دوستان در برج آزادی کنسرت می‌دهند

قرار است در این اجرا قطعاتی چون «موج آتش»، «سنگ خارا»، «رفتم که رفتم»، «تنها با گل‌ها»، « ای ایران» و … نواخته شوند. آهنگسازی و تنظیم این قطعات را برای اجرا انوشه بادپروا و صابر جعفری برعهده داشته‌اند.

گروه دوستان با اجرای قطعات و تصنیف‌های قدیمی موسیقی ایرانی در برج آزادی روی صحنه می‌رود.

به گزارش خبرآنلاین، کنسرت گروه موسیقی دوستان به مدیریت سیروس روستا و سرپرستی انوشه بادپروا، ششم بهمن در برج آزادی برگزار می‌شود.

گروه دوستان که از سال ۱۳۸۸ فعالیت خود را با هدف اجرای تصانیف قدیمی آغاز کرده است، شامل عباس آهاری، سعید صداقت و بنفشه محمودی (همخوانان)، انوشه بادپروا (نوازنده عود و دف)، علی پنجه شاهین (تنبک)، محمدرضا جلیلی (ویلن)، فاروق جهانشاهی (ویلن)، فواد جهانشاهی (پیانو)، غزال حیدری (نی)، صالحه زهره‌وند (چنگ)، سمیه عزیزی (قانون)، نیما کبیر (تار)، حسام کاملی (ویلن)، مهدی مدق (تار)، سارا مداح (ویلن سل)، مهتا محمدی (کمانچه) و میترا نجف زاده (ویلن) است.

قرار است در این اجرا قطعاتی چون «موج آتش»، «سنگ خارا»، «رفتم که رفتم»، «تنها با گل‌ها»، « ای ایران» و … نواخته شوند. آهنگسازی و تنظیم این قطعات را برای اجرا انوشه بادپروا و صابر جعفری برعهده داشته‌اند.

گروه موسیقی دوستان، ششم بهمن از ساعت ۲۰ در سالن اصلی برج آزادی روی صحنه می‌رود.


منبع: عصرایران

روز اول سی و سومین جشنواره موسیقی فجر (عکس)

پنج فیلم پرفروش سینمای جهان از ۲۹ دسامبر تا ۴ ژانویه (فیلم) راه‌اندازی بخش دیالیز بیمارستان شهدای سرپل ذهاب (عکس) راه ۱۰۰ ساله برای برابری؛ شکاف جنسیتی در کشورها چگونه است؟ (+فیلم) شهری در محاصره عقاب‌ها! (+عکس) اگر سرماخورده‌اید این‌ ها را نخورید دادستان کل کشور: فردی که در اوین خودکشی کرده معتاد بوده است پورشه ۷۱۸ در تهران (عکس) تجاوز و قتل سریالی ۱۲ دختر بچه در یک شهر کوچک پاکستان(+عکس) تولید وانت افزایش یافت مرز کرمانشاه و ایلام دوباره لرزید

جشنواره وب ایران؛ اگر تمایل دارید می توانید به عصر ایران رأی دهید (+لینک)  (۵۴ نظر)

انتقاد روحانی از موافقان فیلتر تلگرام: تو راحت خوابیدی ۴۰ میلیون نفر گرفتار بودند،۱۰۰ هزار نفر شغل شان را از دست دادند (فیلم)  (۳۹ نظر)

از شاملو تا عربستان: نگذارید “سعودی” هم بشود آرزوی بخشی از جوانان ایران  (۳۲ نظر)

طرح ترافیک؛ مسکّن امروز یا درمان فردا / راه حل دراز مدت با ۱۱ کار مهم و آدمیزادی  (۳۰ نظر)

هاشمی رفسنجانی؛ پس از یک سال/ نبود و نیست تا ببیند…  (۲۵ نظر)

آقای روحانی! از فضای مجازی پاسداری کنید  (۲۳ نظر)

آرایشت را پاک کن بعد وارد شو/ درمانگاه‌هایی که به زنان مانتویی خدمات ارائه نمی‌دهند  (۱۸ نظر)

دیکتاتوری که ۳۴ ساله شد/ از بد و بیراه به ترامپ تا ترور برادر در مالزی (+فیلم)  (۱۳ نظر)


منبع: عصرایران

پنج فیلم پرفروش سینمای جهان از ۲۹ دسامبر تا ۴ ژانویه (فیلم)

پنج فیلم پرفروش سینمای جهان از ۲۹ دسامبر تا ۴ ژانویه (فیلم) راه‌اندازی بخش دیالیز بیمارستان شهدای سرپل ذهاب (عکس) راه ۱۰۰ ساله برای برابری؛ شکاف جنسیتی در کشورها چگونه است؟ (+فیلم) شهری در محاصره عقاب‌ها! (+عکس) اگر سرماخورده‌اید این‌ ها را نخورید دادستان کل کشور: فردی که در اوین خودکشی کرده معتاد بوده است پورشه ۷۱۸ در تهران (عکس) تجاوز و قتل سریالی ۱۲ دختر بچه در یک شهر کوچک پاکستان(+عکس) تولید وانت افزایش یافت مرز کرمانشاه و ایلام دوباره لرزید

جشنواره وب ایران؛ اگر تمایل دارید می توانید به عصر ایران رأی دهید (+لینک)  (۵۴ نظر)

انتقاد روحانی از موافقان فیلتر تلگرام: تو راحت خوابیدی ۴۰ میلیون نفر گرفتار بودند،۱۰۰ هزار نفر شغل شان را از دست دادند (فیلم)  (۳۹ نظر)

از شاملو تا عربستان: نگذارید “سعودی” هم بشود آرزوی بخشی از جوانان ایران  (۳۲ نظر)

طرح ترافیک؛ مسکّن امروز یا درمان فردا / راه حل دراز مدت با ۱۱ کار مهم و آدمیزادی  (۳۰ نظر)

هاشمی رفسنجانی؛ پس از یک سال/ نبود و نیست تا ببیند…  (۲۵ نظر)

آقای روحانی! از فضای مجازی پاسداری کنید  (۲۳ نظر)

آرایشت را پاک کن بعد وارد شو/ درمانگاه‌هایی که به زنان مانتویی خدمات ارائه نمی‌دهند  (۱۸ نظر)

دیکتاتوری که ۳۴ ساله شد/ از بد و بیراه به ترامپ تا ترور برادر در مالزی (+فیلم)  (۱۳ نظر)


منبع: عصرایران

فریدون جیرانی: فیلم ساز دولتی نبوده ام

ماهنامه تجربه – الیمرا حصارکی: فریدون جیرانی یکی از متفاوت ترین فیلم های سال های اخیرش را راهی پرده سینماها کرده است. فیلمی با ساختار سینمایی متفاوتی که با استقبال عجیبی از سوی مخاطب عام رو به رو شد. یک فیلم سیاه و سفید که قصه سرد و عاشقانه ای دارد. فریدون جیرانی در این فیلم از چهره های جدید سینما استفاده کرده است و می گوید که این ستاره های جوان راه را برایش ساده تر کردند. به آن ها اعتماد کرد و از این اعتماد خوشحال است.

از قصه فیلم بگویید. به نظر می رسد اینکه این فیلم زمان و مکان خاصی ندارد، خیلی خوب درآمده است؟

ما ابتدا به یک داستان بی زمان و مکان فکر نمی کردیم. بیشتر در این فکر بودیم که می خواهیم زیر سقف باشیم و از زیر آن خارج نشویم. به تدریج که دکور ساخته شد و به اتود نهایی رسیدیم این مسئله به ما یک فضای خاصی داد. طبیعتا حالا هم همه ایراد می گیرند که در این فضای بی مکان و بی زمان موبایل و تلگرام چه می کنند؟ ما به قصد بی زمانی و بیم مکانی دکور نساختیم. ولی دکور را ساختیم که فضای فیلم را عوض کنیم، فضای فیلم، لباس، دکور و صحنه را عوض کردیم و زمانی که این فیلم نمایش داده شد همه احساس کردند که ما از ابتدا به دنبال این فضا بودیم، اما واقعا برای ما بیشتر از بی زمانی و مکانی این مهم بود که شهر در فیلم دیده نشود.

گفت و گو با فریدون جیرانی به بهانه اکران «خفه‌گی» 

با وجود این بی مکانی یک جایی زهره از پونک حرف می زند که قصه را به تهران ربط می دهد.

در مصاحبه مطبوعاتی انتهای جشنواره هم آقای جناب بالا آمدند و گفتند ای کاش شما پونک و تلگرام را نداشتید، می توانستیم پونک را دربیاوریم ولی درنیاوردیم؛ چون وقتی فیلمی ساخته می شود و بعد از آن ایرادی گرفته می شود نباید ایرادات را برطرف کنیم و بگذاریم همان فیلم اکران شود.

نوید محمدزاده و الناز شاکردوست کاراکترهای سرد و درون گرایی هستند و ماهایا پطروسیان درست در نقطه مقابل قرار دارد، این اتفاق برای ایجاد یک تعادل در فیلم ایجاد شده بود؟

تنها کاراکتری که خارج از اجرا عمل می کند کاراکتر ماهایا پطروسیان است که بخش واقع گرایانه فیلم را تقویت می کند و احساس می کنید که با یک فیلم بخش واقع گرایانه رو به رو هستید. اما باقی کاراکترها داخل ژانر هستند؛ سرد و بی روح. من می خواستم این بخش را در فیلم داشته باشم که نشانه هایی از زندگی واقعی جامعه امروز در آن باشد. ماهایا هم خیلی خوب بازی کرد و نکته جالب این بود که خیلی ها از صحنه مهمانی که آن را سه بار گرفتیم، خوششان می آید در حالی که گرفتن این بخش برای ما خیلی سخت بود تا به شکلی درآید که باورپذیر باشد ولی ماهایا آنقدر خوب بازی کرد و آن فضا را به خوبی ایجاد کرد که به ایجاد یک بخش گرم داخل یک قصه سرد کمک زیادی شد.

گفت و گو با فریدون جیرانی به بهانه اکران «خفه‌گی» 

ای کاش کمی زهره قصه بیشتر بود، چرا این قدر نقشش کم است؟

به همان میزان به ماهایا فکر شده بود یعنی به همان مقدار به کاراکترها فکر شده بود و ماهایا بعدا اضافه شد و بیشتر از آن هم نمی شد به آن فکر کرد.

از قاب بندی ها و ریتم کندی که در فیلم وجود دارد، فکر نکردید که ممکن است مخاطب خسته شود؟

برای من مهم نبود؛ فکر می کردم که فیلم و آدم ها باید کند باشند و سرد بازی کنند. البته برای همیشه ریتم فیلم ها و آدم های فیلم هایم تند هستند، تند راه می روند و تند حرف می زند. در «آب و آتش» هم همین سیستم به فیلم لطمه زد که من به آدم ها می گفتم تند حرف بزنید، تند راه بروید. در حالی که جنس آن فیلم هم ایجاب می کرد که من فیلم را کندتر بگیرم. کم کم به این نتیجه رسیدم که لحنی که من برای این فیلم باید انتخاب کنم لحن سرد و ساکتی است و دوربین یک ناظر است. دوربینی که کمتر حرکت می کند بنابراین بر این اساس طرح فیلم را ریختم؛ فیلم بردار، طراح صحنه، طراح لباس و گریم خیلی کمک کردند که از این سردی و سکون دربیاید.

 
همین طور که گفتید طراحی صحنه، گریم، موسیقی و قاب بندی ها خیلی خوب بود، همه از شما انتظار دارند که فیلم نامه نویس بهتری باشید ولی اینجا کارگردان خیلی بهتری بودید؛ خودتان اینطور فکر می کنید؟

همه می گویند فیلم نامه اشکال دارد و کارگردانی خوب است ولی من معتقد هستم اگر این فیلم نامه را یکی دیگر می ساخت به این شکل در نمی آمد. من همیشه این را می گویم فیلم نامه ای را که من می نویسم فقط خودم می توانم آن را دربیاورم و اگر فیلم نامه دست کسی دیگر برود جور دیگری می شود. فیلم نامه و کارگردانی من قاطی است یعنی روی کاغذ کارگردانی می شود، روی صحنه تکمیل می شود. بنابراین از هم جدا نیستند، ولی ضعف هایی وجود دارد که به تدریج آن ضعف ها باید برطرف شود. نکته مهم این است که من با فیلم نامه کارگردانی می کنم؛

یعنی معتقد هستم که از زمانی که پشت میز می نشینم و فیلم نامه می نویسم کارگردانی من شروع می شود. کارگردانی یک امتیاز دارد، فیلم نامه یک امتیاز، در کارگردانی تنها نیستی اما در نوشتن فیلم نامه یک میز است و خودت و مواردی که خودت با آن تنهایی و کسی هم نیست که کمکت کند اما یک نکته اینجاست که سر یک فیلم، یک فیلم بردار، طراح صحنه، طراح لباس، طراح گریم و دستیار کنار تو هستند که همه اینها می توانند در خلق کار به تو کمک کنند، ولی در فیلم نامه خودت تنها هستی. برای من مهم است که حس و حالم در فیلم نامه در بیاید بنابراین من اول از حس و حال فیلم نامه شروع می کنم. صحنه ابتدایی اختتامیه برای من ملکه شده و بعد به خلق فیلم می انجامد.

گفت و گو با فریدون جیرانی به بهانه اکران «خفه‌گی»

به تازگی در سینمای ایرانی با پدیده هایی رو به رو شده ایم به اسم استوری برد کشیدن و از قبل قاب ها را درست می کنند. شما این کار را انجام دادید یا اینها را در ذهن خود می بندید؟

من معتقد نیستم که کلیت سینمای ایران مبتنی بر استوری برد است، کلیت سینمای ایرانی مبتنی بر ذوق و سلیقه و همکاری تیمی است؛ حالا در یک سری آثار امکان دارد که استوری برد و دقیق کارکردن معنا داشته باشد؛ در حالی که من معتقدم سینمای ایران حتی سینمای بعضی کشورها مثل ایتالیا مبتنی بر کار تیمی است که وارد صحنه می شوند و تیمی که با هم همکاری می کنند تا آن کارگردان به خلق اثرش برسد؛ یعنی اگر شما تاریخ سینما را ورق بزنید، متوجه می شوید وقتی نعمت حقیقی، اسفندیار منفردزاده و بهروز وثوقی وقتی کنار کیمیایی بودند کار او خیلی خیلی بهتر بود؛ چو ن این سه چه در مقام فیلم نامه نویس چه مقام آهنگ ساز و فیلم بردار و بازیگر مغز اصلی بودند و در فیلم تفاهمی را شکل می دادند که این تفاهم فیلم را می ساخت؛

یعنی این طور نبود که آقای کیمیایی یک استوری برد دقیق بکشد و نعمت حقیقی آن استوری برد را انجام بدهد. سینمای ایران معمولا این طوری است سینمای ایتالیا هم همین طور؛ اگر خاطرات مارچلو ماسترویانی را بخوانید او می گوید ما می آمدیم سر صحنه بعد تازه کارگردان می آمد فکر می کرد و بعد از غذا خوردن تازه به پلان می رسیدند؛ ولی سینمای آمریکا این طور نیست و مبتنی بر فن و تکنیک و استوری برد است. الان مدتی است نسل جوانی آمده که می خواهند استوری برد بکشند و این کار را هم می کنند و خوب هم است. ما هم صحنه تصادف را در ابتدا می خواستیم استوری برد بکشیم و براساس آن پلان های کشتن و قتل را طراحی کنیم؛ اما پلان های ما آنقدر محدود بود که نیازی به استوری برد نداشتیم.

از علاقه به این سینمای نوآر و نئو نوآر هم برایمان بگویید.

من یک بار سر «سالاد فصل» هم گفتم فیلم ساز مورد علاقه من کلود شابرول است. فیلم هایش را خیلی دوست دارم و چندین بار دیده ام و سعی کردم «سالاد فصل» را در فضای آثار او بسازم. فیلم های جنایی را هم خیلی دوست دارم و چندتا از فیلم های جنایی مثل «غرامت مضاعف»، «حرارت تن»، فیلم های مورد علاقه من است؛ بنابراین این فیلم ها خیلی روی من تاثیر گذاشته اند  و طبیعتا موقعی که من «قرمز» را می ساختم به ملودرام روانشناسانه و تاثیرگذاری که مثلا جنایت هم در آن باشد فکر می کردم؛ کم کم نوآر را شناختم و پلیسی سیا را شناختم و کم کم سراغ پلیسی سیایی رفتم که شد «آب و آتش»، که مقدار ملودرام آن زیاد بود که باید کم میش د که البته آن موقع من این شناخت را نداشتم

 گفت و گو با فریدون جیرانی به بهانه اکران «خفه‌گی»

چطور به الناز شاکردوست اعتماد کردید؟

ما یک بازیگر جوان داشتیم که پسر خیلی خوبی هم بود؛ اما نتوانست بازی کند و از بازی خارج شد؛ بنابراین تصمیم گرفتیم از یک بازیگر معروف زن استفاده کنیم. دوستان پیشنهاد دادند و گفتند که الناز آمادگی بسیاری دارد که فضای کاری اش را عوض کند. همه اکیپ ما مخالف بودند ولی ما زنگ زدیم و الناز آمد. فیلم نامه هم نداشتیم برای او قصه را تعریف کردیم که خیلی تحت تاثیر قصه قرار گرفت. الناز رفت لندن و گفت هر زمان فیلم نامه آماده شود می آیم. دو ماه هم با کسی قرارداد نبست تا زمانی که فیلم نامه را برایش فرستادیم.

فیلم نامه را خواند و قرارداد بست. همه هم نگران بودند اما وقتی گریم شد و لباس پوشید و آمد جلوی دوربین عکاسی، اعضا کمی آرام تر شدند و زمانی که سومین و چهارمین پلان را بازی کرد، همه احساس کردند آدمی است که به نقش نزدیک است و می شود روی او حساب باز کرد. من از آدم های باانگیزه خیلی خوشم می آید. الناز انگیزه داشت که تغییر کند و این انگیزه تغییر و جداشدن از سینمای قبلی باعث شد که خیلی به ما کمک کند.

انتخاب بعدی او انتخاب بهتری خواهدبود؟

الان دارند فیلم آقای موتمن را بازی می کنند. بعد فیلم آقای ابراهیمیان که او هم کارگردانی خوبی است. بنابراین درواقع فضای کاری او عوض شده است. من یک بار هم گفتم که مهناز هم سر «سالاد فصل» با انگیزه آمد تا یک نقش متفاوت بازی کند. انگیزه خیلی کمک کرد و این بود که سر صحنه همه متعجب شده بودند که چه بازی خوبی می کند و بعد از آن هم مسیر کاری مهناز عوض شد و کم کم بازیگر کارهای روشنفکری و منتقدپسند شد.

گفت و گو با فریدون جیرانی به بهانه اکران «خفه‌گی» 

کار بعدی شما قرار است در چه فضایی باشد؟ قرار است رد جنایی را در سینمای ایران ببینیم؟

در سینمای ایرانی هیچ وقت نمی توانیم بگوییم کار بعدی ما چیست. یعنی سینمای ایرانی سینمایی است که یک روز فکر می کنید و فردا فکرتان عوض می شود و نمی شود آن کار را انجام بدهید. ما قرار بود فیلمی بسازیم و تمام کارهای آن را هم انجام دادیم؛ با نوید محمدزاده و آقای حامد بهداد هم به توافق رسیدیم و قرارداد آن را هم بستیم. قرار بود بازیگر زن هم اضافه بشود ولی در نهایت از نظر سرمایه با مسئولینی که قرار بود سرمایه گذاری کنند (با نماینده سرمایه گذار) به توافق نرسیدیم و فیلم ساخته نشد.

بنابراین نمی شود گفت که تو پیش بینی کنی که در اینجا وقتی در بخش خصوصی کار می کنی آیا می توانی آینده برنامه ریزی کنی یا نه! مگر این که خودت پول زیادی داشته باشی و سرمایه گذاری کنی. من که نه سراغ فارابی می روم و نه دولت شاید یک روز بروم؛ بعد باید شرایط داشته باشم بتوانم فیلمم را بسازم ولی اگر بخواهم بسازم باز هم یک جنایی می سازم که همه بنویسند که یک جنایی دیگر و یک عشق عجیب و غریب دیگر.

گفت و گو با فریدون جیرانی به بهانه اکران «خفه‌گی» 

در کارنامه کاری تان از همان ابتدای کار با وجود اینکه به ژانر جنایی و معمایی خیلی علاقه دارید و این در تمام کارهایتان دیده می شود اما یک پراکندگی در کارهایتان دیده می شود مثلا در کارهایی مانند قرمز، قصه پریا، کمدی رمانتیک و سبک نوآر هم که یکی از علاقه مندی های جدی شما است که دوست دارید آن را ادامه بدهید، قرار است در سینمای آقای جیرانی چه اتفاقی بیفتد؟

شما فیلم ساز حرفه ای هستید و برای تماشاگر فیلم می سازید. در دنیا هم همین رسم بود حالا همین طور است. رسم بود که هر پیشنهادی به فیلم ساز حرفه ای می شد انجام دهد. مثلا اگر فیلم وسترن بود یاد آن را می ساخت، پلیسی بود انجام می داد، فیلم ملودرام و… الان اگر از موتمن هم بپرسید چنین کارنامه ای دارد در حالی که علاقه مندی او چیز دیگری است. فیلم ساز حرفه ای برای اکران فیلم می سازد و پیشنهادهای مختلف را قبول می کند. من که از دولت هیچ وقت پولی نگرفته ام و فیلم ساز دولتی نبوده ام؛ بنابراین فیلم های مختلف ساخته ام.

در کارنامه من، فیلم هایی که دوست شان دارم، رگه جنایت زیاد است؛ مثلا در «قرمز»، «آب و آتش»، «شام آخر»، «سالاد فصل» و در «من مادر هستم» هم جنایت وجود دارد و در همه آنها جنایت و ملودرام از جایی به جایی غلیظ می شود، مثلا در «سالاد فصل» جنایت وجود دارد و جایی دیگر جنایت قاطی ملودرام می شود، یک کمدی رمانتیک «صورتی» است و یک کمدی درنیامده «خواب زده ها» است و «قصه پریا» هم فیلمی ملودرام است.

این مهارت ها و تجربه هایی که به دست آورده اید قرار است به چه چیزی ختم شود؟

قرار نیست به چیزی ختم شود. آدم های حرفه ای فیلم می سازند که اولا زندگی کنند و علاوه بر آن در سینما باشند. برای نسل ما سینما خیلی مهم است و همین که من در جلوی شما نشستم و در سن ۶۵ سالگی هنوز جزو فیلم سازانی هستم که متقاضی دارم.


منبع: برترینها

کاغذ، پدرجد دموکراسی است

هفته نامه کرگدن – هومان دوراندیش: اگر کاغذ نبود ما چه درکی از دموکراسی داشتیم؟ بی کاغذ چگونه می توانستیم از آرای افلاطون و ارسطو و هابز و لاک و روسو و جان استوارت میل و کانت و مارکس و راسل باخبر شویم؟

زمانی که کاغذ نقش مهمی در زندگی ما  داشت، از واژه کاغذبازی زیاد استفاده می کردیم. کاغذبازی کلمه مرکبی بود با بار معنایی منفی. معمولا وقتی پدران ما در اداره ای علاف و سرگردان می شدند، با نفرت و بیزاری آن اداره را متهم می کردند به کاغذبازی. موقع ثبت نام در مدارس والدین و فرزندان عقل رس از کاغذبازی هنگام ثبت نام بد می گفتند. در دهه ۶۰ کاغذبازی مثل عشق بازی واژه ای منفور بود. با این تفاوت که همگان عشق بازی را دوست می داشتند، اما در فضاهای رسمی اسمش را نمی بردند، ولی هیچ کس کاغذبازی را خوش نداشت، اما واژه هایش همه جا ورد زبان همه بود. جدا از کاغذبازی، خود کاغذ هم برای بسیاری از مردم منفور یا دست کم نامحبوب بود. اکثر دانش آموزان مدارس از کاغذ بیزار بودند؛ چرا که از صبح تا شب باید روی کاغذ مشق می نوشتند و درس می خواندند.

در ایام امتحانات هم ناخوشایندی کاغذ به توان دو و سه می رسید. وقتی برگه سوالات امتحانی را دستت می دادند و کلی سوال دشوار روی کاغذ پیش چشمت ردیف می شد، چطور می توانستی در زمره کاغذدوستان جهان باشی؟ غیر از مصائب عینی کاغذ در زندگی ما (یعنی درس و مشق و امتحان و علافی در ادارات) نمی دانم چرا کلمه کاغذ در هر سیاق و زمینه ای بار معنایی منفی داشت. یعنی کافی بود کاغذ در کنار کلمه ای دیگر بنشیند تا آن کلمه نگون بخت و بدمعنی شود. مثلا می گفتند (و هنوز هم می گویند) کاغذپاره. کاغذپاره یعنی کاغذی که محتوایش فاقد ارزش است، یا مثلا می گفتند ببر کاغذی، دقت می کنید؟ همین که کاغذ کنار ببر جا خوش می کند، ببر باشکوه بی آبرو می شود. ببر کاغذی یعنی ببری که هیچ کاری از او بر نمی آید، یا مثلا می گویند اقدامات دولت باید در عمل تاثیراتش را نشان دهد، نه روی کاغذ.

کاغذ، پدرجد دموکراسی است 

چرا «در عمل» ارزش دارد و «روی کاغذ» تقریبا بی ارزش است؟ یا می گویند «روشنفکرانی که فقط بلدند حرف بزنند»؛ ترجمه دقیق این جمله این است که روشنفکران فقط بلدند چیزهایی روی کاغذ بنویسند و اهل عمل نیستند. انگار که نوشتن روی کاغذ صرفا طریقیت دارد نه موضوعیت. در حالی که در جهان انسانی، چیزی به نام «لذت خواندن متن» هم وجود دارد. فارغ از این که فلان داستان چه تاثیری بر رفتار و کردار ما می گذارد، نفس خواندنش بر روی کاغذ وقت ما را خوش می کند و بر لذت زندگانی مان می افزاید. ما اشعار حافظ و سعدی و مولانا را در کجا خوانده ایم؟ در کتاب و روی کاغذ. جدا از این که این اشعار چه تاثیری در منش و کنش ما گذاشته اند، آیا نفس خواندنشان خوشایند و لذتبخش نبوده است؟

پس چرا آن همه کاغذ حاوی اشعار مولانا و حافظ و سعدی که در خانه های اکثر ما ایرانیان وجود داشته، نتوانسته اند واژه کاغذ را محبوب سازند، ولی در صد سال اخیر مُشتی اداره ناکارآمد از عهده منفور ساختن کلمه کاغذ برآمده اند؟ نمی دانم واژه کاغذپاره از چه زمانی وارد زبان ما شد، اما شعر حافظ هم تا سال های سال بر پاره های کاغذ دست به دست می رفت و شاعران و عاشقان آن پاره های کاغذ را چون چشم خویش گرامی می داشتند، ولی حتی آن پاره های کاغذ کلمه کاغذپاره را آبرو نبخشیدند. این که چرا با وجود کتب مولانا و ملاصدرا و ابن سینا و خیام و سعدی و ده ها اندیشمند و هنرمند ایرانی دیگر کلمه کاغذ نزد ما ایرانیان ارج و قربی نیافت، شاید علتش این باشد که ما مردمی شفاهی هستیم.

تا پیش از انقلاب مشروطه، ایران تقریبا مخروبه بزرگی بود با مردمانی بی سود. البته بی سوادی دال بر نادانی نیست، مردم ایران تا پیش از مشروطه تقریبا هرچه می دانستند، محصول شنیده هایشان بود. کمترکسی سواد کتاب خواندن داشت. وقتی سواد خواندن و نوشتن نداشته باشی با کتاب و کاغذ هم انس و الفتی پیدا نمی کنی. سوادآموزی در ایران از سال ۱۲۸۶ با تشکیل کلاس های اکابره در شیراز به همت مشروطه خواهان آغاز شد. بعدها، در ۱۳۱۵، سازمان تعلیمات اکابر تاسیس شد تا بزرگسالان ایرانی بی سواد نمانند. بعدتر، در آغاز دهه ۱۳۴۰، سپاه دانش تشکیل شد. اگرچه سپاه دانش در عصر مدرنیزاسیون پهلوی در مجموع عملکرد قابل قبولی در اطراف و اکناف ایران داشت، ولی وقتی انقلاب اسلامی پیروز شد، هنوز بیش از ۱۴ میلیون نفر در ایران بی سواد بودند.

مطابق آمار و اسناد یونسکو، در سال ۱۳۶۴ بیش از ۱۲ میلیون نفر از مردم ایران بی سواد بودند. یعنی میزان بی سوادی در ایران بیش از ۴۹ درصد بود. در همان سال تعداد جمعیت بی سواد در نُه کشور دنیا بیش از ۱۰ میلیون نفر بود و ایران هم یکی از آن نه کشور بود؛ یعنی تا همین سی سال پیش ما ایرانیان جزو پرچمداران بی سوادی در کل کره ارض بودیم. ملتی که حال و روزش چنین بوده، عجیب نیست که رغبت و الفتی هم به کاغذ پیدا نکرده باشد. اجداد و حتی پدربزرگ های ما از راه گوش باسواد می شدند، نه از راه چشم. علم را پای منبرها یا سینه به سینه فرا می گرفتند، نه با چشم دوختن به کتاب ها. چنین بود که ما به کاغذ علاقه چندانی پیدا نکردیم و برای واژه کاغذ هم تره چندانی خرد نمی کردیم.

کاغذ، پدرجد دموکراسی است 

اما وقتی دولت مطلقه مدرن در ایران شکل گرفت و بوروکراسی رشد کرد و ادارات متعدد پدید آمد و مردمانی اکثرا بی سواد در این ادارات گرفتار بردن کلی کاغذ از این اتاق به آن اتاق شدند، کم کم واژه کاغذ که قبلا چندان نامحترم نبود، حرمتش نزد اکثریت به کلی از دست رفت و کارش به جایی رسید که معمولا کنار هر واژه دیگری که می نشست، به آن واژه بار معنایی منفی می داد. البته این وسط فقط بوروکراسی مقصر نبود. شعر و عرفان ما هم با این که بقایشان را مدیون دفتر و کاغذ بودند، معمولا آب در آسیاب تحقیر این ادوات تحریر می ریختند. حافظ میگفت: «که حرف عشق در دفتر نباشد»، مولانا هم می گفت: «دفتر صوفی سواد و حرف نیست/ جز دلِ اسپید همچون برف نیست»، بیهقی هم می گفت: «هرچه بر کاغذ نبشته آید، بهتر از کاغذ باشد.» باری، گر بگویم شرح این بی حد شود/ مثنوی هفتاد من کاغذ شود.

خلاصه از این قبیل ابیات و جملات در ادبیات ما فراوان است. بدیهی است که چنین گاهی به سود کاغذ بینوا تمام نمی شد. مهم ترین نقدی که این روزها آتش در هستی کاغذ می زند، این است که کاغذ بوی اشرافیت می دهد. اشرافیت به ثروت نیست، به تمایز است. البته که اشراف در جهان قدیم (تا همین اواخر) همواره ثروتمند بودند، ولی ثروت آن ها عامل تمایزشان از سایر طبقات اجتماعی بود. حالا کاغذ چه ربطی به اشرافیت و تمایز دارد؟ کاغذ معمولا در اختیار عموم مردم نیست. اگر شما بهترین رمان دنیا را هم بنویسید، برای این که مردم کتابتان را بخوانند باید یک ناشر پیدا کنید. ناشر کسی است که با کاغذ و چاپ کار شما را به بازار می فرستد. جی. کی. رولینگ گفته است وقتی اولین کتاب هری پاتر را نوشتم، هیچ ناشری حاضر به انتشار آن نبود. ناشران، یعنی صاحبان کاغذ، کتاب او را به دردنخور می دانستند و اجازه نمی دادند مردم درباره اثرش داوری کنند.

البته خانم رولینگ با هر زحمتی که بود ناشرش را پیدا کرد، ولی همین داستان نشان می دهد که چرا در قرن بیست و یکم بسیاری معتقدند اینترنت دموکراتیک تر از کاغذ است. الان هر کسی می تواند رمان و نمایشنامه اش را اینترنتی منتشر کند؛ حالا یا روی وبلاگش یا در جاهای دیگر. بر فرض که این نقد وارد باشد، باید پرسید اگر کاغذ نبود ما چه درکی از دموکراسی داشتیم؟ بی کاغذ چگونه می توانستیم از آرای افلاطون و ارسطو و هابز و لاک و روسو و جان استوارت میل و کانت و مارکس و راسل و رالز و پوپر و هابرماس باخبر شویم؟ فلسفه و فرهنگ و فضیلت به کنار، فقط همین دموکراسی را در نظر بگیریم. تمام درک ما از دموکراسی و ارزش های دموکراتیک برآمده از کاغذ است. اعلامیه جهانی حقوق بشر را روی کاغذ نوشتند و به دست ما رسید.

اگر کاغذ نبود شاهنامه فردوسی نه متولد می شد، نه به  دست ما می رسید و زبان فارسی هم مانند بسیاری از دیگر وجوه هویتی ما ایرانیان با باد زمان به فراموشخانه تاریخ می رفت. خود تاریخ را هم اقلیت باسواد روی کاغذها خواندند و به گوش اکثریت بی سواد رساندند و سینه به سینه نقل شد تا عصر فراگیر شدن سواد و کتابت. تقریبا تمام آنچه ما ایرانیان مفتخر به گذشته مان را از اقوام بی سابقه و بی شکوه شمال اروپا و جنوب آفریقا متمایز می کرد، از کاغذها به افکار و گفتار و رفتار ما راه یافته بود. اگرچه کاغذ امروزه در قیاس با اینترنت دینامیسم دموکراتیک کمتری دارد، ولی کاغذ تا قرن های قرن عامل اصلی فراگیرتر شدن اندیشه و آگاهی بوده است و این یعنی توزیع معرفت. توزیع معرف جزو ارکان دموکراسی است.

کاغذ، پدرجد دموکراسی است 

علم و ادبیات و فلسفه تا قبل از ظهور کاغذ در تاریخ بشر بسیار محدود و محصور بودند و جز طبقاتی معین و متعین و متنفذ، سایر مردم به این امور دسترسی نداشتند. تا پیش از پیداش کاغذ تفکرات و دانسته های بشر روی موادی ثبت می شد که استعمال و حمل و نقل آن ها آسان نبود. موادی که چندان مخزون نمی شدند و بسیاری از فقدان دسترسی به آن ها محزون می شدند. کل اوستا را روی ۱۲ هزار پوست گاو نوشته بودند. در عصر ماقبل کاغذ هر فرد عادی اگر می خواست در خانه اش اوستای کاملی داشته باشد، باید فکری به حال خرید و ذخیره ۱۲ هزار پوست گاو می کرد. مسلمین نیز تا مدت ها قرآن را روی پوست های نازک می نوشتند. پوست های نازک بسیار گران بودند و برای یک مسلمان فقیر میسر نبود که کلی پوست گران قیمت را بخرد و درخانه اش انبار کند تا کل قرآن در اختیارش باشد.

این کاغذ بود که قرآن و اوستا و افلاطون و ارسطو و اومانیسم و آزادی و دموکراسی را عالمگیر کرد. پس حتی اگر امروزه بتوانیم دسترسی به کاغذ را مایه و مظهر نوعی تمایز اشرافی در عرصه فرنگ بدانیم، باز نباید فراموش کنیم کاغذ ده ها قرن در خدمت توسعه حلقه خرد و کوچک دانایان و گسترش آگاهی و دانایی در میان مردمانی بوده است که شوق خواندن و نوشتن داشتند، ولی ثروت کافی و تبار اشرافی نداشتند.
بنابراین ما همه مدیون کاغذیم؛ چه نوستالژی عصر کاغذ داشته باشیم، چه نداشته باشیم. اگر خط قرمز های پیش روی کتاب ها و مطبوعات کنار روند یا به شکلی رادیکال تعدیل شوند، قطعا مطالعه کتاب و روزنامه ها از بی آبرویی کنونی رها می شوند.

در این صورت شاید ما ایرانیان، دوباره قدر کاغذ را بدانیم؛ البته به اختیار، نه از سر ناچاری زیستن در زمانه ای فاقد اینترنت. مگر مردم فرانسه و ژاپن اینترنت ندارند؟ پس چرا این همه کتاب و روزنامه کاغذی می خرند و می خوانند؟ می دانم که این تفاوت فرهنگی علل متعددی دارد، ولی قطعا یک علتش هم این است که اهالی فرهنگ در پاریس و توکیو برای نوشتن روی کاغذ کتاب و روزنامه با انبوهی از خط قرمزهای قطعی و احتمالی مواجه نیستند. اصلا این وضع بی تردید به سود سرنوشت کاغذ در ایران خواهدبود. اگر قبلا کاغذ ما را از بند نادانی و کم مایگی فکری و فرهنگی آزاد می کرد، امروز نوبت ماست که با بازاندیشی ملی درخصوص خطوط قرمز، کاغذ را از بند مهجوریت و فراموشی قریب الوقوع آزاد کنیم.


منبع: برترینها

انتظار، «حبیب» را هم دق مرگ کرد

گروه هنری- رسانه‌ها: روزنامه همدلی نوشت: امروز ۲۱ دی ماه است، یک سال و ۷ ماه از مرگ «حبیب» می‌گذرد، «مرد تنهای شب» که ۷ سال قبل از مرگش به ایران بازگشت، غربت امانش را بریده بود، می‌خواست در سرزمینش بخواند، برای دریافت مجوز درخواست داد، موافقت نشد.

 

گفت «۱۰ شب ورزشگاه صد هزار نفری آزادی پر می‌شود، اگر بخوانم» باز هم توجهی نکردند، در اولین و آخرین حضورش در یک مراسم رسمی پشت میکروفون رفت، خسته و ناامید بود اما هنوز ایمانش را در دل داشت، «خوشحالم که برای اولین بار بعد از ۶ سال سکوت می‌توانم صحبت کنم.» سکوتی که ابدی شد و حبیب با آرزوی اجرای کنسرت از دنیا رفت. حتی فرزند یکی از سیاسیون شناخته‌شده که همکاری نزدیکی با حبیب داشت نیز نتوانست اثرگذار باشد و تلاش‌هایش به دریافت مجوز منجر نشد. حالا پس از یک سال و ۷ ماه خبری منتشر می‌شود که هوادارانش را غمگین می‌کند تا خوشحال؛ «موزیک ویدئوی «دیره» با صدای احمدرضا محبیان و سمیر زند و همچنین با تصویر و صدای نه چندان شفاف زنده‌یاد «حبیب محبیان» از دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز انتشار گرفت.» حبیب تنها هنرمندی نبود که آثارش پس از مرگ، مجوز گرفتند. خوانندگان، بازیگران و حتی نویسندگانی بودند که طعم مجوز را در زمان حیات خود نچشیدند؛ سناریویی تکراری که در سال‌های گذشته در قبال هنرمندان زیادی رخ داد و سودای فعالیت مجاز در وطن را برای‌شان در حد یک رویا باقی گذاشت.

 

مرگ فرهاد و انتشار مجموعه آثارش

فرهاد مهراد، به زعم دوستدارانش «فرهادِ بزرگ»، هنرمند گزیده‌کار با صدا و سبکی متفاوت که با خوانش متفاوتش در فیلم «رضا موتوری»، ذائقه‌هایی که به صدای ایرج (حسین خواجه‌امیری) بر روی لب زدن محمدعلی فردین عادت کرده بودند را تغییر داد. او برخلاف بسیاری از هم‌صنفانش در موسیقی ایران در سال‌های پایانی دهه ۵۰ راه غربت را در پیش نگرفت و ترجیح داد در خاکش بماند. اولین خواننده‌ای بود که صدایش یک روز پس از پیروزی انقلاب در قالب قطعه «وحدت» در تلویزیون ملی پخش شد؛ همان قطعه‌ای که محل دعوای خانواده فرهاد با صدا و سیما بود و بارها و بارها از پخش آن جلوگیری می‌کردند. ۱۶ سال در سکوت زیست تا بتواند مجوز آلبوم «خواب در بیداری» را بگیرد. در ۸ سال باقی مانده زندگی خود با موانع زیادی برای دریافت مجوز روبرو شد تا این که بیماری او شدت گرفت و برای درمان به فرانسه سفر کرد. سال ۱۳۸۱ فرهاد مهراد چشم از جهان فرو بست و مجموعه آثارش پس از مرگ، مجوز انتشار گرفتند.

 

حسرت کنسرت بر دل فریدون

فریدون فروغی که نامش همیشه در کنار فرهاد به عنوان صداهای موسیقی اعتراضی قرار می‌گیرد، در زندگی خود نیز سرنوشتی کم و بیش مشابه با خواننده «کودکانه» و «برف» داشت. فروغی که جزو مشهورترین و البته محبوب‌ترین خوانندگان موسیقی ایران در دهه پنجاه محسوب می‌شد مانند فرهاد امیدوار به ادامه فعالیت هنری در سرزمینش بود و به همین خاطر وطن را ترک نکرد. دو سال پس از پیروزی انقلاب ترانه مشهور «یار دبستانی من» ساخته «منصور تهرانی» را برای فیلم «از فریاد تا ترور» اجرا کرد اما به صورت غیر رسمی، دستور به حذف صدای فریدون داده شد. ۱۸ سال انتظار کشید تا رویای برگزاری کنسرت در ایران تحقق پیدا کند؛ فریدون فروغی در جزیره کیش به روی صحنه رفت اما تا روزی که مرگش فرا برسد نه در تهران و نه در هیچ شهر دیگری اجازه اجرا پیدا نکرد. تا اینکه در سال ۱۳۸۰ دنیا را برای همیشه به آدم‌هایش واگذاشت. عجیب آن که در سال ۱۳۹۰ خواننده‌ای به نام «بهرام پاییز» تعدادی از ترانه‌های اجرا شده توسط فریدون فروغی را بازخوانی کرد و مجوز نیز گرفت؛ اتفاقی که هیچ گاه برای خواننده «آدمک» و «زندون دل» در طول دوران حیاتش رخ نداد.

 

فردین ماند و خانه نشین شد

اغراق نیست اگر بگوییم ستاره به معنای واقعی کلمه بود، نام و تصویرش روی سردر سینماها کافی بود تا مردم به سمت گیشه‌ها هجوم ببرند، وقتی زیر چهچه‌های ایرج لب می‌زد و دل می‌برد، برایش صف می‌کشیدند. او هم ماند اما اجازه فعالیت نداشت. در میدان ونک، فرش‌فروشی باز کرد، نمی‌خواست از سینما حرف بزند، داخل مغازه هم نوشته بود که از گذشته نپرسند. «همه مردم هر روز زندگی می‌کنند تا یک روز بمیرند. ما هر روز می‌میریم تا یک روز زندگی کنیم.» به گفتن این جمله برای اعتراض به ممنوع‌الفعالیت بودنش بسنده کرد، کسی که با موهای سپید هم می‌توانست در سینما یکه‌تازی کند اما نخواستند و نشد. سال ۱۳۷۹ نیز برای همیشه آرام گرفت، البته بدون مجوز!

 

مرثیه ای که ناشنیده ماند

در حوزه ادبیات نیز چهره‌هایی بودند که اجازه فعالیت را در روزهای حیات خویش پیدا نکردند. کورش اسدی اخیرترین آنهاست، در تیر ماه سال ۱۳۹۶ پیش از آن که پنجاه و سومین بهار زندگی خود را جشن بگیرد، مرگ را در آغوش گرفت. «ابرهای گم شده»اش را جزو ۱۰ رمان برتر پس از انقلاب می‌دانند اما ۱۲ سال برای دریافت مجوز تقلا کرد. قاسم جبلی را هم شاید بتوان دلسوخته‌ترین هنرمند این راه دانست که هم در سال‌های پیش از انقلاب و هم پس از آن ممنوع‌الکار بود. او که در سال ۱۳۹۱ درگذشت، قطعه‌ای به نام «مرثیه تختی» یا «جهان پهلوان» داشت که خشم مدیران دوره پهلوی را برانگیخته بود. حدود دو دهه پیش محمد جلیل عندلیبی، آهنگساز و ردیف‌دان شاخص موسیقی ایرانی پس از ملاقاتی که با جبلی داشت، تصمیم به تنظیم مجدد آثار قدیمی او گرفت اما به دلایلی نامعلوم تا پایان عمر این خواننده موفق به دریافت مجوز نشد. حامد هاکان، خواننده جوان‌مرگ موسیقی پاپ نیز داغ ممنوع‌الکاری را بر تن داشت و ۶ سال رفت و آمد تا شاید مانند دوستان دیروزش مجاز شود اما قلبش امان نداد.

 

پیش از این نیز بوده‌اند و بعید است حبیب آخرین‌شان باشد؛ هنرمندانی که با وعده لباس گرم، سرما از پای درشان می‌آورد. به امید دریافت مجوز می‌مانند، به زرق و برق و فعالیت بدون دغدغه آن سوی آب‌ها «نه» می‌گویند و نمی‌روند اما صدای‌شان همراه با جسم‌شان دفن می‌شود، بی آن که مجالی برای آواز بیایند. شاید حبیب در این میان اقبال بلندتری داشته، مانند فریدون فروغی. آنها حداقل جوازی برای آرام گرفتن در خاک وطن‌شان گرفتند، برخلاف فرهاد که در پاریس دفن شد، برخلاف بسیاری دیگر از هنرمندان که تنها مشتی از خاک ایران را همراه با جسم‌شان به خاک سپردند.

 
برخوردهای سلیقه‌ای و فرسایشی مدیران با هنرمندانی که روحیه‌ای حساس‌تر از دیگر اقشار جامعه دارند، نتیجه‌ای جز انزوا و عزلت‌نشینی آنها ندارد؛ هنرمندانی که طرد می‌شوند و به هر سو می‌دوند به در بسته می‌خورند. باید کمی مهربان‌تر بود، با هنرمندانی که هنوز نفس می‌کشند، با چهره‌هایی مانند سعید دبیری، ترانه‌سرای قطعات ماندگاری مثل «زمستون تن عریون باغچه چون بیابون»، با ناصر ملک‌مطیعی، ستاره سال‌های دور سینمای ایران که هست، نرفته و می‌خواهد باشد اما پیرمرد ۸۷ ساله اجازه حضور در تلویزیون را پیدا نمی‌کند، باید کمی مهربان‌تر بود، پیش از آن که بخواهیم زیر تابوت‌شان را بگیریم، مثل حبیب، مثل فریدون فروغی یا حتی مثل خیلی های دیگر که باد فراموشی نامشان را هم با خود برد…
منبع: بهارنیوز

درآمد بازیگران از تبلیغات چقدر است؟/ درآمد حامد همایون برای نیم ساعت اجرا

روزنامه خراسان در گزارشی در شماره امروز خود نوشت که به عنوان یک برند با چهره ها تماس گرفتیم تا تعرفه تبلیغات شان را دربیاوریم و این گزارش ماحصل گپ و گفت ما با چهره های معروف امروزی است.

حامد همایون ۴۰ میلیون، رضا شفیعی جم ۲۰ میلیون تومان !

شاید شما هم مثل ما کنجکاوید بدانید آدم معروف‌هایی که این روزها برای گرفتن یک سلفی با آن‌ها سر و دست می‌شکنیم برای حضور در جشن تبلیغاتی و افتتاحیه یک جایی مثل رستوران چقدر پول دریافت می‌کنند؟ خب حالا دیگر می‌دانیم. خبرنگار «زندگی‌سلام» برای اطلاع از چند و چون میزان دستمزد آقا یا خانم چهره به عنوان متقاضی با تعدادی از آن‌ها یا مدیر برنامه‌های شان تماس گرفته و هزینه یک ساعت حضور در جشن افتتاحیه یک رستوران فرضی را که تا چند روز دیگر در مشهد افتتاح خواهد شد، پرسیده‌است. (مبالغ به تومان است)

حامد همایون، ۴۰ میلیون برای نیم ساعت اجرا

تقریبا دو سالی می‌شود که نام «حامد همایون» بر سر زبان‌ها افتاده‎است. یکی از همکاران او (همکاران او در موسسه هنری ترانه شرقی) در گفت‌وگو با خبرنگار ما دستمزد این خواننده را برای نیم ساعت اجرا، مبلغی در حدود ۴۰ میلیون تومان اعلام می‌کند. البته این رقم علاوه بر دستمزد آقای خواننده، هزینه نور و صدای مراسم را هم شامل می‌شود. به گفته او «حامد همایون» در مراسم افتتاحیه خشک و خالی شرکت نمی‌کند و فقط در مراسمی حاضر می‌شود که امکانات آن‌جا برای حداقل نیم ساعت اجرای آقای خواننده فراهم باشد.

بهنوش بختیاری، ۱۰ تا ۱۲ میلیون

«بهنوش بختیاری» سال‌هاست که در سینما و تلویزیون فعالیت هنری انجام می‌دهد و اکنون کمترین هنردوستی است که او را نشناسد. بختیاری با این‌که از بازیگران خوب و بنام تلویزیون است اما در دوره‌هایی به‎دلیل یک‎سری حاشیه‌، سر و صداهایی به پا کرده‌است. مثلا همین چند وقت پیش بود که تیزر تبلیغاتی عجیب خانم بازیگر باعث تعجب همه مان شد؛ حرکات عجیب و غریب خانم بازیگر برای تبلیغ یک برند عطر و ادکلن، در این تیزر همه را حیرت زده کرد. مدیر برنامه او در گفت‌وگو با خبرنگار ما هزینه حضور در برنامه تبلیغاتی بختیاری را در تهران مبلغی در حدود هفت تا هشت میلیون تومان اعلام می‌کند و می‌گوید: حضور ایشان در مشهد ۱۰ تا ۱۲ میلیون تومان برایتان آب می‌خورد.

نادر سلیمانی، ۱۰ تا ۱۵ میلیون به عنوان یک دوست

«نادر سلیمانی» یکی از بازیگران خوش اخلاق و خوش برخورد سینما و تلویزیون است که بعضی از کارهای سینمایی و تلویزیونی‌اش چهره او را برای همیشه ماندگار کرده‎است. او در گفت وگو با خبرنگار ما هزینه شرکت در جشن افتتاحیه و تبلیغات در مشهد را مبلغی در حدود ده تا پانزده میلیون تومان اعلام می‌کند. البته او برای شرکت در جشن افتتاحیه شروطی هم دارد؛ مثلا این‌که مدت حضورش از ده تا پانزده دقیقه بیشتر نباشد، مهمانان حاضر در مراسم نباید عکس‌های شان همراه با او را در شبکه‌های اجتماعی منتشر کنند و… . او در ادامه می‎گوید: «اگر در این جشن شرکت کنم فقط به عنوان یک دوست در کنار شما هستم، نه به عنوان کسی که پول گرفته تا کار تبلیغاتی انجام دهد!»

رضا شفیعی‎جم، کمتر از ۲۰ میلیون نمی گیرم

«رضا شفیعی‎جم» نقش‌ها و تیپ‎های محبوب و به یادماندنی کم ندارد؛ با این‌که سال‌های زیادی از بعضی از فیلم و سریال‌های او گذشته اما هنوز هم خیلی‌ها او را با نام «بامشاد» سریال «نقطه چین»، «قل مراد» سریال «باغ مظفر» و یا «چهارشنبه» سریال «چارخونه» می‌شناسند. شفیعی‌جم با این‌که مدتی کم کار شده اما باز هم محبوبیت زیادی میان مردم دارد. او در گفت وگو با خبرنگار ما می‌گوید: «من معمولا به مراسم تبلیغاتی نمی‌روم. اگر هم تبلیغی را قبول کنم کمتر از ۲۰ میلیون تومان نمی‌گیرم».

علی صادقی، حداقل ۱۵ میلیون

«علی صادقی» از آن بازیگرانی است که سال‌ها در یک قالب یکسان یعنی طنز کار کرده اما نه تنها تکراری نشده بلکه هنوز هم هر موقع عکس او روی پوسترهای سینمایی می‌آید همه می‌دانند فیلم اکران شده فیلم پرفروشی خواهدبود. با تماس خبرنگار ما یکی از دوستان او تلفن را پاسخ می‌دهد و می‌گوید برای این‌که صادقی در برنامه‌های تبلیغاتی‌ شرکت کند حداقل ۱۵ میلیون تومان می‌گیرد.


منبع: عصرایران

بهترین فیلم‌های ترسناک سال ۲۰۱۷

برترین ها – ترجمه از حسین علی پناهی: ظهور دوباره فیلم های ژانر وحشت در سال های اخیر باعث شده که بار دیگر بسیاری از فیلم سازان سرشناس به این ژانر روی آورده و برخی دیگر از فیلمسازان نوظهور نیز بهترین فیلم هایشان را در این ژانر بسازند که البته با استقابل قابل توجهی از جانب تماشاگران و منتقدان روبرو شده اند.

جالب این که همان روزهای اول سال ۲۰۱۷ انگار دنیای هالیوود وارد یک کابوس جان کارپنتری شد که ۱۲ ماه طول کشیده و سالی بسیار موفق تر از قبل را برای این ژانر رقم زد. در این میان یکی از فیلم های ترسناک سال که بر اساس رمانی از استفن کینگ ساخته شده بود نه تنها یکی از پرفروش ترین فیلم های سال شد که حتی بسیاری از فیلم های ابرقهرمانی و دنباله دار را نیز در گیشه پشت سر گذاشت. یکی دیگر نیز شانس زیادی برای دریافت جایزه اسکار دارد و شاید پس از فیلم «سکوت بره ها» بتواند این جایزه معتبر را بدست آورد. در کل باید گفت که سال ۲۰۱۷ سال بسیار موفقی برای ژانر ترسناک بوده و در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با بهترین فیلم های ترسناک این سال آشنا کنیم.

اخطار: از آنجایی که در این مطلب به ناچار  باید به داستان این فیلم ها پرداخت از کسانی که این فیلم ها را ندیده و سعی دارند این فیلم ها را ببینند توصیه می کنیم که از خواندن ادامه متن خودداری نمایند.

۱۰- آب نبات شیطان

 بهترین فیلم های ترسناک 2017

دومین فیلم ترسناک شان بایرن به نام «آب نبات شیطان» (The Devil’s Candy) داستان نقاش ناشناس و همسر و فرزندش را روایت می کند که به یک خانه جدید نقل مکان می کنند که در گذشته شکنجه و قتلی وحشتناک در آن رخ داده است. در نهایت  این نقاش رفته رفته تسخیر می شود و باید با قاتلی که در خانه است مبارزه کند. اما چیزی که باعث جذابیت این فیلم می شود آهنگ متن و موسیقی های متالی است که در طول داستان فیلم شنیده می شود و در برخی از موارد از یک گیتار نمادین که ابزار قتل بوده است بیورن می آید.


۹- طعمه

 بهترین فیلم های ترسناک 2017

فیلم «طعمه» (The Lure) یک فیلم لهستانی عجیب است که بدون شک از دیدن آن احساس خوبی پیدا نخواهید کرد. در برخی از صحنه های فیلم آگنیژکا اسموژینسکا به یاد فیلم کلاسیک و کالت «شبح بهشت» (Phantom of the Paradise) ساخته برایان دی پالما خواهید افتاد. در هر دو از فیلم های موزیکال کلاسیک هالیوود الهام گرفته شده و از همان ابتدای اکران نیز تکلیف آن ها مشخص بود که به یکی از فیلم های فراموش نشدنی ژانر ترسناک تبدیل خواهند شد. در این فیلم دو دختر زیبا در قالب یک گروه موسیقی در یک کلوب شبانه شروع به اجرای برنامه می کنند. این فیلم هیچ شباهتی به آن چه که تاکنون در سینما دیده اید ندارد و هر بار اتفاقاتی رخ می دهد که شاید به راحتی نتوانید آن ها را درک نمایید. این فیلم اگر چه بسیار عجیب و غریب است اما در عین حال تراژیک، جذاب و کنایه آمیز نیز هست.


۸- رام نشده

 بهترین فیلم های ترسناک 2017

آمات اسکالانته، فیلمساز مکزیکی که جایزه بهترین کارگردانی جشنواره کن برای فیلم «هلی» (Heli) را بدست آورد که شاید کسی انتظار آن را نداشت. این فیلم داستان کارتل های مواد مخدر در کشور مکزیک را به تصویر می کشد. اسکالانته بار دیگر جایزه بهترین کارگردانی در جشنواره ونیز را برای فیلم «رام نشده» (The Untamed) بدست آورد که اتفاق غیرقابل باورتری به نظر می رسید زیرا این فیلم بسیار عجیب تر از فیلم قبلی اسکالانته بود. این فیلم داستان یک موجود فرازمینی شبیه اختاپوس را روایت می کند که در یک طویله زندگی کرده که دیگران را وسوسه می کند. در این میان خانواده جوانی که در همان حوالی زندگی می کنند رفته رفته به این موجود جذب می شوند. در کل می توان گفت که این فیلم قصد دارد رابطه انسان با نیمه تاریک و سرکوب شده میل جنسی او را نشان دهد که بسیار جالب و پیچیده به تصویر کشیده می شود.


۷- در شب می آید

 بهترین فیلم های ترسناک 2017

در فیلم «در شب می آید» (It Comes At Night) دومین ساخته تری ادواردز شولتس پس از فیلم «کریشا» (Krisha) داستانی پساآخرالزمانی با بازی جوئل ادگرتون، کارمن اجوگو و کلوین هریسون جونیور روایت می شود که در آن یک خانواده پس از یک اتفاق بسیار بد که نسل بشر را در آستانه نابودی کامل قرار داده در یک کلبه جنگلی زندگی کرده و ناگهان مجبور می شوند خانواده ای دیگر را به خانه خود راه دهند. در ابتدا به نظر می رسد که آن ها رابطه خوبی با هم خواهند داشت اما رفته رفته اتفاقاتی رخ می دهد که به بی اعتمادی این دو خانواده و خشونت منجر شده و نهایتا وقایعی تراژیک برای دو طرف رخ می دهد. شاید فکر کنید در دنیایی که «مردگان متحرک» ساخته شده دیگر نیازی به چنین فیلم هایی نیست اما شولتس در این فیلم به اهمیت خانواده می پردازد و سیر داستانی جذاب و بازی های خیره کننده این فیلم را به یک ضرورت و نه زیاده روی تبدیل کرده است.


۶- بازی جرالد

 بهترین فیلم های ترسناک 2017 (علی پناهی)

داستان «بازی جرالد» (Gerald’s Game) یکی از داستان های تاریک استفن کینگ بود که بسیاری آن را غیرقابل تبدیل به یک فیلم می دانستند. این تریلر کامیک ترسناک در مورد یک زن است که ناگهان بیدار شده و خود را با دست های بسته شده در رختخواب می یابد. این فیلم یکی از بهترین فیلم های ژانر ترسناک سال است و مایک فلاناگان کارگردانی و نویسندگی آن را بر عهده داشته و کارلا گیوگینو نیز یکی از بهترین بازی های سال را در این فیلم انجام داده است. در سالی که زنان قربانی بسیاری بپا خواسته و داستان های تلخ گذشته خود و آزارهای جنسی را رسانه ای کردند این فیلم نیز داستان مشابهی را به زیباترین شکل ممکن به تصویر می کشد.


۵- شکارچیان عشق

 بهترین فیلم های ترسناک 2017

فیلم «شکارچیان عشق» (Hounds of Love) که اولین فیلم بن یانگ، کارگردان استرالیایی است یک فیلم ترسناک است که بر اساس داستانی واقعی ساخته شده و تماشای آن بسیار سخت خواهد بود. این فیلم داستان ربوده شدن، شکنجه و مورد تجاوز قرار گرفتن یک دختر جوان توسط زوجی در حومه شهر را روایت می کند که چندین نفر را به قتل رسانده اند. نکته مهم در مورد این فیلم غنای روانشناسانه ی آن است به خصوص زمانی که پای زن شرور داستان به میان می آید و نقش آن را اما بوث به زیبایی هر چه تمام تر بازی کرده است. در این فیلم ۱۰۸ دقیقه ای ذهنیات شخصیت زن داستان که به شوهر قاتل و متجاوز خود هر کمکی که می تواند می کند بررسی می شود.

اگر چه در رابطه او با شوهرش برخلاف ظاهر ماجرا شکاف های عمیقی وجود دارد و دختر داستان قصد دارد با تاکید بر همین شکاف ها از دست این دو فرار کند اما شخصیت زن شرور داستان همکاری خود با شوهرش را نشانه ی عشق بی مثال خود به همسرش می داند حتی اگر این عشق او را به سمت زیر پا گذاشتن اصول انسانی و اخلاقی سوق دهد.


۴- کشتن گوزن مقدس

 بهترین فیلم های ترسناک 2017 (علی پناهی)

فیلم جدید روانشناسانه ی یورگوس لانتیموس با نام «کشتن گوزن مقدس» (The Killing of A Sacred Deer) یک چالش است که رابطه ی عجیب و سایکوپاتیک بین یک جراح (کالین فارل)، همسرش (نیکول کیدمن) و دو فرزندش از یک طرف و یک غریبه را روایت می کند که شرارت و بدخواهی او به اندازه نحوه ی ماکارونی خوردنش کثیف و خطرناک است. اگر چه نباید بازی خیره کننده فارل و کیدمن و صحنه پردازی شبه کوبریکی لانتیموس را در این فیلم نادیده گرفت اما «کشتن گوزن مقدس» را باید فیلم بری کیوگان دانست که امسال در فیلم «دانکرک» کریستوفر نولان نیز حضور داشته و ترس سورئال فیلم را در قالب چهره آرام و رفتار ظاهراً طبیعی خود به شیوه ای ترسناک به تصویر می کشد.


۳- مادر!

 بهترین فیلم های ترسناک 2017

قابل درک است که چرا سینماروها علیه فیلم «مادر!» (Mother!) آخرین ساخته عجیب و غریب دارن آرونوفسکی قیام کردند. این فیلم در واقع کابوسی فراطبیعی بود که با موسیقی اندک خود چه از لحاظ جسمی و چه روحی جنیفر لارنس را تحت فشار قرار داد. این فیلم داستان یک فرقه مذهبی را روایت می کند که نوزاد تازه بدنیا آمده شخصیت اصلی فیلم را کشته و می خورند. اگر چه این فیلم از جانب منتقدان و بخصوص از جانب تماشاگران مورد غضب قرار گرفت اما باید آن را یک فیلم متمایز و زیبا از یکی از بهترین کارگردانان عصر حاضر دانست. اگر چه تماشای این فیلم بسیار سخت بوده و بسیار بیشتر از تحمل تماشاگران بود اما «مادر!» فیلمی است که بعد از تماشای آن دیگر فراموشش نخواهید کرد.


۲- خام

 بهترین فیلم های ترسناک 2017

از زمان اکران در جشنواره کن ۲۰۱۶، فیلم ترسناک و مشمئز کننده «خام» (Raw) ساخته جولیا دوکورنا رفته رفته به یکی از هنرمندانه ترین فیلم های ترسناک سال ۲۰۱۷ تبدیل شد. داستان محسوس اما غیرطبیعی یک زن جوان گیاهخوار که با حضور در دانشکده دامپزشکی طعم گوشت خام را می چشد بسیاری از تماشاگران این فیلم را بیهوش کرده و بسیاری نیز سالن های سینما را ترک کردند اگر چه داستان این فیلم نامانوس و ناشناخته است اما هنر کارگردان باعث شده که آن را حس کنید، درست مانند ویروسی که از درون شما را می خورد. بدون شک این فیلم علی رغم بودجه ناچیز و داستان عجیب و غریبش حرف های تازه زیادی برای گفتن در ژانر ترسناک دارد.


۱-برو بیرون

 بهترین فیلم های ترسناک 2017

از گذشته های دور فیلمسازان از ژانر وحشت به عنوان محملی برای رساندن پیام های اجتماعی استفاده کرده اند اما فیلم «برو بیرون» (Get Out) ساخته جوردن پیلی تماشاگر را شگفت زده می کند و وقتی که پیام داستان را دریافت می کنید از خود می پرسید که چرا تابحال چنین فیلمی با چنین پیامی ساخته نشده است. اما باید گفت که هیچ کسی به زیبایی و شوخ طبعی و البته تاثیرگذاری پیلی نمی توانست این فیلم را بسازد. این فیلم در کنار پرداختن به نژادپرستی خاموش و ظاهراً انکار شده در جامعه آمریکا دنیای واقعی موجود در میان لیبرال های سفید پوست را به تصویر می کشد که همزمان با آن به داستان های ناخوشایند جانبی نیز پرداخته می شود اما هیچ گاه این پراکندگی پیامی، تمرکز و انسجام فیلم را تحت تاثیر قرار نمی دهد.

اگر چه بسیاری انتظار داشتند که پرفروش ترین فیلم ترسناک سال و تاریخ یعنی فیلم «آن» (It) ساخته اندی موشتی نیز در این فهرست وجود داشته باشد اما این فیلم مانند قطعاتی مجزاست که به هم وصل شده اند و شاید از نظر نویسنده زیبایی ده فیلم ترسناک برتر سال را نداشت. فیلم دیگری که در این ژانر درخشش قابل توجهی در سال ۲۰۱۷ داشت فیلم «شکاف» (Split) ساخته جدید ام نایت شیامالان بود که فیلم بسیار خوبی بود اما شاید به اندازه کافی برای قرار گرفتن در این لیست خوب نبود. از دیگر فیلم های ترسناک خوب سال نیز می توان به فیلم های «زندگی» (Life)، «درمانی برای خوب بودن» (A Cure For Wellness) و «فرقه چاکی» (Cult Of Chucky) اشاره کرد که علی رغم زیبایی های خود نتوانستند جایی در میان ده فیلم برتر ترسناک سال داشته باشند. برخی از فیلم های دیگر نیز به دلیل این که خود ملغمه ای از چندین ژانر بوده و نمی توان آن ها را صرفاً فیلم هایی ترسناک نامید از این لیست جدا ماندند هر چند به نوبه ی خود فیلم های تحسین کننده بودند. از میان این فیلم ها می توان به فیلم تحسین شده ی «شکل آب» (The Shape Of Water)، «تلما» (Thelma)، «آنابل: خلقت» (Annabelle:Creation)، «تغییر شکل» (The Transfiguration) اشاره کرد.


منبع: برترینها

بن کینگزلی؛ گاندی مرموز سینما

پدرش پزشک بود و اصالتاً از نسل تاجران ادویه و از گجراتی‌های هند که به زنگبار مهاجرت کرده بودند. چند سالی پیش از آن‌که نامش را به بن کینگزلی تغییر دهد، در کنار بازی در تئاتر نقش‌های کوچکی در فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی ایفا می‌کرد. تا چند سال بعد هم به بازی در تلویزیون ادامه داد که ناگهان با نخستین فیلم سینمایی‌ جدی‌اش «گاندی» (۱۹۸۲) به شهرتی عجیب رسید و توانست جایزه‌ی اسکار بهترین بازیگر اصلی مرد را از آن خود کند؛ جایزه‌ای که دیگر تا به امروز نتوانسته آن را برای بار دوم به‌دست آورد.

۳۱ دسامبر: تولد گاندی مرموز سینما

کینگزلی پس از «گاندی»، بدل به یک بازیگر پرکار شد و در فیلم‌های مشهور زیادی بازی کرد. در طول این چهار دهه، او در ۱۰۳ فیلم بلند و ۲۵ سریال بازی کرده است.

۳۱ دسامبر: تولد گاندی مرموز سینما

پیش از این دو فیلم «فهرست شیندلر» و «خانه‌ای از شن و مه» از مهم‌ترین فیلم‌های بن کینگزلی را در میان آثار رِیف فاینز و جنیفر کانلی بازیگران این آثار، معرفی کرده بودیم. حال به چهار فیلم برتر دیگر او می‌پردازیم:

جزیره‌ی شاتر (Shutter Island) (۲۰۱۰)

 ۳۱ دسامبر: تولد گاندی مرموز سینما

    در این فیلم معمایی و مهیج با درون‌مایه‌ای راون‌کاوانه به‌کارگردانی مارتین اسکورسیزی بن کینگزلی با لئوناردو دی‌کاپریو و مارک روفالو هم‌بازی شد. کینگزلی در این فیلم که ادای دین اسکورسیزی به آلفرد هیچکاک است، نقش «دکتر جان کاولی» مدیر یک بیمارستان روانی را در جزیره‌ی شاتر در سال ۱۹۵۴ بازی می‌کند که دو مارشال امریکایی برای بررسی گم شدن یک بیمار روانی خطرناک به آنجا می‌روند و گرفتار محیط غریب بیمارستان و رفتارهای عجیب «دکتر جان کاولی» می‌شوند. فیلم با نقدهای مثبتی همراه شد و توانست ۲۹۴میلیون دلار فروش داشته باشد و هم‌اکنون در رتبه‌ی ۱۸۰ برترین فیلم‌های تاریخ سینما ایستاده است.


مرگ و دوشیزه (Death and the Maiden) (۱۹۹۴)

 
این درام مهیج و معمایی اقتباسی از نمایشنامه‌ی معروف آریل دورفمان است که رومن پولانسکی آن را به‌تصویر کشیده است. بن کینگزلی در این فیلم در نقش «دکتر روبرتو میراندا» در ناکجاآبادی در امریکای لاتین را بازی می‌کند که در جاده گرفتار توفان می‌شود و مردی که بعد از انقلاب وکیل مشهوری شده است او را به خانه می‌برد. در خانه همسر مرد، از صدای «روبرتو میراندا» متوجه می‌شود که او همان کسی است که در سال‌های پیش از انقلاب او را در زندان شکنجه می‌داده است و درام پیچیده‌ای که تا صبح به‌طول می‌انجامد در آن خانه بین این سه نفر شکل می‌گیرد. سیگورنی ویوِر و استوارت ویلسون دو بازیگر دیگر فیلم هستند. بیژن میرباقری براساس همین فیلم و نمایشنامه در سال ۱۳۸۵ فیلم «روز برمی‌آید» را ساخت که اتفاقات داستان در آن فیلم ایرانیزه شدند.

۳۱ دسامبر: تولد گاندی مرموز سینما

   

جانور جذاب (۲۰۰۰)

بن کینگزلی در این فیلم جنایی مهیج در نقش یک گانگستر خشن و بی‌رحم به‌نام «دون لوگان» بازی متفاوتی ارائه داد که مورد تحسین منتقدان و جوایز سینمایی قرار گرفت. «دون لوگان» سراغ یک خلافکار بازنشسته که متخصص باز کردن گاوصندوق است می‌رود تا او را مجاب کند در یک عملیات سرقت دیگر مشارکت کند. کینگزلی ۱۲ جایزه و ۱۲ نامزدی از مجموع ۴۴ جایزه و ۶۹ نامزدی دوره‌ی فعالیتش را برای این فیلم به‌دست آورده است که مهم ترین آن‌ها نامزدی در اسکار و گلدن‌گلوب بود که هر دو جایزه را به جیم برودبنت بازیگر فیلم «آیریس» واگذار کرد. کینگزلی خودش در جایی گفته که شخصیت «دون لوگان» را از مادربزرگش الهام گرفته؛ او در این فیلم دیالوگ‌ها را با سرعتی عجیب بیان می‌کند تا جایی که در حین فیلم‌برداری در بسیاری موارد بازیگران مقابلش دیالوگ‌هایشان را فراموش می‌کردند! حتی این هراس از فراموشی دیالوگ، به نمایش ترسی که از «دون لوگان» داشتند، کمک می‌کرد.

۳۱ دسامبر: تولد گاندی مرموز سینما 

گاندی (Gandhi) (۱۹۸۲)

 دویست و بیست و ششمین فیلم برتر تاریخ سینما تا به‌امروز بخش مهمی از اعتبارش را بی‌شک مدیون بازی بن کینگزلی با ریشه‌های گجراتی‌اش در نخستین تجربه‌ی جدی سینمایی‌اش است؛ و چه‌کسی فکر می‌کرد این تازه‌وارد، اسکار را از چنگ چهار نامزد قدرتمند آن دوره یعنی داستین هافمن (توتسی)، جک لمون (گم‌شده)، پل نیومن (حکم) و پیتر اوتول (سال محبوب من) برباید؟

(به‌ویژه هافمن که دوست داشت در نقش گاندی بازی کند، اما درنهایت پیشنهاد «توتسی» را پذیرفت) به این اسکار ۱۰ جایزه‌ی دیگر هم اضافه کنید، از جمله دو جایزه‌ی گلدن‌گلوب و دو جایزه‌ی بفتا. کینگزلی در این فیلم ۱۹۱ دقیقه‌ای با کارگردانی ریچارد اتنبرا، چهره‌ای واقعی و تأثیرگذار از ماهاتما گاندی رهبر جنبش ضدخشونت استقلال هند ارائه داد.

فیلم، زندگی گاندی از ۱۸۹۳ در آفریقای جنوبی تحت حاکمیت آپارتاید تا زمان ترورش در ۱۹۴۸ را در بر می‌گیرد. اسکار کینگزلی یکی از هشت اسکار این فیلم شامل جوایزی چون بهترین فیلم، کارگردانی و فیلمنامه از مجموع یازده نامزدی‌ آن بود. در طول ساخت فیلم در هند، کینگزلی آن‌قدر شبیه گاندی شده بود که برخی از افراد محلی گمان می‌کردند که او روح گاندی است! او برای ایفای این نقش ساعت‌ها و ساعت‌ها فیلم‌های گاندی را تماشا کرد، کتاب‌های نوشته‌ی او یا درباره‌ی او را خواند، رژیم گرفت، وزن کم کرد و یوگا تمرین کرد تا ماندگارترین نقشش را ثبت کند.

۳۱ دسامبر: تولد گاندی مرموز سینما


منبع: برترینها

فیلم های خاص، برای آنهایی که ابرقهرمان دوست ندارند

در میان همه فیلم های جریان اصلی روز دنیا و به طور ویژه هالیوود، فیلم هایی هم تولید می شوند که از همهمه استودیوهای بزرگ و صنعتی دنیا فاصله زیادی دارند؛ این فیلم ها معمولاً با عنوان مستقل شناخته می شوند و تعاریف زیادی را می توان به آن ها نسبت داد. اما به طور کلی فیلم های مستقل آثاری هستند که با بودجه کم تولید می شوند، نگاه هنری در آن ها بر تجارت سینما غلبه می کند و بازیگرانش معمولاً از میان چهره های نه چندان مشهور انتخاب می شوند. علاوه بر این ممکن است فیلم های مستقل با اکران های محدود روبه رو شوند و شرکت های بزرگ توزیع فیلم با آن ها همکاری نکنند. هر اندازه رابطه گیشه سینما با این فیلم ها بد باشد، جشنواره ها با مستقل ها برخوردی دوستانه دارند.

در واقع این آثار، فیلم هایی هستند که با جیب خالی به نبرد فیلم های چند صد میلیون دلاری هالیوود می روند و مشتری آن ها را به سالن خود می کشند. با این وجود، نکاتی که گفته شد، فرمول های ثابتی نیست و ممکن است فیلمی مستقل با بازیگران چهره روی پرده برود یا اکران گسترده ای هم داشته باشد. هر سال تعداد زیادی فیلم مستقل تولید می شود که تنها تعداد معدودی به شهرت می رسد و راه را برای پیشرفت و ورود احتمالی عوامل به جریان اصلی سینما باز می کند.

در ادامه مطلب، فهرستی از بهترین فیلم های مستقل سینمای جهان را در سال ۲۰۱۷ می خوانید. فهرست حاضر، انتخابی مناسب است برای کسانی که زرق وبرق ابرقهرمان های هالیوود، خسته شان کرده است و به دنبال فیلم های متفاوت و قصه هایی متفاوت تر می گردند.

داسـتان یک روح

نمره مخاطبان:۶٫۹

نمره منتقدان:۸۴

 وقتی پول همه چیز نیست

ماجرا چیست؟ برخلاف عنوان و پوسترهای عجیب وغریب فیلم، «داستان یک روح» یک درام عاشقانه است. کیسی افلک در این فیلم نقش یک موسیقی دان را بازی می کند که در یک تصادف رانندگی کشته می شود. روحش اما در قامت یک ملحفه سرگردان با دو چشم سیاه و توخالی، به خانه بازمی گردد جایی که همسرش (با بازی رونی مارا) همچنان در آن جا زندگی می کند.

چه کسانی فیلم را ساخته اند؟ «داستان یک روح» بهترین فیلم کارگردانش، دیوید لوری است. فیلم های قبلی لوری، «جسم آن ها مقدس نیست» (۲۰۱۳) که همین گروه بازیگران «داستان یک روح» در آن حضور داشتند به رغم شکست در گیشه در میان منتقدان با استقبال خوبی مواجه شد. «اژدهای پیت» (۲۰۱۶) هم اگرچه ۱۴۳ میلیون دلار فروش داشت و از نظر بسیاری، از غافلگیری های سال گذشته به حساب می آمد اما آن چنان که باید درباره آن صحبت نشد.

چرا در این فهرست قرار گرفته؟ «داستان یک روح» فیلمی متفاوت است، فیلمی پر از احساس و درون مایه های عاشقانه. آن هم عشق یک روح به خاطراتش در یک خانه. به دلیل همین لحن متفاوت و توانایی فیلم در ایجاد هیجان در مخاطبِ داستان، فیلم را قطعاً باید جزو بهترین فیلم های مستقل ۲۰۱۷ قرار داد.


 کلمبـوس

نمره مخاطبان:۷٫۴

نمره منتقدان:۸۹

 وقتی پول همه چیز نیست

ماجرا چیست؟ «کلمبوس» نام شهری است در ایالت ایندیانای آمریکا، شهری که پدرِ قهرمان داستان فیلم در آن جا و در وضعیت کُما قرار دارد. پسر به دلیل وضعیت پدرش که معمار مشهوری هم است در شهر گرفتار شده و تمام مختصات شهری برایش مثل یک زندان است. او در شهر با دختری آشنا می شود که به خاطر مادرِ در حال ترک اعتیاد خود، در شهر حضور دارد. این دو شهر را می گردند و شروع به کشف چیزهای تازه می کنند، چیزهایی که قرار است اتفاق جدیدی را رقم بزند. این چند خط، خلاصه داستان فیلم «کلمبوس» است که توانسته نظرات مثبتی را به خود جلب کند.

چه کسانی فیلم را ساخته اند؟ فیلم را «کوگونادا» اهل کره جنوبی کارگردانی کرده است که در سیاهه کاری اش همین یک تک فیلم دیده می شود.

چرا در این فهرست قرار گرفته؟ کلمبوس گرچه در گیشه فیلم شکست خورده ای محسوب می شود و تنها یک میلیون دلار فروش داشته است، اما به دلیل بازی های درخشان جان چو و هیلی ریچاردسون و همین طور فضاسازی های درخشانش در نمایش یکی از جذاب ترین شهرهای دنیا از نظر معماری، فیلم را باید به عنوان یکی از بهترین مستقل های سال ۲۰۱۷ سینمای جهان به حساب آورد.
 


 
برو بیـرون

نمره مخاطبان:۷٫۷

نمره منتقدان:۸۴

 وقتی پول همه چیز نیست

ماجرا چیست؟ فیلم های ترسناک زیادی هر ساله ساخته می شوند، آن هم با بودجه های بسیار کم و حداقلی. این فیلم ها بیشتر آثاری سطح پایین هستند که خیلی زود با پرده خداحافظی می کنند و به شبکه نمایش خانگی می روند. بهار امسال اما فیلم مستقلی با بودجه اندک ۴٫۵ میلیون دلاری ساخته شد که بدون شک پدیده سال ۲۰۱۷ لقب گرفت. «برو بیرون» در حالی اکران شد که جامعه آمریکا درباره موضوعات نژادپرستی سطح بحرانی را طی می کرد. فیلم هم، چنین درون مایه هایی دارد. از همان سکانس های ابتدایی که بازیگر سیاه پوست فیلم، معذب گونه در محله سفیدپوست ها در حال قدم زدن است تا برخوردهای نژادی بقیه فیلم. «برو بیرون» داستان پسر و دختری (با بازی دنیل کالویا و آلیسون ویلیامز) است که قرار است در آینده نه چندان دور ازدواج کنند. خانواده دختر، داماد آینده و سیاه پوست خود را به کلبه جنگلی شان دعوت می کنند، همه چیز در ابتدا عادی به نظر می رسد اما کم کم نقاب های مضحک خانواده عقب زده می شود و…

چه کسانی فیلم را ساخته اند؟ فیلم را جردن پیل کارگردانی کرده است که پیشتر به عنوان بازیگر سریال های درجه دو شناخته می شد. اگرچه داستان «برو بیرون» یک کلیشه تمام عیار است اما تماشای هنرنمایی جردن پیل در مقام کارگردان و فیلم نامه نویس، یک لذت واقعی و متفاوت را رقم زده است.

چرا در این فهرست قرار گرفته؟ «برو بیرون» با گیشه ۲۵۴ میلیون دلاری و جوایز ریزودرشتی که دریافت کرده است و در آینده دریافت خواهد کرد نه تنها از بهترین مستقل های ۲۰۱۷ بلکه جزو بهترین فیلم های ژانر وحشت تاریخ سینماست.
 


 
خانـم بیـرد

نمره مخاطبان:۸٫۵

نمره منتقدان:۹۴

 وقتی پول همه چیز نیست

ماجرا چیست؟ «خانم بیرد» داستان زندگی زنی را روایت می کند که مدت یک سال در شمال ایالت کالیفرنیا زندگی می کند اما به علت غریبه بودن با محیط زندگی اش با اتفاقاتی روبه رو می شود. گروینگ برای ساخت این فیلم، آلبوم عکس دوران دبیرستان خود را به بازیگرانش داد تا آن ها با فضای ذهنی او بیشتر آشنا شوند، حتی آن ها را به محل تولد خود برد. او به تصویربردارش گفته که قرار است فیلمی شبیه به یک خاطره بسازد و فیلمش چیزی شبیه «۴۰ ضربه» فرانسوا تروفو و «پسرانگی» ریچارد لینکلیتر شود که قهرمان اول آن یک زن است.

چه کسانی فیلم را ساخته اند؟ به عقیده بسیاری از منتقدان، «خانم بیرد» بهترین فیلم مستقل ۲۰۱۷ و جزو بهترین آثار سینمایی سال است. «خانم بیرد» یک درام کمدی است که گرتا گروینگ آن را نوشته و خود کارگردانی کرده است؛ بازیگر نه چندان مطرحی که به واسطه فیلم های مستقل دیدنی اش در سال های اخیر حالا نامی برای خود دست وپا کرده است. گروینگ پیش از کارگردانی «خانم بیرد»، در «دوشیزه آمریکایی» و «فرانسس ها» نقش آفرینی کرده بود که هردو فیلم هایی مستقل بودند و محبوبیت زیادی هم کسب کردند.

چرا در این فهرست قرار گرفته؟ گرتا گروینگ را بعد از سال ها بازیگری و البته فیلم نامه نویسی و یک کارگردانی مشترکِ دیده نشده، حالا باید جزو تأثیرگذارترین زنان سینمای جهان معرفی کرد. اتفاقی که با تثبیت «خانم بیرد» در فصل جوایز، پایان سال هیجان انگیزی را برای او رقم خواهد زد. اما فعلاً فیلم را باید به سبب فیلم نامه بی نقص و نوآوری های دلچسبش در روایت ژانر، در فهرست بهترین های ۲۰۱۷ قرار داد.
 


بیماری بزرگ

نمره مخاطبان:۷٫۷

نمره منتقدان:۸۶

 وقتی پول همه چیز نیست

ماجرا چیست؟ فیلم های مستقل بیش از هر چیز لذت کشفی وصف ناپذیر در میان مخاطبان خود ایجاد می کنند. تماشاگرانی که بعد از تماشای فیلم با کمترین ایده قبلی از کیفیت احتمالی آن، مشتاقانه از فیلمی صحبت خواهند کرد که قرار است همه را متعجب کند. «بیماری بزرگ» از همان فیلم هاست. خلاصه داستان و فهرست بازیگران و حتی پوستر و اقلام تبلیغاتی فیلم شاید در ابتدا این پیام را منتقل کند که با فیلمی روبه رو هستیم که مانند خیلی از مستقل های دیگر، صرفاً تلاشی دورهمی بوده است و درون مایه چندانی آن را حمایت نمی کند. اما این مورد دقیقاً در نقطه مقابل «بیماری بزرگ» قرار می گیرد. فیلم یک کمدی رمانتیک جذاب و داستان واقعی زندگی «کمیل نانجیانی» استندآپ کمدین پاکستانی است. کمیل در آمریکا و در یک سالن کوچکِ محلی روی صحنه می رود و تلاش می کند با لطیفه هایی از زادگاهش، اعتباری برای آینده کاری خود فراهم کند. در یکی از این اجراها او با دختری آمریکایی با بازی درخشان زوئی کازان (در نقش امیلی) آشنا می شود، ملاقاتی که برخلاف سنت های خانوادگی اوست و احتمالاً دردسرهایی برایش ایجاد خواهد کرد. تضاد فرهنگی-اجتماعی میان خانواده او و زندگی در کشوری غریبه، لحظاتی را پدید می آورد که حسابی برای مخاطب، تازه است. با اضافه شدن وزن درام به فیلم، «بیماری بزرگ» به یکی از بهترین کمدی های رمانتیک یک دهه اخیر سینمای هالیوود و حتی جهان تبدیل می شود.

چه کسانی فیلم را ساخته اند؟ «بیماری بزرگ» را مایکل شوالتر کارگردانی کرده اما نفر اصلی پروژه، جاد آپاتوفِ تهیه کننده است که بسیاری از بهترین کمدی های چند سال اخیر را خود کارگردانی یا تهیه کرده است.

چرا در این فهرست قرار گرفته؟ بیماری بزرگ برای ارائه یک کمدی رمانتیک موفق پس از سال ها و نمایش بامزه تضادهای واقعی زندگی مهاجران در غرب و البته نمایش یک تراژدی غرق کننده، قطعاً جزو بهترین فیلم های مستقل ۲۰۱۷ است، فیلمی که احتمالاً در فصل جوایز بیشتر از فصل اکران با استقبال مواجه خواهدشد.
 


ویند ریـور

نمره مخاطبان:۷٫۸

نمره منتقدان:۷۳

 وقتی پول همه چیز نیست

ماجرا چیست؟ فیلم های مستقل به دلیل بودجه محدود و امکانات کمتر، بیشتر سراغ درام هایی می روند که دردسر کمتری در تولید ایجاد کنند.

«ویند ریور» اما به سراغ یک داستان جنایی رفته و ماجرایش را در یک فضای سرد و برف زده، در نقطه ای دورافتاده به همین نام، تعریف می کند. فیلم داستان یک شکارچی است که فرزند خود را به طرز وحشتناکی از دست داده و حالا به اهالی شهر کوچک خود کمک می کند تا گاو و گوسفندان خود را از شر حیوانات وحشی محافظت کنند. او در جست وجوی یک دسته کوچک از شیرها که به گله گاوی حمله کرده اند، با یک جنازه روبه رو می شود، جنازه ای که به نظر به قتل رسیده و جزئیات جنایت به مرگ دختر خود او بسیار نزدیک است. یک مأمور فدرال مأمور پیگیری قتل می شود و شکارچی قرار است به او کمک کند. «ویند ریور» در تمام سکانس هایش پوشیده از سفیدی برف است، شخصیت ها یا در بوران گیر کرده اند یا در حال فرار از سرما هستند. ژانر فیلم را باید نئو وسترن معرفی کرد، وسترنی که چند کابوی غیرتمند و چند بومی آمریکایی هم در آن حضور دارند.

چه کسانی فیلم را ساخته اند؟ «ویند ریور» را تیلور شریدن کارگردانی کرده است که سال گذشته فیلم متفاوت «اگر از آسمان سنگ ببارد» را روی پرده داشت و البته فیلم نامه فوق العاده «سیکاریو» را نوشته بود. او با این فیلم رسماً وارد بازی بزرگان شده است و اگر فیلم بعدی اش یکی از پر بازیگرترین فیلم های سال باشد، نباید چندان تعجب کرد. استفاده از یکی دو نام اسم ورسم دارتر (الیزابت اولسن و جرمی رنر) در جلوی دوربین، هزینه ۱۱ میلیون دلاری و فیلم های سابق، شاید کمی از تعلق «ویند ریور» به دسته مستقل ها کم کند اما نگاه مؤلف گونه کارگردان جوان، بودجه نسبتاً کم و البته نمایش اول در جشنواره ساندنس، آن را در همین گروه حفظ خواهد کرد.

چرا در این فهرست قرار گرفته؟ «ویند ریور» به دلیل بازی های واقعی، تصاویر سرد و خشن از نبرد زندگی میان اهالی بومی یک شهر قدیمی و تضاد همیشگی هجرت از آن و کارگردانی خیره کننده اش، حضور خود را در میان بهترین فیلم های مستقل سال تثبیت کرده است.

منبع: برترینها

خواندنی ها با برترین ها (۱۴۶)

برترین ها – محمودرضا حائری: در این شماره از خواندنی ها با مجموعه داستانی از گی دو موپاسان، کتابی جدید از نویسنده کروات اسلاونکا دراکولیچ، پژوهشی درباره غرور و… آشنا شوید.

بابای سیمون (و ۳۱ داستان دیگر)

  • گی دو موپاسان
  • ترجمه ی فیروزه دیلمقانی
  • انتشارات نیلوفر
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (146)

موپسان حدود چهار رمان و بیش از سیصد داستان کوتاه نوشته است و انصافا استاد بی ‌چون و چرای داستان‌های کوتاه است. اشتهار موپسان و غنای سبک او چندان نیاز به تعریف و تمجید ندارد. گوناگونی منابع الهام این نویسنده همراه با شیوهٔ بیان که با طنزهایی غالباً به روانی لابلای جمله‌هایش پدیدار می‌شوند و نیز، هماهنگی کلام با تصاویر واقعیت‌های زندگی، با ظرافت و هوشمندی، ذهن خواننده را به چالش می کشد. او، در کالبدشکافی احساس و غوغای درونی و پیچیدگی‌های روان، استاد به تمام معنی است.

روایت‌هایش از ترس تنهایی، خیانت‌ها، دروغ، کمرویی، درشتی، خباثت، فداکاری و هزاران پیچ و خم‌های روحی، بیش از هر چیز شواهدی گویا بر مدرنیته آثار او هستند که آمیخته با روان‌شناسی و غالباً سرشار از طنزهایی گاه گزنده است. نثرش زیبا و موجز است و هرگز خالی، و سخیف و بی‌محتوا نیست. گی دو موپسان نویسنده ی فرانسوی، پنجم ماه اوت ١٨۵٠ به دنیا آمد و ششم ژانویه ١٨٩٣ از دنیا رفت.


توطئه ی فلک سوم

  • جولیو لئونی
  • ترجمه ی بنفشه شریفی خو
  • نشر قطره
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (146)

فلورانس، ???? میلادی. در کلیسایی متروک خارج از شهر جسد از‌‌ریخت‌افتاده‌ی استاد موزاییک‌کار زبردست در پای آخرین اثرش، که نیمه‌کاره مانده، خودنمایی می‌کند. دانته آلیگیری جوان و جویای نام، که تازه در جرگه‌ی همشهریان ارشد فلورانس درآمده، برای کشف معمای قتل فراخوانده می‌شود.

شاعر جوان به تدریج به رازهای کلیسا، که قرار است به دستور پاپ بونیفاس به اولین دانشگاه فلورانس تبدیل شود، پی می‌برد و در شهر خود، که از جنگ داخلی خسته شده و به تدریج آغوش به روی رنسانس می‌گشاید، از وجود حلقه‌ای از مردان اهل علم و دانش آگاه می‌شود، حلقه‌ای به نام فلک سوم که از قضا روزی استاد موزاییک‌کار هم در آن عضویت داشته تا در کنار سایر استادان به ایجاد دانشگاه جدید کمک کند. دانته می‌داند با وجود این‌که رد‌پای کلیسای کاتولیک در این داستان به وضوح دیده می‌شود، پاسخ سؤالاتش جایی نیست مگر در فلک سوم.


غرور

  • مایکل اریک دایسون
  • ترجمه ی مهین خالصی
  • انتشارات ققنوس
  • چاپ اول:۹۶
خواندنی ها با برترین ها (146) 

از میان همه گناهان کبیره، به احتمال قوی غرور است که این بحث دامن می زند که آیا اصلاً باید آن را گناه به حساب آورد یا خیر. در واقع بدون حس غرور انسان نمی‌تواند در زمینه فعالیت خویش به برتری دست یابد یا به تلاش برای رسیدن به آن ادامه دهد.

غرور خوب است یا بد؟ بستگی به این دارد که تصورمان از غرور چه باشد، به چه منابع و تاریخی استناد کنیم، آن را در کدام زمینه‌های اجتماعی و سیاسی بررسی کنیم، مذهبی باشیم یا غیرمذهبی، و چه تصوری از رذیلت و فضیلت داشته باشیم.


راهنمای بازدید از موزه ی کمونیسم

 

  • اسلاونکا دراکولیچ
  • ترجمه ی بابک واحدی
  • نشر ماهی
  • چاپ اول:۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (146)

این کتاب نیز مانند سایر آثار منتشر شده از وی در ایران نیز شامل وقایعی از دوران کمونیسم در کشورهای بلوک شرق (چکسلواکی، رومانی، مجارستان، آلبانی و…) است. پیش از این دو کتاب «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم» با ترجمه رویا رضوانی و «کافه اروپا» با ترجمه نازنین دیهیمی از این نویسنده کروات در ایران منتشر شده که با استقبال زیادی نیز روبرو شده است.

دراکولیچ متولد کرواسی است و در دانشگاه زاگرب در رشته ادبیات تطبیقی و جامعه‌شناسی تحصیل کرده است. وی از سال ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۲ با دوهفته‌نامه استارت و هفته‌نامه باناس در زاگرب همکاری داشت و در اوایل دهه ۹۰ کرواسی را به دلیل مسائل سیاسی ترک کرد و رهسپار سوئد شد. آثار و مقالات او در بسیاری از نشریات اروپایی و بین‌المللی مانند لا استامپا،  فرانکفورتر آلگماینه زایتونگ، نیشن، یوروزین چاپ شده‌است.


عشق نامریی

  • اریک امانوئل اشمیت
  • ترجمه ی آسیه و پروانه عزیزی
  • انتشارات نگاه
  • چاپ اول: ۹۶
خواندنی ها با برترین ها (146) 

هر کدام از داستانهای این مجموعه به ظاهر از چیز دیگری می‌گویند ولی مخاطب با خواندن آنها آنچه در زیر پنهان است را کشف می‌کند؛ آنچه را که قهرمانان را به تقدیرهای متفاوتی می‌کشاند؛ عشق را که باید اشتیاقش را داشت، در طلبش بود و از آن دفاع کرد. و چه زیبا که نویسنده در مؤخره از شأن نزول داستانهایش می‌گوید که این خود شیرینی مجموعه را دو چندان می‌کند.


منبع: برترینها

ماشین جدید محمدرضا گلزار(عکس)

فرانسه: به حفظ برجام متعهدیم/ایران پیشنهاد مذاکره موشکی را بپذیرد «کوپال» فیلم اختتامیه‌ جشنواره‌ ژنو شد طرح جدید افزایش استخدام زنان در نهادهای دولتی افغانستان وزیر خارجه سابق انگلیس: درباره آزادی نازنین زاغری در تهران رایزنی کردم باشگاه پرسپولیس: کسر امتیازی در کار نیست شرکت ملی نفتکش: ژاپنی‌ها ساعت ۳ صبح به سانچی می‌رسند/ توقف عملیات اطفا تا صبح فردا فرمانده سپاه: آمریکایی‌ها به خواست صهیونیست‌ها ایران را تحریم‌‌ می‌کنند‌ رسانه آمریکایی: ترامپ تعلیق تحریم های هسته ای ایران را تمدید می کند ظریف راهی بروکسل شد فرماندار کرمانشاه: زلزله کوزران خسارتی نداشت

جشنواره وب ایران؛ اگر تمایل دارید می توانید به عصر ایران رأی دهید (+لینک)  (۵۴ نظر)

انتقاد روحانی از موافقان فیلتر تلگرام: تو راحت خوابیدی ۴۰ میلیون نفر گرفتار بودند،۱۰۰ هزار نفر شغل شان را از دست دادند (فیلم)  (۳۹ نظر)

احمد توکلی: ردصلاحیت های شورای نگهبان باعث شد مردم آزرده خاطر شوند/ اگر مخالفین بخواهند تجمع کنند کجا باید این اتفاق بیفتد / مردم احترام می‌خواهند و نان/ باید با احمدی نژاد برخورد سیاسی و قضایی شود  (۲۹ نظر)

هاشمی رفسنجانی؛ پس از یک سال/ نبود و نیست تا ببیند…  (۲۵ نظر)

آقای روحانی! از فضای مجازی پاسداری کنید  (۲۲ نظر)

طرح ترافیک؛ مسکّن امروز یا درمان فردا / راه حل دراز مدت با ۱۱ کار مهم و آدمیزادی  (۲۰ نظر)

از شاملو تا عربستان: نگذارید “سعودی” هم بشود آرزوی بخشی از جوانان ایران  (۱۸ نظر)

دیکتاتوری که ۳۴ ساله شد/ از بد و بیراه به ترامپ تا ترور برادر در مالزی (+فیلم)  (۱۳ نظر)


منبع: عصرایران

«کوپال» فیلم اختتامیه‌ جشنواره‌ ژنو شد

روز گذشته کنفرانس مطبوعاتی «نوزدهمین جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم‌های مستقل ژنو» برگزار شد و طی این نشست فیلم سینمایی «کوپال» از ایران به عنوان فیلم اختتامیه‌ی این دوره از جشنواره معرفی شده و عصر روز ۲۸ ژانویه (هشتم بهمن ماه) با حضور کاظم ملایی کارگردان این اثر در مراسم پایانی این رویداد به نمایش درخواهد آمد.

به گزارش روابط عمومی فیلم، جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم‌های مستقل ژنو که بیشتر آنرا با عنوان “جشنواره‌ی فیلم سیاه” (Black Movie) می‌شناسند، امسال نوزدهمین دوره‌ی خود را در شهر ژنو جشن می‌گیرد. به گفته‌ی مدیران این جشنواره، فیلم سیاه به طور قاطعانه به دنبال نمایش بهترین آثار نوآورانه، پیشرو و آوانگارد استعدادهای در حال ظهور است که آثار آنها تاکنون در کشور سوئیس به نمایش درنیامده باشد.

به گزارش سایت رسمی این جشنواره، امسال فیلم سیاه با یک جاه طلبی مجموعه‌ای از فیلمهای متفاوت از آسیا، آمریکای لاتین و آفریقا را به نمایش می‌گذارد. به عنوان مثال در بخش مسابقه‌ی این جشنواره ۹ فیلم همچون «آلانیس» (بهترین کارگردانی و بازیگری سن سباستین ۲۰۱۷) از آرژانتین، «آریتمی» (برگزیده‌ی شیکاگو، آسیاپاسیفیک و کارلووی‌واری ۲۰۱۷) از روسیه، «چشم اژدها» (برگزیده‌ی فیپرشی لوکارنو ۲۰۱۷) از چین، «ماشین آلات» (برگزیده‌ی ساندنس و زوریخ ۲۰۱۷) از هندوستان، «مالایا» (منتخب بوسان و کرالا) از تایلند، «زندگی شاتل» (بهترین فیلم جشنواره‌ی شانگهای ۲۰۱۷) از مالزی و … به نمایش گذاشته می‌شود.

«کوپال» فیلم اختتامیه‌ جشنواره‌ ژنو شد

همچنین ۱۰ فیلم سینمایی دیگر در بخش جایزه‌ی ویژه تماشاگران بر روی پرده می‌رود که از میان آنها می‌توان به «فصل شکار» (جایزه‌ی تماشاگران هفته‌ی منتقدین ونیز ۲۰۱۷) از آرژانتین، «خوشبخت» (برگزیده‌ی سه بخش ونیز ۲۰۱۷) از فرانسه، قلب من را نپوشانید دختر الیگیتور! (منتخب برلین و ساندنس ۲۰۱۷) از برزیل و «آنها» (منتخب کن و شیکاگو ۲۰۱۷) محصول مشترک و ساخته‌ی آناهیتا قزوینی زاده (کارگردان ایرانی الاصل) اشاره کرد.

هشتم بهمن ماه در شب پایانی این جشنواره، فیلم سینمایی کوپال به عنوان فیلم اختتامیه‌ی این جشنواره و با خبر “نمایش یک کمدی ساتیر” با حضور کارگردان این فیلم در سالن الحمراء ژنو به روی پرده می‌رود تا بعد از آن برگزیدگان این جشنواره در بخش‌های مسابقه، منتقدین و تماشاگران معرفی شده و این رویداد ۱۰ روزه به کار خود پایان دهد.

نوزدهمین نسخه‌ی جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم‌های مستقل ژنو از ۱۹ تا ۲۸ ژانویه مصادف با ۲۹ دی تا ۸ بهمن ماه در شهر ژنو سوئیس برگزار خواهد شد.


منبع: عصرایران

راز زیبایی آیشواریا رای، ستاره هندی

گروه هنری: سایت برترین‌ها نوشت: آیشواریا رای بازیگر هندی و دختر شایسته‌ دنیا در سال ۱۹۹۴ است. او نه تنها از زیبایی ظاهری، بلکه از زیبایی باطنی نیز بهره برده است. زیبایی و توانایی هایش، او را به دنیای بالیوود و سپس هالیوود راه داد به طوری که حال تبدیل به یکی از چهره های محبوب جهان شده است اما آیا می دانید که راز زیبایی او چیست؟ اگر دوست دارید با سبک زندگی او، از رژیم غذایی گرفته تا مراقبت های پوستی آشنا شوید، با ما همراه باشید. 

 



آیشواریا رای نه تنها موهای خوب و زیبا، بلکه پوست صاف و شفافی نیز دارد که همه آن نتیجه سبک زندگی سالم او می باشد. او از خوردن غذاهای سرخ کردنی، هله هوله، مشروبات الکی و کشیدن سیگار خودداری می کند و به جای آن از موادی چون میوه و سبزیجات که سرشار از ویتامین، آنتی بیوتیک ها و مواد معدنی هستند، مصرف می کند. او سعی می کند که غذاها را خودش در خانه اش درست کند و تا جای ممکن از خوردن غذاهای بسته بندی شده و رفتن به رستوران ها دوری می کند.

 

آب نیز یکی دیگر از موادی است که بدن و پوست او را هیدراته و شاداب نگه می دارد. به نظر او این موارد مهمترین دلایل جوانی و شادابی او می باشند. اما جدا از اینها، نکات دیگری نیز وجود دارند که در ادامه به آنها اشاره کرده ایم. 


پوست صورت

آیشواریا رای از ماسک های مختلفی برای پوست اش استفاده می کند. به عنوان مثال او آرد نخودچی، زردچوبه و شیر را با هم مخلوط کرده و آن را به عنوان لایه بردار به پوست صورت اش می زند. زمان هایی هم که وقت کافی برای درست کردن ماسک نداشته باشد، از ماست یا خیار، به عنوان مرطوب کننده پوست، استفاده می کند. او با شستن صورت اش به طور مرتب و استفاده از کرم های مرطوب کننده، از ایجاد مشکلات پوستی جلوگیری می کند. در نهایت او معتقد است که مواد طبیعی بهتر از کرم های شیمایی برای پوست جواب می دهند که مطمئنا با نگاهی به عکس های او شما هم به این نتیجه خواهید رسید.


 

آرایش

آیشواریا رای آرایش سبک و محو را بیشتر از آرایش غلیظ و چشمگیر، می پسندد. او معمولا از رنگ های صورتی، هلویی و قهوه ای برای لب ها و گونه هایش استفاده می کند و به نظرش آرایش طبیعی بسیار جذاب تر از آرایش مصنوعی است. از برندهای آرایشی مورد علاقه او نیز می توان به برند MAC، Lakme، Revlon و Maybelline اشاره کرد.

 

رژیم غذایی

از پوست شاداب آیشواریا می توان به این نتیجه رسید که او رژیم غذایی سالمی را دنبال می کند. او معمولا به جای غذاهای سرخ کردنی از غذاهای پخته مصرف می کند و غذاهای پر چرب را از رژیم غذایی خود حذف کرده است. به عنوان مثال برنج قهوه ای یکی از مواد غذایی مورد علاقه اوست، از این رو که فیبر بالایی دارد و نه تنها او را تا مدت زیادی سیر نگه می دارد بلکه موجب سوختن چربی های بیشتری در بدن او می شود. او سعی می کند به جای سه وعده غذایی سنگین، از چندین وعده غذایی کوچک تر اما سبک تر مصرف کند.

 

تناسب اندام

جالب است بدانید که آیشواریا رای وقت زیادی برای ورزش و فعالیت بدنی اش نمی گذارد. در واقع تنها ورزش او پیاده روی های صبحگاهی و یوگا بود که چند وقتی است برای انجام آنها هم وقت کافی ندارد. گویا تنها به لطف رژیم غذایی اش است که او اندامی زیبا و متناسب دارد.

 


 
منبع: بهارنیوز

زنان سینما علیه آزار جنسی

به گزارش بی بی سی، این پروژه با عنوان «Time’s Up»‌ با انتشار یک آگهی تمام صفحه در روزنامه نیویورک تایمز آغاز به کار کرد. عنوان این پروژه به این معنا است که زمان رفتارهای ناعادلانه و تبعیض‌آمیز به پایان رسیده است.
این کمپین با حمایت چهره‌های سرشناسی چون ناتالی پورتمن، ریس ویترسپون، کیت بلانشت، رشیدا جونز و اما استون تا کنون بیش از ۱۳ میلیون دلار کمک مالی دریافت کرده است. پول جمع‌آوری شده برای حمایت قانونی از قربانیان آزار جنسی مصرف خواهد شد. اهداف این پروژه افرادی هستند که قادر نیستند از پس هزینه‌های اقدام قانونی برای دفاع از حق خود در مقابل آزارگران و متجاوزان برآیند.این پروژه نیز در پی رسوایی جنسی هاروی واینستین و شکایت تعداد زیادی از بازیگران سرشناس در این باره و رسوایی‌های پی‌در پی دیگر چهره‌های سرشناس پا به عرصه وجود گذاشته است.یکی دیگر از اهداف این پروژه مبارزه با نابرابری و نامتوازن بودن قدرت میان زنان و مردان است.در نامه‌ای که در وب‌سایت این پروژه منتشر شد، آمده است: «دوران انحصارطلبی غیرقابل رسوخ به پایان رسیده است. آزار و اذیت جنسی به این دلیل ادامه پیدا می‌کند که عاملان آزار و اذیت و کارفرمایانی که دست به این کار می‌زنند هیچگاه با عواقب کار خود روبه‌رو نمی‌شوند.»در یکسال گذشته موضوع آزار جنسی و مبارزه با آن یکی از موضوعات داغ بود. در ماه دسامبر نشریه تایم زنان و مردانی را که سکوت خود را شکستند و بر علیه آزار و اذیت جنسی لب به سخن گشودند به عنوان شخصیت سال ۲۰۱۷ انتخاب کرد.
منبع: بهارنیوز

واکنش ترانه علیدوستی به اعتراضات

ترانه علیدوستی در توییتر نوشت: «به نوبه خودم خواهش میکنم این رویه رو همینجا متوقف کنید. با مردم معترض برخورد فیزیکی نکنید، خشمشون رو درک و آرومشون کنید. با هر نگرشی امانت دار جون و سلامتیشون باشید; چه معترضین چه بازداشت شده ها; انتظار داریم در امنیت باشن و در پناه قانون.»
منبع: بهارنیوز

سینما ترسو و خودسانسور شده است

به گزارش  ایلنا، ساداتیان با اشاره به روند انتخاب فیلم‌های جشنواره فیلم فجر گفت: حدود ۶۷ فیلم را در ۱۰ روز دیدیم. البته فیلم‌هایی که فرم پرکرده بودند بیشتر از این تعداد بودند اما چون در فرصت معین، کامل نشدند و امسال زمان مشخصی برای ارسال فیلم‌ها مشخص کرده بودند تا هیات انتخاب ببینند، ما هم ملزم بودیم که تا پایان روز نهم جمع‌بندی کرده باشیم و روز دهم نظراتمان را اعلام کنیم.وی با اشاره به فضای کلی فیلم‌ها گفت: انتظارمان این بود که در کارگردان فیلم اولی‌ها اتفاقات بهتری را شاهد باشیم و نمی‌خواهم بگویم فیلم‌هایشان بد بود اما انتظار داشتیم ابتکارات بهتری را از این بچه‌ها ببینیم اما سر و شکل فیلم‌ها نسبت به سال قبل از نظر گیشه امیدوارکننده‌تر است و گیشه سال ۹۷ باید بهتر از سال ۹۶ باشد.

وی ادامه داد: ما معدلی از قصه، نوع روایت، شاکله، نوع جذب مخاطب، بازیگران و همه این موارد را مدنظر داشتیم. من به شخصه این موارد برایم جلب توجه کرد چون اگر فیلم‌ها خیلی خشک و تک بعدی باشند، شاید به اقتصاد سینما هم لطمه وارد کند. برخی فیلم‌ها ممکن است کارگردانی خوبی داشته باشند یا برخی فیلم‌ها روایت قصه‌شان یا هر کدام از موارد دیگر فیلم خوب باشد، اما من برای انتخاب فیلم‌ها، مدنظرم معدل همه موارد بود. وی با اشاره به افرادی که از شورای پروانه نمایش و ممیزی در هیات انتخاب حضور داشتند، گفت: اصلاً ما با این نظر‌ها کاری نداشتیم و برایمان کیفیت فیلم مهم بود. شاید نقطه نظراتی داشتند و نت هم برمی‌داشتند اما در هیات انتخاب هیچ بحثی در مورد ممیزی نداشتیم و نه کسی از ارشاد سفارشی کرد و نه تحت فشار بودیم.
ساداتیان با اشاره به اینکه فیلم‌های امسال بهتر از سال قبل است، گفت: فیلم‌های امسال ژانر دفاع مقدس را احیا خواهند کرد و برای من به شخصه فیلم‌های این حوزه بسیار جذاب بود و انصافاً یک قدم جلو‌تر از خوب هم می‌توان درنظر گرفت. مطمئن هستم افرادی که چنین فیلم‌هایی را دوست دارند با رضایت سالن سینما را ترک خواهند کرد و این نویدبخش خوبی است.

 وی با اشاره فیلم‌های اجتماعی جشنواره امسال گفت: سینمای اجتماعی ما الهام گرفته از وضعیت عمومی جامعه است و نویسندگان تحت تاثیر حوادث پیرامونی خودشان هستند. بحث اعتیاد در کشور ما به نظرم در مرحله زنگ خطر است و به راحتی دیده می‌شود بنابراین این موضوع حاصل تلنگرهایی است که جامعه در ذهن فیلمسازان ایجاد می‌کند به همین دلیل بیشتر به مباحث مربوط به اعتیاد پرداخته می‌شود. در حالی که سال‌ها قبل سعی می‌کردند این موضوع را مخفی کنند، الان حتی در داروخانه‌ها مواد مخدر مثل تریاک توزیع می‌شود تا به سراغ مواد صنعتی نروند. این موضوع حاکی از آن است که این پدیده شوم توسعه پیدا کرده است. در آثار حوزه اجتماعی با این پدیده به وفور مواجه هستیم و آثار تخریبی و تاثیرات اجتماعی این موضوع در فیلم‌ها شاهد بودیم.
بوی ادامه داد: مشکلات اساسی ما این است که همه چیز شاخص پیدا کرده است و ضریب اعتماد اجتماعی به شدت پایین آمده است. وجدان اجتماعی، دروغ در جامعه و امثالهم ازجمله موضوعاتی است که در فیلم‌ها به آن پرداخته شده است البته نقطه نظرهایی که توسط سینمایی‌ها مطرح می‌شود با نقطه نظراتی که توسط مسئولان وزارت ارشاد ارائه می‌شود، تعارض دارد. مثل اینکه یک فردی برای چکاپ ساده دکتر می‌رود و ناگهان دکتر سرطان را کشف می‌کند؛ حال این دکتر وظیفه‌اش در قبال بیمار چیست؟ اگر بحران را مهار کند بیمار به جای اینکه ۶ ماه زنده بماند عمرش زیاد می‌شود. این دکتر اخلاقاً باید چه کند؟ آیا باید بیماری را کالبدشکافی کند یا اینکه باید قرص مسکن به بیمار دهد؟ نکته در سینما هم اینجاست؛ باید یک معضل اجتماعی توسط هنرمند کالبدشکافی شود تا عریان شود و وقتی یک موضوعی عریان شود همه به صرافت حل و فصل آن می‌افتند. از ظنّ من سینمایی هم وقتی به یک معضل اجتماعی می‌رسم علاقه‌مند به کار کردن در آن مورد هستم تا جلب توجه کند. وقتی به یک موضوعی خوب توجه شود می‌تواند افکار عمومی و مسئولان را جلب کند تا به صرافت حل آن بیفتند.
وی با اشاره به نقش وزارت ارشاد گفت: سینمای ما به خاطر ممیزی‌های تحمیلی وزارت ارشاد و شواری پروانه ساخت، ترسیده است و در ‌‌نهایت ناخواسته به خودسانسوری افتاده است. این ترس چندین سال است که حاکم شده است در حالی که باید جسارت در سینمای ما مشهود باشد. نمی‌خواهم بگویم همه سینمای ما باید اجتماعی باشد و فیلم‌های خیلی سخیف هم نداشته باشد ولی می‌تواند روی پا باشد و چندین درصد آن باید مسائل اجتماعی را درست بپردازد. مسئولان هم باید کمی پیرامون این موضوعات سعه صدر داشته باشند و دائم انگ سیاه‌نمایی به این فیلم‌ها نزنند.

سادایتان با اشاره به فیلمهای انتخاب شده نظر خود را درباره هر فیلم به شکل زیر اعلام کرد:
اتاق تاریک: به نظرم برای کارگردانش نسبت به کارهای قبلی، پیشرفت محسوب می‌شود و از پسِ روایت و ساختار خوب برآمده است.
امپراتور جهنم: آنقدر پیچیده موضوع را مطرح کرده است که شاید برای مخاطب عام خیلی قابل درک نباشد.
امیر: کارگردان فیلم اولی است که فیلمش را خوب روایت و سعی کرده موضوع را شریف مطرح کند. مساله استیصال یک فرد را خوب روایت کرده بود که آیا با او صادقانه برخورد می‌شود یا از او سوء استفاده می‌کند.
بمب: فیلم دفاع مقدسی است و فرازی به بحران‌های موشک باران را به تصویر کشیده است. به نظرم آقای معادی نسبت به فیلم قبلیش که با من کار کرده بود، به لحاظ کارگردانی پیشرفت داشت و قصه فیلم را خوب روایت کرده است و شرایط را خوب به تصویر کشیده چراکه برای افرادی که آن شرایط تلخ را دیدند این فیلم می‌تواند نوستالژیک باشد.
به وقت شام: فیلم قابل قبول و خوبی است و برای تولیدش زحمت کشیدند ولی به سلیقه من شاید قصه‌اش می‌توانست طور دیگری روایت شود اما سلیقه نویسنده و کارگردان این بوده است. تنها فیلمی است که به موضوع داعش پرداخته است و عملکرد داعش را روایت کرده است. دیدن فیلم مستند «زنانی با گوشواره‌های باروتی» نشان می‌دهد که داعش با مردم چه کرده است و این دوربین مستند خیلی روایت روشنی از وضعیت دارد. فیلم آقای حاتمی کیا نیز به بخشی از گروه‌های تکفیری سوریه و داعش را به تصویر کشیده است و قابل قبول بود.
تنگه ابوغریب: به نظرم پدیده جدیدی در سینمای ایران و ژانر دفاع مقدس است. این فیلم ژانر دفاع مقدس را احیا می‌کند.
جاده قدیم: موضوع اجتماعی است و کارگردان از پسِ موضوعی که دستمایه قرار داده، برآمده است.
جشن دلتنگی: شبکه‌های اجتماعی را دستمایه قرار داده که هم نکات مثبت و هم منفی دارد و کارگردان از پسِ کار برآمده است.
چهارراه استانبول: داستان حادثه پلاسکو را دستمایه قرار داده و در کنار آن قصه‌ای را روایت می‌کند و قصه بدی نیست و قابل قبول است.
خجالت نکش: طنز خیلی بامزه‌ای دارد و به نظرم خیلی نو بود و تکه‌های سیاسی داشت و با رئیس جمهور قبلی مزاح کرده بود. طنز ملیح خوبی از آب درآمده است.
دارکوب: یک موضوع اجتماعی با پس زمینه‌های اعتیاد را به تصویر کشیده که مادری به خاطر عشق رسیدن به فرزندش، اعتیادش را ترک می‌کند و عشق مادر فرزندی خیلی خوب تصویر شده است.
سرو زیر آب: این فیلم هم یکی از فیلم‌های خوبی است که دینش را به دفاع مقدس خوب ادا کرده است.
سوءتفاهم: فیلم بدی نیست، بر اساس ذهنیت خودش یک موضوع را روایت می‌کند که معلوم نیست خواب است یا واقعیت.
شعله‌ور: از آقای نعمت الله انتظار بیشتری داشتیم چون سروشکل فیلم‌های قبلی‌اش بهتر بود و روان‌تر روایت می‌کرد. نمی‌گویم که فیلم بدی است اما سلیس بودن فیلم‌های قبلی‌اش را ندارد.
عرق سرد: یک موضوع اجتماعی است که در طرح موضوعش خوب بود و از پسِ آن برآمده است.
فیلشاه: در حوزه انیمیشن پدیده محسوب می‌شود و استاندارد انیمیشن کشور را بهبود می‌دهد و خوشحال می‌شوم که در این حوزه توانسته‌ایم پیشرفت کنیم و به همین دلیل مستقل وارد بخش مسابقه شد. از بین انیمیشن‌هایی که دیدیم فیلشاه بیشتر جلب توجه کرد.
کار کثیف: موضوعی اجتماعی دارد و برای تولیدش خیلی زحمت کشیده بودند و به نظرم کار خوبی بود که خیلی مورد توجه هیات قرار گرفت.
کامیون: به داعش پرداخته و یک موضوع اجتماعی را دستمایه قرار داده است و کار قابل قبولی است.
لاتاری: پیرنگ فیلم به شدت اجتماعی و موضوع فقر است و کار خوبی است.
مصادره: به عنوان یک فیلم اولی به خوبی از پسِ روایت برآمده است.
مغزهای کوچک زنگ زده: یک معضل اجتماعی را دستمایه قرار داده؛ وقتی فقر از جایی وارد شود دین از طرف دیگر خارج می‌شود. ریشه بسیاری از بدی‌ها را فقر می‌داند و تاثیرات تخریبی فقر را می‌توان دید.
هایلایت: در حوزه اجتماعی است و خیلی قابل قبول است و مورد توجه بخش اعظمی از هیات قرار گرفت و به راحتی رای آورد.
منبع: بهارنیوز

کنسرتی با یاد زلزله و آرزوی برگشت جناب‌خان!

به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی گروه لیان، محسن شریفیان ـ سرپرست گروه ـ در ابتدای این کنسرت رو به حاضران گفت: موسیقی بوشهر سرشار از زندگی و ریتم است و خوشحالیم در قلب ایران، می‌ توانیم آوا و ضربان موسیقی جنوب را برای شما اجرا کنیم.کنسرت گروه لیان برای اولین بار پذیرای اجرای ویژه رقص آئینی از سوی گروهی شش نفره به سرپرستی علی اولیانژاد بود.شریفیان پس از اجرای رقص آئینی این گروه روی صحنه گفت: لیان همیشه حط شکن بوده و سعی داشته بهترین‌ها را برای مخاطبش در نظر بگیرد. این حرکات ریشه در آئین‌ها و فرهنگ جنوب دارد و هر کدام از آنها تفسیری از زندگی اهالی و مردم جنوب است.

در ادامه و پس از اضافه شدن «زانیار حسامی» (نوازنده دف کرد) به گروه، شریفیان گفت: در ماه‌های گذشته زلزله تلخ و اتفاقات ناگوار کرمانشاه همه ما را غمگین کرد. در همان ایام بود که ما قطعه‌ای برگرفته از موسیقی کُردی را ساختیم و امشب این اثر را اجرا می‌کنیم.محسن شریفیان پس از این قطعه با معرفی «کیهان کلهر»، از او به عنوان یکی از مشاهیر موسیقی ایران در جهان یاد کرد. او سپس به سمت کیهان کلهر رفت و همه حضار با دیدن این صحنه به صورت ایستاده به  تشویق دو چهره مهم موسیقی این روزها ایران پرداختند.

شریفیان در ادامه با دعوت از گروه «ساحل مکران» که از جمله گروه‌های فعال در بلوچستان هستند، اجرایی مشترک با اعضای این گروه را در بخش بعدی برنامه‌اش تجربه کرد و سپس گفت: «در ماه‌های گذشته به مناطقی از استان سیستان و بلوچستان سفر کردیم و در حمایت از نوازنده ها و هنرمندان این منطقه محروم، برنامه‌هایی را برگزار کردیم. همین جا لازم است از صندوق اعتباری هنر و مدیرعامل این مجموعه جناب آقای سید حسین سیدزاده تشکری جانانه داشته باشم که با حمایت از این گروه‌ها، زمینه‌ساز اشاعه فرهنگ موسیقی و هنر این بخش از ایران شده اند.او همچنین گفت: درخواستی از وزارت امور خارجه دارم امیدوارم برای آزادی صیادان و ماهیگیران ایرانی که برای امرار معاش تلاش می‌کنند ولی به اشتباه از سوی برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس بازداشت شده‌اند، تلاش کند. در سفری که به جنوب ایران داشتم بارها و بارها از من خواستند نسبت به این موضوع اطلاع رسانی کنم و فقط تنها تریبون من همین کنسرت است و امیدوارم مسؤولان در این باره اقدامات دیپلماتیک را انجام دهند.

«خیام خوانی» که همیشه از بخش‌های پرطرفدار کنسرت لیان بوده، اجرا شد و پس از اتمام این بخش محسن شریفیان گفت: همواره منتقد سیاست‌های صدا و سیما بوده و هستم ولی همیشه و در تمام مراحل زندگی خود سعی کرده ام خارج از نگاه شخصی و بر اساس واقعیات سخن بگویم. یکی از هنرمندان مهم تلویزیون که نقش بزرگی را در معرفی موسیقی بوشهر از طریق عروسک محبوب جناب خان در کل ایران داشت امشب مهمان ماست و خوشحال تر خواهیم شد که محمد بحرانی و جناب خان هر چه زودتر به تلویزیون بازگردند. محمد بحرانی با تشویق شدید حضار نسبت به اعضای گروه لیان ادای احترام کرد و سپس با تعظیم در برابر مردم، از اظهار لطف آنها تقدیر کرد.

در بخش دیگری از برنامه نیز «مموش»، کودک آبادانی که در کنسرت‌های قبلی شریفیان روی سن آمده بود و شریفیان از بیماری او خبر داده بود، بار دیگر روی صحنه آمد و به اجرای برنامه پرداخت و سرپرست لیان رو به حضار گفت: به لطف حرکت انسان دوستانه یکی از بازیگران سرشناس ایرانی که من اجازه ندارم اسمشان را بگویم، مموش همه مراحل درمانی خود را طی کرده و توانست سلامتی خود را بازیابد و خوشحالیم که امروز باز هم در کنار ماست. داریوش فرضیایی، سیاوش خیرابی، حسین ماهینی، مهدی قائدی و … از دیگر مهمانان حاضر در این کنسرت بودند.اوکلو فرامرزی، آکا صفوی، امین سلیمیان، مرتضی پالیزدان، حمید اکبری، حسین کاوه خو، حمزه مقدم، مرتی عزیززاده و… نوازنده‌های گروه لیان را تشکیل می‌دادند.این کنسرت به تهیه‌کنندگی «علی حق‌شناس» شامگاه ۱۰ و ۱۱ دی ماه در تالار وحدت روی صحنه رفت.
منبع: بهارنیوز

یک شهرک سینمایی زیبا و خطرناک!

به گزارش ایسنا، وضع نامناسب برخی از بخش‌های شهرک‌ سینمایی می‌تواند به خطراتی برای بازدیدکنندگان منجر شود که گاهی ممکن است این خطرات جبران‌ناپذیر باشند. امروز لوکیشن‌های مختلف شهرک سینمایی که اصلا مشخص نیست آیا برای بازدید عموم مناسب هستند یا خیر، به زباله‌دان‌هایی تبدیل شده که مکان مناسبی را برای معتادان فراهم کرده است.سؤال اینجاست که اگر این شهرک جنبه گردشگری دارد، چرا به آن رسیدگی نمی‌شود و اگر ندارد، چرا درهای آن را نمی‌بندند تا از وقوع خطرات احتمالی برای بازدیدکنندگان جلوگیری شود؟
سال‌هاست که شهرک سینمایی «غزالی» نه تنها میزبان پروژه‌های مختلفی است که تاریخ را بازسازی می‌کنند، بلکه درهای آنها روی علاقه‌مندان به بازدید از لوکیشن‌های تاریخی از «خیابان لاله‌زار» گرفته تا «بازارچه خانی‌آباد» و «اورشلیم» و «شهرک سامان» و … باز است. اما مدتی است که با گذر زمان و تغییر مدیریت‌ها برخی از بخش‌های این مجموعه یا کاملاً تخریب شده‌اند یا رو به تخریب هستند و به آن‌ها رسیدگی نمی‌شود؛ این در حالی است که با وجود خطرات احتمالی، همچنان درهای این مجموعه‌ فرهنگی به روی بازدیدکنندگان باز است.

محله خانی‌آباد
شهرک سینمایی غزالی که زیر نظر سازمان صداوسیما قرار دارد، متشکل از چند بخش گوناگون است که سال ۵۸ توسط زنده‌یاد علی حاتمی ساخته شده است و از آن روز تاکنون میزبان سریال‌های زیادی چون «سربداران»، «شیخ مفید»، «امام علی(ع)»، «مریم مقدس»، «جهان پهلوان تختی»، «کارگاه علوی»، «کیف انگلیسی»، «ولایت‌عشق»، «شب دهم»، «مدار صفر درجه»، «مردان آنجلس»، «تبریز در مه»، «کلاه پهلوی»، «سرزمین کهن»، «معمای شاه»، «شهرزاد» و آثار تاریخی دیگر بوده است.
قسمت اصلی شهرک سینمایی یعنی همان خیابان لاله‌زار توسط زنده‌یاد علی حاتمی احداث شد و با گذشت زمان بخش‌های دیگری هر کدام به بهانه ساخت یک سریال در دل این مجموعه قرار گرفتند؛ برخی از آنها یاد و خاطره سریال‌های خوب و خاطره‌انگیز را زنده می‌کنند و برخی هم افسوس هزینه‌های زیادی که برای ساخت دکور یک سریال نه چندان مطلوب صرف شده است.

محله خانی‌آباد در شهرک سینمایی
به هر حال اغلب این دکورها با وجود اینکه استانداردهای لازم را ندارند و به دلیل پراکندگی، خلوتی و نبود هیچ نگهبانی در لوکیشن‌ها می‌توانند خطرات احتمالی برای بازدیدکنندگان داشته باشند، برای بازدید عموم آزادند. اینها مشکلاتی است که فارغ از تمیز نبودن لوکیشن‌ها، وجود تل‌های آوار و زباله و باقی‌مانده پروژه‌هایی که پیشتر در این محل مشغول تصویربرداری بودند، بحث بازدید عمومی از شهرک سینمایی «غزالی» را به چالش می‌کشاند.
طبیعی است که هزینه‌ دریافتی از سوی بازدیدکنندگان که نسبت به گذشته با افزایش قیمت نیز همراه بوده است، باید صرف فراهم‌سازی حداقل امکانات بازدید برای مردم باشد تا با ورود به هر یک از لوکیشن‌های شهرک، خطراتی چون ریختن بخش‌های فرسوده لوکیشن‌ها و مواجه شدن ناگهانی با معتادها یا هنرورانی که در گوشه و کنار لوکیشن‌ها پنهان شده‌اند، آنها را تهدید نکند.

انتهای خیابان لاله زار در شهرک سینمایی
در این راستا با برخی از افرادی که اخیرا از شهرک سینمایی «غزالی»‌ بازدید کرده‌اند، گفت‌وگو کردیم تا نظر آنها را درباره تجربه بازدید از شهرک سینمایی جویا شویم.
آقایی ۴۰ ساله که به همراه همسر و دو فرزند خود در خیابان لاله‌زار قدم می‌زند، می‌گوید:‌ به نظرم بخش خیابان لاله‌زار و میدان بهارستان از بهترین بخش‌های شهرک سینمایی هستند، چون هم شیک و هم تمیزند. اما سایر بخش‌ها که خلوت هستند و به اصطلاح در و پیکر ندارند، برای خانواده زیاد مناسب نیستند. اگر همین فضای خیابان لاله‌زار را که ورودی شهرک محسوب می‌شود، در سایر بخش‌ها نیز ایجاد کنند، خیلی جذاب خواهد شد. اما متاسفانه فقط به همین خیابان لاله‌زار رسیدگی می‌کنند و فقط کافی است که کمی از این خیابان آن طرف‌تر برویم تا با تپه‌های آشغال و جبعه‌های خالی مواجه شویم.
خانمی ۲۴ ساله که به همراه دوستانش از شهرک سینمایی بازدید می‌کند، اظهار می‌کند: بازدید از بخش‌های ابتدایی مثل خیابان لاله‌زار و بازارچه خانی‌آباد و میدان بهارستان که شلوغ و تمیز هستند، بسیار جالب است و واقعا تجربه خوبی است. اما برای ما که همه خانم هستیم رفتن به سایر بخش‌ها اضطراب‌آور است. چون تمام بخش‌ها خالی و خلوت است و اگر اتفاقی برای ما بیفتد شاید حتی تا غروب هم کسی متوجه نشود. فکر می‌کنم حداقل کار این است که برای یکی از لوکیشن‌ها یک نگهبان بگذارند. از طرفی هم اصلا لوکیشن‌ها تمیز نیستند و هیچ رسیدگی به آنها نشده است. همچنین هیچ توضیحی ارائه داده نشده که مثلا فلان لوکیشن کی و برای چی ساخته شده است. 


خیابان لاله‌زار در شهرک سینمایی
خانمی ۲۷ ساله که به همراه همسرش از لوکیشن «اورشلیم» در شهرک سینمایی بازدید می‌کند، درباره تجریه این بازدید می‌گوید: جالب اینجاست که شهرک سینمایی با وجود همه مشکلاتی که دارد باز هم بازدیدکننده دارد. این نشان می‌دهد که اگر فقط کمی به این شهرک رسیدگی شود، حتی می‌تواند از مهمترین اماکن توریستی تهران نیز محسوب شود. در همه کشورهای پیشرفته دنیا لوکیشن‌های اینچنینی را به عنوان یکی از مهمترین مراکز تفریحی خودشان معرفی می‌کنند، اما اینجا حتی آشغال‌ها را هم از روی زمین برنمی‌دارند و همه جا پر شده از تخته چوب‌های شکسته و لباس‌های تکه پاره که به روی زمین افتاده‌اند.
آقایی ۴۵ ساله که به همراه دوست خود از لوکیشن «میدان ژاله» در شهرک سینمایی بازدید می‌کند، معتقد است که «به دلیل اینکه خانه‌مان در نزدیکی شهر سینمایی قرار دارد، سال‌هاست که هر از چندی به همراه خانواده یا دوستان از اینجا بازدید می‌کنیم چون حس و حال خوبی دارد. اما روز به روز به خرابی‌های اینجا اضافه می‌شود و اصلا انگار نه انگار که از مردم هزینه‌ای بابت این بازدید دریافت می‌شود. هیچ کسی این خرابه‌ها را در لوکیشن‌ها جمع نمی‌کند و گوشه گوشه اینجا پر شده است از زباله و آوار. به شخصه هرگز به فرزندانم اجازه نمی‌دهم که تنها یا حتی به همراه دوستانشان به شهرک سینمایی بیایند چون کاملا مشخص است که در مکان‌های خلوت اینجا پر است از افرادی که خطرناک هستند و این در حالی است که هیچ نگهبان و مسؤولی هم در اطراف دیده نمی‌شود.»
منبع: بهارنیوز

تعجب از حضور دو فیلم در جشنواره فجر

عضو هیات انتخاب جشنواره سی و پنجم درباره فیلم «امپراتور جهنم» گفت: «سال گذشته که عضو هیات انتخاب جشنواره فجر بودم نزدیک به ۹۰ فیلم را دیدیم و طبق انتظار از این میان فیلم‌هایی انتخاب شدند. فیلم «امپراتور جهنم» سرو صدای زیادی به پا کرد، صحبت‌های فراوانی مطرح شد. اعضای هیات انتخاب فیلم «امپراتور جهنم» را دیدند، البته فیلم ناقص بود. نظر هیات انتخاب هم این بود که این فیلم در بخش مسابقه حضور نداشته باشد و فیلم را رد کردیم. عجیب بود با اینکه فیلم ناقص بود دوستان تمایل زیادی داشتند که ما این فیلم را ببینیم. رد کردن فیلم از سوی هیات انتخاب، هم به لحاظ فنی رد شد هم به لحاظ مضمونی!»او ادامه داد: «همان زمان هم گفتم که این فیلم اطلاعات غلطی را از ریشه‌های به وجود آمدن داعش ارایه می‌دهد. یعنی شخصا نسبت به این فیلم موضع داشتم و عکس‌العمل بنده از لحاظ مضمونی و فنی بوده است. به این دلیل که یک پدیده امریکایی را بسط می‌دادند به اروپای غربی و این اصلا درست نبود. جالب این است که این اشتباه را با تعصب هم به تصویر کشیده بودند.»

افروغ درباره حضور این فیلم در بخش «چشم‌انداز» جشنواره فجر سی و پنجم گفت: «منظور بنده از اینکه فیلم را رد کردیم این بود که «امپراتور جهنم» در بخش مسابقه نمایش داده نخواهد شد؛ ولی مثل اینکه وارد بخش چشم‌انداز شده بود. یعنی هیات انتخاب تصمیم گرفت که این فیلم در بخش مسابقه حضور نداشته باشد. اتفاقات زیادی این میان افتاد. البته دوستان و دست‌اندرکاران این فیلم ما را مورد لطف خود نیز قرار دادند، بنده هم از خجالت این دوستان به خوبی درآمدم.»عماد افروغ درباره فیلم «شعله‌ور» گفت: «این فیلم نیز تا آنجایی که به یاد دارم ناقص بود. فیلم اگر ناقص باشد و تمام نشده باشد نمی‌دانم قانون چه تصمیمی را در قبال آن اتخاذ می‌کند. شاید اجازه دارند که دوباره نسخه کامل آن را ارایه دهند. برای مثال ما منتظر می‌ماندیم تا فیلمی آماده شود و بعد درباره آن نظر می‌دادیم. این دو فیلم را دیدیم. ناقص بود دوستان گفتند که ما نسخه کامل آن را می‌رسانیم. همان زمان وکالت دادیم که چند نفر از اعضای هیات انتخاب این دو فیلم را زمانی که کامل شدند ببینند و رای بدهند. حتما این میان، چند نفری فیلم را دیده‌اند و بعد وارد بخش چشم‌انداز شده است. صورت جلسه‌ای که من امضا کردم این بود که این فیلم‌ها نمی‌توانند در بخش مسابقه حضور پیدا کنند. ما زیربار هیچ فشاری نرفتیم و نپذیرفتیم و اعتقاد داشتیم این دو فیلم از لحاظ فنی و مضمونی اعتبار کافی جهت حضور در بخش مسابقه جشنواره را ندارند. تهیه‌کننده و کارگردان فیلم «امپراتور جهنم» موضع بسیار بدی را در قبال ما اتخاذ کردند که بنده هم جواب آنها را دادم. این موضوع به تلویزیون هم کشیده شد. اخبار ٢٠:٣٠ مثل همیشه یک طرفه به قاضی رفت. بعد در منزل ما برنامه‌ای تهیه کردند که آن موضع نادرست و تند را تعدیل کردیم.»

افروغ در انتها درباره بخش «چشم‌انداز» جشنواره
سی و پنجم گفت: «اگر این دو فیلم در همان ابتدا به دلیل نقص رد شده و نمایش داده نمی‌شدند، اجازه داشتند که امسال برای هیات انتخاب نمایش داده شوند. وقتی فیلمی در چشم‌انداز حضور پیدا می‌کند و بعد انصراف می‌دهد یعنی اینکه این فیلم‌ها داوری شده‌اند! پس این فیلم را یک بار هیات انتخاب دیده است. حالا چطور این فیلم‌ها دوباره در جشنواره امسال و در هیات داوری نمایش داده شده‌اند؟ اگر دلیل نقص فیلم بوده که نباید وارد بخش چشم‌انداز می‌شدند. اگر آمده و برای هیات انتخاب نمایش داده شده چطور دوباره حضور پیدا کرده است؟ این موضوع برای من هم سوال است!»
منبع: بهارنیوز