مظفری: این نوع خواندن آرامم می‌کند

به گزارش موسیقی ما، این خواننده که اخیراً دو قطعه «عکس قدیمی» و «منو ترکم نکن» را با مجوز رسمی دفتر موسیقی و از سوی موسسه فرهنگی هنری «آراد» به مدیریت «میلاد ماهان‌راد» و «سعید سال‌افزون» در اختیار مخاطبین قرار داده، درباره آغاز روند رسمی فعالیت‌های خود به «موسیقی ما» گفت: «خدا را شکر بالاخره مجوزها با همکاری دوستان و مسئولین محترم صادر شد و خوشحالم که از این پس در حوزه رسمی موسیقی فعالیت خواهم داشت. البته پیش از این نیز صرفاً آثارم را به صورت صوتی و در چارچوب‌های کشور منتشر کرده بودم، اما این روزها و پس از ورود به عرصه رسمی، فصل جدیدی از فعالیت‌های هنری‌ام را با همکاری موسسه «آراد» آغاز کرده‌ام.»
 
شهاب مظفری درباره نخستین کنسرتش در تهران که در ۱۴ و ۱۵ تیر در سالن میلاد نمایشگاه بین‌المللی تهران برگزار خواهد شد و تمامی بلیت‌های چهار سانس آن در کمتر از ۲۴ ساعت به فروش رسید نیز گفت: «من فقط خدا را دارم. عاشق خدا هستم و یک جمله دارم و به آن معتقدم که «همیشه خدا با من است…» لطف خدا شامل حال من شده تا مردم من را دوست داشته باشند. بعد از کنسرت تهران برای اجرا در شهرستان‌های مختلف برنامه‌ریزی کرده‌ایم و سعی خواهم کرد در بهترین حالت ممکن کنسرت تهران و شهرستان برگزار شود.»
 
این خواننده درباره زمان انتشار نخستین آلبوم رسمی خود نیز گفت: «به امید خدا برای انتشار آلبوم در آینده تصمیم خواهیم گرفت و در حال حاضر زمان مشخصی را نمی‌توانم برای آن اعلام کنم. فعلاً قصد دارم آثار را به صورت تک‌آهنگ به گوش مخاطبین برسانم.»مظفری در انتهای صحبت‌های خود نیز درباره فضای عمدتاً آرام و عاشقانه آثارش و این‌که فعالیت در این فضا نوعی سیاست کاری است یا جزئی از کاراکتر شخصی‌اش، گفت: «این فضا به هیچ عنوان کاراکتر من نیست. ولی این حال و هوا، خودم و درونم را آرام می‌کند. احساس می‌کنم با این نوع خواندن آرامش خاصی به من دست می‌دهد. مخاطبین من هم با این شکل خواندن من مأنوس شده‌اند و به خوبی توانسته‌اند با آن ارتباط برقرار کنند. البته در همین قطعه «منو ترکم نکن» سعی کرده‌ام کمی فضا را بشکنم و نمی‌دانم چه بازخورد و نتیجه‌ای خواهم گرفت. همه این‌ها در اتاق فکری که با دوستان در موسسه «آراد» تشکیل شده بررسی خواهد شد و در تصمیم گیری‌های بعدی ما تأثیر خواهد گذاشت.»
 
شهاب مظفری در کنسرت‌هایش همراه با ارکستری به رهبری «مهدی فردی» موزیسین باسابقه کشور روی صحنه خواهد رفت. کنسرت این خواننده برای یک شب دیگر تمدید شده و او با همراهی گروهش ۲۳ تیر نیز در نمایشگاه بین‌المللی هنرنمایی خواهد کرد.«میگن که عوض شدی»، «عکس قدیمی»، «آی»، «تلخ»، «تو بخند»، «لعنتی‌ترین حوالی» و «حس عمیق» از جمله تک‌آهنگ‌های این خواننده طی سال‌های اخیر بوده‌اند.


منبع: بهارنیوز

خواننده انگلیسی را از توییتر فراری دادند

به گزارش ایسنا، «گاردین» نوشت: «اد شیران» که از توهین‌های هوادارنماها در فضای توییتر خسته شده بود، با اعلام این‌که نمی‌داند چرا مردم از او بدشان می‌آید، حساب توییتر خود را بست.این خواننده انگلیسی که جدیدترین کارش، پرفروش‌ترین آلبوم سال جهان شناخته شد و طی سه‌ماه، هشت میلیون نسخه از آن فروخته شد، در این‌باره گفت: سعی می‌کنم بفهمم چرا مردم این‌قدر از من بدشان می‌آید. من به کل از توییتر بیرون آمدم. نمی‌توانم نظرات مردم را بخوانم. دارم به این قضیه فکر می‌کنم، ولی نمی‌توانم به نتیجه‌ای برسم. مردم فقط حرف‌های توهین‌آمیز و از روی بدجنسی می‌زنند. یک کامنت‌شان، روز تو را از بین می‌برد.

این خواننده ۲۶ ساله که سال ۲۰۱۶ دو جایزه «گرمی» به‌دست آورد، همچنین گفت که تصور می‌کند طرفداران «لیدی گاگا» مسئول این سوء‌استفاده از فضای مجازی هستند و افزود: طرفداران او مصاحبه‌ای از من را می‌خوانند و تصور می‌کنند من درباره او حرف زده‌ام و از من متنفر می‌شوند؛ ولی آن مسئله اصلا ربطی به او نداشته است.«اد شیران» یکی از آخرین چهره‌های سرشناسی است که به‌خاطر توهین‌هایی که در فضای مجازی به او شده، این فضا را ترک کرده است. «نورمانی کوردی» عضو گروه موسیقی «فیفت هارمونی»، «‌لزلی جونز» بازیگر و کمدین، «لی‌لی آلن» خواننده و ترانه‌سرا، «لنا دانهم» بازیگر و کمدین، «جان ‌بیشاپ» مجری ـ کمدین و «رایلن کلارک نیل» مجری، از دیگر هنرمندانی هستند که به‌طور موقت یا دائم توییتر و دیگر حساب‌های کاربری خود را بسته‌اند.ز


منبع: بهارنیوز

«جومپا لاهیری» برنده جایزه پن مالامود

به گزارش ایسنا، وب‌سایت جایزه «پن فاکنر» نوشت: جایزه داستان کوتاه «پن مالامود» طی مراسمی که هشتم دسامبر در کتابخانه شکسپیر واشنگتن برگزار می‌شود، به «جومپا لاهیری» نویسنده رمان‌های «زمین پست» و «مترجم دردها» اعطا می‌شود.این جایزه به پاس دستاوردهای «لاهیری» در حوزه داستان کوتاه به او تعلق می‌گیرد.پدر و مادر «جومپا لاهیری» از مهاجران بنگالی بودند که از کلکته به لندن مهاجرت کرده بودند. پدر «جومپا» کتابدار دانشگاه بود. او در لندن به دنیا آمد و خانواده‌اش وقتی که او سه سال داشت، به آمریکا مهاجرت کردند. به این ترتیب «جومپا» در رود آیلند آمریکا بزرگ شد.
«لاهیری» ۴۹ ساله با نخستین اثرش، مجموعه داستان «مترجم دردها» (۱۹۹۹) برنده جایزه ادبی «پولیتزر» شد. نخستین رمان او با عنوان «همنام» (۲۰۰۳) در سال ۲۰۰۷ مورد اقتباس سینمایی قرار گرفت.جوایز مهمی چون «پن همینگوی»، جایزه بین‌المللی داستان کوتاه «فرانک اوکانر»، جایزه بهترین داستان کوتاه آمریکا، جایزه ادبی آمریکایی ـ آسیایی‌ها و مدال ملی انسان‌دوستی آمریکا از جمله مهم‌ترین افتخارات ادبی این نویسنده هستند. کتاب «زمین پست» او که در سال ۲۰۱۳ به چاپ رسید، از نامزدهای «من بوکر» و جایزه کتاب ملی آمریکا بود.
از دیگر کارهای «لاهیری» می‌توان به «خاک غریب»، «جهنم ـ بهشت»، «اولین و آخرین بار» و «آخر سال» که همگی به فارسی ترجمه شده‌اند، اشاره کرد.جایزه «پن مالامود» که زیر نظر بنیاد برگزارکننده جایزه «پن فاکنر» به صورت سالانه برگزار می‌شود، از سال ۱۹۸۸  توسط خانواده «برنارد مالامود» راه‌اندازی شد. هدف این جایزه تجلیل از برترین‌ها در حوزه داستان کوتاه است.از برندگان پیشین این جایزه می‌توان به «جورج ساندرز»، «جیمز سالاتر»، «جویس کرول اوتس»، «نام لی»، «جام آپدایک» و «ادوارد پی جونز» اشاره کرد.


منبع: بهارنیوز

روزی به نام «قلم»

به گزارش ایسنا، چهاردهم تیرماه از سال ۱۳۸۱ پس از تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی، به عنوان «روز قلم» در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران ثبت شد.البته توجه به قلم در سرزمین ما پیشینه‌ای دیرینه دارد. سده‌ها پیش در ایران باستان، تیرگان یکی از مهم‌ترین جشن‌های ایران باستان بوده که آیین‌های مخصوصی داشته و یکی از آن‌ها پاسداشت قلم بوده است.یکی از دلایلی که برای این جشن ذکر شده، این است که در این روز، هوشنگ، پادشاه پیشدادی ایران، نویسندگان و کاتبان را به رسمیت شناخت و آنان را گرامی داشت. مردم جشن گرفتند و آن جشن به یاد ارجمندی قلم بر جای ماند. دلیل دیگری هم که برای این جشن ثبت شده، این است که به نوشته‌ ابوریحان بیرونی، ظاهرا چهاردهم تیرماه، روز ستاره‌ تیر یا عطارد است و چون عطارد، کاتب ستارگان است، می‌توان این روز را روز نویسنده نامید.

در دین اسلام نیز جایگاه قلم چنان بالاست که خداوند به آن قسم می‌خورد: «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ؛ سوگند به قلم و آن‌چه نویسند».پس از انقلاب، نویسندگان و شاعران سرشناسی چون محمدعلی سپانلو این روز تیرماه را به عنوان روز قلم و نویسنده پیشنهاد دادند، تا این‌که سرانجام در پی پیشنهاد انجمن قلم، ۱۴ تیرماه از سال ۱۳۸۱ به عنوان «روز قلم» نام‌گذاری شد.البته محمدرضا سرشار از مسئولان انجمن قلم می‌گوید: پیشنهاد ما روز نزول سوره قلم بود، اما ظاهرا روز ۱۴ تیر را که در یکی از کتاب‌های باستانی مربوط به جشن تیرگان است برای این روز انتخاب کردند. درباره‌ جشن تیرگان نوشته‌ شده است ایرانیان باستان از ۱۳ تیرماه به مدت ۱۰ روز جشن تیرگان برگزار می‌کرده‌اند و روز ۱۴ تیر روز عطارد بوده که آن را کاتب دیگر سیارات می‌نامیده‌اند. مسئولان وقت نیز گشتند یک مناسبت ایران باستانی برای روز قلم پیدا کردند.

در نهایت ۱۴ تیر به نام «روز قلم» در تقویم رسمی کشورمان نام گرفته اما این مناسبت هنوز چندان در میان مردم و حتی اصحاب قلم و اندیشه شناخته‌شده نیست و در این سال‌ها برنامه‌های چندانی برای معرفی و شناساندن و ارج نهادن این روز درنظر گرفته نشده و اگر برنامه‌هایی بوده، بسیار کم بوده است.امسال موسسه خانه کتاب روز سه‌شنبه (۱۳ تیرماه) به مناسبت روز قلم بزرگداشتی برای پیشکسوتان اهل قلم با حضور سیدرضا صالحی امیری، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، جمعی از  پیشکسوتان اهل قلم، ناشران، چهره‌های فرهنگی و اصحاب رسانه برگزار و از کتاب «یادگار ماندگار؛ پرتره یکصد و ده پیشکسوت اهل قلم» رونمایی می‌کند.برنامه‌ای هم که هر سال همزمان با روز قلم برگزار شده آیین پایانی جایزه‌ «قلم زرین» است که امسال پانزدهمین دوره‌ آن از سوی انجمن قلم ایران برگزار می‌شود.


منبع: بهارنیوز

جسارتی که عباس کیارستمی داشت

رضا دبیری‌نژاد در آستانه‌ی ۱۴ تیر ماه سالروز درگذشت این کارگردان سرشناس سینمای ایران، یادداشتی را در اختیار ایسنا قرار داده که در این متن آمده است:«وقتی صحبت از میراث معاصر می‌شود، به معنای انقطاع این میراث یا آثاری که در مقابل میراث‌های پیشینیان باشد نیست. میراث را اگر مجموعه‌ای از نشانه‌هایی تلقی کنیم که هویت ملی یا قومی ما را نشان می‌دهند، میراث معاصر نیز باید نمایش‌گر هویت ما باشد.هویت اگرچه امری جاری و در حال دگرگونی است اما دارای یک پیوستگی نیز هست. ازاین‌رو میراث معاصر نیز در امتداد میراث‌های پیشینی قرار دارد و خود درگذر روزگار به امر پیشینی تبدیل می‌شود. ولی در میراث معاصر همان ویژگی‌های روزگار معاصر وجود دارد و از همان جنس فرم و محتوای معاصر است.

همان‌گونه که در گذر روزگاران از میان آثار بسیاری برخی مانده‌اند و این ماندن خود نیز یک انتخاب بوده و ارزشی که به آن آثار بخشیده شده است تا از میان آثار دیگر برگزیده‌شده و بمانند، در روزگار معاصر هم که حجم تولیدات فرهنگی بسیار شده و هزاران هزار اثر جدید در معرض عموم قرار می‌گیرد، اینکه چه اثری دارای ارزش ویژه‌ای است و می‌تواند هویت ما را تداوم بخشیده و از سر ارزش‌های منتخب نیز ماندگار شود باعث می‌گردد تا اثری در ردیف میراث معاصر قرار گیرد و ثبت و ضبط شود.وقتی صحبت از معاصر بودن ژانرها می‌کنیم به‌طور یقین سینما از شاخص‌ترین ژانرهای معاصر است که با حضور یک قرنی خود به چنین جایگاهی رسیده که هم بر جامعه تأثیر بگذارد و هم نمایشگر هویت جامعه باشد.

در گنجینه سینمایی می‌توان به آثار درخشانی رسید که خود به‌مثابه یک روایت از فرهنگ و هویت ایرانی ما هستند و می‌توان آن‌ها را در زمره آثار ماندگار این حوزه قرار داد. اما در این حوزه افرادی قرار دارند که خود آن‌ها را باید به‌مثابه یک میراث یا ارزش تلقی نمود. آن‌ها خود به‌عنوان یک شاخص هویتی جلوه می‌کنند. آن‌ها تنها روای فرهنگ نیستند بلکه خود دستاوردهایی را به حوزه فرهنگ ایرانی اضافه کرده‌اند.عباس کیارستمی یکی از شاخص‌ترین افراد در این حوزه است. کیارستمی تنها یک تکنسین نیست و از سینما به‌عنوان یک ابزار استفاده نمی‌کند، همان‌گونه که ژانرها خود معناسازند. کیارستمی نیز در عجین کردن ژانر سینما با نگرش‌های خود معناهایی را خلق کرده و به مجموعه فرهنگی معاصر ما افزوده است. همین تولیدهاست که فرهنگ را زنده نگه داشته و گسترش می‌دهد.

همان‌گونه که همه هنرمندان ایرانی در اعصار مختلف زمانه خود را درک کرده و برای زمانه خود روایت‌هایی ساخته‌اند کیارستمی هم زمانه خود را درک کرده و آن را در قالبی امروزی نقش کرده است. اما تنها روایت معاصر نیست که او را به بخشی از میراث معاصر تبدیل کرده بلکه ساختی معاصر و سبکی شخصی و متمایز او را به این سطح از ارزش رسانده که بتواند در دوره معاصر ماندگار شود.یکی از ارزش‌هایی که در آثار کیارستمی برجسته است و آن را ارزشی ویژه می‌بخشد فضای بینافرهنگی آثار اوست. او فرهنگ ایرانی را در گفتگو با فرهنگ‌های دیگر قرار داده و یا خود در زمره یک ایرانی به گفتگو با فرهنگ‌های دیگر پرداخته است.

این بینافرهنگی موجود در آثار او سبب می‌شود که معناهایی را جذب کند و به خلق معناهای تازه بپردازد. از مجرای همین خلق و گفتگوی بینافرهنگی است که روایت او وسعت یافته و خود را تثبیت کرده است.آنانی در تاریخی فرهنگی ماندگار می‌شوند که سبب گسترش فرهنگ و زایندگی آن شده‌اند. تکرار اشکال فرهنگی آن را ارتقاء  نمی‌بخشد بلکه امکان گفتگوی آن را می‌کاهد. کیارستمی هم همانند اسلاف فرهنگی خود در پهنه ایران این جسارت را داشته که به گفتگو با فرهنگ‌های دیگر بپردازد و فرهنگ ایران را به پیش ببرد.

کیارستمی رفته است اما اثر او بر فرهنگ ایرانی مانده است. او دیگر بخشی از میراث معاصر و میراث سینمایی ایران است. میراثی که می‌توان در آثارخانه‌های فرهنگی ایران چون موزه سینمای ایران به تماشای آن رفت و از پنجره همین موزه نقش کیارستمی را در فرهنگ معاصر و نگاهش به هویت ایران را بازیافت.مگر نه آنکه موزه‌ها محل یادآوری هستند و بودن ما را به یادمان می آورند. در موزه‌ای چون سینما نیز باید سینما را آینه کرد تا خود ایرانی‌مان را به روایت سینمای‌مان  و هنرمندان بزرگ این هنر-صنعت بیابیم و به یاد بیاوریم.

موزه سینما جایی‌ست که سینمای‌مان را به میراث‌مان تبدیل می‌کند. جایی که هنرمندانی چون کیارستمی را در ساحت میراثی قرار می‌دهد. این وظیفه موزه است و وظیفه موزه سینما هم کشف و باروری میراث معاصرمان در این ژانر است.آنجا که هنرمندان سینما راوی هویت ما می‌شوند.کیارستمی هم در موزه سینما یک روای فرهنگی است.کیارستمی راوی خود ماست و می‌توانیم در آینه او آثارش خود معاصرمان را ببینیم.»


منبع: بهارنیوز

افسانه های پهلوانی ایرانی

مجله شاخ زیتون: افسانه های پهلوانی قصه هایی است که سراسر نبرد اغراق آمیز پهلوانان و قهرمانان واقعی و تاریخی یا خیالی را با عناصر خارق العاده به تصویر می کشند. این نوع افسانه ها میان اسطوره و واقعیت معلق اند؛ مانند سمک عیار، اسکندرنامه، ابومسلم نامه، امیرارسلان، حسین کرد شبستری، حمزه نامه، حمله حیدری. این افسانه ها آمیزه ای از عشق و عیاری است.

افسانه های پهلوانی بوطیقای خاص خود را دارند. نه حماسی اند و نه عاشقانه. محققان اغلب بر وجه حماسی و غنایی و درون مایه «عشق و جنگ» تاکید دارند و البته عنصر تعلیمی که جزء جدایی ناپذیر ادبیات ایرانی است؛ زیرا این افسانه ها مروج جوانمردی و اخلاق هستند. این افسانه ها علاوه بر ویژگی های ساختاری برخی ویژگی های محتوایی دارند که آن ها را ممتاز و خاص می کند؛ مانند رواج روح ملی و قهرمانی به خصوص بعد از حمله مغول.

راویان و ناقلان این افسانه ها بعد از تسلط بیگانگان، تصمیم گرفتند با روایت این قصه ها ایرانیان را هوشیار کرده و به هویت ملی شان بازگردانند؛ درست با همان هدف فردوسی. اکنون نیز در اغلب مناطق و اقوام و نواحی این قصه ها روایت می شود. تاکید بر عدالت و پافشاری در آن، حق مداری عنصر مهم و بن مایه تکرارشونده این افسانه هاست.

 افسانه های پهلوانی ایرانی
آنچه وجه غنایی افسانه های پهلوانی را تقویت می کند، یکی زبان غنایی این منظومه ها نسبت به شاهنامه است و دیگر عشق به عنوان  عنصر مرکزی. در اغلب موارد عشق محرک اصلی و آغازگر حرکت پهلوان است. موضوع، زبان و محتوا و شگردهای داستانی این حماسه ها به طور مستقیم متاثر از شاهنامه و دنباله های آن است. تمام حوادث پهلوانی در شاهنامه گرد دو سلسله اساطیری پادشاهان ایرانی و خاندان پهلوانی می چرخد که مبنای افسانه های پهلوانی است. بر این اساس، افسانه های ملی شکل گرفته پیرامون شاهان و قهرمانان شاهنامه، در دو زیرشاخه اصلی شاهان و قهرمانان شاهنامه و غیرشاهنامه جای می گیرد:

۱٫    شاهان و قهرمانان شاهنامه

۱٫۱٫    افسانه های خاندان کیانی

سلسله های اساطیری شاهنامه دو بخش هستند:

شاهان پیشدادی شامل: کیومرث (اولین انسانی که از «اهورامزدا» اطاعت کرد)، سیامک: (در متن های پهلوی خلاف شاهنامه فرزند مشی و مشیانه است)، هوشنگ (در متون پهلوی، نخستین شاه پیشدادی)، تهمورث، جمشید، ضحاک، فریدون، ایرج، منوچهر، نوذر، زو، گرشاسپ (او را نباید با گرشاسپ پهلوان و نیای رستم اشتباه گرفت)

شاهان کیانی با سه دوره شامل: دوره اول از کی قباد تا کی خسرو که با نبردهای طولانی مدت ایران و توران و کشته شدن سیاوش (پسر کیکاووس) به دست افراسیاب و کین خواهی سیاوش همراه است. کی قباد و کی کاووس (پدر سیاوش) و کی خسرو پسر سیاوش از بزرگ ترین پادشاه کیانی هستند؛ دوره دوم از لهراسپ تا گشتاسپ که ظهور زرتشت و نبردهای گشتاسپ و پسرانش برای گسترش دینِ بهی در این دوره اتفاق می افتد؛ دوره سوم از بهمن تا اسکندر که دوران تاریخی با خاطرات مبهم ایرانیان دوره هخامنشیان است. پادشاهان این دوره بهمن، همای، داراب، دارا و اسکندر هستند.

 افسانه های پهلوانی ایرانی

در شاهنامه، اسکندر، پسر دارا (پادشاه کیانی) و دختر فیلقوس (پاشداه روم) و آخرین پادشاه کیانی محسوب می شود. افسانه های سلسله های اساطیری ایران تنها پیرامون شاهان و شاهزادگان کیانی شکل می گیرد و عبارت است از:

داراب نامه بیغمی: سرگذشت داراب، پادشاه کیانی و پسر داستانی او به نام فیروزشاه است.

داراب نامه طرسوسی: داستان دارای دارایان و فرزند او اسکندر و جهانگشایی اوست.

فیروزشاه نامه: داستان فیروزشاه، فرزند ملک داراب پادشاه ایران که عاشق عین الحیات، دختر پادشاه یمن می شود.

بهمن شاه نامه: داستان ملک بهمن، فرزند فیروزشاه و عشق او به خورشید چهر.

اسکندرنامه ها: شامل لشکرشکی ها و فتوحات اسکندر مقدونی که بیش از پانزده اسکندرنامه منظوم و منثور نگاشته شده؛ از جمله اسکندرنامه نظامی، آیینه اسکندری، اسکندرنامه منثور، اسکندرنامه نقالی.

کک گوهرزاد: داستان راهزنی زورمند به نام کک کهزاد و باج ستانی او که از رستم شکست می خورد.

کوش نامه: سرگذشت کوشِ پیل دندان، برادرزاده ضحاک ماردوش.

بهمن نامه: وقایع پادشاهی بهمن، پسر اسنفندیار، پادشاه کیانی.

قران حبشی: داستان پهلوان قران حبشی که در نزد قبادشاه ساسانی خدمت می کند.

 
۲٫۱٫ افسانه های خاندان پهلوانی رستم

افسانه های خاندان رستم شامل موارد زیر می شود:

گرشاسب نامه: داستان پدربزرگ رستم از نژاد جمشید که در خدمت ضحاک بود.

بانو گشسب نامه: نبردهای بانوگشسب، دختر رستم، همسر گیو، مادر بیژن و پشنگ

برزونامه: پهلوانی های برزو، پسر سهراب.

بیژن نامه: داستان بیژن پسر گیو نوه دختری رستم از خاندان گودرز گشوادگان.

تهمینه نامه: نبردهای تهمینه، همسر رستم

 افسانه های پهلوانی ایرانی

جهانگیرنامه: سرگذشت جهانگیر، پسر رستم که پس از نبردهای شجاعانه به دست دیو کشته می شود.

رستم نامه: داستان رستم و دفاع از ایران به اتفاق فرزندان خود.

رستم نامه: داستان مسلمان شدن رستم

زرین قبانامه: ماموریت زرین قبا، نوه رستم و نماینده حضرت سلیمان برای فراخواندن کی خسرو به دین خدا.

سام نامه: شرح پهلوانی های سام فرزند نریمان.

شهریارنامه: شرح زندگی و رویدادهای شهریار پسر برزو پسر سهراب.

فرامرزنامه: شرح پهلوانی های فرامرز یکی از پسرهای رستم و نبردهای فرامرز در هند.

چنانکه دیده می شود بیشتر افسانه های پهلوانی پیرامون خاندان رستم شکل گرفته است. همچنان که رستم محور شاهنامه است، پس از شاهنامه نیز محور افسانه هاست.

 
۲٫    شاهان و قهرمانان غیرشاهنامه ای

امیرارسلان نامدار: عشق امیرارسلان به ملکه فرخ لقای فرنگی و دست کشیدن از حکومت.
حسین کرد شبستری: مبارزات حسین کرد در عصر شاه عباس و مبارزه با دشمنان سنی مذهب ازبک و عثمانی و شکست آنان است.

بدیع الملک و بدیع الجمال: داستان شاهزاده بدیع الملک برای رسیدن به بدیع الجمال، دختر شاه سلیم، پادشاه حلب.

شاهزاده شیرویه: شرح دلاوری های شیرویه، فرزند ملکشاه پادشاه روم است که عاشق سیمین عذار دختر منظرشاه می شود.

 افسانه های پهلوانی ایرانی

شاهزاده هرمز: عشق شاهزاده هرمز، پسر ابراهیم (شاه استانبول) به نازنین گل، دختر پادشاه خجستان.

ملک جمشید و حمام بلور: شاهزاده ای هندی به نام ملک جمشید است که در سفری دور و دراز، عاشق ملکه آفاق، دختر شاه نعمان می شود.

نوش آفرین نامه: شرح عشق شاهزاده ابراهیم، فرزند جهانگیرشاه، پادشاه چین و دلاوری های او برای رسیدن به معشوق خود نوش آفرین گوهرتاج، دختر پادشاه دمشق است.

همای نامه: عشق و نبردهمای مصری و جهانگردی و عشق او به گل کامکار.

خسرو دیوزاد: پهلوانی های خسرو دیوزاد که حاصل زناشویی کامران دیو و شاهزاده ماه جبین است.

سمک عیار: شرح تلاش های خورشیدشاه برای رسیدن به مه پری است که به یاری سمک عیار و یارانش از بن بست ها نجات می یابد.

فلکنازنامه: در عشق آفتاب، دختر شاه خاور به فلکناز، فرزند عزیز مصر و وصال آن ها.

بدیع الزمان نامه: عشق شاهزاده بدیع الزمان به قمرچهر، دختر خاقان چین و وصال.

قهرمان قاتل: شرح نبردهای قهرمان قاتل پسر شاه طالع مراد پادشاه هفت اقلیم و عشق او به سرو خرامان.

پژوهش و گزارش: دکتر حسن ذوالفقاری 


منبع: برترینها

درگذشت شاعر مطرح انگلیسی

به گزارش ایسنا، «گاردین» نوشت: «هیتکِت ویلیامز» شاعر و نمایشنامه‌نویس برجسته انگلیسی که در رشته‌های مختلف فعالیت‌های قابل توجهی داشت، در سن ۷۵ سالگی در آکسفورد از دنیا رفت.  «ویلیامز» شاعری رادیکال بود که در آثار مستندگونه‌اش به طیف گسترده‌ای از موضاعات می‌پرداخت. «فیل مقدس»، «ملت نهنگ» و «عاشق دلفین شدن» از جمله مجموعه شعرهای او طی چهار دهه فعالیت ادبی‌اش هستند.  از نمایشنامه‌های موفق او می‌توان به «AC/DC»، «بدنام محلی» و «کشتن کیت» اشاره کرد. «کشتن کیت» آخرین کار تئاتری «ویلیامز» بود که درباره زندگی و مرگ «کریستوفر مارلو» نوشته شد و به روی صحنه رفت.
 
«ویلیامز» فرد بااستعدادی بود. او در نقاشی و مجسمه‌سازی هم تبحر داشت. این چهره ادبی ـ فرهنگی در حوزه بازیگری هم فعالیت‌هایی داشت؛ او سال ۱۹۷۹ نقش «پراسپرو» را در فیلم اقتباسی «طوفان» به کارگردانی «درک جارمن» ایفا کرد. «اورلاندو» که اقتباسی است از رمان «ویرجینیا وولف» است و «غریزه اصلی ۲» از دیگر فیلم‌هایی هستند که این بازیگر در آن‌ها هنرنمایی کرد.  «ویلیامز» را یک هنرمند و شاعر انقلابی می‌دانستند که کارهایش او را در رده شاعرانی چون «ویلیام بلیک»، «جان راسکین»، «دی.اچ. لارنس» و «دیوید جونز» قرار می‌داد. او در شعرهایش از مسائلی چون تجارت اسلحه، مصرف‌گرایی و تبلیغات انتقاد می‌کرد.
 
برخی او را با «پرسی بیش شِلی» ـ از شاعران بزرگ دوره رمانتیک ـ مقایسه می‌کردند. یکی از شعرهای بلند اخیر «ویلیامز» هم «شلی در آکسفورد» نام داشت که سال ۲۰۱۲ منتشر شد. هر دو این‌ها، شخصیت‌های طغیانگری داشتند و خشم و شور اجتماعی‌ در آثارشان هویدا بود.  «هیتکِت ویلیامز» طی سال‌های پایانی عمرش هم از اعتراض‌ و انتقاد به مسائل اجتماعی در کارهایش دست نکشید؛ او عصبانیت خود را از برکسیت، «بوریس جانسون» و «دونالد ترامپ» در شعرهایش نشان می‌داد. «بوریس جانسون: هیولای موبور برکسیت» و «پورنو آمریکایی» که درباره «دونالد ترامپ» نوشته شده، از کتاب‌های اخیر او بودند.


منبع: بهارنیوز

«فروشنده» چهارمین فیلم برتر ۲۰۱۷

به گزارش خبرآنلاین، «فروشنده» به کارگردانی اصغر فرهادی رتبه چهارم فهرست بیست و پنج تایی وبسایت متاکریتیک را به دست آورد. این فهرست شامل بیست و پنج فیلم است که به عنوان بهترین فیلم‌های سال ۲۰۱۷ تا امروز از منظر منتقدان سرشناس فیلم شناخته شده‌اند. بنابر اعلام متاکریتیک این فهرست بر اساس (حداقل) نظر پانزده منتقد برجسته سینمایی تهیه شده است.  متاکریتیک، وبسایتی‌ است که فیلم‌ها را بر اساس نظر منتقدان سرشناس جهانی رتبه‌بندی می‌کند و به آن‌ها امتیاز می‌دهد.  «فروشنده» در مقام چهارم این فهرست، با مجموع امتیاز هشتاد و پنج از صد امتیاز قرار گرفته است. فیلم‌های «Baby Driver» و «The Big Sick» با هشتاد و شش امتیاز در رتبه‌های دوم و سوم و همچین فیلم «I Called Him Morgan» با نود امتیاز در رتبه اول قرار گرفتند و تنها فیلم‌هایی هستند که امتیاز بالاتری از «فروشنده» به دست آورده‌اند.  فیلم‌هایی مانند «The Beguiled، Raw»، و… در رتبه‌های پایین‌تر، پس از «فروشنده‌» قرار دارند.


منبع: بهارنیوز

داونی جونیور و آینده نقش «مردآهنی»

به گزارش مهر، به نقل از د رپ، برنده شدن سه جایزه گلدن گلوب و نامزدی دریافت دو جایزه اسکار را که کنار بگذاریم، رابرت داونی جونیور بیشتر از همه برای ایفای نقش مرد آهنی ابرقهرمانی که زره قرمز به تن دارد، شناخته می شود. اما داونی حالا به این فکر می کند که شاید وقت کنار گذاشتن این نقش و حرکت به سمت جلو باشد.
 



داونی می گوید: همه به من می گویند مثل دستکشی می ماند که خیلی به دستم می آید. هر دفعه باید از اول شروع کنم اما این کار را با پایه ای بسیار قوی انجام می دهم. نمی خواهم فقط به خاطر اینکه خرابکاری کنم و تصمیم بگیرم یک فیلم دیگر هم بسازم تمام شش یا هفت فیلم قبلی را هم نابود کنم. فقط می خواهم پیش از اینکه خجالت آور شود زره ام را کنار بگذارم.اگر حضور تونی استارک در تعدادی دیگر از فیلم های داخل دنیای سینماتیک مارول را حساب نکنیم، سه فیلم «مرد آهنی» به تنهایی توانسته اند بیش از ۲.۴ میلیارد دلار بفروشند. این موفقیتی است که شاید کنار گذاشتنش آسان نباشد، اما داونی دیدگاهی متفاوت دارد.

او می گوید: وقتی اولین فیلم انتقام جویان بیرون آمد می توانستم بگویم هرگز از این بهتر نخواهد شد اما برای من، همیشه مهم ترین چیز مردم و فرصت ها هستند، مثل کارگردان های انتقام جویان که خیلی آنها را دوست دارم.با وجود اینکه این بازیگر نسبت به آینده اش در دنیای سینمایی مارول اطمینان ندارد، در فیلم «اسپایدرمن: بازگشت به خانه» نقش آفرینی می کند، بیشتر به خاطر اینکه از فیلم «ماشین پلیس» جان واتس که با بودجه پایین و نقش آفرینی کوین بیکن ساخته شده بود، خوشش آمد.

وقتی او بالاخره اتفاق هایی را که قرار بود برای تونی استارک در «بازگشت به خانه» بیفتد در فیلمنامه خواند، علاقه اش نسبت به جنبه خلاقانه این فیلم به کارگردانی واتس هم افزایش یافت.او می گوید: عملا حس کردم دوباره برگشتیم به اتاق نویسندگان فیلم اول مرد آهنی. بنابراین یک حس بازگشت به خانه در آن وجود داشت که تجربی هم نبود چون حالا داده های بسیار بیشتری وجود دارد و پروسه دقیق تر است. اما اصلا این حس را نداشتم که فقط از من می خواهند جایی در داستان خودم را بچپانم. می خواستند خودمان کارهای کوچک مختص شخصیت مان را وارد داستان کنیم.


منبع: بهارنیوز

کتاب مرزوقی پس از ۱۲سال مجوز گرفت

به گزارش ایسنا، به گفته این نویسنده، این رمان که پیش‌تر «پلان سوخته» نام داشت به ماجرای مردی می‌پردازد که متوجه می‌شود همسرش عاشق کسی شده و زن این موضوع را به شکلی غیرمستقیم به او می‌رساند.مرزوقی در توضیحی درباره کتابش گفت: شاید وجود این تابو به عنوان درومایه‌ داستان باعث شد خیلی ناشران آن را نپذیرند. با این‌که این کتاب یک ضلع از سه‌گانه‌ای بود که جلد اولش را به نام «تُل عاشقون» نشر افق چاپ کرده بود و قرار بود چالشی باشد میان عشق و خیانت. این‌که هر آدمی در مواجهه با چنین مسئله‌ای چه تصمیمی می‌گیرد. مرد داستان من هم تصمیم خودش را می‌گیرد. همان‌طور که در رمان «تُل عاشقون» زن داستان مواجهه‌ خاص خودش را با مسئله داشت، حالا جای زن را مرد گرفته و به جای مرد داستان اولی این‌بار زن بود که عاشق شده بود.او افزود: شاید همین موضوع باعث شد کتاب ۱۲ سال برای صدور مجوز در ارشاد بماند و با تغییراتی که در این یکی دو سال در وزارت ارشاد رخ داد توانست سرانجام مجوز بگیرد. البته فکر می‌کنم برخی ناشران کتاب را رد می‌کردند چون هنوز در ذهن‌شان جا نیفتاده بود که این اتفاق همان‌قدر که برای مرد شدنی است برای زن هم می‌تواند پیش بیاید. تمام این داستان‌های سه‌گانه صرفا چالشی بود که سعی داشت بازتعریفی از عشق و خیانت باشد. یا آن‌چه خیانت نامیده می‌شود. این‌که آیا عشق به دیگری به راستی خیانت است؟

این نویسنده گفت: انتشارات چشمه در این سال‌ها همکاری خوبی با من داشت و با صبوری تمام این سال‌ها بالا و پایین شدن و ارشاد رفتن و تغییر نام کتابم را تاب آورد بلکه کتاب مجوز بگیرد. سرانجام سال گذشته کتاب مجوز گرفت که البته چاپ شدنش کمی به تاخیر افتاد. به زودی این کتاب توسط انتشارات چشمه وارد بازار نشر می‌شود. تا ببینیم جهان مطبوعاتی ما با این کتاب چگونه تا کند. کتاب من فقط عشق دارد و کمی جاده و تهران و تا بخواهی چالش‌های فکری. امید که برای جهان مطبوعاتی و منتقدان ما حداقل جالب توجه باشد. اما مهم این است مخاطبان واقعی دوستش داشته باشند.او با بیان این‌که از شش کتابش تنها با چاپ دو کتاب او آن هم بعد از دوندگی‌های فراوان موافقت شده است گفت: چهار تای دیگر مانده چون دیگر خودم هم از این دوندگی‌ها و جر و بحث‌های بیهوده و بالا و پایین شدن در راهروهای تودرتوی ساختمان قدیمی پشت بهارستان خسته شده‌ام. طی این سال‌ها که از انتشار کتاب‌هایم جلوگیری می‌شد دوستان رسانه هم آن‌طور که باید در کنارم نماندند. برخی با این توجیه که به آن‌ها گفته‌اند درباره‌ آثار ممنوع‌شده مطلب کار نکنید و برخی دیگر بی هیچ توضیحی جز این‌که شاید اصلا ما را در این حد نمی‌دانستند یا قابل نبودیم که حرفی از ما جایی درز بکند. ما از هر دو طرف تحت فشار بودیم. مثل همیشه که برای کتاب‌هایی جنجال مطبوعاتی راه می‌اندازند و بسیاری آثار که ممکن است نه کافه‌ای داشته باشند و نه پیانویی برای نواختن، و صاحبانشان به جایی وابسته نیستند، همیشه در سکوت می‌مانند. این سکوت‌ها و این نادیده گرفتن‌ها ترسناک‌تر از کاری است که زمانی وزارت ارشاد با ما کرد و بر گذشتگان ما رفت و هنوز هم می‌رود. چون این سکوت گل‌به‌خودی است.

مرزوقی تاکید کرد: ارشاد جایی است که کارمندانش به قول خودشان به وظیفه‌شان عمل می‌کنند. این وظیفه گاهی گشاده‌تر می‌شود و گاهی تنگ‌تر. هرچند در هر دو حالت آسیب‌رسان است. اما گل‌به‌خودی شکست مطلق است. و من این شکست مطلق را سال‌هاست که دارم در میان اهل قلم می‌بینم و تجربه می‌کنم. کتابم به نام «نمای دور زن از نگاه نقش اول مرد» از وزارت ارشاد مجوز گرفت. اما این همان عنوانی نبود که من سال ۸۳ بعد از نوشتنش بر آن گذاشتم و نشر چشمه سال ۸۴ آن را برای گرفتن مجوز به ارشاد فرستاد. کتاب دو یا سه بار در ارشاد در سال‌های ۸۵ و ۸۶ و ۸۷ ممنوع اعلام شد. در نهایت و بعد از تلاش زیاد و دوندگی‌هایی که خودم کردم، در سال ۸۷ جلسه‌ای با مدیر کل اداره‌ کتاب داشتم که در آن جلسه بر من مسجل شد این کتاب تحت هیچ عنوانی مجوز نمی‌گیرد.

او در پایان گفت: یادم هست وقتی به مطایبه و کمی دلخوری به مدیرکل گفتم چرا مرا ممنوع‌الچاپ کره‌اید (توجه داشته باشید که پنج کتاب ممنوعه‌ دیگر هم در ارشاد داشتم و حتی یکی از آن‌ها در دوره‌ خاتمی مجوز گرفته بود ولی باز در دوره‌ احمدی‌نژاد ممنوع شده بود) خیلی جدی به من گفت «فکرتان را تغییر بدهید تا مجوز بگیرید.» گفتم «اگر هربار بر اساس خواسته‌ شما فکرم را عوض کنم که این گربه‌رقصانی است. بعد با این گربه‌رقصانی شما چه کنم؟ وقتی که دیگر شما نیستید…» شش ماه بعد واقعا نه وزیر مانده بود و نه آن مدیر کل.


منبع: بهارنیوز

بلیت‌فروشی کنسرت- نمایش سی آغاز می‌شود

از ساعت ۲۱ یازدهم تیرماه بلیت فروشی کنسرت- نمایش «سی» کاری از «همایون شجریان» و «سهراب پورناظری» توسط آغاز می‌شود. این پروژه از پانزدهم مرداد ماه در مجموعه‌ی فرهنگی و هنری سعدآباد روی صحنه می‌رود.

«سی» کاری از همایون شجریان و سهراب پورناظری، بر اساس سه داستان از داستان‌های شاهنامه – زال و رودابه، رستم و اسنفندیار و رستم و سهراب- با نویسندگی «نغمه ثمینی» و دراماتورژی «امیرحسین ماحوزی» از پانزدهم مرداد ماه روی صحنه می‌رود. کارگردانی این اثر را «علی اصغر دشتی» برعهده دارد و بازیگرانی چون سحر دولتشاهی، مهدی پاکدل، امیر جدیدی و صابر ابر در آن حضور دارند. 

این کنسرت- نمایش تلاشی است جهت بازسازی هویت ملی که با تکیه بر موضوع فرهنگ، هنر و اندیشه ایرانی با حضور تعدادی از چهره‌های موسیقی، نمایش و همچنین انیمیشن روی صحنه می‌رود. «سی» با نگاه امروزی سه داستانِ نامه‌ی باستان را روایت می‌کند. مخاطبان می‌توانند برای کسب اطلاعات بیشتر به سایت پروژه‌ی «سی» به آدرس   C-project.ir و همچنین اینستاگرام آن به آدرس ir_cproject مراجعه کنند.

این برنامه به تهیه‌کنندگی موسسه‌ی دل‌آواز و بارانا و با همراهی شرکت سامسونگ برگزار می‌شود و مخاطبان می‌توانند بلیت‌های این نمایش را از سایت ایران کنسرت و همچنین میرسی خریداری کنند.


منبع: عصرایران

داستان این «اتاق» مخوف

به گزارش ایسنا، «آیریش تایمز» نوشت: داستان «جوزف فریتزل» (پدری اتریشی که ۲۴ سال دخترش را در زیرزمین زندانی کرده و از او صاحب هفت فرزند شده بود) هسته اصلی رمان «اتاق» را در ذهن «اما دون‌اهو» کاشت و باعث شد او رمانی بنویسد درباره مادر و پسری که در یک زیرزمین محبوس هستند و جهان پسرک به همین اتاق محدود می‌شود.«دون‌اهو» حالا دارد روی نمایش موزیکالی براساس رمان «اتاق» خود کار می‌کند. کارگردانیِ این اثر را «کورا بیسِت» بر عهده گرفته و اجرای آن از همین هفته در تئاتر «اَبی» شروع می‌شود. این نویسنده ایرلندی ـ کانادایی پیش‌تر چند نمایشنامه دیگر هم به نگارش درآورده و از زمان نوشتن «اتاق» بر این عقیده بوده که این کار خوبی برای صحنه خواهد شد.

وقتی «لنی آبراهامسون» به منظور ساخت فیلم «اتاق» با «دون‌اهو» تماس گرفت، اشتیاق او برای ساخت این اثر اقتباسی نویسنده را به شدت تحت تأثیر قرار داد. «آبراهامسون» در نامه‌ای برای «دون‌اهو» نوشته بود: من عاشق این کتاب هستم و احساس می‌کنم می‌دانم چطور باید آن را از کار دربیاورم. من باور دارم که مهارت و حساسیت لازم برای ادای حق مطلب در این فیلم را دارم.

«دون‌اهو» همین تجربه خوشایند را با «بیسِت» داشت. او درباره انتخاب کارگردان نمایش اقتباسی‌اش می‌گوید: با آدم‌های تئاتری زیادی صحبت کردم، اما هیچ‌کدام مناسب من نبودند. بعضی خیلی هنری بودند و بعضی زیادی حال و هوای برادوی را داشتند. یادم می‌آید یکی از آن‌ها پیشنهاد داد در طول نمایش از محلی که «جک» فرار می‌کند، می‌توان باد به داخل سالن وارد کرد تا تماشاگران عملا بلرزند. فکر کردم این بیخودترین ایده‌ای بود که به گوشم خورده بود.وقتی «بیسِت» تماس گرفت، «دون‌اهو» درگیر فیلم بود. «بیسِت» خیلی تصادفی در کتاب‌فروشی فرودگاه به این کتاب برخورده بود. او در تماس با نویسنده اثر، گفت: ‌شاید فکر کنید این دیوانگی است، اما من دوست دارم این نمایش را با شما کار کنم و فکر می‌کنم این اثر به ترانه نیاز دارد.

«دون‌اهو» سریع نام «بیسِت» را در گوگل جست‌وجو کرد و خوشحال شد از این‌که او کارنامه پروپیمانی در تئاتر تجربی دارد. او علاوه بر اجراهای تجربی، یک بخش عامه‌پسند هم در کارش دارد، از موسیقی استفاده می‌کند و اجراهایش کاملا در دسترس هستند. «دون‌اهو» دقیقا به دنبال کارگردانی قوی و همه‌جانبه مثل او می‌گشت، بنابراین با وجود تردیدی که درباره موسیقی داشت، با خود گفت: چرا که نه؟

«بیسِت» هشت ترانه‌ نمایش «اتاق» را با همراهی «کاترین ژوزف» ترانه‌سرای اسکاتلندی نوشت، اما «دون‌اهو» عقیده دارد این یک اثر کاملا موزیکال به حساب نمی‌آید چون ترانه‌ها بیشتر نقش بروز ذهنی احساسات منفی «ما» را ایفا می‌کنند و آثار موزیکال معمولا این‌طور نیستند.



اما دون‌اهو



اما موسیقی تنها بخشی از این پروژه نمایشی بود. «دون‌اهو» ادامه می‌دهد: باید مسأله بازیگر کودک را حل می‌کردیم. در سینما شما می‌توانید از یک کودک بازی بگیرید و بعد بقیه کار را با مونتاژ درست کنید، اما این‌که از یک بچه بخواهید دو ساعت بازی کند، هزاران کلمه و نحوه ادای آن‌ها را حفظ کند، خیلی کار سختی است. این مسأله با «جک» بزرگسالی که سایه «جک» کوچک بود، حل شد. «جک» بزرگسال تمام مونولوگ‌های طولانی و دیالوگ‌ها را ادا می‌کرد و «جک» کوچک معصومیت و شیطنت را نمایش می‌داد.

تمام نقش‌های این نمایش را بازیگران سیاهپوست ایفا می‌کنند، قشری که تئاتر سلطنتی لندن به آن‌ها مدیون است. «دون‌اهو» در این‌باره می‌گوید: این تصمیم «کورا» به عنوان کارگردان بود. وقتی او این کار را کرد، خیلی خوشحال شدم چون بُعد جدیدی به داستان بخشید. این مسأله تو را به یاد موقعیت‌های مختلفی همچون فقر، برده‌داری مدرن، قاچاق انسان یا تنش‌های اخیر درباره جنبش «زندگی سیاه‌پوستان اهمیت دارد» می‌اندازد. این ما را یاد چندین موقعیت دیگر انداخت که در آن افراد آزاد نیستند.

«دون‌اهو» ‌بیشتر در فضای تئاتری احساس راحتی می‌کند، تا شلوغی دیوانه‌وار هالیوود. او ساخت فیلم از کتابش را دوست دارد، اما عمومیت فضای آن را نه. این رمان‌نویس می‌گوید: دنیای پرزرق و برقی بود و من واقعا در آن احساس راحتی نمی‌کردم. میهمانی‌های متعددی با آرایش‌های مدام برگزار می‌شد. آدم‌ها به اتاق تو می‌آمدند تا پیش از حضور روی فرش قرمز، تو را آماده کنند. تئاتر کمتر با زرق و برق رابطه دارد و تو بیشتر در اتاقت تنهایی و با شلوار یوگا به پا، روی نمایش کار می‌کنی.

او درباره ترجیح دادن تئاتر به سینما با خنده می‌گوید: مدیر برنامه‌هایم چند وقت یک‌بار از من می‌پرسد: مطمئنی می‌خواهی این مسیر را بروی و نه آن یکی را که سود بیشتری در آن هست؟ و من می‌گویم: بله، کاملا.«دون‌اهو» درباره ورود به دنیای سینما می‌گوید: ورود به صنعت سینما سخت است. ناگهان در دهه پنجم زندگی‌ام با افرادی مواجه شدم که برایم فیلمنامه می‌فرستند و کتاب‌هایی برای اقتباس.اما آیا «دون‌اهو»‌ از این‌که برای سومین‌بار روی یک کتاب کار می‌کند، خسته نمی‌شود؟ جواب او به این سوال این است: به هیچ عنوان. برای من مثل یک تجربه سه‌گانه لذت‌بخش بوده است. من اصلا ناراحت نیستم که «اتاق» اثر پرفروش و موفق من شده، چون این شانس نویسنده‌هاست که یک اثرشان موفق از کار درآید.

«اتاق» برای «دون‌اهو» ‌در «احساسات دوگانه مادرانه» ریشه دارد؛ روزهایی که فکر می‌کنی داری کار درست را انجام می‌دهی و ماه بعد به خودت می‌گویی: من چه کار کردم؟ او در این‌باره می‌گوید: من همه این‌ها را با هم قاطی کردم، انعطاف‌پذیری داستان به معنای پاسخ‌های متفاوت آن به تجربیات متفاوت است. ‌خوانندگانی برای من نوشتند که این داستان به وضوح یک تمثیل سیاسی است:‌ زندگی تحت سلطه یک رژیم مستبد.



صحنه‌ای از نمایش «اتاق»



«دون‌اهو» درباره خلاقیت و لزوم آن در کارش می‌گوید: وقتی ایده «لاتاری به علاوه یک» (کتاب کودک اخیر نویسنده) در یک میهمانی شام به ذهنم رسید، تا آخر شب کاملا پی‌رنگ داستان را در ذهنم پرداخته بودم. من روزهای کم‌انرژی زیاد دارم که در آن‌ها چیزی گیرم نمی‌آید، اما موقعی که دستم به یک ایده می‌رسد، خودم را رویش پرت می‌کنم، چون اگر این کار را نکنم از چنگم فرار می‌کند. من شعله چنین خلاقیتی را در «کورا» و «لنی» هم دیدم.نمایش «اتاق» بی‌شک یک اثر موزیکال است که ترانه‌هایش مخاطب را کمی از داستان‌ جدا می‌کند. همان‌طور که «دون‌اهو» می‌گوید: ‌موسیقی راهی است برای دیدن ذهن این دو شخصیت که در مکانی کوچک، واقعیت‌هایی متفاوت را تجربه می‌کنند.

در نمایش «اتاق»، «ویتنی وایت» نقش «ما» را ایفا می‌کند و نقش «جک» بزرگسال به «فلا لوفادجو» سپرده شده است.«اما دون‌اهو» در حال حاضر روی اقتباس دو رمان اخیر خود یعنی «موسیقی قورباغه» و «شگفتی» کار می‌کند و چند کار از نویسندگان دیگر برای اقتباس تلویزیونی در دست دارد.


منبع: بهارنیوز

عرضه قسمت دوم «شهرزاد»/تصاویر

به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی سریال شهرزاد، قسمت دوم فصل جدید شهرزاد از صبح دوشنبه (١٢ تیرماه) توسط شرکت تصویرگستر پاسارگاد عرضه شده است.این سریال برای مخاطبان در داخل کشور از طریق لوح فشرده و یا خرید اشتراک سایت lotusplay.ir برای تماشای آنلاین یا دانلود قانونی در دسترس است.همچنین علاقمندان خارج از کشور با عضویت در سایت رسمی سریال به آدرس www.shahrzadseries.com می‌توانند قسمت های جدید را مشاهده و به صورت قانونی تهیه کنند.بر اساس این گزارش، ترانه علیدوستی، شهاب حسینی، مصطفی زمانی، پریناز ایزدیار، مهدی سلطانی سروستانی، پرویز فلاحی‌پور، گلاره عباسی، پانته‌آ پناهی‌ها، سهیلا رضوی، فریبا متخصص، هومن برق‌نورد، امیرحسین فتحی، رامین ناصرنصیر، نسیم ادبی، ناهید مسلمی، پاشا جمالی، نهال دشتی، معصومه بیگی، سام نوری، باحضور آتنه فقیه نصیری با هنرمندی رویا نونهالی، امیر جعفری و رضا کیانیان از جمله بازیگران سریال هستند.عرضه فصل اول سریال شهرزاد سال گذشته به پایان رسید، عرضه فصل دوم نیز دو هفته قبل آغاز شد.



منبع: بهارنیوز

کارگردان مشهور هالیوودی ازدواج کرد

به گزارش سینما خبر، کوئنتین تارانتینو ، کارگردان بزرگ هالیوودی و کارگردان آثار بزرگ سینمایی همچون « قصه های عامه پسند» ، «بیل را بکش » ۱ و ۲ و همچنین «جانگو رهاشده» ، روز گذشته با دنیلا پیک ازدواج کرد. وی در مصاحبه با رسانه‌ها گفت: « این اتفاق حقیقت دارد، ما خیلی خوشحال و هیجان زده هستیم».این کارگردان برجسته هالیوودی با ۵۴ سال سن، ۲ جایزه اسکار برای فیلمهای جانگوی رهاشده در سال ۲۰۱۳ و قصه های عامه پسند در سال  ۱۹۹۵ در کارنامه خود دارد. تارانتینو و همسرش پیک روز گذشته در لس آنجلس ازدواج کردند.


منبع: بهارنیوز

فروش ۶۱ میلیاردی سینماها در بهار

به گزارش ایسنا، از بین فیلم‌های روی پرده فصل بهار، ۶ فیلم از زمستان سال قبل نمایش خود را آغاز کرده بودند و اکران ۱۴ فیلم در تابستان هم ادامه خواهد داشت. سه فیلم «گشت ۲» با فروش بیش از ۱۹ میلیارد تومان، «خوب، بد، جلف» با بیش از ۱۶ میلیارد تومان و «نهنگ عنبر؛ سلکشن رویا» با بیش از ۱۳ میلیارد تومان از پرفروش‌ترین فیلم‌های سه ماه اول سال ۹۶ بودند.
 




مدیرعامل موسسه پخش “فیلمیران” درباره میزان فروش بهاری سینما گفت: مجموعا به لحاظ فروش تفاوتی با سال گذشته نداشتیم، اما به لحاظ تعداد تماشاگر با کاهش مخاطب روبرو شدیم.«علی سرتیپی» درباره علت‌های کاهش فروش سینماها بیان کرد: از دلایل آن به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، نوع و میزان تبلیغات و سبک و محتوای فیلم‌ها می‌توان اشاره کرد که همه دست به دست هم دادند تا به لحاظ حضور تماشاگر و میزان فروش اتفاقات سال گذشته تکرار نشود.او ادامه داد: صدا و سیما کمک‌های زیادی برای تبلیغات به همه فیلم‌ها کرده است، ولی تاثیرگذاریِ زیادی نداشت. شهرداری نیز در شناساندن و تبلیغ فیلم‌ها موثر عمل نکرد. وجود فضای سیاسی حاکم بر جامعه به خاطر انتخابات ریاست جمهوری نیز می‌تواند از علت‌های مهم کاهش مخاطب بوده باشد.

وی با اشاره به اکران چند فیلم کمدی گفت: فیلم‌های کمدی در دنیا پرفروش‌ترین فیلم‌ها هستند. در ایران نیز همینطور است و اکثرا فیلم‌های با ژانر کمدی جزو پرفروش‌ترین فیلم‌های سینمایی شناخته می‌شوند.سرتیپی در عین حال با اشاره به حوادث تروریستی تهران که در همان یکی دو روز گزارش‌هایی از کاهش مخاطبان در مکان‌هایی همچون سینماها منتشر شد، اظهار کرد: با این حال در طولانی‌مدت اتفاقات تروریستی تهران نمی‌تواند روی کاهش مخاطب تاثیر داشته باشد. مردم ما مردمِ جنگ هستند و در زمان جنگ تحمیلی نیز سینماها فعال بودند. این‌ها فقط یک ترقه بازی کوچک بود، بنابراین نمی‌تواند روی میزان فروش و حضور مخاطبان در سینما تاثیر بگذارد.به این ترتیب براساس آمار فروشی که در سایت “سینماتیکِت” اعلام شده است، اکران فیلم «گشت ۲» با تهیه‌کنندگی و کارگردانی سعید سهیلی و حمید فرخ‌نژاد در ژانر کمدی – اجتماعی از تاریخ ۹۵/۱۲/۲۵ آغاز شده است که تا کنون با فروش ۱۹ میلیاردی، بالاترین میزان فروش را در فیلم‌های سینمایی به خود اختصاص داده است.

فیلم «خوب، بد، جلف» با نویسندگی و کارگردانی پیمان قاسم‌خانی و تهیه‌کنندگی محسن چگینی و عبدالله اسکندری هم از اواخر بهمن‌ماه سال قبل به سینماها آمد که این فیلم کمدی هم با حدود ۱۶ میلیارد تومان فروش جزو پرفروش‌ترین‌های امسال سینما است.فیلم «نهنگ عنبر؛ سلکشن رویا ۲» سامان مقدم هم که اکرانش همچنان ادامه دارد، با فروش بیش از ۱۳ میلیارد تومان تا اواخر بهار یکی دیگر از فیلم‌های پروفروش این روزهاست که البته جدیدترین رقم فروش آن به حدود ۱۶ میلیارد تومان رسیده است.

 


منبع: بهارنیوز

آتش‌بازی باکس‌آفیسی«من نفرت‌انگیز۳»

به گزارش مهر،  به نقل از هالیوود ریپورتر، گرو و مینیون های دردسرسازش آتش بازی های جشن چهارم جولای را زودتر از موعد در باکس آفیس آمریکای شمالی آغاز می کنند و «من نفرت انگیز ۳» توانسته روز جمعه نزدیک ۳۰ میلیون در باکس آفیس کسب کند که به این ترتیب آمار آغاز اکران سه روزه اش به ۸۳.۵ میلیون دلار می رسد.
 




دنباله سوم کمپانی های یونیورسال و ایلومینیشن انترتینمنت در ۴۵۲۹ سالن سینما روی پرده می رود و انتظار می رود روز جمعه توانسته باشد از ۴۶ بازار مختلف ۹۱.۴ میلیون دلار کسب کند که به این ترتیب مجموع فروش خارجی اش به ۱۱۲.۷ میلیون دلار و مجموع فروشش به ۱۹۶ میلیون دلار تا یکشنبه می رسد.سومین فیلم داستان گرو (استیو کارل) را تعریف می کند که با برادر دوقلوی گمشده اش درو (باز هم با صداپیشگی کارل) ملاقات می کند. آنها با هم به نبرد دزد الماس (تری پارکر) می روند.

فیلم «بیبی درایور» ادگار رایت که روز چهارشنبه اکرانش آغاز شد هم قرار است یکی از برندگان تعطیلات چهارم جولای باشد. این فیلم خوش نقد توانست در دو روز اول اکرانش از ۳۲۲۶ سالن سینما ۹ میلیون دلار کسب کند و روز جمعه هم ۶ میلیون دیگر به دست آورد تا مجموع اکران پنج روز اولش را به ۲۷.۸ میلیون دلار برسد. انسل الگورت، جان هم، کوین اسپیسی و جیمی فاکس نقش اعضای گروهی از سارقان بانک را در آن ایفا می کنند.«من نفرت انگیز ۳» و «بیبی درایور» می توانند نیروی راننده بازگشتی قوی نسبت به تعطیلات چهارم جولای پارسال باشند که در آن فیلم های «افسانه تارزان» و «بی اف جی» شکست خوردند.
 

البته پیش بینی های بازه تعطیلات نشان از آمار ضعیف هم دارند چون بزرگترین فیلم بعدی اکران شده یعنی کمدی «خانه» محصول نیولاین و ویلج رودشو نتوانست عملکرد خوبی از خود به نمایش بگذارد. این کمدی با نقش آفرینی ویل فرل و ایمی پولر روز جمعه از ۳۱۳۴ سالن سینما ۳.۴ میلیون دلار به دست آورد و انتظار نمی رود بتواند در کل آخر هفته هم چیزی بیشتر از ۱۰ میلیون دلار فروش به ثبت برساند که به این ترتیب یکی از بدترین افتتاحیه های مسیر حرفه ای کاری فرل در نقش اصلی را رقم خواهد زد.


منبع: بهارنیوز

درگذشت منتقد برجسته سینما

به گزارش ایسنا، «گاردین» نوشت: «بری نورمن»، روزنامه‌نگار و منتقد باسابقه سینما که پیش از دوران یکه‌تازی اینترنت و خبرگزاری‌ها، همه انتظار نقدهای هفتگی‌اش را می‌کشیدند، در سن ۸۳ سالگی درگذشت.«نورمن» ۲۶ سال در برنامه نقد فیلم «بی.بی.سی» حضور داشت و سپس کارش را در شبکه «اسکای» ادامه داد. او همچنین در روزنامه‌هایی چون «گاردین» و «آبزرور» قلم می‌زد.«مارک کرمود»، منتقد سرشناس «آبزرور» و «بی.بی.سی» او را «استاد» خطاب کرد و در توییتر خود نوشت: تماشای نقد فیلم «بری نورمن»، لذت‌بخش، آموزنده و الهام‌بخش است. ترکیبی از هوشمندی، دانش و شور و اشتیاق.

«نورمن» برای داشتن روابط سیاستمدرانه و دوستانه با ستاره‌های هالیوودی شهرت داشت. او شهامت پرسیدن سوالاتی را داشت که دیگران به خود اجازه مطرح کردن‌اش را نمی‌دادند. برای مثال او در جریان یکی از مصاحبه‌هایش تقریبا با «رابرت دنیرو» درگیر شد.«نورمن» در گفت‌وگویی که با «دنیرو» داشت، به این هنرپیشه مشهور گفت که او به شدت برای به دست آوردن نقش «تام هنکس» در فیلم «بزرگ» (۱۹۸۸) لابی کرده بود. «نورمن» بعدها درباره این دیدار گفت: من تقریبا با «دنیرو» دعوایم شد. او من را اذیت کرد، من هم او را. بعد او با عصبانیت از اتاق بیرون زد و من به دنبالش راه افتادم. هر دو غرولند می‌کردیم و من فکر کردم بهتر است بگذارم برود. او خیلی از من جوان‌تر و ورزشکارتر بود. ممکن بود به دردسر بزرگی بیفتم.

این منتقد همچنین با «مل گیبسون» و «جان وین» هم درگیری پیدا کرد، تا جایی که «وین» به خاطر اختلاف نظر درباره جنگ ویتنام روی میز خم شد تا او را کتک بزند.«نورمن» درباره دوران مختلف حرفه‌ای خود گفته بود: وقتی من حدود ۳۰ سال پیش کارم را شروع کردم، افراد به تلویزیون دعوت می‌شدند چون تصور می‌شد دانشی برای ارائه و بحث کردن در چنته دارند. چون آن‌ها جملات کاملی ادا می‌کردند که این روزها به ندرت دیده می‌شود. اما فکر می‌کنم تفاوت این روزها این است که افراد به تلویزیون می‌آیند چون می‌خواهند چهره شوند و این به نظر آرزویی پوچ می‌آید. من دوست دارم حس کنم کاری انجام داده‌ام، نه اینکه فقط آنجا نشسته‌ام.«بری نورمن» علاوه بر روزنامه‌نگاری و نقد، در حوزه مستندسازی هم فعالیت‌هایی داشت و چند مستند برای شبکه «بی.بی.سی» ساخته بود.


منبع: بهارنیوز

کپی ترجمه‌های قدیمی به‌خاطر شهرت

سینا کمال‌آبادی در گفت‌وگو با ایسنا با بیان این‌که بازترجمه آثار ترجمه‌شده گاهی لازم است، اظهار کرد: ترجمه قدیمی از یک کتاب که کیفیت مناسبی ندارد، نیازمند بازنگری و بازترجمه است، حتی مترجمانی داریم که کارهای خود را بعد از چند سال بازنگری و یا بازترجمه می‌کنند.او با اشاره به ترجمه مجدد از کتاب‌ها در زمان حاضر گفت: بازترجمه آثار به کتاب‌های قدیمی محدود نمی‌شود. ممکن است منِ مترجم برداشت و خوانش دیگری از متن و یا سلیقه‌ای دیگر در ترجمه داشته باشم و تشخیص دهم که ترجمه من از ترجمه فلانی بهتر است و دست به ترجمه جدید بزنم. این موضوع ایرادی ندارد؛ البته اگر کار ترجمه باشد نه کپی از ترجمه‌های دیگر و در راستای بهتر شدن ترجمه باشد.
کمال‌آبادی با بیان این‌که مشکل اصلی در ترجمه مجدد از کتاب، ارائه ترجمه ضعیف است، اظهار کرد: این مسئله باعث می‌شود ترجمه ضربه بخورد و دوگانگی ایجاد شود، البته به نظرم این مشکل به صورت مقطعی است و ترجمه‌های بد به مرور زمان تصفیه و از دور خارج می‌شود و آن‌چه باقی می‌ماند ترجمه‌های خوب است.این مترجم تأکید کرد: بدتر از ترجمه‌های ضعیف، کپی کردن از ترجمه‌های قدیمی است. البته نمی‌توانیم با شجاعت نمونه‌هایی از این مورد را مثال بزنیم، اما می‌دانیم که وجود دارد. مترجم جدید متن ترجمه‌شده قبلی را در مقابل خود قرار می‌دهد و فقط با دست بردن در متن آن را به عنوان ترجمه جدید منتشر می‌کند، که سرقت است و ضرر آن برای مخاطب است.

او درباره دلایل کپی کردن از متون قدیمی گفت: یکی از دلایل کار این است که مثلا منِ نوعی به دنبال شهرت هستم و وارد عرصه ترجمه می‌شوم و در حالی‌که مهارتی در این حوزه ندارم، با کپی‌ کردن کتابی را به نام خود منتشر می‌کنم. دیگر این‌که کتابی یک شاهکار ادبی یا کتاب علمی مهمی است که می‌تواند بازار خوبی داشته باشد که سراغ ترجمه آن می‌روم. کما این‌که وقتی کتابی برنده نوبل یا جایزه خاصی می‌شود ممکن است از آن کتاب یا کتاب بخصوص نویسنده‌ای چندین ترجمه در بازار وجود داشته باشد.
او در ادامه افزود: هرچقدر کپی‌کاری بیشتر شود و ترجمه‌های بیشتری روانه بازار شود، کار خوب تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد و کمتر دیده می‌شود، یا این‌که حقش خورده می‌شود. ضرر دیگر  این کار این است که مخاطب دچار نوعی سردرگمی می‌شود و تشخیص سره و ناسره برایش دشوار می‌شود.

سینا کمال‌آبادی درباره ترجمه‌های تحت‌اللفظی  و اشتباهاتی که در ترجمه‌ها وجود دارد نیز اظهار کرد: ایراد در ترجمه‌ها تا حدی طبیعی است و در همه جای دنیا در کتاب‌های ترجمه وجود دارد و مختص ایران نیست. این به معنای دفاع من از ترجمه‌های ضعیف نیست و یا به این معنا نیست که مترجم می‌تواند اشتباه داشته باشد، اما کارهایی هستند که سراسر ایراد هستند و در هر صفحه اشتباهات زیادی پیدا می‌کنید، یا ممکن است تعداد اشتباهات کم باشد اما به قدری مهم باشد که کل ترجمه را تحت تأثیر قرار دهد و باعث شود متن دگرگون شود.
 

او دلیل اصلی اشتباهات در ترجمه را توانایی نداشتن مترجم دانست و خاطرنشان کرد: مترجم برای این‌که ترجمه خوبی از متن ارائه دهد به سه مهارت نیاز دارد؛ زبان مبدا را خوب بداند،  بر روی زبان مقصد تسلط داشته باشد و بر روی موضوعی که می‌خواهد ترجمه کند احاطه داشته باشد، و البته موضوع کتاب در حد دانشش باشد، مثلا دانشجوی کارشناسی فیزیک نمی‌تواند متن دکترای فیزیک را ترجمه کند. حالا فرض کنید کسی که دانش متن مورد نظر را ندارد، قطعا نمی‌تواند از پس آن برآید، زیرا اگر متن انگیسی را هم بخواند به روح متن، که می‌شود موضوع تخصصی متن تسلطی ندارد و نمی‌تواند آن را درک کند و مسلما در برگرداندنش به مشکل برخواهد خورد.

این مترجم خاطرنشان کرد: گاهی اوقات مترجمانی هستند که به امانت‌داری در ترجمه اعتقاد دارند و نظرشان این است که کتاب باید کلمه به کلمه ترجمه شود تا عین متن باشد، زیرا در این صورت روح متن حفظ می‌شود، در حالی‌که این نگاه به ترجمه ضربه می‌زند، زیرا متنی را  از یک نظام زبانی به نظام زبانی دیگر منتقل می‌کنید، کلمات را فارسی انتخاب می‌کنید و با چیدمان اشتباه در زبان مبدا قرار می‌دهید که باعث می‌شود متن ناخوانایی به وجود بیاید.  

او یادآور شد: ترجمه‌های موازی چند ایراد دارد و به صورت قطعی نمی‌توانم  بگوییم  که این کار خوب است یا بد. اما خودم اگر بدانم مترجمی خوب کار می‌کند سراغ کتاب‌هایی که ترجمه کرده است نمی‌روم زیرا این کار اخلاقی نیست. ترجمه موازی برای مخاطب سردرگمی ایجاد می‌کند و حق ترجمه بهتر را می‌گیرد.کمال‌آبادی اظهار کرد: همان‌طور که کار تألیف حق و حقوقی را برای مولف ایجاد می‌کند، ترجمه نیز حق و حقوقی را برای مترجم ایجاد می‌کند،  البته این موضوع در کشور ما مصداق ندارد زیرا ما عضو کپی‌رایت نیستیم اما از نظر اخلاقی و انسانی درست نیست که با سوءاستفاده از خلایی که درباره کپی‌رایت وجود دارد، کتاب کسی را ترجمه کنیم.
 

او همچنین گفت: فکر نمی‌کنم مترجمان به دنبال سود مادی باشند. خیلی از مترجمان از طریق کار فرهنگی امرار معاش می‌کنند و برای‌شان مهم است که دستمزد خود را دریافت کنند، اما کسی را نمی‌شناسم که به خاطر سود مادی دست به چنین کاری بزند.


منبع: بهارنیوز

پنجره‌ای که کیارستمی گشود

مرجان یگانه پرست- روزنامه بهار:
سیــف‌ الله صمدیـان، عــــکاس، فیلمساز و فیلمبردار ایرانی است و فیلم «ABC آفریقا» ساخته کیارستمی را هم تصویربرداری کرده بود. اخیرا نمایشگاه نقاشی با نام «روی دیگر پنجره» به یاد عباس کیارستمی در گالری «دارگون» برگزار شد که در این نمایشگاه، ۴۳ هنرمند با الهام از فیلم «ABC آفریقا» دست به خلق ۴۳ اثر هنری زده‌اند. صمدیان به عنوان یکی از عوامل فیلم «ABC آفریقا» در این گالری حضور یافت و در جمع حاضران درباره این فیلم توضیحاتی داد و از نمایشگاه نقاشی بازدید کرد. این نمایشگاه به یاد کیارستمی از اول تیر ماه همزمان با تولد کیارستمی آغاز شد و در روز ۱۴ تیر ماه که اولین سالگرد درگذشت اوست، به پایان می‌رسد. با صمدیان درباره این نمایشگاه و ایده آن گفتگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
***
*چه دیدگاهی در مورد نمایشگاه نقاشی الهام گرفته از فیلم «ABC آفریقا» ساخته کیارستمی دارید؟ نمایشگاه را چطور دیدید؟
مایل نیستم بگویم این نقاشی‌ها چه قرابتی با فیلم «ABC آفریقا» دارند یا این که چقدر به آن دور یا نزدیک هستند. طبیعتا بعضی از تصاویر مستقیما از پرسوناژهای داخل فیلم کیارستمی گرفته شده است و بعضی‌ها هم مفهومی که از ایدز یا کشتار جمع بزرگی از مردم در اوگاندا را سوژه اثر خود کرده اند. نکته‌ای که این نمایشگاه برای من داشت و فکر می‌کنم که خود آقای کیارستمی هم اگر بود، همین نکته را می‌گرفت، این بود که «ABC آفریقا» در اینجا به «ABC ایران» تبدیل شده است و یک حرکت جمعی برای یک مقوله جهانی و مهم انسانی در اینجا صورت گرفته است. مهم این است که یک گروهی دور هم جمع شده‌اند تا مسئله‌ای مهم را تذکر بدهند و برای رفع آن تلاش کنند و به جامعه تلنگر بزنند. توجه به این نکته و این تلاش دسته جمعی این نمایشگاه را بسیار ارزشمند کرده است. حرکتی که مدیر گالری دارگون و دوستان شان شروع کرده اند، اتفاق مبارکی است و معتقدم فیلم‌های تصویری زیادی هستند که می‌توانند منبع الهام آثار مختلف هنری شوند. مهم این است که این گونه ایده‌ها را دنبال کنیم و جدی بگیریم.

  *ایده این فیلم از کجا آمد و روند کار به چه شکل پیش رفت؟
حدود دومیلیون کودک از کشتار جمعی بیماری ایدز در اوگاندا باقی مانده بودند و فیلم «ABC آفریقا» درباره این کودکان است و به زندگی آنها می‌پردازد. کودکانی که والدین شان را از دست داده بودند. سازمان ایفاد که سازمانی جهانی بود و وظیفه داشتند که این بچه‌های باقی مانده در اوگاندا را به آسایشگاه نبرند و به صورت اردوگاهی نگه ندارند. این سازمان این بچه‌ها را در بین خانواده‌ها تقسیم کرده بودند، به‌خصوص بیوه‌های باقی مانده از این بیماری مهلک یا زنان مسن و مادربزرگی که خانه‌های بیست نفره‌ای را مدیریت می‌کردند. این سازمان قصد داشت تا این بچه‌ها در جمع خانواده بزرگ شوند و آسیب‌های کمتری ببینند. این اتفاق، خیلی عجیب و تکان دهنده بود و بسیاری از کشورها در این تلاش انسانی همکاری و مشارکت کردند. این سازمان از آقای کیارستمی درخواست کردند که از این کشور و بچه‌ها فیلمی تهیه کنند. من هم همراه آقای کیارستمی برای دیدن این بچه‌ها رفتم. قرار بر این بود که من هم فیلم هایی تهیه کنم و بعد ایشان آنها را ببینند و از دیده‌ها و فیلم‌های گرفته شده، ایده بگیرند و سناریو بنویسند.

  *اما ظاهرا فیلم بر اساس واقع گرایی و مستندنگاری شکل گرفت؟
بعد وقتی ایشان فیلم‌ها را دیدند، گفتند که هیچ سناریستی نمی‌تواند این مسائل را به وضوح تصویر کند و بنویسد. کیارستمی معتقد بود که هیچ داستانی از خود زندگی واقعی‌تر نیست و با تماشای تصاویر گرفته شده، گفت که مگر دیوانه‌ام این تصاویر بکر را کنار بگذارم و دوباره برای ساختن فیلمی داستانی به میان این بچه‌ها بروم و در نهایت یک دهم این هم گیرم نیاید.

* نحوه همکاری شما به چه شکل بود؟
در نتیجه تصاویر گرفته شده را در حدود ۵ تا ۶ ماه در همان زیرزمین خانه خود آقای کیارستمی بررسی و مرور کردیم. من و محمد راز دشت هم همراه ایشان بودیم و فردی هم که رابط ما و سازمان ملل بود، برادر زاده ابراهیم فروزش بود که متاسفانه این دوستان هم از جمع ما رفته اند. آقای کیارستمی هم که از دست ما رفته‌اند و از آن جمع من مانده‌ام و پسرم، سهند که دستیار تدوین و کمک آقای  رازدشت عزیز بود و هر دو به نوبت می‌آمدند تا این فیلم سروسامان بگیرد. من و آقای کیارستمی برای به نتیجه رسیدن این فیلم خواب نداشتیم.

*منش کیارستمی در فیلم‌ها و آثارش مشهود است. سبک خاصی در ساخت آثارش دنبال می‌کرد؟
آقای کیارستمی در ۲۴ ساعت، حدود ۲۰ ساعت کار می‌کرد و برای کار اصلا آرام و قرار نداشت و آنهایی که می‌خواهند مانند او شوند باید مثل او هم کار کنند و عطش کاری او را داشته باشند. عشق به کار، عطش کار آورده بود و عطش به کار، عطش به زندگی آورده بود. چیزی که من فکر نمی‌کردم برای ایشان اتفاق بیفتد، حتی در شرایطی که در بیمارستان کنارشان بودم این بود که ایشان با ما خداحافظی کند ولی بلایی که سر ایشان آورده بودند، وحشتناک بود. عمل‌های پی‌درپی و اشتباهات عجیب و غریب.

* این نمایشگاه نقاشی که از اثر کیارستمی الهام گرفته اند، پیامی آموزشی را دربر دارد. آیا این نوع حرکت‌های فرهنگی و اجتماعی می‌توانند اثرگذار باشند؟
تصاویری که روی این تابلوها جان گرفته اند، خیلی ارزشمند بود و حس کردم چقدر جای آقای کیارستمی در اینجا خالی است. با دیدن این تابلوها و حرکت دسته جمعی شما بعد از ۱۵ سال احساس کردم «ABC آفریقا» به «ABC ایران» تبدیل شده است. قطعا بدانید که این کارتان بی نتیجه نخواهد بود و تلاش شما برای آگاهی بخشی درباره ایدز بسیار اهمیت دارد و از این قبیل حرکت‌های فرهنگی همچنان نیاز است.
 بعد از اکران فیلم در جشنواره، واکنش‌ها به فیلم چطور بود و آیا در زمان خودش توانست اثرگذار باشد؟
درباره این فیلم هم باید بگویم که تصاویر را با دوربین حرفه‌ای هندی کم تصویر برداری کردم و فکر می‌کنم جزو اولین فیلم هایی در تاریخ جشنواره کن است که با هندی کم فیلمبرداری شده است. آنها وقتی فیلم را پذیرفتند و آن را به ۳۵ میلیمتر تبدیل کردند و نشان دادند، در کنفرانس مطبوعاتی آن وقتی درباره فیلم سوال پرسیدند، تنها گفتم از کیفیت تصاویر به شخصه شوکه شده ام. اسکورسیزی رئیس هیأت داوران بخش فیلم‌های دانشجویی جشنواره کن بود و آقای کیارستمی هم زمانی که ما آن سال در جشنواره کن بودیم، در آن بخش داور بود. یک روز کیارستمی به من گفت که اسکورسیزی خیلی از فیلم خوشش آمده است و ظاهرا از طریق پخش کننده فیلم، ۴ بار فیلم را دیده بود. اسکورسیزی به غیر از این که فیلمساز خوبی است، یک مورخ سینما هم محسوب می‌شود. آدم خیلی خاصی در سینما است اما من فکر کردم که تحت تاثیر جشنواره حالا ایشان یک حرف هایی زده است. در بهمن ماه همان سال کیارستمی به من زنگ زد و گفت آن موقع گفتم و جدی نگرفتی و اسکورسیزی اعلام کرده است که بهترین سال ۲۰۰۱ برای من فیلم «ABC آفریقا» بود که در دل و جانم جای گرفته است. کما این که در سال ۲۰۰۲ هم در جلسه دیگری درباره این ادعا از ایشان پرسش شده بود و ایشان گفته بود که اشتباه کردم چون این فیلم، بهترین فیلم سال ۲۰۰۲ هم است.


منبع: بهارنیوز

غارعلیصدر در صدر پربازدیدترین‌ها

علی خاکسار در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار کرد: بر اساس آمار جمع‌بندی شده در تعطیلات عید فطر مسافران ۴۲۴ هزار و ۸۱۸ مورد بازدید از جاذبه‌های تاریخی و گردشگری را استان عمل آورده‌اند.وی تصریح کرد: ۲۸۰ هزار و ۷۰۰ اقامت در کلیه اماکن اقامتی استان صورت گرفته و ظرفیت هتل‌ها، هتل آپارتمان‌ها، کمپ‌ها و مسافرخانه‌ها در این ایام تکمیل بود.خاکسار با بیان اینکه پیش از آغاز تعطیلات برای چهار پارک در همدان امکان نصب چادر و اقامت مسافران تعیین و فراهم شده بود، یادآور شد: تعدادی از مسافران هم در پارک‌ها و فضاهای باز اقامت داشتند.
معاون گردشگری استان همدان با بیان اینکه هیچ مورد شکایتی از سوی مسافران در این ایام نداشته‌ایم، تصریح کرد: این امر نشان‌دهنده این است که هر یک از دستگاه‌های مرتبط وظایف خود را به نحو مطلوب انجام داده‌اند.وی بیشترین آمار بازدید گردشگران از اماکن گردشگری، تاریخی و تفریحی را مربوط به غارعلیصدر دانست و گفت: پس از آن هم بیشترین بازدیدها مربوط به آرامگاه بوعلی‌سینا، آرامگاه باباطاهر، تپه هگمتانه و گنبدعلویان بوده است.


منبع: بهارنیوز