ناصر تقوایی، آل‌احمد، گلستان و دیگران

: آن‌طور که خودش می‌گوید تنها شانسش در زندگی این بوده که با یک تولد ناخواسته، مثل یک آدم زیادی در کنار یک ملت کهنسال زندگی کرده‌ است. هرچند امروز در آستانه هفتادوشش سالگی هنوز دارد در کنار این ملت کهنسال زندگی می‌کند، اما زندگی در سکوتی پانزده ساله برای مردی که نیم‌قرن از حضورش در هنر و ادبیات ایران (به‌عنوان فیلمساز، مستندساز، فیلمنامه‌نویس، عکاس، داستان‌نویس و مدرس) می‌گذرد چندان آسان نبوده است؛ برای او که دوره سکوت را نیز تجربه کرده است: یکی در سال‌های ‌۶۹ تا ۷۶، و دیگری هم از ۸۲ تا امروز.

تقوایی، آل‌احمد، گلستان و دیگران 
اما در نیم قرن زندگی ادبی و هنری ناصر تقوایی (۱۹ تیر ۱۳۲۰)، حضور برخی نام‌ها جلب توجه می‌کند: صفدر تقی‌زاده، ابراهیم گلستان و جلال آل‌احمد سه نامی هستند که شاید بتوان گفت تاثیرگذارترین آدم‌ها در زندگی ادبی و سینمایی او بوده‌اند. آنچه می‌خوانید برگزیده حرف‌های ناصر تقوایی است درباره «تابستان همان‌سال»‌ به‌عنوان تنها مجموعه‌ قصه‌اش که در سال ۱۳۴۸ از سوی نشر «لوح» منتشر شد، به همراه نگاه او به ابراهیم گلستان، جلال آل‌احمد، و طرح «داستان‌سرایان» که نیمه‌کاره ماند.

تقوایی و ادبیات

کلا دوازده داستان کوتاه نوشتم. جلال آل‌احمد خیلی کارهایم را دوست داشت. او معتقد بود که من اولین داستان‌های «کارگری- صنعتی» را در ادبیات ایران نوشته‌ام. پیش از من هر چه نوشته شده بود درباره حرفه‌های سنتی مثل میراب‌باشی، بقالی و… این‌ها بود. اما داستان‌های من در محیط‌های صنعتی مثل شرکت نفت و باراندازهای جنوب اتفاق می‌افتاد. من عاشق ادبیات بودم و هستم و برایش مقام بالاتری نسبت به سینما قائلم. اگر هم ادبیات را کنار گذاشتم و به سینما روی آوردم، علت‌های اجتماعی داشت؛ چون داستان‌هایم معمولا با سانسور روبه‌رو می‌شدند. به‌طوری‌که وقتی مجموعه‌داستان «تابستان همان سال» را در سال ۴۸ درآوردم، که زندگی هشت کارگر اسکله بود، این کتاب توقیف شد. در دهه هفتاد هم قصه‌هایم را جمع‌وجور کردم و فرستادم برای چاپ اما کتاب چاپ‌شده‌ من در محاق مانده است…

من اگر حرفی می‌زنم، محدود به خودم نمی‌شود. شامل همه‌ کسانی است که مثل من فکر می‌کنند. زمانی که متوجه شدم از راه ادبیات آینده‌ای ندارم و اگر قرار است با سلیقه‌ خودم بنویسم همیشه با مشکل مواجه خواهم بود، به سینما آمدم. اما در سینما هم مشکل دارم. چون هرگز دلم نمی‌خواهد فیلم بد بسازم. علت کم‌کاری‌ام این است. دوستانی هستند که بیشتر از من فیلم ساخته‌اند اما اگر آثارشان را بررسی کنیم، فکر نمی‌کنم تعداد فیلم‌های خوبشان بیشتر از فیلم‌های من باشد. من فقط یک فیلمساز دیگر شبیه به خودم سراغ دارم او هم عباس کیارستمی است که هیچ‌وقت فیلم بد نساخته است.

به‌هرحال وقتی از ادبیات سرخورده شدم، سینما را انتخاب کردم. شانسی که سر راه من قرار گرفت و اگر این شانس نبود، من هم نبودم این بود که مواجه شدم با ابراهیم گلستان که می‌خواست «خشت و آینه» ‌را بسازد. گلستان را از دوران کودکی می‌شناختم. از دوره‌ای که برای شرکت نفت فیلم مستند می‌ساخت و این فیلم‌ها را در مدارس آن نواحی برای ما نشان می‌دادند. در ادبیات هم همیشه به آثار او علاقه‌مند بودم. اصلا او مدل من در نوشتن بود. درعین‌حال آبادان به دلیل جمعیت خارجی زیادی که آنجا بودند، دارای چند سالن سینما بود که همزمان با آمریکا و اروپا فیلم نشان می‌داد. چون آنها نمی‌خواستند مردمشان به دلیل دوری از وطن از جریان فرهنگی خودشان منفک شوند.

تقوایی، آل‌احمد، گلستان و دیگران

من بیشترین فیلم‌های زندگی‌ام را تا سن ۲۲ سالگی که در آبادان بودم دیده‌ام. زبان انگلیسی هم بلد نبودم، اما اینقدر فیلم زبان اصلی دیدم که تقریبا هیچ فیلمی نبود که آن را نفهمم. یعنی تربیت تصویری پیدا کرده بودم. آن سال‌ها، دوران طلایی فیلمسازی در آمریکا و اروپا بود. دورانی که هرگز تکرار نشد. در آبادان شرکت نفت سینماهایی داشت که معروف‌ترین و مهم‌ترینش سینما تاج بود؛ سینمایی که نظیر نداشت.تمام فیلم‌های روز جهان به صورت همزمان در سینماهای آبادان به ویژه همین سینما تاج به نمایش درمی‌آمد. همه نوع فیلمی هم بود اما من وابسته به خانواده‌ای شرکت نفتی نبودم و درنتیجه ورودم به تمام این سینماها ممنوع بود. بنابراین کارت این سینما را جعل کردم. این تنها موردی است که من در زندگی‌ام چیزی را جعل کرده‌ام. طبق قوانین شرکت نفت، هر یک از اعضای خانواده‌ کارمندان این شرکت برای استفاده از امکانات رفاهی کارت داشتند.

من یک دوست هم‌کلاسی داشتم که اغلب با کلک، کارت‌های سفید می‌آورد و من با دقت تمام عکس بچه‌ها را روی آن می‌زدم. حتی مهر هم درست کرده بودم و تقریبا شده بودم سرگروه یک باند جعل کارت سینما تاج. شاید حدود صد کارت ساختم. مدتی پلیس شرکت نفت دنبال این جعل‌کننده می‌گشت و آخرش هم نفهمید کار چه کسی است. حیفم می‌آمد که این فیلم‌ها را از دست بدهیم. هفته‌ای حداقل سه فیلم می‌دیدم. خب اینها هم جزو همان شانس به حساب می‌آیند. یکی از هوشمندی‌های هر جوان علاقه‌مند به امور فرهنگی، استفاده از همین فرصت‌هایی است که پیش می‌آید.

تقوایی و گلستان

ابراهیم گلستان آدم بسیار منظمی بود. و برای کارش محرمیت قائل بود. همیشه داستان‌هایش را وقتی چاپ می‌شد، می‌خواندیم. غیرممکن بود پیش از چاپ قصه‌اش را برای کسی بخواند. در فیلمسازی هم این خصلت را داشت. تمام گروه تولید «خشت و آینه» پنج نفر بودند. فروغ که همکار گلستان بود، در طول ساختن این فیلم مطلقا ارتباطی با گلستان نداشت و حتی به استودیو نیامد. من می‌دانستم که اگر از گلستان بخواهم اجازه بدهد در این فیلم با او همکاری کنم، نخواهد پذیرفت. درنتیجه از دوستان ساعدی خواستم که جلال‌ آل‌احمد را واسطه ارتباط من با فیلم قرار بدهند.

جلال وقتی شنید که من می‌خواهم وارد این کار شوم، گفت خوب فکرهایت را بکن من به خاطر تو حاضرم به گلستان تلفن کنم. چون آل‌احمد با گلستان قهر بود. اگرچه برای هم احترام زیادی قائل بودند. گفت با گلستان دچار مشکل مالی خواهم شد. گفتم می‌خواهم فیلمسازی را یاد بگیرم و مسائل مالی برایم مهم نیست. اگر چه وضع بدی هم داشتم. به گلستان تلفن کرد و او هم پذیرفت. چون نمی‌توانست به او نه بگوید هرچند در ظاهر دشمن یکدیگر بودند.

اینها آدم‌های کوچکی نبودند. روزی که گلستان با من قرار گذاشت که بروم باهم صحبت کنیم، من در دانشکده‌ حقوق قبول شده و ثبت‌نام هم کرده بودم. فکر می‌کنم در آن زمینه هم دارای چنان استعدادی بودم که ممکن بود وزیر خارجه نشوم، ولی حتما تیرباران می‌شدم. بالاخره رفتم پیش گلستان و برای اولین‌بار با او به‌عنوان یک کارگردان و تهیه‌کننده روبه‌رو شدم نه استاد و دوست. به‌عنوان شاهد، گلستان در آن جلسه از فروغ هم دعوت کرده بود. گلستان چون نمی‌توانست به آل‌احمد نه بگوید و درعین‌حال نمی‌خواست هیچ روشنفکر دیگری مخصوصا نویسنده، پایش به این فیلم باز شود، سعی کرد سنگ‌های بزرگ جلوی پای من بیندازد.

از جمله اینکه خیال نکن این فیلم مثل آن مستندهایی است که برای شرکت نفت می‌سازم و کسانی مثل نجف دریابندری و اخوان‌ثالث هم آمدند و کار کردند. این یک فیلم حرفه‌ای است که دارم با سرمایه‌ شخصی می‌سازم و خیلی هم گران تمام می‌شود و نمی‌توانم به تو حقوق زیادی بدهم. فروغ پرسید چقدر می‌توانی بدهی؟ گلستان گفت ماهی ۲۵۰ تومان. من یک لحظه پیش خودم چرتکه انداختم و دیدم که این مبلغ حتی هزینه‌ رفت‌وآمد من را هم تامین نخواهد کرد. پرسیدم آیا ممکن است آدم بتواند با چنین مبلغی زندگی کند؟ گفت:‌ نه، مطلقا نه. گفتم ولی من کار می‌کنم. و از فردایش شروع به کار کردم.

تقوایی و آل‌آحمد

بعضی از آدم‌ها، در مجالس حضور عجیبی دارند. وقتی وارد مجلس می‌شوند و در نقطه‌ای می‌نشینند، آن نقطه می‌شود صدر مجلس. جلال‌ آل‌احمد یکی از این افراد بود. هر جا او می‌نشست، صدر مجلس بود. گلستان هم دارای چنین جایگاهی بود. به دلیل توانایی‌هایی که در وجود این آدم‌ها بود ما فقط نوشتن و فیلمسازی را از اینها یاد نگرفتیم. شخصیت هنری را هم از اینها آموختیم. نیما این چیزها را در نوشته‌هایش خوب توضیح می‌دهد. من رویای دیدن آل‌احمد و امثال او را همیشه داشتم و حالا از نزدیک با آنها آشنا شده بودم.

به‌هرحال من با گلستان شروع کردم به کار. تا آن روز حتی دوربین فیلمبرداری را از نزدیک ندیده بودم. شانس بزرگ من این بود که تمامی افراد اصلی فیلم به من امکان تجربه دادند. اگر صدابردار، فیلمبردار یا حتی برق‌کار فیلم احتیاج به دستیار داشت، این دستیار من بودم. بنابراین با همه‌ زمینه‌ها آشنا شدم. بارها گلستان بر سر من داد کشید و شاید من را خیلی بی‌استعداد یافت، ولی من از فریادهای او هم چیز می‌آموختم. سینما را هیچ‌وقت نمی‌شود از فیلم‌دیدن یاد گرفت. سینما را باید از فیلمسازان برجسته آموخت.

تمام مقاله‌هایی که راجع به استیل کار این و آن نوشته می‌شود، اینها در فیلمی که آنها ساخته‌اند، ارزش دارد. اگر شما بخواهید در فیلم دیگری همین استیل‌ها را به کار بگیرید، اشتباه کرده‌اید. به همین دلیل ما امروز فیلمسازانی را می‌بینیم که هر فصل فیلمشان از جایی آمده است.

تقوایی، آل‌احمد، گلستان و دیگران

در کار با گلستان، تجربه‌ بزرگ‌تری به دست آوردم و آن مدیریت یک تیم فیلمبرداری بود. مدیریت درست و حساب‌شده. یک فیلم وقتی هم پاشیده می‌شود که مدیر فیلم که همان کارگردان است، نتواند درست مدیریت کند و عوامل روانی گروهش را از میان نبرد. گاهی که یک فیلم به نظر خیلی کامل و مسنجم می‌آید، تردید نداشته باشید که کارگردان بر گروهش تسلط کامل داشته است.

وقتی «خشت و آینه» تمام شد، مدتی دوباره به کار ادبیات پرداخته و سردبیری مجله‌ای ادبی را بر عهده گرفتم به نام «هنر و ادبیات جنوب». خیلی از نویسنده‌های جنوبی ما، کارشان را از این مجله شروع کردند. تا اینکه تلویزیون ملی ایران تاسیس شد و فرخ غفاری معاونت فرهنگی آن را بر عهده گرفت. پیش از اینکه تلویزیون حتی ساختمانی مستقل داشته باشد، غفاری از گروهی جوان که آنها را از طریق کانون فیلم می‌شناخت، دعوت به کار کرد. امکانات تلویزیون خیلی محقر بود. دستگاه‌های دست دوم از فرانسه خریداری شده بود.

موویلاها طوری بودند که نوار تصویر و صدا عمودی بر آن سوار می‌شدند و اگر غفلت می‌کردی می‌ریختند. فیلم‌ها هم ریورسال بودند و باید کاملا احتیاط می‌کردیم که خش برندارند. عباس گنجوی که امروز جزو تدوینگران صاحب‌نام ماست، کارش را با من شروع کرد. او همه‌ فیلم‌های من را تدوین کرده. او آمده بود که در تلویزیون استخدام شود و به‌عنوان کارآموز به من سپرده شد. درحالی‌که من تا آن روز هنوز تجربه عملی نداشتم.

اولین فیلم‌هایم فیلم‌هایی گزارشی بود. تاکسی‌متر، تلفن و چندتایی دیگر. قصدم فقط آشنایی با ابزار بود. تجربه‌اندوزی. در فیلم مستند همه‌چیز خلق‌الساعه است و این خیلی کمک می‌کند به اینکه آدم تدوین را یاد بگیرد. تا رسیدیم به جایی که امکانات تلویزیون بهتر شد و تجربه‌ ما هم بیشتر. تصور نکنید این قضیه خیلی طولانی بود. من حدود سه سال کارمند تلویزیون بودم. با وجود این، اگر امروز بخواهید سه فیلم مستند برتر سینماهای ایران را انتخاب کنید، بدون تردید یکی از آنها «باد جن» من خواهد بود. اگر چهار فیلم مذهبی در ایران ساخته شده باشد، سه تایش را من ساخته‌ام: اربعین، باد جن و مشهد اردهال. و البته فیلم چهارم، «یا ضامن آهو» ساخته‌ پرویز کیمیاوی است. ولی این چهار فیلم از تلویزیون پخش نمی‌شوند. نمی‌دانم چرا. ما آن‌موقع هم برای ساختن این فیلم‌ها سختی کشیدیم. آن حکومت هرگز موافق موضوع‌های مذهبی نبود.

تقوایی و طرح داستان‌سرایان

بعد از توفیق «دایی‌جان ناپلئون» تلویزیون قراردادی با من بست که یک استودیوی بزرگ برای من بسازد. بیست میلیون تومان برآورد شد. ده میلیونش را قرار شد به صورت وام بدهد و ده میلیون بقیه را هم به صورت امکانات فنی و من در مدت پنج سال این مبلغ را مسترد کنم. به این شرط که من سالی سی‌ودو ساعت فیلم برای تلویزیون تولید کنم. این می‌توانست به صورت سریال باشد یا به صورت فیلم‌های جداگانه، این طرح خیلی عظیم بود و یک‌تنه از پس آن برنمی‌آمدم. این در شرایطی بود که سینمای ایران در سال‌های ۵۵ و ۵۶ دچار بحران بود.

یداله رویایی رئیس حسابداری تلویزیون بود. قرار بود بعد از پنج سال، تمامی وام و هزینه‌ تلویزیون مسترد، و استودیو و امکانات بشود مال خودمان. دیدم این کار به تنهایی از عهده‌ام ساخته نیست. رفتم سراغ کیمیایی و مهرجویی و گفتم چنین قراردادی بسته‌ام و بیایید باهم کار کنیم. حداقلش این است خودمان صاحب جا و مکان مشخص می‌شویم. هر سال یک نفر مدیریت و دو نفر دیگر کار کنند. سال اول خودم مدیریت می‌کنم. رفتیم و شرکتی تاسیس کردیم. مشاور حقوقی و کارشناس گرفتیم و به‌هرحال شروع کردیم. هر کس، آشنایی داشت آورد و شرکت را در یک ساختمان تاسیس کردیم. دو طرح به تصویب رسید: یکی سریال «شوهر آهوخانم» که به گمانم یکی از بهترین رمان‌های فارسی و زیباترین تصویری است که از زندگی اجتماعی ما ارائه شده و من هنوز هم میل ساختنش را دارم. کتاب را از نویسنده خریدیم که به‌هرحال نشد.

طرح دوم که به سختی هم تصویب شد، «داستان‌سرایان» نام داشت که از صادق هدایت شروع و به محمود دولت‌آبادی ختم می‌شد. از هر نویسنده یک داستان در کل دوازده‌تا. کار مشکل، گزینش این داستان‌ها بود که هم جنبه‌ تصویری داشته باشند و هم حق مطلب ادا شود و دوازده نویسنده‌ای انتخاب شوند که تاثیرگذار و مهم بوده‌اند. برخی از این نویسندگان هم مساله‌ سیاسی داشتند و این موضوع کار را سخت‌تر کرد. من حاضر نبودم از تاریخ ادبیات ایران بدون بزرگ علوی یا جلال آل‌احمد که پایه‌ این سریال بودند یاد کنم. با این دو مخالفت شد.

برای کارگردانی هر قسمت، یک کارگردان را انتخاب کردیم. کیمیایی، مهرجویی، کیمیاوی، هریتاش، شهیدثالث، میرلوحی و تمامی بروبچه‌هایی که سرشان به تنشان می‌ارزید. در بند زمان هم نبودیم. مثلا از بزرگ علوی «چشم‌هایش» را انتخاب کردم که تصویب نشد و به همین دلیل «گیله‌مرد» را پیشنهاد کردم. از آل‌احمد هم «مدیر مدرسه» و «خارک در یتیم خلیج‌فارس» را پیشنهاد کردم. اولی یک داستان است و دومی یک تک‌نگاری بسیار زیبا. قرار بود این کتاب را کیمیاوی بسازد.

دو سال عمرم را گذاشتم و به سرانجام نرسید. آن‌وقت همیشه متهم هستم که تنبلم و کار نمی‌کنم. دو سال کم نیست، شب و روز کار می‌کردم. جمع‌آوری بیوگرافی این نویسندگان – چون همه زندگینامه‌ها را قرار بود خودم بسازم- و تبدیل تمام داستان‌ها به سناریو، که خورد به انقلاب و ادامه نیافت. مشکلی پیش آمد که مشکل قبل بود. دوباره با عده‌ای از این نویسندگان مخالفت شد. در مورد بعضی از نویسندگان هم اگر خودشان مشکلی نداشتند، با قصه‌اش مخالفت شد. ناچار داستان‌های دیگری پیشنهاد کردم. یعنی از هر نویسنده دو داستان. ولی در آن شرایط با توجه به حجم بالای بودجه و مسائل سیاسی این طرح هم به جایی نرسید. همان طرح باعث دردسر بزرگ‌تری به نام «کوچک جنگلی» شد که باز هم چند سال عمر من را تلف کرد.


منبع: برترینها

مرد عنکبوتی ۲۵۷میلیون دلار فروخت

مرد عنکبوتی با ۱۱۷ میلیون دلار فروش و با فاصله بسیار زیاد نسبت به فیلم دوم در صدر پرفروش‌ترین فیلم‌های هالیوود و جهان ایستاد.
 




پس از ۱۵ سال مرد عنکبوتی رکورد سری دوم این مجموعه سینمایی را با اندرو گارفیلد در گیشه جابجا کرد.شرکت سونی تهیه‌کننده مردعنکبوتی با بکارگیری تام هالند ریشه‌های نوجوان پسند فیلم را بازگرداند و آن را به یکی از بهترین فیلم‌های این مجموعه بدل کرد.شرکت سونی همچنین برای اولین بار با شراکت کوین فیگ و استودیو مارول فیلم را تولید کرد. همچنین از رابرت داونی مرد آهنین به عنوان مربی مرد عنکبوتی بهره برد و مایکل کیتون نیز نقش ویلین والچر را ایفا کرد.در ادامه ده فیلم برتر و پرفروش این هفته  با ذکر درآمد به دلار در سطح بین‌المللی آمده است:

۱-«مرد عنکبوتی:بازگشت به خانه» با ۱۱۷ میلیون دلار در آمریکا و ۱۴۰ میلیون دلار خارج از آمریکا

۲-«منِ نفرت‌انگیز۳» با ۳۴ میلیون دلار در آمریکا و ۱۳۹ میلیون دلار در خارج

۳-«بچه راننده» ۱۲ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار در آمریکا و ۳ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار در خارج از آمریکا

۴-«زن شگفت‌انگیز» با ۱۰ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار در آمریکا و ۶ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار در خارج از آمریکا

۵-«ترنسفورمرز:آخرین شوالیه» با ۶ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار در آمریکا و ۱۸ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار در خارج آمریکا

۶-«اتومبیل‌ها۳» با ۵ میلیون و۶۰۰ هزار دلار در آمریکا و ۳ میلیون و۱۰۰ هزار دلار در خارج آمریکا

۷-«خانه» با ۴ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار در آمریکا و ۱ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار در خارج آمریکا

۸-«بیمار بزرگ» با ۳ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار

۹-«در عمق ۴۷ متری با ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار

۱۰-«تحقیر شده» با ۲ میلیون و۱۰۰ هزار دلار


منبع: بهارنیوز

امیر جعفری به «شهرزاد» آمد/عکس

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، قسمت سوم فصل جدید «شهرزاد» از صبح دوشنبه ۱۹ تیرماه توسط شرکت تصویرگستر پاسارگاد عرضه شده است.امیر جعفری در نقش سروان آپرویز از این قسمت بازی اش آغاز می شود و رضا کیانیان هم از هنرمندان جدیدی است که با نقش شاپور از قسمت سوم وارد قصه «شهرزاد» می شود.

این سریال برای مخاطبان در داخل کشور از طریق لوح فشرده و یا خرید اشتراک سایت lotusplay.ir برای تماشای آنلاین یا دانلود قانونی در دسترس است.همچنین علاقه‌مندان خارج از کشور با عضویت در سایت رسمی سریال به آدرس www.shahrzadseries.com می‌توانند قسمت‌های جدید را مشاهده و به صورت قانونی تهیه کنند.ترانه علیدوستی، شهاب حسینی، مصطفی زمانی، پریناز ایزدیار، مهدی سلطانی سروستانی، پرویز فلاحی‌پور، گلاره عباسی، پانته‌آ پناهی‌ها، سهیلا رضوی، فریبا متخصص، هومن برق‌نورد، امیرحسین فتحی، رامین ناصرنصیر، نسیم ادبی، ناهید مسلمی، پاشا جمالی، نهال دشتی، معصومه بیگی، سام نوری، باحضور آتنه فقیه نصیری با هنرمندی رویا نونهالی، امیر جعفری و رضا کیانیان از جمله بازیگران سریال هستند.


منبع: بهارنیوز

ناصر تقوایی؛ یک استاد تمام عیار

مرجان یگانه پرست- روزنامه بهار
بی شک ناصر تقوایی یکی از هنرمندان تاثیرگذار ما در عصر حاضر است. شاید در طی سال های اخیر اثر جدیدی از او ندیده باشیم- هر چند او برای ساخت پروژه های متعددش تلاش ها کرده و عزم بسیاری داشته اما آنها به نتیجه نرسیده اند- با این حال پرونده کاری او به گونه ای درخشان و نمونه است که در ذهن و خاطره ها ماندنی شده است و البته نامی ماندگار در تاریخ سینمای ایران. سالروز تولد ۷۶ سالگی اوست و پرونده سینمایی او که گویای استعداد و نبوغ سرشار تقوایی است، همیشه قابل رجوع و با طراوت است. تقوایی بیش از چهار دهه است که در گستره ادبیات و سینما فعالیت دارد؛ اگر چه او را اغلب به عنوان سینماگر می‌شناسیم اما او سینماگری است که در طول فعالیت سینمایی‌اش هیچ گاه شتابی برای تولید انبوه نداشته است. او ۹ اثر سینمایی در کارنامه خود دارد که می توان به «آرامش در حضور دیگران»، «صادق کرده»، «ناخدا خورشید» و «کاغذ بی خط» اشاره کرد.
***
آغاز از دفتر سینمایی «گلستان»
تقوایی در دفتر سینمایی گلستان که متعلق به ابراهیم گلستان بود، در کنار بسیاری دیگر از پیشتازان سینما و هنرمندان روشنفکر قبل از انقلاب فعالیت کرد و تجربه های ارزشمندی در زمینه تولید فیلم مستند و سینمایی به دست آورد و به واسطه ارتباطات گسترده ای که از طریق این دفتر و روشنفکران معاصر حوزه ادب و فرهنگ به دست آورد، دنیای ذهنی اش ساخته شد. تقوایی به طور مشخص فعالیت سینمایی خود را با همکاری در گروه فنی فیلم «خشت و آینه» به کارگردانی ابراهیم گلستان آغاز کرد. او در کتاب خاطراتش درباره پیش تولید سریال «کوچک جنگلی» بسیار از گلستان یاد کرده است. تقوایی از اول تا آخر این کتاب با احترام از گلستان یاد می‌کند و معتقد است که هرچه دارد از گلستان دارد. نمی توان منکر تاثیر ابراهیم گلستان در سینما و عرصه فرهنگ و هنر بود ولی او به دلیل تبختر ذاتی‌اش، خیلی‌ها را ناراحت کرده است و در مصاحبه‌ای که حمیدرضا صدر در لندن با گلستان کرده بود، گفته که من تقوایی را نمی‌شناسم. این مصاحبه در مجله فیلم چاپ شد و دل تقوایی را شکست. با این حال اصلا حاضر نشد درباره‌اش حرف بزند.
طبق کتاب احمد طالبی نژاد، منتقد سینما که کتابی به نام «به روایت تقوایی» تهیه کرده و مجموعه گفتگوهایی با ناصر تقوایی است، می توان گفت: تقوایی برای سه نفر ارزش و احترام خاصی قائل است؛ یکی نجف دریابندری، یکی گلستان و دیگری صفدر تقی‌زاده و به هیچ‌وجه حاضر نیست علیه این‌ها چیزی بگوید.

از جرگه پیشگامان
تقوایی در سینمای معاصر ایران درست در نقطه ای که رویش جدیدی را در دهه ۴۰ آغاز کرد و سنگ بنای «سینمای موج نو» در ایران گذاشته شد، در کنار کیمیایی، بیضایی، مهرجویی و چند تن دیگر ایستاده است. فیلم «در آرامش در حضور دیگران» تقوایی هم در کنار فیلم «قیصر» ساخته کیمیایی، «گاو» ساخته مهرجویی، لیست فیلم های نمونه و خارج از جریان کلی سینمای روز سال های ۴۰ قرار می گیرد و خود نقطه آغازین موجی نو در سینمای فیلمفارسی می شود. تقوایی هم مانند مهرجویی در اولین اثر سینمایی خود که از جمله شاهکارهای سینمایی است، به سراغ یکی از داستان های غلامحسین ساعدی رفته و داستانی اقتباسی را به زبان بصری درآورده است. تقوایی در «آرامش در حضور دیگران» با پشتوانه‌ای از نویسندگی و ادبیات داستانی توانسته است، فضای قصه ساعدی را به خوبی پیاده کند. جدای از انتخاب درست و حساب شده بازیگران، تقوایی توانسته است به بهترین شکل فضای فاجعه را در خانواده‌ای ناهمگون که در راس آن یک سرهنگ به آخر خط رسیده و وا خورده قرار دارد به تصویر بکشد. صحنه به یادماندنی سان دیدن سرهنگ از درختان و نرده‌های حاشیه دانشکده افسری، نشانگر شناخت درست تقوایی از زبان تصویر است. شاید در واقع مهم‌ترین و اصلی‌ترین هنر سینما همین باشد، تصور خوب یک کارگردان از داستان و خوب به تصویر کشیدن آن. یکی از عواملی که باعث انتخاب این داستان از ساعدی شد، علاقه تقوایی به شخصیت‌های درون گرا و پرداختن به کمپلکس‌های روانی افراد بود.

فریدون جیرانی در جایی گفته است: تقوایی جزو نسل بعد از کودتای ۲۸ مرداد است. بخشی از این نسل در دهه ۳۰ در خانه شاهین سرکیسیان به‌دنبال زبانی جدید برای تئاتر است. هم زمان در آبادان هم‌نسلان تقوایی به‌دنبال ترجمه‌های جدید هستند و رهبری آنها را صفدر تقی‌زاده بر عهده دارد. مترجمان خوبی از این نسل بیرون می‌آید که از حزب توده گذر کرده و قصد بنا کردن چپ نو را دارند. تقوایی از دل این فضا بیرون آمده و همین‌جاست که با مهرجویی، کیمیایی و حاتمی تفاوت پیدا می‌کند. او به ادبیات وصل است و هشت قصه کارگری بی‌نظیر نوشته است. اما در ادامه به‌دلیل درگیر شدن با فیلمسازی، از نوشتن بازماند. از سوی دیگر در فضای آن زمان کانون پرورش فکری کودکان، تلویزیون ملی و وزارت فرهنگ و هنر را داریم که تقوایی، مهرجویی، حاتمی و.. هر یک به طریقی با این فضاها در ارتباط هستند و از آنها تاثیر می‌پذیرند.

سریالی همچنان زنده در خاطره ها
صنعت سریال‌سازی و فیلمسازی ایران، مدت هاست که در جریان است و در این سال ها نمونه های موفق و اثرگذاری هم ساخته شده اند اما در این سال ها به یمن هدایت درست بازیگران و روایت داستانی، سریال «دایی جان ناپلئون» ساخته ناصر تقوایی جزو اولین انتخاب های مخاطبان بوده است. سریالی که برای بسیاری خاطره انگیز است و صرف نظر از حس نوستالژیکی که منجر به می شود تا از این سریال به خوبی یاد شود، دلایل قابل قبولی هم برای این ماندگاری وجود دارد. ناصر تقوایی، بیش از ورود به سینما، جذب تلویزیون شد و با ساخت سریال مورد توجه قرار گرفت.

در سال هایی که این سریال ساخته شد، صنعت سریال سازی ما هنوز به سازماندهی و شاکله ای که امروزه می شناسیم، نبود و در شرایطی که هنوز به استانداردهای لازم دست پیدا نکرده بودیم، این سریال با استانداردهایی بالا در روایت، اجرا و انتخاب بازیگران و بسیاری از موارد دیگر ساخته شد. تقوایی علاوه بر توانمندی های بی اندازه اش در روایت داستانی چه در نوشته هایش و چه در فیلم هایش، بنیانگذار روند سریال سازی و تربیت نیروی کار شد و نیروی جوانی که بعدها در گروه های سازمان صدا و سیما به فعالیت خود ادامه دادند و تجربه شان از آن سریال را به دیگر مجموعه ها بردند.

پرویز پرستویی درباره این کارگردان در گفتگویی چنین گفته است: من و شما و علاقه‌مندان به سینما حتما با کارهای ایشان آشنایی داریم. اما مثلا نسل جوانی که در خارج از کشور به دنیا آمده و زندگی می‌کند یا دهه هفتاد یا هشتادی‌ها شاید اسم ناصر تقوایی هم به گوششان نخورده باشد؛ اما به محض اینکه اسم سریال «دایی‌جان ناپلئون» به میان می‌آید یا از شبکه‌های ماهواره‌ای پخش می‌شود، بلافاصله ایشان را می‌شناسند؛ سریالی بسیار درخشان که تا امروز جزء تک‌ستاره‌های تاریخ تلویزیون ایران محسوب می‌شود و باوجود ریختگی و رنگ‌پریدگی فیلم که حاصل گذر زمان است، هنوز هم دیدنی است.

«ناخدا خورشید» : فیلمی آکادمیک و سند افتخار سینما
«ناخدا خورشید» که این روزها دقیقا در سی سالگی خود به سر می برد، نخستین ساخته بلند سینمایی پس از انقلاب ناصر تقوایی است. «ناخدا خورشید»، فیلمی به تمام معنا داستان گو است. فیلم شخصیت و روایت. کاری که تقوایی در «دایی جان ناپلئون» نشان داده بود در آن استاد است. فیلم نه تنها از نمادهای معنا گرایانه‌ مرسوم سینمای ایران خالی است، که حتی مضامین پنهان در لایه‌های درونی خود نیز ندارد. فیلمی کاملا بر پایه داستان. «ناخدا خورشید» حاصل یک تقارن چهار وجهی است: کتاب نه چندان مرغوب ارنست همینگوی، ناصر تقوایی داستان گو و آماده، نبوغ داریوش ارجمند به عنوان یک بازیگر نوظهور آن سال‌ها و البته منوچهر اسماعیلی در شاهکار دوران فعالیتش به عنوان دوبلور.

«ناخدا خورشید» برجسته‌ترین و کامل‌ترین اثر تقوایی است که بر اساس داستان اجتماعی- سیاسی «داشتن و نداشتن» ارنست همینگوی ساخته شده است. این فیلم درباره ناخدایی یک دست می باشد که برای گذران معیشت خود، با لنج از کشورهای حاشیه خلیج‌فارس کالا قاچاق می‌کند اما به تبع شرایط سیاسی و اجتماعی سال‌های نخست دهه ۱۳۶۰، رگه‌هایی از موضوع‌های سیاسی هم دیده می‌شود. حوادث فیلم در دهه ۱۳۴۰ اتفاق می‌افتد. چند روز پس از ترور حسنعلی منصور توسط گروه سیاسی فداییان اسلام یک واسطه قاچاق انسان، به سراغ ناخدا می‌آید و از او می‌خواهد چند نفر را به آن سوی آب برساند. بعدها مشخص می‌شود که آن چند نفر از اعضا یا هواداران فداییان اسلام هستند که پس از ترور نخست‌وزیر، باید از ایران خارج شوند. به این ترتیب، در دل یک درام اجتماعی، شاهد لحظه‌هایی از حضور سیاست و سیاستمداران هستیم. این نکته در داستان همینگوی نیز وجود دارد. آنجا هم گروهی از هواداران حکومت انقلابی فیدل کاسترو ناچارند به صورت قاچاق از خلیج خوک‌ها در مرز آمریکا و کوبا عبور کنند.

جواد طوسی منتقد سینما درباره این فیلم نوشته است: «ناخدا خورشید» از حیث گرامر سینما، نشانگر اوج پختگی ناصر تقوایی است. فیلم یک نمونه قابل استناد و آموزشی در زمینه دیالوگ نویسی، ایجاز کلامی و تصویری، اقتباس خلاقانه ادبی، شیوه روایت‌پردازی و ایجاد موقعیت های دراماتیک، شخصیت پردازی و استفاده هوشمندانه از فضا و جغرافیا و لوکیشن است. تقوایی در برداشت آزادش از داستان «داشتن و نداشتن» اثر شناخته شده نویسنده مورد علاقه اش «ارنست همینگــوی» ، فیلمی کاملاهویت‌مند و این جایی ساخته است. اغلب نماهای فیلم به اتکای میزانسن های زیبا و مینیاتوری تقوایی و درک عمیق تصویری مهرداد فخیمی، همچون تابلوهای نقاشی هستند.ناخدا خورشید از آن فیلم هایی است که هیچ‌گاه رنگ کهنگی به خود نمی گیرد و بدون تردید یکی از ۱۰ فیلم برتر تاریخ سینمای ایران است.

و احمد طالبی نژاد درباره این فیلم گفته است: وقتی «آرامش در حضور دیگران» را روی پرده دیدم و آنقدر بر من تأثیر گذاشت که فکر می‌کردم بهترین فیلم تقوایی است و بهترین اقتباس ادبی است. سال‌ها بعد که ویدئو آمد، من دوباره فیلم را دیدم و متوجه شدم که فیلم خوبی است ولی خام‌دستی‌هایی در ساخت آن وجود دارد چون فیلم اول کارگردان بود. «ناخداخورشید» را اولین بار که دیدم، خیلی مجذوبش نشدم ولی در طول این ۲۰ سال هر بار آن را دیدم، چیزهای جدیدی در آن کشف کردم. الان فکر می‌کنم این فیلم یک کار آکادمیک تاریخی است. این فیلم یک الگوی کاملاً حرفه‌ای برای کسی است که می‌خواهد فیلمنامه‌نویسی، دیالوگ‌نویسی و کارگردانی یاد بگیرد. آن‌موقع هنوز به این کشفیات نرسیده بودم.

یک اتفاق خوب: در بهار امسال فیلم «ناخدا خورشید» (به کارگردانی ناصر تقوایی) که به سفارش فیلمخانه ملی ایران در استودیو روشنا اصلاح‌شده، پس از گذشت سی سال در دوم اردیبهشت در سی‌وپنجمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر به نمایش درآمد. بسیاری از تماشاگرانی که نخستین بار این فیلم را در پنجمین جشنواره فیلم فجر (۱۳۶۵) دیده بودند، اذعان کرده اند که نسخه اصلاح شده این فیلم به مراتب نسبت به نسخه‌ای که سه دهه پیش روی پرده دیده بودند از لحاظ رنگ، نور، صدا، کیفیت درخشان و نظرگیرتری دارد. نگاتیو این فیلم، که حدود سه دهه در شرایط نه‌‌چندان استاندارد در استودیو فیلمساز نگهداری می‌شد، در سال گذشته پس از انحلال این استودیو، به فیلمخانه ملی ایران انتقال یافت.

سال گذشته اصغر فرهادی در مراسمی درباره ناصر تقوایی گفته است: صحبت کردن از تقوایی ساده است چون کافی است، اسم فیلم‌هایی که ساخته‌اید بیاوریم تا هر کسی بداند شما در چه جایگاهی از سینما و فرهنگ کشورمان قرار دارید و سخت است چون شخصیت ویژه‌ای دارید و شبیه هیچ‌کس نیستید. کار مهم‌تری که می‌شود نسبت به فیلم‌های آقای تقوایی انجام داد این است که آثار او را دوباره در سینما اکران کنند چون نسل‌های جدید فیلم‌های ایشان را یا از طریق تلویزیون دیده‌اند یا در کتاب‌ها درباره‌اش خوانده‌اند در حالی که تماشای آن‌ها بر پرده سینما خیلی متفاوت است. آرزو می‌کنم آقای تقوایی علی‌رغم مشکلاتی که داشته باشند فضایی برایشان فراهم شود تا خبر شروع کار جدیدشان را بشنویم و فکر می‌کنم شگفت‌انگیزتر از این خبری برای اهالی سینما و هنر نباشد که کسانی مثل ناصر تقوایی یا بهرام بیضایی فیلم می‌سازند؛ فیلمسازانی که بر نسل بعدی فیلمسازان و ما حق دارند چون اگر نبودند شاید شغل ما فیلمسازی نبود.

همه حتی آنها که مانع فعالیت او در طی این سال ها شده اند، بر یگانه بودن هنر تقوایی اذعان داشته اند. در این سال ها به هر دلیلی او نتوانسته فیلم بسازد یا از ادامه کار مایوس شده است. اولین پروژه ای که او در دست داشت و نیمه تمام ماند و مانع فعالیتش شدند، سریال «کوچک جنگلی» بود که با این وجود بی کار ننشست و با گروهش دست به کار ساخت فیلم ماندنی «ناخدا خورشید» شد. و در نهایت آخرین اثری که از او روی پرده سینماها رفت، «کاغذ بی خط» بود که با زنده یاد خسرو شکیبایی در آن درخشیده است. فیلمی که در سال ۱۳۸۰ ساخته شد و با استقبال خوبی هم مواجه شد. بعد از آن تقوایی برای ساخت دو پروژه «زنگی  و رومی» و «چای تلخ» اقدام کرد اما نیمه تمام ماندند. آخرین فعالیت هنری او، حضور درمدرسه ملی در دولت یازدهم بود که اخیرا با تغییرات سازمانی جدید، این مدیریت هم از او گرفته شد. هر چند مراکز سینمایی و سینماهای امروز ما از حضور پررنگ او خالی هستند اما سابقه تاریخ سینما بی درنگ نبوغ استادانه او در قصه گویی و بصری کردن سوژه ها به یادمان خواهد آورد. تقوایی در تاریخ سینما همچنان روشنایی بخش و زنده حضور دارد و تلالو یک استاد تمام عیار است.


منبع: بهارنیوز

۲۲ جواهر ایرانی در فهرست یونسکو/تصاویر

به گزارش ایسنا، فهرست میراث جهانی یونسکو در ایران شامل ۲۱ مکان است که در میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده‌اند. درخشان‌ترین سال برای ثبت آثار ارزشمند ایرانی در یونسکو به سال ۱۹۷۹ بازمی‌گردد که سه اثر چغازنبیل، میدان امام اصفهان و تخت جمشید ازسوی یونسکو مورد توجه ویژه قرار گرفتند.

در ذیل نگاهی به ۲۱ اثر ارزشمند ایران که پیشتر در فهرست میراث فرهنگی یونسکو ثبت شده‌اند می‌اندازیم:



چغازنبیل



۱- چغازنبیل
استان خوزستان
تاریخ ثبت: ۱۹۷۹ – شماره ثبت: ۱۱۳

چغازنبیل نیایشگاهی باستانی‌ است که در زمان عیلامی‌ها و در حدود ۱۲۵۰ پیش از میلاد ساخته شده‌است. چغازنبیل بخش به‌ جامانده از شهر “دوراونتش” است.



تخت جمشید



۲- تخت جمشید
استان فارس
تاریخ ثبت: ۱۹۷۹ – شماره ثبت: ۱۱۴

تخت جمشید یا پارسه که در شهرستان مرودشت در شمال استان فارس قرار دارد، نام یکی از شهرهای باستانی ایران است. در این شهر باستانی، مجموعه کاخ‌هایی به نام تخت جمشید وجود دارد که در دوران زمامداری داریوش بزرگ، خشایارشاه و اردشیر اول بنا شده‌اند.



میدان نقش جهان



۳- میدان نقش جهان
استان اصفهان
تاریخ ثبت: ۱۹۷۹ – شماره ثبت: ۱۱۵

میدان نقش جهان میدان بزرگ مستطیل شکل در شهر اصفهان است که بوسیله بناهایی از دوره صفوی محصور شده‌ است. میدان نقش جهان به شکل امروزین در دوره سلطنت شاه عباس صفوی پایه‌گذاری شد. بناهای تاریخی موجود در میدان نقش جهان شامل عالی‌قاپو، مسجد امام(ره)، مسجد شیخ لطف‌الله و سردر قیصریه است.



تخت سلیمان



۴- تخت سلیمان
استان آذربایجان غربی
تاریخ ثبت: ۲۰۰۳ – شماره ثبت: ۱۰۷۷

تخت سلیمان نام محوطه تاریخی بزرگی در نزدیکی تکاب و روستای تخت سلیمان در استان آذربایجان غربی است. مجموعه بناهای تاریخی در تخت سلیمان در اطراف دریاچه‌ای طبیعی ساخته شده‌ است. آثار بناهای دوره‌های اشکانیان و ساسانی و ایلخانان در این محل یافت شده‌ است. مهم‌ترین آثار بجا مانده آن آتشکده و تالارهای دوره ساسانی است.



ارگ بم



۵- بم و فضای فرهنگی آن
استان کرمان
تاریخ ثبت: ۲۰۰۴ – شماره ثبت: ۱۲۰۸

ارگ بم در گوشه شمال شرقی و چسبیده به شهر بم در استان کرمان و در مجاورت جاده ابریشم قرار دارد و بنا به روایات متعدد، مربوط به دوران اشکانی و یا هخامنشی است. تا اواخر دوره قاجار، ارگ بم همچنان مسکونی بوده‌ است. این بنای مشهور تاریخی در زمین‌لرزه بم به شدت ۶.۶ ریشتر که در ساعت ۵:۲۶ بامداد ۵ دی ۱۳۸۲ شهر بم را لرزاند، ویران شد.



پاسارگاد



۶- پاسارگاد
استان فارس
تاریخ ثبت: ۲۰۰۴ – شماره ثبت: ۱۱۰۶

مجموعه میراث جهانی پاسارگاد مجموعه‌ای از آثار باستانی برجای‌مانده از دوران هخامنشیان است که در شهرستان پاسارگاد در استان فارس واقع شده‌ است. این مجموعه دربرگیرنده سازه‌هایی چون آرامگاه کوروش بزرگ، باغ سلطنتی پاسارگاد، کاخ دروازه، پل، کاخ بارعام، کاخ اختصاصی، دو کوشک، آب‌نماهای باغ شاهی، آرامگاه کمبوجیه، استحکامات دفاعی تل تخت، کاروانسرای مظفری، محوطه مقدس و تنگه بلاغی است.



گنبد سلطانیه



۷- گنبد سلطانیه
استان زنجان
تاریخ ثبت: ۲۰۰۵ – شماره ثبت: ۱۱۸۸

گنبد سلطانیه مقبره محمد خدابنده الجایتو است که در ۱۳۰۲ تا ۱۳۱۲ در شهر سلطانیه (پایتخت ایلخانیان) ساخته شد و از آثار مهم معماری ایرانی و اسلامی به شمار می‌رود. این بنا از حیث معماری و تزیین و بزرگی در دنیا مشهور است. رنگ گنبد آبی است. بر روی این اضلاع گنبد بلندی قرار گرفته که ارتفاع آن را ۱۲۰ گز نوشته‌اند.



بیستون



۸- سنگ‌ نوشته بیستون
استان کرمانشاه
تاریخ ثبت: ۲۰۰۶ – شماره ثبت: ۱۲۲۲

سنگ‌نوشته بیستون بزرگترین سنگ‌ نوشته جهان، نخستین متن شناخته شده ایرانی و از آثار دودمان هخامنشیان (۵۲۰ پیش از میلاد) واقع در شهرستان هرسین در ۳۰ کیلومتری شهر کرمانشاه بر دامنه کوه بیستون است. سنگ‌نبشته بیستون یکی از مهمترین و مشهورترین سندهای تاریخ جهان و مهم‌ترین متن تاریخی در زمان هخامنشیان است که شرح پیروزی داریوش بزرگ را بر گوماته مغ و به بند کشیدن یاغیان را نشان می‌دهد.



کلیساهای آذربایجان



۹- مجموعه کلیساهای آذربایجان‌

استان‌های آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی
تاریخ ثبت: ۲۰۰۸ – شماره ثبت: ۱۲۶۲

کلیساهای آذربایجان عبارتند از قره کلیسا، کلیسای استفانوس مقدس، کلیسای مریم‌مقدس دره‌شام، کلیسای چوپان و کلیسای زور زور



سازه‌های آبی شوشتر



۱۰- سازه‌های آبی شوشتر
استان خوزستان
تاریخ ثبت: ۲۰۰۹ – شماره ثبت: ۱۳۱۵

سازه‌های آبی شوشتر در دوران ساسانیان، جهت بهره‌گیری از نیروی آب به‌عنوان محرک آسیاب‌های صنعتی ساخته شده‌است. در این مجموعه بزرگ، ساختمان آسیاب‌ها، آبشارها، کانال‌ها و تونل‌های عظیم هدایت آب و سیکا که محلی جهت استراحت و تفریح است قابل توجه و جالب هستند. در سفرنامه مادام ژان دیولافوآ باستان‌شناس نامدار فرانسوی از این محوطه به عنوان بزرگ‌ترین مجموعه صنعتی پیش از انقلاب صنعتی یاد شده‌ است.



 بازار تبریز



۱۱- مجموعه تاریخی بازار تبریز
استان آذربایجان شرقی
تاریخ ثبت: ۲۰۱۰ – شماره ثبت: ۱۳۴۶

بازار تبریز بزرگ‌ترین و از مهم‌ترین بازارهای سرپوشیده در سطح ایران و قاره آسیا به‌شمار می‌رود. این بازار با مساحتی حدود یک کیلومتر مربع، بزرگ‌ترین بازار سرپوشیده جهان است. این بازار از بازارچه‌ها، تیمچه‌ها، سراها و کاروانسراهای متعددی تشکیل یافته‌است.



آرامگاه شیخ صفی‌الدین اردبیلی



۱۲- آرامگاه شیخ صفی‌الدین اردبیلی
استان اردبیل
تاریخ ثبت: ۲۰۱۰ – شماره ثبت: ۱۳۴۵

مجموعه نفیس بقعه شیخ صفی‌الدین به نام عارف نامدار شیخ صفی الدین اردبیل جد پادشاهان صفوی، در سال ۷۳۵ هجری قمری به دست فرزند وی صدرالدین موسی بنا شد. در عصر صفوی، بقعه شیخ با حضور استادان بزرگ عهد صفوی به زیور آراسته شد. یکی از موارد منحصر به فرد این مجموعه این است که این بقعه حاوی ده‌ها اثر بدیع در مضامین مختلف رشته‌های هنری است.



باغ ایرانی



۱۳- باغ ایرانی
استان‌های فارس، مازندران، اصفهان، کرمان، یزد، خراسان
تاریخ ثبت: ۲۰۱۱ – شماره ثبت: ۱۳۷۲

باغ ایرانی به ساختار و طراحی منحصر به فرد آن اشاره دارد. باغ ایرانی پاسارگاد را ریشه معماری این باغ‌ها دانسته‌اند. کوروش شخصاً دستور داده بود که باغ پاسارگاد چگونه ایجاد شود و در واقع هندسی‌سازی باغ و شکل و شمایل آن از دیدگاه که کوروش به باغ ایرانی گرفته شده‌ است. در دوره ساسانیان نیز باغ‌ها در جلوی کاخ‌ها و معابد شکل گرفتند. در سال ۲۰۱۱ باغ‌های ایرانی پاسارگاد، ارم، چهل‌ستون، فین، عباس‌آباد، باغ شازده، دولت‌آباد، پهلوان‌پور، اکبریه به عنوان میراث جهانی به ثبت رسیدند.



مسجد جامع اصفهان



۱۴- مسجد جامع اصفهان
استان اصفهان
تاریخ ثبت: ۲۰۱۲ – شماره ثبت: ۱۳۹۷

این مسجد از مهم‌ترین و قدیمی‌ترین ابنیه‌های مذهبی ایران است. این مسجد مجموعه تاریخی وسیعی را به ابعاد ۱۷۰ در ۱۴۰ متر در شمال شرقی اصفهان و کنار میدان کهنه نشان می‌دهد و امروز شامل قسمت‌های مختلفی است از قبیل گنبد نظام الملک، گنبد تاج الملک، ضمن چهار ایوانی شبستان‌ها، مدرسه مظفری محراب الجایتو که هر یک نمایانگر سیر هنر معماری اسلامی در دوره‌ای خاص هستند. سبک معماری مسجد شیوه رازی است. مسجد جامع اصفهان منعکس کننده هنر بیزانس و کلاسیک در قالب یک بنای سنتی و اسلامی است.



برج گنبد قابوس



۱۵- برج گنبد قابوس
استان گلستان
تاریخ ثبت: ۲۰۱۲ شماره ثبت: ۱۳۹۸

گنبد قابوس بنایی تاریخی از سده چهارم هجری است که در شهر گنبد کاووس، شمال ایران در استان گلستان قرار دارد. سبک معماری بنا شیوه رازی است. این بنا که بلندترین برج تمام آجری جهان به‌شمار می‌آید بر فراز تپه‌ای خاکی که قریب پانزده متر از سطح زمین بلندتر است قرار دارد و در سال ۳۷۵ هجری خورشیدی در زمان سلطنت شمس المعالی قابوس بن وشمگیر و در شهر هیرکانی که پایتخت پادشاهان آن دیار بوده، بنا گردیده‌است. بین مردم این شهر مثلی رایج است که هر غریبه ای دور این برج بگردد در این شهر ماندگار می‌شود.



کاخ گلستان



۱۶ کاخ گلستان
استان تهران
تاریخ ثبت: ۲۰۱۳ – شماره ثبت: ۵۱۹۴

کاخ گلستان مجموعه‌ای از بناهایی است که در میدان ارگ تهران واقع است. بناهای این کاخ در زمان‌های مختلف ساخته شده‌اند. نام آن از تالار گلستان واقع در عمارت خروجی گرفته شده‌است. کاخ گلستان فضایی از ارگ سلطنتی تاریخی بوده است. شروع ساخت آن به ارگ تاریخی تهران و زمان شاه طهماسب یکم در دوران صفویه در بخش قدیمی شهر تهران بازمی‌گردد، و بخش‌های اصلی آن در درون حصار قدیمی تهران احداث شد؛ ولی در دورهٔ قاجار گسترش فراوانی یافت و محل سکونت شاهان قاجار بود. در زمان پهلوی جهت مراسم رسمی و محل اقامت روسای جمهور و مهمانان ویژهٔ خارجی استفاده می‌شد.



شهر سوخته



۱۷- شهر سوخته
استان سیستان و بلوچستان
تاریخ ثبت: ۲۰۱۴ – شماره ثبت: ۵۱۸۵

شهر سوخته نام بقایای دولت شهری باستانی در ایران است که روی آبرفت‌های مصب رودخانه هیرمند به دریاچه هامون و زمانی در ساحل آن رودخانه بنا شده بود. دورهٔ بنای این شهر بزرگ با عصر برنز تمدن جیرفت مقارن است و ایرانیان در حدود ۶۰۰۰ سال پیش در این شهر زندگی می‌کرده‌اند. شهر سوخته ۲۸۰ هکتار وسعت دارد.این شهر دارای پنج قسمت اساسی بوده که شامل بخش مسکونی؛ بخش‌های مرکزی؛ منطقه صنعتی؛ بناهای یادمانی؛ و گورستان است که به صورت تپه‌های متوالی و چسبیده به هم واقع شده‌اند.



میمند



۱۸ – میمند
استان کرمان
تاریخ ثبت: ۲۰۱۵ – شماره ثبت: ۱۴۲۳

میمند روستایی صخره‌ای و دستکند با چند هزار سال قدمت است. این بنا بی‌گمان از نخستین سکونت‌گاه‌های بشری در ایران به شمار می‌رود. روستای میمند روی هم رفته دارای ۴۰۶ کیچه و ۲۵۶۰ اتاق می‌باشد. ساکنان این روستا دارای آداب و رسوم خاص هستند و در زبان و گویش آن‌ها هنوز از کلمات پهلوی ساسانی استفاده می‌شود



شوش



۱۹- شوش
استان خوزستان
تاریخ ثبت: ۲۰۱۵ – شماره ثبت: ۱۴۵۵

شهر باستانی شوش یکی از قدیمی‌ترین سکونتگاه‌های شناخته شده جهان است. طبق اسناد باستانی شوش از مهمترین و باشکوه‌ترین شهرهای باستانی ایران و جهان بوده است. شهر باستانی شوش روزگاری مرکز برخورد دو تمدن مهم بوده، که هریک به سهم خود در دیگری تأثیر داشته‌است.



قنات ایرانی



۲۰- قنات ایرانی
استان‌های خراسان رضوی، خراسان جنوبی، یزد، کرمان، مرکزی، اصفهان
تاریخ ثبت: ۲۰۱۶ شماره ثبت: ۱۵۰۶

بی بدیل بودن این قنات‌ها شامل فناوری‌های مرتبط با احداث آنها با در نظر گرفتن ویژگی‌های منحصر به فردشان، مانند عمیق‌ترین، طولانی‌ترین، یا قدیمی‌ترین قنات ایران بوده است. این ۱۱ قنات شامل: قنات قصبه گناباد، قنات بلده فردوس، قنات‌های حسن‌آباد مهریز و زارچ یزد، قنات ابراهیم‌آباد اراک، قنات مزدآباد میمه و قنات وزوان در بخش میمه اصفهان، قنات دوطبقه اردستان، قنات جوپار، قنات اکبرآباد و قنات قاسم‌آباد بروات در کرمان است.



کویر لوت



۲۱- کویر لوت
استان‌های خراسان جنوبی، کرمان، سیستان و بلوچستان
تاریخ ثبت: ۲۰۱۶ شماره ثبت: ۱۵۰۵
کویر لوت نخستین اثر طبیعی ایران است که در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت می‌شود. سابقهٔ تمدنی بیش از پنج هزار سال در حاشیهٔ کویر لوت و کشف حدود سه‌هزار اثر تاریخی از این منطقه در نوع خود بی‌نظیر است که از جمله این کشفیات می‌توان به درفش پنج هزارسالهٔ شهداد اشاره کرد که قدیمی‌ترین درفش جهان محسوب می‌شود


منبع: بهارنیوز

صالحی: موفق‌ترین اهل قلم ناامیدند

این شاعر پیشکسوت در گفت‌وگویی با ایسنا، درباره مطالبات اهل قلم از مسئولان فرهنگی سخن گفته است. متن این گفت‌وگو در پی می‌آید.
خواسته شما از متولیان حوزه فرهنگ برای رفع مشکلات اهل قلم چیست؟
نیازی نیست دولت‌ها و متولیان این امور به مشکلات ما رسیدگی کنند. همان‌قدر که مشکل بر مشکلات اهل قلم نیفزایند خود فایده‌ای بزرگ است. هر انسان خردمند و مستقلی خواهان عدم فعالیت ساختاری دولت‌ها در کار هنر است. مطالبه ما پیشروی متولیان مربوطه به سوی حیات و خلاقیت فردی و جمعی صاحبان قلم و هنر نیست بلکه دولت‌ها باید از دخالت در این موارد عقب‌نشینی کنند. مطالبه تاریخی ما وجود واقعی امنیتِ قلم است نه قلمِ امنیت.
با توجه به این‌که در چند سال اخیر  و در دولت جدید همواره یکی از شعارها رسیدگی به امور هنرمندان، نویسندگان، اهل فکر و اندیشه و حل مشکلات و مصائب این قشر از جمله تسهیل در انتشار آثار آنان بوده است به نظر شما متولیان فرهنگی چقدر در این زمینه به وعده‌های‌شان عمل کرده‌اند؟ آیا رفع ممیزی همچنان در صدر مطالبه اهل قلم قرار دارد؟
طبیعی است که رفع و دفع سانسور، همچنان در صدر خواسته‌های ماست چون حق ماست آزادی بیان بدون حصر، بی‌شرط، بدون استثنا، در همه اشکال آن، و این آمال و آرمانی نیست که فراموش شود. همه این سال‌ها، مسئولان درست دم هر انتخاباتی به شعار پناه می‌برند. بعد هم طی دوران درمان را فراموش می‌کنند. خودِ این مسکن‌ها، تبعات خوفناکی دارد، یکی مرگ اعتماد است.
مشکلات کتاب و نشر و نویسندگان را چه موضوعاتی می‌دانید؟ متولیان فرهنگی چه اولویت‌هایی را باید دنبال کنند تا شرایط کتاب و کتاب‌خوانی بهبود یابد؟ در عین حال راهکارهای رفع گرفتاری‌های اهل قلم در شرایط حاضر چیست؟
واقعا می‌توان در فرصت کوتاه این نوع بَرنوشت‌های سریع، به چنین سوالی پاسخ داد؟ سخن شما، سوال شما درست! اما من دچار وحشت می‌شوم پا به اقلیم سونامی‌زده این پاسخ بگذارم. مشکلات کتاب و نشر و نویسنده و توزیع اثر و مخاطب، و بی‌اعتمادی چندسویه…! این قانقاریا همه اندام جهان کتاب را له کرده است. جراحتِ عجیبی شده، موفق‌ترین اهل قلم ناامیدند. موفق‌ترین ناشرین هم گله دارند. یک ضدفرهنگی به نام «حالا امروز بگذرد…» جای آن امید ملی را گرفته است. راست و دروغ چنان هم‌آغوش شده‌اند که من یکی راه نجات را در انزوا دیده‌ام. به ندرت جایی می‌روم. این‌که من مقاومت کردم و سانسور دفتر شعر «دختر ویلن‌زن» را نپذیرفتم و دایره ممیزی ارشاد کوتاه آمد، دردی را درمان نمی‌کند. این‌که حتی از سوی رسانه‌ها و ارشاد تبلیغ می‌شود که مخاطبین کتاب کم شده‌اند، خود دردی است بی‌درمان. مخاطب کم نشده، یأس رایگان شده. این هشدار عظیمی است که می‌تواند از درون ریشه‌ها را فلج کند. من گفتم کار را به ناشرین و اهل قلم بسپارید، نه این‌که کار سانسور را به ناشر تحویل دهید. من این تیراژهای نادرست را در شناسنامه کتاب‌ها قبول ندارم. اعتماد ندارم. من این تجدیدچاپ‌ها را قبول ندارم. بیشترش واقعی نیست. من نباید بگویم مسئولین چه کار کنند. راه فقط آزادی بیان است. آزادی کتاب، آزادی رسانه‌ها، فسادشکن است، دزدها را نابود می‌کند، به فرصت‌طلب‌ها امان نمی‌دهد. فرهنگ و هنر را سوار قطار سیاست کرده‌اند، چه عواقبی داشته جز همین بازار آشفته؟! چه کرده‌اند که حتی آش نذری هم جناحی شده است… کتاب که پیشکش!
با توجه به این‌که هر روز شاهد پایین آمدن شمارگان کتاب‌ها هستیم، آیا سیاست‌های متولیان فرهنگی در طی سالیان گذشته در حوزه کتاب و کتاب‌خوانی رو به بهبودی رفته است؟ آیا این سیاست‌ها باعث شده‌اند جامعه ایرانی به کتاب خواندن ترغیب شود؟
نمی‌شود جلوِ دهان طرف را گرفت، همزمان هم از او بخواهی برایت اُپرا بخواند. من تکرار می‌کنم: ما به سیاست و سیاست‌بازی‌های سپنج روزه نیازی نداریم. ادبیات که پیاز نیست که بنا به شرایط، کاشت و داشت آن کنترل شود. شمارگان آثار ادبی سقوط نکرده. مافیای توزیع کتاب، بعد از ممیزی، دومین عامل ویرانی جهان کتاب است. بیشترین سود کتاب، متوجه بعضی بنگاه‌های پخش کتاب است، همه سرنخ‌ها دست این مراکز است. یک چرخه ناقص در حیات نشر، همین است. همت آن‌ها باعث مطرح شدن یک اثر متوسط می‌شود و خواست آن‌ها موجب انبارماندگی یک تألیف و یا ترجمه درخشان خواهد شد. من تا بُن این حکایت رفته و تحقیق کرده‌ام. ببینید قدرت و توان دخالت‌ بعضی مراکز پخش کتاب تا کجاست که به اکثر ناشرین گفته‌اند ما دیگر کتاب‌های شعر را توزیع نمی‌کنیم، نیاورید. سیاست متولیان چنین خروجی سرکشانه‌ای دارد.
سال‌هاست در دولت‌های مختلف در نمایشگاه‌ها و طرح‌های گوناگون با این توجیه که ارائه یارانه می‌تواند باعث تشویق مخاطبان برای خرید کتاب شود سیاست ارائه یارانه دنبال شده است. آیا شما دادن یارانه‌های دولتی برای خرید کتاب را به صلاح صنعت نشر، توسعه فرهنگ و ادبیات در ایران می‌دانید؟
گفتی نمایشگاه یادم آمد: نمایشگاه جهانی کتاب را می‌برند پشت کوه قاف (اوایل کویر تهران)، اما نمایشگاه سنگ را در مصلی (محل سابق نمایشگاه کتاب) برگزار می‌کنند. باور نمی‌کنید؟ بروید ببینید. بیلبورد آن آویزان است!ما حرف آخرم: یارانه، صدقه، گداپروری، هر چه اسمش را بگذاری، آن هم در کار شریف فرهنگ، آن هم در امر انسانی هنر، واویلای غم‌انگیزی است. چه رخ داده که اگر یارانه ۴۵ هزار تومانی قطع شود، واقعا خانواده‌هایی دیگر نان شب ندارند؟ ما باید چقدر از این همه درد… در خلوت خود گریه کنیم!؟ آن صدقه دولت عجیب رعایا کم بود، حالا یارانه کتاب؟ فروش و دلالی بُن کتاب؟ جریان قاچاق به خانه کلمه رسیده است. راه یاری رساندن این نیست.
به من زنگ می‌زنند که می‌خواهیم جلو خانه شما کاشی استادی نصب کنیم. گفتم در روزگاری که عده‌ای به سنگ قبر مرده‌ها رحم نمی‌کنند آن وقت به کاشی استادی زنده‌ها رحم خواهند کرد؟ تازه خیلی از اهل قلم ما اجاره‌نشین‌اند، فردا از این محل می‌روند، آن وقت کاشی‌کِشانش چه می‌شود.بشکن بشکنِ شگفتی‌آوری راه افتاده… ببخشید، سوال‌های شما خوب بودند، اما به درد یک فضای آرام و باثبات می‌خوردند. امیدوارم من اشتباه کرده ‌باشم، و فقط بحران‌های درونی یک شاعر باشند و نه آن تصویری که بیرون…من چند سال بود سکوت کرده بودم و روزنامه‌ها و رسانه‌ها را نمی‌دیدم (مثل گذشته) و فعال نبودم. الان هم که…


منبع: بهارنیوز

دو پلان از عباس کیارستمی

کارگردان فیلم کوتاه «دو پلان از عباس کیارستمی» که در هفته جاری برای اولین‌بار در خانه هنرمندان به نمایش درآمد، در گفت‌وگو با ایسنا درباره آشنایی با زنده‌یاد عباس کیارستمی گفت: دهه ۷۰ دانشجوی بازیگری تئاتر بودم و هر وقت از کارگاه‌های استاد باخبر می‌شدم، در آنها شرکت می‌کردم.او در ادامه یادآور شد: با اتمام این دوره، درگیر مجسمه‌سازی شدم و از فضای تصویر دور شدم تا در سالهای ۸۹ و  ۹۰ بود که فرید سراج خواهرزاده آقای کیارستمی و از دوستان عزیز من، تماس گرفت و گفت که دایی‌اش مرا برای فیلمبرداری فیلم خود در نظر گرفته و امیرحسین پسرم هم قرار شد در این اثر بازی کند.
محمدنژاد گفت: در سال ۲۰۱۳ برای جشن ۷۰ سالگی جشنواره «ونیز» قرار شده بود، ۷۰ کارگردانی که در این سالها جایزه گرفته و در قید حیات بودند، با ساخت یک فیلم کوتاه نگاه‌شان به سینمای دنیا را به تصویر بکشند. آقای کیارستمی نیز تصمیم گرفته بود اولین فیلم داستانی تاریخ سینما را که «باغبان آب پاشی می‌کند» مولییر است را، با چند پلان کم و زیاد بازسازی کند. ایشان توقعات‌شان درباره تصویر و فیلم را به من گفتند، من هم فقط گفتم چشم. چون خیلی ذوق زده بودم و خدا را شکر می کردم که اعتماد استاد بزرگواری همچون او را به دست آورده بودم و این افتخار، لطف خدا برای من بود.
او ادامه داد: اوایل کار گُنگ بودم اما استاد بسیار مسلط بود. در این کار به نوعی همه خانوادگی حضور داشتیم، ندا همسرم با گوشی موبایل تصاویر پشت صحنه را ضبط می‌کرد، پسرم امیرحسین در کار بازی می‌کرد و شاهد شرافت دیگر خواهرزاده آقای کیارستمی نیز در کار حضور داشت. از استاد خواهش کردم به رسم یادگار اجازه بدهند با گوشی موبایلی که فول اچ دی ضبط می‌کرد و یک دوربین دیگر، تصاویری از پشت صحنه ضبط کنیم و فکر می‌کردم اینها به یادگار خواهد ماند، تصور نمی کردم روزی فیلمی از آنها بسازم.
 
کیارستمی فیلم را پیش از کلید زدن، در ذهنش ساخته بود
محمدنژاد با اشاره به اینکه “کیارستمی روی میزانسن بازیگرها حساسیت ویژه‌ای داشت”، تأکید کرد: البته او پیش از اینکه فیلم را کلید بزند، آن را در ذهنش ساخته بود. برای من قدری دشوار بود که پشت دوربین فیلم او باشم، البته این کار طی دو روز فیلمبرداری شد و سپس برای تدوین رفت.وی اضافه کرد: دوربین پشت صحنه شاید گاهی وقت‌ها شلخته این تصاویر را ضبط کرده باشد اما فضا کاملا صمیمی و خانوادگی است. آن دو روز مدام انرژی‌ام را صرف این می‌کردم که اشتباهی در قاب و نور از من سر نزند و استرس داشتم. به هر حال کار به پایان رسید، برای ونیز ارسال شد و جزو ۲۰ اثر برتر جشنواره قرار گرفت.
کسب اجازه برای تدوین تصاویر پشت صحنه
این هنرمند درباره آخرین دیدارش با زنده‌یاد کیارستمی گفت: آخرین بار در موزه هنرهای دینی امام علی (ع) که من مجری و کارگردان برنامه تولدهای ماه بودم، تولد استاد ابراهیم حقیقی بود و آنجا استاد را زیارت کردم. کیارستمی با پوزیشنی که منحصر به فرد او بود، در مراسم حاضر شده بود. در پایان مراسم دقایقی با ایشان صحبت کردم و از او خواستم اگر اجازه بدهد آن راش‌ها را تدوین کنم. انگار او تمایلی به این موضوع نداشت و فقط گفت “باشه مونتاژ کن ببینم چه می‌شود”. راش ها موجود بود و من گاهی با تماشای آنها تجدید خاطره می‌کردم اما انگیزه‌ام برای تدوین آن پایین آمده بود. 
محمدنژاد افزود: دو سال از ساخت فیلم «باغبان آب پاشی می کند» گذشته بود که نسخه‌ای از آن را دیدم و انگیزه و شور و شعفم برای تدوین آن راش‌ها چند برابر شد. چندی بعد خبر بیماری استاد را شنیدم و با شاهد تماس گرفتم، او هم خبر را تایید کرد. خیلی متاسف بودم اما هیچ‌ وقت دلم نخواست به عیادت ایشان بروم. انگار می‌خواستم ایشان برای من همیشه آدمی باشد که سرپا است و نمی‌خواستم او را در بستر بیماری ببینم و منتظر شنیدن خبر سلامتی شان بودم. حالا از طرفی خوشحالم که همان تصویر خوب و سرحال از او در ذهنم باقی مانده و از طرف دیگر افسوس می‌خورم که چرا بیشتر از محضر ایشان بهره نبردم. به نوعی هنوز هم باور ندارم استاد در کنار ما نیست.
 
وی درباره سرنوشت فیلم خود پس از درگذشت عباس کیارستمی توضیح داد: بعد از درگذشت ایشان، چندوقت یک بار به تماشای راش‌ها می‌نشستم. در نهایت ۶ ماه پیش بود که خدمت آقای امیر سمواتی بودم که بحثی درباره آقای کیارستمی پیش آمد و من درباره تجربه همکاری با ایشان و فیلمی که از پشت صحنه تهیه کرده بودم، گفتم. با آقای سمواتی راش‌ها را دیدیم و با حمایت، لطف و تشویق او بود که این کار شدنی شد. البته مدام دیالوگ آقای کیارستمی که گفته بودند “باشه مونتاژ کن ببینم چه می شود” به ذهنم می‌آمد، از خودم می‌پرسیدم اگر ایشان در قید حیات بود به من اجازه ساخت مستند را می‌دادند؟ پیگیری آقای سمواتی باعث شد به مرحله راف کات برسیم و حمایت مستمر او و نظرات کارشناسانه‌اش، باعث شد کار جلو برود.
 
ایده درست و پخته، فیلم خوب را می‌سازد نه پروداکشن عظیم
کارگردان «دو پلان از عباس کیارستمی» تأکید کرد: وقتی فیلم سرو شکل گرفت، یک بار در خلوت آن را دیدم و احساس کردم این اثر می‌تواند نقش مهمی ایفا کند. شاید خیلی‌ها آرزو داشتند دقایقی پشت دوربین آقای کیارستمی بایستند و فقط نگاه کنند اما این توفیق را نداشته‌اند و دیدن این فیلم می‌تواند این فاصله را کم کند، تماشای فعالیت عوامل و صبوری ایشان.
او توضیح داد: فیلمی که زنده‌یاد کیارستمی برای ونیز ساخته بود، از دو پلان تشکیل شده بود، من هم سعی کردم به آن اثر وفادار باشم و فیلم را با دو پلان بسازم. البته راش‌های بسیاری در دست داشتم و می‌شد کات زد اما اینکه دستخط استاد در این کار حفظ شود برایم مهم بود. علاقمندان فیلمسازی هم با دیدن این فیلم متوجه می‌شوند اگر ایده درست و پخته‌ای داشته باشند، می‌توانند فیلم خوبی بسازند و نیازی به پروداکشن بزرگ نیست. یعنی فیلمساز بداند چه می‌خواهد نه اینکه تازه سر صحنه فکر کند قرار است چه اتفاقی بیفتد.
محمدنژاد با بیان اینکه “کیارستمی تکرار ناشدنی است” در پایان گفت: این فیلم فرصت ۲۴، ۲۵ دقیقه‌ای برای بودن در کنار کیارستمی است که می‌تواند دل آدم را گرم و به ساخت فیلم امیدوار کند. از خود استاد، شاهد شرافت عزیز و به ویژه از امیر سمواتی بزرگوار که حمایت خود را از من دریغ نکرده‌اند، تشکر می‌کنم. همچنین از سردبیران و تهیه‌کنندگان رادیو جوان ممنونم. امیدوارم سینمای هنر و تجربه از اکران این اثر حمایت کند و فرصتی در اختیار علاقه‌مندان به سینما و کیارستمی قرار دهد تا با تماشای این اثر ۲۴ دقیقه خود را در کنار عباس کیارستمی فرض کنند.


منبع: بهارنیوز

رعایت اصول صداقت

شهرام خرازی‌ها- روزنامه بهار
در تماشاخانه ایرانشهر در حالی «مطرب» اجرای دور اول خود را به پایان رساند که شمار قابل توجهی از تماشاگران آن نسبت به این موضوع معترض بودند که چرا باید شاهد نمایشی باشند که در بروشور آن، نام بهزاد و شقایق فراهانی به عنوان بازیگر چاپ شده اما عملا هیچ‌کدام بر روی صحنه حضور ندارند!؟ دو نقش علی بیگ و شکوفه را برخی شب‌ها علی بی‌غم و سانیا سالاری و در دیگر شب‌ها بهزاد و شقایق فراهانی بازی می‌کنند. در شرایطی که تا قبل از ثبت قرارداد و بازبینی ممیزهای وزارت ارشاد، تضمین چندانی برای حضور بازیگران بر روی سن تا آخرین شب اجرا وجود ندارد، سپردن همزمان یکی دو نقش کلیدی به چند بازیگر، اقدامی مدبرانه و قابل دفاع است. به کار بستن چنین تمهیدی، حاشیه امنی برای کارگردان و تهیه‌کننده ایجاد می‌کند تا در سایه آن خیال‌شان از بابت استمرار اجرا راحت بوده و نگران توقف کار به خاطر عدم حضور عمدی یا غیرعمدی یک یا چند نفر از بازیگران نباشند.

این که یک بازیگر در جریان تمرین‌ها ناگهان گروه را‌ ترک کند در تئاتر ایران مسبوق به سابقه است و از فرط تکرار دیگر تعجب کمتر کسی را برمی‌انگیزاند. در این زمینه می توان از ترک تمرین نمایش « ایرلند نباید جای بدی هم باشه» از جانب اندیشه فولادوند و کناره‌گیری میترا حجار از نمایش «ترور» در سال ١٣٩۴ یاد کرد که جنجال‌های زیادی برانگیخت. عدم حضور بازیگر به هر علت موجه (نظیر مرگ، بیماری، حادثه و. . .) یا ناموجه در همه جای دنیا، اجرای هر نمایشی را تهدید می‌کند. در چنین مواردی یا به‌ناگزیر نمایش به‌طور دائم یا موقت متوقف یا آن که با جایگزین نمودن  هنر پیشه دیگری، قضیه ختم به خیر می‌گردد. اقتصاد بیمار تئاتر ایران ایجاب می‌کند تا به منظور پیشگیری از توقف کار، تهیه‌کننده و کارگردان همواره به فکر بازیگران جایگزین باشند.

میکائیل شهرستانی نمایش‌های اخیر خود را با دو تیم بازیگری مستقل به صورت یک شب در میان، به روی صحنه می‌برد. این اقدام اطمینان خاطر نسبتا کاملی برای وی همراه داشته است زیرا به محض غیبت یکی از هنرپیشه‌ها بلافاصله می‌توان بازیگر ایفا کننده همان نقش در شب دیگر را برای بازی به روی صحنه فرا خواند بی‌آن که بازیگر جایگزین نیاز به زمان برای آشنا شدن با نقش و حفظ جمله‌ها داشته باشد. هنوز هم در ایران عده قابل توجهی از تماشاگران برای دیدن هنر پیشه‌های مطرح و شناخته شده بالاخص چهره‌های سینمایی به تئاتر می‌روند.

نمونه خیلی واضح این تمایل عمومی، استقبال مردم ، «عاشقانه‌های ناآرام» با بازی نیکی کریمی، محمدرضا فروتن، فریبرز عرب‌نیا و یکتا ناصر در سال ١٣٩۴ بود. اولویت نخست این دسته از تماشاگران، دیدن چهره مورد علاقه‌شان از نزدیک روی سن تئاتر است و تماشای نمایش در اولویت بعدی قرار می‌گیرد. صرف نظر از غیبت‌های پیش‌بینی نشده و غیرمترقبه بازیگران، این حق تماشاگر است که در زمان خرید بلیط بداند که هنرپیشه مورد نظرش در چه شبی بازی خواهد داشت و کدام شب‌ها روی صحنه نخواهد بود. نمی‌توان از تماشاگر توقع داشت که چشم بسته بلیط بخرد و خود را تسلیم شانس کند. بلیط تئاتر، تخم مرغ شانسی یا بلیط بخت آزمایی نیست که از ابتدا به این قصد خریده شود که «هر چه پیش آید، خوش آید.»

اگر دو بازیگر یک نقش واحد، از لحاظ شهرت هنری هم وزن باشند، شاید ضرورت اعلام شب‌های اجرای‌شان کمتر از زمانی باشد که از نظر میزان شهرت فاصله زیادی با هم داشته باشند. سانیا سالاری با مهارت قابل تحسینی در نمایش «مطرب»، در نقش شکوفه ظاهر می‌شود اما بسیاری از تماشاگران وی را نمی‌شناسند در حالی که شقایق فراهانی به عنوان یک چهره معروف برای کمتر تماشاگری ممکن است ناشناخته باشد به همین خاطر هم اکثر قریب به اتفاق تماشاگران‌ ترجیح می‌دهند که شاهد بازی شقایق باشند .

از سوی دیگر تهیه‌کننده و کارگردان نمایش، خواهان پرشدن صندلی‌های سالن نمایش در تمام شب‌های اجرا هستند. با آن که اعلام پیشاپیش سانس‌های بازی هر هنرپیشه سبب خواهد شد تا نمایش در شب‌های اجرای بازیگر کمتر شناخته شده با استقبال کمتر و فروش پائین‌تر بلیط مواجه شود، اصول اخلاقی حکم می کند که دست‌اندرکاران نمایش «مطرب» در دور دوم و جدید اجرای‌شان در پردیس تئاتر تهران درخصوص سانس‌های بازی فراهانی‌ها صداقت را در دستور کار خود قرار داده و از اطلاع‌رسانی شفاف نترسند. هر نمایشی اگر از جذابیت کافی و کیفیت مناسب برخوردار باشد، تماشاگر خود را خواهد داشت.


منبع: بهارنیوز

سیاست و نویسندگی در آمریکای لاتین به روایت یوسا

ماهنامه ایران فردا: اشاره: نویسنده در آمریکای لاتین ناگریز از سیاست ورزی است. به قول یوسا این سمت و سویی است که نویسندگان به سمت آن رانده می شوند. تبلور این رانده شدگی، هم در آثار و هم در زندگی شخصی بسیاری از این نویسندگان هویدا است؛ از نویسنده- دیپلمات هایی مانند اکتاویو پاز و کارلوس فوئنتس گرفته، تا رفاقت زبانزد خاص و عام گارسیا مارکز و فیدل کاسترو.

نسبت ماریو بارگاس یوسا با سیاست اما، از سایر نویسندگان نامبرده بیشتر و در عین حال خاص تر است. یوسا از سویی با آثاری مانند سور بز، به کالبدشکافی دیکتاتورهای این قاره پرداخته، در گفت و گو در کاتدرال، زندگی مردم تحت سیطره یک نظام دیکتاتوری را کاویده و در شاهکاری مانند جنگ آخر زمان، در هم تنیدگی اسطوره و تاریخ را در روایت یک رخداد حقیقی تاریخی مد نظر قرار داده؛ و از سوی دیگر با نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری کشورش پرو به شکل عملی به کارزار سیاست وارد شده است. یادداشت پیش رو به نوعی روایت همین شکل از ارتباط بدون میانجی ادبیات با سیاست است.

سیاست و نویسندگی در آمریکای لاتین به روایت یوسا

نخستین اولویت من در زندگی، از عنفوان جوانی تا امروز، ادبیات بوده است. اما در بخش عمده ای از تاریخ آمریکای لاتین نویسندگان به سوی شرکت در مباحثات مدنی و موضع گیری در برابر مسائل روز رانده شده اند. این اتفاق کمتر در ایالات متحده و دیگر دموکراسی های پیشرفته روی می دهد؛ در این جوامع نویسندگان و روشنفکران لزوما علاقه ای به سیاست و مباحثات مدنی ندارند و اغلب ترجیح می دهند تا تنها بر رشته مورد علاقه خود متمرکز شوند. چنین چیزی در آمریکای لاتین عملا غیرممکن است؛ یا لااقل در تجربه شخصی من به عنوان یک نویسنده، غیرممکن بوده است.

در سال ۱۹۵۳ هنگامی که من وارد دانشگاه سن مارکوس شدم، کشور من (پرو) نیز مانند بسیاری دیگر از کشورهای آمریکای لاتین، تحت حکومت یک دیکتاتوری نظامی قرار داشت. به این ترتیب من وارد دانشگاهی شدم که اغلب استادان آن یا در تبعید به سر می بردند یا در زندان. امکان هیچ گونه فعالیت سیاسی در دانشگاه وجود نداشت، چرا که تمام احزاب سیاسی غیرقانونی اعلام شده بودند. سانسور، ظاهرا برای حفظ امنیت ملی، دهان تمام منتقدان را بسته بود.

جوانی که تحت چنین شرایطی زندگی می کند، به دشواری می تواند اهمیت سیاست در زندگی را نادیده بگیرد. حتی اگر شما می خواستید نویسنده و تنها نویسنده باشید، سیاست باز هم سر راهتان قرار می گرفت و به وسیله انواع دشواری ها و موانع، شما و حرفه تان را به چالش می کشید.

به این ترتیب بود که من به سوی شرکت در مباحثات سیاسی و سپس جریان های سیاسی، رانده شدم. اما این باعث نشد که هیچ گاه خود را یک سیاستمدار بدانم. حتی در طول سه سالی که عملا در صحنه سیاسی پرو حضور داشتم و برای دستیابی به مقام ریاست جمهوری مبارزه می کردم، خود را بیش از هر چیز نویسنده ای می دانستم که بنا بر دلایلی خاص به لحاظ اخلاقی موظف شده تا برای دفاع از ارزش ها و ایده هایی که نقش حیاتی در پیشرفت و توسعه کشور ایفا می کند، وارد کارزار مبارزات سیاسی شود.

حدود ۱۰ سال پیش [در سال ۱۹۹۰] نسبت به آینده آزادی در آمریکای لاتین بسیار خوشبین تر از امروز بودم. به نظر می رسید که آمریکای لاتین بالاخره دو ابزار ضروری تمدن- یعنی دموکراسی و بازار آزاد- را پذیرفته است.

 سیاست و نویسندگی در آمریکای لاتین به روایت یوسا

دیکتاتوری های نظامی محو می شدند و جای خود را به حکومت های غیرنظامی می دانند که از طریق انتخاباتی آزاد و غیرفرمایشی سر کار می آمدند. برای نخستین بار، در سراسر قاره، دموکراسی به عنوان چارچوبی برای تلاش در جهت نابودی فقر و دستیابی به پیشرفت و توسعه، مورد اجماع همگانی قرار گرفته بود. دورنمای انقلاب های مارکسیستی به تدریج محو می شد و این ایده تنها در محافل بسیار کوچک دانشگاهی و روشنفکری هنوز  طرفدار داشت.

همچنین به نظر می رسید که برای نخستین بار در آمریکای لاتین ایده بازار آزاد و گشودن مرزها برای ادغام در بازارهای جهانی، ریشه می دواند. ایده های کهنه و مضری چون ملی گرایی اقتصادی و مهار واردات، نابهنگامی تاریخی خود را نشان داده بودند و به مثابه دلایل عمده عقب ماندگی قاره معرفی می شدند. به این ترتیب به نظر می رسید آمریکیا لاتین بالاخره همان طور که زمانی اشتفان تسوایگ پیش بینی کرده بود، به قاره آینده تبدیل می شود. اما اگر امروز به آن چه طی یک دهه اخیر بر ما گذاشته نگاه کنیم، متوجه می شویم که این انتظارات و آرزوها به تمامی برآورده نشده اند و دموکراسی هنوز در خاک آمریکای لاتین ریشه ندوانده است.

متاسفانه در کشور خود من، پرو، بود که دموکراسی اول از همه سقوط کرد. مانند گذشته، باز هم ارتش مقدمات این سقوط را فراهم کرد. تنها تفاوت این جا بود که در سال ۱۹۹۲، رییس جمهور منتخب خود نیز همدست این سقوط و نابودی دموکراسی بود. اما آن چه بیش از همه باعث نگرانی می شد، محبوبیت مردمی این کودتای نظامی بود. چنین چیزی در تاریخ پرو بی سابقه بود.

ما در گشته نیز کودتاهای نظامی فراوانی داشتیم، اما هیچ یک از آن ها مانند کودتای سال ۱۹۹۲ تا این حد به پشتیبانی و محبوبیت مردمی دست نیافته بودند. احتمالا شرایط پرو در آن دوران- تروریسم، ناامنی، بحران های اقتصادی که سیاست های پوپولیستی دولت گذشته موجباتش را فراهم کرده بود، تورم مهارگسیخته و…- نقش مهمی در این مسئله ایفا می کرد. تنها اقلیت کوچکی از مردم پرو نسبت به سقوط ارزشمندترین چیزی که یک جامعه می تواند داشته باشد، یعنی نظامی دموکراتیک و مبتنی بر آزادی و برابری، اعتراض کردند.

 سیاست و نویسندگی در آمریکای لاتین به روایت یوسا

همان طور که می دانید این سرمشق بد، مقلدانی در دیگر نقاط آمریکای لاتین نیز داشته است. در کمال تعجب من، مردم بار دیگر تصور می کنند که به رهبری قدرتمند برای حکومت بر کشورشان نیاز دارند. از سال ۱۹۹۲ تاکنون در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین که به آن ها سفر کرده ام، از مردم شنیده ام که «چیزی که ما احتیاج داریم یک فوجیموری [دیکتاتور پرو] دیگر است. کسی که با فساد بجنگد و سیاستمداران نالایق را خانه نشین کند.»

کودتای پرو در گواتمالا نیز مورد تقلید قرار گرفت و البته شکست خورد، چون دموکراسی در این کشور مستحکم تر از پرو بود. از آن زمان تاکنون تحولات دیگری نیز که موجب رنگ باختن (اگر نه نابودی کامل) دموکراسی شده در آمریکای لاتین به وقوع پیوسته و در برخی موارد، مانند ونزوئلا، از محبوبیت مردمی فراوانی نیز برخوردار بوده است. یک رژیم لزوما نباید دموکراتیک باشد تا به محبوبیت مردمی دست پیدا کند.

دلایل بسیاری وجود دارد که موجب اشتیاق برای ظهور یک «رهبر قدرتمند» می شود. فساد، در اغلب کشورهای قاره بیداد می کند و این که سیاست به مثابه میان بری برای دستیابی به پول و ثروت محسوب شود، دارای پیامدهای اخلاقی وخیمی برای یک جامعه است. علاوه بر این حکومت های دموکراتیک نیز با به هدر دادن منابع و ثروت های ملی و ایجاد انتظارات غیرواقع بینانه، باعث شده اند تا دلسردی و سرخوردگی مردم از دموکراسی تا حد زیادی قابل فهم باشد.

کلمه ای که امروز در چهارگوشه آمریکای لاتین، از مکزیک تا آرژانتین، ورد زبان مردم است آزادی نیست، بلکه فساد است. فساد به یکی از مولفه های اصلی صحنه سیاسی آمریکای لاتین تبدیل شده است. درست است که در بعضی کشورها فساد به میزان «معمول» خویش تقلیل یافته است، اما در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین نیز فساد چنان شدتی یافته که موجب فلج شدن اصلاحات اجتماعی و اقتصادی مهمی شده است.

بهترین مثال در این مورد کشور آرژانتین است و رییس جمهوری که هیچ کس امیدی به موفقیت اصلاحات او ندارد. بسیاری از اصلاحات اقتصادی او به واسطه فساد فلج شده اند و این درحالی است که مبارزات انتخاباتی بود. اما فساد نه تنها موجب ناکامی اصلاحات می شود، بلکه در میان مدت و درازمدت پایه های دموکراسی را سست می کند و معنای آن را در اذهان مردم تغییر می دهد. این امر می تواند در آینده پیامدهای بسیار ناگواری به همراه داشته باشد.

در عمل، هرچند ما در بسیاری از کشورهای آمریکایی لاتین دارای یک نظام سیاسی دموکراتیک بوده ایم، اما نهادهای دموکراتیک در بسیاری از این کشورها بسیار ضعیف هستند یا اصلا وجود خارجی ندارند. برای مثال سیستم قانون گذاری در اکثر کشورهای آمریکای لاتین کاملا غیردموکراتیک است. عدالت نیز امتیازی است که تنها به قدرتمندان تعلق دارد.

 سیاست و نویسندگی در آمریکای لاتین به روایت یوسا

بخش اعظم مردم این قاره، از آن جایی که صاحب قدرت اقتصادی و سیاسی نیستند، به عدالت واقعی دسترسی ندارند، و بدون عدالت و دادگاه ها و قضاتی که واقعا مستقل باشند،  کارکرد صحیح بازار نظام سیاسی دموکراتیک که می تواند به طور بالقوه بر غنای زندگی تمامی شهروندان بیافزاید، بسیار دشوار است. حتی اگر در کشور شما انتخابات آزاد هم برگزار شود، هنگامی که نتوانید برای احقاق حقوق تان به دادگاه مراجعه کنید (چون می دانید که عدالت و دستگاه قضایی آلت دست قدرتمندان سیاسی و  اقتصادی است) آن گاهایمان تان را به نظام سیاسی دموکراتیک از دست می دهید.

در کمال تاسف، بسیاری از اصلاحات اقتصادی به شیوه ای کاملا غیردموکراتیک صورت گرفته است. برای مثال خصوصی سازی که در ذات خود ابزاری قدرتمند برای افزایش تعداد صاحبان اموال و دارایی ها است، باعث تمرکز بخش عمده ای از مالکیت ها در دست گروه بسیار کوچکی از مردم شده است؛ به این ترتیب دموکراسی برای اکثریتی که دست شان از این اموال و دارایی ها کوتاه مانده است، معنای خود را از دست می دهد. به این ترتیب خصوصی سازی کارخانجات و موسسات دولتی بزرگی که در آمریکای لاتین وجود دارند، نتوانسته است موجب تقسیم مالکیت ها میان عامه مردم شوند و تنها در موارد بسیار معدود و در کشورهای بسیار معدودی موفقیت آمیز بوده اند.

به این ترتیب در بخش اعظمی از قاره، خصوصی سازی به معنای تغییر شکل انحصار دولتی به انحصار خصوصی و تقسیم پول و ثروت میان نزدیکان و اطرافیان دولتمردان و برای افکار عمومی تداعی گر فساد است.

اما چرا هنگامی که برای مردم آمریکای لاتین درباره فواید دموکراسی حرف می زنید، با نگاه های معنادار و بدبینانه شان روبرو می شوید؟ من خودم این تجربه را هنگامی که نامزد ریاست جمهوری پرو بودم و به دهکده های فقیرنشین و محلات فقیرنشین شهرها می رفتم، از سر گذرانده ام. با مردم این نواحی درباره دموکراسی حرف زدم. تلاش کردم به آن ها توضیح دهم که دموکراسی در جوامع پیشرفته دنیا به چه معناست. اما شک و تردید را می توانستم در چشمان شنوندگان حرف هایم ببینم.

 سیاست و نویسندگی در آمریکای لاتین به روایت یوسا

آن ها طوری به من نگاه می کردند که انگار از سیاره ای دیگر آمده ام. انگار پیش خودشان می گفتند «تو از چه حرف می زنی؟ وقتی کسی گاو مرا بدزدد و من به دادگاه شکایت کنم و نتوانم سبیل قاضی را چرب کنم، دستم به جایی نمی رسد. این ماجرا از زمانی که من بچه بوده ام به همین منوال بوده است. پس این دموکراسی به چه درد می خورد؟»

به همین خاطر من فکر می کنم اگر چیزی واقعا بتواند نگاه بدبینانه مردم آمریکای لاتین، به ویژه مردم فقیر این قاره، را نسبت به دموکراسی تغییر دهد، آن چیز بهبود عدالت است. هنگامی که مردم بدانند نهادی وجود دارد که با شکایت به آن می توانند خسارات خود را جبران کنند و علیه سوءاستفاده هایی که از آن ها می شود شکایت کنند، آن گاه زندگی بهتری خواهندداشت و نگاه شان به دموکراسی نیز تغییر می کند و از دموکراسی در نظر و در عمل پشتیبانی می کنند.

ماریو بارگاس یوسا
ترجمه: نیما ملک محمدی 


منبع: برترینها

تاریخچه جنایت آمریکایی؛ سریال بحث برانگیز ۲۰۱۶

هفته نامه جهان سینما – هومن جعفری: در ابتدا چند خطی توضیح در مورد سریال هایی که به شما معرفی می شود لازم به نظر می رسد.

۱٫ اکثر سریال های پرطرفدار در دنیا، یا حاوی صحنه های جنسی هستند و یا حاوی صحنه های خشونت بار یا هر دو. بزرگ ترین نمونه اش سریال خانه پوشالی است که توسط تلویزیون خودمان هم دوبله و پخش شد. طبیعتا ما می کوشیم تا محصولی را معرفی کنیم که خانوادگی تر باشد و کمتر از این دست مشکلات داشته باشد، منتهی نمی شود انتظار داشته باشید که شوتایم یا نت فلیکس با سیاست های صدا و سیمای ما سریال بسازند!

۲٫ سریال ها دسته بندی های خاص خود را دارند. از آنجا که به تازگی به سریال ها پرداخته ایم و خیلی موارد هست که اصلا برای تان توضیح داده نشده، شاید حق داشته باشید که برخی از اصطلاحات مربوط به سریال ها را ندانید. کمی سرچ در اینترنت کارتان را راه می اندازد.

تاریخچه جنایت آمریکایی؛ سریال بحث برانگیز 2016

۳٫ خیلی ها دوست دارند بدانند که این سریال هایی که معرفی می شوند از کجا می آیند! در حقیقت می خواهند بدانند نویسنده، این همه سریال خارجی را کجا دیده! در اتاق خودم پشت دستگاه رایانه! دانلود کردن فیلم و سریال چند سالی است به عادت و سرگرمی من تبدیل شده است. اگر اینترنت پر سرعت و پر حجم دارید می توانید این سریال ها را دانلود کنید. خیلی ها به وقت شروع فیلم دیدن یا سریال دیدن به سراغ خرید دی و یدی می روند اما باور کنید اگر قرار است خیلی فیلم و سریال ببینید، دانلود کردن راحت تر است. جایی را اشغال نمی کند! من الان چهارتا کارتن فیلم و دی وی دی روی دستم مانده!

۴٫ سریال دیدن وقت می خواهد. معتاد هم می کند. چه وقت داری و چه وقت نداری و چه معتاد می شوی یا معتاد نمی شوی، مواظب باش که هیچ وقت بیش از یک سریال روی دستت نباشد. اول یک قسمت از یک سریال را دانلود کن و ببین. اگر خوشت آمد بقیه اش را دانلود کن که حجمت حرام نشود. اگر خوشت نیامد هم که هیچ. سریال ها را دانه به دانه تماشا کن نه چندتا چندتا با هم! سریال ها ظرایفی دارند که با نگاه عادی به چشم نمی آیند.

۵٫ سریال هایی که برای اولین بار نگاه می کنید احتمالا فقط یک فصل ندارند. معمولا سریال ها چند فصل هستند. سعی کنید اگر سریال که نگاه می کنید از این دست سریال هاست، همه اش را پشت سر هم ببینید. حالا هر چقدر زمان می برد مهم نیست. اول یک سریال را ببینید و بعد که تمام شد، بروید سراغ سریال بعدی. خیلی از جزییات را با هم قاطی می کنید. بعضی از سریال های خوب و پرطرفدار بالای ده فصل هستند اما معمولا سریال های درجه یک داستان شان را تا این اندازه کش نمی دهند. به هر حال منطقی تر است که اول با یک سریال حساب خودتان را صاف کنید و بعد بچسبید به سریال بعدی!

سریالی که امروز به شما معرفی می کنیم یکی از سریال های بحث برانگیز سال ۲۰۱۶ است. سریالی که تیمی از بازیگران درجه یک را در اختیار دارد و برگ برنده اش داستانی است که روایت می کند. داستانی واقعی که یکی از جنجالی ترین داستان های تاریخ معاصر آمریکا لقب گرفته و باعث شده تا کتاب ها، عکس ها، مستندها و روزنامه های فراوانی به فروش بروند. داستان او جی سیمسون، ستاره ای که به قتل همسرش متهم شد.

تاریخچه جنایت آمریکایی؛ سریال بحث برانگیز 2016

چند سالی است تولید محصولاتی که یک پسوند آمریکن هم تهش چسبیده باشد، در آمریکا خیلی مد شده! از فیلم های آمریکن اسنایپیر یا آمریکن هاستل بگیرید تا سریال آمریکن هورور استوری (داستان ترسناک آمریکایی) که شاید بد نباشد در نوبتی به این سریال ترسناک هم سری بزنیم. حتی این روزها کار به آمریکن گادز، آمریکن کرایم و چندین و چند سری دیگر از این دست اسم ها رسیده است.

داستان

در سال ۱۹۹۴ جسد همسر سابق یکی از اسطوره های فوتبال آمریکایی در حالی پیدا می شود که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده. مقتوله به همراه شوهرش کشته شده و جنازه شان توسط پلیس کشف می شود. شک اولیه مسئولان رسیدگی به این پرونده به او جی سیمسون ستاره بسیار مشهور جلب می شود که قبلا هم چند باری گزارش هایی از ضرب و شتم همسر سابقش منتشر شده بود. با بالا رفتن تردیدها به سیمسون، او بازداشت می شود. مدارک علیه او قطعی به نظر می رسد هر چند بر بی گناهی خود اصرار دارد.

با بازداشت شدن سیمسون، موجی از هیجان رسانه ها را فرا می گیرد چرا که یکی از شمایل های آمریکا به قتل متهم شده. سیمسون همچنان بر بی گناهی خود اصرار می ورزد و تیمی از وکلای گرانقیمت می کوشند تا او را تبرئه کنند. از طرف دیگر دادستان می کوشد تا به هر شکل ممکن او را گناهکار اعلام کند.

این سریال به زندگی عوامل درگیر در این پرونده نگاه موشکافانه دارد و از طریق بررسی زندگی آنها، سیمای دقیقی از دهه ۹۰ ارائه می دهد.

تاریخچه جنایت آمریکایی؛ سریال بحث برانگیز 2016

داستان واقعی این سریال از روی داستان واقعی زندگی سیمسون ساخته شده. او در زمان خود آنقدر مشهور بود که حتی پایش به سینما هم باز شد و در فیلم ها و سریال های مختلفی بازی کرد. با این همه بعد از این محاکمه جنایی محبوبیت او کاهش یافت و خودش نیز دیگر نتوانست موفقیت های قبل را تکرار کند.

تیم اجرایی

کوپا کوینگ جونیور و جان تراولتا از هنرپیشگان اصلی این سریال هستند. کودینگ نقش سیمسون را بازی کرده و تراولتا هم در نقش وکیلی ظاهر شده که تخصصش کمک کردن به سوپراستارهاست.

بازیگران دیگر هم از بین هنرپیشگان کهنه کار و با تجربه انتخاب شده اند. ناتان لین، بروس گرین وود و کنت چوی و چند بازیگر مختلف که در سریال ها و فیلم های مختلف، سابقه بازی خوبی دارند. سریال به خوبی توانسته بین شخصیت های داستان و شخصیت های واقعی شان توازن ایجاد کند. در فصل های بعدی هم بازیگران درجه یکی برای این سریال انتخاب شده است.

برگ برنده

برگ برنده این سریال حضور دو فیلمنامه نویس بسیار مطرحی است که این سریال را مدیریت می کنند. اسکات الکساندر و لری کارازوسکی با سابقه نوشتن فیلمنامه هایی مثل «ادوود» (تیم برتون)، «مردم علیه لری فلینت» (میلوش فورمن)، «مردی از ماه» (میلوش فورمن با بازی جیم کری)، «۱۴۰۸» (مایکل هالفستورم) و آخرین فیلم شان «مورمور». این دو در این فیلم به خوبی موفق شده اند پیچیدگی های این پرونده جنایی بسیار معروف را به تصویر بکشند.

تاریخچه جنایت آمریکایی؛ سریال بحث برانگیز 2016

توضیح بسیار ضروری

گونه ای از سریال ها هستند که بیش از یک فصل را پشت سر می گذارند ولی داستان به هم پیوسته ای ندارند یعنی شخصیت های فصل اول را در فصل دوم نمی بینید. «فارگو» و «کارآگاه حقیقی» و همین سریال «داستان یک جنایت آمریکایی» نمونه هایی از این سریال ها هستند. سریال «داستان یک جنایت آمریکایی» برای چهار فصل طراحی و حتی عناوین فصل های بعدی نیز اعلام شده اند.

تنها یک فصل منتشر شده اما بازیگران فصل سوم نیز از هم اکنون اعلام شده اند. همین چندی پیش بود که اعلام شد آنت بننیگ، پنه لوپه کروز و ریکی مارتین خواننده سرشناس دنیای لاتین، در فصل سوم حضور دارند. در هر سریال به صورت متوسط سه یا چهار ستاره را خواهید دید که کار خود را به خوبی بلدند و می دانند چطور با بازی های درخشان خود، شما را میخکوب کنند.

عنصر جنسیت و رنگ

آمریکای دهه نود را در این سریال خواهیم دید. دورانی که خانم ها برای رسیدن به موفقیت بیش از دوران امروز باید تلاش می کردند. در این سریال شاهد بحث های روانشناختی و جامعه شناختی در مورد نگاه مردان به زنان هستیم. همچنین این سریال به خوبی توانسته داستان تبعیض های نژادی نسبت به سیاهان را به تصویر بکشد. وقتی سیمسون به قتل همسر سابق سفیدپوستش متهم شد، وکلای مدافع او اعلام کردند که سیمسون دارد تاوان سیاه بودنش را می دهد. این پرونده توجهاتی فراتر از یک قتل را به خود جلب کرد و توجه تمام آمریکا و حتی دنیا را به خود برانگیخت.


منبع: برترینها

درگذشت بازیگر سریال معروف آمریکایی

به گزارش ایسنا، به نقل از بی‌بی‌سی، این بازیگر آمریکایی که برای بازی در نقش «لافایت رینولدز» در سریال درام و ترسناک «خون حقیقی» محصول شبکه تلویزیونی «HBO» شناخته شده است، بر اثر عوارض پس از حمله قلبی در سن ۳۹ سالگی درگذشت.
 




«الیس» از سال ۲۰۰۸ بازی در سریال «خون حقیقی» را آغاز کرد و تا پایان سال ۲۰۱۴ و فصل نهایی این سریال در آن نقش‌آفرینی می‌کرد.شبکه تلویزونی «HBO» آمریکا نیز با انتشار بیانیه‌ای با اعلام این که از شنیدن خبر درگذشت «نلسون الیس» بسیار غمگین شده‌اند نوشت «الیس» یکی از اعضای قدیمی خانواده «HBO» بود و نقش‌آفرینی درخشان او در سریال «خون حقیقی» همیشه در یادها خواهد ماند.سریال «خون حقیقی» برداشتی آزادی از سری رمان‌های «اسرار خون‌آشام جنوب» نوشته «شارلین هریس» است و به شرح جزییات هم‌زیستی خون‌آشام‌ها و انسان‌ها در شهری خیالی در ایالت لوئیزیانا می‌پردازد. این سریال در هفت فصل و ۸۰ اپیزود از سپتامبر ۲۰۰۸ آغاز و در اوت ۲۰۱۴ پایان یافت.این بازیگر امریکایی علاوه بر بازی در سریال «خون حقیقی»، در فیلم اقتباسی «خدمتکار» محصول ۲۰۱۱ نیز در کنار «وایولا دیویس» و «اوکتاویا اسپنسر» بازی کرده بود.


منبع: بهارنیوز

اکسیدان دو و نیم میلیاردی شد

به گزارش ایلنا،فیلم اکسیدان در حالی به فروش خوبی رسیده است که این فیلم سینمایی به دلیل تحریم حوزه هنری بسیاری از سالن‌های سینما‌ها در تهران و شهرستان‌ها را در اختیار ندارد و در حال حاضر در ۱۰۰ سالن سینما به اکرانش ادامه می‌دهد.حبیب اسماعیلی (مدیرعامل رسانه فیلمسازان) که پخش این فیلم سینمایی را برعهده دارد، با اشاره به درخواست بسیاری از شهرستان‌ها مبنی بر اکران این فیلم تاکید کرد، طی روزهای اینده تعداد سالن‌های نمایش دهنده فیلم بیشتر خواهد شد و طبق برنامه‌ریزی‌های انجام شده در شهرستان‌هایی که فیلم به دلیل تحریم حوزه هنری، سالن‌های سینما را در اختیار ندارد، «اکسیدان» از طریق سینما سیار به نمایش گذاشته خواهد شد.


منبع: بهارنیوز

پربیننده‌ترین سریال‌ های روز دنیا/تصاویر

دوستان | Friends
این سیت کام آمریکایی از سال ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۴ به مدت ده سال یکی از محبوب ترین سریال های تلویزیون بود که از شبکه NBC پخش می شد. روز ششم ماه می سال ۲۰۰۴ بیش از ۵۲ میلیون نفر تلویزیون شان را روشن کردند تا قسمت آخر سریال «دوستان» را ببینند و آن را تبدیل به چهارمین اپیزود پایانی پر بیننده یک سریال در تاریخ تلویزیون کردند. اما با پایان پخش آن دوران این سریال تمام نشد. «دوستان» هم هنوز دیده می شود و به نوعی حافظه تاریخی از ده سال شیوه زندگی و خوراک و پوشاک نیویورک تبدیل شده است.
 



دیوید کرین و مارتا کافمن خالقان سریال هم به این موضوع مفتخر بودند و هم دستپاچه شان می کرد. کرین می گوید: «کاملا یک موضوع سورئال است. این که ما چطور راهی پیدا کردیم تا بالاخره این سریال را روی آنتن ببریم تا این واقعیت که ده سال فوق العاده را داشتیم و آن بچه های دیروز خودشان امروز از دوستداران سریال هستند. فکر می کردیم چند سال بعد آنها بگویند: اوه این سریال های قدیمی تلویزیونی چه خسته کننده هستند.»

 


برکینگ بد | Breaking Bad
شبکه های مشهور HBO، شوتایم و اف ایکس این درام تاریک را رد کرده بودند. درامی درباره معلم شیمی که می فهمد مرگش نزدیک است و هیچ چیزی در این دنیا ندارد و انگار از خواب بیدار شده باشد (یا شاید هم به خواب بزرگ تری رفته باشد) از یک آموزگار تبدیل به یک پخش کننده مواد مخدر می شود.

 



ونس گیلیگان، خالق سریال می گوید که وقتی مدیر برنامه هایش گفت که می خواهد فیلمنامه را برای شبکه AMC هم ببرد، در حالی که هر دوی شان از تولید قصه اصلی ناامید شده بودند، به او گفته بود: «چرا آن را برای شبکه های آشپزی نمی بری؟ به هر حال بخشی از سریال در آشپزخانه می گذرد!» هیچ کدام تصور نمی کردند که ای ام سی سریال را قبول کند و بعد از پخش آن، برایان کرنستون در نقش والتر وایت تبدیل به یک ستاره شود. سریالی که قرار بود جان کیوزاک نقش اولش را بازی کند اما گیلیگان که پیش از این از نویسندگان سریال سوم فهرست ما بود یاد کرنستون افتاد که در چند اپیزود «پرونده های ایکس» بازی کرده بود.

 

پرونده های مجهول | The X-Files
از اوایل دهه نود (۱۹۹۳) تا اوایل قرن بیست و یکم (۲۰۰۳) از شبکه فاکس پخش می شد. از همان موسیقی تیتراژش مرموز و مورمور کننده بود. با قصه ای که سرتاسرش تئوری های توطئه های بی پایان بود. کریس کارتر، خالق این سریال می گوید: «تا قبل از آن هیچ چیزی شبیه این از تلویزیون پخش نشده بود.»

 



«پرونده های مجهول» یک تریلر ماوراءالطبیعه بود. از اولین سریال هایی که از شبکه فاکس پخش شد. کارتر توضیح می دهد: «ما ژانری را برای اثرمان انتخاب کردیم که برای مدت های طولانی منفور مانده بود و هیچ کس نمی خواست به سمتش برود. فکر می کنم ما فرصتی برای نوع متفاوتی از روایت ایجاد کردیم. نوعی از قصه گویی مابین حماسه و واقعیت و خیال که بعدها تلویزیون به آن چسبید.» سریال آنقدر موفق بود که بعدها دو نسخه سینمایی هم از روی آن ساخته شد که البته منتقدان برخلاف سریال، دوستش نداشتند. منتقدان روی فصل های ابتدایی سریال نقدهای مثبتی نوشته بودند.

 

بازی تاج و تخت | Game Of The Thrones
اولین فصل آن سال ۲۰۱۱ از شبکه اچ بی او پخش شد. اقتباس از روی سری کتاب های «نغمه آتش و یخ» جورج آر. آر. مارتین که خاندان های پیچیده انسانی نقش اصلی قصه را بر عهده داشتند. دایره قدرتی که شبیه همان چیزی است که این روزها در جهان هم شاهدش هستیم و حتی فیلسوفان هم درباره اش زیاد نوشتند و علاوه بر نشانه های اسطوره شناسانه، المان های سیاسی آن را هم بیرون کشیدند.

 



فصل ششم سریال که سال گذشته پخش شد، رکورد میزان دانلود قانونی و غیرقانونی را شکست که البته پیش از این هم در اختیار خود «بازی تاج و تخت» بود. دیوید بنیوف می گوید: «در نهایت این سریال فقط درباره نبرد خیر و شر در برابر هم نیست. درباره مردمی با نیت های خوب است که دچار تعارض با یکدیگر می شوند چون دیدگاه های متفاوتی نسبت به جهان دارند.»هر چند برخی اندیشمندان اصولگرا از جمله یوسفعلی میرشکاک به دلیل نشانه های فرامتنی این سریال را از مهم ترین محصولات تصویری این سال ها می دانند با این وجود به دلیل میزان خشونتش خیلی ها با آن مخالف هستند.

 

ساینفیلد | SEINFELD
سریال دهه نود است. پخش اش از سال ۱۹۸۹ شروع شد و تا ۱۹۹۸ و وقتی که ان بی سی سریال «دوستان» را جایگزین آن کرد ادامه داشت. در حقیقت می گویند «دوستان» فرزند خلف «ساینفیلد» است و سریال در شوخی نویسی های درخشانش جزو آثار ماندگار تلویزیونی است. لری مدیوید و جری ساینفیلد خالقان سریال بودند که این دومی نقش اصلی سریال را هم بازی می کرد.

 




مایکل ریچاردر که نقش همسایه کنار ساینفیلد،کاراکتر محبوب کارمو کریمر را در سریال بازی می کرد درباره روند شخصیت پردازی و بازی در «ساینفیلد» گفته بود: «میلتون برل زمانی به من گفت اگر نمی توانی یک کاراکتر بامزه بسازی لااقل سعی کن آن را جالب کنی.»این تئوری در مورد کل سریال صادق است. حتی لحظاتی که بامزه نیست هم جالب است. «ساینفیلد» یکی از نخستین سریال های کمدی موفقیت است که در یک آپارتمان می گذرد. اپیزود «مسابقه» این سریال از نظر مجله «راهنمای تلویزیون» بهترین اپیزود جهان نامیده شده.

 


خانواده سوپرانوز | THE SOPRANOS
زمانی اگر قرار بود کسی سریال دیدن را شروع کند، وقتی هنوز «برکینگ بد» در کار نبود به او می گفتند با دیدن «خانواده سوپرانوز» وارد جهان سریال های هیجان انگیز گنگستری شود. دیوید چیس خالق این سریال مافیایی می گوید: «نیوجرسی حتی در بخش صنعتی اش که دائم آشغال تولید می کند هم زیباست. شاهد این حرفم هم سریال «خانواده سوپرانوز» است که تاکید داشتیم همه لوکیشن های فیلم در نیوجرسی باشد و فکر می کنم نیوجرسی اهمیتش به اندازه داستان خود سریال است. فکر می کنم این شهر ظاهر متفاوتی به سریال داده که آن را از بقیه سریال های جنایی پیش از آن متفاوت کرده است.»

 



«خانواده سوپرانوز» از سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۷ از شبکه اچ بی او پخش شد. برنده ۵ جایزه گلدن گلوب و ۲۱ جایزه امی و یکی از پرافتخارترین سریال های تلویزیونی. این سریال در شش فصل و هشتاد و شش قسمت تهیه شده است. داستان فیلم مربوط به خانواده مافیایی آنتونی سوپراتوز، رئیس مافیایی خیالی در شهرهای نیوجرسی و نیویورک است.

 

مدمن | MADMEN
درباره یک دفتر تبلیغات بازرگانی موفق در خیابان مدیسون که در حقیقت بخش «مد» در اسم سریال هم به معنای اختصاری نام این خیابان است و هم به معنای «دیوانه». این سریال چندی پیش از طرف منتقدان به عنوان سریالی که بهترین کارگردانی را در تاریخ تلویزیون داشته انتخاب شد.

 




«مدمن» از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۵ از شبکه ای ام سی پخش شد و بازیگر نقش اول آن، جان هام، امروز یکی از مشهورترین ستاره های تلویزیون است. ماتیو وینر خالق سریال به یاد می آورد که شاید اگر مسیری را که ادامه داده بود که آژانس اش به او گفته بودند، هیچ وقت سریالی مثل «مدمن» خلق نمی شد: «شما از سر سریال «خانواده سوپراتوز» می آیید. می دانم که همه عاشق این سریال هستند اما نمی خواهید آن مسیر را ادامه دهید. وضعیت واقعا خطرناکی خاست. هیچ پولی در کار نیست و حتی اگر کسی پیدا شود که به شما پول بدهد، کسانی هستند که حرفه ای نیستند و قبل از این هیچ سریالی نساخته اند و خب شما هم نمی خواهید که موش آزمایشگاهی آنها شوید.»

 


خانواده سیمپسون | THE SIMPSONS
این محبوب ترین و طولانی ترین سریال انیمیشن جهان است که پخش آن از سال ۱۹۸۹ از شبکه فاکس آغاز شده و هنوز هم ادامه دارد. مت گرونینگ خالق این سریال کمدی است که درباره اعضای یک خانواده عجیب به نام سیمپسون است شامل هومر که پدر خانواده است، مردی بی خیال و لاابالی که البته گاهی اوقات جرقه هایی از محبت واقعی در میان حماقت های بی پایانش دیده می شود. همر پسر خانواده که به پدرش رفته و دائم دردسر درست می کند. مگی مادر خانواده که در حقیقت بار خانواده روی دوش اوست و با این حال شوهر گیج و خنگش را دوست دارد و لیزا دختر خانواده که شبیه مادر از کار در آمده.

 



چند فصل که گذشت به این خانواده چهار نفره نوزادی هم اضافه شد. حضور در سریال «خانواده سیمپسون» برای ستاره های هالیوود هم یک جور افتخار محسوب می شود و خیلی از آنها از برد پیت گرفته تا حتی برخی سیاستمداران با کمال میل چهره های شان را در اختیار گرونینگ و تیم اش قرار داده اند که در شهر سیمپسون ها حضور پیدا کنند.

 

بال غربی | THE WEST WING
یکی از مهم ترین سریال های سیاسی جهان که شاید «خانه پوشالی» بیشتر از آن که وام دار نسخه انگلیسی سریالی به همان نام باشد، از «بال غربی» الهام گرفته است. اسم سریال در حقیقت از بخشی از لوکیشن کاخ سفید آمده که دفتر اجرایی رئیس جمهور آمریکا در آن قرار دارد.

 




آرون سورکین یکی از مغزهای متفکر درخشان سینما و تلویزیون خالق این سریال است. سیدنی پوایته اولین بازیگری بود که خالقان سریال می خواستند نقش رئیس جمهور بارتلت را بازی کند اما در مذاکره با او خیلی پیش نرفتند، شاید چون در آن زمان هنوز کسی تصور نمی کرد روزی ممکن است یک سیاهپوست رئیس جمهور آمریکا شود.احتمالا بعد از به ریاست جمهوری رسیدن باراک اوباما از تغییر انتخاب شان به مارتین شین پشیمان شدند اما حضور در این سریال بهترین نقش آفرینی کارنامه شین را رقم زده است. جیسون روباردز هم احتمال دیگری بود که در نظرش داشتند اما به هر حال شین در سریال موفق ظاهر شده است. منتقدان سینمایی و تلویزیونی به علاوه اساتید علوم سیاسی سریال را تحسین کردند.

 

خانواده مدرن | MODERN FAMILY
از آن سریال هایی که روی بنیان خانواده تاکید می کند و اخلاق گرایی اش هم خیلی مورد پسند قرار گرفته. این سیت کام به روش کاملا متفاوتی از بقیه سیت کام ها ساخته شده و ساختارش به نوعی ماکیومنتری است یعنی موقع دیدن حس می کنید همه چیز جلوی دوربین واقعی اتفاق می افتد اما در حقیقت همه چیز برنامه ریزی شده است.

 




کریستوفر لوید و استیون لویتان خالقان سریال هستند. در سال ۲۰۱۰ این مجموعه توانست جایزه بهترین کمدی جوایز امی را به همراه چهار جایزه دیگر امی از آن خود کند. فصل اول تا سوم این مجموعه در قالب ۷۲ قسمت ۲۲ دقیقه ای ساخته و پخش شده اند.فصل چهارم این سریال در ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۲ به نمایش در آمد. در این سریال تلویزیونی ۳ خانواده که از قشر نسبتا مرفه آمریکایی هستند با روابط خانوادگی به یکدیگر مربوط شده و داستان زندگی آنها به صورت طنز به تصویر کشیده می شود. این سریال در بیش از ۳۰ کشور جهان پخش می شود. خالقان سریال برای انتخاب بازیگران اصلی از ۱۴۰۰ بازیگر تست گرفتند.


منبع: بهارنیوز

«شهر یزد» ثبت جهانی یونسکو شد

به گزارش ایسنا، پس از گذشت ۹ سال از قرار گرفتن پرونده‌ی این شهر تاریخی در فهرست میراث موقت جهانی، امروز یکشنبه (۱۸ تیر) «شهر تاریخی یزد» به عنوان یکی از نخستین شهرهای خشتی دنیا در چهل و یکمین اجلاس کمیته میرات جهانی یونسکو به ثبت رسید.هرچند پیش از آغاز این اجلاس محمدحسن طالبیان، معاون میراث فرهنگی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، نگرانی‌هایی درباره ایراداتی داشت که یونسکو نسبت به برخی ساخت‌وسازها در بافت تاریخی یزد گرفته بود.احتمالاتی که یونسکو برای رد شدن این پرونده مطرح کرد، به سال‌های گذشته و ساخت‌وسازهای غیراصولی برمی‌گشت که به معضلی جدی برای ثبت جهانی یزد تبدیل شده بودند و این شهر تاریخی را نیازمند مدیریت یکپارچه، برنامه‌ریزی گسترده شهری، رعایت اصول معماری و تجدیدنظر در ضوابط نظام مهندسی و ساخت و ساز می‌کرد.چهل و یکمین اجلاس کمیته میراث جهانی یونسکو که از یکشنبه گذشته (۱۱ تیر) به میزبانی شهر کراکوف لهستان آغاز شده است.


منبع: بهارنیوز

من خلیج گرگانم، نجاتم دهید

به گزارش  ایرنا، پرویز پرستویی در صفحه اینستاگرام خود نوشت: وضعیت خلیج گرگان بحرانیه و نیاز به حمایت دارد.خلیج گُرگان بزرگترین خلیج دریای خزر است که بر اثر پیشروی و گسترش شرقی رشته ساحلی شبه جزیرهٔ میانکاله در جنوب شرقی دریای خزر تشکیل شده‌ است. خلیج گرگان تنها خلیج دریای خزر در محدوده جغرافیایی ایران و استان گلستان است.خلیج گرگان در سال ۱۳۵۴ شمسی به عنوان نخستین مجموعه تالاب بین‌المللی جهان در فهرست تالاب‌های کنوانسیون رامسر به ثبت رسید.«آشوراده» تنها جزیره ایرانی دریای مازندران که جزو نخستین مناطق زیست کره جهان ثبت شده نیز در این خلیج قرار دارد.رضا مروتی معاون هماهنگی امور عمرانی استاندار گلستان، چندی پیش به خبرنگاران گفته بود: اگر هرچه زودتر لایروبی دوره ای کانال های ورودی دهانه خلیج، بازگشایی کانال خزینی از طریق خاکبرداری و لایروبی، احداث سازه های حفاظتی سنگی محافظ کانال های ورودی و انتقال آب از دریا به خلیج انجام نشود، سونامی نمک و ریزد گردها در راه گلستان است.
انجام مطالعات زیست ‌محیطی و اکولوژیکی خلیج گرگان بر عهده سازمان حفاظت از محیط ‌زیست است، هرچند حفظ این منطقه به عنوان یکی از پراهمیت ترین مناطق اعلام شده برای طبیعت گردی همواره مورد توجه و تاکید مسئولان سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بوده است.


منبع: بهارنیوز

فیلم جدید کارگردان تونسی با تم داعش

به نقل از ورایتی، محمد بن اتیا کارگردان اهل تونس که نخستین فیلم سینمایی اش «هدی» برنده جایزه بهترین فیلم اول و بهترین بازیگر مرد را در فستیوال فیلم برلین سال ۲۰۱۶ شد، قرار است یک فیلم درام به موقع با عنوان «وِلدی» بسازد. داستان این فیلم حول محور یک پدر تونسی می گردد که باید با این مسئله کنار بیاید که پسرش به داعش پیوسته است. کمپانی لاکس باکس واقع در پاریس مسئولیت فروش بین المللی این فیلم خارج از پاریس را بر عهده گرفته است.

 


 


 

انتظار می رود مراحل فیلمبرداری پروژه «Weldi» در ماه اکتبر در تونس آغاز شود که مثل «هدی» توسط کمپانی نومادیس ایمجس متعلق به دورا بوچوچا تهیه کننده تونسی تهیه می شود. برادران داردن از بلژیک هم از طریق کمپانی خودشان که له فیلم دو فلوو نام دارد، دیگر تهیه کنندگان این پروژه خواهند بود. کمپانی بی ای سی فیلمز از فرانسه وارد این پروژه شده تا به عنوان توزیع کننده فیلم در فرانسه ایفای نقش کند.

 

دیگر تامین کنندگان مالی این فیلم وزارت فرهنگ تونس، صندوق کمک به سینماهای جهان فرانسه و انستیتوی فیلم دوهه خواهند بود. بوچوچا هم گفته امیدوار است بتواند به زودی قراردادی برای پیش فروش تلویزیونی این فیلم امضا کند. بن اتیا در نخستین مصاحبه اش در مورد «ولدی» گفت شخصیت اصلی فیلم «یک مرد عادی است که زندگی اش به کار و پسرش تقسیم می‌شد.» با وجود اینکه او در عین حال مردی است که باید با انتخاب پسرش مبنی به ملحق شدن به داعش کنار بیاید، می‌گوید «این فیلم درباره داعش نیست، درباره دلایلی هم نیست که باعث می شوند جوانان ما به داعش بپیوندند، بلکه درباره معنی حقیقی پدر بودن است.»

 

بن اتیا گفت وقتی داشت مراحل آماده سازی فیلم «هدی» را پشت سر می گذاشت، که داستانش حول محور مردی جوان می گذرد که توسط زنی آزاده طلب در تونس بعد از بهار عرب از تعهدهای خانوادگی و اجتماعی رهایی پیدا می کند، گزارشی در رادیو توجه او را جلب کرد که از «پدری می گفت که کشورش را ترک کرده بود تا بتواند در سوریه به جستجوی پسرش بگردد.»

 

آن موقع، این مسئله که جوانان تونسی کشورشان را ترک می کنند تا تبدیل به یکی از اعضای داعش بشوند، چیزی عادی شده بود. بن اتیا می گوید: «تقریبا مبتذل است. اما چیزی که حقیقتا من را در داستان او تحت تاثیر قرار دارد، پایان آن یا ناپدید شدن پدر بودن او بود.» مراحل انتخاب بازیگر برای پروژه «ولدی» در حال حاضر ادامه دارد. بن اتیا می گوید مثل فیلم اولش، «به احتمال زیاد بازیگران غیرحرفه ای را انتخاب می کنم یا حتی افرادی را انتخاب می کنم که ارتباطی با سینما ندارند.»


منبع: بهارنیوز

تصمیم رادیو برای یک برنامه‌ ۴۶ ساله

عذرا وکیلی در گفت‌وگو با ایسنا تصریح کرد:‌ با توجه به تجربیاتی که دارم، دشوار است که این برنامه را در دل یک برنامه دیگر بگنجانیم؛ چرا که «سلام کوچولو» با این شرایط هویت خود را تغییر می‌دهد و شکل آن عوض می‌شود.او درباره‌ی جزئیات تغییر برنامه «سلام کوچولو» اظهار کرد: در جلسه‌ای که با مدیر گروه در رادیو داشتیم، این تغییر ناگهانی مطرح شد؛ در حالی‌ که این برنامه مخاطبان خود را دارد. برنامه‌ای که سال‌ها روی آنتن رفته است با این تغییر ناگهانی مخاطبان خود را از دست می‌دهد در حالی که برای جذب یک مخاطب سال‌ها باید تلاش صورت بگیرد.
وکیلی ادامه داد:‌ مدیران تصمیم گرفتند زمان برنامه «خانواده» که از ساعت ۹ الی ۹:۴۵ به روی آنتن می‌رفت را بیشتر کنند و به صورت مجله‌ای پخش شود. تصمیم گرفتند در دل این برنامه مجله‌ای هم بخشی از «سلام کوچولو» را بگنجانند و در آن به حوزه کودک پرداخته شود اما نکته‌ای که وجود دارد این است که این برنامه که پیش از این مجزا به روی آنتن می‌رفت زمان زیادی را به خود اختصاص داده بود و اکنون این زمان به کمترین حد یعنی، هفت دقیقه می‌رسد. در این زمان هفت دقیقه‌ای چگونه می‌توان در دل یک برنامه دیگر درباره حوزه کودکان کار کرد.
این گوینده همچنین اظهار کرد:‌ اگر برنامه «سلام کوچولو» مجزا پخش می‌شد، بهتر می‌بود؛ چرا که برای جذب مخاطب باید تلاش بسیاری صورت بگیرد. اینکه آیا مخاطب با این شرایط جذب برنامه شود یا نه بسیار دشوار است. از طرفی کار ما نیز دشوارتر می‌شود. زمانی که این برنامه مجزا بود تلاش می‌کردم مخاطب را جذب کنم و برنامه مخاطبان خود را داشت اما با این شرایط جذب مخاطب دشوارتر می‌شود و نمی‌دانم چه باید کرد تا بتوانیم جایگاه و شخصیت برنامه را حفظ کنیم تا لطمه‌ای به آن نخورد. اما شاید صلاح بر این باشد و تصمیم مدیران تصمیم درستی باشد.
وکیلی همچنین درباره بازخورد برنامه «سلام کوچولو» اظهار کرد:‌ بسیاری از مهدکودک‌ها را می‌شناسم که در ساعتی که «سلام کوچولو» پخش می‌شد رادیو را روشن می‌کردند ولی با این اتفاق مشخص نیست که مخاطب چگونه پای برنامه بنشیند.«سلام کوچولو» سال هاست که میزبان کودکان در رادیو ایران است و شاید یکی از معدود برنامه هایی است که سال‌ها تداوم داشته و با حضور کودکان ساخته می شود؛ برنامه ای که در طول این سال ها مجریانی را هم تحویل جامعه داده است که از جمله آنها می توان به ژاله صادقیان و مژده لواسانی اشاره کرد.برنامه «سلام کوچولو» پیش از این هر روز ساعت ۱۰:۴۵ به روی آنتن رادیو ایران می‌رفت و اکنون به مدت دو هفته برای ترکیب با برنامه «خانواده» رادیو ایران و شیوه‌ای جدید متوقف شده است.


منبع: بهارنیوز

خانم مجری، ممنوع‌التصویر شد

گروه فرهنگی: شیرین صمدی، مجری برنامه تلویزیونی  عصر خانواده شبکه دو با انتشار مطلبی در صفحه شخصی خود اعلام کرد که به خاطر ایفای نقش در تئاتر ممنوع التصویر شده است.

 

شیرین صمدی کارش را از بازیگری تئاتر شروع کرده از اصفهان اواخر سال ۷۶ و اوایل ۷۷٫ دوره ۱۴ داور کودک و نوجوان بوده، وقتی که نوجوانی ۱۵ ساله بوده و بعد از آن در سالهای بعد داور سازمان ملی. او کارنامه پرو پیمانی از نویسندگی و خبرنگاری و کارهای تصویری تله فیلم دارد. وی در تلویزیون اجرای برنامه های «صبح بخیر ایران»، «سیمای خانواده» ، «قاصدک» (شبکه یک)، «عصر خانواده» (شبکه دو)، «همیشه خونه» (شبکه آموزش) و … را در کارنامه خود دارد.


منبع: بهارنیوز

اظهارنظر بازیگران در مورد «شهرزاد»

به گزارش ایلنا، لاله اسکندری، عبدالرضا اکبری، کمند امیرسلیمانی، سیما تیرانداز، نفیسه روشن، سروش صحت، پولاد کیمیایی، مرجانه گلچین، مجید مظفری و ناصر ملک مطیعی در گفت‌و‌گوهای خود از این سریال به عنوان اثری باکیفیت یاد کرده و حسن فتحی و تیم تولید آن را تحسین کردند.

لاله اسکندری: مثلث عشقی در شهرزاد جذاب است
لاله اسکندری نیز گفت: «شهرزاد» از سریال‌های بسیار موفق نمایش خانگی است که البته بیشترین موفقیت آن مربوط به بازی‌ها، قصه، فیلمبرداری، طراحی صحنه و لباس و… همگی در مسیر درستی قرار گرفتند و نباید از یاد ببریم که حسن فتحی در سال‌های گذشته آثار موفقی از خود بر جای گذاشته است تا آنجا که از میوه ممنوعه، شب دهم و مدار صفر درجه به عنوان سریال‌های فاخر یاد می‌شود.وی ادامه داد: در شهرزاد مثلث عشقی وجود دارد که مخاطب آنرا بسیار دوست دارد و به همین دلیل هم آنرا تا انت‌ها دنبال می‌کند. شهرزادعلاوه بر قصه عاشقانه‌اش به قسمت‌هایی از تاریخ نیز پرداخته است و از آنجا که فتحی تسلط خوبی بر تاریخ معاصردارد آنرا به خوبی به تصویر می‌کشد.

اسکندری یاداور شد: ناگفته نماند که این سریال علاوه بر بازیگران و عوامل خوب از گروه حرفه‌ای برای تبلیغات به ویژه در فضای مجازی نیز برخوردار است و بیلبوردهای آن در شهر شهر نیز بسیار دیدنی است. همه این عوامل در کنار هم موجب موفقیت و استقبال خوب از یک سریال می‌شود و مخاطب نیز هر هفته هزینه می‌کند تا سریال مورد علاقه‌اش را ببیند.

عبدالرضا اکبری: داستان شهرزاد خوب است
عبدالرضا اکبری گفت: «شهرزاد» داستان خوبی دارد و از بافت دراماتیک جذابی برخوردار است. نویسندگان آن حسن فتحی و نغمه ثمینی داستان خوبی نوشته‌اند و فتحی آنرا به خوبی اجرا و هدایت کرده است.وی ادامه داد: در این مجموعه بازیگران درخشانی حضور دارند که به درستی نقش‌هایشان را ایفا کرده‌اند. فصل اول «شهرزاد» با استقبال بسیار خوبی همراه بود که قطعا فصل دوم آن هم مخاطب را با خود همراه خواهد کرد.

کمند امیرسلیمانی: داستان شهرزاد بسیار جذاب است
کمند امیرسلیمانی نیز درباره شهرزاد گفت: زمانیکه یک اثری هنری با استقبال خوبی مواجه می‌شود قطعا در همه زمینه‌ها خوب عمل کرده که به این مرحله رسیده است. متن، بازیگر، کارگردانی، تصاویر زیبا، طراحی صحنه و لباس، گریم خوب این‌ها همه مواردی است که در سریال شهرزاد به خوبی مشهود است و به خوبی درکنار هم قرار گرفته است.

وی ادامه داد: خوب بود که این سریال در تلویزیون نمایش داده می‌شد اما با توجه به محدودیت‌هایی که در رسانه ملی وجود دارد به نظرم نمایش خانگی برای عرضه آن مناسب‌تر است ضمن اینکه در این مدیوم صحنه‌ها واقعی‌تر جلوه پیدا می‌کند. پس می‌توان گفت در شهرزاد داستان و بازی‌ها بسیار خوب و چشمگیر است و حرفه‌ای به آن پرداخته شده است و دوره تاریخی خوبی نیز برای سریال درنظر گرفته شده است. امیرسلیمانی همچنین گفت: من به عنوان یک ایرانی خوشحال می‌شوم قسمتی از دوران تاریخی کشورم به تصویر کشیده شود زیرا این مهم موجب می‌شود تا جوانان کشورهم که در آن برهه زمانی حضور نداشتند با تاریخمان آشنا شوند. شهرزاد به اتفاقات تاریخی نیز به خوبی پرداخته است که برای همه ما جذابیت زیادی دارد.

سیما تیرانداز: نوع نگاه در شهرزاد متفاوت است
سیما تیرانداز معتقد است که سریال‌هایی که در نمایش خانگی ساخته می‌شود بسیار موفق‌تر از سریال‌هایی است که در تلویزیون ساخته می‌شود، عمل می‌کند زیرا به خاطر کمتر بودن محدودیت‌ها بازیگر با فراق بیشتریحضور پیدا می‌کند و از دیگر نکات مثبت سریال‌های نمایش خانگی این است که هروقت فرصت داشته باشیم درکنار خانواده می‌توانیم آنرا ببینیم.وی در ادامه افزود: سریال «شهرزاد» بسیار مورد استقبال قرار گرفت زیرا کارگردان آن حسن فتحی است که سابقه درخشانی در سریال سازی دارد. سریال «شهرزاد» موفق است زیرا نوع نگاه و نکته سنجی کارگردانش بسیار متفاوت است. حسن فتحی را می‌توان با علی حاتمی مقایسه کرد هرچند فتحی علاوه بر ساخت سریال‌های تاریخی در ژانر اجتماعی هم بسیار موفق بوده است.

تیرانداز همچنین گفت: از دیگر عوامل موفقیت این سریال بازیگرانی است که در آن حضور دارد که همگی درست انتخاب شده‌اند و در مرحله بعد داستان سریال و کارگردانی آن است که همه‌شان درست سرجای خودشان قرار گرفته‌اند. در سریال «شهرزاد» به دوره‌ای از تاریخ کشورمان نیز اشاره شده است که گذشته برای همه ما جذابیت دارد و زمانیکه این گذشته برای ما متفاوت‌تر نشان داده شود جذابین آن هم بیشتر می‌شود و اجازه قضاوت را به مخاطب می‌دهد و این امر نکته بسیار مثبت در آثار حسن فتحی و مشخصا سریال «شهرزاد» است.

نفیسه روشن: امروز در زندگی‌ها عشق کم شده است
نفیسه روشن نیز درباره شهرزاد گفت: استقبال از شهرزاد به دلیل کامل بودن آن است اینکه هیچ نقصی در آن نمی‌بینیم و مهم‌تر اینکه یک کارگردان حرفه‌ای و خوش نام بنام حسن فتحی سکان آنرا در دست دارد. همانطور که شب دهم، مدار صفر درجه، میوه ممنوعه ماندگار شد شهرزاد هم‌‌ همان اندازه و شاید هم بیشتر ماندگار می‌شود. از دیگر نقاط مثبت این سریال وجود چهره‌های سینمایی و تلویزیونی در کنار هم است.وی ادامه داد: نور، صدا، طراحی صحنه و لباس، گریم همه این موارد به خوبی در این سریال رعایت شده و موجب موفقیت آن شده تا آنجا که مخاطب حتی از دیدن لباس‌ها و چهره‌ها که حال و هوای آن برهه تاریخی را دارد، لذت می‌برد.

روشن همچنین گفت: از دیگر نقاط مثبت شهرزاد این است که حتی در کوتاه‌ترین سکانس‌ها نیز از بازیگران چهره استفاده کرده است و مهم‌تر اینکه شهرزاد قصه عاشقانه‌ای را دنبال می‌کند که برای همه ما لذت بخش است زیرا امروز در زندگی‌ها عشق کم شده است.وی ادامه داد: درست است که فتحی به موضوعاتی درباره اتفاقات تار یخی هم اشاره دارد اما به خوبی می‌داند از این موضوعات در فیلم‌ها و سریال‌هایش چگونه استفاده کند تا تو ذوق مخاطب نزند. از دیدن قسمت اول و دوم فصل دوم این سریال بسیار لذت بردم و برایم‌‌ همان تازگی فصل اول را داشت. در مورد سریال‌های ۲ فصلی اغلب شاهد تغییراتی خواهیم بود اما در مورد شهرزاد چنین جیزی وجود نداشت یعنی زمانیکه فصل جدید را دیدم به نوعی‌‌ همان ادامه فصل اول بود.

سروش صحت: خوش بحال همه عوامل شهرزاد
سروش صحت نیز درباره شهرزاد گفت: به جرات می‌توان اگر اثری حساب شده و درست ساخته شده باشد و گروهی قوی داشته باشد از آن استقبال می‌شود. همه می‌دانیم ساختن سریال سخت است و ساخت اثری که مورد توجه عام و خاص قرار گیرد بسیار سخت‌تر است.وی ادامه داد: خوش به حال تمام عوامل «شهرزاد» که هم در قسمت اول و هم در فصل دوم بسیار مورد استقبال قرار گرفتند. امیدوارم فصل دوم نیز به‌‌ همان اندازه فصل اول مخاطب را با خود همراه کند.

پولاد کیمیایی: شهرزاد در مسیر درستی قرار گرفته است
پولاد کیمیایی معتقد است که از زمانیکه تلویزیون افت کرد و نتوانست در زمینه سریال‌ها با قصه‌های طولانی موفق باشد نمایش خانگی جایی برای ارائه این نوع سریال‌ها شد که به خوبی هم مورد استقبال قرار گرفت تا آنجا که حتی بازیگران سینما هم به این مدیوم اطمینان کردند. وی ادامه داد: البته در کشورهای دیگر مانند آمریکا و کانادا بخش خصوصی چنین سریال‌های با کیفیتی را می‌سازد که بسیار هم مورد استقبال قرار می‌گیرد و سریال تبدیل به یک هنری نزدیک به سینما می‌شود.کیمیایی با بیان اینکه امروز در تلویزیون ما از این نظر حفره‌ای ایجاد شده است افزود: به همین دلیل هم مردم به سریال‌های نمایش خانگی گرایش پیدا کرده‌اند که یکی از این سریال‌ها «شهرزاد» است که بسیار مورد استقبال قرار گرفته است.

وی افزود: به نظرم یکی از دلایل موفقیت شهرزاد این است که در مسیر درستی قرار گرفته است و کیفیت خوب آن موجب شده تا نمونه کاملی از یک سریال موفق ایرانی باشد. البته عوامل زیادی مانند بازیگران، قصه، نظم و… در دیده آن تاثیرگذار است که شهرزاد توانسته به خوبی از مشکلات مربوط به این موضوعات عبور کند و جای خوبی در دل‌های مخاطبان پیدا کند.کیمیایی همچنین گفت: از دیگر نکات قابل توجه در این مجموعه فاخر این است که شخصیت پردازی‌ها و قصه آن بسیار جذاب است و علاوه بر آن صحنه بسیار تمیزی دارد. به نظرم با ساخت سریال شهرزاد اتفاق خوبی در عرصه سریال سازی ایران افتاده است که امیدوارم به سرانجام برسد و شهرزاد این روال خوب را تا انت‌ها ادامه دهد. امیدوارم فصل دوم این سریال پرطرفدار با‌‌ همان نقاط قوت فصل اول مخاطب را با خود همراه کند.

مرجانه گلچین: حسن فتحی کارنامه درخشانی دارد
مرجانه گلچین نیز درباره شهرزاد گفت: طبیعی است زمانیکه از فیلم یا سریالی استقبال زیادی شود دلیل بر موفقیت آن است. در سال‌های اخیر شاهد موفقیت برخی از فیلم‌های سینمایی بودیم که مردم بیشتر برای سرگرمی آن‌ها را می‌دیدند اما در مورد شهرزاد بدین شکل نبود و این موفقیت مربوط به کارگردانی، بازی‌های خوب و… بود.وی ادامه داد: در این سریال همه عوامل درست و صحیح در جای خود قرار گرفتند و قصه به خوبی پرداخت شده بود و مهم‌تر اینکه «شهرزاد» رجعتی به گذشته دارد و از آنجاییکه حس نوستالژی زیبایی دارد برای مخاطب خوشایند است زیرا مردم خاطرات شیرینی از گذشته دارند. به نظرم سریال‌های اینچنینی که چاشنی عاشقانه‌ای هم به دنبال دارد از جذابیت بیشتری برای مخاطب برخوردارند.گلچین درباره حسن فتحی نیز گفت: حسن فتحی همیشه موفق بوده است از زمانیکه جوان بوده فیلم‌ها و سریال‌هایش مورد توجه قرار می‌گرفته و حال که به پختگی رسیده است این میزان استقبال از کار‌هایشان بسیار بیشتر است و می‌توان گفت ایشان کارنامه بسیار درخشانی دارند.

مجید مظفری: شهرزاد دورهمی خانواده‌ها است
مجید مظفری با بیان اینکه حسن فتحی در همه آثار تصویری، تا‌تر موفق بوده است گفت: مهم‌تر این است که فتحی قلم بسیار خوبی دارد و با توجه به نگاه درستی که به آثارش دارد مخاطب را با خود همراه می‌کند.وی ادامه داد: فصل دوم شهرزاد با همه بی‌مهری‌هایی که قبل از شروع نسبت به آن شد (همه گروه ایستادگی کردند) ادامه دار شد به همین دلیل هم حتما اثر خوبی خواهد شد. آنچه مشخص و واضح است عوامل شهرزاد که همه حرفه‌ای هستند در این مجموعه دلی با حسن فتحی همراه شدند البته ناگفته نماند که حسن فتحی هم همیشه از بازیگرانش حمایت می‌کند و این امری بسیار زیباست.

مظفری یاداور شد: نباید از یاد ببریم که ما در دهه‌هایی در کشورمان شاهد رشد فرهنگی بودیم، مردم بیشتر بهم نزدیک بودند، بهم احترام می‌گذاشتند و حتی با حرف و قول قرارو تایید نگاهی باهم همراه بودند و به نوعی چک و سفته می‌انشان وجود نداشت و این امر را حسن فتحی در مجموعه شهرزاد به خوبی نشان داده است چیزی که در سریال‌ها و فیلم‌های دیگر کمتر به چشم می‌خورد.وی اداکه داد: به نظرم شهرزاد به نقاط مثبت زیادی که دارد به یک مجموعه بسیار فاخر تبدیل شده به همین دلیل هم مخاطبان زیادی را با خود همراه کرده است. به جرات می‌توان گفت که یک اثر فاخرموجب رشد فرهنگی در جامعه می‌شود. از ویژگی‌های بسیار خوب سریال شهرزاد این است که مخاطب آنرا در کنار خانواده می‌بیند و درباره موضوعات مختلف آن نظراتی را بین هم رد و بدل می‌کنند و البته بیشتر این نظرات مثبت بوده است.مظفری افزود: درواقع می‌توان گفت شهرزاد دورهمی خانواده‌ها است که با خصوصیات مثبت و مختلفی که در شخصیت‌ها برجا گذاشته می‌تواند نگاه مردم جامعه را تغییر دهد. امیدوارم این مجموعه فاخر ادامه دار باشد زیرا بودن برای ما و جامعه ما بسیار مفید خواهد بود.

ناصر ملک مطیعی: جای نصیریان در فصل دوم خالی است
ناصر ملک مطیعی درباره شهر زاد گفت: من معتقدم هر فیلم و سریالی که مورد استقبال مردم قرار گیرد عیب و نقص آن از بین می‌رود. مردم ما «شهرزاد» را دوست دارند چون زندگی خودشان است و اتفاقات آن مربوط به زندگی روزمره‌شان است و به خاطر سادگی و بی‌آلایشی که قصه‌اش دارد با آن همراه شدند.وی ادامه داد: حسن فتحی کارگردان باتجربه‌ای است که از تجربیاتش در آثارش به خوبی استفاده می‌کند و با توجه به اشرافی که دارد همه عوامل خوب را در آثارش سهیم می‌کند. در این سریال به برخی وقایع تاریخی نیز اشاره شده که همه این وقایع ممکن است دلچسب نباشد اما طرز بیان بسیار مهم است که فتحی به خوبی از عهده آن برآمده است زیرا این وقایع را با صداقت و واضح بیان کرده است.

ملک مطیعی یاداور شد: موضوعاتی که این گارگردان در آثارش به آن‌ها می‌پردازد آرزوهای مردم است که روزگاری این چنین ساده زندگی می‌کردند و امروز همه ما با مشکلاتی روبرو هستیم به همین دلیل هم بر دل آن‌ها به خوبی نشسته است. طبیعی است که مخاطب دوست دارد قهرمان خود را بر روی پرده سینما و تلویزیون ببیند که در این سریال قهرمان‌ها هم به خوبی پرورانده شده‌اند. قطعا فصل دوم شهرزاد هم با استقبال خوبی همراه می‌شود زیرا بازیگران و عوامل خوبی در آن حضور دارند و جای علی نصیریان (بزرگ آقا) در فصل دوم خالی است.۱۰ بازیگر سینما و تلویزیون درباره سریال «شهرزاد» و فصل دوم که تاکنون دو قسمت آن عرضه شده است به اظهار نظر پرداختند.قسمت سوم فصل دوم شهرزاد به کارگردانی حسن فتحی و تهیه کنندگی سید محمد امامی دوشنبه ۱۹ تیرماه عرضه می‌شود.


منبع: بهارنیوز

جان اسنو با ارتشی از شمال برمی‌گردد

«فیر فیلد همین الآن گفت که قسمت آخر فصل هفت ۸۲ دقیقه خواهد بود. و برای فصل آخر در حال بررسی هستند که هر قسمتش به اندازه فیلم سینمایی زیاد شود.»
 




با این تفاسیر قسمت آخر فصل هفتم بلندترین قسمت «بازی تاج و تخت» تا به امروز خواهد بود. چندی پیش خبر کاهش تعداد قسمت‌های فصل هفتم و هشتم به هفت و شش قسمت باعث ناامیدی بسیاری از طرفداران شده بود اما این که دیوید بنیوف و دان ویس، خالقان سریال در حال فکر کردن به امکان افزایش مدت هر قسمت هستند خبر خوشحال کننده‌ای است.

 

از آن جایی که سریال اچ بی او از منبع اقتباسش کتاب‌های «نغمه‌ی یخ و آتش» جلو افتاده ما عملا هیچ چیزی درباره‌ی این که بنیوف و ویس چقدر قصه برای تعریف کردن دارند نمی‌دانیم. اما احتمال این وجود دارد قسمت‌های فصل هشتم فقط قسمت‌های عادی از یک فصل سریال نباشند و هر کدام به خودی خود به حماسه‌ای در باب نبرد یخ و آتش تبدیل شوند.

هم‌چنین در ساعات گذشته عنوان و خلاصه داستان فصل جدید «بازی تاج و تخت» اعلام شد که به شرح زیر است:

اپیزود ۱، استخوان اژدها

جان در حال سازمان‌دهی نیروها برای دفاع از شمال است. دنریس به خانه باز می‌گردد.

اپیزود ۲، زاده طوفان

دنریس با یک ملاقات‌کننده غیرمنتظره مواجه می‌شود. جان با آشوب رو‌به‌رو می‌شود. تیریون برای فتح وستروس نقشه می‌کشد.

اپیزود ۳، عدالت ملکه

دنریس دادگاهی را برگزار می‌‌کند. سرسی هدیه‌ای را باز می‌‌گرداند. جیمی لنیستر از اشتباهاتش درس می‌گیرد.


منبع: بهارنیوز