نمایش قسمت دوم شهرزاد در سینما

قسمت دوم از فصل دوم شهرزاد یک روز قبل از عرضه، در پردیس سینمایی کوروش نمایش داده می شود.

به گزارش روابط عمومی سریال شهرزاد، علاقمندان به این مجموعه می توانند فردا، یکشنبه ۱۱ تیرماه ساعت ۲۲ ، به تماشای قسمت دوم فصل دوم در سالن گراند سینمای پردیس سینمایی کوروش بنشینند.

علاقمندان به تماشای قسمت دوم سریال شهرزاد، می توانند هم اکنون با مراجعه به سایت سینماتیکت، نسبت به تهیه بلیت اقدام کنند.

بر اساس این گزارش، قسمت جدید سریال شهرزاد از دوشنبه ۱۲ تیرماه عرضه خواهد شد و مخاطبان می توانند لوح فشرده آن را از فروشگاه معتبر تهیه کرده و یا از طریق سایت اشتراک در سایت www.lotusplay.ir آن را به صورت قانونی تماشا و یا دانلود کنند.


منبع: عصرایران

کودکان کتاب «عصبانی شدن ممنوع» را بخوانند

کتاب «عصبانی شدن ممنوع » با موضوع شناخت و کنترل خشم برای کودکان گروه سنی «الف»،« ب» و«ج» منتشر شد.

نویسنده این کتاب ۴۸ صفحه ای روز شنبه در گفت وگو با ایرنا اظهار داشت: آسیب هایی که از برخی رفتارها و ویژگی های اخلاقی از جمله حسد، تکبر و ‌دروغگویی متوجه انسان می شود، متفاوت است که در این میان خشم اثری بیشتر در روابط اجتماعی دارد. 

غلامرضا حیدری ابهری با بیان اینکه خشم کلید هر بدی است، افزود: در صورتی که بتوانیم جامعه را عاری از خشم کنیم، شاهد بسیاری از کشمکش ها و نزاع ها نخواهیم بود و هزینه های مادی و معنوی ناشی از آن را نیز متحمل نخواهیم شد از این رو باید کنترل خشم را از کودکی به فرزندان خود بیاموزیم زیرا بهترین زمان برای یادگیری است.

وی بهترین راه برای غلبه بر خشم را شناختن این عارضه عنوان و اضافه کرد: در صورتی که به عوارض، آسیب ها و ‌زمینه های بروز و ظهور این رفتار آشنایی وجود داشته باشد، بهتر می توان آن را مدیریت کرد. 

نویسنده کتاب «عصبانی شدن ممنوع» با تاکید بر قابل فهم کردن بحث های دینی و روان شناسی برای کودکان افزود: این کتاب دارای یکصد تصویر و ۲۰ محور موضوعی و تفکری برای کنترل و شناخت آسیب های خشم است و کودکان با مطالعه آن متوجه خواهند شد، خشم فایده ای نداشته و باعث دور شدن دیگران از ما می شود.

«عصبانی شدن ممنوع» به تازگی توسط انتشارات «کتابک» در قطع رقعی و با شمارگان ۳ هزار نسخه با قیمت ۱۰۰هزار ریال منتشر شده است.


منبع: عصرایران

حراج نقاشی‌های چندهزار دلاری هیتلر

به گزارش ایسنا، «نیویورک پست» نوشت: چهار نقاشی که امضای «آدولف هیتلر» را دارند و یک اثر دیگر که تصور می‌شود از کارهای رهبر حزب نازی باشد، اواخر این هفته در شروپشایر انگلیس به حراج گذاشته می‌شود.پای این چهار نقاشی که اوایل دهه ۱۹۹۰ کشیده شده‌اند، امضای «آ. هیتلر» دیده می‌شود. ارزش هریک از این نقاشی‌ها ۶۰۰۰ تا ۹۰۰۰ دلار تخمین زده شده است.
این نقاشی‌ها منظره‌ای روستایی، یک بوته گل وحشی، دروازه شهری در اتریش و منظره بی‌جانی از یک ساعت، میوه و تعدادی گل را نشان می‌دهند. تابلوی امضانشده هم قبر «گلی راوبال» خوهرزاده ناتنی «هیتلر» را به تصویر کشیده است. ‌

رئیس حزب نازی که جان میلیون‌ها نفر را گرفت، پیش از ورود به این عرصه‌ تاریک زندگی‌اش، هنرمندی ناموفق بود؛ اما جالب است که نقاشی‌های او همچنان به قیمت گزاف در حراجی‌ها فروخته می‌شود.
«هیتلر» در دوران جوانی و هنگامی که در مونیخ و وین زندگی می‌کرد، صدها اثر نقاشی خلق کرد که البته نمونه‌های جعلی فراوانی نیز از آن‌ها در بازار فروش آثار هنری وجود دارد و از آنجا که او سبک منحصربه‌فردی در نقاشی نداشت و فقط کپی می‌کرد، تشخیص اصالت کارهای او، بسیار دشوار است


منبع: بهارنیوز

آسیب‌دیدگی تارهای صوتی«ادل»هنگام اجرا

به گزارش خبرآنلاین،  ادل اعلام کرد که پزشک به او توصیه کرده است که این کار را انجام دهد. او در این باره در توییتر نوشت: «بیش از آنکه فکر کنید از این رویداد دل‌شکسته شدم.»
 



او قرار بود در ادامه برنامه‌ تور تازه‌اش دو بار دیگر در استادیوم ومبلی لندن برنامه اجرا کند. دو اجرای قبلی او در این مکان هر بار نزدیک به ۱۰۰ هزار نفر را به استادیوم کشانده بود.خواننده آلبوم «۲۵» با اشاره به فشار زیادی که برای این کنسرت‌های تحمل کرده است، نوشت: «به اجبار بیش از حد معمول به خودم فشار آوردم. همین موضوع به تارهای صوتی‌ام آسیب رسانده است. به توصیه پزشکان،‌ قادر به اجرای برنامه نیستم.»

او حتی به این اندیشده بود که برنامه را با لب زدن و پخش آهنگ ضبط‌ شده اجرا کند. او در این باره گفت: «آنقدر ناامید و درمانده شده بودم که به این کار فکر کردم. اما من هیچگاه این کار را با شما نخواهم کرد. از این که ناامیدتان کردم عذرخواهی می‌کنم.»هنوز مشخص نیست که این کنسرت‌های به زمان دیگری منتقل می‌شود یا پول خریداران بلیت به آن‌ها پس داده می‌شود.این نخستین بار نیست که ادل با مشکل در ناحیه تارهای صوتی روبه‌رو می‌شود. او پیش از این در سال ۲۰۱۱ حنجره‌اش را عمل کرد.  این خواننده پیش از کنسرت ومبلی به صورت ضمنی اعلام کرده بود که احتمالا دیگر کنسرت برگزار نخواهد کرد. تور جهانی ادل سال گذشته از شهر بلفاست شروع شد.


منبع: بهارنیوز

هر شب کنسرت «آوازپارسی» متفاوت است

به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی این کنسرت، حافظ ناظری – آهنگساز – با اشاره به لزوم حضور یک راوی یا نقال در اجراها طبق سنت باستانی شاهنامه‌خوانی، ادامه داد: در هر شب از کنسرت‌های «آواز پارسی» که با همراهی استاد شهرام ناظری اجرا می‌شود، یکی از مشاهیر و چهره‌های برجسته فرهنگی و هنری کشور، که از ماه‌ها پیش برای حضورشان برنامه‌ریزی شده است، به‌عنوان راوی‌های برنامه، ما را در این اجراها همراهی خواهند کرد. نام آن‌ها را برای حفظ احترام این بزرگان و به‌عنوان شگفتی برنامه باقی خواهم گذاشت و در آینده نزدیک اعلام خواهم کرد.او درباره‌ دیگر برنامه‌های ویژه اجرای «آواز پارسی» به استفاده از «ویدئو مپینگ» اشاره کرد و گفت: در این حوزه قبلا نیز تلاش‌های بسیاری شده است، ولی ما برای این پروژه سعی داریم از تجربیات تیمی حرفه‌ای و با سابقه، برای ارائه شکلی صحیح و اصولی از ویدئو مپینگ که تا به حال کمتر در ایران اتفاق افتاده و مهندسی بین هنر طراحی صحنه با ویدئو و تصویر است، بهره ببریم.

‎خالق اثر «ناگفته» ضرورت حفظ لحن آواز فارسی را هدف اصلی‌ در پروژه جدیدش دانست و اظهار کرد: ‎به‌عنوان فرزند کوچک ایران، همیشه حفظ نام و اصالت‌های حقیقی ایران را بر خود واجب دانسته‌ام و افتخار می‌کنم که بعد از به اتمام رساندن اولین قسمت پروژه ناگفته، امروز فصل جدیدی را آغاز خواهیم کرد که بیشتر یک نیاز است تا یک اتفاق و این نیاز حفظ و گسترش آواز حقیقی ایرانی با لحن پارسی و به دور از الحان عربی است که امروز بیشتر آواز ایرانی را تحت تاثیر خود قرار داده است.براساس این گزارش، بلیت‌فروشی پروژه‌ «آواز پارسی، افسانه و مهر» با حضور شهرام ناظری و فرزندش – حافظ ناظری – از دهم تیرماه آغاز شده است.


منبع: بهارنیوز

ساناز سعیدی: به خودم قول دادم «ناهید» را قضاوت نکنم

خبرگزاری ایسنا: ساناز سعیدی، بازیگر سریال نفس که اولین حضور خود را در سریال تلویزیونی تجربه می‌کند، معتقد است: ناهید شخصیتی سطحی‌نگر است که در پروسه فراز و نشیب‌های «نفس» به زندگی عمیق‌تر می‌نگرد.

به نقل از روابط عمومی سریال «نفس»، ساناز سعیدی بازیگر جوان «نفس» که با این سریال رمضانی نخستین نقش اصلی خود را در تلویزیون تجربه کرده است، درباره سوابق کاری خود گفت: من پیش از «نفس» با چهار نمایش، روی صحنه رفته بودم.

همچنین سکانس‌های کوتاهی را در فیلم‌های کوتاه و سینمایی بازی کرده بودم و در قسمت اول سریال «پریا» نقش نازی را مقابل عمار تفتی را ایفا کردم که نامه مبنی بر مبتلا بودن او به ایدز را به خانه‌اش می‌اندازد. همزمان با بازی در کارهای مختلف، دوره بازیگری را نیز در آموزشگاه بازیگری آقای تارخ سپری و نقش‌های مختلفی کار کرده بودم. اما ناهید سریال «نفس» اولین نقش قدرتمند و تاثیرگذاری بود که مرا به چالش کشید.

به خودم قول دادم

وی افزود: این روزها مردم در کوچه و خیابان نسبت به من محبت و لطف دارند. طبیعتا این اتفاق، خوشحال کننده است، اما می‌دانم که مقطعی است، بنابراین خوشحال می‌شوم، اما می‌دانم باید تلاش کنم، آموزش ببینم و نقش‌های مختلفی را ایفا کنم. چرا که بیش از درگیر بودن در حال و هوای این روزها، ماندگار شدن در این حرفه برایم اهمیت دارد.

این بازیگر درباره نحوه پیوستنش به پروژه توضیح داد: زمانی که سریال برای جذب بازیگر فراخوان داده بود، در اواخر سال ۹۳ من کاراکتر اصلی نمایش «گمشده در یانکرز» از نیل سایمون یعنی نقش عمه ای ۴۰ ساله را که کودک صفت بود بازی می کردم. داورانی که نمایش را دیده بودند، اسم مرا در فهرست برگزیدگان داوری جشن بازیگر با عنوان «جوانان خوش آتیه می آیند» ثبت کرده بودند.

وقتی برای تست رفتم، فهمیدم تا آن موقع افراد زیادی برای نقش ناهید آمده بودند. به شکر خدا من به المان های ذهنی آقای سامان درباره این نقش نزدیکتر بودم و اینگونه شد که ایشان هم لطف کردند و این فرصت را در اختیارم گذاشتند.

فیلمنامه را که خواندم به بیش از ۱۰۰ سوال درباره ناهید جواب دادم

سعیدی تأکید کرد: آن زمان من در رشته تحصیلی خودم یعنی معماری در یک شرکت مشغول کار بودم. یکی دو هفته از تستم گذشته بود که مرا برای تست گریم و تست لباس خواستند. من در آموزشگاه به صورت نظری این را آموخته بودم که چطور یک کاراکتر را بسازم و به آن نزدیک شوم، به نحوی که با من فاصله نداشته باشد اما کار جالبی که آقای سامان انجام دادند این بود که بعد از قبولی من در تست گریم و تست لباس از من خواستند فیلمنامه را بخوانم و به بیش از ۱۰۰ سوال درباره کاراکتر پاسخ بدهم؛ سوالاتی کاربردی و جالب که باعث می شد دنیای ذهنی ناهید، رفتارها، شرایط زندگی، خانواده، سلایق، علایق، شغل، اهداف و… او را بشناسم. با جواب دادن به این سوالات و گپ و گفتی که با هم درباره شخصیت ناهید داشتیم، به دریافت درستی از فیلمنامه و شخصیت اصلی آن رسیدم.

 از کلاس نقاشی و دوره پرستاری تا حضور در آژانس های هواپیمایی در دوره پیش تولید

بازیگر نقش اصلی «نفس» ادامه داد: در چند ماهی که کار در مرحله پیش تولید بود من به کلاس نقاشی رفتم، آموزش رنگ روغن دیدم، دوره‌های پرستاری می‌دیدم و در بیمارستان‌ها حاضر می‌شدم تا به عواطف و احساسات ناهید نزدیک شوم و او را زندگی کنم.

حتی به آژانس‌های هواپیمایی می‌رفتم تا با محیط کار در آنجا آشنا شوم و تمام طول پیش تولید مشغول تمرین بودم. اغلب هم به دفتر می رفتم و با آقای سامان درباره شیوه اجرایی نقش بحث می کردیم. همواره نقطه نظرات و پیشنهاداتی داشتم که گاهی درست بود و گاهی کارگردان با آنها مخالف بود. اینگونه بود که با تمام وجود خودم را در اختیار فیلمنامه گذاشتم. آقای سامان هم زحمت زیادی برای هدایت من کشیدند و مرا به نقش نزدیک کردند.

به خودم قول دادم

وی تأکید کرد: زمانی بیشتر به این هدایت درست پی بردم که سریال را از تلویزیون دیدم. فکر می کنم هرآنچه لازمه این نقش است در بازی من وجود دارد. ناهید دختر یک مرد ارتشی است که در خانواده ای با مقررات خاص بزرگ شده و خلاهایی در زندگی دارد. مثلا خلا نداشتن مادر که در طول داستان اولین محرک او برای برخی انتخاب ها می شود.

همچنین او خواهر یا برادر ندارد و تنها و درونگرا است و تنها دغدغه اش رسیدن به داریوش ست، در سرش سودای خارج رفتن و شوهر پولدار و ماشین خوب داشتن است. در کل انسانی نپخته در معرض تغییر و رشد است و فراز و نشیب ها و اتفاقات فیلمنامه بنا است او را تغییر بدهد و انسان عمیق تری از او بسازد.

 یک اشتباه هم در فضاسازی و راکورد زمانی ندادیم

سعیدی تصریح کرد: آقای سامان برای من در طول کار هم کارگردان بودند هم پدر. وقتی سکانس های خاصی را بازی می کردم که به ویژه احساساتی می شدم، دیگر بحث کارگردانی مطرح نبود و ایشان برای من پدری می کردند. از طرف دیگر یکی از ویژگی های او که برای من خیلی محترم است، توجه شدیدش به ظرایف و جزییات است. آقای سامان اصلا آدم کلی نگری نیست.

ما در لوکیشن هایی کار می کردیم که خیابانهای سطح شهر تهران فعلی بود اما گروه برای اینکه به فضای پیش از انقلاب نزدیک شویم، دست به بازسازی کوچه ها و خیابان ها می زدند و فکر نمی کنم تا به حال در فضاسازی و راکورد زمانی یک اشتباه هم رخ داده باشد چرا که نگاهی به شدت دقیق و جزئی بر کار وجود داشت.

این بازیگر جوان با بیان اینکه جلوی دوربین جلیل سامان بودن لذت بخش است، یادآور شد: در طول کار خیالم راحت بود هر اتفاقی که می‌افتد خیلی درست است و منی که برای هر کار ساده ای، دچار وسواس هستم، در این سریال خودم را به کارگردان سپردم. چرا که او از هیچ چیزی به سادگی نمی گذشت. تمام دیالوگ ها فکر شده و بسیار پرمحتوا، پرمفهوم و چند پهلو بود و ورای متن فیلمنامه، دنیایی از احساسات، عواطف و کشمکش بین آدم‌ها و کشمکش با خودشان وجود دارد. سامان فردی است که دقیق و عمیق می بیند و آدم عمیقی است.

 به خودم قول دادم ناهید را قضاوت نکنم

وی درباره ارتباطی که با فضای سریال و مباحث مربوط به فعالیتهای مجاهدین خلق برقرار میکرده، توضیح داد: من متولد ۲۴ فروردین سال ۶۸ هستم و آن زمان را تجربه نکرده بودم، نبودم و ندیده بودم، بنابراین خیلی از اتفاقاتی که در فیلمنامه می افتاد و کارهای آدمها برایم عجیب بود.

روز اول به خودم قول دادم ناهید را قضاوت نکنم و فقط او را باور و درک کنم، آن هم در همه مراحلی که انتخابی می کند و تصمیمی می گیرد. این دختر معمولی در ابتدا هنوز آنقدر هوش اجتماعی پیدا نکرده که انسان ها را بشناسد. او دختری ساده و معصوم است و در تقابل خیر و شیر قرار نگرفته و این تجربیات است که او را پخته می کند، باعث می شود وجه دیگری از خودش بروز دهد و قوه تحلیل او رشد کند و شناختش دقیق تر شود.

به خودم قول دادم

سعیدی ادامه داد: او در اولین قسمت‌ها به درخواست های روزبه که در چارچوب ویژگی های اخلاقی او نیست تن می دهد و دست به انتخابهایی می‌زند. او همواره در طول داستان مردد است، وجه عاشقی خودش را می شناسد و دوستش دارد اما نمی داند کارهایش درست است یا نیست. ناهید خوددار و تودار است اما وقتی می خواهد عشقش را بروز دهد به پست مردی می خورد که از او می خواهد منطقی باشد و احساساتش را بروز ندهد. او هم برای آنکه سرنوشت همسر سابق روزبه را پیدا نکند و این مرد را برای خودش نگه دارد، می پذیرد. حتی خیلی ساده اشاره می کند من هم می توانم به گروه شما بیایم؟ در حالی که از آینده بی خبر است.

نقشی که مرا به چالش کشید

وی تصریح کرد: ناهید نقشی بود که مرا به چالش کشید و چه بسیار روزهایی که با کارگردان درباره او بحث می کردم. آقای سامان هم همواره با صبر و حوصله مرا همراهی و به من کتاب معرفی می کردند. با خواندن برخی زندگی نامه ها بود که متوجه شدم چنین اتفاقاتی کاملا حقیقت دارد. مطالعه کتابها مرا برای بازسازی عواطف و احساساتی که هرگز تجربه نکرده بودم کمک کرد.

سعیدی اضافه کرد: فکر می کنم هدف اصلی فیلمنامه نمایش مراحل رشد ناهید در پروسه انتخاب ها و تصمیماتش است؛ شخصیتی که زندگی پرفراز و نشیبی دارد و به مرور بُعدهای مختلفی از خودش را می شناسد و بخش های دیگری از وجودش هویدا می شود و البته که او برای شناخت نسبت به خودش بهایی هم پرداخت می کند.

این بازیگر درباره تلاشی که برای درک فضای آن زمان داشته نیز گفت: درباره مجاهدین و خصوصا زن هایی که در آن دوره انقلاب فعالیت داشتند مطالعه کردم تا بدانم دغدغه هایشان چه بوده، چه اهدافی دنبال می کرده اند و چه دردسرهایی داشتند. از جمله چند رمان خواندم که یکی از آنها «ساعت چهار آن روز» نوشته مهین محتاج بود.

این رمان به خصوص در سکانسی که ناهید توسط ساواک دستگیر می شود، خیلی به من کمک کرد. پیش از انقلاب همه گروهک ها از مجاهدین و فداییان گرفته تا حزب توده در یک راستا بودند اما زمانی که انقلاب شد هر کسی مسیر خودش را رفت، ایدئولوژی هایشان تغییر کرد و مثلا مجاهدین به به منافقین تبدیل شدند. از آنجایی که شخصیت روزبه در گروه مجاهدین است، نمی توانم توضیحات بیشتری بدهم چون قصه لو می رود.

وی در بخش های پایانی سخنانش با بیان اینکه کار کردن با جلیل سامان تجربه ای است که در خاطرات خوب و تکرار نشدنی او ثبت می شود، اظهار کرد: او منبع آرامش است و کار کردن با یک انسان عمیق و آرام بسیار لذت بخش است. همچنین دلم می خواهد از تک تک عوامل سریال تشکر کنم. افرادی که برای این سریال زحمت کشیدند و هر روزی که سر صحنه می رفتم شاهد لحظه به لحظه تلاش هایشان بودم.

این بازیگر در پایان گفت: در این پروژه این افتخار نصیب من شد در کنار بازیگرانی کار کنم که کمترین سابقه کاری شان ۲۰ سال بود. به هر حال لطفی است که خدا در حق من کرده است. می دانم اگر کاراکتر ناهیدی ساخته شده، فقط به واسطه ساناز سعیدی نبوده و حاصل تلاش یک گروه زحمتکش و حرفه ای بوده است.


منبع: برترینها

فردین خلعتبری: پاپ سبک نیست

– سمیه قاضی‌زاده: این شاید چهارمین یا پنجمین‌باری است که در پانزده سال گذشته با فردین خلعتبری به گفت‌وگو نشسته‌ام، گفت‌وگوهایی که هر بار با موضوعی بوده؛ یک‌بار موسیقی فیلم و سریال‌های تلویزیونی که کار کرده، یک بار موسیقی تئاتر، بار دیگر درباره آلبومش و غیره. اما نکته قابل توجه درباره خلعتبری این است که او در هیچ‌کدام از این گفت‌وگوها دقیقا همان فردی نبوده است که سال‌ها قبل و بارهای قبل سراغش رفته‌ای، هر بار انبوهی تجربیات و ادراک‌ها به وجودش اضافه شده، کلی چیزها دیده و شنیده و زندگی‌اش را می‌شود در خلال حرف‌هایش جست‌وجو کرد و دید که هرگز شبیه قبل نبوده است.

فردین خلعتبری با فلسفه همنشین است و این مزیت بزرگی است برای موسیقی‌دانی که یکجانشین نیست و دوست دارد به همه جا سرک بکشد. اما فلسفه‌ای که او با آن زندگی می‌کند پویاست، این پویایی به او کمک کرده تا تجربیات متعدد را سپری کند. این‌بار که به سراغ او رفتم او از اغلب فعالیت‌ها و تجربه‌های سال اخیرش، همین‌طور زاویه دیدش به موسیقی و مباحث ابتدایی و غایی این حوزه از هنر در ایران صحبت کرد.

پاپ سبک نیست

به نظر می‌رسد در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که هرکسی بخواهد راهش را پیدا کند، می‌تواند. چون دنیا آن‌قدر بزرگ است که برای افراد و سلیقه‌های مختلف جا هست.

نگرانی‌ام از همین بزرگ بودنش است. همین باعث می‌شود کسانی که واقعا پیرو یک مسیر درست هستند، از دایره توجه خارج شوند و مردم فقط به دنبال آدم‌های برند باشند و آنها را دنبال کنند. انبوه تولید باعث می‌شود آثار سره نادیده گرفته شوند. در یکی از جشنواره‌ها به‌عنوان داور حضور داشتم و با اثری برخورد کردم که به نظرم خیلی درخشان آمد؛ اما سایر هیئت داوران به آن بی‌توجه بودند، چون اسم یک استاد شناخته شده پشت این اثر نبود. بعد از تحقیق متوجه شدیم که آفریننده این اثر رئیس دپارتمان آهنگ‌سازی مدرن یکی از آکادمی‌های بسیار معروف دنیاست. این افراد هستند که به این جوایز اعتبار می‌دهند. اما به‌راحتی چند استاد موسیقی می‌توانند از یک اثر درخشان موسیقی غافل شوند و این فقط به دلیل انبوه اطلاعات است. اروپایی‌ها سازمان‌ها و گروه‌هایی برای تشخیص اورجینالیته دارند.

البته مفهوم اورجینالیته سال‌هاست که زیر سؤال است…

بله اما یک سیستم خیلی ساده می‌تواند کپی را تشخیص دهد. در هنر، سبک، جریان اورجینال را زیر سؤال می‌برد، اما نمی‌توانیم بگوییم فرم‌های کلاسیک باعث می‌شوند ابداعات آهنگ‌سازان تاریخ موسیقی تحت‌تأثیر قرار بگیرد. در دانشگاه‌های معتبر دنیا، دانشجویان بسیار خوبی داریم که فرم را می‌شناسند و موسیقی‌های خوبی می‌سازند، ولی در همین مرحله متوقف می‌شوند چون مرحله بعد عبور از فرم است. نه به معنای ساختارشکنی، بلکه به این صورت که فرم را دستاویز رسیدن به چیزی نو کنیم.

شما از معدود هنرمندانی هستید که یکجانشین نیستید. موسیقی فیلم، کنسرت گذاشتن، رهبری ارکستر کلاسیک، موسیقی مینی‌مال و… حوزه‌هایی است که به آنها خیلی وفادار نبودید، بلکه همه را تجربه کردید و مخاطبانتان را هم داشتید. درعین‌حال می‌شود در تمام این حوزه‌ها امضایتان را پیدا کرد…

دوست ندارم خیلی درباره خودم صحبت کنم چون به‌راحتی می‌شود به‌عنوان تعریف‌کردن از خود تلقی شود. همچنین دایره موسیقی با حرف‌زدن چندان نسبتی ندارد. در تاریخ موسیقی، حتی موسیقی معاصر ایران، بعدها اتفاقات تحلیل شده‌اند و اگر هم ارزشمندتر بوده‌اند، بیشتر تحلیل شده‌اند. اما در تاریخ موسیقی ما، مثل تاریخ سیاسی و اقتصادی و غیره، انقطاع وجود دارد. دلایل این انقطاع، قصد و غرض عده‌ای و وجودنداشتن درایت و فرزانگی است. وقتی می‌خواهیم به تاریخ رجوع کنیم، به دنبال نقاط مثبت خودمان هستیم؛ درحالی‌که اگر تیرگی‌ها و تاریکی‌ها را دریابیم، می‌توانیم تیرگی‌های امروز را برطرف کنیم. همان‌طوری که ماده از بین نمی‌رود، معنا هم از بین نمی‌رود. بخشی از آثارم ریشه‌های آکادمیک و نگاهی به تاریخ موسیقی دارد و بخش دیگر سلیقه امروزم و تأثیری است که از محیط اطرافم می‌گیرم.

شاید از بیرون این عدم پایبندی در یک نوع موسیقی یا یک رفتار مشابه و همیشگی و عبور و پریدن، تعبیر به عدم تمرکز شود، اما یکی از جلوه‌های تمرکز، احاطه و دریافت محیط پیرامون است. محیط پیرامون روزبه‌روز تغییر می‌کند و اگر ما در یک نقطه تمرکز کنیم و بمانیم، کلاسیکی را به وجود می‌آوریم که عبوس است. اما این‌جا مسئله مطابق مد روز بودن مطرح می‌شود. آنچه می‌گویم به معنای مد روز بودن نیست. خیلی از انواع موسیقی را در خودم نمی‌بینم؛ بدون اینکه بخواهم سازندگان آن موسیقی‌ها را سرزنش کنم. در آنها چیزی از نوآوری نمی‌بینم. پاپ سبک نیست. پاپ هر چیزی است که ممکن است امروز مورد توجه مردم قرار بگیرد. از این بابت که چیز نویی در کار پاپ پیدا نمی‌کنم، دوست ندارم این مسیر را دنبال کنم. موسیقی‌های مختلفی که در این زمینه می‌آید هم گوش می‌کنم، اما دریغ از یک حرکت ملودی یا یک رنگ صوتی ویژه که آدم را ترغیب به توجه کند.

شاید هم نگاهتان کمی تحت‌تأثیر نگاه خشک کلاسیک است.

این‌طور نیست. به خاطر همین نمی‌گویم اصلا وجود ندارد، اما خیلی نادر است. در موسیقی پاپ ایرانی، زمانی یک‌سری آهنگ‌ساز خوب داشتیم که ارکستراسیون و آکوردهای خوب و غیره استفاده می‌کردند. اما الان همه یا کپی از موسیقی عربی و ترکیه‌ای است یا غربی.

اما الان هم بسیاری از خواننده‌های موسیقی سنتی و حتی ملی، مخالف این نیستند که هر از گاهی وارد حوزه پاپ شوند. عامه مردم هم به آن موسیقی‌ها توجه می‌کنند.

اگر سراغ فرمول‌های پاپ بروید، اشکال را آنجا پیدا می‌کنید. یک اثر هنری دو روش برای عرضه‌شدن دارد؛ یا بر مبنای باور مخاطب حرکت می‌کند یا آن باور را می‌شکند. وقتی می‌خواهید بر مبنای باور حرکت کنید، وارد دایره بدیهیات می‌شوید. بدیهی‌بودن بد نیست؛ ولی برای انسان فرزانه، چالش‌برانگیز نیست. بخش دیگر بازی‌کردن با این بدیهیات است. فرم‌های کلاسیک این کار را می‌کنند؛ مثلا فرم سونات که قبلا با آن می‌رقصیدند، متعلق به دروه اشرافیت و کلاسیک است؛ اما چون نمی‌خواهد چیزی را بشکند، ساده‌باوری به وجود می‌آورد و بعدها این فرم پیچیده‌تر می‌شوند و به دوتایی و سه‌تایی و روندو می‌رسد. اینها بازی‌کردن با باورها و پذیرش مردم بوده است.

در موسیقی ایران خودمان، در دوره قاجار، بعد از درویش‌خان و پیش‌درآمد و تکمیل‌شدن ردیف موسیقی توسط استادان، بر اثر تکرار و مرور زمان و تجربه موسیقی نواحی، فرم موسیقی ایرانی به وجود آمد؛ مثلا درآمد و آواز و گوشه‌های آوازی و رنگ و تصنیف و فرود و رنگ دیگر به‌ترتیب پشت‌سر هم قرار گرفتند. مردم اینها را می‌شناختند و این باعث می‌شد استاد از غیراستاد تشخیص داده شود؛ اما روح تغییردهنده همیشه در آدم وجود دارد و همیشه دوست دارد قالب‌ها را بشکند. مقدمه این نوگرایی این است که انسان به کنجکاوی خود بها دهد و در این زمان است که دیگر نمی‌توانی در فرم کلاسیک بمانی و در جاهای مختلف سرک می‌کشی؛ اما آدم فرزانه به‌دنبال این کنجکاوی همه پایه‌های قبلی را از بین نمی‌برد و نابود نمی‌کند.

پارافرمیشن می‌کند یعنی فرای این فرم‌ها حرکت‌های دیگری می‌کند؛ اما اگر این آدم فرزانه و نوگرا نباشد ولی بخواهد بماند، باید فرم‌ها و موقعیت‌های گذشته را تکرار کند و براساس باور و خواسته مردم حرکت کند و تغییری ایجاد نکند، چون این کار را بلد نیست و در این شرایط است که موقعیتی به وجود می‌آید که به آن می‌گویم «پاپ».

پاپ سبک نیست 

با همین تعریف از موسیقی پاپ، سریال برای عامه مردم ساخته می‌شود و برای آن موسیقی می‌سازند که برای همان بیننده‌ها ساخته شده. ازآنجایی‌که شما این کار را انجام می‌دهید، می‌شود گفت خودتان هم موسیقی پاپ کار می‌کنید.

اینجا سؤال به وجود می‌آید که آیا موسیقی پاپ، آرت هم هست یا نیست و به «پاپ‌آرت» می‌رسیم؛ کسانی که پاپ‌آرت کار می‌کنند، به بازار توجه دارند؛ اما بازاری نیستند. آنچه در آن تغییر ایجاد نمی‌شود، پاپ‌آرت نیست بلکه پاپ است. کسی که کار کلاسیک می‌کند هم الزاما آرتیست نیست، آرتیست کسی است که در هر حوزه‌ای دنبال تغییرکردن و نوشدن است. این نوشدن می‌تواند این‌طور باشد که در این قالب یک چیز نو پیدا می‌کند یا اینکه کلاژ انجام می‌دهد. کسی که برای اولین‌بار این کار را می‌کند، صاحب یک جریان هنری و یک آرتیست است؛ اما کسی که تکرارش می‌کند، فقط یک مجری است. جریانی که راجع‌به آن صحبت می‌کنیم، با کسانی که تغییر ایجاد می‌کنند شروع می‌شود و با کسانی که تقلید می‌کنند ادامه پیدا می‌کند.

در این زمینه می‌شود به یکی از کارهای خودتان اشاره کنم به نام «شب دهم» که از آن شاخصه‌های تاریخی است که سلیقه مردم را در همان چیزهایی که دوست دارند بشنوند ارتقا داد.

این یکی از همان کلاژکردن‌هاست، «شب دهم» به‌لحاظ قصه یک پدیده پاپیولار است. در موسیقی مثل کسی که ترکیب موسیقی انجام می‌دهد و قواعد ارکستراسیون، کنتراست و داینامیک خاصی را دنبال می‌کند، عمل کردم. خیلی هم معتقد نیستم آن اتفاق، آرتیستیک و عجیب‌وغریب است. فقط اقدامی است برای اینکه پذیرش و عادت مردم را کمی تغییر دهد. هیچ‌وقت احساس نکردم کار نویی انجام می‌دهم، چون جاهای دیگری هم اتفاق افتاده و من فقط بزنگاهی برای انجام آن پیدا کردم. می‌توانم بگویم خوش‌به‌حالم شده که حسن فتحی چنین سریالی ساخته و با استقبال مردم روبه‌رو شده و برایم فرصتی فراهم شد که آواز کلاسیک ایرانی را در نقطه اوج دراماتیک انجام دهم و بعد حسن فتحی به‌طور هوشمندانه‌ای فیکس‌فریم انجام می‌دهد که تلفیق تئاتر و سینماست و این آواز به آن خیلی کمک می‌کند. این یک بزنگاه است اما می‌شود در یک بستر پاپیولار کارهایی کرد که با شرایط عمومی مقداری فاصله داشته باشد.

در آثار شما مثل کارهایی که با آقای محمد رحمانیان انجام دادید، این مصداق دارد که مرکز توجه عموم عوض می‌شود…

جنس کارم با ایشان همیشه متفاوت بوده. از کسانی که فیلم «گبه» را ساختند، شنیدم که می‌گفتند گبه‌بافان می‌گویند اگر پرنده‌ای از بالای سرم رد شود، آن را می‌گیرم و در گبه‌ای که می‌بافم می‌گنجانم. این تعبیر هنرمندانه‌ای است که مد نظر دارم. رفتارهایم را از جایی دریافت می‌کنم. اینکه حاضر باشی به زمان خودت و به خودت در آن زمان بها بدهی و آنچه را به نظر به‌موقع و به‌اندازه است، به وجود بیاوری، شروع هنرمندانه‌ای است؛ اما اگر این یک قالب عمده شود، از آن دور شده‌ایم.

پس به‌همین‌دلیل است که در یک قالب نمی‌مانید.

وقتی سرسلسله‌های موسیقی، ادبیات، نقاشی و مجسمه‌سازی کلاسیک را می‌جوییم، به تعداد انگشتان دست می‌رسیم؛ برای مثال می‌گوییم باخ، موتزارت، بتهوون و مالر و در قرن بیستم وبرن و شوئنبرگ. بعد دوره طولانی زدگی از اینها، دوباره رجوعی داریم که پست‌مدرنیسم و پست‌رمانتیسم از اینجا نشئت می‌گیرد. بعد دوباره دوره زدگی از زیاده‌گویی است که سعی می‌کنیم خودمان را ساده کنیم که در فرم‌های معماری و نقاشی هم به مینی‌مالیسم می‌رسیم. در موسیقی جدی هم این اتفاق می‌افتد و نتیجه‌اش کسی مثل «فیلیپ گلس» می‌شود که بسیار تأثیرگذار بود.

وقتی اثر هنرمند این دوره را می‌بینید، آن را با پیچیدگی‌های دوره‌های رمانتیک و امپرسیونیسم مقایسه می‌کنید و اولین مواجهه‌تان این است که چقدر ساده است. بعد می‌بینید که با همه سادگی‌اش روح آدم را درگیر می‌کند. می‌بینیم که تزئینات دوره کلاسیک رنگ می‌بازد، در قرن بیست‌و‌یکم به‌ سادگی می‌رسیم که تأثیرگذار است. بسیاری از موسیقی‌دانان هستند که به ظاهر ساده هستند؛ ولی نهایت تأثیر را می‌گذارند. این بحث را به عباس کیارستمی ارجاع می‌دهم. کسانی که خیلی به دنبال فیلم‌های کلاسیک هستند، فیلم‌هایش را ساده می‌بینند؛ اما در دوره ٣٠‌ساله، می‌توانید او را در میان کسانی بیابید که روی سینما تأثیر گذاشته‌اند.

این اتفاقی است که درباره پیکاسو و نیما یوشیج و خیلی‌ها افتاده است.

پیکاسو با مدرنیست‌های موسیقی مثل وبرن و شوئنبرگ قابل مقایسه است. آن‌ موقع‌ها سینما هنوز به این حد نرسیده بود.

منظور ساختارهایی است که تجربه کرده بودند و مثلا خطوط صافی که پیکاسو می‌کشید، به همان سادگی که دیده می‌شد، نبود؛ بلکه مسیر خیلی زیادی پشت آن بود.

چیزی که از کیارستمی یاد گرفتم، این بود که وقتی می‌خواست چیزی را به باور کسی برساند، از راه آن آدم وارد می‌شد. درباره نیما می‌شود گفت که مکتشف بزرگی بود. وقتی راجع به فرم صحبت می‌کند، می‌گوید این کارها را از مدل شعر سیلابی فرانسوی اقتباس کرده‌ام. از‌آنجایی‌که ماقبل خودش را خیلی خوب می‌شناسد، از پسِ این کار به خوبی برمی‌آید. یکی از عوامل پیروزی نیما، مقاومتی بود که کلاسیسیست‌ها در مقابلش می‌کردند. اتفاقاتی که بعد از او در شعر می‌افتد، این است که از شعر سیلابی به منظومه‌های غیرمتقارن می‌رسیم و در انتها شعر سپید اتفاق می‌افتد که برخلاف سادگی ظاهرش، خیلی سخت است. شاعر شعر سپید، باید بیشترین توجه را به ظرفیت معانی کلمات بکند.

با اینکه به نظر صنعت نمی‌آید؛ اما اوج صنعت است که با ازدست‌دادن امکانات شاعرانه مثل تقارن و قافیه، همان احساس شاعرانه را به وجود بیاورید. دوره‌ای که در آن زندگی می‌کنیم، بسیار پیچیده و سخت است. حتی جوایزی که سینمای ایرانی به وسیله کیارستمی کسب کرده، مانع از شناخت دقیق از او می‌شود؛ چون این سوءتفاهم را ایجاد می‌کند که جایزه باعث مطرح‌شدن او شده؛ درحالی‌که آدم‌هایی که تحت‌ تأثیر او بودند، آدم‌هایی نبودند که جایزه برایشان تعیین‌کننده باشد؛ مثل گُدار و کوروساوا. در کشور خودمان ایرج کریمی کسی بود که خیلی پیش‌ترها درباره کیارستمی کتاب نوشته بود. به کیارستمی گفتم خیلی‌ها هستند که معتقدند این جوایز نتیجه پرزنتیشن یک عده است.

او گفت اعتبار من از آنها بیشتر است. زمان خیلی چیزها را روشن می‌کند. برای مثال باخ در زمان خودش یک نوازنده مثل خیلی‌های دیگر بود؛ ولی صد سال بعد از مرگش مندلسون او را کشف می‌کند و به لحاظ فرم بررسی می‌کند. این هم دردناک است و هم امیدوارکننده. چون به این نتیجه می‌رسیم که برای کارمان اعتبار قائل باشیم، نه برای اتفاقی که الان برایش می‌افتد. همین‌طور صبر نکنیم که در دوره حضورمان اتفاق بزرگی بیفتد و اگر این اتفاق افتاد، بیشتر از حدی به آن اعتبار ندهیم و از آن طرف آن را بی‌اهمیت نشماریم. قضاوت عادلانه نسبت به سرنوشت هنرمند سخت است.

یکی از خاصیت‌های هنر این است که مخاطب خودش را تغییر شکل می‌دهد. اگر تغییر شکل ندهد، می‌شود کارشناس. ضمن اینکه بسیاری از کارشناسان با نگاهی سفت‌و‌سخت اثر را بررسی می‌کنند. این باعث می‌شود وجه شاعرانه هنر از بین برود. وقتی می‌توانید چیزی را نقد منصفانه کنید که بخشی از وجود تأثیرپذیرفته‌ات را در نقد بیاوری. در غیراین‌صورت نقدمان قیاسی می‌شود با آنچه قبل از این اثر وجود داشته. می‌شود در نقد منصفانه ارجاعاتی به قبل وجود داشته باشد؛ اما وقتی کامل می‌شود که روح منتقد انحناهای هنر را درک کرده باشد و بتواند با همان وجه شاعرانه به آن بپردازد. به‌همین‌دلیل بهترین نقدهای هنری نقدهای شاعرانه بوده‌اند.

پاپ سبک نیست 

بر موسیقی و عوالم کارتان چه چیزهایی بیشترین تأثیر را می‌گذارد؟ مثلا کتاب یا ترانه یا آثار آهنگ‌سازان دیگر تأثیر می‌گذارند یا فضای محیط اجتماعی یا درونیات و خواسته‌هایتان؟

هر پدیده‌ای برای اینکه وجود داشته باشد و ادامه پیدا کند، نیاز به دو بخش داینامیک و استاتیک دارد. من این دو را از هم جدا نمی‌کنم. ما یک استراکچر شخصی و یک رفلکس نسبت به بیرون داریم. در یک ساختمان نقشه و مصالح همان استاتیک هستند و این که باد و باران پنجره‌اش را کثیف می‌کنند یا آدم‌ها در آن رفت‌وآمد می‌کنند، داینامیک هستند. زندگی روزمره انسان را تحت‌ تأثیر عواطف مختلف قرار می‌دهد. کتاب‌خواندن، فیلم‌دیدن، با دوستان ارزشمند معاشرت‌داشتن، دوست‌داشتن دیگران و همین زندگی روزمره شامل کارکردن و تهیه غذا، همه آدم را تحت‌ تأثیر قرار می‌دهند. هرچه اعتبار فلسفی هنرمند کم شود، از دایره نوبودن خارج می‌شود. سعی می‌کنم بهانه داشته باشم که بدون ازدست‌دادن استاتیک، جریان داینامیک را افزون کنم.

جریانی که برای خلوت ذهن‌تان انتخاب می‌کنید، چیست؟ مثلا چه موسیقی یا کتاب‌هایی در آن جا دارد؟

اول لازم است هنرمند خودش را مجموعه‌ای از طبیعت، آدم‌ها، خود انسان و کائنات بداند. اگر از یکی از اینها غافل شویم، یکی از ابعاد چهارگانه را از دست داده‌ایم و از نظام فلسفی خودمان دور شده‌ایم. رابطه من با من، خیلی مهم است و براساس این است که روابط دیگر تعریف می‌شود. اول سعی می‌کنم کاری را که انجام می‌دهم، دوست داشته باشم. بعد به این فکر می‌کنم که عمرم را به بطالت نگذرانم. بخشی از آفرینش‌ها تحت ‌تأثیر سفارش‌ها است. بعضی از سفارش‌دهندگان یک کار قالبی و کلیشه‌ای می‌خواهند. وقتی قراردادی می‌بندم، اول سعی می‌کنم روح حاکم بر اثر کارگردان را پیدا کنم و آن هم زمانی است که روح کارگردان را درک کنم. وقتی کسی روح کارگردان را می‌کاود و سعی می‌کند پرده‌ای را کنار بزند تا کشف کند، ممکن است از راه کلیشه وارد نشود و هم خودش را حفظ کند و هم افکار دیگری را به نمایش بگذارد. آن‌موقع است که می‌شود امیدوار بود که دایره مخاطبان گسترش پیدا کند.

کمی راجع به پروژه «کافه‌های تهران» و گروه «ذاستا» توضیح دهید.

در گروه ذاستا که بیش از دو سال از تشکیل آن می‌گذرد، من هم یک عضو هستم نه سرپرست. مجموعه‌ای از نوازنده، یک آهنگ‌ساز، یک طراح هنری، صدابردار و… است که تصمیم می‌گیریم کاری را شروع کنیم؛ گاهی براساس یک سفارش و گاهی براساس طرحی از یکی از بچه‌ها؛ در این مدت چند موسیقی فیلم و سریال کار کردیم، با علیرضا قربانی یک کنسرت دادیم، از کارهایی که مشترکا داشتیم، پروژه‌ای به نام «چهار فصل باغ ایرانی» و پروژه دیگری به نام «کافه‌های تهران» هم داشتیم.

برنامه‌هایتان برای سال جاری چیست؟

ادامه «کافه‌های تهران» است که سه، چهار تا کافه هنوز مانده. به‌زودی «چهار فصل باغ ایرانی» منتشر می‌شود و بعد باید کارهای دیگر منتشر شوند. برای پروژه «کافه‌های تهران» در کافه‌های مختلف پرفورمنس داشتیم که عطش کنسرت‌دادن را برایمان کم کرده. این اتفاق خیلی خوبی بود چون فکر کردیم آدم‌های کتاب‌خوان را می‌شود در کافه‌ها پیدا کرد. روحیات و عکس‌العمل‌هایی که در کافه‌ها از مردم گرفتیم خیلی برایم خوشایند و جالب بود. گرایش این کارها مینی‌مال و جَز است. ازآنجایی‌که این موسیقی را بدون بداهه‌نوازی و با وجود برنامه‌ریزی پیش بردیم و گروه خیلی خوبی داریم که می‌توانند اجراهای خوبی ارائه دهند، برایم تجربه خیلی جالبی بود و مایه خوشبختی بود.


منبع: برترینها

نام این کار دزدی است

ویدا اسلامیه در گفت‌وگو با ایسنا، با بیان این‌که ترجمه مجدد و کپی از ترجمه‌های قبلی کار درستی نیست، درباره بازترجمه برخی کتاب‌ها اظهار کرد: گاهی ممکن است ترجمه‌ای از کتابی باارزش منتشر شود اما مترجم باتجربه‌ای  احساس کند می‌تواند ترجمه بهتری از آن کتاب ارائه دهد، در این‌ صورت بازترجمه کتاب اشکالی ندارد زیرا قرار است ترجمه باکیفیت‌تری منتشر شود.  او با اشاره به افزایش کپی از ترجمه‌های دیگران گفت: واقعا نمی‌دانم نام این کار را چه بگذارم؟! به نظرم کسی که کار فرهنگی انجام می‌دهد باید به موازات آن اخلاق هم داشته باشد. این بی‌اخلاقی است که فردی بخواهد ترجمه دیگری را با تغییر جملات و یا جابه‌جا کردن کلمات به نام خود منتشر کند؛ این نامش دزدی است. دزدی به این معناست که کاری را که دیگران برای آن زحمت کشیده‌اند، به نام خود عرضه کنیم تا سود مادی ببریم و یا این‌که از آن اعتباری کسب کنیم.

اسلامیه افزود: در بازار جهانی، کتاب‌های متعدد و متناسب با سلیقه‌های مختلف به زبان‌های انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و … وجود دارد. برخی از مترجمان کم‌لطفی می‌کنند و به جای این‌که بروند سراغ این کتاب‌ها و نویسنده‌ای را کشف و معرفی کنند و یا حتی نویسنده را از آن خود کنند و به صورت تخصصی کتاب‌های او را ترجمه کنند سراغ کتاب‌های ترجمه‌شده می‌روند. به نظرم این کار، کار سختی نیست؛ فقط کمی حوصله می‌خواهد که کتاب‌های مختلف را بخوانند و به نتیجه برسند که چه کتابی را ترجمه کنند.

این مترجم خاطرنشان کرد: مترجمان  عجول هستند و می‌خواهند یه صورت  آنی به نتیجه  برسند، در نتیجه کتاب‌های ترجمه‌شده را انتخاب می‌کنند که کار درستی نیست و ترجمه‌شان دوام ندارد. به نظر من مترجمان به خاطر بی‌تجربگی و عجولی کتاب‌های ترجمه‌شده  را برای ترجمه دوباره انتخاب می‌کنند که این مترجمان خیلی زود متوجه اشتباه خود می‌شوند و از این کار دست برمی‌دارند.
او  با بیان این‌که مترجم باید  بر زبان مبدا و مقصد تسلط داشته باشد، درباره ترجمه‌های تحت‌اللفظی نیز اظهار کرد: یک مترجم باید بر زبان مبدا تسلط داشته باشد تا بتواند مفهوم مطالب را درک کند، همچنین باید به زبان مقصد تسط داشته باشد تا بتواند مفهوم متن را با رعایت امانت‌داری و وفاداری به متن، به درستی منتقل کند. کسی که با کمک دیکشنری متنی را ترجمه کند، همه می‌دانیم ترجمه‌اش ترجمه خوبی نیست، بلکه سلسله لغت‌هایی کنار هم است که هیچ‌کس نمی‌تواند با آن ارتباط برقرار کند؛ در نتیجه مخاطب با خواندن یک صفحه کتاب را کنار خواهد گذاشت و اگر به سنی رسیده باشد که درک کند مشکل از ترجمه است، سراغ ترجمه‌های بهتر می‌رود.

ویدا اسلامیه تأکید کرد: ترجمه‌های تحت‌اللفظی بیشتر به مخاطبان نوجوان و کسانی که کم‌تجربه‌ هستند ضربه می‌زند و برای ادبیات ضرر دارد. بارها شنیده‌ام که می‌گویند فلان نویسنده اصلا کارش خوب نیست و نتوانستم کتابش را بخوانم و بعد که پیگیری کرده‌ام متوجه شده‌ام ترجمه بدی به دست مخاطب رسیده است. او با بیان این‌که به  نظرش ترجمه‌های موازی به هیچ‌ عنوان لازم و ضروری نیست، اظهار کرد: بازار کار ادبی امروز ما به گونه‌ای شده که ممکن است چند مترجم به‌ صورت همزمان کتابی را ترجمه کنند و ممکن است ترجمه‌های خوبی‌ نیز ارائه دهند، این درحالی است که مترجمان از کار یکدیگر خبر ندارند. به طور مثال رمان «کوری» را همزمان اسدالله امرایی، مهدی غبرایی و مینو مشیری ترجمه و منتشر کردند. نمی‌توان برای این مسئله کاری کرد مگر این‌که نظارتی بر ترجمه‌ها وجود داشته باشد، یا مترجم  به نحوی اطلاع دهد که من در حال ترجمه فلان کتاب هستم. اگر کپی‌رایت الزامی شود این مسائل پیش نمی‌آید.


منبع: بهارنیوز

ایرانی‌ها در اسکار

مرجان یگانه پرست- روزنامه بهار
در حالــی که خبــر حمایـــت و پشتیبـانی اتحادیه اروپا از آخرین فیلم اصغر فرهادی که در اسپانیا   مشغول ساخت آن است، منتشر شد خبر مهم دیگری از سوی رسانه‌ها اعلام شد که نشان از اهمیت و رشد قابل توجه سینمای ایران در جهان داشت و افتخاری ویژه برای این سینما خواهد بود.اخیرا آکادمی علوم و هنرهای سینمایی اسکار از ۹ سینماگر ایرانی برای عضویت در این آکادمی دعوت کرد. این سینماگران هر یک در شاخه‌های مختلف هنری فعال هستند و حضور آنها در این آکادمی جهانی و اظهار نظر آنها درباره فیلم‌های حاضر در این دوره از جشن می‌تواند سرنوشت ساز باشد و از سویی نشان از اعتبار سینما و سینماگران فعال ما می‌دهد. در این گزارش ارزش این اتفاق مهم جهانی را بررسی خواهیم کرد.

دعوت اسکار از۹ سینماگر ایرانی برای عضویت در اسکار
هالیوود ریپورتر گزارش داده است که چهارشنبه ۷ تیرماه ۹۶، آکادمی علوم و هنرهای سینمایی اسکار از ۷۷۴ چهره جدید دعوت کرده تا تعداد اعضای خود را به ۷ هزار نفر برساند. دعوت از سینماگران مختلف هر سال در این آکادمی تکرار می‌شود، آکادمی اسکار این بار با دعوت از دست‌اندرکاران صنعت سینما و از جمله شماری از چهره‌های ایرانی، تعداد اعضای خود را افزایش داد. ضمنا در این فهرست شمار زنان و رنگین‌پوستان به مراتب بیش از سال‌های پیش است و آکادمی تلاش کرده تا با انتقادی که از سفید بودن آن می‌شود، پاسخ مثبت بدهد. البته این امر با انتقاد هم روبه‌روشده و از جمله نویسنده هالیوود ریپورتر دعوت از بازیگرانی چون گل گدوت را که تنها با بازی در فیلم «زن شگفت‌انگیز» در باکس آفیس درخشید، یا دونالد گلاور را که تنها در فیلم «آتلانتا» حضوری قابل توجه داشته و یا آلدیس هوج بازیگر فیلم «زیر زمین» را غیرمنطقی خوانده است.رخشان بنی‌اعتماد و بهمن قبادی سینماگران ایرانی از جمله دعوت شدگان اسکار از سوی شاخه نویسندگان و لیلا حاتمی و گلشیفته فراهانی بازیگران ایرانی، محمد رسول‌اف نویسنده و کارگردان، هایده صفی‌یاری تدوینگر، محمدرضا دلپاک صدابردار و صداگذار و هنگامه پناهی تهیه‌کننده، دیگرسینماگران ایرانی هستند که در فهرست دعوت شدگان آکادمی جای دارند. نازنین بنیادی بازیگر آمریکایی- بریتانیاییِ متولد ایران نیز در این فهرست جای دارد. سال پیش عباس کیارستمی در این فهرست جای داشت. همچنین آیشواریا رای، آمیتا باچان، مونیکا بلوچی، عرفان خان، سلمان خان، رامی ملک، سینا میلر، ویگو مورتنسن، کریس پرت و شایلین وودلی دیگر دعوت شدگان به آکادمی هستند.

سینمای ایران در رقابت با استانداردهای جهانی
مازیار میری، کارگردان سینما و تلویزیون در گفتگو با «بهار» درباره انتخاب سینماگران ایرانی و دعوت به جشن آکادمی اسکار گفت: هر سینماگری که از سوی آکادمی انتخاب شده اند، از سینماگران برجسته سینمای ایران هستند و سینماگرانی هستند که در خارج از کشور با آثارشان خوب شناخته شده اند. وی در ادامه تاکید کرد که حضور سینماگران ایرانی برای سینمای ایران اتفاق مهمی است و افزود: حضور سینماگران ایرانی در اسکار مایه خوشحالی همه اهالی سینما است. هر جایی که سینماگران ایرانی یا فیلم‌های آنان در آن حضور دارند، پیروزی آن برای همه اهالی سینمای ایران خواهد بود و بسیار قابل ارزش. فکر می‌کنم این اتفاق می‌تواند برای آینده سینمای ایران و دسترسی به بازارهای جهانی و معرفی سینمای تازه ایران بسیار کمک کننده و موثر باشد. میری در پاسخ به این سوال که سینماگران مختلفی در رشته‌های متفاوت سینمایی در فهرست امسال آکادمی اسکار حضور دارند. آیا این انتخاب‌ها را می‌توان بر رشد همه شاخه‌های سینمای ایران و آفزایش کیفیت آن دانست؟ رشدی همه جانبه بوده و حال توسط یک آکادمی معتبر سینمایی دیده شده است؟ ، گفت: در ابتدا باید گفت که سینما یک کار گروهی است و تلاش و کیفیت کاری همه اعضا می‌تواند در دیده شدن یک اثر جلوه کند. در نتیجه بخش بخش مختلف یک فیلم دیده می‌شود و فکر می‌کنم این که از شاخه‌های مختلف سینمای ایران از تدوین و صدا گرفته تا فیلمنامه و جلوه‌های ویژه آنقدر شاخص بوده‌اند که ارزش کاری آنها دیده شده است. امیدوارم که بخش‌های دیگر سینمای ایران هم از سو‌ی جشنواره‌های معتبر مورد توجه قرار گیرند.

وی همچنین به رشد همه جانبه شاخه‌های مختلف سینما و افزایش کیفیت سینمای ایران اشاره کرد و افزود: معتقدم که پیشرفت‌های خیلی خوبی در سینما داشته‌ایم و با استانداردهای جهانی می‌توانیم رقابت کنیم. فیلم‌های ما وقتی در جشنواره‌های مختلف شرکت می‌کنند و دیده می‌شوند، نگاه کارشناسان سینمای جهان به بخش‌های مختلف آن معطوف می‌شود و قطعا شاهد این رشد همه جانبه در سینمای ما هستند. این کارگردان همچنین گفت: حضور سینماگران ایرانی در فهرست داوری آکادمی اسکار نشان از آن است که کیفیت سینمای ایران برای ورود به بازارهای جهانی، استانداردهای لازم را دارد. فقط باید برای معرفی بهتر این سینما تلاش بکنیم و انتخاب سینماگرانی از بخش‌های مختلف، قدم‌های خوبی است برای رسیدن به جایگاهی که همه مان آرزویش را داریم.

حضورهای جهانی، خنثی کننده جوسازی علیه ایران
محمود گبرلو، منتقد سینما در واکنش به حضور سینماگران ایرانی در فهرست داوری اسکار در گفتگوی اختصاصی با «بهار» اظهار داشت: می‌توانیم افتخار کنیم که اعضای سینمای ایران هم می‌توانند در مجامع جهانی سینمایی حضور سربلندی داشته اند. فارغ از هر گونه گرایش‌های مختلف سیاسی یا اختلاف نظراتی که درباره حضورهای جهانی در عرصه سینما وجود دارد، باید به این سینماگران تبریک بگوییم. وی به وجود دیدگاه‌های متفاوت درباره حضور سینمای ایران در عرصه‌های جهانی اشاره کرد و گفت: در کشور ما افرادی هستند که با حضور جهانی سینمای ایران به طور کل مخالف هستند. به نظرم به این افراد پاسخی نمی‌توان داد زیرا مشخص است که دور از عقل و تدبیر این واکنش‌ها را ابراز می‌کنند. در مقابل گروه هایی هم هستند که با حضور جهانی سینمای ایران موافقند اما معتقدند که این حضور جهانی مثل عرصه‌های سیاسی باید عزت مندانه باشد و فکر می‌کنم که این نوع نگاه، نگاه مثبتی است و خوب است که هر جا که حضور پیدا می‌کنیم به نفع کشور و مردم ایران باشد و نسبت به رفتارها و واکنش هایمان به این موارد توجه کنیم.

این منتقد سینما همچنین افزود: در هر مجامع جهانی که اصول و پایه فرهنگ و آداب ایرانیان را رعایت می‌کنند، حضور پیدا کنیم و به نوعی مبلغ فرهنگ و اعتقادات مردم ایران باشیم. از این جهت انتخاب سینماگران ایرانی از سوی آکادمی اسکار را مثبت می‌دانم و باید از این دعوت استقبال کنیم.
وی در پاسخ به این سوال که حضور سینماگران ایرانی در فهرست داوری جشنی معتبر چون اسکار چه تصویری از سینمای ایران به جهانیان می‌دهد؟ ، گفت: حضور این افراد کمک می‌کند که جهانیان با سینمای ما بیشتر آشنا شوند و به سینما و توان ما بیش از گذشته اعتماد کنند. این حضور می‌تواند در آشنا ساختن افکار و آثار سینمای ایران نیز اثرگذار باشد. طبیعتا وقتی سینمای ما را بشناسند و برای افکار ما احترام قائل شوند، با مردم ما نیز بیشتر آشنا خواهند شد. برخلاف آن چیزی که در برخی مجامع جهانی بر علیه ایران جوسازی صورت می‌گیرد، این حضورهای جهانی موثر می‌تواند این جوسازی‌ها را خنثی کند. گبرلو  تصریح کرد که آنهایی که در ابعاد سیاسی و نظامی در قبال کینه ورزی‌های جهانی فعالیت می‌کنند باید حرکت‌های خود را انجام بدهند و در ادامه افزود: سینماگران و فعالان فرهنگی هم می‌توانند در ابعاد فرهنگی خوش بدرخشند و به گونه‌ای دیگر این جوسازی‌ها را برطرف کنند. حضور در این جشن‌ها و جشنواره‌ها مهم است اما باید احتیاط‌های لازم را هم در نظر گرفت.

این منتقد سینما در پاسخ به این سوال که انتخاب سینماگران ایرانی در آکادمی معتبری چون اسکار نتیجه چه دستاوردها و فرآیندهایی بوده است؟ ، گفت: این انتخاب محصول تلاش و جدیت خود سینماگران بوده است که توانسته‌اند با تکنیک و حرف‌های جدید در مجامع هنری و جهانی خودشان را مطرح کنند. آنها با حضورهای جهانی توانسته‌اند جهانیان را به سوی خود جذب کنند.

مجری سابق برنامه تلویزیونی «هفت» تاکید کرد: سینمای ایران فارغ از بحث‌های سیاسی، در مجامع فرهنگی جهان جایگاه ویژه خودش را دارد و اگر به جشنواره‌های مختلف نگاهی بیاندازیم خواهیم دید که به فیلم‌های ایرانی توجه و اهمیت داده می‌شود. آثار سینمای ایران در مجامع مختلف پخش و خریداری می‌شود. این نشان می‌دهد که سینمای ایران به بلوغی از لحاظ فکری و تکنیکی رسیده است که در جایگاه رقابت قرار بگیرد و در کنار بزرگان سینمای جهان قرار بگیرد. وی همچنین در ادامه اظهار داشت: به‌خصوص سینمای ایران پیش از انقلاب اسلامی توانسته با افکار و سبک جدید خود در جهان تاثیر بگذارد و ارتباط خوبی را برقرار کند. افرادی در مجامع مختلف جهانی حضور دارند که به سینمای ایران نگاه سیاسی دارند و این امری طبیعی است اما دلیل نمی‌شود که همه آنها سیاسی هستند و بخش اعظم توجه این مجامع جهانی به سینمای ایران به داستان و سبک روایت‌های جذاب برمی گردد.

تلاش اسکار برای دستیابی به بازارهای جدید آسیایی
شادمهر راستین، فیلمنامه نویس نیز با استقبال از این خبر به «بهار» گفت: هالیوود زمانی تنها استانداردهای خودش را در اسکار تایید می‌کرد اما برای دستیابی به استانداردهای  جهانی، به دیگر استانداردها هم توجه دارد. اصولا آکادمی اسکار، استاندارد  فروش فیلم‌ها را تضمین می‌کند و هدفش انتخاب و معرفی فیلم هایی برای فروش بهتر است و از آنجا که بازارهای جهانی خاورمیانه و آسیایی، بازارهای جدیدی در این حوزه هستند، مورد توجه این آکادمی قرار گرفته است. وی همچنین تاکید کرد: آمارهای فروش هالیوود نشان می‌دهد که برخی فیلم‌ها در بازار داخلی آمریکا فروش ندارند ولی در دیگر بازارهای جهانی مثل کشورهای آسیایی یا جنوب آسیایی فروش بالاتری را به دست می‌آورند. بهره گیری از افرادی که به این استانداردها در سطح جهانی رسیده‌اند و با فرهنگ ایرانی هم آشنا هستند، نشان می‌دهد که هالیوود حتی به ۱۰۰ میلیون فارسی زبان موجود در جهان هم نظر دارد و قصد دارد مدل انتخاب فیلم هایی که آنها می‌پسندند در آثارش انتخابی اش وجود داشته باشد.

این فیلمنامه نویس و فعال در حوزه تبلیغات بین المللی فیلم‌ها در ادامه افزود: انتخاب این تعداد از سینماگران ایرانی در فهرست اسکار، بیش از این که حاصل مکانیزم استاندارد فکری سینمای ایرانی باشد و از مجموعه‌ای به نام سینمای ایران بیرون بیاید، حاصل تلاش افرادی است که به استانداردی رسیده اند.
راستین در پاسخ به این سوال که آیا این انتخاب در خودباوری و توان ایرانی هم موثر خواهد بود؟ گفت: براساس روایت‌های نبوی می‌توان گفت برای کسانی که ایمان دارند، یک نشانه هم کافی است و برای کسانی که ایمان ندارند، دریایی از نشانه هم کفایت نمی‌کند. آکادمی و جشنواره‌ها و سینماگران دارند کارهای خود را می‌کنند و موفق‌تر از قبل هم می‌شوند و آنهایی هم که این جریان سینمایی را باور ندارند، کاری نمی‌توان کرد. این جریان در جهان دیده می‌شود و مخاطبان بیشتری را به همراه خود می‌آورد. در نهایت معتقدم که  این حرفه پویایی خود را نشان داده است.


منبع: بهارنیوز

بازگشت رضا رشیدپور و برنامه «حالا خورشید»

علی‌اصغر پورمحمدی درباره دلیل تاخیر در پخش برنامه «حالا خورشید» که پیش از این قرار بود روی آنتن این شبکه برود، اظهار کرده بود، تیم این برنامه اکنون به نوعی مشغول هستند تا برنامه به‌زودی پخش بشود.

 تلویزیون با پخش آنونس‌های جدید برنامه «حالا خورشید» با اجرای رضا رشیدپور، از آغاز فصل جدید این برنامه خبر داد.

به گزارش ایسنا، تیتراژ فصل دوم «حالا خورشید» را امیر تاجیک خوانده است و پخش آن به‌زودی از شبکه سه آغاز خواهد شد.

پیش از این، مدیر شبکه سه سیما درباره دلایل پخش نشدن برنامه «حالا خورشید» گفته بود که مهمترین مساله، بیماری رشیدپور بوده و همچنین مسایل مالی موجب این امر شده است.

علی‌اصغر پورمحمدی درباره دلیل تاخیر در پخش برنامه «حالا خورشید» که پیش از این قرار بود روی آنتن این شبکه برود، اظهار کرده بود، تیم این برنامه اکنون به نوعی مشغول هستند تا برنامه به‌زودی پخش بشود.

برنامه «حالا خورشید» با اجرای رضا رشیدپور سال گذشته از شبکه سه روی آنتن رفت و قرار بود امسال نیز دوباره پخش شود.

«حالا خورشید» یک مجله صبحگاهی به تهیه‌کنندگی و اجرای رضا رشیدپور و با زمینه اجتماعی و فضایی شاد است که فصل اول آن سال گذشته از شبکه سه سیما پخش شد.

این برنامه شامل بخش‌های مختلف بررسی روزنامه‌ها، گفتگو با مهمان، چراغ زرد، بورس ایده، بیلبورد (ابرنما) و … است.


منبع: عصرایران

پربازدیدترین موزه‌های جهان کدامند؟

موزه ملی چین، موزه ملی هوافضای واشنگتن و موزه لوور فرانسه در مجموع با میزبانی از بیش از ۲۲ میلیون نفر پربازدیدترین موزه‌های جهان در سال گذشته بوده‌اند.

به گزارش ایسنا، موزه ملی چین که در  فهرست پربازدیدترین موزه‌های جهان در سال ۲۰۱۶ جایگاه نخست را به خود اختصاص داده، در ضلع شرقی میدان «تیان آنمن» در پکن واقع شده است و به عنوان یکی از بزرگترین موزه‌های جهان، سال گذشته میزبان ۷ میلیون و ۵۵۰ هزار بازدیدکننده از سراسر جهان بود که در مقایسه با آمار سال ۲۰۱۵، حاکی از رشد ۳.۶ درصدی داشت.

موزه ملی چین که یک موزه رایگان و با هدف آشنایی با تاریخ و فرهنگ کشور پهناور چین است، در سال ۲۰۱۵ میلادی ۷ میلیون و ۲۹۰ هزار بازدیدکننده داشت.

این موزه در سال ۲۰۰۳ و با ادغام موزه انقلاب و موزه ملی تاریخ چین که از سال ۱۹۵۹ در کنار یکدیگر و در یک ساختمان قرار داشتند شکل گرفت. ساختمان اصلی این موزه در سال ۱۹۵۹ و به عنوان یکی از ۱۰ ساختمان بزرگ به مناسبت بنیانگذاری جمهوری خلق چین بنا نهاده شد.

این موزه تاریخ چین را از دوران “انسانِ یوآنمو” حدود ۱.۷ میلیون سال پیش تا پایان دودمان چینگ به عنوان آخرین سلسه پادشاهی تاریخ چین دربرمی‌گیرد و مجموعه دائمی آن شامل بیش از یک میلیون آیتم می‌شود که شامل بسیاری از آثار هنری و تاریخی ارزشمند و نایاب در چین و سراسر جهان می‌شود.

موزه ملی هوافضای “اسمیتسونین” که در شهر واشنگتن قرار دارد با اختلاف ناچیز و با ۷ میلیون و ۵۰۰ هزار بازدیدکننده، پس از موزه ملی چین در جایگاه دوم پربازدیدترین موزه‌های جهان قرار گرفته است. شمار بازدیدکنندگان این موزه نسبت به سال ۲۰۱۶ که ۶.۹ میلیون نفر بوده، رشد ۸.۷ درصد را به ثبت رسانده است.

این موزه در سال ۱۹۴۶ و با عنوان موزه ملی هوایی تاسیس شد و ساختمان اصلی آن در سال ۱۹۷۶ در نزدیکی پارک ملی نشنال مال واشنگتن ساخته شد. موزه ملی هوافضای واشنگتن محل نگهداری و نمایش بزرگترین مجموعه از هواپیماهای تاریخی و فضاپیماها در جهان است که از آن جمله می‌توان به فضاپیمای آپولو ۱۱، فضاپیمای مرکوری فرندشیپ ۷ و هواپیمای ساخته شده توسط برادران «رایت» اشاره کرد.

موزه لوور فرانسه که معروف‌ترین موزه جهان است با ۷ میلیون و ۴۰۰ هزار بازدیدکننده در سال گذشته رتبه سوم این فهرست را به خود اختصاص داده است. نکته جالب درباره موزه لوور این که شمار بازدیدکنندگان این موزه در مقایسه با سال ۲۰۱۵ با کاهش چشمگیر ۱۴.۹ درصدی رو به رو بوده که این امر تا حد زیادی ناشی از بروز چند حمله تروریستی در نزدیکی موزه، در شهر پاریس و همچنین چند شهر دیگر فرانسه است. اما با این وجود لوور همچنان در میان موزه‌های اروپایی بالاتر از موزه بریتانیا و نگارخانه ملی لندن در جایگاه نخست پربازدیدترین موزه‌ها قرار دارد.

موزه لوور که بازدید از آن نیاز به خرید بلیت دارد، از سال ۱۷۹۳ میلادی تا امروز به عنوان یک موزه عمومی فعال بوده‌ و تمرکز آن روی هنر، تاریخ بشر و فرهنگ است و آثار بسیاری در این زمینه‌ها در این موزه جای گرفته‌اند که از آن جمله می‌توان به لوح حمورابی، تابلوی بانوی صخره‌ها و تابلوی مونالیزا اثر لئوناردو داوینچی اشاره کرد.

موزه ملی تاریخ طبیعی واشنگتن با ۷ میلیون ۱۰۰ هزار بازدیدکننده،‌ موزه هنری متروپولیتن نیویورک با ۶ میلیون و ۷۰۰ هزار بازدیدکننده و موزه بریتانیا با ۶ میلیون و ۴۲۰ هزار بازدیدکننده در رتبه‌های بعدی این فهرست قرار دارند.

در میان موزه‌های اروپا پس از لوور، موزه بریتانیا، نگارخانه ملی لندن، موزه واتیکان (بیش از شش میلیون بازدیدکننده)، موزه تیت مادرن لندن (۵ میلیون و ۸۰۰ هزار بازدیدکننده) و موزه تاریخ طبیعی لندن با ۴ میلیون و ۶۲۴ هزار بازدیدکننده رتبه‌های دوم تا ششم پربازدیدترین موزه‌های اروپایی را به خود اختصاص داده‌اند.

اما در میان موزه‌های قاره آسیا اقیانوسیه، موزه ملی چین در رتبه نخست، موزه علوم و فنون شانگهای (۶.۳۱۶ میلیون) رتبه دوم، کاخ موزه ملی تایوان (۴.۶۶۶ میلیون) رتبه سوم، موزه علوم و فنون چین در پکن (۳.۸۳ میلیون) رتبه چهارم و موزه ملی کره جنوبی در سئول (۳.۳۹۶ میلیون) رتبه پنجم را به خود اختصاص داده‌اند.

مقایسه میزان استقبال از موزه‌ها در سه منطقه آسیا-اقیانوسیه، اروپا و آمریکای شمالی در فاصله زمانی ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۶ نیز حاکی از است که در طول مدت این چهار سال تنها موزه‌های منطقه آسیا-اقیانوسیه با رشد بازدیدکننده رو به رو بوده‌اند و موزه‌های اروپا و امریکای شمالی هر کدام ۳ درصد ریزش مخاطب داشته‌اند.


منبع: عصرایران

اکران یک فیلم پس از ۷ سال

به گزارش ایسنا،این فیلم سال ۱۳۸۹ ساخته شده و فیلم‌نامه آن با همکاری آناهیتا قزوینی زاده نوشته شده ‎است.داستان سوگ از یک نیمه شب آغاز می‌شود:«نیمه شب دعوای شدیدی میان زن و شوهری درمی‌گیرد. آن‌ها که در خانه یکی از اقوام هستند ،شبانه بیرون می‌زنند ،اما فرزندشان را همراه خود نمی‌برند.اتفاق بدی می‌افتد که…»فرشباف در یادداشتی پیرامون چگونگی شکل‌گیری ایده این فیلم می‎نویسد:««سوگ برای من از یک سکوت در تونلی طویل در مسیر تهران گنبد شروع شد. زمانی که دانشجوی کلاس فیلم‌سازی آقای کیارستمی بودم. در مسیر سفر سکوت و طبیعت اطراف جاده مرا به این فکر انداخت که اگر تمام صداها و کلمات را حذف می‌کردیم، چه چیزی باقی می‌ماند؟ با حذف کلمه، روابط انسانی چه‌طور پیش می‌رفت؟ آیا نشانه‌ها برای بیان احساسات کامل خواهند بود؟
به‌ نوعی از سکوت فکر می‌کردم که به انسان تحمیل می‌شود و اجازه‌ی شکستن‌اش را نمی‌دهد. این که چگونه تغییر ماهیت می‌دهد و بدل می‌شود به نوعی از خشونت. تصویری در ذهنم شکل گرفت و پیش رفت تا جاده به انتها رسید و به مقصد رسیدم. با اولین کلمه‌ای که به زبان آوردم و شکسته شدنِ سکوتِ چندساعته، قصه‌ی «سوگ» را تا انتها در ذهنم تجسم کردم.

«سوگ» لحظات امیدوارکننده‌ای از زندگی کودکی در آستانه‌ی نوجوانی‌ست در لابه‌لای زندگی پرحادثه‌ی او. پسری کم‌حرف که مجبور به سفر با اقوامی‌ست که با کلمات غریبه‌اند.»در این فیلم عادل یراقی شراره پاشا، کیومرث گیتی و امیر حسین ملکی ایفای نقش می‌کنند و پیمان معادی و سحر دولتشاهی صداپیشه‌های فیلم هستند. عادل یراقی از شاگردان عباس کیارستمی است  و کارگردانی فیلم «آشنایی با لیلا» را برعهده داشت که جزو اولین آثاری بود که در گروه هنروتجربه اکران شد. پیش از این«بهمن» دومین ساخته مرتضی فرشباف هم در گروه هنروتجربه به نمایش درآمد.«سوگ» اولین روز اکران خود در شنبه دهم تیرماه را با چهار سانس در چهار شهر آغاز می‌کند: ساعت۱۵ سینما هویزه مشهد،ساعت ۱۷سینماهای هنروتجربه بابل و پردیس گلستان شیراز و ساعت ۲۱ سینما فرهنگ.

«سوگ»/ کارگردان:مرتضی فرشباف- نویسندگان فیلم‌نامه:آناهیتا قزوینی زاده ،مرتضی فرشباف(بر اساس طرحی از مرتضی فرشباف) با تشکر از شادمهر راستین- مدیر فیلم‌برداری:حمید رضا احمدی آرا-صدابردار:وحید مقدسی-صداگذار: علی علویان-طراح صحنه ولباس: سیامک کاری نژاد-جلوه های ویژه:عباس شوقی-دستیار اول کارگردان و برنامه‌ریز:فواد محبوب- دستیار دوم کارگردان: محمود جوانشیر -دستیار اول فیلم‌بردار:مهرداد حمیدیان-مدیر تولید:هادی سعیدی- صداپیشه‌ها: پیمان معادی،سحر دولتشاهی- مجری طرح :شادمهر راستین – بازیگران : شراره پاشا،کیومرث گیتی،امیر حسین ملکی،عادل یراقی-تهیه‌کننده :جواد نوروز بیگی.


منبع: بهارنیوز

خودم مدافع درجه یک بیت‌المال هستم

این عضو شورای سیاستگذاری و راهبردی سینمای کودک و نوجوان با بیان اینکه در سی‌امین دوره جشنواره‌ی فیلم‌های کودکان و نوجوانان اصفهان آثار قابل توجهی از نسل جدید فیلمسازان به نمایش درمی‌آید به ایسنا تاکید کرد: برای تحول در سینمای کودک و نوجوان ایران باید از نسل جوان در این عرصه حمایت کرد.

برومند که به عنوان یکی از داوران جشنواره سی‌ام فیلم‌های کودکان و نوجوانان هم حضور دارد درباره روند برگزاری جشنواره که دوره قبل آن در همدان برگزار شد هم بیان کرد: تاکنون همه کارها خوب پیش رفته و امیدوارم کودکان و نوجوانان شاهد برگزاری جشنواره‌ی خوبی باشند چون این جشنواره برای آن‌هاست. البته در دوره‌ای بنا به شرایطی که پیش آمد شاهد برگزاری جشنواره کودک و نوجوان به صورت جدا از هم بودیم، در حالی که جای اصلی آن در اصفهان است و امسال با همراهی مسئولان و شهروندان اصفهانی جشنواره به همان شکل سابق خود برگشته است.

وی با اشاره به انتقاداتی که نسبت به جداسازی جشنواره مطرح شده بود، گفت: من پیش از این هم در مصاحبه‌ای دلایل جدا شدن دو گروه سنی کودک و نوجوان را در این جشنواره توضیح دادم که بخشی از آن کارشناسی بود و بخشی دیگر به شرایط آن زمان برمی‌گشت، چون متاسفانه گاهی برگزاری یک جشنواره با مسائلی روبرو می‌شود که منجر به درهم ریختگی آن رویداد می‌شود.

متاسفانه متر و معیار را منافع شخصی خودمان قرار می دهیم

برومند که یکی از داوران جشنواره امسال نیز هست، در پاسخ به اینکه آیا فیلم‌های جشنواره را دیده و ارزیابی‌اش از کیفیت آثار این دوره جشنواره چیست؟ خاطرنشان کرد:  اظهار نظر درباره کیفیت آثار پیش از نمایش فیلم‌ها  برای داوران و هیات انتخابی که از دست‌اندرکاران برگزاری جشنواره و به نوعی امانتدار آثار همکاران خود هستند، غیر حرفه‌ای و از اخلاق امانتداری به دور است، چون ممکن است روی رای مردم و استقبال و داوری تاًثیر بگذارد. البته متاسفانه در بین ما ایرانی‌ها و هنرمندان این اخلاق وجود دارد که متر و معیار سنجش را فقط خودمان  و منافع شخصی قرار می‌دهیم و چنانچه در شرایطی توجه ویژه‌ای به ما شود و کار ما راه بیفتد، ابراز رضایت می‌کنیم و اگر این اتفاق نیفتد کل سیستم و کار همکاران‌مان دیگرمان را غیر منصفانه  را زیر سوال می‌بریم.

فیلم‌های این دوره بسیار بهتر از ۱۰ سال قبل است

او گفت: با این حال در پاسخ به سوال شما می‌توانم این را بگویم که تقریبا تمام فیلم‌ها را دیده‌ام و حتی فیلم‌هایی که آماده و انتخاب  نشده‌اند را هم تماشا کرده‌ام. براین اساس معتقدم فیلم‌های این دوره نسبت به دوره‌های گذشته یعنی از ۱۰ سال پیش تا کنون، بسیار بهتر است و اتفاقات خوبی رخ داده که اگر چه هنوز اقناع کننده نیست ولی شاید بتوان گفت، آثار شرکت کننده در جشنواره امسال یک سر و گردن بالاتر از آثاری هستند که در دوره‌های گذشته داشتیم. در واقع اکثرفیلم‌های امسال آثار خوش ساختی هستند که توسط جوانانی که وارد این حوزه شدند آن هم با حمایتهای محدود فارابی و توسط بخش خصوصی ساخته شده است.

این کارگردان ادامه داد:‌ من به این نسل جوان امیدوارم تا بیایند و سینمای کودک و نوجوان را از رکود نجات دهند که خوشبختانه در دوره سی‌ام جشنواره این اتفاق افتاده است و با فیلمهایی روبرو هستیم که غالبا نه تنها حرفی برای گفتن دارند بلکه سرگرم کننده هم هستند و این یعنی بخشی از رویکردها و اهداف ما در شورا نتیجه بخش بوده است.

وی با ابراز امیدواری از اینکه شرایط اکران مناسب هم برای فیلم‌ها مهیا شود، گفت: ما در دوره گذشته فیلمی به اسم “پینوکیو” داشتیم که به نظرم فیلم خوب و مفرحی بود و من آن را خیلی دوست داشتم، اما هنوز اکران نشده است در حالی که اتفاق درست در  سینما فقط تولید آثار خوب نیست و اگر فیلمی به اکران در نیاید این چرخه ناقص می‌ماند. در این راستا شورای سیاست گذاری و راهبردی سینمای کودک و نوجوان تلاش زیادی انجام داد تا گروه اکران فیلم‌های کودک و نوجوان را راه‌اندازی کند اما هنوز به جمع‌بندی اجرایی و  نتیجه نهایی نرسیده‌ایم.

سینمادار تصمیم می‌گیرد چه فیلمی را اکران کند

برومند یادآور شد: یک زمانی سینماها وادار می‌شدند و در واقع جزء شرح وظایف‌شان بود که فیلم‌های تولید شده را اکران کنند، اما اکنون دیگر سینمادار تصمیم می‌گیرد چه فیلمی را اکران کند و در مقابل خیل عظیم فیلم‌های بزرگسالی که به منظور جذب مخاطب ساخته می‌شود، شاید رغبت کمتری میان سینماداران برای اکران فیلم‌های کودک به وجود آید چرا که نهادهای مسئول دیگر در این زمینه به وظایفشان درست عمل نمیکنند.بنابراین به نظرم باید با مشارکت همه فعالان سینما سازوکاری ویژه‌ای برای این بخش در نظر گرفته شود تا فیلم‌های کودک و نوجوان هم شرایط اکران  مناسب خودشان را پیدا کنند و در عین حال شرایط رقابت هم از بین نرود.

لازم است نسل جوان وارد عرصه شود
این هنرمند در ادامه گفت: مدتی قبل با یکی از هنرمندان جوان این حوزه صحبت می‌کردم و او نظر جالبی داشت و می‌گفت که مخاطبان کسانی که متعلق به دهه ۳۰ هستند و کار می‌کنند، دهه شصتی‌ها هستند و همین طور دهه چهلی‌ها مخاطبانی از متولدین دهه ۷۰ دارند. این روند تا همین دهه ادامه دارد و به نظرم اتفاقا خیلی‌ جاها درست است چون من که الان در دهه ۶۰ زندگی‌ام به سر می‌برم از دهه هشتادی‌ها و نودی‌ها خیلی فاصله گرفته‌ام پس لازم است نسل جوان که رویاها و فکرش شبیه نسل جدیدتر است وارد عرصه شود و فیلم بسازد.

او افزود: البته نسل ما هم می‌تواند به شکلی دیگر تاثیرگذار باشد و حرفم به این معنا نیست که نسل ما دیگر نباید فیلم بسازد بلکه ما می‌توانیم تجربه‌های خود را منتقل کنیم تا فیلم‌هایی که بچه‌های امروز دوست دارند توسط نسل جدید ساخته شود، به همین دلیل باید از جوان‌ها حمایت و  تلاش کرد شرایط برای فیلم‌سازی آن‌ها بهتر فراهم شود.

مرضیه برومند با اشاره به اینکه این پیشرفت چند سالی است که در حوزه انیمشن و فیلم کوتاه رخ داده و جوان‌ها بسیار خوب کار کرده‌اند، گفت: اگر بتوانیم بستری را فراهم کنیم تا جوان‌هایی که در این زمینه تجربه کرده‌اند شرایط ساخت فیلم بلند را هم پیدا کنند آن‌وقت در این سینمای کلیشه‌ای کودک و به ویژه نوجوان، تحول ایجاد خواهد شد چون ما همچنان ما دچار کلیشه‌ی “کانونی” (کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان) هستیم واین سینمای کلیشه، یکه‌تازی می‌کند و بر شیوه کار فیلمسازانی که به خصوص در حوزه سینمای نوجوان هستند تاثیر می‌گذارد.

داور جشنواره فیلم‌های کودک و نوجوان در بخشی دیگر از گفت‌وگو با ایسنا در پاسخ به اینکه با توجه به تاکیدی که بر حضور جوان‌ها دارد، حمایت شورای سیاست‌گذاری و راهبری سینمای کودک و نوجوان از فیلمسازان این حوزه تا کنون چطور بوده است؟  اظهار کرد: من از دو سال گذشته که عضو این شورا شده‌ام به همراه دیگر همکارانم تقریبا ۶۰ فیلم را از دوران مدیران دولت‌های قبل بازبینی کرده‌ایم. بیشتر این فیلم‌ها به ضرورت برگزاری جشنواره و با عجله و بودجه دولتی ساخته شده بودند که متاسفانه حاصل بسیار ضعیف و بدی هم داشتند.

خودم مدافع درجه یک بیت‌المال هستم

او با اشاره به اینکه این فیلم‌ها اکران نشده‌اند، اضافه کرد: شورای سیاستگذاری و راهبری سعی کرد جلوی این اتفاق یعنی تولید فیلم‌های کودک بنابرضرورت جشنواره را بگیرد و به همین دلیل تولید اکثر فیلم‌های این دوره  از جشنواره خیلی پیش‌تر  آغاز شد. البته شنیده‌ام برخی دوستان ادعا کرده‌اند که در این دوره جشنواره حمایت‌های میلیاردی از فیلم‌ها صورت گرفته است. از آنجا که همیشه خودم مدافع درجه یک بیت‌المال هستم و در جریان ارقام کمک‌های مالی نیز  قرار دارم، اعلام می‌کنم چنین چیزی صحت ندارد  و کمک‌های دولتی به این فیلم‌ها نسبت به دوره‌های قبل بسیار اندک بوده و اسناد آن هم موجود است.

این عضو شورای راهبری سینمای کودک و نوجوان همچنین درباره فعالیت این روزهای شورا توضیح داد: شورای سیاست‌گذاری و راهبری سینمای کودک و نوجوان از یک‌جایی کم کار شد که از دلایل آن به نزدیک شدن زمان برگزاری جشنواره و حضور برخی اعضا در این رویداد، برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و همچنین تعطیلات زیاد در ماه‌های اخیر می‌توان اشاره کرد. البته به نظرم این مسئله نباید مانع از انجام کار فیلمسازان باشد چون نظر شورا فقط در مواردی که باید کمک مالی صورت گیرد تاثیرگذار است وگرنه بسیاری از فیلم‌های این‌ دوره جشنواره کودک و نوجوان مستقل تولید شده‌اند. اصلا قرار نیست کل سینمای کودک در این شورا حمایت شود و معتقدم اگر هنرمندی طرح و فیلمنامه خوبی برای تولید داشته باشد حتما تهیه کننده خوب هم پیدا می‌شود و نیازی  نیست معطل کمک هیچ نهادی باشد.

برومند در پایان افزود:‌ با تغییر و تحولاتی که در  سازمان سینمایی صورت گرفته، اعضای شورا باید بعد از برگزاری جشنواره کودک و نوجوان جلساتی را برگزار کنند تا عملکرد بررسی شود چرا که ما معتقد نیستیم عملکرد شورا صد در صد موفقیت آمیز بوده است، اما تمام اعضا تلاش خود را کرده‌اند. همچنین باید در جلساتی راهکارهای دیگری برای رفع معضلات و مشکلات این گونه سینمایی در نظر بگیریم و ببینیم از کجا بیشترین آسیب‌ها وارد می‌شود چون به نظرم یکی از مهمترین آن‌ها در بخش اکران فیلم‌های این گونه سینمایی است و تنها در ارتباط با مخاطب است که فیلمساز خود و اثرش را می‌تواند محک بزند.


منبع: بهارنیوز

مرگ کوروش تلنگری به همه نویسندگان بود

به گزارش ایسنا مراسم بزرگداشت زنده‌یاد کوروش اسدی – نویسنده- روز پنجشنبه (هشتم تیرماه) در خانه اندیشمندان علوم انسانی با حضور خانواده  و  جمعی از اهالی اهل قلم ، یونس تراکمه، فریبا وفی، شهاب مقربین، حسن صفدری، محمدرضا صفدری، اسدالله امرایی، حسین سناپور، محمد حسینی، فرهاد کشوری، امیر حسن چهل‌تن  و…  برگزار شد. در ابتدای مراسم فرزانه اسدی- خواهر کوروش اسدی دربخشی از سخنان خود گفت:  کوروش انگار همیشه می‌خواست برود. انگار می‌خواست نباشد، با تنفس مصنوعی چشم باز کرد آرام آرام بزرگ شد و شیطنتش بیشتر… او عاشقانه هنر را دوشت داشت و همه را عاشق خود کرد، عاشق بزرگی‌اش، نوشته‌هایش . او یک جور دیگری زندگی می‌کرد و به آن نگاه می کرد.
   سپس شهرزاد اسدی –دختر اسدی-  نیز بخشی از داستان‌های پدرش را  خواند.سیاوش اسدی -برادر او-  نیز  اظهار کرد: خاطرات زیادی از او به یاد دارد اما به خاطر  آخرین تصویر که از او در ذهن دارد با پیکر نحیف و بی‌جان و چشم‌هایش که هزاران حرف نگفته دارد چون شبحی ذهن و روح او را در بر گرفته است. به یاد ندارم احدی را آزرده باشد.  شیوه رفتار و گفتار او به‌گونه‌ای بود که همه دوست داشتند در کنار او باشند. همه او را دوست داشتند  اما کوروش کتاب‌هایش را بیشتر دوست داشت.
 اکبر معصوم‌بیگی  نیز در این مراسم  با اشاره به صحبت‌هایی  کوروش اسدی مبنی بر این که سعی داشته بر  روی اصول خود بایستد، اظهار کرد: کوروش اسدی از کسانی بود  قبل از آن‌که بنویسد فکر نمی‌کرد که چه‌طور بنویسد که از سد سانسور بگذرد  و یا اگر  نگذشت تن به لت و پار شدن نوشته خود بدهد. برای او ادبیات معنا و مقصود بود و داستان را با خونش می‌نوشت و حاضر نبود به هیچکس باج بدهد.  او روی اصولش ماند و بعد یک شب رفت. فکر نمی‌کنید که خوش عاقبت رفت؟ او گرد نشد، شیرین نشد و بالاتر از همه اختیار را به دست مرگ نداد.او در ادامه بیانیه کانون نویسندگان برای درگذشت کوروش اسدی را قرائت کرد.  در بخش دیگری از مراسم  امیرحسن چهل‌تن ضمن تسلیت به دختر و همسر زنده‌یاد اسدی، گفت: من نیز مانند همه غمگین هستم اما بیشتر عصبانی‌ام، عصبانی از لوازم ، اسباب و ابزاری که باعث مرگ‌هایی از این دست می‌شوند. زمانی که خبر مرگ او را شنیدم از خودم پرسیدم نویسنده ایرانی چه‌طور می میرد اما بعد به نظرم رسید درست‌تر این است که  نویسنده ایرانی چه‌طور زندگی می‌کند. چه‌طور مردن چه اهمیتی دارد زمانی که چه‌طور زندگی کردن اهمیت ندارد.
او افزود: تصور کنید نویسنده جوانی را که پس از سال‌ها نوشتن روزها و شب‌ها با این رویا به سر می‌کند که کتاب چاپ شده‌اش را به دست بگیرد اما ناگهان دستی بیرون می‌آید  و به رویای نجیب و پاک  و معصومانه‌اش مشتی لجن می‌پاشد. تصور کنید  نویسنده‌ای که ۱۰ سال انتظار می‌کشد تا رمانش چاپ شود، انتظار کشنده و طولانی است  اما از انتشار کتاب  خوشحال نمی‌شود. تصور کنید نویسنده‌ای که برای معیشت خود دست به کاری غیر از نوشتن می‌زند،  کار نویسنده نوشتن است  که یکی از فرساینده‌ترین کارهاست. نویسنده‌ای که به هر طرف نگاه می‌کند بن بست است و گویی در یک بیابان تاریک و بی‌مرز رها شده است.
 این نویسنده  خاطر نشان کرد:  ما از این مرگ‌ها زیاد  دیده‌ایم از عشقی و فرخی و یزدی تا هدایت و نیما و ساعدی و غزاله مختاری، شاید بگویید این مرگ‌ها متفاوت است، اما تفاوت چندانی ندارد  زیرا اراده‌ای که پشت آن‌است اراده واحدی است. نقطه مشترک مرگ‌ها در شکل زندگی نویسندگان است و صولشان آن‌ها را  شبیه به  هم می‌کند. او با طرح این سوال که  آیا کوروش بیهوده زیست یا بیهوده مُرد؟ گفت:  گمان می‌کنم انتشار ۴ اثر قابل تأمل دستاورد کمی نیست اما مرگش نه یک سیلی، بلکه تلنگری است برای همه ما که باید شرایط را به نفع خود تغییر دهیم، این پیام روشن  مرگ کوروش بود.
 در ادامه مراسم مجری این برنامه:  پیام هوشنگ چلنگی را خواند: «کوروش اسدی دوست عزیزی که می‌دانم کسانی که چون او در کار نوشتن هستند نبوغ و دانشش را بیش از من می‌توانند بازگو کنند. متأسفانه در وضعیت کاملا غیره منتظره ترک ما گفت و ما را در غم خود نشاند. کارهایی از او خوانده‌ام که بسیار فراگیر و انسانی‌اند. شرمنده از این که در این برهه زمانی نمی‌توانم آن‌چه را که بود بازگو کنم. نویسنده‌ای با دانش بالا که این را همسرش آتفه چهارمحالیان بیشتر از ما می‌دانند و می‌تواند تأویل کنند  دوست می‌داشتم در کنار عزیزانم در این مجلس حضور داشتم. دست به سینه  در پیشگاه او می‌ایستم و برایش آمرزش و برای خانواده‌اش تسلی آرزو می‌کنم.

 سپس  حسن میرعابدینی با اشاره به مقاله هوشنگ گلشیری  اظهار کرد: او جوانمرگی را مهم‌ترین  عارضه تاریخ داستان‌نویسی ایران می‌داند. منظور او  این است که نویسندگان بعد از انتشار یک کار  چشمگیر  به دلایل مختلف سیاسی، تاریخی،معیشتی، خلاقیتی و .. نمی‌توانند دیگر اثر  چشم‌گیری منتشر کنند اما در مورد کوروش فرق می‌کرد زیرا او در مسیر خلاقیت ادبی بود که جوان‌مرگ شد. فرصت اندکی  به او برای چاپ آثارش دادند. او  افزود: زنده‌یاد کوروش اسدی از میان ما رفته است ما باید در کنار  مرثیه و اندوه به میراث ادبی او بیندیشیم. زمانی که نویسنده خلاق جهان را ترک می‌کند، صدایش باقی می‌ماند، صدای کوروش  داستان‌ها و نقدهای اوست.
 این نویسنده اظهار کرد:  کوروش اسدی  نگاهی پر ابهام و شاعرانه در داستان‌هایش داشت و در آخرین آثارش وهم و هراسی که از ساعدی وام گرفته بود، به گونه‌ای تازه به چشم می‌خورد. او  نویسنده تجربه‌گرا بود  اما برخلاف جربان تازه ادبی دلبستگی به زبان و فرم را بهانه گریز از اجتماع و تاریخ  ندانست و از آن غافل نبود که این نکته می‌تواند برای داتان‌نویسنان جوان درس مهمی باشد. او با اشاره به نقدهای ادبی اسدی خاطر نشان کرد: نقدهای کورش اسدی  جنبه مهم و خلاقیت ادبی  او بود  که کمتر مورد توجه واقع  شده است. او  ادبیات ایران و جان را به خوبی خوانده  و درک کرده بود و دید تازه‌ای به داستان‌داشت.
این پژوهشگر و منتقد ادبی تأکید کرد: جمعآوری مقالات و نقدهای  او می‌تواند کار جالبی  باشد.در ادامه مراسم فرهاد کشوری با بیان این‌که  نوشتن  عشق و شور و حوصله می‌خواهد و واگذاری عمر است جادوی کلمات  و گاهی بیرون کشیدن آن از دهان گرگ، اظهار کرد: کورش اسدی همه این‌ها را داشت به اضافه چیزی که او را زندانی ادبیات داستانی  کرد، او جانش را برای ادبیات گذاشت، از اولین مجموعه داستانش  می‌خواست داستانی بنویسد مختص خود باشد. واقعا چه چیزی باعث شد اسدی عاشق کلمات در اوج خلاقیت به بن‌بستی برسد مانند صادق هدایت  در را به روی خود ببیند. اسدی می‌خواست نویسنده تمام عیار و حرفه‌ای باشد  و با نوشتن گذران زندگی کند کاری نشد در این روزگار.
 او خاطر نشان کرد: اسدی زود قلمش را زمین گذاشت. تا اینجا نیز نویسنده برجسته‌ نسل سوم داستان‌نویسی زمان ماست و آثار ارزنده‌ای را بر جای گذاشته است.
 محمدرضا صفدری در ادامه مراسم با بیان خاطراتی از کوروش اسدی، گفت:  کورش هرگز تسلیت نمی‌گفت. هنگام مرگ برادرم به من تلفن کرد و گفت‌وگوی دوستانه داشتیم. او افزود: گاهی پیشنهادی برای افزایش شمارگان در ایران می‌دهیم، دانشگاهیان، هنرمندان، سربازان و گرمابه‌داران و سیرابی‌فروشی‌های اطراف دانشگاه در آخرین چهارشنبه سال  به جای خرید ترقه‌های چینی و فشفشه کتاب بخرند و آتش بزنند  و از روی آن بپرند زیرا سرخی آتش کتاب  برای ایرانیان شادی می‌آورد.
  در بخش دیگر از مراسم  غلامرضا رضایی با تسلیت به خانواده زنده‌یاد اسدی  و تسلیت ویژه به داستان و ادبیات داستانی  درباره او گفت: یکی از ویژگی‌های  کوروش جسارت در نوشتن وارائه  فرم‌های تازه بود.  او از ننوشتن و مرگ ترس داشت مانند همه ما که از مرگ می‌ترسیم او نیز از مرگ می‌ترسید و شاید برای همین به بازی با آن روی آورد. شاید بازی او با مرگ مانند شرگردهایی بود که در داستان‌هایش به کار می‌برد.امیررضا بیگدلی از دیگر سخنرانان این مراسم با بیان این‌که  سخن گفتن از کوروش اسدی برایش سخت است، خاطرنشان کرد: همه می‌دانیم او داستان‌نویس قابلی بود  و زمانی که قلم به دست می‌گرفت و درباره کسی یا چیزی می‌نوشت چنان جادو می‌کرد  که همه محو نوشته‌هایش می‌شدند فارغ از این که موافق یا مخالف او بودند، او آنگونه قلم به دست می‌گرفت که نقاشان مینیاتور دست به قلم می‌برند.
 او افزود:  کسانی که چیزی در چنته ندارد به بساط دیگری دست برد می‌زند و آنکه چنته اش پر است گشاده دستی خصیصه‌اش می‌شود. کوروش اسدی نه دلال میدان بهارستان بود و نه دخل‌دار خیابان سمیه  او یا کتاب‌فروش راسته انقلاب بود یا نویسنده کوچه‌های بی‌انتها . او خودش بود با آن بالا و پایین‌هایی به دور از قیل و قال.همچنین ابراهیم دم‌شناس با  اشاره به مقاله  گلشیری به بحث خرافات در ادبیات  گفت:  این خرافات در نگاه به ادبیات جنوب وجود دارد. اگر مکتب خوزستان به وجود آمد، دلیلش در توجه متمرکز به نویسندگان و شاعران مرکز بود. بعد از انتشار خبر درگذشت اسدی روایتی از زندگی او منتشر شد که سراسر خرافه بود، چراکه هیچگونه اشاره‌ای به فعالیت‌ها و آموزش او در جنوب نداشته و با اتکا به حرف اضافه تا، فعالیت ادبی او را به ورودش به تهران و آشنایی با گلشیری نسبت می‌دهد. البته واقعا گلشیری یک کانون ادبی قوی برای داستان ایرانی است اما درست هم نیست که ادبیات شهرستانی‌ها را نفی کنیم یا نویسندگان شهرستانی و آثار آنها را ذیل ادبیات مرکز تعریف کنیم. یعنی در مورد اسدی این را هم مورد توجه قرار بدهیم که او همسایه احمد محمود را هم خوانده است.
در ادامه مراسم فریبا وفی  با اشاره به نحوه آشنایی خود با آتفه چهارمحالیان همسر کوروش اسدی  گفت: من یک بار کوروش اسدی را دیدم آن‌هم زمانی که پیش گلشیری رفته بودم تا داستانی را برای او بخوانم. من او را از نزدیک نمی‌شناختم  اما احساس می‌کنم یکی از نزدیکانم را از دست دادم.  این نویسنده خاطر نشان کرد: شرایط برای نوشتن خیلی سخت است و نوشتن در این جامعه روحیه خیلی بالایی می‌خواهد. انگار ما در مرگ اسدی مسئولیم. من احساس می‌کنم در مرگ او مسئول و مقصرم برای این که نتوانستیم از تلخی یکدیگر کم کنیم.
  سپس پیام صوتی که  احمد آرام پیامی برای این مراسم فرستاده بود پخش شد. آرام با اشاره به نحوه آشنایی خود با زنده‌یاد کوروش اسدی گفت: زمانی که باغ ملی و پوکه باز کورش اسدی را خواندم  با خودم گفتم باید منتظر یک نویسنده خوب از نویسندگان جنوب باشم. حال و هوای داستان‌هایش طبیعی بود  و آدم‌های داستان خلق شده بودند تا پرده‌هایی از رنج ما را و به نمایش بگذارند مخصوصا توصیف او از شخصیت داستان  به قدری زنده و بکر بودند که انگار  رنج‌ها در بدنشان حک شده بود. اندوه ژرفی در تمام داستان‌هایش وجود داشت که همه نوینسدگان جنوب با آن درگیر هستند.او خاطر نشان کرد: فاصله‌ای میان او  و شخصیت‌های داستان‌هایش نبود.  صداقتی  که شخصیت داستان‌هایش داشتند در وجود او نیز یود. او مستحق چنین مرگی نبود. در ادامه مراسم سه نفر از شاگردان اسدی از خاطرات  خود با او و داستان‌هایش گفتند.


منبع: بهارنیوز

کلاه‌قرمزی را مثل جناب‌خان در صندوق نگذارید

به گزارش ایسنا، آنچه مسلم است جا افتادن یک عروسک در میان مخاطبان حاصل سال‌ها تلاش در حوزه‌های گوناگونی همچون عروسک‌سازی، عروسک‌گردانی، صداپیشگی، متن، کارگردانی و … است؛ عروسک‌هایی که به مرور زمان بخشی از خاطره و حتی فرهنگ یک جامعه می‌شوند.«کلاه‌قرمزی» برای بسیاری از ما در زمره‌ی همان عروسک‌هایی قرار می‌گیرد که دوران کودکی و حتی بزرگسالی‌مان با او، داستان‌ها و دوستانش گره خورده است. اما متاسفانه درست زمانی که در اوج بود، به هر دلیل، درست یا غلط از علاقه‌مندانش دور نگه داشته شد و در صندوق قرار گرفت.
مخاطبان و علاقه‌مندان «کلاه‌قرمزی» درگیر مشکلات مالی سازمان صداوسیما یا سلایق شخصی افراد نمی‌شوند و طبیعتاً در جریان این اختلافات هم قرار نمی‌گیرند؛ برای آنها تنها دیدن چهره عروسک‌های محبوبشان اهمیت دارد که باید مورد توجه قرار بگیرد.البته پیشتر نیز شاهد این نوع رویکرد در قبال همکاری عروسک «جناب‌خان» با مجموعه «خنداونه» بودیم؛ اتفاقی که مخاطب را از دیدن و شنیدن این عروسک محروم کرد و در نهایت هم به نظر می‌رسد که هیچ دست‌آوردی به جز فراموشی «جناب‌خان» به دنبال نداشته است.برخی از هنرمندان که در حوزه برنامه‌های عروسکی فعالیت داشته‌اند، در زمانی که حواشی عروسک «جناب‌خان» و عدم حضور او در فصل جدید «خندوانه» به دلیلی مسائل مالی پیش آمد در گفت‌وگو با ایسنا مطالبی را در این زمینه عنوان کرده بودند.
عادل بزدوده، خالق عروسک‌هایی چون «زی زی گولو» و «مخمل» با اشاره به این که عروسکی که محبوب می‌شود متعلق به مردم است، بیان کرد: سازنده عروسکی که در میان مردم محبوب شده است نباید آن را از مردم بگیرد و این امر به لحاظ وجدانی کاری غیرحرفه‌ای است.او درباره «جناب خان»، عروسک برنامه «خندوانه» بیان کرد: باید ببینیم که عروسک «جناب خان» از خرید پارچه تا جلوی دوربین رفتنش چه مسیری را گذرانده و چه نوع قراردادی با سازنده این عروسک بسته شده است که سالارزهی، جناب خان را از برنامه خندوانه می‌گیرد. اگر هر عروسکی حق کپی رایت و امتیاز برای سازنده‌اش داشته باشد، این حواشی از بین می‌رود.
بزدوده با تاکید بر این که گرفتن عروسکی محبوب از مردم، ناپسند است، گفت: تماشاگران این شخصیت عروسکی (جناب خان) و صدایش را دوست دارند. این نوع عروسک ها باید در سازمانی به اسم خالق خود ثبت و ضبط شوند.این عروسک‌ساز در پایان گفت: صدا، عروسک و عروسک‌گردان سه ضلع هستند که در این میان، صدا و عروسک مهم‌ترین اضلاع به شمار می‌روند و قابل جایگزینی نیستند اما عروسک گردان به دلیل این که دیده نمی‌شود، متاسفانه می‌توان جایگزینی برایش انتخاب کرد. این در حالی است که اگر صدای عروسکی که در میان مردم محبوب شده است، را از آن بگیریم، عروسک نمی‌تواند به کار خود ادامه دهد.
همچنین نگار استخر، صداپیشه و عروسک‌گردان «سنجد» درباره‌ شرایط حق مالکیت عروسک‌ها، با بیان اینکه متاسفانه در ایران حق کپی رایت وجود ندارد، اظهار کرد: نمی‌دانم وقتی عروسکی طراحی می‌شود و شکل می‌گیرد، صاحب اثر تا چه اندازه می‌تواند ادعا کند که رایت این اثر برای اوست. ماجرای طراحی و ساخت عروسک‌ها هم معمولاً به این صورت است که فردی کاراکتر عروسکی را سفارش می‌دهد؛ یعنی به عنوان مثال کارگردان، عروسکی می‌خواهد با ویژگی‌ها، رفتار و صدای مشخصی که این عروسک با آن ویژگی‌ها تعریف شده، توسط فردی طراحی می‌شود و عروسک‌سازی هم آن را می‌سازد. در این شرایط بعد از ساخت عروسک هیچ آیین‌نامه‌ مکتوبی برای ما عروسکی‌ها تعریف نشده که بدانیم این عروسک بعد آن برنامه مشخص، در اختیار چه کسی قرار می‌گیرد.
او ادامه داد: تاکنون اغلب شرایط به اینگونه بوده است که صداپیشه عروسک با کارگردان یا تهیه‌کننده به توافقاتی برای نگهداری آن شخصیت عروسکی می‌رسیدند. گاهی هم  ممکن است که صداپیشه عروسک با کارگردان یا تهیه‌کننده به اختلافاتی بربخورد و در این شرایط اگر عروسک برای صداوسیما باشد، خود سازمان تصمیم می‌گیرد که این کاراکتر عروسکی در اختیار خود خودشان باشد؛ به این ترتیب فارغ از اینکه تهیه‌کننده و کارگردان چه کسانی خواهند بود، صداپیشه باید با هر گروهی، کار خود را انجام دهد. در واقع این توافقی است که باید میان سازمان صداوسیما و کارگردان و تهیه‌کننده صورت بگیرد.
مریم سعادت، عروسک‌گردان شخصیت «زی‌زی گولو» نیز به نبود عروسک «جناب‌خان» در فصل چهارم «خندوانه» اشاره کرد و گفت: خیلی برایم جالب است وقتی عروسک «جناب‌خان» دست خود آقای سالارزهی بود، کسی آن را نمی‌شناخت. اگر او به سود خود از ساخت این عروسک رسیده بود که «جناب‌خان» را به مجموعه «خنداونه» نمی‌داد و همان زمان به این فکر می‌افتاد که این عروسک انحصار خود او است، اما وقتی عروسکی معروف می‌شود، همه یاد انحصارطلبی‌هایشان می‌افتند. به هر حال واقعا حیف است که «جناب خان» دیگر در «خندوانه» نیست.


منبع: بهارنیوز

کدام موزه‌های دنیا بیشتر بازدیدکننده دارند؟

به گزارش ایسنا، موزه ملی چین که در  فهرست پربازدیدترین موزه‌های جهان در سال ۲۰۱۶ جایگاه نخست را به خود اختصاص داده، در ضلع شرقی میدان «تیان آنمن» در پکن واقع شده است و به عنوان یکی از بزرگترین موزه‌های جهان، سال گذشته میزبان ۷ میلیون و ۵۵۰ هزار بازدیدکننده از سراسر جهان بود که در مقایسه با آمار سال ۲۰۱۵، حاکی از رشد ۳.۶ درصدی داشت.موزه ملی چین که یک موزه رایگان و با هدف آشنایی با تاریخ و فرهنگ کشور پهناور چین است، در سال ۲۰۱۵ میلادی ۷ میلیون و ۲۹۰ هزار بازدیدکننده داشت.
این موزه در سال ۲۰۰۳ و با ادغام موزه انقلاب و موزه ملی تاریخ چین که از سال ۱۹۵۹ در کنار یکدیگر و در یک ساختمان قرار داشتند شکل گرفت. ساختمان اصلی این موزه در سال ۱۹۵۹ و به عنوان یکی از ۱۰ ساختمان بزرگ به مناسبت بنیانگذاری جمهوری خلق چین بنا نهاده شد.این موزه تاریخ چین را از دوران “انسانِ یوآنمو” حدود ۱.۷ میلیون سال پیش تا پایان دودمان چینگ به عنوان آخرین سلسه پادشاهی تاریخ چین دربرمی‌گیرد و مجموعه دائمی آن شامل بیش از یک میلیون آیتم می‌شود که شامل بسیاری از آثار هنری و تاریخی ارزشمند و نایاب در چین و سراسر جهان می‌شود.

موزه ملی چین
موزه ملی هوافضای “اسمیتسونین” که در شهر واشنگتن قرار دارد با اختلاف ناچیز و با ۷ میلیون و ۵۰۰ هزار بازدیدکننده، پس از موزه ملی چین در جایگاه دوم پربازدیدترین موزه‌های جهان قرار گرفته است. شمار بازدیدکنندگان این موزه نسبت به سال ۲۰۱۶ که ۶.۹ میلیون نفر بوده، رشد ۸.۷ درصد را به ثبت رسانده است.این موزه در سال ۱۹۴۶ و با عنوان موزه ملی هوایی تاسیس شد و ساختمان اصلی آن در سال ۱۹۷۶ در نزدیکی پارک ملی نشنال مال واشنگتن ساخته شد. موزه ملی هوافضای واشنگتن محل نگهداری و نمایش بزرگترین مجموعه از هواپیماهای تاریخی و فضاپیماها در جهان است که از آن جمله می‌توان به فضاپیمای آپولو ۱۱، فضاپیمای مرکوری فرندشیپ ۷ و هواپیمای ساخته شده توسط برادران «رایت» اشاره کرد.


موزه ملی هوافضای واشنگتن
موزه لوور فرانسه که معروف‌ترین موزه جهان است با ۷ میلیون و ۴۰۰ هزار بازدیدکننده در سال گذشته رتبه سوم این فهرست را به خود اختصاص داده است. نکته جالب درباره موزه لوور این که شمار بازدیدکنندگان این موزه در مقایسه با سال ۲۰۱۵ با کاهش چشمگیر ۱۴.۹ درصدی رو به رو بوده که این امر تا حد زیادی ناشی از بروز چند حمله تروریستی در نزدیکی موزه، در شهر پاریس و همچنین چند شهر دیگر فرانسه است. اما با این وجود لوور همچنان در میان موزه‌های اروپایی بالاتر از موزه بریتانیا و نگارخانه ملی لندن در جایگاه نخست پربازدیدترین موزه‌ها قرار دارد.


موزه لوور
موزه لوور که بازدید از آن نیاز به خرید بلیت دارد، از سال ۱۷۹۳ میلادی تا امروز به عنوان یک موزه عمومی فعال بوده‌ و تمرکز آن روی هنر، تاریخ بشر و فرهنگ است و آثار بسیاری در این زمینه‌ها در این موزه جای گرفته‌اند که از آن جمله می‌توان به لوح حمورابی، تابلوی بانوی صخره‌ها و تابلوی مونالیزا اثر لئوناردو داوینچی اشاره کرد.موزه ملی تاریخ طبیعی واشنگتن با ۷ میلیون ۱۰۰ هزار بازدیدکننده،‌ موزه هنری متروپولیتن نیویورک با ۶ میلیون و ۷۰۰ هزار بازدیدکننده و موزه بریتانیا با ۶ میلیون و ۴۲۰ هزار بازدیدکننده در رتبه‌های بعدی این فهرست قرار دارند.


۲۰ موزه پربازدید جهان
در میان موزه‌های اروپا پس از لوور، موزه بریتانیا، نگارخانه ملی لندن، موزه واتیکان (بیش از شش میلیون بازدیدکننده)، موزه تیت مادرن لندن (۵ میلیون و ۸۰۰ هزار بازدیدکننده) و موزه تاریخ طبیعی لندن با ۴ میلیون و ۶۲۴ هزار بازدیدکننده رتبه‌های دوم تا ششم پربازدیدترین موزه‌های اروپایی را به خود اختصاص داده‌اند.


۲۰ موزه پربازدید اروپا
اما در میان موزه‌های قاره آسیا اقیانوسیه، موزه ملی چین در رتبه نخست، موزه علوم و فنون شانگهای (۶.۳۱۶ میلیون) رتبه دوم، کاخ موزه ملی تایوان (۴.۶۶۶ میلیون) رتبه سوم، موزه علوم و فنون چین در پکن (۳.۸۳ میلیون) رتبه چهارم و موزه ملی کره جنوبی در سئول (۳.۳۹۶ میلیون) رتبه پنجم را به خود اختصاص داده‌اند.


۲۰ موزه پربازدید آسیا-اقیانوسیه
مقایسه میزان استقبال از موزه‌ها در سه منطقه آسیا-اقیانوسیه، اروپا و آمریکای شمالی در فاصله زمانی ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۶ نیز حاکی از است که در طول مدت این چهار سال تنها موزه‌های منطقه آسیا-اقیانوسیه با رشد بازدیدکننده رو به رو بوده‌اند و موزه‌های اروپا و امریکای شمالی هر کدام ۳ درصد ریزش مخاطب داشته‌اند.


رشد و نزول استقبال از موزه‌ها در سه منطقه جهان


منبع: بهارنیوز

رخشان بنی‌اعتماد در شاخه نویسندگی به اسکار دعوت شد

رخشان بنی‌اعتماد به عنوان یکی از چند سینماگر ایرانی برای عضویت در آکادمی علوم و هنرهای سینمایی اسکار دعوت شد.

به گزارش ایسنا،‌ آکادمی علوم و هنرهای سینمایی اسکار که اخیرا ۷۷۴ عضو جدید این نهاد سینمایی را در شاخه‌ها و از کشورهای گوناگون منتشر کرده، نام رخشان بنی‌اعتماد کارگردان و فیلمنامه‌نویس ایرانی را نیز در فهرست دعوت شدگان در شاخه نویسندگی قرار داده است.

لیلا حاتمی، گلشیفته فراهانی،‌ نازنین بنیادی، محمد رسول اف، هایده صفی یاری، محمدرضا دلپاک، بهمن قبادی، محسن موسوی و هنگامه پناهی نیز دیگر چهره‌های ایرانی هستند که امسال برای عضویت در آکادمی اسکار دعوت شده‌اند.

با اضافه شدن ۷۷۴ عضو جدید، مجموع تعداد اعضای آکادمی اسکار به بیش از ۷ هزار نفر رسید. اعضای جدید دعوت‌شده برای عضویت در آکادمی اسکار از ۵۴ کشور جهان هستند و امسال ۳۹ درصد از دعوت‌شدگان را زنان تشکیل می‌دهند.


منبع: عصرایران

خانه بازیگر سرشناس در آتش سوخت

منزل مسکونی جانی گالکی، بازیگر سریال «تئوری بیگ‌بنگ» طعمه حریق شد.

در یک آتش‌سوزی گسترده در ایالت کالیفرنیا که از روز دوشنبه پنجم تیر آغاز شده است،‌ خانه جانی گالکی، بازیگر سرشناس آمریکایی در آتش سوخت. به گفته نماینده گالکی، او هنگام آتش‌سوزی خانه نبوده و در این حادثه آسیب ندیده است.

به گزارش خبرآنلاین، بازیگر «تئوری بیگ‌بنگ» پس از این حادثه در بیانیه‌ای اعلام کرد: «دلم همراه تمام افرادی است که در این آتش‌سوزی خسارت دیده‌اند. ما همواره با این تهدید زندگی می‌کنیم اما زندگی در این منطقه زیبا ارزشش را دارد.»

او در ادامه بیانیه‌اش از اهمیت مردم و همدلی نوشته است:‌ «جامعه از مردم تشکیل می‌شود نه از ساختمان‌ها. با فرونشستن آتش زمان بازسازی فرا می‌رسد. ما همانند گذشته دوباره این کار را انجام می‌دهیم و با این کار به هم نزدیک‌تر می‌شویم.»

این آتش‌سوزی گسترده نزدیک به ۷۰۰ هکتار از زمین‌های منطقه‌ای در ۳۰۰ کیلومتری شمال‌غربی لس‌آنجلس را در برگرفته است.

«تئوری بیگ‌بنگ» یکی از سریال‌های محبوب شبکه سی‌بی‌اس است و به غیر از جانی گالکی، بازیگرانی چون جیمز پارسونز، کیلی کوئوکو و سایمون هلبرگ در آن ایفای نقش کرده‌اند.


منبع: عصرایران

بررسی حاشیه‎های فروش صنایع دستی در اصفهان

رئیس جامعه تورگردانان کشور از برگزاری جلسه ای در اصفهان برای بررسی موضوع فروش صنایع دستی با قیمت بالا و یا دریافت کمیسیون های زیاد از سوی برخی از راهنمایان به گردشگران خارجی خبر داد.

ابراهیم پورفرج به مهر گفت: اگر یک یا دو نفر اشتباه کنند نباید این موضوع را به حساب جمع گذاشت. ما راهنمایان گردشگری خوبی هم داریم که به کشورمان وفادار هستند آنها نقش مهمی در گردشگری کشورمان دارند. اما برخی از مشکلات برای خرید صنایع دستی در اصفهان تنها به راهنمایان گردشگری برنمی گردد بلکه عوامل دیگری نیز هستند که باعث آن شده اند.

پورفرج ببان کرد: در نظر داریم تا در روزهای آینده جلسه ای با حضور رئیس سازمان میراث فرهنگی، رئیس اتحادیه صنایع دستی، رئیس جامعه راهنمایان گردشگری و اعضای جامعه تورگردانان کشور برگزار کنیم تا ببینیم بلاخره مقصر اصلی این ماجرا چه کسانی هستند. باید این مشکل حل شود تا در کتاب لونلی پلنت ننویسند که اگر به اصفهان می روید صنایع دستی نخرید.در این کتاب نوشته شده که  مراقب باشید در اصفهان خیار را رنگ نکنند و به جای موز به شما نفروشند.

وی گفت: ما تا کنون دو جلسه در این باره برگزار کرده ایم و مشکلات کمتر شد. اما وقتی حجم گردشگران ورودی به کشور دوباره زیاد شد، برخی از افراد از این شلوغی بهره بردند و مشکلات قبل را به وجود آوردند. در حالی که این نوع رفتارها به گردشگری کشورمان آسیب زیادی می زند.

پورفرج بیان کرد: شهر اصفهان برای خرید صنایع دستی جا افتاده است وقتی یک کوچه و یا شهری برند می شود دیگر همه نام آن را به زبان می آورند البته دلیل مهمی که گردشگران خارجی از اصفهان صنایع دستی می خرند این است که معمولا تورهای گردشگری دو شب در شیراز، دو شب در تهران، دو شب در یزد و ۳ شب در اصفهان توقف دارند که یک شب و یک روز از توقف شان در اصفهان را به خرید صنایع دستی اختصاص داده و آزاد می گذاریم.


منبع: عصرایران

«اکسیدان» میلیاردی شد

به گزارش ایسنا بر اساس خبر رسیده از روابط عمومی فیلم سینمایی «اکسیدان»، فروش این فیلم سینمایی علی‌رغم تحریم حوزه هنری در ۹ روز به رقم یک میلیارد تومان رسید.در ادامه اکران‌های مردمی فیلم «اکسیدان» پنجشنبه ۸ تیر ماه ساعت ۱۸ در پردیس زندگی، رضا عطاران، ابوالحسن داوودی، مهران احمدی و جواد عزتی همراه با مردم به تماشای این فیلم سینمایی می‌نشینند.در خلاصه داستان «اکسیدان» آمده است: اصلان اگر می‌دانست گرفتن ویزا این همه دردسر دارد، اصلا عاشق نمی‌شد.جواد عزتی، امیر جعفری، شبنم مقدمی، شقایق دهقانی، رضا بهبودی، لیندا کیانی و علی استادی ترکیب بازیگران اصلی این فیلم سینمایی را تشکیل می‌دهند.


منبع: بهارنیوز