فروش ۳ میلیاردی «نهنگ عنبر ۲»

 فیلم سینمایی «نهنگ عنبر۲- سلکشن رویا» ساخته سامان مقدم با گذشت ۱۵ روز از آغاز اکران خود توانسته به فروش خیره کننده ای دست یابد. این فیلم سینمایی تا به امروز بنا به گفته مدیر فروش «فیلمیران» ۶ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان فروش کرده است. این فیلم سینمایی حتی در زمان انتخابات ریاست جمهوری و برگزاری مناظره ها هم فروش بسیار بالایی از خود به ثبت رساند.دومین قسمت از فیلم «نهنگ عنبر» این روزها با استقبال بسیار چشمگیری از سوی مخاطبان مواجه شده است. در این فیلم سینمایی رضا عطاران، مهناز افشار، ویشکا آسایش، حسام نواب صفوی و… به ایفای نقش می پردازند.

 

با آغاز اکران «نهنگ عنبر ۲» بسیاری گمان می کردند که این فیلم به دلیل همزمانی با انتخابات ریاست جمهوری در اوایل نمایش خود نتواند با استقبال مخاطبان مواجه شود، اما فیلم سامان مقدم در روزی که آخرین مناظره انتخاباتی ریاست جمهوری هم برگزار شد توانست ۵۰۰ میلیون تومان درآمد کسب کند و جمعه هفته گذشته هم، همزمان با روز رای گیری ۵۵۰ میلیون تومان فروش کرد.اما این فیلم تا چهارشنبه هفته گذشته، در مجموع ۳ میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان فروش کرده بود. اما حالا این فیلم توانسته درآمد خود را به رقم ۶ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان برساند.

 
 یعنی در هفت روز گذشته «نهنگ عنبر ۲» توانسته نزدیک به ۳ میلیارد تومان فروش کند. پیش بینی می شود با آغاز ماه رمضان و اکران فیلم های سینمایی تا پاسی از شب، «نهنگ عنبر ۲» به فروش بالای خود در سینماهای کشور ادامه دهد و حتی به رکورد فیلم «گشت ۲» به عنوان پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران نزدیک شود.


منبع: بهارنیوز

بازیگران «دیوار به دیوار»؛ کدامیک بهتر از دیگران بوده اند؟

روزنامه هفت صبح: درباره نقش و میزان موفقیت بازیگران «دیوار به دیوار»، کدامیک بهتر از دیگران بوده اند؟

حرف و قصه «دیوار به دیوار» نه پیچیده است و نه حتی سازندگان موقعیتی خلق کرده اند و هر بار اتفاقی رخ می دهد. این مدل غالبا جواب داده و سریال های زیادی بر اساس این الگو ساخته شده است. اتکای مهم سریال هایی در این اشل، تکیه بر شخصیت ها است. یعنی نویسنده کاراکترهایی خلق می کند که بیننده بتواند به سرعت آنها را بپذیرد و مدت ها با داستان شان همراه باشد. شرط مهم همراهی نیز استفاده از بازیگران محبوب و کار بلد است.

این اتفاق در «دیوار به دیوار» افتاده و در مجموع می توان به نتیجه کلی نمره قبولی داد. با این حال نقش ها در کارنامه بازیگران ماندگار نیستند، چرا که غالب نقش ها آشنا و بازی ها آشناتر بود. در این دایره برخی به نقش شان رنگ و لعاب بیشتری دادند و طبعا میزان ماندگاری شخصیت شان در ذهن بیننده بیشتر است. نام حسن زارعی هم به این دلیل به «دیوار به دیوار» گره خورده که بیننده سابقه ذهنی از او نداشت و بعید نیست خلیل زاده شناسنامه اش شود. همان طور که شکور «شمس العماره» برای امیرحسین رستمی همچنان محل اشاره است.

ویشکا آسایش

* کاراکتر: خاور (پارمیدا)

* درباره نقش: خاور خواهر زامیاد است و یکی از مالباختگان تعداد واحدهای ساختمانی اش بیش از دیگران است و همین وسیله فخرفروشی اش شده. تازه به دوران رسیده است و به هر بهانه جلوه گری می کند.

عالی، متوسط و کمی هم ضعیف 

* میزان موفقیت بازیگر: خاور یکی دو قسمت دیرتر از دیگر شخصیت های اصلی به «دیوار به دیوار» آمد اما طولی نکشید که مورد توجه قرار گرفت و تبدیل به یکی از بهترین شخصیت ها شد. ویشکا آسایش نقشی را بازی کرده که مشابه اش را پیش تر زیاد دیده بودیم؛ آدم های نوکیسه. اینها مختصاتی واحد در سریال ها دارند و تبدیل به تیپ شده اند. آسایش باید این تیپ را طوری بازی می کرد که هجو آن دسته از سریال ها باشد و البته رفتارش از چهارچوب کمیک شخصیت بیرون نزند. رسیدن به این نقطه نیازمند رنگ و لعاب و ملاحت رفتاری است که آسایش با نوع بیان، میمیک و حرکات، خاور را دوست داشتنی کرد.


حسن زارعی

* کاراکتر: شاهرخ

* درباره نقش: دارایی اش را از دست داده و به همراه همسر و دو فرزندش با سختی ها دست و پنجه نرم می کند. پسری پر توقع دارد و خرج دختر هم هست. از علاقه مندی اش به همسر در عین غرغرو بودن و گلایه های ناتمام کم نمی شود. این مرد میانسال مبادی آداب است و سعی می کند با همسایه ها به نیکی رفتار کند. اهل شیراز است و با لهجه این خطه صحبت می کند.

عالی، متوسط و کمی هم ضعیف 

* میزان موفقیت بازیگر: حسن زارعی پدیده «دیوار به دیوار» است و نامش به این سریال پیوند خورده. او بدون افتادن در دام اغراق، مردی میانسال و دغدغه مند را خلق کرده که رفتارش به دل می نشیند و مواجهه اش با دیگران و به ویژه همسر و فرزندان «شیرین» است. ظرافت لهجه و خصلت های شیرازی را به خدمت نقش در آورده و حالا به جرأت می توان نمره قبولی پای کارنامه اش در دیوار به دیوار گذاشت.


رویا تیموریان

* کاراکتر: پوران

* درباره نقش: پوران ابریشمی زنی است با شرایط مالی خوب و نیز عقبه اجتماعی اش بالاتر از دیگر ساکنان «دیوار به دیوار» است. همسر مرحومش کارخانه دار بوده که بعد از فوت کاو پوران اختلال روانی پیدا می کند و مدتی بعد از پایان دوران بیماری به جمع ساکنان خانه اضافه می شود. شخصیت مرموزی است که احتمالا در قسمت پایانی نسبتش با نادر مشخص می شود.

عالی، متوسط و کمی هم ضعیف 

* میزان موفقیت بازیگر: رویا تیموریان کار سختی برای این نقش داشته چون در روزهای ابتدایی بیننده یاد کاراکتر او در «شمس العماره» می افتاد. تلاش او و کارگردان خیلی زود بیننده را با کاراکتری دیگر آشنا کرد که رفتارش مختص خود اوست. توی گلو می خندد، آرام حرف می زند، سرش را آرام تکان می دهد و کلا روی یک خط در حرکت است. خانم تیموریان نمره قبولی می گیرد و موفق شده یک شخصیت مرموز را دوست داشتنی نشان دهد اما در کارنامه اش مانگار نخواهد شد.


فرهاد آئیش

* کاراکتر: سرهنگ اردشیر دلپاک

* درباره نقش: به حکم سابقه شغلی اش، انسانی منظم، دقیق و در عین حال وسواسی و شکاک است. حرفش این بوده که کسی جز او نمی تواند مشکلات ساکنان را رفع و رجوع کند و مدیر ساختمان شده. نیمچه عشقی به پوران دارد اما عیانش نکرده. دایره ضرب المثل هایش بالا است و در هر موقعیتی از آنها شاهد می آورد.

عالی، متوسط و کمی هم ضعیف 

* میزان موفقیت بازیگر: فرهاد آئیش در خلق شخصیت سرهنگ موفق بوده است و توانسته تضادهای سرهنگ را به خدمت خلق موقعیت های کمیک دربیاورد اما نمی توان این نقش را در کارنامه اش یگانه دانست. او پیش تر نقش هایی بازی کرده که سرهنگ را زیر سایه قرار می دهد. در کارنامه آئیش شخصیت های جدی آغشته به طنز کم نیست ولی جالب آن که سرهنگ شخصیت روحانی «پرده نشین» را تداعی می کند. لحن بیان و مکث های او هنگام حرف زدن دلیل این رجوع ذهنی است.


گوهر خیراندیش

* کاراکتر: مهری

* درباره نقش: زنی خانه دار است که برای رهایی از شرایط دشوار، همراه با شوهر کترینگ راه انداخته، کم غر نمی زند و گاه و بی گاه به شوهرش گیر می دهد. متلک هایش اما چیزی از عشق شاهرخ کم نمی کند. ارتباط این زوج یادآور خیلی از زندگی هایی است که دور و برمان می بینیم. پسردوست است و به وضوح این علاقه مندی را در مقابل دخترش به او نشان می دهد.

عالی، متوسط و کمی هم ضعیف 

* میزان موفقیت بازیگر: گوهر خیراندیش نقش را باورپذیر بازی کرده اما مهری هم می رود کنار شخصیت های متعددی که پیش تر از او دیده ایم. همان هایی که خانم خیراندیش با لهجه شیرازی و گاهی توأم با پرخاش بازی کرده است. نقطه قوت نقش او در «دیوار به دیوار» بده بستان هایش با حسن زارعی (شاهرخ) است که این کل کل باعث شده کاراکتر مهری جذاب باشد. چند وقت که بگذرد کسی برای معرفی خانم خیراندیش نشانی این نقش را نمی دهد.


پژمان جمشیدی

* کاراکتر: بهرام

* درباره نقش: بهرام رضایی مردی است از طبقه پایین جامعه که برای بهتر شدن شرایط زندگی خود را به آب و آتش زده اما در بزنگاه مالباخته می شود. بهرام عاشق همسرش است اما ذاتا نوعی از خودخواهی در او وجود دارد. یادآور مردانی است که مثلا زرنگ هستند و با سروصدا و شاخ و شانه کشیدن، اجازه تعرض دیگران به حریم خود را نمی دهند.

عالی، متوسط و کمی هم ضعیف 

* میزان موفقیت بازیگر: پژمان جمشیدی نقاب فوتبالیست بودن را دور انداخته و دیگر باید او را یک بازیگر حرفه ای دانست. «دیوار به دیوار» گل طلایی اوست که بدانیم با یک بازیگر روبرو هستیم. اگرچه بهرام در کارنامه اش ممتاز نیست و همچنان با نقش پژمان شناخته می شود اما این یکی محک خوبی برای توانایی اوست. جمشیدی در نشان دادن زیر و بم نقش موفق بوده اما برای آنها که «خوب، بد، جلف» را دیده اند، گاهی اکت و بیانش یادآور آن فیلم است.


آزاده صمدی

* کاراکتر: مهناز

* درباره نقش: پایگاه اجتماعی مهناز هم مثل بهرام از طبقه پایین جامعه است. ادبیات کلامی و رفتارش با این طبقه همخوانی دارد و به مرور رنگ عوض می کند. باردار است و شرایطش بر افاده های او اضافه کرده! لحنش توأم با عشوه (از نوع کمیکش) است و به خود حق می دهد همسرش حلقه به گوش او باشد. نوعی از بلاهت در شخصیت اوست که در مواجهه با دیگران به چشم می آید.

عالی، متوسط و کمی هم ضعیف 

* میزان موفقیت بازیگر: انتخاب های تلویزیونی آزاده صمدی همه سریال های جدی بوده اند. او برای نشان دادن وجهی دیگر از بازیگری خود نیاز به «دیوار به دیوار» داشت. لوس بودن مهناز و چند ویژگی فرعی دیگر نقش اما نمی تواند نام صمدی را در سریالی کمدی ماندگار کند و همچنان ارجاعات به نقش های جدی او است. خانم صمدی مختصات نقش را بدون زیاده روی نشان داده اما در طول پخش، کاراکتر نیازمند تغییرات محسوس تری بوده تا گرفتار یکنواختی نشود.


علی شادمان

* کاراکتر: آرمان خلیل زاده

* درباره نقش: دوران نوجوانی را پشت سر گذاشته و مثل خیلی از همسالانش دنیای خود را دارد. برایش مهم نیست پدر گرفتار مشکلات مالی شده و اهمیت نمی دهد خانواده توی چه شرایطی گیر کرده. اولویتش پول است و سامان دادن خواسته های خود. حاضر است حق خواهرش (آتوسا با بازی یاسمینا باهر) را مال خود کند. کله شق است و با مردان ساختمان رفیق است و البته کل کل دارد.

عالی، متوسط و کمی هم ضعیف 

* میزان موفقیت بازیگر: «دیوار به دیوار» یکی از آزمون های جدی برای علی شادمان است تا خود را در نقشی متفاوت محک بزند. متفاوت از این منظر که سریال و موقعیت شخصیت ها کمدی است و شادمان بخشی از همسالان را نمایندگی می کند. در مجموع اما نمره قبولی نمی گیرد که دلیل اصلی تخت بودن شخصیتی است که بازی کرده. عادات و رفتارهای او مثل متورم کردن رگ گردن، ناز برای مادر، لج با مردان، خودنمایی و … خیلی زود تکراری شد. شادمان هم افزوده تازه ای ندارد.


منبع: برترینها

اورهان پاموک؛ جهانی‌ترین نویسنده ترک

– امین فرج‌پور: اورهان پاموک این روزها دارد گام به شصت سالگی می‌گذرد. جهانی‌ترین نویسنده ترک بعد از یاشار کمال و یکی از مطرح‌ترین رمان‌نویسان ترکیه که به‌عنوان یکی از جوان‌ترین نویسندگانی که توانسته‌اند جایزه نوبل را به دست آورند، شناخته می‌شود. کتاب‌های این نویسنده به شصت و سه زبان دنیا ترجمه و در بیش از صد کشور منتشر شده است. 

اورهان پاموک خالق آثاری چون زندگی نو، موزه معصومیت، برف، کتاب سیاه، نام من سرخ و اثر زندگی‌نامه‌ای استانبول است. پاموک نخستین رمانش جودت بیک و پسرانش را در ‌سال ١٩٨٢ به چاپ رساند و یک‌ سال پس از آن خانه خاموش را منتشر کرد. او نوبل ادبیات را در ‌سال ٢٠٠۶ به خود اختصاص داد. پاموک همچنین در ‌سال ٢٠٠٣ جایزه ایمپک دوبلین را برای نام من سرخ دریافت کرد. آثار این نویسنده تاکنون بیش از ١۵‌میلیون جلد در سرتاسر جهان فروش داشته‌ است.

دریانوردی که در مه گم نمی‌شود... 

اورهان پاموک در کتاب استانبول نوشته که از کودکی تا بیست‌و‌دو سالگی علاقه‌ای شدید به نقاشی داشته و آرزو داشته تا در آینده نقاش شود. او دوره دبیرستان را در کالج آمریکایی رابرت گذارند و سپس وارد دانشکده فنی استانبول شد؛ اما پس از سه ‌سال تحصیل در رشته معماری تصمیم گرفت دست از اندیشه معمار یا نقاش‌شدن بردارد. از این رو وارد دانشکده روزنامه‌نگاری استانبول شد و شروع به تحصیل در این رشته کرد ولی هرگز به سراغ روزنامه‌نگاری نیز نرفت. در بیست‌و‌سه سالگی تصمیم گرفت که  رمان‌نویس شود. از این رو همه چیز را رها و خود را در خانه حبس کرد تا فقط بنویسد و چنین بود که یکی از بزرگترین رمان‌نویسان دنیای ادبیات زاده شد.

اورهان پاموک در مطلب پیش رو به سوالاتی درباره نویسندگی و علایق و سلایق خود در این حرفه پاسخ داده است.

 
  نوشتن رمان را چگونه پی می‌گیرید؟ برنامه از پیش تعیین‌شده دارید یا اینکه اجازه می‌دهید کاراکترها شما را به جلو هدایت کنند؟

شاید بشود گفت در مقایسه با دیگر رمان‌نویسان کمتر شهودی کار می‌کنم. درواقع این‌گونه نیست که خودم را دربست به جریان جوشش بسپارم؛ بلکه نویسندگی برای من کوششی نیز هست؛ یعنی برنامه می‌ریزم و رمان می‌نویسم. شاید بهتر است بگویم من یک رمان‌نویس منظم هستم که طرح کل کتاب را قبل از شروع  آن نوشته و سپس آن را می‌نویسم.

  یعنی تمام کتاب را با تمام جزییات؟

البته می‌دانم که امکان تصور تمام رمان قبل از نوشتن آن وجود ندارد و حافظه و تصور انسان محدودیت دارد. ممکن است مسائل زیادی در همان زمانی که نویسنده در حال نوشتن است، به ذهن او برسد؛ اما من برای این جور زمان‌ها و فصل‌ها هم طرح دارم و طرح کلی را می‌دانم و بنابراین شخصیت‌ها هرگز از کنترل من خارج نمی‌شوند و می‌توانم همه چیز را کنترل کنم.

  این جور نوشتن رمان را خشک و بی‌انعطاف نمی‌کند؟

همیشه در قبال رخدادهای لحظه‌ای و الهامات آنی ذهنم را باز می‌گذارم. برنامه‌داشتن به این معنا نیست که نمی‌توانم از برنامه‌ای که ریخته‌ام، کمترین تخطی را داشته باشم. بلکه می‌تواند به معنای نوشتن کنترل شده باشد و بارها گفته‌ام که من از این گونه نوشتن لذت می‌برم. درواقع در نوشتن مانند ملوانی هستم که می‌دانم به کجا می‌روم و در مه گم نمی‌شوم؛ با اینکه این را هم می‌دانم که این گم‌شدن در مه بامزه است و بعضی از نویسندگان دوستش دارند.

  می‌توانید بگویید که ریز برنامه‌ریزی‌تان برای رمان چه مواردی را شامل است؟

اول کلیت رمان را در این برنامه کلی می‌آورم و سپس سر فصل‌ها را؛ یعنی اینکه در هر فصل چه اتفاقی می‌افتد و بعضی از جزییات و بعضی از خطوط و بعضی چیزهای دیگر؛ و یادداشت‌هایی هم درمورد مسائل تحقیقی. بله؛ اگر تحقیقات لازم باشد بعضی از آن تحقیقات را نیز انجام می‌دهم.

  در روز چقدر و چگونه کار می‌کنید؟

گفتم که من یک نویسنده منظم هستم و معتقدم که رمان‌نویس باید منظم باشد. این را هم باید بگویم که من در عین اینکه به‌طور مرتب کار می‌کنم، اما احساس کار کردن نمی‌کنم، چون بیشتر اوقات حس می‌کنم که یک بچه در درون من است و من در حال بازی هستم. بنابراین زمانی که من می‌گویم زیاد کار می‌کنم، با نگاه و حس منفی آن را نمی‌گویم. درحقیقت با این نیت این نکته را می‌گویم که بر این مسأله پافشاری کنم که نوشتن را دوست دارم و زمانی که می‌نویسم از زندگی لذت بسیاری می‌برم.

دریانوردی که در مه گم نمی‌شود...

  روز می‌نویسید یا شب؟

تا نزدیکی‌های چهل‌سالگی  یعنی تا زمانی که دخترم متولد شد، تا ۴ نیمه شب می‌نوشتم و فردایش هم تا ظهر می‌خوابیدم، یک جورهایی مثل داستایوفسکی؛ اما از زمانی که دخترم ۵ سالش شد، چون باید او را صبح‌ها به مدرسه می‌بردم، برنامه‌ام را تغییر دادم. الان ساعت ۵ صبح بیدار می‌شوم و به مدت دو ساعت کار می‌کنم. بعد دخترم را به مدرسه می‌برم و خودم هم به محل کارم می‌روم که در آنجا هم می‌نویسم. من برای نوشتن دفتر کاری دارم که جدای از خانواده و شلوغی است و آنجا مرتب و به صورت منظم می‌نویسم؛ بی‌اینکه کسی یا چیزی مزاحمم شود.

  اگر از شما بخواهند به علاقه‌مندان نویسندگی پندی دهید، چه می‌گویید؟

مهمترین نصیحتی که می‌توانم بکنم این است که به نصیحت هیچ‌کس حتی نصیحت من گوش ندهند و راه خودشان را خودشان جست‌وجو و پیدا کنند. نویسنده اگر از روش خودش پیروی کند، قطعا به نتیجه مطلوب می‌رسد؛ فقط به شرطی که سخت تلاش کند و زیاد بخواند.

  شما را بیشتر به‌عنوان نویسنده‌ای در حال‌و‌هوای همیشگی زادگاه‌تان استانبول می‌شناسند؛ و حالا البته در آمریکا زندگی می‌کنید. آیا اینکه مجبورید از آمریکا درباره آن سرزمین بنویسید، برای شما دشواری خاصی ایجاد نمی‌کند؟

نه؛ حتی می‌توانم بگویم برعکس؛ این جور کار کردن یک جور خوشحالی دارد. هرگز فراموش نکنید که جیمز جویس هم زمانی که دوبلینی‌ها را می‌نوشت در ایرلند زندگی نمی‌کرد. زمانی که آدم در مورد شهری می‌نویسد که از آنجا دور است، اشتیاق وصف‌ناپذیری که در آدم ایجاد می‌شود هر نوع دوری را بی‌اثر می‌کند. این اتفاق برای من در مورد کتاب استانبول افتاد. آن را زمانی نوشتم که در نیویورک بودم، اما ذهن و رویایم در استانبول بود. یک جورهایی درست مثل جویس….

  آیا نویسنده جهانی‌بودن ممکن است؟ آیا اصلا این واژه قابل دستیابی است؟

خوب شاید بشود این گونه هم گفت. اما بگذار بگویم که خیلی‌ها مرا یک نویسنده جهانی می‌دانند؛ اما من شخصیتم را با این مفهوم تعریف نکرده‌ام. من همیشه موقع نوشتن نه به مواردی از این قبیل، بلکه به این فکر می‌کنم که همه ما باید تصویرگر و داستانگوی انسانیت باشیم. همچنین معتقدم که نویسنده برای جهانی‌شدن نخست باید ملی باشد و مخاطبان ملی خود را در سطح بالاتری از اولویت قرار دهد.

  این روزها زندگی و کار به‌عنوان یک رمان‌نویس در ترکیه چگونه است؟

صنعت کتاب در ترکیه در حال رشد فزاینده است و همچنین اگر شما یک رمان‌نویس باشید، آزادی بیان کاملی دارید که این از مهمترین مسائلی است که می‌تواند به یک نویسنده کمک کند. به خاطر آورید که داستایوفسکی یا تولستوی رمان‌های‌شان را دورانی می‌نوشتند که سانسور دولتی در شدیدترین شکل ممکن وجود داشت. به‌ هر حال در ترکیه امروز رمان‌نویس چندان مشکلی ندارد؛ اما البته این به معنای آزادی کامل در این کشور نیست و مفسران اقتصادی، روزنامه‌نگاران، کردهایی که بی‌پرده سخن می‌گویند و رادیکال‌ها عموما با مشکل مواجه می‌شوند.

  قهرمان زندگی شما چه در زمان حال و چه در کودکی و نوجوانی چه کسی بوده است؟

ببینید، من اعتقاد دارم که قهرمانی در دنیا وجود ندارد. من بسیار خوانده‌ام و انسانیت را می‌شناسم. لحظاتی است که اشتیاق، هوش و تلاش زیاد فردی را تحسین می‌کنم. اینها ویژگی‌هایی هستند که اگر در نویسنده‌ای باشد آن را تحسین می‌کنم و افراد زیادی هستندکه این ویژگی‌ها را دارند؛ اما این به این معنا نیست که آنان قهرمانان زندگی من هستند.

  خب، بگویید چه کسانی را تحسین می‌کردید و می‌کنید؟

نوام چامسکی را تحسین می‌کنم و وقتی جوان بودم ژان پل سارتر را تحسین می‌کردم. به‌ طور کلی می‌توانم بگویم که روشنفکرهای صریح و به عبارتی رک‌گو را تحسین می‌کنم؛ البته از طرف دیگر خطاها و غرور آنها را نیز می‌بینم و اینکه آنها همه انسان هستند، که می‌توانند اشتباه کنند. روش نگاه‌کردن من به روشنفکران که بیشتر مواقع تحسین‌شان کرده‌ام، به این‌گونه است که چه کاری را به بهترین شکل انجام داده‌اند و شکست‌های‌شان چه بوده است را در کنار هم می‌بینم.

  آیا بعد از این همه نوشتن و موفقیت هنوز هم چیزی هست که باعث بیدارماندن شما در نیمه‌شب شود؟

فقط داستان‌هایم مرا بیدار نگه می‌دارند. اینکه آیا این کارم زیباست؟ به اندازه کافی خوب  شده است؟ این فصل خوب شده؟ اینها سوالاتی هستند که اغلب به سروشکل اضطراب و نگرانی در انجام کارم بروز می‌کند که برای رسیدن به پاسخ مدام خودم را نقد می‌کنم.


منبع: برترینها

نمایشگاه بین‎المللی عکس خیام افتتاح می‎شود

چهارمین جشنواره بین‌المللی عکس خیام با هدف ارتقای سطح عکاسی و گفتگوی بصری میان عکاسان ایران و جهان و نیز به منظور بزرگداشت حکیم عمر خیام برگزار شد.

عصرایران – مراسم افتتاحیه و اهدای جوایز چهارمین جشنواره بین‌المللی عکس خیام در خانه هنرمندان ایران برپا خواهد شد.

مراسم افتتاحیه و اهدای جوایز، رونمایی و توزیع کتاب و گواهی پذیرش روز پنجم خرداد ماه ۹۶ از ساعت ۱۷ با مشارکت خانه هنرمندان در محل خانه هنرمندان تهران آغاز خواهد شد.

در این مراسم رئیس فدراسیون بین المللی هنر عکاسی (فیاپ) از ایتالیا و مسئول جشنواره های فیاپ از لوگزامبورگ نیز حضور خواهند داشت.

چهارمین جشنواره بین‌المللی عکس خیام با هدف ارتقای سطح عکاسی و گفتگوی بصری میان عکاسان ایران و جهان و نیز به منظور بزرگداشت حکیم عمر خیام، توسط نمایندگی فدراسیون بین المللی هنر عکاسی در ایران (فیاپ) یعنی کلوپ عکس فوکوس – وابسته به موسسه فرهنگی هنری «خانه هنر خیام» – برگزار شد.

در چهارمین دوره جشنواره ۲۱ هزار و ۳۹۹  قطعه عکس از هنرمندان ۵۵ کشور جهان به دبیرخانه رسید. داورانی از فرانسه و ایران انتخاب آثار را برعهده داشتند. آثار برتر جشنواره در ایتالیا، فرانسه، اسپانیا، چین، عمان، یونان، هنگ کنگ، آرژانتین، روسیه، عربستان، ترکیه، تاجیکستان، ازبکستان، مقدونیه و شهرهای مختلف ایران و چندین شهر آفریقای جنوبی به نمایش گذاشته خواهد شد. برندگان جشنواره گواهی شرکت در نمایشگاه گروهی از برگزارکنندگان نمایشگاه جشنواره در هر کشور دریافت می کنند.

این نمایشگاه ۵ الی ۱۲ خرداد ۱۳۹۶ در محل خانه هنرمندان برگزار می شود. ورود برای عموم علاقمندان آزاد است.


منبع: عصرایران

دوباره آغاز شد؛مبارزه با برگزاری کنسرت!

گروه هنری: کیوان ساکت و گروهش در حالی فردا جمعه (۵ خرداد) قرار است در آبادان کنسرتی را برگزار کنند که باز هم جریانی‌های تندرو بنرهای این کنسرت را پایین کشیدند تا همچنان با اعمال غیرقانونی‌شان مسبب اصلی فضای ملتهب موسیقی در ایران باشند.


 

کیوان ساکت  ضمن بیان این مطلب گفت: من روز جمعه (۵ خرداد) در آبادان کنسرت دارم و متاسفانه عده‌ معدودی از آدم‌های متعصب اقدام به پاره کردن و پایین کشیدن بنرهای کنسرت من در سطح شهر کرده‌اند. کنسرت ما در دو بخش تدارک دیده شده که در بخش اول با همراهی سه‌تار و پیانو خواهد بود و در بخش دوم نیز دونوازی تار و تنبک و سپس دوباره دونوازی تار و پیانو داریم.

 

این آهنگساز و نوازنده تار در ادامه افزود: پاره کردن بنرها در سطح شهر آبادان احتمالا ادامه همان جریان ضدفرهنگی است که در برخی از شهرهای خراسان نیز ما شاهدش بوده‌ایم. همچنین این احتمال را هم می‌دهیم که این اتفاق به دلیل این باشد که من به همراه اکثر قریب به اتفاق اهالی هنر و موسیقی در انتخابات اخیر از آقای روحانی حمایت کرده‌‌ایم.

 

 

وی همچنین عنوان کرد: هیچ تعریفی جز اقدام یک جریان ضدفرهنگ و هنری نمی‌توان برای این کار ارائه کرد. من واقعا نمی‌دانم چطور می‌شود افرادی اینگونه رفتارهای غیرفرهنگی و غیرمدنی داشته باشند. راه‌های مدنی بسیاری برای اعتراض به یک اتفاق وجود دارد ولی کسی که به پایین کشیدن بنرها روی می‌آورد، جز اینکه نشان بدهد که واقعا عقب‌تر از بقیه مردم قرار دارد چیز دیگری نیست. من متاسفم که برخی‌ها با رفتارهایشان مردم را به سمت موسیقی ناهنجار و بی‌شناسنامه ترغیب می‌کنند و آن وقت با موسیقی ریشه‌دار ایرانی چنین برخوردی صورت می‌دهند.

 

وی همچنین عنوان کرد: من بیش از یک دهه قبل در آبادان کنسرت داده بودم و در آن زمان به هیچ عنوان شاهد چنین اتفاقات تلخی نبوده‌ام. من به‌طور جدی  خواستار رسیدگی مسئولان به چنین اتفاقاتی هستم که فضای جامعه را ملتهب و نا‌امن جلو می‌دهند. به نظرم آنچه در آبادان شاهدش شدیم ادامه اتفاقاتی است که طی سال‌های اخیر در خراسان روی داده و همه از آن باخبر هستیم.

 

کیوان ساکت که مشهد زادگاه اوست درباره آخرین اجرایش در این شهر گفت: سال‌ها قبل من در جمع کوچکی در دبیرستانی که خارج از حوزه مشهد قرار داشت کنسرت گذاشتم. در آن کنسرت، حدود ۲۰۰ نفر در سالن جای می‌گرفتند. ما از آقای روحانی در حوزه هنر و موسیقی قطعات توقعاتی برای رفع چنین مشکلاتی داریم. آقای روحانی در اولین نطق‌شان پس از پیروزی در انتخابات گفت “این اتفاقات باعث شد تا همه را با موسیقی آشتی دهند؛ منتهی عده‌ای با موسیقی بسیار سطح پایینی آشتی کردند. متاسفانه کسانی که با کنسرت‌های موسیقی انسان‌ساز ایرانی مخالفت می‌کردند به سمت موسیقی‌هایی رفتند که از سوی هیچ انسان فکور و موجهی قابل قبول و پذیرش نیست.

 

 آهنگساز افزود: امیدوارم در دولت دوازدهم و همچنین با کمک شورای جدید شهر مشهد که همگی از اصلاح‌طلبان هستند این مشکل فرهنگی مشهد برطرف شود. امیدواریم در آینده‌ای نه چندان دور در مشهد نیز دموکراسی را شاهد باشیم که در آن حقوق دیگران را مورد سوءاستفاده قرار ندهند. امیدوارم به قول آقای روحانی دیگر از امام رضا (ع) برای پیشبرد مقاصد خودشان خرج نکنند.

 

وی همچنین عنوان کرد: آقای روحانی چهار سال قبل در شرایطی دولت را تحویل گرفت که مملکت ورشکسته بود و بسیاری از مدیران نیز در عرصه خارجی مشکلات بسیاری به وجود آورده بودند. هر چند که می‌بایست آقای روحانی از همان زمان وارد مقوله فرهنگ می‌شد اما شاید انتظارها چندان بالا نبود. ولی امروز که مملکت به ثباتی رسیده و قاطبه هنرمندان حمایت خودشان را از دولت آقای روحانی اعلام کرده‌اند همه در زمینه فرهنگ و هنر انتظارات بسیاری داریم. من نیز به عنوان نماینده‌ای از جامعه هنر توقع دارم دولت ایشان واقعا به‌طور جدی در مقوله فرهنگ ورود پیدا کند.

 

این نوازنده تار عنوان کرد: آنچه که ایرانی‌ها را به عنوان یک ملت نگاه می‌دارد چیزی نیست جز هنر و زبان و شعر و موسیقی این مملکت. به همین دلیل انتظار داریم آقای روحانی بسیار جدی همانند سخنرانی‌هایشان که در آنها بسیار محکم حقایق را بیان کردند در مورد هنر نیز اینگونه باشند. من انتظار دارم به هنرمندان و هنر واقعی احترام بیشتری گذاشته شود و دیگر کنسرتی در هیچ جای ایران لغو نشود و هیچ بنری از هنرمندان را پایین نکشند. 

 

ساکت در ادامه گفت: ما انتظار داریم در همه شهرهای ایران سالن‌هایی در خور شان مردم عزیز کشورمان ساخته شود تا ما مجبور نباشیم مانند خرم‌آباد در سالن‌های ورزشی برایشان کنسرت برگزار کنیم. انتظار داریم دولت آقای روحانی همچون همه دولت‌های کشورهای پیشرفته که حامی هنر هستند راه‌اندازی ارکسترهای مختلف را در سراسر کشور حمایت کنند تا جوان‌های با استعدادمان مجبور نباشند برای فعالیت حتما به تهران مهاجرت کنند.

 

 افزود: ما انتظار داریم هر شهرستانی برای خودش یک مرکز فرهنگی شود. انتظار داریم در برگزاری و تولید موسیقی‌های مناسبتی که هزینه‌های هنگفتی را صرف آن می‌کنند و بازدهی بی‌کیفیتی به مردم ارائه می‌شود تجدیدنظر کنند و این بودجه‌ها را صرف بارور کردن فرهنگ و هنر کشور کنند. ما انتظار داریم هنرمندانی که به عنوان سفیران فرهنگ ایران به کشورهای دیگر اعزام می‌شوند با آنچه در دوره آقای احمدی‌نژاد اتفاق افتاد متفاوت باشد. ما انتظار داریم دولت آقای روحانی برای هنر و هنرمندان‌ایران هزینه کند.

 

این آهنگساز همچنین عنوان کرد: من به عنوان یک شهروند انتظار دارم مسائلی مانند همین پایین کشیدن بنرها به‌طور جدی پیگیری شود. انتظار دارم دولت آقای روحانی شرایطی را فراهم کند تا صداوسیما به عنوان مجموعه‌ای که هرگز حق و حقوق مادی و معنوی پخش آثار اهالی موسیقی را پرداخت نکرده و نمی‌کند به رفتارش پایان دهد و حق و حقوق هنرمندان را در تمامی رشته‌ها پرداخت کند.

 

کیوان ساکت در بخش پایانی سخنانش به برخورد عجیب اداره ارشاد اصفهان اشاره کرد و گفت: من به همراه گروهم و با خوانندگی وحید تاج ۸ و ۹ تیر در کاشان کنسرت داریم؛ خوشبختانه مردم کاشان هم استقبال خوبی کرده‌اند منتهی اداره ارشاد اصفهان در اقدامی عجیب از بنده نمونه کار خواسته است. یعنی اینکه از من خواسته‌اند نمونه کار به آنها ارائه بدهم تا ببینند در این حد هستم که کنسرت برگزار کنم یا نه؛ و این باعث شگفتی ما شده است. در تهران که قلب موسیقی این روزهای ایران محسوب می‌شود هرگز از موزیسین‌های با سابقه و پیشکسوت نمونه کار نمی‌خواهند و این رفتار از اداره ارشاد اصفهان بسیار تعجب برانگیز است.


منبع: بهارنیوز

علیزاده برنده جایزه موسیقی جهانی آسیا

گروه هنری: دومین جایزه موسیقی جهانی آسیا به حسین علیزاده تعلق گرفت.


 

 دومین جایزه Asian world music Award توسط بنیاد WMC ( World Music center) به این ردیف دان، آهنگساز و نوازنده تار و سه تار اهدا شد. این بنیاد که با عنوان مرکز موسیقی جهان فعالیت می کند هر دو سال یک بار  طی مراسمی از هنرمندانی که باعث ارتباط کشورشان با دیگر نقاط جهان، بخصوص کشورهای آسیایی شده اند تقدیر می کند. پیش از این در سال ۲۰۱۴ این جایزه به یویوما تعلق گرفت و امروز در ۴ خرداد ۹۶ ، مصادف با ۲۶ می ۲۰۱۷ جایزه این بنیاد به مسئولان فرهنگی سفارت ایران در کره به نمایندگی از حسین علیزاده -ردیف دان، آهنگساز و نوازنده تار و سه تار- اعطا شد.

 

حسین علیزاده در نامه ای ، خطاب به مسئولان این بنیاد نوشت:

«به نام آنکه عشق را آفرید ….

 از دوران کودکی هنگامی که روح و جانم را به موسیقی می‌سپاردم،

ندایی به گوشم می‌رسید که می‌گفت: می‌دانی خوشبختی چیست؟

و من با دلی روشن می‌گفتم: خوشبختی یعنی شنیدن نغمه‌هایی که از دل فرشتگان تاریخ، جاری‌ست.

نغمه‌هایی که طنین‌انداز عشق، صلح، دوستی، برادری و برابری‌ست.  

از آن دوران همیشه آرزوهای بزرگ در دلم جوانه می‌زد تا نغمه‌هایی که از دل مردمان وطن عزیزم ایران در جانم کاشته می‌شد، آن را در قلبم جای داده تا به گوش عاشقان دنیا برسانم.  

بیش از پنجاه سال فراز و نشیب زیبایی طی شد تا من به این افتخار نائل شوم که نه تنها در ایران بلکه در جهان سفیر عشق و دوستی بوده و از ثمره آن، همراز مردمانی با هر رنگ و هر نژاد باشم.  

من قدردان مردمان عزیز ایران هستم که مرا تا به امروز در دامان‌شان پروراندند تا به افتخار کسب این جایزه نائل شوم. 


منبع: بهارنیوز

کشف اشعار و عکس‌های «سیلویا پلات» پس از ۵۰ سال

دو قطعه شعر و تعدادی عکس از «سیویا پلات» ـ نویسنده کتاب «حباب شیشه» ـ‌ پس از پنج دهه در میان دفترهای قدیمی این شاعر آمریکایی پیدا شد.

به گزارش ایسنا، «گاردین» نوشت: محققانی که در پی نگارش کتاب جدیدی درباره «سیلویا پلات» بودند، موفق شدند در میان دفترهای این شاعر مطرح آمریکایی و پشت یک برگه کاربن، دو قطعه شعر جدید کشف کنند.

این شعرها که «برای یک بابا نوئل سرسخت» و «کسالت‌ها» نام دارند، طی ۵۰ سال گذشته ناشناخته بودند و نحوه همکاری «پلات» با «تد هیوز» دیگر شاعر سرشناس قرن بیستمی و همسر او، را نشان می‌دهند.

«گیل کرودر» و «پیتر کی. استین‌برگ»‌ در جریان این تحقیق همچنین توانستند مجموعه‌ای از اشعار «هیوز» را کشف کنند. این قطعات ادبی نشان‌دهنده درد و رنجی است که «تد هیوز» پس از خودکشی همسرش «پلات» متحمل شده است. این اشعار برای آخرین مجموعه شعر «هیوز» که «نامه‌های تولد» نام داشت، آماده شده بود. «هیوز» در این کتاب سکوت خود را درباره رابطه نابسامان خود با همسرش شکست.  

«تد هیوز» شاعر انگلیسی متولد یورک‌شایر با «پلات» زمانی آشنا شد که هر دو در دانشگاه کمبریج درس می‌خواندند. «هیوز» در آن زمان شاعری جاافتاده و شناخته‌شده بود. آن دو در یک مهمانی با هم آشنا شدند و پس از چهار ماه با هم ازدواج کردند. همکاری‌های فرهنگی و ادبی این دو چهره تا مدتی به خوبی ادامه یافت اما ازدواج آن‌ها سرانجام خوبی نداشت. چندی پس از خیانت «هیوز» به «پلات» و جدا شدن‌شان، این زن شاعر در سال ۱۹۶۳ دست به خودکشی می‌زند و جان خود را از  دست می‌دهد.

کشف اشعار و عکس‌های «سیلویا پلات» پس از ۵۰ سال

«سیلویا پلات» و «تد هیوز»

اشعار تازه کشف‌شده «پلات» اما، در ابتدای آشنایی این دو یعنی در پاییز سال ۱۹۵۶ سروده شده‌اند. علاوه بر این اشعار، عکس‌های دیده‌نشده‌ای از «پلات» که در کتابخانه «لیلی» دانشگاه ایندیانا گرفته شده‌اند هم پیدا شده است.

«سیلویا پلات» شاعر، رمان‌نویس، نویسنده‌ داستان‌ کوتاه و مقاله‌نویس آمریکایی بود. او بیشتر شهرت خویش را وام‌دار شعرهایش است. کتاب «حباب شیشه» که زندگی‌نامه‌ او محسوب می‌شود و در آن به زندگی این شاعر و کشمکش‌هایش با بیماری افسردگی پرداخته شده، از دیگر آثار برجسته اوست. «کلوسوس و اشعار دیگر»، «غزال»، «گذر از آب» و «درختان زمستانی» از مجموعه شعرهای «پلات» هستند. ازدواج او با «تد هیوز» شاعر مطرح انگلیسی، سرنوشت شوم این پیوند، خیانت «هیوز» به «پلات» و خودکشی او همیشه از بحث‌های مورد علاقه زندگی‌نامه‌نویسان ادبی بوده است.

چندی پیش مجموعه‌ای از نامه‌ها که «سیلویا پلات» برای دوست پزشک خود می‌نوشته و تاکنون دیده نشده بود، کشف شد و پرده از راز هولناکی در زندگی این دو چهره ادبی برداشت. محتویات این نامه‌ها حاکی از آن بود که این زن شاعر توسط همسر خود کتک می‌خورده است. «سیلویا پلات» در این نامه‌ها مدعی شده «هیوز» دو روز پیش از این‌که او فرزند دومش را سقط کند، او را کتک زده و صریحا به او گفته که آرزوی مرگش را دارد.


منبع: عصرایران

احتمال پخش ربنای شجریان در رمضان امسال

 یک منبع آگاه روز پنجشنبه از نامه‌ای خبر داد که سیدرضا صالحی امیری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی برای رئیس سازمان صدا و سیما نوشته و در آن خواستار پخش «ربنای» محمدرضا شجریان در ایام ماه مبارک رمضان شد.

به گزارش ایرنا، این منبع آگاه به خبرنگار ایرنا گفت: این نامه در حاشیه نشست روز گذشته چهارشنبه سوم خرداد اعضای کابینه «حسن روحانی» تسلیم «عبدالعلی علی عسکری» رئیس سازمان صدا و سیما شده است.

هنوز در خصوص تصمیم گیری در مورد پخش «ربنای» استاد شجریان در ایام ماه رمضان سال ۹۶ خبری منتشر نشده است. موضوع این نامه در چند ساعت گذشته در شبکه های اجتماعی بازنشر شده است.

استاد محمدرضا شجریان پیشتر بارها گفته بود که «ربنا» متعلق به مردم است. «ربنا» یکی از آثار استاد آواز موسیقی سنتی ایران و شامل چهار دعا از آیات قرآن است که همه با عبارت ربنا آغاز می‌ شود. شجریان ربنا را در دستگاه سه ‌گاه خوانده و با مرکب‌ خوانی (مدولاسیون یا راه گردانی) سری به دستگاه‌ ها و آوازهای دیگر ردیف موسیقی ایرانی از جمله آواز افشاری و گوشه عراق (صبا) می‌ زند و به سه‌ گاه برمی‌ گردد.

این اثر ۱۹ اردیبهشت سال جاری ثبت ملی شد و «زهرا احمدی پور» معاون رئیس جمهوری و رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری لوح ثبت ملی آن را به همایون شجریان فرزند محمدرضا شجریان اهدا کرد. استاد آواز ایران مدتی است به علت بیماری تحت مداوا است.


منبع: عصرایران

آشوب؛ یک اثر موزیکالِ پرستاره و ایرانی

هفته نامه همشهری جوان – احمد رنجبر: چالش با کاظم راست گفتار بر سر «آشوب»؛ فیلمی که تیزرهایش می گوید با یک اثر موزیکالِ خوشحال و پرستاره روبروییم اما خیلی زود ناامیدمان می کند.

حدود یک سال پیش نخستین تیزر فیلم «آشوب» در ضمیمه فیلم و سریال های شبکه خانگی و چند سایت منتشر شد؛ تیزری خوشحال و سرحال که با دیدن آن گمان می رفت کاظم راست گفتار بهترین و پخته ترین فیلمش را ساخته. نماهای تهران قدیم، کافه ها، لاله زار و آوازهای خاطره انگیز آن، ذهن را قلقلک می داد تا بدانیم نتیجه چه شده.

از آن طرف، راست گفتار در فیلم آخرش یک گام جلو آمده بود و «چک» فیلم های نه چندان موفق «عروس خوش قدم»، «نقاب»، «پسر تهرانی» و «زنان ونوسی، مردان مریخی» را جبران می کرد اما خبری از ادعاهایی که پوستر و تیزر می کند، در «آشوب» نیست. مقدمه فیلم با تیزرها تقریبا همخوانی دارد ولی پس از چند دقیقه مشتش باز می شود. این مسئله و چند پرسش دیگر محور گفتگو با راست گفتار است.

آشوب؛ یک اثر موزیکالِ پرستاره و ایرانی

رابطه تان با سوال های تند و تیز چطور است؟

– من خوبم؛ رابطه شما با سوال های تند و تیز چطور است.

ما هم استقبال می کنیم. پیش از آن، یک پرسش کلیشه ای مطرح کنیم و روایت شما را بشنویم از انگیزه ساخت «آشوب».

– دغدغه اصلی من این بود که متاسفانه شرایط جامعه ما به سمتی پیش می رود که روز به روز اخلاق و ارزش های اجتماعی در آن کمرنگ تر می شود. اگر در جامعه ای اخلاق از بین برود، هر کاری مجاز می شود و این گونه جامعه تبدیل به جنگلی که ظاهرا متمدن است می شود ولی هر کسی برای موفقیت شخصی خودش تلاش می کند. متاسفانه بی اخلاقی ها در جامعه ما ریشه دوانده؛ این بی اخلاقی ها را در فضای سیاسی نمی بینید؟

پس هدف اولیه شما ساخت یک فیلم موزیکال نبوده است و قدرت طلبی ها و سیاست ورزی ها را نشانه گرفته بودید؟

– بله. همین طور است.

بر اساس تیزری که از خرداد سال پیش منتشر شد، آدرس «آشوب» چیز دیگری بود. بر اساس این نشانی و سابقه خوب آخرین فیلم تان «چک»، احساس می شد کاظم راست گفتار موزیکالی معرکه ساخته.

– الان هم همین طور است.

آشوب؛ یک اثر موزیکالِ پرستاره و ایرانی

نه؛ الان این طور نیست چون فیلم بعد از یک مقدمه چینی، به سیاست ورود می کند. اولین نقد همین است که چرا به مخاطب رودست زده اید؟

– هر چیزی در آنونس هست، در فیلم هم هست و چیزی خارج از فیلم استفاده نشده. فیلم در عین حال که نقد اجتماعی دارد، موزیکال هم هست. من فیلمی به نام «آشوب» ساخته ام که درامی در آن شکل گرفته است و بهترین موسیقی های محبوب مردم در طول حدود نیم قرن اخیر را می شنویم.

یعنی کسی که فیلم را ببیند عملا یک بلیت کنسرت هم خریده است. حرف ها هم به شکل دراماتیک بیان می شوند نه شعاری؛ چون قهرمان فیلم در موقعیتی قرار گرفته که مجبور به بی اخلاقی می شود. این طور نیست که ما به تماشاچی گفته ایم فیلم موزیکال است اما فیلمی سیاسی به او نشان داده ایم.

آخر توی تیزر و آنونس چندتا تاکید دارد که یکی از آنها موزیکال بودن فیلم است.

– شما فیلم را دیده اید؟

بله.

– موزیکال بود دیگر؟

هست ولی از یک تایمی به بعد مسیر فیلم تغییر می کند.

– بهتر از فیلم هایی است که وقتی می بینید، با آنونس فرقی ندارد و قصه ای به شما نمی دهد.

کاراکتر اصلی فیلم (فرهاد با بازی کوروش تهامی) آدم ساده ای است که دست به هر کاری می زند، موفق نمی شود و به شکل اغراق شده ای توسری می خورد.

– نه؛ آدمی است که با روحی پاک وارد جامعه می شود و فکر می کند اگر به تنهایی هنر و انگیزه داشته باشد، پیشرفت می کند اما متوجه می شود ابزار پیشرفت، نه هنر است و نه صداقت و نه شعور. کافی است کمی بی اخلاقی کند تا به خیلی چیزها برسد.

آشوب؛ یک اثر موزیکالِ پرستاره و ایرانی

سرنوشت فرهاد با یک دست بوسی ساده تغییر می کند و تبدیل می شود به یک آدم زبل. این تغییر خیلی ناگهانی نیست؟

– در فیلم می گوید یک دست بوسیدم و در بهشت به رویم باز شد. فکر می کنم ریتم مناسب است و حرفش را رسانده. شما فواید پاچه خاری در ایران را متوجه نشدید. این کار فوایدی دارد که به سرعت ظاهر می شود. آن اختلاسگر چطور در کمتر از شش سال از راننده بودن تبدیل به سرمایه دار کلان شد؟ آدم هایی سراغ دارم که چیزی نداشته اند و در مدت یکی دو سال به ثروتی کلان رسیده اند. فقط به خاطر یک دست بوسی.

ایده شما محترم اما گیر ما هنوز روی تیزر است که می گوید متفاوت ترین فیلمی که دیده اید؛ لحظات خاطره انگیز و …

– ما حدود ۲۵ تیزر ساخته ایم که شما فقط دوتای آن را دیده اید. اگر همه را ببینید نظرتان عوض می شود. اتفاقا تیزرهای سیاسی هم داریم که جنبه های دیگر فیلم را نشان می دهد. این فیلم گزارش تلویزیونی نیست. ابعاد مختلفی دارد که در هر تیزر به یک بُعد آن پرداخته ایم: عاشقانه، موزیکال، سیاسی و … ضمن این که شما درباره فیلم می خواهید صحبت کنید، تیزر فرامتن است که از بین می رود و فیلم است که می ماند، باید در چهارچوب فیلم صحبت کنیم.

فیلم در شروع گیرایی خوبی دارد اما از یک جا به بعد که رنگ شخصیت عوض می شود در هر موقعیت که قرار می گیرد، قابل پیش بینی است و می دانیم آدم سالوس و خودخواهی است، همین نشاط فیلم را از بین برده.

– من این را متوجه نشدم وگرنه اصلاح می کردم؛ اگر چنین برداشتی از فیلم شده ایراد از من است و عذرخواهی می کنم. سواد من در همین حد قد می داد.

آشوب؛ یک اثر موزیکالِ پرستاره و ایرانی

پس برگردیم به فرامتن؛ روی پوستر نوشته اید پرستاره ترین فیلم سینمای ایران. حتما سابقه و تجربه کاظم راست گفتار از من بیشتر است و می داند تعریف ستاره چیست. چرا این شعار انتخاب شد؟

– برای این که تعریف ستاره را من می دانم و احتمالا دوستان نمی دانند. ستاره به کسی می گویند که با انتخاب صحیح فیلم ها و بازی قوی، کاری انجام می دهد که تماشاگر نسبت به آن علاقه پیدا می کند و مطمئن می شود فیلم هایی که می سازد، خوب هستند و به اعتبار او به سینما می رود. مثلا توی آمریکا تام کروز ستاره است و هر فیلمی بازی کند، مخاطب می داند ژانر و فرمتش چیست و رودست نمی خورد. او فقط یک بار به خاطر کوبریک «چشمان کاملا بسته» را بازی کرده، بقیه فیلم هایش مشخص است.

ما در ایران به این اعتبار ستاره نداریم چون مثلا رضا عطاران فیلم کمدی بازی می کند و خوشمان می آید اما وقتی به اعتبار این نام به سینما می رویم می بینیم «آب نبات چوبی» و «دهلیز» بازی کرده و توی ذوق مان می خورد و می گوییم این چه ربطی به عطاران داشت یا محمدرضا گلزار «سلام بمبئی» را بازی می کند و همان سال «خشکسالی و دروغ» از او اکران می شود. به این اعتبار فرهاد آئیش، کوروش تهامی، یکتا ناصر و … ستاره هستند چون فیلم هایی بازی می کنند که قبول شان دارند و از فیلم های دیگرشان دور نیست. مثلا آقای آئیش فیلم آبگوشتی بازی نکرده.

فرهاد آئیش در «پوپک و مش ماشاءالله» بازی کرده.

– ولی کلیت کارنامه اش چیز دیگری است. هنوز وارد فیلم نشده ایم؛ این سوال ها را باید تهیه کننده و پخش کننده جواب دهند.

خب شما تهیه کننده هم هستید.

– ولی حالا به عنوان کارگردان جواب می دهم. متاسفانه ما ایرانی ها بیش از این که متن را دوست داشته باشیم، طرفدار حاشیه هستیم.

آقای راست گفتار، غلط یا درست در کشور ما به امثال رادان و گلزار و عطاران ستاره گفته می شود.

– ستاره یعنی کسی که در عین خوش تیپی و بازیگر خوب بودن، جهان بینی دارد و تماشاگر جهان بینی او را می شناسد و فیلم هایش را می بیند. برای همین عده زیادی طرفدار جانی دپ هستند. در ایران زمانی فردین محبوب بود اما «غزل» را بازی کرد و زمین خورد. یعنی تغییر ژانر به ضرر ستاره تمام می شود.

آشوب؛ یک اثر موزیکالِ پرستاره و ایرانی

اول فیلم، کاراکتر لیلا اوتادی را می بینیم که فرهاد را کشته، بعد کات می خورد به سکانس فرهاد روی استیج که به اوتادی نگاه می کند. توی طول فیلم معلوم می شود فرهاد وقتی با او آشنا شده که خوانندگی را کنار گذاشته. منطق روایی چرا غلط است؟

– اگر توجه کرده باشید این قسمت سیاه و سفید پخش می شود. قصه و فضایی که فرهاد خودش را معرفی می کند، سیاه و سفید است و بعد از آن رنگی می شود. این قسمت سیاه و سفید که بخشی از آن حالت مستند دارد، ذهنیت و رویای فرهاد است که در حال مرگ است. قصه از جایی شروع می شود که فرهاد وارد وزارت آموزش و پرورش شده است و با نریشن می گوید که بعد از آمدن به تهران چه سرنوشتی پیدا کرده. یک جورهایی دلمشغولی فرهاد را می رساند.

خودتان شیرازی هستید، چرا لهجه آتیلا پسیانی اشکال داشت؟

– چون تقلید لهجه شیرازی کار خیلی سختی است.

ولی یک جاهایی غلط می شد.

– خیلی تلاش کردیم که کم اشکال باشد اما شیرازی هایی که به تهران می آیند بعد از مدتی لهجه شان تغییر می کند.

کدام ستاره؟

دو مورد از مواردی را که در این بخش مورد بررسی قرار داده ایم، کاظم راست گفتار پاسخ داده است. به خاطر حجم صفحه، امکان بسط بحث «پرستاره ترین فیلم سینمای ایران» و آنچه در تیزر و پوستر «آشوب» دیده ایم در سوال های مصاحبه فراهم نشد. این موارد از راست گفتار پرسیده شده است و پاسخش را می توانید بخوانید اما به دلیل اهمیت موضوع نقدمان به شکل مجزا مطرح شده. دو باکس دیگر به چرایی کم رنگ بودن حضور آشا محرابی اختصاص دارد؛ این بازیگر در حالی که تصویرش در تبلیغ فیلم برجسته است، فقط سه نما در «آشوب» دارد. نریشن فیلم را هم خود راست گفتار به جای شخصیت اصلی فیلم گفته است. دلیلش را در پاسخ کارگردان می خوانید.

آشوب؛ یک اثر موزیکالِ پرستاره و ایرانی

آدرس عجیب تیزر و پوستر

در تیزر اولیه فیلم که از بقیه هم پر تکرارتر است علاوه بر عنوان «پرستاره ترین فیلم سینمای ایران» چند جمله توصیفی به کار رفته و به صحنه های مهم «آشوب» کات خورده. تیزر خیلی خوب می تواند مخاطب را ترغیب به تماشای فیلم کند و به او وعده یک فیلم موزیکال سرحال بدهد. «فیلمی متفاوت با هر آنچه تاکنون بر پرده سینما دیده اید؛ داستانی جذاب و پر کشش به همراه ترانه هایی ماندگار که قلب و روح انسان را تسخیر می کنند.» بعد از این جمله ترانه «سوخت همه خرمنم» و «الهه ناز» می آید.

در ادامه قول داستانی جذاب می دهد که جملات فرهاد (کوروش تهامی) از ابراز عشق به دو بانو پشت آن قرار گرفته. «آشوب، همراه با لحظاتی دلنشین و خاطره انگیز» نریشن بعدی تیزر است و هم زمان تئاتر لاله زار نشان داده می شود و سوت و کف مردم و آواز روحوضی پشت بند آن است. این موارد در فیلم هست منتها نه با ضرباهنگ و غلظتی که تیزر نوید می دهد. همان ابتدا داشته های فیلم تمام می شود و بعد از آن داستان به مسیر دیگری می رود.

چرا آشا نیست؟

گفتیم که سهم آشا محرابی با وجود حضور فعال در تبلیغات فقط سه نما است. پاسخ کاظم راست گفتار حاوی یک خبر جالب هم هست. «آشا محرابی در «آشوب» خیلی خوب بازی کرده. قصه فیلم حدود ۲۷۰ دقیقه است که الان ۱۰۰ دقیقه اش را در سینما می بینید. ان شاءالله بعد از اکران فیلم یک سریال شش قسمتی از آن در شبکه نمایش خانگی پخش می شود که پروانه نمایش آن را گرفته ایم و در نسخه سریال، بازی خانم محرابی را مفصل می بینید. تصمیم ما این بود که ابتدا سریال را توزیع کنیم و بعد فیلم اکران شود اما به خاطر حواشی شبکه نمایش خانگی تصمیم مان را عوض کردیم. حتی مجوز پخش سریال را گرفته ایم. البته دلیل این که بازی آشا محرابی در فیلم کم شد به خاطر الزام قصه است وگرنه ارادت ویژه خدمت ایشان داریم.»

می پرسیم چرا آشا محرابی در پوستر پررنگ است و کنار بازیگران اصلی فیلم قرار گرفته؟ قصد دلجویی داشته اید؟ «هم دلجویی بود و هم خواستیم برای نسخه سریال «آشوب» کد بدهیم.»

آشوب؛ یک اثر موزیکالِ پرستاره و ایرانی

کدام ستاره؟

«پرستاره ترین فیلم سینمای ایران». این شعار تبلیغی فیلم «آشوب» است که هم در تیزر مورد استفاده قرار گرفته و هم پوستر. البته برای کشف این که ۱۹ بازیگر محترم فیلم ستاره نیستند، حتما نباید به سینما رفت و فیلم را دید. خود بازیگران هم می دانند ستاره تعریف و مختصاتی دارد که آنها را در بر نمی گیرد.

کوروش تهامی، لیلا اوتادی، یکتا ناصر، فرهاد آئیش، داریوش کاردان، آتیلا پسیانی، همایون ارشادی، داریوش فرهنگ، شهره لرستانی، محمدرضا هدایتی، رامین ناصر نصیر، امیرحسین صدیق، نیما فلاح، حبیب دهقان نسب، ارژنگ امیرفضلی، فخرالدین صدیق شریف، آشا محرابی، نادر سلیمانی و سعید امیرسلیمانی بازیگران قابل احترامی هستند ولی اطلاق ستاره بر آنها صرفا در حد یک شعار تبلیغی است.

فارغ از ارزش گذاری و قضاوت کارنامه بازیگران «آشوب»، می دانیم که خیلی ها بازیگران خوبی هستند ولی ستاره به حساب نمی آیند. در عوض بسیاری از ستاره ها بازیگران خوبی نیستند و آنچه آنها را دارای جایگاه کرده، آداب قواعد ستارگی است. این دسته نام شان فراتر از یک فیلم (یا هر اثر هنری) است و به تنهایی باعث کشیده شدن مردم به سینما (یا هر اتفاق هنری) می شود.


منبع: برترینها

کتاب هایی درباره لنین، استالین، چه‌گوارا و…

هر ملتی شیفته عدالت، رفاه و آزادی است. رهبران کمونیست گمان می‌کردند که فرمول واحدی پیدا کرده‌اند

مارکس معتقد بود که در یک کشور دهقانی و عقب‌مانده نمی‌توان انقلاب کرد. از نظر مارکس، طبقه کارگر پیشرو و آگاه ، فقط برآمده از یک نظام سرمایه‌داری پیشرفته است.

تفاوت بین دیکتاتور و مستبد در نحوه نگرش این دو به مقوله قانون است؛ به این معنا که هر دوی این‌ها در راس یک نظام حکومتی غیرمردمی و غیرانتخابی قرار دارند.یکتاتور به قانونی که خودش وضع کرده، پایبند است اما مستبد به هیچ قانونی پایبند نیست. از این حیث حکومت استبدادی موحش‌تر از حکومت دیکتاتوری است

کومونیست‌ها با وعده ساختن بهشت در این دنیا به حکومت رسیدند اما عجیب است که این بهشت، تجسم عینی و دهشتناکی از جهنم شد؛ آن نیز برای انسان‌هایی که تنها انسانیت وآزادی می‌خواستند

 بهشت سرخ‌ها با طعم جهنم و فریب

از زیر پل کریمخان به سمت میدان هفتم تیر که بروید، بی‌تردید نشر ثالث را نیز خواهید دید که در سمت چپ ویترینش، مجموعه‌ای با جلد قرمز خودنمایی می‌کند. کمی که دقت کنید نام و چهره افرادی مانند لنین، استالین، تروتسکی، بوخارین، پل پوت، چه‌گوارا و مائو را خواهید دید که روی جلد قرمز کتاب‌ها خودنمایی می‌کنند. رنگ قرمز و اسامی آن‌ها بی‌درنگ حکومت‌ها و قرائت‌های مختلف از کمونیست را یادآوری می‌کند؛ آن نیز درست زمانی که از یک سو برخی روشنفکران و سیاستمداران دل در گرو اندیشه‌های مارکس دارند و از سوی دیگر آثار و فجایع انسانی حاکمان چپ (با تعریف جهانی) از ذهن‌ها نرفته است.

اما این پرسش پیش می‌آید که بازخوانی و آشنایی دوباره با زندگی و رفتار سیاسی افراد یاد شده، چه ضرورتی دارد؟ چرا با وجود اینکه آثار مختلف نوشتاری و دیداری، درباره تاثیری که متولیان این گونه اندیشه‌ها بر جامعه بشری دارندموجود است، باز هم باید آن‌ها را خواند و یا چرا باید دوباره در خصوص این اندیشه‌ها هشدار داد؟ این موضوع موجب شد که با بیژن اشتری، مترجم این آثار که دستی نیز در روزنامه‌نگاری دارد، گفتؤگوی کوتاهی داشته باشیم و از او بپرسیم چرا در میان خیل آثاری که در زمینه اندیشه و تاریخ سیاسی نوشته شده و هنوز به زبان فارسی ترجمه نشده‌اند، او این آثار را برای ترجمه انتخاب کرده است. البته او درباره یکی از کتاب‌هایی که ترجمه کرده (امید علیه امید) پیشتر گفته است: «این کتاب اهمیت‌ زیادی دارد، به دلیل آنکه اطلاعات دست اولی از زندگی نویسندگان و روشنفکران در زیر سایه‌ حکومت استبدادی مخوف کمونیستی به دست می‌دهد.

در این اثر نویسنده از شجاعت‌ها، ترس‌ها، رنج‌ها و دشواری‌های زیستن و نوشتن نویسندگان و شاعران روس در سال‌های وحشت بزرگ استالینی می‌گوید. علاوه بر آن از این جهت نیز اهمیت دارد که مورد استناد بسیاری از منابع تاریخی درباره‌ شوروی استالینی قرار گرفته است». به گفته اشتری «کمونیست‌ها با وعده ساختن بهشت در این دنیا به حکومت رسیدند اما عجیب است که این بهشت، تجسم عینی و دهشتناکی از جهنم شد؛ آن نیز برای انسان‌هایی که تنها انسانیت وآزادی می‌خواستند».

مجموعه‌ای با ترجمه شما در نشر ثالث منتشر شده که به زندگی و زمانه افرادی نظیر لنین، تروتسکی، استالین، بوخارین، پول پوت، مائو و موسولینی پرداخته است. این افراد همگی از سردمداران کمونیسم با قرائت‌های مختلف بوده‌اند که از آنان به عنوان دیکتاتور و یا مستبد یاد می‌شود. پیش از پرداختن به بحث می‌خواهم بدانم از نظر شما استبداد و دیکتاتوری چه تعریفی دارند و تفاوت و یا شباهت آن‌ها در چیست؟

تفاوت بین دیکتاتور و مستبد در نحوه نگرش این دو به مقوله قانون است؛ به این معنا که هر دوی این‌ها در راس یک نظام حکومتی غیرمردمی و غیرانتخابی قرار دارند. دیکتاتور به قانونی که خودش وضع کرده، پایبند است اما مستبد به هیچ قانونی پایبند نیست. از این حیث حکومت استبدادی موحش‌تر از حکومت دیکتاتوری است.

طی سال‌های اخیر نقدهای بسیاری در مذمت اندیشه‌های چپ منتشر شده است. سرعت انتشار این‌گونه مطالب پس از فروپاشی شوروی بیشتر شده است. با توجه به اینکه اطلاعات در خصوص عملکرد مخرب پیشوایان این نوع اندیشه‌ها کم نیست، چه عامل یا مساله‌ای موجب شد که برای ترجمه، این آثار را انتخاب کنید؟

راستش را بخواهید روشنفکران ایرانی در صد سال گذشته به شدت متاثر از اندیشه‌های کمونیستی و سوسیالیستی بوده‌اند؛ هر چند که آن‌ها شناخت درستی از این اندیشه‌ها نداشتند. حتی معتقدم که روشنفکران مذهبی ما و چهره‌های سیاسی مسلمان نیز ناخواسته از اندیشه‌های کمونیستی متاثر بوده‌اند. بخشی از گرفتاری‌های جامعه ما به خاطر همین تاثیرپذیری‌ها بوده است، بنابراین تصمیم گرفتم که در حد توان و بضاعت فکری خودم، چهره‌های شاخص جریان موسوم به «چپ» را به جامعه ایرانی بشناسانم. در راستای همین رویکرد، از حدود ۱۵ سال پیش ترجمه این مجموعه کتاب‌ها را شروع کردم. جدای از این سعی کرده‌ام که با ترجمه کتاب‌هایی از قبیل «امید علیه امید» و «آکواریوم‌های پیونگ‌یانگ»، به کتاب‌خوان‌های ایرانی و به ویژه نسل جوان، تصویری واقعی از جوامع کمونیستی نشان دهم. کمونیست‌ها با وعده ساختن بهشت در این دنیا به حکومت رسیدند اما برای مردم‌شان جهنم آفریدند. سعی کرده‌ام با کارهایم این موضوع را روشن کنم.

تمام افراد یاد شده با شعارهایی مبنی بر عدالت، آزادی، بهبود وضعیت معیشت مردم و حرف‌هایی نظیر این‌ها بر مسند قدرت نشسته‌اند. شرایط اجتماعی– اقتصادی و سیاسی کشورهای آن‌ها چگونه بوده است که با اقبال اکثریت مواجه شدند؟

هر ملتی شیفته عدالت، رفاه و آزادی است. رهبران کمونیست گمان می‌کردند که فرمول واحدی پیدا کرده‌اند (اندیشه‌های مارکس)که با استفاده از آن قادرند، هر مشکل و معضلی را حل کنند. آن‌ها طوری در این باره تبلیغ کردند که ملت‌های‌شان نیز باورشان شد، با توسل به «اندیشه‌های علمی مارکس» قادر خواهند بود بر عقب‌ماندگی‌های اقتصادی و فرهنگی غلبه کنند. اما در عمل ثابت شد که چنین فرمولی وجود ندارد. اندیشه‌های مارکس در عمل تبدیل به اهرمی برای سرکوب ملت‌ها و تداوم حاکمیت رهبران قدرت‌طلب شد. در واقع مردم این کشورها گول رویایی را خوردند که چیزی جز سراب نبود.

 بهشت سرخ‌ها با طعم جهنم و فریب
نهادهای مدنی و فرهنگی هنگام برآمدن آن‌ها در چه شرایطی قرار داشتند؟

در هر کشوری متفاوت بوده است اما در مجموع، کمونیسم در جایی ریشه دوانید که نهادهای مدنی یا وجود نداشتند یا ضعیف بودند. فقدان این نهادها به معنای توسعه نیافتگی این کشورها بوده است. چین یا روسیه در اصل کشورهای دهقانی بودند و فاقد نهادهای مدنی و شهری. گرچه مارکس گفته بود که انقلاب پرولتری باید در کشورهای سرمایه‌داری پیشرفته رخ دهد اما لنین و مائو با تفسیرهای خاص خود از اندیشه‌های مارکس نتیجه گرفتند که در یک کشور دهقانی نیز می‌توان انقلاب پرولتری کرد و کمونیسم را ایجاد کرد. نتیجه چنین رویکردی، برقراری نظام‌های کمونیستی خونریزی شد که در قرن گذشته شاهدش بودیم.

چه عامل یا عواملی موجب شده است که در عمل، برخلاف خواست و همچنین گفته خود حرکت کنند؟ اصلی‌ترین علت در این میان چیست؟

مارکس معتقد بود که در یک کشور دهقانی و عقب‌مانده نمی‌توان انقلاب کرد. از نظر مارکس، طبقه کارگر پیشرو و آگاه فقط برآمده از یک نظام سرمایه‌داری پیشرفته است. اما در عمل همه انقلاب‌های کمونیستی در قرن گذشته در کشورهای عقب‌مانده و توسعه‌نیافته رخ داد. می‌خواهم بگویم که حتی این رهبران کمونیست در عمل اعتنایی به گفته مارکس نکردند و راهی را در پیش گرفتند که پایانش کشتار و سرکوب همگانی و همه‌گیر کردن فقر و نابودی اقتصاد و فرهنگ بود.

یکی از اصلی‌ترین دستاویزهای این افراد برای پیگیری اهداف وخواسته‌های خود، استفاده از دشمن خارجی و یا حتی دشمنی رفقای سابق بوده است. این دشمنان چرا و چگونه خلق شده‌اند و چرا یاران دیروز به دشمنان امروز آن‌ها تبدیل می‌شدند؟

متاسفانه هر حکومت دیکتاتوری‌ای برای تداوم خود نیاز به دشمن دارد. حتی اگر دشمنی نیز وجود نداشته باشد، دیکتاتور برای استمرار حکومتش مجبور به خلق دشمن می‌شود. در مورد کمونیست‌ها این دشمن، امپریالیسم آمریکا و سرمایه‌داری غرب بود. نکته دیگر اینکه هر انقلابی دیر یا زود فرزندانش را می‌خورد. قطار انقلاب در هر ایستگاهی که توقف می‌کند، تعدادی از مسافرانش را پیاده می‌کند تا اینکه در انتها فقط فرد دیکتاتور باقی می‌ماند.

بر اساس مطالعات شما این افراد از ابتدا دیکتاتور یا مستبد بودند و یا شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن‌ها را به این سمت هدایت کرده است؟

بی‌شک شرایط سیاسی و اجتماعی است که به شخصیت انسان‌ها شکل و جهت می‌دهد. با این حال در اکثر موارد موقعی که در زندگی دیکتاتورها دقیق می‌شویم، پی می‌بریم که آن‌ها در کودکی و نوجوانی نشانه هایی از زورگویی و تندخویی را از خود بروز داده‌اند. با این حال قرار گرفتن این شخصیت‌ها در محیط مناسب باعث شده است تا آن‌ها به دیکتاتورهایی تمام‌عیار تبدیل شوند.

یکی از آثاری که مربوط به دوران خفقان استالینی بود و شما آن را با نام (امید علیه امید) ترجمه کردید، مربوط است به خاطرات سرشار از مصیبت و تاریک ماندلشتام از شاعران و روشنفکران بنام شوروی که توسط همسر وی گردآوری شده است. پرسش این است که چرا صدای منتقدین و مخالفان سیاسی به گوش جامه نمی‌رسید و یا نسبت به آن بی‌تفاوت بودند؟

دلیلش این است که شدت خفقان و سرکوب به حدی بود که رژیم اجازه طرح هیچ سخن مخالفی را نمی‌داد. تبلیغات حکومتی موقعی که با خشونت حکومتی ترکیب شود، جامعه را به سکوت می‌کشاند. رژیم شوروی در دوره‌ای توانسته بود خود را بهترین حکومت معرفی کند و خیلی‌ها این را پذیرفته بودند. مردم شست‌شوی ذهنی و از حیث فکری مسخ شده بودند. پس در عمل هیچ صدای مخالفی وجود نداشت و ماندلشتام‌ها در واقع انگشت‌شمار بودند و حرف‌شان نیز به اصطلاح هیچ خریداری نداشت. این خصیصه نظام‌های توتالیتر(تمامیت‌خواه) است.

پس از درگذشت و یا از دست دادن قدرت نهادهای اقتصادی،سیاسی و اجتماعی، این کشورها به چه صورت درآمده‌اند وعینی‌ترین نمونه آن چیست؟

جوامع کمونیستی پس از ساقط شدن رهبران کمونیست‌شان وارد دوران دشواری شدند. ورود به دوره آزادی برای بسیاری از این کشورها بسیار مشکل بود. گذر از اقتصاد کمونیستی به اقتصاد بازار آزاد، رنج‌های بسیاری برای مردم این کشورها به بار آورد. فسادهای مالی و مفاسد اخلاقی شدت گرفت اما این بهایی بود که این کشورها برای رسیدن به آزادی باید پرداخت می‌کردند. خوشبختانه به تدریج کشورهای یادشده توانستند با شرایط تازه کنار بیایند. در کشورهای اروپای شرقی درآمد سرانه، دو تا سه برابر دوره کمونیست‌ها شده است. حتی در روسیه نیز درآمد سرانه افزایش یافته و مردم از رفاه بیشتری برخوردارند اما با این حال برخی زخم‌های گذشته همچنان باز و گشوده است. خوی استبدادی به این راحتی زایل‌شدنی نیست و در روسیه امروز رهبرانی را می‌بینیم که همچون پیشینیان کمونیستی خود عمل می‌کنند و به فکر کشورگشایی و توسعه‌طلبی هستند.

 بهشت سرخ‌ها با طعم جهنم و فریب
آکواریوم‌های پیونگ‌یانگ که با ترجمه شما منتشر شده، نمایشی از زندگی مردم کره‌شمالی است. سرگذشت قهرمان این کتاب علاوه بر نشان دادن فضای به شدت ایزوله وسرکوب‌شده در این کشور، نشان می‌دهد که به طور کلی راه ارتباط آن کشور با مردم جهان بسته است. به نظر شما این این روش تا چه زمانی می‌تواند ادامه پیدا کند؟

نمی‌توان پیش‌بینی کرد. کره‌شمالی یک کشور کاملا بسته است که مردمش در پشت‌پرده آهنین زندگی می‌کنند. این کشور وضعیت بسیار پیچیده‌ای دارد. حکومت قادر مطلق است و یک نظام پادگانی در آنجا بر سر کار است. مردم چنان فقیر و گرسنه هستند که جز به سیر کردن شکم خود به چیز دیگری فکر نمی‌کنند. حکومت سلاح اتمی دارد و خیالش جمع است که با حمله خارجی ساقط نمی‌شود. چین نیز از حکومت کره‌شمالی حمایت می‌کند. مجموعه این عوامل گویای آن است که دیکتاتوری خاندان کیم در کره‌شمالی برای مدت‌های مدید ادامه خواهد یافت. شاید تنها امید این باشد که یک جناح به نسبت لیبرال در حاکمیت کره‌شمالی شکل بگیرد؛ هر چند که در حال حاضر نشانه‌های آن دیده نمی‌شود.

به عنوان آخرین پرسش، آیا در حال حاضر نیز بر اساس چینی که مائو بنا کرد، حرکت می‌شود. به بیان دیگر آیا آموزه‌های مائو موجب شده است که این کشور در حال حاضر به عنوان یک ابرقدرت مطرح شود؟

چین در حال حاضر در عمل به یک کشور سرمایه‌داری تبدیل شده است که کوچک‌ترین شباهتی به اندیشه‌های مائو ندارد. درست است که حزب کمونیست حکومت می‌کند اما این حزب اقتصاد کمونیستی را به‌طور کامل رها کرده است. چین امروز برآمده از اندیشه‌های «تنگ‌شیائوپینگ» است که یک رهبر اصلاح‌طلب لیبرال بود.

البته چینی ها هنوز برای مائو احترام قائلند و معتقدند که او گام اول را در بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی چین برداشته است. شاید این اندیشه درست باشد. به هر حال مائو در ابتدای حکومتش اقدامات اصلاحی فراوانی انجام داد اما در دهه آخر حکومتش به خشونت و سرکوب رو آورد و در نهایت موجب مرگ هفتاد میلیون چینی شد. به نظرم «تنگ شیائو پینگ» چهره‌ای مهم‌تر از «مائو تسه تونگ» است و عظمت کارش نیز بیشتر از اوست.


منبع: برترینها

بهاره رهنما از رابطه خود با پیمان قاسمخانی گفت

روز گذشته، چهارشنبه سوم خرداد، بهاره رهنما،‌ شیوا اردویی و مهیار طهماسبی، عوامل نمایش «دیگری»، مهمان کافه خبر بودند.

به گزارش خبرآنلاین، بهاره رهنما در نشست نمایش «دیگری» با حضور شیوا اردویی و مهیار طهماسبی، به پرسش یکی از کاربران خبرگزاری خبرآنلاین پاسخ داد.

یکی از کاربران خبرآنلاین پرسیده بود: «من یک حسن در رفتار خانم رهنما دیده‌ام که بعد از جدایی از همسر سابق‌شان از ایشان به خوبی یاد کرده‌اند. از جمله شبی که من نمایش «دیگری» را دیدیم ایشان از مردان خوبی که در زندگی‌شان بوده‌اند یاد کردند از جمله پدر و برادر و همسر سابق‌شان. این رفتار شایسته را همه ما باید انجام دهیم.» 

بهاره رهنما در پاسخ به این کاربر گفت: «این نیز یکی از مصادیق عدم اعمال خشونت نسبت به یکدیگر است. پیمان قاسمخانی قدیمی‌ترین دوست زندگی من است و ما ۲۴، ۲۵ سال است که با هم دوستیم و ادامه پیدا نکردن زندگی مشترکمان دلیل نمی‌شود که دوستی‌مان لطمه ببیند.»

او ادامه داد: «جدا از این من فَنِ پیمان قاسمخانی هستم. او رفیق خوبی برایم است و امیدوارم این فرهنگ خصوصا در میان کسانی که بچه دارند جا بیفتد. چون بچه‌ها حتی اگر ۵۰ یا ۶۰ سالشان هم شود باز هم پدر و مادرشان را در کنار هم می‌بینند و در کنار هم می‌خواهند.»

مشروح گفت‌و‌گو با عوامل نمایش «دیگری»؛ بهاره رهنما، شیوا اردویی و مهیار طهماسبی به زودی منتشر خواهد شد.

نمایش «دیگری» با بازی بهاره رهنما در نقش مدو و شیوا اردویی در نقش لی‌لا  و مهیار طهماسبی به عنوان طراح موسیقی تا ۲۲ خرداد هر شب ساعت ۲۱:۴۵ در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه خواهد بود.


منبع: عصرایران

حمایت «نیکول کیدمن» از فیلمسازان زن

«نیکول کیدمن» که روزهای شلوغی را در جشنواره فیلم کن پشت سر می‌گذارد، گفت که دوست دارم هر ۱۸ ماه در فیلم یک کارگردان زن بازی کنم.

به گزارش ایسنا، «گاردین» نوشت: «نیکول کیدمن» که با چهار پروژه مجزا در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۷ حضور پیدا کرده، خواستار حمایت زنان از فیلمسازان هم‌جنس خود شد و گفت که جهت بالا بردن تعداد فیلمسازان زن در هالیوود و ارتقای سهم زنان در این صنعت، می‌خواهد هر ۱۸ ماه یک بار در فیلم یک کارگردان زن ایفای نقش کند.

«کیدمن» در این‌بار گفت: در واقع الان فقط زن‌ها را انتخاب می‌کنم. باید هر ۱۸ ماه یک فیلم با یک کارگردان زن داشته باشم تا این معادله برابر شود. در سال ۲۰۱۶ تنها ۴.۲ درصد فیلم‌ها را زنان ساختند. سال گذشته ۴۰۰۰ سریال تلویزیونی ساخته شده که فقط ۱۸۳ زن در فهرست کارگردانان آن‌ها دیده می‌شود. این گویای همه چیز است. به نظر من این مساله‌ای مهمی است که باید گفته و تکرار شود.

این بازیگر اسکاری سینما در ادامه افزود: ما به عنوان زن باید از کارگردانان زن حمایت کنیم. خوشبختانه این مساله با گذشت زمان تغییر کرده اما همه دائم می‌گویند: «اوه! حالا همه چیز فرق کرده»، اما این‌طور نیست.

«فریب‌خورده» به کارگردانی «سوفیا کاپولا» یکی از مهم‌ترین کارهای «نیکول کیدمن» در کن امسال است. این فیلم بر اساس رمانی به همین نام از «توماس پی. کالینان» ساخته شده که پیش از این در سال ۱۹۷۱ با کارگردانی «دن سیگل» و بازی «کلینت ایست‌وود» مورد اقتباس قرار گرفته بود.

«کاپولا» در نشست مطبوعاتی گفته بود که می‌خواهد فیلم «سیگل» را از دیدگاهی زنانه روایت کند. «فریب‌خورده» یکی از ۱۹ فیلمی است که برای به دست آوردن نخل طلای کن تلاش می‌کند. غیر از «کاپولا» ۱۱ کارگردان زن دیگر هم در فستیوال این دوره شرکت کرده‌اند.

هفتادمین جشنواره فیلم کن از تاریخ ۱۷ می آغاز به کار کرده و تا ۲۸ می (۲۷ اردیبهشت تا ۷ خرداد) در کن فرانسه ادامه خواهد داشت.



منبع: عصرایران

اتفاقی نو در جایزه ۲۰ هزار پوندی فولیو

به گزارش ایسنا، «گاردین» نوشت: «هشام مطر» نویسنده مطرح لیبیایی‌تبار طی مراسمی در کتابخانه لندن به عنوان برنده جایزه ادبی ۲۰ هزار پوندی «فولیو» معرفی شد.او که اخیرا برنده جایزه بخش بهترین زندگینامه «پولیتزر» شده،‌ برای کسب این جایزه نویسندگان شناخته‌شده‌ای همچون «فرانسیس اسپفورد»، «لورا کامینگ» و «مادلین تین» را پشت سر گذاشت.چندی پیش فهرست نامزدهای نهایی این جایزه ادبی پس از یک سال وقفه در حالی اعلام شد که برای اولین‌ بار آثار غیرداستانی نیز در این جایزه ادبی حضور داشتند و حالا یک کتاب خاطرات برنده این جایزه شده است.
این نویسنده برنده «پن/او هنری»، جایزه ادبی کشورهای مشترک‌المنافع و نامزد نهایی «من بوکر» در کتاب «بازگشت: پدران و پسران و سرزمین بین آن‌ها» داستان سفر خود به لیبی برای پیدا کردن پدر گمشده‌اش را روایت کرده است.پدر «مطر» که از مخالفان رژیم «معمر قذافی» بود، در سال ۱۹۷۹ دزدیده می‌شود و این نویسنده پس از فرو افتادن نظام «قذافی» به سرزمین پدری‌اش بازمی‌گردد تا او را پیدا کند. این کتاب از نامزدهای نهایی جوایز «بیلی جیفورد» و «کاستا» هم بوده است.
«مطر» که بیشتر برای نگارش رمان‌هایش شهرت دارد، متولد نیویورک است و در تریپولی و قاهره بزرگ شده است. این نویسنده هم‌اکنون در انگلیس زندگی می‌کند. اولین رمان او «کشور مردان»، در سال ۲۰۰۶ نامزد نهایی جایزه «من بوکر» و کتاب اول «گاردین» شد.آکادمی جایزه ادبی «فولیو» که شامل بیش از ۳۰۰ نویسنده و منتقد ادبی مطرح از جمله «مارگارت اتوود»، «پیتر کَری»، «یان مک‌ایوان»، «زادی اسمیت» و«جی.ام کوئتسی» است، نامزدهای ادبی این رویداد سینمایی را از میان ۶۲ نامزد اولیه انتخاب می‌کنند.
جایزه «فولیو» برای اولین‌ بار در سال ۲۰۱۴ با هدف تبدیل شدن به جایزه‌ای جدی‌تر از «بوکر» در عرصه ادبیات برگزار شد و همچون جایزه بوکر بین‌المللی به آثار انگلیسی‌زبان نویسندگان سراسر جهان تعلق می‌گیرد.در اولین دوره از این جایزه ادبی در سال ۲۰۱۴، «جورج ساندرز» نویسنده مجموعه داستان «دهم دسامبر» موفق به کسب این جایزه شد و سال بعد آن نیز «آکیل شارما» نویسنده هندی-آمریکایی با کتاب «زندگی خانوادگی» این جایزه را از آن خود کرد.جایزه ادبی «فولیو» در سال ۲۰۱۶ برگزار نشد تا امسال که با کمی تغییرات و اسپانسری جدید فعالیت خود را مجددا آغاز کرده است


منبع: بهارنیوز

فیلم کیانوش عیاری رفع توقیف شد

گروه فرهنگی_رسانه ها: روزنامه شرق نوشت: فیلم «خانه پدری» به کارگردانی کیانوش عیاری به‌زودی اکران می‌شود. ظاهرا نسیم بهاری سینمای ایران وزیدن گرفته و لبخند سازمان سینمایی به مشارکت سینماگران در برگزاری انتخابات فراگیر به این صورت تجلی پیدا کرد که با دستور مستقیم وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی وو معاونش، ‌محمدمهدی حیدریان، قرار است فیلم‌های توقیف‌شده را مجددا بررسی و با نگاهی منصفانه و پرهیز از اعمال سلیقه، ‌تکلیف فیلم‌های مورد بحث را مشخص کنند. بنابر اخبار واصله از منبعی آگاه، ‌فیلم «خانه پدری» نخستین فیلمی است که در این کمیته مورد بررسی قرار گرفت و خوشبختانه سدِ توقیف را شکست تا با نمایش عمومی، ‌مخاطبانش را شگفت‌زده کند. البته کلید این حرکت قبل از انتخابات زده شده بود. به طوری که محمدمهدی حیدریان، رئیس سازمان سینمایی، نوید امکان بازبینی مجدد تعدادی از فیلم‌های بدون پروانه نمایش و مشکل‌دار را داده و گفته بود: «برای حل این مشکل کمیته ویژه‌ای جهت این امر تشکیل خواهد شد».
 

حبیب ایل‌بیگی، معاون نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی، درباره جزئیات این حرکت عنوان کرد: «این کمیته ویژه مدتی است فعالیت خود را آغاز کرده و قرار است در آن همه فیلم‌هایی که به مشکل برخورده‌اند، مورد بررسی قرار گیرند». این مدیر سینمایی در برابر این پرسش که این کمیته همان شورای بالادستی «پروانه نمایش» است، ‌پاسخ داد: «خیر. این کمیته با شورای عالی نظارت فرق دارد. این کمیته ویژه مستقیم مسئولیت فیلم‌های به‌مسئله‌خورده را به عهده دارد».

 

همچنین ایل‌بیگی درباره اعضای تشکیل‌دهنده این کمیته توضیح داد: «در صورتی که جناب حیدریان اجازه دهند اسامی را اعلام می‌کنیم، ولی باید بگویم که در این کمیته افراد متخصص و دلسوز حضور دارند. فکر می‌کنم در آینده‌ای نزدیک بتوانیم درباره فیلم‌هایی که از سوی این کمیته بازبینی شده و گفت‌وگوهایی که حتما با خود دست‌اندرکاران فیلم‌ها خواهد شد، گزارش کاملی بدهیم و جزئیات را اعلام کنیم».فیلم «خانه پدری» را کیانوش عیاری در سال ۱۳۸۹ ساخته است. در ابتدا تهیه‌کنندگی این فیلم را «ناجی فیلم» وابسته به پلیس ایران برعهده داشت که در ادامه به دلیل انتقادات پیرامون سکانس خشونت در فیلم از این کار کنار کشید. بعد از آن عیاری همه حقوق فیلم را خریداری کرد و به عنوان تهیه‌کننده فیلم معرفی شد.

 
فیلم «خانه پدری» پس از سه سال توقیف در سی‌ودومین جشنواره فجر اکران شد و بیشتر منتقدان فیلم را ستودند و آن را یکی از بهترین‌ فیلم‌های سینمای ایران در دهه ٩٠ شمسی معرفی کردند. این فیلم در روزهای چهارم و پنجم دی ۱۳۹۳ در گروه «هنر و تجربه» در پردیس سینمایی کوروش به نمایش درآمد. اما بنا به دلایلی پس از آن اکران، فیلم متوقف شد.


منبع: بهارنیوز

امیر مهدی ژوله: استاندارد نیستم اما بازی می کنم

روزنامه هفت صبح: دفاع امیر مهدی ژوله در برابر انتقادها به بازی اش در «دیوار به دیوار»، با او درباره علاقه مندی اش به استفاده از متریال فضای مجازی و چند مورد دیگر هم گفتگو کرده ایم.

آن قدر عاقل است که بداند تا «بازیگر شدن» راهی طولانی دارد. ژوله خودش پیش دستی می کند و نقدهایی را که می خواهیم مطرح کنیم پاسخ می دهد. در عین حال از چهره های مطرح شاهد می آورد که از بازی اش تعریف کرده اند. ژوله بعد از سال ها حضور و فعالیت به عنوان فیلمنامه نویس، حالا بازیگری را پیشه کرده و البته می گوید دلش برای خانه اول تنگ شده. به بازی اش در «دیوار به دیوار» نقدهایی اساسی داشتیم؛ برای همین سراغ خودش رفتیم و مجزا درباره اش ننوشته ایم.

به رسم عادت و کلیشه می پرسم؛ چطور به عنوان یکی از بازیگران اصلی «دیوار به دیوار» انتخاب شدید؟

– قبل از این که برای بازی در سریال با من صحبت شود، درباره نگارش آن حرف زده شده بود، که بعدا منتفی شد اما دورادور خبر کار را داشتم که قرار است سامان مقدم آن را بسازد و چه بازیگرانی قرار است در آن حضور داشته باشند. اصلا فکر نمی کردم برای بازی با من تماس بگیرند اما وقتی گفتند، بسیار خوشحال شدم و به دفتر سامان مقدم رفتم. آن زمان دوتا نقش خالی بود، یکی نقش بهرام و دیگری زامیاد. خانم آسایش برای نقش خاور انتخاب شده بود و آقای مقدم به من گفتند به دلیل شباهت های ظاهری، بهتر است نقش برادر خاور را داشته باشم.

استاندارد نیستم اما بازی می کنم

ابتدا که فیلمنامه کامل نبود برای رسیدن به نقش چه کردید؟

– در ابتدا فقط دو قسمت از فیلمنامه آماده بود و نقش زامیاد هم آنچنان فعل و انفعال خاصی نداشت. بعد از طی چند جلسه با خشایار الوند،درباره این شخصیت صحبت کردیم و ایده هایی که او و خودم داشتیم را مطرح کردیم. در واقع این شخصیت زاییده ذهن نویسنده ها است.

به واسطه پیشینه نویسندگی، چقدر نقطه نظرهای خودتان را در نقش زامیاد اعمال کردید؟

– اتفاقا خیلی از همکاران بودند که با توجه به نوع بازیگری و جنس بازی که همیشه داشتند، بعضی از دیالوگ ها را برای این که مال خود کنند، جابجایی هایی در آن به وجود می آورند اما من جزو وفادارترین ها به نقش بودم چون امیر مهدی ژوله را به طور کامل کنار گذاشتم و سعی کردم متن را اجرا کنم.

خشایار الوند در مصاحبه اش با هفت صبح گفته روی همکاری در نویسندگی شما حساب کرده بود و انگار خیلی از بازی شما راضی نیستند.

– در صحبت هایی که با خشایار داشتم از کاراکتر زامیاد راضی بود و جزو شخصیت هایی است که دوست داشت. حتی در جاهایی خواندم که گفته بودند خشایار الوند در این سریال رفیق بازی کرده است و تیکه های خوب را برای دوستش نوشته اما از همان ابتدا من و پژمان کمدین های کار بودیم و برای من شوخی و قصه نوشته می شد.

«دیوار به دیوار» بعد از «دورهمی» جدی ترین حضور شما به عنوان بازیگر است. چطور علاقه مند به این حرفه شدید؟

– واقعیتش را بخواهید من خیلی علاقه مندی در خودم برای بازی احساس نمی کردم چون همیشه فکر می کردم بازیگری، سواد، بدن، بیان و … خیلی چیزها می خواهد که من ندارم. من با زانوی خم شده راه می روم، تند حرف می زنم و فکر می کردم اگر روزی بخواهم بازیگری یا حتی استندآپ کمدی داشته باشم باید کلاس ها و دوره های خاصی را بگذرانم. اما خب، شرایط این طوری شد که با همین فیزیک و همین بیان استندآپ کردم و شاید چون واقعی بودم، مردم دیدند و با آن ارتباط برقرار کردند.

بعد از آن هر پیشنهاد کاری دیگری هم شده، بر این اساس بوده که مردم همین ژوله را دوست دارند. نه به این معنی که خیلی استاندارد و خوب است، فقط چون همین مورد پسند مردم است. چون شیرین است و کمدی را می فهمد. این بر اساس چیزهایی است که از صاحب نظران این کار مثل پیمان قاسم خانی شنیدم که به من می گفت، خودتی، صورت بی تحرک و استایل مخصوصی داری.

استاندارد نیستم اما بازی می کنم

توقع بسیار زیادی است که کسی از استندآپ کمدی، ناگهان جلوی دوربین قرار بگیرد و بتواند بهترین باشد اما مسئله همین ایجاد تفاوت بین استندآپ و بازی است که انتظار می رود در بازی تان بیشتر دیده شود.

– من از نویسندگی، کار مطبوعاتی و کار فرهنگی به بازیگری آمدم؛ یعنی نزدیک ترین فضایی که به دنیای بازیگری وجود داشت. البته فکر می کنم به دلیل استایل بدن و نوع بیان است که شما فکر می کنید بازی من هم شبیه استندآپ های من است. مثلا زامیاد چه ربطی به امیر مهدی ژوله که استندآپ می کند دارد؟ ژوله شیرین زبان، شیطان و باهوش است اما زامیاد یک آدم احمق، با کلیس عقده است.

به نظر من در این شخصیت اصلا امیر مهدی ژوله دیده نمی شود. شاید اگر کس دیگری زامیاد را بازی می کرد یک طور دیگری می شد اما خیلی ها هستند که شخصیت زامیاد را با بازی کس دیگری نمی توانند تصور کنند. یعنی زامیاد درازی که می تواند لاتی پر کند، تازه به دوران رسیده باشد و …

اما حالت چهره، نگاه ها و بیان شخصیت زامیاد، در همان چارچوب استندآپ کمدی های تان است.

– یعنی به نظر شما زامیاد با آن شخصیت لاتی که در «خوب، بد، جلف» بازی کرده ام یکسان است؟ به هر حال من یک سال و نیم است که بعد از «خندوانه» بازیگری را تجربه می کنم و همچنان در حال یادگیری هستم اما این را هم باید در نظر گرفت که یک فیلم سینمایی پرفروش بازی کرده ام. سریالی بازی کردم که پر بیننده ترین مجموعه سال شده، تئاترهایی بازی کردم که در جشنواره بین المللی فجر جایزه برده است و رکورد فروش را شکسته و …

به نظرم مجموع این نقش ها یک تفاوت رنگی با هم دارند اما این که اگر فکر کنیم مثلا نوید محمدزاده در این نقش ها بازی می کرد چقدر بهتر می شد، درست است و من قطعا در برابر هنر بازیگری آنها حرفی ندارم اما باز هم نمی توان گفت تمام انتخاب ها و نقش هایی که داشته ام سوار بر استندآپ کمدی ها است؛ در حالی که پیشنهاد برای جُنگ ها، برنامه های ترکیبی و حتی نقش یک سینما داشته ام اما خدا را شکر می کنم که سعی کرده ام انتخاب هایم درست باشد و در همین فرصت کم، کار به دردنخوری نداشته باشم. این باعث شده مخاطب اگر من را دوست نداشته، از من بدش هم نیامده. در «دیوار به دیوار» هم در ابتدا کمی نقش زامیاد خام بود و طول کشید تا من با دوربین ارتباط برقرار کنم و خودم را پیدا کنم تا بتوانم نقش را در بیاورم.

یکی دیگر از انتقادهایی که درباره نقش زامیاد وجود دارد، عدم استفاده از میمیک صورت و در واقع به خدمت گرفتن آن برای بازی است.

– این موضوع بیشترش عامدانه بود. چون من در زندگی شخصی مدام در حال خندیدن هستم و اصلا صورتم این قدر بی حرکت نیست. در استندآپ هایم سعی می کردم جدی باشم تا به بازی کردن نیفتم چون رقبایم همه بازیگر بودند و من اگر می خواستم بازی کنم می باختم، برای همین سعی کردم تمرکزم را بر متن بگذارم و در «دورهمی» مقداری میمیک داشتم، اما در فیلم «خوب، بد، جلف» یک بازیگر به من گفت، قسمت نشئگی را خیلی خوب در آوردی، که من گفتم اتفاقی بود.

استاندارد نیستم اما بازی می کنم

به نظرتان استفاده نکردن از میمیک ریسک محسوب نمی شود؟

– این استفاده نکردن از میمیک تیپ را تبدیل به پرسونا می کند. مثلا وودی آلن همیشه وودی آلن است، یا آدام سندلر یا چارلی چاپلین و … که البته قیاس مع الفارق است اما چون من بدون هیچ دورنمایی از خودم، وارد حرفه بازیگری شدم و ترس از این که حالا چه کار کنم که به ورطه تکرار نیفتم، اینها را ندارم. چون هر وقت احساس کنم مردم دیگر من را دوست ندارند، بر می گردم به نوشتن، کاری که بلدم.

با اینکه گفتید قیاس مع الفارق است، اما ممکن است این تصور شکل بگیرد که می خواهید مانند بازیگرانی که نام بردید این رویه را ادامه دهید.

– نه اصلا این کار را نکردم. مثلا حتی لحن و گریم زامیاد با نقش هایی که در تئاتر داشتم یا نقشی که در فیلم «خوب، بد، جلف» داشته ام کاملا متفاوت است اما در تئاتر ۳۰ تا تمرین دارید و ۳۰ شب اجرا، این شخصیت کم کم پخته می شود و در می آید اما در تلویزیون فرصت کم است و تا بخواهی لنز را پیدا کنی، موقعیتت را بین بازیگران بزرگ و کاربلد اطرافت را پیدا کنی و تلاشت را بکنی که خورده نشوی، خیلی زمان می برد.

گاهی این تفاوت میان بازیگران در سریال قابل لمس است و به اصطلاح بازی شما در برابر ویشکا آسایش و یا حتی پژمان جمشیدی خورده می شود.

– پژمان خیلی خوب در این سریال بازی کرده اما من دو نفره های مان را با پژمان خیلی دوست دارم. خشایار هم دوست داشت و مردم هم نظر خوبی داشتند. به هر حال لیگ برتر که نیست و نمی خواهیم ببینیم در بازیگری کی بهتر است، کی بالاتر است. هر کس یک رنگ و یک طعمی دارد. اما من هم تمام تلاشم را برای بهتر شدن به کار بسته ام و اگر الان من را با اولین بازی هایم مقایسه کنید، می بینید که بیانم بهتر شده، چون من خیلی تند حرف می زدم و بسیاری از حرف هایم شنیده نمی شد.

برای بهتر شدن در بازیگری به آموزش آکادمیک هم فکر می کنید؟

– تمام کارهایی که کرده ام به یک نحوی برایم کلاس بوده است. وقتی در مقابل حمید فرخ نژاد، بهاره رهنما، ویشکا آسایش، فرهاد آئیش، گوهر خیراندیش و … بازی کرده ام یا در تئاتر در مقابل صادق ملک و شهروز دل افکار بازی داشته ام. اصلا نگاه کردن به بازی و بیان گوهر خیر اندیش یا فرهاد آئیش، خودش یک کلاس درس است. من نویسندگی و روزنامه نگاری را هم همین طور یاد گرفتم.

سعی کردم رفته رفته از بغل هر کسی چیزی یاد بگیرم و پیش بروم. ببینید بازیگری برای من مثل یک سفر بود، پس مدتی طولانی که فقط نوشتم و مثل یک دستگاه فقط نوشته از من بیرون می آمد. حالا سفر کردم تا تجربیات جدید و آدم های جدیدی را بشناسم و وارد شکل دیگری از کار شوم. البته که همیشه آدم در سفر دلش برای خانه تنگ می شود و من هم همیشه دلتنگ نویسندگی می شوم.

برنامه ای برای نوشتن کار جدید دارید؟

– برنامه من این است که اگر فیلمنامه یا تئاتر خوبی پیشنهاد شود، بازی کنم اما اگر پیشنهاد خوبی نداشته باشم، نویسندگی را ادامه می دهم.

چه اصراری است که تا این حد از متریال مجازی استفاده کنید؟

– ببینید، تمام ایده ها و داستان ها به ذهن من طنزنویس یا پیمان قاسم خانی کمدی نویس یا هر فیلمنامه نویس دیگری، وحی که نمی شود. بالاخره از اجتماع، سیاست، مذهب، علاقه مندی ها و … همه مسائل پیرامون من گرفته می شود. از طرفی الان همه واقعیت های اجتماعی زندگی ما بر اساس صفحات مجازی می چرخد، حتی نتیجه انتخابات را در فضای مجازی تعیین می کنند. این همه موجودات نامعلوم خوراک برای این صفحات تهیه می کنند. بنابراین الان استفاده از این صفحات به عنوان مرجع فرهنگ عامه، کار درستی است.


منبع: برترینها

بهترین فیلم های سال ۲۰۱۷ تا به امروز

هر چه بیشتر وارد فصل تابستان سینمایی می شویم بر تعداد فیلم هایی که در سال میلادی جدید پخش شده و تماشاگران از دیدن آن ها لذت برده اند افزوده می شود. فروش بیشتر یک فیلم هیچ گاه به معنای خوب و محشر بودن یک فیلم نخواهد بود. برخی از فیلم ها اگر چه از دیدگاه منتقدان فیلم های خوبی به حساب می آیند اما نتوانسته اند در جدول فروش انتظارات را برآورده کنند اما این موضوع چیزی از ارزش سینمایی این فیلم ها نخواهد کاست. چنین فیلم هایی شانس این را دارند که تا ماه ها و حتی سال ها در مورد آن ها صحبت شود. در ادامه ی این مطلب قصد داریم ۱۱ فیلم عالی و جذابی که در سال ۲۰۱۷ و تا مقطع کنونی اکران شده اند را به شما معرفی کنیم.

۱۱- غول آسا (Colossal)

مروری بر بهترین فیلم های سال 2017 تا به اکنون

این فیلم که ترکیبی هنرمندانه از کمدی، پیام های اجتماعی و داستانی علمی تخیلی است توسط ناچو ویگالوندو کارگردانی شده و آنه هاتوی و جیسون سودیکیس نیز در نقش های اصلی آن ظاهر شده اند. این فیلم که نویسندگی فیلمنامه اش را نیز خود ویگالوندو بر عهده داشته، خطرات ناشی از مصرف بی رویه نوشیدنی های الکلی را به نمایش می گذارد. فیلم داستان دختری (با بازی آن هاتوی) را روایت می کند که بعد از یک مهمانی ناگهان در می یابد که کنترل یک موجود غول پیکر که در حال نابود کردن شهر سئول است را در اختیار دارد. سودیکیس نیز نقش دوست قدیمی او را بر عهده دارد که نقش زیادی در رفتارهای دیوانه وار شخصیت زن داستان ایفا می کند. اگر دنبال چیزی غیر از یک فیلم معمولی هستید حتما فیلم «غول پیکر» را ببینید.


۱۰- تی ۲: رگ یابی (T2: Trainspotting)

مروری بر بهترین فیلم های سال 2017 تا به اکنون

شاید با خود فکر کنید که هیچ شخص عاقلی دنباله ای برای فیلم «رگ یابی» نخواهد ساخت و دلیل منطقی برای این کار وجود ندارد. اما به شما توصیه می کنیم که به این فیلم یک شانس دوباره بدهید و آن را نگاه کنید. دنی بویل به عنوان کارگردان در کنار بازیگرانی همچون ایوان مک گرگور و بازیگران قسمت اول فیلم یک دنباله ی بسیار جذاب و مهیج را ساخته اند که اگر چه داستان جدیدی دارد اما هنوز همان ویژگی های محبوب قسمت اصلی را در خود جای داده است.


۹- فیلم بتمن لگویی (The Lego Batman Movie)

مروری بر بهترین فیلم های سال 2017 تا به اکنون

این فیلم تمام جذابیت های «فیلم لگویی» که در سال ۲۰۱۴ همه را مجذوب خود کرد دارد و لطیفه های بتمن را نیز به آن افزوده است.


۸- سرنوشت خشمگین (The Fate of the Furious)

مروری بر بهترین فیلم های سال 2017 تا به اکنون

آخرین قسمت از سری فیلم های «سریع و خشن» با ماشین های شعله ور، زیردریایی ها و مشت زنی های افراد همزمان با نگه داشتن کودک خود ما را شگفت زده کرد و آن چه که از این مجموعه فیلم مهیج انتظار داشتیم برآورده شد.


۷- زندگی (Life)

مروری بر بهترین فیلم های سال 2017 تا به اکنون

اگر چه این فیلم عکس العمل های متفاوتی را در میان منتقدان و تماشاگران برانگیخته است اما نمی توان زیبایی های این فیلم علمی تخیلی و سرانجام هوشمندانه ی آن را نادیده گرفت. بدون شک بعد از خارج شدن از سینما از دیدن این فیلم راضی خواهید بود.


۶- شکاف (Split)

مروری بر بهترین فیلم های سال 2017 تا به اکنون

ام نایت شیامالان با فیلم ترسناک «شکاف» که در مورد مردی (با بازی جیمز مک آووی) است که ۲۳ شخصیت متفاوت دارد و سه دختر را می دزدد بار دیگر خود را مطرح کرده است. مک آووی در این فیلم بازی تحسین کننده ای از خود ارائه داده و باید منتظر فیلم بعدی شیامالان در ارتباط با این فیلم بود.


۵- جان ویک: فصل دوم (John Wick: Chapter Two)

مروری بر بهترین فیلم های سال 2017 تا به اکنون

کیانو ریوز بار دیگر با یک نقش ضد گلوله وارد شد و به نظر می رسد جان ویک به این زودی ها خیال بازنشسته شدن نخواهد داشت. این دنباله صحنه های نبرد جالب و مهیجی دارد. این فیلم را از دست ندهید.


۴- نگهبانان کهکشان نسخه ی دوم (Guardians of the Galaxy Vol. 2)

مروری بر بهترین فیلم های سال 2017 تا به اکنون

کمپانی مارول قسمت جدید «نگهبانان کهکشان» را با شوخی های دیوانه وار، آهنگ های کلاسیک و داستان جذاب تری نسبت به قسمت قبلی بر پرده ی سینماها عرضه کرد. این فیلم داستانی بسیار مهیج در مورد خانواده و روابط خانوادگی است.


۳- لوگان (Logan)

مروری بر بهترین فیلم های سال 2017 تا به اکنون

آخرین حضور هیو جکمن در نقش وولورین یکی از بهترین نقش هایی است که هیو جکمن ارائه داده است. داستان پخته و قوی فیلم و کارگردانی و نویسندگی بی نقص جیمز مانگولد در این فیلم را باید ستود.


۲- برو بیرون (Get Out)

مروری بر بهترین فیلم های سال 2017 تا به اکنون

شاید بتوان این فیلم را بهترین کارگردانی اول تمام تاریخ سینما نامید. جوردن پیلی کارگردان این فیلم ترسناک با تمرکز بر روی موضوع نژادپرستی در یک داستانی که تماشاگران را مجذوب خود می کند استعداد فیلم سازی خود را فراتر از انتظارات نشان داده است


۱- شهر گمشده ی اُز (The Lost City of Z)

مروری بر بهترین فیلم های سال 2017 تا به اکنون

فیلم حماسی جیمز گری به داستان واقعی یک ماجراجوی بریتانیایی به نام پرسی فاوست می پردازد که در جستجوی یک شهر افسانه ای به جنگل های آمازون سفر می کند. این فیلم وسواس فکری و ثبات قدم انسان را به تصویر می کشد و ما را از تمیزی مناطق شهری در بریتانیا به نبرد در عمق جنگل های تاریک آمازون می برد.


منبع: برترینها

رقابت جدی «پندانه» با «سوری لند» و «دیرین دیرین»

روزنامه هفت صبح – مرجان فاطمی: انیمیشن پندانه چند وقتی است با تکنیکی جدید و روایتی جذاب، مخاطبان زیادی را در شبکه نسیم و شبکه های اجتماعی به خودش جلب کرده. در گفت و گو با سعید جلالیه، کارگردان این مجموعه، دلایل موفقیت آن را بررسی می کنیم.

در دوره و شرایطی که مجموعه انیمیشن های کوتاه «سوری لند»، «دیرین دیرین» و… خیلی بین مردم طرفدار پیدا کرده بود. تیم دیگری کنار هم نشستند و مجموعه جدیدی به اسم «پندانه» را طراحی کردند؛ انیمیشنی که هم به لحاظ شکل و تکنیک و هم جنس روایت، تفاوت چشمگیر با آنها دارد. این مجموعه ۳۰۰ قسمتی، چند وقتی است در قسمت های دو دقیقه ای از شبکه نسیم پخش می شود و در شبکه های اجتماعی هم جایگاه خاصی برای خودش پیدا کرده است. با سعید جلالیه، کارگردان این مجموعه گفت و گو کرده ایم.

رقابت جدی «پندانه» با «سوری لند» و «دیرین دیرین»

تکنیک ساده اما مناسب

مجموعه انیمیشن پندانه، به لحاظ تکنیک، اثری جدید به حساب می آید. با اینکه در نگاه اول ساختاری بسیار ساده دارد اما در تلفیق با شیوه جدید روایت محمدرضا علیمردانی، یک کل جذاب را تشکیل داده. جلالیه درباره دلایل استفاده از این تکنیک برای پندانه می گوید: «تکنیک های انیمیشن بسیار متنوع هستند. هر زمانی ممکن است با توجه به احساس نیاز جامعه و علاقه شخصی خودتان تصمیمی بگیرید دست روی یکی از آنها بگذارید و اتفاقی را به شکل متفاوت تری عرضه کنید. به هر حال هر هنرمند، همیشه در عرصه کار خودش دنبال این نوآوری هاست. درباره پندانه هم ایمان داشتیم پرداختی که داریم روی کار انجام می دهیم جواب می دهد.»

اثر نوآورانه تلفیقی

برای ساخت این اثر از تکنیک کات اوت (متحرک سازی بریده ها) استفاده شده؛ تکنیکی بسیار متداول که در سطح دنیا مورد استفاده قرار می گیرد. جلالیه درباره شیوه کار با این تکنیک می گوید: «تکنیک کات اوت از زمان های خیلی دور در جهان مورد استفاده قرار می گرفته. از زمانی که از بریده های کاغذ برای این امر استفاده می شد این تکنیک مدام پیشرفت کرد و نهایتا به عرصه کامپیوتر وارد شد و تغییر کرد.

 رقابت جدی «پندانه» با «سوری لند» و «دیرین دیرین»
چیزی که ما را از سایر تولیدات متمایز می کرد این بود که سعی کردیم با نوع آوری تلفیقی تکنیک تو دی کلاسیک و کات اوت بتوانیم شیوه جدیدی ایجاد کنیم که مرزهای از قبل مانده را بشکند. فکر می کنم تا اینجا موفق عمل کردیم. ساختارشکنی همیشه ریسک های خودش را دارد. با صبر و تحملی که همه مجموعه داشتند، موفق شدیم این تکنیک را به نحو احسن ارائه کنیم.»

اهمیت قصه یا کاراکترسازی

انیمیشن پندانه، برعکس سوری لند و دیرین دیرین، زیاد در قید و بند کاراکترسازی نیست. درواقع بیشتر از اینکه بخواهد کاراکترها را در ذهن مخاطب جا بیندازد، به دنبال قصه گویی است. درباره اینکه چرا قصه را به کاراکتر ترجیح داده اند از جلالیه می پرسیم. می گوید: «همیشه در کارهای تصویری، کاراکترسازی به اندازه روایت اهمیت دارد. نمی شود گفت کدامش ارجحیت دارد. هر دو باید در یک مقام تکامل یافته ای قرار بگیرند که تا یک مجموعه موفق شود. تفاوت انیمیشن های کوتاه و بلند، اینجا خیلی نمود پیدا می کند.

ما در انیمیشن های کوتاه، زمان بسیار کمی در اختیار داریم. یک یا دو دقیقه وقت داریم کمه باید در آن، داستان را روایت کنیم. نقطه شروع، اوج و پایان روایت باید در دو دقیقه اتفاق بیفتد. ضمن اینکه لا به لای اتفاقات باید بتوانیم طنز را هم بگنجانیم و کاراکترسازی هم داشته باشیم. با این حال در کارهای مینیمال وقتی کار به تعداد بالا می رسد، شخصیت سازی خودش به تدریج صورت می گیرد. مخاطبان کم کم شخصیت ها را می شناسند و می فهمند هرکدامشان چه قابلیت هایی دارند و چه وظایفی به عهده شان است.»

رقابت جدی «پندانه» با «سوری لند» و «دیرین دیرین»

شخصیت ها از کجا آمده اند؟

پندانه با وجود اینکه زیاد کاراکترمحور نیست اما شخصیت های بامزه ای خلق کرده. شخصیت هایی ساده که در هر قسمت قصه ای دارند و در بستر خودشان بامزه به نظر می رسند. کارگردان درباره این شخصیت ها می گوید: «در مجموعه پندانه هر کاراکتر با اسم خودش نمود پیدا می کند. مثلا کاراکتر تعمیرکار، به لحاظ روحی و رازش های شخصیتی، شخصیت پردازی خاصی دارد. مثلا یک شخصیت مثبت و تلاشگر و باسواد است، بقیه شخصیت ها هم همینطور. به نظرم نقش راوی در شناخت شخصیت ها، اهمیت زیادی دارد.

خیلی جاها راوی با لحن روایت شیرین خودش به شخصیت پردازی ها کمک می کند. ما از ابتدا نمی خواستیم این کار دیالوگ داشته باشد. روایت اجازه می دهد شخصیت ها در بحث بازی سازی خودشان را نشان دهند. در کارهای مینیمال بحث بازی سازی بسیار اهمیت دارد چون شما در یک زمان بسیار کوتاه می توانید یک پیام کامل را به مخاطب ارائه دهید.»

بازسازی جامعه در انیمیشن

با وجود اینکه کاراکترهای متفاوتی در این انیمیشن ها وجود دارد اما همه آنها چند ویژگی خاص دارند؛ اول اینکه قصه زندگی آدم های معمولی جامعه را در سطح شهر روایت می کنند و همه شخصیت ها نمونه ای از کل جامعه هستند. او می گوید: «کاراکتر ژولیده، قصابی، شلنگی، کارمند و… هرکدامشان دارای ویژگی های خیلی خاصی هستند. مثلا کاراکتر شلنگی یک پیرمرد بازنشسته ای است که آبیاری گل ها را دوست دارد.

سعی کردیم از تصویری که شاید خیلی هایمان از پدربزرگ ها در ذهن داریم استفاده کنیم. پدربزرگ هایی که پیژامه می پوشند، به گل ها آب می دهند و… سایر شخصیت ها هم همینطور. ما هرکدام از آنها را به عنوان نمونه ای از کل جامعه در نظر گرفته ایم. نشان دادیم که همه قصاب های جامعه، کارمندهای جامعه و… یک سری ویژگی از ریزه کاری های شخصیت شان مشابه است. در این بین سعی می کنیم گهگاه موقعیت های متضادی را برایشان در نظر بگیریم که طنز کار بالا برود. مثلا نشان می دهیم که کاراکتر قصاب ما شخصیت لطیفی دارد و…»

رقابت جدی «پندانه» با «سوری لند» و «دیرین دیرین»

کاراکترهای بد و بی رحم نداریم

نکته مهم دیگری که در شخصیت پردازی انیمیشن های پندانه وجود دارد این است که همه شان آدم های خوبی هستند. درست است که گاهی اوقات شیطنت هایی انجام می دهند اما هیچ وقت بدی نمی کنند. جلالیه درباره این مسئله می گوید: «وجه مشترک همه کاراکترهای ما این است که آدم های خوبی هستند. سعی کردیم برای بدی و دزدی و شارلاتان بازی، از کاراکترهای متفاوتی استفاده کنیم. کاراکترهایی به اسم شارلاتان یا دزد ساخته ایم که تمام اتفاق های بد جامعه را با خودشان حمل می کنند. اگر قرار باشد دزدی کردن را نشان دهیم آن را به دزد نسبت می دهیم اما کاراکترهای دیگر هیچ وقت دست به چنین کاری نمی زنند.»


منبع: برترینها

رمز ماندگاری موسیقی «واروژان»؛ سادگی و عشق

ماهنامه هنر موسیقی – علی عظیمی نژادان:

۱٫ واروژان و گروه کُر (آواز جمعی)

معمولا وقتی از «واروژان» صحبت می شود پیش از هر چیز به آهنگ سازی و تنظیم های متنوع او در عرصه موسیقی پاپ و پس از آن به فعالیت های وی در زمینه ساختن موسیقی های فیلم اشاره می کنند؛ اما باید توجه داشت که واروژان پیش از آنکه فعالیت های جدی خود را در زمینه های یادشده آغاز کند سال ها به صورت های گوناگون در برخی گروه های آواز جمعی شرکت داشت و حتی مدتی رهبری چندین گروه کر را نیز عهده دار بود.

سابقه فعالیت واروژان در زمینه آواز جمعی به دوران تحصیل وی در هنرستان عالی موسیقی در دهه ۱۳۳۰ باز می گردد؛ زمانی که در کلاس های آواز «ئِولین باغچه بان» و آهنگ سازی «لودویگ بازیل» شرکت می کد. وی در این سال ها از جمله در گروه کر «یُرگ» به رهبری بازیل فعالیت می کرد. او پس از فارغ التحصیلی از هنرستان و پیش از سفرش به آمریکا (در اوایل دهه ۴۰ شمسی) به مدت دو سال در مدرسه ارامنه مسجدسلیمان موسیقی تدریس می کرد.

واروژان در سال ۱۳۴۶ با اتمام دوره چهارساله تحصیلی در مدرسه عالی موسیقی آمریکا به ایران بازگشت و برای جبران بورسیه رادیو و تلویزیون و گذراندن طرح خارج از مرکز، دو سال در مدرسه «کارون» ارامنه اهواز موسیقی تدریس می کرد. وی در این اثنا گروه کر ۳۶ نفره «سیپان» را (که متشکل از عده ای از علاقه مندان موسیقی بود) تشکیل داد و در پایان سال دوم با گروه کنسرتی به مدت سه شب در سالن شرکت نفت اهواز برگزار کرد که در آن برخی از قطعات محلی (با تنظیم «روبیک گریگوریان») و نیز آثاری از «کومیتاس» و خودش را به اجرا درآورد.

 رمز ماندگاری موسیقی «واروژان»؛ سادگی و عشق

واروژان سال ها بعد و بنا به درخواست بخش موسیقی کانون پروش فکری کودکان و نوجوانان (به سرپرستی «احمدرضا احمدی») برخی از قطعات محلی را که قبلا تنظیم کرده بود با صدای «پری زنگنه» ضبط و منتشر کرد که مشهورترین آلبوم ایشان به حساب می آید. این آلبوم شامل این قطعات بود: «شکار آهو» (برگرفته از نواهای ارمنی)، «رشیدخان» (محلی خراسانی)، «مستم مستم» (محلی فارس)، «دی بلال» (محلی فارس)، «ایمسال جوانی» (محلی کردی)، «بارون بارونه»، «اسمرجان» (محلی کردی)، «توبیو» (محلی فارس)، «قد بلند» (محلی بختیاری)، «لیلی باوانم» (محلی کردی) و «کُرای شمیم» (محلی کردی).

البته گفتنی است که واروژان پس از ورود به تهران، فعالیت در زمینه آواز جمعی را رها نکرد و بعد از بازگشت به این شهر در نامه ای خطاب به «لوریک درهوانسیان» که نوازنده پیانوی گروهسیپان بود و از آبادان به صورت پروازی با گروه همکاری می کرد، به تشکیل گروه کُری اشاره می کند که متاسفانه هیچ نشانه ای از آن یافت نشده است. در عین حال واروژان در زمان تحصیل در آمریکا دو سال با گروه کر ارامنه لس آنجلس به عنوان رهبر میهمان فعالیت داشت؛ همان گروه کری که سال ها بعد، «آلفرد ماردویان» رهبری اش را برعهده گرفت.(هویان، ۱۳۸۸، ص ۶)

به هر حال فعالیت های مستمر واروژان در زمینه آواز جمعی سبب شد که در قسمت هایی از برخی ساخته ها و تنظیم های خود در عرصه موسیقی پاپ، هر جا اقتضا کند از گرو کر بهره بگیرد از جمله در ترانه هایی از او مانند: «نفرین» (با صدای «الهه» و شعر «کریم فکور»)، «بوی خوب گندم» (با صدای «داریوش» و شعر «شهیار قنبری»)، «آخرین جفت زمین» (با صدای «لیلا فروهر» و شعر «شهیار قنبری»)، «دهکده کوچک من» (با صدای «ضیا» و شعر «شهیار قنبری)، تنظیم ترانه محلی «کورای شیم» (با صدا پری زنگنه).

البته برخی دیگر از آهنگ سازان موسیقی پاپ نیز به تبع واروژان در برخی آثارشان  از این شیوه استفاده کردند؛ مانند «ناصر چشم آذر» در ساختن و تنظیم ترانه «هجرت» ( با صدای «آتشین» و شعر شهیار قنبری).

شاید بتوان گفت «انوشیروان روحانی» نیز در زمره نخستین افرادی بود که در عرصه موسیقی پاپ ایرانی از این شیوه در کارهایش بهره برده است. در عین حال می توان گفت سابقه فعالیت های واروژان در عرصه موسیقی آوازی سبب شد که بعدها در ساختن و تنظیم ترانه های پاپ، بیش از دیگر آهنگ سازان هم دوره خویش موسیقی اش در خدمت کلام باشد و با وجود دانش فراوانی که در زمینه تصنیف موسیقی سازی داشت (که در این زمینه قطعا تواناتر از دیگر آهنگ سازان پاپ همزمان خویش بود)؛ اما همواره به این نکته کلیدی توجه داشت که یک آهنگ ساز حرفه ای موسیقی پاپ نباید قسمت سازیِ قطعه خود را عرصه ای برای خودنمایی خویش تلقی کند و قطع ای طولانی و بی ارتباط با ملودی و کلام اصلی بسازد.

۲٫ اهمیت واروژان به عنوان پیشگام در تنظیم نوین موسیقی پاپ ایرانی

اگر ترانه را به عنوان یکی از مظاهر هنری و نماد برافراشته هنر مردمی به حساب آوریم، بدون هیچ تردیدی و بنا به نظر اکثریت دست اندرکاران این عرصه، واروژان تاثیرگذارترین نام در تغییر شیوه، گسترش حدود و مرز تاثیرگذاری و ارتقای سطح کیفی این شاخه هنری به حساب می آید. او با ارتقای سطح کیفی سلیقه و دانش آهنگ سازان، معیارهای جدیدی را در سنجش کیفیت ترانه ها پایه گذاری کرد. پیش از ظهور پدیده واروژان، ارکسترهای پاپ در اجرای ترانه ها، با کمترین میزان بهره گیری از عناصر ارکستر و مولفه های مدرن و علمی موسیقی، صرفا مجری ملودی آهنگ سازان (یا بهتر بگوییم ملودی سازان و نغمه پردازان) دوران خود بودند.

در آن سال ها هنرمندان خوش ذوق و قریحه ای چون: «عطااله خرم»، «سورن»، «پرویز مقصدی»، «پرویز اتابکی»، «جهانبخش پازوکی»، «عماد رام»، «عباس شاپوری»، «سلیمان اکبری» و دیگران ملودی های خود را به صورت تک صدایی (اونیسون) و با استفاده از همنوازی چند ساز محدود مانند ترومپت، آکاردئون، کارینت، درام، کی بورد، گیتار و در برخی موارد ماندولین اجرا می کردند.

همان گونه که در قطعات ساخته آن ها نوازندگان تمامی سازها، ملودی اصلی ترانه را به صورت هم زمان و در همراهی با صدای خواننده، بدون هرگونه استفاده ای از مولفه های ارکسترنویسی مانند هارمونی و کنترپوان به اجرا درمی آوردند و بنا به گفته ناصر چشم آذر تا پیش از ظهور واروژان در مقام تنظیم کننده موسیقی پاپ ایرانی، موسیقی ترانه های ما، مجموعه ای از کارهای بی قاعده با آکوردهای اشتباه بود. (عصاران، ۱۳۹۴، ص ۷۴)

اما از زمان تنظیم آثاری چون «بی سرانجام» و «سوگند» (ساخته «بابک افشار» با صدای «ویگن») و از این دو مهم تر از زمان ساخته شدن ترانه هایی چون «قصه دو ماهی» (ساخته  بابک افشار و تنظیم واروژان)، «ستاره آی ستاره» (ساخته پرویز اتابکی با شعری از شهیار قنبری و تنظیم واروژان)، «آدما» (ساخته حسن لشگری، شعر «پرویز وکیلی» و تنظیم واروژان) و… می شود گفت به خاطر ایجاد ارکستراسیون (سازبندی) حجیم، مناسب و حرفه ای (به خصوص به خاطر وجود گروه سازهای زهی)، جواب دهی درست سازها، آکوردهای درست و مطابق استانداردهای بین المللی و اعمال دانش هایی چون هارمونی و کنترپوان در ارکستر نویسی، دیگر مقوله ای به نام تنظیم ارکستر، شکل مناسب و دقیقه خود را در موسیقی پاپ پیدا کرد و بدون شک ایجاد تمامی این تحولات، بیش از همه مرهون تلاش های واروژان بود.

 رمز ماندگاری موسیقی «واروژان»؛ سادگی و عشق

پس همان گونه که در دورنمای تاریخی، شادروان «مرتضی حنانه» با تنظیم تصنیف هایی چون: «توفان» (ساخته «بزرگ لشگری») و «به یاد صیاد» (ساخته «جواد لشگری») بانی و مبدع شیوه جدیدی در عرصه تنظیم تصنیف های ایرانی بود که کاملا از شیوه متداول تنظیم تصنیف های برنامه گل ها و دیگر موسیقی های رادیو فاصله داشت، واروژان نیز بانی شیوه کاملا جدیدی در تنظیم ترانه های پاپ ایرانی شد و می توان گفت که این دو هنرمند بزرگ دو تحول بسیار مهم در صنعت تصنیف سازی و ترانه سازی موسیقی ایرانی به وجود آوردند و با مجموعه تلاش های خود رد این عرصه ها، پیشگام ابداع موسیقی چندصدایی (پلی فونیک) در موسیقی آوازی در ایران شدند. البته اشکال تنظیم های حنانه در این بود که در بسیاری زا آن ها مقدمه اثر  بسیار طولانی و بی ارتباط با ملودی اصلی بود.

این نکته هم درخور بیان است که واروژان الزاما در تمامی تنظیم هایی که انجام داده از این شیوه نوین ارکسترنویسی به صورت کامل استفاده نکرده و در برخی موارد و متناسب با نوع قطعه کم و بیش از همان شیوه های متداول تنظیم های ساده کلاسیک در موسیقی پاپ ایرانی استفاده کرده است.

برای مثال می توان به تصنیف و تنظیم ترانه «نوش و نیش» (با صدای ویگن و شعر باباطاهر) و «فریب» با صدای الهه) در اوایل کار آهنگ سازی اش، تنظیم برخی کارهای دوران اولیه ملودی سازی جهانبخش پازوکی (مانند «زندگی»، «خور غصه که دنیا گذرونه»، «وای وای ز نگاهی که تو داری») تنظیم چند قطعه از ساخته های «فضل اله توکل» با صدای «بیتا» (مانند ترانه های «غریبه»، «از یاد رفته» و «سلام به پیری») و تنظیم ترانه «تنها با گل ها» (ساخته حسن لشگری) اشاره کرد. این گونه آثار عموما الهام گرفته از فضای موسیقی ایرانی هستند و ملودی در آن ها نقش برجسته ای دارد.

۳٫ ویژگی های عمومی آثار آهنگ سازی واروژان در ترانه سازی

الف) مقدمه بحث و بررسی ملودی در آثار واروژان

با در نظر گرفتن برخی عناصر آهنگ سازی، نظیر ملودی، هارمونی، ریتم و ارکستراسیون متوجه می شویم که بیشتر آثار آهنگ سازی واروژان در زمینه موسیقی پاپ خصلت و هویتی غربی و بین المللی دارند و در مجموع از فضای موسیقی ایرانی فاصله دور هستند.

به عبارتی اگر در دهه ۱۳۵۰ بتوان آثار «محمد حیدری» و «صادق نوجوکی» را چه به لحاظ ارکستراسیون، ریتم و ساختار ملودیک نزدیک ترین موسیقی به فضای موسیقی ایرانی قلمداد کنیم و بسیاری از آثار هنرمندان دیگری چون: «بابک بیات»، ناصر چشم آذر، «محمد شمس»، «فرید زولاند»، بابک افشار و… دیگران و را تا اندازه زیادی الهام رفته از برخی مدهای موسیقی دستگاهی ایرانی به حساب آوریم، در نقطه مقابل آن ها می توان به آثار هنرمندانی چون «آندرانیک»، «محمد اوشال»، واروژان و تا حدودی «اسفندیار منفردزاده» اشاره کرد که بسیار از فضای موسیقی پاپ بین المللی متاثر هستند و به لحاظ شیوه نگارش موسیقیایی با قطعات دسته نخست متفاوت اند.

این تفاوت ها در رویکرد آهنگ سازی را می توان در دهه ۱۳۴۰ نیز جست و جو کرد و اگر در این دهه، شیوه آهنگ سازی امثال عطااله خرم، جهانبخش پازوکی، انوشیروان روحانی و عماد رام را بتوان برگرفته از فضای موسیقی دستگاهی ایرانی بدانیم، موسیقی امثال پرویز مقصدی تحت تاثیر موسیقی پاپ غربی قرار دارند؛ با آثاری چون: «نفرین»، «گل سرخ»، «دریاچه نور»، «قصه وفا» و غیره.

یکی از ترانه های بسیار شاخص و مهم مقصدی از نظر فناوری ملودیک، ترانه «گذشته های دور» (با صدای داریوش و شعر «ایرج رزمجو») است. در این ترانه، آهنگ ساز به خوبی از فواصل هفتم کوچک استفاده کرده است؛ امری که تا آن زمان در تاریخ موسیقی زمان در تاریخ موسیقی پاپ در ایران بی سابقه بود.

ولی بازگردیم به بررسی شویه آهنگ سازی واروژان در زمینه صنعت ترانه سازی. چنان چه گفته شد او به همراه آندرانیک، اوشال و تا حدودی منفردزاده در زمره آهنگ سازان غرب گرایی بودند که شیوه نگارش آثارشان کاملا به سبک و سیاق نوشتن آثار جدی پاپ بین المللی انجام می گرفت. به عبارت دیگر آن ها در حین ساختن یک قطعه به جای یک خط ملودیک به چهار لایه (خط) باس، تنور، آلتو و سوپرانو فکر می کردند. در کارهای این افراد به خصوص واروژان برخلاف آثار کسانی چون بابک بیات و صادق نوجوکی ملودی آن چنان اهمیتی ندارد و آنچه بیش از همه اهمیت دارد، رنگی آمیزی ارکستر، هارمونی و تا اندازه ای ریتم موسقی است.

آثار امثال بیات و نوجوکی به خاطر ملودیک بودنشان و نزدیکی زیادی که به فضای موسیقی ایرانی دارند، بسیار به شعر ترانه (کلام) وابسته هستند و این آهنگ سازان ملودی اصلی ترانه هایشان را بیشتر براساس عروض یا هجای کلام می ساختند. (عظیمی نژادان، ۱۳۵۹، ص ۲۷)

اما از ویژگی های مهم موسیقی های پاپ واروژان، آندرانیک، اوشال و منفردزاده در غیروابستگی آن ها به عروض یا هجای کلام نهفته است. به عبارتی می توان گفت که این کارها بیشتر خصلتِ سازی دارند تا آوازی و براساس بازی های آکوردها و رنگ آمیزی ارکستر به پیش می روند؛ مثلا ترانه معروف «پوست شیر» (با شعری از «ایرج جنتی عطایی») از ۱۱ آکورد مختلف تشکیل شده است که مدام در حال تغییر هستند و در ادامه نیز، آین آکوردها به نوبت تکرار می شوند.

این قطعه، یک اثر کاملا احساسی در گام سی مینور است که تنظیم آن بیشتر بر پایه ساز ویلن بنا شده است؛ چرا که تقریبا از ابتدا تا آخرین لحظه، نوای ویلن که نت های آن به صورت سولو و آلتو نواخته می شود، گوش شنونده را می نوازد. با ملاحظه ترانه هایی چون «گهواره» و «بارو کن» نیز متوجه می شویم که آن ها چندان خصلت ملودیک ندارند و آنچه در آن ها برجسته است بازی های آکوردیک و مستقل بودن ملودی اصلی ترانه از هجای کلامی است و درواقع به خاطر همین ویژگی است که ترانه ای مانند «باور کن» تاکنون توسط چندین خواننده غربی از جمله «انریکه ایگلسیاس» بازخوانی شده است.

 رمز ماندگاری موسیقی «واروژان»؛ سادگی و عشق

ترانه «گهواره» نیز که کلامش توسط «زویا زاکاریان» سروده شده است جزو نخستین ترانه های پاپ ایرانی است که خواننده این اثر آن را با حالتی مابین آواز و دکلمه (رسیتاتیو) اجرا می کند. البته برخی از کارهای واروژان از این قاعده مستثنا هستند و ویژگی ملودیک آن ها برجسته است مانند ترانه «فریب» (با شعر کرمی فکور)، «نیش و نوش» (با شعر باباطاهر)، «شام آخر» (با شعر شهیار قنبری)، «کمکم کن» (با شعر ایرج جنتی عطایی) که اکثرا دارای مایه هایی از موسیقی ایرانی نیز هستند. مثلا ملودی ترانه «شام آخر» که برای نخستین بار در فیلمی به همین نام (ساخته شهیار قنبری و با بازی «پرویز فنی زاده»، «ایرن» و «بهروز به نژاد») ساخته شد از مایه دشتی آغاز شده و به مینور (در فضایی نزدیک به بیات اصفهان) ختم می شود.

همچنین در اینجا می توان به ترانه «دهکده کوچک من» اشاره کرد که با وجود ملودیک بودن، بیشتر به فضای برخی موسیقی های یونانی(مانند بعضی کارهای «دمیس روسِس») نزدیک است. در اینجا خالی از لطف نیست که به یکی از انتزاعی ترین ترانه های موسیقی پاپ ایرانی نیز اشاره شود؛ ترانه «خسته ام» (با آهنگ و تنظیم محمد واشال، شعر «تورج نگهبان» و صدای «فرهاد») که بدون شک در زمره پیچیده ترین و سنگین ترین ترانه های پاپ در کل تاریخ موسیقی ایران محسوب می شود و نیز می توان به ترانه های دیگری چون «سقف» (ساخته منفردزاده، با ترانه جنتی عطایی و صدای فرهاد) و «جشن دلتنگی» (ساخته آندرانیک و شعر ایرج جنتی عطایی) نیز اشاره کنیم.

نکته دیگری که درباره ملودی های آثار واروژان می توان بیان کرد این است ک این کارها در مقام مقایسه با ملودی های ملودی سازان برجسته ای چون پازوکی، حیدری، «شماعی زاده» و زولاند آن چنان خاص، خلاقانه و بکر نیستند اما بیشتر خصلت آکادمیک و کلاسه شده دارند و در عین حال دایره تنوع ملودیک در کارهای وی نیز چندان گسترده نیست به طوری که می توان گفت فضای کلی ملودی های ترانه هایی چون «شب شیشه ای»، «کمکم کن»، «خوابم یا بیدارم»، «پوست شیر» و «ماه پیشونی» کم و بیش به یکدیگر شباهت دارد و به همین ترتیب می توان به شباهت های ترانه های عشق من عاشقم باشد» و «دهکده کوچک من» و شباهت های ملودی های «برادرجان» و «باور کن» نیز اشاره کرد.

اما تنظیم های واروژان همانند بسیاری از تنظیم های موسیقی دانانی چون آندرانیک، «اریک»، محمد اوشال، برادران چشم آذر و محمد شمس در زمره فنی ترین و حرفه ای ترین تنظیم های تاریخ موسیقی پاپ در ایران قرار می گیرند و به خصوص می توان به جرات گفت که اگر تنظیم های خوب و فنی واروژان بر روی بسیاری از ملودی های شماعی زاده (مانند «کویر»، «مرداب»، «جاده»، «دستای تو»، «غریب  آشنا»، «من و تو»، «چشم من» و «دو پنجره») اعمال نمی شد، قطعا این نغمه های زببا جاودان نمی شدند.

همچنین باید توجه داشت که اگر این ترانه ها توسط خوانندگان مشهور حرفه ای و مسلط به ظرایف ترانه خوانی (مانند آتشین، «ابی» و داریوش) خوانده نمی شدند، معلوم نبود که آیا باز هم می توانستند مورد توجه قرار گیرند؟ به هر حال به نظر می رسد که از میان ترانه های مختلفی که واروژان ساخته است گرچه ترانه هایی چون «پُل» بیشتر مورد توجه عموم مردم قرار گرفته است، ولی به لحاظ فنی می توان گفت که چهار ترانه «بوی خوب گندم»، «پوست شیر»، «کندو» و «حرف» از اعتبار بیشتری برخوردارند و با وجود آنکه خانم آتشین به لحاظ تعداد بیشترین همکاری را با وی داشته است ولی به لحاظ حرفه ای، مشکل ترین ترانه های واروژان («پوست شیر»، «کندو» و «شب زده») توسط ابی خوانده شده است و او نیز به دلیل اینکه صدایش در مایه تنور بوده یعنی وسعت صدای بالایی داشته است، به راحتی توانسته است بالاترین نت ها را در گام های بالا بخواند.

ب) بررسی ریتم در برخی آثار واروژان

یکی دیگر از عناصر آهنگ سازی که توجه به آن ما را با هویت اثر بیشتر آشنا می کند، ریتم یا ضرباهنگ موسیقایی آن قطعه است. واروژان در زمره آهنگ سازانی بود که معمولا در بیشتر آثاری که ساخته است از ریتم های مشخص و محدودی استفاده کرده و با شنیدن کارهای مختلف وی متوجه می شویم که ریتم این آثار یا چهارچهارم یا شش هشتم سنگین و در موارد معدودی دوچهارم هستند.

اتفاقا این میزان بندی ها، از اصلی ترین میزان بندی در سطح جهانی هستند و بیشتر موسیقی های پاپ جدی غربی بر پایه این میزان بندی ها ساخته می شوند. به همین دلیل استفاده زیادی از این ضرباهنگ ها خود به تنهایی رویکرد غرب گرا و بین المللی واروژان را نیز به ما نشان می دهد.

برای مثال واروژان در آثاری چون: «پُل»، «پوست شیر»، «باور کن» و «بوی خوب گنم» از ضرباهنگ شش هشتم سنگین و در کارهایی چون «کندو»، «شب زده»، «گهواره»، «ماه پیشونی»، «برادرجان»، «عشق من عاشقم باش»، از ضرباهنگ چهارچهارم و در ترانه هایی چون «همسفر» از ضرباهنگ دوچهارم استفاده کرده است.

شایان ذکر است که در تاریخ موسیقی پاپ در ایران، آثار «منوچهر چشم آذر» و محمد شمس از تنوع ریتمی بیشتری نسبت به دیگر آهنگ سازان برخوردار هستند.


منبع: برترینها

فیلم‌های مشکل‌دار را بشناسید!

به گزارش خبرنگار ایسنا، کمیته ویژه برای بازبینی مجدد تعدادی از فیلم‌های بدون پروانه نمایش و مشکل‌دار در حالی در سازمان سینمایی تشکیل شده که حدود سه سال قبل در گزارشی مروری برفیلم‌های توقیفی و در کمد مانده وزارت ارشاد کردیم؛ فیلم‌هایی که انتظار می‌رفت با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید و با ریاست حجت‌الله ایوبی بر سازمان سینمایی به اکران عمومی‌ برسند اما بسیاری از آن‌ها همچنان سرنوشت اکران‌شان در وضعیت مبهمی است.از آن فهرست فیلم‌های همچون «قصه‌ها» رخشان بنی‌اعتماد، «ماهی و گربه» شهرام مکری،‌ «پاداش» کمال تبریزی و«نقش نگار» علی عطشانی مجوز اکران گرفتند اما فیلم‌های «رستاخیز» احمدرضا درویش و «خانه پدری» کیانوش عیاری با وجود داشتن پروانه نمایش فقط در چند سانس محدود موفق به اکران شدند و پس از آن بنا به ملاحظات وزارت ارشاد و به دلیل فشارهای وارد شده خارج از این مجموعه از پرده پایین آمدند و هنوز هم خبری از اکران آن‌ها نیست.

البته فیلم «رستاخیز» مدتی است که در یک شورای حکمیت در حال بررسی است و از مدتها قبل وعده داده می‌شود که تکلیف این فیلم مشخص خواهد شد.در این سال‌ها در بین فیلم‌های توقیفی که تعدادشان بیش از ۱۰ مورد است، «آشغال‌های دوست‌داشتنی» محسن امیریوسفی، «عصبانی نیستم» رضا درمیشیان، «گزارش یک جشن» ابراهیم حاتمی‌کیا، «خرس» خسرو معصومی و «خانه دختر» شهرام شاه‌حسینی بیش از بقیه در رسانه‌ها بازتاب و پیگیری داشتند.

همچنین فیلم‌های«پریناز» بهرام بهرامیان، «صد سال به این سال‌ها» سامان مقدم، «گس» کیارش اسدزاده، «مهمونی کامی» علی احمدزاده، «یک خانواده محترم» مسعود بخشی، «خیابان‌های ناآرام» کمال تبریزی از جمله فیلم‌هایی قدیمی‌تری هستند که در انتظار تعیین تکلیف برای اکران عمومی به سر می‌برند.ضمن اینکه دو فیلم «ارادتمند؛ نازنین، بهاره، تینا» از عبدالرضا کاهانی که گفته می‌شود مُهر «غیرقابل اصلاح خورده» و نیز «وقت داریم حالا» این فیلمساز به همراه «کاناپه» کیانوش عیاری دو فیلم دیگری هستند که در همین سال‌های اخیر به لیست فیلم‌های که برای نمایش مشکل دارند،پیوسته است.حال با توجه به خبر اخیر مبنی بر تشکیل کمیته‌ی ویژه‌ی برای تعیین تکلیف فیلم‌های بدون پروانه نمایش و مشکل‌دار، حال باید منتظر ماند و دید که این کمیته مشکل کدام یک از این فیلم‌ها را حل می‌کند؟


منبع: بهارنیوز

امیر جلال‌الدین اعلم درگذشت

به گزارش ایسنا، امیر جلال‌الدین اعلم، پژوهشگر و مترجم روز گذشته در سن ۷۶ سالگی بر اثر بیماری در منزل خود درگذشت.خبر درگذشت وی به تایید روابط عمومی انتشارات «علمی فرهنگی» و یاسین نمکچیان (شاعر و روزنامه‌نگار) رسیده است.امیر جلال‌الدین اعلم (زاده ۱۳۲۰ هـ.ش تهران) تحصیلات ابتدایی‌اش را در دبستان مسعود سعد (واقع در خیابان ظهیرالاسلام، میان خیابان های شاه آباد و هدایت) و تحصیلات متوسطه‌اش را در دبیرستان ادیب (در کوچه اتابک، شاهچراغی امروز، واقع در میان خیابان فردوسی پایین و لاله زار) گذراند.

او سپس وارد دانشگاه شد و در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، در رشته ادبیات و زبان انگلیسی تحصیل کرد و مدرک لیسانس خود را از این دانشگاه گرفت.در سال ۱۳۴۸ وارد مؤسسه انتشاراتی فرانکلین شد و به سمت ویراستار در این انتشارات مشغول به کار شد و هفت سال بعد، یعنی در سال ۱۳۵۵ با همین عنوان به استخدام «سروش» که در واقع بخش انتشارات سازمان رادیو و تلویزیون ایران آن زمان بود، درآمد و تا سال ۱۳۷۵ در مقام ویراستار ارشد و مشاور فرهنگی این سازمان مشغول به کار بود و در سال ۱۳۷۵، بعد از ۲۰ سال کار مداوم در آنجا بازنشسته شد.نخستین کار جدی اعلم ترجمه نقدی درباره «فرانتس کافکا» داستان‌سرای چک بود که با نام «سنجش هنر و اندیشه فرانتس کافکا» در سال ۱۳۵۱ وارد بازار نشر شد و نام او را برای اولین بار به عنوان مترجمی جدی در عرصه ادبیات چک، مطرح کرد.

از برخی از ترجمه‌های او می‌توان به آثار ذیل اشاره کرد: «سنجش هنرو اندیشه فرانتس کافکا« والترزکل، «سنجش هنر و اندیشه فیودو و استانیسکی» ارنست سیمونز، «تهوع»ژان پل سارتر، «بیگانه» آلبرکامو، «محاکمه» فرانتس کافکا، «قصر» فرانتس کافکا، «تحلیلی نوین از آزادی« موریس کرفستون، «فیلسوفان انگلیسی از هابز تا هیوم» فردریک کاپلستون، «درآمدی به فلسفه» جان هرمن رندل و جاستوس بالکر، «جامعه باز ودشمنان آن» کارل ریموندپوپر، «تصحیح و تحشیه سیر حکمت در اروپا»، «فیلسوفان یونان و روم»، «فیلمنامه ماجرای نیمروز» تارانتینو.


منبع: بهارنیوز