چهارمین روز نمایشگاه کتاب چگونه گذشت؟

سی‌امین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در حالی چهارمین روز برگزاری خود را پشت‌ سر گذاشت که شهر آفتاب تحت تاثیر بارندگی‌های روز قبل قرار داشت.

چهارمین روز برپایی سی‌امین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران از ساعت‌های ابتدایی صبح (شنبه، ۱۶ اردیبهشت‌ماه) در حالی آغاز به کار کرد که فضای نمایشگاه تحت تاثیر بارش‌های روز قبل و مشکلات ایجادشده برای برخی از غرفه‌داران از جمله سالن‌های کودک و نوجوان بود. گرچه تیم‌های عملیاتی شب گذشته اقدام به رفع آبگیری‌ از سالن‌ها کرده بودند اما در برخی از سالن‌های ناشران کودک و نوجوان بوی نامطبوعی در فضا ایجاد شده بود که باعث گله ناشران و بازدیدکنندگان بود.

در روز چهارم نمایشگاه و به خاطر مشکلات آبگرفتگی نمایشگاه و تعطیلی برخی سالن‌ها و غرفه‌ها در پی بارش باران در روز جمعه، همایون امیرزاده سخنگوی سی‌امین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در نشستی خبری از مسئولان شهرداری تهران که به گفته او به تعهدات خود در قبال آماده‌سازی شهر آفتاب و رفع نواقص آن عمل نکرده‌اند، به صراحت انتقاد کرد.

همچنین محمود آموزگار رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران با اشاره به مشکلات پیش‌آمده در شهر آفتاب گفت: سال گذشته هم که بحث انتقال نمایشگاه از مصلا به شهر آفتاب مطرح شد ما صراحتاً اعلام کردیم که این نمایشگاه هنوز به طور کامل آماده برگزاری نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران با این وسعت نیست؛ اما مسئولان شهرداری تعهد کردند که آن را آماده کنند.

او همچنین گفت: اگر یک ضلع تفاهم‌نامه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شهرداری تشکل‌های صنفی نشر بودند ما امروز می‌توانستیم به عنوان یک بازوی اجرایی در حوزه نظارت بر آماده‌سازی شهر آفتاب اقدام کنیم؛ اما این اتفاق نیفتاد.

به گزارش ایسنا، چهارمین روز برگزاری نمایشگاه کتاب روز خلوتی را پشت‌ سر گذاشت. با این حال طبق آمار همایون امیرزاده سخنگوی شورای سیاست‌گذاری سی‌امین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، میزان فروش و تراکنش‌های انجام‌شده در سه روز گذشته تقریباً مشابه سه روز سال قبل بوده و درصد کمی افزایش فروش داشته است.

همچنین به گفته امیرزاده که رئیس هیات تخلفات ناشران نمایشگاه نیز هست، براساس حکم این هیات، یک غرفه در بخش ناشران خارجی بسته شده و ۲۲ رای که ناظر بر اخطارهای کتبی به ناشران بوده، صادر شده است.


منبع: عصرایران

چرا دکتر بشیر نابغه است؟

چند روز پیش، از ۲۵ سال تلاش علمی و عملی دکتر حسن بشیر در حوزه ارتباطات و روابط‌عمومی ایران تقدیر شد. هر چند من در ابتدا قصد داشتم همان روزها یادداشتی در خصوص مقام علمی ایشان بنویسم، اما کثرت یادداشتهای اساتید بنام کشور باعث شد تا احساس کنم جایی که آب هست تیمم باطل است و عرض اندام در کنار اساتیدی چون پرفسور سعید رضا عاملی، دکتر مسعود کوثری، دکتر محمد سلطانی فر، دکتر امید علی مسعودی، دکتر غلامرضا آذری و دیگران شایسته نیست.

اما از سوی دیگر من و خیلی از اعضای جامعه علمی کشور در حوزه ارتباطات و رسانه مدیون زحمات ایشان هستیم و سخن نگفتن از زحمات ایشان نوعی ناشکری و ناشی گری تلقی خواهد شد. لذا امروز در نیمه اردیبهشت ماه تصمیم گرفتم برخی ناگفته ها را در خصوص دکتر حسن بشیر بیان نمایم.

شاید خیلی از دانشجویان تازه وارد رشته ارتباطات از خود سوال کنند مگر حسن بشیر چه خصوصیات ویژه ای دارد که به عنوان نماد علم و عمل در حوزه ارتباطات و روابط عمومی ایران انتخاب شد؟

در این مجال به برخی از خصوصیات ویژه دکتر حسن بشیر اشاره میکنم:

بشیر؛ حامی تفکر خلاقانه: یکی از مهمترین خصوصیات حسن بشیر این است که راه را به دانشجوی خود می آموزد اما در عین حال خلاقیت او را هم پرورش میدهد. در طول زندگی دانشجویی خود با اساتید بسیاری مواجه شدم که میخواهند ذهنیت خود را به طور کامل به دانشجو منتقل کنند و قدرت فکر و تجزیه و تحلیل را از او بگیرند. اما دکتر بشیر نقطه مقابل این مسیر است. او به شدت به دانشجو میدان میدهد تا خودش پژوهش کند، تامل کند، فکر کند و در نهایت به مقام خودشکوفایی علمی برسد.

بشیر؛ اسطوره صبر و متانت: دانشجویان تازه وارد دانشگاه، معمولا با فرهنگ سازمانی دانشگاه خود هنوز انس و الفت نگرفته اند و در بسیاری موارد بر خلاف فرهنگ سازمانی دانشگاه حرکت میکنند. حال آنکه اساتید دانشگاه ها در مقابل رفتارهای خارج از عرف و هنجار دانشجویان به سه دسته تقسیم میشوند:

الف) گروهی به این رفتارها اهمیت نمیدهند و دانشجو را به حال خود وامیگذارند.

ب)گروهی با دانشجوی هنجار شکن برخورد کرده و از اهرم های مختلف چون نمره و … برای تنبیه دانشجو استفاده می کنند.

ج)گروهی معدود چون حسن بشیر، سعید رضا عاملی، مسعود کوثری، حسن خجسته، حسین ابراهیم آبادی، محمود نجاتی حسینی، محمد مهدی فتوره چی، صدیقه ببران و … با صبر و متانت به دانشجو آموزش میدهند که رفتار متناسب با فرهنگ سازمانی هر دانشگاه، چه رفتاری است؟

البته گروه سوم بسیار معدود هستند چون لعل صبر جز با خون جگر خوردن محقق نمیشود و امروزه اساتید جوان کمتر اهل خون جگر خوردن هستند و معمولا جزو دسته اول هستند که دانشجو را به حال خود واگذار میکنند و یا خیلی ایده آل گرا بوده و فراموش میکنند که تربیت دانشجو، مستلزم صبر و متانت است. دکتر بشیر نه تنها جزو دسته سوم است، بلکه به نظر من اسطوره صبر و متانت است.

بشیر؛ حامی واقعی دانشجویان: نکته در خور توجهی که شاید کمتر به آن پرداخته شده است این است که دکتر بشیر پس از طی دوران دانشجویی همچنان حامی دانشجویان خود است. حقیر شخصا با این حقیقت مواجه بودم که در بسیاری از مسئولیت های اجرایی و علمی افتخار داشتم تا حضور دکتر بشیر را در کنار خود احساس کنم و به لطف خدا همین امر به من آرامش و قوت قلب میداد تا از پس بزرگترین امتحان های علمی و مسئولیت های اجرایی به خوبی برآیم. به عنوان نمونه برگزاری موفق همایش ملی سواد رسانه ای و مسئولیت اجتماعی حاصل همراهی بسیاری از اساتید شناخته شده کشور بود که بی شک نباید از نقش مهم و جریان ساز دکتر حسن بشیر در پشت پرده این رویداد مهم علمی غافل شد.  
 
بشیر؛ جوانگرا و فرزانه پسند: گاهی اوقات برخی اساتید در یک دو گانه گرفتار میشوند. گروهی صرفا به انرژی و نشاط جوانان رو کرده و از افراد هم سن و سال خویش غافل میشوند و گروهی جوان را بی تجربه دانسته و صرفا به ارتباط با همسالان خویش رو می آورند.

دکتر بشیر در هیچ کدام از این دو گانه ها گرفتار نشده است. او این هنر را دارد که هم جوانان را با خود همراه کرده و هم از تجربه پیران فرزانه بهره گیرد. شخصا در بسیاری از رویدادهای علمی که ایشان مدیریت آنرا بر عهده داشت مشاهده کردم که این مرد مسئولیت های اجرایی را بر عهده جوانان می سپارد و مدیریت راهبردی را بر عهده افراد با تجربه تر و صاحبان علم و دانش و در یک کلام پیشکسوتان علمی و اجرایی می نهد. مطلبی که شاید این روزها در آستانه انتخابات ریاست جمهوری نیز خوب باشد مورد توجه کاندیداهای محترم واقع شود.

بشیر؛ نماد تعهد، تخصص و لطافت طبع: اگر کسی بشیر را نشناسد و او را در مقام علمی ببیند مطمئن هستم هیچگاه باور نمیکند که دکتر حسن بشیر، همان حسن بشیری که در مباحثات علمی بسیار عقلانی و منطقی بحث میکند، شاعر هم باشد. اصلا تصور چنین چیزی محال است.

اما واقعیت چیز دیگری است. بشیر، در کنار تمام خصوصیات برجسته علمی که دارد، یک شاعر توانمند هم هست و این نشان از لطافت طبع او دارد. دکتر حسن بشیر علاوه بر تمام این ها و تخصص و لطافت طبع عجیبی که دارد، بسیار متعهد است. از وفای به عهد و نظم بسیار عجیب او گرفته تا نمازی که هیچ گاه به آخر وقت نمی افتد و اهمیتی که به حفظ محیط زیست اطراف خود میدهد، همه بیانگر دینداری و تعهد او به حق الله، حق الناس و حقوق همه موجودات عالم هستی است. در کل میتوانم بگویم انسان عجیبی است دکتر حسن بشیر و واقعا شایسته ی عنوان علم و عمل است.

به قول سعدی شیرازی عالم بی عمل به چه ماند؟ گفت به زنبور بی عسل. حالا دکتر حسن بشیر هم علم دارد و هم عمل و همین است که سخنانش چون عسل شیرین است و به جان می نشیند و انسان را محو خود میکند.

عضو گروه فرهنگ و هنر دانشگاه جامع علمی کاربردی*


منبع: عصرایران

وقتی تلویزیون، نامِ «مهدی مظلومی» را فیلتر می کند!

روزنامه هفت صبح – احمد رنجبر: «سیگنال موجود است» بعد از سه سال کش و قوس هفته پیش روی آنتن رفت؛ آن هم با یک تغییر بزرگ: نام تهیه کننده جای کارگردان را گرفته. این مسئله را با مسعود فرخنده طینت مطرح کرده و پرسیدیم اگر مهدی مظلومی منشوری است چرا این عنوان را پذیرفته اید؟

«تهیه کننده و کارگردان: مسعود فرخنده طینت»؛ این بند آخر تیتراژ «سیگنال موجود است» است که خبر از «اتفاقی عجیب» در شبکه نسیم می دهد. آنها که می دانند سریال را چه کسی ساخته است جز این چیزی به ذهن شان نمی رسد. مهدی مظلومی هنوز به ترکیه نرفته بود و با این شبکه طرح همکاری نریخته بود که «سیگنال موجود است» را ساخت.

نوشته ایم و در ادامه اشاره می کنیم که سریال چه سرنوشتی پیدا کرد تا بعد از سه سال به شبکه نسیم رسید. عجالتا به بهانه اصلی گزارش بپردازیم؛ یعنی حذف اسم کارگردان و قید نام تهیه کننده به جای او. پاسخ های مسعود فرخنده طینت قانع مان نمی کند که حرکتی حرفه ای در تلویزیون انجام شده. شما چه فکر می کنید؟

وقتی تلویزیون، نامِ «مهدی مظلومی» را فیلتر می کند!

حرفه ای است؟

می دانیم مسعود فرخنده طینت برای فرجام «سیگنال موجود است» زحمت زیادی کشیده اما دلیل نمی شود نام او به جای کارگردان قرار گیرد. سوال اول مان این است که قید عنوان شما به جای کارگردان اخلاقی و حرفه ای است؟ «دلم نمی خواست الان مصاحبه کنم ولی چون شما بحث اخلاق را مطرح کردید، لازم است توضیح دهم این مدت اتفاقات زیادی برای من رخ داد که نمی دانم اخلاقی است یا نه و اجازه دهید به جزییاتش ورود نکنم.»

او بعد از این مقدمه توضیحاتی می دهد که «شاید» معنایش این است که فرخنده طینت حق داشته اسمش را به جای کارگردان قید کند: «قبل از این که آقای مهدی مظلومی به عنوان کارگردان انتخاب شوند، دکور را من زدم، فیلمنامه را با کمک آقای مسعودی که قرار بود کارگردانی کنند به سرانجام رساندم. کست کار را چیدم و وقتی آقای مظلومی رفتند، تدوین، صداگذاری و موسیقی تیتراژ و پیگیری آنها بر عهده بنده بود. یعنی خیلی از کارهای کارگردان را من انجام داد.»

فرخنده طینت به یک اتفاق دیگر که بهانه قرار گرفتن نامش به جای کارگردان را تقویت می کند، اشاره دارد: «خود آقای مظلومی طی نامه ای که سال گذشته به بنده در تلویزیون نوشته بودند اعلام کردند من هیچ گونه ادعایی روی این کار ندارم؛ تهیه کننده حق دارد هرگونه تغییری در کار بدهد؛ چه درباره نام کارگردان، چه نام سریال. نه ادعای مادی دارم نه معنوی. نامه اش موجود است.»

وقتی تلویزیون، نامِ «مهدی مظلومی» را فیلتر می کند!

اینها توجیه نیست؟

با شنیدن پاسخ فرخنده طینت، یک نکته مطرح می کنیم و می پرسیم سریال در شبکه نمایش خانگی با اسم مهدی مظلومی به عنوان کارگردان توزیع شد. چه اتفاقی رخ می دهد که نام شما جای او را بگیرد: «آن موقع ایشان تازه رفته بود و هنوز مسئله ای وجود نداشت.

اگر قرار باشد اسمی بخورد، سزاوارتر از تهیه کننده نیست چون نامه را خود ایشان نوشته اند و مجوز را به ما داده اند. ضمن این که طراحی دکور، انتخاب یکسری از بازیگرها مثل بیژن بنفشه خواه، نادر سلیمانی و … بر عهده من بود. وقتی آقای مظلومی رفت خیلی از کارهای فنی مثل صداگذاری، اصلاح رنگ و نور، ساخت تیتراژ و تدوین بر عهده من بود. البته این قسمت های آخر را خود تلویزیون تدوین کرده. اینها را گفتم که علت تصمیم مشخص شود.»

می گوییم جناب فرخنده طینت به عنوان تهیه کننده مولف زحمت کشیده ولی دلیل نمی شود که اسمش جای کارگردان را بگیرد. وظیفه کارگردان مشخص است: دکوپاژ، بازیگیری، کات دادن و …

نقش تلویزیون

با مطرح کردن نکات بالا، مسعود فرخنده طینت مسئله دیگری را پیش می کشد و تاکید می کند علاقه ای نداشته اسمش به عنوان کارگردان پای سریال بخورد ولی به تصمیم تلویزیون تمکین می کند: «آقای مظلومی نامه زده که هر تصمیمی تهیه کننده و تلویزیون بگیرد، ادعایی ندارم. دوما من در مقام پاسخگویی نیستم و معتقدم تلویزیون هر تصمیمی بگیرد باید تمکین کنم. راستش خیلی علاقه مند نیستم اسمم در سریال به عنوان کارگردان قید شود ولی خدا شاهد است که چقدر برای این کار زحمت کشیدم. اگر تلاشم نمی بود سریال رها می شد. من خیلی علاقه مند نیستم اسمم به عنوان کارگردان پای سریال باشد.»

می پرسیم این تصمیم، نظر تلویزیون بوده؟ با یک سوال جواب می دهد: «بله، ولی باید اسم یک نفر می خورد. نظر شما چیست؟» می گوییم با توجه به محدودیت تلویزیون می شد اسم کارگردان را حذف کرد. فقط به نام تهیه کننده اکتفا می شد: «اینکه خیلی بدتر بود.» از «سه بیگانه» اسم می آوریم که نام مهدی مظلومی در تیتراژ این فیلم سینمایی نیست. فرخنده طینت باز به گفته قبل رجوع می کند: «بینی و بین الله هیچ علاقه ای نداشتم که اسمم به عنوان کارگردان پای سریال باشد ولی اگر قرار بود اسمی بخورد، سزاوارترین تصمیم همین است که تلویزیون گرفته.»

وقتی تلویزیون، نامِ «مهدی مظلومی» را فیلتر می کند!

چرا سیگنال رفت؟

توضیحات فرخنده طینت را خواندید. حالا گذری داشته باشیم به سرنوشت پر پیچ و خم سریال. هفته پیش نوشتیم مهدی مظلومی «سیگنال موجود است» را در واپسین روزهای حضور در ایران ساخته که کمی بعد با شبکه جم در قامت کارگردان شروع به همکاری کرد.

هنوز ماجرای مهاجرت او محرز نشده بود که سریالش مهر بی کیفیتی خورد و از کنداکتور شبکه سه بیرون ماند. مدتی بعد سریال در شبکه خانگی توزیع شد ولی دستپخت مهدی مظلومی به مذاق مخاطبان این مدیوم خوش نیامد. شش قسمت از سریال توزیع شد و دیگر خبری از آن نبود تا این که هفته پیش در کنداکتور شبکه نسیم قرار گرفت.

چرا سیگنال بازگشت؟

بخش پایانی گفتگو با مسعود فرخنده طینت به ماجرای بازگشت «سیگنال…» از شبکه خانگی به تلویزیون است. می پرسیم فروش پایین آن در شبکه خانگی دلیل اصلی اتفاق است؟ پاسخ او منفی است: «سریال برای قسمت شش هزار نسخه فروخت که این یعنی فروش خوبی داشته.»

بعد هم می گوید بازگشت سریال به آنتن نظر تلویزیون بوده: «تصمیم گیرنده تلویزیون بود و من ذی نفع نبودم که در موضوع دخالت کنم. تلویزیون با شبکه خانگی قراردادی داشت که تیر ماه تمام شد و حق داشت هر تصمیمی بگیرد.»

تغییر شبکه سریال از سه به نسیم این شائبه را پیش می آورد که «سیگنال…» هم مثل «همسایه ها» کیفیت لازم را نداشته و تبعید شده: «شبکه نسیم الان در حوزه طنز صاحب برند و جایگاه ویژه است و مردم این شبکه را دوست دارند، پس این که سریال ما را شبکه نسیم پخش می کند مایه خرسندی است آن هم در ساعتی خوب.»

وقتی تلویزیون، نامِ «مهدی مظلومی» را فیلتر می کند!

کاش شبکه نسیم پافشاری نکند

گفته های مسعود فرخنده طینت (ولو درست) دلیل نمی شود که تلویزیون روی اشتباهش پافشاری کند. امیدواریم شبکه این تغییر را اصلاح کند و جلوی بدعت را بگیرد. روزی که مهدی مظلومی از ایران رفته بود، شبکه نسیم سریال های او را با اسم خودش پخش می کرد و به شکل ضمنی تاکید داشت هر آنچه مظلومی در زمان حضورش در ایران ساخته ربطی به روزگار فعلی اش ندارد. تلویزیون لااقل فقط اسم مظلومی را حذف می کرد نه این که تهیه کننده را کارگردان می کرد. آنها فرق تهیه کننده و کارگردان را خوب می دانند.


منبع: برترینها

دعوت از همراهان عصرایران برای حضور در مراسم اکران نخست "انتهای خیابان پاستور"

سلام

۴ سال پیش ، من و محسن خانجهانی، فیلمی ساختیم با نام “انتهای خیابان پاستور” که در افتتاحیه سینما تک در خانه هنرمندان اکران شد و مورد استقبال قرار گرفت، اما مجوز اکران عمومی نگرفت تا این که چند روز پیش، بالاخره موفق شدیم پروانه اکران آن در سینماهای گروه هنر و تجربه را بگیریم.

روز یکشنبه ساعت ۲۰ ، هفدهم اردیبهشت در سینما فرهنگ (تهران، خیابان شریعتی، سر دولت) مراسم رونمایی و اکران نخست عمومی برگزار می شود.

خوشحال خواهم شد قدم رنجه کنید و برای دیدن این فیلم تشریف بیاورید تا علاوه بر تماشای “انتهای خیابان پاستور” دیداری هم داشته باشیم.

با احترام
جعفر محمدی

* ورود برای عموم آزاد و رایگان است.


منبع: عصرایران

سهیل نفیسی در تالار وحدت می خواند

کنسرت سهیل نفیسی که پیش از این قرار بود ۲۶ اردیبهشت در تالار وحدت برگزار شود یک روز دیگر تمدید شد.

سهیل نفیسی سال گذشته آلبوم «طرح نو» را به همت موسسه فرهنگی هنری «نغمه حصار» منتشر کرد و پس از آن تنها در شهر رشت روی صحنه رفت. نفیسی در سال ۹۴ نسبت به گذشته فعال‌تر بود و پیش از انتشار آلبوم چهارمش، برای اولین بار در تالار وحدت هم روی صحنه رفت.

نفیسی که بزرگ شده‌ جنوب است با انتشار آلبوم «ترانه‌های جنوب» و اجرای اشعار ابراهیم منصفی در شناساندن و معرفیِ او به جامعه هنری ایران نقش مهمی داشت. او در تمام سال‌های فعالیتش در کنار قطعات آلبوم‌هایش، قطعاتی با اشعار حافظ هم اجرا می‌کرد که حاصل این حافظ خوانی‌ها همه در آلبوم طرح نو جمع‌آوری و منتشر شد.

در کنسرت پیش‌رو نفیسی قصد دارد منتخبی از قطعات آلبوم‌های ری‌را، ترانه‌های جنوب، طرح نو و «چنگ و سرود» را اجرا کند که شاید بتوان گفت عاشقانه‌هایش پررنگ‌تر هستند. برخی از آثاری که در این کنسرت اجرا می‌شوند عبارتند از آی آدم‌ها، پریا، قاصدک، تمام فصلن دنیا، زاهد خلوت نشین، یاری اندرکس نمی‌بینم.

این کنسرت به تهیه کنندگی افشین معصومی (مدیر نشر نغمه حصار) در روزهای ۲۶ و ۲۷ اردیبهشت در تالار وحدت برگزار خواهد شد.


منبع: عصرایران

علت توقیف «عاشقانه» تار موی افشار بود!

مهناز افشار در توییتر نوشت: «دوشنبه ۱۸ اردیبهشت قسمت هفتم «عاشقانه» توزیع می‌شه و خب دلیل تاخیر در توزیع، «چیز» بوده! همون! تو عکس معلومه دیگه»


منبع: بهارنیوز

گله کیانیان از یک سوءاستفاده تبلیغاتی

به گزارش ایسنا، در پی برگزاری دومین مناظره نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری در عصر ۱۵ اردیبهشت‌ماه، اظهارنظری از رضا کیانیان در فضای مجازی به طور گسترده‌ پخش شد که در آن به صحبت‌ها و تمجید وی از تلاش شهردار تهران برای افزایش تعداد صندلی‌های سینما اشاره داشت. این در حالی است که این بازیگر تاکید می‌کند اظهارنظر منتشر شده از او مربوط به حدود ۱۰ سال قبل است که اکنون توسط ستاد انتخاباتی محمدباقر قالیباف استفاده شده است.رضا کیانیان در این‌باره توضیح داد:‌ بعد از آتش‌سوزی‌ای که در سینما آزادی رخ داد (۱۳۷۶)، سال‌ها کسی برای سر پا کردن آن همت نکرد، آن هم در شرایطی که تعداد سینماهای کشور بسیار کم بود و سینما آزادی هم به عنوان یکی از سینماهای محبوب مردم سوخته بود، تا اینکه در سال ۸۶ و پس از حدود ۱۰ سال، بالاخره از طرف شهرداری تهران سینما بازسازی شد و به بهره‌برداری رسید.
او افزود: آن زمان من از آقای قالیباف (شهردار تهران) تشکر کردم که تعداد سینماهای کشور را زیاد کرده است، اما متأسفانه الان ستاد ایشان به گونه‌ای حرف چند سال پیش مرا مورد استفاده تبلیغاتی قرار داده و پررنگ‌ کرده‌ است که انگار الان این حرف‌ها را به شهردار تهران گفته‌ام.وی یادآور شد: زمانی که بازسازی سینما آزادی انجام شد مرا هم برای بازدید برده بودند که در آنجا ایراداتی را هم مطرح کردم و مثل الان که بخش تجاری آن بدون استفاده مانده، گفتم که این‌ بخش خالی خواهد ماند. در همان سال در کلیپی که برای افتتاح سینما آزادی پخش شد در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آیا از بازسازی سینما آزادی خوشحالم؟ گفتم، نمی‌دانم چرا مردم ما باید از ساخت یک سینما در پایتخت اینقدر خوشحال باشند؟! در حالی که چنین کاری در پایتخت یک کشور باید اتفاقی معمول باشد و این گونه برنامه‌ریزی‌ها توسط تمام شهرداری‌ها انجام می‌شود.
کیانیان گفت: در پایتخت یک کشور ساخت سالن سینما و تئاتر کاری بسیار معمولی است و جزو وظایف شهرداری‌ها محسوب می‌شود. البته دراین‌باره می‌توان به مجموعه‌ای که در خاوران به عنوان سالن تئاتر ساخته شده اشاره کرد که میلیاردها تومان پول برای ساخت و تجهیز آن هزینه شده اما به نظر نمی‌رسد افراد زیادی در آنجا حاضر باشند، نمایشی را به صحنه ببرند چرا که در تمام دنیا سالن‌های تئاتری و هنری در مرکز شهرها احداث می‌شوند و مردم دسترسی راحت‌تری به آن منطقه مرکزی و هنری دارند.وی تأکید کرد: اگر در منطقه خاوران چند سالن بلک باکس ساخته می‌شد به هدف در نظر گرفته شده برای علاقه‌مند کردن اهالی و جوانان آن منطقه به تئاتر هم می‌رسیدند و لازم نبود به این شکل میلیاردها تومان هدر رود. البته چنین مجموعه تئاتری را به عنوان برقراری عدالت هنری ساختند ولی این عدالت نیست چون باید فرهنگ آن گسترش پیدا کند و تا وقتی نرم‌افزار لازم وجود نداشته باشد سخت‌افزار به درد نمی‌خورد.رضا کیانیان در پایان خاطرنشان کرد: اگر همین مرکز تئاتری که در خاوران احداث شد، در مرکز شهر ساخته می‌شد الان بسیار پرمخاطب و شلوغ بود و سالن‌های آن هم تا دو سال بعد برای اجرا رزرو می‌شدند.


منبع: بهارنیوز

ارکستر ملی در سوگ قربانیان معدن نواخت

به گزارش ایسنا، در این اجرا که شامگاه (۱۵ اردیبهشت‌ماه) در تالار وحدت تهران برگزار شد، شهبازیان گفت: ارکستر ملی ایران این اجرا را به معدنچیانی که در حادثه جانگداز معدن، به سفر بهشتی رفتند، تقدیم می‌کند. فرزندان آن‌ها باید بدانند مادران‌شان فرشته زمینی و پدران‌شان فرشته آسمانی هستند.اورتور «آوار» و قطعات «اوج آسمان»، «تنها ماندم»، «شورآفرین»، «روزی تو خواهی آمد» و «ای تو همیشه در میان» رپرتوآر بخش نخست این کنسرت را تشکیل می‌دادند. پس از تنفسی کوتاه و در بخش دوم، پرلود «گریز» و قطعات «تو ای پری کجایی»، «مهر و ماه»، «سرود گل»، «بوی بارون» و «افسانه» اجرا شدند.
سپس با تشویق مخاطبان، قطعه «اوج آسمان‌» به‌عنوان قطعه بیز نواخته شد و مانند کنسرت پیشین ارکستر ملی (۳۱ فروردین‌ماه) محمد اصفهانی از مردم خواست تا او را در خواندن این قطعه همراهی کنند. پایان‌بخش این کنسرت، اجرای سرود «ای ایران ای مرز پرگهر» توسط ارکستر ملی بود که با همراهی حاضران خوانده شد.برخلاف اعلام پیشین در نشست خبری این دوره از فعالیت‌های ارکستر ملی مبنی بر این‌که فواد حجازی – آهنگساز و نوازنده سازهای بادی – ارکستر ملی را در اجرای میانه اردیبهشت همراهی می‌کند و قطعاتی از وی اجرا می‌شود، حجازی در کنسرت شب گذشته حضور نداشت و قطعه‌ای از او نواخته نشد.
ارکستر ملی ایران که فریدون شهبازیان آن را «نوپا» معرفی می‌کند و می‌گوید، درصدد کشف استعدادهای جوان موسیقی است، سال گذشته با خوانندگی علیرضا افتخاری در جشنواره موسیقی فجر به صحنه رفت و در ادامه فعالیت‌های خود، همراه این خواننده در خرم‌آباد اجرا کرد. این ارکستر تا به حال چهار شب همراه با محمد اصفهانی کنسرت داشته است.


منبع: بهارنیوز

اولين حضور مردمی عوامل فيلم "نهنگ عنبر2"

بازیگران فیلم “نهنگ عنبر٢؛ سلکشن رویا” چهارشنبه ساعت ١٠ صبح به «پردیس سینمایی کورش» می‌آیند.

به گزارش روابط عمومی «پردیس سینمایی کورش»، روز چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ماه  همزمان با آغاز اکران فیلم ” نهنگ عنبر۲ سلکشن رویا ” کارگردان و بازیگران اصلی فیلم ساعت ۱۰ صبح  در بزرگترین پردیس سینمایی کشور در سانس‌های  ۱۰:۳۰، ۱۱:۱۰، ۱۲:۱۵، ۱۳:۰۰ و ۱۴:۰۰  حضور پیدا کرده و با علاقه‌مندان دیدار خواهند کرد

این فیلم به کارگردانی و تهیه کنندگی “سامان مقدم”  ادامه‌ی مستقیمی برای فیلم نهنگ عنبر است که دو سال پیش اکران شد. آن فیلم ۷.۵ میلیارد تومان فروش کرد و با استقبال گسترده‌ی مخاطبان روبه‌رو شد. در نهنگ عنبر ۲، رضا عطاران  و مهناز افشار بازیگران اصلی هستند و علی قربان‌زاده، ویشکا آسایش، حسان نواب‌صفوی، رضا ناجی، امیرحسین آرمان، سیروس گرجستانی و علی قربان‌زاده نیز به ایفای نقش پرداخته‌اند. پخش این فیلم را”فیلمیران” برعهده دارد.

«پردیس سینمایی کورش» ، فروردین ٩۶ با شکستن رکوردهای فروش روزانه، بیشترین تعداد مخاطب روزانه و تعداد سانس‌های فوق العاده توانست مثل سال‌های گذشته پیشروترین پردیس سینمایی کشور باشد.


منبع: عصرایران

سریال «بحران در شش پرده»؛ شوخی دهه شصتی وودی آلن!

هفته نامه کرگدن – اسم نویسندگان، به متن رجوع شود: سریال «بحران در شش پرده» کافی بود تا نام وودی آلن دوباره سر زبان ها بیفتد. حالا هواداران دوآتشه وودی آلن احتمالا از شادترین مردمان جهان هستند.

وودی آلن در شش قسمت

رامین پیروزان: وقتی خبر آمد «وودی آلن» سریال درست کرده است و خبرهای تکمیلی این سریال در سایت های مختلف منتشر شد، دو نکته برای خوانندگان این اخبار جالب بود؛ یکی این که وودی آلنی که پِش از این یکی، دو بار در حرف هایش گفته بود سکه اش با سکه تلویزیون رخ نیست، سریال تلویزیونی درست کرده است و دوم این که «مایلی سایروس» پرحاشیه در این سریال بازی کرده است. وودی آلن از «مچ پوینت» به این طرف در بیشتر کارهایش از ستاره هایی استفاده کرد که جنس و جنم آن ها با جنس و جنم کارهایش سازگار نبود؛ ستاره هایی همچون «اسکارلت یوهانسون»، «پنه لوپه کروز»، «خاویر باردم»، «انتونیو باندارس»، «هیو جکمن» و…

 سریال «بحران در شش پرده»؛ شوخی های دهه شصتی

هیچ کدام از این ستاره ها از کارهای آلن بیرون نزدند و در حال و هوای وودی آلنی خوش نشستند، اما در مورد مایلی سایروس به نظر می آمد وودی آلن بیشتر از این که اعتقادی به استفاده از او در سریال داشته باشد، به حاشیه های ناشی از وجود او در سریالش احتیاج دارد. از همین جا بود که شک کردم وودی آلن در این سریال چه در مقام کارگردان، چه در مقام نویسنده و چه در مقام بازیگر زیادی وودی آلن است.

در اولین صحنه او نشسته است زیردست استاد سلمانی. در همان دیالوگ های ابتدای می فهمیم مدت هاست مشتری همین آرایشگر است و این دو کم و بیش همدیگر را می شناسند. آرایشگر دیالوگ هایی از جنس مقدمه «مرگ در می زند» را به وودی آلن می گوید و او را متهم می کند به همان چیزی که وودی آلن در مقدمه کتاب به آن اعتراف کرده بود و بعد از آن وودی آلن بریده روزنامه ای را از جیبش در می آورد و از آرایشگر می خواهد موهایش را شبیه مرد توی عکس کوتاه کند و آرایشگر ما را مطلع می کند که مرد توی عکس جیمز دین است. (داستان سریال مربوط به اوایل دهه شصت میلادی است.)

در ادامه همین ماجرای مدل موی جیمز دینی را موتیف می کند و هر که به او می رسد، می گوید موهایش شبیه فلان بازیگر شده است؛ بازیگری که هیچ کس او را نمی شناسد. این که وودی آلن در اولین صحنه حضورش در سریال چنین شوخی با خودش بکند یا سریالش را با این شوخی شروع کند که می خواهد موهایش را شبیه جیمز دین آرایش کند، یعنی او در این سریال زیادی وودی آلن است.

دیدن این سریال شش قسمتی دلچسب است. هم موقعیتی که وودی آلن در درامش خلق می کند هوشمندانه است و هم شخصیت هایش را در کوتاه ترین زمان آن قدر خوب به ما می شناساند که فقط دو دقیقه بعد از حضور هر شخصیت با لایه های درونی شخصیت ها شوخی می کند و شما هم در پاسخ به شوخی های او لبخند می زنید و این یعنی شما می فهمید که نویسنده با این جمله یا با این کنش، کجای شخصیت را نشانه گرفته است. برای کسی که وودی آلن را نمی شناسد و ازاین و آن اسم و فامیل او را زیاد شنیده و کنجکاو آثار او شده است، این سریال مواجهه خوبی است تا بفهمد وقتی دیگران از وودی آلن حرف می زنند، از چه چیزی حرف می زنند؟

در همان صحنه های ابتدایی لحظه ای هست که دوستان زن شخصیتی که وودی آلن نقشش را بازی می کند، به خانه آن ها می آیند تا در یک جلسه ادبی خانگی شرکت کنند. لحظه ورود به خانه آن ها یک لظحه وودی آلنی ناب است؛ هم به جهت  خوش ذوقی در کارگردانی و زاویه و قابی که برای نمایش این لحظه انتخاب کرده است، همبه خاطر شوخی ناب مستتری که در این صحنه وجود دارد و هم به خاطر خود جناب آلن که با حضورش در قاب، این مثلث را تکمیل می کند.

 سریال «بحران در شش پرده»؛ شوخی های دهه شصتی

ماجرا از آن جا شروع می شود که مایلی سایروس به ماجرا وارد می شود و تضاد میان شخصیت بی پروای او با شخصیت محافظه کار وودی آلن درام را شکل می دهد و به این بهانه با دولت امریکا، ملت امریکا و رویای امریکایی هم شوخی می کند؛ از همان شیطنت هایی که همیشه شبیه فوت کوزه گری در آثار وودی آلن خودشان رانشان می دهند.

تماشای شش قسمت بیست و دو دقیقه ای با این داستان بانمک و تمپوی بالا سخت نیست. راستش را بخواهید آقای وودی آلن سریال نساخته است؛ یکی از فیلم هایش را به شش قسمت مساوی تقسیم کرده است. پس اگر اهل سریال هم نباشید می توانید به بهانه آقای آلن آن را تماشا کنید.

به تلویزیون باز خواهیم گشت!

سحر سرمست: تا قبل از دهه اخیر، هر که ادعایی داشت سراغ تلویزیون نمی رفت! هر بار در جمعی صحبت از سریال، تاک شو  یا خلاصه هرجور برنامه دیگری می شد، عده ای بودند که بادی در غبغب می انداختند و عینک هایشان را روی تیغه بینی جابجا می کردند و جوری خود را با فیگورهای انتلکتوالی پشت نقابی از سکوت پنهان می کردند که خیال می کردی از ضایعه ای بزرگ حرف به میان آمده است!

من خودم جزو آن دسته از افرادی هستم که با این که هیچ گونه ادعایی در هیچ زمینه ای ندارم، اما سال هاست تلویزیون را با همه برنامه های خوب و بدش کنار گذاشته ام. مگر برنامه ای تخصصی را در جایی اعلام کنند و من هم ساعتی مشخص را به تماشای آن بنشینم که همین هم نقد و بحث های خاص خودش را به همراه دارد.

خلاصه سال هاست مانند بسیاری از شما تلویزیون را به چشم حقیری که فقط زیادی حرف می زند، می بینم، اما با برگشت یا ورود بسیاری از بزرگان سینما به مدیوم تلویزیون، همه چیز فرق کرده است و تلویزیون توانسته مقاوم  ترین و حتی سرسخت ترین مخالفان را هم سرانجام پای خود بکشاند و با پوزخند محافظه کارانه بگوید: «کجای سینما این را به تو نشان می دهد؟!» تا جایی که اسکورسیزی بزرگ، در جایی گفته است: «به نظرم اتفاقی که در این نه، ده سال اخیر در تلویزیون افتاده خیلی جالب است و همان چیزی است که اواسط دهه شصت انتظارش را داشتیم، یعنی زمانی که فیلم ها برای تلویزیون ساخته می شدند.

این اتفاق در دهه هفتاد و هشتاد و حتی نود در تلویزیون رخ نداد، ولی حالا با سریال های درخشانی که ساخته می شود (عموما در شبکه اچ بی او) که اتفاقا چفت و بست خوبی نیز دارند، فرصت تازه ای برای قصه گویی پرمغز و هوشمندانه فراهم شده که به مراتب با وضعیت تلویزیون در گذشته فرق می کند. چرا که آن قدر داستان ها و شخصیت هایی در این برهه از تاریخ و میراث کشورمان وجوددارند که یک فیلم دو ساعته نمی تواند تمام و کمال به آن بپردازد.»

 سریال «بحران در شش پرده»؛ شوخی های دهه شصتی

البته در کنار فیلمساز بزرگی چون مارتین اسکورسیزی، بسیاری از قدرهای سینمای هم در ستایش بیزنس یا هنر این روزهای تلویزیون نظری داده اند. انگار که همه شان متفق القول می گویند: «از تلویزیون آمدیم و به تلویزیون باز خواهیم گشت!» البته می دانم این جلمه آن قدر سنگین است که ممکن است بسیاری را عصبانی کند، اما اگر فارغ از فرم سینما و تلویزیون و تعصب های فسیل شده مان نگاه کنیم، در می یابیم هنرمند کاری به این کارها ندارد و فقط نیاز به فضا و بستری تمیز برای خلق یک اثر دارد.

امسال وودی آلن، این پیرمرد دوست داشتنی نیز با ساخت سریال «بحران در شش صحنه» اولین حضور خود در تلویزیون را رقم زد و خیلی ها را شوکه کرد. البته همان طور که گفتیم با جان گرفتن دوباره تلویزیون در چند سال اخیر، حضور کمدین محبوب و کاربلدی چون آلن امری بعید هم نبود. بسیاری معتقدند پول آلن را به تلویزیون کشاند و با همین صراحت آن را در رسانه هایشان تیتر می زنند! اما به نظر من این جمله همانقدر احمقانه است که بگوییم وودی آلن از نیویورک متنفر است.

خالق شاهکارهایی چون «آنی هال»، «نیمه شب در پاریس»، «هانا و خواهرانش» و بسیاری دیگر از سی ام سپتامبر پخش سریال شش قسمتی اش ار در شبکه آمازون شروع کرد. آلن که می گوید سریالش تنها یک فصل خواهدداشت، نه تنها با حضورش در مدیوم تلویزیون همه ما را شوکه کرد، بلکه با کستنیگ و انتخاب بازیگران نیز صدای بسیاری از منتقدان را درآورد. به غیر از خود وودی آلن به عنوان بازیگر، اِلین می، مایلی سایروس، ریچل برازناهان و جان ماگارو به ایفای نقش پرداخته اند. حضور هیچ کدام از این چهره ها به اندازه مایلی سایروس- خواننده جوان امریکایی که پیش تر سابقه بازی در سریال های طنز را نیز داشته- آن قدری سر و صدا به راه نینداخت.

توشات های وودی آلن و مایلی سایروس در صفحه ها و شبکه های اجتماعی از یک طرف و عنوان سریال که دقیقا به حضور و نقش پررنگ سایروس اشاره دارد (چرا که با ورود او به قصه بحران شروع می شود) از سوی دیگر، این روزها نقل هر مجلسی شده و خلاصه برای اهالی حاشیه و گاسیپ خبرهای داغی را آماده ساخته است.

وودی آلن که ۸۱ سال سن دارد، تمام شش قسمت سریال را نوشته و کارگردانی کرده است. همه ما می دانیم کارنکردن برای آلن یعنی مرگ، چرا که این جمله را بارها در مصاحبه هایش گفته و هم جابجای فیلم هایش در خلال دیالوگ های شیرینش شنیده ایم.

امیدوارم این پیرمرد دوست داشتنی همیشه باشد و دست هایش را با آن آب و تاب همیشگی اش هنگام حرف زدن برایمان تکان دهد و با همان لهجه نیویورکی و لحن تندش دیالوگ های فیلسوف مابانه اش را پشت سر هم بگوید و ما نیز در مقابل تصویرش و در ستایش نبوغش بخندیم و بخندیم و کیف کنیم.

سریال «بحران در شش پرده»؛ شوخی های دهه شصتی

یک کمدی سبک با داستانی کند

بهاره خداوردی: وودی آلن در سه دهه  فعالیت سینمایی اش بیشتر از چهل و پنج فیلم سینمایی ساخته است و به واسطه آن ها جوایز زیادی را در عالم سینما کسب کرده است که از مهم ترین آن ها چهار جایزه اسکار و دو جایزه گلدن گلوب است؛ دو جایزه بهترین کارگردانی و شش جایزه بهترین فیلمنامه نویسی از مراسم بفتا و خرس نقره ای برلین در سال ۱۹۷۵، جایزه فیپرشی از جشنواره کن، جوایز سزار فرانسه، گویای اسپانیا، شیر طلای افتخاری جایزه ونیز و…

او به تازگی فصل اور سریال «بحران در شش پرده» را برای کمپانی آمازون نوشت و کارگردانی کرد. در جریان جشنواره کن از روی شوخی یا جدی تجربه ساخت سریال را فاجعه دانست و گفت: «فکر می کردم ساخت شش قسمت سریال سی دقیقه ای کار آسانی باشد، اما این طور نیست و بسیار بسیار سخت است. دارم دست و پا می زنم و امیدوارم کمپانی آمازونی را مایوس نکنم.»

او پس از پایان مراحل ساخت این سریال و در مراسم نمایش این سریال در نیویورک گفت: «بسیار دشوارتر از آن بود که فکر می کردم، با خودم می گفتم من همیشه در حال ساخت فیلم هستم و ساخت شش قسمت سی دقیقه ای در تلویزیون برای من چیزی نیست، اما این گونه نبود. چرا که شما همواره مجبورید کار را به پایان برسانید و دوباره آغاز کنید.»

«جان ماگارو» بازیگر سریال بحران در شش پرده می گوید: «وودی آلن در همه پروژه هایش دست به خودانتقادی می زند و به هر پروژه ای که وارد می شود، فکر می کند که چرا دارد چنین کاری را انجام می دهد. با این حال این کار را خیلی دوست دارد و آلن هر سال یک فیلم می سازد. امسال هم این سریال را ساخته و ساخت یک فیلم را هم در دستور کار دارد.»

بازیگران اصلی این سریال خود آلن، «مایلی سایروس» و «آلن می» هستند. الین می و الین زوج پیری هستند که مهمان جوانی زندگی آن ها را دچار تغییر می کند. مایلی سایروس خواننده جنجالی و ستاره این روزهای موسیقی پاپ، نقش این مهمان جوان را بازی می کند؛ دختری سرکش و عاصی که از سیاست های جنگ طلبانه دولت امریکا خشمگین است و خواستار توقف جنگ امریکا در مقابل ویتنام است.

 سریال «بحران در شش پرده»؛ شوخی های دهه شصتی

وقتی مشخص شد مایلی سایروس یکی از هنرپیشه های سریال وودی آلن است، منتقدان به وودی آلن خرده گرفتند که چرا انتخابی تجاری داشته است. حتی بعد از تماشای فصل اول این سریال هم از حجم این انتقادات کاسته نشد. با وجود موفقیت فیلم های اخیر آقای آلن منتقدان این سریال را یک کمدی سبک با داستانی کند معرفی کرده اند.

وودی آلن قبل از این در مصاحبه ای گفته بود امیدوارم سریالم از نظر مردم سرگرم کننده باشد. تنها چیزی که می توانم در رابطه با تم کمدی سریال عنوان کنم این است که قصد ندارم تجربه جدیدی از طنز را پی بگیرم. خواستم سریال بسازم تا از بقیه عقب نیفتم.

وودی سال ها پیش در برنامه ای تلویزیونی شرکت کرد و بعد از آن تا مدتها خودش را سرزنش کرد. او در مورد حضور در این برنامه تلویزیونی گفته بود: «در آن برنامه حس کردم تبدیل به تنقلات میان دو برنامه شده ام. این یعنی تلویزیون؟» اما حالا نظرش فرق می کند. حس می کنند نباید تا آخر عمر برای حضور در آن برنامه تلویزیونی پشیمان باشد. معتقد است این بار مانند پنجاه سال پیش وودی آلن را به تلویزیون نیاورده است.

در آن دوران هر چیز احمقانه ای را به تلویزیون راه می داده اند، اما در این سال ها تلویزیون دستخوش تغییر شده است و پیشرفت کرده است. با این وجود او سریال های موفق این سال ها را به ادعای خودش ندیده است و هنوز وقتی برای تماشای تلویزیون ندارد. او می خواهد ایده اش را به تلویزیون بیاورد، با این وجود هنوز هم وقتی صحبت از این سریال است، بیشتر آدم ها به جای این که بگویند سریال بحران در شش پرده، می گویند سریال وودی آلن.

مختصر و مفید درباره سریال «بحران در شش پرده»

تهیه و ترجمه: مستانه تابش

•    باورتان بشود یا نه، وودی آلن گفته سریال «بحران در شش پرده» را فقط به این علت ساخته که آمازون پیشنهادی به او داده که نمی توانسته رد کند. او از ساخت این سریال لذتی نبرده و نمی داند که خوب از آب درآمده یا نه و حتی اهمیت نمی دهد که آیا مردم این سریال دوست خواهندداشت یا خیر!

•    وودی آلن در یکی از مصاحبه هایش در مورد ساخت این سریال گفته: «با خودم فکر کردم دو، سه هفته که بیشتر طول نمی کشد، فقط تلویزیون است و من می توانم خیلی راحت تمامش کنم، اما بعد معلوم شد قضیه خیلی سخت تر از این حرف هاست. کار مدتی طول کشید. بنابراین، بله البته که ناامیدکننده بود»

•    وودی آلن این سریال را در طول شش هفته از مارس تا آوریل فیلمبرداری کرده و بعضی از صحنه ها دوباره در ماه جولای گرفته شده است.

 سریال «بحران در شش پرده»؛ شوخی های دهه شصتی

•    تماشاگران سریال جدید وودی آلن قرار است این سریال را به صورت استریم دریافت کنند. جالب است تا قبل از بستن قرارداد با آمازون، این کلمه حتی به گوش وودی آلن هم نخورده بود.

•    همه صحنه های سریال در نیویورک، شهر مورد علاقه وودی فیلمبرداری شده و داستان آن به دهه شصت میلادی باز می گردد.

•    از سال ۲۰۱۳ تاکنون وودی آلن در هیچ فیلمی ظاهر نشده و این اولین بار بعد از سه سال است که در این سریال در کنار مایلی سایروس و الین می به ایفای نقش پرداخته است.

•    وقتی که اولین خبرها در مورد ساخت این سریال منتشر شد، وودی آلن پیش بینی کرده بود روی پرایس، رییس بخش فیلمسازی آمازون بعد از ساخته شدن بحران در شش پرده از پیشنهادی که به او داده پشیمان شود. اگرچه پرایس در این زمینه اظهارنظری نکرده، ولی این سریال در یکی، دو هفته اول انتشار توجه منتقدان را به خود جلب نکرده است.

•    هالیوود ریپورتر در نقدی بر این سریال نوشته است که کسی نیابد آمازون را به خاطر درخواست از وودی آلن برای ساخت سریال مقصر بداند، چون این ایده که این کارگردان سریالی را کارگردانی کند قطعا برای هر شبکه ای جذاب است. حتی به گفته هالیوود ریپورتر شبکه های دیگری هم در این رقابت بزرگ شرکت داشتند و الان مشخص شده برد آمازون آن قدرها هم باارزش نبوده است.

•    ورایتی نیز در نقدی بر سریال جدید وودی آلن نوشته است که اگر بیننده این کارگردان کهنه کار را دوست داشته باشد، احتمالا سریال هم برایش جذاب است، در غیر این صورت ممکن است حتی به نظرش خنده دار هم نباشد.


منبع: برترینها

داستان‌گویی نوعی از خود رهاشدن است!

– ترجمه از سادات حسینی‌خواه: شهرت جهانی زیگفرید لنتس با شاهکارش «زنگ انشا» در سال ۱۹۶۸ اتفاق افتاد که به یکی از بزرگ‌ترین موفقیت‌های فروش یک کتاب در آلمان بعد از سال ۱۹۴۵ تبدیل شد؛ تاجایی‌که از آن به‌عنوان یکی از مهم‌ترین آثار ادبیات جهان در قرن بیستم نام می‌برند؛ اولریش گراینر روزنامه‌نگار و منتقد برجسته آلمانی، آن را برجسته‌ترین رمان‌ ادبیات آلمان برشمرد و کی‌ بویل رمان‌نویس و منتقد برجسته آمریکایی آن را دقیقا همان کتابی دانست که از لحظه اتمام جنگ دوم جهانی منتظرش بوده که نویسنده‌ای آلمانی آن را بنویسد.

این رمان – که لنتس چهار سال روی آن کار کرد- در سال ۱۹۶۸ در نمایشگاه کتاب فرانکفورت به بازار عرضه شد و در مدت کوتاهی ۲۵۰ هزار نسخه از آن به فروش رسید و در دسامبر سال ۱۹۶۸ به جایگاه نخست کتاب‌های پرفروش -براساس آمار اشپیگل- دست یافت و این جایگاه را در ماه بعد نیز حفظ کرد و هنوز هم در لیست کتاب‌های موفق سال با فاصله قابل توجهی از کتاب‌های دیگر قرار دارد. همچنین این کتاب به بیش از سی‌وپنج زبان ترجمه شده است. این کتاب با انتشار در قطع جیبی راه خود را به دروس آلمانی نیز باز کرده و به‌عنوان درس کلاسیک آلمانی مدارس تدریس می‌شود.

داستان‌گويي نوعي از خودرهاشدن است 

این کتاب با عنوان «دوست‌داشتنی‌ها، سخنرانی‌های مدرسه» در دروس مدارس آلمان قرار دارد و در آن تجارب زیگی یپزن (قهرمان رمان) در مورد موضوعاتی مانند مقایسه و فرصت‌های دور از دست ارائه شده است. سخنرانی‌های ارائه‌شده براساس این کتاب در متون درسی آلمان یک توصیف عینی و شکل آموزشی از واژه‌نامه‌ای در خصوص آلمان، داستان‌های آلمانی، حس وظیفه آلمانی، ناکامی آلمانی و گناه آلمانی ارائه می‌دهد. زیگفرید لنتس متولد ۱۷ مارس ۱۹۲۶ در شهر لیک واقع در آلمان شرقی آن روزگار است. دوازدهم ژوئیه سال ۱۹۴۳ وارد حزب نازی شد. تاریخ ثبت ورود او به حزب نازی همزمان با پنجاه‌وپنجمین سالگرد هیتلر بود؛ لنتس درباره این مساله چندان صحبت نکرده و فقط گفته که از این موضوع اطلاعی نداشته است.

لنتس که از او به عنوان بزرگ‌ترین نویسنده آلمان بعد از جنگ یاد می‌کنند، در طول دوران حرفه‌ای نویسندگی‌اش ده‌ها جایزه ادبی (اکثر جوایز ادبی آلمان) را دریافت کرده که برخی از آنها عبارت است از: جایزه توماس مان، جایزه صلح کتابفروشان آلمان و جایزه ادبی گوته. «دوردست همینجاست»، «اینقدر زولایکن دوست‌داشتنی بود» و «زنگ انشا» سه کتابی است که از زیگفرید لنتس توسط حسن نقره‌چی ترجمه و از سوی نشر نیلوفر منتشر شده است. آنچه می‌خوانید برگزیده گفت‌وگوهای اولریش گراینر و اولریش ویکرت روزنامه‌نگار و منتقد ادبی آلمانی است که با زیگفرید لنتس انجام داده‌اند.

اولین کتاب شما به نام «شاهین‌ها در هوا بودند» در سال ۱۹۵۱ منتشر شد و مدت زیادی از آن می‌گذرد. آن زمان چطور به سوی نوشتن کشیده شدید؟

من آن موقع دانشجو بودم. دبیر پاورقی روزنامه «دی ولت». من در سمینارهای اصلی فلسفی شرکت می‌کردم و بین دانشگاه و تحریریه در رفت‌وآمد بودم. با روزنامه «ولت» قرارداد بسته بودم تا داستان‌های ادامه‌دار را بخش‌بندی کنم و هر روز یک بخش از آن را تهیه می‌کردم. روی داستان «صخره برایتون» از گراهام گرین کار می‌کردم تا آن را به شکل پاورقی دنباله‌دار در روزنامه چاپ کنیم. در حین کار با خودم فکر کردم که یک‌بار هم می‌توانم خودم نوشتن را امتحان کنم. من این کار را انجام دادم و در کمال تعجب و خوشحالی، ویلی‌هاس سردبیر بخش ادبی روزنامه ولت گفت: «دوست عزیز جوان، ما آن را چاپ می‌کنیم!» به‌این‌ترتیب اولین کتاب من منتشر شد. قبل از آنکه به شکل کتاب چاپ شود از سوی روزنامه «دی ولت» به صورت پاورقی منتشر شد.

وقتی نوجوان بودید، چه چیزهایی می‌خواندید؟

پسربچه که بودم از این آثار ادبی عامه‌پسند می‌خواندم، جک لندن، تام میکس و از این جور چیزها. خواندن این‌جور چیزها مثل یک عفونت، مسری شده بود. تمام همکلاسی‌های من داستان‌های رولف تورینگز را می‌خواندند که یک گرویل یک کودک را از یک زن کشاورز می‌دزدید و با این کودک به بالای مرتفع‌ترین درختان آفریقا فرار می‌کرد. از نظر من آن موقع‌ها این ماجراها، نفسگیر بود.

کتاب «شاهین‌ها در هوا بودند» نیز تقریبا یک کتاب ماجراجویانه به نظر می‌آید؟

بله، در یک سن خاصی نمی‌توان به دوران پیری به عنوان یک دوره زندگی آرام نگاه کرد و به کمی ماجراجویی نیاز است.

داستان‌گويي نوعي از خودرهاشدن است

شما زمانی در نیروی دریایی بودید. الان هم حس دریانوردی دارید؟

نمی‌توانم این را بگویم. من یک دریاسالار نیروی دریایی در یک رزمناو سنگین نظامی بودم. عرشه را پاک می‌کردم و هرچه که مربوط به سفر دریایی می‌شد از سوخت‌گیری، ساخت گره و غیره را یاد گرفتم. این کارها خیلی خسته‌ام می‌کرد. تقریبا هجده ساله بودم اما می‌توانم بگویم که آن زمان یک ملوان پرشور بودم.

و سپس شما از نیروی دریایی فرار کردید…

در دانمارک از جبهه جنگ فرار کردم، چون فکر می‌کردم که جنگ تمام شده است. بلافاصله اسیر نیروهای انگلیسی شدم.

اما فرار از جبهه، مجازات مرگ داشت.

اصلا تا حالا به آن فکر نکرده‌ام.

شما فقط می‌خواستید جبهه را ترک کنید.

من می‌خواستم قبل از هرچیز ببینم که چه بلایی سر آلمان آمده و آیا من می‌توانم آنجا زندگی کنم. بعد شانس آوردم و اسیر نیروهای انگلیسی شدم و ظاهرا مهارت زبان انگلیسی کافی بود تا مترجم یا بهتر بگویم کمک مترجم، شوم.

شما نسبتا زود آزاد شدید و یک گنج واقعی هم به دست آوردید، تقریبا ۶۰۰ سیگار، و بعد از آن طریق، موفقیت شما در بازار سیاه‌هامبورگ شروع شد.

هزار نخ سیگار بود، یک گنج واقعی در آن زمان. آن به من کمک کرد و این دارایی حداقل در آن زمان کفایت می‌کرد. من شانس بزرگی هم داشتم که به سرعت بتوانم در دانشگاه‌هامبورگ تحصیل کنم.

و سپس شما مدیر شبکه ارتباطی شمال غرب آلمان و دبیر روزنامه دی‌ولت شدید.

بین افسران انگلیسی واحد ترخیص دو نفر کاپیتان بودند که به ادبیات علاقه داشتند و آنها از من پرسیدند که بعد از آزادی می‌خواهم چه‌کار کنم؟ من هم گفتم تحصیل. به خاطر سفارش آنها من یک فرصت تحصیلی به دست آوردم که دستیابی به آن آسان نبود. بعد بسیاری از سربازان قدیمی از جنگ برگشتند که آنها هم طبیعتا امتیازات ویژه‌ای داشتند. و بعد به خاطر ارتباط با همین افسران انگلیسی و به لطف سفارش آنها به روزنامه «دی ولت» آمدم و ابتدا به عنوان داوطلب کارم را شروع کردم و بعد دبیر پاورقی شدم تا این امکان به وجود بیاید که کتاب داستانم را چاپ کنم.

شما واقعا در زندگی‌تان خیلی خوش‌شانس بودید. نظرتان درباره این سخن جان اف کندی چیست که گفته است «از کشورت نپرس که برای تو چه‌کار کرده، بپرس که تو برای کشورت چه‌کار کردی.»؟

مفهوم عمیقی دارد. فکر می‌کنم که انسانی که در مفهوم خاص، کاری برای خودش انجام می‌دهد، همزمان برای کشورش هم آن کار را انجام داده است، کاری که به ایجاد یک جامعه دموکراتیک بعد از یک دوران دیکتاتوری منجر می‌شود. و من در آن دوران مانند بقیه همکارانم فکر می‌کردم که باید وارد دنیای سیاست شوم و در یک حزبی که با امیدهای من مطابقت دارد، نقش ایفا کنم.

داستان‌گويي نوعي از خودرهاشدن است

شما در آن زمان خیلی به سیاست مشغول بودید. شما با گونتر گراس در مبارزه انتخاباتی حزب سوسیال‌دموکرات آلمان شرکت کردید و با ویلی برانت [صدراعظم آلمان از ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۴] دوست بودید. با هلموت اشمیت [صدراعظم آلمان غربی از ۱۹۷۴ تا ۱۹۸۲] هم دوست بودید. الان هم به سرنوشت و کارهای این حزب علاقه دارید؟

معلوم است. من با دلسردی خاصی متوجه شدم که کار این حزب به خاطر اختلافات داخلی به کجا رسیده است. با خوشحالی در سخنرانی‌های انتخاباتی شرکت کردم. خداحافظی از میز تحریر برایم آسان آمد، چراکه امیدهای سیاسی من به افرادی بود که آماده بودند در اوضاع موجود تجدیدنظر و درباره پیشنهادات بحث کنند. و من می‌توانستم به رای‌دهندگان ثابت کنم که چرا به ویلی برانت و هلموت اشمیت اعتماد دارم.

شما در سال ۱۹۷۰ با برانت [وزیر امورخارجه وقت آلمان] به ورشو رفتید و شاهد آن داستان زانوزدن برانت در برابر مجسمه یادبود کشته‌شدگان لهستان در ورشو بودید. درباره آن اتفاق چه احساسی دارید؟

من آن اتفاق را درک کردم. عمیقا این مساله را درک کردم و با خودم فکر کردم: خدای من، یک سیاستمدار فورا رویدادهای تاریخی را به رسمیت شناخت که چه اتفاقی افتاده و با اینکه او خودش مقصر نبوده، اما هموطنانش مقصر جنگ بوده‌اند.

شما برای صلح با لهستان خواستار به رسمیت شناخته‌شدن مرز اودر-نایسه – مرز بین آلمان و لهستان که بعد از جنگ بین لهستان و روسیه تقسیم شده بود- از سوی آلمان شدید و تقریبا فراموش کردید که با این کار باعث خشم عده‌ای حتی خوانندگان کتاب‌هایتان می‌شوید؟

بله، کتاب‌های من در باغ‌ها پرت می‌شدند. من این خشم را پیش‌بینی می‌کردم. با وجود این حقیقت باید گفته می‌شد.

شما به زادگاه خودتان شهر لیک – که اکنون در لهستان قرار گرفته – دعوت شدید، اما هرگز به آنجا نرفتید.

به خاطر برخی مسائل، هیچ احساس نوستالژی به آنجا ندارم.

«دقایق سکوت» در کنار «زنگ انشا» یکی از آثار شاخص‌ترین رمان‌های شماست، اما این نخستین اثر عاشقانه شماست، شما تا پیش از این (سال ۲۰۰۸) رمان عاشقانه ننوشته بودید. چرا؟

به‌طور حتم عشق در رمان‌های قبلی من هم بوده، اما یک داستان عاشقانه مانند این یکی را برای دوران پیری‌ام گذاشته بودم. می‌خواستم نگویند که من قبلا تجربه کافی در این زمینه نداشته‌ام یا اینکه لازم نبوده من درباره عشق صحبت کنم. این داستان عشق سوئی جنریس است. من افکارم را در این داستان به گونه‌ای هدایت کردم که از یک عشق واقعی صرف‌نظر شود، بلکه یک عشق غیروابسته و مستبدانه و در این داستان حتی یک شاگرد عاشق معلم می‌شود.

مشکل خاص این داستان از آنجا ناشی می‌شود که استبداد و اقتدار معلم برای شاگرد عاشق مشکل‌ساز می‌شود. اینکه چگونه باید آن اقتدار شناخته‌شده در ابتدای عشقش را دوباره بازیابد؟ من تصور کردم که چطور می‌شود که اگر عاشق یک معلم خیلی موفق شوی، چه اتفاقی می‌افتد؟ در مدرسه، در زندگی روزمره؟

شما معمولا داستان‌هایتان را از زاویه دید یک پسر نوجوان روایت می‌کنید…

این انتخاب در برخی کتاب‌های من مانند «زنگ انشا» به این خاطر است که روایت برای من متراف یادگرفتن زندگی است. با این روش روایت‌کردن در مورد این جنگل انبوه زندگی غیرقابل تصور برای من روشن می‌شود. داستان‌گویی نوعی از خودرهاشدن است. آن را روایت کن تا آن را بهتر بفهمی! من به خاطر همین، نمایندگی نبض داستان را به یک نوجوان سپردم که در جریان داستان به خودآگاهی می‌رسد و زندگی‌کردن را یاد می‌گیرد.

آیا نوجوانی -طبق تجارب شخصی شما- حساس‌ترین دوره زندگی انسان‌هاست؟

چیزی که ما از دوران نوجوانی می‌آموزیم، درحقیقت همه‌چیز به آن بستگی دارد. داستان برای من امکانی است که از آن طریق برایم، بدبیاری‌های سرنوشت و تجارب خاص روشن می‌شود. نه به خاطر اینکه آنها را متعادل کنیم، بلکه به این خاطر که بتوانیم آنها را دقیقا بشناسیم. این همیشه‌من، نویسنده پیر، است که از طریق یک نوجوان داستان می‌گوید. آنچه به من تحمیل می‌شود یک «خودجابه‌جایی» (خودجایگزینی یا خودانتقالی) در این نوجوان است. من نوجوانی هستم که داستان تعریف می‌کند و اجازه می‌دهم کس دیگری داستان را بگوید.

داستان‌گويي نوعي از خودرهاشدن است

خودجابه‌جایی در قالب یک نوجوان یا جوان آسان‌تر از قالب یک مرد میانسال است؟

تابه‌حال به آن فکر نکرده‌ام. با این‌حال، بله، می‌تواند این‌طور باشد.

شاید یک نوجوان نتواند چنین سئوالات هستی‌شناسانه‌ای را مطرح کند…

شاید، به‌عنوان یک نویسنده میانسال نمی‌توان مانند یک نوجوان تصور کرد. من خودم تصور می‌کنم: چطور می‌شد – اگر تو یک انتخاب دیگر داشتی؟ یا -اگر تو یک‌بار دیگر باید تصمیم می‌گرفتی؟ من این سوالات را سعی کردم در چند داستان بگنجانم. آدم محکوم است که یک تصمیم بگیرد، یک راه‌حل پیدا کند و می‌داند: هر بار که تو تصمیمی می‌گیری، همیشه یک نارضایتی در پشت سر خود باقی می‌گذاری. و با وجود این، تو باید این کار را بکنی. این چیزی است که من به آن علاقه دارم: انسان در بحران تصمیم‌گیری.

بعد از مرگ همسرتان چطور به نوشتن ادامه دادید؟

همسرم سی-چهل صفحه ابتدایی کتاب «دقایق سکوت» را شنید. ما همیشه این کار را می‌کردیم که من از نوشته‌هایم روخوانی کنم. او خیلی با آن موافق بود. بعد او مُرد. بعد از آن من دو بار تلاش کردم تا داستان را دوباره شروع کنم. اما احساس می‌کردم که به طور‌ فاجعه‌آمیزی با شکست روبه‌رو می‌شود. خیلی طول کشید تا متقاعد شوم قوه تخیلم را از دست داده‌ام. اما بعد، زمان همه‌چیز را درست کرد. یکی از دوستانم خیلی به من کمک کرد. می‌خواهم بگویم کتاب «دقایق سکوت»، نجات‌دهنده من بود و حالا از یک معلم شنیده‌ام که او این کتاب را به عنوان کتاب امتحان دیپلم استفاده کرده است.

این مساله که یک نویسنده به عنوان موضوع درسی شود، بد به نظر می‌رسد؟

نه، اصلا نه!‌ اخیرا به یک کلینیک رفته بودم که دکتر معالج گفت: چه سعادتی که با شما دست دادم. من گفتم: شما فقط می‌توانید با دوستان صمیمی‌تان این‌طوری احوالپرسی کنید!‌ شما باید دلیل خوشحالی‌تان را به من بگویید. او گفت: من تز دیپلم خود را در مورد شما نوشتم. من گفتم و؟ او گفت فوق‌العاده!‌

یک نویسنده می‌تواند در زمانی دیگر نویسنده نباشد؟

یا آدم نویسنده است یا نیست. اگر نویسنده است پیوسته و توقف‌ناپذیر می‌نویسد حتی اگر خودکار در دستش نباشد. فقط کیفیت ادراک فرق می‌کند: ما نویسندگان به‌طور چشمگیری از ادراک منفعل فاصله می‌گیریم.

داستان‌گويي نوعي از خودرهاشدن است

در این صورت اگر شما به یک پیاده‌روی کنار دریا بروید نه فقط گردش کرده‌اید بلکه هر چشم‌انداز و هر شکل خیزاب و امواج را به شکل یک سوژه ادبی می‌بینید؟

نه، هنوز وجود من تا این اندازه صرفه‌جو نشده است که همه‌چیز را به طور وسواسی نگاه کند که چه تناسب احتمالی را می‌تواند برای کار پشت میز تحریر من داشته باشد. اما آدم نوعی سرمایه‌گذاری محافظه‌کارانه‌ای هم دارد و چیزهای دیگری را آگاهانه بررسی می‌کند. وقتی که من کتاب «زنگ انشا» را می‌نوشتم؛ هنگامی که تشکیل ابرها در سواحل غرب شلسویگ – هولشتاین را تصور می‌کردم به نظر می‌رسید قوه تخیلم برای به تصویرکشیدن آن کافی نبود. برای همین چندباری به منطقه زیبول در شلسویگ – هولشتاین رفتم، جایی که امیل نولده نقاش آلمانی زندگی می‌کرد و شکل ابرهای سلطه‌گر را نقاشی می‌کرد و خیلی واقعی به نظر می‌رسیدند.

چرا تقریبا اغلب داستان‌های شما در این ایالت اتفاق می‌افتند؟

من در بسیاری از شهرهای جهان بوده‌ام و فهمیده‌ام که چیزی که ما را اقناع می‌کند و آنچه بر ما تسلط دارد، در حاشیه قرار دارد. نقاط ثقل در حاشیه قرار دارند، جایی که بدبیاری اتفاق می‌افتد، قلبی می‌شکند، ملاقاتی رخ می‌دهد، چیزی که انسان‌ها را می‌تواند مجبور به تسلیم کند و از امیدها و آرزوهایش دست بکشد، همه و همه در حاشیه‌ها هستند.

شهرهای بزرگ برای شما فریبنده نیستند؟

نه، نه، نه. اجداد من اهل مرداب‌های ماسوری هستند و آنجا افق بسیار بی‌نظیر است. آنجا همه‌چیز واضح و ملموس است. و این برای من کفایت می‌کند.

یک‌بار تقریبا نزدیک بود شما در مرداب غرق شوید؟

بله، در یک دریاچه کوچک، به خاطر همین رابطه خاصی با آب دارم.

شما به عنوان یک نویسنده طی این سال‌ها عادت‌های خاصی داشته‌اید؟ مثلا ساعات خاصی برای نوشتن دارید؟

بله، اما آنقدرها هم مثل توماس مان سختگیر نیستم، زمان پیش از ظهر بهترین زمان من است که در حقیقت چهار ساعت است. بعدازظهرها گاهی موج دوم نوشتن می‌آید. شب‌ها هرگز کار نمی‌کنم.


منبع: برترینها

پرفروش‌ترین خواننده بریتانیا درسال۲۰۱۶

روزنامه ساندی تامیز اعلام کرد که ثروت این خواننده ۲۵ ساله به مرز ۱۲۵ میلیون پوند رسیده است.در «فهرست ثروتمندترین‌ها» این روزنامه، ادل اکنون ثروتمندترین خواننده زن بریتانیایی است با اینکه در ردیف نوزدهم جدول قرار گرفته است. افزایش ثروت چشمگیر خواننده جوان اهل جنوب لندن مدیون برگزاری تورهای بین المللی متعدد و همچنین انتشار سومین آلبوم استودیویی او به نام «۲۵» است. این آلبوم که سال ۲۰۱۶ منتشر شد در سراسر دنیا بیش از دو میلیون و چهار صد هزار نسخه فروش داشته است.مقام‌های اول این فهرست به مردان و گروه‌های مردانه موسیقی راک و پاپ بریتانیا تعلق گرفته است. پل مک کارتنی، عضو سابق گروه بیتل با دارایی ۷۸۰ میلیون پوند در ردیف نخست و به‌دنبال آن اندرو لوید وبر تولیدکننده موزیکال‌های نمایشی با ثروت ۷۴۰ میلیون پوند و سپس گروه ایرلندی یوتو با ۵۴۰ میلیون پوند قرار گرفته است.


منبع: بهارنیوز

جشن بازیگر نامزدهایش را شناخت

به گزارش ایسنا، طبق اعلام تجویدی مسوول کمیته داوران جشن بازیگر،از میان نامزدهای منتخب،  سه برگزیده زن و سه برگزیده مرد توسط داوران نهایی بدون اولویت انتخاب خواهند شد.از دو گروه نمایشی و یک استعداد جوان که توسط هیئت منتخب آثار انتخاب شده‌اند، تقدیر خواهد شد.همچنین هیئت مدیره انجمن بازیگران خانه تئاتر به پاس همکاری صمیمانه و صادقانه مسئولین هماهنگ‌کننده سالن‌های نمایش با داوران، از یک برگزیده در این بخش تقدیر خواهد کرد.
نامزدهای چهاردهمین جشن انجمن بازیگران خانه تئاتر به شرح ذیل اعلام شدند:
خانم‌ها
نسیم ادبی برای نمایش ناسور
شادی امیری  برای نمایش جهشه
پانته‌آ پناهی‌ها  برای نمایش نامه های عاشقانه از خاور میانه
سارا تقوی  برای نمایش علی کوچیکه
سیما تیرانداز برای نمایش همه مادران سرزمین من
رویا تیموریان برای نمایش پنج ثانیه برف
شقایق دهقان برای نمایش قیطریه
بهاره رهنما   برای نمایش سونات پاییزی
ریحانه سلامت برای نمایش های سه خواهر و دیگران ، پاریس اکتبر ١٩۴۴
الهام شعبانی برای نمایش خواب زمستانی
ثمیلا کریمی برای نمایش خواستگاری
باران کوثری برای نمایش دوشس ملفی
مهشاد مخبری برای نمایش بانوی گم شده
فریبا متخصص برای نمایش طپانچه خانم
بیتا معیریان برای نمایش همه چیز میگذرد تو نمیگذری
آقایان:
علیرضا آرا برای نمایش های همسایه آقا، هملت، ناسور
حسین اصیلی برای نمایش مثل آب برای شکلات
پارسا پیروزفر برای نمایش ماتریوشکا
سیاوش چراغی پور برای نمایش بیگانه
اشکان خطیبی برای نمایش موسیو ابراهیم
محمود راسخ فر برای نمایش خواستگاری
وحید رهبانی برای نمایش بازی یالتا
کاظم سیاحی برای نمایش هاروی و صوراسرافیل
فرزین صابونی برای نمایش جاودانگی
مهدی فریضه برای نمایش من خیال تو نیستم
هومن کیائی برای نمایش حادثه در ویشی
علیرضا کی‌منش برای نمایش رویای نیمه شب تابستان
محمدصادق ملکی برای نمایش حضرت اشرف
افشین هاشمی برای نمایش سه خواهر و دیگران
اصغر همت برای نمایش پرتره مرد ریخته
مراسم پایانی جشن روز شنبه ۱۶ اردیبهشت ساعت ۱۸ در سالن اصلی تئاترشهر برگزار خواهد شد.


منبع: بهارنیوز

وعده‌ بی‌پشتوانه، بداخلاقی‌ آشکار

گروه فرهنگی_رسانه‌ها: سیدرضا صالحی امیری – وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی – در روزنامه «ایران» نوشته است: تبلیغات نامزدهای رقیب دولت یازدهم بر پایه شعارهای فریبنده و بی‌پشتوانه استوار شده است. بدون ذکر برنامه و ارائه راهکار برای بهبود وضعیت معیشتی و اقتصادی مردم، تصور سوار شدن بر امواج پوپولیستی را در سر می‌پرورانند و در ترویج اقتصاد صدقه‌ای و توزیع فقر، گوی سبقت را از هم ربوده‌اند. یکی از سه برابر شدن یارانه می‌گوید و دیگری از اختصاص کارانه دم می‌زند؛ بی‌آنکه نسبت به ضمانت اجرایی، پشتوانه مالی و سازوکار قانونی چنین تصمیماتی توضیح دهند.
البته نمی‌توان بر گویندگان چنین وعده‌هایی خرده گرفت، چراکه در طول ۳۸ سالی که از عمر نظام جمهوری اسلامی می‌گذرد، نه یک روز عضو دولت بوده‌اند و نه تجربه نمایندگی مجلس و وضع قوانین و لوایح را دارند و از این منظر طبیعی است که به دلیل عدم آشنایی با این دو عرصه، چنین شعارهایی سر بدهند. آنچه موجب افسوس مضاعف است، زیرپا گذاشتن اصل خدشه‌ناپذیر اخلاق به‌عنوان هدف غایی نظام اسلامی و چوب حراج زدن به اعتماد مردم به‌عنوان مهم‌ترین وجه سرمایه اجتماعی است.
آیا رسالت اصلی نظام جمهوری اسلامی در انقلاب ۵۷، معیشت و مصرف‌گرایی بود یا احیای ارزش‌ها و حاکمیت اخلاق را دنبال می‌کردیم؟ آیا فضای رقابتی در نظام ما باید مانند نظام‌های غربی مبتنی بر اتهام زنی و تخریب باشد که به دروغ به وزیر آموزش و پرورش بهتان بزنند یا با پایبندی به مرزهای اخلاقی، مردم‌سالاری دینی را عینیت بخشیم؟ اگر به چارچوب‌های اخلاقی پایبند نباشیم، چه تفاوتی میان مناظره‌های نامزدهای انتخاباتی کشورهای دیگر با ایران اسلامی خواهد بود؟ متأسفانه دیروز در صحنه مناظره انتخاباتی، با حجم وسیعی از بداخلاقی، اتهام‌زنی و توهین از سوی جریانی مواجه بودیم که خود را به صفت اصولگرایی متصف می‌داند، در حالی که نظام تربیتی ما چنین رفتارهایی را به هیچ وجه برنمی‌تابد.
تردیدی نیست که اگر نامزدهای رقیب، برنامه مدونی برای حل مشکلات و اداره کشور داشته باشند به عوام‌فریبی روی نمی‌آورند. قطعاً نام توزیع پول میان نیازمندان را نمی‌توان مدیریت و برنامه‌ریزی گذاشت. آیا اسم وعده سه برابر کردن یارانه، «کار» است و آیا عکس یادگاری گرفتن با ویرانه‌ها و خرابه‌ها و فقرا، «کرامت» است؟ آیا با پول دادن می‌توان اشتغال ایجاد کرد یا برعکس انگیزه کار و تلاش میان مردم کشته می‌شود؟ کدام‌یک از کشورهای توسعه‌یافته، برای رسیدن به قله‌های پیشرفت، سیاست‌هایی از این دست پیش گرفته و موفق شده‌اند؟ آیا ژاپن بعد از جنگ جهانی، سرزمین سوخته خود را با شعارهای عوام‌فریبانه بازسازی کرد یا با تقویت روحیه کار و تلاش، خود را قطب اقتصادی جهان کرد؟
این‌که با شعارهای غیرواقعی به مردم گفته شود که یارانه‌ها را چند برابر می‌کنیم یا اشتغال میلیونی در سال ایجاد می‌کنیم، نشان از بی‌برنامگی و عدم شناخت از واقعیت‌ها و ظرفیت‌های کشور دارد و برای فرار از پاسخگویی به سؤالات کارشناسان این عرصه به بداخلاقی‌های رایج در انتخابات غرب روی می‌آورند و با تهمت و دروغ سعی در ناامید کردن و بدبین کردن مردم نسبت به مسئولان دارند.
این روش علاوه برغیراخلاقی و غیر شرعی بودن، خلاف مصالح عمومی و منافع ملی هم هست و باید توجه کنیم استمرار این روش‌ها مردم را نه‌تنها به دولت، بلکه به کل نظام بدبین خواهد کرد. مگر ارزش صندلی ریاست جمهوری چقدر است که برای تصاحب آن همه مرزهای اخلاقی زیر پا گذاشته می‌شود؟ کشور ما بر اثر بداخلاقی‌های گذشته فرصت طلایی سال‌های قبل را از دست داد. مراقب باشیم که در نیمه راه، فرصت‌سوزی نکنیم.


منبع: بهارنیوز

گزارشی از عمارت سالار سعید سنندج

ساعاتی قبل باران باریده و دیوارهای «سالار سعید» را نم گرفته؛ اشک شوریده، ردِ پرنگی روی دیوارهای آجری عمارت انداخته بود. عمارت سالار سعید بیش از ۴۰ سال است که موزه شده و مسؤول آن، امیدی به نجات‌بخشی این عمارت قاجاری ندارد، چون معماری این بنا با عمری ۱۵۰ ساله را با محیط اقلیمی کردستان هم‌سنخ نمی‌داند. عمارت موزه باستان‌شناسی سنندج کردستان برگرفته از معماری فلات مرکزی ایران به سبک صفویه ساخته شده است.

در سایه همان دیوارهای نم گرفته، استودان‌ها، سنگ‌های قبر منقوش و کتیبه‌ها، مرطوب از باران بهاری، زیر نور آفتاب تازه برآمده، لم داده‌اند و درحال خشک شدن هستند. هیچ سایه‌بانی بر سر ندارند که محفوظ بمانند.

بعد از این گذر تاریخی، اُروسی هفت لنگه قاجاریِ پرنقش و نگار با آن حائل آهنی زنگ زده زمخت که البته سعی شده خیلی هم مزاحمت منظری نداشته باشد، دیده می‌شود. اروسی را چند سال است که می‌خواهند مرمت کنند، اما پولی ندارند.
پشت این پنجره‌های مشبک رنگین، سه زن سه هزار ساله آرام خوابیده‌اند، یکی شان کودکی را در آغوش گرفته و در محفظه‌ای قرار داده شده که نه رطوبت سنجش کار می‌کند و نه دماسنجش. اسکلت دیگری به موازات همان زن قرار دارد که در وضعیتی مشابه به سر می‌برد، اما اسکلت سوم، محفظه معمولی‌تری دارد و وضعیت‌اش چندان ایده‌آل به نظر نمی‌آید، هرچند که مسؤول موزه سنندج می‌گوید «محفظه آن هم درحال ساخت است»، اما بی‌پولی دامن این سه زن را هم گرفته.
چگونگی تدفین و شکل کلی گورستان این سه اسکلت، اهمیت تاریخی زیادی دارد، مسؤول موزه همین را برای قرار ندادن اسکلت سوم در محفظه ایمن‌تر، بهانه می‌کند.  

 این سه زن ارزشمند، هفت هزار سال است که اینجا خوابیده‌اند و فقط مقبره شیشه‌ای دوتا از آنها تغییر کرده است. آنها را پاییز ۸۷ از گورستان تاریخی شهرک زاگرس سنندج که در پی عملیات راهسازی جاده روستای حسن‌آباد کشف شد، به این موزه منتقل کردند.
هنوز پژوهش‌ها و آزمایش‌های تطبیقی روی این سه اسکلت انجام نشده، برای همین علت مرگ آنها، سن و دوره تاریخی زیست آنها دقیق مشخص نیست و شناسنامه دقیقی هم ندارند و در کنار اجساد خاک گرفته‌شان، تنها می‌توان از مکان تدفین و دوره تاریخی آن ها مطلع شد.
کیوان کریمی ـ راهنمای گردشگری استان کردستان ـ به ایسنا می‌گوید: این اسکلت‌ها قدمت سنندج را دو برابر کرده‌اند. ما زمانی فکر می‌کردیم تاریخ این منطقه نهایت به دوره ساسانی منتهی شود، آن هم به استناد شجره‌نامه اردلان‌ها در عمارت آصف، اما در سال ۸۷ گورستانی در مسیر شهرک زاگرس سنندج پیدا شد که مربوط به عصر آهن بود و همین کشف، تاریخ سنندج را از دوران ساسانی به یک هزار قبل از میلاد برگرداند.
سیدصلاح‌الدین رحیمی، مسؤول موزه سننج است و درباره وضعیت نگهداری این سه اسکلت که از نظر تاریخی برای کردستان اهمیت زیادی هم دارد، به ایسنا می‌گوید: استاندارد نگهداری از اسکلت‌های تاریخی اینطور است که باید داخل ویترینی دارای خلاء و وکیوم شده قرار گیرند که دوتا از این اسکلت‌ها در چنین محفظه‌هایی قرار داده شده‌اند. اسکلت سوم هم رها نشده، بلکه محفظه آن درحال ساخت است، اما در این مدت شکل معمولی ویترین آن باعث خواهد شد مردم با روش انتقال و شکل تدفین آن در هزاره  قبل از میلاد آشنا شوند که خیلی هم جالب است.
او اضافه می کند: در باستان شناسی برای انتقال اجساد معمولا از روش ورقه ای یا تکه تکه استفاده می کنند و بعد برای جسد در مکان اصلی جانمایی می کنند، به این شکل که وقتی قبر تاریخی پیدا می شود آن را شماره گذاری می کنند و بعد انتقال می دهند و سپس عملیات جانمایی انجام می شود، ولی ما برخلاف این روش عمل کردیم و با شیوه ای جدیدی اسکلت ها را جابه جا کردیم. آرماتورها را به حالت صافی مانند بهم جوش دادیم و اطراف آن را سیمان گرفتیم و اسکلت را به موزه منتقل کردیم و به خاطر اینکه حالت مستندگونه خود را برای بازدیدکننده از دست ندهد، یک نمونه را با همین شکل حفظ کرده ایم تا بازدیدکننده در جریان نحوه انتقال و دفن اسکلت ها قرار گیرد.

او هم به خاموش بودن دستگاه اتومات رطوبت و دمان سنجِ دو محوظه شیشه ای اسکلت ها اشاره می کند و می گوید: آن دو اسکلتی که در محظفه بهتری قرار داده شده اند به مرحله پایداری رسیده اند و روند تخریب شان کند شده است. دستگاه اتومات رطوبت و دما سنج آن هم  فعلا خاموش است، اما به محض این که کارهای مرمتی روی اسکلت ها شود، روشن می شود.
به گفته رحیمی، هنوز کار مرمتی اصولی روی این اسکلت های باستانی انجام نشده، چون اعتباری وجود ندارد.
او تاکید می کند که لازم است کار پژوهشی انجام شود، چون اسکلت ها بسیار ارزشمندند و به مقایسه تطبیقی نیاز دارند.
همه حرفای مسؤول موزه سنندج به کمبود اعتبار ختم می شود. او می گوید؛ این موزه قبلا وضعیت خوبی در اعتبارات نداشت، اما اواخر سال ۹۵ حدود ۶۰ میلیون تومان اعتبار گرفت.
عمارت سالار سعید که مهم‌ترین موزه کردستان به حساب می‌آید؛ طبق آمار رحیمی در یک سال گذشته نزدیک به ۲۰ هزار بازدیدکننده داشته که با احتساب ورودیه های آن برای گردشگران داخلی و خارجی که به ترتیب ۲۵۰۰ و ۱۵۰۰۰ تومان است، دو برابر اعتباری که گرفته، باید درآمد تولید کرده باشد.
رحیمی می‌گوید: درآمد حاصل از فروش بلیت به خزانه واریز می‌شود که باید به موزه برگردد، اما به آن میزانی که باید بازگشت ندارد، چون طبق روال این پول به سازمان میراث فرهنگی و بعد به اداره کل در استان می رود و در نهایت هم خیلی کمتر از آن مبلغ به موزه می رسد.
او اضافه می کند: با این ردیف خاص اعتباراتی که به موزه های شهرستان ها تعلق می گیرد، نمی توان همه مشکلات را برطرف کرد. ما نمی دانیم با این اعتبار، محفظه اسکلت ها را بسازیم، اروسی را مرمت کنیم، موزه را حفظ کنیم یا ویترین بسازیم، این بودجه کفاف هزینه های موزه را نمی دهد.

موزه سنندج که بیش از ۴۰ سال است نقش موزه باستان شناسی کردستان را بازی می‌کند و آثار مکشوفه مهمی از عصر مفرغ، مادها، ساسانیان و دوران اسلامی و حتی معاصر را در خود جای داده، ۱۵ سال است که می‌خواهد جایگزین دیگری داشته باشد که هم زمین اش را خریده اند و هم نقشه اش را آماده کرده اند، اما آن هم لنگ پول مانده است.
عمارت سالار سعید یا موزه امروزی سنندج را در زمان قاجار ساخته اند، مالک نخستش ملا لطف الله شیخ الاسلام یکی از علمای اهل سنت بوده که عمارت بیرونی آن را سالار سعید تملک کرد و در سال ۱۳۳۶ به اداره فرهنگ وقت واگذار شد و سال ۱۳۵۴ هم به موزه تغییر کاربری داد. معماری خانه اقتباسی از دوره صفویه و برگرفته از فلات مرکزی است که سنخیت نداشتن آن با شرایط اقلیمی کردستان، عمارت قاجاری را کمی سست کرده که مسؤول موزه در واکنش به آن می گوید؛ با آن که اقدامات مرمتی در بخش هایی از عمارت انجام شده، اما بیشتر از این دیگر نمی توان کاری کرد.


سه اسکلت زن متعلق به هزاره قبل از میلاد در محفظه‌های شیشه‌ای، موزه سنندج


منبع: بهارنیوز

ژئوپارک قشم جهانی شد

ژئوپارک قشم به شبکه ژئوپارک‌های جهانی یونسکو پیوست.

علیرضا امری کاظمی _ عضو شورای جهانی ژئوپارک‌های یونسکو و مسئول پرونده ثبت جهانی ژئوپارک قشم – با اعلام این خبر به ایسنا، گفت: در پایان دویست و یکمین نشست شورای اجرایی یونسکو، ۸ ژئوپارک جدید از کشورهای ایران، مکزیک، چین، اسپانیا، فرانسه و کره جنوبی به عنوان ژئوپارک‌های جهانی یونسکو اعلام شدند. بنابراین ژئوپارک قشم که در سال ۱۳۸۵ برای نخستین بار عضو شبکه جهانی شده و در سال ۱۳۹۱ از این شبکه خارج شده بود، با تلاش‌های شبانه‌روزی جامعه محلی، کارشناسان و مدیران و با حمایت کامل مدیریت عامل سازمان منطقه آزاد قشم موفق شد دوباره به این عنوان ارزشمند دست یابد.

او یادآور شد: برنامه ژئوپارک ها در سال ۲۰۱۵ به عنوان برنامه رسمی یونسکو به تصویب رسید و پیش از آن ژئوپارک ها زیرمجموعه یونسکو نبودند، این امر اهمیت پذیرفته شدن قشم در این شبکه جهانی را دوچندان می‌کند.

امری کاظمی اظهار کرد: رسیدن به این جایگاه هر چند اهمیت بالایی دارد، اما مهمتر از آن، حفظ ژئوپارک و استمرار حرکت مثبت آن به سوی رونق اقتصادی و توانمندسازی جامعه محلی از طریق توسعه گردشگری و حفاظت از میراث زمین شناختی منطقه است.

وی اضافه کرد: یونسکو چهار سال دیگر ژئوپارک قشم را مورد ارزیابی قرار خواهد داد و در صورتی رأی به ماندن آن در فهرست جهانی خواهد داد که این ژئوپارک در راه تحقق اهداف و برنامه های خود موفق عمل کرده باشد.

به گفته این عضو شورای جهانی ژئوپارک‌های یونسکو، چند منطقه دیگر از ایران، متقاضی معرفی ژئوپارک‌های ملی و جهانی هستند که در حال پیگیری وضعیت آنها و برنامه ریزی برای تشکیل پرونده هستیم. منطقه ارس بهترین پتانسیل موجود برای ثبت دومین ژئوپارک جهانی ایران است که البته موفقیت آن بستگی به همت و حمایت مسئولان منطقه داشته و نیازمند توجه ویژه به این موضوع است.


منبع: عصرایران

تعطیلی بخش ناشران کودک نمایشگاه کتاب

بعدازظهر روز سوم فعالیت نمایشگاه کتاب در شهر آفتاب، با بارش شدید باران همراه بود.

خبرگزاری مهر نوشت: سی‌امین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در حالی به ساعات پایانی فعالیت خود در روز سوم نزدیک می‌شود که با شروع بارش باران از بعدازظهر امروز، فعالیت این نمایشگاه متأثر از این حادثه جوی شده است.

بر اساس این گزارش و در زمان مخابره این خبر، تعداد زیادی از بازدیدکنندگان به داخل سالن‌های نمایشگاهی و محل استقرار ناشران آمده اند و در عین حال این فضاهای نمایشگاهی متحمل خساراتی نیز شده است.

عمده این خسارت‌ها به سازه‌های موقت و نیمه موقت نمایشگاه وارد شده است؛ این چادرهای موقت دربرگیرنده ناشران بخش کودک و نوجوان، ناشران دانشگاهی، ناشران آموزشی و ناشران خارجی است.

بر اساس این گزارش هم‌اکنون جمعیت زیادی از بازدیدکنندگان برای در امان ماندن از باران، به داخل سالن‌ها آمده اند و ازدحام شدیدی در راهروهای این فضاهای نمایشگاهی به چشم می‌آید.

همچنین بر اساس این گزارش بر اثر بارش باران ، آب به غرفه کشور ایتالیا هم نفوذ کرد که این مسأله موجب شد مسئولان غرفه ایتالیا مبادرت به جمع آوری اقلام و محصولات خود بکنند و این غرفه را با نصب استندهای جداکننده تعطیل کردند.

در همین حال بر اثر بارش باران غرفه سایر ناشران و میهمانان خارجی از جمله مهمانان نمایشگاه کتاب فرانکفورت، نمایشگاه کتاب پکن و نیز کشورهای حوزه اسکاندیناوی نیز متحمل خساراتی شدند.

البته امسال مسئولان اجرایی نمایشگاه کتاب تهران که پیش‌بینی این بارش‌های شدید را در اردیبهشت کرده بودند، پایه سازه‌های موقت را در بخش ناشران کودک، ناشران دانشگاهی و آموزشی به میزان حدود ۲۰ سانتیمتر ارتفاع داده بودند با این هدف که در صورت نامساعد شدن شرایط جوی، حداقل آب به داخل سالن‌ها نفوذ نکند؛ اما به نظر می‌رسد این تمهیدات کافی نبوده است.

بخش ناشران کودک نمایشگاه کتاب تعطیل شد

همچنین در پی بارش شدید باران از بعدازظهر امروز در تهران،بارندگی‌ها، خسارت‌هایی را نیز به ناشران و غرفه‌داران بخصوص در سالن‌های موقت و نیمه موقت وارد کرد.

بخش ناشران کودک و نوجوان که در چهار سازه موقت و زیر چادر دایر شده است، در پی احتمال اتصال کابل‌های برق با حجم زیادی از آب که به سالن‌ها نفوذ کرده بود، بنا به تشخیص مسئولان مربوطه، تعطیل شد.

در حال حاضر فعالیت در این بخش از نمایشگاه کتاب تهران و نیز بخش ناشران خارجی ساعاتی قبل از پایان کار نمایشگاه، به اتمام رسیده است.

پرسنل سازمان مدیریت بحران و آتش‌نشانی با حضور در محل‌هایی از نمایشگاه که آب به آنها نفوذ کرده بود، اقدام به حفر تونل‌هایی برای خارج کردن آبی که به سالن‌ها نفوذ کرده بود، می‌کنند.

در عین حال جمعیت زیادی از بازدیدکنندگان در مبادی ورودی این سالن‌ها تجمع کردند و این ازدحام، پیشرفت کار مسئولان حوزه مدیریت بحران را با اندکی اختلال مواجه کرده است.


منبع: عصرایران

پیمان قاسم‌خانی و دو بازیگرش به کانادا می‌روند

این فیلم روز ۱۴ می در ونکوور و روز ۲۰ می در تورنتو به نمایش در خواهد آمد و پس از آن جلسه‌ی پرسش و پاسخ با سازندگان برگزار خواهد شد.

مدیر اجرایی «شرکت آریا پرسبس» از حضور تیم سازنده‌ی فیلم «خوب بد جلف» در کانادا خبر داد.

به گزارش ایسنا،طبق گزارش رسیده، پیمان قاسم‌خانی نویسنده و کارگردان فیلم به همراه پژمان جمشیدی و سام درخشانی بازیگران اصلی فیلم و محسن چگینی تهیه‌کننده و محمد شایسته پخش کننده‌ی فیلم در دو شهر ونکوور و تورنتو همراه با مخاطبین به تماشای فیلم خواهند نشست.

این فیلم روز ۱۴ می در ونکوور و روز ۲۰ می در تورنتو به نمایش در خواهد آمد و پس از آن جلسه‌ی پرسش و پاسخ با سازندگان برگزار خواهد شد.

برنامه‌های جانبی دیگری نیز در کنار نمایش فیلم «خوب بد جلف» خواهد بود از جمله جلسه‌ی گفتگو با علاقمندان فیلمنامه نویسی کمدی از طرح تا اجرا با حضور پیمان قاسمخانی که  به صورت رایگان برای علاقمندان برگزار می‌شود.

شرکت آریا پرسیس با مدیریت پژمان هادوی نمایش همزمان فیلم‌های ایرانی در کشور کانادا را به عهده دارد.


منبع: عصرایران

اصالت قنات جهانی قصبه گناباد نباید از بین برود

با توجه به اینکه قنات قصبه گناباد در سال گذشته ثبت جهانی شده است، انتظار می‌رود از سال ۲۰۱۸ جمعیت عظیمی از گردشگران خارجی برای بازدید از این قنات به گناباد سفر کنند؛

معاون میراث فرهنگی سازمان میراث فرهنگی، صنایع ‌دستی و گردشگری با بیان اینکه اصالت میراث جهانی قنات قصبه گناباد نباید از بین برود، گفت: نحوه مدیریت آب، سازه‌های واقع در حریم قنات قصبه، کشاورزی و… باید به همان سبک سنتی باشد، چراکه برای گردشگران خارجی که به دنبال مشاهده حقایق هستند، اصالت یک اثر بسیار مهم است.

به گزارش ایسنا، محمدحسن طالبیان در نشست کمیته ویژه گردشگری گناباد با محوریت قنات «قصبه» که در سالن اجتماعات فرمانداری گناباد برگزار شد، با اشاره به اینکه قنات قصبه گناباد یک افتخار جهانی است، اظهار کرد: در پرونده ثبت جهانی قنات‌های ایرانی از قنات «قصبه» گناباد به عنوان مادر قنات‌های جهان نام برده شده است.

وی ادامه داد: با توجه به اینکه قنات قصبه گناباد در سال گذشته ثبت جهانی شده است، انتظار می‌رود از سال ۲۰۱۸ جمعیت عظیمی از گردشگران خارجی برای بازدید از این قنات به گناباد سفر کنند؛ برهمین اساس، باید علاوه بر آماده‌ سازی قنات قصبه، سایر پتانسیل‌های گردشگری گناباد برای بازدید گردشگران آماده شود و مردم و مسئولان با همگرایی یکدیگر را کمک کنند.

معاون میراث فرهنگی سازمان میراث فرهنگی، صنایع ‌دستی و گردشگری افزود: دولت در راستای امورات قنوات، تنها نقش نظارتی و حاکمیتی باید داشته باشد و قنوات باید توسط مردم مدیریت شود.

طالبیان ادامه داد: در حاشیه توجه به قنات «قصبه» باید، احیای خانه‌های قدیمی برای اقامتگاه‌های بومگردی مورد توجه قرار گیرد و در این راستا اگر مالک یا بخش خصوصی تمایل به مشارکت در این بخش داشته باشند، سازمان میراث فرهنگی ۵۰ درصد هزینه احیای این خانه‌ها را به‌ صورت بلاعوض پرداخت می‌کند.

وی خاطرنشان کرد: همچنین این سازمان ۷۰ تا ۸۰ درصد هزینه احیای حمام‌های ایرانی را پرداخت می‌کند، چراکه حفظ اصالت اصلی ایرانی برای سازمان میراث فرهنگی، صنایع ‌دستی و گردشگری کشور حائز اهمیت است.

معاون میراث فرهنگی سازمان میراث فرهنگی، صنایع ‌دستی و گردشگری همچنین گفت: این سازمان در صورت مشارکت استانداری خراسان رضوی، ۵۰ درصد هزینه‌های طرح استحکام بخشی قنات قصبه گناباد را پرداخت،خواهد کرد.


منبع: عصرایران

نخل طلای کن چگونه و کجا ساخته می‌شود

حدود ۴۰ ساعت زمان لازم است تا یک نخل طلایی به مرحله نهایی ساخت برسد.

نخل طلای فستیوال کن امسال و در هفتادمین دوره یک ویژگی خاص دارد و آنهم اینکه الماس‌های کوچک ۰.۷ قیراطی مانند دانه‌های برف روی نخل ریخته شده است.

به گزارش مهر به نقل از یورونیوز، شرکت سوییسی «شوپارد» تولیدکننده جواهرات و اجناس لوکس، ۲۰ سال است که نخل های طلایی می سازد تا این نخل ها در جشنواره فیلم کن فرانسه به برندگان اهدا شود.

کارولین شوفله، مدیر هنری و معاون شرکت شوپارد گفت: این کار تبدیل به یک داستان عاشقانه شده است. با جشنواره کن جواهرسازی ما عظمت پیدا کرد. ۳۷ حرفه مختلف برای ساخت نخل طلایی گرد هم می آیند؛ از پرداخت گرفته تا طلاکاری همه زیر یک سقف کار می کنند.

حدود ۴۰ ساعت زمان لازم است تا یک نخل طلایی به مرحله نهایی ساخت برسد. موم داغ شده با درجه حرارت ۷۰ درجه درون قالب به شکل نخل ریخته می شود. پس از سرد شدن، موم خارج می شود. سپس نخل روی یک ساقه با جنس موم سوار می شود و به فرم یک درخت درمی آید. پس از آن داخل یک قالب استوانه ای قرار می گیرد. بدنبال آن با نوعی سیمان نسوز که مقاومت بالایی در برابر درجه حرارت بسیار زیاد دارد پوشش داده می شود.

قالب در فر قرارداده می شود تا با حرارت ۷۶۰ درجه به نوعی پخته شود. در فر موم ذوب می شود تا در نهایت اثر نخل باقی بماند. در ادامه قالب در محفظه ای بنام اتاق خلاء قرار می گیرد. در نهایت طلای ۱۸ عیار که از کلمبیا تهیه شده روی نخل ریخته و ذوب می شود.

پس از آن قالب سیلندری که هنوز بسیار داغ است داخل سطلی از آب سرد قرار داده می شود این عمل موجب می شود نخل از پوششی که روی آن قرار دارد رها شود.

مرحله بعدی تمیزکاری و صیقل دادن است. این کار به دقت و ظریف کاری زیادی احتیاج دارد. زمانی که صیقل کاری نهایی انجام شد با دقت بسیار زیاد نخل طلایی مورد بررسی نهایی قرار می گیرد.

کارولین شوفله در ادامه می گوید: برای جشنواره امسال تصمیم گرفتیم به زرق و برق نخل طلایی بیافزاییم. به همین منظور الماس های کوچک ۰.۷۰ قیراطی مانند دانه های برف روی نخل ریخته می شود و به آن درخشش بیشتری می بخشد. بنابراین برنده جایزه نخل طلایی امسال جایزه ای ویژه بدست خواهد آورد.

هفتادمین دوره جشنواره کن هفدهم ماه می آغاز می شود.


منبع: عصرایران