هنر باید نسبت به جامعه حساس باشد

گالری «دارگون» که در برگزاری رویدادهای هنری و فرهنگی ابتکار عمل دارد، به زودی نمایشگاه نقاشی به یاد عباس کیارستمی فقید برگزار خواهد کرد. این نمایشگاه شامل ۴۳ اثر هنری از ۴۳ هنرمند است که با الهام از فیلم «ABC  آفریقا» ساخته استاد کیارستمی دست به خلق اثر هنری زده اند. این نمایشگاه نیز به تاسی از «ABC  آفریقا» که به بیماری ایدز می‌پردازد، درباره کودکان آسیب دیده از این بیماری است و حضور کودکان بخشی از نقطه هدف این نمایشگاه هستند. کودکان آسیب دیده از این بیماری در کنار دیگر کودکان در برنامه‌های جنبی این رویداد که شامل قصه خوانی، شعر خوانی، اجرای تئاتر خلاق و موسیقی و نقاشی و بازی است، همکاری و حضور خواهند داشت. آرش رئیسیان، موسس و مدیر گالری «دارگون» در گفتگو اختصاصی با «روزنامه بهار» درباره ایده و برنامه‌های متنوع این رویداد توضیح داده است.
***
درباره نمایشگاهی که به یاد استاد کیارستمی در حال آماده‌سازی آن هستید، توضیحاتی بفرمایید؟
نمایشگاهی با نام «روی دیگر پنجره» به یاد عباس کیارستمی پیش رو داریم. نام نمایشگاه را از یکی از هایکوهای استاد کیارستمی برداشت کرده ایم. اصل هایکو این است: یک روی پنجره به سمت من است، یک روی دیگر به سمت عابری که می‌گذرد. نمایشگاه شامل آثار ۴۳ هنرمند نقاش است که با تماشای فیلم «ABC  آفریقا» ساخته کیارستمی فقید و الهام از آن روی بوم‌های ۵۰در۵۰ سانتی‌متر می‌باشد. این بوم‌ها توسط گالری «دارگون» در اختیار هنرمندان قرار گرفته و تکنیک آنها نیز آزاد است. این‌اندازه  از بوم‌ها را به این دلیل انتخاب کردیم که این آثار با الهام از یک فیلم تهیه می‌شوند، در نتیجه برای این که‌ترکیب‌بندی‌های آن فیلم در ناخودآگاه هنرمندان ما اثر نگذارد، کمپوزیسیون مستطیل را شکستیم و از قاب مربع استفاده کردیم. ضمنا برای کنترل رنج قیمت گذاری و جلوگیری از نوسان آن، قطر۴ سانتی متر را در نظر گرفتیم که نیاز به قاب‌بندی هم نباشد و حاشیه بوم بخشی از اثر شده است.

قصد دارید این نمایشگاه همزمان با سالگرد فوت استاد کیارستمی برگزار شود؟
زمان برگزاری نمایشگاه را به مناسبت هفته بین تولد استاد کیارستمی در یکم تیر ماه و مرگ ایشان در ۱۴ تیر در نظر گرفته‌ایم اما افتتاحیه آن را  به دلیل عدم تداخل با دیگر برنامه‌های بزرگداشت ایشان در ۲ تیر ماه برگزار خواهیم کرد. قصدمان این است که این آثار به فروش برسند و بخشی از فروش را به انجمن خیریه «اهساء» اهداء کنیم. این انجمن به کودکان آسیب دیده از بیماری ایدز خدمات می‌دهد، کودکانی که ناخواسته به واسطه والدین خود گرفتار بیماری شده اند. در طی این نمایشگاه برنامه‌های زیادی را طراحی و برنامه ریزی کرده‌ایم و خلاصه‌ای از فیلم «ABC  آفریقا» را در طی روزهای نمایشگاه به نمایش خواهیم گذاشت. یک روز هم میزبان کودکان آسیب دیده ایدز خواهیم بود که از سوی انجمن خیریه «اهساء» دعوت و هماهنگ  می‌شوند. برای این کودکان برنامه قصه گویی واجرای تئاتر خلاق را با حضور جمال الدین اکرمی در نظر گرفته‌ایم و همچنین آقای مصطفی رحماندوست برای آنها شعرخوانی خواهد کرد.

این نمایشگاه و رویدادهای مختلف ضمن درآمدزایی می‌توانند بر جامعه کودکان هم اثرگذار باشند؟
از آنجایی که این فیلم به بیماری ایدز می‌پردازد و نمایشگاه ما هم درباره کودکان آسیب دیده از این بیماری هستند، دیگر برنامه‌های مرتبط با نمایشگاه را نیز با حضور کودکان طراحی کرده ایم. زیرا کودکان نقطه هدف این نمایشگاه هستند و امیدواریم این نمایشگاه در آگاهی بخشی به آنها و بزرگترهایشان اثرگذار باشد. بر این اساس میزبان کودکان خواهیم بود و برنامه «بازی و نقاشی» هدفمندی را با مدیریت سمیرا دریا که در زمینه نقاشی با کودکان تخصص دارند، پیش خواهیم برد. دعوت از این کودکان از طرق مختلفی صورت خواهد گرفت. در همان روز خانم مهتاب شهیدی نیز قصه گویی آموزشی مرتبط با مضمون نمایشگاه برای بچه‌ها در نظر گرفته است. کودکانی که در نمایشگاه حاضر خواهند شد، از دو گروه کودکان آسیب دیده از بیماری ایدز و همچنین کودکانی که با این مقوله آشنا نیستند و سلامت هستند، می‌باشند. هدف مان این است که این بچه‌ها آموزش ببینند، بعضی از بچه‌ها دچار بیماری هایی هستند و از سوی جامعه طرد می‌شوند و بیاموزند که نباید این برخورد را تکرار کنند و در این باره اطلاعاتی به دست بیاورند. این برنامه‌ها توسط متخصصین مختلف طراحی و برنامه‌ریزی شده است و امیدواریم بازتاب خوبی بر ذهن کودکان و علاقه‌مندان داشته باشد. ضمنا در حال گردآوری فیلم‌های کوتاه مستندی هستیم که درباره افراد بیمار و تبعات ناشی از آن می‌باشند. بیماری هایی که تداخلی در زندگی فردی و اجتماعی آنها به وجود آورده اند. امیدواریم از طریق این هنرها بتوانیم نقشی در آگاهی بخشی و نشاط برای کودکان آسیب دیده داشته باشیم.

به نظر می‌رسد که این نمایشگاه کمپینی از مجموعه فعالیت‌های فرهنگی و هنری در راستای ارتقاء سلامتی است. «دارگون» در این طرح و برنامه ریزی چقدر دخیل بوده است؟
ایده این رویداد اولین بار توسط خانم آزاده سلیمیان که مستندساز هستند، مطرح شد و من به دلیل علاقه خاصی که به استاد کیارستمی دارم، از این ایده استقبال کردم و پیشنهاد دادم که این ایده به مناسبت بزرگداشت یاد ایشان در گالری «دارگون» برگزار شود. این ایده توسط ایشان و گروهی دیگر سال‌ها قبل انجام ولی نیمه تمام مانده بود. من خواستم تا این ایده در «دارگون» برگزار و احیا شود. انتخاب هنرمندان، برنامه ریزی برنامه و چگونگی برگزاری نمایشگاه «روی دیگر پنجره» ، توسط گالری «دارگون» انجام گرفت ولی ایده و رویدادهای مختلفی که قرار است در گالری برگزار شود، توسط خانم سلیمیان مدیریت خواهد شد.

هنرمندانی که در این نمایشگاه حضور دارند، با چه شکل به شما پیوستند؟
هنرمندان حاضر صرفا به دلیل شناخت و ارتباطی که گالری «دارگون» با این افراد داشته است، انجام شده است. این ایده مطرح شد و افراد علاقه مند به این سوژه اعلام حضور و همکاری کردند. در ادامه روند نمایشگاه هنرمندان شناخته شده و پر آوازه هم از این ایده استقبال کردند و در نمایشگاه حضور خواهند داشت.

شما به عنوان یک مستندساز و عکاس در زمینه‌ترکیب‌بندی نگاه خوبی دارید. ارزیابی شما از آثار آماده شده چیست؟
آثار بسیار متنوع و در سطوح مختلفی از اعتبار هنری به وجود آمده است. نگاه و سبک‌های هر یک از هنرمندان متفاوت از دیگری است و مشاورین هنرمندی که با گالری «دارگون» همکاری می‌کنند، نظر مساعدی دارند. فکر می‌کنم این نمایشگاه با این تنوع  نگاه موفق باشد.

 شما از یک سوژه و نمایشگاه بزرگداشت در جهت مسئولیت اجتماعی و اثرگذاری در جامعه استفاده کردید. این نوع نگاه به دلیل یادبود استاد کیارستمی یا منش اجتماعی ایشان طراحی شده است؟
من در «دارگون» به دنبال این هستم که جنبه جریان‌سازی و اثرگذاری آن همپای جنبه هنری آن پیش برود. معتقدم نمایشگاه و رویدادهای مختلف، دغدغه‌ای را مطرح کنند و هدفمند پیش بروند. این دغدغه‌ها را در ایده‌های متعدد اجرایی می‌کنم و همچنین ایده‌های ناب دیگران را پذیرا می‌شوم. به طور مثال ما می‌توانستیم به کودکان آسیب دیده ایدز بپردازیم اما پیش از این این انجمن «اهساء» با انجمن مستندسازان در ارتباط بود و دو سال رویدادهایی را برای آنها برگزار کرد و استاد کیارستمی هم در آن رویدادها حضور داشت. ایده خانم سلیمیان هم از همان جا شکل گرفت و بعد از مرگ آقای کیارستمی این رویداد معلق ماند زیرا هم دیگر آقای کیارستمی نبودند و هم انجمن مستندسازان به دلایلی نتوانست این برنامه را ادامه بدهد. به این دلایل این رویداد توسط «دارگون» پیگیری و اجرایی شد. پرداختن به آقای کیارستمی برای من یک دغدغه است و اصرار دارم که هر ساله به بهانه یادبود ایشان در این دو هفته رویدادهایی را رقم بزنیم.

شما از محصولات فرهنگی برای پرداختن به دردها و مسائل اجتماعی بهره گرفته اید. محصولات فرهنگی چطور می‌توانند در جامعه خود اثرگذار باشند؟
از طریق هنرها می‌توان به مسائل جامعه پاسخ داد. اولین اثر، حساس کردن جامعه نسبت به مسائل اجتماعی است و می‌توان به فراخور مضامین مختلف رویداد و نمایشگاه و غیره برگزار کرد. ایجاد ارتباط مستقیم مابین اثر هنری و حضور افراد مبتلا به یک مسئله اجتماعی، به برانگیختن حس همدلی و آگاهی کمک خواهد کرد و بهتر است که افراد مبتلا در شکل گیری و پیشبرد یک رویداد فرهنگی فعالیت کنند. همراهی افراد مبتلا در خلق آثار هنری به ایجاد حس آرامش و التیام آنها اثرگذار خواهد بود. از طرفی می‌توان با فروش محصولات فرهنگی به مراکز و انجمن‌های خیریه مرتبط در جذب و ارائه  کمک‌های مالی کمک کرد.




 


منبع: بهارنیوز

کارگردان فیلم راکی درگذشت

جان جی. اویلدسن کارگردان فیلم سینمایی “راکی” در سن ۸۱ سالگی در لس‌آنجلس کالیفرنیا درگذشت.

به گزارش میزان، جان جی.‌اویلدسن کارگردان فیلم‌ سینمایی “راکی” در سن ۸۱ سالگی در لس‌آنجلس کالیفرنیا درگذشت.

کارگردان فیلم راکی درگذشت

وی در سال ۱۹۷۶ برای کارگردانی فیلم “راکی” با بازی سیلوستر استالونه توانست جایزه اسکار بهترین کارگردانی را از آن خود کند. 

جهنم، بچه کاراته ۱ و ۲، سال نو مبارک، همسایه و هشت ثانیه از دیگر آثاری هستند که اویلدسن در کارنامه دارد.

اویلدسن سه بار از اعضای هیات ملی انجمن کارگردانان آمریکا شده بود و در آثارش بر ساخت فیلم‌هایی درباره بازندگان، یا شکست خوردگان و کسانی که به نوعی به بردهای بزرگ دست می‌یابند تمرکز می‌کرد.


منبع: عصرایران

سریال های روز دنیا برای فیلم خورها

روزنامه هفت صبح – صوفیا نصرالهی: گاردین گزارشی منتشر کرده که در آن فهرست آثاری را که قرار است از شبکه های تلویزیونی مختلف در جهان پخش شود، ذکر کرده است. به نظر می رسد شبکه ها بعد از مدتی رخوت دوباره به اوج بازگشته اند.

دکتر هو

شبکه پخش کننده: بی.بی.سی/ فصل ۲۶

باورتان می شود این سریال از سال ۱۹۶۳ در حال پخش است و هنوز هم مخاطب دارد؟ سریال ماجراهای کاراکتری به نام تیم لورد است که به نام «دکتر» شناخته می شود و با استفاده از ماشین زمانی به نام تاردیس جهان را کشف می کند. سیدنی نیومن، سی.دبلیو وبر و دونالد ویلسون خالقان این سریال هستند.

 گزارش گاردین از سریال های روز دنیا

این سریال دیگر جزیی از فرهنگ بریتانیا محسوب می شود. البته پخش سریال در طول این چهل و چند سال به صورت مداوم نبوده. در حقیقت سریال تا سال ۱۹۸۹ پخش شد. برای احیای آن تلاش ناموفقی در سال ۱۹۹۶ داشتند اما سال ۲۰۰۵ بود که سری جدید آن روی آنتن رفت. پیتز کابالدی دوازدهمین بازیگری است که نقش قهرمان فیلم را بازی می کند. حتی با وجود تکنولوژی های جدید باز هم سریال «دکتر هو» در اصل انگار برای بچه ها ساخته شده.

* اگر دوستش دارید این ها را هم ببینید: کشیش، بلیک ۷


بازماندگان

شبکه پخش کننده: اچ.بی.او/ فصل سوم

سریال فانتزی/ ماجراجویانه/ روانشناسانه دیمون لیندلوف و تام پروتا خیلی زود تبدیل به کالت شد. با موسیقی درجه یک ماکس ریشتر در فصل اول و بازی جاستین ترو در نقش اصلی. این سومین و آخرین فصل از سریال «بازماندگان» است. داستان سریال سه سال قبل از یک حادثه جهانی به نام «خروج ناگهانی» اتفاق می افتد. سه سال بعد یک اتفاق عجیب می افتد: ناپدید شدن همزمان و غیرقابل توضیح ۱۴۰ میلیون نفر، دو درصد از جمعیت جهان در اکتبر سال ۲۰۱۱٫

 گزارش گاردین از سریال های روز دنیا

فصل اول حول خانواده ای به نام گاروی می گردد که با یک شهر تخیلی در نیویورک آشنا می شوند. کوین گاروی رییس پلیس است. در فصل دوم خانواده به یک شهر خیالی دیگر نقل مکان می کنند. سومین و آخرین فصل سه سال بعدتر یعنی ۲۰۱۸ اتفاق می افتد درست ۱۴ روز قبل از هفتمین سالگرد «خروج ناگهانی».

* اگر دوستش دارید این ها را هم ببینید: لاست، خط خون


کشیش

شبکه پخش کننده: ای.ام.سی/ فصل اول

تیم بامزه ست روگن، سام کاتلین و اوان گلدبرگ این بار در تلویزیون دور هم جمع شده اند تا دیوانه بازی هایشان را به نمایش بگذارند. با این وجود سریال «کشیش» با کمدی های مرسوم آنها فرق دارد. ترکیبی از درام و کمدی سیاه است و اقتباسی از یک کمیک بوک که توسط کمپانی مشهور دی.سی منتشر شده است. سریال قرار بود در ۱۰ قسمت سال ۲۰۱۶ پخش شود اما بعد سازندگان آن اعلام کردند نسخه جدیدی را در ۱۳ اپیزود سال ۲۰۱۷ به نمایش در می آورند.

 گزارش گاردین از سریال های روز دنیا

کمیک بوک قصه مردی به نام جسی کاستر را روایت می کند که کشیشی در یکی از شهرهای کوچک تگزاس است. به صورت تصادفی یک موجود ماوراالطبیعه او را تسخیر می کند. یک جور مقابله میان فرشته و شیطان. سریال سرشار از حس شوخ طبعی است و دیوانگی روگن و گلدبرگ اینجا در اوج خودش قرار دارد.

* اگر دوستش دارید این ها را هم ببینید: پسران هرج و مرج.


سیلیکون ولی

شبکه پخش کننده: اچ.بی.او/ فصل پنج

کمدی ساخته مایک جاج، جان آلتشولر و دیو کرینسکی سال ۲۰۱۴ برای اولین بار روی آنتن رفت. فصل او هشت اپیزود داشت. شهرت سیلیکون ولی به دلیل قرارگرفتن شرکت های بزرگ و مشهور انفورماتیک در این منطقه است. سریال در حقیقت درباره تعدادی از مغزهای نخبه ای است که در این نقطه از آمریکا فعالیت می کنند. جایی که هزاران شرکت استارتاپ وجود دارد و یک سوم سرمایه گذاری های ریسک پذیر آمریکا در این منطقه صورت می گیرد.

 گزارش گاردین از سریال های روز دنیا

قهرمان سریال ریچارد هندریکس برنامه نویس خجالتی و عزلت نشینی است که در یک شرکت بزرگ اینترنتی کار می کند. در آخر فصل گذشته ریچارد و همکارانش از لحاظ کاری و مالی دچار بدشانسی های زیادی شده بودند و عقب گردی در کارشان داشتند. سریال رتبه ۱۷۷ را میان ۲۵۰ سریال برتر imdb دارد و کاربران هم امتیاز خوب ۸٫۶ را از ۱۰ به آن داده اند. منتقدان شوخی های هوشمندانه سریال را تحسین می کنند و باید گفت «سیلیکون ولی» از فصل دوم به بعد کاملا روی غلتک افتاده است.

* اگر دوستش دارید این ها را هم ببینید: گسترش شکست خورده (arrested development)


داستان ندیمه

شرکت پخش کننده: هولو/ فصل اول

پدیده سریال های ۲۰۱۷ که هم مخاطبانش و هم منتقدان را تسخیر کرد. این سریال روشنفکرانه اقتباسی از یکی از کتاب های مارگارت آتوود است که سال ۱۹۸۵ منتشر شد و بروس میلر سراغش رفته و یک سریال درجه یک از روی آن ساخته است. موفقیتش آنقدر زیاد بود که تصویب شد فصل دومش هم ساخته و سال ۲۰۱۸ پخش شود.

 گزارش گاردین از سریال های روز دنیا

داستان در ویرانشهری در آینده نزدیک رخ می دهد. جایی که اداره دولت به دست نیروهای تندرو و توتالیتر است و به نظر می رسد یک جنگ داخلی دیگر آمریکا را تهدید می کند. جامعه کاملا طبقه بندی شده است و جایگاه زنان در آن بسیار نازل. زنان اجازه کار یا داشتن پول یا حتی خواندن ندارند. در این میان وضعیت یک سری بدتر است: زنانی که به آنها ندیمه می گویند و مجبورند در خانه اشراف کار کنند و خواسته های آنها را برآورده کنند. امتیاز سریال در imdb خیلی خوب و ۸٫۸ از ۱۰ است. منتقدان سریال را زنده و برانگیزاننده می دانند.

* اگر دوستش دارید این ها را هم ببینید: آینه سیاه، مرد در قلعه بلند


استاد هیچ

 
شبکه پخش کننده: نت فلیکس/ فصل دوم

این کمدی- درام تلویزیونی توسط عزیز انصاری و آلن یانگ ساخته شده و انصاری کمدین و نویسنده هندی- آمریکایی در نقش اول سریال بازی هم می کند. دو (با بازی انصاری) جوان سی ساله ای است که تلاش می کند راهش را برای زندگی در ابرشهر نیویورک باز کند. فصل اول که منتقدان تحسین اش کردند در حال حاضر جزو ۱۰ سریال برتر سال است و نامزد چند جایزه هم شده. فصل اول آن سال ۲۰۱۵ روی آنتن رفت و قرار بود فصل دوم سال ۲۰۱۶ پخش شود که یک سال به تعویق افتاد. اسم سریال ضرب المثلی است که به اشخاصی اشاره دارد که در هر کاری مهارت مختصری دارند اما در هیچ زمینه ای متخصص و عمیق نمی شوند.

 گزارش گاردین از سریال های روز دنیا

منتقدان ۹۱ امتیاز به سریال دادند و آن را بهترین کمدی سال و یک کمدی- رمانتیک بالغانه نامیدند. از اپیزود دوم این فصل سریال اوج می گیرد و بامزه می شود. برداشت هایی منحصر به فرد از غذا، روابط و چیزهای به ظاهر پیش پاافتاده دیگر دارد. حضور انصاری هم درگیرکننده و هوشمندان است.

* اگر دوستش دارید این ها را هم ببینید: پارک ها و تفریحگاه ها


کیمی اشمیت شکست ناپذیر

شبکه پخش کننده: نت فلیکس/ فصل سوم

این سیت کام جذاب را تینا فی، کمدین مشهور آمریکایی تولید کرده است. روبرت کارلاک هم کنارش قرار گرفته تا یکی از جذاب ترین محصولات کمدی تلویزیون روی آنتن برود. الی کمپر نقش اصلی سریال را بازی می کند و اصلا نطف سریال وقتی شکل گرفت که تهیه کننده های شبکه NBC از تینا فی خواستند برای بازیگر و کمدین آمریکایی، الی کمپر یک سریال بنویسد تا توانایی هایش را گسترش بدهد.

 گزارش گاردین از سریال های روز دنیا

فی گفت که آنها در صورت کمپر یک جور معصومیت و در عین حال قدرت کشف کردند. اول قرار بود داستان سریال از این قرار باشد که کمپر از کمای طولانی مدت بیرون بیاید اما این ایده به خاطر خط داستانی تکراری اش رد شد. در فصل اول کیمی اشمیت (با بازی کمپر)، برای پانزده سال دزدیده می شود و دوستانی پیدا می کند که با هم فرار می کنند. کیمی بعد از فرار ترجیح می دهد در نیویورک زندگی کند و پرستار پسر ۱۰ ساله زنی به نام ژاکلین می شود. در فصل دوم او از کارکردن برای ژاکلین خسته شده و دنبال کار جدیدی برای خودش می گردد.

* اگر دوستش دارید این ها را هم ببینید: خانواده مدرن، ۳۰ راک


قله های دوقلو

شبکه پخش کننده: شو تایم/ فصل اول

سال ۱۹۹۰ دیوید لینچ، کارگردان بزرگ سینما درامی جنایی در دو فصل ساخت که مورد توجه مخاطبان و منتقدان قرار گرفت. داستان این فصل جدید که در حقیقت احیای آن سریال است ۲۵ سال بعد از این می گذرد که ساکنان آن شهر عجیب و جالب از جنایت ملکه شان شوکه و مبهوت شده اند. در واقع این فصل ادامه ای برای همان سریال ABC است که داستانش در همین فصل روایت و در ۱۸ اپیزودش تمام می شود.

 گزارش گاردین از سریال های روز دنیا

لینچ و همکارش مارک فراست، سال ها روی این ایده کار کردند. بازگشت دیوید لینچ به تلویزیون آن قدر مهم بود که دو قسمت اول این سریال در جشنواره کن قرار است به نمایش دربیاید و رونمایی شود. درباره داستان این سریال هنوز داستانی منتشر نشده اما مدیر شبکه شوتایم اظهار کرده که: «قلب سریال داستان همان قهرمان سریال ۱۹۹۰ یعنی بازرس کوپر است که سفر اودیسه واری را آغاز می کند.» بازیگران نقش های اصلی همان قبلی ها هستند. لینچ بعد از متوقف شدن سریالش در سال ۱۹۹۱ فیلمی به همین عنوان ساخت.

* اگر دوستش دارید این ها را هم ببینید: چیزهای عجیب، گمشده (لاست)


خانه پوشالی

شبکه پخش کننده: نت فلیکس/ فصل پنجم

اولین تیزری که از فصل پنجم این سریال منتشر شد طرفدارانش را میخکوب کرده است. فصل جدید اواخر این ماه پخش خواهدشد. مهم ترین درام سیاسی این سال های تلویزیون دیگر نیاز چندانی به معرفی ندارد. اقتباسی از یک سریال انگلیسی محصول شبکه بی.بی.سی که در آنجا مرد متوسط اما زیرک و آب زیرکاهی برای رسیدن به نخست وزیری تلاش می کرد. از روی مینی سریال بی.بی.سی بو ویلیمون سریالی ساخت که در حقیقت سیاست های امروز آمریکا را زیر سوال می برد.

 گزارش گاردین از سریال های روز دنیا

سریالی که مایه های «مکبث» را می شود در آن پیدا کرد. فرانک آندروود (با بازی کوین اسپیسی) نماینده کنگره تشنه قدرت است که در طول چهار فصل قبلی به هر ترتیبی شده خودش را به ریاست جمهوری آمریکار سانده. همسرش، کلر هم در طول این مسیر با زیرکی او را همراهی می کند در حالی که روابط خودشان چندان درخشان نیست اما هر دوی آنها خواستار حضور در ساختار قدرت هستند. می گویند فصل جدید سریال به ریاست جمهوری ترامپ و جمهوری خواهان هم انتقاداتی وارد خواهدکرد.

* اگر دوستش دارید این ها را هم ببینید: بال غربی، همسر خوب


بازی تاج و تخت

شبکه پخش کنند: اچ.بی.او/ فصل هفتم

برای دوستداران این سریال فانتزی جنگ میان اژدها و گرگ و بقیه خاندان ها بر سر رسیدن به تخت آهنین به نقطه اوج خودش رسیده است. فصل ششم دو اپیزود داشت که منتقدان به شدت تحسین اش کردند. فصل هایی که کاملا سینمایی ساخته شده بود و در میان آنها صحنه های نبرد مورد توجه زیادی قرار گرفت. این سریال بیشتر از هر سریال دیگری در طول تاریخ دانلود شده: چه قانونی و چه غیرقانونی و این فصل یکی مانده به آخر آن است که احتمالا رکوردهای زیادی بزند.

 گزارش گاردین از سریال های روز دنیا

البته مسئولان شبکه نگران هستند مبادا بعد از تمام شدن «بازی تاج و تخت» کفگیر اچ.بی.او به ته دیگ بخورد، اخیرا اعلام کرده اند که چهار اسپین آف برای سریال خواهندساخت که بعد از تمام شدن قصه اصلی پخش می شود. دعوا در فصل جدید میان سرسی لنیستر، دنریس تار گرین و سانسا استارک و جان اسنو خواهدبود. از طرف دیگر خطر وایت واکرها هم جدی تر شده است. این سریال با نشانه های اسطوره شناسی تا به حال چند جایزه مهم به خانه برده است.

* اگر دوستش دارید این ها را هم ببینید: خانه پوشالی، وایکینگ


منبع: برترینها

«آگوتا کریستوف»؛ ملکه حقایق هولناک

«کتابی هست که با آن فهمیدم دلم می‌خواهد چه نوع آدمی باشم: این کتاب «دفتر بزرگ»، نخستین قسمت از سه‌گانه آگوتا کریستوف است که قسمت‌های بعدی آن کتاب‌های «مدرک» و «دروغ سوم» هستند. وقتی نخستین بار اسم آگوتا کریستوف را شنیدم، فکر کردم اهالی اروپای شرقی به اشتباه آگاتا کریستی را آگوتا کریستوف می‌خوانند؛ اما طولی نکشید که فهمیدم نه تنها آگوتا، آگاتا نیست بلکه وحشتی که آگوتا خلق می‌کند هولناک‌تر از آگاتا است.» این جمله‌ها را اسلاوی ژیژک، فیلسوف و منتقد فرهنگی اسلوونیایی در وصف آثار آگوتا کریستوف، نویسنده مجارستانی که در سوییس زندگی‌ می‌کرد و به زبان فرانسه می‌نوشت، گفته است.

مي‌خواهم كمي درباره زندگي‌ام بگويم

در مصاحبه پیش‌ رو که ریکاردو بندتینی، پژوهشگر ادبیات فرانسه در سال ١٩٩٩ گرفته و ویل هی‌وارد آن را به انگلیسی ترجمه کرده است، کریستوف پرسش‌های بندتینی را به زبانی ساده و صریح پاسخ می‌دهد. پاسخ‌هایی که یادآور بی‌رحمی و سبک مینی‌مالیستی او در سه‌گانه‌اش است. وقتی از او می‌پرسد چرا و چگونه شخصیتی رنجور یا صحنه‌ای دلخراش را خلق کرده، او در جواب می‌گوید این آدم را می‌شناخته یا چنین صحنه‌ای را دیده است. اما اشاره‌های او به آنچه ما نامش را «زندگی واقعی» می‌نامیم بر اهمیت زندگی او تاکید نمی‌کند بلکه تاکیدش بر چگونگی خلق چنین آثار ادبی است. حتی وقتی در جواب می‌گوید «نمی‌دانم» موضوعی را برملا می‌کند؛ کریستوف می‌نویسد، جواب همین است. نوشتن یعنی ابداع کردن، سرگرم کردن، ذهن خود را از رنج‌ها منحرف کردن. همان‌طور که شخصیت لوکاس در داستان «مدرک» می‌گوید: «داستان‌های غمگین بسیاری هست، اما هیچ داستانی به اندازه زندگی غمگین نیست. »

با رمان‌های‌تان به موفقیت دست یافتید و اغلب آثار شما را با توماس برنارد، بکت و کافکا مقایسه می‌کنند. فکر می‌کنید برخی از جنبه‌های آثارتان درست فهمیده نشده‌اند یا از آنها غفلت شده است؟

مایه دلخوشی‌ام است که درباره برنارد صحبت کنم چون من عاشق او هستم (می‌خندد.) نمی‌دانم. وقتی مردم درباره من و مارگاریت دوراس صحبت می‌کنند خیلی خوشم نمی‌آید. برخی از جنبه‌های آثار من درست فهمیده نشده‌اند؟ آه… خب، نمی‌دانم. نمی‌دانم منظورتان از این حرف چیست.

فکر می‌کنید پیامی در کتاب‌های‌تان هست که باید دریافت شود؟

البته که نه. نمی‌خواهم پیامی داشته باشم. نه (می‌خندد)، اصلا. این شکلی نمی‌نویسم. می‌خواهم کمی درباره زندگی‌ام بگویم. و این‌طور شد که همه‌چیز شروع شد. «دفتر بزرگ» را به خاطر این نوشتم که آرزوی توصیف آنچه را در کودکی با برادرم، جنو دیده بودم، داشتم. کاملا زندگینامه‌ام است.

از زمانی که می‌نویسید، به چه شکل پیش می‌روید؟

بدون تردید به اشکال مختلف. زمانی که سیزده ساله بودم نوشتن را شروع کردم و از آن زمان سبکم به کل عوض شد. همه‌چیزش. اشعارم خیلی شاعرانه و سانتی‌مانتال بودند. اصلا اینطور نوشتن را دوست ندارم، اصلا از شعرهایم خوشم نمی‌آید.

چه زمانی فهمیدید نویسنده‌اید؟

همیشه می‌دانستم. در کودکی، کتاب زیاد می‌خواندم مخصوصا ادبیات روس را. در آن زمان عاشق داستایوفسکی بودم. می‌شود گفت او نویسنده محبوبم بود. رمان‌های کارآگاهی هم زیاد می‌خواندم.

مي‌خواهم كمي درباره زندگي‌ام بگويم

روند خلق آثار برای شما به چه شکل است؟

با صداقت کامل می‌گویم نمی‌دانم. با نوشتن نمایشنامه‌هایی به فرانسه شروع کردم. وقتی جوان و بیست ساله بودم و تازه به اینجا آمده بودم، شعرهایی به مجارستانی نوشتم. بعد، زمانی که یادگیری زبان فرانسه را شروع کردم، نوشتن به فرانسه را هم آغاز کردم. خیلی برایم لذتبخش بود. بله، می‌نوشتم تا کمی خودم را سرگرم کنم. بعد کم‌کم با دوستداران و کارگردانان تئاتر آشنا شدم. نمایشنامه‌نویسی را شروع کردم و با دانشجویان تئاتر خیلی کار کردم. بسیاری از آثارم را در رادیوها خواندیم گرچه بسیاری از آنها ویرایش نشده بودند. خنده‌دار بود.

می‌توان ارتباطی میان دیالوگ‌های نمایشی و دیالوگ‌های کتاب «دفتر بزرگ» دید؟

بله، قطعا.

کدام نویسنده‌ها برای شما اهمیت دارند؟

عاشق کنوت هامسون و نویسنده‌ای دیگر هستم… اما نمی‌دانم اسمش را چطور تلفظ کنم. ویراستارم کتابی از این نویسنده به من داد و گفت خیلی شبیه به کارهای خودم است… اما هیچ شباهتی به آثار خودم در این رمان ندیدم. این روزها زیاد کتاب نمی‌خوانم. از فرانسیس پونژ و ژرژ باتای هم خوشم می‌آید اما خیلی نویسنده‌های معاصر را نمی‌شناسم.

احساس می‌کنید نماینده ادبیات ملی مجارستان یا فرانسه- سوییس هستید یا کاملا بدون دولت هستید؟

مجارستان، حتی اگر به فرانسه بنویسم. همه کتاب‌هایم درباره مجارستان هستند. حتی چهارمین کتابم، آن را خوانده‌اید؟

«دیروز»؟

بله. خب، داستان در سوییس می‌گذرد اما در محله‌ پناهجویان. کم‌وبیش براساس داستانی واقعی است. یک خودنگاره است. من در کارخانه‌ای کار کرده‌ام. کارخانه در چهارمین دهکده بود. بنابراین باید سوار اتوبوس می‌شدیم. ما در دهکده اول زندگی می‌کردیم. من لاین هستم، شخصیتی در داستان «دیروز»، من بودم که هر روز در دهکده اول سوار اتوبوس می‌شدم. همسر سابقم بورسیه تحصیلی داشت. شخصیت ساندور یک کولی بود که در کارخانه هم کار می‌کرد. ما با هم کار می‌کردیم. دختر بزرگم همه اینها را [در داستان] متوجه شد. برای مثال، آپارتمانی را که توصیف می‌کنم، شناخت. بله، فکر می‌کنم این کتاب خودنگاره‌ترین اثرم بود. هر چیزی که در آن توصیف کرده‌ام واقعا روی داده است. خودکشی‌ها هم روی داده‌اند. چهار نفر را می‌شناختم که بعد از ترک مجارستان خودشان را کشتند و اینها همه آن چیزی بود که می‌خواستم درباره‌شان حرف بزنم.

مي‌خواهم كمي درباره زندگي‌ام بگويم

می‌خواهم تاریخ دقیقی که در آن مجارستان را ترک کردید، بدانم.

فکر کنم ٢٧ اکتبر بود اما مطمئن نیستم. نه، نه، ٢٧ نوامبر بود.

٢٧ نوامبر؟

بله، فکر کنم. اواخر شب مجارستان را ترک کردیم. یک گروه بودیم. به روستایی رسیدیم که پر از پناهجو بود. فورا مراقبت از ما را شروع کردند. بیشتر اعضای گروه ما کودکان بودند. کشاورزان ما را به خانه‌های‌شان راه دادند، به آنها پولی پرداخت می‌شد تا به ما غذا و پناه بدهند. نمی‌دانم چند روز در این روستا ماندیم. بعد از آن، دهیار روستا برای‌مان بلیت اتوبوس به وین را خرید. بعدها پول او را پس دادیم. در وین در پناهگاه اقامت کردیم.

قصد رفتن به سوییس را نداشتید؟ جایی خواندم که ترجیح می‌دادید به کانادا بروید. درست است؟

نه، نه. هرگز نمی‌خواستم به کانادا بروم. می‌خواستم به امریکا بروم چون اقوامی در آنجا دارم. وقتی به امریکا رسیدیم به ما گفتند فقط شش ماه می‌توانیم در آنجا اقامت کنیم. بعد از آن به سوییس، جایی که همسرم بورسیه تحصیلی داشت، بازگشتیم. او معلم تاریخ بود. آنها حقیقتا از ما مراقبت کردند. برای ما آپارتمانی پیدا کردند، شغلی برای من دست‌وپا کردند و پرستاری برای بچه گرفتند. به همین خاطر آنجا ماندیم. می‌خواستم به امریکا برگردم اما باید منتظر می‌ماندم. بچه‌هایم در سوییس هستند و من نمی‌خواهم خیلی از آنها دور باشم.

نخستین باری که به مجارستان بازگشتید، کی بود؟

١٢ سال پس از ترک آنجا، سال ١٩۶٨. هنوز والدینم و برادرانم زنده بودند. حالا والدینم مرده‌اند. فقط برادرهایم و بچه‌های آنها در مجارستان هستند. اما آنها دیگر در روستای کوچک زندگی نمی‌کنند. برادرم آتیلا، نویسنده است و در بوداپست زندگی می‌کند. گاهی به مجارستان می‌روم.

وقتی به مجارستان بازمی‌گردید، این احساس را دارید که هنوز هم قربانی آنهایی هستید که تحت سلطه رژیم باقی مانده‌اند؟

خیلی به سیاست علاقه‌مند نیستم. همسرم بود که می‌خواست این کشور را ترک کنیم، چون برعکس من، او خیلی به سیاست علاقه دارد و اگر می‌ماند، قطعا زندانی می‌شد. دوستانش که ماندند دو سال زندانی بودند. در هر حال دو سال آنقدرها طولانی نیست.

مي‌خواهم كمي درباره زندگي‌ام بگويم

اما در مورد رمان‌تان می‌خواهم صحبت کنیم، می‌شود گفت کلارا، بیوه داستان «دفتر بزرگ» که همسرش اعدام شد، شواهدی مبنی بر ناعدالتی رژیم به ما می‌دهد.

بله، کلارا مادر من است. او درباره این ماجرا برایم گفته بود. موهای او از حیرت سفید شدند، مثل کلارا. درست است که رژیم آدم‌ها را تفکیک می‌کرد. برای مثال، آدم‌هایی که با یوگسلاوی‌ها در ارتباط بودند، خائن نامیده می‌شدند.

وقتی به سوییس رسیدید، سختی‌های زیادی را از سر گذراندید؟

خیلی. پنج سالی نمی‌توانستم بخوانم. در کارخانه‌ای کار می‌کردم که اجازه نداشتیم خیلی با همدیگر حرف بزنیم. فقط زبان روسی بلد بودم. پدرم ریاضیات درس می‌داد اما قبل از اینکه به جبهه برود همه درس‌ها را تدریس می‌کرد، او تنها معلم روستا بود. همسرم کمی فرانسوی حرف می‌زد چون او خیلی از من مسن‌تر بود. خیلی خوب حرف نمی‌زد اما کافی بود. وقتی همسرم به مدرسه می‌رفت، هنوز فرانسه و آلمانی درس می‌دادند اما بعد فقط روسی تدریس می‌شد. اینجا به دانشگاه رفتم اما فقط در دوره‌های تحصیلی خارجی‌ها شرکت کردم. حتی در اینجا باید مدرک دانشگاهی داشته باشید.

شما با این تعریف موافق هستید که می‌گوید یک رمان باید براساس ناسازگاری بین فرد و دنیای اطراف او شکل بگیرد؟

نمی‌دانم. درباره این جور چیزها فکر نمی‌کنم.

جنگ به واقع روی رابطه شما با جهان تاثیرگذار بود. چطور بر رابطه‌تان با شخصیت‌های داستانی‌تان تاثیر گذاشت؟

جنگ تاثیری روی من داشت، من درباره آن نوشته‌ام. ده ساله بودم که جنگ تمام شد و برای من خیلی جالب بود. داستانی که در نخستین رمانم آن را بازگو می‌کنم در سال ١٩۴۴ شروع می‌شود. ما آخرین سال ‍[جنگ] را در مجارستان گذراندیم. باید بگویم آخرین سال سخت‌ترین و خطرناک‌ترین سال بود چون جبهه [دشمن] در حال پیشروی بود و همیشه نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد. اما روستای ما خیلی بمباران نشد. خانه‌های زیادی ویران نشدند. هشدارهای زیادی داده می‌شد و مدرسه‌ها طی این سال بسته بودند. در مدرسه نیمکتی برای دانش‌آموزها نبود و حتی اگر بود هیچ‌کس به مدرسه نمی‌رفت، هیچ‌کس نمی‌توانست در مدرسه حضور داشته باشد.

با خوانش رئالیستی کتاب‌های‌تان موافق هستید، این‌طور بگویم، خوانشی که خواننده در آن درصدد شناخت دوره تاریخی و مکانی که داستان در آن واقع شده است؟

بله، بالاخره هر چه باشد این داستان‌ها زندگی من و احساساتم و [نوعی] بازگشت من به روستا است.

انتخاب دوقلوها ناچارا با خود دشواری‌ها و مشکلات هویتی را به همراه دارد. چرا دوقلوها را انتخاب کردید و به سادگی سراغ یک خواهر و برادر نرفتید؟

نمی‌دانم. به ذهنم رسید. ابتدا درباره خودم و برادرم می‌نوشتم و خیلی خوب پیش نرفت. بنابراین از «ما» استفاده کردم.

مي‌خواهم كمي درباره زندگي‌ام بگويم

ارزش اشیایی که دارایی‌های ناچیز دوقلوها را تشکیل می‌دهد، چیست؟ به انجیل، لغت‌نامه پدرشان و دفتر بزرگ فکر می‌کنم.

اینها اساسی‌ترین چیزها در زندگی هستند. انجیل نخستین کتابی است که می‌خوانیم. لغت‌نامه از همه کتاب‌ها مهم‌تر است چون وقتی به اینجا آمدیم اصلا فرانسوی بلد نبودم. بنابراین از لغت‌نامه خیلی استفاده می‌کردم. همیشه کلمات را در آن جست‌وجو می‌کردم. از لغت‌نامه‌ها خیلی خوشم می‌آید؛ از لغت‌نامه‌های مجاری هم خیلی استفاده می‌کنم و دفتر بزرگ به این خاطر یکی از دارایی‌های آنها شد چون دبیرستان که بودم نشریه‌ای به مجاری منتشر کردم. وقتی مدرسه می‌رفتم نوع نوشتاری را اختراع کردم که حالا حتی نمی‌توانم آن را بخوانم و فراموشش کردم.

شما هم، مثل دوقلوها، با بردارهای‌تان برنامه تحصیلی خودآموز ویژه‌ای داشتید؟

آنچنان تحصیلی نبود اما تمرینی بود، بله. دو روز هیچی نمی‌خوردیم، تکان نمی‌خوردیم، یک ساعت حرف نمی‌زدیم. همچنین تمرین بی‌رحمی، چون نه مادرم نه پدرم حیوانات را نمی‌کشتند. خب، شاید پدرم می‌کشت، اما در خانه این کار را نمی‌کرد. بنابراین برادرم مرغ‌ها را سر می‌برید. من… نه، نمی‌توانستم. ما گربه‌ای را هم حلق آویز کردیم، این حقیقت دارد. همیشه برادرم این کارها را می‌کرد. نگاه کردن بهش سخت بود. گربه خیلی دراز شد و ما فکر کردیم مرده است، بنابراین آن را پایین آوردیم. مدتی تکان نخورد بعد پا به فرار گذاشت. وقتی به برادرم گفتم دارم درباره بچگی‌های‌مان می‌نویسم، گفت: «اون گربه رو یادت نره. »

می‌خواهم درباره شخصیت‌های دیگر بپرسم. در رمان‌های‌تان دوگانگی تکان‌دهنده‌ای میان توصیف و واقعیت وجود دارد؟ برای مثال معنایی که برای مادربزرگ در آن صحنه سیب‌ها در نظر گرفتید، چه بود؟

مادربزرگ شخصیتی بود که خلقش کردم اما کارهای او را از خودم نساختم. کارهای باغچه و آن مرغ‌ها، کارهای مادرم بود که اینقدر سخت کار می‌کرد و بعد کشاورزان پیری را می‌بینیم که خیلی انسان‌های پستی هستند. بله، زن‌های زیادی مثل او بودند. در مورد سیب‌ها، بله، مادربزرگ این کارها را خودخواسته انجام می‌داد.

در قیاسی تاثیرگذار با این شخصیت، چهره زن خانه‌داری هم وجود دارد که به نوعی نماد بی‌تفاوتی مردم به زندگی دیگران است. او با دو کودک مهربان است اما به هنگام اخراج یهودها از روستا، بی‌رحمی از خود نشان داد.

اما می‌دانید، این هم درست است. ما در شهر زندگی می‌کردیم و این اخراج‌ها را دیده بودیم. صفی از زنان، پیر و جوان. ما دایه‌ای در خانه داشتیم که اتریشی بود. او داشت غذا می‌خورد و این کار را کرد. او نانی را به طرف این مردم گرفت و بعد آن را انداخت. در روستای ما اردوگاه موقتی بود. امروز بنای یادبودی در این اردوگاه هست. دیده‌اید؟

نه متاسفانه. «دفتر بزرگ» رمانی است که از جست‌وجوی خود و آزادی حکایت می‌کند. ارتباط قدرتمند میان دوقلوها برای بقای‌شان لازم است. اما در عین حال آنها باید این اتصال را قطع کنند تا زندگی‌های مستقلی داشته باشند. موضوع داستان همین است؟

بله.

 

مي‌خواهم كمي درباره زندگي‌ام بگويم

در داستان «دروغ سوم» نیز پیوند دوباره و کامل میان دو برادر امکان‌پذیر نیست. درست است؟

بله. کلاوس تنها زندگی می‌کند. او نمی‌خواهد عادت‌هایش را تغییر بدهد. او می‌خواهد بی‌سروصدا زندگی کند و بعد به برادرش حسادت می‌کند.

شخصیت «لب شکری» در داستان «دفتر بزرگ» هم خیلی تاثیرگذار است. لب شکری براساس شخصیت فردی که می‌شناختید شکل گرفت یا کاملا خیالی بود؟

آه، نه چنین شخصیتی بود. زنی اهل کوسگ. نمی‌دانم چطور او را توصیف کنم چون چهره‌اش بدتر از این نمی‌شد. دیگر بینی‌ای برای او باقی نمانده بود. چون زمین خورده بود و بینی‌اش شکسته بود. بینی‌اش را درمان نکرده و افتاده شده بود. او دو فرزند خیلی باهوش داشت، دو یا سه فرزند، نمی‌دانم اما خیلی زیبا بودند. برادرم هم کتابی نوشته که شخصیت این زن را توصیف کرده است. او کتابی درباره همین دوره نوشته است اما خیلی متفاوت است. کتاب او درباره قتل است. کدام یک از رمان‌های من قتلی در آن هست؟

رمان‌های شما پر از قتل است…

بله، درسته. اما… قتل یک زن، یادتان هست؟

آه، بله قتل همسر آن بی‌خواب در «مدرک»…

بله، درسته. این اتفاق حقیقتا رخ داده است. زنی بود که در خانه‌اش به قتل رسید. او در نزدیکی خانه ما زندگی می‌کرد. برادرم این ماجرا را بهانه‌ای‌ برای نوشتن آنچه رخ داده، کرد. این زن را برای این کشته بودند چون سه کارخانه در شهر داشت. علاوه بر این، او خارجی بود و دولت نمی‌توانست کارخانه‌های افراد خارجی را ملی کند. به همین خاطر کشته شد. برادرم رمانش را درباره این داستان نوشت. او در مورد همه‌چیز بررسی و تحقیق کرد. به اداره پلیس، جایی که گزارش‌ها و پرونده‌های بایگانی‌شده نگهداری می‌شوند هم رفت.

و آن بی‌خواب.

او در کوسگ نبود. او اینجا در نوشاتل بود. من همسایه‌ای داشتم که خانه‌اش روبه‌روی من بود. او زنی بود که شب‌ها پای پنجره می‌نشست. او از رهگذران ساعت را می‌پرسید. خانه‌ام بالکن داشت و او سعی می‌کرد با من حرف بزند.

اگر به شخصیت لب‌شکری بازگردیم، فکر می‌کنم بتوان مرگ او را مرگ شاد متناقضی دانست. درباره این موضوع چه فکر می‌کنید؟

مرگ لب‌شکری، بله، مرگ شادی است.

به مرگ فکر می‌کنید؟

همیشه به آن فکر می‎کنم. از مرگ می‌ترسم. فقط ترس از مرگ نیست، از پیری و بیماری هم می‌ترسم.

حضور نویسنده در کار نویسنده‌ای دیگر. چرا رمان «مدرک» اینقدر به داستان و ماجرای ویکتور می‌پردازد؟

من دوستی در نوشاتل دارم. او الکلی است، خیلی هم سیگار می‌کشد. او خواهرش را نکشت، اما همیشه می‌خواست بنویسد. او چند صفحه‌ای از نوشته‌هایش را به من داد. شعر بودند. شعرهای خوبی بودند اما او از عهده نوشتن یک کتاب کامل برنمی‌آمد. بعد از مرگش، خواهرش دستنوشته‌های او را می‌خواست چون می‌خواست آنها را منتشر کند. خیلی پشیمان شدم، چون می‌توانستم رمان دیگری درباره او بنویسم. حرف‌های زیادی برای گفتن داشتم.


منبع: برترینها

ماه رمضان؛ جلوه ای از سفر اما در دنیای درون

 عصر ایران- ماه مبارک رمضان وارد سومین دهه خود شده است. درباره این ماه از زوایای گوناگون گفته شده ولی شاید کمتر کسی از نگاه سفر و مشخصا گردشگری  معنوی به آن پرداخته باشد.

دکتر منوچهر جهانیان رییس دانشکده گردشگری دانشگاه علم و فرهنگ که تجربه دبیری دومین همایش گردشگری و معنویت را هم در کارنامه خود دارد یکی از اهداف سفر و گردشگری را «جست و جوی کمال»  و ماه رمضان را فرصتی برای سفر  می داند که در دنیای درون تحقق می یابد.

نوشته زیر از این منظر ماه رمضان و سفر در دنیای درون را برمی رسد:

انسان اشرف مخلوقات هستی، خلیفه الله بر روی کره خاکی و پیام آور رسالت و منادی کلام خداوندی برای سعادت ،کمال وتعالی بشریت است.

انسان  پا به عرصه خاکی نهاد و گویی همه عالم مسخرات این موجود الهی شده اند. چه بسا طبیعت، آسمان و زمین، خورشید، ماه و ستارگان و همه و همه ابزار و بستری را برای رشد این موجود فراهم کرده اند تا با حضور خود در طبیعت مسیری بس پیچیده را به سوی پروردگار بپیماید؛ گویی این زمین پلی است برای تعالی و رشد و دست یابی به لقای خالق زیبایی ها و شایسته است همگان دست به دست هم دهند و انسان را در این مسیر یاری کنند.

زندگی روی کره خاکی به سان دنیایی است گذرا و به مثابه سفری هر چند کوتاه، اما در عمق وجودی انسان بستر تعالی را فراهم ساخته است.

حضور انسان خاکی، خود سفری است آسمانی بر روی زمینی که ذره ذره اش به لطف عظمت پروردگار آفریده شده و در این مسیر، انسان با سفرهای گوناگون در بستر زندگی طبیعی و مادی روبروست تا جان را زلال و خود را برای تحقق هدف آفرینش ،خالق هستی بخش مهیا کند.

مسیر هستی و زندگانی خود تلالو پیچ و خم های شناخت حقیقت بوده و گذرگاه های گوناگون برای آن تعبیه شده  و ماه رمضان یکی ازهمین گذرگاه هاست.

ماه مبارک رمضان  جاده عرفانی و انتزاع روح و جان آدمی است در سفر انفسی به جان حقیقت ‌ و معنا؛ و این انسان در مسیر کشف حقایق به لطف پروردگارش گام در سفری خدایی از جنس روح و معنویت می گذارد تا تعالی خویش را بیش از پیش مسجل سازد.

  در دعای ابوحمزه ثمالی در ماه مبارک رمضان می خوانیم: «و یقینی بمعرفتک منی الا رب… و یقین به معرفت پروردگار .. ». این دعا اشاره به همان مبانی معنوی است که از سفر به درون و اعماق وجود از خالق انسان مطالبه می شود.

در دعای ابوحمزه ثمالی انسان از پروردگار طلب فهم و بصیرت می کند و تمامی زندگی خویش را در راستای شناخت هر چه بیشتر درخواست می کند.

در این دعا و سایر دعاهایی که در این ماه بدان سفارش شده یک مسیر شناخت و تقرب به پروردگار درخواست می شود تا انسان با شناخت معنای هستی و تعمق به درون خویش اسباب گام نهادن در مسیر بندگی را فراهم  سازد. 

 انسان در زندگی در جستجوی کمال است و از طرق گوناگون در راستای تحقق این نیاز اقدام می کند. اما این نکته به فراموشی سپرده شده است که انواع سفرهای آفاقی و انفسی خود از مهمترین راههای تحقق این نیاز انسانی بر شمرده می شود.

از این منظر ماه مبارک رمضان را می توان یکی از زمینه های اصلی تحقق اهداف تعالی انسانی دانست زیرا ماهیت ماه بندگی پروردگار را، سفری انفسی و شناخت حقیقت و خالق را عناصر کلیدی عبادت و فضیلت این ماه بیان می کند.

چنین است که می توان گفت انسان  مسافری است همیشگی که تا  حد توان و ظرفیت دریافت نعمات و حقیقت معنا را در این سفر به دست خواهد آورد وهمانا درجست  و جوی گمشده خود و خویشتن برای سیروسلوک وتعالی ونیل به سعادت وکمال حقیقی و مگر تازه ترین تعریف ها از گردشگری و به صورت خاص گردشگری معنوی بر «جست و جوی اصالت و معنی» تأکید نمی ورزد؟


منبع: عصرایران

جنجال بهناز جعفری و دفاع غیرحرفه ای رامبد

روزنامه هفت صبح – مرجان فاطمی: کالبدشکافی از ماجرای نشست جنجالی زیر پای مادر و حرکت ناشایست بهناز جعفری که دفاغ غیرحرفه ای و غیراصولی رامبد جوان را دربر داشت.

ماجرا چه بود؟

روز چهارشنبه عوامل سریال «زیر پای مادر» نشست خبری برگزار کردند. قرار بود عوامل سریال بیایند مقابل خبرنگاران بنشینند و به سوال ها جواب دهند. تا یک ساعت اول با وجود اینکه سعید نعمت الله، فیلمنامه نویس سریال و دو تا از بازیگران هنوز نرسیده بودند، همه چیز طبیعی پیش رفت. سوالات مطرح شد و جلسه شکل معمولش را پیش گرفت. یک ساعت بعد از شروع جلسه بهناز جعفری وارد سالن شد و کنار دست عوامل نشست. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که بدون دلیل خاصی، یک مرتبه جعفری شروع کرد راجع به تنبلی خبرنگاران و بی سوادی شان بلند بلند صحبت کردن و به یکی از حاضران انگ «خمار بودن» زد.

 جنجال بهناز جعفری و دفاع غیرحرفه ای رامبد
خبرنگاران تا چند دقیقه اول حرفی نزدند و فقط با تعجب نگاه کردند اما او دست بردار نبود. تا اینکه یک نفر از داخل جمعیت در پاسخ به این حرف جعفری که سوال های خبرنگاران سطحی است، گفت شما دیر آمدید ما سوال های جدی مان را مطرح کردیم. یک نفر دیگر هم گفت که خبرنگاران باعث شدند شما بهناز جعفری شوید و دعوا بالا گرفت تا اینکه نهایتا جعفری جلسه را ترک کرد.

چرا نشست برگزار شد؟

عوامل «زیر پای مادر» درست در شرایطی که حجم انتقادها نسبت به سریال بالا رفته و از همه جهت تحت فشار قرار گرفته اند، تصمیم می گیرند از رسانه ها دعوت کنند تا در یک نشست کوچک و جمع و جور شرکت کنند؛ نشستی که از قضا سعید نعمت الله به عنوان نویسنده و هدف اصلی تمام انتقادها در آن حضور ندارد و بازیگرانش با یک ساعت تاخیر می رسند. حالا در این شرایط، انتقادهایی به سریال مطرح می شود که گویا باب طبع عوامل نیست. اینجاست که کاسه صبر یکی از آنها لبریز می شود و آتش اش دامن خبرنگاران را می گیرد.

حالا معلوم نیست اصلا چرا باید برای یک سریال در حال پخش، نشست برگزار کرد؟ چرا عوامل هیچ کدام شان به موقع در نشست حاضر نمی شوند و چرا خبرنگاران نباید انتقاد کنند؟ به نظر می رسد عوامل سریال انتظار داشته اند که خبرنگاران صرفا بیایند، و هدیه های شان را بگیرند، افطارشان را بخورند و بعد هم از سریال تعریف و تمجید کنند. حالا که غیر از این اتفاق افتاده، چنین جنجالی به راه انداخته اند.

جنجال بهناز جعفری و دفاع غیرحرفه ای رامبد

جنجال بی مورد خانم بازیگر

از روز چهارشنبه که فیلم کوتاه برخورد بهناز جعفری با خبرنگاران منتشر شده، خیلی سعی کردیم ماجرا را طور دیگری ببینیم. مثلا فکر کنیم که شاید واقعا خبرنگارها سوالات بی اساسی پرسیده اند، شاید حرف و جنجالی قبل از این ویدئو درگرفته و ما از آن بی خبریم یا شاید واقعا حال بهناز جعفری خوب نبوده و به خاطر اثر داروهایی که مصرف می کند چنین جنجالی راه انداخته اما هیچ جوره به جوابی نرسیدیم.

اگر فرض کنیم سطح سوالات از سطح توقعات جعفری پایین تر بوده، باز هم این بازیگر حق چنین رفتاری را نداشته. او می توانست خیلی آرام عذر بخواهد و بگوید که سوالات بسیار سطح پایین است و جلسه را ترک کند. جالب اینجاست که جعفری دقیقا سر سوالی برآشفته شده و این جنجال را راه انداخته که اصلا سطحی و نازل نبوده. خبرنگار راجع به مشابهت دیالوگ ها به آثار کیمیایی پرسیده. این مسئله هم که دیالوگ نویسی سعید نعمت الله فیک آثار کیمیایی است، کاملا مشهود است. در ضمن این سوال اصلا ربطی به این بازیگر نداشته.

چرا نعمت الله غایب بود؟

از تمام جار و جنجال های بهناز جعفری و نشست خبری که بگذریم، یک مسئله هیچ وقت روشن نمی شود؛ اینکه سعید نعمت الله به عنوان مولف اصلی سریال و کسی که هدف تمام انتقادات قرار دارد، چرا پای کاری که انجام داده است نمی ایستد؟ نعمت الله در پاسخ به درخواست هفت صبح برای مصاحبه راجع به سریال گفت تمام انتقادها را قبول دارد و به ما اجازه می دهد هر چقدر می خواهیم از سریال بد بنویسیم اما مصاحبه نمی کند. فکر کردیم با هفت صبح مشکل دارد که پای مصاحبه نمی ایستد اما گویا قضیه فراتر از اینهاست.

 جنجال بهناز جعفری و دفاع غیرحرفه ای رامبد
عوامل سریال «زیر پای مادر» نشست خبری برگزار می کنند و خودشان هم می دانند بخش مهمی از سوالات و انتقادات به فیلمنامه بر می گردد اما سعید نعمت الله حتی در این نشست هم ظاهر نمی شود. در غیاب نویسنده، کارگردان و بازیگران با انتقادهای بی شمار از شخصیت پردازی، دیالوگ نویسی و به طور کلی فیلمنامه رو به رو می شوند و وضعیت به چنین جایی می رسد. قطعا اگر نعمت الله غایب نمی شد، به مراسم می رسید و به انتقادها جواب می داد چنین جنجالی به راه نمی افتاد.

واکنش عجیب رامبد جوان

از روز چهارشنبه و بعد از این درگیری و جنجال، خیلی از بازیگران به دفاع از بهناز جعفری، پست هایی در صفحه اینستاگرام شان منتشر کرده اند اما در این بین، واکنش رامبد جوان واقعا عجیب بود. او گفته به عنوان کسی که در ارتباط با خبرنگاران قرار می گیرد اصلا بدش نمی آید گاهی اوقات چیزهای درشت و ناخوشایندی ارائه دهد که باعث سوزش بعضی از جاهای حساس آن عزیزان شود… خیلی خوب هم می تواند چنین کاری را بکند اما نمی کند و… بله این حرف ها را رامبد جوان زده، همان مجری سرحال و متولی فرهنگی که هر شب راجع به خوبی و مهربانی با دیگران حرف می زند و مردم را تشویق می کند که عصبانی نشوند و در همه حال لبخند بزنند.

یکی نیست بگوید آقای جوان! شما اصلا می دانید قضیه از چه قرار بوده و بعد با چنین لفظی به خبرنگاران می تازید؟ لطفا دیگر جلوی خودتان را نگیرید و همین کاری که معتقدید دل تان می خواهد انجام دهید را انجام دهید تا همه با روی دیگر شما هم آشنا شوند.

جنجال بهناز جعفری و دفاع غیرحرفه ای رامبد

بهم زدن بازی

این اولین بار نیست که خبرنگاران مورد هجمه و پرخاشگری بازیگران قرار می گیرند. بعد از مانی حقیقی، لیلا حاتمی و لیلا اوتادی، حالا سم بهناز جعفری هم در فهرست بازیگرانی که به خبرنگاران انگ بی سوادی می زنند ثبت شد. نمی خواهیم از خبرنگاران دفاع کنیم و بگوییم سوالاتشان ضعف ندارد، همه شان خوبند، باسوادند و سوالاتی عمیق مطرح می کنند، طبیعتا اینطور نیست. بین خبرنگاران هم خوب و بد وجود دارد و باسواد و بی سواد. اما آنطور که شنیده ایم با وجود اینکه به دلیل بی نظمی رخ داده در دعوت از مهمان ها، تعداد زیادی افراد غیرخبرنگار هم در جمع حضور داشتند اما سوال اشتباه یا سوال سطح پایینی از طرف آنها مطرح نشده.

به نظر می رسد دعوا و جنجال خانم بازیگر بیشتر از اینکه نشانه اعتراض باشد، به یک جور بهم زدن بازی شباهت دارد. درواقع بهناز جعفری در مواجهه با انتقادات، به جای اینکه سعه صدر به خرج دهد بازی را بهم زده است. البته باز هم امیدواریم این پرخاشگری، صرفا به حال بد این بازیگر و اثر داروهایی که مصرف کرده مرتبط باشد و به زودی از همه خبرنگاران عذرخواهی کند.


منبع: برترینها

نشان بتمن بر ساختمان مهم لس‌آنجلس

 


 

شهردار و رییس پلیس لس آنجلس، در این مراسم به آدام وست ادای احترام کردند و نشان معروف بتمن به دست رییس پلیس شهر، بر روی ساختمان معروف لس آنجلس نقش بست. مردم که اکثرا لباس بتمن بر تن داشتند در این مراسم حاضر بودند و با این صحنه تاثیرگزار عکس گرفتند و به بتمن محبوبشان ادای احترام کردند.

 


 


 
در گوشه دیگری از مراسم، ماشین بتمن آدام وست برای عکس یادگاری در کنار خیابان قرار داده شده بود.


منبع: بهارنیوز

فرستادن گنجینه‌ها به خارج منتفی شد

سیدرضا صالحی امیری به خبرنگار ایسنا گفت: خبر ارسال آثار گنجینه موزه هنرهای معاصر به خارج از کشور صحت ندارد. وی همچنین تاکید کرد: از ابتدای قبول مسئولیت در وزارتخانه ارشاد بر لزوم نفرستادن این آثار به گالری‌های خارج از کشور تاکید داشته‌ام و دارم.چند روزی است که برخی رسانه‌ها از ارسال آثار موزه هنرهای معاصر به خارج از کشور توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خبر می‌دهند. سرانجام وزیر ارشاد در حاشیه اختتامیه نمایشگاه قرآن، فرستادن این آثار به آلمان و ایتالیا را کاملا منتفی دانست.۱۷ اسفندماه سال گذشته، نمایشگاهی با عنوان “مسافران برلین و رم” در موزه هنرهای معاصر افتتاح شد. این نمایشگاه شامل ۳۰ اثر از هنرمندان خارجی و ۳۰ اثر از هنرمندان ایرانی بود که پیش از آن قرار بود با اجرای یک پروژه در دوران حضور علی جنتی در وزارت ارشاد، برای نمایش به دو شهر برلین و رم فرستاده شوند؛ اما اجرای این پروژه با اعتراض هنرمندان و نهادهای صنفی و همچنین پس از تغییر وزیر ارشاد متوقف شد.نمایشگاه “مسافران برلین و رم” امروز (۲۷ خردادماه) پایان یافت.


منبع: بهارنیوز

سرپل مک‌کارتنی دوباره «لقب» می‌گیرد

به گزارش مهر،  به نقل از تلگرام، بیل کانلی کمدین که پیشتر لقب «سر» را از ملکه الیزابت دریافت کرده، در کنار سر پل مک کارتنی بار دیگر در فهرست تقدیر ملکه الیزابت قرار گرفت. این دو این بار با دریافت نشان «ملازم افتخاری» تجلیل می‌شوند.
 



در این فهرست جولی والترز و جون وایتفیلد نیز جای دارند که با دریافت لقب «دیم» یا «بانو» تجلیل می شوند. جون اسپنسر که در نقش پگی وولی در سریال «آرچرها» بازی کرده نیز با دریافت نشان CBE تجلیل می‌شود.بازیگر اولیویا دهاویلند نیز به عنوان سالخورده‌ترین دریافت کننده لقب «بانو» در سن ۱۰۰ سالگی امسال در این مراسم حاضر خواهد بود.  وی بازیگر فیلم «بر باد رفته» است و دو بار جایزه اسکار را دریافت کرده و در ماه جولای تولد ۱۰۱ سالگی اش را جشن می‌گیرد. او در ۴۹ فیلم بلند بازی کرده و بازیگر نقش ملانی در فیلم «برباد رفته» بوده است.اد شیرن موسیقیدان ۲۶ ساله نیز با دریافت نشان MBE برای خدماتش به موسیقی و خیریه، تجلیل می‌شود.امیلی ساند خواننده نیز برای خدماتش به موسیقی نشان MBE می‌گیرد.دیوید ویلیامز کمدین نیز برای خدماتش به هنر و خیریه نشان OBE دریافت می‌کند.

این نشان ها و مدال‌ها عالی‌ترین رتبه امپراتوری بریتانیا و دارای سلسله مراتب هستند که از پایین ترین درجه یعنی MBE به عنوان عضو رتبه امپراتوری شروع می‌شود و بعد OBE درجه افسر رتبه امپراتوری، CBE فرمانده، درجه بالاتر شوالیه یا بانو و بالاترین درجه شوالیه عالی صلیب یا بانوی عالی صلیب است.


منبع: بهارنیوز

هدیه زیمر به قربانیان آتش‌سوزی لندن

به گزارش خبرآنلاین، هانس زیمر آهنگساز آلمانی برنده جایزه اسکار ، پنجشنبه ۲۵ خرداد هنگام اجرای کنسرت در استادیوم ومبلی این خبر را اعلام کرد.
 



زیمر در جریان اجرای کنسرت در همدردی با قربانیان حادثه آتش‌سوزی برج گرنفل خطاب به حاضران گفت: «ما همه لندن هستیم. لندن ما کنارت ایستاده‌ایم.»سخنان زیمر با تشویق طولانی و ایستاده تماشاگران روبه‌رو شد. یکی از مهمانان ویژه این کنسرت ران هاوارد کارگردان آثاری چون «ذهن زیبا» و «کد داوینچی»‌ بود.

این آهنگساز خلق آثار ماندگاری مانند موسیقی متن فیلم‌های «گلادیاتور»، «شوالیه تاریکی» و «شیر شاه» را در کارنامه دارد.پیش از این نیز چهره‌های سرشناسی چون ادل خواننده آلبوم «۲۵» به آتش‌سوزی برج گرنفل واکنش نشان داده بودند. ادل برای همدردی با قربانیان به محل حادثه رفته بود.در این میان سایمون کاول تهیه‌کننده سرشناس اهل بریتانیا نیز اعلام کرد قصد دارد آهنگی به یاد قربانیان آتش‌سوزی ضبط کند.


منبع: بهارنیوز

«زیر پای مادر» و یک حاشیه پرصدا

روزنامه بهار: سریال‌های رمضانی اگر درخشان‌ترین آثار تلویزیون نبوده‌اند اما همواره از محبوب‌ترین‌های برنامه‌های صدا و سیما بوده اند. مجموعه‌هایی که فضایی معنوی متناسب با روزهای رمضان داشتند و یا با ایجاد نشاط و شادی توسط سریال‌های کمدی و چهره‌های شناخته شده مورد توجه قرار می‌گرفتند اما امسال این شرایط که نزدیک به یک دهه در عمده مجموعه‌های تلویزیونی رمضانی رعایت می‌شد، وجود نداشت. امسال دو فیلم در فهرست برنامه‌های رمضان قرار گرفتند که فضایی نامانوس با این ایام داشتند و هر کدام نیز با حواشی روبه‌رو شدند. برخلاف سال‌های قبل نه چهره‌های شناخته شده سریال یا شوخی‌ها و مضامین آن که حواشی آنها در راس رسانه‌ها و افکار عمومی مردم قرار گرفت و پر سر و صدا شدند.
***
حاشیه سریال شبکه سه: شائبه استفاده از کلاه گیس در سریال «نفس»
مجموعه «نفس» ساخته جلیل سامان از شبکه سه از جمله سریال‌های رمضانی امسال بود که هنوز شروع نشده، حاشیه‌ای پر سر و صدا به پا کرد. حاشیه این سریال، واکنش‌ها و بازتاب‌های فراوانی در سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی مختلف به دنبال داشت. این بار این سریال رمضانی با داستانی ماورایی و معناگرا مثل «اغماء»‌، «او یک فرشته بود» یا «چشم برزخی» مسئله ساز نشد و یا به دلیل شوخی با یکی از مسائل اجتماعی روز چون «بزنگاه»‌، «متهم گریخت» یا «خانه به دوش» مورد استقبال قرار نگرفت. سریال «نفس» با یک مسئله شرعی و شائبه استفاده از کلاه گیس برای بازیگران زن فیلم رو به‌رو شد و واکنش‌های بسیاری از تماشاگران را به دنبال داشت. این سریال بعد از سریال‌های موفق «ارمغان تاریکی» و «پروانه» ، سومین سریال از سه گانه‌ جلیل سامان با موضوع انقلاب اسلامی است.  داستان این سریال درمورد جوانی است که در بحبوحه وقایع انقلاب برای رسیدن به حقیقت رازی که در زندگی‌اش فاش می‌شود، حوادث پیچیده‌ای را پشت‌سر می‌گذارد. هنوز چند قسمت از پخش این سریال نگذشته بود که نحوه نمایش بانوان قبل از انقلاب و استفاده از کلاه گیس برای زنان آن به حاشیه‌ای رسانه‌ای تبدیل شد و تماشاگران نسبت به این نوع پوشش و طراحی آن واکنش هایی نشان دادند.

با فرض درست بودن استفاده از کلاه گیس برای بانوان این سریال، واکنش‌ها به دلیل اجحاف نسبت به آخرین اثر سینمایی کیانوش عیاری با نام «کاناپه» بالا گرفت. فیلم «کاناپه» عیاری که قصد حضور در جشنواره سی و پنجم را داشت و تنها به دلیل استفاده از کلاه گیس برای بانوان در حضور محارم به جشنواره راه نیافت و این نوع برخورد با فیلم، واکنش‌های هنرمندان و متخصصان این حوزه را به همراه داشت. در نتیجه وقتی این نوع پوشش در سریال «نفس» که در معرض تماشاگران بیشتری قرار دارد، بی اشکال به نظر آمده بود، جفا به آن فیلم که قرار است در سینماها آن هم با تعداد تماشاگران کمتری رو به رو باشد، بیشتر جلوه کرد.

در همان روزهای اولیه پخش سریال «نفس»‌، روابط عمومی این سریال در واکنش به حواشی پیش آمده اعلام کرد که پیش از این خبری در ۲۲ اردیبهشت همراه با یک عکس در رسانه‌ها منتشر شد و طی آن اعلام شد که عوامل سریال «نفس» برای ضبط صحنه‌های‌تروکاژی در خارج از کشور به ارمنستان سفر کرده‌اند. ظاهرا طی این سفر، تصاویری با حضور تعدادی از بازیگران ارمنی ساکن در کشور ارمنستان با قرار گرفتن مقابل پرده ضبط شد تا بعدا از طریق جلوه‌های ویژه در پس زمینه تصاویری که در داخل کشور ضبط شده بود قرار گیرد.

روابط عمومی این سریال همچنین اظهار داشته است: به طور معمول، به تصویر کشیدن پوششی دور از واقعیت در سریال‌هایی که به فضای کشور پیش از انقلاب اسلامی مربوط می‌شوند باعث انتقاد مخاطبان، ملموس نبودن فضا و غیرقابل باور بودن آثار این چنینی منجر شده است. از این رو با تمهیدی که عوامل سریال «نفس» به نویسندگی و کارگردانی جلیل سامان اندیشیدند، بنا شد برای نزدیک شدن به واقعیت آن سال‌ها برخی تصاویر در خارج از کشور و با حضور بازیگران خارجی ضبط شود.
نتیجه: حذف صحنه‌های زنان بی حجاب بعد از دو هفته
در ادامه پخش سریال «نفس» که ابتدا تصاویری‌تروکاژی از شخصیت‌های زنان ارمنی را در سریال نشان می‌داد، این تصاویر را حذف کرده است. این ویژگی سریال اگرچه به بحث فضای مجازی راه پیدا کرد و باعث شد تا روابط عمومی سریال در این باره توضیحی اعلام کند.

همچنین در همان زمان مهدی روشن روان، مدیرگروه فیلم و سریال شبکه سه نیز اعلام کرد که نمایش زنان بی حجاب در «نفس» مشکل شرعی ندارد و بعضی به غلط می‌خواهند القا کنند که این سریال بحث بی‌حجابی را عادی‌سازی می‌کند درحالی که اولا این‌ها تصاویری از زنان خارجی و غیرمسلمان است که در ارمنستان ضبط شده است و ثانیا ما اصلا روی چنین فضاهایی تاکیدی نداشتیم اما شاید چون مخاطب برای اولین بار چنین چیزی را می‌بیند ممکن است کمی برایش تعجب برانگیز باشد.
با این حال بعد از حدود دو هفته که از پخش سریال گذشت، این تصاویر به صورت محو، گذرا و در بعضی از صحنه‌ها پخش شد و سپس از قسمت هایی به بعد ادامه نیافت تا اینکه جلیل سامان از طریق فضای مجازی اعلام کرد که «چند قسمتی است که تصاویر شخصیت‌های بی حجاب به سریال اضافه نمی‌شود و در فضاسازی قبل از انقلاب اشکال به وجود آورده است. ظاهرا مصلحت این گونه حکم کرده است. امیدوارم قوانین ممیزی سینما و تلویزیون که در آن تکنولوژی روز لحاظ نشده است مورد تجدید نظر واقع شود.»

بنابر پیگیری‌های رسانه‌ای یکی از مدیران رسانه ملی درباره چرایی حذف این شخصیت‌های بی‌حجاب اعلام کرد که «من اطلاعی از دلیل چرایی حذف شخصیت‌های بی‌حجاب از سریال ندارم اما این  دستور از یکی از مدیران سازمان صدا و سیما رسیده است.» مسئولان سیما برای نمایش اولیه شخصیت‌های بی حجاب با کارگردان به نتیجه‌ای مشخص رسیده بودند و اینکه وسط  یک سریال تغییراتی این چنینی را شاهد باشیم یا می‌تواند نشان دهنده تصمیم شتابزده اولیه سیما باشد چون مسلما واکنش‌های اولیه نسبت به این موضوع پیش بینی شده است و یا اینکه علی رغم تمام دلایل و برنامه‌ریزی‌ها این تصمیم با فشارهایی از بیرون از صداوسیما مواجه شده که درنهایت به حذف تصاویر منجر شده است و یا در این میان یکی از مدیران برای پرهیز از دردسر پاسخگویی به حاشیه‌ها کلا قید این صحنه‌ها را زده و دستور به حذف آنها داده است.

حاشیه سریال شبکه یک: انتقادات گسترده به شخصیت و دیالوگ‌ها
سریال دیگر ماه رمضان ۹۶، مجموعه «زیر پای مادر» ساخته بهرنگ توفیقی بود که پیش از این مجموعه‌های «پشت بام تهران» و «مسیر انحرافی» از او از صدا و سیما پخش شده بود. این مجموعه هم با وجود بازیگرهای شناخته شده و داستانی امروزی و پر چالش نتوانست حال و فضای ایام رمضان را تداعی کند اما مخاطبان خود را پیدا کرد. «زیر پای مادر» داستان بحث برانگیزی داشت و مادری که برای فرزندش مادری نکرده بود و با چالش‌های مالی و کاری به دردسر افتاده بود را معرفی می‌کرد. روایت داستان هر چند غیرمتعارف به نظر می‌رسید ولی جاذبه لازم برای جذب تماشاگر را و برانگیختن حس کنجکاوی اش را داشت. با این همه، روند کلی داستان و به ویژه دیالوگ گویی سنگین شخصیت‌ها از سوی مخاطبان به بحث داغ در فضای مجازی تبدیل شد. کارگردان سریال «زیر پای مادر» درباره انتقاداتی که درباره شخصیت‌های اغراق‌شده مثبت و منفی سریال به وجود آمد، در گفتگویی با رسانه‌ها گله کرد و اظهار داشت: «گله‌ من از کسانی است که در کل به همه چیز خرده می‌گیرند؛ وقتی کاری در فضای واقعی و رئال ساخته می‌شود، می‌گویند این چه دیالوگ‌هایی سخیف و سطح پایینی است؛ از طرفی وقتی دیالوگ‌های ریتمیک و شاعرانه می‌شنوند، به شکل دیگری ایراد می‌گیرند. اینها جماعتی هستند که مدام فقط غر می‌زنند.»

حاشیه دوم: حاشیه در طی نشست رسانه‌ای
بعد از این واکنش ها، عوامل این سریال نشستی رسانه‌ای را‌ترتیب دادند تا درارتباطی مستقیم با مخاطبان باشند اما این نشست برخلاف انتظار به حاشیه کشیده شد و رسانه‌ها و افراد مختلف را به واکنش واداشت. در نشست خبری روز چهارشنبه (۲۴ خرداد) عوامل سریال «زیر پای مادر» ، بهناز جعفری، بازیگر این سریال یک ساعت پس از آغاز نشست با تاخیر به گروه پیوست. او پس از صحبت کوتاهی درباره‌ نقش‌ خود به دنبال پرسش یکی از خبرنگاران حاضر در سالن، شروع به استفاده از الفاظ توهین‌آمیزی خطاب به اهالی رسانه کرد که پس از اعتراض خبرنگاران و همچنین برخی عوامل سریال، در نهایت نشست را‌ترک کرد. این بازیگر خطاب به خبرنگاران حاضر در سالن، آنها را بی‌سواد خواند که این رفتار او با اعتراض‌هایی از سوی خبرنگاران مواجه شد و در نهایت این نشست خبری به دلیل حواشی ایجاد شده از سوی بهناز جعفری ناتمام ماند. این حاشیه ایجاد شده واکنش‌های بسیاری را برانگیخت و خبرنگاری که از سوی جعفری به بی‌سوادی متهم شد، گزارش خود از روند نشست را به رسانه‌ها اعلام کرد و طبق این گزارشات و تصاویر موجود، رفتار بهناز جعفری از سوی مخاطبان مورد مذمت قرار گرفت.

پیامدها: واکنش رامبد جوان به این حاشیه
در ادامه این حاشیه پر سر و صدا، رامبد جوان هم با انتشار فایلی صوتی در تلگرام به دفاع از عملکرد بهناز جعفری پرداخت. رامبد جوان در این فایل صوتی گفت: «واقعیتش این است که من هم به عنوان کسی که در ارتباط با شما و همکاران‌تان قرار می‌گیرم، گاهی اصلا بدم نمی‌آد چیزهای درشت ناخوشایندی ارائه دهم که باعث سوزش بعضی از جاهای حساس آن عزیزان شود. . . خیلی خوب هم می‌توانم از پس این کار بربیایم. . . ولی نمی‌کنم این کار را. . . اگر کسی این کار را می‌کند به او نپریم. . . با او بدرفتاری نکنیم.» هر چند دفاع رامبد جوان از بازیگری که سال‌ها در کارش زحمت کشیده و پر تلاش بوده است، رویکردی درست و در جهت ختم این غائله به نظر می‌رسید ولی در نهایت از ادبیات عامیانه‌ای استفاده کرده بود که یادآور ادبیات سیاست مداری با منتقدان بسیار بود و استفاده از آن ادبیات از چهره فرهنگی‌ای چون رامبد جوان دور از انتظارها بود.

استعفای مدیر روابط عمومی سریال «زیر پای مادر»
به دنبال حواشی نشست خبری سریال رمضانی «زیرپای مادر»‌، مدیر روابط عمومی این سریال استعفا داد. با ناتمام ماندن کنفرانس خبری سریال رمضانی «زیر پای مادر»‌، برخی عوامل این سریال به خاطر رفتار همکار خود از خبرنگاران عذرخواهی کردند. در پی این حواشی، هادی اعتمادی، مدیر روابط عمومی این پروژه تلویزیونی با انتشار پیامی در حمایت از خبرنگاران رسمی حاضر در این نشست خبری، استعفای خود را اعلام کرد.

حفظ فضای نقد: موجب تحول رسانه‌ها و رشد آثار فرهنگی
سریال‌های تلویزیونی کمابیش با حواشی مختلفی رو به رو بوده‌اند و این حاشیه‌ها گاه به مطرح شدن آنها کمک کرده است و گاهی هم آنها را به حاشیه رانده است اما حاشیه‌ای مشابه برخورد بازیگر سریال «زیر پای مادر» در نشست‌های مختلف بارها پیش آمده است و کمی پیشتر لیلا حاتمی در حاشیه نشست «رگ خواب» ساخته حمید نعمت الله به سؤالات خبرنگاران واکنشی مشابه جعفری از خود نشان داد و مانی حقیقی هم در فیس بوک از حاتمی حمایت کرد. این حاشیه‌ها در نهایت باید به تحول فضای رسانه‌ای و سطح ارتباطی هنرمندان با رسانه‌ها منجر شود و نه به کارزاری رفت و برگشتی از شکایت و انتقادات قهرآمیز. محصولات فرهنگی در شرایطی تهیه می‌شوند که با کمبود بودجه و محدودیت‌های مختلف مضمونی روبه رو هستند و در این شرایط کار فرهنگی کردن، آسان نیست. در نتیجه موفقیت آنها نیاز به  همیاری متقابل هنرمندان و سازندگان آثار و همچنین فعالان رسانه‌ای دارد و از آنجا که نقد شدن، راه‌حلی است برای رفتن به سمت مسیر بهتر، در مقابل نقدها صبورانه‌تر عمل کرد و از واکنش‌های تندروانه پرهیز کرد.
 


منبع: بهارنیوز

با «پستچی» خیلی‌ها کتاب‌خوان شدند

چیستا یثربی، نویسنده‌ای است که در زمینه فیلمنامه نویسی و کارگردانی تئاتر، تجربیات قابل توجهی دارد و ضمن این که در رشته روانشناسی فارغ‌التحصیل شده است. این نویسنده پرکار در حوزه‌های مختلف نویسندگی فعال است و داستان پر احساس و جذاب «پستچی» اما حکایتی دیگر داشت و به خوبی در شبکه‌های مجازی معرفی و منتشر شد و توانست خوانندگان بسیاری را به سوی خود جلب کند و شاید بتوان گفت در جلب مخاطب توانست رکورد بزند و داستان خوانی را در سبد خانواده‌ها قرار بدهد. اخیرا کتاب صوتی «پستچی» او به تازگی از سوی موسسه «نوین کتاب گویا» منتشر شد و در دسترس عموم قرار گرفت. لازم به توضیح است که «پستچی» داستانی بلند و عاشقانه است که به گفته یثربی بر مبنای داستانی واقعی تالیف شده است. یثربی این داستان را ابتدا در قالب یک کانال تلگرامی در فضای مجازی منتشر کرد و پس از آن کتابی بر مبنای آن در نشر قطره به چاپ رسانید. کتاب صوتی «پستچی» با صدای فریبا متخصص، بازیگر شناخته شده سینما و تلویزیون و از صداپیشگان محبوب رادیو تولید شده و موسیقی آن را نیز مهدی زارع ساخته است. به بهانه استقبال از نسخه صوتی این اثر با چیستا یثربی گفتگو کرده ایم.
***

 تهیه کتاب صوتی داستان موفق و جذاب «پستچی» گام خوبی در جهت جذب خوانندگان این اثر خواهد بود. برداشت شما از این اتفاق خوب چیست؟
این اتفاق را اتفاق خوبی می‌دانم چون هر وقت داستانی در شبکه‌های مجازی با علاقه‌مندان به اشتراک می‌گذارم بسیاری از کسانی که مقیم خارج از کشور هستند یا تاجیک‌ها و افغانستانی‌ها از من درخواست می‌کنند که ویس داستان را هم بگذارم چون در خوانش متن فارسی مشکل دارند. البته هستند کسانی در برخی از شهرها یا روستاها که در خواندن مشکل دارند و ویس داستان کمک شان می‌کند با آن ارتباط بگیرند. وقتی با درخواست‌های زیادی مواجه شدم متوجه شدم که بسیاری از افراد با فایل صوتی موافق‌ترند برخلاف من که دوست دارم با متن در ارتباط باشم. به اضافه این که صدای کسی که کتاب را هم می‌خواند در احساس شنونده تاثیر می‌گذارد.

 شما کارگردان تئاتر و ضمنا صدا پیشه هم هستید، چرا خود شما با توجه به تجربیات کاری تان داستان را نخواندید؟
شرکت «نوین کتاب گویا» که کتاب صوتی را تهیه کرد، معتقد بودند که من خیلی با متن درگیرم و با حس می‌خوانم. در صورتی که آنها یک گویش آرام و رادیویی می‌خواستند. خانم متخصص صدای دلنشینی دارد اما به گفته خودش لازم بود که این کاراکتر خشی توی صدایش داشته باشد و البته ایشان سعی کرده است که این خش را در صدایش بیندازد و لازم بود که کمی زودتر متن را می‌خواند و تمرین می‌کرد.

 داستان «پستچی» با استقبال بی‌رقیبی در بین مخاطبان و به ویژه در شبکه‌های اجتماعی رو به رو شد. بیش از این، «پستچی» چه فرصت هایی را برای شما به همراه آورد؟
علاوه بر استقبال در داخل کشور و حتی خارج از کشور، یک اتفاق ویژه برای این داستان به وجود آمده است. آقایی در کالیفرنیا این داستان را می‌خواند و از آن خوشش می‌آید و آن را‌ترجمه می‌کند. بعد از‌ترجمه کتاب روی آمازون می‌رود و از آن استقبال می‌شود. آنها حتی نمی‌دانستند که این داستان ایرانی است و تنها نام من به عنوان نویسنده را می‌دانستند. اخیرا هم متوجه شدم که این داستان جزو سه کتاب اول انگلیس شده است. معلوم نیست که نتیجه این رقابت چه می‌شود چون دو رقیب دیگر خیلی قدر هستند اما این اتفاق برایم ارزش دارد. بیست سال پیش خانم جی کی رولینگ این شانس را تجربه کرد. البته هیچ خبرگزاری بر روی این خبر کار نکرد. در صورتی که این اتفاق مهمی برای یک داستان ایرانی است.

 به نظرتان کتاب صوتی «پستچی» هم همان موفقیت نوشتاری اش را تجربه کرده است؟
فکر می‌کنم که موفق بوده است برای این که بسیاری از مردم در هنگام رانندگی دوست دارند که داستان گوش بدهند یا زنان خانه داری را می‌شناسم که با نسخه‌های صوتی کتاب‌ها موافق‌ترند چون همزمان می‌توانند به کارهایشان هم برسند.

 چه زمانی برای ارائه نسخه صوتی داستان اقدام کردید؟
من با آقای فیاضی، مدیر نشر «قطره» که بیشترین کتاب‌های مرا به چاپ رسانده است، قرارداد چاپ داستان «پستچی» را داشتم. سال گذشته همزمان با نمایشگاه کتاب با همراهی دو تن از دوستان که‌ترانه‌ای برای این داستان گفت و دیگری آن را خواند، نسخه صوتی خانگی با صدای خودم تهیه کردم و از آقای فیاضی خواستم در غرفه پخش کنند که نشد و خودم آن را در شبکه‌های مجازی به اشتراک گذاشتم. بعد دیدم چقدر از نسخه صوتی استقبال شد و ۲۰۰ هزار نفر از آن در لحظات اولیه بازدید کردند. آقای فیاضی اعتقادی به نسخه صوتی کتاب‌ها نداشتند و این نسخه توسط نشر دیگری آماده شد. در صورتی که «پستچی» توسط افراد دیگری به صورت صوتی اجرا شده بود و بدون هماهنگی و رضایت من از آن بهره برداری می‌شد. وقتی هم متوجه شدم و معترض شدم گفتند که مطلبی که شما در شبکه مجازی به اشتراک می‌گذارید، آزاد است. در صورتی که من از اول اعلام کردم که امتیاز این داستان متعلق به نشر قطره است و تنها به عشق خوانندگانم داستان را می‌خواندم و در شبکه مجازی می‌گذاشتم. مردم ما اهل کتاب خواندن نیستند و بیشتر اهل شنیدن هستند. به همین دلیل از نسخه‌های صوتی استقبال می‌کنند.
براساس قراردادی که با نشر قطره داشتم، پیشنهاد تهیه نسخه صوتی داستان را دادم و «نوین کتاب گویا» نسخه صوتی را به سفارش نشر «قطره» تهیه کرد. در مراسم رونمایی استقبال مردمی بی‌نظیر بود و حتی رئیس فرهنگسرای ملل که میزبان مراسم بود گفت که تا به حال چنین استقبالی را شاهد نبوده است. نشر نسخه صوتی تنها ۷۰ نسخه در مراسم آماده کرده بود ولی بالای ۲۰۰ نفر در مراسم شرکت کرده بود و کسی انتظار نداشت.

 شما در شبکه‌های اجتماعی خیلی موفق هستید و یادم هست که داستان «پستچی» در همه صفحات مجازی به اشتراک گذاشته شده بود. گویی شما قاعده بازی را خوب بلدید.
درست است زمانی حتی در اخبار ۲۰: ۳۰ درباره داستان «پستچی» و استقبال مردم از آن خبر تولید شد. در کانال‌ها و اینستاگرام از این داستان به شدت استقبال می‌شد. به خاطر دارم که کارشناس رسانه‌ای عنوان کرده بود که یثربی به دلیل مطالعات روانشناسی اش می‌داند چگونه داستان هایش را روایت کند و واقعیت این است که من جامعه مان را خوب می‌شناسم.  

 به نظر می‌رسد تاثیر زیادی روی افراد مختلف گذاشته‌اید و بسیاری را به کتاب خوانی علاقه مند کرده اید.
بله کسانی بوده‌اند که با داستان‌های من کتاب خوان شده‌اند و برخی به من گفته‌اند که تا پیش از داستان «پستچی» یا «راز گل سرخ» رمان و داستان نخوانده اند. به دخترم گفتم که من در اینستا و تلگرام خلاف جهت خواهم رفت و موفق هم خواهم شد و اگر نشدم رهایش می‌کنم. دخترم گفت که در اینستاگرام کسانی که جوان‌ترند و به روز هستند دیده می‌شوند ولی با این حال صفحه‌ای برایم ساخت تا با خوانندگانم در ارتباط باشم. من بدون این که فالوئر تقلبی بگیرم یا تبلیغ جایی را بکنم، با داستان و شعر توانستم علاقه مندان خود را پیدا کنم. تعداد اعضا اصلا برایم مهم نیست ولی همین تعداد، همه علاقه مند و منتقد واقعی هستند. من یا جایی نمیرم یا این که تغییر ایجاد کنم و سعی می‌کنم با فکر و ایده، کاری را شروع کنم.


منبع: بهارنیوز

کارگردان «راکی» درگذشت

جان جی آویلدسن نخستین فیلم از سری فیلم‌های پرطرفدار «راکی» را سال ۱۹۷۶ کارگردانی کرد. او برای کارگردانی این اثر سینمایی جایزه اسکار گرفت.
 



آویلدسن پس از کارگردانی قسمت اول «راکی» به دلیل پیوستن یک پروژه سینمایی دیگر کارگردانی قسمت‌های بعدی را نپذیرفت و همواره از این تصمیم به عنوان یکی از بزرگترین اشتباهاتش نام می‌برد. او سال ۱۹۸۳ یک بار دیگر برای ساخت مستند کوتاه «سفر امیدوارنه» نامزد جایزه اسکار شد.انجمن کارگردانان آمریکا درگذشت آویلدسن را با انتشار بیانیه‌ای تسلیت گفت. او سال ۱۹۷۶ با فیلم «راکی» جایزه انجمن کارگردانان آمریکا را از آن خود کرد. او به دلیل ساخت فیلم‌هایی درباره افراد ناموفق که با تلاش به پیروزی می‌رسند، شهرت بسیار داشت.

آویلدسن از میانه‌های دهه ۶۰ میلادی در قامت فیلمبردار در صنعت سینما فعالیت می‌کرد و پس از حضور در هفت فیلم سال ۱۹۶۹ نخستین فیلمش را کارگردانی کرد. او سال ۱۹۷۰ فیلم «جو» را با بازی سوزان ساراندون و پیتر بویل کارگردانی کرد. این فیلم نخستین موفقیت کاری او در مقام کارگردان بود. او در ادامه فیلم «ببر را نجات بده» را با بازی جک لمون کارگردانی کرد. این فیلم نامزد سه جایزه اسکار شد و جک لمون برای بازی درخشانش در فیلم اسکار بهترین بازیگر مرد نقش اول را دریافت کرد.از دیگر فیلم‌های او می‌توان به «فرمول»‌ با بازی مارلون براندو، کمدی «همسایه‌ها»‌ با بازی جان بلوشی و درام «به من تکیه کن» با بازی مورگان فریمن اشاره کرد.


منبع: بهارنیوز

طرفداران «بازی تاج و تخت»، زمستانی سخت در راه است!

بعد از یک تیزر تبلیغاتی و ویدیویی از پشت صحنه ی فصل هفتم سریال «بازی تاج و تخت»، منتشر کنندگان جهانی شبکه ی اچ بی او تعدادی عکس جدید از این قسمت منتشر کرده اند که نکاتی را در مورد فصل جدید این سریال مهیج و پرطرفدار عیان می سازند. در این عکس ها تمامی شخصیت های اصلی سریال را در شرایط متفاوتی می بینیم که نه تنها عطش شما را برای دیدن فصل هفتم سریال و اتفاقات مهیج آن کم نخواهد کرد بلکه بیش از پیش برای دیدن صحنه های دراماتیک و نبردهای خونین آن لحظه شماری خواهید نمود.

در حدود یک ماه دیگر اولین اپیزود فصل هفتم پخش خواهد شد (شبکه ی اچ بی او تاریخ پخش اولین اپیزود سریال را ۱۶ جولای امسال مصادف با ۲۵ تیر اعلام کرده است). در ادامه شما را به دیدن این عکس ها دعوت می کنیم.

در فصل هفتم سرانجام شاهد ورود دینریس تارگرین به وستروس خواهیم بود. 
آنچه آخرین عکس های منتشر شده از فصل هفتم سریال «بازی تاج و تخت» به ما می گویند


احساس دینریس از بازگشت به زادگاهش ترکیبی از دلتنگی و خشم خواهد بود.

آنچه آخرین عکس های منتشر شده از فصل هفتم سریال «بازی تاج و تخت» به ما می گویند


دینریس، تیریون و کرم خاکستری از دیدن صحنه ای در مقابل خود حیرت زده شده اند. قبلاً نیز شاهد چنین نگاه هایی بوده ایم.

آنچه آخرین عکس های منتشر شده از فصل هفتم سریال «بازی تاج و تخت» به ما می گویند


دینریس در میدان جنگ فصل هفتم بسیار بی احساس و بیرحم به نظر می رسد.

آنچه آخرین عکس های منتشر شده از فصل هفتم سریال «بازی تاج و تخت» به ما می گویند


علی رغم کشته شدن فرزندانش، به نظر می رسد جیمی همچنان در کنار خواهرش باقی مانده و منتظر رسیدن دینریس و مبارزه با اوست.

آنچه آخرین عکس های منتشر شده از فصل هفتم سریال «بازی تاج و تخت» به ما می گویند


شاید این دو به دنبال از دست دادن دو فرزند آخرشان دیگر رابطه ی نزدیک و همکاری سابق را نداشته باشند. در این عکس جیمی و سرسی در حین یک مجادله شدید دیده می شوند.

آنچه آخرین عکس های منتشر شده از فصل هفتم سریال «بازی تاج و تخت» به ما می گویند


در فصل آینده دینریس تنها نگرانی خانواده ی لنیستر نخواهد بود زیرا جان اسنو نیز اخیراً به عنوان شاه شمال انتخاب شده و خیالات زیادی در سر دارد.

آنچه آخرین عکس های منتشر شده از فصل هفتم سریال «بازی تاج و تخت» به ما می گویند


بدون شک او حساب هایی با لنیسترها برای تسویه کردن دارد. در این تصویر جان اسنو را در کنار خواهرش سانسا و سر داووس می بینیم.

آنچه آخرین عکس های منتشر شده از فصل هفتم سریال «بازی تاج و تخت» به ما می گویند


جان اسنو مردان و زنان شجاع زیادی را در کنار خود دارد که تشنه ی انتقام از لنیسترها و به ویژه سرسی هستند. لیانا مورمونت حمایت قاطع خود را از جان اسنو اعلام کرده است و خانواده های دیگر نیز به او پیوسته اند اما باید مواظب نقشه های لیتل فینگر مکار و باهوش بود که در گوشه ی تصویر دیده می شود.

آنچه آخرین عکس های منتشر شده از فصل هفتم سریال «بازی تاج و تخت» به ما می گویند


تورموند از قبیله ی وحشی ها نیز به جان اسنو کمک خواهد کرد. وی یکی از نزدیک ترین و باوفاترین یاران جان اسنو به شمار می آید.

آنچه آخرین عکس های منتشر شده از فصل هفتم سریال «بازی تاج و تخت» به ما می گویند


باید منتظر رشادت های تورموند و اتفاقات جدیدی در رابطه ی او با برین اهل تارث باشیم.

آنچه آخرین عکس های منتشر شده از فصل هفتم سریال «بازی تاج و تخت» به ما می گویند


جان اسنو می داند که باید در آینده ای نزدیک با دشمن دهشتناک قوی تری به نام وایت واکرها مقابله کند. نباید منتظر باشید او را برای مدت زیادی در وینترفل ببینید. به نظر می رسد او همراه با سر داووس وینترفل را برای مبارزه با وایت واکرها یا جمع آوری سپاه ترک خواهد کرد.

آنچه آخرین عکس های منتشر شده از فصل هفتم سریال «بازی تاج و تخت» به ما می گویند


باید امیدوار باشیم که جان اسنو و خواهرش آریا بار دیگر با هم دیدار کرده و متحد شوند.

آنچه آخرین عکس های منتشر شده از فصل هفتم سریال «بازی تاج و تخت» به ما می گویند


البته اگر آریا بار دیگر به فکر کشتن بریک نیافتد زیرا بریک به خاطر تحویل دادن گندری (دوست آریا) به ملیساندرا در فهرست کسانی قرار دارد که آریا قصد کشتن آن ها را کرده است. بریک بارها از مرگ بازگشته و به این راحتی نخواهد مرد.

آنچه آخرین عکس های منتشر شده از فصل هفتم سریال «بازی تاج و تخت» به ما می گویند

بدون برین استارک جمع خانواده ی استارک کامل نخواهد شد. برین هنوز با قدرت های فوق العاده اش مشکل دارد و سعی می کند آن ها را به کنترل خود درآورد. ممکن است مرگ هودور نیز او را دچار مشکل کرده باشد.

آنچه آخرین عکس های منتشر شده از فصل هفتم سریال «بازی تاج و تخت» به ما می گویند


در حالی که همه برای بدست گرفتن قدرت در حال مبارزه در وستروس هستند، سم در اولد تاون است و از خواندن کتاب های گرانبهای آن لذت می برد.

آنچه آخرین عکس های منتشر شده از فصل هفتم سریال «بازی تاج و تخت» به ما می گویند


 گیلی نیز همانجاست و در تحقیقات سم به او کمک می کند.

آنچه آخرین عکس های منتشر شده از فصل هفتم سریال «بازی تاج و تخت» به ما می گویند 


منبع: برترینها

سریال‌های ماه رمضانی که در خاطره‌ها مانده‌اند

هفته نامه چلچراغ – جلال امانت: حالا دیگر دو دهه از زمانی که صدا و سیما تصمیم گرفت شب‌های ماه رمضان را یک‌سره وقف برنامه‌های کلیشه‌ای دهه‌های ۷۰، مسابقه‌های یکنواخت و تکراری و موعظه‌های کم‌تماشاگر ملال‌آور نکند، گذشته است. دو دهه‌ای که به اندازه تنوع خود صدا و سیما در این سال‌ها متنوع و رنگارنگ از آب درآمد. دوره‌ای از این سال‌ها مصادف با عصر سریال‌سازی تلویزیون بوده است و دوره‌ای نسبتا طولانی‌تر مصادف با افول سریال‌سازی در سال‌های اخیر صدا و سیما.

سال‌های کوچ نیروهای خلاق صدا و سیما به سینما، شبکه نمایش خانگی یا پستوی خانگی. سال‌هایی که باید به سازمان ثابت کرده باشد چیزی که به ماه رمضان‌های تلویزیون رونق می‌داد، نه کلیت وجود چیزی به نام «سریال»، که نیروهای خلاقی بود که آن سریال‌ها را می‌ساختند. نگاهی به سریال‌های در خاطر مانده آن سال‌ها این حقیقت را بهتر نشان می‌دهد.

آوازهای اسکاری بالقوه

یادداشت‌های کودکی

یکی از اولین سریال‌های موفق ماه رمضانی تلویزیون «یادداشت‌های کودکی» پریسا بخت‌آور بود. سریالی که البته امروز کمی کند به نظر می‌رسد، اما سریال هنوز هم به لحاظ دراماتیک قابل دفاع و از نظر سنجیدگی کارگردانی قابل تامل است. در نظر داشته باشید سریال ۱۶ سال پیش ساخته شده است و البته به‌وضوح بودجه کلانی هم برای آن صرف نشده است.

حکایت ماه رمضانی بی‌درام، بی‌طنز، بی‌تراژدی 

داستان قدیمی و کلاسیک بازگشت به خانه قدیمی پس از سال‌ها که هنوز هم از سوژه‌های محبوب تلویزیون و سینمای ایران است، در این سریال با چاشنی ملایمی از طنز همراه بود. نکته قابل توجه در مورد این سریال این است که در تیتراژ آن در دو جا نام اصغر فرهادی به چشم می‌خورد؛ اول در مقام نویسنده که البته برای دنبال‌کنندگان تلویزیون در آن سال‌ها چندان هم عجیب نیست و دوم در مقام خواننده! به‌هرحال تماشای این سریال نشان‌دهنده دو چیز است؛ اول این‌که یک سریال تلویزیونی به‌شدت نیازمند یک درام سنجیده و پرکشش است و دوم این‌که اصغر فرهادی از میان دو مسیر پیش رویش مسیر درست‌ را انتخاب کرده است!


آه! آن خنده‌های به‌یغمارفته

خانه به دوش

در این‌که سازمان صدا و سیما استعداد بی‌نظیری در از دست دادن نیروهای توانمندش دارد، تردیدی نیست. سازمان چندین بار این آزمون را از سر گذرانده و هر بار ثابت کرده است ترجیح می‌دهد با نیروهای متوسط و کم‌سروصدا کار کند تا با نیروهایی که علاوه بر خلاقیت کمی شور یا سرکشی هم با خود به فضای خموده سازمان می‌آورند. بااین‌حال از دست دادن رضا عطاران حتی برای جایی مثل صدا و سیما هم عجیب بود. عطاران چه در مقام بازیگر و چه نویسنده و کارگردان دست‌پروده خود سازمان بود و درست زمانی که به نظر می‌رسید به اندازه کافی تجربه به دست آورده و به کارگردانی قابل اتکا تبدیل شده است، سازمان را ترک کرد و دیگر به آن بازنگشت.

 حکایت ماه رمضانی بی‌درام، بی‌طنز، بی‌تراژدی

به‌هرحال مردم سه ماه رمضان را با سریال‌های عطاران پشت سر گذاشته بودند. سه سریالی که هنوز هم احتمالا بهترین طنزهای تلویزیونی ماه رمضان هستند؛ «خانه به دوش»، «متهم گریخت» و «بزنگاه». اگرچه سریال اول را نمی‌توان خالی از ضعف‌های دراماتیک تلقی کرد و کلیت داستان آن کمی دچار ضعف است، اما شوخی‌های سریال بعد از بیش از یک دهه هنوز هم جذابیتشان را از دست نداده‌اند. سریال دوم احتمالا بهترین کار عطاران از میان سه مجموعه بود.

«متهم گریخت» داستان مهاجرت خانواده‌ای نسبتا شلوغ از یک شهرستان به تهران و حوادثی است که برای آنان در تهران پیش می‌آید. شوخی‌های عطاران به‌طور عمده بر مبنای موقعیت‌های تلخ اما خنده‌آوری است که در کلان‌شهر تهران برای مهمانان بی‌دست‌وپایش اتفاق می‌افتد و پس از بیش از یک دهه هنوز هم ذره‌ای از طراوتش را از دست نداده است.

تراژیک‌ترین سرنوشت اما سهم مجموعه «بزنگاه» بود که در عمل در حکم خداحافظی عطاران با صدا و سیما نیز بود. «بزنگاه» که با شروعی بسیار جذاب می‌رفت به یکی از محبوب‌ترین مجموعه‌های تلویزیونی سازمان تبدیل شود، با فشار سازمان برای تغییر خط روایی و تغییر بعضی از شخصیت‌ها عملا در میانه کار از مسیر خود خارج شد و فقط با خلاقیت خود عطاران بود که توانست تا انتها سرپا بماند. فشارهای بیهوده هنگام تولید این سریال احتمالا انگیزه اصلی عطاران برای قطع همکاری با سازمان بود.


شیخ صنعان در تهران

میوه ممنوعه

اگر تصور می‌کنید تجربه حسن فتحی برای استفاده از تئاتری‌ها برای دیالوگ‌نویسی از «شهرزاد» و نغمه ثمینی آغاز می‌شود، باید به «میوه ممنوعه» برگردید. حسن فتحی در این مجموعه از تیم نویسندگی علیرضا کاظمی‌پور و علیرضا نادری استفاده کرد و حاصل کار درامی پردیالوگ از کار درآمد که دیالوگ‌ها نقطه قوت آن بودند.

حکایت ماه رمضانی بی‌درام، بی‌طنز، بی‌تراژدی 

«میوه ممنوعه» که برداشتی آزاد از داستان شیخ صنعان بود، یکی از معدود سریال‌های ملودرام تلویزیون بود که داستان آن هنوز هم بعد از یک دهه کمابیش جذابیت خود را حفظ کرده است. به‌علاوه استفاده از مجموعه قدرتمند بازیگران نیز کمک زیادی به اجرای صحیح فیلمنامه کرده است. قدر مسلم از دست دادن حسن فتحی برای درام‌سازی تلویزیون ایران ضایعه‌ای بزرگ است که فعلا به‌خاطر سوددهی اقتصادی شبکه نمایش خانگی اتفاق افتاده است. کاری از دست صدا و سیما ساخته است؟ هنوز باید منتظر بود.


جایی برای سفارشی‌سازها هم هست

صاحبدلان

اطلاق عنوان دینی یا مذهبی به هیچ‌یک از چند مجموعه ذکرشده در بالا منطقی به نظر نمی‌رسد. اما سریال «صاحبدلان» محمدحسین لطیفی دقیقا با همین سفارش ساخته شده بود. «صاحبدلان» قرار بود بر مبنای داستان‌های قرآنی و با هدف ارائه الگوی فرهنگی مناسب ساخته شود و سازمان از پیش با چنین تبلیغاتی باعث شد حجم قابل توجهی از بینندگان سریال ریزش کنند، اما در عمل خود کار بسیار دل‌نشین‌تر از تبلیغات سازمان از کار درآمد.

حکایت ماه رمضانی بی‌درام، بی‌طنز، بی‌تراژدی 

کار به‌هیچ‌وجه گل‌درشت درنیامده بود. استفاده از بازیگران قدرتمندی مانند حسین محجوب و باران کوثری در جبهه شخصیت‌های مثبت مانع از این شده بود که کار به دام کلیشه‌های همیشگی این قبیل نقش‌ها بیفتد. به‌علاوه محتوای دراماتیک کار و استفاده از تم داستانی نسخه‌های خطی آن‌قدر جذاب بود که نمی‌گذاشت شعارها آزاردهنده به نظر برسند. به‌هرحال این مجموعه باعث شد تلویزیون در دام این وسوسه بیفتد که تنها داشتن یک تم دینی قدرتمند برای ساختن سریال کافی است؛ تجربه‌ای که بر خلاف «صاحبدلان» در سال‌های بعد بارها شکست خورد.


منبع: برترینها

متن بهمن کیارستمی در آستانه سالگرد پدر

به گزارش خبرآنلاین، بهمن کیارستمی در آستانه سالگرد درگذشت عباس کیارستمی کارگردان فقید سینمای ایران متنی را درباره روند درمان پدرش منتشر کرد.متنی که او نوشته است به این شرح است: «دو موضوع هست که روی دوشم سنگینی میکنه و فکر میکنم دو مقطع مهمی بودن که بنده باید مسئولانه تر عمل می کردم و نکردم. یکی تصمیم به جراحی در بیمارستان جم به جای آراد بود و یکی هم فرستادنش به فرانسه. اولی رو بگم چی شد تا بعد برسیم به ماجرای پاریس رفتن…

ابوی ما سابقه کم کاری تیروئید داشت و اصلا ایده فیلم «طعم گیلاس» بعد از یک دوره درمان در اوایل دهه هفتاد به ذهنش رسیده بود… تا شد بهمن ۹۴ که داشت می رفت کوبا و قبل از سفرش رفتم یک سری بهش بزنم و خدافظی کنم. وقتی داشتم از خونه میامدم بیرون و اون پاشد تا مصافحه کنیم سرش گیج رفت و نشست روی صندلی. یادم افتاد اون سال‌ها هم گاهی اینطوری می شد و پرسیدم آخرین بار کی آزمایش تیروئید داده و گفت خیلی وقته که نداده. زنگ زدم به دوست پزشک غددی که در بیمارستان آراد کار میکنه، براش آزمایش های مفصلی نوشت و همون روز قبل از سفرش رفتیم آزمایشگاه سرکوچه. کوبا که بود نتیجه آزمایش رو گرفتم؛ کم خونی شدید. بعد که برگشت به توصیه پزشک غدد در یک روز سرد زمستانی صبح اول وقت رفتیم آراد برای کولونسکپی و به توصیه همان دوست، دادمش دست دکتر «ش»، پزشکی خوش تیپ و سن و سال دار و بد خلق و خودم نشستم پشت در. یکی دو ساعت بعد دکتر «ش» آمد بیرون و با توپ پر گفت: «بابات چرا تمیز نیست؟ وقتی میگن سه روز چیزی نخوره یعنی سه روز چیزی نخوره» و در رو کوبید به هم و رفت. بعد که ابوى از اتاق اومد بیرون کارد میزدی خونش در نمی اومد؛ انگار دکتر خوش تیپ همین رو جلوی همه بهش گفته بود و ابوی رو که ذاتا هم آدم خجالتیی بود حسابی شرمنده کرده بود… در راه برگشت از بیمارستان تقریبا هیچ حرفی نزد و فقط یک بار زیر لب گفت بچه که نیستم، سه روز چیزی نخوردم دیگه من از کجا بدونم اون تو چه خبره…

کولونسکپى برای بار دوم رو راضی نمی شد انجام بدیم و مثل بچه ها که موقع آمپول زدن یهویی حالشون خوب میشه هی میگفت خوب شدم دیگه و دلیل و بهانه میاورد که نریم آراد. بالاخره همون پزشک غدد آشنا رو واسطه کردم که بهش بگه این کار واجبه و باز بحث به خلق دکتر «ش» رسید. دوست ما به ابوی گفت دکتر «ش» پزشک ارتش بوده و گرچه اخلاقش ارتشیه اما پزشک خوبیه و ابوی هم با اکراه راضی شد باز بریم آراد. اما کسانی که از نزدیک میشناسنش میدونن وقتی کیارستمی با سؤظن میرفت سراغ کسی و دگمه رادیوگرافی خودش رو روشن می کرد عیبی نبود که در طرف مقابل نبینه. خلاصه در این جلسه دوم دکتر «ش» ابوی ما رو کولونسکپی کرده بود و ابوی ما دکتر «ش» رو. در راه برگشت توی ماشین هم برعکس دفعه پیش که لام تا کام حرف نمی زد این بار از هر نگاه و حرکت چهره و اندام دکتر «ش» داستان داشت که تعریف کنه.

از بد حادثه همون هفته تولد امید خالی بند بود و شب می ره پارتی خونه ایشون و داستان‌ها تعریف میکنه از رفتار دکتر «ش» در بیمارستان آراد. امید هم روز بعدش به من زنگ زد که وقتی بیمارستان جم هست و ما هستیم چرا آراد. منم طبعا به پزشک غدد آشنای بیمارستان آراد زنگ زدم تا صلاح مصلحت کنم و جواب آمد که اصلا صلاح نیست، post opp (مراقبتهای بعد از عمل) بیمارستان جم افتضاحه و نکنین این کار رو. همین رو به ابوی گفتم اما امید خالی بند هم دست دیگرش رو از اون طرف میکشید و زور ما داشت کم میومد. پزشک غدد اما کوتاه نمی اومد و بالاخره یک شب کفایت مذاکرات چند ساعته با این جمله اعلام شد: «حاضر نیستم تنم رو دست دکتری بدم که وقتی داره با من حرف میزنه توی چشمم نگاه نمیکنه.» ما هم دیگه اصرار نکردیم و دادیمش دست امید خان روحانی و مابقی ماجرا هم که عیان است…توی این مدت همش فکر میکنم ما میدون رو زود خالی کردیم و کفایت مذاکرات رو پیش از موعد اعلام کردیم؛ کاش نمی کردیم و بیشتر اصرار میکردیم.»


منبع: بهارنیوز

الیزابت بنکس مجبور به عذرخواهی شد

به گزارش خبرآنلاین، الیزابت بنکس بازیگر سری فیلم‌های «عطش مبارزه» سه‌شنبه ۲۳ خرداد در مراسم جایزه زنان در فیلم «کریستال» به اشتباه ادعا کرده بود اسپیلبرگ در هیچکدام از فیلم‌هایش از زنان در نقش اصلی استفاده نکرده است.این در حالی است که اسپیلبرگ سال ۱۹۸۵ فیلم «رنگ ارغوانی» را با بازی ووپی گلدبرگ و اپرا وینفری به سینما عرضه کرد. او کارگردان و یکی از تهیه‌کنندگان این فیلم بود و ووپی گلدبرگ برای بازی در آن نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن شد. بنکس در متن عذرخواهی خود در توییتر نوشت: «من تمام مسئولیت حرف‌هایی که زدم را می‌پذیرم و بابت آن عذرخواهی می‌کنم. هنگام انتقاد از اسپیلبرگ مدام به فیلم‌های اخیر او فکر می‌کردم و اصلا قصد نداشتم فیلم نمادین «رنگ ارغوانی» را نادیده بگیرم.»
نکته قابل توجه این است که بنکس هنگام انتقاد از اسپیلبرگ با اعتراض برخی حضار روبه‌رو شده بود و حتی شری بلافونته بازیگر نیز به او تذکر داده بود که اسپیلبرگ فیلم «رنگ ارغوانی» را ساخته است. هر چند که بنکس با بی‌اعتنایی به تذکرات حرف‌هایش را ادامه داده بود. بنکس در عذرخواهی خود با اشاره به این موضوع آورده است: «من با نادیده گرفتن شری بلافونته؛ وقتی که او سعی در اصلاح مرا داشت، کار را خراب‌تر کردم. من در پشت صحنه مراسم از او عذر خواستم و او عذرخواهی مرا پذیرفت. کسانی که امکان ساخت و تهیه فیلم دارند باید مسئولیت خطاهای خود را بپذیرند.»از میان حدود ۳۰ فیلم کارنامه کاری استیون اسپیلبرگ تنها در سه فیلم «رنگ ارغوانی»، «غول بزرگ مهربان» و «شوگرلند اکسپرس» نقش اصلی را زنان برعهده دارند.


منبع: بهارنیوز

فروش کتابی که امضای هیتلر را داشت

به گزارش مهر، این نسخه از کتاب نبرد من با جلد پارچه‌ای آبی، سال ۱۹۳۵ چاپ شده است و امضای دیکتاتور آلمان نازی در صفحه اول آن دیده می‌شود.پیتر کادوگن، خبرنگار سابق بی‌بی‌سی و روزنامه میل آکسفورد، این نسخه از کتاب را در اواخر دهه ۳۰ میلادی هنگام سفر به مونیخ هدیه گرفته بود.این نسخه امضاشده در حراج سیلوودز در لنکشایر بریتانیا به فروش رفت.جیمز تامسون، مدیر حراج سیلوروودز، می‌گوید که برخی از مردم «به هر چیزی که مرتبط با نازی‌ها باشد با اکراه نزدیک می‌شوند»، اما بعضی دیگر فکر می‌کنند با وجود دوران حکومت وحشتناک هیتلر، این کتاب باید حفظ شود. به گفته آقای تامسون «این کتاب به نوعی، راهی برای نزدیک شدن به هیولاست.»

کتاب نبرد من که اولین بار در سال ۱۹۲۵ منتشر شد، نشان‌دهنده ایدئولوژی و برنامه سیاسی هیتلر برای آلمان بود. معروف است که هیتلر در مقابل امضای هر نوع سند یا متنی مقاومت می‌کرد و به همین دلیل این نسخه امضاشده از کتاب «نبرد من» باید بسیار کمیاب و خاص باشد.آقای کادوگن، روزنامه‌نگاری که این نسخه را هدیه گرفته بود، با یونیتی میتفورد، عضوی از حلقه نزدیکان هیتلر، آشنایی داشت. در واقع خانم میتفورد بود که از هیتلر خواست این نسخه را امضا کند.این کتاب به درخواست خانواده آقای کادوگن به فروش رفت.

دکتر استوارت جنینگز، مورخ دانشگاه واریک، می‌گوید: «این کتاب خیلی جالب است برای اینکه امضا گرفتن از هیتلر به هر منظوری بسیار دشوار بوده است.»به گفته دکتر جنینگز «داستان تاریخی اجتماعی جالبی در رسیدن این نسخه به دوران ما وجود دارد. بعد از جنگ جهانی دوم و دادگاه نورنبرگ، تلاش زیادی برای نابود کردن هر چیز مرتبط با حکومت رایش سوم انجام شد. این تلاش هماهنگ برای اطمینان از این بود که هیچ چیزی به عنوان نمادی برای ستایش آلمان نازی باقی نماند. حتی پناهگاه هیتلر هم تخریب شد.»


منبع: بهارنیوز

توضیح فرزند «سایه» درباره اخبار جعلی

به گزارش ایسنا، یلدا ابتهاج – فرزند هوشنگ ابتهاج، شاعر – در توضیحی که در صفحه شخصی‌اش منتشر کرده، نوشته است: «این روزها به وسیله دوستانی مطلع شدم که در صفحاتی به نام “پیر پرنیان اندیش” مطلبی درباره احوال آقای شجریان نوشته شده است که کاملا نادرست است.
۱- حال آقای شجریان در حال حاضر خیلی بهتر است و با روحیه‌ای که از ایشان می‌شناسیم، برای سلامتی‌شان همچنان تلاش می‌کنند.

۲- سایه (هوشنگ ابتهاج) هیچ صفحه مجازی ندارد.

۳- درمقابل افرادی که این‌گونه حال مردم را با اخبار نادرست پریشان می‌کنند، باید خود خوانندگان برخورد کنند. اخبار صحیح را از منابع موثق پیگیری کنیم.»

به‌تازگی در شبکه‌های مجازی متنی جعلی منتسب به صفحه‌ی هوشنگ ابتهاج درباره وخامت حال محمدرضا شجریان دست به دست می‌شود. روابط عمومی خانواده شجریان نیز این موضوع را تکذیب کرده است.

 


منبع: بهارنیوز

تکذیب نامساعد شدن حال استاد شجریان

 دقایقی پس از انتشار خبر نامساعد شدن حال استاد محمدرضا شجریان در سایت ها و کانال های تلگرامی، یک منبع آگاه گفت: این مطلب شایعه است و صحت ندارد. 
 
وی که خواست نامش فاش نشود، روز جمعه در گفت و گو با خبرنگار فرهنگی ایرنا درباره مطلب منتشر شده در فضای مجازی افزود: این مطلب آرشیوی است.

«خبری که از وخامت حال استاد شجریان از حساب اینستاگرامی منتسب به هوشنگ ابتهاج در حال منتشر شدن است، مربوط به سال ۱۳۹۵ است.»


منبع: عصرایران