واکنش مدیرعامل خانه موسیقی به نظر جوادلاریجانی درباره ربنای شجریان: از کدام جایگاه کارشناسی درباره ربنای استاد شجریان صحبت می‌کنید؟ استاد قرائت هستید یا کارشناس قرآن؟ پس اذان موذن زاده اردبیلی را هم پخش نکنید

به دنبال نامه محمدجواد لاریجانی درباره «خلاف موازین شرع بودن تلاوت ربنای شجریان»، مدیرعامل خانه موسیقی ضمن رد ادعای لاریجانی، پاسخ صریحی به گفته‌های وی داد.

حمیدرضا نوربخش در گفت‌وگو با «ایلنا» با اشاره به موضع‌گیری محمدجواد لاریجانی درباره ربنای محمدرضا شجریان گفت: ایشان تشکیکاتی کرده‌اند که به ظاهر بیشتر از زاویه علم قرائت بوده است که البته مشخص نیست ایشان اساسا چقدر با مسئله قرائت آشنایی دارند؛ این یک مسئله است. اما مسئله اصلی من این است که نامه‌ای توسط وزیر محترم ارشاد به رئیس سازمان صدا و سیما نوشته‌ شده؛ آقای دکتر محمدجواد لاریجانی ظاهرا مثل دیگر مواردی که از ایشان سراغ داشته‌ایم و تمایلشان برای پاسخگویی به مسایل مختلف، در این مورد هم ظاهرا جسارتشان از بقیه بیشتر بوده که پاسخ به این مسئله را شخصا برعهده گرفته‌اند.

این خواننده در ادامه افزود: سوال من این است که آقای دکتر جواد لاریجانی از کدام جایگاه کارشناسی درباره ربنای استاد شجریان صحبت می‌کند؟ ایشان استاد قرائت هستند؟ یا کارشناس قرآن؟ یا مفسر هستند؟

وی همچنین عنوان کرد: من به عنوان کسی که هم خواننده و هم قاری قرآن هستم و با قرائت آشنایی دارم، سخن می‌گویم. اول اینکه همه ما می‌دانیم استاد شجریان کسی است که در قرائت قرآن از طفولیت کار کرده‌اند و اصلا آدم ناآشنایی در این زمینه نبوده‌اند. استاد شجریان در جلسات قرآن بزرگ شده، پدرش نیز هم قاری قرآن بوده و هم برگزارکننده جلسات و کلاس‌های قرآنی بوده است.

نوربخش گفت: استاد شجریان از کودکی با صوت قرآن بزرگ شده و با قاریان بزرگ جهان و شیوه‌های قرائتشان آشنایی داشته و دارند. حتی خودشان در مسابقات بین‌المللی قرائت قرآن مقام آورده است. در این میان چطور کسی که در وادی کار قرآنی هیچ سابقه‌ای نداشته؛ به خودش اجازه می‌دهد اینگونه جسورانه و با اعتماد به نفس درباره مقوله‌ای که اطلاعاتی در موردش ندارد، سخن بگوید؟! ایشان فکر کرده‌اند وقتی واژگان خاصی را که صد در صد حرفه‌ای‌ست و به هیچ عنوان مخاطب عام آنها را نمی‌فهمد به کار ببرند، مطلب تمام می‌شود؛ اما در واقع اینگونه نیست.

مدیرعامل خانه موسیقی در ادامه افزود: یکی از بهترین قرائت‌ها و اجراها در زمینه مناجات‌خوانی همین اجرای ربنای استاد شجریان است. مناجات‌خوانی با تلاوت قرآن تفاوت دارد. استاد شجریان نوارهایی در زمینه قرائت قرآن دارد که سی‌دی‌هایش موجود است؛ آقای دکتر لاریجانی می‌توانند به این نوارها مراجعه کنند. استاد شجریان قرائتی دارند که بر شیوه مرحوم استاد مصطفی اسماعیل اجرا شده است. آن زمان وقتی قاریان بزرگ این قرائت را گوش داده‌اند؛ همه لب به تحسین گشوده‌اند. وقتی شما در مقام مناجات چیزی را می‌خوانید ممکن است مقداری از مولفه‌های قرائت قرآن فاصله بگیرید.

وی عنوان کرد: ربنای شجریان یکی از بهترین نمونه‌های مناجات‌خوانی است؛ ضمن اینکه استاد شجریان نیز در این زمینه ادعایی نداشته و این ربنا را به عنوان الگویی برای تمرین عده‌ای ضبط کرد که بعدها پخش شد و بسیار مورد اقبال مردم قرار گرفت و ملت ما سال‌های سال با آن زندگی کرده‌اند. امروز ربنا در گوش و ذهن همه مردم ما هست و هر وقت پخش می‌شود؛ مردم به یاد لحظات نورانی افطار ماه مبارک رمضان می‌افتند.

حمیدرضا نوربخش گفت: نکته آخر اینکه می‌خواهم به آقای دکتر محمدجواد لاریجانی بگویم با این قاعده‌ای که شما می‌گویید اذان مرحوم موذن‌زاده اردبیلی نیز از نظر قواعد قرائت قرآن مشکل دارد. ایشان لطف کنند به صدا و سیما بگویند دیگر اذان موذن‌زاده اردبیلی را پخش نکنند. به دلیل اینکه اگر بخواهم از نظر قواعد تجوید بررسی کنیم اذانی که مرحوم استاد موذن‌زاده اردبیلی گفته‌اند اذان فارسی محسوب می‌شود و از لحن فارسی در آن استفاده شده و تجویدش هم متفاوت است. حال آنکه این اذان حالی دارد که ما می‌بایست به دنبال روح حاکم بر آن باشیم. مردم هم روح حاکم بر آن اثر را دیدند و پذیرفتند. امروز اذان موذ‌ن‌زاده اردبیلی با روح و جان مردم ممزوج است. اگر شما از مردم ایران بپرسید کدام اذان را بیشتر دوست دارید حتما اکثریت‌شان می‌گویند اذان موذن‌زاده اردبیلی. این طبیعی‌ است چون کسی کار به لحن اثر ندارد و به قول شاعر “ما درون را بنگریم و حال را”.

این خواننده افزود: بسیاری از مردم کوچه و بازار هم اذان می‌گویند. اتفاقا در بسیاری مواقع، موذنان و مکبران مساجد همین مردم ساده کوچه و بازار هستند. همه مردم هم این ماجرا را پذیرفته‌اند و کسی به آنها نمی‌گوید آیا شما تجوید کار کرده‌اید یا نه؟! شما لحنت را برو درست کن؛ شما قرائت کار کن. همه مردم ما بسیاری از همین اذان‌ها یا مناجات‌ها را که تنها با جان و دل اجرا می‌شود با تمام وجود پذیرفته‌اند و کسی هم با آنها مشکل ندارد. بنابراین این دلایل اصلا موجه نیست و دوستان بهتر است دنبال دلیل دیگری برای پخش نکردن ربنا باشند.


منبع: عصرایران

واکنش مدیرعامل خانه موسیقی به نظر جوادلاریجانی درباره ربنای شجریان

به دنبال نامه محمدجواد لاریجانی درباره «خلاف موازین شرع بودن تلاوت ربنای شجریان»، مدیرعامل خانه موسیقی ضمن رد ادعای جواد لاریجانی، پاسخ صریحی به گفته‌های وی داد.

به گزارش ایسنا،‌ حمیدرضا نوربخش در گفت‌وگو با «ایلنا» با اشاره به موضع‌گیری محمدجواد لاریجانی درباره ربنای محمدرضا شجریان گفت: ایشان تشکیکاتی کرده‌اند که به ظاهر بیشتر از زاویه علم قرائت بوده است که البته مشخص نیست ایشان اساسا چقدر با مسئله قرائت آشنایی دارند؛ این یک مسئله است. اما مسئله اصلی من این است که نامه‌ای توسط وزیر محترم ارشاد به رئیس سازمان صدا و سیما نوشته‌ شده؛ آقای دکتر محمدجواد لاریجانی ظاهرا مثل دیگر مواردی که از ایشان سراغ داشته‌ایم و تمایلشان برای پاسخگویی به مسایل مختلف، در این مورد هم ظاهرا جسارتشان از بقیه بیشتر بوده که پاسخ به این مسئله را شخصا برعهده گرفته‌اند.

این خواننده در ادامه افزود: سوال من این است که آقای دکتر لاریجانی از کدام جایگاه کارشناسی درباره ربنای استاد شجریان صحبت می‌کند؟ ایشان استاد قرائت هستند؟ یا کارشناس قرآن؟ یا مفسر هستند؟

وی همچنین عنوان کرد: من به عنوان کسی که هم خواننده و هم قاری قرآن هستم و با قرائت آشنایی دارم، سخن می‌گویم. اول اینکه همه ما می‌دانیم استاد شجریان کسی است که در قرائت قرآن از طفولیت کار کرده‌اند و اصلا آدم ناآشنایی در این زمینه نبوده‌اند. استاد شجریان در جلسات قرآن بزرگ شده، پدرش نیز هم قاری قرآن بوده و هم برگزارکننده جلسات و کلاس‌های قرآنی بوده است.

نوربخش گفت: استاد شجریان از کودکی با صوت قرآن بزرگ شده و با قاریان بزرگ جهان و شیوه‌های قرائتشان آشنایی داشته و دارند. حتی خودشان در مسابقات بین‌المللی قرائت قرآن مقام آورده است. در این میان چطور کسی که در وادی کار قرآنی هیچ سابقه‌ای نداشته؛ به خودش اجازه می‌دهد اینگونه جسورانه و با اعتماد به نفس درباره مقوله‌ای که اطلاعاتی در موردش ندارد، سخن بگوید؟! ایشان فکر کرده‌اند وقتی واژگان خاصی را که صد در صد حرفه‌ای‌ست و به هیچ عنوان مخاطب عام آنها را نمی‌فهمد به کار ببرند، مطلب تمام می‌شود؛ اما در واقع اینگونه نیست.

مدیرعامل خانه موسیقی در ادامه افزود: یکی از بهترین قرائت‌ها و اجراها در زمینه مناجات‌خوانی همین اجرای ربنای استاد شجریان است. مناجات‌خوانی با تلاوت قرآن تفاوت دارد. استاد شجریان نوارهایی در زمینه قرائت قرآن دارد که سی‌دی‌هایش موجود است؛ آقای دکتر لاریجانی می‌توانند به این نوارها مراجعه کنند. استاد شجریان قرائتی دارند که بر شیوه مرحوم استاد مصطفی اسماعیل اجرا شده است. آن زمان وقتی قاریان بزرگ این قرائت را گوش داده‌اند؛ همه لب به تحسین گشوده‌اند. وقتی شما در مقام مناجات چیزی را می‌خوانید ممکن است مقداری از مولفه‌های قرائت قرآن فاصله بگیرید.

وی عنوان کرد: ربنای شجریان یکی از بهترین نمونه‌های مناجات‌خوانی است؛ ضمن اینکه استاد شجریان نیز در این زمینه ادعایی نداشته و این ربنا را به عنوان الگویی برای تمرین عده‌ای ضبط کرد که بعدها پخش شد و بسیار مورد اقبال مردم قرار گرفت و ملت ما سال‌های سال با آن زندگی کرده‌اند. امروز ربنا در گوش و ذهن همه مردم ما هست و هر وقت پخش می‌شود؛ مردم به یاد لحظات نورانی افطار ماه مبارک رمضان می‌افتند.

حمیدرضا نوربخش گفت: نکته آخر اینکه می‌خواهم به آقای دکتر محمدجواد لاریجانی بگویم با این قاعده‌ای که شما می‌گویید اذان مرحوم موذن‌زاده اردبیلی نیز از نظر قواعد قرائت قرآن مشکل دارد. ایشان لطف کنند به صدا و سیما بگویند دیگر اذان موذن‌زاده اردبیلی را پخش نکنند. به دلیل اینکه اگر بخواهم از نظر قواعد تجوید بررسی کنیم اذانی که مرحوم استاد موذن‌زاده اردبیلی گفته‌اند اذان فارسی محسوب می‌شود و از لحن فارسی در آن استفاده شده و تجویدش هم متفاوت است. حال آنکه این اذان حالی دارد که ما می‌بایست به دنبال روح حاکم بر آن باشیم. مردم هم روح حاکم بر آن اثر را دیدند و پذیرفتند. امروز اذان موذ‌ن‌زاده اردبیلی با روح و جان مردم ممزوج است. اگر شما از مردم ایران بپرسید کدام اذان را بیشتر دوست دارید حتما اکثریت‌شان می‌گویند اذان موذن‌زاده اردبیلی. این طبیعی‌ است چون کسی کار به لحن اثر ندارد و به قول شاعر “ما درون را بنگریم و حال را”.

این خواننده افزود: بسیاری از مردم کوچه و بازار هم اذان می‌گویند. اتفاقا در بسیاری مواقع، موذنان و مکبران مساجد همین مردم ساده کوچه و بازار هستند. همه مردم هم این ماجرا را پذیرفته‌اند و کسی به آنها نمی‌گوید آیا شما تجوید کار کرده‌اید یا نه؟! شما لحنت را برو درست کن؛ شما قرائت کار کن. همه مردم ما بسیاری از همین اذان‌ها یا مناجات‌ها را که تنها با جان و دل اجرا می‌شود با تمام وجود پذیرفته‌اند و کسی هم با آنها مشکل ندارد. بنابراین این دلایل اصلا موجه نیست و دوستان بهتر است دنبال دلیل دیگری برای پخش نکردن ربنا باشند.


منبع: عصرایران

پشنگ کامکار: به هر چیزی تن نداده‌ام

– سما بابایی: تولستوی (نویسنده معروف روس) می‌گوید: «هنر یک فعالیت انسانی و عبارت است از اینکه فردی آگاهانه و به یاری علائم مشخصه ظاهری، احساساتی را که خود تجربه کرده، به دیگران انتقال دهد؛ به‌طوری که این احساسات به آنان سرایت کند و از همان مراحل حسی‌ای که او گذر کرده، بگذرند.»

اگر تعریف «تولستوی» ‌را مد نظر قرار دهیم، شما چند موسیقی‌دان را می‌شناسید که طی دهه‌های متوالی توانسته‌اند با هر اثرشان، هم احساسات ما را درگیر کنند و هم حس تشخیص زیبایی‌‌شناسی‌مان را ارضا؟ تعدادشان خیلی زیاد نیست. این روزها با رفتن تعدادی از بزرگان، این رقم کمتر هم شده است؛ اما «پشنگ کامکار» بدون‌شک یکی از این نام‌ها است. تعداد کسانی که به اندازه این نوازنده چیره‌دست سنتور کنسرت داده، آلبوم منتشر کرده، کتاب نوشته و وقت‌شان را به تدریس گذرانده باشند، از تعداد انگشتان یک دست هم کمتر است.

با همه اینها «پشنگ کامکار»، با روحیات خاص خودش کار می‌کند. او از آن دست آدم‌هایی است که موسیقی را برای خود موسیقی خواسته است. چه آن زمان که در کانون چاووش به همراه تعدادی دیگر از بزرگان موسیقی می‌‌نواخت، چه بعدها که به خاطر مهاجرت اعضای گروه «شیدا»، خودش سرپرستی گروه را به عهده گرفت و دو آلبوم منتشر کرد و چه زمانی که حتی با گروه خانوادگی‌اش (کامکارها) می‌نوازد. او موسیقی کار نمی‌کند که ستاره شود. اهل هیاهو و جنجال نیست. در همه این سال‌ها نوشته و نوشته و نوشته، شاگرد تربیت کرده، آهنگ ساخته؛ اما به شکل و شیوه خودش آنها را عرضه کرده است.

پشنگ کامکار: به هر چیزی تن نداده‌ام

برای همین هم هست که نامش کمتر از دیگر نوازندگان سنتور در این سال‌ها شنیده شده است. کمتر شنیده شده، نه به خاطر اینکه تأثیرگذاری‌اش کمتر بوده، نه به خاطر اینکه کارهایش از قدرت و قوت کافی برخوردار نبوده، بلکه برای اینکه روحیات خودش این‌طور بوده است. به جنجال‌های دنیای موسیقی که نگاه می‌کنیم، به این‌همه حرف و حدیث و دعوا، فکر می‌کنیم ای کاش تفکر و اعتقادات او مسری شود. به جای این‌همه جنجال و حاشیه که مثل ویروس در حال پخش شدن است.
 
  به عنوان اولین سؤال، لطفاً درباره کنسرتی که پیش رو دارید، توضیح دهید و اینکه چرا «بارانه» برای این اجرا در نظر گرفته شد؟

«بارانه» در سال ۶۸ منتشر شد. این اثر در موسیقی سنتی و سنتورنوازی، فرم جدیدی بود و کسی تا قبل از آن، به این شکل تک‌نوازی سنتور انجام نداده بود. «بارانه» در زمان انتشار، بسیار مورد استقبال قرار گرفت. حدود یک ماه پیش، آقای «تهمورس پورناظری» پیشنهاد اجرای این اثر را داد. من به ایشان گفتم که حالا شاکله ذهنی من متفاوت از آن دوره است و پخته‌تر؛ اما ایشان اعتقاد داشتند چون مردم از این نوار خاطره دارند، همان اثر را اجرا کنیم. البته اجرای قطعات «بارانه» بسیار مشکل است. زمانی که اثر منتشر شد، ‌من جوان‌تر بودم و حالا که ۶۵ سال و چند ماه از عمرم می‌گذرد، اجرای آن دشوارتر است.

حتی اجرای این اثر برای جوانان هم مشکل است. علاوه بر آن، در حال حاضر در ایران یک کنسرت تک‌نوازی سنتور یا تار، نمی‌تواند مخاطب زیادی داشته باشد؛ مگر اینکه از بعضی چیزها مثلاً از حضور یک نوازنده نامدار هندی، یک گروه کر و… بهره بگیرید تا برای مردم عادی هم جالب باشد. من همیشه از اینکه در تمامی کنسرت‌ها، مخاطبان سؤال می‌کنند خواننده چه کسی است، متعجب می‌شوم. مخاطب برای تک‌نوازی اندک است و من امیدوارم از این کنسرت استقبال شود تا این فرهنگ جا بیفتد که ساز تنها هم می‌تواند مخاطب خاص خودش را جذب کند.
 
 البته به نظر می‌رسد در این سال‌ها تعداد مخاطبان موسیقی بی‌کلام بیشتر شده است. لااقل تعداد کنسرت‌های برگزار شده به این مسأله صحه می‌‌گذارد.

صددرصد؛ اما باز هم با کنسرت‌های پاپ یا کنسرت‌های باکلام قابل مقایسه نیست. اگر یک کنسرت با حضور یک خواننده برگزار شود، در عرض یک ساعت تمام بلیت‌ها به فروش می‌رسد؛‌ چون همه می‌خواهند بدانند خواننده چه می‌خواند. اما تصور کنید یک نوازنده عود بخواهد کنسرت بگذارد. طبیعتاً کار دشواری است.
 
 «بارانه» فرم جدیدی در موسیقی سنتی سنتور، به خصوص در زمینه مضراب‌نوازی ایجاد کرد. چطور به این فرم رسیدید؟

می‌خواستم از این ساز، صدایی در بیاورم که پیش از آن وجود نداشته و صدای جدیدی باشد. نه اینکه صدای ساز اساتید پیش از من خوب نباشد؛ اما من نیاز به فرم‌های جدیدتر را حس می‌کردم. معمولاً قبل از «بارانه» مضراب‌ها فرم سنتی داشت؛ مثلاً راست-چپ یا حداکثر دو راست و یک چپ بود. اما در این اثر، برای مثال ده مضراب پشت هم دست راست نواخته می‌شود یا ۶ مضراب دست چپ با سرعت‌ زیاد؛ اتفاقی که تا پیش از این رخ نداده بود. شما وقتی مضراب را به شکل راست و چپ می‌زنید، کار بسیار آسان می‌شود. مثل این است که با دو پا راحت می‌توان دوید اما اگر بگویند فقط با پای راست این کار را انجام بده، با مشکل مواجه خواهید شد. در «بارانه» اتفاقی که رخ داده را می‌توان به این شکل تعبیر کرد و به همین خاطر است که نواختن آن دشوار است.
 
 این اقدام در آن زمان با مخالفتی روبه‌رو نشد؟

آن اوایل که کسی به این شیوه ننواخته بود، خیلی از موزیسین‌ها می‌گفتند این چه سبکی است و در مقابل آن جبهه می‌گرفتند. مثلاً می‌گفتند این دوبل نت برای چه هست؟ مضراب سنتور باید راست-چپ راست-چپ باشد.

پشنگ کامکار: به هر چیزی تن نداده‌ام

 
 شما در دانشکده هنرهای زیبا و کانون چاووش زیر نظر اساتیدی فعالیت کرده‌اید که همه‌شان به ردیف اعتقاد بسیاری داشتند. حال این ابداعاتی که در این سال‌ها روی ردیف انجام دادید، تا چه اندازه منطبق بر ردیف است؟ اصلاً چنین محدودیتی برای خود قائل هستید؟

من همواره در سال‌های فعالیت هنری‌ام، به اقتضا از «ردیف» بهره گرفته‌ام. برای مثال، هفته گذشته به یاد یکی از دوستان گروه «شیدا»، تک‌نوازی‌ای مبتنی بر ردیف نواختم. می‌شود گفت شیوه نوازندگی من همواره سنتی بوده است؛ اما چیزی که خودم نام آن را «موسیقی سنتی امروزی» می‌گذارم، یعنی در عین بهره‌مندی از موسیقی ردیف از دوبل‌نت‌ها و فورته پیانوها استفاده می‌کنم که در موسیقی سنتی مرسوم نیست.

 «افشاری» را چه‌طور می‌شود با دوبل‌نت و فورته‌پیانو نواخت؟

دقیقاً به همان شکل افشاری اما با یک حالت امروزی. ببینید، این روزها درک افشاری و ابوعطا با همان فرم سنتی‌ مطلق برای جوانان بسیار دشوار است؛ اما من با همین فورته پیانو و دوبل زدن‌ها و سکوت‌های به‌موقع، آن را امروزی می‌کنم تا نسل جدید هم بتواند از آن لذت ببرد. البته به‌هرحال «افشاری» مختصات خودش را دارد. برای مثال، نمی‌توان از «ربع پرده» استفاده نکرد؛ چون در این صورت، نتیجه کار، دیگر افشاری نیست.
 
 شما از یک مرز باریک صحبت می‌کنید. این امروزی نواختن بدون افتادن به ورطه پاپیولار شدن، چگونه می‌تواند رخ دهد؟

آخر اصلاً موسیقی سنتی نمی‌تواند پاپیولار شود. موسیقی سنتی مثل شعر سعدی و حافظ است. جمله‌بندی و معنای خاصی دارد که همه نمی‌توانند از آن بهره بگیرند؛ آن‌طور که از یک ترانه فولک محلی یا موسیقی پاپ بهره می‌برند.
 
 آقای کامکار! به نظر می‌رسد شما در انجام فعالیت‌های فردی‌تان به نسبت هم‌نسلان‌تان کم‌کارتر هستید. چرا؟

فعالیت‌های من بیشتر در حوزه آموزش بوده و در این میان، کتاب‌های بسیاری نوشته‌ام؛ از جمله ردیف میرزا عبدالله برای سنتور. اثری چون «شیوه سنتورنوازی» نتیجه تجربه ده پانزده سال تدریس بود. تا پیش از این اثر، ناگزیر بودم با مداد، قطعه‌ها را برای شاگردان بنویسم که کار بسیار دشواری بود و بر همان اساس، فکر کردم یک کتاب از دوران مبتدی تا پیشرفته بنویسم. حتی کودکان را هم مد نظر داشتم و قطعاتی چون «توپ سفید»، «برف‌بازی» و… را هم در آن آوردم.
 
 تا پیش از این اثر، کار استاد پایور بیشتر تدریس می‌شد.

بله، من خودم مدتی از روی کتاب ایشان تدریس می‌کردم؛ اما احساس می‌کردم آهنگ‌هایی که آن‌جا هست، بسیار قدیمی است‌. برای مثال، قطعه «جانا هزاران آفرین» برای سال‌های بسیار دور بود و نسل امروز نمی‌توانست با آن ارتباط برقرار کند. اما من قطعه‌ای مثل «نازنین مریم» را گذاشتم که برای نسل جوان قابل درک است.
 
 انتخاب قطعات به چه شکل انجام شده است؟

این کتاب سیستماتیک است و قدم به قدم جلو می‌رود. شما ابتدا با آهنگ‌هایی جلو می‌روید که با گوش آشنا هستند و از آنها لذت می‌برید. به‌هرحال شاید اگر من از این اثر صحبت کنم، حمل بر خودستایی شود؛ اما به نظرم یک اثر موفق در زمینه سنتور بوده است.
 
 با همه اینها، به نظر می‌رسد که شما چندان شیوه خودتان را معرفی یا تبلیغ نکرده‌اید؛ آن‌طور که شیوه‌های دیگر سنتورنوازی معرفی شده‌اند.

نوازنده‌های بسیاری هستند که با سبک و شیوه من کار می‌کنند؛ اما شاید خودم بتوانم دلایل مختلفی برای آن داشته باشم. مثلاً اینکه خیلی اهل پروپاگاندا نیستم، با خواننده کار نکرده و به هر چیزی تن نداده‌ام. خیلی‌ها خودشان را با رسانه گره زدند، من اصلاً حوصله این کارها را ندارم و همیشه برعکس عمل کرده‌ام. شما در کشورهای جهان سوم کافی است برای خودتان باندی داشته باشید.‌ آن‌وقت قضیه کاملاً متفاوت می‌شود. این یک واقعیت است؛ اما من تلاش کرده‌ام با کارها، کتاب‌ها و کنسرت‌ها و شاگردانی که تربیت کرده‌ام، کار خودم را انجام دهم. وقتی کتاب «شیوه سنتورنوازی» به چاپ شصتم رسیده و با وجود چاپ‌های غیرقانونی، سالی سه چهار بار تجدید چاپ می‌شود. یعنی مکتب من شاگردان زیادی تربیت کرده است. از هیچ شیوه‌‌ای از اساتید قدیم (از حبیب سماعی تا الان) به این اندازه استقبال نشده است. این برای من بسیار ارزش دارد. ممکن است کسی از برگزاری کنسرت لذت ببرد یا کسی از انتشار آلبوم و یکی مثل من از تدریس و پرورش شاگردان.
 
 نسل پیش از شما هم در تدریس فعالیت بسیار زیادی داشتند.

آنها تدریس‌شان شفاهی و سینه به سینه بود.

پشنگ کامکار: به هر چیزی تن نداده‌ام

 
 بله اما نسل باشکوهی را آموزش دادند. در حالی که آهنگسازان نسل شما به مقوله آموزش بی‌توجه بودند. چه‌طور است که نوازنده‌ای که در آزمون باربد اول می‌شود، خودش گروه تشکیل می‌دهد، با بزرگ‌ترین نوازندگان و خوانندگان روی صحنه می‌رود، تصمیم می‌گیرد که فعالیت بیشتر خود را روی تدریس متمرکز کند؟

پدرم به تدریس بسیار علاقه داشت و معلم بسیار خوبی بود. نمونه‌اش فرزندانی که همه شاگردان خودش بودند. در ایران نظیر ارسلان، اردشیر و… کم است.‌ حالا هر کس کمانچه می‌زند، شاگرد اردشیر بوده است. من از دوازده سالگی به پیروی از پدرم تدریس کردم؛ چون به این کار علاقه داشتم. خیلی جاها -مخصوصاً برای شهرستانی‌ها- مسترکلاس گذاشتم. آنها سؤالاتی درباره ردیف و تکنیک ساز و غیره دارند که باید به آنها پایخ داد. آن زمان که من کودک بودم، اگر استاد پایور به سنندج می‌آمد، بی‌نهایت خوشحال می‌شدم؛ حتی اگر چیزی به ما یاد نمی‌داد. او که می‌آمد، انگیزه ما برای ساز زدن بیشتر می‌شد. رفتن به شهرستان‌ها به تنهایی اتفاق بزرگی است. با همه اینها من فقط هم مشغول تدریس نیستم.

من پانزدهم بهمن در سالنی در پاریس از طرف یونسکو تک‌نوازی داشتم و علاوه بر اجرا همراه با گروه کامکارها، کنسرت‌های گاه‌به‌گاه خودم را هم برگزار می‌کنم. ضمن اینکه در عمر هنری‌ام آلبوم‌های بسیاری منتشر کرده‌ام. اولین نوازنده سنتوری که بعد از انقلاب با استاد شجریان به اجرای برنامه پرداخت، من بودم. پیش از آن، با اساتیدی چون صارمی و ورزنده کار کرده بودند؛ اما من در «به یاد عارف» هم تک‌نوازی کردم و هم جواب آواز ایشان را در چهارمضراب دادم. در «چاووش ۶» هم همین‌طور. جز «بارانه» یک آلبوم با نام «راست‌پنجگاه و ماهور» هم منتشر کرده‌ام.
 
 که اولین آلبوم تک‌نوازی بود که مجوز رسمی گرفت.

بله، آن زمان مجوز نمی‌دادند و من مجبور شدم یک طرف نوار را آموزشی پر کنم. مثلاً می‌گفتم گوشه شهناز و با سنتور می‌‌نواختم و به این ترتیب، مجوز گرفت. بعد از آن، یک آلبوم سه‌نوازی با حضور من، ارژنگ و جمشید عندلیبی منتشر کردیم که یک روی آن نوار تک‌نوازی من بود. در «به یاد صبا» من، اردشیر و ارژنگ نواختیم. من بی‌کار ننشسته‌ام. منتها شاید بشود گفت کم‌لطفی مطبوعات بوده که همیشه از یک عده خاصی نام می‌برند و از دوستان خودشان می‌نویسند.

من سال گذشته آلبوم «شورم را» را در دستگاه‌‌های مختلف منتشر کردم که هیچ رسانه‌ای به آن توجه نکرد؛ در حالی که اگر کس دیگری اثری به مراتب کمتر از آن را منتشر می‌کرد، بارها درباره آن صحبت می‌شد. وقتی آقایان لطفی و علیزاده به خارج از ایران رفتند و گروه «شیدا» تعطیل شد، من گروه را جمع کردم و به عنوان سرپرست، دو اثر «گلگشت» با صدای صدیق تعریف و «فراق» -که هر دو نوارهای موفق و پرفروشی بودند- را منتشر کردم. اما همه تا «چاووش ۱۰» را مورد توجه قرار می‌دهند و کسی به چاووش ۱۱ و ۱۲ اشاره‌ای نمی‌کند! البته من هم احتیاجی به این ندارم. تاریخ قضاوت می‌‌کند. خیلی‌ها به من می‌گویند تو خیلی کم‌کاری. اما من می‌گویم کم‌کار نیستم؛ اتفاقاً شاید خیلی بیشتر از دیگران کتاب و سی‌دی و اثر نوشته‌ام؛ اما مردم نمی‌دانند. چون درباره آنها اطلاع‌رسانی نمی‌شود. مگر اینکه ۴۰ سال بگذرد و تاریخ درباره تمام این آثار قضاوت کند.
 
 اما بسیاری از هم‌نسلان شما مدام روی صحنه حضور دارند.

خب به نظر من، کار زیاد هم فایده‌ای ندارد. تمام آثار این افرادی که شما می‌گویید، زیباست؟ آهنگسازی مثل «بتهوون» ده برابر کارهایی که منتشر کرده، اثر دور ریخته است. اما در ایران مدام سعی می‌کنند کار بیشتر منتشر کنند. هرچند از میان آنها تنها چند تایشان قشنگ باشد. خواننده بزرگی مثل «قوامی» آهنگ‌های زیادی خوانده اما چند تا از آنها فراموش‌نشدنی است. یا «بنان» استاد و خواننده خیلی بزرگی است؛ اما کارهایی خوانده که از عظمت خواننده‌ای چون او کمتر است. البته نمی‌گویم آثار بدی هستند. چون اگر بد بودند، استاد آنها را نمی‌خواند. از سوی دیگر، خیلی از خواننده‌ها مثل «گل‌نراقی» یا «همدانیان» را می‌شناسیم که با یک کار در تاریخ مانده‌اند و هیچ زمانی فراموش نمی‌شوند. آنها با همین یک کار جاودانه شده‌اند و هیچ‌کس هم از آنها ایراد نمی‌گیرد که چرا دو کار نخواندی!

به نظر من باید گزیده‌ کار کرد؛ نه اینکه سالی چهار آلبوم بیرون بدهی. این توصیه من به آهنگسازان دیگر هم هست. درست است که عمر انسان کوتاه است، اما کیفیت را نباید فدای هیچ‌چیز کرد. ممکن است هنرپیشه‌ای هر هفته بر پرده سینما حضور داشته باشد؛ اما آیا تمام فیلم‌هایش خوب است؟ من متأسفم که تعدادی از خواننده‌ها سالی ده‌ها کنسرت می‌‌گذارند و مردم هم بلیت می‌خرند و راضی هم هستند.‌ چون مقصر مردم نیستند، خود هنرمند است که باید این محدودیت را برای خودش قائل شود که بدون کار جدید روی صحنه نرود. با همه اینها تصمیم گرفته‌ام بیشتر اجرای تک‌نوازی داشته باشم؛ چون احساس می‌کنم از لحاظ فکری به پختگی لازم رسیده‌ام. ببینید موسیقی ایرانی یک پختگی خاص می‌خواهد. شما باید سال‌ها ساز زده و تجربه نوازندگی داشته باشید تا به این پختگی برسید.
 
 البته به نظر می‌رسد حضورتان در گروه کامکارها -که یکی از برجسته‌ترین و پرمخاطب‌ترین گروه‌های موسیقی سنتی ایران است- هم به نوعی نیاز شما به ارتباط با مخاطب را اقناع می‌کرده و به همین خاطر در فعالیت‌های فردی کم‌کارتر بوده‌اید.

«کامکارها» یک گروه منسجم و شناخته شده است که تمام نوازنده‌ها در آن از تکنیک بالایی برخوردار هستند. اما این گروه بر پایه «گروه‌نوازی» شکل گرفته و نوع قطعات در آن به صورتی بوده که احتیاجی به تک‌نوازی نداشته است. من دلم می‌خواهد یک ساعت ساز بزنم و این کنسرت را خسته‌کننده می‌کنند. ضمن آنکه سولوها باید با قطعات هم‌خوانی داشته باشد. وقتی قطعات باکلام به صورت کنترپوانتیک یا هارمونیک ساخته می‌شود، دیگر نمی‌توان به فرم سنتی تک‌نوازی کرد. تک‌نوازی من لااقل باید ۲۰ تا ۳۰ دقیقه باشد. به همین خاطر است که می‌گویم تصمیم گرفته‌ام خودم هم فعالیت‌هایی را به صورت مستقل انجام دهم.

پشنگ کامکار: به هر چیزی تن نداده‌ام

 
 نوازندگی معمولاً سن‌ خاصی دارد و خیلی از نوازندگان -حتی بسیاری از بزرگان- بعد از مدتی قدرت پنجه خود را از دست می‌دهند. چه‌طور این اتفاق برای شما رخ نداده است؟

این کار سختی است. اتفاقاً امروز یکی از شاگردانم از من سؤال می‌کرد شما وقتی می‌خواهید کنسرت برگزار کنید، تمرین‌تان همین تمرینات سر کلاس است؟ گفتم نه! من هم همچنان در این سن، مثل یک شاگرد روزی دو یا سه ساعت تمرین می‌کنم. اگر تمرین نکنم، نمی‌توانم. شما اگر بخواهی روی فرم باشی، باید غیر از تدریس، در خانه هم تمرین داشته باشی. ضمن آنکه اجرای این قطعات در این سن جرأت می‌خواهد. شاید نواختن چند جمله سنتی که نیاز به تکنیک آن‌چنانی ندارد، تمرین کمتری بخواهد؛ اما اجرای آلبومی مثل «بارانه» نیاز به تمرین بسیار زیادی دارد.
 
 با وجود اینکه در پرونده کاری شما فعالیت با خوانندگان بزرگی چون شجریان و ناظری هست، چرا اصولاً به انجام کارهای باکلام تمایل کمتری داشته‌اید؟

بر ای اینکه فعالیت در حوزه موسیقی بی‌کلام دردسر کمتری دارد. هماهنگی با خواننده و تمرینات و مسائلی از این دست، خودش یک پروسه طولانی است. در حالی که وقتی شما تنها ساز می‌زنی و سی‌دی‌اش را منتشر می‌کنی، هیچ‌کس مدعی نمی‌شود که باید دستمزد بیشتری به او بدهی! در همه‌جای دنیا این‌طور است که خواننده توقع دارد ۵ برابر شمای آهنگساز دستمزد بگیرد. توجیه‌اش هم این است که مردم خواننده را می‌شناسند و نوازنده را نه. در صورتی که فکر من این نیست. به نظر من، اگر خواننده‌‌ای تنها روی صحنه برود و بخواند، هیچ موفق نخواهد شد.

اما اگر این خواننده با یک ساز یا یک گروه روی صحنه برود، آن موقع است که کار طرفدار پیدا می‌کند و شنونده‌هایش زیاد می‌شوند. ضمن آنکه خواننده‌ای که جنس صدای خوبی دارد، می‌تواند با ۶ ماه تمرین بخواند؛ اما شما به عنوان یک نوازنده، باید چهل سال زحمت بکشی تا مردم از مضراب‌هایت لذت ببرند.
 
 این ذهنیت را در گروه کامکارها هم می‌توان مشاهده کرد.

ما برای خواننده اهمیتی بیشتر از سایر نوازنده‌ها قائل نمی‌شویم و اگر کنسرتی می‌دهیم، آن را به صورت مساوی تقسیم می‌کنیم. اگر خواننده‌های دیگر این مسأله را قبول دارند، با آنها کار می‌کنیم.
 
 آقای کامکار! با توجه به حضور شما در کانون «چاووش»، می‌خواهم همان سؤال تکراری را بپرسم که چرا دیگر آن گروه‌های منسجم هنری شکل نگرفت؟

من خودم ۲۴ ساله بودم که در این گروه می‌نواختم و حداکثر سن نوازنده‌ها سی سال بود. همه جوان بودند و هیچ‌کدام از ما به خاطر مادیات کار نمی‌‌کردیم. ‌اصلاً نیازی نداشتیم. ساعت‌ها و ساعت‌ها -از ۸ صبح تا ۴ بعدازظهر- تمرین و به اینکه با هم و در آن شرایط کار می‌کنیم، افتخار می‌کردیم. حالا اما تمام آن جوان‌ها صاحب زن و بچه شده‌اند، استاد و در این کار پخته شده‌اند. آقای لطفی بعد از اینکه از امریکا به ایران آمدند، دوباره بچه‌ها را صدا کردند و گفتند گروه «شیدا» را تشکیل دهیم. اما با همان نگاه سی‌سال قبل با بچه‌‌ها صحبت می‌کرد و می‌گفت حق ندارید جای دیگری بنوازید. من آن‌زمان برای خودم نوازنده‌ای ۶۰ ساله و صاحب‌سبک بودم. چه‌طور می‌توانستم مثل قبل باشم و اجازه دهم کسی به من امر و نهی کند؟! در عمل نمی‌شد.
 
 در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟

من الان روی سی‌دی جدید دیگری (بداهه‌نوازی در دستگاه چهارگاه) کار می‌کنم که پسرم «سیاوش» آن را ضبط کرده و قرار است آن را تکمیل و منتشر کنم.


منبع: برترینها

چوب حراج به جت خصوصی یک هنرمند

به گزارش ایسنا به نقل از «سی‌بی‌اس»، این هواپیمای جت ساخت ۱۹۶۲ میلادی است و داخل آن به درخواست «پریسلی» و پدرش با چوب و مخمل قرمز طراحی شده بود.این جت خصوصی بیش از ۳۵ سال در اختیار یک مجموعه‌دار بوده و وی هرگز از این هواپیما دراین مدت استفاده نکرد و حتی موتور آن نیز از بدنه هواپیما جدا شده است.با این وجود این مجموعه‌دار قصد داشت تا این جت را به قیمت ۳.۵ میلیون دلار بفروشد اما در نهایت توانست آن را در حراجی نیویورک به قیمت ۴۵۰ هزار دلار بفروش برساند.«الویس آرون پریسلی» (۱۹۷۷-۱۹۳۵) خواننده و هنرپیشه‌ آمریکایی و یکی از موفق‌ترین شخصیت‌ها در هنر معاصر و موسیقی آمریکای قرن بیستم بود.

 

مرگ او در سن ۴۲ سالگی به محبوبیتش بین هوادارانش افزود؛ او در دوران شکوفا شدن سبک «راک اند رول» بویژه در نیمه‌ دوم دهه ۱۹۵۰ بر آن حکمرانی می‌کرد، چنان که به «سلطان راک اند رول» مشهور شد.«پریسلی» از سال ۱۹۵۶ به بعد، با اجرای ۴۵ ترانه که از هر کدام از آن‌ها بیش از یک میلیون نسخه به فروش رفت و همچنین بازی در ۳۳ فیلم سینمایی و حضور در برنامه‌های تلویزیونی و کنسرت‌ها،‌ موفقیت‌ اقتصادی رکوردشکنی را کسب کرد.

 



 



 


منبع: بهارنیوز

هیچ فیلمی از توقیف خارج نشده‌ است!

به گزارش ایلنا، حبیب ایل‌بیگی در گفت‌وگو با ما، با اشاره به آخرین وضعیت کمیته‌ای که برای رسیدگی به فیلم‌های مشکل‌دار و توقیفی در سازمان سینمایی شکل گرفته است، گفت: ما در این کمیته فیلم‌ها را بررسی می‌کنیم و درباره آن‌ها گفت‌وگو می‌کنیم، اما این فیلم‌ها هرکدام دارای مسائل و مشکلاتی مختص به خود است و باید اصلاحاتی انجام بدهند و مسئله هر فیلم با فیلم دیگر تفاوت دارد.وی با اشاره به اینکه در جلسات دو گروه از فیلم‌ها در اولویت بررسی هستند، گفت: برخی از فیلم‌ها قبلاً توانسته بودند پروانه نمایش بگیرند، اما فرصت نمایش نداشتند یا به هر دلیلی امکان نمایش پیدا نکردند. برخی فیلم‌های دیگر نیز با مجوز ارشاد ساخته شده بودند، اما نتوانسته بودند پروانه نمایش لازم را کسب کنند. ما در جلسات کمیته این دو گروه را ابتدا بررسی می‌کنیم و طبیعی است که اولویت ما فیلم‌هایی است که در یکی دو سال گذشته دچار مشکل شده‌اند. البته به مرور به فیلم‌های متأخر نیز می‌رسیم.

ایل‌بیگی ادامه داد: گروهی از فیلم‌ها هستند که بدون پروانه ساخت و بدون مجوز وزارت ارشاد ساخته شده‌اند. از آنجا که براساس قانون؛ وزارت ارشاد در قبال این فیلم‌ها تعهد و مسئولیتی ندارد، بررسی وضعیت امکان نمایش آن‌ها در اولویت نیست.وی در پاسخ به این سوال که گفته می‌شود مشکلات فیلم‌هایی همچون خانه پدری، کاناپه، رستاخیز، عصبانی نیستم، خانه دختر، ارادتمند نازنین بهاره تینا و آشغال‌های دوست‌داشتنی در این کمیته بررسی و حل شده است، گفت: تاکنون چند جلسه برای حل مشکل فیلم‌هایی که جزو دو گروه اول هستند، برگزار شده و بحث‌های بسیاری درباره این فیلم‌ها صورت گرفته، اما تصمیم نهایی درباره هیچ فیلمی گرفته نشده و هیچ فیلمی از توقیف خارج نشده است.


منبع: بهارنیوز

هفتادمین جشنواره فیلم کن/تصاویر

گروه فرهنگی:هفتادمین جشنواره فیلم کن به روز پایانی رسید، دوره ای که تحت شدیدترین تدابیر امنیتی برگزار و وارد هفتمین دهه از حیاتش شد. این جشنواره که اولین‌بار در سال ۱۹۳۹ برگزار شده است، مهمترین رویداد سینمایی و به نوعی مهمترین رویداد هنری جهان محسوب می‌شود و هرساله در ایام برگزاری آن، نامداران سینمای جهان در این شهر ساحلی جنوب فرانسه حضور پیدا می‌کنند و برای کسب نخل طلا که برگرفته از سمبل شهر کن است، با هم به رقابت می‌پردازند.اهمیت این جشنواره باعث می شود خبرنگاران، عکاسان و نمایندگان رسانه‌های گروهی هم حضور چشمگیری داشته باشند و به تعبیری بعد از مسابقات المپیک، بیشترین تعداد تجمع خبرنگاران را شامل می‌شود (حدود ۵ هزار نفر) با این تفاوت که المپیک هرچهار سال برگزار می‌شود، اما این جشنواره سالانه است.
 

هرچند فیلمسازان صاحب نامی چون میشائیل هانکه، سوفیا کاپولاو رومن پولانسکی حضور داشتند اما کارشناسان از نظر سطح آثار نمره قابل قبولی به این دوره نمی دهند. برای کشورمان هم در عدم حضور فیلمی در بخش اصلی، مهمترین اتفاق این دوره افتتاح جشنواره توسط اصغر فرهادی و نمایش آخرین ساخته عباس کیارستمی به مناسبت هفتاد سالگی کن بود. ضمن اینکه فیلم «لرد» ساخته محمد رسول اف هم موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم بخش نوعی نگاه شد.

 



































منبع: بهارنیوز

روای ابتهاج از "ربنا"ی استادشجریان

گروه فرهنگی: هوشنگ ابتهاج ( سایه ) درباره “ربّنا”ی استاد شجریان چنین گفته است…
ماه رمضان است و دم افطار. تلویزیون “ربنا”ی استاد شجریان را پخش می‌کند. سایه از همان ربنای اول منقلب می‌شود. به خود می‌پیجد… اشک از چشمش می‌جوشد. بی‌تاب شده است. …
آرامتر که می شود با چشم و چهره‌ای سرخ و صدایی که هنوز هیجان دل بی‌قرارش را بازتاب می‌دهد، می‌گوید:‌
ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﯾﻪ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﻧﯽ ﺩﺳﺘﺖ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﻭ ﺑﺒﺮﯼ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﻋﺮﺑﯽ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺑﮕﯽ، ﺍﮔﻪ ﻣﯽ‌ﺗﻮﻧﯿﻦ ﻣﺜﻞﺍﯾﻦ ﺑﺨﻮﻧﯿﻦ … ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﻧﻈﯿﺮ ﻧﺪﺍﺭﻩ!
ﺷﺎﻫﮑﺎﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺠﺮﯾﺎﻧﻪ. ﻫﯿﭻ‌ﮐﺲ ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﻧﻪ ﺍﯾﻦ‌ﻃﻮﺭ ﺑﺨﻮﻧﻪ، ﻫﯿﭻ‌ﮐﺲ. ﺣﺘﺎ ﺧﻮﺩ ﺷﺠﺮﯾﺎﻥ!
ﺧﯿﻠﯽ ﮐﺎﺭ ﻋﺠﯿﺒﯿﻪ. ﺧﯿﻠﯽ ﻋﺠﯿﺒﻪ … ﺭﻓﺘﻪ ﺗﻮ ﺍﺳﺘﻮﺩﯾﻮ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ‌ﻫﺎ ﺑﮕﻪ ﺍﯾﻦ‌ﻃﻮﺭﯼ ﺑﺨﻮﻧﯿﻦ، ﺿﺒﻂ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻦ ﺭﺑﻨﺎ … ﺷﺠﺮﯾﺎﻥ ﻧﻮﺍﺭ ﺍﺻﻠﯽﺍﯾﻦ ﺭﺑﻨﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺍﻻﻥ ﻧﺪﺍﺭﻣﺶ. ﻣﻦ ﺍﻭﻝ ﻧﻤﯽ‌ﺩﻭﻧﺴﺘﻢ ﭼﯿﻪ، ﻭﻗﺘﯽ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﺣﯿﺮﺕ ﮐﺮﺩﻡ. ﻫﯿﭻ‌ﮐﺲ ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﻧﻪ ﺍﯾﻨﻮ ﺑﺨﻮﻧﻪ …
ﭼﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺣﯿﺮﺕ‌ﺁﻭﺭﯼ ﺩﺍﺭﻩ!
ﺍﺻﻠﻦ ﯾﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺯﻣﯿﻨﯽ ﻧﯿﺴﺖ.”ﺳﺮﺵﺭﺍ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﯽ‌ﺩﻫﺪ”
ﺷﺎﻫﮑﺎﺭﻩ، ﭼﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﻭ ﺍﻟﺘﻤﺎﺳﯽ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ” ﺭﺑﻨﺎ”ﻫﺴﺖ” ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ‌ﺍﻓﺘﺪ”!
ﻓﻘﻂ ﺻﺪﺍ ﻧﯿﺴﺖ، ﯾﮏ ﻧﻮﺍﺯﺷﯽ ﺗﻮﺵ ﻫﺴﺖ.
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﻣﻌﺎﺷﻘﻪ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻪ، ﻫﻤﻪ‌ﯼ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎﯼ ﺑﺸﺮﯼ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺻﺪﺍ ﻫﺴﺖ!
ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﺁﻗﺎﯼ ﺷﺠﺮﯾﺎﻥ ﺍﯾﻨﻮ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﺎﯾﻪ‌ﺍﯼ ﺧﻮﻧﺪﯼ؟ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﮐﺮﺩ … ﻭﺍﻗﻌﻦ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﺷﻮﺭﻩ، ﺍﻓﺸﺎﺭﯾﻪ، چیه!
ﺧﯿﻠﯽ ﻋﺠﯿﺒﻪ!
منبع: کتاب پیر پرنیان اندیش


منبع: بهارنیوز

«لِرد» بهترین فیلم "نوعی نگاه" کن شد

به گزارش ایسنا به نقل از ورایتی، «اوما ترومن» رئیس هیأت داوران بخش “نوعی نگاه” جشنواره کن، جایزه بهترین فیلم این بخش از جشنواره را به فیلم «لرد» ساخته محمد رسول‌اف اعطاء کرد.«لِرد» (به معنی ته نشست مایعات) عنوان ششمین فیلم سینمایی محمد رسول‌اف است که پس از چند سال دوری از تولیدات رسمی سینمای ایران، زمستان سال گذشته با دریافت پروانه ساخت در سکوت خبری، مقابل دوربین رفت.داستان فیلم درباره‌ی مردی به نام رضا است که برای اداره‌ی مزرعه‌ی خود، در زنجیره‌ی روابط فاسد محلی گرفتار شده است.رضا اخلاقی‌راد، سودابه بیضایی، نسیم ادبی، میثاق زارع،  زینب شعبانی، ژیلا شاهی، مهدی مهربان، مجید پتکی، باقر یکتا، سپهر عبادی، محمد پورحسن، امین نامدار و شهرام یحیایی بازیگران این فیلم هستند.در این بخش جایزه هیأت داوران به فیلم «دختر آوریل» به کارگردانی «مایکل فرانکو» رسید و «جزمن ترینکا» نیز برای بازی در فیلم «فورتوناتا» جایزه بهترین بازیگری بخش “نوعی نگاه” را به خود اختصاص داد.


منبع: بهارنیوز

وقتی مدیری وکیل ملت ایران می‌شود!

گروه فرهنگی_رسانه‌ها: روزنامه ایران نوشت: مهران مدیری جمعه شب در بخش پایانی «دورهمی» بار دیگر در قامت وکیل مردم ظاهر شد و انتقادهای فراوانی را به دولت وارد کرد. مطالبی درباره انتخابات رئیس جمهوری و وعده‌هایی که برای چهار سال پیش رو مطرح شده، محور صحبت‌های یکجانبه مدیری در این برنامه تلویزیونی بود. مهران مدیری در این برنامه گفت: چیزی که می‌گویم حرف مردم هست و من زبان مردم هستم. نمی‌دانم این‌ مطالب از تلویزیون پخش خواهد شد یا نه. مردم مطالبه دارند. هرکس رأی داده است می‌گوید به وعده‌ها عمل کنند.
 

او در ادامه گفت: طی چند سال گذشته یکسری کارهای درجه یک انجام شد ولی به خیلی از وعده‌ها هم عمل نشد. تو را به خدا در دوره جدید به وعده‌هایتان عمل کنید؛ نگذارید مردم امیدشان را از دست بدهند. این کارگردان و مجری دورهمی سپس اشاره کرد که این حرف‌ها را باید بزنیم تا اتفاق‌های خوب بیفتد.البته این نخستین بار نیست که مهران مدیری در تلویزیون، اتهام‌هایی را علیه دولت مطرح می‌کند. او پیش از این هم بارها مأموریت داشته تا به دولت و برنامه‌هایش حمله کند. زیر سؤال بردن برجام و مذاکرات هسته‌ای، انتقاد از دولت برای وضعیت اقتصادی مردم و… از جمله سوابق تهاجمی مدیری در این برنامه است. 

 

بعد از انتخابات اکثریت مردم با رأیشان نشان داده‌اند حامی کدام راه و پشتیبان کدام مدیر هستند، این نخستین بار است که مهران مدیری بلافاصله بعد از این انتخاب مهم،  پیکان حملاتش را به سوی دولت می‌گیرد و خود را وکیل ملت می‌نامد. هر چند مشخص نیست که این وکالت و نمایندگی ملت را چه کسی به او داده است! البته آنهایی که با قواعد طرح گرفتن و تمدید قراردادهای کلان و پرسود در صدا و سیما آشنایی دارند می‌دانند که‌ شأن نزول این حرف‌ها چیست.

 

رسانه‌ها از زمانی که مهران مدیری برای خودش نقش وکیل المله را قائل شده، سؤال‌های متعددی را از او پرسیده‌اند اما او تا حالا از پاسخ دادن طفره رفته است. اما بد نیست هر بار که او ردای وکالت را بر تن می‌کند، این پرسش‌ها هم دوباره مطرح شوند. این سؤال به طور جدی بارها در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها مطرح شده که چرا مدیری که در دولت گذشته ممنوع‌الفعالیت و ممنوع التصویر بود در برابر آن همه جفایی که بر اهل هنر و مقابل آن همه وعده‌ها و امیدها و فرصت‌هایی که بر باد رفت چرا رگ تعهدش نجنبید و چرا در همه آن هشت سال، حتی یکبار کسی از زبان او کوچکترین چیزی در نقد بر بادرفتن امیدها و زمین ماندن وعده‌ها نشنید؟ آیا آن زمان هنوز کسی جامه وکالت را به او اهدا نکرده بود؟!  و در نهایت اگر مهران مدیری براستی دردهای مردم را بر زبان می‌آورد، چرا هیچ گاه خواسته‌ها و دردهای آنها را خطاب به دستگاه‌ها و غیر از دولت بر زبان نمی‌آورد؟!


منبع: بهارنیوز

آلبوم‌هایم مجوز می‌گیرند کنسرت‌هایم نه

مجید درخشانی در گفتگو با ایلنا، در مورد مسائل مربوط به ممنوع‌الکار بودنش در ایران گفت: من به اتهام انتشار اثر بدون مجوز؛ یک پروسه قضایی برایم پیش آمد. متعاقب آن حدود ۲ سال قبل از دادگاه انقلاب برگه تبرئه‌ام صادر شد و بعد از آن هم قاضی گفت شما دیگر لازم نیست پیگیری کنید چون وقتی تبرئه شده‌اید همه آن اتهام‌ها و محدودیت‌ها رفع می‌شود. اما متاسفانه در عمل مشکلم رفع نشده است. درخشانی پیش از سی‌‌و‌یکمین جشنواره موسیقی فجر (بهمن ۱۳۹۴) در داخل کشور ممنوع الکار بود اما با صدور مجوزهای لازم در این جشنواره روی صحنه رفت و طبق گفته مسئولان وقت، قرار بود از آن تاریخ به بعد اجازه فعالیت داشته باشد اما تاکنون مجوز فعالیتش صادر نشده است. درخشانی درباره این موضوع گفت: قرار بود همراه با صدور مجوزهای لازم و حضور در جشنواره فجر سال ۱۳۹۴ دیگر مشکلی برای اجرایم در ایران وجود نداشته باشد منتهی در عمل این اتفاق نیفتاد. این در حالی است که فقط مجوز انتشار آلبوم‌ام صادر شد و بعد از گذشت سه سال هنوز مجوز برگزاری کنسرت در استان‌های مختلف ایران را به من نداده‌اند.
وی در ادامه افزود: من قصد داشتم در شهرستان‌ها کنسرت برگزار کنم و سال گذشته نیز برای اجرا در چند شهرستان اقدام کردم اما هیچ‌کدام از مسئولان آن شهرستان‌ها مجوزی ندادند و گفتند در گذشته نامه‌ای درباره ممنوع‌الکاری شما به ما رسیده و پس از آن دیگر نامه‌ای مبنی بر رفع ممنوع‌الکاری‌تان برای اجرای کنسرت دریافت نکرده‌ایم و تا زمانی که نامه جدیدی دریافت نکنیم؛ نامه قبلی به قوت خود پابرجاست. این آهنگساز و نوازنده تار همچنین عنوان کرد: در این سه سال بعد از اجرا در جشنواره موسیقی فجر نمی‌توانستم اجرایی داشته باشم چون مجوزی دریافت نمی‌کردم. البته به من گفتند می‌توانم در تهران اجرا داشته باشم؛ منتهی من قصد داشتم در شهرستان‌ها نیز کنسرت برگزار کنم. در واقع اگر قرار باشد فقط یک اجرا در تهران روی صحنه ببرم و به دلیل همان نامه قدیمی اجازه اجرا در شهرستان‌ها را نداشته باشم از خیر اجرا در تهران نیز می‌گذرم. در هر صورت من در هفته‌های آینده به ایران خواهم آمد تا یکبار دیگر این ماجرا را پیگیری کنم و ببینم این بار موفق خواهم شد مجوز بگیرم یا نه.
این آهنگساز و نوازنده تار در مورد اجرایش در جشنواره موسیقی فجر نیز گفت: برای خود من هم در آن زمان سوال بود که چطور مجوز اجرا در جشنواره موسیقی فجر را به من دادند اما بعد این اتفاق نیفتاد و این سوال را از خود دست‌اندرکاران پرسیدم که گفتند اجرا در جشنواره یک اجرای موردی بوده است. البته این را بگویم که همیشه گفته‌اند هیچ مشکلی برای اجرای شما وجود ندارد اما در عمل مجوزی صادر نمی‌شود و کاری اتفاق نمی‌افتد.


منبع: بهارنیوز

اقبال عمومی به عکس‌بیشتر شده است

روزنامه بهار: جشن عکاسان سینمای ایران برای سومین سال متوالی در خرداد ماه امسال برگزار می‌شود و طبق روال، بهترین آثار عکاسی در سینمای ایران  و همچنین سینماگرانی که توجه ویژه به عکس فیلم دارند، جوایزی دریافت خواهند کرد. دبیری این جشن به عهده حافظ احمدی است و مهدی پاکدل نیز به عنوان مشاور در این دوره از برگزاری جشن حضور دارد. از طرفی این جشن در اقدامی جدید مسابقه انتخاب بهترین عکس از دید مردم را برگزار می‌کند و علاقه‌مندان می‌توانند از طریق نصب نسخه جدید اپلیکیشن «پات» و انجام یک نظرسنجی، عکس و عکاس منتخب شان را از میان ۱۲ عکس برگزیده انتخاب کنند. در این راستا با دبیر انجمن عکاسان سینمای ایران درباره این جشن و جایگاه رو به رشد عکاسی فیلم گفتگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

***
* هدف از برگزاری جشن عکاسان سینمای ایران چیست و چه اثراتی را در سینما دنبال می‌کند؟
وقتی یک تشکل صنفی به وجود می‌آید، برای ایجاد نشاط و همدلی در بین اعضا و دوستان نیاز به برنامه‌ها و گردهمایی هاست که از سوی انجمن برنامه ریزی می‌شود. برگزاری جشن‌ها و مسابقه‌های رقابتی در ایجاد همدلی و مشارکت صنفی موثر است چون هم خود اعضا برگزار کننده آن هستند و هم با هم در طی این مراسمات ارتباط بهتری شکل می‌گیرد. جشنواره فجر یا جشن خانه سینما و نمایشگاه‌های انفرادی در دورهم آمدن اعضا و عکاسان فعال موثر است اما آن جشن‌ها توسط خود اعضا برگزار نشده است که مطلوب و زیر نظر عکاسان حرفه‌ای باشد. در این دوره هم دبیری جشنواره، قرعه به نام من افتاده است و جشن مستقلی را برگزار خواهیم کرد که در آن عکاسان سینمای ایران شرکت کرده اند. تعداد آثاری که امسال در جشنواره شرکت کرده اند، نسبت به تمام دوره‌های جشنواره فجر هم بی سابقه بوده است. در این دوره ۶۰ عنوان فیلم در جشنواره شرکت دارند و در آن همه عکاسان سینمای ایران و نه فقط اعضای انجمن شرکت کرده اند. این جشن قرار است در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار ‌شود و از برخی دوستان تقدیر خواهیم کرد.
 
* انتخاب آثار در جشن به چه شیوه‌ای صورت می‌گیرد؟
از بین آثاری که شرکت کرده اند، ۵ نفر کاندید خواهند شد و یک نفر تندیس جشن را به دست خواهد آورد. در این جشن همچنین چند عنوان دیگر هم اضافه شده است و در این دوره جایزه مستقلی برای عکاسان و تصویربرداران پشت صحنه طراحی شده است و به برخی افراد هم بر اساس نظرسنجی‌ها کاپ اخلاق اهدا خواهد شد. ضمنا در این جشن مردم، با معرفی یک اپلیکیشن از مردم برای نظردهی و مشارکت در انتخاب آثار دعوت کرده ایم. در این نرم‌افزار که «پات» نام دارد، آثار ۱۲ نفر از عکاسانی که انتخاب شده‌اند در دسترس عموم قرار گرفته است. مردم می‌توانند این نرم‌افزار را دانلود کنند و از طریق آن به بازیگر یا عکس مطلوب شان رای بدهند. این آرا جمع  می‌شود و در نهایت هم به فردی که بیشترین آرا را از دید مردم به دست می‌آورد، جایزه‌ای تعلق می‌گیرد و هم به کسانی که در این نظردهی مشارکت می‌کنند. در این دوره چون اولین بار است که از نرم‌افزار «پات» استفاده می‌شود با مشکلاتی هم روبه ور بودیم اما از آنجایی که این رویکرد، نو بوده است با استقبال خوبی از سوی مردم هم مواجه شده ایم.

* درباره کاپ اخلاق توضیحاتی بفرمایید که معمولا در این نوع جشن‌ها مرسوم نیستند ولی در پشت صحنه‌ها و در روابط همکاری بحث اخلاق و خوش رفتاری افراد همیشه مورد توجه بوده است. اهدای این کاپ نمادین چه تاثیری در عملکرد افراد می‌تواند بگذارد؟
چند نفر از عکاسان حرفه‌ای سینما از سوی اعضای انجمن عکاسان سینمای ایران انتخاب شده‌اند و نام آنها را در کانال اجتماعی اعضا قرار دادیم تا رای بدهند. این رای گیری بر اساس شرکت افراد در جلسات انجمن و مشارکت با شورای مرکزی، جنبه اخلاقی و رفتاری آنها در سر پروژه‌ها انجام گرفت و بالاترین رای، کاپ اخلاق را از آن خود خواهد کرد. فکر می‌کنم این جایزه اتفاق خوبی است برای تقدیر از افرادی که با اخلاق و رفتار خوب شان، مشارکت بالایی در کار از خود نشان می‌دهند.

* اتفاق قابل توجهی که در همه جشن‌ها صورت گرفته و جشن عکاسان سینمای ایران هم از آن غافل نبوده است، استفاده از نرم‌افزارها و تعامل با مردم است. به نظرتان مشارکت و تعامل با مردم در انتخاب آثار چه تاثیری در روند کار و رشد این حرفه خواهد داشت؟
می توان این طور گفت که کار عکاس‌ها در سینما مستقیما با مردم در ارتباط است و بهتر هم خواهد بود که مردم در انتخاب عکس‌های برتر نظر بدهند. عکس‌ها در بخشی که مورد استفاده قرار بگیرند چه در سردر سینماها یا در پوسترها باشد یا در مطبوعات و رسانه ها، برای ارتباط با مردم در معرض دید قرار می‌گیرند و در نتیجه بهتر است شرایطی فراهم شود تا خود مردم در نظرسنجی‌ها شرکت کنند و اثر مورد قبول‌شان انتخاب کنند. البته به دلیل محدود بودن نرم‌افزار نتوانستیم بیش از ۱۲ عکس در آن بگذاریم و بیشتر از چهره بازیگران استفاده کردیم. این شیوه در تشخیص نوع سلیقه و توجه مردم به آثار مختلف کمک کننده بود و به نظرم می‌تواند راهگشای عکاسان موجب رشد این حرفه و مردمی شدن آن باشد. این نظرات در به دست آمدن آماری نسبی راهبردی است.

* مهدی پاکدل هم در این جشن به عنوان مشاور حضور دارد. درباره این انتخاب توضیح بدهید؟
انجمن ما با بازیگران و افراد حرفه‌ای مختلف در ارتباط و تعامل است اما این انتخاب به دلیل انتقال نظرات و اهداف انجمن از سوی یک چهره شناخته شده و فن بیان قابل توجه صورت گرفت. این انتخاب صرفا تبلیغاتی نبود اما به این مسئله هم بی توجه نبودیم. مهدی پاکدل هم به دلیل تجربیاتی که دارد و پشت صحنه فیلم با عکاسان مواجه است، مشاوره‌های خوبی می‌تواند ارائه بدهد.

* عکس یک فیلم سینمایی چگونه می‌تواند با مخاطبان ارتباط برقرار کند و در جلب نظر آنها موثر باشد؟
زمانی که یک خانواده می‌خواهند به دیدن فیلمی بروند، اولین برخورد آنها با مجموعه‌ای از فیلم هایی که در اکران هستند، عکس آنهاست. بهترین و آسان‌ترین راه برای انتخاب یک فیلم، عکس‌های آن فیلم است چون ممکن است تیزر یا بخش های گزیده فیلم به راحتی در دسترس نباشد. دیدن عکس‌ها به ذهنیت افراد کمک می‌کند و در نتیجه عکس هم هر چقدر بهتر و گویاتر باشد در ارتباط با مخاطب خود موفق‌تر خواهد بود. این اولین ویژگی عکس در برخورد با مخاطبین عام خود است.

* به نظر می‌رسد که با توجه به کاربرد عکس و پوسترها در شبکه‌های اجتماعی حرفه عکاسی نسبت به قبل جدی‌تر و کاربردی‌تر شده است. در این شبکه‌ها بیشترین تاثیر توسط عکس‌ها صورت می‌گیرد و معرف بهتری برای هر محتوایی هستند. آیا این تغییرات در این حرفه تاثیر داشته است؟
قبلا در سینما دیواری بغل گیشه بود که عکس‌های فیلم در آن قرار می‌گرفت تا مردم آنها را ببینند و درباره فیلم‌ها ذهنیتی پیدا کنند. بعد از رشد تکنولوژی و شبکه‌های اجتماعی به نظر می‌آمد که این حرفه دچار لطمه بشود اما نه تنها این اتفاق نیفتاد بلکه نسبت به قبل بیشتر در معرض توجه قرار گرفت. پیشتر برای دیدن عکس فیلم‌ها افراد باید به سینما می‌رفتند و در آن تابلوی مخصوص، عکس‌ها را مشاهده می‌کردند اما الان نیازی به این کار نیست و مردم می‌توانند در خانه یا هر جایی که هستند، از طریق موبایل هایشان، عکس فیلم‌ها را ببینند و فیلم دلخواه شان را انتخاب کنند. این تغییرات موجب رشد و کاربردی‌تر شدن این حرفه هم شد. ضمن این که مردم هم به مقوله عکس بیشتر توجه نشان می‌دهند چه عکس‌های هنری و چه عکس‌های خبری یا صنعتی. استقبال از عکس‌ها خوب شده است و در نتیجه اعضای انجمن عکاسان و همچنین عکاسان حرفه‌ای سینما دلگرم‌تر از قبل به فعالیت خود مشغول شده‌اند و به ارائه کار بهتر و به روزسانی توجه دارند.

* به نظرتان وظیفه اصلی عکاس فیلم‌ها چیست؟ آیا باید به تکنیک‌ها و امور تخصصی پایبند باشد یا باید به خواست و بازخورد عمومی توجه کند؟
عکاسی که سر فیلم مشغول عکاسی است با چندین طیف مواجه است. یک طیف، عامه مردمی هستند که با دیدن عکس‌ها به سمت فیلم جذب می‌شوند و درنتیجه عکاس هم موظف است حرمت نگه دارد و در انتقال حسی از صحنه‌های واقعی، آنها را به دیدن فیلم راغب کند. از طرفی بحث تبلیغات فیلم‌ها مورد نظر است که عکاسان باید  با این طیف نیز باید همکاری کنند. در نتیجه باید در حین کار به جنبه تبلیغات اثر توجه کند. از طرفی عکاسان باید از طریق حرفه شان هنر خود را هم نشان بدهند و فقط نباید به جنبه تبلیغات و گیشه‌ای بودن فیلم توجه کند. یک عکاس باید همه این موارد را در نظر بگیرد.


منبع: بهارنیوز

منزل بهروز وثوقی را به مزایده گذاشتند!

گروه هنری: خانه‌ی مسکونی بهروز وثوقی بازیگر قدیمی و مطرح سینمای ایران در خیابان استاد نجات الهی تهران توسط بنیاد مستضعفان به مزایده گذاشته شده است! بهروز وثوقی پس از انقلاب سال ۵۷ ایران را ترک کرد و مقیم آمریکا شد.

 



 


منبع: بهارنیوز

چه کسی ردای وکالت ملت را بر تن مدیری کرد؟

مهران مدیری جمعه شب در بخش پایانی «دورهمی» بار دیگر در قامت وکیل مردم ظاهر شد و انتقادهای فراوانی را به دولت وارد کرد. مطالبی درباره انتخابات رئیس جمهوری و وعده‌هایی که برای چهار سال پیش رو مطرح شده، محور صحبت‌های یکجانبه مدیری در این برنامه تلویزیونی بود. مهران مدیری در این برنامه گفت: چیزی که می‌گویم حرف مردم هست و من زبان مردم هستم.

روزنامه ایران نوشت: نمی‌دانم این‌ مطالب از تلویزیون پخش خواهد شد یا نه. مردم مطالبه دارند. هرکس رأی داده است می‌گوید به وعده‌ها عمل کنند.

او در ادامه گفت: طی چند سال گذشته یکسری کارهای درجه یک انجام شد ولی به خیلی از وعده‌ها هم عمل نشد. تو را به خدا در دوره جدید به وعده‌هایتان عمل کنید؛ نگذارید مردم امیدشان را از دست بدهند. این کارگردان و مجری دورهمی سپس اشاره کرد که این حرف‌ها را باید بزنیم تا اتفاق‌های خوب بیفتد.

البته این نخستین بار نیست که مهران مدیری در تلویزیون، اتهام‌هایی را علیه دولت مطرح می‌کند. او پیش از این هم بارها مأموریت داشته تا به دولت و برنامه‌هایش حمله کند. زیر سؤال بردن برجام و مذاکرات هسته‌ای، انتقاد از دولت برای وضعیت اقتصادی مردم و… از جمله سوابق تهاجمی مدیری در این برنامه است. 

بعد از انتخابات اکثریت مردم با رأیشان نشان داده‌اند حامی کدام راه و پشتیبان کدام مدیر هستند، این نخستین بار است که مهران مدیری بلافاصله بعد از این انتخاب مهم،  پیکان حملاتش را به سوی دولت می‌گیرد و خود را وکیل ملت می‌نامد. هر چند مشخص نیست که این وکالت و نمایندگی ملت را چه کسی به او داده است! البته آنهایی که با قواعد طرح گرفتن و تمدید قراردادهای کلان و پرسود در صدا و سیما آشنایی دارند می‌دانند که‌ شأن نزول این حرف‌ها چیست.

رسانه‌ها از زمانی که مهران مدیری برای خودش نقش وکیل المله را قائل شده، سؤال‌های متعددی را از او پرسیده‌اند اما او تا حالا از پاسخ دادن طفره رفته است. اما بد نیست هر بار که او ردای وکالت را بر تن می‌کند، این پرسش‌ها هم دوباره مطرح شوند. این سؤال به طور جدی بارها در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها مطرح شده که چرا مدیری که در دولت گذشته ممنوع‌الفعالیت و ممنوع التصویر بود در برابر آن همه جفایی که بر اهل هنر و مقابل آن همه وعده‌ها و امیدها و فرصت‌هایی که بر باد رفت چرا رگ تعهدش نجنبید و چرا در همه آن هشت سال، حتی یکبار کسی از زبان او کوچکترین چیزی در نقد بر بادرفتن امیدها و زمین ماندن وعده‌ها نشنید؟ آیا آن زمان هنوز کسی جامه وکالت را به او اهدا نکرده بود؟!  و در نهایت اگر مهران مدیری براستی دردهای مردم را بر زبان می‌آورد، چرا هیچ گاه خواسته‌ها و دردهای آنها را خطاب به دستگاه‌ها و غیر از دولت بر زبان نمی‌آورد؟!


منبع: عصرایران

از کارگاه‌های داستان، نویسنده بیرون نمی‌آید

: لوران گوده (۱۹۷۲-پاریس) نمایشنامه‌نویس و رمان‌نویس برجسته فرانسوی، در سال ۲۰۰۴ با رمان «خورشید خانواده اسکورتا» توانست جوایز گنکور و ژان ژیونو را به خود اختصاص بدهد که به دنبالش موجب شهرت بین‌المللی‌اش شد، و از آن پس بود که از او به عنوان یکی از برجسته‌ترین نویسنده‌های معاصر جهان نام برده می‌شود. این کتاب با چهار ترجمه به فارسی منتشر شده: پرویز شهدی، نشر کتاب پارسه؛ حسین سلیمانی‌نژاد، نشر ققنوس؛ ستاره عسکری، نشر ثالث؛ و آزاده حسینی‌پور، نشر روزنه.

از کارگاه‌های داستان، نویسنده بیرون نمی‌آید 

لوران گوده پیش از این کتاب نیز برای رمان دیگرش «مرگ شهریار سنگور» جایزه ویژه کتابفروشان و جایزه گنکور کتاب‌اولی‌ها را در سال ۲۰۰۲ از آن خود کرده بود. این کتاب نیز با دو ترجمه به فارسی منتشر شده: پرویز شهدی، نشر کتاب پارسه و حسین سلیمانی‌نژاد‌، نشر ققنوس. دیگر آثار گوده به فارسی عبارت است از: رمان‌های «الدورادو»، «فریادها»، «تندباد»، «دروازه‎ دنیای مرگ» و «رقصاندن اشباح» که همگی با ترجمه حسین سلیمانی‌نژاد در نشر چشمه منتشر شده است. آنچه می‌خوانید برگزیده گفت‌وگوهای لوران گوده با نشریات فرانسه است که در آن از کودکی‌اش می‌گوید تا چگونه نویسنده‌شدنش و درنهایت از رمان‌هایش.

وقتی بچه بودید دوست داشتید در آینده چه‌کاره شوید؟

در سنین مختلف، شغل‌های متفاوتی را انتخاب می‌کردم. زمانی بود که دوست داشتم پستچی باشم. همیشه دوست داشتم با دوچرخه نامه‌ها را تحویل دهم. خیلی از آن خوشم می‌آمد. البته پخش‌کردن نامه هم زیاد از مقوله نوشتن دور نیست. بعدها می‌خواستم باستان‌شناس شوم. به نظرم خوب بود. آن‌هم زیاد از نویسندگی دور نبود. البته وقتی فهمیدم یک باستان‌شناس، تمام‌وقت خود را در کتابخانه می‌گذراند و روی متون مختلف کار می‌کند، نظرم عوض شد.

در کودکی به خاطر یادگیری «املا» و «فن درست‌نویسی» مشکلی داشتید؟ و امروزه برای نوشتن روش خاصی دارید؟

وقتی که دانش‌آموز بودم بدون هیچ مشکلی درس می‌خواندم، اما در هیچ‌یک از کنکورهای ورودی دانشگاه قبول نشدم. باید یاد می‌گرفتم که فن درست‌نویسی را از اصطلاحات جدا می‌کردم. الان می‌فهمم که نگارش به ریتم، پیچ‌وخم جملات و لحن مربوط می‌شود و جزو اصول فنی نیست.

به نظر شما می‌توان نوشتن را یاد گرفت؟ یا با تمرین نوشتن می‌توان آن را آموخت؟

کارگاه‌های نویسندگی زیادی هستند که به آموزش نوشتن مشغول‌اند. ولی مطمئن نیستم که افراد بتوانند با آموزش، بنویسند. من فکر می‌کنم نوشتن را می‌توان آموخت، ولی شاید با سفر، خواندن کتاب، با هم‌صحبتی با افراد مختلف. افرادی هستند که می‌توانند این مهارت را به شما انتقال دهند. خود من با افراد متفاوتی برخورد داشتم و از آنها چیزهای زیادی راجع به نوشتن یاد گرفتم، ولی هیچ‌یک نویسنده نبودند.

چرا شما می‌گویید بیست سالگی برای نویسنده‌شدن دیر است و از طرفی هم می‌گویید تصمیم‌گیری برای آینده در این سن خیلی زود است؟ آیا تناقضی میان این دو جمله وجود ندارد؟

نه، باید بگویم که در کودکی آرزوی نویسنده‌شدن را نداشتم و هرگز در آن دوره تصمیم نداشتم که در بیست سالگی نویسنده شوم. من می‌نوشتم چون این کار برایم بسیار لذت‌بخش بود. پس از مدتی توانستم نوشته‌هایم را به دیگران نشان دهم و آنها نظرشان را می‌گفتند. با اینکه در ابتدا نوشته‌هایم را فقط به دوستانم نشان می‌دادم اما این بدین معنا بود که پذیرفته بودم در مورد نوشته‌هایم قضاوت کنند. بعدها که با آدم‌های مختلفی برخورد کردم و نوشته‌هایم را خواندند به من می‌گفتند خیلی خوب است، ادامه بده، تو می‌توانی نویسنده خوبی شوی.

پیش آمده که گاهی از نوشتن خسته شوید؟

گاهی اوقات. زمانی که نوشتن یک مطلب طول می‌کشد. اما در مجموع نه. سی‌وشش هزار پروژه در ذهنم وجود دارد، وقت کافی هم ندارم و استرسی هم ندارم. اما همیشه لحظاتی هست که نویسنده احساس می‌کند دیگر نمی‌تواند بنویسد؛ آن‌موقع نویسنده باید به آخر کتاب فکر کند و اینکه باید کتاب را تمام کند.

برای نوشتن یک رمان حدودا چقدر زمان لازم دارید؟

برای یک رمان، حدود یک‌سال‌ونیم.

شیوه نگارش کتاب‌هایتان چگونه است؟

کمی طولانی است. طرح اولیه خیلی سریع پیش می‌رود. این مرحله خیلی وجدآور است. اما زمان زیادی برای بازخوانی و تغییر لازم است. حدود شش یا هشت ماه طول می‌کشد. این بخش از کار را خیلی دوست ندارم. با وجود این، هربار که برای ویراستاری سراغ دست‌نوشته‌هایم می‌روم، احساس می‌کنم که این ویرایش دیگر ویرایش نهایی است. زمانی که انتقادات و پیشنهادات را در نظر می‌گیرم، نوشتن را از نو شروع می‌کنم. آنچه در این مرحله از کار برایم جذاب است، تغییر کتاب است که در مرحله نهایی انجام می‌دهم.

آیا زمانی که نوشتن کتابی را آغاز می‌کنید می‌دانید داستان با چه ماجرایی خاتمه خواهد یافت؟

خیر، وقتی که شروع به نوشتن می‌کنم، نمی‌دانم چگونه کتاب تمام خواهد شد. ابتدا و انتهای کتاب از اهمیت خاصی برخوردارند و می‌توانند ماجرای کتاب را تغییر دهند.

آیا همه نوشته‌هایتان ویرایش شده‌اند؟

رمان‌هایی که در ۲۳ و ۲۴ سالگی نوشته‌ام، نه. یکی از متن‌هایم را برای بیست ویراستار فرستادم و بیست نامه دریافت کردم که همه آن را رد کرده بودند. از بین این نامه‌ها، دو نامه خیلی بد بود. یکی از این نامه‌ها با جمله «از نوشتن دست بردار، شروع به خواندن کن!» خاتمه یافته بود. این جمله من را خیلی عصبانی کرد، اما من خیلی حساس نبودم. اما اگر کس دیگری جای من بود، این جمله می‌توانست تمام اعتمادبه‌نفس او را بگیرد و او را برای همیشه از نوشتن باز دارد.

اولین نوشته‌تان را که برای ویراستار فرستادید، یادتان می‌آید؟

بله. دو حالت داشت: اولین نمایشنامه‌ام را برای اوبرت ژینیو، که کمدین باتجربه‌ای بود از طریق پست فرستادم. او در جواب به من گفت که نمایشنامه‌ام خوب نیست. ولی بعد از آن به من پیشنهاد داد که باهم کار کنیم. من هم همه نوشته‌هایم را برایش فرستادم. برای من فرصت خیلی خوبی بود.

شما حدود ۱۰ رمان و ۱۴ نمایشنامه نوشته‌اید، آیا تفاوتی بین نوع نوشتار در نمایشنامه و رمان‌هایتان وجود دارد؟

تقریبا، در نوع گفتارشان. ولی تفاوت عمده در این است که برای تئاتر، وقتی مخاطبم را نمی‌شناسم، نمی‌توانم نمایشنامه را بنویسم، ولی برای نوشتن رمان چنین مشکلی را ندارم. مخاطبان از هر گروهی می‌توانند باشند.

از کارگاه‌های داستان، نویسنده بیرون نمی‌آید

شما آدم آرامی هستید، چه چیزی شما را عصبانی می‌کند؟

از کسانی که درس می‌دهند، متنفرم. از کسانی که نوشته‌های مرا ارزیابی می‌کنند، بدم نمی‌آید، ولی کسانی که به من می‌گویند چگونه باید بنویسم را دوست ندارم. غیر از این، بیشترین چیزی که این روزها مرا عصبانی می‌کند، جهت‌گیری‌های اروپا در قبال پناهندگان است. با جمعیت ۵۰۰ میلیون نفر، اروپا می‌تواند بیش از آنچه که تصور می‌کند مهاجر بپذیرد. از نظر من اروپا همیشه با افراد جدید ساخته می‌شود و چندگانگی نژادی-فرهنگی، مایه غنی‌شدن اروپا می‌شود.

شما طرفدار سبک مینی‌مال در نوشتار هستید؟

من مارگاریت دوراس یا چخوف را تحسین می‌کنم، ولی نمی‌توانم مثل آنها بنویسم؛ یعنی نوشتاری از سکوت، از هیچ. نمی‌توانم مثل آنها کوتاه و مختصر بنویسم.

آیا آثار شما مورد انتقاد قرار گرفته‌اند؟

اگر بگویم نسبت به این مساله کاملا بی‌تفاوت هستم دروغ گفته‌ام. با انتقادهای مخاطبان، متوجه می‌شوم که برخی کتاب‌های مرا دوست ندارند؛ ولی زیاده‌روی در نقد و تندگویی کار جالبی نیست. از زمانی که جایزه گنکور را دریافت کرده‌ام و بعد از انتشار هر کتابم، انتقاد برای برخی از روزنامه‌نگاران یک کار روتین شده است. باید اعتراف کنم که این انتقادها مثل حمله‌هایی هستند که انتظارش را دارم.

به نظر شما، رمان‌های فرانسوی چه سرنوشتی خواهند داشت؟

کلا اعتقادی به نیستی ندارم و اصلا به نابودی و زوال رمان فکر نمی‌کنم. فرانسه با تنوع عظیمی در حوزه ادبی مواجه است. از آن گذشته، ما در عصر تغییر و تحول زندگی می‌کنیم و نمی‌توان فقط در یک ژانر کار کرد. تمام سنت‌هایی که از رمان جدید به ارث می‌رسند تا انتهای مسیر پیش می‌روند. مینی‌مالیسم، حسب‌حال‌نویسی، موضوع خاص رمان‌های مدرن هستند و نمی‌توانند تا پنجاه سال آینده وارد حوزه ادبی فرانسه شوند. تخیل به آرامی باز خواهد گشت و فرانسه دوباره با داستان‌های تخیلی بین‌المللی و دیگر زبان‌ها آشتی می‌کند.

به نظر شما ادبیات مدرن فرانسه چه ویژگی‌هایی دارد که آن را از دیگر ادبیات جهان متمایز می‌سازد؟

تصور می‌کنم در میان سایر کشورها، نگرش غلطی در مورد ادبیات فرانسه وجود دارد. همه فکر می‌کنند ادبیات فرانسه، ادبیاتی بیش از حد ادبی و پرطمطراق است، درحالی‌که از تنوع و گوناگونی آن آگاهی ندارند. ادبیات مدرن فرانسه در راستای جهش ناگهانی نسبت به جهان اطرافش پیش می‌رود و موضوع با تغییر و اصلاح کتاب‌ها آغاز می‌شود. به طور مثال، یاسمینا رضا (نویسنده فرانسوی الجزایری) در مورد جنگ در افغانستان می‌نویسد، لیونل ترویو درباره شورش در هائیتی می‌نویسد و دیگر نویسندگان فرانسوی مناطق دیگر جهان را به خود اختصاص داده‌اند. درنهایت می‌توانم بگویم ادبیات فرانسه خیلی وسیع و گسترده است و تنها، کشور فرانسه را پوشش نمی‌دهد.

رمان‌های زیادی راجع به جنگ نوشته شده؛ چرا در کتاب «فریادها» شما به مضمون جنگ پرداختید؟

این رمان قبل از هر چیز یک رمان معاصر است، چون صداهای پرسوناژهای مختلف را به گوش مخاطب می‌رساند و مضمون آن جهانی است. «فریادها» خواننده را به فکر وامی‌دارد. در پس توصیف‌های از جنگ، خشونت‌های جنگ، تجربیات انسانی را به شکل داستان ارائه می‌دهد. درواقع «فریادها» رمانی درباره جنگ نیست یا داستانی که بخواهد جنگ را نشان دهد، بلکه این اثر در صدد است آنچه را که نمی‌توان گفت یا فهمید به شکل نمادین با کلمات ادا کند. هریک از سربازان پرسوناژها به شکل نمادین بیانگر افراد مختلف به هنگام حملات دشمن هستند. بین آنان، برخی فریاد می‌کشند، برخی می‌دوند، برخی می‌لرزند، برخی به ایمان خود پناه می‌برند، برخی درحالی‌که به دیگران لعنت می‌فرستند، می‌میرند.

چه چیز باعث شد رمان «الدورادو» را بنویسید؟

موضوع این کتاب موضوعی بود که مرا تحت‌تـاثیر قرار داده بود. آن زمان یعنی در سال ۲۰۰۵ راجع به این موضوع زیاد صحبت می‌شد ولی همیشه با همان کلمات، با همان شکل و به شیوه مطبوعاتی. البته این ایراد نیست، نقش رسانه همین است که به این شیوه این مسائل را مطرح کند. ولی به نظر من این مضمون، آنقدر مهم بود که به‌خاطرش وقت بیشتری بگذارم و با لحن نرم‌تری راجع به آن صحبت کنم. پس از آن شروع به تحقیق کردم، و موضوع را بررسی کرده، مقالاتی را خواندم و احساس کردم که این موضوع خیلی جذاب است؛ چون مضامین دیگری مثل هویت، احساس تعلق، سفر، ملاقات، وابستگی به کشوری و خشونت را دربرمی‌گیرد و بعد از آن این موضوع همیشه ذهن مرا به خود مشغول ساخت. و اگر نمی‌توانستم «الدورادو» را بنویسم، طور دیگری واکنش نشان می‌دادم.

رمان «الدورادو» آمیخته‌ای از واقعیت و تخیل است. به عقیده شما صحبت‌کردن از واقعیت دنیای امروز مهم است؟

بله، نگارش در صورتی حائز اهمیت است که بتوانیم به واقعیت‌های موجود در جهان بپردازیم. با نوشتن می‌توانیم با واقعیت‌هایی از جامعه زندگی کنیم؛ واقعیت‌هایی که هرگز در زندگی روزمره خود تجربه نکرده‌ایم. مهاجرت یک موضوع اساسی است. مسلما شکاف میان شمال و جنوب مانع از افتادن در گودال نمی‌شود. به عنوان یک شهروند، این مساله برایم اهمیت دارد و به عنوان یک داستان‌نویس نیز مایل بودم در این زمینه قدمی بردارم.

آیا پس چند سال از دریافت جایزه گنکور برای رمان «خورشید خانواده اسکورتا» و پس از انتشار رمان «الدورادو» حس خاصی داشتید؟ می‌ترسید دلسرد شوید؟

در ابتدا از خود می‌پرسیدم آیا این چیزهایی که می‌نویسم فقط برای نوشتن است. این موضوع کمی مرا می‌آزرد. باز از خودم می‌پرسیدم که آیا با این خودکاری که می‌لرزد می‌توانم بنویسم؟ اما اصلا. از زمانی که کارم را در نگارش به طور خیلی جدی شروع کردم دیگر هیچ ترسی نداشتم. کاری را که برای نوشتن رمان‌های دیگرم انجام داده بودم در پیش گرفتم؛ یعنی چگونه می‌توانم آنچه را که در ذهن دارم بپرورانم، چطور می‌توانم متنم را اصلاح کنم. وقتی که نگارش کتابم پایان می‌یابد، مطمئنا کمی دلهره و ترس از ناامیدی در من وجود دارد. اما این ترس و دلهره خیلی بهتر از آن است که همیشه در تاریکی و خاموشی مطلق به سر بریم.

چرا در رمان «الدورادو» دهکده‌ای از ایتالیا را انتخاب کرده‌اید؟ همچنین در رمان «خورشید خانواده اسکورتا» داستان در یکی از این دهکده‌ها اتفاق می‌افتد؟

بله، کاملا درست است. ایتالیا کشوری است که من را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. وقتی جوان بودم همراه خانواده‌ام اغلب به آنجا می‌رفتم. از نظر من آن منطقه بی‌نظیر بود. ایتالیا و سیسیل هنوز هم بسیار زیبا هستند.

از کارگاه‌های داستان، نویسنده بیرون نمی‌آید

دوست دارید در آینده رمانی راجع به «مهاجران غیرقانونی» (قاچاق انسان) بنویسید؟

این موضوع برایم خیلی جذاب است. تمام رسانه‌ها در مورد آن صحبت می‌کنند و یک موضوع زنده و واقعی است نه خیالی. رمان‌های زیادی راجع به این موضوع نوشته نشده‌اند و من می‌خواهم به تازگی و خاص‌بودن این موضوع بپردازم. از زمانی که از رادیو خبرهایی راجع به مهاجران و شرایط اسفناکشان شنیده‌ام و می‌شنوم، این موضوع خیلی ذهن مرا به خود مشغول کرده است.

همسرتان اصالتا ایتالیایی است. درونمایه رمان «خورشید خانواده اسکورتا» را از ایشان و سرزمینشان الهام گرفته‌اید؟

درواقع این کتاب، اظهار عشق و علاقه به یک منطقه است، اظهار علاقه به افرادی است که درس‌های زیادی از آنها فراگرفته‌ام. به نظر من، آدم‌های این منطقه خیلی خوب و منحصر به فرد هستند. در آثارم نوع زندگی در این منطقه را به تصویر می‌کشم؛ چون این نحوه زندگی در زندگی روزمره من اهمیت زیادی داشته است. ایتالیا برای من منبع الهام است.

پیش از اینکه برای رمان «خورشید خانواده اسکورتا» جایزه گنکور را دریافت کنید، نظرتان راجع به جوایز ادبی چه بود؟ و الان چه نظری دارید؟

من نمی‌توانم باور کنم که برای بعضی از نویسندگان، جایزه گنکور اهمیتی ندارد. من از زمانی که جایزه گنکور را دریافت کردم، نمی‌توانم به آن فکر نکنم. این جایزه باعث شد که مخاطبان آثار من بیشتر شود، تاجایی‌که کتاب‌های قبلی من بیشتر مورد توجه و استقبال خوانندگان قرار گرفت.

بعد از اینکه متوجه شدید این جایزه به کتاب شما تعلق گرفته است، چه کردید؟

بر حسب اتفاق، روزی که اعلام کردند این جایزه به کتاب من تعلق گرفته، من در دفتر نشر بودم؛ چهار دقیقه قبل از اعلام نتیجه، شخصی به دفتر نشر تلفن کرد و به من خبر داد که جایزه گنکور از آن کتاب من شده است. افراد در دفتر نشر ناباورانه فریاد شادی سردادند. بعد از آن قضایا خیلی سریع پیش رفت. و خیلی سریع این خبر از طریق مطبوعات به گوش همه رسید. برای اخذ جایزه‌ام به اداره رفتم ولی هنوز چیزی سازمان‌دهی نشده بود.

بعد از آن نگاه مردم به شما عوض شد؟

عکس‌العمل‌های مردم متفاوت بود. خیلی از آنها کتاب مرا خریدند، چون جایزه گنکور گرفته بود، ولی بعد از آن کتاب‌های دیگر مرا نخوانده‌اند. ولی بعضی دیگر، برعکس، با خواندن کتاب «خورشید خانواده اسکورتا» به سراغ رمان‌های قبلی‌ام هم رفتند. این کتاب در خارج از فرانسه هم خوب فروش کرد. چون این کتاب در سی‌وچهار کشور ترجمه و به چاپ رسید.

ایده رمان «مرگ شهریار سنگور» از کجا آمد؟

اغلب به قهرمانان تراژدی و قهرمانان عهد یونان فکر می‌کنم. درواقع قهرمانان داستان‌های حماسی همیشه مرا تحت‌تاثیر قرار می‌دهند و شخصیت برجسته قهرمانان این داستان‌ها برایم جالب است. با خود فکر می‌کردم شاید داستان‌های حماسی، امروزه برای خوانندگان جالب باشد. با نوشتن این رمان می‌توانستم ژانر حماسی را به تصویر بکشم. یک شهر با پادشاه، دختر، عشق و جنگی که شروع شد.

برای نگارش رمان «مرگ شهریار سنگور» چه منابع ادبی را انتخاب کردید؟

منابع زیاد بود. قبل از اینکه نگارش طرح اولیه‌ام را شروع کنم به شعر حماسی علاقه‌مند بودم. حماسه‌های زیادی را خواندم از جمله حماسه ایلیاد. توصیف‌هایی از مناظر و صحنه‌هایی از جنگ خیلی مرا تحت‌تاثیر قرار داد. هومر تمام جزئیات جنگ را توصیف می‌کند؛ ضربه نیزه به بدن دشمن، خون، آتش. تمام این توصیفات برایم جالب بود، چون احساس می‌کردم که در میدان جنگ حضور دارم.

شما نمایشنامه‌های زیادی نوشته‌اید. آیا بعد از دریافت جایزه گنکور این قسمت از کارتان یعنی تئاتر از نظر مردم پنهان ماند؟

بله، به شدت. حتی تاریخ گنکور مقارن شد با زمانی که تئاتر برای من در درجه اول اهمیت قرار داشت. با وجودی که در عرصه تئاتر شناخته‌شده‌ام، ولی فعالیتم را در این زمینه متوقف نکردم. البته اگر می‌شد که کار تئاترم از نظر مردم پنهان می‌ماند، خوشحال می‌شدم.

آیا به مرگ فکر می‌کنید؟

به مرگ خودم نه، اما به مرگ دیگران چرا، خیلی زیاد. وقتی به مرگ خودم فکر می‌کنم، به جدایی و نابودی فکر می‌کنم و اینکه چطور ممکن است زندگی بهتری هم باشد. در لحظه مرگ همه‌چیز و همه‌کس از شما جدا می‌شوند و چطور می‌شود مرگ را انتخاب کرد. من زندگی را دوست دارم و به نظرم این یک شانس است، اما چطور می‌شود با این شانس تا ابد زندگی کرد؟


منبع: برترینها

آخرین خبرها از فیلم مجید مجیدی

فیلم «پشت ابرها» به کارگردانی مجید مجیدی به مراحل پایانی تدوین توسط حسن حسن‌دوست رسید.

فیلمنامه فیلم «پشت ابرها» توسط مهران کاشانی و مجید مجیدی به نگارش درآمد و مجیدی آن را در هند کارگردانی کرد.

به گزارش مهر، تمام فضای فیلم و داستان در بمبئی می‌گذرد و از بازیگران هندی در فیلم بهره گرفته شده است. این فیلم درباره رابطه میان یک خواهر و برادر نوجوان است و یکی از نقش‌های اصلی آن را ایشان خطار، برادر ناتنی شاهد کاپور بر عهده دارد و مالویکا موهانان هم نقش خواهر او را ایفا می‌کند. مالویکا دختر کی‌یو موهانان، فیلمبردار برجسته سینمای هند است.

حسن حسن دوست تدوین این فیلم را بر عهده دارد که در حال حاضر مراحل پایانی آن را سپری می کند.

همچنین ساخت موسیقی و صداگذاری این فیلم نیز آغاز شده است که توسط آی. آر رحمن آهنگساز هندوستانی انجام می شود که در پروژه «محمد رسول الله (ص)» نیز با مجیدی همکاری داشت.

گفته می شود این فیلم خود را برای حضور در جشنواره ونیز آماده می کند.


منبع: عصرایران

تلاش‎های فیاپ برای توسعه هنر عکاسی در جهان

نشست خبری رییس فدراسیون بین المللی هنر عکاسی (فیاپ) و جشنواره بین‌المللی عکاسی «خیام» با حضور ریکاردو بوسی – رییس فدارسیون هنر عکاسی – رومن نرو -عضو هیات مدیره و مدیر جشنواره‌های فیاپ- و علی سامعی –نماینده فیاپ در ایران و دبیر جشنواره بین المللی عکس خیام- امروز ۶ خردادماه برگزار شد.

سامعی در ابتدای این نشست توضیح داد:«ریکاردو بوسی» اهل ایتالیا که بیش از ۳۴ سال عکاسی می‌کند، رییس فیاپ است و در بیش از ۲۶ کشور دنیا داور جشنواره‌های مختلف عکاسی بوده است. او برای افتتاح نمایشگاه‌های فیاپ به ایران آمده است. «رومن نرو» نیز اهل لوکزامبرگ است که عضو هیات مدیره این سازمان و مسئول جشنواره‌های فیاپ است.

در ادامه بوسی در سخنانی گفت: این اولین بار است که اعضای فیاپ در ایران حضور پیدا می‌کنند، در این ۶۰ سال فعالیتی که از آغاز به کار فیاپ می‌گذارد ما نیاز داشتیم ارتباطمان را با ایران بیشتر کنیم، من و «رومن نرو» به ایران آمده‌ایم تا مرکز نمایش‌های «فیاپ» را در اینجا افتتاح کنیم، از طرفی هدف دیگر من برای حضور در ایران برای شرکت در یکی از مهمترِ‌ین جشنواره‌های فیاپ یعنی جشنواره خیام است که دیروز افتتاح شد.

او ادامه داد: از سال ۲۰۱۴ تا کنون بیش از ده مرکز نمایشگاهی فیاپ در دنیا افتتاح شده است، پیش از آن دفتر مرکزی و مرکز نمایشگاه‌های آن در پاریس مستقر بود که بعدها تصمیم گرفته شده که تقسیم شود تا فعالیت‌ فیاپ در سراسر دنیا گسترش یابد.

ریکاردو بوسی ادامه داد: ما در ابتدا در ایتالیا ،عمان، انگلیس، ایرلند، چین و ترکیه مراکز نمایشگاهی ایجاد کردیم. سپس دومین مرکز در شمال ایتالیا و دومین مرکز در ترکیه و پس از آن همین ماه در دبی مرکز دیگری را افتتاح کردیم. دیروز مرکز نمایشگاه‌های جدید فیاپ در تهران افتتاح شد و امروز در آرژانتین مرکز دیگری گشایش پیدا کرد، هفته آینده نیز یک مرکز در صربستان افتتاح خواهد شد.

رییس فیاپ بیان کرد: امیدواریم با گشایش این مراکز فعالیت‌های فیاپ گسترش یافته و نمایشگاه‌هایی با استانداردهای بالاتر تبادل فرهنگی بین عکاسان، کارگاههای عکاسی و دوره‌های آموزشی برگزار شود.

او در ادامه گفت: ‌ما در ۵ قاره دنیا و در ۹۴ کشور نمایندگی داریم. فیاپ تنها سازمان عکاسی است که توسط یونسکو به رسمیت شناخته شده و این موضوع برای ما مهم است، هر سال بیش از ۵۰۰ جشنواره زیر نظر این سازمان برگزار می‌شود.

ریکاردو بوسی با بیان اینکه امیدواریم فعالیت‌های فیاپ در تهران گسترش بیشتری پیدا کند، اظهار کرد: ما نیاز داریم شناخت بیشتری نسبت به عکاسان و عکس ایرانی داشته باشیم. ما به واسطه جشنواره‌های بین المللی می‌دانیم، عکاسان بزرگی در ایران زندگی می‌کنند و مدارس عکاسی در ایران فعالیت می‌کنند و ما فکر می‌کنیم که زمان آن رسیده که عکاسی ایران را به جهانیان نشان بدهیم.

رییس فیاپ با بیان اینکه از نمایندگی این سازمان در ایران راضی است، گفت:  هدف ما تبادل فرهنگی آثار ایرانی و خارجی است به طوری که آثار ایرانی در خارج از کشور و خارجی درایران نمایش داده شود، مبنای اولیه فیاپ دوستی است و هر گونه فعالیت سیاسی و مذهبی ممنوع است.

در ادامه این نشست سامعی درباره‌ی فیاپ توضیح داد:  این فدارسیون عکاسی با هدف توسعه عکاسی فعالیت می‌کند، جشنواره، ورک شاپ برگزار می‌کند مراکز نمایشگاه‌هایی تشکیل می‌دهد و می‌گوید داوری چه استانداردهایی باید داشته باشد. برگزارکنندگان جشنواره‌های فیاپ در دنیا در انتخاب سوژه‌های خود مختار هستند اما سوژه‌ها باید بین‌المللی باشد.

سپس رومن نرو بیان کرد: فیاپ فعالیت عکاسی بسیاری دارد که یکی از آنها صدور مجوز (پاتروناژ) به جشنواره‌های بین‌المللی است، وقتی لگوی «فیاپ» در کاتولوگ جشنواره‌ای وجود داشته باشد یعنی شرایط لازم رعایت شده است. هدف ما این است که تمام جشنواره‌هایی که برگزار می‌شوند، دارای شرایط یکسان استاندارد و جوانمردانه برای عکاسان باشند.

او ادامه داد: برای برگزاری جشنواره‌های بین المللی سیزده صفحه دستور عمل شامل الزامات و توصیه‌ها در فیاپ وجود دارد که همه باید رعایت شود تا شرکت‌کنندگان نیز مطمئن باشند که آثارشان عادلانه داوری شده است. ما سالانه بیش از ۵۰۰ جشنواره با مجوز فیاپ برگزار می‌کنیم که این حجم تعداد قابل توجهی اثر را شامل می‌شود، در نهایت تمامی اطلاعات نمایشگاه باید به شکل کاتولوگ منتشر شود.

عضو هیات مدیره فیاپ درباره‌ی جشنواره خیام گفت: از اولین دوره خیام تا به حال که چهار دوره از آن سپری شده است، این جشنواره طبق تعهدات فیاپ عمل کرده است و ما از آنها شکایتی نداشته‌ایم،  سیستم امتیاز دهی ما برای جشنواره‌ها از یک تا ۵ ستاره است که فقط ۵ تا ۶ درصد می‌توانند امتیاز را کسب کنند که خیام یکی از این جشنواره‌هاست.

او درباره ممنوعیت فعالیت‌های سیاسی و مذهبی و اهداف صلح‌جویانه فیاپ بیان کرد: نمونه این کار جشنواره‌ بین المللی است که برگزار می‌شود در حالی دولت‌ها با یکدیگر اختلاف دارند اما عکاس‌هایشان  در رویدادهای یکدیگر شرکت می‌کنند و تبادل فرهنگی و روابط دوستانه دارند.

ریکاردو بوسی نیز در این باره گفت: ما با همراهی یونسکو  درباره کودکان ،سیل جنوب شرق آسیا ،دوستی و همبستگی و سرطان زنان پروژه‌های مشترکی انجام داده‌ایم.

رییس فیاپ در پاسخ به پرسش خبرنگاری که پرسید آیا بودجه شما به اندازه فدارسیون جهانی فوتبال است خندید و گفت: نه ما به آن اندازه، پول نداریم.

سامعی نیز در همین رابطه گفت: فیفا متکی به تبلیغات و پشتوانه سیاسی است، در حالی که فیاپ چنین حالتی ندارد.

رومن نرو در پاسخ به همین پرسش بیان کرد: در فیفا همه چیز پول است ولی اینجا همه چیز افتخاری است. ما نیروهای داوطلبی هستیم که برای گسترش و تبادل عکاسی کار می‌کنیم و پولی از سازمان دریافت نمی‌کنیم.

او در بخش دیگر این نشست تاکید کرد: ما به جشنواره‌ها اجازه می‌دهیم، سیستم خود را داشته باشند اما برای حفظ کیفیت در چارچوب فیاپ قرار گیرند. قبل از صدور مجوز نماینده این سازمان باید برگزارکنندگان را تایید کند، من زمانی که در سال ۲۰۱۲ کارم رو شروع کردم رویا داشتم جشنواره‌ها با یک  سیستم استاندارد در کل دنیا برگزار شود (دبیرخانه‌ها دیجیتالی) اما بعد از دو سال مذاکره به این نتیجه رسیدیم ، در برخی از موارد به برگزارکنندگان که استقلال‌های بدهیم اما در چارچوب فیاپ قرار بگیرد.

ریکاردو بوسی نیز در پایان تاکید کرد که فیاپ پیش از صدور مجوز جشنواره، باید از تجربه برگزارکنندگان در برگزاری جشنواره‌های بین‌المللی مطمئن باشد.


منبع: عصرایران

«لِرد» بهترین فیلم "نوعی نگاه" کن شد

فیلم «لِرد» به کارگردانی محمد رسول‌اف موفق به کسب جایزه بهترین فیلم بخش رقابتی “نوعی نگاه” هفتادمین جشنواره فیلم کن شد.

به گزارش ایسنا، «اوما ترومن» رئیس هیأت داوران بخش “نوعی نگاه” جشنواره کن، جایزه بهترین فیلم این بخش از جشنواره را به فیلم «لرد» ساخته محمد رسول‌اف اعطاء کرد.

«لِرد» (به معنی ته نشست مایعات) عنوان ششمین فیلم سینمایی محمد رسول‌اف است که پس از چند سال دوری از تولیدات رسمی سینمای ایران، زمستان سال گذشته با دریافت پروانه ساخت در سکوت خبری، مقابل دوربین رفت.

داستان فیلم درباره‌ی مردی به نام رضا است که برای اداره‌ی مزرعه‌ی خود، در زنجیره‌ی روابط فاسد محلی گرفتار شده است.

رضا اخلاقی‌راد، سودابه بیضایی، نسیم ادبی، میثاق زارع،  زینب شعبانی، ژیلا شاهی، مهدی مهربان، مجید پتکی، باقر یکتا، سپهر عبادی، محمد پورحسن، امین نامدار و شهرام یحیایی بازیگران این فیلم هستند.

در این بخش جایزه هیأت داوران به فیلم «دختر آوریل» به کارگردانی «مایکل فرانکو» رسید و «جزمن ترینکا» نیز برای بازی در فیلم «فورتوناتا» جایزه بهترین بازیگری بخش “نوعی نگاه” را به خود اختصاص داد.


منبع: عصرایران

مژده لواسانی با "بهترین شکل ممکن"

مژده لواسانی در ایام ماه رمضان برنامه «بهترین شکل ممکن» را روی آنتن شبکه دو سیما خواهد داشت.

برنامه زنده ترکیبی با عنوان «بهترین شکل ممکن» از شنبه ششم خرداد و همزمان با اولین روز ماه مبارک رمضان با اجرای مژده لواسانی روی آنتن شبکه دوم سیما می‌رود.

این برنامه با رویکرد مرور مهم‌ترین عوامل اخلاقی و فراگیر موثر در پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی روی آنتن خواهد رفت.

«بهترین شکل ممکن» کاری از گروه اجتماعی شبکه دوم سیماست و در هر برنامه موضوعات و مسائل مختلف اجتماعی با حضور مهمانان ویژه مورد بحث قرار می‌گیرد.

این برنامه هرشب از شبکه دو سیما پخش خواهد شد.


منبع: عصرایران

اولین خبر رسمی از فیلم ابراهیم حاتمی‌کیا

فیلمبرداری «به وقت شام» به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا در تهران آغاز شد.

به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی سازمان هنری رسانه‌ای اوج، فیلمبرداری «به وقت شام» جدیدترین اثر ابراهیم حاتمی‌کیا همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان در لوکیشن مربوط به یکی از فرودگاههای نظامی در تهران آغاز شد.

همزمان با فیلمبرداری «به وقت شام»،تدوین آن نیز توسط مهردادخوشبخت آغاز می‌ شود.

گفتنی است؛ «به وقت شام» جدیدترین اثر ابراهیم حاتمی کیا به تهیه‌کنندگی محمدخزاعی و با بازی هادی حجازی‌فر و بابک حمیدیان و جمعی از بازیگران بین‌المللی، جدیدترین محصول مرکز فیلم و سریال اوج است که احتمال می‌رود برای اولین بار در جشنواره ملی فیلم فجر امسال به نمایش درآید.

در حالی اولین خبر رسمی از روابط عمومی اوج برای فیلم ابراهیم حاتمی‌کیا مخابره می‌شود که این پروژه از چندی قبل خبرهای غیر رسمی‌اش مخابره می‌شد.


منبع: عصرایران

شباهت زیاد شهاب حسینی به برادرش در یک عکس شاد

بتازگی عکسی از شهاب حسینی در کنار برادرش در فضای مجازی منتشر شده است که دیدنش خالی از لطف نیست.

آریا نوشت: سید شهاب الدین حسینی بازیگر سینما و تلویزیون کشورمان در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت نمود.

وی همچنین در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ با ایفای نقش در فیلم فروشنده به کارگردانی اصغر فرهادی موفق به کسب نخل طلایی بهترین بازیگر مرد جشنواره شد.

شباهت زیاد شهاب حسینی به برادرش در یک عکس شاد


منبع: عصرایران