یک اکران؛ ریزش ۲۰ درصدی مخاطب

سعید خانی در گفت‌وگویی با ایسنا درباره وضعیت گیشه سینما در ماه مبارک رمضان گفت: امسال فروش سینمایی ما خوب بوده ولی با ۲۰ درصد ریزش مخاطب مواجه شده‌ایم که این روند می‌تواند علل مختلفی از جمله افزایش قیمت بلیت‌ها یا نداشتن تنوع ژانر و بحث اطلاع رسانی داشته باشد.او همچنین حادثه تروریستی اخیر را نیز در کاهش فروش فیلم‌ها و مخاطب موثر دانست و افزود: مردم کمتر در مکان‌های شلوغ حضور پیدا می‌کنند، به طور مثال ما در مقایسه با روز مشابه در هفته قبلش ۴۰ درصد با افت فروش مواجه شدیم.
وی در عین حال خاطرنشان کرد: البته با گذر زمان این روند به حالت طبیعی خودش باز می‌گردد و مثلا با حضور فیلم‌هایی مثل «اکسیدان» ان شاءالله تا عید فطر فروش‌ها بهتر خواهد شد.خانی در ادامه به ارائه راه‌حلی برای فروش بهتر گیشه پرداخت و افزود: به نظر من باید قیمت فروش بلیت‌ها به روش پلکانی باشد؛ چرا باید قیمت بلیت سانس ساعت ۱۰ صبح شنبه با ۱۰ شب ۵ شنبه یکی باشد و این یک روند اشتباه است، باید ضریب سانس‌ها رعایت شود.
این تهیه‌کننده سینما با اشاره به اینکه طرح‌های اجرایی در ماه مبارک رمضان چندان موفق عمل نکردند، گفت:نیم بها بودن سانس‌ها مفید نبود زیرا ساعاتی که برای آن اختصاص داده بودند تاثیری بر فروش نداشت و تا ساعت ۵ بیشتر نبود. مردم تا قبل از افطار به سینما نمی‌روند و بقیه ساعات نیز مثل مواقع دیگر سال بود بنابراین باید بقیه ساعات شب نیز نیم بها می‌شد و در این مورد تبلیغات می‌کردند به هرحال باید یک کار دسته جمعی اتفاق می‌افتاد و توسط شهرداری یا دولت حمایت و اطلاع رسانی می‌شد.
این پخش کننده با تاکید بر اینکه باید تنوع ژانر در سینما وجود داشته باشد، گفت: فیلم‌های کنونی، فیلم‌های خوبی هستند ولی اینکه سانس بیشتری به فیلم کمدی اختصاص داده می‌شود، طبیعتا سینمای اجتماعی هویت خودش را از دست می‌دهد این یک مشکلی است که در نهایت به سینمای ایران صدمه وارد می‌کند، زیرا که ما باید تنوع ژانر داشته باشیم. قطعا یک جایی این کمدی را مردم ما پس می‌زنند مثلا در سال‌های ۸۵،۸۶ ژانر کمدی را پس زدند و دیگر مخاطب نداشت.یک پخش کننده و تهیه‌کننده سینما با اشاره به اینکه توجه به فیلم‌های کمدی بیشتر از ژانرهای دیگر است، گفت: متاسفانه فیلم‌های اجتماعی حتی اگر خوب باشند چون ما بهای بیشتری به فیلم‌های طنز و کمدی می‌دهیم دیده نمی‌شوند؛ اساسا سینماداران ما هم همه دوست دارند فیلم کمدی اکران کنند بنابراین حتی اگر فیلم‌های اجتماعی خوبی هم داشته باشیم فرصت دیده شدن ندارند که بخواهند فروش داشته باشند.
 


منبع: بهارنیوز

مترجمانی که کیفیت را قربانی عجله می‌کنند

عباس مخبر در گفت‌وگو با ایسنا با بیان این‌که کتاب‌هایی که قبلا ترجمه شده‌اند به دلایل مختلفی ممکن است دوباره ترجمه شوند، اظهار کرد:  یکی از دلایل  آن، این است که ترجمه قبلی از نظر مترجم جدید ترجمه خوبی نیست و طبعا او حق دارد کتاب را ترجمه کند. دلیل دیگرش این است که برخی از کتاب‌ها چندین سال قبل ترجمه شده‌اند و این درحالی است که زبان تغییر کرده است، نثر و واژه‌ها عوض‌ شده‌اند، و ممکن است برخی از مترجمان فکر کنند بهتر است برخی از آثار بازترجمه شوند. ترجمه مجدد کتاب فی‌نفسه اشکالی ندارد و خوب هم هست. او با بیان این‌که بازترجمه با رونویسی کردن از ترجمه قبلی فرق دارد، گفت: آسیب‌هایی که دزدی می‌تواند در جامعه داشته باشد، این کپی‌ها نیز همان آسیب را برای ترجمه دارند. کپی کردن دزدی است منتها چون این کار در عرصه فرهنگی صورت می‌گیرد، قبحش بیشتر از دزدی معمولی‌ است. این اتفاق برای من نیز چند بار افتاده‌ است که از ترجمه‌هایم کپی صورت بگیرد.
مخبر درباره ترجمه‌های تحت‌اللفظی نیز با بیان این‌که به صورت کلی‌ نمی‌توان گفت چند درصد از ترجمه‌ها تحت‌اللفظی‌اند، خاطرنشان کرد:  حتما برخی از ترجمه‌ها ضعیف‌اند و برخی از آن‌ها ترجمه‌های بهتر و قوی‌تری هستند. طبیعی است که ترجمه‌های تحت‌اللفظی، ترجمه‌های ضعیفی هستند. این‌ را که در حال حاضر چه درصدی از  مترجمان ایرانی به صورت تحت‌اللفظی ترجمه می‌کنند نمی‌دانم. این موضوع را باید به صورت موردی بررسی کرد. مانند هر چیز دیگری که خوب و بد دارد؛ مثلا در بازار کالای چینی‌ داریم، جنس اصل داریم، جنس خوب و بد داریم، ترجمه خوب و ‌بد نیز داریم.
این مترجم  درباره ترجمه‌های ضعیف اظهار کرد: غیر از دانستن  زبان مبدا و مقصد که همه‌جا مطرح می‌شود،  به نظرم ترجمه یک فن و حرفه ‌است که فوت و فن زیادی دارد و با تجربه، ممارست  و کار کردن به وجود می‌آید. معمولا کسانی که تازه شروع به ترجمه کرده‌اند دچار چنین خطاهایی می‌شوند. البته ترجمه استعداد هم می‌خواهد و کسانی که استعداد کمتری دارند، دچار این خطاها می‌شوند.
او با تأکید بر این‌که در ترجمه زبان مقصد خیلی  مهم است، خاطرنشان کرد:  کسی که کار ترجمه می‌کند باید زبان مقصد را به هر دلیلی خیلی خوب بداند. کسی که زبان مقصد را خوب بداند اشکالات خود را در ترجمه می‌تواند حل کند، مثلا اگر زبان مقصد فارسی باشد اگر فارسی را خوب بلد نباشید نمی‌توانید بنویسید. معنای کلمات را می‌توان از  فرهنگ لغت‌، مترجمان دیگر و اینترنت پیدا کرد.
مخبر درباره ترجمه‌های موازی نیز اظهار کرد: این مسئله تا زمانی که کپی‌رایت را نپذیریم، حل نمی‌شود و  این مشکل وجود دارد، اما اگر کپی‌رایت را بپذیریم، فقط یک مترجم می‌تواند کتابی را ترجمه کند. تا زمانی که این قانون را نپذیرفته‌ایم این وضعیت وجود دارد.او افزود: ترجمه‌های موازی هم ضرر دارد و  هم نفع؛ ضررش این است که شمارگان کتاب بین چند مترجم با فرض این‌که ترجمه‌های شبیه به هم دارند تقسیم می‌شود. حُسن این کار این است که برای مطالعات ترجمه و مطالعات تطبیقی خیلی خوب است زیرا  شما چند ترجمه از یک متن را در اختیار دارید. به طور مثال اگر ترجمه‌ها از یک کتاب خوب، متوسط و ضعیف باشد برای آموزش ترجمه خوب است. اما با توجه به بازار ضعیف کتاب در حال حاضر ضرر ترجمه‌های موازی بیشتر از نفعش است.
این مترجم با بیان این‌که انگیزه مالی  در ترجمه‌های موازی خیلی تأثیرگذار است، گفت: برخی نویسنده‌ها که معروف می‌شوند و کتاب‌های‌شان  جزو کتاب‌های پرفروش می‌شود مثلا جی.کی. ‌رولینگ خالق «هری‌ پاتر»، یک‌دفعه ده‌ها ترجمه از کتاب‌هایش منتشر می‌شود. درواقع این مترجمان می‌خواهند از این سفره به منفعتی برسند و شروع به کار می‌کنند و گاهی با سرعت زیاد کتاب را ترجمه و روانه بازار می‌کنند که در نتیجه کیفیت قربانی این عجله می‌شود.


منبع: بهارنیوز

پوسترهایی که مثل حرف‌های در گوشی‌اند

به گزارش ایلنا، مراسم رونمایی از پوستر‌های گرافیکیِ عباس کیارستمی در خانه هنرمندان برگزار شد.این مراسم در ادامه‌ برنامه‌‌ «زندگی و دیگر هیچ» و مجموعه برنامه‌هایی‌ست که برای نکوداشت عباس کیارستمی به مناسبتِ فرا رسیدن سالروز تولد این هنرمند فقید به همت خانه هنرمندان ایران، انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران و مدرسه‌ ویژه پنجشنبه اول تیر تدارک دیده شده است.در ابتدای این مراسم، مجید رجبی معمار (مدیرعامل خانه‌ هنرمندان) طی سخنانی گفت: سال گذشته، هم‌زمان با واقعه‌ تلخ درگذشت عباس کیارستمی، در کره به سر می‌بردم. درآنجا هر کجا که می‌رفتیم، وقتی می‌فهمیدند که ما ایرانی هستیم، به ما تسلیت می‌گفتند. آقای کیارستمی هنرمندی جهانی بودند.
وی ادامه داد: آثار گرافیکی آقای کیارستمی به همت انجمن طراحان گرافیک ایران و مدرسه‌ ویژه، جمع‌آوری شده است. در همین زمینه نیز کتابی به همت نشر نظر تدارک دیده شده که شامل آثار گرافیکی آقای کیارستمی از اوایل دهه‌ چهل تا یکی دو سال پیش می‌شود.در ادامه‌ این مراسم، فیلمی ده دقیقه‌ای از هنرجویانِ فیلم‌سازیِ عباس کیارستمی در کلاس‌های مؤسسه‌ کارنامه که به همت نگار اسکندرفر تهیه شده بود، به نمایش درآمد.
سپس ابراهیم حقیقی (رئیس انجمن طراحان گرافیک ایران) با اشاره به اینکه عباس کیارستمی از اعضای انجمن طراحان گرافیک ایران بود، گفت: هنوز هم تلخیِ مرگ عباس کیارستمی مرا ترک نکرده‌ است. عباس کیارستمی سعی می‌کرد، ساده نگاه کردن را به دانشجویانش منتقل کند. این نگاه خاص او را اول‌بار در کانون پرورشی به هنگام طراحی پوستر فیلم «لباسی برای عروسی» در او دیدم و متوجه شدم. او تمام اطلاعات پوستر فیلم را روی پارچه‌ یقه‌ کت، نوشته بود.این گرافیست افزود:‌ کیارستمی به ما یاد داد که باید به زیر خیلی از آمورش‌های گرافیکی لگد بزنیم. اینکه در طراحی پوستر الزامی نیست که رنگ‌ها جیغ بکشند. پوسترهای او، مثل یک حرف در گوشی هستند. او به ما نشان داد که فیلم‌ها فقط صحنه‌های عاشق و معشوق و صحنه‌های زد و خورد نیست. فیلم‌های کیارستمی مال خودی‌هاست. همان‌طور که خودش هم می‌گفت فیلم‌های او برای همگان نیست.
وی افزود: او پوستر فیلم مشق شب را به من سفارش داد تا طراحی کنم. من هم با کمال میل پذیرفتم. او گفت مشق شب را به نستعلیق بنویس. وقتی پرسیدم چرا، گفت جدیداً در سطح شهر آگهی‌هایی می‌بینم با عنوان لباس عروس و شماره تماس که به خط نستعلیق نوشته شده، و فکر می‌کنم تقریباً همه مردم هم هر روزه این پوستر را می‌بینند. او از وجه عمومیت داشتنِ یک آگهی تبلیغاتی در طراحی پوستر فیلم‌اش بهره برد.ابراهیم حقیقی با بیان این مطلب که کیارستمی؛‌ پوستر فیلم کلوزآپ را هم به من سفارش داد، افزود: او برای فونت کلوزآپ از فونت خمیردندان کلوزآپ ایده گرفت و به من منتقل کرد.
وی سپس چند شعر از عباس کیارستمی خواند.در ادامه‌ این نشست، پشت صحنه‌ ساخت تیتراژ فیلم «به همین سادگی» ساخته‌ رضا میرکریمی به نمایش درآمد که این تیتراژ را عباس کیارستمی ساخته بود. سپس فیلم ۴۲ دقیقه‌ای از گفت‌و‌گویی با کیارستمی در مدرسه‌ ویژه، تحت عنوان «گفتگوی ویژه» (سال ۱۳۹۲) نمایش داده شد. این گفتگو با منتخبی از آثار عباس کیارستمی همراه بود. امیر اثباتی، محمودرضا بهمن‌پور (مدیر نشر نظر) و مهدی دوایی از دست‌اندرکاران تهیه این فیلم بودند.
در ادامه امرالله فرهادی (طراح گرافیک) گفت: این نمایشگاه، ادای دینی است از سوی شاگردان آقای کیارستمی در مؤسسه کارنامه و مدرسه ویژه برای تمام زحماتی که آقای کیارستمی برای همه کشید. تا به امروز بین ۳۰ تا ۴۰ اثر از آثار ایشان را گردآوری کرده‌ایم و انشالله کارهای بعدی را هم در آینده آرام آرام جمع خواهیم کرد. هم‌چنین با مساعدت‌های آقای کلهرنیا در روزنامه‌ اطلاعات، در حال جمع‌آوری آثار تبلیغاتی آقای کیارستمی هستیم که در طی سالیان کاری ایشان، در روزنامه‌های مختلف چاپ شده است. در حدود ۱۵۰ فیلم تبلیغاتی هم آقای کیارستمی ساخته که در حال گردآوری آن‌ها نیز هستیم.وی ادامه داد: چند بانک به ما پیشنهاد دادند تا این همایش‌ را ساپورت مالی کنند، ولی به دلیل شأن و حرمت آقای کیارستمی راضی به چنین کاری نشدیم. یعنی تمامی افرادی که در اجرای این برنامه نقش داشته‌اند، همه با صمیمیت و بدون هیچگونه چشم‌داشتی ما را مساعدت کرده‌اند.
در ادامه‌ مراسم نیز علی‌اکبر صادقی، نقاش از رفاقت‌هایش با کیارستمی گفت. وی افزود: شاید من قدیمی‌ترین دوست عباس باشم. سال ۱۳۳۸ بود که ما با هم آشنا شدیم. من آتلیه‌ای داشتم به اسم آتلیه‌ هفت، که عباس کارهای گرافیکی‌اش را با من در آنجا شروع کرد. ما هر روزمان را با هم می‌گذارندیم؛ از صبح تا شب.در آخر محمودرضا بهمن‌پور (مدیر نشر نظر) درباره‌ کتاب پوستر‌های عباس کیارستمی که از سوی نشر نظر منتشر شده، گفت: انتشار این کتاب با علاقه و درخواست آقای امرالله فرهادی صورت گرفت. ما این کتاب را به بهمن کیارستمی، به خاطر تمام پایمردی‌ها و ایستادگی‌ها برای پدرش تقدیم کرده‌ایم.در آخر از این کتاب رونمایی شد و در سالن استاد ممیزِ خانه‌‌ هنرمندان ایران، نمایشگاهی از آثار پوستر و گرافیکی عباس کیارستمی به نمایش درآمد.


منبع: بهارنیوز

مجله هایی که به طنز سیاسی جان دادند

هفته نامه کرگدن – علی نیلی: از باباشمل تا گل آقا؛ در باره سه مجله مهمی که طنز سیاسی ایران را تثبیت کردند و در میدان منازعات سیاستمداران جای قرص و محکمی برای خود به دست آوردند.

شاه، شاه بود و دربار، دربار اما مناسبات دیگر مانند پنجاه سال قبل نبود که وقتی وزیران اطرافیان نمی توانستند به حاکم بگویند چرخ مملکت نمی چرخد، خواجگان حرم سرا و تلخک ها میدان داری کنند و با شوخی و طنز و هزل و فکاه، به شاه بگویند چرخ های حکومتش می لنگد. مناسبات جهانی عوض شده بود و ایدئولوژی ها داشتند در گستره جهان با هم مبارزه می کردند و ایرانیان هم خوب طعم بی طرفی در این دومین جنگ جهانی را چشیده بودند.

شاه، شاه بود و دربار، دربار اما به جای تلخک ها و دلقک ها، مطبوعات وظیفه نقد حاکم را برعهده گرفته بودند، آن هم پس از یک دوره طولانی فشار و استبداد و اختناق. حالا شاه پسر بر تخت نشسته بود که تا دیکتاتور شدن راه درازی در پیش داشت. او بی تجربه تر از آن بود که کسی را بگمارد یا بردارد و دولت ها با اداره و گوشه چشم معمرینی چون فروغی و مصدق و قوام و سید ضیاء و… می آمدند و می رفتند. گوشه چشمی که در مطبوعات متعدد تجلی پیدا می کرد و نشان می داد ستاره اقبال کدام دولتمردی درخشیدن گرفته یا افول کرده است.

 سه مجله ای که به طنز سیاسی جان دادند

اطلاعات و رعد و آهنگر و ستاره، شفق امروز و مرد امروز و ده ها نشریه دیگر، هر روز کسی را پایین می کشیدند و دیگری را بالا می فرستادند تا به خیال خود کار دولت در کشور جنگ زده و قحطی زده بسامان شود.

یک دوران باباشمل

در میانه این نزاع سنگین بین نشریاتی که هر یک نماینده ایده ای برای اداره کشور بودند، در روزهایی که نگرانی از کمبود نان و قحطی در پایتخت به اوج رسیده بود، در روزهایی که مردم از غم و غصه و اضطراب آینده در عذاب بودند، مجله ای کوچک و جمع و جور روی دکه ها قرار گرفت که نه پشتیبان نخست وزیر علی سهیلی بود و نه خبر از کودتای سپهبد امیراحمدی داشت، نه به درباری ها فحش می داد و نه از قوام یا مصدق حمایت می کرد و نه به هواداری از هواداران سلیمان میرزای اسکندری می پرداخت اما همه شان را طنازانه نواخته بود.

نخستین شماره روزنامه «باباشمل» پنج شنبه ۲۵ فروردین ۱۳۲۲، منتشر شد. باباشمل هیچ مطلب جدی نداشت و با فکاهه و طنز و هجوش پنبه تقریبا همه سیاستمداران نامدار روزگار را می زد. باباشمل همان حرف ها را که به صراحت گفتنش جرئت می طلبید، به زبانی دیگر نوشته بود و همین سبب شد شماره اولش به سرعت نایاب و تجدید چاپ شود.

سرمقاله نخست، «درددل باباشمل» نام داشت. به جای برهان قاطع، ستونی داشت با نام «برهان قاطر». شعرهای مشهور را تضمین کرده و در ستون «آوازهای کوچه باغی» آورده بود. «نیش و نوش»، «می گویند»، «کلمات طوال»، «شوخی با نمایندگان»، «چگونه باورم شد که نویسنده و شاعر هستم»، «چهار عمل اصلی»، «از ما می پرسند» و شاید از همه جذاب تر، کاریکاتور هم داشت.

 سه مجله ای که به طنز سیاسی جان دادند

باباشمل را رضا گنجه ای منتشر می کرد که از اهالی تبریز و پدرش از آزادی خواهان مشروطه بود. گنجه ای بزرگ از نمایندگان دور نخست مجلس شورای ملی و صاحب روزنامه وطن بود و روزنامه نگاری را برای فرزند به ارث گذاشت. گنجه ای تا دوازدهم مهر ۱۳۲۴، برای ۱۲۳ هفته مردم را خنداند و سپس عازم اروپا شد.

در این دوره هم ارادت خود را به صاحب «چرند و پرند» نشان داد و هم جمعی از جوانان را به کار گرفت که بعدتر نامدار شدند از جمله رهی معیری که با نام های مستعار «زاغچه» و «شیطونک» می نوشت و ابراهیم صهبا که نام های مستعار «شیخ سرنا» و «ابرام سرپا» را برای خود انتخاب کرده بود. احمد گلچین معانی هم اشعار فکاهی باباشمل را می سرود.

گنجه ای مجله اش را بست و رفت. بازگشت و مجله را بازگشود؛ او ۲۹ مرداد ۲۶، شماره ۱۲۴ باباشمل را منتشر کرد اما این بار از آن فروش های خیره کننده و استقبال کم نظیر خبری نبود. سردی مردم سبب شد در این دوره جدید باباشمل فقط در ۲۶ شماره منتشر شود. اسفند آن سال گنجه ای نوشت «کینه دشمنان و رنجش دوستان» همه اندوخته اش از چندین سال روزنامه نگاری است و دیگر تحمل این شرایط را ندارد. باباشمل را تعطیل کرد تا نخستین نشریه طنز ایران مدرن، سرنوشتی تراژیک داشته باشد.

گنجه ای البته پربیراه هم نمی گفت؛ باید انتخاب می کرد که روزنامه نگار طناز منتقد باقی بماند یا برو دنبال نام و نان. دومی را انتخاب کرد و تا معاونت وزارت صنایع هم بالا آمد. از خودش نام چندانی نماند اما راهی را برای مطبوعات باز کرد که تا دهه ها، تنها مفر برای نوشتن از نگفتنی ها بود.

دو؛ دوران توفیق

دو دهه بعد و در اوج اقتدار محمدرضا پهلوی، خواهرزاده های حسین توفیق پا جای پای رضا گنجه ای گذاشتند. این بار نوبت هیئت تحریریه هفته نامه توفیق بود که همه ارکان حکومت را تند و تیز نقد کنند اما به زبان طنز و شوخی. به همان اندازه که دستگاه دیوانی کشور گسترش یافته بود، طنازهای توفیق مجال بیشتری برای نقد داشتند. شهرداری و اتوبوسرانی، وزارت دارایی و اداره مالیات، شرکت دخانیات و همه ادارات دولتی و نمایندگان مجلس از نیش های توفیقی ها در امان نبودند.

ذیل نام مجله نوشته بود «ارگان رسمی حزب خران» تا کسی گیر ندهد که توفیق متعلق به کدام جناح حکومت است و چرا کسی مانع فعالیتش نمی شود؟ مانع فعالیتش هم می شدند و هر از چندگاهی، مدیران نشریه دعوت می شدند به نشستی در یکی از هتل یا کافه رستوران های تهران تا توامان تطمیع و تهدید شوند.

توفیق سابقه مثبتی در اذهان مردم داشت؛ در دوره ملی شدن نفت، مجله ای جدی بود با مطالبی که تم فکاهه داشتند. این فکاهه ها مخالفان مصدق را هدف قرار می داد. اجامر روز کودتا، دفتر این نشریه را هم غارت کردند و محمدعلی توفیق، دستگیر و تبعید شد. آخرین روز سال ۳۶، توفیق های دیگر یعنی حسن، حسین و عباس، انتشار مجله دایی بزرگ خود را از سر گرفتند.

 سه مجله ای که به طنز سیاسی جان دادند

شماره اول توفیق به چاپ سوم رسید و مدیران خود را مصمم کرد که کار را ادامه دهند. کاکاتوفیق، گشنیز خانم، ممولی، اجل معلق، ابن جنی، خروس اخته، زرشک و… از نویسندگان توفیق بودند که نخست وزیر و وزیران و نمایندگان مجلس و شهردار و بانکدار را به سخره می گرفتند.

توفیق رابطه عجیبی با امیرعباس هویدا، نخست وزیر رکورددار ایران معاصر داشت. هویدا علایق روشنفکری داشت و جهان وطن بود. این ویژگی ها سبب می شد که مانع آزادی مطبوعات نشود و به آنان برای نقد میدان دهد. اما از آن سو، نخست وزیر بی اقتداری بود و توپ و تشری از جانب مافوق، یا کسی که پشمی در ارکان قدرت به کلاه داشت، هویدا را به عقب نشینی وا می داشت.

بنابراین تا وقتی امیرعباس هویدا موضوع کاریکاتورهای توفیق بود، برای مجله مشکلی پیش نمی آمد اما آن جا که هویدا به عنوان نخست وزیر می شد نماد حکومت مستقر و همه آنچه در چنته دارد، سیل تلفن ها به نخست وزیری و وزارت فرهنگ و بعد دفتر مجله به راه می افتاد تا نویسندگان و کاریکاتوریست ها حساب کار دستشان بیاید و فکر نکنند هرکس مجاز به هر کاری است. عاقبت هم همین کاریکاتورها و شوخی های بی محابا با نخست وزیر، کار دست توفیق داد و این هفته نامه در تیر سال ۱۳۵۰ با گوشه چشم سازمان امنیت، توقیف شد.

طبق روایت دیگری، شاه از کاریکاتورها و شوخی های متعدد با کارگزاران دولتش عصبانی شده و عاقبت دستور تعطیلی نشریه را صادر کرده است. معنای توقیف توفیق این بود که نظام پهلوی دیگر تحمل انتقادهای مطایبه آمیز یک هفته نامه را هم نداشت. عاقبت کار چنین نظامی روشن بود.

سه؛ دوران گل آقا

دو دهه بعد، یکی از بازماندگان توفیق بود که به راه نقد طنازانه حکومت رفت؛ کیومرث صابری فومنی از ستون «دو کلمه حرف حساب» روزنامه اطلاعات آغاز کرد و با پایمردی، ستونش را به هفته نامه «گل آقا» گسترش داد. این مجله طنز منتشر می شد نه چون راه نقد و انتقاد از حکومت بسته بود، منتشر می شد چون طنز به جان مخاطب و به جان حتی سوژه اش می نشست و از تلخی نقد کم می کرد.

گل آقا در روزگاری منتشر شد که دو جناح سیاسی، مرحله جنینی را پشت سر گذاشته و عملا رو در روی هم قرار گرفته بودند. در این شرایط انتقاد به هر یک از سازمان های دولتی، بسته به قرابت وزیرش با هر جناحی، یک حرکت اساس سیاسی و به معنای جهت گیری جناحی تعبیر می شد.

 سه مجله ای که به طنز سیاسی جان دادند

گل آقای ملت ایران- تعبیری که مرحوم صابری از آن مشعوف می شد- کار کرد که این فرهنگ مسلط نزد سیاستمداران کمرنگ شود. او نشان داد می شود به غلامحسین کرباسچی، شهردار تهران، بابت گران کردن عوارض ساخت و ساز، خیابان های پرچاله چوله و زباله های انباشته تاخت اما لزوما راست گرا نبود و در عین حال می شود از محمدخان، وزیر اقتصاد برخاسته از حزب موتلفه ایراد گرفت و سخنانش را هجو کرد اما چپ گرا نبود.

او نشان داد می شود هم از مصطفی معین بابت وضعیت آموزش دانشگاه ها انتقاد کرد و هم از جایگزینش هاشمی گلپایگانی. هم می شود به غرضی تاخت و هم می شود زنگنه را نقد کرد. هم محمد هاشمی قابل نقد است و هم علی لاریجانی.

گل آقا البته میراثی از توفیق داشت و آن علاقه اش به نخست وزیر بود. گرچه طبق اصلاحات قانون اساسی، نخست وزیر جای خود را به معاون اول رییس جمهور داده بود. در همه سال های انتشار گل آقا، حسن حبیبی سوژه اصلی کاریکاتورها و شوخی های کلامی و تصویری گل آقایی ها بود. او هم نماد دولت محسوب می شد و هم ظرفیت شوخی را داشت و حتی یک بار هم از گل آقا گله نکرد بابت این حجم از شوخی با خود.

چنین بود که پس از تغییر دولت هاشمی رفسنجانی و سر کار آمدن دولت اصلاحات، گل آقا در مطلبی نیمه جدی نیمه شوخی از رییس جمهور منتخب خواست که معاون اول را در پست خود ابقا کند تا کار کارتونیست های مجله از سکه نیفتد!

گل آقا یک بار رسما موضع سیاسی خود را نشان داد و آن در هفته منتهی به انتخابات دوم خرداد ۷۶ بود. یک مطلب طنز هم بحث تخلف در انتخابات را به یک مکالمه رایج بین شهروندان بدل کرد، هم بالاخره خط و ربط گل آقا را آشکار ساخت که در همه هشت سال قبلش، یکی به چپ و یکی به راست زده بود و هم سبب بروز شایعه توقیفش شد. البته آن شماره پنجشنبه قبل از انتخابات یکی از نایاب ترین ها و گران ترین نسخه های این مجله است.

به هر حال موضع گیری های گل آقا، گرایش سیاسی مدیر مجله را نشان می داد و این به معنای آن بود که در دوره جدید، دست به عصا خواهدبود. اما مرحوم فومنی و یارانش هوشمندانه به دام حمایت بی چون و چرا از دولت اصلاحات نیفتادند. اتفاقا در این دوره، نقد جریان های سیاسی هم به نقد دولت افزوده شد و تنوع شوخی های مجله را افزون کرد.

به نظر می رسید گل آقا با رونق تر از همیشه پیش برود اما بیماری گل آقا را از پای درآورد. موسسه اش را چند سالی گل نسا سرپا نگه داشت اما در دوره مهرورزی، عرصه بر او هم ضیق شد و گل آقا برای همیشه به تاریخ مطبوعات پیوست اما طنازی امروز مردم ایران را و رونق عجیب مینی مال هایی که سنگین ترین معانی را نمایندگی می کنند، مدیون اوییم.


منبع: برترینها

فیلم هایی جذاب برای سرگرم شدن در تابستان

روزنامه هفت صبح – صوفیا نصرالهی: با بلاک باسترهایی که قار است در فصل گرما گیشه ها را هم گرم نگه دارند آشنا شوید و البته چند فیلم مستقل مهم که برای مخاطبان جدی تر سینما می تواند جذاب باشد.

تابستان برای مخاطبان جدی تر سینما فصل افسرده کننده ای به شمار می رود. فصل فیلم های بیگ پروداکشن و پرسر و صدایی که عموما برای نوجوانان و جوان جذابند و در فصل تعطیلی مدارس اکران می شوند و فروش های خیلی خوبی هم می کنند. تابستان فصل اکران فیلم های ابرقهرمانی است و انیمیشن ها و فیلم هاب ترسناک. اکشن هایی که میان گروه های سنی پایین تر طرفدار دارند.

خلاصه این که فیلم های روشنفکرانه و مطلوب منتقدان و فصل جوایز از ابتدای پاییز روی پرده می روند اما در میان همین آثار تابستانی هم می شود فیلم های سرگرم کننده ای پیدا کرد که معنای خوب سینمای جریان اصلی هستند. فیلم هایی که ستاره های مهم سینما در آنها ایفای نقش می کنند و احتمال حضورشان در میان ۱۰ فیلم پرفروش گیشه های سینماهای جهان در پایان سال زیاد است.

فصل اکران تابستانی در آمریکا و سایر نقاط جهان از دو هفته پیش با نمایش فیلم ابرقهرمانی «واندروومن (زن شگفت انگیز)» آغاز شده که در حال حاضر برای چند هفته متوالی صدرنشین جدول پرفروش هاست. آن چه در ادامه می خوانید معرفی چند فیلم مهم اکران تابستانی است، هم از میان بلاک باسترها و هم فیلم های مستقل.

جنگ برای سیاره میمون ها

کارگردان: مت ریوز

بازیگران: اندی سرکیس، وودی هارلسون

 فیلم هایی برای سرگرم شدن در تابستان

خلاصه داستان: در سومین فصل از سری فیلم های «سیاره میمون ها» سزار (رییس قبیله میمون ها که با انسان ها رابطه چندان بدی نداشت و در قسمت اول مجبور به جنگ با آنها برای دفاع از قبیله اش شد) و قبیله اش دوباره خود را در تعارض با ارتش انسان ها می بینند که می خواهند آنها را نابود کنند.

چرا مشتاق دیدنش هستیم؟ واقعیت این است که دنباله قبلی یعنی «خیزش سیاره میمون ها» یکی از بهترین دنباله سازی ها برای یک فرانشیز بود. خیلی ها معتقدند بعد از سه گانه «جنگ ستارگان» این می تواند مهم ترین و بهترین سه گانه تولیدشده در جهان سرگرمی باشد (به جای «جنگ ستارگان می توانید با توجه به ذائقه تان «ارباب حلقه ها» را هم انتخاب کنید).

مت ریوز دوباره به عنوان کارگردان سر این پروژه حضور دارد و با توجه به دو فیلم قبلی کاملا روی قصه و جلوه های ویژه اش مسلط است. به علاوه به نظر می رسد در این قسمت تمرکز بیشتری روی سزار و سایر گوریل ها شده است.


دیترویت

کارگردان: کاترین بیگلو

بازیگران: الگی اسمیت، آنتونی مک کی، جان بویگا

 فیلم هایی برای سرگرم شدن در تابستان

خلاصه داستان: هجوم نیروی پلیس در سال ۱۹۶۷ باعث آغاز یکی از بزرگ ترین جنبش های شهروندی در تاریخ ایالات متحده آمریکا می شود. داستان فیلم بر محور یک مسافرخانه می گذرد که صاحب آن الجزیره ای است و در زمان تبعیض نژادی در پی اتفاقی که رخ می دهد، سه مرد سیاه پوست کشته می شوند و هفت مرد سیاهپوست و دو زن سفیدپوست به شدت مورد ضرب و جرح قرار می گیرند.

چرا مشتاق دیدنش هستیم؟ بعد از دو فیلم آخر کاترین بیگلو یعنی «گنج رنج» و «سی دقیقه نیمه شب» که هر دو نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم شدند و در آنها بیگلو دنیای تاریک و شوم هیجان و خشونت بعد از ۱۱ سپتامبر را به تصویر کشیده بود، حالا دوربینش را به ۵۰ سال پیش برده و واقعه ای را قرار است به تصویر بکشد که به همان اندازه خشونت بار و به اندازه تمام وقایع روز هنوز زنده و تاثربرانگیز است.


ماشین ها ۳

کارگردان: برایان فی

صداپیشگان: اوئن ویلسون، کری واشنگتن

 فیلم هایی برای سرگرم شدن در تابستان

خلاصه داستان: مک کویین صاعقه، دیگر آن ماشین تر و فرز سابق نیست. از یک تصادف وحشتناک در یک مسابقه اتومبیلرانی اخیرا جان سالم به در برده، اسپانسر مک کویین توسط استرلینگ خریداری شده تا دوباره مسابقه بدهد و مک کویین هم دنبال شانس دوباره است. اگر بخواهد جکسون استورم، ماشین سرحال و تازه نفسی را که به تازگی پا به عرصه مسابقات گذاشته شکست دهد، باید به عرصه مسابقات بازگردد.

چرا مشتاق دیدنش هستیم؟ اگرچه انیمیشن «ماشین ها» جزو کارهای محبوب کمپانی پیکسار نیست اما در تیزر این قسمت جدید انیمیشنی که اتفاقا قسمت دومش از نسخه اصلی هم ناموفق تر بود، چیزی وجود دارد که باعث می شود احساس کنید این یکی قسمت قرار است فرق کند و شاید مهم ترین انیمیشن امسال تابستان شود. داستانش شبیه یکی از فیلم های «کشتی گیر» آرنوفسکی و «راکی بالبوا» است. یکی از آن درام های ورزشی با قهرمانان تلخ و مسیر سختی که برای پیروزی و رستگاری طی می کنند.


در شب می رسد

کارگردان: تری ادوارد شولتز

بازیگران: جوئل ادگارتون، کریستوفر آبوت

 فیلم هایی برای سرگرم شدن در تابستان

خلاصه داستان: مردی از تهدیدهای غیرطبیعی دنیای بیرون درون خانه ای متروک پناه گرفته است و با همسر و پسرش زندگی لطیفی دارد اما همه چیز به هم می خورد وقتی یک خانواده جوان ناامید به خانه آنها می رسند و ناامیدانه می خواهند که به آنها پناه دهند.

چرا مشتاق دیدنش هستیم؟ در سال های اخیر شاهد تجدید حیات فیلم های ترسناک با بودجه های کم بوده ایم و این فیلم تیره و تار هم یکی از دنباله های همین جریان است. همین امسال فیلم «برو بیرون» را هم در این جریان داشتیم که توجه های زیادی را به خودش جلب کرد.

در یکی از فستیوال های مستقبل افتتاحیه فیلم برگزار شد و منتقدان خیلی تحویلش گرفتند. جوئل ادگارتون در نقش پدری که می خواهد از خانواده اش محافظت کند خیلی خوب ظاهر شده است. از تریلرش به نظر می رسد که شاهد یکی از ترسناک ترین فیلم های تابستان امسال خواهیم بود. برای آنهایی که به ژانر وحشت علاقه دارند این بهترین فیلمی است که می شود تابستان امسال توصیه اش کرد.


دانکرک

کارگردان: کریستوفر نولان

بازیگران: کنت برانا، مارک رایلنس

 فیلم هایی برای سرگرم شدن در تابستان

خلاصه داستان: اقتباسی از یکی از هیجان انگیزترین و دراماتیک ترین اتفاقاتی که در طول جنگ جهانی دوم افتاد؛ سربازهای متفقین، انگلیسی ها، آمریکایی ها، کانادایی ها، بلژیکی ها و فرانسوی ها در خلیج دانکرک توسط آلمانی ها محاصره شده اند. عملیات تخلیه دانکرک در سال ۱۹۴۰ صورت می گیرد. یکی از سخت ترین نبردها در طول جنگ جهانی دوم در دانکرک اتفاق می افتد.

چرا مشتاق دیدنش هستیم؟ کریستوفر نولان برای دوستداران سینما به خصوص آنهایی که عاشق دیدن فیلم روی پرده های بزرگ و شنیدن داستان های عجیب و غریب جاه طلبانه درباره فضا یا ذهن انسان هستند، دلیل لازم و کافی برای دیدن هر فیلمی است.

حالا این کارگردان قرار است یک واقعه تاریخی جنگی را روایت کند. با سابقه ای که از او سراغ داریم و تریلری که از فیلم دیده ایم قطعا تجربه هیجان انگیزی، حداقل از نظر بصری در انتظار ماست. او فیلم را به شیوه آیمکس فیلمبرداری کرده و این یعنی تعلیق و تنش جنگ بیشتر از هر فیلم دیگری در «دانکرک» می تواند به مخاطب منتقل شود.


اسپایدرمن، بازگشت به خانه

کارگردان: جان واتس

بازیگران: تام هالند، رابرت داونی جونیور

 فیلم هایی برای سرگرم شدن در تابستان

خلاصه داستان: پیتر پارکر یا همان نوجوانی که تبدیل به اسپایدرمن می شود، در تلاش است تا بین زندگی اش به عنوان دانش آموز ساده یک دبیرستان و تمایلش به ابرقهرمان بودن تعادل برقرار کند.

چرا مشتاق دیدنش هستیم؟ داستان فیلم درست بعد زا قصه فیلم «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی (محصول ۲۰۱۶) اتفاق می افتد. اولین بار است که تام هلند در یک فیلم مجزا نقش اسپایدرمن را بازی می کند و اولین بار است که جان واتس به عنوان کارگردان یک فیلم ابرقهرمانی پشت دوربین می رود؛ پس چرا در این فهرست حضور دارد؟ خیلی ساده چون این ابرقهرمان کمپانی مارول جزو محبوب ترین ابرقهرمانان در نظرسنجی ها به خصوص میان قشر نوجوان و جوان است و البته این بار اقتباس خیلی وفادارانه ای هم از کمیک بوک های اسپایدرمن صورت گرفته.


دخترعموی من، ریچل

کارگردان: راجر میچل

بازیگران: ریچل وایز، سام کلافلین

 فیلم هایی برای سرگرم شدن در تابستان

خلاصه داستان: یک مرد جوان انگلیسی نقشه می ریزد تا از دخترعموی اسرارآمیز و زیبایش به نام ریچل انتقام بگیرد چون فکر می کند که دختر سرپرستانش را کشته است. اما احساساتش به مرور زمان پیچیده تر می شود چون احساس می کند تحت تاثیر دخترعمویش قرار گرفته و حتی عاشق او شده است.

چرا مشتاق دیدنش هستیم؟ اقتباسی از رمان دافنه دوموریه که بعد از اثر مشهور او، «ربکا» نوشته شده و سال ۱۹۵۲ هم فیلم دیگری با بازی الیویا دوهاویلاند از روی آن ساخته شده است. اصل رمان بسیار جذاب است و شخصیت پردازی های پیچیده ای دارد. این عاشقانه گوتیک ساختار پویایی دارد و بازی ریچل وایز در نقش اصلی کنجکاوی برانگیز است.

بخصوص که وایز جزو بازیگران بااستعدادی است که مدت هاست شاهد فیلم خوبی از او نبوده ایم. داستان عقده ها و وسواس هایی که در جهان تاریک فیلم مطرح می شوند. نمونه ای از آن فیلم هایی که در ظاهر یک دارم لباسی به نظر می رسد اما جهان پیچیده و تاریکی دارد.


منبع: برترینها

«بُهت» خشایار اعتمادی منتشر شد

قطعه موسیقایی «بُهت» با همکاری مشترک خشایار اعتمادی و یاسر داوودیان، منتشر و در دسترس علاقمندان و مخاطبان قرار گرفت.

ترانه قطعه دوصدایی «بهت» با اجرای خشایار اعتمادی و یاسر داوودیان، توسط سام شرف زاده، هادی زینتی و لیلا اشکانی سروده شده و مرتضی شفیع به همراه خشایار اعتمادی، آهنگسازی آن را بر عهده داشته اند. تنظیم اثر با حامد برادران و نواختن گیتار نیز بر عهده فرشید ادهمی بوده است.

یاسر داوودیان خواننده نام آشنای موسیقی پاپ کشورمان درباره تولید این اثر گفت: بخش اول ملودی این کار، حدود یکسال پیش توسط آقای مرتضی شفیع اتود خورده بود و در قالب اتود باقی مانده بود. پس از آن مدت زیادی با رایزنی های مختلف و مشورت با دوستان موزیسین و ترانه سرا، در صدد اجرای آن به بهترین شکل بودیم، ترانه سرایان زیادی، سروده های شان را در اختیارمان قرار دادند اما آن نتیجه دلخواهی را که می خواستیم و آن فضای عامیانه و لحن ترانه ها را آنطور که می خواستیم دریافت نکرده بودیم.

وی افزود: در نهایت، در یک جمع بندی و توافق، کار را با سه ترانه سرا، سام شرف زاده، هادی زینتی و لیلا اشکانی ضبط کردیم. من در آهنگسازی این قطعه همکاری داشتم اما کلیت ساخت آن توسط خشایار اعتمادی و مرتضی شفیع صورت گرفته است. در حین ساخت و ضبط قطعه، تأثیر و فضا و ملودی آنقدر جذاب و عاطفی و زیبا شده بود که من پیشنهاد همخوانی با خشایار را به او دادم. او هم از این ایده استقبال کرد و خدا را شکر، نتیجه کار هم شد آنچه اکنون می شنوید.

خشایار اعتمادی خواننده و آهنگساز با سابقه و شناخته شده موسیقی کشورمان نیز درباره «بهت» عنوان کرد: اردیبهشت سال گذشته، مرتضی شفیع این قطعه را به صورت یک خط ملودی و یک خط شعر بسیار کوتاه در اختیار من قرار داد. یک پیش ملودی که هنوز سرنوشت مشخصی نداشت و ساخته و پرداخته نشده بود. البته ملودی اول قلب یک اثر است و این را نمی شود انکار کرد. شاعر اثر هم در این مدت زمانِ گذشته، احساسش با احساس شعر دچار فاصله شده بود و نمی توانست کار را ادامه دهد. طبیعتا ملودی هم باید از شعر تبعیت می کرد. پس از گذشت یک سال من به اتفاق یاسر داوودیان که دوست و همراه همیشگی ام است و علاوه بر توانایی اش در کار موسیقی، می توان گفت مشاور بسیار خوبی هم هست، علیرغم اینکه ۱۰ سال از من کوچکتر است اما بسیار با تجربه و استعداد است و دقت خاصی دارد، تصمیم به اجرای مشترک این قطعه گرفتیم.

اعتمادی در ادامه گفت: در نهایت از شاعر اثر اجازه گرفتیم که با ترانه سرایان دیگر هم مشورتی داشته باشیم و از همکاری آنها استفاده کنیم و ادامه کار را با دوستان دیگر، آقای شرف زاده و آقای زینتی هم پیش بردیم. سام شرف زاده بسیار با قریحه و استعداد است و من مطمئنم در آینده همکاری های بیشتری با یکدیگر خواهیم داشت. در این اثر همه دوستان محبت کردند. منیت ها را کنار گذاشتند و بدون اینکه دنبال نام باشند تنها پیگیر اتمام و نتیجه دهی کار به شکل احسن بودند. این کار با حس من و درونیاتم تلفیق شد و به دل من نشست. امیدوارم مخاطبان عزیز هم راضی باشند.


منبع: عصرایران

نسیم سینمای هنر و تجربه در شب تولد کیارستمی به کرمان رسید

سینمای «هنروتجربه» کرمان با حضور مدیران سینمایی و سینماگران در شب تولد عباس کیارستمی افتتاح شد.

عصرایران – کرمان هم به جمع شهرهایی پیوست که فیلم های هنر و تجربه را نمایش می دهند.

تماشاخانه پارس و سینمای «هنروتجربه» کرمان با حضور مدیران سینمایی و سینماگران در شب تولد عباس کیارستمی افتتاح شد.

عنوان این برنامه «فصل گیلاس» بود که شب گذشته ۳۱ خرداد ماه در محل هتل پارس کرمان برگزار شد. در انتهای مراسم کیک تولد هفتادهفتمین تولد عباس کیارستمی بریده شد و پس از آن تابلوی کیارستمی توسط هنرمندان، مدیران و سینماگران حاضر در جلسه امضا شد.

در این مراسم چهره هایی چون هوشنگ گلمکانی، سیف‌الله صمدیان، شهرام مکری، امیرحسین علم‌الهدی، علیرضا تابش، رمضانعلی حیدری‌خلیلی، جعفر صانعی‌مقدم، مجید برزگر، همایون ارشادی، شاهین امین، امیر پوریا، رمضانعلی حیدری‌خلیلی، میثم مزلقانی، معین کریم‌الدینی، نادر مقدس، مجتبی میرطهماسب، نغمه دانش، شیما غفاری، افسانه منادی طبری و محسن امیریوسفی حضور داشتند.

نمایش فیلم‌های «هنروتجربه» در کرمان با مستند «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه با عباس کیارستمی» ساخته سیف الله صمدیان آغاز می‌شود. فیلم‎های هنروتجربه هر روز دو سانس ساعت ۱۷ و ۱۹ دراین سینما به نمایش در می‎آیند.«فصل باران‌های موسمی»،«مفت آباد»،«خواب تلخ» و «پرویز» از جمله فیلم‌هایی است که در این سینما اکران می‌شوند.

طبق تعریف گروه سینماهای «هنر و تجربه» تلاشی برای نمایش آن دسته از فیلم‌های باارزشی در میان فیلم‌های غیرتجاری است که اکران‌شان می‌تواند جایگاه شایسته و درخور سازندگان آن‌ها را در جامعه سینمایی روشن کند و به ارتقای دانش سینمایی تماشاگران و ارتقای کیفیت هنری سینمای ایران کمک کند.

در این طرح «فیلم هنری» به اثری سینمایی – در هر قالب زمانی کوتاه و بلند و داستانی و مستند و انیمیشن و… – گفته می‌شود که فرم و محتوای آن تمایلات و حساسیت‌ها و کنجکاوی‌های زیبایی‌شناسانه تماشاگران را برانگیزد و ذوق و سلیقه بصری آنان را ارتقا دهد. «فیلم تجربی» نیز به فیلمی اطلاق می‌شود که شیوه‌های تازه‌ای در بیان و روایت سینمایی در آن تجربه شده باشد که سینمای تجاری و عامه‌پسند به سوی آن نمی‌رود. البته برخی از فیلم‌های متفاوت و برتر سینمای بدنه هم که حاوی جنبه‌های هنری و تجربی هستند و به دلیلی امکان این را دارند که جایی در اکران سینمای بدنه پیدا کنند، می‌توانند در چارچوب این طرح نیز به نمایش درآیند.


منبع: عصرایران

تمدید نمایشگاه خاص‌پردازی در صنایع‌دستی

مدت نمایشگاه ملی «خاص‌پردازی در صنایع دستی» که۲۷ خردادماه با ۱۶۰ اثر از ۸۰ هنرمند خاص‌پرداز در مرکزگالری مجموعه سعدآباد افتتاح شده بود تا ۹ تیرماه تمدید شد.

نخستین نمایشگاه ملی «خاص پردازی در صنایع دستی» که در راستای برگزاری مسابقه بزرگ خاص پردازی در صنایع دستی به همت معاونت صنایع دستی و هنرهای سنتی کشور با همکاری مجموعه تاریخی فرهنگی سعدآباد از ۲۷ خرداد در مرکز گالری مجموعه سعد آباد اغاز به کار کرد تاروز جمعه ۹ تیرماه تمدیدشد.

این نمایشگاه مشتمل بر ۱۶۰ اثر از ۸۰ هنرمند است که از میان صدها اثر شرکت کننده در مسابقه ملی خاص پردازی برگزیده شده اند. هدف از برگزاری این نمایشگاه معرفی آثار مسابقه و همچنین ترویج خاص پردازی در صنایع دستی است.

تاکنون بیش از ۳۰ رشته در مسابقه ملی خاص پردازی شرکت داشته اند، که در این میان بیشترین آثار ارسالی مربوط به استان اصفهان شهرستان شهرضا می باشد.

مراسم اختتامیه این نمایشگاه نیزجمعه ٩ تیر ماه راس ساعت ١٧ در مرکز گالری سعداباد برگزار خواهد شد.

علاقه مندان برای حضور در این نمایشگاه می توانند همه روزه از ساعت ١٠ تا ١٨ به آدرس تجریش، میدان دربند، مرکز گالری و هنری مجموعه فرهنگی هنری سعداباد مراجعه کنند.


منبع: عصرایران

گلایه‌های محمود دولت‌آبادی: من یک موجود غارت شده هستم

محمود دولت‌آبادی از پیگیری حقوقی فروش غیرقانونی کتاب‌هایش در اینترنت توسط یک وکیل خبر داد.

 ایلنا نوشت: محمود دولت‌آبادی، درباره دغدغه‌های امروزش گفت: مهمترین دغدغه‌ام اینکه تکلیف چاپ رمان کلنل در ایران هنوز از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد روشن نشده است و خبری جدیدی هم در این مورد به من نداده‌اند حال آنکه متاسفانه چاپ‌های متعدد جعلی از این کتاب به صورت قاچاق در باراز وارد شده و فروش می‌رود. حتی به تازگی فایل صوتی هم از روی همین فایل جعلی آماده شده که واقعا جای تاسف دارد.

او سپس از پیگیری حقوقی فروش غیرقانونی کتاب‌هایش در اینترنت خبر داد و اظهار داشت: یک وکیل گرفته‌ام که موضوع استفاده غیرقانونی از تمام کتاب‌ها به جز کلنل را پیگیری کند. فایل پی دی اف کتاب‌ها و داستان‌هایم به راحتی روی اینترنت قرار گرفته و به فروش می‌رسد. در چنین شرایطی می‌توان گفت؛ من یک موجود غارت شده هستم. ۸۰ مورد فقط پی‌دی‌اف از کتاب کلیدر روی اینترنت و سایت‌ها قرار داده شده و به فروش می‌رسد. واقعا این قبیل اتفاقات شرم‌آور است. نمی‌دانم کسانی که این کارها را می‌کنند آیا دوست‌دار کتاب هستند یا دشمن نویسنده و می‌خواهند به این ترتیب جلوی او را بگیرند؟

خالق رمان «کلیدر» همچنین درباره آنچه که در ضیافت افطاری اهالی فرهنگ و هنر با رئیس‌جمهوری گذشت و اینکه آیا فرصت شد تا مباحث و دغدغه‌هایش را در حضور حسن روحانی مطرح کند، یادآور شد: حقیقت این است که احساس کردم آن روز با توجه به اتفاقی که روز ۱۷ خرداد افتاده بود و در تهران شاهد حمله تروریستی بودیم؛ چندان فضای مناسبی نیست که درباره کتاب و ادبیات و دغدغه‌ها صحبت کنیم. هم خودم به قدری افسرده و غمگین بودم و از این اتفاق عصبی شده بودم و هم رئیس‌‌جمهور شرایط ویژه‌ای را پشت‌سر می‌گذاشت، پس ترجیح دادم صحبتی نداشته باشم. درنهایت هم بعد از سخنرانی خود رئیس‌جمهور که مراسم رسمی پایان یافت، جلسه را ترک کردم.

آخرین اثر محمود دولت‌آبادی که در نمایشگاه کتاب امسال عرضه شد، کتابِ سیصد و هشتاد صفحه‌ای است که “این گفت و سخن‌ها…” نام دارد.


منبع: عصرایران

عباس کیارستمی؛ کارگردانی برای همه فصل‌های سینما

– نوا ذاکری: «خیلی وقت است می دانم که برای جهان فستیوال های فیلم ساخته نشده ام. این نوع زندگی با من سازگار نیست. در مرکز توجه بودن و ادعا داشتن – حتی در مورد کارهای خودم- برایم آزاردهنده است.

اینکه کاری انجام دهم و سپس بر روی طاقچه بگذارمش بدون آنکه کسی آن را ببیند، و اینکه کوچک‌ترین انرژی برای نمایش آن به بیننده صرف نکنم، خیلی برایم جذاب است. در عین حال، وقتی که به یکی از فستیوال ها پا می گذارم بهترین اتفاق، دیدن فیلم های تازه نیست بلکه آشنایی با فرد جدیدی است. آشنا شدن اتفاقی، با انسانی جالب همیشه ایمان مرا تقویت می کند.

کارگردانی برای همه فصل‌های سینما

درک می کنم اگر کسی بیست دقیقه از فیلمم نگذشته از سالن بزند بیرون. همچنین می فهمم اگر کسی بیست دقیقه از پایان فیلم هنوز روی صندلی نشسته باشد».

این جملات بخشی از سخنان عباس کیارستمی در یکی از کارگاه های فیلمسازی او در خارج کشور است که در کتاب «سرکلاس باکیارستمی» به کوشش «پال کرونین» وترجمه «سهراب مهدوی» منتشر شده است.

امروز اول تیر،سالروز مردی است که به راستی برای جهان فستیوال های فیلم کار نمی کرد بلکه سینما برای او سبکی از زندگی بود. آثارش برآمده از تمام آن چیزی است که در زندگی روزمره بارها و بارها با آن مواجه می شویم اما بی توجه از کنارش می گذریم. او بیش از هرچیز، دیدن را بسیار خوب آموخته بود وخود این «دیدن» را مدیون کار با کودکان و آشنایی با افکار آنان می دانست.عباس کیارستمی علاوه بر اینکه فیلمسازی مطرح و جهانی است، در کار نقاشی و شعر و عکاسی نیز چیره‌دست است.

شاید یکی از اولین موفقیت‌های او در عرصه هنر را بتوان برنده شدن در یک مسابقه نقاشی دانست که او را به سمت دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران سوق داد.او از سال ۱۳۴۰ به عنوان نقاش تبلیغاتی، مشغول به کار طراحی جلد کتاب و پوستر و آگهی های تبلیغاتی شد. ساخت تیتراژ و طراحی پوستر فیلم‌های «قیصر» و «رضا موتوری» از مهم‌ترین کارهای او در این زمینه است.قدم گذاشتن در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و گرفتن مسئولیت امور سینمایی این کانون، مسیر کیارستمی را روشن‌تر کرد و در سال ۱۳۴۹ فیلم کوتاه «نان و کوچه» را ساخت.

در واقع او تلاش کرد تا بخشی از فیلم ها در کانون پرورش فکری تولید شود و اما مهم‌ترین اثر این فیلمساز که جایزه نخل طلای جشنواره فیلم کن را به همراه داشت، فیلم «طعم‌گیلاس» است. این فیلم بی شک‌یکی از مهم‌ترین آثار مینی مالیستی تاریخ سینمای جهان است.

داستان فیلم درباره مردی میانسال به نام ربیعی است که قصد خودکشی دارد. او گور خودش را در جایی خارج از دید و زیر درخت گیلاسی کنده است و قصد دارد چند قرص خواب بخورد و خودش را به گور برساند و در آن دراز بکشد. تنها می‌ماند کسی که روی گورش بیاید و در آن خاک بریزد. ربیعی سوار بر اتومبیل شهر را زیر پا می‌گذارد تا کسی را پیدا کند که قبر او را پر کند. افراد مختلفی را سوار می‌کند و از آن‌ها می‌خواهد این کار را انجام دهند. کاری که کمتر کسی‌حاضر به انجام دادن آن است.

کارگردانی برای همه فصل‌های سینما 
وی علاوه بر ساخت فیلم‌های مهمی همچون «طعم گیلاس»، «کپی برابر اصل»، «همسرایان»،«ده»، «کارگران مشغول کارند»، «زندگی و دیگر هیچ»، «زیر درختان زیتون»، «کلوزآپ» و ده‌ها فیلم دیگر، کتاب هایی نیز منتشر کرده است که از جمله آن ها می توان به «باد و برگ»، «حافظ به روایت کیارستمی»، «سعدی از دست خویشتن فریاد» و تعدادی دیگر اشاره کرد.

یکی از ویژگی‌های بارز کیارستمی، علاقه‌مندی به شعر و تاثیر آن بر زاویه دید و آثارش است. سینمای کیارستمی هرگز خالی از شاعرانگی نبوده است. او درباره شعر و تاثیر آن گفته است: «به نظرم می‌رسد اساس تمام هنرها شعر باشد. هنر یعنی کشف و شهود، هویدا کردن داده های جدید. شعر ما را به تعالی می رساند. به ما کمک می کند از روزمرگی بگریزیم و این همان هنر است».

کیارستمی همواره ایران را برای زندگی انتخاب کرده و در این باره بیان کرده است: «اگر درختی را که ریشه در خاک دارد از جایی به جای دیگر ببرید، آن درخت دیگر میوه نمی‌دهد و اگر بدهد، آن میوه دیگر به خوبی میوه‌ای که در سرزمین مادریش می‌تواند بدهد، نیست. این قانون طبیعت است. فکر می‌کنم اگر سرزمینم را رها کرده بودم، درست مانند این درخت شده بودم».

او یک سال قبل، در تیر ۹۵ برای درمان راهی فرانسه شد و پس از گذشت ۱۴ روز در آن کشور درگذشت؛ خبری که جهان هنری را شگفت زده کرد. مرگ ناگهانی او برای کسی باورپذیر نبود. او رفت و ما را با مجموعه آثاری تنها گذاشت که تا همیشه نامش را زنده نگه می دارد و نگاه او به زندگی که در آثارش نمود دارد، می تواند همواره ما را با زندگی آشتی دهد. کیارستمی در آثارش تا ابد نفس می کشد.

مرگ و دیگر هیچ

بهمن کیارستمی:

عزیزی که می‌رود، تازه آدم به فلسفه بعضی سنت‌ها پی می‌برد و می‌فهمد مثلا چرا سوم و هفت و چهلم و سالگرد مهمند و در برگزار کردن آن‌ها چه حکمتی هست که به کار بازماندگان می‌آید. از همین سنت‌ها یکی نیز آنکه تا اولین سالگرد مرده، تولدش را جشن نمی‌گیرند و حالا که دو هفته تا اولین سالمرگ او مانده، دستم به نوشتن برای بزرگداشت زندگی‌‌اش نمی‌رود و هنوز مرگ او پیش چشمم است. خودش درباره مرتضی ممیز می‌گفت:«ممیز، لوس‌بازی درآورد، بمیر نبود بی‌خودی رفت». حالا هم که خودش لوس‌بازی درآورده، یک سال است که از هر محتسبی در شهر هست، می‌پرسیم چه اتفاقی افتاد که این گونه رفت و پاسخ شنیده ایم که صبر کنید تا بررسی کنیم.

حالا تحقیقات کامل شده، کارشناسان اعلام نظر کرده‌اند و متخصصان مو را از ماست کشیده‌اند و سالمرگش بهانه‌ای است تا «گزارش یک مرگ» را بشنویم. چهاردهم تیر، وقت آن است که پرونده این مرگ را ببندیم تا شاید از پانزدهم تیر زندگی را از سر بگیریم. برای شنیدن گزارش، از دانشکده علوم پزشکی دانشگاه شهید بهشتی، جایی مناسب تر و کسانی مطلع‌تر و موجه‌تر از وزیر بهداشت، رییس سازمان نظام پزشکی و رییس سازمان پزشکی قانونی، سراغ نداشتیم. اما یک روز بعد از توافق با مدیر مرکز همایش‌ها، روابط عمومی دانشگاه در بیانیه‌ای، برگزاری این مراسم را به دلیل تعمیرات سالن منتفی اعلام کرد.

کارگردانی برای همه فصل‌های سینما 

با مدیر تماس می گیرم و دلیل صدور این بیانیه را می پرسم. می گوید: « مرحوم پدر شما شخصیتی حقوقی نیست و حراست دانشگاه، مجوز برگزاری مراسم برای شخصیت‌های حقیقی را صادر نمی کند». به سایت مرکز همایش‌های دانشگاه شهید بهشتی می روم و برنامه بعدی این سالن را می خوانم: « هفتمین اجلاس برترین برج سازان ایران».

بعد روزنامه «سلامت» را نگاه می‌کنم و تیتر بزرگش را: « بزرگداشتی که در دانشگاه علوم پزشکی برگزار نمی‌شود». زیر این تیتر، تصویری است از اتاقی مخروبه و ویران و سخت نیازمند تعمیرات اساسی؛ سالنی شبیه به سالن سینما رکس آبادان بعد از آتش سوزی. عجب صفحه ای. تیتر و عکس چه خوب با هم کار می کنند.

خب حالا چه کنیم؟ حالا که نمی‌شود گزارش مرگش را در دانشکده علوم پزشکی بشنویم، برویم در خانه هنرمندان، یکی از همان مراسم معمولی برگزار کنیم که دوستان تازه از خاطرات قدیم می گویند و دوستان قدیم از خاطرات تازه و با مراوده چند «خدا بیامرزدش» سروته مراسم سالگرد را هم بیاوریم؟ راه می‌افتم بروم دانشگاه و با حراست چانه بزنم اما کلافه و عصبی و مستاصلم و می‌دانم راه پله های حراست دانشکده علوم پزشکی با راه پله های بیمارستان جم و سازمان نظام پزشکی و پزشکی قانونی فرق چندانی ندارد و انتظار پاسخ شنیدن بیهوده است.

در راه دانشگاه، مثل همان اوقاتی که رشته امور از کفم می‌رفت و همین‌طوری سرزده زنگ خانه‌اش را می زدم و می‌رفتم سراغش برای صلاح مصلحت، سری به خانه‌اش می‌زنم. داستانت را که خوب گوش می دهد و یکی دو سوال که می‌پرسد، راه حلی ساده و شدنی پیش پایت می‌گذارد. لپش را ماچی می‌کنی و سبک بال و دست پر، از خانه آجری‌اش می‌آیی بیرون. می‌روم سراغش در اتاقی که حالا دست‌نوشته‌ها و یادداشت هایش را در آن نگهداری می‌کنیم، اتاقی که وقت گذراندن در آن بسیار لذت‌بخش است. سررسید سبزی را برمی دارم که قبلا ورقش نزده بودم و به سبک خودش از آن فالی می‌گیرم:

یک‌شنبه ۲۹ تیر ۱۳۷۶

اپیکور می‌گوید: «تا ما وجود داریم مرگ نیست، هنگامی که مرگ می‌آید ما وجود نداریم… من می‌خواهم با مرگ خودم بمیرم نه با مرگ پزشکی…

کارگردانی برای همه فصل‌های سینما

سرسید پر است از یادداشت و نقل قول در ستایش مرگ و نیستی. یادداشت‌ها مربوط به سال‌هایی است که «طعم گیلاس» را می‌ساخته و بعد از یک دوره تجربه بیماری و ناز طبیبان، سخت مرگ اندیش شده و مانند مرد میانسال طعم گیلاس، میان ماندن و رفتن حسابی تردید داشته. گرچه نتیجه آن دوران بیماری و بحران میانسالی، شد بیست سال زندگی تخت گاز و پرحاصل، اما اغلب آنچه در این دفتر هست در ستایش زندگی نیست و در تمنای مرگ است. سررسید را می‌بندم و فکر می کنم حکمت برگزار کردن سالمرگ برای بازماندگان چیست؟

گذشتن از مرگ و از سرگرفتن زندگی؟ مثل کاری که او در سال ۱۳۷۶ کرده و و ردش در این سررسید مانده؟ حالا من باید چه کنم؟ بروم با مسئول حراست دانشگاه چانه بزنم یا راهی، آشنایی پیدا کنم که بشود ثابت کرد کیارستمی شخصیتی حقوقی است؟

تا در سالمرگش، حضور و غیاب محتسبین، از آنچه خوب می‌دانیم مطمئن‌مان کند؟ تا شاید بتوانیم زندگی را از سر بگیریم؟ با دست پر و سبک بال از خانه آجری‌ او بیرون می‌آیم و به جای رفتن به حراست دانشگاه شهید بهشتی، پیش ناشرش می‌روم تا در سالمرگش به جای گذشتن از مرگ او و آغاز دوباره زندگی، از اشتیاق همیشگی‌اش به برخواستن و رفتن و نفرتش از کشیدن بار تن و دادنش دست طبیب، ردی بماند. پس در چهاردم تیر، پنجره‌ای رو به حیات باز نمی‌کنیم و پرونده مرگش را نمی‌بندیم و به جای خیز برداشتن برای از سرگرفتن زندگی، با آن کیارستمی سرمی‌کنیم که زندگی‌ را هیچ نمی‌ستاید؛ مرگ و دیگر هیچ.

جایی نوشته: «حالا خیال برد ندارم، بازی نمی‌کنم. کارت‌هایم را روی میز می‌ریزم و برمی‌خیزم. شاید بیرونِ در، نسیم ملایمی در راه باشد».


منبع: برترینها

عذرخواهی رامبدجوان از صفرکشکولی

گروه هنری: خبرآنلاین نوشت: رامبد جوان در برنامه شب گذشته «خندوانه» در حالی که میزبان صفر کشکولی بود، مقابل او ایستاد، تعظیم کرد و بابت حرف‌هایش در یک فایل صوتی پوزش خواست و گفت: «آن سخنان من از سر بی‌تجربگی و ناراحتی بود.» برنامه «خندوانه»، شامگاه چهارشنبه ۳۱ خرداد، شاهد عذرخواهی رامبد جوان از صفر کشکولی، بازیگر و ورزشکار پیشکسوت بود.

 

بعد از آن‌که هفته گذشته، از رامبد جوان فایلی صوتی در واکنش به درگیری لفظی میان بهناز جعفری و خبرنگاران منتشر شد که در آن با لحنی نامناسب از صفر کشکولی یاد کرده بود، او دیشب در برنامه «خنداونه» از این بازیگر پیشکسوت دلجویی کرد. رامید جوان در ابتدای برنامه با اشاره به محتوای آن فایل صوتی، خطاب به صفر کشکولی گفت: «چند روز پیش اتفاقی افتاد که دوست دارم به آن رجوع کنم، من در یک جمع خصوصی یک‌سری حرف‌هایی را از روی عصبانیت زدم که نه رسمی بود و نه مصاحبه، اما حرف‌هایی که زدم اصلا زیبا و درست نبود.»

او سپس مقابل صفر کشکولی ایستاد و ضمن تعظیم کردن به این بازیگر، تاکید کرد: «به همین دلیل در مقابل چشمان همه مردم از شما عذرخواهی می‌کنم.» مجری «خندوانه» ادامه داد: «من در خانواده‌ای بزرگ شدم که به من احترام را گوش‌زد کرده است و بچه سینمایی هستم که به من تربیت را یاد داده است. قصد هیچگونه توهینی را نداشتم و از شما می‌خواهم که سخنان من را از سر بی‌تجربگی و ناراحتی بدانید.»

جوان در مورد اهمیت عذرخواهی کردن گفت: «عذرخواهی بابت خطایی که کردیم خیلی خوب است و باید در جامعه رواج پیدا کند. خیلی نیکو است که مسئولین و مدیران کشور ما این کار را انجام دهند و اگر به هر دلیلی نمی‌توانند کاری را که قول داده‌اند، انجام دهند، عذرخواهی کنند. من هم تمامی کسانی را که در فضای مجازی به من توهین کردند می‌بخشم و برای آن خبرنگاری که امانت‌دار نبود و این فایل صوتی را منتشر کرد، متاسفم.»

در ادامه، این کارگردان و بازیگر، بار دیگر به ماجرای نشست خبری سریال «زیر پای مادر» که هفته پیش شاهد درگیری لفظی خبرنگاران و بهناز جعفری بود، پرداخت و توضیح داد: «اما باید بگویم، این ادعایی را که مطرح شده است و فردی منت می‌گذارد که اگر من نبودم تو در جایگاه فعلی خود نبودی را نمی‌پذیرم. هرکسی برای رسیدن به جایگاه خود تلاش کرده و عوامل مختلفی در این زمینه تاثیرگذار است. همانطور که ما سر خبرنگاران منت نمی‌گذاریم آن‌ها هم سر ما منت نگذارند.» در آن نشست خبری، زمانی که بهناز جعفری در واکنش به یک پرسش خبرنگاران، آنان را بی‌سواد خوانده بود، خبرنگاری در اعتراض تاکید کرده بود اگر اهالی رسانه نبودند، بهناز جعفری به جایگاهی که اکنون دارد، نمی‌رسید.

در ادامه برنامه، صفر کشکولی در رابطه با فایل صوتی منتشر شده رامبد جوان گفت: «من با شنیدن آن صوت برای خودم ناراحت نشدم، به دلیل آنکه با گذشت هستم. شما به عنوان رامبد جوان تنها متعلق به خود نیستید و حرف‌هایتان تاثیرگذار است. من سابقه قهرمانی در آسیا و جهان دارم و روحیه ورزشکاری و قهرمانی‌ام باعث شده است تا با گذشت باشم. با آقای سهیلی کارگردان سینما هم که گفت‌و‌گو کردم، گفتند که رامبد تو را دوست دارد، من نیز در پاسخ به او گفتم من هم او را دوست دارم و می‌دانم که این حرف‌ها را از ته دل نزده است.»

این بازیگر و ورزشکار پیشکسوت در خصوص ماجرای حضورش در عرصه سینما توضیح داد: «من در آبادان با برادرانم خیلی فوتبال بازی می‌کردیم و بسیار هم حرفه‌ای شده بودیم. بعدش تصمیم گرفتم به سراغ رشته زیبایی اندام بروم که در این حوزه پیشرفت کردم. مدتی بعد، مربی‌ام من را به آقای ساموئل خاچیکیان معرفی کرد و در تعدادی از فیلم‌های او بازی کردم و پایم به سینما باز شد.»


منبع: بهارنیوز

عذرخواهی از پیش برنامه‌ریزی شده!

گروه هنری: دعوت از «صفر کشکولی» به برنامه «خندوانه» و عذرخواهی رسمی رامبد جوان از وی روی آنتن تلویزیون، همچنین صحبت‌هایی که این مجری شامگاه چهارشنبه درباره خبرنگاران داشت، بار دیگر واکنش‌های مثبت و منفی بسیاری را در بین اهالی هنر و رسانه به دنبال داشت.

به گزارش ایسنا، پس از حواشی ایجادشده به دنبال نشست یک سریال رمضانی، رامبد جوان اظهارنظرهایی را در دفاع از یک بازیگر خطاب به اهالی رسانه عنوان کرد که در بخشی از این اظهارات از صفر کشکولی، بازیگر قدیمی هم نام برده بود. در پی این اتفاق که به پخش فایل صوتی جدید از «جوان» در مقام عذرخواهی هم منجر شد، مجری خندوانه شب گذشته (۳۱ خرداد ماه) آنتن رسانه ملی را به دعوت از صفر کشکولی اختصاص داد تا بابت بخشی از حرف‌های خود رسما عذرخواهی کند.

با این حال رامبد جوان بار دیگر مطالبی را درباره خبرنگاران مطرح کرد که نه تنها به آرام شدن فضای موجود کمکی نکرد، که این اقدام وی از شب گذشته با انتقادها و حواشی بسیاری در فضای مجازی همراه شده است. هرچند برخی دیگر هم با تشویق این اقدام، عذرخواهی رسمی آن هم روی آنتن تلویزیون را عملکردی شجاعانه از سوی رامبد جوان دانسته‌اند. اما بسیاری از انتقادات استفاده «جوان» از آنتن صداوسیما، آن هم برای عذرخواهیِ شخصی را هدف قرار داده است. البته این انتقادات سیاست‌های صداوسیما را نیز به چالش کشیده است، که چرا اجازه استفاده شخصی از رسانه ملی را به برنامه‌سازانش می دهد.
 
رامبد جوان که در پی حواشی نشست یک سریال و توهین یکی از بازیگران به اهالی رسانه، در اقدامی زودهنگام، با ادبیاتی نه چندان مناسب درباره خبرنگاران سخن گفته بود، در برنامه شب گذشته «خندوانه» بار دیگر گریزی کوتاه به آن حرف‌ها زد. این در حالیست که هیچ یک از اهالی رسانه در این برنامه حضور نداشتند و مردم تنها روایت این مجری را از آنتن صداوسیما شنیدند؛ اقدامی که باز هم مورد انتقاد قرار گرفت و غیرحرفه‌ای خوانده شد. برنامه شب گذشته «خندوانه» باعث شد تا علیرغم تلاش برخی از رسانه ها و عوامل سریال تلویزیونی «زیر پای مادر»  برای آرام کردن حواشی پیش آمده، بار دیگر اهالی رسانه و هنر را با چالش‌هایی مواجه کند. بسیاری از خبرنگارانی که روز گذشته با عذرخواهی رسمی زینب تقوایی، تهیه‌کننده سریال «زیر پای مادر» مواجه و آرام شده بودند، انتظار صحبت‌های رامبد جوان در این‌باره که هیچ نسبتی هم با این سریال ندارد نداشتند.


منبع: بهارنیوز

دولت‌آبادی: غارتم کرده‌اند

محمود دولت‌آبادی (نویسنده) در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا، درباره دغدغه‌های امروزش گفت: مهمترین دغدغه‌ام اینکه تکلیف چاپ رمان کلنل در ایران هنوز از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد روشن نشده است و خبری جدیدی هم در این مورد به من نداده‌اند حال آنکه متاسفانه چاپ‌های متعدد جعلی از این کتاب به صورت قاچاق در باراز وارد شده و فروش می‌رود. حتی به تازگی فایل صوتی هم از روی همین فایل جعلی آماده شده که واقعا جای تاسف دارد.

او سپس از پیگیری حقوقی فروش غیرقانونی کتاب‌هایش در اینترنت خبر داد و اظهار داشت: یک وکیل گرفته‌ام که موضوع استفاده غیرقانونی از تمام کتاب‌ها به جز کلنل را پیگیری کند. فایل پی دی اف کتاب‌ها و داستان‌هایم به راحتی روی اینترنت قرار گرفته و به فروش می‌رسد. در چنین شرایطی می‌توان گفت؛ من یک موجود غارت شده هستم. ۸۰ مورد فقط پی‌دی‌اف از کتاب کلیدر روی اینترنت و سایت‌ها قرار داده شده و به فروش می‌رسد. واقعا این قبیل اتفاقات شرم‌آور است. نمی‌دانم کسانی که این کارها را می‌کنند آیا دوست‌دار کتاب هستند یا دشمن نویسنده و می‌خواهند به این ترتیب جلوی او را بگیرند؟

خالق رمان «کلیدر» همچنین درباره آنچه که در ضیافت افطاری اهالی فرهنگ و هنر با رئیس‌جمهوری گذشت و اینکه آیا فرصت شد تا مباحث و دغدغه‌هایش را در حضور حسن روحانی مطرح کند، یادآور شد: حقیقت این است که احساس کردم آن روز با توجه به اتفاقی که روز ۱۷ خرداد افتاده بود و در تهران شاهد حمله تروریستی بودیم؛ چندان فضای مناسبی نیست که درباره کتاب و ادبیات و دغدغه‌ها صحبت کنیم. هم خودم به قدری افسرده و غمگین بودم و از این اتفاق عصبی شده بودم و هم رئیس‌‌جمهور شرایط ویژه‌ای را پشت‌سر می‌گذاشت، پس ترجیح دادم صحبتی نداشته باشم. درنهایت هم بعد از سخنرانی خود رئیس‌جمهور که مراسم رسمی پایان یافت، جلسه را ترک کردم.

آخرین اثر محمود دولت‌آبادی که در نمایشگاه کتاب امسال عرضه شد، کتابِ سیصد و هشتاد صفحه‌ای است که “این گفت و سخن‌ها…” نام دارد.این کتاب مجموعه‌ای‌ست از بیست و چهار مصاحبه‌ او با روزنامه‌نگاران و نشریات مختلف طی دو دهه‌ گذشته. گفت‌گوهایی که با نشریاتی مانندِ تجربه، اعتماد، یادآور، شرق و… در سال‌های مختلف و با موضوعات مختلف انجام شده است. در این گفت‌و‌گوها دولت‌آبادی از مسائل گوناگونی حرف زده است. از ماجراهای مختلفِ نوشته‌شدن و انتشارِ رمان‌های مشهورش مانندِ “جای خالی سلوچ”، “لیدر” و… تا نگاه‌های سیاسی‌اش در دوره‌های مختلف نسبت به پدیده‌های گوناگون مانند انتخابات.


منبع: بهارنیوز

اکران خصوصی فیلم «رگ خواب»/تصاویر

 





در مراسم اکران خصوصی و افتتاحیه فیلم سینمایی رگ خواب به کار گردانی حمید نعمت الله، گروهی از عوامل فیلم و چهره‌های فرهنگی و هنری حضور داشتند.در این برنامه کوروش تهامی یکی از بازیگران اصلی فیلم قطعاتی را اجرا کرد و گفت: امیدوارم حال محمدرضا شجریان خوب باشد و امیدوارم سلامتی کامل خود را دوباره پیدا کنند و ما دوباره ایشان را در عرصه موسیقی ببینیم.حمید نعمت الله و سایر عوامل فیلم نیز از حضور مهمانان تشکر کردند این مراسم از ساعت ۲۲ آغاز شد و چهره‌های همچون حمید نعمت الله، لیلا حاتمی، همایون شجریان، رایان شجریان، کوروش تهامی، سهراب پورناظری، بهمن فرمان آرا، مهدی پاکدل ،نسیم ادبی و  جمعی از اهالی رسانه حضور داشتند.



 

 

 

 


 

 

 

 

 

 

 

 

 


منبع: بهارنیوز

دلنوشته کشاورز برای تولد انتظامی

به گزارش ایسنا، کشاورز در این متن که در صفحه اینستاگرامش منتشر کرده، نوشته است:
«بعضی از آدم‌ها حالشان خوب است. حال نگاهشان
حال دلشان
زمان از این آدم‌ها گنج می‌سازد
هر بار که میلادشان از راه می‌رسد
در دلت آرزو می‌کنی که ای‌کاش این حال خوشایند ادامه داشته باشد
و این گنج صیغل پیدا کند.
نمونه این بعضی‌ها، عزت‌الله انتظامی است. آرزو می‌کنم امروز او که شمع تولد نود و سه سالگی‌اش را فوت می‌کند، سایه‌اش بر سر تاریخ هنر ایران مستدام بماند.
بی‌شک بخشی از عزت سینمای ایران مدیون انتظامی است.
مستدام باشی رفیق.»


منبع: بهارنیوز

ستایش‌گر زندگی

روزنامه بهار: عباس کیارستمی، کارگردان فیلم‌هایی به ظاهر بومی اما با مفهومی انسانی و جهان شمول بود؛ کسی که زمانی نماد سینمای ایران در جهان بود. هر چند این روزها در طی فرآیند جهانی‌شدن و ارتباطات رسانه‌ای گسترده، فیلم‌ها و هنرمندان ما در جهان شناخته شده‌اند و حتی مفتخریم که یکی از به نام‌ترین فیلمسازان مطرح جهان یعنی اصغر فرهادی از آن کشور ما باشد اما در روزگاری که هنوز سینمای ما در جهان ناشناخته بود، عباس کیارستمی با فیلم‌های ساده و انسانی اش توانست نگاهی نو در جهان سینما ارائه دهد و نام ایران را در جهان با سینما گره بزند. شاید امروز سینمای ما دارنده دو اسکار و آوازه‌ای در جهان شده باشد اما پیش از این مهمترین جایزه جهانی سینما را کیارستمی به خانه آورده بود و وجاهتی تمام عیار به ایران و نگاه متفاوتش در سینما بخشیده بود.

آغاز فعالیت سینمایی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان که در سال‌های آغازین خود به سر می‌برد و تهیه فیلمی از کیارستمی را برعهده گرفتند، تصور نمی‌شد که روزگاری این آغاز همکاری، نقطه عطفی برای کیارستمی و همچنین این مرکز فرهنگی خواهد شد. نام درخشان و کارنامه پرباری که این مرکز از آن خود کرده، به یمن اعتماد به جوانان و فیلمسازانی برجسته چون کیارستمی بوده است. کیارستمی برای این مرکز فرهنگی تعدادی فیلم ساخت و کمک کرد تا بخش فیلم‌سازی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تهران ایجاد شود. او فیلم دوازده دقیقه‌ای «نان و کوچه» را در سال ۱۳۴۹ساخت  که سرآغاز همکاری کانون در ساخت فیلم بود. این فیلم کوتاه، داستان بچه مدرسه‌ای بیچاره‌ای را روایت می‌کرد که گرفتار یک سگ شده بود. فیلم بعدی «زنگ تفریح» نام داشت که سال ۱۳۵۱ ساخته شد. کم‌کم کانون به کارگاهی مهم برای ساخت فیلم‌های ایرانی تبدیل شد و نه تنها فیلم‌های کیارستمی بلکه فیلم‌هایی چون «دونده» و «باشو، غریبه کوچک» هم توسط همین کارگاه هنری ساخته شد.
او درباره نخستین فیلم خود چنین گفته است: «نان و کوچه نخستین تجربه سینمایی من بود و باید بگویم که بسیار دشوار بود. من مجبور بودم با یک بچه بسیار کوچک، یک سگ و یک گروه فیلم‌سازی غیرحرفه‌ای البته به جز مدیر فیلم برداری که مدام غر می‌زد و اعتراض می‌کرد کار کنم. خوب مدیر فیلم‌برداری در صحنه حق داشت چون من از روش فیلم‌سازی که او بدان خو گرفته بود پیروی نمی‌کردم.» او بعدها فیلم‌های دیگری برای این مرکز ساخت که در مجامع بین المللی هم دیده شدند و جوایزی هم به دست آوردند اما این که چرا این جوان تازه از راه رسیده توانست فیلم‌هایی برای این مرکز بسازد و اولین موفقیت‌هایش را در کنار آن به دست بیاورد، به دلیل استعدادهای بارزی بود که او در کنار فیلم‌هایی شاخص سینمای موج نوی ایران از خود نشان داده بود.

ساخت تیتراژ، اولین بارقه‌های
خلاقیت کیارستمی
موازی با سینمای سخیف فیلمفارسی ایران که از میان تهی و سطحی بود، سینمای موج نوی ایران با ساختار و روایتی نو ظاهر شد و با فیلم‌های شاخصی چون «گاو»، «قیصر»، «آرامش در حضور دیگران» و «رگبار» شناخته شد. فیلم «قیصر» که داستانی اجتماعی را با روایتی و ساختاری جذاب روایت می‌کند و تا سال‌ها فیلم تحسین شده از سوی منتقدان و متخصصان سینمایی و همچنین فیلم محبوب مردمی محسوب می‌شد و می‌شود، تیتراژی متفاوت و بسیار هنری دارد که این تیتراژ را کیارستمی جوان به عنوان اولین بارقه‌های هنری اش ساخته است. این تیتراژ آن قدر خلاقانه است که با استفاده از خالکوبی‌هایی که بر روی بدن افرادی می‌باشد،  از این طریق به خوبی کاراکتر و داستان فیلم به تماشاگر شناسانده می‌شود. تیتراژ زیبای فیلم سینمایی «قیصر» توسط کیارستمی در سال ۱۳۴۸ ساخته شده بود و قرار بود کیارستمی پس از سال‌ها با کیمیایی در فیلم «قاتل اهلی» همکاری کند و تیتراژ این فیلم را بسازد که عمر، این مجال را به وی نداد.

کیارستمی، هنرمندی چند بعدی
عباس کیارستمی نه تنها در سینما که در دیگر هنرها هم یکه تاز بود و از خود آثار زیادی به یادگار گذاشت. او متولد اول تیر ۱۳۱۹ در تهران بود و دوران هنری خود در سینما را از سال ۱۳۴۸-۱۳۴۹ شمسی آغاز کرد. عمده فعالیت‌های او در ابتدا در زمینه سینمای کودک و همکاری با کانون پرورش فکری کودک و نوجوان شکل گرفتند و این کانون با حمایت از جوانی چون کیارستمی، مسبب ساخت بسیاری از آثار ماندگاری شد که در زمینه کودک اثری مثالی و اسنادی شده‌اند. آثار وی علاوه‌بر اینکه در داخل مورد استقبال منتقدان ایرانی قرار می‌گرفتند، در جشنواره‌ها، فستیوال‌ها و برنامه‌های هنری خارجی نیز با استقبال فراوانی روبه‌رو می‌شدند.
عباس کیارستمی علاوه بر سینما در زمینه‌های دیگر هنری مثل شعر، عکاسی، موسیقی و طراحی گرافیک نیز فعالیت کرده است. از طرفی وی را می‌توان در لیست هنرمندانی همچون رخشان بنی اعتماد، مجید مجیدی و محسن مخملباف قرار داد که پس از انقلاب بار دیگر موج نو را در فیلم‌سازی ایران زنده کرده و توانستند با آثار خود در ایران و جهان موفق ظاهر شوند. از ویژگی‌های بارز فیلم‌های کیارستمی می‌توان به حضور کودکان به عنوان قهرمان اصلی داستان، روایت مستندگونه فیلم، بهره‌گیری از فضا و زندگی ساده روستایی و دیالوگ‌های شاعرانه اشاره کرد.
شاخص‌ترین ویژگی آثار کیارستمی،
در ستایش زندگی
عباس کیارستمی، نگاه ویژه‌ای در فیلمسازی داشت و ظاهر فیلم‌هایش ساده و برگرفته از زندگی آدم‌های عادی روستایی بود و همان افراد ساده روستایی، شخصیت‌های فیلم‌هایش را جان می‌بخشیدند و زندگی شان را بازی می‌کردند. عصاره فیلم‌های او در مدح و ثنای زندگی بود و شاید در یک کلام بتوان گفت فیلم‌های او همان نامی بود که بر روی یکی از فیلم‌هایش گذاشته بود: «زندگی و دیگر هیچ».
شاخصه فیلم‌های او نه ساختار و روایت سینمایی عجیب و سنگین طراحی شده بود و نه بر مبنای جاذبه و حضور بازیگران ستاره استوار بود. سینمای او، سینمای شفافیت و سادگی بود. او این هنر ویژه و منحصر به فرد را داشت تا زندگی آدم‌های واقعی را جلوی دوربین با همان حیات واقعی اش به تصویر بکشد. برخلاف بسیاری از منتقدان فیلم‌های او که آنها را نشان دادن وضعیت نامطلوب داخلی می‌خواندند و فیلم‌هایش را با انگ «سیاه نمایی» رد می‌کردند اما همین فیلم‌ها که در داخل‌ طرد می‌شدند و جدی گرفته نمی‌شدند، در فستیوال‌های جهانی مخاطبانی جدی پیدا کردند و جوایزی بی مانند همچون «کن» را گرفتند. فیلم‌های کیارستمی در شرایطی در جهان مورد توجه قرار گرفتند که ایران بعد از انقلابی مثال زدنی، گرفتار جنگی تخریب گر شده بود و رسانه‌های جهانی، چهره‌ای جنگ طلب و یاغی و خشونت‌طلب از ایران به جهانیان نشان می‌داد و در اوج فعالیت این رسانه‌ها و در کشاکش جنگی تحمیلی، کیارستمی فیلم‌هایی انسانی با آدم‌هایی واقعی ساخت و عمق انسانیت ایرانیان را به همه نشان داد. فیلم‌های او فلسفه‌ای ساده داشتند و زندگی را با همه مشقت و دشواری‌اش ستایش می‌کردند و نظر جهانیان را به مردم و ایران بازگرداند. آنها که انگ سیاه‌نمایی را به فیلم‌های او زدند، برای همیشه مدیون او ماندند.
شناخته شده‌ترین آثار کیارستمی، «طعم گیلاس» و «خانه دوست کجاست»
– «طعم گیلاس» ، فیلم برگزیده نخل طلای کن تولید مشترک با فرانسه محصول ۱۹۹۷ میلادی است. فیلم درباره مردی است که در حومه شهر تهران، با اتومبیل‌اش دنبال کسی می‌گردد که تقاضای پردردسر او را در ازای دریافت ۲۰۰هزار تومان پول انجام دهد. این فیلم همراه با فیلم ژاپنی «مارماهی» ساخته «شوهی ایمامورا» جایزه نخل طلای جشنواره کن را در سال ۱۹۹۷ برد که مهم‌ترین جایزه‌ای است که سینمای ایران تا پیش از اسکارهای فرهادی به دست آورده است.
– «خانه دوست کجاست؟» کیارستمی از مهمترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران و دنیا محسوب می‌شود و بسیاری از بزرگان تاریخ سینمای جهان از آن یاد کرده‌اند اما در مورد «خانه دوست کجاست؟» در میان موافقان سینمای کیارستمی و مخالفان داخلی او نوعی تفاهم وجود داشت، چرا که هر دو گروه درباره این که محتوای فیلم تحمیلی است، اختلاف نظر چندانی نداشتند. و بسیاری از این فیلم ایراد می‌گرفتند که از سال‌ها قبل (پیش از انقلاب) هم مطرح بود: این که مخاطب فیلم‌های تولید شده در کانون کیست؟ حالا که مدت‌ها از ساخت این فیلم می‌گذرد، در این مدت فیلم به یکی از ستایش شده‌ترین آثار تاریخ سینمای ایران بدل شده و کیارستمی شهرت جهانی‌اش را پیش از هر چیز مدیون همین فیلم است.»
جنجال‌هایی حول سینمای کیارستمی
– انگ سیاه نمایی: در حالی که فیلم‌های کیارستمی خلاف روال سینمای ایران راه پیمودند و زبانی بی نهایت ساده و ساختاری بی جاذبه اما انسانی داشتند، بسیاری از منتقد فیلم‌های او شدند و آثار او را که روایتی از زندگی روزمره ایرانیان در خلال دشواری‌های هر روزه شان بود را «سیاه نمایی» دانستند و بر او و فیلم‌هایش تازیدند.
 این نقدها حتی با کسب موفقیت‌های کیارستمی در جشنواره‌های مختلف جهانی اوج بیشتری هم می‌گرفتند. این انتقادها تا جایی بود که حاتمی کیا در یکی از موفق‌ترین فیلم‌هایش یعنی در «آژانس شیشه‌ای»، کاراکتری را در فیلم گنجاند که بی شباهت به کیارستمی نبود و در این فیلم شخصیت و نگاه او را مورد انتقاد قرار می‌دهد.
– حرف‌های جنجالی بین کیارستمی و حاتمی‌کیا: این زاویه تا مدت‌ها ادامه داشت و این اواخر پیش از فوت اسطوره سینمای ایران وقتی کیارستمی در حاشیه جلسه پرسش و پاسخ با دانشجویان دانشگاه سیراکیوز آمریکا نسبت به اتهامات وارده از سوی ابراهیم حاتمی‌کیا گفته بود: «یک هفته قبل از اینکه اینجا بیایم یکی از فیلمسازانی که سال‌ها فیلم جنگی ساخته (اشاره به ابراهیم حاتمی‌کیا) فیلم‌های پرهزینه جنگی و البته با مخاطب کمتر- برای اینکه مخاطب ایرانی دیگر حوصله جنگ نداشت، بنابراین بودجه‌های خیلی سنگین می‌گیرد و فیلم‌های جنگی می‌سازد، گوش من را پیچانده بود که زمانی که ما داشتیم می‌جنگیدیم کیارستمی داشت دنبال دفترچه دوستش می‌گشت. «خانه دوست کجاست» یکی از پربیننده‌ترین فیلم‌هایی بود که من ساختم، درواقع همه جای دنیا آن را می‌شناسند. «خانه دوست کجاست» ماندگار شد چون راجع به یک ارزش انسانی صحبت می‌کرد اما فیلم‌های تو نماند چون تو راجع به یک پریودی از تاریخ ایران حرف زدی که تازه آن پریود هم به هیجان آورد بچه‌ها را. احمدپور (شخصیت اصلی فیلم خانه دوست کجاست) رفت پس داد دفترچه را، اما تو به هیجان‌آوردی و احمدپورهای دیگر رفتند در جنگ و کشته شدند و حالا پس از سال‌ها می‌شود راجع به آن‌ها فکر کرد که آن‌ها چطوری از بین رفتند. در یک جنگی که هیچ مفهومی نداشت.»
ابراهیم حاتمی کیا اسفندماه سال گذشته در سخنانی اشاره کرده بود: «بین آنچه که مردم می‌خواهند و آنچه بچه‌های سینما می‌گویند فاصله است. سینما برای من بت نیست. فرش قرمز برای ما مسیر خون است. ما با چیزهایی عجین بودیم که نمی‌توانیم از آن دست بکشیم. کجاست قلم‌هایی که با قدرت پای این بحث‌ها بایستد. زمان زیادی است که مجله و روزنامه نمی‌خوانم چون احوالشان با من یکی نیست. اگر دیر اقدام کنیم و توجه‌ای نداشته باشیم اوضاع بدتر می‌شود. اوایل انقلاب فیلم‌های خانواده‌ای داشتیم و مسئله جامعه در آن بود اما الان کاملا پاکسازی شده است. استاد اعظم این جنس نگاه آقای کیارستمی است و تأسی از این نوع نگاه تا دلتان بخواهد وجود دارد و عده‌ای می‌توانند در کشوری که ۱۲۰۰ کیلومتر در آن جنگ می‌شود را نبینند و دنبال دفترچه‌ مشقشان بروند.»
و اما مرگی با جنجال: قصور پزشکی؟
در تاریخ ۷ فروردین ۱۳۹۵ کیارستمی در پی شدت گرفتن مشکلات جسمی، با نظر پزشکان معالج در بیمارستان بستری شد. کیارستمی به دلایل متعدد از جمله خونریزی داخلی، چهار عمل جراحی را پشت سر گذاشت. اولین عمل، عمل جراحیِ درمانی بود. دومین عمل به دلیل خونریزی داخلی صورت گرفت و سومین عمل برای برداشتن کیسه صفرا وآخرین عمل به دلیل عفونتِ پیشرفته بود. در ادامه، روند درمان وی رو به پیشرفت، گزارش شد و طول درمان، بنا به تشخیص تیم معالج برای کنترل شرایط بیماری، عباس کیارستمی در خواب مصنوعی به سر می‌برد. در ۱۵ فروردین نیز بیماری سرطان وی تکذیب شد. کیارستمی پس از گذراندن دوره نقاهت در تهران برای ادامه درمان با آمبولانس هوایی کمپانی MK۲با هزینه تهیه‌کننده فیلم آخرش که ساخته نشد، راهی فرانسه شد اما پس از چند روز به علت لخته شدنِ خون، سکته مغزی کرد و درپاریس درگذشت. بعد از درگذشت عباس کیارستمی، کمپین پیگیری پرونده پزشکی او توسط گروهی از سینماگران و علاقه‌مندان به کیارستمی راه‌اندازی شد، هدف این کمپین پیگیری روند درمان عباس کیارستمی در ایران و فرانسه است و قصد دارد تا مشخص کند آیا در روند درمان این کارگردان قصوری از طرف تیم پزشکی رخ داده است یا خیر؟ که این مطلب همچنان در‌هاله‌ای از ابهام مانده است.
وداع با کیارستمی دوباره از کانون
درگذشت کیارستمی با واکنش‌های متعددی از سوی هنرمندان و سیاستمداران داخلی و خارجی مواجه شد. مرگ او در جهان و داخل ایران همراه با بهت و سوگ فراوان بود اما در داخل کشور همراه با جنجال‌های بسیار شد. نزدیک به یک سال از پرواز او می‌گذرد اما همچنان این مسئله با وجود مطالبات مردمی و پیگیری‌های خانواده کیارستمی، حل نشده است. مراسم آیین بدرقه عباس کیارستمی دوباره در محل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در خیابان حجاب برگزار شد و پرویز پرستویی در آغاز مراسم گفت: «دوستان عزیز و هنرمندان و خانواده کیارستمی امروز گرد هم آمده‌ایم تا عزیزی را بدرقه کنیم که سال‌ها تلاش کرد برای ما خاطراتی را به جا گذارد. هنرمندی که تنها یک فیلمساز و شاعر نیست. او فقط یک تصویرگر و عکاس نیست. او همه این‌ها هست اما فقط همه این‌ها نیست. کیارستمی یعنی هنر متعالی سرزمین پهناور ایران.» یک سال از نبودن اسطوره سینمای ایران، عباس کیارستمی می‌گذرد و هنوز درد نبودنش در سینمای ما و جهان و البته در دل‌های ما التیام نیافته است. او نیست اما میراث و سبک سینمای او نه تنها در ایران که در جای جای کشورهایی که کارگاهی برپا کرد یا علاقه مندانی داشت، به جای مانده است. او بنیان گذار سبکی خاص در فیلمسازی یعنی جادوی واقعیت بود و خواهد بود.


منبع: بهارنیوز

چاپ «کلیدر» دولت‌آبادی در آلمان

چاپ تازه‌ای از ترجمه آلمانی رمان «کلیدر» محمود دولت‌آبادی در آلمان منتشر شد.

از جدیدترین تازه‌های نشر در آلمان، کتاب «کلیدر» به نویسندگی محمود دولت‌آبادی است که با ترجمه زیگرید لطفی منتشر شده است. این ترجمه در ۴۰۰ صفحه به چاپ رسیده است.

در معرفی این کتاب معروف که بلندترین رمان فارسی است و در ایران در ۱۰ جلد و پنج مجلد منتشر شده عنوان شده است: «کلیدر» نام یکی از آثار معروف محمود دولت‌آبادی نویسنده معروف ایرانی است. این رمان داستان یک خانواده کرد را به نمایش می‌گذارد که به اجبار به سمت خراسان کوچانده می‌شوند. داستان «کلیدر» که متأثر از فضای ملتهب سیاسی ایران پس از جنگ جهانی دوم است بین سال‌های ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۷ روی می‌دهد. «کلیدر» نام کوه و روستایی در شمال شرقی ایران است.

رمان «جای خالی سلوچ» دولت‌آبادی نیز با ترجمه زیگرید لطفی به آلمانی منتشر شده است. بهمن نیرومند و تورج رهنما هم آثاری را از این نویسنده به آلمانی ترجمه کرده‌اند. نیرومند رمان «زوال کلنل» را که هنوز در ایران مجوز انتشار نگرفته با عنوان «کلنل» به آلمانی ترجمه و منتشر کرده است.


منبع: عصرایران

گردش فرهنگی پنجشنبه‎های عصرایران/ از «هملت، تهران ۲۰۱۷» تا تماشای «اکسیدان» در سینماها

هر پنجشنبه در عصرایران منتخبی از رویدادهای فرهنگی هنری یک هفته آینده در اختیار مخاطبان قرار می گیرد. این هفته از تئاتر شروع کردیم و شما را به دیدن فیلم، نمایشگاه و… دعوت کرده ایم.

عصرایران – در این بخش هر پنجشنبه در قالب چند پیشنهاد فرهنگی، مخاطبان گرانقدر عصرایران را در جریان منتخبی از آخرین رویدادهای فرهنگی هنری یک هفته آینده قرار می دهیم.

هملت در تهران ۲۰۱۷

نمایش «هملت، تهران ۲۰۱۷» بر اساس متن و کارگردانی کیومرث مرادی تا ۲۱ تیرماه ساعت ۲۱ در پردیس تئاتر شهرزاد به نشانی خیابان نوفل‌لوشاتو، تقاطع خیابان رازی روی صحنه می رود.

نمایش «وقایع اتفاقیه مفقود الپدر» در پردیس تئاتر تهران

نمایش «وقایع اتفاقیه مفقود الپدر» بر اساس متنی از حسین عاشوری و کارگردانی مریم جلیلی تا ۱۹ تیرماه ساعت ۲۱:۳۰ در پردیس تئاتر تهران (خاوران) به نشانی بزرگراه امام علی، اتوبان شهید محلاتی شرق، خیابان شهید شاه‌آبادی جنوبی، بعد از میدان مالک اشتر، خیابان بقایی، جنب فرهنگسرای خاوران اجرا می شود.

نمایشی به کارگردانی حسن معجونی

نمایش «ماجرای مترانپاژ» بر اساس نمایشنامه ای از الکساندر وامپیلوف و کارگردانی محمد حسن معجونی تا ۱۰ تیرماه ساعت ۱۹ در تماشاخانه پالیز به نشانی خیابان کریمخان، خیابان عضدی جنوبی (آبان)، خیابان سپند، پلاک ۶۹ روی صحنه می رود.

احسان خواجه امیری در فومن

کنسرت احسان خواجه امیری، خواننده پاپ کشورمان ۹ تیرماه در دو سانس ۱۸:۳۰ و ۲۱:۳۰ در تالار ابریشم فومن برگزار می شود.

اجرای علیرضا قربانی در کرج

علیرضا قربانی، خواننده مطرح کشورمان جدیدترین کنسرت خود را ۹ تیرماه ساعت ۱۸ در کرج برگزار می کند.

نمایشگاه گروهی خط ‌نقاشی

نمایشگاه گروهی خط ‌نقاشی از ۲ تا ۱۴ تیرماه در نگارخانه سهراب به نشانی خیابان سمیه بعد از مفتح، شماره ۱۴۲، طبقه ی پایین کافه تبلیغات برگزار می کند.

نمایشگاهی به یاد عباس کیارستمی

نمایشگاه نقاشی «روی دیگر پنجره» که به نمایش آثار هنری ۴۳ هنرمند پس از تماشای فیلم «‌ABC آفریقا»ی عباس کیارستمی می‌پردازد، از ۲ تا ۱۴ تیرماه در گالری دارگون به نشانی شریعتی، پایین تر از حسینی ارشاد، خیابان کوشا، خیابان بدیعی، بن بست بشر دوست، پلاک ۱۴، واحد ۲ برگزار می شود.

اکسیدان در سینماها

فیلم سینمایی «اکسیدان» به کارگردانی حامد محمدی و با بازی جواد عزتی، امیر جعفری، شبنم مقدمی، شقایق دهقان، رضا بهبودی ، لیندا کیانی و علی استادی در سینماهای سراسر کشور اکران شده است. حواشی روزهای اخیر این فیلم و تحریم آن توسط حوزه هنری، واکنش‌هایی را در پی داشته است.

کارگاه حافظ‌ شناسی در موزه هنر ایرانی

کارگاه حافظ‌شناسی با عنوان «تحریر خیال» با حضور دکتر سوگل مشایخی پنجشنبه ها ساعت ۱۷ در باغ‌موزه هنر ایرانی به نشانی خیابان ولی عصر، بالاتر از پارک وی، خیابان فیاضی (فرشته)، خیابان بوسنی هرزگوین، چهارراه دکتر حسابی برگزار می شود.


منبع: عصرایران

رسالت ادیان از منظر شریعتی

خبرگزاری بین المللی قرآن: علی شریعتی در خراسان زاده شد، در پیوند با پدر مفسر قرآنش و نسیم حوزه سنتی مشهد، با معارف قرآنی و اهل‌بیتی مانوس گشت. برداشت‌های شریعتی در دهه چهل و پنجاه شمسی، جان بسیاری از برادران و خواهران ایمانی راه انقلاب اسلامی را گداخت و شور ایمان ایشان را تاریخ‌ساز کرد. شریعتی مورد تایید همه مراجع سنتی و دینی نبوده است، اما از او تحسین‌هایی نیز در کنار نقدها به عمل آمده است. مقام معظم رهبری در خصوص او می‌گوید « شاید از شگفتی‌های شریعتی این است که هم طرفداران و هم مخالفانش نوعی همدستی با هم کرده‌اند تا این انسان دردمند و پرشور را ناشناخته نگهدارند و این ظلمی به اوست.» سیدجواد میری‌، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در گفت‌وگو با خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا) سعی می‌کند، پرده از برداشت‌های یک «انسان دردمند و پرشور» در خصوص رسالت ادیان بردارد. او معتقد است شریعتی اصول مشترکی برای ادیان قائل بود. خودآگاهی، اخلاق و نجات سه عنصر مشترک در میان ادیان است، آنچه شریعتی انسان را به او می‌خواند، سنت دینی در تمایز با دین سنتی است، چیزی که در تقابل با مدرنیته سعی می‌کند ندای بازگشت به خویشتن اصیل انسانی خویش باشد. مشروح این گفت‌وگو را در پی می‌خوانید:

ایکنا- با توجه به اینکه دکتر شریعتی در خصوص تاریخ اسلام و ادیان کار کرده است، رسالت ادیان از نگاه ایشان چیست؟

ابتدائا باید بگویم حقیقتا در جهان امروز و عالم معاصر و مشخصا در منطقه و کشور ما ایران، صحبت کردن از دین کار ساده‌ای نیست و سخن گفتن از دین، بسیاری از مسائلی را که در منطقه ماست تداعی می‌کند. متاسفانه داعش، طالبان و … به نام دین روی می‌دهد و اگر کسی بخواهد در خصوص دین و رسالت ادیان سخن بگوید، کاری بسیار دشوار پیش رو دارد که بعضا سوءتفاهم‌های عمیقی ایجاد می‌کند.

دین یکی از مباحث کلیدی فکری در منظومه فکری شریعتی است. در جامعه‌ای دینی که در ذیل حاکمیت دینی زندگی می‌کند، سخن گفتن از دین، اگر نگوییم ناممکن است، بسیار دشوار است، زیرا بسیاری از مفاهیم بار معنایی خود را به دلایل مختلف از دست داده‌اند و سخن گفتن از رسالت ادیان در جهان ایرانی، نیازمند بازخوانی مشترکات لفظی است که سپهر اندیشه‌ها را به انحای گوناگون تحت تاثیر خود قرار داده است. به عبارت دیگر نخستین پرسشی که باید به آن پرداخت، این است که شریعتی در چه بستری سخن از رسالت ادیان می‌زند.

پیش از پاسخ دادن به این پرسش باید به این نکته توجه کنیم که او با رویکردی کلامی و تئولوژیک به سراغ مفهوم دین نمی‌رود، بلکه با بینشی جامعه‌شناختی به این امر اذعان دارد که جوامع بشری دارای تنوع مشرب و تکثر ادیان هستند و از این رو مرادش از رسالت دین کلامی نیست که دین را در قالب اسلام و اسلام را در چارچوب فرهنگ اسلامی مسلمانان تفسیر کند و چشم خویش را بر تمایزات انسانی و تاریخی ببندد. او برعکس با نگاهی Sociological به سراغ دین می‌رود و از این رو سخن از رسالت ادیان به میان‌ می‌آورد و این نکته کوچکی نیست، وقتی متوجه زمان و مکان و مقتضیات منطقه‌ای که در آن می‌زییم می‌شویم که اساسا تنوع و تکثر و سخن گفتن از امکان‌های گوناگون بیزار است. یکی از مشخصات جهان اسلام معاصر حذف تمایز‌ها و مطرود نمودن تنوع‌هاست.

حال شریعتی در چنین جغرافیایی سخن از اصول مشترک ادیان به میان می‌آورد و این نکته جای بسی تامل دارد، حال که این نکته روشن شد می‌توان به پرسش پیشین باز گردیم و آن این است که در چه بستری شریعتی سخن از رسالت ادیان می‌زند، او رسالت ادیان را در بستر مفهوم بازگشت به خویشتن مطرح می‌کند، اما بسیاری از منتقدین این را به درستی درک نکرده‌اند و بازگشت را در قالب مفهومی «برگشت» مفهوم‌سازی کرده و مبتنی بر این تاویل ناسازگار، شریعتی را ذیل سنت فکری محمد قطب، سیدقطب، رشیدرضا و محمد عبده قرار داده‌اند و شالوده این سنت را در ساختار فکری سیدجمال‌الدین اسد‌آبادی دانسته‌اند.

ایکنا- مراد از بازگشت به خویش دقیقا چیست؟ بازگشت را می‌توان نوعی رجوع به سنت تاریخی در گذشته دانست. در خصوص تمایز این «بازگشت» و «برگشت» بیشتر توضیح دهید؟

منتقدین این‌گونه ادعا می‌کنند که بنیاد این سنت فکری ذیل رجعت به سلف شکل گرفته است و شریعتی هم در زمره سلفیون است و سخن او در ذیل بازگشت به خویشتن، چیزی جز رجعت به سلف نیست. البته برای مخاطبی که با پیچیدگی سنت‌های فلسفی، حکمی، فقهی و سیاسی جهان اسلام آشنا نیست، این‌گونه تحریفات می‌تواند کارساز باشد، اما برای اصحاب علوم انسانی که نحله‌های فکری جهانی را می‌شناسند و آثار شریعتی را نیز مجتهدانه واکاوی کرده‌اند، این گونه تفاسیر بسیار آماتور به نظر می‌آید، زیرا مفسر اندیشه سید‌جمال‌الدین محمد عبده، رشیدرضا و سیدقطب نیست، هر چند از منظر جغرافیایی، آنها به سید نزدیک‌تر بودند، به عبارت دیگر نحله فکری سیدجمال‌الدین در شبه قاره هند و در دستگاه فکری علامه اقبال لاهوری ظهور کرد و این رویکرد در ایران در دستان شریعتی بسط یافت و آنچه که با عناوین سلفی و وهابی در جهان رشد یافت، ماحصل اندیشه سید‌جمال‌الدین اسد‌آبادی نبوده و نیست، بلکه بذرهای آن در تفاسیر قرآنی محمد عبده، تا حدودی قابل مشاهده است اما در اندیشه رشید رضا و تفسیر المنار به وضوح به تبلور رسیده است و از درون این گفتمان است که سید قطب ظهور و گفتمان المناری را بسط داده و از درون آن ما می‌توانیم رجوع ایده رجعت به سلف را ببینیم و سپس در مهاجرت محمد قطب پس از اعدام سید قطب توسط جمال عبدالناصر و سرکوب جنبش اخوان توسط او به عربستان پیوند بین تفکر سلفی و اندیشه نجدی وهابی رخ می‌دهد که در پس اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی، موجبات رشد نحله‌های انتحاری القاعده و داعش را در پایان قرن بیست و آغاز قرن بیست و یکم ایجاد می‌کند.

برای فهم تبار اندیشه شریعتی باید اقبال که در سپهر اندیشه مولوی رشد کرده بود را شناخت و سیدجمال را که از حکمت شیعی خوشه‌چینی کرده بود، وازکاوی کرد و آنگاه پرسید که منظور شریعتی از بازگشت چیست. او بازگشت را در قالب مفهوم برگشت و یا رجعت نمی‌فهمد، بلکه سخن از دو مفهوم «باز»+«گشت» می‌زند که مبتنی بر ایده دوباره باز یافتن خویشتن است، اما مراد از آن برگشت به سلف صالح نیست که منظور سلفیون و وهابیون است، زیرا ایشان پسوندی به سلف اضافه می‌کنند و آن «صالح»  است  که در کل می‌شود، «برگشت به سلف صالح» و یا رجعت به شیوه سلف صالح که صحابه پیامبر، تابعین و تابعین تابعین را شامل می‌شود اما شریعتی مفهوم بازگشت را در این چارچوب تفسیر نمی‌کند، بلکه مراد شریعتی بازگشت به خویشتن وجودی است و این پسوند وجودی جهان معنایی شریعتی را از سلفیون، وهابیون و تمامی شیوه‌های ارتجاعی، برگشت زمانی و مکانی و جغرافیایی، تاریخی و جامعوی را به شدت زیر سوال می‌برد، زیرا برگشت ناممکن است و آنچه ممکن و مطلوب است بازگشت خویشتن در ماتریکس وجودی که حیثی از انسان بودن است و نه برگشت به گذشته از طریق عنف و خشونت.

ایکنا- ارتباط این بازگشت به خویشتن در قالب وجودی به رسالت ادیان چیست؟ آیا این بازگشت به خویشتن تنها باید در چارچوب ادیان باشد؟

 اولا شریعتی رسالت ادیان را در چارچوب قدرت مطرح نمی‌کند، بل در بستر وجود اصیل انسانی طرح می‌کند و این رویکرد نشان از آن دارد که اغلب روایات از شریعتی به عنوان ایدئولوگ یا انقلابی متاثر جغرافیای جنگ سرد و فضای انقلابی ایران بوده و آثار شریعتی نیاز به بازخوانی انتقادی نوین دارد، تا بتوانیم تفکر او را در آینه نوینی تاویل کنیم، به عبارت دیگر شریعتی در تمامی ادیان سه اصل مشترک می‌بینید که می‌تواند نوع انسان را که عطش بازگشت به خود انسانی خود دارد، یاری کند.

در نگاه شریعتی سه گروه جلوی رشد بینش دینی را به انحای گوناگون گرفته‌اند، یکی ارتجاع فئودالی قدیم که رسالت دینی را به ابتذال و رکود کشانده است. دومی ماتریالیسم بورژوایی جدید که با بینش دینی به صورت خصمانه در افتاده و سومی بینش مترقی معاصر است که رسالت دینی را به اتهام رکود و ابتذال به فراموشی سپرده است. هر سه را شریعتی نقد و رد می‌کند و استدلالش این است که ادیان رسالتی داشته و در سه اصل با هم اشتراک عمیقی دارند و درونی کردن این سه اصل، نوع انسان را در شکوفا کردن وجود اصیل که پایه و مایه هر بازگشت به خویشتن وجودی است، یاری می‌کند. به زبان دیگر رسالت تمامی ادیان بر سه اصل رکین خودآگاهی انسانی، اخلاق و نجات استوار است.

در نگاه شریعتی رسالت ادیان بر این اصول مشترک استوار هستند. خودآگاهی انسانی نوعی بصیرت وجودی است که هر دینی آن را به نامی می‌خواند. شریعتی در اینجا به تاریخ ادیان، تاریخ حکمت و عرفان در جهان اشاره می‌کند و می‌گوید این خودآگاهی وجود را فرزانگان یونانی سوفیا می‌خواندند، عرفای هند آن را فیدیا و در فرهنگ باستانی ایران آن را سپندامینو و در زبان قرآنی آن را حکمت می‌نامند که نه ابتنا بر پدیده‌ها و تصویر اشیا در ذهن، که آگاهی وجودی و علم ارزش‌هاست. شریعتی اخلاق را به عنوان دومین اصل مشترک ادیان می‌داند و می‌گوید انگیزه‌های آدمی بر دو گونه است یا بر اساس خواهش بوده و یا مبتنی بر پرستش به عبارت دیگر یا چیزی را برای خود می‌خواهیم و این خواست ما را  به سوی آن می‌کشد و یا خود را برای چیزی و این انگیزه‌ای است معلول حرمت و اصالتی که برای آن قائل هستیم و آن را ارج‌مند‌تر از وجود خویش می‌خوانیم.

در حالت نخست ما در برابر سود و در حالت دوم ما در برابر ارزش قرار گرفته‌ایم، البته تا آنجا که در دایره خواهش هستیم، هنوز انسان نشده‌ایم بلکه حیوان تکامل یافته‌ای هستیم به نام بشر، یادمان باشد که شریعتی بین انسان و بشر تمایز قائل بود. در نگاه شریعتی آنچه انسان را از حیوان جدا می‌کند، پرستش است. از همین جاست که نوع استثنائی انسان پا به عرصه وجود می‌گذارد و اخلاق مجموعه‌ای است از ارزش‌ها و انسان در یک نظام اخلاقی معنی می‌شود و تشخص وجودی می‌یابد، سومین اصل که نقطه مشترک تمامی ادیان از نگاه شریعتی است و مبتنی بر آن امکان بازگشت به خویشتن وجود دارد، مفهوم نجات و یا فلاح است و این رهایی عنصری مهم در تمامی ادیان مهم است که به تلاطم‌های وجود انسان که به قدرت پرستش مبتنی بر خودآگاهی دست یافته است امید رستگاری می‌دهد، به سخن دیگر بازگشت به خویشتن شریعتی نه یک پروژه سیاسی بلکه نوعی برنهادن وجودی در چارچوب الهیات رهایی‌بخش از انسان است که در آن انسان معنای وجود و جایگاه جهانی خویش را وجدان می‌کند. این شیوه از فهم شریعتی نیازمند گسست از فهم‌های متداول در عرصه عمومی ایران است که غالبا متاثر از پیکارهای سیاسی می‌باشد و فهمی از خوانش سکوت ندارند.

شریعتی تلاش می‌کند این سه عنصر کلیدی که امهات ادیان را تشکیل می‌دهند شرح دهد. در خصوص خودآگاهی باید گفت شریعتی قائل به فرم‌های مختلفی از آگاهی است که در پارادایم‌های گوناگون امکان وجود دارد، برای مثال آگاهی علمی، فلسفی، اجتماعی و … اما این انواع گوناگون آگاهی نمی‌توانند از نگاه شریعتی خویشتن وجودی انسان را به حرکت در آورند به عبارت دیگر به دلیل بسط تجربه بورژوازی، جهان انسانی دچار مسخ و از خود بیگانگی گردیده است و برای برون رفتن از این وضعیت نمی‌توان امیدی به علم فلسفه و تکنولوژی بست و باید از فرم‌های دیگری از آگاهی یاری جست که انسان را به سطوح بالاتری رهنمون‌ می‌گردند و این فرم برتر از آگاهی در بستر دین ممکن است.

ایکنا- این برتری دین در نزد شریعتی از چه رویی است؟‌ مراد او از دین چیست؟

از نظر شریعتی دین قادر است به بشر که حیوان تکامل یافته مجهز به عقل و علم است، نوعی از آگاهی را عطا کند که از آن می‌توان با عنوان خودآگاهی انسانی یاد کرد و مبتنی بر این خودآگاهی مرز وجودی نوعی انسان و حیوان قرار دارد، به سخن دیگر اگر بپذیریم که شیوه زیست بورژوازی، انسان را با کمک علم، فلسفه، تکنولوژی و اسکولاستیک جدید مسخ کرده است، آنگاه این پرسش مطرح می‌شود که چه منبعی انسان را از این وضیعت مسخ‌شدگی رها کند، پناه بردن به مولفه‌هایی که این وضعیت را ایجاد کرده‌اند، یعنی علم، فلسفه و تکنولوژی‌ نمی‌توانند ما را به رهایی از خودبیگانگی رهنمون شوند، اما خطا خواهد بود که اگر فکر کنیم شریعتی ما را به دین سنتی فرا می‌خواند. البته ناگفته پیداست که وی برای پروژه بازگشت به خویشتن از مصالح دینی سود می‌جوید، ولی دعوت او ارجاع به دین سنتی نیست، بلکه او دعوت به سنت دینی می‌کند.‌

ایکنا- تفاوت دین سنتی و سنت دینی چیست؟

شریعتی در کتاب «تاریخ و شناخت ادیان»، رویکرد خود به دین و تمایز سنت دینی و دین سنتی را بیان می‌کند و در مجموعه آثار ۱۴ صفحه ۱۵ می‌گوید: بنابراین ما چون در این قرن زندگی می‌کنیم نمی توانیم مسائل اساسی این قرن را نادیده بگیریم و عجیب این است که یکی از عوامل و شرایط اساسی شناختن انسان اکنون، طرح مجدد مذهب از طریق اجتماعی و سیاسی و از طریق فلسفی و علمی  و فکری است، زیرا مذهب مجددا به این عنوان در میان انسان جدید مطرح شده است.

البته بلافاصله پس از طرح این موضوع، شریعتی پرسشی را مطرح می‌کند و می‌گوید «آیا این یک برگشت به احساس دینی سابق است و یا یک فرم دیگری از دیانت است، به عبارت دیگر آیا این طرح مجدد مذهب در جهان یک نوع برگشت به دین سنتی است و یا بازگشت به سنت دینی»،  شریعتی معتقد است «اگر برگشت به دین سنتی باشد، یقینا یک حالت ارتجاعی است» افراد و محافلی مانند مهرنامه وقتی امروز از شریعتی سخن می‌گویند تلاش می‌کنند، وی را به خشونت، تروریسم و داعش ربط دهند اگر این تمایز را درک کنند و شریعتی را بخوانند، این حرف‌ها را نخواهند زد.  «و امروز انسان نمی‌خواهد و نمی‌تواند به قرون وسطی و مذهب یونان و روم قدیم و اساسا دین سنتی بر گردد و قید مذاهب مادون علمی را به گردن نهد» به سخن دیگر طرح مجدد مذهب در بستر عالم معاصر نمی‌تواند در قالب برگشت به سلف مفهوم‌سازی شود، بلکه باید در پارادایم بازگشت به خویشتن فهم گردد.

به نظر شریعتی اگر بازگشت به مذهب در قالب مذاهب سنتی باشد، آنگاه درون این برگشت حالتی ارتجاعی متولد خواهد شد که دستاوردهای تاریخی انسان که منجر به خروج از قرون وسطی و تولد بینش علمی و یافتن مشترکات ادیان و باور به وحدت دین در انسان معاصر گردیده است را نابود می‌کند. به عبارت دیگر طرح مجدد مذهب در عالم معاصر از یک وضعیت واقعی در روح انسان معاصر نشات گرفته است که در طی تکامل علمی خودش به یک احساس ماورای علمی احساس نیاز می‌کند که شریعتی آن را یک نوع معنویت می‌خواند و هرگز نباید حس نیاز به معنویت را با برگشت به مذاهب سابق و مادون علمی مساوی دانست. شریعتی طرح مجدد مذهب در قالب معنویت را یک حالت تکامل بر می‌شمارد و می‌گوید: «انسان امروز در تلاش یافتن چنین ایمان مذهبی که در زندگی جدید از دست داده و خلا آن را الان احساس می‌کند و بشر امروز گرفتار در اضطراب، به دنبال یک ایمان ماورای علمی ولی منطقی و معقول است که در حقیقت ایدئال بزرگ بشریت نیز می‌باشد.»

به عبارت دیگر شریعتی نه به دین سنتی  و نه دینی علمی قائل نیست، بلکه به دنبال بازگشت مذهب که با بازگشت به مذاهب متفاوت است، ‌می‌باشد. به عبارت دیگر شریعتی در خصوص رسالت دین صحبت می‌کند و در خصوص اصول در ادیان بزرگ بحث می‌کند و از سوی دیگر بازگشت به مذاهب را نه امری شدنی و نه حرکتی مترقی می‌شمارد و به جای آن از بازگشت به مذهب در بستر یک نوع معنویت سخنی می‌گوید و مجموع این سخنان و مفاهیم نوعی از آشفتگی مفهومی را در ذهن خواننده ممکن است متبادر کند. بسیاری از منتقدین شریعتی و برخی از اصحاب علوم انسانی در ایران و جهان این شیوه از بحث را نشانه ایدئولوژیک بودن مباحث شریعتی محسوب می‌کنند و معتقد هستند که شریعتی ثبات فکری نداشته و منظومه شریعتی از عدم انسجام مفهومی رنج می‌برد و مشخص نیست، اگر بازگشت به مذاهب سابق یک حالت ارتجاعی است و آن چه در عالم معاصر رخ داده است یعنی طرح مجدد مذهب که نشان تکامل انسان است چگونه در یک پارادایم جا می‌گیرد، به تعبیر دیگر اگر مذهب در قالب برگشت یک عمل ارتجاعی است پس سخن از رسالت دین چه معنایی دارد و آیا دین و مذهب از هم متفاوت هستند، اگر از هم متفاوت‌اند و سخن شریعتی مربوط به دین است پس پرسش از ادیان چه معنایی دارد، اگر دین و مذهب مشابه هستند، پس جدا کردن دین و مذهب از هم چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ یا شاید بتوان گفت شریعتی از مذهبی نوین سخن می‌گفته است که با مذهب تاریخی شناخته شده متفاوت است. پرسش‌های بسیار دیگری را نیز می‌توان مطرح کرد، اما شریعتی خوانشی از دین در بستر انسانی دارد و آن را قابل تحویل به روح دسته جمعی آنگونه که دورکهایم می‌گفت، نمی‌داند بلکه با مفهوم پرستش آن را قابل تفهیم می‌داند و مبتنی بر این تمایزی که بین احساس دینی و احساس اجتماعی می‌گذارد، به دنبال برساخت اصول مشترک در ادیان و مفهوم‌سازی سنن دینی در چارچوب یک نوع معنویت که انسان امروز در جستجویش است بنیان‌گذاری می‌کند.

ایکنا- با توجه به صحبتی که مطرح کردید، تفاوت رویکرد شریعتی با دیگر رویکردها در خصوص ادیان چیست، او چگونه توانسته است در میانه قرار بگیرد؟

 به تعبیر دیگر شریعتی، سه رویکرد کلان وجود دارد و رویکرد خودش در چارچوب خوانش سوم است. اول رویکرد برگشت، دوم رویکرد تطبیق و سوم رویکرد بازگشت. به عبارت دیگر در رویکرد برگشت ما به دنبال احیای سنن گذشته و مذاهب و ادیان سابق در بستر عالم معاصر هستیم و شریعتی آن را نفی می‌کند و جالب است که بدانیم بنیادگرایی در دایره رویکرد برگشت است. در رویکرد تطبیق بسیاری از اندیشمندان تلاش در تطبیق دین با مدرنیته دارند اما شریعتی این رویکرد را نیز رد می‌کند و معتقد است که اساسا انسان معاصر نمی‌تواند اضطراب درونی خود را با تمسک به علم و مولفه‌های مدرنی چون تکنولوژی التیام بخشد، بلکه باید راهکاری دیگر جست اما به خطا خواهیم رفت که طرح مجدد مذهب را برای او در قالب برگشت به احساس مذاهب سابق و اجبار او به پذیرفتن مذاهب مادون علمی تلقی کنیم. شریعتی این رویکرد را نیز رد می‌کند و به جای آن سخن از رویکرد سومی به میان می‌آورد.

رویکرد سوم که نگاه شریعتی در آن جای می‌گیرد همان رویکرد بازگشت است که دغدغه شریعتی در خصوص دین، مذهب، مذاهب و ادیان را شامل می‌شود. این رویکرد مبتنی بر بازیافتن خویشتن انسانی در بستر وجودی است که در حالت تکامل انسان از نقطه بشری به مرزهای انسانی موجب رشد مولفه‌های وجود انسان گردیده و او را صاحب جوهر معنوی گردانده است تا بتواند تکثرهای مذاهب سابق و تنوع‌های ادیان بزرگ عبور کند و به اصول مشترک در ادیان برسد تا مبتنی بر آن بتواند هم رسالت وجودی دین را که در ادیان تاریخی گوناگون به اشکال مختلف ظهور نموده بود را بیابد و هم تفسیری از مذهب ارائه دهد که انسان امروز را از اضطراب وجودی برهاند، کدام تفسیر است که بتواند هم در تکثر ادیان بزرگ و تنوع مذاهب سابق اصول مشترکی را بیابد. اگر مفروض ما خویشتن وجودی و بازیافتن آن در بستر معاصر باشد، آنگاه تفسیری می‌تواند ماورای علمی، منطقی، معقول، متکامل و رهایی‌بخش از الیناسیون و مسخ‌شدگی باشد که بتواند مبتنی بر یک تفسیر روحانی از عالم هستی باشد که انسان در آن مذهب خودش را بیگانه و مجهول احساس نکند و برای او ارائه یک جهت و هدف انسانی برای زیستن بتواند طرح کند. حال که مشخص شد مذهب شریعتی دین سنتی نیست و آشکار شد که دین شریعتی مذهب علمی نیست آنگاه باید پرسید که خودآگاهی انسانی که شریعتی، آن را یکی از مولفه‌های مشترک تمامی ادیان می‌شمارد چه مقوله‌ای است و این پرسشی است که می‌توان در گفت‌وگوی دیگری به آن پرداخت.


منبع: عصرایران

کاهش وزن چشمگیر بازیگر هالیوود

 وی در هر فیلمی متفاوت از فیلم قبل خود ظاهر می شد اما تصاویری که خیراً از وی منتشر شده نشان می دهند که نه تنها وی حجم زیادی از چربی هایش را کاهش داده بلکه در مقابل حجم زیادی بر عضلات خود افزوده است.
 




جونا هیل در فیلم «moneyball» در کنار برد پیت

معلوم نیست که این کاهش وزن و حجیم شدن عضلات به خاطر یک نقش جدید است یا خیر اما ظاهر جدید او با استقبال فزاینده طرفدارانش در توئیتر همراه بوده و نشان می دهد که آن ها نیز از ظاهر جدید جونا هیل شگفت زده شده اند.هیل برای اولین بار در سال ۲۰۱۱ و برای بازی در فیلم «Moneyball»وزن خود را به شدت تغییر داد که برای آن نامزد دریافت جایزه اسکار شد و برای بازی در نقشی مشابه در فیلم «گرگ وال استریت» (The Wolf of Wall Street) در سال ۲۰۱۳ نیز بار دیگر نامزدی دریافت جایزه اسکار را بدست آورد.
 


جونا هیل در فیلم «گرگ وال استریت»

وی در باره ی افزایش وزن خود برای این فیلم ها گفته بود که تنها با مراجعه به یک متخصص تغذیه و تغییر رژیم غذاییش توانسته در مدت زمان نسبتاً کمی وزن خود را افزایش دهد و برای این کار از هیچ دارو یا وسیله ی دیگری استفاده نکرده است.جونا هیل بار دیگر در سال ۲۰۱۶ و برای فیلم «سگ های جنگی» (War Dogs) وزن خود را افزایش داد که در آن نقش یک دلال اسلحه را بازی می کند. وی اعلام کرده بود که نکاتی را در مورد تناسب اندام از طرف چانینگ تتوم دریافت کرده است.در ادامه تعدادی از عکس هایی که اخیراً از وی منتشر شده است را به شما نشان می دهیم.

 

 

 


منبع: بهارنیوز