دعوت آکادمی اسکار از ۹ سینماگر ایرانی

به گزارش ایسنا، آکادمی علوم و هنرهای سینمایی اسکار با دعوت از ۷۷۴ چهره جدبد تعداد اعضای خود را به بیش از ۷ هزار نفر در ۱۷ شاخه گوناگون رساند.در شاخه بازیگری نام لیلا حاتمی بازیگر ایرانی و همچنین نازنین بنیادی و گلشیفته فراهانی دیده می‌شود. از دیگر چهره‌های سرشناس شاخه بازیگری دعوت‌شده برای عضویت در آکادمی اسکار در سال ۲۰۱۷ می‌توان به آمیتا باچان، مونیکا بلوچی، آرون تیلور جانسن، کریستین استوارت، آماندا سیفورد، آدام درایور و … اشاره کرد.در شاخه کارگردانی که سال گذشته عباس کیارستمی چند روز پیش از درگذشتش یکی از دعوت‌شدگان بود، امسال نام محمد رسول‌اف کارگردان ایرانی نیز دیده می‌شود. رسول‌اف امسال با فیلم جدیدش «لرد» جایزه بخش نوعی نگاه جشنواره کن را کسب کرد. فاتح آکین، آمات اسکالانته، تام فورد، گرث دیویس و کیم کی-دوک از جمله دیگر چهره‌های دعوت‌شده برای شاخه کارگردانی هستند.

در بخش تدوین نیز نام هایده صفی‌یاری تدوینگر دو فیلم برنده اسکار «جدایی» و «فروشنده» اصغر فرهادی در میان دعوت‌شدگان برای عضویت در آکادمی اسکار دیده می‌شود.همچنین محمدرضا دلپاک صدابردار فیلم‌های برنده اسکار فرهادی نیز عضو جدید اکادمی اسکار در شاخه صدا خواهد بود و در شاخه مدیران اجرایی دعوت‌شده برای اکادمی اسکار نام هنگامه پناهی دیده می‌شود.بهمن قبادی هم در شاخه نویسندگی برای عضویت در آکادمی اسکار دعوت شده است.همچنین نام محسن موسوی سینماگر فعال هالیوودی که مسئولیت جلوه‌های ویژه فیلم‌هایی چون «روز استقلال: رستاخیز» و «مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز» را در کارنامه دارد در میان اعضای جدید دعوت‌شده در شاخه جلوه‌های ویژه دیده می‌شود.  

۷۷۴ عضو جدید دعوت‌شده برای عضویت در آکادمی اسکار از ۵۴ کشور جهان هستند و امسال ۳۹ درصد از دعوت‌شدگان را زنان تشکیل می‌دهند. از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۷ شمار اعضای زن آکادمی با ۳۵۹ درصد رشد روبه‌رو بوده است. امسال دعوت‌شدگان زن ۷ شاخه از آکادمی اسکار از دعوت‌شدگان مرد در آن شاخه بیشتر هستند.تعداد اعضای رنگین‌پوست آکادمی نیز در دو سال اخیر ۳۳۱ درصد رشد داشته و در میان دعوت‌شدگان امسال ۳۰ درصد از افراد غیرسفیدپوست هستند.۷۷۴ سینماگر جدید دعوت‌شده برای عضویت در آکادمی اسکار در مجموع ۱۱۲ بار نامرد اسکار شده‌اند و ۲۵ بار نیز این جایزه سینمایی را کسب کرده‌اند.


منبع: بهارنیوز

طنین موسیقی سنتی ایران در صربستان

گروه موسیقی سنتی ایران «نغمه اصفهان» به مناسبت عید سعید فطر کنسرتی در تالار فرهنگسرای «ووک ستفانوویچ کاراجیچ» شهر بلگراد برگزار کرد که مورد استقبال ایرانی ها، دیپلمات های مقیم و هنردوستان صربستانی قرار گرفت.

به گزارش ایرنا، گروه موسیقی سنتی ایرانی نغمه اصفهان که دومین کنسرت خود را در چند روز اخیر در این فرهنگسرا اجرا کرد، سرودهای عارفانه، میهنی، عامیانه و آهنگ هایی بی کلام را به اجرا گذاشت. 

حسین ملا عبداللهی سفیر جمهوری اسلامی ایران در صربستان نیز در این مراسم شرکت داشت و از اجراهای تحسین برانگیز گروه موسیقی نغمه اصفهان تشکر و قدرانی کرد. 

وی برگزاری مناسبت های فرهنگی متقابل در جمهوری اسلامی ایران و جمهوری صربستان را راهکار مناسبی برای آشنایی بیشتر دو ملت با فرهنگ و تمدن یکدیگر توصیف و ابراز امیدواری کرد که همکاری های فرهنگی دو کشور بیش از پیش گسترش یابد. 

سفیر ایران در صربستان افزود: به مناسبت بزرگداشت هشتادمین سالگرد تأسیس روابط دیپلماتیک دو کشور که قرار است در نیمه دوم سال جاری میلادی در بلگراد برگزار شود، برگزاری برنامه های متنوع فرهنگی نیز در دستور کار قرار گرفته است.


منبع: عصرایران

کنسرت‌هایی که در تالار وحدت و رودکی قرار است برگزار شود

تالار وحدت و تالار رودکی با پایان یافتن ماه رمضان، در تیرماه میزبان برنامه‌های موسیقایی مختلفی هستند.

به گزارش ایسنا، تالار وحدت تهران هشتم و نهم تیرماه میزبان ارکستر مجلسی ایران به رهبری منوچهر صهبایی خواهد بود. دهم تیرماه نیز ارکستر سرژیک میرزائیان در همین ساعت در تالار وحدت خواهد نواخت.

دوشنبه دوازدهم تیرماه ارکستر آیسو در این تالار برای «پرویز تناولی و شیرهای ایرانی» می‌نوازد. این برنامه ۱۴ تیرماه نیز به همین منوال تکرار خواهد شد.

اردوان کامکار، نوازنده سنتور ۱۵ تیر ساعت ۲۱:۳۰ برای علاقه‌مندان خود در تالار وحدت کنسرت خواهد داد. یکشنبه هجدهم تیرماه نیز در همین ساعت جشنواره شعر و موسیقی مازندران در این تالار برگزار می‌شود. گروه موسیقی «دنگ شو» نیز بیستم و بیست‌وسوم تیرماه در این سالن به استقبال مخاطبان خود خواهند رفت.

همچنین گروه آوازی تهران به سرپرستی میلاد عمرانلو قصد دارد ۲۱ و ۲۲ تیرماه در تالار وحدت تهران برنامه‌ای را روی صحنه ببرد.

برنامه موسیقی ویژه بانوان این تالار نیز متعلق به گروه «آتلا» است که جمعه ۲۳ تیرماه روی صحنه می‌رود.

موسیقی نمایش «زنمرد» با همکاری ارکستر ملی ایران ۲۵ و ۲۶  تیر در این تالار برگزار خواهد شد.

کنسرت «زاگرسیان ایران زمین» ۳۰ تیر و کنسرت گروه «آوای طبری» ۳۱ تیرماه آخرین برنامه‌های تالار وحدت تهران در اولین ماه تابستان خواهند بود.

تمام برنامه‌های تالار وحدت به‌جز گروه «آتلا» ساعت ۲۱:۳۰ آغاز می‌شوند. آتلا ساعت ۱۴ کنسرت خود را آغاز خواهد کرد.

تالار رودکی

تالار رودکی ۹ تیرماه میزبان گروه کر «شباهنگ» به سرپرستی احمد عزیز خواهد بود. کنسرت هنرستان موسیقی پسران نیز ۱۴ تیر در این تالار برگزار خواهد شد.

گروه «نقش» به سرپرستی امیر شریفی ۱۵ تیرماه در تالار رودکی روی صحنه خواهد رفت. گروه موسیقی «ژاو» نیز بیست‌ودوم تیر به سرپرستی سیاوش کامکار برای مخاطبان خود اجرا خواهد کرد.

کنسرت «همهمه کاشی‌ها» به سرپرستی پیمان خازنی بیست‌وسوم تیرماه اجرای خود را در این تالار پشت سرخواهد گذاشت.

گروه «چند شب» به سرپرستی پویان بیگلر قصد دارد چهار شب مهمان تالار رودکی باشد و از ۲۴ تا ۲۷ تیر رپرتوار خود را اجرا کند.

«ذهن زیبا» نام کنسرتی است که قرار است مهیار علیزاده آن را سرپرستی کند و ۳۰ تیر در این تالار روی صحنه خواهد رفت.

تمام اجراهای تالار رودکی ساعت ۲۱ برگزار خواهند شد.


منبع: عصرایران

آدم دلش برای برخی کتاب‌ها می‌سوزد

این مترجم در گفت‌وگو با ایسنا، درباره آسیب‌های ترجمه‌های کپی‌شده از ترجمه‌های قبلی کتاب‌ها اظهار کرد: برای مترجمان مسئله مالی در ترجمه کتاب‌های‌شان صددرصد مهم است و اگر مترجم دیگری از روی ترجمه او رونویسی کند در وهله اول از نظر اقتصادی به او ضربه می‌زند که این کار درستی‌ نیست. از طرف دیگر، این کار از نظر اخلاقی‌ درست نیست و ترجمه کپی مانند هر کار زشت اجتماعی دیگری هیچ جای دفاعی ندارد. او با اشاره به بازترجمه برخی کتاب‌ها گفت: بازترجمه کتاب زمانی توصیه می‌شود که مترجم جدید قَدَر باشد و از ترجمه موجود ایراد بگیرد و بتواند ترجمه بهتری ارائه دهد. این‌طور نیست که مترجم کتاب را بخواند و بگوید من بهتر ترجمه می‌کنم بلکه باید از نظر ارزش‌یابی، ترجمه دوم دارای ارزش بالاتری باشد که معمولا این اتفاق نمی‌افتد.

بهمنی خاطرنشان کرد: مترجم باید برای ترجمه دوباره از یک اثر سراغ کارهایی برود که ارزش داشته باشند. خیلی از کتاب‌ها را که می‌خوانی متوجه می‌شوی ارزش چندانی نداشته اما در مواردی شاهد هستی کتابی ترجمه خوبی ندارد و آدم دلش می‌سوزد. گاهی با خودم می‌گویم کاش کتاب ترجمه بهتری داشت.او با بیان این‌که تعداد مترجمان به قدری زیاد شده که ممکن است از کار همه آن‌ها باخبر نباشیم، درباره ترجمه‌های تحت‌اللفظی نیز گفت:  مسئله ترجمه‌های کلمه به کلمه را خیلی زیاد دیده‌ام و گاهی به این فکر کرده‌ام که ممکن است مترجم دانش کافی نداشته اما این مسئله باعث نشده که بگویم این کتاب باید دوباره ترجمه شود.

این مترجم با بیان این‌که مترجمان در زبان مقصد مشکل دارند، افزود: یکی از معضلات رشته مترجمی در دانشگاه‌ها این است که  دانشجویان نمی‌توانند فارسی بنویسند و خود آن‌ها نیز اعتراف می‌کنند، که این مسئله خروجی آموزش و پرورش است.  او تأکید کرد: دانشجویان شاید به نحوی بتوانند زبان مبدا را درک کنند، اما زمانی که بخواهند به فارسی بنویسند توانایی ندارند؛ به‌ویژه مترجمان جوان در نوشتن نثر فارسی مشکل دارند.

کیهان بهمنی با اشاره به رقابتی‌ شدن بازار کتاب اظهار کرد:  خیلی از ناشران با ۱۰ – ۱۵ صفحه، کتاب را به نام خود ثبت می‌کنند. بارها پیش آمده  خواسته‌ام کتابی را ترجمه کنم و با مراجعه به سازمان اسناد و کتابخانه ملی متوجه شده‌ام که کتاب به نام ناشری ثبت شده اما بعد از گذشت چند سال، در بازار خبری از کتاب نشده است که این حالت در ترجمه آزاردهنده است. برخی از ناشران کم‌لطفی‌ می‌کنند و بلافاصله بعد از این‌که کتابی مطرح شد و به اصطلاح‌ گُل کرد، کتاب را به نام خود ثبت‌ می‌کنند تا بعدها سر فرصت آن را ترجمه کنند.این مترجم با بیان این‌که ۴۰ ناشر مجوز ترجمه کتاب «انعکاس کوهستان» خالد حسینی را گرفته بودند، اظهار کرد: من با این مسئله اصلا مشکلی ندارم، زیرا رقابت وجود دارد و هر ناشری می‌خواهد کتاب را منتشر کند، اما این مسئله زمانی آسیب‌زا است که بدانیم چند وقتی از چاپ شدن کتابی می‌گذرد و آن را ترجمه کنیم.

او افزود: بهترین کاری که مترجمان می‌توانند انجام دهند این است که نویسنده‌های جدید را که کسی کتاب‌های آن‌ها را ترجمه نکرده است، معرفی کنند. اگر  کتاب «تاریخ ادبیات آمریکا» را بخوانید، می‌بینید آثار زیادی وجود دارد که حتی نام‌شان را نشنیده‌ایم. این مسئله به خاطر این است که ما به یک‌سری نویسنده خاص عادت کرده‌ایم در حالی که بسیاری از نویسندگان با آثار خوب‌شان جا مانده‌اند. اگر وضعیت حاکم در بازار کتاب (یعنی به دنبال ارائه آثار پرفروش بودن) را بشکنیم و نویسنده‌های جدید را معرفی کنیم فکر می‌کنم اعتبار کارمان بیشتر می‌شود.

بهمنی یادآور شد: یکی از معضلات بازار رقابتی کتاب این است که ترجمه‌های خوب ارائه نمی‌شود. مثلا می‌شنویم بازه زمانی بین انتشار کتاب به زبان اصلی با ترجمه آن خیلی کوتاه است که این مسئله شک‌برانگیز است و به ضرس‌ قاطع می‌توانیم بگوییم تفکری پشت آن وجود ندارد. البته مترجمان و ناشرانی که ترجمه‌های خوب ارائه نمی‌دهند، خیلی سریع از بین می‌روند و حضور آن‌ها در بازار کتاب مقطعی است و بقا با کسانی است که کار خوب ارائه می‌دهند زیرا به مرور زمان مخاطب مترجمان خوب را می‌شناسند. مترجمان لازم نیست نگران باشند که از کارشان استقبال نمی‌شود، زیرا ترجمه‌های بد بعد از مدتی از دور خارج می‌شوند.

این مترجم در پایان خاطرنشان کرد: سالیان سال است که درباره وضعیت ترجمه صحبت می‌کنیم، اما تا زمانی که نتوانیم مسئله کپی‌رایت را حل کنیم این معضلات ادامه خواهد داشت. وضعیت تغییر نمی‌کند مگر این‌که ما به سمت تغییرات بنیادین برویم. یکی از این تغییرات بنیادین پیوستن به کنوانسیون بِرن (کپی‌رایت) است.


منبع: بهارنیوز

سلام ما را به آقای روحانی برسانید

به گزارش ایسنا، این کنسرت شامگاه ۶ تیرماه در تالار وحدت تهران برگزار شد.در ابتدای این کنسرت که با تاخیر نیم ساعته آغاز شد، پرده‌های تالار وحدت بالا رفت و در حالی که این خواننده و گروه نوازندگانش روی سن نشسته بودند، قطعه «خرقه رقصان» با شعری از مولانا به اجرا درآمد. به نظر می‌رسید علت این تاخیر اجرای تئاتر در سانس قبلی تالار وحدت بوده باشد. «مستانه می‌گریزی» اثر بعدی بود که نواخته و خوانده شد.در ادامه، قربانی رو به مخاطبانش گفت: فرا رسیدن عید بسیار سعید فطر را به شما تبریک می‌گویم و آرزو و تمنای قبولی طاعات را برای شما دارم. ما پس از حادثه تروریستی اخیر در تهران و بنابر خواسته خودمان به احترام داغداران و شهدای این حادثه، تاریخ کنسرت «فروغ» را جا به جا کردیم. اغراق نیست اگر بگویم امشب که شب آخر اجرای این کنسرت است لحظه شماری می‌کنیم تا دوباره کنسرت برگزار کنیم. قرار است «فروغ»در شهرستان‌ها نیز روی صحنه برود.

او اضافه کرد: خوشحال هستم که در این آشفته بازار هنر، از هنر جدی حمایت می‌کنید زیرا پیمودن مسیر در هنر جدی کار دشواری است. امروز سلیقه‌ها متغیر شده است و هنر جدی سختی‌های خودش را دارد.سپس «رنگارنگ» که قطعه‌ای بی‌کلام بود و «فروغ» اجرا شدند.

پس از استراحتی کوتاه، بخش دوم این کنسرت با قطعه «میخانه درافتاده» آغاز شد. برای اجرای این قطعه قربانی بر خلاف قطعات پیشین اجرا شده در حالی که پرده‌های سالن همچنان پایین بود و نوازندگان در پشت پرده می‌نواختند روی سن آمد، پشت میکروفن ایستاده‌ای که جلوی صحنه کاشته شده بود ایستاد و خواند.سپس دوباره پرده‌ها بالا رفت و این خواننده بار دیگر کنار نوازندگانش نشست و قطعات «شهره شهر» و «سجده عقل» اجرا شد.اثر بعدی «بی‌قرار» بود که هنگام اجرای آن، قربانی ساز سه‌تار هم نواخت و نوازندگان هم در کنار او همخوانی می‌کردند.دو قطعه «بیداد» و «عاشقانه» پایانبخش این کنسرت بود.

هنگامی که عوامل این اجرا برای ادای احترام به مخاطبان روی سن جمع شده بودند، قربانی گفت: من در میانه برنامه متوجه شدم آقای قاضی‌زاده هاشمی (وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی) و همسرش سرزده و تقریبا بدون هماهنگی به اینجا تشریف آوردند.در این زمان یکی از مخاطبان رو به وزیر بهداشت که در جایگاه بالکن دوم تالار وحدت حضور داشت، بلند فریاد زد: سلام ما را به آقای روحانی برسانید.قربانی نیز گفت: بله حتما سلام ما را برسانید و بگویید آقای روحانی تنها نیست.

او در ادامه سخنان خود به رضا موسوی (کارگردان این کنسرت) اشاره و بیان کرد که کارگردانی این اجرا در دو، سه روز و کمترین زمان ممکن انجام شده است.موسوی برای کارگردانی اثر از بازی نور استفاده کرده بود. گاهی نوازنده‌ها دیده نمی‌شدند، گاهی هنگامی که نواختنشان پررنگ‌تر می‌شد، نور به چهره‌هایشان می‌تابید، گاهی صحنه در تاریکی فرو می‌رفت و گاه کاملا روشن می‌شد.

قربانی سپس از وزارت ارشاد و بنیاد رودکی تشکر کرد و گفت: من بعد از دو سال حافظ و آواز، دوقلوهایم را به کنسرتم آوردم.او سپس در میان تشویق مخاطبان که تالار وحدت را پر کرده بودند، دو فرزند خردسالش را به روی سن آورد. کنسرت «فروغ» علیرضا قربانی که از سوم تیرماه در تالار وحدت تهران به روی صحنه رفت، میزبان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز بود و از سوی او مورد تقدیر قرار گرفت. قربانی در اولین شب اجرای آثار تازه‌ترین آلبومش، اثری را به یاد سنتور نواز فقید، پرویز مشکاتیان نیز اجرا کرده بود.

پویا سرایی نوازنده سنتور، میلاد محمدی نوازنده تار و شورانگیز، نیلوفر محبی نوازنده ویولن،محسن عبادی نوازنده ویولن، پریسا پیرزاده نوازنده ویولا، ماکان خویی نژاد نوازنده ویولنسل، فرشید پاتینیان نوازنده کنترباس، زکریا یوسفی نوازنده سازهای کوبه ای، بهتاش ابوالقاسم نوازنده سازهای کوبه‌ای و سامان صمیمی اهنگساز و نوازنده کمانچه و سه تار در کنار قربانی هنرنمایی کردند.


منبع: بهارنیوز

آهنگساز ایرانی در جمع ۲۵مهاجر برتر کانادا

به گزارش  ایلنا، مازیار حیدرى (آهنگساز و رهبر ارکستر ایرانی مقیم کانادا) به عنوان یکى از بیست و پنج مهاجر برتر سال ٢٠١٧ در کشور کانادا برگزیده شد. این انتخاب، هرسال توسط مجله معتبر “مهاجرین کانادایى” با حمایت رویال بانک کانادا، براساس کارنامه و سوابق اجرایى مهاجرین نمونه و با رأى مخاطبین صورت می‌گیرد. مراسم اهدای نشان و تقدیر از برگزیدگان روز سه‌شنبه ٢٧ ماه ژوئن (۷ تیر) در شهر تورنتو برگزار می‌شود.مازیار حیدری، فوق لیسانس رهبری ارکستر از دانشگاه تورنتو است. او دستیار رهبر ارکستر هارت هاوس است. حیدری با ارکستر تورنتو به عنوان پیانیست و دستیار رهبر با آیکات به عنوان مدیر موسیقی و رهبر ارکستر و به عنوان مدرس آزاد موسیقی، پیانو، آهنگسازی و رهبری در کانادا فعالیت دارد. او همچنین شش سال سابقه تدریس پیانو و ارکستراسیون در دانشگاه هنر تهران دارد و بیش از ده سال به عنوان مصنف، دستیار رهبر و پیانیست با ارکستر موسیقی ملی ایران همکاری داشته است. مازیار حیدری در سال ۲۰۱۷ دستاورد بسیار بزرگی داشته و آن هم انتخاب او برای هیئت داوران جوایز معتبر جونو، مهمترین جایزه‌ی موسیقی کانادا، است.
مازیار حیدری در گفتگو با ایلنا؛ درباره روند انتخاب ۲۵ مهاجر برتر سال کانادا گفت: نامزدهاى این جایزه باید از بین مهاجران باشند که فعالیت‌هاى حرفه‌اى و اجتماعى تاثیرگزارى در جهت مثبت بخصوص در سال گذشته و همینطور از بدو ورود به کانادا انجام داده باشند. ابتدا یک لیست ٧۵ نفرى برگزیده می‌شوند و در مرحله دوم از بین آنها ٢۵ نَفَر به عنوان برندگان نهایى انتخاب می‌شوند.وی در مورد فعالیت‌های حرفه‌ای خود در کانادا عنوان کرد: درحال حاضر به عنوان رهبر ارکستر، پیانیست و آهنگساز با ارکسترهایى نظیر ارکستر تورنتو، ارکستر سمفونى هارت هاس در دانشگاه تورنتو و ارکستر سمفونى آیکات همکارى دارم. همچنین به عنوان مدرس موسیقى با کنسرواتوار رویال کانادا همکارى می‌کنم. از طرفی مدیر موسیقى سازمان آهنگسازان ایرانى- کانادایى تورنتو هستم و به عنوان عضو ثابت مرکز موسیقى کانادا، کانون آهنگسازان کانادا، انجمن مدرسین موسیقى کانادا و همچنین عضو ثابت جامعه آهنگسازان، نویسندگان و ناشرین موسیقى کانادا فعالیت دارم.
این موسیقیدان درباره پروژهاى انجام شده و برنامه‌هایش نیز گفت: تأسیس سازمان آهنگسازان ایرانى-کانادایى تورنتو ( آیکات)، ساخت و اجراى روایت اپراگونه آرش کمانگیر اجرا شده در جشنواره تیرگان ٢٠١٣ در تورنتو، ساخت اثرى براى ارکستر سمفونى براساس شعر بنى‌آدم از سعدى به چهار زبان به همراهى تار و تمبک و خواننده سوپرانو، اجراى بیش از ۵٠ کنسرت با مسئولیت‌هایى نظیر رهبر ارکستر، پیانیست و آهنگساز، عضو هیّئت داوران جوایز معتبر جونو ٢٠١٧، مهمترین جایزه‌ى موسیقى در کانادا ازجمله فعالیت‌هایم در این مدت بوده است.
مازیار حیدری در مورد وضعیت فعلى موسیقى ایرانى در کانادا نیز گفت: در این مورد با خشنودى می‌توان گفت که با حضور موزیسین‌هاى خوب ایرانى در کانادا و با وجود اهمیتى که این کشور براى هنر و فرهنگ اقوام مختلف قائل است، موسیقى ایران روز به روز جاى خود را در حوزه‌ى موسیقى ملل در مهمترین سالن‌هاى موسیقى کانادا باز کرده است و این روند در مقایسه با نزدیک به یک دهه گذشته کاملاً رو به رشد است. در حال حاضر موسیقى ایران در دانشگاه‌هاى معتبر کانادایى نظیر دانشگاه تورنتو و دانشگاه یورک هم به صورت عملى و هم به صورت نظرى تدریس می‌شود. از موارد دیگر می‌توان به حضور پرتعداد دانشجویان ایرانى در رشته‌هاى مختلف موسیقى در مقاطع کارشناسى و دکترى هم اشاره کرد.
از برگزیدگان سال‌هاى گذشته هم می‌توان به برخى وزراى کابینه فدرال کانادا نظیر وزیر دفاع آقاى هارجیت ساجان ( اصلیت هندوستان) و برخى چهره‌هاى کارآفرین و همچنین دانشگاهى مهاجر اشاره کرد. اکثر این برگزیدگان توانسته‌اند با فعالیت‌هایشان تأثیر مشخص و مثبتى در جامعه چند ملیتى کانادا داشته باشند. در میان نامزدهاى امسال می‌توان به نام وزیر مهاجرت کانادا آقاى احمد حسین (اصلیت سومالیایى) اشاره کرد.


منبع: بهارنیوز

نبش قبر نقاش معروف بعد از ۲۸ سال

به گزارش دویچه وله، به تازگی با ارائه حکمی از سوی قاضی مادرید دستور نبش قبر یکی از برجسته‌ترین نقاشان و فیلمسازان جهان صادر شد.یک قاضی در مادرید حکم نبش قبر سالوادور دالی، نقاش شهیر اسپانیایی را صادر کرده تا کارشناسان نمونه دی‌‌ان‌ای او را بگیرند و بررسی کنند. بدین ترتیب قاضی به درخواست زنی که ادعا می‌کند دختر دالی است پاسخ مثبت داده است.نام این زن پیلار آبل مارتینز است و در سال ۱۹۵۶ در شهر فیگرس در خیرونا به دنیا آمده که زادگاه دالی نیز بوده است. بیش از دو سال است که مارتینز می‌کوشد حکمی از دادگاه برای بررسی نسبت احتمالی ‌پدری دالی بگیرد. چنانچه این بررسی نشان دهد که مارتینز دختر دالی است، حق او خواهد بود که در سودی که از فروش آثار این هنرمند اسپانیایی حاصل می‌شود، سهیم شود. 

 

دالی در وصیتنامه‌اش تمامی دارایی‌اش را به دولت اسپانیا بخشیده است، اما بر اساس رأی دادگاهی در اتحادیه اروپا، وارثان قانونی این هنرمند باید حق سهیم شدن در سود حاصل از فروش آثار او را داشته باشند. اینک دادگاه مادرید حکم نبش قبر سالوادور دالی را که ۲۸ سال پیش به خاک سپرده شده، صادر کرده است تا کارشناسان بتوانند نمونه دی‌ان‌ای او را بررسی کنند.

 

 

 

سالوادور دالی و همسرش گالا به مدت ۴۸ سال در زندگی مشترک با یکدیگر به سر بردند اما فرزندی نداشتند.

دالی یکی از مهم‌ترین نقاشان و مجسمه‌سازان قرن بیستم میلادی و نماینده برجسته سبک سوررئالیسم به شمار می‌آید. همچنین همکاری او با لوئیس بونوئل، فیلمساز اسپانیایی، مشهور است. ثمره همکاری این دو هنرمند فیلم‌های سوررئالیستی “سگ اندلسی” و “عصر طلایی” بودند. دالی در سال ۱۹۸۹ در فیگرس درگذشت.


منبع: بهارنیوز

فیلم‌ها و تئاترهای جدید تابستانی

به گزارش ایسنا، در سینماهای کشور به تازگی فیلم‌های تازه‌ای به پرده رفته‌اند که یکی از آن‌ها در جشنواره فیلم فجر مورد استقبال قرار گرفت و یکی دیگر هم این روزها با حاشیه‌هایی روبه‌رو شده است.

«رگ خواب» جدیدترین ساخته حمید نعمت‌الله با بازی لیلا حاتمی از فیلم‌های سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر بود که لیلا حاتمی برای بازی در آن سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را دریافت کرد.در این فیلم که به ماجرای عاشق شدن یک زن و سختی های او که تا پیدا شدن راهی تازه در زندگی اش ادامه دارد، می‌پردازد لیلا حاتمی و کورش تهامی از بازیگران اصلی هستند.یکی از اتفاقات ویژه این فیلم خوانندگی همایون شجریان و آهنگسازی سهراب پورناظری است که پیش از این هم با نعمت الله همکاری داشتند و این بار آلبومی را با نام «رگ خواب» پیش از اکران فیلم منتشر کردند.

«اکسیدان»  به کارگردانی حامد محمدی دیگر فیلم تازه این روزهای سینماهاست که با بازی امیر جعفری و جواد عزتی در سینماها اکران می‌شود و البته از سوی حوزه هنری تحریم شده است.در خلاصه داستان این فیلم کمدی که شبنم مقدمی، شقایق دهقانی، رضا بهبودی، لیندا کیانی و علی استادی از دیگر بازیگران آن هستند، آمده است: اصلان اگر می‌دانست گرفتن ویزا این همه دردسر دارد، اصلا عاشق نمی‌شد.آخرین ساخته پوران درخشنده هم یکی دیگر از فیلم‌های این روزهای سینماهاست که فرهاد اصلانی، مریلا زارعی و بهنوش طباطبایی بازیگران اصلی آن هستند.

«زیر سقف دودی» داستانی از طلاق عاطفی را در یک خانواده روایت می‌کند.

«مالیخولیا» به کارگردانی مرتضی آتش زمزم نیز یکی دیگر از فیلم‌های تازه به پرده آمده سینماهاست که محمدرضا هدایتی، لیلا اوتادی، لاله اسکندری، نادر فلاح و محمد فیلی در آن بازی کرده اند.اما تعداد تئاترهای جدیدی که بر صحنه سالن‌های نمایشی آمده خیلی بیشتر از فیلم‌های سینمایی است. به طور مثال تقریبا در تمام سالن‌های تئاترشهر نمایش‌هایی روی صحنه هستند که یا به تازگی اجرای خود را آغاز کرده  یا در همین یکی دو روز آینده به صحنه می‌روند.

در سالن اصلی تئاترشهر نمایش «اعتراف» به کارگردانی شهاب حسینی چند روزی است به صحنه رفته و در این مدت هم با استقبال خوبی روبه‌رو شده است.در این نمایش که البته بلیت حداقل ۱۰ روز ابتدایی آن به فروش رفته است، علی نصیریان و شهاب حسینی نقش‌های اصلی را ایفا می کنند و همزمانی پخش مجموعه شهرزاد با اجرای این نمایش هم از نکات جالب توجه است.در سالن چهارسوی مجموعه تئاترشهر از امشب (ششم تیرماه) نمایش «مده آ فصل دوم» به کارگردانی میلاد نیک‌آبادی روی صحنه می رود که مهتاب پرنیان، ساغر تاجیک، مهدی حسینی نیا، حمید رضا محمدی، مهرنوش معصومی، بیتا معیریان، مجید نوروزی و پریسا هاشم‌پور در آن بازی می کنند.

در سالن قشقایی این مجموعه از روز گذشته پنجم تیرماه نمایشی با نام «صبحانه در غروب» به کارگردانی گلچهر دامغانی روی صحنه رفته و مجتبی پیرزاده، علی‌رضا ثانی فر، شمسی‌صادقی، حسین‌فرضی‌زاد و سلما کریم عمری بازیگران آن هستند.در خلاصه داستان این نمایش آمده است: دو سرباز و یک افسر، روزی از روزهای سال ۷۵، منزل مادر… اتفاقی که هر سه مرد را به هم پیوند داده و باید گفته شود… و عشقی دور که ندا می‌دهد.

یکی دیگر از نمایش‌های جدید تئاترشهر که هفتم تیرماه افتتاح می‌شود «هفت روز از تیر شصت» نام دارد که به وقایع ابتدای تیرماه سال ۱۳۶۰ و ترور سیدمحمد بهشتی و یارانش می‌پردازد.نویسنده این نمایش تاکید دارد که این اثر مستند داستانی را شرح می دهد که شاید کسی تابه حال آن را درباره این واقعه نشنیده باشد.

یکی دیگر از نمایش‌های تازه به صحنه آمده این روزها نمایش «بنگاه تئاترال» به نویسندگی علی نصیریان است که هادی مرزبان آن را در تالار سنگلج اجرا می‌کند.در این نمایش کمدی که گروه اجرا تماشای آن را به افراد زیر ۱۶ سال توصیه نمی کند و از پذیرش کودکان زیر هشت سال هم معذور است، ایرج راد، سعید امیرسلیمانی، فرزانه کابلی، امین زندگانی، میرطاهر مظلومی، محمود بصیری، داود فتحعلی بیگی و علی فتحعلی از جمله بازیگران این نمایش پربازیگر هستند.این نمایش پنجم تیرماه در سنگلج افتتاح شده و تا یک ماه دیگر روی صحنه خواهد بود.

«بوف نه چندان کور» به نویسندگی و کارگردانی محمدعلی سجادی که با برداشتی آزاد از داستان بوف کور صادق هدایت نوشته شده است، از دیگر نمایش‌های تازه این روزهاست.

این نمایش با بازی مسعود کرامتی، رحیم نوروزی، نازنین کریمی و الهام نامی در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر اجرا می شود.نمایش‌های «ذهن برفکی» به کارگردانی محمدحسین حسینی که درباره چند قاچاقچی در حال فرار است، «آناکارنینا» به کارگردانی آرش عباسی که درباره یک ستاره تلویزیون است و «سزارین» به کارگردانی هومن بنایی از جمله نمایش هایی هستند که اخیرا در سالن‌های باران، حافظ و پایتخت به صحنه رفته اند.

همچنین «سیستم گرون هلم» علیرضا کوشک جلالی با بازی الهام پاوه‌نژاد، سینا رازانی، امیرحسین رستمی و رضا مولایی و نمایش «بیست و یک» به نویسندگی و کارگردانی بهادر مالکی آثاری هستند که از هشتم تیرماه در تماشاخانه پالیز افتاح می‌شوند.در تالار مولوی نیز نمایش «مفیستو» به کارگردانی مسعود دلخواه با بازی مرتضی اسماعیل‌کاشی، محمدرضا علی‌اکبری، پریسا رضایی، ژیلا آل رشاد، پوریا سلطان‌زاده، امیرحسین سرداریان، هادی آقابزرگی، افسون دلخواه، فطیما یثربی، محبوبه تفضلی، راحیل روحانی زاده، فرزانه زینتی، معصومه بیگی، محمدمهدی شاهی، عبدالرضا نصاری، ایران مسعودی، محمد صادقی، مصطفی مقیمی، مرتضی کوهی، سمانه آقازمانی، فرزین حاجیلو، محمد علی شهیدی، رضا موسوی، منا رستگار، امیرحسین قنبری، مهرنوش حاجی‌خانی، احسان کاکاوند، فرهاد حاجیلو، حسین یوسفی و میلاد افواج از روز پنجشنبه (هشتم تیرماه) به صحنه می‌رود.علاوه بر این‌ها در  سالن‌های دیگر از جمله خانه نمایش اداره تئاتر و فرهنگسرای نیاوران کارهای تازه‌ای درروزهای آینده اجرا می‌شوند که در این گزارش به برخی از آن‌ها اشاره شد.


منبع: بهارنیوز

نبش قبر نقاش معروف بعد از ۲۸ سال

یک قاضی در مادرید حکم نبش قبر سالوادور دالی، نقاش شهیر اسپانیایی را صادر کرده تا کارشناسان نمونه دی‌‌ان‌ای او را بگیرند و بررسی کنند. بدین ترتیب قاضی به درخواست زنی که ادعا می‌کند دختر دالی است پاسخ مثبت داده است.

به گزارش دویچه وله، به تازگی با ارائه حکمی از سوی قاضی مادرید دستور نبش قبر یکی از برجسته‌ترین نقاشان و فیلمسازان جهان صادر شد.

یک قاضی در مادرید حکم نبش قبر سالوادور دالی، نقاش شهیر اسپانیایی را صادر کرده تا کارشناسان نمونه دی‌‌ان‌ای او را بگیرند و بررسی کنند. بدین ترتیب قاضی به درخواست زنی که ادعا می‌کند دختر دالی است پاسخ مثبت داده است.

نام این زن پیلار آبل مارتینز است و در سال ۱۹۵۶ در شهر فیگرس در خیرونا به دنیا آمده که زادگاه دالی نیز بوده است. بیش از دو سال است که مارتینز می‌کوشد حکمی از دادگاه برای بررسی نسبت احتمالی ‌پدری دالی بگیرد. چنانچه این بررسی نشان دهد که مارتینز دختر دالی است، حق او خواهد بود که در سودی که از فروش آثار این هنرمند اسپانیایی حاصل می‌شود، سهیم شود. 

دالی در وصیتنامه‌اش تمامی دارایی‌اش را به دولت اسپانیا بخشیده است، اما بر اساس رأی دادگاهی در اتحادیه اروپا، وارثان قانونی این هنرمند باید حق سهیم شدن در سود حاصل از فروش آثار او را داشته باشند. اینک دادگاه مادرید حکم نبش قبر سالوادور دالی را که ۲۸ سال پیش به خاک سپرده شده، صادر کرده است تا کارشناسان بتوانند نمونه دی‌ان‌ای او را بررسی کنند.

 نبش قبر نقاش معروف بعد از 28 سال

سالوادور دالی و همسرش گالا به مدت ۴۸ سال در زندگی مشترک با یکدیگر به سر بردند اما فرزندی نداشتند. 

دالی یکی از مهم‌ترین نقاشان و مجسمه‌سازان قرن بیستم میلادی و نماینده برجسته سبک سوررئالیسم به شمار می‌آید. همچنین همکاری او با لوئیس بونوئل، فیلمساز اسپانیایی، مشهور است. ثمره همکاری این دو هنرمند فیلم‌های سوررئالیستی “سگ اندلسی” و “عصر طلایی” بودند. دالی در سال ۱۹۸۹ در فیگرس درگذشت.


منبع: عصرایران

رکوردی تازه در تاریخ سینما ثبت شد

به گزارش خبرآنلاین، «تبدیل شوندگان: آخرین شوالیه»‌ فیلم گرانقیمتی است و برای ساخت آن چیزی حدود ۲۱۷ میلیون دلار پول خرج شده است. اگر هزینه‌های جانبی و تبلیغات را به این مبلغ اضافه کنیم، «تبدیل شوندگان» برای فرار از زیان‌دهی راه دشواری پیش رو خواهد داشت.

خبر خوب برای تهیه‌کنندگان فیلم عملکرد قدرتمند آن در گیشه‌ کشورهای دیگر است. این فیلم غیر از آمریکا در ۴۰ کشور دیگر اکران شد و با فروش ۱۹۶ میلیون و ۲۰۰ هزار دلاری افتتاحیه‌ای قدرتمند داشت. در این میان باز هم سهم چین بسیار بیش از دیگر کشورها بود و بیش از ۱۲۳ میلیون دلار از فروش «تبدیل شوندگان» در سینماهای این کشور رقم خورد.

مدیر بازاریابی و اکران کمپانی پارامونت نیز با اتکا به همین آمار گفت: «فیلم برای تماشاگران سراسر دنیا ساخته شده است. ما فقط برای آمریکایی‌ها فیلم نمی‌سازیم.»

در «تبدیل شوندگان: آخرین شوالیه» باز هم شاهد نقش‌آفرینی مارک والبرگ هستیم که با فیلم «تبدیل شوندگان: عصر انقراض» گام به دنیای این سری فیلم‌ها گذاشت. لارا هادوک و آنتونی هاپکینز نیز تازه به جمع بازیگران این سری فیلم‌های پیوسته‌اند. این دو بازیگر در «تبدیل شوندگان: آخرین شوالیه» به ترتیب نقش استادی از دانشگاه آکسفورد و یک لرد اهل انگستان را بازی می‌کنند. این سه بازیگر در فیلم باید پیش از نابودی دنیا پرده از تاریخچه اسرارآمیز تبدیل شوندگان بردارند.

در ترکیب تماشاگران فیلم کفه ترازو به نفع مردان سنگینی می‌کند. از مجموع تماشاگران فیلم ۵۷ درصد مرد بودند و ۵۱ درصد بالای ۲۵ سال سن داشتند.

با نگاه به امتیاز فیلم «تبدیل شوندگان: آخرین شوالیه» در پایگاه اینترنتی راتن تومیتوز به راحتی پی ‌می‌بریم که منتقدان سینمایی علاقه‌ چندانی به این فیلم ندارند. این فیلم از ۱۰۰ درصد امتیاز ممکن تنها ۱۵ درصد را به دست آورده است.

هفته پیش «زن شگفت‌انگیز» باز هم رکوردی دیگر را جابه‌جا کرد و لقب پرفروش‌ترین فیلم غیرانیمیشنی از یک کارگردان زن در تاریخ سینمای جهان را به نام خود ثبت کرد. میزان فروش این فیلم به کارگردانی پتی جنکینز در چهارمین هفته اکران نیز افت چندانی نداشت و در سه روز پایانی هفته به ۲۵ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار رسید. به این ترتیب فروش «زن شگفت‌انگیز» در آمریکا از مرز ۳۰۰ میلیون دلار عبور کرد. فروش «زن شگفت‌انگیز» با بازی گال گدوت در جهان به بیش از ۶۵۲ میلیون دلار رسیده است. در جدول پرفروش‌های سینمای آمریکا «زن شگفت‌انگیز» و انیمیشن «ماشین‌ها ۳» جایگاه برابری دارند.

انیمیشن «ماشین‌ها ۳» که تازه‌ترین محصول همکاری کمپانی دیزنی و استودیوی انیمیشن‌سازی پیکسار است در دومین هفته اکران جایگاه خود را در صدر جدول از دست داد.

این اثر سینمایی برخلاف اغلب آثار پرهزینه چند وقت اخیر هالیوود داخل آمریکا عملکرد بهتری داشت و در کشورهای خارجی با استقبال چندانی روبه‌رو نشد. مجموع فروش جهانی این انیمیشن در حال حاضر به بیش از ۱۴۱ میلیون دلار رسیده است که در مقایسه با سایر آثار پیکسار چندان رضایت‌بخش نیست.

چهارمین اثر پرفروش سینمای آمریکا در هفته گذشته یک اثر دلهره‌آور از سینمای مستقل این کشور بود. فیلم «۴۷ متر پایین‌تر» اثر درباره حمله کوسه‌ها به انسان با فروش ۷ میلیون و ۴۰۰ هزار دلاری بالاتر از فیلم «همه نگاه‌ها به من» و «مومیایی» قرار گرفت.

هفته پیش چند فیلم به صورت محدود در آمریکا روی پرده رفتند که مهم‌ترین آن‌ها «فریب‌خورده» به کارگردانی سوفیا کاپولا بود. این فیلم با بازی نیکول کیدمن، کالین فارل و کریستن دانست در چهار سالن سینما به نمایش درآمد و در هر سال بیش از ۶۰ هزار دلار فروش داشت.

«فریب‌خورده» نخستین بار در بخش رقابت اصلی هفتادمین دوره جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد و جایزه بهترین کارگردانی این جشنواره را برای سوفیا کاپولا به ارمغان آورد.

هفته آینده قسمت سوم انیمیشن «من نفرت‌انگیز» و «راننده بیبی» در آمریکا اکران می‌شوند. با توجه به فروش بالای قسمت‌های پیشین انتظار از «من نفرت‌انگیز» بالا است و فیلم اکشن «راننده بیبی» نیز با بازی چهره‌های محبوب و سرشناسی چون کوین اسپیسی، جیمی فاکس و انسل الگورت از قابلیت بالایی برای قرار گرفتن در ردیف پرفروش‌های سینمای آمریکا برخوردار است.


منبع: بهارنیوز

علیزاده: در ایران سری‌دوزی می‌کنیم

این استاد چیره‌دست تار و سه‌تار که چندی دیگر می‌توانیم به اثر جدیدش با نام «غمنومه فریدون» گوش بسپاریم، در گفت‌وگویی کوتاه با خبرنگار ایسنا درباره فعالیت این روزهایش در حوزه موسیقی، توضیح داد: من همیشه در حال خلق و ضبط آثار جدید هستم. اکنون ساخت موسیقی چند فیلم به من پیشنهاد شده است که باید درباره قبول کردن یا نکردنش فکر کنم.او که از آخرین کنسرتش در ایران حدود یک سال می‌گذرد،‌ اعلام کرد که احتمالا در زمستان ۱۳۹۶ کنسرت برگزار خواهد کرد.
علیزاده پیش از این قرار بود «غمنومه فریدون» را که به‌نوعی بازگشت به ادبیات و موسیقی مغفول کوچه است، بهار امسال روی صحنه ببرد؛ اما بنا بر دلایلی ابتدا فاز شنیداری آن منتشر می‌شود و اجرای نمایش «فریدون» به زمان دیگری موکول شده است.آهنگساز «دلشدگان» درباره انتخاب موسیقی فیلم‌هایی که می‌سازد، گفت: گاهی فیلم‌هایی به من پیشنهاد می‌شود که می‌گویم، جنس این فیلم‌ها از جنس موسیقی من نیست. ذهن و موسیقی من جنسی دارد که برخی فیلم‌ها با آن سازگارترند؛ اما نمی‌شود برای این موضوع قانون کلی‌ تعریف کرد. گاهی یک‌باره چیزی ساخته می‌شود که در نوع خودش جالب است.این ردیف‌دان موسیقی ایران با بیان این‌که فیلم‌هایی با مضامین اجتماعی بیشتر با روحیات موسیقایی او سازگار هستند، اضافه کرد: مثلا فیلم کمدی، به من و موسیقی من مربوط نمی‌شود. خیلی دوست داشتم می‌توانستم موسیقی فیلم کمدی بسازم، اما نمی‌توانم.
او با یادآوری خاطره‌ای از علی حاتمی – کارگردان فقید سینما – و این‌که حاتمی درباره ساخت موسیقی فیلم به او گفته بود «تو می‌توانی» ادامه داد: همه موسیقی‌های فیلمی که ساخته‌ام همیشه فکر می‌کردم، نمی‌توانم؛ اما وقتی مسئولیت روی گردنم افتاد، سعی کردم بتوانم.پیش از این، علیزاده خاطره‌اش از حاتمی را این‌گونه تعریف کرده بود: «هنگام ساخت موسیقی دلشدگان دو – سه بار با علی حاتمی قهر کردیم. او یک‌بار دو صحنه را پشت سرهم مونتاژ کرده بود که موسیقی‌شان با هم هیچ سنخیت نداشت. به او گفتم علی این کار را نکن و او پاسخ داد، هیچ صحنه دیگری را فیلمبرداری نکردیم و این دو باید پشت سر هم قرار بگیرند. من نیز دیدم اصلا به حرفم گوش نمی‌دهد. بنابراین گفتم با تو اصلا نمی‌توانم کار کنم. همان شب علی حاتمی و همسرش با یک دسته گل به خانه من آمدند. من به او گفتم علی من نسبت به فیلم تو بیشتر از خودت تعصب دارم و او پاسخ داد، حسین تو می‌توانی و رفت. بعد از رفتن او، من ماندم و جمله تو می‌توانی و با خودم دعوا می‌کردم. این جمله باعث شد که یک چیزی در ذهنم جوانه زد این دو صحنه یک پل می‌خواست که موسیقی‌شان به یکدیگر وصل شود، فردا برای صداگذاری رفتم و به علی حاتمی گفتم این را روی صحنه بگذار قبل از این‌که بگوید این موسیقی خوب است، یا بد به من گفت، می‌دانستم تو می‌توانی.»
این موسیقیدان در ادامه گفت‌وگو با ایسنا، درباره استفاده از موسیقی مینیمالیستی در فیلم‌ها، ‌گفت: موسیقی فیلم در واقع در خدمت فیلم است و نباید آن را جدا ببینیم. اگر فیلمی ایجاب می‌کند که موسیقی مینیمالیستی داشته باشد، خب داشته باشد.او در پاسخ به این پرسش که نظرش درباره استفاده زیاد از موسیقی مینیمال در سینمای ایران چیست؟ اظهار کرد: اگر در تمام زمینه‌های فیلم، خلاقیت اتفاق بیفتد، شاید این‌گونه نشود. در ایران همه‌چیز کلیشه‌ای می‌شود. استفاده از امکانات و افکت‌ها و چیزهای آماده نتیجه‌اش این می‌شود. اگر در یک فیلم، اتفاقی جالب بیفتد و بلافاصله مورد توجه قرار گیرد، مورد تقلید نیز قرار می‌گیرد.علیزاده تاکید کرد: ما نمی‌توانیم دیکته کنیم که این کار نشود؛ اما وقتی چیزی را دیکته و تقلید کنیم، آن‌موقع بد می‌شود.
این نوازنده همچنین گفت: این موضوع می‌تواند همیشه در حال تحول باشد. متاسفانه در ایران همیشه سری‌دوزی می‌کنیم، وقتی یک اتفاقی در جایی می‌افتد که جالب است، بقیه هم همان کار را می‌کنند. به‌عنوان مثال بعد از کیارستمی، بعد از کیارستمی چقدر تقلید انجام شد، حالا هم نوبت فرهادی است؛ آن‌ها نمی‌گویند که فرهادی فیلم خوبی ساخته، پس من می‌روم با نگاهی دیگر فیلم می‌سازم، می‌گویند حالا که فیلم او موفق بوده، پس ما هم همان کارها را انجام می‌دهیم.


منبع: بهارنیوز

نذر کتاب،اقدامی برای ترویج مطالعه

به گزارش ایرنا، سنت نذری دادن در فرهنگ ایرانی اسلامی سابقه ای طولانی دارد، فرهنگی که در آن انواع غذا و خوراکی ها بخصوص در ایامی از سال مانند ماه مبارک رمضان، محرم و صفر میان مردم توزیع می شود، هرچند در بیشتر مواقع این نذری به دست همه افراد اعم از غنی و فقیر می رسد، در حالیکه هستند برخی که حتی لقمه ای از این غذای متبرک با طرفداران زیاد هم عایدی ندارند.بسیار پسندیده بود اگر امکان داشت این نذری ها به دست افرادی بی بضاعت و محروم به معنای واقعی کلمه برسد و غذایی که با صرف هزینه سنگین و وقت زیاد آماده می شود، حیف و میل نشود.
چند سالی است که نذر کتاب به ابتکار رضا حاجی آبادی مدیر مسئول انتشارات هزاره ققنوس با هدف ترویج کتاب و کتابخوانی از طریق تلفیق سنت حسنه نذری و سنت اهدای کتاب شکل گرفته؛ طرحی که در آن این انتشاراتی در ۱۴ مرحله و طی شش سال توانسته، قریب ۷۲ هزار جلد کتاب به ارزش حدود هشت میلیارد و ۷۰۰ میلیون ریال را بین مردم توزیع کند.

این طرح که بسیار هم مورد توجه قرار گرفته، باعث شده بجای تغذیه سنتی و جسمی مردم، به تغذیه فکری و فرهنگی آنها توجه شود، هر چند در نذر سنتی یک نفر بهره مند می شود اما در نذر کتاب، پس از آنکه فردی از کتاب بهره مند شد آن را برای مطالعه در اختیار فردی دیگر قرار می دهد.در نذر کتاب شاهدیم بسیاری از کتاب ها که در قفسه ها در منازل و کتابخانه ها به دلیل خوانده شدن جا خوش کرده اند، رها شده و برای آگاهی بخشی به دیگران در اختیار آنها قرار می گیرد که غذایی مناسب برای روح به شمار می رود.

** نقش نخبگان و فرهیختگان در رواج فرهنگ نذر کتاب
یک نویسنده در این باره به خبرنگار کتاب ایرنا می گوید: نذر کتاب موضوعی است که تاکنون بسیار به آن پرداخته و کمتر اجرا شده در حالیکه چنین نذر فرهنگی می تواند کمک بسیاری به بهبود وضعیت نشر و کتابخوانی در جامعه کند؛ نذری که در آن «یار مهربان» جایگزین پول و مواد خوراکی می شود.
شهره ماهی صفت با بیان اینکه نذر در فرهنگ و ادیان مختلف بسته به شرایط آن وجود دارد، می افزاید: در همه جوامع مردم به طرق مختلف به فقرا، ایتام و بی سرپرستان و افرادی که از نظر مالی ضعیف هستند، کمک می کنند اما با توجه به تغییر شرایط کنونی جامعه، می توان با تعبیر درست و منطقی از فضای امروز،‌ شکل دیگری از نذر را میان مردم رواج داد.وی با اشاره به عصر ارتباطات و گسترش شبکه های مجازی ادامه می دهد: اطلاعات زیادی در جریان حضور در این شبکه ها بین مردم رد و بدل می شود تا جایی که فایل های پی دی اف کتاب های مورد نیاز افراد هم در این فضا قابل استفاده است، مساله ای که باعث می شود کتاب مهجور بماند و کمتر به سراغ آن برویم.نویسنده کتاب «خبرنگار افق ۱۴۰۴» با بیان اینکه طرفداران رمان و داستان نیز در سال های گذشته به دلیل توسعه شبکه های مجازی کمتر به سراغ خریداری کتاب می روند، اضافه می کند: شایسته است در چنین شرایطی با همه توان، نذر فرهنگی کتاب را رواج داد که در این میان نقش دانشگاهیان، فرهیختگان و نخبگان بسیار مهم و تعیین کننده است.

** کتاب جایگزین آذوقه شود
ماهی صفت با بیان اینکه در نذر بخشی از درآمد یا توان انسان صرف امور خیر می شود، به نقش دولت در ترویج کار پسندیده نذر کتاب اشاره کرده و می گوید: وزارتخانه ها می توانند یکی از فعالیت های خود را به پرداختن به این مساله اختصاص دهند و با تهیه انواع کتاب، آنها را در اختیار مردم در مناطق محروم و دور افتاده بگذارند؛ افرادی که در میانشان جوانان زیادی به چشم می خورد.وی می افزاید: بسیار شایسته است، شرع و قانون مسیری تازه را در این باره باز می کردند تا بتوان بجای پرداخت هر زکاتی، افراد کتاب منتشر و هدیه کنند، با بازنگری در پرداخت نذورات به طور قطع شاهد اتفاقات خوبی در حوزه فرهنگ خواهیم بود.

این فعال رسانه ای با بیان اینکه جایگزین کردن کتاب در سبد خانواده های کم درآمد و مناطق دور افتاده بجای کالا و کمک های مالی و غذایی به فرهنگسازی در این زمینه کمک می کند، یادآور می شود: سازمان های مردم نهاد و موسسه های خیریه که تعداد آنها در کشور هم کم نیست، انواع فعالیت ها را برای کمک به مناطق محروم و کم برخوردار انجام می دهند.
وی فرهنگسازی در این باره را از دوران کودکی و مقطع تحصیلی مهم ارزیابی کرده و ادامه می دهد: باید کودکان را از سنین پایین به اهدای کتاب و نذر آن تشویق کرد تا تصور نکنند نذر فقط شامل آش، شله زرد و شربت آن هم در ایامی خاص است.

** هنرمندان پیشقدم شوند
ماهی صفت با اشاره به نقش تاثیرگذار هنرمندان در فعالیت های خیرخواهانه می گوید: این افراد همواره الگویی برای جامعه بخصوص جوانان بوده اند، بنابراین پرداختن به مقوله نذر کتاب و پیشقدم شدن در این کار پسندیده فرهنگی نیز می تواند به رواج آن و به تبع ارتقا و افزایش فرهنگ و سرانه مطالعه کشور کمک کند.


منبع: بهارنیوز

کورش اسدی ناتمام ماند

احمد ابوالفتحی- روزنامه بهار
کورش اسدی ناتمام ماند. کورش اسدی به انتها نرسید. کورش اسدی حتی نیمی از توانش را هم بروز نداد. آن ذهنِ شکاکِ لبخندزنِ سخت‌گیرِ بی‌تاب بسیار فراتر از «کوچه ابرهای گمشده» می‌توانست پیش برود که خودش اتفاقی در رمانِ این روزها محسوب می‌شد. کورش اسدی از معدود نویسندگانِ زنده فارسی‌نویس بود که شِمایی از یک بوطیقای شخصی را می‌شد در آثارش تشخیص داد. دستورِ زبانِ ویژه خودش را داشت. لحنش، حال‌وهوای آثارش و از آن مهمتر، ایده‌های زیباشناختی‌اش خاصِ خودش بود و البته مانده بود تا این بوطیقا کامل شود. مانده بود و دریغا که ماند. که ناتمام ماند.

پروژه‌ کورشِ اسدی ناتمام ماند و بیش از فقدانِ خودش، فقدانِ خلاقیتش است که آزارم می‌دهد. این‌که در این ماه‌های آخرِ عمرش تلاش کردم مقدمه‌ای کوتاه بر بوطیقای اسدی بنویسم کمی آرامم می‌کند اما ناآرامی‌ام از این‌جاست که این خجولیِ پیچیده‌ای که در من گاهی خودش را بروز می‌دهد باعث شد در آخرین دیدارمان که در اهواز دست داد درباره‌ بوطیقا و درباره کوچه ابرهای گمشده حرف نزنیم. کتابش به نظرم درخشان بود و اما یک غلطِ روایی باعث شده بود بر چهره‌ درخشانش خدشه‌ای وارد شود… با آرشِ آذرپناه و غلامرضا رضایی درباره آن خدشه حرف زدیم و بنا شد شب با خودِ کورش هم حرف بزنیم که فرصتش پیش نیامد. تمامِ مدتی که توانستیم با هم باشیم به یک ساعت هم نرسید. آن هم در جمعی که ابوتراب خسروی و محمد کشاورز و صفدری و حسن میرعابدینی هم بودند. به حرف زدن نکشید. تا خوش و بشی کردیم وقت رفتن شد و من به آینده موکول کردم. آینده‌ای که نیامد.

در شماره‌های اولِ کارنامه رسم بر این بود… رسمِ گلشیری بر این بود… که در هر شماره یکی از اعضای شورای سردبیری سرمقاله بنویسد. سرمقاله یکی از شماره‌ها را کورش نوشته بود. در آن سرمقاله به مهجوریتِ یک نسل اشاره کرده بود. نسلی که برای طاقچه داستان می‎نوشت. می‌نوشت و مجبور بود بر طاقچه‌ها انبار کند. چرا که امکان انتشار برایش فراهم نبود. این سرنوشت برای بسیاری از نویسندگانِ نسلِ کورش گویا گونه‌ای از تقدیر بود. مقدر این بود که مهجور بمانند. در هجران یا در وطن، تن به مهاجرت داده باشند یا نه چندان فرقی ندارد، آن‌ها مهجور بودند. آثارشان به سختی گیر می‌آمد. یا در کشورِ غریب منتشر شده بود و برای خواندن‌شان مجبور بودیم تن به هزار فلاکت بدهیم و به افست‌فروش‌هایی از آن گونه که کورش در کوچه ابرهای گمشده وصف کرده بود رو بیاوریم یا حتی این راه هم پیش‌رویمان وجود نداشت.

مجبور بودیم سماق بمکیم و حسرت بکشیم و گاهی هم از خودِ نویسنده نسخه‌‌ دست‌نویس را به امانت بگیریم. حکایتِ ما و حسرتِ کتاب‌های ممنوع حکایتی خواندنی و شنیدنی است. افسانه‌ای که حولِ ایازِ براهنی شکل گرفت و هیاهویی که پس از پیدا شدنِ یک نسخه از آن و انتشارش به شکلِ افست پدید آمد… هیاهویی که پس از انتشارِ «دکتر نون…» یا «سمفونی شبانه ارکستر چوب‌ها» پدید آمد نمودی از این حکایت است که روزی باید مکتوب شود. حکایتِ ما روی دیگرِ حکایتی است که کورش در سرمقاله‌اش نوشته بود.

او حکایتِ حسرتِ یک نسل برای انتشارِ آثارشان را نوشته بود و حکایتِ ما حکایتِ حسرتِ یک نسل برای خواندنِ آثاری بود که پیشرو محسوب می‌شدند و ممنوع. این آثار بالاخره منتشر شدند. اما نه در زمانِ خودشان و آن اثرگذاری که می‌توانستند را نداشتند. انتهای بعضی داستان‌های کورش در مجموعه‌‌ گنبدِ کبود تاریخِ نوشته‌شدنِ داستان ثبت شده است: ۱۳۸۲٫ تاریخِ انتشارِ مجموعه هم در ابتدای کتاب ثبت است: ۱۳۹۴٫ دوازده سال در محاق. کوچه‌‌ ابرهای گمشده هم ده سال در محاق بوده. آثار دیگری هم هستند که هنوز در محاقند. گفتم که بوطیقایش ناتمام ماند و رفت. چه میزان از این ناتمامی حاصل سانسور است؟ کورش ناتمام ماند. امروز. سوم تیرماه نود و شش.


منبع: بهارنیوز

آنها «شعر» می گویند اما آنهای دیگر نمی خوانند!

هفته نامه کرگدن – حورا نژادصداقت: گفت و گو با محمدرضا اصلانی درباره شاعرانی که شورش علیه نظام روزمره را با حمله به زبان در شعرهای فراوانشان نشان می دهند و مردمانی که به خاطر احساس مالکیت به زبان شعر نمی خوانند.

وقتی با محمدرضا اصلانی قرار مصاحبه گذاشتم، از قبل تنظیم کرده بودم که بپرسم چرا ما بدون شعر نمی توانیم زندگی کنیم و ریشه وابستگی مان به شعر را در کجا باید یافت، اما مسیر مصاحبه از همان ابتدای صحبت تغییر کرد، دقیقا از همان وقتی که اصلانی، دوست قدیمی رهنما و از شاعران مشهور دهه چهل پرسید: «موضوع مصاحبه دقیقا چه بود؟» و جواب دادم: «بی شعر نمی توان».

او نظرات شنیدنی متفاوتی درباره شعر امروز گفت. از این که چرا شش هزار دفتر شعر در این چند سال اخیر منتشر شده و چرا شعر مصرفی شده و دیگر بین مردم رواج ندارد. شاید ظاهر این سوال ها تکراری باشد اما تحلیل هایی که او برای این پرسش های به ظاهر کلیشه ای مطرح کرد، یکی عجیب تر از دیگری بود.

اصلانی به سبک همان شاعران چندبعدی دوره خودش ابعاد دیگری از نیاز قشری به شعرگویی و عدم نیاز قشری دیگر به شعر شنیدن گفت؛ گروه اول شعر می گویند تا به حریم زبان تجاوز کنند و گروه دیگر شعر نمی خوانند تا از حریم زبان حفاظت کنند؛ و عجیب این که هر دو گروه در کنار هم آرام زندگی می کنند و شعر و زبان مسالمت آمیز به روند قطع نشدنی و زاینده خود ادامه می دهند.

آنها «شعر» می گویند اما آنهای دیگر نمی خوانند!

شعرهای باقیمانده از قرن های گذشته نشان می دهد که ما چقدر با شعر مانوس بوده ایم. امروز هم تیراژ کتاب های شعر  بالاست. دلیل این همه گرایش به شاعری چه برای شاعران و چه برای مخاطبانشان چیست؟

به لحاظ جامعه شناسی امروز شعر و شاعر مهم تر از خود شعر شده اند. شعر نوعی مبارزه اجتماعی علیه بیکاری و عدم وجود است. یعنی جوانی که گمان می کند جامعه برای او وجودی قائل نیست، به شعر رو می آورد. از طرفی، امروز یکی از درآمدهای ناشران چاپ کتاب اولی ها و شاعرانی است که پول می دهند تا اثرشان منتشر شود. آمار عجیبی است که طی دو سال پیش، بیش از شش هزار مجموعه شعر منتشر شده است.

این قضیه، بیانگر نوعی فساد اخلاقی است. چون بیکاری فساد می آورد و امروز بیکاری و سرگرم نبودن معضل مهمی به حساب می آید. جالب است که یکی از اشعار قرن چهارم بیانگر وضعیت امروز ماست:

شعر بی رنگ ولیکن شعرا رنگ به رنگ
همه چون دیو دوان و همه شنگند و مشنگ

البته امروز شاعران با وجود بیکاری در حال تولید فرهنگ هستند و این مسئله از یک نظر بسیار خوب است؛ زیرا این شعرها که گاهی شعر نیستند، به نوعی تولید انبوه فرهنگی به حساب می آید که دارد جای رسانه های عمومی را می گیرد.

عجیب این که تعداد زیادی از این مجموعه های شعری برای خانم هاست. حتی تعداد خانم ها در جلسات و کارگاه های شعری بیشتر است.

بله، در قرون گذشته، خلاف آنچه ما فکر می کنیم، زن ها اصلا بیکار نبودند. زن ها ناچار بودند بخش بزرگی از زندگی را بچرخانند به همین دلیل، بسیار درگیر بودند. امروز اغلب دختران جوان درگیری زندگی خانوادگی نیستند و عملا بیکارند، زیرا نه کار اجتماعی دارند و نه کار خصوصی. آن ها برای پرکردن خلا بیکاری شان به شعر رو می آورند. در یکی از دوره های اخیر جایزه ادبی پروین اعتصامی که اختصاص به آثار بانوان دارد، حدود دو هزار زن نویسنده آثارشان را برای داوری ارسال کرده بودند؛ دو هزار عدد بسیار بزرگ و قابل تاملی است.

از طرف دیگر، ادبیات هنوز به یک حرفه که تولید درآمد داشته باشد، تبدیل نشده است. کسب درآمد در ادبیات، نویسنده و شاعر را متعهد به تولید اثر خوب و کار جدی و حرفه ای می کند.

ریشه تولید انبوه شعر را کجا می توان پیدا کرد؟

همان طور که گفتم، شعر به مبارزه ای اجتماعی تبدیل شده است. از یک زمانی به بعد بود که ناگهان با حجم زیادی از تولید شعر از سوی زنان و حتی مردان مواجه شدیم. مارکوزه شعر را به مثابه بیداری، جنگ طبقاتی و مقاومت می داند. البته منظور او شعر سیاسی یا اجتماعی نیست. به نظر مارکوزه شعر می تواند جهان را از دست نظام های حاکم نجات دهد.

چرا تعداد مخاطب های شعر به جای زیاد شدن، در حال کم شدن است؟

جامعه درگیر مجالی برای پرداختن به مباحث ذهنی و انتزاعی ندارد. آن قدر عینیات مردم را احاطه کرده است که فرصتی برای رسیدگی به ذهنیات ندارند. وقتی اتومبیل میلیاردی از کنار شخصی رد می شود، دیگر گوش شنوایی برای شعرخوانی نخواهدداشت. وقتی جامعه ای زبانش را از دست می دهد، منطق زبانی اش را هم از دست می دهد.

ما امروز، مدلول های زبانی را از دست داده ایم و فقط دال ها برایمان باقی مانده اند. مثالی می زنم. ما از کلمه «سوپر» زیاد استفاده می کنیم. سوپر یعنی بزرگ، عظیم و ابر. اما سوپر برای ما معنای بقالی پیدا می کند. پس ما دالی یا حتی، صدایی را گرفته ایم که هیچ مدلولی ندارد. این اتفاق فاجعه است. چون حتی به خبرهای اختلاس چند میلیاردی نیز بی تفاوت می شویم. یعنی همان دال های بدون مدلول ذهن ما را عادت داده تا دیگر بی تفاوت باشیم و هر دالی برایمان بی مدلول شود. این طور است که عامل شعریت و زبان از بین می رود.

آنها «شعر» می گویند اما آنهای دیگر نمی خوانند!

و به این ترتیب شعرهایی سروده می شود که دال های بدون مدلولند و البته بدون مخاطب.

بله، در همین روند است که مخاطب به یک مصرف کننده شعر تبدیل می شود. هر چقدر جامعه فشرده تر باشد، تولید شعر افزایش می یابد. از طرفی، هر چقدر دال های بدون مدلول افزایش پیدا کند، اعتبار و ارزش شعر برای مخاطب و عموم مردم پایین می آید. یعنی نهایتا، هم زبان و هم شعر، دیگر فهم نمی شود بلکه فقط به یک لقلقه زبانی تبدیل می شوند.

در تصریف، هیچ فهمی وجود ندارد. مثل این است که پنجاه توپ رنگی جلوی یک مغازه بگذاریم و این کار حاصلی جز ایجاد زیبایی بصری ندارد. وقتی کلمه مثل توپ رنگی می شود، جا به جا کردن آن سرگرم کننده است، ولی تاثیر عمیقی ندارد. وقتی که نظام نمی تواند جامعه ای را سرگرم کند، مردمش به شعر رو می آورند. منظورم از سرگرمی صرفا رفتن به سینما و قهوه خانه نیست. کار جدی نیز نوعی سرگرمی است.

امروز، حتی پیاده روهای ما منبعی برای تولید سرگرمی نیستند. عرض پیاده روهای ما فقط برای راه رفتن است. در حالی که پیاده رو معبری برای فکرکردن و تامل است. حکمت مشاء نشان می دهد که راه رفتن برای فکر کردن است. حتی امکان راه رفتن برای اندیشیدن نیز از مردم گرفته شده است. پرسه زنی یکی از کارهای مهم دنیای مدرن برای تفکر است. تامل یک سرگرمی بزرگ است. حالا جامعه ای که نمی تواند سرگرم شود، به شعر رو می آورد.

 با این اوصاف، شعر به سوپاپی برای تخلیه و حفظ آرامش جامعه ما تبدیل شده است؟

بله، خصوصا شعر مدرن زیرا در شعر مدرن، واژه حتی بدون معنا هم می تواند در کلام قرار بگیرد و این نوعی شورش به حساب می آید. شاعر می تواند همان واژه های بدون مدلول و البته بدون معنا را مورد هجوم قرار دهد و زیر دست و پایش آن ها را له کند. مثلا شاعر می تواند به جای واژه های روزمره «احوال شما چطور است..» بگوید: «لعنت به هر چه احوالپرسی است».

در شعرهایی که جوان ها امروز به دستم می رسانند به شدت شاهد فحاشی و خصوصا فحش های جنسی هستیم. چرا؟ چون شاعر می تواند زبان روزمره را مضمحل کند. به قول لاکان ما در قلعه زبان محاصره هستیم. پس به جای این که علیه نظام روزمره شورش کنیم، علیه زبان شورش می کنیم. تعدد شعرها به نوعی انفجار جامعه شناسانه نسلی شورشی است. نسلی که در ظاهر خاموش است، شورش هایش را از طریق شعر بروز می دهد.

آنها «شعر» می گویند اما آنهای دیگر نمی خوانند!

شما با این همه شاعر و تولید کتاب شعر مخالفید و آن را یک تهدید به حساب می آورید؟

خیر، اصلا. این پدیده برای من جالب و جذاب است. من صرفا در حال تحلیل جامعه ای هستم که اصلا فهم شدن شعر در آن برای مخاطب اهمیتی ندارد.

پس چه چیزی اهمیت دارد؟

امروز شاعر، آن هم برای شخص خودش، مهم است. یعنی شاعرمحور شده ایم. مخاطب هم که به مصرف کننده تبدیل شده است. همان طور که مردم دال را بدون مدلول در بحث زبان مصرف می کنند، شعر بدون مدلول را هم مصرف می کنند.

خواننده شعر می تواند بگوید چرا «ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم» زیباست؛ حتی اگر به ظرافت های زبانی شعر حافظ آشنا نباشد که چرا «ما» آورده و نه «من». حافظ به زبان هجوم نمی برد، بلکه سطح آن را تغییر می دهد. یعنی transcendental می کند. زبان حصار امنیت شاعر است که هیچ گاه به شاعر هجوم نمی آورد. در حالی که اجازه می دهد شاعر به او تجاوز کند. زبان زیردست شاعر بیچاره است. در این فرایند میل ویرانگری شاعر ارضا می شود.

البته، من با این صحبت هایم اصلا به هیچ شاعری توهین نمی کنم. اتفاقا به نظرم این اتفاق ها بسیار هوشمندانه در حال رخ دادن هستند. من این جامعه شاعرانه را فعال و مثبت می بینم که هرگاه امنیت کافی داشته باشد، حمله می کند. چون زبان تنها چیزی است که نسبت به آن مالکیت دارد و می تواند در امنیت کامل به آن حمله کند.

همان طور که آن دسته از زنان هندی که در خیابان به دنیا می آیند و در خیابان زندگی می کنند و در همان خیابان هم می میرند، کلی بچه به دنیا می آورند. چرا این همه بچه را به سرنوشت خودشان دچار می کنند؟ چون آن ها هم باید میل مالکیت خود را ارضا کنند و بچه تنها چیزی است که می تواند جوابگوی نیازشان به مالکیت باشد.

عکس العمل مخاطبی که خودش چنین حمله ای به زبان ندارد، در برابر شعرهای پر از هجوم زبانی چیست؟

شعر خطر ایجاد می کند. شاعر جوان با زبان شورشی خود خطر می کند. از طرفی، آن قدر مخاطب با خطرهای مختلف مواجه است که می خواهد حداقل زبانش را حفظ کند. مخاطب حوصله شعر ندارد چون زبانش را در مواجهه با خطر می بیند. مخاطبی که نه با زنش آسوده است و نه با شوهرش و نه حتی با بچه اش که دلش می خواسته مصداق یکی از مالکیت هایش باشد، حالا قصد کرده که حداقل زبانش را در امنیت نگه دارد. این عدم روآوردن به شعر به لحاظ روانشناسانه قابل بررسی است. مخاطب می بیند زبان که تنها دارایی اش است، دارد به دست شاعران شورشی خراب می شود.

آنها «شعر» می گویند اما آنهای دیگر نمی خوانند!

پس به همین دلیل است که بخش عمده آن شش هزار جلد به چاپ چندم نرسیده اند و دهان به دهان بین مردم نچرخیده اند؟

نکته اول اینکه امروز گفتن شعر مهم تر از خواندن شعر است. اگر امروز شعر زیاده شده، تعداد خواننده ها کمتر شده است. شعر به جای اینکه همچنان هنر محض باقی بماند که تاریخ تمدن ایجاد می کند، به رسانه ارتباطی تبدیل شده است. رسانه به تاریخ تمدن تبدیل نمی شود اما فرهنگسازی می کند و گاه از حیطه نظام ها خارج می شود.

نکته دوم این که ما دیگر جامعه شعرخوان نداریم. شعر شنیدن و شعر گفتن به محفل تبدیل شده است. یک زمانی مادربزرگ های ما و حتی زنان قالیباف ما مثنوی را از حفظ می خواندند ولی امروز جامعه ما شعرپذیر و شعرخوان نیست.

مخاطب امروز از شعر حافظ همان قدر می ترسد که از شعر مدرن و نو؟

مردم از شعر حافظ نمی ترسند اما از شعر مدرن می ترسند چون نمی دانند که این شعر قرار است چه بلایی بر سر زبانشان دربیاورد. مردم می گویند: ما که آخرش نفهمیدیم شعر نو چه می گوید. در حالی که اصلا بحث فهمیدن یا نفهمیدن نیست. مسئله بر سر احساس خطر کردن در حوزه زبان است. او در شعر مدرن با زبانی مواجه می شود که با آن احساس بیگانگی می کند. از طرفی، مخاطبی که فهم تجاوز را دارد، خوب درک می کند که در شعرهای جدید نوعی تجاوز به حریم زبان وجود دارد.

با این همه بحث هجوم به زبان و تبدیل شعر به شورش و فریاد اجتماعی، پس آن نگاه های متعالی گذشتگان به شعر و شاعر چه می شود؟ همان ها که می گفتیم شاعر واسطه ای است بین آسمان و زمین یا شعر موجب می شود که مواجه شدن با حقیقت را تاب بیاوریم و…

هنر مدرن خودش را از این مفاهیم اخلاقی و متعالی جدا کرده است. امروز صنعت فرهنگ، فرهنگ را به کالا تبدیل می کند. شاعر با خود می گوید، من که صاحب هیچ چیزی نیستم، می توان صاحب کالایی باشم که گرچه خریدار ندارد، ولی اعتبار دارد. مهم هم نیست که اعتبارش را از کجا می گیرد. شاعر بودن، خصوصا در جامعه ما، معتبر است. همان طور که آن زن هندی با بچه اش معتبر می شود، شاعر هم با شعرش اعتبار پیدا می کند. تاکید می کنم که من با ای اتفاق های رخ داده در حوزه شعر مخالفتی ندارم و معتقدم راه هایی در حال باز شدن است. معمولا کثرت کمی، ایجاد کیفیت می کند.

بالاخره از بین این همه شاعر، سه شاعر گردن کلفت داشته باشیم، کافی است. مگر چقدر شاعر حرفه ای می خواهیم؟ از قرن هشتم، فقط حافظ به جا مانده است. همان حافظی که آن قدر در زمان خودش تعداد شاعران زیاد بوده که با افتخار می گفته: «دارد سخن حافظ طرز سخن خواجو». در حالی که ما معمولا حتی یک بیت هم از خواجو در ذهنمان نداریم. نکته پایانی این که شاعر امروز نمی خواهد ما را متعالی کند.

پس ما داریم از اعتباری قدیمی برای هر کاری که دلمان می خواهد استفاده می کنیم. اما این به نوعی با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن است.

همیشه گذشته ها برای ما زمینه ایجاد می کنند. ما هم زمینه ای را برای آیندگان و دیگران ایجاد می کنیم. اگر چیزی را از قبلی ها بگیریم و صرفا آن را تکرار کنیم، به مرگ خودمان می رسیم. همین است که تا مدت ها یا سعدی زمانه داشتیم یا حافظ زمانه. فقط جرقه و آنی که برای شاعر ایجاد می شود، از همان قدیم ها تا دوره های بعد باقی خواهدماند. منتها در هر دوره ای به رنگی و شکلی. امروز شعر ما مانوس است با عادت شکنی ها و نه عادت پذیری ها.


منبع: برترینها

سرنوشت پخش کلاه قرمزی مشخص شد

به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی موسسه تصویرگسترپاسارگاد، سری جدید «کلاه قرمزی» که برای نوروز ۹۶ تولید و به دلیل مشکلات مالی تلویزیون، از کنداکتور پخش کنار گذاشته شد، در شبکه نمایش خانگی و سایت لوتوس پلی عرضه می‌شود.موسسه تصویرگستر پاسارگاد عرضه «کلاه قرمزی» را به عنوان یک اتفاق ویژه برای فصل تابستان درنظر گرفته است.این مجموعه پرمخاطب از طریق لوح فشرده در شبکه نمایش خانگی و پخش آنلاین از سایت Lotusplay.ir به صورت هفتگی به نمایش در خواهد آمد.به گزارش ایسنا، نوروز ۹۶ به دلیل اینکه صداو سیما با تهیه‌کنندگان مجموعه «کلاه قرمزی» به توافق نرسید،چند روز پیش از پخش، از جدول پخش نوروزی کنار گذاشته شد. 


منبع: بهارنیوز

افزایش روزهای بلیت نیم‌بها در یک پردیس

منوچهر محمدی ـ مدیر این پردیس سینمایی ـ در گفت‌وگویی با ایسنا ضمن بیان این مطلب اظهار کرد: پردیس سینمایی مگامال در شهرک اکباتان که از بیستم اردیبهشت‌ماه افتتاح شد، از سوی مخاطبان و علاقه‌مندان سینما به ویژه در غرب تهران با استقبال خوبی مواجه شده است و براساس بازخوردهایی که گرفتیم، فکر کردیم در جهت رفاه حال مردم و نیز معرفی بیشتر مجموعه یک روز را به روزهای نیم‌بهای سینماها اضافه کنیم.این تهیه‌کننده سینما با اشاره به اینکه این تصمیم رونق خوبی به سالن‌های سینمایی پردیس مگامال داده است، ادامه داد: در صحبتی با شورای صنفی نمایش این موضوع را مطرح کردیم که علاوه بر روزهای سه‌شنبه، در روزهای شنبه نیز بلیت‌های این پردیس که جزو مجموعه‌های ممتاز سینمایی محسوب می‌شود، به صورت نیم‌بها عرضه شود که خوشبختانه شورا با توجه به تازه تاسیس بودن “مگامال” با این موضوع موافقت کرد.
به گفته محمدی ـ مدیرعامل شرکت «نمایشگران» ـ در حال حاضر مدتی است این تصمیم در پردیس سینمایی مگامال عملی شده و همانند استقبالی که روزهای سه‌شنبه از سینماها می‌شد، روزهای شنبه این پردیس هم شلوغ است.  به این ترتیب علاقه‌مندان می‌توانند برای تماشای فیلم‌های در حال اکران در روزهای شنبه و سه‌شنبه در پردیس سینمایی مگامال بلیت نیم‌بها خریداری کنند.پردیس سینمایی «مگامال» با ۱۰ سالن که در فاز ۲ شهرک اکباتان واقع شده یکی از مدرن‌ترین مجموعه‌های سینمایی کشور از جهت صوت و تصویر است. یکی از سالن‌های سینمایی این مجتمع مجهز به سیستم صوتی تری دی است. ضمن اینکه این مجتمع سالن‌های وی آی پی و سی آی پی دارد و ۷ سالن آن دارای لژ مخصوص خانوادگی و ۱۴ لژ مخصوص است.


منبع: بهارنیوز

۸ هنرمندی که خواهر یا برادر دوقلو دارند

به گزارش ‌بی‌بی‌سی، گورو شخصیتی دوست‌داشتنی با صدای استیو کرل- برادری دو قلو داشت که ما از وجودش اطلاع نداشتیم. دورو نسبت به برادرش موی بیشتری دارد و از او شوخ و شنگ‌تر است و شخصیتش به گونه‌ای است که برادرش را به دردسر می‌اندازد.اما گورو و دورو تنها هنرپیشه‌های نامدار دوقلو نیستند. مطلب زیر نگاهی دارد به ۸ هنرمند معروفی که بسیاری از ما نمی‌دانستیم خواهر یا برادر دوقلو دارند.

 

اسکارلت و هانتر یوهانسن

 



 

اسکارلت یوهانسن یکی از معروف‌ترین چهره‌های هالیوود است که سابقه بازی در فیلم‌هایی مانند گمشده در ترجمه و ویکی کریستینا بارسلونا را دارد.اما این هنرپیشه برادر دو قلوی قد بلندی به نام هانتر دارد که اغلب در کنار او روی مراسم فرش قرمز حاضر می‌شود. هانتر بیشتر وقتش را صرف فعالیت‌های خیریه و حضور در کارزار سیاستمداران می‌کند؛ از جمله در سال ۲۰۰۸ که به کارزار انتخاباتی باراک اوباما پیوست.

 

وین دیزل و پل وینسنت



 

افراد کمی می‌دانند وین دیزل (که نام اصلی‌اش مارک سینکلر وینسنت است) یک برادر گمنام دارد که در صنعت سرگرمی‌سازی مشغول به کار است.پل وینسنت معمولا در کانون توجه قرار ندارد، اما سال ۲۰۱۳ بود که دیزل تصویری از برادرش را به همراه پل واکر (هنرپیشه درگذشته سینما)، همبازی‌اش در مجموعه فیلم‌های سریع و خشمگین،روی شبکه‌های اجتماعی گذاشت و نوشت : “دو پل.”

 

کیفر و ریچیل ساترلند



کیفر ساترلند قهرمانی فوق‌العاده است و اگر معروف‌ترین نقشی که بازی کرده را ملاک قرار دهیم، می‌تواند ۲۴ ساعت را بدون خوردن، خوابیدن و توالت رفتن سر کند.اما کمتر کسی می‌داند که او یک خواهر دوقلو به نام ریچیل دارد که شغلی در ارتباط با کارهای پس از تولید فیلم دارد.

 

لاورن کاکس و ام لامار



 

لاورن کاکس، ستاره سریال نارنجی همان سیاه است، سال ۲۰۱۴ تبدیل به اولین بازیگر تراجنس تاریخ شد که نامزد دریافت جایزه امی می‌شود.سوفیا بارست که در سریال بازی می‌کرد نیز یک تراجنس بود و در سری اول سریال، فلاش‌بکی بود که او را قبل از تغییر جنسیت و زمانی که آتش‌نشانی به نام مارکوس بود، نشان می‌داد.آن زمان کاکس چندان معروف نبود (دست‌کم به عنوان هنرپیشه‌ای تراجنس) و احتمالا بسیاری از بینندگان پیش خودشان گفتند که گریمور مجموعه چقدر خوب او را به شکل یک مرد گریم کرده؛ اما حقیقت این بود که نقش مارکوس را ام لامار، برادر دوقلوی او (که در صنعت موسیقی مشغول به کار است) بازی کرده بود.

 

اشتون و مایکل کوچر



 

بسیاری اشتون کوچر را برای بازی در فیلم اثر پروانه‌ای می‌شناسند، اما کمتر کسی می‌داند که او برادری به نام مایکل دارد که در بچگی دچار فلج مغزی شد و در ۱۳ سالگی عمل پیوند قلب انجام داد. اشتون کوچر چندی قبل گفت: “برادر من با فلج مغزی به دنیا آمد و این باعث شد با خودم فکر کنم که دوست داشتن مردم یک گزینه نیست و این افراد با شرایط برابر نسبت به بقیه خلق نمی‌شوند. با در نظر گرفتن توانایی‌ها و کارهایی که می‌توانیم بکنیم، طرز فکر و چیزهایی که می‌بینیم، به طرزی باورنکردنی در شرایطی نابرابر خلق می‌شویم. ولی همه ما در توانایی دوست داشتن بقیه مساوی هستیم.”

 

لیندا و لزلی همیلتون



 

در فیلم ترمیناتور ۲ آن صحنه را یادتان هست که T۱۰۰۰ خودش را به شکل سارا کانر درآورد و در آخرین لحظه‌ای که داشت پسرش را می‌کشت توسط سارا کانر واقعی متوقف شد؟خب، احتمالا هنگام تماشای فیلم آن صحنه را هم بخشی از جلوه‌های ویژه درخشان فیلم به حساب آوردید، اما حقیقت این است که آن صحنه را لزلی همیلتون خواهر دوقلوی لیندا بازی کرد.

 

ویل و روپرت یانگ



 

ویل یانگ یکی از موفق‌ترین چهره‌هایی است که توسط شوهای تلویزیونی بریتانیا کشف شده و در سال ۲۰۰۱ برنده جایزه استعدادیابی موسیقی پاپ شد. اما احتمالا خبر ندارید که او برادر دوقلویی به نام روپرت دارد.احتمالا نام او خیلی وقت‌ها با روپرت یانگ بازیگر مرلین اشتباه گرفته می‌شود، اما برادر ویلی چندان میانه‌ای با شهرت ندارد. هرچند که اگر روزی نظرش را تغییر دهد می‌تواند یکی از مدل‌های موفق برای تبلیغ جلیقه نجات شود.

 

رامی و سامی مالک



 

رامی مالک، بازیگر سریال آقای ربات در ۱۸ سالگی تبدیل به اولین بازیگر از اقلیت‌های قومی شد که توانسته جایزه بهترین بازیگر نقش اول امی را به دست آورد.او یک برادر دو قلو به نام سامی دارد که در لس‌آنجلس معلم است. گرچه هر دو برادر در سینما مشغول به کار نیستند اما دست‌کم اسم هردوی آن‌ها سینمایی است: رامی و سامی.


منبع: بهارنیوز

علیرضا خمسه از باباپنجعلی می‌گوید

این بازیگر در گفت‌وگویی که با ایسنا داشت، اظهار کرد: به نظرم «پایتخت» و شخصیت‌های آن آنقدر در وجود بچه‌ها نهادینه شده است که بعد از گذشت چند سال آن را فراموش نمی‌کنند. در واقع این شخصیت‌ها مثل لباسی نیستند که دو سال پیش به تن کرده باشیم و امروز بگوییم دیگر اندازه ما نیست.او با بیان اینکه شخصیت‌های «پایتخت» با بازیگران آن بزرگ شده‌اند، افزود: سن شخصیت‌های «پایتخت» با ما افزایش یافته است؛ سارا و نیکا نمونه‌های بارز این موضوع هستند که از کودکی در کنار ما بوده‌ و الان به سن نوجوانی رسیده‌اند. هر کدام از این شخصیت‌ها ۹ سال است که در وجود ما ته‌نشین شده‌ و طی این سال‌ها با ما رشد کرده‌اند.
خمسه که معتقد است «دلیل موفقیت سریال «پایتخت» در سال‌های گذشته جذابیت آن برای مردم بوده است»، یادآور شد:‌ تنها مساله‌ای که می‌تواند در آینده مجموعه «پایتخت» را زمین بزند، عدم جذابیت آن برای مخاطب است. در جذاب کردن یک اثر نمایشی مهمتر از هر چیزی خلق شخصیت‌های جذاب و جدید است؛ چرا که شخصیت‌های جذاب در هر موقعیتی که قرار بگیرند جذاب می‌شوند.این بازیگر درباره شکل‌گیری شخصیت‌ها و تیپ‌های سریال «پایتخت»، گفت: در شکل‌گیری این شخصیت‌ها همه گروه به نوعی نقش داشتند؛ چرا که «پایتخت» یک کار گروهی است و این طور نیست که نویسنده‌ها فقط نوشته باشند، کارگردان فقط کارگردانی کرده باشد و بازیگران فقط بازی کرده باشند؛ بلکه «پایتخت» حاصل یک کار گروهی میان تمام عوامل است که مرتب با هم در حال تعامل و گفت‌وگو هستند.
او با اشاره به شخصیت «باباپنجعلی» در سریال «پایتخت» گفت: اولین کاری که برای کودکان انجام دادم مجموعه «هوشیار و بیدار» بود و چیزی حدود دو دهه مردم من را با نام «بیدار» می‌شناختند. الان نیز نزدیک به یک دهه است که مردم من را «باباپنجعلی» خطاب می‌کنند. شاید در آینده در مجموعه دیگری حضور داشته باشم و مردم من را با نام شخصیتی که در آن مجموعه حضور دارم بشناسند و خطاب کنند.خمسه در پایان سخنانش خاطرنشان کرد: ما همیشه به چشم و کلام مخاطبان توجه می‌کنیم که آن‌ها چه چیزی را می‌پسندند و برای ما همین مهم است.


منبع: بهارنیوز

انتشار تازه‌ترین آلبوم بلبل گیلان

ناصر مسعودی مشهور به بلبل گیلان و خواننده آثاری چون «میرزا کوچک‌خان»، به تازگی آلبوم «حالا چرا» را منتشر کرد.

تازه‌ترین اثر ناصر مسعودی، مشهور به بلبل گیلان، با عنوان «حالا چرا» و با تنظیم مجید درخشانی از سوی مؤسسه فرهنگی هنری پرده هنر موسیقی منتشر شد.

به گزارش خبرآنلاین، آلبوم «حالا چرا» پنج قطعه به نام‌های «حالا چرا»، «مرغ دل»، «آواز اصفهان»، «عاشق شده‌ام» و «دریا» دارد که در ژانر موسیقی سنتی ساخته شده‌اند.

شاهو عندلیبی (نی)، امین گلستانی و آرش سعیدیان (عود)، علیرضا دریایی (ویولن، ویولا و کمانچه)، وصال صالحیان (سنتور)، حمید بهروزی‌نیا و عبدالرضا جلالی (تار)، آرش سعیدیان (سازهای کوبه‌ای) و نیلوفر محسنی (تنبک)، مهرداد ناصحی و فائضه کامیاب (همخوانان) در این آلبوم ناصر مسعودی را همراهی کرده‌اند.

ناصر مسعودی قدیمی‌ترین خواننده اشعار گیلکیِ در قید حیات است و از او آثاری چون «میرزا کوچک‌خان (چقدر جنگلا خوسی)»، «کوراشیم» و «بنفشه گل» منتشر شده ‌است.


منبع: عصرایران