پرستویی:دیگر رغبتی برای بازیگری ندارم

مهمترین بخشهای اظهارات پرستویی به شرح زیر است :

+ در دیدار با بهرام بیضایی از او پرسیدیم چرا نمی‌آیید؟ جواب داد چه تضمینی وجود دارد که کار کنم؟ این‌ها حالم را بد می‌کند.

+خیلی سینمای ما حقیر شده است. دیگر رغبتی برای بازیگری ندارم.

+من بلدم با فیش حقوقی‌ام زندگی کنم.

+بازیگر خوب بودن فقط بازی خوب نیست.

+من در بازیگری آمده‌ام خودم را پیدا کنم. بازیگری برای من وظیفه است.

+داریم تماشاچی را به ساده‌نگری سوق می‌دهیم.

+هر وزارت‌خانه‌ای برای خودش اختیاری دارد. تنها وزارت‌خانه‌ای که مستقل نیست و به همه جا باید جواب پس بدهد وزارت ارشاد است.

+الان رقابتی وجود دارد که چه کسی پر فروش است؟ آیا قبلا وضعیت کمدی ما این بود؟

+چه دلیلی دارد سالی ۱۰۰ تا فیلم بسازیم؟چه کمکی به سینمای ما می‌کند؟

+به روحانی نقد دارم اما می گویم توپ را نباید همیشه به زمین دولت بیندازیم

+مردم ایران نشان داده‌اند هر جا به آنها توجه نشان دادید و احترام گذاشتید به میدان آمده‌اند.

+به خاطر اتفاقات این روزها دل من به درد می‌آید. باید ببینیم مردم به کجا رسیده‌اند که این اتفاقات افتاده است.

+فیلم “خانه کاغذی” به خاطر همین اتفاقات قربانی شد. اینها حال من را بد می‌کند.

+همیشه یاد گرفته‌ایم خودمان را سانسور کنیم. اما این تکیه کلام من است که می‌گویم همیشه توپ را توی زمین دولت نیندازیم.هر چند این سوال را دارم که اصلا آقای روحانی خانه سینما و اهالی سینما را می‌شناسد؟

+داریم تماشاچی را به سمت و سویی هدایت می‌کنیم که انگار قرار نیست دیگر فیلم جدی ببیند.

+من پرکارترین و پرپیشنهادترین هنرپیشه‌ام اما کار نمی‌کنم. مخاطب برای من مهم است. و نمی‌گویم مخاطب کیلویی چند و پولم را بگیرم و بروم؟
منبع: بهارنیوز

فیلم‌سازی با کمترین امکانات

عاطفه محرابی
روزنامه بهار
«پناهگاه» نخستین مستند بلند عباس سندی است. سندی فارغ‌التحصیل انجمن سینمای جوانان بوده و ساخت فیلم کوتاه داستانی را از سال ۱۳۷۹ آغاز کرده است. او تاکنون کارگردانی و تصویربرداری چندین فیلم کوتاه و مستند را برعهده داشته که این آثار در جشنواره‌های مختلف به نمایش درآمده و جوایزی را نیز کسب کرده‌اند. مستند «پناهگاه» در سی وسومین جشنواره فیلم فجر حضور داشت و تاکنون نیز در چندین جشنواره جهانی چون جشنواره‌های سیدنی استرالیا، بیگ اسکای، نیو اورلئان، آناپولیس آمریکا و لچه ایتالیا حضور داشته است. این مستند درباره مکانی در حومه شهر رشت است که برای نگهداری و درمان حیوانات مختلف احداث شده و مدیریت آن را زنی جوان برعهده دارد. «پناهگاه» در حال حاضر در گروه سینمایی هنروتجربه در حال اکران است.
***
 درباره شیوه آشنایی‌تان با خانم محجوب و فعالیتی که دارند توضیح دهید.
آشنایی من با خانم محجوب، بسیار اتفاقی بود. سال ۱۳۹۰،در حال ساختن یک فیلم کوتاه داستانی بودم و برای چند سکانس کوتاه در آن فیلم نیاز به یک گربه خانگی داشتم. شخصی که خانم محجوب را می‌شناخت، ایشان را به من معرفی کرد و در نهایت موفق شدم آن چند سکانس را ضبط کنم. بعد از آن آشنایی کاملا ذهنم متوجه ایشان و فعالیت‌هایی بود که در زمینه حمایت از حیوانات انجام می‌دهند و مطمئن بودم که می‌خواهم فیلمی در این مورد بسازم. بعد از حدود یک سال، موضوع را با خانم محجوب در میان گذاشتم و ایشان با توجه به آنکه فعالیت خود را گسترش داده و به مکانی در حومه شهر رفته بودند اما با این کار موافقت کردند. در ادامه با کمترین امکانات تولید یعنی فقط یک دوربین و سه پایه شروع به کار کردم. آیا خانم محجوب به جز حضور در پناهگاه هیچ فعالیت دیگری ندارند؟ به این دلیل می‌پرسم که ما در طول فیلم ایشان را فقط در فضای پناهگاه می‌بینیم و او هیچ‌وقت در فیلم شما از این فضا خارج نمی‌شود. شخصا به عنوان مخاطب ترجیح می‌دادم که ایشان را در اجتماع و برخورد با افراد دیگری که در شهر حاضر هستند نیز ببینم.
در خود فیلم به این مساله اشاره می‌شود که او حتی شغل اصلی خود که فعالیت در یک دانشگاه بوده است را رها کرده تا بتواند امور مربوط به پناهگاه را با دقت بیشتری انجام دهد. حداقل در آن زمانی که مشغول تولید فیلم و تصویربرداری کار بودم، ایشان به‌طور تمام وقت و بدون حتی یک روز تعطیلی مشغول کار بودند. به همین دلیل بخش زیادی از روابط ایشان با دیگران از طریق تماس‌های تلفنی صورت می‌گرفت. البته قطعا خانم محجوب روابط معمولی و چهره به چهره هم با دیگران در خارج از فضای پناهگاه داشت اما چندان موضوعیتی نداشت که بخواهم آنها را در فیلم قرار دهم. از طرفی من با خودم و کاراکترهای فیلم قرار گذاشته بودم که به هیچ وجه حضورم تاثیری در فعالیت‌های آن‌ها نداشته باشد و اینکه آنها برای من و دوربین، کاری را انجام ندهند. آیا برای این مستند فیلم‌نامه‌ای تهیه شد یا صرفا جذابیت سوژه شما را به سمت ساخت و پیشبرد مسیر این مستند می‌کشاند؟
فیلم‌نامه دقیق و کاملی نداشتم چون بخش زیادی از روند فیلم را امور جاری خود پناهگاه تعیین می‌کرد اما واقعا تلاش کردم،خط داستانی مشخصی را برای روایت موضوع پیدا کنم که متاسفانه تا پایان زمان تصویربرداری و حتی تدوین، موفق به این کار نشدم. ولی فکر می‌کنم موضوعاتی که در فیلم مطرح می‌شود، جذابیت کافی برای مخاطب دارد تا بتواند فیلم را دنبال کند. ضمن این‌که در مرحله تدوین تلاش شده، روند کلی فیلم دارای نظم مشخصی باشد.

 چه میزان راش برای این مستند تهیه کردید؟
تصویربرداری این فیلم، یک سال و نیم طول کشید و در این مدت حدود ۲۵ ساعت راش تهیه شد که در نهایت به نسخه ۷۵ دقیقه‌ای فعلی رسیدیم. به نظرتان اگر این مستند در قالب مستندی کوتاه یا نیمه‌بلند ساخته می‌شد، نمی‌توانست موفق‌تر باشد؟ چون به نظر می‌آید سکانس‌هایی در فیلم شما وجود دارند که حذف آن‌ها آسیبی به کلیت فیلم نمی‌زند. مثل سکانس خاک کردن جسد اسب.البته با مثالی که زدید موافق نیستم؛ چون وجود سکانس دفن جسد اسب، نمونه‎ای برای نشان دادن مشکلات موجود در این پناهگاه است. خیلی از حیواناتی که در پناهگاه کارهای درمانی و مراقبتی روی آن‌ها انجام می‌شود، نمی‌توانند سلامتی خود را بازیابند و در پایان از دست می‌روند. به همین دلیل وجود آن سکانس در فیلم ضروری بود. اما این‌که فیلم می‌توانست کوتاه‌تر باشد، با شما موافقم. ولی نه در حد یک فیلم کوتاه مستند یا نیمه بلند، بلکه شاید تعدادی از سکانس‌ها و پلان‌های فیلم می‌توانستند چند ثانیه کوتاه‌تر بشوند. تاثیری که این ثانیه‌های اضافه روی برخی مخاطبان می‌گذارد، ممکن است آن‌ها را به این نتیجه برساند که فیلم حاضر مثلا ۲۰ یا ۳۰ دقیقه باید کوتاه‌تر شود در صورتی که خودم فکر می‌کنم مجموع زمانی که شاید می‌توانست از فیلم کم شود، کمتر از ۳ دقیقه است. ضمن این‌که من از مخاطبان، واکنشی که حاکی از طولانی بودن فیلم برای آن‌ها باشد را ندیدم و اکثرا با فیلم ارتباط خوب و کاملی برقرار کرده بودند.

 با توجه به نام فیلم و آنچه مستند شما بر آن تمرکز کرده، به نظر می‌رسد سوژه اصلی شما در این مستند خودِ مکانِ پناهگاه بوده است و نه خانم محجوب. آیا همین را مدنظر داشتید؟
بله، برای من مهم بود که ما با خود پناهگاه و فعالیت‌های مربوط به آن و افراد مختلفی که در آنجا مشغول به کار هستند آشنا شویم اما خانم محجوب به عنوان موسس این پناهگاه، حضور بیشتری در لحظات فیلم دارند.

 به چه دلیل قالب مستند مشاهده‌گر را برای فیلم‌تان مناسب‌تر دیدید؟
این سوال قبلا به شکل دیگری هم از من پرسیده شده است اما جوابی قانع کننده‌تر از علاقه شخصی خودم به این نوع از روایت، نداشته‌ام. می‌دانم این شیوه را نمی‌توان در هر موضوعی برای ساخت مستند به اجرا درآورد اما سوژه ما پتانسیلش را داشت که با این شیوه روایت شود.فیلم شما در جشنواره‌های بین‌المللی حضور داشته‌است. از بازخورد مخاطبان خارجی در این جشنواره‌ها بگویید.متاسفانه موفق به حضور در جشنواره‌های بین‌المللی نشدم اما از طریق فضای مجازی با برخی از مخاطبان خارجی در ارتباط بودم و آن‌ها ضمن آشنا شدن با این پناهگاه، علاقه‌مند بودند که از خانم محجوب و پناهگاهش حمایت کنند و تا جایی که اطلاع دارم این کار را انجام داده‌اند.

 درخصوص اکران در هنروتجربه و بازخوردهای داخلی بگویید.
طبیعی است که اکران هنروتجربه برای فیلم‌سازان مستقل امتیاز بزرگی است چون می‌توانند با مخاطبان ارتباط واقعی برقرار کنند و متوجه شوند که آیا فیلمی که ساخته‌اند به جز اکران‌های جشنواره‌ای هم پتانسیل دیده شدن دارد یا نه.اما بسیاری از فیلم‌هایی که در این گروه به نمایش در می‌آیند، اساسا مستقل نیستند! یعنی میزان هزینه تولید آن‌ها که یکی از نشانه‌های فیلم‌سازی مستقل است، بسیار بیشتر از حد این نوع از فیلم‌سازی و به اندازه سایر تولیدات سینمای ایران است و به هیچ وجه اکران‌های هنروتجربه – به غیر از معدود مواردی- منجر به بازگشت سرمایه آن‌ها نمی‌شود.
در مورد فیلم «پناهگاه» می‌توانم بگویم هزینه تولید و پخش جشنواره‌ای آن در مجموع کمتر از ۱۰ میلیون تومان بوده است و با توجه به این‌که این مبلغ را خودم تامین کرده‌ام، چنانچه فیلم موفق به بازگشت همین مقدار کم هزینه تولید هم در اکران نشود، مسئولیتی متوجه کسی غیر از خود من نخواهد بود.
منبع: بهارنیوز

تلخی جامعه از فیلم‌های من بیشتر است

کیانوش عیاری با اشاره به فیلم «بیدار شو آرزو» درباره تلخی و تاثیرگذاری فیلم هایش و دلیل توقیف آنها بیان کرد: عده ای هستند که همیشه نگران هستند و برای این نگرانی بهانه‌های گوناگونی دارند، اما باید توجه کنیم وقتی عارضه ای اجتماعی در یک فیلم مطرح می شود نمی توان تلخی آن عارضه را بهانه‌ای برای برخورد با فیلم کرد بلکه باید توجه داشت که بعضی عارضه های اجتماعی مثل فقر، فساد، فحشا و… می توانند تلخی های بسیار بدتری در جامعه داشته باشند.


 

وی ادامه داد: شکی نیست که در جامعه اتفاقات بسیار تلخ‌تری رخ می دهد و این دلواپسی باید به اجتماع بازگردد و متوجه جامعه ای شود که می تواند از فیلم من خیلی تلخ تر باشد.عیاری در بخش دیگری از سخنانش درباره فیلم هایی که از وی و یا دیگران توقیف می شود و گاهی فیلمی ممکن است بعد از سال‌ها دیگر ارزش اولیه خود را نداشته باشد، اظهار کرد: بعضی از فیلم ها بعد از سال ها همچنان تازه هستند و بسیاری از فیلم ها هم بیات می شوند و موضوعیت خود را از دست می دهند. گاهی هم ممکن است فیلمی توقیف نشود مثلا بسیاری از فیلم های خود من شاید توقیف نشده اند اما اتفاقات پیچیده ای شامل حالشان شده است که پایمال شده اند.

کارگردان فیلم «خانه پدری» عنوان کرد: به نظر من همین اکرانی که برای فیلم «خانه پدری» در گروه سینمایی «هنر و تجربه» در نظر گرفته اند نوعی توقیف کردن است. این فیلم را از سر خود باز کرده اند و اکران در این شرایط با توقیف تفاوت چندانی ندارد.عیاری در پایان گفت: چه تعداد از مخاطبان ممکن است به سینماهای «هنر و تجربه» بیایند و این فیلم را ببینند البته تماشاگرانی خیلی مصّر هستند و ممکن است فیلمی قله قاف هم نمایش داده شود و آن را ببینند اما «خانه پدری» یک فیلم کاملا عمومی است و صرفا برای مخاطب نخبه نیست.
منبع: بهارنیوز

رقابت نابرابر آثار تالیفی و ترجمه

این داستان‌نویس در گفت‌وگو با ایسنا درباره استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه به نسبت آثار تالیفی، اظهار کرد: معمولا آثار ترجمه گزیده انتخاب می‌شوند. مترجم و ناشر فیلترهای موثری هستند که از انبوهی آثار شاخص یک کشور تعدادی را گلچین، ترجمه و به بازار نشر عرضه می‌کنند، و این پالایش در درازمدت منجر به اعتماد مخاطبان شده است. نمی‌توانیم آثار داخلی را با همه محدودیت‌های چاپ و نشر با کیفیت این آثار دستچین‌شده مقایسه کنیم و بعد توقع داشته باشیم در این رقابت نابرابر دست بالا را هم داشته باشیم.او افزود: جدا از این نکته مهم‌، آشنایی با فرهنگ‌ها و داستان‌های ملل دیگر به خودی خود دارای جذابیت و کشش ذاتی است که در نهایت منجر به استقبال بیشتر مخاطب از آثار ترجمه در کشور ما و بسیاری از کشورهای دیگر جهان شده است.

گوهری درباره تأثیر نویسندگان بر استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه نیز اظهار کرد: نویسنده ایرانی با همه محدودیت‌ها و کاستی‌ها اثرش را تولید می‌کند و به ناشر می‌سپارد. به نظر می‌رسد رسانه‌ها و بنگاه‌های نشر تاثیر بیشتری می‌توانند روی مخاطب داخلی داشته باشند تا نویسنده‌ای که مهمترین رسالتش نوشتن است و بس. اگر این بده و بستان فرهنگی به تعادل برسد جای نگرانی ندارد. متاسفانه جامعه محدود کتاب‌خوان ما بیشتر به یک بازار یک‌طرفه تبدیل شده است و عملا ما در ترجمه آثار داخلی توفیق چندانی نداشته‌ایم.
 
او در ادامه اضافه کرد: مهم‌ترین مشکل مولفان در ترجمه و پیوستن به این شاهراه جهانی نبود زیرساخت و بسترسازی مناسب برای معرفی به مخاطبان خارجی است. در یک جامعه امن و سالم نویسنده توانمند این امکان را پیدا می‌کند که تولید و اثر خود را به بهترین شکل ممکن به مخاطب عرضه کند و از منافع مادی و معنوی اثر هنری خود بهره‌مند شود. بعد از چهره‌سازی و رسیدن به جایگاه درخور مولف در کشور خودش، اگر اثر پتانسیل و ظرفیت مطرح شدن را داشته باشد مترجمان و بنگاه‌های نشر خارجی برای ترجمه و معرفی آثار نویسنده صاحب‌نام اظهار تمایل می‌کنند و آن‌چه باید، در یک پروسه گام به گام و منطقی اتفاق می‌افتد.این نویسنده خاطرنشان کرد: متاسفانه این بسترسازی به دلایل اجتماعی و سیاسی در کشور ما کمتر مهیا بوده است. البته سانسور و مشکلات چاپ و نشر و نبود فرم‌های روایی جذاب و …. تکمیل‌کننده این پازل هستند.

گوهری درباره تأثیر رسانه‌ها بر این موضوع نیز گفت: رسالت یک رسانه بی‌طرف و موثر، معرفی بهترین‌های نشر داخلی است. یکی از عوامل مهم در ایجاد بسترسازی مناسب برای جهانی شدن ادبیات یک کشور که پیش از این ذکر شد، معرفی آثار شاخص و مهم ادبی به مخاطب سرگردان و بلاتکلیف است.او اضافه کرد: ظهور و جلوه کار رسانه‌ای فراگیر باید منجر به فروش و جذب مخاطب بیشتر و در نهایت رونق چرخه بازار نشر شود. یکی از آسیب‌های کار رسانه‌ای نگاه خودی و ناخودی به نویسندگان و تبعیض در معرفی آثارشان است.
منبع: بهارنیوز

اعلام برندگان جوایز گلدن گلوب ۲۰۱۸

به گزارش ایسنا، در این مراسم که با اجرای «ست مایرز» در هتل بورلی‌ هیلتون لس‌آنجلس برگزار شد در نهایت فیلم «سه بیلبورد» موفق به کسب چهار جایزه از جمله بهترین فیلم درام،‌ بازیگر زن دارم، فیلمنامه و بازیگر مرد نقش مکمل شد و فیلم «لیدی برد» نیز جایزه بهترین فیلم کمدی یا موزیکال را به خود اختصاص داد.
امسال «شکل آب» به کارگردانی «گیلرمو دل‌تورو» با نامزدی در هفت شاخه بیشتاز نامزدها بود اما در نهایت تنها به دو جایزه بهتری کارگردانی و موسیقی متن اکتفا کرد و «پُست» ساخته جدید «استیون اسپیلبرگ» نیز که در شش شاخه نامزد کسب جایزه بود دست خالی مراسم گلدن گلوب ۲۰۱۸ را ترک کرد.
در بخش تلویزیونی نیز سریال «دروغ‌های کوچک بزرگ» موفق به کسب جایزه بهترین مینی‌سریال یا فیلم تلویزیونی و سه جایزه بازیگری شد.
فهرست کامل نامزدها و برندگان هفتادوپنجمین دوره جوایز سینمایی و تلویزیونی گلدن گلوب (۲۰۱۸) به شرح ذیل است:
* بهترین فیلم درام
نامزدها: مرا به نامت صدا کن، دانکرک، پُست، شکل آب، سه بیلبورد خارج از اِبینگ میزوری
برنده: سه بیلبورد خارج از اِبینگ میزوری

*بهترین فیلم کمدی یا موزیکال  
نامزدها: هنرمند فاجعه، برو بیرون،‌ من، تونیا، برترین شومن، لیدی برد
برنده: لیدی برد
* نامزدهای بهترین کارگردانی
نامزدها: گیلرمو دل‌تورو (شکل آب)، مارتین مک‌دونا (سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری)، کریستوفرنولان (دانکرک)، ریدلی اسکات (تمام پول دنیا)، استیون اسپیلبرگ (پُست)
برنده: گیلرمو دل‌تورو (شکل آب)

*بهترین بازیگر مرد درام
نامزدها: تیموثی شلمی (مرا به نامت صدا کن)، تام هنکس (پُست)، دنیل دی‌لوئیس (موضوع فانتوم)، گری اُلدمن (تاریک‌ترین ساعت)، دنزل واشنگتن (رومن جی)
برنده: گری اُلدمن (تاریک‌ترین ساعت)

*بهترین بازیگر زن درام
نامزدها: جسیکا چستین (بازی مالی)، سالی هاوکینز (شکل آب)، فرانسس مک‌دورماند (سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری)، مریل استریپ (پُست)، میشله ویلیامز (تمام پول دنیا)
برنده: فرانسس مک‌دورماند (سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری)
*بهترین بازیگر مرد (کمدی یا موزیکال)
نامزدها: استیو کارل (نبرد جنس‌ها)،‌ آنسل الگورت (بچه راننده)، جیمز فرانکو (هرمند فاجعه)، هیو جکمن (بزرگترین شومن)،‌ دنیل کالویا (برو بیرون)
برنده: جیمز فرانکو (هرمند فاجعه)

*بهترین بازیگر زن (کمدی یا موزیکال)
نامزدها: جودی دنچ (ویکتوریا و عبدول)، هلن میرن (لذت طلب)، مارگت روبی (من، تونیا)، سیرشا رونان (لیدی برد)،‌ اما استون (نبرد جنس‌ها)
برنده: سیرشا رونان (لیدی برد)

* بهترین فیلم خارجی
نامزدها: یک زن شگفت‌انگیز (شیلی)، اول پدم را کشتند (کامبوج)،‌ در محو شدگی (آلمان)، بی‌عشق (روسیه)، میدان (سوئد)
برنده: در محو شدگی (آلمان)

* بهترین انیمیشن
نامزدها: بچه رئیس، نان‌آور، کوکو، فردیناند،‌ وینسنت دوست‌داشتنی
برنده: کوکو
* بهترین بازیگر نقش مکمل زن
نامزدها: مری جی.بلایژ (مادباند)، هونگ چائو (کوچک‌سازی)، الیسون جنی (من، تونیا)، اوکتاویا اسپنر (شکل آب)،  لاری میت کالف (لیدی برد)
برنده: الیسون جنی (من، تونیا)
* بهترین بازیگر نقش مکمل مرد
نامزدها: ویلم دفو (پروژه فلوریدا)،‌ آرمی هامر (مرا به نامت صد کن)، کریس پلامر (تمام پول دنیا)، سم راکوِل (سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری)
برنده: سم راکوِل (سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری)

* بهترین فیلمنامه
نامزدها: مارتین مک‌دونا (سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری)، گیلرمو دل‌تورو (شکل آب)، گرتا گرویگ (لیدی برد)، جاش سینگر و الیزابت هانا (پُست)، آرون سورکین (بازی مالی)
برنده: مارتین مک‌دونا (سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری)
* بهترین موسیقی اصلی متن
نامزدها: شکل آب، سه بیلبورد خارج از ابینگ میزوری، ماجرای فانتوم، پست، دانکرک
برنده: شکل آب (الکساندر دسپلات)
* بهترین ترانه
نامزدها: خانه( فردیناند)،‌ رودخانه قدرتمند (مادباند)، مرا به یاد بیاور(کوکو)، ستاره (ستاره)، این منم (برترین شومن)
برنده: این منم (برترین شومن)
******بخش تلویزیونی*****
* بهترین مجموعه تلویزیونی (درام)
نامزدها: تاج، بازی تاج و تخت، سرگذشت ندیمه،‌ چیزهای عجیب، این ما هستیم
برنده: سرگذشت ندیمه

* بهترین مجموعه تلویزیونی (کمدی یا موزیکال)
نامزدها: سیاه طور،‌ خانم میزل شگفت‌انگیز، استاد هیچ، اسمیلف،‌ ویل و گریس
برنده: خانم میزل شگفت‌انگیز
*بهترین بازیگر مرد (سریال درام) 
نامزدها: استرلینگ کی. براون (این ما هستیم)،‌ فردی هایمور (دکتر خوب)،‌ باب اودندیک (بهتره به سول زنگ بزنی)،‌ لیو شریبر (روی داناوان)،‌ جیسون بتمن (اوزارک)
برنده: استرلینگ کی. براون (این ما هستیم)

* بهترین بازیگر زن (سریال درام)
نامزدها: کاتریونا بالف (بیگانه)،‌ کلر فوی (تاج)،‌ مگی جیلنهال (شیطان)، کارتین لانگفورد (۱۳ دلیل)، الیرابت ماس (سرگذشت ندیمه)
برنده: الیرابت ماس (سرگذشت ندیمه)

* بهترین بازیگر مرد (سریال کمدی یا موزیکال)
نامزدها: آنتونی اندرسون (سیاه‌طور)، عزیر انصاری (استاد هیچ)،‌ کوین بیکن (من عاشق دیک هستم)، ویلیام اچ. میسی (بی‌شرم)، اریک مک‌کورماک (ویل و گریس)
برنده: عزیر انصاری (استاد هیچ)

*بهترین بازیگر زن (سریال کمدی یا موزیکال)
نامزدها: پاملا ادلون (چیزهای بهتر)،‌ الیسون بری (تابش)، ایسا را (ناامن)، راشل براسنان (خانم میزل شگفت‌انگیز)، فرانکی شاو (اسمیلف)
برنده: راشل براسنان (خانم میزل شگفت‌انگیز)
* بهترین بازیگر مرد در یک مینی سریال یا فیلم تلویزیونی
نامزدها: رابرت دنیرو (جادوی دروغ‌ها)، جود لا (پاپ جوان)، کایل مک‌لاکلن (توئین پیکس)، ایوان مک‌گروگر (فارگو)، جفری راش (نابغه)
برنده: ایوان مک‌گروگر (فارگو)

* بهترین بازیگر زن در یک مینی سریال یا فیلم تلویزیونی
نامزدها: جسیکا بیل (گناهکار)،‌ نیکل کیدمن (دروغ‌های کوچک بزرگ)، جسیکا لانگ (دشمنی: بت و جوآن)، سوزان سراندون (دشمنی: بت و جوآن)،‌ ریس ویترسپون (دروغ‌های کوچک بزرگ)
برنده: نیکل کیدمن (دروغ‌های کوچک بزرگ)

* بهترین بازیگر مرد نقش مکمل در یک سریال، فیلم تلویزیونی یا مینی‌سریال  
نامزدها: دیوید هاربر (چیزهای عجیب)، آلفرد مولینا (دشمنی: بت و جوآن)، الکساندر اسکارسگارد (دروغ‌های کوچک بزرگ)، کریستین اسلاتر (آقای روبات)، دیوید تولیس (فاگو)
برنده: الکساندر اسکارسگارد (دروغ‌های کوچک بزرگ)
* بهترین بازیگر زن نقش مکمل در یک سریال، فیلم تلویزیونی یا مینی‌سریال
نامزدها: لارا درن (دروغ‌های کوچک بزرگ)،‌ آن داد (سرگذشت ندیمه)، کریسی متز (این ما هستیم)، میشل فایفر (جادوی دروغ‌ها)، شایلین وودلی (دروغ‌های کوچک بزرگ)
برنده: لارا درن (دروغ‌های کوچک بزرگ)
*بهترین مینی سریال یا فیلم تلویزیونی
نامزدها: دروغ‌های کوچک بزرگ، فارگو، دشمنی: بت و جوآن، گناهکار، بالای دریاچه: دختر چینی
برنده: دروغ‌های کوچک بزرگ
منبع: بهارنیوز

گزارش تصویری از گلدن گلوب ۲۰۱۸

گروه فرهنگی: هفتاد و پنجمین مراسم گلدن گلوب در هتل بورلی هیلتون با حضور هنرمندان مطرح برگـزار شد. در ادامـه تصاویر فرش قرمــز و مراســم اهدای جوایــز را مشاهده می کنید.


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 


 

 


 

 


 

 


 

 



 

 


 

 


 

 


 

 


 


 

 



 

 



 

 


 

 


 

 
منبع: بهارنیوز

اکران جن زیبا در ایران و ترکیه

به گزارش ایلنا، مهرداد فرید (تهیه‌کننده فیلم سینمایی جن زیبا) با اشاره به آخرین وضعیت این فیلم و حضور نداشتن آن در سی و ششمین دوره جشنواره فیلم فجر گفت: ما اصلا فیلم جن زیبا را به جشنواره فیلم فجر ارائه نکرده‌ایم. البته فرم جشنواره را تکمیل کرده بودیم اما هیچ نسخه‌ای به فجر ارائه نکردیم زیرا فیلم آماده نمایش نبود.
 
فرید با اشاره به آخرین وضعیت فیلم افزود: مراحل فنی فیلم بسیار طولانی است. فیلم در آخرین مراحل تدوین است و جلوه‌های ویژه کامپیوتری فیلم نیز انجام نشده است.وی با اشاره به اینکه فیلم جن زیبا برای مردم و اکران ساخته شده، افزود: تلاش داریم بعد از جام جهانی فوتبال روسیه در سال آینده فیلم را به صورت همزمان در ایران و ترکیه اکران کنیم. البته نسخه‌ای که در ایران به نمایش درمی‌آید هیچ تفاوتی با نسخه‌ای که در ترکیه اکران می‌شود، ندارد.فیلم سینمایی جن زیبا به کارگردانی و فیلمبرداری بایرام فضلی و تهیه‌کنندگی مهرداد فرید با حضور نورگل یشیل چای، فرهاد اصلانی، محرم زینال زاده، لیلا زارع، لیلا موسوی، علی جعفری، میثم پویان‌فر و غزل فرید ساخته شده است.این فیلم محصول مشترک ایران و ترکیه است و شرکت آلتینای ترکیه به عنوان سرمایه‌گذار و تهیه‌کننده ترکیه‌ای در این فیلم حضور دارد.فرید درباره سایر فعالیت‌های خود نیز گفت: در حال نگارش فیلمنامه‌ای به نام “ملاقات با جرجیس” هستم که یک فیلمنامه اجتماعی و کمدی است و قصد دارم آن را بهار سال ۹۷ بسازم.فرید که فیلم “دعوتنامه” را از جشنواره سال گذشته در نوبت اکران دارد، افزود: پخش این فیلم با حوزه هنری است و در حال برنامه‌ریزی هستم تا فیلم را بعد از پایان جشنواره فیلم فجر اکران کنیم البته برای اکران تغییراتی نیز در فیلم اعمال شده است.
منبع: بهارنیوز

وضعیت استاد شجریان از زبان همایون

یورو نیوز نوشت: «محمدرضا شجریان موسیقیدان، آهنگساز و خواننده شهیر ایرانی است که به دلیل بیماری مدت‌ها از صحنه اجرا دور مانده است. همایون شجریان، فرزند او در گفت‌وگو با یورونیوز از آخرین شرایط و وضعیت سلامت پدرش خبر داد: «اگر شرایط ایشان (محمدرضا شجریان) به گونه‌ای باشد که بتوانند و بخواهند که به صحنه بازگردند، من در مقابل ایشان و روی صحنه خاک‌ پای ایشان را تمیز می‌کنم. در کنار ایشان نشستن همیشه افتخار من بوده است.»وی همچنین در خصوص آخرین وضعیت جسمی پدرش این طور گفت: «سال گذشته و به دلیل بیماری که پدر دچارش بودند، مجبور شدند که پرتودرمانی را در ناحیه سر داشته باشند که این باعث می‌شود بافت‌های سالم هم آسیب ببیند. پرتو درمانی ضمن این که مریضی را کنترل می‌کند موجب یک سری اشکالات می‌شود. الان نسبت به آن روزهای اول وضعیت ایشان خیلی بهتر شده است.»

او در ادامه با اشاره به این که پس از ثابت شدن شرایط جسمی پدرش در مقطعی قرار گرفتند که دو راه بیشتر پیش روی نداشتند در توضیح شرایط گفت: «یا این که ایشان باید با فیزیوتراپی به سمت بهتر شدن شرایط جسمی می‌رفتند یا این که مریضی پیشرفت کند و ایشان را به سمت بدتر شدن پیش ببرد. متاسفانه به سمت بهبود نرفته‌ایم اما در عین حال خوشبختانه الان ۷-۸ ماه است وضعیت بدتر نشده و ما هنوز سر آن دوراهی مانده‌ایم. یعنی وضعیت ایشان نه بدتر شده است و نه بهتر.»همایون شجریان با ابراز نگرانی از این که ممکن است بیماری دوباره فعالیتش را در بدن پدرش آغاز کند، گفت: «بخشی که ما دوست داشتیم با فیزیوتراپی بهتر شود، متاسفانه برای ۷-۸ ماه هست که در همان مرحله‌ مانده و ما را مقداری ناامید کرده است اما حضور و وجود ایشان برای ما نعمت است و هنوز ایشان مثل همیشه هوشیاری‌های خاص خودشان را دارند و گاهی اوقات سوالاتی از من می‌کنند که با خودم می‌گویم بابا چطور این‌ها را هنوز به خاطر دارند.» او در پایان گفت: «آرزو می‌کنیم و امیدواریم که ایشان بهتر شوند و مردم هم همواره لطف دارند و دعا می‌کنند.»
منبع: بهارنیوز

این تماشاگران حیرت‌آورند!

به گزارش ایسنا، مدتی قبل چند مدیر فستیوال تئاتری از اروپا به ایران آمدند و ضمن دیدار با مدیران اداره کل هنرهای نمایشی به تماشای چند نمایش از جمله «این یک پیپ نیست» محمد مساوات، «فرق اَ وسط» رسول کاهانی، «آبجی» مهدی شاه‌پیری، «الیور توییست» حسین پارسایی، «گم‌وگور» امیر مهندسیان، «دو دلقک و نصفی» جلال تهرانی و «آکواریوم» سیامک احصایی نشستند.
درباره حضور این هفت مدیر اروپایی گزارش‌هایی پیش از این منتشر شده است، اما ایسنا هم با دو تن از آن‌ها یعنی «لو کلمبانی» از جشنواره Parallèle مارسی در فرانسه و «سسک کاسادسوس» از جشنواره Grec اسپانیا گفت‌وگویی انجام داد و نظرات آن‌ها را درباره نمایش‌هایی که دیده‌اند و نیز تئاتر ایران جویا شد.
این دو مدیر که در صحبت‌هایشان از تنوع آثاری که دیده بودند ابراز تعجب و شگفتی می‌کردند، از ارتباط پیدا کردن با گروه‌ها و تمایل برای دعوت از برخی از آن‌ها جهت اجرا در جشنواره‌های خود هم سخن گفتند. مدیر فرانسوی یکی از این فستیوال‌ها نیز از اینکه برخی هنرمندان تئاتری ایران همزمان در حوزه تصویر و فیلمسازی و سینما هم فعالیت داشتند ابراز تعجب کرد چرا که آن را در کشورش خیلی مرسوم نمی‌دانست.
همچنین در این گفت‌وگو که بیشتر سسک کاسادسوس مدیر اسپانیایی در آن اظهارنظر می‌کرد، درباره راه‌های جذب مخاطب بیشتر و راه‌های بهتر برای حضور تئاتر ایران در محافل بین‌المللی هم بحث شد.  
شروع این گپ‌وگفت از شناخت کلمبانی و کاسادسوس درباره ایران آغاز شد و اینکه با توجه به تجربه اول سفر به ایران چقدر با تئاتر ما آشنایی داشتند.
شناخت تئاتر ایران از طرق پیتر بروک
کاسادسوس دراین‌باره بیان کرد: ما اطلاعاتی را از اساطیر و داستان‌های کلاسیک ایرانی در گذشته داشتیم و چیزهایی هم درباره تئاترهای سنتی ایران به واسطه کارهایی که پیتر بروک روی تعزیه انجام داده بود، شنیده بودیم. خود من هم تعدادی کارگردان از نسل جوان تئاتر ایران را که در اروپا شناخته شده هستند، می‌شناختم و نمایش‌هایی را در جشنواره‌ها از آن‌ها دیده بودم. همین اطلاعات باعث شده بود کنجکاوی‌ام زیاد شود تا ایران و تئاترش را بیشتر کشف کنم، بویژه درباره نسل جوان تئاتر که جذابیت زیادی برایم دارد. ضمن اینکه خیلی دوست داشتم به ایران بیایم و در اینجا تئاتر ببینم، چون اگرچه قبلا آثاری از ایران را در اروپا دیده بودم اما چگونگی خلق تئاتر برایم جذابیت بیشتری داشت.
 لو کلمبانی هم با تایید بخشی‌از حرف‌های کاسادسوس اضافه کرد که پیش از این فقط نمایش‌های امیررضا کوهستانی را دیده و خیلی مشتاق بوده که بیشتر از تئاتر ایران بداند و دانش خود را نسبت به آثار تولید شده ایرانی‌ها زیاد کند.

سسک کاسادسوس ـ مدیر فستیوال اسپانیایی
تنوع تئاتر در ایران یک امتیاز بزرگ است
در این بخش مدیر جشنواره Grec اسپانیا به علاقه و شناختی که به سینمای ایران دارد اشاره و اظهار کرد: فکر می‌کنم امروز، سینما سفیر بزرگی برای ایران است و خودم مجموعه زیادی از فیلم‌های ایرانی را دارم چون خیلی به آن علاقه‌مندم. مخصوصا اینکه فکر می‌کنم وقتی قرار بر شناخت هنر یک کشور باشد اولین قدم برای رفع این کنجکاوی سینما است، چون هم راحت‌تر اطلاعات می‌دهد و هم قابل دسترس‌تر است؛ تئاتر خیلی سخت‌تر از سینماست و هزینه زیادی هم برای تماشای آن باید پرداخت کرد اما سینما این‌طور نیست.
در ادامه، سوالات به نمایش‌هایی رسید که این گروه در هنگام حضور در تهران تماشا کرده‌اند؛ نمایش‌هایی که بیشترشان رضایت آن‌ها را به همراه داشته است و به گفته لو کلمبانی «کارهایی بود که متفاوت و متنوع بودند.» او معتقد است آنچه برایش در این اجراها پررنگ بوده انرژی و انگیزه زیاد هنرمندان جوان بود که زیبایی‌شناسی صحنه را ارتقاء می‌دادند.
در این باره سسک کاسادسوس گفت: پیش از هر چیز فکر می‌کنم یک امتیاز بزرگ برای تئاتر ایران وجود دارد و آن هم نمایش‌های متفاوتی است که در صحنه‌های کوچک و بزرگ شهر مثل تئاترشهر، تالار وحدت و سالن‌های خصوصی اجرا می‌شوند. ما نمایش‌هایی را دیدیم که خیلی عالی سازمان‌دهی شده بودند و این شانس و امتیاز را داشتیم تا چیزهایی را ببینیم که یک توریست معمولا در تهران نمی‌بیند.
تماشاگران حیرت‌آور با تئاترهای اوریجینال
او افزود: یک نکته جالب توجه دیگر برای من تماشاگران این تئاترها بودند که بسیار حیرت‌آور هستند، برایم تعجب‌آور بود که این‌ تماشاگران چطور نسبت به رویدادها واکنش دارند و چطور مردم به خلاقان جوان هنر تئاتر احترام می‌گذارند، چون کارگردان‌های جوانی این روزها در تئاتر ایران مشغول به کار هستند و توجه به کارشان جالب است.
این مدیر جشنواره اسپانیایی خاطرنشان کرد: یک مسئله مهم دیگر برایم این بود که نمایش‌هایی را در تهران دیدم که هر کدام صدایی اوریجینال برای خود داشتند، یعنی تکرار یکدیگر یا حتی تکرار تئاترهای اروپایی مثل شکسپیر و مولیر نبودند. اینجا هر اجرا یک صدای مشخص و متمایز دارد و آنچه من از تمام این‌ کارایی که دیدم با خود به کشورم می‌برم اطلاعات بسیار غنی و ارزشمندی است.
کاسادسوس افزود: البته این موقعیت خوب را هم داشتیم که کارگردان‌ها را نیز در کنار مردم ببینیم و درباره شیوه کارشان با آن‌ها گفت‌وگو کنیم. ما متوجه شدیم  یک نسل جوان برای یک گروه تماشاچی جوان کار می‌کند و درباره مسائل روز صحبت می‌کنند که همین صحبت درباره جامعه امروز برای نسل جوان جذاب است و تماشاگر زیادی را جذب می‌کند.
لو کلمبانی نیز در این باره گفت: ما خیلی توسط تماشاگران سوپرایز شدیم چون در سالن‌ها تماشاگران جوان زیادی را دیدیم در حالی که در اروپا تعداد تماشاگران مسن برای دیدن تئاتر بیشتر است. در برخی اجراها انرژی زیادی از سوی تماشاگران به گروه اجرایی تئاتر نشان داده می‌شد و این بسیار هیجان‌انگیز بود.
وقتی محدودیت خلاقیت می‌آورد
در ادامه این صحبت‌ها کاسادسوس درباره دیگر ویژگی هایی که از تئاتر ایران درک کرده است با اشاره به نمایش «فرق اَ وسط» توضیح داد: یک نکته قابل توجه در تئاترهای ایرانی خلاقیت‌هایی است که به دلیل وجود یکسری محدودیت‌ها بروز می‌کند و این خلاقیت در حرکت و متن دیده می‌شود. مثل آنچه در کار «فرق اَ وسط» دیدیم. این حرکت که در این نوع آثار رقص نیست، گاهی جزیی از واقعیت می‌شود و همین برایم جذاب بود که خلق این‌ها به خاطر همان محدودیت‌هاست. این زمانی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند که بگویم ما در اینجا دنبال کپیِ تئاترهای غربی نیستیم و آثاری که امضای شخصی داشته باشند برای من مهم هستند.
هویت تئاتری ایران باید حفظ شود
او با بیان اینکه گاهی درک برخی مسائل به دلیل تفاوت‌های فرهنگی سخن می‌شود، ادامه داد: در کل به نظرم تئاترهایی که در اینجا و در قالب تئاتر ایران دیدیم بسیار با پیشرفت بالاست و مشابه آنچه در خارج از ایران اجرا می‌شود نیستند. نمی‌دانم چه تعداد کمپانی بین‌المللی تئاتر به ایران سفر می‌کند اما فکر می‌کنم آنچه جذاب است این باشد که این هویت تئاتری در ایران حفظ شود و بهتر است برای انتقال این هویت و نمایش آن یکسری کمپانی یا افراد تئاتری به ایران بیایند و تبادلاتی برای بهتر شدن و اجرای کارها صورت گیرد.
این مدیر فستیوال  Grec اسپانیا با اشاره به برخی ویژگی‌هایی که باید روی آن‌ها بیشتر کار شود گفت: مثلا حرکت و کروگرافی که در برخی تئاترهای ایران دیدم خیلی جالب بودند، اما در عین حال به پیشرفت و ترقی هم نیاز دارند چون انگار در بعضی موارد از نظر یک طراح حرکت درست اجرا نمی‌شوند. ضمن اینکه ما در داستانِ نمایش‌هایی که دیدیم خیلی چیزها را ممکن بود متوجه نشویم چون ماهیت‌شان ایرانی و ترجمه‌اش برای ما سخت بود به همین دلیل استفاده از حرکت برای ارتباط بهتر است.
لو کلمبانی نیز در ادامه افزود: من هم موافق نظر سسک هستم و فکر می‌کنم باید حرکات در هر دو روش داستان و اجرا پیشرفت کند. ما خیلی دوست داریم در اروپا کارهای ایرانی بیشتری ببینیم و خوشحال می‌شویم که از آن‌ها برای حضور به اجرا دعوت کنیم.
ضعف‌های تئاتر ایران از نگاه یک مدیر فستیوال اروپایی 
ادامه این گفت‌وگو به دلایلی که سبب شده تئاتر ایران خیلی در دنیا معرفی نشده باشد، رسید و از آن جمله به نبود یک سایت بین‌المللی برای ارتباط با کمپانی‌ها و جشنواره‌های خارجی اشاره شد.
در این‌باره سسک کاسادسوس گفت: پیش از اینکه بخواهیم به نبود سایت اشاره کنیم باید به آنچه سبب رشد کیفی تئاتر ایران می‌شود بپردازیم و یکی از کارها برای ارتقاء آن همان پیشرفت در مقوله «حرکت» است، ضمن اینکه استفاده بهتر از فضاها در اجرا و استفاده از المان‌های بیشتر هم به این ارتقاء کمک می‌کند. در میان کارهایی که اینجا دیدم بازیگری‌ها خوب بود و دراماتورژی‌های انجام شده هم برایم خیلی خاص بودند، چون تعلیق‌هایی در کارها دیده می‌شد یا تایم‌لپس‌هایی به کار رفته بود که سبب شده بودند آثاری متفاوت از آنچه بیشتر در اروپا دیده‌ایم را مشاهده کنیم.
وی بیان کرد: البته در این میان بین‌المللی کردن یک نمایش هم مسئله مهمی است و جدا از ویژگی‌هایی که باید یک نمایش داشته باشد تا خارج از کشور به اجرا برسد، باید معمولا یکسری افراد به عنوان سفیر فرهنگی یا تئاتری باشند تا به کشورهای دیگر بروند و آثاری را که قابلیت اجرا در کشوری دیگر دارند، معرفی کنند. با این حال راه‌اندازی سایت هم یک راه دیگر برای معرفی کارها و گروه‌ها است، اما به تنهایی کارگر نیست. قبل از آن احتیاج به تولید تئاتر است. وقتی تئاتر تولید شود سایت هم ارزش راه اندازی پیدا می‌کند.
خیلی از نمایش‌های ایران برای اجرای بین‌المللی مناسب نیستند 
کاسادسوس در ابن باره گفت: نکته مهمی که باید اشاره کنم این است که کارهایی که من در اینجا دیدم برای اجرای بین‌المللی تولید نشده بودند، بلکه برای مخاطب ایرانی آماده شده‌اند. در حالی که وقتی بحث بین‌المللی شدن را مطرح می‌کنیم باید به یکسری فاکتورها توجه کنیم، چون مثلا خواندن ترجمه در پایین نمایش‌های وقتی روی صحنه هستند معمولا سخت است و اینکه آثاری بر پایه تصویر یا حرکت باشند خیلی می‌توانند برای نمایش در خارج از کشور جذاب باشند. در کنار این‌ها هویت و داستان هم اهمیت زیادی دارد، همچنین موزیک. در این چند روز نمایش‌هایی را دیدم که موسیقی آن‌ها خیلی به اثر کمک کننده بود اما با وجود تمام این‌ها تأکید می‌کنم که مهم‌ترین مسئله این است که هنرمندان جوان ایرانی از کارهای خارجی تقلید نکنند و کار خودشان را به اجرا برسانند.
تئاتر اروپا هم دغدغه جذب مخاطب دارد؟
در ادامه درباره یکی از دغدغه‌های بزرگ تئاتری‌های امروز ایران یعنی جذب مخاطب بحث شد؛ دغدغه‌ای که باعث شده بسیاری از تولیدکنندگان تئاتر برای فروش بیشتر و جذب مخاطب از ستاره‌های سینما یا چهره‌های مطرح دیگر استفاده کنند و همین مسئله با انتقادات زیادی از سوی تئاتری‌ها بویژه آن‌هایی که از پیشکسوتان این حوزه هستند روبرو شده است.
 در این باره سسک کاسادسوس با اشاره به اینکه خودش متخصص افزایش ارتقاء مخاطبان تئاتر است و این موضوع یک دغدغه و مسئله مهم برایش محسوب می‌شود، گفت: برای جذب مخاطب در اروپا چند راه وجود دارد؛ یکی استفاده از وسایل بازاریابی مثل فروش بلیت اینترنتی است که فکر می‌کنم در ایران هم باشد، این مسئله بویژه  در مواجهه با تماشاگرانی که نسبت به یک گروه تئاتری وفادار هستند اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. 
او افزود: استفاده از ستاره‌های مطرح و بزرگ یک راه قوی دیگر است که البته معتقدم این راه در طول زمان تماشاگری را نگه نمی‌دارد و بیشتر برای تئاترهای تجاری خوب است مثل تئاترهای خصوصی تجاری و از نظر من تئاترهای غیرجذاب. این‌ها معمولا کارهایی هستند که به خارج از ایران نمی‌توانند بیایند چون ستارگان ایرانی در اروپا شناخته شده نیستند.
این مدیر تئاتری ادامه داد: برای من جذاب‌ترین و مهمترین راه جذب مخاطب راهی است که به آموزش آن‌ها ارتباط دارد و فرانسوی‌ها این کار را خیلی خوب انجام می‌دهند به طوری که افراد ماهری در این کشور برای انجام این کار وجود دارند و فعالیت‌های زیادی را برای مخاطبان جدید انجام می‌دهند. روشی که آن‌ها پی می‌گیرند به نوعی «حساس‌ کردن مردم» نام دارد. در این روش شما به عنوان یک گروه تئاتری که نمایشی را قرار است اجرا کنید، همان تماشاگران همیشگی را نمی‌خواهید بلکه به دنبال تماشاگران بیشتر و متفاوت‌تر هستید. در فرانسه برای این مسئله کارهای زیادی برای مخاطبان تازه انجام می‌شود مثل برگزاری ورکشاپ، کنفرانس، ارائه آموزش و انجام راه‌هایی که به هر طریقی مخاطبان تازه‌ای در آن تربیت می‌شوند. برای من این راه جذاب‌ترین روش در اروپاست که البته بحث‌های زیادی هم درباره آن وجود دارد.
کاسادسوس گفت: یک راه جذاب دیگر هم برای من دخالت و درگیر کردن هنرمندان در جامعه است؛ به این ترتیب که هنرمندان یکسری پروژه‌های هنری در همان جامعه خلق می‌کنند. درواقع گاهی این طور است که هنرمند می‌تواند تئاتر خود را با یک گروه غیرحرفه‌ای تولید کند. خلق این پروسه هنری بویژه اگر با یک گروه غیرحرفه‌ای باشد به تنهایی جذابیت‌هایی دارد که می‌تواند تماشاگرانی را برای آینده تئاتر بسازد. البته تأکید می‌کنم هر چه کار هنری‌تر و مدرن‌تر باشد باید دنبال راه‌های متفاوت‌تری هم برای جذب مخاطب گشت و در آنجا دیگر فقط مارکتینگ جواب نمی‌دهد. وقتی شما یک کار هنری متفاوت دارید قطعا برای بالا بردن مخاطب خود هم باید از راه‌های متفاوت‌تری استفاده کنید تا کارتان معرفی شود. به همین دلیل معتقدم مسئله مخاطب امری است که باید طولانی مدت به آن نگریست و برایش برنامه‌ریزی کرد.
تاثیر نقد و شبکه‌های اجتماعی بر مخاطبان تئاتر
ادامه این بحث به تاثیر نقد تئاتر در تئاترهای اروپایی رسید که چقدر در جذب مخاطب اثرگذار هستند؛ نقدی که آن‌طور که باید در ایران جدی گرفته نشده و لااقل برای تماشاگران تئاتر تاثیر خاصی ندارد.
در این‌باره سسک کاسادسوس بیان کرد: این روزها افراد زیادی در وبلاگ‌های خود درباره تئاترها مطلب می‌نویسند و مردم به آن مطالب ستاره می‌دهند یا نظرات خود را منتشر می‌کنند. در این باره نکته مهمی که وجود دارد این است که اگر قرار باشد فقط از شبکه‌های اجتماعی استفاده کنیم خیلی از نظرات و واکنش‌ها هیجانی خواهند بود و به نوعی ممکن است خالی از محتوای عمیق باشند، در نتیجه برای تماشاگران قابل اعتماد نخواهند بود، اما اگر افراد متفاوتی نظرات متفاوتی بنویسند می‌توان از آن‌ها بهره بیشتری برای اعتماد کردن برد. همچنین نباید فراموش کنیم که نوشتن نقد درباره تئاتر خیلی سخت است ولی شنیده‌ام که اینجا دانشگاه‌های زیادی وجود دارد و نقدهایی بر پایه تحصیلات و سواد دانشگاهی و آکادمیک بیشتری نوشته می‌شود، چیزی که در خیلی از کشورها وجود ندارد و حتی در کشور ما (اسپانیا) نیز این طور نیست که تئاتر در سطح دانشگاه باشد به همین دلیل منتقدان معمولا در سطح بالایی نیستند.
او افزود: همچنین اطلاع دقیق ندارم که فعالیت شبکه‌های اجتماعی در ایران چطور است، اما در اسپانیا تماشاگران در این شبکه‌ها و صفحات تئاتری نظرات خود را می‌نویسند و در برخی از آن‌ها چند منتقد مقالات خود را درباره یک اثر منتشر می‌کنند و بقیه هم نظراتی را اضافه می‌کنند. 
تاکید بر ارتباط میان تئاتر ایران و اسپانیا 
 گفت‌و گو با بحث درباره امکان فعالیت مشترک میان تئاتر ایران با هر کدام از این کشورها و جشنواره‌هایی که کاسادسوس و کلمبانی مدیرشان هستند به پایان رسید.
لو کلمبانی دراین باره گفت: در این روزهایی که در ایران بودم از میان نمایش‌هایی که دیدم آثاری بودند که دوست دارم حتما از این پس کارهای آن گروه‌ها را دنبال کنم و برخی هم برای دعوت و اجرا در اروپا قابل بحث هستند تا ببینیم چطور به لحاظ زیژبان و اجرا امکان حضور ان‌ها در خارج از ایران وجود دارد.
سسک کاسادسوس هم اضافه کرد:‌ من بیشتر براین معتقدم که باید یک ارتباطی میان تئاتر ما و ایران برقرار شود و این کار برای من از چند طریق میسر است، مثلا خوب است که برخی نمایشنامه‌نویسان ایرانی را دعوت کنم تا با نویسندگان دیگر تبادل نظر کنند و حتی می‌توان نویسندگان اسپانیایی را به ایران فرستاد تا نمایشنامه‌های مشترکی نوشته شود و پس از آن نمایش‌هایی متفاوت و براساس داستان‌هایی که به اینجا هم تعلق دارد تولید شوند.
منبع: بهارنیوز

ترامپ، قصد تحریم صدا و سیما را دارد

روزنامه گاردین نوشته صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران از سال ۲۰۱۳ مشمول تحریم‌های آمریکا بوده، اما هم دونالد ترامپ و هم باراک اوباما، روسای جمهور فعلی و سابق آمریکا با امضای معافیت‌های تحریمی هر ۱۸۰ روز یکبار، اجرایی شدن این تحریم‌ها را معلق کرده‌اند.گاردین متوجه شده ترامپ قصد دارد در موعد تمدید معافیت‌های تحریمی برای صدا و سیما در پایان ماه ژانویه، آن را امضا نکند و تحریم‌ها علیه این سازمان را فعال کند.یک منبع آگاه به فرایند تصمیم‌گیری‌ها درباره تحریم صدا و سیما گفت ترامپ متقاعد شده از اعمال محدودیت‌های جدید برای بانک مرکزی ایران خودداری کرده و سازمان‌های خاص مانند تلویزیون دولتی ایران را هدف قرار دهد.منبع مورد استناد گاردین گفت: «این یک اقدام نمادین است و پیام قدرتمندی به ایران ارسال خواهد کرد، بدون اینکه مانند سایر تحریم‌ها مشقت‌های بیشتری برای مردم ایران ایجاد کند.»وی اضافه کرد: «عدم امضای این معافیت‌ها به معنی آن خواهد بود که فعالیت‌های دفاتر صدا و سیما، توان این سازمان برای خرید محتوای بین‌المللی و مخابره‌های زنده ماهواره‌ای محدود خواهد شد.»این منبع گفت: «این احتمال هم وجود دارد که تمامی وابستگان داخلی صدا و سیما در داخل ایران هم تحت تأثیر این قانون قرار بگیرند و حساب‌های بانکی آنها معلق شوند.»
منبع: بهارنیوز

بازی نکردن در «روزی روزگاری» اشتباه بود

به گزارش ایسنا، در اختتامیه هشتمین جشنواره مردمی فیلم عمار، با حضور خانواده شهدای مدافع حرم و دفاع مقدس و چهره هایی مانند محمد فیلی، صدرالدین حجازی، هوشنگ توکلی، محمدحسین نیرومند، عباس سلیمی نمین و بیژن نوباوه از امرالله احمدجو، کارگردان آثار ماندگاری مثل «روزی روزگاری»، «تفنگ سرپر» و… پاسداشت انجام شد.محمود پاک‌نیت از بازیگرانی است که در سریال «روزی روزگاری» و «پشت کوه های بلند» احمدجو ایفای نقش داشته است. به همین بهانه با او گفت‌وگویی انجام شده است که می‌خوانید.

لطفاً بفرمایید ­چطور به تیم «روزی روزگاری» اضافه شدید و همکاری کردید؟ قبل از آن آقای احمدجو را می‌شناختید؟
من آقای امرالله احمدجو را از سال شصت و هفت می‌شناسم. ایشان یک فیلم سینمایی داشتند به نام «شاخه‌های بید». از ما دعوت کردند که در آن کار بازی بکنیم. ما تئاتری داشتیم و به جشنواره دهه فجر آورده بودیم. ما از شیراز به تهران آمده بودیم. ایشان آمده بود تئاتر را دیده بود و پشت صحنه با ما صحبت کرد. سال شصت و شش. صحبت کرد که من می‌خواهم یک فیلم بسازم به نام شاخه‌های بید. یک شخصیتی دارم و دوست دارم شما بازی بکنید. من اصلاً ایشان را نمی‌شناختم. عرض کردم که من کارمند ارشاد هستم و اگر توفیقی بود و توانستم در خدمت‌تان باشم، چشم. خلاصه یک موقعی به من زنگ زد که کار ما دارد شروع می‌شود. شما بیا تهران که قرارداد بنویسیم.در آن کار هم شخصیت خیلی خوبی مثل آقای مقبلی بازی داشتند. مثلاً آقای مشایخی بودند. خانم گوهر خیراندیش بودند. خیلی از اساتید بودند. آقای جمشید لایق بود که در روزی روزگاری هم بودند. آقای هادی اسلامی بودند. خدا رحمت‌شان بکند. ایشان هم تهیه‌کننده‌ی کار بودند و هم بازی می‌کردند. خلاصه تیم بسیار خوبی بود.
آشنایی ما با آقای احمدجو با این کار شروع شد. سه ماهی با هم بودیم. کار تمام شد و ما راهی شیراز شدیم. ضمن کار گفت من دارم یک کاری به نام پسرخاله‌ها می‌نویسم. یک شخصیتی دارم و دوست دارم شما بازی بکنی. من باز همان جواب را دادم که من کارمند هستم. اگر بتوانم، در خدمت‌تان هستم. بعداً متن روزی روزگاری را برای من فرستاد. خواندم و دیدم اگر بازی نکنم خیلی اشتباه کرده‌ام. بعد مستقیم از شیراز به میمه اصفهان آمدیم. آن جا آموزش سوارکاری می‌دادند. دیگر دوستانی که در تهران بودند، در تهران رفته بودند سوارکاری را آموزش دیده بودند. من و آقای محمد فیلی از شیراز آمدیم. ما در خود میمه آموزش سوارکاری را شروع کردیم.

میمه شهر و روستای خود آقای احمدجو است. به نظرتان این مساله در کار تاثیر داشت؟ کیفیت کار را تغییر داد؟
آقای احمدجو شخصیت خاصی دارد که واقعاً می‌گویم من کمتر نویسنده و کارگردانی دیدم که این­قدر به مردم نزدیک باشد. یعنی این­قدر در بین مردم جایگاه داشته باشد. چون وقتی شما آن جایگاه را دارید و آن خواسته‌های مردم را می‌دانید، به ­هر­ حال خود به خود کارهایت به توده‌ی مردم ربط پیدا می‌کند. یعنی وسط آن‌ها می‌روید و درد آن‌ها و مسائل آن‌ها را می‌بینید. با آن‌ها ارتباط برقرار می‌کنی و موضوعاتی که در ارتباط با آن‌ها است، خیلی راحت می‌توانی برای‌شان بیان بکنی و به دیگران هم منتقل بکنی.مسائلی را که ایشان در روزی روزگاری عنوان می‌کرد و مسائلی که بود، همان چیزهایی بود که پدران ما از زمان قدیم برای ما تعریف کرده بودند. اگر می‌خواستند جایی بروند یا زیارتی بروند. مثلاً به سفر مشهد بروند یا به مکه بروند. توی راه یک اتفاق‌هایی برایشان می‌افتاد. این واقعیتی بود که پدر من راجع به پدر خودش که به مشهد رفته بود صحبت کرد که چطور غارت­گران ریختند و زندگی‌اش را بردند و همه چیزش را بردند و این‌ها با پای برهنه رفتند. یعنی حتی کفش‌هایشان را هم بردند. ما در روزی روزگاری هم چنین صحنه‌هایی را داشتیم.یکی هم کار آقای احمدجو است. یعنی اشراف داشتن بر دوربین و بر موقعیت سینما و تصویر. من یادم هست. آقای صبا که فیلم‌بردار ما در روزی روزگاری بود، می‌گفت وقتی آقای احمدجو می‌گوید دوربین را این­جا بگذار دیگر نمی‌آید بگوید حالا یک وجب این طرف‌تر بیا یا ۲۰ سانت آن طرف‌تر برو یا یک کم عقب‌تر برو. وقتی می‌گوید این جا بگذار، من مطمئن هستم که دیگر جای آن درست است. دیگر تغییرش نمی‌دهد. حالا من نمی‌دانم چطوری این زاویه را به دست می‌آورد. وقتی که پشت دوربین می‌روم، می‌بینم همه چیز آنی است که باید باشد و این آدم چه‌جوری این قدر راحت تشخیص می‌داد که می‌گفت دوربین را این­جا بگذار و دیگر تکان نمی‌داد. خب این به من که فیلم‌بردار هستم دلگرمی می‌دهد که این آدم کارش را خوب بلد است. نسبت به کاری که دارد انجام می‌دهد آگاه است.و همین طور نسبت به متنی که دارد می‌نویسد. آقای احمدجو دیالوگ‌نویس بسیار خوبی است.

ساخت روزی روزگاری چقدر طول کشید؟
شش ماه.

شما کل شش ماه را در میمه و در آن فضا بودید؟
نه. من چهار ماه بودم. چون از یک جایی به بعد دیگر شخصیت حسام­‌بیک نیست. توی روستا می‌رود.

گویا اولین سکانسی که فیلم­برداری شده، همان ورود شما بوده.
بله. در قسمت دوم کار را با من شروع کردند. ما چهار ماه کار کردیم. بعد لابه‌­لایش آن قسمت‌ بازرگان که قسمت اول است. ورود بازرگان به گروهی که دارد پارچه می‌برد و بعد به آن‌ها شبیخون می‌زند، لابه­‌لای کار من آن­ را گرفتند و بعد هم کار من تمام شد و رفتم و قسمت روستا را گرفتند.شاید یکی از دلایلی که ما دیگر از این­جور آثار نمی‌بینیم، سختی‌هایش است. یعنی واقعاً این تیم را شش ماه توی روستا یا بیابان بردن لانگ‌شات‌های عجیب و غریب کاروان با این همه آدم و سیاهی‌لشگر. اصلاً چهارپایی که شاید خیلی قابل کنترل نباشد. واقعاً مدیریت این فضا در این تصاویر باز خیلی سخت است. حتماً آقای احمدجو در این مسائل توانا بودند دیگر.من همیشه گفتم که روزی روزگاری کار بسیار سختی بود ولی بازده بسیار خوبی داشت. یعنی وقتی کار به مرحله پخش رسید، آدم تمام آن خستگی‌ها و تمام آن مشکلاتی که در آن بیابان‌ها و در آن خاک و خل و سرمای شب­اش و گرمای روزش داشت را فراموش می‌کند. چرا؟ چون می‌بیند بازده خوبی داشته. یعنی تأثیرگذار بوده. تماشاگر آن را خوب دید و هنوز هم که هنوز است بعد از بیست ­و­ شش سال دارد می‌بیند و این برای من لذت­بخش است. برای منی که کار کردم، اصلاً فکر نمی‌کنم آن موقع چه سختی‌هایی داشتیم ولی واقعاً سخت بود.مدیریت کردن این مسأله بسیار کار سختی بود. من یادم هست آقای احمدجو سه، چهار تا دستیار داشتند که یکی‌شان آقای علیرضا افخمی بود که الان خودشان کارگردان بسیار خوبی هستند و نویسنده‌ی خوبی هم هستند. ایشان هر شب ساعت ده، یازده که می‌شد، می‌آمد سکانس‌ها را به بچه‌ها تحویل می‌داد که فردا این سکانس‌ها را می‌گیریم. ما که تغییر لهجه داشتیم، می‌نشستیم و روی آن لهجه می‌گذاشتیم. به هر حال آن جملات، جملات فارسی عادی بود و ما لهجه‌گذاری می‌کردیم که برای صبح حفظ بکنیم.حالا به این جمع اضافه کنید بازیگرهایی که اهل همان روستا بودند را! آدم‌هایی که از دل خود روستا بودند. به جز یک تعداد از سیاهی لشگرهایی که از تهران آمده بودند، همه روستایی بودند. آن هفت‌تا برادران، هفت‌تا آموزش‌دهنده‌ی سوارکاری بودند.

هفت برادران؟
بله. خودشان مربی سوارکاری بودند. به ما سواری را یاد دادند. این‌ها جزو هفت برادران بودند. خب آن‌ها بازیگر نبودند. تعلیم‌دهنده‌ی سوارکاری بودند ولی آقای احمدجو از این­ها بازی گرفت و خوب هم بازی کردند. دیالوگ نداشتند ولی بازی کردن در سکوت خیلی سخت‌تر است تا با دیالوگ ولی آقای احمدجو از این‌ها بازی گرفت و خیلی هم خوب بود.تمام آدم‌هایی که با من بودند یعنی در دار و دسته حسام ­بیگ بودند، از خود میمه اصفهان بودند. ۹۰ درصدشان از بچه‌های خود میمه بودند. خب هماهنگ کردن این‌ها خیلی سخت بود. واقعاً سخت بود. فقط آقای احمدجو می‌توانست این کار را انجام بدهد. چرا؟ چون خودش از دل این مردم بیرون آمده بود. توی این آدم‌ها بود. خودش میمه‌ای بود. مال میمه اصفهان بود. وقتی که ما یک چیزی را برای صحنه نیاز داشتیم مثلاً یک خورجین می‌خواستیم یا چیزی می‌خواستیم به مدیر تولید نمی‌گفت که برود خورجین را از اصفهان بیاورد. می‌گفت آقا، ما یک خورجین می‌خواهیم. یک دفعه بیست‌ تا خورجین می‌آمد از خود اهالی. یعنی اگر می‌خواستند بروند این خورجین را از اصفهان یا از یک جای دیگر تهیه بکنند، خیلی زحمت داشت. یعنی کار یک روز عقب می‌افتاد، تا بروند یک خورجین پیدا بکنند ولی وقتی او می‌گفت، بیست‌تا خورجین می‌آمد، نوع‌های مختلف. بعد تازه او از توی آن‌ها انتخاب می‌کرد. یکی که به دردش می‌خورد را انتخاب می‌کرد.می‌گویم که فقط آقای احمدجو می‌توانست این کار را بکند. برای همین هم آقای احمدجو کلاً مردم میمه را دوست دارد و دوست دارد هر کاری می‌کند در آن لوکیشن باشد. در آن فضا باشد.

«پشت کوه‌های بلند» را هم به همان جا رفتید؟
بله. ما تقریباً هفت ماه باغ بهادران بودیم. هفت ماه بعدش اهالی میمه اعتراض کردند که چطور روزی روزگاری و تفنگ سرپر را تو این جا ساختی. حالا رفتی باغ بهادران؟ احمدجو هم گروه را کوچ کرد و آورد. بقیه‌اش را در میمه گرفتیم. یعنی ما هفت ماه هم در میمه بودیم.این آدم واقعاً یک آدم خاصی است. یعنی اول این­که خیلی شهرش را دوست دارد. میمه را خیلی دوست دارد. مردم زیادآباد، مردم اذان، رضوان، این­ها روستاهایی هستند که اطراف هم هستند. خود میمه. مردم آن‌جا را خیلی دوست دارد و آن‌ها هم خیلی برای این آدم احترام قائل هستند. چرا؟ چون می‌بینند بین آن‌ها یک آدم فرهنگی هست که هم هنرمند بسیار خوبی است و هم آدمی است که دارد برای­شان کار فرهنگی می‌کند. دارد موقعیت میمه را به مردم ایران نشان می‌دهد. آداب و رسوم‌شان، سنت‌هایشان و فرهنگ‌شان را منتقل کرده.

کمی درباره خود شخصیت «حسام­ بیگ» صحبت کنیم. داشتم فکر می‌کردم وقتی حسام­ بیگ و مرادبیگ را کنار هم می‌گذاریم، تکلیف مراد­بیگ معلوم است. می‌آید و بعد متحول می‌شود و عاقبت بخیر می‌شود. در واقع می‌رود و به میرزا کوچک خان می‌پیوندد اما حسام­ بیگ انگار یک مقداری …
 ـ (با خنده) خرده شیشه دارد.

و آخر هم انگار باید خود بیننده بفهمد که او چی شد؟
حسام ­بیگ شخصیتی است که به ­هر­حال اصلاح‌شدنی نیست. یعنی در آخرین سکانسی هم که دارد و بعدی‌اش دیگر تیر می‌خورد. این آدم برمی‌گردد به او می‌گوید این بیچاره‌ها می‌خواهند زندگی بکنند. یک زن و شوهری هستند. عروسی دارند. بیا اموال‌شان را غارت کنیم و ول‌شان کنیم بروند. به مراد­بیک می‌گوید. وقتی او می‌گوید تو بلد هستی فلان کار را بکنی؟ بلدی جارو بکنی؟ بلدی لباس بشویی؟ نمی‌دانم بلدی لباس بدوزی؟ بلدی خار بکنی؟ همه این­ها را می‌گوید.‌ می‌گوید التماس نکن. این حرف را نزن. بیا اجناس‌شان را ببریم و رهایشان کنیم بروند. گناه دارند. یعنی تا این­جا هم جلو می‌آید. بعد آن درگیری به وجود می‌آید. عین درگیری‌ای که برای خود مراد­بیگ در قسمت اول و دوم به وجود می‌آید و تیر می‌خورد. این آدم با همان پلانی دنبال می‌شود که با مخور، آن شخصیتی که دنبال مراد­بیگ می‌رود که او را بکشد. در آن لحظه مراد­بیگ چشم‌هایش را باز می‌کند و این می‌ترسد و نمی‌کشد.همان آدم به دنبال این هم می‌آید که این را هم بکشد. منتها نویسنده این را تعلیق گذاشت که بالاخره سرنوشت این چه خواهد شد. زیبایی کار هم به همین است. آیا این را هم یک نفر مثل خاله پیدا می‌شود و می‌برد آدم‌اش می‌کند یا نه. این همان آدم باقی می‌ماند یا با این تیری که خورده می‌میرد. یک شخصیتی است که معلق گذاشته می‌شود و این را به اختیار تماشاگر می‌گذارد که هر جور خودش می‌خواهد از این قضیه برداشت بکند و به نظر من خیلی هم خوب بود.

تکه‌کلام‌های حسام­ بیگ از قبل مشخص بود یا مثلاً حین کار و در تعامل به ­دست آمد؟
عرض کنم که تماماً مشخص شده بود. یعنی همه نوشته شده بود، منتها فرض کن آن التماس نکن در کل کار چهار پنج‌ دانه بود. یک جاهای خاصی بود. بعد من خودم به آقای احمدجو پیشنهاد دادم که این چون تکیه‌کلام این آدم است، این را در جاهای مختلف استفاده بکنیم. گفت لوث می‌شود. خراب می‌شود. نمی‌خواهیم زیاد باشد. گفتم من استفاده می‌کنم. اگر یک وقت شما احساس کردی که زیاد است، همان­جا قطع‌اش بکنید. گفت باشد. ما دیگر می‌گفتیم. خودمان هم حواسمان بود که زیاد از حد نشود که تماشاگر از این مسأله بدش بیاید.

یعنی شما بداهه‌هایی هم در کار داشتید؟
اصلاً؛ یعنی آقای احمدجو اجازه نمی‌داد که شما یک جمله اضافه بکنید ولی ما از نظر لهجه داشتیم. مثلاً من چهار تا لهجه را قاطی کرده بودم.

همین لهجه اصلاً لهجه کجا است؟
یکیش میمه اصفهان است. توی میمه‌ای‌ها بودیم. مشخص است. کازرونی بود. چون من خودم متولد کازرون هستم. شیرازی بود. لری اطراف فارس بود. مثلاً کاکا سگ و فلان و اینها مال لری‌ها است. یا قاچانک مال میمه است. قاچانک یعنی پدرسوخته. مرتیکه‌ی قاچانک یعنی مرتیکه‌ی پدرسوخته. وقتی می‌گفتیم قاچانک، ممکن بود تماشاگر اول نفهمد ولی بعد که مرتیکه‌اش را می‌گفتیم، مشخص بود که این دارد به این آدم فحش می‌دهد. مرتیکه‌ی قاچانک.

یعنی درواقع لهجه از قبل مشخص نبود؟
نه.

خودتان ساختید؟
لهجه مشخص نبود. آقای احمدجو آمد گفت چون این آدم راه‌زن است و من نمی‌خواهم به یک شهر خاصی وصل باشد و بعد مشکل‌ساز بشود. بیا یک کاری بکن که این معلوم نشود مال کجا است. ما نشستیم با آقای فیلی فکر کردیم. به این نتیجه رسیدیم که بیاییم این را با لهجه‌های مختلف قاطی کنیم که هیچ کس نیاید بگوید این شیرازی حرف زد یا این اصفهانی حرف زد یا این میمه‌ای بود. نه. قاطی است. یا این لری است و لرها را زیر سؤال برده که راه‌زن هستند. نه. اصلاً همچین چیزی نیست.آمدیم این را قاطی کردیم و خوب هم جواب داد. به­ طوری­ که من فکر می‌کردم مردم معانی آن را نفهمند. یعنی که خیلی از جملات معلوم نشود چی است اما آقای فخرالدینی که آمده بود روی این موسیقی کار بگذارد. یک سکانس را برای ایشان گذاشتند که ببیند. ماها داشتیم دوبله می‌کردیم. یعنی داشتیم روی کار صدا می‌گذاشتیم. وقتی ایشان دید. من گفتم ببخشید، شما فهمیدید این چی گفت؟ گفت بله جانم. برگشت گفت من فهمیدم این آدم دارد چه می‌گوید. گفتم این چندتا لهجه قاطی است. گفت بله. متوجه شدم. ما می‌خواهیم در موسیقی هم همین کار را بکنیم. یعنی من نمی‌خواهم برای این یک ملودی خاصی بگذارم. می‌خواهم یک چیز ایران شمولی باشد. یعنی همه موسیقی ایرانی، آن­هایی که مشخص است در این کار باشد و این را استفاده کرده بود.یک جایش هست که آقای فیلی می‌گوید میت‌های ما را همه را «تون به تون» کرد؛ یعنی «گور به گور».یعنی مرده‌های ما را از گور کشید بیرون و این­ها را گور به گور کرد. ببین، شاید آدم در قسمت اول و دوم معانی خیلی چیزها را نفهمد ولی وقتی در قسمت‌های بعد تکرار می‌شود، تماشاگر خود به خود با آن ارتباط برقرار می‌کند و مفهوم این جملاتی که این‌ها به کار می‌برند، مشخص می‌شود.

شاید اصلاً یکی از دلایل موفقیت فیلم هم همین بود. یعنی جهانی داشت که نمی‌توانستی بگویی این الان این­جا است.
بله. واقعاً همین­طور بود. این یک تز بود که آقای احمدجو داد و خیلی خوب بود. به نظر من اگر ما فارسی عادی حرف می‌زدیم، کیفیت خوبی نداشت. چون این آدم‌ها به­هر­حال آدم‌های شهری نبودند که رفتند راه‌زن شدند. آدم‌هایی بودند که توی کوه‌ها زندگی می‌کردند. توی روستاها بودند. به آن‌ها فشار مادی آمده. بلند شدند رفتند این کارها را می‌کنند. فرض کن آدم‌هایی نبودند که از توی شهر شیراز بلند شوند و بروند راه‌زنی بکنند یا از توی شهر اصفهان بلند شوند بروند این کار را بکنند. ممکن است در شهر اصفهان و شیراز هم دزد بوده که حتماً بوده. شب می‌رفتند خانه مردم را می‌زدند ولی آن‌ها خانه‌های مردم را می‌زدند. راه‌زنی بیابانی نبودند.یکی از مشکلاتی که فیلم‌سازی تاریخی ما دارد همین است که شما از یک زمانی قدیم‌تر می‌روید، همه‌ی حرف زدن‌ها یک­ جور می‌شود. یک حالت کتابی قدیمی است؛ یعنی این زحمتی که فیلم‌ساز باید بکشد، برای این که لهجه‌ی خاصی درست بکند، کلمات خاصی بگذارد، یک فضایی درست بکند که خاص باشد، این اتفاق نمی‌افتد. مثلاً یکی از فیلم‌های تاریخی را داشتیم می‌گفتیم. می‌گفتیم این پادشاه همان جوری حرف می‌زند که مثلاً تلخک دربار هم حرف می‌زند. ولی در روزی روزگاری واقعاً یک اتمسفری وجود دارد، یک فضایی می‌سازد که آدم آن را باور می‌کند. با این که نمی‌داند کجا است ولی باور می‌کند که این آدم واقعاً الان راهزن است. مثلاً آن شخصیت آدم یا خاله لیلا و همه این‌ها را آدم باور می‌کند که این‌ها شخصیتی هستند با تمام ابعادی که یک شخصیت باید داشته باشد.این به همان شناخت آقای امرالله احمدجو برمی‌گردد که نسبت به این قضایا شناخت داشت. یعنی کاملاً به فضای کار آشنا بود. وقتی می‌گفت باید این بوته‌ها را بکنی، این‌ها را برای سوخت زمستان‌شان می‌برند. بلد بود چه جور یاد بازیگر بدهد که این را بکند.

خودش می‌کرد و یاد می‌داد؟
بله. خودش می‌کرد. فرد دیگر که بلد نبود. یا بچه‌های میمه بلد بودند یا ایشان. مثلاً من یادم هست که به آقای شکیبایی یاد می‌داد که چجوری خار بکند. وسیله‌ای بود که دو سرش چوب بود و وسط آن زنجیر بود. مثلاً چیزی شبیه لانچیکو. این را به گردن این بوته می‌انداخت و این دوتا را پایه می‌کرد و این را از زمین می‌کشید. سر آن­ را به زمین پایه می‌کرد و ته آن را می‌گرفت می‌کشید و این خار از زمین کنده می‌شد و بیرون می‌آمد. خب اگر این یک کارگردان عادی بود و نسبت به این فضایی که دارد کار می‌کند شناخت نداشت، مطمئناً این طبیعی درنمی‌آمد. چون می‌دیدیم که همه‌ی مردم میمه همین طوری از زمین خار می‌کندند. یعنی او دقیقاً آن کاری را که آن­ها می‌کردند به ما یاد می‌داد که انجام بدهیم.یک­‌بار می‌گفت من تمام این قصه را زیر این درخت نشستم نوشتم. در میمه یک درختی بود. می‌گفت من با موتور سیکلتم به این جا می‌آمدم. توی بیابان بود. خلوت بود. می‌نشستم. یک ماری هم بود که هر روز می‌آمد آن بغل می‌نشست. من کاری به آن نداشتم. او هم با من کاری نداشت. تا این که سر فیلم­برداری آن مار. آن مار آمده بود و بچه‌های تولید این را کشته بودند.آقای احمدجو خیلی ناراحت شده بود. گفت این مار چندین ماه می‌آمد و بغل دست من می‌نشست. داشت زندگی‌اش را می‌کرد. من هم داشتم کارم را می‌کردم. به من کاری نداشت. شما چرا این را کشتید؟ بچه‌ها گفتند آقا، ترسیدیم بچه‌ها را بزند و از این چیزها. یعنی یک آدمی بود که طبیعت را خوب می‌شناخت.

کمی از سختی‌­های کار بگویید. کار در آن شرایط حتماً متفاوت است از کار در محیط­‌های شهری، یا حتی کار در شهرک­‌های سینمایی.
توی بیابان‌های میمه، آن اواخر که دیگر هوا سرد شده بود، اصلاً نمی‌شد یک لحظه ایستاد. بچه‌های میمه‌ای چندتا از این حلبی‌ها آتش درست می‌کردند و می‌آوردند. یک چادری بود که آن جا چایی می‌خوردند و استراحت می‌کردند. فقط یک چادر وجود داشت که تدارکات توی آن بود. یعنی آن بچه‌هایی که غذا می‌آوردند. چایی می‌دادند. بقیه که کار نداشتند، از سرما به آن‌جا می‌رفتند. سرمای آن وحشتناک بود. چون آن قسمت کویر هم هست. واقعاً سرمای آن وحشتناک بود. گرمای آن هم بی‌نظیر. ظهر که می‌شد. مثلاً آن‌جا تابستان بود و ظهر می‌شد، کلافه می‌شدیم ولی بچه‌ها تحمل می‌کردند.حمام هم یک حمام عمومی برای همه بود. یعنی شب که کارمان تمام می‌شد. از ساعت نه به­بعد تا صبح مال ما بود. چون از صبح مردم استفاده می‌کردند. شب تا صبح هم یارو کلیدش را بالای در گذاشته بود. ما می‌رفتیم برمی‌داشتیم. گروهی به حمام می‌رفتیم.

آقای احمدجو برای پشت کوه‌های بلند چند سال بعد به سراغ شما آمد؟
عرض کنم که «روزی روزگاری» سال هفتاد بود. هشت سال بعد «تفنگ سرپر» بود که باز قرار بود من بازی کنم. بنا به دلایلی نشد. من در تفنگ سرپر نقش شعبان را داشتم. دوازده سال بعد که تقریباً بیست سال بعد از روزی روزگاری می‌شد پشت کوه‌های بلند بود.

در آقای احمدجو تفاوتی احساس کردید؟ یعنی در این فاصله بیست ساله دوتا کار انجام دادید. به نظرتان آقای احمدجو تغییری کرده بودند؟ می‌شود در این­ باره نکته‌ای گفت؟
چون آدم‌های این­طوری هیچ وقت شخصیت‌شان را که از دست نمی‌دهند، تو بگویی مثلاً یک موقعیتی پیش آمد و شخصیتش را از دست داد، نه؛ این آدم همان آدمی است که من سال شصت و هفت دیدم. آمد پشت صحنه و سلام علیک کردیم. بعد از من درخواست کرد که یک فیلم دارم، بیا بازی کن. یعنی از شصت و هفت تا الان یک چیزی حدود بیست و هشت سال پیش می‌شود.هنوز هم چند وقت پیش که من این آدم را در تهران دیدم. این آدم همان آدم است. فقط پیرتر شده. مثل همه‌ی ما. یعنی سن و سال که بالا می‌رود، خب آدم یک کم افتاده‌تر می‌شود. حرکات‌اش کندتر می‌شود ولی محافظه‌کار نه. معمولاً آدم‌هایی که در روستا زندگی می‌کنند، هیچ وقت محافظه‌کار نمی‌شوند. چون هیچ وقت دیوار اطراف این آدم‌ها نیست. من اعتقادم بر این است. ماها که توی چهاردیواری هستیم، معمولاً محافظه‌کار می‌شویم ولی کسانی که در فضای باز زندگی می‌کنند، مثل عشایر و مثل روستایی‌ها، کسانی که روی زمین‌ها زراعت می‌کنند، جلوی این‌ها همیشه باز است. دیدشان باز است.
همان طور که کلام‌شان غرّا است و با صدای بلند صحبت می‌کنند. چون می‌دانند آن یارو در فاصله یک متری ما نیست. مثلاً ۳۰ متر فاصله دارد. مجبور است بلندتر صحبت بکند. در زندگی هم همین طور هستند. در رفتار و اخلاق و کردارشان هم همین هستند.در حیطه­‌ی فعالیت حرفه‌ای چطور؟ مثلاً کسی در سال هفتاد یک کاری با ابعاد روزی روزگاری انجام داده. ۲۰ سال بعد بگوید دیگر برای من در این سن و سال یک همچین کاری انجام دادن سخت است، برویم یک کار جمع ­و ­جورتری انجام بدهیم.نه. شما ببین، روزی روزگاری ۱۶ قسمت بود ولی پشت کوه‌های بلند چهل و خرده‌ای قسمت بود. بیشتر هم طول کشید و فضاهای متفاوتی بود.
بله. تازه ما آن موقعیت‌هایی که در روزی روزگاری داشتیم، نداشتیم. یعنی از نظر بودجه‌ای در مضیقه بودیم. از نظر لوکیشن در مضیقه بودیم. لوکیشن باید ساخته می‌شد. آن فضایی که برای پادشاه بود، تفرج‌گاهی که در کنار رود زاینده‌رود در باغ بهادران گرفته بودند؛ خب زدن آن چیزها. باد می‌آمد و وسائل می‌افتاد. مشکلات زیاد بود. پشه‌های بسیار بدی بود. چون آن جا شالیزار برنج‌کاری بود. وقتی این پشه‌ها می‌زد، صورت بچه‌ها یک هفته زخم می‌شد.
ما که بازیگر بودیم، نفس می‌کشیدیم، پشه تو حلق‌مان می‌رفت. عذر می‌خواهم. تا بالا نمی‌آوردیم راحت نمی‌شدیم. یعنی کار کردن در آن­جا این‌قدر وحشتناک بود. خب این‌ها توی کار یک مقداری تحلیل به وجود می‌آورد. زمان می‌برد ولی از کیفیت کار امرالله احمدجو کم نکرد. هرچند که به نظر من صدا و سیما، بعد به این کار خیلی لطمه زد، پشت کوه‌های بلند قصه‌اش را از دست داد و باعث شد که مردم آن­ طوری که باید و شاید این کار را نبینند و خوب نگرفت.

اگر درباره آقای احمدجو و روزی روزگاری چیزی مانده، بفرمایید.
من فقط می‌خواهم همین قدر بگویم که عزیزانی که این مرد بزرگ که واقعاً در جامعه‌ی هنری ما این جور آدم‌ها کم هستند را می‌شناسند و کیفیت کار او را می‌دانند، این‌ها باید دست به دست هم بدهند و از این آدم، من نمی‌گویم تجلیل بکنند، یک کاری بکنند که این آدم بتواند کار بکند. یعنی به نظر من کار نکردن برای یک هنرمند مثل مرگ است.جوانی و پیری وجود ندارد. تازه وقتی آدم پیر می‌شود، می‌تواند تجربیات گذشته را به کار بگیرد. بنابراین در کار ما پیری وجود ندارد. این است که من از اهالی هنر، از کسانی که تهیه‌کننده هستند، سرمایه‌گذار کار هستند می‌خواهم که از این آدم استفاده بکنند. از نوشته‌هایش، از خودش به عنوان یک کارگردانی که آگاهانه کار می‌کند استفاده بکنند. من هر وقت می‌روم ایشان را می‌بینم، در حال مطالعه است و کتاب‌ها دورش ریخته و دارد می‌خواند. برای همین است که آقای میرباقری به او اعتماد می‌کند و می‌گوید سلمان را شما بنویس. چون این آدم قلم بسیار خوبی دارد. شاعر بسیار خوبی است. من سر «پشت کوه‌­های بلند» نمی‌دانستم ایشان شعر هم می‌گوید. یک دفعه دیدم پلان تمام شد. تا جابه‌­جایی دوربین خب زمان می‌برد. ایشان شروع می‌کرد به حرف زدن. یک نفر هم داشت می‌نوشت. منشی صحنه بود که یک خانم اصفهانی بود. بعد از آن پشت صحنه سؤال کردم که آقای احمدجو چی می‌گوید؟ تو چی می‌نویسی؟ گفت من شعر می‌نویسم. او می‌گوید و من می‌نویسم. راجع به همان موقعیت که آن موقع داشت می‌گذشت شعر می‌گفت. در لحظه آن اتفاقی که داشت می‌افتاد، آقای احمدجو به صورت شعر می‌گفت و او می‌نوشت. حیف است.
منبع: بهارنیوز

ترفندی علیه روحانی که معکوس شد!

ترجمه: علیرضا طالب‌زاده
هرچه که باشد کلمه دولتی (state) که بر سر رسانه‌ای آورده می‌شود نوعی برچسب است که نشانگر این است که باید با اخبار و اطلاعاتی که یک رسانه وابسته به حکومت یا نهادی دولتی مخابره می‌کند با احتیاط برخورد کرد چرا که ممکن است سوگیرانه، یک‌طرفه، جانبدارانه و یا از زوایه‌ای خاص باشد. نحوه انعکاس اخبار و تصاویر مربوط به اعتراضات اخیر خود شاهدی بر این مدعا است. ظهور رسانه‌ها و خبرگزاری‌های وابسته به حکومت و نهادهای نظامی و امنیتی در سال‌های اخیر روندی رو به رشد داشته است. از طرفی کمبود رسانه‌های بی طرف و خصوصی در داخل به همان نسبت به رونق و گسترش استفاده از شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های برون مرزی برای پیگیری اخبار کمک کرده و باعث رونق آنها شده است. کافی است نحوه مخابره اخبار مربوط به ناآرامی‌های اخیر در رسانه‌های دولتی و برون مرزی را با هم مقایسه کنید. نشریه آنلاین المانیتور، این هفته در مقاله‌ای با عنوان «تولیدکنندگان رسانه‌ای {یک نهاد خاص} جبهه جدیدی را علیه روحانی باز می‌کنند»، نگاهی دارد به تلویزیون اینترنتی آوانت تی‌وی (مخفف آوانتگارد به معنی پیشرو و پیشاهنگ) که نسبتا برای عموم ناشناخته است. برگردان این مقاله را در زیر می‌خوانید:

به سبک و سیاق تلویزیون دولتی، مصاحبه‌کننده جوان در یک پیاده رو در منطقه‌ای شلوغ ایستاده و نظر رهگذران را درباره اعتراضات و ناآرامی‌های ناگهانی اخیر در ایران جویا می‌شود. مردی حدودا ۶۰ ساله با چشمانی خسته جواب می‌دهد: «بنده سه تا بچه دکتر مهندس تو این جامعه دارم که هر سه تاشون بیکارند.» یک رزمنده زمان جنگ ایران و عراق با جمعیتی که اطرافش حلقه زده‌اند با تشر و عصبانیت به مصاحبه‌گر می‌گوید: «من یه جانبازم، به دارو نیاز دارم، اما تو هیچ داروخونه‌ای نیست، آزاد بخرم داروها رو؟ الان کمرم‌ترکش داره، هر زمان احتمال فلج شدنم است… به کی بگم دردمو؟» در یک ویدئوی تند که آوانت تی‌وی تولید کرده گروه هایی از مردم به طور مداوم این پیام را می‌دهند که با اقتصاد بیمار ایران دیگر قادر نیستند از عهده مخارج برآیند و دخلشان جوابگوی خرجشان نیست. آوانت تی وی یک کانال جدید اینترنتی در دورنمای پیچیده رسانه‌ای در ایران است.

ویدئوی آوانت تی‌وی پنج روز بعد از شروع ناگهانی ناآرامی‌ها در ایران که تا زمان حاضر به تعدادی از شهرها و تقریبا همه استان‌ها گسترش یافته است در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد. این ویدئو به دقت یک سری از مصاحبه‌های احساسی مردمی ناراحت و دلخور را با وضعیت اقتصادی کشور و سیاست‌های دولت روحانی مرتبط و یکی می‌کند. با اطلاعات اندکی که درباره این تلویزیون اینترنتی برای عموم در دسترس است و با تلاش‌های گسترده‌ای که تولیدکنندگان آن برای نشان دادن این شبکه به عنوان یک ایستگاه مستقل کرده‌اند، این ویدئو قصد دارد که شفاف جلوه کند و خود را به عنوان نماینده واقعی اراده مردم ایران نشان دهد. آن چه که به طرز ناشیانه و زننده‌ای از این ویدئو غایب است انتقاد از نظام  سیاسی به عنوان یک کل است که یکی از موضوعات تظاهرات اخیر بود.

در واقع آوانت تی‌وی به هیچ روی مستقل نیست. المانیتور قادر نبوده است که با آن تماس برقرار کند، اما دو رسانه تولید‌کننده حامی نظام تایید کرده‌اند که  این شبکه تنها جدیدترین نمونه از یک رسانه جدید است که توسط ……. {یک نهاد خاص} پشتیبانی می‌شود.  همانند ظهور رسانه‌ها و نشریات بعد از جنبش سبز که به دنبال انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ به وجود آمدند آوانت تی‌وی از جنگ رسانه‌ها در دل جناح‌بندی‌های سیاسی در داخل و خارج نشات می‌گیرد. بعد از اعتراضات عظیم ۱۳۸۸، تولیدکنندگان رسانه‌های نظام متوجه شدند که با بحران مشروعیت مواجه هستند. مسئول یکی از شبکه‌های اصلی صدا و سیما در سال ۱۳۸۹ به من گفت: «ما به خوبی می‌دانیم که مخاطبان زیادی را به کانال‌های ماهواره‌ای خارجی که توسط گروه هاب ایرانی تبعید شده اداره می‌شود باخته ایم  و مردم ما اخبار و سرگرمی را از شبکه‌ها اجتماعی به‌دست می‌آورند. تلویزیون دولتی دیگر جوابگو نیست.

ما نیاز داریم که دنبال راه‌های جدیدی برای تاثیرگذاری بر مخاطب و نحوه خبررسانی باشیم و وضعیت را به نفع خود برگردانیم.» تاکتیکی که تولیدکنندگان استفاده کردند دوری گزیدن از محتوایی است که تنها برای تلویزیون دولتی ساخته می‌شود. محتوایی که به طور بالقوه مخاطبان تقریبا به صورت خودکار آن را پروپاگاندا و تبلیغات نظام قلمداد می‌کنند. شگرد دیگر این تولیدکنندگان ایجاد استودیوهای تولیدی کوچکی است که محتوایی درست می‌کنند که به آسانی قابل شناسایی به عنوان محصول حامی نظام نباشد. این تولیدات استودیویی ویژه بودجه خود را از … و بودجه فرهنگی حکومت تامین می‌کنند اما به عمد در مقیاس کوچک و غیرقابل شناسایی باقی می‌مانند.

آوانت تی‌وی در ۲۱ آذر ۱۳۹۶ تنها چند روز بعد از اینکه روحانی بودجه سال ۹۷ را ارائه و در جمع مردم از سازمان‌ها و نهادهای متخلف که باعث بی نظمی و مشکل در اقتصاد کشور می‌شوند انتقاد نمود شروع به کار کرد. روحانی در سخنرانی خود در صحن مجلس درباره پیشنهاد لایحه بودجه ۹۷، در ۱۹ آذر ۱۳۹۶ از نهادها و موسسات فرهنگی در دست اصولگرایان و همچنین از بودجه‌‌هایی که سال‌ها است به روحانیون اختصاص داده می‌شود انتقاد کرد. در اصل او از تعدادی از نهادهای فرهنگی و رسانه‌ای که نقش مهمی در کوبیدن جنبش سبز تحت عنوان توطئه خارجی ایفا نموده و به دنبال آن به خود روحانی هم حمله کرده‌اند انتقاد کرد.
در تبیین جزئیات جدیدی از لایحه بودجه، روحانی برای اولین بار از تنوع نهادهای دولتی از جمله مراکز فرهنگی نام برد که بودجه‌های کلان و حمایت‌های بی قید و شرطی را ار نظام می‌گیرند. او این حرکت را به درخواست برای شفافیت و محدود ساختن فساد در بودجه‌های دولتی نسبت داد. واکنش‌ها به این موضوع در شبکه‌های اجتماعی تند و سریع بود. مردم شروع به حمله به …. مراکز اصول گرایان و محافظه‌کاران به خاطر گرفتن بودجه‌های کلان از خزانه دولت کردند.

یک تولید کننده استودیوهای تولید نظام بعد از این که روحانی بودجه جدید را رو کرد گفت: «ما نمی‌توانیم به او اجازه دهیم که شاهرگ حیاتی ما را قطع کند. او و حامیانش می‌خواهند برای ساکت کردن ما بودجه‌مان را قطع کنند. اما ما ساکت نخواهیم نشست. به او نشان خواهیم داد که مردم مخالف او هستند.»
همانطور که روحانی در ۱۹ آذر اظهار داشت: «۲۵ درصد بازار پولی کشور در اختیار شش تعاونی متخلف بود. هر روز اراده می‌کردند و تصمیم می‌گرفتند بازاز ارز را بهم می‌ریختند، بازار سکه و طلا و املاک را به هم می‌زدند، هر جوری می‌خواستند.» او ادامه داد که او با استمداد از مقام معظم رهبری در خدمت ایشان به طور مفصل صحبت کرده است که ما دچار چه معضل بزرگ هستیم و ۴-۳ میلیون نفر تمام زندگیشان دارد به وسیله این صندوق‌ها تلف می‌شود.

او با تاکید بر اینکه مجلس به تهدیدات این صاحبان منافع وقعی ننهد گفت: «اوه چقدر سخت بود با این صندوق‌ها برخورد کردن! همه جا به ما فشار می‌آوردند از تمام ارگان‌ها به من نامه می‌نوشتند: آقا این آدم به این خوبی، این همه خدمت کرده، چیکارش دارید؟ چرا دارید حسابشو می‌بندید؟ چرا دارید موسسه‌اش را می‌بندید؟» اعتراضات که در ۷ دی ۱۳۹۶ از مشهد شروع شد پاسخی از اصول‌گراها به روحانی به خاطر اظهاراتش در خصوص بودجه و همچنین تلاش‌های دیگر او برای محدود ساختن نیروهای تندرو بود. بیشتر تحلیل‌ها درباره علل پشت پرده و منشا اعتراصات ناگهانی به تلاش‌های تندروها برای زمینه‌سازی و سازماندهی راهپیمایی علیه روحانی قبل از راهپیمایی سالگرد نهم دی برمی گردد (به عبات دیگر راهپیمایی‌های قبل از ۹ دی را به عنوان مقدمه‌چینی برای تبدیل راهپیمایی حکومتی ۹ دی به یک راهپیمایی ضد دولتی  تلقی می‌کردند). راهپیمایی  نهم دی … در سال ۸۸ برای بزرگداشت سرکوب جنبش سبز پایه گذاری شد. در واقع مشهد مشخصا خانه دو رقیب اصلی روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری اخیر یعنی ابراهیم رئیسی و محمدباقر قالبیاف بود. هدف اعتراضات فراهم کردن زمینه برای یک راهپیمایی گسترده در ۹ دی بود، اما بر خلاف نیات تندروها زمانی که مردم به خیابان‌ها ریختند سرانجامش به سردادن شعار علیه نظام ختم شد.

تولید کننده مورد اشاره در بالا و همکارانش به سرعت تشخیص دادند که اگر داستان در مسیری که قرار بود جلو برود ممکن است یک بار دیگر کنترل اوضاع از دستشان خارج شود. بنابراین استودیوهای تولیدی نظام شروع به درست کردن ویدئوهایی که معضلات اقتصادی را برجسته می‌کند و حمله به عملکرد دولت روحانی کرده اند. این تولیدات جدید و زیرکانه هدفشان این است که انتقادی جلوه کنند اما در آخر سر این عقیده را تقویت و القا می‌کنند که رهبری و روشنگری رهبری ضروری و در راس امور است. آوانت تی‌وی جدیدترین مثال از روش هایی است که در آنها جناح‌بندی‌ها و گروه‌بندی‌ها در داخل جمهوری اسلامی و گروه‌های مخالف نظام در حیطه رسانه‌ای استفاده می‌کنند. همان‌طور که روحانی با اشاره به بودجه‌های کلان اختصاص داده شده به مراکز قدرت غیرمسئول در سخنرانی اش در مجلس گفت: «اگر روند سال‌های پیش ادامه یابد به فرض محال که دولت دوازدهم نتواند کشور را اداره کند دولت بعد حتما نمی‌تواند و ما در این بن بست قرار می‌گیریم.»
منبع: بهارنیوز

«فروشنده» نامزد جایزه بفتا شد

به گزارش ایسنا به نقل از گاردین، در هفتادو یکمبن دوره جوایز سینمایی بفتا که از سوی آکادمی هنرهای سینمایی و تلویزیونی بریتانیا برگزار می‌شود فیلم «شکل آب» ساخته «گیلرمو دل‌تورو» با نامزدی در ۱۲ شاخه پیشتاز این رویداد سینمایی نام گرفت و فیلم برنده اسکار «فروشنده» ساخته اصغر فرهادی نیز در شاخه بهترین فیلم غیرانگلیسی با فیلم‌های «او» ساخته «پل فرهوفن»، «اول پدرم را کشتند» ساخته «آنجلینا جولی»، «کنیز» از «پارک چان-ووک» و «بی‌عشق» ساخته «آندری زویاگینتسف» برای کسب جایزه رقابت خواهد کرد.
فهرست نامزدهای هفتادویکمین دوره جوایز سینمایی بفتا از این قرار است:
* بهترین فیلم
«مرا با نامت صدا کن»
«تاریک‌ترین ساعت»
«دانکرک»
«شکل‌ آب»
«سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری»
*بهترین فیلم بریتانیایی
«تاریک‌ترین ساعت»
«مرگ استالین»، «کشور خود خدا»
«لیدی مکبث»
«پدینگتون ۲»
«سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری»
*بهترین فیلم غیر از انگلیسی
«او» ساخته پل ورهوفن
«اول پدرم را کشتند» ساخته آنجلینا جولی
«کنیز» ساخته پارک چان-ووک
«بی‌عشق» ساخته آندری زویاگینتسف
«فروشنده» ساخته اصغر فرهادی
*بهترین مستند
«شهر ارواح» ساخته متیو هاینمن
«من سیاه تو نیستم» ساخته رائول پک
«ایکاروس» ساخته برایان فوگل
«یک دنباله ناراحت‌کننده» ساخته بانی کوهن
«جِین» ساخته برت مورگان
*بهترین انیمیشن
«کوکو»
«وینسنت دوست‌داشتنی»
«زندگی من به عنوان یک کدو سبز»
*بهترین کارگردان
«بلید رانر ۲۰۴۹» ساخته دنیس ویلنو
«مرا با نامت صدا کن» ساخته لوکا گوادانینو
«دانکرک» ساخته کریستوفر نولان
«شکل آب» ساخته گیلرمو دل‌تورو
«سه بیلبورد بیرون ابینگ، میزوری» ساخته مارتین مک‌دونا
*بهترین فیلمنامه اصلی
«برو بیرون» نوشته جوردن پیل
«من، تونیا» نوشته استیون راجرز
«لیدی برد» نوشته گرتا گرویگ
«شکل‌آب» نوشته گیلرمو دل‌تورو
«سه بیلبورد بیرون ابینگ، میزوری» نوشته مارتین مک‌دونا
*بهترین فیلمنامه اقتباسی
«من را با نامت صدا کن» نوشته جیمز آیووری
«مرگ استالین» نوشته آرماندو ایانوچی
«ستاره‌های فیلم در لیورپول نمی‌میرند» نوشته مت گرینهال
«بازی مالی» نوشته ارون سورکین
«پدینگتون ۲» نوشته سایمون فارنبی و پل کینگ
*بهترین بازیگر زن نقش اول
«آنت بنینگ» در «ستاره‌های فیلم در لیورپول نمی‌میرند»
«فرانسس مک‌دورماند» در «سه بیلبورد بیرون ابینگ، میزوری»
«مارگت رابی» در «من، تونیا»
«سالی هاوکینز» در «شکل آب»
«سیرشا رونان» در «لیدی برد»
*بهترین بازیگر مرد نقش اول
«دنیل دی‌-لوئیس» در «نخ خیال»
«دنیل کالویا» در «برو بیرون»
«گری اولدمن» در «تاریک‌ترین ساعت»
«جیمی بل» در «ستاره‌های فیلم در لیورپول نمی‌میرند»
«تیموثی شالمی» در «من را با نامت صدا کن»
*بهترین بازیگر زن نقش مکمل
«الیسون جینی» در «من، تونیا»
کریستین اسکات توماس در «تاریک‌ترین ساعت»
لاری متکف در «لیدی برد»
لزلی منویل در «نخ خیال»
اکتیویا اسپنسر در «شکل‌آب»
*بهترین بازیگر مرد نقش مکمل
«کریستوفر پلامر» در «کل پول دنیا»
«هیو گرنت» در «پدینگتون ۲»
«سم راکول» در «سه بیلبورد بیرون ابینگ، میزوری»
«ویلم دفو» در «پروژه فلوریدا»
«وودی هرلسون» در «سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری»
مراسم اعطای جوایز هفتادویکمین دوره جوایز بفتا روز هجدهم فوریه در لندن برگزار می‌شود.
منبع: بهارنیوز

ستاره‌های غایب جشنواره فجر امسال

به گزار ش خبرآنلاین، همه ساله با نزدیک شدن به برگزاری مهمترین و بزرگترین رویداد سینمایی کشور یعنی جشنواره فجر گمانه‌زنی‌ها برای شرکت فیلم‌ها، حضور بازیگران و کارگردانان و اینکه چه آثاری قرار است در این رویداد مهم مورد بررسی و نمایش قرار بگیرند مطرح آغاز می‌شود. حضور بازیگران هم از جذابیت‌های هر سال جشنواره است و گفت‌و شنودهای زیادی نیز در اینباره پیش از آغاز این فستیوال به گوش می‌رسد.همانطور که در بخش اهدای جوایز هم، سیمرغ بهترین بازیگر زن و مرد برای علاقه‌مندان به سینما و خود سینماگران از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است حضور یا عدم حضور برخی از بازیگران نیز مهم جلوه می‌کند و چه بسا که همین نام‌های مطرح و باسابقه است که به اعتبار جشنواره‌ای چون فجر می‌افزاید. البته طبیعی است که باید در این بحث آن تعداد از چهره‌هایی که اساسا جشنواره و سیمرغ گرفتن برایشان بی‌اهمیت است را فاکتور بگیریم.

اما امسال پس از اعلام اسامی فیلم‌های راه یافته به بخش مسابقه سینمای ایران جشنواره، همانطور که نام چند کارگردان به نام و مطرح در لیست نبود، تعداد زیادی از بازیگران هم در فهرست غایبان جشنواره سی و ششم قرار گرفتند. بازیگران مطرحی که حضورشان قطعا شور و حال و اعتبار بیشتری به جشنواره می‌داد. اما نکته جالب غیبت برخی از بازیگرانی است که در دوره گذشته از برندگان سیمرغ بودند و امسال حتما جای خالی‌شان بیشتر از دیگران به چشم خواهد آمد. در این گزارش نگاهی داشتیم به چهره‌های مهم و سرشناسی که جشنواره بدون حضور آنها برگزار می‌شود.

برندگان سیمرغ، مهمترین غایبان امسال
همچون کارگردان‌های شناخته شده، بازیگرانی هم هستند که امسال در جشنواره فیلم فجر فیلمی ندارند اما نکته عجیب غیبت بازیگرانی است که در دوره گذشته سیمرغ بهترین بازیگر را چه در نقش اصلی و چه مکمل دریافت کردند و امسال هیچ فیلمی از انها در جشنواره به نمایش در نمی‌آید. برخی از این بازیگران از سال گذشته در اثری جدید جلوی دوربین نرفتند و برخی دیگر نیز فیلمشان به دلایل مختلف نتوانسته است در جشنواره حضور پیدا کند.محسن تنابنده که سال گذشته برای فیلم «فراری» جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را دریافت کرد و ثریا قاسمی برای بازی در «ویلایی‌ها» سمیرغ بهترین بازیگر نقش مکمل را از آن خود کرد دو چهره مهمی هستند که امسال هیچ فیلمی در جشنواره ندارند. همچنین بازیگرانی چون امیر آقایی، مهرداد صدیقیان و علی مصفا که جزو نامزدهای جایزه بهترین بازیگر نقش اول سال گذشته بودند نیز امسال هیچ فیلم از آنها در جشنواره حضور ندارند.
از میان بازیگران زن نیز غزل شاکری، هدیه تهرانی، پریناز ایزدیار که سال گذشته نامشان در میان نامزدهای دریافت سیمرغ بازیگر به چشم می خورد از غایبان جشنواره سی و ششم به شمار می‌آیند.

پرکارترین‌هایی که امسال نیستند
سال گذشته شقایق فراهانی با چهار فیلم عنوان پرکارترین بازیگر جشنواره سی و پنجم فجر را به خود اختصاص داد، اما در اتفاقی عجیب او امسال هیچ فیلمی در این رویداد سینمایی ندارد.حمیدرضا آذرنگ نیز که سال گذشته در میان بازیگران مرد لقب پرکارترین را از آن خود کرده بود امسال تنها با یک فیلم به نام «تنگه ابوغریب» ساخته بهرام توکلی به جشنواره می‌آید.فرهاد اصلانی نیز که در دوره‌های اخیر این رویداد سینمایی همواره با آثار مختلفی به جشنواره آمده و توانسته با فیلم‌هایش بدرخشد امسال جزو بازیگران کم کاری است که تنها یک فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده» ساخته هومن سیدی را دارد.اصلانی در سال‌های اخیر حضوری پررنگ در جشنواره داشته است، او در هجدهمین دوره جشنواره فیلم فجر نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای بازی در «آسمان پر ستاره» شد. اصلانی همچنین برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد برای بازی در فیلم‌های «خرس» و «زندگی خصوصی» از سی امین دوره جشنواره فجر هم شد و در سی و دومین دوره از جشنواره نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای بازی در «قصه‌ها» شد. او برای بازی در فیلم «دوران عاشقی» هم در سی و سومین دوره جشنواره فیلم فجر نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد و در سی و چهارمین دوره نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد برای بازی در «دختر» شد.

پرویز پرستویی که رکورددار کسب سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر است هم از غایبان بزرگ این جشنواره است. او سال گذشته با «قاتل اهلی» مسعود کیمیایی در جشنواره حضور داشت اما تنها فیلم او که قرار بود در جشنواره امسال باشد «لس آنجلس-تهران» به جشنواره ارائه نشد. پرستویی برای نقش آفرینی‌های متعدد و درخشان خود تا به حال موفق به دریافت ۴ سیمرغ از دوره‌های مختلف جشنواره فیلم فجر شده است و از این منظر در میان بازیگران مرد سینمای ایران رکورددار است. او برای بازی در فیلم‌های «آزانس شیشه‌ای»، «بید مجنون»، «به نام پدر» و «بادیگارد» سیمرغ بلورین و برای فیلم «لیلی با من است» دیپلم افتخار گرفت. پرستویی همچنین برای بازی در فیلم «مارمولک» هم از جشنواره بیست و دوم جایزه ویژه هیات داوران را از آن خود کرد.

ستاره‌های غایب
از میان سوپراستارهای سینما که شاید هر سال به طور مستمر در جشنواره فیلم فجر حضور ندارند، هستند چهره‌هایی که حتی چند سال یک بار هم علاقه‌مندان و طرفدارانشان را با بازی در فیلمی که در جشنواره به نمایش در می‌آید غافلگیر می‌کنند و نبودشان در این رویداد سینمایی حتما به چشم می‌آید.برای مثال الناز شاکردوست است که سال گذشته با فیلم «خفه‌گی» فریدون جیرانی به جشنواره پا گذاشت امسال در جشنواره حضور ندارد. البته شاکردوست فیلم سینمایی «سراسر شب» فرزاد موتمن را داشت که به جشنواره راه پیدا نکرد و باعث غیبت این بازیگر در این رویداد سینمایی شد.حامد بهداد، شهاب حسینی هم که هم در دوره‌های گذشته حضوری نسبتا چشمگیر و موفق داشتند و هم همواره به عنوان دو بازیگر پرطرفدار میان مردم نامشان مطرح است از غایبان جشنواره امسال هستند. پریناز ایزدیار که در جشنواره سی وچهارم سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن را برای بازی در فیلم «ابد و یک روز» دریافت کرد و سال گذشته نیز فیلم «تابستان داغ» را در جشنواره داشت امسال در این رویداد حضور ندارد. هدیه تهرانی که سال گذشته «اسرافیل» را داشت،غزل شاکری و پگاه آهنگرانی که در دوره قبل با «سارا و آیدا» در جشنواره بودند، طناز طباطبایی که «ویلایی‌ها» را بازی کرده بود و نگار جواهریان که «نگار» فیلم قبلی او در جشنواره سی و پنجم بود هم از جمله چهره‌های غایب امسال‌اند.
همچنین محمدرضا گلزار، محمدرضا فروتن و ترانه علیدوستی نیز سه چهره محبوب سینمای ایران‌اند که سهمی در جشنواره امسال ندارند.
منبع: بهارنیوز

حبیب، بعد از مرگش مجوز گرفت!

موزیک ویدئوی قطعه «دیره» حاصل کار مشترک احمدرضا محبیان و سمیر زند که پیش از این به صورت تک آهنگ رسمی منتشر شده بود، مجوز گرفت. صدا و تصویر حبیب محبیان نیز در این موزیک ویدئو استفاده شده است.به گزارش خبرآنلاین، ۵۷۸ روز پس از درگذشت حبیب محبیان، موزیک ویدئویی که با صدای احمدرضا محبیان، پسر او و سمیر زند تهیه و تولید شده بود، با تصاویر و صدای حبیب محبیان با اخذ همه مجوزهای لازم از دفتر موسیقی وزارت ارشاد منتشر شد.موزیک ویدئوی قطعه «دیره» که پیش از این به صورت تک آهنگ رسمی و مجوزدار منتشر شده بود، پس از بازبینی در شورای صدور مجوز دفتر موسیقی وزارت ارشاد، با مجوز رسمی اجازه نشر پیدا کرد. صدا و تصویر حبیب محبیان نیز در این موزیک ویدئو استفاده شده است.این اتفاق در حالی رخ داده که حبیب محبیان در تمام سال‌هایی که به ایران بازگشته بود و در شمال کشور ساکن بود، هرگز اجازه فعالیت رسمی در بازار موسیقی داخلی را پیدا نکرد تا سرانجام در تاریخ ۲۱ خرداد سال ۹۵ به دلیل ایست قلبی درگذشت.در تمام سال‌هایی که حبیب در ایران ساکن بود، بارها و بارها از سوی مدیران وقت دفتر موسیقی وزارت ارشاد از قبیل علی ترابی و محمد میرزمانی اعطای مجوز فعالیت به او تکذیب شد و این خواننده در دوران حیاتش هرگز موفق به اخذ مجوز نشد.
منبع: بهارنیوز

مهمترین تبعات تحریم صدا و سیما

روزنامه گاردین  به نقل از یک منبع مطلع در واشنگتن نوشت که آقای ترامپ تصمیم گرفته است بانک مرکزی ایران را به دلیل آنکه بر روی زندگی مردم عادی تاثیر می‌گذارد تحریم نکند و در عوض برخی نهادهای خاص مثل صدا و سیما را مورد تحریم قرار دهد.صداوسیمای ایران از سال ۲۰۱۳ مشمول تحریم‌های آمریکا بوده، اما رئیس‌جمهوری پیشین و فعلی ایالات متحده آمریکا با امضای معافیت‌های تحریمی تاکنون اجرایی شدن آن را تعلیق کرده‌اند.گفته می‌شود درصورت تحریم کامل صدا و سیما توسط آمریکا، این سازمان با مشکلات زیادی روبرو می‌شود.

 

مهمترین تبعات تحریم صدا و سیما چیست؟ 

یکی از مهمترین تبعاتی که تحریم صدا و سیما دارد قطع دسترسی این نهاد به ماهواره‌ها و توقف پخش شبکه‌های برون مرزی عنوان می‌شود. در واقع تمام سیگنال‌های شبکه‌های تلویزیونی ایران از روی ماهواره‌ها حذف می‌شود و امکان دیدن برنامه‌های شبکه‌های تلویزیون برای مخاطبان این نهاد از طریق ماهواره وجود نخواهد داشت و شبکه‌های تلویزیونی برون‌مرزی ایران مانند پرس تی‌وی، العالم و هسپان تی‌وی دیگر کارکردی نخواهند داشت.سجاد یکی از کاربران اینترنت است که هم در گفت‌وگو با یورونیوز و هم در توییتی این موضوع را با مثالی توضیح می‌دهد: «در المپیک اخیر و یورو ۲۰۱۶‌، صداوسیما مسابقات را از ماهواره پخش نمی‌کرد. نتیجه این کار چی بود؟ این بود که در خیلی از مناطق کشور این مسابقات پخش نمی‌شد. عده‌ای هم به این موضوع اعتراض کردند. تنها در مناطقی که سیستم فیبر نوری و سیگنال‌رسانی زمینی فرستنده‌ها تکمیل شده بود مسابقات پخش می‌شد و در باقی مناطق، همزمان با پخش مسابقات، فیلم سینمایی یا برنامه دیگه‌ای پخش می‌شد، چون فرستنده‌های اون مناطق از ماهواره تغذیه می‌شدند.»

 

آیا در پخش زنده مسابقات ورزشی خللی وارد می‌شود؟

و البته سوال دیگر این است که اگر صدا و سیما تحریم شود آیا به عنوان مثال می‌تواند مسابقات جام‌جهانی فوتبال ۲۰۱۸ روسیه را پخش کند؟سایت تابناک در این‌باره می‌نویسد: «در صورت تحریم صدا و سیما، امکان خرید رایت ‪‫‪‪‪‪‪‪‫[حق پخش] بسیاری از برنامه‌ها یا بسیار دشوار می‌شود و یا غیرممکن خواهد شد. از مهم‌ترین این برنامه‌ها، می‌توان به جام جهانی فوتبال، مسابقات جهانی والیبال، المپیک و دیگر رویدادهای مهم ورزشی اشاره کرد.»

 

از سوی دیگر با تحریم صدا و سیما، فروش تجهیزات فنی و یا تعمیر تجهیزات قدیمی با مشکل روبرو خواهد شد چرا که بسیاری از شرکت‌های فروش تجهیزات تخصصی برای صدا و سیما ترجیح می‌دهند بازار ایران را از دست دهند اما تحت تحریم آمریکا قرار نگیرند.همچنین به نظر می‌رسد با تحریم صدا و سیما، امکان فعالیت دفاتر صدا و سیما در نقاط مختلف جهان با مشکلات زیادی روبرو خواهد شد و حتی امکان فعالیت خبرنگاران بین‌المللی به‌خاطر تبعاتی که این تحریم‌ها برای اشخاص همکار با این نهاد در پی خواهد داشت محدود می‌شود یا از بین می‌رود.روزنامه گاردین تاریخ تصمیم‌گیری ترامپ درباره اعمال تحریم‌های جدید علیه برخی نهادها مانند صدا و سیمای ایران را اواخر ژانویه ۲۰۱۸ اعلام کرد.طبق نوشته این روزنامه، احتمال دارد که همه افراد وابسته به این نهاد نیز مورد تحریم قرار بگیرند و حساب‌های بانکی آنها در خارج از ایران نیز بسته شود. 
منبع: بهارنیوز

بهترین مجموعه داستان‌های سال ۲۰۱۷

به گزارش ایسنا، سال ۲۰۱۷ میلادی به تازگی به پایان رسیده و سایت‌های ادبی مختلف لیست‌ بهترین‌های ۱۲ ماه گذشته را منتشر می‌کنند. ایسنا پیش‌تر به پنج رمان معرفی‌شده به عنوان رمان‌های برتر سال ۲۰۱۷ پرداخته و این‌بار بهترین مجموعه داستان‌های کوتاه سال گذشته میلادی را که در چند فهرست به نام‌شان اشاره شده است، معرفی می‌کند:

۱. «تاریک تاریک» نوشته «سامانتا هانت»
«سامانتا هانت» رمان‌نویس و مقاله‌نویس آمریکایی در اولین مجموعه داستان خود، توانایی‌اش را برای شالوده‌شکنی هنجارها به رخ خوانندگان کشیده است. او دنیای شادی را خلق می‌کند و در چند پاراگراف آن را زیرورو می‌کند. دگرگونی چه در معنای واقعی و چه تمثیلی، در تک تک داستان‌های این مجموعه به چشم می‌خورد. با این تغییرات، نویسنده سعی می‌کند زنانگی را در حرکتی پیچشی کشف کند. یکی از داستان‌های خاص و عمیق مجموعه «تاریک تاریک»، درباره زنی است که یک شب به گوزن تبدیل می‌شود. از هر منظری که به این داستان‌ها نگاه ‌کنید، «هانت» را می‌بینید که می‌خواهد موضوعی آشنا و عجیب را بپردازد، اما روشش کاملا منحصر به فرد است.
«کارمن ماریا ماچادو» در روزنامه «NPR» درباره این اثر نوشته است: «تاریک تاریک» مثل بهترین مجموعه‌های داستان کوتاه، تم‌های خوشمزه و همیشه سبز را به نحوی خارق‌العاده مزه مزه می‌کند… وقتی داستان‌ها از دست «هانت» درمی‌روند، او بهترینِ خود را به نمایش می‌گذارد؛ بی‌قراری‌اش اوج می‌گیرد و به زیبایی دیوانه‌واری می‌رسد. وحشت و عجیب نوشتن، هم‌پیمانان او هستند.

۲. «وقتی یک مرد از آسمان فرو می‌افتد یعنی چه؟» نوشته «ازلی نکا آریما»
«وقتی یک مرد از آسمان فرو می‌افتد یعنی چه؟» همچون نوشته‌های «چیماماندا نگوزی آدیچی» و «نووایلت بولاوایو»، شامل داستان‌های پرماجرا و خوش‌ساختی است درباره سیاه بودن در آمریکا در عین حفظ ریشه‌های آفریقایی. این داستان‌ها کم و بیش حول محور همین ایده می‌چرخند اما هیچ‌یک تکراری به نظر نمی‌رسند. در جریان کتاب، شخصیت‌های متعددی از طیف‌های مختلف در پس‌زمینه‌های متفاوت به خواننده معرفی می‌شوند. با این‌که هر یک از داستان‌های این مجموعه موجودیتی مجزا دارند، «نکا آریما» طوری آن‌ها را به هم پیوند داده که خواننده تصور می‌کند این‌ها با هم مرتبط هستند.
«مارینا وارنر» در «نیویورک تایمز» درباره این کتاب نوشته است: «آریما» که داستان‌گویی زیرک، غیرصریح و موذی است، می‌تواند تاریخچه یک خانواده را در چند صفحه خلاصه کند و در حالی که یک حکایت آرمانشهری یا قصه‌های جادویی و سناریوهای کابوس‌وار خلق می‌کند، با چالاکی از لحن کمدی به سوی واقع‌گرایی روانی حرکت کند… واقع‌گرایی جادویی «آریما» مرهون اعتقاد به ارواح در داستان‌های «بن اوکری» است و حکایت‌های تمثیلی علمی -تخیلی‌اش که در دغدغه‌های فمینیستی و بوم‌شناسانه او ریشه دارد، یادآور کارهای «مارگارت اتوود» است.

۳. «پناهندگان» نوشته «ویت تان نگوین»
داستان‌های «ویت تان نگوین» در کتاب «پناهندگان» با تمرکز بر زندگی پناهندگان ویتنامی نوشته شده‌اند و اکثر آن‌ها از دهه ۱۹۷۰ تا امروزِ آمریکا رخ می‌دهند. «نگوین» به واقعیت‌های هولناکی که این پناهندگان با آن‌ها روبه‌رو می‌شوند، پرداخته اما این ترس‌ها را با روایت‌ انسانیت زیبایی که در همین فضا دیده می‌شود، به خوبی ترکیب کرده و به تعادل رسانده است. هیچ‌یک از این داستان‌ها لزوما براساس زندگی خود نویسنده نوشته نشده‌اند. داستان‌های کوتاه «پناهندگان» برگرفته از تجربیات شخصی «نگوین» و آن‌چه برای دوستان و خانواده‌اش رخ داده، شکل گرفته‌اند. این اثر کتاب مهمی به حساب می‌آید چون یادآور می‌شود پناهندگان از کجا به آمریکا آمده‌ و چه کارهایی انجام داده‌اند.
«یی یون لی» در «گاردین» درباره این کتاب نوشته است: این مجموعه مملو از پناهنده است، چه آن‌ها که دچار بلایی بیرونی – طبیعی و انسانی – شده‌اند و چه آن‌ها که به چیزی عمیق‌تر و درونی‌تر گرفتار شده‌اند. «نگوین» با خشم و نه نفرت، با آشتی و نه امید غیرواقعی و با طنزی واقعی که قرار نیست به کسی آسیبی برساند، به شخصیت‌های بسیاری جان بخشیده و به ما کتابی داده که در مناسب‌ترین زمان منتشر شده است.

۴. «قلب ترش» نوشته «جنی ژانگ»
ربط دادن داستان‌های یک مجموعه با یک نخ، به مهارت‌ نیاز دارد؛ هیچ‌یک از داستان‌ها نباید تازگی خود را از دست بدهند. اکثر داستان‌های «ژانگ» در کتاب «قلب ترش» در کویینز روایت می‌شوند و روی دختران مهاجران چینی تمرکز دارند. لحن نویسنده خیلی مستقیم و بی‌پرده است و هضم آن گاهی برای خواننده سخت می‌شود. هدف «ژانگ» از انتخاب این لحن، انتقال تجربه آزاردهنده‌ای است که این دختران هر روز با آن مواجه می‌شوند.
«کریستین لورنزن» در «ولچر» درباره این کتاب نوشته است: «ژانگ» در «قلب ترش» نوعی کنترل گول‌زننده را نمایان می‌کند، در زمان عقب و جلو می‌رود، خاطرات را مرور می‌کند و به داستان‌هایش ویژگی مونولوگ‌های پریشان را می‌بخشد… و نتیجه همه این‌ها ظهوری پرقدرت و یکی از درخشان‌ترین داستان‌های جدید سال است. جهان دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، برنامه‌های غیرعادی تلویزیون در آن دوران، بازی‌های کامپیوتری و فست‌فود چیزهایی هستند که «ژانگ» بدون حتی یک حرکت اشتباه در کتابش زنده می‌کند. «ژانگ» در این اثر، نارسیسیسم و نوستالژی خود را به آمریکایی‌ترین ژانر تبدیل کرده، به ترانه هنرمندانه خودش.

۵. «زنان سرسخت» نوشته «روکسان گی»
«روکسان گی» در کتاب «فمینیست بد» که مجموعه‌ای از مقالاتش است، به شیوایی درباره نژاد، فمینیسم و فقر نوشته است. او همان صدای قوی را در مجموعه داستان «زنان سرسخت» به کار گرفته و به همان تم‌ها پرداخته است. او در جریان شخصیت‌پردازی از تیپ‌ها و همین‌طور پی‌رنگ داستان دوری می‌کند. داستان‌های «زنان سرسخت» حقیقتا آمریکای مدرن را از دید زنان سیاهپوست روایت می‌کند. این کتاب چشم‌ها را باز می‌کند و ذهن‌ها را روشن.
«رفیعه ذکریا» در «نیو ریپابلیک» درباره کتاب «گی» نوشته است: «زنان سرسخت» کتابی تاریک است که نبض آن با خشم‌های فروخورده‌ای که ناگهان آغاز و با خشونت ترکیب می‌شوند، می‌زند… نوشتن چنین کتابی جرأت می‌خواهد. «گی» در جریان پرداختن به این بروز خشم، روند ادبی متفاوتی از دیگر نویسندگان زن اقلیت یا غیراقلیت در پیش می‌گیرد… «گی» پرده‌ها را عقب می‌زند و زیباهای منحرف، خشمگین‌ها و عریان‌ها را نشان می‌دهد.
منبع: بهارنیوز

رقابت سیمرغ‌داران سال ۹۵ در فجر ۳۶

به گزارش ایسنا، سال گذشته در این بخش‌های اشاره شده، هفت نفر جایزه گرفتند و امسال از بین سیمرغ‌ گرفته‌های دوره سی‌وپنجم چهار نفر باز هم در میدان رقابت حضور دارند.در جشنواره فیلم فجر سال ۹۵ سیمرغ بلورین بهترین فیلم به سیدمحمود رضوی برای تهیه فیلم «ماجرای نیمروز» به کارگردانی محمدحسین مهدویان رسید و این دو امسال هم با فیلم «لاتاری» در جشنواره حضور دارند.البته رضوی امسال دو فیلم در مقام تهیه‌کننده در جشنواره دارد که فیلم دیگرش «دارکوب» ساخته بهروز شعیبی است؛ فیلمی که یک داستان اجتماعی را با پرداختن به روابط انسانی و موضوعاتی همچون اعتیاد روایت می‌کند.مهناز افشار، سارا بهرامی، جمشید هاشم‌پور، هادی حجازی‌فر و امین حیایی از جمله بازیگران فیلم «دارکوب» هستند.در «لاتاری» هم که گفته می‌شود موضوع آن به قاچاق دختران جوان مربوط می‌شود، جواد عزتی، ساعد سهیلی، هادی حجازی‌فر و حمید فرخ‌نژاد بازی کرده‌اند.

 جایزه بهترین کارگردانی جشنواره سی‌پنجم هم به وحید جلیلوند برای ساخت فیلم «بدون تاریخ بدون امضا» رسیده بود که او امسال در این رویداد اثری ندارد. جلیلوند در ماه‌های پشت سرگذاشته سال ۹۶ با آخرین ساخته‌اش حضور پررنگی در جشنواره‌های خارجی داشت و جوایز  متعددی را هم کسب کرد.محسن تنابنده برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره سال قبل هم که بخاطر بازی در فیلم «فِراری» علیرضا داودنژاد برگزیده شده، همانند کارگردانش در جشنواره سی‌وششم فیلمی ندارد، این در حالی است که دو برگزیده بهترین بازیگری زن هر دو در جشنواره امسال فیلم‌هایی دارند که ممکن است به دلایل متفاوت از آثار قابل توجه جشنواره باشند.
لیلا حاتمی که سال قبل برای بازی در «رگ خواب» سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن را گرفت، امسال با فیلم «بمب» به کارگردانی پیمان معادی به جشنواره می‌آید.این فیلم به تهیه‌کنندگی مانی حقیقی و با حال و هوای موشک‌باران تهران در سال ١٣۶۶ ساخته شده و به جز لیلا حاتمی، پیمان معادی، حبیب رضایی، سیامک انصاری و سیامک صفری هم در آن بازی کرده‌اند.

دیگر بازیگر برگزیده نقش اول زن در جشنواره سال ۹۵ مریلا زارعی بود که برای فیلم «زیر سقف دودی» به طور مشترک با حاتمی نظر هیات داوران را جلب کرد.مریلا زارعی امسال فیلم «سوء تفاهم» به کارگردانی احمدرضا معتمدی را در جشنواره دارد که خود معتمدی پس از حدود یک دهه با فیلمی تازه به جشنواره می‌آید.زارعی در«سوء تفاهم» که مضمونی اجتماعی دارد با کامبیز دیرباز، اکبر عبدی و پژمان جمشیدی همبازی بوده است.اما در بخش بهترین بازیگران مکمل زن و مرد هم نوید محمدزاده و ثریا قاسمی سیمرغ گرفته بودند که ثریا قاسمی بازیگر «ویلایی‌ها»، فیلمی در جشنواره امسال ندارد.نوید محمدزاده هم که امسال در تئاتر خیلی فعال بود فیلمی در جشنواره سی‌وششم دارد که یک همکاری دوباره با هومن سیدی پس از فیلم «خشم و هیاهو» است.«مغزهای کوچک زنگ‌زده» جدیدترین ساخته سینمایی هومن سیدی است که در کنار نوید محمدزاده، فرید سجادی حسینی، علی اعلایی، فرهاد اصلانی و هومن سیدی هم در آن بازی کرده‌اند.
منبع: بهارنیوز

هدیه تهرانی:مردم دردشان را فریاد می‌زنند

هدیه تهرانی با انتشار متنی در اینستاگرام، به یادداشت اصغر فرهادی درباره اعتراضات اخیر کشور واکنش نشان داد و نوشت:«بله آقای فرهادی، این روزها که هیچ، در باقی روزهای قبل نیز، ما با احساسات و اندیشه‌های متفاوتی دچار چالش بودیم و ‌هستیم … اینکه در انبوه فقدان‌ها، نمی‌دانیم چه بگوییم، چه بنویسیم و چه کنیم. مثل شما هر چه بگوئیم آن چیزی نیست که می‌خواهیم و چند روز بعد هم باز آن چیز نیست، انبوه درد و فقدان فزاینده‌ای که نه فقط ما بلکه دنیا در این دوران دچار آن است و در این میان ما در زیر فشار تاثیرات دنیا و فقدان‌های خودمان و به جبر مکان و زمان‌مان دست و پا می‌زنیم، فقدان آب، هوا، نان، کار، فرهنگ، اندیشه سالم، راستی، درستی، صلح، امنیت و آرامش. انبوه درد و نا امیدی برای دست یافتن به حداقل‌های زیستنی که هر انسانی لایق آن است، نه فقط خواص و از ما بهتران.
هیچکس نمی‌دانست چه بگوید و چه کند جز تحمل در خویشتن خویش و یا خود را به خواب زدن و امید به فردا داشتن، تا این‌که فریادهای درون به بیرون و به کوچه‌ها کشیده شد. آقای فرهادی این‌که «چرا به کوچه کشیده شد؟» سوال است، نه این‌که این مهم را فراموش کنیم و برای آرامش خودمان به این تحلیل برسیم که مردم برای پرسش به کوچه آمدند تا پاسخی دریافت کنند.
نه آقای فرهادی، به گمانم مسئله جسارت سوال پرسیدن نیست! مسئله پاسخ به پرسش‌ها نیست.
درد مردم چرایی نیست، چرایی فقر، بیکاری و بیماری، درمان، دارو و تامین اجتماعی و بیمه، کمبود امکانات برای معلولان، جانبازان، درد وجود بچه‌های کار، بچه‌های بی سرپرست، زنان بی سرپرست، گور خوابی ، فروش اعضای بدن، مشکلات زنان سرپرست خانواده، فارغ‌التحصیلان بیکار، کارگران و کارمندان و دستمزدهای ناچیز، وام و بهره‌های کلان، مصائب کشاورزان، بی خانمانی، بدبختی‌های حاصل از سیل و زلزله و چادر نشینی، انواع آلودگی، اعتیاد، فساد و فحشا، سرنوشت کودکان، ناامیدی و رنج مردان و تبعیض علیه زنان، سرگردانی نخبگان گمنام، سرخی صورت اکثریت هنرمندان از سیلی خودشان ، زندانیان زن و مرد دربند به خاطر فقر ، نابودی جنگل‌ها ، دریاچه‌ها ، تالاب‌ها ، ریز گردها ، مرگ طبیعت و انقراض جانداران و آدم‌ها و بیش و بیش‌ …
نه آقای فرهادی، مردم چرایی این دردها و ناهنجاری‌ها را می‌دانند و به دنبال پاسخ به پرسش‌هایشان فریاد نمی‌زنند… مردم دردشان را فریاد می‌زنند و فقط زندگی، خوبی، صلح، آرامش و آزادی می‌خواهند، حق تنفس بدون درد بدون خون بدون خشم، مردم چرائی داغ مادران ایران را می‌دانند و سرزمین مادری داغدارمان را می‌شناسند…»
اصغر فرهادی، در واکنش به اعتراضات اخیر کشور، یادداشتی را با عنوان «پرسش، تحقیر، خشم» منتشر کرد و در آن علت این اعتراضات را بی‌پاسخ ماندن پرسش‌های مردم عنوان کرد.
منبع: بهارنیوز

سرانجام شعر‌های دوزبانه فروغ و شاملو

سعید سعیدپور (مدرس و مترجم) در گفت‌وگو با  ایلنا، درباره آخرین کار‌ها و ترجمه‌هایش گفت: یک مجموعه شعر دوزبانه فارسی و انگلیسی از اشعار فروغ‌ فرخزاد قرار است توسط نشر هرمس منتشر شود. این پروژه یعنی ترجمه شعرهای فروغ پیشتر دست ناشر دیگری بود که ظاهرا برای گرفتن مجوز مشکل داشته و قرارداد انتشار آن لغو شد به همین دلیل نشر هرمس این مجموعه دو زبانه را منتشر خواهد کرد. درواقع این یک شانس دوباره است چراکه ما می‌خواستیم اثر کاملا بدون ممیزی و اصلاحیه و کامل و تمام منتشر شود.این مترجم در توضیح بیشتر اشعار این مجموعه دو زبانه بیان کرد: شعرهای مجموعه از تمام دفترهای فروغ گردآوری شده ولی بیشتر شعر‌ها مربوط به دفتر شعر «تولدی دیگر» و «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» هستند. از دفترهای اولیه فروغ هم کارهای برجسته و قابل توجهی که در سبک موزون و چارپاره سروده شده، منتخب‌هایی در این کتاب وجود دارد. در مجموع این اثر نزدیک به ۴۰ تا ۵۰ قطعه از اشعار فروغ را به دو زبان فارسی و انگلیسی شامل می‌شود.کار دیگر ویراست جدید از شعرهای دو زبانه ضیاء موحد تحت عنوان «آوازهای آبی» است که باز من ترجمه این شعر‌ها به انگلیسی را به عهده داشته‌ام که آنهم توسط نشر هرمس منتشر شده است. چاپ اول گزیده دو زبانه اشعار شاملو به نام «۷۷ شعر از احمد شاملو» هم شش ماه تا یک سال است که تمام شده منتها هنوز چاپ جدید نشده و امیدواریم چاپ تازه این اثر هم منتشر شود. این کتاب خواهان دارد و تماس‌های زیادی با خود من گرفته می‌شود که درخواست این کتاب را دارند.
منبع: بهارنیوز