کتاب "فرسودگی شغلی" منتشر شد

کتاب
کتاب “فرسودگی شغلی” جدیدترین تالیف دکتر محمدشریف ملک زاده منتشر شد.
 
به گزارش گروه فرهنگی پول‌نیوز، ملک زاده با سمت های بالای مدیریتی همچون،  رئیس
گروههای مدیریت مؤسسه عالی آموزش و پژوهش و مدیریت و برنامه ریزی کشور،
رئیس مؤسسه عالی آموزش و پژوهش و مدیریت و برنامه ریزی کشور، مدیر گروه
تحصیلات تکمیلی مدیریت دولتی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز، رئیس
هیأت امناء پژوهشگاه میراث فرهنگی کشور، مدیر مسئول فصلنامه علمی پژوهشی
مدیریت و توسعه، مدیر مسئول فصلنامه علمی پژوهشی برنامه ریزی و بودجه،
دریافت اولین نشان ملی گردشگری از جشنواره  ملی شیخ بهایی، ثبت اولین
اختراع در صنعت گردشگری جهان، مؤلف بیش از ۳۲۰ عنوان کتاب در زمینه
مدیریت،اقتصاد و گردشگری فعالیت کرده است.

فهرست مطالب این کتاب به شرح زیر است:

مفهوم
و تعاریف مربوط به فرسودگی شغلی، اهمیت بررسی فرسودگی شغلی در سازمان،
ابعاد فرسودگی شغلی، نشانه ها و شاخصه های ناشی از فرسودگی، مراحل فرسودگی
شغلی، چه عواملی سبب فرسودگی شغلی کارکنان میشود؟، نشانه و عوامل
ایجادکننده فرسودگی شغلی، فرسودگی شغلی در محیط های کاری، نشانه ها و علایم
فرسودگی شغلی، اثرات فرسودگی شغلی، مراحل ایجاد فرسودگی شغلی، شاخص ها و
نشانه های فرسودگی شغلی، شیوه های پیشگیری از فرسودگی شغلی، راه های
پیشگیری از فرسودگی شغلی، راه های مقابله با افسردگی شغلی از سوی فرد
مبتلا، رابطه فرسودگی شغلی و ویژگی های شخصیتی، چه کارکنانی بیشتر در معرض
فرسودگی شغلی هستند؟، عوامل مؤثر در ایجاد فرسودگی شغلی، رابطه فرسودگی
شغلی و ویژگی های محیط های کاری، استرس شغلی، شغل چیست؟، حرفه، وظیفه، گروه
شغلی، تقسیم بندی مشاغل برحسب فشار روانی، مشاغل را برحسب فشار روانی به
چهار دسته تقسیم می نمایند، تاریخچه ی روانشناسی کار در ایران، فشار روانی
یا استرس چیست؟، انواع استرس، عوامل مؤثر در ایجاد استرس، رابطه بین استرس و
عملکرد، استرس شغلی، زیان ها و هزینه های ناشی از استرس شغلی، مراحل فشار
روانی، نشانه های سازگاری عمومی، فشارهای عصبی سازمانی، تجزیه و تحلیل
شخصیت نوع Aو شخصیت نوع۴۴، استراتژی های مقابله با فشار روانی، استراتژی
های مقابله فردی، مدیریت زمان، مدیریت نقش، گروه های پشتیبان، استراتژی های
مقابله با استرس در سازمان، کاهش تعارض و روشن نمودن نقش سازمانی، طرح
بهبود کار راهه شغلی و ایجاد مشاوره، مشاوره دارای مراحلی است که برای
مشاوره ی موفق باید طی شود، هدف از مشاوره روانی چیست؟، تقویت مبانی دینی،
فرسودگی شغل چه زمانی رخ میدهد، نشانه های فرسودگی شغلی، انواع فرسودگی،
پژوهش های انجام شده در ایران، پژوهش های انجام شده در خارج از کشور، استرس
شغلی و تأثیر آن بر فرسودگی شغلی، عوامل استرس شغلی، عوامل سازمانی استرس
شغلی، چرا مدیران باید نگران استرس شغلی کارمندانشان باشند؟ و استرس و
عملکرد کاری به چاپ رسیده شده است.


منبع: عصرایران

علیرضا پاکدل بر قله کارتونیست‌های جهان

روزنامه شرق نوشت: علیرضا پاکدل، کارتونیست ایرانی، در جشنواره جهانی «ورد پرس کارتون» پرتغال برنده دو جایزه اصلی شد. پاکدل که در مطبوعات ایران کار می‌کند و بارها در جشنواره‌های معتبر داخلی و جهانی جایزه گرفته است، این‌بار توانسته دو جایزه بزرگ دیگر را نصیب ایران کند.

هادی حیدری، کارتونیست، درباره این جشنواره معتقد است: این جشنواره مهم‌ترین و بزرگ‌ترین جشنواره کارتونیست‌های جهان است و ایرانی‌ها در آن حضور فعالی داشته‌اند و برای نخستین‌بار حسن کریم‌زاده در این جشنواره در بخش کارتون‌های فانتزی نفر برگزیده شد و پس از آن کارتونیست‌ها بارها در آن شرکت کرده و در بخش‌های مختلف جوایزی را دریافت کرده‌اند.

او افزود: علیرضا پاکدل اهل مشهد و جوان است، اما بارها در جشنواره‌های داخلی و خارجی صاحب رتبه شده و این‌بار با توجه به دو جایزه‌ای که از جشنواره پرتغال گرفته، در جایگاه بهتری در این جشنواره قرار گرفته است، چون هم جایز ه بخش مطبوعات را دریافت کرده و هم از آن مهم‌تر صاحب جایزه بزرگ جشنواره هم شده است.

او اظهار امیدواری کرد  اگر تعاملی بین کارتونیست‌های مطبوعاتی و جشنواره‌ای که هنری‌تر هستند، برقرار شود، شاهد حضور نسل قابل‌قبول‌تری از کارتونیست‌ها در کشورمان خواهیم بود.

علیرضا پاکدل که این روزها برای دریافت جوایز خود از مهم‌ترین جشنواره مطبوعاتی کارتون در پرتغال به‌سر می‌برد، به مهر گفت: جشنواره «ورد پرس کارتون» که در کشور پرتغال برگزار می‌شود، یکی از معتبرترین جشنواره‌ها و درجه‌یک‌ترین فستیوال‌های کارتون در دنیاست. من در سه بخش این جشنواره کار ارائه دادم که شامل بخش‌های editoral cartoon، «gag cartoon و «caricature» می‌شود.

او ادامه داد: شب گذشته ۲۰ خرداد اختتامیه این جشنواره در شهر لیسبون پرتغال برگزار شد و من ابتدا جایزه اول در بخش «editorial cartoon» را از آن خود کردم و در نهایت جایزه «گرند پرایز» (جایزه بزرگ) جشنواره را که مهم‌ترین جایزه جشنواره است دریافت کردم.این کارتونیست در پایان بیان کرد: گرفتن این جوایز را افتخار بزرگی برای خودم و کشورم می‌دانم چون این جشنواره بزرگ‌ترین جشنواره مطبوعاتی در دنیا در حوزه کارتون است. من هم با اثری که درباره غرق‌شدن مهاجران در حین سفر به کشورهای اروپایی است و درعین‌حال بی‌تفاوتی برخی کشورهای اروپایی نسبت به این رویداد حائز رتبه برتر شدم.در این جشنواره جایزه دوم بخش کارتون مطبوعاتی به میخائیل کونتوریس از یونان و جایزه سوم بخش کارتون مطبوعاتی به کنستانتین سونربرگ از فرانسه رسید.


منبع: عصرایران

فیلم سینمایی مهران مدیری عید فطر اکران نمی‌شود

پخش‌کننده فیلم ساعت ۵ عصر می‌گوید؛ این فیلم در عید سعید فطر اکران نمی‌شود.

علی سرتیپی در گفت‌وگو با ایلنا با اعلام این مطلب افزود: براساس مصوبه شورای صنفی نمایش اکران فیلم ساعت ۵ عصر بعد از پایان نمایش فیلم نهنگ عنبر ۲ تعیین شده است. اما از آنجا که اکران نهنگ عنبر ۲ همچنان ادامه دارد آغاز نمایش فیلم ساعت ۵ عصر به عید سعید فطر نمی‌رسد.

وی ادامه داد: هم اکنون فیلم نهنگ عنبر ۲ در هفته پنجم اکران خود قراردارد و قرار است ۵ هفته دیگر نیز اکران شود همچنین باتوجه به اینکه هفته‌های اکران در ماه مبارک رمضان محاسبه نمی‌شود بنابراین اکران فیلم نهنگ عنبر ۲ تا بعد از عید فطر ادامه دارد و هر زمان که اکران این فیلم تمام شود فیلم ساعت ۵ عصر در گروه سینمایی قدس اکران می‌شود.

سرتیپی با اشاره به بازدید مهران مدیری از مجموعه سینمایی کوروش گفت: برنامه‌های تبلیغاتی برای فیلم داریم و منتظر هستیم تا تاریخ دقیق اکران مشخص شود و بعد از آن اجرای برنامه‌های خود را آغاز کنیم اما آنچه که تا امروز مشخص است این است اکران فیلم همزمان با عید فطر نخواهد بود.


منبع: عصرایران

سوءاستفاده از ناآگاهی مردم

اصغر نوری در گفت‌وگو با ایسنا، با بیان این‌که ۹۹ درصد ترجمه­‌های موازی از یک کتاب با انگیزه مادی انجام می­‌شود، خاطرنشان کرد: ناشران در بازار کتاب بیشتر به دنبال فروش بیشتر هستند، و به جای این‌که مطالعه کنند چه کتابی می‌تواند پرفروش باشد، از روی دست دیگران کار می‌کنند و  سراغ کتاب­‌های نویسنده­‌ای می‌روند که به اصطلاح بازارش گرفته و استقبال زیادی از آن شده است و یا بدتر از آن، کتابی را که مثلا به چاپ ۱۵ رسیده دوباره ترجمه می­‌کنند. چه چیزی جز انگیزه مالی می­‌تواند پشت این موضوع باشد؟او همچنین خاطرنشان کرد: ناشران از ناآگاهی مردم استفاده می­‌کنند و زمانی که کتابی معروف می­‌شود مردم دقت نمی‌کنند کتاب با ترجمه چه کسی است.
نوری با بیان این‌که ترجمه‌­های ضعیف و کپی کردن ترجمه­‌های قبلی جز آسیب هیچ چیز دیگری ندارد، گفت:  زمانی که مسائلی مانند ترجمه­‌های موازی پیش می‌آید با این مسئله روبه­‌رو می‌شویم که چرا فضا اجازه می­‌دهد این کار غلط اتفاق بیفتد. ما عضو کپی‌رایت نیستیم و بیشتر مشکلات ترجمه به این موضوع بازمی­‌گردد؛ اگر کپی‌رایت داشته باشیم هیچ‌کس نمی­‌تواند این کار را انجام دهد زیرا فقط به  یک ناشر و مترجم اجازه ترجمه و انتشار کتاب را می­‌دهند، حتی اگر ترجمه، ترجمه بسیار بدی باشد.

او با تأکید بر این­‌که اگر ما عضو کپی‌رایت بودیم هیچ‌گاه این اتفاق‌ها رخ نمی­‌داد گفت: حالا که ما عضو کپی‌رایت نیستیم هر کس هر کتابی را که دلش می­‌خواهد ترجمه و منتشر می­‌کند، و در این فضا فقط تعهد اخلاقی می­‌تواند جلو این اتفاقات بد را بگیرد.این مترجم با بیان این‌که بسیاری از ناشران  تعهد اخلاقی ندارند افزود: اگر نویسنده‌ای معروف شود سراغ کارهای دیگر او می­‌روند که باعث می­‌شود چند نفر همزمان بر روی یک کتاب کار کنند و چند ترجمه از یک کتاب همزمان منتشر شود، یا اگر کتابی در ایران مشهور و استقبال از آن زیاد شود،  ناشران حاضری‌خوری می­‌کنند و حتی دست به کار بدتر می­‌زنند؛ مثلا کتاب را ترجمه نمی­‌کنند و آن را فقط رونویسی کرده و به عنوان ترجمه جدید منتشر می­‌کنند.

او یادآور شد: تنها چیزی که در انتشار چند ترجمه با هم توجیه‌پذیر است این است که ناشر و یا مترجمان از کار یکدیگر خبر ندارند و تصادفا کتابی را با هم و یا فاصله زمانی کم منتشر می­‌کنند که این موضوع  را می‌توان با عضویت در کپی‌رایت حل کرد. حال که عضو کپی‌رایت نیستیم فقط با اخلاق می­‌شود آن را جبران کرد، که بسیاری از مترجمان اخلاق حرفه­‌ای ندارند.اصغر نوری درباره بازترجمه آثار کلاسیک نیز گفت: بسیاری از آثاری که ۵۰-۶۰ سال پیش ترجمه و منتشر شده­اند اکنون در دسترس  مخاطبان نیستند، ناشران آن­‌ها را تجدید چاپ نمی­‌کنند و اگر هم تجدید چاپ شوند مترجمان دیگر حس می­‌کنند نثر کتاب روان نیست و می‌خواهند کتاب را با نثر امروزی­ به فارسی برگردانند، که این مسئله بدی نیست و در کشورهای اروپایی نیز امر رایجی است و هر ۳۰-۴۰ سال یک بار کتاب را ترجمه می­‌کنند. مثلا در فرانسه آثار شکسپیر چهار – پنج بار ترجمه شده است که قدیمی‌ترین آن به قرن ۱۸ بازمی­‌گردد.

او افزود: آثار چخوف و شکسپیر و نمایشنامه­‌های یونانی آثار ازلی ابدی ادبیات و متعلق به همه دنیاست و ترجمه‌­های این­‌ها با زبان امروزی­ اشکالی ندارد. برخی از ناشران این رمان­‌های کلاسیک را که ترجمه آن­‌ها در دسترس هم نیست، به صورت یک مجموعه منتشر کرده­‌اند که به نظرم کار مفیدی است زیرا این­‌ها آثاری هستند که باید خوانده شوند اما نباید مترجم ترجمه ۴۰-۵۰ سال پیش را فارسی­‌سازی کند بلکه باید از نو کتاب را ترجمه و ایراد­های آن را برطرف کند.این مدرس دانشگاه با بیان این‌که مترجمان امروزی امکانات بیشتری برای ترجمه در اختیار دارند گفت: مترجمان قدیمی فقط یک فرهنگ لغت داشتند و یا از  کسی که در ترجمه خبره بود برای رفع ایرادهای خود کمک می­‌گرفتند اما مترجمان امروزی امکانات بیشتری دارند تا متن را بهتر بفهمند؛ مثلا از دیکشنری­‌های  آنلاین می­‌توانند استفاه کنند و یا با آدم­‌های مختلف ارتباط بگیرند که این باعث می­‌شود ترجمه­‌های بهتری ارائه دهند و این بی­‌اخلاقی است که ترجمه ۵۰ سال قبل را مبنا قرار دهند و همان را ویرایش کنند، این مترجم نه کار خود را دوست دارد، نه مخاطب را دوست دارد و نه اخلاق دارد.

او درباره ترجمه­‌های  تحت‌اللفظی نیز اظهار کرد: متأسفانه با این مشکل زیاد برخورد کرده­‌ام. بازار ترجمه  به گونه‌ای شده است که فکر می‌کنم هرکسی هر کار دیگری نمی­‌تواند بکند فکر می‌کند می­‌تواند کار ترجمه انجام دهد. این توهم چند سال است که رایج شده که هر کسی زبان خارجی بلد باشد می­‌تواند کار ترجمه انجام دهد. بلد بودن زبان خارجی یکی از کارهای مترجم است، اما مترجم پیش از این‌که یک زبان خارجی بلد باشد باید آدم اهل مطالعه­‌ای باشد، ادبیات را خوب بشناسد  و نثرهای مختلف ادبیات را بداند.

نوری خاطرنشان کرد:  دانستن زبان برای مترجم کافی نیست زیرا باید به زیر و بم زبان مبدا و مقصد آشنا باشد. بسیاری از مترجمان زبان را در آموزشگاه یاد گرفته­‌اند، نه علاقه­‌ای به ادبیات دارند و نه شناختی از آن و حتی در این کار هیچ تکنیکی بلد نیستند.این مترجم با بیان این‌که به واسطه کار با ناشران مختلف با مترجمان مختلفی نیز برخورد داشته است، اظهار کرد: بسیاری از مترجمان مقدمات کار ترجمه را نمی­‌دانند. مترجم باید در ابتدا کتاب را بخواند و آن را کاملا بفهمد، سپس آن را به فارسی برگرداند. مترجمان مانند کارگران روزمرد شده­‌اند، ناشر کتاب را به مترجم می­‌دهد و مترجم بدون آن‌که کتاب را بخواند از صفحه اول شروع به ترجمه می­‌کند و هیچ تکنیک خاصی به کار نمی­‌برد و خلاقیتی در ترجمه ندارد درحالی که مترجم باید خودش کتاب را بر حسب علایق خود انتخاب کند، یا حداقل اگر ناشر کتاب را پیشنهاد می­‌کند فرصتی بخواهد که کتاب را بخواند یا درباره نویسنده تحقیق کند که این اتفاق نمی­‌افتد.

اصغر نوری تأکید کرد: انتقال معنا در ترجمه کوچک‌ترین کار است که در بسیاری از ترجمه­‌ها این اتفاق نمی­‌افتد زیرا مترجم عجله دارد یا کار ترجمه را بلد نیست. مترجم گاهی به اشتباه وارد این کار شده که بهتر بود نمی‌آمد. راه حل این مسئله نیز کپی‌رایت است؛ اگر این قانون اجرا شود کار ترجمه منظم­‌تر و تعداد مترجمان نیز کمتر می­‌شود.


منبع: بهارنیوز

اکبر عبدی این روزها چه می‌کند؟

به گزارش ایسنا، در حالی که در چند سال گذشته اکبر عبدی از تلاش و برنامه‌ریزی برای حضور پررنگ‌تر در عرصه تئاتر صحبت می‌کرد و دو سال قبل هم نمایشی با نام «رستوران عمواکبر» اجرا کرد، از ابتدای ماه رمضان دوباره نمایش دیگری را به صحنه برده که آن را کارگردانی می‌کند و به عنوان بازیگر هم در آن حضور دارد.البته نمایش کمدی «مش اکبر و دختراش» همان‌طور که از اسمش پیداست، جزو اجراهای «تئاتر آزاد» محسوب می‌شود چون خود عبدی هم پیش از این گفته بود که بیشتر به دنبال اجرای نمایش‌هایی شاد است تا لحظات مفرحی را برای مخاطب به وجود آورد.



این بازیگر سینما که در نمایش‌های «بنگاه تئاترال» و «اکبر اقا آکتور تیاتر» هم بازی کرده بود، همچنین در اظهارنظری بیان کرده بود: «همیشه دوست داشتم و دارم تئاتر بازی کنم و همیشه سوژه‌هایی را هم برای کار کردن مدنظر دارم، اما علاقه و گرایشم به تئاتر ایرانی‌ و تئاتر لاله‌زاری قدیمی است و خیلی با تئاترهای آوانگارد یا روشنفکری ارتباط برقرار نمی‌کنم.»اکبر عبدی در نمایش «مش اکبر و دختراش» داستان مش اکبری را روایت می‌کند که می‌خواهد دختراش را شوهر دهد ولی عزرائیل به سراغش می‌آید.



در این نمایش علاوه بر عبدی، ارژنگ امیرفضلی، ساناز سماواتی، سامره شفیع نیا و آزاده کرمی بازی می‌کنند



منبع: بهارنیوز

ویل اسمیت و تام هاردی در «علاءالدین»

کمپانی والت دیزنی در فیلم‌ها و انیمیشن‌های زیادی افسانه‌های ملل مختلف را بر پرده‌ی سینما نشان داده است و این بار قصد دارد افسانه‌ی شرقی «علاءالدین» را در قالب فیلم ماجرایی و موزیکال جلوی دوربین ببرد. این افسانه پیش از این در سال ۱۹۹۲ در قالب انیمیشن ساخته شده بود و اکنون کمپانی دیزنی، علاءالدین (Aladdin) را در دنیای واقعی می‌سازد.

سازندگان این فیلم فانتزی تصمیم گرفته‌اند بازیگرانی از ملیت‌های مختلف، نقش‌های این افسانه‌ی عاشقانه را جلوی دوربین ببرد و کارگردانی این پروژه را به گای ریچی سپرده‌اند. ریچی که به تازگی به هدایت نابازیگران در فیلم مشهور شده، هم اکنون فیلم پادشاه آرتور با بازی دیوید بکهام را بر پرده‌ی سینما دارد. برخلاف نظر سازندگان برای چند ملیتی بودن بازیگران، ریچی در حال انتخاب تیم بازیگرانش از میان ستاره‌های هالیوود است.
 




تام هاردی اولین انتخاب این کارگردان برای نقش شخصیت شیطان صفت فیلم، «جعفر» است. ریچی به رسانه‌ها گفته است هاردی پیشنهاد این نقش را پذیرفته اما هنوز قرارداد امضا نکردیم، به این دلیل که ستاره‌ی ۳۹ ساله در حال بررسی برنامه‌هایش است.ستاره‌‌ای که تا کنون حضورش در این فیلم قطعی شده، ویل اسمیت است که در نقش موجود آبی‌رنگ و دوست‌داشتنی داستان، غول چراغ جادو ظاهر می‌شود.جید تیروال، ستاره‌ی ۲۵ ساله‌ی هالیوود هم شاید شانس بازی در دنیای موزیکال علاءالدین را داشته باشد و در نقش «پرنسس یاسمین» بازی کند، اما حضور او هنوز قطعی نشده‌ است.علاءالدین در مرحله‌ی پیش تولید است، اما از جزئیات اکران آن هنوز اطلاعاتی منتشر نشده است.


منبع: بهارنیوز

بنیامین: با افراد مذهبی صحبت کرده‌ بودم

به گزارش  ایلنا، بنیامین بهادری در حالی که طی یک کنفرانس خبری اینترنتی از امریکا پاسخگوی سوالات خبرنگاران بود، درباره اجرای قطعه “کبیر” گفت: من برای اجرای این کار سوالات زیادی پرسیدم. اجرای موسیقایی این گونه کارهای آسمانی مخصوص امروز و امسال و این دوره نیست. زمانی که برای اولین بار اسم بنیامین مطرح می‌شد قطعاتی منتشر شد که جزو همین قطعات آسمانی قرار می‌گرفتند. درست است که با زبان فارسی آن آثار را اجرا می‌کردم؛ منتهی مضامین قطعاتم آسمانی بود و ما با موسیقی اجرایشان کردیم.این خواننده موسیقی پاپ در ادامه افزود: قطعاتی که تاکنون اجرا کرده بودم شامل قطعاتی چون “عمویم ابالفضل”، “بوی محرمش میاد” و “آقام آقام” است. بعدها خواستم یک آلبوم موسیقی با همین مضامین به اسم “ماه مهربان” منتشر کنم. قبل از اینکه وارد عرصه خوانندگی پاپ شوم، این آلبوم را ساخته بودم تا چند نفر آن را بخوانند. فکر می‌کنم سال ۱۳۸۳ بود که با صدای من این قطعات به ارشاد فرستاده شد ولی مجوز نگرفت. همه ۸ قطعه در یک آلبوم رد شد. در یکی دو تا از این قطعات مانند “عمویم ابالفضل یه پهلونه” از موسیقی ریتمیک همان دوره استفاده شده بود و بقیه قطعات هم موسیقی آرامی داشتند.
وی همچنین عنوان کرد: آن زمان این آلبوم مجوز نگرفت و بعدها که بقیه آثار پاپ من مطرح شده بود؛ برخی از قطعات آن آلبوم نیز از طرق مختلف در بازار منتشر شد که همان موقع به چنین کاری اعتراض کردم. هر چه پیگیری کردم نتوانستم جلوی این کار را بگیرم و بفهمم از چه طریقی این اتفاقات دارد روی می‌دهد. در آن زمان هم از نظر مسئولان؛ هم ارشاد مجوز دادن به چنین قطعاتی کار بسیار مشکلی محسوب می‌شد و هم اینکه از نظر جامعه کار آوانگاردی شاید به نظر می‌رسید.
بنیامین بهادری گفت: من تجربه چنین کارهایی را دارم و می‌دانم وقتی چنین اثری اجرا می‌شود باید شکل اولیه‌اش بسیار جذاب باشد و متن‌های آسمانی با فرم جدیدی باید اجرا شوند؛ چون مردم فرم سنتی آنها را بارها شنیده‌اند و به شکل عادی با آنها نیز ارتباط برقرار می‌کنند. درنهایت هم وقتی چنین آثاری منتشر می‌شود بخشی از مخاطب ممکن است آن را نپسندد و نپذیرد یا اینکه گمان شود دارد اتفاق مقدسی زیر سوال می‌رود.
این موزیسین همچنین افزود: از آنجا که ما مسلمان هستیم؛ برای انتشار این قطعه با برخی کارشناسان مذهبی مشورت کردم و نظر شرعی برخی از آقایان پرسیده‌ام که اگر لازم باشد حتما از آنها می‌خواهم پاسخی که آن روز به من دادند را امروز هم به شکل عمومی منتشر کنند. از آنجا که این افراد از نظر اجتماعی و مذهبی افراد معتبری هستند؛ احتمالا مردم هم حرف آنها را می‌خوانند. حتی این قطعه را با واسطه و بدون واسطه برایشان فرستاده‌ام تا آن را گوش بدهند. به هر حال گمان می‌کردم انتشار این قطعه منتقدانی داشته باشد ولی اینکه بگوییم اجرای دعاها با موسیقی اشکال جدی به آن وارد است؛ چنین چیزی نداریم. همه می‌دانیم این کار یک دعای معنوی است که شامل هزار و یک اسم خدا می‌شود.
وی عنوان کرد: فرازی که من از این دعا انتخاب کردم این معنا را دارد:‌ ای کسی که هم هوای بچه کوچولو را داری و هم هوای پیرزن و پیرمرد را داری و هر چیزی که در دنیا اتفاق می‌افتد با اراده تو محسوب می‌شود و به هیچ کسی غیر از تو نمی‌شود خدا گفت.بنیامین در ادامه افزود: قطعه “اذان صبح” بعد از حادثه پلاسکو منتشر شد. من این آثار را بلافاصله پس از این حوادث نساخته‌ام. تمام کسانی که در دنیا فعالیت هنری انجام می‌دهند می‌دانند گاهی موفقیت‌های ما آنی اتفاق می‌افتد و گاهی در طولانی مدت روی می‌دهد. من قطعه‌ای با عنوان لالایی ساختم که سال ۸۱ عروسک “چرا” آن را اجرا کرد و بسیار هم در بین مردم گرفت. بعدها همان قطعه “لالایی” در آلبوم مذهبی “ماه مهربان” هم بود. ولی وقتی من همین “لالایی” را بدون هیچ موسیقی در برنامه کلاه قرمزی اجرا کردم و به اندازه قطعات هیات هم مردم آن را شنیدند.
این خواننده پاپ گفت: من فکر می‌کنم هیچ اشکالی ندارد قطعاتی مانند “کبیر” را با موفقیت بالا و یا با موفقیت کم اجرا کرد؛ و این موضوع هیچ نسبتی با قانونی بودن یا نبودن و شرعی و غیرشرعی نبودنش ندارد. امکان دارد بگویند من کارم را زیبا انجام نداده‌ام و در جایی دیگر امکان دارد بگویند من کار غلطی انجام داده‌ام؛ این دو را باید از هم جدا کرد.
وی همچنین عنوان کرد: قطعه “کبیر” سال ۱۳۹۳ ساخته شده است. همان موقع رایزنی شد تا به صورت تک آهنگ منتشر شود که گفتند صبر کنید ولی خبری نشد. در سال ۱۳۹۴ به همراه یک آلبوم به وزارت ارشاد فرستاده شد. مدیر وقت دفتر موسیقی به من زنگ زد و گفت این قطعه عربی را از سی دی شما درمی‌آورم. گفتم چرا اینکار را می‌کنید گفت چون می‌خواهم سی دی را به شورا بدهم. پرسیدم چه ایرادی دارد این قطعه را نیز به شورای بدهید؟ گفت: این قطعه به هر حال الان مناسب نیست. گفتم بالاخره این کار ساخته شده است؛ اگر شما نظرتان درباره شرعی بودن این کار است من خودم و خانواده‌ام مسلمان هستیم و در این باره سوال کرده‌ام؛ لطفا این کار را به شورا بدهید حتی اگر قرار است این کار را رد کنند. یا خود شما به عنوان یک مسئول این کار را رد کنید.
بنیامین افزود: پس از این ماجرا من به ارشاد نزد مدیر بالادستی مدیرکل دفتر موسیقی رفتم و به ایشان گفتم؛ ایشان هم قطعه را شنید و قول داد به من کمک کند. باز هم در سال ۱۳۹۵ هم من این قطعه را برای مسئولان وزارت ارشاد فرستادم. حدود یک ماه قبل مجددا یکبار دیگر به همان مسئول ارشاد مراجعه کردم و به ایشان گفتم دو سال از ارائه این قطعه به شما گذشته است. ایشان از من خواست کمی دست نگه دارم و تنظیم کار را هم تغییر بدهم. من یک ماه قبل این قطعه را به یک آقای مکزیکی دادم و گفتم این دعایی است که برای ما بسیار مقدس است.
وی افزود: در مورد اجرای متون مذهبی با موسیقی من بسیار سوال پرسیده‌ام؛ مثلا می‌دانم در مورد قرآن به قدری حساسیت بالاست که هیچکس آن را توصیه نمی‌کند. ولی در مورد ادعیه مشکلی وجود ندارد و صحبت از موسیقی مناسب آن می‌شود. من تعریفی در این زمینه دارم و می‌گویم یک موسیقی هرقدر که جذاب و ریتمیک باشد وقتی روی چنین متونی قرار می‌گیرد اگر در حین شنیدنش شما به یاد چیز دیگری به غیر از مفهوم آن بیفتید ساخت آن موسیقی برای متن مذهبی مناسب نیست؛ ولی اگر پس از شنیدن موسیقی همچنان به همان متن مذهبی فکر کنید فکر نمی‌کنم ایرادی داشته باشد. من خودم برای بسیاری از کسانی که نوحه می‌خوانند طی سال‌های گذشته سبک‌های مختلف ساخته‌ام و همیشه این تجربه را داشته‌ام که هر نوع نوآوری می‌تواند با موجی از مخالفت‌ها روبرو شود.
بنیامین بهادری در ادامه گفت: آقای ناظم یک هیئتی معرف بود که حدود ۵۰ سال قبل سبکی را به وجود آورده که ابتدا با مخالفت‌هایی روبرو شدهاز نوعی که همین امروز در مورد امثال این قطعات شاهد آن هستیم. البته همان سبک آقای ناظم به عنوان یک مبنای سنتی و اصیل شناخته می‌شود. این یک تجربه همیشگی است. هیچ کس در این چند روز نبوده که دعای جوشن کبیر را بشناسد و با شنیدن این قطعه دیگر دلش نخواهد آن را گوش کند؛ اما آدم‌های بسیار زیادی بوده‌اند که تا این چند روز هیچ آشنایی با دعای جوشن کبیر نداشته‌اند اما به واسطه این قطعه برای آشنایی با آن ترغیب شده‌اند. این اتفاق چه ایرادی دارد؟
این خواننده موسیقی پاپ کشورمان گفت: دفتر موسیقی وزارت ارشاد بیانیه‌ای منتشر کرده و طی آن گفته ما مجوزی برای انتشار تک آهنگ “کبیر” صادر نکرده‌ایم و من حساسیت این دوستان را درک می‌کنم. حتما فشارهایی در این زمینه وجود داشته است. من دو سال تمام این قطعه و تغییراتش را برای دوستان ارشاد ارسال کرده‌ام و در این مدت حتی یک پاسخ روشن هم به من نداده‌اند و برایم جالب است که چطور به یکباره بیاینه‌ای در این زمینه صادر می‌شود و تا این حد حساسیت موضوع بالا برده می‌شود.بنیامین افزود: من قبل از عید به امریکا سفر کردم چون مجبور بودم به برخی از مسائل رسیدگی کنم. در این سفر چند کنسرت برایم برنامه‌ریزی شده که آنها را اجرا می‌کنیم و بعد به ایران بازمی‌گردیم. عید فطر هم کنسرت بزرگی در سالن دالبی لس‌آنجلس خواهیم داشت.


منبع: بهارنیوز

خواننده پاپ برای درمان به آلمان رفت

بهنام صفوی خواننده موسیقی پاپ در خصوص تشدید دوباره بیماری خود گفت: «این مسئله واقعیت دارد و من در یکی از اجرا‌هایم که حدود ۱۰ روز پیش بود، گفته بودم که متاسفانه به دلیل تشنج شدیدی که چند وقت پیش داشتم، تومور مغزی من به علت بد خیم بودنش، دوباره رشد کرده است و باید فوری برای درمان کامل به آلمان بروم ولی زمان دقیق آن مشخص نیست.»او ادامه داد: «طی روزهای آینده حتما باید در بیمارستان بستری شوم و زیر نظر پروفسور مجید سمیعی تحت عمل جراحی مجدد قرار بگیرم.»خواننده کشورمان افزود: «من حدود سه، چهار ماه باید از عرصه موسیقی به دور باشم تا به درمانم بپردازم.»


منبع: بهارنیوز

جوایز تونی برندگان خود را شناخت

به گزارش مهر، به نقل از ورایتی، «اوان هنسن عزیز» با داستانی درباره خودکشی یک نوجوان در هفتاد و یکمین مراسم اهدای جوایز تونی به عنوان بهترین موزیکال این دوره انتخاب شد.در همین حال «اتومبیل کریه‌ای» ساخته آگوست ویلسون نیز که داستان رانندگان تاکسی کولی را در دهه ۱۹۷۰ در پیتسبورگ روایت می‌کند به عنوان بهترین اثر بازسازی شده جایزه برد.  
 


 


«اوسلو» درامی درباره «اوسلو پیس اکوردز» نیز به عنوان بهترین نمایش در رادیو تلویزیون انتخاب شد.
اما اینها تنها برندگان این مراسم نبودند و «هلو، دالی» نیز به عنوان بهترین اثر موزیکال بازسازی شده جایزه دریافت کرد.در مراسم بزرگ امسال سیاست نیز جای خودش را داشت و نامزدها با پوشیدن لباس‌هایی با روبان‌هایی روی یقه لباس خود از «اتحادیه آزادی‌های مدنی آمریکا (ACLU )» و اهدافی که در نبردهای فرهنگی ادامه دار به نقاط عطفی تبدیل شده‌اند، حمایت کردند. این امر در سخنرانی‌های دریافت جوایز نیز نمود داشت.

در این مراسم سینتیا نیکسون به عنوان بهترین بازیگر زن در نمایش در اثر «روباه‌های کوچک» ساخته لیلیان هلمن مردم درگیر در مقاومت‌های سیاسی را تحسین کرد. وی گفت این نمایش داستان یک خانواده درنده‌خو و از نظر اخلاقی ورشکسته است که فقط تلاش می‌کنند تا پولدار شوند. او بدون این که مستقیم از کسی نام ببرد به نظر می‌رسید دونالد ترامپ وخانواده وی را در نظر دارد.ربکا تیچمن که جایزه کارگردانی را برای «بیشرمانه» دریافت کرد گفت: این داستانی درباره عشق در دورانی بیشرمانه است و درباره سخن گفتن و هنر.   

کوین کلاین که جایزه بهترین بازیگر مرد را برای بازی در «خنده‌دار در حال» دریافت کرد از فرصت برای صحبت درباره «موقوفه ملی برای هنر» و «موقوفه ملی برای علوم انسانی» به عنوان دو سازمانی که با تهدید کاهش بودجه روبه رو هستند استفاده کرد. این مورد در دوره ترامپ و توسط جمهوری‌خواهان در کنگره تعقیب می‌شود.با این حال همه مراسم دیشب به ترامپ مربوط نبود و موضوعی اساسی از فراگیری و شکیبایی نیز در سخنرانی برندگان مشهود بود. «پلات» که برای بازی در نقش یک نوجوان با اختلال اضطراب اجتماعی در «اوان هنسن عزیز» جایزه برد به طورمستقیم به کسانی که این احساس را دارند که از جامعه طرد شده‌اند، پرداخت.

لوری متکلاف در این مراسم جایزه بهترین بازیگر زن را برای «خانه عروسک، بخش ۲» برد و پس از سه بار نامزدی که قبل‌تر کسب کرده بود، این بار بر کیت بلانشت، سالی فیلد و لورا لینی غلبه کرد.مایکل ایوانوف نیز جایزه بهترین بازیگر را در بخش نمایش برای «اوسلو» دریافت کرد و موفق شد تا دنی دوویتو را پشت سر بگذارد.گوین کرل اولین جایزه تونی را پس از دو بار نامزدی پیشین به خانه برد. او برای بهترین بازیگر نقش مرد موزیکال برای «سلام، دالی» این جایزه را دریافت کرد.کوین اسپیسی به عنوان مجری مراسم تونی امسال روی صحنه به شوخی با میزبان‌های سال های پیش از جمله هیو جکمن، نیل پاتریک هریس و جیمز کوردن پرداخت. او بخش‌هایی از آوازهای چهار نامزد نمایش موزیکال را روی صحنه اجرا کرد و درباره توییت کردن و تاریخ تونی شوخی‌هایی را به زبان آورد.   او در عین حال در بخشی به تقلید بیل کلینتون و جانی کارسون پرداخت. اما بیشترین خنده را کولبرت از تماشاچیان گرفت که هنگام اهدای جایزه به بهترین اثر موزیکال ترامپ را دست انداخت.

برندگان جوایز عبارت بودند از:

بهترین نمایش درام: «اوسلو»

بهترین اثر موزیکال: «اوان هنسن عزیز»

بهترین متن موزیکال: «اوان هنسن عزیز»

بهترین موزیک اوریجینال: «اوان هنسن عزیز»

بهترین نمایش بازسازی شده: «اتومبیل کرایه‌ای» ساخته آگوست ویلسون

بهترین بازسازی موزیکال: «سلام، دالی»

بهترین اجرای بازیگر مرد نقش اصلی یک نمایش درام: کوین کلاین برای «خنده در حال حاضر»

بهترین اجرا برای بازیگر زن در نقش اصلی در نمایش درام: لوری متکلاف برای «خانه عروسک»

بهترین اجرای بازیگر نقش اصلی در نمایش موزیکال: بن پلت برای «اوان هنسن عزیز»

بهترین اجرای بازیگر زن نقش اصلی در نمایش موزیکال: بت مدلر برای «سلام، دالی»

بهترین اجرای بازیگر مرد نقش بلند در نمایش درام: مایکل آرونوف برای «اوسلو»

بهترین اجرای بازیگر زن نقش بلند در نمایش درام: سینتیا نیکسون برای «روباه‌های کوچک» ساخته لیلیان هلمن

بهترین اجرای بازیگر مرد نقش بلند در نمایش موزیکال: گوین کریل در «سلام، دالی»

بهترین اجرای بازیگر زن نقش بلند در نمایش موزیکال: راشل بی جونز برای «اوان هنسن عزیز»

بهترین طراحی برای نمایش درام: نیگل هوک برای «نمایشی که غلط پیش می‌رود»

بهترین طراحی برای نمایش موزیکال: میمی لین برای «ناتاشا، پی‌یر و ستاره دنباله‌دار ۱۸۱۲»

بهترین طراحی لباس برای نمایش درام: جین گرین‌وود برای «روباه‌های کوچک» ساخته لیلیان هلمن

بهترین طراحی لباس برای نمایش موزیکال: سانتو لوکاستو برای «سلام، دالی»

بهترین طراحی نور برای نمایش درام: کریستوفر آکرلیند برای «بی شرمانه»

 بهترین طراحی نور برای نمایش موزیکال: بردلی کینگ برای «ناتاشا، پی‌یر و ستاره دنباله‌دار ۱۸۱۲»

بهترین کارگردانی نمایش درام: ربکا تیچمن برای «بی شرمانه»

بهترین کارگردانی برای نمایش موزیکال: کریستوفر اشلی برای «از آن سو بیا»

بهترین طراحی حرکات موزون: اندی بلکنبوهلر برای «مقام گروه موسیقی»

بهترین ارکستراسیون: آلکس لاکامور برای «اوان هنسن عزیز»

اهدای جایزه یک عمر دستاورد در تئاتر به : جیمز ارل جونز

اهدای جایزه ویژه تونی به: گرت فرای و پت مالکین طراحان صدای «رویارویی»

تونی تئاتر محلی: تئاتر دالاس

جایزه تونی ایزابل استیونسون : بایورک لی

جایزه تونی برای فوق العاده بودن در تئاتر: نینا لانان وآلن واسر


منبع: بهارنیوز

گفت و گو با «کاوه آفاق»؛ ستاره جوان و جنجال آفرینِ عاشق وطن

– مینا آتشی: اسم کاوه آفاق با خیلی چیزها گره خورده، از ممنوع‌ از کار بودن تا موسیقی راک، از حرف‌های جنجالی گاه‌وبی‌گاهش تا عشقی که به وطنش دارد. از the ways تا “شال”، “اتاق آبی”، “فلوکستین” و “بیگانه”. همه‌ و همه نام او را به ترکیبی جذاب تبدیل کرده تا یکی از ستاره‌های جوان نسل خودش باشد؛ نسلی که عصیان از ویژگی‌های آن است و می‌شود آن را در هنرهای مختلف از سینما و تئاتر گرفته تا موسیقی و هنرهای تجسمی دنبال کرد.

کاوه آفاق: هرگز به خودم نمی‌گویم جایگاهی در موسیقی دارم

آقای آفاق، شاید الآن پس از گذشت بیش از یک سال از آلبوم “با قرص‌ها می‌رقصد” فرصت خوبی باشد که در مورد بازخوردهای این آلبوم صحبت کنید. آلبوم چقدر راضی‌تان کرد و آیا به خواسته‌های‌تان از آن رسیدید؟

شما از هر خواننده‌ای بپرسید که بازخورد آلبومش چطور بوده، قطعاً می‌گوید که عالی بود. من هم واکنش‌های خوبی از آلبومم دریافت کرده‌ام، اما طبیعی است هنوز به نهایت آنچه می خواهیم نرسیده‌ایم. از زمانی که کار انتشار آثارم را شروع کردم و قطعه‌هایی چون “شال” و “اتاق آبی” بیرون آمدند،بیش از ۱۰ سال می‌گذرد و من در این مسیر هنوز به رضایت صد درصدی نرسیده‌ام که اگر رسیده بودم، دیگر موسیقی کار نمی‌کردم. بنابراین همواره تلاش میکنم که رشد کنم

سبک موسیقی شما در زمان حضورتان در گروه The Ways بیشتر به موسیقی راک نزدیک بود و پس از آن گویا شما به صورتی هدفمند به دنبال آن بودید که تا حدودی پاپیولارتر شوید و یک مقدار موسیقی‌تان را به سمت پاپ پیش ببرید. این تحلیل را قبول داریدیا معتقدید که تغییری در سبک کاری‌تان رخ نداده است؟

من از ابتدای کارم تا الآن به دنبال پاپیولارتر شدن آثارمان بوده‌ام نشان به آن نشان که “اتاق آبی” و “شال” را در زمان The Ways بود که منتشر کردم. اگر حس کنید که پاپیولار شدن قطعات من بیشتر شده، به خاطر تغییر ذائقه مردم است، نه سبک آهنگ‌ها وگرنه هرگز آثاری پاپ تر از “شال” و “اتاق آبی” که بنده در آلبوم قبلی قرار ندادم. مردم در سال‌های ۸۷-۸۸ موسیقی راک را به سختی گوش می‌کردند و الآن چون هضم موسیقی راک برای‌شان راحت شده، گمان می‌کنند که موسیقی ها پاپیولار شده است. موسیقی راک موسیقی طبقه متوسط شهری است که اگر در میان این قشر از جامعه پا بگیرد، آرام آرام موسیقی‌های دیگر تضعیف می‌شوند.

ذائقه جامعه ما عوض شده است. ما ده سال پیش زمانی که قطعه “اتاق آبی” را به سایت‌های موسیقی دادیم، اکثراً آن را منتشر نمی‌کردند و می‌گفتند که این چه آهنگی است؟ آهنگ‌هایی بدهید که مردم گوش کنند! آن موقع درست زمانی بود که بسیاری آهنگ‌هایی در سبک آهنگ محسن یگانه با حامد هاکان را گوش می‌کردند. سایت‌ها حاضر نبودند آهنگ نرمی مانند “اتاق آبی” را منتشر کنند اما الآن بعد از چند سال خودشان آن را به اشتراک می‌گذارند و مردم هم آن را در کنسرت همراه با ما می‌خوانند. بنابراین سبک من تغییری نکرده و این مردم ما هستند که سلیقه‌شان رشد کرده و موسیقی راک تندتری را طلب می‌کنند و این نشان می دهد همانجور که شما فرمودید ما هدفمند جلو رفتیم و تا حدودی به اهدافمان در ارتقا سطح سلیقه موسیقایی عمومی نزدیکیم.

موسیقی پاپ بیست سال بعد از انقلاب از اواخر دهه ۷۰ پا گرفت و در دهه ۸۰ به اوج خود رسید اما در شروع دهه ۹۰ این موسیقی رفته رفته از محبوبیتش دارد کاسته می شود و الآن با افت شدیدی مواجه شده است. در این بین موسیقی تلفیقی خیلی زود برخاست و در بین عامه جامعه شنیده شد اما موسیقی راک که شاید از اوایل دهه ۸۰ به طور جدی در ایران آعاز شد، کی می تواند به یک موسیقی عامه‌پسند و همه‌گیر تبدیل شود. شما چه چشم اندازی را برای این نوع موسیقی ها متصورید؟

قدمت موسیقی راک در ایران با قدمت موسیقی پاپ قابل مقایسه نیست و موسیقی تلفیقی هم که اشاره کردید، ریشه‌هایی از موسیقی سنتی دارد که توانسته فعلا آرام آرام عامه‌پسند شود. موسیقی راک تازه چند سال است که در ایران کار می‌شود و طبیعتاً زمان لازم دارد تا بتواند به عمق فرهنگ مردم بنشیند.هنوز مدتی نگذشته از اولین قطعات پاپ-راک که در خانه بسیاری ایرانی ها شنیده شد که آن قطعات “اتاق آبی” یا “شال” یا “قصه زیرزمین”که با یاس و آراد آریا خواندیم که اثر این حقیر بودند و یا قطعه “شمال”  و”لاله زار”رضا یزدانی بود.این دو اثر، قطعاتی بودند که از حوزه راک به حوزه پاپ رسوخ کردند. یعنی مردم کوچه و خیابان بدون توجه به سبک این آهنگ‌ها، در دورهمی و مهمانی‌ها آن را زدند و خواندند.

از زمان انتشار این آهنگ‌ها حدود ده سال می‌گذرد و در همین اندک مهلتی که ما چند نفر خواننده و آهنگساز راک داشتیم موسیقی راک در ایران را در حد توانمان تغییر دادیم. فراموش نکنیم ما نهایتاً پنج شش خواننده بودیم اما آن‌ها پانصد ششصد خواننده بودند که همه سایت‌ها، کانال‌های ماهواره و حتی صداسیما را هم دارند. امکان ندارد که جامعه متوسط شهری رشد کند و موسیقی راک با پیشرفت مواجه نشود چون موسیقی راک از جنس مردم است.

کاوه آفاق: هرگز به خودم نمی‌گویم جایگاهی در موسیقی دارم

 اکثر خواننده‌های زیرزمینی پیش از انتشار آلبوم‌ مجاز با تک‌ آهنگ یا البوم های غیر رسمی به بازار موسیقی معرفی شده‌اند، پس از دریافت مجوز، قطعات هیت خود را در آلبوم مجاز اول خود می‌گذارند تا ضمن آن‌که برای قطعات پرطرفدار‌شان شناسنامه‌ درست کند، از آن‌ آهنگ‌ها برای بالا بردن مخاطب آلبوم اول‌شان که آلبوم مهمی هم است، کمک گیرند. شما چرا این کار را انجام ندادید و قطعاتی چون “اتاق آبی”یا”شال” وغیره را در آلبوم “با قرص‌ها می‌رقصد” قرار ندادید؟

یک دلیل که “شال” و “اتاق آبی” و غیره را در آلبوم اول قرار ندادم این بود که گفتم شاید کار درستی نیست که البته پشیمانم و معتقدم که اشتباه کرده‌ام. البته “شال” در آلبوم دوم ما که به زودی منتشر میشود قرار دارد اما “اتاق آبی” در این آلبوم هم نیست چون اساساً بحثش فرق می‌کند، طبق اصول روانشناختی اگر هر موزیسین نقاش یا عکاسی همه آثارخوبش را کنار هم گذارد، در این بین چندین اثر خوبش در قیاس با دیگر آثار حیف میشود و معتقدم که در هر مجموعه‌ای ۳ ،۴ اثر سطح پایین‌تر هم باید باشد تا کارهای قوی‌تر دیده شوند، در غیر این صورت مجموعه شما با سر به زمین می‌خورد.

آلبوم جدیدتان در چه وضعی است و چه زمان به بازار می‌آید؟

آلبوم آماده انتشار است. ۱۲ قطعه در آلبوم جای می‌گیرند. از میان ۱۲ قطعه نهایی هم احتمالاً ۵ قطعه مثل “شال” از آثار قدیم باشند.

حال و هوای آلبوم جدیدتان چطور است؟

از هر ۱۰۰ آهنگی که من خوانده‌ام، ۹۸ تایش را خودم آهنگسازی کرده و ترانه اش را گفته ام، عملا ً باز هم چون خودم هستم پس حال و هوای آهنگ‌ها نیز در امتداد گذشته است و به موسیقی راک و پاپ نرم همیشگی ادامه داده‌ام ولی با بچه ها سعی کرده‌ایم که در آن یک بروزرسانی هم ایجاد شود تا برای مخاطب امروزین جذابیتی امروزین داشته باشد. مخاطبان در این آلبوم اصوات جدیدی خواهند شد و امیدوارم که این آلبوم نیز مورد استقبال قرار بگیرد.

چرا دایره همکاری‌تان با موزیسین‌های دیگر کوچک است؟ به خصوص در بحث تنظیم، با موزیسین‌های خیلی زیادی همکاری نمی‌کنید.

در کارهایی که از ما شنیدید، نخست آهنگسازی انجام می‌گیرد و کارم فقط ملودی‌سازی نیست، به همین خاطر از همان ابتدا برای تنظیم برخی از قطعات هم قبل تنظیم ایده و برنامه دارم. از این رو بخشی از آثارم را خودم تنظیم می‌کنم و نیاز نیست که یک سری از قطعات برای تنظیم به اشخاص دیگری داده شود.همچنین ترجیح این است که آثارم را با دوستانی تنظیم کنیم که با فضای روحی من آشنایی دارند مثل رهبر ارکسترمان آقای آرمان مهربان، با این حال، هر وقت که جوانی را دیده‌ام که کارش خوب بوده و ذکاوت دارد، خودم جلو رفتم و پیشنهاد همکاری داده‌ام.

مثلا آراد آریا را از بچگی می‌شناختم و با همدیگر کار کردیم آهنگهای “شهر من کو” قصه زیرزمین را ما با همدیگر تنظیم کردیم حتی “عطر تو” هم کار آراد است. یا در تنظیم “اتاق آبی” یازده سال پیش با پویا ثابتیِ جوان کار کردیم. الآن هم با جوان هایی عالی مثل اشکان دباغ و شهاب آفاقی کار می‌کنم و فعلا ترجیح می‌دهیم که با همین روال پیش برویم. در کل آدمی هستم که وقتی اثری را می‌سازم، باید در آن نوازندگی کنم و در تنظیمش هم حضور داشته باشم. اگر به شناسنامه آثار ما نگاهی کنید، متوجه این قضیه خواهید شد.

 
زمانی که شما از گروه The Ways جدا شدید، گروه به هر صورت به کار خود ادامه داد اما موفقیت آن هرگز به موفقیت آلبوم زیرزمینی “استرس” و کارهایی که شما با گروه انجام دادید نرسید. خودتان فکر می‌کنید که گروه The Ways بعد از جدایی شما در چه بخش‌هایی بیشترین آسیب را دید؟

من زمان خروج، یک سری از ساخته‌هایم را که گذاشتم و بیرون آمدم. یک سری فن و فرمول‌های آهنگسازی و تنظیم توی این سبک را هم به بچه‌ها در طول زمان یاد داده بودم که الآن در کارهای جدیدشان هم آن فوت و فن ها را به کار بگیرند انشااله. اما به نظرم مشکلی اصلی گروه The Ways خواننده است. به هر حال خوانندگی حرفه ای یک سری ویژگی می خواهد و همچنین به قول قدیمی‌ها صدای گرم و گیرا می‌خواهد. به نظرم اگر The Ways خواننده را عوض کند شاید موفق‌ شود.

کاوه آفاق: هرگز به خودم نمی‌گویم جایگاهی در موسیقی دارم

در میان موسیقی‌های راک دهه‌های اخیر میلادی، به موسیقی کدام دهه علاقه‌ بیشتری دارید و کدام گروه‌های موسیقی راک جهانی بیشترین تأثیر را در شما گذاشته‌اند؟

دهه هشتاد میلادی و پینک فلوید، کوئین، متالیکا، سوپرترمپ، کریس دی‌برگ، بیتلز، بیجیز و…از کودکی روی هم نسلان ما موثر بودند

 شما در خصوص انتخاب اعضای ارکسترتان خیلی حساسیت دارید. توضیح دهید که اعضای فعلی را بر چه اساس و معیارهایی انتخاب کرده‌اید؟

کنسرت‌های ما را هر اهل فنی که دیده است لطف کردند و گفتند سطح این گروه جدید کاوه آفاق فراتر از بسیاری گروه‌هاست. اما اولین اصل بنده برای انتخاب همکارانم فضائل ادبی و اخلاقی است. یک دلیل خروجم از The Ways به خاطر عدم تحمل برخی بی‌‌اخلاقی‌های همه گروه بود. نمی‌شد همه را اخراج کنم پس خودم از آن میان گریزان شدم. و مطمئن باشید که از گروه فعلی هم اگر کسی خارج شود، قطعاً علتش بی اخلاقی‌اش بوده است. شاید خیلی اتفاقات در گروه بیفتد و من ناراحت نشوم اما بی اخلاقی و ناسپاسی مرا آزار می‌دهد. اگر در گروهی همه بی اخلاق باشند، من در آن گروه نمی‌مانم و اگر یکی دونفر باشند عذر آدم بی‌اخلاق را می‌خواهم چون دوست دارم که در کار مشترک همیشه اخلاق و احترام طرفین حرف اول را بزند.

در گروه‌تان مثل برخی گروه ها خواننده‌سالاری وجود دارد؟

من طوری دوستانه با اعضا رفتار میکنم که خواننده‌سالاری معنایی ندارد. وضعیت هر گروهی در کنسرت‌هایش مشخص است، شما باید بیایید کنسرت‌های ما را ببینید تا متوجه شوید که همچین چیزی در ما نیست. من یک خواننده زیرزمینی بوده‌ام و این مسائل در منش و اخلاق خواننده‌های زیرزمینی نیست. خواننده‌های زیرزمینی امثال بنده کارشان را بدون پول و در موقعیت‌های سخت پیش برده‌اند و زمان هم برای چنین تفکراتی نداشته‌اند. بنابراین برای من خنده‌دار است که بخواهد در گروه‌مان خودم یا کس دیگری سالار باشد. ما چند دوست هستیم که تا پندار و کردارمان در مقابل یکدیگر نیک باشد دور هم پابرجا خواهیم بود.

شما در حاشیه اجرای‌تان در سی و دومین جشنواره موسیقی فجر در برج آزادی یک سری صحبت‌ها در خصوص جان لنون خواننده انگلیسی داشتید که در میان رسانه‌ها سر و صدای بسیاری کرد و عده‌ای در این خصوص به شما نقد وارد کردند. ماجرای آن اتفاق چه بود و الآن فکر می‌کنید که گفتن آن حرف‌ها در مورد لنون کار درستی بود یا خیر؟

بنده همین آثار لنون را بارها در دانشگاه‌ها به صحنه بردم. من در آن کنسرت از عینکی استفاده کرده بودم که گویا دوستان با دیدن آن عینک به یاد جان لنون افتادند و نسبت به آن واکنش نشان دادند. من در آن لحظه به یاد سختی‌ها و دردهای سر راه هنرمندان ایرانی افتادم و این دشواری‌ها را با آسایش هنرمندان بریتانیایی در دهه ۶۰ مقایسه کردم و آن حرف‌ها را زدم. به نظرم اگر ایرانی‌ها هم آن امکانات هنرمندان بریتانیایی را داشتند، الآن خیلی جلوتر از این بودند. بی شک هرکس با خودش تا به حال لااقل یک بار گفته است که اگر امکانات مثل خارج داشتم استعدادم هدر نمی‌رفت. من هم همین را گفتم.

متأسفانه خودباوری در میان جامعه ایرانی از بین رفته و کسی باور ندارد که اگر استعدادهای این جامعه با امکانات بهتری مواجه بودند، بهتر به نتیجه می‌رسیدند و موفق‌تر بودند. اصولاً من آدمی هستم که حرف دلم را می‌زنم و خودسانسوری در کارم نیست. آن حرف را زدم که به بعضی‌ از پاپ کاتولیک‌ترها برخورد و ناراحت شدند. اگر کسی از حرف حساب ناراحت شد، عذر می‌خواهم.

دریکی از دست‌های شما همیشه دستبندی با ترکیب رنگ‌های پرچم ایران وجود دارد که اساساً یک ایده است و می‌تواند معرف هویت و فرهنگ ایرانی باشد. در این بین اما  برخی می گویند که این دستبند را برای خودنمایی استفاده می‌کنید، چه جوابی برای آن افراد دارید؟

هر کس عقیده ای دارد و اگر بگوید من این دستبند را برای خودنمایی به دست دارم شاید حق دارد که این طور فکر کند، چون خودش حتما مواقع خودنمایی یاد وطنش می افتد. من یک میهن‌پرست هستم همین و بس. ماجرای این دستبند هم به ابتدای شکل‌گیری گروه The Ways بر می‌گردد. زمانی که گروه تشکیل شد، من این اسم انگلیسی را روی آن گذاشتم و حتی آرم پروانه را بر مبنای حرف “w”  طراحی کردم.

قرار بود که اشعار انگلیسی بخوانیم و در خارج از کشور کار کنیم. این‌ها مرا نگران کرد که همه چیز که خارجی شد و هیچ نشانی از ایران در کار نیست. گفتم حتما باید نشانی از کشورم حداقل در خودم وجود داشته باشد. بنابراین روزی از یک خرازی سه ساق به رنگ‌های سبز، سفید و قرمز خریداری کردم و همان‌ها را به دستم انداختم تا امروز هم همان سه رنگ همراه ما هستند.

کاوه آفاق: هرگز به خودم نمی‌گویم جایگاهی در موسیقی دارم

چند وقت پیش یک اجرای کوتاه و کوچک خیابانی به نفع سیل‌زدگان آذربایجان داشتید. چه شد که به فکر آن افتادید؟

 قبلا  که در آذربایجان زلزله آمد هم این کار را انجام دادم. آن زمان دیدم که هنرمندان سینما هر کدام به نوبه خودشان دارند به آذربایجان کمک می‌کنند و من هم علیرغم آن که غیر مجاز بودم چند باری رفتم کنار خیابان. دو سه تا آهنگ اجرا کردیم و پول جمع کردیم و کالا خریدیم و بردیم آذربایجان.

حدوداً چهار سال پیش ۳۰ ثانیه از یک آهنگ در اینستاگرام شما دیدیم و در آن خبر از همکاری شما با گروه آناتما (Anathema) بود که گویا بعد از مدتی مشکلاتی پیش آمد و آن قطعه هرگز منتشر نشد. در مورد آن همکاری و دلایل لغو آن توضیح دهید.

مشکلاتی از جمله کپی رایت و حقِ تا جایی که یادمه ۱۵ هزار یورویی استفاده از نام آناتما باعث شد که هرگز منتشر نشود. ما حدود ۱۵ هزار یورو به کمپانی که آناتما با آن قرارداد داشت پرداخت می‌کردیم یا فقط اسم خواننده گروه پای کار می آمد، اما در ایران کسی وینسنت کاوانا خواننده گروه را نمی‌شناسد و مردم گروه آناتما معرف حضورشان است و ما مجبور به استفاده داخلی از نام اناتما بودیم وگرنه پروژه فقط ضرر بود.

از طرفی برای مجوز در دولت قبل که اقدام کردیم در قوانین ارشاد و وزارت خارجه متوجه شدیم که چون این گروه حدود بیست سال پیش در سرزمینهای اشغالی در بخش اسرائیل کنسرت گذاشته پس هیچگاه مجوز حضور آن گروه برای کار یا حتی اجرا در ایران داده نخواهد شد. وینسنت خواننده گروه به تنهایی مشکلی برای ورود به ایران نداشت. بنابراین چنین مشکلاتی وجود داشت که باعث شد آن قطعه در گوشی موبایل ما بماند و دوستان نزدیک گوش کنند و منتشر نشود.

برنامه‌تان برای فعالیت‌های موسیقایی بعد از ماه مبارک رمضان چیست؟

آلبوم جدید به امید پروردگار به بازار می‌آید و بعد از آن کنسرت‌های تهران و دیگر شهرها اگر زنده بمونم برگزار خواهد شد. ما دوست داریم بیشتر در شهرهایی غیر از پایتخت روی صحنه برویم اما مشکلی که وجود دارد این است که خیلی از تهیه‌کنندگان و برگزارکننده‌های کنسرت‌ در شهرستان‌ها هنوز بعد از دو سال نمی‌دانند که من مجوز گرفته‌ام و در داخل کشور حضور دارم. آن‌ها گمان می‌کنند که کاوه آفاق در خارج از کشور فعالیت می‌کند! برخی تهیه‌کنندگان شهرها بیشتر با دیدن خوانندگان در صداسیما متوجه می‌شوند که فلانی مجاز شده است اما در این مورد باید هواداران عزیز تهیه‌کنندگان و کنسرت‌گذاران شهرشان را متوجه این قضایا کنند.

ما برای اجرا در شهرهایرشت، شیراز، اصفهان، اهواز، کرمان، ساری پیشنهاداتی داریم و امیدوارم که محقق شود. در شهرهایی چون کرج، اراک، گرگان، تبریز، کرمانشاه، سنندج، یزد، زنجان، همدان، قزوین، بندرعباس و کیش و بوشهر و بجنورد مشهد و…هم هواداران عزیز کم نیستند که ان‌شاء‌الله روزی به همه شهرهای کشور سفر کرده و برای بزرگواران اجرا خواهیم کرد. فعلاً به خاطر مشکلی که به آن اشاره کردم، از برخی از این شهرها پیشنهادی برای اجرا نداشته‌ایم.

امروز بیش از ۱۰ سال از فعالیت حرفه‌ای شما در موسیقی کشور می‌گذرد که تقریباًیک چهارم از این مدت را یک خواننده مجاز بوده‌اید. در این مدت کم کنسرت هایی در برج میلاد و به تازگی به عنوان یکی از معدود خواننده‌های راک در سالن میلاد نمایشگاه‌ بین‌المللی تهران به روی صحنه رفتید و در میان جمعیتی حتی بیش از برج میلاد اجرا کردید، آیا از این جایگاه که امروز در موسیقی ایران و به خصوص در میان هنرمندان راک به دست آوردید احساس رضایت می کنید؟

من هرگز به خودم نمی‌گویم جایگاهی در موسیقی دارم که تازه بخواهم از آن راضی باشم یا نباشم. به نظرم هنرمندان گمنامی در این عرصه هستند و فعال‌اند ولی از نظر تعداد هوادار به هر تقدیر به حد نصاب هوادار برای اجرا در سالن‌های میلاد نمی‌رسند. بی شک برخی از این عزیزان هنرمند گمنام بد شانس هم بوده‌اند. معتقدم که نیمی از موفقیت شما در جهان هنر در خصوص مقوله‌ هواداریابی و شهرت، به شانس بستگی دارد. گاهی یک اتفاق باعث می‌شود که خیلی از استعدادها کارشان را کنار بگذارند و دیگر ادامه ندهند یا خیلی از استعدادها کار کنند، اما موقعیت دیده‌شدن برای‌شان پیش نیاید.

محوطه و موقعیتی که شما در آن زندگی می‌کند بسیار اهمیت دارد. من اعتقاد دارم که آن جایگاهی که شما می‌گویید اگر داشته باشم خدا و شانس هم علاوه بر تلاش دخیل بوده‌اند. گرچه خودم از وضعیتی که در آن قرار دارم راضی نیستم چون موفق نشده‌ام هنوز آن دسته از کارهایی که برایش شبانه‌روز تلاش کردم، کامل انجام دهم.

شما در عرصه تجسمی هم دستی بر آتش دارید و گویا قصد دارید بزودی دوباره نمایشگاهی از نقاشی‌هایتان برپا کنید. در مورد علاقه‌تان به حوزه تجسمی و نمایشگاهی که قرار است برپا کنید توضیح دهید.

دست ناقابلی بر آتش دارم آن هم به واسطه پدر مادر و البته دورانی است که معماری می‌خواندم. در دوران ما کسانی که نقاشی‌شان خوب نبود، دروس معماری را نمی توانستند راحت پاس کنند و به همین خاطر من به نقاشی توجه ویژه‌ای داشتم و در اوقات فراغتم در دانشگاه نقاشی می‌کردم و خوب تا الان هم ادامه دارد. همین روزها اگر عمری بود در گالری”ثالث” نمایشگاهی از نقاشی های جدیدی که انجام داده‌ام برگزار خواهیم کرد که امیدوارم استقبال و فروش خوبی داشته باشیم.

 صحبت پایانی را بفرمایید…

چیزی جز یک دنیا تشکر از هواداران عزیزمان که با حمایت و حضورشان در کنسرت ها مارا شرمنده کردند و پس از دیدن کنسرت ها و شنیدن آهنگ هایمان با تبلیغ آن میان دیگران و جلب توجه آنها به آثاری که زحمت برای تولیدشان کشیده شده و محتوی محور نیز هستند کمک شایانی به ارتقا کیفی ما کردند.


منبع: برترینها

به فیلمسازها گفتم کتابم را تکه‌تکه کنند!

– بهار سرلک: جولیان بارنز، نویسنده و منتقد ادبی انگلیسی است. او ۱۹ ژانویه سال ۱۹۴۶ در یک خانواده فرهنگی به دنیا آمد و از کالج مگدالن آکسفورد در سال ۱۹۶۸ فارغ‌التحصیل شد. او به مدت سه سال فرهنگ نویس واژه‌نامه انگلیسی آکسفورد بود و بعد از آن در New Stateman و مجله آبزرور نقد می‌نوشت. او دلبسته ادبیات فرانسه و عاشق فلوبر است.

در سال ۲۰۱۱ میلادی، کتاب «درک یک پایان» او برنده جایزه ادبی من بوکر شد. او در همین سال جایزه ادبی دیوید کوهن را به پاس یک عمر فعالیت و دستاورد ادبی دریافت کرد. سه کتاب دیگر او هم پیش از آن نامزد جایزه من بوکر شده بودند: «طوطی فلوبر» (۱۹۸۴)، «انگلیس، انگلیس» (۱۹۹۸) و «آرتور و جرج» (۲۰۰۵) . او همچنین تحت اسم مستعار دن کاوانا چندین رمان جنایی نوشته است. علاوه بر رمان، بارنز چندین مجموعه مقالات و داستان کوتاه هم منتشر کرده است.

 به فيلمسازها گفتم كتابم را تكه‌تكه كنند

از جمله کتاب‌های او می‌توان به «دیار مترو» (۱۹۸۰)، «درک یک پایان»، «قبل از آشنایی او با من« (۱۹۸۲)، «درباره‌اش حرف بزنیم»، مجموعه داستان «عبور از کانال»، «چیزی برای ترسیدن وجود ندارد» و رمان «هیاهوی زمان» اشاره کرد.
به تازگی اقتباس سینمایی رمان «درک یک پایان» ساخته ریتش باترا، کارگردان هندی با بازی جیم برادبنت و شارلوت رمپلینگ در انگلستان روی پرده رفت و زان بروکس خبرنگار روزنامه گاردین با نویسنده اثر و عوامل فیلم درباره این داستان و پایان آن به صحبت نشست که در ادامه می‌خوانید.

«درک یک پایان» رمانی کوتاه و تلخ درباره مردی است که داستان خود را می‌گوید و در آخر به گفته‌هایش شک می‌کند. این رمان نوشته جولیان بارنز، کتابی است که به دو پاره ساختاری و ساختارشکنانه تقسیم می‌شود؛ تونی وبستر پس از رویارویی با شواهد جدید و خاطرات قدیمی پرسروصدایش، مجبور به تجدیدنظر می‌شود. تونی از خود می‌پرسد: «چند بار داستان زندگی‌مان را می‌گوییم؟ چند بار خودمان را با آنها مطابقت می‌دهیم، آنها را بسط می‌دهیم و موذیانه بخش‌هایی را حذف می‌کنیم؟» او به این نتیجه می‌رسد که تاریخ ما به ندرت شبیه به داستانی است که تعریف می‌کنیم. مردم نسخه خود را ارایه می‌دهند و حقیقت امری گریزپا است.

حالا شش سال پس از اینکه «درک یک پایان» برنده جایزه من بوکر شد بار دیگر و با مدیومی دیگر روایت می‌شود. یا بهتر است بگوییم که بارنز کنترلی بر روایت این داستان ندارد. نثر او مطابقت و گاهی هم بسط داده شده است. البته بخش‌هایی هم حذف شده است. با توجه به موضوع داستان، این اقدامات به چنین داستانی هم می‌آید.

عصر یک روز بهاری بارنز را در خانه‌اش در شمال لندن ملاقات کردم. چای و کیک پولنتا روی میز بود. همان طور که انتظار داشتم شخصیتی معقول و دقیق داشت و عادت به قهقهه دارد (این یکی را انتظار نداشتم.) وقتی یاد خواندن نسخه پیش‌نویس فیلمنامه‌ افتاد که حتی یک خط از دیالوگ‌های کتاب او در آن وجود نداشت، می‌خندید. به فیلمسازها اصرار کرده بود به او خیانت کنند. آنها هم روی او را زمین نینداختند.

می‌گفت: «اما در عین حال فکر نمی‌کنم یک نویسنده باید همه مسوولیت‌ها را به گردن کارگردان بیندازد. آنها که نمی‌خواهند فیلم یادبود بسازند. آنها اثری برای قالب هنر می‌سازند که زیبایی‌شناختی‌ها و قوانین خودش را دارد. بنابراین باید کتاب را تکه تکه می‌کردند و بعد تکه‌ها را برمی‌داشتند و به شکلی متفاوت در کنار یکدیگر می‌گذاشتند.»

در مجموع من مدافع اقتباس‌های بی‌وفا هستم؛ اقتباس‌هایی که مانند خرابکارهای خلاق، آزاد و بی‌احترام در حمله به موضوع داستان مصمم هستند. کاری را که استنلی کوبریک با «لولیتا» و «درخشش» کرد دوست داشتم. حتی از روابط مبهم هم خوشم می‌آید: مثل فیلم فانتزی «جایی که موجودات وحشی هستند» ساخته اسپایک جونز یا روایت بازیگوشانه وس اندرسون از «آقای فاکس شگفت‌انگیز.» مطمئنا متن فقط یک طرح از کار است چه آن را عوامل استودیوی فیلمسازی نوشته باشند چه جیمز جویس. و مطمئنا مدیوم‌های مربوطه به اشکال مختلف ارتباط برقرار می‌کنند (فیلم به تصویر می‌کشد و کتاب‌ها تعریف می‌کنند.) علاوه بر این، در مورد رمان‌های بارنز، چه جایگزینی وجود دارد؟ «درک یک پایان» واگویی‌های درونی یک راوی غیرقابل اعتماد را به ما می‌دهد. گذشته و حال در هم ادغام شده است؛ داستان درباره خطاکار بودن حافظه است. مواد داستان طوری طراحی شدند که جلوی مکالمه‌های سرراست فیلم را بگیرند.

کارگردانی فیلم «درک یک پایان» بر عهده ریتش باترا و فیلمنامه‌نویسی آن بر عهده نیک پین بود. زمان حال با فلاش‌بک‌هایی از دهه ١٩۶٠ در هم آمیخته و در همین حین تونی بازنشسته و صلح‌جو (با بازی جیم برادبنت) نگاهی دوباره به رابطه‌اش با ورونیکا (با بازی شارلوت رمپلینگ)، معشوقه‌ای قدیمی که نشانه‌های حضورش در زندگی او بی‌اهمیت شده‌اند. ناب‌گراها باید توجه داشته باشند که اسکلت داستان تقریبا با رمان یکی است. اما تغییراتی صورت گرفته و همین امر به وضوح روایت بارنز کمک کرده است. کتاب در مرحله‌ای آشفته به نتیجه‌گیری می‌رسد و دست تونی رو شده است. خط پایانی داستان این است: «حالا آشفتگی برقرار است. » اما فیلم با زندگی‌ای جدید، امیدی تازه و تولد دوباره معنوی تمام می‌شود. خلاصه اینکه «درک یک پایان» پایان را تغییر داده است.

بارنز می‌گفت: «بله، لحن فیلم خیلی مثبت است. قطعا پایان آن خیلی خوش‌بینانه است. فکر می‌کنم به طبیعت سینما مربوط می‌شود که در مغایرت با ادبیات است. اما همچنین فیلم را مردانی ساختند که خیلی از من جوان‌تر هستند. ریتش سی‌وچند ساله است. نیک پین هم همین‌طور. و جوان‌ها خوش‌بین‌تر از پیرها هستند.»

به فيلمسازها گفتم كتابم را تكه‌تكه كنند 

کتاب‌ها به یک زبان صحبت می‌کنند و فیلم‌ها به زبانی دیگر. شاید رمان اساسا برآمده از تفکر شخصی و درون‌گرا هستند (یک نفر آن را می‌نویسد و شخص دیگری آن را می‌خواند.) در حالی که سینما ادعا می‌کند بی‌طرف و برون‌گرا است؛ اتفاقات و مسائل را همانطور که هستند نشان می‌دهد و عموم مردم را مخاطب قرار می‌دهد. طبیعتا همین گونه داستان‌هایی را که سینماگران روایت می‌کنند شکل می‌دهد.

بارنز می‌گفت: «به نظر من داستان صادق اغلب با شک و تردید یا با بدبینی تمام می‌شود. فیلم‌ها، در مجموع، به ارایه پاسخی واضح و پایانی شفاف تمایل دارند و فیلم‌‌ها به امر وحشتناکی به نام رستگاری باور دارند. من به رستگاری اعتقاد ندارم و هرگز داستانی نمی‌نویسم که شخصیت آن رها می‌شود.»

بارنز وقتی از کیکش تکه‌ای برمی‌داشت فکری کرد و گفت: «ادبیات همواره وجود خواهد داشت و موفق بوده است چرا که هیچ قالب هنری‌ای نمی‌تواند زندگی درونی، روح، قلب، ذهن را به خوبی رمان وصف کند. اما شیوه سینما که از گذشته به حال می‌آید را دوست دارم. فلاش‌بک بصری بسیار احساسی‌تر و قدرتمندتر از فلاش‌بک نثری است. اما نگاه کنید، باید برای فیلم‌ امتیاز ویژه‌ای نسبت به رمان در نظر بگیریم. سینما تعقیب‌وگریز ماشین‌ها را بهتر وصف می‌کند.» او به این تصویر خندید و به بشقاب کیکش بازگشت. بعد گفت: «باید یک روزی تعقیب‌وگریز ماشین‌ها را بنویسم.» 

وقتی صحبت از اقتباس‌های سینمایی می‌شود جیم برادبنت همیشه در خواندن رمان اصلی با مشکل روبه‌رو است. او می‌گوید: «خواندن اثر اصلی در یک چشم بر هم زدن جواب همه تحقیق‌ها و جست‌وجوهای‌تان را می‌دهد. اگر دیکنز بهتان می‌گفت شخصیت داستانش چه شکلی است یا شبیه کیست آن وقت فکر می‌کردید: «خب، من هم این شکلی بازی می‌کنم.» برادبنت سال‌ها قبل از اینکه فیلم «نیکلاس نیکلبی» ساخته شود رمان آن را خوانده بود. در مورد اقتباس سینمایی «کلاود اطلس» هم همین اتفاق برای او افتاد.

خودش می‌گوید: «و بعد از اینکه در فیلم «ونیتی فر» بازی کردم، مایه شرمندگی بود که چنین رمان کلاسیکی را قبلا نخوانده‌ام.»

برادبنت رمان «درک یک پایان» را پیش از دریافت فیلمنامه خواند. او عاشق کتاب و البته شخصیت تونی شد. حین خواندن داستان متوجه شد که تقلاها و کشمکش‌های تونی، آسیب‌پذیری و توهم‌های او را با خود یکی می‌داند. بنابراین با رغبت تمام این نقش را بازی کرد. «البته غیر از این همیشه کمی پشیمانی هم وجود خواهد داشت. گاهی پیش آمده که نشسته‌ام و فکر می‌کنم «آه، کاش این تکه را هم در فیلم آورده بودند» فقط هم به این خاطر که من عاشق کتاب شده‎ام.» برادبنت آه می‌کشد. «تمام تلاشم این بود که تا آنجایی که ممکن است لحن بدبینی به فیلم بدهم. اما باید به خودت یادآور شوی که فیلم، کتاب نیست. اگر سعی در وفاداری داری، همیشه با شکست روبه‌رو می‌شوی.»

در حال حاضر کل روند ساخت این فیلم را مجموعه‌ای از خیانت‌ها می‌بینم یا مسابقه‌ای میان وظیفه‌شناس‌ها یا نسخه رقابتی حقیقت. پین می‌گوید که «درک یک پایان» نخستین فیلمنامه او است. همین او را کم‌تجربه‌ترین فرد عوامل فیلم کرده است. او به من گفت که اصلی‌ترین حس وظیفه‌شناسی‌ام در مورد بارنز بود. بعد از آن تهیه‌کننده‌ها و بالاخره کارگردان بود: «نسخه نهایی را دیدم و در آن تکه‌هایی از خودم را تماشا کردم. اما قطعا این فیلم برای ریتش است.»

 پین بیشتر برای خلق نمایشنامه «صور فلکی»، نمایشی با دو بازیگر که در تئاتر رویال کورت لندن در سال ٢٠١٢ روی صحنه رفت. ابتدا او شیفته رمان بارنز شد چرا که بازی داستان با حافظه و زمان او را یاد فیلم‌های نیکلاس روئگ مانند «زمان‌بندی بد» و «حالا نگاه نکن» می‌انداخت. فکر می‌کرد مواد داستانی نرم و انعطاف‌پذیر هستند و همین نکته اصلی است. پین می‌گوید: «چرا باید فیلم بسازیم اگر هدف اصلی‌مان ارایه زیراکسی از رمان است؟ باید برای روی پرده رفتن روی آن کار شود وگرنه همان کتاب را بخوانید.»

به فيلمسازها گفتم كتابم را تكه‌تكه كنند 

به پایان خوش‌بینانه فیلم اشاره کردم و پین خنده‌ای کرد. بعد پرسید با کارگردان صحبت کرده‌ام یا نه و گفتم نه. پین گفت: «با ریتش صحبت کن. باید مراقب باشم. بله، شاید بخشی از مسوولیت پایان با من باشد که احساسی‌تر از پایان جولین شده است. شاید فشارهای تجاری همچنین نتیجه‌ای را به بار آورده باشد. اما در دنیایی ایده‌آل من می‌خواهم پایان معلق بماند، همه‌چیز در برزخی رها شوند. بگذارید این طور بگویم که من پایانی کمی متفاوت نوشتم. درباره پایان از ریتش بپرسید.»
ریتش باترا، فیلمساز هندی به تازگی جهانی شده است. سال ٢٠١٣ با فیلم «ظرف ناهار» اعتباری از آن خود کرد. داستان این فیلم درباره زنی است که تصمیم می‌گیرد با فرستادن ناهار برای همسرش حال و هوای تازه‌ای به ازدواج‌شان بدهد اما ظرف ناهار به اشتباه دست کارمند دیگری می‌افتد.

ریتش می‌گوید «ظرف ناهار» از ایده‌ای بسیار قدیمی شکل گرفته است. اما «درک یک پایان» از ایده‌ای شخصی گرفته شده است. مخصوصا اینکه داستان خاطراتی را از سال‌هایی که تونی در کودکی، زمانی که با پدربزرگش در یک اتاق می‌خوابیدند، آورده است. شخصیت تونی بخشی از داستان را که درباره پدربزرگ است برای ریتش خواند: «شب‌ها می‌نشستم و به حرف‌های او درباره زندگی‌‌ و پشیمانی‌هایش و اینکه مقصر کیست، گوش می‌کردم. این آدم‌ها مرده بودند اما هنوز برای او اهمیت داشتند، هنوز برای او وجود داشتند. هنوز هم درگیر جدل‌های قدیمی بود.» از نظر باترا اقتباس سینمایی مجموعه‌ای از تعبیرها و تفسیرهاست. پین تعبیر خود را از کتاب بارنز دارد، ریتش هم تعبیر خود را از فیلمنامه پین دارد و بازیگران نیز به نوبه خود کارگردانی او را تعبیر و تفسیر می‌کنند. ریتش می‌گوید: «من همیشه احساس می‌کردم فیلم‌ها باید پسرعموی کتاب‌ها باشند. اگر بخواهند خواهر و برادر باشند، همدیگر را می‌کشند چون همیشه رقابتی در میان آنها جریان داشته است. اما پسرعمو بهتر است. رابطه‌ای سازگارتر خواهند داشت.»

درباره پایان از او پرسیدم؛ این پایان، پایان بارنز نیست، برای پین هم نیست و حتما برای ریتش است. کارگردان لحظه‌ای فکر کرد، نمی‌توانست جزییات دقیق را به خاطر بیاورد. توضیح داد که پین صحنه نهایی متفاوت از کتاب را نوشت که خیلی هوشمندانه بود؛ یک مکالمه شتابزده و آخرین افشاسازی. ریتش می‌گوید: «نیک کاری خلاقانه کرد اما فکر کردم این صحنه برای مخاطب و تونی یک تغییر است که از شواهد داستان یک نتیجه آشکار به دست بیاورند. بنابراین کمی آن را تغییر دادیم. اما فقط کمی.»

در نتیجه کارگردان حرف آخر را می‌زند؟ ریتش می‌گوید: «آه قطعا. مسوولیتش با کارگردان است. این طبیعت کار است.»

از توصیف باترا که می‌گفت فیلم مجموعه‌ای از تعبیرها است خوشم آمد؛ مثل بازی نجواهای چینی که پیام اولیه همین‌طور که در گوش دیگری گفته می‌شود، معانی متفاوتی به خود می‌گیرد. بار دیگر و با توجه به داستان بارنز، این موضوع مثل عدالت شاعرانه است. تونی وبستر بیچاره یک چیز می‌گوید، دوست سابقش چیز دیگری. نویسنده نسخه خود را می‌نویسد، فیلمسازها بر حسب وظیفه‌شان آن را بازنویسی می‌کنند و اگر پایان متفاوت شود شاید مناسبتی داشته باشد.


منبع: برترینها

اعلام برنامه تعطیلی سینماها درشب های قدر

غلامرضا فرجی سخنگوی شورای صنفی نمایش برنامه تعطیلی سینما در تعطیلات پیش رو را اعلام کرد.

غلامرضا فرجی سخنگوی شورای صنفی نمایش در گفتگو با خبرنگار مهر درباره برنامه تعطیلی سینما در شب‌های قدر و همچنین شب‌های عزاداری شهادت حضرت علی (ع) گفت: سینماهای سراسر کشور روز سه شنبه ۲۳ خرداماه برابر با ۱۸ ماه مبارک رمضان به مناسبت شب قدر از ساعت ۱۹:۰۰ و در روز چهارشنبه ۲۴ خردادماه برابر با ۱۹ ماه مبارک رمضان به مناسبت ضربت خوردن امیر مومنان به طور کامل تعطیل هستند.

وی افزود: سینماهای سراسر کشور روز پنجشنبه ۲۵ خردادماه برابر با ۲۰ ماه مبارک رمضان و به مناسبت شب قدر از ساعت ۱۹:۰۰ به بعد و در روز جمعه ۲۶ خردادماه برابر با ۲۱ ماه رمضان و شهادت حضرت علی (ع) به طور کامل تعطیل هستند.

فرجی در پایان گفت: سینماهای سراسر کشور روز شنبه ۲۸ خردادماه بازگشایی می شوند.


منبع: عصرایران

خواندنی ها با برترین ها (۱۲۷)

برترین ها – محمودرضا حائری: در این شماره از خواندنی ها با رمانی درباه لئوناردو داوینچی، فابل های توفیق، پژوهشی درباره نخستین دموکراسی و… آشنا شوید.

لئوناردو دواینچی (رمان)

  • دمیتری مرشکفسکی
  • ترجمه ی جواد سید اشرف
  • انتشارات ققنوس
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (127)

خورشید آثار و اندیشه‌های لئوناردو داوینچی در مقام نقاش، مهندس، پژوهشگر و فیلسوف، با آن نیروی خلاقه بی‌همتا، آن قریحه و ذوق بی‌نظیر و آن حس زیباشناختی دست‌نیافتنی، در عصر ما نیز همچنان می‌درخشد و نورافشان است. اما تنها لبخند پررمز و راز «مونالیزا» نیست که دانشمندان همه اعصار و قرون را متحیر و مسحور کرده است – زندگی و زندگی و شخصیت آفریننده این اثر فناناپذیر نیز هنوز و همچنان پر از معنا و ابهام است.

دمیتری مرشکفسکی نویسنده نامدار روس و پرچمدار مکتب سمبولیسم در ادبیات این کشور با استفاده از منابع عصر خویش زندگی لئوناردو را در داستانی گردآورده که پس از صد سال هنوز هم بی‌رقیب و بی‌همتاست. نویسنده با قلمی توانا و در قالبی پرنقش و نگار از پس و ورای «اسطوره» لئوناردو به شخصیت و ذات درون این بزرگمرد می‌پردازد و هنرمند را در مقاطع گوناگون زندگی‌اش – از نوجوان تشنه علم و آموزش تا پژوهشگر پرجوش و خروش ریاضیات و هنر و حکیمی که در خفا و به رغم ممنوعیت و خطر بدن انسان را کالبدشکافی می‌کند – می‌کاود و روح ناآرام و مزاج دم‌دمی این پیشاهنگ و پرچمدار دنیای نو را در متن و زمینه عصر و دورانی می‌پژوهد که تصورات انسان از جهان و خلقت متزلزل و دگرگون شده‌ است.


فابل های توفیق

  • عباس توفیق
  • انتشارات مروارید
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (127)
قصه های حیوانات از کهن ترین آثار ادبی انسان هاست. آنچه فایل به آن می پردازد ظاهرا رفتار حیوانات و باطنا رفتار آدمیان است. کار فابل به در می گویم، دیوار تو گوش کن است. فابل به ظاهر درباره حیوانات می گوید.ولی در باطن مقصودش حیوانات دو پاست! هنگامی که ما قصه جانوران دیگر را می خوانیم، در واقع داستان خودمان را می خوانیم و در ذهن مان تشویق می شویم فکر کنیم ما دیگر چه جانوارانی هستیم؟ … و با چنین جانوران اطراف مان چگونه رفتار کنیم؟

فابل احمق ها را دست می اندازد. بدکاران را لو می دهد و ستم کاران را می کوبد.

شناخته شده ترین این گونه قصه ها در ایران به نام فابل: فابل های لافونتن است.

و معروف ترین آن: قصه روباه و کلاغ و پنیر. یکی از فایل های بسیار مشهور قرن اخیر، فابل مزرعه حیوانات شاهکار جورج اورول می باشد. نویسنده این کتاب، دکتر عباس توفیق، روزنامه نگار، شاعر، طنزپرداز، حقوق دان، جامعه شناس و رئیس هیات تحریریه ی روزنامه ی معروف توفیق می باشد.

فابل هایی که در این کتاب خواهید خواند محصول کار چندین سال گذشته ی این نویسنده مشهور است.

فابل های توفیق شامل یک صد فایل اورِزینال است که خالق آنها خود نویسنده است و برای نخستین بار منتشر می شود، به اضافه ی ده ها فابل آموزنده و شیرین دیگر.


چگونه بخوریم، بجنبیم، بخوابیم (چگونه انتخاب های کوچک به تغییرات بزرگ منجر می شود)

  • تام راث
  • ترجمه ی غزاله خطیبی
  • نشر هنوز
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (127)

انتخاب های ما مهم اند. می توانید امروز تصمیم بگیرید که فردا به شما انرژی بیشتری می بخشد. انتخاب های صحیح با گذر زمان به نحوی قابل توجه شانس شما را برای برخورداری از یک زندگی طولانی و سالم افزایش می دهند. یک صد سال قبل بسیاری از مردم به دلیل بیماری های عفونی می مردند، چون درمانی برای آنها وجود نداشت؛ امروزه، اکثریت افراد از بیماری ها و مشکلات قابل پیشگیری می میرند. دفعه ی بعد که شما با دو نفر از دوستانتان هستید، به خاطر داشته باشید که احتمال دارد دو نفر از شما سه نفر به دلیل بیماری قلبی یا سرطان بمیرند.

مشکل اینجاست که شما خطراتی را که تصمیم های کوچک روزمره ایجاد می کنند در لحظه ی حال نمی بینید. شما فوریتی احساس نمی کنید که رژیم غذایی تان را تغییر دهید تا زمانی که به دنبال سال ها مصرف غذاهای سرخ کرده، قند و گوشت فرآوری شده، در سن ۶۰ سالگی دچار حمله قلبی شوید. در آن موقع درمان بیماری ممکن ولی بسیار مشکل است.

مهم نیست در حال حاضر چقدر از سلامتی برخوردارید؟ شما می توانید کارهای خاصی انجام دهید تا انرژی بیشتری داشته باشید و طولانی تر زندگی کنید. شما بدون توجه به سن تان، می توانید همیشه انتخاب های بهتری داشته باشید. تصمیم های کوچک، مانند این که هر روز چطور بخورید، فعالیت کنید یا بخوابید، بیشتر از چیزی که شما می اندیشید به حساب می آیند. آن طور که من از تجربه شخصی ام یاد گرفته ام، از این جور انتخاب ها زندگی شما را شکل می دهند.


نخستین دموکراسی

  • پال وودراف
  • ترجمه ی بهزاد قادری و سمانه فرهادی
  • نشر بیدگل
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (127)

این کتاب به سه دلیل خواندنی است: اول بررسی تطبیقی بین نخستین دموکراسی در یونان باستانو امریکای قرن بیست ویک ، دوم این روزها دموکراسی را صادراتی یا پدیده ای اعطایی معرفی می کنند، بی آن که عرف جوامع را در نظر بگیرند و سوم صرف نظر از بحث مبانی فلسفی، سیاسی و اجتماعی دموکراسی نویسنده بخش اعظم دموکراسی یونان باستان را حاصل آرمان تراژیک در ادبیات و آئین های نمایشی یونان باستان معرفی می کند.

اهمیت این کتاب از این جهت است که وودراف در چارچوب بحث حرکت به سوی همسازی اجتماعی در یونان باستان سه چیز را کنون و محور این حرکت می داند: دولت و مردم، عرف جامعه و آموزش و پرورش.


آقای نویسنده و همکارش

  • جان هاج
  • ترجمه ی نازنین دیهیمی و مهدی نوری
  • نشر ماهی
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (127)

آقای نویسنده و همکارش اولین نمایش‌نامه‌ای است که جان هاج، نمایش‌نامه‌نویس و فیلم‌نامه‌نویس بریتانیایی، نوشته است. او در این نمایش‌نامه روایتی «سوررئال فانتزی» از روابط دو شخصیت تاریخی به دست می‌دهد؛ میخائیل بولگاکوف، نویسنده‌ی بزرگ روس، و ایوسیف استالین، دیکتاتور اتحاد جماهیر شوروی. داستان در سال‌های وحشت استالینی، حدود سال‌های ۱۹۳۸ تا ۱۹۴۰، در مسکو می‌گذرد.

شبی زنگ تلفن خانه‌ی بولگاکوف به صدا درمی‌آید و مردی از آن‌سوی خط مأموریتی ویژه به او می‌دهد. بولگاکوف مأمور می‌شود به مناسبت شصتمین سال تولد استالین نمایش‌نامه‌ای درباره‌ی سال‌های جوانی او بنویسد. آقای نویسنده و همکارش داستان همکاری نافرجام و اندوهبار استالین و بولگاکوف است، داستان رابطه‌ی روشنفکر و قدرت. این نمایش‌نامه در سال ۲۰۱۲ برنده‌ی جایزه‌ی لارنس اولیویه شد.

«مجله اینترنتی
برترین ها» از تمامی ناشران، نویسندگان، مترجمان، منتقدان و علاقه مندان به
حوزه نشر و کتاب دعوت می نماید مطالب خود را در حوزه معرفی و یا نقد و
بررسی کتاب به آدرس زیر ارسال نمایند:

Bartarinha.editorial@gmail.com

همچنین
برای ارتباط و هماهنگی های لازم می توانید با شماره ۲۳۰۵۱۴۹۲ تماس بگیرید.
منتظر پیشنهادات و انتقادات سازنده شما عزیزان می باشیم. 


منبع: برترینها

امپراطور کوزکو وارد می شود…

روزنامه هفت صبح – احمد رنجبر: سیده زینب موسوی که با کاراکتر امپراطور کوزکو به شهرت رسیده یکی از شرکت کنندگان مسابقه «خنداننده شو» است. آیا او واقعا به خاطر استندآپ های مجازی اش از راهیابی به دور بعد باز می ماند؟ خبرهای در گوشی می گویند بله. تصمیم رامبد جوان و دوستان چیست؟

این گزارش دو وجه دارد؛ روی نخست شایعه ای است که درباره سرنوشت سیده زینب موسوی شرکت کننده مسابقه «خنداننده شو» شکل گرفته و روی دیگر به کاراکتر امپراطور کوزکو اختصاص دارد. احتمالا این نام برای تان آشناست؛ او در تلگرام کانالی دارد و به تناوب استندآپ به اشتراک می گذارد. چادر به سر است، تنها بینی و بخشی از گونه اش دیده می شود و چهره اش تا پیش از «خندوانه» رونمایی نشده بود. با لهجه قمی حرف می زند و با اتفاقات روز شوخی می کند. همین سبقه «ظاهرا» برایش گران تمام شده و شایعه ای شکل گرفته تا «اتوماتیک» از مسابقه خارج شود.

امپراطور کوزکو وارد می شود...

رونمایی از امپراطور کوزکو

مسابقه «خنداننده شو» برنامه «خندوانه» فرصتی پیش روی سیده زینب موسوی گذاشت تا استعدادش را به طور جدی محک بزند. در مرحله مقدماتی درخشید و در جمع ۱۶ نفره قرار گرفت. اجرای پنجشنبه شب او با استقبال مواجه شد و حالا که دور اول مسابقه به پایان رسیده و نیز با توجه به محبوبیت پیشین او، شانس عبور سیده زینب موسوی از این مرحله بالاست. او تا پیش از این علاقه ای به انتشار تصویر از خود نداشت اما چندی پیش تمرین گروه شان در «خنداننده شو» را به اشتراک گذاشت.

پنجشنبه بعد از مسابقه و برای بالا بردن آرا، فیلم اجرای استندآپ را در کانال «امپراطور کوزکو» بارگذاری کرد تا به طور رسمی چهره اش دیده شود.

شایعه حذف اجباری

برای خبرنگار جماعت خبرهای در گوشی در طول روز به وفور یافت می شود. قاعدتا مبنا این است که برای اطلاع از صحت و سقم آن به منبع مورد وثوق رجوع کنیم. درباره شایعه حذف اجباری سیده زینب موسوی از مسابقه «خنداننده شو» سراغ علی احمدی تهیه کننده «خندوانه» رفتیم.

تماس گرفتیم و پیامک فرستادیم اما موفق به برقراری دیالوگ نشدیم. تماس مجدد هم در آخرین لحظه تنظیم گزارش افاقه نکرد… اگر کانال تلگرامی «امپراطور کوزکو» را دیده باشید احتمالا می دانید دلیل شکل گیری شایعه حذف موسوی از «خواننده شو» چیست. شیوه استندآپ خانم موسوی به مذاق خیلی ها خوش می آید، نکات بامزه ای در آن یافت می شود، به مرور اجرایش پخته تر شده اما مخالفانی هم دارد. حالا شایعه ها می گوید برخی به تهیه کننده فشار می آورند که نباید این خانم به مرحله بعد راه یابد.

امپراطور کوزکو وارد می شود...

سابقه امپراطور کوزکو

این بخش از گزارش برای کسانی است که با کاراکتر زینب موسوی آشنایی ندارند. سال پیش شهرت موسوی (که آن زمان کسی نام و چهره اش را نمی دانست و حتی برخی گمان می کردند مرد است!) عمومی شد. او در قالب یک پیرزن قمی رفته که چادری بر سر دارد و چهره اش زیر آن پنهان است و با اتفاقات روز شوخی می کند. شخصیت های ثابتی از جمله همسرش در استندآپ ها حضور دارند و روی برخی اجراهایش نقد و کنایه به اتفاقات دور و بر است. او آذر ماه سال پیش با روزنامه فناوران اطلاعات گفتگویی انجام داد و تعریف کرد علاقه فراوانی به انیمیشن «زندگی تازه امپراطور» و شخصیت امپراطور کوزکو که بددهن، حسود و خودخواه است دارد.

موسوی نام و برخی خصلت های این شخصیت را عاریت گرفته و ایرانیزه شان کرده است. در دانشگاه یک کلیپ طنز ضبط کرده بوده و بخشی از آن را در فضای مجازی منتشر می کند و همین باعث کشف استعداد او از سوی صاحب یکی از کانال های پرمخاطب می شود و مسیرش تغییر می کند: «در اولین ویدئوها اصلا کاراکتر من یک پیرزن قمی نبود، کم کم این کاراکتر شکل گرفت و کامل شد و داخل یک قالب خاص رفت. در واقع می توان گفت کوزکو ترکیب چندین شخصیت است، نه یک شخص خاص. در راستای تکمیل کردن کاراکتر، شخصیت های جدید مثل جواد و سکینه و دیگران هم کم کم اضافه شدند و ممکن است این خانواده بزرگ تر هم بشود.»

امپراطور کوزکو وارد می شود...

کانال او الان بیش از ۱۰۰ هزار عضو دارد و آن طور که می گوید ده ها نفر هر روز برایش پیام می فرستند.

استندآپ موسوی در خنداننده شو

احتمالا می دانید و درباره اش نوشته ایم: برنامه «خندوانه» از هفته پیش پخش مسابقه «خنداننده شو» را کلید زد و پنج شنبه نوبت به اجرای استندآپ سیده زینب موسوی رسید. او اجرایش را با خاطره ای از دوستی خیالی شروع کرد و کمی بعد پای عمه اش را وسط کشید. صدای عمه برای کسانی که امپراطور کوزکو را دنبال می کردند آشنا بود اما موسوی سعی می کرد مرزی میان عمه و کوزکو قائل باشد. چند لحظه بعد شخصیتی به نام حاج مصیب با صفت «جان جانان» از زبان عمه بیان شد و جای شبهه ای نماند که موسوی همان کوزکو است.

می دانید که صفت «جان جانان» را موسوی در ویدئوهای قبلی اش برای همسر عمه به کار می برد. موسوی اجرایش در «خندوانه» را در کانال امپراطور کوزکو به اشتراک گذاشت و به این گونه از خودش رونمایی کرد. نتیجه اجرای موسوی در «خنداننده شو» مورد استقبال سرگروه ها (رامبد جوان، حسن معجونی، اشکان خطیبی و شقایق دهقان) قرار گرفت و تماشاچی ها این اجرا را پسندیدند. اجرای موسوی ضعف هایی دارد اما در مجموع نتیجه کار او جزو پنج استندآپ برتر است و شانس صعود به مرحله بعد را دارد.

نکته دیگر این که پیش از حضور شرکت کننده ها روی استیج، محمود کریمی از تجربه اجراهای پیشین می پرسد اما خانم موسوی اشاره مستقیم به سبقه اش نکرد.

امپراطور کوزکو وارد می شود...

تصمیم رامبد و تیمش چیست؟

تلاش برای انجام گفتگو با تهیه کننده «خندوانه» میسر نشد اما بر اساس سابقه لیگ هایی که «خندوانه» راه انداخته می توان به سلامت نتایج «خنداننده شو» امید داشت. آیا تهیه کننده برنامه و رامبد جوان در برابر فشارهای احتمالی برای حذف سیده زینب موسوی کوتاه می آیند؟ اصلا استدلالی که برای حذف او آورده می شود، قابل اتکاست؟

برای کسانی که بیننده مسابقه نبوده اند می گوییم، شرکت کننده های «خنداننده شو» با رأی مردم به دور بعد می روند و عوامل برنامه در حذف یا انتخاب تاثیری ندارند. رامبد جوان، حسن معجونی، اشکان خطیبی و شقایق دهقان سرگروه هستند و اعضای چهار نفره تیم شان را برای رقابت آماده می کنند. حالا اما شایعه حذف اجباری سیده زهرا موسوی وجاهت مسابقه را زیر سوال برده؛ مسابقه ای که مرحله اول آن غافلگیر کننده شروع شد و در اوج به پایان رسید.

اگر حاشیه هایی اینچنین و انتقادهایی درباره شوخی اجراها جدی گرفته نشود و شبکه نسیم پشت مسابقه بایستد، در مرحله بعد بمب «خنداننده شو» پرصداتر است و شاهد هنرنمایی جذاب تر استعدادهای کمدی کشورمان خواهیم بود.


منبع: برترینها

نامه شهرداد روحانی به حسن روحانی

به گزارش مهر، رهبر ارکستر سمفونیک تهران در واکنش به استعفای مدیرعامل بنیاد فرهنگی هنری رودکی ضمن انتشار نامه ای خطاب به ریاست جمهوری و وزیر ارشاد از آنها خواستار ابقای علی اکبر صفی پور در این سمت شد.

 

در بخشی از نامه شهرداد روحانی آمده است:

«فعالیت من به عنوان مدیر هنری و رهبر ارکستر سمفونیک تهران تقریبا همزمان شد با شروع مدیریت جناب آقای صفی پور در مقام مدیر عامل بنیاد رودکی که ارکستر سمفونی تهران زیر مجموعه این بنیاد هست. جا دارد که  اشاره کنم ما برای بهبود شرایط نوازندگان جلسات متعدد و طولانی با ایشان داشتیم حتی در ساعات غیر اداری و دیروقت. در این جلسات دنبال راهکارهایی بودیم از جمله بالا بردن سطح کیفی، حقوق و بیمه نوازندگان.برای کمک به بالا بردن سطح کیفی نوازندگان در  سال ٩۵ با دعوت از اساتیدی از کشور ایتالیا ماستر کلاس‌هایی تشکیل شد برای سازهای بادی چوبی و همینطور ساز ویولن. البته برنامه ریزی شده که این ماستر کلاس ها ادامه داشته باشد و اساتید دیگری هم برای سازهای بادی برنجی و سازهای ضربی دعوت شدند که امسال به ایران خواهند آمد.

 

از اقدامات دیگر که در سال گذشته با همت بنیاد رودکی و شخص آقای صفی پور اتفاق افتاد فرستادن چندین نوازنده ارکستر سمفونی به خارج از ایران برای همکاری با ارکستر سمفونی‌های اروپایی و آسیایی بود از جمله همکاری چندین نوازنده ارکستر سمفونی تهران با نوازندگان ارکستر سمفونی جوانان اروپا در ایتالیا و همینطور همکاری چند نوازنده با ارکستر چین. در ضمن سال گذشته ارکستر سمفونی فستیوال پوچینی از کشور ایتالیا برنامه مشترکی با ارکستر سمفونیک تهران در تالار وحدت اجرا کرد که با استقبال خوب مردم و جراید و تلویزیون ایتالیا مواجه شد به طوریکه مدیران فستیوال از ارکستر سمفونی تهران برای اجرای برنامه در شهر های مختلف ایتالیا دعوت کردند.

 

اتفاق جالب دیگری که به همت آقای صفی‌پور افتاد این بود که ارکستر سمفونی تهران برای اولین بار به مناطق دور افتاده کشور رفت و برای هموطنان برنامه اجرا کرد. این بار ما به جنوب کشور سفر کردیم از جمله عسلویه، منطقه آزاد اروند رود، بوشهر و اهواز (در منطقه آزاد اروند رود نزدیک به ۴٠٠٠ نفر به دیدن برنامه آمده بودند).البته برنامه ریزی‌هایی شده بود که این اجرا ها در دیگر مناطق دور افتاده کشور نیز ادامه داشته باشد. در خاتمه مطمئن هستم که درایت و حمایت شخص آقای صفی‌پور به پیشرفت و روند رو به رشد ارکستر سمفونی تهران بسیار مؤثر و مفید بوده و امیدوارم که ایشان را مانند سابق در کنار ارکستر سمفونی تهران داشته باشیم و شرایط ابقای آقای صفی‌پور در بنیاد رودکی مهیا شود.»در روزهای گذشته علی‌اکبر صفی‌پور به دلیل آنچه «اتمام زمان مجاز ماموریت از کتابخانه ملی» خوانده، استعفای خود را به وزیر ارشاد تقدیم کرده است.


منبع: بهارنیوز

علی‌اکبر تجویدی، درگذشت

به گزارش مهر، حسن محمدی مدیر موسسه کتاب‌آرایی ایرانی ضمن تائید این خبر گفت: استاد علی‌اکبر تجویدی فرزند هادی خان تجویدی و برادر محمد و علی تجویدی از نقاشان و نوازندگان فقید کشورمان، دیروز ۲۰ خرداد ماه در پاریس درگذشت.او با اظهار تاثر از درگذشت این پژوهشگر مطرح حوزه نگارگری کشورمان پس از سال‌ها بیماری و خانه‌نشینی در پاریس، افزود: زنده‌یاد تجویدی صاحب مقالات و تألیفات متعددی در زمینه هنر و فرهنگ ایرانی بود که از آن جمله می‌توان به کتاب مهم «نگاهی به هنر نقاشی ایران از آغاز تا قرن دهم هجری» اشاره کرد.یادآوری می‌شود، علی‌اکبر تجویدی، متولد ۱۳۰۵، فرزند هادی خان تجویدی، از شاگردان کمال‌الملک و از هنرآموختگان مدرسه صنایع مستظرفه، یکی از مهم‌ترین هنرمندان و پژوهشگران خاندان تجویدی بود. به گفته محمدی، جزئیات مراسم تشییع و خاکسپاری زنده‌یاد علی‌اکبر تجویدی متعاقباً اعلام می‌شود.


منبع: بهارنیوز

تصاویری از سریال «بازی تاج و تخت»

چند عکس تازه از سریال منتشر شده که خیلی از حدس‌ها و گمان‌ها درباره‌یی خط داستانی فصل جدید را تایید می‌کند. مانند قدم گذاشتن دنریس تارگرین بر خاک وستروس، آماده شدن سرسی برای جنگ با شمال و مهم‌تر از همه هجوم وحشتناک وایت واکرها!عکس‌های جدید منتشر شده از «بازی تاج و تخت» را در اینجا ببینید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


منبع: بهارنیوز

حال نامساعد مجری تلویزیون

نعیمه نظام دوست بازیگر تلویزیون، عکسی از بهروز مقدم را در اینستاگرام منتشر کرد و از حال نامساعد او نوشت.

این بازیگر در توضیح این مطلب بیان کرد: «دوستان عزیزم برای سلامتی هنرمند و مجری قدیمی و کاربلد و پرانرژی تلویزیون دعا کنید، آقای بهروز مقدم چند سالی است که دچار بیماری شدند و از فضای کار دور شدند، با تماسی که با دخترشون داشتم الان یک هفته است که در بیمارستان بستری هستند. امیدوارم ایشون زودتر سلامتی شون رو به دست بیاورند و به آغوش خانواده و دنیای هنر برگردند.»

 


منبع: بهارنیوز

میرکریمی داور جشنواره فیلم مسکو

به گزارش ایسنا به نقل از سایت رسمی جشنواره فیلم مسکو، رضا میرکریمی در کنار «آلبرت سرا» نویسنده و کارگردان اسپانیایی، «یورن جان دونر» کارگردان و تهیه‌کننده از فنلاند و «اورنلا موتی» بازیگر ایتالیایی، چهار داور بخش رقابتی اصلی سی‌ونهمین دوره این رویداد سینمایی هستند.فیلم «دختر» آخرین ساخته میرکریمی اولین نمایش خود را در بخش سودای سیمرغ سی‌وچهارمین جشنواره فیلم فجر تجربه کرد و در ۷ بخش نامزد جایزه شد و در اولین حضور بین‌المللی‌اش در جشنواره فیلم مسکو نیز جایزه بهترین فیلم و بهترین بازیگر مرد (فرهاد اصلانی) را نیز از این رویداد سینمایی از آن خود کرد.
این فیلم همچنین تاکنون  جایزه بهترین بازیگر مرد (فرهاد اصلانی) جشنواره «باتومی» گرجستان، جوایز بهترین فیلم و بازیگر مرد جشنواره «گوا» در کشور هند، جوایز بهترین فیلم و بازیگر مرد جشنواره فیلم «داکا» در کشور بنگلادش و همچنین ۴ جایزه از جمله جایزه بزرگ و جایزه بهترین بازیگر مرد را از جشنواره بین‌المللی «عشق» در مُنس بلژیک کسب کرده است.جشنواره فیلم مسکو در بخش‌های رقابتی بین‌الملل، مستند و کوتاه و چندین بخش غیررقابتی از تاریخ ۲۲ تا ۲۹ ژوئن (۱ تا ۸ تیرماه) در کشور روسیه برگزار می‌شود.


منبع: بهارنیوز

خاطرات بازیگر مشهور از «آلفرد هیچکاک»

«هیچکاک مثل همه آدم‌های دیگر بود، می‌خواست دوست داشته شود و مورد محبت قرار گیرد.»

«باربارا لی‌هانت» بازیگر مطرح انگلیسی و برنده جایزه «لارنس اولیویر» که در فیلم «جنون» هیچکاک نقش زن قربانی را بر عهده داشت، اخیرا از خاطرات خود در پروژه مشترکش با استاد سینمای دلهره صحبت و از او در برابر برخی اتهامات رایج دفاع کرده است.

به گزارش ایسنا، «بی‌بی‌سی» نوشت: «آلفرد هیچکاک» سال ۱۸۹۹ از پدری میوه‌فروش در غرب لندن به دنیا آمد. او از کارگردانان میانه دهه ۱۹۲۰ محسوب می‌شد و کار خود را در هالیوود، از زمان جنگ جهانی دوم شروع کرد. «هیچکاک» حالا به عنوان بزرگترین کارگردان فیلم‌های دلهره‌آور شناخته می‌شود. او با ساخت آثاری چون «سرگیجه»، «پنجره پشتی»، «شمال تا شمالغربی»، «روانی»، «بدنام»، «ربه‌کا» و «پرندگان»، استاد ایجاد حس ترس و وحشت در دل تماشاگر است و هوشمندی موجود در فیلم‌های او تاکنون کمتر نظیر داشته است.

در سال ۱۹۷۱ «آلفرد هیچکاک» به لندن برگشت تا داستان جنایی «جنون» را روایت کند. این فیلم یکی از آخرین کارهای «هیچکاک» بود که درباره یک قاتل زنجیره‌ای در لندن ساخته شد و سال بعد به روی پرده رفت. بعضی از منتقدان، «جنون» را نوعی بازگشت به فرم می‌دانستند اما با گذشت سال‌ها، برخی از این فیلم به عنوان مدرکی برای افکار ضدزن این فیلمساز انگلیسی استفاده کردند.

«ریمون فوری» یکی از کارشناسان سینمایی درباره فیلم «جنون» می‌گوید: کمپانی «یونیورسال»، خانه «هیچکاک» در هالیوود بود، اما فیلم‌های آخری او برای آن‌ها نوعی سرخوردگی به وجود آورد. بنابراین استودیو خوشحال بود که «هیچکاک» فیلم تقریبا ارزانی را در لندن می‌سازد. در واقع «هیچکاک» امیدوار بود که بتواند «ریچارد برتون» را در این فیلم بازی دهد، اما در عوض از بازیگران تئاتری استفاده کرد که درآمدهای هنگفت هالیوودی نمی‌گیرند.

او ادامه می‌دهد: «جنون» درباره یک قاتل زنجیره‌ای است که  در یک بازار سبزی‌ و میوه‌فروشی در شرف تعطیلی کار می‌کند. این فیلم براساس رمانی ساخته شد که نه یک اثر کلاسیک است و نه یک کار کاملا به دردنخور. اما روش «هیچ» این بود که داستانی را بخرد که به او یک ساختار قوی ارائه کند تا بتواند روی آن کار کند و اثر سینمایی از آن بسازد. درباره «جنون» نسبت به دیگر فیلم‌های «هیچکاک»، کمتر اجماع نظر وجود دارد. من ادعا نمی‌کنم این فیلم رقیب «روانی» یا «سرگیجه» باشد، اما فکر می‌کنم بیش از این‌ها می‌شود درباره آن حرف زد. با این حال پس از مرگ «هیچکاک» در سال ۱۹۸۰، روزنامه‌نگاران و زندگی‌نامه‌نویسان شروع به نظریه‌پردازی درباره دیدگاه‌های او نسبت به زنان در فیلم‌هایش کردند و از «جنون» به عنوان یک نمونه نام بردند.

داستان این فیلم همچون برخی کارهای دیگر «هیچکاک»، درباره مردی است که به اشتباه به قتل متهم شده است. در این فیلم همسر سابق زن با بازی «جان فینچ» متهم به کشتن او شده و به نظر می‌رسد قاتل اصلی فرار کرده است.

«باربارا لی‌هانت» که نقش قربانی را در این فیلم جنایی ایفا کرده، این اتهامات را رد کرده و درباره خاطرات خود از «هیچکاک» صحبت کرده است.

او یادآوری می‌کند که در سال‌های ابتدایی فعالیتش به عنوان بازیگر، یعنی ۴۰ سال پیش، درگیر بازی در کارهای تلویزیونی، رادیویی و نمایشی بود. «لی‌هانت» در آن زمان بیشتر در اقتباس نمایشنامه‌های «شکسپیر» ایفای نقش می‌کرد و به همراه همسرش «ریچارد پاسکو» در جلسات شعرخوانی حضور پیدا می‌کرد. اما هیچ یک از این کارها به نظر خودش دلیل محکمی برای انتخاب او به عنوان بازیگر نقش اصلی فیلم‌های «آلفرد هیچکاک» نبود.

او در این‌باره توضیح می‌دهد: من برای یک گفت‌وگوی نیم ساعته با «هیچ» به استودیوی «پاین‌وود» دعوت شدم. او برای من خدای سینما بود، اما متقاعد شده بودم که صحبت کردن با او یک اتلاف وقت واقعی است، چون من هرگز فیلمی نساخته بودم.

او ادامه می‌دهد: در راه بازگشت به خانه به مدیر برنامه‌هایم زنگ زدم و خیلی شوکه شدم وقتی شنیدم او همین چند لحظه پیش تلفنی با «هیچکاک» صحبت کرده و قرار شده من در فیلم او نقشی ایفا کنم.

«باربارا لی‌هانت» در فیلم «جنون» نقش زنی را ایفا می‌کند که مورد تجاوز و خشونت قرار می‌گیرد و کشته می‌شود.

او در این‌باره می‌گوید: آن‌ها می‌خواستند بدانند من از این نقش ناراحت می‌شوم یا نه. اما من پیش از آن نقش «لیدی مکبث» را روی صحنه ایفا کرده بودم و نمی‌دانستم دقیقا چطور باید اعتراضم را صادقانه بروز دهم. «هیچ» برای من فوق‌العاده مهربان و دلسوز بود. او می‌دانست که این اولین فیلم من است و من ترسیده‌ام. «هیچکاک» صندلی من را در استودیو کنار خودش قرار می‌داد و به من اجازه می‌داد تمرین‌ها را نگاه کنم تا با فیلم ارتباط بگیرم. او جوک‌های دم‌دستی  و بازی‌های زبانی را خیلی دوست داشت. مرد مهربانی بود که وقتی فهمید استودیو برای رفت‌وآمد من به «پاین‌وود» آژانس در اختیار من قرار نداده، خیلی عصبانی شد.

بازیگر آثاری جون «ونیتی فر» و «بیلی الیوت» در ادامه درباره «هیچکاک» میگوید: این درست است که صحنه‌های قتل در این فیلم نسبت به آثار قبلی او بی‌رحمانه‌تر و خشن‌تر بود. وقتی من برخی از فیلم‌های دهه ۱۹۷۰ را به شاگردانم نشان می‌دهم، به آن‌ها هشدار می‌دهم که خشونت و برهنگی بیشتری از آنچه تاکنون مشاهده کرده‌اند را شاهد خواهند بود. شاید یک کارگردان مطرح این روزها اجازه ندهد چنین صحنه‌هایی از خشونت جلوی دوربین برود. اما من اصلا قبول ندارم که «هیچکاک» از زن‌ها بدش می‌آمد. شخصیت‌های قوی زن در فیلم‌های او دیده می‌شود و حرفه او به زن‌ها متکی بود.

این روزها بسیاری سعی دارند «هیچ» را تحلیل روانی کنند و بعضی از مردم درباره بخش تاریک او صحبت می‌کنند. من فقط می‌توانم براساس دیده‌ها و تجربه‌های خودم او را قضاوت کنم. من «هیچ» را یک مرد جذاب می‌دیدم. او مثل همه آدم‌های دیگر بود، می‌خواست دوست داشته شود و مورد محبت قرار گیرد.


منبع: عصرایران