عیادت دو وزیر از جمشید مشایخی

به گزارش ایسنا، شامگاه ۲۵ اردیبهشت محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه به همراه سیدرضا صالحی امیری، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به عیادت جمشید مشایخی، هنرمند سینما تئاتر و تلویزیون رفتند.  در این دیدار که در منزل جمشید مشایخی برگزار شد، صالحی امیری گفت:‌ ما همیشه برای استاد دعا می‌کنیم.  مشایخی هم با اشاره به حضور محمدجواد ظریف در منزلش با تشکر از او برای اتفاقاتی که در حوزه سیاست خارجی و برجام برای کشور ایران رقم زده است گفت: من برنامه‌های شما را از تلویزیون دنبال می‌کنم، خنده و متانت شما فرهنگ والای ایرانیان را نشان می‌دهد.  وی گفت: آقای ظریف ایرانی و فرزند کوروش و فردوسی است، شخصیت‌هایی مانند ایشان مایه عزت ملت ایران است.در ادامه دو وزیر دولت یازدهم با جمشید مشایخی به گفت‌وگوهایشان پیرامون مسائل مختلف ادامه دادند.
 





منبع: بهارنیوز

تدریس زبان مادری عملیاتی شده است

مرجان یگانه پرست- روزنامه بهار
یکــی از مهــم‌ترین چالش‌هایی که این دوره از کاندیداهای ریاســـت جمهوری  با آن مواجه بودند، درباره به رسمیت شناختن زبان مادری اقوام بود و نظرات و پاسخ‌های آنها، واکنش‌های مردمی و جامعه مدنی را هم به دنبال داشته است. در ادامه این مباحث و مضامین مطرح شده و با احترام به بخش بزرگی از جامعه با اردشیر پشنگ، کارشناس علوم سیاسی و ارشد روابط بین الملل گفتگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
***

چالش‌های موجود جهت به رسیمت شناختن زبان اقوام چه مواردی است؟ چگونه این موضوع حل خواهد شد؟
ایران، کشوری با اقوامی بسیار و تاریخی چند هزار ساله است و در این سرزمین،  سیستم‌های مختلفی هم که از روزگاران کهن بر سر کار آمده اند، سعی کرده‌اند از این تنوع زبانی و قومی بهره بگیرند. یکی از نکات قابل توجه سنت ایرانی با منشی میانه رو و اهل تسامح، از این تنوع به عنوان عنصری جهت تولید قدرت و همچنین نمادی از همزیستی مسالمت آمیز سود جسته است. در عصر جدید هم که تمدن بشری و نگاه‌های حقوقی پیشرفت داشته و همزمان با پایان عصر ناسیونالیسم و ملی گرایی، یک بار دیگر رویکرد جهان وطن انگاری از یک سو و از سوی دیگر استفاده از استعدادها و توانمندی‌های گروه‌های مختلف تبدیل به یک اصل شده است و بنا بر همین اصل شهرهای بزرگی چون نیویورک، هنگ کنگ و توکیو در تلاشند تا گروه‌های مختلف قومی و زبانی را در خود جای بدهند. مثل محله چینی ها، محله ایرانی ها، محله عرب‌ها یا محله ایرلندی ها. آنها این تنوع را تبدیل به یک  فرصت کرده‌اند و سعی کرده‌اند از این فرصت در راستای افزایش قدرت خودشان، تولید ثروت و همچنین بهره مندی از نخبگان اقوام استفاده کنند. کشورهایی که مدعی تمدن پیشرفته‌تری هستند، این بهره وری به خوبی بازتاب داشته و آنها را تبدیل به کشور فرصت‌ها کرده است. این سنت که برای برخی از کشورها، یک سنت جدید محسوب می‌شود برای کشور ما یک سنت تاریخی به حساب می‌آید زیرا پیش از این در ایران همه اقوام در کنار هم می‌زیستند و از استعدادها و فرهنگ هم بهره می‌جستند. اگر هر دولتمردی در ایران خارج از این فکر کند و تنها بر یک هویت و زبان در منطقه ایران فرهنگی تمرکز کند، به صورت ناخودآگاه سعی بر نا دیده گرفتن بخش قابل توجهی از مردمان ایران داشته است و از سوی دیگر بخش بزرگی از استعداد و پتانسیل جامعه نادیده گرفته می‌شود و به هدر می‌رود. در شرایطی که خاورمیانه دچار درگیری و تعارضات شدید هویتی شده است، ایران می‌تواند خود را به عنوان یک الگوی عملی و تاریخی با ایجاد زندگی مسالمت آمیز گروه‌های قومی و زبانی معرفی کند و از این فرصت بهره‌برداری کند.

چرا توجه ویژه‌ای به این تنوع زبانی و قومی نمی‌شود و اقوام مختلف نمی‌توانند از  زبان مادری در مدارس شان استفاده کنند؟
بخشی جدی از این داستان بر می‌گردد به تحول دولت  و ملت‌سازی به ابتدای قرن حاضر که در دوره دوم رضا شاه شروع شد و در دوران محمد رضا پهلوی با توجه به محتوا و شرایط حاکم بر آن زمان ادامه یافت. در آن دوره ها، ناسیونالیسم به عنوان یک دولت، یک ملت و یک زبان مطرح بود که تا حد زیادی این ایده متاثر از تحولات‌ترکیه بود و در ایران نیز توسط رضا شاه اجرایی شد. رضا شاه که در پایان دوره قاجار بر سر کار آمد، دولت و ملت ایران در شرایطی از هم پاشیده قرار داشت و او با استفاده از این ایده توانست ایران را احیا کند و برای این مهم با رسمیت دادن به زبان فارسی و متحدالشکل کردن لباس، ملت ایران را به انسجام برساند و تشکیلاتی قوی و جدی ایجاد کند. این ایده ادامه پیدا کرد و حتی بعد از انقلاب اسلامی هم برغم این که در قانون اساسی صریحا درباره این حق طبیعی شرح داده شد، ادامه پیدا کرد. با این که به درستی در اصول حقوق بین الملل و منشور بشر و قانون اساسی کشورمان به صراحت درباره حق زبان مادری تاکید شده است، آن چنان که شایسته است و قانون تاکید کرده، عده‌ای به اشتباه فکر می‌کنند که اگر زبان‌ترکی، کردی یا دیگر زبان‌ها در دانشگاه‌های مهم کشورمان تدریس شود، این توجه ویژه موجب ضربه وارد شدن به زبان رسمی و فارسی می‌شود. این موضوع در شرایط فعلی کاملا معکوس کرده است و آنها که آذری زبان یا کرد زبان هستند، برای تحصیل زبان و فرهنگ مجبورند از رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی موجود در‌ترکیه یا دیگر کشورها استفاده کنند و این روند آهسته آهسته موجب می‌شود که افراد جذب آنها و تحت تاثیر اندیشه‌های سیاسی و فکری آنها که منطبق بر منافع خودشان است، شوند. ادامه این شرایط می‌تواند کشور را تحت شعاع قرار دهد و جوامع مختلف اقوام را متاثر کند. اگر نخبگان و بزرگان زبان‌های مختلف بتوانند در دانشگاه‌های شهرهای بزرگ تدریس کنند یا به طور مثال دانشگاه‌های تبریز، قزوین و ارومیه در دنیا در تدریس زبان آذری شناخته شده بشوند، این راه دوم موجب جذب دانش آموختگان زبان‌های مختلف از دیگر کشورها خواهد شد. این جریان در ادامه تقویت کننده هویت ملی و ایران ما خواهد شد.

آیا ممنوعیت زبان مادری در بین اقوام مختلف، تبعاتی هم به دنبال داشته است؟
عدم عملیاتی شدن اصل ۱۵ قانون اساسی از منظر بسیاری از فعالین سیاسی و مدنی، یک رویکرد تبعیض انگارانه بوده است و همین بسیاری از‌ترک زبان ها، کرد زبان ها، بلوچ زبان‌ها و‌ترکمن‌ها که حق طبیعی و بدیهی شان است که بتوانند از زبان مادری خودشان در کنار زبان فارسی در مدارس استفاده کنند. فقدان برنامه‌های رسمی و مدون، نوعی اجحاف در حق این افراد بوده است و تبعاتی هم به دنبال داشته است و بیانیه‌های گروه‌های مختلف سیاسی چه آنها که با جمهوری اسلامی زاوایه دارند و چه آنها که در داخل فعالند، همواره از عدم این اصل به عنوان نماد و مدرکی برای اثبات فشار و تبعیض علیه خودشان یاد کرده اند. مسئولان امر هم به این اصل قانونی عمل نکرده‌اند و مطرح شدن این موضوع در مناظرات پیشین و اخیر حاکی از عدم انجام این اقدام قانونی است که کاندیداها به آن اذعان دارند و از طرفی حاکی از اهمیت آن در بحث نوع نگاه به گروه‌های قومی و ملی است که حساسیت برانگیز است و برخی برای رای آوری این موضوع را مطرح می‌کنند.

سال ۹۲ و ۹۳ وزیر آموزش و پرورش دولت یازدهم اظهار تمایل کرد که زبان مادری در مدارس اقوام تدریس شود اما عملیاتی شدن آن اخیرا در برخی از شهرها ممکن شده است. فکر می‌کنید که رویکرد دولت یازدهم در عملیاتی شدن این روند نوین، موثر بوده است و می‌توان به بهبود این وضعیت امیدوار بود؟
بی شک رویکرد دولت یازدهم و خود آقای روحانی تاثیر بسزایی در عملیاتی شدن این وضعیت داشته است. این حق در قانون اساسی تاکید شده است اما سال‌ها بنا به دلایل و بهانه‌های مختلف مورد غفلت واقع شده است. در دولت اصلاحات یک بار دیگر به طور جدی به این موضوع پرداخته شد اما مجالی برای عملیاتی شدن آن فراهم نشد. در دولت یازدهم بود و به واسطه بیانیه حقوق شهروندی این مهم مطرح شد و بعد از پیروزی روحانی به صورت عملیاتی به طور رسمی در مدارس و دانشگاه‌های سنندج و کردستان، آموزش زبان کردی آغاز گردیده و مقدمات زبان‌ترکی در دانشگاه تبریز فراهم شده است. بی شک رئیس جمهوری که روی کار هست و آموزش عالی و آموزش و پرورشی که زیر مجموعه آن هستند، تاثیر فراگیری در اجرایی شدن این موضوع داشته است. فکر می‌کنم اگر فرد دیگری غیر از آقای روحانی در سال ۹۲ رئیس جمهور می‌شد، نه به این موضوع پرداخته می‌شد و نه عملیاتی می‌گردید. در دوره اخیر هم به رغم این که برخی کاندیداها اشاره کردند که زبان کردی را خدا آزاد کرد و درباره این موضوع نظراتی ابراز داشتند اما این وضعیت با نگاهی به کارنامه و پیشینه عملکرد دیگر کاندیداها بهبود نخواهد یافت. به باور من اگر کسی غیر از روحانی سر کار بیاید، این موضوع نه ادامه خواهد کرد و نه به دیگر مناطقی چون سیستان و‌ترکمن و غیره تسری خواهد یافت.

وقتی توجه به زبان اقوام می‌تواند به تثبیت هویت و میراث فرهنگی ما کمک کند، چرا مورد غفلت قرار می‌گیرد؟
در صورت ادامه دولت روحانی علاوه بر توجه به زبان‌های کردی، آذری،‌ترکمن و بلوچی که در فلات ایران هم‌تراز با زبان فارسی هستند، می‌بایست به لهجه‌ها هم بها بدهیم. حمایت از لهجه‌های مناطق مختلف، محافظت و حمایت بخشی مهمی از هویت و میراث فرهنگی ما خواهد بود. لهجه‌ها به تنوع و رنگارنگی فرهنگ ما کمک خواهد کرد. جهان به تنوع زبانی و فرهنگی روی آورده است و در بسیاری از مناطق دنیا در پی این هستند که این تنوع را به طور مصنوعی ایجاد کنند، در حالی که ما این تنوع را به صورت تاریخی و ملی داشته‌ایم و داریم. باید سعی کنیم که از این تنوع قومی نه به عنوان یک تهدید بلکه به عنوان یک هنر سیاست ورزی و فرصت از آن استفاده کنیم.

فکر می‌کنید دولت یازدهم به دلیل رویکردی که در حقوق شهروندی هم آورده شده است، از تنوع زبانی و فرهنگی اقوام حمایت می‌کند یا در اثر فشارها و امضای اسناد بین المللی و حقوقی وادار به توجه شده است؟
برداشتم این است که خود شخص دکتر روحانی به عنوان یک رئیس جمهور و فرد تحصیل کرده، تاثیر بسزایی در فراگیر شدن و عملی شدن این موضوع داشته است. در کنار افزایش فشار جامعه مدنی در مناطق مختلف ایران و تحولاتی که در کل دنیا بعد از انقلاب عصر تکنولوژی رخ داد و مرزها را از میان برداشت و این موضوع را به خواسته‌ای جدی تبدیل کرد، اعتقاد فکری و شخصی رئیس‌جمهور و تیم همراهش بر عملیاتی شدن این مهم تاثیر بیشتری گذاشته است.


منبع: بهارنیوز

این همه هنرمند حامی روحانی

گروه فرهنگ و هنر: هنرمندانی که اعلام کرده‌اند به حسن روحانی رأی خواهند داد:
اصغر فرهادی، فاطمه معتمدآریا، هادی حجازی‌فر، ترانه علیدوستی، شهاب حسینی، رضا عطاران، ابراهیم ابراهیمیان، مهدی پاکدل، همایون غنی‌زاده، الهام کردا، علی قربان‌زاده، سامان مقدم، کامران تفتی، رضا ناجی، عاطفه رضوی، نرگس آبیار، مسعود جعفری‌جوزانی، هنگامه قاضیانی، نازنین بیات، الهام پاوه‌نژاد، داریوش اسدزاده، پانته‌آ بهرام، مهدی فخیم‌زاده، غزل شاکری، رضا داودنژاد، بابک کریمی، جواد نوروزبیگی، پوران درخشنده، حسین پاکدل، احسان کرمی، سام درخشانی، مهدی کرم‌پور، احترام برومند، فرهاد آییش، بهناز جعفری، طناز طباطبایی، ابوالفضل جلیلی، سید ضیا هاشمی، حسین فرحبخش، جمال ساداتیان، فرهاد توحیدی، بهروز بقایی، سجاد افشاریان، یدالله صمدیان، داریوش ارجمند، هادی مرزبان، رضا یزدانی، محسن کیایی، حمیدرضا آذرنگ، کیومرث پوراحمد، مازیار میری، محمدرضا هنرمند، رضا رویگری، محمدحسین مهدویان، علیرضا رئیسیان، فاطمه گودرزى، سیما تیراندار، آزاده صمدى، حسین یارى، پوران درخشنده، داریوش پیرنیاکان، رضا کیانیان، همایون اسعدیان، مهتاب کرامتى، عبدالله اسکندرى، امیرشهاب رضویان، حسن پورشیرازى، دانیال حکیمى، سیدمحمد بهشتى، سروش صحت، سعید نعمت الله، مستانه مهاجر، مهدى دادگو، صابر ابر، حبیب رضایی، پریسا بخت‌آور، سپند امیر سلیمانى، ستاره اسکندرى، کمال تبریزى، پرى ملکى، تینا پاکروان، فرشته صدرعرفایی، مرضیه ریاحى، پیمان قاسم‌خانى، هاتف علیمردانى، آناهید آباد، محسن آزرم، بابک برزویه، حمید امجد، مهرداد اسکویی، کریستف رضاعى، سارا خالدى زاده، بهمن اردلان، شبنم مقدمى، محمدرضا سکوت، مهدى شیرزاد، برزو ارجمند، مرضیه برومند، پیمان یزدانیان، لیلى گلستان، پرستو گلستانى، آرام جعفرى، فلامک جنیدى، نرگس محمدى، پانته آپناهى‌ها، مهدى سلطانى، بابک اردلان، حسن برزیده، بهداد بابایى، ندا اصف، رضا بهبودى، هومن بهمنش، خسرودهقان، مهدى سجاده‌چى، مهدى قربانپور، شهاب عادل، دارا دارایى، حجت اشرف‌زاده، احمد مهران‌فر، کمند امیرسلیمانى، بیژن میرباقرى، مهراب قاسم‌خانى، لیلى فرهاد پور، هوتن شکیبا، رضا گوران، امیرحسین رستمى، فریبا کوثرى، علیرضا شجاع نورى، امیر دژاکام، ابراهیم حقیقی، ناصر هاشمى، مهرداد فرید، مصطفى کیایی، اکرم محمدى، فرهاد جم، رویا افشار، ساعد باقرى، مریم دوستى، بهاره کیان‌افشار، هادى کاظمى، مریم سعادت، افشین هاشمى، مرجان اشرفى زاده، جعفر صانعى مقدم، هادى آفریده، مازیار فکرى‌ارشاد، مهران کاشانى، محسن چگینى، حسن اقا کریمى، سینا گنجوى، سعید عقیقى، حسین پارسایی، مجید اسلامى، مجیدرضا مصطفوى، آرش فصیح، برزو نیک‌نژاد، محمد حسین قاسمى، رامتین لوافى، بهمن کامیار، کتایون شهابى، راما قویدل، شاهرخ دولکو، آرش سنجابى، بهتاش صناعى ها، شادمهر راستین، تورج منصورى، پدرام شریفى، مهرزاد دانش، نادر برهانى‌مرند، عادل بزدوده، خسرو نقیبى، امیرحسین علم‌الهدى، امیر جدیدى، مجید مدرسى، آیدا پناهنده، پوریا آذربایجانى، شبنم عرفى نژاد، بایرام فضلى هستند.

 


منبع: بهارنیوز

مسیر لادن مستوفی؛ از روز واقعه تا روز مرگِ نویسنده

– رضا آشفته: لادن مستوفی این روزها در تالار حافظ در نمایش «نویسنده مرده است»، به نویسندگی و کارگردانی آرش عباسی بازی می‌کند. البته این نمایش در اجراهای قبلی با بازی ایوب آقاخانی و این‌بار با بازی خود آرش عباسی انجام شده است. ما در این گفت‌وگو، هدف‌مان مرور و شناخت اولیه از بازیگری لادن مستوفی است که در بخش نخست، او تعریف‌های خود از بازیگری را ارائه می‌کند؛ بنابراین چندان برای او مدیوم (سینما، تلویزیون یا تئاتر) مهم نیست، بلکه این بازیگری است که برای او مجال رودررویی را فراهم می‌کند و ما در این منظر سختی مواجهه بازیگر با هنرش را درمی‌یابیم. مستوفی با فیلم روز واقعه کار شهرام اسدی در سال ٧٣ مطرح شد و پس از آن بارها در آثار سینمایی، تلویزیونی و حتی تئاتری خوش‌درخشیده است.

روز واقعه برایم یک اتفاق بزرگ بود

  شما با وجود آنکه از سینما به تئاتر آمده‌اید، با اعتراضی مواجه نشده‌اید… تا آنجایی که من می‌دانم خدای کشتار، کار علیرضا کوشک جلالی نمایشی بود که ورودتان به تئاتر با آن اتفاق افتاده است؟

نه، اولین تجربه من برمی‌گردد به جشنواره تئاتر فجر در سال ٧٧، نمایش چرخه آتش بود.

  یعنی در اجرای عمومی‌اش هم بودید؟

نه، اجرای عمومی‌اش را خانم مهسا مهجور بازی کرد.

  چون من اجرای عمومی‌اش را دیده‌ام…

بله، من در اجرای جشنواره‌اش بودم که نویسنده‌اش آقای پرویز زاهدی و کارگردان اثر سیاوش طهمورث بود. علی اوسیوند، گوهر خیراندیش، محمد حاتمی و من بازیگرهایش بودیم، ولی تجربه خوبی نبود، حداقل برای من تجربه خوبی نبود. البته چرخه آتش اولین تجربه تئاتر من نبود، من قبل از ورود به سینما در شهرستان کار تئاتر می‌کردم.

  در تنکابن؟

بله، در یک گروه کوچک و با متن‌هایی از پیراندللو و تاگور.

  مواجهه اولیه شما با تئاتر چگونه بوده است و اولین تئاتری که باعث شد به هنر بازیگری علاقه‌مند بشوید و تصمیم بگیرید بازی کنید، چه بوده است؟

خیلی از تئاترها بود. نه‌فقط تئاتر، خیلی از آثار بزرگ سینمای دنیا و ایران در شکل‌گیری علاقه من مؤثر بودند. آدم در هر دوره از زندگی‌اش یک نوع نگاه دارد. کلا معتقدم تنفس در فضای هنری، باعث رشد در همه جنبه‌های زندگی خواهد بود. هرچه زمان می‌گذرد، هنرمند نگاهش پخته‌تر می‌شود و یکی از چیزهایی که به هر هنرمندی کمک می‌کند تا نگاه عمیق‌تری در حیطه کاری خود داشته باشد، در واقع دانش نیست، بلکه شعور است و شعور را در طول زمان به دست می‌آوریم. شعور را بر حسب تجربه به دست می‌آوریم. من چند روز پیش با یکی از دوستانم که استاد مرمت بناهای تاریخی هستند، جلسه‌ای داشتم. او دانشجویانش را به عمارت مسعودیه آورده بود و می‌گفت من به‌سختی دانشگاه را مجاب کردم که اجازه بدهند دانشجویان در فضاهای مرتبط با کارشان باشند و من در اینجا دارم کلاس‌هایشان را برگزار می‌کنم.

این درواقع فراتر از آن دانشی است که دانشگاه به این بچه‌ها می‌دهد. هنرمند با حضور در فضاهای فرهنگی شعور پیدا می‌کند و این شعور در این سال‌ها در من به وجود آمده. شاید نگاه اولیه من به تئاتر با درکی که امروز از آن دارم فرق کند. به‌هرحال علاقه‌مندی خاصی به این مقوله داشته‌ام و جادوی صحنه با همه سختی‌ها و دغدغه‌هایش آدم را با خودش می‌برد. بودن در صحنه و زندگی‌کردن در صحنه، مثل اعتیاد می‌ماند. همه فکر می‌کنند که یک گروه بعد از چند ماه تمرین، هر شب یک نمایش را به شکل روتین اجرا می‌کنند؛ درحالی‌که هر اجرا یک نمایش جدید است.

امکان ندارد٣٠ اجرا عین هم باشد. هر اجرا روح خودش را دارد و از پتانسیل و تأثیرگذاری خودش برخوردار است. من از ابتدایی که وارد تئاتر شدم و حتی زمانی که در شهرستان تئاتر کار می‌کردم، نگاهم مثل امروز نبود. اندیشه‌ای برای کارکردن داشتم، اما جایگاهم را نمی‌شناختم. بیشتر تجربه می‌کردم تا اینکه بخواهم به یک تصمیم یا آگاهی درونی برسم. روز واقعه برای من یک اتفاق بزرگ بود.

  چرا؟

چون با اینکه روز واقعه یک اثر سینمایی بود، خیلی به فضای تئاتر نزدیک بود. هم از جهت متن و هم شیوه اجرا و تمرین‌هایی که بازیگرها می‌کردند و صحنه‌هایی که پرده به پرده، و پلان به پلان طراحی می‌شد، برای من دقیقا تداعی بازی تئاتر بود. این ادامه پیدا کرد تا سال ٧٧ که اولین تجربه تئاتر را در تهران داشتم که البته تجربه ناامیدکننده‌ای بود.

روز واقعه برایم یک اتفاق بزرگ بود 

  چگونه اتفاق افتاد که برای چرخه آتش دعوت به کار شدید؟

خب در ابتدا متن کامل نبود و بخشی از کار صرف بازنویسی و بعد تمرین‌ها شد. خیلی موقعیت خوبی بود. من در آن سن کم، در کنار بزرگ‌های تئاتر کار می‌کردم و این افتخار خیلی بزرگی بود ولی اگر خودم الان بخواهم با یک جوان درواقع کم‌تجربه‌تر از خودم که وارد تئاتر شده است، کار بکنم، قطعا شیوه متفاوتی را دنبال می‌کنم.

  فکر می‌کنم نیاز به مقدمه‌چینی‌هایی برای ورود به نقش هست؟

بله، بخشی به روحیات آدم‌ها بستگی دارد؛ مثلا من ذاتا آدم حسی هستم و با همه چیز، با همه عناصر زندگی، با تنهایی‌های خودم، با طبیعت و هر چیزی بسیار حسی روبه‌رو می‌شوم. من فکر می‌کنم، احساسِ بازیگر باید در جای درست و به اندازه خرج شود. به‌هرحال نمی‌دانم، شرایط کاری آن زمان این‌طور بوده و الان ٢٠ سال گذشته و شاید دیگر آدم‌ها مثل آن زمان دیگر کار نکنند. من نمی‌توانستم درک بکنم که چرا برخی از کارگردان‌ها سر صحنه سر بازیگر یا دیگر عوامل باید داد بزنند. من این را بیشتر نشانه ضعف می‌دانم تا نمایش قدرت و احساس کردم آن فضا با روحیه من سازگار نیست. البته من آقای طهمورث را دوست دارم و بعدها با هم کار کردیم. خیلی به ایشان ارادت دارم. من حتی ممکن هست با خواهرم هم نخواهم کار کنم  یا ترجیح بدهم با دوستی که الان همکار من است، دوستی کنم تا کار. به‌هرحال آن زمان من ترجیح دادم در اجرای عمومی نباشم که البته برایم یک پیامد بد داشت و من را سال‌ها از تئاتر دور کرد.

  تا سال ٨٩ و خدای کشتار؟

نه؛ سال ٨۴. من در این سال تئاتر بی‌حیوان را کار کردم؛ با آقای دکتر عزیزی که مرحوم داود رشیدی، رضا بابک و مجید جوزانی در آن بازی می‌کردند و متن از اریک ایمانوئل اشمیت بود و در چارسو اجرا شد. از ٧٧ تا ٨۴ پیشنهاد کار تئاتر داشتم که یک مقدار کارهای سینمایی نمی‌گذاشت کار تئاتر بکنم و از طرفی هم تجربه تلخ «چرخه آتش» تا حدی در من ترس و به نوعی امتناع ایجاد کرد. اما تئاتر بی‌حیوان تجربه خوبی بود و کارکردن با بزرگانی مانند داود رشیدی و رضا بابک که در عین توانمندی بسیار سعه‌صدر داشتند و بسیار سخاوتمند بودند، تجربه‌ای لذت‌بخش و فراموش‌نشدنی بود. من همیشه مدیون این سخاوت و مهربانی هستم که به من جرئت داد دوباره خودم را در صحنه محک بزنم. اما چون خاستگاه اصلی‌ام سینما بود، سعی می‌کردم بیشتر در همان حوزه کار بکنم. بعد از سال ٨٣ که من آخرین سریال را بازی کردم، تصمیم گرفتم دیگر سریال بازی نکنم.

  چرا؟

چون چند سال پیاپی سریال بازی می‌کردم. خوشبختانه سه سریال بازی کردم که هر سه، هم پربیننده بود و هم بابتشان جایزه گرفتم. اما دوست نداشتم بابتشان در یک مدیوم جا بیفتم و بگویند فلانی بازیگر سریال است یا بازیگر سینما یا بازیگر تئاتر. فکر می‌کنم بازیگر، بازیگر است و در هر عرصه‌ای که باشد، باید خوش بدرخشد. این ایده‌آل من است و نمی‌دانم چقدر به آن رسیده‌ام. به‌هرحال انتهایی ندارد. من فکر می‌کنم تازمانی‌که زنده‌ام باید کار کنم، تلاش کنم و هیچ‌وقت دست از تجربه‌اندوزی نخواهم کشید.

  شاید به خاطر آن اشاره‌ای باشد که گفتید باید در فضا حضور داشت و این بیانگر رابطه‌ای شهودی است که مدام در حال تجربه‌کردن و کشف‌کردن هستید و هرچه آدم‌های دوروبر دقیق‌تر باشند، این تجربیات نیز دقیق‌تر خواهند شد؟

بله؛ آدم‌ها باید از جنس همان مکاشفات باشند و فضایی که در آن حضور دارند. زیاد آدم قید‌و‌بنددار‌ی نیستم و وقتی حس می‌کنم قیدوبندها دورم را گرفته‌اند، سریع این تارها را پاره می‌کنم و می‌آیم بیرون. من آن سال‌ها دیگر سریال کار نکردم، حتی کارهای فاخری مانند مدار صفردرجه، نرگس، کلاه پهلوی و میوه ممنوعه به من پیشنهاد شد. اما با عذرخواهی گفتم که می‌خواهم از این فضا فاصله بگیرم. می‌خواستم بیشتر سمت سینما بروم.

  در اینجا باید جاذبه‌ای باشد که شما را برای مثال از سریال دور و به سینما نزدیک‌تر می‌کند؟

نه؛ به‌هرحال نمی‌گویم سینمای ما ایده‌آل است یا فیلم‌هایی که من بازی کرده‌ام، چنین است. از همان سال‌ها احساس کردم قیدوبندها در تلویزیون زیاد می‌شود و این یک مقدار کار بازیگر را سخت می‌کند. تو می‌خواهی خودت باشی؛ اما این قید و بندهای دست‌وپاگیر باعث می‌شود خودت نباشی. یا باید از این فضا فاصله بگیری یا تن به شرایط بدهی. خب من راه اول را انتخاب کردم. برخی می‌گویند بازیگری در تئاتر از بازیگری در سینما و تلویزیون سخت‌تر است. من اصلا به این حرف‌ها اعتقادی ندارم.

  بازیگری در کل سخت است و فرقی نمی‌کند در چه مدیومی باشد؟

بله؛ بازیگری بسیار سخت است؛ اگر کارت را جدی بگیری. بازیگر سینما و سریال باید بسیار هوشمند و با قوهء تخیل بالا باشد. من شکل ایده‌آل قضیه را نگاه می‌کنم چون هم بازی خوب داریم و هم بازی بد. یک بازیگر سینما درعین‌حالی که یک صحنه حسی را بازی می‌کند، هم‌زمان باید به مونتاژ و موقعیت دوربین هم فکر کند و خیلی چیزهای دیگر. باید ذهنی سیال با قوه تخیل قوی داشته باشد چون تو باید خودت را ببینی، جای نور، موقعیت بازیگر مقابلت، لحن صدا، اندازه تصویر، اینکه شما در کجای پلان و چه کادری قرار گرفته‌ای و این احساس شما در کجای قصه باید خرج شود. همه اینها در یک زمان و یک لحظه از ذهن بازیگر عبور کرده و در تصویر ثبت می‌شود.

  پراکندگی نماها و دکوپاژ باعث می‌شود که بازیگر باید نسبت به همه‌چیز دقیق‌تر بشود و این انسجام را در ذهن‌اش ایجاد بکند؟

بله؛ باید این انسجام را در ذهن‌اش طراحی کند و البته باید بداند کجاست و چقدر از احساسش را دارد خرج می‌کند. اما در تئاتر تو صحنه‌هایی داری که به اندازه تلویزیون و سینما نیست. آنجا مال خودت هست و صحنه مال بازیگر است. احساس و تصویری که برای تماشاچی داری نشان می‌دهی، کاملا مال خودت هست و این در واقع درک و دریافت شماست که موفق‌شدن یا موفق‌نشدن شما را نشان می‌دهد.

روز واقعه برایم یک اتفاق بزرگ بود 

  فکر کنم تئاتر بی‌حیوان ترغیب کرد که همچنان تئاتر کار کنی؟

بله؛ من بعد از آن، یک تله‌تئاتر به نام استاد معمار نوشته هنریک ایبسن را به کارگردانی هادی مرزبان بازی کردم. تنها تجربه تله‌تئاترم بود. تجربه خوبی بود و من آن کار را دوست داشتم. اما ترجیح می‌دهم تئاتر کار کنم و نه تله‌تئاتر؛ هرچند که دیگر تقریبا تله‌تئاتری ساخته نمی‌شود.

  شاید به‌دلیل آنکه سرعتی که در تولید تله‌تئاتر هست و مانع از انجام تمرین‌های به اندازه می‌شود، مانع از تجربه مجددتان در این زمینه شده باشد؟

بله؛ این هم می‌تواند باشد. اما تمام دلزدگی من از تله‌تئاتر به همین ختم نمی‌شد.

  مثلا ایبسن ماه‌ها تمرین می‌خواهد؟

دقیقا، چیزی بین تئاتر و تلویزیون، یا تئاتر و فیلم. استاد معمار متن بسیار سنگینی است و بار عرفانی عجیبی دارد که اگر روح اثر درک نشود، حاصل کار چندان خوشایند نخواهد بود و اساسا فکر می‌کنم چنین متنی نباید برای تلویزیون ساخته می‌شد. کار شامل بعضی ممیزی‌ها شد. در داستان، استاد معمار کارش ساخت برج کلیساست و به خاطر مرگ فرزندش از خدا روی گردانده است؛ اما تلویزیون این استاد کلیساساز را تبدیل به استاد برج‌ساز کرد و کلا مفهوم داستان دگرگون شد و توجیه‌گر پریشانی دنیای درونی آن آدم نبود. آن فرشته‌ای که وارد زندگی او می‌شود که تغییرش بدهد… دیگر از بین رفت. من خیلی سر خورده شدم که چرا نباید یک متن در تلویزیون به درستی کار شود.

  ممیزی شدید باعث شد دلخور بشوی؟

بله تصمیم گرفتم از آن فضا فاصله بگیرم. هرچند که ما کلا در این سال‌ها پسرفت داشته‌ایم. در زمان خودشان میوه ممنوعه و مدار صفر درجه و نرگس کارهای خوبی بودند، و دیگر از آن دست سریال‌ها ساخته نمی‌شود و این باعث تأسف است. در طول ١٠ سال وقتی کارنامه سریال‌ها را می‌بینیم فقط عقب‌نشینی کرده‌ایم. این عقب‌نشینی فقط از ایده‌آل‌ها نیست بلکه بخشی از این عقب‌نشینی به‌خاطر بقاست. بقا برای بودن و ماندن؛ و این خیلی دردناک است. ما محبوبیت و وجاهت را از دست می‌دهیم. ما اقبال تماشاگر را از دست می‌دهیم، تماشاگر ما از تلویزیون رویگردان شده و سریال‌ها همیشه یک تصویر مایوس‌کننده برای بیننده دارد و سینما هم به تبع همان شرایط سخت به سمت کمدی‌های بفروش و بی‌محتوا رفت. دست‌کم تا مدتی تنها این چنین فیلم‌هایی حق حیات داشتند.

یک‌بار به من گفتند چرا تئاتر را انتخاب کرده‌ای و در سینما کم کاری؟ من گفتم: هنرمند همیشه به دنبال دیده‌شدن است. دیده‌شدن نه از این دست که مرا ببینید، بلکه دیده‌شدن از جنس اینکه حرفم را بزنم و این حرف شنونده داشته باشد. درواقع حرف دوران و زمانه خودم را بگویم. درست است که متن را فرد دیگری می‌نویسد و کارگردان هم یک نفر دیگر است اما من متنی را انتخاب می‌کنم که فضای مشترک ذهنی با آن داشته باشم. این همان نکته‌ای است که باعث شد در١٠ سال گذشته، تئاتر جانی بگیرد و برخلاف تمام فشارهایی که در این حوزه بوده، تئاتر به نسبت سینما و تلویزیون مبارزه بیشتری را انجام داده و موفق‌تر عمل کرده است.

تئاتر برای حفظ هویت و جایگاهش تلاش سخت‌تری داشته است و این سختی بیشتر هم می‌شود. وقتی نگاهی به بودجه‌های محدود تئاتر بیندازیم و سالن‌های کم نمایش و حجم عظیم کسانی که در این صف طویل قرار دارند؛ فکر می‌کنم تنها یک روح مبارز می‌خواهد تا در این شرایط سخت همچنان کار کند.

  البته الان بخشی از تئاتر هم در فضای تئاتر خصوصی به سمت تجاری‌شدن رفته که ورشکست نشوند و چون سطحی‌نگر شده‌اند با مشکل مواجه شده است و تئاتر را از حالت طبیعی‌اش دور می‌کند؟

بله. و این اصل بقا به نوعی به تئاتر هم سرایت کرده.

  شما نگاهی گسترده دارید و بنابراین شرایط کارت مشکل‌تر می‌شود و شاید در درازمدت، هنرمند اگر بخواهد همچنان تأکید بر حفظ اصالت‌های وجودی‌اش بکند،بسیار اذیت شود. الان چگونه با این وضعیت کنار می‌آیی؟

منظورتان در حوزه تئاتر است؟

  بله، اما در کل این وضعیت در همه جا دیده می‌شود؟

بله، در سینمایش هم همین است. زمانی که دولت حمایتش را از فیلم‌ها کم کرد، کارگردان‌ها ناگزیر به سمت خودکفایی رفتند. اما به چه شکلی؟ کدام خودکفایی؟ وقتی نظارت و ممیزی در همه ابعاد حضور پررنگ دارد، ما هرگز نمی‌توانیم مثل همه دنیا بگوییم که سینمای خصوصی داریم. یا سینمای مستقل. نه فقط وزارت ارشاد، خیلی جاهای دیگر هم ارتباط مستقیم با یک اثر سینمایی پیدا می‌کنند و می‌گویند این اثر امکان اکرانش نیست به خاطر حضور فلان آدم یا به خاطر مطرح‌کردن فلان مضمون یا خیلی چیزهای دیگر… . سینماگر از زمانی که قلم به دست می‌گیرد مدام خودش را سانسور می‌کند و به این فکر می‌کند که چه بنویسد؟

چون هیچ حمایتی پشتش نیست. بعد چطور بنویسد که تماشاگر را به سوی سالن‌های سینما بکشاند؟ در حوزه سینما فردیت وجود ندارد و فرد نمی‌تواند جریان‌ساز باشد. ما براساس شرایط اجتماع که روزمرگی مردم است، داریم کار می‌کنیم. خارج از هر نوع نگاهی به مقوله هنر، سینما یا تئاتر، کاملا این روزمرگی و این شرایطی اجتماعی‌ است که برهنر تأثیر می‌گذارد. تئاتر و سینما تحت‌تأثیر شرایط اجتماعی هستند. الان سال‌هاست که هنرمندانی اصلا کار نمی‌کنند. چون وارد این بازی و جریان شدند و به مرور حاشیه‌نشین شدند.

روز واقعه برایم یک اتفاق بزرگ بود 

  یعنی اعتراض می‌کنند؟

نه شرایط کارکردن برایشان مهیا نیست. فیلمی را با ترس ساخته و فیلم بعدی را با ترس بیشتر و همین‌طور در نهایت بدهی‌ها بالا آمده و شرایط سخت‌تر شده و دیگر فیلم نساخته است. در تئاتر هم همین‌طور. هی به مختصرها قانع بوده تا جایی که شرایط سخت‌تر شده است. البته یک عده هم رشد کرده‌اند. آنها بنابر نیاز مخاطب امروزی خوراکی را مهیا کرده‌اند. البته بعضی‌ها خوب و بعضی‌ها هم خوب نبوده‌اند. بعضی‌ها ذائقه تماشاگر را به انحراف برده و جریان درستی را دنبال نکرده‌اند. خب، من در این شرایط سعی می‌کنم برای انتخاب‌های تئاتری‌ام سخت‌گیرتر باشم.

  سخت‌گیری روی متن…؟

بله، سخت‌گیری روی متن، کارگردانی، شیوه اجرا و… تئاتر سختی‌های خودش را دارد و من دارم بنابر نیاز درونی خودم، تئاتر کار می‌کنم. به خاطر پولش کار نمی‌کنم.
  تئاتر اصلا پول و شهرتی که در تلویزیون یا سینما هست را ندارد…

بله… یادم هست سال ٩٠ یا ٩١ بود، خدای کشتار پر بیننده‌ترین کار سالن اصلی شد.

  در تالار اصلی تئاترشهر یا چهارسو؟

اصلی… ١٢‌هزار نفر کار را دیدند.

  اگر بخواهیم سخت‌گیری‌تان را در تئاتر ببینیم چه چیز باعث شد در «خدای کشتار» بازی کنید؟

حالا می‌گویم، ببینید ١٢‌هزار نفر تماشاگر در مقایسه با بیننده ‌میلیونی تنها یک تله‌فیلم یا قسمتی از یک سریال عدد ناچیزی است و این تازه در بهترین شرایط و در بزرگ‌ترین سالن تئاترشهر اتفاق می‌افتد. پس شما در تئاتر صرفا به دنبال دیده‌شدن نیستید حتی اگر بیشترین مخاطب را هم جذب کنید. این تلاش یک سقف محدودی دارد، تازه در بهترین شکلش… بنابراین یک عشق، یک حس خوب شما را به دنبال خود می‌کشد.

  خدای کشتار؟

خدای کشتار از بهترین متن‌های خانم یاسمینا رضاست. من متن را بسیار دوست داشتم اما آن شکل اجرا را که از ابتدا هم قرار نبود به آن حد از کمدی برسد، دوست نداشتم بالاخره دوستان کمک کردند و رفته‌رفته از اجرای اول تا آخر، کلا اجراها متفاوت شد.

  یعنی کمدی‌تر شد؟

بله… که این کمدی سلیقه من نبود.

  درحالی‌که فیلم پولانسکی از خدای کشتار با غالب‌شدن وجه تراژدی همراه می‌شود…

نه به‌طور کامل ولی بله تا حدودی…

  اما متن هر دو وجه تراژدی و کمدی را دارد…

بله. متن با ظرافت تمام این دو وجه را در هم تنیده است. بنابراین نیازی نیست که شما بخواهی آن را کمدیِ صرف کنی. اصلا نیازی نیست آن طنزی را که در عمق متن هست، به سطح بکشانی.

  همین که در فضای متمدن دچار رفتار غیرمتمدن می‌شوی، خود وضعیت کمیک هست و از آن سو آن بار خشونت باعث می‌شود که در آن تراژدی غالب شود؟

بله… بیرون‌کشیدن شخصیت واقعی آدم‌ها پشت آن جلای ظاهری و پشت آن صورتک‌هایی که برای هم می‌زنند، دقیقا اتفاقی است که اصلا مرز و زمانی ندارد. اتفاقی است که در همه‌جا و در هر شرایطی واقع می‌شود. در آن نمایش من دوست نداشتم به‌خاطر قهقهه‌های بی‌وقفه تماشاگران از دریافتم از اثر فاصله بگیرم، اما من در شرایط ناگزیری قرار گرفته بودم، به‌هرحال باید سعی می‌کردم در آن شرایط بهترین حضورم را نشان بدهم. قطعا نمی‌توانستم در آن سطح از کمدی ظاهر شوم چون اعتقادی به آن نداشتم. بله، جایی هست وارد مرز کمدی می‌شوی که جایش درست هست و زمانش هم… شما در آن لحظه کمدی را به تماشاگر می‌دهی، درواقع پشت آن کمدی حرف‌هایت را می‌زنی. اما آنجا جایش نبود. در آن اجرا آن شکل از کمدی سلیقه من نبود.


منبع: برترینها

جدیدترین فیلم های سینمایی دنیا اینجاست (۴۹)

 برترین ها – ترجمه از سولماز محمودی:
کیث کیمبل، از وبسایت متاکریتیک هر هفته آخرین اخبار، آپدیت ها، تریلرها و
مطالب مربوط به فیلم های سینمایی که قرار است در طول ماه های آینده روی
پرده سینماهای دنیا بروند را گردآوری و منتشر می کند. متاکریتیک وبسایتی
تجاری است که نقدهای منتقدین در خصوص فیلم های سینمایی، بازی ها، آلبوم های
موسیقی، سریال ها، دی وی دی ها و اخیراً کتاب ها را جمع آوری می نماید.
بنابراین می توانید موثق ترین اخبار در مورد فیلم های مورد علاقه خود و
ستاره هایی که قرار است در این فیلم ها بازی کنند را در اینجا بخوانید.

جدیدترین فیلم های سینمایی دنیا اینجاست (3)

فشار زیادی به دنی ویلنوو کارگردان وارد می شود تا دنبالۀ شایسته ای برای “بلید رانر” تحویل دهد. از زمان اکران نسخۀ اصلی فیلم در سال ۱۹۸۲، اعتبار فیلم کاملاً بیشتر شده است. “بلید رانر ۲۰۴۹” (Blade Runner 2049) هریسون فورد را در نقش ریک دکارد بازگردانده و رایان گاسلینگ را در نقش کی، بلید رانر جدیدی که پرده از رازی قدیمی بر می دارد. این فیلم که در ۶ اکتبر اکران می شود، توسط همپتون فینچر، نویسندۀ اصلی و مایکل گرین نوشته شده، فیلمبرداری اش را راجر دیکینز انجام داده و دیگر بازیگرانش عبارتند از: آنا دِ آرماس، جرد لتو، سیلویا هوکس، رابین رایت، مکنزی دیویس، کارلا ژوری، لنی جیمز و دِیو بوتیستا.

 جدیدترین فیلم های سینمایی دنیا اینجاست (49)


فیلم حماسی کریستوفر نولان در مورد جنگ جهانی دوم با نام “دانکرک” (Dunkirk) که در فرمت ۶۵ میلی متری و آیمکس فیلمبرداری شده، وعدۀ فیلمی را می دهد که دیدن آن روی پرده های بزرگ بسیار لذت بخش خواهد بود. این فیلم که در ۲۱ ژوئیه اکران می شود عملیات دینامو، تخلیۀ گروه های متفقین از بندر فرانسوی دانکرک از ۲۶ مه تا ۴ ژوئن ۱۹۴۰ را به تصویر می کشد. گروه عظیم بازیگران این فیلم عبارتند از تام هاردی، مارک رایلنس، کنث برانا، کیلیان مورفی و بازیگران تازه وارد فیون وایتهِد، انورین بارنارد، هری استایلز، جیمز دارسی، جک لودن و بری کیوگان.

 جدیدترین فیلم های سینمایی دنیا اینجاست (49)


تریلر نهایی “زن شگفت انگیز” (Wonder Woman) تأکید زیادی روی صحنه های اکشن فیلم دارد و نقش دکتر پویزن با بازی النا آنایا را معرفی می کند، اما هنوز هم خبری از آرس شرور نیست. این فیلم در ۲ ژوئن اکران می شود و داستان آن مربوط به دایانا است، وقتی توسط استیو ترور با بازی (کریس پاین) به دنیای خارج از تمیسکایرا، خانۀ آمازون ها، معرفی می شود. دیگر بازیگران این فیلم به کارگردانی پتی جنکینز عبارتند از: رابین رایت، کُنی نیلسن، دیوید تیولیس، لوسی دیویس و دنی هیوستون.

 جدیدترین فیلم های سینمایی دنیا اینجاست (49)


وقتی سال گذشته “نُکتوراما” (Nocturama) به کارگردانی برتران بونلو در فرانسه و چند فستیوال اکران شد، خیلی ها از خود پرسیدند آیا این فیلم در سینماهای امریکا هم اکران خواهد شد. حالا “گرس هاپر فیلم” نمایش این فیلم بحث برانگیز را برای ۱۱ آگوست برنامه ریزی کرده: گروهی از نوجوانان در پاریس بمب گذاری می کنند و بعد خود را در یک مرکز خرید از مقامات پنهان می کنند. منتقدان دربارۀ توانایی های فیلم سازی بونلو بسیار گفته اند، اما تردید دارند که آیا او حرفی برای گفتن دارد.

 جدیدترین فیلم های سینمایی دنیا اینجاست (49)


“گارد ساحلی” یا “بی واچ” (Baywatch) که فیلم درجۀ R (بالای ۱۷سال) اکشن اقتباسی از سریالی تلویزیونی به همین نام است، در ۲۶ مه اکران خواهد شد. این فیلم با بازی دواین جانسون در نقش میچ بوکانان و زک افرون در نقش یک تازه کار، ساختۀ ست گوردون است که مایوهای قرمز و حرکات آهستۀ مشهور سریال را حفظ کرده و بازیگرانی مثل الکساندرا داداریو، پریانکا چوپرا، کلی رورباک، جون بَس، ایلفنش هادرا و هانیبال بیورس را به آن اضافه کرده است.

 جدیدترین فیلم های سینمایی دنیا اینجاست (49)


کیت و لورا مالیوی، طراحان مُد برند رودارته، اولین فیلم شان، “وودشاک” (Woodshock) را با بازی کیرستن دانست تجربه کرده اند. با نگاهی به تریلر این فیلم که در ۱۵ سپتامبر اکران می شود، به نظر می رسد وودشاک به یک روایت تجربی با دوز بالایی از تصاویر توهم زا متکی باشد. پیلو آسبک، جو کول و لورلای لینکلیتر نیز بازیگران آن هستند.

 جدیدترین فیلم های سینمایی دنیا اینجاست (49)


در “شب سخت” (Rough Night)، پنج دوست صمیمی دوران دانشگاه (اسکارلت جوهانسون، کیت مک کینون، جیلیان بل، ایلانا گلِیزر و زوئی کراویتز) یک آخر هفته در میامی دور هم جمع می شوند، اما خوشی آنها با کشتن تصادفی یک مرد رقصنده تیره و تار می شود. فیلم به کارگردانی لوچیا آنیِلو با فیلمنامه ای به نویسندگی خود او و پل دابلیو داونز ۱۶ ژوئن اکران خواهد شد.

 جدیدترین فیلم های سینمایی دنیا اینجاست (49)


آخرین تریلر “ماشین ها ۳” (Cars 3) به رقابت جدیدی بین مک کوئین (با صداپیشگی اوون ویلسون) و جکسون (با صداپیشگی آرمی همر) می پردازد. در این انیمیشن به کارگردانی برایان فی، کریستلا آلونزو در نقش کروز رامیرز ظاهر می شود، ماشین مسابقۀ جوانی که معتقد است می تواند به مک کوئین کمک کند تا به دوران اوج خود برگردد. در این نسخه که ۱۶ ژوئن اکران می شود، مِیتر (لری د کیبل گار)، رامون (چیچ مارین) و لوئیجی (تونی شلهوب) دوباره حضور خواهند داشت.

 جدیدترین فیلم های سینمایی دنیا اینجاست (49)


مالکوم دی لی کارگردان با فیلم “سفر دختران” (Girls Trip) توجه خود را به خانم ها معطوف کرده است. فیلم در ۲۱ ژوئیه اکران خواهد شد، روایتگر داستان سفر چهار دوست قدیمی-رجینا هال، کویین لطیفه، جادا پینکت اسمیث و تیفانی هدیش- به نیو اورلئان برای شرکت در فستیوال سالانۀ موسیقی ایسنس است.

 جدیدترین فیلم های سینمایی دنیا اینجاست (49)


در “ماشین جنگی” (War Machine) برد پیت، در نقش یک ژنرال چهار ستارۀ موفق که توسط غرور خودش نابود می شود، ظاهر می شود. این فیلم بر گرفته از کتاب مایکل هستینگز به نام «اپراتورها: داستان حقیقی ترسناک و وحشیانۀ جنگ آمریکا در افغانستان»در ۲۶ مه به نتفلیکس می آید. این فیلم به کارگردانی دیوید میشود، بازی قوی بازیگران فرعی چون تیلدا سوئینتن، سر بن کینگزلی، آنتونی مایکل هال، تافر گریس، ویل پولتر، لاکیت استنفیلد، ایموری کوهن، جان ماگارو، آر جی کایلر، آلن راک، اسکوت مک نیری و مِگ تیلی را به نمایش می گذارد.

 جدیدترین فیلم های سینمایی دنیا اینجاست (49)

اخبار و یادداشت های کوتاه درباره فیلم هایی که قرار است ساخته شوند:

•    آنیا تیلور جوی در “مجیک” (Magik) بازی خواهد کرد و میزی ویلیامز در فیلم جاش بون با عنوان “جهش یافته های جدید” (New Mutants)، در نقش ولفسبِین ظاهر خواهد شد. (منبع: Heat Vision)

•    تام کروز، امیلی بلانت و داگ لیمان کارگردان با دنبالۀ “لبۀ فردا” (Edge of Tomorrow) با نام “زندگی کن بمیر تکرار کن و تکرار کن” (Live Die Repeat and Repeat) بازخواهند گشت. (منبع: Collider)

•    تام یورک از گروه ریدیوهِد، ترانۀ نسخۀ بازسازی شده فیلم”سوسپیریا” (Suspiria) به کارگردانی لوکا گوادانیینو را خواهد خواند. (منبع: Variety)

•    راسل کرو و دیوید اویلوو در حال مذاکره برای بازی در “کمان عدالت” (Arc of Justice)، فیلمی به کارگردانی ژوزه پادیلیا هستند. (منبع: Variety)

•    مارگو رابی در “سرزمین خواب و خیال” (Dreamland) به کارگردانی مایلز یوریس پِیرفیت نقش یک سارق بانک در دهۀ ۱۹۳۰ را بازی خواهد کرده که پسری ۱۵ ساله رد او را می گیرد. (منبع: THR)

•    جیک جانسون برای بازی در کمدی “تگ” (Tag) به اِد هِلمز، هانیبال بیوریس و جرمی رنر خواهد پیوست. (منبع: Variety)

•    جانی دپ در فیلم وین رابرت با نام “ریچارد خداحافظی می کند” (Richard Says Goodbye) نقش استاد دانشگاهی را بازی خواهد کرد که بیماری سرطانش در آخرین مرحله تشخیص داده می شود. (منبع: Deadline)

•    در فیلم “تفریحگاه غواصی دریای سرخ” (Red Sea Diving Resort)، بر اساس داستانی واقعی در مورد جاسوسان موساد، کریس اوانز، هیلی بنت، سر بن کینگزلی، میشیل هیوزمن، گرگ کینیر و الساندرو نیوولا بازی خواهند کرد. (منبع: THR)

•    جاش گَد، جیک اُکانل و کلوئی مورتز در “مهمانی قرن” (Party of the Century)، فیلم رابرت پالچینی و شاری اسپرینگر برمن دربارۀ مجلس رقص سیاه و سفید ترومن کاپوت در ۱۹۶۶ بازی خواهند کرد. (منبع: Variety)

•    استیو مک کویین مستندی دربارۀ رپر درگذشته توپاک شکور خواهد ساخت. (منبع: THR)

•    ایوا هیوسان قرار است یک فیلم درام جنگی به نام “دختران خورشید” (Girls of the Sun) با بازی جولی دلپی و گلشیفته فراهانی بسازد. (منبع: THR)

•    دیوید هاربور قرار است نسخه جدیدی از فیلم “پسر جهنمی” (Hellboy) بسازد. (منبع: Heat Vision)

•    رید موناکو قرار است فیلمی با بازی جف بریجز را کارگردانی کند که در آن بریجز نقش ویولونیستی را بازی می کند که بیماری اش او را مجبور می کند نزد همسر سابقش (با بازی دایان لین) بازگردد. (منبع: THR)

•    جسی آیزنبرگ و الکساندر اسکارزگارد قرار است در فیلم “دو عاشق و یک خرس” (Two Lovers and a Bear) به کارگردانی کیم نگوین بازی کنند. (منبع: THR)

•    والتون گاگینز به تیم بازیگران “دونده هزارتو: شفای مرگ” (Maze Runner: The Death Cure) پیوست. (منبع: Deadline)

•    آدام دیوان و لیام همسورث به ربل ویلسون در فیلم کمدی رمانتیک “رمانتیک نیست” (Isn’t It Romantic) پیوستند. (منبع: THR)

•    مایکل رادفورد قرار است کارگردانی فیلمی زندگی نامه ای درباره فروچیو لامبورگینی با بازی آنتونیو باندراس و انزو فراری با بازی الک بالدوین، دو خودروساز ایتالیایی، را انجام دهد. (منبع: Variety)

•    جولیا رابرتز گویا قرار است در فیلم اقتباسی از رمان پرفروش سینتیا سوانسون به نام “کتاب فروش” (The Bookseller) بازی کند. (منبع: Variety)

•    در دنباله فیلم “غریبه ها” (The Strangers) کریستینا هندریکس، بیلی مدیسون و لوئیس پولمن نقش آفرینی خواهند کرد. (Variety)

•    جودی فاستر، جف گلدبلوم، استرلینگ کی. براون و چارلی دی، در فیلم “هتل آرتمیس” (Hotel Artemis) ساخته درو پیرس بازی خواهند کرد. (منبع: Variety)


منبع: برترینها

دیدار مدیران دانشگاه پریزیدنت اندونزی با همتایان خود در دانشگاه عدالت

مدیران ارشد دانشگاه دانشگاه پریزیدنت اندونزی در سفری به تهران با مدیران ارشد دانشگاه عدالت دیدار و گفتگو کردند.

به گزارش عصرایران به نقل از سایت دانشگاه عدالت، به منظور ایجاد و گسترش و همفکری و همکاریهای آموزشی- پژوهشی فی مابین، رئیس دانشگاه پریزیدنت اندونزی دکتر جانی هاریانتو و نیز دکتر دوی لارسو معاون دانشگاه پریزیدنت اندونزی با حضور در دانشگاه عدالت در جلسه ایی با حجت الاسلام و المسلمین دکتر بیاتی ریاست دانشگاه و دکتر ملک زاده معاون علمی دانشگاه، پیرامون موضوعات مختلف از جمله تبادل دانشجو، استاد، برگزاری همایش و نشست های علمی تخصصی بحث و گفتگو کردند.

همچنین در این جلسه مقرر شد در آینده ایی نزدیک این دو دانشگاه پیرامون موضوعات علمی تفاهم نامه امضاء نمایند.

دیدار مدیران دانشگاه پريزيدنت اندونزي با همتایان خود در دانشگاه عدالت


منبع: عصرایران

وزیر ارشاد: همه اصحاب فرهنگ و هنر بیمه می شوند

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دومین نشست «ایران فرهنگی در جهان امروز» با اشاره به بیمه ۳۰ هزار نفر از اصحاب فرهنگ و هنر در سال گذشته گفت: بنا داریم در سال پیش‌رو، همه اصحاب فرهنگ و هنر کشور را بیمه کنیم.

به گزارش ایسنا، سیدرضا صالحی امیری عصر روز دوشنبه (۲۵ اردیبهشت) در دومین نشست «ایران فرهنگی در جهان امروز» که با حضور محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه، بیژن نامدار زنگنه، وزیر نفت و قاضی زاده هاشمی، وزیر بهداشت و درمان در تالار وحدت برگزار شد، گفت: ما در دولت دکتر روحانی در حوزه فرهنگی با استراتژی معینی حرکت و کار را آغاز کردیم. استراتژی ما مبنی بر گفتمان اعتدال بود و مبانی اعتدال فرهنگی، عقلانیت، دیانت تنوع و انسانیت است.

وی با اشاره به اینکه در این دولت در حوزه اعتدال فرهنگی گام‌های جدی برداشته شده است، اظهار کرد: هنوز هم در این زمینه نیازمند برداشتن گام‌های بلندتری هستیم. ما باور داریم که سرمایه بزرگ ما برای تداوم توسعه فرهنگی اصحاب هنر و فرهنگ هستند، لذا توجه به کرامت اصحاب هنر و فرهنگ در مقدمه کار دولت قرار داشت و من امروز فکر می‌کنم اهالی فرهنگ و قلم و هنر با دولت آشتی کرده‌اند.

صالحی امیری افزود: تلاش ما این بود که در دولت، کار فرهنگ را به اصحاب فرهنگ واگذار کنیم و وزارت ارشاد فقط سه مسئولیت سیاست‌گذاری،‌ حمایت و نظارت امور فرهنگی را داشته باشد و بقیه امور را به اهل فرهنگ و هنر بسپارد.

او سپس گفت: با همین رویکرد ما برای اولین بار سازمان نظام رسانه‌ای را در هیئت دولت تصویب کرده‌ایم که در آینده برای تصویب به مجلس شورای اسلامی خواهد رفت. همچنین مقدمات تدوین نظام هنر را با همکاری تشکل‌های هنری مثل سینما، تئاتر و موسیقی آغاز کرده‌ایم و به سمتی حرکت می‌کنیم تا حوزه هنر هم به اهلش سپرده شود.

 در حوزه نشر هم امسال برای اولین‌بار مسئولیت برگزاری نمایشگاه کتاب را به صنوف نشر واگذار کردیم و همانطور که گفتم، آمادگی داریم سال آینده کلید نمایشگاه کتاب را به صنوف نشر واگذار کنیم، همین وضعیت را هم در سینما داریم در این دولت خانه سینما در صنوف سینمایی تقویت شدند و در ادامه بیشتر هم تقویت خواهند شد. این صنوف در این دولت برای اولین‌بار نه تنها پذیرفته شدند، بلکه ما پذیرفتیم مسئولیت آن‌ها را به خود اهالی سینما واگذار کنیم.

وزیر ارشاد گفت: ما در سال جدید با بار مالی ۹۰ میلیارد تومان بیش از ۳۰ هزار اصحاب فرهنگ و هنر را بیمه کردیم و بنا داریم در سال پیش رو همه اصحاب فرهنگ و هنر را بیمه کنیم تا آن‌ها برای سلامت و امنیت شغلی مشکلی نداشته باشند.


منبع: عصرایران

نوشته «آقا اسفندیار» برای کسانی که رای نمی دهند

آقا اسفندیار- بازیگر «خواب تلخ»، واکنش عجیبی نسبت به رای دادن در انتخابات داشت و متنی را منتشر کرد.

در متن «آقا اسفندیار»، آمده است:

«سلام به همه رای ندهندگان عزیز و آراء خاکستری محترم

عزیزان من و سروران گرامی در این مقطع حساس امیدوارم همچنان بر رای ندادن استوار باشید و بدانید که رای خاکستری شما تاثیری عظیم بر سرنوشت همه ما خواهد گذاشت.

از اینکه گفته می‌شود رای ندادن شما را به بهار دل انگیز سال ۹۲ برمی‌گرداند نهراسید و بدانید شما حتی می‌توانید فراتر بروید و به سال ۸۴ بازگردید و حماسه آراء خاکستری را دوباره به وجود آورید، سالی که تعداد آراء شما از آراء آقای احمدی نژاد هم بالاتر بود!

ولی متاسفانه در سالهای ۸۸ و ۹۲ آراء خاکستری شما دچار تفرقه و شکست شد و مردم رای دادند. می‌دانم قلبتان شکست ولی امسال باید از شکست‌های گذشته درس بگیرید و همه شما رای خاکستری‌های عزیز یک‌دل و یکرنگ متحد شوید و روز جمعه انتخابات در خانه بنشینید و از برنامه‌های صداوسیما لذت ببرید و حتی اگر خواستید برنامه‌های شبکه‌های ماهواره‌ای را هم ببینید، به جهنم! فقط جمعه از خانه بیرون نروید تا ان شاءالله روز شنبه جشن رای خاکستری‌ها را بگیرید و دلتان خنک شود، مثل سال ۸۴!

من از همین جا بابت رای ندادن و ماندن در خانه در روز انتخابات از همه شما تشکر می‌کنم و پیشانی یک یکتان را می‌بوسم و امیدوارم در چهار سال آینده زحماتتان را جبران کنم. رای ندهندگان عزیز، رای ندهید تا روحانی انتخاب نشود، بقیه‌اش با ما!

با تشکر – ستاد مخالفین رئیس جمهور شدن روحانی!»


منبع: عصرایران

سلبریتی های کتاب نویس

هفته نامه همشهری جوان – حورا نژاد صداقت: درباره کتاب هایی به قلم چهره های مشهور که بازار کتاب را گرفته اند؛ آیا این کتاب ها ارزش خواندن دارند؟

روزهای شلوغ آخر سال بود که چاپ چند کتاب به دست هنرمندان و چهره های مشهور خبرساز شد. همین که در آن شلوغی ها کتاب بتواند خبرساز شود، خودش اتفاق مهمی به حساب می آید اما عجیب این بود که انگار همه مراسم رونمایی و معرفی کتاب شان را گذاشته بودند دقیقا برای بهمن و اسفند.

به همین خاطر، درست است که قشر کتابخوان یا قشر هنرمنددوست (!) سراغ آثار این گروه رفتند ولی هنوز که کسی نه با آنها مصاحبه جدی و مفصلی کرده و نه خبرهای بعدی درباره کتاب های شان در بوق و کرنا رفته است. با این حال ما اینجا همین کتاب ها را معرفی کرده ایم و گفته ایم که فضای هر کدام شان چیست و اصلا چقدر ارزش خواندن دارند یا بهتر است بگوییم، چه کسانی باید سراغ خرید این کتاب ها بروند. راستی، ما فقط تعدادی از کتاب ها را انتخاب کردیم؛ چندتایی به خاطر فضای کم از لیست مان جا افتاده است مثل چند کتاب جدید داریوش مهرجویی.

سباستین

  • نویسنده: منصور ضابطیان
  • نشر: مثلث
  • قیمت: ۱۸ هزار تومان
  • آیا بخوانیم؟ بله. حتما این کتاب را بخوانید حتی اگر ذره ای قلم یا طرز فکر منصور ضابطیان را دوست دارید، حیف است که این کتاب روان و جذاب را از دست بدهید.

سلام سباستین را به کوبایی ها برسانید

فکر جیب تان را نکنید. فکر وقت پرتان را هم نکنید. فکر هیچ چیز دیگری را هم نکنید؛ یکراست بروید کتابفروشی و «سباستین» را بخرید و یک روز که خیلی خسته اید، سباستین بخوانید تا سرحال شوید یا یک روز وقتی دل تان می خواهد ماجرای روان و بامزه و آمیخته با کمی تاریخ و پر از شوخی بخوانید، سباستین بخرید. دیگر چطور توصیف کنیم که از خرید این کتاب پشیمان نخواهید شد؟ آن هم کتاب و سفری که ضابطیان آن را مدیون باراک اوباما است؟ چرا؟ در همان مقدمه همه چیز را مفصل توضیح داده است.

سلبریتی های کتاب نویس

قبل از هر چیز مهم ترین سوال این است که آقای ضابطیان، چرا بین این همه اسم، اسم بی ربط سباستین را انتخاب کرده اید؟ ماجرای عجیبی دارد. دقیقا باید ۴۵ صفحه از کتاب را بخوانید و در همان صفحه ای که بالای آن عکس اقامتگاه نسبتا شیک منصور ضابطیان مدر کوبا را می بینید که پشت صندلی اتاقش هم تابلوی مونالیزا قرار دارد، به جواب این سوال پیچیده می رسید. کمی جلوتر احتمالا با خواندن توضیح او درباره «بل و سباستین» قهقهه خواهید زد.

در سفرنامه منصور ضابطیان هیچ چیز عجیب و غریبی نوشته نشده است، حداقل این طوری به نظر می رسد، چون ماجرا را از دریچه نگاه یک ایرانی می خوانید که خودش هم خلاق است و طناز؛ مثلا او از دیدن زنی که صاحب اقامتگاهش است، یاد «کوکب خانم» می افتد و می نویسد: «ایبیس یک کوکب خانم پنهان دارد.» بعد مدام وجه های مختلف او را نشان می دهد یا جای دیگر، وقتی برای یک مهمانی شبانه می بیند که ایبیس بیگودی به سرش می پیچد، می گوید: «سال های سال بود ندیده بودم کسی بیگودی به موهایش ببندد. خوبی کوبا همین است که آدم را یاد خاطره های قدیمی اش می اندازد.»

ضابطیان در کتابش به هر چیز مهم و حتی ظاهرا غیرمهمی اشاره کرده، آن قدر که ذهنیت خود درباره وضعیت کوبا را به ما می دهد؛ از این که چطور زندگی هنوز هم بین آن همه فقر جاری است یا چطور است که کوبایی ها با تمام فقرشان هیچ کدام بوی  عرق و کثیفی نمی دهند و حتی در خیابان های شان آشغالی دیده نمی شود. او از معماری خانه های شان می گوید که بعد از در ورودی یک مرتبه وارد فضای اصلی خانه می شوید که ممکن است آشپزخانه یا اتاق خواب باشد. حتی از اسکاچ های کثیفی می گوید که دلش می خواسته یکی جایگزین آنها کند ولی در تمام دو هفته سفرش حتی یک اسکاچ هم برای خرید پیدا نمی کند!

راستی، پیشنهاد ویژه ما این است که چون کتاب خیلی روان نوشته شده یا یک بار بنشینید و کل کتاب را بخوانید والسلام یا مدام به بهانه های مختلف از جای تان بلند شوید و بگذارید لذت خواندن این کتاب کمی طول بکشد چون حیف است که زود تمام شود.


سه قصه

  • نویسنده: ایرج طهماسب
  • نشر: چشمه
  • قیمت: ۷۵۰۰ تومان
  • آیا بخوانیم؟ کنجکاوها و دوستداران ایرج طهماسب این کتاب را بخوانند چون با دنیای متفاوت او آشنا می شوند اما مابقی افراد، راستش را بخواهید… چه بگوییم؟!

آقای مجری دنیای متفاوتش را لو داد

پای ایرج طهماسب هم به دنیای داستان نویسی و چاپ کتاب باز شد. البته صرفا چاپ کتابش جدید است وگرنه دست به قلم شدن و داستان نوشتن برای ایرج طهماسب ظاهرا کاری قدیمی است، چون تاریخ بعضی از داستان هایش در همین کتاب نشان می دهد که او حتی در سال ۶۵ هم می نوشته. حالا چرا آنها را چاپ کرده؟

 سلبریتی های کتاب نویس
خودش که در همان ابتدای کتاب نوشته: «این داستان ها تعدادی از داستان هایی است که طی کار هنری ام نوشته ام؛ به سال های دور و نزدیک باز می گردد و هر یک شیوه نگارش خاصی دارد. همه آنها را دوست دارم و وقتی آدم چیزی را دوست دارد، دلش می خواهد آن را با دیگران تقسیم کند؛ بنابراین تصمیم گرفتم بعد از سالیان سال آنها را چاپ کنم.»

چه انتظاری از مجموعه داستان ایرج طهماسب که در ذهن ما با کلاه قرمزی و پسرخاله، خوش نشسته، باید داشت؟ پوریا عالمی که برای این کتاب مقدمه نوشته می گوید: «او قصه های مهیب و عجیبی تعریف می کند که به درد خواب کردن خواننده نمی خورد، به جایش چشم او را باز می کند.»

خود آقای طهماسب هم می گوید: «این نوشته ها برای دوستانی که تنها یک چهره اینجانب را شناخته اند، جالب تر است.» حرف او درست است. فضای این سه قصه (یا چهار قصه) خیلی خاص است؛ یعنی دیگر این ایرج طهماسب نویسنده، همان ایرج طهماسب آقای مجری نیست؛ آدمی است با یک دنیای متفاوت که رد پای خیالپردازی های خیلی عجیبش را در نوشته هایش می توان پیدا کرد.

مثلا در داستان اول که عنوانش هست «بالشی پر از پر سفید» ماجرای پسربچه ای نقل می شود که به زور وعده و وعیدهای مادرش می خوابد. همین مادر چراغ را خاموش می کند و از اتاق بیرون می رود. مانی در عالم خواب، کمد اسباب بازی هایش را باز می کند و به جای دیدن وسایل همیشگی اش، با یک مرغ بزرگ به اسم رعناخانم روبرو می شود که با او حرف می زند. ماجرا تا آنجا پیش می رود که مانی با رعناخانم در آسمان پرواز می کنند و بعد در یک جنگل سرسبز با حیوانات بامزه فرود می آیند و کلی گوجه سبز و بستنی و … می خورند و شیطنت های بامزه مین کنند.

مانی که از خواب بیدار می شود، می بیند یکی از پرهای سفید رعناخانم در اتاقش جا مانده.بخش هیجان انگیز ماجرا دقیقا از همین جا شروع می شود که اگر ما بگوییم، بدجور لو می رود. پس خواندنش به عهده خودتان. «سه قصه» یک جوری نوشته شده که اگر بنشینید پایش و تمام ۹۶ صفحه اش را بخوانید، دیگر نمی توانید مثل قبل به آقای مجری نگاه کنید؛ یعنی شاید بعد از این، حتی صدای عروسک های اطرافش را نشنوید و شما هم مدام در عالم تخیل تان فرو بروید و بخواهید دنیا را کمی شبیه طهماسب ببینید و تجربه کنید. حتی اگر زندگی رؤیایی تان متفاوت از او باشد.


یه چیزی بگو

  • نویسنده: لاوری هالس آندرسن
  • مترجم: حمیدرضا صدر
  • نشر: چشمه
  • قیمت: ۱۷ هزار تومان
  • آیا بخوانیم؟ اگر دیدن جهان از چشم دختری نوجوان که حسابی شاکی است برای تان جذاب است و البته اگر ترجمه های صدر را دوست دارید، چرا که نه؟

لعنتی چراغ روشن کن!

«خورشید در صبحگاه زمستانی روز بعد، بالا نیامده بود، پشت لپ تاپ کوچک و بیش از حد قدیمی شده ام نشستم و ترجمه را شروع کردم؛ چیزی که سرمای زمستانی شرق ایالات متحده را تحمل پذیرتر کرد. پس از آن به هر جا پا می گذاشتم، کوله ام گشوده می شد. لپ تاپ کوچولوی قدیمی ام در می آمد و صفحه ای به فارسی مانیتور را می پوشاند.»

سلبریتی های کتاب نویس

این وصف حال حمیدرضا صدر است در مقدمه ترجمه کتابی که اسفند ۹۵ از او منتشر شد با نام «یه چیزی بگو». ماجرای ترجمه کتاب به پیشنهادی بر می گردد که برادرزاده همسرش به او می دهد برای ترجمه و صدر در شب اول ۳۰ صفحه آن را می خواند و آن قدر درگیر محتوای کتاب می شود که انگار دیگر نمی تواند کتاب را زمین بگذارد.

اگر شما از خوانندگان قدیمی صدر هستید، این بار با اثری متفاوت مواجه می شوید؛ در حدی که شاید در همان چند صفحه اول تعجب کنید یا حتی به ذهن تان برسد که این کتاب شما نیست. البته اگر از سن نوجوانی و درس خواندن مدرسه ای رها شده باشید، چون کتاب با عنوان «ترم اول» و بعد از آن «به دبیرستان مری وِدِرهای خوش آمدید» شروع می شود.

دختری دبیرستانی به نام ملیندا ماجرایش را تعریف می کند؛ ماجرای اولین روز حضورش در مدرسه ای که هیچ کس، مشخصا هیچ کس، او را تحویل نمی گیرد. اصلا انگار نمی بیندش و این طرد، آن قدر دردناک است که انگیزه ای می شود برای پیگیری ماجرا. از همین جاست که کم کم با فضای مدارس آمریکا و چیزهایی که دانش آموزان آنها را یاد می گیرند، آشنا می شوید، آن هم با نگاه دختری منتقد و شاکی: «ما درس تاریخ آمریکا رو برای نهمین بار طی نه سال می خونیم.

کار تکراری دیگه ما مهارت در نقشه خوانیه. با اختصاص یک هفته به بومیان آمریکا و یک روز به کریستف کلمب در روز کلمبوس و یک روز به زائران مذهبی در روز شکرگزاری. هر سال تکرار می کنند به زودی به مسائل روز می رسیم ولی همیشه در دوران انقلاب صنعتی باقی می مونیم. کلاس هفتم رسیدیم به جنگ جهانی اول.» (صفحه ۱۲) باید با حرف های ملیندای زخم خورده پیش بروید تا به آنجایی برسید که به قول حمیدرضا صدر، با جان کندن می گوید: «به جای لعنت فرستادن به تاریکی شمع روشن کن.»


تاریخ عشق

  • نویسنده: نیکول کراوس
  • ترجمه: ترانه علیدوستی
  • نشر: مرکز
  • قیمت: ۲۰ هزار تومان
  • آیا بخوانیم؟ راستش چه بگوییم؟ کاملا سلیقه ای است. بعضی ها عاشق کتابش شدند و بعضی ها مدام غر زدند که این کجایش تاریخ عشق بود؟ در هر صورت انتظار ادبیات با کیفیت کلاسیک را نداشته باشید.

باز هم عشق ترانه علیدوستی پر سروصدا شد

این دومین ترجمه ای است که از ترانه علیدوستی منتشر شد و در چند ماه به چاپ چهارم رسید. سوال این است که دلیل این استقبال صرفا به خاطر اسم ترانه علیدوستی است؟ راستش شاید نتوان به این راحتی جواب مثبت داد. کم و بیش دیگران درباره توانایی او در ترجمه صحبت می کنند. اگر خودتان هم کتابخوان هستید وقتی ترجمه «رویای مادرم» از الیس مونرو یا حتی همین کتاب «تاریخ عشق» را به دست بگیرید حتما متوجه می شوید که بیخود نه مخاطب را گیج می کند و نه جمله هایش گنگ و نامفهوم است. هر چند شهرت اسم او را هم نباید نادیده گرفت.

سلبریتی های کتاب نویس

علیدوستی این بار سراغ چه کتابی رفته است؟ کتابی که با تلخی فکر کردن به مرگ شروع می شود. دقیقا با این جمله «آگهی فوتم را که بنویسند فردا یا پس فردا در آن خواهند گفت از لئو گورسکی آپارتمانی پر از کثافت به جا مانده است.» بعد با این افکار دلهره آور ادامه پیدا می کند که بعد از مرگم چه کسی برای اولین بار مرا خواهد دید؟ اصلا نکند جنازه ام چند روزی در آپارتمان بماند؛ درست مثل همسایه ام… حالا این آقای کورسکی کیست؟

«لئوپلد گورسکی مردنش را از ۱۸ آگوست ۱۹۲۰ آغاز کرد. وقتی راه رفتن می آموخت مرد. وقتی پای تخته می ایستاد مرد و یک بار هم وقتی سینی بزرگی در دست داشت. وقتی امضای جدیدی تمرین می کرد مرد. تنها مرد، چون خجالت می کشید که به کسی زنگ بزند. به یاد آلما مرد یا وقتی دیگر نخواست یادش را بکند.»

خلاصه، در همان ابتدای «تاریخ عشق» با مردی مواجهید که دارد به نوعی روایت های اول شخص خودش را از مرگ می گوید. کمی که جلوتر می رویم، نوشته های صفحات متفاوت از دیگر کتاب ها می شود. در بعضی از صفحات فقط دو کلمه نوشته شده و در بعضی کلی نمودار.

«تاریخ عشق» روایت مردی است که نویسنده و آواره جنگ که عاشق دختری با نام «آلما» بوده. حالا با خواندن کتاب متوجه ارتباط این چند حلقه پیچیده خواهید شد؛ ارتباط آقای نویسنده و کتاب «تاریخ عشق» و نام آلما و آن جمله ای که در صفحه ۴۱ کتاب آمده که «به دنیا که آمدم، مادرم اسمم را از روی تمام دختران کتابی گذاشت که از پدرم هدیه گرفته بود؛ کتاب تاریخ عشق».


خرستان

  • نویسنده: لوریس چکناوریان
  • نشر: صدای معاصر
  • قیمت: ۱۷ هزار تومان
  • آیا بخوانیم؟ با مزه است دیگر، همین… حتی خواندن کلمه خر روی جلد یک کتاب بالاخره خنده به لب می آورد…

اگر خریت نکنیم، آدم نمی شویم؟

آنهایی که لوریس چکناوریان را از نزدیک دیده اند می دانند که گلوله نمک است، آنهایی هم که او را ندیده اند، هر چه برای شان توصیف کنیم، آخرش هم حس و حال آن دسته اول را دقیق متوجه نخواهند شد. حالا از چنین هنرمندی برای کتابی که اسمش را هم گذاشته «خرستان» چه انتظاری دارید؟ انتظار دارید یک اثر فلسفی خاص نوشته باشد؟ خب، مسلما خیر. خرستان را که باز کنید، همان ابتدا با یک مصاحبه نسبتا طولانی از یارتایاران که اتفاقا تصویرگری جلد کتاب هم بر عهده اش بوده، مواجه می شوید.

 سلبریتی های کتاب نویس

از ماجرای داستان نویسی های چکناوریان پرسیده و از این که حالا چرا خر را انتخاب کرده؟ بعد لوریس یک جا توضیح می دهد که خود من هم طی روز گاهی اخلاق یا روحیاتم را شبیه حیوانات مختلف می بینم. (احتمالا همه ما این طوری هستیم. کافی است پربسامدترین نام حیواناتی که طی روز اسم شان را می آوریم یا در ذهن مان تداعی می شوند، فکر کنید؟ بعد هم توضیح می دهد که چرا انتخابش خر بوده است؛ مثلا می گوید: «این وجوه گوناگون شخصیت انسان را وقتی دریافتم که رفتم به باغ وحش نین، به تماشای حیوانات.

خر، در باغ وحش از همه مظلوم تر بود، در ردیف بره و گوسفند. من خیلی تحت تاثیر خر قرار گرفتم. ایستادم برابرش و نگاهش کردم. بعد یکباره خنده ام گرفت. همراهم از من پرسید: «چرا می خندی؟» گفتم: «ببین! من هم مثل این خر، یاد خودم و سادگی های خودم می افتم!» من یاد گرفته ام که به خودم بخندم نه به دیگران. تا امروز هم همچنان به خودم می خندم و اصل و اساس نوشتن داستان های خرستان همین خندیدن به خود است.»

تمام اینها را بگذارید کنار حرف هایی که لوریس در جلسه رونمایی کتابش گفته بود: «اگر آدمیزاد در روز چند بار خریت نکند، آدم نمی شود! به علاوه خرها هر روز که ما را می بینند، می گویند اینها دیگر چه کسانی هستند که روی دو پا راه می روند! خلاصه این که آنها هم ما را به چشم دیگری می بینند. آدم هیچ وقت نباید خودش را جدی بگیرد، بلکه باید کارمان را جدی بگیریم.» (به نقل از لیزنادر ۲۲ اسفند ۹۵)

چکناوریان در کتابش تعدادی داستان طنز کوتاه نوشته که احتمالا برای بعضی از مخاطبان کتاب، این داستان ها بامزه و جالبند.


منبع: برترینها

صداقت‌فیلم‌تبلیغاتی به منش‌نامزد بستگی دارد

مرجان یگانه‌پرست- روزنامه بهار
مستندهای انتخاباتی، نوع دیگری از مستند هستند که وظیفه معرفی و شناساندن کاندیدای مورد نظر را بر عهده دارند. ساخت و تولید این نوع فیلم‌ها در کشور ما پیشینه زیادی ندارد و چندی است که کاندیداها برای معرفی خود و برنامه هایی که دارند، از این امکان بهره می‌گیرند و فیلم هایی می‌سازند و خود را به نوعی برای مردم پرزنت و معرفی می‌کنند. شاید بتوان گفت این نوع فیلم‌ها دسته‌ای از فیلم‌های تبلیغاتی هستند که سعی دارند در عین معرفی کاندیدا، او را نیز تبلیغ کنند و مخاطبینی را به سوی او جلب کنند. با این که این نوع فیلم‌ها مدتی است در جریانات سیاسی کشور ما وارد شده و توانسته جایگاهی برای خود باز کند، با این حال هنوز زبان ساختاری مشخص و واحدی ندارند و شیوه معلومی برای آنها تعریف نشده است. در این گزارش با دو مستندساز شناخته شده و یک هنرمند گفتگو کرده‌ایم تا بدانیم این نوع آثار باید چه ساختار و زبانی داشته باشند. 

مستندهای انتخاباتی، متاثر از شخصیت کاندیداست 
مازیار میری، کارگردان سینما درباره فیلم‌های انتخاباتی در گفتگو با «بهار» چنین گفت: «اولا هر کسی که برای ساخت مستند انتخاباتی از سوی کاندیدا انتخاب می‌شود، حتما سلیقه خودش را در ساخت فیلم اعمال می‌کند اما از آنجا که این فیلم ها، سفارشی هستند باید سلیقه سفارش دهنده هم در آنها رعایت شود. این که چگونه می‌توان برنامه‌ها، گفتگوها و اظهار نظر‌های شخص سفارش‌دهنده را نمایش گذاشت، نهایتا نکته‌ای است که منوط به سلیقه سازنده مستند است.»  این فیلمساز در پاسخ به این سوال که در بسیاری از مواقع سازندگانی که ساخت فیلم‌های انتخاباتی را برعهده دارند، شناخت کاملی از کاندیدای مورد نظر ندارند. به نظر شما اثر نهایی می‌تواند معرف درستی از کاندیدا باشد؟ ، اظهار داشت: «لازم است قبل از ساخت فیلم‌ها گفتگوهایی صورت بگیرد تا شناختی به دست بیاید. قطعا این شناخت پیش از روند تولید صورت می‌گیرد.»  سازنده فیلم «حوض نقاشی» همچنین درباره وفاداری به واقعیت و صداقت روایت در این نوع مستندها تاکید کرد: «این مقوله به شخصیت کسی که سفارش دهنده است بستگی دارد. اگر آن کاندیدا راستگو و صادق یا کاریزماتیک باشد، فیلم هم اصلا از واقعیت دور نمی‌شود. حتی اگر این صحنه‌ها توسط مستندساز هم کارگردانی شود، باز هم متاثر از شخصیت کاندیدا خواهد بود.»  میری در ادامه مستند ساخته شده برای روحانی را مناسب‌تر از بقیه دانست و گفت: «به نظرم مستند ریئس جمهور روحانی، خیلی نزدیک به شخصیت و عملکرد ایشان بود و درنتیجه حس مخاطب را به کاندیدا نزدیک می‌کرد.» 

رشد سینمای مستند بر مستندهای انتخاباتی تاثیر گذاشته است
 «حامد شکیبانیا» تهیه کننده و مستندساز در پاسخ به این سؤال که آیا زبان ساختاری تعریف شده‌ای برای مستندهای انتخاباتی وجود دارد؟، به «بهار» گفت: «مستند انتخاباتی همان طور که از اسمش هم مشخص است، در درجه اول باید مستند باشد و در درجه دوم باید تبلیغاتی باشد. کاندیداها معمولا برای ساخت چنین مستندهایی به سراغ فیلمسازهایی می‌روند که اغلب کارگردان‌های سینما هستند، کسانی که کمتر تجربه ساخت فیلم مستند و تبلیغاتی را داشته اند. این مستندها به ندرت کار خوبی از آب درمی آیند و حتی اگر به ندرت مستندهایی با ساختار خوب هستند، به ندرت مورد اقبال قرار می‌گیرند. این روند در سال‌های گذشته بیشتر اتفاق می‌افتاد ولی امسال بیشتر مستندها توسط مستندسازها ساخته شده اند.» 

این مدرس سینما در ادامه اظهار داشت: «در اینجا با دو مقوله مواجه هستیم. یکی برخورد با فیلم انتخاباتی به عنوان یک اثر رسانه‌ای و دیگری برخورد با فیلم به عنوان یک اثر هنری. اگر مستند انتخاباتی را به عنوان یک اثر رسانه‌ای در نظر بگیرید، بیشتر باید اطلاع رسانی و ژورنالیسم تصویری را لحاظ کنید و فهرستی از مطالبی که کاندیدای مورد نظر مایل است، مطرح شود یا برنامه‌ای که مدون کرده یا قصد دارد زندگی نامه اش به تصویر کشیده شود، در این نوع اثر قرار می‌گیرد اما اگر رویکرد به این نوع مستند هنری باشد، فارغ از اینکه چه محتوایی داشته باشد اولین دغدغه اش تاثیرگذاری هنری و خلق یک اثر هنری است که مخاطب را تحت تاثیر قرار می‌دهد و نظرش را جلب می‌کند.» 
وی در ادامه افزود: «شخصا فکر می‌کنم که شکل دوم، کارکرد بیشتری دارد و اثرگذارتر هم هست اما معمولا کاندیداها به دلیل اینکه خودشان و اطرافیان شان تجربه چندانی در زمینه فیلم مستند و سینما ندارند، تقاضا دارند اثری که تولید می‌شود انبوهی از اطلاعات را به نمایش بگذارد. این رویکرد موجب می‌شود که مستند انتخاباتی تبدیل به یک اثر رسانه‌ای شود و در نهایت یک بار مصرف است و از طرف دیگر تنها منویات کاندیدا را نشان دهد.»

شکیبانیا که خود پیش از این تجربه تهیه‌کنندگی مستند «گفت‌وگوهای خیابان یکم» مستند سفر رئیس جمهور به نیویورک را بر عهده داشته است، گفت: «اضافه می‌کنم که صنعت سینمای مستند در سال‌های گذشته رشد چشمگیری داشته و این رشد به طور خودآگاه و ناخودآگاه روی مستندهای انتخاباتی تاثیر گذار بوده است.»  این مدرس سینما تاکید کرد: «من فکر نمی‌کنم که هیچ وقت بتوان دسته‌بندی خاصی را برای مستند‌های این چنینی تعیین کرد. فقط می‌توان گفت که اگر این آثار به فضای مستند و به قواعد تولید مستند نزدیک‌تر می‌شوند و در مقابل از کارهای گزارشی و کلی گویی دور می‌شوند، نتیجه رشد صنعت مستند‌سازی است.» 

وی در پاسخ به این سوال که مستندهای انتخاباتی به هر حال نوعی فیلم تبلیغاتی هستند که موظف‌اند کاندیدای مورد نظر را معرفی و پروموت کنند. در این روایت تبلیغاتی چگونه می‌توان از واقعیت هم دور نشد و صادقانه با مردم روبه‌رو شد؟ ، گفت: «مسئله اصلی در این نوع مستندها این است که باید مستندهایی اقناعی باشند و بتوانند تماشاگر را قانع کنند. در نتیجه پیش می‌آید که گاهی این فیلم‌ها خیلی واقع گرا نیستند اما قانع کننده‌اند و مخاطب را هم راضی می‌کنند اما شاید درست این باشد که این آثار علاوه بر اقناعی و تاثیرگذار بودن، اخلاق و صداقت را هم زیر پا نگذارند.» 

تصاویر رویایی و بن هور‌سازی، مناسب این نوع مستندها نیست
آرش خوش خو، سردبیر روزنامه «هفت صبح» و منتقد سینما در واکنش به مستندهای انتخاباتی گفت: «مناظره‌ها  انتخاباتی به مسئله عجیبی در کشور ما تبدیل شده و به نظرم از کارکرد واقعی اش هم دور شده است. کارزار واقعی انتخابات به این شکل است که دو طرف روبه روی هم قرار می‌گیرند و درباره برنامه‌ها و ایده‌های خود حرف می‌زنند. کما این که در دیگر کشورها هم به ویژه آمریکا در ابعاد غول آسا انجام می‌شود. این روند انتخاباتی در کشور ما چه در مناظره‌ها و چه در مستندهای انتخاباتی تبدیل به نمایش شده و خیلی عجیب است که همه کاندیداها از همه امکانات و لوازم استفاده می‌کنند تا مخاطب را فریفته خود کنند. این روش با شیوه مرسوم که سعی در اقناع مخاطب دارد و با روایت بر پایه مستنداتی، عمل اقناع در آنها شکل می‌گیرد؛ بسیار متفاوت است.» 

این منتقد سینما در ادامه ابراز داشت: «در مستندهای انتخاباتی از همه ابزارهای سینمایی استفاده می‌کنند تا یک تصویر رویایی از کاندیدا به تصویر بکشند و از طرفی یک تصویر مخرب از وضعیت موجود بسازند. ضمن این که بسیاری از این فیلم‌ها برای جلب مخاطب از فراز و فرودهای دراماتیک شدید استفاده می‌کنند، شیوه‌ای که برای یک مستند انتخاباتی که قرار است مردم را برای رای دادن به کاندیدای مورد نظر جلب کنند، نامتناسب به نظر می‌رسد. به شخصه این روش‌ها را نمی‌پسندم و فکر می‌کنم در نهایت کمکی هم به مردم برای انتخاب بهتر نمی‌کنند.» 

خوش خو با تاکید بر این که مستندهای انتخاباتی باید کاراکتر کاندیدا و برنامه‌های او را به درستی معرفی کند، گفت: «کاری که سخت هم نیست و از طریق این نوع مستندها می‌توان متوجه شد مثلا کاندیدای محترم ساکن کدام منطقه است، زندگی اش چگونه بوده و چه برنامه هایی را در نظر دارد، فعالیت‌ها و سابقه اش چه بوده است؛ اما در حال حاضر مستندهای انتخاباتی در کشور ما به فیلم هایی سینمایی تبدیل شده‌اند که سعی دارند بن هورهایی را به مخاطب معرفی کنند و مردم را به سمت آنها بکشانند.»  وی در ادامه از فیلم مستند رئیس جمهور روحانی یاد کرد و گفت: «تنها فیلمی که در این مدت به نظرم دور از واقعیت نبود و به شیوه متناسب از تکنیک‌های مستندسازی بهره گرفته بود، مستند روحانی بود که منطقی و مستند به نظر می‌رسید. دیگر مستندها، روایتی فراواقعی داشتند و به نظرم تاثیر مثبتی هم بر مخاطب چه طرفدار آن کاندیدا بودند و چه نبودند، نمی‌گذاشتند.»


منبع: بهارنیوز

چو ایران نباشد تن من مباد

یزدان منصوریان
۲۵ اردیبهشت و روز بزرگداشت فردوسی – فرصتی برای مرور دوباره شاهنامه است. کتاب گرانقدری که از مسیر هزار ساله پر فراز و نشیبی با موفقیت گذر کرده و به دست ما رسیده است. اثر فرهنگ‌سازی که به تعبیر استاد محمد امین ریاحی: «گنجینه میراث چند هزار ساله ملت و کشور ایران و دائره‌المعارف خرد و اندیشه و فرهنگ ایرانیان است. مجموعه‌ای از کهن‌ترین خاطرات قومی و اعتقادات و وضع اجتماعی و زندگی طبقات گونه‌گون مردم، ژرفترین اندیشه‌های فلسفی و احساسات حماسی و غنایی و… و فرهنگ عامه و آیین‌های زادروزها و سوگواری‌ها که برخی از آنها تا روزگار ما بر جای مانده است». ایشان هنر فردوسی را در قدرت بیان، بلندی اندیشه، ژرفی معانی، سادگی، روشنی و استواری و ایجاز در سخن می‌داند.

در کتاب «هویت ایرانی و زبان فارسی» نوشته شاهرخ مسکوب درباره نقش فرهنگی و وحدت‌آفرین فردوسی در سرودن شاهنامه می‌‌خوانیم: «از برکت وجود با سعادت او، دو عنصر اصلی ملیت ما در اثری بزرگ بازآفریده و بَدل به تنی واحد می‌شود؛ شاهنامه تاریخ (حماسه) و زبان ماست. بگذریم از اینکه بعداً همین کتاب نقش دیگری هم پیدا می‌کند و مهمترین عامل فرهنگی نگهدارندهء ملیت ما می‌شود.» ایشان در اثر دیگری با عنوان «مقدمه‌ای بر رستم و اسفندیار» درباره شاهنامه و پهلوانانش که تبلور آرزوهای مردم این سرزمین هستند و در هزار سال گذشته زندگی صبور خود را در میان همین مردم ادامه داده‌اند، بر این نکته تاکید می‌کند که: «پهلوانان شاهنامه مردان آرزویند که در جهان واقعیت به سر می‌برند. چنان سربلندند که دست نیافتنی می‌نمایند، درختهایی راست و سر به آسمان ولی ریشه در خاک و به سبب همین ریشه‌ها دریافتنی و پذیرفتنی. از جنبهء زمینی و بر زمین بودن چون مایند و از جنبهء آسمانی تجسم آرزوهای ما و از هر دو جهت تبلور زندگی»

نکته دیگر در ماندگاری و اثربخشی شاهنامه ریشه در رویکرد حکیم توس به این اثر دارد. او عمر و جان خویش را در راه سرودن شاهنامه عاشقانه صرف کرده است. آن را کاری منفک از زندگی خود نمی‌دانسته و تمام وجودش را به آن بخشیده است. دکتر کزازی در کتاب «فرزند ایران» در این زمینه می‌گوید: «فردوسی با شور و شراری بسیار و بی‌گسست و درنگ، به سرودن شاهنامه پرداخت و داستان ایران را از آغاز، از آفرینش جهان به بازگفتِ ایرانی آن، از نخستین مرد کیومرث و پور دلاور او سیامک که به دست دیوان از پای در افتاد در پیوستن گرفت. ‌ای شگفت! پایداری و استواری او در سرودن شاهنامه، چنان بود که خواب و خوراک را از یاد می‌برد و هر کار را جز آن باد می‌شمرد… بدین سان داستان ایران، به شیوه‌ای شکرین و شاهوار، نوشین و دلنشین، سَخته و سُتوار، سروده می‌آمد و گرد و غبار هزاره‌ها از آن سترده و زدوده».

شاهنامه «تجربه زیسته» فردوسی است. بیش از آنکه آن را نوشته باشد، با آن زیسته است. به باور شاعر معاصر – هوشنگ ابتهاج (سایه) در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» فردوسی در خوشی شخصیت‌های شاهنامه شریک بوده و با اندوهشان رنج برده است. زمانی که از رستم سخن می‌گوید گویی خود را دوشادوش او می‌دیده و خاطره‌ای از همرزم خویش روایت می‌کند. به نوعی شاهنامه برخاسته از تجربهء زیستهء او در تمام سی سالی است که به خلق این اثر مشغول بوده است و سرمایه عمرش را صرف آن نموده است. به تعبیر دکتر آموزگار در مقالهء «خویشکاری فردوسی» : «فردوسى پیکر‌تراش پیرى نبود که تنها چکشى بر سنگ کوبد و پیکرى بى‏روح سازد. او آرشى بود که همه وجودش را، جوانى و دارایى و جان و روانش را در این اثر نهاد و هم چون آرش که خود تیر شد تا گستره ایران گسترده شود، فردوسى نیز خود شاهنامه شد تا سالیان سال ایران و فرهنگ ایرانى زنده بماند. او پیر شد، فرتوت شد، پیمان شکنى از فرمان‏روایان دید، مرگ به سراغش آمد ولى سایه‏ بانى ساخت که فرهنگ و نام ایران را از آسیب زمان در امان دارد».

در روزگار بی‌اسطوره و بی‌رویایی که ما زندگی می‌کنیم، در عصری که «واقعیت» با چهره‌ خشن و خشکش بی‌پروا و بی‌رقیب در میدان زندگی می‌تازد، شاهنامه کتابی است که به ما فرصت سفر به اقلیم افسانه و تاریخ و دیدار با پهلوانانی را می‌دهد که هرگز نمی‌میرند. مجالی برای رویاپردازی و خیالبافی در اختیارمان می‌گذارد. تجسم جهانی که وجود ندارد، اما می‌تواند در ذهن آدمی ساخته شود. جهانی که در آن نیکی بر بدی پیروز می‌شود و خرد در آن خریدار دارد. مجالی برای مرور آرزوهای بر باد رفتهء مردمان سرزمینی که از هجوم بی‌رحمانهء واقعیت به اسطوره و افسانه پناه بردند. در شاهنامه رویا و خیال همچون رودی روان می‌خروشد و به پیش می‌رود. ما نیز هزار سال پس از سرودن شاهنامه از نغمهء جاری شدن این رود بهره می‌جوییم. در پایان با زنده‌یاد شاهرخ مسکوب همراه می‌شوم: «امروز نیز ما به فراخور زندگی روزگارمان از رستم و اسفندیار چیزی می‌فهمیم، درد مشترک ما با آنان چیست؟ آیا می‌توانیم با کتایون و پشوتن همدل و همراز باشیم و بیزار از گشتاسب؟ آیا سیمرغ روزی به یاری ما درماندگان خواهد شتافت؟ آیا روزگار بدپرداز هنوز در کمین جان نیکان است؟»


منبع: بهارنیوز

محمد حسین لطیفی بازیگر سریال خودش شد! (+عکس)

محمد حسین لطیفی – کارگردان سریال «سر دلبران» – در نقش کوتاهی در این سریال ایفای نقش می‌کند.

به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی پروژه، محمد حسین لطیفی که این روزها در شهر یزد مشغول تصویربرداری سریال جدید خود است، در این سریال در نقش کوتاهی ظاهر می شود. لطیفی در نقش یک روحانی که استاد حوزه علمیه است ظاهر شده است.

محمد حسین لطیفی بازیگر سریال خودش شد! (+عکس)

این نخستین بار است که محمد حسین لطیفی در سریال خود بازیگری می‌کند.

طی روزهای آتی، بازیگران جدید دیگری نیز جلوی دوربین سریال «سر دلبران» خواهند رفت.

سریال «سر دلبران» به کارگردانی محمد حسین لطیفی و تهیه‌کنندگی محمدرضا شفیعی جدیدترین محصول سازمان هنری رسانه ای اوج است که حسین حسنی نویسندگی فیلمنامه آن را بر عهده داشته و قرار است ماه مبارک رمضان از سیمای ملی پخش شود.

محمد کاسبی، فرهاد قائمیان، اسماعیل محرابی، برزو ارجمند، رضا توکلی، جهانبخش سلطانی، متین ستوده، جعفر دهقان، شهرام عبدلی، شهین تسلیمی، رابعه مدنی، افسانه کمالی و … از بازیگران این سریال هستند.


منبع: عصرایران

مارتین اسکورسیزی، «سکوت» و یک دنیا حرف!

مردی که شاید بتوان گفت بزرگترین کارگردان هالیوود است، در جدیدترین مصاحبه اش با روزنامه بریتانیایی ایندپندنت از «سکوت» و «مرد ایرلندی»، ملاقاتش با پاپ و دیدگاهش نسبت به زندگی گفت.

به نقل از ایندپندنت، این مسئله به خودی خود گویاست، شاید هم بسیار آزاردهنده است، که یک فیلم جدید مارتین اسکورسیزی حالا حس یک جسارت را دارد. در حالیکه فیلم های بلاکباستر بزرگ دارند با اطمینان و با برنامه ریزی میلیاردها دلار از باکس آفیس بیرون می کشند، تامین سرمایه یک فیلم درام ساخته کسی که می توان گفت بزرگترین کارگردان هالیوود است، حالا تبدیل به چیزی شده که سرمایه گذاران با شنیدن پیشنهاد آن چانه های شان را می خارانند و فیلمنامه ها را با عدم اطمینان پر می کند.

البته حداقل این مسئله وقتی صدق می کند که او دارد فیلم هایی درباره مذهب در ژاپن قرن هفدهم می سازد چون نت فلیکس اخیرا پیش از اینکه تهیه فیلم بعدی او یعنی «مرد ایرلندی» شروع بشود، ۱۰۰ میلیون دلار در آن سرمایه گذاری کرد که نشان دهنده اطمینان کامل نسبت به اوست.

 «سکوت» پروژه وسواسی اسکورسیزی

جدیدترین فیلم اسکورسیزی، «سکوت»، در نهایت پس از ۲۶ سال تلاش توسط او به وجود آمد، بازه ای که طی آن خودش می گوید مدیر برنامه هایش به او گفتند پروژه را کنار بگذارد. از حالا به بعد به این فیلم به عنوان پروژه اشتیاقی این کارگردان اشاره خواهند کرد، اما شاید به عنوان یک کارگردان این واژه آزاردهنده باشد، کلیشه ای که حتی می تواند از این نظر تبدیل به یک توهین بشود چون دلالت بر این دارد که فیلم مورد نظر به خاطر رضایت خاطر شخصی به وجود آمد و بقیه فیلموگرافی با نیروی اشتیاق و شوق پیش نرفت.

اسکورسیزی با آن لهجه زبر اما خوش مشرب خود می گوید: «درست می گویید، این واژه به نحوی بی معنی هست. به نظرم بیشتر به آن ها و این مربوط است که می خواهند جایگاه یک فیلم در بازار فروش را شکل بدهند. آدم باید برای تمام پروژه هایی که می سازد اشتیاق داشته باشد و اگر این اشتیاق وجود نداشته باشد، به سرعت متوجه خواهید شد. من پروژه هایی ساختم که توسط خودم یا کسانی که ضرورتا از نظر زیبایی شناختی به آن ها اطمینان ندارم به وجود آمدند، و متوجه شدم که باید این را برای خودم یک اشتیاق کنم و گرنه نمی توانم پروسه اش را پشت سر بگذارم.»

شاید یک پروژه وسواسی عنوان بهتری برای «سکوت» باشد، یک تجربه سینمایی که اسکورسیزی توانست آن را پس از سال ها مشکلات قانونی، مسائل مالی و تهیه کنندگانی که به تعهد خود عمل نمی کردند، بسازد. کارگردان و بازیگران اصلی از درآمد خود زدند تا فیلم را بسازند، اما در نهایت او به پایان پروژه دست پیدا کرد: «هرگز امیدم را نسبت به آن قطع نکردم. هرگز امیدم را نسبت به خودم قطع نکردم.»

این سوال پیش می آید، حالا که او توانسته فیلمی را بسازد که وقتی در پروژه های دیگر غرق بود، به مدت سال ها در ذهنش حضور داشت، حالا که به نحوی توانسته این ایده را بیرون بکشد، آیا حس رضایت می کند؟ توانسته به چیزی دست پیدا کند که امیدش را داشت؟

او می گوید: «لحظه هایی بودند که رضایتی شکل گرفت، شکی در این نیست. هم در پروسه ساختن فیلم، خود فیلمبرداری، هم در تدوین.» با این حال وقتی در مورد فیلم صحبت می کند، کاملا واضح است که اسکورسیزی به آن به عنوان یک نهاد مشخص و به پایان رسیده نگاه نمی کند، یکی از ورودی های آی ام دی بی که او آن را پشت سر گذاشته، بلکه به آن به عنوان بیانی ادامه دار از اعتقاد خود می نگرد.

اسکورسیزی می گوید: «زنده است. زندگی من است. چیزی نیست که ناگهان تمام می کنید و بعد به چیز دیگری حرکت می کنید، در ذهن من مثل یک کار ادامه دار ثابت می ماند، در زندگی روزانه ام هم همینطور است. بنابراین به نظرم مسئله این بود که بالاخره به آن نزدیک شدم، نسبت به آن حس راحتی کردم، سعی کردم چیزی خلق کنم و بعد آن را در همان بازه از زمان رها کنم، بگذارم همانجا باشد. هنوز هم همانجا هست، هر روز همراهش هستم، اما باید بعد از مدتی فیلم را تنها بگذارم، به نظرم به نحوی کامل شده است، اما در ذهن خودم اینطور نیست.»

شینیا تسوکاموتو کارگردان که در هر دو فیلم «سکوت» و «گرگ وال استریت» مدیر فیلمبرداری بود و بازی فوق العاده ای هم در «سکوت» داشت، گفت در حین تهیه این فیلم اسکورسیزی «بسیار مصمم» بود و توضیح داد که خودش وقتی در تایوان بود خیلی وقت صرف دیدن مناظر و استراحت کردن نکرد. اندرو گارفیلد دیگر بازیگر فیلم که این دو چند صحنه با هم بازی کرده اند، قبلا گفته بود که اسکورسیزی بر تداوم سکوت سر صحنه فیلمبرداری اصرار دارد و علاوه بر این داستان هایی طی چند دهه گذشته هم هستند که می گویند اسکورسیزی به همه بازیگران و دست اندرکاران فیلم هایش می گوید که ساعت مچی های شان را دربیاورند. مثل این می ماند که اسکورسیزی می خواهد صحنه فیلمبرداری اش خارج از زمان و این دنیا وجود داشته باشد و تنها خلایی برای خلاقیت باشد که می تواند بدون نگرانی حرکت کند.

«سکوت» پروژه وسواسی اسکورسیزی 

اسکورسیزی می گوید: «شاید بخشی از دلیلش این باشد که من در منطقه ای بسیار پر سر و صدا بزرگ شدم؛ زمانی که آدم متوجه می شود مجبور نیست بقیه زندگی اش را اینطور سپری کند، آن سکوت بخشی از تفکر می شود، خود تفکر می شود. در نهایت آدم آن را قبول می کند و دیگر از تنها بودن نمی ترسد، از سکوت نمی ترسد. به آن خوش آمد می گوید.»

اسکورسیزی شاید در توییتر نباشد که بخواهد نکات جزیی در مورد فیلم هایش بگوید یا با کارگردان های دیگر حرف های جالب بزند، اما متاسفانه سر و صدای فیزیکی و روان شناختی جامعه مدرن او را هم رها نکرده است و این مسئله از تعداد صفت هایی که در توصیف آن به کار می برد واضح است. او می گوید ما «درگیر دنیایی کلاستروفوبیک، دیوانه وار، پر از سر و صدا و پرتراکم شده ایم.»

او در ادامه می گوید: «تقریبا تا جایی پیش رفته که همه چیز حواس پرت کن می شود، به همین راحتی. رودریگو پریتو از یک کارگردان فوق العاده دیگر برایم تعریف کرد، اسمش را نمی برم، و گفت که او بیش از حد نسبت به نور حساس است و باید سر صحنه عینک آفتابی تیره بگذارد؛ من حتی بسیار نسبت به سر و صدا حساس شده ام. سکوت چیزی است که باید از آن حفاظت کرد. واقعا همینطور است.»

اسکورسیزی که یک کاتولیک متعهد اما در عین حال گرفتار تضاد است، افتخار به نمایش گذاشتن «سکوت» را در واتیکان و ملاقات کردن با پاپ را داشت، برخوردی که گفت در ابتدا کمی عجیب بود، چون باید پروتکل های پیچیده ای را پشت سر می گذاشت تا با او ملاقات کند، اما وقتی وارد اتاق شد «بسیار غیررسمی و فرح بخش» بود. اسکورسیزی دو هدیه به پاپ داد که یکی از آن ها تصویر «مریم مقدس برف ها» بود که برای مسیحیان ژاپنی حائز اهمیت است، در مورد اینکه فیلم چطور ساخته شد با او صحبت کرد، او را این داستان سرگرم کرد که اندرو گارفیلد ۳۶ روز برای آمادگی فیلم در قرارگاه یسوعی ها سکوت اختیار کرد و پاپ هم خانواده او را برکت داد.

این ملاقات پیش از اینکه پاپ فیلم را ببیند صورت گرفت، اما اسکورسیزی بعدها از طریق کشیش هایی که با آن ها در تایپی ملاقات کرده بود متوجه شد که پاپ ظاهرا «خیلی از فیلم خوشش آمد» که چیزی بود که این کارگردان می گوید به خاطر آن «بسیار خوشحال» شد (و احتمالا خیالش هم حسابی راحت شد).

فیلم های مارتین اسکورسیزی به بررسی مسایل بزرگ زندگی می پردازند، اما اگر حس آموزشی ندارند یا اینکه یک ایستایی واضح اخلاقی به خود گرفته اند، احتمالا به خاطر این است که به غیر از اینکه نمی خواهند یک رقابت هنری به سمت پایین به وجود بیاورند، او ادعا نمی کند که تمام جواب ها را می داند.

او پیش از این به نیویورک تایمز گفته بود «می گویم که در آثارم تلاش کرده ام که متوجه بشوم زندگی را چطور باید پشت سر گذاشت، سعی کردم کشف کنم که موجودیت ما واقعا چیست و معنی اش چیست» و به صورت ضمنی اشاره کرد که این جستجو هرگز واقعا به پایان نمی رسد.

آزمایش های هستی شناختی وقتی آدم فیلم می سازد بسیار پیچیده تر و بامسئولیت تر می شوند، بنابراین باید باور کنید که اسکورسیزی در مورد جستجو و علاقه اش برای بهتر بودن کاملا جدی است. شاید وقتی بحت تعیین کردن معنی در زندگی می شود هیچ کس نمی تواند یک پاسخ قطعی بدهد، اما در دنبال کردن این پاسخ، تزکیه روح و آموزش روحی وجود دارد.

«سکوت» پروژه وسواسی اسکورسیزی 

اسکورسیزی می گوید: «به نظرم همینطور است. الان ۳۵ تا ۴۰ سال است که دارم کاری را می کنم که واقعا می خواستم بکنم… انتظار یک پاسخ را ندارم، اما همه چیز در مورد پروسه عمیق تر رفتن است، پیدا کردن اینکه در داخل شما به عنوان یک فرد چه چیزهای دیگری وجود دارد، و اینکه از نظر سود رساندن به اطرافیان تان چه کارهای دیگری می توانید انجام بدهید.»

درست همانطور که زمان می تواند به تدریج چوب را خم کند، می تواند بینش ما را هم با بالاتر رفتن سن تغییر بدهد و این یک حادثه نیست که بعد از سال ها کشتی گرفتن سر فیلمنامه «سکوت» با نویسنده دیگر آن جی کاکس، اسکورسیزی حالا که ۷۴ سال دارد توانست اخیرا آن را بسازد. او در مورد سن به عنوان یک فاکتور می گوید: «کاملا. بله، شکی در این نیست. تغییرات در زندگی شخصی ام، اینکه والدین می میرند و آدم باید به نحوی جای آن ها را بگیرد، فرزندان، روابط، تمام این چیزها، پویایی های کاری که دارید می کنید، تغییرات در صنعت فیلم، اینکه بیرون باشید و بعد به نحوی مجبور باشید دو سه بار دوباره به داخل برگردید… به نحوی فیلم ها وارد این مسئله می شوند به جای اینکه برعکس باشد. فقط می خواهم بگویم چه چیزی نظر من را جلب می کند و فکر می کنم به عنوان یک فرد می توانم تا چه حد رشد کنم و فیلمسازی ای که به آن مربوط است را نشان بدهم. نمی گویم موفق شده ام، فقط باید این کار را می کردم.»

او می گوید این علاقه چیزی است که «در نقطه مقابل سبک فیلم هایی قرار دارد که امروز ساخته می شوند»، فیلم هایی که «اغلب بسیار پر سر و صدا و بسیار سریع هستند»، البته اقرار می کند که خیلی از فیلم های جدید را تماشا نمی کند. با این حال فیلم بعدی او یعنی «مرد ایرلندی» بسیار بیشتر شبیه یک فیلم اصیل اسکورسیزی به نظر می رسد و مسلما جذبه عامه هم دارد. این پروژه که اقتباسی است از کتاب غیرداستانی «شنیدم خانه رنگ می کنی» نوشته چارلز برنت، داستان فرنک شیران آدمکش مافیایی دهه ۱۹۵۰ را تعریف می کند، از طریق نت فلیکس منتشر می شود و سه گانه غیرقابل مقاومت رابرت دنیرو، آل پاچینو و جو پشی در آن نقش آفرینی می کنند. عنصری که در ماجرای شیران بسیار قابل توجه به نظر می رسد، خدمت او در جنگ جهانی دوم است که طی آن او جرایم جنگی بسیاری اغلب به دستور مافوق هایش مرتکب شد، حسش نسبت به مرگ تغییر کرد و در نهایت به یک آدمکش پول بگیر موفق و با اراده بدل شد.

اسکورسیزی از جذب شدنش نسبت به این پروژه می گوید: «خب این مسئله، و اینکه چه چیزی باعث می شود آن ها یک قاتل حرفه ای بشوند، در مورد عشق، خیانت، افسوس و ناراحتی و تراژدی ای است که در نهایت منجر به آن نوع زندگی می شود. در مورد عطوفت هم هست، هنوز نمی دانم چیزی از آن در فیلم وجود خواهد داشت یا نه، شاید باشد.»

این برای اسکورسیزی مسئله ای آشنا است. آیا «مرد ایرلندی» هم قرار است از نظر لحن به «رفقای خوب» و دیگر فیلم ها شباهت داشته باشد؟ او می گوید: «به نظرم این متفاوت است. اقرار می کنم که «رفقای خوب» و «کازینو» هم یک نوع سبک خاص دارند که من برای شان خلق کردم و در این فیلمنامه هم حضور دارد. سر هم کردن «رفقای خوب» به نحوی از قبل انجام شده بود و بعضی مواقع با سرعت زیاد پیش می رفت، چون حس می کردم همه کارها را از نظر حرکت دوربین و تدوین و این نوع چیزها انجام داده ام. سبک فیلم، کات ها، فریز کردن فریم، همه این ها از قبل برنامه ریزی شده بود اما اینجا مسئله کمی متفاوت است.»

او اضافه می کند: «در این فیلم آدم ها هم کمی مسن تر هستند، مسلما بیشتر در مورد نگاه به گذشته است، نگاهی به انتخاب هایی که فرد کرده و چطور زندگی اش را شکل داده است.»


منبع: برترینها

خواندنی ها با برترین ها (۱۲۴)

برترین ها – محمودرضا حائری: در این شماره از خواندنی ها با مجموعه ترانه های سیمین بهبهانی، رمانی از ادبیات ارمنستان، زندگی نامه ی بالزاک و… آشنا شوید.

پرده پنهان- آشکار (مجموعه ترانه)

  • سیمین بهبهانی
  • انتشارات نگاه
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (124)

این نکته هم شایان توجه است که زنده‌یاد سیمین بهبهانى پیرامون سیصد و پنجاه ترانه سروده، اما در نگاهداشت آن‌ها کوششى به کار نبسته، از آن رو که، به گفته‌ى خودش، در ترانه‌سرایى تفننى کار کرده و آن را به عنوان شعر قبول نداشته است.

در مجموعه‌ى پیش رو، تنها ترانه‌هایى را آورده‌ایم که شاعر خود به گوش خویش شنیده و اصالت آن‌ها را تأیید کرده است. امیدواریم تلاش ما براى گروه کردن این سروده‌ها در حافظه‌ى تاریخى و فرهنگ ملى‌مان به یادگار بماند.

من، هیچ‌گاه، به‌صورت یک هنر جدّى بر ترانه‌سرایى نگاه نکرده‌ام. تأثیر این کار را، اما، در حدّ یک ورزش ذهنى، براى واژه‌یابى انکار نمى‌کنم «شعر را به تمهید الهام و بى‌بهانه مى‌سرایم، اما ترانه را به سفارش آهنگ‌ساز و همخوان با آهنگ و خواست او مى‌سازم.»


زندگی بر شاهراه قدیم رم

  • واهان توتوونتس
  • ترجمه ی آندرانیک خچومیان
  • نشر چشمه
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (124)

زندگی بر شاهراهِ قدیم رم یکی از مشهورترین آثار ادبیاتِ ارمنستان است از نویسنده‌ی نمادینِ این کشور واهان توتووِنتس. این نویسنده سال ۱۸۸۹ به دنیا می‌آید و سالِ ۱۹۳۶ از دنیا می‌رود. او در عمر نه‌چندان طولانی‌اش داستان‌ها و رمان‌هایی می‌نویسد که در زبان ارمنی و ادبیاتِ این کشور جایگاهی ویژه دارند. داستان‌های به‏هم‌پیوسته‌ی کتابِ زندگی بر شاهراهِ قدیمی رم از نمونه‌های درخشان اویند که درشان می‌توان اتوبیوگرافی نویسنده را نیز شاهد بود.

کتاب در فضایی کوچک با آدم‌هایی از هر قشرِ می‌گذرد، آدم‌هایی که گاهی رفتارهای‌شان طنزِ گوگول را به یاد می‌آورد و گاه حکایت‌گویی‌های شخصیت‌های چخوف را. هر چند توتووِنتس با زبانی شیرین و مملو از طنز این قصه‌ها را به‏هم پیوند می‌زند، ما شاهدِ نگاهِ غمناکِ او نیز هستیم به آن‌چه در حالِ تحقق است.

به التهاب در جوامعِ اقلیت سال‌های آغازینِ قرنِ بیستم و عوض‌ شدنِ روزگار که هر کدامِ شخصیت‌های او وجهی از آن را درک می‌کنند. اما زبانِ روان و فضای مملو از طنز و شوخی داستان‌ها باعث شده این کتاب یک اثرِ دلنشین باشد برای تمامی خوانندگانش. کتاب را آندرانیک خچومیان بی‌واسطه از زبانِ ارمنی به فارسی بازگردانده است. درکِ این کتاب می‌تواند لحظاتی جذاب را برای مخاطبش رقم بزند. داستانِ پسری میانِ جمع…


پرومته- زندگی بالزاک

  • آندره موروآ
  • ترجمه ی شهلا خسروشاهی
  • انتشارات صدای معاصر
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (124)

در این اثر، آندره موروا می‌کوشد تا به بررسی همه‌جانبه‌ای دست بزند. مقصود آن است که نویسنده کمدی انسانی هم در لحظات اوج آفرینندگی نشان داده شود و هم در لحظاتی که چون دریانوردی سرمست به روی سنگفرش بندر پا می‌گذارد. کردارها و اندیشه‌ها و دیدارهای انوره دو بالزاک با تأثیر متقابل بی‌وقفه‌آی آثار او را پرورده‌اند.

البته گاهی چه بسا جوش دادن هنرمندی جهان آفرین با مرد درشت‌اندام بشاشی که از بازی با جناسهای لفظی خوشش می‌آید دشوار بنماید. آنچه موروا در نظر دارد همانا «بررسی اجمالی پاره‌ای از جنبه‌های این کیمیاگری اسرارآمیز است». کتاب او به چهار بخش تقسیم می‌شود.

درنخستین بخش («صعود») نویسنده شهر تورِ دوران کودکی بالزاک، یعنی تورِ بوناپارت را بررسی می‌کند و سپس به فیلسوف زودرس مدرسه مذهبی واندوم می‌پردازد که لوئی لامبر بعدی را در وجودش بازمی‌شناسیم.

در دوره بازگشت سلطنت (۱۸۱۴-۱۹۳۰) تمامی خانواده بالزاک در محله ماره پاریس مستقر می‌شوند، و این دوره کارآموزی نویسنده نابغه در میان خواهر و مادری بسیار مهربان است. نخستین رمانهای او مصادف با ملاقات خانم دو برنی (۳) است. مگر بالزاک نمی‌گفت: «من دو سودا بیش در سر ندارم: عشق وافتخار.»

افتخار؟ هنوز موعدش فرانرسیده است؛ فعلاً باید به کار بسنده کرد. بالزاک مرد عمل نیست مگر در عالم پندار و اقداماتش اغلب با شکست روبرو می‌شود. باید منتظر سال ۱۸۲۹ و رمان شوانها بود. از این پس به بخش دوم می‌رسیم: «افتخار». افتخاری آمیخته به تلخیهای بسیار…


گفتگوهای فلسفی

  • رابرت ام. مارتین
  • ترجمه ی راضیه سلیم زاده
  • انتشارات ققنوس
  • چاپ اول: ۹۵
 خواندنی ها با برترین ها (124)

رابرت ام. مارتین نویسنده کتاب مسائل فلسفه را در قالب دیالوگ به شیوه‌ای نوشته است که به نظر خواننده جذاب باشد و او را درگیر کند. خواندن این کتاب ابزاری عالی است برای نوآموزان فلسفه که زمینه لازم برای مطالعه بیشتر را فراهم می‌کند و همین‌طور مباحثه استدلالی جدلی را که برای روش فلسفی ضروری است به صورتی بسیار زنده و شفاف به تصویر می‌کشد.

در این کتاب استدلال‌های خیلی زیادی می‌بینید، که تقریباً برای همه‌شان نقدی آمده است. بخش زیادی از جذابیت فلسفه به خاطر دیدن استدلال‌های مبتکرانه‌ای است که فیلسوف‌های بزرگ ساخته‌اند. شما وقتی در خواندن این کتاب موفقید که به فهم درستی از تمام مسائل، تمام جواب‌های داده‌شده به آن‌ها، و تمام استدلال‌های موافق و مخالف برسید.


داریوش در سایه ی اسکندر

  • پیر بریان
  • ترجمه ی ناهید فروغان
  • نشر ماهی
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (124)

پی‌یر بریان، از برجسته‌ترین پژوهشگران تاریخ باستان، در این اثر سترگ به سراغ پادشاهی رفته است که بسیار نام او را شنیده‌ایم اما بسیار کم از او می‌دانیم. او به سراغ داریوش سوم رفته است، شاه بی‌تخت، بی‌سکه و بی‌گور. بریان با غور در منابع اروپایی، از آثار یونانی و رومی تا جدیدترین پژوهش‌ها، و نیز پژوهش در منابع ایرانی کوشیده است غبار فراموشی را از چهره‌ی واپسین شاه هخامنشی بزداید.

مجله اینترنتی
برترین ها» از تمامی ناشران، نویسندگان، مترجمان، منتقدان و علاقه مندان به
حوزه نشر و کتاب دعوت می نماید مطالب خود را در حوزه معرفی و یا نقد و
بررسی کتاب به آدرس زیر ارسال نمایند:

Bartarinha.editorial@gmail.com

همچنین
برای ارتباط و هماهنگی های لازم می توانید با شماره ۲۳۰۵۱۴۹۲ تماس بگیرید.
منتظر پیشنهادات و انتقادات سازنده شما عزیزان می باشیم.


منبع: برترینها

محکومیت توهین فیلمساز سفارشی‌کار

گروه هنری: خانه موسیقی بیانیه‌ای را درباره دوازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری و در محکومیت به توهین بی‌ادبانه یکی از فیلمسازان دلواپس و سفارشی‌کار علیه استاد آواز ایران منتشر کرد.


 
در این بیانیه آمده است:
عرصه فرهنگ و هنر، عرصه ادب، احترام و تعامل است و از اصول اولیه فعالیت در این حوزه، حفظ شوؤن فرهنگی و تلاش برای اعتلا و ارتقای سطح فرهنگ و ادب جامعه است؛ جای شگفتی است که فردی منتسب به فرهنگ و هنر با ادبیاتی دور از شان و شخصیت هنری در مورد اسطوره آواز و یکی از مفاخر ملی ایران سخنانی سخیف به کار می‌برد. لازم به یاد آوری است که پس از پیروزی انقلاب شکوهمندی که خاستگاهی فرهنگی داشت انتظار مردم این بود که سیاست و سیاستمداران‌مان فرهنگی شوند اما متاسفانه شاهد هستیم که به‌جای آن فرهنگ ما سیاسی و هنرمندان ما سیاست‌زده شده‌اند. خانه موسیقی ضمن محکوم کردن اینگونه رفتار و گفتار زشت و ناپسند امیدوار است تا جامعه فرهنگ و هنر ایران همگام با دیگر اقشار مختلف با حضور گسترده پای صندوق‌های رأی در روز جمعه ٢٩اردیبهشت با انتخاب نامزد اصلح و اخلاق‌مدار ضمن پاسخ معنادار به اینگونه هتک حرمت‌ها یکبار دیگر آینده‌ای روشن و درخشان را برای ایران زمین رقم بزنند.


منبع: بهارنیوز

کیارستمی به ما «جهان‌بینی» آموخت

یکتا درویش که به تازگی آثار ویدئوآرت، اینستالیشن و عکــس هـایش را در نمایشگاهی با نام «دیلیت» به نمایش گذاشته، فارغ التحصیل سینما و از جمله شاگردان استاد کیارستمی است. او پیش از این چندین نمایشگاه ویدئوآرت، مجسمه‌سازی و همچنین مجسمه‌های پوشیدنی را در کارنامه خود دارد و این اولین نمایشگاه انفرادی اوست. در رزومه درویش، ساخت چند فیلم کوتاه و مشارکت در ساخت چند فیلم مستند و نیز شرکت در کارگاه‌های پرویز تناولی نیز به چشم می‌خورد.
***

اگر بخواهید درباره نمایشگاه‌تان توضیحی به مخاطب بدهید، چه می‌گویید؟
این نمایشگاه مجموعه‌ای از ویدئو آرت و اینستالیشن و عکس‌های زیادی  است که به شیوه چیدمان  در معرض عموم قرار گرفته است. ایده این نمایشگاه سه سال پیش در ذهنم شکل گرفت و رفته رفته ویدئوها را ضبط کردم. مدتی روی ایده کار کردم و به نحوه چیدمان  اجرای آن در نمایشگاه هم فکر کردم تا اینکه به این نتیجه رسیدم به شیوه‌ای که امروز در گالری «ژاله» نمایشگاه را برگزار کرده ایم، اجرا شود.

ایده نمایشگاه از کجا آمد و شیوه اجرا به چه شکل پیش رفت؟
من خودم هیچ وقت دغدغه عکس سلفی گرفتن نداشتم و به همین دلیل اشتیاق دیگران به عکس گرفتن از خود، برایم عجیب بود. شما اگر به آدم‌ها نگاه کنید می‌بینید که وقتی بیکار می‌شوند یا خلوت می‌کنند، از خودشان عکس می‌گیرند. این موضوع هیچ وقت دغدغه من نبوده است. البته من از عکس‌های خودم خوشم نمی‌آید. این ایده وقتی در ذهنم شکل گرفتم با افراد مختلف درباره آن صحبت کردم و عکس‌های مختلف پروفایل‌ها را بررسی کردم. شاید بتوان گفت ما آدم‌ها فکر می‌کنیم چیزی در درون خودمان هست که دیگران آن را نمی‌بینند و سعی می‌کنیم با سلفی گرفتن آن وجه را پیدا کنیم. من در این کارم، از ۳۰ نفر خانم خواستم تا از خودشان سلفی بگیرند و همزمان از آنها فیلم گرفتم و حاصل کار درنمایشگاه به نمایش درآمد. عکس‌ها نتیجه سلفی گرفتن سوژه‌ها بود که روی دیوار نصب شدند و بخشی از آنها که روی زمین چیدمان شده اند، همان عکس‌های دیلیت شده‌ای است که خودشان تصمیم گرفتند آنها را کنار بگذارند. عکس هایی که گاه بسیار خوب هم هستند اما آنها دوست‌شان نداشتند.

چرا اسم نمایشگاه را «دیلیت» گذاشتید؟ به نظرتان این بخش حذف شده، بخش مهم‌تر ماجراست؟
نمایشگاه توجه دادن مخاطب به آن وجهی است که آدم‌ها دوست ندارند به دیگران نمایش بدهند و آن را دیلیت می‌کنند. خیلی برایم جالب بود که آدم‌ها عکس هایی را کنار می‌گذارند که شاید خیلی هم خوب هستند. فکر می‌کنم دیلیت کردن خیلی شهامت می‌خواهد و قصد دارم نگاه همه را به این وجه جلب کنم. در چیدمان نمایشگاه هم، طوری فضا را طراحی کردیم که هر کسی که وارد می‌شود وارد یک فضای خالی و تاریک بشود، هر تصوری دارد را از ذهن دیلیت کند و بعد وارد گالری بشوند. در آخر هم دوباره باید به همان اتاق تاریک برگردند و یک حس حذف شدن و دیلیت شدن را تجربه کنند. امیدوارم بتوانم این حس را منتقل کنم.

ایده تان خیلی خلاقانه به نظر می‌آید. چقدر آن چیزی که در ذهن داشتید با اجرای ایده تان تفاوت پیدا کرد؟ ارتباط مخاطب با نمایشگاه خوب بود؟
زمانی که ایده به ذهنم رسید، می‌خواستم ویدئو آرت باشد و عکس و چیدمانی نداشته باشد. بعد دیدم که فقط ویدئو آرت جواب نمی‌دهد و صدا و چیدمان هم به کار اضافه کردم و در اجرا کامل‌تر شد. این اولین نمایشگاه انفرادی من است و انتظار نداشتم با توجه به این که نمایشگاه همزمان با مناظره‌ها و انتخابات بود، از آن استقبال شود ولی نمایشگاه خوب دیده شد.
نمایشگاه شما همان طور که از هنر «نیو‌مدیا» برمی آید، تلفیقی از چند هنر با نگرشی جدید است که بی شباهت به آثار استاد کیارستمی و نگاه مینی مال او نیست. فکر می‌کنید به عنوان شاگرد کیارستمی، چقدر از او تاثیر گرفته اید؟
من هشت سال پیش در دوره‌های فیلمسازی ایشان شرکت کردم و با توجه به سفرها و برنامه‌های کاری ایشان، این دوره‌ها خیلی طولانی می‌شد و زمان بیشتری ما در ارتباط با فضای کلاس و روش تدریسی ایشان قرار می‌گرفتیم. من با اینکه سینما خوانده‌ام اما زمانی که به کلاس‌های کیارستمی رفتم، نگاه دیگری به سینما پیدا کردم زیرا  زندگی را جور دیگری دیدم. ویدئو آرتی که من در این نمایشگاه انجام دادم، نتیجه دوره‌ای بود  که سر کلاس کیارستمی گذراندم. ما در کلاس‌های آقای کیارستمی، سینما یاد نمی‌گرفتیم، ما جهان بینی یاد می‌گرفتیم و چگونه به دنیا نگاه کنیم. هنر ایشان این بود که به شاگرادنش می‌آموخت از دریچه نگاه خودشان به دنیا نگاه کنند و کلاس‌های ایشان خیلی به من کمک کرد. می‌توانم بگویم که این نمایشگاه من متاثر از شیوه و نگاه کیارستمی است. هر کسی که از نمایشگاه بازدید کرد، گفت که این نمایشگاه نگاهی شخصی دارد و به نظرم کیارستمی به من آموخته است که نگاه خاص خودم را داشته باشم و کپی برداری نکنم.

کیارستمی چطور به شما کمک می‌کرد تا نگاه خودتان را به دست بیاورید؟
اصرار ایشان همیشه بر این بود که به خودتان نگاه کنید و آن چیزی که در درون خودتان است را بیابید و ببینید. به نظرم این نوع نگاه مهم‌ترین ویژگی است که باید یک آرتیست یاد بگیرد و خودش را پیدا کند.
واقعا کیارستمی در این زمینه متخصص بود و خودش هم نگاه و روشی متفاوت و منحصر به فرد در سینما و دیگر هنرهایش داشت. موافقم و معتقدم منتقدین به اشتباه نقد می‌کردند که شاگردان او شبیه او می‌شوند. در صورتی که این طور نبود و او سعی می‌کرد که هر یک از ما دید شخصی خودمان را پیدا کنیم. به نظرم دید شخصی داشتن، تقلید از شیوه کاری ایشان نیست.

کیارستمی آدم چند وجهی‌ای بود و در چند هنر برجسته بود. نمایشگاه شما هم مجموعه و تلفیقی از چند هنر است. آیا به دلیل تاثیر از کیارستمی شما به این شیوه کاری متمایل شدید یا این علایق و چند وجهی بودن در شما وجود داشت و به این دلیل با آثار و تدریس کیارستمی ارتباط برقرار می‌کردید؟
این ویژگی حتما در من وجود داشته است چون من با اینکه فارغ‌التحصیل سینما هستم، در زمینه هنرهای تجسمی هم دوره گذرانده‌ام و شاگرد استاد تناولی بوده‌ام و شاید اگر این دو هنر را جداجدا در نظر بگیرید، به هم ارتباطی نداشته باشند. همچنین من دوره‌های تاریخ هنر معاصر را هم گذرانده‌ام و معتقدم همه هنرها به هم مرتبط اند. خیلی مشتاقم که هنرهای مختلف را  تجربه کنم ولی فکر می‌کنم تاثیر کیارستمی در‌تربیت این ویژگی من، این طور بوده است که هیچ چیزی نمی‌توانست او را در بیان افکار و ایده هایش محدود کند. اواز همه رسانه‌ها برای انتقال دیدگاهش بهره‌می‌گرفت و خودش را به سینما محدود نمی‌کرد و به خوبی این شیوه را به ما یاد داد. به طور مثال وقتی آقای کیارستمی در بیمارستان بستری بودند، ما تصمیم گرفتیم بر اساس فیلم «زندگی و دیگر هیچ» ساخته ایشان، فیلم هایی بسازیم از خود کیارستمی که متاسفانه ایشان را خیلی زود از دست دادیم ولی من این فیلم را با مادربزرگم ساختم. در ابتدا قصد داشتم فیلم را با دوربین حرفه‌ای بسازم اما در نهایت به این نتیجه رسیدم که اگر فیلم با موبایل ساخته شود، حس مطلوبی که می‌خواستم بهتر منتقل می‌شد. این درس بزرگی بود او به من یاد داد که خودم را محدود نکنم و فراتر از قاعده‌های موجود فکر و عمل کنم. او به ما یاد داد که ایده مان را مجسم کنیم و آن را پرورش بدهیم و بعد برای آن ابزار انتخاب کنیم. در  نمایشگاه «دیلیت» هم من برای ارائه ایده‌ها و افکارم خودم را محدود نکردم و از همه هنرها بهره گرفتم.


منبع: بهارنیوز

کشف استعدادها هدف ماست

محمد رضا سلطانی، مدیر گالری «ژاله» درباره رویکرد گالری ژاله در گفتگو با «بهار» گفت: «توجه ما بیشتر به هنر معاصر و نیو مدیا است و از کارهای این چنینی استقبال می‌کنیم که شامل ویدئو آرت، اینستالیشن و عکس باشد. البته این نوع از نمایشگاه از نظر برگزاری و چیدمان، اجرای سختی داشت ولی این فضا در اختیار آرتیست قرار دادیم و همه تلاش مان را کردیم که به بهترین شکل برگزار شود.»
وی در ادامه با اشاره به همزمانی افتتاحیه با مناظره ابراز خوشحالی کرد: «با وجود این از نمایشگاه به خوبی استقبال شد و بازدید تا آخرین دقایق برقرار بود و هم ما و هم آرتیست راضی بودیم.»

مدیر گالری «ژاله» در پاسخ به این سؤال که آیا نمایشگاه قابل توجه بود یا چون خانم درویش شاگرد کیارستمی است، نمایشگاه مورد استقبال قرار گرفت؟ ، گفت: «نمایشگاه که آثار خوبی را به نمایش می‌گذارد. قطعا این که ایشان از شاگردان کیارستمی است در بازتاب آن بی تاثیر نبود اما به نظرم معرفی کار خیلی خوب و حرفه‌ای انجام شد و اگر این نمایشگاه جای دیگری بود که اطلاع رسانی درستی درباره آن صورت نمی‌گرفت، به خوبی الان دیده نمی‌شد.»
وی در ادامه افزود: «به صرف این که یکتا درویش شاگرد، استاد کیارستمی هستند یا نمایشگاه، متفاوت است، مورد استقبال قرار نگرفت. نمایشگاه‌های متفاوت بسیاری در گالری‌های شهر به نمایش گذاشته می‌شوند ولی سعی ما این بوده است که معرفی و پرزنت نمایشگاه «دیلیت» به نحو احسن صورت بگیرد و به خوبی در معرض دید  علاقه مندان قرار گرفت.»  سلطانی در واکنش به این سؤال چرا رویکرد گالری به سمت هنر مدرن و نیو مدیاست آیا فکر می‌کنید هنر آینده از آن این هنر است؟ ، اظهار داشت: «هنر آینده فقط منوط به نیو مدیا نیست و قصد نفی دیگر هنرها را نداریم اما معتقدیم که مدیاهای جدید اثر بیشتری بر مخاطبین دارند. باید مدیا و هنرهای جدید به همه معرفی شود و چه بسا خیلی دیر هم این اتفاق در ایران در حال رخ دادن است.»

وی با اشاره به سختی اجرای این نوع از نمایشگاه‌ها گفت: «این نوع نمایشگاه‌ها ساده نیستند و اجرای آن سخت است و هم بسیار پر هزینه اند. با این حال به نظرم گالری‌ها باید به این سمت پیش بروند و توجه بیشتری به این هنر نوین داشته باشند. در این نوع نمایشگاه‌ها در طول روزهای برگزاری باید مراقبت زیادی صورت بگیرد تا به مانند روز افتتاحیه برگزار شود و همه چیز در جریان باشد که این برای گالری دردسرآفرین است و مثل نصب کردن تابلوها روی دیوار نیست.»

مدیر گالری «ژاله» درباره شیوه برگزاری مدرن گفت: «از طریق هنر نیو مدیا می‌توانیم با گالری‌های حرفه‌ای دنیا رقابت کنیم و ضمنا این نوع نمایشگاه زبان بصری بهتری دارند و روی مخاطب اثرگذارترند. ضمن اینکه هنرمندان هم بهتر می‌توانند حرف خود را منتقل کنند.»وی همچنین افزود: «بهتر است گالری‌ها از شیوه کلاسیک دور شوند و وارد اجراهای مدرن‌تر و به روز‌تر شوند و رویکرد قدیم را متحول کنند. فکر می‌کنم همچنان خیلی از گالری ها، این نوع اجراها را سخت می‌پذیرند یا هزینه زیادی را طلب می‌کنند.» لازم به ذکر است علاقه مندان می‌توانند از نمایشگاه «دیلیت» ، هر روز تا ۱ خردادماه بین ساعت ۱۵ تا ۲۱بازدید فرمایند. گالری «ژاله» در خیابان ایرانشهر، کوچه نوشهر، پلاک ۳واقع شده است.


منبع: بهارنیوز

تجلیل از فردوسی کمترین وظیفه ماست

معاون رئیس‌جمهور در حاشیه آیین بزرگداشت فردوسی در دانشگاه فردوسی مشهد گفت: محدود کردن شخصیت بزرگی مثل حکیم ابوالقاسم فردوسی به وجوه ادبی و تاریخی نوعی محصور کردن نگاه به یک بعد از ابعاد وجودی این شخصیت بزرگ و تاثیرگذار است. او افزود: این حکیم بزرگ و فرزانه در ابعاد مختلفی دارای آثار ماندنی است که تنها یکی از آنها موضوع زبان و ادبیات فارسی است که بیشتر مورد توجه قرار گرفته و از این جهت بیشتر بر روی آن تاکید شده است. نوبخت تصریح کرد: اگر امروز همه سازوکارهای تربیتی ما به‌خصوص در زمینه آموزش و پژوهش به احیای این فرهنگ و ترویج آن معطوف شود به‌خصوص در دوره‌ای که ما در زمانه پساجهانی شدن قرار داریم بالطبع توانسته‌ایم به نحو شایسته‌ای از فرهنگ و تمدن خود پاسداری و نگهبانی کنیم و در برابر هجمه و هجومی که به جبر زبان پیش می‌آید این‌گونه خود را تامین و بیمه کنیم.

معاون رئیس‌جمهور بیان کرد: یکی از رویکردهای فرهنگی دولت توجه به فرهنگ ایرانی و اسلامی است و شاهنامه نمودی از فرهنگ ایرانی و اسلامی محسوب می‌شود؛ از همین رو بنده بر خود فرض دانستم که به عنوان مسئول برنامه‌ریزی کشور حتما در این مراسم شرکت کنم و از فعالیت‌های خوب و برجسته‌ای که در این زمینه صورت گرفته است تقدیر و تشکر و به عنوان خادم مردم از فعالان عزیز این عرصه تجلیل کنم.


منبع: بهارنیوز

برندگان بفتای تلویزیونی را بشناسید

برندگان بخش تلویزیونی جوایز مهم بفتا ۲۰۱۷ معرفی شدند.

در مراسم معرفی برندگان و اعطای جوایز «بفتا»ی تلویزیونی، سریال «دره خوشبختی» بهترین سریال درام شناخته شد و جایزه بخش بین‌المللی به سریال «مردم علیه او.جی. سیمپسون: داستان جنایی آمریکایی» تعلق گرفت.

به گزارش ایسنا، «بی.بی.سی» نوشت: در بخش بهترین سریال درام آثاری چون «جنگ و صلح»، «دورل‌ها» و «تاج» نامزد شده بودند. از رقبای «او.جی سیمپسون» هم می‌توان به «چیزهای عجیب‌تر»، «شبِ…»، «شفاف» اشاره کرد.

این در حالی بود که پیش‌بینی می‌شد سریال «تاج» با پنج نامزدی، بیش از دیگر سریال‌ها جایزه ببرد. این اثر که درباره دوران حکومت «الیزابت» دوم در انگلستان ساخته شده، در بخش‌های بهترین بازیگر نقش اول زن و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد و زن برای کسب «بفتا» کاندید شده بود. این مجموعه تلویزیونی به کارگردانی «پیتر مورگان»، در بخش بهترین سریال درام نیز به مرحله نهایی راه پیدا کرده بود.

دو سریال «دره خوشبختی» و «Fleabag»  در سه بخش نامزد شده بودند. در زمان اعلام نامزدهای «بفتا» ۲۰۱۷ هم با کمال تعجب مشاهده شد مجموعه‌های پرطرفداری چون «بازی تاج و تخت»، «جنگ و صلح» و «مدیر شیفت شب» تنها در یک بخش برگزیده شدند.

«بفتا»ی بهترین مینی‌سریال به «گنجینه ملی» اعطا شد که برای کسب این جایزه با آثاری چون «تاج توخالی: جنگ رزها» «راز» و «شاهد اعدام» رقابت کرده بود.

«سارا لانکاشایر» برای بازی در سریال «دره خوشبختی» به عنوان بهترین بازیگر زن نقش اصلی شناخته شد. «کلر فوی»، «جودی کامر» و «نیکی آموکا ـ برد» رقبای او برای کسب این جایزه بودند.

در بخش بهترین بازیگر مرد نقش اصلی نام «عادل اختر» به عنوان برنده اعلام شد. بازیگر سریال «پدرم مرا کشت» با هنرپیشه‌هایی چون «بندیکت کامبرباچ»، «بابو کیسی» و «رابی کلترین» رقابت کرد.

«وونمی موساکو» برای بازی در «دامیلولا، پسر دوست‌داشتنی ما» و «تام هولندر» بازیگر سریال «مدیر شیفت شب» عنوان بهترین بازیگر نقش مکمل زن و مرد «بفتا» ۲۰۱۷ را کسب کردند.


منبع: عصرایران

موزه برتر انتخاب می شود

نشست خبری روز جهانی میراث فرهنگی روز بیست و چهارم اردیبهشت ماه در ساختمان کمیته امور موزه های ایران(ایکوم) برگزار شد. دراین برنامه سیداحمد محیط طباطبایی مدیر ایکوم ایران گفت: در روز سی و یکم اردیبهشت ماه با همکاری موزه ایران و به مناسبت هشتادمین سال تاسیس نمایشگاهی از ۸۰ اثر خاص موزه و نمایشگاه از آثار تاریخی و باستانی برگزار می شود.

وی گفت: در روز یکم خرداد کارگروه ایکوم در کاخ نیاوران با دعوت از همه دست اندرکاران موزه ها و نهادهای فعال در این حوزه برپا می شود. همچنین فعالیت های موزه های مربوط با کودکان نسبت به دوره های قبل مورد بررسی قرار می گیرد.

محیط طباطبایی افزود: بیست و ششم اردیبهشت ماه گالری ابزار نجوم کهن در موزه علوم و فناوری افتتاح می شود. در کاخ گلستان برنامه پاراتور معلولان توسط انجمن پاراتور ایران در روز دوم خرداد برگزار می شود. در کاخ گلستان نمایشگاهی از عکسهایی که ناصرالدین شاه گرفته شده است نمایش داده می شود. برگزاری مراسم روز جهانی موزه در خانه هنرمندان و انتخاب موزه های برتر در روز سوم خرداد برگزار خواهد شد.

مدیر ایکوم ایران افزود: روز چهارم خرداد در فضای کتابخانه ملی موزه فرهنگ فارس تشکیل می شود. در روز پنجم خرداد اختتامیه نمایشگاه هنرمندان خود آموخته به همراه سخنرانی های مرتبط آن در موزه ملی برگزار می شود این برنامه از بیست و هشتم اردیبهشت شروع شده و تا پنجم خرداد ماه ادامه خواهد داشت.

محیط طباطبایی ادامه داد: امسال کمیته ملی موزه های ایران در حوزه هایی که به آن اختصاص ندارد اما می تواند جزو وظایفش باشد ورود کرده است. ۲۷ گالری در تهران و شهرستانها نمایشگاهی با موضوع میراث فرهنگی و موزه در هفته موزه برپا می کند. ما می خواستیم ارتباط مستقیمی بین هنر معاصر و میراث فرهنگی برقرار کنیم. در این زمینه گالری های آرت سنتر، شیرین سیحون، فرهنگسرای نیاوران و موزه امام علی(ع) با ما همکاری کرده اند. کارگاه تاثیر میراث فرهنگی در هنر معاصر نیز توسط متخصصان ایتالیایی در کاخ گلستان یکم یا دوم خرداد ماه برگزار می شود.

احمد محیط طباطبایی ادامه داد: برای اینکه عدالت نسبی برقرار باشد، موزه ها را به دو قسمت عمومی و خصوصی و در سه سطح کوچک، بزرگ و متوسط تقسیم کردیم اما این شاخص بر مبنای وسعت نیست. امیدواریم یک روزی برسد که همه موزه ها در یک سطح باشند. ما نمی توانیم همه موزه داران را اجبار کنیم که در مسابقات ایکوم شرکت کنند. چون ما یک NGO  خصوصی هستیم.

وی در پاسخ به سوال مهر که پرسید چند موزه جزو ایکوم هستند گفت: همه اعضا می بایست حق عضویت ارزی بدهند. موزه های دولتی و عمومی از آنجایی که باید مصوبه ای برای پرداخت این حق عضویت داشته باشند و نتوانستند این را بگیرند تنها کارشناسانشان و روسای موزه ها عضو این انجمن شده اند نه خود موزه ها. حتی سازمان میراث فرهنگی نیز مدتی عضو ایکوم نبوده است چون مصوبه ای برای پرداخت عضویت ایکوم نداشت با این وجود ما دومین ایکوم در سطح جهان هستیم که تعداد  اعضایمان زیاد است و روسای آن دولتی نیستند. ما فضا را برای عضویت افراد باز گذاشته ایم. حتی دانشجویان نیز می توانند عضو ایکوم شوند.

محیط طباطبایی درباره اینکه تاکید بر خصوصی بودن ایکوم است اما اعضای شورای اصلی آن در سازمان میراث فرهنگی سمت دولتی دارند گفت: عضو اصلی من هستم آقای سیدمحمد بهشتی نیز اگرچه مسئولیت پژوهشگاه میراث فرهنگی را بر عهده دارد اما بازنشسته شده است. نهاد غیردولتی یعنی اینکه از جایی پول دریافت نکند. ایکوم ایران نیز از هیچ نهادی تامین مالی نمی شود، من حتی پول نداشته ام که به ماموریت های خارجی بروم به همین دلیل برای برخی این شائبه پیش آمد که چرا رئیس ایکوم هیچ وقت در مجامع جهانی حضور پیدا نمی کند. من اگر می خواستم به این ماموریت ها بروم باید از خودم هزینه می کردم. چرا زمانی که معاون سامان میراث فرهنگی بودم و شرایط برای سفر پیش می آمد و افراد دیگری را بجای خودم می فرستادم کسی از من ایراد نمی گرفت.

قلی نژاد از اعضای ایکوم ایران نیز گفت:  ما برنامه ای برای انتخاب موزه های برتر داریم، اسفند هر سال همه موزه های خصوصی و دولتی دعوت می شوند و چارچوب های انتخاب موزه برتر برای آنها تشریح می شود و نقطه نظرات آنان را که از سال های پیش گرفته بودیم در برنامه سال جدید اعمال خواهیم کرد. آنها در هر نشستی پیشنهادات خود را می دهند و از طریق سایت در گروهای ۱۱ گانه ثبت نام می کنند. این گروه ها با موضوعاتی از جمله شعار روز جهانی یا بقا و ادامه حیات، استاندارد سازی موزه، کودک و بازدید و خلاقیت و نوآوری تشکیل شده است. هر موزه دار فعالیت های خود را که مرتبط با هر یک از این گروه ها باشد انطباق داده و خود را کاندید می کند تا توسط داوران مورد بررسی قرار گیرد. این داوری ها از امروز آغاز شده و تا پس فردا ادامه خواهد داشت.

قلی نژاد گفت: داوران از اهالی موزه ها و پیشکسوت ها و همه نهادهای موزه داری دعوت شده اند. تاریخ داوری ها در روز آخر اعلام خواهد شد. امسال بیش از ۵۰ داور داریم، ۶۰ موزه در مرحله پایانی شرکت می کنند تعداد موزه های شرکت کننده نیز ۲۰ درصد افزایش پیدا کرده است.

قلی نژاد نیز در پاسخ به این سوال که چرا مدتهاست رئیس و اعضای شورای اصلی ایکوم تغییر نمی کنند بیان کرد: کسی خود را به جمع تحمیل نمی کند باید از اعضا پرسید که چرا همیشه تنها به چند نفر رای می دهند و به جوان ها رای نداده اند. ما در چارچوب مصوبات ملی عمل می کنیم در شورای بین المللی موزه ها اعلام کرده اند که قوانین این شورا تحت قوانین ملی است در کشوری مانند قرقیزستان یکنفر مسئول ایکوم آن کشور است که حقوق بگیر دولت است. ایکوم جهانی می گوید که تحت قوانین ملی عمل کنید نه بین المللی. اگر آقای محیط طباطبایی چندین سال است که در این سمت فعالیت می کند به خواست خودش نبوده است بلکه اعضا به او رای داده اند.


منبع: عصرایران