جلوگیری از اجرای خواننده رپ در تئاتر

به گزارش ایلنا، در پى مخالفت دفتر موسیقى وزارت ارشاد با حضور حمید صفت در تئاتر لامبورگینى به کارگردانى سیامک صفرى، اجراى این خواننده در این نمایش لغو شد.از ابتداى هفته گذشته که خبر حضور حمید صفت در لامبورگینى مطرح شد، على‌رغم استقبال جامعه رسانه‌اى کشور از اجراى این هنرمند در کنار سیامک صفرى و اشکان خطیبى در تئاتر لامبورگینى که با تم اصلى گورخواب‌ها اولین واکنش جامعه هنرى کشور به این معضل اجتماعى است، متاسفانه معدود رسانه‌هایى که همیشه خلاف فضاى خلاقانه کشور قدم برمى‌دارند اقدام به مسموم‌سازى فضاى حضور رسمى این خواننده در این اثر نمایشى کردند.

در این میان پاسخ‌هاى منطقى و مستدل بسیارى از رسانه‌ها در مقابل گروهى اندک که خواستار برخورد با حضور این هنرمند در تئاتر لامبورگینى بود نشانه‌هایى دلگرم‌کننده در خصوص پایان یافتن این بداخلاقى‌ها را نوید مى‌داد.با این وجود فشارهاى چندسویه بر گروه لامبورگینى براى حذف اجراى حمید صفت در فاصله چند روز تا شروع اجراهاى این نمایش، گروه را در موقعیتى پیچیده قرار داد که یا باید على‌رغم تمامى تعهدات، تمرین‌ها و بلیت‌فروشى، اجراى کل گروه را لغو و یا از اجراى حمید صفت صرف‌نظر مى‌کرد.در این موقعیت که گروه در تنگنا قرار گرفته بود حمید صفت  از گروه خواست که با حذف اجراى او، پیام اجتماعى این اثر که به معضل‌هاى اجتماعى نظیر گورخواب‌ها و حادثه پلاسکو مى‌پردازد را به گوش جامعه برساند و با بازخوانى و زنده کردن آن، جامعه را نسبت به تکرار این دست فجایع حذر دهد.تئاتر لامبورگینى به نویسندگى و کارگردانى سیامک صفرى از ٢٢ تیر ماه ساعت ٢١:٣٠ در پردیس تئاتر شهرزاد روى صحنه مى‌رود.


منبع: بهارنیوز

حادثه سر صحنه فیلمبرداری برای بازیگر

به گزارش خبرآنلاین، آرنج دست راست و مج دست چپ جرمی رنر بازیگر آمریکایی سرصحنه فیلمبرداری کمدی «تگ» شکست. این بازیگر در جشنواره کارلووی واری آسیب‌دیدگی خود را موضوعی معمولی توصیف کرد و درباره آن گفت: «این بخشی از کار بازیگری است.»
 



او که برای نمایش فیلم «رودخانه ویند» به کارگردانی تیلور شرایدن به جمهوری چک سفر کرده است در نشست خبری فیلم در جشنواره کارلووی واری گفت: «آسیب‌دیدگی تا حدودی روی فیلمبرداری قسمت بعدی «انتقام جویان» اثر می‌گذارد اما من در پیدا کردن راه حل برای مشکل توانایی دارم. تمام توانم را به کار می‌گیرم تا هر چه زودتر بهبود پیدا کنم.» کار ساخت فیلم «انتقام جویان: جنگ بی‌نهایت» آغاز شده است. این فیلم بهار سال ۲۰۱۸ اکران می‌شود.بازیگر «ماموریت غیرممکن:‌ ملت سرکش» در ادامه گفت: «من در فیلمی دچار آسیب‌دیدگی شدم که اکشن نبود و چندان نیازی به کارهای بدلکاری نداشت.»

او درباره میزان زیاد استفاده از جلو‌ه‌های ویژه در فیلم‌هایی مانند «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» گفت: «امروز جلو‌ه‌های ویژه بخش بزرگی از فیلمسازی را تشکیل می‌دهد. برای من همیشه تماشای فیلم پس از اضافه شدن جلوه‌های ویژه تصویری شگفت‌انگیز است.»جرمی رنر دو بار برای بازی در فیلم‌های «شهر» به کارگردانی بن افلک و «مهلکه» به کارگردانی کاترین بیگلو نامزد دریافت جایزه اسکار شده است.


منبع: بهارنیوز

اولین کنسرت شهاب مظفری برگزار شد

 این کنسرت طی روزهای چهارشنبه و پنج‌شنبه ۱۴ و ۱۵تیرماه سال جاری در سالن میلاد نمایشگاه بین‌المللی شهر تهران برگزار شد و این خواننده پاپ تمام قطعات محبوب خود را به روی صحنه برد.علیرضا ثنایی (گیتار الکتریک)، کسری خدیور (ویولن)، امید فرهودی نیا (گیتار باس)، امین قمی نژاد (درامز) ، نوید چرامی (پرکاشن) و مجید قدیانی (کیبورد) نوازندگانی بودند که به همراه مهدی فردی (رهبر ارکستر) در این کنسرت شهاب مظفری را همراهی کردند.

شایان ذکر است موسسه فرهنگی هنری «آراد» به مدیریت میلاد ماهان راد و سعید سال افزون تهیه کننده و موسسه ندای چنگ به مدیریت سعید بنازاده اجرا کننده این کنسرت بودند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 



 


منبع: بهارنیوز

دفاع نماینده مجلس از «مادر قلب اتمی»

طیبه سیاوشی شاه‌عنایتی همچنین تاکید می‌کند شأن یک نماینده مجلس بالاتر از آن است که بخواهد بدون تماشای یک فیلم سینمایی درباره آن اظهارنظر کند.وی در رابطه با نامه برخی از نمایندگان مجلس که در آن از وزیر ارشاد خواستار توقف اکران دو فیلم‌ «مادر قلب اتمی» و «اکسیدان» شده‌اند، به ما گفت: «اگرچه معتقدم بهتر بود فیلمی مانند «مادر قلب اتمی» به دلیل روایت خاص خود در گروه هنر و تجربه به اکران می‌رسید اما مسئله اصلی این است که این فیلم‌ها پس از گذشتن از مجاری متعدد به مرحله اکران رسیده‌اند. درواقع، امضاء و تایید دستگاه‌های قانونی و امنیتی و دستگاه‌های متخصص در مسایل فرهنگی پای این مجوزها است لذا افراد معترض اعم از آن که نماینده باشد یا سینماگر یا مردم عادی باید اعتراض خود را به این دستگاه‌ها رسانده و با کارشناسان هم‌صحبت شوند نه آن که با یک بار دیدن فیلم یا بدون تماشای آن یا بدون شنیدن حرف و سخن فیلمساز دست به اقدامی رسانه‌ای و جنجال‌برانگیز بزنند.»

عضو فراکسیون در ادامه تاکید کرد: «مسئولان باید با رفتار خود به مردم و گروه‌های فکری مختلف تبعیت از قانون و رساندن اعتراض‌شان از درگاه‌های قانونی و کارشناسی شده را یاد بدهند نه آن‌که خود با کمترین اطلاع و کمترین تامل و تفکر به دنبال جریانی راه بیافتند.»او با بیان این‌که نمایندگان مجلس نباید برای هر موضوعی با جمع کردن امضاء در امور اجرایی دخالت کنند، چرا که آنها قرار است ناظر و قانونگذار باشند، اضافه کرد: «یک سوال اساسی مطرح است و آن این‌که جمع‌کنندگان امضاء برای توقیف دو فیلم مذکور با کدام کارشناس صحبت کرده‌اند که نسبت به توضیحات آن‌ها توجیه نشده و مجبور به جمع کردن امضاء شده‌اند؟!»

سیاوشی شاه‌عنایتی در پاسخ این پرسش که آیا برداشت گروهی مبنی بر این‌که یک فیلم به منافع فرهنگی کشور لطمه وارد می‌کند را می‌توان به برداشت تمامی مردم و افراد صاحب‌نظر تعمیم داد، گفت: «از آنجا که عرصه فرهنگ بسیار حساس است باید در این عرصه کارشناسانه‌تر، معقول‌تر، آهسته‌تر و منطقی‌تر قدم برداشت تا منافع جمعی جامعه پوشش داده شود.»این عضو کمیسیون فرهنگی مجلس ضمن باور به این‌که نباید به دلیل عدم شناخت به مسایل هنری، خلاقیت را در جامعه قربانی کرد، افزود: «اگر فیلم «مادر قلب اتمی» به دین مسیحیت توهین کرده پس چرا هیچ کدام از  بزرگان این دین، نامه‌ای در اعتراض به آن ننوشته‌اند؟!»

عضو کمیسیون فرهنگی مجلس با بیان این‌که دون شأن نمایندگان مجلس است ندیده درباره فیلمی اظهارنظر کنند و واکنش نشان دهند، گفت: «ای کاش در این کار عجله نکرده و پس از اقدام کارشناسانه و دیدن فیلم و شنیدن حرف صاحبان اثر و مسئولان مربوطه واکنش نشان می‌دادند.»


منبع: بهارنیوز

حراج نامه نویسنده «غرور و تعصب»

به گزارش ایسنا،«گاردین» نوشت: نامه‌ای که «جین آستین» ـ نویسنده رمان‌های ماندگاری چون «غرور و تعصب» و «اِما» ـ به برادرزاده‌اش نوشته و در آن علاقه‌اش به رمان‌های گوتیک را فاش کرده بود، به قیمت تخمینی ۱۶۳ هزار دلار به فروش می‌رسد.«آستین» رمان‌نویسی است که در کتاب «کلیسای نورتنگر» خود ژانر گوتیک را به سخره گرفته،‌ اما ظاهرا در خلوت با کمی عذاب وجدان، به مطالعه آثاری اینچنینی می‌پرداخته است.

نامه‌ای که قرار است در یک حراجی انگلیسی عرضه شود، در تاریخ ۲۹-۳۰ اکتبر ۱۸۱۲ نوشته شده و برای «آنا لفروی» برادرزاده محبوب «آستین» پست شده است. در این یادداشت به کتاب «بانو مک‌لارن، قربانی ویلانی» (۱۸۰۶) به قلم «راشل هانتر» اشاره شده که «جین» و «آنا» هر دو آن را خوانده بودند.نویسنده «منسفیلد پارک» در این نامه، بی‌رحمانه سبک ملودارم «هانتر»، کلیشه‌های داستان، اشک‌های بی‌وقفه قهرمان زن داستان، فضای غم‌انگیز، تکرار پی‌رنگ و شخصیت‌ها و دیگر خطاهای داستان را به سخره می‌گیرد.

این نامه که به تازگی کشف شده، قرار است روز یازدهم جولای در حراجی که نوادگان خانواده «آستین» ترتیب داده‌اند به فروش برسد. این یادداشت برای محققان ارزش زیادی دارد، چون نشان‌دهنده نظر «جین آستین» درباره نویسنده‌ای هم‌عصر خودش در مراحل ابتدایی‌ نویسندگی‌اش بوده است. او یک سال پیش از آن، رمان «عقل و احساس» را روانه بازار کرده بود و دست‌نوشته «غرور و تعصب» را به ناشر تحویل داده بود.
 




«جین تاد» که مجموعه آثار «آستین» را برای انتشارات دانشگاه کمبریج ویرایش کرده، در این‌باره گفت: نگارش چنین نامه‌ای از «آستین» قابل پیش‌بینی بود. او به شدت از به سخره گرفتن دیگر زنان نویسنده و داستان‌های نامعقول احساسی و گوتیک آن‌ها لذت می‌برد. او به خوبی توانمندی‌های ادبی خودش را می‌شناخت و با خواندن عاشقانه‌اهای بی‌پایان و برون‌ریزی نویسندکان ههم‌عصرش، می‌دانست چه کارهایی را نباید انجام دهد.

«جین آستین» نویسنده‌ انگلیسی است که روز شانزدهم دسامبر سال ۱۷۷۵ به ‌دنیا آمد. آثار او ادبیات غرب را بسیار مورد تأثیر قرار داده ‌است. شناخت «آستین» از زندگی زنان و مهارتش در گوشه و کنایه‌ها، او را به یکی از مشهورترین رمان‌نویسان عصر خودش تبدیل کرد. او از سال ۱۸۱۱ تا ۱۸۱۶، با نگارش چهار رمان ‌«عقل و احساس»، «غرور و تعصب»، ‌«منسفیلد پارک» و «اما» اعتبار یک نویسنده‌ شناخته‌شده را به ‌دست آورد.«جین آستین» که هیچ‌گاه ازدواج نکرد، دو رمان دیگر به نام‌های «کلیسای نورث‌انگر» و «ترغیب» نیز نوشت که هر دو در سال ۱۸۱۸ پس از مرگش به چاپ رسیدند. او کار نگارش اثری دیگر با عنوان «سندیشن» را نیز آغاز کرد،‌ اما عمرش به اتمام آن کفاف نداد.

کتاب‌های او در زمان زندگی‌اش شهرت مختصری نصیبش کرد، ‌اما با انتشار «خاطرات جین آستین»، ‌کتاب خواهرزاده‌ «جین» درباره‌ او در سال ۱۸۶۹، این نویسنده‌ بزرگ به مخاطبان بیشتری معرفی شد و تا دهه‌ ۱۹۴۰ در جوامع دانشگاهی و ادبی به ‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین رمان‌نویسان کشورش شناخته شد.


منبع: بهارنیوز

نقد برنامه‌های طنز تلویزیون

تاجبخش فنائیان در گفت‌وگو با ایسنا درباره‌ی تغییر مفهوم طنز در بازه‌های مختلف زمانی، گفت: برنامه‌های طنز به انواع مختلفی تقسیم می‌شوند که در قالب‌های نمایش یا برنامه‌هایی مانند «خندوانه» و «دورهمی» هستند. طنز هم اشکال مختلف دارد که استندآپ کمدی جزئی از آن است. طنز در دوره‌ای به خصوص در ایران متکی به رفتار و کلمات رکیک بود که در قالب سیاه‌بازی خودمان یا نمایش‌های مضحکه‌ای اجرا می‌شد. این کلمات و رفتارهای رکیک برای تماشاگر خنده ایجاد می‌کردند زیرا یک خواسته و افکار پنهانی را برملا می‌کردند.

این کارگردان با اشاره به ظرفیت اصلی طنز اظهار کرد: در واقع طنز ظرفیت دیگری دارد از جمله انتقاد از رفتار و کردار نامطلوب در حوزه‌های مختلف جامعه مانند: سیاست، اقتصاد، اجتماع و خانواده. زمانی که رفتارهای نامطلوب حوزه‌های گوناگون اجتماعی به سخره گرفته می‌شوند، طنز ایجاد و موجب خنده می‌شود و همچنین این امر موجب اصلاح رفتارهای نامطلوب جامعه خواهد شد. در واقع مبنا و اصل طنز دفاع از شرافت، عقلانیت، خوبی و پاکی و ستیز با بی‌عقلی، حواس‌پرتی، حماقت و ناپاکی‌هاست.

او با انتقاد از به هر قیمتی خندیدن به مسائل، ادامه داد: خنده‌ای که پشتوانه عقلی ندارد، خنده احمقانه است. در حالی که ما باید به رفتار احمقانه بخندیم نه اینکه احمقانه بخندیم. گاهی سوءتفاهم پیش می‌آید که طنز عبارت است از ایجاد خنده‌های احمقانه و بدون تفکر برای تماشاگر. اما این تصور درست نیست و خنده‌دار است. در واقع برای افراد عاقل خندیدن احمقانه هم خنده‌دار است.تاجبخش فنائیان افزود: کودکی که بدون پشتوانه عقلی و فکری بخندد، خنده پاکی دارد و همچنین خنده کودک از روی شناخت، خودش هم پاک و زیباست. زمانی خندیدن بزرگترها زیبا می‌شود که از روی عقل و به دلیل پدید آوردن و احیای زیبایی باشد. خنده‌هایی که از روی شنیدن حرف‌های رکیک و دیدن رفتارهای ناپسند باشد، زشت و ابلهانه است.

او با اشاره به برنامه‌های طنز تلویزیون بیان کرد: برنامه‌های تلویزیونی که طولانی تولید می‌شوند، ممکن است افت پیدا کنند و در یکی دو جا به خطا بروند. ما باید این برنامه‌ها را از روی کلیتشان قضاوت کنیم و به سوابق آن‌ها هم توجه کنیم.این نویسنده با بیان اینکه طنز و الزامات آن در ایران به درستی تعریف نشده است، ادامه داد: مصداق انتظاری که از برنامه‌های طنز وجود دارد را در برنامه‌های تولید شده ندیدم. زمانی که یک کار خوب و قوی طنز تولید نشود، کار متوسط غنیمت شمرده می‌شود؛ شاید به همین دلیل است که برنامه‌های طنز ما دیده می‌شوند وگرنه طنز قوی در بین آنها به چشم نمی‌خورد.

او با اعتقاد بر اینکه باید سطح برنامه‌های  طنز و همچنین جدی را در تلویزیون ارتقاء داد، گفت: برنامه‌های جدی باید دو برابر طنز تولید شود. جامعه نباید یک دفعه به سمت طنز سرریز شود زیرا خطر خنده‌های ابلهانه، ما را تهدید خواهد کرد. طنز باید جایگاه، تعدد و تکثر داشته باشد اما نسبت به برنامه‌های جدی نمی‌تواند جایگاه بالاتری کسب کند. ما خنده و گریه را در کنار هم داریم اما واقعیت این است که  مباحث جدی ما در زندگی اجتماعی بیشتر است.


منبع: بهارنیوز

اظهار نظر مشایخی درباره «شهرزاد»

به گزارش ایسنا، در یادداشت جمشید مشایخی که در ابتدای هفته‌نامه مجازی «شهرزاد» چاپ شده، آمده است: «مهمترین نکته‌ای که در یک هنرمند باید وجود داشته باشد، احساس وظیفه در قبال مردم و کشورش است. مهم‌تر آنکه یک هنرمند، چنین احساس وظیفه‎ای را در آثارش قرار دهد؛ موضوعی که در آثار حسن فتحی و مخصوصا سریال «شهرزاد» به خوبی مشهود است. متاسفانه امروز مردم از هم دور شده‌اند و از هم خبر ندارند. درست است که دیوارها بهم چسبیده و درها بهم نزدیک است اما دل‌ها از هم دور شده است، درحالی که قدیمی‌ترها معتقد بودند که همسایه از فامیل نزدیک‌تر است در حالی که امروز ما حتی از نزدیکان و آشنایان‌مان کمتر خبر داریم. اما این امر مهم در سریال «شهرزاد» به خوبی نمایش داده شده است که چطور آدم‌ها برای حل مشکلات دوست، آشنا و فامیلشان تدبیر می‌کردند و از دل مایه می‌گذاشتند. فتحی نمونه واقعی از یک خانواده ایرانی با همان مشکلات آشنا را به تصویر کشیده است که بیشتر وجه سادگی و بی‌آلایشی آن، مخاطب را جذب می‌کند.

من در مجموعه‌های «روشن‌تر از خاموشی» و «پهلوانان نمی‌میرند» که هر کدام از جمله آثار ماندگار هنر ایران هستند، با حسن فتحی کار کردم و به خوبی با اخلاقش آشنا هستم. من او را نمونه کاملی از یک کارگردان ایرانی می‌دانم که با فهم و درایت صحیحش می‌داند که چطور مخاطب را با خود همراه کند. او بی‌تفاوت اقدام به سریال‌سازی نمی‌کند و این امر از همان احساس مسئولیتش در قبال مردم و کشور نشات گرفته است.فتحی در بیشتر آثارش به وقایع تاریخی می‌پردازد؛ در واقع به مواردی که در آن زمان‌ها وجود داشته و امروز از بین رفته است. عشق‌ها و محبت‌هایی که امروز دیگر در میان ما وجود ندارد و به همین دلیل هم «شهرزاد» توانسته مخاطب را به سمت خود بکشاند. عشق، صمیمیت و سادگی حلقه‌های مفقوده‌ای هستند که این روزها نایابند اما در این مجموعه به خوبی به چشم می‌خورد و مخاطب را با خود درگیر می‌کند که چرا به چنین روزگاری رسیده‌ایم. در این مجموعه اتفاقات ملی شدن صنعت نفت و هم‌زمان کودتای ۲۸ مرداد به تصویر کشیده شده است؛ اتفاقات بسیار مهمی که جوانان هیچ وقت این وقایع را به چشم ندیده‌اند. این مجموعه می‌تواند به آشنایی آن‌ها در این زمینه کمک کند و البته مهم‌تر از آن، در کنار همه این اتفاقات، مقوله «عشق» است که به معنای واقعی‌اش در این مجموعه شاهد آن هستیم. برای من جنبه عاشقانه سریال بسیار قابل توجه و مهم است زیرا خودم زندگی‌ام را با عشق شروع کردم.

به نظرم برای مجموعه شهرزاد می‌توان تندیس عشق را به حسن فتحی داد. به جرات می‌توان گفت که فصل دوم «شهرزاد» هم مانند فصل اول از جذابیت‌های لازم برخوردار خواهد بود و می‌تواند هر هفته میهمان خانه‌های ما باشد.»دومین شماره هفته‌نامه مجازی «شهرزاد» جمعه، ۱۶ تیر ماه در ۲۸ صفحه با یادداشتی از جمشید مشایخی درباره سریال شهرزاد و حسن فتحی کارگردان مجموعه منتشر شد.همچنین در این شماره هفته‌نامه اینترنتی «شهرزاد» به گفت‌وگویی با گلاره عباسی بازیگر این سریال،  واکنش بازیگران سینما و تلویزیون درباره این مجموعه، نقد آنتونیا شرکا (منتقد)، نظر اهالی رسانه در حوزه گردشگری و بازتاب رسانه ها پرداخته شده و  گزارشی از شهرک سینمایی غزالی به همراه عکس‌نوشته‌هایی از قسمت دوم و عکس‌هایی از قسمت سوم سریال شهرزاد منتشر شده است.
 


منبع: بهارنیوز

دغدغه‌ گردشگران پیش از سفر به ایران

به گزارش ایسنا، تبلیغات ایران در رسانه‌های فرامرزی خیلی ضعیف است، آن‌چنان که معاون گردشگری کشور گفته؛ ایران برای جذب هر گردشگر خارجی شاید ۲۰ سنت هم خرج نکند، یعنی مبلغی کمتر از یک هزار تومان. برای همین هم اطلاعاتی که از ایران مخابره می‌شود بیشتر توسط رسانه‌های خارجی با رنگ‌مایه‌ی سیاسی است که هیچ ارتباطی با زیبایی‌های فرهنگی و تاریخی این سرزمین ندارد.با این حال در دو سال گذشته و پس از توافق برجام، رسانه‌های معتبر جهان خودجوش گزارش‌های پراکنده‌ای را از جاذبه‌های گردشگری ایران منتشر و کشورمان را در زمره‌ی نخستین مقاصد منتخب گردشگران جهان معرفی کرده‌اند که تا حدی در نگرش مخاطبان‌شان تاثیر داشته و در افزایش شمار گردشگران ورودی به ایران نیز بی‌تاثیر نبود.
با این حال اما همچنان بیشتر گردشگران تا آخرین لحظه، نسبت به مقصدی که انتخاب کرده‌اند نگرانی‌هایی دارند. به گفته تورگردان‌ها، بیشترین حساسیت‌شان نسبت به امنیت است.«امیلیو ازولینی» هفته‌ گذشته را در ایران سپری کرد، او  می‌گوید: مساله امنیت همیشه فاکتور مهمی در انتخاب یک مقصد بوده است. من تا آخرین لحظه اخبار بدی از ایران می‌شنیدم. چند روز قبل از خریدن تور ایران، خبری از حمله تروریستی به پارلمان تهران را از تلویزیون ایتالیا شنیدم. خیلی نگران شدم. البته بیشتر که فکر کردم به این نتیجه رسیدم این روزها، ناامنی در همه‌جا وجود دارد، حتی در دل اروپا و یا کشوری مثل بلژیک که مَقر اتحادیه اروپا است. برای همین سعی کردم به این اخبار خیلی توجه نکنم و به ایران بیاییم. وقتی به تهران رسیدم، همه‌ی نگرانی‌هایم برطرف شد و این پیام را به خانواده‌ام منتقل کردم که آن‌ها هم آسوده خاطر باشند.
«الیزابتا جیوردنینی» یک گردشگر ایتالیایی دیگر است که به تازگی ایران را ترک کرده، او برای صعود به قله‌ی دماوند به کشورمان آمده بود، وضعیت امنیت در ایران برای الیزابتا نیز پیش از سفر، چالش مهمی بود، اما نه به نسبت حجاب.او می‌گوید: وقتی تصمیم گرفتم به ایران بیایم، همه اطرافیانم ترسیده بودند، آن‌ها من را منع نمی‌کردند، اما از این انتخاب در چنین شرایطی تعجب کرده بودند و مدام سوال می‌کردند «مطمئنی می‌خواهی به ایران بروی؟»، البته که در درون نگرانی‌هایی داشتم، ولی به دیگران خیلی مطمئن جواب مثبت می‌دادم. واقعیت این بود که اطلاعات یا تصویر شفافی از ایران نداشتم و واقعا نمی‌دانستم چقدر این کشور می‌تواند امن باشد، مخصوصا آن‌که به تازگی به پارلمان آن حمله تروریستی شده بود. البته خودم را دلداری می‌دادم که قرار است ما به کوهستان برویم و در شهر نیستیم که ناامنی ما را نگران کند.
الیزابتا ادامه می‌دهد: وقتی به تهران رسیدم در اولین برخورد با شهر و مردم، همه نگرانی‌ها را فراموش کردم. به هیچ وجه احساس ناامنی نداشتم.
این گردشگر ایتالیایی به دغدغه‌ی دیگرش که به نوع پوشش در ایران مربوط می‌شد، اشاره می‌کند و می‌گوید: به عنوان یک زن، تصویر واضحی از نوع پوششی که باید در ایران داشته باشم نداشتم. نمی‌دانستم چه لباسی برای ایران مناسب است. باید بدانید در خارج از ایران، تصویر واضحی از نوع پوشش زنان ایرانی وجود ندارد و فکر می‌کنم پوشش زنان عرب با ایرانی‌ها اشتباه گرفته می‌شود.
حجاب گاهی به اندازه امنیت و ویزا برای گردشگران، دغدغه ذهنی درست می‌کند. حتی مردها هم این سوال را از آژانس‌ها، راهنماها و دوستان ایرانی‌شان می‌پرسند که «چه باید بپوشیم؟»
به گفته ابراهیم پورفرج – رییس جامعه تورگردانان ایران –  سه موضوع اصلی وجود دارد که بیشتر خارجی‌ها پیش از سفر به ایران درباره‌ی آن زیاد سوال می‌پرسند؛ امنیت، ویزا و هزینه.
او  می‌گوید: با این‌که بیشتر از سه سال است سامانه‌ی ویزای فرودگاهی ایران اتباع نزدیک به ۱۸۰ کشور را پوشش می‌دهد، اما همچنان یکی از اصلی‌ترین پرسش‌ها این است که «ویزای ایران را چگونه می‌توانند بگیرند»، این سوال از سوی گردشگران آمریکایی بیشتر پرسیده می‌شود، چرا که بیشتر آن‌ها گمان می‌کنند نمی‌توانند این ویزا را دریافت کنند و گاهی باور نمی‌کنند در چند هفته موفق به دریافت آن شوند.
پورفرج اضافه می‌کند: نخستین سوال گردشگران و آژانس‌هایی که تا کنون تجربه سفر به ایران را نداشته‌اند، به امنیت مربوط می‌شود. آن‌ها می‌خواهند مطمئن شوند، شهر و یا جاده‌هایی که برای سفر در ایران انتخاب کرده‌اند، خطرناک نیست؟ این موضوع آن‌قدر مهم است که بیشتر گردشگران پیش از خرید تور یا سفر، سعی می‌کنند مروری بر اخبار و حوادث داشته باشند، هرچند هستند گردشگرانی هم که در این موضوع خیلی عمیق نمی‌شوند و به پاسخ ما بسنده می‌کنند.
 او هزینه‌ها و نحوه پرداخت آن در ایران را از عمده سوال‌های مطرح شده تا کنون ذکر می‌کند و می‌گوید: درباره‌ی هزینه اقامت، غذا، خرید صنایع دستی و حمل و نقل در ایران و این‌که چطور می‌توانند پرداخت‌های مالی انجام دهند و یا چقدر پول باید با خود همراه داشته باشند، زیاد سوال پرسیده می‌شود. البته آن‌هایی که با تور سفر می‌کنند خیلی وارد جزییات نمی‌شود، اما نحوه‌ی پرداخت پول با توجه به محدودیت شبکه‌های بانکی در ایران و نبود ارتباط‌های بین‌المللی در این بخش، همواره چالش جدی گردشگران بوده است.
«امیلیو»، گردشگر ایتالیایی نیز نحوه‌ی پرداخت پول در ایران را از چالش‌های مهم‌اش هنگام انتخاب این مقصد، ذکر می‌کند و می‌گوید: پیش از سفر خیلی تحقیق کردم که چگونه در ایران می‌توان پول جابه‌جا کرد. متوجه شدم کارت‌های اعتباری‌ام در این سفر غیرقابل استفاده خواهند بود. واقعا چالش جدی برای یک گردشگر است، چطور می‌توان تخمین زد چقدر پول نقد در سفر لازم می‌شود و یا چگونه آن‌ها را باید جابه‌جا کرد. این مساله باعث می‌شود کمی با تأمل ایران را برای سفر انتخاب کنیم.
بابک کیانپور ـ راهنمای رسمی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ـ نیز به ایسنا می‌گوید:گردشگرانی که برای نخستین بار قرار است سفر به ایران را تجربه کنند، چون ذهنیت روشنی ندارند معمولا درباره‌ی امنیت، نحوه گرفتن ویزا، مقدار پول نقدی که باید همراه بیاورند و حجاب  پرسش‌های زیادی دارد، اما همین‌که در جو ایران قرار می‌گیرند متوجه می‌شوند از آن همه سخت‌گیری که متصور بودند، خبری نیست و راحت با شرایط کنار می‌آیند.
رییس جامعه تورگردانان نیز اظهار می‌کند: بخشی از سوال‌های گردشگران معمولا توسط سفارتخانه‌های ایران پاسخ داده می‌شود تا آن‌ها راحت‌تر تصمیم بگیرند، اما آژانس‌های ایرانی هم چند سالی می‌شود در فضای مجازی حضور پررنگی پیدا کرده‌اند و این پرسش‌ها را بی پاسخ نمی‌گذارند. دنیای مجازی کار گردشگرانی که از ایران شناخت و یا اطلاعات ندارند را ساده کرده است، گاهی ما با خواسته‌هایی از جانب گردشگران و یا آژانس‌های خارجی روبرو می‌شویم که مثلا شام در یک رستوران خاص سرو شود که حتی ما در ایران نام آن را تا کنون نشنیده‌ایم، این یعنی آن‌ها قبلا جست وجو کرده‌اند و به این اطلاعات رسیده‌اند.


منبع: بهارنیوز

درختی به نام کیارستمی در کارلووی‌واری

سیف‌الله صمدیان رفیق و همکار قدیمی عباس کیارستمی همزمان با ۱۴ تیر ماه، سالروز درگذشت این کارگردان سرشناس سینمای ایران به ایسنا گفت:« یک سال گذشت! ولی شاید باورتان نشود، من یک فکر ظاهرا رویاگونه‌ای دارم که بدم نمی‌آید، همین جا آن را مطرح کنم. با شناختی که در طول این سال‌ها از عباس کیارستمی داشتم و شیطنت‌ها و شوخی‌های که او داشت، از او بعید نمی‌دانم که وقتی برای سپری کردن مراحل درمان به پاریس اعزام شده است، قصد کرده باشد تا یک فیلم جدید بسازد، فیلمی که فعلا پیش تولید آن یک سال طول کشیده است.

هر چقدر هم بخواهم غیرواقع‌بینانه به قضیه نگاه کنم، این احتمال را حتی یک درصد هم می‌دهم که کیارستمی یک جسد بی‌نام و نشان را از بیمارستان گرفته و با نظارت خودش داده شبیه خودش گریم‌اش کردن و به ما تحویل دادند و خودش آنجا مانده تا دوره نقاهت را سپری کند و مطمئنا کارهایش را انجام می‌دهد و یک روزی می‌آید.شاید همه این‌هایی که گفتم به نظر یک رویای بچگانه و از سر رفاقت به نظر بیاید و حتی به هندی بازی تعبیر شود ولی واقعیتی که در پس ذهنم هست را گفتم.
من هنوز پس از یک سال به دوستان نزدیک و خانواده‌ام هم می‌گویم که یک چنین حسی دارم که کیارستمی دارد با ما یک بازی‌ای می‌کند چون با شناختی که از روحیه‌ و عطش کاری‌اش داشتم، این آدم رفتنی نبود و نیست.»سیف‌الله صمدیان در ادامه با اشاره به جشنواره‌ی «کارلووی واری» جمهوری چک که این روزها در آنجا حضور دارد، گفت:”روز اول ورودمان به کارلووی‌واری، محمد اطبایی (پخش‌کننده بین‌المللی) و همسرشان آیدا رمضانی که از دوستان قدیمی و از دوستداران دلی کیارستمی بودند و هستند، کنار یک درختی نشستند و گفتند “صمد” می‌دانی این درخت برای ما چه معنایی دارد؟ گفتم” نه نمی‌دانم.” گفتند که “این درخت یعنی کیارستمی.” گفتم” یعنی چی؟ و گفتند “کیارستمی عاشق این درخت بود.”

این درخت، یک درخت بسیار بلند در وسط پارکی، نزدیک کاخ جشنواره است. داخل این درخت سبز است و از بیرون رنگش بنفش تیره و بسیار بالابلند است. این دوستان  می‌گفتند؛” کیارستمی اکثرا وقتی کارلووی واری می‌آمد، زیر این درخت می‌نشست و از قامت و زیبایی این درخت لذت می‌برد.اگر صحنه‌ای از فیلم« ۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه» با کیارستمی را به یاد بیاورید، یک جایی که برای لوکیشن‌یابی‌ فیلم «ایستگاه متروک» علیرضا رئیسیان که کیارستمی فیلم‌نامه‌اش را نوشته بود، رفته بودیم و در فیلم هم هست، کیارستمی وسط اون خرابه درختی را گیر می‌آورد و شروع به عکاسی می‌کند که من آنجا به کیارستمی گفتم؛ “عباس آقا” مثل اینکه از شانس شما هر جا می‌روید یک درخت هم هست! بله همان درختی که آخر سر به اون شکل رفت روی سنگ مزارش.البته من مدنظرم هر درختی است که سمبل کیارستمی و عشق‌اش به طبیعت است.»

این هنرمند در بخش دیگری از گفت‌وگویش با ایسنا با اشاره به نخستین روز حضورش در کارلووی واری و دیدن آن درخت،یادآور شد: «خلاصه ما آن روز یک اقدام عجیب و غریب حسی با قضیه درخت و کیارستمی داشتیم. آن روز آن درخت را خودمان به نام کیارستمی اعلام و نامگذاری کردیم؛ بدون اینکه با شهرداری کارلووی واری تماس بگیریم و هماهنگ کرده باشیم! عکسی هم که محمد اطبایی  از کیارستمی چاپ کرده و در جشنواره‌های مختلف و در بخش تبلیغی فیلم ۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه‌ای توزیع کرده بود، گذاشتیم بر روی درخت و با آن عکس انداختیم و این درخت شد، درخت کیارستمی در کارلووی واری! 

 البته ریشه اصلی این عشق را من یک روزی که دو نفره در خیابان “اختیاریه” تهران قدم می‌زدیم،کشف کردم که چرا اینقدر عاشق تک درخت بود. آنجا مرا برد سر مزار پدرش و دیدم یک تک درختی بالای مزار هست و گفت:” من خیلی وقت‌ها اینجا می‌آیم و عاشق این دیدار هستم که با پدر دارم”. همه خوب می‌دانستیم که چقدر پدرش را دوست داشت و اسم احمد را هم بی‌خودی احمد نگذاشته بود. آنجا من بهش گفتم که من فکر می‌کنم ریشه تمام عشقی که به تک درخت داری، همین تک درختی است که بالای سر مزار پدرتان هست و او یک سکوت معناداری کرد.»
صمدیان با اشاره به سالروز درگذشت عباس کیارستمی در ادامه مطرح کرد:« یک سالی که گذشت طبیعتا غریب‌ترین سالی بود که برهنر ایران و سینمای جهان گذشت و من به خاطر فیلم «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه» که در شرایط ناخواسته‌ای با سفارش دلی احمد کیارستمی ساختم، تمام این یک سال، درگیر حس و حالی این اثر بودم.
شاید باورپذیر نباشد، اما در یک سال گذشته به همت محمد اطبایی عزیز ما حضور در بیش از ۷۰ جشنواره را با این فیلم تجربه کردیم. البته خود من از هر پنج، شش جشنواره توانستم برای حضور به یکی از آن‌ها سفر کنم. ولی طبیعتا فیلم خیلی گردش طولانی و خاصی را در جهان جشنواره‌ای داشت.حتی این سفر آخری در آلمان و جمهوری چک مردم و برخوردشان طوری بود که آدمی مثل من که مجبور شده بود فیلم را در آن شرایط ناخواسته بسازد،از ساخته شدنش احساس رضایت داشته باشد.مورد دیگری که خیلی برای من در این مدت جالب بود، این بود که بخشی از بددلان هم وطن خودمان، می‌آمدند پیش من و می‌گفتند که ما آمده‌ایم حلالیت بطلبیم و توبه کنیم برای فکرهای بد و زشتی که در رابطه با این مرد داشتیم.

ما فکر می‌کردیم یک غرب‌زده وطن فروش، خوش گذران است و بس! ولی وقتی این فیلم را دیدیم، از خودمان خجالت کشیدیم.»صمدیان در پایان گفت: «هنوز ناباورانه رفتنش را خیلی از دوستان و نزدیکانش باور ندارند، همان‌طور که آیدا رمضانی همسر محمد اطبایی و از دوستان نزدیک کیارستمی، هنوز بعد از یک سال جرأت دیدن فیلم «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه» را پیدا نکرده است و با وجود تمام تلاشی که ما در کارلووی واری داشتیم، باز هم اثری نکرد و او حاضر به دیدن فیلم نشد و البته باورتان نمی‌شود که مثل ایشان هزاران هزار نفر دیگر وجود دارند که هنوز که هنوز است، باورشان نمی‌شود که به این راحتی و به این تلخی ما این مرد بزرگ را از دست دادیم.»


منبع: بهارنیوز

پروفسور سمیعی خواننده پاپ را جراحی کرد

به گزارش ایلنا، رضا فوادیان (مدیربرنامه‌های بهنام صفوی)؛ با تایید اینکه بهنام صفوی توسط پروفسور سمیعی مورد عمل جراحی قرار گرفته است،افزود: «بهنام صفوی حدود ۱۰ روز پیش برای ادامه درمان به آلمان سفر کرد و حدود شش روز پیش در بیمارستانی در هانوفر توسط پروفسور سمیعی مورد جراحی مغز قرار گرفت.»او با اشاره به اینکه بیمارستانی که بهنام صفوی در آن مورد عمل جراحی قرار گرفته یکی از بهترین بیمارستان‌های دنیاست، بیان کرد: «عمل جراحی بهنام صفوی مدت پنج ساعت به طول انجامید که خوشبختانه نتیجه عمل رضایت‌بخش بود و هم‌اکنون در بیمارستان به درمان ادامه می‌دهد.»

 

فوادیان با تشکر از پروفسور باباپور در همراهی و فراهم کردن شرایط درمان بهنام صفوی در آلمان ادامه داد: «روز گذشته سه‌شنبه ۱۳ تیرماه بهنام صفوی بعد از پنج روز بستری در بخش مراقبت‌های ویژه به بخش منتقل شد و هم‌اکنون در حال فیزیوتراپی است و سطح هوشیاری خوبی دارد و حتی می‌تواند به صورت معمول و تحت نظر پزشک تغذیه کند.»

 



 

او ادامه داد: «هم‌اکنون منتظر جواب پاتولوژی بهنام صفوی هستیم و تا پنج روز آینده نتیجه پاتولوژی اعلام می‌شود و بعد از اعلام نتیجه پاتولوژی وضعیت جدید درمان معلوم می‌شود. اما باتوجه به شرایط موجود آنچه مشخص است این است که بهنام صفوی حداقل یک ماه باید در آلمان برای امور درمانی بماند.»فوادیان با تشکر از پیگیری‌ها و نگرانی‌های علاقه‌مندان و اهالی رسانه ادامه داد: «فردا پنجشنبه ۱۵ تیر سالروز تولد بهنام صفوی است و از مردم و علاقه‌مندان او تقاضا دارم که این هنرمندان جوان را از دعای خیر خود بی‌بهره نگذارند همچنین خواهشمندم که اخبار روند درمان بهنام صفوی را از منابع معتبر و سایت‌ها و خبرگزاری‌های رسمی پیگیری کنند.»


منبع: بهارنیوز

کالبدشکافی پرونده عباس کیارستمی

به گزارش ایسنا، مراسم سالگرد درگذشت عباس کیارستمی شامگاه چهارشنبه ۱۴ تیر در دانشگاه شهید بهشتی تهران در حالی با ریتمی متفاوت از سایر مراسم‌های یادبود برگزار شد که شمار اندکی از هنرمندان آن را همراهی کردند. بهمن فرمان‌آرا، مسعود کیمیایی، رضا کیانیان و همایون ارشادی از جمله شخصیت‌های هنری بودند که در این مراسم حضور داشتند. همچنین وزیر بهداشت، قائم‌مقام این وزارتخانه و معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی ایران ضمن حضور در این مراسم، گزارش‌هایی را از مراحل درمان و پرونده پزشکی عباس کیارستمی ارائه کردند. هر چند غیبت نمایندگان پزشکی قانونی و نظام پزشکی که سبب اعتراض بهمن کیارستمی نیز شد، این پرونده را همچنان با نقاط تاریک و ابهام‌زا باز گذاشت.
 
امیر پوریا – منقد سینما – که اجرای این مراسم را بر عهده داشت، در توضیحاتی درباره محل برگزاری یادبود عباس کیارستمی گفت: حتما تعجب می‌کنید که در مکانی غیر سینمایی این مراسم برگزار شده، علت آن نگاه بهمن کیارستمی و مشورت و مذاکره با دوستان جامعه پزشکی بود که به جای سوگواری رایج – که البته بخشی از ضرورت و نیاز ما است – به پدیده‌ای بپردازیم که در ذهن‌ها و رسانه‌ها هنوز مفتوح است.  او سپس به کتاب سبزرنگی که در سالن توزیع شده بود، اشاره کرد و افزود: این کتاب حاوی یادداشت‌های روزانه عباس کیارستمی در سر رسیدی به سال ۱۳۷۶، همان سالی است که فیلم مهم «طعم گیلاس» ساخته شد و شعری هم که برای جلد پشت آن انتخاب شده؛ «من می‌خواهم با مرگ خود بمیرم نه با مرگ پزشکی» شأن نزولش در ۱۹ سال پیش بوده است.
 
نامه مهرجویی برای کیارستمی 
پوریا سپس یادداشتی از «داریوش مهرجویی» به این مناسبت خواند که به علت سفر در مراسم حضور نداشت. مهرجویی برای کیارستمی نوشته است: «در این روزهای داغ تیرماه و سالروز عباس کیارستمی عزیز، بار دیگر درگذشت یار و همراه دیرینه‌ام را به خانواده و دوستان و هواداران این مرد بزرگ سینما و هنر ایران تسلیت می‌گویم. هر چند هنوز بعد از گذشت یک سال نتوانستم مرگ مظلومانه و غافلگیرکننده او را باور کنم. در حال حاضر فقط در انتظار نتیجه پرونده پزشکی عباس عزیز هستم و از وزیر محترم بهداشت پاسخ دقیق و روشن می‌خواهم.  چرا، چگونه و چه کسانی باعث غفلت شدند و آیا از چنین سهل‌انگاری بزرگی در حق یکی از سرمایه‌های ملی کشورمان می‌توان چشم‌پوشی کرد؟  سه بار او را شکافتند و بیهوش کردند و سه ماه زجر کشید… هرگز آخرین حرف‌هایش را فراموش نمی‌کنم: «بدن مرا حسابی شخم زده‌اند.»
 
سپس رضا کیانیان به عنوان مسئول پیگیری پرسش‌هایی که یک سال است، بی‌جواب مانده‌اند، اجرای این مراسم را در اختیار گرفت و در توضیحاتی درباره خلوت بودن مراسم سالگرد عباس کیارستمی گفت: ما فکر می‌کردیم این مراسم به حدی شلوغ شود که عده‌ای بیرون سالن بنشینند چون اول قرار بود این مراسم برگزار شود، بعد نشد، بعد همه جا اعلام شد مراسم برگزار نمی‌شود اما با کمک وزیر بهداشت هماهنگ شد. برای همین خیلی‌ها از برگزاری این مراسم بی‌اطلاع بودند. حتی خود من که در آخرین لحظه مطلع شدم.  او همچنین درباره این که چرا در مقام پرسش‌کننده از مسئولان وزارت بهداشت حاضر شده است، توضیح داد: شاید برای این که همیشه جایگاه منطقی داشته‌ام؛ نه زیاد شلوغ کرده ام و نه زیاد شلوغ نکرده‌ام.
 
کیانیان ادامه داد: دوستان زیادی از جامعه پزشکی می‌شناسم. بعضی از فرشته، پاک‌تر و برخی دیوصفت هستند. قصه‌هایی از فرشته‌های این جامعه شنیده‌ام که به گریه افتاده‌ام و برایم سوال شده که چقدر آدم می‌تواند فداکار باشد. از طرفی آدم‌هایی هم هستند که پول از هر چیزی برایشان مهم‌تر است. البته همه جا همین طور است اما در پزشکی چون با جان آدم سر و کار دارند، این موضوع مهم‌تر است.  این بازیگر سپس گفت: باید به جایی برسیم که نگوییم، «بعدش چی؟» بالاخره باید روزی باشد که وقتی یک نفر زیر دست پزشکی می‌میرد، معلوم شود چرا این اتفاق افتاده و الکی نبوده است.
 
وی افزود: آقای کیارستمی در یک سال گذشته بیشتر از آن که مرده باشد، زنده است. در این مدت هیچ وقت نبوده که اسمی از ایشان برده نشود. کیانیان در ادامه به کلیات پرونده پزشکی عباس کیارستمی اشاره کرد و یادآور شد: خیلی‌ها دوست داشتند این ماجرا پیگیری شود. از سوی خانواده ایشان نیز به نظام پزشکی شکایت شد، وزیر بهداشت هم جزو شاکیان این پرونده است. این جریان یک سال طول کشیده اما هنوز هیچی نشده است. گفتند حکم صادر شده ولی ما هنوز نمی‌دانیم. پرونده را هم باز گذاشته‌اند، اگر کسی شکایتی داشت، مطرح کند. خانواده کیارستمی اعتراضی نکردند اما دکتر میر (پزشک معالج کیارستمی) نسبت به حکم شاکی بوده است.
 
او با اشاره به مبهم بودن نتیجه پرونده کیارستمی گفت: معلوم نشده چه شده، چه می‌گویند و اصلا چه اتفاقی افتاده. هدف اصلی این مراسم هم روشن شدن ابعاد تاریک این پرونده است. خانواده کیارستمی به پزشکی قانونی که نمی‌دانیم به نظام پزشکی قانونی چه ارتباطی دارد، شکایت کرده‌اند اما خبری نشده است. همه ما می‌خواهیم بدانیم چه اتفاقی افتاده است.
 
دست و پای بسته وزارت بهداشت در پرونده کیارستمی 
کیانیان سپس از دکتر پایدار – معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی ایران – که از مرحله دوم درمان، پرونده پزشکی عباس کیارستمی را به دست گرفته بود، خواست تا جزییات دقیق‌تری را در این باره ارائه دهد تا پاسخ سوال‌ها روشن شود که وی نیز شرحی از ابتدا تا پایان درمان در ایران ارائه کرد، سپس کیانیان خطاب به او گفت: طوری جریان را تعریف می‌کنید که انگار فقط فرشتگان بالای سر آقای کیارستمی بودند. معلوم نیست آن اتفاق‌ها برای چه افتاده؟ یا آن وسط‌ها چه شده که آن عوارض پیش آمده است؟ شما به راحتی از این مسائل می‌گذرید و به حضور آقای وزیر بهداشت در طول درمان آقای کیارستمی اشاره می‌کنید. ما از ایشان خیلی ممنونیم ولی می‌خواهیم بدانیم برای آقای کیارستمی چه اتفاقی افتاده است.
 
دکتر پایدار در واکنش به این پرسش‌های کیانیان گفت: پیش از آن که ادامه درمان آقای کیارستمی به تیم ما واگذار شود، ایشان چهار جراحی را پشت سر گذاشته بود. این که در آن دوران چه اتفاقی افتاده، بنده مرجع قضاوت نیستم. این پرسش‌ها را هم باید از پزشکی قانونی و نظام پزشکی بپرسید.  در ادامه دکتر حریرچی – قائم مقام وزیر بهداشت – فلاش‌بکی به پرونده پزشکی عباس کیارستمی زد و در عین حال یادآور شد که وزارت بهداشت اختیار صدور حکم ندارد و این کار در وظیفه پزشکی قانونی و سازمان نظام پزشکی است. بنابراین وزارت بهداشت در بیان حکم قانونی علیه دیگری معذوریت دارد.
 
او سپس این جمله را بیان کرد: «اگر آقای کیارستمی آن موقع درباره نحوه درمان با ما مشورت می‌کرد، سناریوی دیگری ترسیم می‌کردیم» که کیانیان نسبت به آن واکنش نشان داد و گفت: آیا وقتی یک نفر مریض می‌شود با وزارت بهداشت مشورت می‌کند؟ شما می‌گویید ایشان اصلا نیامد، مشورت کند، چون اصلا پُست و مقام شما مال کار دیگری است. الان برای ما این مهم است. شما که به عنوان مدعی‌العموم وارد این پرونده شدید اعلام کنید، چه گزارشی روی این پرونده داده شده است.  این هنرمند با ابراز تاسف از غیبت مطلعان اصلی پرونده پزشکی خطاب به وزیر بهداشت گفت: متاسفیم که با وجود دعوت از روسای پزشکی قانونی و سازمان نظام پزشکی، آنها حضور نداشتند و به این جمع و وزیر بهداشت احترام نگذاشتند. وقتی آنها این قدر رُک هستند، چرا شما رُک برخورد نمی‌کنید.
 
حریرچی که سعی می‌کرد با بهانه قرار دادن محدودیت‌ها و معذوریت‌های وزارت بهداشت درباره اعلام احکام و گزارش پرونده‌های پزشکی، محافظه‌کارانه به پرسش‌های مکرر رضا کیانیان پاسخ دهد، در نهایت با اذن وزیر بهداشت روبه‌رو شد که گفت: «آقای حریرچی، شما جراح برجسته‌ای هستید و پرونده را هم دیده‌اید، نظر خودتان را اعلام کنید.» با این حال همچنان جزییات بیشتری شرح داده نشد و تنها به موارد تخلفی که قبلا به صورت پراکنده به آنها پرداخته شده بود، اشاره شد و دست آخر هم این گزارش به مبهم بودن وضع درمان کیارستمی در فرانسه منتهی شد.  کیانیان در واکنش به اظهارات قائم‌مقام وزارت بهداشت نیز خاطره‌ای در کنایه به سرانجام پرونده کیارستمی که مدام به فرانسه ختم می‌شود، تعریف کرد و افزود: حالا ما بالا می‌رویم، پایین می‌آییم، آخرش به فرانسه می‌رسیم.
 
حریرچی در این زمان به تخلف محرز پزشک که در زمان نیاز بیمار حضور نداشته است، اشاره کرد و گفت: از نظر ما درست است بخشی از اتفاقات در فرانسه رخ داده ولی شرایط می‌توانست طوری پیش برود که نیاز نباشد ایشان به فرانسه بروند.  در پایان این بخش از گزارش کیانیان معترض شد که «با وجود اجازه وزیر اما کمی از جزییات این پرونده را مطرح شد.» در ادامه نیز بهمن کیارستمی معترض نسبت به مبهم ماندن پاسخ پرسش‌ها از قائم‌مقام وزیر بهداشت که در تمام کمیسیون‌های پزشکی حضور داشته و مسلط به اوضاع بوده، درخواست کرد به سوال‌های تخصصی جواب دهد که حریرچی منکر حضورش در تمام کمیسیون‌ها شد و تاکید کرد: ما باید اصول جامعه مدنی را رعایت کنیم چون در مقابل فرد دیگری است که حتی اگر مجرم باشد، حقوق قانونی دارد و اعلام جزییات احکام و گزارش‌ها از سوی بنده یا وزیر برای آن فرد که شهروند ایرانی است، تبعات دارد.
 
کیانیان هم در پاسخ به این اظهارات گفت: در دادگاه هم دو طرف را معمولا دعوت می‌کنند اما بعضی‌ها نمی‌آیند، چون زورشان زیاد است.  در ادامه نوبت به سیدحسن قاضی‌زاده هاشمی – وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی – رسید که کیانیان از وی خواست درباره دخالت این وزارتخانه در پرونده کیارستمی توضیحات شفاف‌تری به نسبت دیگر همکارانش بدهد که او نیز بر نداشتن اختیار در وزارتخانه متبوعش نسبت به احکام پرونده‌های پزشکی تاکید کرد و به نکاتی ظریف در جریان درمان کیارستمی اشاره کرد که از آن جمله، قطع نشدن تب پیش از انتقال به فرانسه بود که برخی از پزشکان قبلا بر تثبیت وضعیت جسمانی کیارستمی و قطع تب پیش از اعزام به فرانسه تاکید کرده بودند.  هاشمی همچنین هم راستا با کیانیان گفت: تعجب می‌کنم چرا علت را نمی‌گویند. هیچ چیز بهتر از راستی نیست. امیدوارم احکام عادلانه باشد و سریع‌تر اعلام و حقوق مردم در پرونده‌هایی از این دست رعایت شود.
 
بهمن کیارستمی: به هدف نرسیدیم 
در همین حال که کیانیان برای ماندگاری وزیر بهداشت در کابینه دولت دوازدهم ابراز امیدواری می‌کرد، بهمن کیارستمی در اظهاراتی گفت: جزییات این پرونده مساله ما نیست. مساله اصلی غیبت نمایندگان پزشکی قانونی و نظام پزشکی است و این جلسه به هدفی که داشت، نرسید، چون قرار بود نظرات از مراجع مختلف مطرح شود.
 
او همچنین یادآور شد: خانواده کیارستمی از ابتدا برای گرفتن حکم، طرح شکایت نکرد. از اول هم گزارش مختصر از روند اتفاقات خواسته بودیم. مساله ما این است که وزارت بهداشت از ماه دوم وارد روند درمان شد ولی از ماه اول تا دوم درمان پدرم، نکات تاریکی وجود دارد که به اندازه طول این جلسه یک ساعت و نیمه درباره آن صحبت نشد. غیبت این دوستان (پزشکی قانونی و نظام پزشکی) مساله را حل نمی‌کند.  فرزند کیارستمی در ادامه بخش‌هایی از مصاحبه دکتر «ایرج خسرونیا» درباره تغییر وضعیت صدای عباس کیارستمی و ضرورت معاینه گوش و چشم در آن شرایط را خواند و بیان کرد: تفاوتی بین روایات شما (وزیر بهداشت) و دکتر خسرونیا وجود دارد. اختلاف روایات و نبود گزارش یک دست و قابل ارجاع، مساله است.  وی ادامه داد: ما اصلا حکم را کنار بگذاریم، چون تنها چیزی که اهمیت دارد همین گزارش چند صفحه‌ای است که به نظر می‌رسد در بیان جزییات آن، خیلی محدودیت دارند چون نهادهای دیگر شما را به خاطر همین محدودیت‌ها زیر سوال می‌برند. می‌دانم در نهایت فقط حکم صادر می‌شود اما می‌خواهم بدانم می‌توانیم روی همکاری وزارت بهداشت برای گرفتن گزارش حساب کنیم؟
 
از رییس‌جمهور کمک می‌گیرم 
وزیر بهداشت در پاسخ گفت: داشتم فکر می‌کردم این کار را بکنم. اگر زورم برسد و از رییس‌جمهور کمک بگیرم، جلسه‌ای بگذاریم تا آنها گزارش بدهند و شفاف پاسخگوی سوال‌های شما باشند. این حق شما است.  برای گرامیداشت عباس کیارستمی در این مراسم دو فریم از آخرین فیلم ناتمام او پخش شد که به گفته امیر پوریا – منتقد سینما – ۲۴ فریم کیارستمی در امتداد عکاسی و جان بخشیدن به هنرهای تجسمی بوده. این فیلم قبلا در جشنواره کن به نمایش درآمده است.  حسن ختام مراسم کیارستمی پخش سه فیلم یک دقیقه‌ای به یاد او بود.


منبع: بهارنیوز

تحقق یک آرزوی هشتاد ساله؟

روزنامه بهار: بعد از مدت‌ها تشکیل انجمن صنفی نویسندگان در روز چهارشنبه ۱۴ تیر ماه ۱۳۹۶ به نتیجه رسید و با حضور تعداد زیادی از اعضا اساسنامه آن تحت نظارت نماینده وزارت کار به رای گذاشته شد و اعضای هیات رئیسه آن انتخاب شدند. انجمنی که امید می‌رود بتواند دغدغه‌های اهالی قلم را پیگیری کند و راهکارهایی متناسب در کارزارها و اختلافات ارائه دهد. در سرزمینی که شاعران نام آور و نویسندگان به نامش پر تعداد و پر شمارند و اما بسیاری دیگر بی‌نام و نشان، برای خلق اثر فرهنگی شان چه مرارت‌ها کشیدند و چه آفرینش‌ها که در دل تاریخ و زمان و خاطره‌ها به یاد گذاشته‌اند. همان هایی که ملال زندگی‌مان را با عطر داستان و اشعارشان آکنده‌اند و آنچه را نمی‌دانسته‌ایم به ما آموخته‌اند و تجربه‌های نکرده را جلوی چشم‌مان آوردند.

آنها که راز جهان را در شعر یا نثری گنجانده‌اند و روح‌مان را از معنا پر کرده‌اند و در تمام سال‌ها، قرن‌ها و دوره‌های متمادی همین افرادی که با شعر و نثر و پژوهش‌هایشان، داشته‌های فرهنگی که به آنها مفتخر بوده و هستیم، را جلا داده‌اند اما در تمام دوره‌ها در مرارت و سختی روزگار گذرانده و گاه حتی از تهیه مایحتاج روزمرگی‌های زندگی شان هم ناتوان بوده‌اند و این تعداد از نویسندگان و شعرا و بانیان فرهنگی کم نبوده‌اند و نیستند و در همین عصر معاصر بی خبر یا با خبر شده و خواهیم شد که دشواری‌های زندگی توان مقابله را از این جماعت دلداده به فرهنگ گرفته است. آنها که خود را از میان برداشته‌اند و آنها که بریده‌اند و علی‌رغم میل باطنی شان تغییر مسیر داده‌اند تا بن زندگی‌شان به جا بماند. رفع این دشواری‌ها نیاز به حمایت دولتمردان دارد تا شرایط تحقیق و پژوهش و خلق آثار فرهنگی در خلوت این دلدادگان مهیا شود و ذهن‌شان را از بار دغدغه خالی باشد. ولی این مهم هنوز در پیچ و خم ضوابط و بی‌توجهی‌ها بی‌نتیجه مانده است و عزمی راسخ و راهکارهایی جدی را طلب می‌کند.

حضور بیش از دو سوم اعضا در مجمع
محمد حسینی، سخنگوی انجمن صنفی- کارگری داستان نویسان تهران از برگزاری اولین مجمع انجمن صنفی خبر داد و گفت: خوشبختانه از این مجمع به خوبی استقبال شد و بیش از دو سوم اعضا حضور داشتند. اساسنامه بند به بند خوانده و به رای گذاشته شد. انتخابات اولیه هیات مدیره صورت گرفت و این هیات رئیسه یک هفته فرصت دارد تا به شکایات رسیدگی کند. بعد از یک هفته این هیات رئیسه جدید کار را در دست خواهند گرفت. نماینده وزارت کار هم در مجمع حضور داشت.وی اضافه کرد: کار ویژه‌ها و شرح وضعیت نویسندگان و موارد مختلف در این اساسنامه در نظر گرفته شده است و مشروح آن بعد از برگزاری اولین جلسه هیات مدیره جدید به اطلاع عموم خواهد رسید. بعد از طی دوره قانونی صاحب تابلو و مهر خواهد شد.حسینی همچنین گفت: تشکیل انجمن صنفی یک آرزوی ۸۰ ساله است که حالا محقق شده است و باید در ادامه فاصله تحقق و آرزو را کم کرد. مرکزی که فرهیخته‌ترین افراد جامعه آرزوی آن را داشتند، بالاخره محقق شده است و قطعا کارکرد ویژه‌ای در پیشبرد اهداف این اهالی خواهد داشت.

تجربه کار گروهی نویسندگان در حمایت از منافع خود
مهدی اسدزاده، نویسنده در پاسخ به این سؤال که به عنوان یکی از اعضای انجمن صنفی داستان نویسان تهران چه انتظاری از آن دارید؟‌، گفت: انتظار زیادی از یک انجمن تازه تاسیس که هنور هم آغاز به فعالیت نکرده است، ندارم. آن چیزی که مهم است این است که فعالیت جمعی نویسنده‌ها برای اولین بار در یک چارچوب و قالب رسمی شناخته بشود و تجربه کار گروهی نویسندگان در حمایت از منافع خودشان به نتیجه‌ای برای خودشان برسد. اگر این انجمن در وهله اول بتواند مراحل تاسیس خود را به صورت جدی دنبال کند و به میزانی از استقرار لازم دست پیدا کند، می‌تواند اعضای خود را جذب کند و فعالیت‌های اولیه اش را در زمینه تامین منابع مالی، مکان و آیین نامه‌های داخلی پیش ببرد.

وی در ادامه تاکید کرد: در دوره اول انتظار می‌رود که ساختار شکل بگیرد و در ادامه تمامی انتظاراتی که اهالی قلم از یک انجمن صنفی دارند نیز بایستی از این طریق پیگیری و مورد توجه قرار گیرد. البته شاید پیگیری این نوع مسائل و دغدغه‌ها به دوره‌های بعدی موکول شود و بعد از تشکیل ساختار در دوره‌های آینده اتفاقات بهتری هم محقق خواهد شد. اسدزاده در ادامه پیش بینی کرد که این انجمن با توجه به اراده و جدیت اعضا و شرکت اهالی قلم در روز مجمع انجمن صنفی قابل امیدواری است. او افزود: اعضا با حرارت و شور در روز مجمع صنفی حضور داشتند و افرادی که انتخاب شدند، افرادی بودند که هم دغدغه لازم و هم سابقه و توانایی انجام کار صنفی را داشتند. فکر می‌کنم همبستگی که برای اولین بار در بین اهالی قلم شکل گرفته است، بتواند سرنوشت انجمن را سمت و سویی مثبت بدهد.

این نویسنده در پاسخ به این سؤال که بسیاری از مواقع انجمن‌ها به دلیل عدم هماهنگی و نبود ساختار از پیگیری مطالبات خود ناموفق‌اند. این انجمن چه راهکارهایی برای رفع این موارد فراهم می‌کند؟ ، گفت: این انجمن می‌تواند نهادی اصلی در پیگیری مطالبات و دغدغه‌های متعدد اهالی قلم باشد. وجود نهادهای موازی دولتی و خصوصی چون کانون نویسندگان و انجمن قلم، مانعی بر عدم ساختارمندی این انجمن بودند و تجربه این سال‌ها نشان داده است که آن نهادها نمی‌توانند حامی منافع صنفی باشند و وجود یک نهاد صنفی نیاز می‌شد.

وی در ادامه به ابعاد حقوقی و اصل تاسیس انجمن صنفی نویسندگان اشاره کرد و گفت: نداشتن ماهیت صنفی جماعت نویسندگان و فعالیت‌های حرفه‌ای آنها، استرس زیادی به آنها وارد می‌کرد و در نتیجه با مسائلی چون عدم امنیت شغلی و کپی غیر قانونی آثار مواجه شوند. قراردادهای بین ناشران و نویسندگان از این طریق قابل پیگیری خواهد شد و بناست که در این انجمن، معاونت قضایی وجود خواهد داشت و هم تا حدودی اتاق داوری در آن تشکیل شود تا اختلافات درون صنفی بتواند رسیدگی کند. البته این موارد در مراحل اولیه صورت خواهند گرفت و در مراحل بعدی، تهدیداتی که نویسندگان با آن روبه رو هستند، می‌تواند جزو اهداف اصلی این انجمن قرار بگیرد و از این طریق محقق شوند. مطالباتی که آنها درباره کپی رایت و حقوق نشر یا حقوق معنوی و امثال این قابل پیگیری خواهند شد. لازم است ساختار شکل بگیرد و در طی نشست هایی، بررسی شود که نویسندگان چه مطالباتی دارند و در نظام حقوقی ایران چگونه قابل پیگیری هستند و از سویی ضعف‌های حقوقی موجود را پیدا کنند.

مهدی اسدزاده همچنین تصریح کرد که این موارد نیاز به ساختارمندی در طی زمان دارد و این انجمن هنوز به مرحله صنفی نرسیده است و فعلا گام‌های اولیه را برمی دارد. مهم این است ساختار لازم تهیه شود و مستقل روی پای خود قرار بگیرد. تا این انجمن ساختار خود را پیدا کند و منابع مالی و رویه‌اش معلوم نشود، زمانی حداقل یک ساله طی خواهد شد.

نیاز به حمایت ساختارمند
فرید حسینیان تهرانی درباره کارکرد انجمن صنفی نویسندگان گفت: در ایران فضای محدودی داریم و مجبوریم با شرایطی نامعلوم و حقوقی نامعقول با ناشرین و مراکز مختلف همکاری کنیم. لازم است یک ساختار حقوقی مشخصی وجود داشته باشد تا در موارد مختلف مشاوره‌های حقوقی، داوری آثار و اختلافات موجود در بین نویسندگان و حفظ حقوق آنها دخالت کند و بتواند تصمیماتی پیش برنده داشته باشد تا آنها در تنهایی و رفع امور زندگی مجبور به امضای هر قرارداد و تعهدی نشوند.
حسینیان تهرانی همچنین به تاثیر ویژه این انجمن صنفی در پیگیری ابعاد حقوقی نویسندگان اشاره کرد و گفت: ما به جای این که شخصا به دنبال مطالبات مان باشیم از این پس می‌توانیم به صورت صنف و نهاد مطالبات مان را دنبال کنیم. زیرا این نهاد در وزارت کار ثبت خواهد شد و اساس نامه‌ای خواهد داشت و درنتیجه برد بیشتری در مذاکرات و قراردادها از آن خود خواهد کرد. از این طریق چانه زنی اهالی قلم در قراردادها قوی خواهد شد و داوری و مقابله با مسئله کپی رایت به تنهایی از طریق افراد محقق نمی‌شود. این انجمن می‌تواند این خدمات را به خوبی به نویسندگان ارائه دهد.
وی افزود: ارتباط منصفانه ناشر با نویسنده و ارائه حق تالیف معقول و امثال آن از طریق انجمن پی گرفته شود. نویسندگان با این مشکلات مواجه هستند و از طرفی در میان خودشان هم با هم مشکل دارند و بسان یک بدنه واحد عمل نمی‌کنند. کورش اسدی که فوت می‌کند، همه دوست او می‌شوند ولی تا وقتی زنده بود، همه در حال انتقاد از او بودند. این ویژگی در همه ما هست و مسئله‌ای فرهنگی است که نیاز به راه حل هایی اساسی دارند و حمایت کردن را باید ساختارمند بیاموزیم و ارتباطات مان را حل کنیم. در نتیجه فرصت هایمان در مراکز غیر رسمی دارد صرف این می‌شود که زیرآب همدیگر را بزنیم. کیفیت آثار ادبی در ایران به همین دلایل پایین است و امیدواریم با وجود این انجمن صنفی این موارد تا حدی حل شود.

این نویسنده ابراز امیدواری کرد که این انجمن به یک محفلی تبدیل نشود که برخی دنبال منافع خود باشند و گفت: ما درباره نویسندگان مطرح حرف نمی‌زنیم درباره کسانی صحبت می‌کنیم که یک ناشر کارشان را بخواند و با مشکلات بسیاری مواجه می‌شوند. عضویت در این انجمن باید یک مزیتی داشته باشد و برای برخی ناشرین و حمایت از کتاب اولی‌ها و مسائلی از این دست، اعتبارهایی قائل شوند و پشتیبانی کنند.اعضای اصلی هیات مدیره انجمن کارگری داستان نویسان تهرانبعد از برگزاری اولین مجمع عمومی انجمن کارگری نویسندگان که روز چهارشنبه ۱۴ تیر ماه تشکیل شد، احمدپوری، فرخنده آقایی، محمدحسن شهسواری، مهدی افروزمنش، کامران محمدی، محمد حسینی، محسن حکیم معانی به عنوان اعضا اصلی هیات مدیره انجمن کارگری داستان نویسان استان تهران انتخاب شدند و مهدی اسدزاده و امین حسینیون، بازرسان این انجمن خواهندبود.


منبع: بهارنیوز

خاطرات بازیگر زن روی تخت بیمارستان

گروه هنری: روی تخت نشسته، لباس صورتی رنگ بیمارستان به تن دارد؛ می‌گوید حالش خوب است، اما کسی به ملاقاتش نرفته؛ صدیقه کیانفر از بازیگران پیشکسوت سینما و تلویزیون است، بازیگری که چندی پیش در بیمارستان نفت بستری شده است.



 

به گزارش ایلنا، از همان روز اولی که به خاطر خونریزی معده راهی بیمارستان شد جویای احوالش بودیم، منتظر ماندیم تا کمی بهبود پیدا کند تا به ملاقاتش برویم. وقتی باخبر شدیم خطر رفع شده و بعد از کلی مراقبت پزشکی حال و روزش بهتر شده است به همراه تینا شکیبایی یکی از اهالی سینما و تلوزیون راهی بیمارستان شدیم. بخش زنان بیمارستان نفت، طبقه اول سومین اتاق، تخت هشت. وقتی وارد اتاق می‌شویم، روی تخت نشسته است. از اینکه بعد از چند روز بستری شدن در بیمارستان بالاخره کسی سراغش را گرفته خوشحال است. غذایش را خورده نخورده کنار می‌گذارد، حرف‌های زیادی برای گفتن دارد.

از بیماری‌اش که می‌پرسیم می‌گوید: «سنم بالارفته به همین خاطر در عرض دو سال گذشته چهارمین بار است که بستری می‌شوم. دوبار در بیمارستان آسیا به خاطر مشکل ریه بستری شدم و خوشبختانه با کمک پزشکان بهبود پیدا کردم. این بار هم به دلیل خونریزی معده بستری شدم.» مهربانی در صورتش موج می‌زند، از خطوطی که روی صورتش نمایان است می‌توان عمری را که برای هنر ایران زمین خرج کرده است، دید. می‌گوید: «بازنشسته شرکت نفت هستم به همین خاطر وقتی چندروز پیش به خونریزی معده دچار شدم و تا دم مرگ پیش رفتم به بیمارستان نفت آمدم. پس از انجام آزمایش‌های مختلف پزشکان دست به کار شدند و خیلی تلاش کردند تا بهبود پیدا کردم.»

حالا پس از سال‌ها کار هنری در رادیو، تلوزیون و سینما و پشت سرگذاشتن بیش از ۹۰ بهار از زندگی‌اش دلتنگ است. چشم‌هایش پر از اشک می‌شود و ادامه می‌دهد: «آن زمان که در بیمارستان آسیا بستری شدم آقای دکتر هاشمی وزیر بهداشت به دیدارم آمدم. با اینکه انتظاری از او نداشتم اما وقتی به ملاقتم آمد خوشحال شدم. در زمان بازی در فیلم «میوه‌ ممنوعه» هم که ناراحتی معده پیدا کردم و در بیمارستان بستری شدم چند نفر از بازیگران به عیادتم آمدند. اما این بار هیچ کسی سراغم را نگرفت. فقط وقتی برخی از خبرنگاران که به من لطف داشتند خبر بستری شدنم را منتشر کردند و در فضای مجازی پخش شد و بعد از آن، بعضی از دوستان لطف داشتند و تلفنی تماس گرفتند و جویای احوال شدند. من از مطبوعات و خبرنگاران انتظاری ندارم اما از دوستان هنرمندم که سال‌ها در کنار هم بازی کردیم انتظار داشتم.»

کیانفر می‌گوید: «سال‌هاست در رادیو فعالیت دارم اما متاسفانه با اینکه از وضعیت این روزهایم اطلاع دارند نه تلفنی زدند و نه به ملاقاتم آمدند. از وزرات ارشاد، خانه سینما، خانه‌ تئاتر هم که خبری نیست؛ پس چه کسی باید سراغی از پیشکسوتان و موسفیدان این عرصه بگیرد؟» حرف از رادیو پیش آمد، صدیقه‌ کیانفر عمری را در رادیو پشت سرگذاشته و در این عرصه مویی سپید کرده است. می‌گوید: «۱۳۳۶ در آبادان درخدمت استاد خسرو کسروی بودم، ایشان استاد تئاترم بودند و از او علم بازیگری را آموختم. همان دوران بود که روزی استاد کسروی به من گفت صدای خوبی داری. این صدا برای گویندگی رادیو ساخته شده است.»

کیانفر خاطرات آن روز را که در ذهنش مرور می‌کند و به زبان می‌آورد، لبخندی از رضایت روی لبانش می‌نشیند. او ادامه می‌دهد: «همان روز به همراه استاد کسروی به رادیو رفتیم و بدون اینکه حتی یک بار تمرین کرده باشیم، «سه قطره خون» صادق هدایت را به صورت زنده ضبط و اجرا کردیم و این شد که پایم به دنیای رادیو باز شد.» او چندسال در رادیو ارتش گویندگی را ادامه داد تا اینکه پایش به تهران باز شد. ادامه می‌دهد: «وقتی به تهران آمدم مدتی نگذشته بود که تازه متوجه شدم اداره‌ تئاترکجاست، باشگاه جوانان کجاست.» حرف از باشگاه جوانان که به میان آمد خاطرات شیرینی برای کیانفر دوباره زنده شد، از آشنایی‌اش با خسرو شکیبایی، فنی‌زاده و خیلی‌های دیگر. روزهایی که درکنار بهروز خاقانی مشق هنر آموخت؛ مردی که او را استاد عبدی می‌خواندند و استاد تئاتر باشگاه جوانان در دهه ۳۰ و ۴۰ بود.

کیانفر می‌گوید: «سال ۱۳۴۰ بود که به باشگاه جوانان رفتم. استاد عبدی مرد با محبت و کاربلدی بود. خیلی از چهره‌های معروف در دنیای بازیگری از او مشق هنر آموختند. بهترین دوران زندگی هنری‌ام بدون شک همان روزهایی بود که درکنار استاد عبدی پشت سرگذاشتم.» او خاطره‌ای از خسرو شیکبایی برایمان بازگو می‌کند: «یک بار به خاطر دارم مرحوم خسرو شکیبایی به باشگاه مراجعه کرد. خسرو جوان با انگیزه‌ای بود و علاقه‌ زیادی به بازی در تئاتر داشت. اما آن روزها قانون بود که پسرها باید سربازی می‌رفتند و بعد وارد کار تئاتر می‌شدند. استاد عبدی به خسرو گفت برو سربازی و بعد بیا تئاتر. چند روز بعد بود که شکیبایی با سری تراشیده وارد باشگاه شد و به استاد گفت سرباز هستم و حالا دوست دارم به کار تئاتر بپردازم.»
این بازیگر یادی از فیلم «هامون» هم می‌کند و می‌گوید: «فیلم بزرگی بود، خیلی‌ها با این فیلم شناخته شدند. هامون پله‌ صعودی برای خیلی‌ها بود. هرچند نباید از بازی زیبای مرحوم خسرو شکیبایی و بیتا فرهی بگذریم. هنری که تا سال‌های سال زنده می‌ماند و در خاطره‌هایمان ثبت شده است.»

کیانفر در تمام طول عمر هنری‌اش به توانایی‌هایش تکیه زد و به گفته خودش، هیچ وقت برای اینکه نقشی به او بدهند، سراغ هیچ کدام از کارگردان‌ها نرفته است. او می‌گوید: «چند سال پیش بود که برای عیادت آقای میری یکی از صدابرداران رادیو به یکی از بیمارستان‌های تهران رفتم. در بیمارستان به دنبال اتاقی بودم که آقای میری در آن بستری بود، خیلی اتفاقی در اتاقی را باز کردم و وارد شدم. با دیدن داریوش مهرجویی که روی تخت نشسته بود شوکه شدم. احوالپرسی کردم و به او گفتم شما از بازی‌های من خیلی راضی بودید چرا مدتی است که دیگر سراغی از من نمی‌گیرد؟ به خاطر دارم که مهرجویی گفت باور کنید هنگام کار آنقدر سرمان شلوغ است که شما عزیزان را یادمان می‌رود به همین خاطر حتما یادآوری کنید تا در کارهایم از شما دعوت کنم. از مهرجویی خداحافظی کردم و هیچ وقت برای گرفتن نقشی با او تماس نگرفتم. من هرگز در زندگی هنری‌ام به همکارانم رو نیانداختم.»


منبع: بهارنیوز

ناگفته‌های «یوسا» از زندگی و ادبیات

به گزارش ایسنا، «ماریو بارگاس یوسا» که اخیرا سفر کوتاهی به بوینس آیرس داشته، در مصاحبه با روزنامه «لا ناسیون» آرژانتین درباره زندگی، ادبیات، رسانه‌های مدرن و تجربه نگارش مشهورترین رمان‌هایش صحبت کرده است.

به عقیده شما زندگی را تمام و کمال زندگی کردن یعنی چه؟ می‌دانم که ادبیات شما را به وجد می‌آورد، چیز دیگری هم هست؟

من هم مثل تمام آدم‌های دیگر، تنها بخشی از امکانات بی‌پایانی را که زندگی ارائه می‌کند زندگی کرده‌ام و سعی دارم تا پایان از آن استفاده کنم. امیدوارم بتوانم کنجکاوی و اشتیاقم را نگه دارم؛ این آخرین چیزی است که باید از دست داد. از دید من غم‌انگیزترین چیز، منظره آدم‌هایی است که تخیلات و کنجکاوی‌شان را از دست می‌دهند و به زندگی ادامه می‌دهند. در واقع آن‌ها مرده‌اند، چون این یعنی مرگ واقعی.زندگی مملو از چیزهای متنوع است، زندگی غنی است. زندگی می‌تواند یک ماجراجویی خارق‌العاده باشد و ادبیات یکی از همان ماجراهاست. آدم نمی‌تواند تمام تجربه‌ها را زندگی کند، اما ادبیات این امکان را به شما می‌دهد که تجربیاتی را زندگی کنید که تنها از طریق تخیل و تصورات در دسترس‌تان هستند. به همین خاطر است که ادبیات، زندگی را غنا می‌بخشد، اما جایگزین آن نمی‌شود. با این حال در برخی موارد استثنا این هم ممکن است. مثلا در مورد «بورخس» که در مقدمه‌ یکی از کتاب‌هایش نوشته: «بسیار چیزها خواندم و کمتر زندگی کردم.» به نظرم درباره او می‌توان مطمئن بود که آن‌چه او خوانده، مهم‌تر از تجربه‌های زیستی‌اش بوده و بهترین نوع زندگی کردن برای «بورخس»، مطالعه بوده است. اما این یک مثال معمولی نیست.

چه چیزهایی باعث می‌شود شما زندگی را تمام و کمال زندگی کنید؟

خیلی چیزها. من همیشه به جنبه‌هایی از زندگی علاقه‌مند بوده‌ام که ماجراجویی را نشان می‌دهند، تجربیات زنده‌ای که از دل مسائل معمولی بیرون می‌آیند و به گونه‌ای توانایی مقاومت شما را می‌سنجند. به بی‌باکی علاقه‌مند هستم. روزنامه‌نگاری باعث شده من تجربیات شگفت‌انگیزی در حوزه سیاسی و اجتماعی داشته باشم، جهان‌ها و آدم‌های دیگر را بشناسم، آدم‌هایی عادی که تجربیات خارق‌العاده‌ را پشت سر گذاشته‌اند.

کدام‌شان اول به ذهن‌تان می‌آید؟

وقتی ۵۸ ساله بودم و داشتم برای سفر به اروپا آماده می‌شدم (بورسیه‌ شده بودم و باید برای تحصیلات کارشناسی ارشد به اسپانیا می‌رفتم)، سفری چندهفته‌ای به جنگل‌های پرو داشتم. با جنگل روبه‌رو شدم و به عنوان یک نویسنده این سفر خیلی برایم مهم بود، چون از آن به بعد سه یا چهار کتاب درباره آدم‌هایی نوشتم که با آن‌ها در سفر آشنا شدم. دنیایی کاملا متفاوت بود با طبیعتی وحشی و بکر که حتی به تسلط آدم‌ها هم درنیامده بود. انگار واقعیت دیگری بود. آن سفر، خیلی ابتدایی‌تر و ماجراجویانه‌تر از زندگی در دل تمدن، در شهر و در دوران تحصیلم بود. آن زمان، دست پیدا کردن به آن جهان بدوی مثل بازگشت به تاریخ تا زمان ظهور تمدن بود و این برایم تجربه خارق‌العاده‌ای بود. از آن‌جا «خانه سبز»، «پانتالیون و میهمان‌ها» و چند داستان مهم دیگر من نشأت گرفتند.

من زیاد سفر کرده‌ام. سال ۷۴ مستندی از جمهوری چک را دیدم که چشمانم را به روی بازجویی‌های حکومت دیکتاتوری تروخیلو باز کرد. آن هم تجربه شگفت‌انگیزی بود که من را به سمت نوشتن رمان «سور بز» سوق داد. خواندن رمان «سرتون‌ها» از «اوکلیدس دو کونا» (روزنامه‌نگار برزیلی) باعث شد اثری درباره جنگ کانودوس (جنگ آخرالزمان) بنویسم. نگارش این اثر موجب شد یک ماجراجویی خارق‌العاده را تجربه کنم. برای مثال با دولت باهیا از نزدیک آشنا شدم، به تمام روستاهایی که درباره‌شان سخنرانی کرده و در آن‌ها کلیسایی ساخته یا نوسازی کرده بودم، سفر کنم. بنابراین، زندگی به عنوان یک ماجراجویی همیشه برای من جذاب بوده و در عین حال هرگز آن را ناسازگار با ادبیات ندانسته‌ام.



واقعیت تا چه حد در رمان‌های‌تان نقش دارد؟‌

تجربه زیستی همیشه نقطه شروع تمام داستان‌هایی بوده که نوشته‌ام. داستان‌ها، رمان‌ها، نمایشنامه‌ها همیشه براساس تجربه‌ای رازآلود بوده‌اند و دلیل این امر هم برایم روشن نیست. این تجربیات، تصاویری در ذهنم باقی می‌گذارند که قابلیت تشویق من برای تخیل و خلق جنین یک داستان را دارند و این یک فرآیند خودآگاه نیست، چون در کل هر زمان من ایده نوشتن یک داستان براساس این تصاویر را داشته‌ام، به صورت ناخودآگاه کار را شروع کرده‌ام و به سمت تبدیل آن تجربه به مواد خام ادبی سوق داده‌ شده‌ام. این اصلا به این معنا نیست که هر چه نوشته‌ام نوعی زندگینامه خودنوشت پنهان است. خیلی وقت‌ها که مساله نقطه شروع حل می‌شود، تخیل و تصورات جلو می‌افتند. اما من نویسنده‌ای واقع‌گرا هستم؛ یعنی همان‌طور که نویسندگان آثار تخیلی با مسائل غیرواقعی سروکله می‌زنند، من با واقعیت سروکار دارم.

اثر غیرداستانی باید تا چه میزان دربردارنده حقیقت باشد؟

بنا به دلایل واضح، فکر می‌کنم کتاب‌های مقاله، گزارش و اسناد باید خیلی بیشتر از آثار ادبیات داستانی شامل حقیقت باشند. چون وقتی شما یک اثر داستانی می‌خوانید، کاملا می‌دانید المان تخیل و داستان غالب است و این نباید هرگز در یک کتاب غیرداستانی دیده شود. آن‌جا شما انتظار دارید با حقیقت عینی روبه‌رو شوید. این‌جا مرزی وجود دارد که همیشه کمی غیرمتمرکز و پراکنده است، چون واقعیتِ نوشتار، عنصری است که با واقعیت فاصله می‌گیرد و از محدوده مربوط به زبان عبور می‌کند. این فاصله همان تجربه زیستی فرد است.

آیا محدودیتی در مورد حرف زدن شخصیت‌ها درباره افکارشان وجود دارد؟ در ادبیات غیرداستانی منابع سبکی چقدر ارزش دارند؟

به نظر من وقتی نوبت به داستان‌نویسی و گردآوری مدارک برای نوشتن آثار تخیلی، داستانی و خلاقانه می‌رسد، نوعی آزادی برای تنظیم مطالب وجود دارد. اما در حالت تعادل، داستان نمی‌تواند حقیقت را از بین ببرد، یا به آن مسلط شود. حالا مقالاتی هستند که نیمی از هر دو را دارند، مقالاتی که به نظر من فوق‌العاده هستند چون بسیار خلاقانه نوشته شده‌اند و این خلاقیت، تو را از حقیقت جدا نمی‌کند، بلکه تو را به سمت درک بهتر آن سوق می‌دهد. یک مثال می‌زنم: کتاب فوق‌العاده‌ای از «ترومن کاپوتی» با عنوان «در کمال خونسردی». این یک گزارش شگفت‌انگیز است و در عین حال یک داستان. «کاپوتی» با تمام مکانیزم‌های داستان‌سرایی، این داستان را نوشته اما در نهایت تو را به سمت کشف یک حقیقت راهنمایی کرده. این یک داستان کاملا عینی و بدون المان‌های شخصی است.

دو سال پیش جایزه نوبل ادبیات را به «سوتلانا الکسی‌یویچ» بلاروسی دادند، روزنامه‌نگاری که روی مصاحبه‌های قربانیان یا قهرمان‌های فجایع مختلف کار می‌کرد… به نظرم کاملا می‌توان گفت که بی‌شک روزنامه‌نگاری (منظورم کار روزنامه‌نگاران بزرگ است) شاخه‌ای از ادبیات است.

آیا ادبیات باید دلیل سیاسی داشته باشد؟

به هیچ عنوان. نویسندگانی هستند که سیاست در کارهای‌شان خیلی پررنگ است، آن‌ها ادبیات سیاسی خلق می‌کنند، اما آن‌چه نمی‌شود انجام داد، سیاست ادبی است. اگر اساسا می‌خواهید عقاید سیاسی‌تان را منتشر کنید، ادبیات بهترین راه نیست. مقاله بنویسید، سخنرانی کنید. ادبیات، خلق واقعیتی موازی است که با واقعیت واقعی فرق دارد و می‌تواند با مسلمات محض تحریک شود؛ چون ادبیات واقعیت را منتقل می‌کند و اگر این کار را نکند، ادبیات نیست؛ ژورنالیسم و تبلیغات است. ادبیات نمی‌تواند پروپاگاندا باشد. ادبیات باید تصوری توصیفی را با نوعی بی‌طرفی و نداشتن وابستگی به زندگی ارائه کند و این غیرممکن می‌شود اگر فرد درگیر سیاست شود.

من اعتقاد دارم نویسنده‌ای که اغلب با انگیزه‌های سیاسی قلم می‌زند، به عنوان یک نویسنده شکست می‌خورد. ادبیات او بسیار فرار و زودگذر است و تحت تأثیر شرایط تاریخی که روزی از بین می‌رود، قرار دارد. این نوع ادبیات سقوط می‌کند و ضعیف می‌شود. آن‌چه من باور دارم این است که ادبیات می‌تواند از سیاست استفاده کند، همان‌طور که از تجربیات انسانی بهره می‌برد. اما آن‌ها را به کار بگیرد و نه به آن‌ها خدمت کند، چون اگر ادبیات در خدمت سیاست باشد، به شدت تضعیف می‌شود.

درباره «بارگاس یوسا» چه؟ چیزی هست که شما را عصبی و نگران می‌کند؟

خیلی چیزها! مثلا آینده کتاب. کتاب در زندگی من خیلی مهم بوده. آن‌چنان من را غنی کرده که وقتی درباره احتمال از بین رفتن کتاب‌ها فکر می‌کنم، خیلی ناراحت می‌شوم. این واقعیتی است که کاملا نمی‌توانیم رهایش کنیم. آیا کتاب ابزار اصلی شکل‌دهی ذهن بشر باقی می‌ماند و زندگی را مثل قبل غنا می‌بخشد یا این‌که تصاویر، صفحه‌های نمایش و انقلاب بزرگ صوتی ـ تصویریِ دوران ما، جایگزینش می‌شود و کتاب روزبه‌روز به حاشیه رانده می‌شود؟ این یک واقعیت کاملا محتمل است که وجود انسان‌ها را خیلی تضعیف می‌کند. معتقد نیستم رسانه‌های صوتی ـ تصویری که برای اطلاعات و ارتباطات فوق‌العاده هستند، بتوانند جایگزین آن‌چه ادبیات نمایندگی‌اش می‌کند، شوند. فکر نمی‌کنم این رسانه‌ها انسان را شکل‌ دهند، حساسیت و ابداعات او و از همه بالاتر روحیه انتقادی او را ارتقا ببخشند، همان کاری که ادبیات کرد.

نظرتان درباره جایگاه ادبیات در سیستم آموزشی چیست؟

آموزش در زمان ما روی شکل‌دهی ذهنی افراد برای جهان ماشینی و دنیای صفحه‌های نمایش تمرکز دارد. این یک نوع تمرکز و جهت‌گیری است و دارد حوزه‌های غیرضروری علوم انسانی را گسترش می‌دهد. این به نظر من اشتباهی جدی است که می‌تواند شدیدا روی فرهنگ اثر بگذارد. فرهنگ فقط فرهنگ نیست. فرهنگ، سیاست است، زندگی اجتماعی، روابط و حساسیت‌هاست. این‌ها مشکلات بزرگ دوران ما هستند که ـ البته با احترام به آن‌چه در آینده بر سر زندگی خواهد آمد ـ همچنان معما باقی مانده‌اند.



جایزه نوبل به غیر از مبلغ مالی (حدود یک میلیون دلار)، چیست؟

یک مدال طلا که نام شما روی آن حک شده. آن‌ها به شما اجازه می‌دهند (یوسا زیرکانه می‌خندد) پنج کپی از آن را که تولید خود آکادمی سوئدی است، بخرید. مسلما تمام برندگان آن را می‌خرند و به خانواده‌های‌شان هدیه می‌دهند. مثلا من آن را به فرزندانم دادم. یکی دیگر از مدال‌هایم در موزه است؛ موزه‌ای که در خانه محل تولدم در آرکیپا احداث کردم.

آن مدال، نماد جایزه است. متوجه شده‌ام که بعضی از برندگان نوبل، آن مدال‌ها را فروخته‌اند. (دوباره و با شدت بیشتری می‌خندد) امیدوارم من تحت تاثیر آن شرایط ترسناک قرار نگیرم که مجبور شوم مدال نوبلم را بفروشم! و امیدوارم در خانواده‌مان باقی بماند.

مدال خودتان کجاست؟

به شما نمی‌گویم (باز هم می‌خندد) این یک راز است و امیدوارم حفظ شود. امیدوارم به خوبی از مدالم نگهداری و محافظت شود.

دوست دارید مرگ در چه حالی به سراغ‌تان بیاید؟

در حال نوشتن. دوست دارم مرگ با جوهر، کاغذ و دفتر، غافلگیرم کند. این شکل ایده‌آل مرگ برای من است. مرگ تصادفی است که رخ می‌دهد، چیزی غیر از آن‌که ما شوم می‌دانیمش.

آیا از رایانه برای نوشتن استفاده می‌کنید؟

نه، دستی می‌نویسم، با جوهر و همیشه در دفتر. و بعد وقتی اصلاحاتم را انجام دادم، آن را به رایانه می‌سپارم. اما اولین نسخه‌ها، حتی مقاله‌هایم، همیشه با جوهر و روی کاغذ نوشته می‌شوند. وارد کامپیوتر کردن آن‌ها اولین فاصله‌ای است که به من اجازه می‌دهد متن را اصلاح کنم. دوست دارم کمتر بنویسم و بیشتر تصحیح کنم. اولین چرک‌نویس همیشه وقت و انرژی زیادی از من می‌برد. در عوض وقتی متن آماده است و شروع به پاک‌سازی و دوباره‌نویسی آن می‌کنم، واقعا لذت می‌برم. این لذت‌بخش‌ترین بخش کار ادبی برای من است.

هر رمان چقدر زمان می‌برد؟

خب، طولانی‌ترین رمان از من سه سال وقت گرفت. مثلا «گفت‌وگو در کاتدرال»، «جنگ آخرالزمان» و شاید «رویای سلت». دو تای اولی بیش از همه کار برد.

سه سال کار روزانه؟

من عملا هر روز کار می‌کنم. بعضی روزها پیشرفتی نمی‌کنم، اما پسرفت چرا. اما وقتی کتابی را شروع می‌کنم – و همیشه در حال شروع کردن یک کتاب هستم – سعی می‌کنم کاملا منضبط باشم.

در حال حاضر چه کتابی در دست دارید؟

مقاله‌ای است درباره این‌که چطور یک آزاداندیش باشیم. این اثر به نوعی یک زندگینامه خودنوشت سیاسی و فکری است.

*****

«ماریو بارگاس یوسا» متولد ۱۹۳۶، از مطرح‌ترین چهره‌های ادبیات آمریکای لاتین به‌شمار می‌رود. او در پنج دهه گذشته، آثاری را مانند «سور بز»، «خانه سبز»، «گفت‌وگو در کاتدرال» و «شهر سگ‌ها» خلق کرده است. این نویسنده در عرصه‌ سیاست و مقاله‌نویسی هم دست توانایی دارد و آثارش در روزنامه‌های معتبر اسپانیولی‌زبان به چاپ می‌رسد. شهرت «یوسا» با نخستین رمانش – «زندگی سگی» – آغاز شد.

این رمان‌نویس پرویی هفتم اکتبر سال ۲۰۱۰ برنده جایزه‌ نوبل ادبیات شد. حدود ۲۰ سال نام او جزو کاندیداهای این جایزه بود. «یوسا» در سال ۱۹۹۴ به عنوان عضو آکادمی اسپانیا برگزیده شد و در سال‌های گذشته در بسیاری از دانشگاه‌های آمریکا، آمریکای جنوبی و اروپا تدریس کرده است. این نویسنده توانست در سال ۱۹۹۵ جایزه «سروانتس»، مهم‌ترین جایزه ادبی نویسندگان اسپانیولی‌زبان، را از آن خود کند و همچنین در سال ۱۹۹۶ برنده جایزه صلح آلمان شد.


منبع: بهارنیوز

شب دوستی ایران و ایتالیا

به گزارش ایسنا، اولین اجرای مشترک ارکستر سمفونیک تهران و ارکستر فستیوال راونا که در ادامه پروژه “جاده دوستی” این رهبر ایتالیایی است، شامگاه ١۵ تیرماه در تالار وحدت تهران به روی صحنه رفت.این اجرا که به رهبری ریکادو موتی و مدیریت هنری شهرداد روحانی برگزار شد دربرگیرنده رپرتواری از اپراهای جوزپه وردی -آهنگساز ایتالیایی- بود.در این کنسرت که با استقبال خوبی مواجه شده بود مهمانی مانند سفرای برخی کشورها، معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، مدیرعامل بنیاد فرهنگی هنری رودکی، سخنگوی وزارت امور خارجه، مدیرعامل انجمن موسیقی ایران، منوچهر صهبایی، آتیلا پسیانی، سهراب کاشف، پریسا بخت آور، علی اکبر قربانی، نادر مشایخی، کریستف رضاعی و… داشت.این کنسرت با نواختن سرود ملی ایران و ایتالیا آغاز شد.

پس از پایان این اجرا و هنگام اهدای هدایای بنیاد رودکی به مهمانان ایتالیایی این رویداد، علی مرادخانی -معاون امور هنری وزارت ارشاد- با بیان اینکه امیدوار است از این دست اتفاقها بیشتر رخ بدهد، گفت: ما دوست داشتیم این گروه ایتالیایی در ایران چند روز بیشتر می‌ماندند تا به شیراز و اصفهان نیز سفر کنند، البته در فرصت مناسب این اتفاق رخ خواهد داد و در فرصت‌های آتی در این شهرها نیز همین برنامه‌ها را در آن شهرها اجرا می کنند.او همچنین ضمن بیان پیام تشکر وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به این رویداد، اظهار کرد: وزیر دوست داشت در این اجرا حضور داشته باشد اما به علت سفرش به اصفهان و جلسات مکرر کاری این امر محقق نشد. ریکاردو موتی نیز گفت: خوشحالم که با نوازندگان ایرانی همکاری داشتم و با هم نوای مشترک موسیقیدان ایتالیایی را نواختیم. موسیقی امری جهانی است و با توجه به اینکه دو ملت ایران و ایتالیا دارای تمدن غنی و دیرینه‌ای هستند می‌توانند با موسیقی این فرهنگ را پیوند دهند.

او اضافه کرد: موسیقی از  نظر من به یکدیگر پیوند خوردن است و اطمینان دارم این همکاری  تازه شروع کار است و ما می‌توانیم در کنار هم آینده خوبی را رقم بزنیم.شهرداد روحانی نیز بیان کرد:  ما امشب شاهد موقعیتی بودیم که دیگر قابل تکرار نیست، البته من امیدوارم در آینده‌ای نزدیک شاهد تکرار چنین اتفاقاتی باشیم. به هر حال وجود مایسترو موتی برای همه ما ارزشمند بود.

کریستیانا موتی -همسر ریکاردو موتی و مدیر هماهنگی فستیوال راونا-  هم از معاون هنری وزیر ارشاد و مدیرعامل بنیاد فرهنگی هنری رودکی ایران تشکر کرد.او همچنین بیان کرد: من از ریکاردو زانلاتو، تنوره پوتی و لوکا سالسی خوانندگان ایتالیایی کنسرت تشکر می‌کنم که واقعا شب خاطره انگیزی را برای ما به وجود آوردند.در ادامه،معاون وزیر میراث فرهنگی و فعالیت‌های فرهنگی کشور ایتالیا اظهار کرد: من هم از طرف دولت ایتالیا از همه شما تشکر می‌کنم که چنین برنامه جالب توجهی را برگزار کردید. ما قطعا در آینده نزدیک برای شکوفا شدن فعالیت دو کشور رویدادهایی مانند این کنسرت را برگزار خواهیم کرد.او ادامه داد: من امروز این افتخار را داشتم که پیش از کنسرت از موزه ایران باستان و موزه موسیقی دیدن کنم که با وجود برنامه‌های فشرده برایم لذت بخش بود. امیدوارم اجرای پیش روی این مجموعه مشترک در ایتالیا نیز تا این حد باشکوه باشد.


منبع: بهارنیوز

تعیین تکلیف توقیفی‌ها تا پایان مرداد

به گزارش ایرنا، سید رضا صالحی امیری  در حاشیه آیین اختتامیه سی امین جشنواره بین المللی فیلم های کودکان و نوجوانان اصفهان در جمع خبرنگاران افزود: آنچه من و رئیس سازمان سینمایی درباره فیلم های توقیفی بیان کردیم به مفهوم صدور مجوز اکران برای فیلم های توقیفی نیست بلکه به معنی بازبینی و بازنگری است.وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ادامه داد: فیلم های توقیفی باید بازبینی و در صورت امکان اصلاح شوند و مجوز اکران دریافت کنند و فیلم هایی که امکان اصلاح ندارند نیز رسیدگی و تعیین تکلیف شوند.

 

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ۱۱ خرداد امسال در پی نامه اصغر نعیمی یکی از کارگردانان سینما، طی نامه ای به رئیس سازمان سینمایی، ضرب الاجل دو ماهه ای را برای رسیدگی و بسته شدن پرونده فیلم های توقیفی در دولت قبل (دولت دهم) تعیین کرد.اصغر نعیمی نویسنده و کارگردان سینما در نامه ای به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با اشاره به نامه نگاری وی برای رفع توقیف «ربنا» گفته بود: اگر بنا به رفع توقیف است ابتدا باید تکلیف فیلم هایی که در اداره نظارت ارشاد تحت امر وی توقیف شدند، مشخص شود.نعیمی در نامه خود تاکید کرده است: بیشتر به اقدام قاطع و تدبیری کارآمد از جانب شخص شما امیدوار هستم.


منبع: بهارنیوز

نشان درجه یک هنری برای لالایی‌خوان

پروین بهمنی در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار کرد: سرانجام نشان درجه یک هنری را به من دادند.این هنرمند پیش از این، نشان درجه دو هنری را در بخش «پژوهش» گرفته بود و این‌بار نشان درجه یک را که معادل دکتری است، برای آواز دریافت کرده است.این موسیقیدان و پژوهشگر متولد سال ۱۳۲۸ در ایل قشقایی است. او کودکی خود را در ایل گذراند و سال‌ها به‌عنوان آموزگار در مناطق مختلف عشایری استان فارس خدمت کرد. بهمنی در چند دهه‌ی اخیر، در انتشار کتاب‌هایی مانند «داستان‌ها و حکایت‌ها و افسانه‌های اقوام ترک»، «ایران ترکلر»، «جغرافیای محیط عاشقی ترکان ایران» و چند کتاب دیگر همکاری داشته است.این هنرمند همچنین آلبوم‌هایی را مانند «خدای من غریب»، «به یاد فرود»، «مجموعه نغمه‌های عاشقی قشقایی»، «آوازهای قشقایی» و چند آلبوم دیگر منتشر کرده است.پروین بهمنی چند سال پیش در جریان برگزاری «فستیوال فرهنگ، ادبیات و موسیقی ترک‌زبانان جهان» در قزاقستان، به پاس زحماتی که در چند دهه‌ی گذشته در عرصه‌ی فرهنگ کشیده بود، به‌عنوان «بانوی برگزیده فرهنگی ترک‌زبانان جهان» معرفی و تقدیر شد.


منبع: بهارنیوز

«ماجرای نیمروز» در شبکه نمایش خانگی

فیلم سینمایی «ماجرای نیمروز» به کارگردانی محمدحسین مهدویان وارد شبکه نمایش خانگی سوره شد.

سعید خندق آبادی مدیرعامل موسسه هنرهای تصویری سوره درباره توزیع نسخه نمایش خانگی فیلم سینمایی «ماجرای نیمروز» در سطح کشور گفت: «ماجرای نیمروز» یک اثر باشکوه است و روایتی خیره‌کننده از تاریخ است که توانسته در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر نامزد ۹ سیمرغ و برنده ۵ سیمرغ شود.

وی گفت: نسخه نمایش خانگی فیلم سینمایی «ماجرای نیمروز» به همراه فیلم کوتاه بسیار جذاب پشت صحنه از روند ساخت فیلم و همینطور کمپین «#در_کنار_همیم» با جوایز میلیونی و عکس های صحنه و پشت صحنه است.

در خلاصه داستان این فیلم آمده است:

در محله‌های پر آشوب تهران، در پیچاپیچ خیایان‌ها و کوچه‌ها و در پستوی خانه‌ها سرگردان و حیران. آیا این جستجو را فرجامی هست؟

مهرداد صدیقیان، احمد مهرانفر، هادی حجازی فر، مهدی زمین پرداز، حسین مهری، محیا دهقانی، لیندا کیانی، امیراحمد قزوینی، امیرحسین هاشمی و جواد عزتی با حضور مهدی پاکدل بازیگران فیلم سینمایی «ماجرای نیمروز» هستند.


منبع: عصرایران

روزی به نام «قلم»

چهاردهم تیرماه به عنوان «روز قلم» فرصتی است برای یادآوری منزلت و حرمت قلم و صاحبان آن که عمر خود را برای ارتقای فرهنگ و هنر این مرز و بوم در طبق اخلاص گذاشته‌اند.

چهاردهم تیرماه از سال ۱۳۸۱ پس از تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی، به عنوان «روز قلم» در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران ثبت شد.

به گزارش ایسنا، البته توجه به قلم در سرزمین ما پیشینه‌ای دیرینه دارد. سده‌ها پیش در ایران باستان، تیرگان یکی از مهم‌ترین جشن‌های ایران باستان بوده که آیین‌های مخصوصی داشته و یکی از آن‌ها پاسداشت قلم بوده است.

یکی از دلایلی که برای این جشن ذکر شده، این است که در این روز، هوشنگ، پادشاه پیشدادی ایران، نویسندگان و کاتبان را به رسمیت شناخت و آنان را گرامی داشت. مردم جشن گرفتند و آن جشن به یاد ارجمندی قلم بر جای ماند. دلیل دیگری هم که برای این جشن ثبت شده، این است که به نوشته‌ ابوریحان بیرونی، ظاهرا چهاردهم تیرماه، روز ستاره‌ تیر یا عطارد است و چون عطارد، کاتب ستارگان است، می‌توان این روز را روز نویسنده نامید.

در دین اسلام نیز جایگاه قلم چنان بالاست که خداوند به آن قسم می‌خورد: «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ؛ سوگند به قلم و آن‌چه نویسند».

پس از انقلاب، نویسندگان و شاعران سرشناسی چون محمدعلی سپانلو این روز تیرماه را به عنوان روز قلم و نویسنده پیشنهاد دادند، تا این‌که سرانجام در پی پیشنهاد انجمن قلم، ۱۴ تیرماه از سال ۱۳۸۱ به عنوان «روز قلم» نام‌گذاری شد.

البته محمدرضا سرشار از مسئولان انجمن قلم می‌گوید: پیشنهاد ما روز نزول سوره قلم بود، اما ظاهرا روز ۱۴ تیر را که در یکی از کتاب‌های باستانی مربوط به جشن تیرگان است برای این روز انتخاب کردند. درباره‌ جشن تیرگان نوشته‌ شده است ایرانیان باستان از ۱۳ تیرماه به مدت ۱۰ روز جشن تیرگان برگزار می‌کرده‌اند و روز ۱۴ تیر روز عطارد بوده که آن را کاتب دیگر سیارات می‌نامیده‌اند. مسئولان وقت نیز گشتند یک مناسبت ایران باستانی برای روز قلم پیدا کردند.

در نهایت ۱۴ تیر به نام «روز قلم» در تقویم رسمی کشورمان نام گرفته اما این مناسبت هنوز چندان در میان مردم و حتی اصحاب قلم و اندیشه شناخته‌شده نیست و در این سال‌ها برنامه‌های چندانی برای معرفی و شناساندن و ارج نهادن این روز درنظر گرفته نشده و اگر برنامه‌هایی بوده، بسیار کم بوده است.

امسال موسسه خانه کتاب روز سه‌شنبه (۱۳ تیرماه) به مناسبت روز قلم بزرگداشتی برای پیشکسوتان اهل قلم با حضور سیدرضا صالحی امیری، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، جمعی از  پیشکسوتان اهل قلم، ناشران، چهره‌های فرهنگی و اصحاب رسانه برگزار و از کتاب «یادگار ماندگار؛ پرتره یکصد و ده پیشکسوت اهل قلم» رونمایی کرد.

برنامه‌ای هم که هر سال همزمان با روز قلم برگزار شده آیین پایانی جایزه‌ «قلم زرین» است که امسال پانزدهمین دوره‌ آن از سوی انجمن قلم ایران برگزار می‌شود.


منبع: عصرایران

درخواست نام‌گذاری خیابانی بنام کیارستمی

به گزارش خبرآنلاین، مراسم یادبود عباس کیارستمی در اولین سال درگذشت این کارگردان سینمای ایران، عصر امروز، دوشنبه ۱۲ تیر با حضور هنرمندان و علاقه‌مندان در خانه هنرمندان برگزار شد.در ابتدای این مراسم، کیوان کثیریان (مجری برنامه) اشاره‌ای به برنامه سینما تک خانه هنرمندان برای نمایش فیلم‌های کیارستمی کرد و گفت: «سال گذشته بالای ۴۰ عنوان از فیلم‌های آقای کیارستمی را در سینما تک خانه هنرمندان پخش کردیم. در سال ۹۲ نیز سینما تک خانه هنرمندان با فیلم «جاده‌های کیارستمی» افتتاح شد.در آن مراسم و آن روز؛ آقای کیارستمی خود حضور داشت به این شرط که صحبت نکند. برای برنامه امروز ما خیلی سخت توانستیم فیلم‌هایی که قرار بر پخشش‌‌شان بود را هماهنگ کنیم و درنهایت هم نتوانستیم شرایط نمایش فیلم «۲۴ فریم» آقای کیارستمی را فراهم کنیم.»

 

در ادامه این مراسم، فیلم «مرا به خانه ببر» ساخته کیارستمی برای حاضران نمایش داده شد و سپس محمدرضا اصلانی (کارگردان، نویسنده و شاعر) روی صحنه آمد و گفت: «خوشحالم در جمعی این چنین برای مردی که جامعه فرهنگی ما به لحاظ جهانی شدن مدیون زحمات اوست، حضور دارم. من قصد دارم امروز درباره مدیریت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان صحبت کنم. فعالیت‌های کانون در دهه ۵۰ و ۶۰ اگر نبود، شاید آقای کیارستمی هم نمی‌توانست آنچنان که می‌خواست موفق شود.»

 



  

در بخش دیگر مراسم، ابراهیم‌ فروزش، کارگردان و یکی از مدیران سابق سینمایی کانون، در سخنانی بیان کرد: «در مورد کیارستمی در این یک‌سال خیلی گفته شده است و او همان طور که خودش در شعری می‌گفت، «رفت، ماند». بنابراین حرف زدن شاید در حد من نباشد و فقط به کمی از خاطرات نیمه شخصی و کاری با این هنرمند اشاره می‌کنم. من گاهی کنار او زمان مصاحبه‌هایش می‌نشستم و می‌دیدم چقدر تحلیل دارد و حرف‌هایش ماندگار است. امیدوارم همان طور که کیارستمی با آثارش ماندگار است، دیگر هنرمندان ایرانی با آثارشان جاودان بمانند.»

 



 

حبیب رضایی، دیگر سخنران این مراسم هم درباره کیارستمی گفت: «با وجود اساتید بزرگی که عقبه‌های درخشانی دارند، وجود من در اینجا معنای چندانی ندارد. من مثل اغلب شما مخاطب فیلم‌های کیارستمی بودم اما این شانس هم را داشتم که معاشرت‌های شخصی با ایشان داشته باشم و هر بار که ایشان را ملاقات کردم بر میزان حیرتم افزوده شد. در اینجا می‌خواهم عبارتی را از دوست دیرین آقای کیارستمی، آیدین آغداشلو، وام بگیرم چراکه این جمله جان کلام است در مورد عباس کیا رستمی. آغداشلو می‌گفت: «کیارستمی پروای سادگی داشت.» این جمله در مورد عباس کیارستمی کاملا صدق می‌کند. پروا داشتن همیشه با تلاطم همراه است و سادگی همیشه با یک سکون و آرامش توام بوده. در کنار هم قرار گرفتن این دو نیاز به طی طریق دارد و ایشان از یک پشتوانه عظیم فرهنگی برخوردار بوده است.»

 

  

این بازیگر ادامه‌داد: «با این‌که عباس کیارستمی دغدغه نداشته است که خیابانی به اسمش باشد، ولی ما این نیت و دغدغه را داریم تا چنین جایی باشد که وقتی به آن جا رفتیم برای رفتن به آنجا و ماندن در آنجا کمی ساده‌تر برویم.‌ هرچند در این بلبشو بعید است فرصتی برای رسیدن به چنین دغدغه‌ای باشد ولی با این حال خوشحالم که او آدرسی از خانه دوست به ما داده که حالا دیگر همه می‌دانیم کجاست.»جابر قاسمعلی، فیلمنامه نویس و منتقد سینمایی هم در سخنانی کوتاه گفت: «عباس کیارستمی رِند سینماست؛ او به ما آموخت که هر کدام‌مان می‌توانیم قهرمان اصلی قصه‌های‌مان باشیم.

 

در ادامه مراسم، شاهد شرافت (خواهرزاده کیارستمی) درباره فیلم «خانوم» که از مادر زنده‌یاد کیارستمی ساخته بود، گفت: «خیلی سخت است راجع به فیلمی صحبت کنم که قرار بود در زمان حضور خود آقای کیارستمی دیده شود. این فیلم را از مادر کیارستمی ساخته‌ام که مادربزرگ من هم می‌شوند. من می‌خواستم فیلمی درباره آقای کیارستمی بسازم اما ایشان به من گفتند این جور فیلم‌ها تکراری است و بروم دنبال سوژه دیگر. من هم به سراغ مادر ایشان رفتم و از مادر بزرگم زهرا کیارستمی فیلم را تهیه کردم. وقتی آقای کیارستمی این فیلم را دید؛ پسندید. فیلم در ابتدا ۴۶ دقیقه بود که با تدوین خود ایشان به ۲۴ دقیقه رسید ولی متاسفانه نشد در زمان حیات ایشان نمایش داده شود.»


منبع: بهارنیوز