کتاب هایی که نباید خواند!

روزنامه هفت صبح – یاسر نوروزی: پرونده ای درباره کتاب هایی که به دلایل مختلف از جمله ممیزی، کیفیت ترجمه، ضعف تالیف و … نباید سراغ شان رفت.

کتاب «جنگل نروژی» اثر هاروکی موراکامی، مهم ترین کار این نویسنده است اما تاکنون ترجمه نشده. چرا؟ به یک دلیل ساده؛ این کتاب در ایران غیرقابل چاپ است و با فرهنگ ما مطابقت ندارد، بنابراین مترجمان هم قید ترجمه آن را زده اند. با این حال همین کتاب به تازگی در ایران از سوی مترجمی با اسم مستعار «م. عمرانی» چاپ شده است.

البته این اسم چندان هم مستعار نیست و در همین صفحه توضیح داده ایم که ماجرای واقعی این اسم چیست. با این حال، پرونده ما صرفا به ترجمه ایشان اختصاص ندارد بلکه درباره کتاب هایی است که به جهات مختلف اصلا نباید خواند!

مثلا در کنار «جنگل نروژی» می شود به کتاب «هزار پیشه» بوکوفسکی با ترجمه نیلوفر داد اشاره کرد که واقعا معلوم نیست چطور چاپ شده، چون کتاب پر از مسائل ممیزی است. در هر حال بعضی کتاب های ترجمه در ایران به دلایل ممیزی یا ضعف ترجمه اصلا تبدیل به کتابی دیگر می شوند. بعضی کتاب های نویسندگان خارجی زبان هم هستند که بسیار ضعیف اند اما مترجمان به دلیل بازار فروش سراغ آنها رفته اند. در این صفحه به بعضی از این کتاب ها پرداختیم تا اگر در کتابفروشی دیدید، نخرید و نخوانید!

جنگل نروژی/ هاروکی موراکامی

از جنگل مترجم تا جنگل موراکامی

جو نویسنده ژاپنی همچنان درگیر مخاطبان فارسی زبان است اما بد نیست بدانید بهترین اثر این نویسنده «جنگل نروژی» است که به تازگی به فارسی ترجمه شده. خب! حالا چرا نباید این ترجمه جدید را بخوانید؟ چون رمان پر است از مسائلی که قاعدتا در فرهنگ ایرانی قابل چاپ نیست و مجوز هم نمی گیرد.

کتاب هایی که نباید خواند!

با این حال انتشارات نوای مکتوب، این رمان را با ترجمه شخصی به اسم «م. عمرانی» به تازگی چاپ کرده که احتمالا مقصود ناشر فقط سود مادی بوده است. حالا این «م. عمرانی» کیست؟ به احتمال زیاد مترجم کتابی دیگر از موراکامی است که ترجمه اش با انتقاد شدید مهدی غبرایی مواجه شد. خانم معصومه عباسی نتاج عمرانی چون دیده اند که کتاب قبلی چنین انتقاداتی در پی داشته حالا با اسم مستعار «م. عمرانی» ترجمه جدیدشان را چاپ کرده اند! در هر حال سوتی های درشت ترجمه ایشان را در همین صفحه در بخش رمان «Q84» توضیح داده ایم اما برسیم به ترجمه «جنگل نروژی». هر علاقه مند و اهل رمانی با کوچک ترین تحقیقی می تواند بفهمد چرا «جنگل نروژی» در این سال ها در ایران چاپ نشده است.

ترجمه مهدی غبرایی از این رمان هم مدت هاست در وزارت ارشاد است و مترجم نیز بارها گفته به حذفیات فراوان آن تن نخواهد داد و اگر داستان رمان با حذفیات لطمه ببیند آن را چاپ نخواهد کرد. با این حال شخصی به اسم مذکور کتاب را چاپ کرده و معلوم نیست چه بلایی سر تم اصلی رمان آورده! ضمن این که فارسی مترجم نیز فارسی سلیسی نیست و نشان از ترجمه ای ابتدایی دارد.

عدم آشنایی مترجم با زبان مبدأ یعنی فارسی، به وضوح در متن به چشم می خورد و خلاصه همه چیز جمع شده تا اولین پیشنهاد ما برای نخواندن کتاب، این رمان باشد! البته اگر علاقه زیادی به موراکامی دارید می توانید این رمان را تهیه کنید و بخوانید اما خب بدانید که «جنگل نروژی» که می خوانید جنگل مترجم است، نه جنگل موراکامی!


آهستگی/ میلان کوندرا

موضوع عاشقانه شد!

تقریبا کتابی نیست از نویسنده بزرگ چک در ایران ترجمه نشده باشد. اغلب ترجمه های آن هم ترجمه های مقبولی است و مخاطبان فراوان هم داشته. به خصوص که نام او همواره در سال های مختلف به عنوان یکی از بخت های جایزه نوبل مطرح بوده. هر چند که برخی آثارش حذفیاتی داشته اند و چاپ شده اند اما مترجمان همگی بر این باور بودند که رمان «آهستگی» این نویسنده عملا در ایران غیرقابل چاپ است.

کتاب هایی که نباید خواند!

با این حال یک عالمه مترجم در ایران سراغ این رمان رفته و عجیب این که آن را با تمام حذفیاتش چاپ کرده اند! کیومرث پارسای در نشر علم با عنوان «آهستگی»، نیما زاغبان در انتشارات مطالعات و روشنگران زنان با عنوان «آهستگی»، رویا منجم از انتشارات نگاه سبز با عنوان «کندی»، حمید جاهد در انتشارات سروینه با عنوان «آهستگی» و مینا سرکیسیان در انتشارات آیدا با عنوان «آهستگی». اینها همه ترجمه هایی هستند که به کیفیت آنها کاری نداریم بلکه مسئله آن است که قطعا همگی حذفیاتی داشته اند و عملا بهتر است سراغ «آهستگی» نروید.

در عوض اگر علاقه مند به خواندن آثار این نویسنده بزرگ هستید می توانید «بار هستی»، «زندگی جای دیگری است»، «مهمانی خداحافظی»، «هویت» و … را بخوانید. تمام این آثار هم تمام و کمال نیستند و ممکن است حذفیاتی داشته باشند اما دست کم به «آهستگی» نمی رسند چون همان طور که گفتیم مضمون اصلی «آهستگی» با فرهنگ ما مطابقت ندارد و در بازار کتاب ایران قابل عرضه نیست.

بنابراین هر ترجمه ای هم از این کتاب ترجمه ناقصی است. حتی یکی از ترجمه های فوق، کتاب را شبیه یک کتاب عاشقانه سانتی مانتال در آورده. مترجم دست برده و گویی کتابی دیگر تولید کرده است.


آب کردن/ ای. ال. دکتروف

ترجمه ای بد از مترجمی سرشناس

«ادگار لورِنس دکتروف» معروف به «ای. ال. دکتروف» در سال ۱۹۳۱ در نیویورک متولد شد. او از سال ۱۹۶۹ نویسندگی را به شکل حرفه ای پی گرفت و با رمان «کتاب دانیال» در سال ۱۹۷۱ به شهرت رسید. این رمان یکی از آثار مهم دکتروف است که هنوز به فارسی ترجمه نشده. البته اوج کار دکتروف را رمان «رگتایم» می دانند؛ رمانی که پس از انتشار، یعنی در ۱۹۷۵، برای نویسنده اش شهرت جهانی به همراه آورد. این رمان در ایران به همت نجف دریابندری ترجمه و از آن پس دکتروف به مخاطبان فارسی زبان معرفی شد.

کتاب هایی که نباید خواند!

دریابندری پس از آن «بیلی باتگیت» را نیز ترجمه و منتشر کرد که همین دو رمان از نویسنده ای قدرتمند خبر می داد و علاقه مندان را به سمت مطالعه آثار این نویسنده کشاند. با این حال، تا مدتی مترجمی سراغ آثار دکتروف نمی رفت تا این که چند اثر دیگر از او به فارسی در سال های اخیر ترجمه شد؛ از جمله «پیشروی» (ترجمه امیر احمدی آریان)، «هومر و لنگلی» (ترجمه الهام نظری)، «قصه های سرزمین دوست داشتنی» (ترجمه علیرضا کیوانی نژاد) و «آب کردن» (ترجمه ابراهیم اقلیدی).

برای این که با این نویسنده خلاق آمریکایی آشنا شوید بهتر است «رگتایم» یا «بیلی باتگیت» را بخوانید. اگر علاقه مند شدید می توانید سراغ آثار دیگر این نویسنده هم بروید. با این حال مطالعه «آب کردن» را کلا فراموش کنید چون به علت ترجمه عجیب و غریب آن اصلا نمی توانید بخوانید! عجیب اینجاست مترجم این کتاب آقای ابراهیم اقلیدی از جمله چهره های سرشناس ترجمه هزار و یک شب است.

به نظر می رسد ایشان نباید سراغ ترجمه رمان بروند چون واقعا نمی شود این رمان را با ترجمه ایشان خواند. در واقع می شود گفت ترجمه ای بد از چهره ای شناخته شده است.


موزه معصومیت/ اورهان پاموک

پاموک گناه ندارد؟

هیچ کدام از ترجمه های موجود در ایران از این رمان را نباید خواند. چرا؟ کافی است به تعداد صفحات ترجمه های موجود در بازار نگاهی بیندازید و آن را با نسخه انگلیسی مقایسه کنید. نتیجه نشان می دهد در تمام ترجمه ها حدود ۱۰۰ تا ۳۰۰ صفحه از کتاب غیب شده است! بنابراین پیشنهاد ما این است که اجر ترجمه جدیدی دوباره به بازار آمد لااقل تعداد صفحاتش را نگاهی بیندازید. تعداد صفحات نسخه ترکی کتاب ۵۹۳ صفحه است و نسخه انگلیسی آن ۵۳۱ صفحه. با توجه به آن که مترجمان عموما یک صفحه متن فارسی را یک برابر و نیم یک صفحه انگلیسی می دانند، بنابراین ترجمه فارسی آن باید حداقل حدود ۷۵۰ صفحه باشد.

کتاب هایی که نباید خواند!

پس به این نتیجه می رسیم که اکثر ترجمه ها چنان با حذف منتشر شده اند که بهتر است مطالعه آنها را کنار بگذارید. اما درباره این رمان باید گفت داستان در محله های بالای شهر استانبول مثل نیشانتاشی، چوکورکوما، تقسیم، حربیه و بی اوغلی – محله هایی که نقشی کلیدی در زندگی خود پاموک داشتند – می گذرد. راوی، سرگذشت یک مرد ثروتمند استانبول به نام «کمال» را روایت می کند که به عشق دختری از طبقه فرودست جامعه به نام «فسون» گرفتار می شود.

جالب اینجاست پاموک بعدها موزه ای واقعی به نام «موزه معصومیت» هم به راه انداخت. خودش در این باره می گوید: «در فاصله ۷ تا ۲۲ سالگی دوست داشتم نقاش شوم. در اعماق وجودم یک نقاش مرده وجود دارد؛ من به این نقاش اجازه دادم که کار خود را بکند و نتیجه اش این موزه شد.»

او در ادامه درباره ارتباط رمانش با این موزه گفته: «در دهه آخر قرن گذشته که می خواستم رمان را چاپ کنم، در فکر ایجاد موزه نیز بودم اما از آنجا که انتشار رمان تا سال ۲۰۰۸ ممکن نشد، طبیعتا افتتاح موزه نیز دچار تاخیر شد. با این کار می خواستم خانواده ای خیالی را با خانه و اشیایی که در آن وجود دارد، به وجود آورم تا بعد آنها را به موزه بدل کنم و بعدتر رمانی از روی آن بنویسم.»

تاریخ عمارت این موزه به سال ۱۸۹۷ بر می گردد و برای تبدیل آ« به موزه از یک معمار موزه آلمانی و افراد متخصص دیگر مشاوره گرفته شده است. پاموک با ذکر این که هنوز هم در استانبول حتی یک پروژه «موزه استانبول» وجود ندارد، می گوید کار من در واقع مثل برداشتن قاشقی آب از یک اقیانوس بود!


IQ84 / هاروکی موراکامی

آیا «لهستان» همان «هلند» است؟!

یکی دیگر از کتاب هایی که به لطف مترجم به کلی تباه شده است، رمانی دیگر از هاروکی موراکامی است. این رمان سال ۹۴ با ترجمه شخصی به نام معصومه عباسی نتاج عمرانی (احتمالا همان م. عمرانی که «جنگل نروژی» را ترجمه کرده) جاپ شد. خب رمان، رمان سرشناسی است و در سال ۲۰۱۱ باعث شد بسیاری از مخاطبان رمان در سراسر جهان در صف بایستند تا آن را بخرند و بخوانند. به همین جهت ناشر (انتشارات آوای مکتوب) هم ترجیح داده با ترجمه ای افتضاح آن را به هر قیمتی شده روانه بازار کتاب ایران کند.

کتاب هایی که نباید خواند!

ترجمه آنقدر پر ایراد بود که این بار مترجم آثار موراکامی نتوانست سکوت کند. او در گفتگویی از مترجم اسم نبرد اما درباره آن گفت: «من به طور کلی معتقدم عصر، عصر آزادی جریان اطلاعات است و در این زمینه همه می توانند به این جریان دسترسی داشته باشند. هر کسی می تواند هر کتابی که دوست دارد را ترجمه کند. مثلا ترجمه ای که امیر مهدی حقیقت از کتاب «سوکورونازاکی…» ارائه داده ترجمه ای است که من درباره اش بحثی ندارم و اتفاقا ناشر خوبی آن را روانه بازار کرده اما همین موراکامی مترجمانی در ایران دارد که صرفا دست به کتاب سازی می زنند.

به تازگی کتابی با حجم ۱۲۰۰ صفحه (IQ84) منتشر شده و مترجم به معنای واقعی کلمه از اول تا به آخر آن گند زده است. مثلا Poland را هلند ترجمه کرده و از یک رجوع ساده به منابع هم دریغ کرده و هیچ به این فکر نکرده که ممکن است با این کار تاریخ را تحریف کند یا افلاطون را پلاتو ترجمه کرده یا … آنقدر از این نکات بسیار است که اگر بخواهم شرح دهم خود مجالی جداگانه می طلبد.»

در واقع مترجم حتی نمی داند که افلاطون را در زبان انگلیسی «پلاتو» می نویسند! به همین جهت شاهکاری که ایشان ارائه داده را نیز در فهرست کتاب های نخواندنی گنجانده ایم. اگر دیدید حتما نخرید و نخوانید!


بنجامین باتن/ اسکات فیتز جرالد

برو فیلمش را ببین!

«ماجرای عجیب بنجامین باتن» بعد از پخش فیلم آن به کارگردانی دیوید فینچر، به سرعت در ایران ترجمه شد. تا به حال دو ترجمه از این کتاب منتشر شده که به نظر می رسد هیچ کدام را نباید خواند! نه به خاطر ضعف ترجمه، به خاطر ضعف تألیف. چون اثر سینمایی به مراتب قوی تر از داستان ضعیف فیتز جرالد است.

کتاب هایی که نباید خواند!

«بنجامین باتن» اسکات فیتز جرالد، داستانی است سست و شتابزده. همینگوی راجع به «فیتز جرالد» پر بیراه نمی گوید. او «گتسبی بزرگ» را دوست داشت اما مابقی آثار این نویسنده را چندان نمی پسندید و احتمالا یکی از آن مابقی، همین «ماجرای مرموز…» بوده. داستان با تولد موجودی پیرپیکر و پیرچهره آغاز می شود که باعث شگفتی و البته طعن و تحقیر اطرافیان است. همه از او دوری می جویند و حتی پدر هم به این خرق عادت به دیده بلایی شوم می نگرد. نام این فرزند را «بنجامین باتن» می گذارند و پدر تا پایان زندگی به نوعی او را تحمل می کند.

و جالب است بدانید که در نسخه سینمایی، پدر او را رها می کند (ببینید فیلمنامه نویس چطور به زیبایی در داستان دخل و تصرف می کند.) این دخل و تصرف ها یکی – دوتا نیست.

شروع نسخه سینمایی با صحنه ای فوق العاده تاثیرگذار آغاز می شود که در داستان نیست؛ ساعت سازی که پسرش را در جنگ ویتنام از دست می دهد و تصمیم می گیرد ساعتی بسازد که خلاف عقربه های ساعت بچرخد.

همین خلاف آمد، بنای تولد مولودی می شود متفاوت از دیگران؛ زندگی «بنجامین باتن» جای آنکه از کودکی بیاغازد، از پیری آغاز می شود و روز به روز جوان تر می شود! «اسکات فیتز جرالد» در این داستان، طرح جالبی دارد که می توانست دستمایه تأملاتی اندیشمندانه راجع به انسان و زمان باشد؛ آنچه هرگز محقق نشده و کارگردان فیلم، جای خالی اش را دیده و در جهت پر کردن آن بر آمده است.

متاسفانه «بنجامین باتن» فیتز جرالد داستانی است بسیار شتابزده که تنها اتفاق آن همان به دنیا آمدن «بنجامین باتن» است و نویسنده برای خلق داستان های فرعی و ایجاد اتفاق های دیگر هیچ تلاشی نکرده است.


او بازگشته است/ تیمور ورمش

برنگرد آقای هیتلر، برنگرد!

کتاب «او بازگشته است» اثری است از تیمور ورمش که انتشارات نگاه آن را منتشر کرده. ماجرا درباره بازگشت خیالی هیتلر به دنیاست و قاعدتا باید خواندنی باشد. به خصوص که محصول سال ۲۰۱۱ و از آثار جدید ادبیات داستانی جهان است. با این حال ترجمه اثر چنان ضعیف است که احساس می کنید از خواندن آن عاجزید. نمونه هایی از این آشفتگی را بخوانید:

کتاب هایی که نباید خواند!

«یا آن سیستم به اصطلاح اجتماعی را طراحی کند که گرمای مجانی برای میلیون ها مفتخور به خانه های شان ببرد که در ضمن فقط به نازپرورده و تنبل کردن پیشرفته ختم می شود.» (ص ۱۳۰)

«با این احوال اگر فقط برای انجام کارهای مسخره دفتری در خدمت قرار می گرفت، نوعی بازی شاد کننده می شد. بعد معلوم شد که این دستگاه، یک شکل مخلوط شده و خارق العاده است.» (ص ۱۳۴)

«در این بین فرانسه دشمن خوبی، یکی از نزدیک ترین دوستان ما شده بود.» (ص ۱۳۴) «راکت های او حمل و نقل و سلاح های آمریکایی نابودکننده جهان و در نتیجه ارباب جهان را تضمین می کرد.» (ص ۱۴۵) «نمی توانم پنهان کنم که ابتدا به شدت گیج نشده بودم.» (ص ۱۴۵)

«اما اتفاقی که در این افغانستان می افتاد، دیگر موضوع یک تنش شاداب و دائمی نبود.» (ص ۱۴۸)

«تا جایی که متوجه شدم مهاجرنشینان تازه و بازسازی های محبوب متکی به احساسات قدیمی اجرا نشده بود.» (ص ۱۴۹) در همین چند نمونه میزان تسلط ناکافی مترجم به زبان فارسی و زبان اصلی کاملا آشکار است و نیازی به توضیح واضحات نیست.


دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد/ آنا گاوالدا

یک کتاب دیگر!

کتاب «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» نوشته آنا گاوالدا در حال حاضر به چاپ های متعدد رسیده است. ایرانی ها این نویسنده فرانسوی را به شدت دوست داشتند اما واقعیت این است کتابی که خواندید، نوشته آنا گاوالدا نبود بلکه ملغمه ای بود از ترجمه عجیب و غریب مترجم!

کتاب هایی که نباید خواند!

در توضیح این نکته باید گفت در شماره نوروزی مجله زنان امروز، نقدی بر ترجمه این کتاب چاپ شد که همه چیز را روشن می کند. نویسنده در این نقد آورده بود: «ترجمه خانم دارچینیان از کتاب خانم گاوالدا نه تنها ترجمه خوبی نیست بلکه غلط های واضحی که در آن وجود دارد، آدم را در مورد میزان تسلط مترجم به زبان اصلی کتاب به شک می اندازد… من فقط واضح ترین موارد را که جمله فرانسوی اساسا چیزی متفاوت و بعضا برعکس به فارسی برگردانده شده آورده ام (که بعضی از آنها واقعا باورنکردنی است) وگرنه اشتباه در ترجمه زمان فعل یا اشیا و اسامی خاص در همین چند صفحه به چشم می خورد که اگر می خواستم همه آنها را ذکر کنم از حوصله خوانندگان خارج بود.»

نمونه هایی از اشتباه های ترجمه متن کتاب: «بی نظیرترین زوج به نظر می آمدیم.» (صفحه ۱۶) ترجمه درست: «طرف پلاک های زوج بلوار بودیم که ساختمان هایش اعیانی ترند.»

متن کتاب: «(این شعر) هر بار همین طور تمام می شود.» (صفحه ۱۷) ترجمه درست: «(این شعر) هر بار دگرگونم می کند.»

متن کتاب: «بله، کمی عصبی بودم. مانند دختری ناشی که می داند آرایش مویش ضایع شده.» (صفحه ۱۹) ترجمه درست: «کمی عصبی ام، مثل آرایشگر تازه کاری که فهمیده کارش را خراب کرده.»

متن کتاب: «هوا گرگ و میش است، بلوار آرام است، از آن همه اتومبیل اثری نیست.» (صفحه ۲۰) ترجمه درست: «هوا کم کم دارد تاریک می شود، بلوار خلوت شده و اتومبیل ها چراغ های شان را روشن کرده اند.»

متن کتاب: «میزهای کافه ها دوباره پر می شوند…» (صفحه ۳۰) ترجمه درست: «پیش خدمت های کافه ها دارند میزها را می برند تو…»

متن کتاب: «پس من بدبخت اینجا چه کار می کنم!» (صفحه ۲۶) ترجمه درست: «پس فکر می کردی چی، بدبخت؟»

متن کتاب: «به قوطی های کنسرو تخیلاتم لگد می زنم.» (صفحه ۳۸) ترجمه درست: «توی خیالم، به قوطی خالی کنسرو لگد می زنم.»


خاطره دلبرکان غمگین من/ گابریل گارسیا مارکز

کپی کاری گابو

گابریل گارسیا مارکز در یکی از مصاحبه هایش گفته بود آرزو دارد نویسنده یکی از رمان های کاواباتا باشد. مقصود او رمان کوتاه «خانه زیبارویان خفته» بود. مارکز در کتاب «یادداشت های روزهای تنهایی» (ترجمه محمدرضا راه ور) آورده: «روزی که در نوشتن داستانی عاجز مانده بودم، دو کتاب خواندم که معتقد بودم هر دو مفیدند. اولی، کتاب «تربیت احساسات» اثر «گوستاو فِلوبر» بود… کتاب دوم را که دوباره خواندم «خانه زیبارویان خفته» بود از یاسوناری کاواباتا که روح مرا تکان داد.»

کتاب هایی که نباید خواند!

مارکز بعدها رمان «خاطره دلبرکان غمگین من» را به تأسی از همین رمان کاواباتا نوشت. اگر مضامین دو رمان را بررسی کنید، خواهید دید که قرابت های آنها فراوان است. با این حال مارکز دست به کار خطرناکی زد. این کتاب اواخر عمر او چاپ شد و تقریبا تمام منتقدان اذعان کردند که یکی از ضعیف ترین آثار مارکز است. با این حال به خاطر جنجال هایی که در ایران بر سر ترجمه و انتشار این کتاب به راه افتاد، هنوز هم یک عده گمان می کنند رمان با ارزشی است. در حال حاضر نسخه های افست این رمان در بساط دستفروش های میدان انقلاب یافت می شود. عده ای هم تلاش می کنند این نسخه ها را بخرند و بخوانند در حالی که تقریبا تمامی آثار ترجمه شده از این نویسنده، از این رمان بهتر هستند.

ضمن این که اگر قرار است چنین رمانی را بخوانیم، بهتر است سراغ همان اثری برویم که مارکز بر اساس آن این رمان را نوشته؛ یعنی «خانه زیبارویان خفته». البته این رمان ۱۵ سال پیش توسط مترجم ضعیفی برای اولین بار در ایران ترجمه شد. به همین جهت چندان بین علاقه مندان کتاب با اقبال مواجه نشد. بعدها در سال ۸۷ مترجم دیگری هم آن را ترجمه کرد که چهره ای سرشناس نیست و ترجمه درخشانی هم ندارد. با این حال به نظر می رسد خواندن آن به مراتب، بهتر از «خاطره دلبرکان…» باشد.


سفر در اتاق تحریر/ پل آستر

کتابی بد از نویسنده ای خوب

اولین ترجمه ها از آثار پل آستر در ایران با ترجمه های شهرزاد لولاچی شروع شد. انتشارات افق رمان «کشور آخرین ها» را از این نویسنده آمریکایی منتشر کرد که به مذاق مخاطبان اهل رمان خوش آمد. بعد از آن بود که خیل مترجمان سراغ ترجمه آثار این نویسنده رفتند و به سیاق آنچه همیشه در ایران شاهدش بودیم، هر چه بود و نبود از این نویسنده ترجمه شد. اگر می خواهید با این نویسنده آشنا شوید، باید سه گانه نیویورکی یعنی «شهر شیشه ای»، «ارواح» و «اتاق دربسته» را بخوانید.

کتاب هایی که نباید خواند!

آثار دیگر این نویسنده هم کم و بیش قوت و ضعف دارند اما برخی آثارش را رسما می توان به عنوان آثاری پیشنهاد داد که نباید خواند! در فهرست این آثار هم باید «سفر در اتاق تحریر» را آورد. جالب اینجاست که این کتاب با سه ترجمه هم چاپ شده: «سفر در اتاق کتاب» ترجمه احسان نوروزی، «سفر در اتاق تحریر» ترجمه مهسا ملک مرزبان و «سفر در اتاق نسخه برداری» ترجمه مهدی غبرایی. واقعیت این است که این رمان یکی از ضعیف ترین آثار پ    ل آستر است و این که چرا باید سه مترجم سراغ ترجمه آن بروند خود جای سوال دارد!


شن روان/ استیو تولتز

پخته خواری کار قشنگی نیست…

پیمان خاکسار با ترجمه رمان «جزء از کل»، نویسنده ای را به فارسی زبان ها معرفی کرد که پیش از آن کتابی از او منتشر نشده بود. او بعد از استقبال خوانندگان ایرانی از این رمان، سراغ اثری دیگر از این نویسنده رفت که در حال حاضر با عنوان «ریگ روان» چاپ شده و جزو فهرست پرفروش های کتاب ایران است. با این حال مترجمی دیگر هم زمان با خاکسار، سراغ تولتز رفته و این اثر را با عنوان «شن روان» ترجمه کرده.

 کتاب هایی که نباید خواند!

اول اینکه این نوع پخته خواری ها کار چندان جالبی نیست و به نظر درست نمی آید روی موفقیت دیگران خانه بسازیم. بعد هم این که ترجمه به قدری ضعیف است که … اصلا نمونه ای از این فارسی خام و ناپخته و پر غلط را بخوانید و خودتان قضاوت کنید: «در خط ساحلی کف آلود که در آن موج های کوچک و متراکم در سینه صخره های سیاه می ترکند، نجات غریقی با پاهای فرو رفته در ماسه خیس و نارنجی کم رنگ، بدون لباس همچون یک مسیح دریایی (ترجمه درست «دست به سینه» است که مترجم آن را ترجمه کرده «مسیح دریایی») شکوهمند ایستاده است.

ماجراجویی نابهنگام پسربچه ای میان یک موج بزرگ، او را به پشت نحیفش می اندازد. مردی تاس، توپ تنیسی را برای لابرادورش پرتاب می کند و سگ دومی که متعلق به او نیست به دنبال توپ جست و خیز می کند. میان توری از مه، زنی سبزه – قد بلند و از جایی که ما نشسته ایم دو توپ بادکنکی – آب را با پا روی نیم تنه درخشان همراه بلوندش، می پاشد… آندو قطرات نشسته بر لیوان نوشیدنی اش را با دست جمع می کند و از آن برای تر کردن لب هایش استفاده می کند: «می مدانم از این که به خوردت داده شود، خسته ای اما…» واقعیت آن است که ترجمه به قدری بد است که اصلا نمی شود آن را خواند. «به خوردت داده شود.» هم فعل جالبی بود و به کسانی که بتوانند آن را تا پایان صرف کنند، جایزه ای گرانبها تعلق می گیرد!


شمال/ لویی فردینان سلین

نصفه ترجمه کرده ام!

رمانی از نویسنده شهیر فرانسوی، لویی فردینان سلین در ایران منتشر شده با نام «شمال». این کتاب از سوی نشر جامی چاپ شده و گویا هیچ نظارتی روی ترجمه آن نبوده است والا چطور ممکن است رمانی که اصل آن ۶۲۷ صفحه است، در زبان فارسی به ۳۳۳ صفحه تنزل پیدا کند؟ اولین چیزی که به ذهن می رسد این است که شاید نصف آن با ممیزی مواجه شده که به نظر معقول نیست چون عموما کتابی که نیمی از آن با مشکل مواجه شود اصولا مجوز انتشار نمی گیرد.

کتاب هایی که نباید خواند!

بعد اما ناگهان با پیشگفتار عجیب کتاب مواجه می شوید که در آن مترجم اشاره کرده وسط راه خسته شده و ترجیح داده علی الحساب فعلا نصفه رمان را چاپ کند!

«دیربازی است اسیر سلین شده ام! اسیر تیزبینی، نازک بینی، ژرف نگری و پرخاشگری های دهشتبار گاه پوزش ناپذیر سلین! اسیر نیروی ویرانگر و همزمان سازنده سلین! و شناور شدنم در اقیانوس ژرف و بیکران اندیشه های توانفرسا و هشدار دهنده اش و چون توانم بس نبود، میانه راه از پای در افتادم و هنوز سکندری می خوردم و نیمه دوم را پس از بازیابی دنبال خواهم کرد.»

یعنی مترجم علنا گفته فعلا نصف رمان را ترجمه و چاپ کرده تا بعدا زمانی که از «سکندری» خوردن بیرون آمد، مابقی اش را ترجمه کند! بگذریم از نثر دشوار و طاقت فرسایی که اصلا اجازه خواندن همان نصفه را هم نمی دهد چه برسد به مابقی.

در ادامه چند مثال از این ترجمه ضعیف را خواهیم آورد تا متوجه باشید به هیچ وجه سراغ این ترجمه نروید. ضمن این که توجه داشته باشید نثر سلین به زبان «آرگو» و عامیانه معروف است؛ مفهومی که مترجم کلا با آن بیگانه بوده.

«و چه هراس آور است این احساس که آدمی تمام وقت و کوشش خود را صرف این بدهیبت اهریمنی تمامیت خواه بدسرشت بکند خانم! شما کینه خودتان را بفروشید و ساکت شوید!» (ص ۹) «گونه ای دلربایی از گوشه نگاهش می تراوید…» (ص ۱۸۷)


منبع: برترینها

«فرانتز»؛ فیلمی مملو از تصاویر اغواگرانه و سحرانگیز

هفته نامه جهان سینما – منوچهر دین پرست: «فرانتز» مملو از تصاویر اغواگرانه و تمثیلی، فیلمی شاعرانه را با زبانی دیداری و با ظرافتی بی نظیر و با مضمونی تاریخی – عشقی در اختیار مخاطب قرار می دهد.

فیلم شروعی غافلگیر کننده ندارد اما مخاطب را همراه با زنی زیبا و سحرانگیز و در نمایی سیاه و سفید با خود همراه می کند. همین همراهی است که داستان فیلم را جذاب کرده است. کارگردان سعی کرده فیلم را بر اساس دوگانه حضور (آنا – آدریان) – غیاب (فرانتز) به سرانجام رساند. گویی او می خواهد مخاطب نیز همراه با حضور و غیاب باشد. مثلثی که همه جهان فیلم را تشکیل داده است. همه چیز فیلم از قبرستانی در یک دهکده کوچک در آلمان پس از جنگ جهانی اول آغاز می شود.

دختری زیبا و چشم نواز اما سراپا سیاه پوش در کنار مزار نامزد کشته شده اش با مرد جوان فرانسوی ملاقات می کند و دختر شعری از پل ورلن را به زبان فرانسه می خواند و زبان رمزی میان خود و محبوبش را با غریبه ای در میان می گذارد که اهالی شهر او را هنوز دشمن می پندارند اما برای آنا و پدر و مادر پیر نامزدش دوستی قدیمی به حساب می آید که می تواند خاطرات از دست رفته را تداعی کند.

«فرانتز»؛ فیلمی مملو از تصاویر اغواگرانه و سحرانگیز

از اینجا به بعد فرانسوا اوزون، کارگردان، در رویکردی شاعرانه و تمثیلی سعی در نمایش پیوند ناگسستنی میان دو سرباز آلمانی و فرانسوی دارد. یکی مرده (فرانتز) و دیگری زنده (آدریان) تا آن که او که بازگشته را جایگزین کسی کند که برایش عزیمتی وجود ندارد. اوج این یگانگی میان دو پسر در صحنه ای است که در قابی خالی فرانتز را می بینیم که ویولن می زند و آدریان او را در نواختن همراهی می کند. هر دو با لباسی مشابه که با نزدیک تر شدن مدام آدریان به او، گویی هر لحظه هر دو کالبد در هم یکی خواهند شد.

اما یکی شدن به معنای معرفتی آن نیست، بلکه گویی جهانی اخلاقی را به چالش می کشد که در بستر دو قطبی «بودن» یا «نبودن» قرار نگیرد. آنا حضور فرانتز را در شمایل اغواگرانه آدریان می بیند اما او درگیر چالشی اخلاقی می شود. آدریان آمده است تا گل بر سر مزار فرانتز بگذارد. چرا که در جنگی ناخواسته فرانتز توسط آدریان کشته می شود. او به دنبال بخشش از سوی خانواده آلمانی است.

 «فرانتز»؛ فیلمی مملو از تصاویر اغواگرانه و سحرانگیز
مسئله اساسی فیلم، رابطه میان زن آلمانی و مرد فرانسوی است که حقیقت مرگ شوهر آلمانی اش را در لایه های مختلف پنهان کرده اما وقتی حقیقت آشکار می شود تعارضی میان این دو رخ می دهد که او را در کشاکش بخشش و انتقام قرار می دهد. از همین جاست که فیلم اوج می گیرد و بودن و نبودن به کشمکشی جدی تبدیل می شود. به عبارتی این کشاکش در بستری عشقی اما با سویه های تاریخی در آمیخته است.

آنا در فیلم به مثابه موجودی حقیقی و غیر اثیری ما را با سراشیبی ملودرامی روبرو می کند که بیشتر به قصه ها شبیه است تا سینمای راوی و یا حتی سینمای قصه گو. بر این اساس منظومه معرفتی فیلم درگیر با واقعیتی انکارناپذیر می شود و از قاب تصویر حرکت خارج شده و در مقام امور اخلاقی و نفسانی ما را به سوی یک فرآیند دو قطبی سوق می دهد. «فرانتز» روایت دریده شدن پرده پندارها و توهم هاست.

پندارهایی که در ابتدا به صورتی مرموز و اغواگرانه خود را آشکار می کند اما در گذاری جدی در فیلم حفره ای ایجاد می شود که مخاطب را به درون خود می کشد. درست وقتی جای خالی فرانتز به واسطه آدریان در حال ترمیم شدن است، آدریان نزد آنا پرده از رازی هولناک بر می دارد و آنای سوگوار که به تازگی لباس سیاهش را از تن در آورده، دوباره به مغاکی عمیق تر از گذشته سقوط می کند. انگار دوباره محبوبش را از دست می دهد.

راز هولناک همان کشته شدن فرانتز توسط آدریان است. در اینجاست که آنا، چهره دیگری از خود نشان می دهد. گویی آنا قرار است چند آنا باشد. او بدون این که حقیقت را به خانواده شوهرش بگوید سعی می کند خانواده شوهرش را با گفته های غیر موجه و رویایی به بستری از فضای مثبت سوق دهد و از سوی دیگر خود نیز در فضای عشق و بخشش سردرگم می ماند.

آنا به خوبی دریافته است که واقعیت جامعه انسانی مبتنی بر انسانیت صرف نیست و جامعه خواسته های فاشیستی و انتقام جویانه و حتی نژادپرستی را مطالبه می کند. اما او می خواهد خود را با واقعیت اجتماع انسانی تطبیق دهد چرا که متعالی ترین نوع جامعه در جایی پدیدار می شود که در آن انسان و جامعه با هم یکی می شوند. اما او به خوبی می داند که جامعه آلمانی او را پس می زند و از او چهره ای فریب خورده یا محکوم می سازد.

«فرانتز»؛ فیلمی مملو از تصاویر اغواگرانه و سحرانگیز

او به خوبی نیز می داند که جامعه آلمانی سراسر کینه نسبت به فرانسه دارد و فرانسویان نیز آلمانی ها را به خاطر جنگ نمی بخشند. آنا سردرگم است و تا پای مرگ خودخواسته می رود اما نتیجه ای برای او حاصل نمی شود. آدریان نیز با لطماتی دیگر روبروست.

پاریس شهر عشق و عشاق است. شهری مملو از رویدادهای حیرت انگیز. آنا برای یافتن آدریان به پاریس می رود. حضور آنا در پاریس سیر و سلوکی را برای او ایجاد می کند که یافتن و جستجو برای او چهره ای از جهان را به او بنمایاند. بر این اساس است که سفر مرد فرانسوی به آلمان و سپس زن آلمانی به فرانسه را می توان سفری از درون و کشمکشی معرفتی و متعالی توصیف کرد. اما یافتن امری آسان نیست.

چرا که مسیری پر پیچ و خم و حیرت آور است. آنا می خواهد تعمدا سلوکی دردمندانه و رنجور از بخشش تا عشق را از سر گذراند. آنا در محله ای در پاریس اقامت می کند و به همان جاهایی می رود که پیش از این، خاطراتش را یک بار از زبان فرانتز و بار دیگر از زبان آدریان شنیده است. این شنیده ها تنها بازگو کننده خاطرت نیست بلکه روایتی از نادیده هایی است که این بار با چشمانی باز به آنها می نگرد. پایان سلوک آنا را باید از در کشاکش حضور و غیابی که در زندگی شکل گرفته دید.

«فرانتز» در سکانس های مختلف مخاطب را در اغما فرو می برد. سکانس قبرستان خود گویای فیلم تلخی است که بخشی از موقعیت فیلم را نشان می دهد، اما همه چیز در قبرستان نیست. قبرستان آغازی است بر پایان نمادین فرانتز که در آنجا خفته است. «فرانتز» نمی خواهد روایتی آزار دهنده و بی سرانجام به مخاطب ارائه کند. او در عین پرداختن به معضلی تاریخی و اجتماعی، ما را در گستره اخلاق و زیبایی رها می کند تا تصمیمی جدی درباره سرنوشت آنا بگیریم.

«فرانتز»؛ فیلمی مملو از تصاویر اغواگرانه و سحرانگیز

شاید نتیجه گیری از فیلم قدری محتوا را خدشه دار کند. اما «فرانتز» مخاطب را چنان همراه خود می کند که ناخودآگاه نتیجه های گوناگونی از فیلم به دست بیاوریم. همه فیلم گسستی است که در بطن خود دارد. همان گسست تاریخی میان فرانسه و آلمان رخ داده است. گسست به وجود آمده و بعد تمثیلی و اثیری فیلم محتوای جدی پر از معنای فیلم را خدشه دار نمی کند.

در پایان فیلم، تماشاگر با فیلمی روبروست که خود را در آن می پندارد. ما با آنا، فرانتز و حتی آدریان همذات پنداری می کنیم. ما درگیر دیالوگ های غافلگیر کننده می شویم. دیالگو هایی که هر کدام جملاتی و یا ابیاتی از جهان شاعرانه انسانی است چرا که در پایان وقتی آنا، روبروی نقاشی مانه می نشیند و به آن چشم می دوزد، معلوم نیست که از خلال تصویر این بدن فروپاشیده در تابلو درصدد یافتن جانشینی برای کدام مرد از دست داده در زندگی اش است.


منبع: برترینها

حقایقی جالب از سریال «بازی تاج و تخت» که نمی‌دانید

وب سایت روز یاتو – حسین علی پناهی: در سال ۲۰۱۶، بیش از ۲۳ میلیون نفر هر اپیزود از سریال زیبای «بازی تاج و تخت» را تماشا کرده و همه در هر اپیزود منتظر اتفاقات غیرمترقبه ای بودند. اما آیا می دانستید که بسیاری از داستان ها و رویدادهای جالب و عجیب در واقع در پشت صحنه ی فیلم و خارج از آن چیزی که در فیلم می بینیم رخ می دهد؟ می خواهیم با هم نگاهی بیاندازیم به واقعیت هایی در مورد این سریال که کمتر به آن ها پرداخته شده است.

۱- شرط جالب مارتین برای ساخت سریال

حقایقی ناگفته و جالب در مورد سریال «بازی تاج و تخت» که از آن ها بی اطلاع بودید

جرج آر آر مارتین، نویسنده ی داستان این سریال برای مدت زیادی در تبدیل سری داستان های خود با عنوان «ترانه ی یخ و آتش» (A Song of Ice and Fire) به فیلم بی میل بود زیرا نمی خواست که نسخه ی چاپی این مجموعه داستانتحت الشعاع نسخه ی تلویزیونی آن قرار گیرد. از این رو وقتی که دیوید بنیوف و دی بی وِیس برای ساخت نسخه ی تلویزیونی کتاب های او با مارتین صحبت کردند وی موافقت خود را به یک شرط اعلام کرد و آن شرط این که وی باید به یک سوال جواب می داد.

مارتین از آن ها پرسید که آن ها فکر می کنند پدر و مادر واقعی شخصیت جان اسنو چه کسانی هستند و وقتی که آن دو جواب درست را دادند وی موافقت خود را اعلام کرد. اما همه می دانیم که اکثریت تماشاگران در پایان فصل ششم متوجه شدند که جان اسنو در واقع فرزند ریگر تارگرین و لیانا استارک است. به همین دلیل باید به بنیوف و ویس به خاطر هوش و ذکاوتشان تبریک گفت زیرا از سال ها پیش به واقعیت پی برده بودند.


۲- سریال در آستانه ی کنسل شدن قرار داشت

حقایقی ناگفته و جالب در مورد سریال «بازی تاج و تخت» که از آن ها بی اطلاع بودید

نکته ی جالب در مورد این سریال این است اپیزود آزمایشی این سریال در ابتدا با استقبال چندانی از طرف تماشاگران خصوصی آن مواجه نشد به همین دلیل شبکه ی اچ بی او تصمیم گرفته بود که پخش آن را کنسل کند. تهیه کنندگان و مدیران اجرایی شبکه از این موضوع بسیار ناراحت بودند و تقریباً همه چیز برای کنسل کردن آن آماده شده بود.

سوفیا ترنر (بازیگر نقش سانسا استارک) در این باره می گوید: ” ما مجبور بودیم تقریباً تمام صحنه ها را از نو بگیریم زیرا [صحنه های قبلی] بسیار بد بودند”. بازیگران سریال نیز تغییرات زیادی داشتند برای مثال امیلیا کلارک برای بازی در نقش دینریس تارگرین جانشین تامزین مرچنت شد. همچنین میشله فیرلی جای جنیفر الی در نقش کاتلین استارک را گرفت. اپیزود آزمایشی هیچ گاه پخش نشد. نکته ی جالب تر این که جورج آر آر مارتین خود در این اپیزود در یکی از نقش های فرعی (نجیب زاده ای پنتوشی با کلاهی بسیار بزرگ) در عروسی دینریس تارگرین ظاهر شده بود.


۳- آفرین جافری، همه از تو متنفرند!

حقایقی ناگفته و جالب در مورد سریال «بازی تاج و تخت» که از آن ها بی اطلاع بودید

تا قبل از ورود رمزی بولتون در فصل سوم به داستان، جافری برثیون را باید منفورترین شخصیت سریال دانست. جک گلیسون، بازیگر ایرلندی نقش جافری برثیون چنان نقش این پسر سادیست را ماهرانه و طبیعی بازی کرد که جی آر آر مارتین برای او این پیام را ارسال نمود:” به خاطر بازی فوق العاده ات به تو تبریک می گویم. همه از تو متنفرند”.


۴- کاتلین استارک، بانوی سنگدل

حقایقی ناگفته و جالب در مورد سریال «بازی تاج و تخت» که از آن ها بی اطلاع بودید

اگر شما تنها سریال «بازی تاج و تخت» را دیده اید باید به شما بگوییم که یکی از مهم ترین و دوست داشتنی ترین شخصیت هایی که در کتاب های «ترانه ی یخ و اتش» در سریال وجود ندارد. در نسخه ی کتابی داستان، عروسی خونین آخر ماجراهای کاتلین استارک نیست. در داستان چنین آمده که خاندان فرَی جنازه ی عریان وی را در آب می اندازند و جنازه ی او به مدت ۳ روز روی آب می ماند تا این که بریک دونداریون و انجمن برادران بدون پرچم او را پیدا می کنند.

بریک از ثوروس اهل میر ،روحانی سرخ، می خواهد که به او زندگی دوباره ببخشد، همان کاری که بارها برای خود دونداریون انجام داده بود. اما ثوروس این پیشنهاد را نمی پذیرد و می گوید که دیگر دیر شده است. اما لرد بریک قانع نشده و خودش دست به کار می شود و مراسم زنده کردن را انجام می دهد. در نتیجه لرد بریک زندگی خود را به کاتلین استارک می بخشد و خود می میرد.

وقتی که کاتلین استارک زنده می شود پوستش تیره شده و بخش هایی از بدنش به خصوص چربی های آن ذوب شده اند. موهایش سفید و نازک و صورتش پر از زخم های پرخون شده که در نتیجه ی چنگ انداختن کاتلین به صورتش بعد از مرگ راب به وجود آمده است. او نمی تواند صحبت کند زیرا خاندان فری گلوی او را بریده اند. با این وجود او همه چیز را به یاد دارد و وجودش را کینه فرا گرفته است. کاتلین استارک در واقع دیگر وجود ندارد و بانوی سنگدل (Lady Stonehear) جای او را می گیرد. او رهبری انجمن برادری را بر عهده می گیرد و در نبرد خونین برای انتقام از خاندان لنیستر و فری فرمانده آن ها می شود.

اما چرا این نقش تا این حد مهم است؟! زیرا او در نهایت بریَن و پاد را دستگیر کرده و برین را تهدید می کند که در صورتی که به جیمی خیانت نکند و او را با شمسیر موسوم به «اوث کیپر» (Oathkeeper) نکشد هر دوی آن ها را دار خواهد زد. آخرین باری که ما جیمی لنیستر شاه کش را در داستان کتاب می بینیم زمانی است که برین به او می گوید به کمک او نیاز دارد و جیمی کمی بعد در جنگل وحشی محو می شود. کاملاً مشخص است که این شیوه ی روایت داستان با نسخه ی تلویزیونی تفاوت های فاحشی دارد.


۵- زبان های ساخته شده در سریال

حقایقی ناگفته و جالب در مورد سریال «بازی تاج و تخت» که از آن ها بی اطلاع بودید

اگر چه در کتاب «ترانه ی یخ و آتش» مارتین از زبان های ساختگی به ندرت استفاده کرده است اما تولید کنندگان سریال به دامنه ی زبانی بسیار وسیع تری نیاز داشتند. بدین منظور آن ها به دیوید جی پترسون، موسس «انجمن تولید زبان» (Language Creation Society) مراجعه کردند و او زبان های دوثراکی و والیرین را با دقت کامل در قواعد گرامری و شیوه ی تلفظ ابداع کرد. البته برخی از این واژه ها از سریال های تلویزیونی دیگر الهام گرفته شده بودند.

راین ویلسون بازیگر نقش «دوایت شروت» در سریال کمدی «اداره» (The Office)، تعدادی واژه ی دوثراکی را به شخصیت «ارین» در یکی از صحنه های سریال «بازی تاج و تخت» آموزش می دهد و در این راه از قواعد گرامری جدیدی استفاده می کند. پترسون چنان از این قواعد جدید به وجد می آید که قوانین گرامری جدیدی با عنوان «ترکیب های زبانی شروتی» (Schrutean Compound)  را به راهنمای زبانی خود اضافه می کند.


۶- عروسی سرخ در واقعیت رخ داده است

حقایقی ناگفته و جالب در مورد سریال «بازی تاج و تخت» که از آن ها بی اطلاع بودید

مارتین در کتاب هایش تا جایی که توانسته از داستان های واقعی الهام گرفته است. یکی از رخدادهای ناخوشایند در تاریخ اسکاتلند که باعث شد صحنه ی موسوم به «عروسی خونین» در فصل سوم این سریال شکل بگیرد واقعیت داشته است. در سال ۱۴۴۰، ویلیام ۱۶ ساله و فرمانروای داگلاس ها و برادر ۱۰ ساله اش توسط جیمز دوم، شاه نوجوان اسکاتلند به یک مهمانی دعوت شدند. مشاوران شاه ویلیام و برادر کوچکش را از محل مهمانی بیرون برده و بعد از یک دادگاه نمایشی هر دوی آن ها را گردن زدند. این حادثه بعدها به «شام سیاه» معروف شد. همچنین «عروسی ارغوانی» که در آن جافری به قتل می رسد بر اساس یک رخداد واقعی ساخته شده است که بر اساس آن در سال ۱۱۵۳، شاهزاده یوتاس انگلیسی در یک مهمانی مسموم شده و به قتل می رسد.


۷- برخی اوقات طرفداران به کمک سازندگان آمدند

حقایقی ناگفته و جالب در مورد سریال «بازی تاج و تخت» که از آن ها بی اطلاع بودید

اگر چه مارتین یک دنیای باشکوه و پرشور را در مجموعه کتاب های «ترانه ی یخ و آتش» به تصویر کشیده اما در برخی از موارد چیزهایی را نیز فراموش کرده است. از این رو بنیوف و ریس در برخی از موارد از قوه ی تخیل خود استفاده کرده اند تا این جاهای خالی را پر کنند. برای مثال در فصل ششم، از طراحان لباس سریال خواسته شد که سگک خاصی را برای شخصیت هاولند رید (با بازی لئو ووندراف» طراحی کنند تا در  طول صحنه های بازگشت به گذشته در مورد «برج شادی» (Tower of Joy) بپوشد. مارتین در کتابش به این سگک اشاره ی مختصری با عنوان یک کروکودیل شبیه «مارمولک-شیر» کرده بود اما هیچ جزییات دیگری در مورد آن وجود نداشت. جالب این که علاقمندان به کتاب های مارتین در طول سال ها تصورات خود را از این سگک به تصویر کشیده بودند و بنیوف و ویس از همین تصویر برای سگک مورد نظر استفاده کردند.


۸- قدرت واقعی اسب ها

حقایقی ناگفته و جالب در مورد سریال «بازی تاج و تخت» که از آن ها بی اطلاع بودید

در فصل ششم، در نبرد سواره نظام سپاه جان اسنو و رمزی بولتون، جان اسنو در میدان نبرد تنها می ماند و سواران رمزی بولتون و اومبر با سرعت فراوان به سمت او حمله ور می شوند اما لشکر اسنو نیز به سرعت برای نجات او اقدام می کنند که این دو صحنه از به یاد ماندنی ترین صحنه های نبرد موسوم به «نبرد حرام زادگان» به شمار می آید. البته اگر فکر می کنید که این صحنه ها با استفاده از پرده ی سبز گرفته شده است کاملاً در اشتباهید. در این صحنه بیش از ۸۰ اسب واقعی با سرعت تمام به سمت جان اسنو حرکت می کردند.


۹- «لیدی» پایان خوشی داشت

حقایقی ناگفته و جالب در مورد سریال «بازی تاج و تخت» که از آن ها بی اطلاع بودید

یکی از ناراحت کننده ترین صحنه های سریال در فصل اول رخ داد که در آن جافری دستور کشته شدن گرگ محبوب آریا استارک با نام «نایمریا» را صادر کرد. وقتی که سربازان نتوانستند این گرگ را پیدا کنند، ملکه سرسی دستور داد که گرگ سانسا با نام «لیدی» به جای او کشته شود. اگر چه ند استارک مرگ سریع و آرامی را برای این گرگ زیبا رقم زد اما هنوز هم ناله ی دردناک او در صحنه ی آخر را به یاد می آوریم. در واقع سوفی ترنر در طول فیمبرداری عاشق این سگ شد و او را نزد خود برد.


۱۰-اجازه دهید صحنه پر از جنازه شود

حقایقی ناگفته و جالب در مورد سریال «بازی تاج و تخت» که از آن ها بی اطلاع بودید

چطور سازندگان فیلم چنین صحنه ی تاثیرگذاری از جنازه های انباشته شده روی هم را در طول نبرد موسوم به «نبرد حرام زادگان» در انتهای فصل ششم به تصویر کشیدند؟! یک ویدیوی منتشر شده از پشت صحنه ی این بخش از نبرد نشان می دهد که تمامی این جنازه ها در واقع آدمک هایی در اندازه های واقعی انسان بوده اند و هیچ جلوه های ویژه کامپیوتری برای آن به کار نرفته است. برای این کار مانکن های بسیاری جمع شده و لباس های خاندان اومبر و زره خانواده ی بولتون به آن ها پوشانده شد. سپس لباس های آن ها را به گل و لای و خون غیرواقعی آغشته کرده و روی هم انباشته نمودند. حتی جنازه ی اسب هایی که در این نبرد دیده می شود نیز با استفاده از عروسک ساخته شده اند.


۱۱- ایگریت در واقع  یک بانوی متشخص است

حقایقی ناگفته و جالب در مورد سریال «بازی تاج و تخت» که از آن ها بی اطلاع بودید

برخلاف چهره ی خشن و وحشی که از ایگریت در این سریال به تصویر کشیده شده است، درواقع  رز لزلی بازیگر این نقش در یک قصر بزرگ شده است. او دوران کودکی خود را در قصر «لیکلی هد» در نزدیکب آبردین اسکاتلند گذرانده زیرا پدرش سباستین لزلی رییس خاندان لزلی بوده و قصر فوق به مدت بیش از ۵۰۰ سال است در تملک این خانواده قرار دارد.


۱۲- معضل لنزهای تماسی بازیگران

حقایقی ناگفته و جالب در مورد سریال «بازی تاج و تخت» که از آن ها بی اطلاع بودید

در کتاب های «ترانه ی یخ و آتش»، دینریس تارگرین و برادرش وایسریس چشم های ارغوانی دارند و سازندگان سریال تصمیم گرفتند که این موضوع را در سریال بگنجانند. در کمال ناباوری امیلی کلارک با لنزهای ارغوانی مشکل زیادی داشت و این موضوع باعث شد که سازندگان سریال مجبور شوند تصاویر مربوط به دینریس را دوباره با چشم های آبی طبیعی او بگیرند.

البته این تنها داستان مربوط به چشم ها در این سریال نیست: در بسیاری از اپیزودهای فصل ششم سریال، آریا استارک (با بازی مایسی ویلیامز) در طول آموزش خود نزد مردان بدون چهره کور است. مایسی ویلیامز برای این که چنین شرایطی را به خوبی بازی کند در تمام صحنه ها از یک لنز تماسی مات به قطر ۱۶ میلی متر استفاده می کرد که تنها در صحنه های نبرد یک سوراخ کوچک در وسط آن برای داشتن دیدی محدود تعبیه شده بود.


۱۳- قلب اسب تهوع آور

حقایقی ناگفته و جالب در مورد سریال «بازی تاج و تخت» که از آن ها بی اطلاع بودید

شاید همه ی شما این صحنه را به یاد داشته باشید. در یکی از به یاد ماندنی ترین صحنه های فصل اول سریال، دینریس قلب یک اسب نر را برای بدست اوردن دل ریسس زنان دوثراکی به دندان می گیرد. جالب این که تهوع و انزجار امیلی کلارک در این صحنه واقعیت دارد. قلب اسبی که وی می خورد در واقع از یک ماده ی چسبناک درست شد و یک شربت شیرین قرمز نیز به آن تزریق گردید تا در حین خوردن قلب توسط دینریس این شربت مانند خون از آن بیرون زده و صورت دینریس را بپوشاند. اما تنها شیرین بودن یک چیز نمی تواند به معنای قابل خوردن آن باشد. کلارک خود این ماده را «چیزی شبیه مربای منجمد شده» توصیف کرده و ادعا می کند که بارها در طول فیلم برداری این صحنه به وی حالت تهوع دست داده است.


۱۴- یک لنیستر همیشه بدهی خود را می پردازد

حقایقی ناگفته و جالب در مورد سریال «بازی تاج و تخت» که از آن ها بی اطلاع بودید

اگر چه تیریون و سرسی در این سریال مناقشات و درگیری های زیادی با هم داشتند اما پیتر دینکلیج و لینا هیدی، بازیگران این دو نقش مدت زیادی است که در زندگی واقعی دوستان نزدیکی هستند. نکته ی جالب تر این که دینکلیج به هیدی پیشنهاد داد که برای بازی در نقش سرسی لنیستر پیشقدم شود. هیدی نیز پیشنهاد او را پذیرفت و نویسندگان فیلم نیز از جلسه ی آزمایش وی رضایت داشته و او را برای ایفای نقش سرسی لنیستر انتخاب کردند.


۱۵- خواندن کتاب کار بچه درس خوان ها است

حقایقی ناگفته و جالب در مورد سریال «بازی تاج و تخت» که از آن ها بی اطلاع بودید

اگر چه تاکنون ۶ فصل از این سریال بر اساس مجموعه داستان های «ترانه ی یخ و آتش» ساخته شده است اما در واقع تعداد زیادی از بازیگران سریال هنوز این کتاب ها را نخوانده اند. تاکنون ۵ جلد از این مجموعه کتاب توسط جورج آر آر مارتین منتشر شده و بازیگرانی مانند مایسی ویلیامز (در نقش آریا استارک)، لینا هیدی، پیتر دینکلیج یا لیام کانینگام (در نقش سِر داووس) هیچ کدام از این کتاب ها را نخوانده اند.

البته این موضوع با استقبال سازندگان سریال همراه شده است زیرا آن ها دوست ندارند که این بازیگران با داشتن پیشینه ی ذهنی از کتاب فوق وارد صحنه شوند زیرا تفاوت های بسیاری بین آن چه که در نسخه ی چاپی و نسخه ی تلویزیونی رخ می دهد وجود دارد. به همین دلیل هیچ کدام از بازیگران نمی دانند که کی نقششان به اتمام می رسد و بسیاری از آن ها با خواندن سناریوی هر فصل شگفت زده می شوند.


منبع: برترینها

حمایت برد پیت از فرزندان خواننده فقید

برد پیت بازیگر آمریکایی که با درگذشت ناگهانی کریس کورنل دوست خواننده‌اش مواجه شده است، وقت خود را با فرزندان دوست فقیدش می‌گذراند.

بازیگر مشهور این روزها وقت زیادی برای سرگرم کردن فرزندان کریس کورنل در نبود پدر خواننده‌شان می‌گذارد.

به گزارش مهر به نقل از آسوشیتدپرس، پیت که با فیلم «ماشین جنگ» به تازگی دیده شده، دوستی نزدیکی با مرد اول گروه «ساندگاردن» داشت. به همین دلیل وی این روزها بارها تونی ۱۲ ساله و کریستوفر ۱۱ ساله را به گردش می‌برد و به تازگی یک روز کامل را با آنها در پارک موضوعی کمپانی یونیورسال گذراند.

گفته شده پیت و کریس دوستان نزدیکی بودند و اکنون وی تلاش دارد تا جای خالی وی را برای فرزندانش پر کند.

تصاویری از برد پیت و فرزندان خواننده مشهور در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده و هواداران برد پیت تصاویری از وی را با فرزندان دوستش در بخش سیمپسون‌ها و جهان جاویی هری پاتر و نیز بخش ژوراسیک پارک در شبکه‌های اجتماعی منتشر کردند.

جمعه هفته پیش کریس کورنل در گورستان هالیوود لس‌آنجلس به خاک سپرده شد. وی چند روز پیشتر در دیترویت به زندگی خود خاتمه داده بود.

او را در حالی پیدا کردند که خودش را در هتلی در دیترویت و پس از برگزاری کنسرتی موفق حلق‌آویز کرده‌بود. گفته شده او تحت تاثیر داروهایی بود که مصرف می کرد و ناخواسته این کار را انجام داده است.

برد پیت در مراسم خاکسپاری کورنل حضور داشت. در این مراسم ستاره‌های دیگری جون فارل ویلیامز، کریستین بیل، کورتنی لاو، دیوگرول، تیلورهاوکینز و جیمز فرانکو نیز حضور داشتند.

کورنل در رده‌بندی «۱۰۰ خواننده هوی متال برتر همه دوران» جایگاه چهارم را به‌خود اختصاص داده‌است. ترانه «تو نام مرا می‌دانی» که در سال ۲۰۰۶ به‌عنوان تم اصلی فیلم «کازینو رویال» از مجموعه فیلم‌های «جیمز باند» استفاده شده‌بود، از آثار اوست.


منبع: عصرایران

«پایتخت۴» به «گنبد مینا» رسید

سریال «پایتخت ۴» در برنامه «گنبد مینا» شبکه چهار پخش و بررسی می‌شود.

برنامه تلویزیونی «گنبد مینا» که به پخش و بررسی سریال‌های ماه مبارک رمضان می‌پردازد، در روزهای سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم ماه مبارک رمضان در سه قسمت به سریال «پایتخت ۴» اختصاص می‌یابد.

«پایتخت ۴» نام فصل چهارم از مجموعهٔ تلویزیونی پایتخت است که در رمضان ۱۳۹۴ از شبکه یک سیما پخش شد. این سریال با کارگردانی سیروس مقدم و با طراحی و بازی محسن تنابنده تولید شده است.

برنامه «گنبد مینا» در ۳۰ قسمت در مدت زمان ۲۰ الی ۳۰ دقیقه ویژه ماه مبارک رمضان تهیه و تولید شده است و در آن قرار است ۱۷ سریال شاخص رمضانی از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۵ پخش و بررسی شود.

«گنبد مینا» به تهیه‌کنندگی ملک ملکی در ایام ماه مبارک رمضان از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۲۲:۳۰ از شبکه چهار سیما پخش می‌شود.


منبع: عصرایران

واکنش هنرمندان به حادثه تروریستی امروز

نوید محمدزاده در واکنش به حادثه تروریستی تهران در اینستاگرام خود نوشت: ما که اطفال این دبستانیم   همه از خاک پاک ایرانیم    گر رسد دشمنی برای وطن جان و دل، رایگان بیفشاییم

 



 

نرگس آبیار شعر چو ایران نباشد تن من مباد را در اینستاگرام خود منتشر کرد…

 



 

میلاد کی مرام با انتشار عکس زیر در اینستاگرام خود نوشت: در کنار همیم، تا همیشه.

 



 

 

مهراب قاسمخانی نیز در واکنش به حوادث امروز در اینستاگرام خود نوشت: ما شاید سر فوتبال به هم فحش بدیم…شاید سر اختلافات سیاسی با هم دعوا کنیم…شاید به خاطر تفاوت شیوه‌های زندگی به هم توهین کنیم…ولی…ما نشون دادیم که همیشه توی حوادث تلخ ملی کنار همیم…امروز تمام ایران عزادار و خشمگینه…تمام ایران.

 



 

محمد علیزاده با انتشار تصویر زیر نوشت مرگ بر تروریسم

 



 

 مهدی یراحی با #ننگ برتحجر و # ننگ بر تروریسم به این حادثه واکنش نشان داد

 



 

علی ضیا نیز در اینستاگرام خود نوشت: سینه‌ی این شهر پر است از گلوله‌هایی که خاکم را رنگین تر کرده  اما امنیت شهر و کشورم را از بین نبرده، همه کنار هم می ایستیم

 



 

علیرضا عصار نیز در اینستاگرام خود نوشت: وطن یعنی چه آباد و چه ویران وطن یعنی همینجا، یعنی ایران. برای خانواده های عزیز درگذشتگان ترورهای امروز ارزوی صبر و آرامش دارم

 



 

 

 

 

سحر دولتشاهی همراه با عکس پرچم ایران نوشت دور از تو اندیشه بدان



 

شهاب حسینی با انتشار نقشه منقش به پرچم ایران را با شعر ای ایران ای مرز پرگهر    ای خاکت سرچشمه هنر نسبت به حادثه امروز واکنش نشان داد

 



 

ساعد سهیلی نوشت: اینجا مثل کشورهایی که قبلا حمله کردید نیست! قدرت و اتحاد جدیدی خواهید دید. سربسته بگم اینجا ایرانه. اشتباه نکنید. حالا از ما گفتن

 

 



 

 

داریوش فرضیایی نیز در کنار هم همیم را همراه با پرچم ایران منتشر کرد

 



 

 

حبیب رضایی نوشت: تهران، شهری که دوستش داریم، # با هم نگهبانت خواهیم بود…همین

 



 

پریناز ایزدیار با #در _کنار _همیم به حادثه امروز واکنش نشان داد 



 

بهرام رادان با انتشار تصویری از دماوند نوشت: ایران به خاک خسته‌ی تو سوگند…به بغض خفته‌ی دماوند…که شوق زنده ماندن من به شادیه تو خورده پیوند

 



 

 


 


 

 

 


منبع: بهارنیوز

بزرگداشت کیارستمی از لندن تا سیدنی

به گزارش ایسنا، مرکز فیلم کلوزآپ لندن برنامه بزرگداشت عباس کیارستمی را به همت احسان خوش بخت از ۱۵ تا ۱۹ خرداد برپا داشته که فیلم‌های “۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه با عباس کیارستمی”، “منو خونه ببر”، “گزارش”، “مسافر”، “مشق شب”، “تجربه”، “نان و کوچه”، “زنگ تفریح”، “لباسی برای عروسی”، “دو راه حل برای یک مسئله”، “رنگ‌ها”، “منم می‌تونم”، “به ترتیب یا بدون ترتیب”، “اولی‌ها”، “راه حل یک” و “همسرایان” به نمایش درخواهد آمد.همچنین شصت و چهارمین جشنواره فیلم سیدنی که از معتبرترین رویدادهای سینمایی جهان محسوب می‌شود، برنامه بزرگداشت عباس کیارستمی را با نمایش سه فیلم “طعم گیلاس”، “منو خونه ببر” و “۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه با عباس کیارستمی” را تدارک دیده است.

در این جشنواره که از ۱۷ تا ۲۸ خرداد در استرالیا برگزار شده است، فیلم مستند “چوکا لطفا بگو ساعت چنده؟” محصول هلند و پاپوآ گینه نو و ساخته بهروز بوکانی و آرش کمالی سروستانی به نمایش درمی‌آید. این فیلم درباره پناهندگانی است که راهی استرالیا در جزیره مانوسپاپوآ گینه نو می‌شوند و فیلم انیمیشن “اسب‌های پنجره- عید ظهور شاعرانه ایرانی روزی مینگ” ساخته ان ماری فلمینگ و محصول کانادا دیگر فیلم حاضر در این رویداد است که شخصیت اصلی فیلم به یک جشنواره شعر در ایران دعوت می‌شود.


منبع: بهارنیوز

تردید در سندیت حدیثی که در سریال «زیر پای مادر» نشان داده می‌شود

حدیثی این شب‌ها در ابتدای سریال «زیر پای مادر» از شبکه یک پخش می‌شود که از حضرت علی (ع) نقل شده است، اما بعضی از کارشناسان آن را فاقد سندیت می‌دانند.

به گزارش مهر، این شب ها سریال «زیر پای مادر» به کارگردانی بهرنگ توفیقی و تهیه کنندگی زینب تقوایی روی آنتن شبکه یک می رود. در ابتدای این سریال حدیثی از حضرت علی (ع) نوشته می شود با این مضمون که «ای مالک اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش مکن شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی» این سخن که گفته شده در یکی از نامه های آن حضرت به مالک آورده شده است از حیث انعکاس در سایت ها و شبکه های اجتماعی شهرت فراوانی دارد و شاید در یک ارزیابی اولیه به دلیل همین شهرت و فراوانی به عنوان یک سند در نظر گرفته شود و کسی در پی مشخص کردن سندیت داشتن یا نداشتن آن برنیاید.

حال آنکه با تحقیقاتی که داشتیم ظاهرا این عبارت که حتی بعضی آن را دارای سند هم می دانند در هیچ یک از نامه های حضرت علی(ع) به مالک اشتر نیامده است.

حجت الاسلام علی نصیری مدرس دانشگاه  درباره این حدیث توضیح داد: این نقل قول نه در نهج البلاغه وجود دارد و نه در نامه های حضرت امیر به مالک اشتر و در هیچ منبع دیگری هم یافت نشده است.

او ادامه داد: اما سخنانی قریب به این مضمون در گفتار ایشان یافت می شود و در یک نامه سخنی وجود دارد که پیام آن ضرورت پنهان داشتن عیوب مردم از سوی حاکم است.

به گفته این مدرس خارج فقه و اصول حوزه، در سایر منابع حدیثی فریقین نیز حدیثی این چنین یافت نشده است و تنها روایاتی هست که در آنها به حسن ظن نسبت به مومنان تاکید شده است.

در گفتگوی کوتاهی که با زینب تقوایی تهیه کننده سریال «زیر پای مادر» داشتیم وی درباره مشاور مذهبی سریال اظهار کرد: علی نظری به عنوان مشاور مذهبی سریال چندان درگیر پروژه نشد و ما در مواقعی که احساس کنیم که اطلاعاتی درباره موضوعی نداریم به صورت موردی از مشاور سوال می پرسیم. ضمن اینکه من و یا سعید نعمت الله به عنوان نویسنده چندین سریال کار کرده ایم و تلویزیون را می شناسیم.

او در پایان درباره انتخاب این حدیث نیز عنوان کرد: حدود یک هفته قبل از ماه رمضان یک کارشناس مذهبی در شبکه یک به این حدیث استناد کرده بود و اتفاقا جزو احادیث مشهور است و سخن به گونه ای است که کمتر فرد را به شک می اندازد.

نقل قول مذکور اگرچه ممکن است به دلیل نگاه روشنفکرانه آن برای مخاطب عام و خاص جذاب باشد، اما باید دید چقدر این جمله هرچقدر هم زیبا سندیت دارد و یا حداقل سعی شود اگر قرار است از جمله یا عبارتی صرفا به دلیل زیبایی آن استفاده کنیم منسوب به شخص خاصی نشود.


منبع: عصرایران

فقرپرستی در ماه عسل

گروه فرهنگی_رسانه ها: روزنامه قانون نوشت: برنامه ماه عسل نیز با ظاهری آراسته و مجری برخاسته از نسل جوان به مردم چنین می‌آموزد که می‌توان در عین فقر از زندگی لذت برد. چنین دیدگاهی همچون ترمز برای پیشرفت اجتماعی است.   «ماه عسلِ» احسان علیخانی بی‌تردید یکی از مهم‌ترین و جریان‌سازترین برنامه‌های صداوسیماست. مهم از آن جهت که این برنامه توانسته قدری شکست‌های پی‌درپی رسانه ملی در جذب مخاطبان را جبران کند و جریان‌ساز از آن باب که توجه ویژه و متفاوتی به موضوعات اجتماعی داشته است. تمام این‌ها شاید به‌ ظاهر از محاسن این ویژه‌برنامه ماه رمضان باشد اما این خصایل، تنها پوسته‌ای از هدفی‌ است که در طول سال‌های متمادی به‌ وقوع پیوسته است.
 
مهم‌ترین وجه ماه عسل توجه به طبقات محروم اجتماعی است. اگر با دقت به‌ جان‌مایه موضوعات این برنامه بنگریم، درخواهیم یافت که حتی موفقیت‌ها و کامیابی‌ها از دل فقر جست‌وجو می‌شود. به‌ طوری که سعادتمندترین افراد کسانی هستند که توانسته‌اند در مقابل سخت‌ترین موقعیت‌ها تاب آورند و در شرایط حیات خود تغییری کلی یا نسبی ایجاد کنند. البته چنین تفکری چندان غریب نیست زیرا در گذشته نیز بسیار بوده‌اند افرادی که برای جبران کاستی‌های نظام سیاسی فقر را آزمونی برای تقوا دانسته‌اند. اساسا وقتی به مردم چنین القا می‌شود که تاب‌آوردن در مقابل فقر یک فضیلت است، مسئولیت‌های اجتماعی و سیاسی مسئولان ذی‌ربط مرتفع و همه امور به دست قضا و اراده اشخاص سپرده می‌شود. زمانی که انسداد سیاسی بر مناسبات اجتماعی فایق می‌آید، واکنش اعتراض در مقابل مصایب، به شکرگزاری تبدیل می‌شود. در چنین جامعه‌ فقیری به واسطه فقرش تشویق و انتقاد از وضع موجود نوعی عصیان از تقوا برشمرده می‌شود. در واقع آن جمله معروف از «آندره‌ژید»، نویسنده فرانسوی که گفته بود: «ناتانائیل، ای‌ کاش عظمت در نگاه تو باشد، نه در آن چیزی که بدان می‌نگری» مصداق بارز برخورد متصدیان امر با توده‌هاست. نوعی قناعت سرکوبگر شخصی و اجتماعی که انسان را به موجودی منفعل و مطیع تبدیل می‌کند که تنها عظمت باید در جان و روانش و نه در شرایط مادی پیرامونش باشد. زیرا اگر برقراری تعالی مادی هم مد نظر قرار گیرد، حاکمیت متبوع، باید شرایطی مطلوب چون نبود فساد اداری، سیاسی و اقتصادی در ارکان حاکمیتی، احراز دقیق تخصص افراد متصدی و برقراری آزادی بیان را فراهم کند و اگر فراهم نشود بهترین راه، تکریم فقر است. این حالت زمانی را ماند که کسی در بستر بیماری باشد و اطرافیان به‌ جای آوردن پزشک معالج بر بالین بیمار، او را به مقاومت در برابر رنج تشویق می‌کنند. در حقیقت بقای درد با رضایت بیمار به‌ جای درمان بیماری، سیاستی است که برای فریب ‌به کار می‌رود.
 
برنامه ماه عسل نیز با ظاهری آراسته و مجری برخاسته از نسل جوان به مردم چنین می‌آموزد که می‌توان در عین فقر از زندگی لذت برد. چنین دیدگاهی همچون ترمز برای پیشرفت اجتماعی است. در واقع سازندگان برنامه مزبور با استفاده از احساسات عمومی و اشک‌های پیش از افطار، وجود جایگاه فقر در جامعه را ابتدا توجیه می‌کنند و سپس حل این مشکل را بر عهده مردم می‌دانند. روزگاری با آوردن پسری آهنگر که کفشی پاره بر پای دارد او را نماد تلاش می‌دانند و روز دیگر قهرمان‌هایی که توانسته‌اند از دل فقر به مدال‌های جهانی دست یابند را اسطوره مبارزه تلقی می‌کنند. نکته جالب این است که در پیدایی و سپس حل مصایب مردم، مسئولان هیچ‌ نقشی نباید ایفا کنند. حتی گاهی مجری برنامه با حالتی مطمئن خود را از مسئولان جدا می‌کند و می‌گوید: «با مسئولان کاری نداریم. انتقادها به‌ جای خود اما ما مردم برای یکدیگر چه خواهیم کرد؟» این جمله و وعده انتقادهای احتمالی آتی، نوعی سرکوبگری اجتماعی است. مانند آن که چماقی بر سر کودکی قرار دهیم و به او بگوییم که حق سخن گفتن در آن موضوع به خصوص را داری یا نداری و اگر خلاف چارچوب تعیین شده سخنی گفتی با چماقی بر سر مواجه خواهی شد.
 
پس در وهله نخست، برنامه پرمخاطب ماه عسل صبر در قبال فقر را نوعی فضیلت می‌داند و در وجه دوم، با تعیین خط‌مشی معینی، مخاطب را وادار به تفکری خاص می‌کند که در حقیقت به‌ گونه‌ای سیاست‌مدارانه با ایجاد انسداد روانی، آزادی بیان را منکوب می‌کند. به‌ هر روی این برنامه شاید لحظاتی متفاوت را برای مخاطبان رقم زند اما با سیاست‌های پشت پرده بی‌شماری که هدایت‌گر آن است، تبعات روانی و اجتماعی بسیاری را برای مردم پدید خواهد آورد و شاید پر بیراه نباشد اگر بگوییم: «ماه عسل، افیون توده‌هاست.»


منبع: بهارنیوز

عکاس نهاد ریاست‌جمهوری جایزه گرفت

به گزارش برنا،محمد برنو، عکاس رییس جمهوری با مجموعه عکس های حسن روحانی در بخش سیاسی- خبری جشنواره px3 پاریس صاحب مدال طلا شد.در مجموعه ای که محمد برنو مدال طلا گرفته است پرتره رییس جمهوری اسلامی ایران در حالت های مختلف دیده می شود.
 


 


 




 

 

 

 

 

 

 
همچنین در بخش مردم و شخصیت ها، محمد برنو با مجموعه دیگری از عکس های حسن روحانی صاحب لوح تقدیر شد



 




 


 

 


 

 


 




محمد برنو پیش از این هم در سال ۲۰۱۴ موفق شده بود در این جشنواره به عنوان عکاس سال اروپا انتخاب شود.برنو که از عکاسان برجسته مطبوعات کشور بود سال ۱۳۹۲ به ریاست جمهوری رفت و به عنوان عکاس رییس جمهور مشغول به کار شد. او در چهار سال گذشته عکس های بیاد ماندنی زیادی از رییس جمهور گرفت که حالا بخشی از آنها صاحب یک افتخار بین المللی شده اند.


منبع: بهارنیوز

وادارمان می‌کنند کنسرت‌ها را لغو کنیم!

حسین پرنیا (آهنگساز و سرپرست گروه همایون) در گفتگو با  ایلنا، ضمن انتقاد شدید از عملکرد انجمن موسیقی همدان در زمینه صدور مجوز کنسرتش گفت: به دنبال بدرفتاری‌هایی که مسئولان انجمن موسیقی همدان با ما داشتند؛ کنسرتم را لغو کردم و تا زمانی‌که چنین افرادی در راس امور این انجمن هستند در همدان کنسرتی برگزار نخواهم کرد.آهنگساز قطعه “گلپونه‌ها” در ادامه افزود: رفتارهای به شدت عجیبی در همدان و بسیاری از شهرهای دیگر در بحث صدور مجوز کنسرت‌ها دارد اتفاق می‌افتد که شدیدا به آنها اعتراض دارم و از دولت تدبیر و امید که بنده هم مانند سایر هنرمندان از آن در انتخابات حمایت کردم؛ می‌خواهم این مشکلات را حل کند.
وی همچنین عنوان کرد: برای گرفتن مجوز کنسرت در همدان می‌بایست انجمن موسیقی این شهر تاییدیه بدهد؛ افرادی که در راس این انجمن هستند فیلم کل اجرا را از ما خواسته‌اند؛ این در حالی است که معمولا فایل صوتی اجرا برای گرفتن مجوز فرستاده می‌شود ولی این افراد فیلم را خواسته‌اند. با این وجود ما فیلمی از اجرای قطعات که در تمرین‌ها ضبط شده بود را برایشان ارسال کردیم؛ اما بار دیگر گفتند باید فیلم باکیفیت برای ما بفرستید؛ ما که نمی‌توانیم ۲۰ – ۳۰ میلیون هزینه کنیم تا برای شما فیلم حرفه‌ای بسازیم. متاسفانه نظیر این اتفاق پیش از این نیز برای اساتیدی چون کیهان کلهر و حسین علیزاده نیز اتفاق افتاده و از آنها هم فیلم خواسته‌اند که بسیار نادرست است.
حسین پرنیا گفت: همه این اتفاقات درحالی رخ می‌دهد که برای برگزاری کنسرت باید از حراست وزارت ارشاد نامه دریافت کنیم، مجوز سالن داشته باشیم، فایل صوتی بفرستیم و عکس‌ها و مشخصات‌مان را نیز ارسال کنیم؛ همه اینها یک طرف، حالا داستان تهیه فیلم کامل و باکیفیت از کنسرت هم به آن اضافه شده است.این موزیسین همچنین افزود: قصد داشتم در کنسرتی که قرار بود بعد از ماه رمضان در همدان برگزار شود قطعات آلبوم‌هایم که پیش از این با مجوز وزارت ارشاد منتشر شده را اجرا کنم. حالا بعد از سی سال فعالیت در عرصه موسیقی باید برای گرفتن مجوز یک کنسرت؛ از خودم فیلم بسازم.
پرنیا که سابقه همکاری با خوانندگانی چون شهرام ناظری، ایرج بسطامی، علیرضا افتخاری، علی رستمیان و علی جهاندار را در کارنامه خود دارد، عنوان کرد: من حتی ۳- ۴ روز نیز این مسئله را از انجمن موسیقی ایران پیگیر شدم و با خود آقای بهرام جمالی (رئیس انجمن موسیقی ایران) هم صحبت کردم تا در این زمینه اقدامی صورت بدهند.وی همچنین گفت: تا دیروز وزارت ارشاد مجوز برگزاری کنسرت صادر می‌کرد و برخی نهادها جلوی برگزاری کنسرت‌ها را می‌گرفتند اما امروز برخی مسئولان ارشاد استان‌ها و انجمن‌های موسیقی به گونه‌ای رفتار می‌کنند که موزیسین از برگزاری کنسرت پشیمان شود. در واقع کاری می‌کنند که خودمان محترمانه کنسرت‌هایمان را لغو کنیم.
این آهنگساز در ادامه افزود: ما می‌توانیم فایل صوتی اثر را برایشان بفرستیم اما تهیه فیلم انتظار عجیبی است و این افراد اجازه ندارند با قیافه ما کاری داشته باشند و قیافه‌مان را ممیزی کنند. به قدری پروسه دریافت مجوز کنسرت طولانی و طاقت‌فرساست که مجوزها تنها چند روز پیش از برگزاری کنسرت صادر می‌شود و به دلیل اینکه برگزارکنندگان زمانی برای تبلیغات ندارند؛ عملا کنسرت با شکست روبرو می‌شود.حسین پرنیا گفت: متاسفانه برای صادر نکردن مجوز گاهی بهانه‌هایی می‌آورند که هیچ وجاهت قانونی در آنها نمی‌توان پیدا کرد. سال قبل هم در شاهین‌شهر به من اجازه برگزاری کنسرت ندادند. نظیر این اتفاق مدام تکرار می‌شود. مثلا می‌گویند ۱۰ روز تا ایام فاطمیه مانده نمی‌توانید کنسرت برگزار کنید، یا چون ۲۰ روز به ایام محرم مانده نمی‌توانید کنسرت برگزار کنید. یا مجوز کنسرتی را که دو تا سه ماه قبل برایش اقدام شده؛ معطل می‌کنند و ۲-۳ روز تا یک هفته قبل از کنسرت مجوز را می‌دهند.
وی افزود: ما از دولت انتظار داریم که در تمام ساختارهای فرهنگی هنری اصلاحاتی که لازم است را صورت بدهد. به ویژه در زمینه موسیقی و کنسرت‌ها باید روشن بشود که آیا یک فرد بعد از ۳۰ سال فعالیت در این حوزه و داشتن کارنامه مشخص همچنان نیازمند دریافت مجوز برای هر اجرایش هست یا خیر؟! آیا کیهان کلهر، حسین علیزاده و بسیاری دیگر از هنرمندان باید نیازمند مجوز باشند؟! چندی قبل نیز در شیراز به حسین بهروزی‌نیا که قصد اجرای موسیقی بی‌کلام داشت به همین دلایل اجازه برگزاری کنسرت ندادند.این موزیسین گفت: متاسفانه وحدت رویه در بحث موسیقی در کل کشور وجود ندارد. در یک شهر اگر بخواهیم با همکاری انجمن موسیقی برنامه‌ای اجرا کنیم به ما می‌گویند انجمن موسیقی اجازه برگزاری کنسرت ندارد، در شهر دیگر به ما می‌گویند انجمن موسیقی باید مجوز بدهد.
حسین پرنیا همچنین عنوان کرد: پیشنهاد می‌کنم ممیزی‌ها از روی موسیقی‌ها برداشته شود و تنها کلام را ممیزی کنند. خود موسیقی و ساز و گروه را که نمی‌شود ممیزی کرد. چرا باید هر بار برای هر کنسرتی، ما تمام مشخصات و مراحل حراست و سایر موارد را بگذرانیم. هم ما و هم گروه‌ها در ارشاد و در اداره‌های مرتبط پرونده داریم و با یک کد ملی تمام سابقه ما را می‌توانند دربیاورند. این ممیزی‌های ناتمام تنها خاصیتش دلزده کردن هنرمندان است. من از وزارت ارشاد و آقای مرادخانی (معاون امور هنری وزیر ارشاد) تقاضا دارم هم در مسئله این ممیزی‌ها کاری اساسی انجام بدهند و هم کسانی که کارنامه‌شان مشخص است؛ از بحث ممیزی حذف شوند.


منبع: بهارنیوز

از جشن امضا تا مشکلات کتاب

این مترجم در گفت‌وگو با ایسنا در ارزیابی خود از جشن امضا و رونمایی کتاب، با بیان این‌که این کار، کار مفیدی است،  اظهار کرد: این مراسم باعث آشنایی مولف و یا مترجم با مخاطبان می‌شود. مخاطبان نیز نویسنده و مترجم را کمابیش می‌شناسند. در این مراسم‌ شرحی از کتاب تازه منتشرشده داده می‌شود که باعث می‌شود مخاطب کتاب را بشناسد و همه این‌ها برای کتاب مفید و خوب است اما کافی نیست.او با بیان این‌که نشر کتاب گرفتار مشکلات زیادی است، به برخی از مشکلات آن اشاره کرد و گفت: اولین و بزرگ‌ترین مشکل نشر و کتاب، سانسور، ممیزی و یا هر نامی است که برای آن می‌گذارند. در بسیاری از موارد کتاب‌ها بی‌جهت معطل می‌شوند و یا گاهی با حذف‌های کلان روبه‌رو می‌شوند. متأسفانه با وجود قول‌هایی که دولت فعلی داده، ما همچنان با حذف و معطلی‌های بی‌مورد کتاب‌ها روبه‌رو هستم. به طور مثال کتاب‌هایی دارم که شش – هفت سال است معطل‌ شده‌اند و در انتظار مجوزند.

غبرایی افزود: مشکل دیگر، مشکل توزیع کتاب است. در بسیاری از مناطق دورافتاده و یا حتی مراکز استان‌ها کتاب‌ها به درستی توزیع نمی‌شود و به دست مخاطب نمی‌رسد. این مشکل کتاب نیز داستان پرآب‌ چشمی‌ دارد که ناشران بیشتر در جریان این مورد هستند. لابد موانعی وجود دارد که نمی‌توانند کتاب را به درستی توزیع کنند.او در ادامه گفت: ضابطه‌مند نبودن و نبود حکمفرمایی قانون بر مسئله چاپ، مشکل دیگر نشر است و  مسئله کتاب‌های صوتی و تصویری هم  به تازگی اضافه شده است، در بسیاری از  موارد، بدون مجوز ناشر، کتاب‌های صوتی و تصویری تکثیر می‌شوند و از طریق رسانه‌های جدید، اینترنت و… در اختیار خوانندگان قرار می‌گیرند.

این مترجم در بخش دیگری از این گفت‌وگو با بیان این‌که  ایرادهای جشن امضا و رونمایی کتاب باید به صورت موردی بررسی شود، اظهار کرد:  به نظر می‌رسد اگر جای ثابتی برای این مراسم در نظر گرفته شود خوب است؛ مثلا در اطراف دانشگاه تهران و خیابان انقلاب که مرکز عمده کتاب است شهرداری سالنی را برای مراسم رونمایی و جش امضا اختصاص دهد، یا دولت تسهیلاتی رابرای این کار فراهم کند. به طور مثال  من عضو هیئت داوری جایزه مهرگان هستم و برای گرفتن  سالن  یا محلی برای برگزاری این مراسم با توجه به این‌که هزینه‌اش را می‌پرداختیم به مشکل برمی‌خوردیم تا دوره اخیر که مجوز رسمی گرفتیم  و توانستیم در یکی از فرهنگسراها این مراسم را به نحو شایسته برگزار کنیم.

او با اشاره  برگزار شدن مراسم جایزه «لاک‌پشت‌ پرنده» در شهر کتاب، اظهار کرد:  در این محل‌ها جا به قدر کفایت نیست و  به قدری شلوغ می‌شود که حرف به حرف نمی‌رسد و نقض غرض می‌شود، اگر جای مناسب‌تری در نظر بگیرند  که همه علاقه‌مندان بتوانند در آن‌جا حضور داشته باشند و کتاب را برای فروش بگذراند، خوب است؛ نه جایی که فروشگاه است و بخصوص در روزهای تعطیل که شلوغ‌ می‌شود و اگر مخاطب نوجوانان و کودکان باشند شلوغی به مراتب بیشتر خواهد بود.

غبرایی خاطرنشان کرد: جذب مخاطب عام به کتاب نیازمند برنامه‌ریزی بلندمدت است و پدر و مادرها باید بچه‌ها را از همان دوران کودکی به کتاب‌خوانی عادت دهند. زمانی که کتاب‌خوانی برای‌شان‌ عادت شد سخت نمی‌شود. اگر مراکز مناسبی هم با برنامه‌های کوتاه‌مدت وجود داشته باشند که مردم دسترسی بیشتر و راحت‌تری به کتاب داشته باشند، موثر خواهد بود.

او با تأکید بر این‌که تبلیغات برای کتاب بسیار موثر و  مهم است، گفت: در کشورهای اروپایی زمانی که کتاب را چاپ می‌کنند پیش از توزیع آن، چند نسخه از کتاب را برای اهلش می‌فرستند؛ منظور از اهل کسی است که در زمینه کتاب تازه منتشرشده تخصص دارد، مثلا اگر کتاب رمان است برای نویسنده‌ای که در این زمینه کار می‌کند می‌فرستند، اگر کتاب کودک و نوجوان باشد برای نویسنده کودک و نوجوان می‌فرستند، تا  هرکدام از آن‌ها که توانستند دو سطر درباره کتاب بنویسند که از طریق رسانه‌های مختلف آن را منتشر کنند؛ اما در کشور ما، به طور مثال، من که به کتاب علاقه‌مند هستم، خبر انتشار کتابی  بعد از شش ماه به گوشم می‌رسد؛ این در حالی است که روزانه به رسانه‌ها سر می‌زنم.


منبع: بهارنیوز

فیلمهایی که انتظار می رود رفع توقیف شوند

تابناک: پس از آنکه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ضرب الاجلی دو ماهه برای رئیس سازمان سینمایی تعیین کرد تا تکلیف فیلم‌های توقیفی را مشخص کند، این پرسش مطرح شد که چه فیلم‌هایی در صف رفع توقیف هستند و مسئولان سینمایی دولت دوازدهم باید تا دهم مردادماه پروانه نمایش آنها را صادر کنند؟

 رضا صالحی امیری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دهم مردادماه در پاسخ به درخواست یکی از کارگردان‌های سینمایی در نامه‌ای خطاب به رئیس سازمان سینمایی دستور داده تا ظرف دو ماه مشکل فیلم‌های توقیفی در دولت روحانی و احمدی نژاد رفع شود. در متن نامه وزیر فرهنگ به محمدمهدی حیدریان رئیس سازمان سینمایی تاکیده شده بود: «گاهی حضوری اطلاع داده می شود یا در نشریات، روزنامه ها و فضای مجازی می خوانم که نسبت به بلاتکلیف ماندن برخی فیلم های توقیفی از دولت قبل تاکنون انتقادها و گلایه هایی وجود دارد… هر چه سریع تر و به فوریت و جدیت به این موضوع رسیدگی و گزارش آن برای بنده ارسال شود و ظرف مدت دو ماه پرونده فیلم های توقیفی بسته شود.»

با توجه به دستور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، باید فیلم‌هایی که در دولت‌های دهم و یازدهم توقیف شده‌اند مورد بررسی و رفع توقیف شوند. این دستور بدون هیچ استثنایی، تاکید عام دارد. بنابراین انتظار این است که مطابق با نص صریح دستور وزیر، شاهد رفع توقیف این فیلم‌ها باشیم اما آیا چنین اتفاقی رخ خواهد داد؟ در لیست توقیفی‌ها ممکن است فیلم سینمایی «رستاخیز» به کارگردانی احمدرضا درویش درج شود اما با توجه به توافق مالی کلانی که میان تهیه کننده این فیلم و سازمان سینمایی انجام شده، این فیلم مدت‌هاست که توقیفی نیست و شرایط اکرانش فراهم شده اما همچنان ۱۲ فیلم سینمایی را می‌توان به صورت قطعی جزو توقیفی‌ها تلقی کرد.

با توجه به دستور صالحی امیری انتظار می‌رود در روز ۱۰ مرداد هیچ یک از این فیلم‌ها بلاتکلیف نباشند و با توافق میان مسئولان سازمان سینمایی و تهیه کنندگان و کارگردان‌های این آثار، پروانه نمایش این فیلم‌ها صادر شود تا شاید با تزریق‌ها این فیلم‌ها به جدول اکران سال ۱۳۹۶، روند رو به نزول فروش سینمای ایران به همان مسیری بازگردد که در سال ۱۳۹۵ شاهدش بودیم.

«خیابان‌های آرام» کمال تبریزی

«خیابان‌های آرام» ساخته کمال تبریزی یکی از آثار توقیفی است که سابقه توقیفش به دولت دهم باز می‌گردد. تبریزی ترکیبی از بازیگران شناخته شده چون نیکی کریمی، حسن معجونی، لعیا زنگنه، رضا داوود نژاد و محمد رضا فروتن را در ترکیه مقابل دوربین برد اما در سال‌هایی که اکثر آثار تبریزی سرنوشتی جز توقیف نداشت، این فیلم نیز در امان نماد و توقیف شد. تجربه نشان داده اگر فیلمی توقیف شود، ولو آنکه با چالش جدی همراه نباشد و صرفاً این توقیف محصول سوتفاهم میان مدیران و کارگردان باشد، به سادگی در دوره مدیران بعدی نیز رفع توقیف نخواهد شد و این سرنوشتی است که برای فیلم کمال تبریزی رقم خورد.

فیلمهایی که انتظار می رود تا 10 مرداد رفع توقیف شوند 

«خیابان‌های آرام» داستان خبرنگاری است که در یک روز کاری خود با حوادثی در سطح شهر روبرو می‌شود؛ ماجرا به یک آسایشگاه روانی و شش روانی مقیم این آسایشگاه مربوط می‌شود! فیلم به ارتباط با حوادث سال ۸۸ متهم شد و نتوانست مجوز اکران دریافت کند و کمال تبریزی نیز علی رغم تلاش‌هایی که داشت نتوانست این سوءتفاهم‌ها را برطرف کند و فیلمش را از توقیف درآورد.

کمال تبریزی درباره رفع توقیف فیلمش گفته بود: «خیابان‌های آرام» از آن دست فیلم‌هایی است که خیلی دلم می‌خواهد در سینما نمایش داده شود و عکس‌العمل مخاطب را ببینم. این فیلم در جشنواره فجر هم نمایش داده شد و تعداد محدودی فیلم را دیدند، ولی در کنفرانس مطبوعاتی فیلم تقریبا به ما گفته شد سکوت کنید و حتی به خبرنگاران هم گفته بودند ساکت باشید و خیلی درباره این فیلم سؤال نپرسید. امیدوارم شرایطی فراهم شود که هم فیلم اکران شود و هم هرکس درباره‌اش هرچه می‌خواهد بپرسد.


«زمهریر» علی رویین‌تن
 
«زمهریر» ساخته علی رویین تن فیلم قوی نیست و در زمان اکران این فیلم در جشنواره بین المللی فیلم فجر، اجرای سردستی و ضعیف در صحنه‌های مختلف منجر به هو شدن فیلم و همچنین جنجال‌های کم‌سابقه در نشست خبری این فیلم سینمایی شد. داستان زمهریر درباره دختر یک شهید (با بازی بیتا بادران) است که بنا به وصیت پدرش در جستجوی مردی است که پدرش خواسته حقیقت را نزد او جستجو کند. دختر پس از جستجوهای فراوان بالاخره متوجه می شود این مرد، یک آوازه خوان خیابانگرد است که دائماً ترانه «لب کارون» را بر زبان تکرار می کند و… .

فیلمهایی که انتظار می رود تا 10 مرداد رفع توقیف شوند 

چندی پیش رویین تن در گفت وگویی درباره سرنوشت فیلمش تاکید کرد «۸ سال دوری از سینما تقاص این فیلم بود و گلایه‌ای هم ندارم، چون هرچیزی تاوان دارد و من «زمهریر» را ساختم و تاوانش را هم پس دادم. اما تاریخ گواه من و شما در «زمهریر» است. مطمئن باشید این فیلم روزی اکران خواهد شد، چون هیچ فیلمی تا ابد توقیف نمی‌ماند و بالاخره روی پرده می‌رود.»

به نظر می‌رسد برداشت‌هایی که نسبت به برخی کاراکترهای این فیلم سینمایی در همان نشست خبری جشنواره فیلم فجر نیز مطرح شد، تاثیر چشمگیری در توقیف این فیلم سینمایی داشته است. کارگردان این فیلم سینمایی، هفده دقیقه از زمان این فیلم سینمایی کوتاه کرد اما ظاهراً این میزان جرح و تعدیل تاثیری در تصمیم مسئولان سینمایی برای صدور پروانه نمایش به این فیلم نداشته و مشخص نیست این فیلم در نهایت با چند دقیقه ممیزی مجوز اکران دریافت خواهد کرد.


«عصبانی نیستم» رضا درمیشیان

فیلم سینمایی «عصبانی نیستم» ساخته رضا درمیشیان یکی از جنجالی ترین فیلم‌هایی بود که به واسطه برخی تهدیدها، شرایط تا لغو اکران این فیلم در کاخ جشنواره فیلم فجر نیز پیش رفت اما با ۱۷ دقیقه سانسور و حدف سکانس‌های پایانی در سی و دومین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد. «عصبانی نیستم!» در شش رشته بهترین بازیگر نقش اول مرد (نوید محمدزاده)، بهترین بازیگر نقش اول زن (باران کوثری)، بهترین تدوین (هایده صفی یاری)، بهترین صدابردار (نظام الدین کیایی)، بهترین صداگذار (محمد رضا دلپاک)، بهترین جلوه‌های ویژه (امیر سحرخیز و کامران سحرخیز) کاندید شده بود که الیته این جوایز در نهایت به این فیلم نرسید.

فیلمهایی که انتظار می رود تا 10 مرداد رفع توقیف شوند 

آن گونه که بعداً افشا شد قرار بوده جایزه بهترین بازیگر به نوید محمدزاده اهدا شود اما شدت گرفتن حواشی باعث شده بود این جایزه به رضا عطاران برسد. عطاران برنده سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد در جشنواره سی و دوم فیلم فجر در مصاحبه‌ای کوتاه گفت: «این سیمرغ متعلق به من نیست. زیرا رای هیئت داوران جشنواره فجر انتخاب نوید محمدزاده به عنوان بهترین بازیگر مرد جشنواره بوده. به همین خاطر این جایزه را متعلق به ایشان می‌دانم نه خودم. همین». این وضعیت باعث شد در دوره‌های بعد از نوید محمدزاده با اهدای دو سیمرغ به نوعی دلجویی شود و این عقبه جذاب جشنواره فیلم فجر است!

«عصبانی نیستم» داستان «نوید» با نقش آفرینی نوید محمدزاده دانشجوی ستاره دار و اخراجی است که برای فراهم آوردن حداقل شرایط زندگی در رویارویی با بی‌اخلاقی‌های جامعه با خود تمرین می‌کند تا «عصبانی» نباشد و در تلاش است تا دختر مورد علاقه اش «ستاره» با بازی باران کوثری را از دست ندهد. در نهایت فیلم به یک تراژدی منتهی می‌شود اما این تراژدی در نسخه به نمایش درآمده در ایران وجود نداشت. درمیشیان البته نسخه کامل فیلمش که شامل یک صحنه قتل و یک صحنه اعدام نیز می‌شود را به عنوان نماینده ایران در شصت و چهارمین دوره جشنواره «برلین» برد و نمایش داد که حواشی در ایران در پی داشت؛ هرچند عمده این حواشی رسانه‌ای نشد.

حجت الله ایوبی رئیس وقت سازمان سینمایی در نهایت امتیاز این فیلم سینمایی را از درمیشیان خرید و رقمی از این جهت به درمیشیان پرداخت کرد تا این فیلمساز جوان بتواند فیلم بعدی‌اش را بسازد و گرفتار این فیلم نماند. درمیشیان نیز در ادامه «لانتوری» را ساخت اما این وضعیت باعث نشد تا پیگیر رفع توقیف و اکران «عصبانی نیستم» نشود؛ فیلمی که ظاهراً درمیشیان تصور می‌کند بهترین ساخته‌اش تاکنون محسوب می‌شود و احتمالاً به همین دلیل اصرار بر رفع توقیفش دارد.


«آشغال‌های دوست‌داشتنی» محسن امیریوسفی

فیلم سینمایی «آشغال‌های دوست داشتنی» به کارگردانی محسن امیریوسفی تنها فیلم توقیفی است که ارجاعات بسیار واضح و مستقیمی به حوادث سال ۱۳۸۸ دارد. این فیلم روایت یک مادر است که دخترش در جریان درگیری‌های سال ۱۳۸۸ دستگیر شده و حال مادر از سوی یکی از دوستانش ترغیب می‌شود تا برای آنکه دخترش بیش از این به دردسر نیافتد، وسایلی را به سطل آشغال بریزد و در اینر مسیر اتفاقات جالبی رخ می‌دهد. سوای داستان این فیلم سینمایی، «آشغال‌های دوست داشتنی» یکی از آثار قوی در حوزه جلوه‌های ویژه محسوب می‌شود و در حوزه فنی سینمای ایران، یک گام به جلو است.

فیلمهایی که انتظار می رود تا 10 مرداد رفع توقیف شوند

شهاب حسینی، حبیب رضایی، اکبر عبدی، نگار جواهریان، صابر ابر و شیرین یزدان بخش بازیگران اصلی این فیلم سینمایی هستند؛ بازیگرانی که برخی‌شان در قید حیات نیستند! کمیسیون فرهنگی مجلس در سال ۱۳۹۳ با ارسال نامه‌ای به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نسبت به صذور پروانه نمایش برای هشت فیلم سینمایی از جمله «آشغال‌های دوست داشتنی» که مرتبط با فتنه معرفی شده بود، هشدار داد. امیریوسفی در این چند سال برای شرکت در تمامی جشنواره‌های فجر ثبت نام کرد که در همه موارد رد شد. در جریان سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر نیز شهاب حسینی به بهانه اینکه این فیلم از سوی دبیر جشنواره «معضل» خوانده شده، از سمت مشاوره جشنواره کناره گیری کرد.

بخشی از امتیاز فیلم «آشغال‌های دوست داشتنی» توسط مدیران پیشین سازمان سینمایی خریداری شد تا مسیر فیلمسازی این کارگردان هموار شود اما در نهایت این اتفاق نیافتاد و امیریوسفی همچنان پیگیر اکران فیلمش است. محسن امیریوسفی چندی پیش دو عکس از خود و رضا درمیشیان منتشر کرد که نشان می‌داد طی چهار سال آنها به دنبال اکران فیلم‌هایشان بوده‌اند اما این اتفاق در نهایت رخ نداده است.


«پارادیس» علی عطشانی

«پارادایس» تازه ترین فیلم علی عطشانی همچون فیلم‌های پیشینش جنجالی است. این فیلم روایت چند روحانی است که در سفر به آلمان تا حدودی تحت تاثیر جو قرار می‌گیرند. مهران رجبی که در نقش یک روحانی سن و سالدار به نوعی مرشد طلبه جوان‌ تر با بازی جواد عزتی تلقی می‌شود، اقدام‌های خلاف عرفی انجام می‌دهد که برای اطرافیان قابل هضم نیست. عطشانی به دنبال اکران فیلمش در اکران عید فطر بود اما در فاصله نه چندان طولانی تا عید فطر امسال نیز خبری از اکران این فیلم سینمایی نیست.

فیلمهایی که انتظار می رود تا 10 مرداد رفع توقیف شوند

این فیلم زمانی جنجالی شد که پوستر این فیلم حاوی صحنه سلفی گرفتن یکی از روحانیون (مهران رجبی) با یک خانم موطلایی آلمانی در کنار رود راین منتشر شد و واکنش سازمان سینمایی را در پی داشت. اداره کل سینمای حرفه‌ای وزارت ارشاد اسلامی در واکنش به انتشار پوستر فیلم «پارادایس» اعلام کرده است که این فیلم هنوز پروانه نمایش نگرفته و به همین جهت تهیه‌کننده و صاحبان فیلم مسئول محتوا و اقلام تبلیغی هستند.

شنیده‌های خبرنگار «تابناک» حکایت از آن دارد که پس از انتشار پوستر این فیلم سینمایی برخی نهادها و مجموعه‌ها خواستار تماشای این فیلم و اعمال نظر درباره این اثر با توجه به حضور کاراکتر روحانی و اطلاعات درز یافته از داستان این فیلم شده‌اند که البته ظاهراً با مقاومت مسئولان سینمایی همراه شده است.


«ارادتمند؛ نازنین، بهاره، تینا» عبدالرضا کاهانی

«این فیلم مطابق با فیلمنامه ساخته شده است» اصرار عبدالرضا کاهانی بر این تعبیر، بر این سیاست کاری استوار است که با توجه به ساخت این فیلم مطابق با فیلمنامه‌ای که مورد تصویب شورای پروانه ساخت قرار گرفته، شورای پروانه نمایش باید به این فیلم پروانه نمایش دهد. هرچند میان یک فیلمنامه تا یک فیلم می‌تواند تفاوت‌های آشکاری باشد که دست شورای پروانه نمایش را برای اعمال سانسور باز کند اما اینکه فیلم به طور کامل توقیف شود، جزو اتفاقات غیرمنتظره برای کاهانی است.

فیلمهایی که انتظار می رود تا 10 مرداد رفع توقیف شوند 

«ارادتمند؛ نازنین، بهاره و تینا» درباره سه دختر با نقش آفرینی مهناز افشار، طناز طباطبایی و آیدا ماهیانی است که روابط نامتعارفی با مردان مختلف دارند. در این میان نقش مهران غفوریان قابل توجه است و ظاهراً تنها این سه دختر نیستند که مانع از توقیف فیلم شده‌اند و برخی سکانس‌هایی که غفوریان در آنها نقش آفرینی کرده نیز مناقشه برانگیز شده است. کاهانی یک جنگ رسانه‌ای طولانی را در چند سال اخیر با مسئولان سازمان سینمایی برای کوتاه آمدن‌شان و دریافت پروانه نمایش فیلمش پیگیری کرد اما هنوز مسئولان سینمایی کوتاه نیامده‌اند.


«وقت داریم حالا» عبدالرضا کاهانی

عبدالرضا کاهانی همزمان با درگیری برای اکران «ارادتمند؛ نازنین، بهاره و تینا»، فیلم سینمایی «وقت داریم حالا / On a Le Temps» را در فرانسه ساخت. این فیلم روایت یک ایرانی به نام «عماد» است که پس از چند سال تحصیل در شهر کوچک «بزانسون» قصد دارد خود را به یک آژانس مانکن در «پاریس» معرفی کند. در حالی که به دوست خود که دختری فرانسوی به نام «کارولین» است، گفته می خواهد به ایران برگردد. در آستانه سفر و جدایی همیشگی، کارولین که – زیر سن قانونی است – او را مطلع می‌کند از سوی عماد باردار است!

فیلمهایی که انتظار می رود تا 10 مرداد رفع توقیف شوند 

کاهانی پیگیر اکران این فیلمش نیز بوده و در اوج رقابت های انتخابات ریاست جمهوری، از روحانی حمایت کرد و در عین حال با انتشار عکس‌هایی از دو فیلمش، تاکید کرد همچنان دو فیلمش توقیف است و در واقع تاکید کرد که همچنان پیگیر اکران دو فیلمش است. حال باید دید فیلم کاهانی با چه اصلاحاتی در ضرب الاجل تعیین شده توسط وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی پروانه نمایش دریافت خواهد کرد و نوبت اکرانش در چه مقطعی از سال جاری تعیین خواهد شد.


«خانه پدری» کیانوش عیاری

کیانوش عیاری «خانه پدری» را در دولت یازدهم تا اکران برد اما در نهایت این فیلم عملاً اکران نشد. عیاری در این فیلم روایت یک خانواده را می‌کند که دختر خانواده به واسطه سوءظن رابطه نامشروع با جوانی از سوی پدر و برادش در زیرزمین به شکل فجیعی کشته می‌شود و چالش می‌شود.

 فیلمهایی که انتظار می رود تا 10 مرداد رفع توقیف شوند

صحنه‌های کشته شدن این دختر، چال کردنش و همچنین اطمینان پسرعموی این دختر از قتل که سکانس‌های ابتدایی این فیلم را تشکیل می‌دهند، منجر به توقیف شده‌اند.در ادامه فیلم روند پنهان کاری و هزینه‌هایی که تلاش برای پنهان کردن این قتل ناموسی بر روی دست این خانواده می‌گذارد به تصور کشیده شده است و سایر بخش‌های فیلم با چالش جدی مواجه نیستند اما ساختار فیلم عیاری به گونه‌ای است که حذف سکانس‌هایی ابتدایی، این فیلم را تا حدودی گنگ می‌کند و به عنوان نمونه، توضیح نقش پسرعمو و نحوه اطلاع یافتتش از ماجرا که منجر به باج گیری ناموسی می‌شود، مبهم می‌شود.

فشارهای جدی به عیاری آمده تا این سکانس‌‍‌ها حذف و فیلم پروانه نمایش دریافت کند اما آن گونه که عیاری تاکید دارد و شماری از منتقدان نیز با او هم‌رای هستند، حذف این سکانس‌ها چیزی از فیلم باقی نمی‌گذارد و به همین دلیل عیاری در مقابل این جرح و تعدیل اساسی مقاومت کرده است. اکنون سازمان سینمایی باید به فیلمی که به واسطه اعتراضات گسترده در گذشته پروانه نمایش نداده، مجوز اکران دهد. تغییر ترکیب مجلس تا حدودی دست سازمان سینمایی را باز کرده اما تنها مخالف جدی کمیسیون فرهنگی مجلس نبوده و نیست.


«کاناپه» کیانوش عیاری

کیانوش عیاری همزمان با تلاش برای رفع توقیف «خانه پدری»، کاناپه را کلید زد و همان گونه که انتظار می‌رفت در کنار چند بازیگر حرفه‌ای چون فرهاد آییش، ابوالفضل پورعرب و بابک حمیدیان‌، شماری قابل توجهی از نابازیگران را مقابل دوربین بود، تا علاوه بر وفادار ماندن به سبک فیلم‌سازی‌اش، پروژه کم هزینه تری تولید کرده باشد. کاناپه اما چالش تازه‌ای برای این کارگردان و مسئولان سینمایی شد. عیاری در این فیلم به جای روسری از بازیگرانش خواست در نماهای داخلی از کلاه گیس استفاده کنند اما کلاه گیس شبیه موی واقعی بود و به همین دلیل فیلم توقیف شد.

فیلمهایی که انتظار می رود تا 10 مرداد رفع توقیف شوند 

به عیاری توصیه شده این صحنه‌ها را مجدداً فیلمبرداری کند اما این کارگردان پرسابقه از آن چهره‌هایی نیست که زیر بار چنین اصلاحات اساسی برود و تاکید دارد فیلمش مشکلی برای دریافت پروانه نمایش ندارد. حال باید دید شورای پروانه نمایش چه تدبیری خواهند اندیشید تا کارگردان این فیلم سینمایی را تا ضرب الاجل ۱۰ مرداد با صدور پروانه نمایش، راهی شورای صنفی پروانه نمایش برای ثبت قرارداد و تعیین نوبت اکران نماید.


«گزارش یک جشن» ابراهیم حاتمی‌کیا

فیلم سینمایی «گزارش یک جشن» تنها فیلم ابراهیم حاتمی کیا است که تاکنون اکران نشده و حاتمی کیا نیز پیگیر اکرانش نیست. زمانی که بحث ساخت «چ» جدی شد، سازمان سینمایی امتیاز این فیلم سینمایی را خرید و از این منظر به نظر می‌رسید این فیلم مسیر ساده‌تری برای اکران داشته باشد اما وقتی سازمان سینمایی قصد اکران خصوصی این فیلم سینمایی برای اهالی رسانه را داشت نیز با مقاومت حاتمی کیا مواجه شد و مسئولان وقت سازمان سینمایی نیز برای جلوگیری از جنجال قید اکران خصوصی فیلمی که مالکیتش را خریده بودند، زدند!

فیلمهایی که انتظار می رود تا 10 مرداد رفع توقیف شوند 

«گزارش یک جشن» که در ابتدا «بانوی شهر ما» نام داشت، درباره یک موسسه است که توسط همسر یک رزمنده اداره می‌شود. در این میان یک سرگرد (رضا کیانیان) با حکم تخلیه به این موسسه می‌آید تا آن را تعطیل کند و همین چالش منتهی به وقایعی از جمله تجمعات خیابانی می‌شود. با وجود آنکه ظاهراً این فیلم به صورت واضحی اشاره‌ای به حوادث سال ۱۳۸۸ ندارد اما برخی منتقدان حاتمی کیا در آن سال‌ها که نسبت به ساخت این فیلم و فیلم پیشین حاتمی کیا مشکل داشتند، این فیلم را در راستای فتنه خواندند. این فیلم نیز می‌بایست تا دهم مرداد ماه پروانه نمایش دریافت کند.


«خرس» خسرو معصومی

فیلم سینمایی «خرس» یکی از جنجال‌برانگیزترین فیلم‌های توقیفی است. این فیلم داستان مرد رزمنده‌ای است که تصور می‌شده شهید شده اما در واقع سال‌ها اسیر بوده است. این رزمنده پس از آزادی از اسارت و در هنگام بازگشت به منزل با ازدواج همسرش روبرو می‌شود و این گره اصلی داستان است. پرویز پرستویی، مریلا زارعی‌، فرهاد اصلانی‌، ‌علی اوسیوند، ‌ناصر آقایی‌، اوود فتحعلی بیگی‌، ‌مائده طهماسبی، ‌ابوالفضل شاه‌کرم و اکبر معززی برای به تصویر کشیدن این روایت ملتهب مقابل دوربین رفته‌اند اما در نهایت مشخص بود که چنین داستان ملتهبی به سادگی پروانه نمایش دریافت نخواهد کرد.

فیلمهایی که انتظار می رود تا 10 مرداد رفع توقیف شوند 

خسرو معصومی درباره توقیف «خرس» گفته بود: به من اعلام شد به دلیل مساله‌ شرعی این فیلم توقیف است درحالی‌که من فیلم را در مدرسه مفید قم نمایش دادم و همه طلبه‌هایی که فیلم را دیدند؛ اعلام کردند فیلم مشکل شرعی ندارد. من؛ نظام جمهوری اسلامی را دوست دارم و به آن اعتقاد دارم اما نمی‌توانم نسبت به مسائل و مشکلات اجتماعی که در اطرافم است؛ بی‌تفاوت باشم و باید این مسائل را بیان کنم. وقتی مشکلات را بیان می‌کنم سیاه‌نمایی نیست زیرا خودم نیز این مشکلات را دارم. به‌طور مثال همسرم هر روز به من می‌گوید سن تو به ۶۰ سالگی رسیده پس کی می‌خواهی خانه بخری؟


منبع: برترینها

سِر دلبران؛ قصه‌ی شیخ محبوب یزد

هفته نامه همشهری جوان – احمد رنجبر: روایت «محمدحسین لطیفی» از «سِر دلبران»؛ این کارگردان درباره درونمایه سریال رمضانی شبکه دو، احتمال موفقیت آن و علاقه مندی اش به بازیگری گفته و به هفت پرسش و ابهام پاسخ داده است.

نام محمدحسین لطیفی همچنان وسوسه انگیز است؛ حتی اگر بدانیم ساخته های سال های اخیرش همسنگ «سفر سبز»، «همسایه ها» و «وفا» نیست. از یکی دو اثر او که بگذریم مابقی، کف استاندارد را دارند و همین مجابمان می کند «سِر دلبران» را ببینیم: شب های ماه مبارک رمضان، حوالی ساعت نه و نیم شب، شبکه دو. تازه، این سریال یک آپشن دیگر هم دارد و آن قیاس با «صاحبدلان» است؛ همان سریالی که رمضان ۸۵ چشم ها را خیره کرد و در کارنامه لطیفی یگانه شد. خودش امید زیادی به موفقیت سریال جدید دارید و با حرارت از آن حرف می زند؛ «سر دلبران» کنار «صاحبدلان» خواهدایستاد؟

سِر دلبران؛ قصه‌ی شیخ محبوب یزد

سِر دلبران

  • شبکه: دو
  • ساعت پخش: ۲۱:۳۰
  • کارگردان: محمدحسین لطیفی
  • تهیه  کننده: محمدرضا شفیعی
  • نویسندگان: حسین حسنی/ رضا خمسه
  • بازیگران: برزو ارجمند، متین السادات ستوده، محمد کاسبی، کامران تفتی، نگار عابدی، جعفر دهقان و محمدحسین لطیفی

سر دلبران داستان زندگی سیدسلیم، روحانی معتبر محله و امام جماعتی مسجد و دیگر اهالی است. مردم به او باور دارند و از سید در مناسبت های گوناگون کمک و مشورت می گیرند. شاخه های داستان به سیدسلیم ارتباط دارد که به شکل موازی قصه چند شخصیت روایت می شود. سر دلبران یادآوری جایگاه سنتی روحانیت و نیز تلنگری برای رجوع به ارزش های دینی است.

چرا ساختم؟

تولید کارهایی از جنس سر دلبران نیازمند انگیزه ای مضاعف است. یعنی اگر با مضمون آن ارتباط نگیری ساختش سخت است و البته نتیجه گل درشت می شود. چه چیزی محمدحسین لطیفی را ترغیب کرد تا سراغ سر دلبران برود. می گوید قصد ساخت یک فیلم سینمایی را داشته که به تعویق می افتد و قصه این سریال پیشنهاد می شود. جالب آن که لطیفی چند برگ از فیلمنامه را بیشتر نمی خواند؛ می پسندد و همکاری شروع می شود؛ «گفتم این قصه ای است که جا دارد به سمت آن برویم.

داستان یک روحانی که اصالت برای او کار است و برای من جذاب بود؛ روحانی ای که حتی آبروی درد برایش مهم است. چیزهایی که الان دنیا شعار می دهد ما ۱۵۰۰ سال پیش داشته ایم. ما دین و مذهبی داریم که مسیر خوشبختی را روشن کرده اما خیلی هایمان از آن ها غافلیم. در این سریال بیننده را به چالش کشیده ایم تا بدون شعار بگوییم کجاها مسلمان هستیم و کجا نه.» با این توصیف، نگاه لطیفی به روحانی، وجه سنتی این طیف است؛ «بله، شبیه آن ها که همیشه برای مردم الگو و مورد وثوق بوده اند.»

سِر دلبران؛ قصه‌ی شیخ محبوب یزد

منتظر «صاحبدلان» باشیم؟

بعد از دو سریال مفرح «دودکش» و «پادری» و سریال اینترنتی «پیکسل» محمدحسین لطیفی بار دیگر به سمت یک سریال با تم مذهبی رفته. او می گوید این انتخاب مطالبه مردم هم بوده؛ «مدت ها بود مردم کوچه و بازار، آن هایی که عاشقشان هستم و برایشان سریال می سازم از من درخواست چنین کاری می کردند. خودم هم مشتاق بودم و وقتی قصه را دیدم، عزمم جزم شد. امیدوارم با پایان سریال مردم باز هم به نهج البلاغه مراجعه کنند، همان طور که بعد از صاحبدلان برخی به قرآن رجوع کردند.»

اسم لطیفی و سریال مناسبتی رمضان که می آید، نام صاحبدلان تداعی می شود. درام سر دلبران قدرت جذب بیننده ها را دارد؟ «می شود این دو را با هم مقایسه کرد. همان طور که گفتم انگیزه رجوع به نهج البلاغه و این که حضرت علی (ع) واقعی کیست، انگیزه این که کجاها باب توجیه را باز کرده ایم که از اصل دین اسلام دور می شویم، پایه اصلی سریال است. در سریال به این موارد اشاره می شود که چرا تهمت، غیبت و اخلاق نکوهیده روز به روز بیشتر می شود.»

خیالمان راحت باشد؟ شعاری نشده؟

«زمانی برای عاشقی» که محرم سال ۹۳ پخش شد، مثل صاحبدلان دربر گیرنده مسائل اخلاقی بود ولی نه تنها به پای صاحبدلان نرسید که خود لطیفی هم مصاحبه ای کرد و به نوعی بر انتقادها صحه گذاشت. می پرسیم چه کرده اید تا «سر دلبران» شعاری نباشد؟ «داستان «زمانی برای عاشقی» ده ها بار اتفاق افتاده بود؛ یعنی تا اسم محرم می آید، انگار باید برویم سراغ تعزیه.

ضمن این که ما مجبور بودیم طی دو ماه، کاری سنگین را ضبط کنیم و فیلمنامه را هم از نو می نوشتم. بنابراین فرصت ایجاد فضای بکر را برای همراهی بیننده نداشتیم. این فشار خدا را شکر در سر دلبران نیست؛ فیلمنامه نویس ها با فراغت می نویسند و من به عنوان کارگردان کار خودم را انجام می دهم، یعنی هر دو کار گردن من نیست و بارقه ها مشخص کرده حال سریال خوب است.»

سِر دلبران؛ قصه‌ی شیخ محبوب یزد

از بازیگران دفاع می کنید؟

همچنان یکی از بهترین نقش های باران کوثری و حسین محجوب به سریال صاحبدلان گره خورده. بازیگران سر دلبران بازیگران توانمندی هستند اما جزء چهره های مطرح دسته بندی نمی شوند: «من تک تک آن ها را با آگاهی کامل انتخاب کردم. می خواستم همه واقعی باشند. مثال می زنم؛ اگر جهانبخش سلطانی انتخاب شده، چون خیلی راحت با لهجه اصفهانی صحبت می کند و نماینده قشری از جامعه است.

محمد کاسبی در نقش یک خادم مسجد است و نتیجه کارش کاملا متفاوت از نقش هایی است که تاکنون از او دیده ایم. جعفر دهقان نقش یک پهلوان قدیمی را بازی می کند که دستش شکسته. شهرام عبدلی مقروض بوده و حال و روز عجیبی دارد. تمام این ها براساس هدف گذاری مشخص، انتخاب شده اند. به دنبال این نبودیم که ببینیم کدام بازیگر امروز برجسته است و در بین مردم محبوب. یا حتما چهره های سینمایی بیاوریم. نه؛ این قصه خاستگاهش همین بود و امیدوارم نتیجه به مذاق مردم خوش بیاید.»

لطیفی بعد از این پاسخ، خاطره ای را ورق می زند: «در خیلی از کارهای قبلی ام کسانی بازی کردند که سال ها جلوی دوربین نرفته بودند. حتی آقای محجوب بعد از ۱۵- ۱۰ روز کار، خودش می گفت من را کنار بگذار؛ حتی آقای فرجی (مدیر وقت شبکه دو) می گفت اجازه دهید ایشان را عوض کنیم ولی من پای او ایستادم و معلوم شد حسین محچوب بهترین گزینه برای صاحبدلان بوده است. به خودم افتخار نمی کنم؛ این کله شق بازی ها گاهی جواب می دهد و امیدوارم این بار هم نتیجه مثبت باشد.»

چرا یزد؟

حتما اطلاع دارید که لوکیشن سر دلبران در شهر یزد است و تصویربرداری به طول کامل در این شهر انجام می شود. از لطیفی می پرسیم چرا یزد؟ نمی توانستید تهران کار کنید؟: «آنچه می خواستیم نشان دادن سنت ها و اصالت ها بود که نهایتا باید لوکیشن را به جنوب تهران می بردیم ولی تهران کاملا نابود شده و ما دیگر اصالتی نمی بینیم. یک بازارچه شاهپور داریم که همه جا شلوغ است. دیگر زیبایی بصری سنتی در بک گراند نداریم. مسجدهایمان همه فرم گرفته اند و من را اقناع نمی کرد. برای همین سختی ها را به جان خریدیم و به یزد آمدیم تا مردم تصویر خوب ببینند و حالشان خوب شود.»

سِر دلبران؛ قصه‌ی شیخ محبوب یزد

اوج دخالت نکرد؟

سر دلبران محصول سازمان هنری رسانهای اوج است. قرار بود لطیفی «هنگام بیداری» را با این سازمان بسازد که در نهایت قرعه به نام سیروس مقدم افتد. از او می پرسیم سازمان اوج چگونه عمل می کند؟ «همکاری با موسسه اوج برای ساخت «هنگام بیداری» به دلایل مختلف انجام نشد. دکورها هم آماده بود و آقای سیروس مقدم بعد از «پایتخت ۵» آن را خواهندساخت و ان شاءالله موفق باشند. من دلایل خودم را داشتم و اوج هم دلایل خود را. من سازمان اوج را مجموعه ای می دانم که آگاهانه وارد کار شده است. به من ثابت شده می توانم خوب کار کنم و قرار نیست سریال فرمایشی باشد. ایده آل های من و سریال یکی است و فردا بخواهم کاری دیگر بسازم، ایده آل هایمان حتما همسو است.»

شبکه دو ریسک نیست؟

اگر بیننده تلویزیون باشید، می دانید که بعد از سریال نوروزی «روزهای بهتر» سریال جدیدی در سال ۹۶ روی آنتن شبکه دو نرفته. این شبکه در سال های اخیر به باکس سریال هایش توجه نداشته و امسال آن را با سریال های تکراری پر کرده. در چنین وضعیتی لطیفی نگران دیده نشدن سر دلبران نیست؟ «صادقانه بگویم؛ معتقد نیستم که شبکه روی بیننده سریال تاثیر دارد. یک زمان شبکه سه به دلایل مختلف این قدرت را داشت ولی الان شرایط عوض شده و معتقدم کار خوب در هر شبکه ای پخش شود و تبلیغ در شبکه های دیگر داشته باشد، دیده می شود.»

نقش های اصلی به چه کسی رسیده و هرکدام کجای داستان هستند

بازیگران سریال سِر دلبران شناخته شده هستند اما جزء ستاره های تلویزیون محسوب نمی شوند. محمدحسین لطیفی اما از نتیجه همکاری با این تیم راضی است و می گوید شاهد بازی های متفاوتی از آن ها خواهیم بود. درباره شخصیت محمدحسین لطیفی در سریال نوشتیم و در این بخش با دیگر کاراکترهای اصلی آشنا می شویم.

بروز ارجمند

کاراکتر: حاج سلیم

 سِر دلبران؛ قصه‌ی شیخ محبوب یزد
درباره نقش: بار اصلی قصه سریال سر دلبران بر دوش حاج سلیم است. او روحانی یک روستا بوده اما به خاطر شرایط فرزندش آن جا را ترک کرده و در محله ای اقامت دارد. امام جماعت محله است و با دغدغه مردم آشناست. حاج سلیم گوشه ای نمی نشیند، بلکه مشکلات اهالی دغدغه اوست. در این محله هم دزد هست و هم انسان های پرهیزکار؛ هم فقیر هست و هم غنی؛ هم خانواده های بامحبت و هم کسانی که قصد جدایی دارند.

متین ستوده

کاراکتر: راضیه

 سِر دلبران؛ قصه‌ی شیخ محبوب یزد
درباره نقش: همسر حاج سلیم است و همراه دغدغه های او. ستوده درباره این نقش گفته: «راضیه نقش متفاوتی نسبت به نقش هایی است که تا حالا بازی کرده ام. راضیه در زندگی اش متحمل سختی هایی شده و حالا با یک روحانی ازدواج کرده است. زنی آرام از قشر متوسط جامعه که همسر و زندگی اش را دوست دارد. شخصیتی که بازی می کنم در روند قصه تاثیر زیادی دارد، چون بخش مهمی از زندگی شخصیت اصلی قصه ما سید سلیم است که خیلی به همسرش علاقه دارد و اتفاقاتی که در طول زندگی برای او می افتد و مسیر زندگی اش را عوض می کند به خاطر همسرش است.»

محمد کاسبی

کاراکتر: مش سبحان

 سِر دلبران؛ قصه‌ی شیخ محبوب یزد
درباره نقش: مش سبحان خادم مسجد و جزء نقش های اصلی سر دلبران است. او در جریان اتفاقات مهم محله است و با سید سلیم گفت و گو می کند. محمد کاسبی که در صاحبدلان نقشی منفی داشت، این بار ایفاگر نقشی مثبت شده: «همه انسانیت و معرفت را موش نخورده و هنوز هم چیزی از آن باقی مانده اما کم است. انسانیت در اقلیت است، معرفت در اقلیت است. درباره سریال سر دلبران هم من فکر می کنم حرف جدیدی برای گفتن دارد و افرادی مثل من آن را دوست دارند.»

فرهاد قائمیان

کاراکتر: بهمن

 سِر دلبران؛ قصه‌ی شیخ محبوب یزد
درباره نقش: یکی از نقش های حساس، به فرهاد قائمیان رسیده است که برای بازیگر چالش برانگیز بوده: «دزدی که توبه می کند.» بهمن به خاطر شرایط بد زندگی اش رو به کارهای خلاف آورده و کارش به جایی رسیده که از همه جا دزدی می کند. کسی خبر ندارد اما توسط مش سبحان و رفقا دستگیر می شود. آبرویش در خطر است و اگر حاج سلیم کاری نکند، آبرویش می ریزد. با وساطت حاج سلیم او توبه می کند و رفتارش به کلی عوض می شود.

کامران تفتی

کاراکتر: هرمز

 سِر دلبران؛ قصه‌ی شیخ محبوب یزد
درباره نقش: هرمز جوان تحصیل کرده است که از خارج از کشور آمده ولی مشکل جسمی دارد و موانع پیش روی او زیاد است. زندگی او هم به نوعی با حاج سلیم پیوند می خورد و بخش زیادی از داستان سر دلبران همراه با اوج و فرود زندگی هرمز پیش می رود. تصور غالب از کامران تفتی نقش های منفی و برون ریز است. محمدحسین لطیفی اما نقش یک آدم تحصیلکرده را به تفتی سپرده که در بیشتر زمان حضورش در سریال آرام است و روی درون او تاکید شده نه اکت پرسر و صدای بیرونی اش.

نگار عابدی

کاراکتر: دخترعموی حاج سلیم

 سِر دلبران؛ قصه‌ی شیخ محبوب یزد
درباره نقش: قصه زندگی اش با حاج سلیم پیوند خورده. برای فرزند او اتفاقی رخ می دهد و برای مداوا مجبور به ترک روستا می شود. حاج سلیم و خانواده نیز به خاطر دخترعمو راهی شهر می شوند و از روستا دل می کنند. زندگی او در خوف و رجا می گذرد و مدام نگران وضعیت فرزند بیمارش است. نگار عابدی پیش از این در «دودکش» و «پادری» تجربه همکاری با محمدحسین لطیفی را داشته و در میانه تولید به تیم سر دلبران اضافه شد.

جعفر دهقان و دیگران

 سِر دلبران؛ قصه‌ی شیخ محبوب یزد

جعفر دهقان نماینده فتوت و جوانمردی است: در نقش برزو پهلوان محله. لوتی است و اهل بخشش و رابطه گرمی با دیگران دارد. اسماعیل محرابی دکتر محل است و عمرش را صرف مداوای آن ها کرده. صاحب احترام است و محبوب همه. رضا توکلی پلیس محله است اما ارتباطش با مردم فراتر از قانون است. حسام حسنی یکی از جوان های پرشر و شور محل است که نقش مهمی در داستان دارد؛ عاشق دختری (افسانه کمالی) شده اما موانع پیش روی آن ها زیاد است. فرخ نعمتی نقش حشمت، همسر نگار عابدی را بازی می کند و دغدغه اصولی او بیماری فرزندش است.


منبع: برترینها

مشکل «عاشقانه» رفع شد

به گزارش ایسنا، دهمین قسمت از مجموعه «عاشقانه» به کارگردانی منوچهر هادی فردا (چهارشنبه ١٧ خرداد ماه) وارد شبکه نمایش خانگی خواهد شد.در قسمت دهم از این مجموعه حوادث تأثیرگذار و البته غافلگیرکننده‌ای رقم می‌خورد. همچنین در این قسمت کلیپی ویژه با صدای فرزاد فرزین برای اولین بار پخش می شود.روابط عمومی سریال «عاشقانه» اعلام کرد،‌ «خوشبختانه با اضافه شدن هومن کبیری به عنوان تهیه‌کننده، وی با مدیریت صادقانه خود ضمن برگرداندن آرامش به پروژه، کاستی‌ها را جبران و اعتماد را دوباره به عوامل بازگرداند. در حال حاضر بسیاری از مشکلات این پروژه مرتفع شده و از این پس مشکلی برای توزیع به موقع و هفتگی مجموعه وجود نخواهد داشت.»


منبع: بهارنیوز

سرقت بزرگ از «جنگ ستارگان»

به گزارش ایسنا، به نقل از هالیوود ریپورتر، «استیو سانسویت» صاحب بزرگترین مجموعه از یادگاری‌های مجموعه فیلم‌های علمی-تخیلی «جنگ ستارگان» اعلام کرد که دهها اثر ارزشمند از کلکسیون او به سرقت رفته است.
 




وی که ۱۵ سال به عنوان مسئول امور مربوط به طرفداران در کمپانی لوکاس فیلم مشغول بوده در وب‌سایت خود نوشت:« بین سال‌های ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ بیش از ۱۰۰ اثر از یادگاری‌های برجای مانده از این مجموعه فیلم محبوب از کلکسیون شخصی‌اش که بزرگترین موزه «جنگ ستارگان» محسوب می‌شود به سرقت رفته و البته اعلام کرد که یکی از مظنون اصلی این سرقت بزرگ را شناسایی کرده است.بسیاری از موارد به سرقت رفته از جمله دارایی‌های کمیاب و ارزشمند موزه بوده‌اند که ارزش تقریبی آنها به بیش از ۲۰۰ هزار دلار می‌رسد.

 پس از ساخت سه گانه اصلی «جنگ ستارگان» بین سال‌های ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۳، «جورج لوکاس» سه‌گانه‌ای پسانگر از این فیلم را بین سال‌های ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۵ شامل فیلم‌های «تهدید شبح» (۱۹۹۹)، «حمله کلون‌ها» (۲۰۰۲) و «انتقام سیت» (۲۰۰۵) ساخت و در ادامه و پس از یک وقفه هفت ساله حق ساخت این مجموعه فیلم را در سال ۲۰۱۲ به قیمت چهار میلیارد دلار به کمپانی دیزنی فروخت.در سال ۲۰۱۵ هفتمین قسمت از این مجموعه فیلم که اولین محصول کمپانی دیزنی بود تحت عنوان «جنگ ستارگان: نیرو برمی‌خیزد» به کارگردانی «جی‌.جی آبرامز» اکران شد و به فروش بیش از دو میلیارد دلار دست یافته است و نام خود را در کنار «آواتار» و «تایتانیک» به عنوان سه فیلم تاریخ سینما ثبت کرده که به فروش بیش از دو میلیارد دلار در گیشه جهانی دست یافته‌اند.

«جنگ ستارگان: آخرین جدای» هشتمین قسمت از مجموعه «جنگ ستارگان» و و دومین قسمت از یک سه‌گانه جدید از این مجموعه است که نویسندگی و کارگردانی آن بر عهده «رایان جانسون» است و ۱۵ دسامبر ۲۰۱۷ به عنوان تاریخ اکران رسمی آن اعلام شده است.مجموعه فیلم‌های «جنگ ستارگان» تاکنون به فروشی بالغ بر ۷ میلیارد دلار در گیشه جهانی دست یافته‌ است.


منبع: بهارنیوز

۹۷ سال پیش در چنین روزی؛ میرزا کوچک‌‌خان حکومت جمهوری اعلام کرد

تاریخ ایرانی نوشت: روز ۱۶ خرداد ۱۲۹۹ میرزا کوچک‌خان و قوای جنگل با انتشار بیانیه‌ای، تشکیل کمیته انقلاب سرخ ایران و الغاء اصول سلطنت و تأسیس حکومت جمهوری را در رشت اعلام کردند و یک روز بعد کمیته انقلاب، هیات دولت جمهوری (هیات‌ اتحاد اسلامی) را معرفی کرد که میرزا کوچک‌خان عنوان سرکمیسر و کمیسر جنگ را داشت.

میرزا یونس معروف به میرزا کوچک‌ در ۱۲۵۷ ه. ش (۱۲۹۸ه. ق) در رشت متولد شد. در نوجوانی برای تحصیل علوم دینی قدم به مدارس مذهبی گذاشت و مدارج علمی را طی کرد. در ۱۳۲۶ه. ق در گیلان به صفوف آزادیخواهان پیوست و برای مقابله با محمدعلی شاه روانه تهران شد. در ماجرای اولتیماتوم روسیه که منجر به تعطیلی مجلس شد (۱۷اردیبهشت ۱۲۹۰) میرزا در شمار مخالفان پذیرش اولتیماتوم بود و مدتی نیز بازداشت شد.

در جریان جنگ جهانی اول و در هنگامی که دسته‌ای از نمایندگان و رجال سیاسی به خاطر وضع بحرانی کشور و حضور نیروهای بیگانه دست به مهاجرت زدند، کوچک‌خان با گرویدن به اندیشه «اتحاد اسلام‌» درصدد برآمد تا با راه انداختن تشکیلات نظامی به مبارزه علیه استبداد رضاخانی و سرسپردگی‌ها، پیمان‌های تحمیلی بیگانگان و مداخلات آنان در امور داخلی کشور بپردازد. میرزا در تهران اندیشه خود را با رجال دین و سیاست در میان گذاشت و به نظرخواهی از آنان پرداخت‌. گروهی به ضرورت مبارزه مسالمت‌آمیز تأکید می‌کردند و مبارزه مسلحانه را نادرست می‌خواندند و گروهی دیگر نظر میرزا کوچک‌خان را تأیید می‌کردند. سرانجام پس از یک سلسله بحث و گفت‌وگو قرار شد تا در گوشه‌ای از ایران کانونی ثابت‌، برای مبارزه ایجاد شود. میرزا کوچک‌خان پس از این توافق عازم گیلان شد و شروع به تهیه مقدمات قیام کرد. اما چون روس‌ها قبلاً او را از منطقه تبعید کرده بودند، مجبور بود مخفیانه به فعالیت بپردازد. با این حال میرزا در اندک مدتی توانست همفکرانی در کنار خود جمع کند و قیام را علنی سازد.

او در سال‌های قبل از به قدرت رسیدن رضاخان، موفق شد هسته‌های تشکیل نهضت مسلحانه را پی‌ریزی کند. نیروهای اشغالگر روس که در سال‌های قبل از انقلاب اکتبر، در سرکوبی این نهضت توفیق چندانی نیافتند، با وقوع انقلاب اکتبر از مناطق شمالی ایران بیرون رفتند و انگلیسی‌ها یکه‌تاز میدان شده و تقریباً تمامی ایران را زیر سلطه خود درآوردند تا اینکه میرزا حسن‌خان وثوق‌الدوله به ریاست دولت ایران منصوب شد. دولت انگلیس با انعقاد قرارداد معروف ۱۹۱۹ با وثوق‌الدوله، ایران را تحت‌الحمایه خود درآورد و کلیه امور مالی‌، گمرکی و نظامی کشور را به دست گرفت‌. انگلیسی‌ها از طریق وثوق‌الدوله تلاش کردند قیام جنگل را با مذاکره و بدون خشونت حل و فصل کنند، اما این تلاش‌ها سودی نبخشید.

روز ۱۶ خرداد ۱۲۹۹ میرزا کوچک‌خان جنگلی در ادامه مبارزات خود در شهر رشت حکومت جمهوری اعلام کرد. این اعلام در پی یک رشته تماس‌ها و گفت‌وگو‌ها با مقامات روسیه و کسب اطمینان از اینکه نیروهای مداخله‌گر آنان در شمال ایران در کار حکومت انقلابی میرزا کارشکنی نخواهند کرد، صورت گرفت‌. درست سه هفته پیش از این اعلام‌، در سپیده‌دم روز ۲۸ اردیبهشت ۱۲۹۹ نیروهای ارتش سرخ به بهانه «سرکوبی ضد انقلاب که در شمال ایران کمین کرده بود» به بندر انزلی یورش برده و این شهر را اشغال کرد. مقصود روسیه از «ضد انقلاب‌» افراد مسلحی بودند که با حمایت انگلیسی‌ها علیه بلشویسم نوظهور در شوروی می‌جنگیدند و از اراضی شمال ایران نیز به عنوان یکی از پایگاه‌های خود استفاده می‌کردند.

جنگلی‌ها که مبارزات مسلحانه با رژیم قاجار را آغاز کرده و جنگل‌های شمال را مقر خود قرار داده بودند، در آغاز پیروزی انقلاب روسیه روابط حسنه‌ای با بلشویک‌ها برقرار کرده بودند، نهضت جنگل انقلاب روسیه را تأیید می‌کرد و رهبران جدید روسیه نیز میرزا را به عنوان یک انقلابی ضد استعمار می‌دانستند و او را ستایش می‌کردند. اما چندی نگذشت که روس‌ها سیاست دوستانه خود را تغییر دادند و قدم به قدم به خاطر حفظ منافع خود در ایران از حمایت نهضت جنگل دست کشیدند و سرانجام به آن خیانت کردند.

روز ۲۸ اردیبهشت، نیروهای ارتش سرخ وارد انزلی شدند. نهضت میرزا کوچک‌‌خان که حضور نیروهای کشوری دیگر را در خاک ایران مخالف با اصول سیاست خود و به زیان استقلال و تمامیت ارضی کشور می‌دانست، با آن به مخالفت برخاست‌. در آن زمان هم روس‌ها و هم میرزا کوچک‌خان در شرایطی بودند که رویارویی با یکدیگر را به صلاح خود نمی‌دیدند. هر یک با اقدامات نظامی، اهداف خاص خود را دنبال می‌کردند و دیدگاه متعرضانه به یکدیگر نداشتند؛ در نتیجه تماس‌های بعدی میرزا کوچک‌خان با نیروهای نظامی و سیاسی روسیه‌، میان طرفین توافق‌هایی حاصل شد.

مهم‌ترین مواد این توافق چنین است:

«الف ـ اصول کمونیسم در ایران از حیث مصادره اموال و الغاء مالکیت و تبلیغات به اجرا گذارده شود.

ب ـ حکومت جمهوری انقلابی توسط میرزا برقرار شود.

ج ـ پس از ورود میرزا به تهران و تأسیس مجلس مبعوثان‌، هر نوع حکومتی که نمایندگان ملت بپذیرند، بدون مخالفت روسیه ایجاد شود.

د ـ مقدرات انقلاب به دست این حکومت سپرده شود و شوروی‌ها در ایران مداخله ننمایند.

هـ ـ هیچ قشونی بدون اجازه و تصویب حکومت انقلابی ایران زائد بر قوای موجود (دو هزار نفر) از شوروی به ایران وارد نشوند.

و ـ مخارج این قشون به عهده ایران است‌.

ز ـ هر مقدار مهمات و اسلحه که از شوروی خواسته شود در مقابل پرداخت قیمت‌، تسلیم نمایند.

ح ـ کالاهای بازرگانان ایرانی که در باکو ضبط شده تحویل حکومت ایران شود.

ط ـ کلیه مؤسسات تجاری روسیه در ایران به حکومت جمهوری واگذار شود.»

اجمال این توافقنامه عدم دخالت روس‌ها در امور داخلی ایران، در عین حفظ حداقل دو هزار نظامی آنان در شمال ایران بود؛ حضوری که خود به منزله دخالت در امور داخلی ایران بود. میرزا کوچک‌خان جنگلی با استناد به همین توافقنامه بود که سه هفته پس از مداخله نظامی آنان در انزلی‌، موجودیت حکومت خود را در رشت اعلام کرد.

سران نهضت جنگل پس از اعلام حکومت، ضمن انتشار اعلامیه‌ای با عنوان «فریاد ملت مظلوم ایران از حلقوم فدائیان جنگل‌»، به مفاسد دستگاه حاکمه ایران و جنایات انگلیسی‌ها اشاره کردند و در پایان نظریات خود را به شرح زیر اعلام داشتند:

۱ـ جمعیت انقلاب سرخ ایران اصول سلطنت را ملغی کرده جمهوری را رسماً اعلام می‌نماید.

۲ـ حکومت موقت جمهوری حفاظت از جان و مال عموم اهالی را برعهده می‌گیرد.

۳ـ هر نوع معاهده و قراردادی که به ضرر ایران با هر دولتی منعقد شده است، لغو و باطل می‌شناسد.

۴ـ حکومت موقت جمهوری همه اقوام بشر را یکی دانسته‌، تساوی حقوق را درباره آنان قائل است و حفظ شعائر اسلامی را فریضه می‌داند.

سران نهضت در شهر رشت سرگرم تحکیم مبانی جمهوری بودند که به تدریج اختلافاتی در میانشان پدید آمد و همین امر نهضت را به انحطاط و نابودی کشاند. پس از ورود ارتش سرخ به ایران، چند نفر از اعضای «حزب کمونیست عدالت باکو» از روسیه وارد گیلان شدند. این افراد در رشت حزبی به نام عدالت تشکیل دادند و رفته رفته ضمن برگزاری میتینگ‌ها و سخنرانی‌ها، عملاً مواد توافق شده میان سران نهضت جنگل و روس‌ها را زیر پا گذاشتند و تبلیغاتی نیز علیه میرزا کوچک‌خان آغاز کردند. میرزا دو نفر از اعضای نهضت را به قفقاز فرستاد تا با نریمانف، صدر شورای جمهوری قفقاز ملاقات کنند و او را وادارند تا اعضای حزب را از ادامه کارشکنی‌ها و اقدامات نفاق‌افکنانه باز دارد؛ اما نریمانف اقدامی جدی به عمل نیاورد.

میرزا که اوضاع را چنین دید، روز ۱۸ تیر ۱۲۹۹ معترضانه رشت را ترک گفت و اعلام کرد تا زمانی که حزب عدالت از کارهای خلاف و حمله به اسلام و تبلیغ کمونیسم دست برندارد، به رشت باز نخواهد گشت‌. روس‌ها که هدفشان از تأسیس حزب، اشاعه کمونیسم و رخنه به تشکل اسلامی میرزا کوچک‌خان جنگلی و از بین بردن آن بود، شدیداً فعالیت می‌کردند.

سیاست خارجی شوروی که قبلاً پیش از این داعیه حمایت از انقلاب جهانی را داشت، حداقل پس از هشتمین کنگره حزب کمونیست اتحاد شوروی‌، تغییر کرد. استالین در این کنگره دو اصل اساسی را مبنای سیاست خارجی شوروی قلمداد کرد. وی گفت‌: «سیاست خارجی ما واضح و روشن است‌. هدف آن صلح و توسعه دایره روابط تجاری با تمام کشورهاست‌.» اعلام چنین روشی در سیاست خارجی‌، چیزی جز اعلام عدم حمایت از نهضت‌های رهایی بخش نمی‌توانست باشد. در پی خروج قهرآمیز میرزا کوچک‌خان از رشت‌، اعضای حزب عدالت که بعضی از آن‌ها همچون احسان‌الله‌خان و خالو قربان قبلاً از دوستان نزدیک میرزا بودند و اکنون با گرویدن به سوسیالیسم‌، میرزا را مرتجع می‌دانستند، درصدد اجرای کودتایی برآمدند که طرح آن پیش‌تر ریخته شده بود. نقشه این بود که میرزا یا باید کشته شود و یا دستگیر گردد و از رهبری انقلاب کنار رود. کوچک‌خان که تا حدی از هدف اعضای حزب و نقشه آنان مطلع شده بود، به جنگل رفت‌. در این گیر و دار، بسیاری از جنگلی‌ها دستگیر و یا کشته شدند و سلاح و مهمات و اموال آنان به غارت رفت‌. پس از این کودتا، اعضای حزب به کمک نیروهای بلشویک سعی کردند تا با تعقیب جنگلی‌ها طرفداران میرزا را نابود کنند اما با وجود درگیری‌هایی که در جنگل میان دو طرف ایجاد شد، آنان از شکست دادن میرزا و یارانش ناتوان شدند.

مدتی بعد، مخالفان میرزا مجدداً از در دوستی وارد شدند و با حسن نیتی که میرزا داشت و نمی‌خواست اختلافات داخلی باعث نابودی نهضت شود، پیشنهاد اتحاد با آنان را پذیرفت و طرفین موقتاً وحدت یافتند. پس از این توافق، کمیته انقلابی جدیدی تشکیل شد. از آنجا که در این کمیته احسان‌الله‌خان دارای هیچ سمتی نبود، جاه‌طلبی وی را واداشت تا در رأس نیروهای تحت فرمان خود عازم فتح تهران شود. وی در رأس سه هزار سرباز روسی و ایرانی به سوی تهران حرکت کرد، اما در محل «پل زغال‌» از نیروهای قزاق که تحت فرماندهی ساعدالدوله بودند، شکست خورد. البته یکی از دلایل این شکست تغییر سیاست شوروی نسبت به جنگلی‌ها بود. به هنگام عزیمت نیروهای احسان‌الله خان، «روتشتین‌» سفیر شوروی در ایران افرادی را محرمانه نزد فرماندهان روسی قوای احسان‌الله‌خان فرستاد و به آنان دستور داد که به فوریت خود را از جنگ کنار بکشند. به این ترتیب سفیر روسیه حتی به کسی که ادعای همفکری عقیدتی با او داشت و قبلاً کوشیده بود تا میرزا را قربانی اندیشه‌های خود کند، پشت کرد. با این حال بعد‌ها در جریان حمله نیروهای دولتی به جنگل‌، احسان‌الله‌خان فرار کرد و با کشتی به شوروی گریخت‌. خالو قربان نیز که به هنگام قیام میرزا به او پیوست و تحت رهبری میرزا خدمات قابل توجهی به نهضت کرد، پس از تأسیس حزب عدالت در گیلان فریب سوسیالیست‌های حزب را خورد و در کودتای رشت با نیروهای تحت فرمان خود در مقابل میرزا قرار گرفت‌.

پس از توافقی که میان دولت ایران و سفیر روسیه انجام گرفت‌، روس‌ها از حمایت جنگل دست کشیدند و آنان را قربانی منافع خود کردند. «روتشتین‌»، اولین سفیر شوروی در ایران که شش هفته قبل از اعلام استقلال میرزا کوچک‌خان در رشت وارد تهران شده بود، برای ایجاد روابط دوستانه میان ایران و روسیه مأموریت داشت‌؛ بنابراین با وجود وعده‌های اولیه به نهضت جنگل‌، به یکباره خط مشی انقلابی روس‌ها تبدیل به سازش با دولت ایران شد. روتشتین‌ ضمن نوشتن نامه‌ای به میرزا، او را به ترک مبارزه علیه دولت ایران دعوت کرد. او در نامه خود، آشکارا اقدامات انقلابی میرزا را مضر خواند. نهضت جنگل زمانی که سفیر شوروی نامه را به میرزا نوشت، در بحرانی‌ترین شرایط خود قرار داشت‌. میرزا در شرایط نامطلوبی که هنگام موضع‌گیری اخیر روسیه داشت‌ و با توجه به اختلافات داخلی نیرو‌هایش، عملاً چاره‌ای جز تایید ظاهری نامه روتشتین‌ نداشت‌.

در آستانه کودتای رضاخان، شرایط سیاسی ایران شدیداً علیه میرزا کوچک‌خان جنگلی بود. روس‌ها او را تنها گذارده بودند و صرفاً به منافع خود در ایران می‌اندیشیدند. آنان به ویژه تلاش داشتند تا روابط صمیمانه‌ای را با سردار سپه که با قدرت اسلحه و سرکوب نارضائی‌ها توانسته بود ثبات نیم‌بندی را در کشور به وجود آورد، برقرار کنند. آنان مصلحت خود را در آزاد گذاشتن دست رضاخان برای سرکوب نهضت جنگل می‌دانستند، حتی حضور رضاخان در اتومبیل کنسول شوروی در رشت‌، زمانی که برای سرکوب جنگل به آن شهر رفته بود، نشان از هم‌پیمانی روس‌ها با سردار سپه در این تصمیم داشت‌.

علاوه بر این، رضاخان در آن زمان، در کمیته‌ای ایرانی ـ انگلیسی‌ به نام «کمیته زرگنده‌» به اتفاق سید ضیاءالدین طباطبایی در حال تدارک کودتای سوم اسفند خود بود. به همین دلیل‌، اقدام رضاخان به نوعی اجرای مصوبه کمیته مذکور نیز بود. کمیته زرگنده در حقیقت ۲ کارکرد اساسی داشت‌. یکی سرکوب نهضت جنگل و دیگر استقرار دیکتاتوری رضاخان‌.

پروژه سرکوب نهضت میرزا کوچک‌خان جنگلی، محصول اراده مشترک شوروی‌، کمونیست‌های داخلی‌، دولت انگلستان و استبداد رضاخانی بود. در چنین شرایطی، سران نهضت جنگل چند راه بیشتر نداشتند، یا باید تسلیم می‌شدند و اسلحه را زمین می‌گذاشتند، یا به روسیه پناه می‌بردند و یا اینکه تسلیم و پناه بردن به بیگانه و اجنبی را نمی‌پذیرفتند و تا آخرین قطره خون به مبارزه ادامه می‌دادند. احسان‌الله‌خان ترجیح داد تا به شوروی بپیوندد. خالو قربان نیز با قید تضمین از طرف سردار سپه، با همه افراد خود تسلیم قوای دولتی شد و جان خود را نجات داد. در این میان فقط میرزا کوچک‌خان بود که نه حاضر به ترک ایران شد و نه تسلیم به قوای دولتی را پذیرفت و سرانجام نیز به مبارزه ادامه داد تا در ۱۱ آذر ۱۳۰۰ کشته شد.

منابع:

قیام میرزا کوچک‌خان جنگلی، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی

نهضت جنگل، پژوهشکده باقرالعلوم(ع)


منبع: عصرایران

چرا قدیمی‌ترین کتابخانه‌عمومی تعطیل‌است؟

مریم تاجیک در توضیحی درباره وضعیت کتابخانه مرکزی پارک شهر (واقع در خیابان بهشت) که قدیمی‌ترین و بزرگ‌ترین کتابخانه عمومی پایتخت است به ایسنا گفت: ساختمان نیاز به بازسازی و مقاوم‌سازی داشت و این کار باید انجام می‌شد.او با تأکید بر این‌که برای حفظ معماری کتابخانه پارک شهر دیوارهای اطراف و سقف آن نگه داشته شده است، اظهار کرد: در داخل ساختمان بازسازی و مقاوم‌سازی را انجام می‌دهیم و این کار در پی، تیرها و ستون‌ها انجام می‌شود. در واقع غیر از نماهای بیرونی و کاشی‌ها، مقاوم‌سازی در حال انجام است. مسئول روابط عمومی اداره کل کتابخانه‌های عمومی استان تهران با بیان این‌که برای این کار از شهرداری و میراث فرهنگی مجوز گرفته‌اند، مدت زمان بازسازی را حدودا تا پایان سال جاری اعلام کرد.
در تاریخچه کتابخانه مرکزی پارک شهر عنوان شده است: کتابخانه مرکزی پارک شهر در سال ۱۳۴۰ در محل فعلی سفره‌خانه سنتی واقع در محوطه پارک شهر تهران در منطقه سنگلج، از محله‌های قدیمی تهران، افتتاح شد. کتابخانه تا پیش از سال ۱۳۴۰ در محل سابق دفتر پارک بود. در این سال با همکاری شرکت ملی نفت ایران، کتابخانه‌ای با حدود ۳۸۰۰ جلد کتاب گشایش یافت. سه سال بعد کلنگ ساختمان جدید کتابخانه با زیربنای ۲۸۳۰ مترمربع در ضلع جنوب غربی پارک شهر به زمین زده شد و در آبان ۱۳۵۰ به محل کنونی آن انتقال یافت.
کتابخانه تا سال ۱۳۵۲ توسط سازمان کتابخانه‌های عمومی شهر تهران وابسته به شهرداری، اداره و اعتبار آن از ۱/۵ درصد درآمدهای شهرداری تأمین می‌شد. از اواخر ۱۳۵۲ اداره کتابخانه مرکزی بر عهده وزارت فرهنگ و هنر و بعد از آن وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده است. بودجه آن نیز از سوی این وزارتخانه تأمین می‌شد. از سال ۱۳۷۳ تا ۱۳۸۴ اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تهران، کتابخانه پارک شهر و سایر کتابخانه‌های عمومی استان تهران را اداره می‌کرد و از سال ۱۳۸۴ اداره آن به نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور واگذار شد.


منبع: بهارنیوز

تقدیر از پدر انیمیشن ایران در آمریکا

روزنامه ایران نوشت: سینمای بدون مرز ضمن نمایش فیلم‌های انیمیشن نورالدین زرین کلک، پدر انیمیشن ایران، با اهدای جایزه یک عمر دستاوردهای هنری از او تجلیل کرد.

در این برنامه که چندی پیش به میزبانی سالن رسیتال موسیقی کالج لس آنجلس برگزار شد علاوه بر نمایش فیلم‌های زرین کلک، فیلم مستند «کلکِ زرین» ساخته ناهید رضایی و «بنی آدم» آخرین فیلم انیمیشن زرین کلک هم نمایش داده شد.

در ابتدای این مراسم ۱۳ انیمیشن از کشورهای اروپای شرقی به نمایش درآمده و نقد شدند که نورالدین زرین کلک از میان آنها تنها فیلم flutter را قابل بررسی عنوان کرد و دوازده فیلم دیگر را از نظر کیفی شایسته نقد ندانست و تنها به ارائه نقدی نوستالژیک اکتفا کرد. در بخشی که زرین کلک به نقد و بررسی انیمیشن‌های نمایش داده شده پرداخت او در پاسخ به برخی پرسش‌های مطرح شده گفت:«در دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی با انیمیشن‌هایی از کشورهای اروپای شرقی مواجه شدم و دیدم که کشورهای حکومت‌های سوسیالیست اروپای شرقی چگونه برای پیشبرد هدف‌های آموزشی و تربیتی خود از انیمیشن بهره گرفته بودند.»

او ادامه داد: «سردمداران این کشورها وظیفه‌ای به فیلمسازان انیمیشن محول کرده بودند که بر اساس آن در طول سال باید مبلغ معینی فیلم تلویزیونی تولید می‌کردند. در برابر این وظیفه نیز تعهد کرده بودند تا برای تولید ایده‌های شخصی به آنها کمک‌های تدارکاتی فیلم مانند استودیو و فیلم خام و تیم تولید و سایر حمایت‌ها بدهند.»

آن طور که پدر انیمیشن ایران در گفته‌هایش تأکید کرد این درخواست سبب می‌شود تا کارگردانانی مانند کارل زِمان، هرمینا تیرلوا، براتیسلاو پویار و مارسل یانکوویچ موفق به خلق شاهکارهایی ماندگار در عرصه جهانی انیمیشن شوند. بعد از نمایش فیلم بنی آدم، آخرین انیمیشن ساخته زرین کلک او در پاسخ به سؤالی که درباره سابقه انیمیشن‌های سیاسی گفت:«سابقه این ژانرسیاسی – اجتماعی در فیلم‌های انیمیشن به فیلم «دست»، اثر ماندگار ییرژی ترنکا در نیمه قرن بیستم بازمی‌گردد که نخستین فریاد ضد حکومتی علیه گوستاو هوزاک رئیس جمهوردست نشانده چکسلواکی وعلیه استعمار شوروی بود.»

این فیلمساز انیمیشن که ساخت آثار بین‌المللی متعددی در رزومه کاری‌اش ثبت شده با اشاره به پیامی که در ساخت فیلم بنی‌آدم مورد نظر وی بوده افزود: «پیام این فیلم حول این محور می‌گردد که دنیای پر آشوب ما چیزی نیست جز بی‌مسئولیتی حکومت‌ها و نمایندگانش در سازمان‌های بین‌المللی نظیر سازمان ملل متحد که به جای فراهم آوردن بستر عدالت و آزادی در جوامع، مشغول فریب دادن یکدیگر و ایراد سخنرانی‌های تکراریِ ملال آورند.»

او ادامه داد:«این در حالی است که وقتی پرده بر می‌افتد و چهره واقعی دولت‌ها افشا می‌شود نمایندگان کشورهای مدعی آزادی و حقوق بشر همدیگر را می‌درند و از کشت و کشتار یکدیگر فرو نمی‌گذارند. این فیلم در پایان اول خود بیننده را دعوت به اندیشیدن می‌کند و در پایان دوم نمایندگان حقیقی مردم دست به‌دست هم می‌دهند و دنیای پر از شادمانی و نشاط و دوستی و همکاری را بنا می‌گذارند.»


منبع: عصرایران

سخنرانی یک میلیون دلاری باب دیلن

ماجرای جایزه نوبل ادبیات باب دیلن با تقدیم سخنرانی اجباری به فرهنگستان سوئد به پایان راه رسید. اکنون دیلن صاحب نزدیک به یک میلیون دلار جایزه نقدی نوبل است.

فرهنگستان سوئدی دوشنبه ۱۵ خرداد اعلام کرد که سخنرانی اجباری برنده نوبل ادبیات سال ۲۰۱۶ را دریافت کرده است. به این ترتیب باب دیلن جایزه نقدی ۹۲۲ هزار دلاری نوبل را دریافت خواهد کرد.

به گزارش خبرآنلاین، سارا دانیوس دبیر فرهنگستان سوئد با اعلام این خبر سخنرانی دیلن را خارق‌العاده و فصیح توصیف کرد. به گفته مقامات رسمی جایزه نوبل این سخنرانی ۲۶ دقیقه‌ای یکشنبه ۱۴خرداد در لس‌آنجلس ضبط شده و کلیپ صوتی آن برای وبسایت نوبل ارسال شده است.

به گفته دانیوس رسیدن این سخنرانی به دست فرهنگستان به معانی بسته شدن پرونده جایزه نوبل ادبیات باب دیلن است. دیلن به یکی از تاثیرگذارترین ترانه‌سرایان جهان در ماه آوریل مدال و دیپلم جایزه نوبل را دریافت کرد اما برای دریافت جایزه نقدی باید سخنرانی خود را ارائه می‌کرد.

اهدای جایزه نوبل به دیلن یکی برای بسیاری مایه خوشحالی و برای بسیاری مایه ناامیدی بود. ستاره راک جایزه‌ای ‌گرفت که پیش از او به چهره‌های بزرگ دنیای ادبیات چون ویلیام فاکنر، گابریل گارسیا مارکز و آلیس مونرو اهدا شده بود. البته او تا مدت زمانی طولانی هیچ واکنشی به این رویداد نشان نداد و حتی در مراسم نوبل در استکهلم حاضر نشد.

در این سخنرانی دیلن درباره ارتباط میان ترانه‌هایش و ادبیات سخن گفته است. دیلن گفت: «وقتی جایزه نوبل ادبیات گرفتم، در شگفت بودم که چه رابطه‌ای میان ترانه‌های من و ادبیات وجود دارد.»

او در بخش دیگری از این سخنرانی از موزیسین‌هایی از جمله بادی هالی نام برده است که الهام بخشش بوده‌اند. او درباره بادی هالی گفت: «موسیقی او زندگی مرا عوض کرد و میل به سرودن ترانه را در نوجوانی در من برانگیخت.» البته خواندن رمان‌های کلاسیک از جمله «موبی دیک»، «در جبهه غرب خبری نیست» و «دن کیشوت» هم تاثیر به سزایی بر دیلن داشته‌ است.

دیلن نخستین ترانه‌سرای برنده جایزه نوبل ادبیات است.

منبع: گاردین/ ۵ ژوئن


منبع: عصرایران