اپرای «خیام» آخر خرداد روی صحنه

سرپرست گروه تئاتر «آران» با اشاره به اینکه اپرای عروسکی «خیام» اواخر خردادبه صحنه می رود، اعلام کرد که رپرتوآر اپراهای عروسکی این گروه تئاتری نیز بعد از اجرای «خیام» برگزار می شود.

بهروز غریب‌پور درباره وضعیت تولید اپرای عروسکی «خیام» به مهر گفت: میکس موسیقی اپرای عروسکی «خیام» شروع شده و کار ساخت دکور این اپرا تمام و دکور نصب شده است. ما از نیمه دوم اردیبهشت ماه نیز برای تکمیل گروه بازی‌دهندگان عروسک و آمادگی گروه برای برپایی رپرتوآر اپراهای عروسکی، کارگاهی آموزشی برپا می کنیم.

وی اظهار کرد: از اول خردادماه تمرین گروه برای اپرای عروسکی «خیام» آغاز می شود و امیدوارم در پایان خردادماه این اپرای عروسکی را روی صحنه ببریم.

سرپرست گروه تئاتر «آران» ادامه داد: قرار است بعد از اجرای اپرای عروسکی «خیام» در تهران، این اپرای عروسکی را در زادروز خیام در شهر نیشابور هم اجرا کنیم. ما پیش از این اپرای «رستم و سهراب» را در خراسان که زادگاه فردوسی است و «حافظ» را در شیراز به صحنه برده بودیم.

غریب پور درباره برنامه گروه تئاتر «آران» برای برپایی رپرتوآر اپراهای عروسکی این گروه، یادآور شد: ما بعد از اجرای اپرای «خیام» به اجرای اپراهای عروسکی دیگر این گروه خواهیم پرداخت. گروه تئاتر «آران» عناوین ۵ گانه شاعران بی نظیر ایران شامل فردوسی، حافظ، مولوی، سعدی و خیام را که بازگوی اندیشه های ایرانی هستند، اجرا می کند. مدت هاست که اپرای عروسکی «مکبث» را هم اجرا نکرده ایم که در رپرتوآر پیش رو آن را هم اجرا خواهیم کرد. همچنین در ایام ماه محرم، اپرای عروسکی «عاشورا» را هم به صحنه خواهیم برد.

وی درباره اجراهای بین المللی گروه تئاتر «آران» توضیح داد: صحبت هایی برای اجرای اپراهای عروسکی «آران» در خارج از کشور شده است و چه بسا اولین اجرای بین المللی در سال جاری برای اپرای «خیام» باشد. شهر میلان ایتالیا هم متقاضی اجرای اپرای عروسکی «عاشورا» است.

این کارگردان عرصه تئاتر تأکید کرد: دعوت هایی برای اجراهای بین المللی گروه وجود دارد ولی اجرای بین المللی آثار بستگی به شرایط گروه و طرف مقابل دارد و تا از منابع مالی و حامیان اجراهای خارجی مطمئن نشویم، اقدامی در این زمینه نخواهیم کرد.

غریب پور درباره عوامل اپرای عروسکی «خیام» افزود: خوشبختانه تیم خواننده و آواگران این اپرا اعم از محمد معتمدی، اسحاق انور، وحید تاج، مهرداد ناصحی، مهدی امامی، روشنک کی منش، حامد فقیهی و مهدی ذوالقدر و بسیاری دیگر از هنرمندانی که در اپراهای «سعدی» و سایر آثار با من همکاری داشتند، به طرز زیبایی در اپرای «خیام» همکاری کردند. امید زنده نام به عنوان یک فارغ التحصیل مسلط موسیقی کار میکس موسیقی «خیام» را انجام می دهد و فرنوش بهزاد رهبری کنسرت و امیر بهزاد آهنگسازی این اثر را بر عهده داشته اند.

وی در پایان اظهار امیدواری کرد که ماحصل کار تیم موفق موسیقی اپرای عروسکی «خیام» مورد پسند مخاطبان اپراهای عروسکی گروه تئاتر «آران» قرار گیرد.


منبع: عصرایران

فرهنگ قافیه‌ باخته

سینما نیاز به جهت‌دهی درست و هدفمند و بیرون‌آمدن از این انفعال و حضور باری به هر جهت و ایجاد انگیزه در نسل‌های مختلف و کارآمد فیلم‌ساز دارد.

جواد طوسی در روزنامه شرق نوشت:

اولین مناظره تلویزیونی نامزدهای ریاست‌جمهوری در بعدازظهر جمعه هفته گذشته، فرصت مناسبی بود تا ببینیم این افراد منتخب و تأیید‌صلاحیت‌شده، چه برنامه‌ها و دغدغه‌های فرهنگی‌ای دارند. نتیجه طبق معمول، بسیار ناامیدکننده بود. اغلب مطالب عنوان‌شده در حد کلی‌گویی و شعار و اشاره‌های تیتروار و احساسی (نه کارشناسانه) بر یک‌سری معضلات، ناهنجاری‌ها و کمبودهای جامعه که در شرایط کنونی توی بورس هستند، بود. دراین‌میان، مقوله «فرهنگ و هنر» چندان محلی از اعراب نداشت. ظاهرا رقبا مچ‌گیری و حال‌ِ همدیگر را گرفتن و ارائه شمایلی دلسوز و مردمی از خود را ارجح‌تر از نگاه عمیق‌ به حوزه فرهنگ تشخیص دادند. البته آقای اسحاق جهانگیری به لحاظ نگاه متعادل و واقع‌بینانه و هدفمند و تسلط بر گفتار و رعایت هوشمندانه قواعد بازی (قطع‌نظر از عدم تبیین برنامه مشخص فرهنگی) برنده اصلی این مناظره بود.

از بین نامزدها، تنها جناب آقای سیدابراهیم رئیسی در قالب کلی به مقوله فرهنگ پرداختند و –به‌ویژه- اهمیت سینما را یادآور شدند. اما با ذکر این مطلب که سینما باید از این وضعیت بحرانی بیرون بیاید (نقل به مضمون) مشخص شد که اطلاعات کافی و عمیق و برنامه روشن در این حوزه ندارند و صرفا براساس شنیده‌ها و گفته‌های جناح و طیفی خاص این‌گونه اظهارنظر می‌کنند. در نگاهی منصفانه و واقع‌بینانه سینما با وجود همه سیاست‌گذاری‌های غلط و تداوم آزمون‌و‌خطاهای سالیان اخیر، آن‌چنان وضعیت ناخوشایند و اورژانسی ندارد که یک اقدام ضربتی و فوری را همچون مشکلات اقتصادی، معیشتی، شغلی و معضل بی‌کاری، زیست‌محیطی و… ایجاب کند.

سینما نیاز به جهت‌دهی درست و هدفمند و بیرون‌آمدن از این انفعال و حضور باری به هر جهت و ایجاد انگیزه در نسل‌های مختلف و کارآمد فیلم‌ساز دارد تا بتوانیم شاهد تنوع در چرخه تولید سالانه و ایجاد رقابت سالم و سازنده میان فیلم‌سازان کهنه‌کار قدیمی، میان‌سال و جوان باشیم. مشکل اصلی سینمای فعلی ما هویت‌باختگی و میان‌مایگی و دوربودن از قواعد استانداردهای حرفه‌ای (آن‌گونه که مفهوم «هنر / صنعت»را دربر گیرد) است. استنباط بینندگان فهیم و آشنا به مباحث فرهنگی این است که آن‌قدر جامعه سیاست‌زده و نامنعطف ما در وضعیت افراط و تفریطی و نامتعادل قرار گرفته که عیار بالای «فرهنگ» نزد دولتمردان و سیاست‌گذاران و سیاست‌بازان پایین آمده است. روی همین اصل، اغلب نامزدها در این‌گونه رقابت‌های حساس و موقعیت‌های کلیدی، ترجیح می‌دهند برای موضوعات ملتهبی که نظر طیف‌های مطرح جامعه را به خود جلب کند و با اقتصاد و معیشت و گذران زندگی روزمره اقشار آسیب‌پذیر مرتبط باشد، سینه بزنند. قاعدتا در چنین فضای متشنجی که تأمین معاش در اولویت قرار دارد، «فرهنگ» آش چندان دهان‌سوزی نیست که (به عنوان نامزد ریاست‌جمهوری) بخواهیم برایش زیاد مایه بگذاریم و موجودیت و جایگاه مستقل و محکمش را شناسایی و باور کنیم.


منبع: عصرایران

سیف‌الله صمدیان: انگار عباس کیارستمی دارد با من زندگی می‌کند

وب سایت هنر وتجربه – بهزاد وفاخواه: «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه با عباس کیارستمی» که در نامش اشاره‌ای به ۷۶ سال و ۱۵ روز زندگی کیارستمی دارد، مستندی است که سیف‌الله صمدیان، عکاس و فیلم‌بردار و همکار کیارستمی درباره دوست درگذشته‌اش ساخته است.

 «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه با عباس کیارستمی» که در نامش اشاره‌ای به ۷۶ سال و ۱۵ روز زندگی کیارستمی دارد، مستندی است که سیف‌الله صمدیان، عکاس و فیلم‌بردار و همکار کیارستمی درباره دوست درگذشته‌اش ساخته است. مستندی که به درخواست احمد کیارستمی پسر بزرگ آن مرحوم آلبرتو باربرا مدیر جشنواره ونیز برای نمایش در افتتاحیه این جشنواره آماده شد. این ۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه تصویر، از بین ده‌ها ساعت تصاویری که صمدیان در طول سال‌ها از زندگی روزمره و سفر و دوستی با کیارستمی گرفته انتخاب شده است.

انگار عباس کیارستمی دارد با من زندگی می‌کند 

تصاویری که کیارستمی را در حال سفر در جاده‌های برفی بیرون شهر برای عکاسی، پشت صحنه فیلم «پنج»، کیارستمی در حال صداگذاری این فیلم با روش‌های ابتکاری، شعرخواندن او در طول پرواز، ساختن تیتراژ «سربازان جمعه» و رفاقتش با مسعود کیمیایی، عکس گرفتن از پشت پنجره ماشین در یک روز بارانی و نشان دادن عکس‌ها به صمدیان، سفر شمال با خانواده پناهی، انتخاب لوکیشن برای علیرضا رییسیان و لحظاتی شخصی نشان می‌دهد. در طول فیلم سیف‌الله صمدیان همیشه پشت دوربین است و کیارستمی روبه‌روی دوربین.

لحظاتی شخصی از یک رفاقت. کیارستمی او را «صمدآقا» خطاب می‌کند و گاه با لهجه ترکی سر به سر او می‌گذارد. پایان فیلم اما حیرت‌انگیز است. پایانی که در لوکیشن سکانس پایانی «زیر درختان زیتون» اتفاق می‌افتد و بسیار غیرمنتظره است. پایانی که باید روی پرده ببینید، آن هم بعد از از دیدن هفتادوچنددقیقه تصاویر بی‌واسطه از عباس کیارستمی و از یک دوستی.این فیلم که در یادمان‌های عباس کیارستمی در جشنواره‌های متعددی به نمایش ‎درآمده‌،این روزها در گروه هنروتجربه در حال اکران است.

یکی از ویژگی‌های فیلم شما این است که اصلا فیلم غمگینی نیست، در حالی که در یادبود یک دوست و هنرمندی که ازدنیارفته ساخته شده است.

این سوال اصلا بحث دیگری را باز می‌کند. پس باید کمی از قبل‌تر شروع کنیم. ما، یعنی من و عباس کیارستمی، سال ۲۰۰۰ از طرف سازمان ملل و مجموعه ایفاد که مسئولیت حمایت از بچه‌‌های یتیم باقی‌مانده از پدر و مادرهایی که براثر ایدز از دنیا رفته‌اند را برعهده دارد به اوگاندا دعوت شدیم. کشوری که دو میلیون نفر در آن از ایدز مرده بودند. آقای کیارستمی گفت صمدآقا بیا با هم برویم. رفتیم و البته در کنار ما آقای رامین رفیع رزم که در همان ایفاد کار می‌کرد و محمد رازدشت عکاس و مستندساز و سهند پسر من هم به عنوان دستیار تدوین حضور داشتند. از این گروه چهارپنج نفره سه نفرشان فوت کرده‌اند.

هرسه نفر جز من و سهند. ولی حاصل کار این سه نفری که حالا به سوی مرگ رفته‌اند، هدیه‌ای به نفع زندگی بود و در نهایت شد فیلم «ABC  آفریقا». قرار بود راجع به ایدز و مرگ و بچه‌های یتیم فیلم بسازیم ولی نتیجه فیلمی شد از درون بسیار شاداب و سرشار از لحظاتی که هم ما و هم بچه‌های جلوی دوربین سرخوش بودیم. سال بعد که فیلم در بخش اصلی جشنواره کن پذیرفته شد (و شاید اولین فیلم کن بود که با هندی‌کم گرفته شده بود) مارتین اسکورسیزی که از به واسطه داوری در بخش سینه‌فونداسیون کن با کیارستمی آشنایی داشت، آن‌جا به کیارستمی گفته بود حسرت به دل ماندم در سینما لذتی را که شماها با دو دوربین از پروسه فیلم‌سازی برده‌اید، تجربه کنم، اما می‎دانم هیچ‌وقت به آن نمی‌رسم؛چون صنعت فیلم‌سازی و حاکمیت پول بر سینما نمی‌گذارد به آن رهایی برسیم که در کار شما است.

این‌ها را در ادامه همین سوال می‌گویم. با دو دوربین و برخورد کشف و شهودی با لحظه‌ها، بدون دکوپاژ و بدون سناریو رفتیم وسط یک ماجرایی و نتیجه چیزی شد که اسکورسیزی می‌گفت دوست داشته به این رهایی برسد و می‌گفت ما در سینما در یک کادر بسته اول همه زندگی را می‌کُشیم و بعد می‌خواهیم باورپذیری صحنه را به همه بقبولانیم اما دوربین شما سیصد‌وشصت درجه در این فیلم می‌چرخد و خودتان می‌آیید داخل کادر و می‌روید بیرون و انگار جزو لاینفک این اتفاق بوده‌اید. در سینمای ما اصلا این کار امکان‌پذیر هم نیست.

در مسترکلاس مراکش هم که فیلم دیگری درباره آن ساخته‌اید و در هنروتجربه هم اکران شد، مشابه همین جملات را مارتین اسکورسیزی نسبت به سینمای کیارستمی بیان می‌کند. شما کلا چندبار سفر کردید با آقای کیارستمی؟

تعدادش آنقدر زیاد بوده که نمی‌توانم بشمرم. انگار بگویی چندبار نفس کشیده‌ای…

انگار عباس کیارستمی دارد با من زندگی می‌کند

اولین بار اصلا چطور با ایشان آشنا شدید؟

این را جایی تعریف نکرده بودم. البته آشنا شدن فرق دارد با دوستی و اولین دیدار هم فرق دارد با آشنایی. همه این‌ اولین‌ها در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در خیابان جم نزدیک همان بیمارستانی که خاطره بدی برای ما به جا گذاشت، اتفاق افتاد. من سال ۵۷ فیلمی ساخته بودم از روزهای انقلاب در ایران و راهپیمایی اربعین که یک‌سرش میدان فوزیه سابق بود که الان شده امام حسین و سر دیگرش تا میدان شهیاد که آزادی شده. اسم فیلم را از روی شعری که سیاوش کسرایی داشت گذاشته بودم «راه دراز رنج تا رستاخیز». آن موقع‌ها برای ما رنج معنای خاصی داشت.

این فیلم سوپرهشت در تدوین حدود بیست دقیقه شد. نورالدین زرین کلک عزیز مسئول بخش سینمایی کانون، فیلم سوپرهشت من را دید و خوشش آمد و خواستند بخرند که درنهایت هم به مبلغ پنجاه و چهارهزارتومان خریدند و با آن پول یک رنو خریدم. فیلم را در استودیو فیلم‌ساز به شانزده میلی‌متری ریورسال تبدیل کردند، بنده که رفتم امضای نهایی قرارداد را بگیرم گفتند برو اتاق آقای کیارستمی در طبقه بالا. من در اتاقی تاریک با مردی با عینکی تیره مواجه شدم، برای اولین‌بار.

پس این شد اولین رودررویی شما دونفر. ولی سال‌ها طول کشید تا در یک فیلم با همدیگر همکاری کنید. اولین همکاری شما در ABC آفریقا بود؟

ما با هم برای بازبینی و انتخاب لوکیشن فیلم «باد ما را خواهد برد» سفری سه‌نفره داشتیم با آقای کیارستمی و بهمن قبادی که آن زمان دستیارش بود و قرار بود لوکیشن‌های آن منطقه را به ما نشان بدهد. سفر بسیار عجیبی بود و من کلی تصویر خاطره‌انگیز  گرفتم که هم از نظر سینمایی و هم از نظر رفاقت جالب بودند. هیچ‌کدام از آن تصویرها را در فیلم «۷۶ دقیقه…» نگذاشتم. آن سفر باعث شد که کیارستمی بیشتر با دوربین من و نوع کارم آشنا بشود.

شما همیشه دوربین‌دست‌تان است. یکی دوساعت پیش در اتاق فرمان سالن خانه هنرمندان [این گفت‌گو در هفته آخر اسفند وبعد از مراسم یادبود مسعود معصومی انجام شده است] هم داشتید فیلم می‌گرفتید و در دفتر هنروتجربه هم خیلی مواقع شما را با دوربین روشنِ موبایل‌تان دیده‌ایم. چقدر فیلم داشتید که این ۷۶ دقیقه را از آن درآوردید؟

سوال‌های سخت نکن! اول برگردیم به ABC آفریقا! همه چیز تبدیل شد به شوروشوق زندگی و بچه‌هایی که می‌آمدند و خودشان را مهمان دوربین می‌کردند اما نمی‌دانستند که این‌ها میزبانان اصلی فیلم هستند. یکی از همین بچه‌های بازمانده از ایدز دختری به نام «پاسکازیا» بود که یک راهبه در گوشه خیابان پیدایش کرده بود. ما در هتل شرایتون کامپالا یک روز صبحانه می‌خوردیم که دیدیم یک بچه سیاهپوست خیلی خوشگل با تیشرتی که رویش ABC نوشته بود لای جمعیت راه می‌رود. دوربینم روشن شد و دنبال این بچه راه افتادم. دیدم که این بچه رفت بغل دوتا غربی. خیلی تعجب کردیم. عباس آقا گفت برویم با این‌ها صحبت کنیم. رفتیم و صحبت کردیم و تبدیل شد به آخرین سکانس فیلم که دارند بچه را از اوگاندا می‌برند و به فرزندخواندگی می‌پذیرند. مادر خانواده یک معلم بود و پدر یک ارتوپد و چقدر این دونفر انسان بودند.

ده سال بعد هم در اتریش دنبال آن‌ها رفتم. چون در ادامه آن فیلم یک کاری دارم می‌کنم و دیدم یک بچه دیگر هم آورده‌اند و گفتند سرپرستی دورادور چند بچه دیگر را هم پذیرفته‌ایم و هزینه‌های‌شان را می‌پردازیم. یاد بگیرند ایرانی‌هایی که فکر می‌کنند باید حتما بچه از خودشان باشد تا مورد لطف و مهربانی قرار بگیرد و محبت را از این همه بچه مشتاق محبت دریغ می‌کنند. خلاصه این بچه از آفریقا خوار شد و به سمت خوشبختی رفت اما به قول آقای کیارستمی باید دید آیا اگر می‌ماند احساس خوشبختی بیشتری می‌کرد یا حالا که رفت.

انگار عباس کیارستمی دارد با من زندگی می‌کند

چه سوال عجیبی هم هست. بچه‌ها در این فیلم در اوگاندا واقعا شادند.

باید دید که به دپرسیون اروپا دچار می‌شود یا آن جوش و خروش درونی‌شده آفریقایی‌اش را آن‌جا میخ می‌زند به جامعه اکثرا سرد اروپا. باید منتظر ماند و دید.

وقتی سوال کردم چندبار با هم سفر کرده‌اید، تعداد این سفرها مهم نبود. برایم جالب بود ببینم عباس کیارستمی در سفر چگونه بوده است. لحظاتی از شعرخواندن او در هواپیما در فیلم هست که از لحظات خوب فیلم محسوب می‌شود.

این فیلم یک آموزش برای خود من هم بود که برگردم به داشته‌هایم. در مراسمی که بعد از فوت ایشان در خانه شعر پاریس گرفتند و ژیل ژاکوب و مارین کارمیتز از MK2 و خیلی از بزرگان آن‌جا بودند، احمد [پسر بزرگ عباس کیارستمی] گفت یک ماه بعد جشنواره ونیز شروع می‌شود و می‌خواهند برای پدرم بزرگداشت بگیرند و جز متریال تو چیزی به ذهنم نرسید عمو صمد! خواهش می‌کنم فیلمی بساز که آن‌جا نمایش دهیم.

گفتم آخر فقط یک ماه مانده و فیلم ساختن در یک ماه از لحاظ حرفه‌ای و حسی بیشتر شبیه جوک است. تا این‌که خود آلبرتو باربرا زنگ زد و حرفی زد که من را تحریک غیرتی و اخلاقی کرد. گفت برای اولین بار می‌خواهم ریسکی در مقام مدیر یک جشنواره الف جهانی کنم که اسم فیلمی را که هنوز ساخته نشده در کاتالوگ چاپ کنم به شرطی که تو قول بدهی این کار را می‌کنی. حالا حساب کنید در یک ماه نمی‌شود حتی صدای یک فیلم را درست کرد. آن هم با این همه فیلمی که من داشتم!

که نگفتید هم چندساعت است!

کیارستمی در ورک‌شاپ مراکش به من اشاره کرد و گفت این صمدآقا را می‌بینید؟ اگر بعضی‌ها روزی چهار پنج پاکت سیگار می‌کشند، صمدآقای ما روزی چهار پنج کاست فیلم می‌گیرد! وقتی فیلم‌ها را تدوین‌شده می‌دیدم، آموزش هم بود برای من. خلوت و لحظات شخصی یا محدوده شخصی یک آدم خیلی خیلی مقدس است و ما حق نداریم با دوربین دریده و بی‌ملاحظه وارد لحظات خصوصی آدم‌ها شویم و این امنیتی که احمد آن‌جا در مراسم پاریس از آن صحبت کرد، نشانش آن‌جاست. احمد در پاریس گفت پدرم سی سال مقابل دوربین عمو صمد من، آرام، مطمئن و خیالش راحت بود که او دارد کار خودش را می‌کند و اگر هم من در کادرش هستم قرار نیست، سواستفاده‌ای شود.

وقتی فیلم‌ها را دیدم احساس کردم که دوربین، بدون ریا و تعارفات ایرانی ما، خیلی نجیب در صحنه حضور دارد. این نجابت بدون قصد و غرض بوده. انواع مختلفی از بیننده‌ها فیلم را می‌بینند و امکان ندارد بتوانی بدون صداقت باشی و سر همه را کلاه بگذاری. اینقدر بی‌محابا این روزها در مهمانی‌ها و مجالس فیلم و عکس می‌گیرند و بدون این‌که شان آن محیط حفظ شود دوثانیه بعد در فضای مجازی دست به دست می‌چرخد. این کار زشت‌ترین خیانتی است که به محضر تصویر می‌شود.

انگار عباس کیارستمی دارد با من زندگی می‌کند

تعریف‌های زیادی در مصاحبه‌ها خوانده‌ایم از سفرهایی که برای پیدا کردن لوکیشن انجام می‌شده. خیلی‌ها گفته‌اند این سفرها بهترین خاطرات‌شان از کیارستمی بوده‌ است. در فیلم شما هم تصاویری از سفرها هست و در یکی از همین‌هاست که کیارستمی لوکیشن را Look-eishen نام‌گذاری می‌کند.

بله یعنی نگاه کن و عیش کن! این سفر سه نفره را برای فیلم «ایستگاه متروک» با علیرضا رییسیان رفته بودیم. جایی بود که سه دهه قبل در همان‌جا با آراپیک باغداساریان برای کانون فیلمی ساخته بودند. خاطرات من گفتاری نیست، تصویری است. انگار وقتی دوربینم را روشن می‌کنم، حافظه‌ام پاک می‌شود و چیزی یادم نمی‌آید. ولی وقتی اولین فریم یک خاطره تصویری را می‌بینم، حتی حرکت دوربین چندثانیه بعدش برایم زنده می‌شود. ما جداگانه کار خودمان را می‌کردیم و هرکس مشغول خلق خودش بود و از با هم بودن لذت می‌بردیم.

اکثر مواقع ما در ماشین مشاعره می‌کردیم. یک مصرع را ایشان شروع می‌کرد و من ادامه می‌دادم و ناگهان می‌دیدی یک ساعت است ما داریم همین‌طور منظوم با هم حرف می‌زنیم با خنده یا طنزهایی که پیش می‌آمد… حیلی هم حسرت می‌خورم. حرف‌هایی می‌زد که به خاطر حفظ همان خلوت در فیلم نیاوردم. جاهایی دوربین روشن بود که خود موقعیت و طبیعت به من تحمیل می‌کرد. قرار هم نبود در همه لحظات سفر دوربین روشن باشد. ولی باورت نمی‌شود در تمام لحظاتی که دوربین روشن بود استعداد به حافظه سپردن را از دست می‌دادم. از طرفی به خاطر مسائل فنی و اندازه کادر، در این فیلم از راش‌های مینی‌دی‌وی اوایل دوران دیجیتال استفاده شد که هنوز اچ‌دی نیامده بود و با راش‌های ماتریال‌های دیگر می‌شد فیلم‌های دیگری هم ساخت. از فیلم‌های خارج از کشور، از نمایشگاه‌ها… از همه این‌ها می‌توان فیلم‌های دیگری ساخت.

در واقع انتخاب ۷۶ دقیقه از بین این همه راش باید خیلی سخت باشد.

خیلی سخت بود ولی دوتا پلان من را نجات داد. یکی سکانس آخر که فهمیدم اگر خدا قرار بود معجزه‌ای در دامن من قرار بدهد، از این درست‌تر نمی‌شد. به قول امیر نادری که در جشنواره بوسان می‌گفت با من چه کردی تو… در ونیز هم در یکی از نقدها نوشته بودند پایان‌بندی این مستند یکی از به یادماندنی‌ترین پایان‌های پنجاه سال اخیر سینمای جهان است. این را نمی‌گویم چون دوربین من ثبتش کرده است، واقعا اگر کاری که کیارستمی در این صحنه انجام می‌دهد و آن کنش که از آن روح همیشه جوان سر زد، نبود، این پایان‌بندی به عقل هیچ تنابنده‌ای نمی‌رسید. آن صحنه من را نجات داد.

یک صحنه دیگر هم اول فیلم که در جاده برفی داشتیم می‌رفتیم فیلم «جاده‌ها» را کار کنیم. عکاسی از سگ را آگاهانه گذاشتم که آدرس بدهم این کدام سفر است. البته هزارتا ریزه‌کاری داشت درباره صحنه‌ها و آدم‌هایی که در فیلم هستند و این چالش که چه‌کار کنم بت‌سازی نکنیم و فیلمی در تایید صرف یک انسان نسازیم.

که این کار را نکردید.

من هم اگر خواستم در عمل چنین فیلمی از کار در نیامده. هرکس دیده گفته فیلمی کاملا بی‌طرف است. نتیجه چیز غریبی شد. آدم‌هایی که از سر بدبینی‌های سیاسی و فرهنگی با کیارستمی بد بودند که این‌ها غرب‌زده‌اند یا به میل اجنبی‌ها فیلم جشنواره‌ای می‌سازند و کشورشان را دوست ندارند… خیلی از همین‌ها بعد از نمایش فیلم آمدند پیش من و می‌گفتند می‌خواهیم حلالیت بطلبیم. در این فیلم شیوه ساختن یک پرتره سینمایی کاملا متفاوت است. یک پرتره اطلاعات لازم دارد اما این فیلم بدون این‌که با کسی مصاحبه کند یا خود کاراکتر در مورد خودش صحبت کند یا من از او حرف بزنم، ۷۶ دقیقه پیش می‌رود.

فیلم یک‌ماهه تمام شد اما واقعیت این است که یک ماه در طول زمان طول کشید و ۲۵ سال در عمق زمان. و فقط انرژی خود عباس کیارستمی این تدوین را پیش برد و لحظه لحظه فیلم داد می‌زند که با من باشید با من بیایید با من حال کنید و با من لحظات غیرقابل لمس را لمس کنید. آن تلفن احمد و جشنواره ونیز باعث شد بفهمم چقدر لازم بود این فیلم ساخته شود. از کشورهای مختلف آدم‌های مختلف آمدند پیش من و گفتند برای ما دیدن این وجه از وجوهات ذهنی و انسانی و این‌جهانی کیارستمی، با این فیلم بازتر شد و شناخت دقیق‌تری نسبت به او پیدا کردیم. الان دیگر نه تنها از دیدن فیلم ناراحت نمی‌شوم،  بلکه عادت کرده‌ام به دیدن آن. انگار الان عباس کیارستمی با من دارد، زندگی می‌کند.


منبع: برترینها

تئاتر «بی پدر»، یک مهمانی در حمام خـون

– دکتر شهرام خرازی‌ها: محمد مساوات، نمایشنامه نویس و کارگردان جسور،غیرقابل‌پیش‌بینی و مبتکری است.با مرورکارنامه هنری او اصلا نمی توان به وحدت سبک و محتوای مشخص و ثابتی رسید.مساوات بارها حیطه‌های مختلف نمایشی را بی آنکه متوسل به روش آزمون و خطا شود،پشت سر گذاشته و تجربه کرده‌است.او با هر اجرا علاقه‌مندان‌نمایش‌های صحنه‌ای را شگفت‌زده‌کرده‌است.اجراهای مساوات، آن‌قدر مبتکرانه هستند که به جرات می توان‌گفت به هیچ‌کدام از نمایش های ایرانی شبیه نیستند.

مهمانی در حمام خـون

تاثیرگذاری مستقیم و عمیق بر تماشاگر، مهم‌ترین امتیاز نمایش «بی پدر» است.این تاثیرگذاری نشات‌گرفته از کارگردانی حرفه ای، بازی های‌کنترل شده،موسیقی مناسب و طراحی صحنه و دکور هدفمندوصحیح است.اجزای نمایش «بی پدر» همچون ذرات برف گرد یکدیگر جمع و در پایان به بهمنی تبدیل می‌شوند که پنداشت ها و برداشت های کلیشه ای تماشاگران را ویران می کند.

«بی پدر»؛ روایت شنگول و منگول

مساوات در «بی پدر» به سراغ قصه معروف «شنگول‌و منگول» رفته و این قصه را از بیخ و بن دگرگون‌کرده‌است.قصه از جایی آغاز می‌شود که مامان بزی و آقا گرگه با هم ازدواج می کنند و به اتفاق فرزندان‌شان(گرگک،شنگول،منگول‌وحبه انگور) در خانه مامان بزی ساکن می شوند.دیری نمی پاید که غریزه گرسنگی به سراغ گرگک آمده و وی را وا می‌دارد تا دست حبه انگور را به قصد خوردن بکند.کشمکش بین بچه بزها و گرگک به‌تدریج بالا می‌گیرد اما هر‌بار با وساطت مامان بزی و آقا گرگه قضیه فیصله می یابد.گرگ ها، تمرین بزشدن و بزها، تمرین گرگ شدن می‌کنند تا اینکه پیدا شدن جسد خونین شنگول که سمبل روشنفکری و وجدان بیدار است،بار دیگر تنش بین جمع را دامن زده و آرامش را از خانواده نامتجانس می ستاند.

سرانجام بزها و گرگ‌ها گرسنگی را تاب نیاورده و برای سیر کردن شکم‌شان به سوی جسد شنگول هجوم آورده و گوشت تنش را دریده و می‌خورند.قصه شیرین و شاد شنگول و منگول در نمایش محمد مساوات تبدیل به قصه ای تلخ و به شدت تکان‌دهنده شده است.نمایشنامه نویس در تلاش بوده تا با آشنایی‌زدایی از یک قصه قدیمی آشنا، تلنگری بر اذهان‌خفته بزند و تماشاگر را به اندیشه ورزی درباره جهان پیرامونش وا دارد.

او برای رسیدن به مقصود،قراردادها و اصول پذیرفته شده اجتماعی را به هم ریخته و با قرارداد و اصول خودش،مخاطب را وارد لابیرنتی هولناک می‌کند که خلاصی از آن حتی پس از پایان نمایش ممکن نیست.از این لحاظ «بی‌پدر» بیشترین نزدیکی را با نمایش دیگر مساوات یعنی «خانه‌واده» دارد.شنگول در واقع همان پسر بزرگ نمایش «خانه وا ده» است که به شک رسیده و با ویرانی خود، تفکرات قالبی خانواده را به چالش می کشد.«بی پدر» واجد پیام های بسیاری برای مخاطبین خود است.متن، سرشار از ریزه‌کاری های فراوان برای انتقال غیرمستقیم این پیام ها با زبان نمایش است.سیطره نفسگیر غریزه بر تک‌تک رخدادهای نمایش غیرقابل‌انکار است.

اگرچه نمایشنامه‌نویس برای اسارت‌بشر در چنگال غریزه،گرسنگی را انتخاب کرده اما در لایه های زیرین متن به همه یا بیشتر غرایز به‌ویژه غریزه جنسی نیز پرداخته است.آنچه که زیگموند فروید، لیبیدو(میل جنسی) می نامید، در بسیاری از ماجراهای «بی پدر» به صورت کاملا پنهان و خزنده حضور دارد.تهاجم گرگ ها به بزها و جابه‌جایی مکرر قدرت نه تنها واجد معانی،پیام ها و کنایه های نمادین و فرامتنی سیاسی است بلکه همچون فیلم های پازولینی از اشارات جنسی نیز تهی نیست.تهاجم در این نمایش با تجاوز تقریبا برابر است و بسیاری از ریشه ها و پیامدهای این تجاوز قابل تعمیم به آسیب های اجتماعی جهان معاصر است.

نمایش گروتسک

انتخاب شیوه گروتسک و سبک پست مدرن از جانب مساوات، چه در مقام نویسنده متن چه به عنوان کارگردان،انتخاب بسیار درست و هدفمندی است زیرا متن محتوای کلیشه گریز و بنیانی ساختارشکنانه دارد.بر جهان مالیخولیایی و تارانتینویی «بی پدر» قواعد منطق گریزی حاکم است که مخاطب را بر جای خود میخکوب می کند.قصه هر چه پیش می رود، قواعد عرفی بیشتری نادیده گرفته و شکسته می شود.این همان مسیری است که مساوات قبلا در نمایشنامه «خانه وا ده» وهمچنین در چند اثر دیگرش نیز انتخاب کرده بود.

مهمانی در حمام خـون
نمایش از همان بخش افتتاحیه پیش‌فرض های مخاطب خود را به هم می ریزد؛صحنه خالی از بازیگر روشن می شود و در سکوتی کشدار و طولانی‌تر از حد انتظار،هیچ اتفاق خاصی نمی‌افتد.تماشاگران در مواجهه با این افتتاحیه دور از انتظار می خندند.همین خنده بر ساختارشکنی،نشان از آن دارد که شنا کردن بر خلاف جهت آب همیشه جالب توجه است.ارزش کار مساوات و مهارت حرفه ای اش زمانی بیشتر به چشم می آید که به این نکته دقت کنیم که او بعد از افتتاحیه در تمام اپیزودهای نمایش، همین غافلگیری و شگفت زده کردن تماشاگر را در دستور کار خود نگه می دارد و اصل شنای خلاف جهت آب را به فراموشی نمی سپارد.

پرده های در هم تنیده

هر پرده از نمایش همچون حلقه های زنجیر به پرده‌های دیگر اتصال دراماتیک دارد به عنوان مثال معنی مکث طولانی سرشار از سکوت افتتاحیه،زمانی قابل درک است که تماشاگر به اختتامیه شلوغ،پر سر و صدا و تنش آلود نمایش می رسد.پارادوکس بین این دو پرده،بهترین پایان برای نمایشی است که تماشاگرش را یک لحظه نیز رها نمی‌کند؛آرامش مرموز حاکم بر خانه در پایان جای خود را به آنارشی افسارگسیخته و مهارناپذیر حمام خون می دهد که تداعی گر آخرالزمانی هولناک است.تماشاگر برای رسیدن به این آخرالزمان،ناگزیر به عبور از تونل وحشتی است که بزنگاه های هراسناکش با پرده های نمایش پر می شود.

کل نمایش بر پایه چند موقعیت جفنگ(همخانه شدن گرگ ها با بزها،گوشتخواری بزها،گیاهخواری گرگ ها و…) و شخصیت پردازی سمبلیک(انسان نمایی حیوانات مشابه نمایش های «شهر قصه»،«شاپرک خانم» و…) شکل گرفته که به شدت به کمدی راه می دهد اما مساوات، عامدانه از این قابلیت صرف نظر کرده و از کمدی فقط به عنوان یک زرورق بی رنگ سود جسته است.یکی از ارزش‌های مترتب بر کار نمایشنامه نویس، جاری کردن رگه های طنز در متن و فضای گروتسک نمایش است.در نمایشی اینچنین تکان‌دهنده و ترس آور، مجال دادن به طنز کاری است بس دشوار که البته محمد مساوات به خوبی اما نه به قدرت نمایشنامه و نمایش «خانه وا ده»،از پس آن برآمده است.یکی از اقدامات شایسته تحسین عوامل نمایش «بی پدر» در همین راستا،تبلیغ ضد سیگار حین اجرا و در بروشور نمایش است.نمایش یکی از بهترین و تاثیرگذارترین رسانه ها و وسایل ارتباطی برای مبارزه با دخانیات است.

سمبل سازی، نیاز متن

متن سمبلیک مساوات نیازمند اجرایی دقیق و تمرین‌شده و صحنه‌پردازی همخوان با محتوا ست.مساوات، این متن پر ماجرا و پیچیده را فقط در یک دکور واحد و بدون تغییر اجرا کرده است.کل دکور،پاگرد پلکان یک خانه است که محل وقوع حوادث و رفت و آمد کاراکترهاست وعدم تغییر دکور به واسطه وقوع رخدادهای متوالی،خسته کننده نیست.مسیر حرکات بازیگران در سن بسیار محدود نمایش، به درستی تنظیم شده است.تنها در پرده پایانی، محدودیت‌مکانی صحنه به عنوان یک نقص جلوه می‌کند زیرا بازیگران حین هجوم بردن به سوی جسد خونین شنگول،فضای کافی برای حرکت ندارند.مساوات با ترفندهای مختلف مدام در اجرا، به تکمیل،نمایشی‌کردن و تعمیق متن کمک می کند؛ یک نمونه کاملا تاثیرگذار از این ترفندها،بیرون زدن خون از دیوارهای خانه است که جنبه بصری و نمایشی اجرا را تقویت‌کرده است.تمهید دیگر،استفاده گام به گام از موسیقی با تم های کاملا متنوع برای تک تک ماجراهاست.منکر نقش کلیدی صدا و موسیقی به عنوان یکی از ارکان نمایش «بی پدر»،در فضاسازی و تهییج مخاطبان نمی‌توان شد.

مهمانی در حمام خـون

طراحی لباس نمایش چندان قابل دفاع نیست.کت‌وشلوار پوشاندن بر تن بازیگرانی که نقش گرگ یا بز را ایفا می کنند،دم دست‌ترین تمهید ممکن برای انسان‌نمایی است.انتخاب کت و شلوار مردانه برای مامان بزی و حبه انگور که تنها کاراکترهای مونث نمایش هستند نیز، قابل توجیه نیست؛ حتی رنگ کت،شلوار و جلیقه بازیگران درست انتخاب نشده است.ضعف طراحی پوشش ها در نمایش خوبی مثل «بی پدر» که روی همه عناصر ساختاری و اجزایش به دقت فکر شده،آزاردهنده است و توی چشم می‌زند.طراحی گریم نمایش کامل نیست.به نظر می رسد در ظاهرآرایی کاراکترها بیشتر بر وجه انسانی آن ها تاکیدشده و وجه حیوانی و جنسیت شان کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

 روی چهره،سر و اندام بازیگران بیش از این ها می شد کار کرد.نورپردازی نمایش، جای کار بیشتری داشت.استفاده از نور قرمز به عنوان نماد خشونت و یک المان رنگی، تداعی گر خون و خونریزی و قابل پیش بینی است و تقریبا به ذهن هر نورپرداز و طراح نور ممکن است برسد؛مهم اجرای درست نورپردازی با رنگ قرمز است که خوشبختانه در پرده آخر، آنجا که از دیوار خون جاری می شود،به ثمر رسیده است.در این پرده نور عادی صحنه به مرور جای خود را به نور تک‌رنگ قرمز می دهد تا خشونت قصه به اوج برسد.

چالش نقش ها و بازیگر

نقش حیوان انسان نما، از آن دست نقش های دشواری است که چالش های زیادی را برای بازیگر پدید می آورد زیرا هنرپیشه حین ایفای نقش حیوان باید مراقب باشد تا وجوه انسانی نقش نیز کمرنگ نگردد.بازیگران نمایش «بی‌پدر» به طور استثنایی از پس نقش های محوله برآمده اند.کوروش شاهونه در نقش شنگول، خوش درخشیده و بهترین بازیگر نمایش نیز هست. او بیان و صدای بسیار خوبی دارد و روی حرکات هدف‌دار چشمهایش کاملا مسلط است.حسین‌منفرد لازم بود در نیمه نخست نمایش نقش گرگ را با صلابت بیشتری بازی کند.در نمایش «بی پدر»،مردها نقش زن ها را بازی می کنند! از این لحاظ ابراهیم نائیج، در نقش مامان بزی و میلاد آریافر در نقش حبه انگور طبعا وظیفه دشوارتری نسبت به همکاران خود داشته اند.نائیج جنسیت متفاوت نقش را در بازی خود لحاظ کرده است اما آریافر و البته مساوات، حین اجرا توجه چندانی به این تضاد نداشته اند.

حبه انگور این نمایش می‌توانست مثل برادرانش،شنگول‌و منگول،پسر باشد نه دختر!علیرضا گلدهی در نقش منگول، بازی قابل قبولی دارد.علی حسین‌زاده در نقش گرگک با بازی حساب شده اش به طنز مستتر در نمایش رنگ و جلای تازه و البته خاصی بخشیده و در برخی لحظات موفق شده تا تمام تمرکز تماشاگر را متوجه خود کند.«بی پدر» همچون دیگر کارهای محمد مساوات یک نمایش به شدت غافلگیرکننده است و البته بسیار تاثیرگذار و از آن دست نمایش هایی که طبق نظر آنتونن‌آرتو، نمونه مشخصی است از Theatre of cruelty یا همان نمایش شقاوت( یعنی نمایشی که مخاطب خود را زیر و رو می کند و تاثیر دیرپایی بر ذهن و احساسات او می گذارد).نمایش که پایان‌می‌یابد،تصویر جسد خونین شنگول و هجوم مادر به جنازه فرزند برای خوردن گوشت او همچنان در ذهن تماشاگر زنده می ماند.قدرت بی پایان نمایش در نمایش «بی پدر» جاریست.


منبع: برترینها

برگزیدگان جشنواره فیلم صنعتی معرفی شدند

به گزارش روابط عمومی چهارمین دوره جشنواره فیلم و عکس فناوری و صنعتی (فردا)، مراسم اختتامیه جشنواره با حضور سینماگران و مدیران مختلف از جمله سیدمهدی طباطبایی‌نژاد، مجتبی میرتهماسب، محسن عبدالوهاب، پروانه معصومی، لقمان خالدی، امیر توده‌روستا، احمد ضابطی‌جهرمی، علیرضا قاسم‌خان، امیرشهاب رضویان، ناصر باکیده، داریوش کیانی، سعید محصصی، مهدی گنجی، رهبر قنبری، مرتضی پایه‌شناس، سعید بشیری و با اجرای احسان کرمی در عسلویه برگزار شد.

احسان کرمی، مجری مراسم اختتامیه در ابتدا ضمن عرض خوشامد به حاضران و عرض تبریک به مناسبت تولد امام حسین (ع) و روز خلیج‌فارس عنوان کرد: با اینکه عسلویه شهری صنعتی است، با این حال تصاویر بدیعی را می‌توان دید.

*نجفی: به دنبال خارج کردن جشنواره از تهران بودیم

در ادامه، مسعود نجفی دبیر جشنواره با حضور روی سن عنوان کرد: برگزاری این برنامه اولین تجربه حضور عسلویه در یک برنامه سینمایی بود، امیدواریم کاستی‌‌ها را ببخشید و از این برنامه فشرده بیشترین استفاده را کرده باشید.

او ادامه داد: کار دوره چهارم جشنواره را از بهمن ماه با کارگاه‌های تخصصی که در دانشگاه‌های مختلف برگزار شد، شروع کردیم؛ در ادامه برگزاری تورهای عکاسی و فیلمسازی به همراه بازدیدهایی از مراکز صنعتی در برنامه جشنواره بود. امروز هم اختتامیه بخش فیلم و عکس را به همراه بزرگداشت‌هایی خواهیم داشت.

نجفی با بیان اینکه از زمان برگزاری دوره قبل به دنبال خارج کردن این جشنواره از تهران بوده‌اند، بیان کرد: دوره چهارم برگزاری دوره متفاوتی را تجربه کردیم و با توجه به اینکه از دوره سوم به دنبال بیرون بردن جشنواره از تهران بودیم، خوش‌حالیم در این دوره توانستیم این خواسته را محقق کنیم.

در ادامه پیام مرضیه شاهدایی مدیرعامل شرکت ملی صنایع پتروشیمی قرائت شد.

*‌ اهدای جوایز بخش دانشجویی

در ادامه هیات داوران بخش دانشجویی متشکل از علیرضا بهرامی، مسعود سفلایی و آرش معیریان به همراه حسن‌‌نژاد مدیر روابط عمومی شرکت فعالیت‌های غیرصنعتی پازارگاد برای اهدای جوایز این بخش روی صحنه آمدند.

تندیس و لوح افتخار بهترین خلاقیت هنری بخش دانشجویی جشنواره به علیرضا محبی برای تصویربرداری سیبک‌سازی یکتا تعلق گرفت.

تندیس و لوح افتخار بهترین کارگردانی بخش دانشجویی جشنواره به علیرضا دهقان برای فیلم اوسیا تعلق گرفت.

تندیس و لوح افتخار بهترین فیلم بخش دانشجویی جشنواره به روابط عمومی پالایشگاه آبادان برای تهیه فیلم پالایشگاه آبادان و افتتاح ۵ طرح ملی تعلق گرفت.

* اهدای جوایز بخش عکس

در این بخش، داریوش کیانی به عنوان یکی از اعضای هیات داوران به همراه پرویز کرمی دبیر ستاد توسعه علم و فناوری و اقتصاد دانش بنیان و علی متقیان مدیرعامل خبرگزاری ایسنا روی صحنه آمدند.

جایزه سوم در بخش تک عکس تبلیغاتی به پویا طالبی، جایزه دوم به کیوان ابوالقاسمی و جایزه اول به پویا طالبی تعلق گرفت. همچنین جایزه سوم در بخش تک عکس صنعتی به احمد صالحی، جایزه دوم به آزیتا بیات و جایزه اول به نسیم همتی اهدا شد.

در بخش مجموعه عکس صنعتی و تبلیغاتی، جایزه اول به آرش جوادی برای مجموعه عکس آلارُز، جایزه دوم به امید پورآذر برای مجموعه عکس تونل و جایزه سوم به مهناز شفیعی برای مجموعه عکس سد رودبار تعلق گرفت.

در ادامه مراسم داریوش کیانی از داوران بخش عکس جشنواره که در مراسم حضور داشت، اظهار کرد: خیلی خوشحالم با اینکه بستر مناسبی برای عکس صنعتی و تبلیغاتی نداریم، اما چند سالی است که با توجه به شرایط جامعه صنایع کشور آن‌طور که باید زمینه ساز هنرهایی مثل عکس و فیلم صنعتی نیستند.خوشحالم که چنین جشنواره‌ای برگزار می‌شود و خوب‌تر این‌که فهمیدم جوان‌های با انگیزه و مشتاقی در این فضا هستند و عکاسان جوان و گمنامی در عکاسی صنعتی داریم.

او در ادامه بیانیه هیات داوران را قرائت کرد: «اعضای هیات داوران پس از بررسی ۹۴۵ اثر رسیده، ۴۰ تک عکس و ۷ مجموعه عکس را جهت نمایش انتخاب کردند. این انتخاب از میان ۱۲۹ اثر در بخش تک عکس تبلیغاتی، ۲۳۶ اثر در بخش تک عکس صنعتی و ۵۳ مجموعه در بخش عکس در شاخه‌های مختلف بوده است. در هر بخش‌ سه جایگاه در نظر گرفته شد. همچنین اعضای هیئت داوران ضمن استمرار این جشنواره امیدوار است شاهد رشد جشنواره و تخصصی‌تر شدن آن باشد، چون جشنواره را گامی مهم در کشف استعدادهای تازه می‌داند.»

*نکوداشت مسعود معصومی

در ادامه مراسم، نکوداشت زنده‌یاد مسعود معصومی که بنیان‌گذار عکس صنعتی بوده است، در چهارمین دوره جشنواره فیلم و عکس صنعتی برگزار شد. همچنین مجموعه‌ای از عکس‌های این عکاس در نمایشگاه عکس جشنواره به نمایش درآمد.

برای این بخش محمد مهدی طباطبایی‌نژاد، امیر شهاب رضویان و مسعود نجفی برای اهدای لوح تقدیر نکوداشت مسعود معصومی روی صحنه رفتند.

پروانه معصومی، همسر سابق مسعود معصومی روی صحنه آمد و ضمن تشکر از برگزاری این برنامه عنوان کرد: استاد معصومی تا زمانیکه زنده بود، هرگز اجازه نداد برایش بزرگداشت بگیرند، او عاشق حرفه خودش و تدریس بود. جای او برای کسانی‌که همیشه می‌خواستند یاد بگیرند، خالی است.
امیر شهاب رضویان نیز خطاب به پروانه معصومی گفت: شما یادآور یک جریان مهم سینمای کشور هستید و در فیلم بهرام بیضایی حضور داشته‌اید، امروز جای خالی بیضایی را گرامی می‌‌داریم و امیدواریم برگردد و همچنان فیلم بسازد.

او همچنین ادامه داد: در سال‌های جوانی با مهرداد زاهدیان به کلاس‌های معصومی می‌رفتیم و ایشان آغازگر عکاسی صنعتی و نوین در کشور بودند.

این کارگردان در ادامه با اشاره به برخی مشکلات زیست محیطی عنوان کرد: حالا که در عسلویه هستیم، می‌بینیم که از زمین موادی را برای توسعه اقتصادی و صنعتی کشور استخراج می‌کنند، در حالیکه آسمان از دود سیاه می‌شود، می‌دانم این دودها چقدر برای محیط زیست ضرر دارد، اما کاش برخی از طبعاتی که این کارها به محیط زیست وارد می‌کند را در نظر بگیریم و ما هنرمندان که همیشه هم منتقد هستیم، با همفکری‌هایی با یکدیگر در این زمینه فعالیت‌‌هایی را انجام دهیم تا آسیب‌های محیط زیست را به حداقل برسانیم.

*هنر می‌تواند انسان‌های شریف حاضر در صنعت را معرفی کند

در بخش بعدی مراسم سعید پورعلی معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی ضمن خوش‌آمدگویی به مهمانان گفت: در شورای سیاست‌گذاری جشنواره فیلم و عکس فناوری و صنعتی بارها و بارها برای خودمان تکرار می‌کردیم که این جشنواره چرا باید برگزار شود و چرا باید استمرار داشته باشد. به هرحال فرهنگ ایران کهن است ولی با این‌حال روایت‌های سیاسی توام با بسیاری ناملایمات و غرض‌ورزی‌ها در جهان اتفاق می‌افتد. فرازهایی که در عصه بین المللی برای کشوری مثل ایران درست کرده‌اند کم ما را آزار نداده و با اینکه دولت تلاش‌هایی برای تغییر این روایت‌‌ها داشته، اما حسادت‌ها و کینه‌ورزی‌ها همیشه بوده است.

پورعلی در ادامه با بیان اینکه در روایت‌ها جای خالی علم و فناوری خالی است، بیان کرد: پیوند میان هنر و صنعت و هنرمندان و صنعتگران که هر دو از مجموعه خلاقان و نوآوران کشور محسوب می‌شوند نیاز امروز ماست. امروز نیاز داریم این روایت را برجسته کنیم و لازم است توان علمی و فناوری کشور را نشان دهیم. و روایتی از فعالیت‌های کشور در بخش‌های دیگر را نیز به تصویر بکشیم.

معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی با اشاره به اینکه برگزاری جشنواره صنعتی از جهاد دانشگاهی صنعتی شریف شروع شد و به جهاد دانشگی واحد هنر آمد، اظهار کرد: این تغییر و جابه‌جایی اتفاقی بسیار بالنده بود که در ادامه آن حضور اعضای خبرگزاری ایسنا و جهاد دانشگاهی در این جشنواره توانست جمع خوبی را به جشنواره اضافه کنند و برای ارتقای آن گرد هم بیاورد.

او در ادامه تاکید کرد: امیدوارم دوستانی که در قالب هنرمندان و اعضای هیات داوران که این جشنواره را گرمی و رونق بخشیده‌اند، در سال‌های بعد هم همراه و همگام باشند. چون ما نیاز داریم بگوییم به موازات تحولات فرهنگی و سیاسی، تحولات فناورانه و صنعتی در کشور داریم. البته نباید فضا را تنها به سمت تبلیغ ببریم، بلکه باید روایتی از آدم‌هایی که خلاقیت را در صنعت به وجود آورده‌اند، نشان دهیم. بسیاری از انسان‌هایی که در صنایع هستند، اصلا در جایی دیده نمی‌شوند. بسیاری برای اعتلای نام ایران از مهم‌ترین سرمایه‌های خودشان می‌گذرند و ایستاده‌اند. هنر باید این انسان‌های شریف را نشان دهند و به تصویر بکشند.

*اهدای جوایز بخش ویژه؛ صنایع پتروشیمی

در ادامه مراسم اعضای هیات داوران بخش فیلم و عکس صنایع پتروشیمی متشکل از ناصر باکیده، بهزاد رشیدی، حسین هندی به همراه بهروز بادکو معاون جهاد دانشگاهی روی صحنه آمدند.

در این بخش چهار لوح افتخار در بخش فیلم‌های پتروشیمی به روابط عمومی‌ پتروشیمی آریا ساسول، روابط عمومی پتروشیمی جم، روابط عمومی پتروشیمی رازی و روابط عمومی پتروشیمی شیراز تعلق گرفت، همچنین رضا خلج مدیر روایط عمومی شرکت ملی صنایع پتروشیمی، تندیس و لوح افتخار بخش فیلم‌های پتروشیمی و محمد مهدی رحیمیان تندیس و لوح افتخار در بخش عکس پتروشیمی را دریافت کردند.

*تقدیرها

در بخش دیگری از این مراسم بهزار رشیدی، مجتبی میرتهماسب، موسوی شاد و بزرگمهر در بخش تقدیر روی صحنه رفتند. اولین تقدیر مربوط به علی‌اصغر حاجی‌بابا صنعتگر و کارآفرین بود که برای دریافت لوح تقدیر روی صحنه آمد.

دومین تقدیر به پرویز کرمی دبیر ستاد توسعه علم و فناوری و اقتصاد دانش بنیان اختصاص یافت که پس از دریافت لوح تقدیر گفت: عنوانی که در ابتدا برای این جشنواره در نظر گرفته‌ شده بود، فقط جشنواره عکس و فیلم صنعتی بود. در این سال‌‌ها و در بخش فناوری کشور رشد زیادی داشته‌‌ایم. اینکه رتبه‌های بالایی در بخش‌های فناوری داریم، اما هنوز آن‌ها را به خوبی نشان نداده‌ایم، به معنی این است که هنوز مطالبه‌گری در این زمینه اتفاق نیفتاده است. از همین رو اسم «فناوری» به جشنواره اضافه شد. امیدواریم هنرمندان حس مطالبه‌گری داشته باشند و بخواهند در این فضا کار کنند. ما هم همیشه در خدمت هستیم و دست یاری ما به سوی هنرمندان است.

تقدیر سوم جشنواره نیز به علی مصریان مدیر ارتباطات و امور بین‌الملل گروه صنعتی ایران خودرو اختصاص یافت.

*بزرگداشت فرشاد فدائیان

در بخش بزرگداشت اختتامیه جشنواره چهارم، حبیب ایل بیگی، سعید پورعلی و مسعود نجفی برای بزرگداشت از فرشاد فدائیان مستندساز صنعتی روی سِن آمدند. فدائیان نیز لوح تقدیر و تندیس خود را دریافت کرد.

*اهدای جوایز آثار تصویری

در بخش پایانی مراسم، اعضای هیات انتخاب بخش فیلم شامل مرتضی‌ پایه‌شناس، مهرداد زاهدیان وعلیرضا قاسم‌خان و دو نفر از اعضای هیات داوران آثار تصویری شامل امیر توده‌روستا و احمد ضابطی‌جهرمی جوایز این بخش را اهدا کردند.

تندیس و لوح افتخار بهترین فیلم در بخش پویانمایی به علی نیکوکار برای انیمیشن «زادگاه زندگی» اهدا شد.

تندیس و لوح افتخار بهترین کارگردانی در بخش آیتم‌های تبلیغاتی به امیرعباس خسروی نژاد برای نماهنگ «جام مسین» تعلق گرفت.

تندیس و لوح افتخار بهترین اثر در بخش آیتم‌های تبلیغاتی به محمدمهدی فکریان برای نماهنگ «فراش» اهدا شد.

لوح افتخار و جایزه ویژه هیات داوران در بخش مستند به علی نیکوکار برای فیلم «باروری ابرها» تعلق گرفت.

لوح افتخار برای بهترین خلاقیت هنری در بخش مستند محمدرضا تیموری برای تصویربرداری «آب، آتش، خاک» اهدا شد.

تندیس و لوح افتخار بهترین خلاقیت هنری در بخش مستند به پویان شعله‌ور برای تدوین فیلم «پرواز تا پردیس» اختصاص یافت.

لوح افتخار بهترین کارگردانی به کاوه مظاهری برای فیلم «پرواز تا پردیس» رسید و تندیس و لوح افتخار بهترین کارگردانی را لقمان خالدی برای «فصل هرس» دریافت کرد.

لوح افتخار بهترین فیلم بخش مستند به رهبر قنبری برای فیلم «تب مسین» اهدا شد.

تندیس و لوح افتخار بهترین فیلم بخش مستند نیز به مجتبی میرتهسماب تهیه‌کننده فیلم «طبرستانی‌ها» تعلق گرفت.

خالدی در این بخش ضمن تشکر از اعضای هیات داوران و با اشاره به چهره‌های شاخص اعضای هیات داوران اظهار کرد: از مهدی شاه‌محمدی تهیه‌کننده فیلم که به من ایمان داشت، تشکر می‌کنم. «فصل هرس» درباره شخصیتی است که مدعی است داروی سرطان را کشف کرده است. ورود به زندگی او سخت بود، اما وقتی وارد کار شدیم و دوربین را به زندگی و کارخانه او بردیم، می‌گفت دوربین اجازه نمی‌دهد کسی دروغ بگوید و کار اشتباه انجام دهد. دوربینی که جشنواره به صنعت می‌آورد، باعث می‌شود کسی اشتباه نکند و کارش را درست انجام دهد. این جشنواره باید در صنعت بماند.
او همچنین تصریح کرد که این جایزه به دلیل ماهیت صنعتی و فناورانه آن و نیز انتخاب از سوی اعضای شاخص هیات داوران برایش اهمیت دو چندانی دارد.

میرتهماسب نیز پس از دریافت جایزه خود اظهار کرد: مجموعه کارستان برای من خیلی مهم بود، مجموعه‌ای که در آن کارآفرین‌ها را معرفی می‌کردیمو ارزش جوایز به جای خود است، اما دیده شدن مستندها خیلی اهمیت دارد و جشنوار‌ه‌ها به دیده شدن این فیلم‌ها کمک بیشتری می‌کند.

*جایزه صندوق حمایت و توسعه صنایع الکترونیک

در این بخش جایزه صندوق حمایت و توسعه صنایع الکترونیک به شیرزاد احمدی برای فیلم «سامانه هوشمند ارتباطات خودرویی» اهدا شد.

همچنین در این مراسم نماهنگی ساخته سعید بشیری به مناسبت روز خلیج‌فارس پخش شد.


منبع: عصرایران

پخش مجدد «درحاشیه» مهران مدیری

«درحاشیه» مهران مدیری از نیمه اردیبهشت ماه از شبکه آی‌فیلم بازپخش می‌شود.

این مجموعه در ۹۰ قسمت ۴۰ دقیقه‌ای از ۱۵ اردیبهشت‌ ماه به روی آنتن می‌رود.

«در حاشیه» عنوان سریال طنزی به کارگردانی مهران مدیری است که در ۹۰ قسمت ۴۰ دقیقه‌ای، در ابتدا برای شبکه تهران تهیه شد، ولی در نهایت در نوروز ۱۳۹۴ از شبکه سه سیما به نمایش درآمد.

این مجموعه تلویزیونی چهارمین سریال مهران مدیری در دههٔ ۱۳۹۰ و اولین سریال او پس از بازگشت به تلویزیون است که با حاشیه‌هایی که از سوی جامعه پزشکان مواجه شد، زودتر از موعد مقرر از روی آنتن کنار رفت.

تصویربرداری فصل دوم این سریال هم از مهر ۱۳۹۴ آغاز و از ۱۲ دی ۱۳۹۴ پخش شد.

در خلاصه داستان «درحاشیه ۱ » آمده است: هومن صحرایی در یک رشته خاص پزشکی مربوط به خون به نام پلاستوریز سلول های بینابینی که در کشور کمتر به آن پرداخته می‌شود متخصص است و در شرایطی ست که در پست بیمارستانی خود هیچ مراجعه کننده‌ای ندارد. او که فردی متعهد و متخصص است برای رفع بی‌کاری خود به اورژانس سرکشی می‌کند و اتفاقی با یک پزشک متخلف وارد درگیری فیزیکی شده و به همین دلیل از شغل خود بی‌کار می‌شود.

در شرایط مالی بسیار نابسامان وقتی که کتب درسی دانشگاه خود را به حراج گذاشته بود اتفاقی با استاد دانشگاه خود یعنی دکتر کی‌مرام روبرو می‌شود. کی‌مرام که پزشکی خیرخواه است و از جزئیات داستان بی‌کار شدن هومن با خبر است او را به «هیئت نظارت بیمارستان‌های تهران» سفارش می‌کند. هومن که اصلاً نمی داند چه شغلی برایش در نظر گرفته شده و فقط در پی فعالیت در زمینه تخصصی خود است مأمور می‌شود تا یک مرکز درمانی وقف شده و بسیار مجهز به نام «حاشیه» که ۸۰ سال است راه‌اندازی نشده را راه‌اندازی و مدیریت کند. اما آن منطقهٔ خارج از شهر، حالا پس از ۸۰ سال در نزدیکی شمال شهر تهران قرار گرفته و زمین آن ارزش بالایی پیدا کرده. نام نوهٔ شخصی که آن زمین را برای ساخت بیمارستان اهدا کرده «کنگر زهتاب» است. زهتاب به فکر منافع خود است و با ظاهری خیرخواه به صورت پنهانی کارشکنی می‌کند تا زمین را بفروشد.

هومن صحرایی در این مسیر با سهراب کاشف (یک جراح پلاستیک بدهکار و فراری که سابقه کلاهبرداری دارد و پروانه پزشکی او باطل شده) و بهروز عشقی (فردی بی‌کار با مدرکی نامعتبر درباره جراحی امعا و احشاء از منطقه‌ای در فیلیپین که وجود خارجی ندارد به نام کولوکوکو[نکته ۱]) آشنا و همراه می‌شود مدرک بهروز که در فیلیپین گرفته در حد سیکل درایران است.


منبع: عصرایران

کافه، پاتوق هنرمندان؟ یا میعادگاه عاشقانه؟

هفته نامه چلچراغ – حسام خراسانی: بالزاک بود که می گفت وقتی کافه های پاریس را بستند، انقلاب راهش را گم کرد و گذرش به خیابان ها افتاد.

«کافه ها هنوز هم پیوندی شکننده با فضاهای روشن فکری دارند اما این کارکردشان به حاشیه رانده شده است. یعنی بیش از آن که محل گردهمایی دسته ای از افراد هم فکر و هم حزبی باشند، میعادگاه زوج های دونفره فارغ از امور اجتماعی شده است.»

این ها را شروین وکیلی، جامعه شناس، در گفت و گوی خود با ما می گوید. او معتقد است که به هر صورت کافه فضای عمومی سرزنده ای است و بنابراین هیچ بعید نیست بار دیگر بازگشت روشن فکران به کافه ها را داشته باشیم. در ادامه، شرح گفت و گوی ما با این جامعه شناس آورده شده است.

کافه، پاتوق هنرمندان؟ یا میعادگاه عاشقانه؟

لطفا درباره کافه و کافه نشینی تعریفی کلی به دست دهید. در حال حاضر وضعیت کافه ها در تهران چطور است و هنوز فرهنگ کافه نشینی داریم یا نه؟

امروز آن چه تا دوران نوجوانی ما هنوز با تلفظ فرانسوی «کافه» نامیده می شد، بیشتر با گویشی انگلیسی «کافی شاپ» خوانده می شود و این هم از نمودهای بی ریخت شدن زبان پارسی امروز و سرریز شدن سیل کلمه های نازیبا به درونش است. کافه چند دهه پیش و کافی شاپ امروزین که شیک و مجلسی می نماید، همان قهوه خانه و چای خانه قدیمی خودمان است که از دوران صفوی در ایران وجود داشته و پیشینه اش در ایران زمین با آن چه در اروپا می بینیم، کمابیش برابر است.

کافه یا قهوه خانه را به این ترتیب می توان در نگاهی جامعه شناختی تعریف کرد که بگوییم مکانی گشوده و فضایی بینابینی است که در آن گفت و گوهای خصوصی و نیمه خصوصی در زمینه ای عمومی انجام می پذیرد و کارکرد رسمی و اقتصادی اش هم- اگر بخواهیم خیلی دقیق سخن بگوییم- فروختن آلکالوبیدهای محلول درآب به همراه گلوکز متبلور است!

درباره این جمله آخرتان فکر کنم لازم است توضیح دهید.

بله، حقیقت آن است که قهوه و چای از نظر شیمیایی بسیار به هم نزدیک هستند و تقریبا می شود گفت تئین و کافئین در اصل یک مولکول هستند با تغییر جزئی در آرایش فضایی. این مواد به رده ای شیمیایی تعلق دارند که آلکالویید نامیده می شود و در اصل سمی عصبی است که برخی از گیاهان برای دور کردن حشرات از خود در برگ هایشان تولید می کنند و چون خاصیت قلیایی دارد، به آن آلکالویید می گویند، یعنی شبه قلیا و روند کشت و استخراج و مصرف پردامنه این مواد از ابتدای عصر استعمار آغاز شد و با انقلاب صنعتی شدت گرفت و از همان هنگام با خوردن قند متبلور یعنی شکر و قند همراه شد.

به تعبیری این آلکالوییدهای محلول در آب که با گلوکز متبلور خورده می شوند، موتور محرک مدرنیته و داروی نیروزای عضلات کارگران اولیه بوده اند. چنان که امروز هم چنان هستند.

کافه، پاتوق هنرمندان؟ یا میعادگاه عاشقانه؟

پس قهوه خانه نهادی نوساز است که با مدرنیته پیوند خورده؟

ریشه اش را پیش تر از مدرنیته در عصر استعمار هم می توان جست. در همین دوران هم قهوه به ایران زمین وارد می شود و زودتر از چای تا دوران شاه عباس استفاده از آن فراگیر می شود. با این همه قهوه خانه مفهومی متاخرتر است و در ابتدای کار قهوه را در آش خانه ها و به اصطلاح امروزی رستوران ها عرضه می کرده اند.

از چه زمانی کافه با فضای روشن فکری گره می خورد و پاتوق هنرمندان و ادیبان می شود؟

این ماجرا باز هم دیرآیندتر است. یعنی تازه در قرن نوزدهم است که طبقه خاص انتلکتوئل ها در اروپا پدید می آیند و مرکز بزرگشان هم پاریس بوده است. از آن جا که بسیاری از این افراد وضعیت زندگی نابسامانی داشتند، به جای آن که مثل نخبگان فکری نسل های قبلی شان در خانه های خودشان یا دوستان ثروتمندشان (به اصطلاح سالون ها) دور هم جمع شوند، در قهوه خانه ها با هم معاشرت می کردند. به این ترتیب خاستگاه کافه های روشن فکرنشین در اصل پاریس قرن نوزدهم است. به خصوص در دوران ۲۰ ساله زمامداری ناپلئون سوم که پاریس به شکل امروزینش بازسازی شد و در محله های مختلفش کافه های مشهوری باز شد.

در ایران این قضیه چقدر قدمت دارد؟

قهوه خانه ها از همان ابتدای کار بخشی از فضای عمومی جامعه ایرانی بودند و این بدان دلیل بود که ما در آش خانه ها و خانقاه ها و کاروان سراها از قدیم فضاهای عمومی پیچیده و مهمی از این دست داشته ایم. از دورترین دوران ها در اسناد تاریخی رد پای اشاره به فضاهایی را می بینیم که پاتوق مردم بوده و در آن نوشیدنی فروخته می شده است.

تنها به عنوان یک نمونه اش به اسناد سومری اشاره کنم که یکی از  نهادهای مهمش آبجوفروشی بوده و توصیفی که از آن می بینیم، کمابیش با قهوه خانه های بعدی برابر است. گردانندگان این مغازه ها هم مثل کافه دارهای خودمان گاه آدم های محبوب و مشهوری بوده اند و دست کم یکی از آن ها را که مدیر آبجوفروشی مشهوری بوده، می شناسیم که تنها زنی است که در سومر باستان به حکومت رسیده است.

با این زمینه وقتی قهوه و کمی بعدتر چای به ایران وارد شد، در فضایی عمومی که پیشاپیش وجود داشت، جای گرفت. دگردیسی این فضا که کاملا سنتی بود و برنامه هایی مثل نقالی و سایه بازی و پرده خوانی در آن انجام می شد، به مغازه های قهوه فروشی امروزین، درواقع پس از انقلاب اسلامی تکمیل شد.

کافه، پاتوق هنرمندان؟ یا میعادگاه عاشقانه؟

پیوندش با فضاهای روشن فکری چطور بوده؟ از قدیم هم نخبگان فکری در آن رفت و آمد می کرده اند؟

نه، به نظر می رسد که دست کم در شکل های سنتی اش در ایران دقیقا برعکس بوده. یعنی نخبگان فکری در فضاهایی رسمی تر مثل مدرسه ها و مسجدها و دربارهای محلی مجلس داشته اند و قهوه خانه ها و فضاهای مشابه بیشتری برای توده مردم کارکرد داشته و فرهنگ جاری در آن هم بیشتر شفاهی بوده است. تحول مهمی که در پاریس قرن نوزدهم رخ داد، آن بود که بافت فرهنگی کافه ها که پیش از آن کارگری و عوامانه بود و بی سوادها درش جمع می شدند، به تدریج کتبی شد.

این گذار در اروپا با حرکت از پیاله فروشی به قهوه فروشی هم زمان بود. یعنی به تدریج مراکز فروش همان آلکالوییدهای محلول در آب، از مراکز فروش الکل که میخانه های خودمان باشد، جدا شد و طبقه ای از افراد را به خود جذب کرد که هم چنان از طبقه عوام و غیراشرافی بودند، اما سواد داشتند و گفت و گوهایشان را با دقت و هشیاری و با پشتوانه قهوه و چای در بافتی کتبی و منظم پیش می بردند. یعنی خلاصه آن که فروش نوشیدنی در اروپای قرن نوزدهم دو شاخه شد و هر یک گفتمان خاص خود را تولید کرد. پیاله فروشی ها مثل قدیم با گفت و گوهای مستانه طبقات فرودست و بی سواد گره خوردند و قهوه خانه ها با گفتمان روشن فکرانه طبقات باسواد اما فقیرِ نوظهور.

و در ایران وضعیت به چه شکل بود؟

این تفکیک بین میکده و قهوه خانه از همان ابتدای کار به خاطر حرمت الکل در ایران وجودداشت. از این رو تفکیک گفتمانی ای که حرفش را زدیم، احتمالا از همان آغاز و زودتر از اروپا در ایران وجود داشته است. اما نکته در این جاست که طبقه روشن فکر ایرانی دیرتر از اروپا شکل گرفت و پیوندش با قهوه خانه دیرتر برقرار شد. این طور به نظر می رسد که هم زمان با شکل گیری این طبقه بود که در ایران کافه از قهوه خانه جدا شد. یعنی به تعبیری برخی از قهوه خانه ها به کافه ها دگردیسی یافتند.

تفاوت اصلی هم این بود که کافه ها ظاهری مدرن داشتند و مردم در آن روی میز و صندلی (و نه مثل قهوه خانه روی تخت) می نشستند و نوشیدنی ها هم در آن جا گران تر بود.

نخستین گزارش هایی که از ارتباط قهوه خانه ها با روشن فکران داریم، به سال های آغازین دوران مشروطه مربوط می شود. مثلا در سال های پایانی دهه ۱۲۹۰ خورشیدی، خیابان لاله زار که تفرجگاه اصلی تهران بود، سه کافه داشت. یکی اش در هتل انترناسیونال قرار داشت که پاتوق ارمنی ها بود. دیگری در چهارراه مخبرالدوله و سومی که ناظر امیرنظام خوانده می شد، در ابتدای همین خیابان قرار داشت.

کافه گراند هتل هم در همین حدود در سال ۱۲۹۵ باز شد و تا ۳۰ سال بعد فعال بود. تازه در دوران رضا شاه است که از کافه هایی که پاتوق روشن فکران بوده، خبر می شنویم. برخی از این کافه ها بسیار مهم بوده اند. نمونه اش کافه فردوسی است که ادیبان و شاعران مشهوری در آن جا دور هم جمع می شدند. استخراج این که در این کافه ها چه حرف هایی رد و بدل شده و چه بخشی از تاریخ فرهنگ ما در این فضا تولید شده، کاری جذاب و شیرین است که علاقه مندان بدان باید دریافتنش خاطرات رجال این عصر را زیر و رو کنند.

کافه، پاتوق هنرمندان؟ یا میعادگاه عاشقانه؟

کارکرد اجتماعی و سیاسی این کافه ها چه بود؟

ظاهر قضیه همیشه این بود که کافه چی به مشتریانش قهوه یا نوشیدنی های سبک می فروخت. اما در باطن این فضاها میعادگاه هایی دوستانه بود که نویسندگان و ادیبان و شاعران در آن می نشستند و با هم گپ می زدند و گاه حتی روزنامه نگاران و نویسندگان متن های خود را در آن می نوشتند. این کارکرد خود به خود از نظر سیاسی قدری جنبه انتقادی هم داشت. در اروپا هم چنین بود. فکر کنم بالزاک بود که می گفت وقتی کافه های پاریس را بستند، انقلاب راهش را گم کرد و گذرش به خیابان ها افتاد.

آیا موافق هستید دیگر کافه ها محل تولید فکر نیستند؟

بله، امروز کارکرد اصلی کافه ها دگرگون شده و بیشتر فضایی است که دختران و پسران در آن با هم می نشینند و گپ می زنند. چنین به نظر می رسد که هر نوع معاشرت اجتماعی بی زیانی که در هر دورانی ممنوع می شده، آخرش سر از کافه ها در می آورده است!

درباره کافه نادری نظرتان چیست؟ چرا این کافه این قدر اهمیت پیدا کرد؟

واقعیتش این است که کافه نادری تنها یکی از هفت، هشت کافه مهم و تاثیرگذار تهران بوده است. اما چون هنوز فعال است و بنایش باقی مانده، شهرتش هم ماندگار شده و نوستالژی گذشته اش را حفظ کرده است. کافه نادری را باید کنار کافه فردوسی و کافه گراندهتل و چندین و چند کافه مهم دیگر دید که هرکدامشان پاتوق یک گروه و دار و دسته بوده اند. آن هایی که در کافه نادری می نشستند، بعدتر خبرنگاران و نویسندگان سیاست باز پرسر و صدایی از آب درآمدند و به همین خاطر خاطراتشان برجسته تر جلوه می کند.

فکر می کنید در آینده کافه ها چه وضعیتی پیدا کنند؟ آیا باز احتمال دارد با فضاهای روشن فکری گره بخورند؟

کافه ها هنوز هم پیوندی شکننده با این فضاها دارند. ما این کارکردشان به حاشیه رانده شده است. یعنی بیش از آن که محل گردهمایی دسته ای از افراد هم فکر و هم حزبی باشند، میعادگاه زوج های دونفره فارغ از امور اجتماعی شده است. باید توجه داشت که به هر صورت کافه فضای عمومی سرزنده ای است و بنابراین هیچ بعید نیست بار دیگر بازگشت روشن فکران به کافه ها را داشته باشیم. با این گوشزد که بخشی از فضای روشن فکری که به نظر من بخش مهم تر و زنده ترش هم هست، از ابتدای کار در محفل های خانگی شکل می گرفته و هنوز هم چنان است.

درباره کافه ها بحث های زیادی می شود داشت. مثلا سیر تحول نیکوتین در پیوند با کافه ها و این که چطور بیشتر کافه های امروزی به نوعی چپق خانه مختلط تبدیل شده اند. یا مثلا سیطره خلاقیت های زبانی عجیب و غریب کافه داران، که همان به لیمو و عرق نعنای خودمان را با اسم های عجیب و غریب من درآری دوباره غسل تعمید می دهند و گاهی وقت ها خارج از گویش رایج پارسی و با لهجه با مشتریانشان حرف می زنند… این ها همه جای بحث دارد و از نکات جالب توجه و بامزه و در عین غم انگیز فرهنگ روزمره ماست که می توان در کافه ها به شکلی متبلور مشاهده اش کرد.


منبع: برترینها

پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران

به گزارش میزان،پیش از این رکورد پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران با ۱۵,۷۱۴,۹۱۹,۰۰۰ تومان در دست فیلم “فروشنده” ساخته اصغر فرهادی بود.
 



با این میزان فروش به احتمال فراوان فیلم “گشت‌۲” تا پایان زمان اکران امشب بتواند رکورد اولین فیلم ۱۶ میلیارد تومانی سینما را نیز از آن خود کند.در این فیلم به کارگردانی “سعید سهیلی” بازیگرانی همچون حمید فرخ نژاد، پولاد کیمیایی ، ساعد سهیلی ، بهاره افشاری، ترلان پروانه، سارا سهیلی، ساناز طاری و امید روحانی به ایفای نقش پرداخته‌اند. لازم به ذکر است این ارقام از سوی سایت سینما تیکت ارائه شده و غلامرضا فرجی سخنگوی شورای صنفی نمایش تنها مرجع اصلی فروش فیلم‌ها را این سایت اعلام کرده است.


منبع: بهارنیوز

دعوت به دنیای خیال

مرجان یگانه پرست- روزنامه بهار
کدام فیلم‌هایی که دیده‌اید و دوست داشته‌اید یا حتی دوست نداشته اید، موسیقی‌شان در خاطرتان مانده و‌ ذهن تان را با خود برده است؟ اگر آنها که دوست دارید را بشمارید، خواهید دید که مجموعه‌ای گسترده از فیلم‌ها در ذهن تان نقش بسته‌اند و ماندگار شده‌اند. به یاد آورید موسیقی بی نظیر فیلم «پاپیون» یا «برباد رفته» را . همچنین موسیقی اثرگذار «فهرست شیندلر»‌، «آبی» یا «زندگی دوگانه ورونیکا». این مثال‌ها بسیارند. از میان فیلم‌های ایرانی آیا می‌توانید موسیقی فیلم «خیلی دور، خیلی نزدیک»‌، «یه حبه قند» یا «روز  واقعه» را به یاد آورید که از شنیدن‌شان حظ نبرده باشید؟ بعضی آثار گاه به حدی از اقبال و علاقه‌مندی می‌رسند که از خود فیلم فراتر می‌روند و به صورت افراطی مورد استفاده عمومی قرار می‌گرفتند مثل اقبال افراطی مردم به موسیقی سریال «امام علی (ع)»، «از کرخه تا راین» یا «اخراجی‌ها». نمونه غیر وطنی‌اش فیلم «تایتانیک».

موسیقی فیلم، دنیای خاص خود را دارد و می‌تواند گاه با شور و هیجان‌آفرینی و گاه با رمز و رازهای نهفته در جان و روح، مخاطب را به دنیای خود ببرد و او را به شیدایی و اوج احساسات شادی یا غم و‌ترس برساند. این تجربه را همه داشته‌ایم. بارها و بارها شده است که تماشاگر فیلمی بوده‌ایم و بیش از سیمای بازیگرانش یا روایت ویژه داستانش، فضای موسیقیایی آن ما را درگیر خود کرده‌اند. موسیقی فیلم، همان المان اثرگذاری است که قوه خیال ما را در کنار تصاویر فیلم به اوج می‌برد و ما را همپای کاراکترها درگیر ماجراها و دل‌نگرانی‌های آنها می‌کند و البته گاه فراتر از موضوع و روایت داستان، موسیقی بر جان و روح ما می‌نشیند و دلمان را می‌برد.

استفاده از موسیقی در فیلم قدمتی دیرینه دارد، به‌اندازه اختراع برادران لومیرو خود سینماتوگراف. همان وقتی که آن‌ها برای نمایش اولین فیلم عمومی خود در پاریس از یک نوازنده پیانو دعوت کردند که در پس زمینه بنوازد. امروز این هنر، جلوه‌ای دیگر از موسیقی به خود گرفته و نوع اجرا، انتخاب سازها و ساختش بسیار متفاوت از موسیقی صحنه‌ای است. این جلوه موسیقایی دعوتی است به عمق ذهن و افکار سازنده دو اثر. هم آهنگساز و هم کارگردان فیلم. برای درک این هنر، این دو معمار باید به تعادلی یکدست و هماهنگ برسند تا بتوانند طعم تم اصلی فیلم را به جان تماشاگر و شنونده بچشانند که البته فرآیندی آسان و سهل‌الوصول نیست. روندی است نیازمند ارتباط، شناخت و هماهنگی متقابل.

آن موسیقی‌هایی که شما را با خود همراه می‌کنند و به دنیای ذهنی خود می‌برند، همگی برآمده از تلاشی مضاعف و مبتنی بر شناخت و ارتباطی متعادل هستند. اگر موسیقی فیلم‌ها، دنیای ذهنی شما را ساخته‌اند و دلتان را شاد کرده‌اند یا غم شیرینی را به شما چشانده‌اند، در آن حد که‌ فایل صوتی موسیقی آن فیلم را روی گوشی و سیستم خود همراه داشته‌اید و به گاه خلوت‌تان آن را به جان سپرده‌اید، شاید کنسرت آن آهنگ‌ها و موسیقی‌ها شما را اقناع کنند. این رویداد به تازگی در فرهنگ ما در حال رواج است و هستند کسانی که اجرایی از موسیقی فیلم‌های‌شان برگزار می‌کنند. رویدادی برای احساس و تصویری خلق‌الساعه که بی‌نهایت شخصی، درگیرکننده و ذهنی است.

برگزاری کنسرت موسیقی فیلم ها، روندی جدید در معرفی آثار و فعالیت‌های هنری هنرمندان هستند و شاید تصوری ناشناخته و نامشخص نسبت به آن داشته باشیم اما قطعا اتفاقی نوین و جذاب هستند و بیش از هر چیز متکی به ذهن و خاطره‌های شخصی مخاطبین و شنونده‌ها. شنونده‌هایی که با خاطرات و آمال و ذهن‌هایشان پای این اجرا می‌نشینند و علاوه بر توان اجرایی گروه سازنده و کیفیت پخش سالن‌ها، از آن حظی خواهند برد به‌اندازه همان خاطره‌ها، تصویرسازی‌های ذهنی و اوج و فرود‌های شخصی شان. رویدادی که ذهن را پر و بال می‌دهد.


منبع: بهارنیوز

فصل مشترک میان ادبیات و میراث فرهنگی

به گزارش ایسنا، سید محمد بهشتی که شنبه‌شب (۹ اردیبهشت) در مراسم نکوداشت سیمین دانشور در محل پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری سخن می‌گفت، اظهار کرد: اگرچه مرحوم دانشور در جامعه ایران بیشتر به عنوان یک نویسنده شناخته می‌شود، اما واقعیت این است که او در بین جامعه میراث فرهنگی به عنوان یک باستان‌شناس و معلم تاریخ هنر مورد توجه قرار دارد.وی با اشاره به دو وجه ممتاز سیمین دانشور گفت: این اتفاقی نیست که سیمین دانشور در عالم ادبیات داستانی با کتابی چون «سووشون» در صدر نشسته و جایگاهی ممتاز دارد، این در حالی است که او در طول عمر خود چند رمان بیشتر ننوشت.

بهشتی با اشاره به این که در عالم باستان‌شناسی نیز در حوزه تاریخ هنر ایران مرحوم سیمین دانشور بر قله نشسته است، گفت: کمتر کسی تا این حد در این زمینه تخصص و حرف سنجیده داشته و این همه شاگرد در این رشته تربیت کرده است.او با اشاره به این که سیمین دانشور فصل مشترکی بین وجه ادبی و میراث فرهنگی بود، گفت: او تنها کسی بود که تاریخ هنر ایران را به خوبی می‌شناخت تدریس می‌کرد، در زمینه ادبیات فعال بود و رمان می‌نوشت.وی با بیان ارتباط میان تاریخ هنر و قصه‌نویسی گفت: قصه‌نویس‌های بسیاری داریم که تاریخ هنر ایران را نمی‌شناسند و افراد زیادی در حوزه تاریخ هنر و باستان‌شناسی داریم که قصه‌نویسی نمی‌دانند، بنابراین هر کدام از این حوزه‌ها می‌توانند مستغنی از دیگری باشند.

بهشتی در ادامه گفت: در عالم داستان باید صدها رمان نوشت تا شاید یکی ماندگار شود یا در عالم مطالعات حوزه باستان‌شناسی و به طور مشخص تاریخ هنر باید مطالعات زیادی کرد تا بتوان شاگردانی تربیت کرد تا شاید ماندگار شود، اما وقتی کسی با هر دو این دو حوزه انس داشته باشد، سریع‌تر ماندگار می‌شود.رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری درباره علت درخشش سیمین دانشور در دو حوزه میراث فرهنگی و ادبیات گفت: در این دو حوزه فقط وقتی می‌توان درخشید که با گوهری ملاقات کرده تا گزارش آن ملاقات در عالم قصه تلالو و درخشش ایجاد کند و اگر آن ملاقات نباشد درخششی هم نخواهد بود.

او در ادامه درباره دلیل نوشتن قصه گفت: ادبیات و قصه ای ارزشمند و ماندگار می شود که مانند پنجره ای در پس خود گوهری ارزشمند را آشکار کند و از رازی پرده بردارد و آن حقیقت در کارهای سیمین دانشور، همان فرهنگ ایرانی بود که او باعث شد او در عالم ادبیات معاصر، قصه نویسی و حوزه مطالعات تاریخ هنر و مطالعات باستان شناسی استثنا باشد.او افزود: اگر باستان شناس ما با ادبیات و شعر و قصه نویسی و زبان فارسی آشنایی کافی داشته باشد به طور حتم محصول کارش متفاوت خواهد بود و در فکر و نگارش آن نیز تاثیر می‌گذارد.
سیمین دانشور دارای جاذبه استثنایی بود.

 

صادق ملک شهمیرزادی، باستان‌شناس پیشکسوت که دانشجو و همکار سیمین دانشور در دانشگاه بود، نیز بر دو وجه شخصیت نامی سیمین دانشور تاکید کرد و گفت: سیمین دانشور دارای کاریزما یا به عبارت دیگر جاذبه استثنایی بود.وی اظهار کرد: سیمین دانشور برای ما دانشجوها «سیمین خانم» بود و برای همکارانش «دکتر سیمین دانشور»او در ادامه با توضیح واژه «سماع غلطان» گفت: سیمین دانشور برای دانشجوهایش سماع غلطان بود به عبارت دیگر ما از وجود او به شوق می‌آمدیم و می‌آموختیم چرا که او مدام آنچه را می‌خواست در کلاس تدریس کند با خود مانند ذکر تکرار می‌کرد.باستان‌شناس محوطه‌ی تاریخی سیلک افزود: در همه سال هایی که دانشجوی او بودم هرگز دو کلاس او مشابه هم برگزار نشد و دانشجوهای رشته‌های مختلف از دانشکده‌های مختلف با اشتیاق سرکلاس او حاضر می شدند.او با اشاره به این که در سه مرحله از زندگی خود با سیمین دانشور در ارتباط بوده، گفت: در دوران دانشجویی، سیمین دانشور استادم بود و زمانی که در دانشگاه تدریس می‌کردم همکارم شد و بعدها که من بازنشسته شدم و او نیز بازنشسته بود این آشنایی و ارتباط ادامه پیدا کرد.
*سووشون شاهنامه تاریخ معاصر ایران است
حسینعلی قبادی، رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، نیز سیمین دانشور را خوانشگر خلاق میراث های فرهنگی و سووشون را شاهنامه مجددی برای تاریخ معاصر ایران دانست و گفت: سیمین دانشور از نادر شخصیت های سرآمد، محقق و آفرینش گر ادبیات معاصر ایران است که توانست اسطوره های ایرانی را در متن های ادبی معاصر از حد تلمیح به بازآفرینی اسطوره ای ارتقا دهد.او با اشاره به هوشمندی ویژه دانشور در کشف سازگاری ها و همسان سازی های مولفه های فرهنگی ایرانی و اسلامی به طور توامان، گفت: دانش فراوان، فهم عمیق، انس با ادبیات کلاسیک فارسی و دغدغه هویت داشتن از دیگر ویژگی های دانشور بود.
رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ادامه افزود: دانشور جهان اندیشی و ایرانی  نگری را توامان داشت و زیست هنری را با اضطرار وجودی و تعهد اجتماعی تلفیق کرد.او با بیان این که سیمین دانشور با آثارش زیسته و شهود کرده، گفت: دانشور اعتدال گرا بود و جهانی عاری از خشونت می خواست.وی سووشون را آیینه تمام مولفه های بالا دانست و گفت: سووشون را می توان از دیدگاهی شاهنامه مجدد برای تاریخ معاصر خواند که در سال ۴۸ بازآفرینی می شود گویی همان نیازی که فردوسی درک کرد و شاهنامه را نوشت، دانشور هم بر مبنای شناخت همان نیازها گام برداشت.قبادی با اشاره توانایی دانشور در تصرف شاعرانه در مفاهیم معاصر گفت: گاهی در سووشون به شعر منصور می رسیم با سرشاری از دنیای اسطوره ها.او افزود: دانشور روح زنان را در اسطوره های ایرانی آفرید  و توانست کارکرد اسطوره را برای زمان خودش اقتضایی کند و به همین دلیل سیاوش دستان او گویی قهرمان امروز است که می سوزد.به گفته قبادی، سمین دانشور با استادی تمام می داند چگونه یک استعاره را به دنیای کهن الگوها وصل کند و از آن اسطوره های روزآمد مجدد بیافریند.
شاگردان سیمین دانشور، مرجعِ تاریخ هنر و باستان‌شناسی هستند
سید احمد محیط طباطبایی، رئیس ایکوم ایران نیز سیمین دانشور را ادیبی با احساس ، معلمی متعهد و مدرسی تأثیرگذار دانست که همه‌ی شاگردانش در حوزه تاریخ هنر و باستان شناسی در گروه مرجع قرار دارند .او گفت: پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری که در حوزه‌های مختلف میراث نظارت و هدایت دارد این بار شخصیتی را مورد تقدیر قرارداده که در ابعاد مختلف هنر ،باستان شناسی وادبیات فارسی که بخشی از هویت ایرانی و میراث کشور را تشکیل می دهد تأثیر گذار بوده است .وی تأثیر سیمین دانشور را در جریان فکری دهه‌های چهل امری بدیهی دانست که همه به آن معترف هستند و ادامه داد: سیمین دانشور شخصیتی مستقل و جدای از همسر خود داشت به نحوی که هر دو باعث اعتلای فکری و فرهنگی همدیگر شده بودند .

او افزود: خاطره‌ای که از سیمین دانشور دارم به سال ۱۳۶۹ و تشکیل اولین فرهنگستان زبان و ادب فارسی بر می‌گردد که ریاست قبلی پژوهشگاه مطالعات علوم انسانی مرحوم دکتر بروجردی مکلف به تشکیل این انجمن شد و هیأت اولین فرهنگستان را برای دریافت احکامشان به نزد مقام معظم رهبری بردند و آکادمی زبان را به وجود آوردند یکی از آن افراد سیمین دانشور بود که بعد به دلیل کهولت سن از این حوزه خارج شد.به گفته طباطبایی دانشور ، نشانی نه فقط ازاحساس یک ادیب که تعهد یک معلم و تأثیر گذاری مدرس را در طی عمر خود داشته و تأثیر وی را در افرادی نظیر دانش پژوه پرور ، چوبک ، میر کابلی ، ملک شهمیرزادی و … که در دهه پنجاه به بعد در دانشکده باستان شناسی یا تاریخ هنر دانشگاه تهران فعالیت کرده اند دیده ایم به نحوی که تمامی شاگردانش خود تأثیر گذار بوده و در گروه مرجع باستان شناسی کشور به حساب می آیند .

وی با بیان اینکه ارزش یک فرد فرای از کتاب و آثار ش تأثیر گذاری او در حوزه کاری و شاگردانی است که تربیت کرده، بیان کرد :سیمین دانشور در حوزه تاریخ و هنر و باستان شناسی و داستان نویسی کشور بسیار تأثیر گذار و سهیم بوده است .او با بیان این‌که سیمین دانشور رمان را به مفهوم اصلی و یک رهاورد از فرهنگ غرب به ایران در قالب داستان سوشون شکل داد و یک تغییر و انقلابی در جریان ادبی عصر خودش به وجود آورده و یک نوع پیشگامی را در حوزه ادبیات پایه گذاری کرد، افزود: فعالیت های افراد در دوره جوانی اموری بدیهی است و آن چیزی که از فرد می ماند و معیار سنجش آن می شود زندگی علمی و فرهنگی او در نیمه دوم زندگی اش است که به تعلیم و تربیت و آموزش و نوشتن کتاب می پردازد .وی با بیان اینکه این ویژگی در تمام دوران زندگی سیمین دانشور وجود داشته است گفت :فعالیت افراد درحوزه اجتماعی فراتر از روزمره است زیرا کار یک شخص فرهنگی تأثیر گذار بر خلاف یک سیاستمدار روزمره متعلق به یک زمان و دوره خاص نیست درست مانند فیلم خوبی که زمان و مکان ندارد .
شرحی از زندگینامه سیمین دانشور
شاهین آریامنش، دانشجوی دکتری باستان شناسی دانشگاه مازندران و تدوین‌گر کتاب «سیمین نامه» نیز در سخنانی زندگی سیمین دانشور را شرح داد.او گفت: هر چند زندهیاد دکتر سیمین دانشور، دانشنامه‌ی دکتری خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی با رسالهای با نام «علم الجمال و جمال» در ادبیات فارسی گرفته بود و نام و آوازهاش را از نویسندگی به دست آورد، اما سالیان سال از سال ۱۳۳۸ تا سال ۱۳۵۸ به عنوان دانشیار در گروه باستانشناسی دانشگاه تهران به تدریس و پرورش دانشجویان باستانشناسی پرداخت و شاگردانی مانند یوسف مجیدزاده، صادق ملک شهمیرزادی، اسماعیل یغمایی، محمود موسوی، حمیده چوبک، مهدی رهبر، فخری دانشپور پرور و آرمان شیشهگر را پرورش داد.

وی افزود: دانشور که نویسندگی را با مقالهنویسی در رادیو و روزنامه ایران با نام مستعار «شیرازی شیرین سخن» آغاز کرده بود در سال ۱۳۲۷، کتاب «آتش خاموش» را نوشت. او سپستر دکتری خود را در سال ۱۳۲۸ در رشته ادبیات فارسی از دانشگاه تهران دریافت کرد و در سال ۱۳۲۹ راهی امریکا شد و با استفاده از بورس «فولبرایت» در دانشگاه استنفورد در رشته زیباییشناسی به پژوهش پرداخت، او پس از ده سال در سال ۱۳۳۸ به خانه تحصیلیاش دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بازگشت و به عنوان استاد در گروه باستانشناسی و هنر کارخود را آغاز کرد.او با بیان این‌که در ابتدا دانشور؛ دانشیار علینقی وزیری شد و به تدریس درسهایی چون تاریخ هنر، هنر هند و خاور دور و هنر دوران قرون وسطی پرداخت، ادامه داد: وی سالیانی نیز به عنوان مدیر گروه باستانشناسی و هنر به فعالیت مشغول بود و در کاوش های باستان شناسی دانشگاه تهران در دشت قزوین به آموزش دانشجویان می پرداخت.

وی در بخش دیگری از صحبت‌هایش با بیان این‌که حضور سیمین دانشور در گروه باستانشناسی و هنر بسیار طولانی بود، ادامه داد: تا زمانی کـه او بـازنـشسـته شـود، در گروه باستان شناسی و هنر به فـعالیت خـود ادامـه داد و با ایـن کـه وی می توانست به دلیل رشته تحصیلی‌اش به راحتی به گروه ادبیات مـنتقل شـود و فـعالیت های مرتبط با نویسندگی‌اش را ادامه دهد، اما ترجیح داد که استاد گروه باستان شناسی و هنر باشد و از این طریق به پرورش نسلی از باستانشناسان ایران بپردازد. فخری دانش‌پرور، که بعد از سیمین دانشور، استاد گروه باستان‌شناسی دانشگاه تهران و در واقع جانشین او شد نیز در این جلسه اسنادی را نشان داد که با دست خط سیمین دانشور و برای او نوشته شده بود. امابه دلیل کم بود زمان امکان خواندن این دست‌نوشته‌های دانشور فراهم نشد.همچنین حسینعلی قبادی _ رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی _، حمیده چوبک _رئیس پژوهشکده باستان‌شناسی_ و ناصر تکمیل همایون درباره ی سیمین دانشور و آشنایی‌هایی که با وی داشتند،در این جلسه صحبت کردند.
حال خانه سیمین و جلال خوب است؟
اما پس از پایان صحبت‌ها و در زمان رونمایی از کتاب «مفاخر میراث فرهنگی ایران (۳) سرو سیمین، یادنامه سیمین دانشور» خلاقی، که خود را داماد سیمین دانشور معرفی کرد به برخی از مطالب مطرح شده درباره‌ی سیمین دانشور اعتراض کرد و پشت بلندگو قرار گرفت و گفت: در حق سیمین جفای زیادی شده است، امروز هم خانه سیمین در حال تخریب است.پس از صحبت‌های خلاقی، اسکندر مختاری، کارشناس میراث فرهنگی درباره‌ی خانه‌ی سیمین توضیح داد: خانه سیمین و جلال در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده و براساس قوانین میراث فرهنگی با آن رفتار می‌شود.او افزود: شهرداری قصد خرید این خانه را دارد، یکی از وارثان خانه را خریده و وارث دیگر این کار را انجام نداده است. با این وجود معتقدم اگر آقای خلاقی خانه را می‌دیدند قطعا درباره این خانه و تلاش‌هایی که برای مرمت آن شده این‌طور صحبت نمی‌کردند.


منبع: بهارنیوز

کدام فیلم، رقیب «نهنگ عنبر ۲» می شود؟

روزنامه هفت صبح – احمد رنجبر: ریز و درشت فیلم هایی که در ترکیب اکران دوم ۹۶ قرار گرفته اند. ویژگی های هر کدام، ستاره های فیلم و سابقه کارگردان چیست؟ آنها می توانند با «نهنگ عنبر» رقابت کنند؟

سال پیش ترکیب انتخاب شده از سوی شورای صنفی نمایش برای اکران دوم ۹۶ جواب نداد و باعث ایجاد وقفه ای کوتاه در فروش خیره کننده سینما شد. امسال اما با حضور «نهنگ عنبر: سلکشن رویا» ماجرا فرق می کند و پیش بینی داغ بودن گیشه سینما سخت نیست. می دانیم که موسم انتخابات است اما فراموش نمی کنیم «درباره الی…» در چنین شرایطی اکران شد و موفق بود.

شرایط برای فیلم های دیگر اما سخت است و نمی توان برای شان پیش بینی فروش بالایی داشت، مگر آنکه بار دیگر اتفاق غیرمترقبه ای در سینما بیفتد. «امتحان نهایی» به پرده آمده و چند روز دیگر نوبت نمایش «نهنگ عنبر: سلکشن رویا» است.

نهنگ عنبر ۲

* کارگردان: سامان مقدم

* ژانر فیلم: کمدی

* قصه فیلم: ماجرا در ادامه قصه «نهنگ عنبر» اتفاق می افتد و آن طور که اعلام شده در فصل دوم این فیلم، بالاخره ارژنگ و رویا به هم می رسند و خاطرات دیگری از زندگی شان را از دهه شصت مرور می کنند.

 کدام فیلم رقیب «نهنگ عنبر 2» می شود؟

* ستاره ها: رضا عطاران، مهناز افشار و ویشکا آسایش در «نهنگ عنبر؛ سلکشن رویا» بازی کرده اند. در حال حاضر عطاران از مهم ترین ستاره های سینما است و طبیعتا حضورش در این فیلم به رونق گیشه آن کمک می کند. موفقیت «نهنگ عنبر»، تجربه موفقی بود تا سامان مقدم تصمیم بگیرد که فصل دوم کار را با همین بازیگران بسازد. گریم دهه شصتی بازیگران به مذاق خیلی ها خوش آمد که به همراه قصه نوستالژیکش فیلم را واجد تحسین خاص و عام کرد. در ادامه، بازیگران برگ برنده فیلم سامان مقدم هستند.

* کارنامه کارگردان: سامان مقدم کارگردان موفقی است. تنها اثر ضعیفش «یک عاشقانه ساده» بود که نه مورد توجه منتقدان قرار گرفت و نه علاقمندان سینما؛ با این حال هنوز هم خاطره فیلم های موفق سیاوش، پارتی، مکس، کافه ستاره در ذهن پیگیران سینمای ایران مانده. این کارگردان در ساخت سریال هم موفق بوده. سریال های «پریدخت»، «شمس العماره» و حالا هم «دیوار به دیوار» در دوره خودشان آثار موفقی بوده اند. تنها شکست سریال سازی مقدم در «قلب یخی ۲» اتفاق افتاد که آن هم به دلیل برخی دلایل در نیمه راه متوقف شد.

* سابقه فیلم: «نهنگ عنبر ۲» قرار بود در جشنواره فجر سی و پنجم حضور داشته باشد. حتی به دفتر جشنواره فرستاده شد و توسط هیات انتخاب هم دیده شد اما دو روز مانده به اعلام نهایی اسم فیلم ها، سامان مقدم آن را از رقابت بیرون کشید. آنطور که شنیده می شود به خاطر شوخی های سیاسی که در فیلم وجود دارد، مقدم از ترس این که حاشیه ای برای فیلمش به وجود بیاید از نمایش آن در جشنواره منصرف شد. حتی شنیده می شود دبیر جشنواره برای جلوگیری از حاشیه ها خواستار عدم حضور آن در جشنواره بود.

* پیش بینی فروش: می شود پیش بینی کرد که نهنگ عنبر ۲» پرفروش ترین فیلم امسال است و احتمالا بالای ۱۵ میلیارد تومان می فروشد. با این حال یکسری مسائل وجود دارد که می تواند روی فروش آن اثر بگذارد. فیلم درست در ایام انتخابات اکران می شود و ممکن است آنطور که باید دیده نشد. از طرف دیگر بخشی از اکران فیلم به ماه رمضان می رسد.


ویلایی ها

* کارگردان: منیر قیدی

* ژانر فیلم: دفاع مقدس

* قصه فیلم: در بحبوحه جنگ، همسران و فرزندانی از رزمندگان بنا بر شرایط، زندگی در خانه های ویلایی نزدیک به مناطق جنگی را انتخاب می کنند و در انتظار آنها به سر می برند. این انتخاب، شخصیت های داستان را در موقعیتی خلاف روال عادی زندگی قرار می دهد.

 کدام فیلم رقیب «نهنگ عنبر 2» می شود؟

* ستاره ها: طناز طباطبایی، پریناز ایزدیار، آناهیتا افشار، علی شادمان، ثریا قاسمی و صابر ابر بازیگران «ویلایی ها» هستند. برای طناز طباطبایی و پریناز ایزدیار فرو رفتن در جلد همسرانی که دور از شهر خود در نزدیکی جبهه زندگی می کنند و چشم انتظار همسران هستند، چالشی جذاب بوده. پریناز ایزدیار در «ویلایی ها» سمت هم دارد و رتق و فتق امور و البته اعلام خبر شهادت به همسران به او محول شده است. طناز طباطبایی به دنبال همسرش به جنوب آمده و از شرایط ناراضی است. نقش پتانسیل زیادی دارد اما «ویلایی ها» در کارنامه طباطبایی و ایزدیار ممتاز شده است.

* کارنامه کارگردان: منیر قیدی فعالیت هنری خود را به عنوان منشی صحنه در سال ۱۳۶۸ با فیلم «زیر بام های شهر» ساخته اصغر هاشمی شروع کرد. قیدی قبل از ساخت بلندش با فیلمسازان مطرح زیادی در قالب منشی صحنه همکاری داشته و در دو فیلم سینمایی دستیار کارگردان بوده است (از جمله سیدرضا میرکریمی در فیلم «خیلی دور خیلی نزدیک»). فیلم های کوتاه «دختر، پسر، پیرمرد)، «در راه ویلا» و مستند «تهران، شهر چناران» از سوابق کاری قیدی است که جوایز مختلفی هم به دست آورده اند.

* سابقه فیلم: در جشنواره سی و پنجم فیلم فجر جایزه استعداد درخشان بهترین فیلم اول به منیر قیدی رسید. ثریا قاسمی هم برای این فیلم برنده سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل زند شد. «ویلایی ها» در بخش های زیادی نامزد دریافت سیمرغ بود. منیر قیدی و ارسلان امیری نامزد بهترین فیلمنامه، گیتی قاسمی نامزد سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل، ایمان کرمیان نامزد بهترین جلوه های ویژه میدانی، مه لقا ناقد نامزد بهترین طراحی لباس، ستار اورکی نامزد بهترین موسیقی متن و مهدی قاسمی نامزد بهترین جلوه های بصری.

* پیش بینی فروش: منیر قیدی سوژه نابی برای اولین فیلمش انتخاب کرده و به بخشی از دوران جنگ سرک کشیده که کسی سراغش نرفته بود. اگر درام قدری پرملات تر می بود، حالا با یک فیلم شاخص طرف بودیم. به عنوان یک فیلم اول، «ویلایی ها» نمره قبولی می گیرد اما روایت کند و داستان کم ملات آن به مذاق مخاطبان سینمارو خوش نمی آید. در حالت خوشبینانه، «ویلایی ها» یک میلیارد و نیم فروش خواهد داشت.


تیک آف

* کارگردان: احسان عبدی پور

* ژانر فیلم: اجتماعی

* قصه فیلم: فائزه مسیح، آتنا و حمزه، روزهای کسالت بار و خموده حالی ۳۰ سالگی شان را پشت سر می گذارند. ورود شیرزاد که پنج سال است زندگی اش را روی دریا و درون کشتی می گذراند، همراه با یک کشتی فرانسوی، ریتم زندگی شان را عوض می کند.

 کدام فیلم رقیب «نهنگ عنبر 2» می شود؟

* ستاره ها: مصطفی زمانی، پگاه آهنگرانی، رضا یزدانی، سوگل قلاتیان و حمزه مقدم بازیگران اصلی فیلم هستند. نکته خاص در بازی شان این است که با گویش بوشهری حرف می زنند و شاید مهم ترین چالش آنها همین مسئله باشد. پگاه آهنگرانی در مراسم رونمایی «تیک آف» به این مسئله اشاره کرده و توضیح داده چطور از پس لهجه بر آمده است. مصطفی زمانی که همزمان فیلم «یک روز بخصوص» را بر پرده دارد، این بار عهده دار نقش متفاوتی شده است و اگر فیلم دیده شود این تفاوت می تواند به کارنامه نه چندان قابل دفاع سینمایی اش کمک کند.

* کارنامه کارگردان: احسان عبدی پور تا پیش از ساخت «تیک آف» فیلم های تلویزیونی «افسانه ۹۸»، «توریست» و «همسنگار» و فیلم های سینمایی «تنهای تنها» و «پاپ» را کارگردانی کرده بود. سال پیش هم کارگردانی یکی از اپیزودهای سریال «چرخ فلک» را بر عهده داشت. «تنهای تنهای تنها» در جشنواره سی و یکم فجر رونمایی شد و مورد توجه منتقدان قرار گرفت اما در جشنواره جایزه ای به دست نیاورد. عبدی پور جایزه خلاقیت و استعداد درخشان ویژه فیلمسازان اول را از جشن منتقدان سینمای ایران برای فیلم «تنهای تنهای تنها» دریافت کرد.

* سابقه فیلم: فیلم تازه احسان عبدی پور که ابتدا با نام «آه ای عبدالحلیم» شناخته می شد با پیشنهاد وزارت ارشاد به «تیک آف» تغییر نام داد که به گفته عوامل با توجه به مضمون فیلم، نام درخوری است. «تیک آف» دو سال پیش ساخته شد اما هیات انتخاب آن را واجد حضور در بخش مسابقه ندانستند. با گذشت زمان مشخص شد فیلم هایی که هیات انتخاب جشنواره سی و چهارم کنار گذاشتند، شایسته حضور در بخش مسابقه نبوده اند. با استناد به این اتفاق می توان به کیفیت «تیک آف» شک کرد؟ بعد از جشنواره چندین مرتبه در نوبت اکران قرار گرفت تا این که از امروز به سینماها آمد.

* پیش بینی فروش: «تنهای تنهای تنها» ستاره نداشت و به رغم داستان جذاب و تحسین منتقدان در اکران توفیقی به دست نیاورد. احسان عبدی پور برای ساخت «تیک آف» سراغ بازیگران حرفه ای و شناخته شده رفت اما ترکیب بازیگران «تیک آف» قدرت کشاندن مخاطب به سالن را ندارند، مگر آن که فیلم گل کند و نامش سر زبان ها بیفتد. شرایط پیش رو می گوید فیلم احسان عبدی پور حدود یک میلیارد فروش خواهد داشت.


امتحان نهایی

* کارگردان: عادل یراقی

* ژانر فیلم: اجتماعی

* قصه فیلم: «امتحان نهایی» داستان معلمی است که برای تدریس درس ریاضی به یک پسربچه به خانه آنها رفت و آمد دارد و همین امر باعث آشنایی او با مادر بچه می شود. این آشنایی در نهایت بین آنها ایجاد علاقه می کند اما پسر به اقتضای سنش واکنش منفی دارد.

 کدام فیلم رقیب «نهنگ عنبر 2» می شود؟

* ستاره ها: ستاره اصلی فیلم عباس کیارستمی است که این بار هم فیلمنامه ای ساده اما پر از جزئیات نوشته. شهاب حسینی و لیلا زارع نقش های اصلی را بر عهده دارند. حسینی دبیر ریاضی درستکاری است که دلباخته مادر شاگردش شده است. آنچه برای حسینی به عنوان چالشی مهم مطرح است، دلدادگی در عین پاکدامنی است. بازی اش ساده است و به خوبی از پس این نقش بر آمده. لیلا زارع به خوبی نقش زنی شکست خورده در زندگی، مادر نگرانی و معشوقی امیدوار را به باور مخاطب نشانده.

* کارنامه کارگردان: پیگیران سینما نام عادل یراقی را به خاطر ساخت «آشنایی با لیلا» می شناسند. فیلمی که فیلمنامه اش را عباس کیارستمی نوشته بود و برقی و لیلا حاتمی بازیگرانش بودند. فیلم به عنوان یک کار اول نمره قبولی می گیرد. برخی منتقدان داخلی دوستش داشتند و در چند جشنواره خراجی جوایزی به دست آورد. یراقی فارغ التحصیل سینما از دانشگاه های «LMU» و «UCLA» آمریکاست. قبل از ساخت اولین فیلم بلندش در کارگاه های فیلمسازی عباس کیارستمی و فیلمنامه نویسی ناصر تقوایی حضور داشته و بعدها چند فیلم کوتاه می سازد.

* سابقه فیلم: «امتحان نهایی» سال ۹۴ ساخته شد و قرار بود در جشنواره فیلم فجر حضور داشته باشد اما به دلیل نداشتن پروانه فرصت رقابت را از دست داد. سال پیش هم در جشنواره غیبت داشت که به گفته کارگردان، تلاشش برای مجاب کردن مسئولان جشنواره نتیجه ای نداشته است. یراقی در آن زمان مصاحبه کرد و گفت مسئولان جشنواره دلیل عجیبی دارند که «به علت حجم زیاد فیلم های امسال، فیلم سینمایی «امتحان نهایی» را در جشنواره فیلم فجر شرکت نمی دهند!» فیلم از سی ام فروردین به سینماها آمده و سازندگان امید زیادی به توفیق آن دارند.

* پیش بینی فروش: فیلم به رغم داشتن تنها ۱۰ سالن، در روز اول و دوم شروع بدی نداشت. روز چهارشنبه ۱۰ میلیون و پنجشنبه ۲۱ میلیون فروش حاصل گیشه آن در روزهای سی ام و سی و یکم فروردین بوده است. در ادامه اما فروش «امتحان نهایی» جهش چشمگیری نداشته است و شاید با اتکا به نام شهاب حسینی، عباس کیارستمی و تبلیغات تلویزیونی به فروش یک میلیاردی برسد.


برادرم خسرو

* کارگردان: احسان بیگلری

* ژانر فیلم: اجتماعی – روانشناختی

* قصه فیلم: در مرکز داستان شخصی به نام خسرو وجود دارد که به اختلال دوقطبی مبتلاست و به دلایلی مجبور شده مدتی در منزل برادرش ناصر (ناصر هاشمی) زندگی کند.

 کدام فیلم رقیب «نهنگ عنبر 2» می شود؟

* ستاره ها: آنچه «برادرم خسرو» را واجد تماشا می کند، بازی درخشان شهاب حسینی و ناصر هاشمی است. حسینی در نقش یک انسان دوقطبی چنان رفتار می کند که تو گاهی احساس می کنی در حال تماشای یک خسرو مستند هستی. بازی خویشتندارانه و تحسین شده ناصر هاشمی مکملی است بر بازی شهاب. «برادرم خسرو» علاوه بر داستان مستحکم و ریتم تند، مبتنی بر اصول روانشناسی است که برگ برنده دیگری برای آن به حساب می آید.

* کارنامه کارگردان: احسان بیگلری فعالیت سینمایی اش را با دستیار کارگردانی شروع کرد. او سال ۱۳۹۴ اولین فیلم بلند سینمایی اش را ساخت. «برادرم خسرو» مورد توجه منتقدان و اصحاب رسانه قرار گرفت اما در داوری زورش به «ابد و یک روز» و «ایستاده در غبار» نرسید. بیگلری در همین جشنواره با «نقطه کور» به عنوان نویسنده در جشنواره حضور داشت. بعد از آن «آذر» را نوشت که یک سال بعد در جشنواره رونمایی شد. این دو آثار قابل دفاعی در کارنامه اش نیستند.

* سابقه فیلم: «برادرم خسرو» در بخش نگاه نو سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر حضور داشت و با وجود این که مورد تحسین منتقدان قرار گرفت، تنها برای بهترین کارگردانی نامزد دریافت جایزه شد. این فیلم دو رقیب گردن کلفت به نام «ابد و یک روز» و «ایستاده در غبار» داشت که جوایز را درو کردند. احسان بیگلری در جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی در بخش جایزه خلاقیت و استعداد درخشان، دیپلم افتخار کسب کرد.

* پیش بینی فروش: «برادرم خسرو» به امتیاز نام شهاب حسینی می تواند مخاطب را به سینما بکشاند. اگر این اتفاق رخ دهد، کمتر کسی ناراضی از سالن خارج می شود و تبلیغات دهان به دهان به کمکش خواهد آمد. با این حال نمی توان انتظار فروش خارق العاده از آن داشت. پیش بینی این است که «برادرم خسرو» حدود سه میلیارد فروش داشته باشد.


نقطه کور

* کارگردان: مهدی گلستانه

* ژانر فیلم: درام اجتماعی

* قصه فیلم: خط کلی داستان درباره شک مرد به زنش است. درام فیلم بر پایه کشمکش های او با زنش و جار و جنجال هایی است که وقت و بی وقت راه می اندازد و برای این کار هم هیچ حد و مرزی ندارد حتی وسط تولد دخترش.

 کدام فیلم رقیب «نهنگ عنبر 2» می شود؟

* ستاره ها: محمدرضا فروتن و هانیه توسلی بازیگران اصلی فیلم هستند. فروتن نقشش در این فیلم شباهت زیادی به شاه نقش او در فیلم «قرمز»دارد. با همان عصبانیت ها و داد و بیدادها. هانیه توسلی هم نقش زن او را بازی می کند. زن مظلومی که در معرض شک قرار می گیرد و آبرویش بی خود و بی جهت جلوی فک و فامیلش ریخته می شود. به این جمع محسن کیایی را هم اضافه کنید که در اوج تنش های این دو نفر، به عنوان نمک فیلم کمی از تلخی قصه می کاهد.

* کارنامه کارگردان: «نقطه کور» فیلم چندان درخشانی نیست اما در کارنامه کاری مهدی گلستانه یک گام به جلوست. کارگردانی که تا پیش از این برای دفتر پویافیلم و حسین فرحبخش فیلم هایی مثل «نازنین» و «دردسر بزرگ» را ساخته بود. نقطه کور با حضور تیم بازیگرانش اثر قابل قبولی است. حالا باید منتظر ماند و دید که این فیلم برای گلستانه موفقیتی در گیشه به ارمغان می آورد و او در همین مسیر ادامه می دهد یا این که بار دیگر راهش را به سمت کارهایی از جنس دردسر بزرگ کج می کند.

* سابقه فیلم: این فیلم در جشنواره سی و چهارم یکی از آثار راه یافته به بخش مسابقه بود. فیلم با وجود آثار گردن کلفتی که در بخش مسابقه به نمایش درآمد نتوانست توفیقی به دست بیاورد. البته همین که توانسته بود به این جمع مدعی راه پیدا کند و با آنها به رقابت بپردازد برایش یک امتیاز بزرگ محسوب می شد. این تیم با وجود ترکیب خوب بازیگرانش بعد از جشنواره یک سال در نوبت اکران ماند تا این که بالاخره اردیبهشت امسال طلسم اکران نشدنش شکست.

* پیش بینی فروش: فیلم های قبلی محمدرضا فروتن و هانیه توسلی فروش چندان خوبی نداشتند. البته فیلم هم فضای تلخی دارد و همین هم روی فروش تاثیرگذار خواهد بود. صرف نظر از این دو عامل، همزمانی با اکران «نهنگ عنبر» هم قطعا اتفاق خوبی برای «نقطه کور» نخواهد بود. البته باز هم همه چیز در همان زمان اکران مشخص می شود و نمی توان با قاطعیت گفت که فیلم گیشه پرفروشی نخواهد داشت.


آشوب

* کارگردان: کاظم راست گفتار

* ژانر فیلم: ملودرام

* قصه فیلم: قصه در دهه ۲۰ روایت می شود. حال و هوای آن سال ها با یک قصه عاشقانه. داستان درباره یک خواننده لاله زاری است که برای خودش نام مستعاری به نام «آشوب» را انتخاب کرده و شهرتی به هم زده است.

 کدام فیلم رقیب «نهنگ عنبر 2» می شود؟

* ستاره ها: کلی بازیگر تلویزیونی در این فیلم بازی دارند و در مجموع می توان گفت فیلم ستاره خاصی ندارد. بازیگر اصلی مردش کورش تهامی است. او مدت هاست که در عرصه خوانندگی فعالیت دارد و در این فیلم هم ترانه های قدیمی زیادی را بازخوانی کرده است. در کنار او یکتا ناصر و لیلا اوتادی هم در این فیلم بازی دارند که رأس های این مثلث عشقی را تشکیل می دهند. فرهاد آئیش، محمدرضا شریفی نیا، آشا محرابی، محمدرضا هدایتی، رامین ناصر نصیر و … هم دیگر بازیگران فیلم هستند.

* کارنامه کارگردان: کاظم راست گفتار کارنامه متوسط رو به پایینی دارد. قطعا بهترین فیلم کارنامه اش فیلم «نقاب» است که البته اگر توسط کارگردان دیگری غیر از او ساخته می شد، فیلم به مراتب تاثیرگذارتری از کار در می آمد. به غیر از نقاب، تعدادی فیلم کمدی گیشه ای مثل پسر تهرونی، عروس خوشقدم و مردان مریخی و زنان ونوسی کارنامه کاری این کارگردان را پر کرده است. البته فیلم ماقبل آخر او یعنی «چک» نسبت به این چند فیلم که نام برده شد کار بهتر و آبرومندتری است.

* سابقه فیلم: «آشوب» را هنوز کسی ندیده است. فیلم را راست گفتار دو سال قبل ساخته و حتی به هیات انتخاب جشنواره سی و چهارم هم آن را ارائه داد اما پذیرفته نشد، تا بعد از آن شانسش را برای اکران عمومی امتحان کند. البته برای رفتن روی پرده یک سالی منتظر ماند. آنچه که از آنونس ها و تیزرهای فیلم منتشر شده نشان می دهد که فیلم سرخوشی است که کلی آوازخوانی و دایره و تنبک دارد. کلا برآیند فیلم نشان می دهد که با یک فیلمفارسی دهه نودی مواجه خواهیم بود.

* پیش بینی فروش: ترکیب بازیگران مخاطب را برای کشاندن به سالن سینما ترغیب نمی کند. کارگردان هم کارنامه درخشانی ندارد که بگوییم عاملی است برای جلب مخاطبان. پس همه چیز به خود فیلم و قصه اش معطوف می شود. اگر قصه گیرایی داشته باشد، قطعا تماشاگر برای دیدنش به سینما می رود. اما در شرایط کنونی و با در نظر گرفتن یک قصه معمولی برای فیلم، باید گفت که آشوب فروش خارق العاده ای نخواهد داشت.


فلامینگو شماره ۱۳

* کارگردان: حمیدرضا علیقلیان

* ژانر فیلم: اجتماعی

* قصه فیلم: فیلم به زندگی انسان هایی اشاره می کند که از خود و زندگی روزمره تبعید شده اند و در یک تبعیدگاه زندگی می کنند. سلیمان یکی از آنهاست که گندمزاران را به آتش کشیده و متهم به قتل یک نفر است.

 کدام فیلم رقیب «نهنگ عنبر 2» می شود؟

* ستاره ها: نکته اساسی این فیلم که شاید طیف وسیعی را برای تماشای آن ترغیب کند، بازی دو چهره سرشناس شعر در میان بازیگران است. شمس لنگرودی و رسول یونان، بازیگران اصلی فیلم هستند و حضورشان به این اثر رنگ و بوی خاصی می دهد. لنگرودی پیش از این در فیلم های «پنج تا پنج» و «احتمال بارش باران اسیدی» بازیگری را تجربه کرده بود اما این اولین تجربه بازیگری رسول یونان است. احتمالا به این دلیل پذیرفته در فیلمی بازی کند که خودش فیلمنامه آن را نوشته است.

* کارنامه کارگردان: «فلامینگو شماره ۱۳» اولین فیلم بلند حمیدرضا علیقلیان است که آن را در فضایی شاعرانه ساخته و یک جورهایی افسانه و واقعیت را در آن تلفیق کرده است. در کارنامه فیلمسازی این کارگردان، ساخت ۱۸ فیلم کوتاه، مستندهای تبلیغاتی، تیزرهای تلویزیونی و چند انیمیشن به چشم می خورد. علیقلیان برای «فلامینگو شماره ۱۳» جایزه قرقاول نقره ای برای بهترین کارگردانی از جشنواره بین المللی کرالا هندوستان شده است.

* سابقه فیلم: این فیلم در سال ۱۳۸۹ ساخته شده اما از آن زمان تا حالا یعنی در مدت هفت سال اجازه اکران پیدا نکرده. خود کارگردان هم معتقد است که فیلمش از این توقیف ضربه خورده و کاهش همان زمان اکران می شد. تجربه ثابت کرده که فیلم های گروه «هنر و تجربه» زیاد نمی توانند به فروش در گیشه امیدوار باشند. به هر حال تعداد مخاطبانی که به چنین فیلم های معناگرایی اقبال نشان می دهند زیاد نیست.

* پیش بینی فروش: اشاره کردیم فیلم های هنر و تجربه شانس فروش بالا ندارند؛ مخصوصا «فلامینگوی شماره ۱۳» که فضایی شاعرانه دارد و در مرز میان افسانه و واقعیت حرکت می کند. مگر این که حضور این شاعران و محبوبیتی که نزد علاقه مندان به ادبیات دارند تا حدی روی فروش اثر بگذارد که البته در این شرایط هم بعید به نظر می رسد فروش فیلم از یک حداقلی بالاتر رود.


منبع: برترینها

اما واتسون: برای سلامتم از رسانه‌های اجتماعی فاصله می‌گیرم

به گزارش مهربه نقل از آسوشیتدپرس، فیلم «دایره» که بر مبنای رمانی از دیو ایگرز ساخته شده درباره غول اینترنت است.این بازیگر که بارها هدف حملات آنلاین بوده می‌گوید کامنت‌ها را از روی تعقل نمی‌خواند.در مراسم افتتاحیه فیلم «دایره» که پنجشنبه شب در نیویورک برای نخستین بار اکران شد، وی گفت: برای سلامت عقلی خودم نمی‌توانم، واقعا نمی‌توانم به شبکه های اجتماعی بروم. من باید فاصله زیادی در این زمینه ایجاد کنم چون یک انسان هستم.
وی افزود: انگار از نظر تکنولوژیکی اتفاقی ضدانسانی می‌افتد و مثل این است که دارند درباره کسی حرف می‌زنند که اصلا وجود ندارد، اما من هستم و واقعی هستم و برای همین باید فاصله بیشتری از شبکه های اجتماعی بگیریم.این بازیگر در ادامه گفت: حفظ سلامت عقلی در این صنعت از هر چیز مهم‌تر است و من بسیار در این زمینه مراقب هستم.واتسون پس از درگذشت آلن ریکمن که در فیلم «هری پاتر» در نقش اسنیپ بازی می‌کرد با تهاجم کامنت‌های اینترنتی روبه روشد.
در فیلم «دایره» این بازیگر انگلیسی در نقش می هالند بازی کرده که فارغ‌التحصیل دانشگاه است و به سرعت در کمپانی‌های تکنولوژی شناخته می‌شود و رشد می‌کند و درگیر جاه‌طلبی‌های مستبدانه می‌شود.

وی در این فیلم با تام هنکس هم‌بازی بوده که در نقش یکی از بنیان‌گذاران کمپانی بازی کرده است. واتسون درباره هنکس گفت: او همان چیزی است که تصورش را دارید؛ بسیار سخاوتمند و بامزه و راحت است. اگر قرار بود او چیزی غیر از این باشد حتما قلبم می‌شکست. او مثل یک قهرمان است.اقتباس از رمان «دایره» به کارگردانی جیمز پانسولت انجام شده است و در کنار تام هنکس که نقش یکی از رهبران تکنولوژیکی را بازی می کند و اما واتسون که یکی از کارمندان درجه پایین است که سعی دارد از نردبان سازمانی بالا برود، جان بویگا هم نقش شخصیت مرموز «کالدن» را ایفا می‌کند.در عین حال در این فیلم شاهد آخرین نقش آفرینی بیل پکستون نیز هستیم که ماه فوریه درگذشت.


منبع: بهارنیوز

موضع رخشان بنی‌اعتماد درباره انتخابات

رخشان بنی‎اعتماد متنی را درباره انتخاب افراد شایسته در انتخابات شورای شهر تهران در اینستاگرام منتشر کرد.این کارگردان سینما درهمین راستا نوشت: «فرصت انتخاب افراد متخصص و کارآمد را در لیست تایید شدگان شورای شهر از دست ندهیم. کسانی که حتی اگر اسامی شناخته شده‌ای نیستند، کارنامه کاری‌شان نشان از یک عمر تلاش برای بهبود بخشی شرایط اجتماعی دارد. کسانی که معتقد به اثرگذاری عمیق و تغییر بوده و هستند و نه نمایش و در بوق و کرنا کردن فعالیت‌هایشان. کسانی که نه به روش‌های تبلیغاتی مرسوم آشنا هستند و نه معتقد به سرمایه‌گذاری برای جلب آرای عمومی. فارغ از این که اسم این افراد در لیستی باشد و یانه، بشناسیم و بشناسیم‌شان.»

 


منبع: بهارنیوز

اصغر فرهادی، امپراتور تاریکی‌ها!

ماهنامه تجربه – مژده رضایی راد: مثل هر اثر هنری، فیلم های اصغر فرهادی همان اندازه که هوادار دارد، مخالف جدی هم دارد. اگر چه این مخالفان در دو دسته کاملا مشخص طبقه بندی می شوند: عده ای با فیلم های او مسئله دارند و معتقدند که فیلمنامه های فرهادی معمولا ضعف های ساختاری دارد: مثلا به عمد بخشی از داستان را مخفی می کند، در ظاهر به نسبی گرایی اهمیت می دهد ولی در اعماق وجودش دارد از یک نظریه مشخص دفاع می کند و جواب سوال فیلم را در ایدئولوژی اش مطرح می کند، ساختار آنها دچار مشکلاتی است و کیفیت والایی ندارد و… هم زمان با اکران «فروشنده» هم این گروه مشکلات عمده ای را در فیلم دیدند؛ از اینکه قصه بعد از نقطه عطف اول متوقف می شود و از معمایی که طرح می کند جلوتر نمی آید، شروع کردند و بعد ایرادهایی به خود داستان گرفتند: سن مرد متجاوز، شیوه پیداکردن او، غیرقابل توجیه بودن رفتار رعنا (ترانه علیدوستی) و… .

امپراتوری تاریکی (اسلاید شو) 

در برابر این گروه از منتقدان، اما عده ای هم هستند که بیش از فیلم با خود فرهادی کار دارند: معتقدند که او تاریک اندیش است، به عمد از بدی ها می گوید، به عمد سیاه نمایی می کند و روزنه امیدی نمی گذارد، خودخواهانه و برای جلب نظرغربی ها همه ایرانی ها را بد نشان می دهد و جوایزش نه نتیجه تلاش برای ساخت یک فیلم خوب که حاصل لابی های قدرت برای بزرگ نمایی یک نیروی اپوزیسیون داخل ایران است.

این گروه معتقد است که هر میزان پولی که از خارج برای ساخت فیلم هزینه می شود، دلیلی سیاسی دارد؛ پس در پشت این سرمایه گذاری ها، جوایز و نظرات، به دنبال سرنخی هستند تا تصورشان را درباره جایگاه فرهادی موجه کنند. به زبان ساده تر اصغر فرهادی، فیلمساز جریان اپوزیسیون است که در اثر غفلت مدیران فرهنگی در ایران کار می کند و با زیرکی خاص خودش فیلم هایی علیه کشور می سازد.

بدیهی است که این مخالفت با نگاه منتقدانه نوع اول تفاوت دارد. ما با نگاه دوم کاری نداریم چون این جریان، تنها به ایدئولوژی اهمیت می دهد و هر نظری جز خودش را منکوب می کند ولی نظر منتقدانه درباره سینمای فرهادی شامل حرف هایی است که می شود به آنها اعتنا کرد و دست کم دنبال جوابی برای آنها گشت و به بحث درباره سینمای فرهادی دامن زد.

آدم های فیلم های اصغر فرهادی همدیگر را دوست ندارند

محبت اصولا قراردادی نیست که برای زمان مشخصی بین دو نفر منعقد شود. ولی واقعا طرف های درگیر دارد و هر  کدام که به نوعی از زیر بار آن شانه خالی کنند، مشکلی در روابط عاطفی ایجاد می شود. فیلم های فرهادی در دوره های مختلف به این موضوع نگاه متفاوتی داشته اند: به «گذشته» نگاه کنید؛ احمد (علی مصفا) بعد ۴ سال دوری به خانه اش در پاریس بر می گردد، جایی که ماری (برنیس بژو) «مجبور» شده برای ادامه زندگی به کسی مثل سمیر (طاهر رحیم) پناه ببرد. همه به هم احساس دارند ولی هیچ کدام به هم ابراز نمی کنند.

امپراتوری تاریکی (اسلاید شو) 

در «جدای نادر از سیمین»، به نظر می رسد که سیمین نسبت به دخترش بی توجه است یا حس دلتنگی ندارد، ترمه هم سعی می کند خودش را کنترل کند، نادر هیچ وقت علاقه اش را نسبت به سیمین نشان نمی دهد و… تنها نقطه محبت آمیز فیلم، همان لحظه ای است که نادر، پدرش را می شوید و همان جا، کنار وانِ حمام زیر گریه می زند. صحنه ای که بیشتر نشان از درماندگی دارد تا محبت.

امپراتوری تاریکی (اسلاید شو) 

در «درباره الی…»، اگرچه قرار است عشق شکل بگیرد اما هیچ کدام از آدم های فیلم به هم ابراز علاقه نمی کنند و انگار هر حادثه ای اختلاف آنها را بیشتر بیرون می ریزد، نه الی نامزدش را دوست دارد و نه همراهان سپیده محبتی به آدم های دیگر نشان می دهند. خب، صادقانه بگوییم که یک جاهایی محبت هم می شود دید. ولی آن قدر قوی نیست که بگوییم این آدم ها همدیگر را دوست دارند.

در «چهارشنبه سوری» علاقه بین مژده و مرتضی از بین رفته و محبت میان مرتضی و سیمین هم بیشتر پرکردن خلایی است که از بی عشقی دامن هر دو را گرفته. تنها عاشق جمع، «روحی» است که بی واسطه محبت می کند، اما او هم در آخر نسبت به عشق بدبین می شود.

 در «فروشنده» هیچ لحظه عاشقانه و عاطفی بین آد ها نمی بینیم، هر چه هست روند عادی زندگی است و معمولی شدن روابط؛ انگار همه مسخ شده اند. اما در برخی فیلم های او، به خصوص دو اثر ابتدایی اش، «شهر زیبا» و «رقص در غبار»، موضوع جور دیگری است.

در «شهر زیبا» داستان مبنایی جز عشق ندارد؛ عشقی که قهرمان نوجوان فیلم را سر دوراهی می گذارد و تماشاگر می داند تاوان این عشق، بسیار سنگین است. در «رقص در غبار» محبت و تعهد به عشق، نوجوان یک لاقبای فیلم را نقاص و عشق را به عماملی برای خسران تبدیل می کند.

 
نگاه فرهادی به عشق و محبت و علاقه، با همه معانی متفاوتی که دارند و در ذهن مخاطب و به جا می گذارند، یک نتیجه را پیش روی تماشاگر می گذارد: یا عشق و محبت نیست یا اگر هست، مصیبت بار است و نابودکننده. هرچه به فیلم های آخر فرهادی نزدیک تر می شویم، آنها را عاری از محبت می بینیم و به تبع آن فضای فیلم هم در نظرمان تیره تر جلوه می کند.

امپراتوری تاریکی (اسلاید شو) 

کمرنگ شدن عاطفه در فیلم ها نشان از جهان بینی اصغر فرهادی دارد؛ فیلم به فیلم شخصیت های فیلم هایش، احساس شان را مخفی تر کرده اند و با همین پنهان کاری، با نزدیک ترین اطرافیان شان برخورد کرده اند. اتفاقات همین مخفی کاری است که باعث شده آنها تنها به نظر برسند. اگر نادر به سیمین ابراز علاقه می کرد یا الی به نامزدش یا احمد روی خوش نشان می داد، اگر مرتضی به جای کتک کاری به مژده عشق می ورزید این همه تنهایی، فریبکاری و دروغ وجود نداشت و در نبود اینها، درام فرهادی هم شکل نمی  گرفت.

آدم های فیلم های او نمی توانند بی واسطه به هم ابراز محبت کنند و برای جبران این ناتوانی، از دروغ و کلک مایه می گذارند. آنها آدم های تنهایی اند که فکر می کنند راه نجات شان همین مخفی کاری است. توجه کنید که این آدم ها هر چه سن شان بیشتر می شود، مخفی کارتر و به ظاهر بی محبت تر می شوند. در دو فیلم اول او، نوجوان ها عاشقانه به تندباد عشق تن می دهند و تاوانش را هم می پردازند. اما هرچه قهرمان ها از آن سن و سال دور می شوند، این تن دادن به عشق را هم کنار می گذارند و رابطه ای منطقی را جایگزین آن می کنند.

اگر بخواهیم از الگو ها حرف بزنیم، می توانیم بگوییم که سینمای فرهادی، منعکس کننده جهان بینی ای است که در آن بزرگ ترها نمی توانند الگوی کوچک ترها باشند، جایی که آدم ها با هم همدلی نمی کنند و مردمانش در مناسبات روزمره، دنبال راه نجات می گردند و اتفاقا آن را در دور هم بودن و پناه بردن به یکدیگر نمی یابند.

فیلم های فرهادی زن ستیزند

یکی از مهم ترین اتهام هایی است که به سینمای فرهادی وارد می کنند. به نظر آنها همه مصیبت های فیلم های فرهادی از جایی شروع می شود که زن ها وارد بازی می شوند. در «جدایی…» وقتی سیمین خانه را ترک می کند و پای زنی دیگر به آن جا باز می شود، فاجعه رخ می دهد، در «درباره الی..»، این سپیده است که الی را با خود می آورد و تا آخر ماجرا هم مرتب رازهایی را درباره اش برملا می کند،در «چهارشنبه سوری»، سیمین، زندگی زوج را نابود می کند و خودش هم تک و تنها و بی پناه می ماند، در «رقص در غبار»، زن (مادر) بدنام است و دلیل جدایی هم همین بدنامی است. تنها در «شهر زیبا»ست که زن، مثبت است و حضورش مصیبت بار نیست. اگرچه آنجا هم دخترک معلول فیلم، وجه المصالحه ای است برای اینکه عشقی زمین گیر شود.

زن ها مقصران اصلی درام های فرهادی اند و مردان، ناظران حوادث، مردها اصول گرایند، زن ها دم دمی مزاج، مردها دنبال راه حل می گردند و می خواهند فاجعه را تمام کنند و زن ها دنبال رفع و رجوع و فرار.

امپراتوری تاریکی (اسلاید شو) 

سپیده «درباره الی…» دختری را با خود به سفر می آورد و بعد از گم شدنش مدام گوشه هایی از زندگی عاطفی اش را بازگو می کند. و این جوری است که الی چون صادق نبوده، مقصر می شود و سپیده هم از دید تماشاگر و مردهای فیلم، دلیل بحران است.

در «جدایی…» راضیه حتی نمی تواند از حق اش دفاع کند؛ فیلم با لغزیدن به سمت نادر، راضیه را متهم می کند و با اینکه تماشاگر می داند بچه او در این ماجرا از بین رفته، اما از فخر نادر لذت می برد.

در «فروشنده» این اشتباه رعناست که منجر به حادثه می شود و کم کم مرد را به جایی می رساند که مسخ شود و تغییر کند. اما آیا اینها تصویرهای یک بُعدی از زنان فیلم های فرهادی نیستند؟ در «درباره الی…» این فردیت است که از بین می رود و قربانی این فروپاشی، زنانی اند که نمی خواهند با قواعدِ جمع بازی کنند.

 امپراتوری تاریکی (اسلاید شو)

سپیده تا آخر نگران است که نامزد الی «چی دربارش فکر می کنه» و می خواهد راستش را بگوید تا الی تبرئه شود. اما «جمع» مانع اوست و بیشتر از همه شوهرش؛ که بی محابا او را می زند، جلوی جمع تحقیر می کند و در زمان های مختلف وادارش می کند که جور دیگری رفتار کند. سپیده با پذیرفتن نظر جمع قربانی می شود. همان طور که الی هم با نظر جمع به دروغ گویی، مخفی کاری و خیانت متهم می شود درحالی که کسی از جنس رابطه او با نامزدش خبر ندارد. آیا اینها تصورات جمع درباره فرد نیستند و آیا این فیلم، در نقد همین نگاه نیست؟

در «جدایی…»، راضیه، مثل نادر آن قدر اصول گرا هست که تا پایان روی حرفش بماند و دروغ نگوید. در «چهارشنبه سوری»، همه لغزش مرتضی به پای زنی نوشته می شود که در قیاس با مژده، گرم تر، مهربان تر و صمیمی تر است. چرا او مقصر می شود؟ آیا این نگاه مردسالارانه به یک ملودرام ساده نیست؟ در «رقص در غبار» ماجرا اصلا همین نگاه به زن است؛ پسرک فیلم «مجبور» می شود زنش را طلاق دهد چون همه محل از مادرزنش بدگویی می کنند و دخترک معصوم فیلم را بی گناه، با نام مادرش می رانند.

امپراتوری تاریکی (اسلاید شو) 
در «گذشته» زن، قاطع و استوار معتقد است که باید از این ماجرا گذشت و فکر کرد که چطور باید به زندگی ادامه داد ولی مرد تحت تاثیر فشار جامعه تغییر می کند. اصولا زن ها در فیلم های فرهادی موجوداتی احساسی اند که به آینده و خود زندگی می اندیشند اما مردها مدام در حال جست و جوی گذشته اند. زن ها در فیلم های فرهادی موتور محرک درام اند؛ اما همیشه قربانیان اصلی داستان هستند. در «جدایی…» این ترمه است که در آخر باید انتخاب کند و او در همان لحظه انتخاب دارد برای زندگی خودش اشک می ریزد، انتخابی دردناک که پیش پای یک زن قرار گرفته است.

فیلم های فرهادی مردم را مقصر جلوه می دهد

این ایرادی است که به چند فیلم مشهورتر فرهادی می گیرند؛ می گویند فرهادی با زیرکی تلاش می کند مردم را برابر خودشان قرار دهد؛ می گویند «جدایی…» اصلا درباره محکوم کردن آدم هاست و همه را ظالم نشان می دهد و با تلخی تمام سر مردم می کوبد که «ملت، شما آدم های خوبی نیستید.» می گویند فرهادی از این طریق از خودش سلب مسئولیت می کند و همه چیز را گردن مردم می اندازد. در «فروشنده» پیرمرد معمولی را متجاوز نشان می دهد، زن بیوه را فاحشه و مرد تحصیل کرده را مسخ شده و به زبان بی زبانی گاو! این برداشت فرهادی از جامعه است و اینکه محصول چنین جمعی آرامش نیست، بحران مداوم است.

مشکل چنین برداشت هایی از جایی شروع می شود که منتقد، خودش را در جایگاه مدعی العموم قرار می دهد و فکر می کند این فیلم ها مانیفست هایی درباره همه جامعه ایران اند و تصویری دقیق از مردم ارائه می دهند. خب، بله؛ در این شکی نیست که فیلم ها، هر کدام، بخشی از ایدئولوژی زمانه را در خود بازتاب می دهند؛ همان قدر که «اخراجی ها ۳» فیلمی است درباره مردم، همان اندازه که پایان نامه، ابد و یک روز، من سالوادور نیستم و… بخشی از ایدئولوژی ایرانی ها را ارائه می دهند، «جدایی…» و «فروشنده» و «درباره الی…» هم منعکس کننده این ایدئولوژی هستند.

امپراتوری تاریکی (اسلاید شو)

 

نقطه تفاوت این فیلم ها، در میزان صداقتی است که مخاطب از روح زندگی در فیلم ها احساس می کند؛ از میان چیزهایی که می بیند و چیزهایی که نمی بیند، از میان حفره هایی که به عمد ایجاد شده اند و ضمیمه هایی که به تبع نرخ روز وارد فیلم شده اند. اما هر فیلمی دنیای خودش را می سازد و در این دنیا می تواند هر کاری را انجام دهد. که اگر این جور نبود دنیای کافکا، سیاه نمایی محض بود، دنیای اسکورسیزی سراسر گناه بود و جهان بونوئل، ریاکارانه و قلابی و مزخرف به نظر می رسید!

در دو فیلم آخر فرهادی، ماجرا درباره آدم هایی است که بی گناه اند اما «قانون عرف» از ما می خواهد گناهکارشان بدانیم، مظلوم اند اما کلیشه ها از ما می خواهند بین شان قضاوت کنیم و یکی را ظالم و دیگری را مظلوم به حساب آوریم.

فیلم های فرهادی در مرز این مفاهیم حرکت می کنند و تماشاگر را با جلوه ای زا بحران تنها می گذارند؛ همان طور که شخصیت های فیلم تنها می مانند. این، نه خوب است و نه بد؛ ویژگی سینمای فرهادی، نمایش خلایی است که به این راحتی پُر نمی شود. خلایی که جبرگرایی هم به آن دامن می زند؛ شخصیت های فرهادی «چاره» ای ندارند و برای بقا، تن به جبر می دهند. سپیده، نادر، راضیه و حتی ترمه، مجبورند که با همین پنهان کاری زندگی کنند و گاهی دروغ بگویند. اینها مختصات جهانی است که فرهادی می سازد؛ همراه با نشانه هایی از واقعیت. و کیست که بگوید همه حقیقت نزد اوست؟

فرهادی سیاه نمایی می کند

به هر حال، همه فیلم های اصغر فرهادی درباره بحران است؛ بحرانی که از خانواده شروع می شود و آرام آرام به سطحی دیگر کشیده می شود. در «شهر زیبا» پدر مذهبی شرطی می گذارد که می دانیم دو عاشق را از هم جدا می کند، در «چهارشنبه سوری»، خانواده، دیگر پناهگاه نیست، در «درباره الی…»، طبقه متوسط و اخلاقیاتش مقصر است و در «جدایی…»، جنگ طبقاتی هنوز وجود دارد.

«فروشنده» داستان پیرمردهای متجاوز است و مردمی که برابر متجاوز باید کوتاه بیایند (مدافعان چنین نظری می گویند: «ناسلامتی ما زمانی قیصر داشتیم؛ حالا این قدر پخمه شده ایم؟»)

امپراتوری تاریکی (اسلاید شو) 

برای آنهایی که این نوع تصاویر را خلاف واقع می دانند، فرهادی نمایش گر جهان اگزوتیک و بدلی است. از نظر آنها نشانه های طبقه متوسط در فیلم نیست؛ آنها جمعل شده اند تا خواسته های کارگردان را اجرا کنند و دنیا تیره نشات گرفته از ذهنش را به جای واقعیت جامعه نشان دهد.

راستش نمی شود معیاری برای سنجش سیاه نمایی تعیین کرد؛ هر فیلمی که با بحران سر و کار داشته باشد، هر فیلمی که درباره «انسان» باشد، هر اثری که به «زندگی» بپردازد و رنج آن، سیاه است؛ وگرنه ایده آل گرایی وجود نداشت، کسی از اخلاق و جامعه اخلاقی حرف نمی زند و همه چیز آن قدر خوب بود که نیازی به «مبارزه» نبود. اما فیلم های فرهادی تلاش نمی کنند سیاه باشند؛ او حتی منقتد طبقه متوسط هم نیست.

فرهادی فیلمسازی است که درباره مردمی که می شناسد فیلمی می سازد؛ زمانی طبقه فرودست را خوب می شناخت و آنها را دستمایه فیلمش می کرد و حالا شناخت اش از طبقه متوسط بالارفته و درباره آنها فیلم می سازد. برخورد سطح است؟ بدون عمق است؟ باشد! او جامعه شناس که نیست؛ آدم هایی ار انتخاب کرده که درامش را به راه بیندازد و تلاش کرده آنها را از تیپ خارج  کند و شخصیت شان کند.

همین، برای یک درام کافی است. رئالیسم موجود در فیلم های فرهادی، الزاما، هم خوان با دنیای واقعی نیست؛ اگرچه تا حد زیادی وام دار واقعیت است. با این همه، محدودیت دارم و خواست قصه است که مختصات فیلم را می سازد. بنابراین سیاهی دنیای دنیای فیلم های فرهادی، اختصاصی است؛ همان قدر که شیرینی دنیای برادران مارکس، شلوغی جهان فلینی، دلهره و اضطراب دنیای هیچکاک اختصاصی است.


منبع: برترینها

انیمیشن ایرانی که خط قرمزها را رد کرد!

روزنامه هفت صبح – مرجان فاطمی: اقدام ساختارشکنانه شبکه کودک در مجموعه انیمیشنی «بچه های ساختمان گل ها» و نمایش مادر بی حجاب در منزل، به مسئله ای جنجالی تبدیل شده، ضمن گفتگو با مدیر شبکه کودک و کارگردان این مجموعه، مسئله را بررسی کردیم.

اواخر اسفند مجموعه ای انیمیشنی به اسم «بچه های ساختمان گل ها» از شبکه کودک پخش شد. پیش از این هم بارها مجموعه های مختلفی از این شبکه پخش شده بود اما هیچ وقت نتوانسته بود تا این حد جنجال ساز شود. مهم ترین ویژگی این مجموعه که آن را از سایر تولیدات متمایز می کرد، این بود که مادر خانواده مثل تمام مادرهای واقعی، در منزل بدون حجاب ظاهر می شد و زمانی که در مواجهه با نامحرم قرار می گرفت یا از خانه بیرون می رفت، چادر سر می کرد.

بلافاصله بعد از شروع پخش این مجموعه، تصاویر آن در شبکه های اجتماعی منتشر شد. همه به عنوان یک اتفاق عجیب در تلویزیون از آن اسم می بردند؛ اتفاقی که هیچ وقت پیش از این نمونه اش را در تلویزیون سراغ نداشتیم.

گمان می کردیم با موجی که ایجاد شده، تلویزیون خیلی زود جلوی پخش آن را بگیرد و آن را از آنتن بیرون بکشد اما چنین اتفاقی نیفتاد و پخش مداوم بچه های ساختمان گل ها نشان داد که این ساختارشکنی کاملا مورد تایید تلویزیون است و طبیعتا از سوی مراجع تقلید هم با مشکلی روبرو نشده. نکته مهم تر اینکه، بچه های ساختمان گل ها، محصول سازمان اوج کودک و نوجوان است؛ رسانه ای مورد قبول نظام که در ساخت فیلم هایی مثل «ایستاده در غبار»، «بادیگارد» و … مشارکت داشته.

انیمیشن ایرانی که خط قرمزها را رد کرد!

این اقدام شبکه کودک در کنار تعاریف و تمجیدهای بسیاری از سوی برخی مخاطبان، معترضان زیادی را هم به واکنش واداشته. در این پرونده ضمن گفتگو با محمد سرشار، مدیر شبکه کودک، روایت کارگردان این مجموعه را هم درباره ساخت آن منتشر کرده ایم.

رازهای یک انیمیشن خط شکن

محمد سرشار مدیر شبکه کودک و نوجوان تلویزیون از مشکلات و سختی های این ساختارشکنی و واکنش های مسئولان و مراجع تقلید و مخاطبان می گوید.

ساختارشکنی کار سختی است. قطعا در مقابل هر ساختارشکنی عده ای موافقند، حمایت می کنند و پشت این تغییر می ایستند و عده ای هم هستند که اعتراض می کنند و مسئله را به تهدید و محاکمه می کشانند، مخصوصا ساختارشکنی در فضای رسانه ملی که جای خودش را دارد. نمایش مادر بی حجاب در خانه که در مجموعه انیمیشنی «بچه های ساختمان گل ها» اتفاق افتاد، به لحاظ ساختارشکنی در رسانه ملی، درجه بسیار بالایی دارد. خیلی ها نسبت به استفتای موجود در این رابطه اطلاعی نداشته اند و به دلیل این عدم آگاهی، موضع گیری کرده اند و خواهان حذف این مجموعه شده اند و خیلی ها هم به شبکه کودک برای این اقدام، تبریک گفته اند.

این مسئله حساس، اولین بار در شبکه کودک و در دوره مدیریت محمد سرشار اتفاق افتاده و طبیعتا این مدیر با واکنش ها، اعتراض ها و نظرات مختلفی روبرو است. درباره این اقدام مهم در تلویزیون با این مدیر گفتگوی مفصلی انجام داده ایم. قطعا با خواندن این مصاحبه به خیلی از سوالات و ابهامات ذهنی مخاطبان در این زمینه پاسخ داده می شود.

این اولین باری است که بعد از انقلاب،مجموعه ای ایرانی از تلویزیون ملی پخش می شود که مادر خانواده در آن بی حجاب ظاهر می شود. این پیشنهاد از طرف تلویزیون مطرح شده یا مرکز اوج کودک و نوجوان نسبت به آن اصرار داشت؟

– بی حجابی مادر در خانه، تنها نوآوری شبکه کودک نیست ولی از بقیه مشهورتر شده. ما در حوزه هنری کودک و نوجوان سه سال فرصت داشتیم تا خوب ببینیم، بخوانیم و طراحی کنیم. از سال های ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۴، جمعی از جوانان در آنجا جمع شده بودند و درباره مسائل عرصه هنر و رسانه فکر می کردند و ایده می پرداختند. ما در شبکه کودک، اجازه تولید انیمیشن را نداشتیم بنابراین این ایده را در مرکز اوج کودک و نوجوان جلو بردیم و مجموعه پویانمایی «بچه های ساختمان گل ها» را ساختیم.

تا چند سال پیش هیچ کس فکرش را هم نمی کرد که تلویزیون چنین مجوزی برای پخش یک انیمیشن صادر کند. فکر می کنید به دلیل فراگیری شبکه های ماهواره ای یا حضور بچه ها در شبکه های اجتماعی، مدیران سازمان صدا و سیما چنین مجوزی صادر کرده اند؟

– هر مدیری، فرزند زمانه خودش است. اما هر نسلی باید بر دوش موفقیت های نسل قبلی خود بایستد نه این که خطاهای آنها را تکرار کند. ما از نظر فقهی مسئله را بررسی کردیم و فتاوای رهبر معظم انقلاب را به دقت خواندیم و بحث کردیم. به این نتیجه رسیدیم که بر اساس نظرات فقهی ایشان، نمایش زن مسلمان غیرمشهور در پویانمایی مانند آثار رئال نیست و دست بازتری برای آفرینشگران هنری وجود دارد.

البته این حلال شرعی، یک چارچوب های کلی هم دارد. مثلا مانند هر کار دیگری، نباید همراه با اهانت به دیگران باشد یا این که نباید عموم مردم را از نظر جنسی تحریک کند و … بنابراین این مسئله نه ربطی به وجود شبکه های ماهواره ای دارد و نه حضور کودکان در شبکه های اجتماعی. من اسمش را «احیای یک فرصت فقهی برای آموزش عملی حجاب به کودکان» می نامم. در خصوص تصمیم گیری برای نمایش هم بنده رئیس سازمان و معاون سیما را در جریان گذاشتم اما تصمیم پخش بر اساس اختیارات و تشخیص مدیر شبکه کودک بود.

اگر مرکز اوج کودک و نوجوان از این مسئله حمایت نمی کرد، تلویزیون به همین راحتی می پذیرفت؟

– حتما باید مجموعه ای متولی تولید انیمیشن بر اساس این ایده می شد و البته این کار خطر بزرگی داشت چون ممکن بود چند صد میلیون تومان سرمایه تولید،از پخش تلویزیونی باز بماند و در صندوق تهیه کننده خاک بخورد. اینکه مدیر ارشد تولید مجموعه بچه های ساختمان گل ها و مدیر ارشد پخش آن از تلویزیون، یک نفر بودند، قطعا تضمین قابل قبولی برای موفقیت این تجربه جدید بود.

پیش از این از سوی مجموعه دیگری در سازمان صدا و سیما چنین پیشنهادی ارائه شده بود؟

– متاسفانه شبکه کودک – چه در کانال پویا و چه در کانال نهال – اجازه تولید برنامه های سطح الف (مانند آثار داستانی رئال، پویانمایی و …) را ندارد. به طور خاص در زمینه انیمیشن، مرکز پویانمایی صبا مسئول اصلی تولید انیمیشن در سازمان صدا و سیماست که سیاست های آنها در خصوص پوشش بانوان در نبود نامحرم، همان چیزی است که تاکنون دیده اید. یعنی به تقلید از آثار رئال، زن ها در همه حالات – چه نامحرم باشد و چه نباشد – محجبه هستند.

شما به عنوان مدیر شبکه کودک، چرا به دنبال نمایش واقع گرایانه پوشش مادر خانواده بودید؟

– خردسالان و کودکان مخاطب تلویزیون باید از ترکیب هنرمندان سرگرمی و آموزش (Edutainment) تربیت شوند. نباید همه بار آموزش بر عهده منابع صرف آموزشی مانند کتاب های احکام شرعی باشد. بنابراین بهترین شیوه آموزش حجاب به خردسالان، نمایش واقع گرایانه آن است تا به مرور مخاطب یاد بگیرد محرم و نامحرم چه کسانی هستند و چگونگی پوشش در مقابل نامحرم چیست.

برخی نظرسنجی ها نشان می دهد به رغم این حجم آموزش های رسمی در خصوص حجاب، درصد قابل توجهی از مردم مصادیق محرم و نامحرم را به درستی نمی شناسند. ما تلاش کردیم در مرکز اوج کودک و نوجوان، با ساخت چند مجموعه پویانمایی جذاب، سبک زندگی بومی را به خردسالان آموزش دهیم و نتیجه آن ابتدا مجموعه «اتل متل یه جنگل» و سپس «بچه های ساختمان گل ها» شده است.

انیمیشن ایرانی که خط قرمزها را رد کرد!

فکر می کردید اینقدر سریع با واکنش مثبت و منفی مخاطبان روبرو شود و این حجم بازتاب داشته باشد؟

– راستش را بخواهید، بله! شبکه کودک بسیار پربیننده است و ما در یک سال اخیر تلاش کرده ایم حساسیت خانواده ها به غذای روح فرزندان شان را بالا ببریم. بنابراین کوچک ترین موفقیت یا خطای شبکه کودک، با واکنش های گسترده مواجه می شود. در تابستان و پاییز ۱۳۹۵، مجموعه پویانمایی «اتل متل یه جنگل» محبوب ترین انیمیشن تلویزیون از نظر خردسالان و کودکان زیر ۱۲ سال شد؛ بنابراین می دانستیم که بر اساس تمهیدات شبکه کودک «بچه های ساختمان گل ها» محبوبیتی بالاتر از آن به دست خواهد آورد.

نگران نبودید این ساختارشکنی با مخالفت و اعتراض بخشی از جامعه روبرو شود؟ چون همین الان هم نظرات مخالف زیادی درباره آن وجود دارد.

– هر بهبودی، تغییر محسوب می شود و همه تغییرات، مخالف دارند. شما هر چقدر از نردبان موفقیت بالاتر بروید، واکنش های بیشتری از موافقان و مخالفان خود می بینید. بنابراین باید یاد بگیرید با مخالفت ها زندگی کنید. ما تلاش کردیم گوش شنوایی داشته باشیم و با حساسیت زیاد، مخالفت ها را بشنویم، گاهی برخی مخالفت ها، به دلیل ندیدن همه ابعاد مسئله از سوی ما بوده. بنابراین گاهی مخالفت ها هدیه ای به ماست تا خطاهای مان را اصلاح کنیم و بهتر شویم.

بازخورد مدیران سازمان یا مراجع تقلید در این باره چه بود؟

– در بین مدیران سازمان صدا و سیما، واکنش منفی ندیدیم و به دلیل اطمینانی که به نظریه تربیتی پشتیبان شبکه کودک دارند، شاهد همدلی و همراهی آنان بوده ایم. از سوی مراجع معظم تقلید هم واکنشی گزارش نشده است. البته این را باید عرض کنم که سازمان صدا و سیما تابع نظرات فقهی ولی فقیه است و در خصوص موارد اختلافی بین مراجع معظم تقلید، فتوای رهبر معظم انقلاب ملاک عمل است.

این سریال به خاطر نمایش واقعیت های یک خانواده، مخاطبان زیادی هم پیدا کرده. در نظرات منتشر شده در خود شبکه پویا، بسیاری از مادران معتقدند که به این شیوه، خیلی راحت تر می توانند مسئله محرم و نامحرم را به بچه ها آموزش دهند. این مسئله را قبول دارید؟

– قطعا همین طور است. ما معتقدیم شبکه کودک باید مهم ترین دستیار رسانه ای خانواده در تربیت فرزندان باشد. بنابراین تلاش می کنیم کمترین تعارض را با چهارچوب خانواده تراز داشته باشیم و با همدلی کامل با پدران و مادران، پیش برویم.

رویکرد بعدی شبکه پویا در این زمینه چیست؟ از این به بعد قرار است این ساختار در سایر مجموعه های انیمیشنی این شبکه تکرار شود یا به خاطر اعتراض ها ممکن است قید این روش را بزند؟

– این مسیر قبل از بچه های ساختمان گل ها شروع شده بود اما در ابتدای سال ۹۵ با تولید و پخش یک نماهنگ با موضوع سلام، نمایش بی حجاب زن در کنار خانواده را آزموده بودیم و آماده برداشتن گام بزرگ تر بودیم.

درباره چهره مادر و این که چه فیزیک و ظاهر و پوششی در منزل داشته باشد هم نظری داشتید یا صرفا کار را به مرکز اوج کودک و نوجوان واگذار کردید؟

– بنده چون مدیریت ارشد پروژه را در مرکز اوج بر عهده داشتم، وظیفه تایید طراحی های تیم هنری را بر عهده داشتم. بنابراین طراحی شخصیت ها هم به تایید بنده رسیده بود.

سرپرست نویسندگان مجموعه پدر شما، محمدرضا سرشار است. ایشان هم در این زمینه نظری داشتند؟ یعنی سعی می کردند در متن فیلمنامه ها داستان را به سمتی ببرند که بحث آموزش حجاب به خوبی انجام شود؟

– سرپرستی استاد محمدرضا سرشار در نویسندگی این مجموعه به چند دلیل مهم بود. ما به این نتیجه رسیده بودیم که باید یک هجرت تاریخی از عرصه داستان به عرصه فیلمنامه صورت بگیرد تا قدرت ادبیات کودک و نوجوان، به عرصه انیمیشن تزریق فیلمنامه صورت بگیرد تا قدرت ادبیات کودک و نوجوان، به عرصه انیمیشن تزریق و مشکل فیلمنامه در این حوزه برطرف شود. بنابراین به سراغ مهم ترین نویسنده ادبیات کودک و نوجوان رفتیم که دارای شاگردانی بودند و می توانستند به شکل تیمی، چنین پروژه بزرگی را پیش ببرند (البته از قضای روزگار بنده پسر ایشان هم بودم!) ما با نویسندگان بسیاری در این زمینه کار می کنیم و شما اکنون، نخستین مجموعه را روی آنتن دیده اید.

گروه فیلمنامه نویسی استاد سرشار، با حضور نزدیک به بیست نویسنده کار را آغاز کردند و بر اساس منظومه تربیتی پشتیبان شبکه و تلفیق آ« با هنر و تخصص داستان نویسی برای خردسالان، کار را آغاز کردند و تاکنون ۹۱ قسمت از فیلمنامه بچه های ساختمان گل ها را نوشته اند. در این مجموعه، سبک زندگی اسلامی – ایرانی مد نظر بوده و آداب پوشش، یکی از اجزای این سبک زندگی است. آداب معاشرت، آداب تغذیه، آداب سفر، آداب بازی و … از اجزای این منظومه تربیتی هستند.

غیر از «بچه های ساختمان گل ها» که به دلیل این مسئله خاص بسیار پربیننده شده، فکر می کنید سایر تولیدات ایرانی که از این شبکه پخش می شود هم مورد توجه کودکان قرار گرفته؟

– بله. هر مجموعه ای که بالای ۵۰۰ دقیقه تولید شد، استانداردهای هنری را رعایت کرده و فیلمنامه خوبی داشته، بسیار پربیننده شده و هم قد مجموعه های خارجی ایستاده.

انیمیشن ایرانی که خط قرمزها را رد کرد!

شنیده می شود که پشتیبانی مالی و همچنین تامین برنامه های شبکه های امید و نهال و پویا توسط سازمان اوج انجام می شود. این مسئله صحت دارد؟ به طور کلی مرکز اوج کودک و نوجوان چقدر روی شبکه کودک احاطه دارد و اثرگذار است؟

– این خبر صحت ندارد. سازمان صدا و سیما تامین مالی، انسانی، سخت افزاری، برنامه ای و … شبکه کودک را بر عهده دارد و این شبکه، یکی از شبکه های معاونت سیماست. اما مجموعه های مختلفی به شبکه کودک در قالب مشارکت فرهنگی، کمک می کنند. مرکز اوج کودک و نوجوان، خانه انیمیشن انقلاب اسلامی، خانه مستند انقلاب اسلامی و مرکز هنرهای قومی بسیج از مجموعه هایی بودند که همه تولیدات مناسب خود را در اختیار شبکه کودک قرار داده اند تا پخش کند.

رایزنی ها با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، شهرداری تهران، مرکز رسیدگی به امور مساجد، راهنمایی و رانندگی و … در جریان است تا تولیدات مشترک با این مجموعه ها نیز روی آنتن بیاید. البته این را باید اعتراف کرد که به دلیل سرمایه گذاری وسیع و دقیق مرکز اوج کودک و نوجوان در این زمینه، تولیدات این موسسه با مخاطبان بسیاری مواجه شده و قسمت مهمی از سفره برنامه ای شبکه کودک را تشکیل می دهد.

شما در حال حاضر به عنوان مدیر شبکه امید هم فعالیت می کنید یا در تیم تصمیم گیری آن هم هستید؟ چرا این شبکه افتتاح نمی شود؟ آیا قرار است بعد از افتتاح وضعیت پخش سریال ها با برنامه های تکراری سایر شبکه ها از این شبکه ادامه پیدا کند یا برنامه های خاصی برای بعد از افتتاح آن دارید؟

– بنده از ابتدای بهمن ۱۳۹۵ مسئولیتی در شبکه امید ندارم. با ارتقای کانال به شبکه، برادر مهدی سالم مدیریت آن را به شکل مستقل بر عهده گرفته اند و کلیه امور آن را پیش می برند. طبیعتا تاسیس یک شبکه تلویزیونی جدید، کار دشواری است و باید به ایشان و تیم شان فرصت داد تا بتوانند این مراحل سخت را طی کنند.

خوش بین نبودم

روایت حسین صفارزادگان از کارگردانی «بچه های ساختمان گل ها» و مسیری که طی شد تا ایده مادر بدون روسری در جمع محارم عملی شود.

«حدود ۱۴ سال است به شکل حرفه ای انیمیشن کار می کنم. در دوره هنرستان تیزر می ساختم و هشت سال است کارگردان هستم. من اولین پروژه دفتر صبیان یعنی «اتل متل جنگله» را کارگردانی کرده بودم و «بچه های ساختمان گل ها» دومین انیمیشنی است که افتخار همکاری با آنها را داشتم.» این توضیح یک خطی حسین صفارزادگان است که کارگردانی «بچه های ساختمان گل ها» را بر عهده دارد. صفارزادگان ابتدا چندان خوش بین نبوده که می توان مادر را در خانه و پیش محارم بدون حجاب نشان داد.

در آغاز از او می پرسیم به فرجام ایده امید داشته: «راستش نه زیاد. این ایده از سال ها پیش در ذهن آقای محمد امین همدانی، مدیر خانه پویانمایی انقلاب اسلامی سازمان اوج بود و در یکی از کارهاش به شکل خیلی محدود به آن پرداخته بود ولی در «بچه های ساختمان گل ها» به خاطر بالا بودن تعداد قسمت ها، معلوم بود که دیده می شود و شرایط حساس تر به نظر می رسید. برای خودم جذابیت کار این بود که اولین بار است رخ می دهد.»

از او سوال می کنیم به عنوان یک مخاطب و نه کارگردان، نظرتان درباره حجاب انیمیشن چیست؟ صفارزادگان این طور جواب می دهد: «مادری که این سریال نشان می دهد، در خانه حجاب ندارد ولی در بیرون از منزل به شدت از حجابش مواضبت می کند. این واقعیتی است که کودک در زندگی خودش می بیند و مهم است که کودک دچار دوگانگی نمی شود. امیدوارم در آینده بتوانیم به شکل بهتر باز هم از این تمهید استفاده کنیم.»

بازخوردها درباره حجاب انیمیشن چطور بوده؟ کارگردان «بچه های ساختمان گل ها» می گوید: «در نوروز که سریال پخش شد، در فضای مجازی مورد بحث بود و به طور مشخص در یکی دو گروه تلگرامی درباره اش مرتب حرف زده می شد. نکته منفی وجود نداشت ولی خب بعضی ها هم نگران بودند. این کار مورد توجه آقای سرشار، مدیر شبکه پویا قرار گرفته. می دانم ضعف و کاستی هایی دارد اما نکته مهم این است که تابوشکنی کرده است.»

پرسش آخرمان از صفارزادگان درباره تکنیک کارگردانی «بچه های ساختمان گل ها» است: «ببینید وقتی قرار است یک کار تولید شود، مراحلی دارد که باید به عنوان توسعه پروژه هم از نظر فنی و هم گرافیکی انجام بگیرد. در این مرحله ما کارهای حوزه های مشابه و تعدادی از کارهای داخلی و خارجی را بررسی کردیم و روی بعضی از آنها اتود زدیم. بعد که این مرحله تمام شد، به عنوان پیشنهاد به کارفرما ارائه کردیم و به گرافیک مورد نظر دست پیدا کردیم. «بچه های ساختمان گل ها» جزو انیمیشن های صنعتی دسته بندی می شود و شیوه کارگردانی آن متفاوت از کارهای کوتاه است. کارگردان بیشتر درگیر هماهنگی و راهبری است.»

سدشکنی و ایجاد انحراف؟ هرگز

توضیحات امید مرندی، تهیه کننده «بچه های ساختمان گل ها» درباره روند ساخت این انیمیشن، چگونگی رسیدن به ایده برداشتن روسری مادر جلوی محارم، انتقادهایی که به سریال وارد است و …

احمد رنجبر: کارتون «بچه های ساختمان گل ها» در استودیوی صبیان تولید شده؛ به تهیه کنندگی امید مرندی. او و تیم جوانش برای به بار نشستن این انیمیشن ۱۷ ماه تلاش می کنند که نتیجه از اواخر سال پیش روی آنتن شبکه پویا است. محور اصلی گپ و گفت مان درباره حجاب مادر است که پیش محارم روسری ندارد و وقتی در جمع نامحرم قرار می گیرد، حجابش کامل است. با مرندی درباره چند مسئله دیگر هم حرف زده ایم. صاحب ایده برداشتن روسری مادر در میان محارم، کیفیت «بچه های ساختمان گل ها» و آینده ای که در انتظار این کارتون است.

انیمیشن ایرانی که خط قرمزها را رد کرد!

جناب مرندی، چه کسی ایده حجاب نداشتن مادر در منزل و پیش محارم را مطرح کرد؟

– محمد امین همدانی، مدیر خانه پویانمایی انقلاب اسلامی سازمان اوج. ایشان از دو سال پیش چنین دغدغه ای را به ما منتقل کرده بودند و دیدیم در «بچه های ساختمان گل ها» امکان اجرایی کردن آن وجود دارد و انجامش دادیم. ایشان ناظر کیفی تولید انیمیشن هم است و حضورشان باعث شد این اتفاق رخ بدهد.

یعنی اگر سازمان اوج پشت کار نمی بود، عملیاتی کردن ایده حجاب نداشتن مادر به بار نمی نشست؟

– سفارش دهنده این کار سازمان رسانه ای اوج است و ناظر هنری آن خانه پویانمایی سازمان اوج که مدیریتش بر عهده محمد امین همدانی است. ایشان دغدغه نمایش حجاب به شکل اصولی را داشتند و ما اعلام آمادگی کردیم و از ما حمایت کردند.

مادر در کارتون «بچه های ساختمان گل ها» امروزی است، در عین این که به شدت معتقد است و از حجابش مراقبت می کند، در خانه و پیش محارم روسری اش را بر می دارد. برای رسیدن به این هدف تاییدیه مراجع قانونی و شرعی را گرفته اید؟

– تیم تولید از دو سال پیش به این نتیجه رسید که مادر می تواند جلوی محارم بدون روسری باشد. شش ماه پیگیر بودیم که مجموعه ای به این شکل تولید کنیم. دو سال پیش کلیپی کوتاه را که موضوع آن مادر بود، ساختیم و مادر روسری نداشت. با عالی ترین مقامات که نظرشان در این زمینه مهم است، مشورت کردیم و تایید گرفتیم. از مراجع قانونی و شرعی پیگیر شدیم و خوشبختانه نظر مثبت آنها را جلب کردیم.

«بچه های ساختمان گل ها» درست در روزهایی ساخته می شد که کیانوش عیاری قصد داشت زن های فیلمش یعنی «کاناپه» در منزل و پیش محارم بدون روسری باشند. ایده اش را با تمهید استفاده از کلاه گیس عملی کرد اما بعد از آماده شدن فیلم، وزارت ارشاد به آن مجوز نداد و اعلام کرد باید مراجعی خارج از این وزارتخانه درباره فیلم تصمیم بگیرند. به نظر شما با اتفاقی که برای کارتون «بچه های ساختمان گل ها» افتاده، می توان این نسخه را برای «کاناپه» تجویز کرد؟

– درباره این که این مدل مناسب انیمیشن های دیگر است یا نه، مطلقا اظهار نظر نمی کنیم چون فقط درباره این مورد خاص استعلام کردیم و پاسخ مثبت گرفتیم. به هر حال بعد از آن کلیپ یکی دو سریال انیمیشنی تولید کردیم و به «بچه های ساختمان گل ها» رسیدیم که شخصیت مادر دارد و مدل مد نظرمان درباره حجاب در آن قابل پیاده سازی بود.

برای نشان دادن حجاب اصولی چه تمهیدهایی داشته اید؟

– چند قسمت در نوروز پخش شد ولی در قسمت های بعد اتفاقات جالب تری می افتد. ما کاملا به تفکیک سعی کرده ایم به خردسال آموزش بدهیم که مادر در خانه پیش محارم بدون حجاب است، اگر نامحرم وارد خانه شود حجاب او چگونه می شود، اگر مادر بخواهد از خانه بیرون برود چه حجابی دارد، در محیط آپارتمان یک پوشش دارد، در خیابان پوششی دیگر و در مسجد با شمایلی دیگر حاضر می شود. همه اینها را با روسری رنگی، چادر مشکی و … نشان داده ایم. این تصویرسازی انجام شده که خردسال متوجه تفاوت ها بشود و بداند انواع حجاب چیست.

واکنش ها به حجاب چطور بوده؟

– در طول تولید همکارانی که در استودیو کاراکترها را می دیدند، تعجب می کردند و می گفتند مطمئن هستید پخش می شوند؟ جواب مان مثبت بود اما بعضی ها باورشان نمی شد. آمادگی این را داشتیم که پخش انیمیشن خبرساز شود و این اتفاق هم افتاد و حتی باعث شد که دیده شود. بازتاب ها متفاوت است؛ آمار داخل سازمان می گوید رضایت بیننده ها تامین شده، در فضای مجازی هم غالب نظرها بر این بوده که چنین اتفاقی خوش یمن است.

ولی حجم نظرات منفی بالا است.

– عده ای که شاید اطلاع دقیقی از اندیشه های تربیتی و مجوزی که انیمیشن کسب کرده نداشتند، از سر دلسوزی زود قضاوت کردند. فکر می کردند ما می خواهیم سدشکنی کنیم و انحراف ایجاد کنیم. نگران بودند که این کار باعث ترویج بی حجابی برای خردسالان شود. برخی نگران بودند که این اتفاق باعث شود سریال های تلویزیون هم به سمت این الگو بروند در حالی که ما ضمن آموزش حجاب، حواس مان هست توی چه کاری این مدل مورد استفاده قرار بگیرد. خط قرمز ما حدود شرعی بوده است.

به مخالفان می گویید نباید نگران بود؟

– بله؛ واقعا نباید نگران نوع حجاب مادر بود و باید به سازندگان اعتماد کرد. استودیوی صبیان از دو سال پیش که کارش را شروع کرده، همواره دغدغه سبک زندگی اسلامی داشته، تا الان «اتل متل یه جنگل» را ساخته ایم که به دلیل استقبال از آن در حال تولید فصل دومش هستیم. پیش تولید دو سریال دیگر را هم شروع کرده ایم. استودیو صبیان طراح فرآیند تولید صنعتی انیمیشن است، به این معنا که ما هر شش ماه یک انیمیشن ۵۰۰ دقیقه ای را می توانیم تولید کنیم و تحویل بدهیم.

شخصیت بچه ها شیرین و جذاب طراحی شده اما آدم بزرگ ها سمپات نیستند، چرا؟

– شاید به این دلیل خردسالان جذاب تر شده اند که شخصیت های اصلی هستند و برای بیننده این سن و سال باید جذاب و همراهی برانگیز باشد. از طرفی کاراکترها را با این رویکرد طراحی کردیم که بعدا بتوانیم از آنها استفاده جانبی هم بکنیم؛ مثل نوشت افزار، اسباب بازی ها و عروسک. برای همین در طراحی کاراکترهای خردسال دقت نظر ویژه ای داشتیم ولی برای بزرگ ترها این هدف را دنبال نمی کردیم.

انیمیشن ایرانی که خط قرمزها را رد کرد!

ساخت سریال چقدر طول کشید؟

– تیم جوانی هستیم و میانگین سنی گروه تولید کمتر از ۳۰ سال است. خودم هم ۳۰ ساله ام. در طول هفت ماه ۱۷ نفر زحمت کشیدند کار به سرانجام برسد. فیلمنامه «بچه های ساختمان گل ها» تیر ماه سال ۹۵ به طور کامل نوشته شد، اول مرداد پیش تولید را شروع کردیم و شهریور ماه از کاراکترها رونمایی شد. پروسه پیش تولید و تولید و تحویل به شبکه هفت ماه طول کشید و همه قسمت ها در اختیار شبکه است. فصل دوم برای انیمیشن نوشته شده و اگر بازخورد فصل اول مثبت باشد، بعدی اش را می سازیم.

صف آرایی معترضان و موافقان

در مواجهه با ساختارشکنی شبکه کودک در مجموعه «بچه های ساختمان گل ها»، دیدگاه های متفاوتی دیده می شود

مثل همیشه که در مواجهه با هر اتفاقی، مردم شور و هیاهوی خودشان را دنبال می کنند و پشت سر هر اتفاق صف کشی می کنند، درباره نمایش مادر بی حجاب در این کارتون هم مردم نظرات مثبت و منفی زیادی دارند. در سایت شبکه پویا درست در پایین بخشی که اطلاعات کارتون «بچه های ساختمان گل ها» نوشته شده، نظرات مختلفی به ثبت رسیده که بیشتر آنها از سه چهار خط بیشتر هستند. جالب اینجاست که این نظرات صرفا توسط مادرها و بزرگ ترها به ثبت رسیده و بچه ها هیچ نظری راجع به این مجموعه نداده اند.

نمی شود درباره تعداد نظرهای مثبت و منفی تحلیل درستی ارائه داد اما به طور میانگین تعداد موافقان و مخالفان نصف به نصف است. خیلی جاها بحث به مجادله لفظی هم بین معترضان و موافقان کشیده شده و سعی کرده اند تا جایی که می شود ماجرا را با تحلیل برای طرف مقابل باز کنند و اشتباهات دیدگاه مخالف شان را به رخ اش بکشند.

نکته قابل توجه اینجاست که نیم بیشتری از موافقان این ساختارشکنی در تلویزیون تاکید کرده اند که خودشان از چادر استفاده مین کنند و با این حال از شبکه کودک برای این مجموعه اثرگذار تشکر می کنند. در اینجا تمام نظرات را در پنج بخش اصلی تقسیم بندی کرده ایم.

معترضان

تعداد معترضان نسبت به پخش تصویر بی حجاب از مادر در داخل خانه، کم نیست. گرچه نسبت به موافقان این طرح، تعدادشان کمتر است اما خیلی شدید نسبت به این ماجرا اعتراض کرده اند. آنها از صدا و سیما خواسته اند که سریع برای حذف این مجموعه از شبکه کودک اقدام کند. علت اعتراض این افراد متفاوت است. یکسری نوشته اند که بی حجاب نشان دادن مادر خانواده، هیچ تاثیری در با حجاب کردن دختران ندارد و حتی باعث می شود که نسبت به این مقوله سست تر شوند.

برخی نوشته اند که این مسئله باعث می شود که بچه های کم سن و سال، اهمیت حجاب را به درستی درک نکنند. بعضی دیگر معتقدند که این کارتون برای بچه های ایرانی ساخته نشده چون فرهنگی که منتقل می کند شباهتی به فرهنگ و مذهب ایرانیان ندارد و نباید الگوی بچه های ایرانی باشد. یکسری دیگر نسبت به این مسئله ابراز تاسف کرده و نوشته اند که حتما از این به بعد این مسئله به سریال های تلویزیونی هم تسری پیدا می کند و این اتفاق اصلا درست نیست.

به تعبیر خیلی ها هنجارشکنی در این مورد اصلا قابل قبول نیست و بسیار نگران کننده به نظر می رسد. خیلی های شان نوشته اند که یا تلویزیون از پخش این مجموعه خبر ندارد یا این که اشتباه می کند که جلوی پخش آن را نمی گیرد. برای همین از تلویزیون خواسته اند که زود پخش این مجموعه را متوقف کند.

موافقان

بخش مهمی از مخاطبان، نمایش بی حجاب مادر خانواده را در منزل ستوده اند و از شبکه کودک برای این که چنین اقدام موثری انجام داده، تشکر کرده اند. بخشی از مادران نوشته اند که این کارتون، سبک واقعی زندگی زنان مومن را در جامعه نشان می دهد و بار آموزشی زیادی دارد.

مثلا بخشی از مخاطبان نوشته اند: «هیچ کدوم از ما در منزل هامون کنار محارم مون حجاب روی سرمون نداریم پس این کارشون داره حقیقت جامعه مون رو نشون میده.» یا «آفرین… ما باید به بچه ها یاد بدیم که جلوی کی میتونن روسری داشته و جلوی کی نداشته باشند… کار خوبی کردین.» نفر بعد این نظر را داده: «این عالیه که فرق حجاب تو خونه و بیرون خونه رو نمایش دادید. خدا خیرتون بده، چون بچه های بی حجاب فامیل ما با دیدن کارتون ها فکر می کردن محجبه ها همیشه روسری سرشونه حتی موقع خواب ولی با این جور کارتون ها متوجه می شن که محجبه ها، در جای خودش حجاب دارن و در جای خودش هم بدون روسری هستن.» یا یک نفر نوشته: «واقعا از مرکز اوج تشکر می کنم.

یه انیمیشن به دردبخور بالاخره ما دیدیم. بچه ها یه کارتون شبیه واقعیت زندگی خودشون می بینن. هر چی تشکر کنم کمه. البته متاسفام این همه سال از انقلاب گذشته بعد ما تازه به این سطح رسیدیم که برای بچه ها چه جور برنامه هایی باید ساخت.»

تقلید از ترکیه

علاوه بر معترضان پروپاقرص این مجموعه، یکسری هم نوشته اند که این اقدام با تقلید از روی سریال های ترکیه ای ساخته شده. به گفته آنها در برخی از سریال های ترکیه ای نشان داده می شود زنان زمانی که به خانه می رسند حجاب از سرشان بر می دارند و مجددا موقع رفتن به بیرون روسری سر می کنند. حالا این اتفاق در این کارتون هم تکرار شده. این در حالی است که قطعا در سریال های ترکیه ای، بازیگران هستند که حجاب را در منزل بر می دارند اما در ایران ما داریم فقط راجع به یک کارتون صحبت می کنیم.

به هر حال از این نظرات هم وجود دارد. مثلا یک نفر نوشته: «این کارتون اصلا مناسب نیست. دیروز یه بخشی رو نشان داد که مادر خانواده در منزل بدون حجاب و روسری بود و زمانی که از منزل بیرون رفت روسری سرش کرد. این کاری که صدا و سیمای ترکیه و خیلی از کشورها انجام میدن نباید این کار در کارتون های ما تکرار بشه.» یا یکی دیگر این نظر را داده: «درسته این واقعیته که هر زن مسلمان در منزل محجبه نیست ولی در بیرون حجاب میگیره اما آیا درسته که در کارتون و فیلم های ما همچون فیلم های ترکیه ای چنین تعریف و تصویری از حجاب ارائه بشه؟ واقعا درستش اینه که در هر تصویری از هر فیلم و کارتون ایرانی خانم ها حجاب کامل داشته باشن.»

انیمیشن ایرانی که خط قرمزها را رد کرد!

ایرادهای اشتباه

از آنجایی که تاکید مجموعه روی آموزش حجاب از طریق مادر خانواده است، شرایطی پدید آورده که مادر خانواده میان محرم و نامحرم قرار بگیرد و نشان دهد که زنان کجاها باید حجاب داشته باشند و کجاها می توانند بی حجاب باشند. حالا در این شرایط یک روز در یکی از قسمت ها جشن تولدی نشان داده شده که در آن پدر و پدربزرگ حسنا (دختر بچه اصلی مجموعه) هم حضور دارند. طبیعتا از آنجایی که زن به همسر، پدر همسر و پدر خودش محرم است، بی حجاب به تصویر کشیده شده اما سایر مهمان ها همگی چادر به سر دارند.

حالا یکسری از مخاطبان اعتراض کرده اند که چرا بقیه با حجاب هستند و مادر حسنا حتی روسری هم سرش نیست. جالب اینجاست که یکسری از مخاطبان پاسخ این معترضان را داده اند. مثلا یک نفر در پاسخ نوشته: «در پاسخ به عزیزانی که به بی حجابی مادر خانواده در جشن تولد ایراد گرفتند باید بگم که تا جایی که اطلاع دارم پدر و پدرشوهر و همسر جزو محارم آدم به شمار می آیند. بقیه مهمان ها همه نامحرم بودند.»

یکسری هم نسبت به اینکه مادر خانواده بی حجاب است و مادربزرگ همیشه روسری به سر دارد اعتراض کرده اند و باز یکسری دیگر به آنها پاسخ داده اند. یک نفر در پاسخ نوشته که روسری سر کردن مادربزرگ ها در نزد محارم شان امری مرسوم است و اصلا عجیب نیست.

باورپذیری بچه ها

یکسری از موافقان این مجموعه معتقدند که مجموعه بچه های ساختمان گل ها از این جهت اهمیت دارد که برای بچه ها کاملا باورپذیر به نظر می رسد. در واقع شرایطی را پدید آورده که بچه ها کاملا احساس کنند اتفاق ها در خانه ای شبیه به خانه خودشان در جریان است. یکی از مخاطبان نوشته: «اینکه روسری سر مادر حسنا نیست خیلی حرفه ای و عقلانی است.

انیمیشن باید برای کودک باورپذیر باشد تا بنشیند و آن را تماشا کند.» یکی دیگر از مخاطبان هم در این باره نظر جالبی نوشته: «این شما بزرگ ترا هستید که اینقدر این موضوع براتون جلوه کرده نه کودکانتون. یکم بیشتر رو رفتار کودکتون دقیق شین، هیچ کدومشون به این موضوع حساسیت نشون ندادند. کودکان شما در خونواده هایی کاملا ایرانی و پاک پرورش پیدا می کنند و طرز رفتارشون هیچ ربطی به حجاب یک مادر کارتنی توی خونش نداره.»

مخاطب دیگری هم نظر داده: «والدین عزیز اینقدر که روی این مسئله حساس شدین ای کاش کمی حساس به دوبله های بعضی از کارتن ها میشدین که کودکانمون هر روز چه حرفای رکیک تازه ای یاد میگیرن.» یکسری دیگر هم نظر گذاشته اند و گفته اند که بچه ها وقتی از کارتون ها نکات آموزنده یاد می گیرند که روش زندگی آنها به نظرشان عجیب نباشد. این مجموعه بستر مناسبی ایجاد کرده که بچه ها را با نکات آموزشی خوبی آشنا کند.


منبع: برترینها

اعلام نامزدهای دریافت جایزه جشنواره فیلم صنعتی

نامزدهای دریافت جوایز بخش‌های مختلف چهارمین جشنواره فیلم و عکس فناوری و صنعتی اعلام شدند.

به گزارش روابط عمومی چهارمین جشنواره فیلم و عکس فناوری و صنعتی، بر اساس رای هیات داوران بخش فیلم جشنواره شامل علیرضا رضاداد، بهروز شعیبی، امیر توده روستا، احمد ضابطی جهرمی و پوران درخشنده، نامزدهای دریافت جوایز جشنواره به این ترتیب اعلام شدند:

* بخش مستند:

نامزدهای دریافت بهترین فیلم (به تهیه کننده)    
                                                    
تب مسین؛ رهبر قنبری                                                            
چوب بستنی؛ محمد طالبی                                                 
باروری ابرها؛ علی نیکوکار                                               
طبرستانی ها؛ مجتبی میرتهماسب                                   
فصل هرس؛ مهدی شامحمدی                                 
 
* نامزدهای بهترین کارگردانی:

آب آتش خاک؛ مسعود رحمانی
پرواز تا پردیس؛ کاوه مظاهری
غزال ایرانی؛ وحید فرجی
طبرستانی‌ها؛ محسن عبدالوهاب
فصل هرس؛ لقمان خالدی
 
* جایزه ویژه هیات داوران

مهدی صادقی و مهران فروزبخت برای پژوهش فیلم کوپرتیو
علی نیکوکار برای پژوهش فیلم باروری ابرها
پویان شعله‌ور برای تدوین پرواز تا پردیس
محمدرضا تیموری برای فیلمبرداری آب آتش خاک
شیرزاد احمدی برای جلوه‌های بصری سامانه هوشمند ارتباطات خودرویی
 
بر اساس این گزارش، چهارمین جشنواره فیلم و عکس فناوری و صنعتی (فردا)، ۹ و ۱۰ اردیبهشت به دبیری مسعود نجفی در عسلویه برگزار می‌شود. این جشنواره توسط جهاد دانشگاهی واحد هنر و با حمایت شرکت ملی پتروشیمی ایران با همکاری شرکت‌های پتروشیمی فعال در عسلویه، معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری و سازمان سینمایی برگزار می‌شود.

برای اولین‌بار است که عسلویه به عنوان یکی از بزرگترین قطب‌های صنعتی و پتروشیمی خاورمیانه، میزبان برپایی یک رویداد سینمایی می‌شود.

جشنواره فیلم و عکس فناوری و صنعتی (فردا) با هدف معرفی فعالیت‌ها، توانمندی‌ها و دستاوردهای کشور در بخش‌های مختلف علمی، فناوری، نوآوری و صنعتی برگزار می‌شود. چهارمین دوره این رویداد سینمایی با شعار «روایتی از فناوری و کسب و کار ایرانی» برگزار خواهد شد.


منبع: عصرایران

خلیج فارس؛ مهدفرهنگ ها و تمدن های بشری ومظهر صلح و دوستی ایرانیان

                                                                                                                                 
                                                                                                                                 منوچهر جهانیان
                                                                                    رییس دانشکده علوم گردشگری دانشگاه علم وفرهنگ
                                                                                                                                                       

دهم اردییبهشت به عنوان روز ملی خلیج فارس نام گذاری شده است.

خلیج فارس یکی از پرآوازه‌ترین دریاهای گیتی در مرکز تبادل فرهنگی و اقتصادی جهان یعنی خاورمیانه قرار دارد و مهد فرهنگ ها و تجلی تمدن های کهن و باستانی به شمار می‌رود. 

خلیج فارس، نامی ‌برخاسته از تاریخ، فرهنگ و تمدن کهن ایرانی است که قراین و مدارک، ما را به جایگاه ممتاز و عظیم آن در میراث فرهنگی مشترک بشری رهنمون می نماید.
 
خلیج فارس بعد از ظهور دین مبین اسلام تا زمان حاضر بستری جغرافیایی در شکل‌دهی روابط فرهنگی، ‌اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و تجاری ملل مختلف جهان با محوریت حقیقت ناب محمدی و دین رهایی بخش و انسان ساز اسلام بوده است و از این حیث، رشد، گسترش و شکوه‌مندی فرهنگ و تمدن اسلامی ‌در ایران منجر به تعالی ارزش‌ها، مکتوبات و هنر اسلامی  و در نهایت صدور معنویت در جهان شده است.

تعالیم ومفاهیم اسلامی با تاکید بروحدت واتحاد میان مردم واقوام مختلف بشر روح همبستگی وهمدلی وهمکاری در میان انها راگسترش داد.

در صورتی که تا پیش از حضور استعمارگران در حوزه خلیج فارس، زندگی و هم‌زیستی در این مکان با ‌جوشش فرهنگی و اجتماعی اقوام مختلف در منطقه با محوریت اسلام تداوم داشت و متاسفانه قدم نامیمون استعمارگران به ناامنی و اختلاف در منطقه دامن زد.

این مشی مستکبرانه و منافقانه تا به امروز نیز از جانب این قدرت ها اعمال می شود به صورتی که درج نام‌های جعلی خلیج‌ فارس، نشات‌گرفته از سیاست‌های خصمانه شبکه‌های فرهنگی- تبلیغاتی غرب است که با در نظر داشتن رویکرد دوران استعماری سعی در شکاف و اختلاف افکنی بین کشورهای حوزه‌ی خلیج فارس را دارند؛ چراکه این منطقه از نظر ژئوپولیتیکی‌ ممتاز است و وحدت و همگرایی کشورها و ملت های منطقه مانع از رسیدن کشورهای استعماری به اهداف شوم استکباری انها می شود و هرگونه فرصت‌طلبی را در این زمینه خنثی خواهد نمود.

برای ترسیم خط تئوریک و عملیاتی دشمنان فرهنگ و تمدن ایران در دوران معاصر قرن  بیست یکم گواه و نشانه های بسیاری است: دشمنان و مستکبران عالم در طی هشت سال جنگ تحمیلی هویت تاریخی ایران اسلامی را در معرض تعدی قرار دادند که با شکست مواجه شد و در ادامه سیاست های خصمانه که بوی دوران استعمار را می دهد، به حریم تاریخ، تمدن و فرهنگ ایران اسلامی نظر سوء دارند.

برای نمونه به تلاش مؤسسه آمریکایی نشنال جغرافی (National geographic) برای مصطلح کردن نامی دروغین برای خلیج فارس در اطلس جهانی این موسسه یا تلاش سایت  google برای تغییر وجعل نام خلیج فارس می توان اشاره کرد.

نام خلیج فارس، با نام ایران برای همیشه تاریخ گره خورده است. این ارتباط عمیق و پایدار ایران با خلیج فارس در اشکال و حوزه های مختلف قابل ترسیم، تائید و تاکید است و استمرار آن تا دوران معاصر و حال نیز به تصویرکشیده شده است.

سیر تحولات دوران معاصر بیانگر اقتدار ایرانیان در خلیج فارس بوده و در حال حاضر نیز جمهوری اسلامی ایران تضمین کننده ثبات خلیج فارس و آرامش در این منطقه می باشد.

جمهوری اسلامی ایران با داشتن یک حکومت سیاسی مقتدر بر پایه مردم سالاری دینی به عنوان قدرت بزرگ و تصمیم ساز در منطقه است و سهم مهم و اساسی در شکل گیری و تضمین ثبات منطقه دارد.

شکست طرح هایی چون خاورمیانه جدید که برای ترسیم و تدوین منطقه سیاسی خاورمیانه بدون حضور ایران صورت می گیرد، بیانگر اقتدار ایران در سیاست، فرهنگ و امنیت منطقه خلیج فارس است و الگوبرداری کشورهای منطقه از نقش و جایگاه ایران می تواند جهان اسلام را به مثابه قلب لجستیکی و سیاسی راهبردی با توجه به ظرفیت بالا و ممتاز از نظر ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیک تبدیل به یک قدرت بزرگ وتاثیرگذار جهانی کند.
 
افزایش مجموعه تهدیدات هماهنگ برخی کشورهای مستکبر و تمامیت خواه با همراهی برخی کشورهای عربی منطقه٬ ضرورت ملی ایجاب می کند تا نهادهای فرهنگی مسئول در دفاع از ارزش ها و منافع ملی کشور٬ مجموعه اقدامات منظم و برنامه ریزی شده را در جهت مقابله با این تهدیدات و خنثی نمودن آنها در نظر گیرند.
 
لذا طرح پاسداری از خلیج فارس به عنوان یکی از اقدامات ملی و یک پدافند غیرعامل در مواجهه با نفوذ بیگانگان در حوزه خلیج فارس ضروری به نظر می رسد  تا همه دستگاه ها و نهادهای دولتی و خصوصی کشور در خصوص این امر فراگیر که ریشه در باورهای ملی، دینی و درونی ایرانیان دارد مشارکت فعال داشته باشند.

همان گونه که آگاه هستیم پدافند غیرعامل مجموعه اقدامات طراحی شده ای است که در برابر اقدامات خصمانه نظامی و غیرنظامی دشمنان شامل مقابله فرهنگی، جنگ نرم ،نفوذ و…. در جهت بی اثر کردن وکاهش تأثیر عملیات خصمانه و ناجوانمردانه دشمنان به کار می‌رود.

از این رو برنامه های علمی وفرهنگی با رویکرد شناخت وآگاهی بخشی در حوزه میراث فرهنگی وگردشگری منطقه خلیج فارس می تواند بستری را برای تحقق زمینه های مناسب در خصوص معرفی فرهنگ، تاریخ وتمدن ایران اسلامی ومردمان سواحل منطقه خلیج فارس به سایر مردمان جهان فراهم ساخته وگام مهم وارزشمندی در جهت اعتلای میراث فرهنگی کشور ایران بردارد.

امروزه گردش گری به عنوان ابزاری در جهت صلح ودوستی وتعامل میان مردمان ودولت ها به شمار می آید که می تواند نقش بسیار سازنده وتاثیر گذاری در همگرایی وهمکاریهای مشترک میان کشورهای منطقه خلیج فارس ایفا کند.

از این رو لازم است دولت های منطقه خلیج فارس براساس اشتراکات فرهنگی وتمدنی وهمچنین علاقه مندی ها وپیوندهای عمیق وریشه دار فرهنگی زمینه های حضور مردمان سایر مناطق را برای بازدید وآشنایی بیشتر با میراث کهن وباستانی منطقه خلیج فارس فراهم سازند.

این امر می تواند رونق وشکوفایی اقتصادی منطقه خلیج فارس وانسجام اجتماعی وزمینه های همکاری های بیشتر منطقه ای را فراهم کند.

پاس داشت روز ملی خلیج فارس گامی است در مسیر معرفی وتوجه بیشتر مردمان این منطقه وساکنان خلیج فارس با پیشینه تاریخی وتمدنی وآثار وجاذبه های بی نظیر ومتنوع گردشگری منطقه خلیج فارس و حضور در عرصه های بین المللی برای تعامل سازنده وهم افزایی بیشتر میان کشورهای منطقه خلیج فارس برای رسیدن به توسعه وآبادانی منطقه خلیج فارس.


منبع: عصرایران

کتاب دولت‌آبادی برای نمایشگاه کتاب

محمود دولت‌آبادی در نمایشگاهِ کتاب امسال گزیده‌ای از مصاحبه‌های خود را منتشر خواهد کرد.

این کتابِ ۳۸۰ صفحه‌ای که «این گفت و سخن‌ها…» نام دارد مجموعه‌ای‌ است از ۲۴ مصاحبه‌ این نویسنده با روزنامه‌نگاران و نشریات مختلف طی دو دهه‌ گذشته؛ گفت‌وگوهایی که با نشریاتی مانندِ تجربه، اعتماد، یادآور، شرق و… در سال‌های مختلف انجام شده است و در موضوعات مختلف. در این گفت‌وگوها دولت‌آبادی از مسائل مختلفی حرف زده است؛ از ماجراهای مختلفِ نوشته‌شدن و انتشارِ رمان‌های مشهورش مانندِ «جای خالی سلوچ»، «کلیدر» و… تا نگاه‌های سیاسی‌اش در دوره‌های مختلف نسبت به پدیده‌های گوناگون مانند انتخابات. از سانسور گفته تا ماجرای پیچیده‌ انتشار «زوالِ کلنل». مبسوط از خاطراتِ زندانش گفته تا تجربه‌هایش در تئاتر و سینما در مقامِ بازیگر، همچنین از  زندگی شخصی‌اش گفته و روزگاری که از سر گذرانده.

بنا بر اعلام ناشر، این ۲۴ مصاحبه تنوع موضوعی  بالایی دارد و چیدمان‌شان طوری‌ است که بتواند وجوهِ مختلف کار و زندگی این نویسنده‌ پیشکسوت را برای مخاطبانش نمایش دهد.

«از این گفت و سخن‌ها…» را نشرِ چشمه در روزهای نمایشگاه کتاب تهران (۱۳ تا ۲۳ اردیبهشت در شهر آفتاب) منتشر و عرضه خواهد کرد.


منبع: عصرایران

احتمال اکران «دلم مى‌خواد» از عید فطر

فرمان آرا که فیلمش براى نخستین بار در جشنواره جهانی فیلم فجر به نمایش درآمد، گفت: وقتی تیتراژ این فیلم را ببینید، متوجه می‌شوید که سه سال پیش این فیلم را ساختم و در این سه سال هر عید فطری که آمده به ما قول اکران داده‌اند، اما در نهایت فیلم اکران نشده است. امیدوارم امسال همزمان با عید فطر “دلم می‌خواد” نمایش داده شود.این فیلم داستان نویسنده‌ای است که مدت ‌هاست نمی‌تواند بنویسد. اما بر اثر یک اتفاق و با آهنگ شادی که در ذهنش تکرار می‌شود، شوق نوشتن به او باز می ‌گردد.در این فیلم رضا کیانیان، مهناز افشار، محمدرضا گلزار، رضا بهبودی، ندا مقصودی، پیام دهکردی، صابر ابر، رویا نونهالی، علی سرابی، بهناز جعفری، نیما راد، سحر دولتشاهی، احمد ساعتچیان، مریم شیرازی، سیاوش چراغی پور و … به ایفای نقش پرداخته اند.


منبع: بهارنیوز

بهترین بازیگران زن و مرد سینمای جهان

به گزارش خبرآنلاین،  دنیل دی‌لوییس از آن دسته بازیگرانی است که به خوبی در مسیر حرفه‌ای نقش‌هایش را انتخاب کرده و تا اینجای کار سه جایزه اسکار در کارنامه دارد. نقش‌آفرینی‌های این بازیگر در فیلم‌های مختلف به طور میانگین از منتقدان سخت‌گیر متاکریتیک امتیاز ۷۳ گرفته که بالاترین امتیاز در میان تمام بازیگران مرد سینمای جهان است. در کارنامه کاری دی‌لوییس دو فیلم «خون به پا خواهد شد»‌ و «لینکلن» به ترتیب با امتیازهای ۹۲ و ۸۶ بالاترین امتیاز را دارند.در فهرست بازیگران مرد پس از دی‌لوییس نام مایکل فاسبندر دیده می‌شود که آثارش در متاکریتیک امتیاز ۶۹ را به خود اختصاص داده‌اند و نفر بعدی با میانگین امتیاز ۶۶ جان‌ سی.رایلی است.

در وب‌سایت متاکریتیک برای آثار سینمایی امتیازی بین صفر تا ۱۰۰ در نظر گرفته می‌شود. بر این اساس یک فیلم با کسب امتیازی بالای ۶۱ به صورت کلی اثری محبوب در نظر گرفته می‌شود اما امتیاز بالای ۸۱ نشان از تحسین جهانی اثر است.البته باید در نظر داشت که این امتیازها حاصل نقدها و مرورهای منتقدان سینمایی است و نشانی از نظر عموم مردم نیست و صد البته نمی‌توان با اتکا به این نقدها استعداد بازیگری یک فرد را ارزیابی کرد.بر این مبنا بالاترین میانگین امتیاز میان بازیگران زن سینما در متاکریتیک به کری مولیگان تعلق دارد. در میان آثار او فیلم‌های «درون لوین دیویس» و «درس‌آموزی» به ترتیب با ۹۲ و ۸۵ امتیاز در صدر قرار دارند. تیلدا سویینتن و ماریون کوتیار هر دو با میانگین امتیاز ۶۸ در متاکریتیک پس از کری مولیگان قرار گرفته‌اند.

در این میان چه بازیگرانی که بیشترین فیلم ضعیف از نظر منتقدان را در کارنامه دارند؟‌ راب اشنایدر که میانگین امتیاز آثارش در متاکریتیک ۳۰ است در این زمینه پیشتاز است و پس از او آدام سندلر و اشتون کاچر قرار دارند. در بین بازیگران زن نیز جنیفر لاو هویت، جسیکا آلبا و کاترین هیگل کمترین میانگین امتیاز را به خود اختصاص داده‌اند.


منبع: بهارنیوز