اظهارات وزیر ارشاد درباره‌ی «اکسیدان»

به گزارش ایسنا، سیدرضا صالحی امیری در حاشیه جلسه هیات دولت با اشاره به موضوع نظارت بر اکران فیلم‌های سینمایی اظهار کرد: همه می‌دانند که فرایند نظارت بسیار قوی بر فیلم‌ها وجود دارد و این نظارت تا مرحله اکران ادامه می‌یابد و در مورد فیلم “اکسیدان” نیز همه مراحل مربوطه طی شده است.وی با بیان اینکه در مورد مدرسه ملی سینما موضوع تعطیلی آن مطرح نیست، اظهار داشت: این مدرسه یک کالج خواهد بود برای تربیت کادرها در سینمای ایران و بیشتر به کارآیی آن توجه می‌شود.این مسوول با اشاره به چگونگی ادامه فعالیت مدرسه ملی سینما، اظهار کرد: مدرسه ملی سینما یکی از کارهایش توجه به جوانان علاقه‌مند به سینما است و قرار است بیشتر جنبه کاربردی برای جوانان داشته باشد تا جنبه کلاسیک.

صالحی امیری همچنین درباره واکنش‌های برخی نمایندگان مجلس درباره فیلم اکسیدان اظهار کرد: نمایندگان مجلس نامه‌ای در زمینه فیلم «اکسیدان» به من نوشتند و نارضایتی داشتند که من جلسه‌ای را با نمایندگان برگزار کردم و قرار شد که آنان ابتدا فیلم را ببینند و بعد از دیدن فیلم جلسه‌ای برای بررسی محتوای آن برگزار شود.وی افزود: از نظر ما جهت‌گیری کارگردان و تهیه کننده برای دفاع میان اقلیت‌ها و ادیان بوده اما اینکه چه میزان در این هدف موفق بوده‌اند یا نه، بحثی ثانوی است اما نکته مهم اینجاست که ما نمی‌توانیم به صرف یک اعتراض و یک قضاوت یک فیلم را از صحنه اکران خارج کنیم یا موضع خاصی درباره آن داشته باشیم.

صالحی امیری تأکید کرد: وزارت ارشاد سیاستش حمایت از جامعه بزرگ سینمای ایران است و در عین حال به اعمال نظارت بیشتر بر روند فیلم‌ها توجه دارد و آنچه که من می‌توانم وعده کنم این است که مطمئن باشند که ما در عین حمایت از جامعه بزرگ سینمای ایران روند نظارت را هم تقویت کنیم.وزیر ارشاد در پاسخ به این پرسش که آیا برای حضور در کابینه جدید با او صحبت شده یا خیر؟ اظهار کرد: به نظرم همچنان نباید رسانه‌های در این زمینه گمانه‌زنی کنند و شخص رییس جمهور برای مشخص کردن همکارانش تأثیرگذار است و همه ما باور داریم که باید کمک کنیم تا رییس جمهور بهترین کابینه را تشکیل دهد و من هم به عنوان یک همکار همیشه در کنار رییس جمهور هستم و آنچه که برای ما آرزوست موفقیت رییس جمهور در پاسخ به مطالبات مردم است.

صالحی امیری در پاسخ به این پرسش که آیا وزارت ارشاد برنامه خاصی برای بهتر کردن اوضاع ارائه مجوز به هنرمندان موسیقی پاپ داشته است؟ گفت: در بحث موسیقی در کشور ما یک منطق، آیین‌نامه و ضوابطی دارد که ما طبق آن ضابطه حرکت می‌کنیم و تحت فشار و فضاسازی‌های انجام شده قرار نخواهیم گرفت. موسیقی یک هنر جمعی مورد نیاز جامعه است و یکی از کانون‌های اصلی مصرف فرهنگی در جامعه ماست و اینکه ما با یک قضاوت ناآگاهانه و ناعادلانه کل موسیقی را زیر سوال ببریم درست نیست.وی در پایان اظهار کرد: ما باید اشکالات را در این زمینه مرتفع کنیم و نمی‌گوییم که مشکلی وجود ندارد. سیاست ما در معاونت امور هنری این است که حوزه موسیقی را تقویت و در عین حال بر روند تولید و توزیع آن نظارت دقیق‌تری داشته باشیم و ما باید تلاش کنیم حواشی اجرای موسیقی را در سالن‌ها با نظارت بیشتری پیگیری کنیم تا جامعه متدین ما نیز تکدر خاطر پیدا نکند.


منبع: بهارنیوز

فیلم مدیری به حوادث ۸۸ ارتباط دارد؟

گروه هنری: سایت آی‌سینما نوشت: فیلم «ساعت پنج عصر» به کارگردانی مهران مدیری قرار بود از امروز در سینماهای کشور به نمایش درآید، اما این فیلم به دلیل اعمال ممیزی جدید بعد از صدور پروانه نمایش نتواست در سینماهای کشور به نمایش درآید. امروز نقل قولی از مهران مدیری در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده که نشان از تاکید مدیری به سیاسی نبودن فیلم «ساعت پنج عصر» دارد. پیش از این شایعاتی درباره شباهت برخی از سکانس‌های این فیلم به حوادث انتخابات سال ۸۸ شنیده می‌شد. در این زمینه یک منبع نزدیک به شورای پروانه نمایش به ما توضیح می‌دهد.


امروز نقل قولی از مهران مدیری در واکنش به تعویق اکران فیلم «ساعت پنج عصر» در برخی از شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است. طبق این نقل قول، مهران مدیری در واکنش به تعویق اکران اولین ساخته‌اش گفته است: «فیلم «ساعت پنج عصر» همان‌طور که قبلا گفته‌ام یک کمدی اجتماعی است. من فیلم سیاسی نساخته‌ام که برخی آن را سیاسی قلمداد کرده‌اند.» گفته می‌شود اخیرا شورای پروانه نمایش خواستار حذف دو سکانس از فیلم «ساعت پنج عصر» شده است. اما منظور مهران مدیری از این‌که برخی «ساعت پنج عصر» را یک فیلم سیاسی قلمداد کردند چیست؟ پس از رونمایی از اولین تیزر فیلم «ساعت پنج عصر»، بسیاری از مخاطبان در شبکه‌های اجتماعی از شباهت برخی سکانس‌های این فیلم به حوادث سال ۸۸ صحبت به میان آوردند.

در رابطه با نزدیک بودن موضوع این فیلم سینمایی به حوادث سال ۸۸، یک منبع نزدیک به شورای پروانه نمایش به آی‌سینما می‌گوید: «از یک فیلم سینمایی برداشت‌های متعددی می‌توان داشت. اما وقتی این فیلم را دیدم، شباهتی بین این فیلم و حوادث سال ۸۸ در آن ندیدم.» به گفته او «ساعت پنج عصر» یک فیلم اجتماعی است که به معضلات جامعه می‌پردازد، اما ممکن است عده‌ای برداشت دیگری از این فیلم داشته باشند. هنوز زمان اکران اولین ساخته سینمایی مهران مدیری مشخص نیست و معلوم نیست که آیا مهران مدیری که سال‌ها با تلویزیون همکاری کرده و با خطوط قرمز آشناست، راضی به حذف دو سکانس از اولین ساخته سینمایی خود خواهد شد یا خیر؟


منبع: بهارنیوز

واکنش محمدی به حواشی «اکسیدان»

به گزارش ایسنا، تهیه‌کننده «اکسیدان» درباره‌ی جزییات این دو جلسه به ایسنا توضیح داد: روز دوشنبه ۱۹ تیر ماه هفته جاری، در محل معاونت پارلمانی وزارت ارشاد، جلسه‌ای با حضور نماینده محترم جامعه ارامنه برگزار شد که در آن جلسه تعدادی از نمایندگان ارامنه و نمایندگان معاونت سینمایی و اینجانب حضور داشتیم.او با بیان اینکه “این جلسه، یک جلسه خوب و مفیدی بوده است”، تصریح کرد: پاره‌ای از سوءتفاهمات برطرف شده است و دوستان عزیز جامعه ارامنه در مجموع نظر مثبتی داشته‌اند و البته پاره‌ای نکات مطرح شد که بنده به عنوان تهیه‌کننده توضیحات لازم را دادم.وی  درباره جلسه‌ای که روز سه‌شنبه ۲۰ با نمایندگان مجلس داشته‌اند نیز توضیح داد: این جلسه با حضور نمایندگان محترم کمیسیون فرهنگی مجلس و پاره‌ دیگر از نمایندگان در محل معاونت سینمایی تشکیل شد و بعد از تماشای فیلم ضمن ارائه توضیحات لازم به دوستان نماینده، نقطه نظرات دوستان را هم درباره‌ی فیلم شنیدیم.
محمدی با اشاره به نقطه‌نظرات مطرح شده، خاطرنشان کرد: علاوه بر نقطه‌نظرات مثبت، پاره‌ای نکات هم مطرح شد، در جهت اینکه در فیلم‌های آتی در پرداختن به این گونه سوژه‌ها باید رعایت شود.او ادامه داد: آنچه طی دو جلسه‌ی اخیر برای من به عنوان تهیه‌کننده روشن شد، این بود که بعد از دیدن فیلم و شنیدن نقطه نظرات متقابل، فضا برای پاره‌ای از حرف‌ها و شایعات خاتمه‌یافته تلقی می‌شود.تهیه‌کننده «اکسیدان» تصریح کرد: من به شخصه ایجاد و گسترش و رواج این فرهنگ که قبل از تماشای فیلم درباره آن اظهار نظر کنیم را رد می‌کنم.او در پایان با اشاره به برخی حواشی اخیر اکسیدان گفت: تجربه‌ای که درباره «اکسیدان» بوجود آمد را، تجربه مفیدی برای سینمای ایران و کلیه نهادها، صاحب‌نظرها می‌دانم و امیدوارم این تجربه برای سینمای ایران به شکلی جدی ادامه پیدا کند تا فرصت برای کسانی که با عدم اطلاع و ایجاد حاشیه‌سازی قصد ایجاد مشکل برای فرهنگ و سینمای کشور را دارند، بوجود نیاید.
 


منبع: بهارنیوز

«مادر قلب اتمی»، شبانه توقیف شد؟

دیشب مدیریت پردیس ارگ تجریش اعلام کرد برای این فیلم بلیت فروخته شده بود اما با تماس تلفنی وزارت ارشاد بلیت های فروخته شده علی رغم میل سینما عودت داده شد، تا سینماهایی که در مقابل توقف غیررسمی اکران این فیلم مقاومت کرده بودند، با این دستور رسمی اکران فیلم را متوقف نمایند. مدیریت این سینما اعلام کرده است: «طبق مفاد قرارداد سینما ارگ و دفتر پخش و شورای صنفی، فیلم مادر قلب اتمی تا تاریخ ۹۶/۴/۲۱ در سایت سینماتیکت فروخته شده بود که با تماس وزارت ارشاد به اکران فیلم خاتمه داده شد و بلیت های فروخته شده علی رغم میل سینما عودت داده شد.»سعید خانی پخش کننده فیلم «مادر قلب اتمی» که ظاهراً از تماس با سینماها برای توقیف اکران فیلمش خبر نداشته، در رابطه با توقف ناگهانی اکران این فیلم سینمایی در سینماهای شهر تهران گفته است: «قرارداد نمایش تمامی فیلم‌های سینمایی با سینماداران به مدت مشخص بسته می‌شود و پس از پایان قرارداد، این سینمادار است که تصمیم می‌گیرد نمایش آن فیلم را در سالن‌های خود ادامه دهد یا خیر.»

خانی در ادامه اضافه می‌کند: «در روزهای گذشته برخی از سینماداران به ما اعلام کردند که کم شدن سالن‌های «مادر قلب اتمی» به دلیل پایین آمدن فروش این فیلم بوده است و به همین دلیل از هفته گذشته تعداد سالن‌های این فیلم کم شده است. اما این نکته وجود دارد که «مادر قلب اتمی» با این‌که از سوی حوزه هنری تحریم است اما هنوز هم فروش قابل قبولی دارد، ولی سینماداران به من پخش کننده می‌گویند که پایین آمدن فروش «مادر قلب اتمی» عامل اصلی تعویض این فیلم بوده است. به نظر من این سوال را باید سینماداران جواب بدهند که چرا ناگهان تصمیم گرفتند که اکران فیلم «مادر قلب اتمی» را متوقف کنند.»خانی در پاسخ به این پرسش که آیا می‌توان انتشار نامه نمایندگان مجلس را عامل توقف اکران «مادر قلب اتمی» در سینماهای شهر تهران عنوان کرد، گفت: «به لحاظ قانونی سینماداران می‌توانند پس از اتمام قرارداد دو هفته‌ای، فیلم‌های سینمایی را تعویض کنند، اما به لحاظ روانی ممکن است که نامه اخیر نمایندگان بر روی نظر برخی از سینماداران تاثیر گذاشته باشد.»
 
از سوی دیگر نگرانی‌هایی درباره توقف اکران «اکسیدان» فیلم دیگری که شماری از نمایندگان خواستار توقف اکرانش شده بودند، وجود دارد و با توجه به آنکه برخلاف ادعاهای رئیس سازمان سینمایی، «مادر قلب اتمی» از روی پرده پایین کشیده شد، دور از انتظار نیست که فیلم منوچهر محمدی که پسرش کارگردانی کرده روی پرده دوام نیاورد. به همین دلیل این فیلم نیز همچون «مادر قلب اتمی» شب گذشته که در میانه هفته بود به سانس ویژه رسید و مردم از ترس اینکه نتوانند این فیلم را تماشا کنند، تا ساعت ۳ بامداد در سینماها حضور داشتند و سانس‌های فوق العاده را رقم زدند.این اتفاقات با رویدادهای دیگری نیز مصادف شده و از آن جمله می‌توان به عدم صدور پروانه ساخت فیلم تازه محمدحسین مهدویان کارگردان فیلم «ماجرای نیمروز» اشاره کرد. مهدویان فیلم سومش را با موضوع قاچاق زنان ایرانی به برخی کشورهای عربی با عنوان «لاتاری» ارائه کرده بود اما شورای پروانه ساخت خواستار اصلاح بخش‌های وسیعی از سناریو شده است.
 
به نظر می‌رسد اوضاع در سازمان سینمایی بدتر از گذشته شده و در شرایطی که دو ماه زمان تعیین شده توسط وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی رو به پایان است، نه تنها فیلم های مهم رفع توقیف نشده، بلکه حالا شائبه توقیف فیلم‌های تازه نیز مطرح می‌شود. به این حواشی، طرح خبر توقیف بی سروصدای «لرد» ساخته رسول اف نیز قابل افزدن است که سازمان سینمایی در قبال این خبر سکوت کرد. ظاهراً همانگونه که پیش بینی می‌شد شرایط سینمای ایران در این دوران بهتر نشده و علی رغم ادعاهای حیدریان رئیس سازمان سینمایی، او در دوران جانشینی ایوبی همانگونه عمل می‌کند که پس از دوره جانشینی پزشک عمل کرد.


منبع: بهارنیوز

تشکر تتلو از رییسی بابت دفاع از او

به گزارش «خبرآنلاین»، امیر تتلو در تازه‌ترین پست صفحه اینستاگرام خود نوشته است: «تشکر می‌کنم از آقاى رئیسى عزیز و همین که ایشون راجع به من حرف میزنن برام افتخاره و چه برسه دیگه به تعریف. من کوچیک‌تر از این حرفام و همه سعى و تلاشم اینه که فقط بتونم مفید باشم و بقیه رو خوشحال کنم و خدا رو شکر می‌کنم که بالاخره یه بزرگى از ما خوب گفت. این معرفت و بزرگواریشون رو نشون میده چون قبل از ایشون هیشکى حتى اسم منو نمیبرد که نکنه براش دردسر شه. میفهمم این کار بزرگشونو و از خدا میخوام که بتونم جبران کنم. راستش من اتهام اشاعه فهشا (فحشا) داشتم و همین صحبت آقاى رئیسى به عنوان یکى از بزرگان قوه قضاییه به من ثابت میکنه که بیگناهم و خدا منو به خاطر گذشته و جوونیم بخشیده. همین بسمه حتى اگه بازم برم زندان، جلوى خودم و خداى خودم رو سفیدم. دست ایشون رو هم میبوسم و سعى میکنم که بتونم جلوى ایشون و قاضى محترم تجدید نظرم رو سفید باشم.»براساس خبری که دیروز در چند رسانه‌ خبری منتشر شد، چندی پیش مدیران عامل برخی خبرگزاری‌های کشور سفری به مشهد داشته و طی این سفر، با حجت‌الاسلام‌ سیدابراهیم رئیسی، تولیت آستان قدس رضوی نیز دیدار می‌کنند.

در این دیدار، حجت‌الاسلام رئیسی در مورد ملاقات با تتلو در ایام پیش از انتخابات گفته است: «آقای مقصودلو را در نمازخانه فرودگاه، درست در زمانی که برای رسیدن به پرواز عجله هم داشتم به من معرفی کردند و اگرچه با سابقه او آشنایی نداشتم اما گفتند علیرغم سابقه‌اش، اخیرا اشعار و ترانه‌های اثرگذاری در مورد شهدا، حجاب، مدافعان حرم و … خوانده است و همانجا خیلی صادقانه باب صحبت کوتاهی درباره سوابق منفی گذشته‌ و اینکه از آن رویگردان بوده، باز کرد.با اینکه بعد از نماز با عجله به سمت پرواز باید می‌رفتم اما نشستم و سه چهار دقیقه او را به‌ خاطر ترانه‌ای که برای امام رضا (ع) خوانده بود، تحسین و تشویق کردم و رفتم. بعدا از دوستان شنیدم که ایشان تصویر این دیدار کوتاه را در فضای مجازی منتشر کرده و نوشته که من ابتدا از فلانی می‌ترسیدم …‌ ببینید چگونه فضای روانی جامعه و جوانان را با عملیات روانی تحت تأثیر رقیب‌هراسی قرار داده بودند. صدها هزار نفر تحت تأثیر این تبلیغات قرار گرفته بودند. البته گویا ایشان تاوان این اظهارنظر خود را هم داده بود. خیلی متأسف شدم وقتی شنیدم که تصاویر نامناسبی از گذشته که او از آنها اعلام برائت کرده با طراحی همان اتاق عملیات روانی به طور گسترده در فضای مجازی پخش شد. خب، این کار خیلی زشت و حرام بیّن و اشاعه فحشاء از جوانی است که اظهار می‌کند من توبه کرده‌ام. این گناهی عظیم‌تر است.

خب از این دیدار معمولی هم متأسفانه برخی سوءاستفاده کردند؛ شئونات فردی و اجتماعی ما به عنوان یک طلبه اقتضاء دارد که جوانان را از خود نرانیم، خصوصا افرادی که می‌خواهند راه اصلاح را در پیش بگیرند. من در طول سال‌های گذشته بارها در مجامع عمومی و … با افرادی که بعضا سوابق خوبی هم نداشتند و حتی محکوم هم شده بودند، صحبت کرده‌ام و پای درد دلشان نشسته‌ام.»


منبع: بهارنیوز

امروز توزیع قسمت ۱۵ «عاشقانه»

در قسمت ١۵ مجموعه «عاشقانه» که امروز (چهارشنبه ٢١ تیر)در سراسر کشور از شبکه نمایش نمایش خانگی توزیع خواهد شد خواهیم دید که رضا (حسین یاری) به اتفاق سهیل (محمدرضا گلزار) برای پیدا کردن جنازه گیسو (مهناز افشار) به محلی که جنازه رها شده می روند. از طرفی پگاه (ساره بیات) نیز که شرایط روحی خوبی ندارد با ریحانه (پانته آ بهرام) تماس می گیرد و رازی را  برملا می کند. در این میان اتفاقی غیرمنتظره رخ می دهد که همه را غافلگیر می کند… .
 




مجموعه ١٧ قسمتی «عاشقانه» به کارگردانی منوچهر هادی این روزها با تهیه کنندگی هومن کبیری در مراحل پایانی خود به سر می برد. در ادامه قرار است از دو آهنگ جدید خواننده های این سریال که به صورت ویژه تهیه شده رونمایی شود.محمدرضا گلزار، ساره بیات، بهاره کیان افشار، فرزاد فرزین، حمیدرضا پگاه، شمسی فضل اللهی، علیرضا سوزنچی، علیرضا زمانی نسب، (با هنرمندی) حسین یاری، پانته آ بهرام، مسعود رایگان و هومن سیدی، (با حضور افتخاری) یکتا ناصر و (با معرفی) سارا رسول زاده و (با حضور) مهناز افشار در نقش گیسو بازیگران اصلی این سریال هستند.سرمایه‌گذاری این پروژه برعهده محمدرضا نادری و میلاد علینقی و مدیریت اجرایی نیز برعهده گروه صنعتی دنا است.


منبع: بهارنیوز

از قولی که رییس هیات مدیره خانه سینما نداد تا چند داستان دیگر

به گزارش ایسنا، صبح سه شنبه ۲۰ تیرماه نشست خبری اعضای هیات مدیران خانه سینما با حضور همایون اسعدیان، فاطمه معتمدآریا و علی قائم مقامی در خانه سینما تشکیل شد.اسعدیان در این نشست درباره واکنش نشان ندادن این نهاد صنفی به برخی اتفاقات بیان کرد: حرکت آقای شمقدری باعث شد خانه سینما به صفحه اول مطبوعات بیاید تا جایی که در انتخابات ریاست جمهوری جزو برنامه‌های نامزدها بودیم، این در حالی است که جای ما روی جلد نیست حتی پشت جلد نیست. ما باید به وسط صفحه برگردیم.وی ادامه داد: در مقطعی من به عنوان رییس کانون کارگردانان نسبت به هر حرفی واکنش داشتم چون آن موقع ضرورت داشت ولی ما آدم‌های صلح‌ هم هستیم.‌ الان زمان صلح هست و باید به وسط مطبوعات برگشت.
رئیس هیأت مدیره خانه سینما همچنین با اشاره به شیطنت‌هایی که در رابطه با دو شغله بودن خودش عنوان شده بود که بعد به ۱۱ شغله بودن مدیرعامل خانه سینما رسید، توضیح داد: باور ما این است که هر فعالیت سینمایی که صورت می‌گیرد با خانه سینما مرتبط است و ما تلاش می‌کنیم در این فعالیت‌ها حضور داشته باشیم. در واقع به دنبال این هستیم در جاهایی که خانه سینما کرسی ثابت ندارد هم یک کرسی ثابت به دست آوریم. در این راستا مدیرعامل خانه سینما به عنوان مدیرعامل خانه، در موزه سینما و صندوق اعتباری هنر حضور دارد نه به عنوان منوچهر شاهسواری. بنابراین از این حرکت دفاع می‌کنیم و امیدواریم این کرسی‌ها را برای مدیرعامل خانه سینما یا اصناف بتوانیم ایجاد کنیم.
از پیچیدگی‌های طرح امنیت شغلی تا تنظیم قرارداد تیپ
او در ادامه با اشاره به اینکه هیأت مدیره فعلی در ابتدای کار خود به بررسی فعالیت‌های هیأت مدیره قبلی پرداخته است و یکی از آن‌ها طرح امنیت شغلی بود، خاطر نشان کرد: این مسئله در دوران جدید هم پیگیری می‌شود اما پیچیدگی‌های زیادی دارد چون جهش تکنولوژی در سینما و ورود نیروهای جوان در طرح امنیت شغلی بسیار مهم است. به همین دلیل باید نگاه کلانی به موضوع داشت.او افزود: امنیت شغلی به رونق سینما ارتباط دارد و وقتی سینما رونق نداشته باشد نمی‌توان از امنیت شغلی حرف زد.اسعدیان در این باره اضافه کرد: یک مسئله‌ای که هیأت مدیره قبلی پیگیری کرد تنظیم قرارداد تیپ بود که متأسفانه هر تهیه‌کننده‌ای در سینما به یک شکلی قرارداد می‌بندد. این قراردادهای ناهمگون مسئله‌ای است که در حال بررسی است و امیدواریم به لحاظ قانونی منافع افرادی که این قراردادها را می‌بندند تأمین شود.
آخرین جزییات جشن خانه سینما
رئیس هیأت مدیره خانه سینما در ادامه با اشاره به جشن خانه سینما و اینکه پذیرفته شد آکادمی تشکیل شود گفت:‌ در آکادمی تشکیل شده و هیأت مدیره آن، نماینده‌ای از خانه سینما حضور دارد و کار تماشای فیلم‌ها دیگر به شیوه سال‌های قبل نخواهد بود. الان بیش از ۴۰۰ نفر به آکادمی ملحق شده و طبق فرآیندی که تصویب شده کارها دنبال می‌شود.وی در این باره خاطر نشان کرد: جشن خانه سینما دیگر دبیر ندارد و رئیس آن توسط هیأت مدیره آکادمی مشخص و اعلام خواهد شد.
بودجه صرف شده برای بیمه اصناف
همایون اسعدیان در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به مسئله‌ای که از دوره هیأت مدیره قبل شروع شده و منوچهر شاهسواری به عنوان مدیرعامل همچنان آن را دنبال می‌کند، گفت: این مسئله طرح شفاف‌سازی صنوف است چرا که برخی صنوف آیین‌نامه عضوگیری درستی ندارند و اصلا مشخص نیست کدام یک از اعضا عضو واقعی سینما هستند که تا وقتی این مسائل مشخص نشود در بحث بیمه و تأمین بودجه آن با مشکلاتی مواجه خواهیم بود.او افزود: سال گذشته بیمه تکمیلی چهار میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان هزینه برده که ۷۰۰ میلیون تومان آن از طریق اعضای خانه سینما تأمین شده و مابقی یعنی سه میلیارد و  ۷۰۰ میلیون تومان از طریق سوبسیدی تأمین شده که خانه سینما داده در حالی که بودجه خانه سینما در سال قبل کمی بیش از پنج میلیارد تومان بود.وی تأکید کرد: وقتی طرح شفاف‌سازی صنوف انجام شود می‌توانیم سرویس سالانه بیمه تکمیلی اعضا را بپردازیم.او با اشاره به مطالبی که گاهی از سر بی‌اطلاعی مطرح می‌شود، عنوان کرد: تلاش ما این است که حتی آن‌هایی که رقم ۱۲۰ هزار تومانی بیمه را هم نمی‌توانند بپردازند، پرداخت کنیم.
رییس هیات مدیره خانه سینما در این بخش در پاسخ به سوال ایسنا درباره صندوقی که قرار بود برای مسئله امنیت شغلی سینماگران تشکیل شود، توضیح داد: نمی‌توان صندوقی را بر این اساس پایه‌گذاری کرد که یک سال دولت پول بدهد و سال دیگر ندهد مگر اینکه مجلس برای آن بودجه مشخصی تعریف کند.اسعدیان با بیان اینکه اعضای خانه سینما باید خودشان به نحوی پایه‌گذار این مسئله باشند، گفت: اگر منِ همایون اسعدیان بر این باور نباشم که درصدی از دستمزدم را برای دوران بیکاری‌ام به صندوق ندهم نمی‌توان کاری از پیش برد چون آن وقت هر آنچه انجام می‌شود برای کوتاه مدت است. با این حال اگر کمی کارها کُند پیش می‌رود اشکالی ندارد و بهتر است چون پابرجا خواهد بود.در این نشست که منوچهر شاهسواری مدیرعامل حضور ندارد، اسعدیان توضیح داد که این مسئله به دلیل اشتباه او در تاریخ برگزاری نشست بوده چرا که شاهسواری سه‌شنبه‌ها در جلسات خانه سینما در ارشاد باید حضور داشته باشد.
از عملکرد ضعیف بخش بین‌الملل تا تشکیل کمیته‌های رفاه، بین‌الملل و روابط عمومی در هیأت مدیره
در بخش دیگری از این نشست اسعدیان ضمن اشاره به دیدار هیأت مدیره فعلی با شوراهای مرکزی صنوف از جمله کانون کارگردانان، ‌دو صنف مستندسازان، شورای عالی تهیه‌کنندگان، تدوین‌گران و صدابرداران گفت: این اقدام همچنان ادامه دارد و علاوه بر این‌ها به پیشنهاد خانم معتمدآریا کمیته‌هایی در هیأت مدیره تشکیل شده‌اند از جمله کمیته رفاهی که خود ایشان مسئولیت‌اش را بر عهده دارد. همچنین کمیته روابط عمومی با مسئولیت کامران ملکی و کمیته بین‌الملل با مسئولیت بنده هم تشکیل شده‌اند.وی در این باره توضیح داد: به نظر ما خانه سینما به جز درباره فیاپف، متأسفانه در بخش بین‌الملل ضعیف عمل کرده است. البته منظورمان این نیست که در این بخش هفته‌های فیلم برگزار کنیم یا در جشنواره‌ها حضور داشته باشیم چون تشکیلات مشابه با خانه سینما با نام‌های دیگر در کشورهای دیگر وجود دارد و متأسفانه ما با هیچ کدام از آن‌ها ارتباط نداشتیم.او ادامه داد: تصور ما بر این است که با تشکیل این کمیته فارغ از داشتن برنامه‌های نمایشی، می‌توانیم ارتباط جهانی گسترده‌ای را برقرار کنیم. همچنین یک کمیته فرهنگی و آموزشی نیز در دستور کار است که با توجه به تغییر کاربری مدرسه عالی سینما می‌تواند با کمیته آموزش ارتباطاتی برقرار کند.
راه‌اندازی اپلیکیشن خانه سینما
اسعدیان در ادامه اضافه کرد: روانبخش صادقی (یکی از اعضای هیأت مدیره خانه سینما) مسئله راه‌اندازی اپلیکیشن خانه سینما را مطرح کردند تا از این طریق امکان دسترسی اطلاعات صنوف و حتی نمایش فیلم‌ها فراهم شود.در این بخش یادآوری شد که اخیرا در اینستاگرام صفحه‌ای به نام خانه سینما و با آرم این نهاد صنفی اقدام به انتشار مطالبی کرده است که این صفحه هیچ ارتباطی با خانه سینما ندارد و اگر قرار باشد صفحه‌ای راه‌اندازی شود از طرف خانه سینما اعلام خواهد شد.
تلاش برای بیمه کردن فیلم‌های سینمایی
اسعدیان همچنین به طرحی برای تأمین منابع مالی و بیمه کردن فیلم‌های سینمایی اشاره کرد و گفت: این طرح بسیار خام است و هنوز در مرحله اولیه قرار دارد اما امیدواریم با پیشبرد آن به گونه‌ای امنیت سرمایه را در سینما تأمین کنیم.به گفته وی با تأمین منابع مالی از طریق بانک‌ها، پرداخت وام و وارد کردن شرکت‌های بیمه برای بیمه کردن فیلم‌های سینمایی، تهیه‌کنندگان دیگر نگران بازگشت سرمایه نخواهند بود.
آخرین روند قانونی شدن صنوف خانه سینما
رئیس هیأت مدیره خانه سینما درباره روند قانونی شدن صنوف خانه سینما هم در این نشست توضیح داد:‌ تاکنون ۱۶ صنف ثبت قانونی شده‌اند و البته تأکید می‌کنم این ثبت به معنای اینکه زیر نظر وزارت کار باشیم نیست بلکه زیر نظر “قانون کار” می‌رویم.او با اشاره به تفاوت‌هایی که میان صنف و انجمن فرهنگی وجود دارد، ادامه داد: در خانه سینما به طور قانونی فقط یک صنف می‌تواند وجود داشته باشد در حالی که ده‌ها انجمن فرهنگی مثل کارگردانی وجود دارد. در حال حاضر هم حدود هفت تا هشت صنف مراحل آخر ثبت قانونی خود را طی می‌کنند که تا یکی‌، دو ماه آینده تمام می‌شود اما یکی، دو صنف هم مشکلاتی دارند چون تعداد اعضای آن‌ها طبق قوانین صنوف کمتر از حد معمول است و برای آن‌ها نیز به دنبال راهکاری هستیم.
او درباره اختلافاتی که میان تعدادی از مستندسازان در خانه سینما پیش آمد و مدتی قبل به تجمع آن‌ها در جلوی خانه سینما انجامید و اینکه آیا پیش از این جلسه‌ مشورتی برای پیشگیری از این اختلافات برگزار نشده بود، گفت: خانه سینما در یک مقطعی راه‌های مختلفی را ارزیابی کرد و در آن زمان متوجه شدیم انجمن فرهنگی نیستیم چون این ارگان معضلات زیادی را به همراه دارد. دوستان در ۳۱ صنف خانه سینما پس از بررسی‌ها به این نتیجه رسیدند که ما صنوفی هستیم که ذات فرهنگی داریم.وی با اشاره به اینکه در آن مقطع آقایان مویینی و مختاری مسئولیت رسیدگی به قانونی شدن صنف در حوزه مستندسازان را پذیرفتند و پیگیر امور شدند، گفت:‌ اینکه یک صنف داشته باشیم و یک انجمن اشکالی ندارد اما خانه سینما جامعه اصناف است و الان هم انجمن تهیه‌کنندگان و کارگردانان مستند وجود دارد و ثبت شده است هر چند ممکن است همان طور که آقای مختاری خودش پیش از این امضا کرده بود، پس از مدتی ممکن است نظرش تغییر کند.
هیأت مدیره نمی‌توانست معجزه کند
در این راستا فاطمه معتمدآریا هم در پاسخ به سوال ایسنا توضیح داد: تمام این اتفاقات در خصوص صنوف مختلف به ویژه مستندسازان چیزی است که به ما ارث رسیده است. در واقع ما به انتهای، تمام اختلافات و مسائلی که در صنف و انجمن مستندسازان وجود داشت، رسیدیم وگرنه بیش از دو سال است که این مسئله از طرف خانه سینما پیگیری می‌شود و هیأت مدیره جدید نمی‌توانست معجزه‌ای انجام دهد.
پیگیری‌های خانه سینما برای قاچاق فیلم‌های سینمایی
همایون اسعدیان در بخش دیگری از این نشست درباره قاچاق فیلم‌های سینمایی و اتفاقی که بر سر فیلم «گشت ۲» و دلخوری سعید سهیلی رخ داد، گفت:‌ هیأت مدیره قبلی هم این باور را داشت و ما نیز همین طور هستیم که هر کاری انجام می‌دهیم را در بوق و کرنا نمی‌کنیم. خانه سینما پس از اتفاقی که برای فیلم «گشت ۲» رخ داد بلافاصله موضوع را با پلیس در میان گذاشت و آن‌ها اعلام کردند هر شکایتی که از طرف خانه سینما به پلیس تهران اعلام شود، کمتر از ۷۲ ساعت اقدام و به سرانجام می‌رسانند.او افزود: ما رفتار آقای سهیلی را درک می‌کنیم ولی شاید او اطلاع نداشت که ما چگونه موضوع را پیگیری می‌کنیم اما با این حال همچنان مُصر هستیم که هیأت مدیره ابتدا کار خود را انجام دهد بعد اعلام کند. در این باره برای فیلم «عصبانی نیستم» هم خانه سینما رسما به سردار ساجدی‌نیا درباره تکثیر غیرقانونی نامه نوشت اما شکایتی دریافت نکردیم.
فاطمه معتمدآریا در این باره گفت: خانه سینما می‌تواند موضوع را اعلام کند اما برای ادامه پیگیری‌ها باید حتما به طور رسمی شخص مالک فیلم شکایتی را تنظیم کند.

علی قائم مقامی سخنگوی خانه سینما هم که در این نشست حاضر بود، اضافه کرد: در آن زمان به رضا درمیشیان گفتم که خانه سینما مسئله را پیگیری کرده و شماره دفتر سردار ساجدی‌نیا را هم دادم که بقیه موضوع را خودش پیگیری کند چون ادامه کار با مالک فیلم است.در بخش دیگری از این نشست همایون اسعدیان با تأکید بر اینکه تمام مدیران عامل این نهاد صنفی در دوران‌های مختلف تلاش کرده‌اند بودجه بیشتری برای خانه سینما بگیرند، افزود: ما تلاش می‌کنیم خود را از بودجه ارشاد بی‌نیاز کنیم و در عین حال بودجه بیشتری را هم در اختیار داشته باشیم. ما تا وقتی نتوانیم رگ حیات اقتصادی خود را از بودجه دولتی جدا کنیم سرویسی که می‌دهیم چندان زیاد نخواهد بود.وی گفت: هیچ کس خبر ندارد خانه سینما چه بودجه‌ای را صرف افراد نیازمند و محتاج صنف خود و حتی بازماندگان هنرمندان می‌کند. البته اصلا ادعا نمی‌کنیم که این سرویس‌ها زیاد است.
معتمدآریا در این باره ادامه داد: یک مسئله‌ای که در هیأت مدیره فعلی بر آن اصرار ورزیده می‌شود این است که هیچ کار جدیدی را شروع نکنیم و از پیگیری‌هایی که برای بیماران به ویژه در بحث بیمه انجام می‌دهیم هم نمی‌خواهیم عکسی پخش کنیم. این سنتی بوده که از قبل در خانه سینما وجود داشته و ما سعی کردیم آن را ادامه دهیم.او تأکید کرد: ما به دنبال این هستیم بودجه‌ای را که در اختیار داریم صرف کسانی کنیم که عضو اصلی خانه سینما هستند و از طریق کارهای سینمایی عضو این نهاد صنفی هستند و بیمه جای دیگری نیستند.
دیدگاه خانه سینما درباره هنر و تجربه
در بخشی از این نشست سوالی درباره بحث‌های پیش آمده نسبت به گروه سینمایی هنر و تجربه و موضع شورای صنفی نمایش پیش آمد که اسعدیان تأکید کرد: این موضوع را به عنوان عضو هیأت مدیره خانه سینما نمی‌تواند پاسخگو باشد.اما فاطمه معتمدآریا درباره دیدگاه خانه سینما نسبت به گروه هنر و تجربه گفت: همان طور که آقای اسعدیان اشاره کرد که هر اتفاق سینمایی در هر جایی به خانه سینما مربوط می‌شود این مسئله نیز جدا نیست و خانه سینما نسبت به آن بی‌تفاوت نخواهد بود. درباره گروه هنر و تجربه دید منفی وجود ندارد بلکه بحثی بوده که ایده اولیه آن ابتدا در خانه سینما مطرح شده بود به همین دلیل موضع خانه سینما نسبت به آن مثبت است.
اسعدیان در بخش پایانی درباره نظر هیأت مدیره خانه سینما نسبت به وزیر فعلی فرهنگ و ارشاد اسلامی با یادآوری اینکه چند سال قبل به اشتباه اسم فردی به عنوان پیشنهاد برای وزارت ارشاد مطرح شد که اصلا اتفاقی هم نیفتاد، گفت: به همین دلیل الان هیچ اسمی را نام نمی‌بریم اما در حال حاضر  در یکی از بهترین مقاطع ارتباطی خانه سینما با وزارت ارشاد و سازمان سینمایی هستیم که البته ارتباط مستقیم ما با آقای حیدریان (رئیس سازمان سینمایی) است.او درباره اینکه طبق نظر وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تمام امور از جمله جشنواره فجر می‌تواند به خانه سینما واگذار شود و اینکه آیا در این باره صحبتی شده است، گفت: در این باره گفت‌وگوهایی شده و بر این باور هستیم که برای هر حرکت سینمایی که انجام می‌شود حضور خانه سینما ضروری است. قطعا در جشنواره‌ها نیز نظر خانه سینما اعلام می‌شود و این تعامل وجود دارد.
 


منبع: بهارنیوز

خالق «بازی تاج و تخت» و ساخت یک سریال جدید

به گزارش ایسنا، «وایس» نوشت: در حالی که همه خواننده‌های منتظر انتشار جلد ششم مجموعه رمان «بازی تاج و تخت» هستند، «جورج آر.آر مارتین» نویسنده اعلام کرده اقتباس تلویزیونی رمان «آنکه از مرگ می‌ترسد» را در دست دارد.«آنکه از مرگ می‌ترسد» (۲۰۱۰) رمانی آخرالزمانی نوشته «ندی اوکورافور» نویسنده نیجریه‌ای ـ آمریکایی است که در ژانر علمی ـ تخیلی نوشته شده و از رمان‌های مشهور ادبیات آفریقایی به حساب می‌آید و سه جایزه مهم «هیوگو»، «نبیولا» و جایزه تخیلی جهان را کسب کرده است.«مارتین» مدیریت اجرایی این پروژه را برای شبکه «اچ.بی.او» برعهده گرفته است. این در حالی است که هواداران مجموعه رمان مشهور او، مدت‌هاست در انتظار انتشار «بادهای زمستانی» ششمین قسمت از «ترانه یخ و آتش» هستند. جلد پنجم این مجموعه سال ۲۰۱۱ به بازار آمد و «مارتین» اعلام کرد سال ۲۰۱۶ و همزمان با روی آنتن رفتن فصل ششم سریال اقتباسی «بازی تاج و تخت»، ادامه این اثر را منتشر می‌کند اما او هنوز موفق نشده به قولش عمل کند.

پخش فصل هفتم این سریال پربیننده تا چند روز دیگر آغاز می‌شود. فصل هشتم و نهایی نیز سال ۲۰۱۸ میلادی در دسترس علاقه‌مندان قرار خواهد گرفت.«جورج آر.آر. مارتین» به عنوان نویسنده رمان‌های «ترانه یخ و آتش»، سال ۱۹۹۶ قرارداد نگارش سه‌ جلد از این مجموعه را امضا کرد و حالا که ۲۰ سال از آن زمان گذشته، او همچنان درگیر نگارش هفت‌جلدی پرفروشش است. مجموعه رمان «مارتین» بخش قابل توجهی از شهرت خود را به اقتباس تلویزیونی‌اش که «بازی تاج و تخت» نام دارد،‌ مدیون است.

«دیوید بنیوف» و «دی.بی. وایس» کارگردانان این پروژه تلویزیونی هستند. این سریال روایت‌کننده‌ چندین خط داستانی از مجموعه رمان «ترانه یخ و آتش» است که داستان آن در قلمرو خیالی هفت پادشاهی «وستروس» می‌گذرد. «بازی تخت و تاج» راوی تاریخچه نبرد خشونت‌بار بین خانواده‌های اشرافی در آن سرزمین است که برای به دست آوردن تخت آهنین تلاش می‌کنند.این مجموعه در سال ۲۰۱۵ برای چهارمین سال پیاپی در صدر فهرست دانلود غیرقانونی سریال‌های تلویزیونی در جهان قرار گرفت و تنها فصل پنجم آن بیش از ۱۴ میلیون بار به صورت غیرقانونی دانلود شده است.«بازی تاج و تخت» که سال گذشته در ۲۴ بخش نامزد کسب جایزه امی (اسکار تلویزیونی) بود، توانست رکورد ۱۲ جایزه «امی» را برای یک مجموعه تلویزیونی از آن خود کند. جذابیت این مجموعه تلویزیونی آمریکایی‌ تا حدی بوده که علاوه بر جوایز تلویزیونی که نصیب سازندگانش کرده، سیلی از گردشگران را برای دیدن لوکیشن‌های فیلمبرداری‌ این پروژه در ایرلند شمالی ترغیب کرده است.


منبع: بهارنیوز

هنرپیشه‌های فوتبال‌دوست!

به گزارش  خبرآنلاین نوشت: «شما طرفدار کدام تیم هستید؟» این یکی از سوال‌های متداول در بین مردم دنیاست که پس از گذشت مدتی از آشنایی‌شان تیم مورد علاقه یکدیگر را پرس‌وجو می‌کنند. شاید تصور کنید که تنها مردم عادی درگیر چنین مسائلی هستند اما فراموش نکنید که بازیگران، خوانندگان، مدل‌های مشهور و حتی اعضا خانواده سلطنتی نیز همانند من و شما، جدای از زندگی حرفه‌ای‌شان، زندگی عادی خود را نیز پیگیری می‌کنند که در وجهه عادی زندگی، آنها نیز هوادار تیم‌های خاصی از جهان فوتبال هستند.
 
ست روگن 
ست یکی از بازیگران مشهور کانادا است که در ژانر کمدی هالیوود فعالیت کرده و فیلم‌های پرفروشی را نیز در کارنامه حرفه‌ای‌اش می‌بیند. ست در سن ۱۳ سالگی با اجرای کمدی‌های استندآپ وارد دنیای بازیگری شد و اکنون در ۳۴ سالگی از «کودکی ژولیده» به «ستاره سینما» تغییر ماهیت داده. او در زندگی شخصی‌اش نیز شخصیتی منحصر به فرد دارد و در توئیتر یکی از چهره‌های محبوب است که در موضوعات مختلف، اظهارنظرهای جالبی انجام می‌دهد. روگن چند سال پیش از طریق صفحه شخصی‌اش در توییتر افشا کرد که طرفدار پروپاقرص تیم بورنموث انگلیس است. البته ست تنها سلبریتی طرفدار بورنموث نیست. جینی میدلمیس، مجری و مدل مشهور انگلیسی نیز یکی از هوداران متعصب بورنموث است که بارها در بازی‌های خانگی این تیم در بین هواداران حاضر در ورزشگاه دیده شده.
 
ویل فرل 
کمدین معروف آمریکایی که بارها با دیدن کارهای طنزش از شدت خنده، شکم‌درد گرفته‌ایم، یکی از طرفداران مشهور باشگاه چلسی است. فرل به حدی عاشق چلسی‌ است که با بسیاری از بازیکنان قدیمی و کنونی چلسی عکس یادگاری دارد. او حتی در سال ۲۰۰۹ در دیداری دوستانه کاپیتان افتخاری آبی‌های لندن شد. با وجود این که فرل از لحاظ حرفه‌ای روزهای پرمشغله‌ای را در هالیوود سپری می‌کند اما بازی‌های حساس چلسی را از دست نمی‌دهد و تا به حال، بارها به ورزشگاه استمفوردبریج رفته و از نزدیک به تماشای بازی‌های تیم محبوب‌اش نشسته است.
 
لیام نیسون 
بسیار بعید است سر سوزنی به دنیای سینما علاقه داشته باشید و سری فیلم‌های «Taken» را ندیده باشید. فیلم‌هایی که لیام نیسون با آن صدای خشدار و بازی جانانه‌اش به یکی از سری فیلم‌های محبوب چند سال اخیر هالیوود تبدیل کرده. فیلم‌هایی که لیام با دیالوگ مشهور «به دنبالت می‌گردم، پیدایت می‌کنم و تو را خواهم کشت»، لرزه بر تن تمامی دشمنان‌اش می‌اندازد. به همین دلیل به شما توصیه می‌کنیم اگر روزی شانس یارتان بود و او را از نزدیک دیدید، هیچگاه در مورد تیم کریستال‌پالاس بدگویی نکنید؛ چرا که نیسون یکی از طرفداران مشهور پالاس است و مطمئناً اجازه نخواهد داد کسی به تیم محبوبش، کمتر از گُل بگوید! بعد از کریستال‌پالاس، نیسون به لیورپول نیز بسیار علاقمند است و در مقطعی حتی به مسئولان این تیم بازیکن نیز پیشنهاد کرده.
 
سیلوستر استالونه 
سیلوستر استالونه برای ما مترادف است با «راکی». مهم نیست استالونه چندین و چند فیلم پرفروش و جذاب دیگر بازی کرده، او برای ما همواره همان راکی خواهد بود که یک تنه به دل دشمن زد و بعدها در رینگ بوکس با صورتی ورم‌کرده، تا آخرین نفس برای کسب پیروزی جنگید. شاید خصیصه‌های بارز کاراکتر «راکی» نیز باعث شد که استالونه یکی از طرفداران مشهور تیم اورتون انگلیس شود. استالونه سال ۲۰۰۷ اعلام کرد که هوادار اورتون است و بعد از آن بارها برای تماشای بازی‌های این تیم به گودیسون‌پارک سفر کرد. او حتی ۴ سال پیش در جریان بازی اورتون و وست‌بروم‌ویچ با تیم فیلم‌سازی‌اش به گودیسون‌پارک رفت و در بین دو نیمه از هواداران خواست که صندلی‌های خود را ترک نکنند؛ چرا که او تصمیم داشت قسمتی از فیلم جدیدش را در گودیسون‌پارک فیلم‌برداری کند. بد نیست بدانید که جودی دنچ، بازیگر مشهور سری فیلم‌های «جیمز باند» و مت دیمون هنرپیشه سرشناس هالیوودی نیز از دیگر سلبریتی‌های طرفدار اورتون هستند.
 
کاترین زتا جونز 
کاترین زتا جونز، متولد ۲۵ سپتامبر ۱۹۶۹ در سوانسی واقع در گلامورگان غربی در ولز است و اصلاً جای تعجب نیست که هوادار تیم زادگاهش باشد. این هنرپیشه ولزی مطمئناً از عملکرد عالی سوانسی در فصل ۱۳-۲۰۱۲ شادمان شده. فصلی که قوهای ولزی به قهرمانی در جام اتحادیه انگلستان دست یافتند و دوربین‌ها، تصاویر شادی غیر قابل وصف کاترین و همسرش مایکل داگلاس در حین بالا بردن جام درخشان قهرمانی را به سراسر دنیا مخابره کردند. جالب است بدانید که زتا جونز یکی از طرفداران آتشین فوتبال زنان نیز محسوب می‌شود و بارها برای تماشای بازی فوتبال زنان در آمریکا به استادیوم رفته است.

 اَدل
 تاتنهام همیشه هواداران خاص و دوآتیشه خود را داشته و همیشه اسپرز حال‌وهوای خاصی به شمال و شرق لندن بخشیده‌اند. اَدل، خواننده مشهور و محبوب انگلیسی نیز یکی از همین هواداران خاص است. کسی که زاده و بزرگ شده تاتنهام است و در سن ۱۹ سالگی خوانندگی را شروع و موفقیت‌ها و جوایز زیادی را کسب کرده است. اَدل بارها حمایت خود از تاتنهام را به صورت علنی اعلام کرده که می‌توان به بالا بردن پرچم اسپرز در کنسرت لندن و تغییر تمامی پروفایل‌هایش در شبکه‌های مجازی به پرچم تاتنهام اشاره کرد. در کنار اَدل، جود لاو، دیگر بازیگر مشهور بریتانیایی نیز طرفدار تاتنهام است و از سال ۱۹۸۱ تاکنون، همواره پای ثابت بازی‌های خانگی تاتنهام در وایت‌هارت‌لین بوده. او حتی نشان مخصوص تاتنهام را بر روی کت خودش درج می‌کند.
 
ریکی مارتین
 بی شک بسیاری از ما با ریکی مارتین بعد از آهنگ معروفش برای جام‌جهانی ۱۹۹۸ فرانسه آشنا شدیم و اخبار مربوط به او را در رسانه‌ها اغلب پیگیری کرده‌ایم. خواننده سرشناسی که بعد از کسب دسیما، تیم مورد علاقه‌اش را به رسانه‌ها اعلام کرد. او در مصاحبه با رادیو کادنا کوپه در همین باره گفت: «این فرصت را داشتم تا برای اولین بار رئال مادرید را در بانکوگ ببینم. دوره دیوید بکام بود و گل‌های بی‌نظیری می‌زدند. از آن زمان به بعد هوادار رئال مادرید شدم. دسیما خوشحالم کرد. آنرا خیلی دوست داشتم.» مارتین حتی در مراسم تولد فرزند کریس نیز جزو مهمانان ویژه رونالدو بود و یکی از آهنگ‌های جدیدش پیش از انتشار را در آن مهمانی اجرا کرد. از دیگر هواداران سلبریتی رئال می‌توان به جنیفر لوپز، آنتونیو باندراس و البته تام کروز اشاره کرد. حضور او در سال ۲۰۰۷ در سانتیاگو برنابئو و قرار گرفتن در کنار ویکتوریا بکام، هنوز در ذهن هواداران مادریدی باقی مانده است.
 
جاستین بیبر 
خواننده جنجالی و جوان کانادایی که جزو یکی از پرطرفدارترین خوانندگان جهان محسوب می‌شود، مدت‌هاست که در به طور سرزده بر سر تمرین بارسلونا حاضر می‌شود و با مسی، سوارس و نیمار به بازی مشغول می‌شود. او حتی یک بار با پوشیدن پیراهن اصلی این تیم در یک بازی دست‌گرمی با بازیکنن اصلی آبی‌اناری‌ها شرکت کرد و عکس‌های آن را با شعار «زنده‌باد بارسلونا!، زنده‌باد کاتالونیا!» در صفحات شخصی‌اش در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرد.
 
برانجلینا 
مطمئناً زمانی که اسم هوادار مشهور لیورپول به میان می‌آید، همه به یک اسم یعنی دنیل کریگ، بازیگر مشهور جیمز باند می‌اندیشند. اما زوج سابق پیت و جولی با این که به صورت علنی حمایت‌شان از لیورپول را همانند ۰۰۷ اعلام نکرده‌اند اما حرکات و اقدامات‌شان گویای واقعیت است. سال‌هاست که کوچک‌ترین اقدام و اخبار مربوط به این زوج سابق هنری، به تیتر یک خبرگزاری‌های جهان تبدیل می‌شود. در سال ۲۰۱۲ بود که برانجلینا با حضور در فروشگاه رسمی لیورپول، برای ۶ فرزند خود هزاران پوند اقلام هواداری و البسه سرخ‌پوشان مرسی‌ساید را تهیه کردند تا نشان دهند هم خودشان هم فرزندان‌شان به این تیم بسیار علاقمندند. البته فراموش نکنید که سرخ‌های آنفیلد در میان سلبریتی‌ها بسیار محبوب هستند و در کنار کریگ و برنجلینا، می‌توان به دکتر Dre، کریس دی‌برگ، لبرون جیمز، ساموئل ال‌جکسون و گری بارلو نیز به عنوان سلبریتی‌های لیورپولی اشاره کرد.
 
مگان فاکس 
ستاره مگان فاکس در آسمان سینمای هالیوود، بعد از حضورش در فیلم مشهور «Transformers»، بیش از پیش درخشید و توجه مردم را به خود جلب کرد. در سال ۲۰۱۱ بود که عکسی جالب از این هنرپیشه و مدل آمریکایی در رسانه‌ها منتشر شد که او را با پیراهن منچستریونایتد و در حال شادی پس از گل خاویر هرناندز ملقب به چیچاریتو نشان می‌داد. فاکس در جواب سوال خبرنگاران مبنی بر هواداری از یونایتد اعلام کرد که سال‌هاست طرفدار شیاطین‌سرخ است اما دلیلی نمی‌دیده که پیش از این این علاقه را به صورت علنی با رسانه‌ها به اشتراک بگذارد.»


منبع: بهارنیوز

دادگاه از جانی دپ حمایت کرد

به گزارش مهر، به نقل از آسوشیتدپرس، در حالی که ادعای کمپانی کارگزار مالی جانی دپ علیه او همچنان پابرجاست، اما به گفته قاضی لس‌آنجلس این اهمیتی ندارد که آیا جانی دپ می‌تواند در یک ماه ۲ میلیون دلار هزینه کند یا خیر.دیروز دوشنبه دادگاه لس آنجلس حکمی صادر کرد که برمبنای آن عادت هزینه کردن سرسام‌آور جانی دپ ربطی به کارگزاران مالی وی ندارد و این امر به پرونده مالی وی با آنها مربوط نمی‌شود.در یک جدال قانونی که از ماه ژانویه پیش شروع شد جانی دپ علیه کارگزاران مالی‌اش شکایتی طرح کرد و جوئل و رابرت مندل را متهم کرد که میلیون‌ها دلار از پول وی را هدر داده‌اند و به دلیل نداشتن اطلاع از مراحل کاری، او مجبور به پرداخت جریمه‌های غیرضروری و مالیات‌ها و هزینه‌های بی دلیل شده است.

در برابر ادعای این بازیگر مشهور، کارگزاران مالی وی نیز پرونده‌ای ترتیب دادند و ادعا کردند که او مبالغ هنگفتی صرف کرده و با خرید نوشیدنی‌های بسیار گران، املاک گران و… بدون گوش کردن به مشاوره‌های آنها موجب این کسری شده است.با این حال حکم دادگاه که دیروز صادر شد نشان می‌دهد این کارگزار مالی باید بتواند دلایل قابل قبولی در برابر ادعای دپ بیاورد نه این که به چگونگی هزینه‌کرد وی متوسل شود.

جانی دپ در ۱۷ سال گذشته با این شرکت کار کرده و این شرکت اکنون مدعی شده گوش نکردن به دستورالعمل‌های آنها موجب شده تا این بازیگر اکنون تصور کند مغبون شده است.قاضی دادگاه خانم ترزا بودت اعلام کرده همه مخارجی که این مشاور مالی به آنها اشاره کرده به وضوح هیچ ارتباطی با کمیسیون ۵ درصدی این مشاور از دریافتی فیلم «دزدان دریایی کاراییب» ندارد و یا به هزینه‌هایی که بابت کارهای جدید دپ دریافت کرده‌اند، مربوط نیست.این قاضی اعلام کرده آنها باید شواهد و مدارک مرتبطی با درخواست و ادعای جانی دپ به دادگاه ارایه کنند. وی همچنین برخی ادعای این مشاور مبنی بر کار ۳۸۶ ساعتی در ماه مارس گذشته را کذب خواند و گفت چنین ادعاهایی از سوی دادگاه قابل قبول نیست.

در حالی که جانی دپ از شرکتی که مدیریت مالی او را برعهده داشته به دلیل «سوءمدیریت» شکایت کرد، شرکت «منیجمت گروپ» مدعی شد جانی دپ در سال‌های گذشته حدود ۷۵ میلیون دلار برای خرید، بازسازی و مبلمان ۱۴ خانه هزینه کرده است و حتی این رفتار را به بیماری ولخرجی تفسیر کرد و مدعی شد به احتمال زیاد وی از اختلال روانی «وسواس خرید» رنج می‌برد که به راحتی از طریق تست‌های روانشناسی قابل اثبات است.هر دو طرف این دادگاه یعنی هم وکیل جانی دپ و هم وکیل این کمپانی رای دادگاه را به نفع خود خوانده‌اند.


منبع: بهارنیوز

جایزه دیگری به تام هنکس اهدا می‌شود

به گزارش مهر، به نقل از رویترز، تام هنکس برای بازی در فیلم‌هایی چون «نجات سرباز رایان»، «آپولو ۱۳» و «پل جاسوسان» که هر یک به نوعی نشان دهنده تاریخ کشورش است، جایزه دستاورد تاریخچه سال را می‌گیرد.
 



بنیاد آرشیو ملی با اعلام این خبر افزود: هنکس ۶۱ ساله این جایزه را برای ارایه اطلاعات و افزایش آگاهی نسبت به تاریخ آمریکا دریافت می‌کند. این جایزه در مراسمی که ۲۱ اکتبر از سوی این بنیاد غیرانتفاعی در موزه آرشیو ملی  واشنگتن برگزار می‌شود، به هنکس اهدا خواهد شد.هنکس که دو جایزه اسکار در کارنامه دارد و یکی از ۲۱ فردی بود که مدال آزادی رییس جمهوری آمریکا را در سال ۲۰۱۶ دریافت کرد با تشکر از دریافت این جایزه گفت احساس می‌کند در آب‌های نرم شناور می‌شود.

هنکس بازیگر فیلم‌های متعدد مبتنی بر وقایع تاریخی بوده که «نجات سرباز رایان» درباره جنگ جهانی دوم ساخته استیون اسپیلبرگ و «اگه می‌تونی منو بگیر» بر مبنای متقلبی واقعی به نام فرانک آباگنال از جمله آنهاست.جدیدترین فیلم وی «سالی» نیز بر مبنای تلاش خلبان چلسی سالنبرگر در سال ۲۰۰۹ برای جلوگیری از سقوط هواپیمای مسافربری و فرود آن در رودخانه هادسون ساخته شد.هنکس از تهیه‌کنندکان و نویسندگان و کارگردانان سریال تلویزیونی درباره جنگ جهانی دوم در سال ۲۰۰۱ با عنوان «اتحاد برادران» بود.

استیون اسپیلبرگ کارگردان تام هنکس که در شماری از این فیلم‌ها که اکنون در حال ساخت فیلم تاریخی دیگری با عنوان «اسناد» است، نیز از برندگان پیشین این جایزه بوده است.ران چرنو تاریخ‌نگار برنده جایزه پولیتزر، توماس کیل کارگردان تئاتر برنده جایزه تونی و لین مانویل آهنگساز و ترانه‌سرای نمایش «همیلتون» و برنده جایزه تونی از برندگان پیشین این جایزه بوده‌اند.


منبع: بهارنیوز

پریناز پس از ۷ سال، رفع توقیف شد

 سرانجام پس از هفت سال فیلم سینمایی «پریناز» به کارگردانی بهرام بهرامیان و تهیه کنندگی عبدالمحمد نجیبی قرار است در گروه هنر و تجربه روی پرده سینماها رود.
 


 



براساس شنیده های ما، سازندگان «پریناز» به تازگی با گروه هنر و تجربه برای نمایش این فیلم به توافق رسیده اند و ساخته بهرامیان قرار است سرانجام رنگ پرده را ببیند.پیش از این عبدالمحمد نجیبی تهیه‌کننده این پروژه در گفت وگو با یکی از خبرگزاری ها مشکل اصلی «پریناز» را به یکی از نقش های اصلی فیلم با بازی فاطمه معتمدآریا نسبت داده بود. معتمدآریا در این فیلم نقش زنی مومن و مذهبی را ایفا کرده که مشکلات شدیدی در زمینه وسواس‌های فکری دارد و این اختلالات شخصیتی مشکلات زیادی را برای او خانواده‌اش ایجاد کرده است. اختلاف نظر مدیران سازمان سینمایی آن زمان و سازندگان نیز به همین مسئله برمی گشته که یک زن مومن و محجبه نباید دارای عیب و ایرادهای اخلاقی و اختلالات روانی و شخصیتی باشد.


حال پس از گذشت هفت سال گویا وزارت ارشاد به اکران این فیلم آن هم در گروه هنر و تجربه رضایت داده و سازندگان نیز از این موضوع رضایت کامل دارند.فاطمه معتمدآریا، حمید فرخ‌نژاد، طناز طباطبایی، مژگان بیات، مائده طهماسبی، شبنم قلی خانی، فرهاد آئیش، مصطفی زمانی، فرخ نعمتی، بابک حبیبی فر، و… بازیگران اصلی این فیلم سینمایی هستند.«پریناز» با فیلمنامه ای از بابک کایدان داستان زندگی دختر بچه ای را روایت می کند که خانواده خود را از دست داده و قرار است از سوی خانواده مادرش نگهداری شود، اما در خانواده جدید ماجراهایی برای وی رخ می دهد که… .


دیگر عوامل اصلی «پریناز» عبارتند از: تدوین: مصطفی خرقه پوش، طراح چهره پردازی: عبدا… اسکندری، طراح صحنه و لباس: رضا حاج درویش، آهنگساز: محمدرضا درویشی، صدابردار و صداگذار: اسحاق خانزادی، مجری طرح و مدیر تولید: محمد نشاط، دستیار اول کارگردان و برنامه ریز: کامبیز دارابی، عکاس: جواد جلالی.


منبع: بهارنیوز

هر گردشگر معادل ٣٠ بشکه نفت

گروه فرهنگی_رسانه ها: روزنامه شهرود نوشت:هر گردشگر حدود ١٢٠٠ دلار معادل ٣٠ بشکه نفت درآمد ارزی به کشور وارد می‌کند. این موضوع را مدیرکل دفتر آمارهای فرهنگی، بازرگانی و خدمات مرکز آمار ایران عنوان کرده است. محمدحسین پیمان این میزان درآمد را نشان‌دهنده اهمیت گردشگری در اقتصاد کشور به‌ویژه با رویکرد اقتصاد مقاومتی و عدم وابستگی به نفت دانسته است. این موضوع در حالی از سوی این مقام مسئول عنوان می‌شود که کارشناسان و صاحبنظران همواره بر این مسأله تأکید کرده‌اند با توجه به جاذبه‌های تاریخی و طبیعی متعددی که در ایران وجود دارد، می‌توان واردات گردشگر را جایگزین صادرات نفت کرد و از این راه، علاوه بر اشتغالزایی درآمدهای ارزی خوبی را نصیب کشور کرد. 
پیمان در بخش دیگری از سخنان خود با بیان این‌که ١۶‌ درصد از جمعیت جهان یعنی حدود ١,٢‌ میلیارد نفر گردشگر هستند، گفت: در این میان حدود ٢٢٠‌ میلیارد دلار هزینه حمل‌ونقل این تعداد گردشگر در جهان است. پیمان درعین‌ حال تأکید کرد که نقش آمار و اطلاعات در این عرصه بسیار مهم است؛ چراکه گردشگری با راهبرد و به‌طور استراتژیک در استان‌ها باید برنامه‌ریزی شود.او در ادامه به آخرین نتایج طرح‌های آمارگیری مرکز آمار ایران در مورد مقوله سفر اشاره و تصریح کرد: سالانه ۵۵‌درصد خانوارها در ایران سفرهای داخلی و ١.٣۶درصد از آنها در هر فصل، سفرهای خارجی دارند. همچنین ۵٧‌درصد خانوارها در سفرهای داخلی اقامت شبانه داشته و ۶٣‌درصد از آن در خانه آشنایان و اقوام خود اقامت می‌گزینند.به گفته پیمان، ٧٧ ‌درصد از سفرها جنبه تفریحی و ١١‌درصد آنها جنبه گردشگری سلامت دارد. این مقام مسئول مسافرپذیرترین استان‌ها را، استان‌های گیلان، مازندران و خراسان‌رضوی و مسافر فرست‌ترین استان‌ها را استان‌های تهران و گیلان ذکر کرد.


منبع: بهارنیوز

دنیل کریگ و ادل بازهم در «جیمز باند»

آخرین بازیگر مجموعه فیلم‌های جیمز باند (James Bond)، بعد از ساخت چهل‌‌ونهمین فیلم این مجموعه اعلام کرده بود که کارش با این شخصیت تمام شده و دیگر به عنوان مامور ۰۰۷ جلوی دوربین این مجموعه فیلم نمی‌رود. او حتی در مصاحبه‌ای گفت: «ترجیح می دهم دستم بشکند تا اینکه دوباره در این نقش بازی کنم.»
 




اما روز گذشته باربارا بروکولی، عضو تیم تهیه‌کنندگان «جیمز باند» از امضای قرارداد با کریگ خبر داد. او با انتشار این جبر جزئیاتی از ساخت فیلم جدید منتشر نکرد. کریگ هم در خبری گفت که بازی در این نقش از موفق‌ترین پروژه‌های کاری‌اش بوده است.حرف و حدیث‌هایی وجود دارد که ادل، خواننده‌ی پاپی که ترانه‌ی فیلم اسکال فال (Skyfall) از مجموعه فیلم‌های «جیمز باند» را خوانده بود به تیم پنجاهمین قسمت این مجموعه ملحق شود. به عقیده‌ی تیم تهیه‌کنندگان این فیلم: «دنیل کریگ و ادل با هم برگ برنده‌ی فیلم هستند.»

کریگ با امضای قرارداد برای پنجمین بار در این مجموعه فیلم ماشین مامور ۰۰۷ را خواهد راند اما حضور ادل هنوز به دلیل برنامه‌های زیادی که دارد هنوز قطعی نشده است. ادل از این پیشنهاد استقبال کرده و امیدوار است دوباره با این مجموعه همکاری کند.چهل‌و هشتمین قسمت این مجموعه، «اسکال فال» اولین همکاری ادل و کریگ در یک پروژه‌ی سینمایی به کارگردانی سام مندس بود.آخرین قسمت این مجموعه، اسپکتر (Spectre) به کارگردانی سم مندس در تاریخ ۶ نوامبر ۲۰۱۵ اکران شد و خاویر باردم برای اولین‌بار در این مجموعه نقش‌آفرینی کرد.سری فیلم‌های «جیمز باند» براساس شخصیت داستانی به همین نام و بر اساس رمانی به قلم یان فلیمینگ ساخته شده‌است، جیمز باند مأمور سازمان ام‌ای۶ است که فلیمینگ او را با عدد  ۰۰۷ کدگذاری کرده. اولین قسمت این مجموعه با بازی ماندگار شان کانری ۳۲ ساله در سال ۱۹۶۲ ساخته شد.


منبع: بهارنیوز

موسیقی پاپ خواستار سندیکایی مستقل از خانه‌ موسیقی است

خشایار اعتمادی درباره “انجمن موسیقی امروز ایرانیان”که قرار بود سندیکای فعالان عرصه موسیقی پاپ باشد به خبرنگار ایلنا گفت: سال ۱۳۸۶ به همراه مرحوم آقای فرید سلمانیان، مرحوم افشین یداللهی، فردین خلعتبری، آقای حسین‌خانی، بنده و سه چهار نفر دیگر اقدام به راه‌اندازی “انجمن موسیقی امروز ایرانیان” کردیم. مراحل این کار بسیار خوب و درست پیش رفت و حدود ۸ ماه روی اساسنامه آن کار شد. اساسنامه بسیار با دقت تنظیم و نوشته شد. در اساسنامه این انجمن کمیته‌های مختلفی ازجمله کمیته نوازندگان، آهنگسازان، استودیودارها، تهیه‌کنندگان،  شرکت‌های موسیقی و کمیته خواننده‌ها دیده شد. همچنین در کانون‌ها، بخش اقتصاد موسیقی پاپ و کانون رسانه و تبلیغات، پخش مدرن، تدریس و ارتقای آماتورها به حرفه‌ای شدن، چه در حوزه تولید و چه در حوزه اجرای صحنه‌ای درنظر گرفته شد. ضمن اینکه مبحث برگزاری جشنواره‌های پاپ به صورت سالانه در اساسنامه مطرح شد.
این خواننده موسیقی پاپ که در آن زمان به عنوان مدیرعامل و رئیس هیئت مدیره “انجمن موسیقی امروز ایرانیان” تا پیش از مجمع عمومی انتخاب شد، در ادامه افزود: خوشبختانه کار ثبت اساسنامه هم صورت گرفت و با مراجع ذیصلاح نیز صحبت‌ها انجام شد. “انجمن موسیقی امروز ایرانیان” از مرحله تایید وزارت ارشاد در دوران جناب آقای صفارهرندی گذشته بود و می‌شد گفت که تقریبا کار تمام بود. حتی در آن زمان؛ موسیقی پاپ به عنوان حوزه‌ای از موسیقی آنقدر قابلیت، کاریزما و پتانسیل پیدا یافته بود که به لحاظ دیدگاه هنرمندان و از نظر تکثر خوانندگان و دوستدارانش می‌توانست به تنهایی صاحب یک انجمن، سندیکا یا خانه‌ای برای خودش باشد. ما در اساسنامه‌ی این انجمن جدا از بحث بیمه، صندوق و بحث‌های دیگر را هم لحاظ کرده بودیم و در شرایطی که به نظر می‌رسید کار تمام شده، به یکباره اتفاقاتی افتاد که موجب شد “انجمن موسیقی امروز ایرانیان” رسما راه‌اندازی نشود.
وی همچنین درباره اتفاقاتی که از راه‌اندازی “انجمن موسیقی امروز ایرانیان”ممانعت کرد، چنین یاد می‌کند: درحالیکه به نظر می‌رسید کار از تایید وزارت ارشاد گذشته است؛ به ناگهان وزیر ارشاد آقای صفارهرندی تغییر کردند و جناب حسینی به‌جای ایشان تشریف آوردند. متاسفانه آقای فرید سلمانیان هم که نقش محوری در این انجمن داشتند، به رحمت خدا رفتند. چیزی نمانده بود تا ما مجمع عمومی انجمن را تشکیل بدهیم؛ اما انتخابات سال ٨٨ از راه رسید و در وزارت ارشاد خیلی از مسائل تغییر کرد. همزمان با این تغییرات و فوتِ آقای سلمانیان؛ انگیزه‌ها هم کمرنگ شد. 
خشایار اعتمادی در ادامه افزود: محوریت حرکت تاسیس انجمن با آقای سلمانیان بود و بار مهمی از این کارها بر دوش ایشان و یکی دو نفر دیگر قرار داشت. بعد از فوت آقای سلمانیان که حدود۲۰ سال سابقه مدیریت در عرصه موسیقی داشت، برخی اختلاف سلیقه‌ها میان اعضا پیش آمد و دیگر کار پیش نرفت. با اینکه از ابتدا کارها را با مشورت همگان پیش می‌بردیم و افراد وزینی چون فردین خلعتبری، افشین یداللهی،‌ دو وکیل، نمایندگانی از تهیه‌کنندگان و خوانندگان موسیقی پاپ با ما همکاری داشتند اما نتیجه نهایی حاصل نشد.
این موزیسین گفت: پس از توقف فعالیت‌ها، بازهم برای پیش بردن تاسیس انجمن؛ کارهای بسیاری صورت گرفت. من خودم به مجلس رفتم و با اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس صحبت کردم؛ همچنین به اکثر مراجع ذیصلاح مراجعه کردم. در واقع ما در مرحله هیات امنا بودیم و بعد تعیین هیات مدیره و طبیعتا قرار بود به شکل درست اجرایی کار برسیم و طبعا شکل دادن یک انجمن به واسطه یک یا دو نفر اتفاق نمی‌افتد. با لطف دوستان تا تشکیل مجمع عمومی و اخذ رای‌گیری برای هیئت مدیره ثابت، من در هیئت امنا، هم رئیس هیئت مدیره بودم و هم مدیرعامل. ما با خرد جمعی کارها را انجام می‌دادیم و پیشنهادات را مورد بررسی قرار می‌دادیم اما بازهم انجمن موسیقی امروز ایرانیان شکل نهایی‌اش را نگرفت. 
این خواننده؛ تلاش برای راه‌اندازی دوباره انجمن را ناکام عنوان کرد و افزود: سال ۱۳۹۲، با اصرار ناشران از معاونت هنری، جلسه‌ای درباره تشکیل انجمن ناشران برگزار شد. ازسوی معاونت؛ بنده هم دعوت شده بودم. در آن جلسه از ایده کانون ناشران در زیرمجموعه “انجمن موسیقی امروز ایرانیان” دفاع کردم که مورد قبول معاونت واقع شد و من اساسنامه مذکور را نه به ناشران بلکه به نماینده معاونت هنری دادم اما دیگر پیگیری نشد.
وی افزود: در ادامه بازهم اتفاق خاصی نیفتاد تا اینکه چندی پیش از طرف مدیر محترم خانه موسیقی از ما دعوت به عمل آمد در آنجا حضور پیدا کنیم. به ما گفتند که قصد دارند کانون موسیقی پاپ را در خانه موسیقی راه‌اندازی کنند و یکی از کانون‌ها به فعالان این حوزه اختصاص یابد. من با این پیشنهاد خانه موسیقی مخالفت نکردم البته همچنان اعتقاد دارم موسیقی پاپ این شانیت را دارد که برای خودش سندیکا، نهاد و خانه مستقلی داشته باشد و باید به جوان‌ها اعتماد کرد تا برای خودشان سندیکا یا نهادی داشته باشند تا مطالبات‌شان را پیگیری کند. اما درنهایت اتفاقی که در خانه موسیقی قرار بود رخ دهد، اتفاق بدی نبوده و نیست.
وی در مورد نوع نگاه و برخورد نهادهای مختلف با مسئله “انجمن موسیقی امروز ایرانیان” به خبرنگار ما گفت: هر وقت سندیکایی شکل می‌گیرد برخی دغدغه‌ها شاید ازسوی برخی نهادها پیش بیاید. گرچه این دغدغه‌ها در مورد راه‌اندازی “انجمن موسیقی امروز ایرانیان” معاند و بازدارنده‌ نبود اما از برخی نگرانی‌ها یا حساسیت‌ها در حوزه پاپ خبر می‌داد. به هرحال قرار بود بسیاری از هنرمندان صاحب‌نام و مهم عرصه موسیقی پاپ با این انجمن، سندیکایی را برای رسیدگی صنفی به امورشان تشکیل بدهند.
اعتمادی درباره نحوه بروز این حساسیت‌ها در مسیر تاسیس انجمن گفت: تمامی این نهادهای خاص که حساسیت‌ها و دغدغه‌هایی داشتند؛ همراهی نشان دادند. حتی پلیس امنیت و وزارت اطلاعات در جریان کارهای ما بودند و ما هم خواسته‌مان همین بود که نظارت و همراهی در این زمینه وجود داشته باشد؛ چراکه می‌خواستیم در چارچوب قانون حرکت کنیم و عاری از اشتباه باشیم پس انتظار داشتیم چنین نظارت‌هایی صورت بگیرد تا خدای‌ناخواسته اشتباهات امروز ما باعث شرمندگی‌مان برای زمان‌های دیگر نشود. ما در تمام این مدت با دوستان در این نهادها در ارتباط بودیم و گاه سوالاتمان را با آنها درمیان می‌گذاشتیم تا به نتیجه بهتری برسیم.
خشایار اعتمادی درعین حال وضعیت نهایی انجمن موسیقی امروز ایرانیان را نامعلوم توصیف کرده و گفت: به هرحال هرچه زمان می‌گذرد؛ کار سخت‌تر می‌شود. امروز ۱۰ سال از زمانی که تصمیم گرفتیم انجمن را راه‌اندازی کنیم، گذشته. من هنوز باور قلبی‌ام بر این است که موسیقی پاپ به این صلابت و تجربه دست یافته تا فعالانش سندیکا و انجمن مستقلی برای مسائل خود داشته باشند. الان خانه موسیقی با نگاه مثبتی مشغول راه‌اندازی کانونی در این زمینه در زیرمجموعه خود هست که البته مخالف آن نیستیم. اما اگر ۱۰ سال قبل موفق می‌شدیم انجمن را راه‌اندازی کنیم پراکندگی که این روزها در عرصه موسیقی پاپ شاهد آن هستیم، به وجود نمی‌آمد. اگر این انجمن توسط بخش خصوصی و درچارچوب قانون شکل می‌گرفت و حرکت می‌کرد، مشکلات و معضلاتی که در حوزه موسیقی پاپ وجود دارد شاید بسیار کمتر شده بود. امروز قطعا کار در این زمینه مشکل‌تر شده. اگر قرار باشد شبیه این انجمن در خانه موسیقی شکل بگیرد قطعا اولویت دوم ماست زیرا همچنان به شکل‌گیری انجمن مستقل اعتقاد داریم و امیدوارم در آینده‌ای نزدیک این اتفاق بیفتد.


منبع: بهارنیوز

رمان جدید «رولینگ» در کمد لباس!

به گزارش ایسنا، «هافینگتون پست» نوشت: «جی.کی. رولینگ» نویسنده انگلیسی مجموعه رمان‌های پرفروش «هری پاتر» که دائما خود را در مرکز توجه رسانه‌ها قرار می‌دهد، در مصاحبه‌ای از نگارش دست‌نوشته رمان جدیدی روی لباس میهمانی‌اش خبر داد.این رمان‌نویس ثروتمند و موفق اخیرا مصاحبه‌ای با «سی.ان.ان» داشت و فاش کرد که رمان دیگری را به نگارش درآورده و دست‌نوشته آن در حال حاضر در کمد لباس‌هایش آویزان است.
«رولینگ» توضیح داد که به مناسبت تولد ۵۰ سالگی‌اش میهمانی ترتیب داده و تم آن «به شکل کابوس شخصی‌تان بیایید» است. او هم در این میهمانی لباسی می‌پوشد که روی آن دست‌نوشته رمان جدیدش، نوشته شده است. او پیش‌تر گفته بود داستان جدیدش، یک قصه قدیمی سیاسی برای کودکان است.نویسنده رمان‌های «کرم ابریشم» و «خلأ تصادفی» همچنین گفت: من بیش‌تر متن کتاب را روی لباس نوشته‌ام. نمی‌دانم آن کتاب به چاپ می‌رسد یا نه، اما الان در کمد لباس آویزان است.
»جی.کی. رولینگ» نویسنده سرشناس انگلیسی که اخیرا از سوی مجله «فوربز» عنوان سومین سلبریتی ثروتمند جهان لقب گرفته، طی ۱۲ ماه گذشته، ۹۵ میلیون دلار کسب کرده است. او به خاطر کمک شایانش به بازار فروش کتاب انگلیس بارها مورد تقدیر قرار گرفته است. «رولینگ» در ۲۰۱۶ سال موفقی را پشت سرگذاشت؛ فیلم جدیدی برگرفته از کتاب‌های «هری پاتر» یعنی «هیولاهای خارق‌العاده و زیستگاه آن‌ها» که خودش نگارش فیلمنامه آن را نیز بر عهده داشت، اکران شد و تاکنون بیش از ۴۷۳ میلیون دلار در سینماهای جهان فروش داشته است، ضمن این‌که نمایش »هری پاتر و فرزند نفرین‌شده» که «رولینگ» یکی از نویسندگان آن بود نیز در «تئاتر وست اِند» لندن به روی صحنه رفت. پس از استقبال فراوان مخاطبانش، نمایشنامه‌ «هری پاتر و فرزند نفرین‌شده» نیز روانه بازار شد و از سوی خوانندگان، عنوان هشتمین قسمت این مجموعه رمان‌های «هری پاتر» را دریافت کرد.
»هری پاتر و سنگ جادو»، «هری پاتر و تالار اسرار»، «هری پاتر و زندانی آزکابان»، «هری پاتر و جام آتش»، «هری پاتر و محفل ققنوس»، «هری پاتر و شاهزاده دورگه» و «هری پاتر و یادگاران مرگ» هفت کتاب رسمی منتشرشده از مجموعه رمان‌های تخیلی «هری پاتر» هستند و تاکنون هشت فیلم نیز بر اساس این رمان‌ها ساخته شده که به فروشی بالغ بر ۸.۲ میلیارد دلار دست یافته تا با پیشی گرفتن از مجموعه «جیمزباند»، در مکان نخست پرفروش‌ترین سری فیلم‌های تاریخ سینما قرار بگیرند.


منبع: بهارنیوز

مسافرت یا دردسر مضاعف؟

محمد رحمانی‌فر

با اینکه خیلی اهل سفر و گردش هستم و می‌توانم بگویم تاکنون به اکثر استان‌های کشور سفر کرده‌ام، تا چند ماه قبل نام جاده چالوس را فقط در اخبار‌ترافیکی شنیده بودم. برای همین هم، وقتی چند ماه پیش قرار شد به خاطر یک موقعیت کاری (مترجم فنی در یک پروژه‌) مدتی در این جاده رفت و آمد نمایم‌ترافیک، تصادف و مرگ اولین واژگانی بودند که در ذهنم مجسم گردیدند. من در جاده‌های پرپیچ و خم و خطرناک زیادی با خودروی شخصی خودم رانندگی کرده‌ام، حتی در جاده‌های صعب العبور و غیر استاندارد کوهستانی. ولی همانگونه که گفتم ذهنیتی که از این جاده داشتم کاملاً متفاوت بود.

عید فطر امسال، قرار بود از مسیر مرزن آباد به کرج بروم ولی این مسافرت کوتاه با مسافرت‌های قبلی تفاوت داشت. ابتدا باید از محدودیت‌های‌ترافیکی خبردار می‌شدم و سپس ساعت مشخصی را برای حرکت انتخاب می‌کردم تا هم با مانعی به نام جاده یک‌طرفه مواجه نمی‌شدم و هم اینکه تا حد امکان، کمتر در تله‌ترافیکی گیر می‌گردم. به هر حال صبح اول وقت راه افتادم. می‌دانستم که مسیر مرزن‌آباد به کرج چندان هم پرترافیک نخواهد بود. چون در آن ساعت، مسیر حرکت اغلب خودروها از کرج به سمت مرزن‌آباد بود. یعنی، درست در مسیر مخالف.چیزی که در جاده با آن مواجه شدم نه یک‌ترافیک سنگین، بلکه یک راه‌بندان واقعی بود. آن هم در مسیری به طول تقریبی ۸۰ کیلومتر! آری، یک پارکینگ یک طرفه به طول تقریبی ۸۰ کیلومتر (البته، این محدوده، تنها قسمتی بود که من از نزدیک شاهدش بودم) . هیچ علامتی از حرکت، دیده نمی‌شد.

خانواده‌های سرگردانی که به امید رها شدن از‌ترافیک آزاردهنده تهران و هوای گرم و آلوده آن، بار سفر بسته بودند تا حداقل یکی-دو روز تنوعی در زندگی خویش ایجاد نمایند، زنجیره‌ای‌ترافیکی به طول ۸۰ کیلومتر ایجاد کرده بودند و خود در آن گیر افتاده بودند. بعضی‌ها در زیر آفتاب سوزان تابستان و برخی‌ها در داخل تونل‌های تاریک و فاقد تهویه مناسب. در تمام این مدت، هرگاه از تونل کندوان عبور کرده‌ام، به علت تهویه بسیار نامناسب این تونل، سعی کرده‌ام قبل از ورود به تونل تا حد توان هوای تمیز را در ریه‌هایم انباشته کنم و با حبس نفس خود را به انتهای تونل برسانم! برای همین هم، دیدن منظره ناخوشایند خودروهایی که در زنجیره راه‌بندان ۸۰ کیلومتری در داخل تونل گیر کرده‌بودند و کودکان و سالخوردگانی که مجبور بودند تا مدتی نامعلوم در آن هوای آلوده زندانی شوند آزارم می‌داد.

بالأخره من این مسیر ۸۰ کیلومتری را در مدت ۳ ساعت به پایان رساندم و وارد کرج شدم ولی در تمام این مدت، یک مساله ذهن مرا به خود مشغول کرده‌بود و آن هم این بود که چرا باید اینگونه باشد؟ چرا با وجود اینکه زیرساخت‌های موجود، جوابگوی‌تردد خودروها در این حجم عظیم نمی‌باشد، این مسافران همچنان اصرار دارند که همگی باهم تعطیلات خود را در این مسیر پرحادثه و در جریان یک مسافرت رقت‌بار و طاقت‌فرسا نابود سازند. مگر این کشور جز شمال هیچ مکان گردشگری و تفریحی دیگری ندارد؟ مگر این کشور به غیر از جاده چالوس هیچ جاده دیگری ندارد؟ مطمئن بودم خودروهایی که در آن راه‌بندان نفس‌گیر، گیر کرده بودند تا غروب آفتاب هم به سواحل دریای خزر نمی‌رسیدند و اگر در نظر بگیریم که این مسافران بخت‌برگشته مجبور بودند این تجربه تلخ را یک بار دیگر و آن‌هم درست چند روز دیگر به هنگام مراجعت به تهران تجربه نمایند، عمق فاجعه بیشتر نمایان خواهد شد. به عبارتی دیگر، این مسافران اگر هم سالم به منزل برسند، چیزی جز کوله‌باری از خستگی، استرس و فشارهای ناشی از‌تردد در یک راه‌بندان طولانی طاقت‌فرسا با خود به همراه نخواهند داشت.

هرچند آنچه تاکنون گفتم به خودی خود فاجعه آمیز می‌باشد ولی عمق فاجعه زمانی آشکار می‌شود که بدانیم این هجوم گسترده به جاده‌های شمال زندگی ساکنان محلی را نیز فلج می‌نماید. یک‌طرفه کردن جاده چالوس یعنی بستن مسیر‌تردد تمامی ساکنینی که زندگیشان، به نحوی، به این جاده گره خورده‌است. در واقع، سوغات این مسافرت‌های  انبوه و فاقد برنامه‌ریزی مشخص و معقول، برای ساکنین محلی همان معضلاتی است که خود این مسافران قصد رهایی از آن‌ را دارند. برای آشنایی با مشکلاتی که در نتیجه این مسافرت‌های تهاجم‌وار گریبانگیر ساکنان محلی مخصوصاً روستانشینان می‌شود، کافی است فقط چند دقیقه پای صحبت‌ها و در واقع دردل‌های این اهالی بنشینید.  این در حالی است که جای‌جای این کشور آکنده از مناظر و جاذبه‌هایی است که مسافران مرکزنشین و البته غیر مرکزنشین در فصل‌های گوناگون سال می‌توانند، بسته به ذوق و سلیقه شخصی خود، آنها را به عنوان مقصد گردشگری خود انتخاب نمایند.

به عنوان مثال، آذربایجان با داشتن آب و هوای منحصر به فرد و طبیعت زیبای خود می‌تواند مقصدی مناسب برای این گردشگران باشد. چشمه‌های آبگرم در سرعین و مشکین_شهر و سایر نقاط آذربایجان همراه با طبیعت بکر و زیبا که خستگی زندگی شهرنشینی را از تن مسافران می‌زدایند.  جنگل‌های قاراداغ و کلیبر که در گرمای سوزان تابستان لذت تجربه هوای بهاری را به هر گردشگری ارزانی می‌دارند. پل معلق مشکین شهر که هیجان لذت‌بخشی به میزبانان خود می‌بخشد. سواحل زیبای رود ارس از پلدشت گرفته تا جلفا و خداآفرین و مغان همراه با تجربه رانندگی لذت‌بخش در جاده ساحلی مرزی با کمپ‌های گردشگری و جاذبه‌های توریستی متنوعی که در سراسر این مسیر پذیرای قدوم مسافران هستند. زیبایی مسحور کننده دریاچه ارومیه به عنوان نگین زیبای آذربایجان، قله‌های سر به فلک کشیده سهند و ساوالان و اورین و. . . با کمپ‌ها و امکانات گردشگری، رودخانه‌های خروشانی همچون صوفی چای در باغ شهر زیبای مراغه، جیغاتی در طبیعت بکر شاهین_دژ و قزل اؤزن و. . .

و اینها همه به همراه آثاری گرانبها از تاریخ هزاران ساله آذربایجان همچون آثار صفوی از اردبیل خاستگاه یکی از مقتدرترین امپراتوری‌های این سرزمین گرفته تا چالدران در مرز‌ترکیه، گنبد سلطانیه در زنجان و منار و مقبره شمس تبریزی در خوی و معابد_میترائیستی در مراغه و آذرشهر و تپه حسنلو و قلعه‌های تاریخی و باستانی فراوانی که در طول تاریخ پرفراز و نشیب این سرزمین ساخته و پرداخته شده‌اند. روستای توریستی کندوان با خانه‌های کنده شده در دل صخره‌ها که هنوز هم حیات در آنها جاری است. و در میان اینها شهری به عظمت تبریز که چون نگینی فروزان در قلب این تمدن باشکوه قرار گرفته است.

شهری که به تنهایی آیینه‌تمام‌نمای تاریخ این سرزمین است با موزه‌ها و آثار تاریخی و البته گردشگری بی‌نظیرش که توصیف آنها در این مجال اندک نمی‌گنجد. شهری که به عنوان پایتخت گردشگری کشورهای اسلامی در سال ۲۰۱۸ میلادی انتخاب شده‌است.  آنچه، برشمردم تنها توصیف یک از هزاران جاذبه‌ای است که هر یک به تنهایی می‌تواند مقصدی باشد برای مسافرانی که می‌خواهند در فرصت‌های معدودی که به مدد تعطیلات به دست می‌آورند، خستگی زندگی شهرنشینی را از تن بیرون کنند. نه مسافرانی که سراسیمه عزم سفر می‌کنند و با یک سفر تکراری، خستگی مضاعف راه‌بندان‌های طاقت‌فرسای جاده چالوس را بر تن خود و خانواده خود تحمیل می‌نمایند.


منبع: بهارنیوز

«خانه پوشالی»؛ سریالی که حسابی درگیرتان می‌کند

– حامد رحمانی: خانه پوشالی به خانه‌ای از کارت‌ها گفته می‌شود که بسیار سست است و با یک فوت ممکن است فروبریزد. خانه‌ای که هرچه بلندتر می‌شود، احتمال فروریختنش هم بیشتر می‌شود. حال شبکه نتفلیکس پنج سال است که با پخش سریالی با این نام همه را شگفت‌زده کرده. سریالی که خانه پوشالی خود را درون کنگره آمریکا و کاخ سفید بنا کرده و سیاست این روزهای دنیا را به تصویر کشیده و‌ به سخره می‌گیرد.

وقتی مکبث معلم سیاست میشود 
سیاستی که از یک طرف یادآور اندیشه‌های ماکیاولی است و از طرف دیگر مانند مکبث بسیار جاه‌طلبانه است. در این‌جا ابتدا از این خواهیم گفت که چگونه کارت‌های این خانه روی هم قرار گرفتند و این سریال چطور ساخته شد و در ادامه از همه ‌چیزهایی خواهیم گفت که این سریال را منحصربه‌فرد کرده و پس از آن به جدیدترین فصل این سریال که همین چند هفته پیش منتشر شد، خواهیم پرداخت و درنهایت دو پیشنهاد برای یک سال انتظاری که باید برای فصل بعد کشید، ارائه می‌دهیم.

روایت سست‌ترین خانه دنیا از کجا آغاز شد؟

داستان این‌که «هاوس آو کاردز» از کجا شروع شد، کمی پیچیده است. درواقع اولین اتفاقی که درنهایت سال‌ها بعد منجر به ساخت یکی از بهترین سریال‌های دنیا توسط نتفلیکس می‌شود، در سال ۱۹۸۹ و توسط مایکل دابز رخ می‌دهد. مایکل دابز که یک خبرنگار انگلیسی و آمریکایی است و دستی هم در سیاست دارد، در این سال رمانی را با نام «هاوس آو کاردز» می‌نویسد که در لندن روایت ‌شده و شرح‌حال قدرت‌طلبی یک نماینده حزب محافظه‌کار به اسم فرانسیس ارکهارت است که بعد از استعفای مارگارت تاچر تصمیم دارد با بازی سیاسی بسیار خطرناکی و با کمک همسرش که چیزی کم از شیطان ندارد، به حقیقی‌ترین نوع قدرت برسد.

از آن‌جایی که مایکل دابز به‌عنوان عضوی از حزب محافظه‌کار با فضای سیاسی انگلیس بسیار آشنا بوده و حتی چند سالی هم سمت مشاور مارگارت تاچر را داشته و برای تاچر متن سخنرانی‌هایش را می‌نوشته ‌است (اگر سریال را دیده باشید، حتما می‌دانید این نوشتن متن سخنرانی چه نقش مهمی را در داستان ایفا می‌کند)، خیلی خوب موفق می‌شود سیاست آن روز‌های انگلیس را در رمانش پیاده کند که بعدها دو ادامه هم بر این رمان می‌نویسد.

یک سال بعد از این اتفاق، درحالی‌که کتاب دابز جزو عناوین پرفروش سال قرار گرفت، شبکه بی‌بی‌سی تصمیم به ساخت یک مینی‌سریال سه قسمتی از این کتاب گرفت و برای اولین بار‌ «هاوس آو کاردز» توسط تلویزیون پخش شد و طی پنج سال بی‌بی‌سی دو فصل دیگر از این سریال را هم‌ ساخت که به‌شدت مورد توجه بیننده‌ها در تمام دنیا قرار گرفت، تا جایی که حتی سال‌ها پیش این سریال توسط صدا و سیمای ما هم پخش‌ شد. بعد از این اتفاقات ما دیگر خبری از «هاوس آو کاردز» نداریم تا این‌که یک مایکل دابز دیگر در دنیا طلوع می‌کند که این‌بار کاملا آمریکایی است و بو ویلیمن نام دارد. ویلیمن یک نمایشنامه‌نویس و نویسنده است که از جوانی در ستادهای انتخاباتی حزب دموکرات کار کرده و حتی در سال ۲۰۰۴ مشاور ستاد انتخاباتی ‌هاوارد دین بوده ‌است.

جالب است که او برای دین متن سخنرانی‌هایش را می‌نوشته (امان از این نویسنده‌های متن‌های سخنرانی) و به‌خوبی با سازوکار حزبی در آمریکا آشناست و از طرفی هم قلمی بسیار قوی دارد، به‌طوری‌که در سال ۲۰۱۱ جورج کلونی با کمک خود او بر اساس یکی از نمایشنامه‌هایش فیلم «۱۵ مارس» را می‌سازد؛ فیلمی که درباره انتخابات است و ویلمین خود نمایشنامه را بر اساس تجربیاتش در ستادهای انتخاباتی نوشته ‌است. با موفقیت این فیلم که چندین نامزدی اسکار را هم در پی دارد، ویلمین قدرتش را در نوشتن فیلمنامه هم به همه ثابت می‌کند، و درست در همین زمان نوشتن نسخه آمریکایی «هاوس آو کاردز» را شروع می‌کند و کمی بعد با پخش پایلوتی که دیوید فینچر آن را ساخته است، یکی از بهترین سریال‌های دنیای تلویزیون شروع می‌شود که بخش عظیمی از این بهترین بودنش را مدیون چنین گذشته پخته و به‌خصوص بو ویلمین است. متاسفانه در پایان فصل چهار بو ویلیمن از سریال جدا شد، ولی همیشه به‌عنوان خالق‌ «هاوس آو کاردز» آمریکایی شناخته می‌شود و از او یاد خواهد شد.

هم‌چنین لازم است از کارگردان‌هایی که اپیزودهای این سریال را کارگردانی کرده‌اند بگوییم که در میان آن‌ها نام دیوید فینچر می‌درخشد که در کنار کارگردانی دو اپیزود اول نقش تهیه‌کننده اجرایی را هم برعهده داشته و با کارگردانی بسیار خوبش بر دو اپیزود اول باعث یک موج تبلیغاتی عظیم شد و از همان ابتدا خیلی‌ها را با سریال همراه کرد. البته به‌ جز دیوید فینچر کارگردان‌های شناخته‌شده دیگری مثل جوئل شوماخر و جیمز فولی و جودی فاستر دوست‌داشتنی و حتی خود رابین رایت نیز اپیزودهایی را کارگردانی کرده‌اند که البته هیچ‌کدام به‌ اندازه فینچر به سریال اعتبار ندادند.

وقتی مکبث معلم سیاست میشود 

اما فینچر تنها نام خیلی بزرگ این سریال نیست. ما جلوی دوربین این سریال کوین اسپیسی را در کنار رابین رایت داریم که به روایت خود فینچر اگر این دو نفر شاخص نقش‌ها را قبول نمی‌کردند، هیچ‌وقت این سریال ساخته نمی‌شد. البته که بدون شک همه ما هم بارها و بارها مجذوب بازی این دو نفر شده‌ایم. البته به‌ جز این دو، بازی بقیه بازیگرهای سریال حتی آن‌هایی که فقط چند دقیقه در کل سریال حضور دارند هم در سطحی بالاتر از میانگین تلویزیون قرار دارد و همه تلاش کرده‌اند تا همه‌ چیز در اوج خودش باشد.

در مجموع «هاوس آو کاردز» از نظر فنی و تیم سازنده یکی از بهترین سریال‌های تاریخ تلویزیون است. شاید به این خاطر که خالق آن بهترین فیلمنامه ممکن را به رشته تحریر درآورده و در تبدیل شدن این نوشته به تصویر یک تیم کارگردانی بسیار قوی به همراه بهترین بازیگرهای ممکن نقش داشته‌اند.

وقتی هدف وسیله را توجیه می‌کند

در کنار این مسیر ساخت بی‌نقص که شاید اگر برای هر سریال دیگری هم رخ می‌داد می‌توانست باعث بی‌نظیر شدن آن شود، داستان و فضای «هاوس آو کاردز» به‌خودی‌خود برای مخاطب امروز تلویزیون جذاب است. این سریال ما را به جذاب‌ترین بخش سیاست دنیای امروز می‌برد که همیشه آن را از ما پنهان کرده‌اند و با نشان دادن لابی‌ها و پشت پرده‌هایی که همه می‌دانیم وجود دارند، اما از فرایند آن خبر نداریم و همیشه سعی کردیم با سناریوهای خودمان از آن سر درآوریم، ما را شگفت‌زده می‌کند. درواقع این سریال واقعی‌ترین جنس سیاست را به ما نشان می‌دهد. سیاستی که در آن «هدف هر وسیله‌ای را توجیه می‌کند» و سیاستمدارها برای منفعت حزب یا حتی خودشان دست به هر کاری می‌زنند.

جهان سیاسی که سریال ساخته هم در نوع خودش جالب است. درست مثل ورژن بریتانیایی سریال که در آن اتفاقات قبل از شروع سریال منطبق با تاریخ دنیای ماست، در این‌جا هم سریال دنیایی را به تصویر کشیده که در آن جورج بوش رئیس‌جمهور آمریکا بوده، پشت جان‌ اف‌.کندی و مرلین مونرو حرف‌هایی وجود دارد و رابطه آمریکا و روسیه بعد از جنگ جهانی به هم ریخته است، با این تفاوت که در این دنیا از سال ۲۰۱۲ به بعد تاریخ به شکل دیگری دارد به جلو می‌رود و هیچ‌کدام از شخصیت‌های واقعی دنیای ما در سریال حضور ندارند.

برای مثال به ‌جای اوباما یک دموکرات دیگر به اسم واکر رئیس‌جمهور شده، یا به ‌جای پوتین فرد دیگری به نام پتروف رئیس‌جمهور روسیه است. و حتی داعش هم در سریال با نام دیگری وارد می‌شود، ولی دقیقا همان کارهای داعش را انجام می‌دهد. درواقع سریال فقط نام‌ها را تغییر داده و شخصیت‌ها کاملا برگرفته از دنیای واقعی ما هستند که باعث می‌شود گاهی سعی کنیم آن‌ها را پیش‌بینی کنیم، یا حرکت بعدی آن‌ها را حدس بزنیم.

 
یک نکته خاص دیگر این سریال این است که مخاطب را وارد دنیای عجیب خودش می‌کند. ما در بخش‌هایی از سریال شاهد این هستیم که فرانک با زل زدن به دوربین به سبک مکبثی با ما حرف می‌زند و از نقشه‌ها و تصمیماتی می‌گوید که هنوز هیچ‌کس حتی همسرش هم از آن خبر ندارد. این‌گونه کاری می‌کند که ما خودمان را بخشی از ماجرا حس کنیم و همین روایت منحصربه‌فرد که پرده میان بیننده و بازیگر را برداشته، باعث شده بتوانیم با شخصیت‌های داستان، به‌خصوص فرانک، ارتباط بیشتری برقرار کنیم.

و درنهایت مهم‌ترین ویژگی خود سریال دوگانه/زوج فرانک و کلیر و رابطه بسیار پیچیده‌ای است که با هم دارند؛ رابطه‌ای که باعث شده خیلی‌ها سریال را روایتی مدرن از «مکبث» شکسپیر بدانند و حتی بر اساس این شباهت حدس‌هایی هم درباره ‌پایان سریال بزنند‌. چه بخواهیم و چه نه، فرانک و کلیر درست مثل مکبث و همسرش شخصیت‌های بد دنیای خودشان هستند. شخصیت‌هایی که دستشان به خون بی‌گناهان آلوده است و برای نگه ‌داشتن قدرت کاری نبوده که حاضر به انجامش نبوده باشند، اما بااین‌حال این سریال جوری آن‌ها را در برابر چشمان ما قرار می‌دهد که نه‌تنها از کارهایشان ناراحت نمی‌شویم، بلکه با موفقیت‌هایشان خوشحال و از شکست‌هایشان ناراحت می‌شویم و این یک ویژگی دیگر است که این سریال را از سریال‌های مشابهش متمایز می‌کند و افسون آن به ‌حساب می‌آید. مخاطب «هاوس‌ آو کاردز» دستان آلوده به جنایت و کثیفی این دوگانه را به بی‌پرده‌ترین شکل می‌بیند، اما قلبا به آن‌ها عشق می‌ورزد و برای ادامه‌ دادن جنایات بی‌رحمانه‌شان دعا می‌کند.

وقتی مکبث معلم سیاست میشود 

درکل «هاوس آو کاردز» درون‌مایه‌ای به‌شدت درگیرکننده و در مواقعی تکان‌دهنده دارد؛ درون‌مایه‌ای که به دلیل سطح بسیار بالای ساخت سریال بسیار قوی به نظر می‌آید و نه‌تنها مخاطب را با خودش همراه می‌کند، بلکه احساسات او را هم به‌شدت بر‌می‌انگیزد.

اگر تا امروز این شاهکار را شروع نکرده‌اید، همین الان بعد از خواندن این متن اقدام کنید و مطمئن باشید لازم نیست یک اپیزود را تمام کنید تا عاشقش شوید. «فقط پنج دقیقه اول کافی است.»

اما در این یک سال و شاید بیشتر با درد فراغ چه کنیم؟

اگر شیفته شخصیت فرانک و کلیر هستید و اعتقاد دارید با تمام پلیدی و بد بودنشان باز هم دوست‌داشتنی هستند، به ‌نحوی که از شکست خوردن‌های آن‌ها ناراحت و از بردهای آن‌ها خوشحال می‌شوید و از طرفی حوصله سریال خیلی بلند دیگری را هم ندارید، همین ورژن بریتانیایی‌ «هاوس آو کاردز» بسیار مفید است و امتحان خوبی است برای این‌که ببینید از زوج ارکهارت به همین اندازه خوشتان می‌آید یا نه.

اما اگر عاشق فضای سیاسی‌ «هاوس آو کاردز» شده‌اید، بهترین گزینه برای شما newsroom است که توسط آرون سورکین ساخته‌ شده و از hbo پخش‌ شده. این سریال کاملا در دنیای ما روایت می‌شود و شرح حال یک شبکه خبری است که در سیل شبکه‌های تلویزیونی قصد دارد اخبار درست و بدون تحریف را به ‌دست مخاطبان خود برساند و در چنین بستر داستانی اتفاقات روز سیاسی دنیا را نقد می‌کند و از این می‌گوید که چطور رسانه‌های وابسته اتفاقات را به نفع خود تحریف می‌کنند و ورژنی از خبر را که خود دوست دارند، به بیننده می‌رسانند.

این سریال هم درست مثل «‌هاوس آو کاردز» از هر نظر کامل است. خالق آن، آرون سورکین، یکی از بهترین نویسندگان حال حاضر آمریکاست که فیلمنامه‌های بی‌نظیرش تا امروز چندین نامزدی و جایزه به ارمغان آورده. در کنار چنین خالق بزرگی، بازیگر نقش اول سریال هم جف دانیلز است که بهترین بازی ممکن را به نمایش می‌گذارد و او هم چندین نامزدی و جایزه برای ایفای این نقش برده است.

خیلی‌ها newsroom را بهترین درام سیاسی تاریخ معرفی کرده‌اند که برای پی بردن به این ماجرا فقط کافی است سخنرانی پنج دقیقه اول سریال را تماشا کنید و مطمئن باشید تا تمام شدن سریال رهایش نخواهید کرد.

با «گیم ‌آو ترونز»ی‌ ترین حالتِ «هاوس‌ آو ‌کاردز» چه ‌کنیم؟

خطر اسپویل‌زدگی از بررسی فصل جدید

«اگر فصل پنجم را هنوز ندیده‌اید، حتی لحظه‌ای هم به متن زیر نگاه نکنید و برای دفع خطر اسپویل هرچه سریع‌تر دیدن فصل جدید را شروع کنید.»

فصل پنج سریال امسال با یک وقفه سه ماهه نسبت به پارسال شروع شد و با توجه به منتشر شدن تمام اپیزودها در یک روز ما امسال باید یک سال و سه ماه منتظر پخش فصل پنج می‌ماندیم که البته بر همه‌مان واضح است این تاخیر با وجود همه دلایل فنی اعلام‌شده بی‌تاثیر از انتخابات آمریکا و نتیجه آن نبوده ‌است. زیرا همان‌طور که گفته شد، یکی از ویژگی‌های «‌هاوس آو کاردز» این است که تاریخ ساختگی خودش را جلو می‌برد، ولی اتفاقات و افراد برگرفته از دنیای واقعی خود ماست.

درنتیجه طبیعی است که سازندگان بخواهند ابتدا از نتیجه انتخابات مطلع شوند و بعد با تاثیر گرفتن از آن ساخت فصل جدید را شروع کنند، که البته تا حد خوبی هم تاثیر گرفته‌اند. برای مثال همان‌طور که در دنیای خود ما ترامپ منع صدور ویزا برای برخی کشورها صادر کرده، ما در این فصل شاهد این بودیم که فرانک نیز به دنبال اجرای همین فرمان به بهانه تامین امنیت است.

فضای کلی این فصل مثل فصل‌های گذشته جذاب بود و حتی می‌توان گفت پر از غافل‌گیری‌های بزرگ و بی‌سابقه بود که درنهایت هم به مرگ‌هایی از جنس دنیای «گیم آو ترونز» ختم شد، اما زمانی که از جو این هیجانات و غافل‌گیری‌ها خارج می‌شویم، خواهیم دید که این فصل ضعیف‌ترین فصل سریال در داستان است، که بدون شک دلیل اصلی آن جدا شدن خالق و مغز متفکر سریال، یعنی بو ویلیمن از مجموعه است. ضعف اولی که می‌توان به این فصل وارد کرد که به فصل گذشته هم وارد است، این است که سریال در پایان فصل سه و چهار فضایی را برای بیننده ترسیم کرد که بیننده با این فکر که فصل بعد موضوع اصلی موضوع پایانی فصل قبل است، در انتظار فصل جدید می‌نشیند و انتظارش برآورده نمی‌شود.

مثلا در پایان فصل سه آغاز دعوا و جدایی کلیر و فرانک و در پایان فصل چهار آغاز ایجاد وحشت در سیاست. اما زمانی که فصل‌های جدید پخش شدند، دیدیم که این موضوع فقط مربوط به چند اپیزود ابتدایی است و بعد از مدتی به‌کلی فراموش شدند که در فصل چهار با توجه به انسجام کلی فصل و حل بسیار خوبی که برای این دعوا برنامه‌ریزی شده بود، این ضعف خیلی دیده نشد و حتی شاید نتوان اسمش را ضعف گذاشت. اما در فصل پنج موضوع آیکو و قرار گرفتن آن در کنار انتخابات و البته رسوایی فرانک باعث شد کنار گذاشتن موضوع ایجاد وحشت که در پایان فصل قبل مطرح‌ شده بود، کمی سریع و بی منطق روایی به نظر برسد و بازگشت دوباره آن در پایان فصل این عیب را بیشتر مشخص کرد.

درواقع بزرگ‌ترین مشکل فصل پنج این است که پر شده از اتفاقات و افراد مختلف که متاسفانه نویسندگان نتوانسته‌اند انسجام مجموعه را حفظ کنند و شاید به همین دلیل بوده که در این فصل شاهد بیشترین مرگ شخصیت‌های کلیدی هستیم. حتی پایانی که درنهایت می‌بینم، با تمام هیجانی که دارد، بسیار شبیه به پایان فصل سه است، با این تفاوت که فقط جای شخصیت‌ها عوض‌ شده و با توجه به نبود بو ویلیمن بهتر است فصل شش فصل پایانی سریال اعلام شود تا با یک پایان باشکوه این سریال برای همیشه در ذهن بینندگان باقی بماند. در غیر این صورت به احتمال زیاد شاهد یک چرخه تکرار از اتفاقات خواهیم بود که فصل‌به‌فصل از محبوبیت سریال کم می‌کند.


منبع: برترینها

حسن معجونی: اصراری ندارم که مانیفست بدهم

– عباس غفاری: حسن معجونی حال و هوای حضور در کارهای فیزیکال و بیرونی علی رفیعی را حداکثر و کارهای درونی امیررضا کوهستانی را حداقل تجربه‌های بازیگری خود می‌داند که همیشه در بین این دو در نوسان بوده است.

حسن معجونی این روزها از چهره‌های پرکار تئاتر است. او که بارها توانایی خود را هم به عنوان بازیگر و هم کارگردان اثبات کرده؛ علاوه بر بازی در نمایش “در میان ابرها” امیررضا کوهستانی، نمایش‌های “سه خواهر” و “متران‌پاژ” را نیز به عنوان کارگردان در تماشاخانه پالیز روی صحنه دارد. در کنار این نمایش‌ها حسن معجونی در مسابقه “خنداننده شو” نیز حضور جدی دارد تا او یکی از دوران‌های پر کار  زندگی هنری خود را پشت سر گذارد. به همین بهانه با معجونی به گفت‌وگو نشستیم  و مروری داشته‌ایم به کارنامه هنری او و فعالیت‌هایی که در این روزها پیش رو دارد.

حسن معجونی: اصراری ندارم که مانیفست بدهم

شما سال‌ها قبل از شهرستان به تهران آمدید و در رشته تئاتر تحصیل کردید، در حالی‌که جوان‌ها معمولاً اگر به بازیگری، کارگردانی و نویسندگی هم علاقه‌ دارند، دوست دارند در این راه پر پیچ و خم وارد سینما شوند تا یک فیلمساز، بازیگر یا فیلمنامه‌نویس معروف شوند. تئاتر چه جذابیتی برای شما داشت که به خاطر آن‌ قید شهرت سینما را زدید؟

شروع ارتباط من با هنر از سینمای جوان بود ولی حدوداً ۵، ۶ ماه بعد از آن با تئاتر آشنا شدم و جذابیتی که تئاتر برای من ایجاد کرد باعث شد که سینمای جوان را کنار بگذارم. سینما از همان ابتدا خیلی برایم جذابیت نداشت و همچنان هم همینطور است. جنس مدیوم تئاتر بود که مرا به سمت خود کشاند. گویا با قراردادهای تئاتری راحت‌ترم و سینمای معصوم ایران چشم مرا نگرفته. ممکن است که با سینمایی برخورد کنم که حال و هوای متفاوتی برایم داشته باشد، اما تأثیر قراردادهای تئاتری همیشه در من بیشتر است. جادوی تئاتر از همان ابتدا مرا جذب خود کرد و همچنان هم در من وجود دارد.

فکر می‌کنید که حضور در دانشگاه و اساتیدی که در دانشگاه داشتید چقدر در محکم‌تر شدن ارتباط‌تان با تئاتر و شکل گرفتن آن جادو در شما تأثیرگذار بود؟

اساتید دانشگاه تأثیر خودشان را داشتند، اما به هر حال در دانشگاه آدم‌های نچندان با سوادی هم بودند که این تأثیرگذاری را ممکن بود به حاشیه بکشانند. اساتید دانشگاه اصلاً مرا تشویق نکردند و من خودم مسیر مسلم و مشخصی برای خودم در نظر گرفته بودم که اساتید فقط آن را جهت و عمق دادند. در دانشگاه آقای دکتر رفیعی و آقای براهینی به لحاظ تئوریک تأثیرگذار بودند و آشنایی با آن‌ها اتفاق خوبی بود.

در همان دوران دانشجویی چطور شد که وارد تلویزیون هم شدید؟

از همان دوران کار تلویزیونی هم انجام دادم اما هیچوقت به دنبال تلویزیون نرفتم و از تلویزیون به دنبالم آمدند. بعضی وقت‌ها که تئاتری روی صحنه نداشتم و با یک تئاتر همکاری نمی‌کردم، به تلویزیون می‌رفتم که شاید اگر در تئاتر مشغول بودم، حضورم در تلویزیون اتفاق نمی‌افتد.

شروع کار جدی شما در تئاتر با دکتر رفیعی بود. ایشان یک گروه از میان دانشجویان تئاتر تشکیل داد و شما هم عضو آن گروه بودید. گروه دکتر رفیعی و کار کردن با ایشان چقدر در شکل گرفتن شخصیت تئاتری حسن معجونی مؤثر بود؟

به نظرم دکتر رفیعی درست‌ترین آدمی بود که می‌توانستم کارم را با او آغاز کنم. الان هم وقتی به گذشته نگاه می‌کنم، به این نتیجه می‌رسم که آقای رفیعی خاص‌ترین آدم تئاتری بعد از انقلاب است. این را نه به خاطر آن‌که با آقای رفیعی همکاری کرده‌ام و بلکه به خاطر حال و هوای عجیبی که کار ایشان دارد می‌گویم. مضاف‌ بر این‌که آدم‌های زیادی مثل آقای آربی آوانسیان و یا زنده‌یاد سمندریان نیز قبل از انقلاب آدم‌های تأثیرگذاری در تئاتر بودند، اما در این بین دکتر رفیعی پس از انقلاب هم همچنان کارش را ادامه داد و کیفیت خوب آثارش را حفظ کرد. شاید صحبت‌هایی که آقای رفیعی در مورد لزوم کار گروهی داشت، روی ما تأثیرگذار بود و در نتیجه دو گروه “پاپتی‌ها” و “لیو” از دل همان گروه آقای رفیعی درآمد. جرقه و ایده اولیه این دو گروه از همان زمان زده شد.

حدوداً طی یک برهه زمانی ۱۰-۱۵ ساله فقط با دکتر رفیعی کار کردم که حاصلش تئاترهای “یادگار سال‌های شن”، “عروسی خون”، “رومئو و ژولیت” و “در مصر برف نمی‌بارد” بود. بعد از آن بود که تازه همکاری‌ام را با فرهاد مهندس‌پور، آتیلا پسیانی و امیررضا کوهستانی آغاز کردم. دکتر رفیعی هیچ قیدی برای من نگذاشته بود که با شخص دیگری همکاری نکنم و این انتخاب خودم بود.

همکاری با آقایان مهندس‌پور، پسیانی و کوهستانی چه تفاوتی با کارهایی که با آقای دکتر رفیعی انجام دادید داشت؟

اگر بخواهم برای جنس کارهایی که کرده‌ام یک حداکثر و حداقل تعریف کنم؛ حال و هوای حضور در کارهای فیزیکال و بیرونی آقای رفیعی آن حداکثر بود که برای من اتفاق افتاد و کارهای درونی آقای کوهستانی هم آن حداقل بود که تجربه کردم.همیشه در بین این دو در نوسان بودم و هر دوی این فضاهای متفاوت را تجربه کردم.

حسن معجونی: اصراری ندارم که مانیفست بدهم

در سال ۸۲ در سالن شماره ۲ تئاتر شهر در نمایش “کالیگولا شاعر خشونت” به کارگردانی آتیلا پسیانی بازی کردید که یک تجربه متفاوت بی‌کلام بود. از آن‌جایی که مخاطب تئاتر شما را با کارهای دیالوگ‌دار می‌شناسد، چطور شد که در تئاتر بی‌کلام آقای پسیانی بازی کردید؟

اصولاً به چیزی اصرار ندارم. این‌طور نبود که وقتی با آقای رفیعی کار کردم، با خودم بگویم که فقط همین جنس از کار و ولاغیر. اعتقاد دارم که بازیگر باید خودش را با شرایط کار جدیدش آداپته کند. حال و هوای کار کارگردان‌هایی چون آقایان رفیعی، مهندس‌پور، پسیانی و کوهستانی با هم فرق دارد و بازیگر باید بتواند تفاوت هر کدام از این کارها را تشخیص دهد. به عنوان بازیگر اصراری ندارم که روی استایل بازیگری‌ام بایستم و به نظرم اگر این اتفاق بیفتد خوب نیست.

در دوره‌ای که با آقای رفیعی کار کردید و حتی بعد از آن در همکاری‌تان با آقایان کوهستانی، پسیانی و مهندس‌پور هیچ رگه‌ای از طنز وجود نداشت؛ با این حال چطور شد که از یک جایی به بعد بازی در نمایش‌های کمدی به شما پیشنهاد شد؟

ژانر کارهای این کارگردان‌ها طنز نبود و اگر مثلاً در کار آقای رفیعی یک حال و هوای طنز هم وجود داشت، آن حال و هوا خیلی متفاوت بود. شما وقتی با کارگردان‌های دیگر کار می‌کنید، باید خودتان را در اختیار آن کارگردان بگذارید و آن کارگردان است که مشخص می‌کند حال و هوای شما چطور باشد. اصلاً به همین خاطر است که من از کارگردانی خوشم می‌آید و کارگردانی را بیشتر از بازیگری دوست دارم. در کارگردانی می‌توانم حال و هوای خودم را اعمال کنم و آن دنیایی که فکر خودم هست را بسازم. در کارهایی که فقط بازیگری می‌کنم، هر چند که کار خیلی خوب باشد هم حس می‌کنم که یک کاستی‌هایی دارد و اگر من بودم آن را طور دیگری کارگردانی می‌کردم.

در نتیجه فقط در نمایش‌هایی که خودم کارگردانی می‌کنم آن جهان نمایش کاملی که مد نظرم هست را می‌بینم. اما در مورد حس و حال طنز و کمدی، خاطرم هست که جنسی از طنز از قبل در من وجود داشت. شاید اولین بار آقای رفیعی این مود و توانایی را در من دید. یک پایان‌نامه برای دانشگاه سینما تئاتر آماده کرده بودم که در آن طنز و کمدی وجود داشت. آقای رفیعی در آن‌جا مرا دید، اما هیچ‌وقت از این توانایی من استفاده نشد تا این‌که خودم برخی از نمایشنامه‌های کوتاه آنتون چخوف مثل “در مضار توتون” و “خرس و خواستگاری” را کار کردم و آن رگه‌های طنز از آن نمایش‌ها نمود پیدا کرد.

شما چند نمایشنامه برجسته آنتون چخوف را کار کرده‌اید. این علاقه به چخوف از کجا می‌آید؟

در دوره دانشجویی متون مطرح‌ترین نمایشنامه‌نویسان جهان را خواندم اما چخوف تأثیر بیشتری روی من گذاشت و در کلمه به کلمه نوشته‌های او نور می‌دیدم. البته تأثیری که آن موقع نمایشنامه‌های چخوف روی من می‌گذاشت، متفاوت از تأثیری است که امروز از آن نمایشنامه‌ها می‌گیرم. آن زمان در متون چخوف یک پاییز و همینطور یک نور می‌دیدم. فکر می‌کنم که امروز برداشتم از چخوف درست‌تر و تکامل‌یافته‌تر است. چخوف در وهله اول شبیه به آدم‌هایی است که خیلی جدی به نظر می‌رسند، اما اگر بیشتر به این نویسنده دقت کنید، یک آدم باهوشی را می‌بینید که طنز ظریفی دارد و این طنز هم دم‌دستی نیست. در دوره دانشگاه خیلی از اساتید سعی می‌کردند که چخوف را عجیب و غریب تفسیر کنند که آن تفسیر‌ها مورد پسند و پذیرش من واقع نمی‌شد و به نظرم خیلی‌ از آن تحلیل و تفسیرها درست نبود.

فکر نمی‌کنید که بخشی از این تحلیل و تفسیر نادرست به خاطر ایرادهای مختلفی باشد که در بعضی از ترجمه‌های آثار چخوف وجود دارد؟

دقیقاً همینطور است. من زمانی که ترجمه‌های سروژ استپانیان از آثار چخوف را خواندم، تازه متوجه شدم که این‌طور است. زمانی که می‌خواستم نمایش “در مضار توتون” را به روی صحنه ببرم، ۷-۸ ترجمه از این نمایشنامه خواندم و همه را واو به واو با هم مقایسه کردم که در آن‌جا آقای استپانیان را کشف کردم و دیدم که زبان این مترجم درست‌تر است و طنز چخوف را به اندازه و کافی نشان می‌دهد.

در این بین بعضی از ترجمه‌ها جدا از آن‌که آن نگاه زیرکانه و طنزآلود و همینطور آینده‌نگری چخوف را نشان می‌دهند، نگاه حزبی خودشان را هم به ترجمه نوشته‌های این نویسنده روسی وارد می‌کنند.

احتمالاً این نگاه حزبی که می‌گویید درست است چون خیلی از مترجم‌ها نه تنها ادبیات روس را معرفی کردند، بلکه آن را تحلیل هم کردند که این تحلیل‌ها باعث شد که ترجمه‌شان تا حدودی خراب شود. چخوف یک جدی‌نویس است که نگاه طنز هم دارد؛ اما عده‌ای این نگاه طنز را در ترجمه‌ها اعمال نمی‌کنند. ‌نمایشنامه‌ “سه خواهر” یک تراژی و حس عمیق شاعرانه است در کنار یک موقعیت کمدی. من هر دوی این وجوه را نمی‌توانستم در ترجمه‌های این نمایشنامه پیدا کنم و فقط ترجمه آقای استاپنیان بود که مرا راضی کرد.

در خصوص ندیدن آن نگاه طنزی که در آثار چخوف وجود دارد، حتی یک اختلاف و دعوای معروف هم بین استانیسلاوسکی و چخوف به وجود آمد. چخوف معتقد بود که نمایشنامه طنز نوشته اما استانیسلاوسکی مدام دارد آن را جدی اجرا می‌کند.

بله. همیشه اجرای آلمان‌ها از چخوف را بیشتر از اجراهای خود روس‌ها دوست دارم و به نظرم آن‌چه که آلمان‌ها از چخوف اجرا می‌کنند ایده‌آل‌تر است. حتی سال‌ها قبل آقای روبرتو چولی هم در ایران نمایشنامه “باغ آلبالو” را اجرا کرد که آن را پسندیدم. روس‌ها هم یکی دو بار به تهران آمدند که بار اول اجرای آن‌ها خوشایند نبود، اما سری دوم توانستم با اجرای‌شان ارتباط بگیرم.

حسن معجونی: اصراری ندارم که مانیفست بدهم

در طول سال‌هایی که کارگردانی می‌کنید، کمتر به سراغ نمایشنامه‌نویسان ایرانی رفته‌اید. دلیلش چیست؟

من نمایشنامه‌های ایرانی زیادی خواندم اما آن‌ها را دوست نداشتم و مرا راضی نکردند. حتی حس کردم که بعضی‌ از آن‌ها کپی است و نویسنده‌ها از متون خارجی تأثیر گرفته‌اند. زمانی که یک نمایشنامه‌نویس ایرانی خودش تحت تأثیر یک نمایشنامه‌نویس خارجی است، بهتر است که به اصل رجوع کرد.

با توجه به رابطه خوبی که با امیررضا کوهستانی دارید، تصور می‌شد که بیشتر از نمایشنامه‌های آقای کوهستانی اجرا کنید. چرا این کار را انجام ندادید؟

یک متن از امیررضا کوهستانی اجرا کردم. به نظرم امیررضا کوهستانی برای خودش می‌نویسد و نه تنها من، بلکه هیچکس آن‌طور که باید از امیررضا متن نگرفته است. امیررضا کوهستانی نویسنده خودش است و دقیقاً برای ایده خودش می‌نویسد که این بزرگ‌ترین شانس است. امیررضا کوهستانی با نمایشنامه‌نویسانی که یک متن را می‌نویسند تا برای اجرا به یک نفر دیگر بسپارند فرق دارد.

بعد از اجرای موفقی که از نمایشنامه “باغ آلبالو” داشتید، دوباره به سراغ متون روسی آمدید و دو نمایشنامه “قضیه متران پاژ” و “سه خواهر” را کار کردید. نمایشنامه “متران پاژ” نوشته الکساندر وامپیلوف است که شما آن را بر اساس طراحی کارگردانی خودتان دراماتورژی کرده‌اید و نمایش “سه خواهر” نوشته چخوف هم اثر دیگری است که اجرا می‌کنید و این دو به لحاظ محتوا و فضاسازی کاملاً با هم فرق دارند. نمایش “متران پاژ” یک نمایش کاملاً کمدی است و نمایش “سه خواهر” هم علیرغم آن‌که می‌شد یک حداقل طنزهایی در آن وجود داشته باشد، تماشاگر شما را با یک تئاتر کاملاً جدی مواجه می‌کند. این دو فضاسازی مختلف را چطور توانستید به طور همزمان کنترل کنید؟

قبل از این به طور همزمان دو نمایشنامه “سه خواهر” و “آشپزخانه” را کار کرده بودم که آن دو هم فضای کاملاً متفاوتی با یکدیگر داشتند. امسال هم قرار بود مجدداً نمایشنامه “آشپزخانه” را اجرا کنم که با آن متن به مشکل برخوردم و مسیر را عوض کردم و نمایشنامه “متران‌پاژ” جایگزین نمایشنامه “آشپزخانه” شد. “متران‌پاژ” مثل نواختن یک قطعه‌ از نیکولو پاگانینی می‌ماند و آنتون چخوف دقیقاً خود باخ است. به نظرم اجرای نمایشنامه “متران پاژ” برایم کار سبکی بود. در واقع اجرای این اثر به نسبت نمایشنامه “سه خواهر” سبک‌تر است.

با قاطعیت معتقدم که “سه خواهر” برای اجرا سخت‌ترین نمایشنامه چخوف است. متن “متران‌پاژ” را خیلی دوست دارم چون شبیه جنس اپیزود عطسه در نمایش “به خاطر یک مشت روبل” است و موتور هر دوی آن‌ها با یک ترس کار می‌کند که این ترس در نهایت بزرگ می‌شود و آدم را از بین می‌برد. به نظرم این جنبه از نمایشنامه “متران‌پاژ” و کلاً خیلی از ویژگی‌های روس‌ها از جمله دیوانه‌بازی که در نمایشنامه‌های روسی وجود دارد، شبیه به ویژگی‌های ایرانی‌ها است. شاید به دلیل نزدیکی فرهنگ ایران و روس و تاریخ پیوند خورده و اتفاقات مشابهی که در این دو کشور افتاده، یک ترس ابدی و ازلی در وجود مردم هر دوی این کشورها نهادینه شده است.

در مقایسه دو نمایشنامه “متران‌پاژ” و “سه خواهر”، معتقدم که نمایشنامه “متران‌پاژ” متعلق به زمان حال است و در مورد یک ترس در زمان حال صحبت می‌کند، اما در متون چخوف مدام آینده‌نگری موج می‌زند. انگار که چخوف با زیرکی و طنازی، مثل یک دانای کل از آینده خبر می‌دهد.

متون چخوف شبیه آدم‌هایی است که افسردگی توأم با اضطراب دارند. آن‌ها مثل پاندول در میان گذشت و آینده آویزان هستند. قرصی که برای این افراد تجویز می‌شود، فلوکستین است که یک مقدار سر حال‌شان می‌کند. نمایشنامه‌های چخوف هم دقیقاً همچین حالتی دارد، اما آدم‌ها، هیچ‌وقت در حال حضور ندارند؛ یا در گذشته هستند یا در آینده. در حالی‌که نمایشنامه “متران‌پاژ” در زمان حال اتفاق می‌افتد. بی عملی یکی از ویژگی‌های اکثر کاراکترهای مهم آنتون چخوف است. در نمایش “سه خواهر” شما می‌بینید که آدم‌ها مدام راجع به رویاهای‌‌شان می‌گویند اما برای محقق شدن آن رویاها هیچ عملی انجام نمی‌دهند.

در این خصوص یک جمله هم در نمایش وجود دارد که می‌گوید وقتی رویایت را به زبان بیاوری، از بین نمی‌رود. آدم‌های نمایش یک جاهایی از ترس از دست رفت‌ رویاهای‌شان می‌ترسند که این خودش یک ترس دیگر است. خیلی‌های‌شان فکر می‌کنند که چیزهایی را برای اولین بار دارند می‌گویند که کسی تا به حال نگفته. خودم این دیالوگ را توی دهان ایرینا گذاشته‌ام که می‌گوید آرزو دارم آنقدر از این شهر دور بشوم که بشوم یک نقطه. این‌طوری یک جورهایی دارم میزانسن پرده انتهایی نمایش را پایه می‌گذارم. این کاراکتر تا حرفش را نمی‌زند، به چشم همه بیشتر به یک موجود بی‌تربیت و بذله‌گو شباهت دارد اما از آن‌جا به بعد همه می‌فهمند که عاشق است.

در طراحی شما از ابتدا یک سری بادبادک در یک جشن باد می‌شود و به سقف سالن می‌چسبد. آیا این طراحی را می‌توان چنین تعبیر کرد که انگار آرزوی کاراکترها دارد باد می‌شود و می‌رود؟

آرزوی آن‌ها باد می‌شود اما به سقف می‌چسبد و از سالن خارج نمی‌شود. آن بادبادک‌ها تا صحنه انتهایی در سالن تئاتر حضور دارند که معنایش این است که کاراکترها تا انتهای نمایش آرزو دارند. البته آن‌ها برای به دست آوردن آرزوهای‌شان تلاش زیادی هم انجام نمی‌دهند. همه شرایط برای تلاش کردن هم وجود دارد، اما در عمل هیچ تلاشی نمی‌کنند. آندره ئی به قدری افسرده است که اثر بطالت می‌زند، درست مثل آن دیالوگی که چخوف در “مرغ دریایی” دارد و می‌گوید که یک کسی از سر بطالت می‌زند فاتحه کسی دیگر را می‌خواند. دقیقاً همین اتفاق می‌افتد و کاراکتر برادر (آندره ئی) زندگی همه را نابود می‌کند.

آنتون چخوف معمولاً برای هر اثرش یک طرح ویژه دارد و بقیه کاراکترها و خیلی وضعیت‌های آن نمایشنامه را از نمایشنامه‌های دیگرش کپی پیست می‌کند. در نمایش “سه خواهر” همه شخصیت‌ها به نوعی از نمایشنامه‌های دیگر چخوف گرفته شده و کاراکتری چون ماشا، حتی اسم و رنگ لباسش هم عوض نشده و همان ماشا در کتاب “مرغ دریایی” است.

حسن معجونی: اصراری ندارم که مانیفست بدهم

یک صحنه پررنگ در نمایشنامه “سه خواهر” چخوف وجود دارد که انگار آن صحنه در دراماتورژی شما کمرنگ شده است. منظورم آن لحظه آخری است که سه خواهر نشسته‌اند و راجع به مسکو و احتمال رفتن‌شان به آن شهر صحبت می‌کنند. در نمایش شما گویا که این صحنه در میزانسن‌ها پخش شده است. چرا خواستید این اتفاق بیفتد؟

در نمایش هر سه خواهر یک جا می‌نشینند، دست همدیگر را می‌گیرند و سکوت می‌کنند که این سکوت توسط کولیجین، دکتر و ناتاشا به افتضاح کشیده می‌شود. ناتاشا این سکوت را خراب می‌کند و میزانسن جدید خانه را می‌چیند. در نمایشنامه “باغ آلبالو” حداقل مهمانی تا انتها برگزار می‌شود اما در این نمایش فاتحه همه چیز زودتر خوانده می‌شود.

شخصیت ناتاشا خیلی خانمان‌ برانداز است و انگار که آینده روسیه است و یک جور شبیه آن سیلی است که بعدها حزب بلشویک در انقلاب اکتبر بر صورت روسیه می‌زند.

من راجع به انقلاب اکتبر آگاهی چندانی ندارم. شخصیت ناتاشا یک شخصیت تازه به دوران رسیده است که شبیه آن در آدم‌های اطراف ما خیلی دیده می‌شود.

در متن نمایشنامه “سه خواهر” خیلی به لباس نظامی‌ها اشاره نشده است. شما در این نمایش لباس‌هایی را برای نظامی‌ها طراحی کرده‌اید که در نمایش‌های تاریخی روسی کمتر چنین لباس‌هایی دیده می‌شود. چطور به لباس‌های نظامی که بر تن مردهای نمایش است رسیدید؟

همه افسرها با لباس‌های نظامی به مراسم می‌روند و من لباس‌ها را به خاطر همین بر تن کاراکترهای مرد نمایش کرده‌ام. البته همانطور که می‌گوید، نوع و جنس لباس‌ها شبیه آن‌چه که تا به امروز دیده‌ایم نیست. در واقع لباس‌ها همان استایل آن موقع روسیه را دارد ولی حال و هوایش دقیقاً حال و هوای لباس نظامی الان است.

در نمایش “متران‌پاژ” شخصیت اصلی نمایش دچار یک ترس است که این ترس در عموم مردم روسیه وجود دارد و مشخصاً شخصیت اصلی نمایش “متران‌پاژ” را استحاله کرده و انسانیتش را از او می‌گیرد. به نظرتان همیشه همینطور است و ترس باعث استحاله و ضعف آدم‌ها می‌شود؟

به طور کلی نمی‌شود نظری قطعی داد، اما در مورد شخصیت اصلی نمایش “متران‌پاژ” می‌توان گفت که ترس او را فلج می‌کند و این آدم را مثل یک سوسک به سقف می‌چسباند. خیلی وقت‌ها حس می‌کنم که این شخصیت، مدل مدیران یک جامعه است.

شما در اکثر تئاترهایی که کارگردانی می‌کنید، طراحی لباس و به خصوص طراحی صحنه را خودتان انجام می‌دهید، چطور شد که در این نمایش آن عادت همیشگی‌تان را تغییر دادید؟

من معمولاً طراحی لباس را به آدم‌های دیگر می‌سپارم اما در مورد طراحی صحنه چون دوست دارم طراحی صحنه‌ همگام با طراحی میزانسن‌های نمایش باشد و چون پیشنهادات خوبی به من نرسیده، این کار را خودم انجام می‌دهم. اگر کسی یک طراحی صحنه خوب پیشنهاد کند، بدم نمی‌آید که با او همکاری کنم و یک مسیر جدیدی را پیش ببرم. فعلاً از این پیشنهادها نشده است. شاید این‌که دوست دارم خودم این‌ کارها را انجام بدهم هم یک مقدار ناخودآگاه متأثر از عادتی باشد که آقای رفیعی داشت و همه کارها را خودش انجام می‌داد.

چند سال پیش گروه تئاتر لیو به سرپرستی شما و با حضور یک سری از جوانان تئاتری تشکیل شد و این گروه در این سال‌ها فعالیتش را گسترده‌تر کرده و نمایش‌های خوبی را به روی صحنه می‌برد. زمانی که گروه را تشکیل دادید، بیشتر علاقه شخصی‌تان به تشکیل یک گروه بود یا حس کردید که جامعه نیاز به همکاری گروهی و تشکیل گروه تئاتری دارد؟

آن زمان به نیاز جامعه تئاتر فکر نمی‌کردیم و فقط یک ایده‌ای که از قبل وجود داشت را عملی کردیم. ایده شکل‌گیری گروه “لیو” از حضور من در گروه آقای رفیعی همیشه در ذهنم بود اما چند سالی طول کشید که این ایده عملی شود و حس کردم که الان وقتش است که رویای تشکیل آن گروه برایم تبدیل به واقعیت شود. زمانی که گروه تشکیل شد به بخش علمی و تحقیقات گروه فکر نمی‌کردیم و فقط می‌خواستیم تئاتر کار کنیم اما زمان که گذشت، یک مقدار فضای گروه را گسترش دادیم و این فکر را هم عملی کردیم.

چطور شد که به فکر راه‌اندازی جشنواره مونولوگ “مونولیو” افتادید؟ زمانی که این جشنواره آغاز به کار کرد، عده‌ای به شما نقد وارد کردند و گفتند که جامعه به برقراری دیالوگ نیاز دارد و شما دارید مردم را به تک‌گویی تشویق می‌کنید. آیا واقعاً جشنواره “مونولیو” همچین ایده‌ای در سر داشت؟

جشنواره مونولیو هم چند سال در ذهن من بود که بالأخره کلید آغاز به کار آن را زدم. هیچ‌وقت هم این اندیشه در سرم نبود که بخواهم جامعه را از گفتن دیالوگ دور کنم و جشنواره‌ای که من برگزار می‌کنم، هیچ ربطی به نیاز جامعه به دیالوگ یا مونولوگ ندارد. من خیلی اصراری ندارم که مانیفست بدهم. اگر با برگزاری جشنواره مونولیو، مانیسفت بدهم، آن دوستان حق دارند. به نظرم در جشنواره مونولیو دیالوگ از بین رفته و خود مخاطب با آثار مونولوگ، دیالوگ برقرار می‌کنند. بنابراین خیلی نمی‌توان به جشنواره مونولیو خرده گرفت که چرا روی موضوع مونولوگ متمرکز شده است.

حسن معجونی: اصراری ندارم که مانیفست بدهم

گروه تئاتر “لیو-سایه” چطور شکل گرفت؟

اعضای این گروه یک سری جوان‌هایی بودند که قرار بود تحت نظارت قرار بگیرند و کار کنند که الان اکثرشان تبدیل به بازیگرانی حرفه‌ای شده‌اند. آرام آرام یک سری دیگر هم به آن‌ها محلق شده و این چرخه همچنان ادامه دارد. خیلی از این آدم‌ها را من در ورکشاپ‌هایی که در جاهای مختلف گذاشتم، پیدا کردم و شاید از میان ۳۰ نفر، یکی دو نفرشان را هم دوستان دیگر پیشنهاد کردند اما اکثریت قریب به اتفاق آن‌ها انتخاب‌های خودم هستند. آموزش اعضای این گروه هم الان با پروسه اجرا ترکیب شده و سعی می‌کنیم که از ابتدا تا انتهای پروسه اجرا آموزش داده شوند.

وقتی جوان‌ها در پروسه‌ اجراهای حرفه‌ای گروه لیو قرار می‌گیرند، این خطر وجود دارد که بی‌تجربه‌گی آن‌ها موجب پایین آمدن سطح اجراهای گروه شود، شما این خطر را هیچ‌وقت احساس نکردید؟

خیر. به خاطر همین پروژه‌های من یکی در میان با اکیپ اصلی و با بچه‌های جدید اجرایی می‌شوند. همکاری با بچه‌های تازه‌کار هم تازگی خودش را دارد و مدل یک تیم فوتبالی است که از یک جایی پیدا می‌شود و در جام جهانی شگفتی می‌سازد. بچه‌های جوانی که با من کار می‌کنند، هیچ‌کدام شناخته‌شده نیستند، اما من به آن‌ها اعتماد کرده‌ام و قشنگی‌اش هم همین است که ناشناخته می‌آیند و شگفتی‌ساز می‌شوند. من الان در نمایش‌های “متران‌پاژ” و “سه خواهر” هم آدم‌های جدیدی را معرفی کرده‌ام. منتها این آدم‌ها کسانی هستند که خیلی دیر شناسانده شده‌اند. آن‌ها بهترین‌های این روزهای تئاتر هستند که من دیده‌ام، ولی هیچ‌وقت شانس دیده شدن پیدا نکرده بودند.

هنوز هم به آموزش دادن اعتقاد دارید؟ فکر می‌کنید چرا کارگردان‌ها و بازیگرهای خوبی از دانشکده‌های تئاتر بیرون نمی‌آید؟

من از درس دادن خوشم نمی‌آید اما کار کردن با جوان‌ها حالم را خوب می‌کند. به نظرم خیلی دقیق نمی‌شود در مورد دانشگاه‌ها حرف زد چون دلایل زیادی برای خروجی نچندان موفق دانشگاه‌ها وجود دارد. البته تئاتر ایران هر ساله جوان‌های مستعدی را معرفی می‌کند و مشکلی از بابت استعداد وجود ندارد. من خیلی وقت‌ها از کار جوان‌ها بیشتر از نمایش‌های آدم‌های جا افتاده و شناخته شده لذت می‌برم.

با این حال به آینده تئاتر کشور امیدوار هستید؟

بله. خیلی زیاد. البته من به جوان‌های تئاتر امیدوارم نه به سیستم سخت‌افزاری تئاتر که الان دارد اجرا می‌شود. اتفاقاً الان آشفته‌ترین دوره تئاترهای خصوصی است که البته این شرایط هم به شرط رقابت درست سالن‌ها اصلاح می‌شود اما فعلاً که مشکل از مدیران است. البته گویا اصلاً مدیری وجود ندارد چون به کسانی که یک سالن را می‌سازند، مدیر نمی‌توان گفت و آن‌ها باید از ویژگی‌های مدیریتی هم برخوردار باشند.

گروه تئاتر لیو قصد کار کردن ندارد؟

فعلاً خیر. در حال حاضر شرایطش فراهم نیست و منتظرم که یک مقدار فضا آرام‌تر شود.

مدرسه تئاتری که قرار است افتتاح کنید در چه وضعیتی است و فکر می‌کنید که یک مدرسه تئاتر ایده‌آل شود؟

در این مدرسه قرار است اتفاق خوبی بیفتد اما با قاطعیت نمی‌توان گفت که یک مدرسه تئاتر ایده‌آل می‌شود. این مدرسه قصدش هم این نیست که به یک آموزشگاه تبدیل شود. من اگر می‌خواستم از تئاتر پول در بیاورم، خیلی وقت پیش این کار را کرده بودم. قصدم بیشتر خدمت‌رسانی است که امیدوارم اتفاق خوبی در آن بیفتد.


منبع: برترینها

چرا موسیقی ایران به شاهنامه فردوسی بی توجه است؟

هفته نامه صدا: این روزها قرار است نام های بزرگی «شاهنامه» بخوانند. «همایون شجریان» و «سهراب پورناظری» قرار است تابستان اثری را روی صحنه ببرند که برگرفته از داستان های شاهنامه است و از آن طرف، «شهرام ناظری» و «حافظ ناظری» نیز شاهنامه خوانی خواهندکرد.

این اتفاق خوبی است؛ اتفاق خوبی است اگر به این مسئله توجه کنیم که در این سال ها، «فردوسی» در موسیقی ایران بسیار غریب بوده و آثار چندانی از او به اجرا درنیامده است؛ نکته جالب آنکه دو خواننده ای قرار است بار دیگر از شاهنامه بخوانند که پیش از این نیز فعالیت هایی در این زمینه داشته اند؛ استفاده از ضرب زورخانه را نخستین بار پرویز مشکاتیان در موسیقی ایرانی رواج داد؛ اما چرا فردوسی در موسیقی ایران تا این اندازه غریب است؟

شاهنامه خوانی چیست؟

«شاهنامه خوانی» را خواندن اشعار شاهنامه فردوسی به آواز مخصوص می گویند که در گذشته در مجالس اشراف و درباریان اجرا می شده و همچنین در قهوه خانه ها به اجرا درمی آمده است. شاهنامه خوانی در مجالس خوانین به صورت نشسته و در قهوه خانه ها به صورت ایستاده اجرا می شده است. اما اجرای این اشعار با موسیقی نیز همراه بوده است و معمولا یک ساز نیز شاهنامه خوان را همراهی می کرده است.

 چرا موسیقی ایران به شاهنامه فردوسی بی توجه است؟

«شاهنامه خوانی» با «نقالی» تفاوت هایی اساسی دارد و اگر «نقال» تلاش می کند تا داستان هایش را با هیجاناتی خاص تعریف و نوعی نمایش تک نفره اجرا کند؛ شاهنامه خوان تنها به روایت این آثار می پردازد. شاهنامه در عین آن که نتیجه و ثمره نهضت بزرگ ملی ایرانیان در احیای مفاخر ملی بود، خود نهضت تازه ای در نظم داستان های حماسی ایجاد کرد و به همین خاطر در فرهنگ گذشته ایرانیان نقشی مهم داشته است.

این مراسم ها غالبا با حضور چند شاهنامه خوان برگزار می شد که یکی پس از دیگری می خواندند. برای مثال در چهار محال و بختیاری گاه مصراع یا بیتی از شاهنامه را سایر شاهنامه خوان ها در جواب شاهنامه خوان تک خوان به صورت گروهی پاسخ می داده اند.

از جمله این آثار می توان به «ناونده» (گردن بند) به تنظیم آهنگ مجتبی صادقی و خوانندگی بهروز احمدی اشاره کرد. بخشی از این اثر به یک سنت کهن ایل بختیاری برای شاهنامه خوانی اختصاص دارد که در واقع این بخش از کار، ماهیتی ملی دارد و صرفا در حوزه یک فرهنگ بومی ارزیابی نمی شود. خواننده اثر، با استفاده از شیوه شاهنامه خوانی مناطق لرنشین، ابیاتی چند از منظومه سترگ حکیم ابوالقاسم فردوسی را ارائه می دهد.

شاهنامه و موسیقی

با خواندن شاهنامه می توان اطلاعاتی شگرف از تاریخ موسیقی ایران به دست آورد. این اطلاعات نشان می دهد، فردوسی اطلاعات دقیقی از سازهای موسیقایی داشته و می دانسته چه سازی در چه مجلسی بیان می شده است.

 چرا موسیقی ایران به شاهنامه فردوسی بی توجه است؟
ساز و نوای موسیقی ایرانی از آغاز دوره اساطیری پیشدادیان- ظهور کیومرث- تا پایان سلسله ساسانیان- مرگ یزدگرد سوم- در سراسر این سرزمین اهورایی طنین انداز بود. برای مثال «بهرام گور» همیشه از حضور چنگ نواز ماهری در شکارهایش بهره می برده است. «آینه پیل» (ساز رزمی)، بربت، بوق، تبیره (ساز کوبه ای با پوست)، تنبور، جام (ساز رزمی)، جرس، چلب (سنج)، چنگ، دف، رباب، رود، رویینه خم (ساز رومی)، زنگ، شندف (ساز کوبه ای با پوست)، شیپور، طبل، عود، کرنای، کوس، گاودم (ساز بادی)، نای نای رویین و نفیر از جمله سازهایی هستند که فردوسی در شاهنامه به آنها اشاره کرده است.

چرا از شاهنامه خوانده نمی شود؟

«آواز اساطیر»، «درفش کاویان»، «سیمرغ» و چند اثر محدود دیگر هستند که برای تمامی اشعارشان از یکی از مهم ترین شاعران ایرانی استفاده کرده اند. البته که تلاش های دیگری نیز در این زمینه انجام شده؛ اما این سه اثر را می توان شاخص ترین آثاری دانست که در این حوزه به اجرا درآمده اند؛ اما دلیل دوری موسیقی دانان ایرانی از این اثر چیست؟ آنها یکسان بودن وزن اشعار شاهنامه را مهم ترین دلیل می دانند و به همین خاطر است که اغلب از «غزل» برای بیان موسیقایی کارهای خود بهره گرفته اند. با این همه آثاری که با الهام از شاهنامه ساخته شده اند، همگی تجربه های موفقی در این زمینه بوده اند.

چرا موسیقی ایران به شاهنامه فردوسی بی توجه است؟

آواز اساطیر

شهرام ناظری، حدود دو دهه پیش «آواز اساطیر» را براساس اشعار شاهنامه به زبان کردی خواند. این آلبوم که به «شاهنامه کُردی» و «نغمه های ساسانی» نیز معروف است، نام آلبومی است با آهنگسازی و نوازندگی علیرضا فیض بشی پور ساخته شده و دربردارنده مقام های باستانی ساز تنبور است که دف و دهل این اثر را «حافظ ناظری» نواخته است. شهرام ناظری در آلبوم «آواز اساطیر» آوازهای قدیمی ایران را عرضه کرده است و شاید به گونه ای تجربه های خود را در این زمینه نشان داده است.

درفش کاویانی

«درفش کاویانی» نیز تجربه دیگری از این خواننده با آهنگسازی «فرید الهامی» است و در آن داستان کاوه آهنگر و درفش کاویانی بیان شده است. ناظری در این اثر یک بار دیگر با ساز مقامی تنبور، حماسه سرایی (شاهنامه خوانی) کرده و در این اثر موسیقایی آواهای چندهزار ساله «هوره» و «مور» و همچنین مقام های باستانی تنبور را اجرا کرده است.

قطعات ابتدای این اثر با آوای گات ها آغاز می شود و بخش های مختلف آن عبارتند از پادشاهی ضحاک، تولد فریدون، ضحاک در  جست و جوی فریدون، کاوه آهنگر و انتهای داستان که شامل داستان نابودی ضحاک است؛ آواخوانی (براساس آواهای باستانی هوره و مور)، پادشاهی ضحاک، تولد فریدون، تکنوازی تنبور، ضحاک در جست و جوی فریدون (براساس مقام مجنونی و شاهنامه خوانی)، خروشیدن کاوه دادخواه، قیام کاوه آهنگر، کاوه آهنگر (براساس مقام سحری و شاهنامه خوانی)، برافراشتن درفش کاویانی (ضرب زورخانه و باستانی) و همچنین به بند کشیده شدن ضحاک در کوه دماوند توسط فریدون (نبرد نور و ظلمت).

چرا موسیقی ایران به شاهنامه فردوسی بی توجه است؟

سیمرغ

اما «همایون شجریان» نیز در این زمینه اثری به نام «سیمرغ» را به آهنگسازی «حمید متبسم» اجرا کرده است. این اثر در «چهارگاه»، «همایون»، «اصفهان»، «ماهور» و «نوا» ساخته شده و داستان «زال» را روایت می کند. «سیمرغ» با ارکستر بزرگ سازهای ایرانی اجرا شد. این اثر سال ۸۹ نخستین اجرای خود را با رهبری محمدرضا درویشی در استادیوم تنیس ورزشگاه انقلاب انجام داد و سپس اجرای این کنسرت با رهبری آهنگساز در تالار وحدت ضبط شد. در این ارکستر به جز ساز مثلث از هیچ ساز غیرایرانی دیگری استفاده نشده، سازهای این ارکستر شش تار، سه عود، سه بم تار، شش کمانچه، سه قیچک آلتو و دو قیچک تنبور، یک سنتور بودند و سه نوازنده ساز کوبه ای و هشت خواننده کر زن و مرد «همایون شجریان» را یاری کردند.

خشت و خاک

«علیرضا قربانی» هم اثری با نام «خشت و خاک» را با آهنگ سازی صادق چراغی روی اشعار فردوسی ارائه داده است. این اثر موسیقایی با استفاده از اشعار فردوسی و در فضای موسیقی و سازبندی کاملا سنتی ساخته شده است و از سازهایی نظیر بالابان، دونلی، تنبور، دوتار و سازهای کوبه ای که به نوعی جزو سازهای فراموش شده به حساب می آیند، در این اثر استفاده شده است. فضای موسیقی آلبوم «خشت و خاک» حماسی و در بعضی مواقع رمانتیک است. به نظر می رسد قربانی در ارائه این آلبوم تمام تلاشش را کرده که در ارائه اشعار فردوسی کوتاهی نکند.

 چرا موسیقی ایران به شاهنامه فردوسی بی توجه است؟
نکته جالب البته ارائه همزمان لحن حماسی کنار وجوه دراماتیک و درس آموز اشعار فردوسی است که قربانی آن را با صبر و درک و دریافت خوب ارائه داده است. آوازش قدمت دارد و صلابت؛ جنس صدا و توانایی صوتی هم کمک می کند خاطره خوبی در ذهن شنونده نقش ببندد.

شاهنامه خوانی در مناطق مختلف ایران

«محمدرضا درویشی» نیز در این سال ها تلاش بسیاری در زمینه شاهنامه انجام داده است. او چند اثر در این زمینه منتشر کرده است که از جمله آنها می توان به «شاهنامه خوانی در مناطق مختلف ایران» اشاره کرد. محمدرضا درویشی در مقدمه نوشته شده برای این آلبوم آورده است: «در شاهنامه سه دوره متمایز را می توان تشخیص داد: اساطیری، پهلوانی و تاریخی. شاهنامه در عین آنکه نتیجه و ثمره نهضت بزرگ ملی ایرانیان در احیای مفاخر ملی بود خود نهضت تازه ای در نظم داستان های حماسی ایجاد کرد یا به آن نهضت امکان ادامه حیات داد. شاهنامه خوانی را می توان نوعی آیین خنیاگری دانست که از دیرباز به سه صورت شاهنامه خوانی زورخانه ای، نقّالی یا شاهنامه خوانی قهوه خانه ای و شاهنامه خوانی مجلسی در فرهنگ ایران رواج داشته است.»

چرا موسیقی ایران به شاهنامه فردوسی بی توجه است؟

سی

حالا تابستان قرار است پروژه «سی» به اجرا درآید. «همایون شجریان» که قرار است «سی» با آواز او همراه باشد، در جلسه مطبوعاتی این اثر درباره آن توضیح داد: «مرکز این پروژه چه در اشعار، چه در متن و چه در نقش های روی صحنه، شاهنامه است. ما موسیقی های مختلف و تصانیف مختلفی داریم که ممکن است در آنها از اشعار دیگر بزرگان نیز استفاده کنیم. امکان دارد آثار «ابر می بارد» و «آهای خبردار» را که استقبال شد کنار اینها اجرا کنیم.

هدف اصلی من و سهراب پورناظری این است که بتوانیم نسل های مختلف را کنار هم بنشانیم و کاری را خلق کنیم که از چند نسل شنونده داشته باشد و بتوانیم پیام شاهنامه را برسانیم. برای همین انتخاب فرم های موسیقی و نمایشی با این هدف بوده است که افراد با سلایق و فرهنگ های مختلف از آن لذت ببرند و نگاهی به شاهنامه داشته باشند و با این گنجینه فارسی بیشتر  آشنا شوند.»

 چرا موسیقی ایران به شاهنامه فردوسی بی توجه است؟

«سهراب پورناظری» نیز به عنوان آهنگساز و نوازنده این اثر درباره آن می گوید: «هدف ما بازسازی هویت ملی است، شاید این حرف بزرگی باشد ولی ما در حد و توان خودمان این کار را انجام می دهیم. امیدوار هستیم این دیکته نانوشته ای که نوشته می شود آن قدر حسن داشته باشد که ضعف آن به چشم نیاید. موسیقی این کار از موسیقی نواحی و سنتی و معاصر ایران گردآوری شده و موسیقی کلاسیک غربی و آواز کلاسیک غربی را هم خواهیم شنید. از تمام پتانسیلی که می شد به این پروژه کمک کند، استفاده شده و امیدوارم هم نشینی شیمیایی رخ دهد و همه چیز درهم ترکیب شود.»


منبع: برترینها