دردسر «دوباره ایران» برای اشرف زاده

روزنامه هفت صبح – احمد رنجبر:

پیگیری یک شایعه: ممنوعیت پخش آثار حجت اشرف زاده به خاطر خواندن آهنگ «دوباره ایران» در حمایت از حسن روحانی. ماجرا را از مرکز موسیقی صدا و سیما جویا شدیم و جواب شنیدیم این خبر صحت ندارد.

در روزهای داغ تبلیغات انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری یک آهنگ هیت شد و مورد استقبال هواداران حسن روحانی قرار گرفت: «دوباره ایران با صدای حجت اشرف زاده». در ستادها، ماشین ها و میتینگ های حسن روحانی این آهنگ مدام شنیده می شد و خیلی زود ورد زبان طرفداران حسن روحانی شد.

«دوباره ایران» اما «ظاهرا» برای خواننده اش دردسر ایجاد کرده است و براساس شایعه ها پخش صدای او در رادیو و تلویزیون ممنوع شده. شایعه ای که روز گذشته به شکل گسترده در کانال های تلگرامی می چرخید از این قرار است: «شنیده ها: در صدا و سیما به همه شبکه های رادیویی و تصویری نامه زدند که پخش هر آهنگی از حجت اشرف زاده- خواننده آهنگ دوباره ایران- ممنوع است.»

دردسر «دوباره ایران» برای اشرف زاده

ماجرای یک پیگیری

اگر حوصله خواندن خط به خط گزارش را ندارید همین ابتدا اصل نتیجه ای که برای اطلاع از صحت و سقم کسب کردیم را بدانید: «حجت اشرف زاده مجوز دارد.» این پاسخی است که در آخرین لحظه تنظیم گزارش، مرکز موسیقی صدا و سیما در اختیارمان گذاشت. پیش از آن اما جواب هایی که داده می شد، ظن مان را تقویت می کرد که صدای جناب اشرف زاده «واقعا» در صدا و سیما ممنوع شده. جزییاتش را در گزارش زیر می خوانید.

رییس جواب نداد

مطمئن ترین منبع برای اطلاع از صحت و سقم خبر، مرکز موسیقی صدا و سیما است. با مرکز تماس گرفتیم و جواب شنیدیم محمدباقر معلم (رییس مرکزی موسیقی صدا و سیما) مشغول جلسه است و قادر به پاسخگویی نیست. برای او پیامک فرستادیم که جواب نشنیدیم. قصدمان این بود درباره سیاست موسیقایی صدا و سیما هم حرف بزنیم که نشد.

به ویژه آنکه این مرکز در ایام تبلیغات انتخابات فعال بود و سیاست تهییجی در قالب آهنگ ها را دنبال می کرد. اصل پیامک مان به رییس مرکز موسیقی صدا و سیما این بود: «جناب معلم سلام رنجبر هستم خبرنگار روزنامه هفت صبح. درباره شایعه ممنوعیت پخش صدای حجت اشرف زاده از صدا و سیما به خاطر همکاری با ستاد آقای روحانی مصدع شدم. تمایل به پاسخ دارین؟» معلم پاسخ نداد اما همانطور که نوشتیم روابط عمومی مرکز موسیقی صدا و سیما تماس گرفت و تاکید کرد مجوز حجت اشرف زاده لغو نشده است.

دردسر «دوباره ایران» برای اشرف زاده

یک پاسخ مشکوک

اشاره کردیم که پرس و جوهای اولیه حکایت از صحت ممنوعیت پخش آهنگ های حجت اشرف زاده از رادیو و تلویزیون داشت. پاسخ یکی از مسئولان مرکز موسیقی صدا و سیما این شک را تقویت می کرد. وقتی با مرکز تماس گرفتیم و متوجه شدیم امکان گفت و گو با محمدباقر معلم وجود ندارد به یکی از مسئولان این مرکز حواله شدیم. البته نه اسمش را گفت و نه سمتش. برای ما اما پاسخ او اهمیت دارد: «طبق روال اگر خواننده ای ممنوع الصدا شده باشد نامه ای رسمی و به شکل مکتوب از سوی حراست صدا و سیما و مدیران بالادستی می آید اما هیچ اشاره کتبی و شفاهی در این باره تا این لحظه نشده است.»

تاکید روی «تا این لحظه» احتمال صحت خبر را تقویت می کرد. او پاسخ دیگری دارد که نکته اول را تلطیف می کند: «به نظر یک مقدار شیطنت شده چون فضای تلویزیون نسبت به دوره های پیش تلطیف شده است و سخت گیری های سابق وجود ندارد مگر جناح رو به رو برای تبلیغات سراغ فلان خواننده نرفت؟» منظور او امیر تتلو است که مصرانه تلاش می کرد نامه از او نبرد.

یک پاسخ شفاف

با حجت اشرف زاده هم تماس گرفتیم اما این خواننده مایل به اظهارنظر درباره شایعه ممنوع الصدایی اش نبود؛ حق دارد. بعد از سوتفاهی که برای همراهی حسن روحانی در میتینگ مشهد پیش آمد، حالا محتاط تر شده و منتظر سپری شدن زمان است. در همین اثنا از سوی مرکزی موسیقی صدا و سیما تماس گرفته شد که حجت اشرف زاده مجوز دارد و آهنگ هایش از رادیو و تلویزیون مثل سابق پخش خواهدشد. این پاسخ یعنی نقطه پایان بر شایعه ممنوعیت پخش آهنگ های اشرف زاده. در صدا و سیما.

دردسر «دوباره ایران» برای اشرف زاده

یک شاهد

به اقتضای حرفه مان که باید تلویزیون و برنامه هایش را رصد کنیم، گوشه ذهن مان بود صدای اشرف زاده به تازگی در شبکه چهار شنیده شده. دوباره جست و جو کردیم و متوجه شدیم حدس مان درست است. روز شنبه ۳۰ اردیبهشت، شبکه چهار موزیک ویدئوی مشهور «ماه و ماهی» را پخش کرد. این آهنگ در قالب آیتم «کوچه های بهار» و به مدت پنج دقیقه روی آنتن شبکه چهار رفت و اول آن اسم حجت اشرف زاده قید شد. این شاهد مثال خوبی است که این خواننده گرفتار ممنوعیت نشده اما خب ساز و کار تلویزیون چندان روشن نیست. بارها شاهد بوده ایم تصمیمی آنی، سلیقه ای و متضاد با مانیفست کلی سازمان صدا و سیما گرفته می شود که خوشبختانه این بار ماجرا طور دیگری رقم خورد.

خواننده ای که محبوب صدا و سیما است

حجت اشرف زاده کمی بعد از آن که با تک آهنگ «ماه و ماهی» به شهرت رسید، مورد توجه صدا و سیما قرار گرفت. این آهنگ بارها از شبکه های رادیویی و تلویزیونی پخش شد و در ادامه به کرات شاهد حضور او در تلویزیون بودیم. «خندوانه» و «دور همی» و ویژه برنامه های سال تحویل مشهورترین برنامه هایی است که از حجت اشرف زاده میزبانی کرده اند و او بارها آهنگ «ماه و ماهی» را اجرا کرده است.

تازه ترین همکاری این خواننده با تلویزیون ساخت قطعه «وطنم» است که به همت بسیج سازمان صدا و سیما و در آستانه دوازدهمین انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای اسلامی شهر و روستا با مطلع «شکوه از تو، غرور از تو، غم دنیا به دور از تو» منتشر شد. با چنین حسن نیتی کشیدن خط قرمز روی چهره و صدای او نه تنها منطقی نیست که با علاقه مندی صدا و سیما به این خواننده در تضاد است. وانگهی حجت اشرف زاده در ایام تبلیغات قانون انتخابات برای یکی از نامزدهای ریاست جمهوری آهنگ خوانده و حمایتش را علنی کرده. او رفتاری غیرقانونی مرتکب نشده که بخواهد مهر ممنوع الصدایی بخورد.

متاسفانه سابقه نه چندان خوش صدا و سیما بر گسترش این شایعه ها دامن می زند و روابط عمومی هم پاسخی فوری نمی دهد. چه بسا اگر صدای حجت اشرف زاده برای مدتی از رادیو و تلویزیون پخش نشود، تصور ممنوعیت او از ذهن برخی پاک نمی شود.


منبع: برترینها

نمایش آخرین یادگار کیارستمی در کن

به گزارش ایسنا از کن، این فیلم عباس کیارستمی که به مناسبت ۷۰ سالگی جشنواره فیلم کن در این رویداد حضور دارد، قرار است ساعت ۱۱ امروز (۱۳:۳۰) در سالن اصلی جشنواره (لومیر) به نمایش درآید.
این فیلم ۲ ساعته در نمایش دیگری ساعت ۱۴:۳۰ فردا (چهارشنبه) در سالن ۶۰ سالگی به روی پرده می‌رود.فیلم تجربی «۲۴ فریم» مجموعه‌ای از فیلم‌های کوتاه چهار و نیم دقیقه‌ای با الهام از تصاویر ثابت شامل نقاشی و عکس‌های گرفته شده توسط خود کیارستمی است.کیارستمی پیش از این درباره فیلم «۲۴ فریم» گفته بود: “نقاشان تنها یک فریم از واقعیت را ثبت می‌کند و نه هیچ چیز پیش و پس آن. در فیلم “۲۴ فریم” تصمیم گرفتم از عکس‌هایی که در طول این سال‌ها گرفتم، استفاده کنم و چهار و نیم دقیقه را از آنچه تصور می‌کردم پیش و پس از هر عکس رخ‌داده را نیز در آن قرار داده‌ام. اولین بار هنگامی که مشغول فکر درباره آثار نقاشان بزرگ پیش از اختراح سینما بودم، ایده فیلم “۲۴ فریم” شکل گرفت.
درباره شوق نقاشان آن دوره برای ثبت واقعیت با تمام دقت فکر کردم که این سطح از دقت، در آثار نقاشانی چون “شکرچیان در برف” از “پیتر بروگل” و “خوشه‌چین‌ها” اثر “ژان‌فرانسوا میله” مشهود است.
نقاش در اینجا یک فریم از واقعیت را ثبت می‌کند، نه هیچ چیز پیش و نه هیچ چیز پس از آن. فیلم “۲۴ فریم” با اندیشه در نقاشی‌های تاریخی و درون‌ساز آغاز شد و عکس‌هایی که خودم در طول‌ سال‌ها گرفته بودم به تکامل رسید. هر یک از این فریم‌ها در واقع چهار دقیقه و سی ثانیه از آن چیزی است که تصور کردم پیش و پس از ثبت هر عکس روی داده است.کیارستمی تنها فیلمساز ایرانی است که یک بار با فیلم «طعم گیلاس» موفق به دریافت نخل طلا از این جشنواره شده است.


منبع: بهارنیوز

مراسم رونمایی از کتاب کوروش بزرگ

گروه فرهنگی: مراسم رونمایی از کتاب و اعلام آغاز ساخت فیلم کوروش بزرگ عصر امروز دوشنبه باحضور مسعود جعفری جوزانی کارگردان فیلم و بهرام قاسمی سخنگوی وزارت امورخارجه و جمعی از هنرمندان در موزه سینما برگزار شد.
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


منبع: بهارنیوز

«میرزا آقا» را چه کسی ثبت کرد؟

فرید موسوی، عکاسی که عکس‌اش در ایام تبلیغات انتخاباتی خیلی معروف شد، در گفت‌وگو با ایسنا در پاسخ به اینکه آیا پیش‌بینی ‌می‌کرد که این عکس جریان‌ساز شود؟ بیان کرد: بله فکر می‌کردم که این‌طور شود. من این عکس را با پیشینه نگرفتم اما هنگامی که این کار را انجام دادم، متوجه شدم که عکس مهمی را ثبت کرده‌ام.او که متولد سال ۱۳۷۴ است و حدود سه سال عکاسی حرفه‌ای انجام داده است، افزود: سال‌هاست که عکاسی می‌کنم؛ بنابراین قدر لحظه‌ها را می‌دانم و وقتی سوژه‌ای را با احساسی خاص، ترکیب لباس، کلاهی که به دست دارد،  نگاه خاصی که به رییس جمهور دارد و اشک‌هایی را که در چشمانش حلقه زده می‌بینم، پس کادر زیبایی را در ذهنم تداعی‌ می‌کند و این فرصت را غنیمت می‌شمرم.

این عکاس درباره اینکه آیا شناختی درباره «میرزا آقا» داشته‌ است، گفت: نه. در این مدت، برخی از خبرنگاران به من گفتند که تو عکس را با هماهنگی قبلی و با چیدمان گرفتی، در حالی که من او را نمی‌شناختم  و به نیت عکاسی به آن سالن چند هزار نفری رفته بودم و قرار نبود با کسی هماهنگ کنم.او با بیان اینکه آن روز به دلیل ناهماهنگی به من اجازه ندادند دوربین عکاسی‌ام را با خودم به سالن ببرم، اظهار کرد: عکس‌هایی که من در آن مراسم ثبت کردم، با گوشی تلفن همراه دوستم گرفتم، زیرا امکان عکاسی با تلفن همراه خودم وجود نداشت. به عقیده من قدرت گوشی تلفن‌های همراه کمتر از دوربین‌های عکاسی نیست.

موسوی افزود: یکی از دوستان من که دوربین حرفه‌ای ندارد، با تلفن همراهش عکاسی می‌کند و من همیشه به او به خاطر عکس‌های خوبی که می‌گیرد، غبطه می‌خورم. حجت حمیدی یکی از دوستان من و عکاسان خوب است که شما می‌توانید با یک سرچ‌ ساده عکس‌های خوب او را ببینید و من هم با دیدن عکس‌های او به خودم جرات دادم که این عکس مهم را با گوشی ثبت کنم.عکاس «میرزا آقا» اضافه کرد: بسیاری از عکاسان دوربین‌های خود را کنار گذاشته‌اند و با تلفن همراه عکاسی می‌کنند. زمانی هم که در ستاد تبلیغاتی آقای روحانی فعالیت می‌کردم، به کسانی که به عکاسی علاقه داشتند، تاکید می‌کردم اصلا مهم نیست که دوربین ندارید، شما می‌توانید با تلفن‌های همراه خودتان عکس بگیرید و اتفاق‌ها را به همه گزارش دهید.  

او با بیان اینکه تنها یک عکس نبود که رسانه‌ای شد، اعلام کرد: من عکس‌های زیادی از آن مراسم گرفتم که در شبکه‌های اجتماعی بدون اسم دست به دست ‌شد.



موسوی دانشجوی رشته معماری است اما می‌گوید اولویت او عکاسی است و این رشته را بیشتر از معماری دنبال می‌کند.همچنین حمید فروتن – رییس انجمن صنفی عکاسان مطبوعات ایران – در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا، در این‌باره پیشنهاد کرد، با توجه به این‌که برای سوژه‌ی این عکس، دیدار با رییس جمهوری اسلامی ایران و در واقع نوعی تجلیل طراحی شده است، از عکاس ثبت‌کننده‌ی آن لحظه و آن حضور نیز به شکل شایانی تقدیر شود.او همچنین یادآوری کرد: عکاس‌های ثبت این لحظات کم نیستند که این تصویرسازان بی‌تصویر و ناشناخته، جای تقدیر و تشکر دارند.رییس انجمن صنفی عکاسان مطبوعات ایران اضافه کرد: چه خوب است که اگر مسئولان یا مردم عکس قابل توجهی را می‌بینند، به ثبت‌کننده آن اثر هم توجهی بکنند.


منبع: بهارنیوز

سه هزار سال تاریخ ایران، فقط در ۱۶۷ صفحه

هفته نامه کرگدن – مریم گودرزی: گفت و گو با پروفسور ریچارد فولتز، ایران شناس کانادایی و نویسنده کتاب «ایران در تاریخ جهان»؛ کتابی که اخیرا با ترجمه ع. پاشایی منتشر شده و به بازار آمده است.

کتاب های زیادی درباره تاریخ ایران نوشته شده، چه کمبود یا نقصی در آن ها وجود داشت که این اکتاب را نوشتید هدف اصلی تان از نوشتن این کتاب چه بود؟

ممنونم از این که به این کتاب علاقه مند شدید. در ابتدا لازم است نکته مهمی را به شما بگویم و آن این که من این کتاب را برای غربی ها نوشته ام، چرا که غربی ها خیلی کم از ایران می دانند یا اصلا چیزی در مورد ایران نمی دانند. بنابراین تا جایی که امکان داشت ساده و مختصر نوشتم تا خواننده ها در جزییات گیج نشوند.

هدف اول من در نوشتن این کتاب، اصلا برداشت های اشتباهی بود که غربی ها در مورد ایران داشته و دارند. سعی کردم با این کتاب حس قدردانی آن ها را از نقش ایرانی ها در فرهنگ جهانی برانگیزانم. تعداد کمی از غربی ها از این موضوع آگاهند.

«ایران در تاریخ جهان» به این قصد نوشته نشده که مسیر کاملی از تاریخ ایران را نشان دهد، بلکه فقط دریچه ای است برای مشتاق کردن چند تن از خواننده ها که خودشان عمیق تر به تحقیق در این موضوع بپردازند. از این که کسی با خواندن این کتاب غافلگیر شود و ایرانی ها به آن علاقه مند شوند، واقعا خوشحال می شوم. در این جا نکته ای که ایرانی ها باید بدانند این است که اگر این کتاب را برای آن ها می نوشتم، حتما به شیوه متفاوتی نوشته می شد.

سه هزار سال تاریخ ایران، فقط در 167 صفحه

چطور توانستید سه هزار سال تاریخ ایران را فقط در ۱۶۷ صفحه بگنجانید؟

«ایران در تاریخ جهان» از سری کتاب هایی است که در بخش تاریخ جهان توسط انتشارات دانشگاه آکسفورد چاپ شده است. این مجموعه کتاب های تاریخی در حد یک معرفی نامه (دیباچه) هستند که باید با چارچوب تعیین شده توسط ناشر و نه نویسنده تطبیق داده شود.

من کتاب را کامل خوانده ام و ظاهرا مطلب یا نکته ای جا نیفتاده و همه چیز را گفته اید. آیا اشتباه می کنم یا شما روش خاصی برای گفتن همه چیز در کتابی کوچک داشته اید؟

واقعا نوشتن موضوعی به این گستردگی به عنوان تاریخ تمدنی بزرگ در کتابی کوچک سخت است. روش من این بود که تمام مدت هدف از نوشتن کتاب را در ذهنم مرور کنم؛ اصلاح برداشت های اشتباهی که غربی ها در مورد ایران دارند و افزایش حس قدردانی آن ها از نقش ایرانی ها در فرهنگ جهانی، همچنین تمرکز کردن بر روابط ایرانی ها با تمدن های دیگر خصوصا یونان که به نظر غربی ها پایه گذار تمدنشان است. می خواستم به غربی ها نشان دهم بدون تعامل با ایرانی ها غرب آن چیزی نمی شد که الان هست.

روش تحقیق شما چه بوده و بیشتر از چه منابعی استفاده کرده اید؟

من تمدن ایران را تدریس می کنم و از تاریخ عمومی موجود در انگلیس که به عنوان کتاب درسی تعیین شده بود، ناراضی بودم و همزمان با تدریس در طول چند ماه این کتاب را نوشتم. نبابراین کتاب به صورت مستقیم الهام گرفته شده از تجربیاتم در کلاس درس است. در کلاس خواندن مجموعه ای از متون باستان ایران را تکلیف می دادم که ترجمه شده بود؛ از کتیبه های داریوش تا نوشته های آیت الله خمینی (ره). در این کتاب تلاش کرده ام که از همه متون برای نشان دادن دوره های مختلف استفاده کنم. این بدان معناست که این مطلب فقط یادآور دوره ها و سیر تحول و حرکت آن هاست و نه جامع بودن آن ها.

کتاب شما با دیگر کتاب های تاریخ ایران کمی متفاوت است. یکی کوتاهی آن است که درباره اش صحبت کردیم. نکته دیگر این که در کتاب  های تاریخی مربوط به ایران دیده نمی شود که بر سغدیان تاکید شده باشد. چرا شما آن قدر آن ها را مهم دانسته اید و در کنار پارت ها و ساسانیان قرار داده اید؟

قبل از اسلام، زبان سغدی زبان بین المللی جاده ابریشم بوده است که اجداد تاجیک های امروز به آن صحبت می کردند. اهمیت این زبان در دنیای تجارت مانند زبان انگلیسی در عصر حاضر است. مورد دیگر در اهمیت ایرانیان به دنیای هنر مربوط است. قدیمی ترین موارد باقیمانده از نقاشی ها مربوط می شود به دیوارنماهای سغدیان از سمرقند و پنجکنت در قرن ششم. اولین بار سامانی های قرن دهم- جانشنیان اسلامی سغدی- بودند که رنسانس فارسی جدید را بعد از دو قرن حکومت اعراب به عنوان زبان رسمی کشور قرار دادند.

سه هزار سال تاریخ ایران، فقط در 167 صفحه

در این کتاب بر تاریخ آسیای میانه خیلی تاکید کرده اید، دلیلش چیست؟

ایرانی ها نیز مانند تمام افراد که تمدنی غنی را به ارث برده اند، تمایل دارند که از تاریخ باستانشان آگاه باشند و به آن افتخار کنند. هرودوت، تاریخ نویس یونان باستان، ۲۵ قرن پیش نوشت همه قبایل ایرانی به گویش هایی صحبت می کنند که خیلی به هم نزدیکند و برای همه قابل فهم است. همچنین در مذهب ایرانی- نه تنها زرتشت بلکه ادیان دیگر مانند مانی، زروانی، مزدک- موارد زیادی وجود دارد از چهار هزار سال پیش، زمانی که هنوز قبیله ها از هم جدا نشده بودند.

این شواهد یعنی کردها، بلوچ ها و پشتوها همه به اندازه فارس ها و تاجیک ها ایرانی هستند. این یادآور این مطلب است که ایرانی های زیادی خارج از مرزهای ایران زندگی می کنند؛ در سرتاسر آسیای شرقی، آسیای مرکزی و شبه قاره هند. برای هشتصد سال از قرن یازدهم تا نوزدهم، فارسی زبان رسمی دولت های پیاپی هند بوده است.

شما در فصل های پایانی کتاب هیچ اشاره ای به کشورهای همسایه مثل تاجیکستان و افغانستان نکرده اید و روی تاریخ ایران امروزی متمرکز شده اید در حالی که در تاریخ کهن همان طور که خودتان اشاره کرده اید بخشی از ایران بزرگ بوده اند.

ناشر در متن اصلی کتاب تغییرات زیادی داده است. همچنین بخش های زیادی از متن را حذف کرده است از جمله تاجیکستان و افغانستان جدید. به نظر ناشر، این بخش ها نوشته را پیچیده می کرده است. از آن جا که به عقیده بنده این ها بخشی از تاریخ ایران هستند و نباید از ایران جدا شوند امیدوارم به زودی کتاب های بیشتری در موردشان بنویسم. سری کتاب های آکسفورد اجازه ندارند بیشتر از ۴۵ هزار لغت باشند که این کتابی کوچک است.


منبع: برترینها

«مفت‌آباد»؛ طنز سیاه چند جوان کله شق در قلب تهران

– محسن جعفری‌راد: «فضای «مفت‌آباد» را چندان ابزورد نمی‌دانم و فضایی شبیه به کارهای عبدالرضا کاهانی دارد. به‌نظرم این فیلم بیشتر به فضای جفنگ تنه می‌زند؛ شبیه به سینمای برادران کوئن.»

فیلم «مفت‌آباد» اولین فیلم بلند پژمان تیمورتاش (متولد ۱۳۶۴ شاهرود) است که این‌روزها در گروه هنر و تجربه اکران می‌شود. تیمورتاش که بیشتر به‌ عنوان نویسنده‌ در حوزه ادبیات شناخته می‌شود و پیش از این فیلم کوتاه «اکبر میلیون‌دلاری» و مستند «استوک‌ها پاره» و «ساق‌ها شکسته» را ساخته است. او در «مفت‌آباد» سعی کرده با روایت خرده‌داستان‌های مختلفی که در یک ساختمان می‌گذرد، گذری به زیر پوست شهر و ابعاد پنهان آدم‌های به ظاهر معمولی اما در اصل ماجراجوی اطرافمان بیندازد. ماجرای پنج جوانی که مجبور به زندگی در خانه‌ای مجردی هستند.

«مفت‌آباد» فضایی شبیه به کارهای عبدالرضا کاهانی دارد 
یکی از آن‌ها معتاد و در حال ترک اعتیاد است و دیگری لال. نفر سوم باید برای امتحانات دانشگاه درس بخواند که دوباره مشروط نشود. نفر چهارم خانه‌ پدری‌اش را در زدوبند با پیمانکار از دست داده و حالا با پای شکسته خانه‌نشین شده و دیگری؛ یعنی رسول که در واقع صاحب اصلی خانه ‌است بی‌خیالی تمام‌عیار است که برای کار به تهران مهاجرت کرده است‌. خبر ناگهانی آمدن همسر رسول به تهران، وضعیت خانه را از حالت عادی خارج می‌کند و… سجاد افشاریان و برزو ارجمند تنها بازیگران شناخته‌شده فیلم هستند و بازیگران دیگر این اثر، اغلب تجربه فعالیت در حوزه تئاتر را دارند. با تیمورتاش درباره نقاط قوت و ضعف فیلمش گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

شما را بیشتر با نوشتن دو مجموعه داستان «قبل از مردن چشمهات رو ببند» و «۱۰۴۵۱۶/تهران ۲۸» می‌شناسیم که ویژگی مهم این دو کتاب داشتن زبان محاوره‌ و خاص شخصیت‌هاست که برای صحبت‌کردن بیشتر از زبانی مخفی استفاده می‌کنند و این مسئله در فیلم «مفت‌آباد» هم دیده می‌شود. نسبت به این وجه مشترک چه نظری دارید؟ چقدر حوزه ادبیات به شما برای رسیدن به نگاه سینمایی هویتمند کارگشا بوده است؟

ادبیات و سینما به‌طور کامل از همدیگر متمایزند؛ چه از لحاظ بیانی و چه فرمی. ولی هر جا که ادبیات به داد سینما رسیده اتفاق خوبی افتاده است. خیلی از بهترین فیلم‌های سینمای جهان هم از ادبیات اقتباس‌شده از «طبل حلبی» گرفته تا «دکتر ژیواگو». مهم‌ترین کمک برای من این بوده است که از هیچ‌ موردی سطحی و دم دستی عبور نکنم. از شخصیت‌پردازی گرفته تا عمقی که باید یک روایت داشته باشد اما ادبیات مهم‌تر از این این‌ها به من یاد داده که زبان عنصر اصلی یک روایت است. همان‌طور که در ادبیات باید یک زبان متشخص داشته باشیم در یک فیلم سینمایی هم این زبان باید غنای کافی را داشته باشد. در «مفت‌آباد» سعی کردم فیلمی بسازم که زبان در آن کارکرد داشته باشد. درواقع زبان می‌تواند فراتر از دیالوگ که مد نظر شماست در بیان تصویر هم کارکرد داشته باشد.

«مفت‌آباد» فضایی شبیه به کارهای عبدالرضا کاهانی دارد

در سینمای ایران فیلمی به‌نام «بی‌خود و بی‌جهت» داریم که به شیوه real time (زمان واقعی) ساخته شده است. فیلم شما هم تقریبا به‌همین شکل است که با این تهمید (باتوجه به مختصات داستان) به نوعی به سینمای ابزورد هم نزدیک شده‌اید. ضرورت استفاده از این تمهید برای شما چه بوده است؟ به‌نظرتان «مفت‌آباد» می‌تواند در دسته فیلم‌های ابزورد و یا جفنگ قرار بگیرد؟

فضای «مفت‌آباد» را چندان ابزورد نمی‌دانم و فضایی شبیه به کارهای عبدالرضا کاهانی دارد. به‌نظرم این فیلم بیشتر به فضای جفنگ تنه می‌زند؛ شبیه به سینمای برادران کوئن. خشونتی که آزاردهنده جلوه می‌کند و در عین حال موقعیت کمیک هم می‌آفریند. در «مفت‌آباد» هم به‌نوعی موقعیت جفنگ است یا شاید گروتسک. البته فیلم ما به‌طور کامل رئال تایم نیست چون فلاش‌بک هم داریم.

پس سوژه و فضای ملتهب داستان ایجاب کرده تا سمت این فضا حرکت کنید.

بله؛ قصد متفاوت‌نمایی نبوده بلکه شیوه روایت و موقعیت‌ها طوری بوده که باید به این شیوه تعریف می‌شد. دقیقا به‌خاطر باورپذیری بیشتر به این راهکار رسیدیم؛ درگیر کردن مخاطب با روایت و اشخاص که به‌نظرم این شیوه بیشتر جواب می‌داد.

در همان سکانس‌های آغازین با صحنه‌پردازی پرتنش رو‌به‌رو هستیم. به‌خصوص استفاده مناسبی که از تمهید جامپ‌کات می‌شود اما در میانه‌های داستان ریتم و ضرباهنگ افت می‌کند. آیا این ضعف را قبول دارید؟

ریتم مورد نظرم بر این اساس بود؛ از لحظه‌ای که اتفاق اول می‌افتد به‌طور مسلسل‌وار با اتفاقات متوالی رو‌به‌رو باشیم. سعی کردم اتفاق پشت اتفاق بیفتد و هر جا که تماشاگر فکر کند در حال تماشای روایتی جدی است تصورش را به هم بزنم. تلاشم کردم که با استفاده از چندین خرده داستان این ریتم را حفظ کنم.

اما به‌نظرم این خرده‌روایت‌ها و اتفاقات پشت سر هم، انسجام لازم را ندارد و بیشتر در خدمت هیجانات کاذب است. خرده داستان‌هایی که در حاشیه قرار می‌گیرند و در خدمت هسته مرکزی در روایت نیستند.

چند منتقد دیگر هم به این مورد اشاره کرده‌اند که نگاهی کلاسیک به فیلم است. «مفت‌آباد» از قاعده کلاسیک خارج شده است. من فیلمنامه‌ای کلاسیک در حد و اندازه سید فیلد ننوشته‌ام که بخواهم اصول روایت کلاسیک را رعایت کنم بلکه بیشتر می‌خواستم فیلمی تجربی بسازم. حداقل می‌توانم بگویم که فیلمنامه به شکل تجربی نوشته شده و الگویم، الگوی «هزار و یک شب» است. شهرزاد آغاز به تعریف‌کردن قصه می‌کند تا از مرگ خودش جلوگیری کند و با تعریف قصه‌ها، قصه اصلی؛ یعنی مرگ خودش را پنهان کند.

«مفت‌آباد» فضایی شبیه به کارهای عبدالرضا کاهانی دارد

در این‌جا این سوال ایجاد می‌شود که جایگاه شخصیت‌پردازی در تعریف قصه کجاست؟ در روایت‌های مدرن هم باید شخصیت‌پردازی، انسجام لازم را داشته باشد. برای مثال بیشتر شخصیت‌های فیلم شبیه هم حرف می‌زنند؛ در واقع بیشتر تیپ ساخته شده و نه فردیت قوام یافته.

در زبان اصطلاحی به‌نام زبان مخفی داریم. برای مثال همه آدم‌هایی که در تهران زندگی می‌کنند با زبانی مخفی صحبت می‌کنند. اصطلاح دیگری داریم به‌نام آرگو که زبان مخفی محدود‌تری است؛ یعنی مثلا شما با همکارانتان به زبانی مشترک رسیده‌اید. احتمال دارد که با یکدیگر اصطلاحاتی مشترک و خاص داشته باشید. برای مثال فرد مشخصی را با اسم خاصی صدا بزنید. در «مفت‌آباد» با آرگو در یک خانه طرف هستیم؛ یعنی زبان مخفی خاصی که میان ساکنان آن خانه در جریان است. آدم‌های این خانه دایره واژگانی دارند که مختص خودشان است و از این دایره واژگان استفاده می‌کنند.

البته در لحن و زبان شباهت‌هایی میان آدم‌ها وجود دارد و ابتدا هم گفتم که دنبال زبانی خاص برای این فیلم بودم. درباره شخصیت‌پردازی وقتی این آدم‌ها با هم درباره گذشته خودشان صحبت می‌کنند بخشی از این شخصیت‌پردازی صورت می‌گیرد. در واقع قرار نیست که دقیقا به مانند روایتی کلاسیک، شخصیت‌پردازی قاعده‌مندی داشته باشیم.

ترکیب قابل‌توجهی در بازیگران دارید که حضوری متقاعدکننده‌ای دارند. ترکیب سجاد افشاریان و برزو ارجمند و بازیگران کمتر شناخته‌شده. چطور به این ترکیب رسیدید؟ برای این‌که بازی بازیگران در خدمت فضای چرک و نکبت‎آلود باشد چه راهکاری داشتید؟

به خاطر رئال تایم بودن فیلم از بازیگرانی استفاده کردیم که تجربه کار تئاتر داشته باشند تا بتوانند آن اضطراب، تنش و عصبیت را به‌طور پیوسته اجرا کنند. از طرف دیگر فیلم ما شبیه «بی‌خود و بی‌جهت» نبود که موقعیتی مرکزی داشته باشد بلکه بر مبنای چندین موقعیت اجرا می‌شد. آدم‌های قصه ما مدام در جریان خرده‌قصه‌های جدیدی هستند. پس تداوم حس در این میان خیلی مهم است و این تدوام حس را بازیگرانی که تجربه تئاتری دارند بهتر و بیشتر می‌توانند اجرا کنند. با فراهم کردن فضایی صمیمی در پشت صحنه سعی کردیم که این تدوام حس خلق شود.

از طرف دیگر بچه‌ها خودشان تجربه زندگی در خانه‌های دانشجویی و مجردی را داشتند و ترکیب این تجربیات زیست‌شده با فیلمنامه و تحلیل‌ها باعث شد که به فضایی صمیمی در پشت صحنه دست پیدا کنیم. سجاد افشاریان یکی از بازیگران خلاق تئاتر است که به‌خوبی از عهده نقش برآمد. درباره برزو ارجمند هم وجه سیاه شخصیتش بیشتر است که کاراکتر منفی داستان است که باید یک چهره بازی می‌کرد. برخلاف شخصیت‌های دیگر که نمی‌خواستیم برای مخاطب پیش‌فرض ایجاد کند. در فیلم‌های ‌هالیوودی هم این اتفاق خیلی می‌افتاد که در کنار اغلب بازیگران ناشناخته دو یا سه بازیگر چهره هم حضور داشته باشند.

«مفت‌آباد» فضایی شبیه به کارهای عبدالرضا کاهانی دارد

مشکلی که در گروه هنر و تجربه داریم این است که برخی فیلم‌ها در راستای سینمای تجربی ساخته و اکران می‌شوند مثل «پرویز»، «ماهی و گربه»، «خواب تلخ»، «نیمرخ‌ها» و… اما برخی فیلم‌ها تنها تجربه‌ای سینمایی هستند. خوشبختانه فیلم شما با وجود ضعف در فیلمنامه از جهت ساختاری قوام لازم را دارد و سعی کرده‌اید که در دسته اول قرار بگیرد. نسبت به این تعریف‌ها چه دیدگاهی دارید؟ به نظرتان گروه هنر و تجربه می‌تواند سهم مهمی در ارتقای سطح سواد، سلیقه و زیبایی‌شناسی مخاطب ایرانی داشته باشد؟

گروه هنر‌وتجربه، امکانی برای فیلم‌هایی مثل «پرویز» است تا دیده شوند. فیلم‌هایی مثل «پرویز» و «ماهی و گربه» که فروش خیلی خوبی هم داشتند. وقتی گروه هنر‌وتجربه چنین امکانی به‌وجود می‌آورد یعنی می‌تواند جریانسازی کند. البته در این میان فیلم‌های ضعیفی هم اکران می‌شوند اما می‌توان به همان چند فیلم خیلی خوب هم برای ارتقای سلیقه مخاطب دلخوش بود. از طرف دیگر می‌توانیم فیلم‌هایی را ببینیم که با وجود کیفیت محتوایی و ساختاری بالایشان، سال‌ها مهجور مانده بودند. از جمله «خواب تلخ» یا فیلم اول شهرام مکری. چرخه اکران عمومی چنین فیلم‌های را نابود می‌کند. حداقل حسن این گروه این است که این فیلم‌ها دیده شوند که طبعا برای مخاطب و در کل فرهنگ ایرانی راهگشا خواهد بود.


منبع: برترینها

قیمت بلیت سینما در ماه رمضان نیم بهاست

غلامرضا فرجی سخنگوی شورای صنفی نمایش اعلام کرد که در جلسه امروز شورا قرارداد اکران ۲ فیلم سینمایی جدید ثبت شد.

غلامرضا فرجی سخنگوی شورای صنفی نمایش در گفتگو با مهر درباره خروجی جلسه امروز اول خرداد شورا گفت: در جلسه امروز شورای صنفی نمایش قرارداد فیلم سینمایی «فصل نرگس» به کارگردانی نگار آذربایجانی بعد از فیلم سینمایی «رگ خواب» ساخته حمید نعمت الله در گروه استقلال و قرارداد فیلم سینمایی «دو عروس» ساخته داوود موثقی در گروه زندگی بعد از فیلم سینمایی «نقطه کور» به کارگردانی مهدی گلستانه ثبت شد.

وی افزود: در این جلسه همچنین مقرر شد در طرح ویژه ماه مبارک رمضان قیمت بلیت ها در سینماهای سراسر کشور تا ساعت ۱۷ به صورت نیمه بها محاسبه شود اما بعد از ساعت ۱۷ قیمت بلیت ها کامل است. همچنین در این طرح فیلم هایی که سقف نمایش ۱۰ هفته ای آنها به پایان رسیده است نیز می توانند از ساعت ۲۴ تا سحر اکران شوند.

سخنگوی شورای صنفی نمایش در پایان عنوان کرد: از دیگر تسهیلاتی که به فیلم هایی که در ماه مبارک رمضان اکران می شوند، اعطا شده این است که ۲ هفته از اکران آنها یک هفته محاسبه می شود به شرط اینکه بتوانند کف فروش خود را در سرگروه ها حفظ کنند.


منبع: عصرایران

نمایش "خونمردگی" و "بختک" در آلمان

فیلمهای مستند”خونمردگی” و ” بختک” به کارگردانی محمد کارت در چهارمین دوره فستیوال ایرانیان کلن از سوم تا هشتم خرداد ماه در شهر کلن آلمان به روی پرده می‌روند.

این فستیوال هرساله تلاش می‌کند مستندسازان جریان‌ساز و فیلمهای مستند تاثیرگذار را معرفی کند. در چهارمین دوره خود بنا دارد به  این دو فیلم که در مجامع سینمایی ایران مورد استقبال ویژه‌ای از طرف مخاطبان و اهالی رسانه و سینما قرارگرفتند بپردازد.

سال گذشته نیز  دو فیلم “رویاهای دم صبح” و ” روزهای بی‌تقویم”  از مهرداد اسکویی در سومین دوره فستیوال ایرانیان کلن آلمان به روی پرده رفت.

گفتنی‌ست مستند “خونمردگی”  با دریافت چهارده جایزه از جشنواره های داخلی و “بختک” به تهیه کنندگی رامبد جوان با دریافت جایزه کارگردانی سی و سومین جشنواره فیلم فجر جز آثار با اهمیت سینمای مستند سالهای ۹۳ و ۹۴ به شمار می‌روند.


منبع: عصرایران

پرفروش‌ترین فیلم سینمای جهان

به گزارش ایسنا،  به نقل از ورایتی، فیلم علمی-تخیلی «بیگانه: میثاق» که محصول مشترک دو کمپانی «فاکس قرن بیستم» و «اسکات فری پروداکشنز» است، در آخر هفته میلادی که گذشت ۳۰.۳ میلیون دلار از محل سینماهای ۷۶ کشور جهان فروخت و با احتساب فروش ۳۳ میلیون دلاری در آمریکا توانست با ۶۶ میلیون دلار در صدر فهرست پرفروش‌ترین فیلم‌های این هفته سینمای جهان جای گیرد.
 




این فیلم با احتساب فروش آغازین هفته گذشته در گیشه بین‌الملل و آمریکا، تاکنون مجموع فروش جهانی ۱۱۷.۸ میلیون دلار را به ثبت رسانده است.فیلم «بیگانگان: میثاق» دنباله فیلم «پرومته» محصول سال ۲۰۱۲ و در مجموع ششمین قسمت از مجموعه فیلم‌های «بیگانگان» است و داستان آن درباره یک کشتی فضایی با ۱۰۰۰ استعماگر منجمد شده است که در حال حرکت به سوی سیاره‌ای دور هستند اما به صورت تصادفی به یک بهشت ناشناخته برخورد می‌کنند اما پس از مدتی سفرشان به یک کابوس اسفبار تبدیل می‌شود.

قسمت دوم فیلم «نگهبانان کهکشان» نیز در آخر  هفته میلادی به فروش ۲۸ میلیون دلاری دست یافت تا جدیدترین فیلم اکران شده از استودیو مارول کمپانی دیزنی به مجموع فروش ۷۳۳ میلیون دلار دست یابد.فیلم «شاه آرتور» که هفته گذشته اکران جهانی خود را آغاز کرد اما عملکردی بسیار کمتر از پیش‌بینی‌ها داشت، نیز این هفته ۳۴.۶ میلیون دلار فروخت که از این رقم ۲۷.۷ میلیون دلار از محل ۶۴ کشور خارجی به دست آمده است.

این فیلم که با هزینه ۱۷۰ دلاری ساخته شده است تا به امروز تنها ۹۳.۴ میلیون دلار فروش داشته است و فاصله زیادی تا حتی رسیدن به هزینه ساخت و تبلیغات خود دارد. «سرنوشت خشمگین»، هشتمین قسمت از مجموعه فیلم‌های اکشن و هیجانی «سریع و خشن» نیز تاکنون به فروش ۱.۲۱ میلیارد دلاری دست یافته تا در رده دوازدهم پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما قرار گیرد.


منبع: بهارنیوز

بلیت سینما تا قبل از افطار، نیم بها شد

به گزارش مهر، غلامرضا فرجی سخنگوی شورای صنفی نمایش درباره خروجی جلسه امروز اول خرداد شورا گفت: در جلسه امروز شورای صنفی نمایش قرارداد فیلم سینمایی «فصل نرگس» به کارگردانی نگار آذربایجانی بعد از فیلم سینمایی «رگ خواب» ساخته حمید نعمت الله در گروه استقلال و قرارداد فیلم سینمایی «دو عروس» ساخته داوود موثقی در گروه زندگی بعد از فیلم سینمایی «نقطه کور» به کارگردانی مهدی گلستانه ثبت شد.وی افزود: در این جلسه همچنین مقرر شد در طرح ویژه ماه مبارک رمضان قیمت بلیت ها در سینماهای سراسر کشور تا ساعت ۱۷ به صورت نیمه بها محاسبه شود اما بعد از ساعت ۱۷ قیمت بلیت ها کامل است. همچنین در این طرح فیلم هایی که سقف نمایش ۱۰ هفته ای آنها به پایان رسیده است نیز می توانند از ساعت ۲۴ به بعد اکران شوند.سخنگوی شورای صنفی نمایش در پایان عنوان کرد: از دیگر تسهیلاتی که به فیلم هایی که در ماه مبارک رمضان اکران می شوند، اعطا شده این است که  ۲ هفته از اکران آنها یک هفته محاسبه می شود به شرط اینکه بتوانند کف فروش خود را در سرگروه ها حفظ کنند.


منبع: بهارنیوز

«نقطه کور» نقد و بررسی شد

به گزارش مشاور رسانه‌ای فیلم، مهدی گلستانه کارگردان و تهیه کننده فیلم نقطه کور بعد از پایان نمایش فیلم با اشاره به روند ساخت آن گفت: من برای ساخت این فیلم ایده‌های مختلفی را بررسی کردم بارها به دادگاه‌های خانواده رفتم و در آنجا متوجه شدم این دادگاه‌ها مملو از پرونده‌هایی است که هر کدام یک قصه جدا دارد.

گلستانه با اشاره به اینکه نقطه کور به آن چه که در دادگاه‌ها دیده است بسیار نزدیک است، گفت: متاسفانه یکی از مشکلات ما در جامعه و خانواده خودرای بودن افراد است و ما عادت نداریم که به خاطر اشتباهات خود عذرخواهی کنیم و انگار اصلا استفاده از واژه عذرخواهی را نمی‌دانیم.

وی ادامه داد: بسیاری از اختلافات خانوادگی و اجتماعی و حتی پرونده‌هایی که در دادگاه‌ها تشکیل شده با یک عذرخواهی قابل حل  است و همه ما باید تلاش کنیم تا فرهنگ عذرخواهی جا بیفتد.

گلستانه افزود: تم دیگر نقطه کور در مذمت پیش داوری و شک است متاسفانه ما در روابط اجتماعی خود بسیار دچار پیش داوری هستیم و خودمان درباره دیگران قضاوت و داوری می‌کنیم و خودمان نیز حکم می‌دهیم.

وی با تشکر از احسان بیگلری فیلم نامه نویس نقطه کور گفت: ‌احسان بیگلری وقت و انرژی زیادی برای نوشتن این فیلم نامه گذاشت و من خوشحالم که توانستم آن را بسازم.

گلستانه با اشاره به اینکه به کودکان باید در خانواده‌ها بیشتر توجه شود گفت: در تحقیقات خود و همچنین مشاوره‌های خوبی که مرحوم افشین یداللهی به من می‌داد متوجه شدم که پسربچه‌ها در سن چهار تا هفت سالگی که شخصیت‌شان در حال شکل‌گیری است یک پارانویای خفیف دارند که گاهی باعث مشکلات زیادی در جامعه می‌شود.

کارگردان فیلم نقطه کور با اشاره به افزایش آمار طلاق در جامعه گفت: چه در فیلم نقطه کور چه در آثار دیگری که ساخته‌ام نمی‌خواستم بگویم که طلاق خوب است یا بد است اما اینکه در جامعه امروز برای طلاق جشن گرفته می‌شود و حتی مراسم و کیک‌هایی که برای آن تدارک دیده می‌شود بعضا از مراسم عقد و تولد مفصل‌تر است بسیار دردناک است و این مساله باید بررسی شود.

گلستانه با اشاره به اینکه بخشی از فیلم به افرادی می‌پردازد که زندگی اقماری دارند ، گفت: مردانی که زندگی اقماری دارند و به خاطر شرایط شغلی مجبورند ۱۴ یا ۲۱ روز از خانواده دور شوند، وقتی بعد از این مدت به خانواده باز می‌گردند به خوبی از سوی خانواده مورد پذیرش قرار نمی‌گیرند زیرا در طی این مدتی که آنها نبودند خانواده هر مشکلی داشته خودش  حل کرده و آنها خیلی نقش پررنگی به عنوان پدر ندارند.

وی با اشاره به اینکه فیلم نقطه کور به هیچ عنوان سیاه نما نیست ، گفت: در جریان انتخابات فیلم‌های مستندی و تبلیغات از برخی از نامزدهای ریاست جمهوری دیدم که به واقع سیاه نمایی بود و اگر ما می‌خواستیم این فیلم‌ها را در سینما بسازیم وزارت ارشاد اجازه ساختن آن را به ما نمی‌داد و اصلا پروانه نمایش نمی‌گرفتیم و ما را متهم می‌کردند که چنین صحنه‌هایی وجود ندارد.

وی ادامه داد: ما در حال گذار از جامعه سنتی و مدرن هستیم اما متاسفانه نمی‌دانیم که وضعیت زندگی ما هم اکنون مدرن است یا سنتی و من باید به عنوان فیلم‌ساز چنین جامعه‌ای را نشان بدهم و مشکلات آن را بگویم.

اجرای این جلسه را کوروش جاهد بر عهده داشت. فیلم سینمایی نقطه کور به کارگردانی مهدی گلستانه و با بازی محمدرضا فروتن ، هانیه توسلی، محسن کیایی، نیکی مظفری، مریم بوبانی، شقایق فراهانی، علیرضا زمانی نسب هم اکنون در سینماهای کشور در حال اکران است.


منبع: عصرایران

بازیگر «خانه سبز» در بیمارستان بستری شد

داریوش اسدزاده درباره آخرین وضعیت سلامت خود گفت: «من در بیمارستان به دلیل عمل جراحی بستری بودم، ولی الان حالم خوب است.»

به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، داریوش اسدزاده، بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون، در خصوص آخرین وضعیت جسمانی خود گفت: «من دو روز گذشته را به دلیل عمل جراحی در بیمارستان بستری بودم. امروز به خانه آمدم و فردا دوباره باید به بیمارستان بروم.»او در خصوص علت عمل جراحی‌اش بیان کرد: «جوشی در بدن داشتم که برای پاکسازی آن باید عمل می‌کردم؛ ولی الان حالم خوب است.»بازیگر یشکسوت سریال «خانه سبز»، به علت کسالت و برای انجام یک عمل جراحی در بیمارستان لاله تهران بستری شده بود.


منبع: عصرایران

چرایی حمایت هنرمندان از دولت تدبیروامید

مرجان یگانه پرست- روزنامه بهار
انتخابات سال ۹۶ شاید رقابتی‌ترین انتخابات در طی سال‌های اخیر نبوده باشد اما بنا به دلایلی (از جلمه عدم بازگشت به گذشته‌ای که در دولت نهم و دهم همگی آن را پشت سر گذاشته بودیم و نتیجه تفرقه افکنی و نفاق، اهمال کاری و سیاست ورزی‌های غلط را دیده بودیم و مرگ اخلاق در جامعه را به جهت بی‌اخلاقی و خیانت‌های مسئولین بلند پایه شاهد بودیم)، روندی رقابتی و دو قطبی پیدا کرد و به گفته بسیاری بزنگاهی تاریخی شد و شرایط به گونه‌ای شد که بسیاری از بزرگان و به ویژه هنرمندان از دولت امید دوباره حمایت کردند و موجی از حمایت هنرمندان به راه افتاد. در این رقابت انتخاباتی نه تنها سیاسیون، ورزشکاران، فعالان مدنی که بسیاری از هنرمندان سینما و تلویزیون، فعالان رسانه و مطبوعات، اهالی قلم و بزرگ هنرمندان موسیقی بسیج شدند و از دولت دوباره روحانی حمایت کردند. در این گزارش قصد بر این است تا دلیل این هم پیمانی، مجموع مطالبات و خواسته‌ها و در نهایت یک برداشت فرامتنی موثر در جامعه یعنی اعتبار هنرمند در میان جامعه بررسی شود.
***

نکته اول: هم پیمان برای برنگشتن به گذشته
بسیاری از هنرمندان نیز مثل دیگر مردم از هشتگ‌به عقب باز نمی‌گردیم‌در شبکه‌های اجتماعی استفاده کردند و به مشکلات موجود در گذشته اشاره کردند و بسیاری هم در همین پست‌ها یا در گفت‌وگو و ارتباط با رسانه‌های مختلف از چرایی بازنگشتن به گذشته گفتند. یادداشت‌ها و مصاحبه‌های هنرمندان گویای این است که از آمدن تندروها می‌هراسند و به تجربه سال‌های نه چندان دور، عاقبت فرهنگ و هنر دولت تندروها را می‌توانند پیش‌بینی کنند. در نتیجه از روی کار آمدن دولتی مشابه دولت نهم و دهم که به همه ابعاد و زیرساخت‌های کشور لطمه وارد کرد، هراسناک شدند و کاملا شفاف این هراسناکی شان را در پیام‌های حمایتی از دولت امید و دکتر روحانی نشان دادند. می‌توانید مطالب فرهاد اصلانی، بازیگر سینما یا محسن امیر یوسفی یا رضا درمیشیان که در این دولت فیلم‌های‌شان توقیف شد را بخوانید یا مطالب مربوط به لغو کنسرت‌ها و گلایه‌های سازندگان موسیقی و یا عدم رسیدگی به وضعیت فعالان رسانه و اهالی قلم را دنبال کنید. این واکنش‌ها همه نشان از این داشت که هنرمندان به خوبی بر شرایط موجود اشراف دارند و با وجود این که از بهبود شرایط راضی نبوده‌اند و کارکرد دولت را در عرصه فرهنگ و هنر خنثی و ناموفق می‌دانستند اما بر این نکته هم واقف بودند که دولت تدبیر و امید، وارث چه تخریباتی در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بوده است. هنرمندان هم مانند مردم در کنار دولت تدبیر و امید ایستادند تا دوره‌های پیشین تکرار نشود و مسیر اعتدالی فراهم شده، تقویت شود.

نکته دوم: تقویت مسیر اعتدالی و روحیه مطالبه گری
هنرمندان از دولت تدبیر و امید حمایت کردند زیرا توانستند در این دولت شاهد مسیر بهبود باشند. این دولت به گفته متخصصان عرصه فرهنگ و هنر و به گواه اخبار منتشر شده، محافظه کارانه عمل کرده و نتوانسته است با قاطعیت و صراحت مانع از عدم توقیف فیلم هایی شود که مجوز نمایش دارند یا از این که مانع لغو کنسرت‌ها شود و یا بتواند برای فعالان مدنی و رسانه‌ای دربند، اقدامات جدی انجام دهد اما با سپردن این حوزه‌ها به اهالی متخصص کمابیش در مسیر بهبود و بها دادن به این نهادها پیش رفته و از مداخله خودداری کرده است. هرچند هنرمندان منتقد عدم قاطعیت و توجه کمتر دولت به حوزه فرهنگ و هنر بوده‌اند اما از رویه سپردن امور به نهادهای صنفی و متخصص استقبال کرده اند. علاوه بر این، هنرمندان از برآیند کلی عملکرد دولت به جهت دوستی با جهان، ایجاد تفاهم و اعتدال در داخل راضی هستند و این اعتدال گری را مسبب بهبود همه حیطه‌های کشور و تاثیر آن در فرهنگ و هنر می‌دانند. آنها مطالباتی دارند و ضمن حمایت از دولت به دلیل عملکرد اعتدالی، خواستار شرایط بهتر و توجه بیشتر دولت به حوزه فرهنگ و هنر شده‌اند و این مطالبه گری را در گفته‌ها و نوشته‌های شان بارها عنوان کرده اند. آنها حامی این دولت شده‌اند تا بتوانند منتقد کمبودها و البته پیگیر خواسته‌های شان باشند و بسیاری از آنها در پیام‌های تبریک پیروزی دوباره دولت تدبیر و امید، بر مطالبات شان و توجه بیشتر دولت به فرهنگ و هنر تاکید داشتند.

نکته سوم: تفاوت کهکشانی هنرمندان حامی دو رقیب
در این دوره از انتخابات ریاست جمهوری، هنرمندانی از آمدن دوباره دولت تدبیر و امید حمایت کردند که در انتخابات پیشین سعی کردند بی طرفی خود را حفظ کنند یا به گونه‌ای محافظه کارانه از مردم برای مشارکت در انتخابات دعوت کنند. هنرمندانی که هنر را فارغ از هر گونه سوگیری‌ها و واکنش‌ها می‌دانستند اما این بار با واکنش هایی صریح و رویکردی باورناپذیر، جهت گیری شان را اعلام کردند و موجی از حمایت به راه انداختند. جمع بزرگی از بزرگان ادب و فرهنگ، از فعالان رسانه‌ای و اهالی قلم، از هنرمندان سینما و تئاتر و تلویزیون به این موج حمایتی پیوستند و البته تعدادی از دیگر هنرمندان هم در جبهه رقبا قرار گرفتند. در این موج حمایتی از روحانی، اسامی هنرمندان بی شماری دیده می‌شد که از طرفی برخی از آنها، جزو معتبرترین افراد حیطه تخصصی خود بودند. علاوه بر تعداد بی شماری از هنرمندان حامی دولت تدبیر و امید، فاصله اعتباری آنها با هنرمندان حامی رقیب مشهود گردید. این حمایت‌ها نشان داد که دولت تدبیر و امید از پایگاه قابل توجهی در بین هنرمندان و آن هم از معتبرترین آنها برخودار است و این اعتبار در مقایسه با رقیب کهکشانی است. این تفاوت کهکشانی به مرحله‌ای رسید که در اشتباهی‌ترین تاکتیک ممکن، رقیب اصلی روحانی به خواننده‌ای زیر زمینی روی خوش نشان داد که نه تنها اعتباری در عامه هنرمندان و مردم نداشت که از سوی خود رقیب هم به عنوان الگوی ضد فرهنگ و هنجارهای شرعی محسوب می‌شد.

نکته چهارم و مهم‌تر: نه حمایت کور که دعوت به کنشگری
سوای همه موارد، آن چه بالا از حضور بی شمار هنرمندان در جبهه دولت می‌توان بازخوانی کرد، این نکته مهم است که بسیاری از این هنرمندان از دولت تدبیر و امید به دلایلی حمایت کردند که بیشتر تاکید بر تقویت مسیر اعتدالی و رسیدگی بیشتر داشت. حمایت آنها از دکتر روحانی نه یک حمایت کورکورانه، تکلیفی و محفلی که یک واکنش به مسائل مهم کشوری بود. آنها نسبت به مقوله مهم انتخابات واکنش نشان دادند و اگر هم از مردم و دیگران درخواست کردند که در انتخابات حضور پیدا کنند، دعوت مردم به کنشگری و حساسیت به مسائل جامعه بود. در شرایطی که جامعه در مسیر رشد و گسترش غیر قابل پیش‌بینی رسانه‌های نوین و تکنولوژی است و فراخور آن ابعاد اجتماعی در نوسان و تغییرات شگرف است، آگاهی اجتماعی و حقوقی مردم ناخواسته بیشتر شده است و شاید در نگاه اولیه سلبریتی‌ها و نظرات‌شان برای مردم جاذبه داشته باشد اما در شرایط کنونی آگاهی مردم به گونه‌ای رو به رشد بوده است که نمی‌توان اقبال مردم به سمت دولت تدبیر و امید را به پای حضور گسترده هنرمندان حامی آن گذاشت. مردم ما به مرحله‌ای شعور جمعی و رشد مدنی رسیده‌اند که در مقایسه با همسایگان درگیر جنگ و افکار ارتجاعی منتقد دولت‌ها هستند و خواهان شرایط مطلوب و دوستی با جهانند و این دموکراسی خواهی را در طی سال‌های مختلف و در بزنگاه‌ها به نمایش گذاشته اند. آنها رعایی نیستند که با اشاره هنرمندان و سلبریتی‌ها به سمتی بروند. برداشت اشتباهی که رقیب روحانی از موج حمایتی هنرمندان کرد و با تتلو، خواننده زیر زمینی دیدار کرد. ارزش دعوت هنرمندان جهت حضور در انتخابات وقتی بود که از آنها می‌خواستند نسبت به آینده و سرنوشت خود و فرزندان این سرزمین کنش داشته باشند. این دعوت به کنشگری نوید بخش است زیرا می‌تواند در ادامه منتقدانه و هوشیارانه مطالبات مردمی‌اش را هم عنوان کند.

کما این که همان هنرمندان شاخصی که از دولت تدبیر و امید حمایت کرده بودند؛ در واکنش به سخنان وزیر فرهنگ و ارشاد در روز انتخابات خاموش نماندند و نشان دادند که حمایت شان کورکورانه نیست. سید رضا صالحی امیری وزیر فرهنگ و ارشاد پای صندوق رأی در حسینیه جماران با لحنی کنایه‌آمیز به جناح رقیب گفت:‌من به کاندیدای عزیز رقیب پیام میدم اگر نیاز به هنرمندان داشتی به من پیغام می‌دادی من برایت می‌فرستادم.‌ اظهارات صالحی امیری موجی از انتقاد را میان هنرمندان برانگیخت و مسعود جعفری‌جوزانی کارگردان شناخته‌شده سینما و تلویزیون در پیامی تصویری به این وزیر واکنش نشان داد و گفت:‌آقای صالحی امیری من آدم‌ترسو و آدم خودفروش و آدم‌فروش دیدم، اما در هیچ جای دنیا هنرمندی ندیدم که به‌دستور وزیر که هیچ، به‌درخواست رئیس‌جمهور هم به کاری که عقیده ندارد تن در دهد. آقای وزیر، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سربازخونه نیست.‌

و همچنین رضا کیانیان نیز که نقشی فعال در تبلیغ حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری داشت در پست اینستاگرامی خود با تأکید بر عذرخواهی وزیر ارشاد از هنرمندان نوشت:‌همین اول بِسْم‌اله، از وزیر ارشاد مى‌خواهم به‌خاطر توهین ناخواسته‌اى که دیروز به هنرمندان کرده‌اند با صداى بلند عذرخواهى کنند!‌ او در بخشی از این نوشتار آورده است:‌اگر هنرمندان وارد عرصه انتخابات مى‌شوند به‌خاطر احساس مسئولیتى‌ست که براى آینده کشور دارند! نه براى خوش‌خدمتى! بدانید! هنرمندان، مطربان آماده به خدمت وزارت نیستند! که به اشاره‌اى خوش‌رقصى کنند! منتظر توضیح و عذرخواهى شما هستم.‌ نکته قابل توجه واکنش هنرمندان به این نوع رفتار ابراز دلخوری خود بود که وزیر ارشاد نیز در واکنش به سوءتفاهم به‌وجود آمده و در اقدامی بی سابقه از وزیران دولت‌های پیشین، با ارسال پیامی تصویری از هنرمندان و اهالی فرهنگ و هنر عذرخواهی و اعلام کرد که هنرمندان بخش مهمی از جامعه هستند و وی هرگز قصد نداشته باعث دلخوری هنرمندان شود.

وی در این پیام تصویری تاکید کرده است: ‌ما دولت تدبیر و امید به مردم گفتیم که برای عذرخواهی لکنت زبان نداریم. باور داشته و داریم که توسعه و تعالی این سرزمین بدون پشتوانه هنر و هنرمندان و اصحاب رسانه اعم از سینما، موسیقی، شعر و تئاتر و هنرهای تجسمی وهمه کسانی که دل در گرو فرهنگ و هنر این سرزمین نامی دارند، ناممکن است.‌ هنرمندان در کنار دیگر فعالان و مردم از این دولت حمایت کردند اما آنها هم بینا و شنوای عملکرد دولت و آینده این سرزمین هستند و با تایید مسیر مثبت اعتدالی و بهبود، خواهان شرایط بهتر و مطالبات مسلم خود هستند و حامیانی کور و صرف نیستند. عذرخواهی وزیر و واکنش به موقع البته امید به پیش رفتن در مسیر بهبود و موثر را نوید می‌دهد.

همچنان که دوباره رضا کیانیان در صفحه اینستاگرام خود با پخش ویدئو عذرخواهی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نوشته است:‌پس از سلام، ظهر سر صحنه سریال شهرزاد بودم که پس از اعلام نهایی نتایج انتخابات با شوق فراوان نامه تبریک این پیروزی بزرگ و گلایه از شما را روی صفحه اینستاگرامم گذاشتم و درست پس از چهار ساعت شما باپوزش خواهی به موقع و صاف و ساده خود، من و گروه سریال شهرزاد را شگفت زده کردید! قاعدتاً نباید شگفت‌زده می‌شدیم! دلیلش اما ساده است! چون عادت به عذرخواهی مسئولین نداریم؛ آن هم در این مدت کوتاه! آقای وزیر، قدردانی من و همه‌ شهرزادی‌ها را بپذیرید و امیدوارم همه مسئولین از شما بیاموزند.‌ وی در ادامه آورده است: ‌عذر خواهی از آدمی کم نمی‌کند! بلکه می‌افزاید. درخواست من یک نمونه از پرسشگری مردمی بود که به شما رأی دادند و پاسخ شما یک نمونه از پاسخگوییِ دولتی ست که خود را مدیون رأی مردم می‌داند! به امید روزهای بهتر.‌


منبع: بهارنیوز

اساتید موسیقی آلمان به تهران می‌آیند

انجمن موسیقی ایران با همکاری مرکز موسیقی ملل دانشگاه هیلدسهایم آلمان کارگاه تخصصی شیوه‌های نوین پژوهشی موسیقی نواحی در روند شهری شدن را برگزار می‌کند.

این کارگاه دو روزه در تیرماه با هدف مطالعه موسیقی نواحی در روند شهری شدن و روش‌های جدید کار میدانی و تلاش برای پویایی و برخورداری موسیقی هویتی از دیدگاه­های نواندیش و تحول­‌گرا و آشنایی با شیوه‌های نوین پژوهشی در حوزه موسیقی نواحی برگزار می‌شود.

این کارگاه  تخصصی ۱۲ و ۱۳ تیرماه به مدت ۱۲ ساعت با حضور دکتر لیزا گوپ و دکتر لوتز دولردا از اساتید موسیقی دانشگاه‌های آلمان و با ارائه گواهینامه شرکت در کارگاه پژوهشی به همت انجمن موسیقی ایران و همراهی مرکز موسیقی ملل دانشگاه هیلدسهایم آلمان برگزار می‌شود.

علاقه‌مندان برای پیش ثبت نام اولیه و اطلاع از شرایط مربوطه می‌توانند تا تاریخ ۱۵ خرداد ماه سال جاری با مراجعه به پایگاه اطلاع رسانی این انجمن به نشانی اینترنتی www.nay.ir و دریافت فرم پیش ثبت نام و ارسال آن آمادگی خود را اعلام کنند.

همچنین اعلام شده است که باتوجه به محدودیت ظرفیت ثبت نام کارگاه شیوه‌های نوین پژوهشی در حوزه موسیقی نواحی، اولویت با افرادی است که زودتر درخواست خود را به این انجمن ارسال کرده باشند.

همچنین دانشجویان رشته اتنوموزیکولوژی(موسیقی‌شناسی قومی) با ارائه کارت دانشجویی از ۵۰ درصد تخفیف ویژه حمایتی این انجمن برخوردار هستند.


منبع: عصرایران

«مارکز» چطور نویسنده شد؟

وقتی از «گابریل گارسیا مارکز» پرسیده شد داستان‌نویسی را از کجا آغاز کرده، او پاسخ داد: همه چیز از «مسخ» کافکا شروع شد.

«مارکز» چطور نویسنده شد؟

«گاردین» اخیرا گزارشی را به قلم «سم جوردیسون» درباره سرمنشأ نویسنده شدن «گابریل گارسیا مارکز» نویسنده فقید کلمبیایی و برنده نوبل ادبیات ۱۹۸۲ منتشر کرده که آن را در ادامه می‌خوانید:

نویسنده «صد سال تنهایی» برای روایت داستانی ناممکن که تردیدهای خواننده را زیر سوال می‌برد، از «کافکا» و قصه‌های مادربزرگش وام گرفته است. «گابو» در مصاحبه‌ای با «پ‍اریس ریویو» می‌گوید: در ابتدای این رمان آمده «یک روز صبح وقتی گرگور سامسا از خوابی آشفته بیدار شد، دید در رختخواب خود به حشره‌ای بزرگ تبدیل شده است.» وقتی این خط را خواندم فکر کردم خبر نداشتم می‌شود این‌طور هم نوشت. اگر می‌دانستم، مدت‌ها پیش نویسندگی را شروع می‌کردم. بنابراین، بلافاصله نوشتن داستان‌های کوتاه را شروع کردم.

طبیعتا این مسأله سرآغاز مشهور رمان «صد سال تنهایی» را به یاد می‌آورد: «خیلی سال بعد، جلو جوخه آتش، سرهنگ آئورلیانو بوئندیا بی‌اختیار بعدازظهرِ دوری را به یاد آورد که پدرش او را برد تا یخ را بشناسد.»

تاثیر «کافکا» بر «مارکز» را در ادامه رمان هم می‌شود دید؛‌ «گارسیا مارکز» ایده این را که هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد برداشته و با آن جلو می‌رود. در اولین فصل «صد سال تنهایی» با مردی مواجه می‌شویم که پیر می‌شود و دوباره جوان می‌شود. ما اخطارهای واضح و دقیقی درباره آینده می‌شنویم و داستان‌های عجیب و غریبی همچون مرغی که ۱۰۰ تخم می‌کند. جهان این کتاب را نمی‌شود با ایده‌های واقعی و فیزیکی محدود کرد.

اما موضوع دیگری که «مارکز» از «کافکا» یاد گرفت این بود که هرقدر ایده‌هایت پیچیده باشد، باید آن را با روایتی ساده بیان کنی. تو از دیدن جهانی که در آن یخ به اندازه روحی که تو را در حمام آزار می‌دهد اهمیت دارد، حیرت‌زده می‌شوی، دنیایی که در آن احتمال به دنیا آمدن نوزادی با دم خوک، از واقعیت‌های زندگی به حساب می‌آید.

اما تنها «کافکا» نبود که الهام‌بخش «مارکز» شد. این نویسنده کلمبیایی همچنین بعضی از داستان‌هایش را به مادربزرگش نسبت داده است: «او داستان‌های فانتزی و ماوراءالطبیعه را خیلی طبیعی تعریف می‌کرد… آن‌چه از همه مهم‌تر بود، حالت چهره‌اش بود.

مادربزرگم وقتی داستان می‌گفت اصلا حالت صورتش را تغییر نمی‌داد و این همه را غافلگیر می‌کرد. در تلاش‌های قبلی‌ام برای نگارش «صد سال تنهایی» سعی کردم داستان را بدون این‌که باور کنم، روایت کنم. متوجه شدم کاری که باید انجام دهم این است که خودم داستان را باور کنم و به همان شکلی که مادربزرگم قصه می‌گفت، آن‌ها را روایت کنم: با چهره‌ای سنگی.»

«مارکز» چطور نویسنده شد؟

یکی از نمونه‌های مشهور این صورت‌ سنگی «مارکز» اوایل کتاب دیده می‌شود؛ وقتی یکی از «خوزه آرکادیو»ها در حمام می‌میرد. کاملا روشن نمی‌شود، اما به نظر می‌رسد او به سر خود شلیک کرده است.

بعد از پیچیدن صدای گلوله، جریان خونی در شهر ماکوندو به راه می‌افتد و این قصه کاملا طبیعی و در حد حرف زدن مردم درباره ترافیک، گفته می‌شود. این روایت با جزییات حسی غنی‌اش، یکی از نمونه‌های ممکن در برند رئالیسم جادویی «مارکز» است.

چه چیزی غم‌انگیزتر از جاری شدن خون پسری تا رسیدن به مادرش در خانه؟ یا احمقانه‌تر؟ چرا ما باید روی جهانی حساب کنیم که هر چیزی در آن ممکن است؟ این جهانی نیست که در آن هیچ چیز اهمیت ندارد؟ چون تنها قانون آن هوا و هوس نویسنده است؟ تا کجا می‌توانیم جلو ناباوری‌مان را بگیریم؟

من اغلب در مواجهه با رئالیسم جادویی، منفی‌نگر بودم اما وقتی داشتم «صد سال تنهایی» را می‌خواندم، موفق شدم صدای پشت ذهنم را خاموش کنم. وقتی جریان خون را دنبال می‌کردم، این صدا نپرسید: «واقعا؟»ـ اما وقتی هم که جریان به «اورسولا» رسید، جلو طنین احساسم را نگرفتم.

چیزی درباره «مارکز» هست که تا حد زیادی به او کمک می‌کند قسر در برود. او می‌گوید: «یک رمان‌نویس می‌تواند دست به هر کاری بزند، تا زمانی که کاری کند مردم او را باور کنند.» شاید جادویی‌ترین چیز درباره نوشتار او هم این است که ما باورش داریم.

«گابریل گارسیا مارکز» نویسنده مطرح کلمبیایی سه سال پیش در یکی از روزهای نیمه ماه آوریل با زندگی وداع گفت. او ۱۲ سال پایانی عمرش را با سرطان غدد لنفاوی جنگید و در سال‌های آخر درگیر زوال عقل و آلزایمر شده بود. وضعیت بد سلامتی او طی سال‌های آخر، جامعه ادبیات و روزنامه‌نگاری جهان را متأثر و مرگ او کتاب‌دوستان بی‌شماری را در سرتاسر دنیا اندوهگین کرد.

«مارکز» چطور نویسنده شد؟

«مارکز» که از مشهورترین نویسندگان آمریکای لاتین به حساب می‌آمد، ششم مارس ۱۹۲۷ در آرکاتاکای کلمبیا متولد شد. «گابو» زمانی که در دانشگاه ملی کلمبیا رشته حقوق می‌خواند، به طور جدی وارد کار روزنامه‌نگاری شد. این نویسنده اولین اثر داستانی خود را در سال ۱۹۴۷ در روزنامه «ال اسپکتادور» چاپ کرد.

از آن پس هفت سال برای نگارش اولین رمان کوتاه خود تحت تأثیر نویسندگانی چون «ویلیام فاکنر» و «ویرجینیا وولف» وقت صرف کرد. «طوفان برگ» سرانجام در سال ۱۹۵۵ به چاپ رسید و سپس شاهکار او «صد سال تنهایی» در سال ۱۹۶۷ روانه بازار کتاب شد.

«مارکز» در طول عمرش به نوشتن ادامه داد و آثاری را چون «پاییز پدرسالار» (۱۹۷۵) و «عشق سال‌های وبا» (۱۹۸۵) که از معروف‌ترین رمان‌هایش هستند، خلق کرد. این نویسنده کلمبیایی شانس این را داشت که در زمان حیاتش به موفقیت مالی برسد و مورد تحسین منتقدان ادبی قرار گیرد؛ اتفاقی که برای خیلی از همتایان او رخ نمی‌دهد. «گابو» را پس از «میگوئل سروانتس» نویسنده قرن هفدهمی «دن کیشوت»، محبوب‌ترین نویسنده اسپانیولی‌زبان می‌دانند.

علاوه بر محبوبیت ادبی، «مارکز» برای خلق سبک ادبی «رئالیسم جادویی» هم اعتبار بسیاری برای خود خرید. با این حال این‌ها تنها افتخارهای ادبی «مارکز» نیستند. او در هشتم دسامبر ۱۹۸۲ مهم‌ترین جایزه ادبی جهان، یعنی نوبل را به دست آورد.


منبع: برترینها

تفاوت فاحش فروش سینماها در ۹۲ و ۹۵

به گزارش ایرنا ، حبیب ایل بیگی  در آیین آغاز عملیات اجرایی پردیس سینمایی گاوازنگ زنجان با بیان اینکه در دولت یازدهم دوران خوبی را در سینما پشت سر گذاشتیم ، افزود: درسال ۹۲ تقریبا بسیاری از سالن های سینما در کشور علاقه مند به تغییر کاربری بودند، ولی حرکت رو به رشدی که در سینما بوجود آمد باعث شد تا بخش خصوصی نیز بدون حمایت دولت به شکل خوبی در حوزه سالن سازی، تولید و ایجاد مجتمع های سینمایی ورود کند.وی به روند رو به رشد ساخت سالن های سینما در کشور اشاره و خاطرنشان کرد: از سال گذشته عملیات اجرایی ساخت ۱۱۳ سالن سینما در استان های مختلف آغاز شده است که تا پایان سال ۹۶ به مرحله بهره برداری می رسند.

ایل بیگی شمار سالن های سینمای کشور را ۴۴۸ مورد اعلام و تاکید کرد: با توجه به جمعیت کشور این تعداد سالن جوابگوی نیاز شهروندان نیست.وی به اکران تعداد زیادی از فیلم ها و نیز استقبال مردم برای تماشای آنها در چند سال گذشته اشاره کرد و ادامه داد: ایران تنها کشوری است که فقط تولیدات خود را در سالن های سینما اکران می کند و این در حالی است که برخی کشورها صاحب سینما نیستند و تولید سینمایی ندارند.ایل بیگی به ضرورت گسترش سالن های سینما و اشتغال زایی این حوزه اشاره کرد و گفت: ‘راه اندازی نهضت تولید محتوا’ شعار سازمان سینمایی در دولت دوازدهم خواهد بود و امیدواریم با افزایش تولید، سهم خودمان را در حوزه تصویر در دنیا بگیریم. پروژه پردیس سینمایی گاوازنگ زنجان شامل هفت سالن سینما است که با سرمایه گذاری بنیاد مسکن انقلاب اسلامی اجرا خواهد شد.


منبع: بهارنیوز

نخل طلا از دست میشاییل هانکه پرید!

به گزارش بانی فیلم، جمعیت مشتاق بعد از کمی تاخیر وارد سالن دوبوسی شدند تا «پایان خوش» تازه ترین اثر این فیلمساز بزرگ و برنده دو نخل طلا را ببینند.قبل شروع جشنواره عده ای معتقد بودند. که هانکه نخستین فیلمسازی در تاریخ خواهد بود که سومین نخل طلا را بدست می آورد اما بعد ازپایان نمایش اب سردی روی ذوستداران هانکه ریخته شد.بدون اغراق می توان گفت که هانکه با آخرین ساخته اش، هیچ شانسی برای کسب نخل طلا نخواهد داشت.

«پایان خوش» نسبت به اثار قبلی این کارگردان اتزیشی خیلی رادیکال است. هانکه در ابتدا مکان ها و شخصیت های مختلف را به شکل تکه تکه و پازل گونه کنار هم می چیند اما هربار که تماشاگر می خواهد به  پرسوناژ ها نزدیک شود کارگردان فوری رابطه های عاطفی بین تماشاگر و شخصیت ها را می برد! و همین عمل بین شخصیت های درون فیلم نیز اتفاق می افتد.در «پایان خوش» هیچ نشانی از حس و حال قدرتمندی که در فیلمهای آخر هانکه بود  نمی بینیم؛ از آن انسجام ساختاری فوق العاده فیلم های متاخرش در این اثر دیده نمی شود و چه حیف!

باید به طور مفصل درباره اینکه چرا «پایان خوش» نسبت به فیلم های درخشان این فیلمساز فاصله افتاده نوشت.«پایان خوش» داستان پیرمردی را روایت می کند که بزرگ خانواده  است که گرفتار صندلی چرخدار شده. او مایل است به زندگی خود پایان دهند. از افرادی برای این کار یاری می خواهد؛ مثل ارایشگر خصوصی اش یا دختر کوچک پسر   و کسانی دیگر…  در این فیلم کارگردان بورژوازی را نیز به نقد می کشد و دنیای خالی از عاطفه آنان را توصیف می کند.


منبع: بهارنیوز

تکلیف موسیقی را مشخص کنید

فرهاد فخرالدینی در گفتگو با ایلنا گفت: چندی پیش از دفتر ریاست‌جمهوری با من تماس گرفتند و خواستند تا فیلمی درباره انتخابات تهیه کنند. در آن زمان برای اینکه بدگویی نکنم از پذیرش این درخواست امتنا کردم اما در انتخابات به همراه خانواده‌ام به آقای روحانی رای دادم. با این حال گله‌های فراوانی از او دارم. من حدود یک سال است که از ارکستر ملی ایران کناره‌گیری کرده‌ام. در دوره قبل آقای روحانی در شعارهایشان از احیای ارکسترها سخن می‌گفتند و پیام‌هایشان به من نیز می‌رسید اینکه می‌گفتند چرا آقای فخرالدینی کار نمی‌کنند؟! اما در طول این یک سالی که من از ارکستر کناره‌گیری کرده‌ام؛ هیچکس از طرف ایشان تماس نگرفت تا بپرسد مشکلتان چه بوده که دیگر همکاری نکردید؟!

 

موسسه و رهبر سابق ارکستر ملی ایران در ادامه افزود: هربار که به ارکستر دعوت شدم؛ با مشکلاتی روبرو شدم که باید حل می‌شد. به هر حال من با نزدیک به ۸۰ سال سن؛ بار دیگر به میدان آمده بودم که کار کنم. اما در همین دوره، متاسفانه تلخ‌ترین شرایط رهبری ارکستر را در زمانی که آقای روحانی رئیس‌جمهور بود، تجربه کردم. دولتمردان واقعا ما را به حال خودمان رها کرده بودند. این همه بی‌احترامی به هنرمندان شد و هنوز می‌شود و هر کسی از راه می‌رسد،‌ به خودش اجازه می‌دهد به هنرمندان بی‌احترامی کند اما دولت پاسخ درخوری تاکنون نداده حال آنکه اینها باید پاسخ داده شود.

 

وی همچنین عنوان کرد: اگر موسیقی؛ بد است چرا از آن استفاده می‌کنند و موسیقی پخش می‌شود؟! سرود ملی ایران همان موسیقی ملی‌ست که تمام کشور به احترامش از جایش بلند می‌شود؛ ولی در مواقع دیگر هر کسی هر طور که دلش می‌خواهد به هنرمندان تهمت می‌زند یا مانع از کار آنها می‌شود. اینها موجبات رنجش تمام هنرمندان و موزیسین‌ها را فراهم کرده است. متاسفانه در این سال‌ها که مصادف بود با دولت یازدهم برخلاف انتظار من؛ شرایط برای همکاری با ارکستر ملی اصلا مهیا نبود.

 

فرهاد فخرالدینی ادامه داد: من پیش از این؛ کارهای هنری‌ام را انجام داده‌ام با این حال در این مقطع زمانی با شوق بسیار وارد میدان شدم تا کاری انجام بدهم؛ و فکر هم می‌کردم همه چیز رو به راه شده و درست خواهد شد. ولی بعدها دخالت‌های افراد متفاوت اعم از مسئول و غیرمسئول که دیواری کوتاه‌تر از موسیقی پیدا نکرده بودند، شروعی شد برای حمله به هنرمندان. این حملات باید حدی هم داشته باشد.

 

آهنگساز موسیقی فیلم امام علی (ع) بار دیگر با تاکید بر این نکته که؛ “اگر واقعا موسیقی؛ بد است کلا بگویند از موسیقی استفاده نکنید و موسیقی را برای همیشه تعطیل کنند” افزود: مخالفان موسیقی بگویند موسیقی از ارشاد گرفته تا صداوسیما و سایر نهادها باید حذف شود و دیگر از آن هیچ استفاده‌ای نشود. اما اگر نظرشان غیر از این است و معتقد هستند موسیقی؛ خوب است باید رفتار درستی با هنرمندان و موسیقی در پیش بگیرند.

 

وی افزود: با این‌وجود من و خانواده‌ام در روز بیست و نه اردیبهشت با تمام مشکلاتی که به آنها اشاره کردم، به آقای روحانی رای دادیم و می‌دانیم ایشان با چه مشکلاتی روبروست. در این چهار سال فرصت دوباره‌ای که در اختیار آقای روحانی قرار گرفته؛ باید این بی‌مهری‌ها جبران شود. قطعا یک ملت را با هنر و فرهنگ‌اش ارزیابی می‌کنند. آخر نمی‌شود که ما هزار و یک مشکل داشته باشیم اما بودجه در اختیار موسیقی قرار ندهند و بعد در این شرایط بتوان کار کرد.

 

فخرالدینی افزود: عرصه موسیقی، آدم مسئول و دلسوز می‌خواهد. اداره‌ای مانند وزارت ارشاد به خاطر وجود این هنرمندان تشکیل می‌شود؛ پس نباید اینگونه باشد که فکر کنند هنرمندان مُخلِ وجود آن اداره یا ثبات آن هستند. مسئولانی که باید در خدمت هنرمندان باشند امروز وارونه رفتار می‌کنند. چرا یک هنرمند باید دو ساعت پشت دفتر فلان مسئول منتظر بماند و سر آخر هم به مشکلش توجهی نشود؟!

 

آهنگساز سریال سربداران گفت: در تمام این دوره‌ها به هنرمندان بسیار بی‌احترامی و بی‌مهری شده. چرا با کسانی که به‌عنوان هنرمندان پیشکسوت شناخته شده هستند و پرونده روشنی دارند، به درستی رفتار نمی‌شود؟! حتی برای هنرمندی که عمرش را در این راه گذاشته و کارنامه مشخصی دارد، قبر دو طبقه و جدیدا قبر سه طبقه اختصاص می‌دهند! این موضوع واقعا شرم‌آور است. در چنین فضایی خواهش من این است که به هنرمندان حتی قبر هم ندهند! آخر چه کسی قبر خواسته است؟! به مرحوم حافظی هنرمند عزیزی که عمرش را در راه هنر این مملکت صرف کرد، قبری را اختصاص می‌دهند. بعد یک عزیز دیگری فوت می‌کند و مسئولان بدون اینکه به خانواده آقای حافظی اطلاع بدهند، یک نفر دیگر را روی قبر ایشان دفن می‌کنند و باعث رنجش خانواده آن مرحوم می‌شوند. یعنی اینقدر مشکل دارند که نمی‌توانند یک قطعه جداگانه به هنرمندان اختصاص بدهند؟!

 

فرهاد فخرالدینی همچنین عنوان کرد: اگر دولت قصد دارد کار درستی در زمینه هنر و موسیقی انجام بدهد باید سرو سامانی به وضعیت هنر این مملکت بدهد.


منبع: بهارنیوز

پژوهش «هیس! پسرها گریه نمی‌کنند» ادامه دارد

پوران درخشنده کارگردان سینما فیلمی با عنوان «هیس! پسرها گریه نمی کنند» با محوریت مسایل و مشکلات پسران می‌سازد.

پوران درخشنده کارگردان سینما در گفتگو با مهر درباره جدیدترین فعالیت های خود گفت: من بعد از ساخت فیلم سینمایی «هیس دخترها فریاد نمی زنند» قول داده بودم که درباره مسایلی که پسرها دچار آن هستند، فیلمی بسازم بنابراین مشغول پژوهش روی این موضوع هستم و فیلمی با عنوان «هیس! پسرها گریه نمی کنند» را می سازم.

وی افزود: من به آسیب شناسی درباره مسایل و مشکلات پسرها پرداخته ام و هنوز هم در حال انجام تحقیق و نگارش درباره این موضوعات هستم و نگارش فیلمنامه این اثر به پایان نرسیده است.

درخشنده عنوان کرد: به احتمال زیاد در فصل تابستان شروع به ساخت فیلم می کنم تلاش دارم «هیس! پسرها گریه نمی‌کنند» را به سی و ششمین جشنواره ملی فیلم فجر برسانم.

این کارگردان در پایان با اشاره فیلم دیگرش با عنوان «زیر سقف دودی» بیان کرد: این فیلم در عیدفطر اکران می شود و حوزه هنری مسئولیت پخش آن را به عهده دارد.


منبع: عصرایران

پس از دخترها، اینبار «هیس! پسرها گریه نمی‌کنند»

پوران درخشنده کارگردان سینما فیلمی با عنوان «هیس! پسرها گریه نمی کنند» با محوریت مسایل و مشکلات پسران می‌سازد.

مهر نوشت: پوران درخشنده کارگردان سینما درباره جدیدترین فعالیت های خود گفت: من بعد از ساخت فیلم سینمایی «هیس دخترها فریاد نمی زنند» قول داده بودم که درباره مسایلی که پسرها دچار آن هستند، فیلمی بسازم بنابراین مشغول پژوهش روی این موضوع هستم و فیلمی با عنوان «هیس! پسرها گریه نمی کنند» را می سازم.

او افزود: من به آسیب شناسی درباره مسایل و مشکلات پسرها پرداخته ام و هنوز هم در حال انجام تحقیق و نگارش درباره این موضوعات هستم و نگارش فیلمنامه این اثر به پایان نرسیده است.

درخشنده عنوان کرد: به احتمال زیاد در فصل تابستان شروع به ساخت فیلم می کنم تلاش دارم «هیس! پسرها گریه نمی‌کنند» را به سی و ششمین جشنواره ملی فیلم فجر برسانم.

این کارگردان در پایان با اشاره فیلم دیگرش با عنوان «زیر سقف دودی» بیان کرد: این فیلم در عیدفطر اکران می شود و حوزه هنری مسئولیت پخش آن را به عهده دارد.


منبع: عصرایران