سهم سینمای ایران از کارلووی‌واری ۲۰۱۷

پنجاه و دومین جشنواره فیلم «کارلووی واری» با میزبانی فیلم‌های ایرانی برگزار می‌شود.

این جشنواره که از ٩ تا ١٧ تیر ماه در جمهوری  چک برگزار خواهد شد، میزبان فیلم‌های “٧۶ دقیقه و ١۵ ثانیه با عباس کیارستمی” و “منو خونه ببر” در برنامه بزرگداشت عباس کیارستمی و فیلم “لرد” ساخته محمد رسول اف” از ایران در این رویداد است.

به گزارش ایسنا، فیلم “کوهستان” ساخته امیر نادری و فیلم مستند “پیش از پایان تابستان” ساخته مریم گورمان تیغ هم به عنوان محصول فرانسه در کارلووی واری به نمایش در می‌آیند.

«کارلووی واری» جشنواره فیلمی است که هرساله در ماه ژوئیه در شهری به همین نام در شمال‌غربی جمهوری چک برگزار می‌شود.

این جشنواره که از سال ۱۹۴۶ آغاز به‌ کار کرده، مهمترین جشنواره اروپای مرکزی و شرقی به شمار می‌رود. این فستیوال دارای دو بخش رقابتی و غیررقابتی است و جایزه اصلی آن گوی بلورین نام دارد.

نخستین دوره جشنواره فیلم «کارلووی واری» در اوت ۱۹۴۶ به شکل غیرمسابقه‌ای برگزار شد. این جشنواره از سال ۱۹۴۸ به جشنواره‌ای رقابتی تبدیل شد و جایزه گوی بلورین نیز در همان سال به وجود آمد. این جشنواره از سال ۱۹۵۹ به بعد، هر دو سال یک‌بار (با جشنواره فیلم مسکو به صورت یک سال در میان) برگزار می‌شد. «کارلووی واری» از سال ۱۹۹۴ تاکنون به صورت سالانه برگزار می‌شود.

فعالان سینمای ایران هم سال‌هاست در این رویداد بین‌المللی حضور پیدا می‌کنند که از مهم‌ترین جوایزی که سینمای ایران از این فستیوال دریافت کرده است،می‌توان اشاره کرد به: جایزه ویژه هیات داوران و جایزه «کلیسای جهانی» چهل‌وچهارمین دوره «کالووی واری» برای «بیست» عبدالرضا کاهانی، حمید فرخ‌نژاد برای فیلم «عروس آتش» جایزه بهترین بازیگر مرد را دریافت کرد و جایزه ویژه هیئت داوران بیست‌وهشتمین دوره جشنواره به محسن مخملباف برای فیلم «ناصرالدین شاه آکتور سینما» تعلق گرفت و جایزه گوی بلورین بهترین بازیگر زن از چهل‌وهفتمین دوره جشنواره «کارلووی واری» نصیب لیلا حاتمی برای بازی در فیلم «پله آخر» شده است.


منبع: عصرایران

ماه عسل؛ از برنامه تلویزیونی تا پویش خیرخواهانه

آنچه “ماه عسل” ۹۶ را با دیگر برنامه های تلویزیونی متمایز کرد پویش خیرخواهانه ای بود که در آن شکل گرفت و با استقبال بی سابقه مردم در ماه رمضان مواجه شد.

عصرایران – برنامه «ماه عسل» ماه رمضان امسال نیز به عنوان یکی از برنامه های پربیننده تلویزیون با استقبال مخاطبان مواجه شد.

 این استقبال در حالی رقم خورد که تلویزیون در ماه رمضان ۹۶ برنامه های قابل اعتنایی نداشت و بر خلاف برخی سال ها که سریال های پرمخاطبی مانند آثار رضا عطاران و سیروس مقدم در آن پخش می شد، امسال با بی برنامه ترین و فقیرترین کنداکتور سیما در سال های اخیر مواجه بودیم.

در این میان برنامه “ماه عسل” به عنوان برنامه ای که پشتوانه یک دهه استقبال مردمی را در کنار خود می دید، امسال نیز با حضور احسان علیخانی در مقام مجری و تهیه کننده با استقبال مردمی در ساعت و دقایق منتهی به افطار روی آنتن شبکه سوم سیما رفت.

آرش ظلی پور، برنامه ریز “ماه عسل”  و دستیار احسان علیخانی در گفت و گو با “عصرایران” با اعلام اینکه این برنامه از نیمه ی سال گذشته پیش تولید خود را آغاز کرد، افزود: در ابتدا چند کارگروه تشکیل و جلسات اتاق فکر برگزار شد تا به فرم مورد نظر برای برنامه در سال ۹۶ برسیم.

او با اشاره به اینکه حضور کارشناسان و مشاوران متخصص در برنامه امسال به عنوان یک عنصر پررنگ مورد تاکید همه عوامل بود، تصریح کرد: سوژه ها و موضوع های مورد نظر برنامه را در اختیار کارشناسان و متخصصانی از رشته های مختلف مانند روان شناسی و جامعه شناسی قرار دادیم تا نظرات خود را بیان کنند و با تکیه بر همین نظرات و سناریو از پیش تعیین شده برنامه به صورت هر شب روی آنتن می رفت.

ظلی پور با بیان این نکته که همواره برای احسان علیخانی و تیم “ماه عسل” بررسی نظر منتقدان برنامه حائز اهمیت بوده است، افزود: این که گفته می شود تولید کنندگان “ماه عسل” به نظر منتقدان برنامه اهمیتی نمی دهند، بی انصافی است و ما حتی به صورت روزانه شبکه های اجتماعی را به عنوان بخش مهمی که بازتاب افکار جامعه است، دقیق رصد می کنیم.

اما آنچه که “ماه عسل” ۹۶ را با دیگر برنامه های تلویزیونی متمایز کرد پویش خیرخواهانه ای بود که در آن شکل گرفت و با استقبال بی سابقه مردم در ماه رمضان مواجه شد. طرح محسنین در برنامه “ماه عسل” با استقبال و حمایت بیش از ۵۱۰ هزار نفر منجر به جمع آوری مبلغی بیش از ۱۷ میلیارد تومان شد تا بابت آزادی زندانیان نیازمند هزینه شود.

این پویش خیرخواهانه را می توان به عنوان یک دستاورد کم نظیر و بی سابقه در تاریخ برنامه های تلویزیونی سیما ثبت و تا مدت ها از آن یاد کرد.

“ماه عسل” را با تمام قوت‎ها و ضعف‎هایش چه دوست داشته باشیم و چه دوست نداشته باشیم به عنوان یک برنامه تلویزیونی موفق و پرمخاطب باید تقدیر کرد و بابت تلاش های احسان علیخانی و تیم او خداقوت گفت.


منبع: عصرایران

صعود ۴ پله‌ای رتبه گردشگری ایران

سازمان میراث فرهنگی درباره دغدغه‌های یکی از نمایندگان مجلس پیرامون حفظ بناهای تاریخی و وزارت خانه شدن این سازمان عملکرد چند ماهه رئیس این سازمان را شرح داد.

به گزارش مهر به نقل از مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، اخیرا پروانه سلحشوری، عضو ناظر مجلس در شورای عالی میراث فرهنگی در نامه‌ای که در فضای مجازی منتشر شده، اعلام کرد که در حال پیگیری و تعیین تکلیف مواردی مانند تبدیل سازمان به وزارتخانه، کمبود امکانات لازم برای حفظ بناهای تاریخی و ابنیه‌ها و از بین رفتن این آثار، عدم توسعه مناسب گردشگری و رونق صنایع دستی و همچنین خروج ۴۴۶ اثر تاریخی جهت برگزاری نمایشگاه در کشور آلمان است.

در این خصوص، سازمان میراث فرهنگی توضیحاتی به شرح زیر ارائه داد:

در خصوص طرح تبدیل سازمان به وزارتخانه همانگونه که در خبرها آمده است، رییس سازمان میراث فرهنگی در اولین واکنش به این طرح گفت: نظریه تغییر ساختار سازمان با هدف انجام مناسب‌تر تکالیف و وظایف نیازمند بررسی‌های کارشناسی است.

در خصوص این موضوع باید اذعان داشت که سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری براساس اهداف و وظایف تعریف‌شده فعالیت می‌کند و تغییر ماهیت اداری سازمان و اصلاح ساختار اداری، مطالعات خاصی را می‌طلبد، به همین دلیل باید قبل از هر اقدامی این مطالعات با دسته بندی انجام شود تا بتوان در ادامه تصمیم‌گیری کرد که مسلما مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی و کمیسیون های تخصصی می توانند در این خصوص اقدامات راهگشایی صورت دهند.

از سوی دیگر اداره کل تنقیح قوانین مجلس اشاره کرده است این طرح با قوانین بالادستی نظام مثل ماده ۲۸ برنامه ششم مغایرت دارد. این ماده دولت را به کاهش حجم مکلف کرده و طبق آن دولت باید هر سال ۱۵ درصد از حجم خود را کاهش دهد و طبق اظهار نظر سخنگوی محترم دولت وزارتخانه شدن این سازمان در دستور کار دولت دوازدهم نیست.

صعود ۴ پله‌ای رتبه گردشگری ایران

درباره عدم توسعه مناسب گردشگری که در نامه اشاره شده است شایان ذکر است که یکی از مهمترین ارکانی که پس از اجرای برجام مورد تقویت قرار گرفت صنعت گردشگری کشور بود و نتیجه آن رشد ۲.۸درصدی ورود گردشگران به ایران در سال ۹۴ نسبت به سال ۹۳ و رشد ۱۰درصدی گردشگران ورودی ما نسبت به سه سال ۹۱ تا پایان ۹۴ بود. طبق گزارش رسمی ۲۰۱۶ مجمع جهانی اقتصاد، رتبه جهانی گردشگری ایران در این سال چهار پله صعود داشته است، بدین معنی که ما در این شاخص، نسبت به سال ۲۰۱۵، شاهد رشد چهارپله‌ای بودیم و در جایگاه ۹۳ قرار گرفتیم.

به عنوان زیر ساخت گردشگری تعداد هتل‌های ۴ستاره و ۵ستاره، تا پایان سال ۹۲، ۱۲۵ واحد بود که تا پایان سال ۹۵، ۳۵ هتل ۴ستاره و ۵ستاره دیگر به این تعداد افزوده شده و ۲۰ هتل دیگر نیز درحال احداث است که تا پایان سال ۹۶ به بهره برداری می رسد.

همچنین آغاز فرایند تدوین سیاست های کلی و راهبردهای بخش گردشگری کشور در قالب سند راهبردی با همکاری دستگاههای مرتبط، صاحبنظران، فعالان و استادان دانشگاه ها از اقدامات ارزنده و بسیار مهمی است که در دستور کار جدی سازمان میراث فرهنگی قرار گرفته است.

انتخاب ۷۶ روستا به عنوان پایلوت برای ایجاد زیرساخت های مورد نیاز گردشگری و رونق کسب و کار محلی در سال ۹۶ و تهیه دستورالعمل اجرایی توسعه گردشگری دریایی جهت تصویب در هیات محترم وزیران از اقدامات سازمان میراث فرهنگی و گردشگری است.

تهیه بسته های آموزش روستاهای هدف گردشگری، برگزاری ۸ جشنواره سفره ایرانی، فرهنگ گردشگری در سراسر کشور، برگزاری همایش “گفتمان فرهنگ مهمان نوازی با رویکرد توسعه گردشگری، حضور در نمایشگاه های بین المللی جاتا ژاپن، عمان، هلند، اتریش، فیتور اسپانیا، ITB برلین، روسیه، برگزاری دهمین نمایشگاه بین المللی تهران، گردشگری و صنایع وابسته، برگزاری ۱۸ تور آشناسازی برای کشورهای ایتالیا، چین، ترکیه(۲)، ارمنستان، قزاقستان، تایلند، روسیه، مالزی، فرانسه، دانمارک، اتریش (اسکاندیناوی)، برگزاری تورهای ارزان قیمت (یارانه سفر) برای ۳ استان، حضور در ۸ نشست بین المللی با موضوع گردشگری و حضور در نشست های شورای اجرائی سازمان جهانی جهانگردی (۲ دوره) همگی از اقدامات و فعالیت هایی است که در راستای توسعه صنعت گردشگری در کشور در دولت تدبیر و امید به سرانجام رسیده است.

یکی دیگر از مواردی که در دستور ریاست سازمان قرار دارد توسعه مناسبات گردشگری منطقه ایست که در این میان کشور روسیه یکی از کشورهایی است که در فهرست کشورهای هدف گردشگری ایران قرار دارد. در همین راستا تورگردانان روسی، اکتبر ۲۰۱۷، برای آشنایی با ظرفیت ها و جاذبه های ایران به کشورمان سفر می کنند. همچنین چین یکی دیگر از کشورهایی است که مقرر است طی چند ماه آینده مسئولان گردشگری این کشور به ایران سفر کنند. ایجاد کریدور گردشگری دو طرفه بین ایران و ویتنام جز دستور کارهایی بود که بعد از سفر دکتر روحانی به ویتنام مطرح شد وگردشگری دریایی به عنوان یکی از اصلی ترین زمینه های همکاری ایران و ویتنام مطرح شده است.

همچنین گسترش گردشگری بین ایران و کشورهای آسیای دور از جمله کره جنوبی و ژاپن یک راهبرد جدی است. لغو روادید بین کشورها از جمله زمینه های لازم برای گسترش گردشگری بین ایران و این دو کشور است.

در خصوص کمبود امکانات برای حفظ بناهای تاریخی و از بین رفتن آثار باید گفت چنانکه مطلعید این موضوع با توجه به گستردگی تعداد آثار، بودجه هنگفتی می‌طلبد که در این زمینه در بحث هماهنگی بین دستگاهی اقدامات خوبی صورت گرفته است. صندوق حفظ و احیا در راستای حفاظت با تعییر کاربری بنا و مشارکت بخش خصوصی عملکرد مطلوبی داشته است. در ضمن، آیین نامه حفاظت از آثار تاریخی نیز در دستور کار است به طوری که در سال گذشته بیشترین مرمت ها با مشارکت مردمی در سازمان اتفاق افتاده است. مسلما همراهی و همکاری مجلس محترم در این خصوص می تواند سازمان میراث فرهنگی را در انجام وظایف خود یاری رساند.

تدوین طرح ایجاد ۶۰ هزار فرصت شغلی در توسعه صنایع دستی روستایی

همچنین در این نامه به لزوم رونق صنایع دستی نیز اشاره شده است که در این خصوص باید گفت طرح ایجاد ۶۰هزار فرصت شغلی در توسعه صنایع دستی روستایی در سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری تدوین شده است.

در این میان رقم صادرات صنایع دستی در ۳ ماهه پایانی سال ۱۳۹۵ بدون احتساب رقم صادرات چمدانی به ۱۱۳ میلیون دلار رسیده است.

برپایی ۶۷۵ بازارچه موقت نوروزی در نوروز ۹۶، ایجاد ۸ بازارچه دائمی صنایع دستی در ۷ استان و حضور و مشارکت ۱۱۲ هنرمند ایرانی در ۱۱ نمایشگاه و جشنواره خارجی از نشانه های رونق صنایع دستی در کشور است.

 لایحه حمایت از هنرمندان صنایع دستی در حمایت از تولید داخلی که هفته گذشته در مجلس شورای اسلامی تصویب شد در حمایت از تولید داخلی نقش ویژه ای خواهد داشت.

نامه به رییس جمهور درباره بیمه شاغلین صنایع دستی

پیگیری مستمر به منظور رفع مشکل اجرای قانون بیمه شاغلین صنایع دستی از مهمترین اقدامات معاونت صنایع دستی سازمان است که در این خصوص  زهرا احمدی پور معاون رییس جمهور و رییس سازمان نیز در نامه ای به  رییس جمهوری محترم پیگیر رسیدگی به وضعیت بیمه هنرمندان صنایع دستی در کشور شد.

از دیگر اقدامات مهم معاونت صنایع دستی بررسی و امکان سنجی و ظرفیت سنجی اشتغال ویژه در ۷۶ روستای هدف گردشگری و صنایع دستی است که در راستای طرح ضربتی تولید و اشتغال در سازمان میراث فرهنگی صورت گرفته است.

یکی دیگر از برنامه های معاونت صنایع دستی سازمان میراث فرهنگی اجرای طرح کارگاه گردی نوروزی در نوروز ۹۶ و بازدید بالغ بر ۴ میلیون نفر گردشگر در ایام نوروز ۹۶ از مراکز واحدهای تولید صنایع دستی بوده که اقدامی در خور تحسین است.»

همچنین در خصوص خروج ۴۴۶ اثر تاریخی جهت برگزاری نمایشگاه در کشور آلمان گفتنی است که دولت آلمان با تایید وزارت امور خارجه ایران این اشیا را بیمه و مصونیت مطلق آن ها را تضمین کرده است و این آثار کمتر از یک سال دیگر به کشور بازگردانده می شود.

 پس از برجام درخواست برپایی نمایشگاه‌های داخلی و خارجی به صورت ویژه‌ای افزایش پیدا کرده که علاقه دولت آلمان برای نمایش آثار تاریخی ایران از آن جمله است  شرکت ایران در نمایشگاه «ایران، فرهنگ کهن میان آب و کویر» در آلمان بازتاب بسیار مثبتی در رسانه ها داشته است و ما شاهد افزایش گردشگران ورودی از آلمان به کشورمان هستیم.


منبع: عصرایران

علی نصیریان در قربانگاه!

علی نصیریان در شصت ‌و هفتمین سال حضور حرفه‌ای خود در تئاتر در حالی پس از پنج سال دوباره در تالار اصلی تئاترشهر بازی می‌کند که معتقد است، بازی روی صحنه تئاتر به او نشاط می‌بخشد.

به گزارش ایسنا، این بازیگر ۸۳ ساله این شب‌ها در نقش کشیش نمایشی با نام «اعتراف» بازی می‌کند و شهاب حسینی کارگردان اثر، مهم‌ترین اتفاق «اعتراف» را حضور علی نصیریان می‌داند.

حسینی این اتفاق را جدا از حضور یک بازیگر با سابقه‌ همچون نصیریان، از آن جهت مهم می‌شمارد که کمتر بازیگر تراز اولی در دنیا در دهه هشتادسالگی زندگی‌اش همچنان بر صحنه تئاتر بازی می‌کند و می‌درخشد.

علی نصیریان که آخرین حضورش در تئاتر با اجرای نمایش «تانگوی تخم مرغ داغ» هادی مرزبان به دلیل توقیف نمایش و رفتن به دادگاه و دادسرا با خاطرات چندان خوشی همراه نبوده است، این بار دلیل پذیرش نقشی دیگر در تئاتر را جدا از متن خوب،  ارادتی عنوان می‌کند که به شهاب حسینی دارد.

این دو بازیگر سال گذشته در سریال پرمخاطب «شهرزاد » همبازی بودند و بازی قابل توجه  نصیریان از سوی جمعی از همکارانش از جمله حسینی به عنوان پدیده این مجموعه یاد ‌شد.

نصیریان که دو شب قبل جایزه «اخلاق و نیایش در آینه هنر و پژوهش» را در حوزه سینما و تئاتر دریافت کرد، سال ۱۳۹۱ در نمایشی با نام «هفت شب با میهمانی ناخوانده در نیویورک» به کارگردانی فرهاد آییش در سالن اصلی تئاتر شهر بازی کرد و  از چند شب پیش تا کنون هم  در همین سالن در کنار شهاب حسینی میزبان تماشاگران نمایش «اعتراف» است.

این بازیگر که پس از سال‌ها بازی در عرصه تئاتر، با فیلم «گاو» داریوش مهرجویی نخستین کار سینمایی‌اش را تجربه کرد، در کنار عزت‌اله انتظامی، محمد علی کشاورز، جمشید مشایخی و زنده یاد داود رشیدی به عنوان یکی از بزرگان نسل بازیگری ایران شناخته می‌شود و همین حضور اخیرش در تئاتر در شرایطی که داود رشیدی حدود یک سال است به خانه ابدی خود کوچ کرده و کشاورز، مشایخی و انتظامی هم به دلیل بیماری یا کهولت سن کمتر حضور جدی در عرصه بازیگری دارند، غنیمتی است برای نسلی که بازی این هنرمندان را روی صحنه تئاتر درک نکرده است.

بازی نصیریان در نمایش «اعتراف» همچنین بهانه‌ای شد تا عزت‌اله انتظامی که مدتی بود خبری از او در رسانه‌ها منتشر نشده بود، در یادداشتی کوتاه با آرزوی موفقیت و تندرستی برای نصیریان از درخشش دوست قدیمی خود بر صحنه تئاتر ابراز خوشحالی کند.

آقای بازیگر در متن پیام خود خطاب به علی نصیریان نوشت: «علی عزیزم، سالها گذشته…از آن زمان که همراه و در کنار هم نبض تماشاگرمان راروی صحنه جادویی تئاتر در دست می‌گرفتیم  ….ما در کنار هم بزرگ شدیم… آموختیم… یاد دادیم و تجربه کردیم. ‏خوشحالم از اینکه همچون گذشته و تمام سال‌های رفته همچنان نبض تماشاگرت را در دست داری و چون سابق در همه جا می‌درخشی… ‏خوشحالم از این که عمری که رفت خوش رفت.»

 نصیریان که پیش از این عنوان کرده بود، تنها به عشق و ذوق بازیگری به تئاتر آمده در معدود گفت‌وگوهای خود صحنه تئاتر را به قربانگاه تشبیه کرده و گفته است: چالش بازیگر در تئاتر خیلی بیشتر از سینماست. در تئاتر ما مثل یک قربانی هستیم که روی صحنه می‌آییم و معلوم نیست چه اتفاقی برایمان رخ می‌دهد.

او همچنین راز ماندگاری در صحنه را ارتباط واقعی، صادقانه و صمیمی بازیگر با نقش خود می‌داند و می‌گوید: تا زمانی که بتواند، بازیگری را کنار نمی‌گذارد و تلاش می‌کند هر از گاهی در تئاتر هم حضور داشته باشد؛ چون تئاتر چیزی است که به آن نیاز دارد و برایش نشاط به همراه می‌آورد.

نمایش «اعتراف»  دومین تجربه‌ی کارگردانی شهاب حسینی در تئاتر است، و او علاوه بر کارگردانی، بازی در نقش اصلی را نیز بر عهده دارد.  

صالح میرزا آقایی، نیما رئیسی، مهدی بجستانی، پرویز بزرگی، شهرام ابراهیمی، میثاق زارع، غزاله نظر، ایلیا نصرالهی، پرند عین‌بیگی، تنی آواکیان، فاطمه عرب کرمانی، مهران هاشمی و فرنام حقیقت جو، دیگر بازیگران نمایش «اعتراف» بر اساس متنی از “برد میرمن” هستند.


منبع: عصرایران

سریال «پسر»؛ وسترن جذابی که باید ببینید

هفته نامه کرگدن – اسم نویسندگان، به متن رجوع شود: آنچه باید درباره دانلود سریال پسر بدانید؛ وسترن جذابی که حول محور مردی خشن و سالخورده می گردد که در روز استقلال تگزاس به دنیا آمده است.

روز استقلال تجاس

رامبد خانلری: بیلی کریستال در مورد پیرس برازنان گفته بود: «برازنان خوش تیپ تر از آن است که جیمز باند باشد.» پیرس برازنان این قدر خوش پوش و خوش تیپ است که مدام تحت تاثیر خوش لباسی او باقی می مانیم و هیچ وقت نمی فهمیم که هنرپیشه خوبی هست یا نه. در مورد ریچارد گر همیشه این فرصت وجود دارد که بفهمیم هنرپیشه خوبی نیست، اما در مورد برازنان این طور نیست. نتیجه این که بسیاری از نقش ها زیر شنل خوش پوشی باقی می مانند. او چند تا از بدترین جیمز باندهای دنیا را بازی کرده است؛ اما خیلی ها همیشه جیمز باند را با قیافه او تصور می کنند.

 اولین پسر تگزاس

برازنان بعد از سال ها با سریال «پسر» به دنیای تلویزیون برگشته است. آخرین بار در فاصله سال های ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۷در سریال «آقای رمینگتون استیل» برای شبکه ان بی سی ایفای نقش کرد. البته بعد از این سریال در دو مینی سریال «خانه اشرافی» و «دور دنیا در هشتاد روز» بازی کرد و همانطور که می شود حدس زد، از برازنان آقای بیلی فاگ برازنده ای درآمد. او در این فاصله در سریال انیمیشنی «سیمپسون ها» هم به عنوان صداپیشه مهمان شرکت کرد، اما سریال پسر جدی ترین حضور سریالی او محسوب می شود؛ سریالی ده قسمتی که براساس رمانی به همین نام نوشته فرانک میر، توسط شبکه ای ام سی تولید شده و تا به حال شش قسمت از آن پخش شده است.

پیش از این قرار بود سم نیل نقش برازنان را بازی کند؛ نقش کسی که در کودکی دزدیده شده و در قبیله کومانچی بزرگ شده است. کومانچی قبیله ای سرخپوست دشتی است که قلمرو تاریخی آنان به نام کومانچریا شامل ایالات امروزی نیومکزیکو، جنوب کلرادو، جنوب غربی کانزاس، غرب اوکلاهاما و قسمت اعظم شمال غربی تگزاس می شود. دولت فدرال امریکا کومانچی ها را رسما با نام ملت کومانچی (Comanche Nation) به رسمیت شناخته است. مرکز ملیت کومانچی در شهر لاوتون در ایالت اوکلاهاما واقع است.

در نتیجه این شخصیت همان نگاه خشونت آمیز کومانچی را در تجارت هایش اعمال می کند. او نام مستعار اولین پسر تگزاس را دارد، چرا که در همان روزی به دنیا آمده که تگزاس به عنوان یک جمهوری مستقل به رسمیت شناخته شده و استان تجاس در نبرد مکزیک استقلالش را تحت عنوان رسمی تگزاس به دست آورده است. او یادگار غرب وحشی است و حالا نگران آینده نامعلوم تگزاس و نگهداری از میراث نیاکانش است؛ حالا یعنی زمانی که او به عنوان رییس خانواده مک کلو صاحب یک امپراتوری نفتی است.

سازنده این سریال کوین مورفی است که پیش از این سریال هایی همچون کپریکا و دعوت به جنگ را برای شبکه سای فای ساخته بود. اگر از آن هایی هستید که به انتظار کامل شدن سریال می نشینند و سریال را مانند یک فیلم سینمایی ده ساعته تماشا می کنند که باید چهار هفته دیگر صبر کنید تا به تماشای این سریال بنشینید، اما اگر توان هفته به هفته انتظار کشیدن برای تماشای سریال را دارید، تماشای سریال پسر را به شما توصیه می کنیم.

سریال خوش ساخت و جذاب و پرکششی است. داستان جذاب و گیرایی دارد که شما را به دنبال خودش می کشد. شکل روایت داستان هم جالب است و بر جذابیت قصه اضافه می کند. شخصیت ها هم باورپذیر و دلنشین هستند و در کل سریال شخصیت پردازی قابل قبولی دارد. جناب برازنان هم که یکی از شخصیت ها را به خوبی مال خودش کرده است. می توانید شش قسمت قبلی را تماشا کنید و از این هفته به تماشای قسمت های بعدی بنشینید.

در این مطلب یک سریال داغ داغ معرفی کردیم. اگر نظرتان این است که معرفی سریال هایی به این جدیدی خوب است، به ما بگویید، اگر هم نظرتان این است که خوب نیست، باز هم به ما بگویید.

اولین پسر تگزاس

گوش برهای تگزاس جنوبی

روناک حسینی: سرخپوست ها پسربچه ای را می دزدند و بین خودشان بزرگش می کنند. پسر در بزرگسالی یک امپراتوری کوچک نفتی برای خودش دست و پا می کند و در کهنسالی ناچار است نتیجه سالیان عمرش را با چنگ و دندان حفظ کند. حتی اگر لازم باشد مهاجمان همسایه را بکشد یا گوش داماد رفیقش را ببرد. زیاد دیده ایم فیلم هایی که داستانشان در گذشته نه چندان دور امریکا می گذرند؛ داستان هایی که یا درباره ظلم به برده های سیاهپوست است یا احقاق حق آن ها. داستان هایی که درباره حمله قبایل سرخپوست است یا حمله سربازان امریکایی به قبیله ها و غارت کردنشان.

تاریخ می گوید امریکا برای امریکایی های امروزی با خشم و خون به دست آمد. دست کم تاریخی که سینما روایت می کند همین است.

اگر حوصله تماشای یک سریال خیلی امریکایی را دارید، می توانید سریال «پسر» را تماشا کنید. ببینید پیرمرد چطور از حاصل سال های زندگی اش دفاع می کند و سرانجام چه اتفاقی برای تگزاس می افتد.

الای مک کلو، شخصیت اصلی این سریال، در روزی به دنیا آمده که تگزاس رسما جمهوری شده است و به همین خاطر هم به او پسر تگزاس می گویند. داستان سریال در آغاز قرن بیستم می گذرد. همان زمانی که زن ها لباس های بلند و پف دار می پوشیدند و مزرعه دارهای ثروتمند، کارگران سیاهپوست داشتند و موسیقی جاز، یک سبک تازه وارد تلقی می شد. و البته همان زمانی که دنیا کم کم اهمیت نفت را فهمید. در این سریال، با داستان غریب و پیچیده ای رو به رو نیستیم.

ممکن است روند داستان را برای سر در آوردن از رازهای شخصیت های سریال دنبال کنیم یا شاید از لباس ها و وسایل و سر و شکل خانه های آغاز قرن بیستم در تگزاس خوشمان بیاید. شاید هم دوست داشته باشیم یک بار دیگر تاریخ امریکا و مبارزه ها را مرور کنیم یا ببینیم بالاخره دشمنی مکزیکی ها و امریکایی ها سر چیست.

اما در هر حال، فکر می کنم اگر این سریال را تماشا نکنیم، چیزی از دست نداده ایم. دست کم در قسمت های آغازین که این طور نشان می دهد. اگر خواب بتواند بر وسوسه دیدن یک قسمت دیگر از سریال غلبه کند؛ یعنی داستان زیاد هم آدم را جذب نکرده است. اگر موقع دیدن یک قسمت ترجیح بدهید که سرتان را روی بالش بچرخانید و پتو را تا نوک دماغتان بالا بکشید و بخوابید، داستان تقریبا اصلا جذبتان نکرده است.

البته ممکن است خواب رفتن آدم موقع تماشای سریال دلیل دیگری داشته باشد. ممکن است موقع تماشای یک سریال جذاب از شدت خستگی خوابمان ببرد. با این وجود در مورد این سریال تقریبا مطمئنم که خستگی در ترجیح خواب به تماشای ادامه سریال تاثیر چندانی ندارد.

اولین پسر تگزاس

تکثیر نفرت

المیرا حسینی: برای این که درباره سریال «پسر» قضاوت کنیم، زود است؛ خیلی زود. هنوز سریال پا نگرفته و تا این لحظه که دارم این یادداشت را می نویسم، پنج، شش قسمتش پخش شده و به دست سریال بین ها رسیده است. پس ممکن است در این یادداشت چیزهایی بخوانید که بعدتر خلافش ثابت شود.

آنچه تا این جای کار از سریال وسترن پسر دیده ام، به طرز عجیبی من را با نفرت نسل ها و خشم های فروخورده و بروز داده شده مواجه کرده است.

داستان درباره پسری است به نام الای که در نوجوانی اش سرخپوست ها به خانواده اش حمله می کنند و چیزی از خانواده باقی نمی ماند. سرخپوست ها او را به اسیری می برند، اما راه و روش سرخپوست ها متفاوت است و با اسیران طور دیگری تا می کنند. شیوه آن ها از پسرک مغرور، اما بی دست و پا چیز دیگری خواهدساخت.

همزمان با اتفاقاتی که برای الای نوجوان می افتد؟ الای سالخورده را در سال ۱۰۱۵ می بینیم؛ مردی که در جنوب تگزاس زندگی می کند، جانش بسته به زمین هایش است و اعتقاد دارد زیر این زمین ها طلای سیاه خوابیده و می خواهد هر طور شده نفت را استخراج کند و به ثروت هنگفت برسد، اما سرمایه ای ندارد و راضی کردن سرمایه داران برای این که روی این منطقه سرمایه گذاری کنند، به دلیل آشوب هایی که مکزیکی ها به پا می کنند و اعتقاد دارند تگزاس جنوبی متعلق به آن هاست، کاری دشوار است.

الای پیر می داند آفتاب لب بوم است، می داند خانواده و اموالی که سال ها برای آن ها تلاش کرده، در وضعیت بغرنجی هستند و می خواهد پیش از مرگش اثر دیگری از خود به جا بگذارد که او را پس از مرگ به آن بشناسند؛ اثری جز نفرت و کشتن. نفرتی که در خون همه آدم ها هست؛ از مکزیکی های مرفه گرفته تا انقلابی های پرشور، از الای تا پسرش.

پسر الای که سختی ها و نفرت عمیق پدر را در زندگی تجربه نکرده، بارها می گوید که شبیه پدرش نیست، به کشتار بی رحمانه علاقه ای ندارد و دلش آرامش می خواهد، اما تنها تفاوت این دو و باقی آدم های سریال در میزان آلوده شدن به این نفرت است. آن ها که این حس را در طول زندگی بیشتر درک کرده اند، بیشتر هم آن را بروز می دهند و در این کار پروایی ندارند و آن ها که کمتر این حس را شناخته اند، گاهی عذاب وجدان بر حس نفرتشان غلبه می کند و آن ها را بر سر دوراهی قرار می دهد؛ دوراهی هایی که اگر نکشند، کشته می شوند و اگر بکشند، نفرت را تکثیر کرده اند و این چیزی نیست که آن ها موافق تام و تمام آن باشند.

 اولین پسر تگزاس

اما آن ها که مانند الای قوی ترین حسشان انتقام است و حاضرند برای دستیابی به حقوق مشروع و نامشروع خود از هر روشی وارد شوند و در هر مسیری گام بردارند، محکم تر عمل می کنند. از کشت و کشتار بد به دل خود راه نمی دهند  و تصورات قشنگ دنیای پر از صلح و آرامش را ندارند.

کدام گروه موفق تر است و نتیجه به کدام سمت می رود؟ آیا کسانی که می خواهند خونی به ناحق ریخته نشود، آدم ها بخشیده شوند و زندگی متمدن جایش را در تگزاس جنوبی باز کند یا آن ها که فریاد می زنند، آشوب به پا می کنند، برای گرفتن حق خود منتظر قانون نمی شوند و اساس رفتارشان را بر پایه نفرت از دیگری می گذارند؟ در نهایت کدام گروه می تواند دیگری را در خود حل کند؟ این چیزی است که احتمالا در طول سریال مشخص خواهدشد. سریال پسر شاید در ابتدا آنطور که باید شما را میخکوب کند، اما شخصیت پردازی ها آن قدر قوی هستند که مایل باشید آن را دنبال کنید.

مختصر و مفید درباره سریال «پسر»

تهیه و ترجمه: مستانه تابش

•    «پسر» سریال جدید شبکه ای ام سی است که پخش آن از هشتم آوریل امسال از این شبکه شروع شده و فیلمنامه آن براساس داستانی به همین نام اثر «فیلیپ میر» نوشته شده است. این کتاب در سال ۲۰۱۳ منتشر شده بود. این کتاب در سال ۲۰۱۴ نامزد دریافت جایزه پولیترز شد که البته نتوانست در رقابت با «سهره طلایی» این جایزه را از آن خود کند.

•    لی شیپ من و برایان مک گریوی برای نوشتن فیلمنامه این سریال از میز کمک گرفته اند و در حال حاضر نام او در تیراژ به عنوان یکی از نویسندگان فیلمنامه دیده می شود. میر پیش از این در یکی از مصاحبه هایش گفته بود که این کتاب تلاشی است برای نشان دادن روند اسطوره ای ساخته شدن ایالات متحده امریکا.

•    پس از پخش اولین قسمت های سریال پسر، خیلی ها تصور می کردند که این سریال از روی یک ماجرای واقعی ساخته شده است. در حالیکه میر در مصاحبه ای با شیکاگو تریبون گفته است که اگرچه داستان این فیلم کاملا تخیلی است، اما از حوادث مربوط به جنگ های تگزاس موسوم به جگ های بندیت که در فاصله سال های ۱۹۱۵ تا ۱۹۱۸ روی داده، برای نگارش کتاب پسر و پس از آن برای نوشتن فیلمنامه این سریال الهام گرفته است.

•    در ابتدا قرار بود سم نیل، بازیگر نیوزلندی فیلم هایی همچون مرلین، عهد و پارک ژوراسیک ۳ نقش اصلی این سریال را بازی کند، اما به دلایل شخصی پیش از شروع فیلمبرداری در ژوئن ۲۰۱۶، از این پروژه صرفنظر کرد تا پیرس برازنان شصت و سه ساله و جیمز باند سابق، نقش گله دار تگزاسی را بازی کند که به صنعت نفت علاقه مند می شود و…

 اولین پسر تگزاس

•    پسر اولین سریالی است که برازنان پس از سی سال برای تلویزیون بازی می کند. با این حال در بسیاری از نقدهایی که تا به حال در مورد این سریال نوشته شده، از بازی برازنان به خصوص لهجه او به عنوان یکی از نقاط ضعف این سریال یاد شده است و یکی از منتقدان هالیوود ریپورتر نوشته است که شاید اضافه شدن عجولانه برازنان پس از انصراف سم نیل به فهرست بازیگران، عامل اصلی این اتفاق باشد.

میر یکی از کسانی بوده که اصرار زیادی برای حضور برازنان در این سریال داشته است. او در مصاحبه ای با «مترو» درباره این انتخاب گفته: «مردم به او به عنوان جیمز باند فکر می کنند، اما وقتی نگاهش می کنید، می بینید که قدبلند است، ظاهر مردانه ای دارد و خیلی هم کاریزماتیک است. درواقع او یک مرد تگزاسی خیلی خیلی واقعی است…»


منبع: برترینها

زندگی یک آواره میان عشق و جنگ

هفته نامه کرگدن – مجتبا پورمحسن: گفت و گو با سیدضیاء قاسمی، شاعر افغان، درباره فرهنگ و ادبیات و شعر مهاجرت، حال و روز فعلی افغانستان و روزهایی که به همراه تعدادی از دوستانش به فضای ادبیات ایران پیوستند.

در این سال ها آن قدر ما از افغانستان خبرهای جنگ و خود افغان ها از دیارشان صدای بمب و خمپاره شنیده ایم و شنیده اند که شاید بعضی ها فکر نکنند افغانستان، ادبیات پویایی دارد. بخش مهمی از ادبیات افغانستان در ادبیات سرزمینی زبان فارسی تعریف می شود. در طول سه دهه اخیر که همسایه شرقی ما درگیر خون و خمپاره بوده، در بین خیل مهاجران افغان، شاعران خوبی هم بوده اند که به ما نشان داده اند افغانستان مردمانی دارد با قلب هایی به وسعت صلح و شعر و عشق.

نکته ای که شاید جالب توجه برسد این است که در شعر شاعران افغانستان، بیش از آن که صدای تیر به گوش برسد و آثار ترکش ها را ببینیم، از آزادی و صلح و عشق می شنویم و زیبایی ها را با چشمانی زیباتر می بینیم. درباره سمت و سوی ادبی و سیاسی شاعران مهاجر افغان در ایران، بحث هایی وجود دارد. این که چرا اکثر این شاعران به جریان رسمی ادبی ایران متصل شدند، در حالی که شعرشان لزوما در بندهای ادبیات رسمی و غیرمستقل ایران محصور نیست. البته درباره داستان نویسان افغان، اوضاع متفاوت است و آن ها به ادبیات مستقل ایران بیشتر نزدیکی پیدا کردند.

این نکات و سوالاتی دیگر را با سیدضیاء قاسمی، شاعر افغان در مصاحبه ای در میان گذاشتم که ماحصل آن را در ادامه می خوانید. سیدضیا قاسمی، یکی از این شاعران است که به ایران آمد، در این جا تحصیل کرد و حالا مدتی است همراه خانواده اش در سوئد زندگی می کند. «درختان تبعیدی: گزینه غزل امروز افغانستان» به صورت مشترک با علی محمد مودب و «گزیده ادب معاصر» و مجموعه نشر «باغ های معلق انگور» از جمله آثار سیدضیاء قاسمی است.

زندگی یک آواره میان عشق و جنگ

آقای قاسمی، شعر شاعران افغانستان امروز چقدر با آنچه در افغانستان می گذرد نسبت دارد؟ اصلا قائل به نزدیکی بین شعر و وقایع سرزمینی، آن هم تا این اندازه هستید؟

جامعه افغانستان یک جامعه پراتفاق و پرحادثه است. جنگ دیرساله و تروریسم سیر و سلوک جامعه را از وضعیت عادی بیرون کرده است. در چنین وضعیتی طبیعی است که ژانر شعر اجتماعی در کار شاعران معاصر افغانستان بسیار پرحجم باشد. تقریبا اکثر سروده های شاعران افغانستان مستقیم و غیرمستقیم با حوادث سرزمینشان نسبت دارند. این مسئله ای است که برای آن نمی شود چارچوب و میزان و اندازه تعیین کرد و به آن قائل بود یا نبود.

وقتی انسانی افغانستانی اعم از شاعر و غیرشاعر همیشه نسبت به وقایع وطنش دغدغه و نگرانی و دلهره دارد، طبیعتا فضای وسیعی از خودآگاه و ناخودآگاه ذهنش به آن اختصاص پیدا می کند و همیشه با آن درگیر و مشغول است. این درگیری ذهنی در آثار شاعر افغانستانی بروز می کند و گریزی از آن هم نیست.

من سال هاست که هر روز وقتی صبح از خواب بیدار می شوم دیدن اخبار جزو اولین کارهایم است. می خواهم ببینم به قول ما، امروز چه گپ است و چه حادثه ای اتفاق افتاده. بسیاری وقت ها می شود که در جریان حوادث این مراجعه به خبرها با نگرانی به هر ساعت می رسد. در چنین وضعیتی نمی توان بازتاب وقایع سرزمینی را در شعرهای من و امثال من مشاهده نکرد یا برای آن اندازه تعیین کرد.

اکثر شاعران افغانی وقتی به ایران آمدند- به خصوص نسل اول- بیشتر با ادبیات رسمی و شاعران رسمی ایران هم داستان شدند و کمتر به شاعران مستقل و غیررسمی نزدیک شدند در حالی که استعداد بالایی داشتند و شعرشان هم سرشار از آزادگی بود. دلیلش را چه می دانید؟

چند دلیل را می توانم برای شما عنوان کنم؛ از یک منظر برای شاعران ما نفس ارتباط و آشنایی با دیگر پیکره شعر و ادبیات فارسی یعنی ایران مهم بود. ما نه به آن صورت در جریان این خط کشی ها بودیم و نه برای ما مهم بود.

اگر در مواردی هم متوجه آن می شدیم از دید ما این قضیه یک مسئله داخلی دوستان ایرانی بود که به ما ارتباطی نداشت.

این دلیل را بگذارید در کنار دلیل دوم که زمینه ساز این آشنایی بود. ماها از طریق رسانه هایی مثل صدا و سیما و مطبوعات رسمی و ارگان هایی که در این زمینه ها فعال بودند اولین آشنایی هایمان را با شعر ایران به دست آوردیم و این گونه شد که به آن بخش از شعر ایران زودتر وصل شدیم.

دلیل دیگر نزدیکی فضای ادبی آن جریان با فضای ذهنی و ادبی ما بود. در آن سال ها ایران درگیر جنگ بود و رویکرد غالب آن جریان شعر جنگ و  دفاع مقدس بود. مردم ما هم در افغانستان درگیر جنگ با شوروی وقت بودند که از دید ما آن هم دفاع مقدس بود. پس در نتیجه آن فضا ماها را جذب می کرد و با آن بیشتر احساس همذات پنداری داشتیم.

دلیل دیگر دوسویه بودن این رابطه بود. جریانی که حالا شما آن را به ادبیات رسمی موسوم می دانید، از آن طرف هم به دنبال برقراری رابطه با ادبیات مهاجرت برآمد و از آن استقبال کرد و آن را پذیرفت. ما را به مجالس و محافلش دعوت کرد و آثار ما را منتظر کرد. جریان غیررسمی و دگراندیش عملا توجهی به ادبیات مهاجرت نداشت و آن ها هم هیچ گامی در جهت ایجاد رابطه و آشنایی برنداشتند. شاید اولین رابطه بین این جریان و ادبیات مهاجرت سال ها بعد و در آشنایی نسبتا تصادفی آصف سلطان زاده با زنده یاد هوشنگ گلشیری انجام گرفت و بعدها تا حدی گسترش یافت.

زندگی یک آواره میان عشق و جنگ

فکر نمی کنید شاید اگر شاعران افغانستان با جریان غیررسمی زودتر پیوند می خوردند، مسیر دیگری را در پیش می گرفتند؟ اصلا چقدر شعر شاعران ایرانی را بر شعر شاعران مهاجر تاثیرگذار می دانید؟

در بعضی جنبه ها احتمالش هست. مثلا این که ممکن بود قالب سپید زودتر در شعر مهاجرت مورد استقبال قرار گیرد یا این که از طریق شعر ترجمه زودتر و جدی تر با شعر جهان آشنا شوند. این تاثیرات می توانست در حیطه چگونه سرودن و تجربه فضاها و تکنیک های متفاوت تر خودش را نشان بدهد.

در کلیت امر که باید پبذیریم شعر ایران بر شعر مهاجرت بسیار تاثیرگذار بود. تقریبا تمام شاعران مهاجر در محیط مهاجرت به شعر روی آورده بودند و اولین گام های ادبی شان را در ایران برداشته بودند. بنابراین در آغاز الگوهایشان شعر ایران بود و تجربه اندوزی هایشان از راه شناخت و درک شعر ایران.

امروز وقتی از شاعران افغانستان حرف می زنیم نگاهمان به چهارگوشه دنیا معطوف می شود، در حالی که هنوز اکثر قریب به اتفاق شاعران افغانستان از زبان مادری خود خارج نشده اند. همین قدر جهان شمولی چرا کمتر در مورد شاعران افغان داخل افغانستان اتفاق می افتد؟

من خیلی دقیق متوجه منظورتان از این سوال نمی شوم. اگر منظورتان مقایسه شاعران مقیم داخل افغانستان با شاعران خارج از افغانستان است و این که شاعران داخل بومی تر می سرایند و شاعران مهاجر با زبانی جهان شمول تر، این موضوع مقداری به دلیل آموزه های محیطی و ارتباط با جغرافیای زیستی طبیعی است.

فقط یک مقداری. من خودم زیاد فاصله ای بین این دو جریان نمی بینم. شاعران داخل افغانستان به خصوص جوان ترها مطالعه و شناخت نسبتا خوبی از شعر جهان دارند و سعی کرده اند از این تجربه ها استفاده کنند. مثلا در شعرهای مجیب مهرداد که یکی از شاعران خوب امروز کابل است، به خوبی می شود تلاش های او را برای استفاده از این تجربه ها به عنوان یکی از نمونه های این نسل دید.

 منظورم این است که شعر شاعران افغان هم خیلی بیشتر از شعر شاعران ایرانی به زبان های دیگر ترجمه نشده، این را متوجه کلیت زبان فارسی می دانید؟

بله به نحو موثری ترجمه نشده. نه از شاعران مقیم داخل افغانستان و نه از شاعران خارج نشین. مقداری البته ترجمه شده که بیشتر کارهای پروژه ای بوده و به انجام و نتیجه ای نرسیده. در حوزه ادبیات داستانی افغانستان هم همین مشکل هست. مقداریش را می توان به مهجوریت زبان فارسی در پهنه جهان مرتبط دانست که هنوز این زبان به مخاطبان و علاقه مندان ادبیات در دنیا عرفی نشده است.

در همین سوئد که من زندگی می کنم رمان هایی که نویسندگان عربی با موضوع افغانستان نوشته اند یا می نویسند بسیار مورد استقبال قرار می گیرد و پرفروش می شود، اما کسی سراغ ادبیات خود افغانستان را نمی گیرد. دلایل دیگری هم هست که پرداختن به همه شان مجال مفصل تری می طلبد.

فکر می کنم نسل جدید، دوران صلح در افغانستان را به یاد نیاورد. آیا می توان سراغ مسیری را که پیموده شد تا افغانستان به این جا برسد، در شعر افغانستان گرفت؟

من خودم از همین نسلم. من سه ساله بودم که جنگ در افغانستان شروع شد. اولین خاطرات و تصاویری که از زندگی ام به یادم مانده مربوط به جنگ است. در شعرهای من آوارگی را به عنوان یک موتیف تقریبا همیشه ثابت می توان مشاهده کرد. حتی در عاشقانه هایم. آوارگی ای که یکی از تبعات جنگ است. اوضاع کارهای بقیه هم همین طور است. رنگ شعر افغانستان رنگ اندوه است و فضا، فضای جنگ و آوارگی و ناامنی.

بسیاری از اهالی ادبیات در ایران با کارهای دوست شاعر من الیاس علوی به خوبی آشنا هستند. شما در شعرهای الیاس چه چیزی غیر از اندوه جنگ و غربت پیدا می کنید؟ در غزل های ابراهیم امینی در غزل های رضا محمدی در شعرهای محمدکاظم کاظمی و در شعرهای مجیب مهرداد، وحید بکتاش و مصطفی هزاره، در کارهای همه، این فضای جنگ و تبعات آن به صورت پیدا و پنهان رنگ غالب یا به جرئت می توانم بگویم رنگ مطلق است.

زندگی یک آواره میان عشق و جنگ

آقای قاسمی، همه افغان ها آرزوی آرامش دارند. افغانستان کی و به  دست چه کسانی روی آرامش خواهددید؟

با اوضاعی که می بینم پاک ناامیدم. ناامید از این که در عمر خودم روزی این آرامش را ببینم. این آرامش آرزویم است. معادله افغانستان به دلیل عوامل متعدد داخلی و خارجی روز به روز پیچیده تر می شود. تضادهای قومی و زبانی آن جا شدید است و اراده ای برای حل آن دیده نمی شود. قدرتمندان دوام بساط قدرت و منافعشان را در حل ناشدن و تشدید این اختلافات می بینند و آن را مدام عمیق تر می کنند.

جامعه جهانی هر عضوش و همسایگان هر کدامشان به دنبال تامین منافع خود هستند و با یارگیری از میان همین قدرتمندان بازی های خودشان را پیش می برند. اما خب، با وجود این، برای برقراری صلح و آرامش در کشورم دعا می کنم. برای مردم خودم که بسیار رنج و سختی دیده اند و بیشتر از این دیگر در توانشان نیست.

به تضادهای زبانی اشاره کردید. هنر و ادبیات کمترین نقشی نمی تواند در کاهش تضادهای زبانی داشته باشد؟

هنر و ادبیات در چنان وضعیتی تا به حال نتوانسته اند نقش مثبتی داشته باشند. حتی در مواردی متاسفانه خود تشدیدکننده بوده اند. ادبیات و هنر یک ظرف است. یک قالب است. تعیین کننده، فکر و اندیشه ای است که در آن ریخته می شود. در جامعه ای که دچار التهاب قومی و زبانی است، فکرها و اندیشه ها هم از این التهاب نمی توانند برحذر بمانند و آنچه از ادبیات و هنر خلق می شود هم محاکات همین اندیشه های ملتهب است.

در واقع همه می دانند و در خلوت خودشان قبول دارند که این امر خوب نیست و نتیجه خوبی ندارد. اما گاهی فضا چنان ملتهب است که هیچ کاری نمی شود کرد و تو را هم درگیر می کند. مثل این که ناخواسته میان یک مبارزه گلادیاتوری افتاده باشی که اگر به آن اعتقاد هم نداشته باشی مجبوری بزنی چون آن جا اگر بایستی تو را می زنند و نیست می شوی.

برای رهایی از این وضعیت در جامعه تغییرات بنیادی لازم است. در ایجاد گفتمانی مبتنی بر این تغییرات شاعران، نویسندگان، فرهنگیان و روشنفکرانی که در خارج از افغانستان هستند می توانند نقش موثری داشته باشند و به دور از آن التهابات کاذب یک فضای سالم را ترویج کنند اما تا حالا از ما هم به آن صورت آبی گرم نشده است.


منبع: برترینها

جنجال در روز پایانی مهمترین سریال رمضانی

گروه هنری: سریال «زیر پای مادر» مهمترین محصول هنری صدا و سیما در ماه رمضان،  در آخرین قسمت اش با موجی از انتقادها روبرو شد. سریالی که بهرنگ توفیقی کارگردان و سعید نعمت الله نویسنده اش بود. قبل از همه، بازیگر اصلی سریال، پریوش نظریه قلم برداشت و در اینستاگرام از سانسور آن اعتراض سردادو فاش کرد که قسمت آخر و پایان بندی داستان زیر تیغ سانسور رفته است. همزمان با اعتراض بازیگر نقش رخساره کاربران توئیتر که یک ماه نظاره گر آن بودند موجی از انتقاد و تاسف براه انداختند.



 

واکنش های شماری از کاربران توئیتر را در ذیل می بینید:
اقاااا این سریال شبکه ۱ چرا اینطوری تمووووم شد
سریال شبکه یک : ۳۰ شب مرده به زنه فحش داد گفت این خره ، تو ۳۰ ثانیه پایانی گرفتش دوباره
بله زیر پای مادرم تموم شد و آتنه به یه زن غذاپز خوب برا خلیل تبدیل شد.
زیر پای مادر چرا اینقد بد تموم شد؟؟؟ حیف این همه وقت که گذاشتیم دیدیم
دارم حرص میخورم ازینکه این سریال رو دیدم. اه
قسمت آخر خلیل کبابی نبود که مهمان سرزده ی کوکب خانم بود
آتنه خانم مادر اشکان زن با سلیقه‌ای شد
با خانواده پای سریال وزین #زیر_پای_مادر نشستم. با پخش قسمت آخر سوالی که به عنوان یک مخاطب معمولی از #نعمت_الله دارم اینه:آقا خدایی من نفهمم؟؟
پایان بندی زیر پای مادر توهین به شعور مخاطب بود توی سر هم بندی
نویسنده های ایرانی یاد گرفتن گره ایجاد کنند انقدر که خودشونم نمیتونن باز کنن
زن بیوه حق ازدواج و‌عاشقی نداره!
قلدربازی و غیرتی‌بازی جواب میده اقایون!
شما میتونین زندگی زن رو بگیرید!
نکته سریال این بود که آتنه بعدِ چند سال هم تخم مرغ پختن یاد گرفت، هم سیب زمینی، هم بادمجون، هم تنِ ماهی
اسکار بدترین پایان بندی هم تقدیم میشه به اخر بادمجون سیب زمینی زیر پای مادر
بعد میگن چرا سریال خارجی میبینید.سریال #زیر_پای_مادر به بدترین ترین حالت ممکن تموم شد.
یحتمل تاخیر دیشب هم برای همین بوده.دست مریزاد واقعا
قشنگ معلومه سریال زیر پای مادرو ماسمالی کردن رفت. ترسیدن تابوهارو بشکنن
من یاد اتفاق های نشست خبری سریال افتادم و با خودم گفتم این همه جنجال واسه این؟! میگفت یکسال کار کردیم! خب اینطوری؟!
بیایین دلداریم بدین!  که این سریال را دیدم
تنها برداشت من از سریال #زیر_پای_مادر
زن خوب زنیست که در خانه کار کند
وقتی مرد میاد خونه خوراک آماده باشد و ..
هیچ قسمتشو ندیدم فقط قسمت آخر
مادرم قسمت آخر خلیل کبابی رو دیده میگه فکر کنم قسمت آخرشو یه بچه پنج ساله کارگردانی کرده بود و گرنه دیشب مثل آدم پخش میکردن
قشنگ‌ مشخصه ته سریال زیر پای مادر رُ دادن صاحاب صدا‌وسیما گفته اینُ نوموخوام هپی فور اور باشه و بنیان خونواده حفظ بشه! توهین به شعور همه بود
یه ماه دنبال رخساره بود.قسمت آتنه رو گرفت . این فقط در سریال های ایرانی قابل توجیه است .
سانسورچی نامحترم #صداوسیما حالا مثلا چی میشد یه #زن_بیوه دوباره عاشق میشد و ازدواج میکرد؟ چی میشد #آتنه کدبانو نمیشد؟
یه طوفان توئیتری‌ای چیزی راه بندازید شاید #صداوسیما فهمید با … طرف نیست!
یه ذره شعور قائل نیستن برا مخاطب
قسمت آخر سریال دیشب باید پخش می‌شد ولی نشد و خیلی‌ها تعجب کرده بودند که چی شده:
نمیدونم چرا سریالی که موقعی که برف میومده فیلمبرداریش تموم شده، امشب به پخش نمیرسه؟!


منبع: بهارنیوز

تعطیلی چند روزه برج آزادی

مجموعه فرهنگی – هنری برج آزادی در تعطیلات عید سعید فطر، خدمات بازدیدی ارائه نخواهد داد.

این مجموعه در روزهای دوشنبه و سه‌شنبه، پنجم و ششم تیرماه تعطیل خواهد بود.

علاقه‌مندان می‌توانند از چهارشنبه، ۷ تیر طبق روال گذشته، هر روز به‌جز شنبه‌ها از ساعت ۹ تا ۱۷ و جمعه‌ها از ساعت ۱۰ تا ۱۷ از قسمت‌های مختلف این مجموعه شامل موزه و طبقات دیدن کنند.

همچنین هموطنان می‌توانند برای اطلاع از برنامه‌ها و اخبار مربوط به برج آزادی به سایت این مجموع به نشانی www.azadi-tower.com مراجعه کنند.


منبع: عصرایران

توقف فعالیت برخی از سایت‎های گردشگری

وی اظهار کرد: متأسفانه در سالهای اخیر به دلیل اهمال کاری برخی از سازمان های مرتبط با تجارت الکترونیک، نماد T برای سایت های گردشگری به وجود آمد.

دبیر انجمن صنفی کسب و کارهای اینترنتی گفت: برخی از وب سایت های گردشگری که اقدام به رزرو هتل می کردند در روزهای اخیر به دلیل نداشتن نماد T سازمان میراث فرهنگی، فیلتر شده اند.

رضا الفت نسب به مهر گفت: برخی از سایت های گردشگری از روز چهارشنبه فعالیت آنها محدود شده و یا فیلتر شده است. آن هم به این علت که نماد T سازمان میراث فرهنگی را نداشته اند. این فیلترینگ به دستور سازمان میراث فرهنگی بوده است.

وی اظهار کرد: متأسفانه در سالهای  اخیر به دلیل اهمال کاری برخی از سازمان های مرتبط با  تجارت الکترونیک، نماد T برای سایت های گردشگری به وجود آمد. در صورتی که بنا به اعلام وزارت اقتصاد تنها مجوز فعالیت در فضاهای مجازی داشتن نماد E  است و پروانه کسب یک فروشگاه اینترنتی که البته هنوز اتحادیه کسب و کارهای مجازی  تشکیل نشده تا این پروانه را صادر کند.

الفت نسب تصریح کرد: نماد E نشانی است که اگر سایتی راه اندازی می شود از سوی وزارت صنعت، به آن سایت تعلق می گیرد. اما در کنار آن سازمان میراث فرهنگی برای خودش نماد T را نیز ایجاد کرده که براساس اعلام دفتر امور مقررات زدایی وزارت اقتصاد و دارایی این نماد دارای اشکال است چون در قانون نیامده است. البته ما هم هنوز این نماد را ندیده ایم و فقط نام آن را شنیده ایم.

دبیر انجمن کسب و کارهای اینترنتی ادامه داد: کسانی که در حوزه سایت های اینترنتی فعالیت می کنند یا خودشان آژانس گردشگری دارند یا اینکه با آژانسی قرارداد محکم بسته اند. پس چرا دوباره ملزم می کنند که نماد T را هم بگیرند. باید نظارت ها را در زمانی که نماد تجارت الکترونیک به سایت ها داده می شود، قوی تر کند تا هر کسی اقدام به راه اندازی کسب و کار اینترنتی نکند. نه آنکه هر سازمانی برای خودش دوباره نماد جدید ایجاد کند.

الفت نسب بیان کرد: فیلترینگ زمان بر است. اکنون این سایتها روی برخی از اپراتورهای تلفن همراه باز نمی شود و یا فعالیت آنها متوقف شده است. این اقدامات نشان می دهد که سازمان میراث فرهنگی فیلتر کردن این سایت ها را آغاز  کرده است. قرار است با مرکز توسعه تجارت الکترونیک جلسه گذاشته و این موضوع را مطرح کنیم. مشکل این است که متولیان زیاد شده اند. اگر جلوی این کار گرفته نشود هر سازمانی می خواهد برای سایت های مرتبط با حوزه کاری اش یک نماد ایجاد کند. در صورتی که این راه و روش درست نیست.


منبع: عصرایران

رابطه موسیقی و سیاست؛ از خدمت تا خیانت

ماهنامه هنر موسیقی – محمداشکان نظری: «سیاست تعریف های مختلفی دارد. تعریف ساده و رایجی آن را علم یا شیوه حکومت کردن معرفی می کند. تعریفی دیگر و دقیق تر، کار سیاسی یا سیاست ورزی را کرداری می شناسد که با آن حدود و شکل رابطه میان دولت و جامعه تعیین می شود.» (احمدی ۱۳۹۱، صص ۲۴۹ و ۲۵۰)

مسائلی چون شکل نهادهای دولت، دامنه اختیار و قدرت حکومت، نحوه وضع قانون ها و اجرای آن ها و سازمان یابی افراد در گروه های اجتماعی در دامنه علم سیاست قرار می گیرند. «امروزه تعریف های دیگری هم از سیاست مطرح شده اند، برخی سیاست را وسیله ای می دانند که به یاری آن اهداف اجتماعی آشکار می شوند و افراد و گروه ها آن اهداف را دنبال می کنند.» (همان، ص۲۵۰)

در برداشت های مختلف از سیاست، قدرت حکومت و گاه قدرت به معنای کلی، موضوع های محوری دانسته شده اند. هنرمند همواره با حکومت، سیاست و قانون سر و کار دارد. در زمینه های روابط اجتماعی و هنر رابطه هایی با قانون و اخلاق پیدا می کند. در جوامع مدرن، قانون تعیین کننده حوزه فعالیت های هنری است.

در آزادترین کشورهای جهان نیز برای هنرمندان، توسط قانون، حد و مرزهایی تعیین شده اند. «مثلا هیچ پدیدآورنده ای در کشورهای دموکراتیک حق ندارد که قوانین مربوط به ممنوعیت پرنوگرافی کودکان را نقض کند.» (همان، همان جا) با اینکه در کشورهای دموکراتیک می توان گفت که سانسور وجود ندارد، اما آثاری که به پرنوگرافی کودکان مربوط می باشند، توقیف می شوند.

 رابطه موسیقی و سیاست

 
در کشورهایی که به شکل استبدادی یا غیردموکراتیک اداره می شوند، هنرمند آشکارا در برابر قدرت حکومتی قرار می گیرد. آثار او سانسور می شوند و گاه امکان باخبری از تحول هنری در کشورهای دیگر را ندارد. هنرمندان در رژیم های فاشیستی یا کمونیستی و رژیم های نظامی تابع قدرت حکومت می شوند، وگرنه یا باید خاموشی را برگزینند یا آثارشان ممنوع می شوند و حتی جانشان به خطر می افتد.

بخش عمده تاریخ موسیقی شاهد سانسور و خودسانسوری بوده است. سانسور در آغاز پیدایش اپرا به صورت سانسور متن نوشتاری اپراها و بعدها بر اجرای آن آثار اِعمال می شد. سانسور به معنای نظارت پیش از اجرا، گاه به دلایل سیاسی بود مثل حذف چند نمونه از اپرای «ریگولتو» در سال ۱۸۵۱ اثر «جوزپه وردی» در نخستین اجرای آن و گاهی هم سانسور دلیل اخلاقی داشت؛ چون سانسور اپرای «پلناس و ملیزاند» اثر «کلود دبوسی». (همان. ص ۲۵۱)

یکی از نمونه های رابطه سیاست و موسیقی، اپراهای وردی هستند که در دوره مبارزه مردم ایتالیا علیه ارتش اشغال گر امپراتوری اتریش با وجود سخت گیری ها و سانسور بر صحنه می رفتند و نقش مهمی در برانگیختن مردم به مبارزه داشتند. نمونه دیگری از رابطه سیاست و موسیقی، نهاد نظارت بر موسیقی نازی ها است. نظارت کامل بر این نهاد توسط حکومت بود و سیاست های نازی ها روند فعالیت های این نهاد را تعیین می کرد.

در حکومت های کمونیستی فعالیت های هنرمندان تحت کنترل بود. از تمام موسیقی دانان اتحاد شوروی این امکان سلب شد که با هنر جهانی آشنا شوند و بسیاری از آثار بزرگ به بهانه اینکه مُبلّغ فرهنگ امپریالیستی هستند، ممنوع شدند. در دوران انقلاب فرهنگی چین، موسیقی غربی ممنوع بود. در دوران جنگ تحمیلی ایران، موسیقی یکی از عامل های مهم برای ادامه جنگ بود، بسیاری از مفاهیم ملی، مقاومتی و غیره از طریق موسیقی منتقل می شدند.

نمونه های بسیاری در دست است که نشان می دهد فعالان سیاسی چگونه از موسیقی همچون عاملی اثرگذار در پیاده کردن برنامه های خود بهره برداری کرده اند. انواع خیزش ها، انقلاب ها و جنگ ها تا دهه ۵۰ قرن بیستم در جهان معمولا مبتنی بر تحرکات عیان نظامی و فیزیکی صورت می گرفت؛ لیکن با ورود جدی تر هنر در این عرصه، این نوع معادلات که اساس آن ها بر زورآزمایی فیزیکی بود، بر هم ریخت. ترانه ها و آوازهای سیاسی و انقلابی از عوامل تعیین کننده در چنین معادلاتی هستند […] از آخرین استفاده های سیاسی از موسیقی می توان به آهنگ هایی اشاره کرد که آمریکا و کشورهای هم پیمانش در جنگ های اخیر افغانستان و عراق از آن ها استفاده می کردند. (آزاده فر، ۱۳۹۴، ص ۲۶۶)

 رابطه موسیقی و سیاست

می بینیم که موسیقی و سیاست، ناگزیر با هم در ارتباط هستند. گاه، موسیقی سیاست را تحت تاثیر خود قرار می دهد و گاه، سیاست، موسیقی را متاثر می کند. گاهی شخصیت های سیاسی برای حفظ منافع خود، موسیقی خاص را حمایت می کنند و نیز گاهی در جهت همین منافع، موسیقی خاصی را منع می کنند. «در مورد تاثیرپذیری موسیقی از فعل و انفعالات سیاسی در هر جامعه می توان به راحتی ردپای اتفاقات سیاسی را در دگرگونی عوامل ساختاری موسیقی و آواز دید. این تاثیرپذیری در مواردی تا به آن حد است که خود، باعث به وجود آمدن گونه های جدیدی شده است.» (همان، ص ۲۶۴)

کردستان عراق یکی از مناطقی است که حداقل در یک قرن اخیر همیشه مستقیما با سیاست و جنگ در ارتباط بوده است. کردها به دنبال به دست آوردن قدرت سیاسی مستقل و ایجاد حکومت خودمختار، همیشه با حکومت مرکزی عراق در جنگ و جدال بوده اند و همین امر باعث شده تا هنر و به ویژه موسیقی ارتباط تنگاتنگی با سیاست داشته باشد.

تاریخ رابطه موسیقی و سیاست در کردستان عراق را می توان به دو دوره قبل و بعد از حکومت کردی تقسیم کرد. قبل از دوران حکومت کردی در واقع، دوران مقاومت، مبارزه و جنبش های انقلابی است؛ دورانی که کردها تحت حکومت اعراب بوده اندو از قدرت سیاسی برخوردار نبودند. دوران پس از حکومت کردی دورانی است که مبارزه، مقاومت و جنبش های انقلابی به پایان رسیده یا حداقل مفهوم گذشته را ندارند. این دو دوران را از دو نگاه رفتار موسیقی در مقابل سیاست و رفتار سیاست در مقابل موسیقی بررسی می کنیم. این دو رفتار چهار جنبه مختلف را دارند:

۱٫    موسیقی در حمایت از سیاست؛
۲٫    موسیقی در تقابل با سیاست؛
۳٫    سیاست در حمایت از موسیقی؛
۴٫    سیاست در تقابل با موسیقی.

ابتدا لازم است تا مفاهیم مقاومت و مبارزه را شرح دهیم.

قدرت و مقاومت

«جان فوران» در کتاب مقاومت شکننده، در کاربرد مقاومت، مفهوم تنش را محور کار خود قرار می دهد: «تنش ها به صورت یک رشته اعتراض ها، شورش ها، انقلاب ها، جنبش های جدایی خواهانه و کودتاها رخ نموده و سرچشمه آن ها در مقاومتی است که بخش های گوناگون جامعه در برابر واقعیت های سلطه خارجی و خودکامگی دولتی نشان می دهند.» (فوران، ۱۳۸۵، ص ۱۹) در عقیده فوران، مقاومت شکلی آگاهانه و عینی دارد و مترادف جنبش به کار رفته است.

«کاستلز» از تقابل شبکه و فرد و از دست رفتن کنترل تدریجی افراد بر زندگی خود، از ظهور هویت های مقاوم در هیئت جمع های دینی، فرهنگی، ملی، قومی و محلی سخن می گوید. این هویت ناشی از انواع احساس طرد و کنارگذاشته شدگی است که به ایجاد جمعیت ها و جماعت های با گرایش خاص منجر می شود. (کاستلز، ۱۳۸۰، صص ۲۲ و ۲۳)

مفهوم مقاومت مفهومی مشترک در میان بسیاری از محققان و صاحب نظران است؛ اما طیف گسترده ای از معناها و دلالت ها را در خود جای داده است. گویی این مفهوم برای توصیف اعمال و رفتارهای متنوعی در سطوح خُرد، میانه و کلان اجتماعی در عرصه ملی و بین المللی علیه نظام سیاسی، رییس، مدیر، استاد، نظام سرمایه داری، مدرنیته و از این قبیل به کار گرفته شده است. (شفیعی، ۱۳۹۳، ص ۱۴۳)

مقاومت بیش از هر چیز با قدرت ارتباط دارد. از نظر «فوکو» هرجا که قدرت هست مقاومت نیز وجود دارد. از همین رو، مقاومت هرگز در موقعیت بیرونی نسبت به قدرت وجود ندارد. (فوکو، ۱۳۸۳، ۲ ۹۹) «آنتونی گیدنز» با طرح سیاست زندگی، مقاومت را رفتاری آگاهانه علیه قدرت و سلطه می داند. از نظر او زندگی روزانه جلوه گاه جنبه هایی از قدرت است؛ قدرتی که با واژگون سازی الگوهای عادی روزانه تهدید می شود.

 رابطه موسیقی و سیاست

میشل فوکو

گیدنز مقاومت را از وجوه سیاست زندگی می داند: «مقاومت، حرکت از نگرشی عام که پیش از هر چیز معطوف به آزادسازی افراد از قید و بندهایی است که آن ها را از دستیابی به فرصت های موجود در زندگی شان باز می دارد و به سیاستی گفته می شود که مبتنی بر فرد و علایق و منافع اوست.» (گیدنز، ۱۳۸۲، ص ۲۵۹)

«میشل دوسورتو» یکی از نظریه پردازان حوزه سیاست و مقاومت است. از نظر او قوی ترها (صاحبان قدرت)، سنگین، فاقد خلاقیت و به شدت سازمان یافته اند. برعکس، ضعیف ترها خلاق، منعطف و چابک هستند. (شفیعی، ۱۳۹۳، ص ۱۵۷)

می توان باری مقاومت سه ویژگی اساسی برشمرد: اول آنکه حتما باید کنشی به وقوع بپیوندد تا مقاومت به منصه ظهور رسد. اجماع نظری وجود دارد که مقاومت کیفیت یک کنشگر یا وضعیت حضور او نیست؛ […] بلکه رفتاری فعالانه، ولو کلامی، شناختی یا فیزیکی است؛ دومین ویژگی وجود دست کمی تضاد با وضع موجود است. این تضاد در قالب کلیدواژه هایی چون، مخالفت، مقابله، تناقض، تغییر اجتماعی، تخریب و اختلال بیان می شود, […] ویژگی سوم ماهیت متعامل مقاومت است. مقاومت تنها در برداشت مقاومت کنندگان نسبت به موضع و کنش خود جان نمی گیرد. بلکه حیات آن در گرو تشخیص دیگر کنشگران به عنوان شاهد یا مخاطب مقاومت است. (همان، صص ۱۷۵ و ۱۷۶)

مبارزه مدنی

«رابطه اجتماعی زمانی مبارزه خوانده می شود که رفتار فرد عامدانه به سمت حاکم کردن اراده اش بر مقاومت فرد یا افراد دیگر معطوف شود. اگر ابزار این مبارزه متضمن خشونت فیزیکی بالفعل نباشد، در آن صورت، فرایند چنین مبارزه ای مسالمت آمیز تلقی می شود.» (وبر، ۱۳۹۲، ص ۱۰۳)

روش های مبارزاتی مدنی یکی از راه های عمل مستقیم بدون خشونت است که آن، معترضان برای نشان دادن غیرعاقلانه، ناعادلانه و غیراخلاقی بودن عملکرد، رفتار یا قوانین یک حکومت یا گروه، آگاهانه اقدام به قانون شکنی یا همکاری نکردن با آن حکومت می کنند. امروزه به واسطه مبارزات مدنی «ثورو»، «گاندی» و «لوترکینگ»، مبارزه مدنی در جهان بیش از پیش شناخته شده است.

مبارزه مدنی اگرچه عملی بدون خشونت است؛ ولی هیچ تضمینی وجود ندارد که توسط حکومت به خشونت کشیده نشود. یکی از اهداف مبارزه مدنی نمایش و علنی کردن قوانین و رفتارهای غیرانسانی و ناعادلانه حکومت ها برای ایجاد جنبشی اجتماعی علیه آنان است. موسیقی یکی از ابزارهای مبارزه مدنی علیه قدرت و حکومت های غیردموکرات است؛ چرا که از این طریق، بدون خشونت به اعتراض می پردازند.

رابطه موسیقی و سیاست

مختصری در باب رابطه سیاست و موسیقی در کردستان عراق

درخصوص آوازهای سیاسی به طور کلی می توان تاریخی کهن در نظر گرفت. ژانرهای لاوک و حیران در بسیاری از آوازها، درباره ظلم، قدرت و ظالمان سخن می گویند. در سده اخیر یکی از بانوان خواننده بهنام «دایکی جمال» یا مادر جمال که از مقام دانان مشهور کرد بوده است، در دهه ۱۹۲۰ از نخستین کسانی بود که سرود و تصانیف سیاسی می ساخت و اجرا می کرد. (ئه مین، ۲۰۱۵، ص ۲۳) مادر جمال زنی یهودی بود که به دین اسلام گروید.

در دهه ۱۹۲۰ میلادی دو شرکت «بیزافون» و «اوریون» در شهر سلیمانیه چندین تصنیف را از او ضبط کردند که بیشتر آن ها مضامین سیاسی و اعتراضی یا وطن دوستی داشتند. یکی از آن ها تصنیف «وطن من کردستان» است. در جنگ شهر سلیمانه، مشهور به جنگ بَردَرکی سَرا در دهه ۱۹۳۰، بسیاری از جوانان به ساخت آهنگ های انقلابی روی آوردند. بسیاری از این آهنگ ها در مدارس وقت، توسط دانش آموزان خوانده می شدند. این تصانیف یکی از مهم ترین دلایل ایستادگی مردم در مقابل دشمنانشان بود. (همان، ص ۲۴)

این روند تا جنبش مشهور به ۱۴ تموز در سال ۱۹۵۸ ادامه داشت. پس از این دوران احزابی  چون پارتی (دموکرات کردستان عراق) و یَکیَتی (اتحادیه وطنی کردستان) هر کدام به حمایت از موسیقی دانان خود پرداختند. این احزاب در ساخت و اجرای آهنگ های انقلابی و سیاسی به نوعی به رقابت می پرداختند و موسیقی را ابزاری برای رقابت های حزبی خود قرار داده بودند. نخستین حمایت های جدی سیاسی از موسیقی دانان در همین دوران آغاز شد.

دو حزب اصلی پارتی و یکیتی و نیز احزاب کوچک تر دیگر به صورتی جدی در پی حمایت از موسیقی دانان برجسته بودند تا با ساخت و اجرای تصانیف سیاسی و ملی به شمار طرفداران خود بیفزایند. این حمایت ها باعث به وجود آمدن گروه های موسیقی مانند گروه مولوی و گروه سِلمانی شد. این گروه ها که توسط جمعی از بهترین نوازندگان و مقام دانان آن روزگار تشکیل شده بودند، بیشتر وقت خود را در جهت ساخت و اجرای تصانیف سیاسی و انقلابی صرف می کردند.

در این دوران بود که «اَنوَر قره داغی» (از اساتید موسیقی مقامی کردستان عراق) شروع به جمع آوری و نت نویسی این تصانیف کرد. با حمایت های احزاب کرد، نت نویسی های انور قره داغی در کمترین زمان با بیشترین تیراژ به چاپ می رسیدند و به همه شهرها و مدارس کردستان ارسال می شدند. «همین مسئله موجبات نگرانی حکومت وقت را فراهم کرد. حکومت سریعا به تمام نهادهای تحت نظارت خود دستور داد تا از این روند جلوگیری شود و به همین منظور هیئتی تشکیل داده شد تا مستقیما از ساخت و نشر آهنگ های انقلابی جلوگیری شود و در همین راستا بسیاری از دست اندرکاران این جریان دستگیر و زندانی شدند.» (همان، ص ۲۵)

 رابطه موسیقی و سیاست

انور قره داغی و بقیه همکاران او با وجود نظارت های شدید حکومت، دست از انتشار این تصانیف برنداشتند و روند نشر آن ها را ادامه دادند. در سال ۱۹۷۴ قره داغی و دوستانش از شهر بیرون رفته و به صف مبارزان در بلندی های کردستان پیوستند. گروه موسیقی «شورش» (شورش در زبان کردی به معنی منفی و رایج آن در زبان فارسی نبوده و معنی مبارزه علیه ظلم را دارد) را تشکیل دادند و به ضبط آثار انقلابی و سیاسی ادامه دادند. این گروه به یکی از اجلاس های سیاسی میان اعراب و کردها در اربیل دعوت شدند؛ سرود «آی رقیب» را اجرا کردند و پس از آن حساسیت های حکومت مرکزی بر موسیقی کردی و سرودهای سیاسی بیشتر و بیشتر شد.

این روند تا جنبش سال ۱۹۹۱ ادامه داشت. پس از این جنبش نیروهای عراق از مناطق کردنشین خارج شدند و اداره این مناطق به دست کردها افتاد. آزادی نسبی ای به دست آمد و موسیقی دان ها بدون ترس از دستگیری و زندانی شدن به اجرا و نشر آثار خود پرداختند. پس از جنبش سال ۱۹۹۱ گروه جدیدی به نام گروه موسیقی «هنرهای زیبای کرد» تشکیل شد. این گروه نیز بیشتر به اجرای تصانیف سیاسی و ملی می پرداخت. بعدها توسط اعضای این گروه جشنواره ای با عنوان «سرود و آهنگ آزادی» برگزارشد.

پس از سقوط صدام حسین در سال ۲۰۰۳ میلادی، وضعیت کردها بیش از پیش بهبود یافت و ساختار سیاسی حکومت کردی به صورتی مستقل درآمد و حکومت خودمختار کردستان شکلی جدی به خود گرفت. پس از این دوران می توان گفت که جنبش های ناسیونالیستی و مبارزه به شکل قبلی خود از بین رفته و کردها مستقیما با هیچ حکومتی در حال مبارزه نیستند.

در یک دهه اخیر شکل جدیدی از تصانیف و آهنگ های سیاسی به وجود آمده که درواقع آهنگ هایی هستند برای دعوت و ترغیب مردم برای شرکت در انتخابات. انتخابات در کردستان به دو صورت برگزار می شود. انتخاباتی که برای تعیین رییس جمهور، نمایندگان مجلس، شهردارها و مسئولیت های سیاسی داخلی اقلیم کردستان هستند و انتخاباتی که برای تعیین همین پست های سیاسی حکومت مرکزی عراق انجام می شوند.

در شکل اول خود، تصانیف و سرودها به صورت حزبی بوده و هر حزب سعی می کند با تصانیف ساخته شده توسط طرفداران خود، به میزان راه دهندگانش بیفزاید. اما در انتخابات حکومت مرکزی شکل آهنگ ها متفاوت بوده و در پی ملی گرایی و انسجام یک پارچه کردها بدون حزب گرایی هستند.

«صدام حسین» یکی از  دشمنان اصلی کردها محسوب می شد و سال ها در پی کشتار کردها بود. این مسئله بازخوردی دوگانه در زمینه موسیقی داشته است: نخست اینکه در این دوران کردها به راحتی نمی توانستند به اجرا یا ساخت موسیقی بپزدازند.

دکتر «عبداله جمال سگرمه» از اساتید رشته موسیقی دانشگاه سلیمانیه در این باره در گفت و گویی با نگارنده در سال ۱۳۹۵ یکی از خاطرات خود را چنین تعریف می کرد: «هنگامی که نوجوان ۱۵ ساله بودم، نیروهای صدام در شهر سلیمانیه حضوری قدرتمند داشتند. همیشه از حمل ساز می هراسیدم؛ چرا که کردها همیشه توسط نیروهای عراق مورد توهین، آزار و شکنجه قرار می گرفتند. همیشه خانواده ام مرا از پرداختن به موسیقی از ترس جانم منع می کردند. یک روز که در راه هنرستان بودم و سازم را در دست داشتم به نیروهای بعثی برخوردم. مرا به دلیل همراه داشتن ساز تا حد مرگ کتک زدند و با میانجی گری مردم و یکی از سربازان، مرا آزاد کردند.»

 رابطه موسیقی و سیاست

بدیهی است که صدام حسین و سیاست های حکومت او، علیه موسیقی کردها بوده و در این دوران ساخت و اجرای موسیقی سیاسی در کردستان امری دشوار و خطرناک محسوب می شد. کرکوک که یکی از نفت خیزترین شهرهای عراق است توسط صدام حسین تعریب شد. این شهر از مراکز مهم فرهنگی و هنری کردها نیز محسوب می شود.

در واقع مهم ترین مرکز رشد مقام های کردی، شهر کرکوک است. سال ها سعی می شد تا کردها از این شهر رانده شوند و اعراب در آن سکونت یابند. یکی از جنبه های فرهنگی این مسئله، سعی در کم رنگ کردن مقام و موسیقی مقامی کردی بود. حکومت وقت، در تلاش بود تا با تعریب شهر کرکوک، هم زمان، مقام های کردی را که از جنبه های هویت کردی بود، از بین برده و مقامات عربی را جایگزین آن کند.

دوم این که هنرمندان کرد در حمایت از احزاب خود، میهن دوستی یا علیه دشمنانشان آثار متعددی ساختند. سرود «مام جلال» یکی از سرودهایی بود که در حمایت از «جلال طالبانی» و حزب او ساخته و اجرا شد. تصنیف «خوایا وه ته ن ئاوا که ی» از تصانیفی است که در همین دوران، نشانگر حس میهن دوستی کردها بود. سرود «ای رقیب» که امروزه کردهای عراق آن را به عنوان سرود ملی خود می دانند نمونه ای از موسیقی هایی است که علیه دشمن خوانده می شد.

بسیاری از تصانیف نیز برای پیش مرگ های کرد ساخته شده اند که هدفی جز ترغیب و تشویق و ایجاد روحیه سربازان در میدان های جنگ ندارند. پس از شکست صدام حسین در جنگ کویت و اعمال تحریم های جهانی علیه عراق، به نظر می رسد برخی سیاست های فرهنگی حکومت بعث تغییر یافته اند. همان طور که قبلا گفته شد از سال ۱۹۹۴ سیاست های دولت بعث تا حدودی در جهت حمایت از موسیقی مقامی کردی قرار گرفت.

گروه موسیقی شهید کارزان

گروه موسیقی شهید کارزان در سال ۱۹۸۱ شکل گرفت. اعضای این گروه معتقد بودند که یکی از راه های مبارزه، هنر و به طور اخص از طریق موسیقی است. این گروه یکی از مصادیق حمایت قدرت از موسیقی برای پیشبرد اهداف سیاسی است.

جلال طالبانی با شنیدن پیشنهاد تاسیس این گروه، همه مخارج مادی گروه را متقبل شده و به حمایت تمام عیار از آن پرداخت. این گروه توسط چند جوان و با امید و هدف آزادی کردستان تاسیس شده بود.

دو ایده سیاسی و اجتماعی در شکل گیری این گروه نقش مهمی داشتند؛ حزب زحمت کشان کردستان با رویکردی مارکسیستی و حزب یَکیَتی نیشتمانی کردستان، با رویکردی سوسیال دموکرات. بیشتر اعضای این گروه تحت تاثیر افکار چپ گرایانه و سیاست های حزب زحمت کشان بودند. آثار این گروه کمتر ادبیاتی ملی گرایانه داشتند و بیشتر در راستای افکار انقلابی و مبارزانه بودند و با هدف ترغیب و تشویق مبارزان و پیش مرگان اجرا می شدند.

موسیقی دانانی که دستگیر و زندانی شدند

بسیاری از موسیقی دانان در دوران حکومت صدام حسین به دلیل اجرای آثار سیاسی و انقلابی دستگیر و زندانی شدند. یکی از این افراد «قادر کابان» است. قادر کابان از هنرمندانی است که بسیاری از آثار خود را علیه ساختار سیاسی وقت می ساخت. یکی از این آثار تصنیف «در به دری» است. قادر کابان پس از انتشار این تصنیف که نقد تندی علیه ظلم و ظالمان بود، توسط حکومت دستگیر و زندانی شد.

 رابطه موسیقی و سیاست

یکی از هنرمندان موسیقی مقامی «عَبَی مَلا» (عبدالله مَلا) است؛ یکی از موسیقی دانان انقلابی و ضد حکومت بعث که با آثار خود به مبارزه با صدام حسین پرداخت و در نهایت توسط نظامیان بعث کشته شد. «محمد صالح دیلان» و «طاهر توفیق» که از استادان مشهور مقام در کردستان عراق هستند نیز بسیاری آثار سیاسی اجرا کرده اند و هر دو به همین دلیل دستگیر و زندانی شده اند.

«محمد جزا» از اساتید مقام دان کردستان عرق بود که با آثار سیاسی اش می توان او را یکی از جدی ترین هنرمندانی دانست که به مبارزه سیاسی پرداخته است. محمد جزا بارها و بارها توسط حکومت، دستگیر، زندانی و شکنجه شده است. بسیاری از مقام های اجرا شده توسط او مضامین سیاسی و انقلابی دارند. «پس از دستگیری های متعدد، از طرف حکومت به او دستور داده شده بود که کلمات وطن، سرزمین و کردستان را در آثار خود به کار نَبَرد و استفاده از این کلمات برای او ممنوع شده بود.» (ئه مین، ۲۰۱۵، ص ۳۶)

امروزه اما بسیاری از اساتید موسیقی مقامی از سیاست های دولت کردی در برابر موسیقی مقامی راضی نیستند. بسیاری از موسیقی دانان در گفت و گو با نگارنده به شدت به وضع موجود اعتراض داشتند. نمونه نبود این حمایت ها، مرکز مقام علی مردان است که به دلیل حمایت نکردن دولت و قطع بودجه آن، رو به تعطیلی نهاده است.

موسیقی در حمایت از سیاست

قبل از دوران حکومت کردی، موسیقی مقامی کردستان عراق و موسیقی دانان این حوزه با آثار خود، از سیاست های انقلابی و اعتراضی کردها علیه حکومت مرکزی عراق حمایت می کنند. این آثار در حمایت از احزاب، رهبران احزاب، مبارزان و پیش مرگان و غیره هستند. آثاری که در حمایت از حکومت باشند به هیچ وجه وجود ندارند و درواقع تا اینجا با مرحله ای از آثاری انقلابی رو به رو هستیم.

پس از حکومت کردی اما آثار موسیقایی همچنان در دو وجه حمایت از احزاب و حمایت از حکومت کردی وجود دارند. شکل این آثار تغییر کرده و بیشتر به هنگام انتخابات خود را نشان می دهند.

موسیقی در تقابل با سیاست

قبل از دوران حکومت کردی به وضوح بسیاری از آثار سیاسی در تقابل و ضدیت با حکومت عربی عراق هستند. از طریق این موسیقی، سیاست های حکومت زیر سوال می روند، مردم به مبارزه علیه آن دعوت می شوند و اساس مشروعیت حکومت به شدت تهدید می شود. پس از حکومت کردی و دستیابی به وضعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بهتر، موسیقی تاکنون در تقابل با حکومت کردی قرار نگرفته و نیز آثاری که در تقابل با حکومت مرکزی عراق نیز باشند وجود ندارند.

 رابطه موسیقی و سیاست

سیاست در حمایت از موسیقی

قبل از دوران به قدرت رسیدن کردها تا سال ۱۹۹۴ هیچ حمایتی از طرف حکومت عراق از موسیقی کردی دیده نمی شود. از سال ۱۹۹۴ به نظر می رسد برخی از سیاست های دولت تغییر کرده و حداقل در خانه مقام عراقی در شهر کرکوک، از موسیقی مقامی کردی توسط صدام حسین حمایت هایی مختصر صورت می گیرد. در این دوران اما احزاب کردی به حمایت کامل از موسیقی پرداخته اند. این احزاب برای پیشبرد اهداف خود که شامل اهداف حزبی و اهداف ملی می شود همیشه موسیقی دانان را مورد حمایت قرار داده اند.

امروزه نیز در دوران حکومت کردی، همچنان حمایت های حزبی از موسیقی را در شرایط و زمان های خاصی می توان مشاهده کرد؛ اما وضعیت کلی موسیقی مقامی به ویژه در یک سال اخیر، از نظر موسیقی دانان بسیار نامطلوب بوده و حکومت به نحو احسن از این موسیقی حمایت نمی کند و همین امر سبب روند رو به تعطیلی مرکز مقام علی مردان شده است.

سیاست در تقابل با موسیقی

با توضیحاتی که داده شد، بسیار واضح است که قبل از جنبش ۱۹۹۱، سیاست حکومت ها همیشه در تقابل با موسیقی کردی بوده است. از نشر آثار جلوگیری می شده، در فرایند تعریب کرکوک سعی شده تا مقام کردی از بین برود و همه به مقامات عربی روی بیاورند، بسیاری از موسیقی دانان دستگیر، زندانی و حتی کشته شده اند. امروزه اما سیاست های حکومت کردی به هیچ وجه در تقابل با این موسیقی نیستند. اگرچه موسیقی دانان از حمایت های دولتی راضی نیستند؛ اما آزادانه در هر زمینه ای می توانند فعالیت کنند.

موسیقی و مبارزه مدنی

موسیقی در میان کردهای عراق در سال های طولانی مبارزه سیاسی و جنبش های مختلف، به عنوان یکی از راه های مبارزه مدنی همیشه در صف اول مبارزات سیاسی وجود داشته است. ساخت و اجرای آثاری که در تقابل با حکومت عراق بوده اند، نشر آثار انقلابی توسط انور قره داغی و دوستانش با وجود غیرقانونی بودن آن و غیره را می توان از مبارزات مدنی و بدون خشونت کردها دانست.

نتیجه

موسیقی مقامی همیشه در ارتباطی تنگاتنگ با سیاست در عراق بوده است. سال های زیاد، موسیقی نقشی دوجانبه در برابر سیاست داشته و سیاست نیز چنین نقشی را در قبال موسیقی ایفا کرده است. موسیقی مقامی از طرفی ابزاری بوده برای حمایت از سیاست های احزاب کرد و جنبش های سیاسی مردم و از طرفی در تقابل و مبارزه با سیاست و حکومت بعث عراق بوده است. این موسیقی نقشی پررنگ در حرکت های مردمی و در نهایت آزادی مردم کردستان عراق داشته است.

بسیاری از آثار، مستقیما پیش مرگان کرد را در جنگ ها یاری داده و حمایت کرده است. از جنبه ای دیگر، سال ها، سیاست های حکومت عراق علیه موسیقی مقامی بوده و نقشی مهم در جلوگیری از روند رو به رشد این موسیقی داشته است. بسیاری از موسیقی دانان، دستگیر و حتی کشته شده اند.

در روند تعریب شهر کرکوک، حکومت عراق، آگاهانه سعی در از بین بردن هویت کُردیِ مقام ها و جایگزینی آن ها با مقامات عربی داشته است. پس از شکل گیری حکومت خودمختار کردستان عراق و سقوط صدام حسین، این موسیقی، آزادانه به فعالیت خود ادامه داده و به ویژه، مجلس مقام خوانی و مراکز آموزش مقام، فعالیت های خود را از سر گرفته و شرایط بهتری را تجربه کرده اند.

آثار سیاسی هنوز وجود دارند؛ اما شکلی جدید به خود گرفته اند. حکومت خودمختار و احزاب سیاسی هنوز از موسیقی مقامی به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف خود استفاده می کنند. مصداق بارز این مسئله، آثار موسیقایی ای هستند که به منظور ترغیب مردم برای شرکت در انتخابات ساخته و اجرا می شوند.


منبع: برترینها

فیلم «شیون»؛ تلنگر سینمای کره به ژانر وحشت

– آرش واحدی:

فیل هود (گاردین)

ترسی که شما را در لبه پرتگاه رها می‌کند

سبک جدید سینمای کره اساتید منحصربه‌فرد خودش را دارد، برای مثال پارک چان ووک و بونگ جون هو با آثار شاخص خود در این سال‌‌ها توجه بسیاری از علاقه‌مندان به سینما را جلب کرده‌اند. نا هونگ جین با دو اثر پیشین خود به‌خوبی ثابت کرد که استاد روایت‌‌های پرجزئیات است، روایت‌‌هایی که با کمک اعمال‌‌ غریزی قهرمان‌‌هایش به‌شکلی ساده پیش می‌رود و با پیچش‌‌های شوک‌آور فیلمنامه‌ای مخاطب را شگفت‌زده می‌کند. «شیون» در دنباله این راه جایگاه مناسبی برای خود به‌وجود می‌آورد، گروهبانی با نقش‌آفرینی کواک در پی وقوع قتل‌‌هایی خانوادگی متوجه مرتبط بودن آن‌ها با یکدیگر می‌شود. اولین گمانه‌زنی او مربوط به شیوع بیماری جنون‌آمیزی است که روان طعمه‌‌هایش را برهم می‌ریزد. حضور یک غریبه مرموز در روستا به این گمانه‌زنی‌‌هایش دامن می‌زند.

تلنگر سینمای کره به ژانر وحشت 

فیلم با تکیه بر بخش خرافات و ترس کار خود را آغاز می‌کند و باتوجه به بی‌مهارت بودن تمام پلیس‌‌های قصه شکلی کمدی به خود می‌گیرد، این فضای کمدی بسیار زود با اتفاقات فجیع و وحشت‌‌آوری که می‌بینیم فضای فیلم را تغییر داده و وحشت را زیر پوست مخاطب تزریق می‌کند. یکی از راهکارهای هونگ جین برای انتقال وحشت بیشتر به تماشاگران در بروز لایه‌ای اطلاعات به آن‌ها خلاصه می‌شود، روایت ترسناک اثر لایه‌‌های بسیار زخیمی دارد که با دقت روی هم چیده شده‌اند و به‌تدریج ارائه می‌شوند. پنهانکاری یکی از بزرگ‌ترین امتیازات فیلم محسوب می‌شود؛ شیوه‌ای که بدون توهین به شعور مخاطب او را در منجلابی شیطانی قرار می‌دهد. شما در انتهای داستان حس می‌کنید مدت زمان زیادی است که جریان را حدس زده‌اید ولی جرات لازم برای کنار هم قرار دادن و نتیجه‌گیری را نداشتید. فیلم با اشاره بر مقوله‌‌هایی چون خرافات، شایعه‌پراکنی و گناه، روایتی ترسناک را از ابعاد مختلف به نمایش می‌گذارد و مخاطب را نگران وقوع چنین اتفاق ماوراءطبیعی می‌کند.

بنجامین مرسر (ای‌وی‌کلاب)

تلفیق صحیح وحشت، کمدی و معما

روایت فیلم «شیون» پنج بار مسیر تغییر می‌دهد و می‌توان گفت که تمامی آن‌ها کارآمد نیستند ولی درنهایت تلفیق مناسب وحشت و کمدی و معما می‌تواند کلیت اثر را واجد جذابیت‌‌هایی هوش‌ربا کند. فیلم با سبک و مکانیک خاص روایتش قوه تخیل شما را به کار گرفته و مجبور به حدس زدن می‌کند. شما با سری قتل‌‌هایی مواجه هستید که در نگاه اول زیاد ترسناک به نظر نمی‌رسند، اما با پیش رفتن داستان متوجه ابعاد دیگر فاجعه شده و ترس را زیر پوست خود حس می‌کنید. روایت ذره به ذره برای شما حقایقی را رو می‌کند تا قوه تخیل و گمانه‌زنی خود را به چالش بکشید و به‌ناگهان با سکانس‌‌هایی مواجه می‌شوید که بسیار تکان‌دهنده است و شما را میخکوب می‌کند. یکی از نکات مثبتی که ارزشگذاری فیلم را تحت تاثیر قرار می‌دهد محیطی است که ماجرا در آن اتفاق می‌افتد.

روستایی دور افتاده با بافتی سنتی که تاثیر زیادی روی باورپذیری نیروی شر موجود در داستان می‌گذارد. نا هونگ جین در راه ساختن «شیون» بار دیگر با فیلمبردار آثار پیشین‌‌اش هنگ کیونگ پیو همکاری کرده است، آن‌ها موفق شده‌اند در محیطی ساده و به‌ظاهر عادی، حس شومی را به وجود بیاورند و مشخص است برای تمام صحنه‌‌های تکان‌دهنده موجود در اثر زحمات بسیار زیادی کشیده شده است. «شیون» به‌علت پایان‌بندی عجیب و غریب خود شاید در اذهان باقی بماند ولی مدت زمان طولانی اثر از علاقه تماشاگران برای شروع ماجرا می‌کاهد، بهتر بود هونگ جین به‌جای به‌کار بردن پیچش‌‌های داستانی بی‌موردی که در برخی از لحظات فیلم خسته‌کننده می‌شود بر حل معمای اصلی‌‌اش پافشاری می‌کرد تا زمان اثر نیز کمتر شود.

مگی لی (ورایتی)

گمانه زنیِ یک ذهن پارانوئید

هیچ چیز ترسناک‌تر از این نیست که ندانید باید از چه چیزی بترسید. روستای آرامی را تصور کنید که یک سری جنایت دهشتناک در آن رخ دهد، قتل‌‌هایی که کاملا شبیه به همدیگر است ناگهان شکل جدی‌تری به خود گرفته و شما را مجبور به گمانه‌زنی می‌کند؛ گمانه‌زنی‌‌هایی که با پیشرفت داستان‌گویی از یک ذهن بیمار و پارانوئید نشأت می‌گیرد. یکی از استادهای سبک جدید سینما در کره‌جنوبی نا هونگ جین این‌بار، سراغ داستانی پرتعلیق رفته است تا مرزهای وحشت بومی کشورش را تا گیشه‌‌های معتبر جهان چون آمریکا و چین گسترش دهد. «شیون» بسیار بی‌پروا ساخته شده است، همین تلفیق جهان روستایی و جهان ماوراءطبیعی که به مقوله‌‌هایی چون آنیمیزم(همزادگرایی) و فرقه‌‌هایی این چنین اعتقاد دارند دلیل خوبی برای اثبات این ادعا محسوب می‌شود.

تلنگر سینمای کره به ژانر وحشت 

ما با یک فانتزی توهم‌زا مواجه هستیم که پیش از این در سینمای ژاپن کونیمورا با آن نگاه اقتدارگرایانه‌‌اش به قتل آن را بررسی کرده بود. «شیون» بی‌شک علاقه دارد توسط مخاطبان قضاوت شود، حدس‌‌هایی که هنگام تماشای این اثر که دوساعت‌ونیم به طول می‌انجامد، می‌زنید تاثیر زیادی در پیچش انتهای داستان دارد. درحقیقت تاثیر فضای توهم‌زای فیلم، هنگامی بهتر اثر می‌کند که با منطق آن همراه شوید و خود را به دست بازی ذهنی هونگ جین بسپارید. برای نشان دادن جامعه رو به پیشرفتی که هنوز در خرافات باستانی غوطه‌ور است هنر فیلمبردار اثر هنگ کیونگ پیو کاملا چشمگیر است، تصاویر اثر باتوجه به استفاده از نور طبیعی و بافت غبارآلود تصویر، بازده تاریکی ارائه داده است که در انتقال وحشت کلی اثر بی‌تاثیر نیست.

در سکانس‌‌های کلیدی اثر هیچ نمای بسته‌ای از بازیگران دیده نمی‌شود و حتی گاهی فوکوس مناسبی روی هیچ یک از سوژه‌‌ها وجود ندارد، این عملکرد حس گمنامی انسان در برخورد با مقوله‌ای چون خرافات را تداعی می‌کند. این نکته را نیز باید در نظر داشت که اشیای دنیوی در فیلم کارایی شومی دارند و درنهایت باعث قربانی شدن انسان‌‌ها می‌شوند، نگاه هونگ جین به سینمای وحشت نه‌تنها پر از تعلیق و هیجان است بلکه ابعادی فلسفی به خود گرفته است؛ نگاهی که وجه تمایز اثر با دیگر آثار ترسناک این سال‌‌ها به شمار می‌رود.

گلن کنی (نیویورک تایمز)

فیلمی که می‌ترساند و قلب شما را می‌شکند

فیلم «شیون» درباره قدرت مخرب خرافاتی است که می‌تواند به اندازه نیرویی شیطانی مخرب باشد. این اتفاق نادر و غیرطبیعی است که یک فیلم در ژانر وحشت مدت زمانی دوساعت‌ونیم داشته باشد، چنین رویکردی نشان می‌دهد که فیلمساز هونگ جین علاقه دارد مخاطبان نیز همراه با خط روایی داستان پیش رفته و انتهای آن را حدس بزنند. فیلم اشتباهات خاص خودش را دارد، همین که شخصیت اصلی داستان هر بار از خواب بیدار می‌شود و حس کابوس بودن آنچه دیده است را به او انتقال می‌دهد یکی از ضعف‌‌های فیلم محسوب می‌شود. البته باید توضیح داد این عملکرد با تکرار بیش از حد باعث به‌وجود آمدن این حس می‌شود. جون کونیمارا در نقش غریبه ژاپنی در «شیون» بار دیگر درخشان ظاهر شده است. فیلم موجی از جرم و جنایت و بیماری جسمی به سوی مخاطبش روانه می‌کند.

تلنگر سینمای کره به ژانر وحشت 

توجه داشته باشید که «شیون» گرچه شما را می‌ترساند ولی همزمان قلب شما را نیز می‌شکند. کشاندن مبحث خرافات به کلیسا چیزی نبود که از فیلمسازی چون هونگ جین توقع داشتیم و همین نکات به همراه پایان‌بندی نه‌چندان جذاب فیلم ارزش‌‌های اثر را کم می‌کند. «شیون» روی نکات بسیار مهمی دست می‌گذارد و با آن شما را به وحشت می‌اندازد، اثری سخت چه از لحاظ ساختار، چه از لحاظ فهم و چه از لحاظ مرز باریک مقوله‌‌هایی که به آن می‌پردازد، بنابراین فیلم را می‌توان مانند بسته خطرناک و مجهولی در نظر گرفت که باید با احتیاط حمل شود.

کارگردان و فیلمنامه‌‌نویس: نا هونگ جین

بازیگران: جون کونیمورا، وانگ جونگ مین، کواک دو وون

ژانر: ترسناک، فانتزی، درام

زمان: ۱۵۶دقیقه

فروش کلی: ۵۱,۳ میلیون دلار

افتخارات: حضور در فستیوال کن۲۰۱۶، کسب جایزه بهترین کارگردانی از جوایز فیلم آسیا۲۰۱۷، کسب جوایز بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر مکمل مرد، بهترین تدوین و بهترین موسیقی متن از فستیوال فیلم کره‌جنوبی ملقب به اژدهای آبی و…

امتیاز از منبع‌‌های معتبر سینمایی:‌ ای‌ام دی بی‌: ۷,۵ از ۱۰، روتن تومیتوز: %۹۹، گاردین: ۵ ستاره از ۵

خلاصه داستان: بیماری روانی واگیرداری در روستایی واقع در کره‌جنوبی شیوع پیدا کرده است، مردم به جنون رسیده و تمام اعضای خانواده خود را به‌شکلی فجیع سلاخی می‌کنند. در همین حین پلیسی با نام جونگ گوو(با نقش‌آفرینی کواک دو وون) متوجه حضور غریبه‌ای ژاپنی در اطراف روستا می‌شود و…

توضیحات: این سومین اثر بلند سینمایی نا هونگ جین محسوب می‌شود، وی پیش از این با ارائه فیلم «تعقیب‌کننده» در سال۲۰۰۸ به شهرت رسیده بود با اثر مشهورش «دریای زرد» مورد استقبال منتقدان در فستیوال کن سال۲۰۱۰ قرار گرفته بود. «شیون» در ادامه موفقیت‌‌های این فیلمساز کره‌ای در فستیوال کن۲۰۱۶ به نمایش درآمد و مورد توجه علاقه‌مندان به ژانر وحشت قرار گرفت.


منبع: برترینها

مهربان بود و درست می‌نوشت

کورش اسدی از نویسندگان  و منتقدان ادبی معاصر، جمعه شب دوم تیر ماه در سن ۵۳ سالگی در گذشت. او در حوزه داستان کوتاه یکی از نویسندگانی به شمار می‌رفت که در آثارش نگاه و رویکردهای تازه و بکری ایجاد کرده بود. شروع داستان‌نویسی وی از دوران نوجوانی‌اش بود. اسدی از اواخر دوره دبیرستان احساس کرد می‌تواند داستان بنویسد و به همین دلیل از همین دوران شروع کرد به نوشتن اما چون کسی را نمی‌شناخت این نوشتن به شکلی شخصی باقی ماند تا آن‌که در سال ۱۳۵۹ به همراه خانواده به تهران مهاجرت کردند. در دوره دبیرستان علاوه‌بر نوشتن، به طور جدی شروع به خواندن ادبیات کرد و در دوره سربازی بنا به گفته خودش، آثار تمام داستان‌نویسان مطرح ایران و داستان‌های جدی خارجی را خواند. پس از سربازی با هوشنگ گلشیری آشنا شد و با او تماس گرفت و اولین نوشته‌هایش را به او داد و دوستی‌اش با او شکل گرفت و نگاه وی نسبت به داستان آرام‌آرام ساخته شد. در آن مقطع چیزی که بر وی تأثیر گذاشت دیگر اعضای جلسات پنجشنبه‌ها در تهران بودند که اکثرشان اهالی خوزستان بودند؛ قاضی ربیهاوی و یارعلی پورمقدم ازمسجد سلیمان، همین‌طور کامران بزرگ‌نیا و دیگران. وی از خلال این جلسات با آن‌ها دوست شد و آن‌ها روی وی تأثیر زیادی گذاشتند و بعدها با هم جلسات جداگانه داستان‌خوانی گذاشتند. سال ۱۳۶۶ یا ۱۳۶۷ بود که اسدی اولین داستان‌های جدی‌اش را نوشت که بعدها مجموعه داستان شد. چیزی که بیشتر در داستان برای وی مطرح بود جستجو به دنبال چیزی گمشده و کشف یک راز (که معمولاً در زندگی شخصیت داستان است) بود. او برای مجموعه داستان «باغ ملی» در سال ۱۳۸۳ برنده چهارمین دوره جایزه گلشیری در بخش مجموعه داستان شده بود. از دیگر آثار او می‌توان به «پوکه‌باز»،  «باغ ملی»، «گنبد کبود» و «کوچه‌ ابرهای گم‌شده» اشاره کرد.
***

* ضمن تسلیت به شما، لطفا درباره آقای کورش اسدی و شخصیتی که از او می‌شناختید، برای مان بگویید.
کورش اسدی به قدری مهربان و صمیمی بود که هر بار که با او صحبت می‌کردم، انگار همین دیروز از هم جدا شده ایم. هر بار در دیدارهای مان می‌پرسید: «داری چی کار می‌کنی؟ » یا از طرح هایی که در حال نوشتن بودیم، سراغ  می‌گرفت و پیگیری می‌کرد. در تمام مدتی که ما با هم آشنا بودیم شاید بیش از ۲۰ بار هم با هم حرف نزده باشیم ولی هر بار که با هم دیدار داشتیم، نوع ارتباط مان به گونه‌ای بود که انگار از هم جدا و بی خبر نبوده ایم. رابطه مان تمام شدن نداشت.رابطه بین نویسنده‌ها یا به شکل افراطی دوستانه و صمیمانه است یا رابطه‌ای همراه با دافعه و قضاوت مداوم. ولی ظاهرا شما ارتباط قلبی خوبی با آقای اسدی داشته اید.من واقعا کورش را دوست داشتم. هیچ یادم نمی‌رود زمانی که جایزه گلشیری را برای داستان «باغ ملی» برنده شد، به یکی از دوستان گفتم که متن تقدیر از او را خودم خواهم نوشت و در این باره تاکید کردم. چون هم کورش آدم دوست داشتنی‌ای بود و هم گذشته از آن، کتاب «باغ ملی» را بارها خوانده بودم و باید اعتراف کنم که خیلی این کتاب در زندگی من تاثیر داشته است. این کتاب را به بهانه مسابقات خوانده‌ام، به بهانه خرید و سخنرانی درباره آن خوانده‌ام. من به بهانه‌های مختلف به این کتاب مراجعه کرده‌ام و خیلی نبود کورش اسدی، تلخ و بد است. خیلی زود این اتفاق افتاد! چهار، پنج ماه پیش همدیگر را در آبادان دیدیم و یادم هست که بیانیه‌ای خواند. آنجا همه می‌گفتیم باز کورش می‌خواهد بیانیه‌ای طولانی را بخواند. در آنجا از عبارت «نثر پاکیزه» استفاده کرد و من هم از این عبارت بی نهایت لذت بردم و گفتم: «چه کلمه خوبی. از این به بعد من هم آن را به کار خواهم برد.» انتخاب این عبارت، انگار سبزی خاصی داشت و احساس می‌کنم این رنگ را در باقی رنگ‌های سبز ندیده بودم. یادم می‌آید زمانی که برای جایزه ادبی اصفهان دعوتش کرده بودیم، مجله‌ای چاپ کرده بودیم که آثار ادبی دوستان و نویسندگان مختلف در آن آمده بود. چندین مصاحبه از دوستان نویسنده از «پاریس ریویو» برداشته بودیم و اشتباها این مطلب را «پاریس دیوید» چاپ شده بود و وقتی کورش مجله را ورق زد، متوجه این اشتباه شد و به من گفت: «علی تو باز چشمات کور بود، ندیدی این پاریس ریویو؟ »

* آقای اسدی روحیه طنازی داشتند. آیا این روحیه در سبک و نوشتارش هم وجود داشت و دیده می‌شد؟
بله این روحیه را می‌توان در آثارش پیدا کرد. گرمایی که در رفتار و برخورد کورش وجود داشت، صمیمیتی ایجاد می‌کرد که سبب گفتارهای طنزآلود بین ما هم می‌شد.R شما آثار و داستان‌های کورش اسدی را دنبال کرده‌اید و همین طور از نزدیک ایشان را می‌شناختید. آثار ایشان را چطور ارزیابی می‌کنید؟وقتی «باغ ملی» را  می‌خواندم و یا وقتی «گنبد کبود» را، انگار تمام آن چیزهایی که کورش نوشته بود را به خوبی درک می‌کردم. نمی‌خواهم بگویم که آن چه می‌نوشت را به تمامی تجربه کرده بود ولی کلماتی انتخاب می‌کرد که دقیقا آن تجربه را به خوبی منتقل می‌کرد. کمتر نویسنده‌ای داریم که این قدر نزدیک به موضوع و تمی که می‌خواست، کلمات را سنجیده و درست انتخاب کرده باشد. همیشه ما با فاصله نسبت به موضوعی که در نظر داریم، می‌نویسیم و این فاصله سبب شده است که بارها تاکید کنیم که منظورمان چه بوده است؟ ولی نوشته‌های اسدی این طور نبود که آخرش بگوید می‌خواستم این را بگویم و شما به عنوان مخاطب، درک درستی به دست می‌آوردید. قصد ندارم بگویم که آن چه نوشته است را زندگی یا تجربه کرده است، چون به نظرم خیلی این عبارات کلی هستند؛ در واقع قصدم این است که تاکید کنم انتخاب کلمات قطع‌ها و پاراگراف‌های داستان‌های اسدی به گونه‌ای بود که شما را از حالی به حال دیگر می‌برد. منظورم از این وضعیت، پیش رفتن داستان هایش با کلمات بود و مخاطب را با خود همراه می‌کرد. کلمات داستان‌های او دقیق و به جا انتخاب شده‌اند و این ویژگی و سنجیدگی انتخاب کلمات برای رساندن مضمون را در کمتر نویسندگانی داشته ایم. راستش باید بگویم که با توجه به نگاهی که او به ادبیات فارسی ما و دانشی که داشت و همین طور شناختش از داستان‌های قدیمی که از فرهنگ و جغرافیای جنوب می‌آمد، خیلی مشابهت با شناخت او به یکی از نویسندگان برتر معاصر یعنی هدایت داشت. این تطبیق شاید خیلی بزرگ به نظر برسد، ولی به نظرم جایی که اسدی داستان را ادامه داد و زندگی را ساخت، به آدم هایی رسید که هدایت درباره آن آدم‌ها و وضعیت‌ها نوشته بود. این مدل نویسنده مثل کورش کم داشته‌ایم و من فکر می‌کنم که او ادامه دهنده داستان فارسی درست ما بود. او در آثارش ادا و اطوار نداشت.

* به نظر شما مهم‌ترین ویژگی سبک داستان نویسی آقای اسدی را چه می‌دانید؟
داستان گوی خوبی بود و به درستی داستان تعریف می‌کرد و ما را در فضای داستان هایش غرق می‌کرد و خواننده را دنبال خودش می‌کشید. مهم‌تر از همه این که وقتی داستانش به پایان می‌رسید، هنوز داستان در خواننده ادامه دارد و ضمنا داستان‌هایش امروزی بود. نمی‌خواهم بگویم که داستان هایش مدرن بودند. نه، امروزی بود و نسل‌های مختلف می‌توانستند با آن ارتباط برقرار کنند. آثار او علاوه بر ارزش‌های داستانی، ارزش‌های دیگری چون مسائل جامعه شناختی، مسائل تاریخی و غیره که مایلید از داستان بگیرید را هم دریافت می‌کردید.مخاطب می‌توانست در جهان داستان‌های او زندگی کند. کورش همان قدر که دست و قلبش باز بود، داستان‌هایش هم همین ویژگی را داشتند و با مخاطب مهربانی می‌کرد.


منبع: بهارنیوز

برد پیت و لی‌جونز همبازی می‌شوند

جیمز گری کارگردان فیلم تاریخی شهر گمشده‌ی زی (The Lost City of Z) به تازگی ساخت فیلمی علمی- تخیلی را کلید زده است.
 




 مراحل پیش‌تولید فیلم در حالی آغاز شد که تنها براد پیت، سوپر استار سال‌های اخیر سینمای هالیوود  برای نقش‌آفرینی در آن قرار داد رسمی امضا کرده ‌است. طبق گفته‌‌ی عوامل سازنده‌ی فیلم تامی لی‌جونز هم مشغول رایزنی برای بستن قرارداد بازی در این است.این فیلم آد آستارا (Ad Astra) نام دارد، کلمه‌ای که در زبان لاتین «به سوی ستاره‌ها» معنی می‌دهد، اولین همکاری برد پیت و جیمز گری به عنوان بازیگر و کارگردان است، برد پیت پیش از این تهیه‌کنندگی فیلم شهر گمشده‌ی زی را بر عهده داشته‌ است.

برد پیت هم‌زمان با این پروژه قرارداد بازی در قسمت دوم فیلم اکشن جنگ جهانی زی (World War Z ۲) را امضا کرده است. فیلمی که علاوه بر بازی، تهیه‌کنندگی آن را هم بر عهده دارد.تامی لی‌جونز، برنده‌ی بهترین نقش مکمل مرد برای فیلم فراری (The Fugitive)، در حال حاضر مشغول نقش‌آفرینی در کمدی ویلا کاپری (Villa Capri) است.آد آستارا (Ad Astra) داستان سفر به سیاره‌ی نپتون و پدید آمدن اختلاف زمان با ساکنان زمین است. برد پیت در این فیلم فضا ‌نورد است و با سفر در زمان می‌تواند به داستان ناپدید شد پدرش با بازی تامی لی‌جونز پی ببرد.


منبع: بهارنیوز

"ربنا"یی که باز هم پخش نشد

به گزارش ایلنا، رضا مهدوی (نوازنده سنتور، پژوهشگر و مدیر سابق مرکز موسیقی حوزه هنری) در یادداشتی که با عنوان «”ربنا”یی که پخش نشد» برای ایلنا ارسال کرده؛ نگاهی چندباره به این ماجرا انداخته است که در ادامه می‌آید:
«ربنا» میراث ناملموس فرهنگ ایرانی که به ثبت ملی رسیده، یکی از آثار محمدرضا شجریان و شامل ۴ دعا از آیات قرآن است که همه با عبارت ربنا آغاز می‌شود. به گفته محمدرضا شجریان این اثر در یکی از استودیوهای رادیو در تیر ۱۳۵۸ در کلاس درس ضبط شد. پس از آن با استقبال مسئولان وقت روبه‌رو می‌شود و بدون هماهنگی با شجریان از رادیو پخش می‌شود. از آنجا که این اثر به شدت مورد اقبال مردم قرار می‌گیرد، شجریان اعتراضی نکرده و آن را متعلق به مردم می‌داند.
تا زمانی که مواضعی بین صاحب این اثر و حاکمیت ایجاد می‌شود و همچنان این مانع گویا حل‌شدنی نیست؛ شاید با پادرمیانی پیشکسوت و ریش‌سفیدی این مسئله نیز برطرف شود.محمدرضا شجریان هنرمندی است که اگرچه ناخواسته اظهارنظر سیاسی هم داشته باشد، در نهایت دلش با ملت ایران است و می‌خواهد آنچه که از هنر ایرانی ارائه کرده، در سلامت کامل باقی بماند و اصطلاحا هنر آلوده به سیاست نشود، ما ارزشمندتر از هنر و فرهنگ ایرانی، سرمایه دیگری نداریم. پس باید تا می‌توانیم از آن حفاظت و حمایت کنیم.
چند سالی است که در آغاز ماه مبارک رمضان، صحبت‌هایی از احتمال پخش «ربنا»ی شجریان شنیده می‌شود ممکن است در دوره‌های مختلف با استفاده از علایق فرهنگی و هنری مردم، دولتمردان وعده‌هایی بدهند اما باید توجه داشت که صدا‌و‌سیما جزو نهادهایی است که در اختیار ریاست‌جمهوری نیست. حتی از خواست قاطبه مردم هم آنچنان که باید و شاید تبعیت نمی‌شود.
این نهاد موازین و شورای سیاستگذاری خاص خود را دارد که در هر دوره‌ای براساس مدیریت کلان خود این سازوکارها تغییر می‌کند. در این صورت شاید استفاده از نام استاد شجریان را تنها به وعده‌های انتخاباتی مربوط بدانیم، هرچند که باید خوشحال باشیم که حداقل سه تن از ۶ نفر کاندیدای ریاست جمهوری نام موسیقی را بردند، چه بسا اگر نتایج انتخاب طور دیگری می‌شد، شاید به طور کلی وضعیت موسیقی تغییر می‌کرد و حتی نمی‌توانستیم به سادگی از موسیقی صحبت کنیم. 
نباید از رئیس‌جمهوری خرده گرفت که وعده‌ای را داده‌اند و اکنون که ماه رمضان رفته و همه در انتظار شنیدن «ربنا»ی محمدرضا شجریان ماندیم اما خبری از عملی شدن آن وعده‌ها نیست. این اشکال را نباید به دولت آقای روحانی گرفت چراکه ایشان این توانایی را دارند که به مردم پاسخ درست بدهند اما گاهی قوانین و مقررات و اختیارات اجازه نمی‌دهد خواسته ایشان عملی شود. هرچند که در دید کلان شاهد هستیم که پس از ممنوعیت پخش این اثر، بسیاری از مردم بیشتر مشتاق شنیدن آن شدند، چه اتفاقی مهم‌تر از این؛ در سال‌های اخیر جمعیتی میلیونی حتی کسانی که با موسیقی سنتی آشنایی نداشتند شنونده «ربنا» شدند که البته این موضوع را می‌توان از نگاه رفتارشناسی هم بررسی کرد، مردم ایران به نوعی متفاوت از مردم جهان هستند.
وقتی در موضوعی، محدودیتی ایجاد شود، بیشتر به سمت آن اتفاق جذب می‌شوند. اینجاست که مدیران بالادست باید زاویه دید و ابزار مراقبتی از خود را تغییر دهند و ملایم‌تر با مردم برخورد کنند. به خصوص هنرمندان؛ دولت نیز باید به همین موضوع توجه کند که هنرمندان برخاسته از کف خیابان‌های همین کشور هستند و مردمی‌ترین ابزار را برای ارائه اثر خود دارند. شجریان یک شخصیت تماماً مردمی است. مسئولین نباید نگران باشند که با پخش این اثر این هنرمند ممکن است برگ برنده‌ای به دست جریان خاص بدهند، چراکه «ربنا»ی شجریان، در مقدس‌ترین لحظات مردم جای گرفته و به هیچ طیف و حزب خاصی تعلق ندارد.
اگر اینطور ادامه پیدا کند مدیران وقت خود ضرر می‌کنند و دیگر نمی‌توانند از اینکه مردم مخاطب شبکه‌های خارجی و بیگانه شده‌اند، ایرادی بگیرند. آنها بهتر است در جذب حداکثری آرا و افکار مردم تلاش کنند و این برگ برنده را که به مطالبات مردم توجه می‌کند را از آن خود کنند. به نظر من با پخش ربنا از همین فردا، (اصلا چرا ربنا که در طول سال امکان شنیدنش وجود دارد را مختص به ماخ مبارک رمضان بدانیم). مردم معتقدتر و متعهدتر به نظام می‌شوند. هنرمندان به خصوص که با آثار هنری خود بر این حمایت تاکید می‌کنند.
بس چه بهتر که این حمایت دوطرفه باشد. نکته دیگر اینکه استاد شجریان، «ربنا» و آهنگ مثنوی افشاری خود را برای مردم تحریم نکردند. ایشان به اینکه بدون مجوز آثارشان از رسانه‌های گروهی پخش می‌شود، اعتراض کرده بودند، آثاری که انحصار شرکت خودشان است که باید در همین جا از فرصت استفاده کرد که روزی کپی‌رایت در کشور ما قانونش رعایت شود و نه تنها مردم که رسانه ملی نیز باید به این حق پایبند بماند.
درنهایت باید گفت که مسئولین توجه کنند که این مردم و هنرمندان، همراه تمام سختی‌های کشور و تحریم‌ها بودند. اگر این‌چنین نباشد بنابراین توجه به مطالبات آنها شاید نوعی قدرشناسی از آنان باشد، مطالباتی که در حد برداشتن تحریم از پخش این اثر به خصوص اثری که همچنان به عنوان بهترین‌ها محسوب می‌شود و اقشار سیاسی، مذهبی و ملی کشور از آن به عنوان یک یادگار کهن ملی و دینی یاد می‌کنند.تمامیت ملت ایران خواهان این هستند که صدای آرامش‌بخشی که از نهایت وجود «ربنا» می‌گوید، را در ملکوتی‌ترین لحظات عبادت خود بشنوند.


منبع: بهارنیوز

جنیفر لوپز در فیلم عاشقانه بازی می‌کند

این پروژه سینمایی به عنوان بخشی از برنامه بلند مدت کمپانی «اس تی ایکس فیلمز» اعلام شده که قرار است بخشی از محصولاتش را با تمرکز روی فیلم‌های زن-محور تهیه و تولید کند. خط داستانی این فیلم روایتگر ماجرای زن کارمندی است که زندگی و سبک زندگی جدید از نو برای خودش تعریف می‌کند و در ادامه با اتفاقات غیرمنتظره‌ای روبه‌رو می‌شود.
 




به گزارش «هافینگتن پست»، ستاره ۴۷ ساله موسیقی پاپ که پیش از این هم تجربه بازی در بعضی از موفق‌ترین کمدی‌های سال‌های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۵ را در کارنامه دارد، این‌بار در جدیدترین فیلم پیتر سگال مقابل دوربین خواهد رفت.این فیلمساز باسابقه ژانر کمدی در گذشته، فیلم‌های موفقی همچون «۵۰ قرار اول»، «مدیریت خشم» و «هموطنان امریکایی من» را کارگردانی کرده است، سگال این‌بار کمدی عاشقانه «Second Act» را با محوریت یک شخصیت زن مقابل دوربین می‌برد. او سال گذشته سریال تحسین‌شده «بی‌شرم» را روی آنتن تلویزیون داشت.

همچنین طبق اعلام «اس تی ایکس فیلمز»، این پروژه به تهیه‌کنندگی لوپز با حال و هوایی مشابه کمدی عاشقانه «دختر شاغل» و یا «خدمتکار در منهتن» ساخته خواهد شد. اولی با بازی هریسون فورد و سیگورنی ویور در سال ۱۹۸۸ روی پرده رفت و دومی هم با بازی لوپز و رالف فاینز در سال ۲۰۰۲ اکران شد که هر دو از جمله تولیدات موفق زمان‌شان در گیشه به شمار می‌روند.

لوپز درباره حضورش در این پروژه می‌گوید: «این پروژه و فیلمنامه‌اش جذابیت‌های زیادی برایم داشته. افراد تلاش می‌کنند زنان را از سن خاصی به بعد منفعل جلوه بدهند. داستان این فیلم به زنان این قدرت را می‌دهد که برای دستیابی به رویاهای‌شان بیش‌تر تلاش کنند و هیچ حد و مرزی نشناسند.» این ستاره ۴۷ ساله سال گذشته در نقش اول سریال پلیسی «سایه‌های آبی» ظاهر شد که بازی‌اش در نقش یک افسر پلیس فاسد و مادر مجرد دختری ۱۶ ساله توجه منتقدان را به خود جلب کرد.

استودیوی «اس تی ایکس» همزمان با اعلام تولید این پروژه، از اکران شش محصول جدید خود در آینده‌ای نزدیک خبر داده است. هر شش فیلم شامل «والرین و شهر هزار سیاره» – به کارگردانی لوک بسون – ، «بازی مالی»، «گرینگو»، «کریسمس مامان‌های بد» و «قتل‌های دوران خوشی» با محوریت شخصیت‌های زن مقابل دوربین رفته‌اند.


منبع: بهارنیوز

داستان دقیقه نود ایرانی‌ها و آخرین قسمت سریال «خلیل کبابی»

پخش نشدن آخرین قسمت خلیل کبابی باعث شد بازهم به این نتیجه برسیم که ما ایرانی‌ها دقیقه نودی هستیم.

عصر ایران؛ مصطفی داننده- قرار بود دیشب آخرین قسمت سریال «زیر پای مادر»
یا همان خلیل کبابی معروف این شب‌های مردم پخش شود. سریال به پخش نرسید و بعد یک
ساعت نشان دادن گل و بلبل، شبکه یک به مخاطبان اعلام کرد آخرین قسمت این سریال
امشب پخش خواهد شد.

پخش نشدن آخرین قسمت خلیل کبابی باعث شد بازهم
به این نتیجه برسیم که ما ایرانی‌ها دقیقه نودی هستیم. اصلا گویی دوست نداریم
کارهای خود را با برنامه و هدف دار پیش ببریم.

تقریبا تمام ایران می‌دانند شبکه‌های صداوسیما
در ایام ماه رمضان سریال پخش خواهند کرد. این یعنی اینکه تلویزیون می‌تواند و می‌‎توانست
سریال مناسبتی خود را چند ماه قبل از ماه رمضان بسازد. آنها نساختند و این باعث شد
آخرین قسمت یک سریال پربیننده به پخش نرسد.

البته این ویژگی تنها منحصر به صداوسیما نیست.
در بین تمام ایرانی‌ها رواج دارد. مثلا در ایام انتخابات سیاسیون ایرانی سعی می‌کنند
تمام کارهایی را انجام نداده‌اند را انجام دهند. کارهایی که می‌شد در ماه‌ها و سال‌های
قبل از انتخابات آن را انجام داد.

دانش آموزان و دانشجویان می‌توانند ماه‌ها قبل
از آغاز امتحان‌ها درس‌های خود را مرور کنند اما تقریبا همه جویندگان علم و نمره
درس خواندن را به روزهای امتحان موکول می‌کنند و تبدیل به شب‌های امتحانی می‌شوند.

معمولا کسانی که وام می‌گیرند در صورت داشتن پول
هم علاقه دارند در آخرین ساعت از آخرین موعد پرداخت وام، بدهی خود را پرداخت کنند.

حتما دچار دندان درد شده‌اید. بسیاری از ما حاضر
هستیم این درد را تحمل کنیم ولی به دندان پزشک نرویم. درست زمانی که امید به حفظ
دندان نیست و دندان تقریبا به صورت کامل خراب شد آنوقت به یاد دندانپزشک می‌افتیم
و از او می‌خواهیم دندان را ما به وضعیت اول برگرداند. این در حالی است که اگر با
همان درد اول به سراغ دکتر می‌رفتیم نه درمان سختی داشتیم و نه دندان خود را از
دست می‌دادیم. با چند دقیقه مشکل درد ما حل می‌شد.

البته گاهی هم پیش می‌آید ما این رسم را کنار
بگذاریم. خوشبختانه بعد از سال‌ها که دقیقه نود به جام جهانی می‌رفتیم اینبار با
مدیریت کارلوس کی‌روش، دو بازی مانده به پایان مسابقات بدون گل خورده راهی روسیه و
جام جهانی شدیم. اتفاقی که تنها برای روسیه به عنوان میزبان و برزیل به عنوان
اولین تیم صعود کننده اتفاق افتاد.

کم کم باید این رسم را کنار گذاشت. کم کم باید
از داستان دقیقه نود خارج شد. باید از زندگی پر استرس دور شد و زندگی عادی را
تجربه کرد.


منبع: عصرایران

تخفیف ۵۰ درصدی یک تئاتر به دانشجویان

نمایش «آناکارنینا» با حضور معصومه رحمانی و بهنام شرفی هر شب ساعت ۱۹:۳۰ به صحنه می رود.

نمایش «آناکارنینا» در تماشاخانه ایرانشهر با تخفیف ۵۰ درصدی بهای بلیت برای دانشجویان، از روزهای یکشنبه تا چهارشنبه پذیرای این علاقه مندان به تئاتر می شود.

به گزارش مهر، نمایش «آناکارنینا» به نویسندگی و کارگردانی آرش عباسی که این روزها در سالن ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه است، تخفیف ۵۰ درصدی را برای دانشجویان علاقه مند به تماشای این اثر در نظر گرفته است. بر این اساس دانشجویان می توانند در روزهای یکشنبه تا چهارشنبه از این تخفیف بهره مند شوند.

نمایش «آناکارنینا» با حضور معصومه رحمانی و بهنام شرفی هر شب ساعت ۱۹:۳۰ به صحنه می رود.


منبع: عصرایران

«بچه رئیس»، انیمیشنی که سینماهای آمریکا را به هم ریخت

هفته نامه همشهری جوان – آیدا تدین:

اطلاعات فوری

  • کارگردان: تام مک گراث
  • فیلمنامه: مایکل مک کولرز
  • با اقتباس از کتاب «بچه‌ی رئیس» نوشته مارلا فارزی
  • موسیقی: هانس زیمر
  • تدوین: جیمز رایان
  • صداپیشه ها: الک بالدوین، استیو بوشمی، جیمی کیمل، لیسا کودرو راوی ، تونی مگوایر، کنراد ورنون
  • محصول کمپانی: دریم ورکز انیمیشن

وقتی حدود سه ماه پیش، «بچه رئیس» روی پرده رفت، همه جا پر شد که آمریکایی ها دونالد ترامپ را با ساخت یک انیمیشن دست انداخته اند و الک بالدوین به عنوان صداپیشه کاراکتر اصلی، ادای رئیس جمهور منتخب را در آورده. این که چنین ادعایی تا چه اندازه حاصل همزمانی تصادفی بوده و تا چه اندازه عامدانه، مسئله ای است که در ادامه رمزگشایی شده.

 «رئیس بچه»، انیمیشنی که سینماهای آمریکا را به هم ریخت
با این حال بد نیست بدانید این انیمیشن ۱۲۵ میلیون دلاری به عنوان جدیدترین محصول استودیوی «دریم ورکز» اولین بار در بیش از ۳۷۰۰ سینمای آمریکای شمالی روی پرده رفت و با یک افتتاحیه چهل و هفت میلیون دلاری موفق شد عنوان پرفروش ترین فیلم گیشه آخر هفته را از چنگ بازسازی «دیو و دلبر» در بیاورد.

کل فروش جهانی فیلم به مرز ۴۸۰ میلیون دلار نزدیک شده است و تا اینجا، ششمین فیلم پرفروش گیشه ۲۰۱۷ به شمار می رود که اصلا موفقیت کمی نیست. آن هم در حالی که بین منتقدان و هوادارانش تقریبا ۵۰-۵۰ هستند و در وب سایت «راتن تومیتوز» حدود ۵۳ درصد رأی مثبت آورده است. برویم ببینیم «تام مک گرات» که ۳۰ سال است مویش را در آسیاب انیمیشن سازی سفید کرده و به خاطر «ماداگاسکار» معروف شده، واقعا قصدش این بوده با همدستی بالدوین و «دریم ورکز» رئیس جمهور وقت آمریکا را به چالش بکشد؟

برای شروع بهتر است بدانید کمدی فانتزی «بچه رئیس» اقتباسی است آزاد از کتاب قصه ای که «مارلا فارزی» نویسنده و تصویرگر ادبیات کودک در سال ۲۰۱۰ منتشر کرد. از آنجا که دنباله ها فقط مختص دنیای سینما نیستند، خانم فارزی پاییز پارسال بعد از شش سال، اولین دنباله کتابش را با عنوان «رئیس بچه تر» (The Bossier Baby) روانه بازار نشر کرد.

به هر حال در دنیایی که فارزی خلق کرده، بچه فقط رئیس خانه است اما روی پرده سینما، نقش بچه از اینها فراتر رفته و ماموریت مهمی برایش تعریف شده است. در واقع از صدقه سر فیلمنامه جذابی که «مایکل مک کولرز» نوشته و هنر کارگردانی تام مک گرات، چاشنی طنز نسخه سینمایی «بچه رئیس» به مراتب بیشتر و جسورانه تر است و دُز احساساتش هم به قدری بالاست که آدم را خلع سلاح می کند.

خرده حسادت های خواهر و برادری

از طرفی، پای سلطه جویی و رقابت خواهر و برادری در میان است. ماجرا از این قرار است که هر چه «تیم» پسر بچه هفت ساله داستان تقلا می کند به والدینش ثابت کند «بچه» برای خودش یک پا «بیزنس من» است که با نقشه وارد خانواده شده، کسی حرفش را باور نمی کند چون مادر و پدرش خیال می کنند صرفا حسادت کودکانه اش برانگیخته شده.

این داستان ها را با تخیلاتش سر هم می کند. هر بچه ای با داشتن خواهر یا برادر کوچکتر از خودش می تواند با این قصه ارتباط برقرار کند، هر چند در عوالم بزرگسالی هم هیچ بعید نیست یک عده پرتاب بشوند به گذشته های دور و داغ دل شان از یادآوری خاطره اضافه شدن یک تازه وارد کوچک به جمع خانواده تازه شود.

خود مک گراث کارگردان فیلم در یکی از مصاحبه هایش اعتراف کرده با این که بچه کوچک تر خانواده بود اما تا می توانسته برادر بزرگ ترش را اذیت می کرده و اصلا تاثیر تجربقیاتش از همان دوران به جذاب تر شدن روابط بین دو شخصیت محوری این انیمیشن کمک کرده است.

«رئیس بچه»، انیمیشنی که سینماهای آمریکا را به هم ریخت

شوخی و شلیک خنده

مک گراث که کودک درونش همچنان حسابی فعال است، می گوید در روند تولید «بچه رئیس» سعی کردیم تا جای ممکن چاشنی طنز و بامزگی را به داستان اضافه کنیم. آن طور که انیماتور و کارگردان پنجاه و دو ساله تعریف می کند، یکی از اهداف مهم اوبازگشت به سبک سنتی انیمیشن ها بوده که بیشتر شوخی های شان جنبه فیزیکی داشته اند. مک گراث در یادآوری خاطرات دوران کودکی اش می گوید: «در حالی که پدر و مادرش به جوک ها و شوخی های کلامی می خندیدند، او به عنوان بچه فقط جنبه فیزیکی شوخی ها برایش جذابیت داشت.»

کی صدای «بچه رئیس» می شود؟

در هر حال، همه چیز در استودیوی «دریم ورکز» طبق نقشه پیش می رود و مگ گراث که حسابی از کار خودش و انیماتورهای «بچه رئیس» راضی بوده است، آخر فقط با یک پرسش اساسی مواجه می شود: آیا الک بالدوین برای صداپیشگی همکاری می کند؟ این دو نفر قبلا در انیمیشن «ماداگاسکار ۲» با هم همکاری داشتند.

بالدوین آنجا در نقش شخصیت «ماکونگا» حرف زده بود. پروژه مخ زنی شروع می شود و کمدین پنجاه و نه ساله که خودش تجربه زندگی با چهار برادر قد و نیم قد را داشته، با قصه رقابت خواهر و برادری ارتباط برقرار می کند و برای همکاری دوباره چراغ سبز نشان می دهد.

شوخی با رئیس جمهور منتخب

تازه حدود سه ماه از شروع دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ می گذشد که اکران «بچه رئیس» آغاز شد و یکباره موج شایعات به راه افتاد که آی، ایها الناس! بشتابید، بشتابید، انیمیشن دونالد ترامپ روانه پرده سینماها شده است. خیلی از مردم ساده لوحانه خیال کردند این فیلم در عرض همان سه ماهی که ترامپ رئیس جمهور آمریکا شده، تولید شده.

به هم که می رسیدند چه در صف سینما و چه در کوچه و بازار، خیلی جدی از هم می پرسیدند آیا «بچه رئیس» واقعا با الهام از شخصیت ترامپ ساخته شده و بالدوین ادای رئیس جمهور منتخب ملت را در می آورد؟! مگ گراث می گوید وقتی این شایعات به گوشش رسید، حسابی سر کیف آمد، از این که او و همکارانش توانسته اند موجی از تعلیق هیچکاک طور در سطح جامعه سینماروهای آمریکا به راه بیندازند. اما نکته اینجاست که همه این حرف و حدیث ها یک مشت شایعه و گمانه زنی پوچ و توخالی بود.

«رئیس بچه»، انیمیشنی که سینماهای آمریکا را به هم ریخت

به نام ترامپ، به کام سرمایه گذارها

با این اوصاف، واقعیت پشت پرده چه بود؟ شش سال از زمانی که کارگردان «ماداگاسکار» فکر ساختن «بچه رئیس» در ذهنش جرقه زده بود، می گذشت و به قول خودش وقتی شروع کردیم، کی می دانست الک قرار است صداپیشگی کند، اوضاع مملکت این جوری از آب در بیاید و چنین جوی حاکم شود؟

به هر حال خیلی ها، حتی آدم های به ظاهر عاقل و باهوش هم با دیدن این پسر کوچولوی مو بوری که کت و شلوار به تن دارد، ناخودآگاه تصویر ترامپ در ذهن شان تداعی شد. اصلا قدرت این همزمانی را دست کم نگیرید، چون دامن زدن به کنجکاوی خانواده های سینمارو، کم به فروش این انیمیشن در گیشه کمک نکرد.

حمله نرم به گارد بچه ها

حتما بارها برای تان پیش آمده وسط جر و بحث و دعوا با آدم روبروی تان بگویید: «بچه نشو!» یا «بچه بازی در نیار» و حمله های مشابهی که تاکیدشان روی «بچه» بودن طرف مقابل است. از همین بابت مک گراث توضیح جالبی هم درباره عنوان فیلم می دهد و این که چطور شد تصمیم گرفتند کلمه ای را انتخاب کنند که ممکن است در بین عامه مردم و کودکان بار منفی و ناخوشایندی داشته باشد و چه بسا در موارد حاد، باعث پس زدن مخاطب و ریزش تماشاگران شود.

خصوصا به گفته خود مک گراث، در میان کودکان هفت تا ۱۳ سال یک جور سرکشی وجود دارد که اگر «بچه» خطاب شان کنی، حسابی قاتی می کنند. در هر حال انیماتور حرفه ای «دریم ورکز» این طور استدلال می کند که کلیت داستان فرصتی را برای تمرکز بر دو شخصیت داستان فراهم می کند و در پایان مخاطب چشم باز می کند و می بیند غرق دنبال کردن سرنوشت شخصیت ها شده بود. مک گراث می گوید با همین دست فرمان بود که مطمئن شدیم به قدری شخصیت پردازی مان قوی از آب در آمده که استفاده از «بچه» در عنوان فیلم با واکنش منفی روبرو نمی شود.

«رئیس بچه»، انیمیشنی که سینماهای آمریکا را به هم ریخت

روزی که «فیبی» مادر شد

از اتفاقات بامزه این انیمیشن، همکاری دوباره لیزا کودرو و الک بالدوین بعد از ۱۵ سال بود. کودرو که به جای مامان تیم، صداپیشگی کرده، آخرین بار در سریال معروف «فرندز» (یا همان «دوستان») همبازی بالدوین بود؛ اپیزودی که بالدوین در نقش «پارکر» نامزد فیبی بوفی ظاهر می شود و با بعضی عادت های ناخوشایندش طوری روی اعصاب فیبی قدم می زند که عاقبت خیلی زود کارشان به جدایی می کشد.

کودرو می گوید بعد از سال ها همکاری دوباره با بالدوین، تجربه بامزه و خاطره انگیزی بود. ستاره سریال «فرندز» به شیوه روایت «بچه رئیس» به عنوان یکی از جذابیت هایش اشاره می کند؛ این که وقتی بچه تازه ای به خانه می آید و تجربه ای که خواهر یا برادر بزرگ تر با آن مواجه می شود و این که چطور ناگهان یک بچه فسقلی تبدیل به رئیس خانه می شود و همه را گوش به فرمان خودش می کند.

این «بچه رئیس» ول کن ماجرا نیست!

شاهنامه هم که آخرش خوش است و می دانید وقتی در سینمای سرگرمی، محصولی پیدا می شود که بفروش دز آب در می آید، خیلی بعید است دنباله ای برایش ساخته نشود. خصوصا در این مورد خاص که اصلا خانم «فارزی» دنباله کتاب اولش را هم نوشته. پس اگر از «بچه رئیس»خوشتان آمده، از این خبر مطلع باشید که «رئیس بچه تر» در راه است.

استودیوی «دریم ورکز» به تازگی اعلام کرده الک بالدوین قرار است برگردد و دنباله بعدی «بچه رئیس» تا چهار سال دیگر (بهار ۲۰۲۱) آماده نمایش در سینماهای سراسر دنیا می شود. باید منتظر ماند و دید قسمت دوم هم می تواند همین قدر موفق باشد یا نه.

«رئیس بچه»، انیمیشنی که سینماهای آمریکا را به هم ریخت

در دنیایی که خطر کمبود عشق، بچه ها را تهدید می کند، کی به کیه و کی جای کی حرف می زنه؟

رئیس و نوچه هایش

از وقتی پیش تولید «بچه رئیس» شروع شد، الک بالدوین گزینه مورد علاقه کارگردان این انیمیشن برای ایفای نقش شخصیت محوری بود. مایلز بکشی که به جای برادر بزرگ تر حرف زده، برای خودش یک جورهایی «صدا پیشه اولی» محسوب می شود. بعضی ستاره ها مثل کوین اسپیسی حضورشان منتفی شد و در عوض، چهره های مطرح دیگری از «جیمی کیمل» مجری گرفته تا «لیزا کودرو» ستاره سریال «فرندز» در نقش شخصیت های مختلف با این پروژه همکاری کردند.

بچه رئیس

صداپیشه: الک بالدوین

«رئیس بچه»، انیمیشنی که سینماهای آمریکا را به هم ریخت

این عجیب و غریب ترین بچه ای است که تا به حال روی کرده زمین مشاهده شده. کت و شلوار می پوشد و تیپ می زند. سامسونت به دست می گیرد و ماموریت دارد از دلایل پایین آمدن سهام عشق بر و بکس در بازار مکاره دنیا سر در بیاورد و راهکاری برای حل این معضل پیدا کند. بالدوین از سال ۱۹۸۹ کار صداپیشگی و دوبلاژ کرده و در این زمینه حرفه ای محسوب می شود.

تیم تمپلتن

صداپیشه: مایلز بکشی

 «رئیس بچه»، انیمیشنی که سینماهای آمریکا را به هم ریخت
یک پسربچه معمولی با قدرت تخیل خارق العاده. دنیای کامل و بی نقص او ناگهان با ورود برادری کوچک تر از خودش از این رو به آن رو می شود. تیم که مجاب شده برادر کوچک ترش ریگی به کفش دارد، تصمیم می گیرد هر طور شده سر از رمز و راز او در بیاورد. در این بین پدر و مادرش حسابی به او بدبین می شوند اما تیم از رو نمی رود و آن قدر ادامه می دهد تا دست «بچه رئیس» برایش رو می شود.

فرانسیس ئی

صداپیشه: استیو بوشمی

«رئیس بچه»، انیمیشنی که سینماهای آمریکا را به هم ریخت

«فرانسیس» مدیرعامل کاریزماتیک و کمی خل وضع کارخانه «پاپی کو» (سگ سازی) است. او تصمیم گرفته کمپانی «بیبی کورپ» را از صنعت بچه سازی خارج کند و برای رسیدن به هدف شومش حاضر است دست به هر کاری بزند. زمانی قرار بود، کوین اسپیسی که این روزها با فصل پنجم «خانه پوشالی» برگشته، به جای این مدیرعامل نسبتا بدجنس حرف بزند که در نهایت این نقش نصیب بوشمی شد.

یوجین

صداپیشضه: کنراد ورنون

«یوجین» برادر بزرگ تر فرانسیس و دست راست او در پیشبرد اهدافش. وظیفه او این است که مطمئن شود هیچ کس جلوی پای برادر کوچک ترش سنگ اندازی نمی کند. «کنراد ورنون» هم کارگردان، نویسنده و صدا پیشه ای است که تا به حال در انیمیشن های معروفی مثل «ماداگاسکار ۳»، «پنگوئن های ماداگاسکار» و این اواخر هم در «سوسیس پارتی» اثر «ست روگن» نقش داشته است.

تد و جنیس میپلتن

صداپیشه: جیمی کیمل و لیزا کودرو

«رئیس بچه»، انیمیشنی که سینماهای آمریکا را به هم ریخت

«تد و جنیس» والدین از خود گذشته و ضمنا از پا درآمده تیم و رئیس بچه هستند. از طرفی، در عوامل خودشان سیر می کنند و خبر ندارند بچه نوزادشان کمی با بچه های دیگر متفاوت است. کار به جایی می رسد که تد و جنیس تصمیم می گیرند تیم را به خاطر حسادت های بی موردش تنبیه کنند. ستاره سریال «فرندز» و مجری مراسم اسکار پارسال به جای این پدر و مادر خوش خیال حرف زده اند.


منبع: برترینها

«پنج نمایشنامه»؛ حس تراژیک و حس گناه

– نادر شهریوری (صدقی): در آتن شایعاتی گوش‌به‌گوش شنیده می‌شد که سقراط پنهانی به ائوریپیدس در نوشتن تراژدی‌هایش کمک می‌کند. درباره صحت و سقم این شایعه نمی‌توان چندان مطمئن بود، حتی اگر موضوع را صرفا شایعه‌‌ای و نه بیش به حساب آوریم، ‌در این تردیدی نیست که سقراط که حوصله تماشای هیچ تراژدی‌ای را نداشت، برای تماشای نمایش‌های ائوریپیدس همواره حاضر بود. حضور سقراط در محل نمایش‌های اوریپید نه از باب تفریح و نه از ذوقی زیبایی‌شناسانه که به‌واسطه تعلق‌خاطر و همفکری بود که وی به ائوریپیدس از بزرگ‌ترین تراژدی‌نویسان یونانی داشت.*

ائوریپیدس در کنار آیسخولوس (آشیل) و سوفوکل یکی از سه تراژدی‌نویس بزرگ یونان باستان و از نظر زمانی آخرین آنان بود. اما از این سه ائوریپیدس به سقراط نزدیک‌تر بود، این دو خصائل مشترک بسیار داشتند: «ذهنی جست‌وجوگر و خرده‌سنج، قانع‌نشدن به پاسخ‌های متعارف و ناسازگاری با هر چیز که رنگی از خودنمایی داشت‌١.»ذهن جست‌وجوگر و خرده‌سنج ائوریپیدس را به تجزیه و تحلیل و تأملات روان‌شناسانه کشاند، کاری که سقراط زندگی خود را بر سر آن نهاده بود. ‌سقراط به تعبیری بنیادگذار عقل استدلالی بود، مقصود از عقل استدلالی، به معنای دقیق‌تر، عقلانی‌کردن امور و «کندوکاو در ذهن شخصیت‌ها و پی‌بردن به اعمال آنها»٢ است.

تا قبل از این، آن دو تراژدی‌نویس بزرگ دیگر و به‌طورکلی یونانیان آن دوره چندان علاقه‌ای به این قبیل امور نداشتند. آنچه برایشان اهمیت داشت نه ذهنیت و ویژگی روحی و خصوصیات شخصی بلکه کنشی بود که از قهرمانان سر می‌زد. «در اورستیا دیده‌ایم که آیسخولوس هیچ‌گاه ما را از جزئیات شخصیت اورستس آگاه نمی‌کند، درواقع اهمیت این شخصیت به خاطر اعمالی است که از او سر می‌زند نه به خاطر هویت او.»٣

«پنج نمایشنامه»؛ حس تراژیک و حس گناه 

ائوریپیدس در مقایسه با تراژدی‌نویسان بزرگ قبل از خود تراژدی‌نویسی رئالیستی‌تر و بالطبع‌ ملموس‌تر و از نظر اجتماعی، نوع اجتماعی تنوع‌یافته‌تری بود. مقصود از تنوع اجتماعی آن است که وی به علائق و خصوصیات دامنه وسیع‌تری از مردم توجه می‌کرد و درصدد برمی‌آمد تا ذائقه عمومی آنان را مدنظر قرار دهد. این رابطه دوسویه میان ائوریپیدس و تماشاگر تأثیری اساسی در آثار وی برجای گذاشت. در عالم نمایش با ائوریپیدس است که ذائقه تماشاگر اهمیت پیدا می‌کند. زیرا این ائوریپیدس بود که تماشاگر را بر روی صحنه آورد. با ورود تماشاگر ائوریپیدس تلاش می‌کند تا نمایش‌هایش را با مسائل و معضلات آنان میزان کند. از آن پس پای زندگی و واقعیت‌های ملموس روزانه مطرح می‌شود زیرا آنچه برای تماشاگر اهمیت پیدا می‌کند، مسائل روزانه زندگی است که تماشاگر دوست می‌دارد آن را در نمایش ببیند و با آن رابطه برقرار کند تا کنش‌های نمایشی برای او قابل فهم‌تر باشد.

این موضوع را آریستوفان به‌خوبی دریافته بود. «آریستوفان مدعی است که نمایش‌های ائوریپیدس دموکراتیک است، ‌چراکه آدم‌هایی واقعی دارد که به زبانی قابل فهم برای تماشاگران حرف می‌زنند و برخی از شخصیت‌های گمنام نقش‌هایی به‌یادماندنی دارند مثل دایه در آغاز مده‌آ و دایه‌ی فایدرا در ایپولیتوس (که نقش اساسی در کل نمایش‌نامه دارد) همچنین دو پیرمرد خون‌آشام در ایون و الکترا که شخصیت‌های اصلی را به کین‌‌جویی برمی‌انگیزند.»۴

با دموکراتیک‌شدن نمایش توسط ائوریپیدیس، قهرمانی و اساسا جهان‌بینی قهرمانی به‌تدریج کنار گذاشته می‌شود. در این شرایط دیگر قهرمان واجد خصائلی ویژه و منحصربه‌فرد نیست، تا قبل از ائوریپیدس قهرمان تراژیک چه‌بسا ضرورتا القاکننده شکوه بود: حس «بالا»بودن و از بالا به فرد نگریستن حتی آن‌هنگام که قهرمان فرومی‌افتد از ویژگی‌های قهرمان است و از این نظر قهرمان در جایگاهی رفیع در کنار خدایان و نیمه‌خدایان قرار می‌گیرد. اما با ورود ائوریپیدس به جرگه تراژدی‌نویسان قهرمان منحصر‌به‌فرد عمومی و به تعبیر آریستوفان دموکراتیک می‌شود و نه‌فقط اشخاص که مکان‌ها نیز دموکراتیک می‌شوند. مکان‌هایی که ائوریپیدس کنش‌های نمایشی‌اش را به نمایش درمی‌آورد نه دیگر کاخ‌ها، مکان‌های مسطح، رفیع و … که تماشاگر را مرعوب خود می‌کند، بلکه مکان‌هایی عمومی، میدان‌ها و یا حتی کلبه‌های روستایی‌اند.

ائوریپیدس در نمایش‌هایش زبان محاوره‌ را نیز عمومی می‌کند و به یک تعبیر زبان متمایز تراژدی را به زبانی معمولی برمی‌گرداند تا تماشاگرانی که او آنها را به سالن نمایش آورده، آدم‌هایی مانند خود را مشاهده کنند و به‌هیچ‌رو احساس ازخودبیگانگی نکنند. به بیانی کوتاه‌تر ائوریپیدس با نمایش‌های خود پای زندگی و واقعیت‌های روزانه را به صحنه آورد که تا پیش از آن فقط عظمت، قهرمانی و جسارت‌های انسانی را به نمایش درمی‌آوردند.

هنگامی که ذائقه تماشاگر بااهمیت به حساب می‌آید و تماشاگر با ورود به سالن نمایش، بازیگرانی مانند خود را بر صحنه می‌بیند، تا بدان حد که احساس می‌کند با مشکلات و مسائلی مواجه می‌شود که خود در زندگی روزمره با آنها دست‌وپنجه نرم می‌کند، حسی از همذات‌پنداری در خود پیدا می‌کند. در این شرایط او به خود این اجازه را می‌دهد که به داوری درباره نمایشی بپردازد که آن را در زندگی‌اش تجربه می‌کند. وقتی داوری‌کردن و به یک طریق قضاوت‌کردن نیک و بد با سقراط به اندیشه‌ای غالب در یونان بدل گردید و همین نوع داوری در جهان نمایشی نیز با ائوریپیدس تکمیل شد، همزمان مقدمات سستی تراژدی پدید آمد.

اگرچه «ائوریپیدس و مخاطبانش هیچ‌یک از اصطلاح جدید روان‌شناسی سر درنمی‌آورند»۵ اما علاقه وی به کندوکاو در ذهن و مسائل ایده‌آلیستی در نهایت او را به سنجش درباره میزان تقصیر، گناه و حسن مسئولیت نسبت به دیگران کشانید. تولید این مفاهیم که به‌واسطه سقراط و همراهی ائوریپیدس انجام می‌گرفت آن سرخوشی قهرمانان تراژیک قبل از ائوریپیدس را به محاق برد و هم‌زمان و به موازات آن قصور، پشیمانی و حس گناه و به تعبیر نیچه سردرگریبان خود فرو بردن را که بعدها در رم و مسیحیت به تفکری غالب بدل گردید جایگزین کرد، در اینجا می‌توان به رابطه‌ای معکوس میان حس گناه و حس تراژیک توجه کرد: حس گناه مانع از حس تراژیک می‌شود.

چنانکه برمی‌آید با ائوریپیدس علاقه به مضامین فلسفی به‌تدریج رشد پیدا می‌کند و هم‌زمان با آن علاقه به تحلیل و تجزیه مفاهیم نیز شدت می‌گیرد و همچنین سستی ترا‌ژدی قوت پیدا می‌کند. «نمایشنامه ائوریپیدس در بحث از مسئله گناه و انگیزه‌های عمل تراژیک از جنبه دیگری از طرز تفکر سوفسطائیان پرده برمی‌گیرد و آن علاقه به لفاظی است و این خصیصه همراه با عشق و علاقه به مضامین فلسفی، بر سقوط ملاک‌های زیبایی‌شناختی و حتی به تعبیر دیگر بر قبول شتاب‌آمیز مواد و مصالحی که به شیوه‌ای هنرمندانه پیراسته نشده‌اند اشاره می‌دارد»,۶

«پنج نمایشنامه»؛ حس تراژیک و حس گناه 

جلوه‌ای از سستی تراژیک همراه با بروز حسی از گناه و تردید را ائوریپیدس در «الکترا» به نمایش درمی‌آورد. «الکترا» نام نمایشی از اوریپید است. الکترا دختر آگاممنون است، پادشاهی که با دسیسه همسر خود کلوتمنسترا به قتل رسیده است. الکترا را از کاخ بیرون کرده‌اند و او به ناگزیر همسر مردی دهقان شده است. الکترا این حقارت را از چشم مادر خویش می‌بیند و از او متنفر است. تنفر او شاید بیشتر به خاطر حقارتی باشد که به وی شده است.

اما در هرحال او نمی‌تواند با زندگی‌اش کنار بیاید. ائوریپیدس به الکترا جنبه‌ای روان‌شناسانه نیز می‌دهد: «این نمایشنامه در سطح روان‌شناسانه نشان می‌دهد که ما می‌توانیم خود را در سوگواری‌مان غرق کنیم و خود را به زندگی ماننده به مرگ با چسبیدن به گذشته محکوم کنیم,٧» اما این تنها الکترا نیست که از طرف مادر خود رانده شده است. اورستس برادر وی نیز تحقیر شده و آواره گشته است. هر دو فرزند به خاطر خیانت به پدر درصدد انتقام برمی‌آیند. اگرچه اورستس هیچ نقشه و یا تدارکی برای قتل مادر و مردی که عصای پادشاهی پدر را در دست گرفته، تدارک نمی‌بیند اما این هر دو در مسیر تراژیک فرو‌رفتن به رنج و نابودی قرار می‌گیرند. اورستس سرانجام مبادرت به قتل مادر و همدستش می‌کند.

«اورستس: ای خاک و ای خدای بیننده هرچه هست
بنگرید بر من و کار من
که اینک آغشته خون و خوف ایستاده‌ام
آنک دو لاشه خونین
که ضربت دست من به خاک افکند
به بادافره عذابی که دیدم.»٨

قتل مادر، اورستس و الکترا را در اندوه فرو می‌برد. کسی که مادر خود را بکشد قهرمان نیست، ضدقهرمان است اما قبل از هرچیز این حس گناه است که آنان را درهم می‌پیچاند.

پی‌نوشت‌ها:

* سقراط اگرچه کوچک‌تر از ائوریپیدس اما معاصر وی بود و از تأثیرگذارترین اندیشمندان یونان زمان خود و جهان بعد از خود بود.

١، ٢، ٣، ۴، ۵) ائوریپیدس، به نقل از درباره ائوریپیدس نوشته عبدالله کوثری

۶) تاریخ اجتماعی هنر، آرنولد هاوزر، ترجمه ابراهیم یونسی

٧) الکترا، اوریپید، ترجمه غلامرضا شهبازی- به نقل از عشق و انتقام خانوادگی در خاندان آترئوس

٨) الکترا، ائوریپیدس، عبدالله کوثری


منبع: برترینها

سجده رئیس کمیته امداد در برنامه ماه عسل (عکس)

 فیلمی از لحظه سجده شکر پرویز فتاح به دلیل مشارکت گسترده مردم در کمک به آزادی زندانیان غیرعمد و طرح محسنین که برای حمایت از کودکان بی سرپرست می‌باشد را مشاهده می‌کنید.

به گزارش خبرگزاری ها؛ این طرح با کمک برنامه ماه عسل و سازمان زندان‌ها و کمیته امداد امام خمینی و با حضور پرشور مردم در ماه رمضان با موفقیتی بی‌نظیر انجام شد.

در آخر برنامه از طرف کمیته امداد لوح تقدیری به برنامه ماه عسل اعطا شد.

سجده رئیس کمیته امداد در برنامه ماه عسل (عکس)


منبع: عصرایران