۵ فیلم از کارگردانان ایرانی در جشنواره کن

به گزارش ایسنا، فیلم‌های «رگ خواب» به کارگردانی حمید نعمت‌الله، «اسرافیل» ساخته آیدا پناهنده، «تابستان داغ» از ابراهمیم ایرج‌زاد، «یک کامیون غروب» ساخته ابوالفضل صفاری و «ماکی» از نغمه شیرخان، پنج فیلمی هستند که از سوی کمپانی «دریم لب» در بخش بازار هفتادمین جشنواره بین‌االمللی فیلم کن به خریداران بین‌المللی عرضه می‌شود.فیلم «رگ خواب» یکی از فیلم‌های حاضر در بخش رقابتی سی‌وپنجمین جشنواره فیلم فجر بود. این فیلم که جدیدترین ساخته حمید نعمت‌الله بعد از «آرایش غلیظ» است با لیلا حاتمی، کورش تهامی، الهام کردا و حمیدرضا آذرنگ، روایتگر داستان زنی است که در برخورد با دیگران دچار اضمحلال می‌شود.
«رگ خواب» در جشنواره سی‌وپنجم فجر سه جایزه از جمله سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اصلی زن (لیلا حاتمی) را دریافت کرد.
فیلم «اسرافیل» به کارگردانی آیدا پناهنده نیز یکی دیگر از فیلم‌های پذیرفته شده در بخش مسابقه‌ی جشنواره فجر سال گذشته بود.این فیلم  درامی درباره چالش‌ها و نیازهای عاطفی و روابط انسانی است و در خلاصه داستان آن آمده است: «مردی که ماهی را دوست داشت بازگشته است. دختری که بهروز را دوست دارد باز می‌گردد. مرده‌گان زنده می‌شوند.»هدیه تهرانی، پژمان بازغی،مریلا زارعی، هدی زین العابدین، پوریا رحیمی سام ، سهیلا رضوی،علی عمرانی، سودابه جعفرزاده،علی شیدایی‌فر، فریماه حسینی‌پور و یوسف بختیاری بازیگران «اسرافیل» هستند که به تهیه‌کنندگی مستانه مهاجر ساخته شده است.
«تابستان داغ» اولین فیلم بلند سینمایی ابراهیم ایرج‌زاد نیز یکی از فیلم حاضر در بخش رقابتی جشنواره فجر بود که در ۱۳ بخش نامزد کسب جایزه از این رویداد سینمایی بود و در نهایت سیمرغ بلورین بهترین فیلمبرداری و تدوین را دریافت کرد. علی مصفا، پریناز ایزدیار، مینا ساداتی، یسنا میرطهماسب و صابر ابر بازیگران اصلی این فیلم هستند و لیلی فرهادپور، بهاره ریاحی، سیاوش چراغی پور، رویا بختیاری از دیگر بازیگران به شمار می‌روند.
فیلم «یک کامیون غروب» که با نام «بی‌سایه» نیز شناخته می‌شود، ساخته ابوالفضل صفاری، محصول مشترک سینمای ایران و آلمان است که اولین نمایش خود را در بخش بازار سی‌وپنجمین جشنواره جهانی فجر تجربه کرد و حالا برای عرضه به خریدران خارجی در بازار کن عرضه می‌شود. این فیلم با بازی پژمان بازغی، روشنک گرامی، نادر فلاح و سامان صفاری، منظر لشگری حسینی ، امیررضا وزیری ، خسرو بامداد و مسعود مهرگاندرایبره، استان خانواده‌ای را روایت می‌کند که در محل زندکی خود که شبیه کاروانسرا است پذیرای گردشگران هستند اما با ورود یک گروه موسیقی زیرزمینی به آنجا که یک زن ناشناس هم همراه آن‌هاست و با فشاری که برای تخلیه آن محل مواجه هستند، درگیر ماجراهایی می‌شوند.
اما فیلم «ماکی» ساخته نغمه شیرخان نیز برای اولین بار در بازار جشنواره کن رونمایی می‌شود. این فیلم که محصول مشترک سینمای آمریکا وژاپن است؛ روایت داستانی علاشقانه در قلب نیویورک است و تمامی بازیگران آن نیز خارجی هستند.هفتادمین جشنواره فیلم کن از تاریخ ۱۷ تا ۲۸ می (۲۸ اردیبهشت تا ۷ خرداد) در فرانسه برگزار می‌شود.قطعا کمپانی‌ها و پخش‌کنندگان ایرانی دیگر نیز فیلم‌های مختلفی را در بازار کن عرضه می‌کنند که خبرنگار ایسنا،پیگیر تماس با پخش‌کنندگان مختلف برای اعلام نام اسامی این فیلم‌هاست.


منبع: بهارنیوز

تابوشکنی یک موسیقیدان پیشتاز

به گزارش ایسنا، محمدرضا ممتازواحد – پژوهشگر موسیقی – در روزنامه «ایران» می‌نویسد: در خصوص هنر رسانه‌ای و مؤلفه‌ها و پارامترهای تعیین‌کننده و تأثیرگذار بر آن، این نکته حائز اهمیت است که ساختار رسانه – در این نوشتار به طور اخص رسانه «رادیو» – و مختصات حاکم بر آن، روند زیبایی‌شناسی غالب بر موسیقی کلاسیک ایرانی و متغیرهای کیفی و کمی زیبایی‌شناسانه آن را تحت‌الشعاع خود قرار داد.
نمونه بارز آن، تغییر عامدانه شیوه نوازندگی هنرمند فقید «احمد عبادی» بود که دقیقاً در راستای این منظور صورت پذیرفت، به‌طوری که بعدها اصطلاحات و تعبیراتی همچون «سبک و شیوه رادیویی» بر سر زبان‌ها افتاد که البته با توجه به تنوع و کثرت سبک‌ها و شیوه‌های نوازندگی و خوانندگی در این رسانه و با عنایت به وجوه افتراق فراوان آنها، وجودی چند از وجوه اشتراکی را که بویژه بر متغیرهای کیفی در بحث زیبایی‌شناختی موسیقی رسانه آن ایام (از قبیل ملاحت، ظرافت و لطافت در خوانش ساز و آواز) دلالت داشت، جریان اصلی گفتمان موسیقی رادیو تا سه دهه پس از تأسیس آن قرار داد.
حال در اواسط یا اواخر دهه ۴۰ خورشیدی، صدای تار هنرمند جوانی گوش‌ها را به سمت خود جلب کرد که خوانش ساز او با خوانش اغلب سازهای آن دوران مغایر بود. این تمایز بخصوص در مورد ساز تار و با وجود تارنوازان شهیر آن عصر، نمود عینی و سمعی بیشتری می‌یافت. سبک و شیوه‌ای متفاوت با زیبایی‌شناسی آن دوران رادیو که ملاحت و ظرافت و لطافت را تحت لوای تکنیک و قدرت نوازندگی قدمای این فن ملحوظ داشته بود. حالت بخصوصی از نوازندگی به شیوه قدیم که دهه‌ها بود که از خاطره جمعی شنوندگان رسانه پرمخاطب رادیو، رخت بربسته بود.
به‌زعم راقم این سطور، فارغ از تمامی خدمات و زحمات گرانسنگ هنرمند فقید «محمدرضا لطفی» (۹۳ – ۱۳۲۵) و اقلیت دیگری چون او در راستای احیای سنت‌های حاکم بر موسیقی کلاسیک ایرانی، همین تابوشکنی او در آن عصر، خود حائز اهمیت بسیاری است؛ هنرمندی که با روحیه و شخصیت کاریزماتیک خود، تابوی عصر خود در موسیقی رسانه را شکست و در جهت ایجاد سبک و شیوه‌ای آوانگارد در موسیقی کلاسیک ایرانی – البته بر پایه سنت‌ها و اصالت‌ها – پیشتاز و پیشرو شد. روحش شاد و یادش گرامی باد.
به گزارش ایسنا، روزنامه «ابتکار» هم به مناسبت سالروز درگذشت محمدرضا لطفی آورده است: او یک معلم بود. می‌گویند وقتی بچه‌ای به مکتب‌خانه‌اش می‌آمد تا از او موسیقی بیاموزد، روی دو زانو می‌نشست تا هم‌قد بچه شود، توی چشمانش نگاه می‌کرد و با او حرف می‌زد، و گاهی انقدر از این گفت‌وگو به شعف می‌آمد که چشمانش پر از اشک می‌شد. او معلم بود، او لطفی بود.
محمدرضا لطفی در سال ۱۳۲۵ در گرگان متولد شد، در جوانی به تهران آمد و در هنرستان شبانه موسیقی تار آموخت. او از علی‌اکبر شهنازی و حبیب‌الله صالحی، ردیف آقا حسینقلی را یاد گرفت و به دلیل تحصیل در هنرستان با مبانی موسیقی علمی و نظرات موسیقیدان‌ها هم آشنا شد. لطفی با عبدالله دوامی ، ردیف‌شناس معروف، ردیف‌های آوازی و تصنیف‌های قدیمی را که در حافظه دوامی باقی مانده بود، یاد گرفت. بعد از آن شاگرد نورعلی خان برومند و محمد تقی مسعودیه شد و از سعید هرمزی سه‌تار نوازی را آموخت. لطفی از سال ۱۳۵۱ در رادیو تلویزیون ملی ایران، مشغول کارهای پژوهشی در زمینه موسیقی بومی ایران شد و از سال ۱۳۵۳، به عضویت هیأت علمی دانشکده هنرهای زیبا درآمد و یک دو سال بعد گروه «شیدا» را تأسیس کرد. حسین علیزاده و محمدرضا لطفی از بنیانگذاران گروه هنری چاووش در اوایل انقلاب ایران بودند. لطفی به یاری همین گروه و با همکاری خوانندگانی مثل محمدرضا شجریان و شهرام ناظری توانست آنچه را که می‌خواست انجام دهد و این‌گونه لطفی «لطفی» شد.
با محمد معتمدی، خواننده موسیقی سنتی ایران که اپرای عروسکی مولانا را هم در کارنامه‌اش دارد، گپی کوتاه در مورد محمدرضا لطفی، نوازنده و آهنگساز بزرگ ایرانی، داشتیم. معتمدی درباره لطفی چنین گفت: «لطفی متعلق به جریانی بود که موسیقی سنتی ایران و موسیقی ردیف دستگاهی را از حاشیه زندگی فرهنگی جامعه بزرگی مثل ایران تبدیل کرد به یک موسیقی جریان‌ساز و اجتماعی. نقطه اوج فعالیت‌های لطفی برمی‌گردد به فعالیت‌هایی که در کانون «چاووش» داشت. توسط تشکلی که لطفی یکی از نقاط پر رنگ آن بود، موسیقی سنتی ایران از موسیقی قدیمی موزه‌ای تبدیل شد به یک جریان اجتماعی به نام «چاووش‌ها». این گروه تداوم خودش را تا چند دهه حفظ کرد و روند اجتماعی شدن موسیقی سنتی را ادامه داد. بزرگ‌ترین خدمت لطفی به موسیقی ایران این بود که تار و نوازندگی اصیل آن به شیوه قدما را از دل تاریخ به موسیقی امروز منتقل کرد».
از معتمدی در مورد جای خالی لطفی پرسیدیم و او این طور پاسخ داد: «رفتن لطفی و از داست دادنش خسارت بسیار بزرگی است اما این که بگوییم دیگر کسی نمی‌تواند مثل او باشد یا با رفتن لطفی ساز تار هم مرد و صحبت‌هایی از این دست صحیح نیست. موسیقی، مثل طبیعت یک مسأله زنده و در جریان است. طبیعت با یک خزان و دو خزان از بین نمی‌رود، بهارهای دیگری در راه است. هر بهار، هر گل و هر جوانه تازه‌ای مشخصات خاص خودش را دارد. لطفی شاگردان زیادی تربیت کرد. نسل امروز هم خیلی تلاش می‌کند که راه بزرگانی مثل لطفی را ادامه بدهد. ولی باید اعتراف کنیم که شرایط جامعه امروز خیلی سخت‌تر از زمانی است که گروه‌های چاووش، عارف و شیدا فعالیت می‌کردند. امروز انواع و اقسام موسیقی به راحتی در دسترس مردم است. گوش جامعه خیلی پُرتر از زمان فعالیت گروه‌های عارف و شیدا است و جا باز کردن موسقی سنتی در سبد فرهنگی و کالای فرهنگی خانوار به عنوان موسیقی‌ای که مردم بتوانند از آن در زندگی روزمره خود استفاده کنند، کار دشواری است و این موضوع وظیفه و مسئولیت نسل حاضر موسیقی سنتی ایران را سنگین‌تر می‌کند. با وجود همه این حرف‌ها اما از دست دادن لطفی ضایعه بزرگی است. با رفتن محمدرضا لطفی جامعه موسیقی، نقطه اتصال بین نسل قدما و نسل معاصر را از دست داد. او با تمام گنجینه ارزشمند علوم موسیقی‌ای که در سینه داشت، با تمام گنجینه ردیف موسیقی و تجربیات موسیقی‌اش از میان ما رفت و در هر صورت جای خالی‌اش در جامعه موسیقی احساس می‌شود.»


منبع: بهارنیوز

خودکشی نویسنده «غرب بهشت»

به گزارش ایسنا، «تایم» نوشت: «جین اِستین» نویسنده و ویراستار زن آمریکایی از پنت‌هاوس برجی ۱۵ طبقه در منهتن خود را به پایین پرتاب کرد و جان خود را از دست داد.«اِستین» ۸۳ ساله بود و زمانی همسر «دیود اچ. هوبل» از برندگان جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی بود.این نویسنده به عنوان ویراستار در مجله ادبی «پاریس ریویو» فعالیت داشت و در سال ۱۹۷۰ به همراه «جورج پلیمپتون» مجموعه تاریخ شفاهی «سفر آمریکایی: دوران رابرت کندی» را تالیف کرد.

«پلیمپتون» فردی بود که کتاب «ادی: دختر آمریکایی» استین را ویرایش کرد. این اثر نیز در حوزه تاریخ شفاهی نوشته شده بود و روی تاریخ دهه ۱۹۶۰ و زن مورد علاقه «اندی وارهول» هنرمند مطرح آمریکایی تمرکز داشت.«اِستین» در سال ۱۹۵۵ برای تولید اقتباس نمایشی «گربه روی شیروانی داغ» نوشته «تنسی ویلیامز»،‌ دستیار «الیا کازان» بود.او طی سال‌های ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۴ در مجله «گرند استریت» ویراستار بود. این نشریه فعال روی نویسندگان بین‌المللی، هنرمندان تجسمی، موسیقی‌دان‌ها و دانشمندان مطرح تمرکز داشت.سال گذشته انتشارات «رندم هاوس» کتاب «غرب بهشت: یک مکان آمریکایی» او را روانه بازار کرد. «جین استین» این اثر را درباره لس‌آنجلس و رویای آمریکایی به نگارش درآورده بود.براساس گفته دوستان و همکاران این نویسنده، او در اواخر عمرش به شدت افسرده بوده است.


منبع: بهارنیوز

مثل لودر از روی «خوب،بد،جلف» رد شدیم

مرجان یگانه پرست- روزنامه بهار
عنوان پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینما در کشور ما تا مدت‌ها در تسخیر فیلم‌های «کلاه قرمزی» بود و بعد هم نصیب فیلم «اخراجی ها» شد و این اواخر هم «فروشنده» صاحب این عنوان بود اما در هفته دوم اردیبهشت و در ادامه اکران نوروزی، این «گشت ارشاد ۲» بود که این عنوان را به نام خود زد.
سعید سهیلی، کارگردان دوگانه «گشت ارشاد»‌ها، فیلمساز باسابقه‌ای است و علاوه بر این دو گانه اش، تجربه ساخت فیلم‌های موفقی چون «چهارچنگولی»، «کلاشینکف» و «چهار انگشتی» را دارد. فیلمسازی که در آثارش به مسائل اجتماعی می‌پردازد و نگاهی اعتراضی دارد.
***
عنوان پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینما در کشور ما تا مدت‌ها در تسخیر فیلم‌های «کلاه قرمزی» بود و بعد هم نصیب فیلم «اخراجی‌ها» شد و اما این بار از آن فیلم شما شده است. این عنوان چقدر در آینده کاری یک کارگردان اثرگذار است؟
وقتی یک فیلم در گیشه شکست می‌خورد یعنی مخاطب از آن فیلم استقبال نکرده است زیرا فیلم‌ها برای جلب و رضایت مخاطبین ساخته می‌شوند. در نتیجه وقتی یک فیلم مورد استقبال تماشاگران قرار نمی‌گیرد، سازنده آن اثر از نویسنده و کارگردان گرفته تا تهیه‌کننده آن لطمه می‌خورند زیرا ملاک عدم ارتباط فیلم آنها با تماشاگران می‌شود. در گذشته زمانی که فیلم یک کارگردان نمی‌فروخت و مورد استقبال قرار نمی‌گرفت تا سال‌ها خانه نشین می‌شد و می‌گفتند که فلان فیلمش نفروخته است. بعدها با تلاش بیشتر مجددا بازمی‌گشت و برای ساخت اقدام می‌کرد، این روند بعد از انقلاب اتفاق نیفتاد و شاهد بوده‌ایم که فیلمسازانی با وجود آنکه فیلم شان نفروخته است، مجددا اقدام به ساخت فیلم جدید کرده اند. این در حالی است که گاهی فیلم‌های این فیلمسازها، به دلیل عدم جذب تماشاگران حتی اکران هم نمی‌شوند ولی سالی یک فیلم می‌سازند. وقتی فیلمی خوب می‌فروشد، تاثیر خوبی روی عوامل و سازنده آن می‌گذارد و من هم این قاعده مستثنی نیستم. این افتخار خیلی منوط به جنبه مالی نیست و آنچه بیشتر افتخار‌آفرین است این است که فیلم توانسته تماشاگر را به سینما بیاورد و آنها را راضی از سالن ببرد. این موفقیت مثل دیگر موفقیت‌های زندگی، شیرین است و حتم بدانید فروش موفق در آینده کاری یک فیلمساز بی‌تاثیر نیست.

چه عواملی موجب موفقیت یک فیلم در گیشه می‌شوند و فیلم شما دارای کدام ویژگی‌ها بود؟
انواع مختلفی از فیلم‌ها وجود دارند اما در نهایت می‌توان آنها را به دو دسته تقسیم کرد. فیلم هایی که در کنار مردم می‌ایستند و آنهایی که در برابر مردم قرار می‌گیرند. معمولا فیلم‌هایی که در کنار مردم می‌ایستند، تماشاگر هم از آنها استقبال می‌کند. من قصد ندارم این را بگویم تمام فیلم‌هایی که نفروخته‌اند در مقابل مردم بوده‌اند و قصد ندارم این را هم بگویم که تمام فیلم‌هایی که فروش خوبی در گیشه داشته اند، مردم را همراهی کرده‌اند اما شواهد و گذشت زمان ثابت کرده است فیلم‌هایی که فروش خوبی داشته‌اند و مقبول  بوده‌اند، در کنار مردم بوده‌اند. فیلم‌‌‌‌هایی که درد مردم و ذائقه آنها را ببیند و دغدغه‌ها و نگرانی‌های آنها را منعکس کند، مورد پسند مردم قرار می‌گیرند. شک نداشته باشید وقتی مردم غمگین هستند و یک فیلم می‌تواند آنها را شاد کند، آنها از آن فیلم خوششان می‌آید و بالعکس وقتی حال شان با فیلمی بهبود پیدا نکند، آن فیلم روی اقبال هم نمی‌بیند. فکر کنید مردم دچار مشکلات اقتصادی یا اجتماعی هستند و فیلمی به این مشکلات بی‌توجهی کند و شرایط را طوری نشان بدهد که اوضاع گل و بلبل است، مردم به آن پشت می‌کنند. وقتی درد مردم در یک فیلم فریاد شود و پچپچه‌های شان در مسائل مختلف روی پرده نقش ببندد، تماشاگر هم از دیدن آن واقعیات رضایت پیدا می‌کند. لایه بیرونی جامعه نشان می‌دهد که حال مردم خوب نیست و با دیدن فیلم خوب، برای لحظاتی خوشحال می‌شوند. فروش «گشت ۲» این ویژگی را داشت و هر هفته رشد صعودی فروش داشته است.

آیا‌ترفند خاصی برای فروش بهتر و جذب مردم اعمال کرده‌اید یا خود فیلم معرف خود بوده است؟
سال گذشته فیلم کمدی «پنجاه کیلو آلبالو» را در کنار بسیاری دیگر از فیلم‌ها وجود داشت که همه آنها به طور مرتب تیزر آنها از شبکه‌های ماهواره‌ای پخش می‌شد و به طور مشهود، فروش آنها مدیون آن تبلیغات بودند. امسال هم همراه با فیلم «گشت ۲» ، فیلم‌های موفق دیگری روی پرده بودند که به صورت نقل و نبات تیزرهای شان از شبکه‌های ملی و ماهواره‌ای پخش می‌شد. فیلمی که نه در ماهواره و نه در صدا و سیمای خودمان تبلیغ نداشته است و هیچ امکانات تبلیغاتی ویژه‌ای نداشته اما رکورد فروش سینمای ایران را شکسته است، قطعا با تبلیغات مردمی و به صورت سینه به سینه نتیجه گرفته است. یقین بدانید اگر تلویزیون امکان پخش تیزر به فیلم ما می‌داد، این فروش بیشتر هم می‌شد.

فیلم شما خیلی مدیون موفقیت ورژن قبلی خود است و اگر «فروشنده» را از لیست پرفروش‌ها استثنا بدانیم، بیشتر فیلم‌های موفق در این زمینه، فیلم‌های طنز بوده اند. بررسی این رویکرد مردمی از نظر مخاطب شناسی چقدر اهمیت دارد؟
در همین اکران نوروز، فیلمی طنازتر از «گشت ۲» اکران بود که کمتر از فیلم ما فروش داشته است. کمدی یک فیلم، بازار فروش آن را تثبیت نمی‌کند و اگر این طور بود باید فیلم «سه‌بیگانه» یا «خوب، بد، جلف» بیشتر می‌فروختند. سوای از پرداخت به طنز و خنداندن مردم، موارد مهم دیگری هم در استقبال مردم دخیل هستند. از جمله مسائل اجتماعی.

فکر می‌کردید فیلم شما در رقابت با فیلم طنزپرداز موفقی چون قاسم‌خانی موفق‌تر عمل کند؟
قبل از اکران فیلم ها، گروه ما با گروه فیلم «خوب، بد، جلف» شرط‌بندی کردیم که مثل لودر از روی فیلم آنها رد می‌شویم و آنها هم مدعی شدند که مثل‌تراکتور از روی «گشت ۲» رد خواهند شد. حالا گروه ما شرط را برده است. هر چند آن فیلم، فیلم خوبی بود و پرونده‌اش با ۱۵ میلیارد بسته شد و ما هنوز ۴ تا ۵ هفته دیگر را پیش رو داریم. ما به همان‌اندازه‌ای که با قاسم‌خانی رفاقت داشتیم و به همان‌اندازه هم رقابت داشتیم و در این رقابت گشت ارشادی‌ها پیروز شدند.

شما رفته از سینمای حادثه‌ای و دفاع مقدس به سمت سینمای اجتماعی روی آوردید. این تغییر نگاه و ژانر بر آمده با دلمشغولی‌های جدیدتان است؟
من به حال مردم نگاه می‌کنم و بر مبنای حال آنها فیلم می‌سازم. امکان دارد فیلمی که امسال می‌سازم با ژانر و قصه و فضای دیگری باشد و این رویکرد را از حال مردم به دست می‌آورم. به نظرم در مقطعی که حال مردم خوب نیست بهتر است فیلم هایی بسازیم که ساعاتی غم و قصه‌های شان را فراموش کنند و زمانی که جامعه روزگار بهتری را سپری می‌کند، به مسائل جدی‌تر خواهم پرداخت.
نکته‌ای که در فیلم‌های شما دیده می‌شود، روحیه اعتراضی و بی‌پروای آن‌ها است. این نوع نگاه اعتراضی در فیلم «سهراب» دیده می‌شد و همین طور در «کلاشینکف» و در این دوگانه‌ها بیشتر.
فقط من این طور نیستم و به نظرم همه فیلمسازها روحیه اعتراضی دارند. اگر فیلمی محتاط است، بلاشک کارگردان آن هم محتاط است و اگر فیلمی عصبی است، کارگردان هم عصبی است و فیلم شاد هم، فیلمساز شادی دارد. فیلمسازها علاوه بر اینکه قصه‌ای را روایت می‌کنند بخشی از حال خودشان را به فیلم‌ها منتقل می‌کنند.

 «گشت ارشاد۱» حتی با وجود ضعف‌هایی اجرایی و روایی اش، فیلم دلچسبی است. انتظار می‌رفت «گشت ۲» بهتر باشد اما این روند رو به پیشرفت نبوده است؟
به شدت با شما مخالفم. از آنجا که این دو فیلم را خودم را ساختم نمی‌توانم یکی را بهتر از دیگری بدانم، در نتیجه من هم بی طرفانه می‌توانم بگویم «گشت ۲» از نظر فیلمبرداری، بازی، طراحی صحنه و کارگردانی خیلی بهتر از «گشت ارشاد ۱» است اما این را می‌پذیریم که «گشت ارشاد ۱» فیلمنامه و روایت یکدست‌تری دارد. وقتی فیلم را معدل بگیرید، باید به همه عامل‌های تخصصی آن توجه شود و با این نگاه می‌توانم بگویم که معدل «گشت ۲» بالاتر است.

امتیاز دیگر فیلم‌های شما بازی‌های روان و یکدست بازیگران‌تان است. در هدایت بازیگر و برای رسیدن به این روانی چطور عمل می‌کنید؟
اگر کارگردان بتواند به تفاهمی با بازیگر برسد، دیگر نیاز نیست برای هر پلانی با بازیگر سر و کله بزند و انرژی مضاعف مصرف کند. بهتر است قبل از آغاز کار، بازیگر و کارگردان به تحلیل مشخصی برسند. من سعی می‌کنم پولاد کیمیایی یا ساعد یا حمید فرخ نژاد، هر یک را از خودشان جدا می‌کنم و آنها را با گفتگو و همکاری دو طرفه به کاراکترش نزدیک می‌کنم.

آیا باید منتظر «گشت ارشاد ۳» هم باشیم؟
نمی دانم هنوز تصمیمی برای ساخت آن نگرفته‌ام.


منبع: بهارنیوز

کوروش تهامی، «رگ خواب» و یک بازگشت متفاوت

– احمد محمداسماعیلی‌‌: کوروش تهامی بازیگری است که اغلب او را به‌عنوان هنرمندی آرام، مبادی آداب و جنتلمن می‌شناسند که دیدن چهره یا صحبت کردنش همانند نقش‌هایی که بازی می‌کند، حس آرامش را به آدم انتقال می‌دهد. نزدیک به دو دهه است که از عمر فعالیت هنری و بی‌حاشیه‌اش در سینما، تئاتر و تلویزیون می‌گذرد.

تهامی در اوج دوران فیلم‌سازی در ایران، وارد این عرصه شد و در کنارش نیز در تئاتر خصوصا نمایش «قهوه تلخ» درخشان و موفق ظاهر شد. در کارنامه کاری او همکاری با کارگردان‌هایی با سبک‌های مختلف فیلم‌سازی مثل ایرج کریمی در «سفر جادویی»، داود میرباقری در «ساحره»، محمدرضا هنرمند در سریال «زیر تیغ»، سامان مقدم در سریال «شمس‌العماره» و… دیده می‌شود و اغلب مخاطبان جدی‌تر سینما او را با نقش خاکستری محسن در فیلم «به رنگ ارغوان» حاتمی‌کیا در قالب یک عاشق حسود و کینه‌توز می‌شناسند.

همه ما نیمه شر درونی داریم 
او با بازی در نقش یوسف در فیلم «بازی مهره سفید» نشان داد که فقط توانایی‌هایش منحصر به شخصیت‌های مثبت و اتوکشیده و مودب منحصر نمی‌شود و نقش یک قاتل خون‌سرد حرفه‌ای را هم می‌تواند بازی کند. تهامی با بازی در نقش چندوجهی کامران در فیلم «رگ خواب» حمید نعمت‌الله دوباره توجهات را نسبت به خودش برانگیخت و در روزهای پایانی سال با ایفای نقش در نمایش «کابوس حضرت اشرف» حسین پاکدل، سعی کرد تجربه بازی در نقشی تاریخی و پرپیچ‌وخم را پشت سر گذارد. با او درباره روند کاری‌اش و نقش چندلایه و متفاوت کامران در «رگ خواب» که قرار بود یکی از فیلم‌های نوروزی اکران ۹۶ باشد، گفت‌وگویی انجام داده‌ایم.

نخستین حضور شما در عرصه بازیگری سینما در فیلم سید ضیاءالدین دری با نام «سینما سینماست» بود که در این فیلم نقش جوان آرمان‌گرایی را بازی می‌کردید که می‌خواست در شغلش(فیلم‌سازی) به موفقیت برسد. شما بعد از گذر از این دو دهه چقدر به انتظار و خواسته‌تان از بازیگری دست پیدا کرده‌اید؟

در حرفه ما ظاهرا حق گرفتنی شده است و باید خودمان مواظب باشیم که با انتخاب‌های درست به آن چیزی که می‌خواهیم برسیم و بتوانیم با برنامه کار کنیم.

رزومه خوب و درست داشتن در سینما با انتخاب‌های مناسب رقم می‌خورد. در اغلب موارد پیشنهادات کاری مهم و قابل توجه نیست و من همیشه مواظب بودم که هر نقشی را قبول نکنم. بیش از ۵۰ فیلم و سریال بازی کرده‌ام و از اکثر آن‌ها راضی هستم. بارها پیش آمده که مدت‌ها خودخواسته بی‌کار بودم و فیلمنامه‌های زیادی را رد کردم. بنابراین کم‌کاری‌ام در مقاطع مختلف به دلیل نبود پیشنهاد کاری نیست، دلیل عمده‌اش مناسب نبودن نقش‌ها بود.

در تلویزیون هم مدت‌هاست بازی‌ای از شما ندیده‌ایم؟

بله، کارهایی پیشنهاد شده که نمونه بهتر و کامل‌ترش از آن‌ها را ۱۰ سال قبل بازی کرده‌ام و دلیلی ندارد که بخواهم با حضور در آن‌ها خودم را تکرار کنم. الان من در مرحله‌ای هستم که حضور صرف داشتن در کاری برایم راضی‌کننده نیست، باید نقشی را بازی کنم که من را درگیر خودش کند.

مواقعی که بازی نمی‌کردید، از بی‌کاری ناراحت نمی‌شدید؟

زیاد پیش نیامده که بی‌کار باشم و بخواهم به چیزهای دیگری فکر کنم. ممکن است سال‌هایی به هدفم در بازیگری که مثلا حضور در دو فیلم و یک سریال باشد، نرسیده باشم، اما هیچ‌وقت پیش نیامده که دو سال پشت سر هم بی‌کار بمانم. در این میان نقش‌های مکملی را که می‌‌توانستم با آن کلنجار بروم تا تبدیل به نقش شایسته‌ای شود، بازی کردم. بنابراین در انتخاب‌هایم دقت کردم تا نقشی را بازی نکنم که رزومه کاری‌ام را زیر سوال ببرد.

همه ما نیمه شر درونی داریم 

برخی از بازیگرانی که مدت‌هاست در سینما بازی نمی‌کنند، اعتقاد دارند کست بیشتر فیلم‌ها، محفلی و خودمانی در جمع‌های دوستانه بسته می‌شود و عده‌ای از بازیگران خاص مدام در فیلم‌ها بازی می‌کنند، آیا شما هم به این موضوع اعتقاد دارید؟

به‌هرحال اتفاقات این مدلی در حوزه انتخاب عوامل در سینما هم رخ می‌دهد. اگرچه نمی‌شود به کلیت فیلم‌های سینما تعمیمش داد. تعداد انگشت‌شماری بازیگر که اغلبشان هم توانمند و پرکار هستند، در طول یک سال بیش از چهار فیلم بازی می‌کنند که البته در هر چهار تا از این فیلم‌ها نقش‌های شبیه و یکسانی دارند. در چنین وضعیتی موقعیت هنری بازیگر دچار تزلزل و تکرار می‌شود و از یک جایی به بعد این بازیگران مدام خودشان را در نقش‌ها تکرار می‌کنند. بنابراین خود این دوستان بازیگر باید مواظب باشند که ارزش‌های کاری‌شان دچار تنزل نشود.

ظاهرا شما چندان در این محافل دوستانه رفت‌وآمد ندارید؟

راستش را بخواهید، زیاد اهل رفت‌وآمد به این نوع محافل خصوصی نیستم. البته تا حد مشخصی با همکارانم مراوده‌هایی دارم.

آیا برای این‌که معرض توجه تهیه‌کنندگان و کارگردان‌ها باشید، یا برای تبریک گفتن مناسبت‌های مختلف و احوال‌پرسی کردن گاه و بی‌گاه، با آن‌ها تماس می‌گیرید؟

شاید با کارگردان‌هایی که کار کرده‌ام و رفاقت دارم، تولد یا مورد مشابهی را تلفنی تبریک بگویم، اما درباره کارگردان یا تهیه‌کنندگانی که آشنایی ندارم، چنین اتفاقی رخ نمی‌دهد.

تا به حال پیش آمده به کارگردانی اظهار تمایل کنید که دوست دارید در فیلم یا سریالش بازی کنید؟

خیلی کم این مسئله پیش آمده است و شامل موارد خاص و منحصربه‌فردی بوده است.

در مورد چه کارگردانی چنین اتفاقی رخ داده است؟

به‌طور مثال من همیشه دوست داشتم با حمید نعمت‌الله و ابراهیم حاتمی‌کیا تجربه مشترک کاری داشته باشم که اتفاقا با هر دوی آن‌ها کار کرده‌ام و دوست دارم باز هم آن همکاری‌ها تکرار شود. زیرا مسیری که من در بازیگری دنبال می‌کنم، در راستای مسیر کاری آن‌ها هم هست.

همه ما نیمه شر درونی داریم 

برویم سراغ فیلم «رگ خواب» که اتفاقا یکی از نقاط قوت و تکان‌دهنده کارنامه شما محسوب می‌شود. عده‌ای معتقدند «رگ خواب» فیلم ضدمردی است و تصویری منفی از مرد ایرانی نشان می‌دهد. درباره این نظر چه عقیده‌ای دارید؟

نه. من این نظر را قبول ندارم. معتقدم به تعداد آدم‌هایی که یک فیلم و اثر هنری را نگاه می‌کنند، عقیده و برداشت‌های مختلفی وجود دارد و قابل کتمان هم نیست. به نظر من کاری که کامران در «رگ خواب» نسبت به مینا انجام می‌دهد، اتفاق روز است.

یعنی مردان زیادی در جامعه ما در مواجهه با زنان اغواگری می‌کنند؟

نه، کامران نمایندگی تمام مردان ایرانی را در فیلم «رگ خواب» انجام نمی‌دهد. مینا هم تمام زنان جامعه را نمایندگی نمی‌کند که بخواهیم حکم کلی صادر کنیم. اما آدم‌هایی مثل کامران در جامعه کم نیستند. در دوروبرمان حالا با درصد کم یا زیادتر مردانی با منش و تفکر کامران هم دیده می‌شوند.

فکر می‌کنید این نوع ژن و رفتاری که باعث می‌شود مردان برای جلب توجه زنان دست به هر کاری بزنند و در ادامه بعد از وصال، سرد و بی‌احساس شوند، در اغلب مردها وجود دارد؟

این موجود درونی (نیمه شر) یا هر نام دیگر مشابه آن، در تمام آدم‌های کره زمین وجود دارد. در برخی‌ها کنترل و مدیریت می‌شود و شخص این خصلت را فراموش می‌کند؛ زن و مرد هم ندارد…

اما تعریف شر درونی زن با شر درونی مرد خیلی متفاوت است.

موافقم. جنسش فرق می‌کند، اما این نیمه شر درون به‌طور حتم در وجود همه ما قرار دارد. یک وقت‌هایی با قرار گرفتن در موقعیتی پررنگ می‌شود و در موارد دیگر مخفی و مستور باقی می‌ماند. یک تعدادی هم دوست دارند تمام هم و غم زندگی‌شان معطوف به چنین کاری و اغوای جنس مخالف باشد و بعد با بی‌رحمی طرف را رها کنند.

این اغواگری با دون ژوان بودن (هرزه‌گری) متفاوت است؟

فرق می‌کند و یک جور دیگری است. کامران با نقشه قبلی و از پیش طراحی‌شده به سراغ مینا نمی‌رود. بنابراین با پلان و برنامه‌ریزی خاصی با مینا برخورد نمی‌کند و در شرایط پیش‌آمده کارش را انجام می‌دهد. مینا برای پیدا کردن کار و شغل به رستوران محل کار کامران می‌رود و این استارت توجه کامران به میناست.

 
همه ما نیمه شر درونی داریم 

آیا برای ایفای نقش‌های این‌چنینی بازیگر می‌تواند به تجربیات شخصی هم ارجاعی داشته باشد؟

تجربه‌های شخصی موثر است، اما همه چیز در فیلمنامه نوشته شده بود و کامران هم ابزارهای لازم برای جلب توجه مینا را نسبت به خودش دارد. تسلط به زبان فرانسه یکی از این ابزارهاست.

با توجه این‌که اغلب منتقدها و مخاطبان شما را بازیگر نقش‌های مثبت و اتوکشیده‌ای می‌دانند، اما در کارنامه کاری شما نقش‌های خاکستری متنوعی مثل یوسف فیلم «بازی مهره سفید» دیده می‌شود. این جنس نقش‌ها برایتان چه جذابیت‌هایی دارد؟

نقش‌های خاکستری را دوست دارم، چون احساس می‌کنم برای من جای کار زیادی دارد. این نوع نقش‌ها تفاوت زیادی با نقش‌های مثبت دارد و بازیگر می‌تواند مانور بیشتری بدهد یا به‌اصطلاح شلتاق کند.

آیا بعد بازی در «رگ خواب» و نمایشش در جشنواره فیلم فجر انتظار دریافت پیشنهادات متنوع کاری داشتید؟

بعد از اتمام فیلم‌برداری «رگ خواب» در سال قبل فیلم هم بازی کردم. اما بعد از جشنواره پیشنهاد خاصی نداشتم و بیشترین بازتاب نقشم در کامنت‌هایی بود که آدم‌های متخصص در فضای مجازی انجام دادند.

در نمایش «کابوس حضرت اشرف» نیز نقش شخصیتی را ایفا می‌کنید که با وجود شخصیت خاکستری و وابسته‌اش به بیگانگان، نقش مهمی در انقراض سلسله قاجاریه دارد. برای شما این شخصیت چه ویژگی‌هایی داشت؟

برای من مسائل کاری و تاریخی سیدضیاء چندان مهم نبود. زیرا ویژگی اصلی نمایش واکاوی زندگی قوام بود و قرار نبود در نمایش شخصیت واقعی سیدضیاء نعل‌به‌نعل عین واقعیت روایت شود. البته درطول نمایش یکی از شخصیت‌هایی که با قوام کل‌کل‌های زیادی داشته، همین سیدضیاء بوده است. حسین پاکدل، کارگردان نمایش، احاطه کاملی به این برهه تاریخی دارد و اگر سوالی در ذهنم ایجاد می‌شد، به او مراجعه می‌کردم و لازم نبود بروم از بیرون تحقیق و پژوهشی انجام بدهم.

به چه دلیل بیش از یک دهه در روند کاری شما در بازیگری تئاتر وقفه ایجاد شد؟

آخرین کار جدی تئاتری‌ام «قهوه تلخ» بود و البته چند سال قبل هم در نمایش «درخت بلوط» وحید رهبانی به‌عنوان بازیگر مهمان در یک شب روی صحنه رفتم. اما چون به متن نمایش «کابوس حضرت اشرف» علاقه زیادی داشتم، این رغبت را پیدا کردم که دوباره روی صحنه بیایم.


منبع: برترینها

«لبه‌ هفده سالگی»، شروع یک آغاز

هفده سالگی سن عجیبی است و در آن دوره‌ی کوتاه از زندگی قرار می‌گیرد که یک سردرگمی خاص، ما را آزار می‌دهد. که حتی گاهی این سردرگمی در اثر تفکر بیش از حد درباره نامعلوم بودن آینده، فضای غیر قابل تحمل دبیرستان و از همه مهم‌تر، ممتنع بودن عقیده اطرافیان درباره سن‌مان به وجود می‌آید و حتی می‌تواند باعث بروز افسردگی در افراد حساس شود. منظورم این است که عده‌ای در این سن شما را بالغ و عده‌ی دیگری شما را هنوز یک بچه خطاب می‌کنند.

اما حالا، یک فیلم اولی به نام «کلی فرِمون کرگ»، این مسأله را به خوبی به تصویر کشیده است. «لبه‌ی هفده سالگی»، داستان «نادین» دختر ۱۷ ساله‌ای را روایت می کند که پس از اینکه بهترین دوستش «کریستا» با برادر بزرگترش رابطه‌ی عاشقانه‌ای را آغاز می‌کند، زندگی برایش غیرقابل تحمل می‌شود اما «نادین»، آغاز تحولات خود را از معلم دبیرستانش به نام «آقای برونر» پیدا می‌کند.

شروع یک آغاز 

فیلم بسیار روان روایت می‌شود و عاری از هرگونه پیچیدگی‌های غیرضروری است که در فیلم‌های امروزی به چشم می‌خورد و داستان خود را در قالب ویژگی‌های فنی بسیار ساده و بدون افکت‌های خیره‌کننده بیان می‌کند. اگر مقدار اندک استفاده از تکنولوژی در فیلم را فاکتور بگیریم، فضای دهه ۸۰ و ۷۰ میلادی به خوبی در آن خودنمایی می‌کند.

«هایلی استنفلد» (که این روزها وارد عرصه‌ی خوانندگی نیز شده‌است) به عنوان بازیگر نقش اصلی، قابل قبول ظاهر شده‌است به طوری که نامزد بهترین بازیگر زن در بخش فیلم‌های کمدی یا موزیکال در گلدن گلوب ۲۰۱۷ شد. «وودی هارلسون» نقش معلم کم‌حرف و حوصله «نادین» را بازی می‌کند که بعدها جرقه تغییر را در او به وجود می‌آورد. «بلیک جنر» (که در سال ۲۰۱۶ او را در فیلم «Everybody Wants Some» اثر ریچارد لینکلتر دیدیم)، برادر بزرگتر نادین را به تصویر می‌کشد و «هیلی ریچاردسون» نقش «کریستا» بهترین دوست نادین را بازی می‌کند.

لبه‌ی هجده سالگی، اولین تجربه‌ی کارگردانیِ «کلی فرِمون کریگ» ۳۶ ساله است. او که سابقه‌ی نوشتن فیلمنامه‌ی فیلم-های «Streak» و «Post Grad» را در کارنامه‌ی خود دارد، وظیفه‌ی کارگردانی، نویسندگی و تهیه کنندگی این اثر را بر عهده داشته‌است.

فیلم، مفهوم ورود به یک دوره جدید را بیان می‌کند. نادین در تمام زندگی‌اش دختری گوشه گیر بوده‌است. اولین دوست او پدرش بوده است و پس از آن دختری به نام کریستا. اما پس از آنکه پدرش در ۱۳ سالگی میمیرد و بهترین دوستش، کریستا، با برادر بزرگ‌تر نادین رابطه برقرار می‌کند، او خود را باری دیگر تنها و درمانده می‌یابد و در نهایت یک لذت زودگذر را به یک خوشحالی درونی با «اروین کیم» ترجیح می‌دهد و نتیجه‌اش چیزی جز سَرخوردگی و شکست نیست اما بعد از اینکه زندگی معلمش را از نزدیک می بیند و صحبت کوتاه زنش ( :هر مشکلی که داری می گذرد. منم مدت‌ها پیش همچنین دورانی را گذراندم، اما ببین الان به کجا رسیدم… (با سر به شوهرش (معلم نادین) اشاره می‌کند.)) پس در اینجا می¬بینیم علاوه بر اینکه کریگ، بحران ۱۷ سالگی را به زیبایی به تصویر کشیده است، برای آن راهکاری ارائه می‌دهد و این پاسخ را می‌توان در آموزه‌های خیام نیشابوری با این مضموم یافت: این نیز بگذرد.

شروع یک آغاز 

شخصیت‌های این فیلم با این که می‌توانند برای ما قابل درک باشند و هر کدام از ما با این افراد همزادپنداری کنیم اما از دید سینما این شخصیت‌ها را به نوعی می‌توان کلیشه محسوب کرد. «نادین» دختر ۱۷ ساله پرجنب و جوش فیلم بسیار مرا یاد «الن پیج» در فیلم «جونو» انداخت و شخصیت «الکس برونر»، معلم نادین شباهتِ بسیاری با «سم راکول» در فیلم «The Way Way Back» دارد. افرادی که در نگاه اول بسیار پرطعنه و کنایه به نظر می‌آیند اما در باطن انسان‌هایی هستند که گویی از طرف خدا مأموریتی برای شروع یک آغاز دارند.

پس شکی نیست که کلی کرگ در سکانس به سکانس فیلم، مدیون و وام‌گرفته‌ی دیگر فیلم هاست اما نکته حائز اهمیت این است که او این اتفاقات را به روش خود به تصویر می‌کشد. رابطه‌ی آرام و مؤدبانه‌ی چارلی با معلمش را در «The Perks of Being a Wallflower» در نظر بگیرید… کرگ در این فیلم آن رابطه را تبدیل به رابطه‌ی منحصر به فرد و عجیب نادین و معلمش کرده‌است.

اگر طرفدار موسیقی مخصوصا سبک آلترناتیو باشید، قطعا ناامید نمی‌شوید و با آهنگ‌های پاپ/راک زیبای اینجا و آنجای فیلم روبرو خواهید شد. البته ناگفته نماند که کار تهیه کنندگی موسیقی متن فیلم بر عهده موسیقیدانِ پرآوازه، «هانس زیمر»، است.

اما بزرگترین عیبی که می‌شود به فیلم وارد کرد، تغییر و تحول به شدت سریع و غیرواقعی نادین است. چطور می‌شود که یک نوجوان ۱۷ ساله پرخاشگر که از مسائل ساده برای خود غول ساخته است، یک شبه و تنها با چند حرف و مشاهده بتواند به این مقدار تغییر کند و ناگهان همه مشکلاتش با دیگران را فراموش کند؟ بنده به عنوان یک بیننده و نه منتقد این قضیه را باور ندارم و آن را غیرواقعی می‌دانم.

شروع یک آغاز 

فیلم با بودجه‌ای بالغ بر ۹ میلیون دلار ساخته شد و انتظار این می‌رفت که در هفته اول ۸ میلیون دلار فروش داشته‌باشد اما تحت تاثیر فیلم‌هایی مانند «هیولاهای شگفت‌انگیز و زیستگاه‌ آن‌ها» و «مهتاب» قرار گرفت و فقط ۴٫۸ میلیون دلار فروش کرد و در نهایت سودی بالغ بر ۱۴ میلیون دلار داشت.

در پایان اما، قطعا عوامل زیادی دست به دست هم داده‌اند تا «لبه‌ی هفده سالگی» به یکی از جذاب‌ترین و لذت‌بخش‌ترین فیلم‌های ۲۰۱۶ تبدیل شود اما قطعا مهم‌ترین فاکتوری که فیلم را به اوج می‌رساند، بدون شک فیلم‌نامه آن است. و کارگردانی که میدانست که چه می‌خواهد و همان را به بهترین نحو انجام داده‌است.

«لبه‌ی هفده سالگی» داستان خیلی از ماها است. مایی که شاید در بعضی مواقع غیرمنطقی‌ترین برخوردها را با مشکلاتمان می‌کنیم اما در نهایت حرفی، سخنی و یا حتی تصویری و شخصی باعث می‌شود که ما به آن رستگاری و رضایت درونی برسیم و مطمئناً نادین هم در آخر از لبه‌ی هفده سالگی وارد هجده سالگی شد. به تماشای این فیلم بنشینید و حتما (حتی مقدار اندکی) حالتان را خوب می‌کند.


منبع: برترینها

ترویج دوچرخه سواری در پاکستان (عکس)

حماس: تشکیل کشور فلسطین در مرزهای ۱۹۶۷ را می پذیریم تاکید حماس برتشکیل کشور فلسطین در اراضی ۱۹۶۷ مسئول آمریکایی: ایران همچنان حامی تروریسم است/ آمریکا در حال بازنگری برجام است کشته شدن ۳ نظامی سعودی در «جیزان» درج اطلاعات زائران بر روی مچ بند برای اولین بار همایش حامیان روحانی در تبریز (عکس) دستگیری ۲۵ نفر در مهمانی شبانه در اهواز قالیباف: ایجاد ۵ میلیون شغل برنامه قطعی من است/ میزان ثروتم را خیلی سریع اعلام کنم/ ۵۰ % الودگی هوا را کاهش می دهم رونمایی چین از ربات جنگنده (+عکس) ابراز تاسف ایران از حادثه مرگ ۲ گردشگر آلمانی

تقلید قالیباف از روی دست ترامپ و احمدی‌نژاد/ مردم او را باور می‌کنند؟  (۷۳ نظر)

پوپولیست ها به میدان آمده اند/ بچه هایمان در خطر هستند؛ از ماجرای آرژانتین عبرت بگیریم  (۷۲ نظر)

منظور جهانگیری از این جمله چه بود: “اونایی که به سفارت عربستان حمله کردند الان تو ستاد کدوم کاندیدا فعالیت می کنند؟” (+عکس)  (۵۸ نظر)

اندر فواید نامزد پوششی/ یکی بخور دوتا بزن  (۴۳ نظر)

از پوستر انتخاباتی آیت الله خامنه ای تا وعده پول برای رئیس جمهور شدن/ چه بر سر جامعه ایران آمده است؟!  (۳۴ نظر)

درباره مناظره اول  (۲۸ نظر)

از وعده‌های نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری تا وعده‌های نامزدهای رد صلاحیت شده  (۲۰ نظر)

۱۰ نکته از حواشی استودیویی مناظره ۹۶  (۱۳ نظر)


منبع: عصرایران

رکوردشکنی یک فیلم هندی در آمریکا

در رویدادی غیرمنتظره فیلم مستقل «چگونه عاشقی لاتین‌تبار باشیم» و فیلم بالیوودی «باهوبالی ۲: فرجام» از جمله پرفروش‌ترین آثار در حال اکران سینمای آمریکا شدند و در کمال تعجب تریلر «دایره» با بازی اما واتسون و تام هنکس در جدول پرفروش‌های سینمای آمریکا پایین‌تر از آن‌ها قرار گرفت.با وجود درخشش دور از انتظار این دو فیلم در گیشه همچنان فیلم «سرنوشت خشمگین» پرفروش‌ترین اثر است و هفته گذشته نیز به فروشی برابر با ۱۹ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار دست پیدا کرد. مجموع فروش این اثر در سینماهای آمریکا پس از سه هفته اکران به ۱۹۲ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار رسیده است.

فروش جهانی «سرنوشت خشمگین» هفته گذشته به لطف فروش فوق‌العاده در بازارهای بزرگ سینمای جهان به ویژه چین از مرز یک میلیارد دلار عبور کرد. هشتمین قسمت از سری فیلم‌های «سریع و خشمگین»، تا کنون تنها در چین بیش از ۳۶۱ میلیون دلار بلیت فروخته است.  

دومین فیلم پرفروش سینمای آمریکا در هفته گذشته اثری از سینمای مستقل با عنوان «چگونه عاشقی لاتین‌تبار باشیم» بود. این فیلم تنها یک هزار سالن سینما در اختیار داشت و علیرغم آن ۱۲ میلیون دلار بلیت فروخت.

این اثر سینمایی کمدی که آمریکایی‌های لاتین‌تبار را هدف قرار داده به دو زبان انگلیسی و اسپانیایی اکران شده است.  در این فیلم چهره‌هایی چون سلما هایک و بازیگر سرشناس سینمای مکزیک اوهنیو دربز در آن بازی کرده‌اند. داستان فیلم درباره مردی که پس از ۲۵ سال زندگی با همسر پولدارش از او جدا می‌شود و اکنون مجبور است برای ادامه زندگی به خواهرش پناه ببرد.

کریستن بل، رافائل الخاندرو و راب ریگل دیگر بازیگران این فیلم هستند. بیش از ۹۰ درصد خریداران بلیت این اثر سینمایی آمریکایی‌های لاتین‌تبار بودند.

«چگونه عاشقی لاتین‌تبار باشیم» تنها اثری نیست که با اتکا به یک طیف خاص از شهروندان آمریکایی در گیشه موفق می‌شود. هفته گذشته فیلم بالیوودی «باهوبالی ۲: فرجام» نیز در ۴۵۰ سالن سینما اکران شد و با وجود تعداد اندک سینماهای محل اکران به فروشی برابر با ۱۰ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار دست پیدا کرد. این میزان فروش در تاریخ اکران فیلم‌های سینمای هندوستان در آمریکا بی‌نظیر است.

«باهوبالی ۲: فرجام» دنباله فیلم «باهوبالی: آغاز» است که سال ۲۰۱۵ به سینما عرضه شد. این فیلم محصول سینمای جنوب هندوستان است که معمولا زیر سایه محصولات هندی زبان سینمای بالیوود قرار دارد. در این دنباله سینمایی داستان خویشاوندان سلطنتی در یک قلمرو پادشاهی اسطوره‌ای روایت می‌شود.

هفته گذشته فیلم «دایره» با بازی اما واتسون و تام هنکس نیز در آمریکا اکران شد و در حالی که هیچ کس انتظار نداشت در جدول فروش پایین‌تر از «چگونه عاشقی لاتین‌تبار باشیم» و «باهوبالی ۲: فرجام» قرار گرفت. پس از درخشش اما واتسون در فیلم پرفروش «دیو و دلبر» تصور شکست تجاری یک فیلم با حضور این بازیگر در کنار تام هنکس دشوار است.

«دایره» به کارگردانی جیمز پانسالت با فروشی برابر با ۹ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار در بیش از سه هزار سالن سینما چهارمین اثر پرفروش هفته گذشته سینمای آمریکا بود. یکی از دلایل فروش پایین این اثر سینمایی نقدهای منفی منتقدان سینمایی پیش از اکران آن بود.

در «دایره» موضوع تهاجم به حریم شخصی در عصر اینترنت بررسی می‌شود. داستان فیلم در آینده‌ای نزدیک و در یک شرکت فناوری اطلاعات روی می‌دهد. اما واتسون کارمند تازه این شرکت است و پس از ورود به موضوع تاریکی پی می‌برد که بر زندگی دوستان، خانواده‌اش و بخش بزرگی از جامعه تاثیر می‌گذارد.

جان بویگا، کارن گیلان، ایلار کولترین، پتن اسوالت و بیل پکستون دیگر بازیگران این اثر سینمایی هستند که صرف ۱۸ میلیون دلار ساخته شده است.

هفته گذشته اکران فیلم «تردستی» به کارگردانی جی‌.دی دیلارد نیز در ۵۰۰ سالن سینما آغاز شد. این فیلم که نخستین بار در جشنواره ساندنس سال ۲۰۱۷ به نمایش در آمده بود با فروشی برابر با یک میلیون و ۷۰۰ هزار دلار هفته را به پایان رساند.  

در این میان قسمت دوم «نگهبانان کهکشان» هفته گذشته در ۳۷ کشور به غیر از آمریکا اکران شد و در این کشورها به فروشی برابر با ۱۰۱ میلیون دلار دست پیدا کرد. اکران «نگهبانان کهکشان ۲» از روز جمعه ۱۵ اردیبهشت در آمریکا آغاز می‌شود.





ردیف


نام فیلم


فروش آخر هفته / میلیون دلار


فروش کل(در آمریکای شمالی) / میلیون دلار


 

بودجه

(میلیون دلار)




۱


سرنوشت خشمگین


۱۹.۴


۱۹۲.۷


۲۵۰




۲


چگونه عاشقی لاتین‌تبار باشیم


۱۲


۱۲


-




۳


باهوبالی۲: فرجام


۱۰.۱


۱۰.۱


-




۴


دایره


۹.۳


۹.۳


۱۸




۵


بچه رییس


۹.۱


۱۴۸.۵


۱۲۵




۶


دیو و دلبر


۶.۴


۴۸۰


۱۶۰




۷


Going in Style


۳.۶


۳۷.۳


۲۵




۸


اسمورف‌ها: دهکده گمشده


۳.۳۲


۳۷.۷


۶۰




۹


مستعد


۳.۳


۱۵.۸


۷




۱۰


به یاد ماندنی


۲.۳


۸.۸


۱۲





 


منبع: بهارنیوز

رکورد ورود گردشگران خارجی به اصفهان

به گزارش ایلنا، رسول زرگرپور که در جشنواره امتنان و تجلیل از برترین های مسابقات قرآنی و کارگران نمونه استان اصفهان سخن می‌گفت، ضمن بیان این مطلب افزود: در مجموع در سال ۹۲ حدود ۶۵ هزار گردشگر خارجی از اصفهان بازدید کردند اما فقط در فروردین سال‌جاری بیش از ۸۵ هزار گردشگر خارجی وارد اصفهان شدند.وی با بیان اینکه گردشگری محور اصلی توسعه استان است، گفت: در سه سال گذشته، هفت هزار تخت به ظرفیت هتل های اصفهان اضافه شد .وی گفت: در سال ۹۲ حدود ۱۲ هزار و ۵۰۰ تخت در هتل‌های اصفهان وجود داشت اما این آمار در سال‌جاری به ۲۰ هزار تخت رسید.زرگرپور با بیان اینکه هم اکنون ۳۹ هتل دیگر هم در استان در حال ساخت است، گفت: در حال حاضر ظرفیت ۹۰ درصد از تخت های هتل ها در استان تکمیل است.


منبع: بهارنیوز

تئاتر «بی پدر»، یک مهمانی در حمام خون

– دکتر شهرام خرازی‌ها: محمد مساوات، نمایشنامه نویس و کارگردان جسور،غیرقابل‌پیش‌بینی و مبتکری است.با مرورکارنامه هنری او اصلا نمی توان به وحدت سبک و محتوای مشخص و ثابتی رسید.مساوات بارها حیطه‌های مختلف نمایشی را بی آنکه متوسل به روش آزمون و خطا شود،پشت سر گذاشته و تجربه کرده‌است.او با هر اجرا علاقه‌مندان‌نمایش‌های صحنه‌ای را شگفت‌زده‌کرده‌است.اجراهای مساوات، آن‌قدر مبتکرانه هستند که به جرات می توان‌گفت به هیچ‌کدام از نمایش های ایرانی شبیه نیستند.

مهمانی در حمام خـون

تاثیرگذاری مستقیم و عمیق بر تماشاگر، مهم‌ترین امتیاز نمایش «بی پدر» است.این تاثیرگذاری نشات‌گرفته از کارگردانی حرفه ای، بازی های‌کنترل شده،موسیقی مناسب و طراحی صحنه و دکور هدفمندوصحیح است.اجزای نمایش «بی پدر» همچون ذرات برف گرد یکدیگر جمع و در پایان به بهمنی تبدیل می‌شوند که پنداشت ها و برداشت های کلیشه ای تماشاگران را ویران می کند.

«بی پدر»؛ روایت شنگول و منگول

مساوات در «بی پدر» به سراغ قصه معروف «شنگول‌و منگول» رفته و این قصه را از بیخ و بن دگرگون‌کرده‌است.قصه از جایی آغاز می‌شود که مامان بزی و آقا گرگه با هم ازدواج می کنند و به اتفاق فرزندان‌شان(گرگک،شنگول،منگول‌وحبه انگور) در خانه مامان بزی ساکن می شوند.دیری نمی پاید که غریزه گرسنگی به سراغ گرگک آمده و وی را وا می‌دارد تا دست حبه انگور را به قصد خوردن بکند.کشمکش بین بچه بزها و گرگک به‌تدریج بالا می‌گیرد اما هر‌بار با وساطت مامان بزی و آقا گرگه قضیه فیصله می یابد.گرگ ها، تمرین بزشدن و بزها، تمرین گرگ شدن می‌کنند تا اینکه پیدا شدن جسد خونین شنگول که سمبل روشنفکری و وجدان بیدار است،بار دیگر تنش بین جمع را دامن زده و آرامش را از خانواده نامتجانس می ستاند.

سرانجام بزها و گرگ‌ها گرسنگی را تاب نیاورده و برای سیر کردن شکم‌شان به سوی جسد شنگول هجوم آورده و گوشت تنش را دریده و می‌خورند.قصه شیرین و شاد شنگول و منگول در نمایش محمد مساوات تبدیل به قصه ای تلخ و به شدت تکان‌دهنده شده است.نمایشنامه نویس در تلاش بوده تا با آشنایی‌زدایی از یک قصه قدیمی آشنا، تلنگری بر اذهان‌خفته بزند و تماشاگر را به اندیشه ورزی درباره جهان پیرامونش وا دارد.

او برای رسیدن به مقصود،قراردادها و اصول پذیرفته شده اجتماعی را به هم ریخته و با قرارداد و اصول خودش،مخاطب را وارد لابیرنتی هولناک می‌کند که خلاصی از آن حتی پس از پایان نمایش ممکن نیست.از این لحاظ «بی‌پدر» بیشترین نزدیکی را با نمایش دیگر مساوات یعنی «خانه‌واده» دارد.شنگول در واقع همان پسر بزرگ نمایش «خانه وا ده» است که به شک رسیده و با ویرانی خود، تفکرات قالبی خانواده را به چالش می کشد.«بی پدر» واجد پیام های بسیاری برای مخاطبین خود است.متن، سرشار از ریزه‌کاری های فراوان برای انتقال غیرمستقیم این پیام ها با زبان نمایش است.سیطره نفسگیر غریزه بر تک‌تک رخدادهای نمایش غیرقابل‌انکار است.

اگرچه نمایشنامه‌نویس برای اسارت‌بشر در چنگال غریزه،گرسنگی را انتخاب کرده اما در لایه های زیرین متن به همه یا بیشتر غرایز به‌ویژه غریزه جنسی نیز پرداخته است.آنچه که زیگموند فروید، لیبیدو(میل جنسی) می نامید، در بسیاری از ماجراهای «بی پدر» به صورت کاملا پنهان و خزنده حضور دارد.تهاجم گرگ ها به بزها و جابه‌جایی مکرر قدرت نه تنها واجد معانی،پیام ها و کنایه های نمادین و فرامتنی سیاسی است بلکه همچون فیلم های پازولینی از اشارات جنسی نیز تهی نیست.تهاجم در این نمایش با تجاوز تقریبا برابر است و بسیاری از ریشه ها و پیامدهای این تجاوز قابل تعمیم به آسیب های اجتماعی جهان معاصر است.

نمایش گروتسک

انتخاب شیوه گروتسک و سبک پست مدرن از جانب مساوات، چه در مقام نویسنده متن چه به عنوان کارگردان،انتخاب بسیار درست و هدفمندی است زیرا متن محتوای کلیشه گریز و بنیانی ساختارشکنانه دارد.بر جهان مالیخولیایی و تارانتینویی «بی پدر» قواعد منطق گریزی حاکم است که مخاطب را بر جای خود میخکوب می کند.قصه هر چه پیش می رود، قواعد عرفی بیشتری نادیده گرفته و شکسته می شود.این همان مسیری است که مساوات قبلا در نمایشنامه «خانه وا ده» وهمچنین در چند اثر دیگرش نیز انتخاب کرده بود.

مهمانی در حمام خـون
نمایش از همان بخش افتتاحیه پیش‌فرض های مخاطب خود را به هم می ریزد؛صحنه خالی از بازیگر روشن می شود و در سکوتی کشدار و طولانی‌تر از حد انتظار،هیچ اتفاق خاصی نمی‌افتد.تماشاگران در مواجهه با این افتتاحیه دور از انتظار می خندند.همین خنده بر ساختارشکنی،نشان از آن دارد که شنا کردن بر خلاف جهت آب همیشه جالب توجه است.ارزش کار مساوات و مهارت حرفه ای اش زمانی بیشتر به چشم می آید که به این نکته دقت کنیم که او بعد از افتتاحیه در تمام اپیزودهای نمایش، همین غافلگیری و شگفت زده کردن تماشاگر را در دستور کار خود نگه می دارد و اصل شنای خلاف جهت آب را به فراموشی نمی سپارد.

پرده های در هم تنیده

هر پرده از نمایش همچون حلقه های زنجیر به پرده‌های دیگر اتصال دراماتیک دارد به عنوان مثال معنی مکث طولانی سرشار از سکوت افتتاحیه،زمانی قابل درک است که تماشاگر به اختتامیه شلوغ،پر سر و صدا و تنش آلود نمایش می رسد.پارادوکس بین این دو پرده،بهترین پایان برای نمایشی است که تماشاگرش را یک لحظه نیز رها نمی‌کند؛آرامش مرموز حاکم بر خانه در پایان جای خود را به آنارشی افسارگسیخته و مهارناپذیر حمام خون می دهد که تداعی گر آخرالزمانی هولناک است.تماشاگر برای رسیدن به این آخرالزمان،ناگزیر به عبور از تونل وحشتی است که بزنگاه های هراسناکش با پرده های نمایش پر می شود.

کل نمایش بر پایه چند موقعیت جفنگ(همخانه شدن گرگ ها با بزها،گوشتخواری بزها،گیاهخواری گرگ ها و…) و شخصیت پردازی سمبلیک(انسان نمایی حیوانات مشابه نمایش های «شهر قصه»،«شاپرک خانم» و…) شکل گرفته که به شدت به کمدی راه می دهد اما مساوات، عامدانه از این قابلیت صرف نظر کرده و از کمدی فقط به عنوان یک زرورق بی رنگ سود جسته است.یکی از ارزش‌های مترتب بر کار نمایشنامه نویس، جاری کردن رگه های طنز در متن و فضای گروتسک نمایش است.در نمایشی اینچنین تکان‌دهنده و ترس آور، مجال دادن به طنز کاری است بس دشوار که البته محمد مساوات به خوبی اما نه به قدرت نمایشنامه و نمایش «خانه وا ده»،از پس آن برآمده است.یکی از اقدامات شایسته تحسین عوامل نمایش «بی پدر» در همین راستا،تبلیغ ضد سیگار حین اجرا و در بروشور نمایش است.نمایش یکی از بهترین و تاثیرگذارترین رسانه ها و وسایل ارتباطی برای مبارزه با دخانیات است.

سمبل سازی، نیاز متن

متن سمبلیک مساوات نیازمند اجرایی دقیق و تمرین‌شده و صحنه‌پردازی همخوان با محتوا ست.مساوات، این متن پر ماجرا و پیچیده را فقط در یک دکور واحد و بدون تغییر اجرا کرده است.کل دکور،پاگرد پلکان یک خانه است که محل وقوع حوادث و رفت و آمد کاراکترهاست وعدم تغییر دکور به واسطه وقوع رخدادهای متوالی،خسته کننده نیست.مسیر حرکات بازیگران در سن بسیار محدود نمایش، به درستی تنظیم شده است.تنها در پرده پایانی، محدودیت‌مکانی صحنه به عنوان یک نقص جلوه می‌کند زیرا بازیگران حین هجوم بردن به سوی جسد خونین شنگول،فضای کافی برای حرکت ندارند.مساوات با ترفندهای مختلف مدام در اجرا، به تکمیل،نمایشی‌کردن و تعمیق متن کمک می کند؛ یک نمونه کاملا تاثیرگذار از این ترفندها،بیرون زدن خون از دیوارهای خانه است که جنبه بصری و نمایشی اجرا را تقویت‌کرده است.تمهید دیگر،استفاده گام به گام از موسیقی با تم های کاملا متنوع برای تک تک ماجراهاست.منکر نقش کلیدی صدا و موسیقی به عنوان یکی از ارکان نمایش «بی پدر»،در فضاسازی و تهییج مخاطبان نمی‌توان شد.

مهمانی در حمام خـون

طراحی لباس نمایش چندان قابل دفاع نیست.کت‌وشلوار پوشاندن بر تن بازیگرانی که نقش گرگ یا بز را ایفا می کنند،دم دست‌ترین تمهید ممکن برای انسان‌نمایی است.انتخاب کت و شلوار مردانه برای مامان بزی و حبه انگور که تنها کاراکترهای مونث نمایش هستند نیز، قابل توجیه نیست؛ حتی رنگ کت،شلوار و جلیقه بازیگران درست انتخاب نشده است.ضعف طراحی پوشش ها در نمایش خوبی مثل «بی پدر» که روی همه عناصر ساختاری و اجزایش به دقت فکر شده،آزاردهنده است و توی چشم می‌زند.طراحی گریم نمایش کامل نیست.به نظر می رسد در ظاهرآرایی کاراکترها بیشتر بر وجه انسانی آن ها تاکیدشده و وجه حیوانی و جنسیت شان کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

 روی چهره،سر و اندام بازیگران بیش از این ها می شد کار کرد.نورپردازی نمایش، جای کار بیشتری داشت.استفاده از نور قرمز به عنوان نماد خشونت و یک المان رنگی، تداعی گر خون و خونریزی و قابل پیش بینی است و تقریبا به ذهن هر نورپرداز و طراح نور ممکن است برسد؛مهم اجرای درست نورپردازی با رنگ قرمز است که خوشبختانه در پرده آخر، آنجا که از دیوار خون جاری می شود،به ثمر رسیده است.در این پرده نور عادی صحنه به مرور جای خود را به نور تک‌رنگ قرمز می دهد تا خشونت قصه به اوج برسد.

چالش نقش ها و بازیگر

نقش حیوان انسان نما، از آن دست نقش های دشواری است که چالش های زیادی را برای بازیگر پدید می آورد زیرا هنرپیشه حین ایفای نقش حیوان باید مراقب باشد تا وجوه انسانی نقش نیز کمرنگ نگردد.بازیگران نمایش «بی‌پدر» به طور استثنایی از پس نقش های محوله برآمده اند.کوروش شاهونه در نقش شنگول، خوش درخشیده و بهترین بازیگر نمایش نیز هست. او بیان و صدای بسیار خوبی دارد و روی حرکات هدف‌دار چشمهایش کاملا مسلط است.حسین‌منفرد لازم بود در نیمه نخست نمایش نقش گرگ را با صلابت بیشتری بازی کند.در نمایش «بی پدر»،مردها نقش زن ها را بازی می کنند! از این لحاظ ابراهیم نائیج، در نقش مامان بزی و میلاد آریافر در نقش حبه انگور طبعا وظیفه دشوارتری نسبت به همکاران خود داشته اند.نائیج جنسیت متفاوت نقش را در بازی خود لحاظ کرده است اما آریافر و البته مساوات، حین اجرا توجه چندانی به این تضاد نداشته اند.

حبه انگور این نمایش می‌توانست مثل برادرانش،شنگول‌و منگول،پسر باشد نه دختر!علیرضا گلدهی در نقش منگول، بازی قابل قبولی دارد.علی حسین‌زاده در نقش گرگک با بازی حساب شده اش به طنز مستتر در نمایش رنگ و جلای تازه و البته خاصی بخشیده و در برخی لحظات موفق شده تا تمام تمرکز تماشاگر را متوجه خود کند.«بی پدر» همچون دیگر کارهای محمد مساوات یک نمایش به شدت غافلگیرکننده است و البته بسیار تاثیرگذار و از آن دست نمایش هایی که طبق نظر آنتونن‌آرتو، نمونه مشخصی است از Theatre of cruelty یا همان نمایش شقاوت( یعنی نمایشی که مخاطب خود را زیر و رو می کند و تاثیر دیرپایی بر ذهن و احساسات او می گذارد).نمایش که پایان‌می‌یابد،تصویر جسد خونین شنگول و هجوم مادر به جنازه فرزند برای خوردن گوشت او همچنان در ذهن تماشاگر زنده می ماند.قدرت بی پایان نمایش در نمایش «بی پدر» جاریست.


منبع: برترینها

خواندنی ها با برترین ها (۱۲۲)

برترین ها – محمودرضا حائری: در این شماره از خواندنی ها با رمانی از آلن دوباتن فیلسوف سوئیسی درباره عشق، پژوهشی درباره تاریخچه خوشبختی، سفرنامه ای از روسیه در قرن نوزدهم و… آشنا شوید.

 
سیر عشق

  • آلن دوباتن
  • ترجمه ی زهرا باخری
  • نشر چترنگ
  • چاپ اول: ۹۵

 خواندنی ها با برترین ها (122)

 
سِیر عشق تحولات رابطه عاشقانه زوجی را روایت می‌کند، به نام‌های ربیع و کِرستن، که در ادینبرو عاشق یکدیگر می‌شوند، با هم ازدواج می‌کنند و بچه‌دار می‌شوند؛ اما هیچ رابطه طولانی‌ مدتی به سادگی پایان داستان‌های عاشقانه نیست: «… و سال‌های سال به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کردند!» سِیر عشق رمانی عاشقانه است که به کندوکاو در چگونگی بقا و پیشرفت عشق در دراز مدت می‌پردازد. این رمان تلاش می‌کند آنچه را بعد از وقوع عشق اتفاق می‌افتد بکاود؛ آنچه عشق را زنده نگه می‌دارد و آنچه تحت فشارهای زندگی معمولی بر سر آرمان‌های اولیه‌مان می‌آید. خواننده همراه با ربیع و کرستن، نخستین جرقه‌های شیدایی، سادگی گرفتاری در دام عشق و همچنین سیر زندگیِ پس از آن را تجربه می‌کند.

بخش‌هایی فلسفی که لابه‌لای چالش‌های آنان آمده است، توضیح و راهنمایی است از سوی آلن دو باتن، برای خوانندگانش. آلن دو باتن آثار موفقی همچون پروست چگونه می‌تواند زندگی شما را دگرگون کند و جستارهایی در باب عشق را در کارنامه خود دارد. سعی دوباتن همواره بر این بوده است که تجربه‌های شخصی‌اش را با اندیشمندان بزرگ در هم آمیزد و فلسفه را در زندگی روزمره مردم جا کند. خود او نام «فلسفه روزمره» را بر آن می‌گذارد. فلسفه روزمره دو باتن سِیر عشق را به رمانی داستانی، فلسفی و روان‌شناسانه مبدل می‌کند که مخاطبش را ترغیب می‌کند عمیقاً با شخصیت‌های رمان همذات‌پنداری کند و به تجربیات آن‌ها راجع به عشق، بیندیشد.


پوپولیسم ایرانی  (تحلیل کیفیت حکمرانی محمود احمدی نژاد از منظر اقتصاد و ارتباطات سیاسی)

  • علی سرزعیم
  • نشر کرگدن
  • چاپ اول: ۹۶

 خواندنی ها با برترین ها (122)

کتاب «پوپولیسم ایرانی» تلاش می‏کند تا دوره حکمرانی محمود احمدی نژد را در پرتو پاسخ گویی به چهار سوال زیر تحلیل کند:

۱- چرا برخی سیاست‏ها اتخاذ شد؟
۲- آقای احمدی نژاد اتخاذ و اجرای این سیاست‏ها را چگونه برای مردم و حاکمیت توجیه می کرد و پشتیبانی لازم را به دست می‏آورد؟
۳-پیامدهای سیاستهای اقتصادی وی چه بوده است؟
۴-چه درسهایی از این دوره و تجربه سیاست گذاریهای مذکور می توان به دست آورد؟

رویکرد مورد استفاده برای پاسخگویی به این چهار سوال، اقتصاد سیاسی و ارتباطات سیاسی بوده است و چارچوب نظری مورد استفاده پوپولیسم یا همان عوام‏گرایی است. در این کتاب نگرشی منسجم برای ارزیابی سیاست های اقتصادی و عمومی عرضه شده و تلاش شده  در این تحلیل تا جای ممکن از پیش داوریها، سوگیریها و ارزش داوریها پرهیز گردد. حجم بالایی از سخنرانی‏های رسمی آقای احمدی نژاد در مقام ریاست جمهوری مورد مطالعه قرار گرفته و فرازهایی از آن به عنوان شاهد مدعاهای مطرح شده در متن کتاب به صورت پی نوشت آورده شده است. این کتاب بیش از آنکه یک تاریخ نگاری رسمی از یک دوره مهم در تاریخ ایران باشد یک تاریخ نگاری تحلیلی از زاویه اقتصاد است.


تاریخچه خوشبختی

  • نیکلاس وایت
  • ترجمه ی خشایار دیهیمی
  • نشر گمان
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (122)

خوشبختی چیست؟ آیا می توان به معیارهای روشنی برای سنجش میزان خوشبختی افراد دست یافت؟ چطور می توانیم با تضاد میان اهدافمان و انواع چیزهایی که به ما احساس خوشبختی می دهند کنار بیاییم؟

نیکلاس وایت در این کتاب با گذری بر ۲۵۰۰ سال تفکر فلسفی درباره ی مفهوم خوشبختی ، به ما نشان می دهد متفکران برجسته تاریخ فلسفه از یونان باستان تا امروز چگونه به این پرسش ها و پرسش هایی از این دست پرداخته اند. و در این ضمن می کوشد پرسش از خوشبختی را به مسائلی چون اخلاقی زیستن و فلسفه ی زندگی پیوند بزند.


نامه های روسی

  • آستولف لویی لئونور مارکی دو کوستین
  • ترجمه ی باقر پرهام
  • نشر مرکز
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (122)
این کتاب یک سفرنامه درباره حکومت تزار نیکلای اول است. نویسنده کتاب گزارش سفر خود را به دلیل هراس از فضای پلیسی حاکم بر روسیه به صورت نامه برای دوستانی نامعلوم نوشت و این نامه ها را پنهانی از روسیه با خود به فرانسه برد و بعد در سال ۱۸۴۳ آنها را به صورت کتاب منتشر کرد.

آستولف لویی لئونور مارکی دو کوستین، اشراف زاده و نویسنده فرانسوی است که پیشینه پرتلاطمی دارد. پدر و پدر بزرگش در دوران وحشت در انقلاب فرانسه با گیوتین اعدام شدند و مادرش از زندان جان به در برد. در کودکی و نوجوانی بسیار سفر کرد و در سال ۱۸۳۹ به تشویق بالزاک، که استعداد سفرنامه نویسی را در او پس از انتشار سفرنامه اش به اسپانیا کشف کرده بود، در دوران حکومت تزار نیکلای اول به روسیه رفت. او گزارش سفر خود را به دلیل هراس از فضای پلیسی حاکم بر روسیه به صورت نامه برای دوستانی نامعلوم نوشت و این نامه ها را پنهانی از روسیه با خود به فرانسه برد و بعد در سال ۱۸۴۳ آنها را به صورت کتاب منتشر کرد.

این کتاب با استقبال بسیاری رو به رو شد و به زبان انگلیسی و آلمانی ترجمه و به انتشار رسید. انتشار این کتاب خشم حکومت روسیه را برانگیخت و تزار آن را ممنوع کرد. ترجمه روسیه کتاب پس از سال ۱۹۱۷ نیز در شوروی در فهرست کتب ممنوعه قرار گرفت.

برخی آن را به سبب کندوکاوش در سرشت استبداد مطلق و تاثیر آن در ایجاد روحیه بردگی حتی پیشگویانه و جلوتر از زمانه خود یافته اند و معتقدند مشاهدات کوستین درباره جامعه روسیه،حاصل از اسبتداد در این کشور در نیمه نخست سده نوزدهم «تاریخ گذشته» نیست: «جامعه ای که هیچ گونه خوشبختی در آن امکان پذیر نیست، زیرا بشر، بنا به قانون طبیعت اش، بدون آزادی خوشبخت نمی تواند بود»، جامعه ای محکوم به دروغگویی همگانی، چرا که «حقیقت گویی یعنی براندازی حکومت» که به تبع «نیازی که خدایگان برای بازسازی رویدادهای واقع دارد» پیوسته مشغول دخل و تصرف در تاریخ است.


سرشت شر

  • دارل کوئن
  • ترجمه ی بهار رهادوست
  • نشر هنوز
  • چاپ اول: ۹۵

 خواندنی ها با برترین ها (122)

شر چیست؟ جایگاهش کجاست؟ آیا اصلا جایگاهی دارد؟ اسمی است که سرشتی ذاتی دارد، یا صفتی است که ما را به رفتارهای شرارت‌بار می‌دهیم؟ چه تفاوتی هست بین شر و رذیلت؟ وعمدی بودن جرم و گناه ما چه تاثیری بر ماهیت عمل ما می‌گذرد؟

خانم دارل کوئن با نقد دیدگاه اخلاق‌گرایان و خردگرایان به طرح این نظریه‌ی شگفت انگیز می‌پردازد که منشا شر برخلاف آنچه همگان می‌پندارند خشونت نیست، بلکه رنج ناشی از جهل زیسته است که بر پریشانی‌هایی چون خودشیفتگی ‌، ملال، ریاکاری، توهمات خیالبافانه، خیانت، اهریمن‌سازی از دیگران، و جزم‌اندیشی می‌انجامد.

نویسنده سازوکار این پریشانی‌ها را در شخصیت‌پردازی قهرمانان آثاری ریپلی بااستعداد اثر پاتریشیا های اسمیت، کلاوس مان، دکتر جکیل و مسترهاید رابرت لوئیس استیونسن، تنگناهای هنری جیمز، کمدی الهی دانته، رساله‌ی انوتوفروی بخش‌هایی از انجیل بازمی‌نمایاند و با زبانی همدلانه خواننده را به شناخت عمیق ریشه‌ها و مبانی تکوین شر فرا می‌خواند.


منبع: برترینها

علاقمندیم استادشجریان کنسرت برگزار کند

به گزارش ایلنا، حجت الله ایوبی (رئیس ستاد هنرمندان حسن روحانی) طی سخنانی گفت: خوشبختانه در زمانی که در دینا زبان خشونت وجود دارد ما در کشوری هستیم که امنیت در آن حکمفرماست و این امنیت مرهون تلاش‌های شهدا و رزمندگان است.ایوبی با انتقاد از اینکه مباحث فرهنگی در مناظره‌ها مطرح نمی‌شود، گفت: متاسفانه در مناظره‌ها مسائل اقتصادی و سیاسی گفته می‌شود درحالیکه فرهنگ مساله بسیار مهمی است از همین منظر ما به هنرمندان پیشنهاد می‌دهیم تا خیلی شفاف و روشن خواسته‌های خود را از نامزدهای ریاست جمهوری اعلام کنند. ما معتقدیم امروز رفتار رای‌گیری در ایران دچار یک تحول مثبت شده و رفتار هیجانی به یک رفتار منطقی و عقلانی تغییر کرده است.
در شهری مانند پاریس ۵۴ درصد شاغلان در بخش فرهنگ فعال هستند
وی با اشاره به نقش فرهنگ و هنر در توسعه اقتصادی و سیاسی گفت: امروز اگر به آمار اشتغال در کشورهای همچون فرانسه و انگلیس نگاه کنیم، می‌بینیم که مثلا در شهری مانند پاریس ۵۴ درصد شاغلین در بخش فرهنگ فعال هستند به همین دلیل نباید برای ایجاد شغل حتما به سمت احداث کارخانه حرکت کرد.رئیس سابق سازمان سینسمایی با اشاره به فعالیت‌های دولت یازدهم در حوزه فرهنگ گفت: در دولت تدبیر و امید توجه ویژه‌ای به اقتصاد فرهنگ و هنر و اقتصاد خلاق شد و نتیجه آن رونق بخش‌های مختلف هنری در حوزه‌هایی همچون تئاتر، موسیقی و سینما بود.
گروهی؛ هنرمندان را برانداز می‌دانستند و سینما را بر صندلی متهم می‌نشاندند
وی با اشاره به اینکه قبل از آغاز دولت یازدهم جامعه فرهنگی دچار بحران شده بود، گفت: در ابتدای این دولت ما شاهد بودیم که فرهنگ و هنر با مشکل مشروعیت روبرو بود و حتی گروهی هنرمندان را برانداز می‌دانستند و سینما را بر صندلی متهم می‌نشاندند. خانه سینما بسته شده بود و انجمن خوشنویسان نیز دچار چنددستگی شده بود اما با همکاری هنرمندان و تلاش‌های دولت بیسیاری از مشکلات حل شد و امید به جامعه فرهنگی برگشت و امروز بحران مشروعیت تمام شده است و هنرمندان بر صندلی تکریم نشسته‌اند.
با اعتمادسازی بین دولت و هنرمندان؛ موج مهاجرت معکوس شده است
وی ادامه داد: امروز اجراهای صحنه‌ای ۵۰ درصد افزایش پیدا کرد و با اعتمادسازی که بین دولت و هنرمندان صورت گرفته؛ موج مهاجرت نیز معکوس شده است. در زمینه تولید فیلم اگر تا پیش از این فقط فارابی در تولید شرکت داشت با آمدن بخش خصوصی سهم فارابی در تولید به ۱۰ درصد کاهش پیدا کرده است.وی ادامه داد: برنامه دولت یازدهم و در ادامه آن دولت دوازدهم مردمی کردن فرهنگ و هنر و خارج کردن آن از حالت دولتی، پرورشی و گلخانه‌ای است و طبیعی است که چنین برنامه‌ای در قالب یک پروژه چند ساله به نتیجه می‌رسد.
در دولت‌های قبل فقط چند نورچشمی با پول‌های کلان فیلم‌های به اصطلاح فاخر می‌ساختند
وی ادامه داد: دولت معتقد است که باید امور به اصناف واگذار شود و اصناف خود در تصمیم‌گیری‌ها دخالت کنند. همچنین باید اکثر اهالی هنر در تولید مشارکت کنند و اینگونه نباشد که مانند دولت‌های قبل از یازدهم فقط چند نورچشمی با پول‌های کلان فیلم‌های به اصطلاح فاخر بسازند.وی با اشاره به حسن اعتماد حسن روحانی به هنرمندان و اعتماد هنرمندان به دولت گفت: امروز یک رابطه بسیار منطقی در جریان است. امروز هنر بسیار رشد کرده و ما در هنرهایی همچون سینما در سال ۹۴ و ۹۵ هر روز یک جایزه گرفتیم. در بخش تیراژ کتاب ۶۸ هزار عنوان تیراژ کتاب در سال ۹۱ به ۸۳ هزار عنوان در سال ۹۵ رسیده‌ایم. در بحث صدور مجوزها بیش از ۴۰۰ مجوز برای مراکز فرهنگی هنری و موسسات در دو سال گذشته صادر شده و در بخش تئاتر ۱۳۰ نمایش هر شب در شهر تهران در سالن گذشته اجرا شده است.
دولت یازدهم همواره در کنار هنرمندان بود
ایوبی با اشاره به اینکه امروز موتور لوکوموتیو فرهنگ و هنر روشن شده است، گفت: امروز امید به جامعه فرهنگ و هنر باز گشته و ما معتقدیم اگر این قطار متوقف شود موج ناامیدی دوباره بازمی‌گردد. البته که دولت یازدهم اشکال‌ها و ایراداتی نیز دارد و کنسرت‌ها و نمایش‌هایی اجرا نشد یا فیلم‌هایی نمایش داده نشد اما دولت در همه موارد در کنار هنرمندان بود و اقتصاد هنر را مورد توجه جدی قرار داد.وی با اشاره به دلایل تشکیل ستاد هنرمندان حسن روحانی گفت: امروز هنرمندان رشته‌های مختلف در این ستاد فعال هستند و هدف اول آنها تشویق مردم به حضور در انتخابات و در ادامه موفقیت دولت یازدهم ادامه راه آن دولت است.ایوبی ادامه داد: در دولت یازدهم بسیاری از فیلم‌ها که فرصت نمایش پیدا نکرده بودند با کمک هنر و تجربه به نمایش درآمدند و این امر تاثیر روانی زیادی داشت.وی ادامه داد: همچنان ما معتقدیم دولت باید پای مجوزهای خود بایستد و در مواردی که کاری خارج از اداره دولت بود ما از همه توان خود استفاده کردیم تا مشکل برطرف شود.
دولت با قدرت جلوی اعمال سلیقه شخصی و قبیله‌ای را گرفته و اعتقاد به جداسازی ندارد
ایوبی در پاسخ به سوالی پیرامون وعده‌هایی که دولت روحانی داده بود، کنسرت استاد محمدرضا شجریان یا جلوگیری از جداسازی زنان و مردان در کنسرت‌ها گفت: قطعا این دولت با قدرت جلوی اعمال سلیقه شخصی و قبیله‌ای را در عرصه فرهنگ و هنر می‌گیرد و اعتقادی نیز به این جداسازی ندارد.
زمانی که امکان کنسرت استاد شجریان نبود، دولت کمک کرد تا آلبوم ایشان منتشر شود
وی ادامه داد: ما علاقه داریم که استاد  شجریان کنسرت برگزار کند و تلاش‌های زیادی نیز صورت گرفت تا مردم از شنیدن صدای ایشان بهره‌مند شوند اما متاسفانه بیماری ایشان هنوز کامل درمان نشده و زمانی که دولت هیچ امکان  کنسرت وجود ندارد؛ کمک کرد تا آلبوم ایشان منتشر شود.
بسیاری از امکانات همچون بیلبوردهای شهری در اختیار دولت نیست
ایوبی ادامه داد: ما معتقدیم باید در بخش بودجه فرهنگ و هنر اصلاحاتی صورت بگیرد زیرا یک هفتم بودجه فرهنگ و هنر در اختیار دولت است و بسیاری از امکانات همچون بیلبوردهای شهری در اختیار دولت نیست.وی ادامه داد: کار کردن در عرصه فرهنگ و هنر مانند کار کردن در یک میدان مین است و من اصلا نمی‌گویم که وضع اهالی فرهنگ و هنر خوب شده است اما قطعا برای حل همه مشکلات باید نگاه به فرهنگ و هنر تغییر کند و ما امروز با دولت یازدهم بحران‌ها را پشت سر گذاشته‌ایم و فضای مثبتی ایجاد شده است.
 اگر مشارکت در انتخابات کم باشد، هنرمندان متضرر اصلی خواهند بود
ایوبی افزود: من از اصحاب فرهنگ و هنر می‌خواهم که در انتخابات مشارکت کنند زیرا اگر مشارکت کم باشد اولین نفر؛ آنها ضرر می‌کنند.
تشکیل نظام صنفی هنرمندان اولویت اصلی کاری دولت دوازدهم است
وی ادامه داد: تشکیل نظام صنفی هنرمندان اولویت اصلی کاری دولت دوازدهم است.


منبع: بهارنیوز

افخمی برای هفت آبرویی باقی نگذاشت

بعد از پایان پخش برنامه هفت با اجرای بهروز افخمی، گمانه‌‌زنی‌ها برای انتخاب تهیه‌کننده و مجری جدیدی برای این برنامه آغاز شده است. گفته می‌شود یکی از گزینه‌های مطرح اکبر نبوی است گرچه پای اسامی دیگری مانند احمد نجفی هم به میان کشیده شده است. اکبر نبوی با رد موضوع حضورش در برنامه هفت گفت: نمی‌دانم آنچه مطرح شده گمانه‌زنی است یا پیوست خبری دارد. آنچه به من مربوط می‌شود این است که از تصمیمات مدیران سیما در این‌باره خبر ندارم ضمن اینکه هیچ صحبتی ازسوی مدیران صداوسیما برای اجرا و تهیه‌کنندگی برنامه هفت با من انجام نشده است. وی ادامه داد: اگر با من نیز صحبتی بشود؛ قبول نمی‌کنم زیرا افخمی برای هفت آبرویی باقی نگذاشته است که کسی چون من بخواهد اجرای آن را قبول کند. مگر آنکه اجازه داشته باشم؛ ساختار آن را بازتعریف کنم و نامش را نیز تغییر دهم. یعنی برنامه‌ای روی آنتن ببرم که با تعریفم از فعالیت رسانه‌ای و جایگاه رفیع تلویزیون و سینما همخوانی داشته باشد. “هفت” افخمی همه فضیلت‌های برنامه‌سازی را مخدوش کرده است.

اکبر نبوی، منتقد و نویسنده سینمایی است و هم‌اکنون بخش سینمایی برنامه چشم شب روشن را از شبکه چهار سیما در حال پخش دارد و پیش از این نیز کارشناسی و اجرای سلسله برنامه‌های برداشت دو را برعهده داشته است. برداشت دو شامل گفتگوهای تفصیلی او با یک سینماگر بود که به بررسی و تحلیل آثار آنها می‌پرداخت. او همچنین سردبیری ماهنامه فیلم ویدئو را برعهده داشته است.


منبع: بهارنیوز

توزیعِ سریال «عاشقانه» توقیف شد

در روزهای گذشته اخباری پیرامون توقیف VOD سریال عاشقانه که پیش از این شش قسمت آن در نمایش خانگی توزیع شده، در فضای مجازی منتشر شد. صراف (رئیس انجمن صنفی شرکت‌های عرضه‌کننده وی او دی و آی پی تی وی) در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا، با تایید این مطلب افزود: به دنبال ارائه شکایت ۵ شرکت عرضه‌کننده قانونی سریال عاشقانه به دستگاه قضایی، صبح امروز دستور توقیف DVD و لوح فشرده سریال عاشقانه صادر شد.


وی ادامه داد: براساس پیگیری‌های ما؛ این دستور امروز توسط بازپرس محترم شعبه ۲ دادسرای فرهنگ و رسانه به سازمان سینمایی ارائه شده و سازمان سینمایی باید آن را به سازندگان سریال عاشقانه ابلاغ کند. صراف افزود: با ابلاغ این دستور؛ اجازه انتشار و عرضه‌ی سریال عاشقانه به شکل دی وی دی و لوح فشرده مقدور نخواهد بود تا موضوعات و مشکلات مربوط به VOD مرتفع شود. پیش از این با دستور قضایی انتشار سریال عاشقانه به‌صورت قانونی در شرکت‌های عرضه‌کننده وی او دی و آی پی تی وی ممنوع شده بود.


منبع: بهارنیوز

اکران فیلم‌های جدید از ۲۰ اردیبهشت

فرجی سخنگوی شورای صنفی نمایش با اعلام این خبر به ایسنا گفت: با اتمام هفت هفته‌ی اکران، نمایش فیلم‌های جدید در سرگروه‌ها آغاز می‌شود و در عین حال فیلم‌های قبلی اکران‌شان در برخی سالن‌ها ادامه دارد.به گفته‌ی او؛ فیلم‌هایی که از ۲۰ اردیبهشت ماه به نمایش درخواهند آمد،عبارتند از: «برادرم خسرو» در گروه سینمایی «کوروش» به جای «ماجرای نیمروز»، «آشوب» در گروه آزادی به جای «یک روز بخصوص»،«ویلایی‌ها» به جای «گشت ۲» در گروه استقلال و «نهنگ عنبر» به جای «آباجان» در گروه قدس به نمایش درمی‌آید.

«برادرم خسرو» نخستین ساخته بلند سینمایی احسان بیگلری است که در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجرحضور داشت و نامزد دریافت سیمرغ بهترین کارگردانی این جشنواره شد.این فیلم توانست در جشن انجمن منتقدان و نویسندگان نیز در پنج رشته نامزد دریافت جایزه شد و دیپلم افتخار بخش خلاقیت و استعداد درخشان را کسب کرد. در خلاصه داستان «برادرم خسرو» به قلم احسان بیگلری و پریسا هاشم پور آمده است: خسرو که مبتلا به اختلال دوقطبی است باید مدتی را در خانه برادر بزرگتر خود سپری کند.شهاب حسینی، ناصر هاشمی،هنگامه قاضیانی،بیتا فرهی از بازیگران این فیلم سینمایی هستند.

«ویلایی‌ها را با خانواده ببینیم» شعار فیلمی است که در سی‌وپنجمین جشنواره فجر به نمایش درآمد.هدف عوامل این اثر برای انتخاب شعار فیلم دعوت از خانواده‌های ایرانی است که آشتی دوباره‌ای با سینما کنند و این‌بار همه اعضا خانواده که قطعا از نسل‌های مختلف هستند بتوانند به دیدن اثری بنشینند که بخش مهمی از تاریخ این کشور و رشادت‌های زنان سرزمین ایران در حساس‌ترین برهه تاریخی به تصویر کشیده است.«ویلایی‌ها» در جشنواره فیلم فجر در هفت بخش نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد و توانست جوایزی را هم از آن خود کند.این فیلم از ۲۰ اردیبهشت ماه در گروه سینمایی استقلال اکران عمومی می‌شود.ر «ویلایی‌ها» که بازیگران هر کدام در نقش‌های متفاوتی حضور پیدا کرده‌اند، طناز طباطبایی، پریناز ایزدیار، آناهیتا افشار، علی شادمان، با هنرمندی ثریا قاسمی و با حضور صابر ابر، بازیگران کودک فیلم امیر علی ایمان وند، علیرضا داوری، هستی فرطوسی، سوگل و سوگند بارانی و آوین منصوری به ایفای نقش می‌پردازند.
دیگر بازیگران «ویلایی‌ها»عبارتند از گیتی قاسمی، فریماه کهنمویی، مهدخت مولایی، فاطمه بابایی و معصومه بیگی.در خلاصه داستان این فیلم که با مشارکت بنیاد سینمایی فارابی تولید شده، آمده است: دوست نداشت من بیام اینجا… همیشه می‌گفت: بمون درس‌ات رو تموم کن، حیفه… گفتم: حیف از اون زمانیه که ما می تونیم کنار هم باشیم و نباشیم…

پروژه سینمایی «نهنگ عنبر٢-سلکشن رویا» به تهیه کنندگی سامان مقدم و با سرمایه گذاری نیوشا طبیبی،نیما طبیبی، مجید مطلبی و سامان مقدم ساخته شده است.بازیگران : رضا عطاران ، مهناز افشار ، ویشکا آسایش ، حسام نواب صفوی ، رضا ناجی ، امیرحسین آرمان ، سیروس گرجستانی  و علئ قربان زاده و بازیگران میهمان:شهلا ریاحی،کتایون امیر ابراهیمی،محسن قاضی مرادی،اسدالله یکتا،احمدرضا اسعدی.


منبع: بهارنیوز

از انتقاد به بزرگداشتِ کیارستمی تا تحسین یک پاتوق جهانی

به گزارش عصرایران، این پخش‌کننده بین‌المللی فیلم و کارشناس سینما که یکی از غرفه‌داران بخش بازار جشنواره جهانی فجر امسال بود، در گفت‌وگویی با ایسنا در پاسخ به اینکه با توجه به برگزاری منظم این دوره از جشنواره جهانی فجر،  چه ارزیابی‌ای از این رویداد و به ویژه بخش بازار آن دارد، آن هم در شرایطی که سومین سال تفکیک جشنواره جهانی و ملی فجر را شاهد بوده‌ایم؟ بیان کرد: به نظرم تغییر و تحول و پیشرفت در این جشنواره محسوس است و البته نباید فراموش کرد که اصولا برگزاری جشنواره کار سختی است و برگزاری یک جشنواره بین‌المللی خیلی سخت‌تر. حال اگر قرار باشد چنین جشنواره‌ای با عنوان بین‌المللی در ایران برگزار شود، با یک امر غامض و پیچیده روبرو خواهیم بود، اما آقای میرکریمی نشان داده از پس این کار برمی‌آید و ایده‌های خیلی خوبی دارد.

بخش‌های جنبی‌ که سال‌ها مغفول مانده بود

او افزود: کیفیت فیلم‌های انتخاب شده در جشنواره امسال با توجه به محدودیت‌هایی که وجود دارد خیلی خوب بود. ضمن اینکه یک اتفاق مثبت، درنظرگرفتن بخش‌های مختلف جنبی مثل سینمای وحشت، سینمای بالتیک یا سینمای کره بود واینها اتفاقا از مسائلی است که باید در یک جشنواره بین‌المللی وجود داشته باشد درصورتی که سال‌ها مغفول مانده بودند.

اطبایی ادامه داد: در این دوره از جشنواره کارگاه‌های آموزشی و تخصصی خیلی خوب پیگیری شدند وگرچه چندان از کیفیت آن‌ها به طور دقیق مطلع نیستم، اما در جریان هستم که استقبال خوبی صورت گرفت و در کارگاهی که خودم در بازار فیلم داشتم هم مشاهده کردم که جوانان با انگیزه خوب حضور داشتند. همچنین از دیگر نقاط مثبت جشنواره مدرسه دارالفنون بود که ایده جذابی است و بالاتر از تمام این‌ها باید به آرامشی اشاره کرد که در جشنواره وجود داشت؛ آرامشی که به سادگی به دست نمی‌آید.

تحسین آرامش و فضای جشنواره جهانی فجر

وی با اشاره به اینکه «مطمئنا بخشی از این مسئله از شخصیت خود رضا میرکریمی می‌آید» گفت: واقعا در دیگر رویدادهای سینمایی ایران ما این آرامش را کمتر می‌بینیم و حتی گاهی اصلا نمی‌بینیم. به طوری که هر فرد برای ساده‌ترین کارها مثل فیلم دیدن یا غذا خوردن هم با تنش روبرو می‌شود، اما اینجا به فضایی تبدیل شده که هنرمندان و سینمادوستان با اشتیاق در این مجموعه حضور داشته و از آن لذت می‌بردند و چارسو به عنوان محل برگزاری جشنواره جهانی فجر به یک پاتوق خوب تبدیل شده‌ که از این جهت به نظرم قابل تحسین است.

اطبایی در ادامه بیان کرد: درباره بخش بازار هم باید بگویم که اولا شکل و شمایل هنری و گرافیکی این بخش دارای استاندارد بالایی است و البته این کیفیت بالای هنری  را در تمامی اقلام، از پوسترها تا مواد تبلیغی می‌توان مشاهده کرد. تنها نکته‌ای که در این بخش به عنوان یک نقطه منفی می‌توانم اشاره کنم، کیفیت مهمان‌های جشنواره و بازار است و فکر می‌کنم این موضوع آن طور که باید همگام با بخش‌های دیگر جشنواره پیش نرفته است.

او در این‌باره توضیح داد: دلیلم برای بیان این مسئله هم این است که ظرفیت سینمای ایران بسیار بالاست و در صورت استفاده از تمام ظرفیت سینمای ایران و با یک برنامه‌ریزی بهتر در درازمدت می‌شد کیفیت مهمانان جشنواره و بازار را بالا برد. از مشکلات مربوط به صدور روادیدها و تنگناهای مهمانان برای سفر به ایران مطلعم اما باز هم باید گفت با برنامه‌ریزی و بهره گیری حرفه ای از تمامی ظرفیت‌های سینمای ایران، می‌توان کیفیت مهمان‌ها و شرکت کننده‌های بین‌المللی جشنواره و بازار را ارتقا بخشید. در همین جشنواره هم سینماگران سرشناسی مانند ویکتور اریسه، فردریک تور فردریکسون، محمد ملس، سمیح کاپلان اوغلو، یشیم اوستائوگلو و زکی دمیربوکوز حضور داشتند.

انتقاد از بزرگداشت کیارستمی در ایران

وی اضافه کرد: نقد دیگرم به بخش بزرگداشت آقای کیارستمی است که انتظار من بسیار بیش‌تر از این بود و سیف‌الله صمدیان زحمت خود را کشیده بود، اما شأن و جایگاه آقای کیارستمی توقع همگان را از برنامه بزرگداشت در کشور خودش بیشتر می‌کند. در این بخش هم از همه ظرفیت‌های سینمای ایران استفاده نشده بود.

این کارشناس سینمایی  در پاسخ به اینکه چطور می‌توان ضعف اشاره شده را برطرف کرد؟ گفت:‌ از زمانی که بحث جدایی بخش ملی و بین‌الملل جشنواره فجر مطرح شد یکی از پیشنهاداتم این بود که روی سینمای منطقه متمرکز شویم، منظور سینمای خاورمیانه، آسیای میانه و قفقاز است و اگر این تمرکز صورت گیرد هم جشنواره و هم بازار هویت پیدا می‌کنند.

وی ادامه داد: در این صورت راهبرد ما هم مشخص‌تر می‌شود؛ یعنی با یک تلاش و با توجه به کیفیت و جایگاه سینمای ایران می‌توانیم از ظرفیت موجود استفاده کنیم و تهران و جشنواره جهانی فجر را به مرکز سینمای منطقه تبدیل کنیم. آن وقت دیگر طبیعی است که اگر فردی اعم از خریدار، پخش‌کننده، منتقد، برنامه‌ریز یا مدیر جشنواره که به دنبال یک فیلم از این منطقه باشد، به این فکر کند که تهران و جشنواره جهانی فجر بهترین جا برای رسیدن به مقصود است. بنابراین هویت بخشیدن به جشنواره مهمترین گامی است که در سیاست‌گذاری این رویداد باید برداشته شود.

جشنواره را هویت‌مند کنیم

محمد اطبایی اضافه کرد: من به نظر دوستان احترام می‌گذارم ولی واقعا بخش مسابقه بین‌الملل چقدر به کار سینمای ایران می‌آید؟ البته نمی‌گویم نباید این بخش وجود داشته باشد اما معتقدم با توجه به امکانات مالی و انسانی و اینکه نمی‌توانیم جشنواره‌های بین‌المللی متعدد برگزار کنیم، بودجه تعریف شده برای جشنواره جهانی فجر را کمی هویت‌مندتر هزینه کنیم؛ یعنی حتی بخش مسابقه را نیز ویژه تولیدات منطقه کنیم یا بخش‌های جنبی را هم به همین شکل دنبال کنیم.

وی گفت: البته می‌توان یک بخش جنبی هم برای سینمای جهان داشت ولی جا دارد که تمرکز بیشتر جشنواره روی سینمای منطقه باشد و به‌تبع آن، بخش بازار هم به همین شکل پیش خواهد رفت و به این ترتیب جشنواره سنگ بنایی برای کار در منطقه می‌شود  که برنامه‌های مختلفی می‌توان برای آن طراحی کرد و از جمله صندوق‌های مالی برای تولیدات مشترک در میان کشورهای منطقه.

این پخش‌کننده بین‌المللی فیلم‌های سینمایی که عرضه خارجی فیلم‌هایی همچون «عصبانی نیستم» و «لانتوری» را دراختیار دارد،  در پاسخ به اینکه با توجه به موفقیت فیلم‌های ایرانی در جشنواره‌های اروپایی و آسیایی آیا باز هم باید تمرکز جشنواره جهانی فجر فقط روی کشورهای منطقه باشد؟ اظهار کرد: در راس جشنواره‌های سینمایی آسیا جشنواره “پوسان” کره جنوبی قرار دارد که به نظرم خوب جا افتاده‌ است، هر چند آن‌ها روی کشورهای شرق آسیا متمرکز می‌شوند و فکر می‌کنم جشنواره فجر می‌تواند با توجه به موقعیت جغرافیایی خود، ام‌القرای سینمای منطقه شود. این ایده‌ای است که خیلی خوب می‌تواند پرورانده شود و به موفقیت برسد چون ما در منطقه یک رویداد سینمایی به آن شکل جدی که تولیدات همه مناطق وکشورها را پوشش دهد، نداریم. گرچه جشنواره فیلم دبی یکی از نمونه‌ها است ولی روی تولیدات خاورمیانه متمرکز است و راهبرد متفاوتی هم دارد و روی فیلم‌های غیرعرب خاورمیانه چندان متمرکز نیست. حتی جشنواره هایی مانند باتومی و تفلیس در گرجستان، زردآلوی طلایی در ارمنستان، دوشنبه در تاجیکستان و اروسیا در قزاقستان هم نتوانسته اند سینمای منطقه را به خوبی پوشش دهند.

اطبایی درباره حضور بازرس فیاپف برای ارزیابی و امتیازدهی جشنواره جهانی فجر و اینکه  آیا این رویداد سینمایی می‌تواند امتیاز خوبی بگیرد هم گفت: به نظرم باید توقعات را منطق بر واقعیت‌های جشنواره بالا ببریم و نباید این اشتباه را هم کرد که فیاپف جشنواره‌ها را براساس کیفیت در درجه‌های A و B و غیره تقسیم بندی می‌کند، چون این یک اشتباه مصطلح است. این فدراسیون، جشنواره‌ها را در عناوینی تحت “جشنواره های فیلم بلند رقابتی” (شامل کن، برلین، ونیز،لوکارنو، سن سباستین، کارلو وی واری، توکیو، شانگهای، مسکو، مادل پلاتا، مونترال، قاهره، ورشو، شب های سیاه تالین، ورشو، هند در گوآ)، “جشنواره‌های فیلم بلند رقابتی تخصصی” (شامل ۲۵ جشنواره) ، “جشنواره‌های فیلم بلند غیر رقابتی” (شامل تورنتو و وین) و “جشنواره‌های فیلم کوتاه و مستند” (شامل تامپره، اوبرهاوزن، بیلبائو، کراکو، سن پترزبورگ) تقسیم‌بندی می‌کند که در این تقسیم‌بندی‌ها جشنواره‌های معتبری مانند سان دنس، ترایبکا، تلوراید، رتردام، کلرمون فران، هات داکس و… قرار نگرفته‌اند.

قرارگیری بعضی جشنواره‌ها در فیاپف مثل سَم است

او ادامه داد: براین اساس اتفاقا معتقدم جشنواره جهانی فجر نباید چندان به دنبال قرار گرفتن در این رده بندی باشد چرا که آنگاه ملزم به رعایت مقررات سفت و سخت فیاپف خواهد بود. قرار گرفتن در ردیف جشنواره‌های فیلم بلند رقابتی بسیار دشوار است و از طرفی این برای بعضی از جشنواره‌ها مثل سم است! رعایت مقررات فیاپف مانند الزام اولین حضور جهانی و یا بین‌المللی فیلم‌ها در بخش مسابقه اصلی برای بسیاری از جشنواره مانند ورشو، قاهره، تالین، هند و … تبدیل به یک کابوس شده است و بدون رودربایستی مگر ما چقدر می‌توانیم در این وضعیت فیلم‌هایی با کیفیت را آن هم با توجه به محدودیت‌هایی که داریم برای جشنواره انتخاب کنیم.

وی خاطرنشان کرد: این رده‌بندی‌ها همیشه به نفع ما نیست در حالی که یک جشنواره تخصصی و متمرکز در سطح منطقه می‌تواند ما را به هدف‌های واقع بینانه رسانده و در ارتقاء صنعت سینما ایران موثر باشد.

اطبایی در پاسخ به اینکه برای ارتقاء سطح جشنواره و متمرکز شدن آن در سطح منطقه چقدر رسانه‌های خارجی می‌توانند تأثیرگذار باشند؟ گفت: واقعا رسانه‌ها یکی از ستون‌های جشنواره‌های بین‌المللی فیلم هستند ونبود رسانه‌های خارجی شاخص در جشنواره امسال برای ما قابل درک است چون بخشی از مهمانان هم نتوانستند ویزا دریافت کنند و همزمانی جشنواره امسال با ایام انتخابات حساسیت‌ها را برای ورود مهمانان خارجی بیشتر کرد؛ به طوری که حتی یک مهمان انگلیسی هم نتوانسته ویزا بگیرد و از میان آمریکایی‌ها هم تنها دو نفر تصور می کنم توانستند مجوز ورود به کشور را پیدا کنند و غالب رسانه های تاثیرگذار دنیا از آمریکا و انگلستان هستند.

او تاکید کرد: این درحالی است که اگر براساس ارزیابی فیاپف یک جشنواره بین‌المللی شناخته شویم اصلا چنین بهانه‌هایی قابل قبول نیست و آن‌ها نمی‌پذیرند که مثلا فیلمی در بخش مسابقه باشد، فیلمسازش هم اهل انگلستان باشد و ما نتوانیم او را به کشور دعوت کنیم.

تاثیر رسانه‌های خارجی در معرفی جشنواره فجر

وی یاداور شد: در دهه ۶۰  و ۷۰  رسانه‌های بین‌المللی زیادی در جشنواره فجر داشتیم به خصوص از ورایتی و هالیوود ریپورتر که پوشش جشنواره توسط این رسانه‌های معتبر سینمایی بسیار در شناخته شدن جشنواره فجر کمک کرد، پس بی‌تردید حضور رسانه‌های بین‌المللی لازم است.

این کارشناس افزود: البته امسال یک اتفاق خوب در جشنواره افتاد و آن‌ هم راه‌اندازی داوری “نتپک” (شبکه ارتقای سینمای آسیا) بود که داوران آن در جشنواره حضور داشتند و جا دارد “فیپرشی” هم بتواند هیأت داوران خود را در جشنواره جهانی فجر شکل دهد و این داوری ها در بین المللی تر شدن جشنواره کمک زیادی می کنند.

زمان برگزاری جشنواره؛ بهمن یا اردیبهشت؟

اطبایی در پایان این گفت‌وگو درباره اینکه آیا بازگشت این جشنواره به شکل قبل و همزمان با بخش ملی می‌تواند بهتر باشد؟ گفت: همچنان فکر می کنم دو بخش ملی و بین المللی باید در یک مقطع زمانی برگزار شوند و زمان فعلی جشنواره جهانی فیلم فجر و نزدیکی آن به جشنواره کن شماری از مهمانان جشنواره را از سفر به تهران منصرف می کند. به همین دلیل فکر می‌کنم جشنواره جهانی و ملی می‌توانند در همان بهمن ماه اما در مدتی طولانی تر، مثلا ۱۵ روز برگزار شوند، پنج روز اول به بخش جهانی و ده روز بعدی به بخش ملی اختصاص یابد.


منبع: عصرایران

آغاز اکران فیلم‌های جدید از ۲۰ اردیبهشت ماه

در آستانه‌ی اتمام ۷ هفته‌ی نمایش در سرگروه‌ها،فیلم‌های تازه از ۲۰ اردیبهشت ماه در سینماهای پایتخت به نمایش درمی‌آیند.

به گزارش ایسنا، فرجی سخنگوی شورای صنفی نمایش با اعلام این خبر گفت: با اتمام هفت هفته‌ی اکران، نمایش فیلم‌های جدید در سرگروه‌ها آغاز می‌شود و در عین حال فیلم‌های قبلی اکران‌شان در برخی سالن‌ها ادامه دارد.

به گفته‌ی او؛ فیلم‌هایی که از ۲۰ اردیبهشت ماه به نمایش درخواهند آمد،عبارتند از: «برادرم خسرو» در گروه سینمایی «کوروش» به جای «ماجرای نیمروز»، «آشوب» در گروه آزادی به جای «یک روز بخصوص»،«ویلایی‌ها» به جای «گشت ۲» در گروه استقلال و «نهنگ عنبر» به جای «آباجان» در گروه قدس به نمایش درمی‌آید.


منبع: عصرایران

پرفروش‌ترین زندگینامه‌ هیتلر ترجمه شد

به گزارش ایلنا، «ایان کرشاو» در پرفروش‌ترین زندگینامه‌ای که از هیتلر به رشته تحریر درآورده است؛ پیشوا را در اوج قدرت خود به خوانندگان معرفی می‌کند.
 




میلیون‌ها نفر از مردم آلمان از اینکه هیتلر توانسته بود کشور را به شایستگی از بحران اقتصادی به سلامت بیرون ببرد از او بُت ساختند. حزب نازی، نخبگان نظامی و صنعتی، کارتل‌های اقتصادی و مدیران عالیرتبه در مسابقه‌ای شرکت داشتند که باید در «راستای منویات پیشوا» با هم رقابت می‌کردند. هیتلر نیز در این دوران اندیشه اهریمنی خود را قوام بخشید تا قاره اروپا را زیر استیلا و یوغ رایش سوم در آورده و همزمان یهودیان را نابود کند.

هیتلر و ارتش رژیم نازی سه سالِ تمام  قاره اروپا را در شعله‌های جنگی خانمان‌سوز به آتش کشیدند و در کشورهای اروپایی حمام خون به راه اندختند. سربازان ارتش نازی به همراه واحدهای نظامی و خون‌خوار سازمان اِس.اِس هزاران نفر از مردم و نظامیان کشورهای شکست خوردۀ در جنگ را قصابی کردند و از دم تیغ گذراندند. «ایان کرشاو» در این دو جلد نشان می‌دهد که چگونه با برتری یافتن متفقین در جنگ، هیتلر به تدریج از یک «نابغه نظامی شکست‌ناپذیر» به «قماربازی تمام عیار» تبدیل شد که «بباخت هر چه بودش»؛ و نایودی و ویرانی را به کشورش تقدیم کرد طوریکه ناچار شد در اعماق ویرانی‌های برلین و در پناهگاهی زیر خروارها آوارِ به‌جامانده از پایتخت رایش به زندگی خود خاتمه دهد.

ایان کرشاو در دو جلد «دوران سرمستی» و «دوران ویرانگری» زندگی هیتلر را به زیبایی به تصویر کشیده و برای این کار پژوهش بسیار گسترده ای را انجام داده، اسناد و مدارکی را کاویده که تاکنون هیچ پژوهشگری بدان‌ها نپرداخته است. این کتاب به یقین موثق‌ترین زندگی نامه هیتلردر دوران ماست.این کتاب را نشر ثالث با ترجمه محسن عسگری جهقی منتشر و برای عرضه در نمایشگاه کتاب به قیمت ۱۸۰ هزار تومان آماده کرده است.


منبع: بهارنیوز

اپرای «خیام» آخر خرداد به صحنه می‌رود

به گزارش مهر، بهروز غریب‌پور درباره وضعیت تولید اپرای عروسکی «خیام» به ما گفت: میکس موسیقی اپرای عروسکی «خیام» شروع شده و کار ساخت دکور این اپرا تمام و دکور نصب شده است. ما از نیمه دوم اردیبهشت ماه نیز برای تکمیل گروه بازی‌دهندگان عروسک و آمادگی گروه برای برپایی رپرتوآر اپراهای عروسکی، کارگاهی آموزشی برپا می کنیم.
 



وی اظهار کرد: از اول خردادماه تمرین گروه برای اپرای عروسکی «خیام» آغاز می شود و امیدوارم در پایان خردادماه این اپرای عروسکی را روی صحنه ببریم.

سرپرست گروه تئاتر «آران» ادامه داد: قرار است بعد از اجرای اپرای عروسکی «خیام» در تهران، این اپرای عروسکی را در زادروز خیام در شهر نیشابور هم اجرا کنیم. ما پیش از این اپرای «رستم و سهراب» را در خراسان که زادگاه فردوسی است و «حافظ» را در شیراز به صحنه برده بودیم.

غریب پور درباره برنامه گروه تئاتر «آران» برای برپایی رپرتوآر اپراهای عروسکی این گروه، یادآور شد: ما بعد از اجرای اپرای «خیام» به اجرای اپراهای عروسکی دیگر این گروه خواهیم پرداخت. گروه تئاتر «آران» عناوین ۵ گانه شاعران بی نظیر ایران شامل فردوسی، حافظ، مولوی، سعدی و خیام را که بازگوی اندیشه های ایرانی هستند، اجرا می کند. مدت هاست که اپرای عروسکی «مکبث» را هم اجرا نکرده ایم که در رپرتوآر پیش رو آن را هم اجرا خواهیم کرد. همچنین در ایام ماه محرم، اپرای عروسکی «عاشورا» را هم به صحنه خواهیم برد.

وی درباره اجراهای بین المللی گروه تئاتر «آران» توضیح داد: صحبت هایی برای اجرای اپراهای عروسکی «آران» در خارج از کشور شده است و چه بسا اولین اجرای بین المللی در سال جاری برای اپرای «خیام» باشد. شهر میلان ایتالیا هم متقاضی اجرای اپرای عروسکی «عاشورا» است.

این کارگردان عرصه تئاتر تأکید کرد: دعوت هایی برای اجراهای بین المللی گروه وجود دارد ولی اجرای بین المللی آثار بستگی به شرایط گروه و طرف مقابل دارد و تا از منابع مالی و حامیان اجراهای خارجی مطمئن نشویم، اقدامی در این زمینه نخواهیم کرد.

غریب پور درباره عوامل اپرای عروسکی «خیام» افزود: خوشبختانه تیم خواننده و آواگران این اپرا اعم از محمد معتمدی، اسحاق انور، وحید تاج، مهرداد ناصحی، مهدی امامی، روشنک کی منش، حامد فقیهی و مهدی ذوالقدر و بسیاری دیگر از هنرمندانی که در اپراهای «سعدی» و سایر آثار با من همکاری داشتند، به طرز زیبایی در اپرای «خیام» همکاری کردند. امید زنده نام به عنوان یک فارغ التحصیل مسلط موسیقی کار میکس موسیقی «خیام» را انجام می دهد و فرنوش بهزاد رهبری کنسرت و امیر بهزاد آهنگسازی این اثر را بر عهده داشته اند.

وی در پایان اظهار امیدواری کرد که ماحصل کار تیم موفق موسیقی اپرای عروسکی «خیام» مورد پسند مخاطبان اپراهای عروسکی گروه تئاتر «آران» قرار گیرد.


منبع: بهارنیوز

تحسین آرامش و فضای جشنواره فجر

این پخش‌کننده بین‌المللی فیلم و کارشناس سینما که یکی از غرفه‌داران بخش بازار جشنواره جهانی فجر امسال بود، در گفت‌وگویی با ایسنا در پاسخ به اینکه با توجه به برگزاری منظم این دوره از جشنواره جهانی فجر،  چه ارزیابی‌ای از این رویداد و به ویژه بخش بازار آن دارد، آن هم در شرایطی که سومین سال تفکیک جشنواره جهانی و ملی فجر را شاهد بوده‌ایم؟ بیان کرد: به نظرم تغییر و تحول و پیشرفت در این جشنواره محسوس است و البته نباید فراموش کرد که اصولا برگزاری جشنواره کار سختی است و برگزاری یک جشنواره بین‌المللی خیلی سخت‌تر. حال اگر قرار باشد چنین جشنواره‌ای با عنوان بین‌المللی در ایران برگزار شود، با یک امر غامض و پیچیده روبرو خواهیم بود، اما آقای میرکریمی نشان داده از پس این کار برمی‌آید و ایده‌های خیلی خوبی دارد.
بخش‌های جنبی‌ که سال‌ها مغفول مانده بود
او افزود: کیفیت فیلم‌های انتخاب شده در جشنواره امسال با توجه به محدودیت‌هایی که وجود دارد خیلی خوب بود. ضمن اینکه یک اتفاق مثبت، درنظرگرفتن بخش‌های مختلف جنبی مثل سینمای وحشت، سینمای بالتیک یا سینمای کره بود واینها اتفاقا از مسائلی است که باید در یک جشنواره بین‌المللی وجود داشته باشد درصورتی که سال‌ها مغفول مانده بودند.
اطبایی ادامه داد: در این دوره از جشنواره کارگاه‌های آموزشی و تخصصی خیلی خوب پیگیری شدند وگرچه چندان از کیفیت آن‌ها به طور دقیق مطلع نیستم، اما در جریان هستم که استقبال خوبی صورت گرفت و در کارگاهی که خودم در بازار فیلم داشتم هم مشاهده کردم که جوانان با انگیزه خوب حضور داشتند. همچنین از دیگر نقاط مثبت جشنواره مدرسه دارالفنون بود که ایده جذابی است و بالاتر از تمام این‌ها باید به آرامشی اشاره کرد که در جشنواره وجود داشت؛ آرامشی که به سادگی به دست نمی‌آید.
تحسین آرامش و فضای جشنواره جهانی فجر
وی با اشاره به اینکه «مطمئنا بخشی از این مسئله از شخصیت خود رضا میرکریمی می‌آید» گفت: واقعا در دیگر رویدادهای سینمایی ایران ما این آرامش را کمتر می‌بینیم و حتی گاهی اصلا نمی‌بینیم. به طوری که هر فرد برای ساده‌ترین کارها مثل فیلم دیدن یا غذا خوردن هم با تنش روبرو می‌شود، اما اینجا به فضایی تبدیل شده که هنرمندان و سینمادوستان با اشتیاق در این مجموعه حضور داشته و از آن لذت می‌بردند و چارسو به عنوان محل برگزاری جشنواره جهانی فجر به یک پاتوق خوب تبدیل شده‌ که از این جهت به نظرم قابل تحسین است.
اطبایی در ادامه بیان کرد: درباره بخش بازار هم باید بگویم که اولا شکل و شمایل هنری و گرافیکی این بخش دارای استاندارد بالایی است و البته این کیفیت بالای هنری  را در تمامی اقلام، از پوسترها تا مواد تبلیغی می‌توان مشاهده کرد. تنها نکته‌ای که در این بخش به عنوان یک نقطه منفی می‌توانم اشاره کنم، کیفیت مهمان‌های جشنواره و بازار است و فکر می‌کنم این موضوع آن طور که باید همگام با بخش‌های دیگر جشنواره پیش نرفته است.
او در این‌باره توضیح داد: دلیلم برای بیان این مسئله هم این است که ظرفیت سینمای ایران بسیار بالاست و در صورت استفاده از تمام ظرفیت سینمای ایران و با یک برنامه‌ریزی بهتر در درازمدت می‌شد کیفیت مهمانان جشنواره و بازار را بالا برد. از مشکلات مربوط به صدور روادیدها و تنگناهای مهمانان برای سفر به ایران مطلعم اما باز هم باید گفت با برنامه‌ریزی و بهره گیری حرفه ای از تمامی ظرفیت‌های سینمای ایران، می‌توان کیفیت مهمان‌ها و شرکت کننده‌های بین‌المللی جشنواره و بازار را ارتقا بخشید. در همین جشنواره هم سینماگران سرشناسی مانند ویکتور اریسه، فردریک تور فردریکسون، محمد ملس، سمیح کاپلان اوغلو، یشیم اوستائوگلو و زکی دمیربوکوز حضور داشتند.
انتقاد از بزرگداشت کیارستمی در ایران
وی اضافه کرد: نقد دیگرم به بخش بزرگداشت آقای کیارستمی است که انتظار من بسیار بیش‌تر از این بود و سیف‌الله صمدیان زحمت خود را کشیده بود، اما شأن و جایگاه آقای کیارستمی توقع همگان را از برنامه بزرگداشت در کشور خودش بیشتر می‌کند. در این بخش هم از همه ظرفیت‌های سینمای ایران استفاده نشده بود.این کارشناس سینمایی  در پاسخ به اینکه چطور می‌توان ضعف اشاره شده را برطرف کرد؟ گفت:‌ از زمانی که بحث جدایی بخش ملی و بین‌الملل جشنواره فجر مطرح شد یکی از پیشنهاداتم این بود که روی سینمای منطقه متمرکز شویم، منظور سینمای خاورمیانه، آسیای میانه و قفقاز است و اگر این تمرکز صورت گیرد هم جشنواره و هم بازار هویت پیدا می‌کنند.
وی ادامه داد: در این صورت راهبرد ما هم مشخص‌تر می‌شود؛ یعنی با یک تلاش و با توجه به کیفیت و جایگاه سینمای ایران می‌توانیم از ظرفیت موجود استفاده کنیم و تهران و جشنواره جهانی فجر را به مرکز سینمای منطقه تبدیل کنیم. آن وقت دیگر طبیعی است که اگر فردی اعم از خریدار، پخش‌کننده، منتقد، برنامه‌ریز یا مدیر جشنواره که به دنبال یک فیلم از این منطقه باشد، به این فکر کند که تهران و جشنواره جهانی فجر بهترین جا برای رسیدن به مقصود است. بنابراین هویت بخشیدن به جشنواره مهمترین گامی است که در سیاست‌گذاری این رویداد باید برداشته شود.
جشنواره را هویت‌مند کنیم
محمد اطبایی اضافه کرد: من به نظر دوستان احترام می‌گذارم ولی واقعا بخش مسابقه بین‌الملل چقدر به کار سینمای ایران می‌آید؟ البته نمی‌گویم نباید این بخش وجود داشته باشد اما معتقدم با توجه به امکانات مالی و انسانی و اینکه نمی‌توانیم جشنواره‌های بین‌المللی متعدد برگزار کنیم، بودجه تعریف شده برای جشنواره جهانی فجر را کمی هویت‌مندتر هزینه کنیم؛ یعنی حتی بخش مسابقه را نیز ویژه تولیدات منطقه کنیم یا بخش‌های جنبی را هم به همین شکل دنبال کنیم.
وی گفت: البته می‌توان یک بخش جنبی هم برای سینمای جهان داشت ولی جا دارد که تمرکز بیشتر جشنواره روی سینمای منطقه باشد و به‌تبع آن، بخش بازار هم به همین شکل پیش خواهد رفت و به این ترتیب جشنواره سنگ بنایی برای کار در منطقه می‌شود  که برنامه‌های مختلفی می‌توان برای آن طراحی کرد و از جمله صندوق‌های مالی برای تولیدات مشترک در میان کشورهای منطقه.این پخش‌کننده بین‌المللی فیلم‌های سینمایی که عرضه خارجی فیلم‌هایی همچون «عصبانی نیستم» و «لانتوری» را دراختیار دارد،  در پاسخ به اینکه با توجه به موفقیت فیلم‌های ایرانی در جشنواره‌های اروپایی و آسیایی آیا باز هم باید تمرکز جشنواره جهانی فجر فقط روی کشورهای منطقه باشد؟ اظهار کرد: در راس جشنواره‌های سینمایی آسیا جشنواره “پوسان” کره جنوبی قرار دارد که به نظرم خوب جا افتاده‌ است، هر چند آن‌ها روی کشورهای شرق آسیا متمرکز می‌شوند و فکر می‌کنم جشنواره فجر می‌تواند با توجه به موقعیت جغرافیایی خود، ام‌القرای سینمای منطقه شود. این ایده‌ای است که خیلی خوب می‌تواند پرورانده شود و به موفقیت برسد چون ما در منطقه یک رویداد سینمایی به آن شکل جدی که تولیدات همه مناطق وکشورها را پوشش دهد، نداریم. گرچه جشنواره فیلم دبی یکی از نمونه‌ها است ولی روی تولیدات خاورمیانه متمرکز است و راهبرد متفاوتی هم دارد و روی فیلم‌های غیرعرب خاورمیانه چندان متمرکز نیست. حتی جشنواره هایی مانند باتومی و تفلیس در گرجستان، زردآلوی طلایی در ارمنستان، دوشنبه در تاجیکستان و اروسیا در قزاقستان هم نتوانسته اند سینمای منطقه را به خوبی پوشش دهند.
اطبایی درباره حضور بازرس فیاپف برای ارزیابی و امتیازدهی جشنواره جهانی فجر و اینکه  آیا این رویداد سینمایی می‌تواند امتیاز خوبی بگیرد هم گفت: به نظرم باید توقعات را منطق بر واقعیت‌های جشنواره بالا ببریم و نباید این اشتباه را هم کرد که فیاپف جشنواره‌ها را براساس کیفیت در درجه‌های A و B و غیره تقسیم بندی می‌کند، چون این یک اشتباه مصطلح است. این فدراسیون، جشنواره‌ها را در عناوینی تحت “جشنواره های فیلم بلند رقابتی” (شامل کن، برلین، ونیز،لوکارنو، سن سباستین، کارلو وی واری، توکیو، شانگهای، مسکو، مادل پلاتا، مونترال، قاهره، ورشو، شب های سیاه تالین، ورشو، هند در گوآ)، “جشنواره‌های فیلم بلند رقابتی تخصصی” (شامل ۲۵ جشنواره) ، “جشنواره‌های فیلم بلند غیر رقابتی” (شامل تورنتو و وین) و “جشنواره‌های فیلم کوتاه و مستند” (شامل تامپره، اوبرهاوزن، بیلبائو، کراکو، سن پترزبورگ) تقسیم‌بندی می‌کند که در این تقسیم‌بندی‌ها جشنواره‌های معتبری مانند سان دنس، ترایبکا، تلوراید، رتردام، کلرمون فران، هات داکس و… قرار نگرفته‌اند.
قرارگیری بعضی جشنواره‌ها در فیاپف مثل سَم است
او ادامه داد: براین اساس اتفاقا معتقدم جشنواره جهانی فجر نباید چندان به دنبال قرار گرفتن در این رده بندی باشد چرا که آنگاه ملزم به رعایت مقررات سفت و سخت فیاپف خواهد بود. قرار گرفتن در ردیف جشنواره‌های فیلم بلند رقابتی بسیار دشوار است و از طرفی این برای بعضی از جشنواره‌ها مثل سم است! رعایت مقررات فیاپف مانند الزام اولین حضور جهانی و یا بین‌المللی فیلم‌ها در بخش مسابقه اصلی برای بسیاری از جشنواره مانند ورشو، قاهره، تالین، هند و … تبدیل به یک کابوس شده است و بدون رودربایستی مگر ما چقدر می‌توانیم در این وضعیت فیلم‌هایی با کیفیت را آن هم با توجه به محدودیت‌هایی که داریم برای جشنواره انتخاب کنیم.وی خاطرنشان کرد: این رده‌بندی‌ها همیشه به نفع ما نیست در حالی که یک جشنواره تخصصی و متمرکز در سطح منطقه می‌تواند ما را به هدف‌های واقع بینانه رسانده و در ارتقاء صنعت سینما ایران موثر باشد.
اطبایی در پاسخ به اینکه برای ارتقاء سطح جشنواره و متمرکز شدن آن در سطح منطقه چقدر رسانه‌های خارجی می‌توانند تأثیرگذار باشند؟ گفت: واقعا رسانه‌ها یکی از ستون‌های جشنواره‌های بین‌المللی فیلم هستند ونبود رسانه‌های خارجی شاخص در جشنواره امسال برای ما قابل درک است چون بخشی از مهمانان هم نتوانستند ویزا دریافت کنند و همزمانی جشنواره امسال با ایام انتخابات حساسیت‌ها را برای ورود مهمانان خارجی بیشتر کرد؛ به طوری که حتی یک مهمان انگلیسی هم نتوانسته ویزا بگیرد و از میان آمریکایی‌ها هم تنها دو نفر تصور می کنم توانستند مجوز ورود به کشور را پیدا کنند و غالب رسانه های تاثیرگذار دنیا از آمریکا و انگلستان هستند.او تاکید کرد: این درحالی است که اگر براساس ارزیابی فیاپف یک جشنواره بین‌المللی شناخته شویم اصلا چنین بهانه‌هایی قابل قبول نیست و آن‌ها نمی‌پذیرند که مثلا فیلمی در بخش مسابقه باشد، فیلمسازش هم اهل انگلستان باشد و ما نتوانیم او را به کشور دعوت کنیم.
تاثیر رسانه‌های خارجی در معرفی جشنواره فجر
وی یاداور شد: در دهه ۶۰  و ۷۰  رسانه‌های بین‌المللی زیادی در جشنواره فجر داشتیم به خصوص از ورایتی و هالیوود ریپورتر که پوشش جشنواره توسط این رسانه‌های معتبر سینمایی بسیار در شناخته شدن جشنواره فجر کمک کرد، پس بی‌تردید حضور رسانه‌های بین‌المللی لازم است.این کارشناس افزود: البته امسال یک اتفاق خوب در جشنواره افتاد و آن‌ هم راه‌اندازی داوری “نتپک” (شبکه ارتقای سینمای آسیا) بود که داوران آن در جشنواره حضور داشتند و جا دارد “فیپرشی” هم بتواند هیأت داوران خود را در جشنواره جهانی فجر شکل دهد و این داوری ها در بین المللی تر شدن جشنواره کمک زیادی می کنند.
زمان برگزاری جشنواره؛ بهمن یا اردیبهشت؟
اطبایی در پایان این گفت‌وگو درباره اینکه آیا بازگشت این جشنواره به شکل قبل و همزمان با بخش ملی می‌تواند بهتر باشد؟ گفت: همچنان فکر می کنم دو بخش ملی و بین المللی باید در یک مقطع زمانی برگزار شوند و زمان فعلی جشنواره جهانی فیلم فجر و نزدیکی آن به جشنواره کن شماری از مهمانان جشنواره را از سفر به تهران منصرف می کند. به همین دلیل فکر می‌کنم جشنواره جهانی و ملی می‌توانند در همان بهمن ماه اما در مدتی طولانی تر، مثلا ۱۵ روز برگزار شوند، پنج روز اول به بخش جهانی و ده روز بعدی به بخش ملی اختصاص یابد.


منبع: بهارنیوز