تدوین دوباره «قاتل اهلی» توسط مسعود کیمیایی

تهیه کننده فیلم سینمایی «قاتل اهلی» از تدوین مجدد این اثر سینمایی توسط مسعود کیمیایی برای اکران عمومی خبر داد.

منصور لشکری قوچانی تهیه کننده فیلم سینمایی «قاتل اهلی» ساخته مسعود کیمیایی که نیمه دوم مهر ماه در سینماهای کشور اکران می شود به مهر گفت: برای آماده کردن نسخه اکران عمومی «قاتل اهلی» به یک تفاهمی با مسعود کیمیایی رسیدیم.

وی با اشاره به اینکه «قاتل اهلی» یکی از بهترین آثار کیمیایی به شمار می رود و می توان آن را بهترین فیلم او بعد از انقلاب دانست، ادامه داد: حتی آن نسخه ای که در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد نیز نشان می داد که فیلم بسیار خوبی است که متاسفانه در اختلاف نظرهایی که میان ما وجود داشت به این فیلم کم لطفی شد. اما تاکید می کنم «قاتل اهلی» بهترین فیلم مسعود کیمیایی بعد از انقلاب است.

تهیه کننده فیلم سینمایی «عصر یخبندان» بیان کرد: با توجه به اینکه «قاتل اهلی» با تدوین مجدد که توسط خود مسعود کیمیایی انجام شده است می توانیم در اکران عمومی شاهد یک اثر بسیار متفاوت و خوب از این کارگردان بزرگ سینمای ایران باشیم.

وی با اشاره به اینکه نسخه اکران عمومی فیلم سینمایی «قاتل اهلی» در ۱۰۳ دقیقه آماده شده است، توضیح داد: با توجه به اینکه این اثر سینمایی یک فیلم اجتماعی و سیاسی است از دانشگاه ها دعوت می کنم تا قبل از اکران عمومی این فیلم، جلسات نقد و بررسی این اثر سینمایی را برگزار کنند.

لشکری قوچانی در پایان گفت: به زودی تبلیغات این اثر سینمایی آغاز می شود.

پرویز پرستویی، پگاه آهنگرانی، امیر جدیدی، پرویز پورحسینی، لعیا زنگنه، حمیدرضا آذرنگ، حمیدرضا افشار، رضا رشید پور، اکبر معززی، سعید پیردوست، هستی محمایی، کاترین اصلانی و از جمله بازیگران این فیلم هستند.

این فیلم داستان زندگی حاج آقا دکتر جلال سروش است که نقش آن را پرویز پرستویی بازی می کند.

بهمن ماه سال گذشته و در زمان برپایی جشنواره فیلم فجر برخی اختلافات بین تهیه کننده و کارگردان اثر باعث برخی حاشیه ها شد. اختلاف آنها بر سر نسخه نهایی فیلم بود که تهیه کننده معتقد بود باید تغییراتی در نسخه نهایی اثر اتفاق بیفتد ولی کیمیایی معتقد بود کارگردان به عنوان مولف اثر می گوید چه نسخه ای نهایی است.


منبع: عصرایران

آخرین مصوبات اکران سینماها

به گزارش ایسنا، غلامرضا فرجی سخنگوی شورای صنفی نمایش درباره مصوبات جلسه ۲۹ خردادماه این شورا به ما گفت: در این جلسه قرارداد فیلم «پا تو کفش من نکن» بعد از فیلم «مسلخ» در گروه سینمایی «ماندانا» ثبت شد و فیلم «مسلخ» به کارگردانی اصغر نصیری، هم از چهارشنبه ۳۱ خردادماه در گروه سینمایی «ماندانا» اکران خود را به جای فیلم «مادر قلب اتمی» آغاز می‌کند.او افزود: طبق آیین‌نامه شورای صنفی نمایش، کف فروش فیلم «مادر قلب اتمی» در سرگروه خود پایین بود و به همین دلیل این فیلم تعویض می‌شود.فرجی اضافه کرد: با توجه به مصوبه گذشته شورای صنفی نمایش مبنی بر اکران فیلم «اکسیدان» پس از شب‌های قدر، اکران این فیلم از فردا سه‌شنبه (۳۰ خردادماه) در سرگروه «زندگی» به جای فیلم «دو عروس» شروع می‌شود.سخنگوی شورای صنفی نمایش همچنین درباره اینکه با توجه به اعتراض‌های اخیر به عملکرد حوزه هنری آیا تصمیمی برای سینماهای حوزه هنری در شورای صنفی نمایش گرفته شده است یا خیر، اظهار کرد: ‌در این باره صحبت‌هایی در جلسه مطرح شد اما فعلا تصمیمی گرفته نشده است. این موضوع در جلسه بعدی شورا دوباره بررسی خواهد شد. «رگ خواب» به کارگردانی حمید نعمت‌الله نیز از شنبه ۲۷ خرداد ماه اکرانش آغاز شده است.


منبع: بهارنیوز

شکست سخت اسکارلت جوهانسون

به گزارش خبرآنلاین، در هفته‌ای که دیزنی باز هم موفقیت دیگری را جشن گرفت، ستاره دیگری در گیشه با استقبال بسیار سرد مخاطبان روبه‌رو شد. فیلم «شب سخت» با بازی اسکارلت جوهانسون علیرغم اکران گسترده در نزدیک به چهار هزار سالن سینما تنها ۸ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار فروش داشت تا مشخص شود که شکست فیلم‌ها با ستاره‌های بزرگ امر دور از انتظاری نیست.کیت مک‌کینون، جیلیان بل، ایلنا گلیزر و زویی کراویتز دیگر بازیگران این کمدی سینمایی هستند که داستان تعطیلات آخرهفته پرماجرای چند دوست را روایت می‌کند.
انیمیشن «ماشین‌ها، قسمت ۳» در سه روز نخست اکران در بیش از چهار هزار سالن سینما بیش از ۵۳ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار بلیت فروخت و پرفروش‌ترین اثر هفته گذشته سینمای آمریکا لقب گرفت. با در نظر گرفتن فروش ۲۱ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار فیلم خارج از آمریکای شمالی، انیمیشن «ماشین‌ها» تا کنون در سراسر جهان به فروشی برابر با ۷۴ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار دست پیدا کرده است. قسمت سوم انیمیشن «ماشین‌ها» شانزدهمین اثر استودیو پیکسار است که در افتتاحیه پرفروش‌ترین فیلم سینمای آمریکا می‌شود. دیزنی قسمت اول انیمیشن «ماشین‌ها» را سال ۲۰۰۶ به سینما عرضه کرد و قسمت دوم آن سال ۲۰۱۱ اکران شد. در مجموع بیش از یک میلیارد دلار از بلیت‌های این دو فیلم در گیشه فروخته شد. البته همانند بسیاری دیگر از آثار انیمیشنی، کمپانی دیزنی بیشتر از فروش اسباب‌بازی‌ها و وسایل مرتبط با این آثار سود کسب کرده است.

در قسمت سوم انیمیشن «ماشین‌ها»، لایتنیگ مک‌کویین شخصیت اصلی داستان با صداپیشگی اوون ویلسون با تهدیدی تازه روبه‌رو می‌شود. نسل جدیدی از خودروهای سوپراسپرت از راه رسیده‌اند و او را از ورزشی که عاشقانه دوست دارد دور کرده‌اند. او برای بازگشت به مسابقات از تکنسینی کمک می‌گیرد که صداپیشگی‌اش را کریستلا آلونزا برعهده دارد. در این میان فیلم «زن شگفت‌انگیز» همچنان به درخشش در گیشه ادامه داد و در سومین هفته اکران با فروش ۴۰ میلیون و ۸۰۰ هزار دلاری شگفتی همه را برانگیخت. این فیلم ابرقهرمانی که نقش اصلی و کارگردان آن زن هستند، تنها در آمریکا تا کنون بیش از ۲۷۴ میلیون دلار بلیت فروخته است. این میزان فروش در سومین هفته اکران در تاریخ فیلم‌های ابرقهرمانی بی‌نظیر است.

«زن شگفت‌انگیز» به کارگردانی پتی‌ جنکینز در سایر نقاط دنیا ۳۹ میلیون دیگر فروخت. فروش این فیلم تا کنون در سراسر جهان بیش از ۵۷۱ میلیون دلار بوده است. به نظر می‌رسد که «زن شگفت‌انگیز» به زودی رکورد پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینما با یک کارگردان زن را خواهد شکست. در حال حاضر فیلم «ماما میا» به کارگردانی فیلیدا لوید با فروش ۶۰۹ میلیون دلاری در سراسر جهان این عنوان را در اختیار دارد. یکی از فیلم‌های پرسروصدای هفته گذشته زندگینامه خواننده سرشناس رپ توپاک شکور بود. این فیلم با عنوان «همه نگاه‌ها به من»‌ سومین اثر پرفروش هفته گذشته پس از «ماشین‌ها ۳» و «زن شگفت‌انگیز» بود. این فیلم به کارگردانی بنی بوم در بیش از دو هزار سینما بیش از ۲۷ میلیون دلار فروش داشت.

«همه نگاه‌ها به من» در چهل‌وششمین سالروز تولد توپاک شکور اکران شد. نام این فیلم الهام‌گرفته از چهارمین آلبوم موسیقی توپاک است. در این فیلم زندگینامه‌ای دمتریوس شیپ جونیور در نقش توپاک شکور و کت گراهام در نقش جیدا پینکت اسمیت ظاهر شده‌اند. جیدا پینکت اسمیت همسر ویل اسمیت که رابطه بسیار نزدیکی با توپاک داشت با انتقاد از فیلم اشتباهات موجود در آن را «به شدت دردناک» خواند. همانطور که انتظار می‌رفت بیشتر تماشاگران فیلم (بیش از ۵۲ درصد) آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار بودند. در این میان فیلم پرهزینه «مومیایی» با بازی تام کروز در دومین هفته اکران و علیرغم اکران گسترده در بیش از چهار هزار سالن سینما تنها ۱۳ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار فروخت. این فیلم در ۱۰ روز نخست اکران در آمریکا به فروشی برابر با ۵۶ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار دست یافته است.

استقبال ناامیدکننده تماشاگران از فیلم جدید تام کروز در آمریکا نگاه تهیه‌کنندگان را به بازارهای خارجی معطوف کرده است. «مومیایی»‌ هفته گذشته در ۶۸ کشور اکران شد و ۵۳ میلیون دلار بلیت فروخت. فروش جهانی این فیلم ۲۹۵ میلیون دلار است که ۲۳۹ میلیون دلار آن خارج از آمریکا رقم خورده است. سورپرایز هفته گذشته هالیوود شکست فیلم «شب سخت» و بازیگران معروفش از فیلم «۴۷ متر پایین» با بازی مندی مور و کلر هولت بود. تریلر «۴۷ متر پایین» که با دستمایه قرار دادن وحشت کوسه‌ها در دریا در سه روز نخست اکران ۱۱ میلیون دلار بلیت فروخت، پنجمین اثر پرفروش سینمای آمریکا در هفته گذشته بود.





ردیف


نام فیلم


فروش آخر هفته / میلیون دلار


فروش کل(در آمریکای شمالی) / میلیون دلار


 

بودجه

(میلیون دلار)




۱


ماشین‌ها ۳


۵۳.۵


۵۳.۵


۱۷۵




۲


زن شگفت‌انگیز


۴۰.۸


۲۷۴.۶


۱۵۰




۳


همه نگاه‌ها به من


۲۷.۱


۲۷.۱


۴۰




۴


مومیایی


۱۳.۹


۵۶.۵


۱۲۵




۵


۴۷ متر پایین‌تر


۱۱.۵


۱۱.۵


-




۶


دزدان دریایی کاراییب


۸.۵


۱۵۰.۱


۲۳۰




۷


شب سخت


۸.۱


۸.۱


۲۰




۸


کاپیتان زیرشلواری


۷.۴


۵۸


۳۸




۹


نگهبانان کهکشان


۵


۳۷۴.۹


۲۰۰




۱۰


شب‌هنگام می‌آید


۲.۶


۱۱.۱


۵



منبع: بهارنیوز

تصمیمات برای مراسم سالروز کیارستمی

به گزارش ایسنا، طی چند روز گذشته، بهمن کیارستمی به وزیر بهداشت نامه‌ای را نوشت و درخواست کرد تا در مراسمی که قصد دارند در دانشگاه علوم پزشکی برگزار کنند، شرکت کند؛ مراسمی که ابتدا قصد داشتیم در تالار امام علی (ع) دانشگاه علوم پزشکی برگزار شود اما به دلیل تعمیرات، مکانش آن تغییر کرد و طبق توافقات انجام شده ساعت ۱۸ روز ۱۴ تیر در مرکز همایشهای بین المللی دانشگاه شهید بهشتی انجام خواهد شد.بهمن کیارستمی در آن نامه علاوه بر وزیر بهداشت از دکتر ایرج حریر چی (قائم مقام وزیر و معاون کل وزارت بهداشت)،دکتر علیرضا زالی (رئیس سازمان نظام پزشکی کشور)،دکتر احمد شجاعی (رئیس سازمان پزشکی قانونی کشور) هم برای حضور و سخنرانی در آن برنامه دعوت کرده است.بهمن کیارستمی در گفت‌وگو با ایسنا درباره‌ی جزییات این برنامه گفت: با توجه به تعمیرات سالن امام علی (ع) دانشگاه شهید بهشتی، ما روز گذشته با مسئول سالن مرکز همایش‌های دانشگاه شهید بهشتی جلسه‌ای داشتیم و توافق شد تا مراسم سالگرد درگذشت عباس کیارستمی در این سالن برگزار  شود.
به گفته‌ی وی؛ این برنامه قرار است ۱۴ تیر ماه برگزار شود و اگر این برنامه کنسل شود به دلیل تغییر نظر دانشگاه شهید بهشتی خواهد بود و بر اساس توافق انجام شده، ما (خانواده) این مراسم را قطعی می‌دانیم و در حال حاضر مشغول طراحی دعوتنامه‌ها هستیم.بهمن کیارستمی که به همت او این مراسم برگزار خواهد شد، خبر داد که شخصا نامه‌ی دعوت نامه‌ و سخنرانی مسوولان وزارت بهداشت و نظام پزشکی را امروز ۲۹ خرداد ماه ارسال کرده است.
فرزند عباس کیارستمی در پاسخ به اینکه آیا سینماگری در این مراسم صحبت خواهد کرد؟ گفت: در این مراسم قرار نیست سینماگری صحبت کند و فقط حضور خواهند داشت چون نمی‌خواهیم مباحث مجادله‌ای شود.او ادامه داد: این برنامه با اجرای امیر پوریا منتقد فیلم برگزار خواهد شد و در ابتدا و انتهای مراسم، بخش هایی از آخرین اثر عباس کیارستمی پخش خواهد شد. بر اساس  دعوتی که از رئیس نظام‌پزشکی و پزشکی قانونی، وزیر محترم بهداشت و معاون وزیر کرده‌ایم این چهار مقام تنها سخنرانان خواهند بود و حتی اگر آنها  در این مراسم شرکت نکنند، سخنران جایگزین نخواهیم داشت. بهمن کیارستمی در پاسخ به اینکه پرونده پزشکی عباس کیارستمی الان در چه مرحله‌ای قرار دارد، گفت: پرونده در مرحله‌ی ابلاغ حکم است. پزشک قانونی نظر کارشناسی نهایی را به دادستان پرونده ابلاغ کرده و کار بررسی در سازمان نظام پزشکی هم کاملا پایان یافته است. اما با توجه به حساسیت‌های موجود ترجیح می‌دهیم مسئولین خود اعلام رای و نظر کنند و به تشریح پرونده بپردازند. به خصوص  انتظار ما از وزیر بهداشت که در تمامی مراحل حضور داشتند و اظهارنظر کرده‌اند، این است که در این برنامه شرکت کنند.او تاکید کرد: شاید این آخرین درخواست ما از وزیر بهداشت باشد؛ علاقه مندیم ایشان حضور پیدا کنند و گزارش مبسوطی بدهند. حتی اگر ایشان از لحاظ قانونی برای اعلام نظر سازمانهای ذیربط در این مراسم منعی دارند به عنوان مقامی که در روند درمان بارها به ملاقات آمدند و پس از آن نیز در جریان جزئیات رسیدگی به پرونده قرار گرفتند، در این نشست هم حضور پیدا کنند.


منبع: بهارنیوز

هشدار درباره خانه پدری «ابتهاج»

به گزارش ایسنا، در پی انتشار خبری درباره وضعیت خانه پدری هوشنگ ابتهاج (ه. الف. سایه) و ابراز نگرانی از تخریب آن از سوی مالک فعلی بنا، رضا علیزاده – مدیرکل میراث فرهنگی و گردشگری استان گیلان – گفت: «اگر یکی از اعضای خانواده هوشنگ ابتهاج بنای منسوب به خانه پدری او را تایید کند، این اداره کل قدم‌های بعدی را برای ثبت این بنا به سرعت برمی‌دارد، هر چند تا این لحظه مالک کنونی اجازه ورود به خانه را نداده است.»یلدا ابتهاج – فرزند هوشنگ ابتهاج – نیز به این اظهارنظر این‌گونه واکنش نشان داد: «سوال خانه و مکانی است که باید ثابت شود آیا خانه پدری سایه بوده؟ یا سوال این است که سایه شاعر گیلان و ایران‌زمین، کجای این شهر زندگی کرده و اولین شعرهایش را سروده؟ جست‌وجوی ما بر چه اساسی است؟ دنبال ارزش گذاشتن به هویت‌مان هستیم و یا وارونه آن حاشیه‌ها را پررنگ‌تر کنیم؟ تصویری در خطه رشت از سایه در قابی به وسعت آیندگان نقش بسته است. در این عصر که با او زیسته‌ایم کدام را می‌جوییم؟ حاشیه این تصویر یا خود تصویر را؟ ثبت خانه‌ای که سایه را پرورانده و یا عمر در آن گذرانده کار اداری پیچیده‌ای نباید باشد همچنان که در همه جای جهان و ایران ما انجام می‌شود. همیشه غافلیم و تاخیر داریم… زمان را دریابیم.»

در همین رابطه مرتضی عاطفی از مدیران شهرداری رشت و از افرادی که در یکی دو سال اخیر پیگیر مسائل مربوط به این خانه بوده است به  ایسنا می‌گوید: قبلا از خود آقای ابتهاج درباره این خانه پرسیده شده و طبق گفته‌ها و شواهد، خانه، خانه پدری ایشان است.به گفته او، در سال ۱۳۹۳ هم از چند نفر از قدیمی‌های محل درباره خانه سوال شده و آن‌ها هم تایید کرده‌اند که این محل خانه پدری ابتهاج بوده، منتها قسمتی از خانه بازسازی شده است.او می‌افزاید: سال ۹۳ ما به همراه چند نفر از اهل فرهنگ به این خانه رفتیم که آن زمان به مهدکودک تبدیل شده بود. یکی از دوستان آقای ابتهاج از همان‌جا با ایشان تماس گرفت و پس از ارائه یک‌سری از مشخصات، آقای ابتهاج تایید کردند که خانه، خانه پدری ایشان است.

عاطفی در ادامه درباره مشکلات به‌وجودآمده درباره این خانه اظهار می‌کند: شهریور سال گذشته به همراه مدیر اداره ثبت میراث فرهنگی رشت درباره این خانه صحبت کردیم. در آن‌جا بحث شد که اگر بتوان این خانه را ثبت کرد می‌توان آن را به قیمت منصفانه‌ای خرید. در ادامه هم جلساتی برگزار شد و مسئولان اداره ثبت قول همکاری دادند. متولی ثبت میراث تاریخی و فرهنگی هم مشخص است. اما این‌که ادعا کنیم ولی پشت میز بنشینیم و کاری نکنیم درست نیست و کاری جلو نمی‌رود؛ آن هم زمانی که مالک خانه مصمم است برای این محل از شهرداری مجوز ساخت بگیرد. شهرداری هم طبق قانون فقط می‌تواند از میراث فرهنگی استعلام بگیرد و اگر محل مورد اشاره ثبت نشده باشد نمی‌تواند جواب دیگری به مالک ساختمان بدهد.

او ادامه می‌دهد: درباره این خانه ما خیلی راهکارهای قانونی قاطعی نداریم. مگر این‌که مراجع میراث فرهگی اعلام کنند این ملک واجد ارزش‌های تاریخی و فرهنگی است. اگر میراث به دنبال تایید خانه از سوی بستگان درجه دوم و سوم استاد ابتهاج است، الان با توجه به امکان‌های ساده ارتباطی به راحتی می‌توان از استاد ابتهاج تاییدیه و تکذیبیه گرفت. منتها انجام این کار یک عزم جدی می‌خواهد و کار سختی هم نیست.با توجه به اظهارنظر نقل‌شده از هوشنگ ابتهاج و آن‌چه دخترش نوشته، به نظر خانه مورد بحث همان خانه پدری شاعر پیشکسوت ایران است. هرچند نمی‌توان ساز و کار اداری را برای تایید این موضوع نادیده گرفت، اما با توجه به مسائل پیش‌آمده درباره این خانه به نظر می‌رسد سرعت عمل بیشتری لازم است تا اگر استعلامی لازم است انجام شود و اگر خانه از نظر اداره میراث فرهنگی استان گیلان همان خانه پدری هوشنگ ابتهاج است زمان از دست نرود.


منبع: بهارنیوز

نخستین کنسرت شاهنامه خوانی ایران

شهرام ناظری و فرزندش حافظ ناظری، نخستین کنسرت شاهنامه خوانی ایران را در پروژه “آواز پارسی” در راستای حفظ و حراست از زبان پارسی، به دور از الحان عربى، برگزار خواهند کرد.

به گزارش عصرایران، شهرام ناظری که تصمیم دارد برای اولین بار این کنسرت را برگزار کند در این خصوص گفته است: فرهنگ موسیقی سنتی چندان شاهنامه‌ را نمی‌طلبد و باید به ادبیات فارسی اشراف کامل داشت تا بدانی غزل، مثنوی و اشعار فردوسی را چگونه بخوانی!

در همین زمینه حافظ ناظری نیز افزود: پروژه ی آواز پارسی، قدمی است در راستای حفظ و حراست از زبان و لحن پارسی، به دور از الحان عربی. این اولین اجرای شاهنامه فردوسی با موسیقی ملّی ایران است.

همانطور که می دانید، اجرای شاهنامه فردوسی در موسیقی ایرانی، برای نخستین بار توسط من و استاد شهرام ناظری، از سال ٢٠٠٧، در معتبرترین سالن های جهان آغاز شد و بازتاب خبری آن در بزرگ ترین رسانه های جهان منعکس شد. دلیل مورد استفاده قرار نگرفتن اشعار فردوسی این بوده است که کمتر کسی می‌تواند اشعار شاهنامه را همراه موسیقی بخواند زیرا اجرای اشعار حماسی فردوسی بسیار متفاوت تر از اجرای اشعار سایر شاعران بزرگ است.  

گفتنی است، کنسرت شاهنامه خوانی “آواز پارسی» ناظری ها از مردادماه در کشورمان آغاز خواهد شد و قرار است اتفاقات منحصر به فرد و تفاوت های بسیاری در نوع اجرا، دکور، صحنه و موسیقی برای عرضه به مخاطبان در نظر گرفته شود.


منبع: عصرایران

روایتی نو از شاهنامه در کاخ سعدآباد/ "کنسرت نمایش" با صدای همایون شجریان روی صحنه می‎رود

پروژه‌ی مولتی مدیای «سى» بر اساس دو داستان «زال و رودابه» و «رستم و اسفندیار» از شاهنامه‌ی فردوسی کاری از «همایون شجریان» و «سهراب پورناظری» از پانزدهم مرداد ماه در مجموعه‌ی کاخ سعدآباد روی صحنه می‌رود.

به گزارش خبرنگار عصرایران، به همین مناسبت نشست خبری این رویداد شب گذشته (شامگاه ۲۸ خردادماه) با حضور عوامل آن و اهالی رسانه برگزار شد. در این نشست همایون شجریان (خواننده)، سهراب پورناظری (آهنگساز)، اصغر دشتی (کارگردان)، امیرحسین ماحوزی (دراماتورژ) و مهدی پاکدل، سحر دولتشاهی و امیر جدیدی به عنوان بازیگران پروژه حضور داشتند.

نغمه ثمینی، نویسنده این اثر در این نشست با بیان اینکه این دومین اقتباس او از شاهنامه در سال های اخیر است، افزود: این اثر یک بازخوانی آزاد از قصه ای است که در شاهنامه با آن مواجه هستیم.

او در ادامه با بیان اینکه این کار نه کنسرت است و نه تئاتر بلکه جایی است که این دو به یکدیگر متصل می‌شوند و یک اثر واحد می شوند، افزود: در این اثر سحر دولتشاهی در نقش رودابه، امیر جدیدی در نقش زال، و مهدی پاکدل در نقش رستم ایفای نقش خواهند کرد و دیگر بازیگران نیز بزودی معرفی می شوند.

همایون شجریان نیز در این نشست با بیان اینکه هدف از این اجرا این است که نسل های مختلف بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند، تصریح کرد: به دلیل آنکه این اثر در فضای باز باید اجرا شود با همکاری سازمان میراث فرهنگی کاخ سعدآباد را انتخاب کردیم.

این خواننده افزود: در این اثر اشعاری از شاعران مختلف خوانده می شود و فقط قرار نیست از شعرهای شاهنامه استفاده شود.

سهراب پورناظری، آهنگساز پروژه «سی» نیز با اشاره به اینکه از گذشته به اجرای یک پروژه ملی مانند شاهنامه فکر می کرده است، بیان کرد: به همین منظور نشستی با حمید نعمت‌الله، کارگردان داشتیم که او تمام افکار ما را بهم ریخت و ایده ای داد مبنی بر اینکه فیلمی ۳۰ دقیقه‌ای ساخته شود و دریچه ای جدیدی را به روی ما باز کرد اما به دلیل گرفتاری نعمت الله در فیلم سینمایی جدیدش نتوانستیم در این پروژه از او به عنوان کارگردان سینما استفاده کنیم و او به عنوان مشاور پروژه در کنار ما حضور دارد.

وی با بیان اینکه این اثر تلفیقی از موسیقی، نمایش و ویدئو مپینگ است، افزود: موسیقی این اثر شامل موسیقی نواحی، سنتی و معاصر ایرانی به همراه موسیقی کلاسیک غربی است و در آن سازهایی مانند تنبور، سنتور، عود، دوتار، چنگ، بالابان، سه‌تار، تار، سازهای کوبه‌ای و ارکستر غربی وجود دارد.

در بخش پایانی این نشست پرسش و پاسخ با حضور عوامل  و خبرنگاران برگزار شد.

عکس: کاوه کرمی


منبع: عصرایران

حسین پاینده: «نقد» به‌معنای انتقاد نیست

: حسین پاینده با بیان اینکه نمی‌توان با مطالعه یک کتاب منتقد ادبی شد، گفت: هنوز به مرحله‌ای نرسیده‌ایم که بگویم عده بسیار زیادی منتقد ادبی حرفه‌ای تربیت کرده‌ایم و تحویل جامعه داده‌ایم.

کتاب «اصول و مبانی تحلیل متون ادبی» نوشته سلینا کوش به تازگی با ترجمه دکتر حسین پاینده از سوی نشر مروارید منتشر شده است. کوش در این کتاب سعی کرده در قالب یک منبع عمومی برای علاقه‌مندان به ادبیات درباره نقد و تحلیل ادبی صحبت کرده و عنوان کند که چطور می‌توان میان نقد و تحلیل ادبی صحیح و مبتنی‌بر قواعد معین و اظهار نظرهای ذوقی در ادبیات تمیز قائل شد.

به بهانه انتشار این کتاب با حسین پاینده مترجم کتاب و «استاد نظریه و نقد ادبی دانشگاه علامه طباطبائی» به گفتگو نشستیم که در ادامه از نگاه شما می‌گذرد:

«نقد» به‌معنای انتقاد نیست

 مطلع شدم که کتاب «اصول و مبانی تحلیل متون ادبی» با فاصله چند ماه پس از انتشار به خواست شما و توسط ناشر از آمریکا تهیه و برای ترجمه در اختیار شما قرار گرفت. این اتفاق به معنی اهمیت کتاب و نیز نویسنده آن و اطلاع شما از انتشار آن بوده است. بفرمایید که سلینا کوش و مباحث کتابش از کجا و چرا برای شما حائز اهمیت شد و حس کردید لازم است این اثر به زبان فارسی ترجمه شود؟

من به طور طبیعی باید انتشار منابع جدید در حوزه کار خودم (نظریه و نقد ادبی) را رصد کنم تا هم از تحولات جدید در این رشته مطلع بمانم و هم این‌که برای مقاصد آموزشی و پژوهشی از منابع روزآمد استفاده کنم. کتاب سلینا کوش جزو جدیدترین کتاب‌هایی بود که ناشر معتبری همچون انتشارات راتلج آن را در حوزه مطالعات نقادانه ادبی در سال ۲۰۱۶ منتشر کرد.

 بعد از خواندن کتاب به این نتیجه رسیدم که محتوای آن، به طور خاص روش‌شناسی پیشنهادی مؤلف، حتماً می‌تواند راهنمای خوبی برای دانشجویان و عموم علاقه‌مندان مطالعات ادبی در کشور ما باشد. وقتی به کار تدریس اشتغال داشته باشید، مستقیماً از نیازهای و کمبودهای حوزه‌ کار خودتان آگاه می‌شوید. سر و کار داشتن من با دانشجویانی که فوق‌العاده به نقد ادبی علاقه دارند و می‌خواهند پایان‌نامه‌شان را در حوزه نقد بنویسند اما راه‌وروش‌های نقد را به درستی بلد نیستند، باعث می‌شود که من از هر طریق که برایم مقدور باشد بکوشم نیازهای آن‌ها را برطرف کنم.

کمبود منابع علمی در حوزه‌ نظریه و نقد ادبی یک مسئله‌ جدی است و حل نشدن آن برای خود من هم که با همین دانشجویان سروکار دارم مشکل به وجود می‌آورد. به غیر از دانشجویان، بسیاری از مخاطبانم در جلسه‌های نقد فیلم و ادبیات یا جلسه‌های سخنرانی در موضوعات نقد، اغلب از من درباره‌ شیوه‌ تحلیل متون ادبی پرسش می‌کنند. مثلاً می‌پرسند «از کجا می‌توان فهمید صحنه یا توصیفی در یک رمان دلالتمند است و باید آن را بررسی کرد؟»، یا «معنای ثانوی شعر را چگونه می‌توان تبیین کرد؟». کتاب سلینا کوش می‌تواند بخش زیادی از این قبیل پرسش‌ها را پاسخ دهد؛ پس باید ترجمه می‌شد و در اختیار کسانی که به آن نیاز داشتند قرار می‌گرفت.

 در معرفی کوتاه پشت جلد آمده است که این کتاب برای کسب دانش پایه‌ای درباره روش‌های نظام‌مند تحلیل متون ادبی است. آیا می‌توان انتظار داشت که با مطالعه‌ این کتاب و آنچه در آن عنوان شده، هر فرد علاقه‌مند به ادبیات بتوانند به عنوان یک منتقد و صاحب تحلیل به بررسی متون ادبی بپردازد؟ به عبارت دیگر بفرمایید مخاطب جوان این کتاب که احتمالاً در زمره‌ منتقدان جوان نیز محسوب می‌شود، جز این اثر چه چیزی برای نقد لازم خواهد داشت؟

هیچ‌کسی نمی‌تواند با خواندن صرفاً یک منبع درباره‌ تحلیل متون ادبی، خود را از مطالعه‌ سایر منابع نقد بی‌نیاز ببیند. این کتاب می‌تواند نیازهای اساسی در زمینه‌ درک تحلیلیِ ادبیات را برطرف کند، یعنی به خواننده‌اش کمک می‌کند تا امر بیان‌نشده ولی القاشده در متون ادبی را تشخیص دهد و دلالت‌هایش را بحث کند؛ اما برای کسب شناخت بیشتر از رویکردهای نقد ادبی حتماً لازم است که به منابعی که به طور خاص این یا آن رویکرد یا مجموعه‌ای از نظریه‌های نقادانه را معرفی می‌کنند مراجعه شود.

در خصوص پایه‌ای بودن مباحث این کتاب باید بگویم که بله، همین‌طور است. اما چه حاصل از کتاب‌هایی که به مباحث پیچیده‌ نظریه و نقد ادبی معاصر می‌پردازند بی آن‌که مطالب‌شان برای طیف وسیع مخاطبان این حوزه در ایران سودمند و حتی قابل فهم باشد؟ بارها برخورده‌ام به دانشجویانی که برخی از کتاب‌های ترجمه‌شده درباره نقد ادبی را با علاقه خوانده‌اند ولی بعد به من گفته‌اند که از آن کتاب‌ها سر در نیاورده‌اند و یا نمی‌دانند که مطالب نوشته‌شده در آن کتاب‌ها را چگونه به طور عملی در نقد آثار ادبی و هنری به کار ببرند. خواندن کتاب «اصول و مبانی تحلیل متون ادبی» می‌تواند زمینه‌ ایجاد کند برای مطالعه‌ منابع دیگر درباره‌ نظریه‌های جدید.

 من در کتاب مشاهده کردم که چهار شیوه و رده برای نقد ادبی مورد توجه قرار گرفته است. آیا به واقع غیر از این چهار شیوه، روش‌های نظام‌مند علمی دیگری برای نقد ادبی نداریم؟

شیوه‌ها یا رویکردهای نقد بسیار بیش از چهار فقره هستند. نویسنده‌ این کتاب نظریه‌های متنوع نقد را ذیل چهار عنوان دسته‌بندی کرده است و ویژگی‌های هر دسته را به تفصیل برشمرده و توضیح داده است. تقسیم‌بندی او بر مبنای مشترکاتی بوده که در این نظریه‌ها دیده است. برای مثال، او نشانه‌شناسی، واسازی (نظریه دریدا)، ساختارگرایی و انسان‌شناسی ساختاری را کلاً تحت عنوان «نظریه‌های مربوط به زبان و بازنمایی» معرفی کرده است. یا روانکاوی، مطالعات قومی، نظریه‌های نژاد و نظریه پسااستعماری را در زمره «نظریه‌های مربوط به هویت و نَفْس» طبقه‌بندی کرده است.

«نقد» به‌معنای انتقاد نیست

 جناب پاینده با این پاسخ و البته مرور مقدمه شما بر کتاب حس کردم که شما تعریف مشخصی از یک منتقد دارید و همین مسئله باعث شده بسیاری از منتقدان و نقدهای آن‌ها را این روزها فاقد اعتبار بدانید. درباره تعریف و نگاه خودتان به نقد بفرمایید.

من هیچ تعریف شخصی‌ای از نقد ادبی ندارم. در قلمرو مباحث علمی، نمی‌توان نظر شخصی و غیرمستند داشت. دانش در هر زمینه‌ای متشکل از مجموعه‌ای از مفاهیم و روش‌شناسی‌های نظریه‌پردازی‌شده است. پس من نمی‌توانم بنابر نگاه یا دیدگاه شخصی خودم منتقد یا نقدی را به قول شما فاقد اعتبار (یا معتبر) بدانم. منتقد ادبی و پژوهشگر مطالعات نقادانه ادبی کسی است که با استناد به نظریه‌های علوم انسانی می‌کوشد معانی متکثر و ناپیدای متون را به روشی نظام‌مند تبیین کند.

اگر کسی این کار را نکند و نظرات شخصی خودش را به عنوان نقد ادبی مطرح کند، کاری غیرعلمی کرده است که ضمناً هیچ حُسن یا مزیتی بر نظرات شخصیِ دیگران ندارد. نقد ادبی را در دانشگاه تدریس می‌کنیم تا کسانی که در این کار تخصص می‌گیرند وارد این عرصه شوند و بتوانند از راه تحلیل تولیدات فکری و هنری، جنبه‌های ناپیدایی از حیات اجتماعی ما را بکاوند و به حل معضلات فرهنگی یاری برسانند. کسانی که اعلام خوش آمدن یا بد آمدن‌شان از این یا آن اثر ادبی را «نقد ادبی» می‌نامند، از این تحول ناخرسندند و احساس خطر می‌کنند.

 به گمانم این اندیشه که پزشکان کار طبابت را با روش‌های نظام‌مند و علمی انجام می‌دهند و رمّالان واقعاً دانش تشخیص و درمان بیماری‌ها را ندارند، در جامعه‌ ما کمابیش در حال جا افتادن است. با این حال، حتی امروز عده زیادی رمّال و دعانویس و غیره همچنان مدعی درمان بیمارها هستند و مراجعان پُرتعدادی هم دارند.

اگر در حوزه‌ای که به سلامت‌مان مربوط می‌شود هنوز با چنین وضعی روبه‌رو هستیم، چطور می‌توان انتظار داشت که در حوزه‌ نقد ادبی حساسیت یا آگاهی ما بیش از یا بهتر از این باشد. به گمانم هنوز فاصله‌ زیادی داریم با زمانی که دریابیم نقد ادبی نوعی تخصص در علوم انسانی است و هر کسی که نظرات ذوقی و شخصی خودش درباره آثار ادبی و فیلم‌های سینمایی و غیره را بدون هیچ دلیلی و بدون استناد به هیچ مفهوم یا روش‌شناسی نقادانه‌ای به دیگران اعلام می‌کند منتقد ادبی نیست.

در مقدمه‌ قابل توجه شما بر کتاب دیدم که از نبود نظام نقد ادبی علمی در ایران گله‌مند بودید. نویسنده کتاب هم در فصل‌های مختلف به بررسی رابطه‌ میان تحلیل و نظریه ادبی پرداخته است. به باور شما علت وجود ساختار غیرعلمی نقد در میان منتقدان و روزنامه‌نویسان ایرانی در چیست و اصرار آن‌ها بر شیوه به ظاهر غلط‌شان از چه چیز ناشی می‌شود؟

لازم است که موضوع را کمی دقیق‌تر بیان کنیم. در این کتاب هم آمده است که در روزنامه‌ها و نشریات راجع به آثار ادبی نوشته‌هایی منتشر می‌شود، اما نام درستی که باید به آن نوشته‌ها اطلاق کرد «مقاله مرور و معرفی» یا review است، نه نقد ادبی. در ایران، ریویو را با نقد ادبی مترادف تصور کرده‌اند. بنابر همین تصور نادرست، وقتی روزنامه‌نگاران درباره‌ کتاب‌های جدید مطلبی می‌نویسند، آن نوشته را «نقد» ‌ می‌نامند و حتی خودشان را در مقام نویسنده آن مطلب «منتقد» معرفی می‌کنند.

هنگامی که آن نوشته را می‌خوانیم، درمی‌یابیم که بخش زیادی از آن را اطلاعات تشکیل می‌دهد: اطلاعات زندگینامه‌ای درباره مؤلف، کارهای قبلی‌اش، اقبالی که به آن کارها شده یا نشده، حال‌وهوای کلی داستان‌ها یا شعرهایش و از این قبیل. به غیر از اطلاعات، همچنین به مقدار زیادی ارزش‌داوریِ کاملاً دلبخواهانه برمی‌خوریم. قضاوت‌های نویسندگان این نوشته‌ها درباره توانایی مؤلف یا شاعر، اساساً غیراستدلالی و برای ستودن شخص مؤلف یا خیلی مواقع بی‌ارزش نشان دادن کارهای اوست. این قبیل نوشته‌ها نقد ادبی نیستند چون به جای تبیین معانی تلویحی متن از راه قرائت تنگاتنگ بخش‌هایی از آن، به موضوعات نامربوطِ دیگری که گفتم می‌پردازند.

این‌جا یک مشکل زبانی هم دردسرساز شده است. همان‌طور که «ریویو» (مقاله مرور و معرفی کتاب‌های تازه‌انتشاریافته) را اشتباهاً «نقد» تصور کرده‌ایم، «انتقاد» را هم اشتباهاً با «نقد» مترادف پنداشته‌ایم و لذا تصور می‌کنیم کسی که نقاط ضعف یک اثر ادبی را فهرست کند منتقد ادبی است، در حالی که همچون همه اصطلاحات تخصصی، در مطالعات ادبی «نقد» معنای خاص خود را دارد و به معنای برشمردن ایرادها یا عیب‌های آثار ادبی نیست.

اشاره کردید که بسیاری از روزنامه‌نویسان اصرار دارند شیوه به قول شما غلط و غیرعلمی‌شان را ادامه دهند. به نظر من، با گسترش شالوده‌های علمی علوم انسانی در دانشگاه‌ها، آرام‌آرام نسل جدیدی از دانش‌آموختگان رشته‌های ادبیات و مطالعات فرهنگی وارد عرصه مطبوعات خواهند شد و آن‌گاه دیگر هر کسی نمی‌تواند دلبخواهانه خودش را منتقد ادبی بنامد. تخصص قطعاً جایگاه هر کس را معلوم خواهد کرد. حتی همین الان هم اولین نشانه‌های بارز از این فرایندِ ناگزیر را می‌توانیم ببینیم.

«نقد» به‌معنای انتقاد نیست

 در بخشی از کتاب با تعبیر «منتقد عامّه‌پسند» مواجه شدم. شما این تعبیر را می‌پسندید و می‌پذیرید؟ اساساً با چنین اطلاقی برای منتقد موافقید؟ از نگاه شما منتقد عامّه‌پسند دقیقا چه ویژگی مشخصی دارد؟

عبارت «منتقد عامّه‌پسند» در کل این کتاب یک بار به کار رفته و آن هم در آخرین فصل کتاب است، یعنی جایی که نویسنده فرق بین ریویو و نقد را توضیح می‌دهد. او در شش فصل قبلی به تفصیل در این باره صحبت کرده است که تحلیل متون ادبی چیست و چگونه انجام می‌شود و در فصل آخر می‌خواهد تمایز بگذارد بین آن کار نظام‌مندی که در فصل‌های پیشین توضیح داده و کاری که در برنامه‌های پُربیننده تلویزیونی یا مطبوعات انجام می‌شود.

در این فصل، بخشی با عنوان «شیوه منتقد عامّه‌پسند برای نوشتن درباره‌ ادبیات در جهان ما» وجود دارد که خود به سه قسمت فرعی تقسیم می‌شود. در این بخش‌های فرعی، نویسنده مشخصات ریویو را شرح داده و ویژگی‌های نویسندگان این نوع نوشتار را هم برشمرده است.

جناب پاینده بسیاری از نویسندگان و حتی نویسندگان نوقلم عنوان می‌کنند که خود را مبرا از نقد می‌بینند و رسالت آن‌ها تنها بیان و ترسیم جهان از زاویه دید خودشان است. با این دیدگاه چقدر موافقید؟

این سخن درخور مناقشه است. مقصود از «ترسیم جهان از زاویه دید خود چیست»؟ البته هر هنرمند یا شاعر و نویسنده‌ای تصویری خودویژه از جهان ارائه می‌دهد، اما نمی‌تواند مانع از بررسی آن تصویر توسط متخصصان این حوزه (نقد) شود. چنان‌که رولان بارت هم اشاره کرده، اثر ادبی بعد از انتشار مانند جنینی است که بعد از تولد، بند نافش قطع می‌شود و از آن به بعد حیات مستقل خود را دارد. خوانندگان و پژوهشگران ادبیات محق‌اند که درباره آثار ادبی و این‌که این آثار چه معانی‌ای را به ذهن خواننده متبادر می‌کنند، تحلیل‌های خودشان را ارائه دهند. اما باید اضافه کنم که سخن شما به نقل از نویسندگان نادرست نیست و بسیاری از آن‌ها از این‌که آثارشان نقد شود استقبال نمی‌کنند. علت این عدم تمایل را باید در فضای غیرحرفه‌ای و ناراحت‌کننده‌ نقد جست‌وجو کنید.

 وقتی مطلبی که در جامعه ما تحت عنوان نقد منتشر می‌شود، حاوی توهین به شخص نویسنده باشد، البته نویسنده ناراحت می‌شود و نمی‌خواهد اثرش نقد شود. همچنان که پیشتر اشاره کردم، مطالب غیرعلمی و شبه‌نقد، صرفاً نظراتی شخصی و ذوقی هستند. در این قبیل نوشته‌ها بی هیچ دلیل متقنی ممکن است یک اثر ادبی بی‌ارزش شمرده شود.

محفل‌بازیِ نویسندگان این قبیل مطالب ایجاب می‌کند که از کتاب‌های دوستان خودشان به نحو اغراق‌آمیزی تعریف‌وتمجید کنند و آثار کسانی را که جزو محفل آن‌ها نیستند بی‌دلیل مورد انتقادهای توهین‌آلود قرار دهند. این فضای غیرعلمی و شخصی باعث شده است که بسیاری از نویسندگان آثار ادبی نسبت به نقد ادبی بدگمان باشند. وقتی شما چند سال مطالعه و پژوهش کنید و با زحمت و مرارت رمان تأمل‌انگیز و صناعتمندی بنویسید که حکم کاویدن زوایای پنهان حیات اجتماعی ما را دارد، به طور طبیعی انتظار دارید که اهل ادب به کار شما توجه کنند؛ اما اگر به خاطر این‌که عضو هیچ باندی نیستید در مطبوعات کارتان بی‌ارزش شمرده شود و به شخص خودتان بدوبیراه بگویند، طبیعتاً تصور بدی راجع به نقد پیدا می‌کنید.

 نگاهی هم به نظام دانشگاهی تربیت منتقد در جامعه دانشگاهی ایران داشته باشیم. به زعم شما این سیستم منتقد علمی می‌سازد؟ اگر می‌سازد چرا منتقدان ژورنالیست گوی سبقت را از آن‌ها ربوده‌اند؟

توجه داشته باشید که مباحث علمی و آکادمیک نقد ادبی در فرایند معرفی شدن در نظام دانشگاهی ما هستند و هنوز به مرحله‌ای نرسیده‌ایم که بتوانیم بگویم عده بسیار زیادی منتقد ادبی حرفه‌ای تربیت کرده‌ایم و تحویل جامعه داده‌ایم.

 کارهای ارزشمندی صورت گرفته و نشانه‌هایی از این‌که موجی از دانش‌آموختگان رشته‌های مرتبط با نقد ادبی وارد عرصه نقد خواهند شد مشهود است. وقتی از «عرصه نقد» صحبت می‌کنم، فقط مطبوعات مکتوب را در نظر ندارم؛ رسانه‌ها را هم در نظر دارم، اعم از رسانه‌های همگانی مانند رادیو و تلویزیون و همچنین رسانه‌های دیجیتالی در فضای مجازی. علاوه بر آن، به مراکز فرهنگی مانند فرهنگسراها نیز نظر دارم. کم‌کم داریم به جایی می‌رسیم که تولیدکنندگان برنامه‌های ادبی در رادیو و تلویزیون برای تدارک مطالب برنامه‌های‌شان از پژوهشگران کارشناس استفاده می‌کنند که در پایان‌نامه‌های فوق‌لیسانس‌شان در این حوزه‌ها کار کرده‌اند. یا در فرهنگسراها جلسات رمان‌خوانی و شعرخوانی را با کمک مدرسانی برگزار می‌کنند که صاحب تألیف در زمینه کار خودشان هستند.

فضای مجازی هم عرصه فوق‌العاده پُرمخاطب و پویایی از فعالیت‌های نقادانه درباره ادبیات و هنر است. در چنین وضعیتی و با این همه فعالیت در زمینه نقد، مخاطبان ما آرام‌آرام سطح توقع‌شان ارتقا پیدا می‌کند و هر حرف بی‌اساس و غیرعلمی و ذوقی‌ای را نقد محسوب نخواهند کرد. یقین مطلق دارم روزی خواهد آمد که وقتی ژورنالیست جوانی می‌خواهد در سرویس ادبی این روزنامه و آن خبرگزاری، یا این سایت و آن مجله استخدام شود، دبیر سرویس از او می‌خواهد که نمونه نقدهایی را که قبلاً نوشته یا منتشر کرده است به عنوان بخشی از رزومه‌اش با خود به مصاحبه استخدام بیاورد. حتماً به نقطه‌ای خواهیم رسید که هر کسی نمی‌تواند ادعای داشتن تخصص در نقد کند. نظام دانشگاهی ما هم دارد به سمت‌وسویی می‌رود که همین چشم‌انداز را ترسیم می‌کند. رشته‌هایی مانند نظریه و نقد ادبی در شرف تشکیل هستند و دور نیست روزی که نخستین فارغ‌التحصیلان‌شان وارد کار در این حوزه شوند. به اعتقاد من، همچنین انتشار کتاب‌هایی مانند «اصول و مبانی تحلیل متون ادبی» کمکی است به رسیدن به این هدف.


منبع: برترینها

خواندنی ها با برترین ها (۱۲۸)

برترین ها – محمودرضا حائری: در این شماره از خواندنی ها با نامه ابراهیم گلستان به سیمین دانشور، اثری درباره حماقت ترامپ، رمانی جدیدی از ادبیات فرانسه و… آشنا شوید.

نامه به سیمین

  • ابراهیم گلستان
  • انتشارات بازتاب نگار
  • چاپ اول:۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (128)

در مقدمه کتاب به قلم عباس میلانی آمده است: چند سال پیش، در دیداری با ابراهیم گلستان، سخن از آفت ساده‌انگاران پرمدعای گاه بی‌پروایی به میان آمد که نیم قرنی بر ذهن و زبان نسلی از ایرانیان نفوذ زیانبار داشته‌اند. از فردید و شریعتی و طبری سخن به میان آمد و طبعا پس از چندی، بحث به آل احمد هم کشید. گلستان از سابقه دوستی و آشنایی بیست و چندساله‌اش با آل احمد می‌گفت. از سیمین دانشور می‌گفت و از سجایای اخلاقی ستودنی‌اش…

به تأسف پرسیدم: «چرا این‌ها را نمی‌نویسد؟» می‌دانستم بختک این دسته ساده‌انگاران پرمدعا فضا را برای فکر آزاد در ایران تنگ کرده است. دریافته بودم مهم‌ترین خصم فکر آزاد و آزادی‌خواه، وعده‌های کاذب و جذاب دلالان ایدئولوژی‌های گونه‌گونی است که پیچیدگی‌های جهان را ساده می‌کنند و به نوید یقینی سست‌بنیاد، ریشه‌های شک‌ و کنجکاوی را، که دو شرط اول تفکرند، برمی‌کنند…

آن شب پرسشم را تازه تمام کرده بودم که او از جا برخاست، به طرف یکی از میزهای کارش رفت و از کشویی، که امروز می‌دانم پر از دست‌نویس‌های چاپ‌نشده آثارش است، متنی بیرون کشید و به دستم داد. به تواضع گفت: «بعضی از این حرف‌ها را اینجا نوشته‌ام.»
صدوچند صفحه ای بود. دست‌خط گلستان بود، مخاطبش سیمین دانشور و پاسخی بود به نامه‌ای از او…


بی شعورها (نظریه ای درباره دونالد ترامپ)

  • آرون جیمز
  • ترجمه ی مریم احمدی
  • نشر تیسا
  • چاپ اول:۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (128)

در میان گونه‌های موجود در اکوسیستم بیشعوری، ترامپ دقیقاً به کدام گونه تعلق دارد؟ چرا ظاهر ترامپ تا این حد فریبنده است؟ چرا این مرد موطلایی و عاشق طلا، دوست‌داشتنی به نظر می‌رسد؟ اصلاً، چرا ترامپ این‌قدر باعث بی‌ثباتی می‌شود؟ چرا ما در برابر او احساس حیرت، گیجی و سردرگمی می‌کنیم و در هاله‌ای از آشفتگی به او می‌نگریم؟ او دمکراسی را با چه خطراتی مواجه می‌کند؟ همه ما قبول داریم که ترامپ، نمونه «حب نفس» یا «میل به‌رسمیت‌شناسی خود توسط دیگران» است.

او عاشق جلب توجه و ارتقای جایگاه خود در چشم دیگران است، و به طور خستگی‌ناپذیری درحال اثبات این مدعاست که از همه بزرگ‌تر و بهتر است و بر خود تسلط بیشتری دارد. ترامپ، به ‌رغم ضعف‌هایش، برای کسانی که به سیستم سیاسی موجود بی‌اعتمادند، همچون کورسوی امیدی برای تغییر وضع موجود است. در این سیستم فاسد، برنده شدن یک بیشعور در رقابت قدرت، پرسشی را پدید می‌‌آورد: «آیا ممکن است یک بیشعور تمام‌عیار، چنین لطف بزرگی در حق ما انجام دهد و با فساد مبارزه کند؟» «لودگی» شیوه خاص بیشعوری ترامپ است.

این شیوه نشان‌دهنده علت موفقیت اوست، اما از طرفی نشان‌دهنده انحطاط تدریجی و تبدیل شدن او به قدرتی است که از خشونت پشتیبانی می‌کند. آیا ترامپ می‌داند خودبزرگ‌بینی‌اش او را به کجا می‌کشاند؟ احتمالاً نمی‌داند، و بی‌توجهی چنین افرادی به رفتارشان، در حالی‌ که تلاش می‌کنند به بالاترین مقام کشورشان و حتی جهان برسند، ما را با نگرانی همه‌جانبه‌ای درباره آینده‌مان مواجه می‌کند.


هایدریش مغز هیملر است

  • لوران بینه
  • ترجمه ی سیامند زندی
  • نشر قطره
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (128)

بهترین کتاب سال به انتخاب فایننشال تایمز برگزیده‌ی نویسندگان نیویورک تایمز نامزد نهایی جایزه‌ی انجمن ملی منتقدان کتاب امریکا هایدریش مغز هیملر است، اولین رمان لورانبینه، با موفقیت چشم‌گیر در فرانسه و سراسر دنیا مواجه شد.

این رمان ماجرای ترور راینهارد هایدریش،از برجسته‌ترین چهره‌های رایش سوم،را روایت می‌کند،عملیاتی که جنبش مقاومت چک آن را با کمک انگلستان برنامه‌ریزی کرده بود. تمام ماجراها واقعی‌اند،اما نگاه ظریف و خلاقانه ‌یلورانبینه و بازآفرینی‌های او چنان هنرمندانه است که خواننده را از ابتدا تا انتهای کتاب کنجکاو و مشتاق نگه می‌دارد.


کاناپه چی

  • پوریا عالمی
  • انتشارات مروارید
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (128)

من تنها کاناپه چی دنیا هستم که مثل فروید قصه ی آدم هایی را که روی کاناپه ام دراز کشیده اند برای شما تعریف می کنم.

«کاناپه ی پوریا عالمی که در چند سال اخیر به آن وفادار مانده سبکی چندضلعی است که نویسنده تنها یکی از این ضلع هاست. آن ها که به اقتضای سوژه ی پوریا عالمی روی کاناپه ی او می نشینند خود راوی داستان خویش هستند. لکنت بیانی، تناقض های گفتاری و ابهام گویی های ناخودآگاه یا عمدی و بالاخره نتیجه گیری های نقیض باورهای سوژه های پوریا عالمی از مجموع گفت وگوهای این سبک، هجو سرشاری تولید می کند که فقط در این سبک ممکن می شود.

پوریا عالمی برای تنوع بخشی به این سبک خود، گاهی خود در مقام پرسش کننده ظاهر می شود و با پرسش های پارادوکسیکال سوژه ی خود را به خطاگویی سوق می دهد و با تمجیدهایی که پرسش کننده از اظهارات سراسر غلط سوژه به عمل می آورد، سوژه ی پوریا عالمی به وجد می آید و مکنونات قلبی خود را روی کاناپه می ریزد!

این اوج توانایی یک طنزنویس است. دیگر بیش از این نباید از برجستگی های طنز پوریا عالمی سخن گفت. باید به مخاطبان این مجموعه اجازه داد دیگر ویژگی ها را کشف کرده و از آن لذت ببرند.» (ماشاالله شمس الواعظین)


پدر خوانده

  • ماریو پوزو
  • ترجمه ی منیژه اذکایی
  • انتشارات نیلوفر
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (128)

از سال ۱۹۶۹ تا امروز رمان پدرخوانده در کانون علاقه رمان‌خوانان جهان بوده است. سبک مردانه و پرخون این کتاب به ‌راستی خواندنی است. آفریننده اثر، ماریو پوزو، با خلق شخصیت دون ویتو کورلئونه به جاودانگی رسید. دون کورلئونه، رئیس یکی از بزرگ‌ترین باندهای مافیاست. اما شگفت آن‌که، دون را به‌ رغم تمام دلایلی که در محکوم ساختن او و اعمالش در دست داریم، دوست می‌داریم. هنر پوزو همین است: آفریدن چیزی زیبا از امری مخوف. پدرخوانده روایتی است عمیقا اسطوره‌ای از مناسبات سطحی گانگستری. دون کورلئونه آمیزه شگفتی است از خیر و شر. او آشتی‌بخش این دو نیروی ناسازگار است.

«مجله اینترنتی
برترین ها» از تمامی ناشران، نویسندگان، مترجمان، منتقدان و علاقه مندان به
حوزه نشر و کتاب دعوت می نماید مطالب خود را در حوزه معرفی و یا نقد و
بررسی کتاب به آدرس زیر ارسال نمایند:

Bartarinha.editorial@gmail.com

همچنین
برای ارتباط و هماهنگی های لازم می توانید با شماره ۲۳۰۵۱۴۹۲ تماس بگیرید.
منتظر پیشنهادات و انتقادات سازنده شما عزیزان می باشیم.


منبع: برترینها

چرا مترجم برود زبان یاد بگیرد؟!

سهیل سمی در گفت‌وگو با ایسنا، درباره وضعیت کتاب‌های ترجمه اظهار کرد: بازار کتاب پر است از کتاب‌های ترجمه‌ای که در هر صفحه ۱۵-۲۰ اشتباه دارند، با این‌ حال نه ناشران عین خیال‌شان است و نه به مترجمان برمی‌خورد چراکه کارشان به فروش می‌رود. وقتی همان کتاب به چاپ دوم، سوم می‌رسد، چرا مترجم باید کارش را تعطیل کند و برود زبان یاد بگیرد؟! وقتی با همین شکل کتابش می‌فروشد، مریض نیست که زبان یاد بگیرد! من هم بودم همین کار را می‌کردم. به نظرم رفتار مترجمان، مخاطبان و ناشران باید آسیب‌شناسی شود. هیچ چیز نویدبخشی وجود ندارد و مترجمان قدیمی و حرفه‌ای انگیزه‌های خود را از دست می‌دهند و نسبت به ترجمه سرد می‌شوند.
او همچنین درباره ترجمه‌هایی که به صورت رونوشت از ترجمه‌های قبلی ارائه می‌شود، گفت: کپی کردن از ترجمه دیگران و ترجمه‌های موازی به طور کلی بی‌اخلاقی است. نباید این‌گونه باشد که به محض این‌که کتابی پرفروش شد سراغ آن برویم. بزرگ‌ترهای ترجمه ما مانند نجفی، سیدحسینی، میرعلایی و … که بانی ترجمه مدرن در ایران بودند، این کار را نمی‌کردند و برای خود اصول و اهدافی داشتند که بر اساس آن کار می‌کردند. زمانی که این اهداف برای مترجمان وجود نداشته باشد اخلاق هم رعایت نمی‌شود و همه چیز می‌شود پول.او افزود: این‌که نویسنده‌ای بازار خوبی داشته باشد و ناشران و مترجمان به سراغ کتاب‌های او و کتاب پرفروشش بروند، به جز کاسبی چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟

سمی با بیان این‌که من درک می‌کنم که صنعت نشر به پول نیاز دارد، اظهار کرد: مسئله این است که نشر باید شأنی برای خود داشته باشد، در غیر این صورت می‌شود بنگاه تولید کتاب. نشر باید سیاست‌ها و اخلاقیاتی داشته باشد، اما متأسفانه ناشرانی که به این شکل کار کنند بسیار محدود هستند.او درباره راهکارهای جلوگیری از این وضعیت گفت: آن‌چه مهم‌تر است و فعلا عملی به نظر نمی‌رسد داشتن اتحادیه و صنف معتبر است که وجاهت قانونی نیز داشته باشد، اولا به هر کسی اجازه ندهند که قلم در دست بگیرد و یا پشت کیبورد بنشیند و کتابی را ترجمه کند. زمانی که مترجمی سراغ کتابی از یک متفکر اروپایی می‌رود، باید کتاب در قد و قواره‌اش باشد. اما بسیاری از متن‌ها در قد و قواره مترجم نیست و نتیجه می‌شود متنی با ترجمه افتضاح و غیرقابل استفاده که این مشکل بزرگی است.

این مترجم تأکید کرد: باید صنفی تشکل شود که از مشکلات ترجمه جلوگیری کند و ناشری را که از هنجار اخلاقی کنار می‌رود مواخذه کند و از او توضیح بخواهد، اما حالا هر ناشری هر کاری دلش بخواهد انجام می‌دهد. کمتر ناشری می‌بینید که اخلاقی رفتار کند. به طور مثال من با حسین‌زادگان مدیر نشر ققنوس حرف می‌زدم، می‌گفت ما کاری به قیل و قال‌ها و کتاب‌های پرفروش نداریم و کار خودمان را انجام می‌دهیم؛ اما عمدتا ناشران بدین شکل نیستند و تعداد کتاب‌های ترجمه‌ای همزمان در سال‌های اخیر گواهی این مدعاست.

سمی با بیان این‌که کتاب‌های مترجمان آشنا را می‌خرد گفت: البته پیش می‌آید که گاهی به خاطر عنوان کتاب، موضوع آن و یا نام نویسنده ترغیب شوم که کتاب را بخرم. ممکن است یک مترجم در کل رمان ۲۵ اشتباه داشته باشد اما این‌که مترجم در هر صفحه در دو سه درک مطلب مشکل داشته باشد افتضاح است و نشان‌دهنده این است که مترجم اصلا زبان مبدا را نمی‌داند. حال بگذریم که بلد نیست زبان فارسی را درست بنویسد.او با بیان این‌که تاحدی با ترجمه‌های موازی موافق است، اظهار کرد: با ترجمه همزمان و موازی هر کتابی که منتشر می‌شود موافق نیستم؛ کتاب باید ظرفیت این را داشته باشد که چند ترجمه از آن منتشر شود، مثلا کتاب «خرد محض» کانت از کتاب‌های حساس و مهم است، و گاهی اوقات چند ترجمه از آن می‌تواند راه‌گشا باشد. اما یک رمان دست چهارمی که در ظرف یک‌ سال شش ترجمه همزمان از آن بیرون می‌آید چه وجهه خوبی دارد؟ این کار جز اشباع کردن بازار کتاب از ترجمه‌های بی‌ارزش چه نامی دارد؟ من اگر بدانم که یکی از همکارانم حتی ۵۰ صفحه از کتاب را ترجمه کرده است سراغ ترجمه کتاب نمی‌روم. ترجمه موازی به این دلیل اتفاق می‌افتد که ما مانند جزایر تک‌افتاده‌ایم و از کار یکدیگر بی‌خبریم.                                                           

سهیل سمی یادآور شد: خود من کتاب «عشق اول» ساموئل بکت که منوچهر بدیعی آن را ترجمه کرده است، ترجمه می‌کنم و ادعایی  ندارم که ترجمه من بهتر است. من به خاطر علاقه به بکت این کار را انجام می‌دهم. این موارد در شناسنامه کاری یک نفر معدود است اما اگر مترجمی ۲۰ کتاب در کارنامه خود دارد و ۱۷-۱۸ مورد قبلا ترجمه شده‌اند از قبل می‌توان گفت کاسبی و پول تنها انگیزه اوست.این مترجم خاطرنشان کرد: ترجمه موازی ضرورتا خوب نیست و اگر هم باشد به کتاب بستگی  دارد. مثلا کتاب «سرچشمه کار هنری» از مارتین هایدگر این ظرفیت را دارد که ترجمه‌های متعددی از آن منتشر شود، اما یک رمان ساده و عامه‌پسند چرا باید شش ترجمه در بازار داشته باشد؟ این چیز خوبی نیست، زمانی ترجمه موازی خوب است که توجیه و دلایل خوبی داشته باشد اما این‌طور نیست که ترجمه موازی فی‌نفسه خوب باشد.او در پایان گفت: خیلی دلم می‌خواهد تا زمانی که خودم فعالیت می‌کنم و هستم شاهد شکل‌گیری صنفی درست، عادل و قانونی در حرفه خودمان باشم. اگر صنفی تشکیل نشود وضع و شرایط کنونی که بلبشو است تشدید می‌شود


منبع: بهارنیوز

همایون شجریان: هیجان‌زده هستم

به گزارش ایسنا، همایون شجریان و سهراب پورناظری که قصد دارند مردادماه امسال پروژه‌ شاهنامه‌خوانی «سی» را در کاخ سعدآباد به روی صحنه ببرند، در نشستی با حضور دیگر عوامل این پروژه توضیحاتی را در این‌باره ارائه کردند و پاسخگوی پرسش خبرنگاران بودند.در ابتدای این نشست که شامگاه ۲۸ خرداد در هتل «اسپیناس پالاس» برگزار شد، امیرحسین ماحوزی به عنوان دراماتورژ (نمایش پرداز) این پروژه چند رسانه‌ای در سخنانی گفت: در جمع دوستانه‌ای که با سهراب پورناظری داشتیم به این موضوع پرداختیم که به شاهنامه کم‌توجهی شده است و اینجا بود که پروژه ما کلید خورد. ضرورت نگاه مجدد به شاهنامه در زمان بحرانی یکی از سوالاتی بود که به آن پرداختیم.
او با بیان اینکه فردوسی با پاسبانی از اساطیر ایرانی توانست فرهنگی را ایجاد کند، ادامه داد: ما در یکی از حساس‌ترین دوران‌های ایران هستیم و آیا می‌توانیم با شرایط آشوب منطقه فرهنگ ایران زمین را بازسازی کنیم؟ در این آشوب کماکان اسطوره‌ها هستند که می‌توانند ما را نگه دارند.ماحوزی با تاکید بر اینکه شاهنامه فقط کتاب جنگ نیست و بر مهر استوار شده است، اظهار کرد: مهر و عشق اولین مفهومی بود که روی آن تمرکز کردیم. ما در این پروژه سه داستان را پیش خواهیم برد. اولی با مرکزیت عشق و تمرکز بر داستان «زال و رودابه»، دومین با محوریت آزادی و داستان «رستم و اسفندیار» و سومی، داستان با محوریت تقابل عشق و میهن «رستم و سهراب» خواهند بود.
در ادامه، محمدحسین توتونچیان به عنوان مدیر برنامه‌ریزی این پروژه، گفت: این پروژه به یاری خدا از ۱۵ مردادماه در کاخ سعدآباد آغاز خواهد شد؛ امیدوار هستیم در یک هفته آتی بتوانیم بلیت‌فروشی آن را در دو سامانه شروع کنیم. قیمت بلیت‌های این اجرا از ۲۵ هزار تا ۱۹۵ هزار تومان خواهد بود.او اضافه کرد: در حال حاضر حداقل بلیت‌های ایونت‌هایی مانند این را از ۵۰ هزار تومان شروع می‌کنند زیرا هزینه‌بر هستند. اما نگاه ما نگاه حمایتی از جوانان و دانشجویان بود که قیمت‌های بالای بلیت بر آن‌ها فشار نیاورد.
توتونچیان گفت: معمولا در اجراهای فضای باز، نارضایتی از نوع چیدمان وجود دارد اما ما در این موضوع دقت کرده‌ایم و حساسیت‌ها لحاظ شده است؛ امیدوار هستم هیچ نقطه کوری نداشته باشیم.سپس نغمه ثمینی به عنوان نویسنده این پروژه بیان کرد: تقریبا ۱۰ ماه پیش سهراب پورناظری ایده‌ای که با اشتیاق می‌خواست درباره شاهنامه داشته باشد با من صحبت کرد. ما در ادامه به شکلی به نام درام موسیقایی رسیدیم. در واقع این کار نه کنسرت است و نه تئاتر؛ بلکه جایی است که این دو به یکدیگر متصل می‌شوند.او با بیان اینکه این دومین اقتباسش از داستان‌های شاهنامه است، ادامه داد: امروز متن این پروژه داغ داغ آماده شده و به زودی به دست عوامل خواهد رسید.
اصغر دشتی نیز به عنوان کارگردان پروژه «سی» گفت که این پروژه با دیگر آثار تئاتری که کارگردانی کرده، تفاوت دارد و ادامه داد: قرار است برای نخستین بار تعدادی آرتیست اثری چندرسانه‌ای را به عنوانی اثری واحد به نمایش دربیاورند. پیش تولید این پروژه از دی‌ماه سال گذشته آغاز شده و از اول تیرماه تمرینات رسمی آن آغاز می‌شود.در ادامه، سحر دولتشاهی با عنوان بازیگر این پروژه در سخنانی کوتاه گفت: من دغدغه‌مند کنار این گروه هستم و باعث افتخارم است در این پروژه حضور دارم.
مهدی پاکدل نیز به عنوان بازیگر دیگر این اثر، اظهار کرد: خوشحال هستم که بالاخره چنین پروژه‌ای در کشور اجرا می‌شود. این چیزی است که در خیلی مواقع ما از آن غافل بودیم.امیر جدیدی بازیگر دیگری است که قرار است در «سی» نقشی را ایفا کند؛ او نیز بیان کرد: امیدوارم این کار حرکتی باشد تا مردم ما با سرزمین و ادبیات خودشان بیشتر آشنا شوند.در ادامه،همایون شجریان که قرار است «سی» با آواز او همراه باشد، گفت: مرکز این پروژه چه در اشعار، چه در متن و چه در نقش‌های روی صحنه، شاهنامه است. ما موسیقی‌های مختلف و تصانیف مختلفی داریم که ممکن است در آن‌ها از اشعار دیگر بزرگان نیز استفاده کنیم. امکان دارد آثار «ابر می‌بارد» و «آهای خبردار» که مورد استقبال قرار گرفت را در کنار این‌ها اجرا کنیم.
او اضافه کرد: هدف اصلی من و سهراب پورناظری این است که بتوانیم نسل‌های مختلف را کنار هم بنشانیم و کاری را خلق کنیم که از چند نسل شنونده داشته باشد و بتوانیم پیام شاهنامه را برسانیم. برای همین انتخاب فرم‌های موسیقی و نمایشی در این راستا بوده که افراد با سلایق و فرهنگ‌های مختلف از آن لذت ببرند و نگاهی به شاهنامه داشته باشند و با این گنجینه فارسی بیشتر آشنا شوند.این خواننده با بیان اینکه تنها جایی که مناسب این اجرا است فضای باز کاخ سعدآباد است، اظهار کرد: ما نقش‌هایی مانند زال، رودابه، رستم، اسفندیار، سهراب، منجم و پری داریم؛ البته من تصوری از پری ندارم.
سپس پوریا سوری که به نمایندگی از سازمان میراث‌فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در این نشست حضور داشت، گفت: ما هرقدر که ایران را می‌شناسیم از شاهنامه است. دلیل ورود و علاقه سازمان میراث‌فرهنگی به این موضوع و پروژه‌های آن این بود که این پروژه در دسته میراث ناملموس قرار می‌گیرد. ما خوشحال هستیم توانستیم در این پروژه تفاهم‌نامه‌ای را امضاء کنیم که بنابرآن اجرای موسیقی و آثار هنری را در مکان‌های تاریخی داشته باشیم.در ادامه، سهراب پورناظری به عنوان آهنگساز و نوازنده این اثر با اشاره به عوامل پروژه گفت: این عزیزان در تحقق یک رویا به من کمک کردند. در امتداد تورها، سی‌دی‌ها و توفیقاتی که با همایون شجریان داشتیم به یک پروژه ملی که اثر آن را در جامعه ببینیم فکر کردیم. از نظر من این کار وظیفه دولت و حکومت است اما در ایران مسئولیت به عهده هنرمندان است؛ البته ما سازمان میراث‌فرهنگی را در کنار خود داریم که الحق به ما خیلی کمک کردند.
او با بیان اینکه من در ابتدا به برگزاری شب حافظ و سعدی و… فکر کردم، اضافه کرد: در این راستا جلسه‌ای با حمید نعمت‌الله (کارگردان سینما و تلویزیون) داشتیم که او همه کاسه کوزه‌ها را بهم ریخت و گفت این کار را به همراهی سینما و تئاتر انجام بدهید. بنابراین قرار شد فیلمی ۳۰ دقیقه‌ای با این مضمون ساخته شود و برای اینکار جلسه‌ای را با نغمه ثمینی برگزار کردیم. اما اینکار با یکی از فیلم‌های نعمت‌الله مصادف شد و ساخت فیلم ۳۰ دقیقه‌ای انجام نشد.
پورناظری ادامه داد: در این راستا برادرم تهمورس پیشنهاد داد از ویدیومپ برای انجام کارمان استفاده کنیم که پیشنهاد خوبی بود و ما قبول کردیم.این نوازنده با بیان اینکه هدف ما بازسازی هویت ملی است، گفت: شاید این حرف بزرگی باشد اما ما در حد و توان خودمان این کار را انجام می‌دهیم. امیدوار هستیم این دیکته نانوشته‌ای که نوشته می‌شود آنقدر حسن زیاد داشته باشد که ضعف آن به چشم نیاید.
او درباره نوع موسیقی پروژه «سی» توضیح داد: این موسیقی شامل موسیقی نواحی، سنتی و معاصر ایرانی به همراه موسیقی کلاسیک غربی است؛ درواقع از تمام پتانسیلی که به ذهن من می‌رسید برای اینکار استفاده شد و امیدوارم در نتیجه به جای همنشینی فیزیکی این موسیقی‌ها همنشینی شیمیایی اتفاق بیفتد.
بخش بعدی این نشست به پرسش و پاسخ خبرنگاران اختصاص داشت.شجریان در پاسخ به این پرسش که آیا این پروژه در ادامه پروژه «سی‌مرغ» ی است که او به آهنگسازی حمید متبسم اجرا کرده است؟ گفت: خیر، این پروژه در ادامه آن نیست. «سی‌مرغ» یک کار مستقل بود که ارکستر ۴۰ نفره سازهای سنتی داشت اما در اینجا کار متفاوت است.
او همچنین درباره اینکه چرا خواننده‌های موسیقی آوازی کمتر به شاهنامه می‌پردازند؟ اظهار کرد: علت اینکه ما نیز در این پروژه فقط به اشعاد فردوسی نپرداختیم، محدودیت‌های وزنی و فرمی است که این اشعار دارند و ممکن است کار را یکنواخت و از حوصله یک ساعت و نیم کنسرت، خارج کنند.پورناظری نیز هنگامی که مخاطب پرسشی مبنی بر یکی شدن زمان اجرای این پروژه و پروژه فردوسی‌خوانی شهرام و حافظ ناظری با نام «آواز پارسی، اسطوره و عشق» قرار گرفت، گفت: حسن تصادف جالبی بود که این خبرها در یکی دو روز اعلام شد. امیدوارم در صداقت من شک نکنید؛ من خوشحال هستم که این اتفاق می‌افتد. هدف ما پرشکوه کردن شاهنامه است و چقدر خوب که در یک سال دو پروژه درباره فردوسی برگزار می‌شود. امیدوار هستم بهترین اجرا را برای دوستان شاهد باشیم.
او تاکید کرد که نمی‌گوید پروژه «سی» اولین است و پیش از این مانند آن اجرا نشده است.در ادامه، دشتی توضیح داد: در این پروژه تمام تلاش تیم این بود که همنشینی تئاتر، موسیقی و ویدیومپینگ اتفاق بیفتد. بازیگران در این اثر، آواز نخواهند خواهند اما آهنگی در کلام وجود دارد. موسیقی در این اثر برای خودش کاراکتری پیدا کرده است و خانم ثمینی تلاش کرده‌اند در نمایشنامه این پروژه این ترکیب را حفظ کنند تا هر کاراکتری جایگاه خودش را داشته باشد و من به عنوان کارگردان تلاش می‌کنم این فضا را روی صحنه ایجاد کنم.او گفت: برای کار ویدیو مپینگ این پروژه از یک مدیر هلندی دعوت کردیم.
پورناظری نیز درباه حضور حمید نعمت‌الله در این پروژه توضیح داد: او به عوان مشاور در کنار ما است و کار فیلمبرداری و کارگردانی این اثر را که بعدا به شکل دی وی دی منتشر خواهد شد برعهده دارد.او همچنین گفت: شرایط وسوسه کننده‌ای بود که توانایی ذهنی‌ام را روی موسیقی سنتی نشان بدهم. احساس مسئولیت ایجاب می‌کند دل به دریا بزنیم و آنچه باعث می‌شود جوانان ایرانی با ریشه‌ای که در تمام خانه‌ها بوده را آشنا کنیم. متاسفانه امروزه کلام فارسی دارد از موسیقی رخت برمی‌بندد. در این پروژه آواز و تصنیف ایرانی و خراسانی قدیمی را خواهید شنید.
سپس ثمینی اظهار کرد: این پروژه نه به اپرا و نه به تئاتر موزیکال شبیه خواهد بود؛ نمی‌توانم به جرأت بگویم این اولین بار است که چنین کاری انجام می‌شود. در این کار موسیقی در داستان و درام نقش ایفا می‌کند و امیدوار هستم بعد از دیدن آن بگویید داستان این کار بدون موسیقی لنگ می‌ماند.او با بیان اینکه متنی که برای این پروژه نوشته، دخل و تصرف نیست، گفت: این کار یک بازخوانی کاملا آزاد از داستان‌هایی است که پایه آن به قوت خودش حفظ شده است.
پورناظری در همین زمینه گفت:ما نمی‌خواهیم پرده‌خوانی و نقالی کنیم. این متن برداشت ذهنی نغمه ثمینی است که اگر این داستان‌ها درام بود چه می‌شد. ما در این اثر به دیروز و فردا سفر داریم. در این پروژه از هیچ چیز پرهیز نشده است. مردم نباید منتظر باشند که رستم و سهراب شمشیربازی کنند.
شجریان نیز بیان کرد: اینجا موسیقی در خدمت نمایش و برعکس نیست. اینجا اتفاق دیگری است و همه چیزی همدوش هم پیش می‌رود.او در ادامه اظهار کرد: من سعی داشتم تا جایی که حنجره، احساسات و انطباق سلیقه‌ام اجازه داده مرزی برای فرم کارم قائل نشوم. برای من جذاب نیست دائم یک فرم را تکرار کنم. البته بازهم آن‌ها را خواهم داشت.پورناظری در پاسخ به این پرسش که سازبندی این پروژه به چه شکل است؟ گفت: سنتور، عود، دوتار، چنگ، بالابان، سه‌تار، تار، سازهای کوبه‌ای و ارکستر غربی سازبندی ما را تشکیل می‌دهد.
سپس ثمینی به معرفی نقش‌های بازیگران پرداخت و گفت: امیر جدیدی نقش زال، سحر دولتشاهی نقش رودابه و مهدی پاکدل نقش رستم را ایفا خواهند کرد. بستر این اثر رئالیستی نیست اما در آن جادو هست.در ادامه دشتی بیان کرد: ۴ بازیگر دیگر به این پروژه اضافه خواهد شد. این پروژه به هیچ عنوان کار شلوغی نیست و ما فقط ۷ بازیگر خواهیم داشت و در کنار آن‌ها همایون شجریان و سهراب پورناظری به عنوان کاراکترهای موسیقی اجرا خواهند داشت.
شجریان درباره اسپانسر و قیمت بلیت‌ها، گفت: حضور اسپانسر خیلی در ساخت صحنه و تبلیغات ما کمک‌کننده است. شاید از تصور خارج باشد اما تاثیری روی قیمت بلیت نخواهد داشت. می‌توان گفت قیمت‌های حداقلی بلیت‎ها واقعی‌تر هستند زیرا بلیت‌هایی با قیمت حداکثری ممکن است اهدایی باشند. ما خواستیم قیمتی حداقلی داشته باشیم تا همه بتوانند استفاده کنند.فرزند محمدرضا شجریان در پایان این نشست، درباره ثبت ملی «ربنا»ی پدرش گفت: در جلسه‌ای که برای تفاهم‌نامه با سازمان میراث فرهنگی داشتیم دوستان ما را سورپرایز کرند و گفتند این اثر ثبت ملی شده است. سال‌ها قرار بود این اتفاق بیفتد اما نیفتاده بود. «ربنا» از سمت پدر به مردم تقدیم شده و او در نامه‌ای که خواستار پخش نشدن آثارش از صدا و سیما شد، این اثر را مستثنی دانست و گفت که مال مردم است و من اختیارش را ندارم. این اتفاق خوبی بود که باید می‌افتاد و افتاد.


منبع: بهارنیوز

حرف‌های گلایه‌آمیز بازیگر «شهرزاد»

گروه فرهنگی_رسانه‌ها: روزنامه اعتماد نوشت: مصطفی زمانی در آستانه پخش «شهرزاد ۲»، حرف‌های جالبی درباره این سریال زده؛ از این‌که کار را آنقدری نمی‌داند که از آن بت فرهنگی ساخته شود تا این‌که قرار بوده نقش قباد را بازی کند اما در نهایت بازی در نقش فرهاد را پذیرفته است. بخش دیگری از حرف‌های این بازیگر نیز به گلایه‌های صریح او از تهیه‌کننده «شهرزاد» و نحوه پرداخت دستمزدها مربوط می‌شود.مصطفی زمانی به همراه احسان عبدی‌پور به بهانه اکران فیلم «تیک آف» گفت‌وگویی با ما داشته است که در بخش‌هایی از آن بحث به سریال «شهرزاد» نیز کشیده شده و این‌ بازیگر به نکات تازه‌ای درباره این مجموعه اشاره کرده است.
 




مصطفی زمانی که بعد از بازی در «یوسف پیامبر» شرایط خاصی را در انتخاب نقش‌ها تجربه کرده است، «شهرزاد» را نقطه عطفی در کارنامه‌اش می‌داند اما برخلاف رفتار اغلب بازیگران که بعد از موفقیت یک اثر، بیشتر به دفاع از آن می‌پردازند از «بت» شدن «شهرزاد» انتقاد کرده و ظاهرا آن‌را در خور این میزان از توجه نمی‌داند:‌ «همین «شهرزاد» را ببینید. ما احساس کردیم محصول خوبی در این سریال ارائه دادیم، کاری که جامعه هم از آن استقبال کرد. اما جامعه یک‌ دفعه ما را بت کرد. کاری ندارم بقیه آدم‌ها با این میزان استقبال و فالوئر چه کردند اما من همه را یک‌ باره کنار گذاشتم چون خودت باید بدانی این کار آن‌قدری نیست که از آن بت فرهنگی بسازند. این سریال هرچه هست برای دوره خودمان است. یک جمله‌ای می‌خواهم نقل قول کنم از یکی از دوستانم که شاید چندان خوشایند نباشد، او می‌گفت قهرمان‌های‌مان خیلی کوتوله شدند. یعنی ما قهرمان‌هایی از جنس آدم‌های معمولی می‌خواهیم و این تضاد به نظرم واقعا عجیب است.»

البته در ادامه این گفت‌وگو مشخص می‌شود زمانی دل پری هم از تهیه‌کننده «شهرزاد» و وضعیتی که برای سری دوم آن پیش آمده دارد. او با اشاره به این‌که همزمان با حضور در این سریال بازی در «سارا و آیدا» را نیز تجربه کرده است، در این‌باره می‌گوید: «من هیچ‌وقت سر دو کار همزمان نمی‌روم و اصلا چنین کاری را از سمت بازیگر نمی‌فهمم. اما پروژه «شهرزاد» چند بار عقب افتاد و من از جایی به بعد خسته شدم. با اینکه گروه تهیه و تولید همیشه خیلی بزرگ‌منشانه مصاحبه می‌کنند ولی همه‌شان تقریبا شبیه هم هستند، حتی در مسئولیت‌پذیری‌شان! وعده‌های همه‌شان از جنس هم است و خیلی‌های‌شان هنرمند نیستند. درصد کمی از تهیه‌کننده‌ها هنرمندند. البته خیلی دل‌شان می‌خواهد ادای هنرمندها را دربیاورند البته نمی‌دانند این ادا درآوردن هم خودش یک هنر است که آنها این هنر را هم ندارند. می‌گویند ادای مرد درآوردن هم هنر می‌خواهد!»

زمانی در ادامه به دیرتر پرداخت شدن دستمزدهای این سریال اشاره می‌کند: «بگذریم! ما دیدیم که عوامل تهیه و تولید «شهرزاد» خیلی دوست دارند دیرتر پروژه را شروع کنند که دستمزدها را دیرتر بدهند برای همین من برای بازی در فیلم «سارا و آیدا» مازیار میری قرارداد بستم. دو روز این کار با سریال «شهرزاد» تداخل پیدا کرد.»

اما بخش جالبی از حرف‌های او که تا کنون گفته نشده بود، به بازی او در نقش «قباد» به جای «فرهاد» باز می‌گردد. این‌طور که او توضیح می‌دهد نقش قباد که در نهایت به شهاب حسینی رسید از ابتدا به او پیشنهاد شده بود. زمانی دربار نقش فرهاد می‌گوید: «وقتی «شهرزاد» کار شد من مدام احساس می‌کردم شخصیت فرهاد یک چیزیش هست و یک چیزی کم دارد. بی‌تعارف بگویم این نقش با وجود تمام زحمت‌های آقای فتحی نقش تختی است. درآوردن چنین نقشی واقعا سخت است. یک جایی مخاطب حرصش درمی‌آید که چرا فرهاد کاری نمی‌کند.»

و در ادامه توضیحاتش را این‌طور کامل می‌کند: «من قرار بود از اول قباد را بازی کنم اما شهاب که فیلمنامه را خوانده بود بدون اینکه بداند قرار است من قباد را بازی کنم، گفته بود من فقط قباد را بازی می‌کنم. به من گفتند و قبول کردم اگر شهاب می‌آید او این نقش را بازی کند. گاهی وقت‌ها به این مساله فکر می‌کنم شاید من باید برای بازی کردن نقش قباد ایستادگی می‌کردم! چون بازی کردن نقش فرهاد خیلی برایم دردسر شد و هیچ کس این را ندید که من یک نقش تخت را بازی کردم. مثل اینکه شما ماشینی داری و می‌توانی با آن به صورت مارپیچ رانندگی کنی اما نه در جاده کفی مثل قم- کاشان. نمی‌توانستم با فرهاد راه کج بروم.»
 

البته آن‌طور که زمانی می‌گوید شهاب حسینی نمی‌دانسته که این نقش به او پیشنهاد شده است: «وقتی فهمیدم شهاب می‌خواهد قباد را بازی کند، از قانونی پیروی کردم که به نظرم درست بود. آن قانون این بود که آدم نباید فیلمنامه خوب و کار کردن با کارگردان خوب را از دست بدهد و در این صورت است که مهم نیست نقش چه چیزی است. اما در ادامه این چالش به وجود آمد که کاراکتری به اسم شهرزاد در چالش میان این دو شخصیت کجا قرار می‌گیرد؟! از آنجایی که ترانه علیدوستی و شهاب حسینی زوج سینمایی هم هستند، به چشم و مغز خیلی‌ها کنار هم قرار گرفتن این دو بهتر است و این کار را برای من سخت‌تر کرد. این چالش برایم خیلی جذاب بود که آیا این تصمیم به من لذت داد؟ یا وقتی برمی‌گردی حاضری این راه را بروی؟ احساس می‌کنم در سری اول «شهرزاد» بار دیگر همین فضا و شرایط را انتخاب می‌کردم، یعنی حاضرم برگردم و باز هم نقش فرهاد را بازی کنم.

 

مهم جایی است که ما برای آن می‌جنگیم و در ادامه مردن یا زنده ماندن خیلی اهمیت ندارد. اما حوزه این سریال با فرهاد، قباد، شهرزاد، بزرگ آقا و حسن فتحی حوزه وسیعی شد که از این جمع به من خیلی چیزها رسید و حتما از من هم به این جمع چیزهایی رسیده است. بخش دیگر چالش نقش فرهاد این بود که فرهاد و قباد در واقع یک شخصیت هستند. فکر نمی‌کنم کسی به این بخش توجه کرده باشد. فرهاد برای شهرزاد گریه می‌کرد اما قباد برای او دعوا به راه می‌انداخت. این دو یک نفرند و از آنجایی که انسان فی‌ذاته از رخوت خودش خسته می‌شود، دوست دارد کاستی‌هایش را در دیگری ببیند. دلیل اینکه آدم‌ها دوست دارند عصیان را تماشا کنند همین است. همه ما بالاخره از رخوت خودمان خسته می‌شویم. فرهاد و قباد هم کاستی‌های‌شان را در هم می‌دیدند.»


منبع: بهارنیوز

افشای هویت «جان اسنو»

 در سریال دیانای در حال مرگ چیزی در گوش ند استارک جوان زمزمه می‌کند و از آن جایی که اچ بی او برای این صحنه هیچ زیرنویسی در نظر نگرفته بعضی سعی کرده‌اند این صحبت‌ها را لب خوانی کنند و ادعا کرده‌اند که کلمه‌ی زمزمه شده توسط لیانا جیهیریس است. نامی که حتی مجله امپایر هم آن را تایید کرده است. این اسم البته هنوز توسط اچ بی او و مارتین تایید نشده است اما اگر این چنین چیزی واقعیت داشته باشد اسم جیهیریس می‌تواند نشانی دیگری برای اثبات فرمانروایی به حق جان اسنو بر وستروس باشد. آیا او طبق پیشبینی همان کسی است که قرار است همه‌ی جهان را از تاریکی نجات دهد؟

اتفاق دیگری که به تازگی درباره‌ی مخلوقات آقای مارتین رخ داده این است که چندی پیش مارتین به کامنت اعتراض‌آمیز یکی از طرفدارانش پاسخ داد. این کامنت به این نکته اشاره می‌کرد که مارتین اطلاعات بیش‌تری از سریال کارت‌های وحشی به طرفدارانش می‌دهد تا کتاب تازه‌ی نغمه‌ی یخ و آتش، «بادهای زمستان». کتابی که بعد از سال‌ها هنوز به اتمام نرسیده.

مارتین: «‌من درباره‌ی نغمه‌ی یخ و آتش و بازی تاج و تخت هر زمانی که خبر جدیدی باشد پست می‌گذارم و خبر می‌دهم. آیا واقعا پست‌های هفتگی درباره‌ی بادهای زمستان با این مضمون که هنوز تمام نشده یا هنوز در حال انجام است کمکی می‌کند؟ من بعضی از نویسنده‌ها را می‌شناسم که هر روز پست می‌گذارند و می‌گویند مثلا امروز سه صفحه نوشتم. اما من این طور نیستم. زمانی هم که خواستم چنین کاری را در زمان رقص با اژدها انجام بدهم همه ازم عصبانی شدند. شما از من می‌خواهید که چیزی به شما بدهم. ولی به نظرم من این کار را انجام داده‌ام. چندین بخش نمونه از داستان روی سایت پست کرده‌ام. اما این‌ها هرگز کافی نیست. باشد درست می‌گویید تنها کاری که من می‌توانم انجام دهم و راضیتان بکند این است که کتاب را تمام کنم و من در تلاش برای همین کار هستم.»

واقعیت این است که با وجود تمام این حرف‌ها احتمالا ما هم مانند خیلی‌ها باید با این حقیقت که امکان دارد کتاب هیچوقت به اتمام نرسد کنار بیاییم. به نظر می‌رسد هرچقدر که بیش‌تر منتظر می‌مانیم احتمال این که روزی بتوانیم کتاب مارتین را بخوانیم کم‌تر می‌شود. چه می‌شود کرد اما یادمان نرود که او جزو بزرگ‌ترین قصه گویان زنده‌ی دنیاست و یکی از بهترین فانتزی‌های ادبیات را به ما هدیه داده است.


منبع: بهارنیوز

شریعتی، همچنان معلم و نواندیش

روزنامه بهار: نام دکتر علی شریعتی به طور موازی با عناوینی چون متفکر انقلابی، معلم سیاست مذهبی و یک انسان متعهد در پیوند  و مترادف است.در عصر معاصر هیچ روشنفکری نبوده است که به‌اندازه دکتر شریعتی بر روی نسل و نسل‌های بعد از خود اثرگذار باشد و بی‌شک تاثیر او بر روند شکل گیری روحیه انقلابی گری و دادخواهی منطبق بر اصول دینی را نمی‌توان نادیده گرفت. او کسی بود که در اوج شکوفایی مدنیت غربی و سوق یافتن جامعه به مظاهر غیر ایرانی و غیر دینی، اصول مذهبی و دینی را به گونه‌ای نو مطرح کرد و غبار زمانه را از روی مسائل و محتوای اسلامی و دینی زدود. نگاه نواندیش او به دین و مذهب، روحیه‌ای انقلابی و تازه به نسل جوان داد و انقلابی‌گری‌های دهه ۵۰ و به ثمر رسیدن انقلابی تماما مردمی را بی‌تاثیر از حضور افرادی چون دکتر شریعتی نبود. بعد از انقلاب هم نگاه نو و اندیشه‌های متعهدانه او ورای از نقدهایی که به اندیشه او درباره جامعه روحانیت بوده است، یاد شده است. این که شریعتی فرد موثری در زمانه خود و عصر کنونی است، نکته تازه‌ای نیست و اثرات نگاه و اندیشه او در موارد مختلف قابل ردگیری و پیکری است اما از آنجا که نواندیشی او سبب شکفتن نگاه و رویش روشنفکران انقلابی و دینی شد، این اثر شاخص فکری او بر دنیای روشنفکری  را مرور می‌کنیم.

نگاهی به اندیشه دکتر شریعتی: ارائه گفتمانی نو از دین و مذهب
در عصر دکتر شریعتی مسئله روشنفکری، مسئله روز بود و جامعه ایرانی بیش از پیش به سمت تفکر و پیشتازی علمی غرب متمایل شده بود و یافته‌ها و داشته‌های خود را یا کنار می‌زد و بی ارزش ارزیابی می‌کرد و یا از آنها با تحسینی آلوده به حسرت یاد می‌نمود و زبان و دریچه‌ای نو برای عرضه و ارائه نوین آنها نمی‌یافت. همین دیدگاه نیز دین و مدرن گرایی را در تقابل با هم قرار می‌داد و افراد میان این دو قطب سرگردان بودند. در میانه گرایش جامعه به سمت مدرنیت و بینش علمی که این نوع دیدگاه و گرایش در معدود مقالات روشنفکران به غرب گرایی اطلاق می‌شد، دکتر شریعتی با اعلام نظراتی شفاف، گفتمانی نو در روشنفکری ایران ایجاد کرد.

سابقه روشنفکری در ایران: آغاز از صدر مشروطیت
روشنفکران صدر مشروطیت چه قبل از آن و چه بعد از آن مشهور بودند به منورالفکر. این اصطلاح شاید هم‌ترجمه‌ای بود از اینتلیجنت. در ایران این اصطلاح تا بعد از شهریور ۲۰ متداول بود تا اینکه در آن ایام «روشنفکری مذهبی» و «روشنفکری غیرمذهبی» اصطلاح شد. بعد از شهریور ۲۰ و به سلطنت رسیدن محمدرضاشاه، فعالیت‌های کمونیست‌ها خیلی گسترش یافت. قبل از آن هم فعالیت می‌کردند اما بسیار مخفیانه و بعد از شهریور ۲۰ که حزب توده تشکیل شد، آنها علنی شدند و دیگر روشنفکری را در انحصار خودشان می‌دانستند. طبق نوشته‌ها و گفته‌ها در مقابل جریان کمونیستی، عده‌ای از تحصیلکرده‌ها که گرایش مذهبی داشتند اصطلاح روشنفکری دینی یا مذهبی را باب کردند ولی حقیقت این است که این جریان، جریان نواندیشی دینی بود نه روشنفکری دینی. به تعبیری این جریان نه منطبق بر اصطلاح مارکسیستی روشنفکری بود و نه اصطلاح روشنفکری به معنای غربی آن، بلکه این طیف چون نوگرایی‌ها و نواندیشی‌هایی در دین داشتند- مثل مهندس بازرگان که دین را با علم تطبیق می‌داد یا آیت‌الله طالقانی که نگاهی بسیار نوگرایانه به دین داشت- می‌خواستند برداشت‌های جدید از قرآن و سنت داشته باشند. این نواندیشان مذهبی را روشنفکر می‌گفتند. در دهه ۳۰ مساله روشنفکری گسترش بیشتری پیدا کرد و دیگر مرزی بین روشنفکری دینی و غیردینی به آن معنای گذشته وجود نداشت.

نقطه عطف روشنفکری مذهبی: آمدن دکتر شریعتی به حسینیه ارشاد
در ذهن بسیاری افراد حسینیه ارشاد با نام و یاد دکتر شریعتی همراه است و خوب می‌دانیم که دکتر شریعتی با سخنرانی‌های معترضانه انقلابی‌اش، شوری دیگر به نسل‌های جوان انقلاب داده است و حسینیه ارشاد را از مرکز فرهنگی معمولی به پایگاهی جدی در انتشار مسائل روز و دغدغه‌های دینی تبدیل کرد. حضور او در حسینیه ارشاد آن روزها بسان تاثیر یک خبرگزاری مطرح رسانه‌ای امروز پربار بود.
شریعتی را می‌توان عامل ایجاد تحول در روشنفکری مذهبی دانست و ‌آمدنش به تهران و به دست گرفتن‌تریبون حسینیه ارشاد اثرات بلند مدتی را در پی داشت. او میراث نواندیشی دینی را از قبل داشت. در فرانسه هم با کانون‌های روشنفکری فعالیت می‌کرد. بعدها که به ایران آمد با کوله‌باری از مسائل نو آمد و با سخنان روشنگرانه‌اش، روشنفکری که قبلا خیلی رواج و رونق نداشت، رونق گرفت. بر‌اساس اسناد صوتی که از دکتر شریعتی در دست هست و همچنین به گواه شاهدان عینی، او با الفاظ زیبا و محتوای موثر، روشنفکری انقلابی و دینی را مطرح کرد که پیش از او بسیاری سعی در بیان آن داشتند اما موفقیت افزونی نداشتند.

دلیل تفوق دکتر شریعتی بر دیگران: ادبیات اعتراضی و دغدغه مند
دکتر شریعتی، نمونه‌ای بی‌مانند در ارائه اندیشه‌های خود بود و اندیشه‌های انقلابی و متعهدانه دینی اش را با شفافیت بیان می‌کرد و از آنجا که نفوذ کلام و قدرت خطابه نیز داشت، کلامش می‌توانست اثرگذار باشد. علاوه بر این، نه پیش از او و نه بعد از او از میان خیل روشنفکران و دیگرانی که به نوعی در حوزه عمومی ظهور داشته‌اند و در جهت روشنگری جامعه تلاش کرده‌اند، کسی نتوانسته در مقیاس و ابعاد دکتر شریعتی «اجتماعی» بشود و ماندگار بماند. اعجاز کلمات دکتر و توانایی ادبی شریعتی و همچنین پایمردی او در اندیشه دغدغه مندی که مطرح می‌کرد، در جامعه موثر افتاد و نگاه نواندیش و مرام متعهدانه او در جامعه روشنفکری تاثیراتی ویژه داشت. او دغدغه جامعه آسیب دیده و گسترش عدالت را داشت و این دغدغه‌مندی را در اندیشه‌ها و کتاب‌هایش به وضوح مطرح می‌کرد و نه تنها در کلام و سخنرانی‌هایش که حتی در زندگی روزمره و تحت فشار نیروهای امنیتی هم که بود، پایمردی بر اندیشه‌ها را عملی می‌کرد.

در اندیشه او محمد پیامبر (ص)‌، حسین (ع) ، ابوذر و ابراهیم، نمونه انسان روشنفکر و متعهد بودند و فلاسفه و عرفا در دیدگاه او به دلیل عدم توجه به جامعه و بی‌تاثیری در آن در درجه پایین‌تری از اعتبار بودند. او معتقد بود که روشنفکر زمانه نباید نسبت به وضعیت رنج و درد مردم زمانه خود، بی تفاوت باشد و خود نیز نسبت به پیرامونش بی کنش نبود و ویژگی بارزش به گواه منش اش، استقامت در راه عقیده‌اش بود. نکته این بود که شریعتی در کلام و عمل، تعریفی غیر متعارف از لغت روشنفکری ارائه کرد و به مانند دیگر روشنفکران که خود را جدای از جامعه و برتر و به نوعی پیشرو می‌دانستند، خود را از جامعه جدا نمی‌دانست.

تاثیر دکتر شریعتی بر جامعه روشنفکری
دکتر شریعتی نه تنها در ایران که در میان ملل مختلف، مخاطبانی یافت و اندیشه اش بسیار مقبول افتاد. او با آنکه شیعه بود، بسیاری از اهل سنت در کشورهایی که اکثریت اهل سنت بودند مثل‌ترکیه و مصر و پاکستان به او علاقه‌مند شدند و کتاب‌های او را در کشور خود‌‌ترجمه و منتشر کردند اما اندیشه و عملکردش سوای از تاثیرش در جامعه مسلمان، اثراتی ویژه بر جامعه داخلی ایران گذاشت.
– نهضت آزادی؛ که بین روشنفکران مذهبی جزو پرطرفدارترین حزب محسوب می‌شد. دکتر شریعتی با چند تن دیگر از افراد سیاسی ازجمله شهید دکتر چمران جزو بنیانگذاران نهضت آزادی در خارج از کشور بودند. پس از حضور پررنگ او در صحنه سیاسی کشور، به‌جز مرحوم مهندس بازرگان که پس از فوت دکتر تحت تاثیر شهید مطهری مطالبی ناخوشایند در مورد شریعتی نوشت و البته از آن نوشته نیز اظهار پشیمانی کرد، غالب افراد نهضت آزادی از آموزه‌های دکتر شریعتی هم استفاده و هم استقبال می‌کردند و درواقع کسی را یافته بودند که آموزه‌های او به روشنفکران مذهبی هویت عزتمندانه می‌بخشید.
۲- جبهه ملی؛ که در ایران پس از دستگیری مرحوم دکتر مصدق غیر قانونی اعلام شده بود. در سال ۱۳۴۱ یعنی در آگوست ۱۹۶۲ شریعتی توسط اعضای جبهه ملی در خارج از کشور به دلیل قدرت قلمی‌اش به‌عنوان سردبیر روزنامه ایران آزاد انتخاب شد. این روزنامه ارگان جبهه ملی ایران در اروپا محسوب می‌شد و دیدگاه‌های روشنفکران ایرانی را در زمینه علل مبارزه با رژیم شاه منعکس می‌کرد. اکثریت اعضای جبهه ملی هم از حسن انتخاب موضوعات این روزنامه و هم از نوشته‌های شریعتی به وجد می‌آمدند. البته آن دسته از اعضای جبهه ملی که با مذهب رابطه خوبی نداشتند در آن زمان با دکتر شریعتی نه علنا بلکه در خفا مخالفت می‌کردند. چراکه معتقد بودند روشنفکری با مذهبی‌‌بودن سازگار نیست.
۳ – حزب توده؛ که این حزب نیز در سال ۱۳۲۷ غیر‌قانونی اعلام شده بود ولی در ساحت فرهنگی و سیاسی کشور نقش بسیار پررنگی داشت. این نقش تا پس از انقلاب نیز چنان ادامه داشت که رئیس‌جمهور وقت گفته بود: «در یک برهه از زمان و در همان اوایل انقلاب همه‌چیز در تیول حزب توده بود.» حزب توده نیز جزو جدی‌ترین مخالفین دکتر شریعتی محسوب می‌شد. چراکه بنیانا مارکسیست و طرفدار شوروی بود و پس از ظهور شریعتی در صحنه فرهنگی کشور و نفوذ او در دانشگاه‌ها، موجب شد که بخش عمده‌ای از طرفداران حزب توده در دانشگاه‌ها به سمت آموزه‌های دکتر شریعتی گرایش‌نشان دهند.
بنابراین بسیاری از اعضای قدیمی‌ حزب توده دشمنی خود را با دکتر شریعتی حفظ کردند. چراکه از لحاظ روانی در دورانی که شور تبلیغات برای حزب توده داشتند، ناگهان شخصیتی به‌نام دکتر شریعتی چنان جاذبه کلام یافته بود که تعلیمات او، جاذبه تبلیغات حزب توده را از بین می‌برد و خاطره از دست دادن طرفداران آنها و تحقیر فکری و فرهنگی‌شدنشان توسط شریعتی همچنان با آنها مانده است.
۴- احزاب مورد حمایت شاه؛ اعضای احزابی که توسط رژیم شاه ساخته یا حمایت می‌شدند، تابع نظرات حکومتی بودند. بنابراین به‌ندرت می‌توانستند در مورد جریاناتی مانند آموزه‌های دکتر شریعتی اظهارنظر کنند. به‌هرحال میان فرزندان آنها کسانی پیدا می‌شدند که به دکتر شریعتی علاقه‌مند می‌شدند و والدین و اقوام خود را که طرفدار شاه بودند، به چالش می‌کشیدند. بالاخص بعد از فوت مشکوک دکتر، بسیاری از فرزندان خانواده‌های طرفدار رژیم شاه، با آموزه‌های شریعتی، مقلد رهبر انقلاب شدند و بسیاری از آنها به انقلاب پیوستند ولی بدنه اصلی سلطنت‌طلبان همچنان به‌عنوان مخالف سرسخت دکتر باقی ماند.
۵- سازمان مجاهدین؛ که از سال ۶۰ به بعد به سازمان منافقین شهرت یافت. یکی از سازمان‌هایی که با دکتر شریعتی چه قبل از انشعاب و چه بعد از آن مشکل خیلی جدی داشت، سازمان مجاهدین خلق بود. چراکه کادر مرکزی این سازمان معتقد بود که اکنون وقت مبارزه مسلحانه است و نه کار فرهنگی؛ و کار فرهنگی در پروسه مبارزه، معنای حقیقی خود را پیدا می‌کند. بااین‌حال این نظر تشکیلاتی آنها بود و الا بسیاری از عضوگیری‌ها در کنار حسینیه ارشاد انجام می‌شد و برخی از اعضای این تشکیلات آثار دکتر را با ولع می‌خواندند و پس از انقلاب این سازمان تلاش داشت دکتر را به نفع خود مصادره کند. با این‌حال این سازمان توفیقی برای مصادره دکتر به دست نیاورد.
۶- انجمنی‌ها؛ از دشمنان سرسخت دکتر شریعتی انجمن حجتیه بود. بااین‌حال ظهور شریعتی در عرصه فرهنگی کشور که موجب رویکرد از دین رمیدگان به‌سوی مذهب شده بود، آنها نیز از وضعیت پیش‌آمده استفاده می‌کردند. ضمن آنکه کسانی نیز بودند که ضمن آنکه در انجمن حجتیه عضویت داشتند، به‌طور پنهانی آثار شریعتی را مطالعه و به همان میزان از انجمن فاصله فکری می‌گرفتند.
۷ – گروه‌های مبارزی که پس از شریعتی شکل گرفتند. پس از آنکه دکتر زندانی شد، در کل کشور افرادی پیدا شدند که تصور می‌کردند برای مبارزه با رژیم شاه و امپرپالیسم، باید به‌طور حتم به تأسیس تشکیلات مخفی روی آورد و پس از شهادت دکتر و شهادت حاج‌آقا مصطفی تعداد گروه‌هایی که به تشکیلات مخفی روی آوردند رو به ازدیاد گذارد. چنان‌که مجاهدین انقلاب اسلامی که پس از انقلاب باهم یکی شدند و سپس انشعاب کردند متشکل از هفت گروه بود که بخش سنتی آن گروه‌ها با دکتر شریعتی رابطه خوبی نداشتند، ولی طیف چپ آنها آموزه‌های دکتر را مد‌نظر قرار داده بودند.
۸ – فدائیان اسلام و هیات‌های موتلفه، این دو گروه از جهاتی به هم وابسته یا تشابه و از جهاتی تفاوت‌هایی دارند و هر دو به‌طور رسمی با دکتر مخالف بودند؛ زیرا تصور آنها بالاخص هیات‌های موتلفه این بود که چون اکثریت روحانیت با دکتر میانه خوبی ندارد و حتی برخی روحانیون سطوح بالا او را تا حد تکفیر هم مورد شماتت قرار داده‌اند، پس نباید نسبت به او موضع مثبت بگیرند اما به‌طور انفرادی بسیاری از اعضای آنها آثار دکتر را می‌خواندند و او را می‌ستودند و به‌طور گزینشی برخی آثار او را در اختیار فرزندان و مریدان خود قرار می‌دادند. همچنین برخی فرزندان آنها به پدرانشان یادآور می‌‌شدند که اگر در عصر توسعه و پیشرفت علمی، مسلمان مانده‌اند به دلیل احیاگری شریعتی است.
۹ – روحانیت؛ این قشر پیچیده‌ترین رابطه را با دکتر شریعتی داشته است و با چنین طیف وسیعی به‌راحتی نمی‌توان گفت که آموزه‌های دکتر شریعتی میان روحانیت چگونه بود؛ اما آنچه برای اکثریت جامعه قابل لمس بود اینکه بخشی از روحانیون که با موضوعات مبتلابه امروزی آشنایی مکفی داشتند، ظهور شریعتی را در عرصه فرهنگ دینی مغتنم می‌شمردند و مبلغ افکار او شدند.

دکتر شریعتی، همچنان معلم و نواندیش
شریعتی، در غبارآلوده‌ترین مقطع تاریخ معاصر ما، ایستاد و حرف زد. کتاب‌ها نوشت. او به تعبیر خودش سه گونه حرف برای ما داشت. اجتماع که دغدغه‌اش بود. اسلام که تلاشی برای تبیین روزآمد باورهای جامعه‌اش بود و کویریات که چاهی بود که در آن، اندوه و تنهایی‌اش را فریاد می‌کرد.


منبع: بهارنیوز

با دانلود کتاب " دنیای سوفی" سه هزار سال فلسفه را جستجو کنید

 
در دنیایی که شاید خیلی ها به چگونگی و چیستی آمدن، شکل گرفتن و پیدایی انسان و جهان فرصت فکر کردن ندارند. و تنها به دنبال دانلود کتاب‌ های فلسفی هستند. یوستین گُردر نویسنده نروژی با  نثری روان و ساده از سوالات هستی‌شناسانه بشر می گوید. و با رمان فلسفی “دنیای سوفی” دریچه ای تازه روبه مخاطبان خود می‌گشاید.
یوستین گردر در حقیقت با طرح سوالات فلسفی در یک رمان داستانی جذاب، مخاطب خود را وادار به تامل می کند. نویسنده ای که سالها تاریخ عقاید را برای نوجوانان دبیرستان تدریس می کند و  همیشه به این فکر می کرد چگونه می توان این پرسشهای فلسفی را در قالبی ساده برای نوجوانان آموزش داد. سرانجام گُردر خود دست به قلم می شود و کتاب” دنیای سوفی” را در سال۱۹۹۱ به رشته تحریر در می آورد.

دنیای سوفی، ماجرای دختری به نام سوفی آموند سن است که یک ماه دیگر پا به ۱۵ سالگی می گذارد. دختری که با مادرش در یک خانه ویلایی زندگی می کند و پدرش ناخدای یک نفتکش است که به دلیل شغلش مدت های طولانی از سال را دور از خانه و خانواده خود می گذراند. خانه سوفی انتهای دنیا است و جنگل از همان جا آغاز  می شود.
سوفی دختری دبیرستانی با چشمهای زیبای بادامی، بینی کوچک و دهانی کمی گشاد و از همه بدتر موهای صاف و کدر است که خودش را همان طور که هست قبول کرده است. اما کتاب دنیای سوفی با یک سوال دگرگون می شود. ” تو کیستی؟” 
” تو کیستی؟” اولین سوالی است که سوفی در نامه ای که در صندوق پستی خانه شان از سوی یک ناشناس برایش فرستاده می شود با آن مواجه می شود. سوفی به جلوی آینه می رود تا این جواب را پیدا کند و دوباره نامه‌هایی بیشتر از اینکه بشر چیست؟ و آیا پس از مرگ حیاتی وجود دارد؟ اما سوفی هربار برای یافتن پاسخی درمانده‌تر می شود.

این کتاب خواندنی و جذاب با ماجرای سوفی و سوالهای رازگونه مخاطب را وادار به تفکر فلسفی می کند و تفکری که علاوه بر مخاطب نوجوان مخاطب بزرگسال هم شیفته خود می کند. تاجاییکه انتشار کتاب با استقبال فراوان مواجه می شود و درهمان چند سال اوّل به بیش از سی زبان دنیا ترجمه می شود. در ایران هم این کتاب نخستین بار از سوی حسن کامشاد به فارسی ترجمه و در سال ۱۳۷۴ به بازار روانه می شود.
کتابی که در ایران تا کنون هشت بار تجدید چاپ شده است. و حالا نرم‌افزار کتاب‌خوان فیدیبو ( Fidibo) این امکان را برای خرید کتاب دنیای سوفی در اختیار مخاطبان قرار داده است. هرچند سوالهای اساسی مانند چیستی مرگ و زندگی این جهان تا همیشه دوران یکسان است اما چگونگی آگاهی از سوالات هستی شناسی دستخوش تغییر زمان شده است. زمانی در نقل سینه به سینه، زمانی مکتب ،مدرسه و معلم و دورانی هم با خرید کتاب این پرسشهای مبهم را می یابیم و حالا با تغییر تمام عرصه های زندگی دانلود کتاب از طریق الکترونیک پاسخ روح تشنه ما می شود.

ماجرا با سه ماهی رنگی شروع شد. بعدا دوتا مرغ عشق آمد سپس لاک پشت و آخر سر گربه نارجی او. ای کاش می دانست، می دانست اما سوفی آموند سن که بود؟ فکر این را نکرده بود هنوز.
سوفی آموند سن که بود؟ سوالی که شاید هرمخاطب بدنبال پاسخ آن باشد. و خوانندگان برای یافتن تاریخ فلسفه و چگونگی پیدایش، رشد و تکامل اندیشه ای فلسفی باید با خرید کتاب دنیای سوفی آن را پیدا کند.
و از آنجا که در دنیای شلوغ امروزی فرصت خیلی چیزها نیست و یا شاید شکل یافتن ها هم تفاوت پیدا کرده است. فیدیبو اولین فروشگاه قانونی کتاب الکترونیک فارسی این امکان را به خواننده امروزین می دهد تا با نصب این نرم افزار ساده بر روی موبایل، تبلت و یا لب تاپ خود در هر زمان و هر کجا با خرید دانلود کتاب بداند جهان چگونه بوجود آمد.
نویسنده کتاب دنیای سوفی که فارغ التحصیل رشته فلسفه، الهیات و ادبیات از دانشگاه اسلو است در ابتدای کتاب با زیرکی تمام از قول گوته برای خوانندگان می نویسد: کسی که از سه هزارسال بهره نگیرد تنگدست به سر می برد. و حالا خوانندگان برای آشنایی با این سه هزار سال می توانند با دانلود کتاب به روشی ساده و حفظ حقوق ناشر از تنگدستی فکری رهایی یابند.

“دلواپسی من این است که مبادا توهم مانند بسیاری از مردم چنان تربیت شوی که جهان را بدیهی بشماری” جمله ای که نویسنده در قالب نامه در وجود شگفت به سوفی گوشزد می کند.
خواننده دنیای سوفی می تواند با دانلود کتاب عقاید تاثیر گذار فلسفه را در آینه ببیند و با فلاسفه شهیر غرب از نزدیک گفتگو کند. خرید کتاب دنیای سوفی انهم از ساده‌ترین و راحت‌ترین راه، این امکان را به خواننده می دهد تا با این کتاب فلسفی ساده آشنا شود چرا که آدم می تواند دوستانش را خود انتخاب کند، اما انتخاب خودش دست خودش نیست.

برای خرید کتاب از طریق فیبیدو کافی است نرم افزار این اپلیکشین را از گوگل یا بازار و یا سایت آن دانلود کنید. فیبیدو سامانه چندسکویی تولید و پخش کتاب الکترونیک در ایران است که مخاطب را قادر می سازد با دانلود کتاب حق مولف و ناشر هم محفوظ بماند.
دنیای سوفی را نشر نیلوفر منتشر کرده است. فیدیبو علاوه بر نشر نیلوفر با بیش از ۳۰۰ ناشر ایرانی همکاری نزدیک دارد تا خوانندگان بتوانند در فضایی امن به دانلود کتاب اقدام کنند و از مزیتهای جانبی و به روز نرم افزار کتابخوان الکترونیکی استفاده کنند.

رمان دنیای سوفی سه هزار سال اندیشه را در ۶۰۰ صفحه می‌گنجاند. رمانی خود آموز، با طرح و بسطی گیرا و دلنشین درباره‌ی هستی. شاید در کنار اعجاز و تسلط گُردر به دنیای کلمات  علت محبوبیت عجیب و پیگیر آن آن در سراسر جهان همین موضوع باشد. پس خوانندگان دانلود کتاب را به روشی سریع و مطمین از دست نمی دهند.
سوفی تنها فرزند خانواده است و همین امر سبب می شود که سوفی نوجوان ساعت های طولانی را در منزل تنها باشد. سوفی در اوقات تنهایی به غار خود پناه می برد،سوراخی در میان بوته های شمشاد که در حیاط خانه قرار دارد و تنها گنجایش یک نفر را دارا می باشد.

این کتاب تاکنون به ۵۴ زبان دنیا ترجمه شده است و محبوبیت ان باعث شد فیلم و بازی رایانه‌ای آن هم به همین نام ساخته شود. در ایران هم چهار ترجمهٔ دیگر از این کتاب و نسخه‌ای با خط بریل برای نابینایان و نسخه‌ای صوتی از آن منتشر شده است. که کاربران با دانلود کتاب از طریق فیبیدو می توانند به کتاب‌ صوتی آن نیز دسترسی پیدا کنند.
نرم‌افزار کتاب‌خوان فیدیبو قابلیت دانلود کتاب، طبقه بندی مطالب را دارد و حقوق مادی و معنوی ناشران و مولفان را احیاء می کند. از ان سو هم کتاب با قیمت ارزان تری بدست مشتری می رسد تا خوانندگان با دانلود کتاب دنیای سوفی خاستگاه فلسفه، چرا و چگونگی آن بی‌آنکه مبتذل شود به زبان ساده و شیوا بداند.
نرم افزار کتاب خوان فیبیدو  همچنین امکاناتی مانند جست‌وجوی کتاب، نشانه‌گذاری، تغییر رنگ صفحه، تغییر اندازه و نوع فونت، حاشیه‌نویسی  را دارد تا خوانندگان مطالب مهم خود را در کتاب استفاده کنند. و هرجا بدون نیاز به اینترنت کتاب دانلودی خود را مطالعه کنند. پس خریدکتاب و دانلود کتاب را از طریق فیبیدو از دست ندهید. که هم فال است هم تماشای جهان.


منبع: بهارنیوز

مرور آثار «اکبر عبدی در قاب سینما»

به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، سینماتک خانه هنرمندان ایران به مناسبت ماه مبارک رمضان در برنامه «اکبر عبدی در قاب سینما» در طول یک هفته از ۳۱ خرداد تا ۶ تیر به مرور آثار این بازیگر سینمای ایران می‌پردازد.چهارشنبه ۳۱ خرداد فیلم «اجاره نشین‌ها» به کارگردانی داریوش مهرجویی، پنج‌شنبه ۱ تیر فیلم «مادر» اثر شادروان علی حاتمی، جمعه ۲ تیر فیلم «ای ایران» به کارگردانی ناصر تقوایی، شنبه ۳ تیر فیلم «ریحانه» اثر علیرضا رئیسیان، یکشنبه ۴ تیر فیلم «دلشدگان» به کارگردانی زنده‌یاد علی حاتمی، دوشنبه ۵ تیر فیلم «قاعده بازی» اثر احمدرضا معتمدی و سه‌شنبه ۶ تیر فیلم «خوابم می‌آد» به کارگردانی رضا عطاران در سینماتک خانه هنرمندان ایران به نمایش در خواهد آمد.این آثار از ۳۱ خرداد تا ۶ تیر هر شب ساعت ۲۱:۳۰ در سینماتک خانه هنرمندان ایران به روی پرده خواهند رفت.علاقمندان برای حضور در این برنامه می‌توانند به محل خانه هنرمندان ایران واقع در خیابان آیت‌الله طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی، باغ هنر، تالار استاد شهناز خانه هنرمندان ایران مراجعه کنند.ورود به این برنامه برای عموم آزاد است.


منبع: بهارنیوز

حسینی: بخاطر اقناع روح تئاتر کار می‌کنم

به گزارش ایسنا، این بازیگر و کارگردان که به زودی نمایش «اعتراف» را در سالن اصلی تئاترشهر روی صحنه می‌برد ۲۸ خردادماه در نشستی خبری که در سالن کنفرانس مجموعه تئاترشهر برگزار شد درباره کارگردانی این اثر نمایشی گفت: من در اوج کار خود در سینما به دلیل یک اتفاق مهم که در سینما کمتر رخ می‌دهد، خواستم به حوزه تئاتر وارد شده و این نمایش را کارگردانی کنم آن هم اقناع روحی است که در سینما کمتر اتفاق می‌افتد. او با اشاره به اینکه بسیاری از کارها در سینما او را راضی نمی‌کند و با تأکید بر اینکه وقتی با یک کار هنری به شکل کارمندی برخورد شود ناقوس مرگ آن شنیده خواهد شد، افزود: همواره دغدغه من در کار اقتباس بوده و از آنجا که ادبیات نمایشی همیشه امتحان خود را پس داده است دوست داشتم در تئاتر این تجربه را دنبال کنم.

حسینی با انتقاد از برخی شرایطی که در سینما بوجود آمده است اظهار کرد: الان یک تبی در سینما شکل گرفته و آن هم این است که تعداد نویسنده-کارگردان‌ها زیاد شده است که این باعث تعجب من می‌شود چون مگر نویسنده می‌تواند کارگردان هم باشد. قلم چیزی است که خدا در قرآن به آن قسم خورده و نوشتن کار هر کسی نیست. وقتی نویسنده و کارگردان یکی می‌شوند پس سهم نویسندگانی که آثار بزرگی را نوشته‌اند چه می‌شود؟ چه کسی قرار است این آثار بزرگ را به تصویر بکشد و به نسل بعدی تحویل دهد.

وی با اشاره به دیگر تجربه‌های تئاتری خود و بیان اینکه کاری که اکنون با نمایش «اعتراف» انجام می‌دهد یک سوزن به خودش است و بعد یک جوالدوز به جامعه درباره اینکه چطور شد پس از تجربه ساخت اولین فیلم سینمایی‌اش سراغ کارگردانی تئاتر آمد؟ گفت: دوست دارم فیلم دومم را بسازم در حالی که فیلم «ساکن طبقه وسط» حدود ۱۰ سال طول کشید تا ساخته شود و شاید ساخت فیلم بعدی‌ هم ۱۰ سال زمان ببرد اما ساختن فیلم سینمایی داستان غریبی است.او در این باره اضافه کرد: اساسا سرمایه‌گذار به کسی گفته می‌شد که تهیه‌کننده کار هم بود اما الان تهیه‌کننده دنبال جذب سرمایه است و جذب سرمایه هم شرایط سختی دارد چون تضمین بازگشت آن شدنی نیست. وقتی فیلمی ساخته می‌شود معلوم نیست مجوز اکران بگیرد یا خیر و این شرایط کار را سخت می‌کند. در حالی که راضی کردن سرمایه‌گذار برای آمدن به تئاتر راحت‌تر است چون شرایط آن مشخص‌تر است.

شهاب حسینی گفت: در سینما رقم‌های بالایی حتی برای تبلیغات پیشنهاد می‌شود که با آن می‌توان حداقل چهار سالن بلک باکس ساخت اما به نظرم در حال حاضر شرایط کار کردن در تئاتر راحت‌تر است.بازیگر و کارگردان نمایش «اعتراف» با اشاره به اینکه نمایش خود را در حد یک تولید سینمایی آماده اجرا می‌کند، در این نشست همچنین توضیح داد که به همراه جمعی از دوستان و همکاران خود قصد دارد یک شرکت ویژه تئاتر یا کمپانی تئاتری طراحی کند و شاید حتی در برنامه‌هایش احداث پردیس هم بگنجاند.همچنین عنوان شد نمایش «اعتراف» به صورت کاملا حرفه‌ای فیلمبرداری خواهد شد تا تقریبا به طور همزمان با اجرا در تئاترشهر در چند سینمای خارج از کشور برای ایرانیان مقیم خارج نمایش داده شوند و برنامه‌ریزی برای اجرای آن در شهرهای دیگر کشور هم صورت خواهد گرفت.در این نشست احمد ساعتچیان به عنوان مجری طرح و دستیار کارگردان به همراه جمعی از بازیگران و عوامل پشت صحنه‌ی نمایش حضور داشتند.

در حاشیه: 
این نشست با توجه به تأخیر در آغاز و برخی اعتراضات از سوی خبرنگاران نسبت به دیر شروع شدن جلسه با حاشیه‌هایی همراه بود که این حاشیه‌ها در لحظاتی شدت گرفت اما در نهایت با گفت‌وگوی طرفین (شهاب حسینی و خبرنگاران) و بیان نقطه نظرها و برخی عذرخواهی‌ها به تفاهم انجامید و با شرایط طبیعی ادامه یافت.


منبع: بهارنیوز

نفوذ چینی‌ها به بازار گردشگری کشور!

«بیتا اشرفی» ۱۷ سال است به عنوان راهنمای گردشگران چینی در ایران کار می‌کند. او جزو نخستین راهنمایان چینی زبانی است که کارت رسمی خود را از سازمان میراث فرهنگی و گردشگری گرفت و در این مدت گردشگران و تاجران زیادی را از ایران و چین به سفر برده است. «اشرفی» بر حسب تجربه‌اش، در شرایطی که گفته می‌شود چینی‌های مقیم، بازار گردشگری را از دست ایرانی‌ها بیرون کشیده‌اند، می‌تواند شرح واضح‌تری از اوضاع حال حاضر داشته باشد. به تعریف اشرفی، چینی‌ها در دسته گردشگرانی با اخلاقی عجیب و خاص قرار دارند، آنها معمولا پر سر و صدا غذا می‌خورند و حرف می‌زنند. حسابی اهل چانه زدن هستند و عکس گرفتن در خون‌شان است. چینی‌ها از نظر بهداشتی به نسبت ایرانی‌ها ضعیف‌اند، اما روی هم رفته گردشگران سختی به شمار نمی‌آیند و تذکرها و نکته‌ها را می‌پذیرند.

جذاب‌ترین ویژگی گردشگران چینی، ولخرج بودن‌شان است، برای همین کشورهای زیادی برای جذب آنها که هر سال جمعیت‌شان هم رو به افزایش است، علاقه نشان می‌دهند و هر کاری که از دست‌شان برمی‌آید انجام می‌دهند تا چینی‌ها راحت‌تر سفر کنند. او از ولخرجی چینی‌ها خاطره‌ای هم تعریف کرد و گفت: زمانی به عنوان راهنمای گردشگری گروهی از ایرانی‌ها را در پاریس همراهی می‌کردم، در تمام فروشگاه‌های برند در این شهر جز چینی‌ها تبعه خارجی دیگری دیده نمی‌شد، آنها برای خریدن اجناس چند میلیونی صف کشیده بودند، برای همین در فرودگاه شارل دوگل فرانسه، کارمندان زیادی از بین چینی‌ها انتخاب شده‌اند تا خدمات بهتری به این گردشگران بدهند و تبلیغی از فرانسه برای چینی‌های دیگر باشند.

«اشرفی» به نظریه تورگردانان آمریکایی، فرانسوی و ژاپنی که سخت دنبال گردشگران چینی هستند، اعتقاد دارد و اظهار کرد: با توجه به افزایش شمار گردشگران این کشور، چین بازار هدف خوبی به حساب می‌آید، برای همین دنیا روی آنها زوم کرده است.

اما همین گردشگران جذاب که دنیا دنبال آنها است، مدتی می‌شود به چالشی پرحاشیه برای ایرانی‌ها تبدیل شده‌اند. استفاده از اقامتگاه‌هایی که از هیچ مرجع رسمی مجوز ندارند، همسفر شدن با دانشجویان چینی رشته‌های ادبیات فارسی و الهیات و متعاقب آن کنار زدن راهنماهای ایرانی، سفرهای گروهی بدون استفاده از خدمات آژانس های مسافرتی ایرانی که بیش از یک دهه تلاش کردند تا موفق شوند ایران جزو مقاصد امن و مجاز چینی‌ها شود و جریان اقتصادی دوسویه‌ای بین دو کشور شکل بگیرد، از مهم‌ترین عواملی است که بازار را در داخل کشورمان از ایرانی‌ها گرفته و به دست چینی‌ها انداخته است.

هرچند معاون گردشگری در گفت وگویی با ایسنا، به استناد بررسی هایی که می‌گوید انجام داده، منکر وقوع این اتفاقات از جانب گردشگران چینی شده؛ چرا که معتقد است؛آنهایی که چنین می‌کنند گردشگر نیستند، مسافرانی عادی هستند که به قصد تجارت و یا سفر شخصی با ویزای ورود ( (On Arrivalبه ایران می آیند.

اشرفی، راهنمای چینی‌زبان در این‌باره به ایسنا گفت: سال گذشته یک‌سری اقدامات انجام شد تا فعالیت این خانه‌ها که به عنوان اقامتگاه رسمی مجوز نداشتند آشکار شود، اما مستنداتی وجود ندارد مبنی بر اینکه مصرف‌کنندگان این خانه‌ها، لزوما گردشگر هستند یا تاجر و یا مسافرانی شخصی. نمی‌توان این‌ها را از یکدیگر تفکیک کرد، چون شیوه ورود چینی‌ها به ایران طوری است که این امکان را نمی‌دهد.

وی به تجربه‌های شخصی‌اش استناد کرد و افزود: ما مسافران‌مان را از آژانس‌های گردشگری می‌گیریم و روی ارتباط‌هایی که با آنها داریم استنباط می‌کنیم که صد درصد مصرف‌کنندگان آن خانه‌ها، گردشگر نیستند، به هر حال افرادی هم هستند که سفر اقتصادی و یا تفریحی به ایران دارند و می‌خواهند اقامت مقرون به صرفه‌ای داشته باشند، پس این خانه‌ها را انتخاب می کنند، جایی که می توانند به سبک چینی پذیرایی شوند و غذاهای مخصوص خود را مصرف کنند، اما یقین دارم که آژانس های مسافرتی، گردشگران چینی را به سمت این اقامتگاه ها هدایت نمی کنند.

این راهنمای چینی زبان ادامه داد: چین معمولا به ایرانی ها سخت ویزا می دهد، اغلب گروهی و با اعتبار زمانی محدود. به ندرت هم درخواست های شخصی را جواب می دهد. به تجربه تا حالا ندیده ام که یک ایرانی شخصا اقدام کند و موفق شود ویزای چین را بگیرد، معمولا از کانال های تعیین شده ای باید عبور کرد.

وی اضافه کرد: سفر به چین خیلی سازماندهی شده و روی مقررات است. الزاما هنگام سفر به این کشور باید از راهنماهای چینی و هتل استفاده کرد، اما در مقابل، سفر به ایران برای چینی‌ها خیلی سهل است. یکی چینی بدون دعوتنامه با ویزای فرودگاهی On Arriva می‌تواند به ایران سفر کند و معمولا به مشکل برنمی‌خورد. این شیوه ورود باعث شده خیلی به اطلاعاتی درباره ساکنان آن خانه‌ها که آیا گردشگر هستند یا نه، راهنمای ایرانی گرفته‌اند و یا در هتل اقامت کرده‌اند، دسترسی نداشته باشیم.

اشرفی، خانه‌های بدون مجوز که اقامتگاه مسافرانی از چین در تهران شده و سال گذشته سر و صدای زیادی هم به پا کرد، مشکل اصلی ندانست و گفت: بعضی از آژانس‌های ایرانی برای هدایت گردشگران چینی در داخل کشورمان از اتباع چینی ساکن در ایران استفاده می کنند و معمولا سراغ راهنمای ایرانی که سال ها زحمت کشیده و این زبان را فرا گرفته واز سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کارت رسمی دریافت کرده اند، نمی روند. این مورد در آژانس های جدید بیشتر دیده می شود و این مشکل اصلی گردشگری ما است، نه آن خانه ها که ساکنان آن اغلب چینی هایی هستند که می خواهند طولانی تر و مقرون به صرفه تر در ایران اقامت داشته باشند.

به گفته او، بهره‌گیری از چینی‌های مقیم ایران در تورهای گردشگری آنقدر زیاد شده که کار تقریبا از دست راهنمایان ایرانی که شاید تعدادشان به اندازه انگشتان دو دست هم نباشد، گرفته شده است.

اشرفی گفت: تفاوت دستمزد راهنماهای چینی زبان ایرانی با چینی هایی که فارسی می دانند، شاید در حدود ۳۰ درصد باشد. همین انگیزه خوبی برای آژانس های ایرانی است که سراغ دانشجویان چینی بروند که می خواهند هزینه های خود را در ایران به نحوی تامین کنند. از طرفی چینی ها تحت تاثیر فرهنگی که دارند، افرادی سخت کوش و تلاشگر به شمار می آیند که با دستمزدی پایین برای کار ی زمان بر توانسته اند بازار گردشگری را از راهنماهای ایرانی بگیرند.

این راهنماهای چینی زبان درباره اقدامات رسمی که برای ساماندهی این شرایط مثل کشور چین صورت گرفته است، اظهار کرد: شرایط ایران مثل چین نیست. وقتی آن ها اینقدر راحت وارد کشور ما می شوند نمی توانیم چنین سامان دهی داشته باشیم. ضمن این که وقتی چینی ها جواز ورود به ایران را می گیرند، یعنی مشکلی ندارند و ما نمی توانیم آن ها را در چارچوب قرار بدهیم. اگر در چین، شرایط متفاوتی وجود دارد به این خاطر است که از همان ابتدای سفر، یعنی در مرحله ویزا، محدودیت هایی حاکم شده و گردشگر باید از طریق آژانس، سفر و از خدمات آن کشور استفاده کند.


منبع: بهارنیوز

وضعیت فروش فیلم‌های روی پرده

مادر قلب اتمی
فیلم سینمایی «مادر قلب اتمی» ساخته علی احمدزاده به تهیه کنندگی امیر سیدزاده با بازی ترانه علیدوستی، محمدرضا گلزار، پگاه آهنگرانی، مهرداد صدیقیان و… از دهم اردیبهشت در سینماهای تهران و شهرستان به نمایش درآمد. سعید خانی مدیر پخش «نسیم صبا» فروش این فیلم سینمایی بعد از گذشت ۱۷ روز را ۸۱۵ میلیون تومان در سینماهای تهران و شهرستان اعلام می‌کند.

زیر سقف دودی
«زیر سقف دودی» جدیدترین ساخته پوران درخشنده که برای اولین بار در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را برای مریلا زارعی به ارمغان آورد، بعد از گذشت ۱۰ روز بنا به اعلام سایت سینما تیکت ۲۵۰ میلیون تومان فروش کرده است.

آشوب
فیلم «آشوب» به کارگردانی کاظم راست گفتار، که در آن کوروش تهامی، آتیلا پسیانی، لیلا اوتادی،  یکتا ناصر، شهره لرستانی، فرهاد آییش، همایون ارشادى، امیرحسین صدیق، داریوش فرهنگ، محمدرضا هدایتی، ارژنگ امیرفضلی، نادر سلیمانی، رامین ناصرنصیر و… به ایفای نقش می‌پردازند، از بیستم اردیبهشت ماه در سینماهای تهران و شهرستان به نمایش درآمد. احمد مختاری مدیر پخش هدایت فیلم، فروش «آشوب» در سینماهای تهران و شهرستان را ۳۸۰ میلیون تومان اعلام می‌کند.

ویلایی‌ها
فیلم سینمایی «ویلایی‌ها» ساخته منیر قیدی، با بازی طناز طباطبایی، پریناز ایزدیار، آناهیتا افشار، علی شادمان، ثریا قاسمی، صابر ابر و… پس از اکران در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر، از بیستم اردیبهشت‌ ماه در سینماهای تهران و شهرستان به نمایش درآمد. این فیلم تا کنون توانسته ۶۶۵ میلیون تومان درآمد کسب کند.

برادرم خسرو
اولین ساخته سینمایی احسان بیگلری با بازی شهاب حسینی، ناصر هاشمی، هنگامه قاضیانی، بیتا فرهی و… که در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر مورد استقبال منتقدان قرار گرفت، از بیستم اردیبهشت ماه در سینماهای کشور به نمایش درآمد. روژین میرزایی مدیر فروش «فیلمیران» درآمد «برادرم خسرو» در سینماهای تهران و شهرستان را یک میلیارد و ۳۴۰ میلیون تومان اعلام می‌کند.

نهنگ عنبر ۲
فیلم سینمایی «نهنگ عنبر ۲» ساخته سامان مقدم با بازی رضا عطاران، مهناز افشار، ویشکا آسایش، حسام نواب صفوی و… که اواخر هفته گذشته درآمدش به رقم ۱۳ میلیارد تومان رسید، بعد از گذشت ۳۸ روز اکران، ۱۳ میلیارد و ۱۲۰ میلیون تومان فروش کرده است.


منبع: بهارنیوز

چگونگی خارج کردن آثار هنری از کشور

به گزارش ایسنا، پس از این‌که مشخص شد «مسافران» پرحاشیه «برلین و رم» قرار نیست از کشور خارج شوند و در حال حاضر ارسال و نمایش آثار گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران اصلا در دستور کار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیست، این پرسش مطرح شد که آثار هنری در چه شرایطی می‌توانند از کشور خارج شوند؟ مدیرکل دفتر حقوقی و امور مالکیت معنوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در این‌باره توضیح‌هایی به خبرنگار ایسنا داد.لادن حیدری – مدیرکل دفتر حقوقی و امور مالکیت معنوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی – با این توضیح که آثار موزه هنرهای معاصر که قرار بود، از کشور خارج شوند جزو اموال دولتی بودند، گفت: اگر این آثار جزو اموال دولتی باشند و آن‌ها را به‌عنوان اثری که در اختیار دستگاه دولتی به‌عنوان مال دولتی قرار گرفته و در اختیار دستگاه است، بدانیم، هریک مانند سایر اموال دولتی برچسب اموال دارند و در ردیف اموال دستگاه‌های دولتی در وزارت اقتصاد و در دستگاه به ثبت رسیده‌اند و هریک از آن‌ها مشمول مقررات ناظر بر اموال دولتی هستند.

او با تاکید بر این‌که برای خروج این آثار از کشور باید مصوبات و مقرراتی که ناظر بر خروج اموال دولت از کشور است رعایت شود، ادامه داد: اولین رکن، صلاح دولت است. دومین رکن، گرفتن تضمین‌های کافی برای حفظ، نگهداری و برگشت اثر به کشور است. از طرفی باید روابطی با هماهنگی وزارت خارجه با کشور مقصد وجود داشته باشد.حیدری با اشاره به قوانین گمرک در این موضوع، اظهار کرد: در خرد قضیه اگر نگاه کنیم، خروج هریک از این اموال در گمرک نیازمند وجود نامه و مجوزی از بالاترین مقام دستگاه یا مقام مجاز از سوی او است که این مقام مجاز معمولا معاونان اداری و مالی دستگاه هستند، امضای نماینده وزارت امور اقتصاد و دارایی که ذی‌حساب دستگاه است نیز باید باشد. در واقع این افراد باید خروج آن مال را از کشور درخواست کنند.

مدیرکل دفتر حقوقی و امور مالکیت معنوی وزارت ارشاد توضیح داد: اگر این آثار جزو نفایس ملی و منحصربه‌فرد باشند، به‌طور کلی از شمول این مقررات خارج هستند و برای خروج‌شان به مصوبه دولت نیاز است. اگر بیم آن برود که به کشور بازگردانده نشوند یا آسیبی به آن‌ها وارد شود، اجازه خروج داده نخواهد شد.او اظهار کرد: اگر اثری نفیس باشد (نه نفایس ملی) برای خروج از کشور به مصوبه هیات دولت نیاز دارد. سازمان میراث‌ فرهنگی هم مصوبه‌ای‌ دارد که در آن برای خروج اموال فرهنگی، تاریخی و هنری ضوابطی را پیش‌بینی و این آثار را درجه‌بندی کرده است. سازمان میراث‌  فرهنگی مجوزهای خود یا هیات‌ دولت را شرط خروج این آثار از کشور دانسته است.

حیدری در پاسخ به این پرسش که «نفیس» به چه آثاری گفته می‌شود؟ بیان کرد: تشخیص نفیس بودن یک اثر کاملا کاری فنی و کارشناسانه‌ای است. آثار نفیس عمدتا به غیر از ارزش مالی، دارای ارزش هنری – تاریخی هم هستند، اما این مطلق نیست و این موضوع به تشخیص کارشناسان بستگی دارد.او درباره کارشناسان این حوزه، توضیح داد: در آیین‌نامه اموال فرهنگی، کارشناسان سازمان میراث‌ فرهنگی ملاک قرار داده شده‌اند، اما به‌طور کلی نظر متخصصان و افراد با تجربه، ملاک و معیار نظرسنجی است.

مدیرکل دفتر حقوقی و امور مالکیت معنوی وزارت ارشاد با اشاره به نگرانی‌هایی که در زمینه نگهداری از آثار هنری و اطلاعات این آثار وجود دارد، تاکید کرد: اموال دولتی، چه ساختمان چند ده میلیارد تومانی باشد و چه یک تابلو یک میلیون تومانی، ضوابط و مقررات خاص خود را دارند. بخشی از نگرانی‌ها به نداشتن آگاهی نسبت به این مقررات بازمی‌گردد، یعنی شفافیتی که در نگهداری اموال دولتی و الزاماتی که وجود دارد، نوع اثر را خاص نمی‌کند. همه آن اثرها جزو اموال دولت هستند و مقررات ناظر بر آن‌ها یکی است و هر کسی که مسئول است باید کوشا باشد. افراط و تفریط در زمینه نگهداری از این آثار پذیرفته نیست و افراد امین، مسئولان نگهداری از آن‌ها هستند و در صورت کوتاهی در این کار باید پاسخگو باشند.

مدیرکل دفتر حقوقی و امور مالکیت معنوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ادامه داد: یکسری اطلاعات این آثار در اختیار دستگاه است و نهادهای نظارتی در صورتی که مطالبه کنند، دستگاه مکلف است این اطلاعات را در اختیارشان قرار دهد. در حال حاضر اطلاعات خود آثار در حال به‌روزرسانی در سایت موزه است، ولی چیزی که شفاف است، این است که فهرست و شماره اموالی که وجود دارد، در دستگاه و در وزارت اقتصاد به‌عنوان ناظر بر اموال دولتی، کاملا شفاف است.او گفت: نمی‌دانم چه اطلاعاتی در اختیار جامعه هنری قرار گرفته و چرایی آن را هم نمی‌دانم، اما مسلما ما به‌عنوان واحد حقوقی، تمام جوانب امر را قبل از این‌که اثری از کشور خارج شود و اتفاقی بیفتد، رصد و اعلام می‌کنیم و در انعقاد قراردادها نظارت کافی را در رعایت صلاح دولت و حفظ اموال دولتی به خرج می‌دهیم.

حیدری درباره شفافیت در انعقاد قراردادهای خروج و نمایش آثار هنری در خارج از کشور، بیان کرد: مقررات ناظر بر دسترسی آزاد به اطلاعات، اگر اطلاعات به قید محرمانگی و درجه‌بندی محرمانگی مقید نباشد، این‌گونه است که دستگاه‌ها باید این اطلاعات را در اختیار عموم هم قرار دهند. در این رابطه فکر می‌کنم اگر به مرحله‌ بستن قرارداد و انجام کار برسد، متولیان امر با شفافیت اطلاعات را در اختیار عموم قرار خواهند داد.او اضافه کرد: در رابطه با اموال خصوصی، نظارت‌های کافی برای خروج نفایس ملی از کشور یا آثار تاریخی توسط سازمان میراث‌ فرهنگی اعمال می‌شود؛ اما مقررات ناظر بر عملکرد دستگاه‌ها برای خروج و حفظ و نگهداری آثار، اعمال نمی‌شود


منبع: بهارنیوز