده باشد، به قول هم‌وطنان یزدی‌مان: گَپی نی! می‌توان ساعت‌ها در این باب گفت‌وگو کرد.

(ج) – دیگر نمی‌پذیرم که اتللو یک شخصیت متفکر، فیلسوف ووو که در چنبره تقدیر و چرخ بازیگر یا شیطان‌صفتی یک موجود مانند خود اسیر باشد و از دستش هیچ کاری برنیاید. چنین آدمی الگوی درستی برای تأملات فلسفی نیست. برعکس، بَر و بازو و یال و کوپالی است که فقط بلد است خوب شمشیر بکشد و خوب مقاتله کند. نه، اتللو فقط در جوامع غربی است که از زوایای دیگر (همچنان که تابه‌حال) قابل مطالعه است. نه، در جامعه‌ای که هنوز که هنوز است یک برادر دبیرستانی به خود حق می‌دهد صرفا به خاطر حدس، گمان و سوءظن، خواهر معصوم یا گیریم گناهکار خود را مثل آب‌خوردن بکشد، اتللو الگوی نامناسبی است.

حتی خطرناک است. باید بر او دستبند زد و حال که فهمیده در حق زنی پاک و عاشق و ازخودگذشته، با جفای خود و نیرنگ یک بیگانه بیرون از دایره زناشویی‌شان جنایتی مهیب کرده، نباید گذاشت با کشتن خود، خود را آسوده کند. از سویی دیگر نیز نباید یاگو را یک محکوم به تمام معنا، مطلق دانست. باید به گذشته و کودکی‌اش بازگشت: کاری که خود در پایان قصه بنده خواست بکند اما ضابطان قضائی نگذاشتند سخنش تمام شود. او را هل دادند و بردند. (د) – می‌خواستم حضور اتللو در غرب و خدمتگزاری به ونیزیان و نیز جنگ‌ها را به امروز و بازی‌های سیاسی امروز بکشانم.

برای اجرائی‌کردن این منظور به‌تدریج و پله‌پله ماجرا را به امروزی که می‌شناسیم، کشاندم و برای آنکه این تصمیم در طول اجرا خلق‌الساعه و بی‌منطق دیده نشود، با طراحی و اجرای یک پیش‌نمایش، با تماشاگران قرارداد بستم که بدانند در ادامه با چه نشانه‌هایی روبه‌رو خواهند شد. آن پیش‌نیاز همان ورود دختری جوان و پرشروشور به صحنه است درحالی که یک هدست بر گوش دارد و دستمالی در ابعاد بزرگ با نقش توت‌فرنگی برآن بافته و با شیفتگی‌ای گنگ بر سروروی می‌مالد و می‌بوید و خواهیم دید همین دستمال بعدا چه نقشی در نابودی‌اش بازی می‌کند. اگر بخواهم بشمارم، از این نشانه‌ها در میزانسن من کم نیست و مجموعه آنچه برشمردم به اضافه آنچه نتوانستم برشمارم، سَروشکل کار مرا سروشکل داد.

نوای اسرار‌آمیز از جمله نمایش‌هایی است که در آن بازی کرده و برگزیده فجر هم شده‌اید، چرا پس از آن همچنان کمتر در صحنه در مقام بازیگر حضور داشته‌اید؟

بله، پس از نوای اسرارآمیز، به جز نقش راوی نقال کار خودم اتللو، بازی صحنه‌ای دیگری نداشته‌ام. بله در‌این‌باره کاملا حق با شماست: چرا دیگر بازی نداشته‌ام؟ آیا دیگر از بازی‌کردن سیر شده بوده‌ام و این سیرشدن را طی بیانیه‌ای به جامعه تئاتری اعلام و اعلان کرده بوده‌ام؟ آیا به کارگردان‌هایی که از نظر من سرشان به تن‌شان می‌ارزیده گفته بودم هیچ‌گاه به من برای بازی‌کردن نیندیشید؟ آیا بازی‌کردن و خوب بازی‌کردن را فراموش کرده بودم، به طوری که جامعه تئاتری تهران همه این را متوجه شده بودند؟ آیا در گروه‌هایی که تعدادشان از انگشتان یک دست هم کمتر است، بدقلقی و بداخلاقی کرده بوده‌ام. آیا روی صحنه بازی‌خوری می‌کرده‌ام؟ آیا…؟ آیا…؟ آیا…؟ …


منبع: برترینها