جشن هفتادمین سالگرد جشنواره کن

گروه فرهنگی: تعداد زیادی از برندگان قبلی و چهره‌های سرشناس سینمایی در جشن هفتادمین سال برپایی جشنواره فیلم کن حضور داشتند.برگزارکنندگان جشنواره فیلم کن روز سه‌شنبه مراسم هفتادمین سالگرد این رویداد سینمایی را برگزار کردند.تعدادی زیادی از چهره‌های مطرح دنیای سینما از جمله جرج میلر، پدرو آلمودوار، نیکول کیدمن، کوستا گاوراس، نیکلاس ویندینگ رفن، آدرین برودی، ویل اسمیت، گاسپار نویی، ژولیت بینوش، اوما تورمن، آلخاندرو گونزالس ایناریتو، رومن پولانسکی، ماریون کوتیار، مونیکا بلوچی، الیور استون، التن جان، بری جنکینز، کاترین دونوو، گی‌یرمو دل تورو، آلفونسو کوارون، میشائیل هانکه، کریس کلمبوس، سلما هایک، سوفیا کوپولا، بنیسیو دل تورو، کن لوچ، برادران داردن، لیو اولمان، جین کمپیون، آنیس واردا، ایزابل آجانی، مارن آده، فاتح آکین، کالین فارل، برنیس بژو، کریستوف والتس، ال فانینگ، تیلدا سوئینتن، مس میگلسن، گائل گارسیا برنال، دایان کروگر، ژان-پی‌یر لئو، کلود للوش، جسیکا چاستین، ماتیو گارونه و… در این مراسم حضور داشتند.
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
 


 

 

 

 

 

 

 

 
 


 

 
 


 


منبع: بهارنیوز

روایتی از پناهندگی در «سه به توان اِن»

مستند «سه به توان اِن» به کارگردانی امید ثابتی این روزها در تهران در حال تصویربرداری است.

«سه به توان اِن» مستند داستانی ۶٠ دقیقه ای، حکایتِ سه روز از خط زندگی سه پناهنده ی خارج از ایران است…

بخش هایی از این فیلم در ترکیه تصویربرداری شده است و بخش های دیگر آن طی یک هفته آینده در تهران به پایان می رسد.

عوامل مستند «سه به توان اِن»: کارگردان : امید ثابتی، تهیه کننده : لادن عاطف ، نویسنده: محمد نداف، دستیار برنامه ریز : کیارش  مصعودنیا ، تصویربرداران : علی روزبهانی ، الیاس محمدی، صدابردار : علیرضا پاک نهاد، تدوین و صدا گذاری : محمدحسین حسین خو، مدیر تولید : مهرداد یوسف نیا.

آخرین فیلم امید ثابتی، مستند «یک دقیقه سکوت» در مورد دریاچه ارومیه بود که سال گذشته ساخته شد.


منبع: عصرایران

بزرگداشت داریوش مهرجویی در زوریخ

مراسم بزرگداشت و تقدیر از داریوش مهرجویی فیلمساز سرشناس سینمای ایران در شهر زوریخ سوئیس برگزار می‌شود.

در این مراسم بزرگداشت و تقدیر که در افتتاحیه سومین جشنواره فیلم‌های ایرانی زوریخ برگزار میشود،به پاس یک عمر فعالیت هنری، نشان ویژه این فستیوال که تندیس حقوق بشر کورش است به داریوش مهرجویی اهدا خواهد شد.

به گزارش ایسنا، همچنین قرار است از مجموعه آثار مهرجویی دو فیلم سینمایی «گاو» و «لیلا» به نمایش  در بیاید.

مراسم بزرگداشت با حضور داریوش مهرجویی پنج شنبه یازدهم خرداد راس ساعت ۲۰:۴۰ در سالن سینما « ریف رف » برگزار می‌شود.


منبع: عصرایران

خواندنی ها با برترین ها (۱۲۵)

برترین ها – محمودرضا حائری: در این شماره از خواندنی ها با رمانی تاریخی از گور ویدال، رساله ای درباب شک و ایمان، رمانی از ادبیات اسپانیا و … آشنا شوید.

ایران سرزمین مقدس (یولیانوس)

  • گور ویدال
  • ترجمه ی فریدون مجلسی
  • انتشارات نیلوفر
  • چاپ دوم: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (125)

از آن‌جا که زمان سرنگونی یک رژیم سیاسی به هنگامی فرا می‌رسد که کارگردانانش ایمان خود را نسبت به مبانی آرمانی و عقیدتی‌شان (که به آنان مشروعیت می‌بخشد و وسیله اعتبار و برخورداری‌شان از حمایت عمومی است) از دست بدهند، بی‌آنکه مبانی اعتقادی نوینی را جانشین آن کنند، لذا کنستانتین برای بقای خود ترجیح داد اعتقاد تازه و پویایی را که رو به گسترش بود بپذیرد و برای برخورداری از حمایت سیاسی مردم به کاهنان نوین روی آورد.

کتاب یولیانوس برای خواننده ایرانی جذابیتی ویژه دارد، زیرا یولیانوس به اسرار میترا و عرفان ایرانی می‌گرود و در عین حال که ایران را «سرزمینی مقدس» می‌نامد برای جهان‌گشایی و فرمانروایی بر جهان به تقلید از اسکندر راهی ایران می‌شود و به جنگ شاپور می‌شتابد و شاپور که پیش از او امپراتوری چون کنستانتین و کنستانتیوس را به جای خود نشانده بود در پایان میانسالی و آغاز کهولت خود را با یک دشمن میترایی سلحشور و جوان مواجه می‌بیند و برای شکست دشمن متحمل مشقات و رنج‌های فراوان می‌شود…


میان شک و ایمان (گفتگوهایی درباره دین و عقل)

  • جان هیک
  • ترجمه ی ادیب فروتن
  • انتشارات ققنوس
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (125)
اگر نسبت به دین شکاکید، اما حاضر نیستید یکسره آن را کنار بگذارید، یا اگر جایی در میانه طیف شک و ایمان قرار دارید، این کتاب مناسب شماست. کتاب عبارت است از سلسه‌ای از گفتگوها میان ‌فردی خیالی به نام دیوید که هر گونه اعتقاد به یک امر متعالی را با تردید جدی می‌نگرد، و فردی دیگر به نام جان – نویسنده – که بر مبنای تجربه دینی معتقد است فراتر از واقعیت فیزیکی و انسانی، واقعیتی برتر وجود دارد. گفتگوها به پرسش‌هایی عظیم می‌پردازند که رو در روی همه ما قرار می‌گیرند. آیا دلیل خوبی برای باور به خدا وجود دارد؟ یا آن‌که خدا نوعی توهم است؟ و این‌که دقیقا منظورمان از خدا چیست؟


مرده ها جوان می مانند

  • آنا زگرس
  • ترجمه ی علی اصغر حداد
  • نشر ماهی
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (125)
رمانی که در سال ۱۹۴۹ نوشته شده و روایتی است از اوضاع آلمان از پایان جنگ جهانی اول تا پایان جنگ جهانی دوم؛ دوره‌ای که به برآمدن هیتلر انجامید. زگرس در این رمان سرگذشت چند خانواده با عقاید سیاسی گوناگون را به موازات هم روایت می‌کند تا نشان دهد چه شرایطی باعث شد جامعه آلمان به چنان انتخاب سیاسی دست بزند و واکنش بخش‌های مختلف جامعه به این انتخاب چه بود. در این رمان از مقاومت مخفیانه تعدادی از آلمانی‌ها در برابر حکومت نازی‌ها هم یاد شده است.


۴۲ اندیشه ناب (تاملاتی درباره زندگی، جهان و هر آن چیز دیگر)

  • مارک ورنون
  • ترجمه ی پژمان طهرانیان
  • نشر نو
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (125)

«چهل‌و دو اندیشه‌ ی ناب» در راهنمای مسافران مجانیِ کهکشان، پاسخی‌ست به معمای زندگی، جهان و هر‌آن‌چیز دیگر. گرچه گفتن ندارد که پاسخی واقعی نیست، بلکه شوخی‌ست. اما آیا شوخی تلخی بوده که تلویحاً می‌گوید در نهایت هیچ پاسخی در کار نیست؟ یا شوخی حکیمانه‌ای که می‌گوید پاسخ به معمای زندگی در مفاهیمی انتزاعی مانند اعداد یافت نمی‌شود بلکه آن را تنها می‌توان در زندگی‌های واقعی پیدا کرد؟ من براین گمانم که محاسبه «اندیشه‌ ناب» حکیمانه بوده است.

در کتاب «۴۲ اندیشه‌ ناب: تأملاتی درباره‌ زندگی، جهان و هر‌آن‌چیز دیگر»، چهل‌ودو جمله‌ قصار خواهم آورد از افرادی که زندگی را عمیق زیسته‌اند، جملاتی که نقطه‌ آغازی خواهند بود برای کسانی که در تکاپوی زیستی غنی‌ترند. و این اصلاً آسان نیست.

هرکس که تلاش کرده تا، به‌عنوان مثال، تعادل میان کار و زندگی‌اش را بازتنظیم کند این را می‌داند. این ادعا که ایجاد تغییر در زندگی امری ساده و سرراست است و فقط کافی‌ست برنامه‌ریزی کنید یا رازی را باید، دریابید دلیلی‌ست بر آن‌که چرا اغلبِ کتاب‌های خودیاری، هر اندازه هم نیت‌شان خیر باشد، خوش خیالانه یا مأیوس‌کننده هستند. ۴۲ اندیشه‌ ناب اما تلاش می‌کند تا طرحی نو دراندازد در جست‌وجوی آنچه ممکن است حقیقتاً متفاوت باشد.


وقت سکوت

  • لوییس مارتین سانتوس
  • ترجمه ی ونداد جلیلی
  • نشر چشمه
  • چاپ اول: ۹۶

  

 خواندنی ها با برترین ها (125)

«وقت سکوت» را «بزرگ‌ترین دست‌آورد اجتماعی رمان اسپانیا» و «رمانی تکرارنشدنی» نامیده‌اند، گفته‌اند اوج نثرنویسی معاصر اسپانیایی و از شاهکارهای رمان‌نویسی معاصر است و ادبیات اسپانیا را به دو دوره‌ی قبل و بعد از انتشارش تقسیم کرده است، کتاب‌ها و مقالاتی متعدد درباره‌اش نوشته‌اند، نویسندگان معاصر بسیاری آثارشان را به تأثیر از این کتاب نوشته‌اند که خود کارگاه بی‌مانند داستان‌نویسی است، فقط اولیس جیمز جویس و در جست‌وجوی زمان ازدست‌رفته‌ی مارسل پروست را به لحاظ سبک و فرم با آن قیاس می‌کنند و آن را یکی از مهم‌ترین رمان‌های قرن بیستم نامیده‌اند.

این کتاب به بسیاری از زبان‌های زنده‌ی دنیا ترجمه شده است. در لو فیگارو لیته‌رر درباره‌ی آن نوشتند «هیچ‌کس نیست که کیفیت ادبی استثنایی این کتاب و قدرت حیرت‌انگیز آن را درنیابد. مارتین‌سانتوس بهترین نویسنده‌ی نسلش است و رقیب ندارد». جی. جی. برائون در تاریخچه‌ی ادبی اسپانیا درباره‌اش نوشت «هنرمندی و تسلط نویسنده در کتاب موج می‌زند. در ضمن آن‌که جامعه‌ای مخوف و خاموشی‌گزیده را محکوم می‌کند، اثر هنری هیجان‌انگیزی است که گستردگی حیرت‌آور قدرت تجسم نویسنده‌اش را به نمایش می‌گذارد.».

در نیویورک تایمز درباره‌اش نوشتند «نمایشی به‌شدت خلاقانه از شاعرانگی نثر و تبحر نویسنده در استفاده از تمثیل است و مهم‌تر از همه آن‌که گفتار درخشان پایان کتاب تردیدی باقی نمی‌گذارد که نویسنده حاضر نبوده است به نوشتن رمانی رئالیستی بسنده کند. چنان که برمی‌آید پدرو خودِ اسپانیا است».

در تایمز لیترری ساپلیمنت می‌خوانیم: «چیزی که بی‌درنگ این کتاب را برجسته و بی‌همتا می‌کند گرایش روشن‌فکری بین‌المللی اصیل و مستحکم مارتین‌سانتوس و چشم‌انداز اخلاقی اوست […] البته او با رژیم فرانکو سر ستیز دارد، اما در این رمان بلندپروازانه‌اش خودپسندی، کوته‌بینی و خشونتی را برملا می‌کند که ژرفایش هیچ نوع حکومتی را بی‌نصیب نمی‌گذارد.»

این کتاب، به محض انتشارش، ستایش منتقدان و نیز عموم خوانندگان را برانگیخت و بی‌درنگ جایگاهی باقی در تاریخ ادبیات اسپانیا کسب کرد و مسیر رمان اسپانیایی را، که پیش از انتشارش به راهی دیگر می‌رفت، به‌کلی تغییر داد.


منبع: برترینها

موانع ساخت فیلم فتح خرمشهر

این فیلمساز که در جشنواره ملی و جهانی فجر جدیدترین ساخته‌اش با نام «مَلی و راه‌های نرفته‌اش» را رونمایی کرد و چند سالی است، قصد ساخت فیلمی جنگی با نام «تنهایی پرهیاهو» را دارد، همزمان با سوم خرداد و سالگرد آزادسازی خرمشهر در گفت‌وگویی با ایسنا درباره سرانجام این پروژه سینمایی بیان کرد: متأسفانه برخی دستگاه‌ها نگذاشتند این فیلم را بسازم چون به نوعی جنگ را میراث  خود می‌دانند و عنوان می‌کنند که من شایستگی ساخت فیلم جنگی را ندارم.
میلانی با اشاره به اینکه چند سال قبل مجوز ساخت «تنهایی پرهیاهو» توسط سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی صادر شده است، ادامه داد: سال‌های ۹۱-۹۲ بود که ۶ ماه برای پیش تولید این فیلم زمان صرف و بودجه لازم هم از سوی منطقه آزاد سرمایه‌گذاری شد، اما در نهایت با وجود اینکه فیلم مورد توجه حوزه هنری و بنیاد سینمایی فارابی بود و آقای ایوبی (رئیس وقت سازمان سینمایی) هم آن را بسیار دوست داشت و می‌گفت که یکی از بهترین داستان‌های جنگی است که تاکنون خوانده است، نتوانستم فیلم را کلید بزنم. این در حالی است که حتی با برخی عوامل قرارداد بسته شده بود و به همراه محمود کلاری لوکیشن‌های فیلم را هم در شهرهای آبادان و اهواز و خرمشهر انتخاب کرده بودیم.
کارگردان فیلم‌های «دو زن»، «نیمه پنهان» و «واکنش پنجم» در پاسخ به اینکه اگر مجوز ساخت فیلم صادر شده بود چطور امکان فیلمبرداری آن فراهم نشده است؟ گفت: انجمن دفاع مقدس به‌عنوان متولی موافق ساخت فیلم نبود و با ایجاد موانع بسیار مانع ساخت فیلم شد و در نهایت با شکایتی که از سوی یک نهاد نظامی از من صورت گرفت و یک سال و نیم در دادگاه در حال رفت و آمد بودم سازمان سینمایی هم عقب‌نشینی کرد و دیگر امکان ساخت فیلم  از بین رفت.
وی در این‌باره توضیح داد:‌ در آن شکایت یکی از موارد مورد پرسش این بود که چرا می‌خواهم فیلم جنگی بسازم؟! این در شرایطی است که با هک شدن کامپیوتر شخصی من، به عکس‌های شخصی‌ام دسترسی پیدا کرده بودند و آن‌ها دستاویزی شده بودند تا مانع از فیلمسازی‌ام شوند، به همین دلیل در طول آن یک سال و نیم مرا بسیار اذیت کردند و شرایطی بوجود آوردند که حتی مدتی طولانی از تهران بیرون رفتم. هرچند که با این همه آزار در نهایت در دادگاه انقلاب تبرئه شدم؛ اما انچه ازبین رفت عمر من بود و آنچه صدمه دید، روح من و ساخته نشدن فیلمی که می‌توانست یکی از بهترین فیلم‌های جنگی باشد.
میلانی خاطرنشان کرد: پس از آن دوران سخت، سراغ ساخت فیلم «مَلی و راه‌های نرفته‌اش» رفتم که فکر می‌کنم یک فیلم مهم است و مسائلی را مطرح می‌کند که ناشی از احساس مسئولیتی است که در این جامعه بر گردن خود احساس می‌کنم چون معتقدم همه ما باید برای بهتر شدن جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم باید تلاش کنیم.
وی درباره داستان فیلم‌«تنهایی پرهیاهو» نیز گفت: قهرمان این فیلم یک دختر ۱۸ ساله است. در واقع برای اولین بار داستان زنان در اولین روز جنگ روایت می‌شود که درگیر جنگ شده‌اند. در این فیلم قرار بود ببینیم که در روزهای اول جنگ بر زنان ما چه گذشت، چون زندگی مردان و آنچه بر آن‌ها گذشت را بارها دیده‌ایم. من برای این فیلم سال‌ها تحقیق کردم و ساعت‌ها مصاحبه‌های طولانی انجام دادم، آن هم با زنانی که خودشان قهرمان جنگ هستند.
تهمینه میلانی با تاکید براینکه «در فیلم «تنهایی پرهیاهو»جبهه و جنگ کمتر دیده می‌شود و بیشتر فضای شهری و روابط انسانی روایت می‌شود» در پایان اظهار کرد: من دوست دارم جامعه‌ام رشد کند و برای خود وظایفی قائل هستم. فیلم «تنهایی پرهیاهو» درباره ارزش سرزمین و خاک بود و امیدوارم پس از آنچه بر من گذشته بتوانم مجددا تجدید قوا کنم و با حمایت دولت جدید آن را بسازم.
به گزارش ایسنا، فیلم «ملی و راه‌های نرفته‌اش» به عنوان آخرین ساخته تهمینه میلانی در جشنواره جهانی فجر هم نمایش داده شد که به گفته این فیلمساز دست‌اندرکاران جشنواره تمایل به حضور آن در بخش مسابقه داشتند ولی میلانی با این قضیه موافقت نکرد. با این حال پروانه نمایش فیلم حدود یک ماه قبل صادر شده و با اصلاحیه‌هایی که در آن انجام شده، فیلم آماده نمایش است.


منبع: بهارنیوز

ضرب و شتم خواننده موسیقی!

به گزارش مهر، غلامرضا صنعتگر با تایید این خبر گفت: حول و حوش ساعت ۲:۳۰ تا ۳ بامداد روز چهارشنبه سوم خرداد ماه مورد سوءقصد قرار گرفتم که منجر به جراحت هایی در ناحیه سر شد و از آنجا که من در طی این چند روز درگیر مراحل درمانی بیماری ام بودم هم اکنون در وضعیت چندان مطلوبی به سر نمی برم. وی درباره جزئیات ماجرا توضیح داد: با توجه به اینکه هم اکنون مشغول رسیدگی به موضوع از طریق مراجع محترم قضایی هستم بنابراین ترجیح می دهم بعد از تکمیل شدن پرونده نسبت به اعلام جزئیات ماجرا اقدام کنم.این خواننده در پایان عنوان کرد: حال جسمی ام کم و بیش خوب است.

غلامرضا صنعتگر طی چند سال اخیر به دلیل عارضه کبدی مشغول رسیدگی به امور درمانی خود است.این خواننده بندرعباسی موسیقی پاپ که مهر ماه سال ۹۴ کنسرتی را در سالن شهید آوینی فرهنگسرای بهمن برگزار کرد، غیر از خوانندگی، نوازندگی سازهایی چون پیانو وگیتار و سازهای پوستی را تجربه کرده است. ترانه های «میهنم ایران«، »میشه ضامنم بشی»، «دفاع از شط» و «عطر نرگس» از مهم ترین آثار این هنرمند است که به تکرار از شبکه های مختلف صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شده است


منبع: بهارنیوز

یادبود کیارستمی و معلم در کن۲۰۱۷

به گزارش ایسنا، در این برنامه که شامگاه ۲ خرداد ماه به همت بنیاد سینمایی فارابی برگزار شد، سینماگرانی چون بهمن فرمان آرا، فاطمه معتمدآریا، غلامرضا موسوی، محمد مهدی عسگرپور و امیر اسفندیاری درباره این دو هنرمند فقید صحبت کردند.غلامرضا موسوی تهیه‌کننده سینما با بیان اینکه سینمای ایران را به اسم عباس کیارستمی می‌شناختند،گفت: ما همیشه پُز زنده‌یاد کیارستمی را داده‌ایم. او شناسنامه سینمای ایران بود و شخصیتی بزرگ داشت. علی معلم هم جزو روزنامه‌نگاران بسیار شریف بود که به سلامت و پاک بودنش باید اشاره کنم و حال امیدوارم قدر همدیگر را بیشتر بدانیم.

 

فاطمه معتمد آریا بازیگر هم با اشاره به عباس کیارستمی اظهار کرد: اگر دنیا یک سینماگر مهم را از دست داده ما یک ستون خیلی محکم را از دست دادیم. نه فقط ستون حرفه‌ای مان را، ستون انسانیت و هنرمند بودنمان و تکیه‌گاه محکم در حرفه‌مان را از دست دادیم.وی افزود: امیدوارم  قدر افرادی مثل بهمن فرمان آرا که هنوز هستند را بیشتر بدانیم که وقتی نیستند، اینگونه کنار هم جمع نشویم، وقتی هستند با هم باشیم.

 

محمد مهدی عسگرپور هم با بیان اینکه “عباس کیارستمی هنرمند بزرگی بود”، گفت: عباس کیارستمی در حوزه فیلمسازی برای ما غرور آفرینی به همراه آورد. هر جشنواره‌ای که می‌رویم تاثیر کارهای ایشان دیده میشود.وی ادامه داد: با علی معلم هم دانشکده‌ای بودیم. او بخشی از حافظه زنده سینمای ایران بود،کمتر مانند ایشان داریم. خوشحالم امید راه پدرش را ادامه می‌دهد.بهمن فرمان آرا و امیر اسفندیاری نیز به ذکر خاطراتی پرداختند.امید معلم هم با تشکر از حاضران اظهار امیدواری کرد که بتواند ادامه دهنده راه پدرش باشد.

 



 



 

سید علی احمدی، مهدی کرم پور، محمد اطبایی، حسن نجاریان، محمد حمیدی مقدم، محمد رضا عباسیان، مجید جوزانی، کمال تبریزی، داریوش دالوند، احمد احمدی، نسرین میرشب و .. از جمله حاضران در این برنامه بودند.


منبع: بهارنیوز

تصاویر جدیدی از Game of Thrones

اچ‌بی‌او  اجازه نمی‌دهد خبرها و تیترهای دنیای سرگرمی مربوط به سریال و برنامه‌های دیگری باشد.پس این روزها که همه درحال صحبت کردن درباره «تویین پیکس» هستند، دوباره عکس‌هایی از «بازی تاج و تخت» منتشر می‌کند تا خبرها را به سوی خودش بازگرداند. عکسی که احتمالا نظر همه را به خودش جلب خواهد کرد تصویر دنریس تارگرین (امیلیا کلارکس) بر روی اژدها در میدان جنگ است که به قول کارگردان مت شیکمن جثه‌اش به بزرگی بویینگ۷۴۷ و شعله آتشش به ۱۰ متر می‌رسد.

 




 لین گلن بازیگر نقش سر جورا مورمونت در مصاحبه‌اش اشاره کرده که سریال در حال نتیجه گرفتن است :« داستان با قدرت جلو می‌رود و هیچ‌‎چیز اضافه‌ای ندارد. با جلوتر رفتن داستان درام کامل‌تر می‌شود. پایان و نتیجه‌گیری سریال با فصل هفتم آغاز می‌شود.»

 فصل هفتم سریال بیست و پنج تیر در شبکه HBO  آغاز خواهد شد. آخرین تصاویر منتشر شده از این سریال پرطرفدار را در اینجا ببینید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 


منبع: بهارنیوز

ضعف درمبارزه با قاچاق کالای فرهنگی

مرجان یگانه پرست- روزنامه بهار
قاچاق کالاهای فرهنگی به ویژه کپی‌های پرده‌ای یا اصلی فیلم‌های سینمایی در این سال ها، یکی از معضلات اصلی بوده و در این کارزارآثار سینمایی موفق، رونق بخش بازارهای قاچاق شده است.
برای این معضل بارها توصیه و درخواست شده است و هنرمندان زیادی از مردم خواسته‌اند تا از خرید این کالاها خودداری کنند و به حقوق خالق اثر احترام بگذارند. در طی این سال‌ها نه قاچاق فیلم‌ها متوقف شده است و نه امید چندانی به کاهش رغبت عمومی و خرید محصولات قاچاق وجود دارد. اخیرا و در حواشی انتخابات ۹۶، فیلم «گشت ۲» به کارگردانی و تهیه‌کنندگی سعید سهیلی از بازارهای قاچاق سر درآورد. آن هم بعد از موفقیت در شکستن رکورد پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینما. ساعد سهیلی، بازیگر و فرزند سازنده این فیلم مدعی شده است که کپی موجود، همان کپی ارائه شده به صدا و سیما جهت بازبینی است و سعید سهیلی هم در واکنش به این اتفاق و اعتراض به عدم امنیت شغلی، سخنان تندی مبنی بر آتش زدن کارت خانه سینما و توطئه گرانی که در پشت قاچاق فیلم‌ها پنهان هستند، اظهار داشت. انجمن تهیه‌کنندگان خانه سینما هم در واکنش به این اتفاق و شائبه انتشار نسخه بازبینی صدا و سیما بیانیه‌ای مبنی بر حضور سازنده در جلسه بازبینی منتشر کرد. گروه فرهنگ و هنر روزنامه «بهار» در جهت پیگیری این معضل فرهنگی با سید ضیاء هاشمی، رئیس هیات مدیره جامعه صنفی تهیه کنندگان گفتگو کرده است که در ادامه می‌خوانید.
‌***
چقدر صحت دارد که کپی قاچاق شده فیلم «گشت ۲» همان کپی ارائه شده به صدا و سیما جهت بازبینی است؟
وقتی کپی اثری به عنوان اصالت اثر تحویل مرکزی می‌شود، حتما باید در حضور فرد انجام شود ولی انواع کپی‌های دیجیتالی قابل کنترل نیستند و درنتیجه قابل اثبات هم نیست که کپی ارائه شده در بازار قاچاق، همان کپی بازبینی است. در نتیجه قانونی نمی‌شود این اتهام را پیگیری کرد زیرا معلوم نیست این اتفاق در جایی که این اثر کپی شده یا کسی که آن را به صدا و سیما تحویل داده رخ داده یا در استودیویی که صداگذاری شده است. در بسیاری از مراحل دیگر تولید، احتمال کپی برداری و قاچاق اثر وجود دارد. به قدر یقین نمی‌توان این اتهام را دنبال کرد که کپی موجود از «گشت ۲» همان کپی ارائه شده به صدا و سیما است. امنیت حفظ اثر سینمایی در همه مراحل تولید در معرض خطر است. برای همین تصمیم بر این شد که از این پس برای نمایش تیزر تلویزیونی، نماینده‌های هر فیلم سینمایی، خودشان در جلسه حاضر شوند و کپی نمایش را ببرندو همین طور در ارشاد هم، نمونه بازبینی را به صورت  DPCارائه دهند یا اگر قصد دارند فیلم را در اختیار ارشاد قرار دهند، حتما باید خود خالقان اثر حضور داشته باشند.

چرا هر از چند گاهی با قاچاق آثار سینمایی روبه‌رو می‌شویم و راهکاری برای مقابله با این معضل تمهید نمی‌شود؟
واقعیت این است که ما قانونی برای مبارزه با این معضل نداریم. اگر ما کسی را پیدا کنیم که قاچاق اثری را در دست داشته باشد، هیچ اقدام قانونی نمی‌توانیم انجام بدهیم و هیچ راهکاری در قانون برای مقابله پیش بینی نشده است و حقوق مولف و مصنف هم شامل آن نمی‌شود. همه این موارد به ضعف قانونی موجود مرتبط است و قوه قضاییه نمی‌تواند در این مسئله همکاری کند و حتی اگر این دستگاه نسبت به این مسئله مجاب هم بشود و قاچاقچی مربوطه را دستگیر کنیم و به دادگاه بکشانیم هم باز راه به جایی نمی‌توانیم ببریم زیرا دادگاه این مجرم را آزاد می‌کند. به راحتی. چون قانونی برای مقابله با این افراد تبیین نشده است و قاچاقچی‌ها هم احتمالا با کسب پول‌های فراوان از این راه، آدم های با نفوذی دارند که بتوانند از زیر بار این مشکل فرار کنند. مادامی که قانونی برای کنترل این معضل طراحی و تعیین نشود، ما نمی‌توانیم کاری کنیم. متاسفانه در امر عرضه دیجیتال هنوز کم تجربه و تازه کاریم. پیش از ارائه آثار به مراکز مختلف می‌توان آنها را کدگذاری کرد اما این کدگذاری ها، هزینه بالایی دارند و سوای از مراکز دولتی، دیگر مراکز امکان ارسال کدها وجود ندارد. جای خوشحالی است که فیلم «گشت ۲» فروش قابل توجهی در اکران داشت ولی ممکن بود که هفته اول این مشکل پیش بیاید و در آن شرایط چه اقدامی می‌توانستیم بکنیم؟ قاچاقچی‌ها زمان را خوب شناخته بودند و دقیقا در زمان انتخابات که نیروهای انتظامات درگیر مقوله انتخابات بودند، اقدام به قاچاق این اثر کردند. در نهایت هم نمی‌توانستیم قاچاقچی اصلی را پیدا کنیم که کپی این اثر را در بازار منتشر کرده است. در خارج از کشور، سرویس‌های امنیتی قابل توجهی طراحی شده است و می‌توانند اقدامات قانونی کنند و به راحتی از آمریکا یا اروپا به کشورهایی چون چین، هند و جنوب شرق آسیا، آثارشان را با امنیت کامل ایمیل می‌کنند ولی ما اینجا اگر هارد اصلی را با خودمان ببریم باز هم اطمینانی نداریم. ممکن است هاردمان را جابه جا کنند، کد مخصوص هم بگذاریم باز هم امکان تغییر تاریخ آن در سرور وجود دارد. خیلی گرفتاری‌های متعددی در این مسیر پیشرو داریم.

یکی از کارگردان‌های معتبر معتقد است که فیلم‌ها وارد بازار قاچاق می‌شوند تا سریع‌تر صاحب اثر پای مذاکره با شبکه خانگی برود. به نظر شما این احتمال صحت دارد؟
همه این احتمالات مالی وجود دارند و نه می‌توان این نکته را رد کرد و نه تایید. به نظرم این قضیه اهمیت دارد و پول در آن رد و بدل می‌شود که امکان خریدن هر کسی وجود دارد. البته ما هم بی احتیاطی کم نداریم وفیلم هایمان را با پیک به مراکز مختلف می‌فرستیم و هر بلایی ممکن است در طی این مسیر برای اثر مورد نظر پیش بیاید. یا حتی در استودیویی که کار می‌کنیم امکان دارد کسانی یا کارمندی باشد که کپی از کار به دست بیاورد. به هر حال هر احتمالی وجود دارد.

واکنش اخیر تهیه کنندگان خانه سینما قدمی در جهت صیانت از آثار سینمایی است اما در نهایت چطور ساز و کاری قانونی و رسمی برای مقابله با قاچاق فیلم‌ها ممکن می‌شود؟
روز گذشته هیات مدیره خانه سینما برای رسیدگی به این مسئله جلسه‌ای برگزار کرد تا راه حلی برای این معضل ارائه شود. ستاد صیانت از کالای فرهنگی که زیر نظر تهیه‌کنندگان خانه سینما فعالیت می‌کند و به طور مشخص آقای فرح بخش به طور گسترده‌ای در حال مبارزه با قاچاق فیلم‌ها هستند اما این اقدامات شامل جمع آوری محیطی و منطقه‌ای کالاهای فرهنگی هستند. در صورتی که پیش از اقدام میدانی، پلیس فتا و مراکز قانونی مقل قوه قضاییه و مجلس باید به کمک مان بیایند چون مسئله پیشگیری در اولویت است. این یک امر ملی است و نیاز به اعلام آمادگی همه ارگان‌هاست. در اقدام اولیه با صدا و سیما  و ارشاد مذاکره کرده‌ایم تا افراد خودشان در جلسه بازبینی حضور داشته باشند و بعد از بازبینی آن را تحویل بگیرند. این اقدامات می‌توانند کمی امنیت زا باشند ولی امنیت آثار در بسیاری از مراکز و پروسه تولید در معرض خطر است. مدت‌ها است که قاچاقچیان فیلم‌ها در کرج ظاهر می‌شوند و از آن شهر برنامه‌ریزی‌ها انجام می‌شود ولی ما تا بخواهیم از تهران برویم و با این گروه‌ها برخورد کنیم، باید مراحل بسیاری را برای اخذ حکم بگذرانیم که این مراحل منجر به صرف هفته‌های بسیار می‌شود و در نهایت نمی‌شود برخورد جدی انجام داد. در صورتی که مسئله مبارزه با قاچاق، مسئله‌ای سریع‌السیر است و نیروهایی ویژه با احکامی قضایی را می‌طلبد که بتوانند سریعا اقدام کنند. مادامی که این شرایط مهیا نشود، باید شاهد قربانی شدن آثار و برباد رفتن سرمایه همکاران مان باشیم.

برای دست یافتن به یک بازوی قانونی و کارآمد نیاز به فعالیت صنفی و همچنین همکاری خانه سینما هستیم. این دو نهاد چگونه باید نهادهای قانونی را با خود همراه کنند؟ چرا حمایت از بخش خصوصی جدی نیست؟
در وزارت ارشاد، یک نهادی به عنوان ستاد صیانت از آثار سینمایی وجود دارد که طبق قانون می‌تواند اقداماتی انجام دهد و رئیس آن هم توسط وزیر ارشاد انتخاب می‌شود اما اختیارات آن ستاد هم محدود است. همه نهادهای موجود غیر از عملیات میدانی کار دیگری نمی‌توانند بکنند. یعنی نظارت در امور و همکاری جدی پلیس فتا لازم است که در هر زمانی بتوانیم درخواست پیگیری داشته باشیم چون این نهاد به امر دیجیتال و جزییات مورد نیاز واقفند اما اولویت شان مسئله صیانت از آثار فرهنگی نیست و همکاری جدی هم صورت نگرفته است. در دادگاه هم همکاری جدی انجام نمی‌شود و وقتی فرد خاطی را به دادگاه می‌کشانیم، می‌گویند این فیلم‌ها که قاچاق نیست، این‌ها مجوز نمایش دارند. در نتیجه با سطحی‌ترین رفتار با دزدی کالای فرهنگی برخورد می‌کنند. در مواردی هم فیلم‌های قاچاق شده‌ای که به دادگاه ارائه می‌کنیم از جایی سفارش می‌شوند و بازگردانده می‌شوند. همه نهادهای مرتبط از خانه سینما، ارشاد و سازمان سینمایی آماده‌اند تا با این معضل مقابله کنند اما ما پشتوانه اجرایی نداریم! اقداماتی در تهران طی دو سال اخیر انجام داده‌ایم اما در شهرستان‌ها نتوانسته‌ایم پیش برویم. نه پلیس و نه دادگاه شهرستان‌ها همکاری جدی با ما نکرده اند. این روند با این شیوه اجرایی سال‌ها طول می‌کشد. مبارزه با قاچاق کالای فرهنگی یک عزم ملی می‌خواهد زیرا در امر دیجیتال می‌توان با یک هارد، ده هزار فیلم و نسخه جابه جا کرد. تا نیروهای کمکی قانون گذار مثل قوه قضاییه و نیروهایی اجرایی مثل نیروی انتظامی در این مقوله همکاری نکنند، راه به جایی نخواهیم برد و بازی را به قاچاقچی‌ها خواهیم باخت. کسانی که کار قاچاق انجام می‌دهند چه در بخش فرهنگ و چه در بخش‌های دیگر، شرکایی قوی دارند که می‌توانند هر کسی را بخرند.

به نظر می‌رسد بخشی از این مشکل، نپیوستن ایران به قانون کپی رایت باشد و در نتیجه بسیاری در این زمینه متضرر هستند. آیا در صورت اجرای قانون کپی رایت، ممکن بود کمتر این اتفاقات رخ بدهد؟
وقتی قوانین «برن» را نپذیریم، هیچ جای جهان هم ما را تایید نخواهند کرد. در نتیجه فیلم‌های ما در سایت‌ها و شبکه‌های ماهواره‌ای مختلف نمایش داده می‌شوند اما ما نمی‌توانیم اقدام قانونی انجام بدهیم. برخی به غلط فکر می‌کنند باید بروند و اثرشان را در خارج از ایران کپی رایت کنند، در صورتی که این امتیاز قابل پیگرد نیست و باید حتما فرد در خارج از ایران سکونت داشته باشد. اگر ما قانون پیمان «برن» را بپذیریم، پلیس بین الملل مدافع ما خواهد بود در هر شرایطی می‌توانیم شکایت مان را پیگیری کنیم. ما دستمان در همه زمینه‌ها بسته است. در مملکت خودمان باخته‌ایم چه برسد به دیگر ممالک. با شرایط موجود در مقابل قاچاقچی‌ها دستمان را بالا برده‌ایم و اعلام تسلیم کرده ایم. اگر اصحاب رسانه کمک کنند، دولت و قوه قضاییه و البته نیروی انتظامی را وادار به همکاری کنند، می‌توانیم در صیانت از آثار اقدامات جدی انجام بدهیم. باید کار ریشه‌ای کرد و به حقوق فرهنگی جهانی احترام بگذاریم. تا مادامی که احترام نگذاریم و فرهنگ لازم فراهم نشود، حقوق‌مان تضییع می‌شود.


منبع: بهارنیوز

بهترین فیلم‌های برنده نخل طلا در جشنواره های کن

– ترجمه از امین مبینی: جشنواره کن امسال به هفتادمین دوره خود رسیده است و به همین مناسبت، وب‌سایت ایندی‌وایر با نظرسنجی از منتقدین بنگاه‌های مختلف، به بررسی بهترین فیلم‌های برنده نخل طلا در ادوار کن پرداخته است.

منتقدان به سوال اصلی این سایت پاسخ داده‌اند: به افتخار هفتادمین دوره جشنواره‌ی کن، بهترین فیلم برنده نخل طلای کن از نظر شما کدام است؟ پاسخ‌ها را بخوانید:

ارین ویتنی، اسکرین کراش

پاسخ به این سوال غیرممکن است؛ چرا که مشخصا تمام ۴۰ فیلم برنده نخل طلا (اشاره به اینکه نام جایزه بهترین فیلم کن از سال ۱۹۷۵ به نخل طلا تغییر کرد) را ندیده‌ام (البته قسم می‌خورم که در لیستم هست ببینمشان!) اما به سادگی می‌توانم به «پاریس، تگزاس»، «راننده تاکسی»، «عشق»، یا حتی «پالپ فیکشن» اشاره کنم. اما از آن‌جا که این یک سوال شخصی است، باید به «درخت زندگی» اشاره کنم. هیچ فیلمی به اندازه این فیلم ترنس مالیک مرا تکان نداده است.

«طعم گیلاس»، «پالپ فیکشن» یا «درخت زندگی»؟!

شاید منتقدان ترنس مالیک مرا مسخره کنند، اما به نظرم این شاهکار فیلمسازی روحانی است که ما را با سوالات ریز و درشتی درباره وجود مواجه می‌کند. نقطه بارزی از امتزاج سبک فیلمسازی پیشروتر مالیک که در ادامه کارهای قبلی اوست، و تجربه‌گرایی که معرف کارنامه خلوت اوست. این از آن فیلم‌هاست که بارها و بارها به آن رجوع می‌کنید؛ نه‌تنها برای امتحان کردن و فهم بیشتر، بلکه برای این‌که به‌ وسیله‌ی آن، خود را بشناسید. اگر این‌ چیزها ارزش نخل طلا ندارند، پس چه چیزی دارد؟


کریستوفر کمپبل، فیلم اسکول ریجکتز

نمی‌خواهم از بهترین اسم ببرم، چرا که اساسا غیرممکن است بخواهید «رقصنده در تاریکی» را با «مکالمه» مقایسه کرد. (دو فیلم محبوب من که البته فقط دومی در دوره «نخل طلا» بهترین فیلم شده است) بنابراین از این سوال گذر می‌کنم و به سوال دیگری پاسخ می‌دهم. به نظرم مهم‌ترین برنده نخل طلا، «جهان خاموش» است؛ اولین و یکی از دو فیلم مستند برنده این جایزه در تاریخ.

«طعم گیلاس»، «پالپ فیکشن» یا «درخت زندگی»؟!

کن همیشه در تشخیص مستندها به عنوان آثار شاخص سینمایی موفق نبوده است و متاسفانه فیلم دوم – «فارنهایت ۱۱/۹» – بهترین ارائه از این نوع فیلم‌ها نیست. از ابتدای برگزاری این جشنواره حدود ۳۰ مستند به بخش مسابقه راه یافته‌اند، درحالی‌که بیشتر آن‌ها مربوط به سال‌های اولیه برگزاری جشنواره می‌شوند و اغلب یا ساخته فیلمسازان کن-پسندی چون لویی مال هستند یا سوژه خود را زندگی هنرمندان قرار داده‌اند. بسیار خوشحال خواهم شد بیشتر مستند ببینم و مایه مسرت فراوان است اگر یک مستند مهم دیگر بتواند برنده جایزه اصلی شود؛ همانند فیلم‌های لویی مال یا این اثر مورداشاره از ژاک کوستو که ۶۱ سال قبل به چنین موفقیتی رسید.


میریام بیل، روزنامه‌نگار آزاد

ممنون از پرسشتان. نمی‌دانم چرا شاهکارهای تمام عیار کمتر برنده نخل طلا شده‌اند. بهترین‌شان احتمالا «طعم گیلاس» است.

«طعم گیلاس»، «پالپ فیکشن» یا «درخت زندگی»؟! 

اگرچه می‌توان به نمونه‌های عجیب و غریب‌تری چون «سرود نارایاما» یا «از ته دل وحشی» اشاره کرد. فکر می‌کنم قدرت یک فستیوال در جلب توجه جهانی به فیلم‌های عجیب و غریب است.


تامریس لافلی، فیلم ژورنال اینترنشنال

صدالبته انتخاب بهترین برنده نخل طلای تاریخ غیرممکن است. اما بین آن‌هایی که دیده‌ام، «پیانو» جین کمپیون یکی از آثار محبوب من است.

«طعم گیلاس»، «پالپ فیکشن» یا «درخت زندگی»؟! 

هرلحظه‌ی پیانو، شعرِ خالص است؛ از آن دست فیلم‌هایی که کارگردان در آن درحال تالیف است و می‌توان تاثیر نگاه او را در ریزترین جزئیات احساس کرد.


کریستین بلوولت، سرویس فرهنگی بی‌بی‌سی

با نگاهی به لیست برندگان نخل طلا، کاملا شگفت زده می‌شود که چه تعداد فیلم بد تا به‌حال برنده جایزه اصلی شده‌اند (خداوکیلی ببینید: «مارتی» دلبرت مان در سال ۱۹۵۵ جایزه اصلی را برده است) و چه‌تعداد فیلم معمولی انتخاب شده‌اند؛ صرفا به این دلیل که “مهم” تلقی شده‌اند، تا اینکه ازکمال هنری برخوردار باشند. به‌عنوان مکمل این لیست، توصیه می‌کنم لیستی تحت عنوان «فیلم‌هایی که در کن هو شدند» نیز تهیه شود. حیرت‌انگیز است: «ماجرا»، «تویین پیکز: با من بر آتش برو»، «گرترود»، «خریدار شخصی» و مشخصا تعدادی فیلم دیگر که هم برنده نخل طلا شدند، و هم هو شدند! مثل «راننده تاکسی»، «پالپ فیکشن» و «درخت زندگی».

هرچند، انتخاب من برای بهترین برنده نخل طلای همه زمان‌ها، «بارتون فینک» است. چشم‌انداز رویاگونه‌ی برادران کوئن از هالیوود و ناخشنودی‌هایشان به اندازه یک نسخه به‌روز شده از آثار بونوئل، سوررئال است. جدای از پیچیدگی‌های لحن شوخی-جدی، ارزش سرگرم‌کنندگی بارتون فینک است که بیش از هرچیز لبخند به لب تماشاگری چون من می‌آورد. فیلمی کاملا دیدنی و عمیق، که بخشی از آن برمی‌گردد به این‌که انگار برادران کوئن این فیلم را طوری ساختند که خودشان هم از تماشایش لذت ببرند. فیلم یک جور ابراز عقیده شخصی درباره گونه محبوب سرخوشی است. همچنین از نظر تاریخی در اوج آن سه‌سالی است که فیلم‌های مستقل آمریکایی پشت سرهم برنده نخل طلا شدند: سه فیلم «جنسیت، دروغ و نوار ویدئویی»، «از ته دل وحشی» و «بارتون فینک» که طی سال‌های ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۱ این جایزه را به خانه بردند.

«طعم گیلاس»، «پالپ فیکشن» یا «درخت زندگی»؟!

پیش از این سه‌گانه مستقل، به‌نظر می‌رسید که کن نخل طلا را به آثار می‌دهد که در کنار سبک و فرم، برپایه یک نگاه و مرام جدی ساخته شده‌اند. حتی فیلم‌هایی مثل «چترهای شربورگ» هم که به‌نظر مملو از شادی‌های سطحی است را می‌توان همان‌قدر به‌عنوان فیلمی با نگاه تراژیک، بازنگرانه و نقادانه جدی به موزیکال‌های آمریکایی، مهم تلقی کرد.

«اینک آخرالزمان» قطعا شاهکار است، اما انصافا اعطای نخل طلا چقدر به‌واسطه سرخوشی و لذت غریب موجود در ضرباهنگ و لحن فیلم بود، و چه ‌میزان به‌واسطه این‌که تماشاگران فیلم او را یک “فتوای جدی علیه جنگ ویتنام” تلقی کردند؟ به‌همین خاطر است که بارتون فینک، به‌عنوان نقطه اوج نسبت به دو فیلم مستقل سال‌های قبل، متمایز می‌شود. فیلمی که بازیگوشانه و شوخ‌طبعانه است؛ فیلمی که خاطره‌تان از به‌صدا درآمدن زنگوله لابی هتلش می‌تواند تا مدت‌ها پس از خروج از سینما پشت‌تان را بلرزاند. این پیروزی نهایی تئوری «هنر موریانه» مانی فاربر در برابر «هنر فیل سفید» است که تا مدت‌ها معرف برندگان جایزه اصلی کن بود. «بارتون فینک» چیزی نیست مگر دریچه‌ای مستقیم به ذهن خالقانش. هزینه پذیرش این نکته نیز آن خواهد بود که وقتی تیتراژ بالا می‌آید، آن‌ها نیز گوشه‌ای از ذهن شما را به استعمار خود درآورده باشند!


ارین کوهن، ایندی وایر

سخت است که بخواهیم بهترین برنده نخل طلا را معرفی کنیم؛ چرا که فیلم‌های فراوانی هستند که از امتحان زمان نیز سربلند بیرون آمده‌اند.

«طعم گیلاس»، «پالپ فیکشن» یا «درخت زندگی»؟! 

اما من می‌خواهم به «عمو بونمی که خاطرات گذشته‌اش را به خاطر می‌آورد» اشاره کنم، تا حدی به‌خاطر اینکه مثال بسیار کاملی است از اینکه چگونه این فستیوال جهانی توانایی کشف یک فیلمساز منحصر به‌فرد و پراحساس و پرتاپ منجنیق‌وار او به عرصه جهانی را دارد. ناگهان تصویری رویاوار و مرموز از تاریخ و اساطیر تایلند توانست به فرهنگ مردمی وارد شود. عاشق آن لحظه‌ام که آپیچاتپونگ ویراستاکول جایزه نخل طلا را از دستان تیم برتون گرفت و به او گفت: «عاشق مدل موهاتم.»


ریچارد برودی، نیویورکر

کن تقریبا و بدون وقفه، همیشه از زمانه عقب بوده است. لیست برندگان نخل طلا را برانداز کنید؛ حتی نام یکی از طلایه‌داران سینمای فرانسه که آن‌ را به سمت مدرنیته سوق دادند، نیست. نه گدار و تروفو و ریوت، و نه رومر و شابرول و واردا (که فقط این آخری سال ۲۰۱۵ جایزه افتخاری گرفت). بدون این نام‌ها، سینمای فرانسه کم‌وبیش چیزی بود شبیه سینمای امروز ایتالیا؛ پر از داستان‌های محلی روایت شده با فرم و سبک عاریتی و بدون دستاورد برجسته جهانی. به‌علاوه، حتی یک کارگردان از آفریقای جنوب صحرای بزرگ یا جماعت یهودیان آفریقا برنده جایزه نشده است. همچنین، گرچه «جنسیت، دروغ و نوار ویدئویی» فیلم بسیار خوبی است، اما این مساله که نخل طلا را بالاتر از «کار درست را انجام بده» برد، در کنار بقیه نکات، نشان می‌دهد که در کن، کلاسیسیم شل و خنک بسیار بیشتر از مدرنیته (امثال اسپایک لی) تحویل گرفته می‌شود.

«طعم گیلاس»، «پالپ فیکشن» یا «درخت زندگی»؟!

همچون بسیاری از بنیادهای اعطای جایزه، کن تقریبا همیشه اشتباه کرده است. یک پاسخ چندوجهی برای یک مساله چندوجهی. در سال ۱۹۴۶ در اولین دوره پس از جنگ جهانی، کن جایزه بزرگ خود را مثل نقل و نبات به یازده فیلم داد؛ درحالی که یکی از آن‌ها بهترین فیلمی است که برنده شده: «رم، شهر بی دفاع» روسولینی. اما آن جایزه رقیق شده را کمتر کسی جزو افتخارات فیلم برمی‌شمرد.

هرچند چهار جایزه دیگر در تاریخ به فیلم‌های ستودنی و نمونه اعطا شد: «تراژدی اتللو» از اورسون ولز (۱۹۵۲)، «راننده تاکسی» (۱۹۷۶)، «طعم گیلاس» (۱۹۹۷) و «درخت زندگی» (۲۰۱۱). جایزه‌هایی که در هنگام اعطای آن‌ها، فستیوال به آینده سینما چشم داشت.


چارلز برامسکو، خبرنگار آزاد و همکار با گاردین، وولچر و نایلون

نمی‌خواهم فقط به این‌دلیل به «زندگی شیرین» فلینی اشاره کنم که یکی از محبوب‌ترین فیلم‌های عمرم است، بلکه از آن‌جا که جایزه‌ی نخل است که بیش از همه روح کن و سیستم ارزشگذاری فستیوال را در خود دارد.

«طعم گیلاس»، «پالپ فیکشن» یا «درخت زندگی»؟! 

فیلمی که آشکارا به روح روبه‌زوال اروپایی می‌پردازد؛ یک منظر انتقادی از ذات توخالی جشن و زرق وبرق. فیلمی که همچنین لحظه لحظه‌اش می‌تواند بازتاب ساختارشکنانه‌ای از تکه‌های مسموم موجود در اتمسفر کن باشد.


جردن هافمن، خبرنگار آزاد و همکار با گاردین و وَنیتی فِیر

پاسخ من «درناها پرواز می‌کنند» است.

«طعم گیلاس»، «پالپ فیکشن» یا «درخت زندگی»؟! 

انتخابی که کاملا برمی‌گردد به زمان و مکان و فرد همراهم موقع تماشا؛ که نمی‌خواهم اینجا افشایش کنم.


منبع: برترینها

فیلم های آل پاچینو، این لعنتی های دوست داشتنی

هفته نامه همشهری جوان – آیدا تدین: ۷۷ سال پیش در نیویورک آمریکا، نابغه ای به نام «آلفردو جیمز آل پاچینو» متولد شد؛ نابغه ای که با ظهور روی پرده سینما و نقش آفرینی های متفاوت و جذابش، بارها و بارها تماشاگران را روی صندلی هایشان میخکوب کرد.

بازیگر برنده اسکار یک نقل قول معروف دارد که می گوید: «چشم راحت گول می خورد اما فریب دادن دل کار آسونی نیست» و انگار خودش در تمام عصر مصداق بارز همین یک جمله بوده است؛ پاچینو نه فقط چشم ها را روی پرده فریب داد بلکه دل عشاق سینما را هم سال هاست برده! به مناسبت سالگرد تولد اسطوره نگاهی انداخته ایم به ۱۰ نقش آفرینی ماندگارش در حافظه تاریخ سینما.

۱٫ بعد از ظهر سگی

  • محصول سال ۱۹۷۵
  • کارگردان: سیدنی لومت
  • بودجه ساخت: ۱٫۸ میلیون دلار
  • گیشه آمریکا: ۵۰ میلیون دلار
  • نقش ماندگار: سونی ورتزیک

 فیلم های آل پاچینو، این لعنتی دوست داشتنی

«سونی ورتزیک» نقشی که پاچینو در «بعد از ظهر سگی» ایفا کرد، سکوی پرتابش در دنیا سینما شد اما او به جای چسبیدن به ژانر فیلم های مافیایی ترجیح داد دست به تجربه هایی جدید بزند و تا جای ممکن به ورطه تکرار «ایکل کرولئونه» نیفتد. بعد از بازی در نقش بچه مثبت قانون در فیلم «سرپیکو» پاچینو دوباره با دارم سینمایی برنده اسکار «سیدنی لومت» به دنیای جرم و جنایت برگشت. سونی ورتزیک، مردی مایوس و سرگردان است که در یک حرکت فداکارانه برای کمک به دوستش تلاش می کند دست به سرقت از بانک بزند.

با در نظر گرفتن نرخ تورم، محصول «برادران وارنر» چهارمین فیلم پرفروش کارنامه بازیگری پاچینو محسوب می شود (۲۱۵ میلیون دلار). اگر کسی به تماشای «بعد از ظهر سگی» نشسته باشد، بعید است صحنه تماس تلفنی سونی با لئون (کریس ساراندن) را از خاطر ببرد؛ آن چهره عصبی و خیس از عرق و چشم هایی که دو دو می زند و دیالوگ تودماغی و فراموش نشدنی «من نمی دونم، تو چی؟» گویای همه چیز است.


۲٫ گلن گری راس

  • محصول سال: ۱۹۹۲
  • کارگردان: جیمز فولی
  • بودجه ساخت: ۱۲٫۵ میلیون دلار
  • گیشه آمریکا: ۱۰٫۵ میلیون دلار
  • نقش ماندگار: ریکی روما
 فیلم های آل پاچینو، این لعنتی دوست داشتنی

«ریکی روما» در حالی که پاچینو اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی را در سال ۱۹۹۲ برای بازی در فیلم به یادماندنی «بوی خوش زن» به دست آورد اما- به عقیده بعضی منتقدان- نامزدی همزمانش در رشته بهترین بازیگر نقش مکمل برای بازی در «گلن گری گلن راس» بیش از همه سزاوار دریافت جایزه آکادمی بود. پاچینو با ایفای نقش «ریکی روما» در کنار تیمی از ستاره های سینما از جمله «الک بالدوین»، «جم لمون»، «اد هریس» و «کوین اسپیسی» خوش درخشید.

داستان فیلم که براساس نمایشنامه معروف «دیوید ممت» نوشته شده، در دنیای فروش و تجارت می گذرد. ریکی رومای پاچینو خاصیتی دارد که بقیه همپالکی هایش از آن محروم اند: او یک موجود رذل اما رمانتیک است که لاف نمی زند و شخصیت فیک ندارد. خود خودش است. دیالوگ او با یکی از مشتریانش (جاناتان پرایس) نقطه عطف فیلم است: «جهنم همین جا رو زمینه… ولی من خودمو می کشم بیرون».


۳٫ بی خوابی

  • محصول سال: ۲۰۰۲
  • کارگردان: کریستوفر نولان
  • بودجه ساخت: ۴۶ میلیون دلار
  • گیشه آمریکا: ۱۱۳٫۷ میلیون دلار
  • نقش ماندگار: کارآگاه ویل دومر
 فیلم های آل پاچینو، این لعنتی دوست داشتنی

«کارآگاه ویل دومر» از یک جایی به بعد، نقش آفرینی های اسطوره به دلیل این که معمولا در کنترل تناژ صدایش ناتوان بود، بیش از حد اغراق شده و باور ناپذیر به نظر می رسد. تا این که در سال ۲۰۰۲ همکاری با کارگردانی که می رفت در سال های بعد سه گانه «بتمن» را خلق کند، یکی از ماندگارترین نقش های کارنامه پاچینو را برایش رقم زد.

کارآگاه دورمر یک موجود مفلوک است که با عذاب وجدان و کابوس بی خوابی دست به گریبان است و همزمان با این مصائب، مشغول کار روی پرونده تعقیب قاتلی سریالی (با بازی «رابین ویلیامر») در آلاسکاست. درواقع «بی خوابی» بازسازی فیلمی نروژی با عنوانی مشابه بود که پاچینو را به روزهای اوجش برگرداند، تا جایی که منتقد «نیوزویک» در ستایش اسطوره نوشت: «او در بدترین حالت هم جذاب و گیرا بازی می کند؛ یعنی همان قدر که می تواند از درون منفجر شود، آن بیرون هم می ترکاند» استقبال از فیلم نولان به حدی بود که ۹۳ درصد از منتقدان در وب سایت «راتن تومیتوز» به «بی خوابی» رای مثبت دادند.


۴٫ سرپیکو

  • محصول سال: ۱۹۷۳
  • کارگردان: سیدنی لومت
  • بودجه ساخت: ۳ میلیون دلار
  • گیشه آمریکا: ۲۹٫۸ میلیون دلار
  • نقش ماندگار: فرانک سرپیکو

 فیلم های آل پاچینو، این لعنتی دوست داشتنی

«فرانک سرپیکو» نقشی که درست یک سال بعد از پدرخوانده- در ۱۹۷۴- دومین نامزدی اسکار پاچینو را برایش به ارمغان آورد. منتها این بار در رشته بهترین بازیگر نقش اصلی. سرپیکوی پاچینو در این فیلم یک پلیس صاف و صادق نیویورکی است که با افشاگری درباره فسادی که در محل کارش جریان دارد، حسابی برای خودش دشمن تراشی می کند.

جایی در فیلم بالاخره بغض سرپیکو می ترکد و این جاست که اسطوره شمایلی به یادماندنی از موقعیت تلخ و ناگوار یک قهرمان شکست خورده خلق می کند؛ سکانسی طلایی که ناامیدی قهرمان را نسبت به اصلاح ناپذیری دستگاه فاسدی که در آن مشغول به کار است، به تصویر می کشد.

بیایید یکی از دیالوگ های بامزه فیلم را با هم مرور کنیم: – دختر همسایه: من از گلدون های شما خوشم میاد- سرپیکو: گلدون های منو دوست داری؟ دختر همسایه: خب آره. گلدوناتونو دوست دارم- سرپیکو: میدونی در این باره چی می گن؟- دختر همسایه: نه، چی می گن؟- سرپیکو: اگه زنی گلدون های مردی رو دوست داشته باشه، حتما خودشم دوست داره!


۵٫ مخمصه

  • محصول سال: ۱۹۹۵
  • کارگردان: مایکل مان
  • بودجه ساخت: ۶۰ میلیون دلار
  • گیشه آمریکا: ۱۸۷٫۴ میلیون دلار
  • نقش ماندگار: کارآگاه وینسنت هانا

 فیلم های آل پاچینو، این لعنتی دوست داشتنی

«کارآگاه وینسنت هانا» اولین نقش آفرینی پاچینو و «رابرت دنیرو» در مقابل هم به بخش دوم سه گانه پدرخوانده بر می گشت. وقتی قرار شد فیلم «مایکل مان» مقابل دوربین برود، موجی از شور و هیجان درباره سرنوشت دومین همکاری دو ستاره به راه افتاد و این در حالی است که پاچینو و دنیرو تقریبا هیچ سکانس مشترکی در فیلم مان ندارند. در تمام طول فیلم «نیل مک کالی» «دنیرو» و «هانا» جداگانه در پیشبرد خط اصلی داستان نقش دارند تا این که در صحنه پرتنش ملاقات در رستوران، بالاخره بعد از نزدیک به دو دهه، هر دو ستاره را در کنار هم روی پرده سینما می بینیم.

۱۳ سال بعد، دنیرو و پاچینو تصمیم گرفتند این رویارویی درخشان را در فیلم «قتل عادلانه» به کارگردانی «جان اونت» بسط و گسترش بدهند و در نتیجه کل فیلم در کنار هم بودند که البته موقع تماشای فیلم، خیلی ها آرزو کردند ای کاش این دو نفر هیچ وقت همدیگر را ملاقات نکرده بودند.


۶٫ صورت زخمی

  • محصول سال: ۱۹۸۳
  • کارگردان: برایان دی پالما
  • بودجه ساخت: ۲۵ میلیون دلار
  • گیشه آمریکا: ۶۵٫۹ میلیون دلار
  • نقش ماندگار: تونی مونتانا

 فیلم های آل پاچینو، این لعنتی دوست داشتنی

«تونی مونتانا» این نقش به منبع الهام انواع و اقسام ارجاعات و جنبش های فرهنگ عامه تبدیل شد. نکته جالب این جاست که شخصیت تونی مونتانا به عنوان فردی شکنجه شده در یادها باقی مانده و این در حالی است که او در نوع خودش یک خشن تمام عیار است.

بعضی منتقدان «صورت زخمی» را از بعضی جهات با پدرخوانده مقایسه کرده اند، به ویژه از این حیث که فیلم «دی پالما» مایل است با نشان دادن نق های شخصیت شرور داستان به او اجازه انسان بودن بدهد و چه بسا بازی آل پیچنو در هر دو نقش مونتانا و مایکل کورلئونه به هیچ وجه اتفاقی نبوده است. مونتانا اهل کوباست و سکانس آغازین فیلم زمانی را نشان می دهد که پناهجویان کوبایی در سال ۱۹۲۱ اجازه ورودی به آمریکا را پیدا کردند.

ما مونتانا را در حالی می بینیم که سعی دارد در صحبت با نماینده پلیس فدرال آمریکا بلوف بزند و این دقیقا همان کاری است که در تمام طول فیلم انجام می دهد.


۷٫ بوی خوش

  • محصول سال: ۱۹۹۲
  • کارگردان: مارتین برست
  • بودجه ساخت: ۳۱ میلیون دلار
  • گیشه آمریکا: ۱۳۴٫۱ میلیون دلار
  • نقش ماندگار: کلنل فرانک اسلید

 فیلم های آل پاچینو، این لعنتی دوست داشتنی

«کلنل فرانک اسلید» نهمین فیلم پرفروش کارنامه آل پاچینو، بالاخره بعد از هفت نامزدی در رشته بازیگری، جایزه اسکار را برایش به ارمغان آورد. نقشی که چند ماه قبل تر، جایزه گلدن گلوب را هم به فهرست افتخاراتش اضافه کرده بود و امروز از آن، به عنوان یکی از ماندگارترین نقش آفرینی های تاریخ سینما یاد می شود.

از همه معرف تر و تحسین شده تر، سکانس  رقص آل پاچینو در نقش سرهنگ نابینا و بازنشسته ارتش آمریکاست. در این درام آمریکایی که بازسازی یک فیلم ایتالیایی با همین نام به کارگردانی «دینوریسی» است و با اقتباس از رمان ایتالیایی «تاریکی و عسل» مقابل دوربین رفته، «کریس اودانل» و «فیلیپ سیمورهافمن» در کنار پاچینو ایفای نقش کرده اند. فیلم روایتگر ماجرای یک دانشجوی کالج است که برای جبران هزینه تحصیل خود به دنبال کار می گردد و عاقبت، پرستاری آخر هفته از یک افسر نابینای ارتش آمریکا به نام سرهنگ فرانک اسلید را عهده دار می شود.


۸٫ وکیل مدافع شیطان

  • محصول سال: ۱۹۹۷
  • کارگردان: تیلور هکفورد
  • بودجه ساخت: ۵۷ میلیون دلار
  • گیشه آمریکا: ۱۵۲٫۹ میلیون دلار
  • نقش ماندگار: جان میلتون

 فیلم های آل پاچینو، این لعنتی دوست داشتنی

«جان میلتون/ شیطان» فیلم براساس رمان معروف «اندرونایدرمن» ساخته و به یکی از آثار شاخص کارنامه دهه ۱۹۹۰ پاچینو تبدیل شد. «راجر ایبرت» منتقد فقید آمریکایی که از چهار ستاره، دو و نیم ستاره به فیلم امتیاز دارد. در نقدی که همان زمان منتشر کرد به یک نکته اساسی اشاره می کند: «وکیل مدافع شیطان» اولین فیلمی است که شیطان دیالوگ های بیشتری نسبت به شخصیت وکیل مدافع دارد.

«دارن بیگنل» منتقد امپایر هم می نویسد: شاید با یک اثر هنری فاخر رو به رو نباشید و صد البته که نباید وعده «بهشت گمشده» را هم به خودتان بدهد اما قطعا با یک فیلم سینمایی سرگرم کننده و خوش ساخت رو به رو هستید.

آل پاچینو نقش شیطان را با چاشنی طنز و سرخوشی اجرا می کند. کیانو ریوز در مقابل، جدی و متین است و به این ترتیب، تقابلی جذاب در فیلم شکل گرفته که دست کم یکی از محبوب ترین نقش آفرینی های اسطوره را برای هوادارانش رقم زده است پاچینو در یکی از دیالوگ های طلایی اش در فیلم می گوید: «من شاید واپسین انسان باشم. تمام قرن بیستم در اختیار من بود. چه سرخوشم من!»


۹٫ و… عدالت برای همه

  • محصول سال: ۱۹۷۹
  • کارگردان: نورمن جویسن
  • بودجه ساخت: ۴ میلیون دلار
  • گیشه آمریکا: ۳۳ میلیون دلار
  • نقش ماندگار: آرتور کرکلند

 فیلم های آل پاچینو، این لعنتی دوست داشتنی

«آرتور کرکلند» پاچینو نزدیک ۲۰ سال قبل از این که در فیلم وکیل مدافع شیطان تبدیل به خود شیطان بشود، در فیلم «نورمن جویسن» در نقش وکیل مدافعی به نام «آرتور کرکلند» وادار به دافع از یک قاضی بی آبرو می شود. دفاع از یک قاضی متهم به هتک حرمت او را بر سر دوراهی های اخلاقی و قانونی قار می دهد، به ویژه این که در گذشته با موکلش خرده حسابی شخصی داشته است.

از همه مهم تر، بازی در نقش وکیل مدافع، پنجمین نامزدی اسکار کارنامه اش در رشته بهترین بازیگر نقش اصلی را برایش به ارمغان آورد. احتمالا خیلی ها داد و فریادهای فراموش نشدنی آقای بازیگر بر سر موکلش را به یاد دارند: «تو تاریخ مصرفت تموم شده! یه آدم بی مصرفی! کل این دادگاه بی مصرفه» بعید است وکیلی بعد از تماشای «عدالت برای همه» شیفته بازی پاچینو و هم ذات پنداری با او نشده باشد. بس که استاد نقش اش را درست و بجا و بی نقص اجرا کرده است.


۱۰٫ پدرخوانده

  • شاه نقش آقای بازیگر

تماشای پاچینوی سی و یک ساله با اعتماد به نفس و قدرتی جادویی در نقش «مایک کورلئونه» آن هم در حالی که سومین نقش آفرینی بلندش مقابل دوربین سینما را تجربه می کرد، از آن لحظات تکرار نشدنی در خاطر هر عشق فیلمی است؛ نقشی که نام او را به عنوان نابغه بازیگری در ذهن ها حک کرد. همزمان با تولد او و سالگرد اکران «پدرخوانده» بر پرده، عوامل و ستاره های تراز اول این شاهکار سینمایی از خود کاپولا و پاچینو گرفته تا «دنیرو»، «رابرت دووال» و «دایان کیتن» در جشنواره ترایبکای امسال درو هم جمع شدند و از خاطرات جذابشان درباره بهترین فیلم مافیایی دوران گفتند.

فیلم های آل پاچینو، این لعنتی دوست داشتنی

آلرژی «پارامونت» به پروژه های مافیایی

«هکفورد» اول از همه به این نکته اشاره کرد که روسای استودیوی «پارامونت» با وجود خریداری امتیاز رمان «پدرخوانده» در آن زمان، چندان به موفقیت ها فیلم های مافیایی امیدوار نبودند.

«کاپولا» هم صحبت های هکفورد را با یادآوری این مطلب ادامه داد که پیش از امضای قرارداد برای ساخت نسخه اقتباسی، کتاب «پدرخوانده» را مطالعه کرده بود: «جذب داستانش شدم، چون فکر می کردم تالیف یک نویسنده خارجی بود و علاوه بر آن، روایتی هوشمندانه درباره قدرت بود.»

از استودیو اصرار، از کاپولا انکار

اما فیلمساز کهنه کار که در زمان تولید «پدرخوانده» کارگردانی سی و یک ساله بود، ابتدا تمایلی به ساخت نسخه سینمایی کتاب نداشت؛ «اولین بار که کتاب را خواندم ناامید شدم، چون به نظرم خیلی طولانی بود. بخش اعظم کتاب- حدود یک سوم- در وصف لوسی مانیچینی است.»

ملاقات سرنوشت ساز

کاپولا همین طور از روند پرچالش انتخاب پاچینو در نقش مایکل کورلئونه گفت. او با پاچینو در سان فرانسیسکو ملاقات کرد و همکاری با این بازیگر بااستعداد به دغدغه ای دائمی برای کاپولا تبدیل شد: «درست همان لحظه که چهره اش را دیدم. به محض این که کسی را در نقشی تصور می کنید، بسیار دشوار خواهدبود که بخواهید او را از کله تان بیرون کنید.» اما تنها حمایت کارگردان کافی نبود. پاچینو از «بی شمار» تست مقابل دوربین گفت: «به نظر می رسید قرار است من همیشه در حال تست دادن باشم. حتی وقتی نقش را گرفته بودم باز هم انگار مشغول تست دادن بودم.»

یک شاهکار تصادفی

پاچینو از علاقه اش به ایفای نقش «سانی» هم گفت: «تصورم این بود که مایکل نقش چندان خوبی نیست.» بازیگر برنده اسکار در ادامه شبی را به یاد آورد که بعد از پایان فیلمبرداری، درگیر مشاجره ای سخت با «دایان کیتن» شد. به گفته پاچینو، آن زمان تصورش این بود: «به باد رفتیم. همه چیز تمام شد. این افتضاح ترین فیلمی خواهدبود که تا به حال ساخته شده است.»


منبع: برترینها

اظهارات فرزند کیارستمی پس از نمایش فیلم پدرش در کن

احمد کیارستمی که در اولین نمایش فیلم «۲۴ فریم» در جشنواره‌ی فیلم کن حاضر بود، از نمایش این فیلم اظهار خرسندی کرد.

احمد کیارستمی فرزند عباس کیارستمی پس از نمایش فیلم« ۲۴ فریم» در کن در گفت‌وگویی کوتاه با خبرنگار ایسنا حاضر در کن در پاسخ به ارزیابی‌اش از اولین نمایش آخرین ساخته‌ی پدرش گفت:خوشحالم که توانستیم فیلم را نشان بدهیم.

او درباره‌ی آخرین وضعیت تاسیس بنیاد کیارستمی خاطرنشان کرد: بنیاد ثبت شده است و این فیلم هم کاری است که از بنیاد بیرون آمده است.

این فیلم ۲ ساعته در نمایش دیگری ساعت ۱۴:۳۰ فردا (چهارشنبه) در سالن ۶۰ سالگی به روی پرده می‌رود.

فیلم تجربی «۲۴ فریم» مجموعه‌ای از فیلم‌های کوتاه چهار و نیم دقیقه‌ای با الهام از تصاویر ثابت شامل نقاشی و عکس‌های گرفته شده توسط خود کیارستمی است.

کیارستمی پیش از این درباره فیلم «۲۴ فریم» گفته بود: “نقاشان تنها یک فریم از واقعیت را ثبت می‌کند و نه هیچ چیز پیش و پس آن. در فیلم “۲۴ فریم” تصمیم گرفتم از عکس‌هایی که در طول این سال‌ها گرفتم، استفاده کنم و چهار و نیم دقیقه را از آنچه تصور می‌کردم پیش و پس از هر عکس رخ‌داده را نیز در آن قرار داده‌ام. اولین بار هنگامی که مشغول فکر درباره آثار نقاشان بزرگ پیش از اختراح سینما بودم، ایده فیلم “۲۴ فریم” شکل گرفت.

درباره شوق نقاشان آن دوره برای ثبت واقعیت با تمام دقت فکر کردم که این سطح از دقت، در آثار نقاشانی چون “شکرچیان در برف” از “پیتر بروگل” و “خوشه‌چین‌ها” اثر “ژان‌فرانسوا میله” مشهود است.

نقاش در اینجا یک فریم از واقعیت را ثبت می‌کند، نه هیچ چیز پیش و نه هیچ چیز پس از آن. فیلم “۲۴ فریم” با اندیشه در نقاشی‌های تاریخی و درون‌ساز آغاز شد و عکس‌هایی که خودم در طول‌ سال‌ها گرفته بودم به تکامل رسید. هر یک از این فریم‌ها در واقع چهار دقیقه و سی ثانیه از آن چیزی است که تصور کردم پیش و پس از ثبت هر عکس روی داده است.

کیارستمی تنها فیلمساز ایرانی است که یک بار با فیلم «طعم گیلاس» موفق به دریافت نخل طلا از این جشنواره شده است.


منبع: عصرایران

بازیگر نقش «جیمز باند» درگذشت

«راجر مور» که در هفت فیلم «جیمز باند» در نقش مامور ۰۰۷ بازی کرده بود در سن ۸۹ سالگی درگذشت.

به گزارش ایسنا، این بازیگر سرشناس انگلیسی که هشت دهه در حرفه بازیگری فعال بود، پس از یک مبارزه کوتاه با بیماری سرطان در سن ۸۹ سالگی در کشور سوئیس درگذشت.

وی بیشتر برای بازی در نقش «جیمز باند» در هفت فیلم از این مجموعه بین سال‌های ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۵ شناخته می‌شد و سومین بازیگری بود که در این مجموعه در نقش مامور ۰۰۷ مقابل دوربین رفت.

«راجر مور» که متولد سال ۱۹۲۷ در لندن بود، علاوه بر بازی در مجموعه «جیز باند» برای نقس‌آفرینی در شوی موفق تلویزیونی «قدیس و اغواکنندگان» به شهرت رسید.

«آیوانهو»، «زندگی کن و بگذار بمیرد»، «مردی با طپانچه طلایی»، «جاسوسی که دوستم داشت»، «مون‌ریکر»، «فقط بخاطر چشمان تو»، «اختاپوسی»، «نفرین پلنگ صورتی»، «نمایی از یک قتل» و «قدیس» مهم‌ترین فیلم‌های «راجر مور» هستند.


منبع: عصرایران

پایان "6 ماه زندگی" در کردستان (+عکس)

معین فر پیش از این به عنوان دستیار کارگردان با فیلمسازان و پروژه های متعددی همکاری کرده است که برخی از آنها در جشنواره های بین المللی مانند کن و ونیز حضور داشته اند.

 
فیلمبرداری فیلم ۶ماه زندگی(ساتیار) به نویسندگی و کارگردانی کاوه معین فر و تهیه کنندگی جعفر محمدی به پایان رسید.
پروژه این فیلم بهمن ماه سال گذشته در تهران آغاز شده بود و با فیلمبرداری سکانس های پایانی در شهرستان مریوان کردستان به پایان رسید.

پایان
همچنین تدوین فیلم نیز از نیمه گذشته و انجام مراحل فنی به زودی آغاز می شود.
در خلاصه داستان این فیلم آمده است: «ساتیار مدرس موسیقی است و پدرش به سرطان مبتلا شده و در میانه مرگ و موسیقی، این زندگی است که جریان می یابد. ۶ ماه زندگی، فیلمی است در ستایش زندگی.»

پایان

معین فر پیش از این به عنوان دستیار کارگردان با فیلمسازان و پروژه های متعددی همکاری کرده است که برخی از آنها در جشنواره های بین المللی مانند کن و ونیز حضور داشته اند.

جعفر محمدی تهیه کننده و کارگردان فیلم سینمایی مستند «انتهای خیابان پاستور» است که  هم اکنون در بخش سینمای هنر و تجربه در حال اکران است.  

نویسنده و کارگردان: کاوه معین فر، تهیه کننده: جعفر محمدی، مدیر فیلمبرداری: آرش ساسانی، مدیرصدابرداری: محمد صالحی، آهنگساز: نیما عظیمی نژاد، طراح صحنه: سعید هنرمند، طراح گریم: مینا اصلانی، طراح لباس: بنفشه جهانگیری، تدوین: امیر تقدیری، جلوه های ویژه کامپیوتری: وحید قطبی زاده، مدیر تولید: امیر حقیقی/ سعید پاکار، دستیار اول کارگردان و برنامه ریز: علی نصیر، دستیار اول فیلمبردار: سید مهدی حسینی، مجری اول گریم: افشین اصلانی، دستیار کارگردان: امیر مهدی صادقی، گروه فیلمبرداری: فرهاد شکری،آرش میرزاخانی،حسین شباهنگ،علی یزدانی،مهدی اسدی، گروه صدابرداری: اسفندیار سلطانزاده،میلاد ملکی، گروه صحنه: سعید رحیمی، اصغر امامی، دستیار تدوین: مانا نجاران، عکاس: پوریا نوری، تدارکات: بلال محرابی، امور مالی: حدیث ماکیانی، مشاور رسانه ای: رضا میر محرابی بازیگران: عباس عطایی، امیر وزّان، مرجان صادقی، حامد اردلان، آناهیتا ایزدی پارسا، علیرضا پیام یار، اصغر بیات، رامبد خانلری، محدثه محمدزاده، سینا نیکوکار، حسام الدین باتمانی، فریاد قربانی، مهرداد خدیر، حمیدرضا غریب، حسین اسماعیلی، محمد مهدی رحیمی، علی کرمی، شاهین امیریفر و گروه رقص کردی دوازده سواره مریوان.


منبع: عصرایران

«دیو و دلبر» جزو ۱۰ فیلم پرفروش تاریخ

 




فیلم «دیو و دلبر» در کمتر از یک ماه و با آغاز اکران در مناطق بیشتر نسبت به روزهای نخست، طبق انتظارات توانست که از مرز فروش ۱ میلیارد دلار عبور کند و دو فیلم زنده‌ی دیگر استودیوی «دیزنی» یعنی فیلم‌های The Jungle Book «کتاب جنگل» و Alice in Wonderland «آلیس در سرزمین عجایب» که فروش نهایی و کلی هر کدام از آن‌ها به ترتیب برابر ۹۶۷ میلیون دلار و ۱٫۰۲۵ میلیارد دلار است را پشت سر بگذارد.طبق گزارش وب‌سایت «Box Office Mojo»، فیلم «دیو و دلبر» توانسته است که با کسب درآمد ۲٫۴ میلیون دلاری در خانه در هفته گذشته و فروش بلیطش در بیش از ۱٫۷۹۲ منطقه درآمد کلی خود را به رقم ۱٫۲۲۱٫۸ میلیارد دلار برساند و با گذر از فیلم Iron Man 3 «مرد آهنی ۳» اثر استودیوهای «دیزنی» و «مارول» جایگاه دهمین فیلم پرفروش تاریخ را تصاحب کند. فیلم «مرد آهنی ۳» که در سال ۲۰۱۳ میلادی به روی پرده رفته توانسته است به فروشی بالغ بر ۱٫۲۱۴٫۸ میلیارد دلار برسد. جایگاه نهم فهرست ۱۰ فیلم پرفروش تاریخ در اختیار دیگر ساخته استودیوی «دیزنی» یعنی Frozen «یخ‌زده» قرار دارد که فروش کلی آن ۱٫۲۷۶٫۵ میلیارد دلار است.

تعداد فیلم‌های حاضر از سوی استودیوی «دیزنی» در فهرست ۱۰ فیلم پرفروش تمام دوران‌ها به ۵ عدد می‌رسد که فیلم‌های دیگر این استودیو در این فهرست شامل Star Wars: The Force Awakens «جنگ‌های ستاره‌ای: نیرو بیدار می‌شود»، در جایگاه سوم با فروش ۲٫۰۶۸٫۲ میلیارد دلاری، The Avengers «انتقامجویان»، در جایگاه پنجم با فروش ۱٫۵۸۱٫۸ میلیارد دلاری و فیلم Avengers: Age of Ultron «انتقامجویان: عصر اولتران» با فروش ۱٫۴۰۵٫۴ میلیارد دلاری می‌شود.امید می‌رود که با اکران فیلم Star Wars: The Last Jedi «جنگ‌های ستاره‌ای: آخرین جدای» تا پایان سال جاری میلادی این فهرست دستخوش تغییراتی شود.


منبع: بهارنیوز

احمد کیارستمی: خیلی مضطربم

به گزارش ایسنا به نقل از سایت رسمی جشنواره کن، نزدیک به یک سال است که عباس کیارستمی از میان ما رفته، مردی که موفق شد با فراتر رفتن از حدود خلاقیت و سینمای شاعرانه حتی تا انتهای آن، تاثیری فراموش نشدنی از خود در دنیا بر جای بگذارد.آخرین ساخته کیارستمی فیلم «۲۴ فریم» نام دارد که هر بخش آن الهام‌گرفته شده از یک عکس است. این فیلم امروز ۲۳ می (دوم خرداد) در «گرند لومیر»، سالن اصلی کاخ جشنواره به عنوان بخشی از نمایش‌های ویژه به مناسبت هفتادمین جشنواره فیلم کن با حضور علاقه‌مندان به سینمای کیارستمی و همچنین ایرانی‌ها به نمایش گذاشته می‌شود.
احمد کیارستمی فرزند بزرگ عباس کیارستمی نیز از جمله حاضران در این نمایش ویژه خواهد بود که در زیر گفتگوی او را می‌خوانید:
* حضور در جشنواره کن به نمایندگی از  پدرت چگونه است؟
پدرم همواره در زمان نمایش فیلم‌هایش اوقات سختی را پشت سر می‌گذاشت و حتی اگر کسی برای رفتن به دستشویی هم از سالن نمایش خارج می‌شد و یا آنقدر که باید بلند نمی‌خندید، مضطرب می‌شد. اولین بار برای نمایش فیلم «کپی برابر اصل» به کن آمدم و این اولین باری بود که یک فیلم را روی پرده‌ چنین بزرگی تماشا می‌کردم. بازخورد تماشاگران پس از تماشای فیلم فوق‌العاده بود و به یاد می‌آورم گه پدرم بسیار خوشحال بود. آن روزها و پیش از آغاز جشنواره سخت می‌شد با پدرم حرف بزنم چون خیلی نگران بود اما پس از نمایش فیلم، خیلی آرام‌تر می‌شد.
 
* از این که با آخرین فیلم پدرتان به جشنواره کن آمدید چه احساسی دارید؟
وظیفه بسیار سنگینی بر دوش من است. این فیلم من نیست و تنها در مراحل پس از تولید آن در پنج ماه گذشته همکاری کرده‌ام. ما باید تغییراتی در فیلم ایجاد می‌کردیم اما همواره تلاش می‌کردیم نظرات و دیدگاه‌های شخصی خود را کنار بگذاریم و حدس بزنیم که پدرم چگونه در این  مورد فکر می‌کرد. حالا، من خیلی مضطرب هستم و حالا می‌فهمم چرا روز قبل از نمایش فیلم، نمی‌توانستم با پدرم حرف بزنم.
 
 
* «۲۴فریم» درباره چیست؟ نظر شخصی شما درباره آن چیست؟
پدرم همواره می‌گفت عکاسی را بیشتر دوست دارد، چرا که نیازی به داستان گفتن ندارد. این فیلم در  واقع نقطه تلاقی عکس‌ها، فیلم‌ها و اشعار پدرم است و من آن را شبیه کتاب شعری می‌بینم که هر وقت بخواهم می‌توانم آن را باز کنم، به هر صفحه‌ای که می‌خواهم بروم و تنها یک یا دو صفحه را بخوانم.زمانی که «۲۴ فریم» را می‌بینید، ۲۴ فیلم کوتاه تماشا می‌کنید، این تنها یک فیلم نیست بلکه یک چیدمان، فیلم، عکس و … است که همگی در یک اثر جمع شده‌اند. نزدیک‌ترین چیزی که تاکنون به فیلم «۲۴ فریم» دیده‌ام، فیلم دیگر پدرم «پنج» است اما «۱۴ فریم» یک قدم فراتر رفته است.
پدرم می‌گفت: “زمانی که به یک نقاشی نگاه می‌کنید تنها یک صحنه که نقاش آن را خلق کرده می‌بینید، اما چیزی قبل و پس از آن نیز روی داده است”. به همین دلیل وی تصمیم گرفت، فیلم‌های کوتاه ۴ دقیقه‌ای بسازد که نشان دهد پیش و پس از یک عکس یا نقاشی چه چیزی می‌توانسته روی داده باشد و در واقع آن را “پیش از لومیر و پس از لومیر” می‌نامید.
* رویکرد شما به سینما به عنوان پسر یکی از بزرگترین کارگردانان تاریخ سینما چگونه است؟
مراحلی را طی کردم. در برهه‌ای فیلم‌های اکشن را حتی بیشتر از آثار پدرم دوست داشتم. عاشق فیلم‌هایی بودم که پدرم برای کودکان می‌ساخت. اولین فیلم او را به یاد می‌اورم که شبیه هیچ یک دیگر از آثارش نبود، آن فیلم «کلوزآپ» بود که اصلا آن را دوست نداشتم. ۱۸ سال داشتم و به فیلم‌های او برای کودکان عادت داشتم. حالا فکر می‌کنم «کلوزآپ» بهترین فیلم پدرم است.
 
* پدر شما به فیلمسازان جوانی زیادی را در سراسر جهان آموزش داده است. آیا فکر می‌کنید او دارای میراث سینمایی است؟ به عنوان مثال آناهایتا قزوینی‌زاده که امسال در کن نیز حضور دارد در یکی از ورکش‌شاپ‌های پدرت درباره سینما آموخت.
آناهایتا رو دوست دارم و بی صبرانه منتظر تماشای فیلم جدیدش «آن‌ها» هستم. پس از این که پدرم بیمار شد، پیام‌ها و ویدئوهای بیشماری با آروی سلامتی از شاگران سابق او دریافت می‌کردیم. می‌بینید که او چگونه زندگی دیگران را عمیقا تحت تاثیر قرار داده بود، این ربطی به فیلمسازی ندارد و مرتبط به نگاه شما به زندگی است. او هرگز نمی‌گفت که یک فیلمساز است و می‌گفت: “کارهای مختلفی انجام می‌دهم، من بیشتر یک عکاسم تا یک فیلمساز”. در کلاس‌هایش می‌گفت: “من یک عکاس هستم و معمولا درآمدم از عکاسی است، بنابراین هرکاری که بخواهم می‌توانم با فیلم‌هایم بکنم”.
وقتی با دیگران درباره تجارب‌شان در کلاس‌های پدرم صحبت می کنید، می‌گویند که طرز نگاه کردن به زندگی را آموخته‌اند و نه فقط فیلمسازی.


منبع: بهارنیوز

واکنش خوانندگان سرشناس به فاجعه منچستر

به گزارش ایسنا، «بی.بی.سی» نوشت: چهره‌های مطرحی چون «هری استایل»، «تیلور سوییفت» و «لرد» از کشته شدن حداقل ۲۰ تن از شرکت‌کنندگان در کنسرت «آریانا گرانده» که در اثر انفجار بمب جان خود را از دست دادند، ابراز تاسف کرده و به بازماندگان‌شان تسلیت گفتند.«آریانا گرانده» خواننده ۲۳ ساله این کنسرت که از لحاظ جسمی صدمه‌ای ندیده، پس از این اتفاق توییت کرد: «خُرد شدم. از اعماق قلبم متاسفم. هیچ کلمه‌ای برای بیان احساسم ندارم.»این اتفاق بامداد سه‌شنبه در شهر منچستر انگلستان در سالن کنسرت «منچستر آرینا» روی داد و دست‌کم ۲۰ کشته و ۵۹ زخمی بر جای گذاشت. این سالن سرپوشیده ظرفیتی حدود ۱۸ تا ۲۰ هزار نفر دارد و یکی از محل‌های معروف برگزاری کنسرت موسیقی است.
حاضران در این کنسرت اکثرا نوجوانان و جوانانی بودند که بسیاری از آن‌ها از شهرهای مختلف به منچستر (که یکی از پایگاه‌های مهم موسیقی در اروپا محسوب می‌شود) آمده بودند. احتمال انتخاری بودن این حمله تروریستی وجود دارد.«تیلور سوییفت» هم در توییتر خود نوشته: «افکارم،‌ دعاهایم و اشک‌هایم حول محور تمام کسانی است که تحت تاثیر تراژدی امشب منچستر قرار گرفته‌اند. همه عشقم را برای‌شان می‌فرستم.»«هری استایلز» خواننده‌ گروه برنده جایزه «One Direction» در واکنش به این اتفاق نوشت: «به خاطر آنچه امشب در منچستر رخ داد،‌ قلبم شکست. برای همه کسانی که درگیر این جریان شدند، عشق می‌فرستم.»

«کیتی پری» خواننده و ترانه‌سرای آمریکایی توییت کرد: «به خاطر خانواده‌های حادثه امشب قلبم شکسته. بخاطر «آری» قلبم شکسته. بخاطر وضعیت این دنیا قلبم شکسته.»«نیکی میناژ» پیام خود را این‌گونه منتشر کرده: «قلبم برای خواهرم «آریانا» و همه خانواده‌هایی که تحت تاثیر این حادثه تراژیک در انگلستان قرار گرفته‌اند، به درد آمده. زندگی انسان‌های بی‌گناه از دست رفت. از شنیدن این خبر خیلی متاسف شدم.»«لرد» خواننده و ترانه‌سرای جوان نیوزیلندی هم توییت کرد: «همه موسیقی‌دان‌ها امشب حالشان خراب است و مسئولند. اجراها باید برای شما امن باشد. این واقعا یک کابوس وحشتناک بود. برای منچستر و «آری» عشق می‌فرستم.»
«آریانا گرانده» خواننده و بازیگر آمریکایی که کار خود را از ۱۳ سالگی و تئاترهای موزیکال «برادوی» آغاز کرده، به زودی در بلژیک، لهستان، آلمان، سوئیس، فرانسه، پرتغال، اسپانیا،‌ایتالیا و آمریکای جنوبی هم اجرا دارد.هنوز مشخص نیست کنسرت‌های بعدی این خواننده طبق برنامه اجرا می‌شوند و یا تغییر در برگزاری آن‌ها ایجاد خواهد شد.


منبع: بهارنیوز

تلویزیون پخش «ماه عسل» را رسما اعلام کرد

با پخش تیزر «ماه عسل»، تلویزیون از پخش این برنامه از ابتدای ماه رمضان خبر داد.

به گزارش ایسنا، در تیزر برنامه «ماه عسل» که شامگاه گذشته از شبکه سه پخش شد، تلویزیون پخش این برنامه با اجرای احسان علیخانی را هر شب ساعت ۱۹ اعلام کرد.

طبق تصاویر منتشرشده از تلویزیون، این برنامه با همان دکور سال گذشته، امسال به روی آنتن می‌رود.

برنامه «ماه عسل» امسال وارد دوازدهمین سال تولید و پخش خود می‌شود. پیش تولید این برنامه از پاییز ۹۵ به طور جدی آغاز شده است.از تفاوت‌های پروسه پیش تولید این برنامه در سال ۹۶ با سال های گذشته، ارتباط بیشتر با مراکز تحقیقاتی پژوهشی، آسیب‌شناسی‌های متعدد درباره موضوعات مختلف، برگزاری جلساتی با حضور کارشناسان و صاحب‌نظران در زمینه‌های گوناگون بوده است.

همچنین از آنجا که رسالت خاص این برنامه، روایت قصه‌های مردم است و مردمی بودن یکی از ویژگی‌های اصلی «ماه عسل» است، گروه تولید و اتاق فکر این برنامه در فضای مجازی با راه‌اندازی روبات تلگرامی انتقادات و پیشنهادات مخاطبان خود را پیش از آغاز برنامه مورد ارزیابی و تامل روی آن را در دستور کار قرار داده است.

«ماه عسل ۹۶» یکی از موضوعات اصلی خود را در دوره تحقیق و پژوهش به سبک زندگی اختصاص داده است و پیش‌بینی می‌شود که یکی از محورهای اصلی امسال نیز همین موضوع باشد.


منبع: عصرایران

صدا و سیما به ریزش مخاطبان بی تفاوت است

روزنامه ایران نوشت: همچون همه دوره‌های گذشته در این انتخابات نیز عملکرد صدا و سیما انتقاد ناظران سیاسی و خبرگان حوزه رسانه را برانگیخت. جز پخش مستقیم مناظره‌ها که آن هم ناشی از یکه و منحصر به فرد بودن این رسانه در ایران است، به گفته کارشناسان صدا و سیما آورده خاصی برای انتخابات ریاست جمهوری نداشت. همچون دو دوره پیش، در انتخابات این دوره نیز این رسانه‌های اجتماعی بودند که از صدا و سیما پیشی گرفتند. نقطه قوت این رسانه‌ها دقیقاً نقاط ضعف صدا و سیما بوده است؛ ظرفیت‌هایی چون تعاملی بودن، استفاده همه جناح‌ها و نیز پخش مستقیم سخنان نامزدها، بدون سانسور یا روتوش.

محمد سلطانی‌فر، استاد دانشگاه و کارشناس ارشد رسانه، دلیل عقب‌ماندگی صدا و سیما از رسانه‌های اجتماعی را بی توجهی آن به خواست عمومی مردم می‌داند. او معتقد است این رسانه با وجود فراگیری، نسبت به ازدست دادن مخاطبان خود بی تفاوت است، زیرا سیاستگذاری‌ها و منابع مالی خود را از مجرای دیگری تأمین می‌کند. گفت‌وگو با سلطانی‌فر درباره کارکرد صدا و سیما در انتخابات اخیر را بخوانید.

 ***
آیا صدا و سیما در این دوره توانسته است نقش قابل توجهی در تهییج مردم به حضور در انتخابات داشته باشد؟

در آنچه که به عنوان تهییج مردم برای شرکت در انتخابات شکل گرفت، صدا و سیما نقشی نداشت و باید نقش اصلی را به شبکه‌های اجتماعی بدهیم. به واقع این شبکه‌های اجتماعی بودند که حضور حداکثری مردم را در ا نتخابات رقم زدند و توانستند فضا را شکل بدهند. اگر قرار است دولت و حاکمیت در این زمینه از کسی قدردانی کند، این تشکر باید از شبکه‌های اجتماعی باشد، نه از صدا و سیما.

این تغییر جایگاه و نقش، ناشی از عملکرد صدا و سیماست یا اقبال مردم به شبکه‌های ارتباطی؟

هر دوی اینها هست. البته در این میان روند عملکردی صدا و سیما تأثیر زیادی داشته است. صدا و سیما در طول سال‌های گذشته و در این انتخابات نیز نگاه جناحی داشته و از یک جناح خاص حمایت کرده و نسبت به جناح دیگر سوگیری داشته است. ضمن اینکه جایگاه شبکه‌های اجتماعی نیز در جامعه هر روز پررنگ‌تر شد.

این اتفاق مهمی است که فراگیرترین رسانه کشور، به حاشیه برود. این جابه‌جایی چطور صورت گرفت؟

این تغییر به این دلیل صورت گرفت که نقاط قوتی که در گذشته تنها و منحصراً در اختیار صدا و سیما بود، امروز آرام آرام در اختیار فضای مجازی قرار گرفته است.

در گذشته اطلاع‌رسانی در صدا و سیما و رسانه‌های شبیه به آن منحصر می‌شد، اما در ۸ سال گذشته دیدیم که این وظیفه به عهده شبکه‌های اجتماعی قرار گرفت. از سوی دیگر، ملی بودن و حرکت براساس منافع ملی و انعکاس دیدگاه‌ها و نظرات همه جناح‌ها، واقعیت‌هایی بود که خلأ آن بشدت در صدا و سیما دیده می‌شد و می‌شود. وقتی این رسانه این ضعف‌ها را برطرف نکرد، اکنون این وظیفه نیز به عهده شبکه‌های اجتماعی قرار گرفته است که براساس منافع ملی عمل کنند یا اینکه دیدگاه‌های همه جناح‌ها را به صورت عادلانه منعکس کنند. ملی بودن، منافع همه مردم را دنبال کردن و منافع و خواست مردم را پوشش دادن، وظیفه‌ای است که امروز رسانه‌های اجتماعی آن را به عهده گرفتند. کارکرد دیگر صدا و سیما پخش مستقیم برنامه‌ها و سخنرانی‌ها بود. در گذشته این امکان تنها در اختیار صدا و سیما بود، اما امروز در شبکه اجتماعی به نام «اینستاگرام» این ظرفیت و فرصت کاملاً مهیاست و دیدیم که این ظرفیت چگونه خلأ انعکاس مستقیم بسیاری از برنامه‌ها از سوی صدا و سیما را پر کرده است.

صدا و سیما مدعی است که از جانب مردم سخن می‌گوید. اما به نظر می‌رسد سه انتخابات گذشته خلاف این را ثابت کرده است. دیدگاه شما چیست؟

انعکاس نظرات مردم یا به تعبیر ما دانشگاهی‌ها، تعاملی بودن از وظایف صدا و سیما بود. اما این رسانه در این زمینه صفر یا یک درصد وظیفه خود را انجام داد، آن هم رسانه‌ای که مدعی است ملی است. این ضعف نیز امروز از سوی شبکه‌های اجتماعی جبران شده است. امروز فرصت و ظرفیت تعاملی شدن و بیان نقطه نظرات مردم از هر قشر و جایگاهی در شبکه‌های اجتماعی به گونه‌ای مهیا شده است که حتی هنگام پخش زنده سخنرانی‌ها نیز شاهد بیان هزاران دیدگاه و نظر از سوی مردم هستیم. به عنوان مثال، هنگام سخنرانی آقای روحانی در مشهد، شاهد بودیم که بیش از ۵۰ هزار نفر به صورت زنده از «اینستاگرام» آن را تماشا می‌کردند. در غیاب صدا و سیما و بازتاب ندادن این سخنرانی از سوی این رسانه، مردم در این شبکه اجتماعی توانستند مستقیماً سخنرانی را دنبال کنند و همزمان دیدگاه‌های خود را مطرح کنند. حتی در زمانی که مناظره‌ها پخش می‌شد نیز مردم به سهولت می‌توانند در شبکه‌های اجتماعی نظرات خود را مطرح کنند. علاوه بر این امکانات که صدا و سیما فاقد آن است، مردم در شبکه‌های اجتماعی می‌توانند همزمان متن، صدا و فیلم را منتقل کنند. این هم ظرفیت دیگری است که صدا و سیما هیچ گاه برای مخاطبان خود به ارمغان نیاورده است. همه این برتری‌ها نشان از آن دارد که نه مردم، بلکه حتی دولت نیز باید به آرامی به این سمت برود که اتکای خود را از صدا و سیما کم کند.

چرا دولت باید به رسانه‌های اجتماعی اتکا کند؟ آیا نمی‌توان از ظرفیت‌های صدا و سیما استفاده کرد؟

توانمندی‌های شبکه‌های اجتماعی که برشمردم، بویژه به معنای واقعی غیرجناحی و ملی بودن، ظرفیت‌هایی است که صدا و سیما از آن برخوردار نیست. امروز صدا و سیما همه دیدگاه‌ها را منعکس نمی‌کند و تنها دیدگاه حاکم بر خود را به مردم القا می‌کند، اینها مسائلی است که سبب می‌شود دولت امروز تصمیم بگیرد تا کاهش اتکای خود به این رسانه را به صورت جدی‌تر دنبال کند و این فضا را به مردم و شبکه‌های اجتماعی سوق بدهد.

چرا باوجود بازخوردهایی که در سه انتخابات گذشته گرفته است، تغییری در راهبردهای صدا و سیما نسبت به افکار عمومی مشاهده نمی‌شود؟

زیرا صدا و سیما چندان به اقبال افکار عمومی نیازی ندارد. به این دلیل که صدا و سیما منابع درآمدی خود را از جای دیگری تأمین می‌کند، ریزش مخاطب و بی اعتمادی مخاطبان نسبت به آن نمی‌تواند هیچ اتفاقی در بدنه، سیاست‌ها و تصمیم‌های آن ایجاد کند. به عبارت دیگر، نظرات یا تعداد مخاطبان هیچ تأثیری بر حقوق و درآمد کارکنان این رسانه ندارد. به همین دلیل صدا و سیما هیچ دغدغه‌ای نسبت به مخاطبان خود ندارد و به عنوان یک رسانه ایدئولوژیک، وظیفه‌ای را برای خود تعریف کرده و تنها بر مبنای آن ایدئولوژی عمل می‌کند. صدا و سیما از این واقعیت غافل است که مردم سخنان و شعارهای آنان را باور نمی‌کنند و اساساً گویی هیچ نیازی به نظرات و دیدگاه‌های مردم احساس نمی‌کند. اگر این رسانه متعلق به بخش خصوصی بود، باید نسبت به از دست دادن حتی یک مخاطب حساس می‌بود و از آن احساس خطر می‌کرد. اما این انتخابات و انتخابات‌ گذشته نشان داد که مردم به آنچه رسانه صدا و سیما می‌گوید، توجهی ندارند و کار خود را دنبال می‌کنند. باوجود این، می‌بینید که هیچ تغییری در صدا و سیما اتفاق نمی‌افتد و آن هم به این دلیل است که این رسانه از جای دیگری تأمین مالی و سیاستگذاری می‌شود و نگاهی که بر او حاکم است، هنوز از بالا به پایین است. از عملکرد این رسانه این طور احساس می‌شود که فکر می‌کند هنوز باید از بالا به پایین به مردم فرمان داده شود و مردم تابع محض باشند، درحالی که دوران این نگاه پایان یافته و ما باید قبول کنیم که جهان مسطح شده و همه مردم و رسانه‌ها هم‌عرض هم هستند و در یک فضای کاملاً مسطح شده کنار هم هستند.

بنابراین، تغییر باید در صدا و سیما صورت بگیرد؟

اعتقاد ما این است اگر صدا و سیما احساس و باور نکند که دوران نگاه از بالا به پایین به سرآمده، شکل‌گیری فرهنگ مخاطب از سوی رسانه ملی و مدیریت فرهنگی که ادعای این رسانه است پایان گرفته است، این رسانه نمی‌تواند خود را تغییر دهد.


منبع: عصرایران

۵ درس از گردشگری می‌سی‌سی‌پی

براساس آمارهای رسمی، درآمدهای گردشگری ساحلی می سی سی پی در سال ۲۰۱۶ به ۲ میلیارد دلار رسید.

عصرایران – منطقه ساحلی ایالت می‌سی‌سی‌پی در آمریکا، یکی از موفق‌ترین مناطق گردشگری امروز جهان است. براساس آمارهای رسمی، درآمدهای گردشگری ساحلی این ایالت در سال ۲۰۱۶ به ۲ میلیارد دلار رسید؛ آن هم در شرایطی که نوار ساحلی این ایالت تنها حدود ۱۳۰ کیلومتر طول دارد. اما به گفته رنه آرنگ، مدیر اجرایی بازاریابی گردشگری می‌سی‌سی‌پی از دلایل رونق گردشگری این منطقه می‌توان به ۵ مورد اشاره کرد که موفقیت آینده آن را تضمین می‌کنند:

۱- افراد جوان بسیار : امروزه جوانان بسیاری در بخش گردشگری می‌سی‌سی‌پی به فعالیت مشغول هستند. بسیاری از اپراتورهای گردشگری، مسئولین هتل‌ها، راهنماهای گردشگری، بازاریاب‌ها و شاغلان موزه‌ها را افراد جوان تشکیل می‌دهند. شور و شوق آنها و حس بالای خلاقیت آنها باعث شده تا هر روز ایده‌ای جدید برای بهبود اوضاع مطرح شود.

۲- استفاده از اپلیکیشن موبایل: مدت‌ها از وعده ارائه یک اپلیکیشن گردشگری می‌گذشت. این اتفاق بالاخره در هفته گذشته رخ داد تا گردشگران از این به بعد به راحتی بتوانند اطلاعات بسیاری از منطقه به دست آورده و به راحتی رستوران‌ها و جاذبه‌های گردشگری مختلف را پیدا کنند.

۳- هنر آشپزی فوق‌العاده: رستوران‌های مختلف بسیاری که در نوار ساحلی می‌سی‌سی‌پی قرار دارند، تبدیل به یکی از مهمترین جاذبه‌های منطقه شده‌اند. غذاهای متنوع (به عنوان مثال نزدیک به ۱۰ نوع خوراک میگو در رستوران‌ها پیدا می‌شود) و محلی خاص منطقه را تنها باید با سفر به اینجا تجربه کرد. توجه به کیفیت، تنوع و اصالت غذاها در این منطقه ساحلی براساس این حقیقت بوده که امروزه «غذا یکی از ۳ دلیل مهم مردم برای سفر است.»

۴- به اینجا سفر کنید، اقامتی طولانی‌تر داشته باشید و پول بیشتری خرج کنید: ایالت می‌سی‌سی‌پی مقصدی ارزان است. گردشگرانی که به این ایالات سفر می‌کنند، بودجه بسیار کمتری از گردشگران مناطق رقیب دارند. این وضعیت باعث می‌شود تا بازار هدف گردشگران بسیار وسیع‌تر باشد و افراد بیشتری بتوانند به این منطقه سفر کنند. براساس آمارها، بابت هر یک دلاری که صرف توسعه گردشگری این منطقه می‌شود، ۴۳ دلار بازمی‌گردد. مردم دوست دارند که به اینجا سفر کرده، مدتی طولانی بمانند و پول زیادی خرج کنند.

۵- استفاده بهینه از فضای مجازی: عامل آخر موفقیت گردشگری منطقه، وبسایتی است که در حوزه گردشگری آن در حال فعالیت است. این وبسایت در سال ۲۰۱۶ نوسازی شده و اکنون علاوه بر آنکه به بخش‌ها و جاذبه‌های گردشگری مختلف منطقه می‌پردازد، شکل یکپارچه‌ای با رسانه‌های اجتماعی گرفته است. تمام تصاویری که اکنون در این وبسایت به نمایش گذاشته شده‌اند، عکس‌هایی هستند که مسافران سواحل می‌سی‌سی‌پی در رسانه‌های اجتماعی مانند فیسبوک و اینستاگرام منتشر کرده‌اند.


منبع: عصرایران