ویل اسمیت غول چراغ جادو می‌شود!

به گزارش مهر،به نقل از هالیوود ریپورتر، این روزها صحبت هایی درباره حضور ویل اسمیت بازیگر و خواننده آمریکایی در اقتباسی زنده از انیمیشن «علاءالدین» مطرح است. این صحبت ها حاکی از آن است که اسمیت ایفاگر نقش غول چراغ جادو خواهد بود.پیش از این و در نسخه اورجینال انیمیشن «علاءالدین» که سال ۱۹۹۲ ساخته شد، رابین ویلیامز فقید صداپیشه نقش غول چراغ جادو بوده است.
 
ویل اسمیت پیشتر مذاکراتی را با تیم برتون برای ایفای نقش در لایو اکشن «دامبو» داشت که این امر محقق نشد.باید دید که این بار حضور اسمیت در لایو اکشن «علاءالدین» که توسط کمپانی دیزنی و تهیه کنندگی دن لین ساخته می شود، قطعی خواهد شد یا نه.«علاءالدین» داستانی سنتی است که روایتگر جوانی است که در مواجهه با چراغی جادویی با غول آن چراغ ملاقات می کند. او می تواند ۳ آرزود داشته باشد که توسط غول چراغ محقق شود.


منبع: بهارنیوز

اولین تصاویر از فصل۷ Game of Thrones

 




از تاریخ پخش فصل هفتم به شکل جالبی در یک مراسم رونمایی شد؛ تاریخ شروع پخش در بلوکی از یخ قرار داده بودند که به وسیله‌ی آتش در حال ذوب شدن بود و بعد از گذشت چندین ساعت تاریخ مربوطه مشخص شد.HBO چنیدن تصویر از فصل هفتم منتشر کرده است که شخصیت‌های مختلف این سریال درام که تا به حال توانسته‌اند زنده بمانند را نشان می‌دهد. شما می‌توانید این تصاویر را در پایین مشاهده کنید:

ما در این تصاویر تعداد زیادی از شخصیت‌های مختلف را می‌بینیم که توانسته‌اند در شش فصل زنده بمانند. آریا (Arya) و سانسا استارک (Sansa Stark)، سرسی (Cersei) و جیمی لنیستر (Jaime Lannister)، برین از ترث (Brienne of Tarth) و  تورمند جاینتزبین (Tormund Giantsbane) بعضی از این شخصیت‌ها هستند.با توجه به این که  باید سه ماه اضافی برای پخش شدن سریال بازی تاج وتخت منتظر بمانیم، خیلی خوب هست که بدانیم قرار است با چه چیز‌هایی در فصل هفتم روبرو شویم. هرچند که این تصاویر به هیچ وجه اطلاعاتی از داستان یا اتفاقات پیش رو را فاش نمی‌کنند، ولی مطمئناً می‌توانند طرفداران را هیجان‌زده کنند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


منبع: بهارنیوز

ارجمند: سینمای ما یک تقوایی بیشتر ندارد

مرجان یگانه پرست- روزنامه بهار:
داریوش ارجمند یکی از بهترین بازیگرهای سینمای ماست. او در هر نقشی که بازی کرده، حضوری درخشان داشته و خاطره آن نقش را در ذهن مخاطب ماندنی کرده است. شاید این اواخر مخاطبان سینما و تلویزیون، داریوش ارجمند را به خاطر بازی متفاوتش در نقش حشمت فردوس سریال‌ستایش‌به خاطر بیاورند و بسیاری هم معتقد باشند که او در نقش مالک اشتر سریال‌امام علی‌خوش درخشیده است اما پیش از این نقش ها، ارجمند شخصیتی بی مانند و مثال زدنی را در فیلم ماندگار‌ناخدا خورشید‌ایفا کرده که به عنوان اولین تجربه‌های کاری اش، نقشی از یاد نرفتنی است. بازی ارجمند در نقش یک ناخدای سختکوش، تنها و مال باخته در‌ناخدا خورشید‌آنقدر عمیق، متفاوت و اثرگذار است که به سختی می‌شود او را از نقش و نقش را از او جدا کرد. از آن شخصیت‌هایی که بی شک در ذهن مخاطب نقش می‌بندد و در یادها می‌ماند. وقتی باخبر شدیم که نسخه قدیمی این فیلم توسط فیلمخانه ملی بازسازی شده و قرار است به بهانه سی سالگی‌اش در جشنواره جهانی فجر به نمایش درآید،  پای صحبت‌های ناخدای‌ناخدا خورشید‌نشستیم.
***
فیلم‌ناخدا خورشید‌چه ویژگی هایی داشت که همچنان گیرایی خودش را دارد؟ چرا در حال حاضر فیلم هایی مثل‌ناخدا خورشید‌با آن روایت داستانی، پرداخت سینمایی و فضاسازی عالی اما کاملا بومی با بازی‌ها و تولید سنگین دیگر ساخته نمی‌شوند؟
چون سینمای ما یک ناصر تقوایی بیشتر ندارد. هر حسنی که آن فیلم دارد، مربوط به آقای ناصر تقوایی است و این تاسف برای هنر و سینمای ایران تا ابد باقی خواهد ماند که او دیگر فیلم نمی‌سازد. او آدم قائم به ذاتی است، شعر و داستان می‌فهمد. درک خوبی از تئاتر و معماری و نقاشی دارد. تقوایی به معنای واقعی هنرمند است.

توقف کاری ایشان خواسته یا ناخواسته برای سینمای ما یک فرصتی است که از دست رفته  اما سوای توان و تجربه ناصر تقوایی که پشتوانه فیلم‌ناخدا خورشید‌است، چرا چنین فیلمی را نمی‌توان در سینمای امروز که امکان تخصیص بودجه بیشتر، پیشرفت فنی بیشتر و امکانات اجرایی وسیع‌تر دارد، ساخت؟ در حال حاضر رفتن به سراغ سوژه‌ها و فیلم‌های این چنینی، جز وآثار سنگین و عظیم قرار می‌گیرند و در نهایت هم تهیه کننده، عطای ساخت چنین اثری را به لقایش می‌بخشد. این طور نیست؟
طبع هنرمندان و مردم ما عوض شده است. الان دوره، دوره کثرت است. در حال حاضر کسانی هستند که فیلم هایی می‌سازند و تمام افتخارشان، میزان فروش فیلم است. فیلم هایی که به لعنت حق هم نمی‌ارزد. مدام هم می‌گویند مردم مشارکت ندارند و با سینما قهر کرده‌اند یا اینکه مردم با حمایت از یک فیلم آن را انتخاب می‌کنند، این روند ارزش گذاری، جز پایین آوردن سلیقه مردم و فرهنگ جامعه، هیچ اثر دیگری نداشته است. در صورتی که تقوایی اهل این حرف‌ها نبود. او کسی است که هم بلد است‌تراژدی بسازد و هم طنز. همان کسی است که می‌تواند قهرمان تحویل سینما بدهد و این‌ها را در آثارش اثبات کرده است.
توانمندی تقوایی را در فضاسازی، شخصیت نویسی قهرمانانه و طراحی صحنه‌های‌ناخدا خورشید‌به وضوح می‌توان دید. کدام اثر او ضعیف بوده؟ مگر«‌ای ایران» ‌بد بود یا آخرین کارش،‌«کاغذ بی خط» ‌؟ آثارش یکی از دیگری درجه یک‌ترند.

اخیرا فیلمخانه ملی اقدام به بازسازی و اصلاح نسخه‌های برخی از آثار برتر تاریخ سینما کرده است. سال گذشته فیلم‌گاو‌ساخته مهرجویی را آماده و در جشنواره جهانی فجر رونمایی کرد. امسال هم این روند ادامه داشته و فیلم‌ناخدا خورشید‌ساخته ناصر تقوایی آماده شده است. درباره این اقدام چه نظری دارید و فکر می‌کنید این حرکت فرهنگی در نگهداری و اصلاح آثار مهم تاریخ سینما موثر است؟
این اتفاق خوب است و شاید بتواند یک تلنگری به مخاطب بزند و به یادش بیاورد که سلیقه‌اش کجا بوده و حالا کجا آمده است. از طرفی بازیگران مان هم ببینند هنرمندانی که در ساخت اثری مثل‌گاو‌کمک کرده اند، چطور عمل کرده‌اند و کارگردان‌های مان هم ببینند فیلمسازهای قدیمی‌تر چطور در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ فیلم هایی ماندگار ساخته اند. الان دیگر سینمای ما نه قهرمانی ندارد و نه داستانی و کمتر سعی دارد تا محتوایی اخلاقی را به مخاطب ارائه دهد. متاسفانه سینما دچار دلقک‌بازی و بی محتوایی شده است. همان کسانی که به فروش بیشتر اما بی محتوای خودشان افتخار می‌کنند، در حال رقم زدن آینده سینما هستند. این حرفه، پر شده از آنها که کثرت بیشتری دارند مثل حساب بانکی بزرگتر، رخت و لباس مارک دار و ماشین گران‌تر، نه آنها که ارزش‌های هنری و تکنیکی دارند. دنیا، دنیای کثرت هاست و نه ارزش ها. مختص این حرفه هم نیست در جامعه تسری پیدا کرده است. جامعه ما گرفتار فرمالیسم شده و هر چیزی به خاطر فرم و مارک و ظاهرش پذیرفته  می‌شود.

فکر می‌کنید در شرایطی که از تمام رفتارها و واکنش‌ها برداشت سیاسی می‌شود، می‌توان فیلمی مثل‌ناخدا خورشید‌ساخت؟ بدون آنکه انگ سیاسی به آن زده نشود؟
چرا نمی‌شود؟ هر کاری که منطق داشته باشد، اگر شدتی هم در ابرازش باشد، پذیرفتنی است. مسائل سیاسی را هم با منطق و روایت درست می‌توان مطرح کرد. در غیر این صورت اگر فیلمی با روایتی غیر واقعی بسازید، با واکنش منفی هم روبه رو خواهید شد. طرح گفتمان باید درست باشد.

اگر کمی به گذشته برگردید، باز هم علاقه‌مندید که در فیلم‌ناخدا خورشید‌بازی کنید؟
چه کسی می‌تواند با کارگردانی مثل تقوایی روبه‌رو شود و نخواهد که با او همکاری کند؟ مدتی پیش با آقای تقوایی صحبت می‌کردم و به او گفتم که هر چه دارم از شماست. ایشان گفتند هر چه بوده از استعداد و تلاش خودت بوده است. ولی من این طور فکر می‌کنم که اعتقاد او به اینکه من بازیگر با استعدادی هستم، راهگشای من شده است. تقوایی مرا برای سریال‌کوچک جنگلی‌انتخاب کرده بود بعد پروژه با مشکلاتی روبه‌رو شد اما بیکار ننشست و دست به کار ساخت فیلمی شد که حداقل بیست سال در صدر انتخاب منتقدین ایران قرار گرفته است. تقوایی افتخار این مملکت است به طور مثال این همه برنامه طنزی که در سینما و تلویزیون ساخته می‌شود. چرا این آثار نمی‌توانند موفقیت ‌دایی جان ناپلئون‌را تکرار کنند؟ نه اینکه کارگردان حسابی و کاربلد نداریم؟ فیلمسازان توانمندی داریم ولی آثار ماندگاری مثل‌اجاره نشین‌ها‌،‌گاو‌،‌شیر سنگی‌یا‌ناخدا خورشید‌ساخته نمی‌شوند و سوژه‌ها همه شبیه هم شده اند. کارگردان‌های این فیلم ها، آدم‌های بزرگی‌اند که همچنان در کنار ما هستند اما متاسفانه کم کارند. کارگردانی هم هست که در این آشفته بازار دو تا اسکار برای سینمای ما آورده است اما مورد تهاجم قرار می‌گیرد. دچار قدرناشناسی شده‌ایم.

افت فرهنگی که به آن اشاره کردید و ظاهرگرایی و کم رنگ شدن ارزش‌ها می‌توانند مسبب این اتفاق و تغییر گرایش مردم به سوژه‌های بی ارزش باشند؟
بی تاثیر نیستند. گفتم که دوره، دوره کثرت‌ها شده، نه ارزش ها. مارک و ظاهر در اولویت قرار گرفته است نه ارزشمندی و توانمندی ها.


منبع: بهارنیوز

شهرام مکری از آخرین فیلمش گفت

به گزارش باشگاه خبرنگاران، «هجوم» سومین  ساخته بلند شهرام مکری بعد از «ماهی و گربه» و «اشکان، انگشتر متبرکو چند داستان دیگر»  است. این فیلم دی‌ماه سال گذشته متقاضی جشنواره فیلم فجر بود اما در این جشنواره پذیرفته نشد که این اتفاق حرف و حدیث‌هایی را به دنبال داشت. از جمله این‌که دلیل پذیرفته نشدن فیلم مکری بر اساس برخی شایعات ممیزی‌هایی بود که از سوی هیات انتخاب به این فیلم وارد شده است. مکری به تازگی درباره دریافت پروانه نمایش این فیلم و زمان احتمالی اکرانش توضیح داده است.
 




کارگردان «هجوم» درباره اکران فیلمش به ما می‌گوید: «امیدوارم که بتوانیم فیلم را پاییز اکران کنیم، ولی هنوز نتوانسته‌ایم پروانه نمایش فیلم را بگیریم و قراردادی هم با پخش‌کننده‌ای نداریم، اما برنامه خودمان اکران پاییزی است تا از فضای انتخابات دور شده باشیم و فضای کشور آرام‌تر شده باشد.»

مکری در پاسخ به این سوال که آیا عدم نمایش فیلم «هجوم» در جشنواره فجر به دلیل حجم ممیزی‌هایش، دلیل نگرفتن پروانه نمایش این فیلم بوده است می‌گوید: «ما هنوز نتوانسته‌ایم که برای فیلم پروانه نمایش بگیریم، امیدوارم که بتوانیم در جلسه‌هایی که با هیات پروانه نمایش داریم، سوءتفاهم‌هایی را که درباره فیلم وجود دارد برطرف سازیم. فضایی که اطراف فیلم شکل گرفته است، باعث ایجاد سوءتفاهم‌هایی شده که شاید از هیات انتخاب جشنواره فجر ناشی شده باشد، که به نظرم با گفت و گو قابل برطرف شدن است.»

این کارگردان که فیلم قبلی او «ماهی و گربه» در جشنواره‌های خارجی از جمله ونیز مورد توجه قرار گرفته بود درباره ارائه «هجوم» به جشنواره‌های مختلف نیز می‌گوید: «پخش‌کننده بین‌المللی فیلم، محمد اطبایی است و ما چون برای اکران داخلی فیلم عجله داریم، نمی‌توانیم اکران آن را مانند فیلم «ماهی و گربه» به تعویق بیاندازیم بنابراین فیلم را به فستیوال‌هایی که در همین چند ماهه اخیر باشند، ارائه خواهیم داد.»

او همچنین درباره نزدیک بودن فضای «هجوم» به فیلم «ماهی و گربه» نیز این‌طور توضیح می‌دهد : «به نظرم  فیلم  «هجوم» نسبت به ماهی و گربه برای تماشاچی جذاب‌تر باشد، چون این فیلم کمی قصه‌گوتر و دارای کاراکتر اصلی و قهرمان است با داستانی پرفراز و نشیب‌تر ، اما در نهایت فیلم به لحاظ محتوا و ساختار شبیه به همان چیزی است که در ذهن من وجود دارد.»

مکری در ادامه درباره این‌که نبود بازیگر زن در فیلم، لطمه‌ای به میزان فروشش نخواهد زد؟ این‌طور اظهار نظر می‌کند: «نبود بازیگر زن نوعی غافلگیری را باعث شده بنابراین فکر نمی‌کنم که لطمه‌ای به کار وارد شود. من معتقدم که فیلم باید خودش تبدیل به یک ستاره شود تا بتواند تماشاچی را هم جذب کند و من، امیدوارم که برای هجوم این اتفاق بیفتد، به نظر من اگر تماشاچی برای تماشای فیلم به سالن بیاید، ناراضی بیرون نخواهد رفت.»

مکری توضیح می‌دهد که این‌روزها در حال کار کردن روی یک فیلمنامه جدید است که احتمالا تا آخر امسال ساخته می‌شود و نسبت به فیلم‌های قبلی‌اش متفاوت است. او در این‌باره می‌گوید: «فیلم‌نامه‌ای که الان کار می‌کنم خیلی جدید است ولی من خودم را وادار نمی‌کنم که فکر کنم صلاح در ساختن چه مدل فیلمی است، من فیلمی را می‌سازم که آن را دوست داشته باشم.»


منبع: بهارنیوز

کیهان همواره به من ناسزا می‌گوید

به گزارش وب سایت آی سینما، بهمن فرمان‌آرا که فیلم «دلم می‌خواد» ساخته سال ۹۳ از او برای اولین‌بار در جشنواره جهانی فیلم فجر به نمایش گذاشته شده است، در ابتدا با توضیح این‌که تجربه تحصیل و کار در خارج از ایران را دارد به همکاری با فیلمسازانی چون مارتین اسکورسیزی و الیور استون اشاره کرد و گفت: «با این‌حال نمی‌خواهم از ایران بروم. چون حرفم در واقع با ملت ایران است، اگر برای مثال یک منتقد فرانسوی هم فیلم من را دوست داشته باشد لذت آن برایم مثل خامه روی کیک است وگرنه خیلی به دنبال چنین چیزی نیستم. می‌خواهم با ملت خودم حرف بزنم.»
 




از نظر او فراگرفتن فن کارگردانی و مسائل مربوط به آن در واقع کار چندان سختی نیست، مهم تجربه است که قابل انتقال نیست. او پس از این صحبت‌ها بخش‌هایی از فیلم‌هایش از «شازده احتجاب» تا «خانه‌ای روی آب» و «خاک آشنا» و… را برای هنرجویان به نمایش گذاشت.

او باز هم به تجربیات مختلف از جمله خواندن بازیگری در جنوب کالیفرنیا و فارغ‌التحصیل شدن با جرج لوکاس و همین‌طور راه‌اندازی جشنواره‌ای در ونکوور اشاره کرد و در ادامه گفت: «من ۴۵ سال است که کار می‌کنم و در این مدت ۹ فیلم ساخته‌ام و دوره‌ای هم مدیریت قبول کردم. البته فیلم‌هایی ساخته‌ام که دلم می‌خواسته و موضوع آن‌ها برایم مهم بوده است و آنقدر انرژی داشته‌ام که تهیه‌کنندگی چند فیلم دیگر را نیز بر عهده بگیرم. اصلا آشنایی من با عباس کیارستمی به همین دلیل اتفاق افتاد من فیلم اول او یعنی «گزارش» را تهیه کردم.»

او در ادامه به خاطره‌ای کیارستمی برای ساخت یکی از  فیلم‌هایش اشاره کرد که محمود کلاری فیلم‌بردار معروف سینما ایران آن‌را این‌طور نقل کرده بود: «آقای کلاری تعریف می‌کرد که برای فیلم «باد ما را با خود خواهد برد» ما نزدیک به ۱۰-۱۵ روز سوار می‌شدیم و راه می‌افتادیم در جاده‌ بی‌نام و نشانی و کیارستمی به هرکس که می‌رسید می‌پرسید شما این‌جا نقشه و علامتی ندارید چطور راهتان را پیدا می‌کنید؟ هرکس جوابی می‌داد که به نظر آن‌چیزی که او می‌خواست نبود. تا این‌که به پسربچه‌ای ۱۳ ساله می‌رسند که می‌گوید ما اصلا جایی نمی‌رویم که بخواهیم راهمان را پیدا کنیم و کیارستمی به کلاری گفته بود این حرف را گرفتی؟ می‌خواهم بگویم او برای کارش وقت می‌گذاشت و فرم کار کردنش هم جوری بود که زیاد تمرین می‌کرد و فیلمی که زیاد تمرین شده باشد مثل مستند از کار در می‌آید. مثلا همه دیالوگ‌ها را خودش می‌گفت و بازیگر افغان تکرار می‌کرد و بعد صدای خودش را حذف می‌کرد. با نابازیگر کار می‌کرد و می‌توانست از آن‌ها بازی بگیرد. بعدها از بازیگران حرفه‌ای نیز در آثارش استفاده کرد.»

او درباره برخورد کیارستمی با نابازیگران توضیحاتش را این‌طور ادامه داد:‌ «یادم می‌آید برای فیلم «خانه دوست کجاست» یک ساک پر از پول را با خود سر صحنه می‌برد. به او گفتم این برای چیست که گفت بازیگران من مثل کارگران ساختمانی برخورد می‌کنند اگر عصر بعد از حضور در فیلم پولشان را ندهم ممکن است فردا نیایند. گفتم من اگر جای تو بودم سکته می‌کرد و او هم جواب داد من هم اگر جای تو بودم و می‌دانستم قرار است در آخرین صحنه دقیقا چه اتفاقی بیافتد و همه چیز این‌قدر روی برنامه بود حتما سکته می‌کردم. یادم می‌آید گاهی به من می‌گفت این سکانس از فیلمت را می‌دهی من با آن یک فیلم بسازم؟ در واقع انگار من برگ بودم و او ریشه. من تحصیل کرده سینما در خارج از ایران بودم و انضباط در آن فضا اولین چیزی است که می‌آموزیم. به هر حال وقتی فیلمی در یک روز در ۱۴۰۰ سینمای جهان نمایش داده می‌شود نمی‌توان بهانه‌های معمول در این‌جا را آورد.»

فرمان‌آرا همچنین در پاسخ به این سوال که موقع کارگردانی چطور بازیگران و البته فیلم‌بردار را هدایت می‌کند نیز این‌طور توضیح داد:‌ «وقتی من با فیلم‌برداری کار می‌کنم از ابتدا با او صحبت می‌کنم و درباره قابلیت‌ها و نگاه‌مان، چهره‌ها و رنگ فیلم صحبت می‌کنیم. مثلا برای «خانه‌ای روی آب» از محمود کلاری خواسته بودم رنگ فیلم به سمت طیف آبی نزدیک شود تا فضای فیلم آن طور که باید از کار دربیاید. البته سر کارگردانی من بیشتر مراقب بازیگران هستم چون صحبت‌هایم را از قبل با فیلم‌بردار کرده‌ام. ما یک گروه هستیم و برای یک هدف کار می‌کنیم. دستیارها به راحتی می‌توانند نظر بدهند. وودی آلن حرف جالبی می‌زند و می‌گوید هرچیز جالب و جدیدی در تاریخ سینما را که دیدید، بدزدید چون به هر حال آن نگاه شما به زندگی و مرگ و… خواهد بود.»

او در ادامه با اشاره به این‌که فیلم «سایه‌های بلند باد» با بودجه یک میلیون و ششصد میلیون تومانی و «شازده احتجاب» با ۷۲۰ هزار تومان ساخته شده بود منابع مالی را تاثیرگذار در ساخت فیلم دانست.

از نظر فرمان‌آرا کارگردان باید از دیگر مسائل مربوط به فیلم سررشته داشته باشد و فیلمبرداری و تدوین و … بداند تا مثل یک رهبر ارکستر گروه را هدایت کند، او در ادامه گفت: «در حال حاضر این‌که چیزی را نشان ندهید از این‌که آن‌را نشان دهید سخت‌تر شده است، مشکل این است که ما همه‌چیز را نشان می‌دهیم و جایی برای تخیل مخاطب باقی نمی‌گذاریم. یک دوره‌ای فیلم موزیکال ساخته می‌شد ولی الان آنقدر ساخته نمی‌شود که فیلم بدی مثل «لالا لند» توجه همه را جلب می‌کند.»

او در ادامه به شوخی به این موضوع اشاره کرد که همه او را به هیچکاک تشبیه می‌کنند که در واقع هیچ‌چیز جز فیزیکش به هیچکاک شباهت ندارد. فرمان‌آرا در ادامه به فیلم «عشق» ساخته مایکل هانکه نیز اشاره کرد و گفت: «بدون رودربایستی من با این فیلم گریه کردم چون حرف آن‌را به خوبی می‌فهمم. الان ۴۹ سال است که با همسرم زندگی می‌کنم و می‌دانم که می‌شود به ریتم نفس کسی عادت کرد. او در این‌فیلم درباره از دست دادن عشق صحبت می‌کرد.»

سازنده فیلم «بوی کافور، عطر یاس» همچنین در پاسخ به سوالی درباره اقتباس فیلم‌نامه از آثار ادبی نیز گفت: «این را در پرانتز بگویم که بعد از موج نوی فرانسه که کارگردان‌ها هم خودشان می‌نوشتند و هم کارگردانی می‌کردند این موضوع به غلط جا افتاد. طوری شده که حتی کسی که نمی‌تواند درباره موضوع «علم بهتر است یا ثروت» انشا بنویسد قصه‌ای را می‌نویسد و نام خودش را می‌گذارد مولف بدون این‌که بگوید آن‌را از کجا اقتباس کرده است. تالیف با این کار فرق می‌کند. برای ساختن فیلم «شازده احتجاب» من هوشنگ گلشیری را هم نمی‌شناختم اما می‌دانستم که در اصفهان است و از طریق مردم این شهر می‌توان او را پیدا کرد. طی ۵ ساعت او را پیدا کردم و درباره فیلم با او حرف زدم. اثر ادبی برای یک مخاطب نوشته می‌شود و خیلی چیزها به تخیل شما بستگی دارد اما در سینما مسئله متفاوت است و بنابراین شما نمی‌توانید همه آن قانون‌ها را در آن به کار ببرید این‌جا اثر باید برای تعداد زیادی از مخاطبان ساخته شود.» به گفته او جد و پدرجد در این داستان در پدربزرگ به تصویر کشیده شده بود و داستان عمه‌ها نیز در نسخه سینمایی فیلم جایی نداشت که درباره همه این اتفاقات با گلشیری صحبت شده بود.

آن‌طور که او توضیح می‌دهد کارگردان باید به قصه نگاه کند و ببیند چه چیزی می‌خواهد تولید کند بخش‌هایی را حذف و حتی دیالوگ‌هایی اضافه کند. او همچنین به فیلم «سایه‌های بلند باد» نیز اشاره کرد که بر اساس داستان چهار صفحه‌ای از گلشیری ساخته شده و طی زمان دوساله‌ای به فیلم‌نامه تبدیل شده است. او در ادامه گفت: «البته نویسنده‌ها فکر می‌کند هر ویرگول و نقطه‌ای هم که نوشته‌اند باید در فیلم باشد، در حالی که این اصلا یک مدیوم دیگر است. مثلا مسعود کیمیایی فیلم «خاک» را بر اساس نوشته‌ای از محمود دولت‌آبادی که یکی از بهترین نویسنده‌هاست ساخته و الان چهل سال است که این دعوا ادامه دارد. آن‌ها نگاه مختلفی دارند و همچنان دولت‌آبادی می‌گوید داستان مرا خراب کرده‌ای و… اما در واقع خط داستانی مهم است.»

او در ادامه در پاسخ به سوالات مختلف توضیحاتی درباره دکوپاژ در آثارش و استفاده از عوامل حرفه‌ای در فیلم‌هایش داد. او با اشاره به این‌که در فیلم‌هایش از بازیگران تئاتر استفاده می‌کند اما ممکن است نابازیگران فیلمی را محشر بازی کنند یا نتوانند چیزی را که می‌خواهید از کار دربیاورند به فیلم «کپی برابر اصل» ساخته عباس کیارستمی اشاره کرد و گفت: «کیارستمی در این فیلم نقش آن رهبر اپرا را قرار بود به جرمی آیرنز بدهد اما در نهایت یک نابازیگر را انتخاب کرد که او در مقابل ژولیت بینوش در صحنه‌هایی کم می‌آورد. اما اگر آیرنز این فیلم را بازی کرده بود می‌توانست چیزهایی هم به این صحنه‌ها اضافه کند.» البته او در ادامه توضیح داد که ثابت شده کارگردانی و داستان در فروش فیلم تاثیر دارد وگرنه فیلم تنها به خاطر بازیگران آن نمی‌تواند به فروش خوبی دست پیدا کند.

او همچنین به هفت‌خان رستمی که باید برای ساخت فیلم در ایران گذرانده شود نیز اشاره کرد و از فیلم «دلم می‌خواد» ساخته سال ۹۳ مثال آورد که به تازگی در این جشنواره پس از سه سال به نمایش گذاشته شده است. او همچنین «بوی کافور، عطر یاس» را فیلمی دانست که پس از ۱۰ سال یازدهمین فیلم‌نامه‌ای بوده است که توسط سیف‌الله داد به آن مجوز ساخت داده شده است. از نظر او برای حضور در سینما نمی‌توان ضعیف بود.

او در ادامه بازهم به مسائل مختلفی درباره تولید فیلم‌هایش پرداخت و اصولا نقش تهیه‌کننده را در ساخت فیلم‌هایش تاثیرگذار ندانست چرا که فیلم باید متعلق به او باشد. البته او بسیاری از تهیه‌کنندگان را فقط تزریق‌کننده پول دانست و درباره حضور خودش به عنوان تهیه‌کننده نیز گفت: «سر فیلمی با بهرام بیضایی بودیم که قرار بود نوشته‌ای به نام «لیلا فرزند ادریس» را کار کند. داستان آن درباره دختر هجده ساله‌ای بود که شناسنامه‌اش را گم می‌کند. او به دنبال بازیگر می‌گشت یک روز رفت و پروانه معصومی ۳۵ ساله را برای این نقش آورد. گفتم این یک دختر ۱۸ ساله نیست و نظر من با او یکی نبود و پروژه را تعطیل کردم. کیهان همان‌موقع به من کلی ناسزا گفت، حالا هم البته می‌گوید.»


منبع: بهارنیوز

آخرین کار سلحشور در بن بست ممیزی سیما!

روزنامه تماشاگران امروز – فاطمه پاقلعه نژاد: بهروز چاهل از سلام بمبئی ۲، کار مشترک بعدی ایران و هند و پروژه نیمه تمام «قصه های تبیان» می گوید.

اگر بخواهیم درباره همکاری های ایران با سینمای هند چیزی بنویسیم قطعا بدون نام بهروز چاهل نمی شود. چاهل پدری هندی و مادری ایرانی دارد. او سال ها در هند زندگی کرده و کارت تهیه کنندگی سینمای هندوستان را دارد. روز گذشته چاهل در صفحه شخصی اش از پروژه ای نوشت که به تهیه کنندگی مرحوم سلحشور و کارگردانی مهدی فرخ پور در هند ساخته شده است و بهروز چاهل، هم بازیگر نقش اصلی آن بوده و هم مجری طرح پروژه ای که یک اپیزود از پروژه چند قسمتی «قصه های تبیان» بوده و به نوعی آخرین کار مرحوم سلحشور محسوب می شده اما این اپیزود که برای تلویزیون آماده شده بوده پشت سد ممیزی رسانه ملی گیر کرده و هیچ گاه پخش نشده است. با چاهل درباره این پروژه و همه همکاری های مشترک ایران و هند صحبت کرده ایم.

آخرین کار سلحشور در بن بست ممیزی سیما!

پروژه «ماه شب چهلم» چه بود؟

– زمانی که مرحوم سلحشور در تبیان فیلم بودند برنامه ای به اسم «قصه های خدا» که بعد به «قصه های تبیان» تغییر نام داد، می ساختند. این «ماه شب چهلم» هم یک اپیزود از آن برنامه است. پیش از این که من «سلام بمبئی» را شروع کنم به هند رفتیم و این فیلم را برای تلویزیون ساختیم. متاسفانه بعد از این که کار تمام شد و یکسری از اپیزودهای این مجموعه پخش شد، قسمت «ماه شب چهلم» در ممیزی گیر کرد به این دلیل که یک مقدار آواز داشت که آن هم مختص داستان این مستند بود.

داستان چه بود؟

– داستان یک مداح معروف بود که وقتی در سن جوانی در ایران بوده، مداحی می کرده. او به هند که می رود برای این که بتواند خرج خودش را در بیاورد، خوانندگی می کند و روی استیج هم می رود. بعد یکی از برنامه هایش به اربعین می خورد. اعضای انجمن اسلامی هند از او می خواهند به خاطر اربعین، کنسرتش را عقب بیندازد و …

بر اساس داستان واقعی است؟

– بله.

آن مداح معروف چه کسی است؟

– نمی توانم اسمش را بگویم. من به عنوان مجری طرح و بازیگر اصلی این قسمت بودم. می شود گفت بعد از انقلاب اولین فیلمی که با سینمای هند کار شد، این فیلم بود که البته چون سینمایی نبود و جایی هم پخش نشد، خیلی سروصدا نکرد و «سلام بمبئی» بعد از آن بیشتر بولد شد. البته کیفیت «سلام بمبئی» هم خیلی بالاتر بود چون ما با رقم بسیار پایینی این فیلم را ساختیم. رقمی که در ایران هم نمی توانی با آن یک فیلم را جمع کنی.

کارگردان چه کسی بود؟

– مهدی فرخ پور که در سریال یوسف پیامبر دستیار کارگردان بودند.

شما غیر از این فیلم و «سلام بمبئی» پروژه های مشترک دیگری هم با هند دارید؟

– من ۱۲ کار داخل ایران داشته ام. در یکسری کارها هم در هند، پشت صحنه بوده ام ولی همچنان در کارهای مشترک پیش قدم هستم و این کارها را انجام می دهم.

آخرین کار سلحشور در بن بست ممیزی سیما!

در کار آقای مجید مجیدی هم هستید؟

– زمانی که هند بودم تا یک جایی با ایشان همکاری کردم ولی دیگر از آن پروژه بیرون آمدم چون یکسری کار اینجا داشتم. مثلا الان آبان ماه یک پروژه دارم که سینمایی است و با بازیگری که سوپراستار ایران است قرارداد بسته ام.

این طور که می گویید و با توجه به سابقه همکاری شما با پروژه «سلام بمبئی» اسم آقای گلزار به ذهن می رسد.

– نه ایشان نیست. من در آن کار تهیه کننده و مجری هستم. غیر از آن پروژه شاید یک پروژه همکاری مشترک ایران و هند هم برای آخر سال داشته باشم.

کار مشترک بین ایرانی ها و هندی ها با تفاوت هایی که در سینمای شان وجود دارد، سخت نیست؟

– کلا سینما کار سختی است اما خب این را هم بدانید که وقتی شما دوتا فرهنگ را دارید به هم نزدیک می کنید یک کار رضایت بخش کرده اید چون ماندگار می شود. زمانی که «سلام بمبئی» را شروع کردیم، فقط من و قربان محمدپور بودیم و بعد که با محمدرضا گلزار قرارداد بستیم از اسم ایشان و خودشان استفاده کردیم و عوامل دیگر را آوردیم. ما واقعا سه سال و نیم برای این پروژه زمان گذاشتیم تا توانستیم آن را به نمایش برسانیم اما به هر حال عرصه باز شد. این کارها خودش زحمت زیادی داشت که خب ارزشش را هم داشت.

چیزی که درباره سینمای هند می دانیم این است که برخلاف سینمای ایران واقعا صنعت است و پول های کلانی در آن جریان دارد و بازیگرهایش واقعا حرفه ای هستند.

– دقیقا همین طور است. همان طور که گفتید در هند سینما واقعا صنعت محسوب می شود. آنجا وقتی با یک بازیگر قرارداد می بندید انگار با یک برند قرارداد بسته اید. این برند گریمور و طراح لباس خودش را دارد و حتی پول بنزین ماشینش که با آن به سر صحنه می آید را هم از شما می گیرد. آنها دستمزدهای خیلی کلان می گیرند. هر چقدر بازیگر مطرح تر باشد دستمزد بالاتری می گیرد و برخی هم از فروش فیلم سهم می گیرند. اینقدر این رقم ها بالاست که اصلا عنوان کردنش هم خنده دار است. با پولی که یک بازیگر هندی می گیرد شاید بشود در ایران ۱۵ فیلم سینمایی ساخت.

ولی در خود هند بازگشت سرمایه دارد.

– دلیلش این است که بیش از شش هزار و ۷۰۰ سالن سینما در هند داریم. آخرین روزی که من از هند بر می گشتم، آخرین فیلمی که آنجا فروش کرده بود به پول ما بالای ۱۱۵ میلیارد تومان فروخته بود. شما نمی توانی این رقم ها را با رقم فیلم هایی که در ایران با یک میلیارد فروش یا حتی کمتر از پرده برداشته می شوند مقایسه کنی.

آخرین کار سلحشور در بن بست ممیزی سیما!

شما برای «سلام بمبئی» با بازیگران هندی تماس گرفتید؛ سینمای ایران را می شناختند؟

– بازیگرهای درجه یک هندی مثل آقای شاهرخ خان و بازیگرهای صاحب نام دیگری که در این مدت با آنها در تماس بودیم سینمای ایران را خوب می شناختند. «بچه های آسمان» مجید مجیدی یا «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی و بعضی کارهای مرحوم کیارستمی که جایزه جهانی برده را دیده بودند و می شناختند. بازیگران هندی، سینمای ایران را سینمای توانمندی می دانند که با هزینه های کم، جایزه های کن و برلین و اسکار را درو می کند و ارزش زیادی برای آن قائل هستند. اولین نکته ای هم که برای شان مهم بود این بود که کارگردان کار چه کسی است و بازیگرهای ایرانی آن چه کسانی هستند. آنها تیمی دارند که درباره بازیگرهای اصلی در ایران برای شان تحقیق می کند و بعد برای قرارداد پیش می آیند.

فکر می کنید «سلام بمبئی» در هند چقدر بفروشد؟

– سینما مثل هندوانه دربسته است و برای فروش یک فیلم در سینمای هند چند فاکتور لازم است. یکی هنرپیشه مرد خوب است و دیگری رقص و آواز و سوم طرز لباس پوشیدنی که در فیلم وجود دارد. «سلام بمبئی» چون کار مشترک ایران و هند است، جذابیت هایی برای سینمای هند دارد و به هر حال داستانی که با موضوع فرهنگ های مختلف دو کشور ساخته می شود هم در جذابیت و فروش فیلم موثر است. شاید «سلام بمبئی» یک نگاه تازه باشد. ما امیدواریم که خوب بفروشد.

دستمزد دیامیرزا و گلشن را در می آورد؟

– ان شاءالله!

از «سلام بمبئی ۲» چه خبر؟

– صحبت های اولیه اش انجام شده. البته من در آن پروژه نیستم. بخشی از تیم «سلام بمبئی ۱» قرار است در آن حضور داشته باشند. به هر حال وقتی زمینه ای باشد، ارتباطات بیشتر می شود و کارها بهتر انجام می شود. فعلا که در حال طی کردن روند پروانه ساخت است.

از کار آقای مجیدی چه خبر؟

– آخرین باری که با یکی از دوستان در این پروژه صحبت کردم گفتند یک هفته دیگر به پایان می رسد. فکر می کنم همین روزها به پایان رسیده است. شنیده ام فیلم خیلی خوبی شده، سعی کرده اند از بازیگرهایی استفاده کنند که خیلی مطرح نیستند.


منبع: برترینها

«Doctor Strange»، ورود شایسته یک ابرقهرمان

مارول در چهاردهمین پروژه از پروسۀ فیلم‌سازی‌اش به سراغ یکی از ابرقهرمان های – تقریبا – فراموش شده‌ای رفته است که روال کاری‌اش تاحدودی با دیگر ابرقهرمانان کمیک‌های این شرکت متفاوت است. این تفاوت را حتی در جدیدترین فیلم ساختۀ مارول نیز می‌توان به وضوح دید.

این ابرقهرمان دوست داشتنی که دکتر استرنج نام دارد، فرصتی بسیار خوب پیدا کرده تا خود را وارد میدان رقابت ابرقهرمانان دنیای سینما بکند و پای خود را فراتر از کتاب‌های مصوری بگذارد که حتی مدت هاست در آنها تقریبا به فراموشی سپرده شده و به نوعی می‌توان گفت در مقایسه با دیگر ابرقهرمانان مطرح مارول همانند کاپیتان امریکا، مرد عنکبوتی و مرد آهنی و … در کانون توجهات قرار ندارد و بالاخره وقت آن رسیده که به آن بهایی داده شود تا شاید مخاطبان بتوانند با آشنایی از ویژگی های منحصر به فرد آن، به طرفداران آن تبدیل شوند. در ادامه نگاهی خواهیم داشت به فیلم دکتر استرنج که به خوبی توانسته انتظار همه را از یک فیلم ابرقهرمانی نوآورانه و جدید برآورده کند.

یک ورود شایسته

دکتر استرنج برای نخستین بار در دهۀ ۶۰ میلادی پا به دنیای کمیک‌ها گذاشت. درست است که هریک از ابرقهرمانان دنیای مارول ویژگی‌ها و قدرت‌های متفاوتی نسبت به یکدیگر دارند اما سبک و سیاق قدرت‌های دکتر استرنج را می‌توان کاملا مستقل از آنان دانست. قدرت هایی که لقب بهترین ساحرۀ زمین را به او اهدا کرده‌اند و به او اجازه می‌دهند تا بتواند به راحتی پا به درون جهان موازی در این جهان بگذارد و از زاویۀ جدیدی به دنیای اطرافش نگاه بیندازد. تمرکز اصلی تمام فیلم‌های ابرقهرمانانۀ مارول تا بدین جای کار تنها به مبارزات هیجان انگیزی معطوف می‌شد که واقعا نیز جذاب به نظر می‌رسیدند و محبوب خیل عظیمی از طرفداران بودند؛ اما اینبار به لطف دکتر استرنج قادر خواهیم بود تا علاوه بر مبارزات، وارد فلاسفۀ شناخت درونی انسان و مفاهیم اخلاقی شویم و از استدلال‌ها و فلسفه‌های آن لذت بسیار زیادی ببریم. استدلال‌ها و فلسفه‌هایی که علی رغم صحنه‌های اکشن و مبارزات طولانی، پس از اتمام فیلم نیز همچنان مغز بیننده را به خود درگیر می‌کنند و باری دیگر رابطۀ علم و تخیل را به چالش می‌کشند.

بندیکت کامبریج را می‌توان اصلی‌ترین رکن فیلم و مهرۀ مهم موفقیت آن به حساب آورد که نقش آفرینی شخصیت اصلی فیلم یعنی خود دکتر استرنج را برعهده گرفته است. استفن استرنج (نام دکتر استرنج پیش از تبدیل شدن او به یک ابرقهرمان) یک انسان مغرور و خودبین است که دست برقضا، دست نازکی در علم پزشکی دارد و یک متخصص جراح بسیار حرفه‌ای و کارکشته به حساب می‌آید که خود را از سخت‌ترین چالش‌های پزشکی با موفقیت خارج می‌کند و از همین رو نیز تا حد خیلی زیادی به خود می‌بالد و مدام به فخر فروشی در مقابل دیگر همکاران خود می‌پردازد.

اما شرایط تا همیشه وفق مراد استرنج پیش نمی‌رود و طی یک سانحۀ رانندگی بسیار سهمگین، عصب دستانش دچار آسیب بسیار جدی می‌شوند و به هر دری می‌زند تا بتواند آن‌ها را معالجه کند تا باری دیگر بتواند به عرصۀ پزشکی خود بازگردد و حتی در این راه هزینه‌های بسیار هنگفتی را نیز متقبل می‌شود. اما نتیجه‌ای نمی‌گیرد تا اینکه در اوج ناامیدی متوجه یک گروه در شرق می‌شود که گویا از پس معالجۀ وی بر می‌آیند. اما نه از راه جراحی و علم پزشکی؛ بلکه از راه درمان روحی و روانی و روابط معنوی که منجر به درک انسان از مفاهیمی عمیق و بسیار مرموزانه می‌شوند.

مفاهیمی که حقیقت وجود انسان و جایگاه جهان موازی را تداعی‌گر می‌شوند و روحیۀ بی‌نهایت طلبی انسان را بیش از پیش فعال‌تر می‌کنند. استرنج که علاوه بر غرور، دارای هوش و زکاوت بسیار بالایی است، به زیرکانه ترین شکل ممکن در طول درمان خود پا فرا تر از آموزه‌های استادش (با هنرپیشگی تیلدا سوئینتن) می‌گذارد و مهارت‌های بسیار مفیدی کسب می‌کند و به یک جادوگر قدرتمند و توانا تبدیل می‌شود که در ادامۀ داستان هم رکاب با استاد و شاگرد استادش موردو ( با هنرپیشگی چیوتر اجیوفر) با خطری که گروه آنها و حتی دنیا را تهدید می‌کند، رو‌ به رو می‌شود.

یک ورود شایسته

آنتاگونیست یا همان ضدقهرمان فیلم کالسلیوس نام دارد که واقعا می‌توان گفت به دلیل کم‌کاری فیلم‌نامه نویسان در زمینۀ شخصیت پردازی او، هنرنمایی بازیگری توانمند نظیر مدس میکلسن را حیف و میل کرده‌اند. از آنجایی که تمرکز اصلی سازندگان در این فیلم به هیچ وجه بر روی مبارزات نیست، فرصتی برای شخصیت پردازی کامل آنتاگونیست آن صرف نشده و شاهد کالسلیوس هستیم که در حد لازم داستان فیلم را تحت شعاع خود قرار نمی‌دهد و به نوعی می‌توان گفت حضور یا غیبتش در حوادث فیلم هیچ فرقی نمی‌کرد. البته این را هم باید در نظر گرفت که هدف اصلی فیلم دکتر استرنج معرفی این ابرقهرمان و آشنایی مخاطبان سینما با وی است تا در آینده به راحتی بتوان از او در فیلم‌های پیش رو استفاده کرد. برای مثال حضور این شخصیت در فیلم انتقام جویان: جنگ بی‌نهایت که توسط خود بندیکت کامبربچ نیز به تایید رسید. این فیلم به بهترین شکل ممکن از پس رسیدن به هدف اصلی خود که آشنا کردن ما با دکتر استرنج بود، بر می‌آید و هیچ ضعف اساسی دیگری ندارد که باعث شکست احتمالی آن شود. موفقیت آن حتی در زمینۀ فروش نیز ثابت کنندۀ این امر است.

استفاده از ویژگی‌های بصری سه بعدی و مطلوب، یکی دیگر از فرمول‌های استفاده شده در فیلم است که واقعا در پیش‌برد آن در مسیر موفقیت سهم بسیار زیادی دارد. در هیچ یک از سکانس‌های فیلم هیچ‌گاه استفادۀ زیاد از ویژگی‌های بصری غیرطبیعی و کامپیوتری توی ذوق نمی‌زند و تنها در حد نیاز استفاده شده است. هرچند باید در نظر گرفت که دکتر استرنج فیلمی است که نیاز زیادی به این دسته از موارد دارد. تنها با تماشای یک تریلر از فیلم به این موضوع پی بردیم که فیلم دارای تمی بسیار گیرا و جذاب است که تخیل و علم را با یکدیگر ادغام کرده است و در لابه‌لای آن نیز جادوگری‌های مبارزان مختلف را به تصویر می‌کشد. همانطور که گفته شد وجود جهان موازی با این جهان، یکی از ارکان مهم فیلم است که خیلی‌ها را کنجکاوانه به سمت فیلم جذب کرده است.

یک ورود شایسته 
عده‌ای بر این عقیده‌اند که سکانس‌های مربوط به جهان موازی که در آن ساختمان‌های شهر در هم فرو می‌روند و شاهد معکوس شدن قسمتی از شهر بر روی قسمت دیگر آن هستیم، با تقلید از ساختۀ کریستوفر نولان یعنی اینسپشن خلق شده‌اند. اما با در نظر گرفتن چند نکتۀ ساده به راحتی می‌توان این فرضیه را تکذیب کرد. مهم‌تر از همه اینکه ایدۀ جهان موازی و تغییر ساختار ساختمان ها در آن، سال‌ها پیش و حتی بسیار قبل‌تر از فیلم کریستوفر نولان در کمیک‌ها به تصویر کشیده شده است و از آنجایی که حالا این فیلم قرار است با اقتباس از روی آن ساخته شود، حق دارد تا از ایده‌های اولیۀ خود به طور تمام و کمال بهره ببرد. از طرفی دیگر تغییر شکل دادن محیط یکی از قدرت های کالسلیوس و بعدها خود دکتر استرنج است. به غیر از این سکانس‌هایی که در فیلم قرار گرفته‌اند، واقعا از چه روش دیگری می‌توانستند این قدرت را به تصویر بکشند؟ پس نمی‌توان فیلم اینسپشن را منبع تقلیدی برای دکتر استرنج در نظر گرفت. هرچند که اینسپشن در زمان اکران خود نیز بسیار مورد توجه قرار گرفت و واقعا نیز فیلم بسیار خوبی به حساب می‌آید.

اسکات دریکسون به نحو احسن توانمندی خود در ساخت فیلم ابرقهرمانانه را ثابت کرده است و دکتر استرنج نیز فیلمی است که سال‌های سال از یاد نمی‌رود و حتی پس از یک بار تماشا، ارزش صرف دوبارۀ وقت برای دیدن را دارد و مهم‌تر از آن اینکه آنقدر ویژگی‌های بصری آن جذاب‌اند و بازیگرانش نیز به خوبی ایفای نقش کرده‌اند که به سختی پیش می‌آید رنگ و لعاب تکراری بودن را به خود بگیرد. نکتۀ جالب در رابطه با هنرنمایی بندیکت کامبربچ این است که علاوه بر نقش دکتر استرنج، در قالب شخصیت دورمادو نیز ایفای نقش کرده است. مبارزۀ پایانی فیلم که البته بدون مبارزه به انتها می‌رسد (!) و در آن دکتر استرنج با زیرکی هرچه تمام دورمادو را به چالش می‌کشد، قسمتی است که بندیکت کامبربچ در مقابل خود قرار می‌گیرد.

یک ورود شایسته

از دیگر نقاط عطف این فیلم می‌توان به موسیقی‌های گوش‌نواز آن اشاره کرد که کاملا درخور تم داستانی و فضاسازی های فیلم هستند و خرده‌ای نمی‌توان از آن گرفت. در هر صورت دکتر استرنج پس از مدت‌ها انتظار به اکران رسیده است و این ابرقهرمان دوست داشتنی را وارد دنیای سینما کرده است. از آن مهم‌تر اینکه به لطف پرترۀ مغرور و مرموز بندیکت کامبربچ و بازی بسیار خوب و استادانۀ آن، دکتر استرنج ظاهر سینمایی بسیار خوب و زیبایی به خود گرفته است و به خوبی هرچه تمام‌تر خود را در دل طرفداران جا کرده است. بیش از این حرفی برای گفتن باقی نمی‌ماند و بهتر است تا اسفندماه سال جاری خورشیدی صبر کنیم تا با انتشار نسخه های فیزیکی آن از تماشای آن در شرایط عدم وجود سینما بهره ببریم. دکتر استرنج هم‌اکنون با وجود انتشار بلاک‌باستر‌های بسیار بزرگ و مورد انتظار سینمایی، دهمین فیلم پرفروش در سال ۲۰۱۶ به حساب می‌آید و البته همچنان به فروش خود ادامه می‌دهد.


منبع: برترینها

شب شیراز با سعدی روشن شد

آرامگاه سعدی میزبان علاقه‌مندان این شاعر شد تا در آستانه آغاز اردیبهشت ماه که با نام او همراه است، یادش را گرامی بدارند.

ادامه برنامه‌های بیستمین یادروز سعدی، شامگاه پنج‌شنبه ۳۱ فروردین‌ماه به چند سخنرانی و اجرای گروه موسیقی حسام‌الدین سراج در جوار آرامگاه این شاعر در سعدیه سپری شد.

به گزارش ایسنا، اصغر دادبه استاد ادبیات در این مراسم در سخنانی اظهار کرد: ستایش می‌کنم کسی را که اینجا خفته است و کسی که اگر نبود، وضع ما به گونه‌ای دیگر بود. بودن او و استمرار بودن او به غیرت، جوانمردی و تلاش و کوشش ما هم بستگی دارد.

او در ادامه متذکر شد: زمان‌هایی این عبارت ورد زبان بود که تا فارسی هست، سعدی هست اما یادمان باشد در دنیای مخالفت با رستم‌ها زندگی می‌کنیم و زبان ما که از فردوسی مانده مورد حسد بوده و هست. کودتایی از سوی دشمنان علیه این زبان در جریان است. اصل هویت و بنیاد هستی، زبان است و آنجا که زبان از بین رفته، هویت مردم از بین رفته است.

دادبه همچنین گفت: زبان ما، زبان سعدی است و این بزرگترین خدمت این مرد بزرگ است. با همه بیدادهایی که به “گلستان” و “بوستان” رفته این زبان در گستره وسیعی از جهان به برکت به ویژه آثار این مرد بزرگ زبان مردم فرهیخته بوده است.

این استاد ادبیات در پایان با بیان اینکه “با همه مشکلات ما پیروزیم چون حق پیروز است،” گفت: کمترین کار این است که فرزندان‌مان را با سعدی بزرگ کنیم.

همچنین سیدرضا صالحی‌امیری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در سخنانی اظهار کرد: اگر تقدیر الهی بر این بود که خورشید از ایران طلوع کند، از این نقطه طلوع می‌کرد. این جغرافیا در دل خود سخن‌های زیادی دارد. رمز و راز این سرزمین را باید در زمانه سعدی و حافظ جُست و در ادوار تاریخی از هخامنشیان تا امروز جست‌وجو کرد. این جغرافیا بخشی از هویت ملی و اسلامی ماست و تقدیر از بزرگان این خطه بخشی از هویت ماست. تا ایران، ایران است سعدی هم سعدی خواهد بود.

او در ادامه بیان کرد: پس از اسلام و ایران سعدی، حافظ و فردوسی هویت بنیادین این سرزمین هستند.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: گمشده سرزمین ما اخلاق است و سعدی چشمه بزرگ اخلاق این سرزمین است که همیشه تاریخ می‌جوشد. چرا ما امروز دچار چالش اخلاقی و انگ‌زنی شده‌ایم چون از فرهنگ سعدی فاصله‌ گرفته‌ایم، اگر امروز سخن از اعتدال است، آن را از سعدی وام گرفته‌ایم.

کوروش کمالی سروستانی مدیر مرکز سعدی‌شناسی، افشانی استاندار فارس و علی‌اصغر محمدخانی معاون فرهنگی و بین‌الملل شهر کتاب نیز در این مراسم صحبت کردند.

در ادامه با حضور صالحی‌امیری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، کمالی سروستانی رئیس مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس و رئیس مرکز سعدی‌شناسی، مریدی مدیر اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس، افشانی استاندار فارس، پاک‌فطرت شهردار شیراز و رجبی نماینده مردم شیراز از اصغر دادبه، ضیاء موحد و جعفر موید شیرازی به عنوان سعدی‌پژوه و یدالله کابلی خوانساری هنرمند خوشنویس تقدیر شد.

پایان‌بخش این مراسم کنسرت حسام‌الدین سراج  و گروهش بود که به اجرای شعرهای سعدی پرداختند.

پیش‌تر اعلام شده بود که این مراسم با حضور حجت‌الاسلام والمسلمین حسن روحانی رئیس‌جمهور همراه خواهد بود.

همچنین صبح جمعه اول اردیبهشت ماه؛که روز بزرگداشت سعدی است با گلباران آرامگاه این شاعر همراه شد.


منبع: عصرایران

تهران میزبان یک رویداد بین المللی شد/ تقویت دیپلماسی فرهنگی از دریچه سینما

سی و پنجمین جشنواره جهانی فیلم فجر، ۸-۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ در تهران برگزار می شود.

عصرایران – جشنواره جهانی فیلم فجر از امروز اول اردیبهشت در پردیس سینمایی چارسو، سینمافرهنگ و سینما فلسطین آغاز به کار کرد.

در جشنواره امسال بیش از ۳۵۰ مهمان از ۶۶ کشور جهان حضور دارند و فیلم های حاضر نیز در بخش های مختلف به نمایش در می آیند. ۱۴۰ فیلم بلند سینمایی از ۵۸ کشور در این دوره از جشنواره حضور دارند.

برنامه‌های جشنواره شامل بخش‌های زیر می‌شود:  بخش‌های اصلی شامل : سینمای سعادت (مسابقه بین‌الملل)،  جلوه‌گاه شرق (پانورامای سینمای کشورهای آسیایی و اسلامی)،  جام جهان‌نما (جشنواره جشنواره‌ها)؛  بخش‌های جنبی شامل: نمایش فیلم‌های کلاسیک، مستند زیر ذره‌بین،   نمایش‌های ویژه (مرور بر آثار و بزرگداشت‌ها)؛بخش  رویدادها شامل:    دارالفنون (اردوی استعدادیابی با حضور فیلم‌سازان جوان ایران، منطقه و جهان)، نشست‌های دانشگاهی، سمینارها و کارگاه‌های آموزشی و …

رضا میرکریمی دبیر سی و پنجمین جشنواره جهانی فیلم فجر شب گذشته در جمع اهالی رسانه گفت: یک جشنواره استاندارد به ابزاری نیاز دارد که بخشی از آن‌ها نرم‌افزاری هستند و همه تلاش خودمان را کردیم که جشنواره‌ای با نظم داشته باشیم، شخصیت داشته باشد و در فستیوال‌های دیگر شناخته شود. سعی کردیم فیلم های خوبی انتخاب کنیم و جامعه هدفی داشته باشیم. مدت‌ها روی دسته‌بندی و برنامه‌‌ریزی‌ها کار کردیم تا نتیجه مثبتی داشته باشد.

او در ادامه بیان کرد: امسال به دلیل آنکه از همان روزهای نخست سعی کردیم کارها را شروع کنیم نظم و برنامه ریزی بهتری را شاهد بودیم. نظمی که در همان چیدمان و نحوه تقسیم فضای کاخ جشنواره در روزهای نخست به چشم می آید می تواند وجه تمایز امسال را نشان دهد. به عنوان مثال تمامی مهمانان ما برای حضور در سالن های نمایش باید بلیت تهیه کنند  چون تنها ۹۵۰ صندلی در چارسو داریم و هشت هزار کارت با احتساب اعضای باشگاه صادر شده است و برای اینکه سهمیه مناسبی برای همه طراحی شود، سالن را به چهار بخش مطبوعاتی، باشگاه، مهمانان خارجی و مارکت تقسیم کردیم.

میرکریمی در پایان با تاکید بر اینکه جشنواره جهانی رویدادی ملی و جهانی است که همه باید به آن افتخار کنیم، عنوان کرد: کسانی هستند که نمی‌خواهند اتفاق‌های خوب را ببینند و چشم‌شان را می‌بندند و فقط می‌خواهند نقد کنند. همه با هم می‌خواهیم جشنواره خوبی برگزار کنیم و در کنار جشنواره‌های هم اندازه خودمان بدرخشیم.

سی و پنجمین جشنواره جهانی فیلم فجر، ۸-۱ اردیبهشت ۱۳۹۶(۲۱ تا ۲۸ آوریل ۲۰۱۷) به دبیری رضا میرکریمی در تهران برگزار می شود.


منبع: عصرایران

آخرین آمار فروش فیلم‌های روی پرده

به گزارش ایسنا، آمار فروش فیلم‌های نوروزی تا تاریخ ۳۱ فروردین ماه به روایت پخش‌کنندگان سینمای ایران اعلام شد.سعید خانی پخش‌کننده‌ی فیلم «امتحان نهایی» ساخته‌ی عادل یراقی با بازی لیلا زارع و شهاب حسینی که از روز چهارشنبه ۳۰ فروردین ماه در ۱۰ سینمای تهران به نمایش درآمده است،درباره آخرین رقم فروش این فیلم به ایسنا گفت: این فیلم در روز چهارشنبه، ۱۰ میلیون و پنج شنبه ۲۱ میلیون فروش داشته‌ است که این رقم با توجه به شروع اکران و تعداد محدود سالن نمایش،رقم مناسبی است.این پخش‌کننده با اعلام مجموع فروش ۳۱ میلیونی «امتحان نهایی» در دو روز نخست، خاطرنشان کرد: از فردا شنبه به تعداد سینماهای این فیلم در شهرستانهای چون اصفهان، شیراز و مشهد،اضافه خواهند شد.به گفته‌ی خانی؛فیلم‌های مستقل و اجتماعی برای اکران وضعیت نگران کننده‌ای دارند و در این راستا ما با کلی پیگیری فعلا توانسته‌ایم، ۱۰ سالن بگیریم بنابراین امیدواریم در روزهای آینده به تعداد سالن‌هایمان اضافه شود.فیلم «امتحان نهایی» با فیلم‌نامه‌ای از عباس کیارستمی ساخته شده است و طبق اعلام پخش‌کننده، تبلیغات تلویزیونی‌اش هم بزودی آغاز می‌شود.
فروش «ماجرای نیمروز» بیش از ۳ میلیارد
فیاض پارسیان پخش‌کننده فیلم «ماجرای نیمروز» به کارگردانی محمد حسین مهدویان نیز خبر داد که این فیلم در تهران ۲ میلیارد و ۲۷۵ میلیون تومان و در شهرستانها ۱ میلیارد و ۴۰ میلیون تومان فروش داشته است.
آخرین فروش «آباجان» و یک روز بخصوص»
علی سرتیپی مدیرعامل «فیلمیران» نیز از فروش یک میلیارد و ۲۳۵ میلیونی «آباجان» هاتف علیمردانی و یک میلیارد و ۶۰ میلیونی «یک روز بخصوص» همایون اسعدیان در تهران و شهرستانها خبر داد.
«گشت ۲» و «خوب،بد جلف» چقدر فروختند؟
مختاری از دفتر «هدایت فیلم» نیز طی تماس ایسنا درباره‌ی فروش «گشت ۲» و «خوب،بد جلف» توضیح داد: فیلم «خوب،بد جلفـ» بیش از ۹ میلیارد و ۱۵۰ میلیون تومان در تهران و ۵ میلیارد و ۲۰۰ میلیون در شهرستانها فروش داشته است، که مجموع فروش آخرین ساخته‌ی پیمان قاسم خانی را به رقم ۱۴ میلیارد و ۳۵۰ میلیون تومان می‌رساند.
به گفته‌ی این پخش کننده «گشت ۲» در تهران ۷ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان و در شهرستانها ۵ میلیارد و ۴۵۰ میلیون تومان فروخته است که مجموع فروشش را در تهران و شهرستانها به ۱۳ میلیارد و ۱۵۰ میلیون تومان می‌رساند.
اعلام رقم فروش «سه بیگانه»
حبیب اسماعیلی پخش کننده‌ی «سه بیگانه» به کارگردانی مهدی مظلومی نیز آخرین فروش این فیلم را یک میلیارد و ۹۰۰ میلیون در تهران و شهرستانها اعلام کرد.


منبع: بهارنیوز

اعلام نامزدهای نهایی «بوکر»

به گزارش ایسنا به نقل از گاردین، رمان‌هایی از نروژ،‌ دانمارک، آرژانتین، فرانسه و رژیم صهیونیستی به جمع شش نامزد نهایی جایزه ادبی «من بوکر» بین‌المللی راه یافتند.«نیک بارلی» رئیس هیات داوران جایزه «من بوکر» به همراه سایر اعضای هیئت داوران شامل  «دنیل هان»، «الیف شافاک»، «چیکا اونیگوه» و «هلن مورت»، از میان ۱۳ رمان راه یافته به فهرست اولیه این جایزه معتبر ادبی، نام شش اثر را به عنوان نامزدهای نهایی انتخاب کردند.

بر این اساس رمان «قطب‌نما» از نویسنده و مترجم فرانسوی «ماتیاس آنار» با ترجمه‌ای از «شارلوت ماندل»، «اسبی که در کافه قدم می‌زند» از «دیوید گراسمن» با ترجمه «جسیکا کوهن»، «نادیده» به قلم «روی جکوبسن» با ترجمه «دان بارتلت» و «دان شاو»، «آینه، شانه، نشانه» به نویسندگی «دورث نورس» با ترجمه «میشا هوکسترا»، «یهودا» نوشته «آموس اوز» با ترجمه «نیکلاس دلانگ» و «رویای تَب» نوشته «سامانتا شوبلین» ترجمه شده توسط «مگان مک‌داول»، شش رمانی هستند که به عنوان نامزدهای نهایی جایزه من بوکر بین‌المللی در سال ۲۰۱۷ شناخته شده‌اند.

از میان این شش نامزد نهایی نام دو نویسنده زن یعنی «سامانتا شوبلین» از آرژانتین و «دورت نورس» نویسنده دانمارکی دیده می‌شود و چهار نویسنده دیگر مرد هستد.«اسماعیل کاداره» نویسنده و روزنامه‌نگار آلبانیایی یکی از مشهورترین نام‌هایی است که نتوانست به جمع نامزدهای نهایی این رویداد ادبی راه یابد. وی که پیش از این در سال ۲۰۰۵ این جایزه را کسب کرده این بار برای نگارش رمان «جایگاه خائن» به فهرست اولیه جایزه من بوکر بین‌المللی راه یافته بود.

جایزه «من بوکر» بین‌المللی از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۵ به صورت دوسالانه برگزار می‌شد و به مجموعه آثار یک نویسنده که به زبان انگلیسی نوشته و یا ترجمه شده باشند، تعلق می‌گیرد. اما از سال ۲۰۱۶ این جایزه به صورت سالانه برپا می‌شود و به یک کتاب که به زبان انگلیسی ترجمه شده باشد، تعلق می‌گیرد. جایزه ۵۰ هزار پوندی من بوکر بین‌المللی به طور مساوی بین نویسنده و مترجم تقسیم می‌شود.برنده نهایی جایزه من بوکر بین‌المللی در سال ۲۰۱۷ روز ۱۴ ژوئن (۲۳ خرداد) طی مراسمی در لندن معرفی خواهد شد.


منبع: بهارنیوز

شکایت کارگردان «عصبانی نیستم»

متن نامه رضا درمیشیان که اختصاصی در اختیار ایسنا گذاشته به شرح زیر است:«فیلم «عصبانی نیستم!» را با مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ساخته‌ام، با مجوز رسمی وزارت ارشاد در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآورده‌ام،با استناد پروانه نمایش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای نمایش عمومی‌اش اقدام کرده‌ام و به سند حواله شورای صنفی نمایش و ثبت در این شورا برای اکرانش با سینماها قرارداد بسته بودم اما… من فیلم زیرزمینی نساخته‌ام که راضی به توزیع زیرزمینی آن باشم، آن هم نسخه بازبینی قبل از نهایی شدن فیلم که نسخه نهایی نیست!این اتفاقات ذره‌ای از انگیزه من را برای اکران عمومی و قانونی این فیلم در سینماهای کشورم  کم نمی‌کند.

شکایتم از عوامل توزیع نسخه قاچاق «عصبانی نیستم!» را به ستاد صیانت از آثار سینمایی و سمعی بصری و مراجع قضایی تقدیم کرده‌ام و تاکید می‌کنم که تمامی افراد ، سایت‌ها، کانال ها، صفحات اجتماعی، فروشگاه‌ها، گروه‌ها و … که این نسخه غیر قانونی را منتشر، تکثیر و یا آپلود کنند، تحت پیگرد قانونی قرار خواهند گرفت و من همچنان منتظر نمایش «عصبانی نیستم!» در سینماها هستم.»«عصبانی نیستم» با بازی نوید محمدزاده و باران کوثری محصول سال ۹۲ است که با وجود پروانه نمایش هنوز اکران نشده است.
«عصبانی نیستم!» داستان نوید، دانشجوی ستاره‌دار و اخراجی است که برای فراهم آوردن حداقل شرایط زندگی در رویارویی با بی‌اخلاقی‌های جامعه با خود تمرین می‌کند تا عصبانی نباشد و در تلاش است تا دختر مورد علاقه‌اش، ستاره را از دست ندهد.


منبع: بهارنیوز

آخرین وضعیت کتاب‌های قیصر امین‌پور

زیبا اشراقی همسر زنده‌یاد قیصر امین‌پور هم‌زمان با سالگرد تولد این شاعر فقید درباره وضعیت چاپ‌ کتاب‌های او اظهار بی‌اطلاعی کرد و به ایسنا گفت: فقط می‌دانم همه کتاب‌های او چاپ می‌شوند؛ اما نمی‌دانم در کدام چاپ هستند.او افزود: قبلا مروارید، افق، سروش و علمی و فرهنگی کتاب‌های قیصر را چاپ می‌کردند و حالا ناشران دیگری مانند سخن و نشر آبی نیز کتاب‌هایی از او منتشر کرده‌اند. البته تا آن‌جا که می‌دانم «مجموعه کامل اشعار قیصر امین‌پور» در  نشر مروارید برای نمایشگاه کتاب تجدید چاپ شده، ولی از بقیه کتاب‌ها اطلاع جدیدی به ما نرسیده است.
روابط عمومی انتشارات علمی و فرهنگی با بیان این‌که آخرین چاپ کتاب «سنت و نوآوری در شعر معاصر» که چاپ چهارم آن بود در سال ۱۳۹۱ منتشر شده است و  از آن‌جایی که کتاب‌هایی در نمایشگاه ارائه می‌شوند که از سال ۹۲ به بعد چاپ شده باشند گفت، این کتاب در نمایشگاه عرضه نخواهد شد.روابط عمومی انتشارات مروارید نیز درباره وضعیت چاپ کتاب‌های قیصر امین‌پور و ارائه آن‌ها در سی‌امین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران گفت: کتاب‌هایی که از قیصر امین‌پور در این نشر عرضه  می‌شوند همه در نمایشگاه ارائه خواهند شد. کتاب‌های امین‌پور به چاپ‌های متعددی رسیده‌اند  که آخرین‌ چاپ کتاب‌های او در انتشارات مروارید عبارت‌اند از: «شعر و کودکی» چاپ پنجم، مجموعه شعر «گل‌ها همه آفتاب‌گردانند» چاپ سیزدهم، «گزیده اشعار قیصر امین‌پور» در قطع رقعی چاپ بیست و دوم، «گزیده اشعار قیصر امین‌پور» در قطع جیبی چاپ هشتم، «مجموعه کامل اشعار امین‌پور» چاپ دوازدهم، مجموعه شعر «دستور زبان عشق» چاپ چهاردهم  و «مجموعه اشعار کامل قیصر امین‌پور» چاپ اول.
روابط عمومی نشر افق هم درباره آخرین چاپ کتاب‌های امین‌پور اظهار کرد:  مجموعه شعر «آینه‌های ناگهان» در چاپ ۲۰، کتاب «بی‌بال‌ پریدن» در چاپ ۲۰  و مجموعه شعر «به‌ قول پرستو» در چاپ ۱۱  با شمارگان ۱۱۰۰ نسخه منتشر شده‌اند که  هر سه کتاب یادشده در نمایشگاه ارائه خواهند شد.همچنین روابط عمومی انتشارات سوره مهر گفت:  چاپ سوم کتاب «حرف آخر عشق»  با شمارگان ۲۵۰۰ نسخه در  نمایشگاه پیش‌ رو ارائه خواهد شد. در این کتاب بیش از ۳۰ شعر از این شاعر همراه با عکس‌هایی از وی که روی آن‌ها کار گرافیکی شده به صورت تلفیقی آمده است. انتخاب شعرهای این کتاب با حسن شیخ حائری بوده است. مقدمه کتاب را هم فاضل نظری نوشته است.
همچنین «اگر عشق نبود» منتخبی از هشت دفتر شعر قیصر امین‌پور است که سال ۱۳۹۴ در نشر سخن منتشر شده است. این کتاب به چاپ سوم رسیده است. «آواز عاشقانه ما در گلو شکست» هم گزیده‌ دیگری از شعرهای این شاعر است که در نشر نیماژ  منتشر شده است،برخی دیگر از کتاب‌های او به این شرح‌اند: «تنفس صبح»، «مثل چشمه مثل‌ رود»، «طوفان در پرانتز» و «ظهر روز دهم».قیصر امین‌پور، متولد ۲ اردیبهشت ۱۳۳۸ در خوزستان، عضو هیئت‌علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی بود. او هشتم آبان ۱۳۸۶، در سن ۴۸ سالگی در تهران درگذشت و در زادگاهش گتوند خوزستان به خاک سپرده شد.سی‌امین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران از ۱۳ تا ۲۳ اردیبهشت‌ماه در شهر آفتاب برگزار می‌شود.


منبع: بهارنیوز

اجرای محمد اصفهانی با کر ۸۰۰ نفره

به گزارش ایلنا، اولین کنسرت”ارکستر ملی ایران” در سال ۹۶ با اجرای آثاری از ساخته‌های همایون خرم، کلنل علینقی وزیری، حسین دهلوی و حسین شهبازیان روی صحنه رفت. اعضای “ارکستر ملی ایران” ساعت ۲۲ با ۳۰ دقیقه تاخیر روی صحنه تالار وحدت حاضر شدند که از همان ابتدا جمعیت حاضر در سالن، ایستاده به استقبال این ارکستر با رهبر جدیدش فریدون شهبازیان رفتند.در این برنامه نیز همچون کنسرت سال قبل “ارکستر ملی یران” با خوانندگی علیرضا افتخاری که اسفند ماه گذشته با رهبری شهبازیان برگزار شد پرلود”گریز” از ساخته‌های شهبازیان به اجرا درآمد. این اثر با تمپوی بسیار آرامی تنظیم شده بود که سازهای تار و سنتور در آن جمله‌های کوتاهی را روی فضاسازی‌های کل ارکستر اجرا می‌کردند.

این پرلود به لحاظ فرمال قطعات ارکسترال، ساختار نسبتا ساده‌ای داشت که بیستر بر اساس آهنگسازی‌های دو خطی و گاها سه خطی تالیف شده بود تا یک ساز ایرانی مانند تار یا سه تار با اجرای تک جمله‌ها و آکوردهای ایرانی طعمی متفاوت به شنونده عرضه کند.شهبازیان در این پرلود یک ملودی دلنشین و جذابی را برای ذائقه شنیداری ایرانی‌ها با استفاده از تکنیک تکرار و پرورش، گسترش داده بود؛ هر چند آهنگساز در همسان‌سازی چنین اثری با ذائقه ایرانی‌ها نسبتا موفق عمل کرده بود منتهی یک مشکل تاریخی در حین اجرای”ارکستر ملی ایران” کاملا ملموس به نظر می‌رسید؛ و آن به بحث نحوی تنظیم یک اثر ایرانی برای اجرای زنده توسط یک ارکستر بازمی‌گشت.

از حدود صد سال قبل که موسیقی ایرانی در قالب ارکسترال ساخته و تنظیم شده است همواره موضوع گنجاندن سازهای ایرانی در کنار سازهای غربی یکی از مهمترین چالش های آهنگسازان و تنظیم کنندگان ایرانی بوده است. در این اجرای نیز این موضوع به صورت مسئله ای جدی خود نمایی می کرد.سازهای ایرانی به دلیل آنکه سیر تحول تاریخی شان به منظور تکنوازی طی شده است همواره رزنانس و فرکانس هایی را تولید کرده اند که به لحاظ علمی”هماهنگ های بسیاری طولانی را تولید می کنند و این موضوع باعث همپوشانی بسیاری از فرکانس های دیگر می شود. از این رو وقتی سازهای ایرانی در کنار سازهای غربی مانند ویولن، ویلنسل، کنترباس، ابوا و غیره قرار می گیرند یا باعث همپوشانی فرکانس های صوتی آنها می شوند یا عدم تناسبی را ایجاد می کنند که چندان به گوش شنونده همگون نمی آید.

در تنظیم این قطعه و همچنین اکثر قطعات این کنسرت این مشکل تسری داشت. از این جنبه به نظر می رسد همچنان آهنگسازان و تنظیم کنندگان ایرانی برای اجرای زنده آثار ایرانی در ارکسترهای بزرگ با چالش جدی مواجه هستند. البته صدابرداران نیز چندان تکلیفشان با این موضوع مشخص نیست و تلاش های مکررشان(از جمله در این کنسرت) نشان داده که همچنان ارائه صدای مناسب به مخاطبان مقبول نمی افتد.
در بخش بعدی این کنسرت محمد اصفهانی در میان تشویق های ممتد حاضران در سالن تالار وحدت به روی صحنه آمد که اکثرا به طور ایستاده از او استقبال می کردند. فریدون شهبازیان برای اولین بخش از اجرای محمد اصفهانی یکی از آثار ماندگار زنده یاد همایون خرم را با عنوان”اوج آسمان ها” در نظر گرفته بود که برای مخاطبان بسیار آشنا و جذاب بود.

محمد اصفهانی در بخش دیگر این کنسرت قطعه ماندگار”تنها ماندم” را به اجرا در آورد. نکته بسیار مهم در اجرای قطعات وکال یا همان با کلام کنسرت”ارکستر ملی ایران”، جنس صدا خواننده بود. محمد اصفهانی یکی از توانمندترین خوانندگان ژانر پاپ در ایران محسوب می شود و آثار درخشانی در این حوزه دارد؛ منتهی در این کنسرت اصفهانی با همان تکنیک خوانندگی که سال های متمادی در زمینه موسیقی پاپ ظاهر شده به اجرا پرداخت.جنس صدا و به ویژه نوع تحریرهای این خواننده توانمند موسیقی پاپ به گونه ای است که در ژانر موسیقی پاپ ایرانی بسیار جذاب می نماید ولی در این اجرای”ارکستر ملی ایران” هیچ تغییری در این شیوه نداشت و همان تکنیک های خوانندگی آثار پاپ خودش را به اجرا در آورد.

جنس تحریرها و همچنین مخرج صدای محمد اصفهانی همان جنس آثار پاپ او بود؛ از این رو به نظر می رسد نوع نگاه هنری موزیسین کارکشته ای چون فریدون شهبازیان به رپرتوار موسیقی ملی ایران همین چیزی است که محمد اصفهانی در کنسرت ۳۱ فرودین ۱۳۹۶ اجرا کرده است. البته این نیز نوعی نگاه به رپرتوار موسیقی ملی ایران است که فریدون شهبازیان آن را اختیار کرده است.البته تنظیم ها به گونه ای بود که محمد اصفهانی در اجرای بخش های زیر آثار(یا به قول عامه مردم بخش های بالای صدای خواننده) با زحمت هایی مواجه شد که گاها از گوش شنونده عام نیز پنهان نمی ماند.

“ارکستر ملی ایرانی” در بخش اول برنامه اش قطعات دیگری چون پرلود”پرهیز عاشقانه” ساخته فریدون شهبازیان، “روزی تو خواهی آمد” اثر همایون خرم و “ای همیشه در میان” باز هم اثر شهبازیان را اجرا کرد.نکته جالب اینکه اسلوب رهبری ارکستر توسط فریدون شهبازیان نیز یکی از منحصر به فردترین شیوه های رهبری بود که تا کنون مشاهده شده است. از آنجا که خود شهبازیان موزیسین مهمی در موسیقی کشورمان محسوب می شود حتما اذعان دارد که رهبری ارکستر یک تخصص جدی محسوب می شود و آنچه ایشان به عنوان کاراکتر یک رهبر در این اجرا به روی صحنه برده است هیچ شباهتی به رهبران طراز اول دنیا ندارد. در بخش دوم برنامه”ارکستر ملی ایران” با آنتراکی ۲۰ دقیقه ای به روی صحنه آمد و قطعات”فانتزی برای تار و سه تار” اثر علی نقی وزیری، “بند باز” و “سرو و گل”ساخته حسین دهلوی، توی ای پری کجایی” و ” مهر و ماه” به آهنگسازی همایون خرم، و “افسانه” بر اساس یک ملودی تاجیکی با تنظیم کامبیز روشن روان را به اجرا در آورد.

هر چند آثار با کلام”ارکستر ملی ایران” در این کنسرت از نظر فنی همان مشکلات تنظیم و همراهی سازهای ایرانی در کنار سازهای غربی را داشتند اما به قدری این آثار برای مخاطب ایرانی جذاب و نوستالوژیک بودند که حاضران در سالن پس از شنیدن هر کدام از این قطعات با تشویق های جالب توجه شان، رضایتشان را از اجرای ارکستر ابراز کردند.در پایان برنامه”ارکستر ملی ایران” حاضران در سالن تالار وحدت ایستاده به تشویق فریدون شهبازیان و ارکسترش پرداختند و او برای بخش”بیز” برنامه دو قطعه ی”در سر شوری دارم” و پرلود”گریز” را به مشتاقانش تقدیم کرد.
محمد اصفهانی در این بخش از حاضران تقاضا کرد تا در اجرای قطعه”امشب در سر شوری دارم” او را همراهی کنند و مخاطبان همچون یک گروه کر ۸۰۰ نفره تمام بخش های آوازی این قطعه را با او همسرایی کردند.در هر صورت این قرات از رپرتوار موسیقی ملی ایران توسط”ارکستر ملی ایران” به دیدگاه زیبایی شناسانه فریدون شهبازیان و نوع نگاه او باز می گردد که باید منتظر ماند و دید چگونه نتیجه می دهد.


منبع: بهارنیوز

بهترین فیلم های غیرانگلیسی زبان سال ۲۰۱۶

– الهام مشعوف: امسال برای اولین بار در تاریخ اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان را قبل از بردن جایزه در سینما و با زبان اصلی دیدیم! «فروشنده» رقیب‌های سرسختی داشت که شانس بردنش را کمی سخت می‌کرد. برای این‌که بدانید اصغر فرهادی چه کار بزرگی کرده، می‌خواهیم تعدادی از آن‌ها را معرفی کنیم. فیلم‌های غیرانگلیسی زبان سال ۲۰۱۶، داستان‌هایی را روایت می‌کنند که همچون کشور‌های سازنده آن‌ها متنوع هستند. از فیلم‌های کمدی گرفته تا فیلم‌های دلهره‌آور. سالی که کارگردانان صاحب‌سبک و مشهوری از‌جمله پارک چان-ووک و پدرو آلمودوار در آن فیلم داشتند.

جولیتا (اسپانیا)

Julieta

فیلم‌ساز برنده جایزه اسکار پدرو آلمودوار، در سال ۲۰۱۶، با بیستمین فیلم خود «جولیتا»، دوباره به پرده نقره‌ای باز‌گشت. آلمودوار به‌خاطر دیدگاه خاصی که نسبت به سینمای زنان دارد، و طرز بیان داستان فیلم از زبان کاراکتر‌های مونثش، به یکی از بهترین فیلم‌سازان تاریخ سینما تبدیل شد. این کاراکتر‌ها معمولا مرموز و احساساتی بوده و تا مدت‌ها بعد از تماشای فیلم، تاثیر خود را روی بیننده باقی می‌گذارند. فیلم‌های او از لحاظ بصری با‌شکوه‌اند و به‌خوبی فرهنگ اسپانیا را به تصویر می‌کشند.

منهای فروشنده (اسلاید شو) 

اِما سوارز که در این فیلم نقش جولیتا را ایفا می‌کند، به‌طور اتفاقی، یکی از دوستانش را در خیابان ملاقات می‌کند. جولیتا بیش از یک دهه است که دخترش را ندیده و این دیدار، خاطراتی را در ذهن او زنده می‌کند که در ادامه فیلم به آن‌ها پرداخته می‌شود. خاطره اولین دیدار با شوهرش خووآن، و اتفاقی که در‌نتیجه آن، دخترش او را برای همیشه ترک می‌کند، از جلوی چشمانش عبور می‌کند.

منهای فروشنده (اسلاید شو) 

«جولیتا» از طرف National Board of Review به‌عنوان یکی از پنج فیلم بر‌تر غیرانگلیسی زبان سال ۲۰۱۶ انتخاب شد و در بین نامزد‌های بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان بفتای سال ۲۰۱۷ قرار گرفته است.


من، اُلگا هپنارووا (جمهوری چک)

I, Olga Hepnarova

فیلم «من، الگا هپنارووا» داستان واقعی یک دختر جوان اهل چکسلواکی سابق در سال ۱۹۷۳ را روایت می‌کند، که هشت نفر را در پراگ به قتل رساند. فیلم به شکل سیاه و سفید ساخته شده و الگا را در قالب فردی نشان می‌دهد که از لحاظ روانی و عاطفی دچار بحران است، هم‌کلاسی‌هایش به او زور می‌گویند و در خانه نیز اوضاع بهتری ندارد. این فیلم سیاه و سفید، فاقد موسیقی متن است و با ریتمی عذاب‌آور، درامی به‌شدت تلخ و تاریک را به تصویر می‌کشد.

منهای فروشنده (اسلاید شو) 

الگا در جریان فیلم، سوار بر یک کامیون به سمت جمعیت حرکت کرده و مردم را زیر می‌گیرد. او در نامه‌ای که کمی قبل‌تر از این اتفاق برای مطبوعات فرستاد، گفته بود: «من تنهام. یک زن شکست‌خورده‌ام. زنی که جامعه اون رو به این روز انداخت، من فقط یه انتخاب دارم، این‌که یا خودم رو بکشم یا بقیه رو. تصمیم دارم انتقامم رو از کسانی که از من متنفرن بگیرم. خودکشی کردن و بی‌نام و نشون مردن کار سختی نیست.

منهای فروشنده (اسلاید شو) 

جامعه هم هیچ اهمیتی نمی‌ده. حالا حکم من برای شما اینه: من، الگا هپنارووا، قربانی حیوانیت شما، شما رو محکوم به مرگ می‌کنم.» الگا آخرین زنی بود که در کشور چکسلواکی به اعدام محکوم شد، و این فیلم، روز‌های آخر زندگی او را به تصویر می‌کشد.


سرزمین من (دانمارک)

Land of Mine

بسیاری از فیلم‌هایی که در ‌رابطه با جنگ جهانی دوم ساخته شده‌اند، معمولا خط داستانی تکراری را دنبال می‌کنند، اما «سرزمین من» مارتین ساندپیت داستان نا‌گفته‌ای را بیان می‌کند. این فیلم، مدت کوتاهی بعد از تسلیم شدن دولت آلمان را به تصویر می‌کشد، داستان توسط اسیران جنگی آلمانی در دانمارک بیان می‌شود که توسط متفقین، برای پاک‌سازی مناطق مین‌گذاری‌شده توسط نازی‌ها در خط ساحلی دانمارک، به خدمت گرفته شدند. اکثر این زندانیان را نوجوانان تشکیل داده، و دست کم نیمی از آن‌ها طی این کار، جان خود را از دست می‌دادند.

منهای فروشنده (اسلاید شو) 

این نوجوانان توسط یک گروهبان دانمارکی اداره می‌شوند که از نازی‌ها متنفر است، اما به‌تدریج، پسران جوانی را که در این راه جان خود را فدا می‌کنند، ستایش می‌کند. ساندپیت هدف والایی هنگام ساخت فیلم در سرش داشت، او می‌خواست نشان بدهد که نازی‌ها تنها عاملان جنگ و کشتار‌های جنگ‌جهانی دوم نبودند. مردم اسکاندیناوی همیشه به‌عنوان انسان‌های شریف، قهرمان و میهن‌پرستی به تصویر کشیده‌ شدند که شجاعانه، تنها به فکر دفاع از سرزمین‌هایشان هستند.

منهای فروشنده (اسلاید شو) 

اما «سرزمین من»، این تئوری‌ها را به چالش می‌کشد. او نوجوانانی را نشان می‌دهد که این‌بار به جای مهاجم، در جایگاه قربانی قرار گرفته‌اند. این فیلم بخشی از جنگ را نمایش می‌دهد که برنده‌ای ندارد؛ قهرمانان و فاتحان آزادی‌خواه جنگ جهانی، که اینک خود بر‌خلاف قوانین بین‌المللی عمل می‌کنند. این فیلم یکی از نامزد‌های اسکار سال ۲۰۱۷ بود.


آن‌چه در پیش است (فرانسه)

Things to Come

بازیگر افسانه‌ای، ایزابل هوپرت، چندین جایزه را به دلیل نقش‌آفرینی‌اش در فیلم «او» در سال ۲۰۱۶ از آن خود کرد. با این وجود، فیلم او تنها فیلمی نبود که هنر استثنایی‌اش را به رخ می‌کشید. «آن‌چه در پیش است»، به کارگردانی میا‌هانسن-لاو، آن‌طور که باید، مورد توجه قرار نگرفت، بااین‌حال، این فیلم از سایر فیلم‌های سال ۲۰۱۶، چیزی کم ندارد.

منهای فروشنده (اسلاید شو) 

هوپرت ایفا‌گر نقش ناتالی است، زنی میانه‌سال که سعی دارد از رویداد‌های غیر‌مترقبه زندگی خود، سربلند بیرون بیاید. کاراکتر ناتالی از مادر کارگردان الهام گرفته شده، زنی که به احساسات و جایگاهش بهایی داده نشده. زمانی که شوهر ناتالی به او می‌گوید که با زن دیگری در ارتباط است، ناتالی در پاسخ به او می‌گوید: «نمی‌تونستی این موضوع رو مثل یه راز پیش خودت نگه داری؟»

منهای فروشنده (اسلاید شو)

ناتالی استاد فلسفه است، و بعد از آگاهی از خیانت همسرش، سعی می‌کند با تکیه بر هوش خود، از این بحران عبور کند. اما کم‌کم مشکلات بیشتر و بیشتر می‌شود و در این بین، سلامت مادر ناتالی نیز رو به وخامت می‌رود.
هوپرت در این فیلم، اوج استعداد خود را به رخ می‌کشد، و ثابت می‌کند شایستگی این را داشته که در اکثر محافل سینمایی، از او به‌عنوان بازیگری قَدَر یاد شود. از سوی دیگر،‌هانسن-لاو، در کنار چنین استادی، بهترین فیلم خود را ارائه داده است.


مردی به نام اوه (سوئد)

A Man Called Ove

فیلم «مردی به نام اوه» با بودجه ۳۵۰ هزار دلاری، موفق شد ۲۰ میلیون دلار فروش کند و عنوان محبوب‌ترین فیلم تاریخ سینمای سوئد را از آن خود کند. این فیلم که بر‌اساس رمانی با همین نام، نوشته فردریک بَکمن ساخته شده، به‌عنوان پر‌‌فروش‌ترین فیلم غیرانگلیسی زبان سال ۲۰۱۶ نیز انتخاب شد.

منهای فروشنده (اسلاید شو) 

فیلم داستان اوه را روایت می‌کند؛ فرد تیره‌بخت و ترش‌رویی که اوقات خود را با سرک‌کشی به زندگی ساکنان محله می‌گذراند و اغلب به مقبره همسر تازه در‌گذشته‌اش سر‌می‌زند. در این میان، خشم اوه با ورود زوج مهاجری به محله، بیشتر می‌شود.

همین‌طور که فیلم جلو‌تر می‌رود، بیشتر و بیشتر با شخصیت درونی اوه آشنا می‌شویم، و درک خواهیم کرد چرا او به چنین انسان غیر‌قابل تحملی تبدیل شده است. فلاش‌بک‌های فیلم، اولین دیدار اوه با همسرش، و مشکلات و تنگنا‌هایی را که اوه در‌کنار همسر خود پشت سر‌گذاشته، نمایان می‌کند. بازیگر سوئدی، رولف لاسگارد در نقش اوه، اجرای بی‌نظیری را به نمایش می‌گذارد و لحظات مفرح و در ‌عین حال تاثیر‌گذاری را خلق می‌کند.

منهای فروشنده (اسلاید شو)
 

«مردی به نام اوه» نامزد‌ بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان آکادمی اسکار سال ۲۰۱۷، در بخش چهره‌پردازی بوده است.

منبع: برترینها

گرد و خاک انتخابات روی پرده سینما

: فیلم‌ها و آثار سینمایی اندکی با موضوع انتخابات و حواشی سیاسی آن در سینمای ایران ساخته شده است. در این گزارش به چند و چون فیلم‌های مهم‌تر در این حوزه که به اکران نیز رسیده‌اند می‌پردازیم. فیلم‌هایی که برخی از آن‌ها در زمان اکران توانستند با واکنش‌های مثبت یا منفی به نوعی تحول و بلوغی سیاسی را در مخاطبان و عموم مردم به وجود آورند.

آقای خاتمی بدش می‌آید!

آقای ابوالقاسم طالبی فیلم «آقای رییس جمهور» را در سال ۱۳۷۹ با رویکرد سیاسی اجتماعی ساخته بود. داستان فیلم در مورد صاحب امتیاز یک روزنامه است که خود را نامزد ریاست جمهوری اعلام می‌کند. شخصیت مصطفی ریاحی رزمنده سال‌های جنگ و روزنامه نگار، در آخرین سرمقاله ماهیت ضد ارزشی او را برملا می‌سازد. این عمل انقلابی موجبات قتل او را فراهم می‌آورد. ابتدا همسرش در انفجار اتومبیل و سپس خودش توسط چند گلوله به قتل می‌رسد. در پایان این گونه وانمود می‌شود که مصطفی و همسرش توسط جناح‌های سیاسی مخالف صاحب امتیاز روزنامه به قتل رسیده‌اند.

گرد و خاک انتخابات روی پرده سینما 

آقای مرتضی شایسته تهیه کننده این فیلم است و آقایان یوسف مرادیان، محمدرضا داوودنژاد، مرحوم حسن جوهرچی، اردلان شجاع کاوه، شهاب عسگری، حامد کلاهداری و خانم مهشید افشار زاده در آن به ایفای نقش می‌پرداختند. این فیلم چند روز بیشتر بر پرده سینماها نماند و گیشه مناسبی را به دست نیاورد. با این حال سال‌ها بعد در ۸ آبان ۹۵ طالبی با شرکت در برنامه هفت از توقیف این فیلم سخن گفت. او گفت: فیلم را توقیف کردند و هنوز هم حاضر نشدند در تلویزیون آن را پخش کنند! من زمانی به شوخی به آقای ضرغامی می‌گفتم نمی‌خواهید فیلم را پخش کنید؟ او هم می‌گفت عه! پخش نکردند؟! نهایتاً گفت آقای خاتمی بدش می‌آید. بعد گفتند آقای احمدی نژاد بدش می‌آید. حالا نمی‌دانم آقای روحانی هم بدشان می‌آید یا خیر…؟


«پایان نامه» پر حاشیه

پس از انتخابات سال ۸۸ دوباره فضای سینمای ایران به سمت مسائل اجتماعی سیاسی گرایش پیدا کرد. فیلم «پایان‌نامه» به کارگردانی آقای حامد کلاهداری و تهیه کنندگی آقای روح الله شمقدری با بازی آقایان حامد کمیلی، داریوش ارجمند، محمدرضا شریفی‌نیا، احمد نجفی، جمشید هاشم‌پور، کامران تفتی، محمد صادقی، هادی دیباجی، نیما شاهرخ شاهی و خانم‌ها بهاره افشاری و چکامه چمن‌ماه در سال ۱۳۸۹ با موضوعیت حوادث بعد از انتخابات ۸۸ ساخته شد.

گرد و خاک انتخابات روی پرده سینما 

پایان‌نامه برای نخستین بار در بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد و سپس از خردادماه ۱۳۹۰ در سینماها به نمایش عمومی درآمد. فیلم در بازه زمانی حدود ۱۲ ساعته، از عصر تا نیمه شب، داستان چهار جوان دانشجو را به تصویر می‌کشد که با قصد ارائه پایان‌نامه یکی از آن‌ها به استادش، وارد تشکیلات دشمنان نظام می‌شوند. مافیایی که قصد بهره‌مندی از آشوب‌های خیابانی را دارد و با شبکه‌های غربی نیز در ارتباط است. این فیلم به دلیل ضعف قصه و پرداخت در اکران عمومی توفیقی کسب نکرد.


«اخراجی‌ها ۳» ۱۳۸۹

نوروز سال ۹۰ با دو فیلم پرفروش «اخراجی‌ها ۳» و «جدایی نادر از سیمین» تحویل شد. «اخراجی‌ها ۳» به تهیه کنندگی و کارگردانی آقای مسعود ده نمکی در سال ۱۳۸۹ یک نگاه منتقدانه به مناسبات سیاسی و اجتماعی بعد از جنگ و انتخابات سال ۸۸ دارد که با زبان طنز بیان می‌شود. همزمانی اکران این فیلم با فیلم «جدایی نادر از سیمین» به کارگردانی آقای اصغر فرهادی باعث بروز حاشیه‌هایی برای این فیلم شد و حتی کار به تحریم آن هم کشید. آقای محمدعلی ابطحی در آن مقطع در وبلاگ خود درباره «اخراجی‌ها۳» و اکران آن نوشت: «فیلم‌های جدایی نادر از سیمین و اخراجی‌های سه که همزمان در فروردین ماه اکران شده، به شکل ناهمگونی به خصوص در عرصه دنیای مجازی به یکدیگر گره خورده‌اند و در برابر یکدیگر قرار گرفته‌اند… سلیقه کج مداری دیدن این فیلم را در کنار تحریم فیلم اخراجی‌ها که از جنس و موضوع و ساخت دیگری است گذاشت و در حوزه مجازی بر آن اصرار ورزید.

گرد و خاک انتخابات روی پرده سینما 

این افراد هم به فیلم نادر و سیمین جفا کردند و هم سنت و بدعت بدی را پایه گذاری نمودند. تحریم هر فیلمی از جنس کتاب‌سوزی است. اگر محتوای فیلم اخراجی‌های سه مورد قبول افرادی نیست، پس از دیدن آن هم مورد قبول قرار نمی‌گیرد. نگران فهم جامعه نباید بود و پدر سالاری بر اندیشه مردم را نباید ترویج داد. تحریم فیلم مثل جمع‌آوری کتاب هایی است که مورد قبول و پسند نیست. ارزشی کردن و تقدس دادن به فیلم اخراجی‌ها هم از سوی افرادی که خود را طرفدار ارزش‌های انقلاب اسلامی می‌دانند کار ناپسندی است و سوءاستفاده و در حقیقت استفاده ابزاری از باورها و اعتفادات دینی است که متأسفانه به راحتی و برای هر چیزی از آن بهره گرفته می‌شود و نتیجه‌ای جز آسیب دیدن اعتقادات مردم ندارد.»


نامه دفتر آیت‌الله، نام فیلم را تغییر داد!

شاید قلاده‌های طلا بهترین فیلمی است که در موضوع انتخابات تاکنون ساخته شده است. آقای ابوالقاسم طالبی این بار سیاسی‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران را می‌سازد؛ فیلمی با تهیه کنندگی آقای محمد خزاعی درباره درگیری‌های بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خردادماه ۱۳۸۸و بازی آقایان امین حیایی، محمدرضا شریفی‌نیا، حمیدرضا پگاه، علی‌رام نورایی، محمود عزیزی، داریوش اسدزاده و خانم‌ها پردیس افکاری، نیلوفر خوش‌خلق و آزیتا ترکاشوند.

گرد و خاک انتخابات روی پرده سینما 

این فیلم به نقش عوامل خارجی مانند «سی.آی.ا»، «موساد» و سازمان مجاهدین خلق در این درگیری‌ها می‌پردازد و درگیری‌های مأموران وزارت اطلاعات با این گروه‌ها را به تصویر می‌کشد. مشرق‌نیوز در آن زمان نوشته بود که ابوالقاسم طالبی تصمیم داشته در ابتدا نام فیلم «ترور رییس‌جمهور» گذارده شود که به موجب نامه‌ای که از دفتر آیت الله هاشمی رفسنجانی به دست وی می‌رسد، از این کار نهی می‌شود و نام فیلم به «قلاده‌های طلا» تغییر پیدا می‌کند. این فیلم علاوه بر نقدهای مثبت و تحسین‌ها، انتقاداتی را از سوی جناح‌ها و برخی مردم در زمان اکران به همراه داشت و برخی، مردم را تشویق به ندیدن این فیلم در فضای جامعه می‌کردند که هنوز نیز ادامه دارد اما با این وجود فیلم طالبی توانست از فروش میلیاردی برخوردار شود و بسیاری «قلاده‌های طلا» را بهترین فیلمی که تا کنون دیده‌اند بدانند.


«ایران برگر» ۱۳۹۳

شاید بتوان گفت عموجان سینمای ایران، آقای مسعود جعفری جوزانی، کمدی‌ترین فیلم در موضوع انتخابات در تاریخ سینمای ایران را ساخته است.«ایران برگر» بر اساس فیلمنامه‌ای از آقایان محمدهادی کریمی و مسعود جعفری جوزانی با گویش لری ساخته شده است. در روستایی به نام «شید» دو فرد به نام‌های «امرالله خان» و «فتح الله خان» از دو خانواده اصلی روستا، برای به دست آوردن کرسی انتخابات شورا با هم به رقابت می‌پردازند. رقابتی که نه منصفانه است و نه اخلاقی. «ایران برگر» پیش از اکران عمومی، در خرم‌آباد و در حضور جمعی از هنرمندان، فرهیختگان و مسوولان استان لرستان به نمایش درآمد.

گرد و خاک انتخابات روی پرده سینما 

لرها معتقد بودند استفاده از زبان لُری در این فیلم سینمایی نابجا بوده است و به هجمه فرهنگی موجود علیه سنت‌ها و زبان‌های لری کمک کرده است. نماینده مردم خرم آباد و دوره در مجلس شورای اسلامی نسبت به منع این فیلم در استان لرستان و شهرهای آن واکنش نشان داد و گفت: معتقدیم تا زمانی که در فیلمی به یک قوم توهین نشود، اکران آن مانعی نخواهد داشت حتی اگر پخش آن تأثیر مثبتی هم در جامعه نداشته باشد. فروش «ایران برگر» در کل کشور در بهار ۱۳۹۴ از رقم پنج میلیارد تومان گذشت.


منبع: برترینها

یاد سعدی در شیراز زنده شد

به گزارش ایسنا، برنامه‌های بیستمین یادروز سعدی در شیراز صبح پنجشنبه (۳۱ فروردین) با برگزاری نشست علمی در مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس آغاز شد.در آغاز این نشست، کورش کمالی سروستانی، رییس مرکز سعدی‌شناسی با موضوع سعدی «هویتِ فرهنگ‌ساز شیراز» به سخنرانی پرداخت و گفت: بعد از سعدی، روایت شیراز متفاوت می‌شود. سعدی در ادبیات فارسی دو نقش‌آفرینی داشت و ادبیات فارسی به پیش و بعد از سعدی تقسیم می‌شود. از قضا شیرازِ بعد از سعدی با شیرازِ قبل سعدی متفاوت است و شیراز قبل از سعدی روایتی جغرافیایی و تاریخی دارد و شیراز بعد از سعدی روایتی فرهنگی و ادبی.

این سعدی‌پژوه در ادامه متذکر شد: سعدی و شیراز چنان به هم تنیده‌اند که این دو را نمی‌توان از هم جدا کرد. سعدی به این شهر هویت داده است، البته در کنار بزرگان دیگری همچون حافظ.کمالی سروستانی سپس به ارائه شاهدهایی از شعر سعدی در این زمینه پرداخت و گفت: سعدی دلباخته این دیار است و ماجرای حب وطنش آشکار است. او بیش از ۴۰ بار از شیراز یاد می‌کند.

رییس مرکز و اسناد فارس در پایان به کم‌کاری سینما، موسیقی و دانشگاه در زمینه توجه به سعدی پرداخت و گفت:‌ کارنامه چاپ کتاب در سال ۹۵ در زمینه‌ سعدی و سعدی‌پژوهی در قیاس با سال‌های پیش سیر نزولی داشته است.در ادامه برنامه، «اصغر دادبه» با موضوع «رندی در نگاه سعدی» سخنرانی کرد و گفت: بازهم این را تکرار می‌کنم که اگر سعدی نبود، حافظ نبود. ولی اگر حافظ نبود، سعدی بود. وقتی که اساس سعدی است و از آن طرف، رندی با حافظ قرین هم هستند. این رندی چه وضعیتی داشته که به آنجا رسیده است؟

این استاد ادبیات متذکر شد: این واژه که از آن سوی « تاریخ بیهقی» کاربرد داشته در معانی مثبت و منفی به کار رفته است. یک کاربرد لغوی داشته که در این کاربرد همواره منفی بوده است. در «تاریخ بیهقی»، «بوستان و گلستان» رندی لغوی و منفی است. امروز هم  همینطور است. اما آن صورت دومی که دارد به صورت یک اصطلاح خود را نشان داد و معنی مثبت شد. سنایی که از خیلی جهات پیشتاز است مثل خود سعدی از این واژه  با کاربرد لغوی‌اش استفاده می‌کند. در عین حال قالب هم در حد زیادی تعیین‌کننده است. یک واژه ممکن است در یک قالب خاص یک‌جور دربیاید و در قالب دیگری جور دیگری دربیاید.

دادبه افزود: سنایی در مواردی که رندی هم لغوی است و هم در متون حکمی و تعلیمی آن را به کار می‌برد، بدون تردید معنای منفی دارد. در بوستان و گلستان هم همینطور است، اما همان صورت منفی وقتی در مقدمه قصاید غزل‌گونه یا غزل‌های سعدی قرار می‌گیرد دگرگون می‌شود.این پژوهشگر در ادامه گفت: چرا تا می‌گوییم رندی، حافظ در ذهن‌مان می‌آید و مثلا سنایی و خیام نمی‌آید؟ زیرا رندی در حافظ به یک مکتب تبدیل می‌شود. یک رندی مفهومی داریم و یک رندی که  عنوان پیدا می‌کند و برایش تابلو می‌زنند. رندی مفهومی را در سعدی می‌بینیم، اما این رندی در کار حافظ تشخص پیدا می‌کند.

پایان‌بخش قسمت نخست نشست علمی یادروز سعدی سخنرانی محمدجعفر محلاتی با موضوع «صلح در سپهر اندیشه سعدی» بود.او سعدی را پل تمدنی دانست و گفت: در جایی که حمله مغول یک گسست تمدنی نه تنها در ایران، بلکه در جهان اسلام ایجاد کرد، سعدی نقش پل تمدنی را داشت. سعدی در قرنی است که مغول‌ها حمله می‌کنند، اما به صورت واکنشی عمل نمی‌کند و درون‌گرا هم نمی‌شود؛ برای همین نقش تمدنی ایفا می‌کند که بسیار شگرف است. سعدی شاعر  بهار اندیشه و صلح در فصل خشونت مغول است، اما قدر سعدی خیلی شناخته شده نیست.

او در ادامه با بیان اینکه اخلاق صلح سه ساحت دارد، اظهار کرد:‌ این سه ساحت اخلاقِ جنگ، اخلاقِ بخشایش و اخلاقِ دوستی است. نمونه‌های این سه ساحت در شعر سعدی در قرن هفتم و وسط حمله مغول‌ها زمانی که جهان در فروریزی است دیده می‌شود. سعدی به هر سه ساحت اخلاق صلح نگاه ویژه دارد  و هر سه را می‌فهمد. این موضوع با توجه به تئوری‌های امروز بسیار جالب توجه است.محلاتی در پایان به ارائه‌ی شاهد مثال‌هایی از شعر سعدی در این زمینه پرداخت.هئیت رییسه نشست علمی یادروز سعدی فرح‌ نیازکار، سیروس رومی و صدرا ذوالریاستین بودند.


منبع: بهارنیوز

فرانسوی‎ها با ۲۳ فیلم در تهران

عصرایران –  ۲۳  فیلم بلند یا کوتاه فرانسوی در بخش‌های مختلف سی و پنجمین جشنواره جهانی فیلم فجر به نمایش درمی‌آید.

سی و پنجمین جشنواره جهانی فیلم فجر در حالی ۱ تا ۸ اردیبهشت (۲۱ تا ۲۸ آوریل) به دبیری رضا میرکریمی در تهران برگزار می‌شود که امسال  ۲۱ فیلم بلند و دو فیلم کوتاه فرانسوی در جشنواره به نمایش در خواهد آمد.

از این تعداد دو فیلم بلند در بخش مسابقه بین‌الملل (سینمای سعادت) و دو فیلم بلند در بخش مسابقه جلوه‌گاه شرق (پانورمای فیلم‌های کشورهای آسیایی و اسلامی)، شانس دریافت جایزه را دارند و دو فیلم کوتاه فرانسوی هم در بخش مسابقه بین‌الملل رقابت می‌کنند.

اما ستاد جشنواره فهرست فیلم‌های فرانسوی این دوره را اینگونه معرفی می کند:

فیلم های بلند

«پاریس سفید» (Paris La Blanche) – مسابقه بین‌الملل (سینمای سعادت)

کارگردان: لیدیا تِرکی

خلاصه داستان: ریکیا در هفتاد سالگی تصمیم می‌گیرد دهکده‌اش در شمال الجزایر را ترک کند و به پاریس برود. او به‌تنهایی عازم سفری در دریای مدیترانه می‌شود تا شوهرش را به خانه برگرداند. او که چیزی جز آدرس یک هتل ندارد با کمک دوستان جدیدش در نهایت شوهر را در حومه‌ی شهر پیدا می‌کند. اما قهرمان او به یک غریبه بدل شده است.

درباره فیلم: لیدیا تِرکی که فیلم‌نامه‌نویس و کارگردانی از نژاد الجزایری است، پیش از نشستن روی صندلی کارگردانی، سمت‌های مختلفی را در پشت صحنه و فیلم‌سازی تجربه کرده است. «پاریس سفید» اولین فیلم بلند داستانی تِرکی است که پیش از این، یک فیلم کوتاه و دو مستند ساخته است. او سال گذشته با این فیلم در بخش رقابتی فیلم‌های اول جشنواره شب‌های سیاه تالین (در استونی( حاضر شد.

«کواترتندتا» (Quatretondeta) –  مسابقه بین‌الملل (سینمای سعادت)

کارگردان: پول رودریگز

خلاصه داستان: همسر توماس می‌میرد ولی به او اجازه نمی‌دهند جسم همسرش را به خاک بسپارد چون خانواده‌ زن می‌خواهند او در زادگاهش پاریس دفن شود. از این رو توماس جسد را می‌دزد تا بتواند طبق خواسته همسرش، وی را در کواترتندتا دفن کند که دهکده‌ کوچکی در منطقه‌ی آلیکانته‌ی اسپانیا است.

درباره فیلم: پول رودریگز که پیش از این در پروژه‌های سینمایی مختلفی دستیار اول کارگردان بوده، با «کواترتندتا» اولین فیلمش را در مقام نویسنده و کارگردان تجربه کرده است. این فیلم در جشنواره فیلم اسپانیایی مالاگا، تندیس بهترین فیلمبرداری را برای کارلس گوسی به ارمغان آورد.

«کارآموز» –  (Apprentice) جلوه‌گاه شرق (پانورمای فیلم‌های کشورهای آسیایی و اسلامی)

کارگردان: جانفنگ بو

خلاصه داستان: اِیمن یک افسر ۲۸ ساله دارالتأدیب است که به زندان بزرگسالان منتقل می‌شود. او در آن‌جا با رحیم دوست می‌شود که مأمور اعدام اصلی زندان است و در کارش یکی از پرکارترین‌های جهان به شمار می‌رود!

درباره فیلم: «کارآموز» اولین بار ماه مه ۲۰۱۶ در بخش نوعی نگاه جشنواره کن نمایش داده شد و سال گذشته نماینده سنگاپور در بخش اسکار فیلم خارجی‌زبان بود. جانفنگ بو (متولد ۱۹۸۳( یکی از خوش‌آتیه‌ترین فیلم‌سازان جوان سنگاپور است که در مدارس سینمایی کشورش و اسپانیا تحصیل کرده است. او که فیلم‌هایش اغلب بر مضامینی چون هویت، خاطره و جنسیت تمرکز دارند، از سال ۲۰۰۵ با فیلم‌های کوتاهش به جشنواره‌های جهانی متعدد و معتبری رفته است. اولین فیلم بلند او با عنوان «قلعه‌ شنی» در بخش هفته منتقدان بین‌المللی جشنواره کن به نمایش درآمد.

محصول مشترک: سنگاپور، آلمان، فرانسه، هنگ‌کنگ، قطر

«گرگ و بره» (Wolf and Sheep) –  جلوه‌گاه شرق (پانورمای فیلم‌های کشورهای آسیایی و اسلامی)

کارگردان: شهربانو سادات

خلاصه داستان: روایت مردم قصه‌گوی منطقه‌ای روستایی در افغانستان که برای یکدیگر داستان‌هایی پر رمز و راز و خیال‌انگیز تعریف می‌کنند؛ داستان‌هایی که دنیای پیرامون‌شان و سرزمینی را شرح می‌دهد که در آن زندگی می‌کنند.

درباره فیلم: شهربانو سادات یک فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان افغان جوان است که در کابل و یک کارگاه فرانسوی با سینمای مستند آشنا شد. اولین فیلم کوتاه داستانی او با عنوان «در جهت مخالف» در بخش دو هفته‌ی کارگردانان جشنواره کن ۲۰۱۱ به نمایش درآمد. او در سال ۲۰۱۳ کمپانی تولیدی‌اش با نام «وولف پیکچرز» را در کابل راه‌اندازی کرد. شهربانو سادات نگاه سینمایی‌اش را چنین توضیح می‌دهد: «من به تصویر دقیق‌تری از افغانستان علاقه‌مندم و با جست‌وجوی این هدف در زندگی معمولی و روزمره‌ی افغان‌ها به فیلم‌سازی بیگانه بدل شده‌ام! این موضوع دیگر مرا آزار نمی‌دهد و می‌خواهم از شر تمام کلیشه‌ها در خصوص فرهنگ غنی این سرزمین خلاص شوم و تصویر تازه‌ای را ترسیم کنم.»

محصول مشترک: افغانستان، دانمارک، فرانسه، سوئد.

«جیب‌بر» (Pickpocket) – کلاسیک‌های ترمیم‌شده

کارگردان: روبر برسون

خلاصه داستان: مردی به نام میشل به جرم دزدی زندانی شده است. او پس از گذران دوران محکومیت آزاد می‌شود اما مادرش می‌میرد و او دوباره دست به دزدی می‌زند تا بتواند جواب‌گوی نیازهایش باشد.

درباره فیلم: «جیب‌بر» (۱۹۵۹( که به عنوان یکی از بهترین فیلم‌های روبر برسون کارگردان فرانسوی شناخته می‌شود، به اعتقاد خیلی‌ها با الهام از رمان «جنایت و مکافات» فئودور داستایوفسکی ساخته شده است. با این حال اولین فیلمی به حساب می‌آید که برسون برای آن یک فیلمنامه اریژینال نوشت و دست به اقتباس مستقیم از متن دیگری نزد. نقش اصلی «جیب‌بر» را مارتین لاسال بازیگر اروگوئه‌ای ایفا کرد که در آن زمان نابازیگر بود. به گفته‌ برسون، فیلمنامه «جیب‌بر» در سه ماه نوشته شد و در کم‌ترین زمان ممکن با حضور در لوکیشن‌های عمومی فیلمبرداری شد. بی‌نظمی و اختلال ناشی از این وضعیت، چالش بزرگی را برای سازندگان فیلم رقم زد، اما گاهی وقت‌ها نیز سودمند بود، مانند فصلی که در ایستگاه قطار «گار دو لیون» (Gare de Lyon( روی می‌دهد.

«روز برمی‌آید» (Daybreak) – کلاسیک‌های ترمیم‌شده

کارگردان: مارسل کارنه

خلاصه داستان: مردی پس از ارتکاب قتل، خود را در آپارتمانش زندانی می‌کند و وقایعی را مرور می‌کند که باعث شد این جنایت را انجام بدهد.

درباره فیلم: «روز برمی‌آید» (۱۹۳۹( فیلم مهم کارنامه‌ مارسل کارنه سینماگر فرانسوی و یکی از بهترین نمونه‌های جنبش سینمایی فرانسوی با عنوان «رئالیسم شاعرانه» است که کارنه یکی از فیلمسازان کلیدی آن به شمار می‌رود. «روز برمی‌آید» در سال ۱۹۴۰ در فرانسه تحت حکومت ویشی توقیف شد و پس از جنگ دوباره به نمایش درآمد و با تحسین گسترده مواجه شد. این فیلم در همان سال تولید، نامزد کاپ موسولینی بهترین فیلم خارجی در جشنواره فیلم ونیز شد. «روز برمی‌آید» در سال ۱۹۵۲ به اولین فهرست ۱۰ فیلم برتر تاریخ سینما مجله «سایت اند ساند» راه پیدا کرد.

«آشوب» (Ran) – کلاسیک‌های ترمیم‌شده

کارگردان: آکیرا کوروساوا

خلاصه داستان: در ژاپن قرون وسطی یک جنگ‌سالار سالخورده بازنشسته می‌شود و امپراتوری خود را به سه پسرش واگذار می‌کند. ظاهراً او به‌شدت در خصوص این واگذاری قدرت در اشتباه بوده است چون پسرانش به جان هم و حتی خود او می‌افتند.

درباره فیلم: این تراژدی حماسی سبک جیدای‌گکی (که ژانر خاصی در سینما، تلویزیون، بازی‌های ویدئویی و تئاترهای ژاپنی است و به صورت تحت‌اللفظی همان درام‌های تاریخی ترجمه می‌شود( یکی از بهترین آثار آکیرا کوروساوا فیلمساز مؤلف ژاپنی و آخرین فیلم حماسی‌ اوست. «آشوب» موفقیت‌های بسیاری را برای سازندگانش به ارمغان آورد از جمله نامزد چهار جایزه اسکار (بهترین کارگردانی، فیلمبرداری، طراحی صحنه و لباس( شد و اسکار بهترین طراحی لباس را برای امی وادا به همراه داشت. (دو سال زمان صرف آماده‌سازی چند صد لباس دست‌دوز فیلم شد(. «آشوب» با بودجه‌ ۱۱ میلیون دلاری‌ ساخته شد و در زمان خودش پرهزینه‌ترین فیلم تاریخ سینمای ژاپن بود.

محصول مشترک: ژاپن و فرانسه

«کنکور» (The Graduation) – مستند زیر ذره‌بین

کارگردان: کلر سیمون

خلاصه داستان: «کنکور» زندگی روزمره را در مدرسه سینمایی «لا فمی» شهر پاریس روایت می‌کند؛ مدرسه‌ای که ایده «بهترین بودن» را اجرا می‌کند. در مدرسه چنین ایده‌ای حکم‌فرماست که همه مساوی‌اند، اما فقط بهترین‌ها پذیرش می‌شوند…

درباره فیلم: در مستند «کنکور» ما با بهترین‌ها در دنیای هنر و یکی از معتبرترین مدارس هنری فرانسه آشنا می‌شویم.

«راه کوروساوا» (Kurosawa’s Way)–  «نمایش‌های ویژه» (آثار برگزیده بزرگان سینما) و «مستند زیر ذره‌بین»

کارگردان: کاترین کادو

خلاصه داستان: روایت کاترین کادو از تجربه‌های شخصی‌اش از آکیرا کوروساوا فیلمساز مشهور ژاپنی.

درباره فیلم: فیلم شامل مصاحبه کادو با فیلمسازان مختلف و عکس‌های آرشیوی است. مصاحبه‌های کارگردان‌ها بر مشاهدات تکنیکی و فلسفی فیلم‌های کوروساوا تمرکز دارند.

«سفر زمان» (Voyage of Time) –   «نمایش‌های ویژه» (آثار برگزیده بزرگان سینما) و «مهربان با محیط زیست»

کارگردان: ترنس مالیک

خلاصه داستان: در این مستند خاستگاه جهان، پیدایش ستارگان و کهکشان‌ها، سرآغاز زندگی روی زمین و تحول گونه‌های مختلف بررسی می‌شود.

درباره فیلم: تازه‌ترین ساخته کارگردان گوشه‌گیر آمریکایی، سپتامبر پیش به عنوان یکی از رقبای جایزه شیر طلای جشنواره ونیز در لیدو روی پرده رفت. مالیک سال‌ها روی این مستند کار می‌کرد. «سفر زمان» با نام اصلی «سفر زمان: سفر زندگی» در دو قالب روی پرده رفت: یک نسخه ۹۰ دقیقه‌ای که کیت بلانشت راوی آن است و یک نسخه ۴۰ دقیقه‌ای آیمکس که براد پیت راوی آن است. در ونیز نسخه ۹۰ دقیقه‌ای نمایش داده شد. منبع الهام مالیک در ساخت «سفر زمان: سفر زندگی» دو نقل قول از ریچارد فاینمن فیزیکدان آمریکایی و آلبرت اینشتین فیزیکدان آلمانی درباره گیتی و معمای آن بود. مالیک طی بیش از چهار دهه حضور در دنیای سینما تنها هشت فیلم ساخته است. او سال ۱۹۹۹ با «خط قرمز باریک» برنده جایزه خرس طلای جشنواره برلین شد و در ۲۰۱۱ با «درخت زندگی» جایزه نخل طلای جشنواره کن را برد. «برهوت»، «روزهای بهشت»، «دنیای نو»، «به سوی شگفتی» و «شوالیه جام به دست» دیگر فیلم‌های اوست.

محصول مشترک: فرانسه، آلمان، آمریکا.

« ۱۵۰ میلی‌گرم» (Milligrams 150 ) – جشنواره جشنواره‌ها

کارگردان: امانوئل برکو

خلاصه داستان: یک پزشک متخصص ریه روی اثرات جانبی یک داروی مخصوص بیماران دیابتی – که منجر به مرگ شده است – تحقیق می‌کند.

درباره فیلم: «۱۵۰ میلی‌گرم» نامزد چند جایزه سزار (معادل اسکار در فرانسه) بود.

«اعترافات» (The Confessions)  – جشنواره جشنواره‌ها

کارگردان: روبرتو آندو

خلاصه داستان: ماجرای مرگ یک راهب ایتالیایی در گردهمایی مهم‌ترین اقتصاددان‌های جهان در نشست گروه هشت در هتلی لوکس در آلمان.

درباره فیلم: «اعترافات» با بازی تونی سرویلو و دانیل اوتوی در جشنواره کارلووی واری برنده جایزه کلیسای جهانی شد.

محصول مشترک: ایتالیا، فرانسه.

«سرزمین هرز» (Wastelands) –  جشنواره جشنواره‌ها

کارگردان: میریام هرد

خلاصه داستان: ماجرایی درباره چهره پنهان جنگ‌های کثیف و دو برادر که پس از سال‌ها حضور در عراق به شیلی بازمی‌گردند.

محصول مشترک: شیلی، فرانسه، بریتانیا.

«تاریکی» (The Darkness) – نمایش‌های نیمه‌شب (سایه‌های ترس)

کارگردان: دانیل کاسترو زیمبرون

خلاصه داستان: زمین از گردش بازایستاده است و روزها دیگر سپری نمی‌شوند. مه سمی و غلیظ جنگل را فرا گرفته است. آرخل و خواهر و برادرش زندگی‌شان را در زیرزمین کلبه‌ای قدیمی گذرانده‌اند چون باور دارند جانور وحشی در اعماق جنگل در کمین است، اما روزی برادر بزرگ‌تر ناپدید و جست‌وجوی آرخل آغاز می‌شود.

درباره فیلم: تریلر «تاریکی» دومین فیلم بلند دانیل کاسترو زیمبرون است که کارگردانی را از سال ۲۰۰۶ با فیلم کوتاه «بستیاریو» آغاز کرد. این فیلم سال گذشته در جشنواره بین‌المللی مورلیا، برنده جایزه تماشاگران شد.

محصول مشترک: مکزیک، فرانسه.

«من، دانیل بلیک» (I, Daniel Blake) –  نمایش‌های ویژه (آثار برگزیده بزرگان سینما)

کارگردان: کن لوچ

خلاصه داستان: دانیل بلیک نجار ۵۹ ساله‌ای است که بیش‌تر عمرش را در نیوکاسل گذرانده است. او پس از سکته قلبی و ازکارافتادگی باید از کمک هزینه تأمین اجتماعی ارتزاق کند. راه دانیل با مادری مجرد به نام کتی و دو فرزند کوچکش، دیزی و دیلن یکی می‌شود. تنها فرصت کتی برای فرار از یک خوابگاه یک‌خوابه مخصوص افراد بی‌سرپناه در لندن این است که زندگی در آپارتمانی در شهری ناآشنا را بپذیرد که ۳۰۰ مایل دورتر است. این‌جاست که دانیل و کتی در سرزمینی متعلق به هیچ‌کس، گرفتار کاغذبازی‌های اداره بهزیستی می‌شوند.

درباره فیلم: «من، دانیل بلیک» سال گذشته جایزه نخل طلای شصت‌ونهمین دوره جشنواره کن را برای کن لوچ کارگردان کهنه‌کار بریتانیایی به همراه آورد. لوچ در فیلم جدیدش بار دیگر با پل لاورتی همکار فیلمنامه‌نویس خود همکاری کرده است. سال گذشته برای شانزدهمین بار فیلمی از لوچ در کن نمایش داده ‌شد. او در ۲۰۰۶ نیز برای «باد بر مرغزار می‌وزد» جایزه نخل طلا را دریافت کرد. لوچ در ۱۹۹۰ برای «دستور کار پنهان»، در ۱۹۹۳ برای «بارش سنگ‌ها» و در ۲۰۱۲ برای «سهم فرشتگان» جایزه هیأت داوران این جشنواره را برنده شده است.

محصول مشترک: بریتانیا، آلمان، بلژیک، فرانسه.

«تبعید» (Exile) –  نمایش‌های ویژه (آثار برگزیده بزرگان سینما)

کارگردان: ریتی پان

خلاصه داستان: روایتی از دوران پس از نسل‌کشی خمرهای سرخ در کامبوج.

درباره فیلم: «تبعید» بیست‌ویکمین فیلم ریتی پان کارگردان مشهور کامبوجی است. این فیلم سال گذشته در بخش نمایش‌های ویژه شصت‌ونهمین جشنواره کن به نمایش درآمد.

محصول مشترک: کامبوج، فرانسه.

«فارغ‌التحصیلی» (Graduation) – نمایش‌های ویژه (آثار برگزیده بزرگان سینما)

کارگردان: کریستیان مونجیو

خلاصه داستان: پزشکی به نام رومرو آلدا که در شهر کوچکی در ترانسیلوانیا زندگی می‌کند، می‌خواهد دخترش الیزا را برای ادامه تحصیل به خارج بفرستد. الیزا برای تحصیل در رشته روان‌شناسی از بریتانیا بورسیه می‌گیرد، اما پیش از امتحان نهایی مورد حمله و آزار قرار می‌گیرد. این حادثه آینده‌ دختر را در هاله‌‌ای از ابهام فرو می‌برد. رومرو راه‌های مختلفی برای حل این مشکل در نظر می‌گیرد ولی هیچ کدام از این روش‌ها با قواعدی که او به عنوان یک پدر به دخترش آموخته همخوانی ندارد.

درباره فیلم: تازه‌‌ترین ساخته کریستیان مونجیو یکی از نمایندگان برجسته موج نوی سینمای رومانی است. این فیلم اولین بار سال گذشته در بخش مسابقه اصلی جشنواره کن روی پرده رفت و مونجیو به طور مشترک با الیویه آسایاس برنده جایزه بهترین کارگردان شد. مونجیو در ۲۰۰۷ با دومین فیلم بلند داستانی خود، درام مخوف «چهار ماه و سه هفته و دو روز» با موضوع سقط جنین در دوران کمونیستی، برنده جایزه نخل طلا شد. او در ۲۰۱۲ نیز فیلم «آن طرف تپه‌ها» را در بخش مسابقه اصلی کن داشت و برای آن جایزه بهترین فیلمنامه را برد. او امسال ریاست داوران بخش سینه‌فونداسیون و فیلم‌های کوتاه هفتادمین دوره جشنواره کن را به عهده دارد. مونجیو در ۲۰۱۳ نیز یکی از داوران بخش مسابقه اصلی جشنواره کن به ریاست استیون اسپیلبرگ بود.

محصول مشترک: رومانی، فرانسه، بلژیک.

«دختر ناشناس» (The Unknown Girl) – نمایش‌های ویژه (آثار برگزیده بزرگان سینما)

کارگردان: ژان‌پی‌یر و لوک داردن

خلاصه داستان: یک پزشک جوان و بااستعداد (با بازی آدل هانل( حاضر نمی‌شود دیروقت در مطب خود را روی یک مراجعه‌کننده مرموز باز کند. او صبح روز بعد می‌فهمد که مراجعه‌کننده دختری بوده که حالا مرده است و پلیس هیچ راهی برای شناختن هویت دختر ندارد. او که حیرت‌زده شده است و احساس گناه می‌کند، می‌خواهد هویت و نام دختر را پیدا کند تا جسد به صورت مجهول‌الهویه دفن نشود.

درباره فیلم: ژرمی رنیه و الیویه گورمه از دیگر بازیگران «دختر ناشناس» هستند که اولین بار سال گذشته در بخش مسابقه اصلی جشنواره کن روی پرده رفت. برادران داردن با دو نخل طلا از جشنواره کن، از مشهورترین و معتبرترین فیلمسازان اروپایی به شمار می‌روند. آن‌ها پیش از این برای «رزتا» (۱۹۹۹( و «کودک» (۲۰۰۵( دو بار برنده نخل طلا شده‌اند. داردن‌ها هم‌چنین برای «سکوت لورنا» جایزه بهترین فیلمنامه را از جشنواره کن گرفتند و برای «پسری با دوچرخه» جایزه بزرگ هیأت داوران را به خانه بردند. سه سال پیش نیز فیلم «دو روز، یک شب» به کارگردانی آن‌ها با بازی ماریون کوتیار در بخش مسابقه اصلی کن نمایش داده شد.

محصول مشترک: بلژیک، فرانسه.

«مرگ در سارایوو» (Death in Sarajevo) –  نمایش‌های ویژه (آثار برگزیده بزرگان سینما)

کارگردان: دنیس تانوویچ

خلاصه داستان: داستان در مکانی خیالی به نام هتل اروپا روی می‌دهد که از مسافرخانه معروف هالیدی در سارایوو الگو گرفته است. مسافرخانه هالیدی در دوران جنگ محل اقامت دیپلمات‌ها و خبرنگاران بین‌المللی بود. داستان در سال ۲۰۱۴ در صدمین سالروز ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند، وارث تاج‌وتخت پادشاهی اتریش-مجارستان در سارایوو روی می‌دهد که قتل او زمینه‌ساز آغاز جنگ جهانی اول شد.

درباره فیلم: «مرگ در سارایو» سال گذشته به عنوان نماینده بوسنی و هرزگوین در بخش اسکار فیلم خارجی‌زبان به آکادمی علوم و هنرهای سینمایی معرفی شد. دنیس تانوویچ که در ۲۰۰۲ برای فیلم «سرزمین بی‌طرف» برنده اسکار بهترین فیلم خارجی‌زبان شد، در فیلم جدیدش بار دیگر به موضوع تأثیر جنگ داخلی بالکان در دهه ۱۹۹۰ پرداخته است. تانوویچ در فیلم جدیدش این مسأله را مورد کندوکاو قرار می‌دهد که چگونه تاریخ پیچیده بالکان، هم‌چنان روی مردم و تعامل بین آن‌ها تأثیرگذار است. «مرگ در سارایوو» اولین بار در شصت‌وششمین جشنواره برلین به نمایش درآمد و جایزه بزرگ هیأت داوران را دریافت کرد. این فیلم از روی نمایشنامه‌ی «هتل اروپا» نوشته برنار هانری‌لوی، روشنفکر و فعال سیاسی فرانسوی ساخته شده است که در ۲۰۱۴ در سارایوو نیز روی صحنه رفت.

محصول مشترک: بوسنی و هرزگووین، فرانسه.

«فرانتز» (Frantz) – نمایش‌های ویژه (آثار برگزیده بزرگان سینما)

کارگردان: فرانسوا اوزون

خلاصه داستان: در یک دهکده کوچک در آلمان بعد از جنگ جهانی اول، زنی جوان به نام آنا عزادار نامزدش فرانتز است که در نبردی در فرانسه کشته شده است و برای دیدن او هر روز به قبرستان می‌رود. روزی، یک مرد فرانسوی جوان به نام آدرین هم گلی روی سنگ قبر می‌گذارد. حضور او بعد از شکست آلمان یک ارتباط جدید را به همراه دارد و…

درباره فیلم: فیلم سیاه‌وسفید «فرانتز» اولین بار در سپتامبر سال پیش در بخش مسابقه بین‌الملل جشنواره ونیز روی پرده رفت و برنده جایزه مارچلو ماسترویانی بهترین بازیگر مرد یا زن جوان جشنواره برای پائولا بیر بازیگر آلمانی شد.

«نمک و آتش» (Salt and Fire) – نمایش‌های ویژه (آثار برگزیده بزرگان سینما)

کارگردان: ورنر هرتسوگ

خلاصه داستان: دو زیست‌شناس برای تحقیقات سازمان ملل درباره یک فاجعه‌ی زیست‌محیطی به آمریکای جنوبی فرستاده می‌شوند. اما مدیر تبهکار یک کمپانی بزرگ و مسئول فاجعه، آن‌ها را می‌رباید. نشانه‌هایی از یک آتشفشان عظیم به چشم می‌خورد و آن‌ها برای جلوگیری از فاجعه باید متحد شوند.

درباره فیلم: هرتسوگ در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ با فیلم‌های بلند سینمایی چون «آگیره، خشم خداوند» (۱۹۷۲(، «معمای کاسپار هاوزر» (۱۹۷۴( و «فیتس کارالدو» (۱۹۸۲( نام خود را به عنوان بخشی از جنبش موج نوی سینمای آلمان مطرح کرد. او در کنار راینر ورنر فاسبیندر، ویم وندرس، الکساندر کلوگه، فولکر شلندورف و مارگارت فن تروتا از چهره‌های پیشرو سینمای آلمان در آن سال‌ها بود. در سال‌های اخیر فیلم‌های مستند هرتسوگ مانند «مرد گریزلی» (۲۰۰۵(، مستند نامزد اسکار «برخوردها در انتهای دنیا» (۲۰۰۹( و «بند اعدامی‌ها» (۲۰۱۲( بیش از همه مورد توجه بود‌ه‌اند.

محصول مشترک: فرانسه، بولیوی، آمریکا، آلمان، مکزیک.

فیلم‌های کوتاه

«زمزمه‌های باد» (Wind’s Whispers) – مسابقه بین‌الملل (سینمای سعادت)

کارگردان: لوئیک ژونه

خلاصه داستان: پیرزنی در یک خانه‌ی بزرگ جنگلی تنها زندگی می‌کند. او به‌واسطه‌ حضور آدم‌های ناشناس در آستانه‌ گرفتن دشوارترین تصمیم زندگی‌اش قرار می‌گیرد.

مدت زمان: ۱۴ دقیقه

«سکوت» (The Silence) –  مسابقه بین‌الملل (سینمای سعادت)

کارگردان: علی عسگری و فرنوش صمدی

خلاصه داستان: فاطمه و مادرش پناهنده‌های کُردی هستند که در ایتالیا زندگی می‌کنند. آن‌ها دکتر می‌روند ولی دختر به جای ترجمه‌ حرف‌های دکتر برای مادرش، سکوت می‌کند.

مدت زمان: ۱۵ دقیقه

محصول مشترک: ایتالیا و فرانسه


منبع: عصرایران

زمان و مکان مراسم ترحیم عارف لرستانی

مراسم هفتمین روز درگذشت عارف لرستانی روز دوشنبه، دوم اردیبهشت ماه برگزار می‌شود.

به گزارش ایسنا، مراسم هفتمین روزدرگذشت عارف لرستانی، بازیگر تلویزیون روز دوشنبه از ساعت ۱۸ الی ۱۹ و ۳۰ در مسجد جامع شهرک غرب برگزار خواهد شد.

«عارف لرستانی» (متولد ۱۵ بهمن ۱۳۵۰) در کرمانشاه، بازیگر تئاتر و تلویزیون ایران بود. او با مجموعه «جنگ ۷۷» به کارگردانی مهران مدیری پا به عرصه بازیگری گذاشت و پس از آن در چندین مجموعه دیگر از جمله «قهوه تلخ» با او همکاری کرد.

از جمله آثار تلویزیونی این بازیگر فقید به «در حاشیه»، «کوچه مروارید»، «شوخی کردم»، «ویلای من» و «مرد دوهزار چهره» می‌توان اشاره کرد.

او همچنین در فیلم‌های سینمایی «شام عروسی» (۱۳۸۴)، «انتخاب»، (۱۳۸۳)، «معادله» (۱۳۸۲) و «مانی و ندا» (۱۳۷۹) بازی کرده است.

مراسم تشییع پیکر زنده‌یاد عارف لرستانی از صبح روز (۲۸ فروردین‌ماه) با حضور خانوداه و چند تن از هنرمندان و و دوستداران او برگزار شد. پیکر این هنرمند از کرمانشاه به سمت روستای سیمینه تشییع شد تا در جوار پدربزرگ خود به خاک سپرده شود.


منبع: عصرایران

یاد سعدی در شیراز زنده شد

برنامه‌های بیستمین یادروز سعدی در شیراز صبح پنجشنبه (۳۱ فروردین) با برگزاری نشست علمی در مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس آغاز شد.

به گزارش ایسنا، در آغاز این نشست، کورش کمالی سروستانی، رییس مرکز سعدی‌شناسی با موضوع سعدی «هویتِ فرهنگ‌ساز شیراز» به سخنرانی پرداخت و گفت: بعد از سعدی، روایت شیراز متفاوت می‌شود. سعدی در ادبیات فارسی دو نقش‌آفرینی داشت و ادبیات فارسی به پیش و بعد از سعدی تقسیم می‌شود. از قضا شیرازِ بعد از سعدی با شیرازِ قبل سعدی متفاوت است و شیراز قبل از سعدی روایتی جغرافیایی و تاریخی دارد و شیراز بعد از سعدی روایتی فرهنگی و ادبی.

این سعدی‌پژوه در ادامه متذکر شد: سعدی و شیراز چنان به هم تنیده‌اند که این دو را نمی‌توان از هم جدا کرد. سعدی به این شهر هویت داده است، البته در کنار بزرگان دیگری همچون حافظ.

کمالی سروستانی سپس به ارائه شاهدهایی از شعر سعدی در این زمینه پرداخت و گفت: سعدی دلباخته این دیار است و ماجرای حب وطنش آشکار است. او بیش از ۴۰ بار از شیراز یاد می‌کند.

رییس مرکز و اسناد فارس در پایان به کم‌کاری سینما، موسیقی و دانشگاه در زمینه توجه به سعدی پرداخت و گفت:‌ کارنامه چاپ کتاب در سال ۹۵ در زمینه‌ سعدی و سعدی‌پژوهی در قیاس با سال‌های پیش سیر نزولی داشته است.

در ادامه برنامه، «اصغر دادبه» با موضوع «رندی در نگاه سعدی» سخنرانی کرد و گفت: بازهم این را تکرار می‌کنم که اگر سعدی نبود، حافظ نبود. ولی اگر حافظ نبود، سعدی بود. وقتی که اساس سعدی است و از آن طرف، رندی با حافظ قرین هم هستند. این رندی چه وضعیتی داشته که به آنجا رسیده است؟

این استاد ادبیات متذکر شد: این واژه که از آن سوی « تاریخ بیهقی» کاربرد داشته در معانی مثبت و منفی به کار رفته است. یک کاربرد لغوی داشته که در این کاربرد همواره منفی بوده است. در «تاریخ بیهقی»، «بوستان و گلستان» رندی لغوی و منفی است. امروز هم  همینطور است. اما آن صورت دومی که دارد به صورت یک اصطلاح خود را نشان داد و معنی مثبت شد. سنایی که از خیلی جهات پیشتاز است مثل خود سعدی از این واژه  با کاربرد لغوی‌اش استفاده می‌کند. در عین حال قالب هم در حد زیادی تعیین‌کننده است. یک واژه ممکن است در یک قالب خاص یک‌جور دربیاید و در قالب دیگری جور دیگری دربیاید.

دادبه افزود: سنایی در مواردی که رندی هم لغوی است و هم در متون حکمی و تعلیمی آن را به کار می‌برد، بدون تردید معنای منفی دارد. در بوستان و گلستان هم همینطور است، اما همان صورت منفی وقتی در مقدمه قصاید غزل‌گونه یا غزل‌های سعدی قرار می‌گیرد دگرگون می‌شود.

این پژوهشگر در ادامه گفت: چرا تا می‌گوییم رندی، حافظ در ذهن‌مان می‌آید و مثلا سنایی و خیام نمی‌آید؟ زیرا رندی در حافظ به یک مکتب تبدیل می‌شود. یک رندی مفهومی داریم و یک رندی که  عنوان پیدا می‌کند و برایش تابلو می‌زنند. رندی مفهومی را در سعدی می‌بینیم، اما این رندی در کار حافظ تشخص پیدا می‌کند.

پایان‌بخش قسمت نخست نشست علمی یادروز سعدی سخنرانی محمدجعفر محلاتی با موضوع «صلح در سپهر اندیشه سعدی» بود.

او سعدی را پل تمدنی دانست و گفت: در جایی که حمله مغول یک گسست تمدنی نه تنها در ایران، بلکه در جهان اسلام ایجاد کرد، سعدی نقش پل تمدنی را داشت. سعدی در قرنی است که مغول‌ها حمله می‌کنند، اما به صورت واکنشی عمل نمی‌کند و درون‌گرا هم نمی‌شود؛ برای همین نقش تمدنی ایفا می‌کند که بسیار شگرف است. سعدی شاعر  بهار اندیشه و صلح در فصل خشونت مغول است، اما قدر سعدی خیلی شناخته شده نیست.

او در ادامه با بیان اینکه اخلاق صلح سه ساحت دارد، اظهار کرد:‌ این سه ساحت اخلاقِ جنگ، اخلاقِ بخشایش و اخلاقِ دوستی است. نمونه‌های این سه ساحت در شعر سعدی در قرن هفتم و وسط حمله مغول‌ها زمانی که جهان در فروریزی است دیده می‌شود. سعدی به هر سه ساحت اخلاق صلح نگاه ویژه دارد  و هر سه را می‌فهمد. این موضوع با توجه به تئوری‌های امروز بسیار جالب توجه است.

محلاتی در پایان به ارائه‌ی شاهد مثال‌هایی از شعر سعدی در این زمینه پرداخت.

هئیت رییسه نشست علمی یادروز سعدی فرح‌ نیازکار، سیروس رومی و صدرا ذوالریاستین بودند.


منبع: عصرایران